-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 278
تاريخ: 23/3/60
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد انقلاب فرهنگى
دشمنهاى كشورهاى اسلامى مدتهاى طولانى سعى كردند بين دو قشر روحانى و دانشجو اختلاف و شكاف ايجاد كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من با اينكه در روز شنبه بناى صحبت نبوده است و نداشتهام لكن براى اينكه آقايان دانشگاهى هستند و دنبال مسائل دانشگاهى و انقلاب فرهنگى صحبت كردند من هم به سهم خودم چند كلمهاى عرض كنم.
بالاتر چيزى كه دشمنهاى كشورهاى مستضعف و كشورهاى اسلامى از طرف مخالفين با بشريت انگشت رويش گذاشتند، دانشگاه است براى اينكه آنها خوب مىدانند كه اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد يعنى همه كشور در خدمت آنهاست. دانشگاه است كه اداره امور كشور را مىكند و دانشگاه است كه تربيت نسل آينده و حاضر را مىكند و اگر چنانچه دانشگاه در اختيار چپاولگرهاى شرق و غرب باشد كشور در اختيار آنهاست. آنقدرى كه دانشگاه هدف بوده است جاهاى ديگر نبوده اند. روحانيت هم پهلوى دانشگاه هست و آنها دانشگاهىها را با آن تربيت شرقى يا غربى وارد در صحنه مىخواستند بكنند و روحانيون را از باب اينكه از آن جهت كه آنها را تحت كنترل خودشان بياورند مأيوس بودند، مىخواستند كه از صحنه خارج كنند.
آنها دانشگاه نمىخواستند و دانشگاههاى علوم قديمه هم نمىخواستند آنها سعى كردند كه اين دو قشر را و اين دو دانشگاه را كه تمام مقدرات كشور مىتواند در دست آنها باشد يكى را تربيت خارجى و شرقى و غربى بكنند و به صحنه بياورند و يكى ديگر را كه تربيتش در دست آنها نبود و هزار سال هم نتوانستند آنها در آن رخنه كنند، مىخواستند كه از صحنه خارج كنند. چه بكنند كه از صحنه خارج كنند و اينها را هم در اختيار خودشان داشته باشند؟
يكى از كارهاى مهم، بدبين كردن دانشگاهىها به روحانيت بود و بدبين كردن روحانيت بر دانشگاه. در طول اين مدتهاى طولانى سعى كردند در اينكه بين اين دو قشر اختلاف ايجاد كنند، شكاف ايجاد كنند بلكه اينها را با هم دشمن كنند. اگر در بين دانشگاه مىرفتيم، اسم آخوند در آنجا مطابق با يك ماده مخدر بود، اگر در بين طلاب علوم دينيه هم مىرفتيم دانشگاهى مطابق با بى دينى بود. اينها را به جان هم مىانداختند و از هم جدا مىكردند تا اينكه آن استفادههايى كه بايد بكنند، بكنند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 279
بيخود نيست كه در ظرف اين پنجاه سالى كه اينها روى كار بودند نگذاشتند يك دانشگاهى كه مربوط به خود كشور باشد، يك دانشگاهى كه براى مصالح خود كشور تحصيل كند و براى مصالح خود كشور آدم دانشمند بيرون بدهد، نمىگويم به طور كلى موفق شدند لكن آنها در صدد بودند كه به تدريج به طور كلى موفق بشوند كه هر چه از دانشگاه بيرون بيايد قبله او شرق يا غرب باشد. وقتى كه دانشگاه به اين صورت درآمد و روحانى هم از دانشگاه منعزل شد و ارتباطش قطع شد، آنها مقدرات همه كشور را در دست خود دارند.
آنهائى كه قبله شان شرق يا غرب است، مىخواهند دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشند
همانطور كه آنها انگشت روى دانشگاه مىگذاشتند و با تمام قدرت دنبال اين بودند كه دانشگاه را به دست خودشان بياورند و اشخاصى كه جبهه و وجههشان رو به شرق و بيشتر رو به غرب است دانشگاه را آنطور به دست بياورند و تربيت دانشگاهىها را آنطور بكنند و قشر روحانيت را هم كنار بگذارند، آنها را بى خاصيت كنند و اينها را خاصيت شرقى يا غربى بدهند، همانطور هم ماها و اين انقلاب انگشت را روى همان نقطه حساس گذاشت. در رأس مسائل، انقلاب فرهنگى و دانشگاهى برنامه بود يعنى همان كه آنها در ظرف پنجاه سال مىخواستند عمل كنند، بعد از انقلاب هم آنهايى كه به كشور خودشان علاقه داشتند و به اسلام علاقه داشتند آنها هم انگشت را روى همان نقطه حساس گذاشتند و انقلاب فرهنگى را و انقلاب دانشگاهى را خواستند و شما ديديد كه از همان روز اول آنهايى كه قبلهشان يا مسكو بود و يا آمريكا، آنها شروع به مخالفت كردند اين را يك عمل ارتجاعى حساب كردند آنوقت تهمتها هم زدند كه اينها مىخواهند اصلاً علمى توى كار نباشد و تخصص توى كار نباشد و لابد اينها مىخواهند تيمم و وضو را در دانشگاه ياد اينها بدهند غافل از اينكه اين تبليغات اگر سابق عمل خودش را زياد انجام داد بعد از انقلاب و بيدار شدن قشرهاى ميليونى ايران اين حرفها ديگر در آنها اثر ندارد. آنها مىدانند كه شما وقتىگوييد مرتجع مقصودتان اين است كه بگذاريد ما دستمان باز باشد تا اينكه مترقى باشيم و مملكت خودمان را در آغوش غرب بكشيم كه مترقى است و يا در آغوش شرق و بلوك كمونيستى كه آنها هم مترقى هستند. مقصود از مرتجعين مسلمانها و علاقهمندهاى به اسلام و علاقهمندهاى به كشور بود و مقصود از مترقى آنها بودند كه مىخواستند و مىخواهند كشور را به طرف شرق و غرب بكشند و راهى جز كشاندن دانشگاه به طرف شرق يا طرف غرب نداشتند. از آن روز اولى كه صحبت انقلاب دانشگاه پيش آمد مخالفتها شروع شد. اگر شما گروههايى كه مخالفت كردند با اين مسائل و اشخاصى كه سينه زدند براى باز شدن دانشگاه قبل از اصلاح، مشاهده كنيد، مىبينيد كه اينها همه پاى بيرق غرب يا شرق سينه مىزنند. شما توجه داشتيد و داريد كه از همان اول انقلاب قدم به قدم طوايفى و قلمهايى و زبانهايى بر ضد اين انقلاب به كار افتادند و هر قدمى كه انقلاب خواست براى اصلاح بردارد آنها مخالفت كردند. اگر صحبت دانشگاه آمد
صحيفه نور ج 14 صفحه 280
همانهايى كه دانشگاه را مركز فساد قرار داده بودند و همانهايى كه قبله آنها غرب يا شرق بود، با اصلاح دانشگاه مخالف بودند. آنها خوف اين را داشتند كه مبادا دانشگاه يك دانشگاه اسلامى بشود تا اينكه دست شرق و غرب تا ابد از دانشگاه كوتاه بشود. يعنى از كشور كوتاه بشود. آنهايى كه مىخواهند و مىخواستند كه دست شرق يا غرب باز باشد و مصلحت شخصى خودشان را در اين امر مىدانستند، كوشش كردند كه با قلم و زبان محكوم كنند اصلاح و انقلاب دانشگاه را و شما اگر توجه كنيد كه چه گروههايى مخالفت با اين امر كردند و باز هم مىكنند و باز هم اصرار دارند به اينكه دانشگاه به همان ترتيبى كه سابق بود باز بشود، مىفهميد روش اين اشخاص چه روشى است. ما از مسائلى كه در كشور طرح مىشود، اشخاصى كه آن مسائل را طرح مىكنند مىشناسيم. آنهايى كه با - دانشگاه - انقلاب دانشگاه مخالف بودند با اسم اينكه دانشگاه را مىخواهند اينها اصلش ببندند و اينها نمىخواهند كه دانشگاه در كار باشد مشغول به تبليغات شدند. يك دسته از آنها همانها بودند كه دانشگاه را سنگر قرار داده بودند و اتاق جنگ در دانشگاه به طورى كه گفته مىشود ايجاد كرده بودند و يك دسته از آن غربزدههايى كه به خيال خودشان اسلامى شدن دانشگاه و اسلامى شدن جوانما و اسلامى شدن دانشمندان ما با مقاصدشان مخالف بود اينها را طرد به ارتجاع كردند. مرتجعين يعنى آنهايى كه نمىخواهند طرف شرق بروند كه مركز تمدن است به اصطلاح آنها و نمىخواهند طرف غرب بروند، كه آنها هم طرف شرق و غرب، هر دو را بهتر مىدانستند از اسلام. آنها مىخواهند اسلام نباشد هر چه مىخواهد باشد، آنها مىخواهند كه تربيتهاى اسلامى در دانشگاهها نباشد ديگر هر چه باشد مانعى ندارد، آنها مىخواهند كه دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشد براى اينكه اين ارتباط موجب اسلامى شدن دانشگاه مىشود و اين ارتباط اسباب اين مىشود كه آن بدبينىهائى كه در طول مدتهاى زياد بين دانشگاه و طلاب علوم دينى حاصل شده بود از بين برود. وقتى اين بدبينىها از بين رفت و دانشگاه در كنار فيضيه مشغول به فعاليت شدند، دست اينهايى كه قبله شان شرق يا قبلهشان غرب است كوتاه مىشود. و لهذا با تمام قوا كوشش مىكنند و مىكردند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند و بدبين كنند، وقتى اين دو قشر از هم جدا شد و بديين شدند به هم آنها كارهاى خودشان را هم طورى كه مىخواهند انجام بدهند. الان هم دست برنداشتهاند از اين مطلبى كه مقصود اصلى آنهاست، الان هم آن قشرى كه مىخواهد بدون اينكه يك ترتيب صحيحى در دانشگاه حاصل بشود، دانشگاه به هر طورى كه هست باز بشود و هر طورى كه مىخواهد باشد، همان مسائل سابق پيش مىيابد آن مردمى هستند كه خودشان را در مقابل غرب يا در مقابل شرق باختهاند و ملت خودشان را مىخواهند يا فداى بلوك شرقى بكنند يا فداى بلوك غربى.
استقلال يك كشور بستگى به نوع تربيت دانشگاهى دارد
و بايد دانشگاه آگاه باشد، توجه داشته باشد به اين نقشهها و جوانهاى عزيز دانشگاهى ما اينها توجه داشته باشند به اين مسائل، كه از دانشگاه است كه مىشود يك ملتى اصلاح بشود و از دانشگاه
صحيفه نور ج 14 صفحه 281
است كه مىتواند يك ملتى به تباهى كشيده بشود. اين دانشگاه و تربيت دانشگاهى است كه جوانهاى ما را يا طرف غرب مىكشد يا طرف شرق مىكشد و آنها را از خودشان تهى مىكند و وجهه آنها را متوجه به غرب شرق مىكند تا اينكه يا شرق غلبه كند و تمام جهات ايران را و شرق را و تمام بلاد مسلمين را از بين ببرد يا غرب غلبه كند و همه فرهنگ و چيزهاى ديگرى را از ما بگيرند و به جاى آن يك مغز شرقى يا يك مغز غربى بنشانند و ملت ما را به تباهى بكشند. لكن بحمدالله ملت ما بيدار شده است و ملت ما اجازه اين امورى كه به نفع شرق است يا به نفع غرب است نمىدهد و ملت ما توجه پيدا كرده است به اينكه از دانشگاه است كه مىتواند يك كشورى كشور مستقل باشد و از دانشگاه است كه مىتواند يك كشورى كشور وابسته باشد.
البته بايد آقايان دانشجويان و علماى دانشمند دست به هم بدهند و هر چه زودتر دانشگاهها را به طريقه اسلامى، به طريقه ملى، دانشگاهى كه مال خود ملت باشد، دانشگاهى كه مال خود ملت اسلامى باشد، زودتر باز بشود و دست اشخاصى كه مىخواهند اين دانشگاه را به طرف شرق بكشند يا به طرف غرب بكشند اينها را كوتاه كنند و مقدرات دانشگاه را معلمين و اساتيد اسلامى به دست بگيرند و دانشگاه يك دانشگاهها ملى براى ملت باشد نه اينكه زحمت را ملت بكشد و خرج دانشگاه را ملت به عهده بگيرد و يك دانشگاهى باشد كه اشخاصى كه از او بيرون مىآيند يا قبلهشان شرق باشد يا قلبهشان غرب باشد. بايد دانشگاه باز بشود لكن با آن وضعى كه بايد با آن تربيتهاى اسلامى و ملى و انسانى باشد و اينطور نباشد كه ما فقط مىخواهيم باز باشد. باز بود و پنجاه سال هم باز بود، چه اشخاصى را بيرون داد؟ همان اشخاصى را كه ملت ما را به تباهى كشاندند و الان هم دست از سر اين ملت بر نمىدارند. ما مىخواهيم كه دانشگاهى باشد كه ملت ما را مستقل و غير وابسته به شرق و غرب درست بكند، نه ملت را به طرف شرق بكشد و نه ملت را به طرف غرب بكشد، يك ملتى مستقل با فكر مستقل، با دانشگاه مستقل كه با استقلال دانشگاه كشور مستقل مىشود. يك دانشگاهى كه با فيضيه دست به دست هم بدهند و شرق و غرب را كنار بزنند و خودشان براى مصالح كشور خودشان و براى مصالح اسلام عزيز خودشان عمل بكنند و نونهالان عزيز ما را طورى بار بياورند كه نه قبله آنها مسكو باشد و نه قبله آنها لندن باشد و نه قبله آنها واشنگتن، قبله آنها كعبه باشد و توجه آنها به خداى تبارك و تعالى باشد و اسلام را در آغوش بگيرند كه استقلال آنها، عزت آنها در سايه اسلام است و اسلام براى علم آنقدر اجر قائل است كه شايد ديگر مسالك آنقدر قائل نباشند. اسلام دانشمندها را آنقدر ارج مى گذارد كه شايد ساير مسالك آنطور نباشد. در اسلام دانش بزرگترين چيز است لكن نه دانش آنطورى كه ما را به تباهى بكشد، نه دانشمندان آنطورى كه ملت ما را به آغوش غرب يا شرق ببرد. اسلام كوشش دارد كه علم را در مغزهاى مستقل، در مغزهائى كه به طرف شرق و غرب نيستند، در مغزهايى كه به اسلام فكر مىكنند بار بياورد و اين استقلال است كه مىتواند كشور ما را مستقل كند. استقلال كشور ما منوط به استقلال همين دانشگاهها و فيضيههاست. دانشگاه و فيضيه دست به دست هم بدهند و استقلال كشور خودشان را حفظ كنند و اميد خودشان را از غير دانشگاه اسلامى و
صحيفه نور ج 14 صفحه 282
غير فيضيه اسلامى، اميد خودشان را از ديگران ببرند و اعتناى به اين نكنند كه مثلاً دانشگاهى با آخوند چرا با هم پيوند مىكنند. آنها از سايه آخوند هم مىترسند، آنها برنامهشان اين است كه دانشگاه را از فيضيه جدا كنند، در سالهاى طولانى بناى آنها اين بود كه اين دو قشر را كه سعادت يك ملت و عظمت يك ملت و استقلال يك ملت بسته به اين دو قشر است (قشر روحانى و قشر دانشگاهى و اينها مغز متفكر يك ملت هستند) كوشش كردند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند كه با هم دشمن كنند و ما ديديم و شما ديديد كه اين دو قشر با هم دشمن بودند تا اين انقلاب اسلامى پيدا شد و اسلام دعوت خودش را شروع كرد و دعوت اسلام پيوند همه قشرها و خصوصاً پيوند دانشگاه و فيضيه، است و تا اين دو قشر با هم پيوند داشته باشند استقلال كشور شما محفوظ مىماند. هم دانشگاه چشمهاى خودش را باز كند و هم فيضيه بدانيد شما كه باز دستهايى در كار است كه شماها را از هم جدا كنند. آنها، آنهايى كه استعمارگرند، آنهايى كه تابع استعمارگران هستند، آنهايى كه قبلهشان يا لندن است يا واشنگتن يا مسكو، پيوند اين دو قشر را به مصالح خودشان و مصالح اربابانشان مضر مىدانند، از اين جهت درصددند كه اين دو قشر از هم جدا باشند. همانطور كه ديديد كه در طول پنجاه سال سلطنت منحوس پهلوى كه سر سپردگى خودش را به دولتهاى خارج اثبات كرد، بين اين دو قشر جدايى افكندند و اينها را با هم دشمن كردند و ديگران و مخالفين با اين ملت از اين آب گل آلود ماهى گرفتند، ثروت هاى شما را در طول اين پنجاه سال و خصوصاً اين چندين سال سلطنت محمدرضا به باد فنا دادند و نتيجه دشمنى دانشگاه و فيضيه شد و دشمنى دانشگاه و فيضيه بيمه كرد و مىكند، اگر خداى ناخواسته اعاده بشود، بيمه مىكند مصلحتهاى ابرقدرتها را. عزيزان دانشگاهى من! و عزيزان فيضيه من! آگاه باشيد كه دشمنها درصددند بين شماها تفرقه بيندازند و توجه داشته باشيد كه اگر دانشگاه و فيضيه اصلاح بشود كشور شما استقلال خودش را بيمه مىكند. آن قلمها و زبانهايى كه كوشش مىكنند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند، آنها هستند كه يا قبله آنها مسكو و يا قبله آنها واشنگتن است و شما هوشيار باشيد كه اين مصلحت بزرگ را كه وحدت دانشگاه و فيضيه است از دست ندهيد و اميدوارم كه موفق باشيد كه خودتان كشور خودتان را مستقلاً اداره بكنيد، دست شما از طرف شرق و غرب به سوى خودتان برگردد و شر شرق و غرب از كشور ما به سوى خودشان برگردد. خداوند تبارك و تعالى يار و پشتيبان فيضيه و دانشگاه باشد و يار و پشتيبان همه ملت.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page
صحيفه نور ج 14 صفحه 283
تاريخ سخنرانى:24/3/60
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان نيروهاى سه گانه ارتش جمهورى اسلامى ونماينده امام در شوراى عالى دفاع
بسم الله الرحمن الرحيم
حالا كه اين توفيق حاصل شد، لازم است من چند نكته را به آقايان بگويم: يكى اينكه شما خودتان حاضر صحنه از اول انقلاب تا حالا بوديد و آن ناگوارىها كه بر ايران گذشت، شاهد بوديد و هر يك هم تاريخ را خوانده ايد و ديده ايد كه از ناحيه شاهنشاهى و خصوصاً اين پنجاه سال از ناحيه قدرتهاى بزرگ به كشور شما چه گذشته است و شايد بتوان گفت كه بر ارتش از ساير قشرهاى ملت ناگوارتر گذشته است. با آمدن مستشارهاى خارجى در بين ارتش و آن مسائلى كه پيش آوردند اينها در صدد بودند كه اصل غرور ارتش را بكشنند. ارتش وقتى مى تواند استقلال و غرور خودش را حفظ كند، اين است كه ببيند خودش هست نه اينكه از خارج يك كسى بيايد و مستشارانى بيايند و بخواهند او را اداره كنند. معناى از خارج آمدن اين است كه ارتش، ارتش استعمارى است و خودش حيثيتى از خودش ندارد، از اين جهت بر ارتش به حسب قاعده بايد بدتر گذشته باشد تا به ساير قشرها. اينها اگر محروميتهايى داشتند كه داشتهاند و اگر رنجها و عذابهايى ديدند كه همه ديدند، اينها براى آنها شايد قابل تحمل بوده است، لكن ارتشى كه بايد يك كشور را حفظ كند و سرحدات كشور را حفظ كند، دفاع از كشور خودش بكند، اين را بخواهند وابسته كنند به يك كشور ديگرى هر چه باشد آن كشور، هر چه قدرتش زياد باشد، اين معنايش اصل از بين بردن تمام حيثيت ارتش است. از اين جهت يكى از تحفههاى بسيار با ارزشى كه اين انقلاب به ما داده است، هديهاى است كه از جانب خداى تبارك و تعالى به ما عنايت فرموده است، همين است كه دست قدرتهاى بزرگ از ارتش بريده شد و مستشارهاى آنها بيرون رانده شدند و شما الان خودتان هستيد و فرماندهان خودتان. فرماندهان وقتى از خودتان هست، اين خودتان هستيد، ديگر اينطور نيست كه شما اين ناراحتى را در قلبتان احساس كنيد كه ما در تحت فرمان دشمنهاى خودمان هستيم. و شما مىدانيد كه اين قدرتهاى بزرگ، دشمن تودههاى مردم هستند و دشمن كشورها خصوصاً كشورهاى اسلامى. انسان احساس كند كه بايد خاضع باشد در مقابل دشمن خودش، در مقابل دشمن اسلام خودش، كشور خودش، اين بسيار ناگوار بوده است، از اين جهت اين هديهاى كه خداى تبارك و تعالى به ارتش عنايت كرده است، شايد بيشتر و ارزندهتر باشد از اينكه به ساير قشرها عنايت كرد، البته همه ارزنده است، همه الطاف خدا ارزنده
صحيفه نور ج 14 صفحه 284
است، لكن ارتش كه بايد يكارتش مستقلى باشد و غرور ارتشى اش محفوظ باشد، الان بحمدالله اين مطلب حاصل است براى شما.
اشخاصى افكارشان آنطورى پرورش يافته كه كشورهاى ضعيف بدون وابستگى، بر ايشان امكان استمرار حيات نيست
و تمام نگرانىهاى احتمالى، البته احتمال، احتمال ضعيف اما خوب است گفته بشود، اين است كه دوباره يك دستهايى در كار باشد كه بخواهند همان مسائل سابق پيش بيايد، البته مسأله شاهنشاهى ديگر مدفون شده، آن مسأله ديگر مطرح نيست، لكن به طور ديگر يك مسائلى فراهم بياورند. كسانى كه از آنها هستند يا افكارشان آن نحو افكار است يا به اصطلاح خودشان صلاح ملت را مىبينند كه وابسته باشند، خوب هستند اشخاصى كه متدين هم هستند، نمازخوان هم هستند، شايد نماز شب هم مىخوانند اما افكارشان آنطورى پرورش يافته، يعنى از بچگى به گوش اينها خواندهاند به اينكه خوب اين كشورهاى ضعيف، بدون وابستگى يا به اين طرف يا به آن طرف ، بدون اين، برايشان امكان استمرار حيات نيست. وقتى از بچگى، وقتى هم وارد شدند در مدرسه، توى مدرسه اين را به گوششان خواندهاند، وقتى هم وارد شدند در جامعه هى اين درگوششان خوانده شده است، در روزنامهها تبليغ شده است، در مجلات تبليغ شده است، همه جا اين مطلب پيش آمده است كه شما خودتان نمىتوانيد خودتان را اداره كنيد. اگر از دامن شرق فرار مىكنيد به دامن غرب بايد پناهنده بشويد. اين اشخاص متدينى هم كه نمازخوان هم هستند، متدين هم هستند، لكن اين معنا در ذهنشان هست كه ما چون شوروى الحاد ذاتى دارد واصلاً مبدائى قبول ندارد، ما اگر از او فرار كنيم و ناچاريم كه يك جائى بايد پيوند حاصل كنيم، بايد به طرف غرب برويم و حالا آمريكاست. اينها نه اينكه غرضشان اين است كه مثلاً صدمهاى به اسلام وارد بشود، نه، اصلاً اينطورى پرورش پيدا كردهاند، اينطورى فكرشان اين است، صلاح را اين مى دانند. ولهذا خوب، در اين خلال اين گيرو دارهايى كه در اين دو سال اخير بود و من در پاريس بودم - ديگر - اخيراً اين مسائل را پيش ميآوردند، اول كه راجع به اينكه خوب، شاه حالا باشد و او سلطنت بكند و ديگر حكومتى بر او نباشد، مطابق قانون عمل بكند. خوب من مى دانستم كه اينها اغفال شدهاند. من، يكى از همين محترمين اينها كه آمد و اين را طرح كرد، من گفتم خوب شما اين مطلب را مىگوييد كه شاه بايد سلطنت كند و حكومت كند و ما هم بيائيم اين را قبول كنيم، خوب، شما اين اطمينان را داريد كه شاه اين مسأله را زير بار مىرود، يا اينكه اگر شما يك كلمه اين مطلب را بگوييد، خوب من هم مثل شما باورم بيايد و بيايم مصالحه كنيم با ايشان، تمام شماها را از بين خواهد برد. اين دفعه ماند تويش، نتوانست جواب بدهد، واقعاً هم نمىشد جواب بدهد. اينها اينطورى پرورش پيدا كردند و مردم هم اينطورى مىخواهند همچو به اين روش بروند ، منتها روشهاى مختلفى كه دارند اينها، اين روشهاى سياسى مختلفى كه دارند، به آن روشها اينطور مىكنند كه ما را خداى نخواسته دوباره برگردانند به آن حال، نه به عنوان اينكه حالا شاهنشاهى در كار
صحيفه نور ج 14 صفحه 285
باشد، به عنوان جهورى اسلامى و همين چيزها و مثل جمهورى اسلامى اين ممالكى كه هستند، اسمش جمهورى اسلامى است و از اسلام هم خبرى نيست و همه هم وابسته هستند و من اعتقادم اين است كه انسان اگر با هر زحمت و مرارتى زندگى كند و زندگيش مال خودش باشد، مستقل باشد خودش در زندگى و نان و جو خودش را بخورد، آن ارزشش صدها مقابل اين است كه انسان در آپارتمانهاى عظيم بنشيند و دستش پيش ديگران دراز باشد و براى ديگران سلام بدهد. اين يك مطلبى است كه هر انسان شرافتمندى و خصوصاً در ارتش بايد اين مطلب قويتر باشد كه در آنجا مطرح نباشد كه من بايد اتومبيلم چه باشد.
جريانى در كار است كه مىخواهد به طور خزنده اين كشور را باز هل بدهد به طرف آمريكا
آنجا مطرح اين باشد كه من بايد به جهت نظامى، حيثيت نظامىام چه جور باشد. در حيثيت نظامى بايد او نظر بدهد والان يك جريانى در كار است كه من الان نمىخواهم اشخاص هيچ صحبتش بشود، اما جريان هست در كار كه اگر كسى توجه بكند به مسائلى كه در اين اواخر هى پيش آوردند، در روزنامههاى مختلف پيش آوردند، يك جريانى در كار است كه آن جريان انسان را از اين معنا مىترساند كه بخواهد به طور خزنده اين كشور را باز هل بدهد به طرف آمريكا، بخواهند از اين راه پيش بروند (چون كه...... اين است). و اين يك مسألهاى است كه به قدرى اهميت دارد در نظر اسلام و بايد آنقدر اهميت داشته باشد در نظر شما فرماندهان و ديگران كه اگر احتمال اين را بدهيد، بايد مقابلش بايستيد نه اينكه اول يقين كنيد به اينكه مسأله اينطورى است. بعضى چيزها هست كه اگر انسان احتمالش را بدهد، يك احتمال صحيحى بدهد، بايد دنبال كند او را و به آن اعتراض كند. شما اگر احتمال بدهيد، يك احتمال درستى كه يك مارى الان توى اين اتاق دارد مىلولد، پا مىشويد مىرويد بيرون، احتراز از آن مىكنيد. ما اگر احتمال اين معنى را بدهيم كه اين جريانى كه در روزنامهها ديده مىشود و ديده شد، جريان براى اين جهت باشد كه اين كشور را نگذارند ثبات پيدا بكند، آن قضيه رفراندم و قبل از او قضيه طرح آنكه مجلس خبرگان منحل بشود، كه در زمان دولت موقت اين طرح شد و بعد هم معلوم شد كه اساسش از امير انتظام بود و آن مسائل ، آنوقت آمدند آقايان پيش ما، همين آقايانى كه، آقاى بازرگان ورفقايش و گفتند ما خيال داريم كه اين مجلس را منحلش كنيم، من گفتم شما چكاره هستيد اصلش كه مىخواهيد اين كار را بكنيد؟ شما چه سمتى داريد كه بتوانيد مجلس منحل كنيد؟ پا شويد برويد سراغ كارتان.
وقتى ديدند محكم است مسأله، كنار رفتند. مسأله انحلال مجلس خبرگان روى اين زمينه بود كه آنهائى كه توجه به مسائل دارند، اين آقايان كه توجه به مسائل و ريشههاى مسائل كم دارند، آنها، اينها را وادار كردند روى اين زمينه كه ديدند مجلس خبرگان يك مجلس اسلامى شد، يك مجلسى شد كه اكثرش از علما هستند. اينها از آنها مىترسند ، از اين علما، خوب مى ترسند و ضربه خوردند، ديدند
صحيفه نور ج 14 صفحه 286
يك مجلسى است كه مجلس علما هست، اينها اگر قانون بنويسند، يك قانونى مى نويسند كه با مزاج غرب و شرق سازش ندارد، آن غير آنى است كه شرقى مىخواهد يا غربى مىخواهد، از اين جهت آنها اين آقايان را وسوسه كردند، وادار كردند، اين آقايان هم توجه به مسائل خيلى ندارند مع الاسف، با اينكه بودند در مسائل سياسى ، و بدين جهت اين طرح را درست كردند. دنبال همان مسائل ، قضيه رفراندم پيش آمد كه در روزنامهها شروع كردند گفتن و بلكه برگرداندن به زمان22 بهمن. در لسان يكى از همين آقايان بود معنى برگشتن به 22بهمن يعنى برگرديم به همان زمان قبل از 22 و شاهنشاهى، يا اينكه برگرديم آنوقتى كه چيز كرديم، همه اين چيزهايى كه تا حالا درست كرديم، اينها هيچ بياييم به هم بزنيم همه را. چيزى را كه دو سال است براى آرامش و استقرار جمهورى اسلامى درست شده است، ما بياييم به همش بزنيم، بگوئيم حالا اينكه نشد - به چيزها - دوباره رأى بگيريم ببينيم چى مىشود، احتياطى است ديگر. براى چه ؟ براى اينكه اينها ديدند كه خوب مجلس هم شد يك مجلسى كه اكثرش اهل علم و علما هستند و اكثريت قاطعش مسلمانهاى پر و پا قرص هستند و همين طور در دولت هم يك دولتى است كه اسلامى است و پروپا قرص، قوه مقننه، قوه قضاء يه هم يك قوه قضايى است كه در صف مسلمانها و مسلمانهاى پرو پا قرص است و اين غير از آنى است كه ما مىخواهيم، غير از آنى است كه آنها مى خواستند. آنها مىخواستند كه يك مجلسى باشد، صورت مجلسى ، مثل بعضى مجالس سابق كه بود و افرادى باشند از همين افرادى كه درست شده است و مىشود و سينه براى غرب مى زنند و ديدند نشد اين، از اين جهت دنبال اين افتادند كه ما همه بساط را به هم بزنيم، باز دو سه سال بنشينيم دوباره رفراندم كنيم، رفراندم براى اصل جمهورى، رفراندم براى، حالا اگر اصل جمهوريش هم نگويند، رفراندم براى قانون اساسى، رفراندم براى رئيس جمهور، رفراندم براى مجلس، رفراندم كنيم براى اينها . اين معنايش چيست؟ معنايش اين است كه ثبات اين مملكت را از دست مىگيرند اينكه الان ثبات دارد و از افتخارات اين انقلاب است كه در ظرف يك سال همه اين چيزها درست شد، اين را از دست بگيرند بگويند حالا نشد دوباره از سر، دوباره از سرو آراء، مردم است. خوب، اگر ميزان، آراى مردم است، خوب آراى مردم است، اينها كه هستند، اينها كه از اروپا نيامدند، اينها آراى همين مردمند، همين مردمند كه مجلس را رأى دادند به آن، وكيل تعيين كردند، همين مردمند كه به جمهورى اسلامى رأى دادند و همين مردمند كه به قانون اساسى رأى دادند و همين مردمند كه همه چيز را با خودشان ايجاد كردند ، حالا ما دوباره از سر برويم سراغ چه مردمى، باز برگرديم به اين مردم، اين مردم همان مردمند كه اگر پنجاه دفعه هم به هم بخورد، همين است و اينها اين اشتباه را دارند كه خيال مىكنند كه اگر اين دفعه به هم بخورد مثلاً فلان جمعيت تو كار مىآيد و اينها نمىدانند كه اگر اين دفعه به هم بخورد، يكى از اينها هم نمىآيد، اين دفعه مردم فهميدند كه چه اشخاصى به اسلام اعتقاد دارند و چه اشخاصى به اسلام اعتقاد ندارند يا خيلى پايبند نيستند. اگر اين دفعه به هم بخورد و رفراندم بشود، رفراندمش تمام اينها را كنار مىگذارد، يك اشخاصى ديگرى را مىآورد توى كار كه آن اشخاص مطلوب مردم باشد، نه اشخاصى بيايند كه غير مطلوب باشند، لكن
صحيفه نور ج 14 صفحه 287
مسأله اين است كه آنها احتياط كردند، ما اين احتياط را بكنيم بلكه انشاءالله به هم بخورد اين اوضاع، باز يك دو سالى تزلزل بشود يك راه مفرى براى آمريكا پيدا بشود كه ما را درست بتوانند تربيت كنند، ما كه نمى توانيم خودمان را اداره كنيم، خودمان را، بيايند ما را اداره كنند. اين مسائل را پيش آوردند و من مى خواهم به شما آقايان بگويم كه بيدار باشيد و هشيار، دشمنهاى شما پشت همين دروازههاى تهران و دروازههاى ايران هستند و در داخل اين كشور هم دشمنهاى ايران هستند، يك دسته دشمن نيستند، از روى نادانى كار دشمن را مىكنند، يك دسته هم دشمنهاى سرسخت هستند كه مىخواهند كه اين جمهورى اسلامى نباشد، هر چه مىخواهد باشد، جمهورى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، جمهورى هر چه مىخواهد باشد ، جمهورى خلق باشد، اسلام تويش نباشد، براى اينكه اگر جمهورى اسلامى شد و قانون، قانون اسلامى شد، ديگر براى آن اربابها راهى پيدا نمىشود و آنوقت به عقيده اين آقايان ما ديگر بايد از لشكر تمدن و كشورهاى متمدن كنار بگيريم حتماً، يا ما بايد كلاه آمريكا را سرمان بگذاريم يا كلاه شوروى را سرمان بگذاريم و اگر اين نشد، ديگر ما مرتجع هستيم و بايد كناره گيريم، منزوى ديگر هستيم. اين يك اشتباه است كه آقايان دارند و اينها را ترساندهاند از اول، اينها بچه ترس شده اند، از اول نمىدانند كه مسأله چيست، نمىدانند قدرت اسلام چيست، نمىدانند قدرت يك ملت چيست. يك ملت هر چه محدود باشد، هر چه جمعيتش كم باشد، لكن وقتى خواست يك ملتى يك چيزى شد، ابرقدرتها اگر بخواهند خلاف اين خواست بكنند، به ضرر خودشان است براى اينكه آنها يك كشورى مى خواهند آباد باشد، بازار باشد، چيزهايش را ببرند. همين طورى كه نمىخواهند يك بيابان را بگيرند و اينها ميدانند كه اگر يك كشورى همه افراد ملتش يا اكثر افراد ملتش ايستادند، در مقابل همه ناگوارىها ايستادند، اينها ديگر هوس اينكه بيايند و بزنند و بكشند و از بين ببرند ندارند، اينها نقشه مىكشند كه اينها را از باطن خراب بكنند. افرادى كه نقشه را خوب بلد هستند، آنها مىآورند تو كار تا اينكه بساط را به هم بزنند. شماها بايد هشيار باشيد.
اين نقشهاى است كه امور سياسى را وارد كنند در ارتش، شما هم افكارتان بيايد سراغ حزب بازى
و وظيفه هر نظامىاى و هر پادگان اين است كه امور سياسى در او حكومت نكند، براى اينكه سرباز اگر وارد شد در امور سياسى، سربازيش را از دست مىدهد. يك سربازى كه افكارش را متوجه بكند به اينكه كى جلو باشد، كى عقب باشد، چه جور بشود، چه جور بشود، فلان گروه چه بشود، فلان گروه چه بشوند، اين ديگر سرباز اسمش نيست، اين يك آدم سياسى است كه كلاه سربازى را غصب كرده. بايد شما همه توجه كنيد، سران ارتش و همه قواى مسلح بايد موظف باشند به اينكه حفظ كنند تمام ارتش را از اينكه وارد در امور سياسى بشود، ورود در امور سياسى همان و حيثيت ارتش از بين رفتن همان. امور سياسى در ارتش از هروئين بدتر است. چطور هروئين انسان را چه مىكند، از بين مىبرد، امور سياسى هم براى ارتش، باطن ارتش را از بين مىبرد، ديد ارتش را از بين مىبرد. از اين
صحيفه نور ج 14 صفحه 288
جهت يكى از چيزهائى كه لازم است براى شما و بايد اين مطلب را با جديت، با قدرت در همه جا بسط بدهيد اين است كه نگذاريد در امور سياسى وارد بشوند، نگذاريد سياسيونى كه بخواهند بيايند در آنجا مسائل سياسى بگويند، در آنجا صحبت بكنند، البته بيايند موعظه بكنند، بيايند دعوت به اصلاح بكنند، به صلاح بكنند، شجاعت را به آنها ياد بدهند، اينها همهاش خوب است، اما بخواهند يك امور سياسى را وارد بكنند در ارتش، اين نقشهاى است كه اگر اين قائل هم خودش نقاش اين امر نباشد، نقشهاى است كه كشيده شده است و اين قائل را من حيثى كه خودش همحتى نداند وارد در معركه كرده اند. آن چيزى كه از همه چيزها براى ابرقدرتها الان مطرح هست اين است كه ما اين ارتشى كه الان ديديم كه انسجامش بحمدالله هست و قدرت نظاميش هست و نه ماه بيشتر هم دارد جنگ مىكند و پيشبرد هم دارد مىكند، هر روز هم پيش مىبرد و خوب اين يك خوفى در قلب آنهاايجاد كردند. اينها دارند كم كم مأيوس مىشوند ، از آن جهت مىخواهند ارتش را از باطن يك اشكالاتى در آن ايجاد كنند. يكى از اشكالات بزرگ همين هست كه يك امور سياسى را وارد كنند در ارتش و بيايند صحبتهاى سياسى بكنند و بيايند حرفهاى سياسى بزنند، بيايند يك گروهى گروه ديگر را چه بكند، شما هم وارد بشويد در اين ميدان يك دستهتان اهل گروه كذا بشويد و يك دسته هم اهل حزب كذا بشويد و دايماً افكارتان بيايد سراغ حزب بازى، سراغ گروه بازى و سراغ اين مسائل و اين همان است كه ارتش را از دست مىدهد، همه چيز ارتش را از بين مىبرد. ولهذا من به سران ارتش امر مىكنم به اينكه بايد در ارتش مسائل سياسى طرح نشود ، اشخاص اگر بخواهند بيايند آنجا صحبت بكنند، اگر از سياسيون هستند، اينها را نگذارند بيايند در ارتش صحبت بكنند. اينها توجه هم اگر خودشان نداشته باشند، لكن متحرك به حركت ديگران، به تحريك ديگران هستند.
اين از مسائل لازم براى ارتش است، همانطورى كه راجع به مواد مخدره هم من گفتم به آقايان و شماها هم بايد همه توجه داشته باشيد آنها هم اگر در ارتش وارد بشوند، ارتش را از بين مىبرند. اين امورى است كه بايد حتماً در ارتش با كمال قدرت اجرا بشود. و اما اينكه بعض از همين گروهها، گروههاى سياسى ممكن است كه در ارتش القاء بكنند به اينكه اسلام با شماها سرو كارى ندارد ، جمهورى اسلامى با شما سر و كارى ندارد. شما ديديد كه از اولى كه اين انقلاب به پيروزى رسيد، اول قدم اين بود كه ارتش لازم نيست ديگر، اول حرف اينهائى كه تابع سياستهاى خارجى هستند اين بود كه اين ارتش طاغوتى است، اين ارتش طاغوتى بايد از بين برود، اين كلمه را هم رويش گذاشتند كه مردم را اغفال كنند، خوب ما هم مى دانستيم كه مسأله چيست و اينها مىخواهند چه بكنند. از اين جهت ما هم از روز اول اين مطلب را محكوم كرديم و گفتيم كه ارتش بايد باشد، آن هم ارتشى كه با قيام ارتش بود كه ملت پيش برد و همه با هم دست به هم دادند و مسائل را پيش بردند. اينها مىخواستند كه اين قدرت را از ايران بگيرند و ارتش را نابود كنند وارتش برود سراغ كار خودش و ايران بماند بدون ارتش و همچو راحت و آسوده آقاى صدام بيايند هر جا دلشان مى خواهد، آقاى كارتر يا ريگان هم بيايند هر كارى دلشان مىخواهد بكنند، راه را باز كنند براى اين مسائل. اين بايد توجه داشته باشيد كه اسلام به
صحيفه نور ج 14 صفحه 289
ارتش ارج قائل است و اسلام ارتش را لازم ميداند و احترام براى او قائل است و پشتيبان اوست و ملت ايران هم كه مسلمان هستند و ما هم كه به عنوان يك مسلمان هستيم، ارتش را با كمال قدرت حفظ مىكنيم و وسوسههايى كه ممكن است در بين ارتش گفته بشود يك وقتى كه اين مسائل ممكن است شما هم يك وقتى چه بشويد، شما هم يك وقتى چه بشويد، اين مسائل را بكلى منسى كنيد و كنار بگذاريد كه ايران و تمام مردم مسلمان ايران با ارتش دوستند و پشتيبانند. چنانچه مىبينيد كه شما داريد آنجا جنگ مىكنيد مردم هم دارند پشت سر شما همه كمكها را مىكنند بدون اينكه كسى الزامشان بكند، خودشان، بچه كوچولو هم مىآيد قلكش را مى دهد براى شما، پپرزن هفتاد ساله هم مىآيد آن طلايى كه ذخيره كرده است مىدهد براى شما. ايران ارتش لازم دارد، اسلام ارتش، لكن يك ارتش اسلامى. اين مطلب را من بايد بگويم يكى از مهماتى است كه در ارتش لازم است و آن اين است كه اسلامى باشيد شما. شما با اسلاميت تان بر اين قدرتهاى بزرگ غلبه كرديد، ارتش و همين طور سپاه پاسدار و سايرين با قدرت اسلامى و اينكه شهادت را براى خودش يك فوزى مىدانست و اينكه هر وقت مىآيند پيش من، هر كدام از آنها مىآيند، بسيارى از اينها كه مىآيند پيش من گريه مىكنند كه شما دعا بكنيد كه ما شهيد بشويم و من دعا مىكنم كه پيروز بشوند، يك همچو روحيهاى وقتى كه در يك فرد يا افراد پيدا شد ديگر پيروز است. و اين روحيه بود كه پيدا شد و اين روحيه در پناه اسلام پيدا شد، هيچ مكتب ديگرى نمى تواند اينطورى درست كند كه گريه كند كه بگويد من كشته بشوم. ديروز يك كسى كه پايش از اينجا قطع شده بود، عصا زير بغلش گذاشته بود، آمده اينجا، من باهاش مصافحه كردم گفت دعا كنيد من شهيد بشوم. اين روحيه در اثر اسلام است. كوشش كنيد كه در اين پادگانها هر جا هستيد - اينها - اسلام را تقويت كنيد. اين انجمن هاى اسلامى مفيد به شماست، اگر چنانچه يك كسى گفت كه انجمنهاى اسلامى به درد نمىخورد و ارتجاعى هست، اين همان ارتجاعى است كه به همه ما مىگويند و به همه شما مىگويند، اين همان ارتجاعى است كه با اين كلمه مىخواهند شما را كنار بزنند و آن اشخاص مترقى را بياورند. آن اشخاص مترقى كىاند؟ يا از آمريكا بايد بيايند مترقىها، يا از شوروى بايد بيايند اين مترقىها. اين ارتجاع در مقابل مترقى يعنى اسلام و ايران در مقابل آمريكا و در مقابل شوروى، اين انجمنهاى اسلامى همهشان براى شما مفيدند. البته من به انجمنهاى اسلامى هم سفارش كردم به اينكه فقط جهات اسلامى را در نظر بگيرند و هيچ دخالت ديگرى در امور نكنند، دخالت مال خود فرماندهان هست. لكن اين را توجه بكنيد كه اگر يك وقتى اشخاصى آمدند وسوسه كردند كه اين انجمنهاى اسلامى مثلاً چندان فايده ندارد يا ضرر دارد يا ارتجاع هست يا اينها، اين همان نقشهاى است كه آنها مىكشند براى اينكه - عرض بكنم كه - رفراندم حاصل بشود، مثلاً شايد ديگر آخوندهابروند كنار، متدينين بروند كنار، انجمنهاى اسلامى نباشند، شايد باز آن مسائل زمان طاغوت بيايد تو كار، باطن اينها را تهى كند از آنى كه بايد باشند. اين هم از امور مهمى است كه بايد توجه كنيد و من هم آگاهم از داخل ارتش، اينطور نيست كه من بىاطلاع باشم، من آگاهم كه چه اشخاصى گاهى مىآيند و چه اشخاصى حرفهائى مىزنند و چه
صحيفه نور ج 14 صفحه 290
عكسالعملهائى هست تو كار توجه داشته باشيد كه خداى نخواسته يك وقتى اسباب اين نشود كه ملت ايران بگويد كه اين ارتش، ارتش كذائى است و به اسلام كارى ندارد و اينطور چيزها. شما وقتى قدرت داريد كه ملت دنبال شما باشد. همانطورى كه ملت بدون ارتش نمىتواند ادامه زندگى بدهد، ارتش هم بدون ملت نمىتواند ادامه زندگى بدهد. ارتشى كه ملت با او مخالف است نمىتواند اين ارتش باشد، چنانچه ملتى هم اگر ارتشش با او مخالف باشد، نمىتواند زندگى بكند. شما كوشش كنيد كه پيوند خودتان را با ملت هر چه مىتوانيد تقويت كنيد و اين به تقويت جهات اسلامى است، وقتى مردم ديدند كه شماها روى طريقه اسلام، يعنى اينكه اينها خونشان را دادند، آن الله اكبرى كه همه داد زدند و به خيابانها ريختند و زير تانكها رفتند و آنقدر صدمه ديدند، ببينند كه شما هم همان رويه را داريد، همان راه را داريد، اگر يك وقت احساس كنند به اينكه نه آن رويه يك قدرى پايش راكج گذاشته، خوب مردم ديگر رها مىكنند آن را. مردم يك عقد اخوتى با افراد نبستند كه، با هيچ يك از ما، اگر ديدند من يك وقتى پايم را كنار گذاشتم از آن رويهاى كه خود اين ملت دارد و اين سيل خروشان دارد، من بخواهم بر خلاف اين سيل شنا بكنم، من را از بين مىبرند، هر كس باشد اينطور است. مابايد كوشش كنم كه هم تكليف ملىمان هست هم تكليف الهىمان هست، كوشش كنيم به اينكه اين كشور را حفظش كنيم و اين كشور حفظش به اين است كه ارتش، يك ارتش اسلامى جانباز باشد و با ملت همراه باشد، منسجم باشد و خود ارتش هم منسجم باشند با هم و ساير قواى مسلح هم با ارتش برادر باشند كه هستند و سپاه پاسداران را شما در آغوش بگيريد، آنها شما را در آغوش بگيرند. همه شما در اين مسائل بايد كوشا باشيد كه مملكت خودتان را نجات بدهيد. و نكته ديگر هم كه ولو ضعيف هست، لكن خوب باز تذكر مىدهم ممكن است كه بعضى در اين پادگانها، در اينها يك بازىاى خورده باشند، گاهى بخواهند مثلايك نقى بزنند، يك حرفى بزنند، كسانى كه بر خلاف اين مسير كه مسير اسلام است، پشتيبانى از هر كه مىخواهند بكنند اما خلاف مسير اسلام است، اين كسان را بايد فرماندهان تعقيب كنند. و هر كس روى اين مصالح اسلامى در ارتش مىخواهد باقى بماند، روى اين مصالح كشور كه مصلحت اسلام است، مصلحت كشور است، هر كس براى كشور خودش و روى مصالح كشور و روى مصالح اسلام با روح استقلال طلبى كه نخواهد گرايش به آن طرف يا گرايش به آن طرف پيدا كند. اين ارتش، ارتش اسلامى است، از سربازش تا فرماندهان اولش، و اگر خداى نخواسته يك كسى ببيند كه نه اينطور نمىتواند زندگى كند، اينطور نمىشود، خوب كارهاى ديگر هم ممكن است بكند ، لازم نيست در ارتش باشد، فرماندهان آنها عذرش را مى خواهند كه يك جايى ديگر برود براى خودش زندگى بكند، نماند كه خداى نخواسته ارتش را از بين ببرد. اين جهاتى است كه من مىخواستم به آقايان بگويم و يك جهت ديگر اين است كه كوشش كنيد كه اين فرماندهان ديگر بايد اين توجه را بكنند، كوشش بكنيد كه اين پيشرفتهايى كه مىكند يك قدرى زيادتر باشد، براى اينكه ممكن است كه صدام و دوستان صدام تبليغ كنند در آنجا كه اين فرماندهى كه كنار رفته است حالا ديگر ضعف پيدا كرده است ارتش. با اينكه من مىدانستم كه امثال آقاى بنى صدر خوب، گوينده خوبى
صحيفه نور ج 14 صفحه 291
هستند اما در پيشرفت مطالب، شما هستيد كه پيش مىرويد، سرباز است كه كار را انجام مىدهد، لكن ممكن است صداميان يك وقت تبليغ كنند به اينكه چه، و روحيه ارتش خودشان را با اين حقه بخواهند بالا ببرند و روحيه ارتش ما را بخواهند پائين بياورند. شما اگر چنانچه بعد از اين واقعه يكى دو تا پيروزى پيدا بكنيد، اين مطلب هم شكسته مىشود و نمىتواند ديگر صدام تبليغ بكند به اينكه نه ديگر روحيهها چيز شده است. نه روحيهها سر جاى خودش هست و مسالهاى هم واقع نشده است و ارتش هم همه چيزش سر خودش هست، فرماندهان سرجاى خودشان هستند، هيچ قضيه تازهاى واقع نشده، رئيس جمهور جمهور، رياست جمهوريش را بكند، لازم نيست كه رئيس چيز هم باشد. اين مسائلى بود كه مىخواستم به شما عرض بكنم و اطمينان بدهم به شما كه اسلام با شما موافق است مادامى كه شما سرباز اسلام باشيد و ملت با شما موافق است مادامى كه در راه اسلام و در راه كشور كوشا باشيد و بحمدالله هستيد و خواهيد بود. و شما اين ذائقه تلخى كه از زمان محمد رضا داشتيد و مىديديد كه شما اسير يك ممالك ديگرى تقريبا هستيد، با استقلالى كه پيدا شد آن ذائقه تلخ رفت از بين و الان ذائقه شما به تبع خداى تبارك و تعالى و با الله اكبر ذائقه شيرين شده است و انشاء الله شيرينتر بشود و پيروز باشيد و پيروزمند باشيد و اسلام را حفظ كنيد و استقلال كشور خودتان را حفظ كنيد.
والسلام عليكم ورحمه الله
previos page menu page
-
جلد پانزدهم
جلد پانزدهم
menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 1
تاريخ: 24/3/60
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان نيروهاى سه گانه ارتش جمهورى اسلامى و نماينده امام در شورايعالى دفاع
ارتش بايد يك ارتش مستقلى باشد و غرور ارتشىاش محفوظ باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
حالا كه اين توفيق حاصل شد، لازم است من چند نكته را به آقايان بگويم: يكى اينكه شما خودتان حاضر صحنه از اول انقلاب تا حالا بوديد و آن ناگوارىها كه بر ايران گذشت، شاهد بوديد و هر يك هم تاريخ را خواندهايد و ديدهايد كه از ناحيه شاهنشاهى و خصوصا اين پنجاه سال از ناحيه قدرتهاى بزرگ به كشور شما چه گذشته است و شايد بتوان گفت كه بر ارتش از ساير قشرهاى ملت ناگوارتر گذشته است. با آمدن مستشارهاى خارجى در بين ارتش و آن مسائلى كه پيش آوردند اينها در صدد بودند كه اصل غرور ارتش را بكشنند. ارتش وقتى مىتواند استقلال و غرور خودش را حفظ كند، اين است كه ببيند خودش هست نه اينكه از خارج يك كسى بيايد و مستشارانى بيايند و بخواهند او را اداره كنند. معناى از خارج آمدن اين است كه ارتش، ارتش استعمارى است و خودش حيثيتى از خودش ندارد، از اين جهت بر ارتش به حسب قاعده بايد بدتر گذشته باشد تا به ساير قشرها. اينها اگر محروميتهايى داشتند كه داشتهاند و اگر رنجها و عذابهايى ديدند كه همه ديدند، اينها براى آنها شايد قابل تحمل بوده است، لكن ارتشى كه بايد يك كشور را حفظ كند و سرحدات كشور را حفظ كند، دفاع از كشور خودش بكند، اين را بخواهند وابسته كنند به يك كشور ديگرى هر چه باشد آن كشور، هر چه قدرتش زياد باشد، اين معنايش اصل از بين بردن تمام حيثيت ارتش است. از اين جهت يكى ازتحفههاى بسيار باارزشى كه اين انقلاب به ما داده است، هديهاى است كه از جانب خداى تبارك و تعالى به ما عنايت فرموده است، همين است كه دست قدرتهاى بزرگ از ارتش بريده شد و مستشارهاى آنها بيرون رانده شدند و شما الان خودتان هستيد و فرماندهان خودتان. فرماندهان وقتى از خودتان هست، اين خودتان هستيد، ديگر اينطور نيست كه شما اين ناراحتى را در قلبتان احساس كنيد كه ما در تحت فرمان دشمنهاى خودمان هستيم. و شما مىدانيد كه اين قدرتهاى بزرگ، دشمن تودههاى مردم هستند و دشمن كشورها خصوصا كشورهاى اسلامى. انسان احساس كند كه بايد خاضع باشد در مقابل دشمن خودش، در مقابل دشمن اسلام خودش، كشور خودش، اين بسيار ناگوار بوده است، از اين جهت اين هديهاى كه خداى تبارك و تعالى به ارتش عنايت كرده است، شايد بيشتر و ارزندهتر باشد از اينكه به ساير قشرها عنايت كرد، البته همه ارزنده است، همه الطاف خدا ارزنده
صحيفه نور ج 15 صفحه 2
است، لكن ارتش كه بايد يك ارتش مستقلى باشد و غرور ارتشىاش محفوظ باشد، الان بحمد الله اين مطلب حاصل است براى شما.
اشخاصى افكارشان آنطورى پرورش يافته كه كشورهاى ضعيف بدون وابستگى، برايشان امكان استمرار حيات نيست
و تمام نگرانىهاى احتمالى، البته احتمال، احتمال ضعيف اما خوب است گفته بشود، اين است كه دوباره يك دستهايى در كار باشد كه بخواهند همان مسائل سابق پيش بيايد، البته مساله شاهنشاهى ديگر مدفون شده، آن مساله ديگر مطرح نيست، لكن به طور ديگر يك مسائلى فراهم بياورند. كسانى كه از آنها هستند يا افكارشان آن نحو افكار است يا به اصطلاح خودشان صلاح ملت را مىبينند كه وابسته باشند، خوب هستند اشخاصى كه متدين هم هستند، نماز خوان هم هستند، شايد نماز شب هم مىخوانند اما افكارشان آنطورى پرورش يافته، يعنى از بچگى به گوش اينها خواندهاند به اينكه خوب اين كشورهاى ضعيف، بدون وابستگى يا به اين طرف يا به آن طرف، بدون اين، برايشان امكان استمرار حيات نيست. وقتى از بچگى، وقتى هم وارد شدند در مدرسه، توى مدرسه اين را به گوششان خواندهاند، وقتى هم وارد شدند در جامعه هى اين در گوششان خوانده شده است، در روزنامهها تبليغ شده است، در مجلات تبليغ شده است، همه جا اين مطلب پيش آمده است كه شما خودتان نمىتوانيد خودتان را اداره كنيد. اگر از دامن شرق فرار مىكنيد به دامن غرب بايد پناهنده بشويد. اين اشخاص متدينى هم كه نمازخوان هم هستند، متدين هم هستند، لكن اين معنا در ذهنشان هست كه ما چون شوروى الحاد ذاتى دارد و اصلا مبدائى قبول ندارد، ما اگر از او فرار كنيم و ناچاريم كه يك جائى بايد پيوند حاصل كنيم، بايد به طرف غرب برويم و حالا آمريكا ست. اينها نه اينكه غرضشان اين است كه مثلا صدمهاى به اسلام وارد بشود، نه، اصلا اينطورى پرورش پيدا كردهاند، اينطورى فكرشان اين است، صلاح را اين مىدانند. ولهذا خوب، در اين خلال اين گير و دارهايى كه در اين دو سال اخير بود و من در پاريس بودم ديگر اخيرا اين مسائل را پيش مىآوردند، اول كه راجع به اينكه خوب، شاه حالا باشد و او سلطنت بكند و ديگر حكومتى بر او نباشد، مطابق قانون عمل بكند. خوب من مىدانستم كه اينها اغفال شدهاند. من، يكى از همين محترمين اينها كه آمد و اين را طرح كرد، من گفتم خوب شما اين مطلب را مىگوييد كه شاه بايد سلطنت كند و حكومت كند و ما هم بيائيم اين را قبول كنيم، خوب، شما اين اطمينان را داريد كه شاه اين مساله را زير بار مىرود، يا اينكه اگر شما يك كلمه اين مطلب را بگوييد، خوب من هم مثل شما باورم بيايد و بيايم مصالحه كنيم با ايشان، تمام شماها را از بين خواهد برد. اين دفعه ماند تويش، نتوانست جواب بدهد، واقعا هم نمىشد جواب بدهد. اينها اينطورى پرورش پيدا كردند و مردم هم اينطورى مىخواهند همچو به اين روش بروند، منتها روشهاى مختلفى كه دارند اينها، اين روشهاى سياسى مختلفى كه دارند، به آن روشها اينطور مىكنند كه ما را خداى نخواسته دوباره برگردانند به آن حال، نه به عنوان اينكه حالا شاهنشاهى در كار
صحيفه نور ج 15 صفحه 3
باشد، به عنوان جمهورى اسلامى و همين چيزها و مثل جمهورى اسلامى اين ممالكى كه هستند، اسمش جمهورى اسلامى است و از اسلام هم خبرى نيست و همه هم وابسته هستند و من اعتقادم اين است كه انسان اگر با هر زحمت و مرارتى زندگى كند و زندگيش مال خودش باشد، مستقل باشد خودش در زندگى و نان و جو خودش را بخورد، آن ارزشش صدها مقابل اين است كه انسان در آپارتمانهاى عظيم بنشيند و دستش پيش ديگران دراز باشد و براى ديگران سلام بدهد. اين يك مطلبى است كه هر انسان شرافتمندى و خصوصا در ارتش بايد اين مطلب قويتر باشد كه در آنجا مطرح نباشد كه من بايد اتومبيلم چه باشد.
جريانى در كار است كه مىخواهد به طور خزنده اين كشور را باز هل بدهد به طرف آمريكا
آنجا مطرح اين باشد كه من بايد به جهت نظامى، حيثيت نظامىام چه جور باشد. در حيثيت نظامى بايد او نظر بدهد و الان يك جريانى در كار است كه من الان نمىخواهم اشخاص هيچ صحبتش بشود، اما جريان هست در كار كه اگر كسى توجه بكند به مسائلى كه در اين اواخر هى پيش آوردند، در روزنامههاى مختلف پيش آوردند، يك جريانى در كار است كه آن جريان انسان را از اين معنا مىترساند كه بخواهد به طور خزنده اين كشور را باز هل بدهد به طرف آمريكا، بخواهند از اين راه پيش بروند (چون كه...اين است). و اين يك مسالهاى است كه به قدرى اهميت دارد در نظر اسلام و بايد آنقدر اهميت داشته باشد در نظر شما فرماندهان و ديگران كه اگر احتمال اين را بدهيد، بايد مقابلش بايستيد نه اينكه اول يقين كنيد به اينكه مساله اينطورى است. بعضى چيزها هست كه اگر انسان احتمالش را بدهد، يك احتمال صحيحى بدهد، بايد دنبال كند او را و به آن اعتراض كند. شما اگر احتمال بدهيد، يك احتمال درستى كه يك مارى الان توى اين اتاق دارد مىلولد، پا مىشويد مىرويد بيرون، احتراز از آن مىكنيد. ما اگر احتمال اين معنى را بدهيم كه اين جريانى كه در روزنامهها ديده مىشود و ديده شد، جريان براى اين جهت باشد كه اين كشور را نگذارند ثبات پيدا بكند، آن قضيه رفراندم و قبل از او قضيه طرح آنكه مجلس خبرگان منحل بشود، كه در زمان دولت موقت اين طرح شد و بعد هم معلوم شد كه اساسش از امير انتظام بود و آن مسائل، آنوقت آمدند آقايان پيش ما، همين آقايانى كه، آقاى بازرگان و رفقايش و گفتند ما خيال داريم كه اين مجلس را منحلش كنيم، من گفتم شما چكاره هستيد اصلش كه مىخواهيد اين كار را بكنيد؟ شما چه سمتى داريد كه بتوانيد مجلس منحل كنيد؟ پا شويد برويد سراغ كارتان.
وقتى ديدند محكم است مساله، كنار رفتند. مساله انحلال مجلس خبرگان روى اين زمينه بود كه آنهائى كه توجه به مسائل دارند، اين آقايان كه توجه به مسائل و ريشههاى مسائل كم دارند، آنها، اينها را وادار كردند روى اين زمينه كه ديدند مجلس خبرگان يك مجلس اسلامى شد، يك مجلسى شد كه اكثرش از علما هستند. اينها از آنها مىترسند، از اين علما، خوب مىترسند و ضربه خوردند، ديدند
صحيفه نور ج 15 صفحه 4
يك مجلسى است كه مجلس علما هست، اينها اگر قانون بنويسند، يك قانونى مىنويسند كه با مزاج غرب و شرق سازش ندارد، آن غير آنى است كه شرقى مىخواهد يا غربى مىخواهد، از اين جهت آنها اين آقايان را وسوسه كردند، وادار كردند، اين آقايان هم توجه به مسائل خيلى ندارند معالاسف، با اينكه بودند در مسائل سياسى، و بدين جهت اين طرح را درست كردند. دنبال همان مسائل، قضيه رفراندم پيش آمد كه در روزنامهها شروع كردند گفتن و بلكه برگرداندن به زمان 22 بهمن. در لسان يكى از همين آقايان بود معنى برگشتن به 22 بهمن يعنى برگرديم به همان زمان قبل از 22 و شاهنشاهى، يا اينكه برگرديم آنوقتى كه چيز كرديم، همه اين چيزهايى كه تا حالا درست كرديم، اينها هيچ بياييم به هم بزنيم همه را. چيزى را كه دو سال است براى آرامش و استقرار جمهورى اسلامى درست شده است، ما بياييم به همش بزنيم، بگوئيم حالا اينكه نشد به چيزها دوباره راى بگيريم ببينيم چى مىشود، احتياطى است ديگر. براى چه؟ براى اينكه اينها ديدند كه خوب مجلس هم شد يك مجلسى كه اكثرش اهل علم و علما هستند و اكثريت قاطعش مسلمانهاى پروپا قرص هستند و همين طور در دولت هم يك دولتى است كه اسلامى است و پروپا قرص، قوه مقننه، قوه قضائيه هم يك قوه قضايى است كه در صف مسلمانها و مسلمانهاى پروپا قرص است و اين غير از آنى است كه ما مىخواهيم، غير از آنى است كه آنها مىخواستند. آنها مىخواستند كه يك مجلسى باشد، صورت مجلسى، مثل بعضى مجالس سابق كه بود و افرادى باشند از همين افرادى كه درست شده است و مىشود و سينه براى غرب مىزنند و ديدند نشد اين، از اين جهت دنبال اين افتادند كه ما همه بساط را به هم بزنيم، باز دو سه سال بنشينيم دوباره رفراندم كنيم، رفراندم براى اصل جمهورى، رفراندم براى، حالا اگر اصل جمهوريش هم نگويند، رفراندم براى قانون اساسى، رفراندم براى رئيس جمهور، رفراندم براى مجلس، رفراندم كنيم براى اينها. اين معنايش چيست؟ معنايش اين است كه ثبات اين مملكت را از دست مىگيرند اينكه الان ثبات دارد و از افتخارات اين انقلاباست كه در ظرف يك سال همه اين چيزها درست شد، اين را از دست بگيرند بگويند حالا نشد دوباره از سر، دوباره از سر و آراء، مردم است. خوب، اگر ميزان، آراى مردم است، خوب آراى مردم است، اينها كه هستند، اينها كه از اروپا نيامدند، اينها آراى همين مردمند، همين مردمند كه مجلس را راى دادند به آن، وكيل تعيين كردند، همين مردمند كه به جمهورى اسلامى راى دادند و همين مردمند كه به قانون اساسى راى دادند و همين مردمند كه همه چيز را با خودشان ايجاد كردند، حالا ما دوباره از سر برويم سراغ چه مردمى، باز برگرديم به اين مردم، اين مردم همان مردمند كه اگر پنجاه دفعه هم به هم بخورد، همين است و اينها اين اشتباه را دارند كه خيال مىكنند كه اگر اين دفعه به هم بخورد مثلا فلان جمعيت تو كار مىآيد و اينها نمىدانند كه اگر اين دفعه به هم بخورد، يكى از اينها هم نمىآيد، اين دفعه مردم فهميدند كه چه اشخاصى به اسلام اعتقاد دارند و چه اشخاصى به اسلام اعتقاد ندارند يا خيلى پايبند نيستند. اگر اين دفعه به هم بخورد و رفراندم بشود، رفراندمش تمام اينها را كنار مىگذارد، يك اشخاصى ديگرى را مىآورد توى كار كه آن اشخاص مطلوب مردم باشد، نه اشخاصى بيايند كه غير مطلوب باشند، لكن
صحيفه نور ج 15 صفحه 5
مساله اين است كه آنها احتياط كردند، ما اين احتياط را بكنيم بلكه انشاء الله به هم بخورد اين اوضاع، باز يك دو سالى تزلزل بشود يك راه مفرى براى آمريكا پيدا بشود كه ما را درست بتوانند تربيت كنند، ما كه نمىتوانيم خودمان را اداره كنيم، خودمان را، بيايند ما را اداره كنند. اين مسائل را پيش آوردند و من مىخواهم به شما آقايان بگويم كه بيدار باشيد و هشيار، دشمنهاى شما پشت همين دروازههاى تهران و دروازههاى ايران هستند و در داخل اين كشور هم دشمنهاى ايران هستند، يك دسته دشمن نيستند، از روى نادانى كار دشمن را مىكنند، يك دسته هم دشمنهاى سرسخت هستند كه مىخواهند كه اين جمهورى اسلامى نباشد، هر چه مىخواهد باشد، جمهورى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، جمهورى هر چه مىخواهد باشد، جمهورى خلق باشد، اسلام تويش نباشد، براى اينكه اگر جمهورى اسلامى شد و قانون، قانون اسلامى شد، ديگر براى آن اربابها راهى پيدا نمىشود و آنوقت به عقيده اين آقايان ما ديگر بايد از لشكر تمدن و كشورهاى متمدن كنار بگيريم حتما، يا ما بايد كلاه آمريكا را سرمان بگذاريم يا كلاه شوروى راسرمان بگذاريم و اگر اين نشد، ديگر ما مرتجع هستيم و بايد كناره گيريم، منزوى ديگر هستيم. اين يك اشتباه است كه آقايان دارند و اينها را ترساندهاند از اول، اينها بچه ترس شدهاند، از اول نمىدانند كه مساله چيست، نمىدانند قدرت اسلام چيست، نمىدانند قدرت يك ملت چيست. يك ملت هر چه محدود باشد، هر چه جمعيتش كم باشد، لكن وقتى خواست يك ملتى يك چيزى شد، ابرقدرتها اگر بخواهند خلاف اين خواست بكنند، به ضرر خودشان است براى اينكه آنها يك كشورى مىخواهند آباد باشد، بازار باشد، چيزهايش را ببرند. همين طورى كه نمىخواهند يك بيابان را بگيرند و اينها ميدانند كه اگر يك كشورى همه افراد ملتش يا اكثر افراد ملتش ايستادند، در مقابل همه ناگوارىها ايستادند، اينها ديگر هوس اينكه بيايند و بزنند و بكشند و از بين ببرند ندارند، اينها نقشه مىكشند كه اينها را از باطن خراب بكنند. افرادى كه نقشه را خوب بلد هستند، آنها مىآورند تو كار تا اينكه بساط را به هم بزنند. شماها بايد هشيار باشيد.
