-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 233
تاريخ: 6/7/1356
بيانات امام خمينى در مورد نقش احكام سياسى - عبادى قرآن در انسانسازى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسماللهالرحمن الرحيم
ديروز ما مساله غصب را عنوان كرديم و صحبت كرديم. بعد از مباحثه يكى از آقايان تذكر دادند كه اين مساله را قبلاً هم گفته بودى و اين مساله يك دفعه ديگر صحبت شده است و اين از مثل من بعيد نيست براى اين كه انسان وقتى كه سنش زياد شد و كهولت بر او غلبه كرد همه قواى ايشان ضعيف مى شود. همان طور كه قواى جسمانيه انسان وقتى كه پيرمرد شد ضعيف مىشود،قواى فكرى، قواى روحى،قدرت بر عبادات و حال عبادت هم ضعيف مىگردد و همه اينها در جوانى قدرت دارد و لهذا من كرارا عرض كردم به آقايان كه شما حالا كه اين نعمت را داريد،نعمت جوانى را داريد، اين را قدرش را بدانيد و هدر ندهيد اين نعمت را . اگر بنا باشد انسان جوان، من نمى گويم كه تفريح نداشته باشد، عرض نمى كنم كه همهاش مشغول باشد،من عرض مىكنم كه اوقاتش تقسيم باشد و فكر مهمش براى تحصيل. شما آقايان كه مهيا شدهايد از براى تحصيل، حالا كه نعمت جوانى را داريد اوقاتتان تقسيم بشود و قسمت مهمش صرف مباحثه و مطالعه و مذاكره و بحث و تدريس باشد. اگر چنانچه ايام جوانى از دست برود، ديگر خيال نكنيد كه مى توانيد عبادت را بگذاريد آخر ايام عمر و تحصيل را بگذاريد براى آخر عمر. درآخر عمر انسان نه عبادت مى تواند بكند و نه تحصيل مى تواند بكند و نه افكارش يك افكار قوى مستقيمى است كه بتواند مطالب علمى را درك بكند. بايد شما از حالا كه جوان هستيد تحصيل كنيد مبانى علمى را، مبانى فقهى را و آن وقت در آخر ايام يك چيزهائى كه تحصيل شده، آن وقت شاخ و برگ هايش - آن وقت - ثمره بدهد، آن وقت از آن استفاده بكنيد ولى اگر بگذاريد و هدر بدهيد اين نعمت را، بعدها موفق نخواهيد شد. بنابر اين، اين مطلب بايد در نظر آقايان باشد كه ايام پيرى، ايام نسيان و فراموشى است و لهذا ديديد كه من مباحثهاى كه قبلاً كرده بودم دوباره شروع كردم به گفتن، اين براى همين ضعفى است كه در ايام پيرى بر انسان حكم مى دهد.
انسان، عصاره خلقت.
و يك مطلب ديگرى كه به نظر من بسيار اهميت دارد اين است كه انسان ملتفت باشد اين مطلب را كه اولا خود انسان، اين موجودى كه عصاره همه خلقت است، جنبه هاى مختلف، ابعاد مختلف،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 234
شؤون مختلف دارد. از جنبهاى با نباتات شريك است و همان طور كه نمو آنها به آب است و غذائى كه از زمين مىگيرند، نموانسان هم همان مثل نباتات ديگراز زمين است و از بركاتى كه خداى تبارك و تعالى داده است و جنبه حيوانى هم مثل ساير حيوانات دارد، چشم و گوش و كذا و كذا، ادراكات جزئى و اينها مشترك است با ساير حيوانات و بالاتر از اين هم (البته در بعضى حيوانات هم ضعيفش هست) يك مرتبه متعالى انسان دارد در اين جا، زائد بر اين مطالب حيوانى چيزهائى هست و يختص الانسان به تعقل و به يك معنويت و يك تجرد باطنى كه ساير حيوانات، اين مرتبه تعقل و مرتبه تجرد نفسانى را ندارند.
قرآن كتاب انسانساز است.
و قرآن كريم كه در رأس همه مكاتب و تمام كتب است، حتى ساير كتب الهيه، آمده است كه انسان را بسازد، انسان بالقوه را انسان بالفعل و موجود بالفعل كند. تمام دعوت انبيا هم حسب اختلاف مراتبشان، تمام دعوتها هم براى همين معناست كه انسان را انسان كند، انسان بالقوه را انسان بالفعل كند و تمام علوم و تمام عبادات و تمام معارف الهيه و تمام احكام عبادى و همه اين چيزهائى كه هست همه اينها براى اين معناست كه انسان ناقص را انسان كامل كند. قرآن كتاب انسان سازى است، كتابى است كه با اين كتاب اگر كسى توجه به آن بكند تمام مراتبى كه از براى انسان هست، اين كفايت دارد و همه مراتب را به آن نظر دارد.
حكومتهاى الهى و مادى
اسلام و ساير اديان الهى مثل ساير حكومتها نيست، حكومت اسلام مثل ساير حكومتها نيست. ساير حكومتهاى مادى به هر رژيمى كه هستند، اينها فقط كارى به اين دارند كه نظم مملكت خودشان محفوظ باشد و كسى در خارج (اگر خيلى هم عدالتپناه باشند) كسى ظلم و تعدى به ديگرى نكند و اگر خودشان هم يك حاكم عادلى باشد، خودشان هم تعدى بر ديگران نكند فقط متكفل نظم مملكت خودشان هستند، اما حالا يك كسى در جوف خانه خودش هر كارى مىخواهد، مضر به حكومت نباشد و به وضع حكومت و به نظام، هر كارى در باطن منزل خودش مىخواهد بكند. مىخواهد شرب خمر بكند، مىخواهد - عرض مىكنم كه - قمار بازى بكند، مىخواهد ساير كثافتكارىها را بكند، حكومتها به او كارى ندارد ولى اگر چنانچه بيايد بيرون عربده بكشد، چون اين خلاف نظم است به او تعرض مىكنند اما اگر ازچهار ديوارى خانه بيرون نيايد و همان جا هر فسادى داشته باشد به او كارى ندارند. يك حكومتى عادل باشد يا غير عادل، جائر باشد، كارى به او ندارند كه در خانهات تو چه مىكنى در جوف خانه چه مىگذرد، مگر تعدى در جوف خانه بشود كه عرض حال به حاكم ببرند و آن وقت البته آنها هم دخالت مىكنند.اما اسلام و حكومتهاى الهى اين جور نيستند، اينها در هر جا و هر كس در هر جا هست و در هر حالى كه هست، آنهابرايش احكام دارند، يعنى كسى در جوف خانه خودش بخواهد يك
صحيفه نور جلد 1 صفحه 235
كارى خلاف و كثافت كارى بكند، حكومتهاى اسلامى به او كار دارند، ولو اينكه نمىآيند تفتيش كنند لكن محرم است، حكم دادهاند كه نبايد اين كار بكند، معاقب است اگر اين كار را بكند و اگر چنانچه اطلاع بر آن بكنند، خوب سياستهائى دارد، حرفهائى دارد، چيزهائى دارد روى موازينى كه كرده.
اسلام و همين طور ساير حكومتهاى الهى و دعوتهاى الهى، به تمام شؤون انسان از آن مرتبه پائين، مرتبه درجه پائين تا هر درجهاى كه بالا برود، همه اينها را سر و كار با آنها دارند. مثل آن حكومتها نيست كه فقط به باب سياست ملكى كار داشته باشند، همان طورى كه سياست ملكى دارد اسلام، بسيارى از احكامش احكام سياسى است، يك احكام معنوى دارد، يك حقايق هست، يك معنويات هست، چيزهائى كه در رشد معنوى انسان دخالت دارد احكام برايش هست، چيزهائى كه درتربيت معنوىانسان هست براى آن احكام هست و در مرتبه پائينتر هم كه مرتبه اخلاقى باشد احكام اخلاقى دارد. عرض مى كنم كه تربيتهاى اخلاقى مىكند اسلام، در مرتبه معاشرتش هم با هر كس معاشر باشد حكم دارد اسلام، خودش (انسان) فى نفسه احكام دارد، خودش با عيالش احكام دارد، خودش با اولادش احكام دارد، خودش با همسايهاش احكام دارد، خودش با هممحلهاش و يارش احكام دارد، با هممملكتش احكام دارد، با همدينش احكام دارد، با مخالفين از دينش احكام دارد، تا بعد از موت، قبل از اين كه اصلاً تولدى در كار باشد و قبل از ازدواج احكام دارد تا ازدواج و تا حمل و تا تولد و تا تربيت در بچگى و تربيت بزرگتر و تا حد بلوغ و تا حد جوانى و تا حد پيرى و تا مردن و در قبر و ما بعد القبر. قطع نمىشود به همين كه توى قبر گذاشتند مسائل تمام شد، اينها اول كار است. همه اينها، همه اين زندگى بشر در اين جا و تربيتهائى كه در اين جا عقلانى و اخلاقى و اينها مىشود، اينها آن وقتى كه از اين عالم منفصل شد و مرتبه كمال پيدا شد ومرتبه - عرض مىكنم كه - تجرد پيدا شد، بعد از اين كه در قبر رفت آن وقت عالم قبر، خودش اول حياتى است، حيات روحانى و قبرى، حيات روحانى و معنوى - عرض مىكنم كه - برزخى حيات روحانى و بالاتر از برزخ. و اسلام و احكام اسلامى كه خداى تبارك و تعالى اين احكام را فرستاده است محصور به اين عالم نيست و محصور به آن عالم هم نيست.
سه نوع تاويل از قرآن
بسيارى از زمانها برما گذشت كه يك طايفهاى فيلسوف و
- عرض مىكنم كه - عارف و متكلم و امثال ذلك كه دنبال همان جهات معنوى بودند، اينها گرفتند معنويات را هر كسى به اندازه ادارك خودش و تخطئه كردند: قشريون. تمام ماعداى خودشان را قشرى حساب كردند و تخطئه كردند، بلكه وقتى دنبال تفسير قرآن رفتند ملاحظه مىكنيد كه (تمام آيات را نباشد) اكثر آيات را برگرداندند به آن جهات عرفانى و فلسفى و جهات معنوى و به كلى غفلت كردند از حيات دنيائى و جهاتى كه در اين جا به آن احتياج هست و تربيتهايى كه در اين جا بايد بشود، از اين غفلت كردند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 236
به حسب اختلاف مسلكشان رفتند دنبال همان معانى بالاتر از ادراك - مثلاً عامه مردم و علاوه برآن ما عداى خودشان را تخطئه كردند و در همين اوان و همين عصر، يك دسته ديگرى كه اشتغال داشتند به امور فقهى و به امور تعبدى، اينها هم تخطئه كردند آنها را، يا حكم الحاد كردند يا حكم تكفير كردند يا هر چه كردند، آنها را تخطئه كردند و اين هر دو روش خلاف واقع بوده است. اينها محصور كردند اسلام را به احكام فرعيه و آنها محصور كرده بودند اسلام را به احكام معنويه، به امور معنويه و به مافوق الطبيعه.
آنها به خيال خودشان مافوق الطبيعه همه جهات است و اينها هم به خيال خودشان احكام طبيعت و فقه اسلامى و اينهاست و ديگران همهاش بىجهت است.
و اخيرا باز يك وضع ديگرى پيدا شده است و آن اين كه اشخاصى پيدا شدهاند، نويسندههائى پيدا شدهاند كه متدينند، خوبند، خدمتگزارند، چنانكه آنها هم خوبند، فقها هم خدمتگزار، متكلمين و فلاسفه هم و همه هم مى خواستند به اسلام خدمت كنند مىخواستند احكام اسلام را (او به حسب فهم خودش، او به حسب فهم خودش) براى مردم تشريح كنند و بيان كنند، حالا هم يك جمعى پيدا شدهاند كه اينها نويسندهاند و خوب هم چيز مى نويسند لكن آيات قرآن را عكس آن چيزى كه فلاسفه و عرفاى آن وقت چيز كرده بودند و همه ماديات را بر مىگرداندند به معنويات اينها تمام معنويات را به ماديات بر مىگردانند، عكس آنها.
آنها مى گفتند كه اصلاً اسلام آمده است براى اين كه توحيد و ساير - مثلاً مسائل عقلى الهى را تعليم بكند و - سايرين - ساير چيزها همه مقدمه آن است و اينها را بايد رها كرد و خذالغايات بايد شد، از اين جهت اعتنا به (البته نه همه، بعضىاز آنها) به فقه و فقها و اعتنا به اخبار و اعتنا به ظواهر قرآن و كثيرى ازاحكامى كه در قرآن هست، نداشتند اينها را كارى نداشتند رد نمىكردند لكن مثل رد كردن بود، همان كار نداشتن و بيطرف بودن و چى كردن و از آن طرف هم اصحاب اينها را تخطئه كردن و - عرض مى كنم - قشرى خواندن اينها،اين معنايش اين بود كه ما نؤمن ببعض و نكفر ببعض ديگر ما كار نداريم و يا قبول نداريم.
اما حالا كه جنبه ماديت در دنيا غلبه پيدا كرده است به اين سختى و دنيا با زرق و برق زياد شده است و - عرض مى كنم كه - اصحاب دنيا خيلى زياد شدهاند، حالا هم يك دسته پيدا شدهاند كه اصل تمام احكام اسلام را مىگويند براى اين است كه يك عدالت اجتماعى پيدا بشود، طبقات از بين برود و اصلا اسلام ديگر چيزى ندارد، توحيدش هم عبارت است از توحيد در نسل ملتها در زندگى توحيد داشته باشند، واحد باشند، عدالتش هم عبارت از اين است كه ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوى با هم زندگى كنند يعنى زندگى حيوانى على السواء، با هم زندگى بكنند و - عرض مىكنم - با هم كار نداشته باشند. اين همه آياتى كه وارد شده است راجع به معاد و راجع به - عرض مىكنم - كه توحيد و آن همه براهينى كه وارد شده است راجع به اثبات يك نشات ديگرى، اينها، آنى كه متدين است غمض عين مىكند، چشمهايش را از اين آيات مىپوشد و مى رود سراغ آيات ديگر، آنكه خيلى تدينش قوى نيست تاويل مىكند.
صحيفه نور جلد 1صفحه 237
در اين ايام جوانى، يك روز ما ديديم كه دو سه تا از اين طلبهها آمدند (كه البته مقدارى اعوجاج داشتند، اما اين حرفها هنوز پيدا نشده بود) يك چيز تازهاى آورده بودند، گفتند: (ما يك چيز تازهاى فهميدهايم و آنهم عبارت از اين است كه قيامت همين جاست، هر چه هست همين است، اگر قيامت هست، همين است. همين جا جزاست و همين جا هر چه هست ختم مىشود به همين. حيات، يك حيات حيوانى است و تمام و مابقىاش همين جاست ديگر) نمىگفت كه قيامت را قبول ندارم، مىگفت (قيامت اين جاست)، نه اين كه اصل آيات قيامت را من قبول ندارم، مىگفت : (آيات قيامت مقصود همين جاست).
اين طايفه اى كه حالا پيدا شدند و متدينند و انسان به آنها علاقه دارد لكن اشتباه كارند، مشتبهاند انسان وقتى نگاه مى كند همه كتابهايشان را و همه نوشتههايشان را، و چيزهايى كه در مجلات و در غير مجلات نوشتند و اينها، مىبيند كه مىگويند: (اسلام آمدهاست كه انسان بسازد يعنى يك آدمى كه طبقه نداشته باشد) (همين را گفتهاند) يعنى حيوان باشد. (اسلام آمده است كه انسان بسازد، انسان بى طبقه) يعنى همين، يعنى در اين زندگى يك جور زندگى بكنند و در اين عالم يك نحو زندگى بكنند و يك دولت باشد و به اينها جيره بدهند همه على السواء جيره بدهند و همه هم خدمت دولت را بكنند و اينها.
اينها كانه آيات و ضرورياتى كه در همه اديان است، اينها را نديده مىگيرند، آيات را آن قدرى را كه دلشان مى خواهد و مى توانند، تاويل مى كنند به همين مطالب آنهايى كه ديگر نمى توانند تاويل كنند، اصلاً ذكرى از آن نمىكنند و منسى است.
چنانچه آنها هم وقتى كه هر كدام از آيات را كه مى شد برگردانيد به آن معناى عرفانى كه آقا فهميده است، ذكرش مىكرد و آن را بر ميگرداند به همان معناى عرفانى .ملاحظه مىفرماييد كه در قضيه موسى و آن خضر، آنهايى كه اهل اين مطالب بودند چه مطالبى دراين جاگفتهاند.از كجا گفتند؟ خوب خدا مى داند خوب ديگر به اين حد كه انسان رسيد يعنى بعد از اين كه تمام توجه نفس به آن معانى غيبيه شد و به كلى از اين تربيت زمينى غفلت كرد، اينهايى هم كه ظاهر در يكى مطلبى نيست به نظر او ظاهر مىآيد، به نظر او ظاهرش همين معناست و غير از اين معنا نيست. قضيه خضر و موسى ظاهرش همين معناست كه مثلا پرداخته شد. اصلاً وقتى كه انسان اشتغال به يك علمى پيدا كرد و منحصر شد به او تمام توجهش انحصار به آن پيدا كرد، قلب همچو مىشود كه همهاش عرفان مى شود ديگر، كار به اين ندارد كه دنيا يك چيزى است تربيتهاى دنيايى يك چيزى است و عبادات هم يك مطلبىاست و - عرض مى كنم كه - ادعيه هم يك مطلبى است.او مىگويد تماماينها برگشتنش به همان معناست (عرفان) و در دلش غير از اين معنا نيست و لهذا آن چيزهايى كه برخلاف اوست اصلاً ادراك نمى كند و همه اينها را برمى گرداند به آن مطلبى كه كه در پيش خودش مسلم است.
از آن طرف هم وقتى كه افتاد در آن طرفها و ديگر غير از اين عالم چيزى سرش نشد، احساسش ناقص است، نمى فهمد، اينها نمى فهمند چى است، ادراكشان ناقص است، اينها اصحاب
صحيفه نور جلد 1 صفحه 238
برهان نيستند كه با برهان اثبات بشود فلان، اينها اصحاب بيانند كه دلشان مى خواهد يك بيان قشنگى بكنند، اينها ادراك نمىكنند ماعداى اين جا را. ولهذا آيات را تأويل مىكنند به فكر خودشان به همين زندگى حيوانى دنيايى، منتهى اين زندگى بىطبقه، مرفه و اين كه همهشان يك جور باشند و اينها، اگر امكان داشته باشد.
اسلام درست شناخته نشده است
و بايد گفت كه اسلام بدا غريبا و هنوز هم غريب است. از اول تا حال اسلام غريب بوده است و كسى اسلام را نشناخته است. آن عارف، اسلام شناسى را به آن معانى عرفانى، آن معانى غيبيه مىداند، آن آدمى هم كه حالا پيدا شده است و اين اشخاصى هم كه حالا در مجلات و اينها چيز مىنويسند، اينها هم اسلام شناسى را عبارت از اين مىدانند كه حكومتش چه جورى باشد و تربيتش و ظاهرش و عدالتش چه جور باشد و - عرض مىكنم كه - همين كه به يك زندگى مادى طبيعى رسيد غايت اسلام حاصل است. اسلام غايتش اين است كه همين زندگى مرفه حيوانى باشد مثل ساير حيواناتى كه در كوهستانها مى چرند و به هم كار ندارند و هر كدام علف على السواه مى خورند و مثل آن انسانهائى كه مثلا مىگويند در اولها بوده است و همه از ماهىها على السواء مىگرفتهاند و از درياها ماهى مىگرفتهاند و از بيابانها آهو مىگرفتهاند و يا حيوانات ديگر رامىخوردهاند و به هم كارى نداشتهاند آن مرتبه اعلائى بوده است كه داشته اسلام، دنبال اين است كه آن را پيدا كند. اسلام آمده است و ساير مكاتب الهى آمدهاند كه مردم را برگردانند به آن جور كه زندگى يك زندگى مرفه حيوانى باشد، آن جا با ماهى دريا زندگى مىكنند، اين جا با مرغ و ماهى! اما زندگى مرفهى باشد و - عرض مىكنم - عبا و كلاه انسان و علف انسان درست باشد. ماعداى معارف الهيه، ماعداى اين عالم، مافوق اين طبيعت، ادراك اين را نمىتوانند بكنند كه مافوق اين طبيعت چى هست، يك عالمى است، چه جور عالمى است؟ نمىتوانند ادارك بكنند، وقتى نتوانستند ادراك بكنند چه بكنند؟!
هشدار به اعتراضات
بنابراين شما آقايان كه مشغول به تحصيل علوم هستيد نه آنها حق دارند به شما بگويند كه، بر حسب واقع اين كسى كه اسلام را مى شناسند و مىداند كه اسلام چى هست، نه حق مىدهد به آنها كه بگويند آن ريش و عمامهها به درد نمى خورد و اين درسها به درد نمى خورد (اين براى اين است كه اسلام را نشناختهاند) و نه شما حق داريد كه بگوئيد كه اين معانى معرفت و اين - عرض مىكنم كه - معارف الهيه، اينها ديگر چى است؟ (اين هم براى اين است كه اگر يك همچنين چيزى بگوئيد شما هم مثل آنهاهستيد) و نه حق داريد كه هر دو دسته، حرفهايى كه اينها (دسته سوم) مىزنند كه بايد رفع ظلم بشود و عرض مىكنم كه عدالت بسط پيدا كند، تخطئه كنيد، براى اينكه همه اينها هست، محصور نيست اسلام به اينها، اسلام انسانى مىسازد عدالتخواه و عدالتپرور، صاحب اخلاق كريمه،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 239
صاحب معارفه الهيه كه وقتى كه ازاين جا رفت، رخت بربست و وارد شد در يك عالم ديگرى، به صورت انسان باشد، آدم باشد.
بينش وسيع اسلام
آنهائى كه اين طرف را مىبينند و آن طرف را نمىبينند ناقصند، اهدناالصراط المستقيم غيرالمغضوب عليهم،و لا الضالين. در يك روايتى هست (من نميدانم وارد هست يا نه) نقل مىكنند كه قضيه مغضوب عليهم بر حسب قول مفسرين عبارت از يهود است و ضالين عبارت از نصارى. در يك روايتى نقل مىكنند (من نمىتوانم تصديق كنم، من نقل مىكنم از آنهائى كه نقل كردهاند) كه رسول الله فرموده است كه: كان اخى موسى عينه اليمنى عمياء و اخى عيسى عينه اليسرى عمياء و انا ذوعينين آنهايى كه بخواهند تاويل كنند مىگويند كه: چون تورات بيشتر توجه به ماديات و امور سياسى و دنيوى داشته است، يهود هم كه مىبينيد كه دو دستى چسبيدهاند و دارند مىخورند دنيا را و باز هم بسشان نيست،آمريكا هم آنها دارند مىخورند، ايران را هم الان اينهامىخورند باز هم بسشان نيست، همه جا و همه را مىخورند، و در كتاب حضرت عيسى توجه به معنويات و روحانيت بيشتر بوده است، از اين جهت (عين اليسرى) كه عبارت از طرف طبيعتش بوده است عمياء بوده است (البته من نمىتوانم بگويم اين از پيغمبر صادر شده است لكن گفتهاند) يعنى توجه به اين جهت، يسار كه عبارت از طبيعت است نداشته است و كم داشته است و او هم (حضرت موسى) بر حسب طبيعتش توجهش به ماديات زياد بودهاست. و انا ذوعينين هم جهات معنوى، هم جهات مادى، شما احكامى را كه مىبينيد شهادت بر اين چيزاست. احكام معنوى دارد و بسيارى از احكامش سياسى است.
دين از سياست جدا نيست
البته در اذهان بسيارى بلكه اكثرى، بيشتر از مردم، بيشترى از اهل علم، بيشترى از مقدسين اين است كه اسلام به سياست چه كار دارد، اسلام و سياست جداست از هم. همين چيزى كه حكومتها نمىگذارند، همين كه از اول القاء كردند اين اجانب در اذهان ما و حكومتها در اذهان ما كه اسلام به سياست، آخوند چه كار دارد به سياست. فلان آخوند را وقتى عيبش را مىگيرند مىگويند: آخوند سياسى است، اسلام مىگويند از سياست كنار است، دين علىحده است، سياست على حده، اينها اسلام را نشناختهاند. اسلامى كه حكومتش تشكيل شد در زمان رسول الله و باقى ماند اين حكومت به عدل يا به غير عدل و در زمان حضرت امير بود باز حكومت عادله اسلامى بود، يك حكومتى بود با سياست با همه جهاتى كه بود. مگر سياست چى است؟ روابط مابين حاكم و ملت، روابط ما بين حاكم با ساير حكومتها - عرض مى كنم كه - جلوگيرى از مفاسدى كه هست، همه اينها سياست است احكام سياسى اسلام بيشتراز احكام عبادى آن هست.كتابهائى كه اسلام در سياست دارد بيشتر از كتابهائى است كه در عبادت دارد. اين غلط را در ذهن ما جاىگير كردندهاند و حتى حال باورشان آمده است
صحيفه نور جلد 1 صفحه 240
آقايان به اينكه اسلام با سياست جداست، يك احكام عبادى است مابين خود و خدا، برويد توى مسجدتان و هر چى ميخواهيد دعا كنيد، هر چه مى خواهيد قرآن بخوانيد ما هم با شما كار نداريم اما اين اسلام نيست اسلام در مقابل ظلمه ايستاده است، حكم به قتال داده، حكم به كشتن داده، در مقابل كفار و در مقابل متجاسرين و كسانى كه چيز هستند احكام دارد. اين همه احكام در اسلام نسبت به اينها هست، اين همه احكام حكم به قتال و حكم به جهاد و حكم به اينها هست، اسلام از سياست دور است ؟! اسلام فقط اين مسجد رفتن و قرآن خواندن و نماز خواندن است؟ اين نيست، اين احكام را دارد و بايد اين احكام هم اجراء بشود.
ارزش عبادات
از آن طرف هم اگر كسى بگويد: چرا مى رويد توى مسجد؟ اصلا نماز خواندن يعنى چه؟ اين هم غلط است.اسلام نماز دارد بنى الاسلام على الصلاه نماز دارد، فقط دنيا نيست و زندگى حيوانى تا تو بگوئى كه وقتى من زندگيم درست شد ديگر نماز را مىخواهم چهبكنم ؟! ديگر دعا را مىخواهم چه بكنم؟!
