-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 246
تاريخ: 29/10/57
پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد مراحعت به ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بىپايان و درود بىحد به عموم اهالى غيور ايران. ملت شريف و شجاعى كه با وحدت كلمه خواست خود را كه برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت جمهورى اسلامى است، در اربعين امام امت سلام الله عليه براى چندمين بار اعلام نمود. نهضت مقدس اسلامى شما گرچه با خون پاك شهيدان و مصيبتهاى جانگداز توام بود لكن آزاديخواهى و استقلال طلبى شما در جبين تاريخ ثبت شد. دشمن اساسى خود و كشور خود را از صحنه بيرون رانديد و بزرگترين خائن و جانى كشور را در گورستان تاريخ دفن نموديد. شما با قيام و استقامت خود به ملتهاى مستضعف ثابت كرديد كه اسلحهمدرن و قدرتهاى شيطانى نمىتوانند در مقابل خواست ملتى كه براى دفاع از عقيده و حق خود دلاورانه بپا خاسته است دوام داشته باشند و نيز ثابت كرديد كه قدرت ملتى آگاه، بر تمامى سلاحهاى ابرقدرتها پيروز است.
شاه رفت و رژيم شاهنشاهى فرو ريخت .دزدان بيتالمال سرمايهها را خارج كردند و يكى پس از ديگرى گريختند. ملت شجاع در اولين فرصت به حساب آنان خواهد رسيد. اينان رفتند و آشفتگىها و خرابىهاى بسيارى را برجاى گذاشتند كه با خواست خدا و همت ملت بايد ترميم شود، گرچه سالها طول خواهد كشيد.
اينجانب با تقديم تشكرات صميمانه به ملت عزيز تذكراتى را لازم مىدانم:
1- اينجانب انشاءالله تعالى به زودى به شما مىپيوندم تا در خدمت شما باشم و با همت شجاعانه شما به رفع مشكلات كوشا بوده و با همصدا و هم قدم شدن همه اقشار ملت بر فسادها غلبه كنيم. دوستان عزيزم! خود را براى خدمت به اسلام و ملت محروم مهيا كنيد، كمر به خدمت بندگان خدا كه خدمت به خداست ببنديد. من با توفيق خداوند تعالى پس از چند روزى در خدمت شما خواهم بود و در پشت سر شما به سربازى خود ادامه خواهم داد.
2- به نمايندگان محمدرضا پهلوى كه مجلسين را غصباً اشغال كردهاند اخطار كنيد كه خانه ملت را خالى كنند تا نمايندگان مردم پس از پنجاه سال كه ملت از حق خود محروم بود، به خانه خود بيايند و انشاءالله همه خواهيد ديد كه انتخابات آزاد و مجلس سالم يعنى چه. من به آنان اخطار مىكنم كه در صورت ورود مجدد به مجلس مسوول هر گونه پيشامدى خود آنان هستند.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 247
3- بار ديگر به اعضاى شوراى سلطنتى كه شاخهاى است از ريشه غير قانونى، اخطار مىشود كه از شورا كناره گيرى كنند و بيش از اين با ملت مخالفت نكنند.
4- بار ديگر به قواى انتظامى و نيروهاى زمينى، هوائى، دريائى توصيه مىشود كه در حفظ انتظامات بكوشند و ملت شريف و بيدار با آنان همكارى كنند. ملت آگاه ايران بايد از اشخاص و يا گروههاى منحرف كه در اين موقع حساس به فكر آشوب افتاده و مىخواهند به نفع اجانب خيانت به كشور كنند، جداً جلوگيرى كنند و به آشوبگران هشدار دهند كه از اعمال ضدانسانى و اسلامى و ملى اجتناب كنند و به ملت بپيوندند.
از خداوند متعال پيروزى ملت ايران را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 248
تاريخ: 1/11/57
بيانات امام خمينى پيرامون افشاى جنايات شاه و ترسيم رؤوس كلى حكومت عدل اسلامى
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
سقوط ديكتاتورى شاه با همت و وحدت كلمه اقشار مردم
من قبل از اينكه چند كلمه با آقايان صحبت كنم بايد از عموم اين جوانها و برادران و خواهرانى كه در خارج كشور هستند و در اين مدت من موجب زحمت آنها شدم، هم تشكر كنم و هم عذر بخواهم، من از خداى تعالى سلامت همه شما را و عزت و سعادت همه را خواهانم و اميدوارم كه (در) ايران يك محيط صحيحى كه تحقق پيدا كند، شما همه برگرديد و به ملت خودتان و به كشور خودتان خدمت كنيد.
شما ديديد كه در اثر وحدت كلمه در جامعه ايرانى يك قدرتى كه خودش را ابرقدرت حساب مىخواست بكند و دنبال او ابرقدرتها بودند، همه ابرقدرتها از او تاييد كردند بلكه مع الاسف دول اسلامى هم قاطبتاً تقريباً با او همراهى كردند، ديديد كه با وحدت كلمه ملت، تمام كنگره هاى قصرش فرو ريخت يكى بعد از ديگرى. آن حزب رستاخيزى كه آنقدر براى آن مديحه سرائى كردند، هم خود او و هم عمال خبيث او آنقدر درباره آن مبالغهها كردند، مدحها خواندند و خود ايشان گفت كه اگر كسى داخل اين حزب نشود او را ما تذكره مىدهيم و مىگوئيم برود بيرون، آنقدر پافشارى راجع به اين حزب كرد لكن ملت ايران مقابل حزب و مقابل حزبها و مقابل تانك و توپ و مسلسل ايستاد و مجبور كرد اين آدم ديكتاتور را به اينكه از حزبش صرفنظر بكند و حزب را كان لم يكن طرح كند. و اين خيانتى كه كرده بود راجع به تغيير تاريخ اسلام، با شرف ترين تاريخ ها، سازنده ترين تاريخ ها، اين تاريخى كه انسان را، مستضعفين را بيدار كرد و تمام قلدرهايى كه در آنوقت بودند خاضع كرد و انسان به تمام معنا، با همه ابعاد، هم ابعاد معنوى و هم ابعاد مادى ساخت و اين شخص مىخواست اين شرافت را از ايران سلب كند و اصل اسلام را پايكوب كند و تاريخ جاهليت شاهنشاهى را به جاى آن بگذارد و ديديد كه به واسطه همت مردم ايران همه قشرها قيام كردند و اين مطلب را هم ملزم شد كه از دست بدهد و ديديد كه به واسطه اتفاق كلمهاى كه شما ايرانىها داشتيد اين آدم با اينهمه مداحىهايى كه خودش از خودش مىكرد و ديگران از او و آنهمه حرفها كه درباره او مديحه سراها مىگفتند، ملزم شد كه بيايد در مقابل ملت و توبه كند و عذر بخواهد (براى اينكه مردم را فريب بدهد البته، لكن ملزم
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 249
شد به اينكه عذر بخواهد) و ديديد كه اتفاق كلمه شما ملت ايران موجب شد كه تمام ابرقدرتها عقب زدند و اول كه از او حمايتها كردند، هر كدام حرفها زدند (دخالت نظامى مىكنيم، تجزيه مىشود ايران) از اين حرفها و شعرهائى كه هميشه مىخوانند خواندند و شما ديديد كه با اينكه همه ابرقدرتها دنبال سر او بودند و مىخواستند از او حمايت كنند ملزم شد كه از ايران بيرون برود و حالا هم بيرون ايران است و مع الاسف فرار كرد از چنگ مسلمين و از چنگ جوانهاى ما و ليكن در آتيه نزديكى او را به ايران خواهند خواست انشاءالله و او ذخايرى كه از ملت ما برده است و در اين آخر هم حمل كردند به خارج از ايران، اين ذخاير را و اين مالهائى كه از ايران برد انشاءالله از او گرفته خواهد شد و به سزاى اعمالى كه كرده است و ظلمهائى كه كرده است انشاءالله مىرسد.