اين نقشهاى است كه امور سياسى را وارد كنند در ارتش، شما هم افكارتان بيايد سراغ حزب بازى
و وظيفه هر نظامىاى و هر پادگان اين است كه امور سياسى در او حكومت نكند، براى اينكه سرباز اگر وارد شد در امور سياسى، سربازيش را از دست مىدهد. يك سربازى كه افكارش را متوجه بكند به اينكه كى جلو باشد، كى عقب باشد، چه جور بشود، چه جور بشود، فلان گروه چه بشود، فلان گروه چه بشوند، اين ديگر سرباز اسمش نيست، اين يك آدم سياسى است كه كلاه سربازى را غصب كرده. بايد شما همه توجه كنيد، سران ارتش و همه قواى مسلح بايد موظف باشند به اينكه حفظ كنند تمام ارتش را از اينكه وارد در امور سياسى بشود، ورود در امور سياسى همان و حيثيت ارتش از بين رفتن همان. امور سياسى در ارتش از هروئين بدتر است. چطور هروئين انسان را چه مىكند، از بين مىبرد، امور سياسى هم براى ارتش، باطن ارتش را از بين مىبرد، ديد ارتش را از بين مىبرد. از اين
صحيفه نور ج 15 صفحه 6
جهت يكى از چيزهائى كه لازم است براى شما و بايد اين مطلب را با جديت، با قدرت در همه جا بسط بدهيد اين است كه نگذاريد در امور سياسى وارد بشوند، نگذاريد سياسيونى كه بخواهند بيايند در آنجا مسائل سياسى بگويند، در آنجا صحبت بكنند، البته بيايند موعظه بكنند، بيايند دعوت به اصلاح بكنند، به صلاح بكنند، شجاعت را به آنها ياد بدهند، اينها همهاش خوب است، اما بخواهند يك امور سياسى را وارد بكنند در ارتش، اين نقشهاى است كه اگر اين قائل هم خودش نقاش اين امر نباشد، نقشهاى است كه كشيده شده است و اين قائل را من حيثى كه خودش هم حتى نداند وارد در معركه كردهاند. آن چيزى كه از همه چيزها براى ابرقدرتها الان مطرح هست اين است كه ما اين ارتشى كه الان ديديم كه انسجامش بحمد الله هست و قدرت نظاميش هست و نه ماه بيشتر هم دارد جنگ مىكند و پيشبرد هم دارد مىكند، هر روز هم پيش مىبرد و خوب اين يك خوفى در قلب آنها ايجاد كردند. اينها دارند كم كم مايوس مىشوند، از آن جهت مىخواهند ارتش را از باطن يك اشكالاتى در آن ايجاد كنند. يكى از اشكالات بزرگ همين هست كه يك امور سياسى را وارد كنند در ارتش و بيايند صحبتهاى سياسى بكنند و بيايند حرفهاى سياسى بزنند، بيايند يك گروهى گروه ديگر را چه بكند، شما هم وارد بشويد در اين ميدان يك دستهتان اهل گروه كذا بشويد و يك دسته هم اهل حزب كذا بشويد و دايما افكارتان بيايد سراغ حزب بازى، سراغ گروه بازى و سراغ اين مسائل و اين همان است كه ارتش را از دست مىدهد، همه چيز ارتش را از بين مىبرد. و لهذا من به سران ارتش امر مىكنم به اينكه بايد در ارتش مسائل سياسى طرح نشود، اشخاص اگر بخواهند بيايند آنجا صحبت بكنند، اگر از سياسيون هستند، اينها را نگذارند بيايند در ارتش صحبت بكنند. اينها توجه هم اگر خودشان نداشته باشند، لكن متحرك به حركت ديگران، به تحريك ديگران هستند.
اين از مسائل لازم براى ارتش است، همانطورى كه راجع به مواد مخدره هم من گفتم به آقايان و شماها هم بايد همه توجه داشته باشيد آنها هم اگر در ارتش وارد بشوند، ارتش را از بين مىبرند. اين امورى است كه بايد حتما در ارتش با كمال قدرت اجرا بشود. و اما اينكه بعض از همين گروهها، گروههاى سياسى ممكن است كه در ارتش القاء بكنند به اينكه اسلام با شماها سر و كارى ندارد، جمهورى اسلامى با شما سر و كارى ندارد. شما ديديد كه از اولى كه اين انقلاب به پيروزى رسيد، اول قدم اين بود كه ارتش لازم نيست ديگر، اول حرف اينهائى كه تابع سياستهاى خارجى هستند اين بود كه اين ارتش طاغوتى است، اين ارتش طاغوتى بايد از بين برود، اين كلمه را هم رويش گذاشتند كه مردم را اغفال كنند، خوب ما هم مىدانستيم كه مساله چيست و اينها مىخواهند چه بكنند. از اين جهت ما هم از روز اول اين مطلب را محكوم كرديم و گفتيم كه ارتش بايد باشد، آن هم ارتشى كه با قيام ارتش بود كه ملت پيش برد و همه با هم دست به هم دادند و مسائل را پيش بردند. اينها مىخواستند كه اين قدرت را از ايران بگيرند و ارتش را نابود كنند و ارتش برود سراغ كار خودش و ايران بماند بدون ارتش و همچو راحت و آسوده آقاى صدام بيايند هر جا دلشان مىخواهد، آقاى كارتر يا ريگان هم بيايند هر كارى دلشان مىخواهد بكنند، راه را باز كنند براى اين مسائل. اين بايد توجه داشته باشيد كه اسلام به
صحيفه نور ج 15 صفحه 7
ارتش ارج قائل است و اسلام ارتش را لازم ميداند و احترام براى او قائل است و پشتيبان اوست و ملت ايران هم كه مسلمان هستند و ما هم كه به عنوان يك مسلمان هستيم، ارتش را با كمال قدرت حفظ مىكنيم و وسوسههايى كه ممكن است در بين ارتش گفته بشود يك وقتى كه اين مسائل ممكن است شما هم يك وقتى چه بشويد، شما هم يك وقتى چه بشويد، اين مسائل را بكلى منسى كنيد و كنار بگذاريد كه ايران و تمام مردم مسلمان ايران با ارتش دوستند و پشتيبانند. چنانچه مىبينيد كه شما داريد آنجا جنگ مىكنيد مردم هم دارند پشت سر شما همه كمكها را مىكنند بدون اينكه كسى الزامشان بكند، خودشان، بچه كوچولو هم مىآيد قلكش را مىدهد براى شما، پپرزن هفتاد ساله هم مىآيد آن طلايى كه ذخيره كرده است مىدهد براى شما. ايران ارتش لازم دارد، اسلام ارتش، لكن يك ارتش اسلامى. اين مطلب را من بايد بگويم يكى از مهماتى است كه در ارتش لازم است و آن اين است كه اسلامى باشيد شما. شما با اسلاميتتان بر اين قدرتهاى بزرگ غلبه كرديد، ارتش و همين طور سپاه پاسدار و سايرين با قدرت اسلامى و اينكه شهادت را براى خودش يك فوزى مىدانست و اينكه هر وقت مىآيند پيش من، هر كدام از آنها مىآيند، بسيارى از اينها كه مىآيند پيش من گريه مىكنند كه شما دعا بكنيد كه ما شهيد بشويم و من دعا مىكنم كه پيروز بشوند، يك همچو روحيهاى وقتى كه در يك فرد يا افراد پيدا شد ديگر پيروز است. و اين روحيه بود كه پيدا شد و اين روحيه در پناه اسلام پيدا شد، هيچ مكتب ديگرى نمىتواند اينطورى درست كند كه گريه كند كه بگويد من كشته بشوم. ديروز يك كسى كه پايش از اينجا قطع شده بود، عصا زير بغلش گذاشته بود، آمده اينجا، من باهاش مصافحه كردم گفت دعا كنيد من شهيد بشوم. اين روحيه در اثر اسلام است. كوشش كنيد كه در اين پادگانها هر جا هستيد اينها اسلام را تقويت كنيد. اين انجمنهاى اسلامى مفيد به شماست، اگر چنانچه يك كسى گفت كه انجمنهاى اسلامى به درد نمىخورد و ارتجاعى هست، اين همان ارتجاعى است كه به همه ما مىگويند و به همه شما مىگويند، اين همان ارتجاعى است كه با اين كلمه مىخواهند شما را كنار بزنند و آن اشخاص مترقى را بياورند. آن اشخاص مترقى كىاند؟ يا از امريكا بايد بيايند مترقىها، يا از شوروى بايد بيايند اين مترقىها. اين ارتجاع در مقابل مترقى يعنى اسلام و ايران در مقابل آمريكا و در مقابل شوروى، اين انجمنهاى اسلامى همهشان براى شما مفيدند. البته من به انجمنهاى اسلامى هم سفارش كردم به اينكه فقط جهات اسلامى را در نظر بگيرند و هيچ دخالت ديگرى در امور نكنند، دخالت مال خود فرماندهان هست. لكن اين را توجه بكنيد كه اگر يك وقتى اشخاصى آمدند وسوسه كردند كه اين انجمنهاى اسلامى مثلا چندان فايده ندارد يا ضرر دارد يا ارتجاع هست يا اينها، اين همان نقشهاى است كه آنها مىكشند براى اينكه عرض بكنم كه رفراندم حاصل بشود، مثلا شايد ديگر آخوندها بروند كنار، متدينين بروند كنار، انجمنهاى اسلامى نباشند، شايد باز آن مسائل زمان طاغوت بيايد تو كار، باطن اينها را تهى كند از آنى كه بايد باشند. اين هم از امور مهمى است كه بايد توجه كنيد و من هم آگاهم از داخل ارتش، اينطور نيست كه من بى اطلاع باشم، من آگاهم كه چه اشخاصى گاهى مىآيند و چه اشخاصى حرف هائى مىزنند و چه
صحيفه نور ج 15 صفحه 8
عكس العملهائى هست تو كار. توجه داشته باشيد كه خداى نخواسته يك وقتى اسباب اين نشود كه ملت ايران بگويد كه اين ارتش، ارتش كذائى است و به اسلام كارى ندارد و اينطور چيزها. شما وقتى قدرت داريد كه ملت دنبال شما باشد. همانطورى كه ملت بدون ارتش نمىتواند ادامه زندگى بدهد، ارتش هم بدون ملت نمىتواند ادامه زندگى بدهد. ارتشى كه ملت با او مخالف است نمىتواند اين ارتش باشد، چنانچه ملتى هم اگر ارتشش با او مخالف باشد، نمىتواند زندگى بكند. شما كوشش كنيد كه پيوند خودتان را با ملت هر چه مىتوانيد تقويت كنيد و اين به تقويت جهات اسلامى است، وقتى مردم ديدند كه شماها روى طريقه اسلام، يعنى اينكه اينها خونشان را دادند، آن الله اكبرى كه همه داد زدند و به خيابانها ريختند وزير تانكها رفتند و آنقدر صدمه ديدند، ببينند كه شما هم همان رويه را داريد، همان راه را داريد، اگر يك وقت احساس كنند به اينكه نه آن رويه يك قدرى پايش را كج گذاشته، خوب مردم ديگر رها مىكنند آن را. مردم يك عقد اخوتى با افراد نبستند كه، با هيچ يك از ما، اگر ديدند من يك وقتى پايم را كنار گذاشتم از آن رويهاى كه خود اين ملت دارد و اين سيل خروشان دارد، من بخواهم بر خلاف اين سيل شنا بكنم، من را از بين مىبرند، هر كس باشد اينطور است. ما بايد كوشش كنم كه هم تكليف ملىمان هست هم تكليف الهىمان هست، كوشش كنيم به اينكه اين كشور را حفظش كنيم و اين كشور حفظش به اين است كه ارتش، يك ارتش اسلامى جانباز باشد و با ملت همراه باشد، منسجم باشد و خود ارتش هم منسجم باشند با هم و ساير قواى مسلح هم با ارتش برادر باشند كه هستند و سپاه پاسداران را شما در آغوش بگيريد، آنها شما را در آغوش بگيرند. همه شما در اين مسائل بايد كوشا باشيد كه مملكت خودتان را نجات بدهيد. و نكته ديگر هم كه ولو ضعيف هست، لكن خوب باز تذكر مىدهم ممكن است كه بعضى در اين پادگانها، در اينها يك بازىاى خورده باشند، گاهى بخواهند مثلا يك نقى بزنند، يك حرفى بزنند، كسانى كه بر خلاف اين مسير كه مسير اسلام است، پشتيبانى از هر كه مىخواهند بكنند اما خلاف مسير اسلام است، اين كسان را بايد فرماندهان تعقيب كنند. و هر كس روى اين مصالح اسلامى در ارتش مىخواهد باقى بماند، روى اين مصالح كشور كه مصلحت اسلام است، مصلحت كشور است، هر كس براى كشور خودش و روى مصالح كشور و روى مصالح اسلام با روح استقلال طلبى كه نخواهد گرايش به آن طرف يا گرايش به آن طرف پيدا كند. اين ارتش، ارتش اسلامى است، از سربازش تا فرماندهان اولش، و اگر خداى نخواسته يك كسى ببيند كه نه اينطور نمىتواند زندگى كند، اينطور نمىشود، خوب كارهاى ديگر هم ممكن است بكند، لازم نيست در ارتش باشد، فرماندهان آنها عذرش را مىخواهند كه يك جايى ديگر برود براى خودش زندگى بكند، نماند كه خداى نخواسته ارتش را از بين ببرد. اين جهاتى است كه من مىخواستم به آقايان بگويم و يك جهت ديگر اين است كه كوشش كنيد كه اين فرماندهان ديگر بايد اين توجه را بكنند، كوشش بكنيد كه اين پيشرفتهايى كه مىكند يك قدرى زيادتر باشد، براى اينكه ممكن است كه صدام و دوستان صدام تبليغ كنند در آنجا كه اين فرماندهى كه كنار رفته است حالا ديگر ضعف پيدا كرده است ارتش. با اينكه من مىدانستم كه امثال آقاى بنىصدر خوب، گوينده خوبى
صحيفه نور ج 15 صفحه 9
هستند اما در پيشرفت مطالب، شما هستيد كه پيش مىرويد، سرباز است كه كار را انجام مىدهد، لكن ممكن است صداميان يك وقت تبليغ كنند به اينكه چه، و روحيه ارتش خودشان را با اين حقه بخواهند بالا ببرند و روحيه ارتش ما را بخواهند پائين بياورند. شما اگر چنانچه بعد از اين واقعه يكى دو تا پيروزى پيدا بكنيد، اين مطلب هم شكسته مىشود و نمىتواند ديگر صدام تبليغ بكند به اينكه نه ديگر روحيهها چيز شده است. نه روحيهها سر جاى خودش هست و مسالهاى هم واقع نشده است و ارتش هم همه چيزش سر خودش هست، فرماندهان سر جاى خودشان هستند، هيچ قضيه تازهاى واقع نشده، رئيس جمهور جمهور، رياست جمهوريش را بكند، لازم نيست كه رئيس چيز هم باشد. اين مسائلى بود كه مىخواستم به شما عرض بكنم و اطمينان بدهم به شما كه اسلام با شما موافق است مادامى كه شما سرباز اسلام باشيد و ملت با شما موافق است مادامى كه در راه اسلام و در راه كشور كوشا باشيد و بحمد الله هستيد و خواهيد بود. و شما اين ذائقه تلخى كه از زمان محمدرضا داشتيد و مىديديد كه شما اسير يك ممالك ديگرى تقريبا هستيد، با استقلالى كه پيدا شد آن ذائقه تلخ رفت از بين و الان ذائقه شما به تبع خداى تبارك و تعالى و با الله اكبر ذائقه شيرين شده است و انشاء الله شيرينتر بشود و پيروز باشيد و پيروزمند باشيد و اسلام را حفظ كنيد و استقلال كشور خودتان را حفظ كنيد.
والسلام عليكم و رحمه الله
menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 22
تاريخ: 28/3/60
پيام امام خمينى به مناسبت پانزدهم شعبان (ميلاد حضرت مهدى عج)
بسم الله الرحمن الرحيم
سالروز مبارك ولادت با سعادت و پربركت حضرت خاتم الاوصياء و مفخر الاولياء حجت بنالحسن العسكرى ارواحنا لمقدمه الفدا، بر مظلومان دهر و مستضعفان جهان مبارك باد. و چه مبارك است ميلاد بزرگ شخصيتى كه برپا كننده عدالتى است كه بعثت انبيا عليهم السلام براى آن بود و چه مبارك است زاد روز ابر مردى كه جهان را از شر ستمگران و دغلبازان تطهير مىنمايد و زمين را پس از آنكه ظلم و جور آن را فرا گرفته پر از عدل و داد مىنمايد و مستكبران جهان را سركوب و مستضعفان جهان را وارثان ارض مىنمايد. و چه مسعود و مبارك است روزى كه جهان از دغلبازىها و فتنهانگيزىها پاك شود و حكومت عدل الهى بر سراسر گيتى گسترش يابد و منافقان و حيلهگران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت حق تعالى بر بسيط زمين افراشته گردد و تنها قانون عدل اسلامى بر بشريت حاكم شود و كاخهاى ستم و كنگرههاى بيداد فرو ريزد و آنچه غايت بعثت انبيا عليهم صلواه الله و حاميان اوليا عليهم السلام بوده تحقق يابد و بركات حق تعالى بر زمين نازل شود و قلمهاى ننگين و زبانهاى نفاق افكن شكسته و بريده شود و سلطان حق تعالى بر عالم پرتو افكن گردد و شياطين و شيطان صفتان به انزوا گرايند و سازمانهاى دروغين حقوق بشر از دنيا برچيده شوند و اميد است كه خداوند متعال آن روز فرخنده را به ظهور اين مولود فرخنده هر چه زودتر فرا رساند و خورشيد هدايت و امامت را طالع فرمايد و اكنون ما منتظران مقدم مباركش مكلف هستيم تا با تمام توان كوشش كنيم تا قانون عدل الهى را در اين كشور ولى عصر (عج) حاكم كنيم و از تفرقه و نفاق و دغلبازى بپرهيزيم و رضاى خداوند متعال را در نظر بگيريم و همگان در مقابل قانون خاضع باشيم و با صلح و صفا و برادرى و برابرى به پيشبرد انقلاب اسلامى كوشا باشيم و حق متعال را در همه احوال حاضر و ناظر بدانيم و تخلف از دستورات اسلام ننمائيم و به وسوسه فتنه انگيزان اعتنا نكنيم. اينجانب از شما ملت شريف ايران متواضعانه مىخواهم كه در عين حال كه در صحنه حاضريد آرامش را حفظ كنيد. حضور شما مردم عزيز و مسلمان در صحنه است كه توطئههاى ستمگران و حيلهگران تاريخ را خنثى مىكند. حضور شما در صحنه است كه گرد ياس و درماندگى بر چهرههاى منافقين و متحدان بى آبرويش مىپاشد. حضور شما مردم شجاع و با ايمان است كه خط اصيل اسلام را بر ايران و به اميد خدا بر جهان حاكم خواهد نمود. حضور شما مردم مومن و از جان گذشته است كه
صحيفه نور ج 15 صفحه 23
روشنفكران غرب و شرق زده را براى هميشه رسوا مىكند. حضور شما در صحنه، تمام من ها و منيتهاى شيطانى را كوبيده و مىكوبد و ما و اخوت اسلامى را جايگزين آن نموده و مىنمايد. حضور شما در صحنه به آمريكا و غرب و شرق و دنباله روهاى بى عقلشان هشدار داد كه اين ما بوديم كه انقلاب نموديم و اين ما هستيم كه سرنوشت خود را خود تعيين مىنمائيم و از كلمات بى محتواى شما گول نمىخوريم. حضور شما در صحنه جبههها و سازمانها و جمعيتهائى را كه به اسم طرفدارى از فرد و فرد پرستى به مقابله با اسلام و احكام شرعى آن برخاسته بودند، رسوا نمود. امروز و روزهاى آينده روز شكست جريان دشمنان قسم خورده اسلام است. روز شكست فرد ياافراد نيست، روز شكست جريانى است كه به اسلام معتقد نيستند و اگر هم باشند، مسلما تا حدودى است كه با قوانين غرب برنخورد و مخالفتى نداشته باشد، روز شكست جريانى است كه هميشه قلب مرا مىآزارد، شكست جريانى است كه بسيار خطرناكتر از تمامى جنايتها و خيانتهاى رژيم پهلوى در طول حكومت ننگينشان بود، روز شكست جريانى است انحرافى كه حضور به موقع شما، پايههاى آنرا لرزاند و فرو ريخت.
دوستان عزيزم! بسيار دقت كنيد و كاملا بهوش باشيد و هوشيارانه با آرامش كامل ولى با تمام توان در صحنه باشيد كه بى شما هيچ كس، هيچ نمىتواند كند و با شما همه دشمنان رسول اكرم و ائمه اطهار نابود خواهند شد. بهوش باشيد كه ايران در آستانه به ثمر رسيدن انقلاب اصيل شماست. آگاه باشيد كه خط منفور ضد اسلامى و غرب، در حال شكست كامل است والحق نشان داديد كه هوشيارانه مقاومت مىكنيد. خمينى دست يكايك شما را مىبوسد و به يكايك شما احترام مىگذارد و يكايك شما را رهبر خودش مىداند كه بارها گفتهام من با شما يكى هستم و رهبرى در كار نيست. من خوب درك مىكنم كه حضور شما در اين روزهاى حساس به چه معنائى است و به اميد پيروزى نهائى شما بر دشمنانتان روز شمارى مىكنم و بازاز ملت شريف خاضعانه مىخواهم كه جنگ را فراموش نكنند و برادران ارتشى و سپاهى و ساير رزمندگان عزيز در جبههها را با تمام وجود تشويق و تكريم نمايند. و شما سربازان دلاور اسلام در پادگانها و پايگاهها در جبههها و پشت جبههها هوشيارانه جريانات ضد انقلاب را دنبال كنيد و بدانيد كه من نزديك به يك سال بود كه صلاح نمىديدم آنچه را مىدانم براى ملت شرح دهم، چرا؟ تا آرامش كشور حفظ شود و شما با آرامش كامل عليه مستكبران جهان بجنگيد، تا احساس كردم ديگر مساله از اين حرفها گذشته است و خطر، اساس جمهورى اسلامى را كه با خون پاك هفتاد هزار شهيد و معلوليت بيش از يك صد هزار نفر بوجود آمده بود تهديد مىكند، ديگر تاب نياوردم تا شما بجنگيد و از پيروزى شما به نفع مقاصد شوم سياسى ضد انقلاب بهره بردارى شود، لذا درد دل نمودم. شما در هر كجا كه هستيد با كمال دقت مراقبت كنيد تا ضد انقلاب به مقاصد پليدش نرسد.
افسران! درجه داران! و سربازان رشيد اسلام! شما خوب مىدانيد كه منافقين كه امروز به عنوان طرفداران پر و پا قرص بعضىها اطراف آنها را گرفتهاند و به بهانه طرفدارى از آنان دست به انفجار
صحيفه نور ج 15 صفحه 24
و درگيرى مسلحانه مىزنند و هر روز در گوشهاى تشنج مىآفرينند، همانها بودند كه از روزاول پيروزى انقلاب، شعار انحلال ارتش را سر مىدادند. من با قدرت ملت دلاور، مقابل ضد انقلاب كه تصميم گرفته است بعضى افراد را بهانه قرار داده و عليه شما هر روز دست به اغتشاش بزند خواهم ايستاد. شما ارتشيان و پاسداران، بسيج، ژاندارمرى و شهربانى و تمامى نيروهاى مردمى مسلح و تمامى مردمى كه جانتان را براى اسلام و ايران فدا مىكنيد، بهوش باشيد كه اسلام را معيار حركتهاى خود قرار دهيد. امروز منافقين و جبهه ملى و حزب دموكرات و تمامى ضد انقلابيون دست در دست يكديگر گذاشتهاند تا شما و انقلاب پاك ملت را نابود كنند. مگر نمىبينيد كه هر روز در گوشهاى جمع مىشوند و دست به خرابكارى مىزنند؟ مگر نبود كه اگر حضور شما نبود، آبروى انقلاب شما را در جهان ريخته بودند؟ مگر اعلاميههاى اتحاديه كمونيستهاى ايران را نديدهايد كه به بهانه پشتيبانى از يك نفر، به تمام مقدسات شما توهين كردهاند؟ شما مردم عزيز هوشيار باشيد و آرامش خودتان را حفظ كنيد و به انتظار حكم خدا باشيد، سعى كنيد اخلاق اسلامى را هميشه در مد نظر داشته باشيد و از شعارهاى زننده پرهيز كنيد و با حضور دائمى خود، كيد هرج و مرج طلبان را خنثى كنيد و بدانيد كه گناهى بزرگتر از اين نيست كه خداى ناكرده در مقابل ضد خدا و ضد مردم ساكت باشيد و پاداشى بالاتر از حضورتان در مقابل ضد انقلاب نمىباشد. آرامش را حفظ نمائيد و در حفظ وحدت و اخوت اسلامى كوشش نمائيد. از نفس گرم ولى الله اعظم (عج) مىخواهم كه از خداوند متعال تقاضا فرمايد كه همه ما و همه مقامات و تمام ملت شريف را توفيق به عمل به اسلام و قوانين اسلامى عطا فرمايد و تعجيل در ظهور بقيه الله روحى فداه نمايد.
درود و سلام بر شهدا و خانواده محترم و شريف و مقاوم آنها. سلام بر معلولين عزيز و مقاوم اسلامى.
والسلام على من تبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 10
تاريخ: 25/3/60
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم
مردم ايران را دعوت كردند به قيام و استقامت در مقابل قرآن كريم و بعضى تاييد كردند اين را
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز يك مجمعى است - كه - از علماى استان مازندران و از علماى اهل سنت و از برادران مشهد و شركت واحد و از قشرهاى ديگرى كه اينجا هستند، چون مجمعى است از برادران اهل سنت و برادران تشيع، مسائلى را بايد عرض كنم يا درد دلهائى را با شما در ميان بگذارم. من در طول مدتى كه با رژيم منحوس پهلوى مقابله مىكردم، تكليفم خيلى روشن بود، تشخيص داده بوديم كه آن رژيم، رژيمى است كه بر خلاف مصالح اسلام و مسلمين مشغول كار هست و كشور ما را به سوى آمريكا سوق داده است و منافع اين كشور را در جيب دو ابر قدرت كرده است و تتمهاى اگر باقى مانده در جيب خود و بستگان خود در بانكهاى خارج از كشور ريخته است. آنروز تكليف ما روشن بود و به عبارت ديگر تكليف در مقابل يك جمعيتى كه، يا يك رژيمى كه صاف ايستاده بود و در مقابل مصالح كشور و مصالح اسلام عمل مىكرد، روشن بود و ما هيچ باكى از اين نداشتيم كه ملت را سراسر بر ضد آن رژيم تجهيز كنيم و آنچه كه مىتوانيم و در توان داريم، در خدمت اسلام عمل كنيم و به نظر مىآيد كه عمل كرديم و شما ملت ايران همه با هم دست به هم داديد و با بانگ الله اكبر و با لااله الا الله جمهورى اسلامى را خواستيد و در پناه جمهورى اسلامى استقلال و آزادى را خواستيد و بحمد الله جمهورى اسلامى با راى قاطع ملت تصويب شد و دنبال او هم يك مراحلى به طور معجزه آسا تحقق پيدا كرد و يك حكومت مستقرى، قانونى در اين كشور متحقق شد، لكن معالاسف ما را مقابل يك، الان مقابل يك گروهها و گروهكهائى هستيم كه نه بطور صريح مىآيند بگويند كه ما اسلام را قبول نداريم و قوانين اسلام را قبول نداريم و جمهورى اسلامى را قبول نداريم، تا باز ما تكليفمان معلوم باشد و با همانطورى كه سابق عمل كرديم امروز هم عمل كنيم و نه اينطور است كه اينها سر جاى خودشان بنشينند و به قوانين مملكت خاضع و به اسلام و قوانين اسلام خاضع بشوند. بين دو محظور الان هست، با اينها معامله محمدرضا بايد كرد، يا با اينها باز دعوت به صلح و صفا و دعوت به عمل به قوانين؟ من مىخواهم ببينم كه اين راهپيمائى كه امروز اعلام شده است، اساس اين راهپيمائى چى هست. من دو تا اعلاميه از جبهه ملى كه دعوت به راهپيمائى كرده است، ديدم. در يكى از اين دو
صحيفه نور ج 15 صفحه 11
اعلاميه، جزء انگيزهاى كه براى راهپيمائى قرار دادند، لايحه قصاص است، يعنى مردم ايران را دعوت كردند كه مقابل لايحه قصاص بايستند. در چيز ديگرى كه منتشر كرده بودند، اعلاميه ديگر، تعبير اين بود كه لايحه غير انسانى. ملت مسلمان را دعوت مىكنند كه در مقابل لايحه قصاص راهپيمائى كنند، يعنى چه؟ يعنى در مقابل نص قرآن كريم راهپيمائى كنند، شما را دعوت به قيام و استقامت و راهپيمائى مىكنند در مقابل قرآن كريم، نص قرآن كريم ضرورى مسلمين، چه برادران اهل سنت و چه برادران شيعى ضرورى اين است كه اين قرآن از خداست و در قرآن هر چه باشد ضرورى است كه بايد پذيرفت. قضيه قصاص در جاهايى از قرآن تصريح شده است و لايحه قصاص همين مسائل قرآن است و در اين راهپيمائى كه مسلمانها را به اصطلاح خودشان دعوت كردهاند، دعوت كردهاند كه مردم قيام كنند در مقابل قرآن، مردم قيام كنند در مقابل احكام ضروريه اسلام. آنهايى كه از بعض جبههها هستند، تكليفشان معلوم است، آنها از اول هم، از آن وقتى هم كه تاسيس شده است، مساله اسلام پيش آنها مطرح نبوده است و آنچه مطرح بوده است، اگر راست بگويند همان ملىگرايى بوده است و من در اين هم شك دارم، براى اينكه افرادى كه سر دسته اينها بودند و به ملى گرايى معروف بودند، ما ديديم كه بر ضد ملت اينها قيام كردند، الان هم كه در خارج هستند دعوت مىكنند كه بر ضد اين ملت، قدرتها فعاليت كنند و اين قدرت هاى بزرگ هم همه جور چيزى دارند، ملى هم دارند، مذهبى هم دارند، معمم هم دارند. من آن چيزى را كه بسيار مورد تعجبم است، اين نيست كه در اعلاميه جبهه ملى براى لايحه غير انسانى (به اصطلاح او) قصاص يعنى حكم غير انسانى قرآن!! يعنى حكم غير انسانى اسلام!! اعلاميه بدهند و مردم را دعوت كنند كه ايها الناس بيائيد در مقابل اسلام قيام كنيد و استقامت كنيد. من از آنها همچو توقعى داشتم و دارم، اما بعضى كه اعلاميه دادند و تاييد كردند اين راهپيمائىها را، آيا خواندهاند اين اعلاميههاى جبهه ملى را؟ ديدهاند كه اين راهپيمائى را دعوت كردند و يكى از انگيزههاى آنها اين است كه بيائيد مقابل قرآن قيام كنيد؟ منتها لفظش را نگفتند و واقع صريحش همين است. اگر اينها خواندند اين را، غفلت كردند از اينكه اين راهپيمائى براى مقابله با اسلام است، براى مقابله با جمهورى اسلامى است و براى مقابله با حكومت اسلام است. من عجالتا كارى ندارم كه آيا دولت آقاى رجائى يك دولت فعال است يا نه و آيا كارهايى كرده است كه بايد در مقابل او ايستاد يا نه و كار ندارم به اينكه مجلس شوراى اسلامى آيا يك مجلسى است كه از ملت است يا نه و كار ندارم به اينكه قوه قضائيه آيا به تكاليفش عمل مىكند يا نه، به اينها من كارى ندارم و اگر راهپيمائى هم فقط براى راهنمائى مردم بود، آن هم صحبتى نبود و ممكن بود كه عمل بشود، اما راهپيمائى در مقابل اسلام! در مقابل صريح قرآن!! در مقابل حكم ضرورى اسلام! اين را چه جور تعبير كنيم؟ باز من كار ندارم به جبهه ملى، با اينكه بعض افرادش شايد افرادى باشند كه مسلمان باشند، لكن من كار دارم به آنهائى كه پيوند كردهاند با اين جبهه، پيوند كردهاند با منافقين، پيوند كردهاند با منحرفين، من با اينها كار دارم كه شمائى كه متدين هستيد و مدعى تدين، چه توجيهى از اين معنا داريد؟ آيا تكليف شرعى فقط اين است كه در مقابل مجلس و دولت اعلاميه صادر كنيد؟ در تمام تكليفهاى
صحيفه نور ج 15 صفحه 12
شرعى كه شما احساس كرديد، همين تكليف شرعى را داريد كه مردم را دعوت كنيد به شورش در مقابل دولت اسلامى، در مقابل مجلس شوراى اسلامى؟! نهى از منكر و امر به معروف فقط منحصر است به همين كه شما دولت اسلامى را نهى و امر بكنيد آن هم با آن كوبندگى؟! و آن هم دعوت به قيام، آن هم دعوت به شورش؟! يا در مقابل اين اعلاميه جبهه ملى كه مخالف نص قرآن مجيد است، در مقابل اين دعوتى كه مردم را دعوت كرده است به راهپيمائى در مقابل قانون الهى، تكليف ديگر نداريد شما؟ آقايان تمام تكليفها را بجا آوردند و عمل كردند! فقط يك تكليف مانده و آن جمهورى اسلامى را به هم زدن؟! در تمام تكليفهائى كه بر ما و شما متوجه است، چه از قشر نويسندگان و روشنفكران و جبههها و نهضت ها و سايرين، تمام تكاليف فقط منحصر به اين شده است كه اين جمهورى اسلامى را در خارج از كشور طور ديگرى كه هست نمايش بدهيد و مردم را دعوت كنيد كه بر خلاف جمهورى اسلامى شورش كنند؟ شما ديگر همه چيز درست شده است، فقط اين يكى مانده؟!
در وقتى كه سر تاسر ايران آشوبگران مشغول آشوب هستند، منافقان مشغول فعاليت هستند و ابتلا به جنگ قدرتهاى بزرگ ما داريم و مملكت ما آنجا هم مبتلاى به جنگ است و در داخل مبتلاى به اين دستجات مختلفى است كه به بهانه اسم شماها در خيابانها مىريزند و جوانان ما را زخمى مىكنند و گاهى هم مىكشند، اينها نهى از منكر نمىخواهد؟ اينها را دعوت به شورش مىكنيد، اين امر به منكر نيست؟ اين امر به فساد نيست؟
من بايد متاسف باشم، من بايد بسيار متاسف باشم از اينكه غيب نمىدانم، نمىدانستم در چنته اينها چه هست. من بعضى از اينها را مىپذيرفتم، به ايشان هم محبت مىكردم، ليكن نمىدانستم كه اينها بر ضد قرآن هم قيام مىكنند من نمىدانستم كه اينها ائتلاف پيدا مىكنند، مركز ائتلافشان يكجا است و ائتلاف پيدا مىكنند با منافقين كه شناخت شان را اشخاصى كه مطالعه كردند مىدانند چيست، ائتلاف كردهاند با اين جبههها كه ماسك را از روى صورتشان برداشتند و به طور صريح مردم را دعوت كردند به اينكه اى مسلمانهابيائيد و حكم قرآن را، حكم غير انسانى قرآن را!! و لا حول و لا قوه الا بالله در يك كشور اسلامى اينطور سب بر قرآن و سب بر اسلام به مرئى و منظر مسلمين بشود و فلان مقام هم تاييد كند و دعوت به شورش در مقابل چه؟ در مقابل نص صريح قرآن؟ امروز دعوت به راهپيمائى، 2 بعد از ظهر دعوت به راهپيمائى است، به حسب چيزى كه در اعلاميهشان ثبت شده است، دعوت به راهپيمائى است در مقابل اين حكم غير انسانى اسلام! ما با اينهائى كه اظهار دوستى مىكنند و تيشه برداشتهاند و به ريشه اسلام مىزنند، بايد چه بكنيم؟ در تمام طول سلطنت رضاخان و محمدرضا خان و محمدرضا يك همچو جسارتى به قرآن كريم نشد. مسلمانها بدانند كه يك راهى الان هست در كار، يك روشى الان هست در كار كه به طور ناشيگرى اينها نقاب را كنار زدند. آنهائى كه در اين راهپيمائى مىخواهند شركت كنند يا اظهار اين را كردند كه شركت بكنند يا تاييد كردند اين شركت را يا مردم را دعوت كردند به اين شركت، اگر بدانند كه محتواى اين معنا چيست، واى به حال ملتى كه ملىهاشان اين باشد و متدينينى هم كه اظهار تدين مىكنند، آن باشد و سرانشان هم اين و اگر ندانسته مىكنند، چطور
صحيفه نور ج 15 صفحه 13
اطلاعيه جبهه ملى را نديده دعوت مىكنند به اينكه شما هم به دنبال جبهه ملى راهپيمائى كنيد، بازار تهران ببندد و بازار اصفهان هم ببندد و بازارهاى ايران هم ببندند، خيابانها هم همه ببندند و همه قيام كنند، استقامت كنند در مقابل چى؟ در مقابل لايحه قصاص غير انسانى! حكم قرآن غير انسانى!
با منافقين ائتلاف كردند كه آشوب بپا كنند و برضد راى مردم عمل كنند
با اينها ما چه بكنيم؟ با اين مقدسهائى كه از اينها پشتيبانى مىكنند و با هم ائتلاف كردند و با منافقين هم از اول ائتلاف داشتند، با اين مسلمانهاى نماز خوان ما چه بكنيم؟ اينكه من گفتم درد دل خودمان را بايد در ميان بگذاريم، اين براى اين بود كه سعدى از دست دوستان فرياد ما اين دوست نماها را چه بكنيم؟ آقايان در هر چه صحبت مىكنند و در هر چه اعلاميه مىدهند، يكى از مطالبشان اين است كه قانون، از اول هم قانون بايد به آن عمل بشود. اين سال هم سال قانون اسم گذاشته شد، يعنى اجراء قانون. آقايان اينهمه بساطى كه الان به حسب قانون در ايران برپا است، مجلس شوراى اسلامى يك مجلسى است كه قانون او را تاييد كرده است و شوراى نگهبان آنى است كه قانون تعيين كرده و دولت هم آنى است كه مجلس شورا تعيين كرده، اين هم دولت قانونى، قوه قضائيه هم اين است كه قانون تعيين كرده، خوب، شما اگر واقعا به قانون مىخواهيد عمل بكنيد و ما هم مىخواهيم كه همه شماها بيائيد به قانون عمل كنيد و آمديد و اينجا بناى بر همين هم شد و بناى بر اين شد كه ديگر روزنامههاتان و صحبتهاتان براى تشنج نباشد، آيا شما وفا كرديد به عهد خودتان؟ در اينجا آمديد و قرار داديد به اينكه، يعنى بعد از اينكه مىخواستيد به جنگ هم برويد، به اين منتهى شد كه يك هيات سه نفرهاى باشد، يك نفر از طرف آقاى رئيس جمهور، يك نفر هم از طرف آن آقايان و يكى هم من تعيين كنم، اينها حكم باشند بعد از اينكه حكم رفته است و ديده است و موارد خلاف را ديده و يك جائى صحبت كرده است، در روزنامههايشان بود كه اين حكميت مثل حكميت ابوموسى اشعرى است، يعنى اين سه نفرى كه يكىاش را خود ايشان تعيين كرده و يكىاش را هم مجلس تعيين كرده است و آن دو نفر ديگر يعنى رئيس مجلس و آن دو تاى ديگر و يكىاش را هم من تعيين كردم و اينها حكميت كردند، نظير آن حكميتى است كه ابو موسى اشعرى بر خلاف حضرت امير راى داده. من فرض مىكنم كه اينها حكميتى كه كردند، مثل حكميت ابوموسى، من فرض مىكنم كه اين تهمت را به چند نفر عالم و چند نفر متدين كه يكىاش هم خود ايشان تعيين كردند، ما فرض مىكنيم كه اين روزنامهاى كه اينجا نوشته، صحيح است، خوب، بيايند مثل حضرت امير عمل كنند. حضرت امير در عين حالى كه در فشار ابوموسى را تعيين كرد نمىخواست تعيين كند، ايشان مىخواست يك كس ديگر را تعيين كند، لكن فشار آوردند دوستان خودش، همان دوستانى كه بايد حضرت امير از آنها فرياد كند، فشار آوردند كه نه، ابوموسى براى اين كار خوب است، حضرت، ابوموسى را تعيين كرد، بعد كه ابوموسى آن حكميت را كرد، همين دوستها مىخواستند نقض كنند، حضرت امير مقاومت كرد گفت حالا كه حكم، حكم كرده بودند بر ضد حضرت امير، يعنى حضرت امير را از خلافت به حسب اين
صحيفه نور ج 15 صفحه 14
حكميت خلع كردند و معاويه را به حسب اين حكميت نصب كردند، حضرت امير فرمود: كه اين حكميت بوده است و ما بايد به آن احترام قائل بشويم، در صورتى كه بر ضد او بود. خوب، شما هم كه اينقدر دعوا داريد، خوب، مثل حضرت امير بشويد موقعى كه، بگوئيد خوب، يك اشتباه كردم ديگر نمىكنم. چنانچه گاهى مىگوئيد. شما كجا را قبول داريد؟ اين آقايانى كه با هم ائتلاف كردند، اين آقايانى كه با اين منافقين ائتلاف كردند، ائتلاف كردند كه مملكت ما را به هم بزنند، ائتلاف كردند كه آشوب بپا كنند. شمايى كه ائتلاف كرديد، براى چه ائتلاف كرديد؟ آقايان! مىگوئيد كه اين بازى قبول نيست، از سر. ديروز من گفتم اين را كه خوب، نه اين را ملت تعيين نكرده يا كرده؟ اگر ملت تعيين نكرده، خوب، ببينند كى تعيين كرده، از كجا آمدند و راى دادند، آراء زياد، قانون اساسى را آنقدر زياد راى دادند كه آن طرفش همين منافقين و اينها راى ندادند، همين موتلفين، همينها، همينها البته نه آن جناح متدينشان، همه اين چيزهايى كه پيدا شده است از آراء همين مردم است، خوب، شما مردم راهى مىگوييد ما قبول داريم، مردم را قبول داريم، خوب، بسيار خوب، كى هست كه اين مردم را قبول ندارد! اين مردم تعيين كردند، خوب قبول داريد اگر مىگوييد بايد ميزان راى مردم است، خوب، اين راى مردم.
حالا ائتلاف كرديد كه به ضد راى مردم عمل كنيد؟ ائتلاف كرديد كه مجلس شوراى اسلامى را كنار بگذاريد؟ ائتلاف كرديد كه قوه قضائيه را كنار بگذاريد؟ ائتلاف كرديد دولت را كنار بگذاريد؟ اين ائتلافات براى چيست؟ اين چه ائتلافى است؟
تا وقتى كه آن جناح منافق و آن جبههاى كه بر ضد اسلام است تاييد مىكند، تكليف شرعى است كه تاييد نكنم
من از اول يك خلجانى در ذهنم حاصل مىشد راجع به بعضى اينها، لكن صبر كردم، صبر كردم و نصيحت كردم، صبر كردم و هر وقت اينها آمدند، يعنى هر وقت نه، اما بسيارى از اوقات، آنها را به مسائل اسلامى دعوت كردم، به عمل به قانون دعوت كردم، به حفظ و حراست جمهورى اسلامى دعوت كردم، كم كم آن احساس من زياد شد تا وقتى كه مىبينم آن جناح منافق در ميدان است و تاييد مىكند، تا وقتى كه مىبينم آن جبههاى كه بر ضد اسلام است تاييد مىكند، من، تكليف شرعى است كه تا تكليف ديگر تاييد نكنم. مگر من مىتوانم كه يك جريانى كه بر ضد اسلام و بر ضد كشور ما دارد انجام مىگيرد، باز ساكت بنشينم اينجا و بگويم بيائيد و با شما صحبت كنم. من اگر احتمال اين معنا را مىدادم كه اينها به اسلام برگردند و به قانون اساسى كه سوگند خوردهاند و فادار باشند و قوانين اسلام را قبول كنند، من اگر احتمال اين را مىدادم، براى يك محظورى كه من در آن محظور هستم و به خود اين آقايان گفتم آن محظور را، باز آنها را دعوت مىكردم و آنها را وادار مىكردم به اينكه با هم بنشينند و به قانون عمل كنند، لكن بسيار غفلت مىخواهد و بسيار ساده انديشى مىخواهد كه اين گروههايى كه با هم ائتلاف كردند و اين جبهه ملى كه بر ضد اسلام مىخواهد راهپيمائى راه بيندازند و مسلمانها هم
صحيفه نور ج 15 صفحه 15
همين بنشينند تماشا كنند كه به ضد اسلام مقاله بنويسند و سب اسلام را بكنند و حكم ضرورى اسلام را غير انسانى بخوانند، بعد از اينكه من مىبينم ائتلاف شما با اينهاست، خوب، من با اين جمعيت نماز خوان و متدين چه بكنم؟ من به اينها علاقه داشتم، حالا به بعضىشان هم باز علاقه دارم، با اينها ما تكليفمان چيست؟ خوب، چرا حسابتان را جدا نمىكنيد؟ من حالا باز عرض مىكنم به شماها حسابهايتان را جدا كنيد، به مجرد اينكه كمونيستها هم به ضد اسلام است، آقايان از كمونيستها هم دعوت كردند كه بيائيد، بيائيد با هم باشيم. خوب، جبهه ملى تكليفش معلوم است، آن صريحا به ضد اسلام قيام كرده، اما شمايى كه مسلمان هستيد و هيچگاه نمىخواهيد به ضد اسلام قيام كنيد، چرا اينقدر هواهاى نفسانيه زياد شده است كه نمىفهميد داريد چه مىكنيد ؟چرا اينقدر شيطان در نفس ماها سلطنت پيدا كرده است كه چشمهاى ما را كور كرده است و قلبهاى ما را وارونه كرده است؟ بيائيد حساب خودتان را جد اكنيد. آيا نهضت آزادى هم قبول دارد كه، آن حرفى را كه جبهه ملى مىگويد؟ آنها هم قبول دارند كه اين حكم، حكم قصاص كه در قرآن كريم و ضرورى بين همه مسلمين است، غير انسانى است؟ آيااين نماز شب خوانها اين را قبول دارند يا نه؟ شك ندارم كه قبول ندارند. خوب، اعلام كنيد. چرا ساكت نشستهايد، مگر نهى از منكر فقط بايد من را نهى كنيد؟ نهى از منكر فقط براى اين است كه دولت را خرد كنيد و مجلس را خرد كنيد و چه؟! با منكر مىخواهيد نهى از منكر كنيد؟! كدام منكر؟ شما مىفرمائيد كه آن كسى كه دعوت مىكند به اينكه بيائيد با اين حكم غير انسانى اسلام راهپيمائى كنيد، مسلمانها بنشينند تماشا كنند سب به رسول الله بشود، سب به قرآن هم بشود، اين سب به قرآن است.
با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند
مسلمانها بنشينند تماشا كنند يك گروهى كه از اولش باطل بودند، من از آن ريشههايش مىدانم، يك گروهى كه با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتى كه مرحوم آيت الله كاشانى ديد كه اينها خلاف دارند مىكنند و صحبت كرد، اينها كارى كردند كه يك سگى را نزديك مجلس عينك به آن زدند اسمش را آيت الله گذاشته بودند. اين در زمان آن بود كه اينها فخر مىكنند به وجود او، او هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل يكى از علماى تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگى را عينك زدند و به اسم آيت الله توى خيابانها مىگردانند، من به آن آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت با شخص نيست، اين سيلى خواهد خورد و طولى نكشيد كه سيلى را خورد و اگر مانده بود سيلى را بر اسلام مىزد. اينها تفالههاى آن جمعيت هستند كه حالا قصاص را، حكم ضرورى اسلام را غير انسانى مىخوانند.
ما تكليفمان با آنها خوب، تا يك حدودى معلوم است، هر وقت هم مصلحت پيدا بشود، روشنش مىكنيم.
صحيفه نور ج 15 صفحه 16
حضرت امير در مقابل خوارج فشل شد
اما با اين نمازخوانها بايد چه بكنيم؟ همين نمازخوانهائى كه حضرت امير سلام الله عليه، من نمىخواهم بگويم من حضرت امير، آنها خوارج، خير، من هم مثل شما يكى از افراد ملت هستم، اما اينها همان جمعيتهايى هستند كه حضرت امير در مقابل آنها فشل شد نتوانست كارى بكند. اينكه من مىگويم كه ما، آقايان اهل سنت هستند آقايان متشيعين هم هستند، علماى استان مازندران هم هستند علماى اهل سنت هم هستند و خطاب من به همه علماى سرتاسر كشور، از علماى اهل سنت و از علماى اهل تشيع و همه مراجع اسلام و همه ملت اسلام، اين ملتى كه از اول، قيامش براى اسلام بود، براى قرآن بود، اين ملتى كه در طول چندين سال، تقريبا دو دهه و اخيرا چند سال آنقدر زحمت كشيدند، آنقدر تحمل بليات كردند و آنقدر جوان دادند و آنقدر خانمانشان به باد فنا رفت، اينها با صراحت گفتند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، جمهورى اسلامى معنايش اين است كه رژيم، رژيم اسلامى باشد، حكومت، حكومت اسلامى باشد و قوانين، قوانين اسلامى.
بياييد به قانونى كه سابق بود و حالا براى آن مىخواهيد سينه بزنيد عمل كنيد
شما خوب بود بياييد به قانون سابق هم يك نظرى بكنيد. قانون سابق كه در صدر مشروطيت تصويب شده بود بوسيله ملت و متمم قانون را با جديت مرحوم شيخ فضل الله نورى به آن ضم كردند و ملت به او راى دادند، شما بياييد به آن قانونى كه سابق بود و حالا براى آن مىخواهيد سينه بزنيد و رفيق شفيق شما آنوقت كه مىخواست آشوب كند و در ايران بود، قبل از فرارش مىگفت بياييد به قانون عمل كنيد، خوب، شما هم به اين قانون عمل كنيد. اين قانون مىگويد كه هر قانونى كه بر خلاف اسلام است قانون نيست. پس قوانين بايد قوانين اسلامى باشد. شما آن را هم كه قبول نداريد، مىگوييد كه قصاص، اين قانون واضح اسلام، اين قانون ضرورى اسلام، اين قانونى كه قرآن بر آن تصريح كرده است، اين قانونى كه مصلحت و امنيت كشور را تامين مىكند، شما اين را يك قانون غير انسانى مىدانيد.
شما از ريشهها خراب بوديد، اينكه كسى بگويد حكم خدا غير انسانى است، اين كافر است
شما ريشههايتان، از ريشهها خراب بوديد، ولى حالا من نظرم به اين جمعيتى است كه اينها را تاييد مىكنند. يك قدر اصلاح كنيد خودتان را آقا، چرا براى دنيا اينقدر دست و پا مىزنيد؟ انسان اينقدر براى دنيا دست و پا بزند كه يك جمعيتى كه قرآن را سب مىكنند و يك جمعيتى كه كمونيستها را دعوت مىكنند براى ضديت با اسلام، شما تاييدشان مىكنيد. شما ناهى از منكر، مفسر قرآن، خوب بيائيد در مقابل اينها بايستيد، در مقابل اينها بگوئيد اين امرى كه گفتند اينها، كفر است. اينكه كسى بگويد حكم خدا غير انسانى است، اسلام غير انسانى است، اين كافر است. خوب، شما بيائيد اين را
صحيفه نور ج 15 صفحه 17
بگوئيد، فقط نهى از منكرتان اين است كه بعضى از علماى اسلام را شما هى تضعيف كنيد، بعضى از نهادهاى اسلامى را تضعيف كنيد، اين نهى از منكر همهاش خلاصه شده است در همين. هر چه اعلاميه مىدهند آقايان و هر چه صحبت مىكنند و هر جا مىروند صحبت مىكنند، هم و غمشان اين است كه اين جمهورى اسلامى به درد نمىخورد، ما حتما بايد يا در آغوش آمريكا باشيم تا بتوانيم زندگى كنيم، يا در آغوش شوروى و چون شوروى الحاد دارد و آمريكا موحد است و خيلى صحيح است و خوب است يا كمتر از او بداست! ما خوب است كه همراه اينها باشيم. اين چه فكرى است كه شماها داريد؟ چرا بايد اينطور باشيد؟ من بسيار متاسفم، من بسيار متاسفم، اينكه مرا به درد دل وارد مىكند مقابله با اين جمعيت است، مقابله با آنى است كه حضرت امير را نگذاشتند كارهايش را انجام بدهد. اگر اينها واقعا اعتقاد به اسلام دارند و لازم مىدانند كه نهى از منكر كنند، كدام منكرى بالاتر از اين است كه كسى بگويد حكم قرآن غير انسانى است و مردم را دعوت كند براى اين. اينها دعوت مىكنند به راهپيمائى بر ضد كى و به طرف كى، طرفدارى از كى؟ طرفدارى از آن كه مىگويد كه حكم قصاص يك حكم غير انسانى است، طرفدارى از اين، بايد يك مسلمان طرفدارى از اين مساله بكند؟
نرويد دنبال اينكه رجائى علم ندارد، اين عقلش بيشتر از علمش است
من الان هم نمىخواهم با اين دستهاى كه مسلمان هستند، لكن ديد سياسىشان ناقص است معالاسف دانشمند هم هستند. يكى از علما در يك جائى هست كه سوال كرده بود از يك كسى كه شما اين عالم و آن عالم اينها را چطور مىبينيد، او گفته بود كه اين عالم عقلش كمتر از علمش است، يا گفته بود علمش بيشتر از عقلش است و آن عالم عقلش كمتر از علمش است، علمش زياد است، عقلش كم است.
در بعضى از اين اشخاص هم من بايد بگويم كه اينها علم دارند، لكن عقلشان به اندازه علم نيست. اينها عملشان هم معلوم است كه به روز خودشان چه آوردند و چه كردند. شما آقايانى كه نهى از منكر را واجب مىدانيد و واجب هم هست جزء ضروريات اسلام است، نبايد اين دوستان خودتان را نهى كنيد كه به ضد قرآن حكم نكنند، دعوت نكنند به ضد قرآن؟ آيا مراجع اسلام، علماى بلاد اسلام بايد گوش كنند اين مطلب را و هيچ صحبتى نكنند؟ ساكت باشند در مقابل سب قرآن كريم؟ ساكت باشند در مقابل كسى كه حكم ضرورى اسلامى، منصوص در كتاب خداى تبارك و تعالى است، آن را غير اسلامى بخواند؟ در مقابل لايحه قصاص دعوت به شورش مىكنند. آقايان دعوت مىكنند مردم را به قيام، قيام بر ضد كى؟ قيام بر ضد جمهورى اسلامى؟ اين مردمى كه با خون خودشان جمهورى اسلامى را مستقر كردند، حالا بيايند توى خيابانها بگردند و بيفتند به اينكه بيائيد ما اين احكام غير انسانى را كنار بگذاريم! اين جمهورى اسلامى به درد نمىخورد! همه اين نهادها همه دروغ و غلط است همهاش! بيائيد بگوئيد خوب، نقص دارد، بگوئيد قوه قضائيه نتوانسته است عمل كند، خوب همراهى كنيد تا بشود، بگوئيد دولت نمىتواند كه اقتصاد اين ملت را يك روزه درست كند، شما بيائيد
صحيفه نور ج 15 صفحه 18
درست كنيد، حرف نباشد، شعار نباشد، من هم اينجا مىتوانم بنشينم و بگويم كه ما در يك روز مىتوانيم دنيا را به هم بزنيم، نگوئيد كه تو نمىتوانى، تو هم نمىتوانى، مگر امكان دارد كه يك همچو مملكت خرابى كه براى ما گذاشتند و شما هم هر روز خرابترش كرديد و داريد مىكنيد، هر روز دعوت به خلاف داريد مىكنيد، آرامش را از اين مملكت برديد، مگر امكان دارد كه ديگر آقاى رجائى بتواند اقتصاد اين مملكت را به زودى درستش كند؟ اگر شماها بوديد، تا حالا خرابش كرده بوديد، اين بيچارهها دارند آنجا درستش مىكنند، اگر شماها بگذاريد، اگر شماها بگذاريد، اينها كوشش دارند مىكنند براى اينكه درست كنند مساله را، لكن مساله اقتصاد يك چيزى نيست كه بله، خوب است كشاورز، اقتصاد آقايان اين است كشاورزان مشغول بشوند و كارخانه داران مشغول كار بشوند و كارگران مشغول كار بشوند و بيكاران به كار واگذاشته بشوند و خوب، اينها همه خوب است، شما مىتوانيد اين كار را زودى بكنيد؟
شما مىتوانيد يكدفعه بيائيد و همه ايران را كشاورزيش را درست كنيد و همه اين بيكارها كه در انگلستانش بيشتر است و در آمريكايش بيشتر است و آنهائى كه قبله گاه شما هستند نتوانستهاند حلش بكنند، شما مىتوانيدحلش بكنيد؟ اين گوى و اين ميدان بفرمائيد، بفرمائيد. لكن قضيه اين نيست، مساله اين نيست، مساله اين است كه نمىخواهند اين چيزها باشد. يك دولتى كه اسلامى باشد و در وزارتخانهاش وقتى مىخواهند بنشينند با هم صحبت كنند اول قرآن مىخوانند. آخر اين هم رسم شد كه يك مملكتى قرآن بخواند! اين مرتجعين، اين مرتجعين در وزارتخانه قرآن مىخوانند. شما با اين چيزها بديد. نمىگويم اين دسته متدينش را، من آن دسته متدين را حالا هم عقيده بهشان دارم، در عين حالى كه آنها هم ضربه دارند مىزنند، لكن من آنها را عليحده مىكنم و از خدا مىخواهم كه اينها جدا بشوند، از آن جمعيتها جدا بشوند و وارد بشوند با ساير مردم، شنا نكنند به مقابل سيل، بر خلاف سيل، سيل خروشان، شنا نكنند. شما يك اشتباه بزرگى داريد و آن اين است كه خيال مىكنيد كه حالا در زمان محمدرضا اگر يك دو تا اعلاميه بر ضدش داديد، مردم به شما علاقه پيدا كردند، حالا هم اگر چنانچه يك اعلاميه به ضد مثلا دولت بدهيد يا ملت بدهيد يا چيز بدهيد، مردم علاقه پيدا مىكنند. شما مقايسه اين دوتاتان غلط بوده است. من كه مىگويم ديد سياسى نداريد، براى اين است كه شما حالا براى اينكه خودتان را روى كار بياوريد (من مىدانم كه قضيه خدائى تو كار نيست، نه من و نه تو، خداى تو كار نيست، هر چه هست شيطان است) خوب، شما بياييد حسابتان را از اينهائى كه اعلام مقابله با اسلام در اطلاعيه شان كردند و كمونيستها را دعوت كردند و آن كمونيستها كه شما دشمن سر سختشان هستيد و آمريكا هم دشمن سرسختش است شما حسابتان را بياييد جدا كنيد همين امروز، دير نشده است، همين امروز در راديوى ايران اعلام كنيد به اينكه اين اعلاميهاى كه جبهه ملى داده است و نوشته است كه، مردم را دعوت كرده است كه، در يكىاش دعوت كرده است به اينكه لايحه قصاص و لوايح ديگر و در يكى ديگرش گفته لايحههاى غير انسانى، كه همين است مقصودش اينها قرينهاند. شما بياييد الان، شماها كه اسلام را قبول داريد و مىدانم قبول داريد، شما نهى از منكر
صحيفه نور ج 15 صفحه 19
را واجب مىدانيد و مىدانم كه واجب مىدانيد، اگر اين شيطان باطنى بگذارد شما را كه عقلتان عمل بكند، شما بياييد همين قضيه را محكوم كنيد، راديوى بعد از ظهر را ما باز كنيم، گوش كنيم ببينيم كه نهضت آزادى اعلام كرده است كه اين اطلاعيه جبهه ملى كفرآميز است، قرآن را سب كرده است، هى نرويد دنبال اينكه رجائى علم ندارد، اين عقلش بيشتر از علمش است و بعضى از شما علمتان بيشتر از عقلتان است.
جبهه ملى محكوم به ارتداد است، جدا كنيد حساب را از مرتدها
و من نتوانستم و مىخواستم و واقعا مىخواستم و متاثرم از اينكه با دست خودشان اينها گور خودشان را كندند، من نمىخواستم اينطور بشود. من حالا هم توبه را قبول مىكنم، اسلام قبول مىكند، من حالا هم بروند توى راديو، بروند توى تلويزيون، توبه كنند بگويند ما تا حالا خطا كرديم، اشتباه كرديم مردم را دعوت كرديم به شورش، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانين كشورى بوده تاييد كرديم، ائتلاف كرديم با گروه منافق. من چندين بار به اين آقا گفتم آقا اين جمعيت تو را به باد فنا مىدهند و اين افرادى كه دور تو جمع شدهاند، بعضى از اينها يك گرگهايى هستند كه تو را به باد فنا مىدهند، گوش نكرد، حالا هم دير نشده، آقايانى كه متدينند اعلام كنند به اينكه اين دعوت به راهپيمائى، دعوت بر ضد اسلام است، چنانچه صريحش اين است و آن آقا هم بروند عذرخواهى كنند از ملت، بگويند ملتى كه به من راى داد من مطابق راى آنها عمل نكردم، از حالا به بعد مىكنم، اما اينطور نباشد كه لفظا، مكرر بهشان مىگويم، لفظا مىكند، لكن من نه اين مجلس را قبول دارم، نه آن قوه قضائيه را قبول دارم و نه آن شوراى نگهبان را قبول دارم و نه آن هيات سه نفرى را كه خودم هم يكىاش را تعيين كردم قبول دارم و هر چه هست بايد من بكنم اين نباشد در كار، سايرين مانعى ندارد، اما ما چه بكنيم؟ من كه مىگويم كه ما بايد از دست اين دوستان يك فكرى بكنيم، براى اين دوستان يك فكرى بكنيم كه من نمىخواهيم اينها به آنطورى كه خودشان را رساندند برسانند. من نمىخواستم كه وضع اينطور بشود، من نمىخواستم كه اين مردم و اين ملت كه سال اول جمهورى اسلامىشان هست، اينطور مشوش بشود خاطرشان از امثال شماها، من نمىخواستم كه شما ائتلاف بكنيد با منافقينى كه بر ضد اسلامند و شناخت شان منتشر است، ولى چه بكنم، خوب شما گوش نكرديد به نصيحت، الان هم من نصيحت مىكنم اين جمعيت متدين نهضت آزادى را و آقاى رئيس جمهور را، الان هم من نصيحت مىكنم كه آقا شماها دست برداريد از اين سنگاندازى جلوى چرخ اسلام، دست برداريد از اين تضعيف مجلس و تضعيف روحانيت و تضعيف ملت و تضعيف روحيه ملت و تضعيف روحيه ارتش، دست برداريد از اين امورو بياييد در ميدان با برادران ديگرتان بنشينيد، شما رئيس جمهور قانونى باشيد روى قوانين عمل كنيد، شما وكلايى هستيد در مجلس، محترميد، متدينيد، جدا كنيد حساب را از مرتدها، اينها مرتدند، جبهه ملى از امروز محكوم به ارتداد است. بله، جبهه ملى هم ممكن است بگويند كه ما اين اعلاميه را نداده ايم. اگر آمدند در راديو، امروز بعد از ظهر، آمدند در
صحيفه نور ج 15 صفحه 20
راديو اعلام كردند به اينكه اين اطلاعيهاى كه حكم ضرورى مسلمين، جميع مسلمين را غير انسانى خوانده، اين اطلاعيه از ما نبوده، اگر اينها اعلام كنند كه از ما نبوده، از آنها هم ما مىپذيريم، اسلام در رحمتش باز است به همه مردم. در تاريخ است كه يزيد از حضرت سجاد پرسيد كه من توبه مىتوانم بكنم؟ ايشان فرمودند كه بله در توبه باز است. خوب، يزيدى كه آن جنايتها را كرده است، منتها بعد حضرت سجاد به زينب كه به ايشان عرض كردند آخر اين چى هست؟ گفت اين موفق به توبه نمىشود، اگر توبه بكند قبول است. يك كسى پيغمبر را هم بكشد توبه بكند، قبول است، اما موفق به توبه نمىشود. و من هم احتمال مىدهم كه اين آقايان موفق به توبه نشوند، جديت كنند الان وقت هست، وقت باقى است، تا آنوقتى كه پايتان را به گور وارد مىكنيد در توبه باز است، رحمت خدا واسع است، بياييد توبه كنيد، بياييد از كارهايى كه كرديد، از دعوت به شورش كه كرديد، از مخالفتهايى كه با اسلام كرديد، بياييد توبه كنيد، برگرديد، توبه همهتان قبول است. بياييد با هم برادر بشويد اين مملكت را به پيش ببريد، هى ننشينيد و بگوييد كه اين مملكت را دارند خراب مىكنند، آخر كجا، كى دارد خراب مىكند، جز شماها؟ كى دارد مملكت را خراب مىكند؟ حساب كنيد آخر، ملت بنشينند حساب كنند اين دولتى كه با تمام توانش دارد زحمت مىكشد و دارد راهسازى مىكند و دارد به جنگزدگان كمك ميكند و دارد به جبههها كمك مىكند و عيبش فقط اين است كه مىگويد من مسلمانم، من به غير اسلام هيچ فكر نمىكنم، شما اين يك عيب را صرفنظر بكنيد، اين دارد ايران را به هم مىزند؟ اين مجلسى كه خوب مردم مىبينند چقدر اين مجلس تحمل كرده است بار سنگين فحاشىهاى شما را، اينها هم كه دارند زحمت مىكشند، اينها هم كه علما هستند، متدينين هستند به استثناى بعضىها، الان هم كه دارند زحمت مىكشند، اينها دارند خراب مىكنند كشور را؟ آن هم قوه قضائيهاش كه با كمبود فرد، حتى در حوزه هاى علمى كمبود ما داريم، كمبود قضايى داريم، دارند شب و روز زحمت مىكشند كه اين كمبود را رفعش بكنند.
