-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 27
تاريخ: 10/11/59
بيانات امام خمينى در جمع معلمان علوم دينى سراسر كشور
معلم امانتدارى است كه انسان امانت اوست
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان تشكر مىكنم كه در اين هواى سرد و در اين جاى كوچك زحمت كشيدند و تشريف آوردند. انشاء الله خداوند همه را موفق كند به خدمت به اسلام و كشورشان.
شما مىدانيد كه اين بچههاى كوچك كه در دبستان هستند و بعد از آن در جاهاى ديگرى مثل دبيرستان و بعد هم منتهى مىشوند به دانشگاهها، همينها سرمايه اين كشور هستند، يعنى سرمايه علمى و سازندگى علمى اين كشور هستند و مىدانيد كه اين كودكان از اولى كه وارد مىشوند در محيط تعليم، يك نفوس سالم ساده و بى آلايش و قابل قبول هر تربيتى و هر چيزى كه به آنها القاء مىشود، هستند، و اينها از اول كه وارد در كودكستان مىشوند اماناتى هستند الهى به دست آنهائى كه در كودكستان آنها را تعليم مىدهند و همين امانات از آنجا منتقل مىشوند به جاهاى ديگر و به دست معلمين ديگر تا برسد به آنجائى كه رشد كردند و بزرگ شدند و وارد شدند در مراتب عاليه و دانشگاهها. اگر چنانچه اين اطفال را از اول يك نحو تربيت بكنند كه در آن انحراف نباشد، تربيتهاى مناسب با انسان باشد، مناسب با فطرت پاك انسان ها باشد، از آن اول وقتى كه آن معلمين دبستان و كودكستان، بعد بالاتر تحت تربيت واقع مىشوند، با همان ترتيب وارد مىشوند به دبيرستان مثلاً و اگر اينجا هم همان تربيت به صراط مستقيم باشد و آنها را به آن راهى كه فطرتشان اقتضاء دارد هدايت كنند معلمين، از باب اينكه اينها جوان هستند و اول بچه بودند و الان جوان ديگرى شدند و در آنجا اگر باز تعليم و تربيت يك تربيت انسانى باشد، با همان حال كه پذيرش هر تربيتى در نوسالها و ميانسالها خيلى زود انجام مىگيرد، وارد مىشوند به مراتب بعد، آنجا هم اگر چنانچه تربيت يك تربيت انسانى باشد و موافق با فطرت انسان كه همان فطرت وديعه گذاشته از خداست، فطرت الله التى فطرالناس عليها آنطور باشد، در دانشگاه هم همانجور تربيت باشد، اينها بعد كه تحويل به جامعه داده مىشوند و مقدرات جامعه قهراً به دست اينها سپرده مىشود بالمال، يك كشور را كشور نورانى، كشور انسانى، كشور به فطرت الله تربيت مىكنند و كشور را به جلو مىبرند. اگر شما بخواهيد تعليم كنيد فقط اطفال را و كارى به اين نداشته باشيد كه در پهلوى تعليم و تربيت انسانى، تربيت اخلاقى باشد، اينها با همان علم بدون تربيت مراحل را طى مىكنند و علم بدون تربيت آنها را يا اكثر آنها را رو به فساد مىكشد.
صحيفه نور ج 14 صفحه 28
انسان از اول اينطور نيست كه فاسد به دنيا آمده باشد از اول با فطرت خوب به دنيا آمده، با فطرت الهى به دنيا آمده، كل مولود يولد على الفطره كه همان فطرت انسانيت، فطرت صراط المستقيم فطرت اسلام، فطرت توحيد است، اين تربيتهاست كه يا همين فطرت را شكوفا مىكنند و يا جلوى شكوفائى فطرت را مىگيرند، اين تربيتهاست كه يك كشور را ممكن است به كمال مطلوبى كه از هر جامعه انسانى است برسانند و يك كشور، كشور انسانى باشد، كشور مطلوب اسلام باشد و همين تربيتها يا تعليمهاى بدون تربيت ممكن است كه اينها را در آنوقتى كه مقدرات يك كشورى دست آنهاست و همه چيز كشور به دست آنهاست، كشور را به تباهى بكشند، و شما آقايان معلمين و همه معلمهائى كه در سرتاسر كشور هستند و همه اساتيدى كه در دانشگاهها هستند مسؤولند نسبت به اين امانتى كه خداى تبارك و تعالى و اولياء اطفال و اولياى اينها به شما سپردهاند، همه مسؤول هستيد. گمان نكنيد شما يك، ده نفر، پنجاه نفر پيش شما هست و شما آن پنج نفر يا ده نفر، يا پنجاه نفر را تعليم مىدهيد و ممكن است كه خيال كنيد كه اين عده چيزى نيستند، ديگران كارها را انجام بدهند. ممكن است در بين همين ده نفر، همين پنجاه نفر كه شما تعليم مىدهيد، يك شخصى پيدا بشود كه بعدها بشود، يك مقام عالى داشته باشد، رئيس جمهور يك مملكت بشود، نخست وزيرش بشود، مراتب عاليه كشور دست او بيايد. اگر چنانچه همين يك نفرى كه پيش شما بوده و بعد هم رفته پيش كسان ديگر تا رسيده به آن آخر يك تربيت فاسدى بشود، يعنى يا تعليمى باشد و هيچ كارى به اين نداشته باشند كه اين بايد تربيت انسانى هم بشود، يا خداى نخواسته معلم منحرفى باشد و اين كودك از اول و بعد هم در مراتب ديگر تحت يك تربيت انحرافى واقع بشود، ممكن است همين يك نفر يك كشور را به باد فنا بدهد.
رضاخان هم يك نفر بود وقتى هم كه آمد به تهران يك نفر آدمى بود كه در يك فوجى، در يك چيزى يك منصب كوتاهى داشت، لكن دريافته بودند آنهائى كه مىخواستند با قلدرى اين مملكت را چپاول كنند كه اين اهل اين كار است، از اين جهت او را فرستادند. ممكن است كه از زير دست شما اگر تربيت يك تربيت صحيح نشود يك رضاخان بيرون بيايد، يك محمد رضا بيرون بيايد شما كه نمىدانيد كه اين آدمى كه پيش شما ولو حالا فرض كنيد كه از اين كشاورزى است، بچه كشاورزى است يا بچه كاسبى است آمده، شما كه اطلاع نداريد كه اين بچه كشاورز و كاسب بعدها چه خواهد شد.
رضاخان هم يك آدمى بود كه بچه يك نفر آدم پائينى بود، لكن چون تربيت، تربيت انسانى نبوده است و اسلامى نبوده است، يك نفر آدم كه فاسد از كار در آيد يك كشور را به سالهاى طولانى به فساد مىكشد، چنانچه شما ديديد كه اين پدر و پسر از باب اينكه تربيت انسانى و اسلامى نداشتند، با اينكه يك نفر بودند، لكن يك مهرهاى كه خارجى ها او را تقويت مىكردند. پس شما گمان نكنيد كه من يك بچه كاسبى پيش من هست و اين چيزى نيست، مىرود كاسب مىشود، يا يك بچه فرض كنيد كشاورزى پيش من هست، اين هم گمان نكنيد، شما فكر اين را بكنيد كه اين بچه ممكن است يك
صحيفه نور ج 14 صفحه 29
وقتى رئيس يك كشور بشود، رئيس يك ارتش بشود، آنوقت كه اين رئيس كشور شد، رئيس ارتش شد، كشور را به تباهى مىكشد و ارتش را به تباهى مىكشد. هميشه اكثراً افراد، نادر هستند كه وارد مىشوند و يك كشور را يا ترقى مىدهند و يا تنزل مىدهند و شما بايد توجه به اين معنا داشته باشيد كه اگر تربيتتان، تربيت خدا نخواسته خلاف انسانى و اسلامى باشد، هر كارى كه او بعدها بكند شما هم شريك جرميد و اگر تربيت يك تربيت انسانى و روى فطرت انسان باشد بعدها هم كه هر كار خوبى بكند شما شريك هستيد در آن كار خوب. معلم امانتدارى است كه غير همه امانتها، انسان امانت اوست امانتهاى ديگر را اگر كسى خيانت به آن بكند خلاف كرده است، لكن يك قالى را كه به آن امانت داده بودند از بين برده است، در جامعه يك چيزى درست نمىشود، يك شخصى ضررى كرده است و اين هم بايد ضرر او را جبران كند اما امانت اگر انسان شد، اگر يك طفل قابل تربيت شد، اگر خداى نخواسته اين امانت به آن خيانت شد، يك وقت مىبينيد خيانت به يك ملت است، خيانت به يك جامعه است، خيانت به اسلام است. بنابراين شغل در عين حالى كه بسيار شريف است و بسيار ارزنده است، از باب اينكه همان شغل انبياست كه براى انسان سازى آمده بودند لكن مسؤوليت بسيار بزرگ است، چنانچه مسؤوليت انبيا هم بسيار بزرگ بود.
اهميت تربيت از تعليم بيشتر است
بايد خيلى شما توجه كنيد به اينكه يك فرد عادى نيستيد شماها. اگر فرض كنيد در يك ادارهاى يك نفر آدم يك خلاف كرد، در يك وزارتخانه يك نفر آدم يك خلاف كرد، آن خلافى كه در يك وزارتخانه مىشود يا يك اداره مىشود، با اين خلافى كه در جاهائى كه تربيت و تعليم بايد واقع بشود و در آموزش و پرورش مىشود، بسيار فرق دارد. آنطور نيست كه در يك وزارتخانه اگر يك كسى خلاف كرد، خلافش همچو باشد كه يك كشور را به هم بزند، مگر نادراً يك همچو اتفاقى بيفتد، اما اگر چنانچه در آموزش و پرورش يك بچهاى فاسد از كار درآمد، يك بچهاى با اخلاق شيطانى تربيت شد، با اخلاق استكبارى تربيت شد، اين بچه با اخلاق شيطانى، با اخلاق استكبارى امكان اين را دارد كه يك كشور را تباه كند و يك انسانهاى زياد را تباه كند و تمامش، ما، شما كه مشغول اين شغل عظيم هستيد، در تمام آنها، هم در خوبىهايشان و هم در بدىهايشان شريك هستيد، گاهى شريك جرميد و گاهى شريك يك نورانيتى كه شما ايجاد كرديد. بايد خيلى توجه شما داشته باشيد كه شماها يك مردم عادى نيستيد، شماها معلم نسلى هستيد كه در آتيه همه مقدرات كشور به آن نسل سپرده مىشود. شما امانتدار يك همچو نسلى هستيد و تربيت شما و تعليم شما بايد همراه هم باشد. فقط اين هم وظيفه نيست براى معلم علوم دينى، اين وظيفه است براى تمام معلمين در هر رشته هستند و تمام اساتيد دانشگاه در هر رشتهاى هستند. همانطورى كه معلم علوم دينى فقط اگر بخواهد علوم دينى را ياد بدهد و توجه به اخلاق دينى نداشته باشد، توجه به سازندگى اين طفل يا اين جوان نداشته باشد ممكن است غائله بار بياورد و كشور را به تباهى بكشد، معلم غير علوم دينى هم همين طور است، در هر
صحيفه نور ج 14 صفحه 30
رشتهاى كه تعليم واقع مىشود، اگر چنانچه در آن رشته خداى نخواسته انحراف ايجاد بشود، معلمين يا اساتيدى باشند كه انحراف ايجاد بكنند، هم خودشان شريكند در اين جرمهائى كه از آنها صادر مىشود و هم كشورشان به تباهى كشيده مىشود به حسب امكان، اين همچو نيست كه وظيفه شما آقايان كه معلم دينى هستيد، اين باشد كه تربيت كنيد، شما بايد اين عدهاى كه در دست شماست، تعليم كنيد و اهميت تربيت را از تعليم بيشتر بدانيد.
اگر انسان فقط بندگى خدا را بپذيرد هر كارى انجام بدهد عبادت است
تربيت كنيد آنها را به اخلاق انسانى، اخلاق اسلامى و به توجهات آنها را به خدا بدهيد و آنها را از اين فسادهايى كه در جامعههاى منحط واقع مىشود، بپرهيزانيد و به آنها تذكر بدهيد كه اگر چنانچه شماها يك تربيت اسلامى انسانى داشته باشيد، هم براى خودتان سعادت است، هم براى كشورتان سعادت است بايد شما اينها را از آن طبيعت منحطى كه انسان را به انحطاط مىكشد، آن حب جاه و حب مال و حب منصب احتراز بدهيد، اينها را از آن چيزهايى كه خار راه انسان هستند، مانع ترقى انسان هستند احتراز بدهيد، به آنها بفهمانيد كه انسان تا سرش توى اين آخور طبيعت است انسان نيست. اينهائى كه همه توجهشان به اين است كه چيزى به دست بياوريم و يك زندگى رفاه درست كنيم، اينها توى آخور طبيعت سرشان هست و در آخر هم مثل يك حيوانى كه در آخور سرش هست محسوب مىشود. شماها بايد به اينها بفهمانيد كه زندگى شرافتمند زندگى است، زندگى انسانى، زندگى شرافتمند است، بايد شما آنها را از عبوديت غير خدا باز داريد و به عبوديت خدا، به بندگى خدا آنها را تربيت كنيد اگر چنانچه از راه عبوديت خدا انسان وارد شد در جامعه يا نظر انداخت به امور، اين از اين راه و از اين كانال وقتى واقع شد، وارد شد، كارهايش همه الهى مىشود انسان اگر عبوديت خدا را فقط، بندگى خدا را فقط بپذيرد و از عبوديت ساير چيزها يا ساير اشخاص احتراز كند، از كانال عبوديت خدا در دنيا وارد بشود، در طبيعت وارد بشود، از كانال عبوديت خدا مدرسه برود، در وزارتخانه وارد بشود، در جامعه وارد بشود، هر كارى كه انجام بدهد عبادت است، براى اينكه مبداء عبوديت خداست. شما ملاحظه كرديد كه در قرآن شريف و همين طور در نماز وقتى كه مىخوانيد نماز را، نسبت به رسول اكرم عبده و رسوله عبد را بر رسالت مقدم داشتند و ممكن است كه اصل اين اشاره به اين باشد كه از كانال عبوديت به رسالت رسيده است، از همه چيز آزاد شده است و عبد شده است، عبد خدا نه عبد چيزهاى ديگر، دو راه بيشتر نيست يا عبوديت خدا يا عبوديت نفس اماره، اين دو راه است، اگر انسان از عبوديت ديگران آزاد بشود و عبوديت خدا را بپذيرد كه لايق اين است كه انسان عبد او باشد كارهايى كه انجام مىدهد، انحراف ندارد. يعنى انحراف عمدى نخواهد كرد. تمام اينهائى كه انحرافى هستند چه عقايد انحرافى و چه اعمال انحرافى و چه قلمهاى انحرافى، چه نطقهاى انحرافى است، اينها براى اين است كه از كانال عبوديت الله عبور نكردهاند اينها بنده هواهاى نفسانى هستند. اين بچههاى كوچك كه در دست معلمين درجه پائين به اصطلاح در درجهاى
صحيفه نور ج 14 صفحه 31
كه از حيث كلاس جلوتر است، اين بچهها لايق اين هستند كه يك انسان بشوند، لايق اين هستند كه يك انسان به تمام معنا بشوند و لايق اين هستند، قابل اين هستند كه يك شيطان بشوند، يك حيوان بشوند. تربيت است كه اين طفل را يا به راه انسانيت وامىدارد يا به راه حيوانيت. اگر چنانچه مقامات دنيا راهى انسان به رخ اينها بكشد و هى از مقامات و از درجات و از شغلها دل اين كودك را انباشته كند، اين همين طورى بار مىآيد، غير از آن چيزى كه در آن مرتبه ياد گرفته است و در قلبش واقع شده است و چون قلب، قلب صاف نورانى است زود قبول كرده است، در مرتبه بعد هم كه برود دنبال اين مىرود كه يك سندى به دست بياورد كه يا به طور مشروع - فرض كنيد - حقوق بگير بشود، يا چپاولگر بشود. اگر در ذهن اين بچهها شما، هى انباشته كنيد شغلتان چطور مىشود، مقامتان چه مىشود، مرتبهتان چه مىشود، مرتبهتان چه مىشود، به باغ مىرسيد، به دنيا مىرسيد، اينها همه توجهشان به همان مىشود، كانه چيز ديگرى غير از اين نيست و اگر چنانچه به آنها اين معنا را تزريق كنيد كه ما با شرافت انسانيت بايد در اين كشور زندگى كنيم، همان معنائى كه حاصل مىشود از براى آن چپاولگرى كه مال مردم را مىبرد يا آن منحرفى كه حقوق مىگيرد، براى اين هم اگر چنانچه براى خدا كار كند آن مطالب حاصل مىشود، لكن بين دوتايش فرق است. او از كانال خيانت رسيده است به يك خانه و اين از كانال عبوديت خدا رسيده است به آن خانه، اين اعتنا به آن خانه نداشته است لكن احتياج طبيعى بوده است رسيده به آن، آن همه توجهش رسيدن به اين است، ديگر كارى به چيز ديگرى ندارد. اگر چنانچه انسان هدايت نشود به آن طريق مستقيمى كه خداى تبارك و تعالى جلوى پاى انسان گذاشته است، اگر اين راه را نرود راهها همهاش ديگر اعوجاج و انحراف است. اگر منحرفين و معوجين در يك كشورى سرنوشت آن كشور را به دست بگيرند، آن كشور رو به انحطاط مىرود، رو به انحراف مىرود، و اگر افاضل و دانشمندانى كه با فضيلت هستند، با فضيلت انسانى هستند اينها سررشتهدار يك كشور بشوند، فضيلت در آن كشور زياد مىشود، براى اينكه در آن مقامى كه هستند، مردم به حسب عادت توجه به آنها دارند و حرفهاى آنها در ذهنهاى عمومى مردم كارگر است و تأثير مىكند. و چه بسا كه حرف يك نفر آدمى كه در جامعه مورد توجه است يك جامعه را رو به فساد ببرد و همين طور از آن طرف، يك حرف آدمىكه در جامعه رو به، توجه به آن دارند، ممكن است يك جامعه را رو به صلاح ببرد و شما آقايان مىخواهيد كه يك همچو افرادى را به جامعه تحويل بدهيد، خيال نكنيد كه يك فرد عادى است. اين فرد عادى محتمل است كه بعدها بشود يك رئيس مملكتى، بعدها يك مقامى پيدا بكند. وقتى آن مقام را پيدا كرد آنوقت ميزان است. اگر منحرف است، در پيش شما به انحراف كشيده شده باشد و از پيش شما هم وقتى رفته بالاتر، آنجا هم به انحراف كشيده شده باشد و هكذا. اين ممكن است يك فرد باشد و يك جامعه را فاسد كند. انبيا يك نفر بودند، يك نفر آدم بودند، لكن از باب اينكه يك آدمى بود كه از كانال عبوديت رسيده بود به مقام رسالت، همه چيزش انسانى بود يك جامعه بزرگ را از زمان خودشان تا بعدها اصلاح كردند، يك نفر بودند ولى يك نفرى كه جامعهها را اصلاح مىكردند، اگر انبيا از بشر مستثنى بودند، يعنى
صحيفه نور ج 14 صفحه 32
بشرى بودند به استثناى انبيا، الان حكايتهايى در دنيا بود و فضاحتهايى در دنيا بود كه نظيرش را كسى نمىتوانست بفهمد. حالا هم كه انبيا زحمت كشيدند و افتخار دادند بشر را به تعليمات و تربيتشان، از باب اينكه منحرفين باز زياد بودند و آنها هم در مقابل انبيا ايستادند و - انحرافى - اين مردم را دعوت به انحرافات كردند، حالا هم آنچه كه بركات هست در دنيا، از انبياست. شما اگر چنانچه در آن پروندههائى كه در دادگسترى سراسر دنيا هست، ملاحظه بكنيد، پرونده جنايت از آن اشخاصى كه به انبيا اعتقاد پيدا كردند - تربيت انبيا واقع شدند - تحت تربيت انبيا واقع شدند، پرونده جنايت كم مىبينيد يا نمىبينيد، همه پروندههاى جنايات و همه پروندههاى مالى و جانى و امثال اينها مال آنهاست كه از تربيت انبيا كنار بودند ولو نماز مىخواندند اما نمازى بوده است كه از كانال عبوديت نبوده، ولو اعمالى كه بجا مىآوردند اعمال صالحه هم فرض كنيد بوده لكن از راه مستقيم عبوديت نبوده است آن هم كه بجا مىآورده است همه توجهش باز به خودش بوده است.
شما اگر بتوانيد اين بچهها را تربيت كنيد به طورى كه از اول بار بيايند به اينكه خداخواه باشند، توجه به خدا داشته باشند، شما اگر عبوديت الله را و پيوند با خدا را به اين بچهها تزريق كنيد، و اين بچهها زود قبول مىكنند امر را، اگر عبوديت خدا را به اينها و تربيت الهى را و آنكه هر چه هست از اوست به اينها القاء كنيد و آنها بپذيرند، خدمت كرديد به اين جامعه. بعدها دسترنجهاى شما ارزشمند خواهند شد. و اگر خداى نخواسته بر خلاف اين باشد، به اين امانت خداى نخواسته هر كس كرده باشد خيانت كرده است و اين غير از همه خيانتهاست، خيانت به انسان است خيانت به اسلام است، خيانت به عبوديت الله است.
خيلى بايد چشمها را باز كنيد و شغل خودتان را كه انتخاب كردهايد، بسيار شغل عالى است لكن به مسؤوليتش هم بايد توجه بكنيد. تربيت كنيد، مهم تربيت است. علم تنها فايده ندارد علم تنها مضر است. گاهى اين باران كه رحمت الهى است وقتى كه به گلها مىخورد بوى عطر بلند مىشود، وقتى كه به جاهاى كثيف مىخورد بوى كثافت بلند مىشود، علم هم همين طور است. اگر در يك قلب تربيت شده علم وارد بشود عطرش عالم را مىگيرد و اگر در يك قلب تربيت نشده يا فاسد بريزد اين علم و وارد بشود، اين فاسد مىكند عالم را ذا فسد العالم فسدالعالم و اگر صالح بشود صالح مىكند، يك شعاعهاى زيادى دارد كه به صلح، به اصلاح و به خوبى مىرساند مردم را و شما متصدى يك همچو امرى هستيد، شماها متصدى هستيد كه اين عالم را به نور برسانيد، از ظلمات اين بچههائى كه نورانى هستند آن نورانيت آنها را شكوفا كنيد. شما متصدى يك امر بزرگ هستيد، آنها را تربيت اسلامى و صحيح بكنيد تا انشاءالله كشور شما سعادت خودش را پيدا بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 33
تاريخ: 12/11/59
فرمان امام خمينى به آيت الله خزعلى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى دامت افاضاته
چون جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمد رضا مهدوى كنى عضو شوراى نگهبان به خاطر مشاغل مهم ديگرى كه دارند نمىتوانند در جلسات شورا شركت نمايند، از اين رو طبق اصل نود و يكم قانون اساسى جمهورى اسلامى كه به منظور پاسدارى از احكام اسلام و قانون اساسى از نظر عدم مغايرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با آنها، شورائى تشكيل مىشود و انتخاب اعضاى آن بر طبق شرايط تعيين شده به عهده اينجانب مىباشد، بدين وسيله جنابعالى را به عنوان يكى از شش فقيه به عضويت شوراى نگهبان منصوب مىنمايم. از خداى تعالى موفقيت هر چه بيشتر شما را اميدوارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 34
تاريخ: 12/11/59
نامه وزير دفاع به محضر امام خمينى در مورد بررسى وضع بازماندگان معدومين كودتاى نافرجام
بسمه تعالى
پيشگاه امام خمينى رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران
پيرو اوامر آن رهبر در مورد بررسى وضع بازماندگان معدومين كودتاى نافرجام، به سه نفر از پرسنل نيروى هوايى، تيپ نوهدو نيروى زمينى جمهورى اسلامى مأموريت داده شده كه به پيگيرى اين امر بپردازند. اينك خلاصه اقدامات انجام شده و پيشنهادها را به عرض مىرساند:
الف - معدومين نيروى هوائى جمهورى اسلامى اكثراً خلبان بوده و كليه آنها منازل سازمانى نيروى هوائى را ترك نمودهاند.
ب - معدومين نيروى زمينى كه اكثراً از افسران زرهى و توپخانه، لشكر گارد سابق، لشگر 92 زرهى اهواز، لشكر 16 قزوين و لشگر 64 پياده اروميه و تعدادى از آنها در منازل سازمانى زندگى مىكنند.
پ - معدومين تيپ نوهد كه اكثريت را درجهداران تشكيل داده و هم اكنون 30 خانه سازمانى را اشغال نمودهاند.
پيشنهادها:
1 - چون سكونت اين عده در خانههاى سازمانى مغاير با اصول حفاظتى بوده، براى سهولت بيشتر آنان قرار شد منازل سازمانى آنها تخليه گردد.
2 - با توجه به هزينه زندگى و مسكن، به هر خانواده با يك فرزند مبلغ سى هزار ريال و در ازاى هر فرزند اضافى مبلغ پنج هزار ريال به خانوادهها پرداخت شود.
3 - وامى جهت خريد خانه به خانوادهها پرداخت و در ازاى بازپرداخت اين وام مقدار كمى از مستمرى آنها كم شود.
ضمناً گزارش هيأت بررسى مشكلات خانوادههاى معدومين به پيوست جهت مقتضيات اوامر عالى تقديم مىگردد.
وزير دفاع جمهورى اسلامى ايران
سرهنگ خلبان جواد فكورى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 35
تاريخ: 12/11/59
پاسخ امام خمينى به نامه وزير دفاع
بسم الله الرحمن الرحيم
مراتب فوق مورد موافقت است اميد است خانواده اين اشخاص در دامان اسلام و امت اسلامى با رفاه زندگى كنند و سعادت خويش را در دنيا و آخرت تأمين نمايند. از خداوند تعالى سعادت و سلامت ملت مسلمان را خواهانم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 36
تاريخ: 15/11/59
بيانات امام خمينى در جمع كارگران معادن ذوب آهن، اعضاى جهاد سازندگى شهرستانهاى زرند، ماهان و كرمان، مسؤولان بنياد مستضعفان سراسر كشور و كارمندان سازمان بنادر و كشتيرانى
همه بيدار باشند و دعوتهاى به اعتصاب، جنجال و امور خلاف نظم را نپذيرند
بسم الله الرحمن الرحيم
دستجات مختلفى كه امروز اينجا تشريف دارند و در بين آنها بعض معلولين هم مشاهده مىشوند، اينها چون جمعيتهاى، دستجات زيادى هستند، من نمىتوانم به اسم هر يك صحبت كنم، من چون مزاج كم دارم از اين جهت چند كلمهاى به طور كلى با شما آقايان در ميان مىگذارم. يك مطلب مهمى كه بايد كارگران كارخانهها، كارگران معادن و همه كارگران در هر جا كه هستند و كارمندان در هر جاى كشور هستند، توجه به آن بكنند و آن اين است كه نظم را در هر جا كه هست مراعات كنند. اگر در يك كارخانهاى كه در يك معدنى در يك ادارهاى بنا باشد كه با بىنظمى بخواهند انجام عمل كنند، اين بىنظمى موجب اين مىشود كه آنها نتوانند به وظايف اسلامى خودشان، به وظايف ملى خودشان عمل كنند. پس لازم است كه همه كارگرها و كارمندان به يك نظم خاصى و با گوش كردن به آنهائى كه در رأس هستند عمل كنند كه به نتيجه مطلوب انشاءالله برسند. شما مىدانيد كه ما در ظرف قريب به پنجاه سال، تمام اين كارخانجاتى كه ما داشتيم و تمام اين معادنى كه ما داشتيم در خدمت ملت نبوده است بلكه زحمت را ملت ما كشيدند و عملگى را آنها كردند و منافع را دشمنان آنها بردند. شماها در معادن، با آن سختىها و با آن زحمتها كار كرديد و كارگران معدن نفت با آن رنجها و زحمتها كار كردند، نتيجه كارهاى همه را دشمنهاى همين ملت بردند. امروز كه كشور شما مال خود شماست و منافع كشور شما براى خود شما و ملت شماست نبايد با آن روز مقايسه كنيد. امروز وظيفه است براى همه ما كه براى اين كشور خدمت كنيم و اقتصاد اين كشور را به پيش ببريم تا محتاج به ديگران نباشيم. اين اختصاص به كارگرها يا كارخانههاى خاصى ندارد، تمام سراسر كشور، آنهايى كه مشغول يك كار توليدى هستند، اينها تمام، امروز هر كارى بكنند براى كشور خودشان و براى ملت خودشان است و بايد با كمال فداكارى كارها را انجام بدهند و حفظ نظم را در همه جا بكنند و اگر خداى نخواسته كسانى كه مىخواهند در اين كارخانهها يك جنجالى بپاكنند، آنها را نپذيرند و از تبليغات سوء آنها بر حذر باشند. امروز هر دعوت به بيكارى و كمكارى و هر دعوت به اعتصاب، خيانت به اين كشور است و خيانت به جمهورى اسلامى. امروز مثل ديروز نيست كه دعوت مىشديد
صحيفه نور ج 14 صفحه 37
شما به اعتصاب. آن اعتصاب سرنوشتساز بود و آن كم كارى سرنوشتساز بود، شما را مىگفتند كه اعتصاب كنيد تا چپاولگران را از كشور خودتان دور كنيد و بحمدالله عمل كرديد و به نتيجه رسيديد. امروز عكس آن روز است، دعوت به اعتصاب، دعوت به كم كارى، دعوت به جنجال، دعوت به كارهاى مخالف اسلام، به ضرر خود شما و به ضرر كشور شما هست. پس شما بايد بيدار باشيد و همه كاركنان و كارمندان در هر جاى از كشور هستند بايد بيدار باشند كه دعوتهاى به اعتصاب را، دعوتهاى به كم كارى و بيكارى را، دعوتهاى به جنجال و امور خلاف نظم را نپذيرند، كنار بزنند آن اشخاصى را كه مىخواهند شما براى ملتتان كار نكنيد. اين يك امر كلى است براى همه شما.
اگر چنانچه از اين اختلاف اندازها پيروى كنيد مملكت شما به دامن آمريكا مىافتد
و اما مطلب ديگرى كه مهم است و من كراراً تذكر دادهام و امروز هم تذكر مىدهم اين است كه ما امروز در حال جنگ هستيم، در حال جنگ با ابرقدرتها هستيم و اگر چنانچه ما كه در حال جنگ هستيم و دشمنهاى ما مىخواهند ملت ما را به اسارت بكشند و تمام سران را از بين ببرند، بايد اين ملت با هم اجتماع كنند و همان وحدتى كه در اول انقلاب بود و نتيجه بزرگ آن را ديديد، باز هم حفظ كنند. اينطور نباشد كه گروههاى مختلف، احزاب مختلف و اشخاص مختلف در يك موقعى كه ما همه احتياج به وحدت كلمه داريم، اختلاف ايجاد كنند، تشنج ايجاد كنند. البته آنهائى كه مىخواهند اين نهضت را و اين انقلاب را از بين ببرند و كشور ما را مىخواهند به حال زمان طاغوت برگردانند، آن كنار نشستند و اشخاص كه در داخل هستند، آنها را وادار به عملهايى مىكنند و نوشتههائى مىكنند و گفتارى مىكنند كه در اين انقلاب اختلاف واقع بشود و ملتهاى ما و ملت بزرگ ما طايفههاى مختلف بشوند، يك طايفه به اسم يك گروه تظاهر كنند و يك طايفه به اسم يك گروه ديگر. اين از امورى است كه القاء شده است به اشخاص يا گروهها و شايد خودشان هم مطلع نيستند. شياطينى كه در خارج نشستند و نقشه كشيدند براى نابودى همه ما خود ما را وادار مىكنند كه تيشه به ريشه خودمان بزنيم. اگر كسانى توجه به اين معنا داشته باشند كه در صدر مشروطيت كه احزاب مختلف پيدا شد، دنبال آن پيروزى كه ملت پيدا كرده بود، اين احزاب مختلف به جان هم افتادند و اين كشور را تباه كردند، شما گمان نكنيد كه احزابى كه در ممالك ديگرى هست، در صدر مشروطيت در انگلستان بود آن احزاب و با همان كارى كه آنها مىكردند و حزب بازى مىكردند ماها را به اختلاف مىكشيدند و خود آنها با هم دشمنى نداشتند. هيچ حزبى بر ضد مصالح كشور خودش عمل نمىكرد، اگر با هم، هم اختلاف سليقه يا اختلاف رويه داشتند، عاقلانه بود، با حساب بود، اينطور نبود كه يك دسته، دسته ديگر را آنچنان تضعيف كنند كه كشورشان آسيب ببيند. مع الاسف همان احزابى كه در آنجا بودند به ما نمايش مىدادند كه كشور بايد احزاب داشته باشد و احزاب هم بايد مخالف با هم باشند و ما را و احزاب ما را روبروى يكديگر قرار مىدادند و به ضرر هم صحبت مىكردند و به ضرر هم قلمفرسايى مىكردند و نتيجه اين شد كه به ضرر كشور بود. طرز احزاب در ساير كشورهاى بزرگ و از قبيل شوروى (اگر باشد
صحيفه نور ج 14 صفحه 38
احزابى در آن) و در، از قبيل انگلستان، فرانسه، آمريكا، با وضع احزاب در مملكت امثال ما مختلف است. هيچ وقت نخواهيد ديد كه دو حزب در آمريكا باشد كه يكيشان يا هر دويشان بر خلاف مصلحت آمريكا عمل كنند. شما ديديد كه در همين چند وقت، چند روز اين مخالفتى كه بين دو حزب در آمريكا بود و مىخواستند يك دستهاى را يك نفر براى خودشان رئيس جمهور كنند آن دسته هم يكى ديگر را، بعد از آنكه آن يكى برد قضيه را و رئيس جمهور شد، آن حزب ديگر نيفتادند به جان او و كارشكنى كنند، تبريك گفتند و بلا اشكال مشغول خدمت هستند براى كشور خودشان و با وحدت كلمه كشور خودشان را پيش مىبرند، اما در ممالكى كه توجه به مسائل ندارند و ديدهاى سياسى ندارند، اينها اگر چنانچه گروههائى درست كنند يا احزابى درست كنند، اينطور نيست كه بعد از آنكه كانديد يك حزبى در يك امرى پيش برد ديگران بيايند تبريك بگويند و كمك كنند او را، ديگران مخالفت مىكنند و كارشكنى مىكنند. بايد اين ملت بيدار بشود، بايد اين سران و دولتمردان شم سياسى پيدا كنند، اينها شم سياسى ندارند، توجه به مسائل و مسائلى كه براى حفظ اين كشور است ندارند، اينها را اشخاصى كه تعهد به اسلام ندارند، تحريك مىكنند چه از خارج و چه از داخل و به جان هم مىاندازند و برخلاف مصالح كشور خودشان عمل مىكنند. من نمىخواهم يك مثلى كه معروف است بگويم لكن مثل ما، نظير همان مثل معروف است كه ما را، كشور ما را، ملت ما را به اسارت مىخواهند ببرند و خود ما كمك مىكنيم به اين اسارت خود ما به روى هم پنجه مىاندازيم، خود ما جديت مىكنيم كه مملكت خودمان را ضعيف كنيم، خود ما در جبههبندىهايمان تضعيف روحيههاى ارتش و روحيههاى كاركنان و روحيههاى كارمندان هست و اين بزرگترين خطائى است كه ما داريم ما اگر اختلاف سليقه داريم، اختلاف بينش داريم، بايد بنشينيم و با هم در محيط آرام صحبت كنيم و مسائل خودمان را به ميان بگذاريم و حل كنيم، با تفاهم مسائل را حل كنيم، نه اينكه جبههگيرى كنيم، يكى يك طرف بايستد با دارو دسته خودش و يكى يك طرف بايستد با دارو دسته خودش و كوشش كنند در تضعيف يكديگر و كوشش كنند در تضعيف كشور اسلامى. اينها براى اين است كه تعهد اسلامى نيست و ديد سياسى هم نيست. شماها اگر مسلم هستيد، با احكام اسلام عمل كنيد و اگر خداى نخواسته تعهد اسلامى را قبول نداريد، با ديد سياسى مسائل را حل كنيد و اين كارها كه انجام مىگيرد و اين قلمها و اين قدمها و اين گفتارها از سياست به دور است و با يك ديد غير سياسى و غير اسلامى است. من به سراسر كشور، به سراسر ملت هشدار مىدهم كه اگر چنانچه از اين اختلاف اندازها پيروى كنيد، هر كس باشد، مملكت شما به دامن آمريكا مىافتد.
اگر چنانچه ملت اشخاصى را ديد، گروههائى را ديد كه بر خلاف مصالح كشور دارند جبههگيرى مىكنند و اين طايفه، آن طايفه را مىكوبند و آن طايفه، آن طايفه را، تكليف شرعى ملت اين است كه از آنها اعراض كنند و آنها را پذيرا نباشند. شماها توجه بايد داشته باشيد كه آن ناطق يا آن قلمزن كه دارد صحبت مىكند، چه مىگويد، كى را تضعيف مىكند، جز ملت خودش را؟ و جز ارگانهاى ديگر را؟ شما روزنامههائى را كه مىبينيد، مىبينيد كه ميدان جنگ شده است با قلمهاى غير
صحيفه نور ج 14 صفحه 39
اسلامى. معلولين ما الان در اينجا نشستهاند و هزاران معلول ديگرى ما در اطراف كشور داريم و هزاران شهيد از ما داده شده است، فداكارى كردند و ما نشستيم در منازل خودمان و با نيش قلم و نيش زبان به هم طنز مىگوئيم، با هم جنگ مىكنيم. بزرگان يك كشور (اگر بزرگى باشد) بايد تعليم بگيرند از اين پيرزنهاى اطراف كشور و از اين جوانها و بچههاى اطراف كشور. بدانيد كه آنها متعهد به اسلامند و آنها پشتيبانى اين ملت را مىكنند. شما در تلويزيون ملاحظه كنيد كه اين قشرهائى كه خدمت مىكنند الان براى جنگ و براى جنگزدگان و اينها از كدام قشر كشور هستند، جز اينكه از همان مستمندان، از همان درجههائى كه شماها آنها را تضعيف مىدانيد و در نظر شما مستضعف هستند، اينها هستند كه از اول پيروزى را به دست آوردند و شما را به مسند حكمفرمائى نشاندند و اينها هستند كه امروز دنبال اين هستند كه كشور شما را پيروز كنند و شماها دانسته يا ندانسته دنبال اين هستيد كه كشور خودتان را تباه كنيد. تضعيف هر قشر از اقشار و هر شخص از اشخاص كه در امروز مشغول به كار هستند و يك خدمتى هستند، كمك كردن به دشمنهاى اسلام است. ملت بايد خودش توجه كند و به تحريكات گوش ندهد و به چيزهائى كه اشخاص برخلاف هم مىگويند، گوش ندهد و محكوم كند اشخاص يا گروههائى را كه برخلاف مصلحت اسلام يكديگر را تضعيف مىكنند و برخلاف مصلحت كشور به هم پنجه مىزنند. بزرگها (اگر بزرگ باشند) توجه كنند و تعليم بگيرند از اين توده جمعيت، از اين قشرهاى بزرگ جمعيت كه آنها الهى هستند و براى خدا كار مىكنند. تعليم بگيرند از اين جوانهائى كه گريه مىكنند كه من دعا كنم شهيد بشوند، تعليم بگيرند از اين سربازانى كه در مرزها فداكارى مىكنند و خون خودشان را فداى اسلام و كشور اسلامى مىكنند. فردا همه شما در پيشگاه خدا و در پيشگاه ملتها مسؤول هستيد، مسؤول كشتههاى ما، مسؤول خونهاى به ناحق ريخته ما. ما از صدام توقع نداريم كه، در كنفرانس طائف آن لاطائلها را بگويد. ما از بعض سران كشورهاى به دست آنها افتاده و آن سرانى كه در زمان شاه طرفدار شاه بودند و در جنايات شاه شريك بودند و امروز در جنايات صدام شريك هستند، از آنها توقعى نداريم. آنها روى فطرت غيرانسانى خودشان عمل مىكنند، آنها به جاى اينكه دور هم كه نشستهاند براى اسلام فكر كنند و براى كشورهاى اسلامى فكر كنند و براى فلسطين فكر كنند و براى نهضت اسلامى ما فكر كنند دنبال اينند كه يك كشور اسلامى كه مىخواهد تمام مسائلش اسلامى باشد و مىخواهد احكام اسلام را جارى كند در اين مملكت، نقشه بكشند و طوائف مختلف را به جان هم بريزند، نقشه بكشند و برادران سنى و شيعه را به روى هم وادار كنند. ما از آنها توقع نداريم، فطرت شيطانى آنها اين عمل را اقتضا دارد. اما، ما از دوستان خودمان، از اولادهاى اين ملت، از اشخاصى كه گوشت و پوستشان در اين ملت و در اين كشور پرورش يافته، از آنهائى كه مصالح اين كشور مصلحت خودشان است و مفاسد اين كشور مفسده خودشان هست، ما از آنها رنج مىبريم، ما از آنها توقع داريم. ما توقعمان اين است كه شما همه به فكر اين خونهاى به ناحق ريخته باشيد، به فكر اين معلولين عزيز ما باشيد، به فكر اين آوارگان جنگ باشيد و به فكر پيشرفت اسلام، نه به فكر اينكه من بايد و تو نبايد، من هستم و تو نيستى.
صحيفه نور ج 14 صفحه 40
اختلاف سليقهها را در يك محيط خوب، برادرانه حل كنيد
شما بايد توجه داشته باشيد كه هر قشرى از اين كشور تضعيف بشود، هر شخصى كه در اين كشور مسؤول كارى است تضعيف بشود، هر ارگانى كه در اين كشور مشغول خدمت هست تضعيف بشود، اين تضعيف، تضعيف همه هست و اين انتحار است، بدون اينكه گوينده و نويسنده توجه داشته باشد. اين روزنامههائى كه هر كدام به جان هم افتادهاند و يك راهى را دارند باز مىكنند براى انتقاد از كشور، براى انتقاد از جمهورى اسلامى، براى انتقاد از گروهها يا اشخاص، اينها شياطينى هستند و قلمها در دست شياطين است و خودشان توجه ندارند، روزنامهها و مطبوعاتى كه بايد در خدمت اين ملت و در خدمت اسلام باشند، بايد همه با هم به طور برادرى رفتار كنند و اگر انتقاد دارند. انتقاد برادرى داشته باشند مصلحتگوئى باشد. اگر روزنامهها، تبليغات، همه اينها در اين معنا با هم متحد بشوند كه قلمهايشان را و گفتارشان گزنده نباشد، مثل عقرب نباشد، شما بدانيد كه زبانهاى انسان اگر گزنده شد و از عقرب گزندهتر شد، در آن عالم به صورت يك عقرب گزنده بيرون مىآيد و آنهائى كه ديگران را تضعيف مىكنند و غيبت ديگران را مىكنند، زبانهايشان در روز قيامت به قدرى بلند مىشود كه مردم از روى آن زبانها مىگذرند.