بله اگر ماعداى اين عالم را كسى انكار بكند حق بااوست، وقتى ماعدايى نباشد اصلاً هيچ يك از اين مسائل ديگر نبايد باشد اما وقتى كه يك ماعدائى است، وقتى برهان قائم است،اديان همه قائل هستند، برهان قائم است بر اينكه يك عالم ديگرى ماوراى اين عالم طبيعت هست، آن وقت همان طورى كه عالم طبيعت بايد با ابزار خودش درست بشود و عدالت اجتماعى در بين مردم جريان پيدا كند و حكومت عادله بسط عدل بدهد در بين مردم و اين جا را، اين عالم را تنظيمش بكند، اين اگر واقف بود تا همين حدود، مانعى نداشت كه حكومت وقتى اين كار را كرد تمام است مطلب. اما بعد از اينكه به برهان و به ضرورت همه اديان، ماعداى اين عالم هست ماعداى اين، يك زندگى ابدى هست، آن جا هم يك ابزارى دارد، زندگى آن جا هم يك ابزارى دارد، يك چيزهائى دارد براى زندگى آن جا، اينها را انبيا آوردند، دعا و ذكر و قرآن و نماز و همه اينها ابزار آن جاست، اين احكام عبادى ابزارى است براى زندگى آن طرف، معارف الهيه يك فيضى است براى زندگى آن طرف، براى نورانيت آن طرف.
تكليف است كه علم بياموزيم و عمل كنيم
پس اينهائى كه اين طرف افتادهاند حق ندارند تخطئه كنند آن طرفىها را و اشكال به آنها تخطئه است و انحصار است. آنهايى هم كه آن طرف هستند حق ندارند بهآنهائى كه مىگويند: بايد عدالت اجتماعى در بين مردم باشد، بايد با ظلم و با تعدى و اينها مبارزه كرد، تخطئه كنند و بگويند كه نه، ما تكليفمان اين است كه بنشينيم و درس بخوانيم. نه، همه مسلمانانها تكليف شان اين است كه هم عمل بكنند، هم علم پيدا بكنند، هم عمل داشته باشند، هم مبارزه با ظلم و با فساد به اندازه قدرتشان بكنند و اگر اين تكليف را همه مردم عمل مىكردند امكان نداشت كه يك دولتى بتواند در بين ملت خودش
صحيفه نور جلد 1 صفحه 241
تعدى بكند و يا يك دولت ديگرى بتواند به دولت ديگر تعدى بكند. همه اينها براى اين است كه پشتوانه اين اشخاصى كه حكومتها به دست آنها هست ملت نيست ملت راهش على حده است، اينها راهشان على حده. اينها يك جورى نكردهاند با مردم كه ملت همراهشان باشد، اينها يك كارى كردهاند كه ملتها مخالفشان هست . شكاف بين دولت و ملت ما وقتى كه اوضاع مملكت خودمان را ملاحظه مىكنيم، اينها يك جورى درست كردهاند كه الان شكاف ما بين دولت و ملت جورى است كه اگر يك وقت ان شاء الله ساقط بشود اين دولت، همه چراغان خواهند كرد، شما نمىدانيد اين چراغانى چقدر باشكوه است. چرا؟ اگر حضرت امير هم ساقط مىشد اين جور بود؟! ملت اين طور بود؟! براى اين كه اينها جدا هستند از مردم. اينها كارى به مردم ندارند نه، كار دارند اما كار ظلم و تعدى، كار اشاعه فحشاء و شما نمىدانيد كه اخيرا چه فحشائى در ايران شروع شده است. شما اطلاع نداريد، گفتنى نيست كه چه فحشائى در ايران شروع شده است، در شيراز عمل شد و در تهران مىگويند بناست عمل بشود و كسى حرف نمىزند! آقايان ايران هم حرف نمىزنند، من نميدانم چرا حرف نمىزنند؟! اين همه فحشا دارد مىشود و اين ديگر آخرش هست يا نميدانم از اين ديگر آخرتر هم دارد. در بين تمام مردم، جمعيت، نمايش داد اعمال جنسى، خود عمل را و نفسشان هم در نيامده است ديگر براى كجا گذاشتهاند؟ براى كى؟ چه وقت مى خواهند يك صحبتى بكنند؟ يك حرفى بزنند؟ يك اعتراضى بكنند؟
نقش دستگاه در تخدير مردم
خوشمزه اين است كه خود سازمانها و خود دولت و خود مرديكه كذ، همين معنا با رضايت آنهاانجام ميشود بدون رضايت آنهامگر امكان دارد يك همچو امرى واقع بشود؟ يك همچو فحشائى واقع بشود؟ بعد روزنامهنويسها را وادار مىكنند كه انتقاد كنند كه كار قبيحى بود، كار وقيحى بود. حالا به گوش مردم برود، آن جا به چشم مردم بخورد! اين جا هم به گوش مردم بخورد كه يك خرده آرام بشوند، آتشها اگر باشد خاموش بشود.
بايد اعتراض شود
فردا هم در تهران خداى نخواسته اين كار خواهد انجام گرفت و نه آخوندى و نه سياسيى و نه دكترى و نه مهندسى و نه ديگرى اعتراضى نمى كند. اينها بايد اعتراض بشود. بايد گفته بشود. اگر ملت همه با هم، ملت همه با هم مطلبى را اعتراض كنند و احكام اسلام را بايستند و بگويند، امكان ندارد يك همچو قضايائى واقع بشود. اينها واقع مىشود از سستى ما و از ضعف ما و استفاده از ضعف ما.
مىگويند اينها دستهاى هستند ضعيف و بيچاره، در صورتى كه قوه داريد شما، شما پشتوانهتان ملت است،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 242
ملت مسلمان است، اين ملت مسلمان علاقه دارد به اسلام، علاقه دارد به روحانى اسلام. روحانى اسلام بايد خدمت بكند، اگر خدمت نكند مردم عمل روحانى با او نمىكنند.
اسلام، جامع تمام جهات مادى و معنوى
در هر صورت، اسلام همه اين معانى را دارد و جامع تمام جهات مادى و معنوى و غيبى و ظاهرى هست براى اين كه انسان داراى همه مراتب است و قرآن كتاب انسانسازى است. انسان چون بالقوه همه مراتب را دارد، كتاب خدا آمده است كه انسان را انسان كند و همان طورى كه جامعهاش را اصلاح بكند خودش هم كامل كند تا برسد به مرتبه عالى. و نبايد آن طايفه به اين طايفه تعرض كند و اين طايفه به آن طايفه. اينها هر كدام مسالهاى است براى خودش مستقل، مساله است على حده، تو عقلت نمىرسد كه مثلاً فقه چيست، چرا به فقه جسارت مىكنى؟ تو عقلت نمىرسد، تو عقلت نمىرسد به فلسفه و مافوق فلسفه، چرا جسارت به اصحاب آن مىكنى؟ عقلت نمىرسد. آن هم كه نمىتواند بفهمد كه اين طايفه چى مىگويند و اينها دنبال چى هستند، آن هم حق اعتراض ندارد، اين هم شايد فكرش كوتاه باشد.
دست به دست هم دهيد و از زيربار بيرون رويد
اينها همه بايد دست به دست هم بدهند، بايد اجتماع كنند، فقيهش با مهندسش، با دكترش، با محصلش، دانشگاهى با مدرسهاى دست به دست هم بدهند تا بتوانند يك كارى انجام بدهند و بتوانند از زير اين بارهائى كه به آنها تحميل دارد مىشود و هر روز زيادتر مىشود، از زير اين بارها بيرون بروند و نمىكنند! من نمىدانم چرا؟!
حالا يك قدرى شروع شده است در ايران، يك مقدارى شروع شده، و فرصتى پيدا شده و اميد است ان شاء الله كه فرصتهاى خوب پيش بيايد.
ان شاء الله خداوند تبارك و تعالى به همه شما توفيق بدهد و اسلام را تاييد كند و علماى اسلام را تاييد كند و محصلين را تاييد كند و مسلمين را تاييد كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 243
نامه امام خمينى به انجمن اسلامى دانشجويان در آمريكا و كانادا
بسم الله الرحمن الرحيم
انجمن اسلامى دانشجويان امريكا و كانادا
مرقوم شريف واصل مطالبى كه مرقوم شده است جزئى از مفاسد رژيم فاسد دستنشانده حاضراست و برگى از گرفتارىهاى ملت مسلمان ايران است. مطالب پشت پرده بيش از آنست كه ما بتوانيم تصور كنيم. كارهائى كه تا كنون بدست اين پدر و پسر دو عنصر دستنشانده اجانب واقع شده مقدمه كارهاى اساسى ديگر است كه ملت ايران بايد در انتظار آن باشند، اگر خداى نخواسته فرصت پيدا كند و ملت و سران آن فرصتها را از دست بدهند. اكنون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجى فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جاست بىدرنگ از آن استفاده كنند و بىپرده بپاخيزند و به وضع حاضر و جنايات پنجاه سال حكومت غير قانونى رژيم نوكرماب پهلوى اعتراض كنند و صداى خود را به مجامع بينالمللى برسانند و به رئيس جمهور آمريكا بفهمانند كه ملت اسلامى جنايات اين خاندان را خصوصا در سالهاى اخير از روساى جمهور آمريكا مىدانند. دولت امريكا با پشتيبانى از اين عناصر در نظر مسلمين در راس ستمكاران و جنايتكاران تاريخ است دولت آمريكا براى استفاده رايگان از منابع زرخيز مسلمين مليونها مردم شريف را به چنگال عناصرى كثيف و دور از انسانيت گرفتار كرده و اگر رئيس جمهور فعلى تجديد نظر نكند و راه خود را از سلف ناصالح جدا نكند مسئوليت همه جنايات كه بدست مشتى از خدا بيخبر و دور از انسانيت مى شود بعهده اوست.
ناديده گرفتن حقوق صدها مليون مسلم و مسلط نمودن مشتى اوباش بر مقدرات آنها و مجال دادن به رژيم غيرقانونى ايران و دولت پوشالى اسرائيل براى غصب حقوق مسلمين و سلب آزادى و معامله قرون وسطائى نمودن، جناياتى است كه در پرونده روساى جمهور آمريكا ثبت مىشود و لازم است رئيس فعلى كه وعدههائى داده است از كارهاى جنايتبار دولتهاى سابق اجتناب كند.
ما اكنون در انتظاريم: كه دولت فعلى آمريكا شرافت خود و ملت خود را فداى منافع مادى مىكند و با نفت ملتى فقير و، خود و ملتش را شستشو مىكند يا با ترك پشتيبانى از اين عناصر كثيف اعاده حيثيت و شرافت حكومت خود را مىنمايد.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 244
من از انجمنهاى اسلامى در هر جا هست تقاضا دارم كه روابط خود را با هم هر چه بيشتر مستحكم كنند و عناصر مرموزى كه در صدد تفرقه و شكاف بين آنهاست طرد كنند و به ديگران معرفى كنند و اسلام و احكام نجاتبخش آن را سرلوحه برنامه خود قرار دهند. از خداوند تعالى توفيق و تاييد تمام مسلمين را در به كار بستن احكام نورانى قرآن و اسلام خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 247
تاريخ: 13 / 8 / 56
پاسخ امام خمينى به تلگراف تسليت ياسر عرفات در شهادت آية الله حاج آقا مصطفى خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى ياسر عرفات
رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين.
مرقوم شريف كه حاكى از عواطف جناب عالى بود موجب تشكر گرديد، اين مصيبتها در مقابل مصائبى كه بر امت اسلام و مسلمين وارد شده و مىشود ناچيز است.
اسلام عزيز قرنهاست با نفوذ اجانب مواجه با انحراف و كجفهمىها است. اسلام را كه يكتا مكتب الهى مبارز است، با تبليغات سوء عمال اجانب به شكلى ديگر جلوه دادهاند، قرآن كريم را كه دستور الهى در قتال با مشركين و مترفين و تنها كتاب آسمانى محرك بر ضد استعمار و ظلم است، به گونهاى ديگر وانمود كردهاند، احكام نورانى و نجاتبخش اسلام عزيز يكى پس از ديگرى پايمال اغراض استعمار به وسيله عمال خبيث آنان مىشود.
اسلام بزرگ سد مقابل اجانب به دست خودفروختگانى بىمايه شكسته مىشود تا راه براى چپاول و غارتگرى اجانب باز شود. سهلانگارى براى ممالك اسلامى و تشتت و تفرقه آنان موجب سلطه روزافزون مستعمرين بر مقدسات و مقدرات مسلمين شده است. ما در طول پنجاه سال سلطنت غيرقانونى دودمان سياهروى پهلوى كه مستقيما و به حسب اعترافات شاه فعلى مامور اجانب بودهاند، مبتلا به مصائبى بودهايم كه تصغر عنده المصائب. ما در زمان شاه سابق شاهد كشتارها، چپاول ها، اختناقهاى طاقتفرسا بوديم. ما شاهد قتل عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثامنالائمه عليهم السلام بوديم. ما شاهد اسارت علماى بزرگ خراسان و آذربايجان و قتل بعض آنها بوديم. ما شاهد چيزهائى بوديم كه تفصيل آن در تاريخ آتيه ثبت خواهد شد.
ما در زمان شاه فعلى شاهد فجايعى بوديم كه روى چنگيز را سفيد كرد. شاهد قتل عام فجيع غيرانسانى پانزدهم خرداد (دوازدهم محرم) بوديم كه عدد كشتگان آن به قرارى كه مىگويند بر 15 هزار نفر بالغ و تعداد زخمىها را خدا مىداند. ما شاهد هجوم به مدارس دينيه و دانشگاهها بوديم كه در آنها قتلها و غارتهاى فراوان و اهانت به قرآن كريم و كتب مقدس اسلامى و هتك و ضرب طلاب علوم دينى و آتش زدن كتابهاى آنها و در دانشگاه ضرب و جرح جوانان و دختران بوديم. ما شاهد زندانهاى مملو از علماء و دانشمندان و آزادىخواهانى كه در آنها شكنجههاى قرون وسطائى امرى عادى بوده و هست بوديم.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 248
ما شاهد بوديم كه در زمانى كه مسلمين با كفار اسرائيل در حال جنگ بودند، دولت ايران به امر شاه دولت اسرائيل را به رسميت شناخت و علماء مخالفت كردند. ما شاهد كمكهاى اين مرد سياهدل به اسرائيل بوديم و در حالى كه مسلمين را آواره مىكردند و به خاك و خون مىكشيدند، نفت و اسلحه و كمكهاى ديگرى كه بودجه آن از خون و دسترنج ملت ايران تهيه مىشد در اختيار آنها مىگذاشت. ما شاهد به اصطلاح (اصلاحات ارضى) بوديم كه زراعت ايران را به باد داد و بازار براى امريكا درست كرد و ايران را تا لب پرتگاه كشاند. ما شاهد اين همه مصيبتها و انحرافها و خيانتها بوده و هستيم كه مصيبت شخصى را بايد فراموش كنيم.
و من چون مسائل لبنان را با اهميت و متعهدانه تعقيب ميكنم خوف آن دارم كه همانطور كه ايران را به شكل مستعمره براى امريكا درآورده است با حيلههاى عمال خبيث سفارت در لبنان نيز چون ايران عمل شود و اسرائيل با خيال راحت نقشههايش را در منطقه پياده كند. شما بايد با كمال هشيارى اعمال سفارت ايران را تحت نظر بگيريد و از نيرنگهاى آن جلوگيرى كنيد.
من آنچه گفتنى است چه در ايران و چه در حال تبعيد گفتهام و هر چه بگويم جزئى از مصيبت امت است ولى ناچارم براى چندمين بار تكرار كنم كه تاسف شديد من در عدم وحدت كليه سران دول اسلامى است بخصوص دول عرب است تا زمزمه وحدت و اتفاق مىشود عمال استعمار با نيرنگهاى خاص خودشان موجبات اختلاف و تفرقه ايجاد مى كنند.
هفتصد ميليون يابيشتر مسلم و صد ميليون يا بيشتر عرب نتوانستهاند استقلال حقيقى بدست بياورند و نتوانستهاند از چنگ استعمار رهائى يابند و نتوانستهاند مشتى يهود اسرائيل غاصب را كه سرزمين مردم و تاريخ و ميراث ما را به خطر تهديد مىكنند از منازل خودشان و سرزمينهاى خودشان بيرون كنند. اينها و بسيارى مطالب ديگر است كه در طول قريب به 15 سال گفتهام و نوشتهام.
وظيفه اسلامى و ملى شماست كه اضافه بر وظايف انقلابيتان در راه آزاد كردن سرزمين فلسطين، در راه وحدت دول عرب و اتفاق كلمه آنها جديت و فداكارى كنيد. ما فداكارى و جهاد مقدس شما را فراموش نمى كنيم و از خداوند تعالى توفيق و نصرت شما را در راه عظمت اسلام و مسلمين خواهانيم و قطع ايادى استعمار و اشرار را اميدواريم و آرزوى ما آنست كه سرزمين فلسطين و مسجداقصى از صهيونيسم تطهير شود و مردم فلسطين به سرزمين خويش باز گردند.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 249
تاريخ: 21/8/56
پيام امام خمينى به ملت ايران پس از شهادت آيةالله حاجآقا مصطفى خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
اين جانب از عموم طبقات ملت مظلوم ايران كه در اين حادثه ناگهانى اظهار محبت و همدردى نموده تشكر مى كنم. از مراجع عظام دامت بركاتهم، از علماى اعلام دام بقاء هم از خطباء محترم و دانشمندان و مدرسين و محصلين علوم دينيه و روشنفكران محروم و دانشگاهيان، از بازرگانان و كسبه تحت فشار دولت غاصب و از ساير طبقات مظلوم ايران ايدهم الله تعالى سپاسگزارم. ما با گرفتارى عظيم و مصيبتهاى دلخراشى مواجه هستيم كه بايد ذكرى از مصائب شخصى نكنيم، لكن اين تظاهرات عظيم در اين فرصت جواب قولى و عملى به ياوه سرائى چندين ساله اين عنصر نالايق بود كه تمام حيثيت و شرافت و استقلال و اقتصاد اين ملت بزرگ شريف را پايمال هواى خود و فاميل چپاولگر خود نمود. اين تظاهرات براى شخص نبود، اظهار تنفر از دستگاه جبار و رفراندم حقيقى و رأى عدم اعتماد به دستگاه خيانتكار بود.
بايد اينها بدانند كه اگر يك روز در پناه سرنيزه اجانب نباشند، ملت نجيب ايران انتقام خون جوانان و عزيزان خود را از آنها مىگيرند.
من ناچارم اعلام خطر بزرگى بكنم و ملت را از اغفال و خدعه اجانب و عمال آنها نجات دهم. اين مسامحه اخير دولت كه نويسندگان را مجال نوشتن و گويندگان را مجال گفتن داد حيله بزرگى است براى تطهير شاه و وانمود كردن آزادى ادعائى و جنايات را به گردن دولت كه آلتى بيش نيست انداختن. نويسندگان نيز نمى توانند در اين محيط خفقان و ارعاب هسته مركزى جنايات را كه شخص شاه است معرفى كنند و شايد نويسندگانى از خودشان نيز باشند كه در بين نويسندگان با شرف خود را جا بزنند و به دولتها حمله كنند و بعض جنايات را ذكر كنند و مردم را از نقطه حساس جنايت و خيانت اغفال كنند و اذهان ساده زود باور را منحرف كنند در حالى كه تمام گرفتارى ملت ايران در اين پنجاه سال سطنت غير قانونى دودمان خيانتكار پهلوى از شخص آن پدر و اين پسر سياهروى بوده و هست، اينها بودند و هستند كه دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن پدر كه قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن الحجج - عليه السلام - كرد واين پسر كه قتل عام 15 خرداد را مرتكب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمه معصومه نمود. آن پدر كه علماى بزرگ و فقهاى عظيم الشأن
صحيفه نور جلد 1 صفحه 250
و آزادى خواهان را به جرم حقگويى حبس و زجر و شكنجه و تبعيد و كشتار كرد و اين پسر كه همان معامله را سختتر با علما و خطبا و آزادى خواهان و روشنفكران و ساير طبقات نمود. آن پدر كه چنان سلب آزادى از ملت كرد كه نه حق يك كلمه حقگوئى داشت و نه مجلس و نه مطبوعات و اين پسر كه همه مى بينيد و حال طبقات ملت و مجلس و مطبوعات به همه معلوم است. آن پدر كه تمام املاك شمال را با زور و حبس و تبعيد و قتل از مردم گرفت و براى خودش ثبت داد و اين پسر كه ذخاير ملت را در بانكهاى خارجى انبار كرد و خون مردم را خود و فاميل و بستگانش تا آخرين قطره مكيده و مى مكند. ما آن پدر را با تمام جنايات و خيانتهايش ديديم و رنجها كشيديم و اكنون ما و شما مواجه با جنايات اين خلف صدق هستيم و رنجها مىكشيم. اكنون مىخواهند اين شخص را تطهير كنند تا به جناياتش ادامه دهد، مىخواهند با آزادى محدود در چهارچوب توجه دادن جنايات را به دولتها قلوب ساده را آرامش دهند و اذهان صاف را منحرف كنند و هسته مركزى خيانتها و جنايتها را فراموش كنند، غافل از آن كه وقت گذشته و ملت از روحانى و دانشگاهى تا طبقه كارگر و زارع، مرد و زن بيدار شدهاند. اين رنجديدهها و مصيبت كشيدهها محال است با اين دودمان آشتى كنند و با ادامه سلطنت باطل ولو براى يك روز موافق باشند.
ملت ايران مسلمان است و اسلام را مى خواهد، آن اسلامى كه در پناه آن آزادى و استقلال است، رفع ايادى اجانب است، هدم پايگاه ظلم و فساد است، قطع كردن دستهاى خيانتكار و جنايتكاران است.
ملت آن دودمانى را نمىخواهد كه تمام مقدسات و مقدرات آنها رابه دست اجانب سپرده، تمام مخازن نفت و غير آن را به باد داده، اقتصاد كشور را به فنا سپرده، كشاورزى را ساقط كرده، اختيار ارتش را به دست صاحبمنصبان و كارشناسان آمريكا داده و آنها را مصون و مختار كرده است و ديگر جنايات و خياناتى كه در تاريخ آتيه ثبت خواهد شد. اكنون با همه كثافت كارىها چون به حسب اقتضاى وقت و بحران اقتصادى و اجتماعى و سياسى در تنگنا قرار گرفته در صدد است كه با آزادى محدود بى معنى، خود را از معركه خارج و مقام خود را مستحكم كند و محيط را مهيا براى اجازه بقاء و حكومت خود كند و بار ديگر حمله سبعانه را با وضعى فجيعتر و دردناكتر شروع كند و بر حرث و نسل رحم نكند.
اكنون وظيفه عموم مسلمانان و خصوص علماى اعلام و روشنفكران و دانشگاهىهاى علوم قديمه و جديده است كه براى دفاع از اسلام عزيز و حفظ احكام حيات بخش آن كه ضامن استقلال و آزادى است و از ميهن بزرگ خود كه مهد بزرگان و آزادى خواهان بوده و اكنون در شرف سقوط است از فرصت استفاده كنند و گفتنىها را بگويند و بنويسند و به گوش مقامات بين المللى و ساير جوامع بشرى برسانند و بر ارتش و سران آن است كه خود را از ننگ اسارت در دست اجانب نجات دهند و مملكت خود را از هلاكت و سقوط برهانند. و اخيرا تذكر مى دهم كه اشخاص ارزنده و متعهدى كه ابتكار عمل در دست آنهاست از معرفى خود شديدا احتراز كنند و از تجربيات سابق پند بگيرند و
صحيفه نور جلد 1 صفحه 251
در پناه اسلام و چهار چوب موازين اسلامى به فعاليت بپردازند و از همكارى با كسانى كه صد در صد در اين چهار چوب فعاليت ندارند احتراز نمايند.
از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستار و قطع ايادى اجانب را اميدوارم و سلامت و توفيق و تاييد همه طبقات را خواهانم. والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 252
تاريخ: 24/9/56
پاسخ امام خمينى به تسليت دانشجويان و مسلمانان خارج از كشور در شهادت آيةالله حاجآقا مصطفى خمينى
بسم الله ارحمن الرحيم
خدمت عموم دانشجويان محترم خارج كشور و ساير گروهها و افراد ارزندهاى كه در اروپا و امريكا و هندوستان و ساير اقطار جهان وقت و عمر خود را در راه اهداف عاليه اسلامى براى وصول به مدارج كامله انسانيت و نجات بشريت از اسارت به دست اقشارى آدمنما و درندگانى در لباس بشر صرف مىكنند.
اينجانب از تمام حضرات آقايان كه در اين حادثه كه جزئى ناچيز از حوادثى است كه برفرزنداناسلام مىگذرداظهار محبت كرده و تسليت دادهاند تشكر مى كنم و به همه گروهها يا افرادى كه از وطن عزيز خود به علت نابسامانىها و اختناق پليسى هجرت نمودهاند، در جوار قبر مولاى متقيان عليه الصلوة والسلام دعا مىكنم و توفيق هر چه بيشتر همه را در خدمت به اسلام كه كفيل نجات بشريت از همه ابعاد عقب ماندگىهاست از خداوند متعال مىطلبم.
اميد نصرت و پيروزى در سايه تلاش براى حق
من به شما و ساير برادران كه در داخل كشور زير چكمه پليس و در زندانها و شكنجهگاهها به سر مىبرند و با محروميتها و مصيبتهاى جانفرسا دست به گريبان هستند و به خاندان كسانى كه در راه حق، زير شكنجه شاه جان خود را فدا كردند، اميد نصرت و پيروزى مىدهم به شرط آنكه كوششها براى حق باشد و براى نصرت دين حق كه با پيوستگى به آن از نصرت خداى تعالى برخوردار خواهيد شد و به شرط كوشش در وحدت كلمه و هم پيوستگى در راه حق و براى نجات كشور خود و ساير كشورهاى اسلامى تحت فشار اجانب.
جنبش و بيدارى عمومى تا خاتمه دادن به ظلم ستمكاران ادامه دارد.