مىخواهيم يك دانشگاهى باشد كه بعد مثل شما را بيرون ندهد، آدم متعهد به اسلام بيرون بدهد
اينها دارند خراب مىكنند؟ يكى از چيزهايى كه اينها باز برايش سينه مىزنند و جبهه ملى هم در اعلاميهاش چيز كرده دانشگاه چرا باز نمىشود وهى دانشگاه. آقا دانشگاه شما را بيرون داده، اين دانشگاه باز بشود ده بيست سال ديگر هم يك عدهاى بيايند، همينها هستند، همين كه شماييد، آنها هم هستند كهاسلام را هيچ قبول نداريد، احكام اسلام را احكام غير انسانى مىدانيد. ما مىخواهيم يك دانشگاهى درست بشود براى ملت، شما با اسم ملت داريد به ضد ملت عمل مىكنيد. اين ملت، اين جمعيتها هستند كه در خيابانها و در عرض مىكنم كه بازارها دارند، در آنجا دارند براى اسلام زحمت مىكشند، براى كشور زحمت مىكشند. ما مىخواهيم يك دانشگاهى باشد كه بعد مثل شما را بيرون ندهد، يك دانشگاهى باشد كه يك آدم متعهد به اسلام را بيرون بدهد اگر تعهد به اسلام داشته
صحيفه نور ج 15 صفحه 21
باشد، نه ما را طرف شرق مىكشد، نه ما را طرف غرب مىكشد، نه آن ديد تنگ بعضى از شما را دارد كه مىگويد ما نمىتوانيم.
جبهه ملى سب اسلام كرده است
خوب شما تا آن آخر هم اعليحضرت را مىخواستيدش، به من گفتيد ديگر، اينكه نمىتوانيد حاشا كنيد، تا آن آخر هم مىگفتيد خوب، ايشان باشند، اعليحضرت همايونى باشند حكومت نكنند. شمائى كه تا آخر هم اينطور بوديد، بختيار هم تا آخر مىخواستيد، آخر شما نبايد ديگر ما را بازى بدهيد بگوئيد كه ما چه، ما چه. شما از اين جبهه ملى، از ميرزاى شيرازى، در يكى از روزنامههايشان كه من ديدم و بسيار ناراحت شدم، از ميرزاى شيرازى كه قضيه تنباكو را درست كرده تا آقاى كاشانى، تمام علمايى كه در خلال اين، در مشروطيت براى اسلام كار كردند، ميرزاى شيرازى براى اسلام كار كرده است، آقاى كاشانى براى اسلام كرده، شيخ فضلالله كرده، تمام اينها را به آنها بد گفتند. آن روزنامه جبهه ملى را پيدا بكنيد، ميرزاى شيرازى را متهم كرده به دروغگويى، شيخ فضلالله را اينقدر فحش داده، جرم شيخ فضلالله بيچاره چه بود؟ جرم شيخ فضلالله اين بود كه قانون بايد اسلامى باشد، جرم شيخ فضلالله اين بود كه احكام قصاص غير انسانى نيست، انسانى است، او را دار زدند و از بين بردند و شما حالا به او بدگويى مىكنيد. بعد مىرسيد به آقاى كاشانى، آقاى كاشانى هم همين طور، جرم اينها همين است كه اينها عقيدهشان اين است كه بايد اسلام در ايران پياده بشود و شما مىگوئيد كه احكام غرب مترقى است، ما بايد احكام مترقى را، شما عدهاىتان، همهتان مثل آن آقايان حقوقدانهاست كه مقابل قصاص ايستادهاند، منتها آنها اين تعبير فضيح شما را نكردند و من گفتم كه در تمام طول سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه سب به اسلام تو كار نبوده و جبهه ملى سب اسلام كرده است. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه اصلاح بشوند، همه به آغوش اسلام برگردند و نگذارند خداى نخواسته يك وقت يك چيزى پيش بيايد كه ناگوار باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 25
تاريخ: 1/4/60
پاسخ امام خمينى به نامه رئيس مجلس شوراى اسلامى در مورد عزل بنى صدر از رياست جمهورى
بسم الله الرحمن الرحيم
پس از راى اكثريت قاطع نمايندگان محترم مجلس شوراى اسلامى مبنى بر اينكه آقاى ابوالحسن بنىصدر براى رياست جمهورى اسلامى ايران كفايت سياسى ندارد، ايشان را از رياست جمهورى اسلامى ايران عزل نمودم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 26
تاريخ: 1/4/60
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت دكتر چمران
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
شهادت انسانساز سردار پرافتخار اسلام و مجاهد بيدار و متعهد راه تعالى و پيوستن بر ملاء اعلى، دكتر مصطفى چمران را به پيشگاه ولى عصر ارواحنا فداه تسليت و تبريك عرض مىكنم.
تسليت از آنرو كه ملت شهيد پرور ما سربازى را از دست داد كه در جبهههاى نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ايران حماسه مىآفريد و سرلوحه مرام او اسلام عزيز و پيروزى حق بر باطل بود. او جنگجوئى پرهيزكار و معلمى متعهد بود كه كشور اسلامى ما به او و امثال او احتياج مبرم داشت. و تبريك از آنرو كه اسلام بزرگ چنين فرزندانى تقديم ملتها و تودههاى مستضعف مىكند و سردارانى همچون او در دامن تربيت خود پرورش مىدهد. مگر چنين نيست كه زندگى عقيده و جهاد در راه آن است.
چمران عزيز با عقيده پاك خالص غير وابسته به دستجات و گروههاى سياسى و عقيده به هدف بزرگ الهى، جهاد را در راه آن از آغاز زندگى شروع و با آن ختم كرد. او در جهاد، با نور معرفت و پيوستگى به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار كرد. او با سرافرازى زيست و با سرافرازى شهيد شد و به حق رسيد.
هنر آن است كه بىهياهوهاى سياسى و خودنمائىهاى شيطانى براى خدا به جهاد برخيزد و خود را فداى هدف كند نه هوى، و اين هنر مردان خداست.
او در پيشگاه خداى بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و يادش بخير. و اما، ما مىتوانيم چنين هنرى داشته باشيم؟ با خداست كه دستمان را بگيرد و از ظلمات جهالت و نفسانيت برهاند. من اين ضايعه را به ملت شريف ايران و لبنان، بلكه به ملتهاى مسلمان و قواى مسلح و رزمندگان در راه حق و به خاندان و برادر محترم اين مجاهد عزيز تسليت عرض مىكنم و از خداوند تعالى رحمت براى او و صبر و اجر براى بازماندگان محترمش خواهانم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 27
تاريخ: 1/4/60
پيام امام خمينى در جمع اعضاى بسيج خمينى شهر، دفتر تبليغات قم و گروهى از پرسنل پايگاه چهارم نيروى هوايى
ملت امروز يكپارچه در صحنه است و مراقب توطئهها
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايان محترم كه از پايگاه وحدت دزفول و بسيج اصفهان و ساير آقايان ديگر تشريف دارند من از همه تشكر مىكنم و اين تشكر براى همه رزمندگان جبهههاست و همه رزمندگان پشت جبهههاست.
امروز بحمد الله ملت ايران ملتى است مومن و رزمنده و داراى عقيده و جهاد براى عقيده است و مادامى كه اين روح بزرگ در كالبد ملت ماست از توطئهها و كجروىها و ساير چيزهائى كه براى ملت ما بوده است و در پيش است هراسى نيست. آن ملت بايد از مشكلات هراس داشته باشد كه ايمان نداشته باشد، آن كه ايمان و عقيده دارد و بپاخاسته است كه جهاد كند در راه اين ايمان و عقيده و اعتقاد به اين دارد كه فداكارى در راه خداى تبارك و تعالى پيروزى است و رسيدن به مقام شهادت پيروزى ديگر است، يك همچو ملتى شكست ندارد.
آنهائى كه توطئهگر هستند و با توطئه خودشان مىخواهند بين ملت نفاق ايجاد كنند و گمان كردند كه مىتوانند بين ملت يكپارچه اسلامى ايران نفاق ايجاد كنند و گروهها را در مقابل هم قرار بدهند آنها در اشتباهند، آنها ملت ايران را نشناختند، آنها نمىدانند كه ملت ايران يكپارچه مجاهد است و يكپارچه رزمنده است و يكپارچه مومن است و دست تبهكاران را به واسطه ايمان خودشان از كشورشان قطع مىكنند، توطئهها را يكى پس از ديگرى خنثى مىكند.
ملت امروز يكپارچه در صحنه است و مراقب، مراقب توطئهها، مراقب تبهكارىها و به مجرد اينكه احساس كند گروهى يا اشخاصى بر خلاف آن مسيرى كه ملت دارد، كه آن مسير انسانيت و مسير حق است و مسير جهاد براى ايمان و عقيده است، به مجرد احساس مخالفت اشخاص يا گروهها با اين راه، خود ملت بدون اينكه احتياج به اين داشته باشد كه كسانى ملت را دعوت بكند و يا تجهيز بكند، خود ملت مجهز است و تمام ملت چه نيروهاى مسلح ارتش و ژاندارمرى و شهربانى و بسيج و پاسداران و نيروهاى ملتى و چه ساير قشرها كه آنها هم قواى مسلح به ايمان هستند اينها همه در صحنه حاضرند و ناظر اعمال اشخاص و ناظر اعمال گروهها و جبههها هستند و خودشان جوابگوى همه چيزهائى كه بر ضد اين انقلاب مىخواهد شكل بگيرد هستند و بحمد الله احتياج به اينكه كسى آنها را
صحيفه نور ج 15 صفحه 28
بسيح كند ندارند. و يك همچو ملتى است كه پيروزى نهائى را به دست مى آورد و هر چه شهيد در اين راه پيروزى مىدهد مصممتر مىشود و خستگى ناپذير است.
اين گروههائى كه معالاسف عدهاى از جوانان ما و بچههاى عزيزى كه اينها بايد براى ميهن خودشان و اسلام خودشان عمل كنند آنها را بازى مىدهند و بر ضد اينانقلاب اسلامى كه دست قدرتهارا از اين كشور قطع كرده است بسيج مىكنند و در خيابانها مىآورند و در مقابل ملت مى خواهند بايستند، اينها در اشتباهند و من بايد به اين جوانهاى گول خوردهاى كه از چند نفر گرگ اينهاگول خوردهاند، نصيحت كنم و به پدر و مادر اين عزيزان نصيحت كنم كه شما فرزندان خودتان را و جوانها خودشان را از دست اين گرگهائى كه به صورت آدميزاد در آمدهاند و شما را منحرف مىخواهند بكنند، توجه داشته باشيد اين امرى كه در دو روز پيش از اين اتفاق افتاد اين را مطالعه كنيد، ببينيد چه بود، براى چه بود و براى كه بود. آيا شما در مقابل آمريكا ايستادهايد و مىخواهيد جهاد كنيد؟! در مقابل شوروى ايستادهايد و مىخواهيد جهاد كنيد؟! ميخواهيد كشور خودتان را از دست آمريكا بگيريد؟! مىخواهيد كشور خودتان را از دست شوروى بگيريد؟! شما كه بازى خوردهايد و سران خيانتكار منافقين شما را بازى دادهاند و خودشان در پناهگاهها نشستهاند و شما را به خيابان آوردهاند و آن غائله اسفناك را به دست شما به بار آوردند، آيا شما در مقابل كى مىخواستيد بايستيد؟ اعلام قيام مسلحانه در مقابل كيست؟ اعلام قيام مسلحانه در مقابل ملتى است كه قريب بيست سال و اخيرا دو سه سال خون خودش را داده است و دست آمريكا و بلوك او را و شوروى و بلوك او را از اين كشور كوتاه كرده است. شما در مقابل اين ملت مىخواستيد قيام بكنيد و شما را وادار كردند به آن كارهائى كه روى تاريخ را سياه كرد. فكر اين را كرديد كه شما داريد چه مىكنيد؟ و متحرك به تحريك چه اشخاصى هستيد؟ آنهائى كه شما را به قيام و استقامت دعوت كردند و جا را خالى گذاشتند و رفتند؟! قيام و استقامت در مقابل كى؟ در مقابل اسلام؟! در مقابل جمهورى اسلامى؟! در مقابل قرآن كريم؟! با اسم قرآن مجاهده در مقابل اسلام و قرآن؟! با اسم اسلام قيام بر ضد اسلام؟! با اسم آزادى قيام بر ضد آزادى؟! بيدار بشويد، جوانهاى خودتان را نصيحت كنيد. شما تمام قواى خودتان را هم كه روى هم بگذاريد در مقابل اين سيل خروشانى كه ملت مسلمان و ارزنده ايران به راه مىاندازد قطرهاى بيش نيستيد. چرا خودتان را به تباهى مىكشيد و با اسم استقلال ايران مىخواهيد ايران را به چنگال گرگهاى قدرتمند مبتلا كنيد؟ يك قدرى تفكر كنيد، ملت ما يك قدرى در حال اين افراد تفكر كند و پدر و مادرهاى اين جوانهاى گول خورده، اين دخترهاى گول خورده، اين پسرهاى گول خورده تفكر كنند و آنها را هدايت كند. ما خير شما را مىخواهيم، جمهورى اسلامى خير دنيا و آخرت شما رامى خواهد، جمهورى اسلامى استقلال واقعى شما را مى خواهد، جمهورى اسلامى آزادى شما را از دست اين گرگهاى شرق و غرب مىخواهد. اين گروهكهاى بدبخت، اين گروهكهاى جنايتكار جوانهاى ما را بازى مىدهند خودشان در پناهگاهها مىنشينند و جوانهاى اين ملت را بسيج مىكنند بر خلاف اسلام و بر خلاف ملت مسلمان و در خدمت ابر قدرتها و خصوصا آمريكا.
صحيفه نور ج 15 صفحه 29
اينها نشناختند اسلام را و نشناختند اين ملت اسلام را
اين نقشهاى كه مدتهاست در كار است و نقاشان بيخبر از خدا دنبال شكل دادن آن بودند و من مطالعه مىكردم در حال آنها و در وضع آنها و بالاخره با ناشيگرى خودشان را لو دادند و باطنشان را ظاهر كردند و ملت فهميد كه اينها چكارهاند و با يك صورت اسلامى و حق به جانب در اين مملكت آمدند و نقشه شوم قدرتهاى بزرگ را يعنى آمريكا را مىخواستند در اين كشور پياده كنند. اينها ملت را نشناخته بودند، اينها ملت اسلامى را نمىشناختند، اينها با همه هوششان و با همه علمشان، اين علم را نداشتند كه ملت اسلام يعنى چه و قدرت اسلام يعنى چه. اينها خواستند راه را براى آمريكا باز كنند و آمريكائيان، همه در دور پرچمشان جمع شدند و نصيحت من را گوش نكردند و مصلحتى كه من براى آنها مىانديشيدم و براى كشور خودمان، اينها از آن غفلت كردند و آنچه كه من مىخواستم نشود شد و من نمىخواستم كه مثل زمان رضاخان كه وقتى او را بيرونش كردند آن رفيق صديق آنها اول كلمهاى كه در مجلس گفت، گفت: الخير فى ما وقع . من نمىخواستم كه در كشور بپاخاسته اسلامى ما يك همچو اشخاصى باشند و بيايند و گوش به حرفها ندهند و مصلحتهائى كه ما براى آنها پيش پاى آنها مىگذاشتيم گوش فرا ندهند و كار را به جائى بكشند كه آنهائى كه ديروز براى آنها پشتوانه بودند امروز دشمن آنها باشند. اينها نشناختند اسلام را و نشناختند اين ملت اسلام را. اينها خيال مىكردند كه همانطورى كه در غرب يا در شرق گروه سياسى، بازىهاى سياسى مىكنند و مردم را با بازىهاى سياسى گول مىزنند و بسيج مىكنند مىتوانند در ايران هم با آن بازىهاى سياسى مردم را متفرق كنند و جدا كنند و در مقابل اسلام و جمهورى اسلامى بسيج كنند و مردم را وادار كنند كه اين مجلس را خودشان منحل كنند و اين دولت را خودشان بر كنار بگذارند و اين قوه قضائيه را خودشان منحل كنند و جمهورى اسلامى را خودشان به دست خودشان به باد فنا بدهند و راه را باز كنند از براى قدرتهائى كه طعمههاى خودشان را از دست دادهاند تا اين مملكت باز طعمه آمريكا و دنبال او شوروى شود. اينها نشناخته بودند اسلام را خيال مىكردند اسلام هم مثل مسلكهاى ديگر فقط يك مسلك سياسى است كه بشود اينها با آن بازىهاى شيطانى سياسى، اين مردم را از راه خودشان كه بيست سال است در راه او خون دادهاند، بيست سال است جوانان خودشان را فدا كردهاند، اينها را از آن راه حق به سوى راه باطل و از نور به ظلمات بكشند و راه را براى دوستان خودشان باز كنند.
اين مجلس، يك مجلسى است كه در مقابل اين امور انحرافى ايستاده است
من بسيار متاسفم از اينكه كوشش كردم كه در اين دوره اول جمهورى اسلامى اينطور مسائل پيش نيايد و اينطور عزل و نصبها نشود، لكن با كمال كوششى كه كردم اينها نتوانستند بفهمند. من با زبانهاى مختلف آنها را دعوت كردم به اينكه رها كنند اين راهى را كه در پيش دارند و با ملت ايران اينطور نكنند و من مىخواستم كه تمام اين كسانى كه در كار دولتمردى هستند تا آخر انقلاب و پيروزى انقلاب همه در محل خودشان باقى باشند و اين جمهورى اسلامى را همه با هم به آخر برسانند و به
صحيفه نور ج 15 صفحه 30
پيروزى مطلق، لكن دستهائى در كار بود و گرگهائى بود در بين اينها كه نگذاشتند اين مطلبى را كه ما مىخواستيم نشود، نشود. وقتى احساس شد كه اينها يك نقشه شيطانى اتحاد با منافقينى كه ديروز، پريروز ريختند در خيابانها و جوانهاى ما را سر بريدند و مال و اموال مردم را آتش زدند و خيابانها رابه فساد كشاندند، با اينها دست در دست هم داده بودند و با گروههاى منحرف ديگر دست به دست هم داده بودند براى اينكه اين كشور را به تباهى بكشند و وقتى كه احساس يك همچو خطرى شد من قبلا هم گفته بودم كه اگر من احساس خطر بكنم آن چيزى را كه به شما دادهام پس مىگيرم، همين است كسانى كه ادعاى اسلام مىكنند، همين است رفتار آنهائى كه ادعاى منافع مردم را مىكنند، مىگويند ما طرفدار خلق هستيم. من نمىدانم اين خلقى كه اينها طرفدار آنها هستند در كجاى دنيا زندگى مىكنند، اين خلق در ايران است يا در آمريكاست يا در شوروى؟ اينها طرفدار خلق هستند اما خلق ايران؟ طرفدار خلق ايران، در مقابل اين خلق ميليونى ايران مىايستد و به جنگ مسلحانه بر مىخيزد؟ من معالاسف چون مىبينم در بين اينها بسياريشان گول خوردند، جوانان پاكدلى بودند كه اين گرگها آنها را منحرف كردند و من اميد اين را دارم كه اين جوانها برگردند، اينها به دامن ملت برگردند، به دامن اسلام برگردند، از اين جهت من موعظه مىكنم آنها را، موعظه مىكنم پدر و مادر اينهائى كه گول خوردهاند، كه جوانان خودشان را نگذارند براى ايدههاى چند نفر خائن كه مىخواهند در اين كشور حكومت كنند و پشتيبان آنها هم آمريكاست يا شوروى، نگذاريد جوانان شما تباه شوند. اينها نشناخته بودند ملت ايران را و نشناخته بودند قواى مسلح ملت ما را. اينها مقايسه مىكردند اين زمان را با زمان شاه مخلوع. اينها گمان كردند كه ارتش امروز ما هم ارتش زمان شاهنشاهى است. اينها گمان مىكردند كه ملت ما هم ملتى است كه ديگر مىشود گولشان زد. با تمام قوا براى گول زدن ملت قيام كردند و معالاسف گروههاى مختلفى كه بعضىشان هم متدين هستند و نمازخوان هستند، آنها هم در اين ميدان وارد بودند و هستند. كرارا من گفتم كه بيا، برو از اين گروهكهاى فاسد، از اين منافقين تبرى كن، حيثيت خودت را از دست نده. بيا، برو در ملاء عام و اينها را از خود بران، اينها تو را به تباهى مىكشند و اين گرگهائى كه در اطراف تو جمع شدهاند و (الا بعض معدود آنها) همه آنها گرگهائى هستند كه مىخواهند ترا به تباهى بكشند، اينها را از خود بران، و اينكه نتوانست بفهمد اسلام يعنى چه و كشور اسلامى يعنى چه و ملت اسلام يعنى چه و ارتش اسلام يعنى چه و ساير قواى مسلح اسلام يعنى چه، اين خودش را به تباهى كشاند. من امروز هم علاقه به اين دارم كه اين گروههائى كه مسلمان هستند، اين جمعيتى كه نماز خوان هستند، اين جمعيتى كه با خدا باز قطع مراوده نكردند، اين آقايانى كه باز رابطه شان را با اسلام قطع نكردهاند اينها بيايند و بهوش بيايند و حساب خودشان را از آنهائى كه قيام به ضد اسلام كردند جدا كنند و در ملاء عام و در راديو و تلويزيون بروند و اين گروههائى كه چند روز پيش آنقدر جنايت كردند محكوم كنند. و آن اشخاصى كه با پشتيبانى اين گروهها و با اساسى كه مىخواست درست كند و مىخواستند درست كنند كه ملت ايران را تكه تكه كنند و شهرهاى ايران را يكى بعد از ديگرى به تباهى بكشند، اينها بروند و از آنها تبرى كنند و حساب
صحيفه نور ج 15 صفحه 31
خودشان را از توطئه گران فاسد و از كسانى كه به اسلام هيچ عقيده ندارند و آن غائله پريروز را ايجاد كردند، بروند و اينها از اينها تبرى كنند و از آنهائى كه اسلام را براى امروز صحيح نمىدانند و احكام اسلام را مال هزار و چهار صد سال پيش مىدانند، اينها از آنها تبرى كنند. من صلاح شمارا مىدانم، نگذاريد خداى نخواسته آن چيزى كه به سر ديگران آمد به سر شما بيايد. من علاقه دارم به اينكه همه شما دور پرچم اسلام با هم بايستيد در مقابل آمريكا، در مقابل شوورى، نه در مقابل خودتان. جبههگيرى نكنيد در مقابل هم، با هم دست به هم بدهيد تا اين كشور را نجات بدهيد. اين اختلافاتى كه شما مىخواهيد درست كنيد و در سخنرانىهايتان درست مىشود و در نوشتههايتان ايجاد مىشود، اينها به صلاح اسلام، به صلاح كشور، به صلاح ملت نيست. شما مىخواهيد به كجا بكشانيد اين كشور را؟ كوشش شما متدينين در اين است كه اين كشور كجا برود؟ در آغوش آمريكا برود؟! در آغوش شوروى برود؟! شما نمىدانيد كه اگر ايجاد اختلاف فرض محال بتوانيد بين گروههاى اسلامى بكنيد اين به جز اينكه آمريكا بيايد و اين كشور را به دست بگيرد يا شوروى اين كار را بكند نتيجه ديگرى ندارد؟ شما غفلت از اين داريد؟ شما دانشمندان هستيد، از اين معنا غافليد؟ شما همه اين ملت را به آمريكا مىخواهيد بفروشيد؟ من باز با كمال علاقهاى كه به اين دارم كه همه با هم متحد باشيد نصيحت مىكنم به شما كه شما از اين تجربه، نصيحت و عبرت بگيريد. توجه بكنيد اين مجلس يك مجلسى است كه در مقابل اين امور انحرافى ايستاده است. اين مجلس در دست هيچ حزبى نيست، در دست هيچ گروهى نيست، اكثريت اين مجلس اشخاص مستقلى هستند كه خودشان فكر مىكنند و خودشان عمل مىكنند. آنها انحرافات را در نظر مىگيرند و رضاى خدا در نظر مىگيرند و با رضاى خدا مىخواهند راه را به آخر برسانند و شما كه انحلال يك همچو مجلسى را مىخواهيد مىدانيد چه مىكنيد؟ غافل هستيد شما آدمهاى تحصيلكرده متدين، شما را غافل كردند شياطين يا خداى نخواسته با توجه يك همچو كارهائى انجام مىدهيد؟ شما متنبه بشويد، اين حوادثى كه در دنيا واقع مىشود اين حوادث براى تنبه ما لازم است واقع بشود و كافى است متنبه بشويد و بر خلاف اين سيل خروشان اسلام و ملت اسلامى شنا نكنيد. من خير شما را مىخواهم، من خير همهشان را مىخواستم، من خير اين گروهكها را هم مىخواهم. اگر اين گروهكها دست بردارند و در مقابل اسلام و كشور اسلامى قيام نكنند و آنهائى كه قيام نكردند توبه كنند برگردند به دامن اسلام و اين جوانهائى كه به دام اينها افتادند تنبه پيدا كنند و برگردند به دامن اسلام، بيخود جان خودشان را فداى شيطان نكنند، جان برادرانشان را فداى هواهاى شيطانى نكنند. سران اينها شياطينى هستند كه اين شياطين ميخواهند جوانهاى ما را، كودكهاى ما را، دخترهاى بيچاره ما را، پسرهاى بيچاره ما را مىخواهند در مقابل ملت نگه دارند و قيام كنند در مقابل ملت و همه را به باد فنا بدهند.اينها يك گروههاى كوچكى هستند كه اگر چنانچه اين مصلحت كه عبارت از اين است كه جوانهاى گول خورده ما برگردند به آغوش اسلام، ملت، اگر نبود اين، خوب، تكليف آنها زود معلوم شد و ملت هم از من فرياد مىزنند و مىخواهند كه من تكليف آنها را معين كنم، لكن من مصلحت همه مسلمين را و غير مسلمين را هم مىخواهم كه اينها همه رها كنند اين
صحيفه نور ج 15 صفحه 32
شرارتها را و جوانها و دخترها و پسرهاى عزيز ما گول اينها را نخورند از دام اينها فرار كنند و به آغوش اسلام برگردند كه اينها براى ملت نمىخواهند كار بكنند، دليل اين است كه اينها در هر جا قيام به ضد ملت دارند مىكنند. اين هياهوى چند روز پيش از اين، دو روز پيش از اين و آن شرارتها براى جلوگيرى از آمريكا بود؟! اين مردمى كه شهيد شدند، اينها آمريكائى بودند؟! اين خرمنهائى كه شما آتش مىزنيد خرمنهاى آمريكاست؟! اين كارخانههائى كه شما به تعطيلى مىكشيد كارخانههاى آمريكائى است؟! اين كشاورزان را كه دعوت به كم كارى و بيكارى يا اينكه اگر حاصل عمرشان را جمع كردند و شما با يك كبريت آتش مىزنيد، اينها مردم آمريكا هستند؟! شما طرفدار خلق هستيد؟! طرفدار خلق ايران هستيد؟! طرفدار ملت خودتان هستيد؟! شما آقايان كه از اينها تاييد مىكنيد، طرفدارى از اسلام مىكنيد؟! طرفدارى از كشور اسلامى مىكنيد؟! كارهاى اينها را اسلامى مىدانيد؟! كارهاى حكومت اسلامى ما را اسلامى نمىدانيد و كارهاى اين گروهكها را كه در ميدانها و در خيابانها با سلاح به جنگ مردم بر خاستهاند اسلامى مىدانيد شما؟! نبايد يكدفعه هم تفكر كنيد؟! تفكر ساعه خير من عباده سبعين سنه اگر شما هفتاد سال هم عبادت كرديد، بنشينيد يك ساعت هم تفكر كنيد، فكر كنيد كه داريد چه مىكنيد، فكر كنيد كه براى خودتان داريد چه غائلهاى بپا مىكنيد. آن صحبتهائى كه شما فرستاديد و در مجلس كردند، اين براى خدا بود؟ اين تهمتها براى خدا بود؟! اين كارهائى كه شما مىكنيد و معالاسف شمائى كه طبقه مسلم و اسلامى هستيد، اين كارها براى كشور شماست؟! براى اسلام است؟! دين شما را وادار كرده است كه بر خلاف يك دولتى كه اينهمه گرفتارى دارد شما عمل بكنيد و چوب لاى چرخ يك دولتى كه دارد براى اين ملت شب و روز زحمت مىكشد بگذاريد؟! اين براى اسلام است يا براى ملت اسلامى است؟! به نفع كشور است؟! بايد من متاسف باشم از اين مسائلى كه گرفتارش هستيم، من نمىخواهم كه شماها هم به سرنوشت ديگران مبتلا بشويد، من نمىخواستم كه آنها هم اين سرنوشت را داشته باشند. من در حالات همهتان مطالعه كردم و مىكنم و نمىخواهم كه منتهى بشود آن رايى كه من دارم، به اينكه شما خداى نخواسته ديگر در فكر اسلام نيستيد و همه فكر خود هستيد. مگر من و شما چند سال ديگر هستيم؟ مگر شماها چقدر مىخواهيد عمر بكنيد؟ مگر شماهر مقامى هم پيدا بكنيد از مقام رضاخان و محمدرضا خان بيشتر مىشود؟ عبرت بگيريد، عبرت بگيريد از اين حوادث تاريخ. تاريخ معلم انسان است. تعليم بگيريد از اين حوادثى كه در دنيا واقع مىشود. شماها چند سال ديگر نيستيد در اين عالم، چمران هم نيست، چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا كرد و در اين دنيا شرف را بيمه كرد و در آن دنيا هم رحمت خدا را بيمه كرد، ما و شما هم خواهيم رفت. مثل چمران بميريد، مثل اين سربازهائى كه در مرزها كشته مىشوند بميريد. اين وصيت نامههائى كه اين عزيزان مىنويسند، مطالعه كنيد. پنجاه سال عبادت كرديد و خدا قبول كند، يك روز هم يكى از اين وصيت نامهها را بگيريد و مطالعه كنيد و تفكر كنيد. و اين جوانهاى ما كه عليل شدند، الان هم وقتى مىآيند از من مىخواهند كه دعا كنم كه اينها شهيد بشوند، پايش را از دست داده، عصا زير بغلش هست لكن گريه مىكند و
صحيفه نور ج 15 صفحه 33
مىخواهد كه دعا كنيم كه شهيد بشود. از اينها يك قدرى تعليم و تعلم پيدا كنيد. چرا من به شما عرض كردم كه يك مطلبى كه بر خلاف ضرورت اسلام است و بر خلاف نص قرآن است و از يك گروهى صادر شده است با اسم و رسم، چرا شما، من دعوت كردم كه از اينها حسابتان را جدا كنيد، نكرديد؟ آن آقا كه من كرارا به او گفتم كه حسابت را از اين منافقين جدا كن و اعلام كن، اعلام كن به اينكه شماها از اسلام نيستيد و شماها به من ارتباط نداريد، نپذيرفت و ديد آنچه ديد و من اميدوارم كه توبه كند تا خداى تبارك و تعالى او را بيامرزد و در آن عالم رو سياه نباشد. شما الان وقت داريد، وقت توبه باقى است، وقت جدائى از گروههائى كه به ضد اسلام قيام كردهاند باقى است، يك قدم روى هواى نفس بگذاريد، يك قدم روى خواستهاى شيطانى خود بگذاريد و اعلام كنيد به اينكه اين كسانى كه اعلاميه جبهه ملى را دادهاند و بر ضد اسلام اعلاميه دادند و ارتباط براى آنها، هر كدام ثابت بشود كه به اطلاع آنها بوده است اين مطلب، مرتد شدند، شما از آنها تبرى كنيد، شما از اينهائى كه ديروز پريروز ريختند در خيابانها و آنهمه جنايت كردند و اعلام كردند كه ما بر خلاف جمهورى اسلامى مسلحانه جنگ مىكنيم، شما از اينها تبرى كنيد. من صلاح شما را مىخواهم، من علاقه دارم به بسيارى از شما و شما توجه نداريد. من بايد بگويم كه شماها با اينكه در سياست بزرگ شديد شم سياسى نداريد، چنانچه آقاى بنى صدر هم شم سياسى نداشت. من الان هم نصيحت ميكنم آقاى بنى صدر را به اينكه نبادا در دام اين گرگهائى كه در خارج كشور نشستند و كمين كردند بيفتيد و اين آبروئى كه از دست داديد بدتر بشود. من علاقه دارم كه تو بيشتر از اين خودت را تباه نكنى، من علاقه دارم كه همه اشخاصى كه در اين مملكت زندگى مىكنند يك زندگى انسانى الهى باشد. نبادا يك وقت در دام اشخاصى بيفتى كه اين ملت آنها را سر تا پا شناخته است و آنها از تو پشتيبانى كنند و تو هم در دام آنها بيفتى كه هم دنيا به باد رفته است تا آخر و هم آخرت. اگر نصحيتهاى من را گوش كرده بودى اين مسائل پيش نمىآمد، لكن نگذاشتند. آنهائى كه به تو اظهار علاقه مىكردند، آنها به اسلام علاقه نداشتند و تو را كشاندند به جائى كه تباه كردند. بيش از اين خودت را تباه نكن، به دام اين اشخاصى كه مثل اژدها دهان باز كردهاند تا همه حيثيت تو را به باد فنا بدهند و ببلعند نيفت. اگر چنانچه توبه كنى و برگردى و علاقه خودت را از اين گروههاى مفسد، فاسد، جنايتكار سلب كنى و در يك كنارى بنشينى مشغول تصنيف و تاليف بشوى صلاح تو است. اگر شما آن نصيحتى را كه آن روز من با حال مرض در بيمارستان به شما كردم گوش كرده بوديد امروز اينطور نبود و من نمىخواستم باشد. آن روز من يكى از حرفها كه اساس همه گرفتارىهاى بشراست تنبه دادم كه حب الدنيا راس كل خطيئه تمام خطاهائى كه از ماها صادر مىشود روى اين حب نفس و جاه و مال و منال است. اگر اين كلمه را گوش كرده بوديد و هواهاى نفسانى را زير پا گذاشته بوديد اينطور نمىشد كه همه گروهها، همه دوستان شما از شما منفصل بشوند الا اين گروههائى كه مىخواهند شما را آلت دست قرار بدهند و به مقاصد خودشان برسند. دوستهاى درجه اول شما پشت به شما كردند، گروههائى كه با شما بودند و براى شما شعار ميدادند پشت به شما كردند و اين دليل بر اين بود كه شما قدرت سياسى نداريد، بزرگتر دليل
صحيفه نور ج 15 صفحه 34
اين است كه انسان يازده ميليون راى را تباه كند. اين گذشت و ناگوار گذشت، من نمىخواستم اينطور بشود، لكن - باز - براى هر كس هر كار بكند باز جاى توبه هست، در توبه باز است، رحمت خدا واسع است، شما توبه كن و يك قدم طرف خدا برو و پشت به هواى نفسانى بكن خداوند مىپذيرد تو را، آبروى تو را اعاده مىدهد، حيثيت تو را اعاده ميدهد. و شمائى كه امروز هستيد در مجلس و در صحنه، شما هم اين نصيحت عاجزانه من را قبول كنيد و يك پاروى نفسانيت بگذاريد و اين گروههائى كه ايران را مىخواهند به تباهى بكشند، قيام مسلحانه بر ضد اسلام كردند اينها را از خود برانيد و از آنها تبرى كنيد و آنهائى كه اسلام را براى حالا ديگر صحيح نمىدانند آنها را هم از خودتان برانيد و از آنها تبرى كنيد. جاى توبه باز است و بزرگتر گناه، بزرگترين گناه اين است كه انسان طرفدارى بكند از كسانى كه به ضد اسلام قيام كردهاند يا به ضد اسلام اعلاميه مىدهند. من خير شما را مىخواهم، من حق خودم را بخشيدم به شما، هر چه بد گفتيد بخشيدم لكن خير شما را مىخواهم كه از اين خطاها كه تا كنون شده است دست برداريد و با ملت حسابتان را يكى كنيد و با اين گروههاى مختلفى كه مىخواهند از حيثيت شما براى خودشان كسب وجاهت كنند و هر چه آنها كسب وجاهت كنند شما وجاهتتان را از دست مىدهيد، از اينها ببريد و به اسلام، به همين چيزى كه عقيده به آن داريد لكن هواى نفس نمىگذارد، برگرديد و همه ما، همه ما تعليم پيدا بكنيم از اين سربازهائى كه در جبههها دارند جان خودشان را فدا مىكنند. آنها جان خودشان را براى اسلام و براى مصلحت كشور اسلامى فدا مىكنند و ما سر خون آنها اينجا بنشينيم و با هم جنگ و ستيز كنيم. اين در منطق اسلام از بزرگترين گناهان است و در منطق انسانيت از بزرگترين امورى است كه قبيح است. چقدر قبيح است كه يك دستهاى براى مصالح كشورشان، براى مصالح ما بروند در جبههها و آنطور جانفشانى كنند و آنطور خون خودشان را بدهند و شب و روز خودشان را صرف در اين عبادت بزرگ الهى بكنند و من و شما هم اينجا بنشينيم و مقاله بنويسيم و روزنامه بنويسيم و به جان هم بيفتيم، چقدر اين مساله قبيح است و چقدر شرمآور است. خداوند همه ما را از شر خودمان نجات بدهد. خداوند همه ما را به راه راست خودش هدايت كند. خداوند همه كشور ما را از شر اجانب نجات بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 35
تاريخ: 4/4/60
بيانات امام خمينى در ديدار با حجت الاسلام كروبى سرپرست بنياد شهيد، خانواده شهيد مازندرانى و اعضاى هيأت تحريريه و كاركنان ماهنامه شاهد
ملت ايران يك جهشى كرد و در همه جهات تحول حاصل شد
بسم الله الرحمن الرحيم
بايد خيلى جوانها و دانشمندها و آنهائى كه نويسنده و گوينده هستند، خيلى كوشش كنند كه آن كدورتهائى را كه در ذهن جوانهاى ما در طول حكومت آن نظام فاسد پيدا شده است، جبران كنند.
البته به خواست خدا ملت ايران يك جهشى كرد كه در همه جهات تحول حاصل شد. آنهمه جوانى كه يا معطل مانده بودند و يا نيروى خودشان را نمىتوانستند صرف كنند و كلمه حقى را بگويند و يك دسته از جوانهاى ما هم معالاسف كشيده شده بودند به يك انحرافاتى، والحمدلله اين انقلاب كه حاصل شد و زندانها شكسته شد و تقريبا يك اكثريت قاطعى از ملت ايران راه صحيحى را طى مىكنند.لكن خيلى لازم است كه كوشش شود و در اين مورد آنچه كه بيش از همه در فرهنگ مردم تاثير مىگذارد، مجله و فرم مجله است، براى اينكه مجله و نحوه ارائه آن خيلى تاثير دارد. اين حتى خودش اگر مجله را هم نخواند، ورق زدن مجله، اين خودش در روحيهاش تاثير مىكند. شما ديديد زمانى كه مجلات دست منحرفين بود، همان نوشتن و صفحهها در آنها تاثير داشت. يك جوانى كه مجله را ورق مىزند، در روحيهاش تاثير مىگذارد. اگر مىخواند، همه چيز انحرافى گذاشته بودند و همه چيز را وارونه مىكردند.فكرها را مقيد كرده بودند در يك محدودههائى و نمىگذاشتند كه جوانى كه تازه ميخواهد وارد شود در جامعه، فكر آزاد داشته باشد و خودش مسائل را بررسى كند. اين كودك از دبستان گرفته تا هر كجا برود، تحت تاثير اين معلمها و... آنهاست. از بچگى بچه تحت تاثير واقع مىشود و حتى وارد دانشگاه مىشد يك مصيبت بالاتر. وقتى چنين شد از دانشگاه كه مى آيد بيرون نمىتواند براى كشور مفيد باشد. اينكه اينها همه اصرار داشتند دانشگاه را منحرف كنند، حسابشان صحيح نبود، زيرا وقتى بنا شد دانشگاه و جاهاى مثل دانشگاه، انحراف در كارش ايجاد شود، دانشگاه نمىتواند افراد با استقلال فكرى تربيت كرده و دردها را درمان كند. وقتى تبليغات همه جانبه در دانشگاه، مجلات، نوشتهها، روزنامهها... همه وسائل انحرافى بود، مجلهاى نبود كه در آن چيز صحيحى باشد و بى پرده مطلبى بگويد، ممكن است در پرده گفته باشد، ولى اين اسباب اين نمىشد كه اكثريت روزنامهها و مجلههائى كه در درست آنها بود و همه براى اين بود كه شهوات و خواستههاى
صحيفه نور ج 15 صفحه 36
حيوانى را در جوانان بيشتر كند. در شيراز در ملاء عام كار جنسى انجام دادند و عقد بين دو پسر و اينها مسائلى بود، مقدمه بود كه اين مسائل را در جامعه گسترش دهند و اين ملت همه چيزش را از دست بدهد. خداوند خواست كه نجات بدهد اين ملت را و البته آنها دست بردار نيستند. آنها ايران را از جهات مختلف، هم شوروى، هم آمريكا و هم انگليس، شرق و غرب طمع دارند. خداوند خواست كه ملت را نجات بدهد وگرنه مىديديد كه كار به كجا مىكشيد. طمع به ايران و مخازن آنها، مخازن ايران بيش از آن است كه اطلاع داريد.
براى كسب استقلال، بايد مهياى مقابله با اجانب باشيم
سفرى به همدان رفتم و يكى از آقازادههاى همدان پيش من آمد و يك ورقه بزرگ آورد كه مال همدان بود، تمام جاهائى كه در همدان هست، دهات، روستاها در آن ثبت بود و نقطههائى به شكلهاى مختلف در آن ديده مىشد. پرسيدم اين نقطهها چيست؟ گفت: هر نقطه علامت اين است كه چيزى، معدنى هست، مس هست، نفت هست، طلا هست و عكسبردارى كردند. نقطهها علامت چيزى هستند. و اين را شنيدهايد كه وقتى اتومبيل نبود آنها مىآمدند در ايران و با شتر حركت مىكردند، حتى كويرهاى اينجا را ديدهاند و از همه چيزهايى كه داريم آنها مطلع هستند. كسى نمىداند كه چه مجموعهاى در اين هست و بايد مجهز باشيم براى مقابله. اگر بخواهيم مستقل باشيم، بايد مهيا باشيم كه با همه چيز مقابله بكنيم. و اينها با همه جهازاتى كه دارند، مىخواهند ما را به يك صورتى در بياورند كه بى ثبات باشيم. اينها اينطورى شما را دعوت مىكنند، البته صورت شاهنشاهى نيست، مىدانند مردم از آن استقبال نمىكنند. يك فرم ديگر، يك فرم اسلامى مثل اسلام بعضى از كشورها درست مىكنند و افراد آن رژيم را از خود قرار ميدهند.خيلى هم صحيح به نظر مىآيد، خيلى به اسلام ابراز عقيده هم مىكنند و آنها نمىروند كسى را كه اسلام را قبول ندارد بياورند، كسى را مىآورند كه بگويد اسلام را قبول دارم. اينها از مملكتى كه همه چيزش اسلام باشد مىترسند نسلهائى كه از مدارس و دانشگاهها بيرون مىآيند، اگر اينطورى (اسلامى) تربيت شدند، بايد آنها بروند. وقتى دانشگاهها بسته شد، چه افرادى مهم مخالفت كردند. سابق وقتى دانشگاه دست ما نبود، ديديد چه حيواناتى بيرون آمد. در همين دانشگاه اگر كسى خواست نماز بخواند، رويش نمىشد و در پنهان نماز مىخواند. و اينكه اينها اظهار داشتند دانشگاه باز شود، از اول معلوم بود مسائل آنها اين نيست كه دلشان براى اسلام بسوزد. بايد چشمها را باز كنيم و اشخاص را مطالعه كنيم. اين صورتى كه مرا گاهى رنج مىداد، آنها در صدد بودند رفراندم كنند و يا رفراندم قانون اساسى را تحريم كنند. سنخ رفراندمهاى دكتر مصدق كه رفراندم اينطور بوده يك صندوق براى مخالف و يك صندوق براى موافق مىگذاشتند و پاى صندوق مخالف، يك دسته از اشرار بودند و جزء مخالفين يك الاغ را آورده بودند كه راى بيندازد. چنين رفراندمى را شكل دادند و قانون اساسى را آمريكائى درست كردند. بعضى از اين روحانيون را (بيش از بيست سال تجربه كردم) اينها مىخواستند اين قشر را كنار بگذارند و يك قشرى بياورند كه
صحيفه نور ج 15 صفحه 37
مسلمان باشد ولى در نظرش آمريكا باشد، ولى چون از شوروى مردم وحشت دارند، آنها را كنار بگذارند و به طرف آمريكا جذب بكنند. ما خيلى محتاج به زحمت هستيم و من اين نگرانى را داشتم و مصمم هستم كه يك وصيتى بنويسم و در آن شرح بدهم كه اينها از كجا مىخواهند شروع كنند و آنها فرصت شان نبود و خواستند از حالا شروع كنند، ولى نشد. نه مجلس به درد مىخورد و نه شوراى نگهبان و نه قضات .گفت همه اينها بيدين هستند. بنى صدر بارها به من گفت: اين دولت را كنار بگذاريم. مىخواست مرا ديكتاتور كند و من مىخنديدم و مىگفتم اگر قدرت دارى خود شما اين كار را بكنيد. اينها جاهلند، اينها بيدين هستند، اينها قرار داشتند مجلس خبرگان را منحل كنند و مىگفتند برگرديم به 22 بهمن. بايد بگويم همه غلط است و برگرديم به 22 بهمن و آنوقت شروع كنيم. نه مجلس و نه هيچ چيز ديگر و نه جمهورى اسلامى داشته باشيم و راى بگيرند، جمهورى دموكراتيك باشد، يا اسلامى، يا اسلامى دموكراتيك. حتى متدينين مىگفتند. لفظ دموكراتيك را بگذاريد. وقتى ما آمديم ديديم كه مىخواهند از اول منحرف كنند و ما گفتيم همين اسلام را مىخواهيم. .. ناشيگرى كردند و خواستند رفراندم كنند، ولى نمىدانستند مردم چه هستند. فكر كردند اينها كه سوت مىزنند توده مردم هستند.
وحدت اشرار از صدور انقلاب اسلامى
در هر حال دست از ما بر نمىدارند.بايد جوانهاى ما، نسل فعلى، نسل آينده را تربيت كنند. اين نسل را نمىتوانند الان ذهنش را ببندند. اصرارشان اين است كه دانشگاه باز شود، مىگويند متخصص نداريم، مىگويند اينها مخالف علمند. كى بيشتر از قرآن، از علوم صحبت كرده است؟ ما روزنامه لازم داريم ولى روزنامه انقلاب اسلامى لازم نداريم. ما مجله مىخواهيم ولى مجلههائى كه مثل مجلههاى رژيم سابق باشند احتياج نداريم. متخصص مىخواهيم ولى متخصص مثل شريف امامى نمىخواهيم. در هر صورت مساله، مساله محققى نبود. مساله، مساله دانشگاه نبود. مساله، مساله مطبوعات نبود و مساله آزادى نبود. مساله اين بود كه وحشتزده بودند كه جاى ديگر اينطور شود. اين وحشت هست كه اگر اين سرايت كند به ساير كشورهاى اسلام و حتى اين انقلاب به آمريكا و سياهان آمريكائى منتهى شد، اينها، اين وحشت را دارند و اينكه مىگفتند نمىشود بدون آمريكا نفس كشيد، ولى ما چند سال است كه بدون امريكا نفسكشيم. اينها مىترسند مبادا اين مطلب ايران در جاى ديگر برود، مثلا در عراق و كويت برود. آنهائى كه به خارج رفتهاند گفتند كه آنجا مهياست كه انقلاب آنجا محقق شود.
بايد مجهز شويد به تربيت نسل آينده
در هر صورت مجله نويسى آسان است ولى مجله صحيح نوشت مشكل است. چهار عكس، چهار مقاله و چهار شعر و چهار تا فكاهى، اين آسان است تخصص نمىخواهد. بايد مجله راه بيندازيد كه وقتى جوانها باز مىكنند شكل و صورت و عكسهاى مجله و تيترهاى مجله طورى باشد مقابل
صحيفه نور ج 15 صفحه 38
آنكه پنجاه سال ما را به نابودى كشيد. شما بايد جبران آن خرابى پنجاه سال را بكنيد. پنجاه سال جامعه ما هر مجلهاى را باز كردند و يا گوش به راديو و تلويزيون دادند همه انحرافى بود، همه براى اين بود كه از جوانها مبادا جوان صحيحى ساخته شود، كه خداوند به داد شما رسيد و مسائل جهش پيدا كرد. اينها دنبال اين هستند كه انقلاب را برگردانند به جاى اولش. هر كس مجله مىخواهد بنويسد بايد مجهز باشد كه اين نسل آينده را تربيت كند. براى نسل آينده فكرى بكنيد. اسلام همه نسلها را مكلف مىداند. پيغمبر اسلام مكلف بودند براى همه نسلها. همچنين مكلفيم كه براى نسلهاى آينده كار كنيم. بايد تربيت ما از اولاد در خانه و دبستان و دبيرستانها باشد. انشاء الله موفق باشيد كه مجلهتان تربيت كننده باشد. زياد نوشتن نباشد، خوب نوشتن باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 39
تاريخ: 6/4/60
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل مركز آموزش (06) كادر و گروه 22 توپخانه شهرضا، فرماندهان نظامى و وزير مسكن و شهرسازى و معاونين و مشاورين اين وزارتخانه
اسلام امانتى عظيم در دست پاسداران اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
من با اينكه در روز شنبه بناى بر اينكه صحبتى بكنم نداشتم، معذلك چون شما جوانان عزيز كه پاسداران اين اسلام هستيد و سربازان ارجمند اسلام هستيد، چهرههاى شما را كه مىبينيم و عزم راسخى كه از ماوراء اين چهرهها مشاهده مىكنم، من را ملزم كرد كه چند كلمه ولو براى دعا با شما عزيزان صحبت كنم.
من اين عكسهائى كه در دست شماست، جوانان عزيزى كه در راه اسلام و كشور اسلامى، ما از دست دادهايم موجب افتخار همه شماست در مقابل اسلام و اسلام عزيز اين فداكارىها را از ياد نخواهد برد. شما امروز بحمد الله خودتان اسلام را پشتيبانى مىكنيد و مثل رژيم سابق نيست كه شماها زحمت بكشيد و زحمت شما براى قدرتهاى ديگر باشد. برادران من! شما امروز هر چه فداكارى بكنيد و هر چه خدمت بكنيد، خدمت به كشور خودتان است و خدمت به اسلام است. اسلام عزيز از آنوقتى كه وجود پيدا كرده است، فداكارىهاى بسيار تقديم خداى تبارك و تعالى كرده است. و بحمد الله امروز هم كه با دست شما و با اراده مصمم شما عزيزان دفاع از حق خودتان و دفاع از كشور خودتان و دفاع از اسلام عزيز مىكنيد، شما هم همان اجر را داريد كه لشگرهاى صدر اسلام در احد و خندق و ساير جبههها داشتند. آن روز اسلام امانتى بود در دست آنها كه با جانفشانى نگهدارى كردند و امروز هم اسلام امانتى است در دست همه ما كه بايد به اندازه توان خودمان خدمتگزار به اسلام باشيم و حفظ كنيم كيان اسلام را. من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه شما عزيزان را مصممتر و اراده شما را قويتر و مشتهاى شما را فشردهتر و صفهاى شما را فشردهتر كند، كه گرگهايى كه در كمين هستند و همه دنبال اين هستند كه اين كشور را برگردانند به حال سابق، آنها را مايوس كنيد. شما امروز مىدانيد كه ملت شريف ما پشتيبان شما عزيزانند.
ملت پشتوانه ارتش و سپاه و ساير قواى مسلح
همانطورى كه شما كوشش مىكنيد در راه اسلام و فداكارى مىكنيد در راه كشور اسلامى
صحيفه نور ج 15 صفحه 40
خودتان، همه ملت هم در پشت جبهه با شما همكار هستند و همفكر هستند و پشتيبان شما هستند. و ارتش و سپاه و ساير قواى مسلح وقتى كه پشتوانه شان يك ملت شد، اين آسيبپذير نخواهد بود. و انشاء الله شما با عزم راسخ خودتان و با اراده مصمم خودتان در جبههها به پيش برويد و دست جنايتكارانى كه از امريكا دستور مىگيرند، از كشور خودتان كوتاه كنيد و افرادى كه در بين اين ملت هستند و يك اقليتهاى بسيار ناچيزى هستند با اراده شما و با عزم شما و با فعاليتهاى شما، آنها هم به اشخاصى كه از اين عالم به جهنم رفتند، ملحق بشوند. خداوند همه شما را سلامت و قدرت و عزت و شوكت بدهد و دشمنان اسلام را انشاء الله از صفحه روزگار بردارد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 41
تاريخ: 7/4/60
پيام امام خمينى به حجت الاسلام و المسلمين خامنهاى در مورد سوء قصد نافرجام به جان ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد على خامنهاى دامت افاضاته
خداوند متعال را شكر كه دشمنان اسلام را از گروهها و اشخاص احمق قرار داده است و خداوند را شكر كه از ابتداى انقلاب شكوهمند اسلامى هر نقشه كه كشيدند و هر توطئه كه چيدند و هر سخنرانى كه كردند ملت فداكار را منسجمتر و پيوندها را مستحكمتر نمود و مصداق لا زال يويد هذا الدين بالرجل الفاجر تحقق پيدا كرد. اينان هر جا سخن گفتند خود را رسواتر كردند و هر چه مقاله نوشتند ملت را بيدارتر نمودند و هر چه شخصيتها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند. اكنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما كه از سلاله رسول اكرم و خاندان حسين بن على هستيد و جرمى جز خدمت به اسلام و كشور اسلامى نداريد و سربازى فداكار در جبهه جنگ و معلمى آموزنده در محراب و خطيبى توانا در جمعه و جماعات و راهنمائى دلسوز در صحنه انقلاب مىباشيد، ميزان تفكر سياسى خود و طرفدارى از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اينان با سوء قصد به شما عواطف ميليونها انسان متعهد را در سراسر كشور بلكه جهان جريحه دار نمودند. اينان آنقدر از بينش سياسى بىنصيبند كه بيدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پيشگاه ملت به اين جنايت دست زدند و به كسى سوء قصد كردند كه آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمين جهان طنين انداز است. اينان در اين عمل غير انسانى به جاى برانگيختن و رعب، عزم ميليونها مسلمان را مصممتر و صفوف آنان را فشردهتر نمودند.آيا با اين اعمال وحشيانه و جرايم ناشيانه وقت آن نرسيده است كه جوانان عزيز فريب خورده از دام خيانت اينان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزيز خود را فداى اميال جنايتكاران نكنند و آنان را از شركت در جنايات آنان بر حذر دارند؟ آيا نمىدانند كه دست زدن به اين جنايات، جوانان آنان را به تباهى كشيده و جان آنان به دنبال خودخواهى مشتى تبهكار از دست مىرود؟ ما در پيشگاه خداوند متعال و ولى بر حق او حضرت بقيه الله ارواحنا فداه افتخار مىكنيم به سربازانى در جبهه و در پشت جبهه كه شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالى بسر مىبرند. من به شما خامنهاى عزيز، تبريك مىگويم كه در جبهههاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به اين ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 42
تاريخ: 8/4/60
تلگرام امام خمينى به آيت الله منتظرى به مناسبت شهادت حجت الاسلام محمد منتظرى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى منتظرى دامت بركاته
گرچه تمام شهيدان انقلاب و شهيدان عزيز و معظم يكشنبه شب، از برادران ما و شما بودند و ملت قدرشناس براى آنان به سوگ نشستند و دشمنان اسلام در شهادت آنان شاد و اسلام عزيز سرافراز است لكن از فرزند عزيز شما شناختى دارم كه بايد به شما با تربيت چنين فرزندى تبريك بگويم. او از وقتى كه خود را شناخت و در جامعه وارد شد، ارزشهاى اسلامى را نيز شناخت و با تعهد و انگيزه حساب شده وارد ميدان مبارزه عليه ستمگران گرديد. او با ديد وسيعى كه داشت، سعى در گسترش مكتب و پرورش اشخاص فداكار مىنمود. محمد شما و ما، خود را وقف هدف و براى پيشبرد آن سر از پا نمىشناخت. شما فرزندى فداكار و متعهد و متفكر و هدفدار تسليم جامعه كرديد و تقديم خداوند متعال. او فرزند اسلام و فرزند قرآن بود. او عمرى در زجرها و شكنجه ها و از آن بدتر، شكنجههاى روحى از طرف بدخواهان بسر برد. او به جوار خداوند متعال شتافت و با دوستان و برادران خود راه حق را طى كرد. خدايش رحمت كند و با مواليانش محشور فرمايد. از خداوند متعال براى جنابعالى و بازماندگان اين فرزند برومند اسلام صبر و اجر خواهانم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 51
تاريخ: 9/4/60
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت 72 شهيد بزرگ انقلاب اسلامى (فاجعه 7 تير)
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
ملتى كه براى اقامه عدل اسلامى و اجراى احكام قرآن مجيد و كوتاه كردن دست جنايتكاران ابرقدرت و زيستن با استقلال و آزادى قيام نموده است، خود را براى شهادت و شهيد دادن آماده نموده است و به خود باكى راه نمىدهد كه دست جنايت ابرقدرتها از آستين مشتى جنايتكار حرفهاى بيرون آيد و بهترين فرزندان راستين او را به شهادت رساند.
مگر شهادت ارثى نيست كه از مواليان ما كه حيات را عقيده و جهاد مىدانستند و در راه مكتب پر افتخار اسلام با خون خود و جوانان عزيز خود از آن پاسدارى مىكردند به ملت شهيد پرور ما رسيده است؟ مگر عزت و شرف و ارزشهاى انسانى، گوهرهاى گرانبهائى نيستند كه اسلاف صالح اين مكتب، عمر خود و ياران خود را در راه حراست و نگهبانى از آن وقف نمودند؟
مگر ما پيروان پاكان سر باخته در راه هدف نيستيم كه از شهادت عزيزان خود به دل ترديدى راه دهيم؟ مگر دشمن قدرت آن دارد كه با جنايت خود مكارم و ارزشهاى انسانى شهيدان عزيز ما را از آنان سلب كند؟ مگر دشمنهاى فضيلت مىتوانند جز اين خرقه خاكى را از دوستان خدا و عاشقان حقيقت بگيرند؟
بگذار اين ددمنشان كه جز به من و ما هاى خود نمىانديشند و ياكلون كما تاكل الانعام . عاشقان راه حق را از بند طبيعت رهانده و به فضاى آزاد جوار معشوق برسانند.
ننگتان باد اى تفالههاى شيطان و عارتان باد اى خود فروختگان به جنايتكاران بين المللى كه در سوراخها خزيده و در مقابل ملتى كه در برابر ابرقدرتها برخاسته است، به خرابكارىهاى جاهلانه پرداختهايد.
عيب بزرگ شما و هوادارانتان آن است كه نه از اسلام و قدرت معنوى آن و نه از ملت مسلمان و انگيزه فداكارى او اطلاعى داريد. شما ملتى را كه براى سقوط رژيم پليد پهلوى و رها شدن از اسارت شيطان بزرگ دهها جوان عزيز خود را فدا كرد و با شجاعت بىمانند ايستاد و خم به ابرو نياورد، نشناختهايد. شما ملتى را كه معلولا نشان در تختهاى بيمارستانها آرزوى شهادت مىكنند و ياران را به شهادت دعوت مىكنند،نشناختهايد. شما كوردلان با آنكه ديدهايد با شهادت رساندن
صحيفه نور ج 15 صفحه 52
شخصيتهاى بزرگ صفوف فداكاران در راه اسلام فشردهتر و عزم آنان مصممتر شود، مىخواهيد با به شهادت رساندن عزيزان ما اين ملت فداكار را از صحنه بيرون كنيد. شما تا توانستيد به فرزندان اسلام چون شهيد بهشتى و شهداى عزيز مجلس و كابينه با حربه ناسزا و تهمتهاى ناجوانمردانه حمله كرديد كه آنها را از ملت جدا كنيد و اكنون كه آن حربه از كار افتاد و كوس رسوائى همهتان بر سربازارها زده شد، در سوراخها خزيده و دست به جناياتى ابلهانه زدهايد كه به خيال خام خود ملت شهيد پرور فداكار را با اين اعمال وحشيانه بترسانيد و نمىدانيد كه در قاموس شهادت واژه وحشت نيست. اكنون اسلام به اين شهيدان و شهيد پروران افتخار مىكند و با سرافرازى همه مردم را دعوت به پايدارى مىنمايد و ما مصمم هستيم كه روزى رخش ببينيم و اين جان كه از اوست تسليم وى كنيم.
ملت ايران در اين فاجعه بزرگ 72 تن بيگناه به عدد شهداى كربلا از دست داد. ملت ايران سرافراز است كه مردانى را به جامعه تقديم مىكند كه خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمين كرده بودند و دشمنان خلق گروهى را شهيد نمودند كه براى مشورت در مصالح كشور گرد هم آمده بودند. ملت عزيز! اين كوردلان مدعى مجاهدت براى خلق گروهى را از خلق گرفتند كه از خدمتگزاران فعال و صديق خلق بودند. گيرم كه شما با شهيد بهشتى كه مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمنى سرسختانه داشتيد، با بيش از 70 نفر بيگناه كه بسياريشان از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت بودند چه دشمنى داشتيد؟ جز آنكه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صافكنان چپاولگران شرق و غرب مىباشيد. ما گرچه دوستان و عزيزان وفادارى را از دست داديم كه هر يك براى ملت ستمديده استوانه بسيار قوى پشتوانه ارزشمند بودند، ما گرچه برادران بسيار متعهدى را از دست داديم كه اشداء على الكفار رحماء بينهم بودند و براى ملت مظلوم و نهادهاى انقلابى سدى استوار و شجرهاى ثمر بخش به شمار مىرفتند، لكن سيل خروشان خلق و امواج شكننده ملت با اتحاد و اتكال به خداى بزرگ هر كمبودى را جبران خواهد كرد. ملت ايران با اعتماد به قدرت لايزال قادر متعال همچون دريايى مواج به پيش مىرود و در مقابل ابرقدرتها و تفالههاى آنان با صفى مرصوص ايستاده است و شما در ماندگان عاجز را كه در سوراخها خزيدهايد و نفسهاى آخر را مىكشيد به جهنم مىفرستد و خداوند بزرگ پشت و پناه اين كشور و ملت است.