خيانتها و جنايتهاى شاه تنها در ماوراء عالم قابل جبران است
گرچه قبلاً هم عرض كردم كه ما قدرت اين را، يعنى اصلاً از بشر همچو قدرتى ساقط است كه بتواند سزاى اعمال اينطور جنايتكارها را بدهد. آنقدرى كه در قدرت انسان است همين مقدار است كه اگر مثلاً يكى را كشت، به جاى او يكى را بكشند اما اگر يك كسى يك ملتى را به اين وضعى كه الان ملاحظه مىكنيد كشاند، قتل عامها كرد، حبسهاى طولانى، جوانهاى ما را در حبس برد و به پيرى به ما برگرداند، در بين اينهائى كه در حبس بودند و پانزده سال حبس بودند، بعضى وقتها كه با من مصافحه مىكردند، آنوقت دست يك پهلوان بود و حالا كه مصافحه مىكند دست آدم عادى شده. آن زجرها و ناراحتىهايى كه به جوانهاى ما، به روشنفكرما، به علماى ما، به دانشگاهىهاى ما، به بازرگانهاى ما، آن زجرها و تبعيدها و آنقدر زحماتى كه به آنها دادند و آنها متحمل شدند، اينها را نمىتوانيم جبران كنيم. يك جان بيشتر ندارد، شما همه تان هم جمع بشويد همان يك جان را از او مىگيريد. اين صدها جان از بهترين فرزندان اسلام گرفته است، حالا كه ما يك جان از يك نفر آدمى كه ارتباطش به اجانب بيشتر از ارتباطش به ملت ماست بگيريم، اين مىشود جبران؟ شما فرض بكنيد كه يك وقت دست شما بيايد، دست و پاى او را ببريد، چشمهايش را بيرون بياوريد، از اين كارها بكنيد (فرض كنيد) باز هم جبران نمىشود. اين دليل بر اين است كه يك عالم ديگرى است كه جبران اينطور چيزها در آنجا مىشود، براى هر كشتنى، كشتن و زنده كردن، كشتن و زنده كردن ممكن است. براى زجرهائى كه به جوان ما داده، زجرهاى طولانى و تا ابد ممكن است باشد. نمىشود آقا كه يك كسى بيايد و سى وچند سال به اين مردم آنجور حكومت جائرانه بكند و مامورينش در همه اطراف بلاد با زن و فرزند و جوان و پير ما، عالم و غير عالم ما آنطور رفتار بكنند و ما هم نتوانيم جبران بكنيم (اصلاً اگر دست ما هم برسد نتوانيم جبران بكنيم) نمىشود خداى تبارك و تعالى يك همچو كارى را اجازه بدهد كه يك نفر آدم اين كارها را بكند و بعد هم جزايش همين باشد كه او را بكشند، جزايش همين باشد كه مالش را بگيرند. در بين جوانهاى ما اشخاصى بودند كه در جوانى رفتند و پانزده سال عمرشان را هدر دادند، او مىتوانست در بيرون اگر از علما هست كتابها بنويسد، هدايتها بكند، اگر
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 250
از روشنفكران هست كتابها بنويسد و روشنفكرىها بكند، روشنگرىها بكند، اگر از اطبا هست جمعيت زيادى را از مرگ نجات بدهد. تمام اين قشرهايى كه از ما آنها در زندان كردند، اينها حياتشان را از دست دادند، اينها زندگىشان را، بيشتر زندگىشان را از دست دادند يعنى يك زندگى توى محبسى كه هيچ كارى نمىتواند بكند، از همه كارها او را باز داشتند. (آنها مىدانند چيست) اينها با كشتن محمدرضا درست مىشود؟! جبران مىشود؟! او تمام عياشىها و ظلمهايش را كرده و حالا هم تقريباً اواخر عمرش هست. يك كسى كه تمام آن جنايات را كرده، حالا مىشود كه من و شما بگوئيم كه خوب، حالا پولهايش را از او بگيريم (اگر دست ما برسد، دست ما كه به همه ذخاير او نخواهد رسيد) اين جواهراتى كه پدرش برد نمىدانم الان در خزينه كدام كشور هست (انگلستان گمان مىكنم) اين جواهراتى هم كه ايشان حمل كردند حمل كردند چمدانهاى پر از جواهر اين ملت و حمل كردند و بردند، علاوه بر پولهاى بسيار گزافى كه صورتها دارد، حالا يك مقدارى از آن را فاش كردند، شما فرض كنيد كه بتوانيد كه همه اينها را از او بگيريد لكن مىتوانيد اين هدرى كه داده است او، نيروى ملت را كه به هدر داده جبران كنيد؟ اين دانشگاههاى ما را به صورتى در آورد كه نيروى انسانى ما را هدر داد، كارش هدر بود، نيروهاى انسانى ما را منهدم كرد به نيروهاى غير انسانى. اين سينماهائى كه در زمان ايشان مشغول فعاليت بودند، اين مراكز فحشائى كه اينها درست كردند، مراكز فحشائى كه موجود كردند براى اينكه جوانهاى ما را بكشند به اين مراكز و غافل كنند از مسائل حياتى خودشان، از مسائل زندگى بخش خودشان. اين مراكز اسباب اين شد كه اين نيروى انسانى كه بايد در خدمت كشور ما باشد علاوه بر اينكه معطل شد، منقلب شد به يك نيروى غير انسانى. چطور ما مىتوانيم جبران كنيم اين جنايات را؟ قابل جبران به دست بشر نيست. اين به دست ماوراى اين عالم جبران مىشود و بدانيد كه جبران مىشود. اين قرآن است كه هر كس هر ذره كارى كه بكند مىشمرند. آنجا يك همچو عالمى است، (و من يعمل مثقال ذره خيراًيره و من يعمل مثقال ذره شراً يره.) خودش را مىبيند. قرآن اينطور مىفرمايد و مطالب هم همين است، صورت اين عمل در آنجا منعكس است و در آنجا خودش را مىبيند و اينها جبران خواهد شد و شما دلتان محكم باشد كه اگر دستتان نرسد به او و اگر هم برسد نمىتوانى جبران كنى اما اين جنايات جبران خواهد شد در آنجا.
اصل رژيم سلطنتى مغاير با عقل، حقوق بشر و قانون اساسى است
اينها همه تا اينجا كه رسيده است باز نصف راه يا كمتر از آن را پيموديم. اتفاق كلمه، اجتماع يك امت در يك امر موجب اين شد كه اين كنگرههائى كه تا (به قول خودشان) عرش كشيده شده بود، اينها يكى يكى ريختند، وارفتند مثل يخى كه آب بشود لكن باز ما راه زياد داريم، اين اولش است، مقصد ما تنها رفتن او نيست، اين يكى از مطالب است. ما رژيم سلطنتى را اصلاً غلط مىدانيم، از اول اين غلط بوده، خلاف قوانين انسانى بوده، رژيم سلطنتى ازاول خلاف قوانين عقلى انساناست. يك كسى حالا در مجلس به او راى بدهند(حالا فرض بفرمائيد صحيح راى بدهند. فرض باطل را من
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 251
نمىگويم) شما فرض كنيد كه يك مجلس موسسان ملى، صد در صد ملى تاسيس بشود و اين يك كسى را با اعقابش به حكومت برساند، خودش و سلسله بعد، ما به اين مجلس موسسان كه از جانب ملت است و به اين ملت مىگوئيم بسيار خوب، شما زمانى كه خودتان تشريف داشتيد حق داشتيد كه سرنوشت خودتان به دست خودتان باشد، سرنوشتمائى كه دويست سال بعد از شما به اين دنيا مىآمديم به چه مناسبت شما تعيين كرديد آقاى پدربزرگ؟ شما با چه قانون، با چه حق سرنوشت ماهائى كه در اين زمان هستيم تعيين مىكنيد؟ شما حق داريد كه، اين حرفى است كه همه عقول با آن موافقند منتها آنقدر تعميه مىكنند بين مردم و تبليغات سوء مىكنند كه مردم باور مىكنند، گاهى وقتها آنقدر شور است كه خان هم مىفهمد.