امروز هم مطلب اين است كه مثل مار و عقرب هم را مىگزند و خودشان نمىفهمند يا مىفهمند و مىخواهند بگزند. خدا نكند كه بفهمند، خدا نكند كه دانسته اينها تضعيف كنند اين كشور را، خدا نكند كه روزى پيش بيايد كه من احساس وظيفه بكنم. من به آنها نصيحت مىكنم كه آرام باشيد، به آنها نصيحت مىكنم كه يكديگر را نگزند، پنجه به روى هم نزنيد، همه با هم اين كشور را به پيش ببريد، اختلاف سليقهها را در يك محيط خوب، برادرانه حل كنيد. نگذاريد كه احساس وظيفه بشود، اگر احساس وظيفه بشود، من به هر كس هر چه دادم پس مىگيرم.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه برادران و خواهران اين كشور را، همه خدمتگزاران به اين كشور را مىخواهم و از خداوند تعالى مىخواهم كه با عنايت خودش و با رحمت خودش به همه ما توجه كند و اين اختلافات را خود او حل كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 41
تاريخ: 16/11/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى
مسأله تبليغات يك امر مهمى است، دنيا بر دوش تبليغات است
بسم الله الرحمن الرحيم
مسأله تبليغات يك امر مهمى است كه مىشود گفت كه در دنيا در رأس همه امور قرار گرفته است و مىتوان گفت كه دنيا بر دوش تبليغات است و معالاسف ما در اين دوره كوتاه نتوانستيم به اين امر، درست قيام كنيم. البته مشكلاتى كه از اول در داخل كشور داشتيم و مشكلاتى كه از خارج براى ما پيش آوردند، مانع شد و يك مقدار هم اهمالهايى در اين امر شد. ديگران مشغول تبليغ شدند، چه قدرتهاى بزرگ و چه وابستگان به آنها تبليغات بر ضد ما كردند و تا آن مقدار كه مىتوانستند و مىخواستند، اين جمهورى اسلامى را بر غير آن جهتى كه دارد معرفى كردند. من يك مطلبى را عرض كنم كه ببينيد وضع تبليغات حتى در زمانهاى سابق هم چه بوده. يك نفر از يك شاعرى، به طورى كه نقل مىشود، پرسيده كه اشعرالشعرا كيست، گفته بود كه بيائيد تا من به شما نشان بدهم اشعرالشعرا را، برده بودش در خانه خودشان و ديده بود آن مرد كه يك آدم بسيار كثيفى نشسته و پستان يك بزى را در دهان گرفته و از او شير مىخورد. آن شخص كه اين را آورده بود گفته بود كه اين پدر من است. اشعرالشعرا آن است كه، اين پدرى كه از شدت بخل شير را نمىدوشد كه مبادا يك قطرهاى در كاسه بماند، مستقيماً از پستان اين بز مىخورد و وضع جهات ديگرش هم كه مىبينيد، اشعرالشعرا اين است كه در سالهاى طولانى فخر بر اين پدر كرده و به خورد مردم داده است كه اين مثلاً صحيح است و كذا. تبليغات بر ضد ما وضعش اين است كه متاهايى كه دارند و آن متاعها برخلاف انسانيت است، برخلاف عقل است، برخلاف قراردادهاى بينالمللى است، لكن آنها با تبليغشان آن متاع فاسد را در دنيا معرفى كردهاند به اينكه يك متاع كذاست. شما مىدانيد كه اين انقلاب بهترين انقلابها و بزرگترين انقلابها بوده است از حيث محتوا. محتواى اين انقلاب، اسلام و اخلاق اسلامى و اخلاق انسانى و تربيت انسانها بر موازين انسانيت بوده است، بنابراين است كه به واسطه اين انقلاب، متحول بشوند يك انسانهائى كه در رژيم سابق به آن وضع بودند به يك انسانهايى كه در صدر اسلام و در ركاب رسول اكرم مشغول فداكارى يا ترويج احكام بودند بشود، لكن ما اين متاع خودمان را نتوانستيم عرضه كنيم، آنها باطل خودشان را عرضه كردند به دنيا به صورت حق، و متاعهاى فاسد خودشان را به دنيا عرضه كردهاند به صورت متاع خوب و متاع خوب ما را عرضه كردند به دنيا
صحيفه نور ج 14 صفحه 42
به صورت موحش. شما چند نفر فاسد را در اينجا به دادگاهها سپرديد و دادگاهها آنها را كه سالهاى طولانى به اين ملت ستم كرده بودند و بعضىها كشتار كرده بودند و بعضىها دستور كشتار داده بودند و انحرافات مذهبى بعضى داشتند، بعد از محاكمه آنها را اعدام كردند و اين بوقهاى تبليغاتى خارج، دانسته به اينكه مسائل درونى ما چيست، مشغول تبليغات و اينكه در ايران آدمكشى رواج دارد، آدمكشى مىشود، نه اينكه آنها ندانند اين آدمهائى كه در اينجا كشته شدند، آدم نبودند، سبع بودند، جنايتكار بودند، آنها مىدانند كه مأمورهاى خودشان چه اشخاصى بودند و براى خاطر همان خواستهها بوده است كه آنها را به كار واداشتند، لكن وقتى كه پاى تبليغات مىآيد، ايران را يك كشور جنايتكار، به صورت يك كشور جنايتكار، وحشى، غيره متمدن و امثال ذلك در خارج نمايش مىدهند و متاع خودشان را خوب نشان مىدهند. مثلش همين نطق صدام است در كنفرانس طائف كه هشتاد دقيقه، از قرارى كه گفتند، نطق كرده است و سرپوش روى جنايات خودش گذاشته است و خودش را يك دلسوز به ملت عراق و عرب نمايش داده و مظلومانه دولت خودش را معرفى كرده است و افرادى هم كه در آنجا بودند يك جمعىشان كه وابسته به همانجا هستند كه صدام هم وابسته است، آنها هم تأييد مطالب او را كردند و اينهمه جناياتى كه اين شخص بر كشور ما و بر ملت و بر بچههاى ما و پيرزنها و جوانهاى ما كرده است به صورت يك كار مترقى، يك كارى كه براى اسلام، براى عرب فايده داشته است و ما معالاسف نتوانستيم كه متاع خوبى كه داريم، متاعى كه در هيچ كشورى نيست و با تمام كمبودهائى كه اين كشور دارد و تمام آشفتگىهائى كه در اطراف اين كشور به دست ضد انقلابيين و منحرفين انجام مىگيرد و با تمام امورى كه برخلاف مقررات اسلامى به دست بعضى منحرفين انجام مىگيرد و به گردن جمهورى اسلامى مىگذارند، ما نتوانستيم كه اين متاع را به دنيا معرفى كنيم كه ما چرا انقلاب كرديم، ملت ما چرا انقلاب كرد و چرا رژيم سابق را كنار گذاشت و چه مىخواهد، مقصد ملت ما چه هست، در راه چه هست، مىخواهد چه بكند ملت. اگر بگذارند مفسدهاى خارج و داخل. چهرههاى فاسد كه بر ضد انقلاب كوشش مىكنند اگر بگذارند اين ملت يك فرصتى پيدا بكند، اين جمهورى يك فرصتى پيدا بكند، آنچه ملت مىخواهد، مىخواهد كه عدل اسلامى را در ايران زنده كنند. بعد از آنكه در طول تاريخ نبوده است در ايران آن عدالت و با اسم اسلام گاهى آن ظلمها و آن جورها و با اسم آزادى و با اسم آزاد زنان و آزاد مردان آن فضاحتها را درآورند و با بانوان ما آن كردند كه مغول با دشمنان خودش، ما نتوانستيم به دنيا، به اشخاصى كه اطلاع از ايران و وضع ايران ندارند يا كم دارند، نتوانستيم به آنجا ارائه بدهيم كه ما چه كرديم و چه مىخواهيم. مع الاسف در داخل كشور خودمان نيز يك عدهاى كه يا منحرف هستند يا جاهل، در صدد اين هستند كه اين انقلاب را يك انقلاب فاسد معرفى كنند، حتى بعضى از اشخاصى كه توقع نبود كه اين كلمه را بگويند گفتهاند كه در زمان شاه بهتر از حالا بود. بعضى اشخاص متدين لكن غافل از وقايع، بىتوجه به وقايعى كه واقع شده است و چيزهائى كه در رژيم سابق رايج بوده، همين كه چند نفر فاسد رفته شكايت كرده پيش مثلاً فلان آقا كه به من ظلم شده است يا به من چه شده است، آن آقا فرموده است كه رژيم سابق بهتر از حالا بود،
صحيفه نور ج 14 صفحه 43
البته بىتوجه به مسائل نه با غرض. ما اگر چنانچه دير بجنبيم، در همين داخل كشور همانهائى كه قلمها را به دست گرفتند تا اينكه اين انقلاب را، يا دانسته يا ندانسته مشوه كنند، خواهيم به يك امر بزرگى مواجه شد و آن اينكه در بين ملت ما هم كه شاهد مسائل بودند، باز شايع كنند كه زمان رژيم سابق بهتر از حالا بود. اين براى اين است: ضعف تبليغات ما و قوه تبليغات آنهاست. آنها در تبليغاتشان اتكا دارند به قدرتهاى بزرگ و بودجههائى كه از آنجا برايشان مىآيد، و ما حق خودمان را بررسى كرديم و تبليغ نكرديم. آنها مشغول تبليغ به ضد ما هستند، به ضد جمهورى اسلامى هستند، گاهى با اسم اسلام به ضد جمهورى قلمفرسائى مىكنند يا صحبت مىكنند و گاهى هم مستقيماً بدون اسم اسلام از اين جمهورى انتقاد مىكنند و هر روز در كوچه و بازار بين مردم شايع مىكنند. ما نتوانستيم و بايد بگويم ما عرضه اين معنا را نداشتيم كه تبليغاتمان، حتى در داخل كشور يك تبليغات دامنهدارى باشد. فرضاً كه در خارج كشور كه بايد بگوئيم كه انقلاب خودش پيش رفته، نه ما پيش برديم آنطورى كه مردمهاى، ملتهاى اسلامى خارج اطلاع پيدا كردند بر وقايع اينجا، نه اين بوده است كه ما يك تبليغاتى داشتيم و آنها را با تبليغات خودمان آنطور عاشق اين انقلاب كرديم، اين انقلاب خودش كانه منعكس شده در آنجا و آنها كه بىغرض بودند، بىمرض بودند، فهميدهاند كه تا يك حدودى كه شماها چه مىخواهيد، ملت ما چه مىخواهد و ديدند خواست ملت ما همان خواستى است كه همه ملتها دارند، هم ملتهاى مستضعف جهان و هم ملتهاى مسلم جهان، نه اين است كه ما توانستيم تبليغ بكنيم، ما نشستيم كه حق خودش پيش برود، تكليف خودمان را نتوانستيم ادا بكنيم. اگر چنانچه اين گروههائى كه حالا به فكر افتاديم كه، آقايان به فكر افتادند كه به خارج بفرستند، همان دنبال انقلاب، اول انقلاب اين گروهها را فرستاده بودند، ما وضعمان در خارج اينطور نبود حتى پيش دولتهاى خارجى كه غرض دارند، نمىتوانستند آنطورى كه مىخواهند تبليغ كنند. اگر ما راجع به همين جسارت عراق و حمله عراق تبليغات كرده بوديم و فرستاده بوديم به اطراف دنيا كه اين جانور چه مىكند با اين انسانها و اين عشاق اسلام، وضع ما اينطور نبود كه دولتها بتوانند بگويند كه اين ملت كذاست. اين براى اين است كه ما نتوانستيم كار را بكنيم، آنها، همان صدام معروف گروههايى را در همه كشورهاى اسلامى و بسيارى از كشورهاى خارج از اسلام هم فرستادند و به ضد ما تبليغات كردند و اين جنگ تحميلى خلاف اسلام و خلاف انسانيت را آنها عكس نمايش دادند گفتند ايران اول شروع كرد در صورتى كه همه اشخاصى كه اطلاع دارند يا گوش به رسانههاى گروهى خارج هم دادند، اين معنا را مىدانند كه آنها هم اعلام كردند كه بىخبر آنها حمله كردند به ما. اينكه آنها جرأت اين معنا را دارند و با كمال بىحيائى اين مسأله را طرح مىكنند براى اين است كه ما متاع خودمان را تبليغ نكرديم و تجاوزات ديگران را بر خودمان تبليغ نكرديم و آنها به خيال اينكه بسيارى غافل از اين معنا هستند شروع كردند تبليغ كردند و ما را معرفى كردند كه اول آنها به ما حمله كردند و ما حق خودمان را، دفاع از خودمان مىخواهيم بكنيم. اينها براى ضعف تبليغات است و قدرت آنها بر دروغ گفتن و ضعف ما در راست گفتن
صحيفه نور ج 14 صفحه 44
شما مكلفيد از اين جمهورى اسلامى دفاع كنيد
اين كارى كه الان آقايان شروع كردند و خداوند به آنها توفيق پايانش را بدهد، اين كارى است كه كاش در اول انقلاب مىشد و ما به اين زحمتها دچار نمىشديم و ايكاش! اشخاصى كه در داخل هستند، از نويسندگان، از گويندگان، توجه به اين معنا مىكردند كه كمك به تبليغات خارجى نكنند، كمك به جنايات ديگران نكنند، اين قلمها را يك مقدار متوقف كنند براى اسلام، براى خدا، براى كشور اسلام، براى ملت اسلامى، اين قلمها را يك قدرى متوقف كنند. هى دعوت نكنند مردم را كه بيائيد فحش بدهيد، خودشان كم است براى فحش دادن، دعوت مىكنند از اين و آن كه بيائيد يا الله! بيائيد مبارزه كنيد با جمهورى اسلامى، بيائيد فحش بدهيد به جمهورى اسلامى، بيائيد بگوئيد جمهورى اسلامى اصلاً اسلامى نيست، بيائيد بگوئيد كه اين ارگانهائى كه در ايران هستند، همهشان خلاف اسلامند. اينها يك قدرى توجه داشته باشند به مسؤوليتهائى كه به عهدهشان است، توجه داشته باشند، اين متاع خوب را آنطور مشوه نكنند. نه اينكه ما نمىدانيم كه الان ما گرفتارىهائى داريم و اشخاص فاسدى هستند كه در همه ارگانها نفوذ كردند، در همه كميتهها، در همه دادگاهها، در همه جاهاى ديگر نفوذ كردند و براى خاطر مشوه كردن اين جمهورى كارهاى خلاف مىكنند، اين معنا معلوم است كه كارهاى خلافى مىشود، لكن كارهاى خوبى كه شده است، شما چرا نمىبينيد؟ همان ديروز در مجلس يكى از آقايان مىشمرد مراكز فساد را از روى حسابى كه با اطلاع (از قرارى كه خودش گفت) كرده است، اينهمه مراكز فساد كه از بين رفته است، اينهمه خدمتى كه به اين ملت شده است، اينهمه خدمت كه به اسلام شده است، اينها را چشم مىپوشند از آن يا اگر بخواهند بر خلافش مىگويند و اگر يك كارهائى به واسطه ديگران شده است، به واسطه اشخاص فاسد شده است، اين را به حساب اسلام مىآورند و به حساب جمهورى اسلامى. يك قدر تأمل كنند، توجه كنند كه شما مكلفيد كه از اين جمهورى اسلامى دفاع كنيد، اگر دفاع نكنيد اين جمهورى اسلامى با تبليغات خارجه دامنهدار و تبليغات داخله دامنهدار، باز شما هم كه خودتان را از اين ملت مىدانيد، مسلمان هستيد، متعهد هستيد، لكن عقدههائى در كار است، توجه به اين عقدهها نكنيد، شما كه از اسلام بدى نديديد، مىخواهيد كه اسلام در ايران تحقق پيدا بكند، كمك كنيد به تحقق اسلامى در ايران، نه كمك كنيد بر جلوه دادن كوچكها را و فسادهاى كوچك را به طور بزرگ و جمهورى اسلامى را در نظر دنيا منعكس نشان بدهيد. من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه به شماها و به كسانى كه به اين اسلام مىخواهند خدمت كنند و دعا كنند و توجه داشته باشيد كه بالاتر چيزى كه مىتواند اين انقلاب را در اينجا به ثمر برساند و در خارج صادر كند تبليغات است، تبليغات صحيح. آنچه كه هست، هيچ مبالغه نكنيد، ما متاعمان يك متاعى است كه محتاج به مبالغه نيست، همان سرپوشهائى كه ديگران روى متاع ما گذاشتهاند همان دروغهائى كه تبليغات سوء و ضد ما منتشر كردهاند، شما همانها را با آن مبارزه كنيد و مسائل اسلامى هم همانطورى كه هست و آن چيزى كه ملت ما از اول خواست او بوده است و حالا
صحيفه نور ج 14 صفحه 45
هم همان را تعقيب مىكند و انشاءالله بعدها هم دنبال همين معناست و به پيش خواهد برد، در تبليغاتتان همين معانى را در خارج منعكس كنيد و باز بايد بعدها هم ادامه بدهيد در يك مواقعى كه لازم است. بايد سفارتخانههاى ما يك مركز تبلغات باشد و معالاسف كم بوده است اين، اخيراً شايد يك مقدارى باشد والا در بسيارى از اوقات هيچ نبوده است، در بعضى اوقات به ضدش هم در بعضى جاها بوده است، بايد همه اينها توجه بشود و اين تبليغاتى كه در رأس همه امور است براى پيشبرد مقاصد يا جلوگيرى از مقاصد، اين تبليغات را شما دامنهدارش كنيد و هر چه بيشتر انشاءالله موفق باشيد به اين مطلب بزرگ.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 46
تاريخ: 16/11/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از عشاير سيستان و بلوچستان و مردم آشتيان، خانوادههاى شهدا و پاسداران كميتههاى قزوين و تاكستان و پيشمرگان مسلمانان كرد
ملت ايران امروز بايد بگوئيم در ميدان جهاد هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
شما آقايان كه از قشرهاى مختلف تشريف آورديد، سندهاى فداكارى و سندهاى جنايات قدرتهاى بزرگ را همراه آوردهايد. اين عكسهاى زيادى كه از جنايات بزرگ ابر قدرتها به دست حزب بعث عراق واقع شده است و اين عزيزانى كه سلامت خودشان را از دست دادهاند و در مقابل من نشستهاند بزرگتر سند افتخارآميز خودشان در كشور اسلامى و بر اسلام عزيز است و بهترين سند جنايات امثال صدام و اربابان آنهاست. من عاجزم از اينكه از اين نيروهائى كه ثبت شده است در راه اسلام و اين جوانانى كه ما از همه نيروهاى اسلامى و نيروى هوائى بالخصوص كه شايد پيشقدمتر از ساير نيروها بود تشكر كنم. من از همه ملت ايران كه امروز بايد بگوئيم در ميدان جهاد هستند، بعضى در جبهه و بعضى در پشت جبهه هستند بايد قدردانى و تشكر كنم. برادران و عزيزان من! چه آنهائى كه از قواى مسلح هستند، از ارتش و نيروهائى كه در ارتش هست و از پاسداران و از آنهائى كه از مردم غير نظامى هستند، چه از عشاير و چه از شهرستانها كه در اين جهاد مقدس شركت كردند تقدير مىكنم. و شما اشخاصى كه در جبهه هستيد، چه نيروى هوائى و چه نيروى دريائى و نيروى زمينى و چه پاسداران و عشاير و ساير نيروهاى انسانى ملت، مىبينيد كه تمام ملت ايران سرتاسر كشور، زن، مرد، كوچك، بزرگ پشتيبان شما هستند و اين يك مسأله معنوى است، روحانى است، اسلامى است كه در جاهاى ديگر نظيرش را نمىبينيد. اينطور نيست كه اين جوانهائى كه از شهرستانها، از عشاير و از ساير نيروهاى ملت مىآيند و در جبههها از شما پشتيبانى مىكنند، يك زورى در كار باشد. اينها عشقى است كه به اسلام و به كشور اسلامى دارند و با اين عشق پشتيبانى شما مىكنند. اگر خداى نخواسته شخص يا گروههائى در بين شما ارتشيان يا سپاه پاسداران و يا ساير كسانى كه در جبهه هستند تبليغ كردند كه ملت با شما نيست يا يك قشرى از ملت با شما نيست، يا روحانيت با شما نيست، اينها اشخاصى هستند كه نمىخواهند اين مملكت به سر و سامان خودش برسد. شما توجه كنيد و خودتان حكم كنيد، تلويزيون را، راديو را باز كنيد و خودتان ببينيد كه
صحيفه نور ج 14 صفحه 47
سرتاسر كشور همه قشرها از زن و مرد، جوان و نورس، همه آنها اظهار پشتيبانى مىكنند و عمل مىكنند به اين اظهار، براى ارتش ما، هم به حسب تظاهر اظهار پشتيبانى مىكنند و هم به حسب عمل. اين كسانى كه در بين قشرهاى قواى نظامى و انتظامى و يا سپاه پاسداران چيزهائى مىگويند كه برخلاف آن چيزى است كه وجدان خود شما و چشم و گوش خود شما شاهد آن است، بدانيد كه اينها مصلحت شما را نمىخواهند اينها يا جاهلند و يا مامور، يا مامور اين هستند كه بين ارتش و قشرهائى كه در خود ارتش هست اختلاف ايجاد كنند و بين ارتش و پاسداران مخالفت ايجاد كنند و يا اشخاص جاهلى هستند كه با جهالت خودشان صدمه بر اين كشور اسلامى مىزنند. شما شاهد هستيد كه ملت با شماست و ملت شاهد است كه اين قواى مسلحه تمام قشرهايشان، تمام افرادشان دارند براى اسلام و براى ايران جانفشانى مىكنند و فداكارى، سندش همين عكسهائى كه از اين جوانها در اين جبههها شهيد شدند و اشخاصى است كه در اين جبههها معلول شدند. هم اين اسناد عرضه به ملت شده است تا ملت گمان نكنند كه خداى نخواسته در اين جبههها اشخاصى هستند كه نمىخواهند كار انجام بدهند و هم ملت را مىبينيد كه پشتيبان شما هست كه شما خيال نكنيد كه تنها هستيد و ملت يا گروهى از ملت با شما مخالف است. شما در حالى كه هستيد با ارتشى كه در سابق بود خيلى فرق داريد. شما بدانيد كه اگر در زمان سابق ارتش مىخواست با يك گروهى يا با يك دولتى مقابله كند، نه خود ارتش با اختيار و اشتياق مىرفت به ميدان جنگ و نه قشرهاى ملت از او پشتيبانى مىكرد. اين بركت اسلام است، اين بركت قرآن كريم است كه در بين ما هست، اسلام است كه همه قشرها را به هم پيوند مىدهد و يك همچو بسيج عمومى درست مىكند.
اگر يك كلمه براى شكست قدرتهاى نظامى و انتظامى و پاسداران گفته شود، مستقيماً به ضد اسلام است
آنهائى كه مىخواهند نگذارند شماها در جبههها كه هستيد، آرام باشيد و آنهائى كه مىخواهند از شماها به ملت طور ديگرى غير آنچه واقعيت است عرضه كنند، آنها دانسته يا ندانسته دشمن اين انقلابند، كار مىكنند براى ابر قدرتها. كارمند براى ابرقدرتها يك وقت از روى علم و اختيار است، اين جنايت بزرگى است، يك وقت از روى جهالت و نادانى است، اين هم جنايت است نظير آن جنايت، منتها بىعلم و اين هم جهالت بزرگى است. امروز اگر يك كلمه براى شكست اين قدرتهاى نظامى و انتظامى و پاسداران و عشاير گفته بشود، مستقيماً اين كلمه به ضد اسلام است و اگر يك كلمه بر ضد ارگانهاى فعالى كه در اين كشور مشغول خدمت هستند گفته بشود آن هم خلاف اسلام است. مسلم اين است كه در اوقاتى كه اسلام در خطر است، در اوقاتى كه كشور اسلامى در خطر است، دندان روى جگر خودش بگذارد و لگد روى نفسانيت خودش بزند و نگذارد اين كشور شكست بخورد و اين ارتش خداى نخواسته تلاشى پيدا كند. گمان نكنند اشخاصى كه براى مصالح خودشان قدم بر مىدارند يا قلم مىزنند يا گفتار مىكنند،
صحيفه نور ج 14 صفحه 48
اينها با اسلام آشنا هستند، اينها دشمنان اسلام هستند منتها بعضى من حيث لايشعر و بعضى با شعور، لكن ملت ما،اين ملت ميليونى كه در همه اقشار منجر به ملت هست و در همه نواحى اين كشور هست و قواى نظامى و انتظامى ما كه در جبههها يا پشت جبههها هستند اينها بايد مطمئن باشند كه اينها همه براى اسلام الان دارند كار مىكنند و هرگز گوش به حرفهاى اشخاصى كه مىخواهند شما را از هم جدا كنند يا ملت را از شما جدا كنند يا روحانيت را از شما جدا كنند، گوش شما به آنها نباشد. شما خودتان قضاوت كنيد و خودتان حكم كنيد و به حرف ديگران هر كس باشد و هر جا باشد گوش ندهيد، خودتان ببينيد كه آيا ملت با شما خوب است يا بد و خودتان ببينيد كه آيا روحانيت با شما مخالف است يا موافق. در نطقهاى روحانيين، در حرفهاى گويندگانى كه از ملت هستند و در اعمالى كه خود ملت دارند مىكنند شما آنها را توجه كنيد و هر چه كه برخلاف اين مسير بود و هر قولى كه بر خلاف اين مسير بود باور نكنيد. و همين طور به ملت اسلام عرض مىكنم، به ملت شريف ايران عرض مىكنم كه شما هم گوش به حرف اشخاص ندهيد، شما هم وجدان خودتان را حكم كنيد و ببينيد كه آيا اينهائى كه در مرزها دارند فداكارى مىكنند، اينهائى كه در جبههها دارند خون مىدهند و براى اسلام خدمت مىكنند، اينها از جنود اسلام هستند و اينها هستند كه مملكت اسلام را حفظ مىكنند و فداكارى مىكنند و اگر كسى در بين شما از آنها كلمهاى گفت بدانيد كه آن هم يا جاهل نفهم است و يا عالم فاسد. هيچ به حرف ديگران گوش ندهيد. امروز يكى از نقشههاى بزرگ آنهائى كه مىخواهند اين كشور را، همه اشيائش را ببرند و همه خزائن ما را ببرند و از راههاى ديگر مأيوس شدهاند، شايعه است. شما در هرجا كه برويد مىبينيد كه يك شايعهاى درست كردهاند يا براى يك گروهى، يا براى يك اشخاصى. از هر طرف كه مىبينيد، شايعهسازى فراوان است و به حرف شايعهسازان گوش فرا ندهيد، به حرف اشخاصى كه از روى غرض و هواى نفس صحبت مىكنند گوش فرا ندهيد، شما خودتان با وجدان خودتان بنگريد، اگر گفتند كه فلان قشر با شما دشمن است ببينيد كه اين مطلب صحيح است يا غير صحيح. صحت و غير صحتش را از گفتار آن گروه، از كردار آن گروه، از نوشتههاى آنها بايد استفاده كنيد. اگر كسى با شما توى دلش مخالفت كند كه به شما ضررى نمىرساند اما معنى مخالفت به اينكه در علن گفته بشود كه ما با قشر كذا مخالفيم، اين شما خودتان بايد حكم قرار بدهيد خودتان را. اگر در بين ملت آمدند و گفتند فلان قشر از ارتش ما، ژاندارمرى، پاسبانها، پاسدارها و ديگر كسانى كه در سرحدات ما، در جبهههاى ما مشغول فداكارى هستند، اينها سستى كردند يا خداى نخواسته خيانت، اينها حرفهاى اشخاصى است كه مىخواهند بين شما و ارتش جدائى بيندازند. وجدان خودتان حكم باشد، اينهائى كه دارند هر روز فداكارى مىكنند و فدا مىدهند، هر روز كشته مىدهند، هر روز معلول مىدهند، هر روز در جبههها خون مىدهند، ما كه در اين كنار نشستيم، و هيچ فداكارى خودمان نمىكنيم فقط مىگوئيم و صحبت مىكنيم، و با صحبتهاى خودمان تفرقه بين جمعيتها مىاندازيم، تفرقه مىخواهيم بيندازيم بين ارتش و جناحهاى ديگر، بين پاسداران و ارتش، اينها اشخاصى هستند كه در خارج نشستهاند و فساد و شايعهسازى، و اين چيزها را آلت دست قرار دادهاند براى اينكه اين كشور را
صحيفه نور ج 14 صفحه 49
از آن چيزى كه هست به حال اول برگردانند. شما بايد هيچ وقت به اين صحبتها گوش نكنيد و هميشه در هر امرى وجدان خودتان را حكم كنيد و اگر از كسى يا از كسانى، تكذيب كرد، به تكذيب او فقط گوش نكنيد و خودتان ببينيد كه اعمال او چيست. اگر اعمالش بد است، هر كس هم تعريف كند از او غلط است اگر اعمالشان خوب است كسى كه تكذيب كند از او، باز هم غلط است. انسان بايد خودش نظر داشته باشد و همه قشرها و همه ملت و همه قواى نظامى و انتظامى و قواى مسلحه و غيرنظامى بايد خودش قضاوت بكند، گوش به حرف كسى ندهد، بى چون و چرا حرفى از كسى قبول نكند راجع به اينكه فلان قشر چطور است، فلان قشر چطور است. البته در همه قشرها اشخاص فاسد هستند و نفوذ كردهاند و مىخواهند بين شماها اختلاف بيندازند و نتيجه اختلاف را خودشان يا اربابانشان كه آن ابرقدرتها هستند ببرند. ما امروز دشمنهاى زياد داريم و بعدها هم اين دشمنها هستند. شما آن سيلى كه به ابرقدرتها زديد، در طول تاريخ كسى نزده است، متوقع نباشيد كه آنها بنشينند و تماشاچى باشند، آنها مشغول فعاليت هستند، بتوانند با قواى نظامى به ما حمله مىكنند، نتوانند با تبليغات سوء در داخل كشورمان به ما حمله مىكنند، اختلاف مىاندازند بين اينها. از قرارى كه بعض رسانهها نقل كردهاند، اين بعض از اين سران كشورهاى اسلامى (كه كشور، اسلامى است نه آن سر) در اين كنفرانسى كه در طائف داشتند، قرار دادند بعضى از اينها، البته نه همه آنها، بعضى از آنها گفتهاند كه ما بايد در ايران بين شيعه و سنى اختلاف ايجاد كنيم و كارى كنيم كه بعضى اينها بعضى ديگر را بكشند تا اينكه اين حكومت از بين برود. برادران شيعه ما! برادران سنى ما! هوشيارتر باشيد كه اگر كسانى آمدند در بين شما و راجع به برادرانتان چيزى گفتند و راجع به شيعهها پيش شما، راجع به سنىها پيش ديگران چيزى گفتند بدانيد اين همان نقشه كنفرانس است يعنى همان مطلبى است كه بعضى از اين سران بسيار فاسد، بعضى از دولتها، آنهايند كه اين نقشه را دارند انجام دهند، بيدار باشيد و اين نقشه را، اين نقشه شيطانى را خنثى كنيد. شماها همه با هم برادر هستيد و قرآن كريم بين مسلمين عقد اخوت خوانده است، مؤمنين همه با هم برادر هستند. برادر نبايد گوش كند به حرف كسانى كه بين او و يا برادر خودش مىخواهد تفرقه بيندازد. بدانيد كه اگر چنانچه يك همچو تفرقهاى خداى نخواسته باشد، اين به سود نه شيعه تمام شود و نه سنى بلكه به سود كفار تمام مىشود، آنهائى كه اسلام را مىخواهند زير پا بگذارند به سود آنها تمام مىشود. خداوند انشاءالله همه قشرهاى ملت ما را انشاءالله تعالى به سعادت سلامت برساند، شهداى ما را، همه را در رحمت خودش غريق كند و معلولين ما را همه را خداوند شفا عنايت كند. سعادت و سلامت براى همه ملت از خدا طلب مىكنم.
والسلام علكيم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 50
تاريخ: 18/11/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيات تحريريه مجله پويندگان راه زينب (ع)، (اطلاعات بانوان)
چون براى خدا كار مىكنيد، موفق خواهيد شد
بسم الله الرحمن الرحيم
هر كارى را كه انسان شروع مىكند نمىشود كه در همان روزهاى اول هر چه را كه مىخواهد انجام بگيرد. اينكه شما مىگوئيد كه كارى نكردهايم، همين كه در صدد هستيد كه كار خوب انجام بدهيد، اين بزرگترين كارى است كه انجام گرفته است. انسان اول كه مىخواهد يك مقصدى را، مقصد بزرگى را شروع كند، تصميم گرفتن براى او شايد از مشكلترين كارهائى است كه انسان مبتلا به آن است. يك كار بسيار بزرگى كه ارشاد يك ملت است و بيشتر ارشاد نصف يك ملت است كه بانوان باشند، اين كار مشكلات زياد دارد و تصميم به اين كار خودش يك كار مهمى است كه شما تصميم را گرفتهايد و بعد از تصميم هيچ به خودتان تزلزل و سستى راه ندهيد براى اينكه اگر چنانچه انسان تصميم به يك امرى گرفت ولى متزلزل باشد در اينكه آيا مىتواند اين كار را درست تا آنجا كه مىخواهد و آرزو دارد عمل كند، اين تصميم گيرى با اين تزلزل نمىتواند كار را درست انجام بدهد. بايد همانطور كه شما تصميم گرفتيد جازم باشيد و اميدوار باشيد كه اين عمل را مىتوانيد انجام بدهيد و اگر بخواهيد، مىتوانيد انجام بدهيد. شما ديديد كه كارهاى بزرگى كه در ظرف اين دو سال در اين كشور انجام گرفته است و تحول بزرگى كه پيدا شده است بعد از قرنها ستمكارى، اين كار در عين حالى كه بسيار بزرگ بود و شايد بسيارى از اين متفكرين و روشنفكرها احتمال اينكه بشود اين كار انجام بگيرد، نمىدادند معذلك چون ملت تصميم گرفت و در تصميمش جازم بود، متزلزل نبود، اين كار انجام گرفت و حالا هم انشاءالله باز مصمم باشد ملت و جازم باشد به اينكه به پيروزى نهائى مىرسد، همين تصميم و جازميت او را به پيروزى خواهد رساند.
شما بانوان هم كه مشغول يك عمل اسلامى انسانى شدهايد، جازم باشيد به اينكه چون براى خدا داريد اين كار را ادامه مىدهيد موفق خواهيد شد و هر اندازهاى كه مىتوانيد كوشش كنيد كه اولاً افرادى كه انحراف دارند از اين مسير و انحراف دارند از جمهورى اسلامى، خودشان را جا نزنند. اينطور نيست كه بيايند بگويند ما انحراف داريم و آمدهايم با شما كار كنيم، اينها از خود شما شايد بيشتر نمايش بدهند كه نه ما هم همين كار را مىخواهيم انجام بدهيم، ما هم در راه اسلام هستيم. بايد شما اشخاصى كه همكار مىخواهيد قرار بدهيد براى خودتان، شناخته باشيد از سابق كه اينها
صحيفه نور ج 14 صفحه 51
وضعشان، وضع خانوادگىشان، مسيرشان در دانشگاه اگر بودند، چطور بودند، در ساير نقاط اگر چنانچه كار كردهاند، چه جور كار كردهاند، اينها را همه را در نظر بگيريد و افراد را براى كمك و دخالت در اين امر بزرگ انتخاب كنيد و بعد هم راجع به اينكه طرز عمل شما، بايد بنابراين بگذاريد كه هيچ اعتنا به انتقاداتى كه ممكن است حتى به اين اسمى كه شما انتخاب كرديد منحرفين بكنند، هيچ اعتنائى به اين مسائل نكنيد. همان راهى را كه داريد، همان راه را برويد و مقالاتى كه نوشته مىشود از اشخاصى كه مقاله به شما ممكن است خارج از خود شما باشد و مقاله مىفرستند، اين مقالات را با دقت در يك شورائى كه خودتان تأسيس مىكنيد مطالعه كنيد كه ممكن است يك وقت يك مقالهاى ابتدايش خيلى هم دلچسب باشد و براى شما خوب باشد، لكن در خلالش يك وقت مسائلى طرح شود كه برخلاف مسير خود شماست. مقالات هم بايد به طور دقت، يك نفر نه، يك شورائى باشد، يك جمعيتى باشد كه مقالات را درست تحت نظر بگيرد و بعد از اينكه ديد همين راه و همين مسير است، آنوقت در مجله آن مقاله را منعكس كنيد و همين طور راجع به عكسهائى كه اگر در آن هست، من درست الان نمىتوانم بگويم چيزى را، اگر عكسهائى در آن هست، اگر چيزهائى مثلاً در آنها هست، باز توجه كنيد كه يك وقت قالب نزنند به شما يك عكسهائى كه نبايد در مجله شما باشد. و ادامه بدهيد همين كار را و دامنهاش را توسعه بدهيد. و اشخاصى اگر در اداره شما در آنجا هستند كه مخالف اين موازين هستند يا بايد كنار گذاشته بشوند و لااقل حالا شما به آنها كارى نداشته باشيد و مسير خودتان را برويد و آنها را دخالت ندهيد در امر خودتان. من دعا مىكنم كه خداوند شما را توفيق بدهد و موفق بشويد به اين خدمت بزرگ كه ما مدتهاى طولانى گرفتارش بوديم و در كشور ما اينجور افراد هستند توجه داريد كه در زمان آن پدر و پسر خصوصاً به سر بانوان ما چه آمد. و به سران كشور بزرگى كه بايد خدمت به اسلام و مسلمين بكنند، چطور آنها ملعبه كردند و عروسك درست كردند و بايد خيلى توجه به اين مسائل بكنيد و احتراز كنيد از اينكه امثال آنهائى كه سابق براى آنها خوش رقصى مىكردند، در بين شما يك وقت باشند. خداوند انشاء الله به شما توفيق بدهد و به كار خير خودتان ادامه بدهيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 52
تاريخ:19/11/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پرسنل نيروى هوائى جمهورى اسلامى ايران
جدال و سختى محكى است براى شناخت ارزشها
بسم الله الرحمن الرحيم
ارزشهاى انسانى در اوقات عادى معلوم نمىشود. در اوقاتى كه آرام است يك كشور و به طور عادى زندگى را مىگذرانند، ارزش اشخاص و ارزش گروهها معلوم نمىشود، در آن اوقات شايد همه كس مدعى باشد، مدعى ارزش، مدعى انقلابى بودن و نيز ارزش اشخاص و ارزش گروهها بعد از انقلاب و پيروزى نمىتواند تحقق پيدا بكند و عرضه شود، براى اينكه بعد از پيروزى هم گروههاى مختلف مىآيند و همه اظهار بستگى كنند و همه اظهار انقلابى بودن. گروههائى كه از اطراف براى استفاده و براى چيدن ميوه از باغ حاضر انقلاب جمع مىشوند و گاهى هم يا بسيارى از اوقات هم، اين گروهها، اين اشخاص كه براى ميوه چيدن آمدهاند، حاضر نيستند كه صاحب باغ هم با آنها شركت كند، دربست همه چيز را براى خودشان مىخواهند. شما بعد از انقلاب شاهد بوديد كه گروههائى عرض وجود كردند و اشخاصى و همه به صورت انقلابى وارد شدند و خواستند كه در اين انقلاب بهرهبردارى كنند و معالاسف خود صاحب باغها را هم به عنوان شريك نشناختند. آن روز ارزش اشخاص، مردان و گروهها ثابت مىشود و نمايش پيدا مىكند كه روز سختى است و روز مرگ است. آن روزى كه شما آقايان، نيروى هوائى آمديد در صحنه و مخالفت كرديد با رژيم طاغوتى، آن روز ارزش شما در تاريخ ثبت شد و پيش خداى متعال هم محفوظ است. كارى كه شما آن روز كرديد با كارهائى كه امروز مىكنيد، بسيار تفاوت دارد. آن روز، روزى بود كه شما و هر كس كه به ملت مىخواست پيوند كند و به آغوش اسلام بيايد، مواجه با مرگ بود، مواجه با گرفتارى بود، مواجه با قدرت شيطانى بود و شما آن روز امتحان داديد و كسانى كه نظير شما در صحنه آمدند و بر ضد طاغوت يا اعتصاب كردند و يا تظاهر كردند، آنها هم ارزش خودشان را به نمايش گذاشتند، لكن شما كه از نظامىها بوديد و از نيروى هوائى طاغوت آنوقت بوديد، اين ارزش را بيشتر از ديگران عرضه كرديد كه از طاغوت بريديد و به اسلام پيوند كرديد و پيروزى انقلاب رهين همه ملت است و رهين اقدامات شما و ساير قوائى كه بعد از شما به اسلام پيوستند و نمايش ارزش خودشان را دادند. آن روز هم بايد از يومالله ما حساب كنيم. روزى كه خداى تبارك و تعالى، شما برادران را و شما نيروى عظيم انسانى را در آن روز بسيج كرد و شما اطاعت كرديد از خداى تبارك و تعالى و به صف انسانى - اسلامى
صحيفه نور ج 14 صفحه 53
ملت پيوستيد و به آغوش اسلام آمديد. قدر آن روز را همه مىدانيم و آن روز، روزى است كه در تاريخ و در تاريخ نيروى هوائى ضبط است و من از همه نيروها، چه نيروى هوائى و چه نيروى دريائى و چه زمينى و از همه كسانى كه قواى مسلح بودند آنوقت و در آنوقت در خدمت طاغوت بودند و بعد به خدمت اسلام آمدند، تشكر مىكنم و ملت اسلام از همه آنها قدردانى مىكند.
هيچ رژيمى به اندازه اسلام، پايبند اخلاق و ارزشهاى انسانى نيست
مطلبى كه من بايد به شما و تمام قواى مسلحه و خصوصاً ارتش و ژاندارمرى و ساير كسانى كه مربوط به قواى نظامى هستند، تذكر بدهم كه شما آقايان توجه داشته باشيد كه يك گرايشهاى سياسى، يك تبليغات سياسى در ايران هست و شايد گروههائى با اشخاصى بيايند در بين شما، نفوذ كنند در بين شما و با آن ديدهاى سياسى كه انطباق با ديد اسلام ندارد، سياستهاى شرقى يا غربى است، به شما مسائلى را القاء كنند. شما در اين گرايشهاى سياسى و در اين مسائل سياسى وارد نشويد، ديدهاى سياسى را داشته باشيد، مطالعات سياسى مانع ندارد، اما گرايشهاى سياسى كه ممكن است آنهائى كه بيايند و با شماها صحبت كنند و نفوذ كنند در صفهاى شما، ممكن است شما را بدون اينكه توجه داشته باشيد از اين راهى كه تاكنون آمدهايد و از طاغوت به اسلام پيوستهايد، جدا كنند و شما توجه نداشته باشيد. سياستمداران يك مطالعات سياسى دارند كه امثال اشخاص عادى از آنها اطلاعاتى ندارند و ممكن است كه افرادى بيايند از همان اشخاصى كه ديدهاى سياسى دارند، لكن اين ديدهاى سياسى با مصالح كشور تطبيق نمىكند، شماها را در اثر تبليغات خودشان خداى نخواسته منحرف كنند و اين ارزشى كه شما در دنيا داريد و پيش اسلام داريد و در كشور خودتان داريد، اين ارزش را از شما سلب كنند. خيلى بايد توجه داشته باشيد كه به شياطينى كه بخواهند شما را منحرف كنند يا به طرف راست يا به طرف چپ ولو با اسم اسلام و اسم ايران و اسم كشور ايرانى خيلى توجه داشته باشيد كه مبادا خداى نخواسته منحرف بشويد و از اسلام عزيز شما را جدا كنند.
اسلام براى شما و براى همه بشر و همه تودههاى عالم تحفه آورده است، تحفه همگانى و براى همه و در رأس برنامههاى اسلامى هدايت است كه شما را هدايت كند به راهى كه هم دنياى شما تعمير بشود و معمور باشد و هم آخرت شما. در هيچ رژيمى و در هيچ دولتى آنطورى كه در دولت اسلام و در رژيم اسلامى، پايبند اخلاق و پايبند ارزشهاى انسانى است، نخواهد بود. ادعاها زياد است. هر جا برويد سران كشورها، در هر جا برويد خصوصاً كشورهاى ابرقدرت ادعاهايشان زياد است. ادعاى اينكه ما خلق را مىخواهيم و مصالح خلق و تودهها را مىخواهيم و مصالح كارگران را. اين ادعا زياد است و از قديم هم زياد بوده ادعاى اينكه ما به حقوق بشر احترام قائل مىشويم و ما نسبت به حقوق بشر وفادار هستيم، اين ادعاها زياد است، پيشتر هم بوده و حالا هم هست. لكن شما بايد به اعمال اين مدعيان نگاه كنيد نه به گفتار آنها. گفتارشان شيرين است، اعمالشان از زهر تلختر است. همانهايى كه مدعى حقوق بشر هستند و همانهائى كه مدعى اين هستند كه بايد به قراردادهاى بينالمللى وفادار
صحيفه نور ج 14 صفحه 54
بود، اولين اشخاصى هستند و اولين دولتهايى هستند كه نه به حقوق بشر اعتنا دارند و نه به اين سازمانهايى كه به دست خودشان بوجود آوردند. آنهائى كه ادعا مىكنند كه ما انقلاب كرديم براى خلقها و براى مردم مستضعف، وقتى اعمال آنها را شما نگاه كنيد، اولين اشخاصى هستند كه به ضد بشر هستند و به ضد ملت خودشان هستند و تمام تبليغات براى به دست آوردن قدرت است. تبليغات شرق و تبليغات غرب تمامش آلوده به آن هواهاى نفسانى است كه انسان هرگز سير نمىشود از آن هواها. با الفاظ خوب، با گفتار خيلى شيرين مردم را اغفال مىكنند و با خود مردم استفاده مىكنند و مردم را به قيادت خودشان در مىآورند و از مردم استفاده قدرت براى خودشان مىكنند. همانهائى كه ادعاى تودهاى بودن و براى توده بودن را مىكنند، بعد از اينكه انقلابشان پيروز شد، ميليونها نفر از اين تودههاى مردم را و از اين مستضعفين را به زندان انداختند و به هلاكت رساندهاند، و همانهائى كه ادعاى حقوق بشر را مىكنند، در طول حكومت خودشان بشر را به هلاكت رساندهاند و تمام مستضعفين دنيا را از حقوق اوليه بشر محروم كردند. نه به تبليغات غربى گوش بكنيد و نه به تبليغات شرقى و نه به تبليغات گروههاى سياسى كه مىخواهد ملت را و شما را به يك راهى ببرد كه آن راه، راه اسلام نيست. چشم و گوش خودتان را باز كنيد. اشخاصى كه با شما تماس مىگيرند و ممكن است در بين شما نفوذ بكنند، حرفهاى آنها را درست توجه كنيد، ببينيد كه آيا همان حرفى است كه ملت در ابتداى انقلاب مىزند كه عبارت است از وحدت كلمه و توجه به خدا و با همين وحدت كلمه شما را با اينكه اندك بوديد در مقابل ابرقدرتها بر آنها پيروز كرد و كشور شما كه در طول ساليان دراز در تحت سلطه اجانب بود يا در تحت سلطه سلاطين جور بود، نجات دادند شما را و شما را مستقل كردند و دستهاى ديگران را از كشور شما كوتاه كردند و سلطه آنها را از سر شما كوتاه كردند. شما بايد توجه كنيد از گويندگانى كه پيش شما مىآيند يا كسانى كه در داخل شما وارد مىشوند و بيخ گوش شما مسائلى را طرح كنند. توجه كنيد كه طرح اينطور مسائل، طرح تفرقه است، طرح جدا كردن يك قشر از قشر ديگراست، يا دعوت به وحدت، دعوت به انسجام است؟ اگر ديديد كه گويندگان دعوت به اتحاد همه قشرهاى ملت كنند، نمىخواهند شما را از سپاهيان جدا كنند و نمىخواهند سپاهيان را از شما، نمىخواهند شما را از روحانيين جدا كنند و نمىخواهند آنها را از شما، نمىخواهند بين خود شما، سران شما با خود شما، تفرقه ايجاد كنند و دعوت به همان امرى كه خداى تبارك و تعالى دعوت فرموده است و همه را به وحدت دعوت فرموده است و به تمسك به اسلام و حبل الله دعوت فرموده است و از تفرقه تحذير فرموده است. اگر گويندگان همان معنا را مىگويند، شما بدانيد كه اين گويندگان، اسلامى هستند و اين حرفها، حرفهاى اسلامى و قابل قبول، و اگر ديديد كه گويندگان يا گروهى يا اشخاصى گفتارشان بر خلاف آن چيزى است كه خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه: واعتصموا بحبل الله جميعاً تمام شما اعتصام به ريسمان خدا بكنيد، تمام شما مأموريد كه تفرقه نداشته باشيد. اگر ديديد اشخاصى مىخواهند بين شما و گروهى از ملت يا ملت تفرقه بيندازند و دعوت بكنند به مقابله با گروهى از ملت يا ملت، بدانيد كه اين دعوت بر خلاف دعوت اسلام است و
صحيفه نور ج 14 صفحه 55
برخلاف دعوت انبياء خداست و برخلاف دعوت خداست كه شما را دعوت به اتحاد همگانه مىكند. گروههائى كه در ايران الان هم اظهار موجوديت مىكنند و در يكى، دو روز سابق هم اظهار موجوديت كردند، اينها همانها هستند كه ادعا مىكنند ما فدائى خلقيم و ما براى خلق مىخواهيم فعاليت كنيم و تبليغ كنيم، مىبينيد كه اينها در جبههها هرگز حاضر نيستند و در داخل جبههها هرگز نيامدهاند، و در پشت جبههها به كارشكنى براى عزيزان ما كه در جبههها مشغول نبرد هستند، مشغول فعاليتند. اينها از اسلام جدا هستند و از انسانيت هم جدا هستند و از خلق هم جدا هستند و دشمنان خلقند كه به اسم فدائى خلق خودشان را محسوب كردند و همان حيلهاى است كه ابر قدرتها براى تحت ستم قرار دادن ملتها حتى ملتهاى خودشان به كار مىبرند، كه ما با تودههاى مردم رفيق هستيم و با اسم رفيق به تودههاى مردم اسمگذارى مىكنند و خودشان را رفيق مىدانند، لكن دشمن آنها هستند. طرفين شرق و غرب با انسانها مخالفند و جز به آن چيزى كه مربوط به خودشان هست و مربوط به قدرت خودشان هست، به چيز ديگر فكر نمىكنند.
شما مقايسه كنيد بين سران كشورهاى قدرتمند با سرانى كه در اسلام بودند و در صدر اسلام قدرتشان از اينها هم بيشتر بود، ببينيد فرق از كجا تا كجاست، ببينيد حكومت اسلام چه حكومتى است و حكومت غير اسلام چه حكومتى معالاسف نگذاشتند قدرتهاى شيطانى كه اسلام پياده بشود، نگذاشتند كه چهره اسلام آنطورى كه هست نمايش پيدا كند. اسلام از ابتدا غريب بود و حالا هم غريب است. الان هم كه شما ملت ايران و شما سربازان عزيز ايران مىخواهيد اسلام را در ايران زنده كنيد و جاويد كنيد، مىبينيد كه تمام قدرتها تقريباً، اكثر قريب اتفاق قدرتها با شما مخالفت مىكنند، در هر اجتماعى كه باشند شما را محكوم مىكنند. الان كه شما با اين جنگى كه ابتلا به آن پيدا كرديد و آنها به شما حمله كردند و صدام هجوم كرد به مملكت ما، الان هم كه مىبينيد كه اين امر واضحى است كه دولت فاسد صدام به اين ملت ما تهاجم كرد و اينقدر از جوانهاى ما را كشت و اينقدر از اطفال و جوانها و پيرها و زنهاى ما را قتل عام كرد، باز هم وقتى كه در كنفرانس طائف مىنشيند، تمامش اظهار مظلوميت است و يكى نيست به او در آن جمع بگويد كه تو هجوم كردى نه ايران. كنفرانسى كه از كشورهاى مختلف جمع شدند و با هم نشستند و عقد پيمان بستند كه به ضد اسلام و ضد مصالح اسلامى با اسم اسلام قيام كنند. بسيارى از آنها را همه شما و ما مىشناسيم كه در طول مدت سلطنتشان يا رياست جمهوريشان با ملتهاى خودشان چه كردند و با اسلام چه كردند و با صهيونيسم چقدر همراه بودند، در عين حال در يك مجمعى جمع شوند و در آن مجمع آن شخص براى آنها صحبت مىكند و مورد تأييد بسيارى از آنها مىشود. ادعاها زياد است، لكن واقعيتها برخلاف ادعاهاست. زيادند اشخاصى كه از اسلام دم مىزنند، لكن وقتى كه به عملشان رسيدگى مىشود صدرصد مخالف اسلام است. زيادند اشخاصى كه از ملت و از مليت دم مىزنند، لكن وقتى كه به قدرت مىرسند برخلاف ملت و برخلاف مليت عمل مىكنند. اين بختيار بود كه همه ديديد، از جبهه ملى بود و جزء ملى گرايان و ديديد كه با ملت چه كرد و اگر چنانچه قدرتهاى شما جلوى او را نگرفته بود، چه مىكرد. از
صحيفه نور ج 14 صفحه 56
حرفها گول نخوريد، از ادعاها گول نخوريد و خودتان تفكر كنيد و خودتان چشم خودتان را باز كنيد و بدانيد كه اسلام است كه پشتيبان ملتهاست. حكومتهاى اسلامى بود در صدر اسلام كه پشتيبان ملتها بود و غمخوار تودهها. كسان ديگر صحبت مىكنند و اسلام عمل كند. اينها از حقوق بشر صحبت مىكنند و بر خلاف حقوق بشر عمل مىكنند. اسلام، هم حقوق بشر را محترم مىشمارد و هم عمل مىكند. حقى را از هيچ كس نمىگيرد، حق آزادى را از هيچ كس نمىگيرد. اجازه نمىدهد كه كسانى بر او سلطه پيدا كنند كه حق آزادى را به اسم آزادى از آنها سلب كند و حق استقلال را به اسم استقلال از آنها سلب كند. به اسلام پيوسته باشيد و پيوند خودتان را هر روز محكم كنيد و از شياطينى كه خواهند پيوند شما را از اسلام جدا كنند و شما را از ملت و ملت را از شما و شما را از روحانيت كه غمخوار شماست و روحانيت را از شما جدا كنند، آنها را توجه داشته باشيد كه مبادا خداى نخواسته موفق بشوند. خداوند انشاءالله اين پيروزى را تا آن نقطه نهائى برساند و شما برادران عزيز ما را از همه قشرها كه هستيد، موفق كند كه همين راه مستقيمى كه راه انسانيت است و راه خداست تا آخر در پيش گيريد، و منتهىاليه او خداست و منتهىاليه او نعمتهاى بزرگ خداست. انشاء الله جاويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 59
تاريخ: 22/11/59
پيام امام خمينى به مناسبت دومين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
در آستانه سومين سال پيروزى ملت مسلمان ايران، به پيشگاه مبارك حضرت بقية الله ارواحنا له الفدا و به ملت شريف و پيروزمند معظم تبريك و تهنيت تقديم مىنمايم.
ملت عزيز در اين دو سال شاهد وقايع بسيار بود، شاهد پيامدهاى بسيار شيرين و پيامدهاى بسيار تلخ، شاهد پيروزى عظيم بر قدرتهاى شيطانى و تشكيل حكومت اسلامى در تمامى ابعادش، برچيده شدن تسلط غارتگرىها و چپاولگرىها از جناحهاى راست و چپ و وابستگان سر سپرده آنان، باز شدن درهاى زندانهاى جهنمى به روى علماى ابرار و روشنفكران متعهد، بسته شدن مراكز گسترده فحشا و عشرتكدههاى منحرف كننده نسل جوان، بيرون راندن مستشاران و اربابان پر مدعا و باجگير و كارشكن، اعدام سران جنايتكار و خيانتكار زراندوز، فرارى دادن انگلهاى خائن و سودجو و جنايتكار، تحول عجيب قشرهاى مختلف ملت عزيز از بىتفاوتى به تعهد در مقابل اسلام و ميهن كه در طول مدت جهاد با قدرتهاى شيطانى و وابستگان آنان، خصوصاً در هجوم شيطانى صدامى اخير بوجود آمده است و هزاران كارهاى عمرانى و ايجاد مراكز تربيتى در سطح روستاها براى تودههاى عقب نگه داشته شده و شكستن اختناق و ايجاد فضائى آزاد و بسيار امور ديگر كه در اين مختصر مجال شمردنش نيست. و در مقابل اينهمه كارهاى مثبت، تلخىها و نابسامانىهائى از قبيل قيام مسلحانه احزاب وابسته به قدرتهاى شيطانى، قتل و غارت خواهران و برادران مسلمان كرد و ترك و بلوچ، بىنظمى و خودسرىها و افسار گسيختگىها كه توسط خائنان و مزدورانى كه در تمام قشرها و ارگانها نفوذ نمودهاند و متأسفانه گاهى به دست جوانانى كه از حكومت اسلامى بىاطلاع مىباشند و عمل خلاف خود را اسلامى گمان كردهاند، و از همه بالاتر جنگ تحميلى و هجوم سبعانه رژيم جنايتكار بعث عراق و قتل و غارت بيگناهان مرزنشين و آواره شدن صدها هزار از خواهران و برادران عزيز و امور ديگرى كه پيامدهاى غير قابل احتراز تمامى انقلابات مىباشد كه به خواست خداوند متعال نسبت به ساير انقلابها حتى در كشورهاى اسلامى بسيار ناچيز است، گرچه كجفهمان و يا بدخواهان آنها را بزرگ جلوه داده و در شكست اسلام دانسته يا ندانسته كوشش مىنمايند.
اكنون كه بحمدالله تعالى انقلاب بزرگ اسلامى در آستانه سال سوم است و به رغم بدخواهان و گروهكهاى فاسد مفسد و مزدور شرق و غرب كه اميد شكست انقلاب را در كمتر از شش ماه داشتند
صحيفه نور ج 14 صفحه 60
و چشم به راه سردى و سستى ملت و پشت نمودن آنان به انقلاب و باز شدن راه براى وابستگان به رژيم ستمكار سابق و در نتيجه براى آمريكاى جنايتكار و ديگر چپاولگران كه با حيلههاى شيطانى در كمين نشستهاند تا از آب گل آلود ماهى بگيرند، ملت معظم بايد در حال افزايش انسجام و وحدت كلمه باشد. ملت آگاه ايران امروز شاهد آن همكارىهاى عظيم انسانى اسلامى در سرتاسر كشور است و نيز شاهد ايثار مال و جان و عزيزان خود براى پيروزى و راندن كفار بعثى از ميهن عزيز خويش است و قلمهاى زهرآگين دشمنان آگاه بدخواه و دوستان بىتوجه تأثيرى در روحيه تودههاى ميليونى عظيمالشأن ايران و مسلمانان جهان ننموده است. لازم است تذكراتى داده شود:
1 - تذكر متواضعانهاش است به حضرات گويندگان و نويسندگان اعم از روحانيون معظم و ساير آقايان مطبوعات و تمامى رسانههاى گروهى. عزيزان من! شما مىدانيد آنچه كه به دست آورديد از نفى طاغوت و جايگزين كردن جمهورى اسلامى به جاى آن، ارزان نبوده است بلكه با خون هزاران جوان مؤمن و هزاران معلول و مجروح كه ما بايد تا آخر عمر خود را رهين آنان بدانيم، به دست آمده است. اين نعمت بزرگ الهى را ارزان از دست ندهيد. شما حضرات آقايان كه در پيروزى انقلاب سهيم بوديد و اسلام و ايران مال خودتان است، سعى كنيد قلمها و زبانهايتان در خدمت انقلاب و به ثمر رسيدن آن كه آزادى و استقلال در سايه جمهورى اسلامى و زير پرچم توحيد و اسلام بزرگ است، باشد. سعى كنيد روحيه ملت را تقويت نمائيد و در مقابل فحاشىهاى منحرفين كه براى تضعيف روحيه ملت است بىدريغ فعاليت نمائيد و از تضعيف اشخاص و يا گروههائى كه در خدمت جمهورى اسلامى هستند و تضعيف آنان مستقيماً خدمت به جهانخوارانى است كه در كمين نشستهاند تا از قلمها و زبانهاى شما بهرهگيرى كنند، بپرهيزيد.
انصاف نيست كه جوانان عزيز اسلام از ارتش و سپاه و ژاندارمرى و بسيج و شهربانى گرفته تا گروههاى جانباز عشاير و عزيزان شهرها و روستاها در سراسر كشور در خدمت اسلام و مسلمين خون خود را نثار و جان خود را فدا كنند، ما در كنارى بنشينيم و با قلمها و زبانهاى خود قلب نورانى آنان را آزار دهيم. انصاف دهيد كه ما براى اسلام و كشور اسلامى خود چه كردهايم و اين جوانان عزيز از خود گذشته، از دانشگاهى تا روحانى و از روستائى تا شهرستانى و از كارگر تا بازارى چه كردهاند. از اول انقلاب تاكنون تمام رنجها و زحمتها و جانبازىها بر دوش اين طبقات بوده است و آنان ولينعمت ما بودهاند.
رهبر ما آن طفل دوازده سالهاى است كه با قلب كوچك خود كه ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجك خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد.
خداوندا! من از پيشگاه مقدس تو عذر مىخواهم كه كودكان و جوانان عزيز ما خود را فدا كنند و ما بهرهكشى نمائيم.
2 - تذكر من به ارتشيان و سپاه پاسداران و ژاندارمرى و بسيج و شهربانى و همه نيروهاى غير -
صحيفه نور ج 14 صفحه 61
نظامى مسلح اين است كه شما هم اكنون در خدمت اسلام و از جنودالله و محافظين كشور اسلامى باشيد. ملت مسلمان ايران از شما قدردانى مىكند و شما را از خود و خود را از شما جدا نمىداند و اكنون در جهان كشورى نيست كه پيوند ملت و قواى مسلحش بدين پايه باشد. قواى نظامى و انتظامى كه از طاغوت بريدند و به الله پيوستند، درست در آن زمان كه تخلف از طاغوت مساوى با مرگ بود، با تمام توان به صف جانبازان ملت پيوستند و با طاغوت به ستيز پرداختند، دين خود را به اسلام و ميهن خود ادا نموده و خداوند متعال را از خود راضى نمودند و يا پاسداران عزيز و تمامى قواى غير منظم كه با پشتيبانى ملت بزرگ انقلاب مقدس را به پيروزى رساندند، اميد است همگان در پيشگاه مقدس حق تعالى رو سفيد باشند كه جمهورى اسلامى را روسفيد نمودند.