اينجانب بار ديگر اين ضايعه عظيم را به حضور بقيه الله ارواحنا له الفدا و ملتهاى مظلوم جهان و ملت رزمنده ايران تبريك و تسليت عرض مىكنم. من با بازماندگان شريف و عزيز اين شهدا در غم و سوگ شريك و رحمت واسعه خداوند رحمان را براى اين مظلومان و صبر و شكيبائى را براى بازماندگان محترم آنان از درگاه خداوند متعال خواستارم. رحمت خدا و درود بى پايان ملت بر شهداى انقلاب از 15 خرداد 42 تا 7 تير ماه 60 و سلام و تحيت بر مظلومان جهان و مظلومان ايران در طول تاريخ.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 44
تاريخ: 8/4/60
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم و اعضاى ستاد مركزى جهاد سازندگى
شهادت بهشتى در مقابل مظلوميت او ناچيز است
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايان جهاد سازندگى تشريف دارند و من اميدوارم كه در اين جهاد سازندگى در ساير جهادات همه موفق و مويد باشند.البته اين پيشامد منتظره، البته اين پيشامد براى همه ملت ما ناگوار بود و يك اشخاصى كه براى خدمت خودشان را حاضر كرده بودند و خدمتگزار اين كشور بودند اشخاصى بودند كه آنقدرى كه من از آنها مىشناسم، از ابرار بودهاند، از اشخاص متعهد بودهاند كه در راس آنها مرحوم شهيد بهشتى است. ايشان را من بيست سال بيشتر مىشناختم، مراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود و آنچه كه من راجع به ايشان متاثر هستم، شهادت ايشان در مقابل او ناچيز است و آن مظلوميت ايشان در اين كشور بود. مخالفين انقلاب، افرادى كه بيشتر متعهدند، موثرتر در انقلابند، آنها را بيشتر مورد هدف قرار دادهاند. ايشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگى بود. تهمتها، تهمتهاى ناگوار به ايشان مىزدند. از آقاى بهشتى اينها مىخواستند يك موجود ستمكار ديكتاتور معرفى كنند، در صورتى كه من بيش از بيست سال ايشان را مىشناختم و بر خلاف آنچه اين بىانصافها در سرتاسر كشور تبليغ كردند و مرگ بر بهشتى گفتند، من او را يك فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدين، علاقهمند به ملت، علاقهمند به اسلام و به درد بخور براى جامعه خودمان ميدانستم و شما گمان نكنيد كه اين آقايان كه وارد شدند در اين شغلهاى دولتى، اينها يك اشخاصى بودند يا هستند كه راهى براى استفاده جز اين مقام ندارند. اينها هر كدام اشخاص متعهدى بودند كه در پيش مردم مقام داشتند، در پيش روحانيت مقام بزرگ داشتند و اينطور نبود كه وا خورده باشند كه بخواهند بيايند اينجاانحصار طلب باشند. خدا انصاف بدهد به آنهائى كه انحصارطلب بودند و مىخواستند بهشتى و خامنهاى و رفسنجانى و امثال اينها را از صحنه خارج كنند. اينها رفتند به آقاى بهشتى و اين جمعى كه در اين واقعه، در اين واقعه فجيع به دست عمال امريكا و به دست اشخاصى كه كسى شناخت آنها را خوانده باشد مىداند كه به هيچ يك از اصول اسلامى اعتقاد نداشتند، به دست اينها شهيد شدند و به درگاه خدا شتافتند. و نحن انشاءالله بهم لا حقون .
صحيفه نور ج 15 صفحه 45
از صدر اسلام تاكنون دو خط بوده است، يك خط اشخاص راحت طلب و يك خطى كه ترسيمش را انبيا كردهاند
از صدر اسلام تاكنون دو طريقه، دو خط بوده است: يك خط، خط اشخاص راحت طلب كه تمام همشان به اين است كه يك طعمهاى پيدا بكنند و بخورند و بخوابند، و عبادت خدا هم آنهائى كه مسلمان بودند، مىكردند، اما مقدم بر هر چيزى در نظر آنها راحت طلبى بود. در صدر اسلام از اين اشخاص بودند. وقتى كه حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه مىخواستند مسافرت كنند به اين سفر عظيم، بعضى از اينها نصيحت مىكردند كه براى چه شما اينجا هستيد، مامونيد و حاصل بنشينيد و بخوريد و بخوابيد و از همانها بعضى قماشها بودند كه اشكال هم مىكردند كه يك قدرت بزرگى را در مقابلش چرا يك عده كمى قيام مىكنند. اين در طول تاريخ تا حالا بوده است، از اول نهضت اسلامى ما شاهد اشخاصى كه به اين وضع بودهاند، راحت را بر هر چيزى مقدم مىداشتهاند، تكليف را اين مىدانستند كه نمازى بخوانند و روزهاى بگيرند و بنشينند در منزلشان ذكرى بگويند و فكرى بكنند و اگر چنانچه يك اشخاص انحرافى هم باشند غيبت بكنند، بروند عبادتشان را بكنند و بنشينند و در مجالسشان غيبت بكنند، تهمت بزنند. اين يك راهى بود كه يك دستهاى از مردم داشتند كه تمام آمال آنها اين بود كه آدم اينجا چند روزى كه هست، خوب استراحت بكند، بنشيند در خانهاش عبادت بكند. اسلام را خلاصه كرده بودند در عبادات، مثلا نماز و روزه و امثال اينها، براى اسلام هم غير از اين، خيلى، نه اطلاعات صحيح داشتند و نه ارزشى قائل بودند، همان بايد در منزلها بنشينند و نگاه كنند و به ديگران اشكال كنند. در آنوقتى كه اول نهضت بود، يك شخص سرشناس از اين اشخاص گفته بود كه ايرانىها ديوانه شدهاند. قيام در مقابل محمدرضا را و ايستادگى در مقابل ظلم را، با تعبير ديوانگى، يكى از اشخاص سرشناس معرفى كردند. آن كاسب يا تاجرى كه در منزل او بود و از او شنيد اين را، گفته بود كه آقا بعضى از اينها مردم كذا و كذا هستند و اينها بعضىشان هم شهيد شدهاند. آن آقاى سرشناس گفته بود اين از خريتشان بوده است آدم كه نمىرود در توى خيابان مقابل مسلسل بايستد. و همان آقاى سرشناس پروندهاش از ساواك بيرون آمده و آنوقتى كه جوانهاى ما در خيابانها كشته مىشدند، انگشتر براى سلامت محمدرضا فرستاده بود. يك دسته اينطور بود كه حضرت امير سلام الله عليه از اينها تعبير مىكند كه اينها همشان علفشان است مثل حيواناتى كه همشان اين است كه شكمش سير بشود، شهواتش را بر همه چيز مقدم مىدارد، نماز هم مىخواند و روزه هم مىگيرد و عبادات شرعى را هم بجا مىآورد، لكن اينطور است وضع تفكر كه انسان نبايد خودش را در معرض يك خطرى، در معرض يك چيزى قرار بدهد و اين كارى كه اين ملت شريف اسلام كردند، اين كار يك كار جنون آميز بوده است. يك دسته ديگر هم انبيا بودهاند و اولياء بزرگ، آنها هم يك مكتبى بود و يك خطى بود، تمام عمرشان را صرف مىكردند در اينكه با ظلمها و با چيزهائى كه در ممالك دنيا واقع مىشود، همشان را اينها صرف مىكردند در مقابله با اينها. كسى كه تاريخ انبيا را ديده باشد و تاريخ اسلام را ديده باشد و تاريخ زندگى حضرت رسول سلام الله عليه را و ائمه اطهار و
صحيفه نور ج 15 صفحه 46
اصحاب رسول الله را ديده باشد مىبيند كه اينها از اولى كه وارد شدند در ميدان و به حد بلوغ رسيدند و رسول اكرم از اولى كه آن رسالت به او محول شد تا آنوقتى كه در بستر مرگ خوابيده بود يا شهادت، بين اين بستر و آن بعثت، تمام فعاليت بوده است، جنگ بوده، دفاع بوده و كسى كه زندگى امير المومنين سلام الله عليه را مشاهده كند نيز همين طور بوده، جهاد در راه خدا و جهاد در راه احكام خدا بوده است و ساير ائمه عليهم السلام، البته آن كه از همه بارزتر و معروفتر است سيدالشهدا سلام الله عليه است. اگر وضع تفكر سيدالشهدا سلام الله عليه مثل بعض مقدسين زمان خودش بود، آنها طرحشان اين بود كه بماند همان در جوار حضرت رسول سلام الله عليه و عبادت كند، اگر وضع تفكر مولا هم اينطور بود كربلائى پيش نمىآمد، يك راحت طلبى بود و كناره گيرى از جامعه و دعا و ذكر بود، لكن وضع تفكر جور ديگرى بود. اگر چنانچه ائمه ما عليهم السلام سازش مىكردند با اهل ظلم و ستم، احتراماتشان بسيار زياد بود، خلفا حاضر بودند كه آنها را هر جور احترام مىخواهند بكنند كه آنها دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسى بن جعفر همين طور من باب اتفاق نبود كه چندين سال در حبس بسر برد، و تبعيد بعض ائمه و احضار از مدينه، بردنشان به محل خليفه همچو نبود كه اينها يك مردم عادى باشند كه همين بنشينند و درسى بخوانند و درسى بگويند و مطالعهاى بكنند و عبادت خدا را بكنند و در جوار رسول خدا عبادت كنند. اگر طرز افكار آنها هم اين بود، اين مذهب، اين مذهبى كه در مقابل ظلم در طول تاريخ واقع شده است نبود. اين دو رشته، از اول خلقت تا حالا بوده است. رشته تعهد به اسلام و ايستادگى در مقابل ظلم و ستم و ديكتاتورى و قدرتهاى شيطانى، و سازش. من در طول اين نهضت اشخاصى را، بسيار هم مردم نمازخوان و ملا و معتبر و اينها، لكن در همان يورش اول كه سازمان امنيت برد و يك دستهاى را اذيت كرد و زد، راحت طلبى را برداشتند و انتخاب كردند و كنار نشستند و حالا يا ساكت كنار نشستند يا بعضى هم ساكت نشدند و كنار نشستند يعنى موافقت كردند با دستگاه. اين دسته اى كه خودشان را از اول مهيا كردند براى مقابله، مقابله با ظلم، اين دسته از اول توجه به اين معنا داشتند كه اين مقابله زحمت دارد، اين مقابله شهادت دارد، اين مقابله حبس دارد. اينها در حبس هم بعضىشان رفتند و آن زجرها را مىكشيدند، قدمشان كه از حبس بيرون مىآمد مىرفتند سراغ باز مقابله، براى اينكه اين يك مكتبى بود و يك خطى بود، خطى كه ترسيمش را انبيا از صدر عالم كردهاند، آن انبيائى كه در آتش سوزاندند آنها را و اره كردند آنها را و آنها اگر مىخواستند كه آن خط خودشان را منحرف كنند، خيلى هم محترم بودند. اين آقايانى كه در اين مسائل وارد بودند متوجه اين معنا بودند كه در زمان محمدرضا معلوم بود كه هر كس هر عملى بكند، هر حرفى بزند، اين در حبس است و در شكنجه است و در كذا، لكن اينها حبس را مىرفتند، شكنجه را ميديدند، بيرون مىآمدند و باز همان پست را اداره مىكردند.
با ترور شخصيتها، ملت از صحنه خارج نمىشود
ما نبايد تصور اين را بكنيم كه اين ابرقدرتها از ما دست برداشتهاند. ملتى كه مىخواهد زنده
صحيفه نور ج 15 صفحه 47
باشد و مىخواهد مستقل باشد و نوكر نباشد، وابسته نباشد و مىخواهد آزاد باشد و تحت سلطهنباشد، اين ملت بايد مهياباشد براى همه چيز.اگرراحت طلبى را مىخواهد ملت، اززمان محمد رضابهتر از همه اين بود كه ظهر بيايند نمازبخوانند با امام جماعتشان، امام جماعت برود سراغ كارش و شما برويد سراغ كسبتان، راحت طلبى اين را اقتضا مىكرد، حالا هم باز همان رژيم بود و همان بساط بود و شما هم نانتان را مىخورديد و آبتان را مىخورديد و شميرانتان را هم مىرفتيد و كارهاى عادىتان را انجام مىداديد، لكن تكليف هم اين است؟ در مقابل خدا هم مىشود انسان عذر بيخودى بتراشد؟ فرضا كه حالا كسى عذر تراشيد به اينكه، خوب، ما ديديم كه وقتى وارد بوديم در اين امور، از همه اطراف كشورهاى وابسته به امريكا و شوروى و افراد وابسته به اينها از داخل و خارج مزاحمت ايجاد مىكنند، مىكشند افراد را، بمب مىگذارند و چه مىكنند، هجوم ميكنند و وارد كشور مىشوند، خوب، تكليف چيست؟ تكليف اين است كه حالا ما رها كنيم آن طريقه اسلام را و آن طريقه انبيا را و راحت طلبى را انتخاب كنيم و چند روز ادامه زندگى حيوانى بدهيم؟! با حيوانات فرق نداشته باشيم؟! حيوانات هم ان من شيئى الا يسبح بحمد ربك آنها هم ذكر و تسبيح دارند، لكن همشان علفشان است، انسان هم بايد اينطورى باشد كه همش اين علفش باشد و هر چه ذلت و خوارى است تن به آن بدهد براى اينكه چند روز زندگى مرفه بكند؟! اين زندگىاى است كه بعضى انتخاب كردهاند براى خودشان و آنوقت اين جوانهاى ما كه در جبهه و پشت جبهه مشغول به فعاليت هستند و اين جهاد سازندگى كه شما آقايان از اعضاى آن هستيد، روز و شب خودتان را براى اين ملت ضرف مىكنيد، آنها كنار بنشينند و بگويند كه اينها مجنون شدهاند! كنار بنشينند و اعلاميه بدهند، روشنفكرشان اعلاميه دهد، روشنفكرشان صحبت كند و محكوم كند. خوب، در مقابل رفقاى خودشان البته مىنشينند و حرفهائى مىزنند، براى خودشان هم تكليف شرعى معين مىكنند، اما در مقابل خدا هم مىشود انسان تكليف شرعى درست كند؟! خدا را هم مىشود اغفال كرد نعوذ بالله؟! فرضا ما و شما را اغفال كنند، اين جناياتى كه الان، امروز در كشور ما واقع مىشود، اين جنايات را صحه بر آن مىگذارند يا مخالف هستند؟ اگر صحه مىگذارند و امثال اينهائى كه شهيد شدند، آنها مستحق مىدانند از براى قتل و از براى شهادت، پيش ما فرضا گفتند كه فلان آدم، آدم فاسدى بود و بايد از بين برود اما پيش خدا هم مىشود اينطور صحبت كرد؟ اينهائى كه خدا را قبول دارند و اينها را محكوم نمىكنند، جواب خدا را چه مىدهند؟ و آنهائى كه نشستهاند در كمين و اين جوانها و كودكهاى ما را بازى مىدهند و مىفرستند در خيابانها به خرابكارى يا بازى ميدهند و يك بمب دستشان ميدهند، يك دختر، يك پسر بمب را دستش مىدهند برو بگذار كجا، اينهائى كه در آن كنارها نشستهاند، انسانند اينها؟ يا سبعهائى هستند كه خودشان جرات بيرون آمدن نمىكنند و اطفال مردم را مىفرستند و خرابكارى مىكنند. اينها گمان مىكنند كه ملت ما براى خاطر فلان شخص و فلان شخص قيام كرده است. شما كارى بكنيد كه پيغمبر اسلام را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه خدا را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه اولياء عظام خدا را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه مذهب تشيع را از
صحيفه نور ج 15 صفحه 48
صحنه خارج كنيد و الا مذهب تشيع و مذاهب اسلامى اين مسائل را ديدهاند، مذهب خون و شمشير است مذهب تشيع و اين تا آخر هست، منتها يك وقت وسائل فراهم نبوده براى بعضىها، لكن درصدد بودند كه بشود و يك وقت هم وسايل فراهم شد و شد. حالائى كه همچو قيام مردانه بزرگى رخ داده است و اينطور ملت ما براى همه چيز ايستاده است، حالا شما مىتوانيد با يك بمب و با كشتن يك شخصيت ولو هر چه شخصيت بزرگى باشد، مىتوانيد ملت را هم از صحنه خارج كنيد؟ يا اينكه ملت فريادش بيشتر مىشود و مشتش گره بيشتر پيدا مىكند و عزمش جزمتر مىشود. شما بايد اين الله اكبرها را از مردم بگيريد، چند نفر عزيز كه بسيار خاطرشان عزيز است، گرفتن از ملت، ملت را عقب نمىنشاند، صفها فشردهتر مىشود، فريادها بيشتر مىشود و مشتها گرهش محكمتر مىشود. شما نمىتوانيد با ترور بعضى شخصيتها، با بمب گذاشتن در بعضى جاها، هر جا باشد، نمىتوانيد اين ملت را از صحنه خارج كنيد، اين ملت سرتاسر كشور الان در صحنه است، الان در تمام كشور در صحنه مردم موجودند وبا مشتهاى گره كرده ايستادهاند در مقابل شما. ملتى كه جوانش هر دو پايش را از دست داده و او را خواباندند و آوردند پيش من معذلك مىگويد كه دعا كنيد كه من شهيد بشوم، ملتى كه مادر شهيد مىآيد و مىگويد من اولاد ديگرى هم دارم و براى شهادت حاضرم بدهم، ملتى كه جوانهاى او در جبههها نماز شب مىخواند و جهاد فى سبيلالله مىكند و اين جهاد را براى خودش فخر مىداند و زندگى ننگين فرصت طلبى و راحت طلبى را به كنار زده است و شب و روز خودش را در سنگر با آن هواى گرم و با آن بى آبى و با آن شدت مىگذراند و پيشروى مىكند، با كشتن من و امثال من كنار ميرود اين ملت؟ اشتباه داريد شماها، شمائى كه دعوت مىكنيد به ايستادن در مقابل مردم، در مقابل اين ملت مىخواهد كسى بايستد؟ اينهائى كه دم از خلق مىزنند و دم از شجاعت مىزنند ودم از جنگجوئى مىزنند، چطور در كنار خانهها خزيدهاند و بچهها را وادار مىكنند كه بروند بمب بگذارند؟ اين كار ابلهانه براى چيست؟ براى اين است كه شما خيال مىكنيد كه حالا كه اين كار را كرديد ديگر ملت ما همه كنار مىروند و صحنه را مىگذارند براى شما؟ اين اشتباه است. دو روز پيش از اين كه سران ارتش اينجا بودند، با كمال جديت از من مىخواستند كه به اين اشخاصى كه براى صلح رفت و آمد مىكنند، بگوئيد نيايند اينجا، ما رها نخواهيم كرد، ما مثل حسين در جنگ وارد شديم و مثل حسين بايد به شهادت برسيم. من كرارا به اين مادرها و پدرها و به اين جوانهاى گول خورده نصيحت كردم كه اولادهاى خودتان را نصيحت كنيد، اولادهاى خودتان را باز داريد از اينكه آلت دست جنايت جنايتكاران بشوند و به اين جوانهاى گول خورده مكرر گفتم كه شما طرز فكر اين بزرگترها را به اصطلاح و اين سران را مشاهده كنيد، اين سران فاسد هيچ كدام در صحنه نيستند، همه در زير، در كنج خانهها و در زير زمينها هستند و شما را آلت قرار دادند كه شما برويد و خون مردم را بريزيد و خون خودتان ريخته بشود، صحنه براى آنها درست بشود كه آنها بيايند بيرون صحنه را براى امريكا درست كنند. بيدار بشويد يك قدرى، اين تلاشهاى احمقانهاى كه اينها مىكنند خيال مىكنند كه به مجرد اينكه اين افراد لايق را بردند از بين، ملت ما ديگر ميرود كنار. در ملت ما افراد لايق هست و مىآيد
صحيفه نور ج 15 صفحه 49
جاى آنها، آنها براى همين شهادت وارد شده بودند در جبهه، در اين صحنهها و ملت ما هم براى شهادت وارد شده است در صحنه. اگر بنا بود كه به مجرد اينكه يك امرى واقع مىشد ناگوار، ما كنار مىرفتيم و ملت كنار مىرفت، اين از اول نمىآمد در صحنه. ملتى كه بچه چندسالهاش با موتور سيلكت مىزند به تانك وزير تانك مىرود، اين به كشته شدن يك نفر يا دو نفر يا صد نفر يا هزار نفر كنار مىنشيند؟!اينها بايد به عدد افراد اين ملت، به عدد افراد جوان و رزمنده اين ملت بمب تهيه كنند، والا يك بمبى دزدكى زير يك منزل گذاشتن و يك نفر، چند نفر ابرار را، چند نفر اشخاص متعهد به اسلام را، فداكار را از بين بردن كه ملت را از بين نمىبرد. ملت يك درياى بزرگى است و اين درياى بزرگ هست و به جاى اشخاصى كه از صحنه آنها با شهادت بيرون مىروند و جنايتكاران آنها را از صحنه بيرون مىكنند، به جاى آنها باز افراد مىآيند و اين سير خروشان هست تا اينكه امريكا را و ساير كشورهائى كه مىخواهند ما را طعمه كنند، قطع طمع همه آنها را بكنند. ما به اينطور كارهاى بچگانه، كارهائى كه معلوم است از روى ضعف پيش آمده، كارهائى كه معلوم است كه نفسهاى آخر را دارند مىكشند، از صحنه خارج نمىشويم ما. ما اگر آمده بوديم براى اينكه يك زندگى مرفهى بكنيم، بله، وقتى مىديديم كه يك كسى را يا چند كس را كشتند، ترور كردند، خوب، راحت طلبى اين بود كه ديگر نيائيم و شما، صدها نفر شما را، چندين هزار افراد شما را محمدرضا در خيابانها كشت و شما از صحنه خارج نشديد، الان هم در صحنههاى جنگ هر روز برادران ما، برادران متعهد ما، برادرانى كه ما بايد از آنها در اين امور عبرت بگيريم، اين برادران كشته مىشوند و جاى آنها را يك صف ديگر مىگيرد. شما اشتباه داريد، احمقانه عمل مىكنيد. يك روز مىگوئيد كه بحث آزاد، وقتى بحث آزاد پيش مىآيد نمىآئيد، فرار مىكنيد، يك روز مىگوئيد كه اجازه بدهيد ما بيائيم در راديو و تلويزيون چه بكنيم، اجازه هم بهتان بدهند نمىآئيد، يك روز هم مىگوئيد كه ما براى خلق ميخواهيم زحمت بكشيم، خرمنهاى مردم را آتش مىزنيد براى خلق، كارخانهها را از بين مىبريد براى خلق، اين خلق را مىريزيد در خيابانها و سر مىبريد براى خلق، اين خلقى كه شما براى او اين كار را مىكنيد كيست؟ - اين خلقى كه زندگى اين مردم را شما ميخواهيد به هم بزنيد، اگر بتوانيد. اين خلقى كه براى او عمل مىكنيد، خوب، جز اين جمعيت ايران است ؟شما اين جمعيت ايران را داريد در مقابلش ايستاديد، شما دعوت مىكنيد در مقابل اين جمعيت، مردم بايستند، مردم در مقابل خودشان بايستند، يا شما گنهكارها را دعوت مىكنيد و شما مفسدين را دعوت مىكنيد براى مقابله، وقتى مقابله نمىتوانند بكنند مىروند كنار و هى بمب مىگذارند يك جائى، اين دليل بر اين است كه شما مرد جنگ نيستيد و ادعا مىكنيد، مرد بحث آزاد نيستيد و ادعايش را مىكنيد، در كتاب خودتان از اسلام هيچ خبرى نيست و همه اصول اسلام را تاويل مىكنيد به همين دنيا، همه چيز را بر مىگردانيد و ادعاى اسلام مىكنيد. اين اسلامى كه شما مىگوئيد چيست؟ مگر ملت ما از شماها ديگر مىتوانند بازى بخورند؟ اينهائى كه هم حبسى شما بودند، آنقدر جنايات از شما سراغ دارند كه اگر يك وقت فرصت پيدا كنند و بيايند در راديو و تلويزيون بگويند، مىفهميد شما كه اينها چى بودند و چه جانورهائى هستند و بودند.
صحيفه نور ج 15 صفحه 50
ملت ما، همه پاسدار اسلام هستند، بايد همه مراقب باشند
ما باز از خوف اينكه يك دسته جوان بازيخورده در بين اينها باشد و هست، از خوف اين نمىتوانيم يك شدت عملى به خرج بدهيم، ولى ملت ما بايد چشمهايش را باز كند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرد.شما ننشينيد حالا كه براى شما فقط پاسدارها عمل كنند. شما همه پاسدار اسلاميد، ملت ما همه پاسدار اسلام هستند، بايد همه مراقب باشند همسايههاى خودشان را هر خانهاى تحت نظر بگيرد، رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرد، اگر ديد يك مسالهاى در آنجا محتمل است باشد، ولو احتمال بدهد، بايد اطلاع بدهد به مراكزى كه در نزديك آنجاست. كم توجه نباشد به اين مسائل، سست نباشد در اين مسائل. پيغمبر اسلام تا آنوقتى كه در بستر مرگ خوابيده بود جيشش را فرستاده بود و بيرون مدينه تجهيز كرده بود براى مقابله با كفار. آنهائى كه اسلام را خلاصه ند در اينكه بخورند و يك نمازى بخوانند و يك روزهاى بگيرند و در گرفتارى اين ملت، در گرفتارى اين جامعه دخالت نكنند، به حسب روايت رسول اكرم اينها مسلم نيستند، كسى كه اهتمام به امور مسلمين ندارند. در صحنه خودشان نيستند، آنهائى كه در صحنه هستند آنها را انتقاد مىكنند. مراجعه كنند اشخاص، گروهها به قلب خودشان ببينند كه اين كارى كه در تازگى واقع شد و اينهمه جوان ما و اشخاص برومند ما به شهادت رسيد، آيا اينها در قلبشان احساس خشنودى مىكنند؟ و من مىدانم يك عدهاى اينطورند و من يك كلمه به برادران دادگاه و كسانى كه رئيس زندان هستند و اشخاصى كه زندانبان هستند مىگويم و آن اينكه اينطور نباشد كه يك جنايتى وقتى واقع شد اينها آرامش خودشان را از دست بدهند و خداى نخواسته با زندانيانى كه الان هستند، ولو اين زندانيان از همين گروههاى فاسد باشند، با خشونت غير اسلامى عمل كنند. با آرامش و با احترام عمل كنند، لكن دادگاهها احكام را با دقت بررسى كنند و پروندهها را بررسى كنند و آنها را بر محكمهها بنشانند و از آنها استفسار كنند و با قاطعيت هر چه بايد بكنند، عمل كنند، لكن اينطور نباشد كه حالا از باب اينكه يك دستهاى از ما بوسيله همين گروهها از بين رفته، حالا ما در حبس با اشخاصى كه محبوس هستند، خداى نخواسته به خلاف موازين اسلام عمل كنند و من مىدانم نمىكنند، گر چه آنهائى كه بايد به شما تهمت بزنند تهمت رامىزنند. آنها كارهاى اينها كه در خيابانها كردند و مردم را آنطور، بيگناهها را آنطور كشتند، آنها را توجيه مىكنند و محكوم نمىكنند، لكن اين مصيبتهائى كه بر جامعه ما وارد مىشود - براى او - هيچ ابدا تفاوتى برايشان نمىكند، اگر نگويند كه (آنها در خلوت مىگويند) خوب شد كه اينها را كشتند.
خداوند انشاء الله همه ما را اصلاح كند، هواهاى نفسانيه ما را سركوب كند، ما را و ملت ما را مصممتر كند، همه در صحنه حاضر باشند لكن آرامش را حفظ كنند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 53
تاريخ: 10/4/60
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون تهران
شهادت بهشتى و يارانش يك واقعه و ثلمه بزرگى بر اسلام و مسلمين بود
بسم الله الرحمن الرحيم
من هم در نوبت خودم به جامعه روحانيت و ملت ايران و به مسلمين جهان و به مستضعفين تمام عالم هم تهنيت و هم تسليت عرض مىكنم، تسليت براى اينكه ما در جبههها از پانزده خرداد تاكنون بسيارى از جوانان و متدينين، زنها، مردها، از دست داديم. و اين يك واقعه بزرگى و ثلمه بزرگى بر اسلام و مسلمين بود خصوصا اين جنايت اخيرى كه واقع شد و دست آمريكا از آستين اين خائنها بيرون آمد و يك همچو جنايتى به مسلمين وارد كردند و كسانى كه جز به مصلحت مسلمين انديشه نمىكردند و از وكلاى مجلس و از دولت وزرايى كه بسيار ارزشمند بودند، وكلايى كه ارزشمند بودند و از قوه قضائيه هم مثل آقاى بهشتى كه از اول شكل گرفتن جمهورى اسلامى مورد هدف بود، شما شاهد بوديد كه تمام اين ارگانهاى اسلامى مورد هدف بودند، مجلس مورد هدف بود. مجلس خبرگان وقتى كه ديدند بسيارى از آنها يا اكثر از آنها از علما هستند مورد هدف واقع شد. مجلس شورا وقتى ديدند كه اكثريت آنها اشخاص متعهد و بسيارى از آنها از علما هستند مورد هدف واقع شد. قوه قضائيه وقتى ديدند به دست اشخاص دانشمند متعهد فعال واقع شد مورد هدف واقع شدند. اين يك جريانى بود و هست، الان ما بسيارى از دوستانمان و علاقه مندان به اسلام را از دست داديم، لكن من به ملت ايران تهنيت عرض مىكنم كه چنين فرزندانى را تحويل جامعه داد و در پيشگاه خداى تبارك و تعالى فرستاد و باز هم ايستاده است و خم به ابرو نياورده است.
ما هر روز در جبههها فرزندان بسيار عزيزى كه براى حفظ اين كشور و حفظ اين جمهورى اسلامى كوشش مىكنند و به دفاع از كشور اسلامى قائم هستند و شب و روز خودشان را نمىشناسند، و ارتش دلاور ايران و سپاه پاسداران عزيز و بسيج عمومى و عشاير كشورمان و اهالى عزيز آن سامان تمام مجهز هستند و ايستاده اند و ابدا راجع به اين مسائلى كه در پشت جبهه واقع مىشود يا در خود جبهه واقع مىشود اهميتى به آن نمىدهند كه دست از كارشان بردارند، همه منسجمتر مىشوند، قويتر مىشوند و همه مستعد اين هستند كه اين كاروان را به آخر برسانند و اين درخت ثمر بخش اسلام را به ثمره خودش برسانند. البته يك ملتى كه يك ملتى كه مىخواهد در مقابل همه قدرتها بايستد، نمىخواهد سازش كند با بلوك غرب و نمىخواهد سازش كند با بلوك شرق و لاشرقيه و غربيه
صحيفه نور ج 15 صفحه 54
مىخواهد باقى بماند، مىخواهد صراط مستقيم انساينت و اسلاميت را پيش بگيرد، بايد مهيا بشود از براى اينكه همه پيشامدهائى كه پيش آمده است و خواهد پيش آمد، ما نبايد گمان بكنيم كه پيشامدها تمام شد. ما دست اين ابرقدرتها را از مخازن خودمان و تسلط شان را از كشور خودمان كوتاه كرديم و آنها ساكت نمىنشينند، و ما بايد توجه داشته باشيم و با كمال قدرت اتكال به يك قدرت غير متناهى و آن قدرت الهى است. وقتى كه ما پشتوانه مان قدرت الهى هست و پشتوانه مان اسلام است و مقصدمان حق است، براى چى در اين مصائب سست بشويم. وقتى كه ما راه خودمان را يافتيم، ملت راه خودش را يافته است و آن راه را دارد باكمال جديت و قدرت تعقيب مىكند، البته راه حق دشوارىها دارد، راه حق ناگوارىها دارد، لكن آن كه اهل حق است و راه حق را مىخواهد برود آن نبايد هيچ تصور اين را بكند كه كوچكترين سستى را به خودش راه بدهد و بايد با كمال قدرت به پيش برود، براى اينكه جمعيتى كه شهيد شدن را افتخار خودشان مىدانند و جمعيتى كه در جبههها شهيد مىشوند و در وصيتهاشان آنطور قوى هستند و جمعيتهائى كه در طول اين چند سال اخير در خيابانها ريختند و مساجد را سنگر قرار دادند و جماعات را مجهز كردند و مردم را بسيج كردند و از هيچ تانك و مسلسلى نترسيدند، در صورتى كه آنوقت همه قدرتها، قدرتهاى شيطانى در صحنه بودند و موجود ،امروز كه همه قدرتها از صحنه بيرون رفتند، لكن بعض پيوندهاى ناصالح ماندهاند و اينها زيرزمينى و مخفيانه كار مىكنند، اين ديگر خوفى ندارد. خوف اصلش براى ملتى كه براى مقصد كار ميكنند ،مجهزند كه تكليف شرعى را عمل كنند، وقتى كه اسلام امروز در دست ما امانت است، امانتى است كه از دست رسول الله ما اخذ كرديم و لازم است كه او را حفظ كنيم و به اين امانت خيانت نكنيم، وقتى كه ما همچو امانت دارى هستيم، تكليف همه ماست كه ادا كنيم اين امانت را و سالم و قوى به نسلهاى آخر ديگر تحويل بدهيم. ما براى چه نگرانى داشته باشيم، مائى كه به تكليف خودمان داريم عمل مىكنيم. نگرانى آن بايد داشته باشد كه برخلاف مسير حق است. آن بايد نگرانى داشته باشد كه اگر چنانچه كشته بشود، به عقيده خودش اين است كه نابود شده است و به عقيده ما اين است كه به جهنم رفته است. ما چرا نگرانى داشته باشيم ؟ما كه اگر شهيد بشويم قيد و بند دنيا را از روح برداشتيم و به ملكوت اعلى و به وجوار حق تعالى رسيديم، چرا نگران باشيم؟ مگر مردن هم نگرانى دارد؟ مگر شهادت هم نگرانى دارد؟ ما دوستانمان كه شهيد شدند در جوار رحمت حق هستند، چرا براى اينها دلتنگ باشيم ؟دلتنگ باشيم كه از ديار قيد و بندى خارج شدند و به يك فضاى وسيع و در تحت رحمت حق تعالى واقع شدند؟ البته ما ناراحت هستيم از اينكه اينها كه از اينها استفاده مىكرديم براى اسلام و اينها بازوهائى بودند براى اسلام لكن ملت ما 35 ميليون است كه اين تفالهها، اينها يك چند صد هزار نفرى فرض كنيد، فرض كنيد باشند، 35 ميليون مصممند، 35 ميليون جمعيتى هستند كه مادرها بچههايشان را شهيد مىكنند و مىآيند اينجا به من مىگويند كه دعا كنيد، بعضى بچههاى ديگر هم دارم. پيرمرد مىآيد مىگويد بچهام شهيد شده است و گريه مىكند مىگويد نمىگذارند من بروم جبهه، يك همچو ملتى كه نگرانى ديگر ندارد.
صحيفه نور ج 15 صفحه 55
اسلام از همه چيز عزيزتر است
ماها تابع و پيروان آن مردانى هستيم كه به حسب روايت، به حسب تاريخ، هر چه روز عاشورا سيدالشهدا سلام الله عليه به شهادت نزديكتر مىشد افروختهتر مىشد. جوانان او مسابقه مىكردند براى اينكه شهيد بشوند، همه هم مىدانستند كه بعد از چند ساعت ديگر شهيدند. مسابقه مىكردند آنها، براى اينكه آنها فهميدند كجا مىروند، آنها مىفهميدند براى چه آمدند. آگاه بودند كه ما آمديم اداى وظيفه خدائى را بكنيم، آمديم اسلام را حفظ بكنيم، اسلام از همه چيز عزيزتر است. پيغمبر اسلام و تمام ذريه او و تمام پيروان او، اينها همه دنبال اين بودند كه اسلام را نگهش دارند. اسلام امانت خداست. امانتى است از جانب خدا. پيغمبر اسلام مكلف است كه اين امانت را حفظ كند و از روزى كه اين امانت را به دست او دادند تا روزى كه رحلت فرمودند، در تمام اوقات دنبال همين مقصد بودند و هيچ روزى و هيچ آنى يك سستى نعوذبالله به خودش راه نمىداد. اولياء ما هم همه اينطور بودند، پيروان پيغمبر بايد اينجور باشند. ما كه ادعا داريم پيرو هستيم، ما كه ادعا داريم كه دنباله رو اوليا و انبيا هستيم ما هم بايد اينطور باشيم. با لفظ كه نمىشود بايد با قوت پيش برويم و با قوت با دشمن مقابله كنيم. دشمن ضعيف است، دشمن ضعيف شد، كارهائى است كه كارهائى است كه ديگر اشخاصى نمىتوانند در صحنه وارد بكنند انجام ميدهند، ضعيف شدند اينها،ملت ايران قوى باشد و قوى هست، مصمم باشد و مصمم هست و به پيش برود و به پيش مىرود و اين اسلام را به همه عالم عرضه مىكند و افتخار براى ملت ايران است كه از اينجا شروع به اين مساله مىشود. از ايران اين نداى الهى و اين نداى پيغمبر اكرم به همه جا خواهد رفت. و ما مصمميم و ما همه فداى اسلام بايد بشويم. عمده اين است كه ما حال چه بكنيم، تكليف چى هست، آنها تكليف خودشان را عمل كردند و به شهادت رسيدند. خدا همه را رحمت كند انشاءالله. ما كه هستيم تكليفمان چى هست؟ در اين وقتى كه ما واقع شديم و همه قدرتهاى خارجى مخالف ما هستند و در داخل هم مىبينيد كه اين انگلها هستند و خزيدهاند در سوراخها، لكن خرابكارى مىكنند، الان وظيفه مان چى است،ما وظايف زيادى داريم و شما آقايان علما و اهل علم در سرتاسر كشور وظايفتان بيشتر است، مسئوليتتان بيشتر است، مسئوليتتان بيشتر است براى اينكه شما وضعتان و مشى تان نمايشگر اين است كه ما نماينده انبيا هستيم، شما اشتغالتان و لباستان همه حكايت از اين مىكند كه اين جمعيت نماينده اسلام هستند. كسى كه نماينده اسلام است وظيفهاش بسيار خطير است. همه قشرها در هر جا هستند وظيفهشان بسيار است، لكن در بين همه، شما وظيفهتان بيشتر است. ماها وظيفهمان بيشتر است، ماها اگر چنانچه خداى نخواسته يك خطايى، يك اشتباهى بكنيم، اين پاى نماينده پيغمبر اكرم و اسلام حساب مىشود، آبروى اسلام به دست شماست. روحانيينى كه در قوه قضائيه و مشغول قضاوت هستند، يا مشغول يك كار ديگرى هستند، اينها وظيفه شان زيادتر از ديگران است. اگر خداى نخواسته يك قضاوتى بر خلاف حق واقع بشود ولو اشتباها، اين منعكس مىشود كه اينها دارند خرابكارى مىكنند.
صحيفه نور ج 15 صفحه 56
مساجد سنگرهاى اسلام و محراب محل حرب است
شما مىبينيد كه از اول يك جريانى در كار بود كه شماها را از ملت منعزل كند و لااقل شماها را نگذارند در جاهائى كه يك ارگان اجرائى يا تقنينى يا اينها باشد. همان چيزى كه در غرب نسبت به كليسا مىگفتند كليسا براى خودش عليحده برود و مسائل ناسوت و لاهوت بگويد و مملكت را بدهند ما ادارهاش بكنيم، ايران هم همان معنا را تعقيب كرده بودند. شياطينى كه مطالعه كردند در همه مسائل ملتها و اين را يافتند كه اگر چنانچه قشر روحانى وارد بشود در صحنه سياست، با داشتن پشتوانه اى عظيمى از ملتها،كلاه آنها پس معركه است، بايد چه بكنند؟ بايد به طور عموم اين مطلب را القا بكنند كه اهل علم را به سياست چه كار، اهل علم فقط وظيفهاش اين است كه عبايش را سرش بكشد و اول ظهر برود نمازش را بخواند و بعد هم برود منبر چند تا مساله بگويد، نه مسائلى كه مربوط به سياست و مربوط به گرفتارىهاى ملت است، همان مسائلى كه ديديد متعارف بود مىگفتند، و تقريبا اكثر ابواب فقه كنار گذاشته شده بود عملا، تو كتابها نوشته شده بود و كنار گذاشته شده بود و اكثر آيات قرآن هم كنار گذاشته شده بود. قرآن مىخوانديم و مىبوسيديم و مىگذاشتيمش كنار. آياتى كه مربوط به جامعه بود، آياتى كه مربوط به سياست بود، آياتى كه مربوط به جنگ بود، آيات زيادى كه اكثر آيات مربوط به اين مسائل است، اينها را منسى كرده بوديم، يعنى ما را وادار كرده بودند كه منسى باشد. شان بزرگ اهل علم اين بود كه اين آقا نمىفهمند سياست را. اگر يك آقائى اصلا عقلش نرسيد به اينكه سياست چيست، اين بزرگوار بود خيلى، آقائى است كه دخالت در امور نمىكند، قربانش بروم، چه آقاى خوبى، ظهر مىآيد نمازش را مىخواند و مىرود توى خانهاش مىنشيند. و به ما اين مطلب را تحميل كرده بودند. اين شياطنى كه مىخواستند اين جمعيت را كنار بگذارند، به ما همه تحميل كرده بودند اين مطلب را كه اگر يك آقائى فرض كنيد كه عقيدهاش اين بود كه بايد وارد بشود در سياست و در گرفتارى ملت، گفتند اين آقاى سياسى است. همين كه مىگفتند سياسى، اين ديگر بايد برود، از جامعه بايد جدا بشود. اين را تحميل كرده بودند شياطين به ما و نگذاشته بودند كه ما خود پيغمبر اكرم را و حالاتش را مطالعه كنيم و نگذاشته بودند كه ما حالات حضرت امير را مطالعه كنيم ببينيم كه آيا آنها چه جور وضعى داشتند. پيغمبر اسلام در سياست دخالت نمىكرد؟ مىتوانيد بگوئيد پيغمبر هم يك عامل سياسى بوده، پس كنار؟ در امور سياست وارد نمىشد؟ تمام عمرش در امور سياسى بود، تمام عمرش را صرف كرد در سياست اسلامى، و حكومت اسلامى تشكيل داد. حضرت امير حكومت اسلامى داشت و حكومتهاى اسلامى مىفرستاد آن طرف، اينها سياست نبودند؟ حضرت امير را تخطئه مىكنيد؟ اينهائى كه مىگويند نه، ديگر لازم نيست و آخوندها بروند سر جايشان بنشينند، اين آخوندها مدعى اين هستند كه ماها تابع آن موالى هستيم. شما قبول نداريد كه يا بايد قبول نكنيد كه اصلا پيغمبر اسلام وارد سياست مىشد، و حكومتى نداشته و گوشه مدينه در مسجد نشسته بوده و مساله مىگفته، اينجور بوده؟ حضرت امير هم گوشه خانهاش نشسته بود و عبايش را سر مىكشيده و مىرفته مسجد نماز مىخوانده بر مىگشته باز آنجا مىنشسته مطالعه مىكرده، مساله اين بود؟ يا اينها از اول
صحيفه نور ج 15 صفحه 57
وارد سياست بودند؟ مدتى كه مكه بود حضرت امير نمىتوانست يك حكومتى تشكيل بدهد، لكن مشغول جمع آورى افراد بود، مشغول يك سياست زيرزمينى بود. بعد كه كار را درست ديد و آمدند به مدينه، آنجا ديگر حكومتى بود تشكيل دادند و فرستادند. همان آخرى هم كه در رختخواب رحلت خوابيده بودند، جيش اسامه بيرون شهر مهيا بودند براى رفتن، و حضرت رسول گفت: خدا لعنت كند كسى را كه تخلف كند، به حسب روايت از جيش اسامه، قضيه، بعد از مرگشان هم مىخواستند درست بكنند، كردند درست. آنهمه شمشيرى كه حضرت امير زد، به ما حالى كرده بودند كه يكى از خلاف مروتها پوشيدن لباس جندى است. اين خلاف است، اين با عدالت نمىسازد. حضرت امير هم مگر عادل نبود؟ سيدالشهدا مگر عادل نبود؟ خلاف مروت بود آن كارى كه سيدالشهدا مىكرد؟ آن كارى كه حضرت امير مىكرد؟ اينها مىخواستند از ما و از شما و از روحانيون يك موجود بىخاصيتى درست كنند كه هيچ رنگ و بوئى نداشته باشد و هيچ كارى نداشته باشد به اينكه به اين ملت چه مىگذرد، به اين مخازن ملت چه مىگذرد، حكومت چه مىكند، اين قلدرها چه مىكنند با ملت، اين خانها چه مىكنند با ملت، يك اشخاص بى رنگ و بوئى مىخواستند كه خيلى هم احترام مىكردند. شما بنشينيد سر جاهاتان و مسالهتان را بگوئيد، ما احترامتان هم مىكنيم، سلام بلند بالائى هم به شما مىدهيم اما اگر يك قدم آن طرف بگذاريد، نه ديگر اينجا حد شما نيست، حد شما تا آنجائى است كه مساله بگوئيد و بيائيد مسجد و خيلى هم كه چى بشود، مجلس فاتحهاى باشد، برويد مجلس فاتحه بنشينيد. به ما تحميل كردند اين را و ما بايد از زير بار تحميل بيرون برويم. روحانيين بايد در صحنه باشند. بايد همه اين حرفهاى نامربوطى كه زده بودند و شما را مىخواستند از دخالت در امور جامعه كنار بگذارند، همه آنها را پشت سر بگذاريد و گذاشتهايد پشت سر. علماى اعلام نبايد بروند كنار بنشينند تا مقدرات آنها در امريكا تدوين بشود و يا در شوروى تدوين بشود. ما را كنار گذاشتند و مقدرات ما در امريكا تدوين مىشد. اين شاه مخلوع و ملعون اقرار كرد اين معنا را و از بس احمق بود پدر خودش را هم به لجن كشيد، و از بس خودخواه بود حاضر شد كه پدر خودش را هم به لجن بكشد. مىگفت كه اسمائى را مىنويسند از سفارتخانه كه اينها وكيل بايد بشوند، مىآورند پيش ما، ما هم همين كار را مىكرديم. اين را مىخواست بگويد كه نه ديگر ما حالا به دروازه تمدن بزرگ رسيديم. مىخواست مردم را بازى بدهد كه نه، پيشتر اينجورى بوده، ما چند سال پيش از اين اينطور بوديم و حالا اينجور نيستيم. و حال اينكه حالاش بدتر از چند سال پيش از اينش بود. بنابراين بود كه اين قشرى كه مىتواند بسيج كند ملت را و قدرت دارد كه تمام ملت را تحت يك مطلب وارد كند اگر مهلت به او بدهند، اين را كنار بگذارد با حيلههاى مختلف، يكى همان باور آوردن به خود آقايان و به ملت كه اينها نبايد در امور سياسى داخل بشوند، خلاف شان آنهاست، حتى اين آخرى مىگفتند كه با قداست اينها مخالف است، با قداست اهل علم، وارد شدن در حكومت و سياست مخالف است. اين قداست در زمان حضرت رسول نبوده؟ حضرت رسول قداستش محفوظ نمىمانده؟ حضرت امير قداست نداشته؟ حضرت سيدالشهدا و امام حسن قداست نداشتند؟ مىخواستند چشم و گوش همه ما را ببندند و
صحيفه نور ج 15 صفحه 58
مىخواهند هم. اين جريان از اول نهضت هى ديدند كه دارد پيش مىرود، هى آنها بيشتر خواستند كه كنار بگذارند اينها را. الان هم اين جريان هستش، منتها يك وقت رسيد به اوج خودش كه ديديد و حالا رو به ضعف است، و اميدوارم كه دفن بشود. بايد شما چشم و گوشتان را باز كنيد، ديگر حالا سابق نيست. يك روزى بود كه هر آقائى كه در يك دهى بود جدا بود از همه جا، وسائل كم بود، اعتقاد هم اين بود. امروز روزى است كه همين صحبتى كه من حالا مىكنم، شب در لندن و در آمريكا مىگويند فلان شخص يك همچو حرفى زد، دروغ هم نسبت مىدهند، اخيرا هم نسبت داده بودند كه فلانى اين قصه را مىگويد در داخل شده، به امريكا مربوط نيست، و حال اينكه آمريكاست كه اين كارها را مىكند، آمريكاست كه پشتيبان اينهاست.
كلكم راع و كلكم مسئول و اين رعى براى شما بيشتر مطرح است، براى علما بيشتر مطرح است، همهمان مسئوليم. اگر چنانچه فوج فوج از ما را بكشند، آن بعدىها بايد بيايند جايش را بگيرند. اسلام است، اسلام را ما بايد همهمان فدايش بشويم، پيغمبر هم فداى اسلام شد، سيدالشهدا هم فداى اسلام شد. اسلام بزرگترين چيزى است كه در وديعه خداست در بشر. ما بايد عزممان را مصمم كنيم كه در اين راه شهيد بشويم و علما بيشتر.
من از اول هم مىدانستم كه ما گرفتارى داريم يعنى اخيرا هى بيشتر واضح شد. البته اول اول شايد من هم غافل بودم ما گرفتارى داريم، از اين به بعد هم داريم. اين مسجدها را سنگر قرار بدهيد براى اسلام، در صدر اسلام از اين مسجدها همه چيز بيرون مىرفت، مسجد محل قضاوت بود، مسجد محل چه بود، مسجد محل بسيج بود، بسيج سپاه بود، اين مسجدها را بايد شما محكم نگه داريد. نگويند به شما كه ديگر مسجد مىخواهيم چه كنيم، ما انقلاب كرديم. ما انقلاب كرديم مسجد درست كنيم. ما براى خدا انقلاب كرديم، شما، ملت ما انقلاب كرده است و از زبان ملت است كه جمهورى اسلامى. جمهورى اسلامى بايد همه چيزش اسلامى باشد، اين مساجد سنگرهاى اسلام است، محراب محل حرب است، اينها سنگرند براى اسلام، حفظ كنيد اينها را. گول نخوريد از اين اشخاصى كه مىخواهند بازى بدهند كه آقا شما چكار داريد به اين كارها، دارند خودشان مىكنند.
مردم را دعوت كنند به دخالت در امور، به انتخاب يك رئيس جمهور صحيح
چند روز ديگر، اينكه عرض كردم تكليف چيست، تكليف شما و تكليف ملت چند روز ديگر مساله انتخاب رئيس جمهور است. بايد همه شما با تمام جديت در اين، همه اشخاصى كه در هر جا هستند، اهل علمى كه در هر جا هستند با كمال جديت مردم را دعوت بكنند به دخالت، دخالت كنند در مساله، حاضر بشوند، اگر شماها حاضر نشويد و يك رئيس جمهورى مثل سابق برايتان بتراشند و بازى بدهند همهمان را، همهمان مسئول هستيم. اگر شما از صحنه خارج بشويد و آنها خودشان وارد بشوند و يك وقت يك نفرى را رئيس جمهور كنند كه تباه كند اين كشور را، چنانچه تباه كردند، همهمان مسئوليم. شما، آن آقائى كه در آن ده كه با دويست نفر جمعيت زندگى ميكند و آن آقائى كه در
صحيفه نور ج 15 صفحه 59
آن شهر با دو ميليون يا چهار ميليون يا پنج ميليون جمعيت زندگى مىكند، همه مسئوليم، علىالسواء مسئوليم. همه بايد مردم را دعوت كنيم به اينكه در انتخاب رئيس جمهور بىتفاوت نباشند. بروند در صندوقها پيش صندوقها راى بدهند. و البته خوب، اشخاصى كه مطلعند، چه هستند از علما، از كسان ديگر، يك نفرى را كه بدانند چطور است انتخاب كنند، يا چند نفر را. اما توجه به اينكه چه بايد بكنيم و ما مقدرات مملكتمان را دست كى بايد بدهيم و ما اگر چنانچه يك رئيس جمهور داشته باشيم كه ناباب از كار در بيايد، همه چيزها از بين مىرود، حالا هم ما مبتلا هستيم به تفالههايش. نگوئيد كه ديگران راى مىدهند، من هم بايد راى بدهم، تو هم بايد راى بدهى، آن روستائى هم كه در كنار مزرعه خودش كار ميكند بايد راى بدهد. تكليف است، اين يك تكليف الهى است، اين هم يك چيزى، حساب نكنيد كه من خوب، ديگران هستند، من چه مىكنم. خير، براى هر فردى از افراد اين ملت تكليف است كه حفظ كند اسلام را، حفظ اسلام به اين است كه حالا در كشور ما، هر كسى در كشور خودش، الان ما مبتلاى به مسائلى هستيم در اين كشور. حفظ اسلام اين است كه ما يك رئيس جمهورى كه لااقل اعتقاد به اسلام داشته باشد، متعهد باشد براى اسلام، بشناسيد كه اين آدم متعهدى است، كه مبادا مبتلا شويم به يك نفر نابابى كه ما را بخواهد بكشد ببرد طرف امريكا، روحانيون را مىخواهد كنار بگذارد ومجلس را كنار بگذارد و همه، خودم و خودم هم راه افتادم طرف امريكا، يك مسالهاى است، تكليف است. ما مكلفيم به اينكه در امور دخالت كنيم، ما مكلفيم در امور سياسى دخالت كنيم، مكلفيم شرعا همانطور كه پيغمبر مىكرد، همانطور كه حضرت امير مىكرد. در اين ايام كه اعلان مىكنند مساله انتخاب رئيس جمهور، آن اشخاصى كه در حوزهها هستند بايد دست از كارها بردارند و راه بيفتند توى شهرها و دهات و روستاها و آن جاهاى دور افتاده و كمك كنند. و اگر نكنند، فردا مسئولند پيش خدا و اگر مسامحه كنند، فردا مسئولند پيش خدا. مردم را دعوت كنند به دخالت در امور، به انتخاب يك رئيس جمهور صحيح، كمك كنند براى رساندن صندوقها به روستاهاى دور افتاده. اگر شما نكنيد، آنهائى كه برضد شما هستند مىكنند اين كار را، تبليغ مىكنند آنجاها. شماها مبلغ اسلام هستيد امروز تبليغ اسلام براى حفظ خود اسلام، تبليغ اين است كه رئيس جمهورتان را خودتان تعيين كنيد. اهميت اين همان اهميتى است كه اسلام دارد. يك نفرى كه وارد بشود و در راس امور واقع بشود و خداى نخواسته فاسد از كار در آيد، يك كشور را به فساد مىكشاند. اگر چشمتان باز نشده بود و توطئهها را كشف نكرده بوديد، خدا مىداند كه چند وقت ديگر ما به كجا مىرسيديم، حالا هم همين طور باشد، حالا هم همين طور است. همانطورى كه ارتش ما و سپاه پاسداران ما و بسيج ما و عشاير ما در جبههها مشغول دفاع از اسلام هستند و خداوند تاييدشان كند آنها را و همه ملت ما بايد پشتيبانى از آنها بكنند، همانطور شما هم كه جندالله هستيد براى مصالح عمومى اسلام مكلف هستيد كه عمل بكنيد و مردم را دعوت كنيد، وادار كنيد مردم را، تكليف شرعى را به آنها بگوئيد. مساله، مساله اين نيست كه خوب، من دلم مىخواهد يك وكيل داشته باشم، دلم مىخواهد يك وزير داشته باشم، خير، قضيه اين نيست، قضيه سپردن يك مملكتى است به دست يك كسى كه اگر ناباب از
صحيفه نور ج 15 صفحه 60
كار در آيد، صدمه به اسلام ميزند،جمهورى اسلام را از بين مىبرد، اين يك مساله حياتى است براى شما، براى اسلام و مسلمين. آسان اين را نگيريد كه ما دخالت نمىكنيم. يك دسته بگويند ما دخالت نمىكنيم از باب اينكه امر سياسى است، به ما چه. اين امر سياسى به همه مربوط است، به اسلام مربوط است، به حفظ اسلام مربوط است. ما اگر نظارت نكنيم يعنى ملت اگر نظارت نكنند در امور دولت و مجلس و همه چيز اگر كنار بروند و بسپارند دست اينها و بروند مشغول كارهايشان بشوند، ممكن است يك وقت به تباهى بكشند. ما بايد ناظر باشيم به امور مردم، ما بايد، ملت بايد ناظر باشد به امورى كه در دولت مىگذرد، امورى كه فرض كنيد كه در مجلس ميگذرد، نظارت، توجه داشته باشد به اينها. ملت بايد توجه داشته باشد كه اگر در مجلس اين سفر فرض كنيد كه يك كسى را تعيين كردند كه كارشكنى براى دولت كرده، كارشكنى براى مجلس كرده، دفعه ديگر تعيينش نكند، اعلام كنند تعيين نمىكنيم، بلكه انشاء الله به راه بيايند. در قضيه رئيس جمهور، تعيين رئيس جمهور يكى از چيزهائى است كه بر همه مسلمانهاى ايران، بر همه مكلفهاى ايران واجب است كه در اين امر دخالت داشته باشند. اگر دخالت نكنند و يك صدمهاى به اسلام برسد، هر يك يك ما در محكمه عدل الهى مسئول هستيم، يك يك ما. كسى بگويد به من چه ربطى دارد، اين است كه بگويد اسلام به من چه ربطى دارد. مگر مىتوانى بگوئى اسلام به من چه ربطى دارد؟ تو مكلفى حفظ كنى. امانت خداست و حفظش امروز به اين است كه رئيس جمهورش يك رئيس جمهور صحيح باشد و بعد لابد اشخاصى كه مطلع هستند از امور مىگويند، شما هم شايد بشناسيد خيلىهاشان را. يك مجلس خوب باشد. و اگر چنانچه وكلاى شما بعضىهايشان تخلف كردند، به آنها تنبه بدهيد كه آقا نكن. اگر زيادتر كردند دفعه ديگر تعيينشان نكنيد، كسى ديگر را تعيين كنيد. و من حالا دارم با همه وكلا اين مطلب را مىگويم كه اگر مسيرتان را از مسير ملت جدابكنيد و بخواهيد علحيده باشيد و تكلفتان را با كسانى كه مخالفت با اسلام كردند و جوانهاى ما را آنطور كشتند و ابرار ما را اينطور كشتند جدا نكنيد، اگر اين دوره هم صحبتى نشود، دوره ديگر شما التماس دعا داريد.
اسلام به استثناى روحانيت مثل طب به استثناى طبيب است
اين تكليف شما آقايان در وضع حاضر. البته تكليف بزرگ هم اين است كه در هر جا هستيد و هر كارى داريد جديت كنيد كه حتى اشتباه نكنيد. آنها فكر اين هستند كه شما را از صحنه خارج كنند. از صحنه خارج كردن به اين است كه اگر يك خطائى از شما ديدند بزرگش كنند و بزرگش كنند و به رخ مردم بكشند و مردم را از شما منحرف كنند. اين جريان در كار بود كه مردم را از شما چه كند، تا كسى به شما فحش بدهد. اين آقاى بهشتى مسلمان، متعهد، مجتهد، اين چه كرده بود كه تو تا كسى مىنشستى مىديدى كه دو نفر آدم به هم مىرسند يك حرفشان فحش به اوست، تو اجتماعات يك دستهاى مرگ بر كى، طالقانى را تو كشتى. شما ببينيد چه ظلمى به يك همچو موجود فعالى كه مثل يك ملت بود براى اين ملت ما، با چه حيلههائى اين را مىخواستند بيرون كنند. خوب، حالا رفته است
صحيفه نور ج 15 صفحه 61
كنار، ولى اينها بدانند كه با رفتن اين و آن و آن، خير، مسائلشان حل نمىشود، مردم بيشتر مىفهمند كه شما چكاره بوديد و مىخواستيد چه بكنيد.
اين تكليف آقايان است كه راجع به مسائل اسلامى كه پيش مىآيد، چه وكيل بخواهيد تعيين بكنيد و چه عرض بكنم كه رئيس جمهور بخواهيد تعيين كنيد، بايد در صحنه باشيد، عذرى نداريد كه برويد كنار بنشينيد. البته اشخاصى پيدا مىشوند كه با گفتههاى خودشان، نوشتههاى خودشان مىخواهند شما را نگذارند وارد بشويد. آنها مىخواهند كه اشخاصى را تعيين بكنند كه بعدها ما گرفتار بشويم. شماها بايد وارد باشيد در مساله و با كمال جديت اهميت بدهيد به اين مساله و مردم را وارد كنيد. و تكليف ملت هم اين است كه همين طورى كه بحمد الله تا حالا در صحنه است و هر قضيهاى واقع مىشود بحمد الله اينها هستند در صحنه و من گاهى وقتى اينها را، اين اجتماعاتشان را، اين تعهدشان را مىبينم، براى خودم حقارت قائل مىشوم. اگر اين پاسدارى است كه در كنار سنگر نماز شب مىخواند و جانش را در محل خطر قرار ميدهد، اگر اين سربازى است كه در جبهه جان خودش را در خطر مىبيند و نماز شبش را مىخواند و وصيت مىنويسد، آنطور وصيتها، اگر اينها مسلمان هستند، خوب، من چه مىگويم؟ تكليف ملت هم اين است كه با تماماين چيزهائى كه براى حفظ اسلام مشغول هستند، ارتش و سپاه و همه اين قواى مسلح كه در جبههها مشغول فعاليت هستند با آن هواى گرم و با آن ناگوارىها، اينها كمك كنند، همه پشتيبان باشند و اظهار كنند پشتيبانى خودشان را به اينها، روح بدهند به اينها، و در قضيه رياست جمهور هم همه مكلفند كه شركت كنند. من تكليف خودم را دارم ادا مىكنم. همه مكلفند، از من طلبه كه اينجا نشستم تا شما علماى اعلام و تا همه روستاها و همه جا مكلف هستند به اينكه در اين امر حياتى دخالت كنند، بىتفاوت نباشند. مىخواهند شما را بىتفاوت كنند. دستهائى الان در كار است كه از حالا مشغولند به اينكه نگذارند شما اصلا وارد بشويد در صحنه، نگذارند كه ملت ما وارد بشود در صحنه. بايد وارد بشويد، چاره نداريد، اسلام است، حفظ اسلام است. و بايد چشمشان را باز بكنند كه در دام نيفتند، آمريكا دامش را الان پهن كرده در تمام ايران.
در دام نيفتند، گول اين تبليغاتى كه اين گروهها مىكنند، تبليغ مىكنند، گول اينها را نخورند. ببينند كه اشخاص صحيح سالم متعهد دانا چه مىگويند، بخواهند آن بگويد من كشاورزم و چكار دارم به اين كارها، آن بگويد من، شما مىتوانيد بگوئيد من كشاورزم و امام حسين را مىخواهند بكشند من چكار دارم؟ شما اين حرف را مىتوانيد بزنيد؟ شما مىتوانى بگوئى كه من كشاورزم، من كارمندم، من تو ادارات هستم يا جاهاى ديگر، قرآن را مىخواهند از بين ببرند به من چه؟ چطور مىتوانى بگوئى؟ مقدمه است اين از براى بردن اين مسائل. قدرتهاى بزرگ امروز لمس كردند كه سيلى از اسلام خوردند. آنها از ما بيشتر ملتفت هستند كه چه كرده است اسلام با آنها، اينها مىخواهند اين اسلام را كنار بگذارند. چطور كنند؟ حيلههاى مختلف يكى هم اينكه شما را وادار كنند كه وارد نشويد. خودشان شيطنت كنند يك كسى را تعيين كنند، آن كس كه تعيين شد بكشد ما را به طرف امريكا، ولو ده سال
صحيفه نور ج 15 صفحه 62
ديگر. همه بايد توجه به اين مسائل داشته باشيد، مسائل سياسى مال همه است كلكم راع همه بايد مراعات بكنيد، همه بايد ملت را توجه كنيد كه چه مىكنند و بايد راهنمايى كنيد همه را، و همه بايد فعال با صفهاى فشرده و فعال وارد باشيد در صحنه و به خودتان هيچ ياسى راه ندهيد، خدا با شماست. ديگران اگر مسلسل دارند و نمىدانم چه دارند، فانتوم دارند و امثال اينها، شما خدا را داريد. شما همه اينها را از بين برديد براى آنكه با خدا بوديد، پشتوانه شما خداست. ملت چه داشت آن وقت، چيزى نداشت كه دستش. مىنشستند يك چيز اينقدرى درست مىكردند، مگر اين مقابل آن چيزى كه آنها داشتند، چيزى بود؟ لكن خداوند القاء رعب كرد در دل آنها كه نروند سراغ آن جهازات كشنده و مقابله نكنند، اين كار خدا بود كه القاء رعب كرد، همه را ترساند و تقويت كرد روحيه شما را، به طورى كه از شهادت نترسيديد و شهادت رابراى خودتان فوز عظيمى دانستيد. اينها همه از خداست، و الا همين ملتى بود كه آن وقت اگر يك صداى اگر يك پاسبان مىآمد توى تهران، توى بازار تهران، امر مىكرد، همه بازار تهران تسليمش شدند، يك وقت اينجور بود. كى اينطور كرد كه آن كسى كه از پاسبان مىترسيد ريخت در خيابانها و مرگ بر شاه گفت، كى اين روحيه را به شما داد؟ جز خدا كسى مىتواند سرتاسر كشور را تحت يك علم قرار بدهد؟ غير خدا كى مىتواند؟ شمايى كه خدا را داريد، از چه مىترسيد؟ از هيچ چيز. آنى كه در بيمارستان خوابيده و مردم را دعوت به مقاومت مىكند، دعوت به اين مىكند كه با ارتشىها كمك بكنيد، اين ملت كه اينطور است وضعش، بچه و زن و بزرگ و كوچك و پير و جوانش در صحنه هستند و مىخواهند دخالت در امور بكنند، حق هم همين است بايد دخالت در امور بكنند. اگر ديدند من كج مىروم، به من بگويند كج نرو، اگر ديدند يك كسى، دولت كج مىخواهد برود، به او بگويند كج نرو. اگر شما را از خصوصا شما اهل علم را كه هدف اصلى شما هستيد، اگر شما را از صحنه خارج كنند، اسلام را كنار زدند. طب بىطبيب نمىتواند عمل بكند، طبيب مىخواهد، متخصص مىخواهد. اسلام به استثناى روحانيت مثل طب به استثناى طبيب است. اين كه اسلام را تا اينجا رسانده همين طبقه بوده است و شما الان موظفيد، مكلفيد كه اسلام را با قدرت به نسلهاى آتيه تحويل بدهيد.