من به اين جنبش و بيدارى عمومى كه در كشورهاى اسلامى عموما و در ايران خصوصا پديد آمده و به اين تنفر و انزجار عمومى از دستگاههاى ظلم و وحشيگرى و استعمار و استعمارگران اميدها دارم. اين بيدارى و تنفر عمومى موقت و زودگذر نيست و تا پايان دادن به دستگاه جباران و خاتمه دادن به ظلم ستمكاران
صحيفه نور جلد 1 صفحه 253
ادامه دارد و به دنبال ظلم بيحد دستگاههاى جبار و محروميتهاى روزافزون ملتهاى ستمديده انفجارى است كه قدرتهاى دستنشاندهاى را كه براى دربند كشيدن ملتها و چاپيدن مخازن آنها گماشته شدهاند در كام خود فرو مىبرد و انتقام الهى از ستمكاران گرفته مىشود.
كوشش براى رفع اختلافات.
شما و ما در هر كجا كه هستيم و با هر وضعى، بايد خود را برادر دانسته و با هم، پيوستگى مستمر برقرار بسازيم و بابرادران داخل كشور در هر لباس كه هستند دست برادرى بدهيم و براى رفع اختلافات كه به دست اجانب رخ داده و دستگاه جبار و عمال اجانب پيوسته بر آن دامن مىزنند كوشش كنيم. بايد بدانيم تا اختلاف بين طبقات ملت خصوصا بين روحانيون و دانشجويان با روشنفكرانشان وجود دارد بايد از پيروزى مأيوس باشيم.
خطر افراد فرصتطلب.
اكنون كه فرصت موقت به دست آمده است بايد با هشيارى و دورانديشى و وحدت كلمه، گروههاى صد در صد پايبند به اسلام و علاقهمند به مسلمين از آن استفاده كنند و نگذارند فرصتجويانى كه يك قدم و يك قلم براى اسلام و ملت شريف ايران برنداشتهاند اكنون از اين فرصت استفاده كنند و خود را به صورت وطنخواهى و آزاديخواهى در بين مردم رنجديده براى رسيدن به وزارت و وكالت داخل كنند يا با نوشتن چند مقاله كه در آن نه اسمى از اسلام و نه اسمى از هسته مركزى فساد است، جاى خود را بين ملت باز كنند و اگر خداى نخواسته به مقامى برسند، همان خيانتها و همان سرسپردگىها و همان رنجها و مصيبتها تكرار شود. اين نحو مقالات و اعلاميهها از بعض عناصر شناخته شده اگر با دست سازمان امنيت براى نگه داشتن شاه كه سرچشمه همه بدبختىهاى كشور و ملت است نباشد، بىشك براى صلاح ملت و حفظ اساس اسلام كه حافظ و نگهبان استقلال و تماميت كشورها و ضامن عدالت اجتماعى و آزادى هاست، نيست. آن روز كه طبقات مختلفه مردم مسلمان از روحانى گرفته تا دانشگاهى، از مهندسها و دكترها گرفته تا بازارىها و كارگران و دهقانان در زير چكمه عمال اجانب خرد مىشدند، آن روزى كه قتل عام 15 خرداد و غارت مدارس دينى و غير آن به دست عمال اجانب رخ داد، آن روزى كه زندانها از مدافعين اسلام و آزاديخواهان مملو بود، آن روزى كه تاريخ پرافتخار اسلام را كه مبدأ عدالت و آزادى و رشد فردى و اجتماعى و سياسى است، به تاريخ ارتجاعى شاهنشاهى و مجوسىگرايى برگرداندند، آن روز كه حزب مفتضح رستاخيز را براى سركوبى ملت و رواج هر چه بيشتر دزدى و ستمكارى اعلام كردند، آن روز كه به اسم انقلاب سفيد كه خونينترين انقلاب بود بازار براى اربابان خود درست كردند و كشاورزى كشور را به دست فنا سپردند، آن روز كه همه فجايع ضد مذهبى و ملى را مرتكب شدند، يك نفر از اينها نفس نكشيد! و جوانان روحانى و دانشگاهى با پشتيبانى ملت از كشاورز و كارگر تا بازارى جان
صحيفه نور جلد 1 صفحه 254
خود را به كف گرفته از حق دفاع كردند، اكنون كه احتمال استفاده است (يا از شاه به پاداش انحراف اذهان از او و توجه دادن جنايات را به دولت، يا از ملت به احتمال تغيير رژيم) قلمها را به دست گرفته و به طور محدود و رياكارانه مطالبى نوشتهاند. ملت ايران و تمام طبقات روحانى و غيره بايد با كمال احتياط و روشنبينى ابتكار عمل را در دست بگيرند و اين چند نفر منفعتطلب را مأيوس كنند.
تا نجات اسلام از دست دودمان پهلوى، مبارزه ادامه دارد.
و بايد شاه و دار و دستهاش بدانند كه چه در ملاقات با رئيس جمهور امريكا موفق به تجديد نوكرى و تثبيت مقام غيرقانونى بشود يا نشود، ملت ايران او را نمىخواهند و دست از مبارزه بر نمىدارند تا انتقام جوانان به خون آغشته خود را بگيرند و اسلام واحكام آن را از دست اين دودمان نجات دهند.
از خداوند تعالى اصلاح حال مسلمين و نجات كشورهاى اسلامى را از دست اجانب چپ و راست مسالت مى نمايم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 255
تاريخ: 10 / 10 / 56
بيانات امام خمينى پس از شهادت آيةالله حاجآقا مصطفى خمينى
اعوذ بالله من الشيطانالرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الطاف خفيه الهى
بنده قبلاً بايد از عموم طبقات، طبقات روحانيين در همه بلاد، چه عراق، چه ايران، و چه ساير كشورها كه اظهار محبت كردهاند تشكر كنم و چه مراجع اسلام - دامت بركاتهم - و چه علماى اعلام بلاد در ايران و در اينجا و در ساير جاها - دامت عزهم - و چه خطباى عظام و چه طبقه محصل، دانشگاهى يا غير دانشگاهى و چه كسانى كه از خارج كشور مثل امريكا و اروپا و هندوستان و ساير جاها اظهار محبت كردهاند. از همه آقايان تشكر مىكنم و توفيق و سلامت همه را از خداوند تعالى مسألت مىكنم و اگر من در اين جلساتى كه آقايان اظهار محبت مىكنند و تشكيل مىدهند نتوانم در همهاش شركت كنم يا نتوانم در بازديد آقايان با اين سن پيرى بروم از همه تشكر مىكنم و از همه عذر مىخواهم و اميد است كه آقايان عذر من را بپذيرند.
اينطور قضايا مهم نيست خيلى، پيش مىآيد، براى همه مردم پيش مىآيد و خداوند تبارك و تعالى الطافى دارد به ظاهر و الطافى خفيهاست. يك الطاف خفيهاى خداى تبارك و تعالى دارد كه ماها علم به آن نداريم، اطلاعى بر او نداريم و چون ناقص هستيم از حيث علم، از حيث عمل از هر جهتى ناقص هستيم، از اين جهت در اينطور امورى كه پيش مىآيد جزع و فزع مىكنيم، صبر نمىكنيم اين براى نقصان معرفت ماست به مقام بارى تعالى، اگر اطلاع داشتيم از آن الطاف خفيهاى كه خداى تبارك و تعالى نسبت به عبادش دارد و انه لطيف على العباد و اطلاع بر آن مسائل داشتيم، در اينطور چيزهايى كه جزئى است و مهم نيست، آنقدر بىطاقت نبوديم، مىفهميديم كه يك مصالحى در كار است، يك الطافى در كار است، يك تربيتهايى در كار است. اين دنيا، دنيايى است كه عبور از آن بايد بكنيم ما، دنيايى نيست كه در اينجا ما زيست كنيم، اين راه است، اين صراط است كه اگر توانستيم مستقيما اين صراط را طى كنيم همانطورى كه اولياى خدا طى كردند جزنا و هى الخامده اگر توانستيم كه از اين صراط به طور سلامت عبور بكنيم سعادتمنديم و اگر خداى نخواسته در اينجا، در اين راه لغزش داشته باشيم، در آنجا هم همين لغزش ظهور پيدا مىكند، در آنجا هم موجب لغزشها مىشود، موجب گرفتارىها مىشود. از خداى تبارك و تعالى مسالت مى كنم كه ما را بيدار كند،
صحيفه نور جلد1 صفحه 256
ما رابه آن الطافى كه خفى است و ما مطلع بر آ ن نيستيم، ما را بر آنها مطلع بفرمايد تا اينكه ما هم مثل اشخاصى كه معرفت دارند به مقام ربوبيت، معرفت دارند به مدارج انسانيت و دنيا را مد نظرشان نمىآورند، استقلال به آن نمىدهند، مآرب دنيايىشان تحت نظرشان نيست مستقلا و اينجا را طريق مىدانند از براى جاهاى ديگر، از براى سعادتهاى بزرگ ديگر، اگر ما هم ان شاء الله توفيق خدا بدهد و ما هم برسيم به يك همچو مرتبهاى، آن مرتبههايى كه ما نمىتوانيم ادراكش بكنيم نمىتوانيم در اين عالم كه هستيم - نمىتوانيم - بفهميم چه مدارجى است، چه عوالمى است، چه بساطى است، اين بساط دنيا- را- چشممان را همهاش را باز كرديم و اين دنيايى كه ما نظر الله اليه منذخلقه (به حسب روايت)، به عالم اجسام در روايت هست كه نظر لطف خداى تبارك و تعالى نكرده است منذخلقه. (از آغاز خلقت) با اينكه اين عالم اجسام و اين عالم طبيعت، اينطورى كه تا حالا ادراك كردهاند، تا حالا كشف كردهاند محيرالعقول است، عقول ماها به آن نمىرسد، آنقدرى كه تا حالا فهميدهاند و ماعدايش هم الى ما شاء الله هست كه كسى دستش به نورش نمىرسد، ستارههايى هست كه - نورشان 6 بيليون سال - 6 بيليون سال نورشان به زمين مىرسد، اين عدد را تفهيم آنرا نمىتوانيم بكنيم. در بعضى نوشتهها هست كه بعضى از ستارهها اگر جوفش را باز كنند 500 ميليون شمس در آنجا جايش مىشود و بعضى از ستارهها هست كه اگر در مركز شمس بگذارند تا زمين مىآيد، بزرگيش هست،اين پهناورى كه عقول به آن نمىرسد، كسى نمىتواند بر آن اطلاع پيدا كند، اينها همهاش عالم دنياست عالم پست است. بعضى از اهل معرفت مىگفتند اينكه اين عالم را دنيا گذاشته است اسمش را، براى اينكه خجالت مىكشد واقع اين قضيه را، واقع دنيا را بفرمايد، از اين جهت - همين - با همين اسم به دنيا تعبير كرده است. اين عالم با اين پهناورى، با اين بساط، عالم دنياست. اين آسمانها با همه چيزهايى كه تا حالا كشف شده است، (به حسب لسان قرآن زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب)، آسمان پايين، پايين، اينكه همه تا حالا كشفش كردهاند اينها همه در لسان قرآن، آسمان پايين است، آن آسمانهاى بالا را باز كشف نكردهاند كه چه خبر است، در عين حال بر حسب روايت مانظر اليه نظر لطف منذ خلقه و بر حسب قرآن هم كه متاع اسمش باشد حيات دنيا. حيات آخرت، حيات است، زنده است، اينجا زندگى نيست، مردگى است اينجا، حيات آخرت، حيات است دارالاخرة لهى الحيوان ما اطلاع نداريم در آن.
از تكاليف الهيه كه الطافى الهى است، غفلت نكنيد.
در عين حال ما در اينجا كه هستيم، از قبل خداى تبارك و تعالى مأموريتها داريم. ما تا دراين حيات دنيوى هستيم، تا در اينجا هستيم، مأموريتها از طرف خداى تبارك و تعالى داريم و بايد قيام كنيم به اين مأموريتها، بايد غفلت نكنيم از تكاليف الهيه، تمام تكاليف الهيه الطافى است الهى و ما خيال مى كنيم تكاليفى است، همهاش الطاف است، چه تكاليف فردى كه براى هر نفرى هست براى تربيت او، براى تكميل او، براى اينكه غير از اين راه، راه تكميل و راه ترقى نبوده است، درجاتى هست كه
صحيفه نور جلد 1 صفحه 257
بدون اين راه نمىشود به آن درجات رسيد و چه تكاليف اجتماعى كه ما مكلف هستيم، در اجتماع تكاليفى داريم و بايد به آن تكاليف عمل كنيم براى تنظيم اين اجتماع. انبيا هم، همه چيزهايى كه مربوط به روح و مربوط به مقامات عقليه و مربوط به مراكز فيضيه است براى ما بيان كردهاند و قرآن هم بيان كرده است و اهلش مىدانند و هم آن چيزهايى كه وظايف شخصيه است و دخيل در ترقيات انسان و تكامل انسان است در سنت و در كتاب بيان شده است و هم آن چيزهايى كه مربوط به اجتماع است و امور سياسى است و امور اجتماعى است و راجع به تنظيم وتربيت اجتماع است، بيان فرموده است و ما همه و همه بشر مكلفند بر اينكه همه اين مراتب را، همه اين مقامات را مواظبت كنند و منحصر به يك طرف نكنند.
به همه جناحهاى خادم اسلام علاقه دارم.
من با تمام اين جناح هايى كه هستند و براى اسلام خدمت مىكنند، چه جناحهاى روحانى كه از اول تا حالا خدمت كردهاند و چه جناح ديگر از سياسيون، از روشنفكران كه براى اسلام خدمت مىكنند، من به همه اينها علاقه دارم و از همه اينها هم گلايه دارم اما علاقه، بايد هر مسلمى، اشخاصى كه گروههايى كه براى اسلام خدمت مىكنند، قلما، قدما، براى اسلام خدمت مىكنند، بايد هر مسلمى، بايد هر انسانى كه ببيند اينها براى انسانيت، براى اسلام يعنى براى انسانيت - اسلام مكتب انسانسازى است - وقتى كه انسان ببيند كه گروههايى در خدمت انسان هستند، در خدمت انسانيت هستند، در خدمت اسلام كه انسانساز است هستند، چاره ندارد الا اينكه علاقه داشته باشد به آن، اين اشكال نيست كه علاقهمند است.
علما حافظ اسلام در همه ابعادش بودهاند.
از آن طرف گلايه هم هست از همه گروهها، گلايه ارادتمندانه. اما آن گروههاى روشنفكر و دانشگاهى و محصلين جديد و آنها (ايدهم الله)، آنهايى كه خدمتگزارند براى اسلام، خداوند تأييدشان كند، من از آنها گلايه دارم براى اينكه مىبينم كه در نوشتههايشان، بعضى نوشتههايشان، اينها راجع به فقها، راجع به فقه، راجع به علماى اسلام، راجع به فقه اسلام، اينها يك قدرى زيادهروى كردهاند، يك قدرى حرفهايى زدهاند كه مناسب نبوده است بزنند، اينها غرض ندارند، من مىدانم كه غالبا اينها براى اسلام مىخواهند خدمت كنند، نه اين است كه مغرض باشند و از روى سوء نيت حرفى بزنند، اينها اطلاعشان كم است. من هم اطلاعم از تاريخ كم است لكن من هشتاد سالم است و قريب 60 سال در جوامع علمى بودهام و قريب سى سال در مجارى امور، من يك مشاهداتى خودم دارم و در اين صد و چند سالى كه ديگر نزديك است به ما، ما از آن سوابق - سوابق - كم اطلاع، يعنى بنده كم اطلاع هستم، اينقدرى كه اطلاع داريم از سوابق، از زمان اول، عصرهاى اول اسلام تا حالا اطلاعات اجمالى است. ما مىبينيم كه اين اسلام را به همه ابعادش روحانيون حفظ كردهاند،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 258
به همه ابعادش يعنى معارضش را روحانى حفظ كرده است، فلسفه را روحانى حفظ كرده است، اخلاقش را روحانى حفظ كرده است، فقهاش را روحانى حفظ كرده است، احكام سياسيش را روحانى حفظ كرده است، همه اينها با زحمتهاى طاقتفرساى روحانيين محفوظ شده. الان كه شما يك همچو فقه غنىاى مىبينيد كه فقه شيعه غنىترين فقهى است كه در دنيا هست، اين قانونى است كه با زحمتهاى علماى شيعه توضيح و تصريح شده است، غنىترين فقه است. غنىترين قوانين است در دنيا، قوانينى در دنيا به اين غنا نيست، قوانين ديگر، آنهايى كه آسمانى است البته غنى بوده اما ديگر به ما نرسيده، آنهايى كه زمينى است و اهل زمين درست كردهاند اينها به اندازه همان ادراركات ضعيفى كه اگر چنانچه مغز انسان (روايت است) يك گنجشك بخورد سير نمى شود با اين مغزها درست شده است، آنهايى كه مغزهايشان درست كار مىكند (آنهايى كه درست كار نمىكند كه اطلاع ندارند) همه اينهايى كه اينها درست كردهاند ناقص است، در هر جايى كه اين قوانين درست شده است يك قوانين ناقصى است، آن هم براى يك محيط خاصى، آن هم براى يك وضع خاصى، براى مثلاً تمشيت امور يك مملكتى، براى سياست بين مملكت و مملكت ديگر، اما ديگر، قوانين ديگرى ندارد، آنى كه دارد اسلام است و در اسلام آن فقهى كه غنىترين فقههاست، فقه شيعه است، همچو فقهى در دنيا نيست، نه در بين مسلمين هست الى كثرتهم و نه بين غير مسلمين و اين با زحمات طاقتفرسا از علماى شيعه درست شده است، از اول كه زمان پيغمبر بوده است و دنبالش زمان ائمه، اين علماى شيعه بودند كه جمع مىشدند دور ائمه (ع) و احكام را از آنها اخذ مىكردند و در اصولى كه چهار صد تا كتاب بوده است، نوشتهاند و آن اصول بعد در اصول ديگرى كه اين كتب اربعه ما و ساير كتب است، تدوين شده است و اينها همه با زحمت علماى شيعه و فقهاى شيعه درست شده است. تمام ابعادى كه اسلام دارد و قرآن دارد، آن مقدارى كه در خور فهم بشر است، تمام اينها را اين جماعت عمامه به سر به قول اين آقايان، عمامه به سر و ريش دار، اينها درست كردهاند، تا اينجا اسلام را اينها رساندهاند و كتابهايى كه اينها نوشتهاند، در هر رشتهاى از رشتهها كه شما ملاحظه كنيد، كتابها نوشته شده است، زحمتها كشيده شده است، تا حالا رسيده است به اين طبقه. اين در رشته علم، علم اسلام. در رشته علوم اسلامى است.
هدف علما از نزديك شدن به سلاطين، ترويج مذهب تشيع بوده است.
در باب امور سياسى، آن مقدارى كه من، عرض كردم كه تاريخ نمىدانم و اگر ديده باشم يادم نمانده است ديگر حالا، اما خوب اين تاريخ صد ساله، صد و چند ساله اخير در دست است، ما يك خرده جلوترش مىرويم مىبينيم كه يك طايفه از علما، اينها گذشت كردهاند از يك مقاماتى و متصل شدهاند به يك سلاطين، با اينكه مىديدند كه مردم مخالفند لكن براى ترويج ديانت و ترويج تشيع اسلامى و ترويج مذهب حق، اينها متصل شدهاند به يك سلاطينى و اين سلاطين را وادار كردهاند خواهى نخواهى براى ترويج مذهب، مذهب تشيع. اينها آخوند دربارى نبودند، اين اشتباهى است كه بعضى نويسندگان ما مىكنند، اطرافيان سلاطين اين آقايان بودند، اينها اغراض سياسى داشتند، اغراض دينى داشتند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 259
نبايد يك كسى تا به گوشش خورد كه مثلاً مجلسى رضوان الله عليه، محقق ثانى رضوان الله عليه، نمىدانم شيخ بهايى رضوان الله عليه، با اينها روابط داشتند و مىرفتند سراغ اينها، همراهىشان مىكردند، خيال كند كه اينها مانده بودند براى جاه و - عرض مىكنم - عزت و احتياج داشتند به اينكه سلطان حسين و شاه عباس به آنها عنايتى بكنند، اين حرفها نبوده در كار، آنها گذشت كردند، يك گذشت، يك مجاهده نفسانى كردهاند براى اينكه اين مذهب را به وسيله آنها، به دست آنها ترويج كنند. در يك محيطى كه اجازه مىگرفتند كه شش ماه ديگر اجازه بدهيد ما حضرت امير را سب كنيم، وقتى جلوگيرى از سب حضرت امير مىخواستند بكنند (در يكى از بلاد ايران شنيدم اجازه خواستند كه خوب شش ماه ديگر صبر كنيد ما سباش بكنيم) اينها در يك همچو محيطى كه سب حضرت امير اينطورها بوده و رايج بوده و از مذهب تشيع هيچ خبرى نبود و هيچ اسمى نبوده، اينها رفتهاند مجاهده كردهاند - خودشان را پيش مردم - مردم آن عصر شايد اشكال به آنها داشتند از باب نفهمى، چنانچه حالا هم اگر كسى اشكال كند نمىداند قضيه را، غرض ندارد، نمىداند قضيه را، زمان ائمه هم - خوب - بودند، على بن يقطين از وزرا بود، در زمان ائمه هم بودند، حضرت امير بيست و چند سال به واسطه مصالح عاليه اسلام در نماز اينها رفت - عرض بكنم كه - تبعيت از اينها كرد براى اينكه يك مصلحتى بود كه فوق اين مسائل بود، سايرائمه (ع) هم گاهى مسالمت مىكردند، يك وقتى نمىشد آنوقت چه مىكردند. مصالح اسلام فوق اين مسائلى است كه ما خيال مىكنيم، اين دسته از علمائى كه جانفشانى كردند و خودشان را جورى كردند كه حالا شما به آنها اشكال مىكنيد از باب اينكه اطلاع بر واقعه نداريد، نه اينكه سوء قصد داريد، نه اينكه سوء نيت داريد، اطلاع از واقعيات نداريد، اين آدمسازى است، نه اين است كه اينها دربارى شدند، اينها مىخواهند آدم بسازند، من گله دارم.
علما پرچمدار نهضتهاى ضد استبدادى.
-
previos page menu page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 267
تاريخ: 19/10/56
بيانات امام خمينى پس از فاجعه كشتار نوزدهم دى
از چه كسانى بايد تشكر كرد؟ به چه كسانى بايد تسليت گفت؟
بسم الله الرحمن الرحمن الرحيم
من متحيرم كه اين فاجعه را، اين فاجعه بزرگ را به كى بايد تسليت بگويم؟ آيا به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام و به حضرت حجت سلام الله عليه تسليت بگويم يا به امت اسلام، به مسلمين، به مظلومين در تمام اقطار عالم تسليت بگويم، يا به ملت مظلوم ايران تسليت بگويم، يا به اهالى محترم قم داغديده تسليت بدهم، يا به پدر و مادرهاى مصيبت ديده تسليت بدهم، يا به حوزههاى علم و علماى اعلام تسليت بگويم؟ به كى بايد تسليت گفت و از كى بايد تشكر كرد در اين قضايا كه براى اسلام پيش مى آيد و اين ملت بيدار ايران در مقابل اين مصيبتها استقامت مى كند، كشته ميدهد، هتك مىشود. بى جهت و بدون هيچ مجوزى مردم را به مسلسل بستند و تاكنون آنچه به ما اطلاع دادند گر چه مختلف است لكن بعضى از خبرگزارىها هفتاد و بعضى صد و غالبا كه به ما تذكر دادهاند صد تا دويست و پنجاه نفر و از بعضى تلگرافاتى كه از اروپا آمده است يا از امريكا، عدد را سيصد نوشتند و باز هم معلوم نيست. عدد مجروحين الان معلوم نيست بعد احصائيه لابد پيدا مى كند اگر بتواند، اگر مثل 15 خرداد به درياچه حوض سلطان مردم را نريخته باشند، اگر بتوانند آمار پيدا كنند. گفته شد، تاييد هم شد كه اشخاصى رفتند كه خون خودشان را بدهند به اين اشخاصى كه محتاج به خون بودند در مريضخانهها و آنها را گرفتهاند و آنهايى كه خون به آنها نرسيده بعضى مردهاند و كشتهها را ندادند به صاحبانش، اگر يكى هم اصرار كرده، مى گويد پانصدتومان گرفتند براى اينكه كشتند او را، اينها را بايد ما از كى تشكر كنيم؟ به كى تسليت بگوئيم؟
ايستادگىها نتيجه خواهد داد
ملت ايران را بايد ما از آنها تشكر كنيم، ملت بيدارى است، ملت هوشيار و مقاومى است در مقابل ظلم. در عين حالى كه اينهمه ظلم مىبيند، اينهمه كشته ميدهد، در عين حال مقاومت مى كند، ايستادگى مىكند و اين ايستادگى به نتيجه خواهد رسيد. هيچ اشكالى نيست كه بعد از اينكه ملتها بيدار شدند و بعد از اينكه حتى زنها قيام كردند بر ضد دولت و بر ضد اين جباران، يك همچنين ملتى پيروز مى شود ان شاءالله.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 268
گرفتن اسلحه از افراد نالايق، از اهداف انبياء
من شنيدهام كه در زمان رضاخان، مرحوم مدرس به رضاخان پدر اين خان گفته بوده است كه من شنيدم كه شيخ الرئيس گفته من از گاو مىترسم براى اينكه اسلحه دارد و عقل ندارد. اين حرف اگر از شيخ الرئيس هم مثلا ثابت نباشد يك حرفى است حكيمانه كه اسلحه وقتى در دست اشخاص غير صالح افتاد و ناشايسته، چه مفاسدى دارد. از اول بشر مبتلاى به همين مشكل بوده كه اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده است. از اولى كه بشر تمدن پيدا كرد به خيال خودش، اسلحهها در دست ناصالحها بوده و همه مشكلات بشر همين معناست. تا خلع سلاح نشوند اين اسلحهدارهاى ناشايسته، كار بشر سرانجام پيدا نمىكند. انبيا هم آمدند كه اين اسلحه دارهاى بى صلاحيت بى عقل را خلع سلاح كنند و نتوانستند، آنها قلدر بودند. در هر عصرى هم اشخاص لايق كه خواستند اين اسلحه را از نالايقها بگيرند و خود در دست بگيرند موفق نشدند و اين اسلحه در دست نالايقها و بى عقلها و غير صالحها بود. همه اين مشكلاتى كه شما ملاحظه مى كنيد همين معناست. از اولى كه بشر در دنيا آمده است و باب تنازع بين صالح و غير صالح پيدا شده است، در همه اين دورهها اسلحهها دست غير صالحها بوده (مگر بسيار كم بسيار نادر ) و با اين اسلحهها چه جنايتها كه واقع شده است. حالا ما به آن تاريخهاى خيلى دور نمى رويم، اين جنگ هايى كه اخيرا" يعنى در اين صد سال در دنيا اتفاق افتاده است، جنگ اول جهانى، جنگ دوم جهانى،اين جنگ هايى كه در ويتنام در اين آخر اتفاق افتاده، اين كشتارهايى كه از مردم شد براى اين بود كه اسلحهها در دست غير صالح ها بود، ناشايستهها اسلحهها را به دست داشتند.