عزيزان من! توجه كنيد كه افرادى از خدا بيخبر مىخواهند شما را از هم جدا كنند و بدين وسيله ملت را از تمامى شما جدا و سپس انقلاب را به تباهى بكشند و كشور را اسير ابرقدرتها كنند. با تمام توان از وسوسههاى شيطانى اين وابستگان به شرق و غرب بپرهيزيد و با آن مبارزه نمائيد. قواى مسلح از هر قشرى كه هستند، در حالى كه بايد داراى ديد سياسى باشند و هرگز كوركورانه عمل نكنند، نبايد در امورى كه سياستبازان در آن دخالت دارند داخل شوند، زيرا اگر در امور سياسى وارد شوند ناچار كسانى كه در فن سياست ورزيده شدهاند بين آنان اختلاف ايجاد كرده و هر گروه از آنان را به يك طرف كشيده و شيرازه ارتش را كه تنها با انسجام كامل است كه مىتوانند به كشور خود خدمت نمايند از بنيان به هم مىزنند و نتيجه نهائى خود را كه اسارت كشور است به دست مىآورند. شما اى قواى مسلح عزيز كه عازم خدمت به ميهن خود هستيد! با ورود در بازىهاى سياسى ناچار از خدمت به ميهن عزيز خود بازمانده و به سوى شرق يا غرب كشيده خواهيد شد. بازىهاى سياسى است كه شما را به يك گروه نزديك و از يك گروه دور مىسازد و شما را نسبت به يك قشر ملت بدبين مىكند و پس از اختلاف ضربه خود را مىزند.
امروز تمامى ملت به شما خوشبين و شما را خدمتگزار به ميهن و اسلام مىداند و از شما پشتيبانى مىكند، چنانچه مشاهده مىنمائيد در پشت جبهه كوچك و بزرگ، زن و مرد، تودههاى ميليونى براى پيروزى شما به خدمت و فعاليت مشغولند. امروز گويندگان و نويسندگان به شما علاقه جدى دارند. در صورتى كه اشخاص منحرف در بين شما نفوذ كرده تا با گفتار شيطانى خود شما را به روحانيون و متدينين بدبين كنند و شما را از آنان و بالاخره از ملت جدا كنند، بدانيد كه اينان هيچ مقصودى جز مقاصد شيطانى خويش ندارند. بهوش باشيد، شياطين را از خود برانيد و لازم است با تمام توان كوشش نمائيد تا بين خودتان خداى نخواسته شكافى واقع نشود. بدانيد كه قواى مسلح از هم جدا نيستند و همه براى خدا و اسلام و ميهن عزيز در جنگ و فداكارى بسر مىبرند و كسانى كه خواهند بين سپاه و ارتش و ديگر اقشار قواى مسلح اختلاف ايجاد كنند به فكر ميهن و اسلام نيستند و شما را خداى نخواسته از داخل پوسانده و ضربه كارى خود را مىزنند.
3 - تذكر اكيد به روحانيونى است كه در دادگاهها و كميتهها، جهاد سازندگى و ديگر ارگانها
صحيفه نور ج 14 صفحه 62
اشتغال به خدمت دارند، كه اولاً در امورى كه صلاحيت آن را ندارند به هيچ وجه دخالت نكنند كه دخالت آنان علاوه بر آنكه از جهت عدم صلاحيت آنان غير مشروع است از جهت بدبين شدن ملت به روحانيت و در نتيجه جدا شدن ملت از شما كه لطمهاى بزرگ به اسلام و كشور اسلامى مىباشد از گناهان بزرگ و نابخشودنى است. شياطينى كه شما را وادار به اين نحو دخالتها مىكنند دشمنان سرسخت روحانيت و اسلامند، با اين عمل خود نتايج شيطانى گرفته و شما را منزوى و كشور را به تباهى مىكشند. دخالت در امور اجرائى، عزل و نصب و امثال اينها به استثناى دخالت كسانى كه دولت مستقيماً گماشته است، دخالت غير مشروع و موجب اختلال در امر كشور و بايد از آن اجتناب بشود.
من خوف آن دارم كه جوانهاى روحانى كه مكلف به حفظ آبرو و حيثيت اسلام و روحانيت هستند، به حسب اعمالى كه بعضى از آنها ولو با حسن نيت انجام دهند، چهره روحانيت و اسلام را غير از آنچه هست نمايش دهند. من بيم آن دارم كه شياطينى كه براى شكست جمهورى اسلامى با قلمهاى مسمومشان نشستهاند تا يكى را صد كنند و اعمال بىرويه اشخاص را به پاى جمهورى اسلامى محسوب دارند، با فرياد وا اسلاما جمهورى اسلامى را مشوه كنند.
4 - شكى نيست كه دخالتهاى غير صحيح بعضى از اشخاصى كه به صورت روحانى درآمدهاند و اشخاصى غير روحانى كه خود را بدون هيچ گونه صلاحيتى در امور كشورى وارد كردهاند، زياد هست. بايد مراجع صلاحيتدار از اين گونه اعمال شديداً جلوگيرى كنند و بايد نويسندگان و گويندگان ذيصلاحيت در رفع آنها با نصايح برادرانه و انتقاد سالم بكوشند، لكن نه به طور انتقامجوئى و از روى عقدههاى درونى و چهره جمهورى اسلامى را واژگونه كردن كه خود گناهى بزرگ است، كه اين گونه برخوردها نه تنها علاوه بر آنكه تأثير درستى ندارد، داراى عكس العمل نيز مىباشد. مع الاسف بعضى از نويسندگان و گويندگان به جاى انتقاد سالم و هدايت مفيد، با انتقاد كينهتوزانه خواهند افراد جامعه را به جمهورى اسلامى بدبين كنند. اينان به جاى انتقاد سازنده به فحاشى پرداخته و به جاى نهى از منكر، خود مرتكب منكر مىشوند. خداوند آنان را هدايت فرمايد.
5 - من بار ديگر خطر آمريكا را به جهان بخصوص منطقه و ايران گوشزد مىنمايم. امروز تمامى آنانى كه عليه جمهورى اسلامى ايران متحد شدهاند، با واسطه يا بدون واسطه در رابطه با آمريكا مىباشند. ملت ايران بايد با قاطعيت با اين خطر بزرگ مبارزه نمايد. آمريكا از اينكه ديد حمله نظامى توسط يكى از نوكرانش يعنى دولت عراق مردم ما را متحدتر كرد، دوباره دست به تشديد اختلافات داخلى زد. مردم دلير ايران بايد با اتحاد خويش اين نقشه شيطانى را هم به دنبال نقشههاى قبل خنثى كنند.
6 - خطر كمونيسم بينالملل چيزى نيست كه بتوان به سادگى از آن گذشت. گرچه امروز ابرقدرتها زير عناوين مختلف خون مردم مستضعف را مىمكند و به هيچ وجه كارى به نوع تفكر خويش ندارند و آنچه بر ايشان مطرح است مسائل مادى خودشان است ولى خطر كمونيسم از سرمايهدارى غرب كمتر نيست و مردم عزيز ايران بايد در مقابل دسائس آنها هوشيار باشند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 63
7 - امروز اسرائيل و دوست صميمىاش مصر، در منطقه، در فكر ايجاد يك هسته مركزى براى نابودى مسلمانها و ارزشهاى عالى فكرى آنها مىباشند، اخيراً عراق و بعضى سران كشورهاى منطقه هم با اين طرح موافقت نمودهاند. من نزديك به بيست سال است خطر صهيونيسم بينالملل را گوشزد نمودهام و امروز خطر آن را براى تمامى انقلابات آزاديبخش جهان و انقلاب اخير اسلامى ايران نه تنها كمتر از گذشته نمى دانم كه امروز اين زالوهاى جهانخوار با فنون مختلف براى شكست مستضعفان جهان قيام و اقدام نمودهاند. ملت ما و ملل آزاد جهان بايد در مقابل اين دسيسههاى خطرناك با شجاعت و آگاهى ايستادگى نمايد.
8 - من بار ديگر از تمام جنبشهاى آزاديبخش جهان پشتيبانى مىنمايم و اميدوارم تا آنان براى تحقق جامعه آزاد خويش پيروز شوند. اميد است دولت اسلامى در مواقع مقتضى به آنان كمك نمايد.
9 - پيام من به ملت بزرگ و تودههاى عظيم انسانها كه پيروزى به دست پر بركت آنان تحقق يافت و آنان اسلام عزيز را در اين قرن تجديد نمودند و همه مرهون خدمات ارزنده آنان هستيم اين است كه اين اعجاز بزرگ قرن و اين پيروزى بىنظير و اين جمهورى اسلامى محتاج به حفظ و نگهبانى است و آن هم نيز به دست تواناى شما كه دست خداوند قادر با آن است حاصل مىشود. شما ملت عزيز بزرگوار، همه چيز خودتان را براى رضاى خداوند تعالى در طبق اخلاص نهاديد و اين مائده بزرگ آسمانى را به دست آورديد. نگهدارى اين متاع محتاج به صبر و كوشش است. شياطينى كه شايد اكثر آنها از قشر مرفه وابسته به رژيم سابق باشند با شايعهها و دروغها و فريبها مىخواهند شما را سست كنند و اين متاع را كه با خون شهدا و جوانان عزيز به دست آورديد از شما سلب كنند و با اسم كمبود بنزين و نفت و قند و شكر و از اين قبيل، شما را نسبت به حكومت جمهورى اسلامى دلسرد كنند و ضربه آخر خود را بزنند. در صورتى كه اين قبيل شايعه و فريب ضربهاى است به شرافت انسانى شما. اين كوردلان گمان كردهاند كه شما، جوانان و عزيزان خود را در راه نفت و بنزين دادهايد و به اسلام و ميهن عزيز خود براى پر كردن شكم خود خدمت مىكنيد. اينان را كه دشمن عزت و شرافت شما هستند از خود برانيد و مجال ندهيد كه توطئههاى آنان به ثمر برسد. شما به صدر اسلام و مجاهدت پيغمبر عظيمالشأن و ياران بزرگوار او نظر كنيد كه با چه زحمات و كمبودهائى مواجه بودند و چگونه با نثار جان و خون اسلام را به ثمر رساندند و با پيروى از آن بزرگواران اسلام را تقويت كنيد و ميهن عزيز خود را حفظ نمائيد و دست رد بر سينه بدخواهان زنيد و ترس به خود راه ندهيد كه خداوند با شماست. از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين و پيروزى هر چه زودتر سپاه اسلام بر كفر را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 64
تاريخ: 22/11/59
پيام امام خمينى به خانواده شهدا و معلولين به مناسبت آغاز سومين سال پيروزى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
در آغاز سومين سال پيروزى انقلاب كه مرهون فداكارىهاى دلاورانه ملت، خصوصاً شهيدان و معلولان انقلاب است، اينجانب رحمت بىپايان خداوند متعال را براى شهداى جاويد و صحت و سلامت را براى معلولان و مجروحان عزيز خواستارم و درود پياپى تقديم آنان مىنمايم. اين جانبازان حماسه آفرين كه پرچم پر افتخار لا اله الا الله را بر فراز كشور عزيز به اهتزاز درآوردهاند و با خون و توان خود شرافت انسانى ملت بزرگ را بيمه نمودند و با پشتيبانى تودههاى ميليونى بپا خاسته، ائمه كفر و الحاد را شكست مفتضحانه داده و كشور را از لوث وجود آنان پاك نمودند، الحق به ملت ما حق بزرگ دارند. رحمت خدا و سپاس بى پايان ملت عزيز نثار روح آنان و ديگر فداكاران در راه گسترش عدالت اسلامى - انسانى باد.
كشور ما در اين دو سال مواجه با مشكلات بسيار بود كه بحمدالله تعالى تمام آن مشكلات را پيروزمندانه و سرفراز پشت سر نهاد و اميد است كه با عنايت خداوند متعال و وحدت كلمه بر ديگر مشكلات كه در هر انقلابى احتراز ناپذير است غلبه كند و با استقامت و صبر در مقابل ناملايمات ايستادگى نمايد. ملت ما و قواى مسلح جمهورى اسلامى در اين دو سال امتحان خود را دادند كه به هيچ وجه حاضر نيستند آنچه را با چنگ و دندان به دست آوردهاند از دست بدهند، اگر چه با نثار جان و فرزندان عزيزشان باشد. شما خانوادههاى شهدا و معلولين و مجروحين نشان داديد كه هرگز اجازه نمىدهيد استعمار بر مقدرات اين كشور سايه افكند. شما خانوادههاى شهدا با شهادت افتخار آفرينان اين مرز و بوم به جهان فهمانديد كه از همه عزيزان در راه اسلام خواهيد گذشت. شما چشم و چراغ اين ملتيد، خداوند يارتان باد. شما با ايثار فرزندان و جوانان و عزيزان خويش به همه نشان داديد كه توطئههاى داخل و خارج نخواهد توانست بر اين ملت مصمم پيروز شود. مبارزات كشور ما عقيدتى است و جهاد در راه عقيده، شكستناپذير است. جهاد در راه عقيده است كه سرتاسر كشور را در يك راه تجهيز مىكند و تمام سختىها و مشكلات را از سر راه برمى دارد. پيروز است ملتى كه در راه خود را كه صراط مستقيم انسانيت است يافته و در راه آن به جهاد مقدس برخاسته است. هان اى شهيدان! در جوار حق تعالى آسوده خاطر باشيد كه ملت شما پيروزى شما را از دست نخواهد داد. واى بازماندگان شهداى به خون خفته! واى معلولان عزيزى كه حيات جاويد را با نثار سلامت خود بيمه كردهايد!
صحيفه نور ج 14 صفحه 65
مطمئن باشيد كه ملت شما مصمم است پيروزى را تا حكومت الله و تا ظهور بقيه الله روحى فداه نگهبان باشد. جاويد باشيد و پيروز باشد جمهورى اسلامى.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 66
تاريخ: 22/11/59
بيانات امام خمينى در جمع سفرا، ديپلمات و وابستگان نظامى كشورهاى خارجى مقيم ايران
ما نه ظلم خواهيم كرد و نه مظلوم واقع خواهيم شد
بسم الله الرحمن الرحيم
من تشكر مىكنم از آقايانى كه، سفراى محترمى كه امروز براى سالروز پيروزى ملت اسلام و انقلاب شكوهمند ايران اينجا تشريف آوردند و من به همه ملتهاى مظلوم و همه مستضعفين جهان اين روز را كه طليعه بيرون آمدن از زير يوغ ابر قدرتهاست و خارج شدن از تحت سلطه سلطه جويان است تبريك عرض مىكنم.
ملت اسلام پيرو مكتبى است كه برنامه آن مكتب خلاصه مىشود در دو كلمه لاتظلمون و لاتظلمون. ما در طول تاريخ تحت ظلم و ستم قدرتهاى داخلى و خارجى بوديم و خصوصاً در اين نيم قرن آخر كه با دست دولتهاى بزرگ اين رژيم را به روى كار آوردند، رضاخان را انگليسها و محمدرضا را متفقين و در طول اين پنجاه سال ما از همه ابعاد تحت فشار و ظلم بوديم، ظلم و تجاوز فرهنگى، ظلم و تجاوز نظامى و ظلم و تجاوز اقتصادى و اجتماعى. و ما در طول اين پنجاه سال حاضر بوديم در يك كشورى كه در تحت سلطه خارجى به دست عمال آنها كه از خود افراد داخلى بودند شاهد ظلمهائى بوديم كه اگر در تاريخ ثبت بشود كتابى بايد در آن باب نوشته بشود. آن ظلمهائى كه به مذهب كردند و آن ظلمهائى كه به ملت، به بانوان، به جوانان، به روشنفكران و به علماى اسلام كردند، چيزهايى نيست كه بشود در يك روز و چند روز تفسير آن را بيان كرد. ملت ما بعد از اينكه اين فشار آنها را به جان كشيد و جان آنها را به لب رسيد قيام كردند و در اين قيام كه تقريباً بيش از پانزده سال طول كشيد قربانيان فراوان دادند و با قيمت خونهاى جوانها و كشتارهاى دستجمعى كه از آنها شد و معلولينى كه براى ما به ارث رسيد، شاهد آنقدر ظلم بودند تا جانشان به لب رسيد و قيام كردند و دست آن قدرت ظالم را و آن قدرت وابسته را از كشور خودشان دور كردند و همين طور دست كسانى كه اين مملكت را به غارت مىبردند و به اسم خريدار و فروش، همه چيزهاى ما را به رايگان مىبردند. ما تحت رهبرى پيغمبر اسلام اين دو كلمه را مىخواهيم اجرا كنيم نه ظالم باشيم و نه مظلوم. ما در طول تاريخ مظلوم بوديم، از همه جهات مظلوم بوديم. و ما امروز مىخواهيم كه مظلوم نباشيم و ظالم هم نباشيم. ما تعدى به هيچ كشورى، به واسطه دستورى كه به ما رسيده است از اسلام نخواهيم كرد و تجاوز به هيچ فردى نخواهيم كرد و نبايد بكنيم و تجاوز به هيچ كشورى نخواهيم كرد و نبايد بكنيم لكن
صحيفه نور ج 14 صفحه 67
از تجاوز ديگران هم بايد جلوگيرى كنيم و مردم ما امروز از زن و مرد، صغير و كبير عازم اين هستند كه در مقابل تجاوزهائى كه تاكنون به آنها شده است و امروز جلوگيرى شده است بايستند و جان خودشان را فداى آزادى و استقلال و فداى بيرون رفتن از زير بار ظلم كنند و ما از همه ملتها و از همه دولتها اين توقع انسانى را داريم. اگر دولتهاى اسلامى هستند و تبع اسلام هستند دستور اسلام است كه نبايد ظلم بكنيد و نبايد تحت بار ظلم برويد و اگر تابع عيساى مسيح هستند عيساى مسيح ظلم را به هيچ وجه روا نمىداشت و اگر تابع موساى كليم هستند موساى كليم هم ظلم را روا نمىداشت و زير بار ظلم هم نمىرفت. اين برنامه انبياست، برنامه الهى است كه به وسيله انبيا به بشر ابلاغ شده است كه مردم نبايد ظالم باشند، حتى دو درهم، حتى يك تومان، و نبايد قبول ظلم بكنند همين طور ما كه تلخى ظلم را چشيديم و من كه از زمان رژيم اسبق شاهد ظلمهائى بودم كه به اين ملت شد و در رژيم دوم و ما قبل اين رژيم، رژيم منحوس پهلوى ما شاهد بوديم كه با اين ملت رفتار انسان با حيوانات هم نمىشد، حيواناتى بر ما مسلط شدند كه به هيچ چيز ما و به هيچ جهت شرفى كه انسان بايد داشته باشد احترام نمىگذاشتند، سبعهايى بر ما سلطه پيدا كردند كه جوانان ما را در تحت ظلم و سبعيت خودشان و ستم خودشان در زندانها از بين مىبردند و آنها را با فجيعترين صورت آنها را مىكشتند و شكنجه مىدادند و حتى شكنجهگر از اسرائيل مىآوردند تعليم بكنند شكنجه را. ما امروز غلبه كرديم بر آن ظلمها و ملت ما غلبه كرد بر آن رژيم و غلبه كرد بر آن كسانى كه در داخل اين مملكت مىخواستند اين مملكت را از دست ما همه چيزش را بگيرند و تمام ثروت اين مملكت را، چه ثروت انسانى و چه ثروتهاى طبيعى و زير زمينى و روى زمينى را از ما مىخواستند به رايگان بگيرند و از ما نعمت را سلب كنند، ملت ما قيام كرد و دست آنها را كوتاه كرد و ما با هيچ قيمتى اين متاعى را كه به دست آورديم از دست نخواهيم داد. ما، اگر سوابق امور را ملاحظه كنيد و اگر چنانچه اين صدامى كه ادعاى پوچى دارد اگر سوابق امور را ملاحظه كند و اگر چنانچه توجه به تاريخ داشته باشد عراق جزء ايران است، مدائن از ماست و از ايران است و شواهد موجود است در خود مدائن و در طاق كسرى آن بناى عظيم كسرى الان در بغداد موجود است لكن ما از باب اينكه تابع اسلام هستيم و قراردادهايى كه شده است محترم مىشماريم هرگز بناى اين مطلب را نداريم كه حتى يك وجب از مملكت عراق كه به حسب حالا مال عراق است تعدى كنيم و حتى يك وجب از زمين خودمان را نخواهيم به ديگران داد. نه ظلم مىكنيم به آنها و نه تحت ظلم واقع مىشويم.
صدام، متجاوزى كه خودش را مظلوم و ما را تجاوزگر معرفى مىكند
آقايان سفرا كه اينجا هستند و مشاهد اين ظلمهائى هستند كه از طرف رژيم صدام بر ما واقع شده است و هجوم او را در راديوها و در مطبوعات شنيدهاند و ديدهاند بايد توجه داشته باشند كه اين رژيم بر ما تعدى كرده است، تجاوز كرده است و بايد اين تعدى و تجاوز جبران بشود، بايد برگردد به محل خودشان تا ما ببينيم با او بايد چه بكنيم و در اين تجاوزات كه كرده است دنيا چه حكم مىكند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 68
بر خلاف همه قراردادهاى بينالمللى، بر خلاف همه اخلاقهاى انسانى اين شخص تجاوز كرد بر ما و بر مملكت ما و به كشتار داد جمعيتهاى كثيرى از انسانها را، انسانهاى عزيزى كه ما داشتيم، جوانهاى ما را، پيرمردهاى ما را، اطفال ما را، پيرزنهاى ما را از خانمان خودشان دور كردند و همين طور مدت كثيرى است كه دسته دسته و فوج فوج كسانى كه در مملكت عراق بودند و اهل آن مملكت بودند براى اينكه در سابق اجداد آنها از ايران رفته آنجا و بعد هم آنجائى شده است، از آنجا بيرون كردند و آواره كردند و ماآنها را به واسطه انسانيت و به واسطه اسلاميتى كه داريم، آنها را پذيرفتيم و با آنها با آغوش باز به طورى كه با كشور خودمان و افراد كشور خودمان عمل مىكنيم عمل كرديم. ما در اين جنگى كه آنها هجوم آوردند و تحميل به ما كردند، اسراى بسيار از آنها داريم، پناهندگان بسيار از آنها داريم لكن با اسرا عملى كرديم كه هيچ كس با اسراى خودش آن عمل را نمىكند. ما مثل برادرهاى خودمان با آنها عمل كرديم در صورتى كه اسرائى كه از ما آنها گرفتند در تحت شكنجه هستند، حتى وزير نفت ما الان در تحت شكنجه است و آنطورى كه حتى در روزنامههاى اين دو روز نوشته بودند به واسطه شكنجه در خطر است و شايد خداى نخواسته از شكنجههايى كه مىكنند و كردند جان سالم بدر نبرد اين، آن رژيمى است و آن شخصى است كه در طائف آن لاطائلها را مىگويد و اظهار مظلوميت مىكند و نيست كسى كه بنشاند او را در يك محكمهاى و از او بازجوئى كند كه آيا اين مظلوميتهائى كه اظهار مىكنيد، ظالمى هستيد كه به صورت مظلوم خودتان را جلوه مىدهيد و خائنى هستيد كه خودتان را امين ملت عرب مىدانيد و آيا ملت عراق شما را قبول دارند؟ پذيرا هستند؟ شما دور روز - به ملت عراق - اختناق را از ملت عراق برداريد تا معلوم بشود كه كى با شما موافق است همانطورى كه ملت ايران، شاه سابق معدوم ايران هم ادعا مىكرد كه ملت با من است و ديديد كه ملت چطور با او بود، ملت عراق هم همين طور است كه اگر چنانچه سرنيزه از روى آنها برداشته بشود خواهند ديد كه چطور موافقند با اين آدم و طرز اين مطلب كه عروبت را من مىخواهم تقويت كنم، اين برخلاف اسلام است. ما هم عربيت را و عجميت را و تركيت را و همه نژادها را پذيرا هستيم لكن نه به آن معنائى كه حزب بعث عراق قائلند كه بايد عرب باشد و نه عجم و نه ترك و نه ديگران. همان مطلبى است كه هيتلر مىگفت و آن مملكت خودش را و نژاد خودش را نژاد برتر مىدانست و بر مردم و بر جهان آن كرد كه همه شنيديد يا ديديد. ما نه ظلم خواهيم كرد و نه مظلوم خواهيم واقع شد. اين مطلبى كه اينها در بوق كردند كه ما خيال تجاوز داريم به همه ملتها و همه دولتهاى دنيا، يك مسأله فاسدى است و يك تهمتى است و يك افترائى است كه اين مرد جنايتكار و اين حزب جنايتكار به ما زده است و ما كراراً گفتهايم كه به حسب دستور اسلام نه ظالم هستيم و نه مظلوم، نهتوانيم زير بار ظلم برويم و نه خود ظلم مىكنيم، نه يك وجب از خاك ديگران را طمع به آن داريم اگر قدرت هم داشته باشيم، اگر قدرت گرفتن همه دنيا هم داشته باشيم بناى بر اين نيست، دستور اين نيست و برنامه اسلام اين نيست كه تجاوز كنيم، لكن يك وجب از مملكت خودمان هم نخواهيم به ديگران داد و صدام را به جاى خود نشانديم و بعد هم بيشتر مىنشانيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 69
تاريخ: 24/11/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فارغ التحصيلان دانشكده افسرى و پرسنل اداره دوم ارتش جمهورى اسلامى
22 بهمن روزى بود كه ارتش از طاغوت به الله برگشت
بسم الله الرحمن الرحيم
روز 22 بهمن روزى بود كه ارتش و ملت به هم پيوستند و روزى بود كه ارتش از طاغوت به الله برگشت و با تكبير پشتيبانى امت بر طاغوت غلبه كرد و اين معنا بايد سرمشق ما باشد در تمام زندگى، كه اگر يك ملتى همه قشرهايش با هم بودند و يكپارچه بودند هيچ قدرتى نمىتواند در مقابل آنها ايستادگى كند و آسيبى به آنها برساند. كسانى كه از ابرقدرتها خواهند از كشورى غلبه به كشورى بكنند و از كشورى بهره بردارى كنند، اينها محتاجند به اينكه يا اين كشور با تمام افرادش طرفدار آنها باشد كه از دسته جمعى آنها بهرهبردارى كند و يا اينكه بازى بدهند گروههايى را كه تفرقه بيندازند بين افراد اين كشور، گروههاى اين كشور. آنها مىدانند كه اگر بخواهند بهرهكشى كنند از يك كشورى، بايد آن كشور و آن ملت سر جاى خودش باشد تا بتوانند بهرهكشى كنند. آنها مىخواهند كه اين كشور را و يا هر كشور ديگرى را كه از آن مىخواهند بهره بر دارند خود ملت را به يك طورى تسليم كنند نه اينكه ملت از بين بكلى برود و اگر چنانچه ملت با هم قيام كنند در مقابل تمام قدرتهاى عالم، قدرتهاى عالم به خودشان اجازه نمىدهند كه با يك همچو ملتى مقابله كنند براى اينكه آنها براى بهرهبردارى است، وقتى ملت همه در مقابلشان ايستادند براى آنها بهره بردارى امكان ندارد. و لهذا كوشش اصيل آنها در اين است كه در خود ملت، بين قشرهاى ملت اختلاف ايجاد كنند كه با اختلاف خود ملت يك طايفهاى از آن طرف، يك طايفهاى از آن طرف، آنها بتوانند سلطه پيدا كنند وقتى سلطه پيدا كردند و يك نفر قلدر را حكومت كردند و مسلط كردند بر كشور، مىتوانند بهرهبردارى خودشان را و نتايجى كه از سلطه بر يك كشورى است توانند آنها آن را به ثمر برسانند و لهذا ملت ما كه تجربه كرد اين معنا را، اين واقعيت را كه با وحدت كلمه و وحدت مقصد همانطورى كه غلبه كرد بر همه قدرتهائى كه پشتيبانى مىكردند از شاه مخلوع ايران و بعدش از جانشين منحوس او و بعدش هم از آن كسى كه به نخست وزيرى غير قانونى منتخب شد فهميدند كه هيچ يك از اين قدرتها نمىتوانند در مقابل ملت كه يكپارچه است، در 22 بهمن ثابت شد كه ملتى يكپارچه، ملتى كه مقصدشان يك مقصد الهى است نه مقصدشان يك مقصد مادى صرفاً و همهشان با هم يكصدا هستند، يك مقصد هستند، نمىتوانند كه بر اين ملت غلبه كنند و ديدند كه ملت غلبه كرد بر همه آنها و آن كسى
صحيفه نور ج 14 صفحه 70
را كه آنها مىخواستند همه قدرتهاى خارجى، چه ابر قدرتها، چه وابستگان به ابر قدرتها مىخواستند او را نگاه دارند، نتوانستند نگاه دارند وقتى ديدند ملت همه مىگويند كه ما رژيم فاسد طاغوتى را نمىخواهيم آنها تسليم شدند و آن آدم را از اينجا بردند و شما بيرونش كرديد از اينجا، اين يك درسى است براى ما در طول تاريخ كه اگر ما بخواهيم مقاصد خودمان را، كشور خودمان را به آن طورى كه هست و آنطورى كه مىخواهيم برسانيم، يعنى به ثمر برسانيم نتيجه اينهمه خون و اينهمه عليل و اينهمه رزمنده و اينها بايد همه با هم باشيم. اين يك درسى است كه ما از 22 بهمن فرا گرفتيم و بايد اين درس را - در - با تمام قوا دريابيم و با تمام قوا حفظ كنيم اين را.22 بهمن بايد سرمشق ما باشد در طول زندگى و براى نسلهاى آينده كه همه آنها 22 بهمن را كه غلبه ايمان بر كفروالله بر طاغوت و اسلام بر كفر بود، بايد حفظ كنند و بزرگ بشمارند، بزرگ بشمارند روزى را كه خداى تبارك و تعالى به ملت ما منت گذاشت كه اين ملت را يكپارچه كرد و ملت را غلبه داد. ما از تمام نيروهاى مسلح چه نيروهاى نظامى و انتظامى و چه ژاندارمرى و سپاه پاسداران يعنى كليه قوايى كه الان در خدمت هستند و آنها همهشان در خدمت اسلام هستند و اگر استثنايى باشد، يك استثناء قليل است كه در اين درياى بى پايان، موجهاى بزرگى كه الان در ايران ايجاد شده است، آنها مضمحل هستند، من از تمام اينها متشكرم و ملت ايران هم به تمام قدرت، از قواى مسلح چه آنهائى كه سابق بودند و بعد ملحق شدند به اسلام و از طايفه توابين هستند كه خداى تبارك براى آنها اجر قائل است و چه آنهائى كه از خود ملت جوشيدند قواى مسلحى كه از خود ملت جوشيدند، من از تمام آنها تشكر مىكنم، و ملت ما نسبت به همه آنها وفادار است و مىدانم كه ارتش هم و همه قواى مسلح هم نسبت به ملت و نسبت به اسلام و نسبت به كشور خودشان و ملت خودشان وفادار هستند.
رسيدن به پيروزى آسانتر از حفظ پيروزى است
فتح يك كشورى يا شكست يك قدرت بزرگ خيلى عظمت دارد، لكن اشكال بعد الفتح و بعد از پيروزى بيشتر از اشكال خود پيروزى است. در خود پيروزى دستجات مختلفى كه در يك كشور هستند ولو مخالف با آن مقصدى باشد كه ملت و عموم ملت خواهند ولو مخالف او باشد، يا اظهار مخالفت نمىكند، يا اگر عاقل باشد موافقت هم مىكند، چنانچه ديديد كه در اين موج عظيمى كه در ايران برخاست، مخالف در آنوقتها، مخالف ظاهر نداشتيم، البته مخالف واقعى داشتيم لكن آن مخالفتهاى واقعى در آنوقت متوقف شده بود از اين جهت پيروزى آسانتر بود از حفظ پيروزى. بعد از اينكه شما پيروز شديد و ملت پيروز شد دستجات مختلفى كه مىخواستند بهرهبردارى بكنند و با شماها يك راه را نداشتند، شروع كردند به اظهار وجود كردن و گاهى هم پيروزى را به خودشان نسبت دادند. اينكه گفته شده است بعضى از اشخاص و بعضى از علماى جامعهشناسى گفتهاند كه اگر پيروز شدند يك ملتى، متحد مىشوند و اگر شكست خوردند مختلف مىشوند، اين مخالف آن چيزهائى است كه ما در عين مىبينيم بلكه علم اقتضاى اين را مىكند كه بعد از اينكه يك ملتى پيروز
صحيفه نور ج 14 صفحه 71
هم شدند به واسطه اينكه قشرهاى مختلف مقاصد مختلف دارند بعد از پيروزى شروع به مخالفت مىكنند. ما ديديم اين معنا را كه بعد از اينكه ملت ايران پيروز شد آن جبههها و آن گروههائى كه در آنوقت مخالفتى نمىكردند بعد از پيروزى براى بهرهبردارى، بهرهبردارى و براى اينكه اين مسأله معجزهآميز را هر كدام به خودشان نسبت بدهند آنها به مخالفت برخاستند. در كردستان دمكراتها حساب مىكردند كه ما دخالت داشتيم در پيروزى و ما بايد الان چه بكنيم و در جاهاى ديگر گروههاى مختلف چه گروههائى كه در تهران بودند و چه گروههائى كه پخش بودند در همه ايران، آنها هم بپاخاستند و مخالفت كردند و آن وحدت كلمه را شكستند. به اميد اينكه ما عمل كرديم و ما پيروز شديم و ما بهرهبردارى بايد بكنيم، هر كدام به خيال اين افتادند كه بايد ما از بين ببريم ديگران را و ما باشيم، و اين براى اين است كه اشخاصى كه در آنوقت يا گروههائى كه در آنوقت اظهار وجود نمىتوانستند بكنند براى آن موج بزرگ، يا نمى خواستند بكنند براى اينكه آن رژيم ساقط بشود، بعد از اينكه پيروز شدند ملت، هر طايفهاى سر بلند كرد و پيروزى را به اسم خودش خواست ثبت بكند. يك دستهاى مىگفتند كه ما بوديم كه قيام كرديم. در همين دو روزه، در روزنامهاى بود كه يا در خبرگزارىهاى خارجى بود كه اين پيروزى را كمونيستها به دست آوردند. اين براى اين است كه بهرهبردارها و ميوهچينها در بين ملت پخش هستند و خودشان كنار مىنشينند و نظر مىكنند ببينند كى پيروز شد، اگر چنانچه جمهورى اسلامى پيروز شد اينها بيايند بگويند ما بوديم كه اين جمهورى اسلامى را درست كرديم، اگر چنانچه اجانب پيروز شدند بگويند كه ما بوديم كه اين پيروزى را براى شما تحصيل كرديم، اگر شرق پيروز شد بگويند ما كمونيست حقيقى هستيم، اگر غرب پيروز شد بگويند كه ما شبيه كمونيست بوديم و با شما موافق بوديم. وقتى كه پيروزى حاصل مىشود هم براى اينكه اين نقش بزرگى پيروزى را هر طايفهاى براى خودشان ثبت كنند و هم براى اينكه اين بهرههائى كه پيروزى پيدا مىكند و آن پيامدهائى كه دنبال پيروزى است براى خودشان ثبت كنند و بهرهگيرى كنند به مخالفت مىايستند، چنانچه اگر اين پيروزى نبود و شكست بود آنوقت هم يك مخالفتهائى بود و آن اينكه مىخواستند ننگ شكست را به ديگرى نسبت بدهند، لكن اين مخالفت دوم طولانى نمىشد براى اينكه آن ننگ را يك دفعه كه هياهو مىكردند كه اين ننگ به عهده مثلاً فلان طايفه است يا به عهده فلام طايفه است، ريشهدار نبود و تمام مىشد. لكن در پيروزى طمعها زياد است، در پيروزى آمال و آرزوها زياد است، براى بهرهبردارى و براى ثبت پيروزى در تاريخ به اسم خودشان، دمكرات مىگويد كه ما بوديم، كمونيست مىگويد كه ما بوديم و اشخاص هم ممكن است كه هر كدام ادعا كنند كه نخير، ما پيروزى را تحصيل كرديم در صورتى كه كسانى كه چشمشان را باز كنند مىدانند كه ماها هيچ دخالت نداشتيم، اين ملت و ارتش و سپاه و ساير قوايى بودند كه با هم متحد شدند و اين پيروزى را به دست آوردند.
و يك نكتهاى را كه بايد به شما آقايان و همه ارتشىها و همه قواى مسلح و همه كسانى كه دستاندر كار هستند در اين كشور، تذكر بدهم و او اين است كه هيچ چيز، هيچ صفتى در انسان از
صحيفه نور ج 14 صفحه 72
آنوقتى كه متولد شده است اين صفاتى كه بعدها بروز مىكند آنوقت نبوده است، هيچ فردى از افراد انسان، آنوقت كه (مگر آنهائى كه خداى تبارك و تعالى برايشان مثل انبيا) اول كه متولد شدند عالم نبودند بعد براى مجاهدت خودشان كم كم تحصيل كردند و هر كس يك علمى را انتخاب كرد، ديكتاتورى هم از آن امورى است كه بچه وقتى متولد شد ديكتاتور نيست، وقتى هم كه بزرگ مىشود كم كم، آنطور نيست كه آن ديكتاتورىهاى بزرگ را داشته باشد، لكن با تربيتهاى اعوجاجى كم كم، در همان محيط كوچكى كه خودش دارد كم كم ديكتاتورى در آن ظهور كند. اگر تربيت صحيح باشد براى اين بچه، آن ديكتاتوريش رو به ضعف مىرود اگر تربيت فاسد باشد، آن ديكتاتورى كه كم بود رشد كند. آنهائى هم كه در قواى مسلح و دست در كارهائى كه در مملكت ما يا ساير ممالك هستند، اينطور نيست كه ابتدائاً اينها ديكتاتور بودند، ديكتاتورى كم كم بروز مىكند در انسان، از اول خيال مىكند كه خودش يك آدمى است كه با ديكتاتورى مخالف است، لكن بعضى وقتها كه اتفاق مىافتد در آراء و در اقوال شروع مىكند تحميل كردن، رأى خودش را مىخواهد تحميل كند بر ديگرى، نه اينكه با برهان ثابت كند تحميل مىخواهد بكند بر ديگران. اين يك ديكتاتورى است كه انسان بخواهد آن چيزى را كه خودش فكر كرده است ديگران از او بىجهت قبول بكنند. يك وقت يك آدم منصفى است كه مىگويد بياييد بنشينيم با هم صحبت كنيم ببينيم حرف شما درست است يا حرف من درست است، يكوقت اينطور است كه در روحش چون يك ديكتاتورى هست و خودش آگاه نيست، خودش مىخواهد كه آن مطلبى را كه مىفهمد به همه تحميل كند و ديگران را وادار كند به اينكه قبول بكند. از اينجا شروع مىشود، بعد كم كم يك قدرت وقتى برايش پيدا شد از اينجا يك قدمى بالاتر مىگذارد و نسبت به مثلاً آن محيطى كه دارد، نسبت به آن مقدار از قدرتى كه دارد كم كم شروع مىكند ديكتاتورى كردن. كم كم وقتى كه انسان وارد جامعه شد، كم كم وقتى وارد جامعه شد، وارد نظام شد، يك نظامى شد، يك سر كرده نظامى شد، يك فرمانده نظامى شد، كم كم آن خوئى كه در باطنش بوده است رو به رشد مىرود، اول هم خودش ناآگاه است از مطلب، نمىداند كه اين رويه، رويه ديكتاتورى است، خيال مىكند كه رويه، رويه انسانى و اسلامى است، لكن هى جلو مىرود، هر چه جلو مىرود اين خود در او زياد مىشود. شما خيال نكنيد كه اول رضاخان يك ديكتاتورى بود يا هيتلر يك ديكتاتور كسى بود، آنوقتى كه رضاخان در آن محلى كه متولد شد و چه بوده است، ديكتاتور هم نبوده است، هيتلر هم نبوده ديكتاتور، كم كم كه وارد جامعه شدند و قدرت پيدا كردند هر چه قدرت زيادتر شد آن ملكهاى كه در باطنش بود هى زيادتر شد و همين طور به تدريج قوت پيدا كرد تا يك وقت يك ديكتاتورى شد مثل هيتلر يا در مملكت ما يك ديكتاتورى شد مثل رضاخان، محمدرضا ديكتاتور بود منتها به يك صورتى غير صورتى كه پدرش عمل مىكرد.
اين ديكتاتور بود و مردم را با ديكتاتورى زير بار ذلت خودش آورد، و آنها هم كه اين را وادار كردند به اينكه اين كشور را به تباهى بكشد آنها هم راجع به پدرش خوب مىدانستند كه ديكتاتور است، راجع به پسر هم تعهداتى لابد داده است كه قبولش كردند و اينها اينطور نبوده كه از اول ديكتاتور زائيده
صحيفه نور ج 14 صفحه 73
شده باشند يا از اول آزاديخواه كسى زائيده شده باشد، اول اينها همه بالقوه است، كم كم كه انسان وارد مىشود مىبيند كه يك وقت به دام خودش افتاد يعنى اين دام ديكتاتورى. شما كه از الان مىخواهيد انشاء الله در نظام رو به توانائى برويد و رو به قدرت برويد اين جهت را بايد خيلى توجه كنيد كه آيا داريد وقتى كه قدرت پيدا مىكنيد وقتى رئيس يك فوج مىشويد، يك پادگان مىشويد در خودتان توجه كنيد كه مىخواهيد هدايت كنيد پرسنل خودتان را، يا مىخواهيد تحميل كنيد ولو باطل باشد. يك مطلبى را كه مىگوئيد اگر چنانچه خطايش را فهميديد حاضريد به اينكه بگوئيد من خطا كردم، اشتباه كردم يا همان خطا را مىخواهيد تا آخر به پيش ببريد، از مفاسدى كه ديكتاتورى دارد و ديكتاتور مبتلا به آن هست اين است كه يك مطلبى را كه القا مىكند بعدش نمىتواند، قدرت ندارد بر خودش كه اين مطلبى كه القاء كرده است اگر خلاف مصلحت است، اگر خلاف مصالح فرض كنيد كشور خودش هم هست، خلاف مصلحت ارتش هم هست نمىتواند كه از قولش برگردد،گويد گفتم و بايد بشود اين بزرگترين ديكتاتورىهاست كه انسان به آن مبتلا هست كه چيزى كه گفتم بايد بشود ولو اينكه يك كشور به تباهى كشيده بشود. اين ديكتاتورى هيتلر و امثال اينها از اين قماش ديكتاتورى بود كه وقتى مثلاً مشاهده اين معنا را مىكند كه خطا كرده است و نبايد اينطور حمله را به مثلاً شوروى بكند اين را اظهار نمىكند لكن عقيدهاش اين است كه بايد اين كار بشود، گفتم و بايد بكنم، و ديديد كه اين شخص كه گفت و گفت بايد بشود، آنطور به مذلت كشيده شد. شماها كه انشاء الله بعدها يك چهرههاى فعالى براى اين مملكت مىشويد و يك چهرههاى اسلامى براى اين مملكت مىشويد، بدانيد كه اين چيزهائى كه در نفس خودتان هست اين اوصافى كه در نفس خودتان هست، اگر مهار نكنيد، يك وقت از كار در مىآئيد يك ديكتاتور، اينطور نباشد كه آنقدر خودتان را ببينيد كه هر چه مىگوئيد همان درست است و آنقدر خودبين باشيد كه اگر نادرستى را فهميديد هم حاضر به تسليم نباشيد. انسان كامل آن است كه اگر فهميد كه حرفش حق است با برهان اظهار كند و مطالبش را برهانى بفهماند. اينكه در قرآن كريم دارد كه لااكراه فى الدين براى اينكه تحميل عقايد نمىشود كرد، امكان ندارد كه همين طورى يك كسى تحميل عقايد بكند اين بايد با يك توطئههائى كه، بد را به خورد ديگران به عنوان خوب جلوه بدهد، يا اينكه اگر انسان باشد و اگر چنانچه تربيت شده باشد با برهان آن مطلبى را كه دارد به مردم بفهماند، تحميل نباشد، آگاه كند مردم را بر اينكه راه اين است، نه اينكه تحميل كند به مردم كه بايد از اين راه برويد. شما توجه به اين معنا داشته باشيد كه اگر چنانچه انشاء الله رئيس و فرماندار شديد، اين خوى را كه در انسان هست و اين خوى را از خودتان زائل كنيد و از الان توجه به اين معنا داشته باشيد كه مبادا مبتلاى به اين خودخواهى عظيم باشيد كه منشأ ديكتاتورى و منشأ همه مفاسد است و اگر يك چيزى را ديديد كه واقعاً خلاف كرديد، اعتراف كنيد و اين اعتراف شما را در نظر ملتها بزرگ مىكند نه اينكه اعتراف به خطا شما را كوچك مىكند. پايبند بودن به خطا انسان را خيلى منحط مىكند، انسان يك حرفى زده است و خطا گفته است بعد كه ديد خطا گفته است اگر پايبند به اين خطا باشد و دنبال اين باشد كه اين خطاى خودش را به كرسى
صحيفه نور ج 14 صفحه 74
بنشاند اين همان ديكتاتورى بسيار فاسد است كه ولو در صورت غير ديكتاتورى باشد، لكن ديكتاتورى است و اين مىرسد به آنجائى كه انسان را هيتلر از كار در مىآورد، رضاخان از كار در مىآورد. شما كه در مدارس نظام تحصيل مىكنيد بايد اين مسائل را، اين مطلب را توجه داشته باشيد كه نبادا تصيلات شما همهاش براى اين باشد كه خودتان را يك برسانيد بهمقامى، براى اين باشد كه آن مقام را وسيله براى رشد ملت، براى استقلال ملت، براى آزادى ملت، براى حفظ حدود و ثغور ملت باشد نه اينكه مقصد اين باشد كه من برسم به فرماندهى و ملت هر چه مىخواهد بشود. ديكتاتورها اين صفت را دارند كه مىخواهند خودشان برسند به يك قدرت بزرگ، ولو اينكه يك ملت تباه بشود، ولو اينكه يك ارتش از بين برود. شما بايد توجه كنيد كه اين صفت ديكتاتورى در شما رشد نكند. انشاء الله از اول هم نباشد لكن اگر خداى نخواسته يك وقتى بود، رشد نكند كه ديكتاتورى بدترين صفاتى است كه انسان را منحط مىكند از انسانيت و كشور را به تباهى مىكشد.
خداوند انشاء الله همه شما قواى مسلح را با هم منسجم كند بيشتر از حالا و شما را با ملت منسجم كند بيشتر از حالا، كه با انسجام و با وحدت كلمه و با وحدت مقصد كه همان مقصد الهى است و در مقصد الهى هم استقلال كشور است و هم آزادى افراد است و هم همه آمالى است كه انسانها دارند.
انشاء الله شما همه با هم و ملت ما زن و مرد، بزرگ و كوچك با هم منسجم باشند تا اينكه اين كشور را به آنجائى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد برسانند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 75
تاريخ: 25/11/59
نامه آيت الله امام كاشانى به محضر امام خمينى، در مورد تشكيل شوراى عالى تبليغات اسلامى
بسمه تعالى
محضر مقدس حضرت آيتاللهالعظمى امام خمينى دام ظلهالعالى بعد از تحيت و سلام، خاطر مبارك مستحضر است كه حقير مسؤوليت تبليغات اسلامى مستقر در مدرسه شهيد مطهرى را دارم و كارهائى كه انجام شده است خلاصهاى تقديم مىشود و نظر به اينكه حوزه علميه قم هم فعاليت تبليغاتى داشته و دارد و نيز تبليغات به خارج از كشور گسترش يافته است، ضرورت داشت شورائى تشكيل شود و كارهايشان هماهنگ و بهتر انجام گردد. لذا حجج اسلام آقايان جنتى عضو شوراى نگهبان، محمد جواد باهنر عضو شوراى انقلاب فرهنگى، شرعى نماينده جامعه مدرسين قم، عبائى از دفتر تبليغات قم، حقانى رابط بين شوراى عالى تبليغات و شوراى هماهنگى، از همه شاخههاى فرهنگى، نهادهاى انقلاب قم و مدرسه شهيد مطهرى دعوت نمودم و شورايى عالى به اضافه حقير تشكيل گرديد تا شوراى هماهنگى شاخههاى فرهنگى اسلامى را تغذيه نمايد. اعضاى شورا اميدوارند از رهنمودهاى پدرانه رهبر عاليقدر بهرهمند گردند. ادامالله ظلكم العالى.
محمد امامى كاشانى
پاسخ امام خمينى
بسمه تعالى
شوراى مذكور مورد تأييد است و حضرات آقايان مذكور را مىشناسم و مورد اعتماد هستند. اميد است در اين امر مهم كوشش نمايند و تبليغات اسلامى را با همه ابعادش هر چه بهتر و بيشتر گسترش نمايند و تبليغات اسلامى را به همه ابعادش هر چه بهتر و بيشتر گسترش دهند و اشخاصى كه براى اين امر مهم تعيين مىشوند اشخاص ارزشمند مورد اعتماد باشند. توفيق همگان را از خداوند متعال خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 76
تاريخ: 26/11/59
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين صنعت نفت
قدرتهاى بزرگ كوشش كردند كه شخصيت ما را از ما بگيرند
بسم الله الرحمن الرحيم
ما آن صدمهاى كه از قدرتهاى بزرگ خورديم، بايد بگوئيم كه بالاترين صدمه، صدمه شخصيت بوده. آنها كوشش كردند كه شخصيت ما را از ما بگيرند و به جاى شخصيت ايرانى و اسلامى يك شخصيت وابسته اروپائى شرقى و غربى به جايش بگذارند. يعنى تربيت فاسدى كه در رژيم سابق بود و به تدريج داشت قوت مىگرفت، اين بود كه از همان كودكستان شروع كنند به اين برنامه كه اطفال ما را از همان جا زمينه تبديلشان را به يك موجود وابسته فراهم كنند تا برود به مرتبه بالا مثل دبيرستان، بعد هم بالاتر از او. در طول اين مدتها كه ايران مبتلا به اين بوده است، اين بيمارى در او پيدا شده است كه ما نمىتوانيم كار بكنيم، ما همه چيز را بايد از خارج بياوريم و يا استمداد كنيم از آنها، اگر يك آپانديس را مىخواهيم عمل كنيم، طبيب از خارج بياوريم يا اين را بفرستيم به خارج. شما ديديد كه در زمان محمدرضا براى يك مرض خيلى جزئى بود، آپانديس بود يا شبيه به او، از خارج طبيب آوردند و مىدانيد كه يك كسى ادعاى اين را دارد كه من رهبر اين ملت هستم و من مىخواهم اين كشور را به تمدن بزرگ برسانم و آنهمه تبليغات براى اين مسأله كردند تا او را يك شخصيت بزرگى نشان بدهند، از يك همچو شخصيت به قول خودشان بزرگ، يك همچو عملى چه غائلهاى و چه فاجعهاى براى مملكت ايجاد مىكند در نظر خارج و در نظر داخل. در خارج ايجاد مىكند اين مطلب را كه اينها اگر چنانچه طبيب متخصصى راجع به يك همچو امرى هم داشتند، خوب ديگر لازم نبود از خارج بيايد. در داخل هم، بى اعتبار كردن اطبا و دكترهاى ما بود. اين يك مسألهاى نبود كه اتفاقى انسان اينطور مىفهمد، مسأله اتفاقى نبود كه اين آدم از باب اينكه به اين وابستهاش علاقه داشت مىخواست كه از خارج بياورد، يك مسأله برنامهريزى شدهاى بود كه شخصيت را بگيرند از اين كشور.
اگر مىخواستيد شما يك زمينى را، يك خيابانى را آسفالت كنيد، يك جادهاى را بسازيد، دستشان را دراز مىكردند پيش خارج كه از خارج بيايند، متخصصين بيايند اين كار را بكنند. اين نه از باب اينكه در اينجا نبود، از باب اينكه مىخواستند اينجا را، اصلش ناديده بگيرند، مملكت خودشان را بگويند ما هيچ كارهايم و اصلاً ما چيزى نيستيم. بايد ما همه چيزمان از خارج باشد حتى آسفالت مثلاً
صحيفه نور ج 14 صفحه 77
يك جادهاى. آن خرجهاى فوق العاده را مىكردند و آن خرجش مهم نيست، آن القاء مطلب در ذهن عام مردم كه ما در يك همچو امور كوچك هم احتياج به متخصص داريم، اين مهم بود و اين روى برنامه بود. آنها مىخواستند كه اصلش همه مغزهائى كه در ايران هست وابسته باشد يعنى خود اطبا هم شخصيت خودشان را گم كنند و به جاى اينكه خودشان شخصيت داشته باشند، احاله كنند يك چيزهائى را به خارج، خوف اينكه ما نمىتوانيم.