و من اطمينان دارم كه تا اين ملت توجه به خدا دارد، هيچ قدرتى نمىتواند به اين آسيب برساند. افراد را افراد را ممكن است خوب، بكشند. يك روز هم مرا بكشند اشكالى ندارد، اما ملت سر جاى خودش هست. اينها اشتباه مىكنند، يك اشتباه غلطى كه خيال مىكنند كه اين را بكشند، چند نفر وكيل بكشند، چند نفر وكيل را كشتند،امروز مجلس بوده، وكلاى ديگر هم مىآيند جايش مىنشينند. امروز ملت ما قائم به شخص نيست، يعنى اين يك قدرت الهى است كه در اين ملت پرتو افكنده كه اشخاص مطرح نيستند. ملت الان همه با هم در صحنهاند و هر كس از آنها شهيد بشود، يك نفر ديگر به جاى او نشانده مىشود. خداوند انشاء الله همه شما را و همه ما را و همه ملت را و همه روحانيت را به راه مستقيم برساند وبه لقاء خودش مشرف كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 63
تاريخ: 13/4/60
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهداى فاجعه 7 تير و اعضاى دفتر مركزى حزب جمهورى اسلامى
مساله اتفاقى نبود كه افراد موثر را يكى بعد از ديگرى شهيد كردند يا خواستند شهيد كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
من به همه بازماندگان شهدا كه بايد بگويم همه ايران بازماندگان اين شهدا هستند تسليت عرض مىكنم. ما از خدا هستيم، ما هر چه داريم از اوست. از خود هيچ نداريم و آنچه كه هديه مىكنيم به اسلام، هديهاى است كه از خداى تبارك و تعالى به ما مرحمت شده است و ما امانتها را به او بر مىگردانيم و اين امانتها با پاكى و سرافرازى به سوى خداى تبارك و تعالى شتافتند و موجب سرافرازى ملت و مظلومين جهان واقع شدند. آنها پيشقدم شدند و همه اشخاصى كه در جبههها و پشت جبههها از پانزده خرداد به اين طرف به سوى حق تعالى شتافتند موجب سرفرازى ملت ما و مظلومين جهانند. آنچه مهم است براى ما اين است كه ما چه بايد بكنيم، آنها خدمت خودشان را به اسلام كردند و آنوقت خداى تبارك و تعالى مقدر فرمود به خدمت او شتافتند. مهم براى ما اين است كه ما به تكليفمان عمل بكنيم، به آنچه خدا تبارك و تعالى فرموده است عمل بكنيم. پيش كسانى كه به خداى ارتباط دارند، شهادت عزيزان مطرح نيست، خدمت عزيزان مطرح است. آنها خدمت خودشان را كردند وبراى اين ملت سرمايههائى بودند كه از دست رفت، لكن راهى كه آنها رفتند بايد ما هم با هوشيارى آن راه را تعقيب كنيم. يك جريانى از اول نهضت و از اول انقلاب در مقابل انقلاب در كار بود، مساله اتفاقى نبود كه افراد موثر را، افرادى كه براى اين ملت سرمايه بودند، يكى بعد از ديگرى يا شهيد كردند يا خواستند شهيد كنند و خداوند حفظ كرد. اينطور نبود كه من باب اتفاق يك كسى مرحوم مطهرى را ترور كند يا مرحوم مفتح را يا آقاى هاشمى را يا آقاى خامنهاى را يا مرحوم بهشتى را يا اين وزرائى كه براى اسلام هر كدام ارزشمند بودند و آن وكلائى كه متعهد و مفيد بودند. مساله يك مساله تنظيم شده بود و هست. مسالهاى بود كه از اول كه اين انقلاب يك شكلى به خودش گرفت از آنوقت شروع شد به اين مسائل.
صحيفه نور ج 15 صفحه 64
يك جريانى بود كه افراد متعهد نباشد
از همان وقت كه به جمهورى اسلامى مردم مىخواستند راى بدهند، مورد تحريم واقع شد. يك دستهاى، يك گروهى تحريم كردند و وقتى كه مجلس خبرگان تاسيس شد در تاسيساش مخالفتها شد و بعد از آنكه ديدند تاسيس شد و اشخاصى كه در مجلس خبرگان هستند فقها هستند يا دانشمندانى كه در خط اسلام هستند، شروع به مخالفت شد و طرح انحلالش پيش يك عدهاى ريخته شد و خداوند حفظ كرد. من باب اتفاق نبود كه وقتى مجلس شورا مىخواست تاسيس بشود باز مخالفت مخالفتها شد و وقتى هم تاسيس شد باز در خود مجلس افرادى در آن موادى كه براى حفظ اسلام و حفظ استقلال كشور مفيد بود، مورد اشكال واقع شد. اين يك مسالهاى بود و يك جريانى. اين جريان هست همراه با اين انقلاب، همزاد با اين انقلاب و همراه با اين انقلاب و الان هم هست و بعدها هم خواهد بود. بىجهت نيست كه يك كسى در مجلس شورا انگشت گذارد روى يك مادهاى كه آن ماده بر حسب خواست اسلام ادامه دهنده اسلام و ادامه دهنده راه اسلام است، آن ماده مورد مواخذه قرار مىگيرد و مخالفت و من باب اتفاق نيست كه بعد از آنكه آن مساله هم گذشت، دولت وقتى كه يك دولت اسلامى است و متعهدى است مورد اشكال و مورد هتك قرار مىگيرد و مجلس وقتى كه مجلس اسلامى و اكثر افراد آن افراد متدين، متعهد هستند، مجلس را مورد مواخذه قرار مىدهند و گفتند و مىگويند كه اينها اشخاصى هستند كه نمىتوانند كارى انجام بدهند. قضيه توانائى دولت نيست، توانائى مجلس نيست، قضيه اين است كه اين مجلس اسلامى نبايد باشد، اين دولت اسلامى نبايد باشد. قضيه آقاى بهشتى نبود، شما ديديد كه در طول اين يك سال، دو سال با چه افرادى مخالفت شد. قضيه شخص افراد نبود، قضيه همان جريان بود كه با اصل اساس مخالفت باشد. قضيه دفترهاى هماهنگى در سراسر كشور يك قضيه من باب اتفاق و عادى نبود، قضيه مخالفت با دولت اسلامى و هر روز در هر گفتارى و در هر نوشتهاى حمله به دولت، به اينكه دولت كارى از او بر نمىآيد. قضيه اين نيست، قضيه اين نيست، كه مجلس يك مجلس غير كارآئى است و از اشخاص غير مطلع تشكيل پيدا كرده. مسائل اين نيست، مساله اين نيست كه قوه قضائيه به دست انحصار طلبان افتاده است اينها مسائل مسائل اصلى آنها اين نيست. مسائل آمريكاست و اسلام. جريان، جريان آمريكائى در مقابل اسلام. از همان اول، از همان وقتى كه احساس اين شد كه شاه بايد برود، از همان وقت بختيار مىآيد و بختيار از يك گروه ملى گرا. من باب احتياط هم آنها مىگويند كه ديگر او از حزب ما و از جبهه نيست. اين احتياطى بود كه كردند كه اگر او كنار رفت، باز جبههاى در كار باشد. از همان وقت كه ديگر اساس سلطنت سست شد، اين جريان در كار افتاد. همان وقت كه من در پاريس بودم اين جريان شروع شد، همان وقت هم خواستند كه شاه را نگه دارند، به اسم اينكه او حكومت كند سلطنت كند نه حكومت، با اين اسم مىخواستند حفظش كنند و از همان وقت هم خواستند كه بختيار را بياورند و با ما آشتى بدهند. ما كانه نزاعمان با بختيار بود از اين جريان، از اول يك جريانى منسجم شده و برنامه ريزى شده در كار بود و ما درست توجه به آن نداشتيم، كم كم هى
صحيفه نور ج 15 صفحه 65
مطالب معلوم شد، كم كم خودشان را لو دادند و رسيد به اينجا كه من هر چه جديت كردم كه نرسد به اينجا، رسيد. نه از باب اينكه به اينها اعتمادى داشتم از جهات ديگرى كه به خود آقايان گفتم. حالا رسيده جريان به اينجا كه از حفظ شاه و بعدش بختيار وبعدش شوراى سلطنتى و بعدش حذف جمهورى اسلامى كه با آن مخالفت مىشد و بعدش مجلس خبرگان و بعدش مجلس شوراى اسلامى و بعدش دولت و بعدش قوه قضائى كه با همه مخالفت مىشد، نه از باب اينكه بارجائى و بهشتى و هاشمى و امام جمعه تهران مخالفتى داشتند، چه مخالفتى؟ يك جريانى بود كه بايد افراد متعهد نباشند، اگر شد آنها را از صحنه بيرون كنند و منعزل كنند از مردم، بهتر. شايعه سازى كنند كه حتى اين اجناسى كه براى جنگزدهها ميخواهند ببرند اين مىرود تو جيب آقاى بهشتى و آقاى خامنهاى و آقاى كذا، آقاى هاشمى. هر جنايتى كه در ايران به دست خود آنها واقع مىشد به مردم مىگفتند كه اينها كردند. اين يك جريانى بود و هست كه مىخواهند اين كشور را با اين جريان بكشند به طرف امريكا. خوب اگر به طرف آمريكا كشاندند شوروى هم شريك است. آمريكا تنهائى نمىتواند، بايد با هم باشند. و اين جريان بالفعل هست، آنطور مسائل يكى يكى گذشت و از آن طرفى نيستند، از اين كشتار دستجمعى كه در تاريخ پارلمانها و دولتهاى دنيا كم نظير يا بىنظير است، از اين هم فايدهاى نبردند. حالا همان شلوغكارىها را، هى حالا مىبينند فايده نمىبرند،، يك فايده را دلشان مىخواهد ببرند و آن اين است كه تخريب كنند، خرابكارى بشود، خود خرابكارى را مىخواهند.
امروز بايد همه شما سازمان اطلاعات باشيد
ملت ما امروز تكليفش اين است كه تمام افراد، تمام افراد ملت، چشم و گوششان را باز كنند و رفت و آمدهاى اينها را كنترل كنند. اگر نشسته ملت كه براى او پاسدارها فقط، كميتهها فقط، دولت فقط، انجام وظيفه بدهد، اين اشتباه است. همه افراد الان موظفند به اينكه اين مسائل را تعقيب كنند. اين خرابكارهائى كه در گوشهها خزيدهاند و مشغول خرابكارى هستند و معالاسف جوانهاى بىتوجه ما را، دخترهاى خردسال ما را، پسرهاى خردسال ما را اغفال مىكنند، بايد پدر و مادر اينها توجه داشته باشند كه اينها را، آنها به تباهى مىكشند براى اينكه گل آلود بشود آب، اگر بتوانند بهره بردارند و اگر نتوانند هم لااقل اين ديوار را خرابش كنند. تمام پدر و مادرها و اقوام و عشيرهها موظفند كه اين بچههاى گول خورده را، اين پسرهاى گول خورده را، اين دخترهاى گول خورده را، اينها را نصيحت كنند، اينها را از اين كار كه بر خلاف مسير ملت است، بر خلاف مسير اسلام است اينها را باز دارند از اين كارها. ننشينند كه بچههايشان بروند در بين مردم و خرابكارى كنند و گرفتار بشوند و به جزاى خودشان برسند و در اين دنيا هم به جزاى خودشان برسند. نگذارند، اين بچهها گول خوردهاند، محتاج به نصيحت هستند. من از آن جوانهائى كه از اينها گول خوردند به عنوان اينكه ما مىخواهيم براى اين ملت يك كارى انجام بدهيم، ما مىخواهيم آخوندها نباشند، ما آنها براى براى ملت نيست، آنها براى انحصارطلبىهاى خودشان هست، ما مىخواهيم براى شما كار بكنيم، من تعجبم از اين جوانها كه
صحيفه نور ج 15 صفحه 66
افعال اينها را ناديده مىگيرند. يك عمر كشاورز زحمت مىكشد، يك كبريت منافق اين را به آتش مىكشد. اين اشخاصى هستند كه براى ملت ما مىخواهند خدمت بكنند!! در خيابان مىريزند و مردم عادى كه دارند رفت و آمد مىكنند، اتومبيلهاى عادى كه دارد رفت و آمد مىكند، اينها را مىكشند و به آتش مىكشند و سر مىبرند و به طور فجيع مىكشند اينها را. اينها اشخاصى هستند كه براى مردم كار كنند، براى خلق كار مىكنند!! تكليف ملت امروز اين است كه تمامشان توجه كنند كه اين خرابكارها را شناسائى كنند، شناسائى كنند و معرفى كنند به كميتهها و دادگاهها و هر جا نزديكشان است. خودشان وارد عمل نشوند، همان شناسائى كنند يا لااقل يكى را بگيرند بدهند دست پاسدارها و قواى انتظامى، ننشينند كه ديگران كار بكنند. مصلحت، مصلحت همه است. امروز مثل سابق نيست كه ملت به حساب نيايد و يك دولت جائرى سر كار باشد كه بخواهد همه استفادهها را خودش ببرد و ملت را كنار بگذارد. امروز روزى است كه شما همه با هم مىخواهيد اين كشور رابه سعادت برسانيد و از دست قدرتهاى فاسد بيرون كنيد. امروز بايد همه شما سازمان اطلاعات باشيد، از اجزاء سازمان اطلاعات باشيد. همه ماها مكلفيم كه اگر چنانچه از اين خرابكارها كسى را يافتيم و بايد هم دنبال اين باشيم كه بياييم اينها را، معرفى كنيم تا قواى انتظامى، نظامى بگيرند و تحويل دادگاهها بدهند و محاكمه بشوند. محاكمهها هم بايد محاكمات عادلانه باشد، بر طبق موازين شرعى باشد. ننشينيد تا اينكه اينها خرابكارى را توسعه بدهند. اينها اجيرند كه اين خرابكارىها را هر چه مىتوانند توسعه بدهند و در هر جاى از كشور يك شلوغى به كار بياورند، يك خسارتهائى وارد كنند به خيال اينكه ملت كم كم خوف پيدا بكند و اين مسير خودش را رها كند، حالا كه مسير رها شد و ملت ديگر ترسيد و كنار نشست، آنها وارد ميدان بشوند، حكومت را از بين ببرند و مجلس را از بين ببرند و يك مجلس و يك حكومت به صورت اسلامى و در باطن آن نحوى كه خود اينها مىخواهند و آمريكا ميخواهد. ما نبايد بنشينيم و تماشاچى باشيم. ما بايد فعالانه عمل بكنيم، اگر شهيد داديم، فعاليتمان بيشتر بشود، آنهائى كه شهيد دادند فعاليتشان بيشتر بشود، براى اينكه از دست دادند يك افراد با ارزشى را و بايد دنبال كنند تا پيدا بكنند آن اشخاصى كه اين جنايتها را كردند و مىكنند.
بايد طريقه اين شهدائى كه در مجلس، در دولت، در قوه قضائى از دست داديم، فراموش نكنيم
و ما، همه ملت بايد توجه به جنگ داشته باشد و اين كشتارهائى كه شايد يكى از انگيرههايش هم اين باشد كه مردم ذهنشان از جنگ منفرد بشود و ما خداى نخواسته در جنگ ببازيم كه نخواهيم باخت، لكن طول بكشد. اذهان خودتان را، سرتاسر كشور اذهان خودشان را، همه ملت متوجه به جنگ كنند، اساس اين است كه ما در آنجا پيروز بشويم و انشاء الله پيروز مىشويم. اينكه شخصيتهاى بسيار ارجمندى از دستمان رفت نبايد ما را از آن مسائلى كه همان شهداى ما مورد نظرشان بود
صحيفه نور ج 15 صفحه 67
و اساس خدمتشان بود، ما فراموش كنيم. ما بيشتر بايد توجه بكنيم به آن چيزى كه اين شهداى ما در مجلس، اين شهداى ما در دولت، شهداى ما در قوه قضائى، آنها را ما از دست داديم، بايد طريقه آنها را كه همه اين مساله بود كه جنگ را ما ببريم و تفالههاى آمريكا و شوروى را از كشور خودمان پاكسازى كنيم و كشور خودمان يك كشور اسلامى مستقل، آزاد باشد، بايد ما آن طريقه را فراموش نكنيم. در راس همه امور توجه به اينكه اين جنگ بايد به پيروزى ختم بشود انشاءالله، و انشاء الله مىشود، در هر صورت ما تكليف داريم. من ديروز راجع به تكليفى كه به همه ملت متوجه است، به زن و مرد، و آن كسى كه به حد راى دادن قانونى رسيده واجب است اين مساله كه در پاى صندوقهاى تعيين رئيس جمهور حاضر بشوند و راى بدهند. اگر چنانچه سستى بكنيد، كسانى كه مىخواهند اين كشور را به باد فنا بدهند، ممكن است پيروز بشوند. بايد همه شما، همه ما زن و مرد، هر مكلف همانطور كه بايد نماز بخواند، همانطور بايد سرنوشت خودش را تعيين كند. ما يك سيلى خورديم از اشتباه، ما همه اين نابسامانىهائى كه الان داريم براى اينكه اشتباه كرديم، نبايد اشتباه تكرار بشود. دنبال اين باشيد كه يك نفر صد درصد مكتبى، اسلامى، در خط اسلام، براى رياست جمهور انتخاب كنيد. همه گروهها و همه جمعيتها، همه علماء بلاد و همه مردم بلاد بايد در اين امر حياتى كه اگر اشتباه باز بكنيم، باز بعد از چندى بايد يك عزلى پيش بيايد و دوباره از سرگرفتار شود، باز اشتباه نكنيم، البته كارى جز شلوغكارى نمىتوانند بكنند، لكن امروز شلوغكارى هم براى ما ضرر دارد، امروز هر قدمى كه ما سست كنيم يا ساكت در جائى باشيم ضرر دارد براى ما. ما بايد فعال باشيم، ما بايد به پيش برويم. اگر ما يك قدم سست كنيم، آنها يك قدم جلو مىآيند. اگر يك قدم ما عقب برويم، آنها ده قدم جلو مىآيند. ما بايد ارتشمان و ژاندارمريمان و پاسدارانمان و بسيجمان و آن كسانى كه از عشاير به اينها متصلند و اينها، فعالانه جلو برويم و اگر يك وقت سستى كنيم، آنها مىآيند جلو، اگر يك قدم عقب بگذاريد، آنها مىآيند جلو، آنها ده قدم مىآيند جلو. ما بايد با كمال شدت و با كمال شجاعت بايد در ميدانهائى كه دفاع از اسلام داريد مىكنيد، اين تفالههاى آمريكا را از كشور خودتان بيرون بريزيد. اين تكليف آنها. و تكليف اشخاصى كه در پشت جبهه هستند، تكليف آنها هم همين است كه با آنها همراهى كنند. اگر يك قواى مسلحهاى ببيند كه ملت با اوست، پشتيبان اوست فعاليتش چندان برابر خواهد شد. شما بايد افهام كنيد به آنها كه ما پشتيبان شما هستيم و هستيد. شما ملت اسلام نشان داديد به همه دنيا كه ما يك ملتى هستيم كه با ارتشمان پيوند داريم و با قواى مسلحمان پيوند داريم و ما در پشت جبهه به آنها خدمت كنيم و آنها در جبهه به ما و به اسلام. نبايد ما فراموش كنيم كه در جنگ با آمريكا هستيم. ما در جنگ با آمريكا و تفالههاى آمريكا، اين تفالههائى كه قالب زدند خودشان را و ما غفلت كرديم، الان هم هستند. بايد هر يك از اينها را شناسائى كنيد و به دادگاهها معرفى كنيد، ننشينيد كه باز يك جائى را آتش بزنند، اينها مىخواستند يك شلوغى بشود، يك انفجارى حاصل بشود و مردم از صحنه بيرون بروند و ديدند كه خير، عكس شد مطلب مردم، اين شهادت اسباب اين شد كه همه با هم منسجم بشوند.اين اسباب اين شد كه مشت اين ادعا كنها كه ما براى آزادى و براى كذا
صحيفه نور ج 15 صفحه 68
مىخواهيم زحمت بكشيم و بايد اين ملت آزاد باشد و كذا، مشت اينها باز شد كه اينها از چه سنخ آزادى مىخواهند، آزادى انفجار، آزادى انفجار اينها مىخواهند، اينها خواستند كه اين منافقين هم آزاد بيايند توى مردم و بعد از يك سال ديگر بسيارى از جوانهاى ما را منحرف كنند آزادانه و بسيارى از كارهائى كه مىخواهند زير جلى انجام بدهند، آزادانه انجام بدهند. براى اينكه آزادى است، بىجهت نيست كه در آن نطقهاى با اجتماع زياد روز عاشورا سوت مىزنند و كف مىزنند، امام مظلوم ما به شهادت رسيده، روز شهادت امام مظلوم ما، پاى نطق و سخنرانى يك نفر آدمى كه با آنها دوست است كف مىزنند و سوت مىكشند و آمريكا را از ياد مىبرند. خط اين بود كه اصلا امريكا منسى بشود. يك دسته شوروى را طرح مىكردند تا آمريكا منسى بشود، يك دسته الله اكبر را كنار مىگذاشتند، سوت مىزدند و كف مىزدند آن هم در روز عاشورا، خط اين بود كه اين قضيه مرگ بر آمريكا منسى بشود. و لهذا ديديد كه آن روزى كه اين جوانهاى بيدار عزيز ما اين لانه جاسوسى را گرفتند، اين شياطين به دست و پا افتادند. يكى گفت كه اينها خط شيطان هستند و دنبال اين كردند كه ما الان اسير آمريكا هستيم. نه اينكه نمىفهميدند كه نه، اسير آمريكا نيستيم، مىخواستند كه ما را از استقلال بيرون بياورند و به دامن آمريكا بيندازند و قضيه گرفتن اين محل جاسوسخانه ناگوار بود براى آنها، براى اينكه پروندههاى اينها هم ظاهر مىشد، پيدا مىشد اين پروندهها. اينهمه كوشش براى اينكه اينها را رها كنيد بروند، ما در گرو آمريكا هستيم، اينها را بگذاريد بروند اينهااين جوانهاى عزيز ما كه مىگفتند ما در خط اسلام هستيم، مىگفتند به آنها كه شما در خط شيطان هستيد، خوف اين بود كه اين پروندهها ظاهر بشود و اين چهرههائى كه قالب زدند خودشان را، اين چهرهها معلوم بشود كه چطور اشخاصى بودند.
هر روزى كه اين منافقين قدرت پيدا كنند شما را هم مىبرند، براى اينكه شما لااله الا الله مىگوئيد و آنها با لا اله الاالله مخالفند
من حالا هم باز به اين افرادى كه خيلى منحرف نيستند، من به اينها باز نصيحت مىكنم كه شما بياييد و حسابتان را از اين منافقين كه قيام بر ضد اسلام كردند حسابتان را جدا كنيد، نه اينكه بگوييد كه خشونت شما نكنيد، آنوقت به من هم بگوييد كه شما هم خشونت نكنيد، اين معنايش اين است كه ما و آنها مثل هم هستيم، آنهائى كه شناختشان را گمان ندارم اين آقايان نديده باشند، اينهائى كه كتاب عقايدشان را منتشر كردهاند و اين آقايان هم شايد و لابد ديدهاند آنها را، با ما كه ميدانند كه ما لااقل مسلمان هستيم، مسلمان بدى هستيم، اينها حسابشان را جدا نمىكنند ما من مكرر گفتم آقا شما ديديد كه آقاى بنى صدر حسابش را جدا نكرده، خدا مىداند كه من مكرر به اين گفتم كه آقا اينها تو را تباه مىكنند. اين گرگهائى كه دور تو جمع شدهاند و به هيچ چيز عقيده ندارند، تو را از بين مىبرند، گوش نكرد، هى قسم خورد كه اينها فداكار هستند، اينها مردم كذا هستند (يعنى آنهائى كه دور و بر او هستند) خوب من مىدانستم كه اينجور نيستند يك دستهاى كه مىروند توى وزارتخانه دزدى مىكنند
صحيفه نور ج 15 صفحه 69
اين را تاييدش مىكند، خوب معلوم ميشود، دزدى را شما گفتيد. اينقدر عقلشان ناقص است اين را تاييد كردند. حالا هم به اين آقايانى كه اهل سدادند، اهل صلاحند منتها اعوجاج فكرى دارند، آمريكا براى شما هيچ فايدهاى ندارد ديگر گذشت آنوقت. امروز آنى كه براى شما هست، براى دينتان براى دنياتان فايده دارند اين ملتند اين ملت پابرهنه است. آن ملت سرمايهدار هم به درد شما نمىخوردند، آنها همه براى خودشان مىكشند، شماها را مىخواهند آلت دست قرار بدهند. اين منافقين هم به درد شما نخواهند خورد، هر روزى كه اين منافقين قدرت پيدا كنند سر شما را هم مىبرند، براى اينكه شما لا اله الا الله مىگوئيد، آنها با لااله الا الله مخالفند. اينها توحيد را توحيد طبقاتى مىگويند، آنها معاد را همين جا مىدانند، همين دنيا. آنها غير اين دنيا چيزى را قائل نيستند، اما شما قائليد. آن روزى كه اينها پيروز بشوند خداى نخواسته، شما فداى آنها خواهيد شد، شما را پل قرار دادهاند براى پيروزى، وقتى كه رفتند اين پل را عقب خودشان خراب مىكنند، مزاحم آنها نمىخواهند. من باز هم عرض كنم با آقايان كه ماه مبارك رمضان است و درهاى رحمت خداى تبارك و تعالى به روى همه گناهكاران باز است و شما تا دير نشده است در اين ماه رمضان خودتان را اصلاح كنيد، ما همه بايد خودمان را اصلاح كنيم، ما هيچ كداممان يك آدم درست حسابى نيستيم. پناه به خدا بايد ببريم و خودمان را اصلاح كنيم و با اين جريانى كه خروشان و درياى مواج آدمهاى متعهد است ما با آنها خودمان را در همان جريان بگذاريم. جريان مخالف سيل، انسان را خرد مىكند، جريان مخالف موجهاى شكننده دريا انسان را از بين مىبرد. شما اسلام را كنار نگذاشتيد لكن آنهائى كه به اسلام عقيده ندارند و اشخاصى هستند كه قيام بر ضد اسلام كردند و لااقل در خيابانها ريختهاند و آدم كشتهاند و شما هم حكم شرعىاش را مىدانيد و شما هم مىدانيد كه كسى كه مسلحانه در خيابان بريزد و مردم را ارعاب كند، لازم نيست بكشد مردم را، ارعاب كند، اسلام تكليفش را معين كرده است و شما هم مسالهاش را مىدانيد. شما همين يك مساله را بگوئيد، يك اعلاميه بدهيد، مساله، در كتاب خدا هست كه اين اشخاصى كه مفسد هستند و ريختند توى خيابانها و مردم را مىترسانند، به حسب حكم خدا، حكمشان اين است. شما اين مساله شرعى را بگوئيد و از گروه خودتان امضاء كنيد. چرا اينقدر تعلل مىكنيد، مگر براى شما مىخواهيد اينها چه بكنند. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه ما را موفق كند در اين ماه شريف، در اين ماه رحمت، ما را موفق كند كه توبه بكنيم از گناهانى كه داريم. اهواى ما را، هواهاى نفسانيه ما را، يك قدرى از دستمان بگيرد و اين ملت عزيز ما را با همين قدرتى كه دارد حفظ كند انشاء الله و ارتش ما و ساير قواى مسلح ما پيروز بشوند انشاء الله و اسلام انشاء الله پيروز است و خواهد پيروز بود.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 70
تاريخ: 18/4/60
پيام امام خمينى به مناسبت پيروزىهاى رزمندگان اسلام در جبهه نوسود
بسم الله الرحمن الرحيم
تيمسار ولى فلاحى جانشين رئيس ستاد مشترك ارتش جمهورى اسلامى ايران
قاتلو هم يعذبهم الله بايديكم و يخزهم و ينصركم عليهم و يشف صدور قوم مومنين .
آزاد شدن شهر نوسود پس از تصرف ارتفاعات مشرف بر آن به وسيله رزمندگان متعهد و مومن و شجاع ارتش و سپاه پاسداران و ژاندارمرى و ديگر رزمندگان عزيز خودى، پيروزى چشمگيرى است كه تقدير و تشكر ملت مبارز ايران را برانگيخت.
مراتب تقدير و تشكر اينجانب را نسبت به تمام مجاهدين اسلام در جبهههاى جنگ تحميلى و دفاع از اسلام و ميهن عزيز خصوصا فاتحان نوسود ابلاغ نمائيد.
اين پيروزى و ديگر پيروزىهاى آينده و گذشته با تمام ساز و برگ بسيارى كه از جانب ابر قدرتها و دار و دسته آنان در اختيار دشمن گذاشته شده است پيروزى ايمان و اسلام است بر جناح كفر و پيروزى ارزشهاى انسانى است بر طاغوت.
همان سان كه در صدر اسلام جناح مومنين باساز و برگ اندك و ايمان و تعهد بسيار بر جناحهاى كفر مجهز به همه نوع ساز و برگ فراوان روز و قدرتهاى شيطانى پيروز گرديدند. بايد انسجام و انضباط رزمندگان اسلام به حد اعلا باشد و از اختلاف سليقهها كه موجب تزلزل مىشود اجتناب شود كه دست خداى بزرگ با جماعت و انسجام است.
شما برادران رزمنده در جبههها پيروزى مىآفرينيد و برادران عزيز پشت جبهه و ملت شجاع در سراسر كشور، منافقان و ديگر منحرفان راستگراو چپگرا را گروه گروه باز يافته و به قواى انتظامى و سپاه پاسداران معرفى مىنمايند و آنان را به دادگاههاى انقلاب تحويل مىدهند.
اينجانب مراتب تقدير و تشكر خود را تقديم ملت متعهد و شجاع مىنمايم و اميد آن دارم كه با اين شيوه الهى اين تفالههاى آمريكائى هر چه زودتر به سزاى اعمال خود برسند و ملت مسلمان ايران از شر آنان آسوده شوند.
اينجانب از دادگاههاى انقلاب مىخواهم كه با مراعات جانب عدل اسلامى با قاطعيت انقلابى با اين مفسدان و تباه كنندگان حرث و نسل رفتار و احكام قرآن مجيد را درباره آنان اجرا نمايند و به ياوهگوئى همان كسانى كه به حدود اسلامى پايبند نيستند گوش فرا ندهند كه اجراى حدود قصاص و
صحيفه نور ج 15 صفحه 71
تعزير اسلامى بيمه كننده حيات و نظام كشور است و سستى و سهل انگارى در اين امر ترحم بر پلنگ تيز دندان است.
ضمنا همانسان كه ملت متعهد علاقهمند به جمهورى اسلامى مكلف هستند كه گروهها يا اشخاص منحرف توطئهگر را شناسائى نموده و به مقامات رسمى معرفى نمايند و در صورت لزوم با پاسداران و شهربانى كمك نمايند، قواى مسلح در سراسر كشور موظف هستند كه اگر در بين آنان اشخاص منحرفى هستند به فرماندهان معرفى نمايند و فرماندهان موظف هستند آنها را به دادگاه تسليم نمايند تا رسيدگى شده و تصفيه و مجازات شوند و اين مطلب اخطارى است به تمام فرماندهان و متخلف مورد مواخذه قرار خواهد گرفت. و اخيرا لازم به تذكر است كه چون صدام شكست خود را نزديك مىبيند دست به حيلهاى عاميانه زده است و بعضى از طرفداران او نيز همان را تعقيب نمودهاند مىگويد ماه مبارك رمضان ماه عبادت است و جنگ در آن حرام است و لازم است آتش بس اعلام شود.
او و دوستان آمريكائىاش نمىدانند كه ماه مبارك رمضان شهر حرام نيست. صدام در يكى از ماههاى حرام عليه ما به جنگ برخاست و كسى از طرفدارانش به او اعتراض نكرد. امروز ما در حال دفاع هستيم و دفاع از كشور يكى از عبادات بزرگ است.
ملت ايران مىداند كه نيروهاى مسلح ما در حال بزرگترين عبادات هستند. نيروهاى مسلح ما بايد بدانند كه پيغمبر اكرم در ماه مبارك رمضان عليه كفار جنگيد.
از خداوند متعال پيروزى اسلام را بر كفر و نفاق خواستارم.
والسلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 72
تاريخ: 7/5/60
پيام امام خمينى به آيت الله صدوقى در مورد رسيدگى به وضع زلزله زدگان كرمان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمين آقاى صدوقى دامت بركاته
خبر ناگوار زلزله كرمان كه خود آزمايش ديگرى براى بندگان صالح خدا بود مردم رنجديده ما را متاثر ساخت.
جنابعالى تحمل زحمت فرموده با همكارى علماء محترم كرمان ايدهم الله تعالى و مردم مبارز و شريف آن ديار هر چه سريعتر اقدامات لازم را جهت رفع كمبودها بنمائيد و نتيجه را به اطلاع اينجانب برسانيد تا تصميمات لازمه اتخاذ گردد.
بديهى است دولت و برادران نظامى و پاسدار و ساير نهادها نيز همچون گذشته به وظيفه اسلامى و انسانى خود عمل خواهند نمود. سلام گرم و مراتب تسليت اينجانب را به خانودههاى مصيبت زده وآسيب ديدگان اين حادثه غمانگيز ابلاغ فرمائيد. خداوند ما رادر برابر امتحانات مكرر پيروز گرداند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 73
تاريخ: 10/5/60
پيام امام خمينى رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران به مناسبت روز جهانى قدس
بسم الله الرحمن الرحيم
جمعه آخر ماه مبارك رمضان روز قدس است و در دهه آخر ماه رمضان به احتمال زياد شب قدر است. شبى است كه احياء آن سنت الهى است و قدر و منزلت آن از هزار ماه منافقان والاتر است كه مقدرات خلق در آن شب پايهريزى مىشود. روز قدس كه همجوار شب قدر است لازم است كه در بين مسلمانان احياء شود و مبدا بيدارى و هوشيارى آنان باشد و از غفلتهايى كه در طول تاريخ خصوصا سدههاى اخير شده است بيرون آيند تا آن روز هشيارى و بيدارى از دهها سال ابرقدرتها و منافقان جهان والاتر باشد و مسلمانان جهان مقدرات خود را خود به دست قدرت خود پىريزى و پايهگذارى كنند. در شب قدر، مسلمانان با شب زندهدارى و مناجات خود از قيد بندگى غير خداى تعالى كه شياطين جن و انساند، رها شده و به عبوديت خداوند در مىآيند و در روز قدس كه آخرين روزهاى شهر الله اعظم است، سزاوار است كه همه مسلمانان جهان از قيد اسارت و بردگى شياطين بزرگ و ابرقدرتها رها شده و به قدرت لايزال الله بپيوندند و دست جنايتكاران تاريخ را از كشورهاى مستضعفان قطع و رشته طمع آنان را بگسلانند.
هان اى مسلمانان جهان و مستضعفان گيتى! بپا خيزيد و مقدرات خود را به دست گيريد. تا كى نشستهايد كه مقدرات شما را واشنگتن يا مسكو تعيين كنند؟ تا كى بايد قدس شما در زير چكمه تفالههاى آمريكا، اسرائيل غاصب پايكوب شود؟ تا كى سرزمين قدس، فلسطين، لبنان و مسلمانان مظلوم آن ديار در زير سلطه جنايتكاران بسر برند و شما تماشاچى باشيد و بعض حكام خائن شما آتش بيار آنان باشند؟ تا كى قريب يك ميليارد مسلمان در جهان و قريب صد ميليون عرب با كشورهاى وسيع و ذخاير بىپايان، شاهد چپاولگرىهاى شرق و غرب و ستمگرىها و قتل عامهاى غيرانسانى آنان و تفالههاى آنان باشند؟ تا كى تحمل جنايات وحشتناك بر برادران افغانستان و لبنان را نموده و به نداى آنان جواب نمىدهند؟ تا كى به جاى مقابله با دشمنان اسلام و براى نجات قدس از اسلحه گرم و قدرت نظامى و الهى غفلت نموده و با كارهاى سياسى و برخوردهاى سازشكارانه با ابرقدرتها وقت گذرانده وبه اسرائيل مهلت جنايتهاى بىامان داده و شاهد قتل عامها بايدبود؟ آيا سران قوم نمىدانند و نديدهاند كه مذاكرات سياسى با سياستمداران قدرتمند و جنايتكاران تاريخ، قدس و فلسطين و لبنان را نجات نخواهد داد و هر روز بر جنايات و ستمگرىها افزوده خواهد شد؟
صحيفه نور ج 15 صفحه 74
بايد براى آزادى قدس از مسلسلهاى متكى بر ايمان و قدرت اسلام استفاده و بازىهاى سياسى را كه از آن بوى سازشكارى و راضى نگه داشتن ابرقدرتها به مشام مىرسد كنار گذاشت. بايد ملتهاى مسلمان خصوصا ملت فلسطين و لبنان، كسانى را كه با مانورهاى سياسى وقت گذرانى مىكنند، تنبه نموده و زيربار بازىهاى سياسى كه نتيجهاى جز زيان و ضرر براى ملت مظلوم ندارد نروند. تا كى اسطورههاى دروغين شرق و غرب، مسلمانان قدرتمند را مسحور نموده و بوقهاى تبليغاتى ميان تهى، آنان را وحشت زده مىنمايد؟ تا كى مسلمين از قدرت اسلام بزرگ غافلند؟ مسلمانانى كه در نيم قرن آن فتوحات عظيم و تحولات شگرف را با دست خالى از ساز و برگ جنگى و دلى آغشته به ايمان وزبانى متذكر به الله اكبر به دست آورده و اسلام و توحيد را در جهان قدرتمند آن روز پايه گذارى نمودند.اگر آن پيروزىها و تحولاتى كه در تاريخ ثبت است از چشمانداز مسلمانان دور است، پيروزى ملت رزمنده ايران با انگيزه سربازان صدر اسلام كه سلاحشان ايمان بود، در پيش چشم همگان پرتو افكن است. جهانيان و مسلمانان جهان ديدند كه ملت غيور ايران با دست تهى از ساز و برگ نبرد، در مقابل ابرقدرتهاى زمان و وابستگان خارج و داخل آنان نهضت كردند و انقلاب شكوهمند اسلامى را باهمه مشكلات، برق آسا به ثمر رساندند و دست تمام جنايتكاران تاريخ را از كشور عزيز خود قطع كردند و توطئههاى امريكائى و گروهكهاى چپ گراو راست گرا را با قلبى سرشار از ايمان و عقيده يكى پس از ديگرى خنثى نموده و زن و مرد وكوچك و بزرگ دلاورانه در صحنه حاضر و مقدرات كشور خود را در دست تواناى خود تعيين نمودند و امروز با خواست خداوند متعال، اركان جمهورى اسلامى به دست متعهدين به مكتب و معتقدين به جمهورى اسلامى برقرار و فتنه انگيزان و توطئه گران را از صحنه خارج نمودند. و امروز ايران به رغم بوقهاى خارج و دستگاههاى تبليغاتى امريكا و صهيونيست وسيلى خوردههاى از انقلاب، به سوى سازندگى نهائى پيش مىرود و اين درس عبرتى است براى كشورهاى اسلامى و مستضعفان جهان كه قدرت اسلامى خود را بيابند واز عربدههاى شرق و غرب و وابستگان و تفالههاى آنان نهراسند و با اعتقاد به خداوند تعالى و اتكال به قدرت اسلام و ايمان بپاخيزند و دست جنايتكاران از كشورهاى خود كوتاه نمايند و آزادى قدس شريف و فلسطين را سرلوحه برنامه قرار دهند و ننگ سلطه صهيونيست، تفاله آمريكا را از دامن خود بزدايند وروز قدس را زنده نگه دارند. اميد است با زنده نگه داشتن اين روز، بىتفاوتىها زائل شود و غفلتها مرتفع گردد. و با قيام ملتهاى شريف، بعضى از سران خائن را كه به رغم مسلمانان و اسلام، دست در دست اسرائيل و چشم به فرمان امريكا بر خلاف مصالح مسلمين به زندگانى سياسى ننگين خود و به زندگى جنايتبار خويش ادامه مىدهند، از صحنه خارج و در گورستان تاريخ مدفون نمايند. حكام غاصبى كه در جنگ بين كفارى چون اسرائيل و صدام با مسلمين، طرف كفار را گرفته و به اسلام و مسلمين ضربه وارد مىكنند، از صحنه اسلام بايد خارج شوند و از حكومت بر مسلمين بايد بر كنار گردند. ملتهاى شريف مصر و عراق و ديگر كشورهاى تحت سلطه منافقان بايد قيام كنند و به بلندگوهاى فاسد كه اين جنايتكاران مسلمان جلوه مىدهند، گوش فرا ندهد و از
صحيفه نور ج 15 صفحه 75
قدرتهاى پوشالى اين خائنان نهراسند.
مسلمانان و جهانيان ديدند كه صدام عفلقى سرسپرده امريكا، به ايران كه جز به اسلام و مصالح مسلمين نمىانديشد، حمله كرد و آنچنان سرش به سنگ كوبيده شد كه اكنون با توسل به سران عرب و پناه به اسرائيل، دنبال مفرى است كه او را از سقوط حتمى نجات دهد و ملت ايران و قواى مسلح شجاع، آنچنان ضربهاى به او و طرفداران جنايتكار او زدند كه جز تسليم يا سقوط، مفرى ندارد و حيلههاى ابلهانه او و بوقهاى تبليغاتى صهيونيسم راهگشاى او نخواهد شد.
ملت و دولت و مجلس و ارتش و ساير قواى مسلح ايران كه امروز با وحدت اسلامى و انسجام الهى صف واحد هستند مصمماند كه در مقابل هر قدرت شيطانى و متجاوز به حقوق انسانها بايستند و از مظلومان دفاع نمايند و تا برگشت قدس و فلسطين به دامن مسلمين، از لبنان و قدس عزيز پشتيبانى نمايند. مسلمانان جهان بايد روز قدس را روز همه مسلمين، بلكه مستضعفين بدانند و از آن نقطه حساس در مقابل مستكبرين و جهانخواران بايستند و تا رهائى مظلومان از زير ستم قدرتمندان از پاى ننشينند و مستضعفان كه اكثريت قاطع جهان را تشكيل مىدهند مطمئن باشند كه وعده حق تعالى نزديك است و ستاره نحس مستكبران رو به زوال و افول است. ملت ايران، خواهران و برادران عزيز مىدانند كه انقلاب عظيم ايران كه در نوع خود كم نظير يا بىنظير است از ارزشهاى بزرگى برخوردار است كه بزرگترين آن مكتبى بودن و اسلامى بودن آن است، همان ارزشى كه پيامبران عاليمقام در پى آن قيام نمودند. اميد است كه اين انقلاب جرقه و بارقهاى الهى باشد كه انفجارى عظيم در تودههاى زير ستم ايجاد نمايد و به طلوع فجر انقلاب مبارك حضرت بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفداء منتهى شود. و بايد ملت شريف كه چنين انقلابى بزرگ را نموده است در ادامه آن هر چه بيشتر كوشا باشد و حضور خود را هر چه والاتر در صحنه اقامه عدل الهى به ثبت رساند. عزيزان من! بايد بدانيد كه ارزش انقلاب هرچه بيشتر باشد فداكارى در راه تحقق آن ارزشمندتر و لازمتر است. انقلاب در راه هدف الهى و استقرار حكومت الله همان است كه انبياء عظام در راه آن فداكارىها نمودند و پيامبر عظيم الشان اسلام تا آخرين لحظات زندگى پر بركت خود در راه آن با همه توان، فداكارى و ايثار فرمود و امامان بزرگوار اسلام هر چه داشتند نثار آن كردند. ما نيز كه خود را پيرو آنان و امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم مىدانيم بايد اقتدا به آنان نموده و در سبيل حق، مشكلات را با صبر انقلابى تحمل نماييم و از خرابكارىهاى دغل بازان كه آثار شكست و زبونى در آن مشاهد است نهراسيم و در راه هدف حق وا سلام بزرگ چونان انبياء عظام و اولياء معظم فداكارى و ايثار نماييم. خداوند تبارك و تعالى پشتيبان مجاهدين و يار مظلومان است. درود بر اسلام عزيز، درود بر مجاهدين در راه حق، درود بر شهدا در راه خدا در طول تاريخ، درود بر شهداء ايران و فلسطين و لبنان و افغانستان، سلام بر رزمندگان جبهههاى جنگ عليه باطل و سلام بر بندگان صالح خداوند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 76
تاريخ: 11/5/60
متن حكم تنفيذ رياست جمهورى برادر محمد على رجائى
بسم الله الرحمن الرحيم
با سپاس بيحد از الطاف كريمه خداوند متعال كه توفيق به ملت شريف و متعهد ايران عطا فرموده كه هر چه زمان مىگذرد، مشكلات افزون شود، بر تعهد آنان و حضورشان در صحنه و پشتيبانىشان از جمهورى اسلامى كه فرآورده فداكارىهاى خودشان است، افزوده مىشود. و به رغم تبليغات دشمنان خارج و داخل، با اكثريت قاطع افزون از دوره سابق، جناب آقاى محمد على رجائى ايده الله تعالى را به رياست جمهورى كشور اسلامى ايران برگزيده و اين مسووليت بزرگ و بار سنگين را بر عهده او گذاشته است. و چون مشروعيت آن بايد با نصب فقيه ولى امر باشد، اينجانب راى ملت را تنفيذ و ايشان رابه سمت رياست جمهورى اسلامى ايران منصوب نمود و مادام كه ايشان در خط اسلام عزيز و پيرو احكام مقدس آن مىباشند و از قانون اساسى ايران تبعيت و در مصالح كشور و ملت عظيم الشان در حدود اختيارات قانونى خويش كوشا باشند و از فرامين الهى و قانون اساسى تخطى ننمايند، اين نصب و تنفيذ به قوت خود باقى است. و اگر خداى ناخواسته بر خلاف آن عمل نمايند، مشروعيت آن را خواهم گرفت. و بايد ايشان توجه داشته باشند و از عمل ملت در يافته باشند كه ملت دلاور نيز راى خود را بر اين اساس به ايشان دادهاند و من اميدوارم كه در حفظ اين امانت الهى و مسئوليتى كه ملت بر عهده ايشان گذاشته است، با تمام توان كوشش نموده و از آن پاسدارى نمايند و وفادار به پيمان خود در مقابل خداوند مقتدر حاضر و ناظر و ملت حاضر در صحنه و مراقب احوال و اوضاع بوده باشند و به فرمان خداوند تبارك و تعالى كه مومنان را به رحمت و عطوفت در بين خود و شدت در مقابل كفار و مخالفان اسلام دعوت فرموده است، با تمام جديت عمل كرده و در عمل به حق از كسى و از ملامت بدخواهان نهراسند. و در نظارت بر قواى ثلاثه، طرف حق را در نظر گيرند و در خدمت به خلق خدا، خصوصا تودههاى مستضعف، احساس غرور و سرافرازى نمايند، كه اينانند وفاداران به اسلام و هواداران جمهورى اسلامى. و اميد است در اين موقع كه دشمنان خارج و داخل دست به دست هم داده تا جمهورى اسلامى را به تباهى كشند، قشرهاى مختلف ايران از علما و متفكران و محققان گرفته تا نيروى مسلح و از دهقانان و كارگران و كارمندان و كارفرمايان تا بازرگانان و بازاريان و عشاير و سرحدنشينان، همفكر و همصدا با رئيس جمهور محترم و دولت و مجلس و ساير ارگانهاى اسلامى دست جنايتكاران و خائنان را قطع و در تشديد و تاييد جمهورى
صحيفه نور ج 15 صفحه 77
اسلامى كوشا بوده و در ساختن ايرانى مستقل و آزاد فداكار باشند و با وحدت كلمه به كشور خود و مردم محروم آن خدمت كنند.
تقارن راىگيرى براى رئيس جمهور با ايام و ليالى مبارك قدر و تنفيذ آن با عيد سعيد فطر موفقيت آقاى رئيس جمهور را در خدمت به كشور و ملت عزيز نويد مىدهد. از خداوند متعال توفيق همگان را در ساختن كشور عزيز خواستار است.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 84
تاريخ: 17/5/60
تلگرام تسليت امام خمينى به مناسبت رحلت آيت الله محلاتى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج آقا مجدالدين محلاتى دامت افاضاته - شيراز
خبر تاسفانگيز و بسيار ناگوار رحلت حضرت آيت الله محلاتى رضوان الله عليه موجب تاثر گرديد. آن بزرگوار در طول زندگى پربركت خود يكى از اسطورههاى روحانيت و پشتوانههاى نهضت اسلامى بودند و در خدمت به اسلام و مسلمين و پيشرفت انقلاب اسلامى پيشقدم و در رژيم منحط سابق شاهد حبس و رنج وهمچون ساير علماى اعلام متعهد، مورد اهانت و در راه اسلام و اهداف آن كوشا بودند. معالاسف در اين موقع كه ايران احتياج به اين شخصيتهاى موثر دارد، شاهد فقدان اين شخصيت محترم شديم.
اينجانب به جنابعالى و فاميل محترم و اهالى محترم فارس تسليت عرض نموده و سلامت و سعادت عموم مسلمين و فاميل محترم را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 85
تاريخ: 19/5/60
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى دانشجويان ايرانى در اروپا و اعضاى انجمن اسلامى شركت واحد اتوبوسرانى تهران و حومه
بحمد الله دست جنايتكاران و خيانتكاران از اين مملكت قطع شده است
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان نمايندگان انجمنهاى خارج كشور كه در اينجا حضور دارند و از نمايندگان انجمنهاى اسلامى اتوبوسرانى تشكر كنم.
و بايد عرض كنم كه امروز كشور مال خود شماست و هر چه زحمت بكشيد، پيش خدا اجر داريد. براى كشور اسلامى زحمت كشيد و براى خودتان و اينطور نيست كه زحمتهاى زياد را شما بكشيد و قدرتهاى خارجى بهرهبردارى كنند. بحمد الله دست جنايتكاران و خيانتكاران از اين مملكت قطع شده است و تفالههاى كمى كه مانده است، آنها هم به دنبال آنها خواهند شتافت. بعضى مطالب است كه بايد عرض كنم و آن اينكه كشور ما از باب اينكه در زمان انقلابى مثل انقلاب صدر مشروطه و مثل انتقال رژيمى به رژيم ديگر در سابق، حاضر نبودند و جوانهاى ما از انقلابات بكلى بىخبر هستند يا اگر خبر دارند حاضر واقعه نبودند و همين شنيدهاند و لهذا گاهى به نظر مىرسد كه گفته مىشود كه در ايران يك نابسامانىهائى هست، يك قتلهائى هست، يك كشتارى هست، يك بمبهائى هست كه منفجر مىشود و از اين قبيل كه مىبينيد، حالا در سطح يك كشور كم و بيش هست.
شما نمىدانيد كه وقتى كه مىخواست حكومت به قاجار برسد و يك انقلابى بود كه يك رژيمى را، رژيم سلطنتى را به يك رژيم سلطنتى ديگر ى يعنى يك طايفهاى را از بين ببرند و طايفهاى ديگر بيايند آقا محمد قجر در ايران چه كرد و برجهائى كه از سرهاى مردم درست كرد و امثال اينها. شما تاريخ انقلاب مشروطه را بخوانيد و ببينيد در انقلاب مشروطه چه بساطى بوده است. چه آنوقتى كه انقلاب شد و مشروطه را بپا كرد، با اينكه انقلاب تغيير رژيم سلطنتى نبود، فقط اين بود كه سلطنت استبدادى يك قشرى محدود بشود و روى قوانين مشروطه باشد. شما توجه كنيد كه در آذربايجان، در تهران، در شمال چقدر جنايات واقع شد و چقدر كشتار از مردم صالح و از مردم ديگر واقع شد. اگر مطالعه كنيد در انقلاباتى كه در دنيا واقع مىشود يا در انقلابات كوچكى كه در ايران واقع شده است، قبل از اين انقلاب بزرگ، خواهيد ديد كه اين انقلاب از تمام انقلابهائى كه در طول تاريخ واقع شده
صحيفه نور ج 15 صفحه 86
است، يك انقلاب آرام بوده است و يك انقلابى بوده است كه ثمراتش زياد و چشمگير و ضايعاتش نسبت به ثمراتش كم. شما حجم كارهائى كه در اين چند سال كرديد، درست توجه نداريد كه شما چه كرديد، آنهائى كه مىروند خارج و مسائل را در خارج بررسى مىكنند و مسلمانهائى كه در خارج هستند يا مستضعفانى كه در خارج كشور شما هستند، آنها مىدانند كه در ايران چه شده است و عمق اين انقلاب چه اندازه است.
شما يك سلطنت 2500 ساله جابرانه را بكلى ريشه كن كرديد و يك رژيمى كه تمام قدرتهاى بزرگ دنيا دنبالش بودند و طرفدارش بودند و آنها شما تمام قدرتهاى دنيا را كنار زديد و رژيم را بكلى از بين برديد و يك حكومت اسلامى در ايران اعلام كرديد. اين مطلب، يك مطلبى نيست كه شما خيال كنيد كه يك كار كوچكى شده است و حالا ضايعات دارد. اين كار، كار بسيار بزرگى است. شما يك ملت، در مقابل تمام قدرتهاى عالم ايستاديد و مقابله داريد با تمام قدرتهاى دنيا و همه بر ضد شما هستند و معذلك شما ايستاديد و همه را كنار زديد. غافل نباشيد از اينكه شما كارى انجام داديد كه در طول تاريخ كم نظير بوده است يابىنظير بوده است.
شما خيال نكنيد كه حالا اين عده بچههاى بيچارهاى كه بازى خوردهاند از اين بزرگترهائى كه از اول آمده بودند و مىخواستند كه در اين ملت و در اين مملكت حكومت كنند و چون اين مملكت اسلامى بود، حكومتش را به دست كسانى كه به اسلام اعتقاد ندارند بدهند، حالا يك شلوغكارىهائى كردهاند و يكى يكى هم فرار كردند و در بيرون ايران دارند زندگى كنند. البته صحبتها زياد است كه ما چه خواهيم كرد و چه خواهيم كرد. درداخل كه بودند هيچ غلطى نتوانستند بكنند حالا رفتهاند خارج گويند ما از آنجا چه مىكنيم. شما گمان نكنيد كه اينها در آنجا حتى خودشان با خودشان خوب باشند، خود اينها هم با هم در آنجا دشمن هستند. اشخاص منافق و اشخاص كافر نمىتوانند با هم يك جبههاى داشته باشند، اتحادى داشته باشند كه يك كارى انجام بدهند. تمام كارهايشان اين است كه مصاحبه مىكنند و صحبت ميكنند و فحش به هم دهند. اينها به ماها فحش ميدهند يا خودشان به هم فحش مىدهند. يك دسته ورشكستهاى كه در اينجا يا با لباس مبدل يا با لباس زنانه فرار كردند، حالا در آنجا نشستهاند و مىخواهند مملكت ايران را زمامدارى كنند و مىگويند كه همه ايران با ما هستند. خوب اگر همه ايران با شما هستند پس كجا رفتيد؟ تو ايران بوديد، مريدهاى شما هم همراهتان بودند و خوب بود شما اين يك مشت فرض كنيد كه معمم را يا اين يك مشت غير عالم را خوب شما كنار بگذاريد و خودتان جايشان بنشينيد.
مساله اين است كه از باب اينكه ما انقلابات را درست نديديم، خيال مىكنيم كه چهار تا ترقه وقتى كه در تهران، فرض كنيد كه يا چهار تا بمب در تهران منفجر شد يك چيزى شده است. نخير، اينها چيزى نيست، هر بچه 12 سالهاى مىتواند كه يك چيزى از اينها را ببرد توى جمعيتى بگذارد و فرار كند. يك مسالهاى نيست اين كه ما بنشينيم راجع به اين مساله چه بكنيم. البته از باب اينكه يك دسته اشخاص غافل، جوانهائى كه ما هميشه ميل داشتيم كه اينها در راه كشور خودشان، در راه اسلام
صحيفه نور ج 15 صفحه 87
خدمت بكنند اينها بازيشان دادهاند و مشغولشان كردهاند به يك كارهاى بچگانهاى كه در يك جا مىكنند و مسلمانى را مىكشند، يك بچهاى را مىكشند، يك پيرزنى را مىكشند، اينها البته بايد به دست خود ملت جلوگيرى از اينها بشود. ملت نبايد بنشيند كه دولت همه كارها را انجام دهد. يك وقتى بود كه دولت عليحده بود و ملت عليحده، وقتى اينها جداى از هم بودند يك كارهائى را مىگفتند بايد دولت بكند به ما چه ربطى دارد. اگر در آن زمان يك جنگى واقع مىشد ابدا مردم كارى نداشتند. اگر دعا نمىكردند كه خود اينها، خود اين ظالمها شكست بخورند لااقل كارى نداشتند. رضاخان را وقتى كه از ايران بيرون كردند مردم جشن خواستند بگيرند از باب اينكه خوب يك ظالمى رفته است. اينكه الان مملكت ما همه استقرار همه چيزش استقرار پيدا كرده است براى اين است كه حكومت و غير حكومت تو كار نيست، خود مردمند. خود اين مردم يك رئيس جمهور درست كردند و نخست وزير هم آن كسانى كه وكيل آقايان بودهاند درست كردهاند و همه از خود اين مردم، يك كسى را نياوردهاند كه فلان السلطنه يا فلان الدوله باشد يا از آمريكا آمده باشد يا از فرانسه آمده باشد. حالا الان همه حكومت و مجلس و چيز و اينها از خود اين مردم است و مردم نبايد بنشينند كه حكومت برايشان كار بكند، از اول هم ننشستهايد شما براى اين معنا. وقتى كه جنگ واقع شد، در خارج از جبهه تمام شما دخالت داشتيد و زحمت مىكشيديد، هر كس به هراندازهاى كه از او مىآمد، آن كسى كه در اتوبوسرانى و اينها زحمت خودش را مىكشيد، آنهائى كه در خارج كشور از چيزهاى ما بودند، از دوستان ما بودند، از جوانان ما بودند آنها هم كمك مىكردند به اينها. اين يك مسالهاى نيست كه حالا ما بنشينيم خيال كنيم كه يك مطلبى واقع شد و چهار تا وافورى و جنايتكار در خارج كشور نشستهاند و مىخواهند زمام امور كشور را به دست بگيرند. مساله اين نيست. خوب، من متاثرم.
خداى تبارك و تعالى در توبه را باز كرده است براى همه
براى اين عده جوانى كه از اين اشخاص منحرف بازى خوردهاند در توبه باز است. اسلام، خداى تبارك و تعالى در توبه را باز كرده است براى همه. الان هم اگر همه اينهائى كه در خارج رفتند و مىخواهند حكومت ايران را به هم بزنند همه اينها توبه كنند و برگردند به مملكت خودشان و واقعا بخواهند كه خدمت كنند به مملكت خودشان، خوب برگردند بيايند خدمت كنند كسى كارشان ندارد. اينها بيخود رفتند بيرون و هياهو مىكنند و خودشان هم مىدانند كارى ازشان نمىآيد لكن با سيلى صورت خودشان را سرخ كردهاند. خوب، كسى كه در فرض كنيد كه مىخواهد از اينجا برود از توى توالت بيرون مىآيد و عرض مىكنم كه با چه مىخواهد برود، اين حالا حكومت ايران را مىخواهد دست بگيرد و همه ملت هم با او همراهند و همه اينها با حكومت اسلامى مخالف! خوب، اينها يك چيزى نيست كه، بچه بازى، حرفهاى بچه بازى است كه معالاسف اشخاصى كه خوب بود خدمت بكنند به اين كشور، ميتوانستند خدمت بكنند به دام افتادند و اينطور حيثيت خودشان را از بين بردند و زحمتهائى هم اگر سابقا كشيدند بكلى قلم سرخ رويش كشيدند. و اين ترقه بازىهائى كه در
صحيفه نور ج 15 صفحه 88
ايران مىشود البته به ما يك صدماتى وارد مىشود اما اين يك قدرتى نيست، اينطور نيست كه يك قدرتى باشد كه قدرتى در دست آنها هست و دارند ترقه مىاندازند. بمب را قايم كنند اين هر بچهاى مىتواند اين كار را بكند، هر دزدى مىتواند برود يك جائى يك بمب بگذارد منفجر بكند. اين يك مساله و قدرتمندى نيست در كار، اين عجز و بيچارگى و بدبختى و انحراف است. منتها ما متاثريم براى جوانهايمان، متاثريم براى اين بازيخوردهها، براى اين دخترها، براى اين پسرها كه اينها مىبينند كه آن كه اينها را وادار مىكند به اين امر، خودش رفته بيرون آنجا مشغول بازيگريش هست، يا آنهائى هم كه اگر از آنها در اينجا هست در بيغولهها دارند زندگى مىكنند و شماها را وادار مىكنند برويد شماها استقامت كنيد، كارها را درست بكنيد ما بيائيم حكومت كنيم. خوب، شما چرا بازى مىخوريد از اينها. خوب، اين چه عقلى است كه انسان داشته باشد كه ما زحمت شما جوانها زحمت بكشيد خون خودتان را بدهيد و همه چيز، براى كى؟ براى آن كسى كه نه به اسلام عقيده دارد، نه به قرآن عقيده دارد، دم از قرآن خيلى مىزند، اما وقتى كه كتابهايشان را شما الان ملاحظه كنيد كتاب انحرافى و همه ازاسلام منحرف. خوب، ما مىگوئيم كه اگر جوانهاى ما خدمت مىكنند، براى اسلام خدمت براى خدا خدمت مىكنند. همه چيز ما از خداست براى خدا هم بايد بدهيم. خوب، شما جوانهاى بيچارهاى كه گرفتار اينها شديد خون خودتان را براى كى مىدهيد؟ ما مىگوئيم براى خدا. شما مىگوئيد براى كى؟ اگر براى خداست، حكومت اسلامى حالا حكومتى است كه مىخواهد احكام اسلام را درست كند. اگر واقعا شما خونتان را ميدهيد براى چهار نفرى كه انحراف دارند، اعتقاد به اسلام و اعتقاد به كشور و اعتقاد به اينها ندارند خون خودتان را مىدهيد و رفقاى خودتان را، جوانهاى خودتان را مىكشيد براى اين. خوب، يك قدرى فكر لازم دارد كه براى چه مىكنيد. براى كه اين كارها را مىكنيد.
ملت ما اتكاءبه خدا دارد در جبهه جنگ مىكند
انسان بايد هر كارى مىكند يك راهى را داشته باشد، يك اتكائى حالا داشته باشد. ملت ما با اتكاء به خدا دارد در جبهه جنگ ميكند. ملت ما اتكاء به خدا دارد در جبهه جنگ مىكند و نماز شب مىخواند و عرض مىكنم كه با دشمن اسلام مبارزه مىكند. اگر آنجا شهيد بشود، آن اجرش با خداى تبارك و تعالى است و پيش خدا آبرومند است، پيش خلق هم آبرومند است. اما شمائى كه در خارج يك دسته نشسته و شما بيچارهها را وادار مىكنند به اينكه برويد و مردم را بكشيد و ترقه بگذاريد فلانجا چه بشود، بمب بگذاريد كجا چه بشود، انفجار ايجاد بكنيد، خوب شما اتكائتان به كى است؟ فردا اين سرانى كه هستند از قبيل بختيار و امثال بختيار، براى شما يك كارى انجام مىدهند؟! شما اگر از بين رفتيد، اگر كشته شديد، فردا بختيار براى شما يك كارى انجام مىدهد يا ديگران؟! ما مىگوئيم خدا. شما مىگوئيد چى؟ اگر شما هم مىگوئيد خدا، خوب با ما همراهيد بسم الله، بيائيد خدمت كنيد اين مملكت تان، اين چى.
صحيفه نور ج 15 صفحه 89
هى مىگفتيد اختناق است. كو اختناق؟ حرفش را هى مىزديد، هى مىگفتيد اختناق است، ايران چطور است، چماقدار فلان. حالا وقتى كه اين خانههاى تيمى شما را چيز مىكنند، مىبينند يك دسته چماق آنجا هست و يك هم خنجر آنجاهست، يك دسته هم بمب آنجا هست و اينها، اما شما اگر پيدا كرديد يك خانهاى از اينهائى كه به اسلام اعتقاد دارند، يك جائى كه مربوط به اينها است كه به اسلام اعتقاد دارند پيدا كرديد كه در آن يك چماقى باشد، در آن يك چيزى باشد، در آن قرآن هست و كتاب هست و امثال اينها. اگر به اسلام عقيده داريد، خوب، اين بسم الله بيائيد بيرون، بيائيد از بيغولهها به اسلام خدمت بكنيد و شما هم كه جوانهائى هستيد كه بازى خورديد و انسان خيلى متاسف از اين هست، بيائيد به دامن ملت خودتان، اسلام خودتان. تا كى براى ديگران مىخواهيد كار بكنيد؟ شما مىدانيد كه اينها روابطشان با خارج چقدر بوده است، يك شمهاش را ديشب در تلويزيون، خوب بسيارى از شما ديديد اشخاصى كه روابطشان با قاسملوست و با حزب دموكرات هست و با كومله است و با چه، خوب اين اشخاص براى شما مىخواهند چه بكنند؟ اينها براى شما چه درست كردند؟ كشور شما را استقلال به آن ميدهند؟ اينها كه هر كدام به يك طرف مىكشند، يك سلطنت طلب و يكى هم نمىدانم چكاره هست و براى جبهه ملى مىخواهد كار بكند، يكى هم چكاره هست و براى كى مىخواهد. خوب، هيچ كدام اينها به اسلام كارى ندارند و صريحا مىگويند كه جمهورى اسلامى بايد از بين برود و يك جمهورى دموكراتيك پيش بيايد، يا خير باز سلطنت عود بكند.
در هر صورت شما از اين حرفهائى كه از روى بيچارگى دارد صادر مىشود و از اين مصاحبههائى كه از روى بيچارگى دارد صادر مىشود و از اين بمبهائى كه از روى بيچارگى دارد صادر مىشود هيچ خوفى نداشته باشيد براى اينكه اگر ما هم شهيد بشويم، كشته بشويم، خوب ما هم يك اتكائى داريم، اتكائمان خداست و چيزى نيست. اينها هم در يك كشور سى ميليونى كه يك همچو انقلابى كرده، شما مىخواهيد چهار تا بمب هم در نرود، اين نمىشود همچو چيزى.
ملت ما در مقابل همه چيز ايستاده است
انگلستان الان وضعش از ما بدتر است. اين مهد آزادى و اين حرفهاى مزخرف، امريكا الان وضعش از ما بدتر است، آنجا همين كشتهها واقع مىشود و مىگويند در هر چند دقيقهاى يك نفر كشته ميشود. شما خيال مىكنيد فقط مملكت ماست كه چنين، مملكت ما ضايعاتى نداشته است، از اولش حساب كنيد تا آخرش يك مقدار كمى بوده است. اين مقدارى كه در زمان محمدرضا، آن كشتارى كه در زمان محمدرضا واقع شد كه يك روزش به حسب آنطورى كه گفتند پانزده هزار جمعيت شهيد شد، كى حالا همچو چيزهائى شده است؟ منتها آنها به بوق مىزنند و آن عمال خارجى هم در رسانههاى خودشان مىگويند و مىنشينند صحبت مىكنند كه بلكه انشاء الله با اين صحبتها يك كارى بشود و نمىدانند كه با حرف كارى نمىشود. ملت ما ايستاده است و در مقابل همه چيز ايستاده است براى اينكه به اسلام مىخواهد خدمت بكند. در عين حال بايد ملت ما بيدار و مستعد براى امور باشد. يك
صحيفه نور ج 15 صفحه 90
ملتى كه زنده شده است، يك ملتى كه از تحت اين فشارهاى ساواك و امثال ذلك بيرون آمده است، البته آنها مىگويند كه حالا آخوندها دارند اين كار را مىكنند. خوب شما يك آخوند پيدا بكنيد كه مثل زمان سابق ريخته و به سر شما چه كرده اين آنها مىگويند اين حرفها را ملتى است كه از تحت فشار و از تحت ظلم چقدر سالها و اخيرا ظلمى كه در اين سالها واقع شد بر ملت ما، اگر شما زمان رضاخان را ياد داشته باشيد مىدانيد كه در زمان رضا خان چه كردند با اين ملت، چه كردند با اين بانوان ما، در زمان محمدرضا هم با فرم ديگرى از او بدتر كردند. يك ملتى كه ايستاده و مقابل ظلم، مقابل جور، مقابل ستمگرى، مقابل همه فسادهائى كه بوده است، غارتگرىهائى كه از اين مملكت شده است ايستادگى كرده در مقابل او، اينها خوف از اين ندارند كه چند تا قضيه واقع بشود، لكن بايد كارى بكنند كه اينها هم ديگر واقع نشود.