جنايات پنجاه سال سلطنت غير قانونى پهلوى
اين خونريزى هايى كه در اين 50 سالى كه ما ياد داريم و چه تلخىها در ذائقه ما هست از اين 50 سال و كمى از شما يا هيچ يك از شما تمام اين قضايايى كه در اين 50 سال سلطنت غيرقانونى اين روسياهها منعقد شده است، ما كه سنمان به كهولت رسيده است شاهد اين سياه بختىهاى مردم و اين جنايات و اين كشتارهائى كه اين قدارهدارهاى غير صالحانجام دادندبوديم ازاول كه آن كودتاى اول واقع شد و ما آنوقت در اراك بوديم، اين به حسب چيزهايى كه در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنگ دوم شروع شد، در راديوهاى آنوقت اين مطلب را گفتند، مردم مى دانستند تا يك حدودى لكن درست نه،تبليغات سوءنمى گذاشت درست مردم بفهمند لكن بعد از آنكه آن شخص را، آن آدم سياهرو را، رضاخان را از ايران بيرون كردند در راديوهاى دهلى گفتند كه ما اين را آورديم سركار وچون خيانت كرد حالا برديمش . رضاخان را از اول انگليسىهاى جنايتكار، انگليسىهاى غير صالح كه اسلحه در دستشان بود،رضاخان را اسلحهدار كردند واين آدم ناشايستهبى اصل را بااسلحهآوردند و مسلط كردند برمردم وچهجناياتى،چهجناياتى دراين مدتى كه آن مرد سياهرو روى كار بود، نمى شود تشريح كرد، نمى توانيم تلخىهاى آن روزها را براى شما تشريح كنيم . اينها به طور اطمينان در
صحيفه نور جلد 1 صفحه 269
تواريخ محفوظ است و ان شاءالله با انقراض اين دودمان سياه رو تاريخها بيرون مى آيد و نوشتهها بيرون مى آيد و ان شاءالله شماها ببينيد و اگر ماها و شماها نديديم نسلهاى بعد خواهند ديد، اگر بتوانند تشريح كنند آن جناياتى كه آن مرد كرد، چه خونريخت، چقدر از علما را اسير كرد، چقدربه اسم اتحاد شكل به اين ملت بيچاره فشارآوردند و چقدر مظلومها را كتك زدند و چقدر علما را هتك كردند و چقدر عمامهها را از سر اهل علم برداشتند اين مرد بى صلاحيت وقتى كه تركيه رفت، آن جا ديد كه آتاتورك يك همچون كارها و همچون غلط هايى كرده است، از همانجا از قرارى كه آن وقت مى گفتند تلگراف كرده است به عمال خودش كه مردم را متحد الشكل كنيد. آن وقت منتهى به عذر اين كه اين زارعين از باب اين كه در آفتاب مى خواهند بروند كار بكنند، كلاه لبه دار داشته باشند تا اين كه توى آفتاب اذيت نشوند لكن مطلب معلوم بود كه اينها نيست. وقتى هم كه از سفر آمد كه ديگر فشارها شروع شد.
يك رشته فشارهاى زياد دنبال همين اتحاد شكل بود و جنايات. چقدر علما را در اين قضايا اذيت كردند، تبعيد كردند، بعضى را كشتند و بهانه دومى كه باز به تقليد از آتاتورك بىصلاحيت، آتاتورك مسلح غير صالح باز انجام داد قضيه كشف حجاب با آن فضاحت بوده. خدا مىداند كه به اين ملت ايران چه گذشت در اين كشف حجاب، حجاب انسانيت را پاره كردند اينها. خدا مىداند كه چه مخدراتى را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتك كردند. علما را وادار كردند با سرنيزه كه با زنهايشان در مجالس جشن يك همچو جشنى، كه با خون دل مردم با گريه تمام مىشد. شركت كنند. مردم ديگر هم به همين ترتيب، دسته دسته را دعوت مىكردند و الزام مىكردند كه با زن هايتان بايد جشن بگيريد. آزادى زن اين بود كه الزام مىكردند، اجبار مىكردند با سرنيزه و پليس، مردم محترم رابازرگانهاى محترم را، علما را اصناف را به اسم اينكه خودشان جشن گرفتند. در بعضى از جشنها (به اصطلاح خودشان) آن قدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشن شايد اگر حيايى داشتند پشيمان مىشدند. يك رشته هم اين بود كه خدا مىداند كه چى كردند.
يك رشته هم جلوگيرى از منابر و جلوگيرى از روضه خوانى و خطابه به هر عنوان. در تمام ايران شايد گاهى اتفاق افتاد كه عاشورا يك مجلس نباشد. بعضى از اشخاصى كه يك قدرى مثلا جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب سحر مجلس داشتند كه اول اذان مثلا تمام بشود. همه ايران را از اين فيض و از اينكه حتى ذكر مصيبتى بشود، ذكر حديثى بشود محروم كردند. اين جز اين است كه اسلحه در دست بىعقل بود؟ افاضل بايد اسلحهدار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آنوقت اين مفاسد از آن پيدا مى شود و آن جناياتى و كشتار عامى كه در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند، به تهران حبس كردند، علماى بزرگ را حبس كردند و بعضىشان را هم محاكمه كردند و بعضىشان را هم كشتند. براى اينكه اسلحه در دست بىعقل بود. علماى اصفهان، علماى آذربايجان، اينها به مجرد اينكه كلمهاى گفتند، يك نهضتى كردند، اينها را گرفتند و تبعيد كردند و بردند به جاهايى. علماى آذربايجان مدتها ظاهرا در سنقر بودند مرحوم حاج ميرزا صادق آقا رحمة الله
صحيفه نور جلد 1 صفحه 270
تا آخر هم نرفت به تبريز. يك رشته هم در زمان آن مرد خبيث اين رشتهها بود كه چه كردند وقابل ذكر نيست يعنى من كه حافظه ندارم، كسى هم كه حافظه داشته باشد با يك مجلس و دو مجلس نمىشود اين مصايب را ذكر كرد.
تمام كشتارها و جنايات به امر شاه است.
در زمان شماها هم كه مبتلاى به اين شاهزاده بىعقل شدهايد گمان نكنيد كه يك تفنگ انداخته بشود در ايران طرف يك آدم بدون اذن شاه، هيچ همچو گمانى نكنيد كه رئيس نظميه قم، رئيس سازمان قم، پليس قم يك چنين جرأتى داشته باشد كه تفنگ بزند و مردمكشى كند. گمان اين مطلب را هيچ عاقلى نبايد ببرد. تمام اينها گزارش داده مىشود كه وضع اينطور است و تصريحا خود اين خبيث بايد دستور بدهد كه بزنيد. 15 خرداد را خود اين خبيث از قرارى كه گفتند در طياره، در هليكوپتر چرخ مىزد و فرمان مىداده، فرمان مىداده كه به لشكرهاى خارجه دنيا، لشكرهايى كه هجوم آوردند به ايران، به آنها حمله كنند!! اين بيعرضه كه در مقابل سلاطين يا در مقابل رئيس جمهورها خصوصا رئيس جمهور آمريكائى بالفعل اينقدر خاضعند و اينقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پيوسته بهاينها مىدانند، همين بيعرضهها - بيعرضگىشان - وقتى كه وارد مىشوند در جمعيت خودشان چون مسلط هستند اينها را اذيت مىكنند. آنجا دستبوسى مىكنند و چاپلوسى، وقتى كه مىرسند به مملكت خودشان شروع مىكنند به كارهاى هرزگى. من قبلا، كه مىگفتند آزادىهايى دادهاند، همين جا اين مطلب را به آقايان عرض كردم كه اگراين آدم نوكرى خودش را تحكيم كند با اين كارتر خبيث - اين - اين دفعه يك سيلى به صورت مردم بزند كه بالاتر از هميشه باشد.لكن ما نمىدانستيم بهاين زودى همچو دنبال اين كه، دنبال اين معنا كه با كارتر حسابش را تمام كرد و نوكريش را تثبيت كرد بهانه درست كند كه ضرب شست نشان بدهد. بهانه درست كردند در قم و الا قم آنطورى كه همه نقل مىكنند، آن طورى كه اشخاص نقل مىكنند، غير مطبوعات خودشان آنهايى كه بودن در آن جا، باآرامش مردم مىآمدند و مىخواستند عرض حالشان را به علما بكنند، يكى از بين آنها (از خودشان وادار مىكردند آنها) يك سنگى زده يك جايى را شكسته، هجوم كردند و تيراندازى كردند. 15 خرداد هم همين بود، 15 خرداد هم مردم البته خودشان براى فرض كنيد كه مصالحى قيام كرده بودند لكن شلوغكارى نبود در كار.
اينها يك دستهاى خودشان در تهران چيز كردند، كتابخانهاى را آتش زدند و جايى را، دكانى را غارت كردند و بهانه درست كردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند، بهانه درست كردند. اين جنايت اخير هم كه با بهانه واقع شد و الا مردم كه نمىخواستند جنگ بكنند. كسى كه اسلحه ندارد با يك گاو اسلحهدار نمىتواند جنگ بكند، جنگى در كار نبوده است .
همه به من راى دادند! همه با من موافقند!
لكن ايشان بايد بفهماند كه من ديگر، آن آدمى كه قبلا بود، نرفته ملاقات نكرده بود، نيستم، من
صحيفه نور جلد 1 صفحه 271
ملاقات كردم، من كارم را درست كردم. من تحكيم كردم نوكرى را، ديگر شما حق نداريد كه خيال كنيد كه من نخير ديگر وابسته نيستم، من وابستهام، من مىكشم. اين اشتلمها و الدرمها براى همين معناست كه مىخواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد كه مبادا يك وقتى يك چيزى، يك كسى خيال بكند، لكن بدخوانده بود، نمىدانست كه با اين كشتار چه فضاحتى به سرش در مىآيد. آدمى كه مىگويد يك ملت همه بامن موافقند، همه راى دادند به اينكه مثلا اين انقلاب سفيد خونين، همه رأى به من دادند، مردم سرتاسر ايران بر ضد ايشان قيام كردهاند، از قم و تهران شروع شد و رفت تا خراسان و آذربايجان و از آن طرف تا كرمان و از آن طرف تا اهواز و - عرض مىكنم كه - آبادان، سرتاسر ايران قيام كردند بر ضد ايشان. اين اشخاصى كه ايشان ادعا مىكرد كه همه با من موافقند، ما همه هستيم، ما را مىخواهند، ملت من را مىخواهد، اگر يك روز اين سرنيزه امريكا از سر اين برداشته بشود، در خود دربار پوست اين آدم را مىكنند، خود دربار. يك روز، يك همچون تجربهاى آقاى كارتر بكند، رها كند اين ملت ضعيف را، رها كند اين مردم را. اين سازمانهايى كه گوش ما مىرسد سازمان مثلا چه وكذا همهاش بازى است،امنيتى در كار نيست كه سازمان امنيت اين جا باشد يا امنيت عمومى باشد اينها همه براى بازى دادن مردم است .
كمونيستى مخدر جامعه است.
مىخواهند مردم را نظير كمونيستى تخدير كنند، كمونيستى يك مخدرى است براى مردم، نه اين است كه يك چيزى، يك حل عقدهاى مىكند، مگر مىشود كسى كه خودش آدم نيست براى آدمها كار بكند. مگر مىشود كه يك مسلح غير صالح براى مردم ضعيف كار بكند؟ من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه در همين جنگ عمومى كه بنا بود سران لشكرها، سران دول در ايران با هم ملاقات بكنند، استالين آنوقت رئيس شوروى بود، اين استالينى كه حالا هم عكس هايش را مىاندازند و چه ميكنند، گرچه اخيرا ديگر آبرويى ندارد لكن ايشان رئيس شوروى بود، آن دو تاى ديگرى كه يكى از آن آمريكا بود و يكى ديگر از انگلستان بود، اينها با امر عادى آمدند و رفتند (آنطور كه نقل مىكردند آنوقت ) به سفارتخانههاى خودشان و بنا بود در تهران يك جلسهاى داشته باشند لكن استالين كه همه به او برادر مىگفتند و همه مىگفتند ما همه با هم مثل هم هستيم و براى مردم دلسوزى مىكرد و قارداش به او مىگفتند، ايشان، مىگفتند حتى گاوى كه از آن شير مىخواهد بخورد آوردهاند همراهش كه مبادا از گاوهاى ايران شير بخورد، گاو را با طيارهاى كه حامل خودش بوده، حامل يك گاو هم بوده، هم گاو اسلحهدار بىعقل و هم خودش اسلحهدار بىعقل، بلكه خدا مىداند كه او بدتر از آن رفيقش (گاو) بود، خدا مىداند كه اينطور بود. ايشان كه اين آدم با حتى گاو شيرده آمد و وارد شد و اين را ديگر خودم با چشمم ديدم كه در بين راه خراسان از شاهرود يا يك قدر جلوتر اين ديگر منطقه آنها بود، منطقه شوروى بود، ايران را به چند منطقه قسمت كرده بودند، آن منطقه شوروى بود، من خودم ديدم كه ما در اتوبوس مىرفتيم براى زيارت،اين سربازهاى آنها مىآمدند گدايى مىكردند
صحيفه نور جلد1 صفحه 272
جلوى اتومبيل و يك دانه سيگار وقتى كه به يكى مىدادند آن قدر خوشحال مىشد كه دستش راپشتش مىگذاشت و شروع مىكرد به سوت زدن كمونيستى براى اين است كه مردم را بازى بدهند. مگر مىشود كسى به مبادى غيبى اعتقاد نداشته باشد و در فكر مردم باشد و در فكر اصلاحات؟ بازى است همهاش. همه اين اسلحهدارها گاهى با كتك و گاهى با تبليغات و گاهى با كتك و تبليغات توأم با هم كار خود را از پيش مىبرند. الان هم مىبينيد كه زدهاند مردم را كشتهاند، اينهمه جنايت وارد كردند.حالا تبليغات را ببينيد چه مىكند، تبليغات دست خودشان است، همه گناهها را گردن مردم مىاندازند و (كشتهها هم 6 تا بودند كه چندتاش زير پاى مردم رفته، يك بچه 13 ساله، يك چيزى از طرف آنها جنايتى واقع نشده) اينها تبليغات دست خودشان است، از آن طرف اينطور تبليغات مىكنند،از آن طرف اين طور كشتار مىكنند. تمام اين مفاسد براى اسلحهدار بودن غير صلحاست، صلحا بايد اسلحه داشته باشند.
اگر عدالت بين زمامداران باشد اين مفاسد پيش نمىآيد.
اسلام خدايش عادل است، پيغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضىاش هم معتبر است كه عادل باشد، فقهيش هم معتبر است كه عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جمعهاش هم بايد عادل باشد، از ذات مقدس كبريا گرفته تا آن آخر زمامدار بايد عادل باشد ولات آن هم بايد عادل باشند، اين ولاتى كه در اسلام مىفرستادند، والىهايى كه مىفرستادند به اين طرف و آن طرف امام جماعت آنها هم بودهاند، بايد عادل باشد، اگر عادل نباشد، اگر عدالت در بين زمامداران نباشد، اين مفاسدى است كه داريد مىبينيد، اسلحه دست اشخاص غير صالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح اشخاص بىانصاف، بيعدالت. اينها از اين طرف آدمكشى مىكنند، از آن طرف (عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى) از آن طرف فشار مىآورند به زنها كه بايد بىحجاب بشويد، از آن طرف (آزادى نسوان، آزادى نسوان) اينها مضحكه است، آزادى نيست. از آن طرف (اصلاحات، اصلاحات ارضى چه) از آن طرف بازار براى امريكا درست مىكنند. تماماصلاحات ارضى ما اين شد كه ما يك گوشهاى از مملكتمان براى تمام مملكتمان آذوقه داشت باقيش بايد مىرفت بيرون و پول مىگرفتند، حالا به هر چه دست مىزنى مىگويند از خارج بايد بيايد آنوقت هم افتخار مىكنند به اين كه ما آنيم كه گندم از خارج آورديم، جو از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، تخم مرغ از خارج آورديم . گريه دارد اين و حيا در كار نيست . اصلاحاتشان هم يك همچنين اصلاحاتى است كه همه آن مفسده است
تنها معممين ساختگى شاه با او موافقند.
آنوقت مىگويند كه همه علما موافق با اصلاحاتى است كه ما كرديم و با انقلاب سفيد در تمام ايران اگر يك عالم تو پيدا كردى كه موافق با انقلاب خونين تو باشد حق دارى بگويى همه علما، اين معممى كه خودت درست كردى را بگذار كنار، اين كه عالم نيست. معممى كه خودت عمامه سرش گذاشتى و مىرقصانيش هر
صحيفه نور جلد 1 صفحه 273
جورى دلت مىخواهد، خوب البته در هر جا يك همچو چيزى يكى دو تا هم هست اما تو در ائمه جماعت تهران يك امام جماعت پيدا كن كه موافق با تو باشد، كه بگويد من موافقم، در تمام ائمه جماعت ولايات يك امام جماعت پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم، در قم تو يك ملا پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم. حيا در كار نيست. همه مفسدهها را انجام مىدهند، همه كارهاى خلاف را انجام مىدهند و بعد براى اينكه مردم را بازى بدهند مىگويند (كه بامن، همه علما موافقند، يكى هم كه اهل اينجا نيست مخالف است).
اسلحه قلم
اسلحه دست بى اصل و دست غير صالح است، همه اسلحهها را ملاحظه كنيد، يك نظر عمومى بكنيد، قلم خودش يكى از اسلحههاست، اين قلم بايد دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد، وقتى كه قلم دست اراذل افتاد، مفسده زياد خواهد شد. الان قلم دست اراذل است در يك محيطهايى و در يك جنبههايى و اين اراذل هر چه آن رذل انجام مىدهد، به يك صورت زيبايى با يك قلم شيوايى اينها خوب بزك كرده نشان مىدهند. اين جنايتى است كه از قلم به اين ملت مىخورد. مفسدههايى كه آنها مىكنند، جناياتى كه آنها مىكنند، خونريزىهايى كه آنها مى كنند، اين اهل قلم غيرصالح كه اين حربه در دستش است، اين با قلمفرسايى خودش و مىنشينند توى خانهاش و قلمفرسايى مىكند و همه چيزها را وارونه نشان مىدهد، هر مطلبى شده باشد عكسش مىكند. اين هم يك رشته است كه قلم بايد دست اشخاص صالح باشد.
-
جلد دوم
جلد دوم
menu page next page
نام كتاب: صحيفه نور جلد 2
مجموعه رهنمودهاى امام خمينى
صحيفه نور ج 2 صفحه 1
تاريخ:19/10/56
بيانات امام خمينى پس از فاجعه كشتار نوزدهم دى
از چه كسانى بايد تشكر كرد؟ و چه كسانى بايد تسليت گفت؟
بسم الله الرحمن الرحيم
من متحيرم كه اين فاجعه را، اين فاجعه بزرگ را به كى تسيلت بگويم؟ آيا به رسول اكرم (ص) و ائمه معصومين (ع) و حضرت حجت سلام عليه تسليت بگويم يا به امت اسلام، به مسلمين، به مظلومين در تمام اقطار عالم تسليت بگوئيم، يا به امت مظلوم ايران تسليت بگوئيم يا به اهالى محترم قم داغديده تسليت بدهم، يا به پدر و مادرهاى مصيبت ديده تسليت بدهم، يا به حوزههاى علم و علماى اعلاء تسليت بگويم؟ به كى بايد تسليت گفت و از كى بايد تشكر كرد در اين قضايا كه براى اسلام پيش مىآيد و اين ملت ايران در برابر اين مصيبتها استقامت مىكند، كشته مىدهد، هتك مىشود. بىجهت و بدون هيچ مجوزى مردم را به مسلسل بستند و تاكنون آنچه به ما اطلاع دادهاند گرچه مختلف است لكن بعضى از خبرگزارىها هفتاد و بعضى صد و غالباً كه به ما تذكر دادهاند صد تا دويست و پنجاه نفر و از بعضى تلگرافاتى كه از اروپا آمده است يا از آمريكا. عدد را سيصد نوشتند و با هم معلوم نيست. عدد مجروحين الان معلوم نيست بعد احصائيه لابد پيدا مىكند اگر بتواند اگر مثل 15 خرداد به درياچه حوض سلطان مردم را نريخته باشند، اگر بتوانند آمار پيدا كنند. گفته شد، تأييد هم شد كه اشخاصى رفتند كه خون خدشان را بدهند به اين اشخاصى كه محتاج به خون بودند در مريض خانهها و آنها را گرفتهاند و آنهائى كه خون به آنها نرسيده بعضى مردهاند و كشتهها را ندادهاند به صاحبانش، اگر يكى هم اصرار كرده، مىگويد پانصد تومان گرفتند براى اينكه كشتند او را. اينها را بايد ما از كى تشكر كنيم؟ به كى تسليت بگوئيم؟
ايستادگىها نتيجه خواهد داد
ملت ايران را بايد ما از آنها تشكر كنيم، ملت بيدارى است، ملت هشيار و مقاومى است در مقابل ظلم. در عين حالى كه اين همه ظلم مىبيند، اين همه كشته مىدهد، در عين حال مقاومت مىكند، ايستادگى مىكند و اين ايستادگى به نتيجه خواهد رسيد. هيچ اشكالى نيست كه بعد از اينكه ملتها بيدار شدند و بعد از اينكه حتى زنها قيام كردند بر ضد دولت و بر ضد اين جباران، يك همچنين ملتى پيروز مىشود انشاءالله.
صحيفه نور ج 2 صفحه 2
گرفتن اسلحه از افراد نالايق، از اهداف انبياء
من شنيدهام كه در زمان رضاخان پدر اين خان گفته بوده است كه من شنيدم كه شيخ الرئيس گفته من از گاو مىترسم براى اينكه اسلحه دارد و عقل ندارد. اين حرف اگر از شيخ الرئيس هم مثلاً ثابت نباشد، يك حرفى است حكيمانه كه اسلحه وقتى در دست اشخاص غير صالح افتاد و ناشايسته، چه مفاسدى دارد. از اول بشر مبتلاى به همين مشكل بوده كه اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده است. از اولى كه بشر تمدن پيدا كرد به خيال خودش، اسلحهها در دست ناصالحها بوده و همه مشكلات بشر همين معناست. تا خلع سلاح نشوند اين اسلحهدارهاى ناشايسته، كار بشر سرانجام پيدا نمىكند. انبياء هم آمدند كه اين اسلحهدارهاى بىصلاحيت بىعقل را خلع سلاح كنند و نتوانستند، آنها قلدر بودند. در هر عصرى هم اشخاص لايق كه خواستند اين اسلحه را از نالايق بگيرند و خود در دست بگيرند موفق نشدند و اين اسلحه در دست نالايقها و بىعقلها و غير صالحها بود. همه اين مشكلاتى كه شما ملاحظه مىكنيد همين معناست. از اولى كه بشر در دنيا آمده است و باب تنازع بين صالح و غير صالح پيدا شده است، در همه اين دورهها اسلحهها دست غير صالحها بوده (مگر بسيار كم، بسيار نادر) و با اين اسلحهها چه جنايتها كه واقع شده است. حالا ما به آن تاريخهاى خيلى دور نمىرويم، اين جنگهائى كه اخيراً يعنى در اين صد سال در دنيا اتفاق افتاده است، جنگ اول جهانى، جنگ دوم جهانى، اين جنگهائى كه در ويتنام در اين آخر اتفاق افتاده، اين كشتارهائى كه از مردم شد براى اين بود كه اسلحهها در دست غير صالح بود، ناشايستهها اسلحهها را به دست داشتند.
جنايات پنجاه سال سلطنت غير قانونى پهلوى
اين خونريزىهائى كه در اين 5 سالى كه ما ياد داريم و چه تلخىها در ذائقه ما هست از اين 50 سال و كمى از شما يا هيچ يك از شما تمان اين قضايائى كه در 50 سال سلطنت غير قانونى اين روسياهها منعقد شده است، ما كه سنمان به كهولت رسيده است شاهد اين سياه بختىهاى مردم و اين جنايات و اين كشتارهائى كه اين قدارههاى غير صالح انجام دادند بوديم. از اول كه آن كودتاى اول واقع شد و ما آنوقت در اراك بوديم، اين به حسبت چيزهائى كه در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنگ دوم شروع شد، در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنك دوم شروع شد در راديوهاى آن وقت اين مطلب را گفتند، مردم مىدانستند تا يك حدودى لكن درست نه، تبليغات سوء نمىگذاشت درست مردم بفهمند لكن بعد از آنكه آن شخص را، آن آدم سياه رو را، رضاخان را از ايران بيرون كردند در راديوهاى دهلى گفتند كه ما اين را آورديم سر كار و چون خيانت كرد و حالا برديمش. رضاخان را از اول انگليسىهاى جنايتكار، انگليسىهاى غير صالح كه اسلحه در دستشان بود، رضا خان را اسلحهدار كردند و اين آدم ناشايسته بىاصل را با اسلحه آوردند و مسلط كردند بر مردم و چه جناياتى، چه جناياتى در اين مدتى كه آن مرد سياه روى كار بود، نمىشود تشريح كرد، نمىتوانيم تلخىهاى آن روزها را براى شما تشريح كنيم. اينها به طور اطمينان در
صحيفه نور ج 2 صفحه3
تواريخ محفوظ است و انشاء الله با انقراض اين دودمان سياه رو تاريخها بيرون مىآيد و نوشتهها بيرون مىآيد و انشاءالله شماها ببينيد و اگر ماها و شماها نديديم نسلهاى بعد خواهند ديد اگر بتوانند تشريح كنند آن جناياتى كه آن مرد كرد، چه خونها ريخت چقدر از علما را اسير كرد، جقدر به اسم اتحاد شكل به اين ملت بيچاره فشار آوردند و چقدر مظلومها را كتك زندند و چقدر علماء را هتك كردند و چقدر عمامهها را از سر اهل علم برداشتند. اين مرد بىصلاحيت وقتى كه تركيه رفت، آنجا ديد كه آتاتورك يك همچون كارها و همچون غلطهايى را كرده است از همانجا از قرارى كه آن وقت مىگفتند تلگراف كرده است به عمال خودش كه مردم را متحدالشرك كنيد آن وقت منتهى به عذر اينكه اين زارعين از باب اينكه در آفتاب مىخواهند بروند كار بكنند، كلاه لبهدار داشته باشند تا اينكه توى آفتاب اذيت نشوند لكن مطلب معلوم بود كه اينها نيست. وقتى هم كه از سفر آمد كه ديگر فشارها شروع شد.