اگر ما در محاصره اقتصادى يك ده سال، پانزده سال واقع بشويم شخصيت خودمان را پيدا مىكنيم
شما ديديد كه در اين جنگ تحميلى كه پيش آمد و محاصره اقتصادى ما شديم، خود ايرانىها، خود ارتشىها اين قطعات را درست كردند. اگر قبل از اين بود، يكى از آن قطعات را نمىتوانستند درست كنند، از باب اينكه شخصيتشان را گم كرده بودند مىگفتند بايد متخصص بيايد. من اعتقادم است كه اگر ما در محاصره اقتصادى يك ده سال، پانزده سال واقع بشويم، شخصيت خودمان را پيدا مىكنيم، يعنى همه مغزهائى كه راكد بودند در آنوقت و نمىتوانستند فعاليت بكنند به فعاليت مىافتند و اين طبيعى است كه اگر يك نفر آدم يك جائى نشسته و همه چيز او را مىآورند تقديمش مىكنند اين فكرش به راه نمىافتد حتى كاسب هم نمىتواند بشود. اگر يك آدمى بود كه اول صبح چاى و نانش را مىآوردند و ظهر هم همين طور، شب هم همين طور، هر احتياجى هم داشت، هر چيزى را برايش برآورده مىكردند، اين نمىتوانست ديگر هيچ كارى بكند، يك مرد فلجى مىشد. اينها مىخواستند كه اين مملكت را يك موجودات فلج بار بياورند كه شماها تبليغات دامنهدار و اعمال بسيار كوبنده بود كه به ما حالى كنند كه شماها نمىتوانيد، از شماها هيچ كارى بر نمىآيد، از آن طرف هم از آنجا مرتباً بياورند هر چيزى را و متخصصين را از خارج وارد كنند و هر چيزى كه احتياج دارند راجع به هر امرى از خارج بياورند. وقتى كه يك ملتى ديد كه از خارج همه چيزش دارد اداره مىشود و ديگر احتياج ندارد، اين به فكر اين نمىافتد كه خودش احتياجش را رفع كند. آن روزى كه اين ملت فهميد كه اگر ما جديت نكنيم براى كشاورزيمان، جديت نكنيم براى صنعت نفت مان، جديت نكنيم براى كارخانههاى خودمان، از بين خواهيم رفت و كسى نيست كه به ما بدهد، وقتى اين احساس پيدا شد در يك ملتى كه من خودم بايد هر چيز مىخواهم تهيه كنم، ديگران به من نمىدهند، اين احساس اگر پيدا شد، مغزها به راه مىافتد و متخصص در هر رشتهاى پيدا مىشود و بازوهائى كه هر عملى را مىتوانند انجام بدهند به كار مىافتند، كشاورزى را خودشان درست مىكنند و كارخانهها را خودشان راه مىاندازند، چنانكه مىبيند كه بسيارى از كارخانهها را خودشان راه انداختهاند. در تلويزيون هم گاهى ديده مىشود كه خود آنها راه انداختهاند و يا ابتكاراتى كردهاند اينها. اين ابتكارات از بركات اين محاصره اقتصادى بود. اگر ما هر چيزى مىخواستيم مىفرستادند، جوانهاى ما ديگر نمىرفتند دنبال اينكه خودمان بكنيم، هست ديگر، مىخواهيم چه كنيم. اين محاصره اقتصادى را كه خيلى از آن
صحيفه نور ج 14 صفحه 78
مىترسند، من يك هديهاى مىدانم براى كشور خودمان، براى اينكه محاصره اقتصادى معنيش اين است كه مايحتاج ما را به ما نمىدهند، وقتى كه مايحتاج را به ما ندادند خودمان مىرويم دنبالش. ممكن است يك ده سالى زحمت بكشيم، ده سالى گرفتارى داشته باشيم، اما نتيجه آخرش اين است كه بعد از ده سال خودمان هستيم. ديگر احتياج به اينكه دست دراز كنيم طرف اين مؤسسه يا آن مؤسسه يا آن كشور و اين كشور، محتاج به اين نيستيم. اشكال مطلب همين است كه در رژيم سابق جورى عمل كرده بودند و طورى ما را و جوانهاى ما را تربيت كرده بودند كه خودشان را تهى مىديدند از همه چيز و مىگفتند مصرف كنندهايم و اين را يك چيز مىدانستند و حتى تعبير بعضىها اين بود كه خوب چه عيبى دارد ديگران نو كر ما هستند، براى ما مىآورند ما هم مصرف مىكنيم. غافل از اينكه خير، ارباب شما هستند و همه چيز شما را مىبرند با اين صورت كه مىخواهيم به شما چيزى بدهيم.
يك مملكت اگر بخواهد مستقل بشود، چاره ندارد جز اينكه اين تفكر اينكه ما بايد از خارج چيز وارد بكنيم، از كلهاش بيرون كند
مهم اين است كه ما بفهميم كه ديگران به ما چيزى نمىدهند ما خودمان بايد تهيه كنيم. اگر اين كشاورزها اين معنى را حاليشان بشود، باورشان بشود كه خارج به ما چيزى نمىدهند، خود كشاورزها كار را انجام مىدهند، خود ملت انجام مىدهند. از قرارى كه شنيدم در چين يك وقتى در پشت بامهايشان هم گندم مىكاشتند، علاوه بر زمينهايشان توى حياطشان در پشت بام هم گندم مىكاشتند. يك مملكت اگر بخواهد خودش روى پاى خودش بايستد، مستقل بشود در همه ابعاد، چاره ندارد جز اينكه، اين تفكر اينكه ما بايد از خارج چيز وارد بكنيم، از كلهاش بيرون كند. مغزش توجه به اين بكند كه ما از خارج نبايد وارد بكنيم، اگر يك چيزى نداريم، از خارج برايمان نمىآورند، آن چيز و آن لباس و فلان كار را انجام نمىدهيم تا خودمان به دست خودمان درست كنيم. اگر يك وقت ديديم كه ما اگر چنانچه يك كارخانهاى را نمىتوانيم راه بيندازيم، اتكال به اين نكنيم كه برويم از خارج بياوريم، خودمان دنبالش برويم تا كار انجام بگيرد و انجام مىگيرد. مغزهاى اروپا با مغزهاى ايران فرقى ندارند جز اين معنى كه آنها آنطورى تربيت شدند و خودشان را آنجورى درست كردند و ماها را اينطورى تربيت كردند و ما را يك موجودات مهملى به بار آوردند. خوب تا كجا ما بايد اين تحمل را بكنيم كه ما يك موجودات مهملى هستيم و بايد از اربابها يك چيزى پيش ما برسد و حتى نان و گوشتمان را آنها بدهند، اداراتمان را آنها درست كنند، ارتشمان را آنها. اين بايد يك آخرى داشته باشد، نمىشود كه هميشه انسان انگل باشد به غير. و عمده اين است كه ما باور كنيم كه خودمان مىتوانيم. اول هر چيزى اين باور است كه ما مىتوانيم اين كار را انجام بدهيم. وقتى اين باور آمد، اراده مىكنيم. وقتى اين اراده در يك ملتى پيدا شد، همه به كار وا مىايستند، دنبال كار مىروند. در هر صورت اين باور را بايد از گوش و مغز خودمان بيرون كنيم و كسانى كه گوينده هستند، كسانى كه نويسنده هستند و فرض كنيد در ادارات هستند و اطلاعاتى دارند، اين مطلب را به مردم باور بياورند،
صحيفه نور ج 14 صفحه 79
همانطورى كه آنها با تبليغات خودشان در طول چند سال تقريباً اين مطلب را در شرق بوجود آوردند كه ما تا طرف روسيه نرويم كار را نمىتوانيم انجام بدهيم. اين يك باورى بوده است كه نويسندهها و گويندگان آنوقت و همه آنها در تعقيب اين بودند. يك عدهاى با اينكه حسن نيت داشتند، عقيدهشان اين بود كه بايد اينطور بشود. حالا هم خيلىها عقيدهشان اين است كه ما بايد يك پيوندى داشته باشيم، با اينكه حسن نيت دارند. يك عدهاى هم وابسته بودند كه از آنها، اجير بودند براى اينكه اين مسأله را به آن دامن بزنند. حالا كه يك مملكتى شده است كه آن چيزى را كه امكان نداشت و كسى در نظر نداشت و هيچ كس احتمالش را نمىداد كه آمريكا را كه داراى همه چيز است، داراى قدرت اول دنياست تقريباً، يك ملت كوچكى كه آنهمه تبليغات كردند و آنهمه وابستگى داشتند بايستد و آمريكا را بيرونش كند و اين مسألهاى بود كه به نظر خيلىها امكانش نبود. من برنخوردم به شخصى كه بگويد كه، نه مىشود، يا ساكت بود يا مىگفت نمىشود. خوب ديدند كه وقتى ملت خواست، شد.
يك ملت وقتى يك چيزى را بخواهد اين خواهد شد. اينها الان درصدد اين هستند كه آن مسأله را باز پيش بياورند، مسأله اينكه ما خودمان نمىتوانيم، ما خودمان متخصص نيستيم، ما خودمان تحصيلاتمان ناقص است، اين مسأله را پيش بياورند. آن ممالكى كه توانستند مثل ژاپن، ژاپن خوب اول چيزى نبود، كوشش كردند تا اينكه حالا با آمريكا مقابله مىكند، بسيار از چيزهاى او در آمريكا به فروش مىرسد. خوب يك امر نشدنى را، شدنى كردند. يا هندوستان كه الان پيش رفته است براى اين است كه اين فكر را در خودش پيش آورده است كه ما نبايد وابسته باشيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 80
تاريخ: 27/11/59
بيانات امام خمينى در ديدار با اقشار مختلف مردم
هجوم عوامل ضد انقلاب از راه قلم، زبان و شيوههاى نظامى
بسم الله الرحمن الرحيم
چون گروههاى مختلفى اينجا آمدهاند و با اين جاى تنگ در فشار هستند من به طور كلى از همه آنها تشكر مىكنم و معذرت مىخواهم از اينكه جاى ما تنگ است و مهمانان عزيز ما زيادند و در زحمت. و از اينكه نمى توانم تمام گروهها را اسم ببرم ممكن است بعضىها را فراموش كنم از اين جهت من تمام گروههائى كه اينجا آمدهاند، ازشان تشكر مىكنم و از خداوند تعالى سعادت و سلامت همه را تقاضا مىكنم، و چند كلمه هم راجع به مسائل روز عرض مىكنم. شما مىدانيد كه از طرق مختلفه از اول پيروزى انقلاب به اين انقلاب، يا هجوم نظامى و بدتر از او هجوم قلم و زبان شده است و حالا هم ادامه دارد و بعدها هم ممكن است ادامه داشته باشد. حالا از امورى كه تبليغ مىكنند و بين قشرهاى مختلف پخش مىكنند اين است كه اين انقلاب كارى نكرده است و اين جمهورى اسلامى هم مثل رژيم شاهنشاهى است يك اسمى عوض كرده است. من امروز مىخواهم كه راجع به نظام جمهورى اسلامى و متصديان اين جمهورى اسلامى يك چند كلمهاى عرض كنم. ببينيم كه اين مثل نظام سابق است و يا بدتر از نظام سابق، كه بعضى نويسندگان آرزوى برگشتن او را مىكنند. من نمىخواهم با اين صحبتى كه مىكنم اشخاص را يا ارگانها را تطهير كنم به طور مطلق و من هم مثل همه، مثل خود متصديان امور، اين اعتقاد را داريم كه كمبودهائى هست و در اطراف كشور هم راجع به امورى كه اجرا مىشود، چيزهائى كه بر خلاف دستور اسلام و جمهورى اسلامى است اجرا مىشود، اين را انكار ندارند و نداريم لكن راجع به اينكه اين جمهورى اسلامى لفظى است و واقعيت ندارد و نظام شاهنشاهى است اين هم، يا بعضى مىگويند بدتر از نظام شاهنشاهى است. من راجع به اصل نظام و متصديان اين نظام مختصراً چند كلمه عرض مىكنم. اينهائى كه مىگويند كه جمهورى اسلامى هم همان نظام شاهنشاهى است لكن با يك لفظى، يك لفظى را برداشتند روى نظام شاهنشاهى گذاشتند و اسمش را گذاشتند جمهورى اسلامى، محتوا هم همان نظام شاهنشاهى است من در عين حالى كه نمىخواهم از هيچ كس به طور مطلق يك تائيدى بكنم، من مىخواهم يك مقايسهاى بكنم، نظام شاهنشاهى را با اين نظام يك مقايسه بكنم و بين كسانى كه در اين نظام متصدى امور هستند و در نظام شاهنشاهى يك مقايسه بكنم، ببينم كه اين حرفى كه مىزنند صحيح است يا اين حرف هم، همان
صحيفه نور ج 14 صفحه 81
اشخاصى كه از نظام شاهنشاهى هستند و آن بهرههائى كه در نظام شاهنشاهى مىبردند اينجا ديگر امكان ندارد، مى زنند.
در نظام شاهنشاهى در رأس آقاى آريامهر بودند و بستگان آقاى آريامهر، آن روز شاه معدوم بود و بستگانش. امروز، آقاى بنىصدر را ما با او مقايسه مىكنيم براى اينكه بالاترين چيزهائى كه در جمهورى هست، مقامى كه در جمهورى هست، رياست جمهورى است، ما مقايسه مىكنيم بين اين دو آدم و عائله اين دو آدم ببينيم كه اين همان نظام شاهنشاهى است يا نه، اين كه در رأس است با او فرق دارد در عين حالى كه من نمىخواهم بگويم به طور مطلق مطلب درست است، اينكه من مىگويم يعنى اينها به طور مطلق دلخواه هستند لكن مىخواهم اندازه بىانصافى اينهايى كه اين حرف را مىزنند با مقايسه بين همه متصدىها در اين زمان و همه متصدىها در زمان رژيم پهلوى. زندگىهائى كه آنها داشتند و استفادههائى كه آنها، استفادههاى ماديى كه آنها داشتند و از طريق درآمدهاى اين كشور در بانكهاى خارجى آنقدر مبالغ ريختند و زندگى شان را در اينجا و پاركهاى عظيم و املاك عظيم و دستگاههاى طاغوتى بزرگ آن طرف، زندگى ساده رئيس جمهور هم اين طرف، اينها شبيه به هم هستند؟! ما يك اعليحضرت قدر قدرت را، ملت ما يك اعليحضرت قدر قدرت را كه بر تمام جمعيت اين كشور حكومت طاغوتى مىكرد و درآمدهاى اين كشور را خود و وابستگان خود مىبردند و يك تتمه هم به خارج مىدادند و نفت ما را به آنطور به خارج دادند و براى ما چيزى در مقابل آن حاصل نشد آيا ما، ملت ما يك اعليحضرت همايونى آريامهر را برداشته و يك اعليحضرت همايونى رئيس جمهور گذاشته است؟! دستگاه اين با دستگاه او مثل هم است؟! چپاولگر است اين آدم هم مثل اينكه آنها چپاولگر بودند؟! عائله ايشان هم مثل عائله آنها هست و زندگى مىكنند؟! شما و ما آن مقدارى كه با كمى اطلاع از آنها مطلع هستيم و شما هم قصرهاى آنها را در تهران ديدهايد و در جاهاى ديگر هم هست و درخارج هم بوده، حتى در طول يك سال چند ساعت كه آن اعليحضرت قدر قدرت مىخواستند در يك شهرستانى بروند برايشان يك دستگاههاى عظيم با پول همين ملت درست كردند كه آقا مىخواهند چند ساعت در سال تشريف ببرند در آنجا. حالا آقاى بنى صدر هم همانطور است در هر شهرى دستگاههاى عظيمى از پول ملت درست كرده كه اگر دو ساعت بخواهد آنجا برود، برود در آن دستگاهها. و آيا خانه دارد اين آقا جز يك خانهاى كه شنيدهام از پدرش دارد؟! عائله ايشان آنجور عائله است؟! مثل اشرف پهلوى هم در عائله ايشان هست؟! مثل فرح هم در عائله ايشان هست؟! مثل شمس پهلوى هم در عائله ايشان هست؟! مثل برادرهاى آن آدم هم اينجا همانطور هستند و دارند سلطنت مىكنند و من و شما بىاطلاع هستيم از اين سلطنت؟! اينهائى كه مىگويند كه همان شاهنشاهى است و ما اسمش را عوض كردهايم حالا محتواى جمهورى اسلامى همان محتواى شاهنشاهى است، خوب اين يك نفر از اشخاصى كه در رأس واقع است آيا زندگيش را نمىبينند اينها، الان نمىبينند كه زندگيش را وقف اين كرده است كه برود براى اين ملت خدمت بكند و آنها يك روز اين كار را نگردهاند، اين راجع به جمهور. يك ارگان ديگرى كه در آن نظام بوده است و در اين نظام هيات
صحيفه نور ج 14 صفحه 82
وزرا و نخست وزير. آيا محتواى اين جمهورى اسلامى همان محتواى نظام شاهنشاهى است و اين يك نظام شاهنشاهى است با اسم عوضى؟! و آيا آقاى رجائى مثل ازهارى است، مثل بختيار است، مثل شريف امامى است كه اين ملت را به مسلسل بستند و آنهمه جنايات كردند؟! حالا هم آقاى رجائى يك دستگاهى دارد و دارد شلوغكارى مىكند و اين ملت را دارد قتل عام مىكند و ماها مطلع نيستيم و اين نويسندههاى بى انصاف مطلع هستند؟! آيا زندگى آقاى رجائى و ساير وزرا از قبيل وزير كشور و ديگران نظير زندگى ازهارىها و شريف امامىها و بختيارهاست؟! و جنايات آنها را هم ايشان دارد انجام مىدهد با اسم جمهورى اسلامى، اينطور است مطلب؟! ملت ما آقاى رجائى را اينطور شناختهاند؟! اينهائى كه مىگويند فرقى نكرده، آقاى رجائى را هم مثل بختيار مىدانند كه حتى آن آنى هم كه مىخواست فرار كند، دستور قتل عام داد و يا مثل ازهارى مىدانند و يا مثل امثال اينها؟! فقط اسم عوض شده لكن محتوا، آقاى رجائى همان شريف امامى است و همان كارها را مىكند يا به مردم تعميه كرديم و اسم نخست وزير جمهورى اسلامى رويش گذاشتيم لكن اين همان نخست وزيرهاى زمان سابق است با اسم عوضى، مسأله اينطورى است؟! شما برويد زندگى همين آقاى نخست وزير و همان وزرائى كه در خدمت هستند و مشغول زحمت هستند براى ملت، برويد زندگىهاى آنها را ببينيد و برويد زندگى هائى كه آنها داشتند سابق ببينيد، اعمال اينها را بيبنيد و اعمال آنهائى كه سابق متصدى امر بودند ببينيد. ببينيد كه جمهورى اسلامى همان رژيم شاهنشاهى است يا نه، اين جهتش هم با آن بين زمين و آسمان فرق دارد اگر هم اشكالى دارند، و اشكالى مردم به اينها دارند، آن اشكال نيست كه شما داريد چپاول مىكنيد مردم را، قتل عام مىكنيد. مىگويند مثلاً نتوانستيد خيلى كار انجام بدهيد، نتوانستيد اين گرفتاريى كه در ظرف پنجاه و چند سال براى اين ملت پيش آمده است شما بايد در ظرف چند روز نتوانستيد اين كار را بكنيد يعنى شما نتوانستهايد معجزه بكنيد، آقاى رجائى و ما هم قائل نيستيم كه دولت حالا يك دولت معجزهآفرين باشد لكن خوب خدمتش را داريد مىبينيد، زحمات اينها را هم داريد مىبينيد، وضع زندگىشان و سادگى زندگىشان و اينها را هم داريد مىبينيد. پس اين هم كه با آن حرفى كه اين آقايان توى خانههايشان نشستهاند و مىنويسند با آن فرق دارد. مىآئيم سراغ مجلس مجلس هم يكى از چيزهائى است كه در جمهورى اسلامى هست و در نظام شاهنشاهى مشروطه به اصطلاح هم بوده مجلس سابق را شما يك مقداريش را ديدهايد و من هم خيلىاش را ديدهام. آيا مجلس سابق و روساى مجلس سابق مثل مجلس حالاست؟! و مثل رئيس مجلس حالاست؟! آيا وضع مجلس و وضع افرادى كه در مجلس هستند و شخصيتهاى مردمى كه الان در مجلس هست و شخصيتهاى طاغوتى كه در مجلس سابق بود يك طور است و ما همان طاغوتها را، ملت ايران همان طاغوتها را رأى به آنها دادهاند و آوردهاند به يك مقامى رساندهاند و آنها هم مشغول همان كارهائى هستند و جعل همان قوانينى هستند كه در زمان شاه سابق بود، مجلس جمهورى اسلامى عين مجلس رژيم شاهنشاهى است با عوض كردن يك كلمه، به جاى اينكه بگويند مجلس شوراى ملى شاهنشاهى آريامهرى، ما اسمش را گذاشتهايم مجلس شوراى اسلامى، از جمهورى
صحيفه نور ج 14 صفحه 83
اسلامى، مطلب اينطورى است در نظر ملت؟! يا اين كسى كه قلمش را دست گرفته و آن كنار نشسته و چون ضرر برده است از جمهورى اسلامى، مىخواهد همان سلطنت شاهنشاهى باشد يا شبيه آن تا بتواند اين هم استفادههائى كه آنها مىكردند و رفقاى آن عصرش مىكردند حالا بكنند. ملت ما همهشان جمع شدهاند با هم، شاهنشاهى را از بين بردند و يك رژيم شاهنشاهى ديگر درست كردند؟!
اين اهانت به يك ملت نيست كه بگويند كه همهتان خوب اين كه با آراء ملت چه شده است، رئيس جمهورش با آراء ملت شده است و مجلس شورايش هم به آرا ملت شده است و وزرائش هم به واسطه با آراء ملت شده است. آيا ملت ما همه سرشان همين درد مىكرد كه يك جوانهائى را بدهند و يك معلولين و مجروحين را به جا بگذارند و يك رژيم شاهنشاهى را به يك رژيم شاهنشاهى تبديل كنند؟! آيا ملت ما اينطور هستند كه خودشان با دست خودشان جوانهايشان را، خونشان را بدهند و رژيم شاهنشاهى را با يك اسم ديگرى بر پا كنند؟! مسأله اينطورى است كه اين آقايان مىنشينند و كاغذ و قلم را ضايع مىكنند و خودشان را هم مفتضح مىكنند؟! آيا رئيس مجلس امروز ما مثل روساى مجلس سابق است؟ حتى آن روساى مجلسى كه خيلى هم به قول خودشان ملى بودند لكن از اشراف بودند و از طبقاتى بودند كه داراى زندگىهاى كذا و كذا و نوكرها و اوضاع طاغوتى عظيم، آيا مسأله اينطورى است كه اينها مىگويند؟!
يك چيز ديگرى هم قوه قضائى است. آيا شوراى قضائى اين عصر، زمان جمهورى اسلامى و رئيس دادگاه، روساى دادگاهها و رئيس ديگر از ارگانهاى قضائى همانطور هستند كه در رژيم شاهنشاهى بود؟! آيا آقاى دكتر بهشتى هم و آقاى موسوى اردبيلى هم همانها، قاضىهائى هستند كه در آنوقت بودند؟! آيا وضع قضاوت را در آن وقت اطلاع ندارند مردم؟! آيا قاضىهايى كه در آن وقت بودند البته يك قشرشان كه الان هم در كار هستند اينها خوب بودند لكن آن تصفيه شدهها را مقايسه بكنيد با اينهائى كه الان هستند، اين آقاى موسوى اردبيلى را كه چند روز پيش از اين نماز جمعه آنطور را خواند و آنطور براى ملت دلسوزى كرد، مثل همان رؤساى دادستانى هستند كه سابق بودند؟! و اين مردم كه آمدند اقتداى به ايشان كردند و به آنها اقتدا نمىكردند مردم مىخواستند دنيا را بازى بدهند يا خودشان بازى بخورند؟! يك طاغوتى را برداشتند و يك طاغوت ديگر گذاشتند؟! يك قاضى به ناحق را برداشتند و يك قاضى به ناحق جايش گذاشتند؟! يك رئيس ديوانعالى را برداشتند و يك رئيس ديوانعالى طاغوتى ديگرى گذاشتند به جايش، اينها همانها هستند؟! كارهايشان هم همان است؟! زندگىهايشان هم مثل همانهاست؟! خوب اينها، بايد بررسى بكند ملت، ببيند كه مسأله اينطورى است و اين ملت مىخواهد مردم دنيا را بازى بدهد يا مىخواهد يك قشرش يك قشر ديگر را بازى بدهد؟! اينها بايد بررسى بشود تا بفهميم كه همان حرفى است كه مىگويند كه يك رژيم طاغوتى را برداشتيد يك رژيم طاغوتى ديگرى هم جايش گذاشتيد؟! اين هم راجع به قضات كه من نمىخواهم بگويم كه قضات سابق چه اشخاصى بودند و از چه صنف مردمى بودند، اين را من نمىخواهم بگويم كه حتى كمونيست هم تويشان بود. قاضى شرع، قاضيى كه مىخواهد بر طبق موازين عمل كند كمونيست است
صحيفه نور ج 14 صفحه 84
و بدتر از آن هم تويشان بوده، حالا هم اينطور است؟! شوراى قضائى ما الان مثل قضات آنوقت هستند و دادگاههاى ما، دادگاههاى قضائى ما هم همانطور است؟! من باز نمىخواهم بگويم كه در تمام كشور همه قضاتى كه هستند درست هستند، هيچ همچو صحبتى نيست، من صحبتم همين است كه اينكه مىگويند تغيير اسم است و رژيم شاهنشاهى برداشته شده است و همين رژيمى هم كه هست همان رژيم شاهنشاهى است من مىخواهم بگويم كه مقايسه اين دو تا را با هم بكنيم، ببينيم كه واقعاً مسأله اينطورى است و ما ادعاى دروغى داريم مىكنيم و ملت ما هم همچو خداى نخواسته بىشعور و بىفرهنگ بودهاند كه به دست خودشان رژيم شاهنشاهى را از بين بردهاند و به دست خودشان يك رژيم شاهنشاهى ديگر آوردهاند؟! مسأله اينطور است؟! اين هم يكى از جاها هست كه البته نارسائىهاى قضائى در سرتاسر كشور هست لكن حالا مثل سابق است؟!
و يكى از امور ديگر راديو تلويزيون است، راديو تلويزيون حالا با اينكه باز تسلط به آن پيدا نشده و نتوانستهاند آنطورى كه دلخواهشان است درست بكنند مثل راديو تلويزيون زمان رضاخان و محمدرضا است؟! زمان محمدرضا كه همه وضع راديو تلويزيون را ديدهايد حالا راديو تلويزيون همان راديو تلويزيون شاهنشاهى است و ما يك اسمى عوض كرديم، برنامهها همان برنامههاى سابق و آن بساطى كه در تلويزيون بود و آن حرفهائى كه در آنجا و آن نمايشها و آن فيلمها همان فيلمها هست حالا؟! يا نه، اين با آنها فرق دارد. در عين حالى كه باز نتوانستهاند به تمام معنا اصلاح كنند لكن بين اين راديو تلويزيون با آن راديو تلويزيون آن سال كه بسيارى از شما آن را ديديد يك جور هستند؟! همان راديو تلويزيون زمان طاغوت است اينجا اسمش را عوض كردهاند؟! يا نه مسأله، اين نيست و قلمدارها منحرف هستند.
مىرويم سراغ قواى مسلحه، از ارتش شروع مىكنيم تا بيائيم سراغ اين رفقائى كه الان موجودند اينجا ارتش حالا و فرماندهان ارتش حالا مثل ارتش شاهنشاهى بود و فرماندهان هم همان، فرماندهها هستند؟! آن سپهبدها، آن سرلشگرها، آن بالا و پائينترها اينها هم همان جور هستند؟! وضع زندگىشان مثل آن سپهبدها هست؟! مثل سپهبد باتمانقليچ است حالا هم؟! منتها يك لفظى را ما تغيير دادهايم به جاى ديگرى و مردم جمع شدهاند يك باتمانقليچ را بردارند يك باتمانقليچ ديگرى جايش بگذارند با همان ترتيب با همان وضع و ارتش هم به همان نظام سابق است و با همان وضع سابق است و تغييرى هيچ نكرده، يا بين اين دو تغيير زياد شده است و اگر نقيصهاى هم باشد، خودشان مشغول هستند، دارند درست مىكنند. پس اين هم كه نه رؤساى فرماندهان ارتش مثل آن فرماندهان باشند. فرمانده ارتش حالا با فرمانده ارتش سابق زمين تا آسمان در طرز تفكر، در طرز عمل و در زندگى روزمرهاش فرق دارد. پس اين هم كه با آن يكى نشد كه يك لفظى را به جاى لفظ ديگرى.
خوب ژاندارمرى چطور؟ ژاندارمرى آنوقت آنطور بود كه رضاخان وقتى كه وارد شد در يك پادگان ژاندارمرى دست در جيبش گذاشت كه مبادا از جيب او دزدى كنند، با اينكه خودش در رأس، در رأس دزدهاست. شما هر كدام كه درك كرديد آن زمان ژاندارمرى را و مبتلا شديد به دست اينهائى
صحيفه نور ج 14 صفحه 85
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 90
تاريخ: 29/11/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهداى كشورهاى اسللامى و سرپرست بنياد شهيد
ما مايوسيم از اكثر سران مسلمين، لكن ملتها خودشان بايد در فكر اسلام باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
من امروز مواجهم با چهرههاى معصومى كه در تحت ستمكارىهاى ابرقدرتها به دست عمالشان يتيم شدهاند، آواره شدهاند، ادعاها زياد است، ادعاى اسلام همه سران كشورها دارند و ادعاى بشر دوستى و حقوق بشر همه سران كشورهاى عالم دارند. اين ادعاها تازگى ندارد، در صدر اسلام هم ادعاها زياد بود، لكن در مقام امتحان، عملها موافق با ادعاها نبود. خوارج هم ادعاى اسلام داشتند و امثال عمروعاصها هم ادعاى اسلام داشتند و امروز هم صدام ادعاى اسلام و ادعاى عرب دوستى دارد و برادرهاى خائنشان هم همين ادعا را دارند از قبيل سادات و امثال او، لكن وقتى اعمالشان را مشاهده مىكنيد و مشاهده مىكنيم، بين اعمال آنها و گفتارشان فرسنگها فاصله است. اين اسلامدوستها و طرفداران اسلام در طائف جمع شدند و به اسم اسلام در مركزى كه از آن مركز اسلام بروز كرد و آن حجاز بود، لكن چه گفتند و چه كردند. آيا اسمى از اين اطفال معصومى كه به دست صهيونيسم بىپدر شدهاند، بردند و آيا از جنوب لبنان نامى بردند؟ و آيا از ساير كشورهاى اسلامى كه در تحت فشار ابرقدرتها و بستگان آنها هستند نامى بردهاند؟ اين اسلام خواهها نمىبينند كه اسلام در تمام كشورهاى اسلامى زير چكمه ابرقدرتها و وابستگان آنها پايمال مىشود؟ آيا نمىدانستند كه در جنوب لبنان، در فلسطين و در ايران و در عراق و در ساير كشورهاى اسلامى چه مىگذرد و با مردم آنجا چه كردهاند و چه اطفال بيگناه صغير را بىپدر كردهاند و از منازل خودشان آواره كردهاند؟ آيا كنفرانس طائف اين امور را نمىدانست؟ به اسم اسلام مجتمع شدند در آن كنفرانس و از اسلام بويى در آنجا نبود و آنچه بود خرجهاى گزاف و زندگىهاى اشرافى، بدون توجه به اسلام و اهتمام به امور مسلمين. آيا نشنيدهاند اينها حديث رسول خدا را كه كسى كه صبح كند و اهتمام به امور مسلمين نداشته باشد مسلم نيست؟ ان اصبح ولم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم آيا اينها اهتمام داشتند به امور مسلمين جهان؟ اين سرانى كه در كنفرانس طائف در محلى كه، در كشورى كه رسول خدا و پيغمبر اسلام در آن كشور بود و تبليغات او در آن كشور بود، مجتمع شدند، آيا درباره اسلام چه گفتند؟ درباره مسلمين و در امور مسلمين چه اهتمامى كردند، انجام دادند؟ آيا به نص حديث شريف اينها را ما مىتوانيم جزء مسلمين محسوب داريم؟ اينها اطلاع بر كشورهاى اسلامى كه زير بار
صحيفه نور ج 14 صفحه 91
ابر قدرتها و با دست آنها و بستگان آنها آواره شدهاند، به قتل رسيدهاند و بچههاى معصوم را به جا گذاشتهاند، هيچ صحبتى كردند؟ آيا به تجاوز اسرائيل به لبنان و به فلسطين اهتمامى كردند؟ آيا به تجاوز عراق به كشور اسلامى ايران كه جرمى ندارد جز آنكه طاغوت را برداشته است و اسلام را به جاى او مىخواهد پياده كند و به جاى رژيم طاغوت، رژيم اسلامى بر پا كند، جرمى نداشتند جز اين، آيا در كنفرانس طائف از اين مسائل بحثى شد؟ يا همه ادعاست، اسلامى بودن هم ادعاست و اين ادعاى رايج بين همه سران كشورهاست. توجه به حقوق بشر هم يك ادعايى است و اين رايج بين تمام سران كشورهاى دنياست، لكن در مقام عمل چه؟ كارتر هم ادعا مىكرد كه ما حقوق بشر را احترام مىگذاريم، لكن به حقوق بشر احترام گذاشت؟ آيا شاه مخلوع در ايران به حقوق بشر احترام مىگذاشت كه آنها پشتيبانى از او كردند؟ آيا كشورهايى كه دودمان پهلوى را بر ما مسلط كردند، اين حقوق بشرىها و احترام به حقوق بشر، نمىديدند كه اينها چه كردند با اسلام و مسلمين؟ و آيا نمىدانستند كه صهيونيسم با لبنان و با فلسطين چه كرد؟ يا خودشان شريك بودند؟ همه ادعا مىكنند، و كسانى كه مسلمان باشند و اهتمام به امور مسلمين داشته باشند، كمند. ملتها خودشان بايد در فكر اسلام باشند. مأيوسيم ما از سران اكثر به اتفاق مسلمين، لكن ملتها، خودشان بايد به فكر باشند و از آنها مأيوس نيستيم. در قضيه هجوم عراق به ايران ملتها بودند كه پشتيبانى خودشان را اعلام كردند، از دولتها كم يك همچو امرى واقع شد و يا تأييد كردند از مقابله كفر با اسلام، تأييد كردند كفار بعثى را، بعث عراقى را و يا بىصدا و بىتفاوت كنار نشستند و هجوم كفر بر اسلام را نظاره كردند. اينهايند كه ادعاى اسلاميت مىكنند، نظاره كردند، بى تفاوت بودند نسبت به تجاوز اسرائيل به لبنان، به فلسطين و جنايت بسيارى كه كردند. آيا اينها اهتمام به امور مسلمين دارند و مسلمين در همه بلاد زير چكمه طرفداران دولتهاى بزرگ در فشار هستند و اينها بىتفاوت هستند؟ چطور اين ادعاها را قبول كنيم؟ آنهايى هم كه حضرت اميرالمؤمنين على عليهالسلام را در محراب عبادت كشتند مدعى اسلام بودند. آنهايى هم كه لشكركشى كردند و هجوم آوردند به لشكر اسلام در صدر اسلام و هجوم آوردند به لشكر على بن ابى طالب، آنها هم ادعاى اسلام داشتند و با اسم اسلام با اسلام جنگيدند. اينها هم ادعاى اسلام دارند و با اسم اسلام به اسلام خيانت مىكنند. صدام هم مدعى اسلام است و با اسم اسلام به كشور اسلامى هجوم آورده است و با اسم اسلام هزاران جوان ما را شهيد كرده است و قريب دو ميليون آواره و با اسم اسلام در مملكت خودش با اسلام و علماى اسلام آن مىكند كه مغول كرد با ايران. ادعاها هميشه زياد بوده است و حالا هم هست، من از همه شما اطفالى كه به واسطه جور مجرمين بىپدر شدهايد، به همه شما تسليت عرض مىكنم و ما هم شريك غم شما هستيم. ما شريك غم شما هستيم در اينكه از آقاى موسى صدر بىاطلاعيم و ما شريك غم شما ملت عراق هستيم كه آقاى صدر و خواهر عزيز ايشان را به آنطور فضاحت كشتند و شكنجه كردند و ما شريك غم همه مظلومين جهان هستيم و پشتيبان همه مظلومان جهان و بايد مظلومان جهان كه هستند، خودشان قيام كنند بر ضد مستكبرين. مستضعفين نبايد بنشينند كه دولتهايشان اين كار را بكنند، خودشان انجام بدهند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 92
خداوند انشاءالله اسلام و مسلمين را قدرت بدهد و شما برادران و خواهرانى كه از منزلهاى خودتان آواره شدهايد نصرت بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 93
تاريخ: 2/12/59
بيانات امام خمينى در جمع رئيس دفتر مردمى جنبشى خلق و هيأتى از نمايندگان مجلس و شخصيتهاى كشور ليبى
مشكل اسلام، دولتهاى اسلامى است، نه ملتها
بسم الله الرحمن الرحيم
من از تقدير و احترامات شما متشكرم. ملتهاى اسلامى و بعضى دولتهاى اسلامى همه در طريق حق هستند و ما از آنها يعنى از همه ملتهاى مسلمان و بعضى دولتهايى كه در طريق اسلام هستند تشكر مىكنيم و البته وظيفه مسلمانان است كه قيام در راه اسلام كنند و دست قدرتهايى را كه براى نابودى اسلام و برخوردارى از منابع مسلمين مشغول توطئه هستند را قطع كنند و اميدوارم خداوند تعالى اين دولت و ملتهايى را كه در مبارزه با امپرياليسم هستند پشتيبانى كند تا اين مطلب حق به ثمر برسد.
از مشكلات مسلمانان قضيه دولتهاست، دولتهايى كه گمارده شدهاند بر سر ملتها، و به نفع دولتهاى بزرگ فعاليت مىكنند. مشكل اسلام دولتهاى اسلامى است، نه ملتها. اين ملتهاى اسلامى هستند كه بايد براى قطع دست اجانب به كمك دولتشان اقدام و قيام كنند. معالاسف بعضى از دولتها بر ضد مصالح كشور و ملت خود براى كسب قدرت قيام مىكنند، چون مىخواهند به قدرت برسند، و خود را در صف جنايتكاران بينالمللى، دولتهاى متعهد و ملتها را در فشار بگذارند و اين از مصيبتهايى است كه بر ملتهاى اسلامى مىگذرد و بايد خود دولتها و ملتهايى كه بيدارند، از مصائب با خبر و با مسلمين متعهد، همفكر و ملتها را بيدار و دولتهاى ديگر را بيدار كنند كه از توطئه بر عليه ما و از مخالفت با مصالح دولتهاى اسلامى و ملتها دست بردارند تا بتوانند دست قدرتها را از سر خود بردارند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 101
تاريخ: 5/12/59
پيام امام خمينى به آيت الله خوانسارى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيتالله آقاى خوانسارى دامت بركاته امروز مسموع شد كه به حضرتعالى مصيبت بزرگ واقع شده است. اين واقعه اسفناك موجب تأثر گرديد. از خداوند تعالى براى آن مرحوم رحمت و مغفرت و براى حضرتعالى و بازماندگان آن محترم صبر جميل و اجر جزيل خواهانم و سلامت و سعادت حضرتعالى را خواستارم و اميد دعاى خير براى حسن عاقبت دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 94
تاريخ: 4/12/59
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين اداره سياسى - ايدئولوژيك شهربانىهاى سراسر كشور و نمايندگان كلانترىهاى تهران
همه متعهد براى اسلام هستيد و كلمه افتراق بين شماها طرح شيطانى قدرتهاى بزرگ است
بسم الله الرحمن الرحيم
من امروز يك كلمه با شما آقايان و عزيزان كه از قرار مذكور از اطراف كشور آمدهايد و رؤساى كلانترى و رئيس شهربانى يك كلمه عرض مىكنم و بعد براى مسائلى كه بايد همه در آن شركت داشته باشند بعض مطالب عرض مىكنم. شما مىدانيد كه وضع شما و تمام عزيزانى كه در سرتاسر كشور براى نظم شهرها مشغول فعاليت هستند، با زمان طاغوت فرق دارد. آن روز ملت به شهربانى نظر ديگر داشت و امروز نظر مساعد، نظر برادرى، نظر دوستى و پشتيبانى از شما ملت مىكند. شما امروز قواى انتظامى مملكت اسلامى هستيد و رهبر همه شما و همه ما وجود مبارك بقيةالله است و بايد ماها و شماها طورى رفتار كنيم كه رضايت آن بزرگوار را كه رضايت خداست به دست بياوريم. شما در سرتاسر كشور، با تعهد بايد از داخل شهرها، را حفظ كنيد و امروز با شما ملت هم موافق هستند و پشتيبان شما هستند و شما بايد با پشتيبانى ملت مىتوانيد كه اين شرارتهائى كه گاهى در سطح شهرها مىشود، جلويش را بگيريد با نصيحت والا با قدرت. كسانى كه بخواهند اختلال كنند در هر امرى از امور، چه در سخنرانىهائى كه از طرف شخصيتها مىشود و چه در اجتماعات مطابق قانونى كه با اجازه وزير كشور اجتماعات حاصل مىشود، بايد شماها مواظب باشيد و سپاه پاسداران هم كه در شهرها هستند با شما هماهنگ باشند براى جلوگيرى از اينكه در اين اجتماعات يك دسته اشرار بخواهند وارد نشوند و بخواهند درگيرى ايجاد كنند و همينطور در خيابانها يك دستهاى از اشرار بخواهند درگيرى ايجاد كنند و ناراحتى براى مردم. به حسب قاعده و قانون شما وظيفه داريد و سپاه پاسدارها هم كه در شهرها هستند وظيفه دارند كه با شما كمك كنند و مردم هم از شما پشتيبانى كنند كه اينطور شرارتها و اينطور درگيرىهائى كه موجب تشتت قوا مىشود، موجب ضعف قوا مىشود و با يك برنامهاى مشغول هستند براى شرارت، انجام نگيرد. با قدرت، قوه و با پشتيبانى همه مردم از اينطور امور بايد جلوگيرى بشود تا در يك سطح آرامى مردم مشغول به كارهايشان باشند. و بعضى از اين اشرار كه مشغول ترور هستند يا مشغول انفجار بعضى جاها هستند بايد اطلاعات حاصل بشود و
صحيفه نور ج 14 صفحه 95
پيگيرى بشود و اينها معرفى بشوند به دادگاهها و دادگاهها آنها را مجازات كند به آن مجازاتى كه اسلام براى آنها تعيين كرده است و آن مجازات سختى است. برادران من! شما امروز برادر هستيد با اهالى مملكت و كشور شما در معرض اين است كه كفار و اشرار بخواهند كه اين جمهورى اسلامى را به هم بزنند با اينكه انشاءالله نمىتوانند، لكن بايد شماها در داخل شهرها و ژاندارمرى، در بين شهرها و ارتش، در سراسر مرزها با كمال توجه مراقب باشند، مراقب اشرار داخلى و مراقب اشرار خارجى. كشور مال همه شماها هست و امروز روزى نيست كه هر طايفهاى مثلاً شهربانى براى خودش مستقلاً در مقابل ژاندارمرى بايستد، ژاندارمرى در مقابل شهربانى، ارتش در مقابل هر دو و هر دو در مقابل اينها و پاسداران و ساير قشرهاى مسلح در برابر اينها. امروز روزى است كه يك مقصد در كار است و اين مقصد همه شماست، يك مطلوب در كار است و آن مطلوب همه شماها هست و او حفظ جمهورى اسلامى كه، حفظ اسلام است و حفظ كشور اسلامى و در يك همچو موقعيتى مقابله بعض گروهها با بعض گروهها خصوصاً گروههاى مسلح، نظامى و انتظامى موجب فساد بزرگ مىشود و موجب اين مىشود كه خداى نخواسته انسجام از بين برود و با رفتن انسجام حتماً آسيب خواهد واقع شد. شما همه موظفيد كه با هم و با ساير قواى مسلح همدم باشيد، هم نفس باشيد خصوصاً در اين موقع استثنايى كه همه ماها و همه شماها و همه افراد كشور موظفند كه با هماهنگى جلو اجانب را و آنهائى كه مىخواهند باز آن مسائل سابق را پيش بياورند و كشور ما را برسانند به آن حال اول خداى نخواسته و همه چيز ما را از بين ببرند و شما بايد بدانيد كه اگر خداى نخواسته اين جمهورى اسلامى شكست بخورد، شكست براى همه مسلمين در همه اعصار است. اگر امروز جمهورى اسلامى مقاصد خودش را پيش برد، دست قدرتهاى بزرگ را از كشور خودش تا ابد قطع كرد و اين تفالههائى كه مانده است از رژيم سابق آنها را به قبرستان فرستاد و جمهورى اسلامى را آنطورى كه خداى تبارك و تعالى امر و مقرر فرموده است مستقر كرد، اين معنا موجب اين مىشود كه كشورهاى اسلامى و خصوصاً كشور شما بيمه بشود و هيچ كسى نتواند آسيب برساند و اين امر در سايه اتحاد همه قواست. همه قواى مسلح بايد با هم متحد باشند، نبايد هر قوهاى گمان كند كه من خودم عليحده هستم. امروز همه ما در اين موقع استثنايى بايد يگ گروه را به حسب واقع تشكيل بدهيم و آن گروه ضربت در مقابل ابرقدرتها. و من اميدوارم كه شماها موفق باشيد به اينكه هر مقدارى تان كه در داخل شهرها هست، در داخل شهرها نظام را و انتظام را به طور كامل ايجاد كنيد، با قدرت كامل جلوگيرى كنيد از نابسامانىها و از شرارتها و هر كدام شما كه در جبههها هستند كه در اين موقع استثنائى بايد هم، همه قوا در جبههها باشند، آن مقدارى كه مىشود باشند، آنها هم در آنجا هماهنگ باشند تا اينكه انشاءالله به پيروزى برسيم، به پيروزى نهائى كه سعادت همه ملت است در دنيا و در آخرت و آن چيزى كه من براى همه قواى مسلحه بايد عرض كنم همين معناست منتها نسبت به همه است. ما نبايد در مرزها كه مشغول هستيم و دوستان ما، عزيزان ما در آنجا دارند فداكارىكنند اين مسأله اصلش طرح بشود كه من سپاهى هستم و آن ژاندارمرى هست و آن ارتشى هست و آن پاسبان هست، طرح اين مسأله اصلا در
صحيفه نور ج 14 صفحه 96
يك همچو موقع استثنايى يك طرح باطل است و از قرارى كه من شنيدهام، از همين ستون پنجم اشخاصى هستند كه وارد مىشوند در مرزها و در بين افرادى كه در آنجا هستند، گروههايى كه در آنجا هستند هر طايفهاى را از طايفه ديگر مىخواهند جدا كنند، سپاه پاسداران را مىخواهند از ساير قوا جدا كنند، در بين آنها مىروند يك حرفهائى مىزنند از ارتش و ارتش را مىخواهند از اينها جدا كنند، در بين ارتش مىروند يك صحبتهايى مىكنند به ضد سپاه پاسداران، در صورتى كه سپاه پاسداران و ارتش و ژاندارمرى و شهربانى و همه با هم هستند و بايد اعتنا نكنند به اين دسيسههائى كه مشغول هستند براى به هم زدن اوضاع. اگر امروز در مرزهايى كه عزيزان ما مشغول فداكارى بشوند يك همچو مسائلى در آنجا طرح بشود كه مثلاً پاسدارها چه مىكنند و اين مخالف با نظم ارتش است و به اينها بگويند ارتش چه خيالى دارد، و اينها را بخواهند مقابل هم قرار بدهند، بدانيد كه اين ضربهاى است كه اجانب به ما مىخواهند بزنند با دستهائى كه در داخل دارند و دستهائى كه در خارج دارند. جوانهاى عزيز ما كه مشغول فداكارى هستيد و همه متعهد و فداكار براى اسلام هستيد! بدانيد كه كلمه افتراق بين شماها، بين قواى مسلحه و مقابل قرار دادن اين قوه با آن قوه، اين همان طرح شيطانى قدرتهاى بزرگ است كه در داخل به دست اشخاص فاسد كه مع الاسف نفوذ دارند در بسيارى از جاها، دارد انجام مىگيرد و اين طرح اگر انجام بگيرد، نه شما خداى نخواسته باقى خواهيد ماند و نه پاسدار و نه كشور. توجه بكنيد به اينكه اعتنا نكنيد به مسائل و از امورى كه من براى همه قواى مسلح لازم مىدانم عدم دخالت در امور سياسى است. شماها يك مردم صحيح، يك مردم صادق و صاف دل هستيد و بعضى از سياسيونى كه نفوذ پيدا كردند از طرف اجانب در بعضى از جاها، اينها يك مردم شيطانى هستند و مىخواهند با همان مسائل شما را وارد كنند در سياستهاى شيطانى و افتراق بين شما بيندازند. شما خودتان را از اين امور كنار بكشيد و ابداً گروه گرايى نكنيد، شما همه لشكر امام زمان هستيد و همه گروه واحد و اين گروه واحد جند خدا، لشكر امام زمان، ابداً اعتنا به مسائلى كه طرح مىشود در آنجا نكنيد. اگر چنانچه شماها همه با هم متحد بشويد و هماهنگ و همه قوا با هم هماهنگ بشود و همين طور اسلحهها در اختيار همه قواها قرار داده بشود و همه با هم جنگ بكنيد، در ارتش و ساير قوا اختلاف نباشد، پيروزى شما نزديك است.
چماق زبان و چماق قلم بالاترين چماق هاست
و يك كلمه هم با كسانى كه قلم دستشان است و زبان در اختيارشان و آن اين است كه شما همه و همه ملت مىدانند كه همه ما بايد كوشش كنيم در اينكه وحدت ايجاد كنيم، در اينكه هماهنگى بين جناحها و گروهها ايجاد كنيم و من بايد عرض كنم كه بعضى از زبانها از چماق بدتر است. چماقكشى و چماق بازى از بدترين چيزهائى است كه در آخر سلطنت محمدرضا درست شد از باب اينكه ضعيف شده بود مىخواست با چماق خودش را تقويت كند و بعد از انقلاب و در بين انقلاب باز همين چماقها حتى در حوزه علميه قم هم به كار رفت و خيابانها را، شيشهها را شكستند و خيال كردند با چماق
صحيفه نور ج 14 صفحه 97
مىشود يك چيزى پيدا كرد. و حالا هم همين مسأله هست، لكن آن چماق زبان و چماق قلم بالاترين چماقهاست كه فسادش صدها برابر چماقهاى ديگر است. آنهائى كه مىخواهند صحبت بكنند و خصوصاً در اين چند روز زياد هم هستند، بايد توجه بكنند به اينكه قبل از اينكه مىخواهند صحبت بكنند بنشينند و با خودشان فكر بكنند ببينند كه اين زبان چماق است و مىخواهد به سر يك دسته ديگر كوبيده بشود يا اينكه اين زبان، زبان رحمت است و براى وحدت؟ اگر چنانچه مالك نفس خودشان هستند و اين امر مهم را كه مالكيت شخص بر نفس خودش است و حضرت موسى سلامالله عليه يك همچو ادعائى كرد و او بحق بود كه به خداى تبارك و تعالى عرض كرد كه من مالك هيچ كس نيستم الامالك خودم و برادرم. اين يك ادعاى بزرگ است كه شايسته پيغمبران است. ماها مالك خودمان نيستيم، مالك برادرهايمان هم نيستيم، مالك فرزندانمان هم نيستيم، مالك دوستانمان هم نيستيم، عمده مالكيت خودش است از خودش كه انسان وقتى كه مىخواهد صحبت بكند زبان مملوك او باشد و او سلطنت بر زبان خودش داشته باشد نه اينكه شيطان بر نفس او و بر زبان او تسلط پيدا بكند و حرفها و چماقها و اسلحههائى باشد كه از اسلحه صدام برندهتر است.