عقل اين است، حقوق بشر اين است كه سرنوشت هر آدمى به دست خودش باشد، هر ملتى سرنوشتش به دست خودش باشد، اين صحيح. ملت ايران حالا سرنوشتش بايد به دست خودش باشد، الان اگر بخواهد يك كسى را تعيين كند براى وكالت، تعيين كند براى رياست جمهور، حق دارد كه خودش قرار بدهد. ما حالا فرض كنيد اجتماع كرديم و يك نفر را رئيس جمهور كرديم، اين صحيح، حالا اگر ما همهمان مجتمع شديم و يك مجلس موسسان درست كرديم، مجلس موسسان از ناحيه ما حق دارد كه سرنوشت اين ملتى كه الان موجود هست تعيين كند، نه آنى كه الان نيست و بعدها موجود خواهد شد، براى اينكه الان ملت ايران نيست. اين گروههائى كه در صد سال ديگر در اعقاب شماها مىآيند، اينها ملت ايران الان نيستند، من نمىتوانم سرنوشت آنها را تعيين كنم. ما چه حقى داريم كه سرنوشت ديگران (را) تعيين كنيم؟ آنها ديگرانند. به مجرد اينكه ما همه در ايران هستيم، به مجرد اينكه ما همه مسلمان هستيم نمىتوانيم سرنوشت يك جمعيتى كه الان موجود نيستند تعيين كنيم كه بعدها ملزم باشند اين اعقاب ما به اينكه اين آقا را به اعليحضرتى بشناسند.آخر به چه مناسبت تو همچو كارى مىكنى؟ به من و شما چه ربط دارد اين؟ پس سلطنت اصلاً، اصلاً قضيه سلطنت يك مطلب خلاف عقلى است، خلاف شعور انسان است. اين در صورتى كه يك موسسان صحيح صد در صد ملى باشد، اين است كه براى اعقاب هيچ خطرى نبايد داشته باشد. اما ما رجوع كنيم به تاريخ، ما كه شاهد خود قضيه بوديم، شما جوانها آنوقت نبوديد، ما شاهد قضيه بوديم كه قضيه چه جور بود و چه جور تحقق پيدا كرد. با سرنيزه مجلس درست كردند، با سرنيزه راى درست كردند. مگر كسى جرات مىكرد راى ندهد، جرات مىكرد نفس بكشد. درست كردند، البته يك عدهاى آنوقت از جان گذشتند و مخالفت كردند لكن مابقى همه سرنيزه بالاى سرشان بود، يك مجلس سرنيزهاى درست كردند و بعد با سرنيزه به ما تحميل كردند يك همچو موجوداتى را. اگر هم صحيح بود، غلط بود. اگر صحيح بود نسبت به آن كسى كه در آن زمان بود صحيح، اما نسبت به كسى در آن زمان نبود غلط. ماهائى كه، شماهائى كه در آنوقت نبوديد، رفراندم آنوقت نمىدانم مجلس موسسان آنوقت هيچ دخالت نمىتواند داشته باشد در سرنوشت شما.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 252
رمز پيروزى ملت، حفظ وحدت كلمه و اتكال به خدا
ما يك قدم جلو رفتيم تا اينكه اين شخص را از مملكت بيرون كرديم، او مىخواست كه ماها را بيرون كند و مىگفت كه هر كه وارد حزب رستاخيز نشده است بايد از اين مملكت بيرون برود. شما بحمدالله با هم متحد شديد و اتفاق كلمه شما باعث شد كه آن كارى كه مىخواست سر شما بياورد شما سر او آورديد، بيرونش كرديد. بعدها هم كسى نمىتواند او را بياورد. اگر مىتوانستند نگهش مىداشتند. نگه داشتن آسانتر از بيرون رفتن و برگشتن است، البته آنها به فكر هستند. گفته مىشود كه در طياره كه داشته مىرفته اين خبيث امر مىكرده كه كودتا كنيد. طياره در هوا بوده و باز از هواى نفسش دست بر نداشته. از آنجا (اينجور گفته مىشود) امر كرده كه كودتا كنيد. در همين چند روز هم مىگويند در يكى از پادگانها (امروز هم باز براى من نوشتهاند) دستور داده بودند به اينكه برويد شهر همدان را - كودتا كنيد و بمباران كنيد و بساط درست كنيد. گوش ندادند، اعتصاب غذا كردند و گوش ندادند و الان هم اين پادگان در بست مال ملت است. اينها براى چى بود؟ براى دو مطلب: يك مطلب اين اتفاق كلمهاى كه در ايران پيدا شد. يك مطلب ديگر، اين پشتوانهاى كه عبارت از حق و حقيقت خدا بود. براى خدا و اسلام داد زديد گفتيد ما اسلام را مىخواهيم، آزادى مىخواهيم، استقلال مىخواهيم. حكومت اسلام، حكومت اسلامى همين آزادى و استقلال را به شما مىدهد منتها شما تشريح كرديد مطلب را والا حكومت اسلامى يعنى آزادى، يعنى استقلال. اين پشتوانه داشتن اجتماع شما به اراده الله تعالى موجب پيروزى شما تا اينجاست و اگر اين دو جهت محفوظ بماند كه قيامتان بحق باشد. (اعظكم بواحده ان تقوموالله) براى خدا قيام كنيد، نه براى شهوات نفسانيه. اگر انسان براى شهوات نفسانيه قيام بكند و براى خدا نباشد اين به جائى نمىرسد كارش، اين بالاخره فشل مىشود كارش چيزى كه براى خدا نيست دوام نمىتواند داشته باشد.
فقط براى خدا قيام كنيد.
كوشش كنيد كه قيام شما، اين نهضتى كه داريد نهضت الهى باشد، لله باشد. من نمىتوانم باور كنم كه كسى مبادى معنوى نداشته باشد و براى مردم كوشش كند. من اصلاً باورم نمىآيد. اينهائى كه مبادى معنوى دارند، اينهائى كه خدا قائلند، آنهائى كه جزا قائلند، آنهائى كه عطا قائلند، اينها تعقل دارد كه يك كسى جان خودش را بدهد يك جان بالاتر بگيرد، همه چيزش را بدهد و از خدا زيادتر، آنقدرى كه هيچ چشمى نمىتواند ببيند و هيچ گوشى نمىتواند بشنود بگيرد. اين معقول است كه ما يكى بدهيم صد تا بگيريم. يك جانى كه توى اين كالبد محبوس است بدهيم، آزاد بشويم به جانى كه الهى است، آزاد است، محيط است، همه چيز است، ارادهاش فعال است، مىگويد بشو، مىشود، هر چه و هر كه بخواهد مىشود، يك همچو چيزى بگيرد، اين معقول است كه انسان در اينجا فداكارى كند و جانش را بدهد اما آن كسى كه اين مبادى را ندارد، يا بسيار احمق است يا دروغ است مطلب. من مىگويم دروغ است مطلب، تعميه است. اينكه (من براى مردم، براى توده دارم زحمت مىكشم)، از او مىپرسيم
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 253
خوب، حالا خودت را كشتند چه؟ تو همچو آدمى هستى كه براى توده؟
انسان هر چه مىخواهد براى خودش مىخواهد، انسانى كه براى خودش نخواهد، در تمام بشر چند تا دانه نمىتواند پيدا بشود. تا مبادى روحى و الهى در كار نباشد نمىشود كه دوام داشته باشد. عليهذا خداى تبارك و تعالى مىفرمايد من يك موعظه به شما مىكنم. (در تمام موعظههائى كه همه مىكنند مىفرمايد كه من فقط يك موعظه به شما مىكنم. موعظه كن خداى تبارك و تعالى است، آن كه موعظه را رسانده رسول خدا (ص) است، اين كتابى كه در آن اين موعظه ثبت شده است قرآن است) مىفرمايد من فقط يك موعظه مىكنم و آن اين است كه براى خدا قيام كنيد، هم قيام كنيد، هم قيامتان براى خدا باشد. اگر بخواهى قيام شما يك قيام مثمر باشد، نتيجه داشته باشد قيامتان، منتهى به تفكيك و تجزيه و امثال ذالك نشود. تمام هم شما يك نقطه باشد و آن هم يك نقطه ماوراى عالم طبيعت، يك نقطه غير متناهى، در همه چيز همه توجه به او داشته باشيد. اگر يك همچو مطلبى شد آنوقت قيام شما و نهضت شما يك نهضت اسلامى سالم، دوامدار (مىشود) براى اينكه پشتوانهاش دائم است، چيزى كه پشتوانهاش دائم است، دائم است.
من اين موعظه خداى تبارك و تعالى به لسان قرآن را دارم به شما مىرسانم. اين موعظه به ما مىفهماند به اينكه بايد وحدت كلمه داشته باشيم، وجهه ما يكى باشد: الله. (ان تقوموالله) قيام لله، ديگر نمىتواند كه يك كسى يك طرف برود يك كسى يك طرف ديگر. اگر ديديد كه در يك قيامى دسته دسته و حزب حزب و جبهه جبهه شد بدانيد كه خدا در كار نيست. اگر همه با هم متوجه به يك نقطه باشند دعوت به وحدت كلمه است، به وحدت عقيده است. وحدت عقيده وحدت كلمه مىآورد، وحدت عمل مىآورد. (انما اعظكم بواحده) يك موعظه، فقط يك موعظه. توى اين موعظه همه چيز است. شما اين يك موعظه را گوش كنيد، عمل كنيد، همه چيز شما در اين يك موعظه هست موعظه خداست، آنهم فقط يك موعظه. همه چيزهائى كه شما تصور بكنيد توى اين يك كلمه هست. اينكه قرآن معجزه هست براى اين چيزهاست كه سه تا چهار تا كلمه تمام حيثيات بشر را اداره مىكند. (اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى) قيام اگر قيام لله شد همه چيز متمركز مىشود در همان الوهيت و اين قيام شما چون يك بوئى از الوهيت مىداد تا اينجا رسيده است كه قدرتهاى بشرى را زير پا گذاشت، يعنى مشت غلبه كرد بر تانك، مشت غلبه كرد بر توپ، توپها و تانكهائى كه در ايران آورده بودند و متمركز كرده بودند و اينها، مشتهاى جوانها و پيرها و زنهاى ما در مقابلش ايستاد و گفت كه ديگر اثر ندارد. چرا اثر ندارد؟ براى اينكه لله است. مگر با خدا مىشود معارضه كرد؟ مگر مقابله مىشود با خدا كرد؟ اين كار خدائى است، لله است، براى خداست. همه اين دعوىهائى كه اينها داشتند پيچيد و كنار گذاشت.