يك رشته فشارهاى زياد دنبال همين اتحاد شكل بود و جنايات، چقدر علماء را در اين قضاياء اذيت كردند، تبعيد كردند، بعضى را كشتند و بهانه دومى كه باز به تقليد از آتاتورك بىصلاحيت، آتاتورك مسلح غير صالح باز انجام داد قضيه كشف حجاب با آن فضاحت بوده. خدا مىداند كه به اين ملت ايران چه گذشت در اين كشف حجاب. حجاب انسانيت را پاره كردند اينها. خدا مىداند كه مخدراتى را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتك كردند. علماء را وادار كردند بر سر نيزه كه با زنهايشان در مجالس جشن، يك همچو جشنى كه با خون دل مردم با گريه تمام مىشد شركت كنند مردم ديگر هم به همين ترتيب در سه دسته را دعوت مىكردند و الزام مىكردند كه با زنهايان بايد جشن بگيريد. آزادى زن اين بود كه الزام مىكردند، اجبار مىكردند با سر نيزه و پليس، مردم محترم را، بازرگانهاى محترم را، علما را، اصناف را به اسم اينكه خودشان جشن گرفتند. در بعضى از جشنها (به اصطلاح خودشان) آنقدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشن شايد اگر حيايى داشتند پشيمان مىشدند. يك رشته هم اين بود كه خدا مىداند كه چى كردند.
يك رشته هم جلوگيرى از منابر و جلوگيرى از روضهخوانى و خطابه به هر عنوان. در تمام ايران شايد گاهى اتفاق افتاد كه عاشورا يك مجلس نباشد. بعضى از اشخاصى كه يك قدرى مثلاً جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب، سحر مجلس داشتند كه اول اذان مثلاً تمام بشود. همه ايران رااز اين فيض و از اينكه حتى ذكر مصيبتى بشود، ذكر حديثى بشود محروم كردند. اين جز اين است كه اسلحه در دست بى عقل بود؟ افاضل بايد اسلحهدار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آنوقت اين مفاسد از آن پيدا مىشود و آن جناياتى و كشتار عامى كه در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس كردند، علماى بزرگ را حبس كردند و بعضىشان را هم محاكمه كردند و بعضىشان را هم كشتند براى اينكه اسلحه در دست بىعقل بود. علماى اصفهان، علماى آذربايجان، اينها به مجرد اينكه كلمهاى گفتند، يك نهضتى كردند، اينها را گرفتند و تبعيد كردند و بردند به جاهايى. علماى آذربايجان مدتها ظاهرا در سنقر بودند، مرحوم حاج ميرزا صادق آقا
صحيفه نور ج 2 صفحه 4
رحمة الله تا آخر هم نرفت به تبريز. يك رشته هم در زمان آن مرد خبيث اين رشتهها بود كه چه كردند و قابل ذكر نيست يعنى من كه حافظه ندارم درس كسى هم كه حافظه داشته باشد با يك مجلس و دو مجلس نمىشود اين مصائب را ذكر كرد.
تمام كشتارها و جنايات به امر شاه است
در زمان شماها هم كه مبتلاى به اين شاهزاده بىعقل شدهايد گمان نكنيد كه يك تفنگ انداخته بشود در ايران طرف يك آدم بدون اذن شاه، هيچ همچو گمانى نكنيد كه رئيس نظميه قم، رئيس سازمان قم، پليس قم يك چنين جرأتى داشته باشد كه تفنگ بزند و مردمكشى كند. گمان اين مطلب را هيج عاقلى نبايد ببرد. تمام اينها گزارش داده مىشود كه وضع اينطور است و تصريحاً خود اين خبيث بايد دستور بدهد كه بزنيد. 15 خرداد را خود اين خبيث از قرارى كه گفتند در طياره، در هليكوپتر چرخ مىزد و فرمان مىداده، فرمان مىداده كه به لشكرهاى خارجه دنيا، لشكرهائى كه هجوم آوردند به ايران، به آنها حمله كنند!! اين بيعرضهها كه در مقابل سلاطين يا در مقابل رئيس جمهورها خصوصاً رئيس جمهور آمريكائى بالفعل اينقدر خاضعند و اينقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پيوسته به اينها مىدانند، همين بيعرضهها - بيعرضگىشان - وقتى كه وارد مىشوند در جمعيت خودشان چون مسلط هستند اينها را اذيت مىكنند. آنجا دستبوسى مىكنند و چاپلوسى، وقتى كه مىرسند به مملكت خودشان شروع مىكنند به كارهاى هرزگى. من قبلاً كه مىگفتند آزادىهائى دادهاند، همين جا اين مطلب را به آقايان عرض كردم كه اگر اين آدم نوكرى خودش را تحكيم كند با اين كارتر خبيث - اين - اين دفعه يك سيلى به صورت مردم بزند كه بالاتر از هميشه باشد. لكن ما نمىدانستيم به اين زودى، همچو دنبال اينكه، دنبال اين معنا كه با كارتر حسابش را تمام كرد و نوكريش را تثبيت كرد بهانه درست كند كه ضرب شست نشان بدهد. بهانه درست كردند در قم و الاقم آنطورى كه همه نقل مىكنند، آنطورى كه اشخاص نقل مىكنند، غير مطبوعات خودشان آنهائى كه بودند در آنجا، با آرامش مردم مىآمدند و مىخواستند عرض حالشان را به علما بكنند، يكى از بين آنها (از خودشان وادار مىكردند آنها) يك سنگى زده يك جائى را شكسته، هجوم كردند و تيراندازى كردند. 15 خرداد هم همين بود، 15 خرداد هم مردم البته خودشان براى فرض كنيد كه مصالحى قيام كرده بودند لكن شلوغ كارى نبود در كار. اينها يك دستهاى خودشان در تهران چيز كردند، كتابخانهاى را آتش زدند و جائى را، دكانى را غارت كردند و بهانه درست كردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند، بهانه درست كردند. اين جنايت اخير هم كه بهانه واقع شد والا مردم كه نمىخواستند جنگ بكنند. كسى كه اسلحه ندارد با يك گاو اسلحهدار نمىتواند جنك بكند، جنگى در كار نبوده است.
همه به من راى دادند! همه با من موافقند
لكن ايشان بايد بفهماند كه من ديگر، آن آدمى كه قبلاً بود، نرفته ملاقات نكرده بود، نيستم، من
صحيفه نور ج 2 صفحه 5
ملاقات كردم، من كارم را درست كردم، من تحكيم كردم نوكرى را، ديگر شما حق نداريد كه خيال كنيد كه من نخير ديگر وابسته نيستم، من وابستهام، من مىكشم. اين اشتلمها و الدرمها براى همين معناست كه مىخواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد كه مبادا يك وقتى يك چيزى، يك كسى خيال بكند، لكن بد خوانده بود، نمىدانست كه با اين كشتار چه فضاحتى به سرش در مىآيد. آدمى كه مىگويد يك ملت همه با من موافقند، همه رأى دادند به اينكه مثلاً اين انقلاب سفيد خونين، همه رأى به من دادند، مردم سرتاسر ايران بر ضد ايشان قيام كردهاند، از قم و تهران شروع شد و رفت تا خراسان و آذربايجان و از آن طرف تا كرمان، از آن طرف تا اهواز و - عرض مىكنم كه - آبادان، سرتاسر ايران قيام كردند بر ضد ايشان. اين اشخاصى كه ايشان ادعا مىكرد كه همه با من موافقند، ما همه هستيم، ما را مىخواهند، ملت من را مىخواهد، اگر يك روز اين سر نيزه آمريكا از سر اين برداشته بشود، در خود دربار پوست اين آدم را مىكنند، خود دربار. يك روز يك همچون تجربهاى آقاى كارتر بكند، رها كند اين ملت ضعيف را، رها كند اين مردم را. اين سازمانهائى كه گوش ما مىرسد سازمان مثلاً چه و كذا، همهاش بازى است، امنيتى در كار نيست كه سازمان امنيت اينجا باشد يا امنيت عمومى باشد، اينها همه براى بازى دادن مردم است.
كمونيستى مخدر جامعه است
مىخواهند مردم را نظير كونيستى تخدير كنند، كمونيستى يك مخدرى است براى مردم، نه اين است كه يك چيزى، يك حل عقدهاى مىكند، مگر مىشود كسى كه خودش آدم نيست براى آدمها كار بكند، مگر مىشود كه يك مسلح غير صالح براى مردم ضعيف كار بكند. من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه در همين جنگ عمومى كه بنا بود سران لشكرها، سران دول در ايران با هم ملاقات بكنند، استالين آن وقت رئيس شوروى بود. اين استالين نيز كه حالا هم عكسهايش را مىاندازند و چه مىكنند، گر چه اخيراً ديگر آبروئى ندارد لكن ايشان رئيس شوروى بود، آن دو تاى ديگر ى كه يكى از آن از آمريكا بود و يكى ديگر از انگلستان بود، اينها با امر عادى آمدند و رفتند (آنطور كه نقل مىكردند آنوقت) به سفارتخانههاى خودشان و بنا بود در تهران يك جلسهاى داشته باشند ليكن استالين كه هم به او برادر مىگفتند و همه مىگفتند ما همه با هم مثل هم هستيم و براى مردم دلسوزى مىكرد و قارداش به او مىگفتند ايشان، مىگفتند حتى گاوى كه از آن شير مىخواهد بخورد آوردهاند همراهش كه مبادا از گاوهاى ايران شير بخورد، گاو را با طيارهاى كه حامل خودش بوده، حامل يك گاو هم بوده، هم گاو اسلحهدار بىعقل و هم خودش اسلحهدار بىعقل، بلكه خدا مىداند كه او بدتر از آن رفيقش (گاو) بود، خدا مىداند كه اين طور بود. ايشان كه اين آدم با حتى گاو شير ده آمد و وارد شد و اين را ديگر خودم با چشمم ديدم كه در بين راه خراسان از شاهرود يا يك قدر جلوتر اين ديگر منطقه آنها بود، منطقه شوروى بود، ايران را به چند منطقه قسمت كرده بودند، آن منطقه شوروى بود، من خودم ديدم كه ما در اتوبوس مىرفتيم براى زيارت، اين سربازهاى آنها مىآمدند گدايى مىكردند جلوى اتومبيل و
صحيفه نور ج 2 صفحه 6
يك دانه سيگار وقتى كه به يكى مىداند آنقدر خوشحال مىشد كه دستش را پشتش مىگذاشت و شروع مىكرد به سوت زدن. كمونيستى براى اين است كه مردم را بازى بدهند مگر مىشود كسى به مبادى غيبى اعتقاد نداشته باشد و در فكر مردم باشد و در فكر اصلاحات؟ بازى است همهاش. همه اين اسلحهدارها گاهى با كتك و گاهى با تبليغات و گاهى با كتك و تبليغات توأم با هم كار خود را از پيش مىبرند. الان هم مىبينيد كه زدهاند مردم را كشتهاند اينهمه خيانت وارد ردهاند حالا تبليغات را ببينيد چه مىكند، تبليغات دست خودشان است، همه گناهها را گردن مردم مىاندازند و كشتهها هم 6 تا بودهاند كه چند تاش زير پاى مردم رفته يك بچه 13 ساله يك چيزى از طرف آنها، جنايتى واقع نشده اينها تبليغات دست خودشان است، از آن طرف اينطور تبليغات مىكنند از آن طرف اينطور كشتار مىكنند. تمام اين مفاسد براى اسلحهدار بودن غير صلحاست، صلحا بايد اسلحه داشته باشند.
اگر عدالت بين زمامداران باشد اين مفاسد پيش نمىآيد
اسلام خدايش عادل است، پيغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضىاش هم معتبر است كه عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جمعهاش هم بايد عادل باشد، از ذات مقدس كبريا گرفته تا آن آخر، زمامدار بايد عادل باشد. ولات آن هم بايد عادل باشند. اين ولاتى كه در اسلام مىفرستادند، والىهائى كه مىفرستادند بهاين طرف و آن طرف، امام جماعت آنها هم بودهاند، بايد عادل باشد، اگر عادل نباشد اگر عدالت در بين زمامداران نباشد، اين مفاسدى است كه داريد مىبينيد، اسلحه دست اشخاص غير صالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح، اشخاص بىانصاف، بيعدالت. اينها از اين طرف آدمكشى مىكنند، از آن طرف عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى از آن طرف فشار مىآورند به زنها كه بايد بىحجاب بشويد، از آن طرف آزادى نسوان، آزادى نسوان اينها مضحكه است، آزادى نيست از طرف اصلاحات اصلاحات ارضى چه از آن طرف بازار براى آمريكا درست مىكنند تمام اصلاحات ارضى ما اين شد كه ما يك گوشهاى از مملكتان براى تمام مملكتمان آذوقه داشت با قيش يبايد مىرفت بيرون و پول مىگرفتند، حالا به هر چى دست مىزنى مىگويند از خارج بايد بيايد آنوقت هم افتخار مىكنند به اينكه ما آنيم كه گندم از خارج آورديم جو از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، تخم مرغ از خارج آورديم. گريه دارد اين و حيا در كار نيست اصلاحاتشان هم يك همچو اصلاحاتيست كه همه آن مفسده است.
تنها معممين ساختگى شاه با او موافقند
آنوقت مىگويند كه همه علماً موافق با اصلاحاتى است كه ما كرديم و با انقلاب سفيد. در تمام ايران اگر يك عالم تو پيدا كردى كه موافق با انقلاب خونين تو باشد حق دارى بگوئى همه علما، اين معممى كه خودت درست كردى را بگذار كنار، اين كه عالم نيست معممى كه خودت عمامه سرش
صحيفه نور ج 2 صفحه 7
گذاشتى و مىرقصانيش هر جورى دلت مىخواهد - خوب - البته در هر جا يك همچو چيزى يكى دو تا هم هست اما تو در ائمه جماعت تهران يك امام جماعت پيدا كن كه موافق با تو باشد كه بگويد من موافقم در تمام ائمه جماعت ولايات يك امام جماعت پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم حيا در كار نيست همه مفسدهها را انجام مىدهند، همه كارهاى خلاف را انجام مىدهند و بعد براى اينكه مردم را بازى بدهند مىگويند كه با من همه علما موافقند، يكى هم كه اهل اينجا نيست مخالف است.
اسلحه قلم
اسلحه دست بى اصل و دست غير صالح است، همه اسلحهها را ملاحظه كنيد، يك نظر عمومى بكنيد، قلم خودش يكى از اسلحههاست، اين قلم بايد دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد، وقتى كه قلم دست اراذل افتاد، مفسدهها زياد خواهد شد الان قلم دست اراذل است در يك محيطهايى و در يك جنبههايى و اين اراذل هر چه آن رذل انجام مىدهد، به يك صورت زيبايى با يك قلم شيوايى اينها خوب بزك كرده نشان مىدهند اين جنايتى است كه از قلم به اين ملت مى خورد مفسدههايى كه آنها مىكنند، جناياتى كه آنها مىكنند، خونريزىهايى كه آنها مىكنند، اين اهل قلم غير صالح كه اين حربه در دستش است، اين با قلمفرسايى خودش و مىنشينند توى خانهاش و قلمفرسايى ميكند و همه چيزها را وارونه نشان مىدهد، هر مطلبى شده باشد عكسش مىكند اين هم يك رشته است كه قلم بايد دست اشخاص صالح باشد.
فرهنگ، مبدا همه بدبختىها و خوشبختى هاست
فرهنگ مبدأ همه خوشبختىها و بدبختىهاى ملت است اگر فرهنگ ناصالح شد اين جوانهايى كه تربيت ميشوند به اين تربيتهاى فرهنگ ناصالح، اينها در آتيه فساد ايجاد مىكنند فرهنگ استعمارى، جوان استعمارى تحويل مملكت مىدهد فرهنگى كه با نقشه ديگران درست مىشود واجانب براى ما نقشهكشى مىكنند و با صورت فرهنگ خواهند تحويل جامعه ما بدهند، اين فرهنگ، فرهنگ استعمارى و انگلى است و اين فرهنگ از همه چيزها حتى از اين اسلحه اين قلدرها بدتر است اين قلدرها اسلحهشان بعد از چند وقت ميشكند و حالا هم شكسته اما وقتى فرهنگ فاسد شد جوانهاى ما كه زير بناى تأسيس همه چيز هستند، از دست ما مىروند و انگل بار آيند، غربزده بار مىآيند، اينها را از همان اول، همان كلاسهاى اول توى ذهنهايشان هى مطالبى مىكنند تا برسند به آن بالا اگر فرهنگ، فرهنگ صحيح باشد جوانهاى ما صحيح بار مىآيند اگر فرهنگ، فرهنگ حق باشد، فرهنگ الهى باشد، فرهنگى باشد كه براى منفعت اهل ملت، براى منفعت مسلمين باشد، اين افرادى كه مىبينيد كه الان سر كار هستند، اينها از آن بيرون نمىآمد فرهنگ ما يك فرهنگ استعمارى است، فرهنگ ما در دست صلحا نيست، صالح ادارهاش نمىكند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 8
دانشگاه استقلالى و استعمارى
اگر دانشگاه ما يك دانشگاه صحيح استقلالى بود، مستقل بود و اشخاصى كه در آنجا (اگر صالحى هم در آنجا باشد) مىتوانستند كه كارى را كه مىخواهند و صلاح است انجام بدهند، روزگار مملكت ما به اينجا نمىرسيد و به بدتر از اين براى نسل آتيه شايد خداى نخواسته بشود. دانشگاه ما را اشخاصى قبضه كردند كه اينها خودشان انگل هستند و خودشان استعمارى هستند و خودشان نوكر ماب هستند و تمام اينها سرچشمهاش همان يك نفر آدم است. حال مگر در دانشگاه اگر يك معلمى، يكى استادى بخواهد يك چيزى بگويد قدرت دارد، مگر سازمان امنيت به امر اعليحضرت مىگذارد كه يك چنين حرفى بشود. اگر دانشگاه ما يك دانشگاه صحيحى بود، اين جوانهاى ما كه در دانشگاه مىخواهند يك حرف حقى را بزنند، با پليس خفهشان نمىكردند. دختر را مىزنند، پسر را مىزنند، جوان را مىزنند، حبس مىكنند چه مىكنند، اين براى اين است كه دانشگاه ما استقلالى ندارد. دانشگاه ما نداريم، دانشگاهى كه يك نفر آدم بر آن حكومت كند اين دانشگاه نمىشود محيط علم بايد محيط آزاد باشد.
مجلس ملى و مصونيت مستشاران نظامى!!
اگر مجلس ما يك مجلس صالحى بود و اين ابزار دست صلحا بود، اين قوانين را مىگذاشتند بگذرد؟ مصونيت مستشارهاى آمريكائى كه ذلت ايران و ننگ ايران است و بود، اينها مىگذاشتند تصويب بشود؟ مجلس ما نداريم يك عده اشخاص را مأمور هستند هم مأمور از سازمان امنيت، اسمش را گذاشتهاند مجلس، اينها مأمور هستند همهشان، اگر اينها آزاد بودند و اگر مجلس، مجلس ملى و بد و مال مردم بود كه نمىگذاشتند اينهمه اسلحه بخرند نفت ما را بدهند و آهن بخرند آهنى كه نمىتوانند به كار بيندازند خودشان هم متحيرند بايد مستشار آمريكائى و متخصص آمريكائى بيايد نشان بدهد و به اينها هم نشان نمىدهند آنها يك جانورهائى هستند كه به اين حرفها تسليم نمىشوند و آنها آمدند اينجا با حقوقهاى گزاف حقوقهاى گزاف كه ما اطلاع نداريم و تصورش هم نمىكنيم كه اينها هر يكيشان ماهى چقدر مىگيرند همين قدر عددشان را مىگويند زيادند مستشارها و تعدادشان چند صد نفر و يا چند هزار نفر من الان نمىدانم و آنوقت (60 هزار نفر ظاهراً گفتند) با چقدر حقوق، هر يك چقدر حقوق از اين ملت مىگيرند، از جيب اين فقرا و بيچارهها در مىآورند و به جيب اين گردن كلفتها مىريزند و آنوقت اينها مگر به نظامى ما تعليم نظامى مىدهند؟ اينها مىخواهند اين نظامىها را همين طورى نگه دارند كه هر طورى دلشان مىخواهد عمل بكنند.
شاه، سر منشاء تمام مفاسد
اگر ما يك ارتش انگلى نداشتيم و يك ارتش مستقلى داشتيم اجازه نمىداد كه مستشارها بيايند همه چيزها در تحت دستور آنها باشد و اينها صاحب منصبهايشان جز آلت هيچ چيز نباشند براى
صحيفه نور ج 2 صفحه 9
اينكه ارتش ما هم يك ارتشى نيست همهاش در تحت نظر يك آدم است. يك آدم فاسد همه چيز را فاسد كرده است. يك بز فاسد كچل مىگويند يك گله را كچل مىكند اين فساد همه فسادها منتهى ايران از باب اختناقى كه هست نمىتوانند دست بگذارند روى آن كه همه مفسدهها زير سر اوست، مىگويند مأمورين مأمورين آقا مأمورين از كى امر دارند كه بكشند مردم را؟ از كى امر دارند كه بريزند توى مدرسه حجتيه و طلبهها را بكشند؟ مگر كسى مىتواند امر بدهد الا خود آن مردك؟ از خود اوست همه اين مفاسد. مگر مجلس حق دارد كه يك كلمهاى بگويد بدون اذن اين مردك؟ مگر ارتش حق دارد يك كلمه بگويد بدون اذن اين؟ مگر قضاوت ما آزادند؟ مگر استقلال قضايى ما داريم؟ قضات ما هم دستشان است و صلاحيت هم ندارند. اشكال اين است كه چرا رفتى قاضى شدى مىگوئى نمىتوانم حكم حق بكنم، خوب غلط كردى رفتى قاضى شدى رها كن. الان اداره مملكت ما هر گوشهاش را دست بگذاريد اسلحه دست غير صالحهاست و سر همه امور هم بر مىگردد به دربار و بر مىگردد به اين شخص، اين را بايد از بين برد.
ملت ديگر بيدار شده است
من نمىدانم كه اين ارتش چرا خواب است، آخر چرا اينقدر ذلت مىكشد. چند روز بيشتر نگذشته بود از رفتن كارتر زهرمارى اين بساط را درست كرد، حالا هم اولش است اگر مجال به او بدهند، اولش است اگر تنبه پيدا نكرده باشند كه چند نفر را كشتند و يك هياهوئى پيدا شد كه موجش در همه دنيا رفت و همه عالم فهميدند و راديو صدايش را به خارج و همه جا بر پا كرد. راديوى خودشان هم هر چه دلشان مىخواهد بگويند، مگر مردم ديگر بازى مىخورند از اين حرفها، ملت بيدار شده، آقا مردم بيدار شدند، اگر مردم بيدار نبودند كه بازارها را اينطور نمىبستند. روز جمعه، روز پنجشنبه از قرارى كه هم نقل شده است و هم مقالات اطلاعات رسمى اطلاع دادهاند بازار تهران اعتراضاً تعطيل شده. مسأله تعطيل بازار تهران يك امر عادى نيست، يك امر خلاف عادت است، هيچ كس نمىتواند اين كار را بكند، اين احساسات و بيدارى ملت است كه اين كار را انجام داده. اين آقا كه مىگفت كه همه با من موافق هستند اين بازار تهران، آن هم بازار اهواز، آن هم اصفهان، آن هم شيراز، اين كيفيت زندگى ماست.