كمال بزرگ انسان اين است كه حق را براى حق بخواهد
بايد اشخاصى كه مىخواهند صحبت كنند، ببينند كه آيا حق را مىخواهند براى حق؟ بزرگتر چيزى كه انسان اگر آن را داشته باشد كمال بزرگ دارد اين است كه حق را براى حق بخواهد، از حق خوشش بيايد براى اينكه حق است و از باطل متنفر باشد براى اينكه باطل است. اگر حق از دست دشمنش هم اجرا شد، اين مالكيت داشته باشد براى نفس خودش كه آن حق را تعريف كند و اگر باطل از فرزندش يا دوستانش وجود پيدا كرد، اين مالكيت را داشته باشد كه از او تنفر داشته باشد و اظهار تنفر كند. كسانى كه حق را براى حق مىخواهند، اندكند و بسيار اندك، كسانى كه باطل را براى باطل بودنش بغض بر آن دارند و تنفر از آن دارند، اندكند و بسيار اندك. انسان خودش هم مىتواند بفهمد كه چكاره است. انسان بايد يك كسى كه دشمن او هست پيش او برود ببيند قضاوت او نسبت به اين چه هست تا عيب خودش را بتواند بفهمد. انسان نمىتواند از دوستان خودش تعليم بگيرد، انسان بايد از دشمنان خودش تعليم بگيرد، وقتى كه يك صحبتى مىكند ببيند دشمنها چه مىگويند و تفكر كند كه عيبها را دشمنها مىفهمند. دوستها هر چه هم شما عيب داشته باشيد و ما عيب داشته باشيم براى اينكه حق را براى حق نمىخواهند و باطل را براى اينكه باطل است دشمن ندارند، به ما مىآيند و به شما مىآيند و مىگويند كه چقدر خوب صحبت كردى و چه مقاله خوبى نوشتى، چه مقاله كوبندهاى بود اين، چطور حريف خودت را منزوى كردى، چطور حرفهاى حريف خودت را ولو هم صحيح بود باطل كردى. دوستان انسان دشمنان واقعى انسانند و دشمنان انسان دوستان واقعى انسانند. انسان بايد از كسانى كه به او خرده مىگيرند، از آنها ياد بگيرد، كسانى كه از او تعريف مىكنند، بداند كه اين زبان، زبان تعريف خصوصاً در يك امورى كه جاى انتقاد است تعريف مىكنند، اين همان زبان
صحيفه نور ج 14 صفحه 98
شيطانى است و آن هم تأييدش تأييد شيطانى است. گويندگان ما، نويسندگان ما، كسانى كه در اين موقع مىخواهند صحبتها بكنند توجه داشته باشند كه آيا مالك خودشان هستند؟ مىتوانند ادعائى را كه حضرت موسى پيغمبر بزرگ كرد آنها هم بكنند كه لا املك الا نفسى و اخى ؟ برادر او هم يك برادرى بود كه پيغمبر بود و چون پيغمبر بود كلام حضرت موسى براى او كلامى بود كه اجرا مىشد اما كسى كه به اين مقام نرسيده است بايد بگويد انى لا املك نفسى و لا اخى نگويد لا املك الا نفسى واخى . برادرهاى ما توجه داشته باشيد در گفتار شما، در نوشتههاى شما اگر چنانچهداى نخواسته يك تفرقهاى ايجاد بشود، يك سركوبى بخواهيد از دشمنان به خيال خودتان، از رقيب خودتان بكنيد و اين موجب بشود كه دلسردى براى ارتش حاصل بشود، دلسردى براى سپاه پاسداران، دلسردى براى پاسبانان و شهربانى حاصل بشود و يك قتلهائى واقع بشود به واسطه همين دلسردى، شماها شريك هستيد در آن قتل، راضى هستيد به آن قتل و در روايات هست كه اگر كسى در مشرق كشته بشود و مظلوم كشته بشود و يكى در مغرب به او راضى باشد اين هم شريك قتل او است. توجه كنيد كه قلمهاى شما شريك خنجرهائى كه از پشت به ما مىزنند نباشد، توجه كنيد كه زبانهاى شما، قلمهاى شما چماق نباشد و با همان قلم بنويسيد كه چماق بد است، توجه كنيد كه قلمهاى شما و زبانهاى شما مسلسل نباشد و به سينه اين جوانهاى ما وارد بشود و آنوقت بگوئيد كه به ما حمله شده است. شما هم حمله كرديد، فقط صدام نيست شما هم شريك خواهيد بود. قبل از اينكه به نطقها برويد و قبل از اينكه مقاله بخواهيد بنويسيد و قبل از اينكه تيترها را بخواهيد درشت بنويسيد با خودتان خلوت كنيد و ببينيد كه براى چه اين كار را مىكنيد؟ مقصد شما چه است؟ شما حق را براى حق مىخواهيد يا حق را از رقباى خودتان هم نمىپذيريد؟ باطل را براى باطل از آن متنفر هستيد يا باطل را از دوستان خودتان مىپذيريد؟ شما خودتان را امتحان كنيد، انسان يك موجود عجيب و غريبى است كه تا آخر عمر خودش نمىتواند خودش را بشناسد. انسان آن آخر عمر هم اگر بخواهد كشته بشود، به يك طور طاغوتى دلش مىخواهد كشته بشود. بعضى از اين كفار كه در صدر اسلام بودند وقتى آن قاتل مىخواسته است سرش را ببرد، گفته است به او از قرارى كه تاريخ مىگويد كه گردن من را بلند ببر كه جزء سر باشد براى اينكه مىخواهم سر من در نيزه كه مىرود از ساير سرها بلندتر باشد. اين مرض را انسان تا آخر عمرش دارد، شما گمان نكنيد كه تصفيه شدن و انسان شدن يك امرى است آسان. اگر آنطورى كه شيخ ما مىفرمود كه محال است، كه محال، و اگر به آن شدت هم نباشد مشكل است و از بزرگترين مشكلهاست براى انسان. چه بسا انسان كه خيال مىكند كه دارد كار خوب مىكند و كار بد مىكند براى آنكه آن خصيصهاى كه در او هست، حجاب است از اينكه بتواند تشخيص بدهد خوب را از بد. يك قضيه واقع مىشود اين يك قضيه وقتى كه انسان در گفتارها و نوشتهها و روزنامهها ملاحظه مىكند، همين يك امر را يك دستهاى مىكوبند و يك دستهاى ترويج مىكنند. يك مسأله در كشور واقع مىشود، اين يك مسأله را يك جمعيتى تأييد مىكنند و توصيف مىكنند و قلم به كار مىافتد كه اين كار خوبى است و يك دسته ديگر مقابل آنها مىايستند و اين امر را محكوم مىكنند
صحيفه نور ج 14 صفحه 99
و قلمها و گفتارها به راه مىافتد براى محكوم كردن او، چرا؟ براى اينكه اين كار به نفع فلان دسته بوده است و به ضرر فلان دسته، از دوستان حاصل شده است يا از رقيبان؟ اگر از دوستان حاصل شده است خوب است، هر چه مىخواهد باشد. خوبى را براى دوستان مىخواهيم، نه خوبى را براى خوبى، عدالت را براى عدالت نمىخواهيم عدالت را براى دوستان مىخواهيم. ديگرانى كه در مقابل ما ايستادهاند و ما آنها را رقيب حساب مىكنيم هر چه كار خوب از آنها صادر بشود بد نمايش مىدهيم، قلمها به كارافتد و انتقادها پيش مىآيد، وقتى همين كار از دوستان ما پيدا مىشود، هر چه مىخواهد باشد، قلمهايتان به كار مىافتد و از او تأييد مىكنيد. پس عدل را براى عدل نمىخواهيد، حق را براى حق نمىخواهيد. حق را اگر كسى براى حق بخواهد اگر چنانچه حق بر ضد خودش هم هست آن را بايد بخواهد و دوست داشته باشد و اظهار كند و باطل را اگر از خودش هم صادر شده باشد بايد مبغوض او باشد و اقرار كند. آيا اينهائى كه بنا دارند صحبت بكنند، حق را براى حق مىخواهند و باطل را براى باطل نمىخواهند؟ يا حق را براى خودشان مىخواهند و باطل هم اگر از خودشان يا دوستان خودشان صادر بشود حق جلوه مىدهند؟ و حق اگر چنانچه از رقباى خيالى خودشان حاصل بشود، آن را باطل اگر هم باشد، حق هم اگر باشد، باطل جلوه مىدهند. انسان نمىتواند به اين زودى از شر خودش كه از شر شيطان بالاتر است فارغ بشود، لكن مىتواند قلم خودش را كنار بگذارد، مىتواند زبان خودش را كنار بگذارد، مىتواند قبل از اينكه مىخواهد صحبت بكند ببيند كه روى چه مبادى صحبت مىكند، چه مبادى او را وادار كرده است به اينكه صحبت بكند. اين مسألهاى است كه عمومى است، در همه جاست. هر كارى صادر بشود از خودم، اين خوب است، ميزان من هستم - من هر كار خوبى است - هر كارى از خود من صادر بشود چون ميزان من هستم خوب است و هر كارى از رقيب من حاصل بشود بد است براى اينكه رقيب من است، هر چه هم خوب باشد، كار خوب رقيب، بد است و كار بد من، خوب است اين يك مسأله و يك بيمارى است در انسان كه معالجه او را با زحمت مىشود كرد و بايد انسان پيش اشخاصى كه مىتوانند معالجه كنند، خودش را معالجه كند، پيش اطباء روح برود و خودش را معالجه كند، قبل از اينكه دست به قلم بزند و قبل از اينكه زبان باز كند توجه به حال خودش بكند و توجه به مسائل سياسى، اجتماعى، امورى كه الان ما مبتلا به آن هستيم، ببيند كه آيا اين صحبت در سطح كشور يك تشنجى ايجاد مىكند؟ چماقها را ايجاد مىكند يا آرامش را ايجاد مىكند؟ ببيند كه اين روزنامه، اين قلم، آرامش در اين كشور كه الان لازم است ايجاد مىكند يا تشنج ايجاد مىكند؟ اگر چنانچه ايجاد كرد، اين روزنامه چماق است و آن گفتار چماق است و اگر آرامش در مردم ايجاد كرد اين رحمت است و اين مشكور است پيش خداى تبارك و تعالى.
بزرگترين معصيت امروز در كشور ما ايجاد اختلاف است
خدا را در نظر بگيريد، اى گويندگان! اى نويسندگان! اى كاركنان مملكت! اى كارمندان ادارى
صحيفه نور ج 14 صفحه 100
و غير ادارى و كشاورز و همه! خدا را در نظر بگيريد، خدا حاضر است همه جا، زبان شما در محضر خداست، چشم شما در محضر خداست و همه قواى شما در محضر خداست، در محضر خدا، خدا را معصيت نكنيد. بزرگتر معصيت امروز در كشور ما ايجاد اختلاف است، ايجاد نفاق است. بزرگترين رحمت براى ما و تكليف براى ما ايجاد آرامش است و ايجاد رفاه است. گويندگان ما، نويسندگان ما هر چند هم بسيار خوب باشند و بسيار متعهد باشند، لكن گمان نكنند كه از آن شرور باطنى پاك شدند، از آن شيطان باطن پاك شدند. توجه كنند كه شيطان باطنى انسان تا آخرهم همراه انسان هست و گاهى اين شيطان كارى مىكند كه انسان خودش را به هلاكت برساند، كه رفيقش را به هلاكت برساند. شما آن قصه را شنيدهايد كه يك نفر يك عبدى را، يك بندهاى را داشت و او را محبت كرد و بسيار محبت كرد و بسيار تربيت كرد و بعد گفت به او: من در مقابل اينهمه محبت كه به تو دارم فقط يك خواهش از تو دارم و آن اين است كه بيا بالاى پشت بام اين همسايه من كه رقيب من است، سر من را ببر. انسان يك همچو موجودى است كه حاضر است سرش را ببرد كه رقيبش از بين برود و به اصطلاح ديرينه ما اين است كه خر ديزه كه يك قسم از خرهاى فضول است خودش را به چاه مىاندازد كه به صاحبش ضرر بزند. انسان يك همچو موجودى است، انسان يك همچو موجود پيچيدهاى است، يك همچو موجودى است كه انبيا نتوانستهاند اين انسان را انسان كنند الا بعض اشخاص، در هر جايى كه انبيا بودند، يك عده معدودى، بسيار معدودى به تربيت انبيا آن تربيت والا را كه بايد حق انسان باشد قبول كردند و تربيت شدند و الا نتوانستند آنكه مىخواستند انجام بدهند، لكن مىتوانيم ما كمتر بكنيم اين شيطنتها را، مىتوانيم، اينطور نيست كه ما مجبور باشيم و معاقب نباشيم از باب اينكه مجبور هستيم. نه، ما مختاريم، لكن با اختيار خودمان فساد ايجاد مىكنيم، با اختيار خودمان قلمهايمان را به كار مىاندازيم براى اينكه ديگران را بىآبرو كنيم، قلمهاى خودمان را و زبانهاى خودمان را به كار مىاندازيم براى اينكه حريفها را از ميدان بيرون كنيم، اينها همه مسائلى است كه در خود انسان هست و خود انسان خيال مىكند كار خوب مىكند و حال آنكه كار بد دارد مىكند، خيال مىكند براى خداست و حال آنكه براى شيطان است. انشاءالله خداوند تبارك و تعالى به همه ملت اسلامى توفيق بدهد و آنها را تأييد كند براى اينكه از شر اجانب و از شر شياطين و خصوصاً شيطان خودشان نجات پيدا كنند و خداوند تعالى كشور ما را از شر شياطين و اجانب و از شر قلمها و قدمها و زبانها نگه دارد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 102
تاريخ: 7/12/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى وزارت دفاع و نمايندگان پرسنل اداره سياسى - ايدئولوژيك نيروى زمينى ارتش و نمايندگان سازمان جوانان جمعيت هلال احمر جمهورى اسلامى
بايد اجتماعات بدنى در راه يك اجتماع روحانى و عقلانى باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه اين اجتماعات ابدان منتهى بشود به اجتماع ارواح و مهم آن است. تشكيل سمينارها بسيار خوب است و دعوت به وحدت بسيار مهم است، لكن بايد اين سمينارها و اجتماعات بدنى در راه يك اجتماع روحانى و يك اجتماع عقلانى و يك اجتماع روحى و يك اجتماع مقصد باشد. كافى نيست كه ما و شما در يك محفلى جمع بشويم و در جاهاى ديگر هم همين طور، لكن آن مقصدى كه مقصد اسلام است و مورد امر خداى تبارك و تعالى است و همه انبيا براى آن مقصد آمدهاند، آن مقصد غفلت بشود. بايد گفتارها، انسان را برساند به معنويات و برساند به توحيد كلمه و كلمه توحيد. آسان است كه ما سمينار و مجامع درست كنيم و در آن مجمعها همه قشر اشخاص باشند، از روحانى، از نظامى و از انجمنهاى اسلامى، اين امرى است كه آسان است، لكن اين امر براى رسيدن به مقصود كافى نيست، بايد اين اجتماعاتى كه مىشود، دنبال او و در خود او كوشش بشود به اينكه آن وحدت حقيقى كه لازمه يك امت مسلمان است و مورد توجه پيغمبران عالم است و مورد امر خداى تبارك و تعالى است، آن امر را دنبال كنيم كه حاصل بشود و در طبقات متعارف ملت و ملتها اين وحدت آسانتر است تا طبقات بالا، به اصطلاح بالا. براى اينكه انسان يك موجود است كه اگر چنانچه مهار نشود و سر خود بار بيايد و يك علف هرزهاى باشد و تحت تربيت واقع نشود، هر چه بزرگتر بشود به حسب سال و بلند پايهتر بشود به حسب مقام، آن جهات روحى تنزل مىكند و آن معنويات تحت سلطه شيطان، شيطان بزرگ كه همان شيطان نفس است واقع مىشود. جوانها جديدالعهد هستند به ملكوت عالم و نفوسشان پاكتر است و هر چه بالاتر بروند اگر چنانچه مجاهده نكنند و تحت تربيت واقع نشوند، هر قدمى كه به بالا بردارند و هر مقدارى كه از سنشان بگذرد، بعيدتر مىشوند از ملكوت اعلى و اذهانشان كدورتش بيشتر مىشود و لهذا تربيتها بايد از اول باشد. از همان كودكى تحت تربيت انسان قرار بگيرد و بعد هم در هر جا كه هست يك مربىهائى باشند كه تربيت كنند انسان را و تا آخر عمر هم انسان محتاج به اين است كه تربيت بشود.
صحيفه نور ج 14 صفحه 103
اگر انسانها در كلمه مبارك الله مجتمع بشوند، به همه مقصدهاى عالى مىرسند
انبيا هم كه آمدهاند از طرف خداى تبارك و تعالى، براى همين تربيت بشر و براى انسان سازى است. تمام كتب انبيا خصوصاً كتاب مقدس قرآن كريم كوشش دارند به اينكه اين انسان را تربيت كنند براى اينكه با تربيت انسان، عالم اصلاح مىشود، آنقدر كه انسان غير تربيت شده مضر است به جوامع، هيچ شيطانى و هيچ حيوانى و هيچ موجودى آنقدر مضر نيست و آنقدر كه انسان تربيت شده مفيد است براى جوامع، هيچ ملائكهاى و هيچ موجودى آنقدر مفيد نيست. اساس عالم بر تربيت انسان است، انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است و انبيا آمدهاند براى اينكه اين عصاره بالقوه را بالفعل كنند و انسان يك موجودى الهى بشود كه اين موجود الهى تمام صفات حق تعالى در اوست و جلوهگاه نور مقدس حق تعالى است.
كوشش كنيد كه اجتماعاتى كه مىكنيد و سمينارهائى كه درست مىكنيد معنويت در آن باشد، در همه جا توجه به تربيت انبيا داشته باشيد. شما در قرآن كريم در اول سوره قرآن كريم مىخوانيد كه الحمدلله رب العالمين كلمه ربوبيت را و مبداء تربيت را در اول قرآن طرح مىكند و ما را مكلف فرمودهاند كه در هر شبانه روز چندين مرتبه اين را در ركعات نماز بخوانيم و توجه داشته باشيم به اينكه مسأله تربيت و ربوبيت كه درجه اعلاى آن مخصوص به خداى تبارك و تعالى است و دنبال آن منعكس مىشود در انبياء عظام و به وسيله آنها به ساير انسانها، اين در آن پايه از اهميت بوده است كه دنبال لله ، رب العالمين مربى عالمين آمده است و باز در همين سوره مىخوانيد كه غايت تربيت، حركت در صراط مستقيم و منتهى اليه اين صراط مستقيم، كمال مطلق است، الله است. دعوت شده است كه ما تحت تربيت انبيا برويم و تحت تربيت بزرگان از اوليا واقع بشويم تا آنها ما را هدايت كنند به راه مستقيم و هر روز چندين مرتبه از خداى تبارك و تعالى بخواهيم كه ما را هدايت كند به صراط مستقيم، نه راه چپ و نه راه راست. غيرالمغضوب عليهم ولا الضالين ما بايد توجه به اين معنا داشته باشيم كه موجودى هستيم كه اگر خودرو بار بيائيم بدترين موجودات و منحطترين موجودات هستيم و اگر چنانچه تحت تربيت واقع بشويم و صراط مستقيم را طى بكنيم، مىرسيم به آنجا كه نمىتوانيم فكرش را بكنيم، آنجائى كه بحر عظمت است، بحر كبريايى است. اين سمينارها بايد دنبالش تفكر باشد، دنبالش تدبر باشد، دنبالش اين باشد كه توجه بكنيم به وحدت كلمه و آن وحدت كلمه، الله است، در الله مجتمع بشويم. اگر انسانها در كلمه مباركه الله مجتمع شدند و همه بتها را شكستند، به همه مقصدهاى عالى مىرسند، چه مقاصدى كه در اين دنيا هست براى بشر و اجتماعات بشر و چه مقاصدى كه مقاصد بالاتر است و در عالم ديگر هست.
آنچه ما را با دست تهى پيروز كرد اين اجتماع ابدان و ارواح بود
ما تجربه كرديم در اين دو سه سال كه آنوقت كه توجه به خداى تبارك و تعالى مجتمعاً نداشتهايم و لو يكى يكى هم داشتيم نتوانستيم كارى انجام بدهيم. زير بار ظلمها و ستمها و فشارها بوديم و
صحيفه نور ج 14 صفحه 104
چپاولگران عالم به ما از هر طرف حمله كرده بودند و ما در قبضه آنها و كسانى كه وابسته به آنها بودند گذرانديم روزگار بزرگى را و با فاجعهاى را، و ديديم كه اين قيامى كه ملت ايران كرد و نهضتى كه ملت ايران كرد و كم كم از تفرقه به وحدت رو آورد و مقصد واحد و ابدان مجتمع و ارواح مجتمع ابدان در خيابانها، در همه بلاد كشور از روستاها گرفته تا مركز، ابدان مجتمع و ارواح مجتمع، ابدان در خيابانها ريختند و خواست آنها اسلام و خدا بود و دست رد به سينه ظلم زدند و ظالم را و ستمكار را و همه اشخاصى كه مىخواستند اين كشور را چپاول كنند و چپاول كردند در سالهاى طولانى و داشتند ادامه مىدادند به اين چپاولگرى. خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود و ما و شما و همه ملت، هم در ابدان مجتمع شديم و هم در ارواح، هم اجتماعاً از زن و مرد و بزرگ و كوچك به خيابانها ريختند، ملت ما و هم مقصد يكى بود و فرياد همه الله اكبر بود و فرياد همه اين بود كه مرگ بر اشخاصى كه ستمگرند و اشخاصى كه چپاولگرند و ما اسلام را مىخواهيم، جمهورى اسلامى را مىخواهيم كه جمهورى اسلامى در آن، هم آزادى هست و هم استقلال. ما بايد از اين اجتماعى كه در ايران حاصل شد و اين تحول بزرگى كه حاصل شد اين را سرمشق خودمان قرار بدهيم و از ياد نبريم. توجه داشته باشيم كه آنچه ما را پيروز كرد، آنچه ما را با دست تهى پيروز كرد، اين اجتماع ابدان و اجتماع ارواح و وحدت كلمه و وحدت مقصد بود. و همين مردم در بيست سال پيش از اين، همينها بودند و لكن مورد تعدى اجانب و مورد تعدى آنهائى كه نوكرهاى اجانب بودند، بودند و كارى نمىتوانستند بكنند، همين مىبودند كه به عنايت خداى تبارك و تعالى متحول شدند به يك موجود آسيبناپذير با وحدت همه جانبه در روح و در جسم همينها بودند كه از آن حالت به حالت ديگر متحول شدند و پيروزى را با اين حال به دست آوردند آن هم پيروزى كه معجزهآسا بود، پيروزى كه احتمالش را داده نمىشد كه بتوانند در اين مدت كم با اين زحمت هائى كه در مقابل آن چيزى كه به دست آوردهاند، باز ناچيز شما بجا آورديد، آن چيزى را كه در دنيا اسمش بايد معجزه باشد. بنابراين ما همه بايد توجه كنيم و همين تابلو بزرگى كه سرتاسر ايران هست و منعكس است در آن الله اكبر و آزادى و استقلال و جمهورى اسلامى، همان در نظر ما باشد و سرمشق ما باشد و تا آخر و در نسلهاى آتيه ايضاً منتقل بشود همين مطالب از شما به نسلهاى آتيه تا انشاءالله در هيچ وقت از تاريخ نتوانند ديگر بر ما سلطه پيدا بكنند و اين مطلب در شما مهم است و در كسانى كه دولتمردان هستند مهم است بيشتر، اهميتش بيشتر است آنها بايد توجه داشته باشند كه سند پيروزى ما همين وحدت كلمه و همين توحيد كلمه بوده است و آنها بايد بدانند كه رسيدن هر يك از آنها به هر مقامى براى خاطر همين ملتى است كه بپا خاستند و وحدت كلمه را ايجاد كردند و با هم يك كلمه گفتند و آن آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى و همه همين مقصد را داشتند. در آنوقت اشخاص خودشان منسى بودند، هيچ يك به فكر خودشان نبودهاند، همه آنها به فكر مقصد بودهاند. اگر چنانچه در طول روز نهار هم گيرشان نمىآمد توجه نداشتند، اصلاً گرسنگى را نمىتوانستند بفهمند و بى لباسى را فهميدند، شايد بسيارى از آنها كفشهايشان، كلاههايشان و اينها از بين مىرفت يا بچههايشان گم مىشد هيچ توجه به
صحيفه نور ج 14 صفحه 105
اين معنا نداشتند. از خود فانى شدن و در مقصد باقى ماندن، همين معناست، همين بود كه در ايران شد و شما از خود هجرت كرديد و به خدا پيوستيد و خود را فراموش كرديد و اين فراموشى از خود، اين مقدمه براى كمال انسان است، بايد همه بدانند و دولتمردان بيشتر بدانند كه تا در خود فرو مىروند انسان نيستند، وقتى كه خود را فراموش كردند و در مقصد عالى انسانى فرو رفتند، انسان بزرگند و همه موجودات اينطور هستند و همه انسانها اينطور هستند و اين غايت خلقت است و غايت مقصد انبيا هست.
امسال از تشريفات نوروز كم كنيد
برادران من! عزيزان من! توجه كنيد و همه ملت، سرتاسر كشور توجه كنند كه ما امروز در يك موضع حساس واقع هستيم. ما امروز تمام قدرتهاى دنيا به ضد ما قيام كردهاند و توطئهها از هر طرف متوجه به ما شده است، در داخل و در خارج. و شما اگر چنانچه توجه به اين معنا بكنيد و همه ملت ما توجه به اين معنا بكنند، مىدانند كه اگر بخواهند آزاد باشند و اگر بخواهند مستقل باشند و اسير نباشند، بايد همه آنها از آن مقاصد شخصى كه دارند ولو با يك مدت كمى بگذرند تا اينكه اين توطئهها از بين برود و همه مقصد واحد داشته باشند. و آنهائى كه در رأس هستند بيشتر مكلفند و ماهائى كه در اينجا هستيم هم مكلف هستيم و من يك جهتى هم مىخواهم تذكر بدهم و آن اينكه شما مىدانيد كه الان ما جوانهايمان در مرزها آنقدر فداكارى دارند مىكنند و ما چقدر جوان داديم از دست و چقدر معلول داريم و چقدر مبتلا داريم و چه خانوادههائى از منزلهاى خودشان بيرونشان كردند و الان در اطراف كشور هستند و هر شهرى، نمىشود گفت كه در يك شهرى چندين جوان از آن شهيد نشده است يا معلول نشده است. در يك همچو مصيبتى كه بر ما وارد شده است و البته مصيبتى است كه دنبال آن انشاءالله همه بزرگىها و همه بزرگوارىها براى ملت ما خواهد بود، لكن من مىخواهم تقاضا كنم از تمام كسانى كه در ايام عيد - به اصطلاح خودشان - نوروز مىخواهند تشريفات داشته باشند امسال اين تشريفات را كم كنند، يا نكنند. انصاف نيست كه خانوادههاى زيادى مصيبت برايشان وارد شده است، جوانها را دادند و معذلك با آن قدرت ايستادهاند، انصاف نيست كه آنها، خانوادهها در مصيبت باشند و ديگران در عشرت. انسانيت اقتضاى اين را مىكند، اسلاميت اقتضاى اين را مىكند، انصاف اقتضاى اين را مىكند كه ما كارى نكنيم كه در قلب اين مادرها، در قلب اين خواهرها، در قلب اين پدرهائى كه جوانهاى خودشان را از دست دادهاند يك آزردگى ايجاد كنيم. اگر بنا باشد كه ما و كسانى كه مىخواهند در ايام عيد خداى نخواسته يك تشريفاتى زيادى و يك كارهاى زيادى كه مناسب بوده است پيشتر با عيد، حالا انجام بدهند، يك قدرى توجه بكنند ببينند كه اگر خود آنها مبتلا بوده اند به داغ يك جوانى و همسايه آنها در عشرت بود به آنها چه مىگذشت. شما بدانيد كه برادرهاى شما، فرزندان اين ملت، برادرهاى افراد اين ملت، داغديده هستند، جوان داده هستند و مصيبت كشيده، هر چه هم شجاع باشند و هستند، معذلك مصيبت جوان است. شما توجه كنيد كه در نزديكى شما، در شهر شما پنجاه نفر جوان مرده و عائلههاى زياد، مصيبت ديده هستند و شما در بازار برويد و چيزهائى
صحيفه نور ج 14 صفحه 106
تهيه كنيد و عيش و عشرت را به راه بيندازيد، اين مناسب با مقام انسانيت شما نيست، مناسب با مقام اسلاميت شما و برادرى شما نيست. من تقاضا مىكنم كه امسال يك قدرى سبك بگيريد اين چيزها را، امسال به جاى اينكه براى فرزندان خودتان چيزهائى غير ضرورى تهيه كنيد به جاى اين، براى اين معلولينى كه در بيمارستانها الان هستند و براى آوارگانى كه در سرتاسر كشور جا و منزل ندارند و محتاج به اين هستند كه به آنها سركشى بشود، به آنها سركشى كنيد، برادرى خودتان را اثبات كنيد و هم مذهبى خود و هم دينى خودتان را اثبات كنيد. شما فرض كنيد كه چند روزى هم سفر كرديد و به عيش و عشرت برگزار كرديد، بالاخره اين سفر چند روز است و تمام مىشود اما آن اثرى كه اين سفرها و اين عشرتها و اين عيشها و اين عيد گرفتنها در قلب خسته مادرها و خواهرها مىگذارد، آن اثر باقى است و آن خداى تبارك و تعالى اين قلوب را كه در حضور او اثر بر آن واقع شده است توجه به آن دارد. من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه ما را به تكاليف خودمان، به وظائف خودمان آشنا كند.
ما بايد همه سرباز اسلام باشيم و همه با هم هماهنگ
از خداى تبارك و تعالى وحدت كلمه را خواهان هستم و باز تذكرى به ارتش و ژاندارمرى و ساير قواى مسلحه، پاسدارها، عشائر كه همه اينها فرزندان اسلام هستند و همه اينها فداكارى دارند مىكنند در راه اسلام، سفارش مىكنم، تقاضا مىكنم كه همه با هم يك آهنگ باشند اگر بنا باشد كه هر دسته عليحده خودشان بخواهند در جنگ يك كار مستقل انجام بدهند بدانند كه پيروزى دير خواهد بود و اما اگر همه هماهنگ باشند و تحت فرماندهى واحد باشند و همه خودشان را سرباز اسلام بدانند، جدائى امروز بين ملت ما و ارتش نيست و ملت ما و پاسدار نيست و بايد جدائى بين آنها هم نباشد. اصلاً طرح اينكه من سپاهى هستم و آن ژاندارمرى و آن ارتشى، طرح اين مطلب الان در مملكت ما صحيح نيست ما بايد همه سرباز اسلام باشيم و همه ما با هم هماهنگ و همانطور كه مىبينيد كه سرتاسر كشور ما جوانها و زنها، پيرزنها، پيرمردها با هم دارند به شما خدمت مىكنند و به ارتش و قواى مسلحه دارند خدمت مىكنند و همه با هم هستند. همه مقصدشان اين است كه اين ارتش و اين سپاه و ساير قواى مسلح در آنجا آرامش داشته باشند، از حيث چيزهائى كه بايد به آنها برسد تا اشتغال داشته باشند به خدمت، همانطورى كه در پشت جبهه اين جوانها و پيرها و زنها و مردها با هم مجتمع هستند و با وحدت كلمه دارند كار انجام مىدهند و همه هماهنگ هستند در اين مسأله، شما هم كه در جبههها هستيد و جانفشانى مىكنيد و در حضور خدا براى خدا داريد كار مىكنيد، براى خدا با هم باشيد و هماهنگ باشيد و همه، همه را از خود بدانيد و جداى از خود ندانيد.
از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه ملت را، همه ملتهاى اسلامى را و همه كسانى كه براى اسلام مشغول خدمت هستند خواهانم و انشاءالله همه شما در اين جنگى كه همه هستيد پيروز باشيد خداى تبارك و تعالى پشتيبان همه باشد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 107
تاريخ: 10/12/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيات بررسى كننده جنگ تحميلى عراق عليه ايران و دبير كل كنفرانس اسلامى
تهى بودن شعارهاى سران كشورهاى اسلامى از شعور و محتوا، عامل اصلى گرفتارى مسلمين
بسم الله الرحمن الرحيم
ضمن تشكر از اينكه آقايان آمدند از نزديك ايران را ببينند و مسائلى كه در ايران هست مشاهده كنند، اگر فرصت يك همچو امرى داشته باشند يا علاقه به اينكه تشخيص بدهند ظالم را از مظلوم، متعدى را از آن كسى كه به او تعدى شده است. من اگر بخواهم مسائلى كه در ايران بوده است و هست و مصائبى كه بر اين ملت گذشته است به طور اجمال هم بخواهم بگويم اين اسباب اين مىشود كه من سلامت خودم را از دست بدهم و شما هم وقتتان اقتضا ندارد و لهذا بعضى از مسائل را من به شما مىگويم و من اميدوارم كه مسلمين و خصوصاً سران مسلمين از شعار به اسلام كه يك پوششى است براى عدم عمل بر احكام اسلام دست بردارند و به اسلام به حسب آنچه كه هست فكر كنند و عمل كنند. تاكنون گرفتارى مسلمين و ملتمظلوم اسلامى اين بوده است كه سران آنهابه شعارهاى اسلامى اكتفا مىكردند و در پوشش شعار مقاصد ديگرى كه داشتند اجرا مىكردند و من اميدوارم كه ملتهاى اسلامى و خصوصاً دولتهاى آنها از اين شعار منتقل بشوند به شعور و عمل به اسلام و قرآن كرديم .
شرحى براى انواع ظلمها و ستمها و خيانتهاى وارد آمده به ملت مظلوم ايران توسط ابرقدرت
شما در كشورى آمديد كه 2500 سال تحت فشار و اختناق بوده است و زير چكمه سلاطين جور به اسم عدالت، به اسم تمدن، به اسم انسان خواهى واقع شده است. و شما در كشورى آمديد كه بالفعل آنها مىخواستند، مظلومين ما مىخواستند از تحت فشار ظلم بيرون بيايند و خودشان استقلال و آزادى را تحصيل كنند و پس از سالهاى طولانى كه در تحت فشار بودند و آزاد به هيچ وجه نبودند و با اسم اسلام و با اسم ترقى - در - كشورشان به دست عمال قدرتهاى بزرگ شرق و غرب پايمال شده است و هواهاى نفسانيه اين كسانى كه وابسته بودند به كشورهاى ابرقدرت مجال اينكه اين ملت ما يك نفس بكشد در آزادى، به آنها ندادند. شما در كشورى آمديد كه پس از اينكه قريب 60 هزار شهيد داد و بيش از صد هزار معلول گذاشت و قريب پنجاه هزار خانوادههاى بىسرپرست به جا
صحيفه نور ج 14 صفحه 108
گذاشت آمديد و در اين كشور واقع شدهايد كه اين مصيبتها را داشته است و شما در كشورى آمديد كه بالفعل قريب يك ميليون و نيم آواره جنگى دارد كه آنها را از شهرهاى خودشان و منازل خودشان بيرون تاختند و همه انواع ظلم را بر اين ملت و بر اين آوارگان سزاوار دانستند و شما در كشورى آمديد كه ظالمها، ستمگرها به واسطه بستگىاى كه دارند به قدرتهاى بزرگ وارد شدند در اين كشور و از مرزهاى ما ناگهان گذشتند و شهرهاى، بعضى شهرهاى ما را به ظلم غصب كردند و تمام جوانهاى ما را و كسانى كه در آن جبهه بودند يا كشتند و يا بعضىشان را به اسارت بردند و شما در كشورى آمديد كه ملت مظلوم ما به جرم اينكه مىخواهد به اسلام خدمت كند و به اسلام برگردد و دست قدرتهاى بزرگ را كه برخلاف موازين انسانى - اسلامى در اينجا به فعاليت مشغول بودند قطع كند و حكومت جائر را از بين ببرد و حكومت دلخواه خودش در اين كشور اقامه بكند و تحت لواى اسلام زندگى بكند و ابر قدرتها براى اينكه نمىخواهند ملتهاى اسلامى و دولتهاى اسلامى مجتمع بشوند و مىترسند از اينكه قريب يك ميليارد جمعيت اسلامى و مسلمين با هم باشند و مىترسند از اينكه همه اينها تحت لواى اسلام باشند، به ما از هر طرف حمله كردند، حمله نظامى، توطئه كودتا و اخيراً هم حمله نظامى به دست يك نفر سرسپرده به اسم صدام حسين. شما در كشورى وارد شدهايد كه مظلوم با ظالم مقابل است، متعدى و متجاوز، مقابل است با يك اشخاصى كه ظلم مىكنند و ستمگر هستند. شما اسم ملت عراق و ايران را نبايد ببريد، ملت ايران و عراق برادرند و هر دو با هم هستند و هر دو ملت دشمن اين حكومت عراق هستند. شما بايد اگر بخواهيد اسلام را از شعار بالاتر حساب كنيد بايد بيائيد و ببينيد كه در شهرهاى ما به جوانهاى ما، به زنهاى ما، به اطفال ما چه گذشته است و شهرهاى مخروبه ما كه آثار جرم است الان هست. شما اگر بخواهيد از شعار اسلامى به شعور اسلامى منتقل بشويد و دولت اسلامى اگر بخواهند از شعار به شعور، باب واقعيت و عمل منتقل بشوند بايد دست از هواهاى خودشان بردارند و دست از ستمگرى بردارند و به ملتها بپيوندند.
صلح بين اسلام و كفر معنا ندارد
شما اگر در اينجا بمانيد مدتى و از آن تبليغاتى كه بر ضد ايران شده است گوشهاى خودتان را يك قدرى تخليه كنيد و در ايران واقع بشويد و مسائل ايران را ببينيد و مقاصد ملت ايران و دولت ايران را ببينيد كه آيا اينها اسلام را مىخواهند و به اسلام پناه مىخواهند ببرند يا اينكه خير، اينها مىخواهند گروهگرايى كنند، ملتگرائى كنند و فرس را مىخواهند ببرند به بالا و عرب را مىخواهند بياورند به پايين. شما و اشخاصى كه در كنفرانس طائف بودند هشتاد دقيقه به حرفهاى صدام گوش كرديد كه در اين هشتاد دقيقه يك دقيقه مطابق رضاى خدا حرف نزد، اگر چنانچه اسمى از اسلام برد، اسلامى بود كه از اروپا و از آمريكا براى او هديه آوردند، نه اسلامى كه از مدينه و حجاز براى او آمده است و براى همه. شما هشتاد دقيقه گوش كرديد به اراجيفى كه او در عين حال كه در كشور ما واقع شده است و لشكر او در كشور ما مشغول آدمكشى است، خودش مىگويد كه ايران متجاوز است و شما
صحيفه نور ج 14 صفحه 109
سؤال نكرديد از او كه تجاوز ايران كجاست؟ آيا الان ما در مملكت عراق داريم جنگ مىكنيم يا در مملكت ايران داريم جنگ مىكنيم؟ اگر در مملكت ايران جنگ مىكنيم تجاوز مال عراق است اگر ما يك روز به عراق حمله كرديم تجاوز مال ما هم هست اما اگر ما دفاع مىكنيم از حقوق ملت و دفاع مىكنيم از اسلام و دفاع مىكنيم از حقوق عراق و دفاع مىكنيم از مسلمين نبايد كنفرانس طائف ساكت بنشيند و نبايد شما به اين وضع فكر كنيد كه دو تا ملت با هم در مقابل هستند. ملت عراق همانطورى كه ملت ايران انزجار دارد از اين حكومت، ملت عراق بيشتر انزجار دارد براى اينكه ملت عراق علمايى از دست دادند، جوانهايى از دست دادند، پير مردها و جوانها و بچههايى را از دست دادند همه به دست اين رژيم فاسد. شما اگر بخواهيد به اسلام فكر كنيد بايد آيات قرآن را منشاء قرار بدهيد، بايد همانطورى كه دستور داده آيه قرآن كه اگر چنانچه يك طايفهاى از مسلمين بر فرض اينكه مسلم باشند اينها، يك طايفهاى از مسلمين به طايفهاى ديگر هجوم بكند، به همه مسلمين واجب است كه با او قتال كنند، شما به همين يك واجب الهى عمل بكنيد ما بيشتر از شما توقعى نداريم. شما به همين يك واجب كه خدا امر فرموده است به شما و به همه مسلمين كه اگر چنانچه يك طايفه اى از مسلمين به طايفه ديگر تجاوز كرد بايد با او مقاتله كنيد، تجاوز را ببينيد و بفرستيد، اگر خودتان وقت نداريد، يك نمايندگانى تعيين كنيد بفرستيد در سرحدات در بلادى كه مورد تجاوز اينهاست مشاهده كنند، بفرستيد در قبرستانهايى كه براى ما آنها تشكيل دادند و قبرهايى كه ما از شهدا داريم بفرستيد و آوارگانى كه ما از شهدا داريم و از مردم ستمديده غرب و جنوب داريم آنها را ببينند و ببينند كه آيا - آنها - تجاوز ما كردهايم يا تجاوز آنها كردند. اگر تشخيص داديد كه ما تجاوز كردهايم با ما جنگ كنيد و اگر تشخيص داديد كه آنها تجاوز كردهاند با آنها جنگ بكنيد. صلح بين اسلام و كفر معنا ندارد. هيچ مسلمى نبايد خيال كند كه بين اسلام و مسلم، بين غير اسلام و غير مسلم بايد صلح ايجاد بشود. بايد حكم خدا - چيز بشود - عمل بشود، بايد ما همه تابع قرآن كريم باشيم.
در ايران ملت حكومت مىكند و اظهار نظر در امور با اوست
شما گمان نكنيد كه در ايران امروز يك حكومت مستبد است كه بتواند صلح بكند با كسى كه ملت با او مخالف است و يك رئيس جمهور مستبد است كه بتواند با ديگران صحبت كند و يك شخص مستبد است كه بتواند برخلاف ميل ملت اينجا عملى بكند. اينجا آراء ملت حكومت مىكند، اينجا ملت است كه حكومت را در دست دارد و اين ارگانها را ملت تعيين كرده است و تخلف از حكم ملت براى هيچ يك از ما جائز نيست و امكان ندارد. شما بايد اگر مأموريتى داريد براى اينكه اين آتش جنگ را بخوابانيد كه آن هم آمال همه مسلمين است بايد متجاوز را به پاى ميز محاكمه بكشيد و متجاوز را تأديب كنيد و افرادى كه در مملكت ما هستند به كنار بفرستيد و از صدام بخواهيد، تحكيم كنيد بر او كه او از كشور ما برود بيرون و لشكر او تجاوز خودش را دست بردارد و بعد از اينكه تجاوز را دست برداشت يك هيأت بينالمللى در اينجا باشد و آن هيأت بينالمللى كه در يك جائى تشكيل شد
صحيفه نور ج 14 صفحه 110
رسيدگى كنند به جناياتى كه شده است، اگر ما جنايتكار هستيم ما را تأديب كنند و اگر صدام جنايتكار است صدام را تأديب كنند. اين طريقه اسلام است، اسلام به ما دستورات صحيح داده است و ما را گفته است كه همه با هم باشيم و تفرق نداشته باشيم، از شعار بيرون برويم و به حسب واقع با هم باشيم و اكتفا نكنيم به اينكه يك اجتماعاتى، يك سمينارهايى تقرير كنيم و بدون اينكه يك واقعيتى در آن تحقق پيدا كند. شما توجه كنيد به اين معنا كه آيا اين چيزى كه كنفرانسى كه در طائف تشكيل شد آيا راجع به مظلومينى كه ما داريم و مظلومينى كه در فلسطين هست و مظلومينى كه در لبنان هست آيا چه عملى كردند، آيا چه كارى براى مسلمانهاكردند. فقط ما اجتماع كنيم كه ما مسلمان هستيم و فرياد بزنيم اسلام را، اين فرياد را فقط ماها نمىزنيم اين فرياد را بيشترش را محمدرضا مىزد و بيشترش را صدام مىزند و بيشترش را اشخاصى كه الان بر اسلام و بر حكومتهاى و بر ملتهاى اسلامى سلطه بيجا دارند و ظالمانه دارند اين فرياد را همه مىكشند لكن بايد شماها اگر بخواهيد بررسى كنيد واقعاً و اگر حسن نيت داريد و آمديد براى اينكه آتش را خاموش كنيد بايد به حكميت بنشينيد و بايد سرحدات را ببينيد، آن طرف را ببينيد و اين طرف را ببينيد، بايد ملتها را ملاحظه كنيد، ملت عراق را ببينيد كه آيا ملت عراق اين حكومت را قبول دارد يا نه؟ و ملت ايران را هم ببينيد كه آيا ملت ايران اين حكومت را قبول دارد؟ اين رئيس جمهور را قبول دارد؟ اين نخست وزير را قبول دارد؟ اين مجلس را قبول دارد؟ اگر چنانچه ملتها مقبول بود پيششان اينها، پس اينها حكومت قانونى هستند و اگر غير مقبول بود حكومت غير قانونى هستند و بايد دنيا حكومت غير قانونى را اگر راست مىگويند كه بايد حكومت، ملت حكومت كنند، اگر صحيح مىگويند كه حقوق بشر بايد مراعات بشود، بايد رجوع كنند به ملتها و ما حاضريم كه شما بيائيد در اينجا رفراندم كنيد و مناظره قرار بدهيد بر رفراندم كه آيا اين حكومت و اين مجلس و اين رئيس جمهور را شما قبول داريد يا قبول نداريد و با يك ترتيبى هم برويد عراق و بدون سرنيزه كه در سر نيزه در كار نباشد، اختناق در كار نباشد، آنجا هم يك رفراندم بكنيد ببينيد كه آيا ملت عراق هم همانطورى كه ملت ايران مىگويند، قبول دارند يا نه. اگر ملت ايران حكومت ايران را طرد كرد و رئيس جمهور را و مجلس را طرد كرد بايد بگوئيد آنها كنار بروند و بايد ملت خودش عمل بكند و اگر طرد نكرد برويد عراق آنجا هم همين طور رفراندم كنيد و بگوييد كه مردم آيا قبول دارند اين حزب را؟ قبول دارند اين مجلس حزبى را؟ قبول دارند اين صدام را؟ و اين رئيس جمهور به اصطلاح خودشان را؟ يا قبول ندارند؟ اگر قبول دارند آنوقت بنشينيد با هم مصالحه كنيد و اگر آنها هم قبول ندارند ما هم قبول نداريم، هيچ كس قبول ندارد او را مگر يك دستهاى كه همراه او هستند و مگر آمريكا و مگر شوروى. اگر همين باشد مسأله ، اجتماعات شما اثرى ندارد و صحبتهاى ما و صحبتهاى شما به جايى نخواهد رسيد.
همه بايد به تحت بيرق اسلام و تحت پرچم اسلام برويم، لكن نه به طور شعار، به طور واقع و به طور حقيقت. اگر به طور حقيقت تحت پرچم اسلام رفتيم آنوقت مىتوانيم فعاليت بكنيم و اما اگر تشريفاتى باشد، يك روز در طائف يك تشريفاتى باشد، يك روز هم در ايران يك تشريفاتى باشد،
صحيفه نور ج 14 صفحه 111
يك روز هم يك جاى ديگر، تا آخر همين طور خواهد بود و مسلمين تحت فشار اجانب تا آخر خواهند بود و ما مظلوم خواهيم بود تا آخر و شماها هم مظلوم خواهيد بود تا آخر. آن روزى مىتوانيم ما و شما از تحت سيطره ظلم، ظلم قدرتهاى بزرگ بيرون برويم كه با يك ميليارد جمعيت و با آنهمه ذخائرى كه ما داريم خودمان را پيدا كنيم و اسلام را پيدا كنيم و توجه به اسلام بكنيم و با فرمان خدا عمل بكنيم. اگر با فرمان خدا عمل بكنيم خداى تبارك و تعالى ما را نصرت خواهد كرد ان تنصرواالله ينصركم و يثبت اقدامكم .
والسلام عليكم و رحمة الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 112
تاريخ: 10/12/59
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان مدرسه عالى، شهيد مطهرى و اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشآموزان مدارس دخترانه دامغان و سمنان
جديت كنيد كه در آن مدرسه كه هستيد تحصيل كنيد و بالاتر از تحصيل، تهذيب اخلاق
بسم الله الر حمن الر حيم
من اميدوارم كه خواهران و برادرانى كه در مدرسه عالى شهيد مطهرى رحمة الله هستند و مشغول تحصيل و تبليغ هستند، توجه داشته باشند كه مدرسه به اسم شهيدى است كه براى اسلام مفيد بود و نوشتههاى او و گفتار او مربى جوانان ما هست و بايد باشد. شما خواهرها و برادرها كه در اين مدرسه هستيد برنامهتان را آنطور تنظيم كنيد كه از بين شما مطهرىها يا يك مطهرى پيدا بشود، عزمتان جزم اين معنا باشد و توجهتان به خدا و اعمالتان خالص براى خداى تبارك و تعالى و جديت كنيد كه در آن مدرسه كه هستيد تحصيل كنيد و بالاتر از تحصيل، تهذيب اخلاق. اسلامى باشيد و علوم اسلامى را با نفوس اسلامى تكميل كنيد و در كنار تحصيل جدى بر احكام اسلام و معارف اسلاميه تهذيب اسلامى داشته باشيد. مدرسههاى علمى و دينى و تمام مدارسى كه در آن تحصيل مىشود چه تحصيلات علوم دينى باشد يا تحصيلات ديگر باشد، در رأس برنامههايشان در اين جمهورى اسلامى بايد اين معنا باشد كه مهذب باشند قبل از اينكه عالم هستند، مهذب باشند قبل از اينكه محصل هستند. در مدارس، همه مدارس سرتاسر كشور لازم است كه اشخاصى كه مهذب هستند و علماء و گويندگانى كه راه حق را تا آن اندازه كه قدرت داشتند پيمودهاند در اين مدارس بروند و حوزه اخلاقى و حوزه تهذيب و حوزه معارف اسلامى تشكيل بدهند كه در كنار تحصيلات علمى، تهذيب اسلامى و اخلاق اسلامى باشد، كه اگر تهذيب اسلامى در مدارس نباشد چه مدارس دينى و چه مثل دانشگاه و ساير دانشگاهها كه اينها هم باز مدارس اسلامى و دينى هستند بايد توجه كنند كه معلمانى كه در اين مدارس هستند و كسانى كه در اين مدارس تبليغ مىكنند يا صحبت مىكنند اشخاصى باشند كه صددرصد اسلامى و معتقد به احكام اسلام و عقائد اسلامى باشند كه كسانى كه پيش آنها تربيت مىشود تربيتهاى اسلامى با تهذيب اسلامى باشد و شما بدانيد كه اگر چنانچه عالم، هر عالمى باشد، تهذيب اسلامى پيدا نكرده است و اخلاق اسلامى پيدا نكند براى اسلام مضر است كه نافع نيست. آنقدرى كه اسلام، از زبان و قلم اشخاصى كه تعهد به اسلام نداشتهاند و انحراف داشتهاند كشور ما
صحيفه نور ج 14 صفحه 113
صدمه ديده است كه از توپ و تانك و از محمد رضا و پدرش صدمه نديده است. صدمه اينها صدمه روحى است، صدمه روحى بالاتر از صدمات جسمى است. اگر چنانچه عالم مهذب نباشد ولو اينكه عالم به احكام اسلام باشد ولو اينكه عالم به توحيد باشد اگر مهذب نباشد براى خودش و براى كشورش و براى ملتش و براى اسلام ضرر دارد كه نفع ندارد. اگر بخواهيد خدمتگزار اسلام باشيد خدمتگزار ملت اسلامى باشيد و اسير در دست ابر قدرتها و آنها كه پيوند با ابرقدرتها دارند نباشيد، بايد دانشگاه و فيضيه و همه آنها كه مربوط به دانشگاه هستند و همه آنها كه مربوط به فيضيه هستند در رأس برنامههاى تحصيلىشان برنامه اخلاقى و برنامههاى تهذيبى باشد تا فرآوردهاى آنها امثال مرحوم مطهرى رحمةالله را به جامعه تسليم كند و اگر خداى نخواسته برخلاف باشد آنوقت افراد مقابل اين افراد را به جامعه مىفرستد و اينها جامعه را به فساد مىكشند و مردم را به اسارت.
منشاء تمام بدبختىها، اساتيد غير متعهد و وابسته هستند
آنقدر كه كشور ما از دانشگاه و فيضيه صدمه ديده است از جاهاى ديگر نديده است. بايد هر دوى اينها مهذب باشند و علماى اسلام و اساتيد دانشگاه با هم پيوند داشته باشند، تفاهم داشته باشند كه اين دو محل را محل اسلامى كنند و معلمهايى كه انتخاب مىشوند در دانشگاه بخصوص و در ساير جاها معلم متعهد باشند و معلمهايى باشند كه نه فكر آنها طرف شرق باشد و نه دست آنها طرف غرب دراز باشد. اگر چنانچه در بين معلمين ما شرقى يا غربى باشد اين كشور ما يا گرايش به شرق پيدا مىكند يا گرايش به غرب پيدا مىكند و از محتواى جمهورى اسلامى كه شعارش نه شرقى و نه غربى است تهى مىشود و اعتناى به اينكه بعضى از اشخاص مىگويند كه نبايد اينطور تهذيبها بشود و بايد آزاد و سرخود هر كس هر جا مىخواهد برود و هر معلمى بخواهد جوانها و بچههاى ما را هر جور تربيت كند اين انحراف است بر خلاف تعاليم عاليه اسلام است. اسلام آنقدر كه به تهذيب اين بچههاى ما و جوانهاى ما كوشش دارد به هيچ چيز كوشش ندارد. اسلام اصلاً براى آدم ساختن آمده است و اين مكتب انحرافى آدم را از آدميتش بيرون مىكند و كشور مارا به جايى مىرساند كه يا پناه به شرق و كمونيست ببرد يا پناه به غرب و آمريكا. و منشاء تمام اين بدبختىها اين اساتيدى بودند كه متعهد نبودند و زير دست آنها افرادى بيرون آمدند كه آن افراد جامعه ما را به هلاكت رساندند و پيوند مملكت ما را و سران مملكت ما را با شرق يا با غرب متصل كردند. مهمتر چيزى كه براى كشور ما لازم است تعهد اسلامى و تهذيب اسلامى است كه اگر اين يك سنگر صحيح بشود و سنگر دانشگاه و فيضيه يك سنگر اسلامى باشد، ديگر ساير ملت به اين طرف يا آن طرف نخواهند گرائيد و با صراط مستقيم راه انسانيت و راه اسلاميت و راه استقلال و راه آزادى را طى مىكنند. و من از خداى متعال خواستارم كه توفيق به همه شما خواهران و برادران بدهد و همه شما در راه هدف كه همان اسلام است، در راه هدف اعلى كه الله است قدم برداريد و ديگران را به همان راه هدايت كنيد كه اين راه مستقيم انسانيت است و خداى تبارك و تعالى ما را هدايت كند به اين صراط مستقيم.