تاكيد بر جديت اقشار ملت در رفع نقائص و خرابىهاى مملكت
اما حالا باز اول كار است. شما خيال نكنيد كه ما رسيديم به مقصدمان، برويم بخوابيم
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 254
سر جايمان. خير قيام لله الان اول كار است به حسب آن چيزى كه اهل معرفت مىگويند منزل اول است نهضت. ما خيلى راه داريم الان. آقا ما وارث يك مملكت هستيم كه همه چيزش را اين مرد به باد فنا داد، همه چيزش را. شما روى هر مطلبى كه دست بگذارى، روى هر مظهرى از مظاهر تمدن كه دست بگذارى اين به باد داده است. به باد داد و فرياد زد كه من تمدن بزرگ آوردم. دانشگاه ما را به باد فنا داد، زراعت ما را به باد فنا داد، نفت ما را همهاش تقريباً داد (مىگويد بيست سال ديگر مانده تمام بشود، اينطور كه شما مىدهيد بله) همه چيز ما را به باد فنا داد. جوانهاى ما را فانى كرد و به باد فنا داد. از همه جنايتها بالاتر از دست دادن نيروهاى انسانى است. انسان است كه مىتواند كار بكند و ارزش دارد و الا آب و خاك و اينها ارزش ندارد. انسان ارزش دارد، اين انسانيت را سلب كردند اينها، جوانها و نيروهاى جوانهاى ما را به باد فنا داد. اين جوانهائى كه الان در آلمان آمدند براى نيروى اتمى، از آنها بپرسيد (آمدند به من گفتند، شما هم از آنها بپرسيد، خودشان هم مىدانند) مىگويند ما را پائين نگه داشتند، نمىگذارند و هيچ اثر هم ندارد كار ما. كار بىاثر و نگه داشتن نيرويى كه استعداد دارد و بايد ترقى بكند، در يك حدى خفهاش مىكنند و نگهش مىدارند. همه چيز اين مملكت را به باد داده است. ما اگر موفق هم بشويم و اين تتمه لاشه را بيرون بريزيم باز ده، بيست سال لازم است كه همه اقشار ملت فعاليت كنند تا بتوانند اين نقيصهها را رفع بكنند. شما بخواهيد زراعت ما را برگردانيد به حالى كه قبل از اين افسادات ارضيه بود ده بيست سال زحمت لازم دارد، همه مردم بايد دست به هم بدهند، بايد زارعين و دهقانها و كشاورزها مشغول كار بشوند و ديگران كمك كنند به آنها. تنها با يك قشر، با يك دولت اصلاح نمىشود.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 257
تاريخ: 2/11/57
پيام امام خمينى به عشاير بوير احمد
بسمه تعالى
توسط جناب مستطاب حجه الاسلام آقاى حاج سيد كرامتالله ملك حسينى دامت افاضاته عموم طوائف و ايلات سلحشور و شجاع بويراحمد ايدهم الله تعالى
از عواطف اسلامى شما سلحشوران مسلمان و طرفداران جمهورى اسلامى متشكرم. اميد است در پرتو حكومت عدل و افراشته شدن پرچم اسلام آزادى و امنيت و استقلال نصيب ملت محترم ايران شود. اينجانب از طوائف بوير احمد و ساير طوائف شجاع ايران تقاضا دارد كه در حفظ نظم و امنيت منطقه خودشان كمال مراقبت را بنمايند و در اين موقع حساس كه به وطن ما مىگذرد، نگذارند اشخاص ماجراجو به بدخواهان دين و كشور بهانه دهند. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواهانم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 258
تاريخ: 3/11/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه اطلاعات
سؤال: نخستين اقدام شما در بازگشت به ايران كه روز جمعه آينده پيش بينى شده چه خواهد بود؟ و آيا اعضاى كميته انقلابى حكومت اسلامى قبلاً اعلام خواهد شد يا نه؟
جواب: اولين اقدام من نصيحت به ملت عزيز ايران است و انشاالله اگر امكان باشد در بهشت زهرا راه خودمان را اعلام مىكنيم و كارهائى را كه مقدمتاً بايد انجام داد اعلام خواهم كرد.
سؤال: شكل طبقاتى شورا آيا از طبقات كارگر، روشنفكر انقلابى اسلامى خواهد بود و دهقانان در آن خواهند بود يا اكثر اعضاى اين شورا روحانيون مىباشند؟
جواب: خير، اكثر از روحانيون نخواهند بود بلكه روحانيون هم مثل ساير طبقات نماينده خواهند داشت.
سؤال: ممكن است خطوط اساسى حكومت اسلامى را در زمينه اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى به طور خلاصه بفرمائيد؟
جواب: اينها امورى نيست كه بتوانم الان براى شما تشريح كنم.اسلام، هم آزادى خواهد داد و هم توجه به اقتصاد خواهد كرد و هم توجه به ساير احتياجات كشور كه بايد كارشناسان در اين موارد به موقع اقدام كنند.
سؤال: منظور اين است كه در حكومت اسلامى، ملى شدن صنايع قطعى خواهد بود يا نه؟
جواب: اين مساله هم بايد مورد مطالعه قرار گيرد؟
سؤال: ممكن است بفرمائيد اقليتهائى كه در ايران وجود دارند، در حكومت اسلامى چه وضعى خواهند داشت؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 259
جواب: اقليتهاى مذهبى در اسلام احترام دارند و آنها هم مثل ساير اقشار ملت با رفاه در آنجا زندگى خواهند كرد و هيچ گرفتارى براى آنها نخواهد بود.
سؤال: در مورد آزادى بيان و عقيده، شما چه حدودى را در نظر داريد؟ آيا فكر مىكنيد بايد محدوديتهائى قائل شد يا نه؟
جواب: اگر چنانچه مضر به حال ملت نباشد، بيان همه چيز آزاد است. چيزهائى آزاد نيست كه مضر به حال ملت ما باشد.
سؤال: آيا فكر مىكنيد كه گروههاى چپ و ماركسيست كه در ايران هستند، آزادانه فعاليت خواهند داشت؟
جواب: اگر مضر به حال ملت باشد جلوگيرى مىشود، اگر نباشد و فقط اظهار عقيده باشد مانعى ندارد.
سؤال: يعنى منظورتان اين است كه احزاب آزاد خواهند بود يا نه؟
جواب: همه مردم آزادند، مگر حزبى كه مخالف با مصلحت مملكت باشد.
سؤال: نقش زنان در حكومت اسلامى چگونه خواهد بود؟ آيا مثلاً در امور كشور هم شركت خواهند داشت براى مثال وكيل و وزير خواهند شد؟ البته اگر استعداد و لياقتى نشان دهند.
جواب: در مورد اينگونه مسائل، حكومت اسلامى تكاليف را معين مىكند و الان وقت اظهار نظر در اين زمينهها نيست. زنان همچون مردان در ساختن جامعه اسلامى فردا شركت دارند، آنان از حق راى دادن و راى گرفتن برخوردارند. در مبارزات اخير ايران، زنان ايران نيز سهمى چون مردان دارند. ما همه گونه آزادى را به زن خواهيم داد، البته جلوى فساد را مىگيريم و در اين مورد ديگر بين زن و مرد فرقى نيست.
سؤال: يكى از خبرنگاران زن: چون مرا به عنوان يك زن پذيرفتهايد، اين نشان دهنده اين است كه نهضت ما يك نهضت مترقى است، اگر چه ديگران سعى كردند نشان دهند كه عقب مانده است. فكر مىكنيد به نظر شما آيا زنان ما بايد حتماً حجاب داشته باشند؟ مثلاً چيزى روى سر داشته باشند يا نه؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 260
جواب: اينكه من شما را پذيرفته من، من شما رانپذيرفتهام، شما آمدهايد اينجا و من نمىدانستم كه شما مىخواهيد بيائيد اينجا و اين هم دليل بر اين نيست كه اسلام مترقى است كه به مجرد اينكه شما آمديد اينجا، اسلام مترقى است. مترقى هم به اين معنى نيست كه بعضى زنها يا مردهاى ما خيال كردهاند. ترقى به كمالات انسانى و نفسانى است و با اثر بودن افراد در ملت و مملكت است، نه اينكه سينما بروند و دانس بروند و اينها ترقياتى است كه براى شما درست كردهاند و شما را به عقب راندهاند و بايد بعداً جبران كنيم. شماها آزاديد در كارهاى صحيح، در دانشگاه برويد و هر كارى را كه صحيح است بكنيد و همه ملت در اين زمينهها آزادند اما اگر بخواهند كارى خلاف عفت بكنند و يا مضر به حال ملت، خلاف مليت بكنند جلوگيرى مىشود و اين دليل بر مترقى بودن است.
سؤال: شكل مالكيت در حكومت اسلامى و بخصوص مالكيت اراضى چگونه خواهد بود؟
جواب: اينها بعداً روشن خواهد شد.
سؤال: به نظر شما وضع روزنامهها چگونه بايد باشد؟
جواب: روزنامههائى كه مضر به حال ملت نباشد و روزنامههائى كه نوشتهشان گمراه كننده نباشد، آزادند.
سؤال: دولى كه در جريان انقلاب كنونى ايران، آشكارا از شاه حمايت كردند، در صورتى كه اظهار ندامت كنند آيا مناسبت خود را با آنها ادامه مىدهيد؟
جواب: بلى، مگر اسرائيل، اسرائيل مستثنى است، همچنين افريقاى جنوبى و كشورهائى كه از تبعيض نژادى پشتيبانى مىكنند.
سؤال: شما در بياناتتان فرموديد كه اسرائيل دشمن اسلام است، آيا حكومت اسلامى ممكن است به اين كشور اعلان جنگ بدهد؟
جواب: بسته به مقتضاى زمان است.
سؤال: آيا در جهان اسلام كشورهائى كه بخواهند به پيروى از ايران، جمهورى اسلامى تشكيل دهند،
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 261
الزاماً بايد مذهب شيعه را بپذيرند يا نه؟
جواب: خير، الزام در مذهب نيست.