اتحاد و تقاهم ملت بر كننده ريشههاى استعمار
ما اميدواريم كه همه طبقات چه طبقات علما و مجتهدين و چه طبقات محصلين علوم دينيه و چه بازارىها، بازرگانها و چه لشكرىها و كشورىها كه همه خون دل مىخحورند از دست اين خبيث ما اميدواريم كه تمام اينها دست اتحاد به هم بدهند احزاب سياسى ما مستقلاً كار نكنند همه با هم روابط داشته باشند همانطورى كه اخيراً در اين قضيه اخير هم اظهار تنفر كردند و هم بعضى احزاب سياسى
صحيفه نور ج 2 صفحه 10
اظهار تنفر كردند و هم علما و هم اهل بازار و هم دانشگاهىها و همه داخلىها و هم خارجىها براى ما تلگراف كردند و اظهار تنفر خودشان را از دستگاه كردند، از آمريكا، از اروپا و آنها بعضىشان نوشتند سيصدنفر در اين قضيه از بين رفتهاند، من اميدوارم كه همه جبههها، همه جبههها با هم همدست بشوند واگر ملت به همه ابعادش همدست بشود، اين اسلحه از دست اين ناصالحها خلع مىشود و شاخ اين گاو شكسته مىشود تشتت نكنند، اسباب تشتت فراهم نكنند، با بهانههاى جزئى و بچگانه با هم جنگ نكنند، با هم در نيفتند اين چيزها را آنها درست مىكنند و بين مردم درست مىكنند تا مردم را به هم مشغول كنند و استفاده كنند بيدار بشوند مردم كه شدهاند انشاءالله و با هم بشوند، مجتمع باشند، تمامشان با هم دست به هم بدهند و انشاءالله به حول و قوه خدا با دست هم دادن شما به هم و تفاهم همه جبههها با هم به زودى قطع مىشود اين ريشه، به زودى انشاءالله قطع مىشود انشاءالله و من از خداى متعال سلامت همه را خواهانم و من تشكر خودم را به همه طبقات، به همه از اينكه علماى اسلام را تنها نگذاشتند و همه جبههها خصوصاً علماى اعلام، خصوصاً بازارىهاى بزرگوار، من تشكر از همه آنها مىكنم و از همه آنها استدعا دارم كه هم دعا به اسلام بكنند و هم جبهههاى خودشان را محكم كنند و واحد كنند و كلمه واحده باشد و آن كلمه واحده قطع ايادى ظلمه و ايادى اجانب باشد بلكه اين مملكت يك سر و سامانى پيدا بكند و دست اجانب از آن كوتاه بشود، منافعى كه خود مملكت ما دارد صرف ضعفا و صرف مصالح خود اهل مملكت بشود و همه چيزش درست بشود و اين نمىشود الا اينكه خلع بكنند اين سلاح را از آنها و اميد است انشاء الله خلع بشود اين سلاحها
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 11
تاريخ: 2/11/56
پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با كشتار وحشيانه رژيم در ماه محرم
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر روحانيت مترقى شيعه كه با هم پيوستگى زائدالوصف در مقابل سر نيزه عمال بىحيثيت اجانب ايستاده و از هياهو و دست و پا زدنهاى مذبوحانه آنها نهراسيد. سلام بر روحانيون و علماى اعلام مذهب از نجف اشرف تا سراسر ايران كه با وحدت كلمه در مقابل ستمكاران و چپاولگران به جواب مثبت دست زدند. درود بر جوانان حوزه علميه بيدار قم و ساير حوزهها كه با سرافرازى به نهضت روحانيت ادامه و رونق دادند. درود بر جوانان پر شور دانشگاههاى ايران كه با قيامهاى هشيارانه پياپى وفادارى خود را به اسلام بزرگ و كشور عزيز خود ثابت كردند.
نهضت 15 خرداد و 12 محرم، ملهم از نهضت امام حسين (ع)
سلام و درود بر ملت بزرگ هوشمند ايران كه با همه اختناق و فشار، از اسلام عدل پرور و مظلومان و مقتولان در راه ديانت دفاع نمودند. رحمت خداوند بر مقتولين 15 خرداد، 12 محرم و 19 دى، 29 محرم امسال. محرم چه ماه مصيبتزا و چه ماه سازنده و كوبندهاى است محرم ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياى خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگى و كوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شكستن ستمكار را به فدايى دادن و فدايى شدن دانست و اين خود سر لوحه تعليمات اسلام است براى ملتها تا آخر دهر. نهضت 12 محرم و 15 خرداد در مقابل كاخ ظلم شاه و اجانب به پيروى از نهضت مقدس حسينى چنان سازنده و كوبنده بود كه مردانى مجاهد و فداكار تحويل جامعه داد كه با تحرك و فداكارى روزگار را بر ستمكاران و خائنان سياه نمودند و ملت بزرگ را چنان هشيار و متحرك و پيوسته كرد كه خواب را از چشم بيگانه و بيگانه پرستان ربود و حوزههاى علميه و دانشگاه و بازارها را به صورت دژ مدافع از عدالتخواهى و از اسلام و مذهب مقدس در آورد. نهضت اخير كه پرتوى از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر كشور نورافكنده، خود كوبندگى خاصى دارد كه شاه را از خود بيخود و او ودار و دسته چاقو كشش را به تلاش مذبوحانه وا داشته. جنايات 29 محرم امسال نقطه عطفى است به جنايات شاهانه 12 محرم آن سال شاه خواست ضرب شستى به ملت مسلمان نشان دهد، پس از تماميت حساب با رئيس جمهورى آمريكا با بهانه مختصرى كه مامورين
صحيفه نور ج 2 صفحه 12
ايجاد كردند، مركز تشيع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاك فاطمه معصومه سلام الله عليها به مسلسل بست و جمعيت بى گناه فراوانى از جوانان حوزه علميه و متدينين غيور شهر مذهبى قم را در خاك و خون كشيده به قتل رساند و تاكنون آمار آنها در دست نيست و مقتولين را از هفتاد تا سيصد، تا حال گفتهاند و عدد مجروحين را خدا مىداند و اسفآورتر (كه ننگش بر جبين آنها خواهد ماند) آنكه كسانى را كه رفتهاند خون به مجروحين در بيمارستانها بدهند، توقيف كرده و مانع شدهاند از اعطاى خون و گفته مىشود كسانى به اين جهت جان دادهاند.
شاه از سلطنت مخلوع است
شاه مىخواهد ثابت كند كه نوكرى او تحكيم شده و ملت نبايد گمان كند او از پشتيبانى اجانب برخوردار نيست ولى ملت با تظاهرات عمومى و تعطيل سرتاسرى دامنهدار و اظهار تنفر بار ديگر ثابت كرد كه او را نمىخواهد و از او و خاندانش بيزار است و اين رفراندم طبيعى سرتاسرى در حقيقت خلع او از سلطنت غاصبانه جائرانه است. كارتر و ديگر غارتگران مخازن ملتهاى مظلوم بايد بدانند محمدرضا خائن و ياغى است و ناچار از سلطنت مخلوع است بر فرض قانونى بودن، چه رسد به سلطنت انتصابى از قبل اجانب كه خودش اعتراف نموده. به ملت شريف ايران مژده مىدهم كه رژيم جائرانه شاه نفسهاى آخرش را مىكشد و اين قتل عامهاى بيرحمانه نشانه وحشتزدگى و حركات مذبوحانه است. مضحك و بسيار رسوا، اين مانورهاى وقيحانه و بچگانه است كه پس از داغ باطل از طرف عموم ملت خوردن، به راه انداختند و مشتى سازمانى و اراذل و اوباش از خودشان و جمعى ضعفا و بيچارگان را با زور سرنيزه از اطراف جمع آورى كرده و در شهرها به فرياد و جنجال جاويد شاه وادار مىكنند و گمان مىكنند جبران تعطيل عمومى بازارهاست و با اين سيلىهاتوانند صورت سياه خود را سرخ كنند.
نويد پيروزى
من به ملت ايران با اين بيدارى و هشيارى و اين روحيه قوى و شجاعت بىمانند نويد پيروزى مىدهم پيروزى توأم با سربلندى و افتخار، پيروزى توأم با استقلال و آزادى، پيروزى توأم با قطع ايادى اجانب و چپاولگران پيروزى توأم با بر چيده شدن بساط ستمگران و انقراض دودمان سياهروى پهلوى. ملتى كه با هوشمندى و پيوستگى همه طبقات از روحانى تا دانشگاهى، از منبرى تا بازارى از دانشجوى داخلى تا كارگر و تا دهقان، بپا خاسته و تب و تاب اسلام عدالتپرور دارد پيروز است. ملتى كه با دادن بهترين جوانان برومند خود با سرافرازى به مخالفت و تنفر از دستگاه جبار ادامه مىدهد پيروز است. ملتى كه حتى بانوان محترمهاش با تظاهرات محجوبانه بيزارى خود را از رژيم شاه اعلام مىكنند، پيروز است ملتى كه خواهران و مادران شير دليرش افتخار به مرگ جوانان برومندش مىكند كه در صف شهدا هستند پيروز است. ملتى كه با همه تشبثات شاه و دار و دستهاش، در آمريكا با تظاهرات
صحيفه نور ج 2 صفحه 13
پرشور و رعدآساى جوانان رشيدش در مقابل كارتر و شاه، كاخ سفيد را به لرزه در آورده و تنفر خود را نثار آنها كرده پيروز است. ملتى كه با پشتيبانى اسلام و قرآن، نهضتش براى خدا و بسط عدالت و محو ستمكارى است پيروز است. شما اى ملت شريف بزرگ! پيروزيد با ديدن خسارات بسيار و دادن فداييان بيشمار.
ملت ايران اصلاحات ادعايى شاه را افساد و خرابكارى مىداند
رو سياه باد رژيمى كه علماى عظيم الشان اسلام را با رژيم منحط خود و انقلاب خونين و رسواى خود موافق معرفى مىنمايد رسوا باد رژيمى كه از وحشتزدگى مىخواهد با افتراى به فقهاى مذهب، ملت را اغفال كند.
ملت ايران كه پيشروى آن روحانيت است با انقلاب قلابى كه به امر اجانب سودجو انجام گرفت سرسختانه مخالف است. ملت ايران اصلاحات ادعايى را كه به بدبختى ملت و بازار سازى براى اجانب و ورشكستگى زراعت منتهى شد، افساد و خرابكارى مىداند. در كشورى كه مردمش در اين پنجاه سال حكومت جائرانه پهلوى روى آزادى نديدهاند، دم زدن از آزادى زنها مسخره و اغفال است رژيمى كه در مأموريت براى وطنش از جانب اجانب سرلوحه خدمتش محو اسلام و احكام آن است و با تغيير تاريخ پر افتخار اسلام به تاريخ ستمكاران و روسياهان تاريخ مىخواهد اسم اسلام را محو كند دم زدن از اسلام و قرآن كريم جز فريب و مضحكه عنوانى ندارد.
تبليغات تار عنكبوتى نمىتواند ملت به پا خاسته را اغفال كند
بايد اين رژيم فاسد ارباب و نوكرى بداند كه وقت گذشته و اين تبليغات تار عنكبوتى نمىتواند ملتى را كه با كمال بيدارى و هوشمندى بپا خاسته اغفال كند. خداى تعالى واسلام عزيز پشتيبان ملت است.
وحدت كلمه را حفظ و از مناقشات احتراز نماييد
من با كمال تواضع دست خود را به سوى ملت نجيب ايران دراز مىكنم، از روحانيون عظيمالشان تا خطباى ارجمند، از جوانان محترم حوزه علميه تا دانشجويان داخل و خارج كشور ايدهم الله تعالى و از همه صميمانه و با عرض تشكر خواستارم كه پيوستگى و وحدت كلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقهانداز احتراز نمايند و با صداى واحد و نداى همگانى در راه استقلال كشور و قطع ايادى اجانب و عمال وابسته آنها كوشش كنند و با اتكا به خداى متعال و احكام عدالتپرور اسلام همدست و همداستان شوند و به آنها كه دم از چهارچوب قانون اساسى مىزنند تذكر اكيد دهند كه با اين كلمه صحه بر رژيم سلطنتى فاسد موجود نگذارند كه تا اين دودمان فاسد بر مقدرات كشور حكومت مىكنند، نه از آزادى و استقلال كشور خبرى است و نه مردم روى سعادت مىبينند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 14
از خداوند متعال عظمت اسلام را كه كفيل وحيد عدالت و استقلال و مدافع حقيقى مظلومان است، خواستارم و ملت ايران خصوصاً جوانان متدين برومندش را به خداى متعال مىسپارم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 15
تاريخ: 10/11/56
پيام امام خمينى به انجمن اسلامى دانشجويان ايرانى در هند
بسم الله الرحمن الرحيم
انجمن اسلامى دانشجويان ايرانى هند ايدهم الله تعالى
مرقوم شريف آقايان در وقتى واصل شد كه جنايات رژيم منحط پهلوى سلب آسايش نموده و فرصت رسيدگى به امور را نمىداد و لهذا تأخير در جواب شد. بايد جوانان غيور اسلامى ما بدانند كه تا دست اتحادبه هم ندهند و هدف خود رااسلام كه تنها مكتب نجاتبخش بشر است و يگانه كفيل آزادى و استقلال ملتهاى مستضعف است قرار ندهند، اميد پيروزى را نبايد داشته باشند. امروز كه به خواست خداى قادر ملت ما با همه طبقات و ابعادش آگاهانه و مردانه بپا خاسته و مجال را بر شاه و دارودستهى اراذلش چنان تنگ كردهاند كه حتى از سايه خود وحشت دارند و همين وحشت زدگى موجب حركات وحشيانه جنون آميز شده كه به قتل عام 19دى (29 محرم 98) پناه برده تا از ناراحتىهاى روز افزون و دلهرههاى پياپى با خون آشامى ضحاكوار آسايش موقتى بدست آورند، لازم است تا جوانان دانشگاههاى قديم و جديد به هم پيوسته و با ساير طبقات ملت پيوند اخوت اسلامى بر قرار كنيد. واعتصموابحبل الله جميعاً و لا تفرقواً. اين است دستور محكم نجات بخش قرآن كريم كه بايد نصب عين خود قرار دهيم و از تفرقه و تشتت كه جز شكست در مقابل طاغوت نتيجهاى ندارد پرهيز نموده، از خداوند تعالى نجات ملت را بخواهيم. من اميد آن دارم كه به فضل خداوند متعال به زودى دست اين جنايت كاران قطع و آزادى و استقلال كشور تامين شود.
خبر تظاهرات مردانه دانشجويان عزيز در هند در مقابل شاه اين عنصر جنايتكار كه بالاف و گزافه همه ملت را پشتيبان خود معرفى مىكند رسيد. با آنكه در داخل و خارح همه جا با موج تنفر و انزجار عمومى روبرو است و تظاهرات اخير سرتاسر كشور چنان او را ديوانه كرد كه به قتل رجال علم حوزه علميه و مردم غيور محترم قم دست زد تا ناراحتى روحى خود را جبران كند لكن مقاومت مردانه ملت معظم او را بيش از پيش رسوا نمود، اكنون مىخواهد اين شكست مفتضحانه را با جارو جنجال شش سازمانى كه در شهرستانها راه انداخته عربده جاويد شاه سر مىدهند سرپوش نهد كه جز رسوايى سودى نخواهد برد.
من اميد پيروزى دارم و به شما وعده مىدهم با توكل به خداى تعالى پيوستن شما به اتحاديه
صحيفه نور ج 2 صفحه 16
دانشجويان اروپا بجاست بايد تمام اقشار به هم بستگى داشته و با يك صدا آزادى و استقلال خود را بدست آورند.
و السلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 17
تاريخ: 24/11/56
پاسخ امام خمينى به اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا
بسم الله الرحمن الرحيم
اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا ايدهم الله تعالى
مرقومه محترم ضميمه گزارشات سال گذشته و تصميمات سال آينده و اصل و موجب تقدير گرديد در اين سال كه در عين خونين بودن و مواجه شدن ملت ايران با سختترين وحشيگرى هاى قرون وسطايى رژيم منحط پهلوى نمودهاى بارزى از ضعف و سستى پايههاى لرزان حكومت طاغوتى به چشم مىخورد، به هم پيوستگى قشرهاى بيدار ملت و طبقات مختلف از روحانى تا دانشگاهى از خطيب تا نويسنده از بازارى تا كارگر و دهقان چنان لرزه براندام رژيم افكنده و چنان بر اعصاب شاه خائن فشار آورده و ضربه زده كه با حملههاى سبعانه به ملتى كه سلاحش اسلام و پناهش قرآن مجيد و شعارش كلمه توحيد است و به حوزه علميه قم كه دژ محكم وحى و عدالت و ملجاً مسلمين عدالتخواه است و به مردم مسلم محترم قم كه هماره سرباز فداكار اسلام و پشتيبان مكتب قرآن است و بالاخره با حمله به فرهنگ نجاتبخش شيعه، خواست به فشار و حمله عصبى تخفيف دهد.
مفتضح ترين حركات مذبوحانه، بوقهاى تبليغاتى و تظاهرات ساختگى است از عدهاى سازمانى و نفع طلب و افرادى كه مجبور به شركت شدهاند در حالى كه در بوق راديويى به صراحت اعتراف كردند كه در تظاهرات ششم بهمن بيش از يك ششم از دعوت شدهها شركت نكردند در صورتى كه همه مىدانند كه اين دعوى جز لاف و گزافه گويى نيست و در بين ملت مسلم كسى موافق ندارد و نمىتواند داشته باشد.
جنايتكارى كه عليه تمام شعائر مذهبى و اسلامى مبارزه مىكند و با همه مظاهر اسلامى مخالف است، نمىتواند در بين مسلمين موافق داشته باشد جنايتكارى كه مىگويد مذهب در حكومت من نقش ندارد، چطور ممكن است موافق داشته باشد؟ شخص منحرف و كهنه پرستى كه در سفر اخيرش به هند، زردشتىها و گبرها را نوازش و احترام مىكند و از آتش پرستان و آتش پرستى تأييد مىكند و به خاطر مرام ارتجاعى آنها تاريخ پر ارزش و مترقى اسلام را تغيير مىدهد، چگونه ممكن است موافق داشته باشد، جز همان فرقه كهنه پرست اكنون بر شما جوانان روشنفكر و بر تمام طبقات ملت است كه:
1- سرلوحه هدفتان اسلام و احكام عدالت پرور آن باشد و ناچار بدون حكومت اسلامى عدالت خواه، رسيدن به اين هدف محال است تولى و تبرى دو اصل اساسى اسلام است، بايد با
صحيفه نور ج 2 صفحه 18
حكومت عدل موافق و به حاكم عادل دل ببنديد و از رژيم غير اسلام و غير اسلامى كه در راس آن رژيم منحط پهلوى است تبرى كنيد و با كمال صراحت مخالفت خود را اظهار و در سرنگون كردن آن كوشا باشيد و در غير اين صورت روى استقلال و آزادى را نمىبينيد.
2- بايد قشرهاى غير اسلامى را كه عقيده و عملشان بر خلاف اسلام است و داراى گرايش به مكتبهاى ديگرند، هر نوع مكتب باشد - به مكتب مترقى عدالتپرور اسلام دعوت كنيد و در صورت نپذيرفتن از آنها هر نوع كه باشد و هر شخصيت كه هست تبرى يا لااقل احتراز كنيد و بايد جوانان ما بدانند تا معنويت و عقيده به توحيد و معاد در كسى نباشد محال است از خود بگذرد و در فكر امت باشد و بايد بدانند كه تبليغات دامنهدار كمونيسم بين المللى همانند تبليغات پر سروصداى امپرياليسم جهانى جز براى اغفال و استثمار تودههاى مستضعف نيست. بايد اين بوقهاى استثمارى شكسته شود.
3- بايد جوانان روحانى و دانشگاهى قسمتى از وقت را صرف كنند در شناخت اصول اساسى اسلام كه در رأس آن توحيد و عدل و شناخت انبياء بزرگ، پايهگذاران عدالت و آزادى است، از ابراهيم خليل تا رسول خاتم (صلى الله عليه و آله و عليهم اجمعين) و در شناخت طرز تفكر آنها از نقطه اقصاى معنويت و توحيد تاتنظيم جامعه و نوع حكومت و شرايط امام و اولى الامر و طبقات ديگر، از امراء و ولات و قضاه و فرهنگيان كه علما هستند و متصديان ماليات اسلامى و شرايط آنها تا برسد به شرطه و كارمندان شهربانى و ببينند اسلام چه كسانى را براى حكومت و كارمندان آن به رسميت شناخته و چه كسانى از شغل حكومت و شاخههاى آن مطرود است.
4- بايد شما دانشجويان دانشگاهها و ساير طبقات روحانى و غيره از دخالت دادن سليقه و آراء شخصى خود در تفسير آيات كريمه قرآن مجيد و در تأويل احكام اسلام و مدارك آن جداً خوددارى كنيد و ملتزم به احكام اسلام به همه ابعادش باشيد و مطمئن باشيد آنچه صلاح جامعه است در بسط عدالت و رفع ايادى ظالمه و تأمين استقلال و آزادى و جريانات اقتصادى و تعديل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عينيت در اسلام به طور كامل مىباشد و محتاج به تأويلات خارج از منطق نيست و لازم است مراقب باشيد با كمال دقت و هوشمندى كه كسانى كه التزام به اسلام ندارند به جميع ابعادش، ولو در اصلى از اصول با شما موافق نيستند، آنها را دعوت به التزام كنيد و اگر موثر نشد از شركت دادن. آنها در اجتماعات و انجمنهاى اسلامى احتراز كنيد و گمان نكنيد زيادى افراد هر چه باشد شما را به هدف نزديك مىكند وپس از وصول به هدف، آنها قابل تصفيه هستند بايد بدانيد و مىدانيد كه قشرهاى غير مسلم يا غير ملتزم به اسلام از پشت به شما خنجر مىزنند و شما را قبل از وصول به هدف از كار مىاندازند يا نابود مىكنند، از تجربههاى سابق عبرت بگيرند.
5- بايد برنامه و نشريات همه جناحها بدون ابهام متكى به اسلام و حكومت اسلامى باشد و در مقدمه سرنگون كردن طاغوت و شاخها و شاخههاى آن كه در كشور ما رژيم دست نشانده پهلوى است و جداً از خواستهايى كه لازمهاش تاييد رژيم طاغوتى پهلوى است اجتناب كنيد مثل آنچه در
صحيفه نور ج 2 صفحه 19
نوشتههاى بعضى احزاب و گفتههاى بعضى ديده مىشود كه هدف چهارچوب قانون اساسى است و بايد در نشريات و خطابهها هر جا ممكن است با صراحت والا با كنايه، نقطه اصلى مظالم و جنايات و خيانتها را كه شخص شاه است معرفى كنيد و از توجه دادن آنها را به مأمورين يا هيات حاكمه و دولت كه لازمهاش دور نگه داشتن مجرم اصلى است جداً احتراز كنيد و نويسندگان و گويندگان را از اين امر آگاه كنيد.
6- بايد در هر فرصت در نشريات حزبى و غير حزبى و در خطابهها و تظاهرات، اعمال ضد اسلامى و انسانى شاه تذكر داده شود خصوصاً تغيير تاريخ اسلام كه اهانت جبران ناپذير به شخصيت معظم پيامبر اكرم (ص) و اسلام و مسلمين و گرايش به زرتشتى گرى و آتش پرستى و پشت كردن به اسلام و خداپرستى است. بايد اين عنصر خائن رسوا شود و هيچ گاه از ذكر جنايات او غفلت نشود. بايد (15خرداد)و (19 دى) جاويد و زنده نگه داشته شود تا جلادى شاه از خاطرهها نرود و نسلهاى آتيه جرايم شاهان سفاك را بدانند.
7- از اينكه در دستور اتحاديه، به هم پيوستگى همه دانشجويان مسلمان است، در هر نقطه هستند مثل آمريكا و كانادا و هند و فيليپين و ديگر جاها و مىخواهيد همه همكار و همصدا به فعاليتهاى اسلامى انسانى خود ادامه دهيد، تقدير مىكنم و توفيق همه را از خداوند تعالى خواهانم. لازم است پايگاههاى اسلامى براى معرفى اسلام و نشر حقايق نجاتبخش در هر نقطهاى از جهان كه امكان است، برقرار باشد و در تحت يك سازمان هماهنگ براى نشر عدالت و قطع ايادى ستمكاران و چپاولچيان مشغول فعاليت شوند. لازم است جوانان كم تجربه و گول خورده ما را با آشكار كردن انحراف ساير مكاتيب و آشنا نمودن با نظام اسلامى نجات دهيد. و من احيى نفساً فكانماً احيى الاناس جميعاً.
8- لازم است فعاليت هاى اسلامى و نشريات شما در ايران. خصوصاً حوزه علميه زنده قم و دانشگاههاى بيدار، نشر و منعكس گردد تا قشر داخل و خارج به پشتيبانى هم دلگرم و با هم همصدا شوند و به همكارى با هم برخيزند ولازم است پايگاههايى در داخل كشور به هر نحو ممكن و عملى است ايجاد شود براى فعاليت با هدف واحد. با اين كار مطمئناً تقويت روحى همگان و تضعيف و تزلزل روحى دشمن شود.
9- بايد با كمال هشيارى و مراقبت و دعوت ساير انجمنها را به مراقبت از راه و روش اعضاء انجمنها و گروهها كه اشخاص مرموز و منحرف يا متحمل الانحراف در داخل انجمنها و گروهها راه نيابند و اگر راه يافتند، آنها را طرد كنند. لازم است دشمن را سخت مراقب و هشيار فرض كنيد و گمان اهمال و غفلت در او ندهيد كه در مراقبت سهلانگارى نماييد.
10- از اختلافات مطلقاً به طور حتم خوددارى كنيد كه آن چون سرطان سارى و مهلك قشرها را فرا مىگيرد و فعاليتها را فلج مىكند و هدف را از ياد مىبرد و چه بسا كه مسير را عوض و جريان به ضد هدف شود. اشخاصى را كه اختلاف مىاندازند يا به آن دامن مىزنند، از خود برانيد كه يا مأمورند يا سوءنيت دارند و اگر فرضاً گروههايى به واسطه عذرهايى به انجمن هاى نپيوستند ولى
صحيفه نور ج 2 صفحه 20
فعاليتهاى اسلامى و انسانى دارند، با آنها ضديت نكنيد كه اختلاف حاصل و ضرر آن عايد همه شود. سعى كنيد با ارشاد دوستانه هم پيوستگى داشته باشيد و اگر نشد، چون هدف واحد است با هم برادر و پشتيبان هم باشيد. هدف اسلام است بايد هواهاى نفسانيه و تقدم طلبى فراموش شود.
11- لازم است طبقات محترم روحانى و دانشگاهى با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشنفكر دانشگاهها به روحانيت و روحانيون احترام بگذارند خداوند تعالى آنها را محترم شمرده و اهل بيت وحى، سفارش آنها را به ملت فرمودهاند. روحانيت قدرت بزرگى است كه با از دست دادن آن خداى نخواسته پايههاى اسلام فروريزد و قدرت جبار دشمن، بىمعارض مىشود.
مطالعات دقيق اجانب استثمارگر در طول تاريخ به آن رسيده كه بايد اين سد شكسته شود و تبليغات دامنه دار آنها و عمال آنها در چند صد سال موجب شده كه مقدارى از روشنفكران را از آنها جدا و به آنها بدبين كنند تا جبهه دشمن بى معارض شود. اگر احياناً در بين آنها كسانى بىصلاحيت خود را جا بزنند لكن نوع آنها در خدمت هستند به حسب اختلاف موقف و خدمت آنها ملت را پايبند اصول و فروع ديانت نموده، برغم اجانب و عمال آنها بايد اين قدرت را تأييد و حفظ نمود و با ديده احترام نگريست.