والسلام عليكم
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 114
تاريخ: 12/12/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت تحريريه و سرپرست و كاركنان روزنامه ميزان
ميزان اعمال ما پيش خداست
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما آقايان تقدير مىكنم و بنابراينكه ميزان، ميزان عدل الهى باشد. و از روزنامه شما و از شما تشكر و تقدير مىكنم كه خيال داريد راهى را برويد كه راه اسلام باشد و آنچه كه عرض مىكنم اين است كه شما لفظى را انتخاب كردهايد كه بايد به محتواى آن لفظ پايبند باشيد. لفظ ميزان، همان ميزانى كه بعدها در منتهىاليه سير، به آن منتهى مىشويد، اگر اين لفظ محتواى واقعى خودش را نداشته باشد، شما در ميزان گرفتار هستيد كه با اسم ميزان ، با اسم حديد و اين اسمهائى كه از آيه شريفه، عرض كرديد، نتوانستيد و يا نخواستيد محتواى او را در خارج محقق كنيد و اگر خداى نخواسته برخلاف ميزان يك وقت در روزنامه شما چيزى منعكس بشود، متوجه باشيد كه انعكاسش در آن ميزان نيز هست. ميزان اعمال ما پيش خداست، زيرا هر حرفى كه از ما صادر مىشود در ميزان اعمال ما منعكس مىشود. ولى بناى اين عالم بدين گونه است كه اگر شما پيش استالين هم برويد، آن ميزان را خودش قرار مىدهد و اگر پيش آمريكا هم برويد، او ميزان را خودش قرار مىدهد و هيچ كدام نمىگويند حرف ما ميزان نيست. به طور كلى بشر خود را محور همه چيز قرار مىدهد، هر چه من خواستم و گفتم، آن صحيح است و اين برخلاف آن ميزانى است كه در آنجا هست، واضح و آشكار همه چيز روشن مىشود، قلبها در آنجا همه اسنادشان منعكس مىشود و آنجا ديگر اين نيست كه بتوانيم يك مطلبى بگوئيم و ادعا كنيم و در عمل خلافش را بكنيم و بعد هم توجيه بكنيم. آنجا اينطور نيست.
شما كه ميزان را براى روزنامه خودتان كه كلمه شريفى است انتخاب كردهايد بايد توجه كنيد به اينكه اين ميزان طورى از كار در بيايد كه در آن ميزان كه ميزان حق است، خلاف نباشد و توجه به اين داشته باشيد كه از اين بيمارى كه همه ما به آن مبتلا هستيم و بيمارى عمومى است يعنى الا من عصمه الله تعالى سرتاسر انسانها به اين بيمارى مبتلا هستند و اين بيمارى منيت است، خودخواهى است كه انسان تا آن آخر هم به اين خودخواهىاش گرفتار است مگر به مدد انبياء عليهالسلام و با مدد خداى تبارك و تعالى از اين بيمارى و مرض نجات پيدا كنيم و يا لااقل بيمارى كم شود. شما هم به آن توجه داشته باشيد كه يك وقت نشود كه شما بگوئيد كه ما و هيچ كس نه، منم و هيچ كس نه، اين مرض در
صحيفه نور ج 14 صفحه 115
باطن آدم هست، اينطور نيست كه كسى بتواند بگويد كه نه، در نفس من خودخواهى نيست. اين خودخواهى هست منتها كم و زياد دارد. اشخاصى دنبال اين هستند كه خودشان را معالجه كنند و اشخاصى هم نمىخواهند.
عدل از هر كس صادر بشود عدل است و جرم و جور از هر كس صادر بشود جرم است
شما كه حالا اين وصف را انتخاب كرده ايد كه مىخواهيد ميزان بين حق و باطل را در روزنامهتان منعكس كنيد، توجه داشته باشيد كه خداى ناخواسته برخلاف تعهدى كه با اين اسم پيدا كردهايد نباشد. عدل و حق را ملاحظه كنيد. عدل از هر كس صادر بشود عدل است و جرم و جور از هر كس صادر بشود جرم است و انسان كامل آن است كه آن چيزى كه از خودش صادر مىشود اگر باطل است دنبال اين باشد كه اصلاحش بكند و ابايى از آن نداشته باشد كه اقرار به باطلش بكند. البته نه اينكه معصيتى كه در خفا كرده است بيايد علناً بگويد، اين حرام است. فرض كنيد در اين روزنامه ميزان كه شما منتشر مىكنيد در مقاله اى يا سرمقالهاى اشتباهى شده است و برخلاف آن چيزى كه ميزان اقتضا مىكند شده است، قدرت روحى انسان صحيح اين است كه بتواند در همان اول بنويسد كه من اشتباه كردهام، هر كس اين قدرت را پيدا كند مالك خودش است و اگر اين قدرت در انسان نباشد مالك خودش نيست، شيطان مالك اوست شما توجه به اين معنا بكنيد حال كه روزنامه شما اين اسم را انتخاب كرده است در اين راه كوشش كنيد. در بين شما جوانان و پيران هستند و طرز فكر جوانها با پيرها فرق مىكند. شما اگر ديديد جوانى به واسطه تندى كه دارد و مقالهاى نوشته است كه موجب آزردگى جمعيتى مىشود و يا موجب تفرقه مىگردد، به پيرها عرضه كنيد تا اصلاح كنند.
زبانها و قلمها را بر عليه دشمن به كار بگيريد
بايد به اين معنا توجه بشود كه حتىالامكان آنقدرى كه لازم است، خصوصاً در اين موقع كه ملت و كشور ايران مبتلا به گرفتارىهائى است همه بايد كوشش كنند تا نه تنها اين گرفتارىها را زياد نكنند بلكه گرفتارىها را كم كنند، سعى كنند دعواها زياد نشود تا همه قلم بشود چماق و همه زبانها خنجر. ما بايد كوشش كنيم حتىالامكان كار كنيم تا نگويند ايران كشورى است كه نمىتواند خودش را اداره كند، بزرگانشان اينها هستند كه ريختهاند به جان هم و پايينترهايشان هم همين طور، در حالى كه مملكتشان در معرض خطر است، جنگ داخلى راه انداختهاند، پس اينها رشد ندارند زيرا در موقعى كه دشمن به آنها حمله كرده است، بايد زبانها و قلمهايشان را نه تنها غلاف كنند بلكه بر عليه دشمن به كار گيرند. همه مىدانيم دشمنان همشان اين است كه ما را به جان هم بيندازند و بعد منعكس كنند كه اينها مىتوانند كشور را اداره كنند و به قيم احتياج دارند و بعد به ما حمله كنند و دنيا را هم كه مهيا كردهاند كه ما نمىتوانيم ايران را اداره كنيم پس ديگر كسى نيست كه اينها را محكوم كند، اصولاً آنها مىگويند ما براى انساندوستى وارد ايران شدهايم.
صحيفه نور ج 14 صفحه 116
ما بايد سعى كنيم مشكلات را كم كنيم و روزنامه ميزان به مناسبت اينكه اين اسم را انتخاب كرده است بيشتر مسؤول است چون افرادى كه در اين روزنامه هستند به اسلام تعهد دارند، بيشتر مسؤول مىباشند. شايد روزنامه مردم چنين تعهدى را نداشته باشد و هر چه دلش بخواهد بگويد و ادعا هم نكرده كه من متعهدم، البته لفظش هست، ولى واقعش كه چنين نيست، ولى ميزان كه كلمه ميزان را عدل براى خودش قرار داده است و مىخواهد به موازين شرعيه عمل نمايد، در پيشگاه خدا مسؤول است فردا خدا به شما مىگويد شما اين كلمه را انتخاب كرديد و خداى نخواسته اگر عمل موافق با ميزان نباشد، شما رياكار هستيد. على اى حال اين مطلبى است كه نه تنها من به شما بلكه به همه اشخاصى كه متصدى تبليغات مىباشند و ساير افرادى كه قلم در دست دارند و يا گوينده مىباشند عرض كردهام كه ما اگر عقل سياسى هم داشته باشيم، بايد همگى دست در دست يكديگر گذاريم تا بتوانيم راه برويم، امروز، هم امريكا مىخواهد ما را زير سلطه خودش قرار دهد و هم شوروى. حال كه ما همه، طعمه گرگهاى دنيا هستيم و همه مىخواهند ما را شكار كنند ما بايد با عقل و تدبير و قلم و حق و همه چيز با يكديگر همكارى كنيم، به يكديگر كمك كنيم تا كارها درست شود، كمك كنيم تا اين كشور، خودش را بتواند اداره كند. باز مىگويم توجه داشته باشيد كه همه ما در محضر خدا هستيم، اينجا محضر خداست. آنوقت كه قلم در دست مىگيريد و مىخواهيد بنويسيد بدانيد كه فكر شما، زبان شما، قلب شما، قلم شما همه در محضر خداست. خداوند به همه شما توفيق دهد و همه ما را موفق به عمل الهى خودمان كند. انشاءالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 117
تاريخ: 13/12/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت بررسى كننده جنگ تحميلى عراق عليه ايران
حاكميت قلوب ميان دولت و ملت اساس همگامى آنان در اداره امور كشور است
بسم الله الرحمن الرحيم
من لازم مىدانم كه به شما آقايان كه در رأس بعضى از كشورهاى اسلامى هستيد نصيحت كنم. شما كوشش كنيد كه حكومت بر قلوب كشورهاى خودتان بكنيد، نه حكومت بر ابدان. و قلوب از شما كناره بگيرند. مسلمين اگر بخواهند موفق بشوند و از زير تعهدهاى اجانب و سلطه آنها بيرون بيايند، حكومتهاى آنها بايد كوشش كنند كه قلوب ملت خودشان رابه دست بياورند. حكومت بر قلوب، يك حكومت شيرين است به خلاف حكومت بر ابدان كه قلوب با آنها نباشد. شما ديديد كه ايران با اينكه يك مملكت كم جمعيتى است لكن براى اينكه قلوب ملت با حكومت موافق بود و موافق هست، الان در همه گرفتارىهايى كه حكومت دارد، در همه گرفتارىها ملت كوشش مىكند كه همقدم باشد با آنها و مقاصد دولت را به پيش ببرد. ما در اين جنگى كه ناگهان به ما تحميل شد و آنها گمان مىكردند كه با يك ارتش مقابل هستند، آن هم به خيال خودشان يك ارتش ضعيف و آشفته، ديديد كه اشتباه كرده بودند و حسابهاى آنها صحيح نبود براى اينكه آنها نه حساب ارتش فعلى ما را كرده بودند و نه حساب ملت را. ارتش فعلى ما و همين طور ساير قواى نظامى و مسلح ما، امروز غير از زمان طاغوت بود. زمان طاغوت دلها همراه نبود و مردم با ابدان به زور همراهى مىكردند و در اين زمان دلها همراه است و حكومت بر دلهاست. رئيس جمهور ما بر دلهاى مردم حكومت مىكند و نخست وزير ما و مجلس ما همه بر دلهاى مردم حكومت مىكنند، از اين جهت الان كه لشكر ما و ارتش ما در جبههها مشغول به جنگ و دفاع هستند، تمام كشور ما يكپارچه به جنگ مشغولند، به همراهى با ارتش و همراهى با قواى مسلحه مشغول هستند و شايد هر روز يا اكثر روز جوانهائى اينجا بيايند و با گريه بخواهند كه عازم به جبههها بشوند براى شهادت، حتى پيرمردهاى ضعيف هم اين آرزو را دارند و بچه نارس هم اين آرزو را دارند و اين براى اين است كه دراين كشور، اسلام حكومت مىكند و حكومت اين كشور حكومت بر ابدان نيست، حكومت بر قلوب است. قلوب مردم با كسانى كه در اين كشور حكومت مىكنند همراه است و ملت است كه حكومت مىكند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 118
بر قلوب مردم حكومت كنيد، نه ابدان آنها
شما آقايان كوشش كنيد، شما سران كشورها كوشش كنيد و بهديگر سران كشور هم سفارش كنيد كه آنها هم نظير ايران حكومت بر قلوب مردم بكنند. اشكال مسلمين اين است كه در بسيارى از حكومت ها، حكومت بر ابدان است آن هم با فشار و لهذا موفق نيستند. اگر ما حكومت بر ارواح بكنيم و سران كشورهاى اسلامى حكومت بر ارواح بكنند و قلوب ملتها را به دست بياورند، با اين كثرت جمعيت و با اين مخازن زياد اينها آسيب پذير نخواهند بود، و بر همه كشورهايى كه بخواهند به آنها تعدى كنند، مقابله مىكنند. و هيچ كشورى با ملتها نمىتواند مقابله كند، كشورها با دولتها مقابله مىكنند و با ارتشهائى كه قلوب مردم با آنها نيستند. شما كوشش كنيد و به دوستان خودتان بگوئيد كه كوشش كنند كه قلوب مردم را به دست بياورند همانطورى كه در صدر اسلام قلوب مردم متوجه به حكومت بود. حكومت صدر اسلام، حكومت بر قلوب بود و لهذا با جمعيتهاى كم بر امپراطورىهاى بزرگ غلبه كردند. شما كه، الان بحمدالله جمعيت مسلمين قريب يك ميليارد است و چرا بايد با اينكه يك ميليارد جمعيت ما داريم قدس ما را صهيونيستها ببرند و حكومتهاى ديگر را هم در تحت سلطه قرار بدهند در صورتى كه اينها اگر با هم مجتمع باشند، حكومت بزرگى خواهند بود. هر كدام در محل خودشان حكومت بر محل خودشان و همه با هم زير بيرق اسلام باشند و انشاءالله من اميدوارم كه اين نصيحت را بپذيريد كه اين صلاح دين و دنياى شما و ما و مسلمين است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 119
تاريخ: 14/12/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مسؤولان و روحانيون دفتر تبليغات اسلامى حوزههاى علميه قم و مشهد
جهانخواران روحانيت را منزوى كردند تا هر چه مىخواهند بر سر ملتها بياورند
بسم الله الرحمن الرحيم
با اينكه وقت كم است و تقريباً گذشته است لكن من چند كلمه با شما روحانيون و شما برادران و فرزندان اسلام در ميان مىگذارم. دستهاى مرموز جهانخواران به وسيله اشخاص و گروههايى كه در قشرهاى ملتهاى اسلامى نفوذ كردهاند، در طول ساليان دراز يك برنامهاى را انجام دادند و مع الاسف انجام گرفت و ثمرات خبيث خودش را هم تحويل ملتها داد و آن اين معنا كه روحانيون بايد در مساجد و در حجرهها و در زاويهها منزوى باشند و تمام كار آنها اين است كه پيرمردانشان از منزل تا مسجد و از مسجد به منزل بروند و كنار از جامعه و بىتوجه به چيزهايى كه بر جامعه مىگذرد باشند و حتى دخالت روحانيين در امور اجتماعى و سياسى كشور يك ننگى بود و خلاف عدالت و مقام روحانيت. وظيفه جوانهاى روحانى هم خزيدن در گوشه مدارس و حجرههاى مرطوب و فقط تحصيل علوم، آن هم نه آنى كه مربوط به جامعه است و نه آنكه مربوط به سياست جامعه، حتى لباس جندى جزء چيزهائى حساب مىشد كه اگر روحانى آن لباس را به تن كند، از عدالت خارج مىشود، و دخالت در امور سياسى يك وضعى تعبير شده بود كه اين برخلاف روحانيت است و فلان آقا كه سياسى است، ديگر نبايد در جرگه روحانيت باشد. اين امرى بود كه براى منزوى كردن روحانيت و كشاندن آنها را به گوشههاى انزوا و حجرههاى مدارس و گوشههاى مسجد طرحريزى شده بود و به باور اكثر از روحانيون و اكثر قريب به اتفاق ملت واقع شده بود. اگر يك امرى كه مربوط به سياست، مربوط به اجتماع، مربوط به گرفتارى سياسى و اجتماعى اسلام و كشور اسلام بود روحانيين نبايد دخالت كنند. اين امر را از اروپا گرفته بودند كه آنها هم روحانيت خودشان را منزوى كرده بودند تا هر كارى كه مىخواهند به سر ملتها بياورند و كسى نباشد چرا بگويد. در اينجا هم، در مملكت ما و در بلاد ديگر اسلامى هم همين نقشه بود و روحانيين اگر دخالت در يك امر سياسى مىكردند، ملت به آنها ايراد مىگرفت و خود روحانيين هم ايراد مىگرفتند. آنها بايد منعزل باشند از سياست و از گرفتارىهاى اسلام مسلمين و اين امور بايد به دست سلاطين و وابستگان به آنها سپرده بشود. اين يك نقشهاى بود كه سالهاى طولانى كشيده شده بود و استفادههاى بزرگى هم كردند. اگر اين نقشه نبود يا به ثمر نرسيده بود، كشور ما و كشورهاى اسلامى كه روحانيينشان بايد در امور كشور دخالت
صحيفه نور ج 14 صفحه 120
كنند و بايد سياست مدن را در رأس برنامههاى خودشان بگذارند، كشورهاى اسلامى اين گرفتارىها را پيدا نمىكرد. آنها خوب فهميده بودند كه اين طايفه كه پيش مردم هستند و نفوذ دارند و كليد باب ملت هستند، بايد به طورى عمل بشود كه ملت هم اجازه ندهد به اينها كه در امور سياسى دخالت كنند و خودشان هم باورشان بيايد كه نبايد در امور سياسى دخالت كنند. همانطورى كه غربىها اين مطلب را نسبت به كليسا انجام دادند و كليسا منعزل بود و شد از ملتها، اين امر در اينجا به دست آنها انجام گرفت و ما را به اينجا رساند.
براى دخالت در امور سياسى، اجتماعى و مشكلات مسلمين مهيا باشيد
امروز كه يك تحول بزرگى در ملت پيدا شده است و خداى تبارك و تعالى به اين ملت عنايت فرموده است و اين تحول را به قدرت خود ايجاد فرموده است، در روحانيين هم اين تحول حاصل شده است و الان در صف مجاهدين جهاد مىكنند و كشته مىدهند و شهيد مىدهند و با سلاح صلاح در بين تودههاى مردم ظاهر مىشوند و آن سد عدم دخالت روحانى در امور اجتماعى و سياسى و جنگى شكسته شد و بحمدالله شما آقايان و همه علماى بلاد و همه طلاب و روحانيين بلاد حاضر در صحنه هستند و همراه با برادران سپاهى خودشان و برادران ارتشى خودشان در جبههها مىروند و فداكارى مىكنند.
برادران عزيز من! فرزندان اسلام! توجه داشته باشيد كه باز يك جريانى در كار است كه شما را منعزل كنند از اين امرى كه در او هستيد، مبادا گروهها يا آنهايى كه نمىخواهند روحانيون در اين كشورها نفس بكشند شما را اغفال كنند و برگردانند به كنجهاى مدارس و منزوى كنند در حجرهها. شما همانطورى كه علم را بايد بياموزيد و تقوا در رأس برنامه شما باشد، مهيا بودن از براى دخالت در امور سياسى و امور اجتماعى و دخالت در مشكلات مسلمين و حاضر بودن از براى دفاع از كشور اسلامى بايد كوشش كنيد. همين معنايى كه براى روحانيين نقشه كشيده بودند، براى جوانهاى غير روحانى، چه دانشگاهىها و چه ساير جوانها با طرزهاى ديگرى نقشه كشيدند تا آنها در ميدان سياست حاضر نباشند و در امورى كه كشور احتياج به آن دارد دخالت نكنند. عده كثيرى كه در دانشگاهها و در مدارس بودند با گماردن معلمين و اساتيدى كه بسيارى از آنها بر خلاف مسير اسلام و بر خلاف مسير ملت اسلامى بودند جوانهاى ما را از آن راه منحرف مىكردند و آنها را مانع مىشدند از اينكه براى اسلام زحمت بكشند. بدبين كرده بودند آنها را به روحانيت و روحانيت را به آنها. دو جبهه تشكيل شده بود جبهه روحانيت و جبهه دانشگاه و از همين دو جبهه شدن آنها استفاده مىكردند و الحمدلله اين سد هم شكسته شد و روحانى در كنار دانشگاهى و دانشگاهى در كنار روحانى مشغول به فعاليت و مشغول به امور سياسى، امور اجتماعى و امور جنگى هستند. مبادا در بين شماها كسى بيايد و از دانشگاه بخواهد انتقاد كند و نبادا در بين دانشگاهىها بروند و از روحانيت انتقاد كنند اين انتقاد از اينها و انتقاد از آنها نه براى نفع شماست و نه براى نفع آنها، بلكه براى نفع ابرقدرتهاست. آنها به
صحيفه نور ج 14 صفحه 121
اين زودى دست از اين كشورهاى اسلامى برنمى دارند و از ايران، كه سرچشمههاى نفت ما به جيب آنها بود و تمام مخازن ما به نفع آنها بودند و تمام اشخاصى كه از آنها كارى انجام مىگرفت به نفع آنها بودند، اينها الان دستشان كوتاه شده است و به اين زودى از ما دست برنمىدارند.
عزيزان من! برادران من! خواهران من! تمام قشرهاى ملت توجه بكنيد كه جريانهائى در كار است كه روحانيين را در چشم مردم يك نحو ديگرى كه هستند جلوه بدهند و مردم را از روحانيت جدا كنند و دانشگاه را از روحانيون جدا كنند و مقاصد خودشان را انجام بدهند ولو با يك رژيمى كه به طور سالوسى در ملت ايجاد كنند، يعنى يك رژيم به صورت صد در صد اسلامى و بيشتر از شما فرياد وا اسلاما بكشد لكن در باطن منافق باشد و در باطن برخلاف مصالح كشور عمل كند. امروز حيلههاى شيطانى قدرتهاى بزرگ در كار است كه ملت را از روحانيت جدا كند و ملت را و اينها را از ملت جدا كند و اينها را از دانشگاهها جدا كند و از قشر جوامع ملت جدا كند و اين همان نقشهاى است كه آنها مىخواهند كه روحانيين منزوى بشوند در حجرات و در مساجد و آنها كارهاى خودشان را انجام بدهند. اينهائى كه از روحانيون انتقاد مىكنند كجا هستند؟ در كدام زاويه هستند كه وقتى انقلاب شد ريختند و اسلحهها را به غارت بردند و الان هم اسلحهها در دست آنهاست و آن روز كه جنگ بود آنها كنار نشستند و منتظر اينند كه عراق يا قدرت ديگرى غلبه كند و آنها ملحق به آنها بشوند. روحانيين ما در صحنه حاضرند، شهداى آنها الان در مقابل چشم من بسياريشان يا بعضىشان حاضرند و خود جوانهاى روحانى با اسلحه از جنگ برگشتند. آنهايى كه انتقاد از روحانيين مى كنند، در كدام جبهه رفتند؟ كدام شهيد را دادند؟ بياورند عرضه كنند. آنها اسلحهها را غارت كردند و نشستهاند كه شكست به ايران بدهند. و آنهايى كه، خوبان آنها اگر در بينشان باشد مىخواهند استفاده، خودشان، بكنند و آنهايى كه خون دادهاند آنها به كنار بروند و آنها، منافعى كه اينها به دست آوردهاند آنها - ببرند و آنها كه منحرفين هستند نه اسلام را قبول دارند و نه روحانيت را و نه دانشگاه را. با رفتارتان اسلام را آنطور كه هست عرضه كنيد بايد توجه داشته باشيد، بايد دانشگاهها و مدارس و همه جا توجه داشته باشند، دانشگاه پيوند خودش را با فيضيه محكم كند و فيضيه محكم كند پيوستگى خودش را به دانشگاه. شما دو قشرى هستيد كه اگر شما اصلاح بشويد اصلاح مىشود ملتها و اگر خداى نخواسته شما اصلاح نشويد يا منزوى بشويد مملكتتان و كسانى كه مىتوانند در مملكت كارى بكنند منزوى خواهند شد و قدرتهائى كه منافع خودشان را از دست دادهاند به ميدان مىآيند و يك حكومت وجيه المله مىآورند روى كار و آن حكومت وجيه المله تمام چيزهاى ما را به باد فنا خواهد داد. شما برادران و عزيزان من همانطورى كه الان سلاح در دستتان است بايد در دست ديگر صلاح باشد، بايد شما صلحا باشيد، بايد شما رفتارى بكنيد كه اسلام را آنطور كه هست عرضه كنيد. شما
صحيفه نور ج 14 صفحه 122
بدانيد كه اگر خداى نخواسته از روحانيين و از كسانى كه ملبس به لباس روحانى هستند، مطلبى كه بر خلاف دستورات اسلام است صادر بشود، روحانيت را با اين اعمال منزوى خواهيد كرد و قلمها بر ضد شما به كار مىافتد و شما را از ملت جدا مىكنند و ملت را از شما جدا مىكنند و به سر اين كشور آن مىآورند كه در زمان رضاخان و پسرش آمد.
اين اسلام، امروز در دست همه ماها سرتاسر كشورهاى اسلامى و خصوصاً ايران كه جمهورى اسلامى - انسانى را در اين كشور اعلام كرده است امانت است، امانت بزرگ است. اين امانت به دست ماهاست و اگر چنانچه به اين امانت خيانت بكنيم خيانت به اسلام است، خيانت به احكام نورانى خداست و خيانت به ملتهاى ضعيف است. توجه كنند روحانيون در سرتاسر كشور، چه جوانها كه در ميدانها مىروند و فداكارى مىكنند و چه آنهائى كه در مدارس مشغول تحصيل علوم هستند و چه آنهايى كه مشغول به تدريس هستند و چه آنهايى كه ائمه جمعه و جماعات هستند و چه آنهايى كه در دادگاهها و مقامات قضايى هستند و چه آنهايى كه در كميسيونها و جاهاى ديگر هستند، توجه كنند كه اسلام در دست شما طايفه بالخصوص امانت است و انحراف شما ولو بعضى از شما موجب مى شود كه اشخاصى كه با شما و با اسلام دشمن هستند با قلم خودشان و گفتار خودشان به شما حمله كنند و يك مطلب را بزرگ كنند، مجاهدات شما را يك كلمه از آن گفته نشود، لكن انحراف شما دائماً گفته بشود و به گوش مردم خوانده بشود، مردم را از مجاهدات شما اغفال كنند، از زحماتى كه از 15 خرداد تاكنون بر شما وارد شده است و بزرگان شما را بردهاند در حبسها و زجرها و اينها انجام دادند كارهائى كه با دزدان آنطور انجام نمىدهند، اينها را ذكرى از آنها نديدم بكنند. قلمها راجع به اين مسأله شكسته است اما اگر در يك دادگاهى يك كارى بشود كه مثلاً در نظر آنها انحراف باشد يا خداى نخواسته به حسب واقع انحراف باشد، آنها، عمال آنها، دور بيفتند و اين طرف و آن طرف و تبليغ كنند كه اين ديكتاتور آخوندى در كار است، ديكتاتور روحانى در كار است. اين كلمه، كلمهاى است كه دشمنهاى اسلام درست كردهاند و مىخواهند كه روحانيون را كنار بگذارند و روحانى برود گوشه مسجد و مسائل اسلامى را، نه آنكه مربوط به جامعه است، نه آنكه مربوط به مشكلات جامعه و اسلام است بلكه مسائل ديگر را، عبادى را فقط انجام بدهند، لكن ديگران در صحنه باشند و آن كنند به ما كه محمدرضا كرد.
تكليف ملت است كه تبعيت از روحانيون بكند
بايد بيدار بشويد شما، بايد ملت بيدار بشوند، ملت ما در خيابانها، در بازارها، در ساير نقاطى كه هستند، در كارخانهها، در صحراها مشغول به خدمت هستند، بيدار باشند كه اينكه گفته مىشود ديكتاتورى آخوندى اين كلمهاى است كه به باطل گفته مىشود براى مقصد باطلتر، والا پيدا كنند آنها اين روحانيونى كه ديكتاتورى مىكنند. اگر ديكتاتورى معنايش اين است كه احقاق حق مظلوم را از ظالم مىكنند و اگر ديكتاتورى معنايش اين است كه در دادگاهها امثال نصيرىها را از بين مىبرند،
صحيفه نور ج 14 صفحه 123
اين چيزى است كه اسلام كرده است و امرى است كه با امر اسلام انجام مىگيرد و اگر ديكتاتورى معنايش اين است كه تحميل به ملت چيزى را مىخواهند بكنند، مىخواهند با قدرت ملت را آزار بدهند و مقاصد خودشان را انجام بدهند، اين يك دروغ واضح است كه بايد مردم از اشخاصى كه اين را مىگويند، بگيرند آنها را و از آنها بپرسند كه اين كدام يك است و چه كرده است و چه كار ديكتاتورى انجام داده است، تا بفهمند ريشه اين مطلب از كجاست. شما آقايان تكليف داريد كه كارهايى كه انجام مىدهيد، در تمام قشرهاى از روحانيت كه در ملت هستند و مشغول خدمت هستند كارهاى آنها بر وفق موازين شرعيه باشد و هيچ تخلف از موازين شرعيه نشود تا بهانه به دست دشمن ندهد. اين تكليف شماست كه تخلف از احكام اسلام نكنيد و انشاءالله نمىكنيد و تكليف ملت است كه تبعيت از روحانيون بكند و حرفها و تبليغاتى كه بر ضد روحانيت مىشود گوش به آن ندهد. و پيگيرى كند اگر يك جايى گفتند، ببينند كه آيا اين ديكتاتورى كه آنها مىگويند در كجا واقع شده است. آيا رئيس مجلس ما يك ديكتاتور است و دارد ديكتاتورى مىكند؟ يا مقامات ديگرى كه در كشور هستند؟ كدام يك از اينها مشغول ديكتاتورى هستند؟ يا زبانهاى غير متعهد اشخاص دارند ديكتاتورى مىكنند و مىخواهند روحانيت را تضعيف كنند و جمهورى اسلامى را تضعيف كنند. زبانهائى كه برخلاف مصالح اسلام به روحانيت حمله مىكنند بدون يك حجت شرعى، يا به جمهورى اسلامى حمله مىكنند بدون يك دليل واضح، اينها زبانهائى هستند كه گويندگان آنها ديكتاتورند و مىخواهند روحانيت را از صحنه بيرون كنند و آنوقت يك حكومتى به دست بياورند كه اين حكومت موافق ميل آقاى ريگان باشد يا مطابق ميل شوروى باشد.
اسلام بدون روحانيت مثل كشور بدون طبيب است
من به همه روحانيين سرتاسر كشور اعلام خطر مىكنم، من به همه ملت اعلام خطر مىكنم. به روحانيون اعلام خطر مىكنم كه اگر چنانچه خداى نخواسته در بين شما كسى است كه برخلاف موازين اسلام عمل مىكند، او را نهى كنيد و اگر نپذيرفت از جرگه روحانيت اخراج كنيد. اگر نكنيد اين كار را، خداى نخواسته صورت روحانيت كه عز اسلام است اين را مشوه مىكنند و با مشوه كردن صورت روحانيت، اسلام به انزوا خواهد كشيد. اسلام بدون روحانيت مثل كشور بدون طبيب است. گويندگان شما و دانشمندان شما بايد توجه داشته باشند كه حوزهها را با تدبير، با نصيحت و همين طور جاهاى ديگرى كه روحانيين مشغول كارهايى هستند، آنها را با تدبير و با نصيحت وادار كنند به اينكه خداى نخواسته از آنها چيزى صادر نشود كه بهانه به دست آنهايى كه مىخواهند شما را از صحنه خارج كنند بيفتد و قلمها به كار برود و خدمتهاى شما ناچيز و ناديده گرفته بشود و لغزشى اگر در يكى از شما يا در دو تا از شما پيدا شد به حساب روحانيت بگذارند. بايد تهذيب بشويد شما، خودتان را تهذيب كنيد و كسانى كه در حوزهها هستند، اساتيدى كه در حوزه هستند كوشش كنند كه حوزهها مهذب باشد. و اعلام خطرى را كه به ملت مىكنم اين است كه جريانى در كار است كه روحانيت را
صحيفه نور ج 14 صفحه 124
كنار بگذارند و جريانى در كار است كه شما را از روحانيت جدا كنند و آن كنند به سر ملت كه در زمان محمدرضا آمد، منتها به يك صورت ديگرى. بيدار بشويد اى ملت! و بيدار بشويد اى روحانيت! و بيدار بشويد اى دانشگاهيان! و بيدار بشويد اى كارگران! اى كارمندان! اى بزرگان! اى كوچكان! اى زنها! اى مردها! بيدار بشويد و اين جريان را خنثى كنيد و نگذاريد ملت شما و مملكت شما انحراف پيدا كند از آن راهى كه شما داريد كه راه اسلام و راه خدا و خط رسول اكرم (ص) است.
امروز بايد دست از تمام اختلافات برداريم، اين يك تكليف شرعى - الهى است
من يك كلمه هم تكرار مىكنم و مكرر گفتهام و آن كلمه براى اشخاصى است كه متصدى امور مملكت هستند از رئيس جمهور تا هر جا كه باشد و هر كس كه باشد و هر ارگانى كه اشتغال به يك كارى در اين كشور داشته باشد، از ارتشىها و ژاندارمرى و سپاه پاسداران و پاسبانها و همه عشاير و قشرهايى كه از ملت هستند و مشغول خدمت هستند، به همه آنها اين كلمه را مىگويم كه توجه كنيد كه شما را دارند مىكشند به سوى اختلاف. توجه نداريد به اين مطلب مىآيند پيش اين دسته از آن دسته شكايت مىكنند. اشخاصى در مرزها هستند و در آنجاهايى كه جوانهاى ما دارند خون خودشان را مىدهند، مىروند و مىخواهند پاسدارها را از ارتش جدا كنند و ارتش را از پاسدارها و هر دو را از ژاندارمرى و بين خود ارتش قشرهاى مختلفى درست كنند و اختلاف بين خود ارتش هم بيندازند. توجه كنند كه اينهايى كه به عنوان خيرخواهى پيش آقاى رئيس جمهور مىروند و حرفهايى از ديگران مىزنند، اينها شياطينى هستند به صورت انسان و در سيرت شيطان. و آنهايى كه پيش اجزا دولت مىروند، پيش نخست وزير مىروند، پيش ديگران مىروند و از آقاى رئيس جمهور انتقاد مىكنند اينها هم شيطانهايى هستند به صورت انسان و در سيرت شيطان. آنهايى كه مىخواهند بين شماها اختلاف بيندازند، دشمنى ايجاد كنند، مىخواهند كه اين مملكت را به دست غير بسپارند همه شما را از بين ببرند و يك دولتى به دست امريكا يا به دست شوروى در اين مملكت ايجاد كنند. عقل سياسى اقتضا مىكند كه ما امروز با آن اشخاصى كه در رويه هم حتى با ما مخالفت دارند لكن در اصل مقصد با ما موافقند، باملت موافقند مسيرشان مسيرملت است، عقل سياسى اقتضا مىكند كه ما امروز دست از تمام اين اختلافات برداريم تا اين مملكت را آرام كنيم و اين مقصدى اصلى كه ما داريم و آن اينكه اسلام در اين مملكت پياده بشود و جمهورى اسلامى با محتواى حقيقى خودش در اينجا پياده بشود، موفق بشويم انشاءالله. من به همه، به همه آنها عرض مىكنم كه شما دست از اختلافات برداريد اينطور نباشد كه هر كدام در يك اجتماعى كه پيدا كرديد، بر ضد ديگران صحبت كنيد اينطور نباشد كه هر كدام قلم به دست گرفتيد بر ضد ديگران قلمفرسايى كنيد. همه شما اميدوارم كه به اسلام معتقد و به جمهورى اسلامى متعهد باشيد و در اين صورت همه شما مسيرتان يك مسير است ولو عقايدتان در بعضى از امور، رويههاتان اختلاف دارد لكن امروز وقت اعمال رويههاى مختلف نيست. من اين را از همه كسانى كه متصدى امرى هستند، چه آقايانى كه در مجلس هستند و چه
صحيفه نور ج 14 صفحه 125
آقايانى كه در جاهاى ديگر متصدى امر هستند، من به آنها با كمال اخلاص سفارش مىكنم كه اين يك تكليفى است شرعى، الهى و تخلف او خلاف مسير اسلام است.
ما همه پشتيبان ارتش هستيم
ما همه پشتيبان ارتش هستيم و ما همه پشتيبان فرماندهان ارتش هستيم و اگر كسى بگويد كه ملت با ارتش نيست اين يك دروغ واضح است كه شاهدش اين است كه ارتش كه در آنجا دارد خدمت مىكند، تمام مردم اين ملت دنبال او دارند به آنها خدمت مىكنند. آنهايى كه مىگويند ارتش و روحانيت با هم مخالف هستند دروغ مىگويند براى اينكه همين روحانيون عزيزند كه از بلاد مختلف و الان از قم و مشهد دو مركز بزرگ علمى در اينجا حاضرند با تفنگها، كه هم شهيد دادهاند و هم مجروح البته و الان آمدهاند اينجا و بعد هم انشاءالله مىروند و انشاء الله پيروز مىشوند. همه ملت بايد پشت سر ارتش باشد و آنها جبهه را نگهدارى كنند، پاسدارها و پاسبانها و ژاندارمرى و ارتش. همه آنها و ساير قواى مسلح و غيرنظامى و آنها همه در آنجا با هم هماهنگ باشند و ملت هم پشت سر آنها باشد تا اينكه انشاءالله اين جنگ تحميلى به آخر برسد و انشاءالله با پيروزى شماها به پيش برويد. و من به شما و تمام نسلهايى كه بعد از شما و ما خواهند آمد هشدار مىدهم كه ملت و روحانيت، دانشگاه و روحانيت از هم جدا نشوند كه جدا شدن اينها از هم هلاكت ملت و هلاكت اسلام و هلاكت كشور است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 126
تاريخ: 16/12/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام حضرت آيت الله العظمى گلپايگانى در مورد وقايع 14 اسفند
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى گلپايگانى دامت بركاته
پس از اهداى تحيت و سلام، تلگرام جنابعالى كه از نگرانى آن حضرت در قضاياى شوم دانشگاه در روز پنج شنبه 14/12/59 حكايت مىكرد و اصل، تلفنهاى بسيارى در دنباله جنايت منحرفين از اطراف نيز واصل گرديد. به جنابعالى و عموم ملت شريف اطمينان مىدهم كه با خواست خداوند تعالى با اينگونه مخالفتهاى با اسلام، برخورد شديد خواهد شد و به دستگاه قضائى گفتهام كه قضيه را تحقيق و مجرمين را شناسائى و محاكمه كنند و نتيجه را به اينجانب اطلاع دهند تا تكليف آنان به حسب موازين اسلامى معين شود. بايد گروهها و دستههاى منحرف سياسى و غير سياسى بدانند كه من با احساس تكليف، با آنان برخورد اسلامى و حدود اسلامى مىكنم و به شرارتهاى ضد اسلامى خاتمه مىدهم. از جنابعالى اميد دعاى خير دارم. حضرتعالى مردم را دعوت به آرامش فرمائيد.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 127
تاريخ: 16/12/59
تلگرام امام خمينى به آيت الله حاج شيخ بهاءالدين محلاتى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى شيخ بهاءالدين محلاتى دامت بركاته
از قرارى كه شنيده شد جنابعالى در اثر نقاهت در بيمارستان تشريف داريد، اين خبر موجب تاثر گرديد. اينجانب براى صحت و سلامتى آن جناب دعا كرده و شفاى كامل و طول عمر جنابعالى را از خداى تعالى مسئلت مىنمايم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 128
بيانيه امام خمينى خطاب به مردم و مسئولين كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
به اطلاع عموم مىرساند براى صيانت كشور و جمهورى اسلامى در اين موقع حساس و براى حفظ مصالح اسلام و مسلمين مطالب زير ابلاغ مىشود:
1 - معيار در اعمال نهادها قانون اساسى است و تخلف از آن براى هيچ كس چه متصديان امور كشورى و لشگرى و چه اشخاص عادى جائز نيست و متخلف به مردم معرفى مىشود و مورد مؤاخذه قرار مىگيرد. بنابراين دخالت هر يك از مقامات در امور مربوط به مقامات ديگر بر خلاف قانون است و دخالت كننده به مردم معرفى مىگردد.
2 - مقامات فعلى، رياست جمهورى، دولت رياست ديوانعالى، دادستانى كل كشور، مجلس شوراى اسلامى، شوراى نگهبان، قانونى مىباشند و كسى حق ندارد در مصاحبهها و نطقها و رسانهها به يكى از اين مقامات توهين و يا آنان را تضعيف نمايد و متخلف به ملت معرفى و مورد مؤاخذه قرار مىگيرد.
3 - به همان نحو كه آقاى رئيس جمهور را به فرماندهى كل قوا منصوب نمودم، بايد ايشان را به اين مقام بشناسند و فرماندهان قواى مسلح از ايشان بر طبق مقررات اطاعت كنند.
4 - شوراى دفاع به نحوى كه در قانون اساسى است، مأمور مىشود و نمايندگان اينجانب آقاى خامنهاى و آقاى چمران مىباشند.
5 - مسائل دفاع در شورا مطرح و رسيدگى مىشود و پس از تصويب، تصميم در اجرا با فرماندهى كل قواست و قواى مسلح بايد اوامر ايشان را اجرا نمايند.
6 - براى رسيدگى به شكايات نسبت به مسائل جنگ و ساير مسائل مورد اختلاف بين مقامات جمهورى اسلامى، هيأتى تعيين خواهد شد مركب از يك نماينده از طرف رئيس جمهور و يكى از طرف ديگر و يكى از سوى اينجانب كه كوشش در حل شكايات نمايند و رأى اكثريت هيأت مذكور معتبر است و در صورت تخلف يكى از مقامات، بايد متخلف را به مردم معرفى كنند و مورد مؤاخذه قرار گيرد.
7 - چون در سخنرانىهاى رئيس جمهور، نخست وزير، رئيس ديوانعالى كشور، رئيس مجلس شوراى اسلامى، گروههاى منحرف و مخالف با جمهورى اسلامى توطئه كرده و موجب فساد مىشوند،
صحيفه نور ج 14 صفحه 129
اينان تا پايان جنگ تحميلى سخنرانى نكنند. مصاحبههاى سالم و سازنده و ارشادى مانع ندارد.
8 - از آنجا كه روزنامهها و راديو تلويزيون عاملى مهم براى ارشاد يا تفرقه و نفاق هستند، هيأت 3 نفرى فوق، آنها را دقيقاً مورد بررسى قرار مىدهند و در صورتى كه 2 نفر از هيأت مذكور، آنها را مضر تشخيص دهند، مراتب را به مردم ابلاغ و به دادستانى كل كشور اطلاع مىدهند تا به وظيفه قانونى عمل كند.
9 - اكيداً از مقامات رسمى خواستارم تا با كمك يكديگر مشكلات كشور را حل نمايند و برادرانه با يكديگر همكارى نمايند.
10 - ائمه جمعه و جماعات ايدهمالله تعالى در خطبهها و منابر و ساير گويندگان كوشش فرمايند كه آرامش در كشور برقرار باشد و از هر سخنى كه موجب نگرانى مردم و تفرقه شود خوددارى نمايند و مردم را در پشتيبانى از ملت و تمام ارگان جمهورى اسلامى و نهادهاى انقلابى و قواى مسلح و مردمى تشويق فرمايند.
والسلام
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 130
تاريخ: 25/12/59
بيانات امام خمينى در جمع بانوان عضو مؤسسه 12 فروردين قم
نقشه اين بود كه با توطئه كشف حجاب، فاسد كنند جامعه را
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بر شما بانوان معظم كه با نصيحتهاى خودتان مىخواهيد ما را به راه راست واداريد. درود بر بانوان سراسر كشور كه در اين نهضت شريف، معلم مردان بودند و حالا هم به همان نحو باقى ماندند. ايادى اجانب، اين قشر محترم كه ساختمان صحيح كشورها به دست تواناى آنها بجاست كوشيدند كه از شما بانوانى كه بايد ايران را بسازيد و بايد مردان را بسازيد عروسكهائى درست كنند و دست ملعبههاى فاسد بسپارند و بحمدالله موفق نشدند. نقشه اين بود كه اين قشر موثر كه از دامن آنها زنان و مردان موثر تربيت مىشود طورى كنند كه اطفال خودشان را از دامنهاى خودشان برانند و در جاهاى ديگرى كه اطفال در آنجا جمع مىشوند انباشته كنند و شما را از مهر مادرى و آنها را از سرپرستى مادرانشان جدا كنند كه نتوانند اين افرادى كه بايد در دامنهاى شما تربيت بشوند، از شما جدا بشوند و نتوانند براى كشور خودشان و براى اسلام عزيز عمل كنند. نقشه اين بود كه با توطئه كشف حجاب مفتضح در زمان قلدر نافهم، رضاخان، اين قشر عزيز را كه جامعه را بايد بسازند تبديل كنند به يك قشرى كه فاسد كنند جامعه را و اين نقشه نه اختصاص به شما بانوان داشت بلكه جوانان مرد را هم همين طور بكشانند به مراكز فساد و آنطور كه مىخواهند آنها را تربيت كنند كه اگر چنانچه كشورشان به دست هر كس بيفتد بىتفاوت باشند يا مؤيد.
اگر اين نهضت و انقلاب اسلامى هيچ نداشت جز اين تحولى كه در بانوان و در جوانان ما پيدا شد اين يك امرى بود كه كافى بود براى كشور ما، اينهائى كه در گوشه و كنار به گوش اشخاص مىخوانند كه اين انقلاب كارى انجام نداد اينها اشخاصى هستند كه اين تحولى كه در شما پيدا شده است چون مضر به حال آنها و قدرتهاى چپاولگر است اين را چيزى حساب نكنند و با تبليغات سوءشان بخواهند به شما بباورانند، باور بياورند كه چيزى نشده است. چه بهتر از اين كه در يك همچو جلسهاى كه شما بانوان هستيد و فعاليت اخلاقى و زحمتهاى همه جانبه براى مستمندان و براى آوارگان مىكشيد، از اين تحول بهتر چه؟ اگر در رژيم سابق بود، نه اين اجتماعات بانوان بود و نه اين فعاليت همه جانبه آنها كه نيمى از جمعيت در ايران هستند و اين نيم آن نيم ديگر را هم تربيت مىكند، نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است براى اينكه زنان، بانوان علاوه بر اينكه خودشان
صحيفه نور ج 14 صفحه 131
يك قشر فعال در همه ابعاد هستند قشرهاى فعال را در دامن خودشان تربيت مىكنند. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است و از خدمت همه كس بالاتر است و اين امرى است كه انبيا مىخواستند و مىخواستند كه بانوان قشرى باشند كه همه آنها تربيت كنند جامعه را و شيرزنان و شيرمردانى به جامعه تقديم كنند، لكن آنهائى كه مىخواهند اين كشور را از همه مواهب محروم كنند، از مواهب اسلامى، اخلاقى، اعمال صالحه و آنها را به مراكز فساد بكشانند، آنها هستند كه الان كه شما وارد شديد در جامعه و خدمت به جامعه، مىبينند كه نقشههاى آنها نسبت به بانوان و نسبت به مردان باطل شده است. از اين جهت فرياد آنها بلند است كه چيزى نشده است و اين زمان مثل زمان رژيم سابق است و هيچ تغييرى با زمان رضاخان و پسرش نكرده، اينها تبليغاتى است كه برخلاف آن چيزى كه مشاهد است براى همه بانوان سرتاسر كشور و مردان سرتاسر كشور كه آن تحولى كه در انسانها پيدا شده، و آن ارزشى كه امروز در كشورهاى اسلامى و خصوصاً در كشور ايران پيدا شده است اين است كه در رژيم سابقشان و مرتبت عبارت از آرايش مهوع و لباسهاى كذا و منزلگاههاى كذا بود و امروز ارزش، ارزش انسانى است، ارزش اخلاقى است، ارزش انسانى است كه به واسطه همين تحول در قشر بانوان ديگر آنهائى كه با آرايشهاى فاسد و لباسهاى فاخر مىخواستند فخر فروشى كنند در بين جامعه نسوان ما محكومند و خجالت زدهاند. آن روز بانوان اسلامى ما خجلت مىكشيدند كه با لباس اسلامى و لباسى كه در او مراعات شده باشد، طبقات ضعيف هم اگر اين كار را مىكردند، خجالت مىكشيدند در بين قشرهاى فاسد مرفه بروند. امروز امر بعكس است و يكى از اين اشخاصى كه داراى آنطور كارهاى فاسد و آرايش فاسد و خودنمائىهاى مفسد بودند آنها احساس شرم مىكنند در بين شما. اين تحول يك تحولى است كه بالاترين تحول است در جامعه، جامعه ما از بانوان زمان يعنى بعضى بانوان زمان محمدرضا و رضا برگشتند به يك بانوانى كه زينب گونه شدند و تابع فاطمه. آن روز تابع آرايش اروپائى بودند و بايد از اروپا طرح لباس بيايد امروز تابع مكتب هستند و آنچه اسلام بپسندد مقبول است و اين يك تحولى است كه بالاترين تحولات است در جامعه ما. نگه داريد اين تحول را، توجه كنيد به اينكه دستهاى فاسد و قلمهاى فاسد و گفتارهاى فاسد شما را به اغفال نكشاند و شما را برنگرداند به حال سابق. اين راه را شما ادامه بدهيد و تودههاى ميليونى مردان ما هم ادامه بدهند و مىدهند و تودههاى ميليونى بانوان ما هم ادامه بدهند و مىدهند و هيچ توجه به صحبتها و قلمها و سخنرانىهائى كه مىشود نكنيد و خودتان مستقل فكر كنيد و تابع افكار ديگران نباشيد و خودتان براى كشور خودتان كوشش كنيد كه مفيد باشيد و شما هدايت كنيد مردان را و هدايت كنيد و نصيحت كنيد دولتمردان را، شما مادران خوبى براى اطفال باشيد و ناصحان خوبى براى جامعه و زحمتكشان خوبى براى مستمندان، و هستيد بحمدالله. شما جامعهاى كه در سرتاسر كشور الان مشغوليد براى همه امورى كه كشور ما احتياج به آن دارد، سرپرستى اطفالى كه بىپناه هستند و خدمت به مستمندان و رفتن پيش آوارگان و مستمندان و دلجويى كردن از آنها، اين خدمت ارزشمند است و پيش خداى تبارك و تعالى بسيار ارزش دارد.