و من به حسب تكليف شرعى به همه ملت عرض مىكنم كه هر منزلى اين دو سه تا منزلى كه در اطراف خانه خودش است نظر بكند ببيند چه جور مىگذرد در سرتاسر ملت.وقتى ممكلت مال خود شما هست و دارند بر ضد مملكت شما عمل مىكنند خودتان بايد اين مسائل را حل بكنيد و ننشينيد كه دولت بكند. دولت همچو قدرتى الان ندارد كه همه در سرتاسر كشور عرض مىكنم اطلاعات داشته باشد. خود شما بايد جمعيت اطلاعاتى و گروه اطلاعاتى باشيد. خوب هر انسانى مىتواند كه بفهمد اين منزل همسايه كىها هستند و چه مىكنند، آن منزل آن طرفيش هم چه مىكند. اين دو سه تا منزلى كه اطراف است، آن شما را تحت نظر بگيرد شما هم او را تحت نظر بگيريد. اگر ده روز، بيست روز، يك ماه اين كار بشود كه همه مردم توجه به اين داشته باشند كه اين همسايه من چه مىكند، تو خانه همسايه من كى رفت و آمد مىكند، پيدا كردن يك ردپائى از اين منافقين و منحرفين فورا اطلاع بدهند به آن كميته نزديك، به آن كلانترى نزديك اطلاع بدهند كه يك همچو در آن منزلهاست، اگر اينطور بشود زود حل مىشود.
اينها يك جمعيت زيادى كه شما خيال كنيد كه يك گروه زيادى هستند، اگر اينها بودند اول خودشان را امتحان كردند ريختند توى خيابان و شروع كردند آدم كشتن، بعد توى سرشان وقتى زدند، گفتند كه نه ما اين كار را نبايد بكنيم، يك جور ديگر بايد بكنيم، بايد در مخفى اين كار را بكنيم. اينها يك عده كمى هستند كه بسيارشان گرفتار شدند و بسيارى از خانههايشان از بين رفته و يك جزئى مانده و يك دسته بازيخوردهاى كه ما واقعا متاسفيم از اين. پدر و مادرها توجه كنند بچههايشان را كه چه مىكنند و چه مىگذرد. اين دختر بيچاره را نگذارند كه در دام اينها بيفتد، اين پسر بيچاره را نگذارند كه در دام اينها بيفتد، خودشان آنها را نصيحت كنند و اگر نصيحت پذير نيستند معرفى كنند. يك تكليف شرعى است كه كسى كه مىخواهد يك مسلمان را بكشد شما بايد قبل از اينكه او بكشد معرفيش كنيد و اگر نكنيد شما شريكيد در اين جرم. اگر اين مطلبى كه من عرض ميكنم و اين يك تكليف شرعى الهى است كه خود مردم سرتاسر كشور، خود مردم كه در هر جا هستند نظر كنند ببينند در اين همسايگى با آن همسايه، آن همسايه چه مىگذرد و كى رفت و آمد مىكند، رفت و آمدهاى مشكوك
صحيفه نور ج 15 صفحه 91
است، رفت و آمدهاى عادى است؟ رفت و آمدهاى مشكوك را نظر بگيرند و بعد اطلاع بدهند. اگر يك مدت كوتاهى اين كار بشود، اين عده كمى كه مشغول اين فساد هستند، حالا شما خيال نكنيد كه پنجاه هزار نفر مشغول هستند، بيست نفر آدم مىتوانند پنجاه جاى تهران را منفجر كنند، بيست نفر، بيست نفر آدم ميتوانند، پنجاه نفر آدم مىتوانند چند تا شهر را منفجر كنند. اين يك چيزى نيست، يك قدرتى نيست يك دزدكارى است كه براى هر كسى امكان دارد. در هر صورت اگر چنانچه مردم به اين تكليف شرعى كه براى حفظ دماء مسلمين است، براى حفظ جان بندگان خداست اين مطلب را عملى كنند و خودشان نظارت كنند ببينند اين منزل در آن چه مىگذرد، در آن منزل چه مىگذرد، در آن منزل چه مىگذرد، رفت و آمدها چه جورى هستند، وقتى كه شناسائى كردند اگر ديدند كه يك رفت و آمدهاى مشكوكى است، يك اشخاص مشكوكى در آنجا هستند، يك توطئههائى در اينجا مىگذرد فورا اطلاع بدهند به اين كميتهها.به پاسدارها،به كسان ديگر و به كلانترىها اطلاع بدهند. اگر يك مدت كوتاهى اين كارها انجام بگيرد تمام مىشود. اينها چيز مهمى نيست اين اصلش اگر شما كشتارى كه در زمانهاى سابق واقع شده، در يك انقلاب جزئى ملاحظه كنيد مىبينيد كه مساله ما يك مساله ضعيفى است و اين هم عمدهاش اين است كه مردم خودشان در صحنه هستند.
دولت تنها نمىتواند اين جنگ را اداره كند
ويژگى مهم اين انقلاب اين است كه مردم خودشان انقلاب كردند، يك كسى نيامده انقلاب را بكند، يك كسى لشكركشى نكرده براى انقلاب، خود مردم همين كوچه و بازار و همين مردم عادى و خصوصا طبقه مستضعف به اصطلاح آنها و طبقه اعلا، به نظر ما، خود اينها بودند كه انقلاب را كردند و كار را انجام دادند، نه من ميتوانم يك همچو كارى بكنم، نه افراد ديگر مىتوانند يك همچو كارى بكنند، خداست كه دل اينها را قوى كرد و آنها را دلشان را ضعيف كرد. آنها ترسيدند از شما با همه ساز و برگى كه داشتند و شما نترسيديد از آنها با مشت خالى، انقلاب واقع شد. حالا هم همين طور است، همان انقلابىها شما هستيد و همين شما هستيد كه در صحنه حاضريد و همين شما هستيد كه بايد با دولت همكارى بكنيد. دولت تنها نمىتواند كه اين جنگ را اداره كند. شما ملت هستيد كه در صحنه حاضريد و همين شما هستيد كه بايد با دولت همكارى بكنيد. دولت تنها نميتواند كه اين جنگ را اداره كند. شما ملت هستيد كه مىتوانيد دنبال او باشيد و از پشت جبههها كمك كنيد و بايد بكنيد. كشور خودتان است، كشور اسلامى است، اسلام در خطر است، وقتى اينطور است همه ما بايد و موظفيم كه كمك كنيم به آنها، هر كس به اندازهاى كه مىتواند، كمك بكند به آنها. آوارگانى كه از جنگ آمدهاند در جاهاى ديگر زندگى ميكنند، شما بنشينيد بگوئيد دولت همه كار را بكند؟ يا هلال احمر همه كار را بكند؟ نمىتوانند بكنند همه كارها را، كار آسانى نيست. شما هم بايد كمك كنيد، همه بايد كمك بكنيد و انشاء الله مىكنيد، الان هم همه دارند كمك مىكنند. دلسرد نشويد، كارى كه براى خداست دلسردى ندارد. اگر براى دنيا يك كارى بكنيد، البته وقتى ديديد دنيا خيلى تامين نشد دلسرد
صحيفه نور ج 15 صفحه 92
مىشويد، اما كسى كه براى خدا كار مىكند دلسرد نبايد بشود، معنا ندارد دلسردى. هر چه زحمت زيادتر، ارج زيادتر. هر چه گرفتارى زيادتر، پيش خدا ارجمندتر خواهد بود. يا فرض كنيد يك جائى زلزله است مثل كرمان كه يك همچو زلزلهاى آمده و همچو كشتارى شده و همچو بى خانمانى، خوب چهار روز ديگر زمستانى مىآيد اينهمه جمعيت آنجا چه بكنند، دولت نمىتواند همه اين كارها را انجام دهد. مشغولند آنها همه، بيچاره هلال احمر هم مشغول است،دولت هم مشغول است، همه مشغولند، اما ننشستند به اينكه فقط آنها كار بكنند و بحمد الله ننشستند و آنطورى كه اخيرا اين اشخاص از خارج آمده بودند، گفتند بى سابقه است، لكن معذلك دنبال كنيد، برويد ببينيد و همانطورى كه تا حالا كرديد، انجام بدهيد وظيفه را. اين وظايف است كه وظايفى انسانى است. همه برادر شما هستند، خواهر شما هستند فردا زمستان مىآيد اينها بايد اداره بشوند، بايد ساخته بشود برايشان كارها، و دولت تنها نمىتواند، همه ما بايد در اين امر شركت كنيم و همين طور همه گرفتارىهائى كه هست، گرفتارى هر چه هست، چه گرفتارىهائى كه زلزله و امثال اينهاست، سيل است، و - نمىدانم - چه هست و چه گرفتارىهائى كه براى ما پيش مىآورند، خود شما مملكتتان را حفظ كنيد و خود شما بايد - عرض مىكنم - همراهى كنيد تا كارها اصلاح بشود.
ياس از جنود شيطان است
هيچ وقت اصلا كلمه ياس را در ذهنتان وارد نكنيد كه اين از جنود شيطان است. ياس از جنود شيطان است، يعنى شيطان در شما القاء مىكند. اين شياطين هم كه همان تابع شيطانهاى بزرگتر هستند همينها مىخواهند با اين كارها ياس ايجاد كنند در صورتى كه مسلمانى كه براى اسلام مىخواهد كار بكند چرا مايوس باشد. الان وضع كشور ما از وضع زمان پيغمبر اسلام صلى الله عليه همه چيزش بهتر است آنوقت حتى نداشتند كه بخورند. آن كسى كه مىخواهد جنگ كند فقط يك خرما را او مىداد به او، مىداد به او و مىگذاشت تو دهانش در مىآورد و مىداد و اينطورى اسلام را رساندند. آقا، اسلامى كه اينطورى به ما رسيده، از صدر اسلام اينطور اينها جانفشانى كردند و اسلام را رساندند به ما، خوب ما هم بايد بكنيم اين كارها را. الحمدلله حالا، حالا اين حرفها نيست در كار، ارزاق فراوان، گران است البته، گرانى هست و شما متوقع اين خوب بايد باشيد كه قحطى بشود. بحمد الله خداى تبارك و تعالى منت به ما گذاشته است و قحطى نيست در كار، فراوان، البته گران است براى مستمندان و فقرا،مشكل است و بايد ديگران به آنها كمك كنند. و من اميدوارم كه به زودى همه مشكلات رفع بشود. و اتكال به خدا بكنيد، اطمينان داشته باشيد كه با اتكال به خدا تمام كارهاى شما اصلاح مىشود و احكام اسلام انشاء الله به خوبى اجرا مىشود و البته يك گلههائى هست از اينهائى كه مىخواهند مسائل را اجرا كنند در چيز، آنجاها خيلى ازشان شكايت است به اينكه كار صحيح نمىكنند، بد عمل مىكنند، به مردم تعدى مىكنند. من كرارا گفتهام كه مملكت اسلامى بايد همه چيزش اسلامى باشد. نبايد ما كارهايمان بر خلاف اسلام باشد بايد همه چيز روى موازين اسلامى باشد و همه مردم خودشان را مهيا
صحيفه نور ج 15 صفحه 93
كنند كه اسلام را انشاء الله در اين مملكت تقويت كنند و انشاء الله از آن مملكت هم به ممالك ديگرى صادر بشود و صادر شده است. شما خيال نكنيد صادر نشده، صادر شده است. الان بسيارى از اين ممالك هستند كه مردمش بيدار شدهاند و توجه پيدا كردهاند و مشغولند به كارها و انشاء الله اميدوارم كه موفق بشوند و همه ما موفق بشويم كه به اسلام خدمت بكنيم و من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه ملت را و همه ملتهاى اسلامى را وسلامت و سعادت براى همه و براى حضار اينجا خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 94
تاريخ: 21/5/60
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان جديد پايگاههاى هوايى كشور و جانشين فرمانده نيروى هوايى ارتش جمهورى اسلامى
پيروزى شما (قواى مسلحه)، پيروزى همه ملت است
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم حالا كه امور به دست افراد متدين و متعهد افتاده است، در ساير جاها هم همين طور بشود. و اينطور نيست كه شما كار كنيد و ديگران استفاده كنند. پيروزى شما، پيروزى همه ملت است و ملت از شما قدردانى مىكند. امروز به دنبال شما دعا زياد است و بعد از خدا، اميد است شما مملكتتان را حفظ كنيد.
رهبر مستضعفان جهان در بخش ديگرى از سخنانشان فرمودند: قضايائى كه اتفاق مىافتد، قابل اجتناب نيست. بمب اندازى و آتش سوزى و غيره مساله زياد مهمى نيست. بحمد الله ارتش و مردم و پاسداران همه با هم هستند. از خداوند پيروزى همه شما را خواهانم.
نقل قول از خبرگزارى جمهورى اسلامى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 95
تاريخ: 27/5/60
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان و اعضاى شورايعالى سپاه پاسداران، گروهى از دبيران كارآموز، مديران و اعضاى شوراى سرپرستى و انجمن اسلامى سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى
نونهالان امانتهائى هستند در دست معلمين و دبيران
بسم الله الرحمن الرحيم
شما عزيزان كه مركب از سه گروه در اينجا تشريف آورديد، شغلهاى سازنده و با اهميت و مسئوليتهاى با اهميت به عهده شماهاست. دبيرانى كه بايد متكفل تربيت جوانان ما و نونهالان ما باشند، خدمتشان ارزش دارد و مسئوليت شان هم زياد است براى اينكه در محل تعليم و تربيت واقع شدهاند و هر كس در هر جا كه در محل تربيت و تعليم واقع شد، اين جوانهائى كه پيش آنها تحصيل مىكنند و اين نو نهالانى كه اميد آتيه كشور اسلامى هستند اينها امانتهائى هستند در دست معلمين و دبيران و كسانى كه متكفل امور اينها هستند و بايد تربيتها به طورى اسلامى و سازنده باشد كه نسل آتيه انشاء الله يك نسل تربيت شده اسلامى و مفيد براى جامعه اسلامى باشد.
و كسانى هم كه در صدا و سيماى ايران هستند و كارگر آنجا، چه آنهائى كه انجمنهاى اسلامى را متكلفند و چه ديگران، آنها هم كارشان مهم است و بايد به طورى در آنجا نقش داشته باشند كه آنجا هم يك مركز تربيتى باشد و ميدانيد كه صدا و سيما هر دوشان الان در هر جا كه هست گوش و چشمشان به اين آلات هست و شما مسووليد كه آنها را اشباع كنيد از اخلاق فاضله و مسائل مورد احتياج جمهورى اسلامى كه هم شغل شريف است و هم مسووليت دار.
و برادران عزيز سپاه پاسداران و كسانى كه فرماندهان آنها هستند در سراسر كشور كه از اول انقلاب جوشيدند از متن اسلام و متن ملت و نگهدارى كردند اين جمهورى را و به پيش بردند اين نهضت را كارشان ارزنده و بسيار ارزنده و مسئوليت شان بسيار زياد. اما ارزندگى كار، معلوم است كه هم در جبههها و هم در پشت جبههها اشتغال دارند به تامين امنيت كشور و اين از بزرگترين كارهاى ارزشمند است كه همه ما و همه كشور به آن مكلف هستيم، هر كس به آن مقدارى كه مقدور اوست. و اما مسووليت، براى اينكه اگر چنانچه خداى نخواسته در سپاهى كه پاسدار اسلام اسمش را گذاشته است و براى پاسدارى از اسلام و احكام اسلام و كشور اسلامى مشغول فعاليت است يك قدم خلاف برداشته بشود، به دست بعضى از كسانى كه جوان هستند، ممكن است در جوانى يك تندىهائى باشد، خداى نخواسته يك خلافى واقع بشود، آن مسئوليت، بسيار مسئوليت بزرگى است علاوه بر اينكه
صحيفه نور ج 15 صفحه 96
خود عمل، عمل مسئوليت دارى است، سپاه را هم ممكن است كه مشوه كند روى آنها را و دشمنان شما بگويند كه سپاه كذا و كذا. و لهذا بر سپاه است كه حفظ نظم را و انتظامات را بكند و به مراتب بالاتر گوش كند وبا يك برنامه صحيحى كه شوراهايشان تنظيم مىكنند آنها هم عمل كنند و خودشان را موظف بدانند بر اينكه بايد همه سرباز اسلام باشند و بايد همه مراعات نظم را بكنند و همه فرمان فرماندهان را اطاعت كنند كه اگر اين نظم و انتظامات فرماندهى و فرمانبردارى نباشد، خداى نخواسته سپاه موفق به مقصد اصلى خودش نخواهد شد و اين يك امرى است كه علاوه بر اينكه براى سپاه مراعاتش لازم است، براى سربازهاى ارتش و ژاندارمرى و ساير قواى مسلح باز لازم است كه روى اساس، نظام و مراتب را حفظ كردن و گوش كردن به طرحهائى كه فرماندهان طرح كردهاند و به آنها امر مىكنند. اگر بخواهيد كشورتان را حفظ كنيد و اگر بخواهيد مردم كشورتان را از تعديات حفظ كنيد، بايد مراعات تمام مسائلى كه در ارتش هست و در سپاه هست و در ساير قواى مسلح است به طور كامل بكنيد و من اميدوارم كه موفق بشويد شما، چنانچه تاكنون موفق شدهايد از اين به بعد هم موفق بشويد و كشور خودتان را از هر آسيبى كه خداى نخواسته پيش بيايد حفظ كنيد.
ملت در مقابل قدرتهاى شرق و غرب ايستادهاند
و ملت ما عموما، چه قواى مسلحه و چه كسانى كه دستاندر كار هستند در يكى از پستها و چه ساير قشرهاى ميليونى ملت بايد اين جهت را هميشه توجه داشته باشند كه شما در مقابل همه قدرتها ايستاديد، تمام قدرتهائى كه شرق و غرب، در شرق و غرب زندگى مىكنند، شرقى يا غربى هستند، و تمام وابستگان آنها امروز با اين جمهورى اسلامى به اعتبار اينكه برنامه اين جمهورى، اسلام است و اسلام براى جلوگيرى از همه ظلمها و ستمها و تعدىها و چپاولها آمده است، تمام اينها با ملت ما مخالفند و شما در مقابل همه آنها ايستاديد و مشت خودتان را گره كرديد و از اول گفتيد: نه شرقى و نه غربى ، نه به طرف شرق ما مىرويم و نه به طرف غرب، ما استقلال داريم، آزادى آنطورى كه در اسلام است داريم و جمهورى اسلامى را مىخواهيم. و بحمد الله تاكنون موفق بوديد و اساس ظلم و ستم را از كشور خودتان زدودهايد و آنهائى كه اساس بودند براى ستمكارى و چپاولگرى، با دست تواناى شما و با قدرت اسلامى شما همه رخت بربستند و اگر تفالههائى هم باشند، آنها هم خواهند رفت.
بايد همه ما و شما و همه ملت ما و همه قواى مسلح ما و تمام اقشار ملت ما در سراسر كشور بايد با هوشيارى و توجه مهيا باشند از براى حفظ جمهورى اسلامى كه اينهمه دشمن دارد.
ما امروز از همه اطراف مردم، دولتها، نه ملتها دولتها غالبا توجه به اين دارند كه به يك نحوى اين جمهورى اسلامى را به هم بزنند كه لااقل اسلامى نباشد، هر چه مىخواهد باشد، اسلامى نباشد براى اينكه آنها نمىتوانند تحمل اسلام را بكنند. اسلامى كه اساسش بر عدل است و بزرگتر مقامش با كوچكتر مقامش در مقابل عدل على السواء هستند و رئيس جمهورش با يك نفر بازارى در مقابل اسلام و در مقابل قوانين اسلام على السواء هستند،بلكه بر بالاترها بيشتر بايد تحميل
صحيفه نور ج 15 صفحه 97
بشود تا پائينترها، يك همچو حكومتى را اين قدرتهائى كه عادت كردند بر ستمگرى و چپاولگرى، نمىتوانند تحمل كنند. پس شما يك رژيمى را سر كار آورديد و يك مكتبى را در اين مملكت پياده كرديد و بنا داريد پياده كنيد كه همه مكتبهاى انحرافى با او مخالفند. كسى كه يك همچو كار بزرگ معجزه آسائى كرده است بايد بايستد و ناگوارىهائى كه پيش مىآيد يا چيزهائى كه در مملكت حاصل مىشود يا توطئههائى كه از اطراف براى كشور ما در دست اجراست در مقابل بايد بايستد.
ملت ما با ترور شخصيتها شكست نمىخورد
البته شما گمان نكنيد كه اينهائى كه اين كارهاى ابلهانه را مىكنند اينها چندان قدرتى دارند. اين مگسها در آخر عمرشان يك حركت شديدى مىكنند و دور خودشان، آنوقتى نزديك مىشود مرگشان، مىچرخند و نفسهاى آخر را مىكشند. الان مثل اينها، مثل آن مگسهائى هست كه لحظات آخر عمر خودشان را دارند طى مىكنند. از اين جهت يك حركتى مىكنند، اين حركت همان حركتى است كه مگسها در آخر عمر مىكنند، اينها چيزى نيستند، آنهائى كه قابل ذكر بودند رفتند و شكست خوردند و از بين رفتند. رژيم سلطنتى دو هزار و پانصد ساله با آنهمه قدرت و با آنهمه طرفدار در مقابل شما ملت مسلمان و متعهد به اسلام نتوانست بماند. اين چند تا بچه صغيرى كه اينها وادار مىكنند و اين مفسدين وادار ميكنند به اينكه اين بچههاى گول خورده يك خرابكارى بكنند، اين همان حال مگسى است كه در آخر عمرش يك جولانى مىخواهد بكند و نفس آخرش را بكشد. قابل آدم اينها نيستند و ملت ما گمان نكند كه چهار نفر آدم را اگر اينها كشتند، هر چند اين آدم شخصيتش بزرگ باشد، اين اسباب اين بشود كه ما و ملت ما شكست بخورند. ملت ما امروز بيدارند و همه اشخاصى هستند كه براى كشور خودشان و ملت خودشان حاضرند براى هر خدمت و هر فداكارى، مثل يك رژيمى نيست كه اگر آن سر كردهاش از بين برود، يك وقتى به هم بخورد اوضاع، اين مال آنهائى است كه، رژيمهائى است كه ملت با آنها نيست. اگر يك وقتى در زمان سابق يك شاهى مىمرد، يك مملكت به هم مىخورد كه شاه مرده است و شلوغ مىشود و چه، براى اينكه مردم با شاه و شاه بازى موافق نبودند، از اين جهت وقتى كه شاه از بين مىرفت شلوغى زياد مىشد، اما يك ملتى كه خودشان اساس سلطنت و شاهنشاهى را از بين بردهاند، اين ملت اينطور نيست كه حالا اگر يك كسى از بين برود و رئيس جمهور مثلا خداى نخواسته از بين برود يا كسان ديگرى از بين بروند، اين اسباب اين بشود كه خير، كشور ما ديگر شكست خورد. رئيس جمهور هم مثل يكى از شماهاست، شماها او را قرار داديد رئيس جمهور، وقتى كه خداى نخواسته او از بين برود، شما يكى ديگر را قرار مىدهيد. بحمد الله افراد هستند نبايد ما و ملت ما خيال كنند كه اگر توطئهها منتهى به اين شد كه فلان روحانى را بكشند، فلان امام جمعه را بكشند، فلان رئيس را بكشند، يك خبرى مىشود. اين در جاهائى خبر مىشود كه بستگى دارد اساس ملت شان و مليت شان بر آنها، جاهائى كه اينطور نيست و هر يك از افراد خودشان امامند، خودشان رئيسند، خودشان همه كاره هستند، يك همچو ملتى ديگر دنبال اين نيست كه اگر فلان را
صحيفه نور ج 15 صفحه 98
بكشند، اگر خمينى را بكشند، چه خواهد شد، نه، اين حرفها نيست در كار. همه شما بحمد الله هستيد و كشور خودتان را حفظ مىكنيد و مساله، مساله اسلام است. در صدر اسلام يك وقت در يك جنگى فرياد زدند منافقين به اينكه پيغمبر شهيد شد. در قرآن آمده است كه خوب، پيغمبر شهيد بشود، ولى اسلام كه هست پيغمبر شهيد شد، پيغمبر رحلت فرمود، على ابن ابيطالب شهيد شد، اسلام هست. اسلام يك مرتبهاى است، يك اساسى است كه شالوده او را خدا ريخته است و خدا هميشه است و اسلام هم هميشه، خداوند حفظ ميكند اين اسلام را ولو من نباشم، تو نباشى، فلان رئيس نباشد. قويدل باشيد، دلتان را به قرآن كريم و اسلام محكم كنيد، رشته خودتان را با خداى تبارك و تعالى محكم كنيد و خوف اين را نداشته باشيد كه يك وقت بيايند اينجا را بمباران كنند و يك 200 نفر هم بكشند، اين چيز مهمى نيست، يك مملكت است اين امور درش واقع مىشود.
شما مىدانيد كه الان بزرگترين ممالك به حسب آلات و امثال ذلك آمريكاست يا شوروى. در هر دقيقهاى گفته مىشود يك نفر يا دو نفر در آمريكا كشته مىشود، معذلك آمريكا سر جاى خودش هست در صورتى كه شما يك پشتوانهاى داريد كه آن پشتوانه را آمريكا ندارد، ساير دولتهاى الحادى هم ندارد او را و آن پشتوانه خداست. شما براى خدا قيام كرديد،ملت ما زن و مردش، بزرگ و كوچكش براى خدا قيام كرد و براى خدا تا حالا ايستاده است و چيزى كه براى خداست ديگر عمد ندارد كه بگوئيم بعد از دو سال ديگر چه مىشود. وقتى كه يك امر براى خدا شد، جاويد است. جمهورى اسلامى كه با دست تواناى شماها ملت بزرگ اسلام تحقق پيدا كرد اين پشتوانهاش خداى تبارك و تعالى است و كسى كه يا چيزى كه اين پشتوانه را داشته باشد جاويد است.
شماها توجه داشته باشيد، چه سپاه پاسداران و چه ساير قواى انتظامى و نظامى و غير انتظامى و چه ساير ملت همه توجه داشته باشند كه ما وظيفه داريم كه اين اسلامى كه الان به ما رسيده حفظش كنيم، تا آن فرد آخرى هم كه خداى نخواسته كشته مىشود موظف است براى حفظ اسلام، براى دفاع از ملت، دفاع از كيان اسلامى، دفاع از كشور اسلامى تا آن آخر زن و مرد، بچه و بزرگ مكلفند كه دفاع كنند. مساله دفاع يك امر عمومى است براى همه، هر كس قدرت دارد دفاع كند، به هر مقدار كه قدرت دارد دفاع كند از كشور اسلام، بايد دفاع كند. اسلام و احكام اسلام آنقدر اهميت دارد كه پيغمبرها براى احكام خدا و براى خدا خودشان را فدا كردند و در اسلام از صدر اسلام به بعد بزرگان اسلام خودشان را فدا كردند براى اسلام. وقتى يك همچون مطلبى است و يك همچون امانتى از جانب خداى تبارك و تعالى به ما سپرده شده است ما موظف هستيم همه مان براى حفظش. و نبايد بترسيم از اينكه چند نفر كشته شدند، چند نفر را با بمب كشتند، چند نفر را انفجار حاصل شد، هيچ ابدا اين حرفها نيست، اسلام نه وابسته به من هست و نه وابسته به تو، اسلام از خداست و همه ما مكلف براى حفظ او هستيم و با قدرت و قوت حفظ مىكنيم او را.
صحيفه نور ج 15 صفحه 99
قدرتها نتوانستند مردم را متوقف كنند
شما شاهد بوديد از اول انقلاب تا حالا كه از آن قدم اولى كه براى انقلاب برداشته شد يك جمعيتى مخالف بودند، يك طايفهاى، لااقل شاه و بستگان شاه معدوم مخالف بودند و سر سخت براى كوبيدنش بودند. هر قدمى كه جلو رفت يك طايفهاى از بين رفتند و يك دستهاى ديگرى از آنها، كوچكتر، آنها هم مىخواستند كه اين جمهورى را از بين ببرند. اين جمهورى قدم به قدم پيش آمد و قدم به قدم پايش را محكمتر كرد. كجا شما سراغ داريد كه در عرض دو سال، دو سال و نيم اينطور انسجام پيدا شده باشد و اينطور همه چيزهائى كه يك كشورى لازم دارد و يك حكومتى لازم دارد تحقق پيدا كرده باشد. اين عراق با همه چيزهائى كه گفته مىشود و آنهمه هم طرفدار دارد و همه قدرتهاى فاسد هم طرفدارش هستند، باز قانون اساسى ندارد. يك جمعيتى هستند،يك حزبى هستند كه اين حزب آمدند زمام امور كشور را به دستشان گرفتند و با زور و فشار و حبس و زجر و اينها دارند يك حكومت جابرانه مىكنند و تا حالا كه مدت چندين سال، بيست سال بيشتر است كه اينها آمدند، باز يك قانون اساسى ندارد. اين كشور شما كه همه مخالفند با او، با آن كشور عراق، همه با عراق تقريبا همه موافقند، تقريبا البته، نه همه، اما تقريبا، معذلك نتوانسته يك قانون اساسى براى خودش درست كند، نمىتواند در آنجا يك راى گيرى بكند. راى از كى بگيرد؟ ملت كه با او موافق نيست، با سر نيزه بايد ببرند مردم را دم صندوقها. شما در اين وقت كم و با آن دشمنهاى سرسخت زياد كه در خارج كشور هستند و در داخل هم تفالههايشان هست، در اين وقت تمام چيزهائى را كه لازم دارد يك حكومتى درست كرديد، بعد هم ديديد كه يك كسى خلاف كرده گذاشتيدش كنار، يك كسى را آورديد كه به نظر همهتان شخص مكتبى است و دولتتان هم در ظرف دو سه روز همه چيزش درست شد. دو سه روز طول كشيد، چيزى كه دو سال، يك سال و نيم نتوانست، براى خاطر انحرافاتى كه بود نمىشد درست بشود و ما هم هر چه جديت كرديم كه بعضىها را آدم كنيم نتوانستيم. در ظرف دو روز، سه روز، يك هفته، همه وزرا را تعيين كردند، رئيس جمهور هم امضاء كرد و مجلس هم امضاء كرد و شد يك دولتى. الان شما يك دولت قانونى كه اميدوارم كه به درد ملت برسد و اين ضعفا و فقرا را و اين مستضعفين را اداره كند ،الان شما همه چيزتان تمام است.
نتوانستند همه اين قدرتها كه شما را در يك جائى متوقف كنند، آنها مىخواستند از آن اول متوقف كنند. اول، اول مىخواستند شما را متوقف كنند، يك دفعه رفراندم شد، خوب، يك دفعه ديگر بكنيد. اگر آن دفعه هم شده بود، دفعه سوم، لكن نتوانستند اينها، حالا همه چيز شما محكم شده و پاتان محكم روى زمين هست و كشور خودتان در دست خودتان و اشخاصى كه از طرف خودتان هست، است. وقتى كه همه آنها بودند شما پيش برديد، حالا كه همه رفتند از چه مىترسيد؟ كى را ما داريم ديگر؟ ارتشمان از خودمان است،سپاه پاسدارانمان از خودمان است،قواى ديگر مسلح مان از خودمان است، مردم هم با آنها برادر هستيد و با هم هستند در خوبى و بدى. وقتى مساله اينطور است كى مىتواند كه در اين كشور بتواند يك كارى بكند؟ اصلا چه معنا دارد كودتا در يك همچو كشورى؟ كى،
صحيفه نور ج 15 صفحه 100
كى كودتا مىتواند بكند؟ يك دستهاى در پاريس نشستهاند و منتشر ميكنند كه ما از پاريس داريم راه مىافتيم مىآئيم براى ايران. خوب، تشريف بياوريد راه باز است. اگر شما مىتوانستيد كارى بكنيد چرا رفتيد؟ كسى كه فرار كرده حالا مىگويد ما ديگر با هم منسجم شديم. كىها منسجم شدهاند؟ آخر ما كه مىشناسيم شما را، ملت ما كه مىدانند كه شماها كى هستيد. حالا ما ديگر با هم منسجم شديم و بنا داريم، راه افتاديم، ميگويند راه افتاديم ما، راه افتاديم و داريم مىآئيم.
ملت بايد از كيد آمريكا غافل نباشد
ملت بايد توجه داشته باشد، البته اينها حرفهاى لاطائلى است كه گفته مىشود، لكن معذلك ملت بايد بيدار باشد. از كيد آمريكا غافل نباشد. اينها خودشان قابل آدم نيستند. اگر اينها قابل آدم بودند وضعشان اينطور نمىشد. اينها از ملت بريده بودند و نمىدانستند چه بكنند و فرار كردند، رفتند. اما آمريكائى كه سيلى خورده است از شما، آمريكائى كه دل بسته بود به ايران و نفت ايران و ذخائر ايران، اين آمريكا را شما بيرونش كرديد. غافل نباشيد كه يك قدرتى است و دارد، يك بست و بندهائى هست و يك همچو كارهائى يك وقتى مىخواهد بكند، لكن تا شما بيداريد و زندهايد و ايستادهايد كارى نمىتوانند بكنند. اينطور نيست كه آمريكا يك لشگرى از آمريكا راه بيندازد بيايد ايران بخواهد خرابكارى بكند. آمريكا با دست همينها مىخواهد كار بكند. نقشهاش هم اين است كه با همينهائى كه در پاريس و در جاهاى ديگر جمع شدند، يك همچو كارهائى راه بيندازد. بايد ملت ما توجه داشته باشد با همان قدرت ايمانى كه داشت، با همان قدرت اسلامى كه داشت كه خودش را براى خداداند و خودش را فداى اسلام مىكند بايستد و متوجه باشد كه اگر در صحنه باشيد و بايستيد و هر كدام وظيفه خودتان بدانيد كه حفظ بكنيد كشور خودتان را و برادران خودتان را حفظ بكنيد، هيچ قدرتى نمىتواند اين كار را بكند. مهم اين است كه شما ايستاده باشيد و قائم به امر باشيد و حكومت را از خودتان جدا ندانيد و ننشينيد به اينكه همه كارها را بايد حكومت بكند. يا بايد ارتش بكند. خير، ارتش هم وظيفه دارد، شما هم داريد، من هم دارم، حكومت هم وظيفه دارد، معممين هم وظيفه دارند، وكلا هم وظيفه دارند، همه دارند. حفظ اسلام، ديگر ننوشته بر پيشانى ارتش كه بايد حفظ كند.
اسلام را همه بايد حفظ كنيم
اسلام را همه بايد حفظ كنيم. واجب است بر همه ما، همه شما كه اگر توطئهاى ديديد و اگر رفت و آمد مشكوكى را ديديد، خودتان توجه كنيد و اطلاع بدهيد. يك بيچارهاى به من نوشته بود كه شما كه گفتيد كه همه اينها بايد تجسس بكنند يا نظارت بكنند، خوب، در قرآن مىفرمايد كه: ولا تجسسوا راست است، قرآن فرموده است، مطاع هم هست امر خدا، اما قرآن حفظ نفس آدم را هم فرموده است كه هر كسى بايد لاتقتلوا انفسكم . اين اشكال را به سيدالشهدا بكنيد. وقتى كه اسلام در خطر است همه شما موظفيد كه با جاسوسى حفظ بكنيد اسلام را. احكام اسلام براى مصلحت مسلمين
صحيفه نور ج 15 صفحه 101
است، براى مصلحت اسلام است، اگر ما اسلام را در خطر ديديم، همه مان بايد از بين برويم تا حفظش كنيم. اگر دماء مسلمين را در خطر ديديم، ديديم يك دسته دارند توطئه مىكنند كه بريزند و يك جمعيت بيگناهى را بكشند، بر همه ما واجب است كه جاسوسى كنيم. بر همه ما واجب است كه نظر كنيم و توجه كنيم و نگذاريم يك همچو غائلهاى پيدا بشود. حفظ جان مسلمان بالاتر از ساير چيزهاست، حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است. اين حرفهاى احمقانهاى است كه از همين گروهها القا مىشود كه خوب، جاسوسى كه خوب نيست.جاسوسى، جاسوسى فاسد خوب نيست اما براى حفظ اسلام و براى حفظ نفوس مسلمين واجب است. ما الان يك امانتى در دستمان هست و آن اسلام است عذر نداريم به اينكه ما بنشينيم كنار بگوئيم ديگران بروند حفظش بكنند. امانت مال ديگران نيست. اين امانت، امانتى است كه خدا پيش، براى همه ما هست، نگهدارش همه ما هستيم، نمىتوانيم بنشينيم بگوئيم كه دولت اين كار را بكند، نمىتوانيم بنشينيم بگوئيم ارتش اين كار را بكند. وقتى كشور اسلام مورد تهديد دشمنهاى اسلام هست دفاع از كشور اسلام و نواميس مسلمين بر همه ما، بر تمام ما واجب است، با همه كوشش واجب است. وقتى يك همچو مطلبى پيش آمد و شما هم بحمد الله همه كشور ما، هم زن و مردش آماده براى اين مساله هستند، ديگر خوف اين نيست كه از پاريس يك دسته راه بيفتند بيايند چه بكنند يا از يك جاى ديگر مىخواهند بيايند چه،نه،اين خوفى نيست. يك دفعه هم تجربهاش را كردند و صدام را رها كردند تا پريد به ايران و سيلىاش را هم خورد. الان هم بيچاره گرفتار اين است كه چطورى از زير اين بار فرار كند. ما هيچ وقت سر دعوا با كسى نداشتيم، ما براى حفظ اسلام دفاع بايد بكنيم، براى حفظ مملكت اسلامى دفاع بايد بكنيم. او حمله كرده است و آمده است و شهرهاى ما را گرفته است و خرابكارى دارد مىكند، بر همه ما واجب است كه اين شر را از سر مسلمانها دفع كنيم. ما وارد كشور آنها نشديم كه ما مجرم باشيم، آنها مجرمند كه وارد شدند. يك كسى، دزدى مىآيد منزل يك كسى، اگر اين دزد بايد دفعش كنند، دزد تقضير كار است يا آن كه دفع كرده؟ صاحبخانه كه تقصير ندارد، دزد آمده اين هم بايد دفعش كند. حتى اگر به كشتن او هم منجر بشود بايد دفعش بكند، مجرم اوست. اينهائى كه در سرحدات ولو فرض بكنيد كه اينهائى كه به سرحدات حمله ميكنند به ما، ولو فرض كنيد كه مسلمان هستند، لكن چون حمله كردند دفاع واجب است و كشتن آنها تا دفعشان واجب است. نه اينكه ما سر جنگى داريم، ما مىخواهيم عالم در صلح باشد. ما مىخواهيم همه مردم، همه مسملمين و غير مسلمين همه در صلح و صفا باشند، لكن معنايش اين نيست كه اگر يك كسى بخواهد بريزد در منزل يك كسى و تعدى كند، ما بگوئيم كه سر صلح داشته باشيد و تن بدهيد به ظلم. نه، همانطورى كه ظلم حرام است، انظلام و تن دادن به ظلم هم حرام است. دفاع از ناموس مسلمين و جان مسلمين و مال مسلمين و كشور مسلمين يكى از واجبات است. ما داريم به اين واجب عمل مىكنيم، كشور ما دارد به اين واجب عمل مىكند، آنها در جبهه و ديگران در پشت جبهه دارند به اين واجب عمل مىكنند. آن كه مىآيد و فرض كنيد كه يك ماده منفجرهاى را مىخواهد پرت كند يك جائى، اگر او را گرفتند و حبسش كردند و اگر هم كار را كرده است يك وقت
صحيفه نور ج 15 صفحه 102
او را كشتند، اين دفاع است، اين فساد را از بين بردن است، اين دفع فساد است. آن كه اين كار را دارد مىكند مفسد است، نه شمائى كه داريد دفع مىكنيد او را. شما كه نمىخواهيد كه در يك خانه اى ماده منفجره بريزيد، شما ميخواهيد كه در منزلتان آن ريخته نشود. اين به اين است كه اين اشخاصى كه گول خوردند موعظه كنيم ما، دائما هم موعظه مىكنيم كه اين جوانها را گول زدند، خودشان رفتند دارند آب سرد مىخورند و اين جوانها و بچهها را گول زدند، تا اينها آمدند دارند خرابكارى مىكنند و خودشان را گاهى به كشتن مىدهند و خودشان را به زحمت وا مىدارند. ما اگر هر كس بيايد و توبه كند، توبهاش را، خدا توبهاش را قبول مىكند. ما فرض بكنيم كه يك كسى هم چون آدم را كشته ولى دمش بايد او را بكشد باز ميل داريم كه توبه كند و لااقل آن دنيايش صحيح باشد. ما ميل داريم همه صلح و صفا باشد. همه عالم در صلح و صفا باشند. ما اگر قدرت داشتيم، اصلا باروت را از بين مىبرديم و قواى منفجره را از بين مىبرديم كه اقلا خالى بشود از اين جنايتها. ما نمىخواهيم با كسى دعوا بكنيم، نه با عراق دعوا داريم و نه با فرض كنيد جاهاى ديگر دعوائى ما نداريم، آنها دعوا دارند، وقتى دعوا دارند تو دهنى مىخورند و خوردند، حالا هم از هر جائى هم همچو چيزى پيدا بشود همين مردمند و همين پاسداران هستند و همين ارتش است و همين جوانهاى زن و مرد ما، از هر جا تعدى بشود تو دهنى مىخورند.
ما كه اسلام را خواستيم و مىخواهيم، اسلام اجازه نمىدهد كه ما تعدى كنيم به يك كشورى، لكن فرموده است كه اگر به شما تعدى كردند، بزنيد تو دهنشان، اگر يك دستهاى از مسلمين را، در جنگهاى سابق اين هست، اگر يك دستهاى از مسلمين را كفار سپر قرار دادند، فرض كنيد كه عراق فاسد يك دستهاى از مسلمين بيگناه را سپر قرار داد و پشت آنها ايستاد كه بريزد ايران را بگيرد، بر ما واجب است كه مسلمان و غير مسلمانش را بكشيم. مسلمانها شهيد هستند و به بهشت مىروند و كافرهايش كافرند و به جهنم، دفاع واجب است.
و تا شما هستيد بحمد الله و تا سپاه پاسداران هستند بحمد الله و تا ارتش هست و تا ملت متعهد به اسلام و فداكار براى اسلام هست اين جمهورى هست و اين خرابكارىهائى كه مىبينيد اينها چيزى نيستند. خداوند انشاء الله به همه شما سلامت و سعادت عنايت كند و دست ستمكاران را قطع كند و لشكر ايران را پيروز كند.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 103
تاريخ: 31/5/60
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، نخست وزير و اعضاى هيأت دولت
اسلام از ما توقع دارد و بايد اين دين را ادا كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مطالبى كه جنابعالى و آقاى نخست وزير گفتند همهاش مطالب صحيح است و من هم اميدوارم انشاء الله كه موفق بشويد در اين ماموريت،لكن مردم به جاى برنامه دادن، عمل مىخواهند. هيچ ديگر شماها عذرى نداريد و ما هيچ كدام ديگر عذرى نداريم. در طول اين مدت هى عذرهائى بود و واقعا هم عذر بود. مردم دين خودشان را به جمهورى اسلامى تاكنون ادا كردند، به تكليف خودشان مردم عمل كردند، اشكال در ماهاست بايد ما جواب مردم را بدهيم. مردم به آقاى رئيس جمهور به آن شور و به آنطور راى دادند و بحق هم راى دادند براى اينكه آقاى رئيس جمهور را از خودشان مىدانند، كسى نيست كه، من خيلى از حكومتها را يادم هست، حكومت يك خمين كه يك قصبه بود، حكومت ولايت ثلاث كه مركزش گلپايگان بود، اين حكومتها وقتى كه راه مىافتند، جلوشان يك كسى بود كه يك عصائى هم دستش بود و اشخاصى هم اطراف بودند هر جا مىرفتند آنطور يال و كوپال داشتند لكن در عمل همهاش ظلم بود، همهاش تعدى به مردم، يال و كوپالها را درست كردند براى براى اذيت مردم. من بچه بودم كه حكومت گلپايگان يك نفر آدم شرع هم بود، يكى از متدينترين افرادى كه سراغ داشتم اين را از توى اتاقى كه نشسته بودند وقتى كه حكومت با آنها با خشونت صحبت مىكرد و ما بيرون بوديم، نمىدانم حالا آنجا صحبت چه بود، ايشان مىديدند، كشيدند آن مرد محترم را آوردند توى حياط پايش را بستند به چوب و كتك زدند به او. وضع اينطور بود، وضع زمان بعد هم كه به اينطور نبود به طور بدتر بود. حالا بحمد الله هى گفته مىشود كه خوب چه شده است، چه شده است، اينها نمىدانند چه شده است و يا مىدانند و مىخواهند شيطنت كنند.اينها رئيس جمهورشان اين آقاست و نخست وزيرشان اين آقا و وزير كشورشان آن آقا،ساير وزراشان اين آقا، نه آن بساط حكومت حتى خمين را دارند تا برسد به آنجايى كه عين الدوله چه كرد و فرض كنيد كه ديگران چه بساطى داشتند. خوب، اين يك كارى شده است كه عين الدولههايى كه در هر محلى بودند مردم را كباب مىكردند و آنهمه ظلم مىكردند و حكومتهاى اينها اجارهاى بود يعنى در تهران اين كه راس بود آن خراسان را به يك كسى تيول مىكرد و اصفهان را به يك كسى، اين به حسب اختلاف سعه از آنها پول مىگرفت و اين مختار بود برود آنجا كه كسى كه مثلا آنوقت بيست هزار تومان مىداد و بيست هزار تومان آنوقت
صحيفه نور ج 15 صفحه 104
دو سه ميليون حالا بود، اين بايد برود بيست هزار تومان اين آقا را بدهد يك بيست هزار تومان هم براى خودش تهيه كند، ديگر هرچه مردم مىخواستند كه شكايت كنند بنابراين بود كه ديگر شكايتها را گوش ندهد. آن حاكم بيست هزار تومان را آنجا بدهد برود آنجا فعال مايشاء،هرچه مردم شكايت كنند، ديگر مردم مايوس شدند كه شكايت بكنند و شكايت هم نمىكردند مردم. حالا وضع اينطور شده است كه يك وضع اسلامى است يعنى از خود مردمند و از خود جامعه برخاستهاند و براى خود جامعه مىخواهند عمل بكنند و همه شان هم بحمد الله مسلمان و متعهد و بنابراين دارند كه خدمت بكنند. خوب، اين حرفها همه درست اما در مقام عمل بايد يك عمل مثبت نشان داده بشود. اين مردم زحمت كشيدند در اين مدت، غالبا فداكارى كردند و اينقدر هم توقع ندارند كه چه بشود اما خوب اسلام از ما توقع دارد و ما بايد ادا كنيم اين دين را. مردم جانشان را، بچههايشان را، جوانهايشان را فدا كردند و معذلك خوب به شما راى دادند، وكلايشان به آقايان وزرا... خودشان به ايشان، اينها كار خودشان را كردند و انصافا از اول انقلاب تا حالا آن كه كار خودش را صد در صد صحيح انجام داد ملت بود، صد در صد كار خودش را خوب انجام داد يعنى در همه مشكلات با دولت موافقت كرد، در كجا شما سراغ داريد كه جنگ در يك طرف بشود و از آن طرف مملكت خود مردم پا بشوند بروند كمك كنند پا بشوند در پشت جبهه وسايل فراهم كنند اينها يك نمونههايى است كه مال اسلام است، مردم چون متعهد بودند و مسلم بودند و عقائد اسلامى داشتند خودشان را موظف مىدانستند كه كشورشان را حفظ كنند و كمك كنند به آقايان. حالا نوبت آقايان است كه در مقابل اينهمه زحمتى كه آنها كشيدند و محبتى كه آنها كردند و فداكارى كه آنها كردند حالا نوبت آقايان است كه من نمىگويم جبران، آنها نكردند براى اينك يك چيزى بگيرند از شما، اما وجدان اقتضاى اين را مىكند كه در همه جا كارها به نفع مملكت و به نفع اسلام و به نفع اين جمعيتها و خصوصا اين مستمندان كه در همه كشور هستند بايد همه دست به هم بدهيد و اينطور نباشد كه مثلا آقاى رئيس جمهور كنار بنشيند و محول كند به دولت، و نيستند اينطور، من مىدانم همه اينطور نيستند. آقاى رئيس جمهور هم از خود ملت است و مملكت خودش هست و براى خودش كار مىكند. همه وزارتخانهها هم هر چه مىتوانند وقتى ديدند لازم است به يكديگر كمك كنند به اوضاع بيايند كمك بكنند. اجنبى نيستند از هم كه او بخواهد كار او را بشكند او بخواهد كار او را بشكند يا كمك به او نكند مردم هم حاضرند كه وقتى يك مشكلى را ديدند براى هر يك از شما مردم حاضرند به اينكه عمل بكنند، نوبت، نوبت شماست كه بايد اين دين را به اين مردمى كه شما را نشاندند سر اين مسند دين خودتان را عمل بكنيد ادا كنيد به مردم.
افراد كار شكن در وزارتخانهها بايد شناسائى و كنار گذاشته شوند
و يكى از مسائل مهم قضيه افرادى است كه در وزراتخانههاست، افرادى كه ممكن است باشد هست البته، كه اينها علاوه بر اينكه خدمت نمىكنند كارشكنى هم مىكنند هست الان اين، يك دستهاى هستند كه اينها فقط براى اينكه چيزى گيرشان بيايد و يك حقوقى گيرشان بيايد و يك قدرى نق
صحيفه نور ج 15 صفحه 105
بزنند و يك قدرى هم كارشكنى بكنند، پا بشوند بروند منزلشان. اينها بايد شناسائى بشود درست. و اين افراد كنار گذاشته بشود و هر طورى ديگر كه البته صلاح ميدانيد به تدريج البته.
سفارتخانهها آبروى كشور اسلامى ما هستند
البته مساله سفارتخانهها كار مهمى است. سفارتخانهها از اول كه جمهورى اسلامى بپا شد من از آن روز اول به وزراى خارجه كه شدند يكى بعد از ديگرى اين مطلب را هى گفتهام اين سفارتخانهها بايد تصفيه بشود، بايد درست بشود، آنها. كسانى كه رفتهاند و ديدند و آمدند، آنها مىگويند كه اينها همان بساط سابق را دارند. چند وقت پيش از اين يكى آمده بود گفته بود همان بساط سابق را دارند گاهى فرق مختصرى كرده. اين سفارتخانهها آبروى كشور اسلامى ماست، اگر آنجا بد باشد، مردم آنها را، آن مردم خارج آنها را نگاه مىكنند وقتى ديدند كه يك سفارتخانه اى در وفق دولت اسلامى نيست، بر وفق اسلام نيست، وضعش همان وضع طاغوتى است از آن قياس مىكنند كه خوب داخل هم همين است فرق نمىكند. يكى از مهمات اين است كه البته با آقاى وزير خارجه است كه اين كارها را انجام بدهند و جديت كنند در اين امر. قضيه وزارت ارشاد كه از مهمات است، در وزارت ارشاد، بايد ارشاد بكنند مردم را، بايد تبليغ بكنند اسلام را، بايد عمل بكنند به مسائلى كه اسلام را ترويج مىكند. و همه وزارتخانهها،وزارت كشور از وزارتخانههاى بسيار وسيع است بحمد الله در راسش هم آقاى مهدوى واقع شدند كه خوب ما از سابق ايشان را ارادت داشتيم و حالا هم ارادت داريم و بعدها هم ارادت خواهيم داشت به ايشان. و ايشان هم بايد يك قدرى با فعاليت ديگرى و زيادترى و الان ديگر كسى نيست كه عذر بياورد كه من مىخواستم بكنم و فلانى نگذاشت، سابق عذر مىآوردند كه ما وزير خارجه نتوانستيم درست كنيم و واقعا هم اين هم يكى از مصيبتها بود كه خوب تا آخر وزارت خارجه درست نشد و ساير كارها هم هى كارشكنى مىشد.
مقام براى خدمت به مردم است
الان اين مسائل بحمد الله نيست، اختيار دست خود شماهاست و شماها بايد براى اين ملت خدمت كنيد و خودتان را خدمتگزار مردم بدانيد. اگر در ذهنتان بيايد كه، بياوريد كه من وزيرم و بايد مردم از من چه بكنند بدانيد اصلاح نشديد.
در ذهنتان حتى خلجان بكند، آقاى رئيس جمهور در ذهنش خلجان بكند كه من شخص اول مملكت هستم و چه و كذا، اين اصلاح نشده است خلجانش هم از شيطان است. آن خلجانش هم، او عمل نمىكند اما در ذهنش اين خلجان را هم بيرون كند. و همين طور هر يك شماها خدمتگزار اين مملكت هستيد، خدمتگزار اين ملت هستيد و براى اين ملت هم شكرانه اينكه اين دست تعدى متعدىها قطع شد و رژيم منحوس شاهنشاهى كه از اول غلط بوده از بين رفت و مملكت دست شماها افتاد كه از خود مردم هستيد و با خود مردم هستيد، مهم اين است در مقابل عمل هم وزارتخانهها را درست تصفيه
صحيفه نور ج 15 صفحه 106
كنيد. ببينيد افرادى كه واقعا مىخواهند نگذارند كارها انجام بگيرد، خواهند مردم را ناراضى كنند، هستند. البته اشخاصى كه بنايشان بر اين است كه ناراضى كنند، اينها را بايد تصفيه بكنيد و بخواهيد هم كه در هر عملى رضايت همه مردم را به دست بياوريد اين امكان ندارد، بالاخره در هر عملى اگر تصفيه باشد، يك دسته تصفيه شده مخالف مىشوند يك دسته رفقاى تصفيه شده مخالف مىشوند. شما همان نظرتان به اين باشد كه تكليف شرعى الهى خودتان را كه مقامى را داريد و بايد به اين مقام خدمت كنيد. اين آلت است براى خدمت به مردم، خودش چيزى نيست، اگر خدمت به مردم كرديد، مقام براى شما صلاحيت دارد، خوب است و اگر نشد مقام چيزى نيست. من دعا مىكنم انشاء الله خداوند شماها را موفق كند، مويد كند و كابينهاى كه بحمد الله شايد در طول تاريخ ما همچو كابينهاى به اين صحت و به اين خوبى و با اين چهرههاى نورانى نداشتيم حالا انشاء الله نورافشانى كنند و مردم را هم برسند بهشان و خصوصا طبقه مستضعفين را كه بايد به آنها رسيدگى بشود، در هر امرى از امور رسيدگى بشود، با حفظ موازين اسلامى و شرعى به همه امور رسيدگى بشود.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 107
تاريخ: 2/6/60
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از افسران و درجه داران شهربانى جمهورى اسلامى و اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجويان خارج از كشور
براى خاطر قطع ايادى ستمكاران دنيا از ايران، ما مورد ظلم زياد واقع شديم
بسم الله الرحمن الرحيم
از قرار مذكور از برادرهاى خارج از كشور هم، از پاكستان و اندونزى و بعضى جاهاى ديگر هم، اينجا تشريف دارند و اميدوارم كه اين سفرى را كه آنها كردهاند به طور شايسته در مسائل ايران و گرفتارىهاى ايران توجه كنند و كشورهاى خودشان را مطلع كنند.
ما در اين انقلاب پيروزىهاى فوق تصور داشتيم و مظلوميتهاى زياد. بزرگترين پيروزى تحول يك رژيم دو هزار و پانصد ساله مستكبر و ستمگر به يك رژيم اسلامى كه در راه اسلام مىخواهد قدم بردارد و انشاء الله بردارد و براى خاطر همين پيروزى عظيم كه به دست ملت و برادرهاى ارتشى و ژاندارمرى و پاسبانهاى شهربانى كه همه متصل شدهاند به ملت و اين پيروزى را به دست آوردند، براى خاطر همين پيروزى كه دنبالش قطع ايادى ستمكاران دنيا از ايران و اميد آنكه از جهان باشد، ما مورد ظلم زياد واقع شديم. ظلم از طرف ابرقدرتها كه منافع خودشان را از دست دادهاند در ايران و از دست رفته احتمال مىدهند در ساير كشورهاى اسلامى و كشورهاى مستضعف هست از آنها خيلى بعيد نبود براى اينكه آنها از اسلام سيلى خوردهاند و اين سيلى را نمىتوانند تحمل كنند، از اين جهت به مخالفت با ما برخاستهاند و به مخالفت با رژيم جمهورى اسلامى كه تمام مقصدش اين است كه احكام اسلام را در اين كشور پياده كند.اين سيلى كه خوردهاند آنها، موجب اين شد كه از همه اطراف به ما هجوم بياورند و ايادى خودشان را از داخل و خارج تجهيز كنند براى سركوبى اين جمهورى اسلامى يعنى براى سركوبى اسلام. آنها به حسب موازين خودشان به خودشان حق مىدهند كه مخالفت كنند.
مقابله با اسلام به اسم روحانيت اهل سنت
لكن ما از طرف برادرهاى اسلامى مان هم و كسانى كه دست پرورده ديگران هستند و آنها را ما برادر حساب نمىكنيم، از آنها هم مورد ظلم و ستم واقع شديم. منجمله تبليغات دامنه دارى كه از طرف بعض روحانيينى كه به ظاهر روحانى و در واقع اجير دولتها در ممالك اسلامى،بعضى از آنهائى كه
صحيفه نور ج 15 صفحه 108
شايد از رژيم شاه هم بهره بردارى مىكردند، در طول اين مدتى كه جمهورى اسلامى راه خودش را گرفته و به پيش مىرود آنها ساكت ننشستهاند و با اسم اسلام با اسلام طرف شدند، مقالات نوشتند. آنهائى كه براى بگين تبليغ مىكنند و براى صهيونيسم و به نفع آنها، براى جمهورى اسلامى ما و عليه ما تبليغ مىكنند با اسم روحانيت اهل سنت. در صور تى كه روحانيون اهل سنت، اين قشر مزدور را از خودشان نبايد حساب كنند، لكن ما مورد ظلم نسبت به از طرف اينها هم واقع شديم. البته اين صحبتهائى كه آنها مىكنند و در خارج پخش مىكنند ارزشى آنقدر ندارد، حتى پيش آنهائى كه آنها را وادار مىكنند به اين معانى، لكن اين برادرهاى ما كه از ممالك ديگر در اينجا حاضر هستند و آمدهاند راجع به جمهورى اسلامى تحقيقات بكنند خوب است يك مقدارى زيادتر بمانند و يك تحقيقاتى بيشتر بكنند.
از اولى كه اين جمهورى اسلامى در ايران تحقق پيدا كرد تاكنون اينها مطالعه كنند و ببينند كه چه مىگويد و چه مىخواهد.آيا ملتى كه از اول فرياد زده است كه ما اسلام را مىخواهيم و جمهورى اسلامى را ميخواهيم و با فرياد الله اكبر و لااله الا الله بدون اينكه ساز وبرگ صحيحى داشته باشد غلبه كرده است بر آنهائى كه به اسلام اعتقاد نداشتند يا بر ضد اسلام عمل مىكردند آيا باز سزاوار است كه در بين مسلمين كسى پيدا بشود كه مدعى اسلام است و مدعى روحانيت اسلامى، با يك همچو رژيمى كه تمامى همش به اين است كه اسلام را در اين مملكت پياده كند و در ساير ممالك تبليغ كند، با اين بايد مخالفت كرد؟
ما اسرائيل را قابل آدم نمىدانيم تا اينكه با او ربطى داشته باشيم
ما توقع نداريم از امثال سادات وصدام كه سر سپرده كشورهاى قدرتمند هستند و سر سپرده آمريكا هستند و در مملكت اسلامى پايگاه براى كفار و براى ستمگران و براى آمريكا مىسازند و اجازه مىدهند كه بسازند. ما از آنها توقع نداريم، براى اينكه آنها به اسلام اعتقادى ندارند و آنها نوكرند، نوكر آمريكا هستند و هر چه او امر كند عمل مىكنند. چنانچه اين هجومى كه به كشور اسلامى كردند بدون هيچ بهانه، به امر قدرتهاى بزرگ و خصوص آمريكا انجام گرفت. از آنها ما توقعى نداريم، البته آنها بايد با طرق مختلف با ما مخالفت كنند و ما هم نشستيم اينجا كه مخالفتهاى آنها را خنثى كنيم و گوش كنيم. آنها براى يك كشورى كه از اول با اين طايفه صهيونيسم ملعون مخالفت كردند و ما كه قبل از اين انقلاب در زمان رژيم منحط پهلوى دائما مخالفت كرديم با آن رژيم فاسد، آنها ما را متهم مىكنند به اينكه ما از اسرائيل اسلحه مىآوريم. ما اسرائيل را قابل آدم نمىدانيم تا اينكه با او ربطى داشته باشيم. ما بيش از بيست سال است كه در هر جا صحبت شده است، در هر جا اعلاميه پخش شده است يكى از امورى كه در راس مسائل ما بوده است اسرائيل بوده است و ستمگرى اسرائيل، در صورتى كه بسيارى از سران ممالك اسلامى يك قدم همراه نبودند كه مخالفت با اسرائيل كنند.
صحيفه نور ج 15 صفحه 109
همين صدامى كه اين بساط را درست كرد و با آنطور كه مىگويند با نظر خودش براى نجات از اين ننگى كه بار آورده و حمله به ايران اسلامى كرده است و به شكست رسيده است، براى سرپوش روى اين جنايت اسرائيل را وادار مىكند كه يك مركزى را كه آنها دارند، آن مركز را بمباران كنند تا يك وسيلهاى بشود براى اينكه گفته بشود اسرائيل مخالف با صدام است، مخالف با دولت بعث عراق است. دنبال او يك بهانهاى پيدا مىكنند، يك بهانه پوچى پيدا ميكنند كه خير، اسرائيل با صدام مخالف است لكن با ماها پيوند دارد. اين يك حرف پوچ بچگانه است كه به خيال خودشان مىخواهند ما را در بين ممالك اسلامى طرفدار اسرائيل حساب كنند. در صورتى كه ما از اولى كه در اين امور و در اين نهضت وارد شديم، يكى از مسائل مهم ما اين بود كه اسرائيل بايد از بين برود و آنها نمىتوانند كه يك همچو مطلب فاسدى را به كرسى بنشانند، لكن اين برادرهايى كه از خارج از كشور آمدهاند اينجا، بررسى كنند اين مسائل را، ببينند كه ما با سلاح اسرائيل مىخواهيم جنگ بكنيم يا با سلاح ايمان جنگ مىكنيم.
ما امروز كشورمان يك كشور اسلامى است و منسجم و همه قواى مسلحه ما با هم منسجم و با ملت هم منسجم. شما الان اين برادرهاى شهربانى ما را مىبينيد كه در بين روحانيينى كه با آنها در تماس هستند آمدهاند اينجا و زير يك سقف، روحانيين و شهربانى مجتمع شدهاند و خدمتگزارى خودشان را به اسلام و به كشور اسلامى اعلام ميكنند و البته هم در همين راه هستند و من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه قواى مسلح را مىخواهم و بخصوص شهربانى كه خدمتگزار در شهرهاست و البته بايد بيشتر از اين خدمت كند و من اميدوارم كه موفق بشود.
كاخ سفيد اعلام كرد كه از اين منافقين بايد پشتيبانى كرد
و اين گرفتارىهاى جزئى كه در سطح كشور هست و در بين شهرها هست و اين دزدهائى كه طرفدارى آنها را امريكا مىكند و اعلام مىكند كه بايد امريكا طرفدار اين منافقين باشد، اينها را انشاء الله به زودى شرشان از ايران كنده بشود و هيچ اينها قابل ذكر نيستند. اينها يك دزدهائى هستند كه گاهى يك جايى يك چيزى منفجر مىكنند. كارى كه يك دزدى مىكند، اينها هم او را مىكنند، هياهوشان خيلى است، صحبت خيلى مىكنند ولى واقعيتى اينها ندارند. البته ما بسيار متاثريم از اين جوانهائى كه از اينها گول خوردهاند و خودشان و عائله خودشان و زندگى خودشان را براى اينهائى كه امريكا اعلام مىكند كه طرفدارى از اينها لازم است، تباه مىكنند.
ما براى اين متاثر هستيم و از آنها باز مىخواهيم كه دست ازاين امريكائىهائى كه با صورتهاى مختلف در كشور ما ظاهر مىشوند و شدهاند برداريد و بيائيد وارد اسلام بشويد كه ضد هر قدرت فاسد است اينها مدعى از اول ادعاى اين را مىكردند كه ما مسلمان هستيم و براى اسلام كذا. و من هم از آن اول فهميدم كه دروغ ميگويند و بعد هم ما مخالف با امريكا هستيم، اينها. اين هم معلوم بود دروغش لكن امريكا فاش كرد اين مطلب را، اعلام كرد، كاخ سفيد اعلام كرد كه از اين
صحيفه نور ج 15 صفحه 110
منافقين بايد پشتيبانى كرد. و اين آدمى كه و اين آدمهائى كه مىگفتند كه ما مخالفيم با اين كشورهاى ستمگر، در كشورهاى ستمگر رفتهاند و با اسلام مىخواهند مخالفت كنند، با ملت خودشان مىخواهند مخالفت كنند، لكن اينها هيچ ديگر عنوانى ندارند در اين كشور، حرف مىزنند، مقاله مىنويسند لكن در اينجا هيچ جاى پائى ندارند.اگر داشتند، اگر از اين مملكت يك عشر راه هم مىداشتند، مىماندند اينجا لكن اينطور نيست و اينها راهى ديگر براى اينكه بيايند در اين كشور ندارند و همان جاها بايد مقاله بنويسند و هياهو بكنند و با اربابهاى خودشان بست و بند كنند به خيال اينكه كارى ازشان مىآيد و كارى ازشان نمىآيد.