چنانچه روحانيون محترم بايد به طبقه جوان روشنفكر كه در خدمت اسلام و كشور اسلامى است و به همين جهت مورد حمله عمال اجانب است، احترام گذاشته آنها را چون فرزندانى عزيز و برادرانى ارجمند بدانند و اين قدرت بزرگ كه مقدرات، خواه ناخواه در دست آنها خواهد افتاد، از دست ندهند و از تبليغات سويى كه بر ضد آنها در اين چند صد سال شده و آنها را در نظر بعضى طور ديگر جلوه دادهاند تا از تفرقه استفاده هر چه بيشتر برند، احتراز كنند و كسانى را كه جهلاً يا از سوءنيت موجب دور نگه داشتن. اين طبقه مؤثر است از روحانيت. از خود برانند و به آنها اجازه ايجاد تفرقه ندهند و مطمئن باشند كه با ضم اين دو قدرت بزرگ پيروزى به دست مىآيد و با جدايى روى آن را نخواهند ديد.
12- بايد چه طبقه جوان روحانى و چه دانشگاهى، با كمال جديت به تحصيل علم هر يك در محيط خود ادامه دهند. اين زمزمه بسيار ناراحت كننده كه اخيراً بين بعضى جوانان شايع شده كه درس خواندن چه فايدهاى دارد، مطلبى است انحرافى و مطمئناً يا از روى جهالت و بيخبرى است و يا با سوءنيت و از القائات طاغوتى شيطانى است كه خواهند طلاب علوم دينى را از علوم اسلامى باز دارند كه احكام اسلام به طاق نسيان سپرده شود و محو آثار ديانت به دست خودمان تحقق پيدا كند و جوانان دانشگاهى ما را انگل و متكى به قشرهاى استعمارى بار بياورند كه همه كس چون همه چيز وارداتى باشد و احتياج به اجنبى در تمام ابعاد و رشتههاى علمى هر چه بيشتر روزافزون شود و اين خطر بزرگى است كه كشور را هر چه بيشتر به عقب مىراند اگر علوم اسلامى مردانى متخصص نداشت، تاكنون آثار ديانت محو شده بود و اگر پس از اين نداشته باشد، اين سد عظيم مقابل اجانب منهدم مىشود و راه براى استثمارگران هر چه بيشتر باز مىشود واگر دانشگاهها خالى از مردانى دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت طلب چون سرطان در تمام كشور ريشه دوانده و زمام امور
صحيفه نور ج 2 صفحه 21
اقتصادى و علمى ما را به دست مىگيرند و سرپرستى مىكنند بايد جوانان با اين فكر غلط استثمارى مبارزه كنند و بهترين و موثرترين راه مبارزه با اجنبى مجهز شدن به سلاح علم دين و دنياست و خالى كردن اين سنگر و دعوت به خلع اين سلاح، خيانت به اسلام و مملكت اسلامى است.
اينجانب با كمال تواضع دست خود را به طرف تمام جناحها كه در خدمت اسلام هستند دراز ميكنم و از همه استمداد مىكنم كه با هم پيوستگى همه جانبه در راه بسط عدالت اسلامى كه يگانه راه سعادت ملت است كوشا باشند و از ساير جناحها كه در تحت تأثير تبليغات سوءاجانب واقع شدهاند و مطالعات صحيحى در قوانين اسلام به همه ابعادش ندارند. تقاضا مىكنم كه در كار خود تجديد نظر كنند و با احتراز از غرض و تعصب، به مكتب بزرگ همه جانبه اسلام نظر و در آن مطالعه دقيق كنند و پس از بستن عقيده به آن مكتبهاى ديگر را رها و به گروه مسلمين پيوسته تا با وحدت كلمه از دخالت اجانب و عمال خائن نالايق آنها در امور كشور جلوگيرى و آنها را از كشور خود برانند.
از خداوند قادر متعال توفيق همگان را در خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 22
تاريخ: 29/11/56
بيانات امام خمينى به مناسبت چهلم شهداى قم و افشاى جنايات مدعيان طرفدارى از حقوق بشر
قيام ملت، اعتراض به شاه يعنى مجرم اصلى است
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
ولاحول ولاقوه الا بالله العلى العظيم. انالله و انااليه راجعون الان كه شما آقايان اينجا تشريف داريد، ايران تا آناندازه كه به ما تا حال اطلاع رسيده است، شهرهاى بزرگ از قبيل تهران، تبريز، مشهد، قم، اينها تعطيلاند و بعضىها سرتاسر تعطيلاند مثل قم و بعضىها بازارها و جاهاى بسيار ديگرش تعطيل است و تهران تعطيل بازارهاست الا چند نفرى كه شايد وابستگى داشته باشند و آن طورى كه به ما اطلاع رسيده است اين تعطيل، اعتراض بر شخص شاه است. مردم پيدا كردهاند مجرم را، پيدا بود، جرأت نمىكردند كه ذكر كنند، بحمدالله اين سد خوف شكست و مردم نكته اصلى مجرم را به دست آوردند و فهميدند كه بدبختى همه ملتها، يعنى ملت ما از كيست
الان امروز چهل روز است كه از مرگ جوانهاى ما، از مرگ طلاب علوم دينيه، علما، از مرگ جوان هاى متدين قم مىگذرد و مردم در اين چهل روز به جوان هاى خود چقدر گريه كردند و چقدر سوگوارى كردند و با چه شجاعت اين اهل قم و طلاب علوم دينى، با چه شجاعت كه شايد در تاريخ كم نظير باشد و دست خالى با اين دولت و با اين عمال شاه مبارزه كردند و كشته دادند و حتى در خيابانها و در كوچهها و در پس كوچهها از قرارى كه ذكر شده است مامورين ريختهاند و مردم هم بعد از كشتار و قبل از كشتار، آنقدرى كه مىشده است مقاومت كردهاند و زنده بودن خودشان را اثبات كردهاند كه ما زنده هستيم، نه مرده. مراجع بزرگ اسلام در قم چه در خطابههايشان، چه در اعلاميههايشان و چه در اين اعلاميه اخيرى كه همين چند روز، همين دو سه روز براى سوگوارى و براى تعطيل اربعين دادهاند مطالب را شجاعانه ذكر كردهاند و نقطه اصلى را ولو به صراحت نگفتهاند، به كنايه ابلغ از تصريح فرمودهاند. خداوند انشاء الله آنها را پايدار نگه دارد.
قم، مركز علم و تحرك اسلامى
طلاب علوم دينيه، آن طلابى كه الان در مركزى واقع شدهاند كه مورد هجوم اشرار است و در
صحيفه نور ج 2 صفحه 23
عين حال كه در يك همچو مركزى واقع شدهاند، ديروز عصر اجتماع كردهاند و يك مجلس تعزيه بسيار بزرگ تأسيس كردهاند و بعضى از افراد، جوانهاى زنده در منبر بىباكانه مطالب را گفتهاند. الان كه ما اينجا نشستهايم در مسجد اعظم، طورى كه به ما اطلاع وسيع رسيده، - در مسجد اعظم - اجتماع بزرگى است و نمىدانيم آيا دولت با اين اجتماع چه خواهد كرد و من الان نمىدانم كه آيا باز مأمورين ريختهاند، قتل و غارتى باز كردهاند يا نه؟ ما الان در نگرانى اين معنا هستيم، نگران اين معنا هستيم كه آيا در اين شهرهاى بزرگ از قبيل مشهد كه دولت نسبت به او بسيار حساس است، از قبيل آذربايجان و تبريز كه نظر دارد دولت به آن و آيا در قم كه مركز همه اين امور است و از قم همانطورى كه اهل بيت فرمودهاند علم نشر مىشود به همه بلاد و الان مىبينيم كه علم مركزش قم است و از قم دارد نشر مىشود، نه علم ، علم و عمل، علم تنها نه، علم و عمل الان دارد از قم نشر مىشود، مركز فعاليت اسلامى است، مركز تحرك اسلامى است، تحرك از قم، از خود قم، از طلاب قم، از علماى قم، از مدرسين قم حفظهم الله از توده قم كه سربازهاى وفادار به اسلام هستند، از آنجا تحرك دارد سرايت مىكند به همه جا تا ببينيم آيا به ما هم سرايت بكند يا نكند و الله العالم .
امضاءكنندگان حقوق بشر، پايمال كنندگان اصلى حقوق بشر
ما همه بدبختىهايى كه داشتيم و داريم و بعد هم داريم از اين سران كشورهايى است كه اين اعلاميه حقوق بشر را امضاء كردهاند. اعلاميه حقوق بشر را اينهايى امضاء كردهاند كه سلب آزادى بشر را در همه دورههايى كه كفيل بودهاند و دستشان به يك چيز مىرسيده است كردهاند. سرلوحه اعلاميه آزادى حقوق بشر، آزادى افراد است، هر فردى از افراد بشر آزاد هست، بايد آزاد باشد، همه بايد در مقابل قانون على السواى باشند، همه بايد آزاد باشند در محلشان، در سكنى آزاد باشند، در شغلشان آزاد باشند، در مشىشان بايد آزاد باشند، اين اعلاميه حقوق بشر است كه سرلوحهاش اين مطلب است. از اول مسلمين بلكه همه بشر، از اول گرفتار اينهايى بودهاند كه امضا كردند و تصويب كردهاند اين اعلاميه حقوق بشر را. آمريكا يكى از آنهاست كه تصويب كردند اين را و امضا كردند اين مطلب را كه حقوق بشر بايد محفوظ بماند و يكى از حقوق بشر آزادى است. اين آمريكايى كه اعلاميه حقوق بشر را به اصطلاح امضا كرده است شما ببينيد چه جناياتى بر اين بشر واقع كرده است. در همين چند سالى كه ماها يادمان است و يكقدر زيادترش را من و يكقدر كمترش را بر حسب جوانى كه داريد شما مشاهده كرديد، چه گرفتارىهايى از براى بشر هست به دست آمريكا كه يكى از اشخاصى است كه يكى از دولتهايى است كه قضيه حقوق بشر را امضاء كردهاند. در هر مركزى از مراكز مسلمين و غير مسلمين يك مأمورى نصب كردهاند كه سلب آزادى از همه آن اشخاصى كه در آن محيط هستند، كردهاند. اينها مىگويند كه (آزادند بشر) براى تخدير تودههاست كه حالا ديگر نمىشود تخديرش كرد. قضيه اين چيزهايى كه مىگذرانند كه يكىاش هم همين اعلاميه حقوق بشر است، اين براى اغفال است نه اينكه يك واقعيتى دارد. يك چيز خيلى خوش نماى بازرق و برقى را مىنويسند،
صحيفه نور ج 2 صفحه 24
سى ماده مىنويسند كه همهاش موادى است كه خوب، به نفع بشر است و يكىاش را عمل نمىكنند، در مقام عمل، يكىاش عملشود. اين اغفال است، افيون است اين براى تودهها، براى مردم. ما مىبينيم كه اين آمريكا كه امضا كرده است همين معنا را، اين انگلستان كه اينقدر از آن تعريف مىكنند و از تمدنش تعريف مىكنند و از دموكراسى بودنش تعريف مىكنند و اينهم جز تبليغات خود آنها و شيطنت خود آنها چيز ديگرى نيست و با شيطنت و با تبليغات، اينها به مردم باور آوردهاند كه در راس دمكراسى، انگلستان است و مشروطيت به معناى حقيقى آن در انگلستان است، اينها به واسطه تبليغاتى كه داشتند به خورد مردم دادهاند اين معنا را و ما ديديم كه انگلستان با هندوستان پاكستان و دول استعمارى خودش چه كارها و چه جنايت در آنجا كرده است و اين همين آمريكاست كه مىبينيد كه در اسرائيلش كه نگاه مىكنيم، آنجا را به وجود آوردند اينها و با مسلمين چه كردند و دارند چه مىكنند. چه جناياتى به مسلمين و خصوصاً شيعه، اينها چه جناياتى كردهاند و دارند مىكنند. از آن طرف يك مأمورى هم گذاشتند در مصر به اسم سادات كه اينهم فعاليتهايش فعاليتهاى استعمارى است و چند وقت پيش از اين رفت به اسرائيل و حرفهاى آنها را مثلاً چه بكند. از آن طرف در اين پنجاه سالى كه ما ياد داريم، در اين پنجاه سال عزاى ايران، در اين پنجاه سال مصيبت ايران كه از اين خاندان روسياه به اين ملت وارد شد، اين انگلستان امضا كننده اعلاميه حقوق بشر، به حسب اقرار خودش رضا شاه را به سلطنت رساندند و قريب بيست سال ماها در زحمت بوديم و ملت اسلام در زحمت بود و محو آثار شريعت را مىخواست بكند البته موفق نشد اما بنابراين بود، براى اينكه هر صدايى كه از آن بوى اسلام مىآمد، هر تبليغى كه از آن بوى اسلام مىآمد، درآن بسته شده بود و اين آمريكايى كه امضا كرده است اين اعلاميه حقوق بشر را، بر ما مسلط كرده است، بر ايران مسلط كرده است يك آدمى را كه خلف صالحى است از براى آن پدر. اين شاه موجود ما كه در اين مدتى كه در رأس حكومت بوده است و ايران را به صورت يك مستعمره رسمى براى آمريكا در آورده است، چه جناياتى در اين خدمت كرده است از اين پدر و پسر كه به واسطه نصب آنهايى كه حقوق بشر را، اعلاميه حقوق بشر را امضاء كردهاند، آنها اين جنايات را بر ماها وارد كردهاند. امضاءكنندگان اعلاميه حقوق بشر هستند كه اين بشر را اينطور در زحمت و اينطور اختناق از براى بشر پيش آوردند كه ما بعضيش را مشاهده كردهايم و بعضيش را شنيدهايم و با شنيدن كه شود انسان درست بفهمد، شما حالا مىشنويد كهدر زمان رضاخان به ملت چه گذشت اما چيزى كه خود ملت احساس كرده است و لمس كرده است شما نمىتوانيد اين معنا را درست بدانيد كه اين كه احساس كرده است و لمس كرده است، خوب ملت ايران از اين آدمها چى ديده است، شما حالا لمس مىكنيد، البته لمس به اين معنا كه اينجا هستيد.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 35
تاريخ 2/12/56
استفتاء گروهى از افراد نيروهاى مسلح از امام
مسلما خاطر مبارك از اين سنت معموله مستحضر است كه همه افراد ارتش در موقع اخذ سردوشى يا اخذ درجه در موارد حفظ تاج و تخت رژيم سلطنتى به خداوند و قرآن كريم قسم ياد مىكنند. مستدعى است نظر و فتواى خودتان را در مسئله عدول از اين قسم و پيوستن به نهضت عظيم اسلامى بيان فرمائيد.
از طرف جمعى از افراد نيروهاى مسلح
پاسخ امام
بسمه تعالى
قسم براى حفظ قدرت طاغوتى صحيح نيست و مخالفت با آن واجب است و كسانى كه اين نحو قسم خوردهاند بايد به خلاف آن عمل كنند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 36
پيام امام خمينى به مردم غيور آذربايجان
بسم الله الرحمن الرحيم
قيام ملت، رسوا كننده رژيم ياوه گوى شاه
سلام بر اهالى شجاع و متدين آذربايجان عزيز، درود بر مردان برومند و جوانان غيرتمند تبريز. درود بر مردانى كه در مقابل دودمان بسيار خطرناك پهلوى قيام كردند و با فرياد (مرگ بر شاه) خط بطلان بر گزافه گويى هاى او كشيدند. زنده باشند مردم مجاهد عزيز تبريز كه با نهضت عظيم خود، مشت محكم بر دهان ياوهگويانى زدند كه با بوقهاى تبليغاتى، انقلاب خونين استعمار را كه ملت شريف ايران با آن صد در صد مخالف است، انقلاب سفيد شاه و ملت مىنامند و اين نوكر اجانب و خودباخته مستعمرين را نجاتدهنده ملت مىشمارند. مردى نجاتدهنده كشور است كه مخازن بزرگ ثروت اين ملت مظلوم را دو دستى تقديم اجانب نموده و آن پول ناچيز را كه مىگيرد تقديم مىكند و در مقابل آهنپارههايى مىگيرد كه هيچ دردى از ملت دوا نمىكند!! آن شخصى نجات دهنده است كه با مصونيت دادن اتباع اجانب، كشور را از حيثيت ساقط و به شكل مستعمره عقب افتاده در آورده است!! مردكى حافظ آزادى ملت است كه در سرتاسر كشوراحدى را حق يك كلمه حقگويى و انتقاد نمىدهد و پليس ننگيش بر سر اين ملت مظلوم سايه افكنده!! شاهى عدالت گستر است كه در هر چند گاهى با قتل عام، ملتى را به عزا مىنشاند!!
استبداد محمد رضا پهلوى و پدرش روى سلاطين مستبد را سفيد كرد
من نمىدانم با چه زبانى به اهالى محترم تبريز و به مادران داغديده و پدران مصيبت كشيده تسليت بگويم، با چه بيان اين قتل عام هاى پى در پى را محكوم كنم. من از مقدار جنايات و عدد مقتولين و مجروحين اطلاع صحيح ندارم ولى از بوق هاى تبليغاتى معلوم مىشود كه جنايتها بيش از تصور ماست. با اين وصف، شاه افراد پليس را كه به قتل عام به دلخواه او دست نزدهاند به محاكمه مىخواهد بكشد. خاطره بسيار اسف انگيز قم هنوز ما را در رنج داشت كه فاجعه بسيار ناگوار تبريز پيش آمد كه هر مسلمى را رنج داد و ما را به سوگ نشاند. من به شما اهالى محترم آذربايجان نويد مىدهم، نويد پيروزى نهايى. شما آذربايجانيان غيور بوديد كه در صدر مشروطيت براى كوبيدن استبداد و خاتمه
صحيفه نور ج 2 صفحه 37
دادن به خود كامگى و خودسرى سلاطين جور به پا خاستيد و فداكارى كرديد. استبداد
محمدرضا خان پهلوى و پدر روسياهش روى سلاطين مستبد را سفيد كرد. تاريخ ايران به ياد ندارد اين چنين سفاكى و قتل عام پى در پى را كه به دست اين ياغى سفاك انجام مىگيرد. تاريخ مشروطيت به ياد ندارد اين چنين مجلس سنا و شورا را كه اهالى محترم متدين آذربايجان را مشتى اوباش و بى دين معرفى كند، از مجلسى كه دست نشانده شاه است بيش از اين توقع نيست. اكنون بعد از آنهمه كشتار و جنايات تبريز و آنهمه خونخوارى هاى شاه، مشتى سازمانى را با كارگران مجبور با سرنيزه در گوشه و كنار كشور به راهانداخته و با عربده كشيدن و به نفع دستگاه جنايت و خيانت،تظاهرات به راهانداختن، مىخواهند لكه هاى ننگ را از سرو صورت اين مستبد خونخوار شستشو كنند، غافل از آنكه با آب زمزم و كوثر هم محو نخواهد شد. تاريخ، رنج هاى ملت و ستمكارى و جنايات اين پدر و پسر را ضبط كرده و در فرصتى منتشر خواهد كرد.
تا گرفتن انتقام از دودمان پهلوى ملت از پاى نخواهد نشست
من اكنون كه مشغول نوشتن اين (غمنامه) هستم، نمىدانم كه به برادران عزيز تبريزى ما چه مىگذرد. آيا شاه به جنايات خود ولو موقتاً خاتمه داده است يا نه؟ و يا مىخواهد پس از آن قتل عام، بازماندگان را چنان سركوبى كند كه نفسها قطع شود؟ لكن بايد بداند كه دير شدهملت ايران راه خود را يافته و از پاى نمىنشيند تا جنايتكاران را به جاى خود بنشاند و انتقام خود و پدران خود را از اين دودمان سفاك بگيرد. با خواست خداوند قهار، اكنون در تمام كشور صداهاى ضد شاهى و ضد رژيمى بلند است و بلندتر خواهد شد و پرچم اسلام بر دوش روحانيون ارجمند براى انتقام از اين ضحاك زمان به اهتزاز خواهد در آمد و ملت اسلام يكدل و يك جهت به پاس از مكتب حياتبخش قرآن، اثار اين رژيم ضد اسلامى و مروج زردشتى را محو خواهد كرد. (اليس الصبح بقريب).
همصدائى ملت در بيزارى از دودمان پليد پهلوى
اهالى معظم و عزيز آذربايجان ايدهم الله تعالى بدانند كه در اين راه حق و استقلال و آزادى طلبى و در حمايت از قرآن كريم تنها نيستند، شهرهاى بزرگ چون شيراز، اصفهان، اهواز و ديگر شهرها و مقدم از همه قم مركز روحانيت و پايگاه حضرت صادق سلام الله عليه و تهران بزرگ با آنها همصدا و هم مقصد و همه و همه در بيزارى از دودمان پليد پهلوى شريك شمايند. امروز شعارها در كوچه و برزن هر شهر و هر ده (مرگ برشاه) است و هر چه عمال كثيف كوشش مىكنند كه جنايات را از مركز اصلى كه شاه است منحرف و به دولت يا ماموران متوجه كنند، كسى نيست كه باور كند. عجب آنكه از قرار مسموع هياتى از دستگاه به آذربايجان آمده است كه بيخبرى شاه را از اين جنايات اعلام كند و آن كس كه احتمال آن را بدهد، كيست جز سازمانها و اعضاء مجلسين كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 38
آنها هم احتمال نمىدهند و تظاهر به خلاف مىكنند.
از خداوند تعالى اصلاح امور مسلمين و رفع شر اشرار و محو آثار اين دودمان را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 39
تاريخ: 4/1/57
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت چهلم شهداى تبريز
بسم الله الرحمن الرحيم
و لاحول و لاقوه الاباللهالعلى العظيم
با فرا رسيدن اربعين مقتولين مظلوم تبريز غم هاى ملت غيرتمند تجديد مىشود. ملت مظلوم ايران بايد در هر چند صباحى پرچم هاى سياه افراشته كنند و در سوك بنشينند براى جوانان عزيز و عزيزان اسلام كه به دست عمال آمريكا و به امر شاه در خاك و خون كشيده شدند و هنوز چشمها گريان و دلها بريان است براى يك قتل عمومى كه دست آمريكا و ساير اجانب از آستين شاه بيرون آمده و ملت را به عزاى ديگر مىنشاند و من نمىدانم دنبال اين اربعين قتل هاى ديگرى و جنايتات تازهاى است و ضحاك عصر در خونخوارى تجديد مطلع مىكند يا مامور جنايت به صورت ديگر مىشود.
ناتوانى شاه در به سستى كشانيدن نهضت
ما از اين جنايات پىدرپى و كشتار وحشيانه ناراحت و در عين حال اميدواريم، ناراحتى براى آن كه جوانان رشيد روحانى و دانشگاهى و بازارى و ساير طبقات را كه اميد براى آتيه كشور هستند از دست دادهايم و مىدهيم و اميدواريم چون مىبينيم اين جنايات شاهانه و اين كشتار وحشيانه نتوانست و نمىتواند نهضت اين ملت بيدار به پا خاسته را به سستى گراياند، هر چه جنايت و قتل افزايش يافت، ملت در اراده آهنين خود قويتر و مستحكمتر شد.
قطره هاى خون شهدا، آتشى براى درخت استعمار برمىافروزند
كشتار بيرحمانه قم، ايران را به هيجان درآورد و تبريز عزيز را به قيام همگانى مردانه در قبال ظلم و بيدادگرى نشاند و كشتار دسته جمعى تبريز، ملت غيور ايران را چنان تكان داد كه در آستانه انفجار استانفجارى كه دست اجانب را به خواست خداى متعالى براى هميشه قطع كند، انفجارى كه انتقام مظلومان را از شاه بگيرد و دودمان سياه روى پهلوى را براى هميشه از تاريخ ايران محو كند و اين ننگ را از صفحه آن بزدايد. ما كشته داديم و رنج برديم، لكن هر قطره خون آنها خونهايى را در رگ جوانان غيرتمند ما به جوش آورد و آتشى در دل آنها روشن
صحيفه نور ج 2 صفحه 40
كرد كه به خواست خداوند تعالى خاموش نشود مگر پس از سوزاندن درخت جهنمى استعمار و به آتش كشيدن عمال روسياه آن.
با شعار اسلام و قرآن صفوف را فشرده كنيد
شما اى ملت بزرگ ايران! از اين تلاش مذبوحانه دستگاه جبار و از اين قتل و جرح قم و تبريز نهراسيد و نمىهراسيد كه خود اين جنايات نشانه وحشتزدگى شاه و از دست دان اعتدال اعصاب اوست. اكنون لازم است وحدت كلمه خود را كه بحمدالله حاصل است با كمال جديت حفظ كنيد و صفوف خود را در زير پرچم عدالت پرور اسلام فشرده كنيد و لازم است تمام جناح ها كه در پيشرفت مكتب رهائى بخش اسلام در تكاپو هستند به هم پيوندند و با شعار واحد كه شعار اسلام و قرآن است همصدا شوند و از درون مدارس روحانى تا درون دانشگاهها و از عمق بازارها و كارگاهتا دشت پهناور دهقانان زحمتكش صحرانورد و از كمينگاه محراب مساجد تا صحنه احزاب سياسى و گروه دانشمندان دكترها و مهندسين و جناح محترم لشكرى و كشورى همه و همه همدست و همزبان كوشش مردانه كنند در راه نجات اين كشتى كه با چنگال و دندان اهريمنان خارج و داخل با خطر غرق مواجه است.
كلكم راع و كلكم مسئول
اسلام عزيز از شما اى گروههاى مسلمان در هر لباس و شغلى هستيد استمداد مىكند و وظيفه همه است كه در نجات آن كوشش كنيد و ضربه هايى كه از سلاطين جور خصوصاً در اين پنجاه سال حكومت ضد اسلامى و ملى دودمان پهلوى خورده است و مىخورد جبران كنيد (كلكم راع و كلكم مسئول).
عناصر غير اسلامى را از خود دور كنيد
و لازم است با كمال قدرت و هوشيارى اشخاص يا گروههايى كه گرايش به مكتب هاى غير اسلامى دارند و به خوى فرصت طلبى مىخواهند در اين اوقات از فرصت استفاده نموده خود را در صفوف شما داخل كنند و به شما در موقعش از پشت خنجر بزنند از خود دور كنيد و به آنها مجال تحرك ندهيد. به غير مكتب اسلام و شعار اسلامى، كشور از خطر نجات پيدا نمىكند.