صحيفه نور ج 14 صفحه 132
بايد اختلافات از بين برود و اخلاق اسلامى انسانى را در تمام قشرها توسعه بدهند
و خداوند شما را و همه بانوان را و همه مردان را هدايت كند كه به همين راه مستقيمى كه شماها مىرويد آنها هم بروند و همان راه صحيحى كه بدون غل و غش و بدون هواى نفس شماها دنبال كرديد قشرهايى كه در ايران هستند، همه همان راه را بروند، و شما و همه ملت توجه كنيد كه اين صحبتهائى كه مىشود و اشتباهاتى كه گاهى از دولتمردان مىشود اينها آنقدر چيزى نيست كه به جمهورى اسلامى ما لطمه وارد كند و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه زوردتر بين قشرهائى كه اختلاف بينشان هست چه در بالا و چه در توده جمعيت اين اختلافات از بين برود و همه با هم دنبال اين باشند كه اين كشور را به راه مستقيم هدايت كنند و اين كشور را آباد كنند و اخلاق اسلامى انسانى را در تمام قشرها توسعه بدهند. من سفارشم به تمام قشرهاى ملت از بانوان گرفته تا جوانان و مردان اين است كه شما راجع به اين مسائلى كه در ايران طرح مىشود فكر نكنيد كه بايد حتماً شما هم اختلاف با هم پيدا بكنيد. اختلافات رده بالا رفع مىشود انشاءالله و شماها هم دامن به اختلاف نزنيد، دامن زدن شما به اختلافات باعث مىشود كه ردههاى بالا هم اختلافاتشان را نتوانند حل كنند. و اما اگر چنانچه تودهاى مردم با هم باشند و گوش به مسائلى كه در ردههاى بالا طرح مىشود ندهند و خودشان توجه كنند كه با وحدت كلمه مىتوانند اين جامعه را به سعادت خودش برسانند و اختلاف كلمه شايد خداى نخواسته موجب اين بشود كه عنايت خاص خدا كه به شما سايه افكنده بود يك وقت خداى نخواسته برداشته بشود و كشور شما آن شود كه در سالهاى طولانى مبتلاى به آن بوديد. اگر چنانچه اختلافاتى بين طبقات افراد باشد و اين اختلافات موجب شود كه خداى نخواسته در جنگ مغلوب شويم يا خداى نخواسته طول بكشد حل اين مشكل، اين گناهش به گردن آنهائى است كه دامن به اختلافات مىزنند و تشنج در كوچه و بازار ايجاد مىكنند. مسلمين، مؤمنين معتقدين به خداى تبارك و تعالى مجال ندهند به اين قشرهائى كه در بين مردم هستند و از تفالههاى رژيم سابقند و همين طور از اشخاصى كه در بين اينها هستند از فاسد و مفسد، اگر چنانچه به اينها گوش بدهند، اينها مىخواهند شما را به دامن غرب يا به دامن شرق بكشانند بيدار باشيد كه اختلافات را خودتان رفع بكنيد. و اگر اختلافى هست، آنها را موعظه كنيد كه دست از اختلافات بردارند و من از خداى تبارك و تعالى سعادت ملتهاى اسلامى و سعادت شما بانوان و همه بانوان اسلام و سعادت همه قشرهاى ملت را مىخواهم و از خداى تبارك و تعالى پيروزى لشكر اسلام و قواى مسلحه اسلام را بر قواى كفر مسألت مىكنم. خداوند شماها را سعادتمند كند و در خدمت به همنوعان خودتان توفيق دهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 133
تاريخ: 28/12/59
بيانات امام خمينى در جمع رئيس و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
امروز تمام ملت ما در صحنه گرفتارىها و در صحنه جنگ حاضرند و خود را در جبهه مىبينند
بسم الله الرحمن الرحيم
البته در اين سالى كه به ما گذشت ماجراهاى زياد، گرفتارىهاى زياد براى ملت ما رخ داد ولى من به نظرم مىرسد تا گرفتارىها نباشد، سختىها نباشد، جنگها نباشد و كشتار دادنها و ساير اثرات آن نباشد، انسان از آن خمودى و از آن راحت طلبى كه در ذاتش هست بيرون نمىآيد. البته جنگ و لو احق آن بسيار ناگوار بود براى ملت ما لكن درازاى او جوانهاى ما آنهائى كه در جبههها مىگذرانند و مردمى كه جنگ را لمس مىكنند، آنچنان مقاومتى از خودشان به خرج دادند كه متوقع نبود، و اين از بركات زحمتها و ناگوارىها و جنگ ولو احق جنگ بود. اگر در يك رژيم هائى كه ملت شركت نداشتند با دولت در همه امور و حاضر در صحنه نبودند در همه گرفتارىها و زحمتها، جنگى واقع مىشد، فقط در يك كنارى بود، بدون اينكه تحركى از خود ملت و جوانهايى كه احتياج به تحرك دارند واقع مىشد و اين جنگ بىفايده بود. و اما امروز كه تمام ملت ما نه فقط جوانها و آنهائى كه در جبههها هستند، بلكه پيرمردها و پيرزنها و دختر بچههاى نابالغ در صحنه گرفتارىها و در صحنه جنگ حاضرند و همه خود را در جبهه مىبينند. من وقتى كه در تلويزيون مىبينم اين بانوان محترم را كه اشتغال دارند به همراهى كردن و پشتيبانى كردن از لشكر و از قواى مسلح ارزشى براى آنها در دلم احساس مىكنم كه براى كسى ديگرى نمىتوانم اينطور ارزش قائل بشوم. آنها كارهائى كه مىكنند يك كارهائى است كه دنبالش توقع اينكه يك مقامى داشته باشند يا يك پستى را اشغال كنند يا يك چيزى را از مردم خواهش كنند هيچ اين مسائل نيست، بلكه سربازان گمنامى هستند كه در جبههها بايد گفت مشغول به جهاد هستند و ما اگر فايدهاى از اين جمهورى اسلامى نداشتيم، الا همين حضور ملت به همه قشرهايش در صحنه و نظارت همه قشرها در امور همه، اين يك معجزهاى است كه جاى ديگر من گمان ندارم تحقق پيدا كرده باشد و اين يك هديه الهى است كه بدون اينكه دستهاى بشر در آن دخالت داشته باشند، خداى تبارك و تعالى به ما اعطا فرموده است. و ما بايد قدر اين نعمت را بدانيم و اقتدا كنيم به اين زنها و بانوان و بچههاى پشت جبهه و آنهائى كه در خود شهرهاى مخروبه نيمه مخروبه حاضرند. ماها بايد از اينها اخلاق اسلامى و ايمان و توجه به خدا را ياد بگيريم. ماها
صحيفه نور ج 14 صفحه 134
ممكن است كه كارهائى كه حتى خيلى هم مفيد است، براى جامعه بكنيم، لكن براى خودمان مفيد نباشد. ممكن است كه ماها كارهائى انجام بدهيم كه به صلاح جامعه است و جامعه از آن استفاده كند و جامعه را به پيش ببرد، لكن ما را به عقب ببرد و در پيشگاه خداى تبارك و تعالى نه اينكه اجرى نداريم، بلكه انحطاط پيدا بكنيم.
ما بايد از اين قشرهاى تودهاى مردم كه بىتوقع به كشور خدمت مىكنند و به همه شما هم دارند خدمت مىكنند به آنها اقتدا بكنيم و خودمان را اصلاح بكنيم. اگر ما هم آن روحيه را پيدا مىكرديم آنوقت كارهامان همه يك وجهه پيدا مىكرد، و افراد اگر كارهايشان به وجهه واحد باشد يعنى مقصد خدا باشد توجه به او، انسان را وادار به كار بكند، هيچ اختلافى متصور نيست. تمام چيزهائى كه بشر به آن مبتلا هست اينها از خود آدم است. تمام يعنى كارهائى كه به دست بشر انجام مىگيرد بلكه كارهائى هم كه از غيب به ما وارد مىشود، چه بسا اينهمه زلزلهها و سيلها و طوفانها براى اين باشد كه ما خودمان را اصلاح نكرديم. ما اگر چنانچه خودمان را اصلاح كنيم و اينهائى كه مؤثرند در بين تودهها، اينهائى كه مردم نظر مىكنند ببينند كه اينها چه مىكنند آنها هم تبعيت كنند. ما اگر آن اشخاصى كه مورد توجه مردمند و مردم اعمال آنها را و اقوال آنها را تحت نظر دارند، اگر چنانچه وجهه واحد باشد، شما كه صحبت مىكنيد براى خدا باشد، او هم كه مىشنود براى خدا باشد، او كه مىنويسد، او هم همين طور، هيچ اختلافى نخواهد واقع شد. اگر اختلاف نظر هم باشد، با طرز الهى حل مىشود، نه با طرز شيطانى. عمده اصلاح همان مركز خود است. همه مصيبتهاى ما از خود ماست، و بايد اصلاح از خود ما شروع بشود. من توقع نداشته باشم كه خودم اصلاح نشده بخواهم ديگرى را اصلاح كنم. اين خيال باطل است. اگر چنانچه خود آن گوينده اصلاح شده باشد، مىتواند ديگران را اصلاح بكند.
يكى از ادله محكم اثبات كمال مطلق، همين عشق بشر به كمال مطلق است
و اين بشر يك خاصيتهائى دارد كه در هيچ موجودى نيست، منجمله اين است كه در فطرت بشر طلب قدرت مطلق است، نه قدرت محدود، طلب كمال مطلق است، نه كمال محدود. علم مطلق را مىخواهد، قدرت مطلقه را مىخواهد و چون قدرت مطلق در غير حق تعالى تحقق ندارد، بشر به فطرت حق راخواهد و خودش نمىفهمد، يكى از ادله محكم اثبات كمال مطلق همين عشق بشر به كمال مطلق است. عشق فعلى دارد به يك كمال مطلق نه به توهم كمال مطلق، به حقيقت كمال مطلق. عاشق فعلى بدون معشوق فعلى محال است. در اينجا توهم و ساختن نفسى تاثير ندارد براى اينكه فطرت دنبال واقعيت كمال مطلق است نه دنبال يك توهم كمال مطلق، تا كسى مىگويد بازيخورده است. فطرت بازى نمىخورد. در فطرت همه بشر اين است كه كمال مطلق را مىخواهد و براى خودش هم مىخواهد و همه بشر انحصار طلب است، كمال مطلق را مىخواهد كه خودش داشته باشد و اين كمال مطلق آنجائى كه همه پيدا بكنند يك مىشوند، متعدد نيست تا اينكه آنجا ديگر انحصار باشد همه يك است. شما تصور كنيد كه اگر يك نفر، فرض كنيد حكومت يك شهرى باشد در قلبش راضى نيست
صحيفه نور ج 14 صفحه 135
براى اينكه مىبيند كه دلش مىخواهد كه حكومت يك استان باشد وقتى استاندار شد باز راضى نيست دلش مىخواهد كه تمام يك كشور در دست او باشد، بعد كه به دستش آمد راضى نيست مىخواهد كه كشورهاى ديگر هم تحت سلطه او باشد شما مىبينيد كه الان اين دو قدرتى كه در عالم هست، در زمين است اين دو قدرت هيچ كدام راضى به آن ابرقدرتى خودشان نيستند. دولت آمريكا مىخواهد كه روسيه شوروى نباشد و خودش باشد، شوروى هم مىخواهد كه آمريكا نباشد و خودش باشد و توهم اين را مىكنند كه كافى است برايشان و حال اينكه اگر تمام زمين را به يكى بدهند مىرود دنبال اينكه ندارد، قانع نمىشود به آنچه دارد دنبال آن چيزى است كه ندارد براى اينكه عشق به كمال مطلق دارد عشق به قدرت مطلقه دارد اگر تمام عالم را، تمام اين كهكشانها و تمام اين سيارات و ثوابت و هر چه هست در تحت سلطه يك نفر بيايد باز قانع نمىشود براى اينكه اينها كمال مطلق نيست، تا نرسد به آنجائى كه اتصال به درياى كمال مطلق پيدا نكند و فانى در آنجا نشود برايش اطمينان حاصل نمىشود بذكر الله تطمئن القلوب نه به رياست جمهورى و نه به نخستوزيرى و نه به قدرت قدرتهاى بزرگ و نه به دارابودن همه ملك و ملكوت، آنى كه اطمينان مىآورد و نفس را از آن تزلزل كه دارد و خواهش كه دارد بيرون مىآورد، آن ذكر الله است، نه ذكر الله به اينكه در لفظ، ما لا اله الا الله بگوئيم ذكر الله كه در قلب واقع مىشود ياد خدا، توجه به او بذكر الله تطمئن القلوب و بعد در آيات ديگر مىفرمايد كه يا ايتها النفس المطمئنه، ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى اگر انسان بخواهد خصوصيات اين آيه شريفه را اين آيات شريفه را بگويد طولانى است لكن من يك اشاره به آن مىكنم و آن اينكه آن توجه به نفس مطمئنه است يعنى آن نفسى كه ديگر هيچ خواهشى ندارد رسيده است اينطور نيست كه حالا نخستوزير شده مىگويد اين كم است بايد رئيس جمهور بشوم، رئيس جمهور شده است مىگويد اين كم است من بايد رئيس جمهور كشورهاى اسلامى باشم، اينجا رسيده مىگويد اين كم است، به هر جا برسد كماست. تمام عالم را اگر يك لقمه كنند و به دست او بدهند وقتى فكر مىكند مىبيند نقيصه دارد، خواهش غير اين است، آنوقت مطمئن مىشود كه به كمال مطلق برسد. كمال مطلق آن وقتى است كه يا ذكر او باشد غير او نباشد در كار. توجه به رياست، توجه به سلطنت، توجه به عالم ماده توجه به عالمهاى ديگر به غيب به شهادت هيچ نباشد، ياد منعطف شده باشد به ياد خدا آنجا نفس مطمئن مىشود آنوقت است كه مورد اين خطاب واقع مى شود كه يا ايتها النفس المطمئنه اى نفسى كه به آنجا رسيدى كه مطمئن شدى، از لغزش بيرون رفتى و توجه ندارى به جاى ديگر يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك حالا ديگر هيچ جا ديگر براى تو نمىشود تو راجع شو برگرد به خداى خودت، ربك، رب، نفس مطمئنه فادخلى فى عبادى نه عباد الله، عباد صالحين، هيچ نه عبادى با اين ريزهكارى، وقتى كه واقع شدى در اينكه در عباد واقع شدى آنوقت فادخلى جنتى نه الجنته، آن جنت مال ديگران است آن جنت با همه عرض و طولش مال عباد صالح است عبادى نيست مال عبادى آنچه ديگر هيچ نيست جز عبادت آن هم عبادت هو وقتى آنجا رسيدى، ادخلى جنتى جنت لقاء ، جنت ذات نه جنت ديگران، جنت شما هم كه انشاءالله همه وارد بشويد در آن جنت با
صحيفه نور ج 14 صفحه 136
اين جنت فرق دارد. آن جنت عباد صالح، عباد الله الصالحين است، اما اين جنتى است، جنتى كه انتساب به هيچ چيز ندارد الا به هو. آن وقت نفس مطمئنه وارد شده است در يك منبع نور، در يك كمال مطلق و رسيده است به آن چيزى كه عاشق او بود، به هيچ چيز عشق ندارد خيال مىكند قدرتهاى بزرگ خيال مىكنند كه اينها قدرت رسيدن به زمين و هر چه در اينهاست كافىشان است. دليل بر اينكه كافى نيست مىبينيد كه در فطرت همه هست كه يك قدرتى من داشته باشم كه هيچ محدود به حدى نباشد اگر به آن بگويند كه خوب حالا همه قدرت ملك و ملكوت را دارى لكن يك قدرت ديگرى هم هست، مىخواهى يا نمىخواهى جواب مثبت است. هيچ كس نيست كه بگويد همه قدرتهائى كه در عالم هست، عالم ملك و ملكوت و جبروت هست هر چه كه هست به تو دادم و تو فرمانفرماى عالم ملك و ملكوت شوى لكن يك چيز ديگرى هست بالاتر از اين مىخواهى يا نه نمىخواهى؟ مىگويد مىخواهم فطرت انسانى مىگويد مىخواهم، هيچ كس از شما و هيچ كس نيست كه وقتى عرضه به او داشتند بگويد من نمىخواهم. يك كسى عالم به همه علوم دنيا و آخرتى هست تمام علوم در اين محفظهاش موجود است، به او بگويند يكى علوم ديگرى هم در يك عالم ديگرى هست آن را مىخواهى يا همين بس است ديگر هيچ فطرتى نيست كه بگويد بس است. مىگويد ايكاش كه بود، ايكاش كه به ما مىرسيد. آنجائى كه تمام مىشود و ايكاشها تمام مىشود؟ آنجائى است كه انسان به علم مطلق برسد و فانى بشود اين قطره در آن دريا، پس شما كه در اين عالم هستيد و خيال مىكنيد كه من اگر فلان را داشتم كافى بود بدانيد كه كافى نيست، ممكن است كه آن چيزى را كه شما تخيل مىكنيد كه مىخواهيد آن يك چيزى باشد يك نفر آدم عادى مى گويد يك خانهاى داشته باشيم و يك زندگى مثلاً بخور و نميرى تا نرسيده است خيال مىكند اين را مىخواهد همچنين كه رسيد او يك چيز بزرگترى را مىخواهد تا نرسيدند به آنكه رياست جمهورى بهتان برسد مىگوئيد كه اين را مىخواهم، همچى كه رسيديد به اينجا مىبينيد نه اين نيست آنيكه من مىخواهم اين نيست بالاتر را مىخواهيد آن هم كه رفته بالاتر شما مىبينيد كه الان فرض كنيد كه رئيس جمهور آمريكا نصف قدرت اين سياره را دارد و خيال مىكند كه اينكه كم است آنيكه من مىخواهم اين نيست خيال مىكند كه اگر شوروى را هم شكست بدهد و منزوى كند و همه اين سياره در تحت قدرت او بيايند بس است اين نمىفهمد كه اينجور نيست، اين نمىفهمد كه عاشق خداست نه عاشق دنيا، دليل اين است كه وقتى رسيد به آنجا مىبيند كافى نيست اگر به او گفتند در سياره مشترى هم يك چيزهائى هست مىخواهى به او برسى هيچ ممكن نيست كه بگويد نه، مىگويد آرى. هيچ سير نمىشود انسان. دنبال اين نباشيد كه خيال كنيد ما رسيديم به اينجا خوب، خوب است الحمدلله. اختلافاتى كه پيدا مىشود براى همين است كه اشتباهاتى هست. اشتباه در مقصد است مقصد فطرت را نداريم ما نديديم ما نمىدانيم ما كتاب فطرت را نخواندهايم، ما چون آشنا به كتاب فطرت نيستيم خيال مىكنيم كه ما مىخواهيم كه برسيم به يك قدرتى و در انحصار ما باشد اين قدرت، وقتى رسيديد مىبينيد آنكه من مىخواستم اين نيست در دل باز آشفتگى هست و آشفتگى رو به تزايد هم مىشود يعنى الان اگر كه فرض كنيد كه به فلان رئيس
صحيفه نور ج 14 صفحه 137
جمهور آمريكا بگويند به اينكه خوب شما چه مىخواهيد، عاشق چه هستيد، ميل داريد چه بكنيد، همش اين است كه شوروى كه يك خارى در چشم من است اين نباشد. به آن هم بگويند چى؟ مىگويد، آمريكا يك خارى در چشم من او نباشد. نمى فهمند اينها كه نهآن قدرت آمال است نهآن قدرت يك چيز ديگر است. در تمام فطرتها بلا استثنا - تمام فطرتها بىاستثنا - عشق به كمال مطلق است عشق به خداست، عذاب براى اين است كه ما نمىفهميم. ما جاهليم عوضى مىگيريم مسائل را اگر روى همين فطرت ما پيش برويم به كمال مطلق مىرسيم اينكه انسان را معذب خواهد كرد اين است كه كمال را عوضى گرفته است. خيال مىكند كمال رئيس شدن است رئيس اداره شدن است. رئيس اداره كه مىشود، مىبيند اينكه كم است اداره چه است رئيس يك كشور شدن است وقتى رسيد سراغ كشور ديگر آن هم وقتى رسيد مىرود سراغ ديگرى همه عالم را به او بدهند باز سير نمىشود براى اين است كه كمال مطلق آرزوى انسان است فطرت انسان فطرت الله التى فطر الناس عليهاً كه اين فطرت توحيد است فطرت كمال مطلق است تا آنجا نرسيد هى مىخواهيد، دنبال يك گمشدهاى شما هستيد عوضى مىگيريد آن گمشده را، ماها همه عوضى مىگيريم. هر كس خيال مىكند اينكه آن چيزى كه ديگرى دارد كاش مال من بود وقتى پيش ديگرى مىرود مىگويد آن چيزى كه آن دارد كاش پيش من بود هر دوشان هم برسند به آن مطلب مىبينند نه اين آن نبود دنبال چيزى شما هستيد كه آن كمال مطلق است يعنى همه در فطرتشان خداست و اين اثبات مىكند كه يك همچو كمال مطلقى تحقق دارد. عشق فعلى محال است بىعاشق فعلى، بىمعشوق فعلى از ادله محكم نبوت كمال مطلق است پس اينقدر دنبال اين ورق و آن ورق و اين جبهه و آن جبهه و اين طرف و آن طرف نگرديد. زحمت ندهيد خودتان را شما سير نخواهيد شد دنبال اين برويد كه شما را يك چيزى كه شما را شاداب كند، مطمئن كند نفس شما را. هر چه زيادتر دستتان بيايد تزلزل زيادتر مىشود. انسان فطرتش اين طورى است. چون كمال مطلق را مىخواهد، عوضى گرفته است وقتى كه اينجا را گرفت مىبينند اين نيست، يك چيز زيادترى من مىخواهم ديگر رئيس جمهور آمريكا ديگر قانع نيست به اينكه يك كشور، دو تا كشور، ده كشور مال او باشد. شما قانعيد كه يك اداره ديگرى را دستتان بدهند چون حالا نمىدانيد كه، اما وقتى اگر هر يك از شما را به جاى رئيس آمريكا بگذارند يا شوروى بگذارند همان آشوبى كه زيادتر الان در دل آنها هست و در دل شما شعلهاش كمتر است همان آشوب در قلب شما زيادتر مىشود و اگر همه دنيا را به شما بدهند آشوب زيادتر خواهد شد، تزلزل زياد مىشود آنى كه انسان را از تزلزل بيرون مىآورد آن ذكر خداست، ياد خداست كه تزلزلريخته مىشوند، اطمينان پيدا مىشود، وقتى اطمينان پيدا شد و ذكر خدا و ياد خدا شد آنوقتى است كه مخاطب مىشود به اين خطاب يا ايتها النفس المطمئنه در روايتى است كه خطاب به حضرت سيدالشهداست آنوقت است كه به شما مىگويند كه فادخلى فى عبادى نه فى عبادالله نه فى عبادات ديگر، فى عبادى همان يك عنايت خصوصى است مال خودم، اين بشر مال خودش است وقتى اينطور شد جنتش هم، فرق دارد با جنتهاى ديگر. شما خيال نكنيد كه بهشت شماها و ماها مثل بهشت رسول الله است خير، آن وضع
صحيفه نور ج 14 صفحه 138
ديگر است، جنتى است، الجنه مال همه انشاءالله، لكن وقتى به آنجا رسيد جنتى است ديگر، ديگر دل جاى ديگر نمىرسد پس دنبال چه مىگرديد شماها كه با قلمتان با زبانتان، با چهتان كوشش مىكنيد كه مثلا يك چيزى دستتان بيايد شما خيال مىكنيد كه درست مىشود مطلب دستتان كه آمد ديگر مطمئن مىشويد نه وقتى دستتان آمد زيادتر متزلزل مىشويد نگرانىها بيشتر مىشود براى اين درويشى كه يك گوشهاى نشسته و فرض كنيد كه يك لقمه نانى پيدا مىكند تشويش خاطر كمتر است از رئيس جمهور آمريكا. او تشويش خاطرش زيادتر است نا آسودهتر است، متزلزلتر است، نگرانتر است. انسان خودش حجاب است اگر خودتان را از بين برداشتيد تمام نگرانىها تمام مىشود كارى بكنيد نگرانىها رفع بشود نه زياد كنيد نگرانىها را. هر چه برويد جلو نگرانىها زياد مىشود كارى بكنيد كه اين پردههائى كه بين شما و بين خداى تبارك و تعالى است اينها ريخته بشود و پرده بزرگ خودتان هستيد، انسان خودش حجاب است، تو خود حجاب خودى. فكر بكنيد بخواهيد اطمينان قلبى پيدا كنيد، بخواهيد آسايش داشته باشيد نه تزلزل و نگرانى انسان در همين دنيا هم اين نگرانىها، تو جهنم انسان را نگه مىدارد اين نگرانىهائى كه براى انسان است اينها يك بعدى از جهنم است كوشش كنيد اين نگرانىها رفع بشود، رفع شدن نگرانىها به اين نيست كه يك پست اگر داريد دو تا داشته باشيد، نه اضافى نگرانى است. كارى بكنيد كه اين وحشت نفسى كه در انسان هست، اين نگرانى و اين چيزهائى كه دنبال اين خودخواهىهاست، اينها رفع بشود، خودتان را از بين برداريد خودتان حجابيد اگر خودتان را از بين برداشتيد تمام نگرانىها تمام خواهد شد. همه اين نگرانىها را آدم خيال مىكند كه من دارم كوشش مىكنم و مىخواهم در اين پست باشم. براى خدا مىخواهم اين كار را بكنم اين خيالاتى است كه انسان مىكند، انسان چون خودش را خيلى دوست دارد، خيال مىكند كه هر كارى كه مىكند خوب است و هر كارى كه مىكند براى خداست، لكن اگر خودش را عرضه كند به يك كسى كه خدا را مىشناسد، آنوقت به او مىفهماند كه نه كار تو براى خودت بوده همه كارها براى خودت است اگر رسيدى به آنجائى كه اين خود را كنار بگذارى و كار بكنى اين كار را براى خود نيست قهراً وقتى خود نباشد ديگر نزاع هم نيست دعوا هم نيست. انبيا با هم نزاع نداشتند، همه انبيا اگر جمع بشوند در يك جائى با هم هيچ اختلافى ندارند براى اينكه وجهه، وجهه واحد است و خود كنار رفته است ديگر خودى در كار نيست. جزنا و هى الخامده اين در روايتى است كه مىفرمايد كه ما از اين صراط اين صراط را مىگويند كه در متن جهنم است يعنى رو نيست كه اينكه آب از زيرش مىرود وسط است مثل يك پلى كه وسط آب غرق شده باشد پل در آن، صراط محيط هست جهنم بر صراط و شما بايد از آنجا عبور كنيد نه اينكه آن بالا هست و ما مىافتيم تويش خير، وسط است اگر چنانچه توانستيد عبور كنيد. مؤمن وقتى كه مىخواهد عبور كند عبور بايد بكند، جهنم هم هست برايش لكن جهنم صدا مىكند كه نور من را دارى از بين مىبرى زود رد شو. در روايات ماست كه انبيا، كه ائمه عليهم السلام فرمودهاند اين راجع به همه اولياست ديگر، كه ما از
صحيفه نور ج 14 صفحه 139
صراط گذشتيم در صورتى كه خاموش بود جهنم جز ناوهى الخامده براى اينكه اين خمود از خود شروع مىشود وقتى جهنم در خود آدم خامد است آن جهنم هم برايش خامد است آن جهنمى كه به ما مىرسد آنى است كه از خودمان درست كرديم هيچ چيز ما نمىبينيم اضافه از آنكه خودمان كرديم، ذلك بما كسب ايديكم ما خودمان درست كرديم جهنم، در روايت است كه پيغمبر اكرم وقتى به معراج رفتند ديدند كه در بهشت يك دستهاى هستند كه مشغول كار هستند گاهى هم مىايستند گاهى هم مشغول مىشوند سؤال كرد از جبرئيل كه اينها چه است قصه چه است؟ گفته بود اينها اعمال مردم است وقتى كه اينجا مىرسد مصالح هست اينها عمل مىكنند وقتى آنها از كار باز مىمانند اينها هم رها مىكنند هيچ چيز از خارج به شما نمىرسد هر چه هست از خود شماست و كوشش كردند انبيا و خداى تبارك و تعالى همه انبيا را فرستاده براى اينكه شما را از اين ورطه نجات بدهد از اينكه خودتان داريد درست مىكنيد از اينكه خودتان مهيا كرديد براى آن عالم. همه انبيا آمدهاند كه ما را نجات بدهند از اين چيزى كه خودمان با دست خودمان درست كرديم و كم مؤفق شدند كه هواهاى نفسانى ما غلبه كرد بر دعوتهاى آنها. مقصودم از اين مزاحمت اين بود كه گمان نكنند ابرقدرتها و گمان نكنند دولتمردها و گمان نكنند هيچ كس از افراد كه من قانعم به اينكه حالا بشوم فلان رئيس. آشوبى كه در قلب شماست بيشتر مىشود حالائى كه اين حد را داريد اگر به آن يك قدرى توجه كنيد و قانع بشويد آشوب هست اما كم است وقتى هر چه زيادتر شد آشوب زيادتر مىشود، نگرانىها زيادتر مىشود پس چرا انسان دست و پا بزند براى زياد كردن آشوب خودش براى اينكه ناراحتى خودش را زياد بكند دست و پا بزند براى اينكه مثل عنكبوت تار دور خودش بتند تمام كارهائى كه ما مىكنيم مثل همين عنكبوتها در آن عالم ظاهر مىشود كه ما خودمان داريم با دست خودمان خودمان را به بند مىكشيم چرا مىخواهيد اين مقام را پيدا كنيد كه اين مقام براى شما يك چيزى است كه صورتش مشوه است در آنجا. چرا دنبال اين هستيد كه زحمتهاى خودتان را زياد كنيد؟ سلمان هم حكومت مدائن بود وقتى سيل آمد و زلزله آمد سيل آمد، سيل آمد، پوستى كه زيرش بود برداشت رفت بالا گفت نجعل مخففون من چيزى ندارم كه آب ببرد يك پوستى هست آن هم برداشتم، حاكم آنجا بود. اما آنهائى كه زياد كردند، روى هم گذاشتند، روى هم گذاشتند، چه اموال دنيا را روى هم گذاشتند و چه رياستها را روى هم گذاشتند آنجا آنهائى هستند كه در آن عالم گرفتارىشان زياد است و چرا ما اينقدر زياد كنيم گرفتارىها را. براى نجات اسلام از شر اين قدرتها همه كوشش كنيم ما براى اين ملت عمل بكنيم ما تمام هممان را صرف كنيم كه اين كشورى كه به اين حال در آمده است و همه هم با ما دشمن هستند اين را نجاتش بدهيم و همه به فكر نجات باشيم نه به فكر اينكه براى خودمان باشد. براى نجات يك بشر، براى نجات يك ملت، براى نجات اسلام از شر اين قدرتها همه كوشش كنيم، شما اگر يك خانه هم داشته باشيد بخواهيد تدبير كنيد اين خانه را، تا زن و مرد و بچه و كلفت و اينهائى كه هستند، همفكر نباشند، نمىتوانيد يك خانه را اداره كنيد. يك كشور را وقتى
صحيفه نور ج 14 صفحه 140
بخواهيد اداره بكنيد، اگر همفكر نباشيد، اگر همت همه اداره اين نباشد، اگر همه در فكر مردم باشيد، آنها عباد خدا هستند، بندههاى خدا هستند اينهائى كه در مرزها دارند كشته مىشوند و اينهائى كه گرفتار اوضاع جنگ هستند و اينهائى كه آواره شدند و در اين زمينها و در اين چادرهاى بى همه چيز دارند زندگى مىكنند. اينها بندههاى خدا هستند و از ماها از من افضلند و محتمل است كه از شماها هم افضل باشند چرا ما به فكر آنها نباشيم؟ فكر نجات امت نباشيم؟ چرا يك ذره از آن چيزى كه در دل انبيا بود در دل ما نباشد ولعلك باخع نفسك شايد تو مىخواهى خودت را هلاكت كنى! غصه مىخورد از بس براى اين مردم، غصه پيغمبر براى اين كفار بود، اين كفار، غصه مىخورد كه اينها نمىفهمند دارند چه مىكنند، اينها دارند براى خودشان جهنم مىسازند. چرا ما يك ذرهاى، يك بارقه كوچكى از اين نفسهاى مطمئنه شريف در قلبمان نباشد كه براى اين امت كار بكنيم نه براى خودمان؟ اگر همه كوشش كنيد كه براى امت كار بكنيد همه چيز اصلاح مىشود، همه ما بناىمان بر اين باشد كه اين سال جديد انشاء الله كه به خير برايتان باشد. بياييد به فكر اين باشيم كه ما براى اين امت هر كارى مىخواهيم بكنيم، اين مقام را براى امت خرج كنيم اين پست را براى امت بگيرم. اگر اين مطلب حاصل بشود، ولو به يك مرتبه نازلش هم باشد، اين سال جديد سال صلح و سال صفا واقع مىشود. و من اميدوارم كه خداوند دست ما را بگيرد و ما را به وظايف خودمان آشنا كند و عيوب نفسانى ما را به ما بفهماند و راه نجات از آن نفسانيات را به ما هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 141
تاريخ: 29/12/59
پيام امام خمينى به ملت ايران در آستانه سال نو
بسم الله الرحمن الرحيم
در آستانه سومين سال جمهورى اسلامى و روزهاى بزرگداشت والاترين شخصيت اسلام حضرت صديقه كبرا سلام الله عليها كه با خواست خداوند متعال نقشه شوم ابر قدرتهاى شرق و غرب كه كمر به نابودى اسلام بزرگ و شكست جمهورى اسلامى بسته بودند و تنها راه موفقيت خود را در ايجاد اختلاف بين تودههاى عظيم ملت شريف پنداشته و مىپندارند تا از اين توطئه شيطانى ايجاد ياس و نااميدى در قشرهاى ميليونى بنمايند و به مقاصد شوم خويش برسند نقش بر آب شد و دولتمردان محترم، جناحهاى وابسته به اجانب و تفالههاى عقب مانده آنان را كه در سرهاى بىايمان خود، و با اسمهاى گوناگون حتى به اسم اسلام، آن هم آمريكائيش در صفوف مسلمانان و مؤمنان به خداى بزرگ و اسلام عزيز رخنه كرده و حكومت به اصطلاح خلقى و جمهورى دموكراتيك را طرح ريزى نموده بودند شناسائى نموده و دست برادرى به هم دادهاند تا در سايه وحدت و اتفاق، نقشه شيطانى آنان را باطل و اميد طمأنينه را به ملت برگردانند و توطئهگران اصلى و دنبالهروهاى آنان را در اين مرحله نيز مأيوس نمودند. اين سال جديد را به تمام ملت شريف بخصوص شهداى زنده و بازماندگان آنان و آسيبديدگان عزيز تبريك عرض مىكنم و پيروزى اسلام را بر كفر و قواى مسلح جمهورى اسلامى را بر قواى گول خورده بعث كافر عراق و ساير وابستگان به غرب و شرق كه چشم طمع بر نابودى اسلام و جمهورى اسلامى و سلطه همه جانبه بر ذخاير كشور عظيممان دوختهاند از خداوند متعال خواستارم. اينك مطالبى را كه به صلاح امت مسلمان و خصوص ملت انقلابى ايران به نظر مىرسد تذكر مىدهم، باشد كه ملت عزيز با به كار بردن آن به پيروزى نهائى و افراشته شدن پرچم پرافتخار اسلام و برچيده شدن بساط ظلم و ستمگرى نايل آيد:
1 - اخيراً به واسطه حوادثى ملت ما از دشمنهاى اصلى، چه ابر قدرت شرق و چه غرب كه در رأس همه آنها آمريكاى جهانخوار است و تمام بدبختىهاى بشر از جنايات آنان است و ما در حال جنگ با آنان هستيم و تمام گرفتارى و كمبودهائى كه در كشور ما به چشم مىخورد از آنان است، غفلت نموده و مىرفت تا دشمن حقيقى از ياد برود و به جاى آن دشمنىهاى خانگى بنشيند كه با خواست خداوند متعال اين حيله هم در هم شكست و ما نبايد فراموش كنيم كه تقريباً ملت قهرمان ما با خيانتكاران سراسر دنيا طرف است و لازمه چنين مبارزهاى بايد بيش از اينها گرفتارى داشته باشد. در
صحيفه نور ج 14 صفحه 142
جنگ دوم بينالملل با آنكه ما طرف جنگ نبوديم آنچنان قحطى شد كه نان و مايحتاج عمومى به سختى پيدا مىشد و اكنون كه ما در جنگ چنانى هستيم بايد ملت ما تحمل لوازم مبارزه با قدرتهاى بزرگ را داشته باشد و با دولت همكارى كند و به تبليغاتى كه از جانب منحرفين مى شود اعتنا نكند تا پيروزى نهايى را به دست آورد.
2 - چه نيكوست كه اين سال جديد را سال رحمت و عطوفت و برادرى اعلام كنيم و كوشش نمائيم در تأليف قلوب و از خداوند رحمان بخواهيم كه قلوب ما را به هم نزديك و ما را به نعمت اخوت اسلامى مفتخر و از پرتگاه افتراق و خودبينى و خودخواهى كه پايانش در اين جهان ذلت و اسارت و در آن جهان ظلمت و جهنم است نجات بخشد
برادران و خواهران اسلامى! اگر استقلال و آزادى و جمهورى اسلامى را مىخواهيد و همان را كه در به دست آوردن آن جوانان عزيز خود را فدا كرديد و رنج و فشار جنگ تحميلى را تحمل كرديد، كوشش كنيد در اين سال جديد از قيد شيطان نفس بيرون آئيد و با پيوند جديد و وحدت كلمه و پناه به زير پرچم پر افتخار اسلام عزيز، خود و اسلام عزيزتر از خويش را از آسيب و شر ابرقدرتها و تفالههاى وابسته به آنان نجات و با اعتصام به حبلالله بر قدرتهاى شيطانى غلبه كنيد.
3 - از عموم ملت عظيمالشأن و خصوص دولتمردان مىخواهم كه از تجربه تلخى كه از اختلاف بعد از اتحاد اول پيروزى كه در ماههاى اخير به اوج خود رسيد و روزگار را بر همه تاريك و تلخ كرد، عبرت بگيرند و بر آن باشند كه مدتى هم تجربه برادرى و اتحاد را به كار برند و با محبت و رحمت همكارى و همفكرى را اگر چه با تكليف هم باشد، پيشه خود قرار دهند و به كمك هم براى ساختن كشور بشتابند و نسبت به يكديگر با عفو و اغماض رفتار نمايند. اگر خداى نخواسته از آن بد ديدند، فرصت فراوان است و ميدان باز، ولى مطمئن باشند كه وعده خداوند متعال بر آن دست است كه اخوت ايمانى و دوستى و محبت با يكديگر موجب نجات است.
4 - از عموم علماى عظيمالشأن و ائمه جمعه و جماعات تقاضا دارم كه با ديده رحمت و عطوفت به جمهورى اسلامى و متصديان امور نظاره كنند و با ارشاد و موعظه حسنه، خطاكاران را تربيت كنند و كجىها را راست فرمايند كه اين شيوه انبياء عظام و اولياء خداوند است و تأثير موعظه حسنه در نفوس بسيار زيادتر است از عيبجوئى و بدگوئى و ممكن است قلمها و زبانهاى عيبجو در بعضى از نفوس عصيان بياورد و به جاى اثر مثبت و نيكو اثر منفى و بد به جا گذارد و به جاى اصلاح، موجب افساد شود. بايد حضرات اعلام بدانند كه با وجود اشتباه و خطا در متصديان امور آثار نيك و مثبتى كه در كشور به دست متصديان و به كمك ملت عزيز انجام گرفته بسيار بيشتر است از اشتباهات و خطاها و چنانچه تمام قلمها و زبانها به ارشاد آنان به كار افتد و با ديده رحمت و سنت انبيا (عليهم صلوات الله) با آنان رفتار شود، به زودى با تأييد خداوند رحمان، امور اصلاح و نقيصهها مرتفع مىشود.
5 - از متصديان امور در جمهورى اسلامى خصوصاً قشر روحانى تقاضا دارم كه در تدبير امور
صحيفه نور ج 14 صفحه 143
كشور و حل و فصل قضايا از خط اسلام به طور دقيق پيروى كرده و تحت تأثير گروهگرائى و طرفدارى از قشرى و مخالفت با قشرى ديگر قرار نگرفته و با عدل اسلامى و عطوفت متوقع از جمهورى اسلامى با مردم و مراجعين رفتار و حكومت اسلامى را در انظار واژگونه جلوه ندهند و از سوء رفتار و كاغذبازىهاى رژيم سابق شديداً احتراز نمايند كه جمهورى اسلامى وديعه ايست الهى به دست همه ملت خصوصاً شما و مسؤوليت شما نزد خالق و خلق بسيار است.
6 از فرهنگيان و متصديان تعليم و تربيت و قضات و متصديان دادگسترى و دادگاههاى انقلاب مىخواهم كه به مأموريت بزرگى كه به آنان سپرده شده و مسؤوليت عظيمى كه به عهده گرفتهاند توجه نمايند كه با انحراف فرهنگ، كشور به انحراف كشيده مىشود و نوباوگان و جوانان كه اميد ملت اسلام هستند اماناتى بس بزرگ و شريفند كه خيانت در آن خيانت به اسلام و كشوراست و اين نوباوگان و جوانان كه در آتيه، سرنوشت كشور به دست آنان است و بايد تربيت صحيح اسلامى در جميع مدارس به طور جدى اجرا شود تا كشور از آسيب مصون گردد. و دستگاههاى دادگسترى و دادگاههاى انقلاب و قضاوت دستگاه بسيار امر مهمى است كه سر و كار با جان و آبرو و مال ملت دارد و اهميتى كه اسلام به قضاوت داده است به كمتر چيزى داده است. امروز دستگاه دادگسترى و دادگاههاى انقلاب پاسبان آبرو و حيثيت جمهوى اسلامى و اسلام است و انحراف در قضا مردم را از اين دستگاه مأيوس و به جمهورى اسلامى و روحانيون بدبين مىنمايد. مسؤولان بالاى قضائى موظفند در نهادهاى مذكور نظارت كامل داشته و از انحرافات جلوگيرى نمايند و روحانيونى كه در امر قضا گماشته شدهاند بدانند كه بالاترين مسؤوليت را به عهده گرفته و انحراف به هر نحو از آنان متوقع نيست و با آنان سختگيرى خواهد شد.
از مسؤولين مىخواهم كه وضع زندانها را تحت نظر قرار دهند و سفارش اكيد كنند كه با زندانيان رفتار اسلامى - انسانى كنند و چه نيكوست كه گويندگان متعهد در زندانها حاضر شده و آنان را تحت تربيت اسلامى اخلاقى قرار دهند و لازم است كه در حفظ سلامت بيشتر و بهداشت بهتر آنان برنامههايى داشته باشند كه زايد بر سختى زندان از سختىهاى ديگر رنج نبرند و با صلاحديد رؤساى زندان اجازه ملاقات بيشترى دهند، خصوصاً در اين ايام، كه گناهكاران نيز افرادى هستند همچون خود ما.
7 - شوراى انقلاب فرهنگى لازم است با كوشش فراوان و افزايش گروههاى متعهد و متخصص كار خود را به نتيجه رسانده و در باز شدن دانشگاهها در اين سال حد اعلاى توان خود را به كار برند. از خداوند توفيق آنان را براى اين امر مهم خواهانم.
8 - از قواى مسلح، ارتش، ژاندارمرى، سپاه پاسداران، شهربانى، بسيج، قواى مردمى، عشاير، پيشمرگان و غير آنان كه در جبههها به فداكارى در راه اسلام و كشور عزيز اشتغال دارند، اميدوارم كه با تمام جديت و پشتيبانى يكديگر و وحدت كلمه و انسجام كامل و پيروى از فرماندهان، دلاورانه كشور عزيز اسلامى را از لوث وجود مهاجمين وابسته به قدرتهاى جهنمى پاك و با هجوم به
صحيفه نور ج 14 صفحه 144
لشكر كفر آنان را مجال پايدارى ندهند و بر فرماندهان قواى مسلح است كه با در نظر گرفتن نيرو درنگ را جايز ندانسته، فرصت را از دست ندهند كه خداوند متعال با قواى اسلامى است.
9 - اينجانب پشتيبانى خود و ملت شجاع مبارز را از تمام قواى مسلح تكرار مىكنم و به آنان اطمينان مىدهم كه فداكارى آنان مورد قدردانى و افتخار ملت است و فرماندهان قواى مذكور در زير پرچم پر افتخار اسلام و مورد حمايت ملت بزرگ ايران مى باشند و من عهدهدار حمايت آنان مىباشم. لازم است تذكر دهم كه گوش به شايعهپراكنىهاى مشتى بىوطن نداده و بااطمينان خاطر به سلحشورى خود ادامه دهند.
10 - من متواضعانه از ملت عزيز مىخواهم كه پشتيبانى خود را از قواى مسلح ادامه داده و كشور عزيز اسلامى را با حمايت بىدريغ خود از آسيب دهر نگاه داريد. و نيز اكيداً تقاضا مىكنم كه از آوارگان جنگى كه با هجوم كفار بعثى عراق عزيزان و خانمان خود را از دست دادهاند حمايت برادرانه و خواهرانه خود را ادامه دهيد و نگذاريد اينان تلخى آوارگى را احساس نمايند. رحمت خدا بر شما خواهران و برادران ارزشمند كه با همت بزرگ خود، هم پشتوانه جنگ تحميلى بوده و هم ياران وفادار آوارگان جنگى و البته دولت هم تمام كوشش را در اين امر انسانى نموده و مىنمايد لكن حمايت ملت موجب تقويت روحى قواى مسلح و دولت خواهد بود.
11 - اكنون كه نقشههاى شوم دشمنان خارجى و داخلى اسلام و مسلمين با بيدارى و وفادارى ملت و دولت باطل گرديد و توطئههايشان براى اختلاف بين دولتمردان كه در نتيجه اختلاف بين قشرهاى ملت مىشد با هوشيارى ملت عزيز خنثى شد، از راه شايعه افكنى و تبليغات بىپايه كه به خيال خامشان موجب دلسردى و بى تفاوتى ملت سلحشور اسلامى گردد مشغول به فعاليت مذبوحانه شدند كه به گمان باطل خود ملت را از صحنه خارج و اسلام و مسلمين را به پرتگاه هلاكت بكشند و راه را براى اربابان ستمگر خويش صاف نمايند، بر ملت هوشيار و عزيز است كه به شايعات و قلمهاى مسموم كه معالاسف گاهى به دست دوستان جاهل نيز مىباشد اعتنا نكنند و اسلام عزيز را كه از دسترنج زحمتهاى طاقتفرساى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و اصحاب كبارش به ما رسيده است با بيهودهگويى مشتى توطئهگر و جاهل از دست ندهند.
12 - به متفكران و روشنفكران و قلمداران، چه به اسلام وفادار و چه به كشور و ميهن علاقه مند و چه به شرف و ارزش انسانى پايبند مىباشند و چه در فاجعه آوارگان بىسرپرست و راندگان از منازل و شهرها و روستاهاى خود بىتفاوت نيستند و احساس رنج مىكنند، تذكر مىدهم كه مخالفت بعضى از شما با حكومت اسلامى براى شما نفعى ندارد و شما از آن بهرهاى نخواهيد برد و جز با تعويق پيروزى نهايى و ادامه جنگ، كشور و ملت خود را به خرابى و هلاكت مىكشانيد و راهى براى دشمنان ايران و اسلام باز مىكنيد نتيجهاى نخواهيد برد پس به خود آئيد و در اين جهاد مقدس با ملت همفكر و همقدم باشيد تا پيروزى به دست آيد و شما از شرف پيروزى نيز بهرهمند شويد و مردانگى را در حمايت از ملت و ستمكشان بدانيد.
صحيفه نور ج 14 صفحه 145
13 - اميد است امسال سال حكومت قانون باشد. در اسلام همه كس حتى پيامبر عظيمالشان صلىالله عليه و آله در مقابل قانون بىامتياز در يك صف هستند و احكام قرآن و اسلام بر همه جارى است و شرف و ارزش انسانها در تبعيت از قانون است كه همان تقواست و متخلف از قانون مجرم و قابل تعقيب است و بر دستگاههاى قضايى است كه از متعديان به جان و شرف و مال بندگان خدا دفاع كنند و آنان را به سزاى خود بنشانند. و من براى چندمين بار اعلام مىكنم كه هر گروه و شخصى اگرچه از بستگان و اقرباى اينجانب باشند، خود مسؤول اعمال و اقوال خود هستند و اگر خداى نخواسته تخلف از احكام اسلام كردند، دستگاه قضايى موظف است آنان را مورد تعقيب قرار دهد و هر كس و هر دستگاه، چه قضات شرع و چه دادگاهها و چه غير اينها، هر كس تعديات خود را به اسم من و يا به انتساب به من اجرا كنند مجرم و مفترى است. و اخيراً درود بى پايان خود را تقديم مجاهدان اسلام و شهداى راه حق و معلولان و آوارگان جنگرده مىنمايم و رحمت واسعه خداوند را براى همگان از پيشگاه مقدس پروردگار مسئلت مىنمايم و از درگاه مقدسش تقاضا مىنمايم كه اين سال جديد را بر همه مسلمين و مستضعفين جهان و بر ملت عزيزمان مبارك گرداند و اين سال را سال پيروزى اسلام قرار دهد.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 146
تاريخ: 1/1/60
پيام راديو تلويزيونى امام خمينى به مناسبت حلول سال نو
آن روز مبارك است بر ما كه سلطه جهانخواران بر ملتهاى مستضعف شكسته شود
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين سال نو را به همه مسلمين جهان و ملتهاى مظلوم تحت فشار ابر قدرتها و ملت شريف رزمنده ايران تبريك عرض مىكنم. مبارك باد بر شما ملت بپاخاسته و بيدار كه تمام توان خودتان را در مقابل قدرتهاى بزرگ كه همه بسيج شدهاند بر ضد شما، به ميدان آورديد و همانطور كه در اول نهضت با هم همدست و متحد بوديد، امروز هم در اين سال جديد هم با هم هستيد و من اميدوارم كه بيشتر از پيش با هم برادر و همفكر و هم رزمنده باشيد.
آن روز مبارك است بر ما كه سلطه جهانخواران بر ملت مظلوم ما و بر ساير ملتهاى مستضعف شكسته شود و تمام ملتها، سرنوشت خودشان را به دست خودشان بگيرند و دولتها بيدار بشوند و ببينند كه با داشتن آنهمه ابزار و آنهمه انسان و قواى انسانى و آنهمه اراضى و سيع و ذخاير زيرزمينى، براى اينكه ما توجه نكرديم به دستورات اسلام كه بين همه مسلمانها عقد اخوت بسته است و همه را دعوت به اعتصام به حبل الله و پيروى از خط اسلام مىفرمايد، نكرديم. و من اميدوارم كه در اين سال جديد هم ملت ما و دولت ما و همه آنهائى كه در اداره كشور دخالت دارند، از لشكرى و كشورىها همه با هم برادر باشند و اين نعمت بزرگى كه در قرآن كريم او را نعمت اخوت ذكر مىفرمايد و همين نعمت اخوت را موجب اين مى داند كه ما از همه گرفتارىها نجات پيدا كنيم. من در اين سال جديد اميدوارم كه همه با هم برادر باشند و همه با هم در مصالح اين كشور پيش بروند و دست قدرتها را از كشور خودشان كوتاه كنند. و همه مسلمين جهان توجه بكنند به اين آياتى كه در قرآن كريم براى وحدت مسلمين نازل شده است و مسلمين را دعوت به وحدت و اعتصام به حبل الله كه همان اسلام است فرموده است، همه توجه كنند و اين سال نو را با مباركى و ميمنت در زير پرچم پرافتخار اسلام و دستورات نورانى خداى تبارك و تعالى مجتمع بشوند و دست قدرتهاى بزرگ را كه هيچ فكر نمىكنند الا براى مصالح خودشان و چپاول كردن ذخائر ملتهاى ضعيف، با هم باشند همه، تا اين دستهاى چپاولگر قطع بشود و ملتها و دولتهاى اسلامى همه با هم مجتمع باشند، همه با هم برادر باشند، برابر باشند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 147
اميدواريم امسال سال اخوت ايمانى و و حدت كلمه وعود به اوايل نهضت باشد
حكومتها در فكر سلطه بر ملت خودشان و سركوبى ملت خودشان نباشند و ملت در فكر خنثى كردن اعمال دولت نباشند، اگر آنها به اسلام برگشتند و توجه به احكام اسلام كردند، همانطورى كه ملت ما با دولتش، با همه ارگان هاى دولتى دوست هست و نه ارگانهاى دولتى مىخواهند بزرگى به ملت بفروشند، سلطهگرى كنند به ملت و نه ملت در صدد اين است كه به دولت خودش يك كارى بكند كه خنثى بشود اعمالش ، همه با هم هستند و همه با هم انشاء الله اين كشور را به پيش مىبرند و نمىگذارند كه قدرتهائى كه در كمين نشستهاند و تفالههاى آنها در بين كشور ما هم هست، اينها نمىگذارند اينها بتوانند كارى انجام بدهند. و ما اميدواريم كه امسال سال اخوت ايمانى و وحدت كلمه وعود به اوايل نهضت باشد، همانطورى كه مىبينيم كه بحمدالله هست باز تحكيم بشود اين وحدت و تمام افراد اين مملكت درصدد اين باشند كه براى اين كشور خدمت كنند و خدمتگزارى به اسلام و كشور اسلامى داشته باشند تا اينكه اين سال بر همه ما نوروز باشد و بر همه ما مبارك باشد و پيروزى اسلام در اين سال انشاء الله تحقق پيدا بكند و تمام اقليتهائى كه در اين كشور هستند، اقليت مذهبى كه در اين كشور هستند و رسمى هستند، در زير لواى اسلام با رفاه و آسودگى زندگى كنند.