و من از همه ملت ايران خواستار هستم كه باهوشيارى توجه كنند به اين خرابكارىهايى كه اينها مىكنند و پند بگيرند از آن مادرى كه پسر خودش را آورد و محاكمه كرد كه آن يكى از نمونههاى اسلام است و ديگران هم اينطور باشند. نصيحت كنند اول اولادهاى خودشان، برادرهاى خودشان، فرزندان خودشان را و اگر نپذيرفتند، آنها را معرفى كنند تا به وظيفه اسلامى خودشان و به وظيفه ايمانى و ملى خودشان عمل كرده باشند.
و من از تمام قواى مسلح خواستارم كه انسجامشان همانطورى كه تاكنون بوده است از حالا به بعد هم منسجمتر بشوند و مخصوصا شهربانى در شهرهايى كه هست در تمام كشور، قدرت خودش را زياد كند و پرسنل خودش را قوى كند و با اين اشرارى كه دزد هستند و مردم را گاهى مىكشند و روحانيون را گاهى مىكشند، با اينها مقابله كنند و اينها را بفهمند كجا هستند و بررسى كنند و انشاء الله شر اينها را از اين كشور بكنند، گرچه اينها چيزى نيستند كه ذكرى از آنها بشود.
بحمد الله الان كشور ما تمام ارگانهائى كه بايد درش تحقق پيدا بكند پيدا كرده است و تمام ارگانها با هم منسجم هستند و آن چيزى را كه ديگران مىخواستند كه بين سران اين كشور اختلاف ايجاد كنند و دولت را با مجلس مقابل كنند، قوه قضائى را با ديگران، آنها نتوانستند و امروز تمام ارگانهاى دولتى با هم منسجم و مقصد اسلام و تمام قواى مسلح با هم منسجم و مقصد اسلام و ايران و تمام ملت با آنها همراه و همفكر و يك همچو ملتى كه تمام ارگانهايش با هم منسجم هستند، اين ديگر آسيب بردار نيست.
و من اميدوارم كه توجه همه افراد ملت ما در اين معنا باشد كه تا وحدت خودشان را حفظ كنند آسيب نخواهند ديد و دشمنان شما دنبال اين هستند كه اختلاف ايجاد كنند و نتوانستند و انشاء الله نمىتوانند.
و اين يك مشت جوان گول خورده انشاء الله بيدار مىشوند و به دامن اسلام و ملت بر مىگردند و حالا كه خيانت سران خودشان را به كشور فهميدند و امريكائى بودن آنها را به صراحت فهميدند ديگر عذرى ندارند كه آنها را طرفدار اسلام يا طرفدار ملت بدانند، اينها بايد برگردند به دامن اسلام و راه توبه باز است. اگر خود آنها پيشقدم بشوند و بيايند، قبل از اينكه آنها را بگيرند، به دامن اسلام برگردند، توبه آنها مقبول است و من اميدوارم كه اين امر تحقق پيدا بكند و آن سرانى هم كه در خارج
صحيفه نور ج 15 صفحه 111
هستند و فاسد هستند اگر چنانچه آنها هم توجه بكنند و راه خطاى خودشان را بفهمند باز راه توبه هست گرچه مىدانم كه آنها توبه نمىكنند. و من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه كشورهاى اسلامى و سعادت همه قواى مسلح اسلام و ايران و سلامت همه برادران را از خداى تبارك و تعالى خواستارم و اميدوارم كه پرسنل شهربانى هم با توجهى كه از طرف روحانيون به آنها هست تمام نقيصهها را رفع كنند و ايران را براى خودشان به طور شايسته تقويت كنند تا طمع ديگران ببرد از اين كشور و انشاء الله كشور مستقل و آزاد براى خود شما باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 112
تاريخ: 9/6/60
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم به مناسبت شهادت برادران: محمد على رجائى و دكتر محمد جواد باهنر
منطق ملت ما، منطق قرآن است
بسم الله الرحمن الرحيم
منطق ما، منطق ملت ما، منطق مومنين، منطق قرآن است، نا لله و انا اليه راجعون با اين منطق هيچ قدرتى نمىتواند مقابله كند. جمعيتى كه، ملتى كه خود را از خدادانند و همه چيز خود را از خدا مىدانند و رفتن از اينجا را به سوى محبوب خود،مطلوب خود مىدانند، با اين ملت نمىتوانند مقابله كنند. آن كه شهادت را در آغوش، همچون عزيزى مىپذيرد، آن كوردلان نمىتوانند مقابله كنند. اينها يك اشتباه دارند و آن اينكه شناخت از اسلام و شناخت از ايمان و شناخت از ملت اسلامى ما ندارند. آنها گمان مىكنند كه با ترور شخصيتها، ترور اشخاص مىتوانند با اين ملت مقابله كنند و نديدند و كور بودند كه ببينند كه در هر موقعى كه ما شهيد داديم ملت ما منسجمتر شد.
ملتى كه قيام كرده است در مقابل همه قدرتهاى عالم، ملتى كه براى اسلام قيام كرده است، براى خدا قيام كرده است، براى پيشرفت احكام قرآن قيام كرده است اين ملت را با ترور نمىشود عقب راند. آنها گمان مىكنند كه افكار مومنين و ملت بپاخاسته ما همچون افكار غربزدهها و غرب است كه جز به دنيا فكر نمىكنند و جز متاع دنيا جا نمىبينند، اينها هم آنطورند.
ملتى كه از اول، از صدر اسلام پيشوايان آن جان خودشان را فدا كردند براى هدف خودشان كه آن خدا و اسلام است، به اين مسائل و به اين امور از بين نخواهند رفت و سستى نخواهند داشت. ملت ما، ملت عزيز ما در تاريخ خوانده است كه على ابن ابيطالب سلام الله عليه با دست يكى از همين منافقين، با دست يكى از همين اشخاصى كه بصورت، اسلام و از اسلام جدا بودند فرق مباركش شكافت. ملت ما چون على ابن ابيطالب را فدا كرده است از براى اسلام، فدا كردن امثال اين شهدا براى ملت ما يك مساله مهم نيست، گرچه خود واقعه و خود اين افرادى كه شهيد شدهاند در نظر همه ما عزيز و ارجمندند و آقاى رجائى و آقاى باهنر هر دو شهيدى هستند كه با هم در جبهههاى نبرد با قدرتهاى فاسد هم جنگ و همرزم بودند و مرحوم شهيد رجائى به من گفتند كه من 20 سال است كه با آقاى باهنر همراه بودم، و خداوند خواست كه با هم از اين دنيا هجرت كنند و به سوى او هجرت كنند.كسى كه هجرت را به سوى خدا ميداند و شهادت را فوز عظيم مىداند و شهدايى كه در صدر اسلام و از صدر اسلام تاكنون داده است عاليتر و بالاتر از تمام افرادى هستند كه در اين قرن موجودند مثل
صحيفه نور ج 15 صفحه 113
على ابن ابيطالب سلام الله عليه و حسن ابن على سلام الله عليه و حسين ابن على و اصحاب او سلام الله عليهم و ساير ائمه ما عليهم السلام، آنها همه عمر خودشان را صرف كردند تا اسلام را حفظ كنند و ماهم تمام عمرمان را بايد صرف كنيم تا اسلام را كه به دست ما سپرده است حفظ كنيم.
من در عين حال كه شهادت اين دو بزرگوار براى من بسيار مشكل است در عين حال مىدانم كه آنها به رفيق اعلى متصل شدهاند و براى آنها آرامش هست و اينطور گرفتارىهايى كه الان براى ما هست ديگر براى آنها نيست و آنها رسيدند به مطلوب خودشان و از اين جهت به آنها و به خانوادههاى آنها و ملت اسلامى تبريك عرض مىكنم كه چنين شهدايى تقديم مىكنند. در عين حالى كه مصائب اينها مشكل است براى ما، لكن كشور ما و ملت ما با تمام قدرت ايستادهاند تا همچو شهدايى تقديم كنند و هيچ راه عقب نشينى ندارند و فكر نمىكنند به سستى. آن كوردلانى كه گمان كردهاند كه جمهورى اسلامى با نبود چند نفر از بين خواهد رفت و سقوط خواهد كرد، آنها افكارشان، افكار اسلامى نيست و از اسلام خبرى ندارند و از ايمان اطلاعى ندارند و افكارشان، افكار مادى و براى دنيا كار مىكنند و به هواى دنيا هستند.
بايد ديد كه اينهايى كه اينطور كارها را انجام مىدهند انگيزه آنها چيست. انگيزه آنها اين است كه براى اين ملت بعد يك دسته ديگرى از صنف خودشان بيايند و حكومت كنند ؟اينها مگر نشناختهاند اين ملت را كه كسى كه انحراف دارد از اسلام و كسى كه سركرده تروريستها هستند، كسانى كه سر كرده اينها هستند و اينها را وادار به خرابكارى مىكنند در بين ملت جاى ندارند.
ما حكومتمان و افرادى كه در راس حكومت بودند چون از همين مردم هستند و از اشخاصى نيستند كه از آن بالاها، يعنى آن پائينها آمده باشند و حكومت كرده باشند بر ملت، از اين جهت ملت ما آرام است، دلش مطمئن است به اينكه وقتى كه اين شهدا نباشند، به جاى آنها داوطلبانى براى شهادت حاضر به صحنه هستند. ما در عين حال كه براى اين شهدا متاثر هستيم و اينها اشخاص ارزندهاى براى ملت و ما و براى جمهورى ما بودند لكن ما باز در صفهاى دنبال آنها افراد داريم و اشخاص متعهد داريم و اشخاص مومن متعهد به اسلام داريم و دنبال او ملت داريم و ملتى كه هيچ گونه عقب نشينى در اين مسائل نخواهد كرد و با اين ترتيب جمهورى اسلامى آسيبى نخواهد ديد.
جمهورى اسلامى ما وضعى دارد كه ملت، خود را از دولت مىدانند
در زمانهاى سابق، زمان رژيمهايى كه در سابق بودند، رژيمهاى سلطنتى وضع اينطور بود كه اگر يك سلطانى كشته مىشد يا مىمرد كشور به هم مىخورد. نكته او اين بود كه آن سلطان و عمال آن سلطان به قدرى ظلم كرده بودند بر مردم و بر تودههاى ميليونى مردم كه به مجرد اينكه او از بين مىرفت خود مردم قيام مىكردند بر ضد حكومت، لكن جمهورى اسلامى ما وضعى دارد كه خود ملت يك فردى را مىآورند و خود ملت يك فردى را كنار ميگذارند و خود ملت وقتى كه يك فردى شهيد شد به جاى او باز يكى را انتخاب مىكنند و خود را از دولت مىدانند و دولت را از خود مىدانند و خود را از
صحيفه نور ج 15 صفحه 114
رئيس جمهورى مكتبى مىدانند و رئيس جمهورى مكتبى را از خود ميدانند از اين جهت ولو اينكه رئيس جمهور شهيد بشود، نخست وزير شهيد بشود و هر مقامى شهيد بشود، ملت ما هيچ خم به ابرو نمىآورند و كسانى ديگر را به جاى آنها انتخاب مىكنند.
الان سرتاسر كشور ما را اگر چنانچه ملاحظه كنيد، تهران با آن جمعيت كثيرى كه الان در نزديك دانشگاه متمركز هستند و ساير شهرها هم مثل تهران، مابين اين جمهورى و جمهورىهاى عالم و مابين اين دولت و دولتهاى سابق اين كشور مىتوانيد حكومت كنيد كه چه فرقها هست. اگر صدر اعظمى در زمان سابق كشته مىشد امكان نداشت كه مردم، توده مردم، بازار مردم هيچ عكس العملى از خود نشان بدهند الا سرور، الا مسرت.
و امروز كه يك نفر از ما و دو نفر شهيد معظم از ما رفته است سرتاسر كشور ما به عزا نشسته است و سرتاسر كشور ما انسجام خودش را حفظ مىكند و حفظ كرده است و فردا كه اعلام مىكنند براى انتخاب رئيس جمهور، همه اين مردم براى انتخاب حاضرند.
من مىدانم كه در خارج الان عنصرهايى كه با اين جمهورى اسلامى بلكه با اسلام مخالف هستند و بوقهاى خارج و تبليغاتى، خواهند گفت كه اين دو نفر كه شهيد شدند ايران به هم مىخورد و خواهند گفت كه در عزاى اينها مردم بى تفاوت بودند و يا خوشحال بودند و آنها با اينكه مىدانند، كوردلانه اينطور انتشارات و تبليغات را انجام مىدهند. الان ببينيد كه سرتاسر كشور ما امروز در سوگ هستند و در همه خيابانها و كوچهها، بازارها در سوگ نشستهاند و الان كه به من اطلاع دادهاند گفتند جمعيت بيشتر از آنوقتى است كه 72 تن شهيد شدند.
ملت ما اينطور است اگر بعد از اين هم خداى نخواسته اشخاصى شهيد بشوند ملت ما همين ملت است و نهضت ما همين نهضت. و آن عمده اين است كه كارى كه براى خداست، نه براى افراد، نه براى اشخاص، نه براى شخصيتها، اين كار ركود نمىكند با رفتن افراد و با رفتن شخصيتها. كشورى از رفتن شخصيتهاى خود تزلزل پيدا مىكند كه ملت او و افراد آن ملت دل به شخص بسته باشند، دل به اشخاص بسته باشند، اما كشورى كه دل او به خدا پيوسته است و براى خدا قيام كرده است و از اول، نه شرقى و نه غربى و جمهورى اسلامى را ندا داده است و با بانگ الله اكبر صغير و كبير و زن و مردش در صحنه حاضر شدهاند و اين نهضت را و اين انقلاب را بپا كردهاند، همين ملت هستند، براى اينكه خدا هست. رجائى رفت، ديگران اگر نيستند خدا هست. در جنگى كه در صدر اسلام بود، ندا در دادند منافقين به اينكه پيغمبر شهيد شد، لكن بعضى گفتند اگر شما پيغمبر را مىپرستيد، شهيد شد، به شهادت او ترتيب اثر بدهيد و اگر خدا را مىپرستيد خدا هست ولو پيغمبر رحلت بفرمايند. امير المومنين سلام الله عليه جان خودش را فدا كرد براى اسلام و شهيد شد و اسلام به جاى خودش بود. امام حسين سلام الله عليه خود و تمام فرزندان و اقرباى خودش را فدا كرد و پس از
صحيفه نور ج 15 صفحه 115
شهادت او اسلام قويتر شد.
با رفتن شهدايى با اينكه بسيار ارزشمند بودند و هستند، با رفتن شهدا در عين حال كه ما متاثر هستيم، لكن چون ما توجهمان به خداست و براى خداست و ملت ما براى خدا قيام كرده است، با رفتن اشخاص هيچ سستى به خودشان راه نمىدهند و گرفتار اين خطا نيستند كه افراد يك مسالهاى را ايجاد مىكنند.
ابن ملجم از عاملين بمب گذارى مردتر است
خداى تبارك و تعالى از اول با شما بوده است و مادامى كه شما در صحنه باشيد و انشاء الله هستيد و خواهيد بود، خداى تبارك و تعالى شما را پشتيبانى مىكند شما قوى خواهيد بود. قواى مسلحه ما در جبهههاى جنگ بايد توجه بكنند كه آنها براى خدا مىجنگند نه براى رئيس جمهور و براى نخست وزير و براى ديگران، آنها دل را قويتر كنند و هر چه اشخاص فاسد به اين كشور صدمه وارد مىكنند آنها قويتر در مركز خودشان مشغول به مجاهده و مبارزه باشند. و گمان نكنيد كه اينها از روى قدرت يك همچو كارهايى را انجام مىدهند، يك بمب در يك جا منفجر كردن، يك بچه 12 ساله هم مىتواند او را بگيرد يك جايى بگذارد و خود او منفجر بشود، اين قدرتى نيست، اين كمال ضعف است. من ابن ملجم را از اينها مردتر مىدانم براى اينكه او آمد و در حضور مردم كار خودش را كرد و خداوند او را لعنت كند، و اينها آن مردانگى آن نامرد را هم ندارند و به طور دزدى يك كارى انجام مىدهند و خودشان را اصلا ظاهر نمىكنند. اينهايى كه از اينجا فرار كردند و از خارج دستور مىدهند كه مردم را اقتيال كنند و به طور دزدكى بكشند، اينها تز نامردهاست. من اميدوارم كه كشور ما به همان طورى كه در مقابل همه قدرتها ايستاد و ايستادگى كرد و زن و مردش و جوان و پير مردش و بچه و بزرگش در مقابل، مشتها را گره كرد و ايستاد و قدرتهاى بزرگ را از مملكت راند و به جهنم فرستاد، انشاء الله الان هم در صحنه هستند و همه اينها ايستادهاند در مقابل اينطور گرفتارىها صبر مىكنند و منطق اينها اين است كه از خدا هستيم و به سوى خدا مىرويم. ما كه از خدا هستيم و همه چيز ما از خداست، در راه خدا داريم صرف مىكنيم و باكى نداريم و اينطور نيست كه گمان كنيم كه از اينجا كه رفتيم ديگر خبرى نيست. آنها بايد بترسند كه قيامت را هم در همين جا خيال مىكنند كه هست، بعثت را هم در همين جا خيال مىكنند و آن را بعثت امت مىدانند نه بعثت انبيا، و قيامت را هم منكر هستند. آنها بايد بترسند كه مرگ حيوانى را بر مرگ انسانى ترجيح مىدهند. و اما جوانهاى ما و سردمداران ما كه براى شهادت حاضر و آغوش را باز كردند براى شهادت، اينها باكى از شهادت ندارند و ملت ما از اين شهادت بسيار ديده است و در اين چند سال اخير صدها شهيد داده و هزاران شهيد و هزاران معلول، و پايدار ايستاده است و امثال اين آقايان كه شهيد شدهاند در عين حال كه در نظر ما بسيار ارجمند هستند، لكن آنها پيش خدا رفتند و ما به جاى آنها اشخاص داريم مكتبى، انسانى كه به شهادت فكر مىكند و داوطلب شهادت است.
صحيفه نور ج 15 صفحه 116
و من اميدوارم كه ملت ما انسجام خودش را بيشتر كند و در صحنه بيشتر از سابق حاضر باشد و امثال اين تفالههائى كه ماندهاند از رژيم سابق و از اشخاصى كه فرار كردهاند، اينها را انشاء الله با نظارت خودشان و با نظر خودشان هر جا ديدند معرفى كنند و قواى انتظامى و نظامىها و خصوصا شهربانى بيشتر قيام كند به امر انتظامات و نظام و ساير چيزها. و اميدوارم كه شما پيروز باشيد و شما پيروز هستيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 117
تاريخ 10/6/60
بيانات امام خمينى در جمع مردم سوگوار كشورمان و گروهى از مسلمانان سازمان اماميه پاكستان
اساس اين است كه مستكبران جهان احساس خطر كردهاند
بسم الله الرحمن الرحيم
من به ملت ايران و ساير ملتهاى مستضعف جهان در اين قضايائى كه مخالفين اسلام براى اسلام مىخواهند پيش بياورند هشدار ميدهيم كه بايد هر چه اين قضايا و اين خرابكارىها حجمش زياد مىشود، حجم انسجام ملتهاى مستضعف و مستضعفان جهان بيشتر بشود. اساس اين است كه مستكبران جهان، كسانى كه از اين ممالك اسلامى و از ممالك مستضعف بهره بردارى مىكردند و مىكنند، احساس خطر كردهاند و چون كه ايران را احساس كردند كه مبدا قيام عمومى مسلمين و مستضعفان است تمام قواى خودشان را چه در تبليغات و چه در خرابكارى متمركز كردند در ايران. و بايد تمام برادرهاى ما در همه اقطار عالم كه از قرارى كه گفته شد بعضى از برادرهاى پاكستانى اينجا آمدهاند تمام برادرهاى ايمانى كه خداوند تعالى در قرآن كريم آنها را برادر خوانده است توجه كنند به اينكه اگر اين نقطه بروز مخالفت با همه قدرتها خداى نخواسته آسيب ببيند، اسلام تا سالهاى طولانى منزوى خواهد شد. و چون همه برادرهاى ايمانى ما، در همه جا علاقه به اسلام دارند و اسلام را براى زندگى در اين عالم و در آن عالم مفيد و تنها پايگاه مىدانند توجه كنند به اينكه تمام قدرتهاى عالم چه در سطح تبليغاتى و چه در سطح خرابكارى و علوم نظامى قدرتشان را روى هم گذاشتهاند كه اين نقطهاى كه از اينجا شروع شد براى قطع ايادى مستكبران جهان شرقى و غربى، اين را در همين جا خفه كنند و نگذارند جاهاى ديگر توجه به اينجا داشته باشد.از خوف اينكه همانطور كه در ايران دستشان قطع شد از سلطههاى همه جانبه و از ذخائر ايران، در جاهاى ديگر هم بشود.
همانطور كه آنها مجهز شدند براى سركوبى اين انقلاب اسلامى در ايران از اين خوفى كه دارند، بايد همه برادران اسلامى ما در هر جا كه هستند و در هر كشورى كه هستند، بلكه تمام مستضعفان جهان كه در زير سلطه قدرتهاى شيطانى و زير چكمه نظاميان قدرتهاى شيطانى سركوب شدهاند، بايد تمام آنها متوجه باشند و توجه به اين معنا داشته باشند كه اين نقطه بروز مخالفت را حفظ كنند. اگر خداى نخواسته اين نقطهاى كه از اينجا شروع شده است، مخالفت با تمام ابرقدرتها و با تمام شياطين عالم، اگر اين نقطه خداى نخواسته ركود پيدا بكند يا شكست بخورد، شكست همه مستضعفين جهان و همه مسلمين جهان و شكست اسلام در تمام ممالك اسلامى خواهد شد. و اگر چنانچه اين
صحيفه نور ج 15 صفحه 118
قدرتى كه از ناحيه خدا به اين ملت اعطا شد و توانائى آن را پيدا كرد كه تمام قدرتهاى مجهز بر ضد ملت را خنثى كند و همه دستها را از ذخائر خودش و از ملت خودش قطع بكند، اگر اين محفوظ بماند اميد اين است كه اين مطلب در همه ممالك اسلامى و در همه جائى كه مستضعفين جهان تحت سلطه مستكبرين بودند، در همه جا اين مساله انجام بگيرد.
انقلاب ايران انقلاب غير وابسته است، بر اساس اسلام و نظير انقلاباتى كه بدست انبيا انجام مىگرفت
در ايران اگر چنانچه بينندگان خارج و داخل توجه كنند، ايران يك كارى انجام داد كه در تاريخ نظير ندارد. تمام انقلاباتى كه واقع شده است يك وابستگى به شرق و غرب داشته است و تمام انقلاباتى كه واقع شده است در بين راه مشكلات بسيار بزرگ داشتهاند و دارند لكن انقلاب ايران، انقلاب غير وابسته است، يك انقلاب دولتى نيست، يك انقلاب ارتشى نيست، يك انقلاب حزبى نيست، يك انقلاب ملى است لكن بر اساس اسلام، انقلاب اسلامى است نظير انقلاباتى كه در طول تاريخ به دست انبيا انجام مىگرفت كه وابستگى در كار نبود، الا يك وابستگى و آن وابستگى به مبدا وحى و وابستگى به خداى تبارك و تعالى.
ايران از همان بدو انقلاب و از قبل از بدو انقلاب كه شالوده انقلاب ريخته مىشد، مسير، مسير انبياء بوده، مسير، مسير راه مستقيم نه شرقى و نه غربى بوده و جمهورى اسلامى بود و تا كنون هم ملت ما به همان مسير باقى است و هر چه امور ناگوار، بلكه هر چه چيزهائى كه تلخ است در ذائقهها واقع مىشود، اين مسير اسلامى محفوظ است و اين مسير به جلو مىرود و قدرتمندتر به جلو مىرود. و هر وقت كه احتمال اين داده مىشود كه در بين ملت يك ضعف و خطورى حاصل شده باشد، خداى تبارك و تعالى يك مسالهاى پيش مىآورد و يك امرى را به خواست خودش ايجاد مىكند كه ملت را بيدارتر و قويتر و منسجمتر مىكند.
هر چه عزيزان اين ملت را ترور مىكنند، ملت ما آگاهتر مىشود
البته اين قضايايى كه واقع شده است در طول اين انقلاب و خصوصا اين دهههاى آخر، اين قضايا براى ما ناگوار و براى ملت ما سوگآور است براى اينكه اشخاصى كه ما از دست مىدهيم هر يك از آنها يك ذخايريست و يك ذخيرهاى است براى كشور ما و براى اسلام ما، هر يك اينها مردانى هستند كه به تنهائى نظير يك جمعيت هستند، متعهد و متوجه به خدا، اينها كه در آن 7 تير شهيد شدند و اينها كه در اين زمان اخير شهيد شدند اينها هر كدام براى ملت ما بسيار ارزنده بودند و خدمتگزارانى بودند كه هر كدام از آنها يك جمعيت بودند و متعهد بودند و به اسلام معتقد بودند. لكن در عين حال هر يك از آنها كه از بين رفت، چه فردى و چه اجتماعى، ملت ما قويتر شد و انسجام ملت بيشتر شد و بيدارى آنها زيادتر شد و اطلاع آنها بر مقاصد شوم آن قدرتهاى بزرگ و
صحيفه نور ج 15 صفحه 119
مقاصد شوم اين انگلهائى كه براى آنها كار مىكنند بيشتر واضح شد.
آنهائى كه دعوى خدمت به خلق مىكردند و فدائى بودند و مجاهد براى خلق، ملت ما ديد كه اينها يك جنايتكارانى هستند كه بر ضد خلق هستند و به نفع قدرتهاى بزرگ تاكنون كار كردهاند و لهذا بينيم كه بعض سران اينها وقتى كه محكوم به مرگ مىشوند در رژيم سابق، قدرتهاى بزرگ جلوگيرى از مرگ آنها مىكنند و وقتى كه در اينجا شكست مىخورند و به خارج فرار مىكنند، دولتها و ابرقدرتها و دستگاههاى تبليغاتى همه جانبه عالم از آنها حمايت مىكنند و بر ضد ايران آنها را ترويج مىكنند و از آنها نگهدارى مىكنند. و اين به ملت ما درست روشن كرد كه اينهائى كه ادعاى اين مىكردند كه براى آزادى ايران و براى رفع گرفتارىهاى ايران و براى استقلال ايران مىخواهند خدمت بكنند، تمام اين ادعاها، ادعاهاى پوچ بود و مشت آنها در بين راه باز شد و همه صحبتهائى كه تا كنون كرده بودند، خود آنها بدست خودشان بر باد دادند و تمام ادعاهائى كه در سالهاى طولانى و اخيرا بيشتر مىكردند خودشان آن ادعاها را باطل كردند و وسيله اين شد كه قبر خودشان را، خودشان كندند و در بين ملت ديگر نه آبروئى دارند و نه حيثيت و هر چه كه تبليغات خارجى براى ترويج آنها زيادتر ميشود، آبروى آنها بيشتر ريخته مىشود و هر چه خرابكارى مىكنند در داخل كشور و عزيزان اين ملت را ترور مىكنند يا آتش ميزنند، يا خراب مىكنند سقفهارابر روى آنها، مشت آنها پيش ملت ما بازتر مىشود و ملت ما آگاهتر مىشود.
ملت ما يك ملت آگاه متعهد اسلامى هستند كه ديگر امكان ندارد از تبليغات سوئى كه در همه كشورهاى خارجى و مخالف با اسلام انجام مىگيرد در اين ملت اثر بكند و من اميدوارم كه در ملتهاى ديگر هم اين تبليغات سوء اثر نكند و اين بوقهائى كه بر ضد كشور ما و بر ضد انقلاب اسلامى ما به راه افتاده است و از ترس اينكه مبادا اين انقلاب به جاى ديگر هم سرايت بكند در دست و پا افتادهاند من اميدوارم كه ملتها بيدار بشوند و توجه داشته باشند كه تمام اين تبليغات براى اين است كه اسلام را در همين جا خفه كنند و نگذارند اسلام به آن معنائى كه هست، به آن معناى لاشرقيه و لاغربيه در جاهاى ديگر هم پياده بشود.
و لهذا ملت ما عازم و جازم و مستقيم و مدافع ايستاده است و از منافع اسلام دفاع مىكند و اگر چنانچه هر كس و هر شخصيتى هم شهيد بشود در اين ملت اثرى جز اينكه منسجمتر بشود و بيشتر تقويت روحى بشود ندارد. همانطورى كه در صدر اسلام اگر چنانچه آن اشخاص متعهد كشته مىشدند، مردم و لشكر اسلام قويتر مىشدند و به پيش مىرفتند و ملت ما از باب اينكه به غيراسلام نظر ندارد و خودش را متوجه به خدا كرده است و در راه خدا به پيش رود، از اين امور مادى كه اسباب سستى در افراد مىشود، آنها از اين امور برى هستند و انشاء الله تعالى تمام اين كثافات كارىها و خرابكارىهائى كه در ايران مىشود، به دست خود مردم و ملت با ترتيب قانونى اينها از بين خواهند رفت.
صحيفه نور ج 15 صفحه 120
با موازين قانونى و موازين اسلامى با اسرا عمل بكنيد
و من يك كلمه مى خواهم عرض كنم و آن اينكه تمام محاكمى كه هستند و تمام دست اندر كارانى كه هستند اين مطلب را توجه بدهند كه مبادا يك وقت اينطور شرارتهايى كه در ايران مىشود مثل يك همچو قصه ناگوارى كه براى ما پيش آمد و دو نفر از بهترين جوانان و بهترين كاركنان ايران از بين رفت، مبادا يك وقت كنترل خودشان را از دست بدهند و زائد بر آنچه حكم خداست و قانون اسلام است عمل كنند. مبادا اين اسباب اين بشود كه خشونت زياد با اسيرها بكنند و با زندانىها بكنند و بدون دقت، بدون توجه يك وقت افرادى را بگيرند كه خداى نخواسته گناهكار نبودهاند و گرفتار شدهاند.
اسلام و مسلمين بايد، مسلمين بايد همانطورى كه اسلام هست با تانى، با طمانينه، بدون اينكه دست و پاى خودشان را گم بكنند به كار خودشان ادامه بدهند و با اسرا رفتار خوب بكنند و آنچه كه قانون اسلامى اقتضا مىكند با آنها عمل بكنند و هرگز با عصبانيت و با دستپاچگى كارى را انجام ندهند و به طور متانت و طمانينه بر موازين قانونى و بر موازين اسلامى با آنها عمل بكنند. مبادا يك وقت شهادت عزيزان ما اسباب اين بشود كه با شدت عمل بيشتر از آن مقدارى كه بايد با آنها عمل بشود، عمل بكنند. با زندانيان رفتار خوب مى كنند و بيشتر كنند و با اسرا رفتار خوب مىكردند و مىكنند و بيشتر كنند و محاكم با قدرت هر چه تمامتر به كار خودشان ادامه بدهند و مردم و ملت با قدرت تمام هر چه بيشتر توجه كنند و اين كسانى كه توطئهگر هستند توجه كنند و به محاكم صالحه و به مقامات انتظامى اطلاع بدهند، آنها هم با موازين قانونى و اسلامى عمل بكنند و مفسدين را به جزاى خودشان برسانند و كسانى كه بيگناه هستند از حبس خارج كنند و على اى حال رفتارها، رفتارهاى اسلامى باشد. جمهورى، جمهورى اسلامى است، رفتارها حتى با كسانى كه قاتل شناخته شدند رفتار اسلامى باشد ولو اينكه با شدت عمل و شدت ديد آنها را به جزاى خودشان برسانند، اما فقط همان رساندن به جزا باشد و تعدى زيادتر نشود.
من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى عنايت خودش را بر اين ملتى كه مظلوم بوده است در طول تاريخ و مىخواهد از زير بار ظلم و ستم خارج بشود و مىخواهد از زير بار ستم ابرقدرتها خارج بشود و مورد هجمه ابرقدرتها و انگلهاى ديگر هستند، خداوند آنها رااز شر دشمنان و دشمنان بشريت و اسلام نجات بدهد، همه را موفق كند و همه مسلمين راموفق كند كه به احكام اسلام مو به مو عمل كنند و مخالفين اسلام را از صحنه بيرون كنند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 121
تاريخ: 11/6/60
پاسخ امام خمينى به تلگرام تسليت آيت الله العظمى نجفى مرعشى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت مستطاب آيت الله آقاى حاج سيد شهاب الدين نجفى مرعشى دامت بركاته
تلگرام تسليت حضرتعالى در مورد شهادت رئيس جمهور محبوب و نخست وزير عزيز و اصل و موجب تشكر گرديد.
ملت ايران با اين شهادتها منسجمتر مىگردند ولى اين ضايعات وظيفه حوزههاى علميه را در قبال مسئوليتشان روشنتر گرداند.
از خداوند تعالى سلامت و توفيق آنجناب را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 122
تاريخ: 15/6/60
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت حجت الاسلام قدوسى و سرهنگ وحيد دستگردى
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
با كمال تاسف و تاثر حجت الاسلام شهيد قدوسى به دوستان شهيد خود پيوست. شهيدى عزيز كه ساليان دراز در خدمت اسلام بود و اخيرا مجاهدات او در راه انقلاب بر همگان روشن است. اينجانب ساليان طولانى از نزديك با او سابقه داشتم و آن بزرگوار را به تقوا و حسن عمل و استقامت و مقاومت و تعهد در راه هدف شناختم. شهادت بر او مبارك، و فود الى الله و خروج از ظلمات به سوى نور بر او ارزانى باد. راهى است كه بايد پيمود و سفرى است كه بايد رفت، چه بهتر كه در حال خدمت به اسلام و ملت شريف اسلامى شربت شهادت نوشيدن و با سرافرازى به لقاءالله رسيدن و اين همان است كه اولياء معظم حق تعالى آرزوى آن را مىكردند و از خداى بزرگ در مناجات خود طلب مىكردند. گوارا باد شربت شهادت بر شهداى انقلاب اسلامى و خصوص شهداى اخير ما كه با دست جنايتكار منفورترين عناصر پليد به جوار رحمت حق شتافتند و افتخار براى اسلام و ننگ و نفرت براى دشمنان دژخيم ملت شريف آفريدند.
اينجانب شهادت دادستان كل انقلاب و سرهنگ وحيد دستگردى كه در راس شهربانى و قواى انتظامى در حال انجام وظيفه بودند بدين تحفه الهى نائل شدند را به ملت ايران و به حوزه علميه قم و به قواى مسلح تبريك و تسليت عرض مىكنم و از خداى تعالى رحمت براى آنان و صبر و شكيبائى براى خانواده محترمشان خواستارم.
ننگ و خسران بر كسانى كه گمان مىكنند با اين شرارتها ملت شريف ايران را كه براى اقامه عدل اسلامى قيام نمودهاند از صحنه مبارزه با كفر خارج نمايند و تن به عار وذلت ابرقدرتهاى جنايتكار مىدهند. اين كوردلان شكست خورده نمىبينند كه مادران و پدران و فرزندان و همسران اين شهدا چون قهرمانان صدر اسلام به شهادت اينان افتخار مىنمايند و چون كوهى درمقابل حوادث ايستادهاند. گوئى اينان از شدت ياس به جنون كشيده شدهاند و چو ن خود را مطرود ملت مسلمان مىبينند از ملت ايران انتقام مىكشند.
از خداوند تعالى هدايت براى جوانان گول خورده و خذلان براى سران از خدا بىخبر آنها خواستارم.
سلام و درود بر شهيدان راه حق. رحمت بر شهداى اخير اسلام. والسلام على من التبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 123
تاريخ: 15/6/60
پيام امام خمينى به مسلمانان جهان و زائران بيت الله الحرام
بسم الله الرحمن الرحيم
جعل الله الكعبه البيت الحرام قياما للناس قرآن كريم
درود بر حجاج بيت الله الحرام. سلام بر عموم مسلمانان جهان و سلام بر مسلمانان متعهدى كه از جهان اسلام بسوى حق شتافته و در جوار خانه خدا وفود نمودهاند.
فريضه حج در بين فرايض الهى از ويژگىهاى خاصى برخوردار است و شايد جنبههاى سياسى و اجتماعى آن بر جنبههاى ديگرش غلبه داشته باشد، با آنكه جنبه عباديش نيز ويژگى خاصى دارد.
مسلمانان متعهد كه در اين مجمع عمومى و سازمان الهى با لغو امتيازات متحد الشكل و بدون توحه به رنگ و زبان و كشور و منطقه، هر سال يك بار در مواقف شريفه مجتمع مىشوند و با سادهترين و بىآلايشترين جهات مادى باتوجه به معنويت و وفود على الله گردهم مىآيند و به وظايف و آداب اسلامى عمل مىكنند، بايد از جهات سياسى و اجتماعى آن غافل نباشند. علماء اعلام و خطباى معظم مسلمانان را به جهات سياسى و وظايف بسيار خطيرشان آگاه سازند. وظايف خطيرى كه اگر مسلمانان جهان بكوشند و به آن توجه كرده و عمل كنند، عزتى كه خداوند براى مومنين قرار داده است باز يابند و به مفاخر اسلامى الهى كه حق مسلمين است برسند و در پناه اسلام عزيز و زير بيرق توحيد و پرچم لااله الا الله از استقلال و آزادى حقيقى برخوردار شوند و دست مستكبران و عمال آنان را از كشورهاى اسلامى قطع كنند و مجد و عظمت اسلامى را باز گردانند.
خداوند تعالى در آيه شريفهاى كه در صدر ذكر شد، سر و انگيزه حج و غايت قرار داد كعبه و بيت الحرام را، نهضت و قيام مسلمانان براى مصالح ناس و تودههاى مستضعف جهان ذكر مىفرمايد. بايد در اين اجتماع عظيم الهى كه هيچ قدرتى جز قدرت لايزال خداوند نمىتواند آن را فراهم كند، مسلمانان به بررسى مشكلات عمومى مسلمين پرداخته و در راه رفع آنها با مشورت همگانى كوشش كنند. يكى از بزرگترين و اساسىترين مشكلات، عدم اتحاد بين مسلمين است كه بعضى از به اصطلاح سران كشورهاى اسلامى منشا آن مىباشند كه معالاسف براى رفع آن تاكنون اقدام چشمگيرى نشده
صحيفه نور ج 15 صفحه 124
است، بلكه جنايتكاران سودجو كه از اختلاف ملتها و دولتها به سود خودشان بهرهبردارى مىكنند، با دست عمال از خدا بىخبر خود به اختلافات دامن مىزنند و هر گاه كه شالوده وحدت بين مسلمانان ريخته مىشود، با تمام نيرو به مخالفت برمىخيزند و بذر خلاف مىافشانند.
امروز تمام دولتها و بسيارى از ملتهاى مسلمان مىدانند كه ملت ايران پس از صدها سال گرفتارى به دست شاهان ستم پيشه و ستمكاران حرفهاى كه اسلام عزيز را وسيله غارتگرى و چپاول براى خود و قدرتهاى بزرگ و اخيرا امريكاى جنايتكار قرار داده بودند و قرآن كريم و اسلام بزرگ را در معرض خطر مىديدند، بپا خاستند و با انقلاب كبير خود، دولت اسلام را جايگزين رژيم غير اسلامى و غير قانونى شاهنشاهى نمودند و دست ابرقدرتها و خصوصا امريكاى جهانخوار را از سلطه بر اموال و انفس خود قطع نمودند و اميد آن است كه ديگر برادران مسلمان گرفتار در چنگال خونخواران و ستمكاران، از اين انقلاب اسلامى بهرهبردارى كنند و دولتهاى اسلامى با پشتيبانى ملتهاى خود به انقلاب بزرگ ايران بپيوندند.
امروز دست جنايتكار آمريكا و ديگر قدرتهاى چپاولگر از آستين بعضى عمال سرسپرده و از خدا بىخبرشان بيرون آمده و از داخل و خارج با اسلحه و قلمهاى بدتر و جنايت بارتر از سلاحهاى گرم به اين ملت مظلوم حملهور شده و در صدد شكست انقلاب اسلامى و شكست اسلام عزيز بر آمده اندواز هيچ تهمت و افترا به ملتى كه جز به احكام اسلام و قرآن كريم فكر نمىكنند، خوددارى نمىكنند و با بهانههاى بسيار موهوم، به سركوبى اين انقلاب اسلامى بپا خاستهاند. آنان كه از اسلحه گرم برخوردارند همچون صدام، با اسلحه و آنان كه سلاح گرم ندارند، با قلمهاى زهرآگين كه از سلاح گرم جنايت بارتر است ملت مظلوم ما را زير ضربات خود قرار دادهاند. طرح اختلاف بين مذاهب اسلامى از جناياتى است كه بدست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود مىبرند و عمال از خدا بىخبر آنان از آن جمله وعاظ السلاطين كه از سلاطين جور، سياه روىترند، ريخته شده و هر روز بر آن دامن مىزنند و گريبان چاك كنند و در هر مقطع به اميد آنكه اساس وحدت بين مسلمين را از پايه ويران نمايند، طرحى براى ايجاد اختلاف عرضه مىدارند و اخيرا در بوقهاى تبليغاتى تهمت مفتضحانه رابطه ايران با اسرائيل و خريدارى اسلحه را پيش كشيدهاند به اميد آنكه اعراب را از ايران جدا كنند و بين مسلمانان دشمنى ايجاد نموده راه را براى ابرقدرتها باز و سلطه آنان را هر چه بيشتر افزايش دهند ليكن چه شخص مطلعى است كه نداند ايران دشمن سرسخت اسرائيل بوده و هست و نداند كه يكى از موارد اختلاف ما با شاه مخلوع، روابط دوستانه او با اسرائيل بود و چه كسى است كه نداند ما بيشتر از بيست سال است كه در خطابهها و اعلاميهها اسرائيل را همرديف امريكا در ستمگرى و دنباله او در تجاوز و غارتگرى محكوم كرديم و كيست كه نداند در طول انقلاب اسلامى و در شور تظاهرات ميليونى، ملت مسلمان ايران، اسرائيل را در رديف امريكا دشمن خود خواند و نفت را بر روى آنان بست و خشم و نفرت خود را نثار هر دو كرد. تعجب كه اين نغمه مشئوم از گلوى امريكا مادر نامشروع اسرائيل و صدام برادر كوچك بگين سر داده شد و بوقهاى تبليغاتى آنان خصوصا امريكا
صحيفه نور ج 15 صفحه 125
به طور وسيعى در پخش آن كوشيدند، چه! كه آن ضربه كه اين دو از اسلام واقعى خوردهاند، ديگران نخوردهاند و آن نگرانى كه آنان از وحدت برادران مسلمان عرب با ايران دارند، ديگران ندارند. آمريكا نگران منافع خود در منطقه است و صدام نگران سقوط و ننگ ابدى براى خويش است. بايد مسلمانان و خصوصا برادران عرب ما بدانند كه مساله اسرائيل و ايران نيست، مساله اصلى براى جهانخواران شرق و غرب، اسلام است كه تواند مسلمانان جهان را تحت پرچم پرافتخار توحيد مجتمع و دست جنايتكاران را از كشورهاى اسلامى و از سلطه بر مستضعفان جهان كوتاه و مكتب ارزشمند و مترقى الهى را بر جهان عرضه نمايد. جهان عرب بايد بداند امروز ضربهاى كه صدام و سادات به آنها زدهاند چنان وحشتناك است كه تنها با اتحادشان مىتوانند جبران نمايند. امروز سادات با دستگيرى وسيع برادران مسلمانمان در مصر خدمت خود را به اسرائيل به اتمام رسانده است. اتحاد او با آمريكا و اسرائيل آبروى ملت عرب را ريخته است. اتحاد با اسرائيلى كه اين روزها علاوه بر جناياتش در منطقه، دست به جنايت بزرگ ديگرى زده است و آن حفارى در مسجد اقصى قبله اول مسلمين است كه با سست شدن پايههاى اين مسجد خداى ناكرده قبله اول مسلمين خراب خواهد شد واسرائيل به آرزوى پست خود خواهد رسيد.
هان اى مسلمانان جهان! و مستضعفان تحت سلطه ستمگران! بپاخيزيد و دست اتحاد به هم دهيد و از اسلام و مقدرات خود دفاع كنيد و از هياهوى قدرتمندان نهراسيد كه اين قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستكبران و حق بر باطل است. جهان بايد بداند كه ايران راه خدا را پيدا كرده است و تا قطع منافع امريكاى جهانخوار، اين دشمن كينه توز مستضعفين جهان، با آن مبارزهاى آشتىناپذير دارد و حوادث ايران نه تنها ما را براى لحظهاى عقب نخواهد نشاند، كه ملت ما را در نابودى منافع آن مصممتر خواهد كرد. ما مبارزه سخت و بىامان خود را عليه امريكا شروع كردهايم و اميدواريم فرزندانمان با آزادى از زير يوغ ستمكاران، پرچم توحيد را در جهان بيافرازند. ما يقين داريم اگر دقيقا به وظيفهمان كه مبارزه با امريكاى جنايتكار است ادامه دهيم، فرزندانمان شهد پيروزى را خواهند چشيد.
آيا براى مسلمانان جهان ننگ نيست كه با اينهمه سرمايههاى انسانى و مادى و معنوى، با داشتن چنين مكتب مترقى و پشتوانه الهى تن به سلطه قدرتمندان مستكبر و دزدان دريائى و زمينى قرن بدهند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه هواهاى نفسانيه را كنار گذاشته و با يكديگر دست مودت و اخوت داده و دشمنان بشريت را از صحنه خارج و به حيات ننگين ستم بارشان خاتمه دهند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه ملت مبارز و غيور فلسطين، بازىهاى سياسى مدعيان مبارزه با اسرائيل را شديدا محكوم نموده و با سلاح گرم، سينه اسرائيل دشمن سرسخت اسلام و مسلمين را بشكافند؟ آيا مسلمانان چه جوابى در مقابل خداوند عظيم كه آنان را دعوت به اعتصام بحبل الله نموده و از تفرقه و نزاع نهى فرموده است دارند؟ آيا تكليف خود نمىدانند كه از ملت و دولت ايران كه با جهاد مقدس پرچم كفر را سرنگون و پرچم پرعظمت اسلام را برافراشته است پشتيبانى كنند؟ آيا وعاظ السلاطين سركوبى
صحيفه نور ج 15 صفحه 126
انقلاب اسلامى ايران را از مخالفت با امريكا و اسرائيل لازمتر شمارند؟ ما از برادران اسلامى خود در مشارق و مغارب ارض خواهيم كه با جمهورى اسلامى ايران همصدا و هم جهت شده و با يارى خداوند متعال شر جنايتكاران را دفع و بساط چپاولگرى را از كشورهاى اسلامى و بلاد مستضعفين برچينند و به نداى خداوند متعال در اين امر حياتى پاسخ مثبت دهند. و از حجاج بيت الله الحرام تقاضا داريم كه براى پيروزى اسلام در مواقف شريفه دعا كنند و پيام ملت ايران و نداى يا للمسلمين اين ملت مظلوم را به كشورهاى خود برسانند. و از خداوند متعال عاجزانه مىخواهيم كه توفيق وحدت كلمه و آشنائى به وظايف اسلام را به همگان عنايت فرمايد.
والسلام على عباد الله الصالحين و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 127
تاريخ: 16/6/60
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت و نخست وزير (كابينه 17 شهريور)
اين ترورها، هر چه باشد در كشور ما هيچ تغييرى نخواهد داد
بسم الله الرحمن الرحيم
البته اين برنامهاى كه جنابعالى ذكر كرديد همين برنامهاى است كه ما مىخواهيم و من اميدوارم كه موفق بشويد كه از برنامه به خارج تحقق پيدا بكند و مثل دولتهاى زمان طاغوت نباشد كه يكى مىآمد برنامه مىداد، دومى مىآمد برنامهاى برخلاف مىداد و همين طور، و در عمل هم جز ظلم و تعدى چيزى نبود.
يك دليل بر اينكه رشد كرده است همه ارگانهاى ما، همين است كه برنامه شما عين برنامه دولت سابق است، همچو نيست كه شما حالا بخواهيد يك برنامه ديگرى درست كنيد و چه. همه هم متحد هستيد در اينكه هم امنيت داخلى و هم جنگ خارجى بايد تامين بشود و همين طور راجع به اقتصاد و رسيدگى به امور ضعفا كه بالاترين چيز است. من اميدوارم كه خداوند موفق كند شما را كه اين برنامهها را تحقق بدهيد انشاءالله، هم نزديك مدت و هم بلند مدت، هم كوتاه مدت و هم بلند مدت را، انشاء الله موفق باشيد. من خواستم چند تا نكته را عرض بكنم: يكى اينكه لابد همه آقايان دانند كه در تبليغات خارج، همه گروهها تقريبا، همه راديوهاى فاسد تبليغ كنند كه ايران به يك مويى بند است، كانه ديگر اصلا رفته، ديگر اين آخر عمرش هست، تمام مىشود.ما مىخواهيم ببينيم كه عدم ثبات يك كشور از كجا بايد سرچشمه بگيرد و آيا در ايران يك همچو مطلبى شده است يا نشده است. خوب، يكى اين است كه عدم ثبات براى اين است كه چند نفر آدم را در عين حال كه بسيار عزيز بودند كشتهاند، پس بنابراين حالايى كه رئيس جمهور يك كشورى راكشند، پس معلوم مىشود كه اين مملكت ثبات ندارد. من چند نفر از رئيس جمهورها را مىدانستم كه، رئيس جمهورهاى آمريكا را كه كشتهاند، لكن گفتم سوال كنم، گفتند كه هشت نفر ترور شدهاند كه چهار نفرشان كشته شدند، چهارنفرشان هم كه يكىاش اين آخرى بود، موفق نشدند كه بكشند آنها را. خوب، هشت تا رئيس جمهور آمريكا كه بزرگترين كشورهاى سرمايهدارى است كشته شده است، پس اگر رئيس جمهور وقتى كشته مىشود ثبات از بين مىرود، بايد آمريكا هم ثباتش را از دست داده باشد. خوب، همين اولى كه ريگان سركار آمد ترور شد، همان تقريبا روزهاى اول ترور شد، خوب چه شد كه آمريكا به هم نخورد؟ و نبايد هم به هم بخورد، بنا هم ندارد. دليل بر اينكه اين ترورها هر چه باشد، كشور
صحيفه نور ج 15 صفحه 128
ما را هيچ در آن تغيير نداده، اين، اين است كه يك نخست وزيرى ترور مىشود، همان روزش نخست وزير ديگر تعيين مىشود، يك رئيس جمهور ترور مىشود، در موعد قانونىاش يا زودتر شايد، يك رئيس جمهور تعيين مىشود.
به مجرد اينكه يك ملتى كه 15 خرداد را با پانزده هزار نفر شهيد به طورى كه گفته شده است، پشت سر گذاشته است و 17 شهريور را با آنهمه كشتارى كه در ميدان شهدا شد پشت سر گذاشته است و ابدا كنار ننشسته، البته بين 15 خرداد تا زمانى كه باز چيز شد، اين طولانى شد، يك مقدارى طولانى شد، لكن از آنوقتى كه نهضت دوباره شروع كرد، خوب 17 شهريور يك قضيهاى بود براى ما و فرداست ظاهرا 17 شهريور، آن يك قضيهاى بود براى ايران و كسانى كه مطلع از اسلام نيستند و روحيه مردم مسلم را نمىدانند، خيال مىكردند شايد آنوقت ديگر خوب، تمام شد، سركوب شدند و رفتند سراغ كارشان، چندين هزار نفر را در ميدان شهدا به مسلسل بستند و مساله ديگر تمام شد و ما ديديم كه دنبال او زيادتر شد همه چيزها، يعنى قدرت ملت كه همان قدرت اسلام است و قدرت الهى است هيچ ابدا تزلزلى در آنها پيدا نشد و دنبال كردند مطلب را. در هر مطلبى كه پيش مىآيد ما مىبينيم كه اين ملت ما مستعدتر مىشوند و بهتر پيش روند. بنابراين اگر تزلزل از ناحيه اين است كه افراد زياد كشته شدند، در 17 شهريور و 15 خرداد هم چندين هزار كشته شده است واگر اين است كه شخصيتها از بين رفتند، البته ما متاسفيم و مىدانيم كه شخصيتهاى بزرگى از دست رفتهاند و يادشان گرامى، لكن شخصيتها اسباب اين نمىشود كه يك مملكتى كه سى و چند ميليون جمعيت دارد و همه مصمم و همه حاضر، يك افرادى كه وقتى كه همين شخصيتها به شهادت مىرسند، خانوادههايشان و برادرهايشان و بچههاى كوچكشان مىآيند و صحبت مىكنند و دلدارى به مردم مىدهند، بچه كوچك مىآيد مىگويد كه مردم بايد به انسجام خودشان ادامه بدهند، يك همچو كشورى كه اينطورى شده و اين از بركت اسلام است كه مردم اينطورى در صحنه حاضرند، وقتى اينطور شد ديگر معنا ندارد كه كسى بگويد كه به يك مويى بسته است و تزلزل حاصل شده است. خوب، يك نفر البته بسيار عزيز از دست ما رفته است، يك نفر ديگرى به جاى او مىآيد يا آمده است، اينها يك مطلبى است كه آنها هى به آن مىخواهند باد كنند و باد به آن بزنند و بزرگش كنند و اينها. هر قصهاى كه در ايران واقع مىشود، مشابهش در جاهاى ديگر هم واقع شده است، حالا كه در ايران واقع شد پس ايران چه خواهد شد، پس چه خواهد شد. نه اينكه اينها نمىفهمند، اينها مىفهمند كه مسالهاى نشده است، لكن مىخواهند خوب صحبت كنند، بايد يك صحبتى كرد و اين مسئله اسباب هيچ چيز نشده. مىگويند فلانى دلدارى به مردم مىدهد. مردم به ما دلدارى دارند مىدهند، نه من دلدارى به مردم ميدهم، اين مردمند كه دلدارى به همه ما مىدهند، اين جمعيتها و اين زن و اين مرد و اين بچه و اين بزرگ كه هميشه حاضرند، دلدارى به ما مىدهند نه اينكه ما دلدارى به آنها مىدهيم. اين مسائل اصلا مسائلى نيست كه متزلزل كند يك ملت را و يك دولت را. دولت ما الان همان دولت است و ملت ما همان ملت است و مجلس ما همان مجلس است و اگر خداى نخواسته باز هم خيانت كنند واين دولت را، ما ها را از بين ببرند باز هم همين مردمند
صحيفه نور ج 15 صفحه 129
و باز هم همين ملتند و باز هم همين بساط. هيچ ما تزلزل روحى، هيچ نداريم ما، هيچ كداممان، بچههاى كوچكمان ندارند، زنها تزلزل ندارند، جمعيتهاى ميليونى مردم هيچ تزلزلى ندارند. البته آنها هر چه دلشان مىخواهد گويند، ورشكسته هستند، رفتهاند از بين، خوب ما متوقع نيستيم كسانى كه ورشكستهاند و فرار كردند و رفتند، براى ما تعريف كنند، البته بايد بگويند و بيشتر از اينها هم بايد بگويند كه خير، اسلام چطور شد، اسلام.
سادات هم جزء اسلام شناسهاست، اخيرا هم كارتر، فردا بگين!
من فكر مىكردم كه اسلام شناسى، قبلا يك مقالهاى كسى مىنوشت مىشد اسلام شناس، چند تا مقاله در روزنامه، در يك جا مىنوشت ميشد اسلامشناس گاهى يك كسى يك تاريخى مىنوشت، ميشد اسلامشناس، بعد كتاب سوزى هم مىكرد مثل كسروى، بلكه دعوى نبوت هم مىكرد. اسلام شناسى تقريبا رو به تورم است، خوب صدام هم اسلام شناس شده است، آقاى سادات هم جزءاسلام شناسهاست كه تشخيص دهد كه فلان امر موافق اسلام است، موافق اسلام نيست، اخيرا آقاى كارتر هم جزء اسلام شناسهاست، در يك جلسهاى كه مسافرت كرده است، گفته است اين كارهائى كه در ايران، فلان مىكند موافق اسلام نيست، خوب معلوم شد كه ما اسلام شناس داريم كه به ابعاد اسلام شناسى اضافه مىشود فردا بگين هم اسلام شناس مىشود و يا شده است اين. هى مىگويند موافق اسلام نيست، اسلام چطور. خوب شما كه اسلام را نمىدانيد با صاد مىنويسند يا با سين مىنويسند، شما به اسلام چكار داريد؟ يك كتاب مىنويسد بعد مىگويد من اسلام شناسم، اسلام را من مىشناسم. آن يكى يك مقاله مىنويسد، مىگويد من اسلام شناسم و اشخاصى كه مثلا هشتاد سال زندگى كردند، هفتاد سال زندگى كردند همهاش هم در اسلام بودند، نه اينها نمىدانند، لكن آقاى كارتر مىداند و رفقاى ايشان.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 135
تاريخ: 17/6/60
پيام امام خمينى به مناسبت سومين سالروز يوم الله 17 شهريور
بسم الله الرحمن الرحيم
سالروز هفدهم شهريور كه گزارشگر جنايات شاهنشاهى ضد انسانى و اسلامى است و از ايام الله و نشانگر مقاومت و شجاعت و ايستادگى ملت در مقابل ستمگران و جنايتكاران است، در خاطره ملت مبارز ايران زنده است و زنده خواهد بود.
ملت شجاع و رزمنده ايران در آن روز و روزهاى اختناق و جنايت به دست دژخيمان شاه مطرود، نشان داد كه تا رسيدن به هدفهاى انسانى اسلامى خود چون سدى آهنين ايستاده و از قتل عامها و كشتارهاى وحشيانه دستجمعى هراس به خود راه نداده و راه خود را شجاعانه ادامه مىدهد. از هفدهم شهريور تا امروز سالروز افتخار آميز آن، هرگز سستى و فتورى در اراده آهنين ملت انقلابى ايران حاصل نشده، بلكه هر واقعه و فاجعهاى او را مصممتر و منسجمتر مىكند.
17 شهريور بايد درسى باشد براى كوردلانى كه گمان كردهاند با به شهادت رساندن چند نفر از سران متعهد كشور، مىتوانند سد عظيم مسلمانان نيرومند و شجاع را بشكنند. ملتى را كه پانزدهم خرداد و هفدهم شهريور و ايام ديگر را پشت سر نهاده است و چون سيلى خروشان موانع را هر چه بزرگ باشد از سر راه خود برداشته و در هم پيچيده است، نمىشود با كارهاى بزدلانه كه جز از شكست خوردهها و مايوسها و مطرودها صادر نمىشود، ارعاب كرد و اين درياى متلاطم را از خروشيدن و به پيش رفتن بازداشت.
بگذار كوردلان جنايت پيشه و ورشكستگان، پشت به اسلام و ملت نموده، بالاف و گزاف از خشم و اندوه خود بكاهند و حكومت ايران را متزلزل بخوانند. بگذار بوقهاى تبليغاتى كه دستشان از مخازن ما قطع و اميدشان به ياس مبدل گرديده، خود را با تهمتها و دغلكارىها راضى نگه دارند و به ما تهمت نارواى رابطه با اسرائيل (دشمن بشريت) را بزنند. بگذار هر چه مىخواهند ايران را بىثبات و متزلزل و ورشكسته توصيف كنند. ايران اكنون با انسجام بيشتر و وحدت نظر بالاتر و قدرت زيادتر قواى مسلح به سوى هدفهاى اسلامى انسانى خود مىرود و ملت هوشمند ايران با بيدارى و هوشيارى برتر، بر پشتيبانى خود از دولت و مجلس و ساير ارگانها افزوده است و اين تفالههاى امريكائى را از سوراخهاى خود بيرون كشيده و به مقامات مربوطه معرفى نمايند.ارتش و سپاه پاسدار و ساير قواى مسلح اكنون در جبههها با پيروزى به نبرد خود شجاعانه ادامه مىدهند و به
صحيفه نور ج 15 صفحه 136
زودى به خواست خداوند متعال، متجاوزان باطل را بيرون مىرانند و دولت و مجلس و شوراى قضائى و ساير دولتمردان با وحدت نظر و با كمال قدرت به كارهاى خويش ادامه ميدهند و ملت عزيز و عظيم و سازش ناپذير در صحنه حاضر و به هيچ دولت و قدرتى اجازه دخالت در امر كشور را نمىدهد و ما بحمد الله و توفيق الهى از 15 خرداد تا 17 شهريور و تا امروز كه سالروز آن است، با رسيدن به هدفهاى عالى اسلامى به راه خود ادامه مىدهيم و از خداوند بزرگ عظمت اسلام و مسلمين و عزت مومنين و علو درجات شهداى 17 شهريور را خواستاريم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 137
تاريخ: 17/6/60
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى حزب جمهورى اسلامى
اينها هر نفرى از ماها و شما را شهيد بكنند به نفع اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
من گاهى فكر مىكنم كه از اولى كه اين نهضت شروع شد، كه بايد گفت مبداش 15 خرداد بود، تا حالا هر قصهاى كه واقع شده است و هر چيزى كه ما از دست داديم، آيا ما در ازائش دريافتى كردهايم يا نه. مثلا آنوقتى كه قبل از 15 خرداد كه خوب، يك اجتماع كوچكى براى مخالفت با آن چيزهائى كه آنوقت واقع شده بود چيز شد، آنوقت اگر چنانچه شاه مخلوع به ما يك روى خوشى نشان مىداد، اين انقلاب حاصل نمىشد. اگر قبول مىكرد، ما مسائل خيلى بزرگى آنوقت نداشتيم. اگر آنوقت قبول مىكرد آنها را، خوب، قهر است مىشدند آنهائى كه چيز بودند و نمىرسيد به اين مساله. آن سختىهائى كه آنها كردند كه حالا من بخواهم يكى يكى آنها را بگويم يادم هم نيست، طولانى هم هست، در ازاى آن فشارها و آن گاهى فحاشىهائى كه مىآمدند بخصوص پيش آقايان مىكردند، البته من راهشان ندادم اما يك وقت آمدند، گمان هم مىكنم آنوقتى بود كه مرحوم آقاى حكيم يك تلگرافى كرده بود و آنها مىخواستند جلو بگيرند از جواب گمانم اين بود كه شايد قبل هم بود آمدند كه مىخواهند چند نفرى هستند، بيايند از طرف دستگاه شما را ببينند. من گفتم كه من با آنها ملاقات نمىكنم از باب اينكه اينها اشخاصى هستند كه اگر بيايند يك چيزى اينجا بگويند، دروغ مىروند مىگويند و من ملاقات نمىكنم. لكن با بعضى آقايان ديگر ملاقات كرده بودند و آن آقايى كه با او ملاقات كرده بودند، عصر همان روز آمد با حال وحشتناك پيش من گفت كه اينها آمدند و مىگويند كه ما مىريزيم در منزلهايتان، اگر جواب آقاى حكيم رابدهيد مىريزيم در منزلهايتان خودتان را چه كنيم، زنهايتان را چه مىكنيم و از اين حرفهاى اراذلى، و حالا بايد چه بكنيم؟ گفتم شما هم باور كرديد حرفشان را؟ گفت ما چه بكنيم؟ من همان وقت پاشدم جواب آقاى حكيم را دادم. اگر آنوقت هم به ما اينها يك روى خوشى نشان مىدادند و چه مىكردند باز ما يك بهره حسابى نمىتوانستيم برداريم، منتهى نمىشد به اينها و اگر 15 خرداد پيش نيامده بود و آن كشتار ناهنجار و ظلم و ستم بزرگ واقع نشده بود، باز ممكن بود كه منتهى به اين مسائل نشود. در هر قصهاى كه واقع شد، يك بهرهاى قهرا برداشته مىشد. اگر چنانچه 17 شهريور آن مسائل واقع نمىشد و آنها گذاشته بودند مردم صحبتشان را مىكردند، چه كردند، منتهى به اين نمىشد كه بايد برود، يا آنها يك چيزهائى را كه
صحيفه نور ج 15 صفحه 138
آنها مىخواستند آنوقت، شايد آنوقت خيلى چيزهاى مهمى هم نبود، يا شاه معدوم مىگفت كه من حاضرم كه عمل كنم به قانون اساسى و چه بكنم، خوب اين صحبتها پيش نمىآمد لكن آن شرارتى كه آنها كردند، در مقابلش بهرهاش اين بود كه منتهى شد به سقوط، سقوط شاهنشاهى 2500 ساله. در هر قصهاى كه پيش آمد و به ما صدمهاى وارد شد، در ازاى او يك بهره خوبى ما برداشتيم. شما مىبينيد كه در زمانى كه مرحوم آقاى بهشتى زنده بودند، چه وضعى پيش آوردند اين اراذل و ايشان را يك چهره ديگرى نشان داده بودند كه آن روز در خيابانها هم بر ضد ايشان تظاهر مىكردند، صحبت مىكردند و نمىدانستند قصه را. شهادت ايشان اسباب اين شد كه يك بهره بزرگى ما برداشتيم و آن اينكه ثابت شد كه آن انحراف بوده است، آن كار آنها انحرافى بوده است و همين طور هر قصهاى كه اينها خواستند از آن بهره بردارى كنند، ما بهره بردارى كرديم و البته ما خيلى خسارت به ما وارد شد لكن خسارت در مقابل اسلام، يعنى ما مقصد داشتيم، هدف داشتيم و هدف ما يك هدف الهى بود و روحى بود. افرادى را كه از دست مىداديم البته مهم بودند لكن در راه هدف، اگر بهره بردارى براى هدف بود ارزش داشت و ما بهره بردارى كرديم براى هدف. اگر اين مسائل واقع نشده بود، شما، حزب شما هم مىدانيد چه جورى بود وضعش بين مردم؟ بين مردم شماها را يك صورت كريهى، حزب حاكم، الان هم دارند در خارج هى حزب حاكم، حزب حاكم مىگويند و شماها را كه در راس حزب هستيد، يك صورت مشوهى آنوقت نشان مىدادند كه شايد مردم غير آگاه همه شايد قبول مىكردند كه مساله اين است و اينها هستند كه دارند انحصار طلبى، اينها هستند كه دارند همه چيز را براى خودشان چه كنند، اينها هستند كه دارند اسلام را چه مىكنند. از اين مسائل هى پيش مىآوردند لكن هر ضررى كه به ما وارد شد يك نفعى هم پهلويش بود بزرگتر، يعنى ما عمده نظرمان اين بود كه براى اسلام نتيجه بگيريم، ما مىخواستيم بهره بردارى براى اسلام بكنيم. پانزده هزار جمعيت در 15 خرداد از دست مسلمانان آنطورى كه مىگفتند رفت و اين نيروى بزرگى بود براى اسلام لكن در ازاى آن يك ظلم 2500 ساله و ستم 2500 ساله مبداء اين خرابى و بعد تلف شدن او داشت. يا 17 شهريور كه امروز است، خوب آن صدمه وارد شد به ايران و اشخاص شايد خيال مىكردند ديگر مساله تمام شد لكن بهرهاى كه اسلام از اين برداشت، همان بهرههائى بود كه در صدر اسلام از كشتن سيدالشهدا سلام الله عليه برداشته مىشد.