سؤال: بعضى از گروههاى كوچك طى نامه و تلفنى به ما مىگويند كه ما از زير چكمه استبداد به زير نعلين استبداد مىرويم.
جواب: آنها عمال شاه هستند. آنهائى كه اين حرفها را مىزنند، سال هاست كه مىزنند و اينها را هم شاه به آنها ديكته كرده است و آنها هم براى شما مىگويند براى اينكه مىخواهند شاه را برگردانند. به آنها بگوئيد شاه ديگر بر نمىگردد و شما اگر حكومت اسلامى را ببينيد، خواهيد ديد كه ديكتاتورى در اسلام اصلاً وجود ندارد. سؤال: در بازگشت به ايران احياناً اگر مواجه با يك كودتاى نظامى شديد چه خواهيد كرد؟ جواب: هيچ، مبارزه خواهيم كرد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 262
تاريخ: 3/11/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون فرانسه
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت اللهالعظمى امام خمينى در آخرين مصاحبه خود با تلويزيون فرانسه گفتند: براى تغيير رژيم، فشار افكار عمومى به معنى قانون است. ما به استناد همين قانون قدرت را به دست مىگيريم و حكومت را مستقر مىكنيم.
امام خمينى در پاسخ پرسشى در پيرامون ميزان وفادارى ارتش به قيام ملت اظهار داشتند: ما اميدواريم كه ارتش با تمام افسران آن برگردد. البته در حال حاضر قشرهائى در ارتش رو به ملت هستند ولى من صلاح ارتش مىدانم كه همه برگردند به طرف مردم و با شاهى كه كنار رفت و ديگر برگشتى ندارد، تماس نداشته باشند و توهم نكنند كه بايد تماس داشته باشند. ارتش بايد ارتش ملت باشد. ما ارتش را از خودمان مىدانيم، اگر چند نفرى جنايتكارند، حسابشان جداست و اميدواريم همه افراد ارتش به آغوش ملت باز گردند و از آنها پذيرائى خواهيم كرد.
در پاسخ اين پرسش كه براى تغيير رژيم و سپردن قدرت به دوستانتان از طرق قانونى استفاده مىكنيد و يا با توسل به افكار عمومى؟ آيتالله العظمى خمينى گفتند: فشار افكار عمومى همان قانون است. در آنوقت كه در ايران رژيم سلطنتى بود، به خيال آنها سلطنت با نظر مردم بوجود آمده بود، در حالى كه از اول هم چنين نبود. اكنون آراء عمومى شاه را خلع كرده است ما به استناد همان فشار افكار عمومى كه قانون واقعاً همان است، بايد قدرت را به دست بگيريم و حكومت را مستقر كنيم.
خبرنگار تلويزيون فرانسه از امام خمينى پيرامون شايعه ثروتمند بودن روحانيت و همچنين گرفتن كمك از كشورهاى ديگر و احتمال بازگشت به نظام قرون وسطى سؤال كرد و ايشان پاسخ دادند: قضيه ثروتمند بودن روحانيون در ايران مطلب كذبى است، كمك از جاهاى ديگر نيز تكذيب مىشود. از هيچ مملكتى و از هيچ جائى، روحانيون ايران پشتيبانى و كمك مالى نمىگيرند. مردم ايران علاقه اسلامى دارند به روحانيون و هر كمكى روحانيون بخواهند به آنها مىدهند و احتياجى به كمك خارجى ندارند. اينكه گفتهاند مىخواهيم مملكت را به عقب برگردانيم، مطلبى است كه شاه منتشركرده براى اينكه دست و پا بزند و خلاص شود از اين گرفتاريهائى كه دارد. ما با آثار تمدن موافقيم. مايليم كه مملكت ما مجهز شود به همه آثار تمدن ولى نه آنطور كه شاه عمل كرد. شاه تمام آثار تمدن را به صورت فاسد كننده در آورد. سينما به صورت ترويج فساد شد، اخلاق جوانها را فاسد كرد، مراكز
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 263
فحشا را زياد كرد و وسائل اعتياد جوانان را فراهم ساخت، جوانهاى ما را به هروئين مبتلا كرد. ما با اينها مخالفيم، با آثار تمدن و پيشرفت مخالف نيستيم، با پيشروىهاى شاه مخالفيم كه ما را به عقب رانده. حالا ملت ايران سالها بايد زحمت بكشد كه ايران را ترميم كند و خساراتى را كه شاه در ايران ايجاد كرده و خرابىهائى را كه به بار آورده جبران نمايد. + چون به متن اصلى اين مصاحبه دسترسى نداشتيم به ناچار از متن روزنامه استفاده شده است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 264
تاريخ: 4/11/57
بيانات امام خمينى در مورد لزوم نظارت مردمى بر امور جارى كشور و حفظ وحدت كلمه
اصلاح ويرانىهاى كشور در گرو وحدت اقشار ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
من از همه آقايان متشكرم كه در اين موقعى كه ما گرفتار اين مسائل هستيم كمك كردند و كارها را انجام دادند و بايد بگويم كه كار، كار خودشان بوده و منزل، منزل خودشان بوده و اين معنا را تنبه بدهم كه در يك منزل محقرى كار محقرى ما بايد با اجتماع كار بكنيم يعنى دسته جمعى هر كسى يك كارش را بكند و ميسور نيست براى يك نفر يا دو نفر همه كارها را انجام بدهد. آنوقت راجع به كار يك كشورى كه الان تقريباً بايد گفت مصائب هست و تا حالا خرابكارى بوده، كار يك كشورى نمىشود انجام بگيرد الا اينكه همه اجزاء كشور، همه افراد كشور در آن همكارى كنند. اگر چنانچه همه ملت ايران، هر كس در هر جا هست اقدام به ساختمان اين مملكت نكند مملكت به حال خرابه يا نيمهخرابه باقى خواهد ماند و مسوول خواهيم بود همه. هر كس هر كارى را مىتواند بايد به طور مقتضى، با صبر و تحمل و تحمل مزاحمات، تحمل زحمات اقدام بكند. اگر همچو چيزى شد يك مملكت آباد و صحيح و خوب محقق خواهد شد.
ضرورت دقت و نظارت مردم در كليه امور و شوونات مملكت
و باز همه اجزاى مملكت بايد نظارت در امور بكنند كه نتوانند شياطين باز رخنه بكنند. در ادارات دولتى اشخاصى كه رفت و آمد مىكنند، اينها بايد نظارت بركارهاى آنها بكنند يعنى مثل سمت بازرسى و تفتيش و اينطور چيزها كه اگر خطائى آنها مىكنند، تعمدى مىكنند عرض مىكنم كه خيانتى مىكنند، به دستگاه قضائى اطلاع بدهند تا اينكه آنها تعقيب بكنند.
همه مصيبتهائى كه در اين سالها واقع شده است براى اين بوده است كه دستگاهها سرخود بودهاند. از آن دستگاه اول گرفته، آن شخصى كه به اسم شاه در مملكت حكومت كرده سر خود حكومت كرده، مقيد به قوانين نبوده. وقتى كه اين سر خود حركت كرده كسانى هم كه دنبال او هستند از او ياد مىگيرند، اينها هم سر خود مىشوند. وقتى يك مجلسى را به طور سر خودى و بدون رعايت قوانين بوجود آوردند، نمايندگان اين مجلس هم سر خود خواهند شد، پايبند قوانين نخواهند شد. بايد خاتمه پيدا بكند اين مسائل، بايد ايران يك مملكتى بشود كه مترقى به معناى واقعى باشد نه اينكه لفظى و
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 265
همين گفتن ترقى. معنويات يك مملكتى را بايد در صدد بود كه اصلاحش كرد يعنى بايد دست خيانت را كوتاه كرد، دست جنايات را كوتاه كرد. همه جاهائى كه يك عضوى از اعضاى ادارات دولتى يا دولت، عضوى از اعضاى دولت تكفل مىكنند، مردم موظفند كه نظارت كنند كه نظارت كنند در آن. آنهائى كه مىروند آنجا براى گرفتاريهائى كه مثلا دارند، محاكماتى كه دارند، مىروند در كلانترىها، مىروند در نظميه، مىروند در عرض مىكنم دادگسترى و امثال اينها، خودشان بايد ناظر باشند كه چه مىگذرد و خودشان مكلفند (اگر بخواهند مملكت اصلاح بشود مكلفند) كه چيزهائى كه گذشته است اگر چنانچه خلاف بوده است، به جاهائى كه براى اين امر تاسيس مىشود اطلاع بدهند تا تعقيب بشوند. اگر يك ملتى يك همچو جهتى پيش بيايد كه يك محاكم صالحهاى تصرف بكند در همه امور، يعنى برسد به داد مردم، همچو نباشد كه مثل حالا باشد كه دادگسترىها كارى به اين حرفها ندارند يا نمىتوانند داشته باشند - عرض مىكنم كه كلانترىها كه بخواهند مردم را چه بكنند، لخت بكنند، امثال اينها، اگر اينطورها باز ادامه پيدا بكند فرض كنيد كه اين دزد بزرگ رفت، كوچكها جاى او مىنشينند و كارها را انجام مىدهند. بايد همهتان، همهمان در اين امور دقت كنيم و دنبال كنيم و فداكارى بكنيم تا اينكه انشاءالله يك مملكت صحيحى بار بيايد.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مىخواهم و من از اينكه اين مدت شما زحمت كشيديد عذر مىخواهم. خداوند شما همه را حفظ بكند و سلامت بدارد و ما حالا مىرويم به اين مملكت ببينيم كه آيا چه مىشود. هر چه كه بشود همين است. ما بنا داريم كه برويم، حالا چه از بين راه برگرديم و باز هم خدمت شما باشيم و چه برويم و پياده بشويم و آنجا چه بشود. و من اين (را) هم بايد بگويم به شما آقايان كه به آقاى يزدى و بعضى از آقايان گفتم كه من بيعتم را از شماها برداشتم عرض مىكنم كه ممكن است كه آنطورى كه اينها تهيه ديدند در اين سفر خطر در كار باشد و من ميل ندارم كه به خاطر من شماها خداى نخواسته در خطر بيفتيد. من سنم ديگر گذشته، شما حالا جوانيد.