دولت با تمام قوا مشغول اين است كه امور را پيش ببرد
و انشاء الله اين آثار شوم جنگ نابكار صدامى كه دست نشانده قدرتهاى بزرگ است از بين برود و تمام كشور ما توجه به اين معنا داشته باشند كه آثار جنگ البته اين مسائل هست و ما همه اين آثار را از دشمنها مىدانيم، نه از دوست ها. دولت با تمام قوا مشغول اين است كه امور را به پيش ببرد و مردم را در رفاه نگه دارد، لكن آثار جنگ است. در آن سالى كه متفقين آمدند به ايران، من خوب ياد دارم كه در قم كه ما بوديم تقريباً تمام دكانهاى نانوايى بسته شده بود و قحطى وجود پيدا كرده بود كه حتى يك روز كه اواخر امور بود من با يك بچهاى كه همراه من بود داشتيم مىرفتيم، يكدفعه اين بچه به من گفت آى نون، كه نان را، مدتها بود نان سنگك را نديده بود. شما مىدانيد كه ما الان در حال جنگ هستيم و به حسب حال جنگ، آن هم جنگ با تمام ابر قدرتها و آن هم اينكه ما را محصور كردند. مدتهاست ما محصور اقتصادى هستيم و مشغول جنگ هستيم، معذلك با كوشش خود ملت و با كوشش دولت اينجا باز رفاه نسبى هست و من اميدوارم كه اين جنگ به زودى تمام بشود و لشكر اسلام بر كفر غلبه كند و انشاء الله اين مملكت يك مملكت با رفاهى، يك مملكت با سعادتى باشد كه ملتهاى ما، ملت ما در اين كشور با سعادت و سلامت باشند و خداوند متحول كند قلوب و ابصار ما را، بصيرت ما را به يك قلوب نورانى و يك بصيرت واقعى كه مسائل را درست ارزيابى كنيم. و كسانى كه مىخواهند اين ملت را مىخواهند كه سست كنند و مىخواهند به واسطه تبليغات سوئى كه اخيراً بيشتر مىكنند كه اين مملكت در آن كارى نشده است، اين مثل رژيم سابق است، مثل اوقاتى است كه
صحيفه نور ج 14 صفحه 148
آنها بودند اين تبليغات،از كمبودىها تبليغ مىكنند، از وضع اقتصادى انتقاد مىكنند، اينها توجه ندارند كه در عين حالى كه ما در اين دو سال تمام توانمان صرف اين شده است كه اين قدرت بزرگ را نگذاريم دخالت كنند و تفالههاى آنها را نگذاريم به اين ملت ظلم كنند، معذلك در همين مدت كوتاه از تمام زمانى كه مدرسه ساخته شده است و اين پنجاه سالى كه آنها راجع به كارهائى كه كردهاند، اسفالتهايى كه كردهاند، ساختمانهائى كه كردهاند، اين دو سال چندين برابر آن بوده است، لكن كوردلان اينها را به حساب نمىآورند و مىگويند دولت نمىتواند كار بكند و اسلام نمىتواند اداره بكند مملكت را. اين اسلام است كه امروز اداره مىكند مملكت را و اين اسلام است كه تمام افراد اين مملكت را دور خودش جمع كرده است و نمى گذارد كه اين جنگ تأثير سوء خودش را زيادتر از اين مقدار كه در آن محيطها هست انجام بدهد.
مملكت ما در اين سال، مملكتى باشد كه فقط قانون حكم كند
و من اميدوارم كه خداوند اين سال را، سال رحمت، سال بركت، سال صفا، سال برادرى، سال برابرى قرار بدهد و تمام ملت و دولت و دستاندركارها تماماً مجتمع باشند و با هم اين كشور را به سلامتى و سعادت، همه چيزهائى كه احتياج دارد تهيه كنند و كارسازى كنند و از كارهاى ناشايستى هم كه در كشور واقع مىشود و اين لازمه يك انقلاب است جلوگيرى كنند و مملكت ما در سال آينده و در اين سال، در همين سالى كه هستيم مملكتى باشد كه قانون فقط حكم كند. هيچ كس غير قانون حكم نكند و تمام مجرى قانون باشند و كسى در حدود غير قانونى عمل نكند و همه در حدود خودشان عمل كنند و انشاء الله سعادت و سلامت براى تمام مسلمين و براى خصوص كشور ما و كشور عراق باشد كه اين جرثومه فساد كنار برود و مسلمين عراق و ايران آزاد باشند. و اميدوارم كه سعادت و سلامت براى همه باشد و انشاء الله فلسطين آزاد بشود و بيت المقدس، آن كه مسجد همه مسلمين است به حال اول برگردد و آنهائى كه به مسلمين ظلم و ستم مىكنند انشاء الله خداوند دفع شر آنها را بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 149
تاريخ: 9/1/60
تلگرام امام خمينى به آيت الله ربانى شيرازى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام والمسلمين آقاى ربانى شيرازى دامت افاضاته
از سوء قصد به جنابعالى مطلع شدم. اين نحو برخورد با روحانيون متعهد، برنامه منحرفين بوده و هست و غرض آنان خارج نمودن جمع كاردان و متعهد از صحنه است. غافل از آنكه به حكم تاريخ روحانيون آگاه در تمام صحنههاى سياسى پيشقدم بودهاند و ترور اشخاص نمىتواند آنان را مأيوس كند و راه را براى بدخواهان به اسلام و كشور باز كنند. بحمدالله جنابعالى از اين سانحه نجات پيدا نموديد و اميد است به زودى صحت خود را باز يافته و به خدمت به اسلام و مملكت ادامه دهيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روحاللهالموسوىالخمين
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 150
تاريخ: 11/1/60
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان انجمنهاى اسلامى مدارس سراسر كشور
شما دو تعهد داريد: يكى اسلامى بودن خودتان، يكى اسلامى كردن آنجائى كه اين انجمنها در آنجا هست
بسم الله الرحمن الرحيم
من نسبت به انجمنهاى اسلامى همه كشور، اعم از انجمنهاى اسلامى دبيرستانهاى سراسر كشور يا ساير انجمنهاى اسلامى كه در همه جا بحمدالله تحقق پيدا كرده است، چند كلمهاى صحبت دارم: يكى اينكه اين نامگذارى، كه انجمن اسلامى در هرجا باشد، اين يك تعهدى است از طرف انجمن نسبت به اسلام و آن تعهد اسلامى بودن و اسلامى كردن است. فقط اسم نيست كه گروهى دور هم جمع بشوند و اسم خودشان را انجمن اسلامى بگذارند، اين يك تعهد است كه شما براى خاطر اسلام در سرتاسر كشور و در تمام جاهائى كه در آنجا از اسلام هست همه چيز، شما متعهديد كه اسلامى باشيد و اسلام را در آنجاها كه هستيد پياده كنيد. پس شما دو تعهد داريد: يكى اسلامى بودن خودتان، يكى اسلامى كردن آنجائى كه اين انجمنها در آنجا هست. راجع به اسلامى كردن خودتان دو تا مطلب هست: يكى اينكه توجه به اين معنا باشد كه در اين انجمنها اشخاص منحرف، غيرمتعهد به اسلام بلكه دشمن اسلام نباشد. آنهائى كه نمىخواهند اسلام در اين كشور تحقق پيدا بكند و از اسلام سيلى خوردهاند، آنها در همه جاهائى كه با اسم اسلام يك انجمنى هست، يك مساجدى هست، و جاهاى ديگر، اينها كوشش دارند كه در آنجاها نفوذ كنند. تكليف انجمنهاى اسلامى، چه در مدارس و چه در ساير جاهاى كشور كه بحمدالله همه جا هست، تكليف اولى اين است كه اشخاصى كه در اين انجمنها وارد مىشوند شناسائى شده باشند، سابقه قبل از انقلابشان و در انقلاب چه كردند و چه بودند و قبل از انقلاب اينها داخل چه امرى بودند و چه كارهائىكردند، خانوادههاى اينها خانوادههاى متعهد به اسلام است؟ خود اين فرد قبل از انقلاب متعهد به اسلام بوده است بعد از انقلاب هم به همان حال باقى مانده است؟ يا نه ممكن است كه يك اكثريتى از اين انجمنها اشخاص متعهد، سالم، مؤمن به انقلاب و مؤمن به اسلام باشند، لكن اگر يك اقليت ولو دو نفر هم در بين انجمنها، هر انجمنى، منحرف باشد، يك وقت مىبينيد كه همان دو نفر منحرف انجمن اسلامى را به انحراف مىكشند و انجمن اسلامى آنجائى را كه مىخواهد اسلامى بكند رو به انحراف مىبرد اين يكى از مهمات انجمناسلامى است. شايد مكرر اين مطلب به من گفته شده است كه در انجمنهاى اسلامى
صحيفه نور ج 14 صفحه 151
اشخاصى هستند كه اسلامى نيستند، اشخاصى هستند كه به اسم اسلام و صورت اسلام در اين انجمن آمدند و مىخواهند انحراف ايجاد كنند. اين يكى از وظايف انجمنهاست كه بايد توجه داشته باشند اين اشخاصى كه در اين انجمنها وارد مىشوند چه جور اشخاصى هستند. سوابقشان را، لواحق شان را، خانوادگى شان را بايد بررسى بكنيد و آنوقت فرد را بپذيريد، اينطور نباشد كه شما بدون توجه يك وقت اشخاصى كه انحراف دارند، اشخاصى كه تعهد به اسلام ندارند، اشخاصى كه با اسلام دشمن هستند، مخالف هستند، اينها وارد بشوند و خداى نخواسته اصل انجمن اسلامى را به فساد بكشند و اصل آن ارگانى كه اين انجمنها براى اصلاح آنها تحقق پيدا كرده است، يك وقت رو به فساد برود. اين يكى از تكاليف شماهاست كه به همه آنهائى كه انجمنهاى اسلامى را بوجود مىآورند، اين بايد بسيار توجه به آن بشود، يك جهت ديگر راجع به اسلامى بودن خود اين انجمنهاست. اسلام ابعاد مختلفى دارد كه اگر يك نفر يا يك جمع بخواهند واقعاً مسلم باشند، بايد تمام ابعاد را در نظر بگيرند. اسلام يك بعد، بعد عقائد است، عقائد اسلامى. بايد انجمنهاى اسلامى عقائد اسلامى را داشته باشند، اينطور نباشد كه يك فرد يا افرادى پايبند به عقائد اسلامى نباشند و انجمن اسلامى درست كرده باشند. اگر معتقد به تمام اصول اسلام نباشند، اينها نمىتوانند انجمن اسلامى تشكيل بدهند يا اسلام را بخواهند پياده بكنند. و يك بعد ديگر، اخلاق اسلامى است. چه بسا اشخاصى عقائد اسلامى را به حسب واقع هم تا حدودى دارند لكن اخلاق اسلامى را ندارند. آن چيزى كه مهم است براى شما كه انجمن اسلامى تشكيل مىدهيد و خصوصاً براى شما حاضرين كه انجمنهاى اسلامى دبيرستانها را متكفل هستيد و دوستان شما متكفل هستند، اين يك امر بسيار مهمى است كه شما عهدهدار شديد. و بايد شما از خودتان شروع كنيد و خودتان را به اخلاق اسلامى آرايش بدهيد و از اخلاقى كه برخلاف اسلام است، تحرز كنيد، براى اينكه شما مىخواهيد در دبيرستانهائى كه هستيد اسلام را در آنجا پياده كنيد، نمىخواهيد كه فقط يك اسمى باشد كه ديگران چون انجمن دارند پس ما هم انجمن داشته باشيم. شما مى خواهيد كه اسلام را در دبيرستانها، كه بسيار اهميت دارد پياده كنيد و اين تابع اين است كه خود شما هم عقائد اسلامىتان صحيح باشد و هم اخلاق اسلامى داشته باشيد. چنانچه يكى از بعدهاى ديگر، اعمال اسلامى است، تعهد به ظواهر اسلام، به او امر و نواهى اسلام و عمل كردن به احكام اسلام است. اگر چنانچه آن جمعيتى كه تشكيل انجمن اسلامى دادند خداى نخواسته در اعمال، انحرافى داشته باشند، اينها نمى توانند بگويند كه ما انجمن اسلامى هستيم و آمديم كه اسلام را در اينجا كه هستيم پياده بكنيم. اول بايد از خودتان شروع كنيد. هر كسى از خودش بايد شروع كند و عقائد و اخلاق و اعمالش را تطبيق با اسلام بدهد و بعد از اينكه خودش را اصلاح كرد، آنوقت دنبال اين باشد كه ديگران را اصلاح كند، و خصوصاً شما كه در دبيرستانها هستيد و همه آنهائى كه سر و كارشان با بچهها، نوباوگان، جوانان هست، اين يك عهده بزرگى است براى شما كه شما در آنجاها كه هستيد مىخواهيد كه دبيرستان را با هر چه در دبيرستان هست، به صورت اسلامى در بياوريد. و اين يك تعهد بزرگى است و آنهائى كه در آنجا هستند، در
صحيفه نور ج 14 صفحه 152
دبيرستانها هستند، در دبستانها هستند، بعد هم در دانشگاهها وارد مى شوند، اينهائى هستند كه آتيه يك كشور در دست آنهاست و اگر آنها به طور تعهد اسلامى، اخلاق اسلامى تربيت شدند و به جامعه تحويل داده شدند، آنها مىتوانند كه يك كشور را اصلاح كنند و از استقلال كشور دفاع كنند.
با تعهد به اسلام امكان ندارد كه بروند و وابسته به غير بشوند
تمام اين امورى كه فاسد است، چه امورى كه در رژيم سابق واقع مىشد از حيث وابستگى به قدرتهاى اجنبى و چه آنهائى كه خودشان طرفدار بودند كه وابسته كنند اين ملت را و اين كشور را به كشورهاى ابر قدرت، اينها تمام براى اين است كه تعهدهاى اسلامى را اينها نداشتند. اگر چنانچه يك فرد يا افرادى اسلام را بدانند چى است، اسلام را بفهمند نسبت به قدرتهاى ديگر چه جور بايد معامله كنند، استقلال كه در اسلام بايد باشد توجه به آن بكنند، با تعهد به اسلام امكان ندارد كه بروند و وابسته به غير بشوند، آن هم غيرى كه برخلاف اسلام است و دشمن اسلام است. تمام گرفتارىهاى ما براى همين است كه رجال ما در سابق، چه آنهائى كه در مجلس بودند و چه آنهائى كه دولت را در دست داشتند و چه آنهائى كه ارتش را در دست داشتند در سابق، قضيه اسلام پيش آنها مطرح نبود اكثراً چون مطرح نبود، آنهائى كه در تربيت بچهها وارد بودند اصلاً كارى به اينكه اين بچه تربيت اسلامى بشود تا يك روح بزرگ پيدا بكند كه تحت سلطه اجانب واقع نشود و تحت سلطه داخل هم واقع نشود، وقتى اينها خودشان تعهد اسلامى نداشتند، بچههاى ما هم همانطور تربيت مىشوند. گروه گروه در دانشگاهها مىرفتند و گروه گروه از دانشگاهها بيرون مىآمدند و از اسلام خبرى نبود و از تعهد اسلامى و اخلاق اسلامى خبرى نبود.
بايد شماها كه انجمن اسلامى در دبيرستانها تشكيل مىدهيد، خود شما الگو باشيد
بايد شماها كه انجمن اسلامى در دبيرستانها تشكيلدهيد، بعد از اينكه خودتان توجه داشته باشيد به اسلام و تعهد داشته باشيد به احكام اسلام و اخلاق اسلام و اعمال اسلامى، بايد خود شما الگو باشيد، از براى اينكه بچهها با عمل شما تربيت بشوند و شما دعوت كنيد آنها را با اعمال خودتان به اسلام و اخلاق و اعمال اسلامى. اگر اين خدمت بزرگ را شما بكنيد و تمام كسانى كه سرو كارشان با جوان هست، سر و كارشان با كودكها هست، اينها متعهد به اسلام باشند و متعهد به احكام اسلام باشند، كه در احكام اسلام تمام چيزهائى كه در اداره يك كشور احتياج به آن هست، هست در اسلام، اسلام را اگر كسى تعهد به آن داشته باشد، امكان ندارد كه او زير بار ظلم برود، زير بار وابستگى به كفار برود، خودش را تابع كفار قرار بدهد. تمام اين فسادها براى اين است كه اسلام در اين كشورها به آن معنائى كه هست، تحقق پيدا نكرده و آنهائى كه تربيت جوانها و بچهها و بزرگها و آنهائى كه در دبستان يا بالاتر هستند، آنها تربيت صحيح نشدند، و بعد در جامعه كه آمدند و كشور را در تحت سيطره خودشان در آوردند، يك اشخاص غير متعهد بودند و ابائى از اين نداشتند كه كشور خودشان وابسته به
صحيفه نور ج 14 صفحه 153
غير باشد و احتياج به خارج داشته باشد.
بايد كوشش كنيد كه جوانها و نيمسالها و خردسالها را مستقل از حيث افكار و فرهنگ بار بياوريد
شما حالا بايد از اول شروع كنيد و قصدتان بر اين باشد كه خودتان مستقل در همه چيز باشيد، در فرهنگ مستقل باشيد، در صنعت مستقل باشيد، در زراعت مستقل باشيد. وقتى كه بناى بر اين معنا گذاشتيد و با اين عزم وارد ميدان شديد، مىتوانيد كه كشور خودتان را نجات بدهيد و كشور خودتان را مستقل كنيد و بيمه كنيد استقلال كشور خودتان را براى هميشه. الان ما اول كارمان هست، ما با يك كشورى وارد شديم به يك كشورى وارد شديم كه همه چيزش وابسته به اجانب بود. تمام كارهائى كه در اينجا مىشد تقليد از خارج بود. اگر مدرسه تأسيس مىكردند، يك مدرسه وابسته بود و اگر چنانچه نظامى تربيت مىكردند، يك نظامى وابسته بود. مىگويند كه در آنوقتى كه كندى را ترور كردند، در مدرسههاى ما براى اين بچههاى كوچك يك شعرهاى عزا درست كردند، عزا براى كندى گرفتند. و امروز كه يك برادر ديگر او را ترور كردند، حالا چه اين ترور موفق باشد يا نباشد، و به حال ما هم فرقى نمىكند، حالا اينطور نيست كه ديگر برايش عزا بگيرند. در هر صورت، شما بايد متحول بشويد از آن رژيم و آن ريشههائى كه دوانده بود در همه جا (همه جاى كشور را آنها منقلب كرده بودند به يك اخلاق وابسته) بايد كوشش كند ملت ايران و كوشش كنند آنهائى كه با جوانها و با نيمسالها و با خردسالها سر و كار دارند، كوشش كنند كه اينها را مستقل از حيث افكار و مستقل از حيث فرهنگ بار بياورند اينها هستند كه بعدها اين كشور را در دست مىگيرند و اگر شما اينها را تربيت خوب بكنيد، هر كارى كه آنها بكنند، براى شما ثواب دارد.
شما به واسطه همين اسمى كه روى خودتان گذاشتيد مسؤول هستيد
در هر صورت، شما يك تكليف بزرگى عهده داريد. انجمنهاى اسلامى در هر جا كه هستند، اين اسمى كه روى خودشان گذاشتند، تكليف مىآورد براى آنها. يك روز از شما سؤال مىشود كه شما، انجمن اسلامى اسم خودتان را گذاشتيد، لكن به اسلام تعهد نداشتيد. اگر خداى نخواسته انحرافى در شما باشد يا بگذاريد انحرافى در انجمنها باشد، يا بگذاريد انحرافى در تعليماتى كه مىخواهد بشود، بشود، شما به واسطه همين اسمى كه روى خودتان گذاشتيد مسؤول هستيد. سؤال مىشود كه تو كه گفتى من داخل انجمن اسلامى هستم، چرا خودت اسلامى نبودى و چرا بچههائى كه در تحت تربيت معلمينى كه شما در آنجا بوديد، تربيت شدند اسلامى نشدند و چرا انحراف در اين انجمنهاى اسلامى بوده است؟
در هر صورت، ما همه مكلف هستيم و همه اين بار سنگين و امانت بزرگى كه به عهده ما هست، و آن اسلام است و آن كشور اسلامى، اين بار سنگين را ما بايد به مقصد برسانيم. و ما بايد تماممان چه
صحيفه نور ج 14 صفحه 154
دولت و چه ملت، و خصوصاً كسانى كه سرو كار شان با جوانها و بچهها هست، اين يك امانت بزرگى است به عهده همه شماها و همه ما كه ما اين امانت را به آنجائى كه بايد برسد برسانيم و اسلام را انشاء الله در تمام نواحى اين مملكت پياده كنيم و خودمان از خودمان شروع كنيم و ديگران را هم انشاءالله دعوت كنيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 159
تاريخ: 12/1/60
فرمان امام خمينى به آيت الله مهدوى كنى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمدرضا مهدوى كنى دامت افاضاته
جنابعالى را به نمايندگى خويش تعيين نمودم تا با نمايندهاى كه جناب آقاى بنىصدر و نماينده ديگرى كه جناب حجت الاسلام آقاى بهشتى و جناب حجت الاسلام آقاى هاشمى رفسنجانى و جناب آقاى رجائى تعيين مىنمايند، موارد تخلفات از حقوق قانونى هر يك رسيدگى بنمايند و نيز در زمان جنگ كه زمانى استثنائى است به اقوال و اعمال هر كس كه موجب اختلاف و تشنج در كشور مىشود رسيدگى بنمايند و نيز در همين زمينه، مطبوعات و رسانههاى گروهى را مورد بررسى قرار دهيد تا هر كس و هر چه به حسب رأى اكثريت متخلف و تخلف به شمار آمد، در مرتبه اول به آنان تذكر دهيد تا در اصلاح خود بكوشند و در مرحله بعد به وسيله رسانههاى گروهى به مردم شريف كشور معرفى و در تمام موارد فوق به دادستان كل كشور گزارش دهيد و دادستان كل كشور شرعاً موظف است تا با بيطرفى كامل، پس از طى كردن مراحل قانونى موافق موازين شرعى و قانونى با آنان عمل نمايند. انتظار مىرود كه آنچه را به عهده آقايان گذاشته شده است كه يك تكليف شرعى است، قاطعانه و بدون غمض عين عمل نمايند. لازم به تذكر است كه براى اتحاد بيشتر بين نمايندگان، هيچ كدام از سه نماينده در خارج از جلسه، حق بازگوكردن نظر خود و اظهار مخالفت با رأى اكثريت را كه موجب تضعيف هيات گردد، نداشته و در صورت تخلف كه موجب جنجال است، دادستان كل كشور با خود نماينده متخلف چون سايرين عمل خواهد نمود. لازم است نمايندگان و افرادى كه آنان را تعيين مىنمايند و همه نويسندگان و گويندگان براى حل معضلات جامعه، دست در دست يكديگر دهند و در حدود قانونى وظائف خويش براى پيشبرد مقاصد عالى اسلام تلاش نمايند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روحاللهالموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 155
تاريخ: 12/1/60
پيام امام خمينى به مناسبت سومين سالروز تأسيس جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بىپايان بر ملت انقلابى ايران كه با قيام خود دست جنايتكاران خارج و داخل را قطع و جمهورى اسلامى را پايهگذارى نمود. رحمت خداوند تعالى بر شهداى راه استقلال و آزادى و جمهورى اسلامى و درود بر رزمندگان شجاع در جبهههاى غرورآفرين دفاع از ميهن عزيز و اسلام بزرگ. سلام بر آوارگان و خانوادههاى شهدا و بركت خدا بر پشتيبانان پشت جبههها در سراسر ايران. آغاز سومين سالروز رسميت جمهورى اسلامى كه با پشت سر گذاشتن مشكلات بزرگ و توطئه ابر قدرتها و قدرتهاى شيطانى كه در رأس آن آمريكاى جنايتكار است، با سرافرازى ملت عظيم الشان و قدرت نهادهاى انقلابى و نيروهاى مسلح سلحشور با پيروزى حق بر باطل و اسلام بر كفر به خواست خداوند متعال، اين يار مستضعفان و پناهگاه مظلومان، بر همه مبارك باد. ما هم اكنون در موضع قدرت با وحدت كلمه و توحيد مقصد، با دشمنان جهانخوار و خود فروختگان بىوطن مواجه هستيم. ما در سال قبل با توطئه آمريكا و آلت بىاراده او، سادات، كه با پناه دادن شاه مخلوع، در صدد غائله راه انداختن و شاه معدوم را وسيله قرار دادن بود، مواجه بوديم كه با تأييد خداوند تعالى شاه با فضاحت به گورستان و توطئهگران با رسوايى به زبالهدان تاريخ رهسپار شدند. و در اين سال، با شاخه فاسد و ريشه جنايتكارتر غرب و شرق مواجه مىباشيم و بحمدالله تعالى اين جنگ تحميلى موجب انسجام هر چه بيشتر ملت رزمنده ما گرديد. دولت بعث عراق كه با حسابهاى غلط خود و فريب محركين آن به دام افتاده است و راه پس و پيش ندارد، زيرا از يك سو ملت عراق بدان پشت كرده و آن را به تزلزل كشانده است و از سوى ديگر قواى مسلح شجاع ايران او را در تنگنا قرار داده است، با حركات مذبوحانه و تشبثات همه جانبه، در صدد است تا خود را از اين دام كه به دست خائن خود فراهم نموده است نجات دهد و به خيال خام خود حيثيت به باد رفته خود را اعاده كند و بر جنايات بيسابقه خود بر ملت شريف عراق و ايران پرده فريب كشد، غافل از آنكه دير شده است و او نيز چون شاه مخلوع و پشتيبانان او، در همان گورستانى رود كه آنان رفتهاند. اليس الصبح بقريب صدام و پشتيبانان ستمگر او بايد بدانند كه در اين سال، انسجام و قدرت ارتش شجاع و سپاه پاسداران غيور و ساير قواى مسلح نظامى و ملى اسلامى ما بيش از سالهاى پيش است و ملت رزمنده ما بيش از سابق پشتيبان آنان هستند و داوطلبان شهادت در راه خداوند متعال روز به روز افزايش يافته و منتظر فرمان
صحيفه نور ج 14 صفحه 156
الهى هستند. امروز متفكران ملت بزرگ ما، در اثر محاصرهء اقتصادى، مغزهاى خود را به كار انداختهاند و نقصانهاى موجود را به طور چشمگيرى رفع و زيانهاى ناشى از محاصره را با كوشش شبانه روزى خود به مقدار زياد جبران نمودند. امروز دولت ايران با پشتيبانى ملت، قويتر و سر سخت تر در مقابل دشمنان ايستاده است. صدام جنايتكار و دوستان او بايد بدانند كه جنايات وارد بر عراق و ايران به دست سردمداران جنايتكار او، به ميزانى نيست كه به حساب آيد. خسارات مالى كه بالغ بر صدها ميليارد تومان مىباشد و جنايات انسانى نيز كه از خسارات مالى بسيار بزرگتر است، بهترين جوانان عزيز ما را كه مىبايست در راه اعتلاى اسلام در سراسر جهان و كشور عزيز كوشش مىكردند، شهيد و ارتش عراق را كه لااقل مىبايست با دشمن اعراب، اسرائيل جنايت پيشه به جنگ برخيزد و قدس را نجات دهد، به تجاوز به كشورى كه جز به اسلام فكر نمىكند وادار و به هلاكت رساندند. بايد جهانيان بدانند كه امروز كشور ايران مثل ابر قدرتها و يا رژيمهاى فاسد دست نشانده ابر قدرتها نيست كه يك اقليت زورگو و قلدر بر يك اكثريت مظلوم تحت سلطه حكومت كنند و مقدرات آنان را به دست بگيرند، بلكه ايران امروز يك ملت است كه دسته اى از آن خدمتگزارانى هستند كه تدبير امور كشور و دفاع از آن را با اراده ملت به عهده دارند و ملت نيز خود را عهده دار پشتيبانى از آنان مىداند. چنانچه در طول مدت پيروزى انقلاب، سراسر كشور عزيز از زن و مرد، كوچك و بزرگ، در مشكلات دولت و ارتش، سهيم و در رفع آنها همقدم و همفكر بودند و در جنگ تحميلى و چه در جبهه و چه در پشت جبهه تمام ملت در دفاع از كشور سهيم مىباشند و اراده چنين ملتى در سرنوشت كشور و در جنگ و صلح تعيين كننده است و كسانى كه به عنوان حسن نيت، پاى در ميان گذاشته و رفت و آمد مىكنند، اگر حقيقتاً بشر دوست و با حسن نيت و به حكم اسلام به اين امر قيام نموده اند، بايد با رسيدگى كامل، ظالم را از مظلوم و غارتگر را از غارت شده و جانى را از كسى كه بر آن جنايت واقع شده است شناسايى نموده و معرفى نمايند.
ملت ما در مقابل حق و عدالت تسليم است، چنانچه در مقابل ظلم و جور ايستاده است. ما انتظار داريم تا هياتى به تجاوزات و جنايات رسيدگى كامل نمايد و ظالم و متجاوز را معرفى نموده و با آن، طورى عمل كنند تا عبرتى براى متجاوزان به حقوق بشر گردد و با اين شيوه نيز مىتوان صلح و آرامش را به جهان برگرداند.
غمض عين از جنايتكاران و ناديده گرفتن جنايات ستمگران، راه را براى ظالمان باز و دنيا را به هلاكت خواهد كشاند. اكنون به حكم اداى وظيفه خدمتگزارى به ملت شريف، لازم است تذكراتى گرچه تكرارى است، بدهم:
1 - به تمام گروهها و سازمانها و احزاب و دستجات در سراسر ايران اعلام مىشود كه اگر سلاح خود را تحويل دهند و اظهار ندامت كنند، به آنان تأمين داده مىشود و مىتوانند برادر وار در كشورشان زندگى نمايند و آنچه گذشته است، مورد عفو است و اگر به جنايات خود ادامه دهند، روزى كه پشيمان شوند، به حكم اسلام، از آنان پذيرقته نخواهد شد و من مطمئن هستم كه به زودى روز
صحيفه نور ج 14 صفحه 157
پشيمانى براى آنان خواهد آمد. شما مخالفان جمهورى اسلامى در اين دو سال بايد درك كرده باشيد كه نمىتوانيد با ملتى كه در راه كشور و اسلام از جان گذشته است، مقابله كنيد و پس از رنجها و زحمتها و جنايات، ناچار تسليم خواهيد شد. پس بهتر آن است كه هر چه زودتر به ملت بپيونديد و از گرايش به شرق و غرب خوددارى نماييد و برگشت خود را به آغوش ملت و اسلام اعلام نماييد تا مورد حمايت ملت قرار گيريد.
2 - در اين چند روز كه اظهار مخالفتها بحمدالله كاهش پيدا كرد و روزنامهها تعطيل و از ايجاد اختلاف دستشان كوتاه بود و پس از انتشار نيز اكثر آنها از دامن زدن به اختلافات تا حدى خوددارى نمودهاند و گوش ملت از هياهوهايى كه به وسيله گروههاى منحرف ايجاد مىشد آسوده بود و در جبهههاى جنگ، مبارزان شجاع از اين جهت آسوده خاطر و فرماندهان، با دلگرمى مشغول فعاليت بودند، بحمدالله تعالى پيروزىهاى چشمگيرى نصيب ايران گرديد. بنابراين لازماست كسانى كه به كشور و اسلام و ملت علاقهمند هستند، اين راه نجات را كه راه حق و مرضى خداوند متعال است، ادامه دهند و از كوچكترين اختلافات يا دامن زدن به آن كه راه شيطان و مخالف رضاى حق تعالى است احتراز نمايند تا در دنيا و آخرت سعادتمند شوند و كشور راه سازندگى را پيش گيرد.
3 - بر جميع سخنرانان، چه در محيطهاى باز و چه بسته و تمام نويسندگان، تكليف حتمى شرعى است كه حتى به طور اشاره و كنايه، از گفتار و نوشتههاى اختلاف انگيز اجتناب نمايند كه امروز اختلاف براى امت اسلامى، سم كشنده است و بايد بدانند كه ايجاد اختلاف در محيط حاضر، جز تبعيت از نفس اماره و شيطان درونى و خدمت به ابر قدرتها خصوصا امريكاى جهانخوار، نيست و از منكرات بزرگى است كه شيطان به اسم اسلام، بر زبانها و قلمها جارى مىكند و بايد بدانند كه انقلاب اسلامى تاب تحمل آن را ندارد و متخلف را مجازات خواهد كرد. دادستان كل كشور موظف است تا به اين طريقه خطرناك خاتمه دهد. سخنرانىهاى سالم و سازنده در محيطهاى سالم غير متشنج، براى ايجاد وحدت و تفاهم و جلوگيرى از اختلاف و تشنج، مفيد و موجب رضاى خداست.
4 - من براى روحانيت كه نگهبان اصيل اسلام است نگران هستم و خوف آن دارم كه كسانى كه كفالت امرى از امور كشور را دارند، خصوصاً دادگاهها و كميتهها و دادستانىها با رفتار بعضى از آنان ولو به واسطه عدم توجه به موازين اسلامى، وجهه روحانيت اين سنگر اسلام، پيش ملت مشوه بشود و با شايعهسازىها و تهمتها از طرف مخالفين با اسلام يا با روحانيت، يك امر جزئى، چندين برابر به نمايش گذاشته شود و متأسفانه بعضى از علما، بىتوجه به مسائل، به خيال پشتيبانى از اسلام تحت تأثير شايعات واقع شده و يكسره به انتقاد از جمهورى اسلامى و از تمام دادگاهها و همه ارگان جمهورى اسلامى برخاسته و به دشمنان اسلام و قرآن كريم ناآگاهانه كمك و شريك جرم گروهكهاى منحرف مىشوند. اينجانب جداً از رئيس ديوانعالى و دادستان كل كشور و انقلاب و شورايعالى قضائى مىخواهم هياتهاى مركب از اشخاص عادل، مؤمن و متعهد تشكيل دهند تا دادگاههاى كشور را رسيدگى نمايند و قضات غير صالح و دادستانهاى منحرف را كنار گذاشته و اگر
صحيفه نور ج 14 صفحه 158
به مال و يا آبروى اشخاص تعدى نمودهاند محاكمه نمايند. سستى در اين امر مهم و مسامحه در آن، خطر عظيمى است براى جمهورى اسلامى كه هر چه بگذرد، ناراحتى زياد و خطر افزون مىشود.
5 - گاهى شنيده مىشود كه بعضى از پاسداران در بعضى از نقاط كشور از طريق اعتدال و شرع خارج و از مأموريت قانونى خود، تجاوز و در امورى كه مربوط به دادگاهها يا نهادهاى ديگر مىباشد، دخالت ناروا مىكنند. بر روساى پاسداران در سطح كشور است تا از اين نحو دخالتها كه خلاف قانون و خلاف طريقه اسلام است، جلوگيرى و خوددارى نمايند و اگر بعضى اشخاص، اين نحو دخالتها مىكنند و ممكن است از گروه منحرف در بين آنان رخنه كرده باشند، آنان را تصفيه نموده و اگر خلاف انجام داده اند، تحويل دادگاهها نمايند. بر شورايعالى سپاه لازم است اين حركات را تحت نظر گرفته و نگذارند تا اين ارگان فداكار مؤمن و متعهد، حيثيت خود را در بين ملت از دست بدهد. نفوذ افراد بعضى از گروه منحرف و اعمال خلاف عقل و شرع آنان، خداى نخواسته اين جوانان عزيز انقلابى را بد نام مىكند. بر رؤساى سپاه پاسداران است كه در سراسر كشور از انحرافات اشخاص جلوگيرى نمايند.
6 - لازم است دولت بيش از پيش كمكهاى لازم را به كشاورزى و كشاورزان بكند و در اين امر از هيچ كوششى خوددارى ننمايد و از پيچ و خمهاى ادارى كه موجب تأخير در اين امر حياتى است جلوگيرى نمايد و در اين موضوع، به استاندارها در سطح كشور سفارش اكيد نمايد كه امر كشاورزى در كشور ما، از اهم امور است و هدايت و اجراى آن به وجه صحيح، اساس اقتصاد كشور است.
7 - از عموم ملت عزيز مىخواهم كه از شايعهها كه از طرف گروههاى وابسته به رژيم سابق و يا ابر قدرت ها پخش مىشود، بىاعتنا بگذرند و به اكاذيب آنان گوش نكنند. اكنون كه مخالفين انقلاب از توطئههاى گذشته مأيوس شدهاند، به شايعهسازى و دروغپردازى كمر بسته و مىخواهند مردم را از اين راه مأيوس كنند و كشور را به دامان چپ و يا راست بكشانند. از خداوند متعال سعادت و پيروزى اسلام را در اين سال جديد مسئلت مىنمايم و اميد است كه با قدرت كامل خود، اين كشور اسلامى را از شر بدخواهان حفظ فرمايد. سلام و درود بر ملت بزرگ و در جهت خداوند و درود بر شهيدان و آسيب ديدگان در راه اسلام.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 160
تاريخ: 13/1/60
بيانات امام خمينى در جمع خانوادههاى شهدا و معلولين جنگ تحميلى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
خوزستان، دين خودش را به اسلام ادا كرد. خوزستان براى اسلام و براى ارزشهاى انسانى و براى شرافت خود و كشور خود كوشش كرد و كوشش مىكند و مردانه ايستاده است و شهداى بزرگوار خود را نزد خداى تبارك و تعالى فرستاد. خوزستان در اين عرصه، اسوه است از براى ساير اهالى كشور، غرب و جنوب اسوه هستند از براى ساير كشور. اينها كه در مناظر ما هستند، اين شهدا كه تصوير مباركشان در پيش ماست، اينها به سوى خدا شتافتند و لبيك گفتند به دعوت اسلام و سعادت را براى خودشان تحصيل كردند و شرافت و عزت را براى غرب و جنوب، بلكه براى همه ايران، بلكه براى بشريت. آنچه كه مايه تسلى ماها هست در اين مصيبتها كه همه با هم شركت داريم اين است كه ما از خدا هستيم و به سوى خدا بر مىگرديم. ما از خود چيزى نداريم، هر چه داريم اماناتى است كه خدا به ما عنايت فرموده است و انالله ما همه مال خدا هستيم، ملك خدا هستيم، و عاقبت به سوى او بر مىگرديم. سعادت را آنها تحصيل كردند كه شتافتند با اختيار خودشان و با جهاد خودشان و با رزمندگى خودشان در مقابل كفر ايستادند و جان خودشان را تسليم خدا كردند و برگشتند به خداى تبارك و تعالى با سعادت و آبرو. ما همه خواهيم مرد، لكن آنها سعادت را براى خودشان و شرافت را براى وطنشان تحصيل كردند كه در مقابل لشكرهاى كفر براى دفاع از اسلام و براى دفاع از كشور اسلامى ايستادند و فداكارى كردند و به سوى خدا شتافتند. انسان كه بايد اين راه را برود و مردنى است، چه بهتر كه اين سعادت را تحصيل كند و امانت را به صاحب امانت بسپرد، موت اختيارى، شهادت، رسيدن به خدا در لباس شهيد و با ايده شهدا. در بستر مردن، مردن است و چيزى نيست، لكن در راه خدا رفتن شهادت است و سرفرازى و تحصيل شرافت براى انسان و براى انسانها. شما اهالى غرب و جنوب خوزستان و ساير مرزهاى كشور در مقابل ستمكاران و مهاجمان به اسلام ايستادگى كرديد و همچون شهداى صدر اسلام شهيد تقديم كرديد و از شما شهداى بسيار براى ملت باقى ماند و شرافت اين ملت را بيمه كرديد و خداى تبارك و تعالى از شما راضى باشد و اسلام براى شما سرفرازى قائل است و ملت پشتيبان شما و ساير رزمندگان است و شهادت هائى كه حاصل شده و
صحيفه نور ج 14 صفحه 161
شهدايى كه شما تقديم كرديد به اسلام، شهداى همه ملت است و مصيبتها براى همه ملت است و سرافرازى براى همه ملت. خودش به سعادت اين جوانهاى عزيز برومند كه عكسهاى بعضى از آنها در اين مجلس حاضر است و موجب تأثر و سرفرازى است.
آنچه از دنياست فانى و آنچه براى خدا تقديم مىشود باقى و ابدى است
من به شما اهالى خوزستان و ساير مرز نشينانى كه مورد تهاجم واقع شديد تبريك عرض ميكنم و تذكر مىدهم به شما دو جمله از كتاب خدا را لاتاسوا على مافاتكم و لا تفرحوا بمااتيكم اين تعليم خداى تبارك و تعالى است به انسانها از اول تا آخر كه در پيشامدها اگر چنانچه پيشامدى بود كه براى شما ضررى داشت، به حسب ظاهر و چشمهاى ظاهر بين، شما محزون نباشيد كه اينها ضرر نيست، نه تأسف بخوريد و نه محزون باشيد و آن چيزى كه از دستتان رفته است، براى اينكه به ظاهر از دست رفته است و در واقع آنها باقى هستند و براى شما شرافت تحصيل كردهاند و نه فرحناك باشيد براى چيزهائى كه به دست مىآيد از دنيا، براى آنكه آنچه از دنياست فانى است و آنچه براى خدا تقديم مى شود باقى و ابدى است و اين شهدا زنده هستند و در پيش خداى تبارك و تعالى عند ربهم يرزقون آنهاالان در درگاه خداى تبارك و تعالى روزهاى معنوى و روزهاى هميشگى را به آن نائل شدند و آنچه كه از خدا بود تقديم كردند و آنچه كه داشتند و آن جان خودشان بود تسليم كردند و خداى تبارك و تعالى آنها را پذيرفته است و مىپذيرد و ماها عقب مانديم. ما بايد تأسف بخوريم كه نتوانستيم اين راه را برويم.
اينها پيشقدم بودند و رفتند و به سعادت خود رسيدند و ما عقب مانديم و نتوانستيم در اين قافله سير كنيم و در اين راه راهرو باشيم. ما از خدا هستيم همه، همه عالم ازخداست، جلوه خداست و همه عالم به سوى او برخواهد گشت، پس چه بهتر كه برگشتن اختيارى باشد و انتخابى و انسان انتخاب كند شهادت را در راه خدا و انسان اختيار كند موت را براى خدا و شهادت را براى اسلام. خداوند تمام شهداى در راه اسلام را و تمام كسانى كه در راه اسلام معلول شدند، در راه اسلام خانمان خودشان را از دست دادند، در راه اسلام به آوارگى رسيدهاند، خداوند تمام آنها را به سعادتهاى ابدى برساند. اين مصيبتها بر همه ما وارد است و آن شرافتى كه اين جوانها تحصيل كردند، براى انسانيت است، شرافت انسانى است، ارزش انسانى را آنها به ثبوت رساندند، خدايشان رحمت كند و خدايشان بپذيرد. و من به تمام كسانى كه بازماندهاند، باز ماندهاند در اين، بازماندگان اين شهدا، به همه آنها، هم تسليت عرض مى كنم و هم تبريك . مبارك باد بر اهالى خوزستان و بر اهالى جنوب و غرب، اين خدمتگزارى و اين جان نثارى و اين پايدارى. كسانى كه در اينجا رفت و آمد دارند و براى اين طرفىها صحبت مىكنند از روحيه عظيم بزرگ شما اهالى خوزستان و اهالى جنوب و غرب صحبتهاى زياد مىكنند و شما را به اين روحيه بزرگ ستايش مىكنند و من اميدوارم كه ملت ايران با اين روحيه بزرگى كه دارد به تمام قدرتهاى فاسد غلبه كند و من اميد اين دارم كه به زودى كشور ما از لوث اين
صحيفه نور ج 14 صفحه 162
جنايتكاران پاك شود و دوستان ما در هر جا هستند به محل خودشان برگردند. و تنفر و عيب بر دشمنان اسلام و دشمنان شما و رحمت و عزت و شرف بر شما برادران و خواهران و رحمت بر شهداء شما.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 163
تاريخ: 16/1/60
تلگرام امام خمينى به آيت الله العظمى مرعشى نجفى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى آقا سيد شهاب الدين مرعشى نجفى دامت بركاته - اسپانيا
تلگرام تبريك آنجناب به مناسبت روز دوازده فروردين سالروز جمهورى اسلامى واصل و موجب تشكر گرديد. از خداى تعالى شفاى كامل جنابعالى و مراجعت به وطن مألوف را مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روحاللهالموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 164
تاريخ: 16/1/60
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از گودنشينان و اقشار مختلف جنوب شهر تهران
طبقه محروم بود كه اين نهضت را به ثمر رساند
بسم الله الرحمن الرحيم
گروههاى مختلفى در اينجا حاضرند و من براى اينكه شايد غفلت كنم از اسم بعض از گروهها از اين جهت معذورم كه هريك، هر يك را اسم ببرم. همه ملت اسلام و تابع قرآن و از گروه زحمتكشان اين كشور هستيد. انقلاب اسلام، اين انقلاب مهم اسلامى رهين كوششهاى اين طبقه است، طبقه محروم، طبقه گودنشين، طبقهاى كه اين نهضت را به ثمر رساند و توقعى هم نداشت. من شما طبقه را، گودنشينان را، از آن كاخ نشينان بالاتر مىدانم (اگر آنها لايق اين باشند كه با شما مقايسه بشوند.) من وقتى كه در حال انقلاب مىديدم كه يك پيرمردى از آن گودنشينها از آن منزل محقر خرابه بيرون مىآمد و مىگفت كه ما با بچههايمان صبح كه مىشودرويم براى تظاهر، يك موى شما بر همه آن كاخ نشينها و آنهائى كه در اين انقلاب هيچ فعاليتى نداشتند، بلكه كارشكنى هم تا آن اندازه كه مىتوانستند مىكردند و الان هم هر مقدار كه بتوانند مىكنند، يك موى شما بر همه آنها ترجيح دارد، بلكه مقايسه يك موى شما به آنها نبايد صحيح باشد.
شما اين انقلاب را به ثمر رسانديد و گروه هائى كه در سر تأسر كشور اين انقلاب را به ثمر رساندند، همان زن و مرد محروم و همانهايى كه مستضعف هستند و كاخنشينها آنها را استضعاف مىكنند و اينها ثابت كردند كه كاخنشينها هستند كه ضعيفند پوسيدهاند و براى اين ملت هيچ كارى نكردهاند و نخواهند كرد. اين دانشگاه بود، جوانهاى دانشكاه كه آنها هم از محرومين و مستضعفيناند و اين طبقه محروم جامعه بود كه از همه رفاهها محروم بود لكن قلبش مملو از عشق به اسلام و ايمان بود و با آن عشق و با آن ايمان اين حركت را دنبال كرد و شهيد داد و در مقابلش چيزى مطالبه نكرد. آنهائى كه هيچ خطى در اين ميدان نداشتند و جز خرابكارى از آنها كارى ساخته نيست و الان هم در گوشه و كنار كشور مشغول به خرابكارى هستند، آنها بودند كه كنار نشسته بودند و منتظر اين بودند كه يك طرف غلبه كند و آنها بيايند و بهرهبردارى كنند، ميوه چينى كنند. وقتى كه ديدند كه جمهورى اسلامى آنطور ميوه چينىهائى را كه اينها مىخواهند موافق برنامهاش نيست، آنها هم مشغول به خرابكارى شدند و هر جا كه يك خرابى پيش آمد، آنها تأييد كردند، يا وارد شدند در كردستان، در بلوچستان. الان هم كه در جنوب و غرب ما گرفتارى جنگ را داريم، همانها هستند كه نمىگذارند كه
صحيفه نور ج 14 صفحه 165
اين ملت توجه بكند، به جنگ و مشغول به تبليغات هستند در خيابانها و در كوچهها و محلهها. شما هستيد كه كشور را از دست ابر قدرتها نجات داديد و اين طبقه عزيز محروم كه در ازاء خدمتش غير از خدا از كس ديگرى چيزى نمىخواهد و ما همه رهين ملت شما هستيم و اگر لايق باشيم، خدمتگزار شما. شما بوديد كه در ميدانها، در خيابانها اجتماع كرديد و با مشتگره كرده در مقابل توپ و تانك و مسلسل و اينها ايستاديد و با ايستادگى و شجاعت، زن و مرد شما، بزرگ و كوچك شما فداكارى كرد و شهيد داد تا غلبه كرد و الان هم كه در جبههها جنگ هست باز اين طبقه محرومند كه در تلويزيون نشان مىدهد مشغول خدمت هستند. آن كاخنشينها يك شاهى خدمت در اين جنگ نكردند و نخواهند كرد. آنها اگر مشغول افساد و فساد نباشند، بىتفاوت هستند. و بحمدالله من بايد از نيروهائى كه در جنگ هستند، تشكر كنم و تقدير. و ديروز يك شجاعت بىسابقهاى نيروى هوائى به خرج داد و جنگندههاى اينها تا آخرين نقطه عراق رفت و آنها را در آنجا سركوب كرد. من بايد از قبل همه ملت، اميدوارم كه ملت اين حق را به من داده باشد، كه از همه اين جنگندهها و همه اين خدمتگزارها كه دارند در سرحدات جان خودشان را فداى اسلام و كشور مىكنند تشكر كنم و ملت پشتيبان آنهاست و بحمدالله ديروز يك شجاعت نمونهاى به خرج دادند و بدون اينكه خسارتى بر خودشان وارد بشود، كوبيدند عراق را و فهماندند كه اگر چنانچه خوف اين نبود كه اشخاص بيگناه يك وقت در اين امور پايمال بشوند (به ملت عراق اينها علاقه دارند) اگر اين خوف نبود، به دولت عراق مىفهماندند كه او لايق اين نيست كه در مقابل اين جوانهاى ما ايستادگى كند. ديروز كه اين فرماندهان ارتش اينجا بودند، وقتى مىخواستند بروند، آقاى فكورى فرمانده نيروى هوائى به طور مخفى به من گفتند كه ما يك كارى مىخواهيم بكنيم و ذكر نكردند كه آن كار چيست و بعد معلوم شد كه اين كار بسيار مهم انجام گرفت و گوشمال سختى به صداميان زدند.
و همين طور نيروى زمينى و پاسدارها و همه در اين مسائل فعاليت شجاعانهاى مىكنند و مورد تقدير ملت هستند، آنها هم از طبقه محرومند، همه اين خلبانها و همه اين پاسدارها و همه اين ژاندارمرى و ارتش، همه آنها هم از اين طبقه هستند. پس انقلاب ما مرهون اين طبقه هست،اين طبقه هستند كه اين نهضت را بپا كردند و قيام كردند و به پيش بردند و همين طبقه هستند كه الان در سرحدات مشغول فداكارى هستند و همين طبقه هستند كه براى ملت ما ارزش ايجاد مىكنند و شجاعت آنها به همه دنيا ثابت مىكند كه اين طبقاتى كه مشغول به فعاليت هستند، در شجاعت فوق آن چيزى است كه تصور مىكنند.
ما امروز نيز شاهد فداكارىهاى طبقه محروم هستيم
ما هر روز شاهد يك پيروزىهائى در جبههها هستيم كه همه اينها سرتاسر اين جبههها را هستند آنجاها و فعاليت مىكنند و آنها هم از همين طبقه محروم و لكن طبقه فوق همه طبقات هستند، چنانچه شما هم و همه كسانى كه زن و مردى كه در پشت جبهه هستيد، همه مشغول به فداكارى و مشغول به جنگ هستيد، آنها در جبهه جنگ مىكنند و شما در پشت جبهه و اين از خصوصيات انقلاب اسلامى است،اين از خصوصيات اسلام
صحيفه نور ج 14 صفحه 166
است، اين از چيزهائى است كه اسلام تعليم كرده است بر شما و شما از روز اول قيام كرديد و براى اسلام قيام كرديد و الان هم چون حكومت خودتان را اسلامى مىدانيد و ارتش خودتان را اسلامى مىدانيد از اين جهت همه با هم بدون اينكه در فكر اين باشيد كه يك افتخارى براى خود شخص خودتان ايجاد كنيد، مشغول هستيد به فداكارى و شايد در دنيا نظير نداشته باشد اين نحوى كه در ايران، ملت از ارتش پشتيبانى مىكند در دنيا شايد بىنظير باشد و شايد در طول تاريخ هم نظيرى برايش نتوانيم پيدا بكنيم كه بچههاى كوچك و جوانهاى نيمسال و زنها، پيرزنها، عروسها، دامادها همه با هم در اين جبهه حاضرند و صحنه جنگ صحنهاى است كه ملت همه در آن حاضر هستند، من اميدوارم كه شما ملت بزرگ و شما ملتى كه محروم هستيد لكن پيش خدا عزيز هستيد، گمان نكنيد كه كاخنشينها بسيار مرفه هستند، آنها دل هايشان لبريز از تزلزل است، آنها قلبهايشان آرام نيست، تزلزلى كه در بين كاخنشينها هست، در بين كوخنشينها نيست، آرامشى كه اين طبقه محروم دارند، آن طبقهاى كه به خيال خودشان در آن بالاها هستند ندارند.
شما اگر توجه كنيد، قدرتهاى بزرگ را ببينيد، مىبينيد كه آنقدر اضطرابى كه در سران قدرتهاى بزرگ هست در شما اشخاصى كه براى خدا عمل مىكنيد و از خدا مىخواهيد اجر را، در شما اين اضطراب نيست، اين يك نعمتى است كه خدا به شما داده و شايد ماها هم نتوانيم درست بفهميم نعمت خفيه الهى را. نعمت طمأنينه، نعمت آرامش، نعمت سكينه قلب، اطمينان قلب، در شما گروهها و در گروههاى به نظر آنها مستضعف هست و در آن بالاها نيست آن بالاها همه اضطراب است در كاخهاى بزرگ نشستند و غصه مىخورند، شما در كوخها نشستيد و آن غصهها را نداريد. اين از الطاف خداست بر شما و من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى عنايتش را بر سر شما ملت عزيز و همه ملتهاى اسلامى مستدام دارد. انشاء الله به زودى اين مستكبرين به جاى خودشان بنشينند و آنهائى كه به شما ظلم كردند و ستم و هجوم كردند، انشاءالله خداوند آنها را فانى كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page