آنهائى كه توجه به اين مسائل معنوى ندارند، در آنوقت اگر مثلا كسانى بودند، مىگفتند كه سيدالشهدا آمد اينجا و همين چرا آمد. خوب، چرا آنوقت مىگفتند، مقدسهائى كه آنوقت آنوقت آنجا بودند، اينها چرا را مىگفتند كه خوب چرا رفت؟ چرا بچههايش را برد؟ اول هم از ايشان سوال مىكردند كه چرا اينها را مىبريد. لكن شهادت سيدالشهدا كه در اسلام بسيار ناگوار بود، چون در راه عقيده و مقصد بود و عقيده راپيش برد، يعنى همان شهادت، بساط بنى اميه را پيچيد به هم و از بين برد، تمامش كرد. و در هر موقعى كه هر چه واقع شد، خداى تبارك و تعالى حالا در اين مواقعى كه براى ما پيش آمد خداى تبارك و تعالى يك چيز زيادترى نصيب ما كرد قهرا بدون اينكه ديگر محتاج باشد به
صحيفه نور ج 15 صفحه 139
اينكه تبليغات اطرافش بشود و اينها.
شما ديديد كه صبح آن روزى كه مرحوم آقاى بهشتى و آن هفتاد نفر مظلوم در آنجا، آنطور به وضع فجيع شهيد شدند مردم فرق كردند، يكدفعه تمام صحبتها برگشت. همانهائى كه بهشان تزريق كرده بودند كه اين آدم چطور و كذا و كذاست و آنطور براى ايشان شعار ضد ايشان مى دادند، يكدفعه شعارها برگشت و به نفع ايشان شد يعنى به نفع اسلام شد. حزب شما هم معرفىاش آنطورى كه در آنوقت مىكردند همين طورها بود كه اين حزبى است كه حزب حاكم و انحصار طلب و كذا و كذا و چنان. خوب، من افراد البته تمام حزب را كه من نمىشناختم و نمىشناسم لكن افرادى كه اين حزب را ايجاد كردند، خوب، منشناختم، من آقاى خامنهاى را بزرگش كردم، من آقاى هاشمى را بزرگ كردم، من آقاى بهشتى را بزرگش كردم. ديدم اينها از اول تا آخر، بسيارى از اينها، خوب، من مىشناختم كه اينها اشخاصى نيستند كه نهانحصار طلب به آن معنائى كه آنها مىگويند، البته انحصار به اين معناكه بايد اسلام باشد و غير اسلام نباشد، همه ما انحصار طلبيم و اسلام اصلا اينطورى است. پيغمبر اسلام هم لا اله الا الله اين انحصار است ديگر يعنى فقط همين، ديگر غير از اين نه، ما هم حرفمان اين است كه فقط اسلام غير از اين نه. اين انحصارى كه مىگويند، اگر اين است، مسلمين همه انحصار طلبند، پيغمبرها هم همه انحصار طلب بودند و خداى تبارك و تعالى هم انحصار طلب، انحصار، اين صحيح است. انحصار طلبى فى نفسه يك امر فاسدى نيست كه هر انحصار طلبى فاسد است. انحصار كه بخواهد همه چيز را به نفع ماديت تمام بكند، براى خود آدم باشد، اين انحصار طلبى فاسد است. البته اگر چنانچه شما و ما و هر كدام اينها بخواهيم بهره بردارى براى خودمان بكنيم از اين شهدائى كه خون خودشان را دادند، ما هم انحصار طلبى به آن معناى فاسدش هستيم، اما من كه شماها را مىشناختم و مىديدم اينطورى نيست مساله و مقصد شما اسلام است، خوب من گاهى هم به اشخاص مىگفتم كه صحيح نيست. در هر صورت شهادت آقاى بهشتى و اين هفتاد نفر مظلوم يكدفعه متحول كرد مردم را به اينكه كم كم بيدار شدند. الان بعضى از آن اشخاص كه در آنوقت چيزهائى مثلا مىگفتند، برگشتند و پشيمان شدند و اظهار ندامت مىكنند و توبه مىكنند و مثل قضيه تائبين شده است الان و هر قصهاى كه واقع مىشود اينطور است. آقاى قدوسى خدا رحمتش كند، خوب من مىشناختم چه آدمى است و چقدر به اين آدم چيز كردند كه مردم را دارد چه مىكند، مىكشد، چه مىكند، فلان مىكند، و من مىدانستم چه آدمى است. محتاط، در احتياط، حتى در اين ماليات آنقدر از او شكايت مىكردند كه اين آقا احتياط مىكند نمىگذارد يك چيزى را كه بايد خرج كرد، خرج كند لكن وقتى كه به شهادت رسيد، يك دفعه يك دسته بيدار شدند كه اينها يك همچو افرادى را دارند شهيد مىكنند. اينها هر نفرى از ماها و شما را شهيد بكنند، به نفع اسلام است و ما از اين خوفى نداريم و به ضرر آنهاست. اگر اينها از روى عقل عمل كرده بودند و آنطورى كه بعضى جبهههاى سياسى عمل مىكنند كه آنها هم مثل همينهايند، اگر اينها از روى عقل عمل كرده بودند، حالا هم رئيس جمهور همان بود و هم آن وكلائى كه فاسد بودند همان جا بودند و مىتوانستند كه به تدريج كم كم بكشانند اين
صحيفه نور ج 15 صفحه 140
جمهورى اسلامى را به مسائل غربى، همه هم رو به غرب نماز خواندند لكن خدا خواست اينكه اينها نتوانند خوددارى كنند و سياست را نمىفهميدند، نمىفهميدند كه چه جور بايد رفتار كرد، ملت را نشناخته بودند، اسلام را توجه به آن نداشتند، ملت مسلم را نمىدانستند يعنى چه و اين بود كه دستپاچه شدند و زود خودشان را لو دادند، آنطور هر صحبتى كه كردند لو دادند و يك قدرى پايهشان سست شد تا وقتى كه واقعا قيام كردند و عرض مىكنم كه معلوم شد كه اينها با كىها مربوطند و از كجا آمدند و با كى روابط داشتند و با چه بوده و خودشان خودشان را از بين بردند. خداى تبارك و تعالى گاهى اينطور مىكند كه يك كسى خودش خودش را زمين بزند مثل، مثل آن كه روى شاخه نشسته بود و پائينش را اره مىكرد، اينطور شد كه خودشان خودشان را از بين بردند و براى ما همه اينها صلاح بود، يعنى انسان مىفهمد كه خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به اين ملت با شهادت، همانطورى كه عنايت به اسلام داشت و با شهادت بزرگان ما اسلام را بزرگ كرد، حالا هم همين طور است كه خداى تبارك و تعالى عنايت به اين كشور دارد و با دست دشمنها اين اسلام و اين كشور را دارد حفظ مىكند به دست خود آنها، به دست خود آنها خودشان را رسوا مىكند و آن راهى كه آنها پيش گرفته بودند كه ما را منحرف كنند و ببرند آن طرف، با دست خودشان راه خراب شد. اين از چيزهائى است كه ما تدبير نمىتوانيم بكنيم، خداست كه اينطور تدبيرها را مىكند و ما دلمان بسته است به يك مبدائى كه آن همه چيزها در دست اوست.
اينها هر عملى كردند انحرافشان معلوم شد و الان از ايران اينها همهشان ديگر مايوسند
و آن چيزى كه مىخواهم به شما آقايان بگويم اينها از اول معلوم شد كه بناى شيطنت داشتند، همانطورى كه دولتهاى بزرگ اينطور هستند. آنها يكدفعه يك كسى را نمىآورند خلق الساعه در اينجا بگذارند كه كار انجام بدهد. آنها از اولى كه نقشه استعمار همه جا را كشيدند در هر جائى مامورينى دارند بسيار مقدس، بسيار خوب، در لباس مليت، در لباس روحانيت، در همه چيزها دارند آنها. يك وقت آدم مىبيند كه اين آدمى كه سى سال مىگفت كهاى ملت، ملت، كذا، يك وقت بختيار از كار در مىآيد. بايد خيلى توجه به اين معنا داشته باشيد كه اينها، از آنها چيزى نباشد كه در آن آنها باشد، ممكن است يك وقت يك جمعيتى را منحرف كنند با تبليغات و با چيزها يواش يواش منحرف كنند و ممكن است وقتى كه از انحراف عاجز شدند، انفجار درست كنند. يا انحراف است يا انفجار. الان اينها همه مايوسند از اينكه ملت ايران را اينها بتوانند منحرف كنند، اينها هر كارى كردند ملت ايران فهميد اينها منحرف هستند، هر صحبتى كردند انحرافشان معلوم شد، هر عملى كردند انحرافشان معلوم شد و الان مايوسند از اينكه بتوانند به طور سياسى عمل بكنند، به طور سياسى كه از آن بهره بردارى سياسى بكنند. از ايران، اينها همهشان ديگر مايوسند، آمريكا هم مايوس است، البته آمريكا براى دراز مدت تا دويست سال بعد هم ممكن است نقشههائى دارد، اما اينهائى كه بطور بچگانه دارند عمل مىكنند اينها ديگر كارشان، همه چيز تمام شد، اما وقتى كارشان تمام شده و مايوس از همه جا
صحيفه نور ج 15 صفحه 141
شدند، مثل همان گربهاى كه به شير مىپرد، وقتى مايوس شد همان كار راكند. الان اينها دارند كارهاى مايوسانه مىكنند و مىبينند كه خودشان چيزى نيستند، مىگويند خوب حالا كه مانيستيم اينها هم نباشند. چنانچه من به آقاى رفسنجانى اين را مكرر گفتهام كه شما بايد، اين يكى از مسائل مهم است، مجلس الان يكى از مسائل مهم است و حتما بدانيد هدف است مجلس، از اول هم بوده، مجلس هدف است و شما بايد آنجا را يك اشخاصى كه مىخواهند حفاظت آنجا را بكنند يك اشخاصى باشند كه صد در صد بشناسيد اينها را، بدانيد كه اينها كه مىخواهند حفاظت كنند، چه اشخاصى هستند، يا همان كه آدم را مىخواهد حفاظت كند همان است كه فاجعه به بار مىآورد. در هر صورت در عين حالى كه ما هر قضيهاى انجام گرفت و انجام بگيرد به نفع اسلام و به نفع ملت مسلمان ماست لكن ما هر يك از شما را لازم داريم، هر يك از شما لازم است براى اين مملكت، رفتن هر يك از شما فاجعه است. آنها كه رفتند فاجعه بود، بهره بردارى هم شد ماها هم برويم همين است لكن بايد ما نگذاريم اينطور بشود.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه آقايان را مىخواهم و من اميدوارم كه روزنامه شما كه حالا ديگرآن مسائلى كه قبل بود ديگر ندارد، يك روزنامهاى باشد كه هدايت كند مردم را، هادى باشد براى همه روزنامهها، بايد همين طور باشد و شما موفق باشيد كه روزنامهتان يك روزنامه اسلامى آبرومند، مفيد براى جامعه اسلامى و براى كشور اسلامى ما انشاء الله تعالى باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 142
تاريخ: 18/6/60
بيانات امام خمينى در جمع ائمه جماعات استان خراسان و گروهى از روحانيون كاروانهاى حج عازم بيت الله الحرام
دولتهاى قدرتمند، خصوص آمريكا در كشورهاى مورد نظر خود، مطالعات بسيار دقيق كردهاند
بسم الله الرحمن الرحيم
من ابتدا از همه علماى اعلام، علماى خراسان، مشهد مقدس و علماى شهر رى و علمائى كه با كاروانها بنا دارند انشاء الله مشرف بشوند، تشكر مىكنم كه در اين محل تنگ حاضر شدند و با هم ملاقات بكنيم و مسائلى كه لازم است، تا اندازهاى عرض كنيم. دولتهاى قدرتمند خصوص آمريكا نقشههايشان را از سالهاى بسيار طولانى كشيدند و قبل از اينها هم، قبل از آمريكا انگلستان كسى بود كه نقشهكش بود. اينها مطالعاتشان را در همه كشورهائى كه در دنيا هستند خصوصا كشورهائى كه مورد نظر است از حيث مخازن و از حيث محلى كه، جغرافيائى كه دارد، نقشههاى بسيار دقيق كشيدهاند و حتى كشور ما و ساير كشورهائى كه نظير ما هستند، آنها از مخازن و از جاهائى كه مورد نظرشان هست از ما بهتر مطلعند، آنها كارشناسهاى خودشان را آنوقتى كه ماشين و اتومبيل و اينها نبود، مىفرستادند و با شتر همراه كاروانها مىرفتند و همه جا را گردش مىكردند و با آن ابزراى كه داشتند، آنجاهائى كه ما مخازن زيرزمينى از هر حيث، چه نفت و چه طلا و چه ساير چيزها داشتيم، شناسائى كردند و اين را من باز هم گفتهام كه يكى از اهل علم حوزه علميه قم كه بعد خارج شده از اين وضع، اهل همدان و از آقازادههاى همدان بود، من سفرى كه رفته بودم به همدان، يك ورقه بزرگى آورد پيش من راجع به خود همدان بود، گفت اين ورقه از وضع كشورهائى است (كه حالا من يادم نيست، مثلا انگلستان را گفت يا جاى ديگر) گفت كه اين ورقه تمام دهات و تمام روستاها را و همه را دارد. و جالب اين بود كه در آن، نقاط زيادى بود. من پرسيدم اين نقطهها چيست. گفت اين نقطهها جاهائى است كه در آن يك چيزهائى پيدا مىشود، يك معدنى، يك چيزى زيرزمينى هست.آنوقت كه با شتر مىشد رفت، رفتند و همه جاى ايران را حتى كوير را رفتند و ديدند، بعد كه رفت و آمدها زياد شد، البته بيشتر كارشناسها هم ترقى كرده بودند و بيشتر اطلاعات داشتند و همين طور كارشناسهائى كه مردم را مىشناختند، وضع مردم را، چه گرايشهائى مردم دارند و چه دستجاتى در بين مردم هست، احزاب چه وضعى دارند، جبههها چه وضعى دارند، بازار وضعش چطور است، روحانيين چه وضعى دارند، رابطه بين روحانيون و مردم چطور است، خود روحانيون چه جور اشخاصى يا گروههائى
صحيفه نور ج 15 صفحه 143
هستند، همه اينها بررسى شده است و ماها غافل بوديم از شيطنت اينها و آن كارهائى كه آنها به دست عناصر داخلى و گاهى هم به دست خودشان انجام مىدادند، ما از آن غفلت داشتيم و آنها هوشيارانه عمل مىكردند، از جمله چيزهائى كه آنها بررسى دقيق كردند و دنبالش هم با تبليغات و با طورهاى ديگرى عمل كردند، قضيه بررسى رابطه بين روحانيون با هم و رابطه بين روحانيون و مردم و كيفيت اينكه اينها در چه اوقاتى مىتوانند چه اعمالى را انجام بدهند و در چه زمانهائى مىتوانند اينها مردم را بسيج كنند. تمام اين كارشناسهاى آنها در دفاترشان حتما نوشتهاند و دنبالش هم فعاليت كردهاند، نه فعاليت يك بعدى، فعاليت چندين بعدى، آنقدرى كه ميتوانستند روحانيون را در بين مردم خفيف مىكردند و آنقدرى كه توانستند مردم رااز روحانيت جدا ميكردند و بين خود روحانيين اختلاف ايجاد مىكردند و اگر چنانچه اين مطلب را كافى نمىدانستند و نمىدانستند، آنها با گماشتن بعضى عوامل خودشان با فشار كارها را انجا مىدادند. شما، شايد كم از شما باشد كه زمان رضاخان را درك كرده باشد. قضيه آمدن رضا خان به تهران و كودتاى رضا خان يك امر عادى نبود كه من باب اتفاق يك نفر آدم مثلا عامى لشكرى بيايد و كودتا كند و دنبالش هم آنطور اعمال باشد دنبال دنبالش هم آنطور اعمال. ابتدا اين را آوردند و كلمه به كلمه آنطور كه انسان حدس مىزند به او برنامه دادند و راه نشان دادند. ابتدا با ظاهر مقدسى و علاقه به اسلام، علاقه به روضه حضرت سيدالشهدا، اينطور علاقهها را به او نشان دادند و او هم خوب عمل مىكرد. من در روضهاى كه گمان مىكنم كه مال ارتش بود، در جوانى، در اوايل جوانى در روضه آنها رفته ام و دستجاتى كه از ارتشىها نوحه خوانى مىكردند و سينه زنى مىكردند ديدم. اين ابتدائا با اين سلاح وارد شد در كشور ما، يعنى آوردندش در كشور ما. با قلدرى، آنهائى كه مراكز قدرت بودند، كنار گذاشت و عشاير و كسانى كه قدرتى در ايران داشتند، آنها را با قلدرى و نقشه شكست داد و كنار گذاشت و بعد از اينكه يك قدرى استقرار پيدا كرد پايش، شروع كرد به آن نقشه دوم. نقشه دوم اين بود كه اسلام را هر چه مىتواند، از آن قيچى كند. به روحانيون كه مبدا امور مردم بودند و مرجع مردم بودند، هر كدامشان در يك ده و يا در يك شهر يا در يك استان نفوذ داشتند و مىتوانستند يك وقت مردم را بسيج كنند، روحانيون را آنقدر تضعيف كرد، آنقدر با تبليغات اينها را تضعيف كرد كه شوفرها اينها را سوار نمىكردند يكى از دوستان من خدا رحمتش كند، گفت من اراك بودم مىخواستم بيايم قم، رفتم كه اتومبيلى را اجاره كنم براى آمدن، آن شخص گفت كه ما قرار دادهايم با خودمان (آن شوفر گفت) كه دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم: يكى فواحش را و يكى آخوندها را، اينطور تحقير كردند. اين تحقير نه اينكه يك مطلبى بود كه من باب اتفاق رضاخان مىخواست اين كار را بكند، اين نقشهاى بود كه روحانى از باب اينكه مىتوانست يك وقت يك كشورى را به هم بزند يا يك ناحيهاى را بسيج كند، اين قدرت بايد گرفته بشود، اين قدرت را كوشش كردند و گرفتند، يعنى روحانيون را منزوى كردند و از هر جا هم كه يك صدائى از آنها بلندشد و يك قيامى مىكردند، آن را خفه مىكردند، از مشهد بود، علماى مشهد يك وقت قيام كردند، گرفتند همه را مثل مرحوم آقازادهاى كه آنوقت آنقدر قدرت داشت، او را هم گرفتند و
صحيفه نور ج 15 صفحه 144
مرحوم آقا مير يونس آنوقت در مشهد بودند و عده زيادى از علما را گرفتند و آوردند در تهران و مرحوم آقازاده را با يك شبكلاه از توى خيابان مىبردند به دادگاه براى محاكمه. يك نفرى كه در خراسان آنقدر قدرت داشت اينقدر او را تحت سلطه آوردند و اين يك مسالهاى نبود كه رضاخان با آقازاده مخالف باشد، نه، مساله اساسى بود كه بايد آخوند نباشد، زور دنبالش، تبليغات دامنه دار، اشعار اشخاصى كه منحرف بودند و هكذا. و يك نقشه ديگرى كه قبلا هم كشيده بودند و در عرض همين هم بود و توسعهاش دادند كه ما همه اهل علم، الا، البته يك نادرى باورشان آمده بود كه بايد اينجور باشد و او اينكه معممين را از سياست جدا كنند، مجالسى كه تشكيل مىشود و اهل علم در آنجا خواهد صحبت بكند، نبايد راجع به سياست صحبت كند. آنقدر راجع به اين معنا كه آخوند را به سياست چه؟ ترويج كرده بودند كه علما هم بسيارى از آنها باور كرده بودند و اگر يك كلمهاى گفته شد، مىگفت اين سياست است، به ما ربطى ندارد. اگر يك ملائى دخالت مىكرد به يك امرى كه مربوط به جامعه بود، مربوط به گرفتارى مردم بود، خواست يك وقت با دولتى مثلا طرف بشود، ساير آقايان كه باورشان آمده بود كه نبايد در سياست دخالت كرد، او را به عنوان آخوند سياسى از خودشان جدا مىدانستند. وظيفه آخوند اين بود كه از منزل بيايد به مسجد و مسجد هم اگر مىرود منبر، مساله بگويد و اخلاق بگويد، يك كلمه راجع به گرفتارىهاى جامعه نبايد بگويد، يعنى خودشان اينطور تربيت شده بودند و تبليغات اينطور در مغزهاى آنها اثر كرده بود. گاهى هم در مجلس فاتحهاى، رفت و آمد و ديد و بازديد و اين جمعيتى كه بايد اقتدا به پيغمبرها بكند و اقتدا به ائمه بكنند، بكلى از اين بعدى كه در راس امور بود پيش انبيا و پيش ائمه ما، اينها بكلى از اين خودشان را منعزل كرده بودند و هر كدامشان بيشتر دخالت نمىكردند، بيشتر منعزل بودند از مسائل، بلكه گاهى وقت اينكه بيشتر ملتفت مسائل نبودند، نمىفهميدند، اين در بين مردم بيشتر ارزش پيدا مىكرد، مردم هم اينطورى تربيت كرده بودند كه قربانش بروم اين آقا نمىفهمند پنير يعنى چه. اينطور نفوذ كرده بودند در همه جا كه آقا يك كلمه نبايد در سياست دخالت بكند و آقا نبايد مسائل را اصلش بفهمد. چه كار دارد آقا به اين مسائل؟ نمازت را بخوان و برو مسالهات را بگو و برو، آن هم مساله، نه اينكه مسائل اسلامى و اصولى اسلام را، اگر مىگذاشتند كه آقايان مسائل اسلام را مىگفتند، اگر مىگذاشتند، مسائل اسلام همه چيز در آن بود لكن مسائل اسلام فقط در كتب استدلاليه مدفون شده بود و رسالهها نداشت از مسائل اصلى اسلام.
دخالت در سياست در راس تعليمات انبياست
شما ببينيد الان در مصر همين مساله است. سادات تمام مساجد را از قرارى كه خبرگزارىها نقل مىكنند، تمام مساجد را تحت كنترل خودش در آورده و همه اينها را ممنوع كرده از اينكه در سياست دخالت كنند. علماى مصر به قول سادات نبايد در امور سياسى دخالت بكنند، مسجد بروند، منبر هم بروند لكن همان مسائلى كه متعارف بود سابقا در اينجا و آنجا، همين اينها را بايد بگويند ديگر غير از اين پا را فراتر نگذارند. ما امروز مىفهميم اين معنا را، اگر چنانچه سابق بود و ديروز بود، ما
صحيفه نور ج 15 صفحه 145
مىگفتيم خوب راست مىگويد، سادات راست مىگويد: آقايان چه كار دارند به سياست؟ چنان براى اينكه خود آقايان هم دخالت نمىكردند. اما امروز ما مىفهميم، ملت ما مىفهمد، علماء اسلام فهمند در ايران كه اين نقشهاى كه سادات دارد انجام دهد، اين همان طرحى است كه سابقا در ايران هم انجام گرفت. و لكن حالا چون علماى مصر يك قدرى توجه به مسائل دارند، مىخواهند در امور دخالت كنند، او وحشت كرده از اينكه مبادا اينها دخالت كنند و حكومت او را متزلزل كنند. هم ملتها را اينها اغفال كرده بودند و هم علما را. آدم بسيار مقدس آن بود كه هيچ كار به كار جامعه نداشته باشد، دولت هر كارى مىخواهد بكند دولت است، تسليم باشد در مقابل دولت، مامورين دولت هر كارى مىخواهند بكنند، تسليم باشند در مقابل او و هيچ دخالتى نكنند. اين البته اگر چنانچه شما آقايان هم دخالت نكنيد و ماها هم هيچ دخالت نكنيم، احترامات محفوظ است، سلام را با خيلى مد هم سلام به آدم مىگويند، دست هم ممكن است يك وقت ببوسند لكن به شرط اينكه حدود محفوظ باشد، سياست مال ما و مساله گوئى هم مال شما، مسجد مال شما، صحنه سياست مال ما. اگر اين مطلب را آقايان قبول بكنند محترم هم هستند واگر آمريكا خاطر جمع باشد كه آقايان ديگر بنا ندارند در سياست دخالت كنند، دستش را از روى اين ملت و از اين شيطنتها برمىدارد، براى اينكه آنى كه از او مىترسد، از آخوند مىترسد. اينها ديدند كه آخوند هميشه دنبال اين بود كه يك صدائى درآورد، همان وقتى هم كه در زمان رضاخان آن اختناق عجيب و غريب بود كه هر كسى از همسر خودش مىترسيد، آن اختناقى كه در زمان رضاخان بود هيچ ربطى به آن اختناقى كه در زمان محمدرضا بود نداشت. در همان زمان اختناق، خوب چندين قيام از علما شد، از آذربايجان شد، از اصفهان شد كه از اصفهانش همه علماء ايران را دعوت كردند به قم و از مشهد شد، ديدند كه خوب اين مردم، اين جمعيت با اينها باز هستند و آن نقشهاى كه اينها را از هم جدا كنند و اينها را مرفوض كند انجام درست نگرفته است و اين قيامها در زمان اختناق هم هست، دنبال اين بودند كه اين طايفه را كنار بگذارند و اگر اين طايفه را كنار بگذارند، همه مقاصدشان با سهولت انجام گيرد. شما خيال نكنيد كه اين قشرهاى روشنفكر و ملى گرا و امثال ذلك كار از آنها مىآيد، اينها پيش مردم كه حسابى ندارند، مردم به اينها كارى ندارند، آنى كه از او مىترسند از جامعه مىترسند، از ملت ترسند،آنى كه با ملت سر و كار دارد شما آقايان هستيد. ايران در هر دهش يك اهل علم هست، حالا اگر نباشد هم خوب، خيلى نادر است و در هر شهرى عدهاى هستند، در هر استانى عدههائى هستند و اينهايند كه آنها از آنها مى ترسند مىگويند كه اينها مردم به آنها توجه دارند.
ائمه جماعات وقتى كه در مسجد مىروند هر كدام يك عدهاى دارند و يك عده مريد دارند، يك عده ماموم دارند، اگر يك وقت صدايشان در آيد، خوب، اين اسباب زحمت مىشود. اين دژ را بايد بشكنند، با هر قيمتى كه شده است دنبال اينند كه اينها را از بين ببرند، الان هم هستند، آنوقتى كه اينها درست ادراك نكرده بودند و حدس مىزدند، خوب حدسى بود هم كه درست بود كه اين طايفه در بين مردم اينطور هستند كه مىتوانند مردم را بسيج كنند، با اينكه نشده بود يك همچو امرى، معذلك آنقدر
صحيفه نور ج 15 صفحه 146
جديت كردند با دست عمال خودشان، با روزنامه نويسها، با همه بوقهاى تبليغاتى كه اين جمعيت را از مردم جدا كنند و يك وقت همه عمامهها را بايد بردارند، عمامهها را برداشتند، طلبهها نمىتوانستند در خيابانها بروند، در زمان رضاخان اينطور بود، بعد هى هر چه گذشت، ديدند نه نمىشود، اين جمعيت به اينطور از بين نمىرود، با زور و فشار، حبس و تبعيد و امثال ذلك لكن خوب، جنبههائى كه جنبههاى سياسى بود و جنبههائى بود كه مردم را از اينها دلسرد كنند، اينها را از مردم جدا كنند، امثال اينها، همه اينها را آن روزى كه اينها نديده بودند باز مطلب را آنطور با جديت دنبالش بودند، امروزى كه ديدند و سيلى را خوردند از اسلام و ازاين روحانيت معظم اسلام و فهميدند، احساس كردند اين معنا را كه اينها مىتوانند مردم را بسيج كنند. اين بسيج عمومى كه الان در ايران هر وقت يك فرض كنيد سپاه پاسداران بگويند، مردم بسيج مىشوند. اين دنبال همين معناست كه مسجدها مركز اين مسائل بود و شد و اين كار در ذهن مردم وارد شد. علماى اسلام احساس كردند، اكثريت قريب به اتفاقشان احساس كردند كه بايد مااين سد عدم دخالت در سياست را بشكنيم و ما بايد وارد بشويم در امور، بايد ما دخالت كنيم، بايد اهتمام به امر مسلمين داشته باشيم. اهتمام بر امر مسلمين اين نيست كه اين من بروم نماز بخوانم و او اقتدا كند. اين كه امر مسلمين نيست، اين امر خداست. امور مسلمين عبارت است از امور سياسى و اجتماعى مسلمين است. تمام انبيا از صدر بشر و بشريت، از آنوقتى كه آدم عليه السلام آمده است تا خاتم انبياء صلى الله عليه و آله و سلم، تمام انبيا براى اين بوده است كه جامعه را اصلاح كنند و فرد را فداى جامعه مىكردند. ما فردى بالاتر از خود انبيا نداريم، ما فردى بالاتر از ائمه عليهم السلام نداريم، اين فردها خودشان را فدا مىكردند براى جامعه. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه انبيا را ما فرستاديم، بينات به آنها داديم، آيات به آنها داديم، ميزان برايشان داديم و فرستاديم ليقوم الناس بالقسط غايت اين است كه مردم قيام به قسط بكنند عدالت اجتماعى در بين مردم باشد، ظلمها از بين برود، ستمگرىها از بين برود و ضعفا به آنها رسيدگى بشود، قيام به قسط بشود. دنبالش هم مىفرمايد وانزلنا الحديد تناسب اين چيست؟ تناسب اين است كه با حديد بايد اينها انجام بگيرد، با بينات، با ميزان و با حديد (فيه باس شديد يعنى اگر چنانچه شخصى يا گروهى بخواهند يك جامعه را تباه كنند، يك حكومتى را كه حكومت عدل است، تباه كنند ،با بينات با آنها بايد صحبت كرد، نشنيدند با موازين، موازين عقلى، نشنيدند با حديد.
اينهائى كه دلسوزى مىكنند براى اين افراد فاسد، مفسد، مشغول به انفجار و ترور امثال ذلك، اينها لغت انبيا را نمىدانند چيست، آنها خيال مىكنند كه انبيا آمدهاند مساله بگويند، تمام شما كدام يك از انبيا را سراغ داريد كه در امور اجتماعى به آنطور حادش شركت نكرده و سردمدار نبوده است؟ موسى عليه السلام يك شبان با عصايش راه مىافتد مىرود سراغ فرعون، نمىآيد توى بازار مساله بگويد اين هم هست البته اما مىرود سراغ فرعون، خدا هم او را فرستد دنبال فرعون برويد او را دعوت كنيد، دعوتش كنيد، به قول لين هم دعوتش كنيد و امثال ذلك، وقتى كه قول لين نشد آنوقت قيام خواهد. پيغمبر اكرم كدام روز نشست همين طورى فقط مساله بگويد، كارى به كار جامعه نداشته
صحيفه نور ج 15 صفحه 147
باشد؟ اينهائى كه مىگويند آخوند چه كار دارد به امور سياسى، پيغمبر اكرم كدام روزش از مسائل سياسى خارج بود؟ دولت تشكيل مىداد، با اشخاصى كه بر ضد اسلام، ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه ميكرد، جنگ مىكرد. ما را آنطور مىخواستند منزوى كنند كه لباس جندى را مىگفتند با عدالت منافات دارد. حضرت امير لباس جندى داشت، با عدالت منافات داشت؟! حضرت سيدالشهدا نداشت لباس جندى؟ اينها با آن تبليغات بسيار وسيعشان ما را منزوى كرده بودند، يعنى خود ما را به مغزهاى ما آنقدر خوانده بودند كه خودمان باور كرده بوديم كه نبايد مادر سياست دخالت كنيم. نخير، مساله اين نيست، مساله دخالت در سياست در راس تعليمات انبياست، مساله جنگ مسلحانه با اشخاصى كه آدم نمىشوند و خواهند ملت را تباه كنند، در راس برنامههاى انبيا بوده است. ما همه تعليمات انبيا را كنار گذاشتيم، فقط به آن تعليماتى كه با عرض مىكنم دخالت نكردن در سياست و دخالت نكردن در جامعه، اينها فقط همينش را گرفته ايم، نمازش را گرفتهايم و باقى را رها كرديم. مگر امكان دارد كه انسان مسلمان باشد به فقط نماز خواندن و روزه گرفتن و حج رفتن و امثال ذلك و در امر مسلمين دخالت نكردن؟ اگر اهتمام به امر مسلمين كسى نكند مسلم نيست، به حسب روايت منسوب الى رسول الله. ملت ما بايد همانطور كه بيدار شده است و هشيار و توجه به مسائل پيدا كرده و فهميده است كه اينهائى كه با روحانيون مخالف هستند با ملت مخالفند، نه با روحانيون، اگر روحانيون كارى به كار دولتها نداشتند خيلى هم محترم بودند و خيلى هم معززا ما يك احترام ميان تهى آبرو پيش خدا رفته و اين حاكم شهر به آدم احترام مىگذارد. امروز همه فهميدند اين را، مگر آنهائى كه خودشان را به نفهمى مىزنند و آنهائى كه مغزهايشان خشك است كه نمىفهمند هيچ چيز را كه اين مساله دخالت در امور سياسى از بالاترين مسائلى است كه انبيا براى او آمده بودند. قيام بالقسط و مردم را به قسط وارد كردن مگر مىشود بدون دخالت در امور سياسى؟ مگر امكان دارد بدون دخالت در سياست و دخالت در امور اجتماعى و در احتياجات ملتها كسى بدون اينكه دخالت كند، قيام بالقسط باشد؟ يقوم الناس بالقسط باشد؟ مگر مىشد ما و شما با محمدرضا بسازيم كه بيا، ديگر ما كارى به شما نداريم و ما خيلى هم آمد گفت ديگر كه اى مراجع اسلام اى چه، اى چه، من ديگر از آن كارها دست برداشتم، همانى كه مراجع اسلام را مىگفت كه اين سياه روزها و اين كذا و كذا، بدگوئى مىكرد به آنها، همان آمد گفت. چرا آمد گفت؟ براى اينكه دوباره بازى بدهد، خيال مىكرد حالا دوباره مىشود بازى داد. بازى يك وقت نخوريد، يك وقت اين شياطين نيايند بگويند كه به شما چه دخالت در اسلام، دخالت در سياست، شما برويد سراغ مساله گفتنتان، خيلى هم معزز هستيد و اگر چنانچه مساله مىگفتيد ديگر قتلى واقع نمىشد، براى دخالت در سياست بود كه چندين هزار معلول و مقتول داريد. اين اشكال اولش به نبى اكرم وارد است، اگر ايشان هم به سرمايه دارهاى مكه و حجاز كارى نداشت و توى مسجد مى نشست و مساله مىگفت، جنگ پيش نمىآمد، كشتار نمىشد، عموى معظمش كشته نمىشد. و به سيدالشهدا وارد است، اگر سيدالشهدا مىرفت پيش يزيد و بيعت مىكرد و مساله گو، مساله گفت، با او مىساخت و مساله مىگفت، يزيد خيلى هم احترام مىكرد و دستش هم
صحيفه نور ج 15 صفحه 148
مىبوسيد، ولى تكليف اين بود؟ ما وحشت داريم از اينكه چند هزار آدم از ما كشته شده است؟ اگر ما وحشت داريم بايد ما اصلا طريقه انبيا را كنار بگذاريم، بايد آن چيزى كه انبيا آوردند، آن چيزى را كه خدا امر كرده به آنها كه برويد اين سردمدارها را دعوت كنيد، دعوت همين نبود كه بروند بگويند آقا مسلمان شو، اگر چنانچه نشد ديگر بروند سراغ كارشان. نخير، دعوت مىكردند با شمشير توى سرشان مىزدند تا آدم بشوند، كشته مىدادند و مىكشتند. مگر شهادت يك امرى است كه انسان براى آن عقبنشينى بكند. هى گفته بشود به اينكه خوب اگر اينطور مسائل نبود، اگر ما با شاه كنار آمديم ديگر اينقدر كشتار واقع نمىشد، پيغمبر هم اگر با ابوسفيان كنار مىآمد، نمىشد، سيدالشهدا اگر با يزيد، حضرت امير هم اگر با مخالفينش كه مخالف اسلام بودند، كنار مىآمد ديگر كشتارى نمىشد، ديگر جنگ صفينى در كار نمىآمد، جنگ جملى در كار نمىآمد. چشمها را، هم گذارند و خودشان را يا به نفهمى ميزنند يا نفهمند و نمىبينند كه انبيا چه كردند و چه زحمتهائى و چه جانفشانىهائى براى مقاصد خودشان كردند و اسلام از صدر اسلام تا آخر اولياء خدا چه كردند و چه جانفشانىهائى كردند و چه فداكارىهائى كردند. اگر الان به شما ملت مسلمان و به شما روحانيون معظم اشكال بكنند كه آقا اگر چنانچه نشسته بوديد سر جايتان، خوب، چى تان لنگ بود؟ خوب، محمدرضا كارها را انجام داده بود، حالا آمريكا هم يك قدرش را ببرد، خوب به ما چه؟ مال دنيا كه اينقدر ارزش ندارد، نفت هم يك چيز بو گندى است كه ارزشى ندارد، ببرندشان جان ما را فارغ كند از نفت. اگر شما با آنها ساخته بوديد، حالا ديگر اين اجتماعات نبود و اين راهپيمائىها نبود و اين زحمتها نبود و اين تعطيلات نبود و اين كشتارها نبود و اين گرانىها مثلاً نبود و امثال ذلك، همه اين حرفها به انبيا وارد است. اگر شما خودتان را دنباله رو انبيا مىدانيد و ملت ما خودش را دنباله رو پيغمبر اكرم ميداند، بايد اين مسائل را با كمال جديت همانطورى كه پيغمبر اكرم در همان وقتى كه زمان رحلتش بود، همان وقت يك جيشى را فرستاده بود بيرون مدينه مهيا بودند كه بروند به جنگ. كدام روز پيغمبر خالى از اين مسائل سياسى و اجتماعى بود، از جنگ بود، پيغمبر نمىدانست اگر در احد اينقدر كشته مىشد و در فلان، اينهمه عزيزان از بين مىروند؟ لكن تكليف بود، خدا گفته بود اين را، پيغمبر هم نمىتوانست تخلف كند، امر خدا بود. خدا بينات فرستاده و ميزان فرستاده و حديد فرستاده ليقوم الناس بالقسط اگر شد با بينات، با ميزان، موازين هر چه هست، اگر نشد حديد است، تو سر مردم با حديد زد تا اينكه اينها را آدم كرد، تا جامعه را جامعه صحيح كرد.
تمام انبيا براى اصلاح جامعه آمدهاند
تمام انبيا براى اصلاح جامعه آمدهاند، تمام. و همه آنها اين مسأله را داشتند كه فرد بايد فداى جامعه بشود. فرد هر چه بزرگ باشد، بالاترين فرد كه ارزشش بيشتر ازهر چيز است در دنيا، وقتى كه با مصالح جامعه معارضه كرد اين فرد بايد فدا بشود. سيدالشهدا روى همين ميزان آمد رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا كرد، كه فرد بايد فداى جامعه بشود، جامعه بايد اصلاح بشود. ليقوم
صحيفه نور ج 15 صفحه 149
الناس بالقسط بايد عدالت در بين مردم و در بين جامعه تحقق پيدا بكند. جانها را دادند، مالها را دادند، زحمتها كشيدند، نمىشود گفت پيغمبر يك شب و روز راحت خوابيده باشد، تمام زمان عمرش صرف اين شد كه با هر ترتيبى كه مىشود، با قرآن، با احاديث خودش، با كلمات خودش، با موعظههاى خودش، وقتى كه مىبيند نمىشود اين، با شمشير، با شمشير مىزند و اشخاصى كه مىخواهند اين جامعه را از بين ببرند و ملت را تباه بكنند، آن با شمشير، وقتى نمىشود با بينه و ميزان عمل كرد، با حديد عمل مىكند. ما همان ادعا مىكنيم كه ما امت رسول الله هستيم و شيعه على ابن ابيطالب، ما بايد مطالعه بكنيم ببينيم آنها چه كردند. شيعه اين نيست كه فقط بگويد من شيعه هستم، اين است كه ببيند چه كردند آنها، دنبال كند همان چيزهائى را كه آنها كردند. پيغمبر اكرم چقدر جنگ در زمان او واقع شد براى اينكه اصلاح كند جامعه را، براى اينكه دست ستمكارها را كوتاه كند، دست اين سرمايه دار چپاولگر را كوتاه كند، دست آن جبارهاى ظالم را كوتاه كند، تمام عمرش مشغول اين بود در مكه، به آنطور نمىتوانست، به بينات و به ميزان و به موعظهها عمل مىكرد تا وقتى كه در صدد بود، نه اينكه نشسته بود همين طور، صدد بود آدم جمع مىكرد تا وقتى كه مدينه مهيا شد و ايشان هم آمدند مدينه، ديگر همهاش مسائل، مسائل جنگ بود و مسائل سياست بود و اينها. اگر امت رسول الله هستيم، اين رسول الله، اگر شيعه على ابن ابيطالب هستيم، على ابن ابيطالب چقدر در جنگها رفت در ركاب رسول الله بود تا آخر كه رسول الله تشريف بردند، بعد يك جنگ باطنى داشت كه صلاح اين مىديد كه بايد اجتماع محفوظ بماند و بايد اين استقرار پيدا بكند. آنروزى هم كه بعد از مسائل ايشان با او بيعت كردند، آنروز هم مطلب خودشان را گفتند. اول برنامهشان را گفتند و مهمترين برنامه اين بود كه من حتى آن چيزهايى كه صداق كرديد از چپاولگرىها براى زنهايتان، آن هم ازتان مىگيرم. از آنجا كه ايشان را ندا را در داد، ديدند نمىشود با اين زندگى كرد، اين باهاش زندگى نمىشود، اين غير مسأله قبلى است، شروع كردند به چيز كردن و سه تا جنگ مهم انجام داد حضرت امير، چقدر كشته شد از مسلمانها، چقدر كشته شد از آن طرف، همه هم مسلمان بودند، مسلمان. آن مسلمان بازيخورده بود، آن طرف مسلمان بازيخورده بودند، اين طرف مسلمانان هدايت شده بودند لكن وقتى مسلمانى هم بازى خورد و به جنگ با مسلمانهاى هدايت شده برخاست، او هم جوابش حديد است، اگر بينات و ميزان نتوانست كار خودش را بكند، جوابش حديد است.
علما اگر نباشند اسلام از بين مىرود بايد اينها باشند تا اسلام محفوظ بماند
حالا اين مطلب را هم بايد عرض كنم به عموم حوزههاى علميه، حوزه قم، حوزه مشهد و همه حوزههاى علميه كه شما مىبينيد كه در رأس اهداف خبيثه دولتهاى بزرگ واقع شديد، اين براى چيست؟ براى اينكه ملت شما را به عنوان فقها، به عنوان علما، به عنوان علماء دينى مىشناسد و تكليف الهى خودش را تبعيت مىداند، پس حفظ اين حوزهها، حوزههاى فقاهت، حفظ اين حوزههاى علمى به همان معنائى كه سابق بود بايد بماند. جديت بكنيد در اينكه تحصيل بكنيد و محصل زياد
صحيفه نور ج 15 صفحه 150
بكنيد، ملا زياد كنيد. خيال نكنيد كه حالا ما ديگر احتياجى نداريم، ما تا آخر احتياج به علما داريم، اسلام تا آخر احتياج دارد به اين علما. اين علما اگر نباشند اسلام از بين مىرود. اينها كارشناسهاى اسلام هستند و حفظ كردند اسلام را تاكنون و بايد اينها باشند تا اسلام محفوظ بماند. اسلام با روشنفكر محفوظ نمىماند، روشنفكرش آن هست كه آيه صريح قرآن را مسخره مىكند. اسلام با شماها، با اين طبقه تا اينجا رسيده است و بايد شما با تمام جديت فقيه درست كنيد، ملا درست كنيد. فقيه در همه چيز، منافات ندارد كه فقيه باشد، دخالت در امور مسلمين هم بكند هيچ منافات باهم ندارد، اما طبقه جوان بايد مشغول باشند به تحصيل و اين حوزههاى فقاهتى هر چه بايد و هر چه بيشتر بايد بشود و مراجع به اينها عنايت زيادتر بكنند و مدرسين عنايات زيادتر راجع به اينها داشته باشند و حوزه فقهى به همان معنائى كه تاكنون بوده است حفظ كنيد، كه اگر اين حفظ نشود فردا مردم ديگر شما را قبول نمىكنند. مردم معمم نمىخواهند، مردم عالم مىخواهند، اين منتها علامت علم است. اگر يك وقت خداى نخواسته حوزههاى علميه ما سست شدند در تحصيل، سست شدند در اينكه فقاهت را تقويت بكنند، بدانند كه اين يك خيانت بزرگى به اسلام است. و اگر چنانچه اين فكر تقويت بشود كه ما ديگر لازم نيست خيلى چه بكنيم و فقاهت تحصيل بكنيم، اين يك فكر شيطانى است، موافق آمال امثال آمريكا در دراز مدت. اگر شما حوزه هاى فقاهتى را، شما آقايان خراسان، آقايان قم، آقايان تبريز، ساير جاها، هر جا يك حوزه علميه دارد، اگر تقويت نكنيد اينها را به همان فقه كه تاكنون بوده است، به همان فقه سنتى و اگر فقها تحويل جامعه ندهيد، علما تحويل جامعه ندهيد مطمئن باشيد نمىگذرد يك نيم قرن الا اينكه از اسلام هيچ اسمى ديگر نبايد باشد. اگر فقهاى اسلام از صدر اسلام تا حالا نبودند الان ما از اسلام هيچ نمىدانستيم. اين فقها بودند كه اسلام را به ما شناساندند و فقه اسلام را تدريس كردند و نوشتند و زحمت كشيدند و به ما تحويل دادند و ما بايد همين جهت را حفظ بكنيم و يك تكليف الهى شرعى است به اينكه حوزهها بايد تقويت بشود و البته در بين حوزهها اشخاصى هستند كه آنها دخالت در امور اجتماعى و سياسى مىكنند و بايد هم بكنند. اما غفلت از اينكه ما ديگر به فقاهت كار نداشته باشيم، اين غفلت اسباب اين مىشود كه اسلام را خداى نخواسته منسى كنيد بعد از چند وقت. بايد حوزهها به قوت خودش، بلكه هر روز قوتش زيادتر. حالا مزاحمها ديگر رفتند، آنهائى كه با عمامه شما كار داشتند حالا ديگر مدفون شدند، شما بايد خودتان حفظ كنيد اسلام را به حفظ فقاهت. اسلام همهاش توى اين كتابهاست. با حفظ فقاهت، با حفظ اين كتب، با نوشتن، با بحث كردن، با حوزههاى علمى تشكيل دادن از همه علوم اسلامى، آن كتبى كه منسى شده بود، آن كتب را باز به صحنه آوردن و بحث كردن و حفظ كردن اين دژ محكمى كه تاكنون اسلام را نگه داشته است. ما موظفيم كه اسلام به همانطورى كه آمده است و به دست ما رسيده است ما هم تحويل بدهيم به نسلهاى آتيه انشاءالله، آنها هم به نسلهاى بعد و بعد تا صاحبش بيايد و تسليم او بكنند. و من اميدوارم
صحيفه نور ج 15 صفحه 151
كه اين آقايانى كه مىخواهند مكه مشرف بشوند با اين كاروانها خيلى توجه به مسائل داشته باشند و حجاج را متوجه بكنند كه حجاج ايرانى نمونهاى باشد از اسلام و از انقلاب اسلامى و آنطور نباشد كه خداى نخواسته يك وقتى بعضى از افراد يك تخلفاتى بكنند كه اسباب وهن باشد. بايد موعظه كنند آقايان، بايد علما جلسه داشته باشند در موارد مختلف، هر جا هستند با مردم صحبت كنند، مردم را ارشاد كنند، توجه بدهند مردم را به مسائل و مظلوميت ايران را به مسلمين جهان عرضه كنند و بگويند كه با ما دولتهاى بزرگ و آن اشخاصى كه وابسته به آنهاست براى خاطر اينكه ما مىخواهيم اسلام باشد، با ما چه مىكنند. خداوند انشاء الله اسلام را تقويت كند و علماى اسلام را انشاء الله تقويت و تهذيب كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 152
تاريخ: 20/6/60
فرمان امام خمينى به برادر محسن رضائى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى محسن رضائى شما را به فرماندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى منصوب مىنمايم تا با تعهد و مسئوليت كامل وظايف محول را انجام داده و در هماهنگى با ساير نيروهاى مسلح جديت نمائيد. بديهى است كه كليه پاسداران با تبعيت از فرماندهى در حفظ استقلال و انتظام كوشا مىباشند. توفيقات جنابعالى را در اين امر خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 153
تاريخ: 21/6/60
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت آيت الله مدنى
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
با شهيد نمودن يك تن ديگر از ذريه رسول الله و اولاد روحانى و جسمانى شهيد بزرگ اميرالمومنين، سند جنايت منحرفان و منافقان به ثبت رسيد. سيدبزرگوار و عالم عادل عاليقدر و معلم اخلاق و معنويات حجت الاسلام و المسلمين شهيد عظيمالشان مرحوم حاج سيد اسد الله مدنى رضوان الله عليه همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقى شقى به شهادت رسيد. اگر با به شهادت رسيدن مولاى متقيان اسلام محو و مسلمانان نابود شدند، شهادت امثال فرزند عزيزش شهيد مدنى هم آرزوى منافقان را بر آورده خواهد كرد. اگر خوارج سياه بخت از شهادت ولى الله الاعظم طرفى بستند و به حكومت رسيدند، اين گروهكهاى خائن نيز به آمال خبيث خود كه سقوط حكومت اسلام و برقرارى حكومت آمريكائى است مىرسند. آنان لعنت خدا و رسول و ننگ ابدى را براى خود و اينان عذاب ابدى خدا و نفرت و لعنت قادر متعال و امت اسلام را براى خود و هم پيمانان و اربابان خونخوار خويش به بار آوردند.
ملت بزرگ و روحانيون معظم چون صفى مرصوص ايستادهاند كه هر پرچمى از دست تواناى سردارى بيفتد، سردار ديگرى آن را برداشته و به ميدان آيد و با قدرت بيشتر در حفظ پرچم اسلامى به كوشش برخيزد. شهيد مدنى با شهادت مظلومانه خود ضد انقلاب و منافقين ضد اسلام را بكلى منزوى كرد. اين چهره نورانى اسلامى، عمرى را در تهذيب نفس و خدمت به اسلام و تربيت مسلمانان و مجاهده در راه حق عليه باطل گذراند و از چهرههاى كم نظيرى بود كه به حد وافر از علم و عمل و تقوا و تعهد و زهد و خودسازى برخوردار بود. به شهادت رساندن چنين شخصيتى به تمام معنى اسلامى همراه با تنى چند از فرزندان اسلام و ياران باوفاى انقلاب اسلامى در ميعادگاه نماز جمعه و در حضور جماعت مسلمين جز عناد با اسلام و كمر بستن به محو آثار شريعت و تعطيل جمعه و جماعت مسلمين توجيهى ندارد.
اگر تا امروز براى جنايتها و شرارتهاى خود بهانههاى بىپايهاى مىتراشيدند، در شهادت اين عالم متقى كه جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نمىانديشيد بهانهاى جز انتقام از اسلام و ملت شريف نمىتوانند بتراشند. انتقام از اسلام كه آن را اساس سقوط دستگاههاى جبار و شكست ابر
صحيفه نور ج 15 صفحه 154
قدرتها در ايران و پس از آن در منطقه مىبينند و از ملت قدرتمند كه پشت بر آنان نموده و كاخ آمال و آرزوى آنان را در هم كوبيده و تمامى آنان را از صحنه تا ابد بيرون رانده است، مىگيرند. مردم رزمنده ايران و خصوص مردم غيرتمند آذربايجان كه چنين روحانى متعهد و عالم عاليقدرى را از دست دادهاند و حريف شكست خورده خود را مىشناسند، با عزمى جزم و ارادههاى خلل ناپذير انتقام خود را از آنان مىگيرند.
اينجانب شهادت اين مجاهد عزيز عظيم و ياران با وفايش را به پيشگاه اجداد طاهرينش خصوصاً بقيه الله ارواحنا له الفدا و به ملت مجاهد ايران و اهالى غيور و شجاع آذربايجان و به حوزههاى علميه و خاندن محترم اين شهيدان تبريك و تسليت مىگويم.
خط سرخ شهادت، خط آل محمد و على است و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و به پيروان خط آنان به ارث رسيده است. درود خداوند و سلام امت اسلامى بر اين خط سرخ شهادت و رحمت بىپايان حق تعالى بر شهيدان اين خط در طول تاريخ و افتخار و سرفرازى بر فرزندان پرتوان پيروزى آفرين اسلام و شهداى راه آن و ننگ و نفرت و لعنت ابدى بر وابستگان و پيروان شياطين شرق و غرب خصوصاً شيطان بزرگ امريكاى جنايتكار كه با نقشههاى شيطانى شكست خورده خود گمان كرده ملتى را كه براى خداوند متعال و اسلام بزرگ قيام نموده و هزاران شهيد و معلول تقديم نموده با اين دغلبازىها مىتواند سست كند و يا از ميدان به در برد. اينان پيروان سيد شهيدانند كه در راه اسلام و قرآن كريم از طفل ششماهه تا پيرمرد هشتاد ساله را قربان كرد و اسلام عزيز را با خون پاك خود آبيارى و زنده نمود.
ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواى مسلح نظامى و انتظامى و مردمى ما پيرو اوليائى هستند كه همه چيز خود را در راه هدف و عقيده فدا نموده و براى اسلام و پيروان معظم آن شرف و افتخار آفريدند.
از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و رحمت براى شهيدان خصوصاً شهداى اخيرمان و بالاخص شهيد عزيز مدنى معظم و سلامت كامل براى مجروحين اين حادثه و صبر و استقامت براى ملت بزرگ خصوصاً آذربايجانىهاى عزيز و بازماندگان شهيدان خواهانم. سلام و درود بر همگان.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 155
تاريخ: 23/6/60
پاسخ امام خمينى به تلگرام تسليت آيت الله العظمى گلپايگانى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى حاج سيد محمد رضا گلپايگانى دامت بركاته قم از اظهار محبت و لطفى كه در مصيبت وارده بوسيله تلگراف نموده بوديد متشكرم. از خداى تعالى دوام توفيقات و سلامتى جنابعالى را مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 156
تاريخ: 23/6/60
پاسخ امام خمينى به تلگرام تسليت آيت الله شيرازى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى حاج سيد عبدالله شيرازى دامت بركاته مشهد مقدس تلگراف تسليت جنابعالى واصل گرديد. از اظهار لطف و محبت شما متشكرم. دوام توفيقات و سلامت آنجناب را از خداى تعالى مسئلت دارم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 15 صفحه 160
تاريخ: 31/6/60
پيام امام خمينى به مناسبت آغاز سال تحصيلى
بسم الله الرحمن الرحيم
در آستانه گشايش مدارس و ورود دانش آموزان عزيز در محيط علم و دانش لازم است تذكراتى به فرزندان عزيز و مادران و پدران محترم و ملت معظم ايران داده شود.
بى شك بالاترين و والاترين عنصرى كه در موجوديت هر جامعه دخالت اساسى دارد فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشكيل مىدهد و با انحراف فرهنگ هر چند جامعه در بعدهاى اقتصادى، سياسى، صنعتى و نظامى قدرتمند و قوى باشد ولى پوج و پوك و ميان تهى است. اگر فرهنگ جامعهاى وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار ديگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرايش پيدا مىكند و بالاخره در آن مستهلك مىشود و موجوديت خود را در تمام ابعاد از دست مىدهد. استقلال و موجوديت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت مىگيرد و سادهانديشى است كه گمان شود با وابستگى فرهنگى، استقلال در ابعاد ديگر يا يكى از آنها امكانپذير است. بىجهت و من باب اتفاق نيست كه هدف اصلى استعمارگران كه در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زير سلطه است. اتفاقى نيست كه مراكز تربيت و تعليم كشورها و از آن جمله كشور ايران از دبستان تا دانشگاه مورد تاخت و تاز استعمارگران خصوصاً غربىها و اخيراً آمريكا و شوروى قرار گرفت و زبانها و قلمهاى غربزدگان و شرقزدگان آگاهانه يا ناآگاه و اساتيد غربزده و شرقزده دانشگاهها در طول مدت تأسيس دانشگاهها و خصوصاً دهههاى اخير اين خدمت بزرگ را براى غرب و شرق انجام دادند، هر چند در بين ارباب قلم و زبان و اساتيد، اشخاص متعهد و متوجهى بودند و هستند كه بر خلاف آن مسير بودند و مىباشند لكن معالاسف در اقليت چشمگير بودند.
هجوم دانشجويان پس از طى كردن دورههاى تحصيلى با آموزشهاى غربى و شرقى در دبيرستانها و دانشگاههاى ايران به سوى غرب واحياناً شرق كه ره آوردى جز فرهنگ غربى و شرقى نداشت، چنان فاجعهاى به بار آورد كه همه ابعاد جامعه ما را بىقيد و شرط وابسته بلكه تسليم به ابرقدرتها كرد به طورى كه جامعه ما با ظاهرى ايرانى اسلامى محتوايى سرشار از غرب و شرقزدگى داشت و معالاسف پس از گذشت سه سال از پيروزى انقلاب و مقاومت و ايستادگى جمهورى اسلامى در مقابل شرق و غرب و مكتبهاى انحرافى آنان و وفادارى اين جمهورى به اسلام به عنوان نفى كننده جميع وابستگىها و انحرافات، باز گرفتار گروهها و گروهكهاى وابسته به يكى از
صحيفه نور ج 15 صفحه 161
دو قطب و سر سپرده مكتبهاى انحرافى و وابسته به يكى از آنان مىباشيم. و نيز مواجهيم با افرادى از اين منحرفين كه در مراكز تربيت و تعليم نفوذ كردهاند و با مجال دادن به آنان، خطر به انحراف كشيدن جوانان و نو نهالان بسيار است كه خداى ناكرده با انحراف و وابسته شدن فرزندانمان به فرهنگ غرب يا شرق، تمام ابعاد جامعه يا وابسته و تسليم غرب خواهد شد و يا شرق، و تمام كوششها و زحمات ملت و خون جوانان و عزيزان آنان به هدر خواهد رفت.
اكنون بر دانش آموزان و دانشجويان عزيز و اساتيد و معلمان متعهد است كه باتمام توان و قدرت در شناسايى عوامل فساد كوشش كنند و محيط آموزش و پرورش را از لوث وجود آنان پاك نمايند و گمان نشود كه اين نفوذ فقط براى انحراف دانشگاههاست، كه منحرفين و منافقين براى نفوذ در دبيرستانها بلكه دبستانها اهميت بيشترى قائلند تا جوانان را براى انحراف دانشگاه مهيا كنند. آنان مىدانند اگر نوباوگان در مراكز آموزش تربيت صحيح شوند و حيلههاى استعمارگران را احساس و توطئههاى همه جانبه آنان را لمس كنند، در دانشگاه براى عمال استعمار توفيق كمترى حاصل مىشود و لهذا در دبستانها و دبيرستانها و قبل از ورود به دانشگاهها در ساختن جهاز استعمارى شرق و غرب براى ورود به دانشگاه اهميت خاصى احساس مىكنند. از اين رو است كه بايد دستگاههاى آموزشى متعهد و دلسوز براى نجات كشور اهميت ويژهاى در حفظ نوپايان و جوانان عزيزى كه استقلال و آزادى كشور در آينده منوط به تربيت صحيح آنان است قائل باشند و نيز از اين رو است كه نقش معلمان و اساتيد در تربيت و تهذيب دانش آموزان و دانشجويان به عنوان اساسىترين و موثرترين نقش مطرح مىگردد و همه ديديد كه گرايش آنان به شرق و غرب براى كشورمان چه فاجعهها آفريد و دانشگاهها را به صورت دژ محكمى براى خدمت به شرق و غرب در آورد و اكثريت قاطع غرب و شرقزدگان اين مملكت را به عنوان فارغ التحصيل تحويل جامعه داد. اكنون بر معلمان متعهد و مسئول دبستانى و دبيرستانى است تا با كوشش خود جوانانى را تحويل دانشگاهها دهند كه با آگاهى از انحرافات گذشته دانشگاه، بر فرهنگ غنى و مستقل اسلامى ايرانى تكيه كنند و بر اساتيد متعهد است تا با باز شدن دانشگاهها در صورت مشاهده انحراف و گرايش جوانان به يكى از دو قطب قدرت و مكر آنان را به توطئههاو شيطنتها آگاه كنند و جوانانى متعهد نسبت به مصالح كشور و آگاه به اهداف اسلام تحويل جامعه دهند و مطمئن باشند كه با اين خدمت، استقلال و آزادى كامل ميهن عزيزشان تضمين خواهد شد. و از اين رو است كه نقش خانواده و خصوص مادر در نونهالان و پدر در نوجوانان بسيار حساس است و اگر فرزندان در دامن مادران و حمايت پدران متعهد به طور شايسته و با آموزش صحيح تربيت شده و به مدارس فرستاده شوند، كار معلمان نيز آسانتر خواهد بود. اساساً تربيت از دامان پاك مادر و جوار پدر شروع مىشود و با تربيت اسلامى و صحيح آنان استقلال و آزادى و تعهد به مصالح كشور پايه ريزى مىشود.
امروز بايد پدران و مادران مواظب رفتار فرزندان خويش باشند كه در صورت مشاهده حركات غير عادى آنان را نصيحت نمايند تا گول منافقين و منحرفين را نخورند كه در اين صورت سعادت دنيوى و
صحيفه نور ج 15 صفحه 162
اخروى آنان تباه مىگردد. مادران و پدران بايد توجه داشته باشند كه سنين دانش آموزى و دانشگاهى سالهاى شور و هيجان فرزندانشان مىباشد و با اندك شعارى جذب گروهها و منحرفين مىشوند و نيز جوانان دبيرستانى باهشيارى كامل توجه داشته باشند كه عمال اجنبى آنان را، حتى با اسم اسلام راستين به دام شرق و غرب نيندازند و توجه كنند آنان كه از اسلام راستين دم مىزنند خودشان از اسلام چه مىدانند و از قوانين و احكام اسلام چه اطلاعى دارند و به اوامر و نواهى قرآن كريم و اسلام بزرگ تا چه اندازه پايبند هستند.
جوانان عزيز دبيرستانى و دانشگاهى توجه كنند كه سران و سردمداران گروهها كه مىخواهند با اسم اسلام پايههاى آن را سست كنند و جوانان را به دام اندازند هيچ اطلاعى از اسلام و اهداف قوانين آن ندارند و با خواندن چند آيه از قرآن و چند جمله از نهج البلاغه و تفسيرهاى جاهلانه و غلط نمىشود اسلام شناس شد. اينان با تفسير انحرافى چند جمله و چند آيه، آيات و جملات صريح را كه مخالفت واضح با مرام انحرافى و التقاطى آنان دارد انكار مىنمايند و در حقيقت تمسك به قرآن و نهج البلاغه براى كوبيدن اسلام و قرآن است تا راه را براى رهبران غربى و شرقى خود باز كنند و شما جوانان عزيز و سرمايههاى كشور را بر ضد مصالح كشور خودتان بسيج نمايند.
اى جوانان عزيز! هشيار باشيد و با تفكر و تعقل فعاليت اين منافقين بلندگوى غرب و منحرفين بلندگوى شرق را بررسى نمائيد. امروز بزرگترين دليل بر بطلان راه آنان همبستگى تمامى نيروهاى ضد انقلاب و كوشش همه آنان در مخالفت با جمهورى اسلامى است كه خواست ملت مىباشد و ملت مجاهد و شريف جان خود و فرزندان عزيز خود را فداى تحقق آن كرده و مىكنند. اينان همان اندازه در دعوى اسلامى بودند خود صادقند كه در دعوى مخالفت با غرب و امريكا كه اكنون صداقتشان در دامن غرب و طرفدارى بىچون چراى غرب از آنان به ثبت رسيد، و همان اندازه در دعوى طرفدارى از ملت راستگو كه صداقتشان در كشتار خلق مستضعف و آتش زدن اموال ملت و غارت بانكها ثابت گرديد. اينان از اول تاكنون اسلام را وسيله اهداف شوم خود كرده و قرآن و نهج البلاغه را به بازى گرفته و جوانان پاكدل را به دام خود انداخته بودند تا جوانىشان را در راه اهداف استعمارى آنان به تباهى كشند. و باز تاكيد مىكنم پدران و مادران اين كودكان معصوم و جوانان بىتجربه كوشش كنند و جوانان و عزيزان خود را از اين مهلكه كه دنيا و آخرت آنان را تباه مىكند نجات دهند و ملت مبارز و متعهد با هشيارى و پشتكار، جوانان و نونهالان را كه سرمايه و مخازن ارزشمند كشورند از شر اين منحرفين امريكائى نجات دهند. فردا انشاء الله تعالى دبستانها و دبيرستانها و مراكز نو آموزها باز و به كار مشغول مىشوند و به خواست خداوند به زودى شاهد بازگشايى دانشگاهها خواهيم بود و دانش آموزان بدانند كه گوش دادن به مقاصد شوم منافقان و منحرفان، آنان را از مدارس محروم خواهد كرد و اجازه اخلال در امور مدارس به كسى داده نخواهد شد. از خداوند متعال بيدارى و هشيارى هر چه بيشتر نسل جوان را خواستار و رشد و تعالى علمى و اخلاقى آنان را خواهانم. والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page