يكى از حضار: من به خانمها عرض كردم كه آقا فرمودند احياناً خانمها در هواپيما نباشند. آنها گفتند كه من خدمتتان عرض كنم مگر امام حسين حضرت زينب و خواهران خويش را همراه نبردند.
امام: خوب، حالا امام حسين، امام حسين بود. ما يك جور ديگر است وضعمان. نخير من ميل دارم زحمت خانمها نباشم، آقايان هم همين طور. گمان مىكنم كه اگر اينطور بشود كه من بروم عليحده و بعد آقايان بيايند بهتر است.
خداوند عمر شما را زياد كند، موفق باشيد انشاءالله. در هر صورت براى من ناگوار است كه براى خاطر من كسى به زحمت بيفتد. من براى خودم مانعى ندارد اما ناگوار است برايم كه ببينم يكى از برادرهاى من براى خاطر من گرفتار شده است. انشاالله خداوند همهتان را حفظ كند و موفق باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 266
تاريخ: 5/11/57
بيانات و مصاحبه امام خمينى پس از ممانعت از بازگشت ايشان به ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
من از ايرانيانى كه با من همراهى كردهاند متشكرم. من مىخواستم كه فردا را در ميان ملت باشم و هر رنجى كه آنها مىبرند من هم با آنها باشم لكن دولت خائن از اين امر مانع شده و همه فرودگاههاى ايران را بست. من پس از باز شدن فرودگاهها بلافاصله به ايران خواهم رفت و به او خواهم فهماند كه شما غاصب هستيد و خائن به ملت ما و ملت ما ديگر تحمل شما نوكرهاى خارجى را نخواهد كرد. بارى اينها بايد بدانند كه وقت آنكه قلدرى بكنند گذشت. من ملت ايران را به ادامه نهضت دعوت مىكنم و دعوت مىكنم تا اين قلدرها را سرجاى خودشان بنشانند لكن آرامش را از دست ندهند. من از همه ملت ايرن تشكر مىكنم و در اولين فرصت پيش مردمم به ايران خواهم رفت تا با آنها يا كشته شوم و يا حقوق ملت را بگيرم كه به ملت برگردانم. خداوند همه شما را توفيق بدهد.
ملت ايران بايد بداند كه اين شخص كه متكفل حكومت شده است، به ايل خودش خيانت مىكند. آن ايلى كه پشتوانه ايران بودند و رضاشاه آنها را از پاى در آورد. اين شخص به ايل خودش، به ملت خودش خيانت مىكند. بايد ايل بختيارى بداند كه اين اشخاصى را كه به آنها خيانت مىكنند از جلو راه ملت بردارند. بايد ارتش بداند كه اينها خيانتكارند و به آنها كمك نكنند. بايد همه ايران بدانند كه توطئهاى در كار است. از اين توطئه بايد جلوگيرى شود. اين آخرين قدمى است كه اين خائنين بر مىدارند و ما انشاءالله اين قدم را هم مىشكنيم و پيش شما مىآئيم و آنها را به جاى خودشان خواهيم نشاند.
سؤال: چه وقت تصور مىكنيد كه خواهيد توانست به ايران برويد؟
جواب: هر وقت كه منع برداشته شود و فرودگاهها باز شود من به ايران خواهم رفت و اگر بنا باشد خون من بريزد، در پيش رفقاى خودم و همراه جوانهاى ايران بريزد. ما از اين هيچ باكى نداريم و سرافرازى اسلام و ايران را مىخواهيم.
سؤال: آيا توصيه مىكنيد كه مردم با برداشتن سلاح فرودگاه را براى بازگشت شما باز كنند؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 267
جواب: عجالتاً بنا ندارم كه امر به برداشتن سلاح بكنم. هر وقت صلاح ديدم اين امر را مىكنم و به آنها مىفهمانم كه چه بايد بكنند.
سؤال: ممكن است به يك فرودگاه كشور نزديك به ايران برويد و از آنجا عازم ايران شويد؟
جواب: بايد مطالعه شود.
سؤال: با توجه به اينكه بازگشت شما ممكن است باعث خونريزىهاى بيشتر شود، آيا باز هم اصرار به بازگشت خواهيد داشت؟
جواب: من بايد پيش برادرهايم باشم.
سؤال: آيا اين آغاز يك جهاد جديد است.
جواب: ممكن است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 268
تاريخ: 5/11/57
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت به تعويق افتادن بازگشت ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
من از ملت ايران خصوصاً اهالى شهرستانها و روستاهاى كشور كه متحمل زحمت شده و از نقاط دور و نزديك به تهران آمدهاند، تشكر مىكنم. اميدوارم تا با ميزبانان خود، اهالى محترم و آگاه تهران همگامى كرده و در راهپيمايى آنان شركت كنم و مظالم دولت حيلهگر و غيرقانونى را افشاء نمايم. از اينكه ايادى اجانب فرودگاههاى سراسر ايران را به روى من بستهاند، به ناچار تصميم گرفتم كه روز يكشنبه 29 صفر به كشور برگشته و چون سربازى در كنار شما به مبارزه عليه استعمار و استبداد تا پيروزى نهايى ادامه دهم. مردم دلير ايران آگاهند كه اين حركات مذبوحانه و غير انسانى از دولت غاصب و متظاهر به قانون اساسى، نمىتواند راه ملت را منحرف نمايد. دولتى كه برخلاف تمام موازين اسلامى و انسانى كراراً مطالبى به دروغ به اينجانب نسبت داده است كه شديداً تكذيب مىكنم. من هرگز با دولتهاى غير قانونى مذاكره نكرده و نمىكنم. اينان عمال اجانب هستند كه در زير پوشش قانون اساسى خيانت خود را پنهان مىكنند. اينان اگر به قانون اساسى و آراء عمومى ارج مىگذاشتند، بايد هر چه زودتر كنار مىرفتند. ملت شريف و آگاه بايد بداند كه دولت فعلى با كمال بيشرمى تصميم دارد شاه مخلوع و فرارى را چون گذشته برگرداند و حكومت جابرانه اين دودمان ننگين را بار ديگر بر ما تحميل كرده و براى هميشه ما را در اختناق و زير سلطه اجانب قرار دهد ولى ديگر دير شده است و اراده آهنين ملت به خواست خداى تعالى اين آخرى را نيز درهم خواهد شكست. از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 269
تاريخ: 8/11/57
پيام امام خمينى درباره شرط پذيرش بختيار
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرات حجج اسلام تهران و ساير شهرستانها دامت بركاتهم آنچه ذكر شده است كه شاپور بختيار را در سمت نخست وزيرى من مىپذيرم، دروغ است بلكه تا استعفا نداده است او را نمىپذيرم چون او را قانونى نمىدانم. حضرات آقايان به ملت ابلاغ فرمائيد كه توطئهاى در دست اجراست و از اين امور جاريه گول نخورند. من با بختيار تفاهمى نكردهام و آنچه سابق گفته است كه گفتگو بين من و او بوده، دروغ محض است. ملت بايد موضع خود را حفظ كند و مراقب توطئهها باشد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 270
تاريخ: 8/11/57
بيانات امام خمينى در مورد نقش شوم اجانب در ايجاد وابستگى و چگونگى رهائى از سلطه ابرقدرتها
تاثر و تاسف از مصيبتهاى وارده بر ملت ايران
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر چه مصيبت بر برادرهاى ايرانى وارد بشود، يا تحمل زحمتها بكنند، اين به منزله يك بار سنگينى است كه بر دوش من واقع مىشود و من از عهده جواب اين نمىتوانم برآيم. همين دو سه روز باز كشتارهائى در ايران واقع شده است كه موجب تاثر ماست و اهالى ايران از شهرهاى مختلفه ايران به تهران آمدند و تحمل زحمات كردند و در اين سرماى زمستان رجوع كردند به طرف تهران و اين هم موجب تاثر من است و تمام آنها يك بارى است به دوش ما كه سنگينى مىكند. من از خداى تبارك و تعالى توفيق ملت ايران را و مردم ايران را خواستارم و من سلامتى همه آنها را از خداوند تعالى خواستارم. من بنا داشتم كه بروم پيش رفقاى ايرانى و در صف آنها خدمت بكنم و ميل داشتم كه اگر چنانچه آنها برايشان غمى وارد بشود من هم شريك باشم، اگر چنانچه خداى نخواسته خون آنها بريزد من هم با آنها شريك باشم لكن دست خيانتكارها باز از آستين در آمد و به توهم اينكه اگر ما برويم به ايران، براى آنها مثلاً بد مىشود يا براى ارباب ها... از رفتن من ممانعت كردند و راهها را بستند و من انشاءالله در فرصت اول همان برنامهاى را كه براى رفتن داشتم دارم.
رهايى از وابستگى و نيل به سعادت و استقلال سرلوحه قيام ملت ايران
در نقلى است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم ديدند كه عدهاى از آن كفار را دارند مىآورند، دستگير كردند مىآورند و عبور مىدهند، فرمودند كه آنها را ما (قريب به اين معنا) مىخواهيم به بهشت ببريم و آنها را با زنجير مىكشند به طرف بهشت. انبيا عليهم السلام كه براى سعادت بشر مبعوث شدند يعنى سعادت همه جانبه بشر، سعادت دنياى بشر، سعادت حيات ديگر بشر، آنها مىخواستند كه انسانها را به كمال لايق به انسانيت برسانند. بشر زير اين بار (بسياريشان) نمىروند و نرفتند. ما هم به تبع نبى اكرم صلى الله عليه و آله وسلم قيام كرديم براى اينكه اين ملت محروم را به كمال لايق خودش برسانيم. اين ملتى كه در طول رژيم سلطنتى از اول و در طول اين پنجاه سالى كه ما يادمان هست از جهت ظلم اينها، از همه جهت محروم و گرفتار بودند، همه چيزشان به باد مىرفت
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 271
و همه ثروتشان را دشمن مىبردندو مىبرند و همه نيروهاى ما را به باد دارند مىدهند، ايران نهضت كرد و ما هم به تبع ايران، دنباله ايرانىها، ماهم يك چند كلمهاى، چند قدمى مىرويم براى اينكه اين ملت را نجات بدهيم.
ما مىخواهيم دولتهائى (را) كه حكومت بر ايران مىكنند، نجات بدهيم. ما مىخواهيم ارتش را از اين انگل بودن نجات بدهيم. ما از اول كه مستشارهاى امريكا آمدند و ارتش ما را در دست گرفتند، با اين مخالف بوديم. ما از مصونيت دادن به اتباع امريكا تنفر داشتيم و اظهار تنفر كرديم. ما مىخواهيم اين دولتها را مستقل كنيم و راضىشوند. ما مىگوئيم شما خودتان مستقلاً در مملكت خودتان، در مقدرات مملكت خودتان بايد دخالت داشته باشيد، اينها مىگويند ما مىخواهيم نوكر باشيم، (لفظاً نمىگويند، عملاً اينطور است) ما مىخواهيم ارتش را از اين مستشارهاى امريكائى، آقا بالا سرها نجات بدهيم، اين گردن كلفتهاى ارتش راضى نمىشوند به اين، مىخواهند زير بار باشند. اين همان آن چيزى است كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود كه: با زنجير ما اينها را داريم مىكشيم به طرف بهشت، طرف سعادت. ما بايد اين گردن كلفتها را با زنجير بكشيم طرف سعادت.
ما مىخواهيم شما آقا باشيد، شما مىگوئيد مىخواهيم نوكر باشيم!! ما مىگوئيم شما بايد خودتان كشور خودتان را اداره بكنيد، خودتان كشور خودتان را اداره بكنيد، منافع مملكت مال خودتان باشد، ذخائر مملكت براى آن بيچاره باشد كه در زاغهها نشستهاند، شماها راضى نمىشويد، راضى نمىشويد كه خودتان هم آدم بشويد!! ما مىخواهيم شما را آدم كنيم، شما آدم نمىخواهيد بشويد!!
نقطه اصلى جنايات را فراموش نكنيد
شما با ادعاى از اول ما مبتلاى به ادعاها بوديم، زمانى كه محمدرضا خان بود اينجا ادعاها پشت سرهم، راديو فرياد مىكرد و تلويزيون اعلاميهاش را مىداد و مطبوعات هم دنبالش و هر وقت آدم روزنامه را باز مىكرد، اولش اعليحضرت آريامهر چه فرمودند، عليا حضرت چه فرمودند، ملكه چه، شهبانو چه فرموده. هر وقت راديو را باز مىكرديد همين حرفها بود، هر كس صحبت مىخواست بكند مىبايست همين حرفها را بزند، خودشان هم دائما از اين حرف مىزدند كه (مملكت را ما چه وضعى كرديم، ما به تمدن بزرگ مىخواهيم برسانيم، ما چه مىخواهيم بكنيم، ما چه مىخواهيم بكنيم) وقتى ردش كردند و رفت فهميديم كه هيچ كارى نكرده، هيچ غلطى نكرده. شما دست روى هر يك از مظاهر تمدن بگذاريد مىبينيد خراب است و اين خرابش كرد. يادتان نرود محمدرضا را، همه بدبختىهايش مال اين خبيث بود، اين را يادتان نرود، ذكرش كنيد. اينطور نيست كه حالائى كه از ايران خارج شده حالا شما بگوئيد كه ديگر گذشت، او رفت ديگر حرفش را نزنيد. خير، اين بايد ذكرش زنده بماند تا آنوقتى كه خودش و اربابش و ديگران رفتند، آنوقتى كه مدفون شدند، ديگر بعد از دفنش ما كارى نداريم.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 272
مردم فريبى و غارتگرى تحت لواى مليت
تا حالا صحبت از شاهنشاهى و (مردم ايران، ملت ايران شاه دوستند، از اول اصلاً شاهدوستند، بدون شاه زندگى نمىتوانند بكنند). حالا ما بدون شاه چرا زنده نشستيم؟ آنها هم همه دارند زندگى مىكنند. همين آقا گفت كه اگر شاه نباشد كمونيست مىشود. خوب حالا شاه نيست، كمونيست شد؟ الان شاه هست؟ كسى نيست. رژيم شاهنشاهى، كمونيستى را از بين برده است؟ رژيمى هم دركار نيست، نه رژيم شاهنشاهى الان در كار است، نه شاهنشاهى در كار است، نه شاهى در كار است. شما مىگوئيد كه اگر من نباشم (محمدرضاخان اينجور مىگفت كه اگر من نباشم) تجزيه مىشود مملكت، يك تكهاش را انگليسها مىبرند، يك تكهاش را هم روسها مىبرند، يك تكهاش هم امريكا مىبرد. ما آنوقت هم مىگفتيم كه آقا تو كه هستى اينطورى است، تو برو اين حرفها نمىشود. الان هم رفته، الان مملكت ما تجزيه شده است؟! يكى از اين طرف رفته، يكى از آن طرف رفته؟! خوب رفت او تمام شد. تا حالا ما گرفتار لافها و گزافهاى محمدرضاخان بوديم به صورت شاهنشاهى، اعليحضرتى، آريامهرى، حالا گرفتار مليت و آزادى و اين حرفها هستيم، سرقبر دكتر مصدق برويم و عرض كنم از اين حرف ها. ما نه آنها را باور كرديم، نه اينها را باور مىكنيم. ما خوش باور نيستيم، چه كنيم. ما مىبينيم همان بساطى كه در زمان محمدرضا خان، شاه سابق بود حالا همان دارد اجرا مىشود، همانها آنوقت آدم مىكشتند، حالا هم آدم مىكشند، آنوقت غارت مىكردند، حالا هم غارت مىكنند، آنوقت از اجتماعات جلوگيرى مىكردند، حالا هم جلوگيرى مىكنند. زورشان نمىرسد حالا والا دو نفر آدم نمىگذاشتند با هم جمع بشوند، شاه كه مىگويد بيش از دو نفر نبايد باشد، يك نفر هم شايد نمىگذاشتند. زورشان نمىرسد حالا، ديگر مردم اعتنا به آنها نمىكنند. همان برنامه است، همان بساط است. تحميلى است منتهى آن يكى اسمش شاهنشاهى ميشود، اين مليت و جمهورى دموكراتيك و اين حرف ها. اينها با اسلام بد هستند، با جمهوريش خوبند، آن تكه دومش كه جمهورى اسلامى است با اين بد هستند، آنها دشمن اسلامند. اگر نيستيد، چرا وقتى برنامهتان را مىدهيد مىگوئيد جمهورى دموكراتيك؟ اسلام چه گناهى كرده، اسلام به شما چه كرده؟ شما خوب نيستيد با اسلام براى اينكه اسلام است كه جلو منافع شخصى راگير، اسلام است كه نمىگذارد اين گردن كلفتها زندگى اشرافى بكنند، يك زندگى آنجور كه دلشان مىخواهد بكنند، اسلام تعديل مىكند، اسلام است كه نمىگذارد اجانب بر مسلمين حكومت بكنند، اسلام است كه جلو زور را مىگيرد، جلو ديكتاتورى را مىگيرد. آن اسلامى كه جلو ديكتاتورى را مىگيرد، حالا آنها مىگويند كه ما از ديكتاتورى محمدرضاخان فارغ شديم به ديكتاتورى آخوندى رسيديم! آخر كدام ديكتاتورى آخوندها دارند؟ چه كردند اينها؟ ما مىگوئيم ديكتاتورى نكنيد، ما مىگوئيم ديكتاتورى بكنيد؟ ما مىگوئيم ديكتاتورى نكنيد. ما جز از فساد، جلوگيرى از هيچ چيز نمىكنيم. آزادند مردم، شماها نمىگذاريد آزاد باشند.
هر روزى در يك اسمى، همانهائى كه از محمدرضاخان تقويت مىكردند، حالا از اينها دارند تقويت مىكنند. (اسم تغيير كرده، محمدرضا رفته يكى بدتر آمده، والا مطلب همان است) ملت بايد
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 273
ملتفت باشند، توجه داشته باشند، خيال نكنند كه ما غلبه كرديم تمام شد. محمدرضا را بيرونش كرديم، بسيار خوب، اين صحنه عوض شد، حالا صحنه دوم پيش آمده، يك وقتى با اسلحه زور و قلدرى، ديكتاتورى، يك وقتى با اسلحه آشتى و با روى خوش و ملايمت، يك وقتى، هم آشتى و هم قلدرى، حالا (دموكراتيك اسلامى) دموكراتيك، از آن طرف (دين مبين اسلام). همان است و همان بساط كه آن مردك داشت، او هم مىگفت دين اسلام، آن كه اصلاً نمىداند كه دين اسلام چه چيز هست، مىگويد دين مبين اسلام. از آن طرف مىگويند دين مبين اسلام، از آن طرف اساسش را دارد از بين مىبرد، از بين برده. اسلام مى گويد كه تو برو كنار، اسلام حكومت جائر را قبول ندارد، شما جائريد. اسلام با ظلم مخالف است. پيغمبر اسلام بيست و سه سال جنگيده با ظلم، يك وقت با موعظه يا خطابه و اينها در مكه، يك وقت با شمشير در مدينه. شما داريد ظلم را ترويج مىكنيد، شما پريروز جوانهاى ما را كشتيد، شما خونريزيد، شما خونخواريد.
ما مىخواهيم شما را از زير بار استعمار بيرون كنيم، شما مىگوئيد كه ما مىخواهيم زير بار استعمار باشيم!! عقلتان نمىرسد، ما بايد تو سرتان بزنيم تا بيرون بيائيد، ما زنجيرتان بايد بكنيم تا از ذلت بيرونتان بكشيم، دستتان را بگيريم با زور بيرونتان بكشيم، شما عقلتان نمىرسد. ارتشىهاى ما بدانند ما مىخواهيم آنها را مستقل شان كنيم، اين دوسه نفرى كه در راس واقع شدند نمىگذارند، اين دو سه نفر را بگيريد، آنها را بيرونشان كنيد. دولتىما بدانند ما مىخواهيم دولت مستقل ايجاد كنيم، اين نوكرها نمىگذارند، بيرونشان كنيد، الزمشان كنيد كه كنار بروند.
تاسيس دولت مبتنى بر احكام اسلام و راى ملت
من در اول فرصتى كه پيدا كنم به خواست خدا مىروم ايران و اول قدمى كه برمى دارم تاسيس مىكنم يك دولت اسلامى مبتنى بر احكام اسلام، مبتنى بر راى مردم، پيشنهاد مى كنيم به مردم و راى از اينها مىگيريم و يك حكومت اسلامى تاسيس مىكنيم.
همه ايران مسلمند و من گمان ندارم جز چند نفرى كه خيال مىكنند كه اسلام مخالف با ظلم آنها هست و تشخيص اين را دادهاند، مردم ايران مخالف باشند. ما مىبينيم كه مردم ايران، ديروز در تهران چه اجتماعى بوده است، تبريز هم بوده. ملت اين را مىخواهد، آنها نمىخواهند كه زير بار حكومتهاى جائر باشند، آنها مىخواهند يك حكومت عادل داشته باشند. شما خيال نكنيد كه (جمهورى اسلامى يك چيزى است كه ما نمىفهميم) اينها خودشان را به نفهمى مى زنند. چرا نمىفهميد؟ جمهوريش را كه همه مىدانيد، اگر نمىتوانيد، ياد بگيريد، اسلاميش هم محتواى اسلام. با اسلام مخالفيد؟ با احكام اسلام مخالفيد؟ اسلام احكام دارد، در سياست احكام دارد، در اجتماعات احكام دارد، در همه چيز احكام دارد. قانون اساسى نه، قانون اسلام. با جمهوريش مخالف نيستيد، با اسلامش مخالفيد؟ اگر اينطور است، باطن ذاتتان ايمان ندارد، اسلام ندارد، مسلم نيستيد.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 274
ارتشيان جوان،ارتش و مملكت را از دست سران وابسته نجات بدهند
ما مىخواهيم كه اين ارتش ما يك ارتش مستقلى باشد كه يك سرهنگى از امريكا نيايد اينجا ارتشبد را بكوبد. ارتشبد! ما مىخواهيم تو را نجاتت بدهيم، تو اينجور نمىخواهى؟ عقلت نمىرسد، به زور بايد نجاتت بدهيم.
جوانهاى ما در نظام حيثيت شان باقى مانده، مثل بعضى از اين بزرگهايشان نيست كه فطرت را از دست دادند از بس آدم كشتند، از بس ظلم كردند ديگر به صورت سبع درآمدند، جوانها اينجور نيستند. جوانها! به داد مملكت تان برسيد، به داد ارتش تان برسيد، نگذاريد اين چهار تا پيرمردى كه پول ما را جمع كردند و فرستادند به خارج، اينها باز بگذارند اين وضع باقى باشد، اين وضع را بزنيد به هم.
مصلحت شما در توبه و اعلام استعفاست.
من گفتم كه اگر دولت بيايد اينجا، يعنى رئيس دولت به قول خودشان بيايد اينجا، تا استعفايش را قبلاً ننويسد و اعلام نكند، با من ملاقات نمىتواند بكند. اين هم كه من مىگويم استعفا، نه اينكه اين معناى قانونى استعفا را دارد، اين نيست، اين نخست وزير نيست، نه اينكه نخست وزير است و استعفا كند، لكن براى حفظ ظاهرى است كه حالا كلمه استعفا را ما هم ذكر مىكنيم، و الا استعفا يعنى چه، اصلاً نخست وزير كه تو نيستى. اعلام بكند من نخست وزير نيستم. اگر اين را كرد و چون مثل بعضى از اينها كه بودند كه خيلى جنايت شان فوق العاده بود و نمىتوانستم من حتى با استعفا يا با چيز هم قبولشان بكنم، خوب به آن اندازه هنوز نرسيده، اگر عاقل باشد استعفا مىكند و مىآيد اينجا توبه مىكند، شود مثل ساير مردم. اگر صفتش را آن هم از دست داده، آن ديگر با خودش است. ما اگر چنانچه بيايد توبه كند، ما مىپذيريم از او و اگر سرسختى كند همين است كه بود و پشيمان خواهد شد. من به او الان مىگويم كه پشيمان مىشوى، ديدى چطور اربابت پشيمان شد آمد التماس كرد و مردم نپذيرفتند. نرسى به اينجا كه التماس كنى و نپذيرند. شرافت... را، آبروى خودت را از دست نده، خراب نكن خودت را...تو خراب خواهى شد.
ما صلاح جامعه را مىخواهيم، ما تبع پيغمبرهائى هستيم كه آمدهاند براى اصلاح جامعه، آمدهاند براى اينكه جامعه را به سعادت برسانند، آنهائى كه كورند و نمىفهمند، آنها را با زور مىخواهد به سلامتى و سعادت برساند، آنها كه بينا هستند مىروند دنبالش. ما به تبع اينها مىخواهيم جامعه خودمان را سعادتمند كنيم، ما از اين گرفتارهائى كه ايران دارد و جامعه ما دارد متاثريم، متاسفيم. جامعه روحانيت مىخواهد نجات بدهد شما را، شما را با موعظه مىگويد كه تبعيت كنيد از اسلام و قواعد اسلام. اگر چنانچه پذيرفتيد، آنهائى كه جنايت تان زياد نيست، از ما هستيد توبه اگر كرديد و اگر چنانچه نپذيرفتيد، با زور به شما تحميل مىكنيم كه بپذيريد، يعنى حق را بپذيريد، يعنى از جنايت دست برداريد. به زور، به فشار ملت، به فشار فرياد ملت، همانطورى كه فرياد ملت اين انگل را بيرونش كرد،
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 275
فرياد ملت شما (ريشه او) را(كه چيزى هم نيستيد) بيرونتان مىكند. آدم بشويد، زودتر توبه كنيد، مصلحتتان اين است، من مصلحت شما را مىخواهم. بر ملت ايران است، بر ملت ايران در اين زمان كه حساس است لازم است كه پافشارى كنند و دست از نهضتشان برندارند كه پيروزى آنها انشاءالله نزديك است.
من از خداى تبارك و تعالى سلامتى همه شما را خواستارم، خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد. ايدكم الله انشاء الله.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page