اسلام خواهى و عدالت پرورى شاه در بوق هاى تبليغاتى
و لازم است اين بوق تبليغاتى شاه و دست نشاندگان بى آبرويش را هر چه بيشتر رسوا و افتضاح آن را آشكارتر كنيد، چه بوقهايى كه پنجاه سال است براى جا زدن دودمان خيانتكار پهلوى به جاى خدمت به وطن كه اين چند روز به اوج خود رساندند و اشخاصى از خدا بىخبر به مداحى پرداختند كه هم خود و هم ملت به دروغ آن آگاهند و چه بوق هايى كه شاه معلوم الحال را به اسلام خواهى
صحيفه نور ج 2 صفحه 41
و عدالت پرورى معرفى مىكند. اخيراً باز زمزمه بسيار خطرناك دانشگاه اسلامى در مشهد مقدس آغاز شده است، غافل از آنكه اينها كوچكتر از آنند كه بتوانند اسلام را با اسم اسلام بكوبند. ما همانطور كه سابق گفتيم كسانى كه در اين دانشگاه قلابى وارد شوند به ملت معرفى مىكنيم و آنها را از اعضاء رسمى سازمان امنيت قلابى بدتر و مضرتر به اسلام و كشور اسلامى مىدانيم و ملت اسلام با آنها معامله معاند با اسلام خواهد كرد و چنان آبروى آنها در جامعه ريخته مىشود كه نتوانند دم از اسلام شاه ساخته بزنند.
آمريكا سرچشمه مصائب بزرگ مسلمين
مصيبتهاى ما تنها كشتارهاى وحشيانه پى درپى به امر شاه نيست اخيراً باز درصدد خريدن اسلحه به مقدار سرسام آور و كشتىهاى متعدد هست و تا يك قطره نفت داريم و يا مخازنى كه مورد احتياج اجانب است، خريد اين آهنپارهها كه به هيچ درد ملت نمىخورد جريان دارد و تا اين كابوس خطرناك بر سر اين كشور سايه افكنده، بدبختى دنبال بدبختى براى اين ملت مظلوم امرى عادى است و از مصيبت هاى بزرگ مسلمين قضيه اسرائيل تجاوزكار است كه اكنون با مسلمين در حال جنگ و مشغول پيشروى در خاك لبنان است و از طرف شاه برخوردار از كمك است و دول اسلامى غالباً در اين امر مهم حياتى بى تفاوت هستند، غافل از آنكه اگر در اين پيشروىها خداى نخواسته توفيق پيدا كند، با ساير كشورها به همين نحو رفتار خواهد كرد. اين مصيبتها كه ما مبتلاى به آن هستيم از آمريكا و اذناب آن است. برخوردارى شاه از پشتيبانى رئيس جمهور آمريكا اين كشتارهاى بيرحمانه را به بار آورد و ملت مسلمين را سوگوار كرد، برخوردارى از آمريكا تبريز را به خاك و خون كشيد.
تنها راه پيروزى، اتحاد گروههاى اسلامى در زير پرچم توحيد
قيام تبريز چون نهضت همه ايران اسلامى است، براى دفاع از حق و از احكام اسلام است و نسبت اين قيام را به ماركسيستهاى اسلامى كه در تبليغات شاهانه است جز خدعه نيست و دليل بر آن است كه اين مكتبهاى انحرافى پايگاهى در ايران ندارند والا شاه از آنها ذكرىكرد.اكنون بايد تمام جناحها از هر طبقه بدانند كه جز در سايه اسلام و در زير پرچم توحيد و قرآن راه پيروزى مسدود است و چون شاه مىخواهد نهضتهاى اصيل اسلامى را از مجراى خود منحرف و به گروههايى كه هم منحرف و هم بين ملت پايگاهى ندارند نسبت دهد، بايد همه گروههاى سياسى و طبقات روشنفكر با صراحت و بدون هيچ ابهام نهضت و تحرك خود را اسلامى و براى اجراى قوانين عدالت پرور قرآن كريم معرفى كنند و به گروه روحانى و كارگرى و توده ملت بپيوندند كه با اين منطق حيله حساب شده اجانب را كه به زبان شاه اجرا مىشود خنثى كنند و در غير اين صورت با برچسب ماركسيسم و احياناً ماركسيسم اسلامى جناحهاى روشن و متحرك را از سواد اعظم كه ملت مسلم است جدا و از خاصيت مطلوب ساقط و ملت را نيز تضعيف نموده و پيروزى را عقيم يا به مدت طولانى معوق مىكنند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 42
عزاى عمومى، افشاگر مصائب مسلمين
مصيبتهاى ما گرچه يكى دو تا نيست و در اين كشور آزاد زنان به منطق شاه و جريان عدالت اجتماعى و حركت به سوى تمدن بزرگ به اصطلاح كارتر شاه، ملت بايد هميشه در عزا باشد لكن مصيبت بزرگى را كه بر برادران تبريزى ما وارد شد، اربعين آن را در سوك هستيم و ملت ايران نيز در آن روز با عزاى عمومى خود به ملتهاى آزاد جهان بفهماند كه ما با چه شرايطى زندگى مىكنيم. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم و قطع ايادى اجانب را اميدوارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 43
تاريخ: 16/2/57
مصاحبه امام خمينى با نشريه فرانسوى زبان لوموند
سؤال: شاه شما را متهم مىكند كه مخالف تمدن و گذشتهگرا هستيد؟ جواب شما به اين مطلب چيست؟
جواب: اين خود شاه است كه عين مخالفت با تمدن است و گذشتهگراست. مدت پانزده سال است كه من دراعلاميهها و بيانيههايم خطاب به مردم ايران مصراً خواستار رشد و توسعه اقتصادى و اجتماعى مملكتم بودهام. اما شاه، سياست امپرياليستها را اجرا مىكند و كوشش دارد كه ايران را در وضع عقب ماندگى و واپسگرايى نگاه دارد. رژيم شاه، رژيم ديكتاتورى است، در اين رژيم، آزادىهاى فردى پايمال و انتخابات واقعى و مطبوعات و احزاب از ميان برده شدهاندنمايندگان را شاه با نقض قانون اساسى تحميل مىكند، انعقاد مجامع سياسى و مذهبى ممنوع است استقلال قضايى و آزادى فرهنگى به هيچ وجه وجود ندارد، شاه قواى سه گانه را غصب كرده و يك حزب واحد ايجاد نموده است و از اين بدتر، پيوستن به اين حزب را اجبارى كرده است و از متخلفان انتقام مىگيرد. كشاورزى ما كه توليدش حتى تا 23 پيش اضافه بر احتياج داخلى مان بود و ما صادر كننده اين مازاد بوديم، فعلاً از ميان رفته است. مطابق ارقامى كه نخست وزير شاه در دو سال پيش به دست داده است، ايران 93 درصد از مواد غذايى مصرفى خود را وارد مىكند و اين است نتيجه با اصطلاح اصلاحات ارضى شاه دانشگاههاى ما نيمى از سال بستهاند و دانشجويان ما هر سال چندين بار مضروب و مصدوم مىگردند و به زندان افكنده مىشوند. شاه اقتصاد ما را از ميان برده و درآمد حاصل از نفت را كه ثروت آينده مردم ماست تبذير مىكند و آن را براى خريد اسلحههايى به كار مىبرد كه جنبه تجملى و قيمتهاى سرسام آور دارند. اين امر به استقلال ايران لطمه مىزند. من مخالف شاه هستم درست به دليل آنكه سياست وى كه وابسته به قدرتهاى خارجى است، پيشرفت مردم ما را در معرض خطر قرار مىدهد. وقتى كه شاه ادعا مىكند كه ايران را به مرز (تمدن بزرگ) مىرساند، دروغ مىگويد و اين مطلب را بهانه قرار داده است تا ريشه استقلال مملكت را قطع كند و خون مردم را جارى سازد. كارگران كشاورزان، دانشجويان و كسبه ،زنان و مردان عليه قدرت ارتجاعى و گذشته گرايى مبارزه كنند.
به دليل اين واقعيتهاى غير قابل بحث است كه شاه مىكوشد موضع مخالف ما را در قبال
صحيفه نور ج 2 صفحه 44
رژيمش وارونه جلوه دهد و ما را مخالف تمدن و گذشته گرا قلمداد نمايد.اگر ماروزى موفق به سرنگون كردن رژيم وى شويم، وى براى كارهايى كه بر ضد پيشرفت و ترقى اقتصادى و فرهنگى مردم ما كرده است محاكمه خواهد شد و آن روز تمامى عالم از جنايات وى آگاه خواهند گرديد.
سؤال: شما را مخالف با تمدن قلمداد مىكنند و شما نيز همين اتهام را به شاه برمىگردانيد و اين مطلب لزوماً قانع كنند نيست. لطفاً ممكن است موقع و موضع خود را راجع به سه موضوع اصلى ايران بيان بفرماييد، اصلاحات ارضى، صنعتى كردن مملكت و زنان.
جواب: هدف از اصلاحات ارضى شاه، خصوصاً اين بود كه بازارى براى كشورهاى خارجى خصوصاً آمريكا ايجاد كند، اما اصلاحات ارضى كه ما خواستارش هستيم كشاورز را از محصول كارش بهرهمند خواهد ساخت و مالكانى را كه بر خلاف قوانين اسلامى عمل كردهاند، مجازات خواهد كرد.
سؤال: زمينهايى كه گرفته شدهاند به مالكين قديمىاش برگردانيده خواهند شد؟
جواب: مسلماً نه، درست همين مالكانند كه در طول سالها درآمدهايى را بر هم انباشته بودند بى آن كه مقررات اسلام را در خصوص توزيع آنها اجرا نمايند و بدين ترتيب ثروتى را كه حق جامعه بوده و بايد به جامعه برسد در نزد خود نگه داشته و برخلاف قوانين اسلامى ثروتمند شدهاند. بنابراين اگر ما به قدرت و حكومت برسيم ثروتهايى را كه اين مالكان به ناحق متصرف شدهاند ضبط خواهيم كرد و براساس حق و انصاف ميان محتاجمان مجدداً توزيع خواهيم نمود. در خصوص صنعتى كردن مملكت، ما كاملاً با اين امر موافقيم ولى ما خواستار يك صنعت ملى و مستقل هستيم كه در اقتصاد مملكت ادغام شده و همراه با كشاورزى در خدمت مردم قرار گيرد، نه يك صنعت وابسته به خارج بر اساس مونتاژ نظير صنعتى كه فعلاً در ايران مستقر ساختهاند، سياست شاه از لحاظ صنعتى و كشاورزى، مملكت ما را به نفع قدرتهاى استعمارى به صورت يك جامعه مصرفى درآورده است.
در خصوص زنان اسلام هيچگاه مخالف آزادى آنها نبوده است، بعكس اسلام با مفهوم زن شيئى شده و به عنوان شئى مخالفت كرده است و شرافت و حيثيت او را به وى باز داده است. زن مساوى مرد است، زن مانند مرد آزاد است كه سرنوشت و فعاليتهاى خود را انتخاب كند، اما رژيم شاه است كه با غرق كردن آنها در امور خلاف اخلاق مىكوشد تا مانع آن شود كه زنان آزاد باشند، اسلام شديداً معترض به اين امر است.اين رژيم آزادى زن را البته
صحيفه نور ج 2 صفحه 45
نظير آزادى مرد از ميان برده و پايمال ساخته است، زنان مانند مردان زندانهاى ايران را پر كردهاند، در اينجاست كه آزادى آنها در معرض تهديد و خطر قرار گرفته است. ما مىخواهيم كه زنان را از فسادى كه آنها را تهديد مىكند آزاد سازيم.
سؤال: درباره لفظ ماركسيست اسلامى كه رژيم مرتباً استعمال مىكند چه فكر مىكنيد؟ آيا با دستههاى چپ افراطى روابط سازمانى داريد؟
جواب: اين شاه است كه اصطلاح مذكور را به كار برده و اطرافيانش از وى تبعيت كردهاند، اين مفهوم، مفهومى نادرست و حاوى تناقض است كه براى از اعتبارانداختن و از ميان بردن مبارزه مردم مسلمان ما بر ضد رژيم شاه درست كردهاند .مفهوم اسلامى كه بر اساس توحيد و وحدانيت خداوند معزز است با ماترياليسم در تضاد است. اصطلاح (ماركسيست اسلامى) يك اطصلاح خلاف حقيقت است. يك عبارت ديگر شاه و دستگاه تبليغاتىاش عبارت از (اتحاد ميان ارتجاع سياه و خرابكارى سرخ) هست اين عبارت نيز هدفى را كه در بالا گفتيم تعقيب وكند يعنى مىخواهد كه مردم مسلمان را وحشت زده سازد و بذرابهام را در ميان آنها بپراكند تا مخالفتشان را نسبت به رژيم كه جامع و غير قابل بحث و انكار است از ميان ببرد. هيچگاه ميان مردم مسلمانى كه برضد شاه در حال مبارزهاند و عناصر كمونيست افراطى يا غيرافراطى، اتحاد وجود نداشته است. من همواره در اعلاميه خود خاطر نشان ساختهام كه مردم مسلمان بايستى در مبارزه خود، ممكن و متجانس باقى بمانند و از هر نوع همكارى سازمانى با عناصر كمونيست بر حذر باشند. بدين ترتيب است كه ما با شاه مبارزه مىكنيم و خواهيم كرد و به همين دليل است كه شاه سعى دارد مبانى مبارزه ما را وارونه جلوه دهد.
سؤال: با توجه به فقد روابط سازمانى، آيا يك اتحاد تاكتيكى را با ماركسيستها براى سرنگون كردن شاه مدنظر داريد و روش و طرز رفتار شما با آنها پس از موفقيت احتمالى تان چگونه خواهد بود؟
جواب :نه، ما حتى براى سرنگون كردن شاه با ماركسيستها همكارى نخواهيم كرد. من همواره به هوادران خود گفتهام كه اين كار را نكنند، ما با طرز تلقىومفاهيم آنها مخالف هستيم،ما مىدانيم كه آنها از پشت به ما خنجر مىزنند و اگر روزى به قدرت برسند رژيم ديكتاتورى برقرار خواهند كرد كه مخالف حقوق اسلام است. اما در جامعهاى كه ما به فكر استقرار آن هستيم ماركسيستها در بيان مطلب خود آزاد خواهند بود زيرا ما اطمينان داريم كه اسلام دربردارنده پاسخ به نيازهاى مردم است، ايمان و اعتقاد ما قادر است كه با ايدئولوژى آنها مقابله كند. در فلسفه اسلامى
صحيفه نور ج 2 صفحه 46
از همان ابتدا مسأله كسانى مطرح شده است كه وجود خدا را انكار مىكردهاند. ما هيچگاه آزادى آنها را سلب نكرده و بدان لطمه وارد نياوردهايم، هر كس آزاد است اظهار عقيده كند ولى براى توطئه كردن آزاد نيست.
سؤال: به نظر شما علت شعله ور شدن آتش شورش هاى ايران چيست؟ چرا اين طغيانها در حال حاضر رخ داده است؟
جواب: فشار و قهرى كه شاه و پدرش اعمال كردهاند و بدبختى هايى كه مردم دچارش شدهاند (مردمى كه از آزاديشان، استقلالشان پيشرفتشان و زندگى خوبشان محروم شدهاند و با وعدههاى دروغ خصوصاً در پانزده سال اخير مغزشان را پر كردهاند) منشا تظاهرات مذكور است، خرابى وضع اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و وسعت دامنه قهر و فشار به درجه تحمل ناپذيرى رسيده است. آخر اين شورشها مقدمه انفجار عظيمى است كه نتايجش غير قابل محاسبه است. هدف از تظاهراتى كه پليس در مقام مقابله با شركت افراد مزدور ترتيب داده است و هدف از كشتارهايى كه در هر شهر و هر روستا پيش مىآيد آن است كه مانع از سرنگون شدن شاه گردد.
سؤال: فكر مىكنيد كه فرزند شما به قتل رسيده است، اگر چنين نيست چرا مرگ وى باعث انفجار و تظاهرات شده است؟
جواب: من با قطع و يقين نمىتوانم بگويم چه اتفاق افتاده است ولى مىدانم كه وى شب قبل از در گذشتش صحيح و سالم بود و مطابق گزارشهايى كه به من رسيده است، اشخاص مشكوكى آن شب به خانه وى رفتهاند و فرداى آن شب وى فوت كرده است. چگونه؟ من نمىتوانم اظهار نظرى بكنم، نارضاهائى مردم به اين مناسبت ابراز شد. مسلماً مردم ما خدمتگزار خود را دوست مىدارند و مرا و نيز پسرم را خدمتگزار خود مىدانند. به دنبال اين جريان هر كشتارى كه رژيم ترتيب داد، تظاهرات تازهاى را به مناسبت چهلم كشته شدگان موجب گرديد. اما مطلب اصلى و اساسى پسر من نيست، مسأله اساسى عصيان و قيام همه مردم برضد ستمگرانى است كه بدانها ستم مىكنند.
سؤال: برنامه سياسى شما چيست؟ آيا مىخواهيد كه رژيم را سرنگون سازيد و به جاى آن چه نوع رژيمى را مىخواهيد برقرار سازيد؟
صحيفه نور ج 2 صفحه 47
جواب: كمال مطلوب ما ايجاد يك دولت و حكومت اسلامى است، معذالك نخستين اشتغال خاطر سرنگون كردن اين رژيم خودسر و خودكامه است. در مرحله اول بايستى قدرتى به وجود آوريم كه به احتياجات اساسى مردم پاسخ دهد.
سؤال: مقصودتان از حكومت اسلامى چيست؟ آنچه از اين تعبير خود به خود به ذهن مىآيد امپراطورى عثمانى و يا عربستان سعودى است.
جواب: تنها مرجع استناد براى ما زمان پيغمبر و زمان امام على عليه السلام است.
سؤال :آيا به نظر شما بازگشت به قانون اساسى (1324) 1906 يك راه حل معتبر است ؟
جواب: قوانين اساسى و متمم آن (1324) 1906 به شرط آنكه مورد اصلاح قرار گيرد، مىتواند بناى دولت و حكومتى باشد كه ما توصيه مىكنيم، اين حكومت در خدمت آرمان اسلامى قرار مىگيرد.
سؤال: آيا اين قانون اساسى، رژيم سلطنتى را حفظ خواهد كرد و آيا يك حكومت سلطنتى و يا جمهورى را مدنظر داريد؟
جواب: رژيمى كه ما برقرار خواهيم كرد به هيج وجه يك رژيم سلطنتى نخواهد بود، اين مطلب خارج از موضوع است و مطرح نيست.
سؤال: به سلطنت رسيدن پسر شاه فعلى براى شما قابل قبول خواهد بود؟
جواب: ما مخالف پدر شاه بودهايم، مخالف شاه فعلى و مخالف همه سلسلهاش هستيم زيرا مردم ايران او را نمىخواهند.
سؤال: آيا خود شما در نظر داريد كه در راس حكومت قرار گيريد؟
جواب: شخصاً نه، نه من، نه سن من و نه موقع و مقام من و نه ميل و رغبت من متوجه چنين امرى است. اگر موقعيت پيش آيد ما در ميان كسانى كه در جريان مفاهيم و فكر اسلامى مربوط به حكومت هستند، شخص يا اشخاصى را كه مستعد تعهد چنين امرى باشند، انتخاب خواهيم كرد.
صحيفه نور ج 2 صفحه 48
سؤال: شما همواره در مقابل در خواست مصاحبه توسط مطبوعات بين المللى، سكوت را حفظ كردهايد. چرا؟
جواب: مطبوعات بين المللى بيشتر به دبدبه و كبكبه و طمطراق و تشريفات لفظى توجه دارند، تخت جمشيد، تاج گذارى شاه و يا در حد اعلى توجهشان معطوف به قيمت نفت است نه به بدبختىهاى مردم و ملت ايران و يا فشارى كه تحمل مىكنند. ظاهراً شاه هر سال صد ميليون دلار براى تبليغاتش در خارج پول خرج مىكند، از اين جهت در طول پانزده سال گذشته خصوصاً، من حرفهاى خود را خطاب به مردم ايران زدهام و همين كار را ادامه خواهم داد. به من گفتهاند كه روزنامه شما مستقل است و به مسايل واقعى ايران از قبيل شكنجهها، كشتارها و بىعدالتىها مىپردازد، من اميدوارم كه اين مصاحبه به آشنا ساختن آرمان مردم من كمك كند.
سؤال: آيا سياست موافق شاه در قبال اسرائيل، يكى از دلايل مخالفت شما با رژيم است؟
جواب: آرى، زيرا اسرائيل سرزمين يك قوم مسلمان را اشغال كرده و جنايات بيشمارى مرتكب شده است، عمل شاه در حفظ روابط سياسى با اسرائيل و دادن كمك اقتصادى به وى بر خلاف منافع و مصالح اسلام و مسلمانهاست.
سؤال: آيا آرزومند آن هستيد كه ايران عليه اسرائيل در صفوف كشورهاى عربى وارد شود؟
جواب: من همواره مصراً خواستهام كه مسلمانان سراسر جهان متحد شوند و بر ضد دشمنانشان از جمله اسرائيل مبارزه كنند، متاسفانه دعوتهاى مرا رژيمهاى مختلفى كه در كشورهاى مسلمان بر سر كار آمدهاند نشنيدهاند، من اميدوارم كه بالاخره اين دعوتها شنيده شوند و من در اين راه پايدارى خواهم كرد.
سؤال: آخرين رشته عمليات نظامى اسرائيل، منجر به اشغال يك سرزمين عربى ديگر يعنى جنوب لبنان شده است كه مردم آن شيعهاند. در اين باره چه مىكنيد؟
جواب: مردم جنوب لبنان بايد به هر وسيلهاى كه شده به خانههاى خود باز گردند و وظيفه دارند كه براى باز پس گرفتن سرزمين خود مبارزه كنند، پيش از آنكه اسرائيلىها مردم خودشان را در آنجا مستقر سازند. شخص من از مردم ايران و شيعيان جهان در خواست كردهام كه به كمك برادران خود در
صحيفه نور ج 2 صفحه 49
جنوب لبنان بشتابند، اين دعوت نتايجى داشته است اما تنها حكومتها هستند كه با توجه به احتياجات اين مردم وسايل لازم در اختيار دارند و تنها حكومتها هستند كه امكان دارند به اسرائيل فشار بياورند كه مجبور به تخليه اين سرزمين بشود.
سؤال: يك دسته از سربازان ايرانى جزو نيروهاى ملل متحد در جنوب لبنانند، فكر مىكنيد كه اين كمك مثبت است؟
جواب: ما رژيم ايران را تجربه كردهايم. هيچ دليلى وجود ندارد كه بتوان باور كرد اين رژيم كه همواره به ضرر اعراب به اسرائيل كمك كرده است اين بار در خدمت يك آرمان مقدس عمل كند. به اعتقاد من كار ايران بيشتر در اين جهت است كه مانع از اظهار عقيده دشمنان اسرائيل بشود.
سؤال: موقع و موضع شما در قبال آمريكا چيست؟
جواب: در طى اعلاميهها و بيانيههاى پانزده سال اخير خود، چندين بار موقع و موضع خويش را در قبال آمريكا و قدرتهاى بزرگ ديگر بيان كردهام كه از ثروتهاى ممالك فقير بهرهبردارى مىكنند و عمال خود را در اين ممالك تحميل نمايند و قهر و خشونتى را كه بر مردم دنياى سوم تحميل مىشود تاييد مىنمايند. آمريكا كه منشا كودتاى 1953 (1332) و بازگشت و سپس حفظ شاه بر سر قدرت بوده است سياست خود را تغيير نداده است تا وقتى كه وضع به همين منوال است، موقع و موضع من در قبال آمريكا همچنان تغيير ناپذير خواهد ماند.
سؤال: آيا مثل برخى فكر مىكنيد كه آمريكا مىخواهد يك رژيم آزادمنش (ليبرال) در ايران مستقر سازد؟
جواب: يعنى اعلاميهاى راجع به احترام و رعايت حقوق بشر؟ اين مطلب چيزى جز حرف نيست و من بدان باور ندارم، كافى است كه ملاحظه كنيم كه كارتر رئيس جمهور آمريكا در جريان ديدارش در تهران پشتيبانى خود را از شاه تجديد كرد و علاوه بر آن، عملاً نيز اين پشتيبانى مورد تكذيب قرار نگرفت. بهر حال ما هيچگاه رژيم را با سيما و صورتى ليبرال و آزادمنش و مضمون و محتواى ديكتاتورى و استبدادى قبول نخواهيم كرد. سؤال: در قبال اتحاد شوروى كه همسايه بزرگ ايران است، موضع و موقع شما چيست؟
صحيفه نور ج 2 صفحه 50
جواب: همان موقع و موضعى كه در قبال آمريكاست. ابرقدرتها مردم ما را استثمار كردهاند و من فرقى ميان آنها و حتى بين آنها و انگليس هم نمىبينم. هنگامى كه ايران واقعاً مستقل گرديد، در آن صورت مىتواند روابط سالمى با تمام ممالك عالم برقرار سازد. سؤال: آيا فكر مىكنيد كه رژيم شاه قادر است كه آزادمنشى پيشه كند؟
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 51
تلگراف امام خمينى به آقاى شريعتمدارى
ايران - قم - حضرت آيت الله آقاى شريعتمدارى
هجوم اشرار و عمال اجانب به منزل جنابعالى و قتل نفوس محترمه در محضر شما موجب تاسف است. قطع ايادى اشرار و اجانب را خواستارم. از سلامتى خودتان مطلعم فرمائيد.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 52
23/2/1357
بيانات امام خمينى درباره جنايات شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
جنون مستبدين در هنگام سقوط
من نمىدانم از كجا شروع كنم، مصيبتها را بگويم يا بشارتها را، همه جا الان در ايران مصيبت است و همه بشارت. اين مطلبى را كه من سابقاً پيش بينى كردم كه اين ديكتاتورها و اين مستبدين و چماق به دستها در اواخر عمرشان، آن وقت كه سقوط خودشان را پيش بينى مىكنند و مىبينند يا به مرگ، يابه مرگ مقام و سياسى، ديوانه مىشوند، اعصابشان را به كلى از دست مىدهند و با حال ديوانگى و جنون با مردم معامله مىكنند، الان همان مطلب را ايرانىها بالعيان دارند مشاهده كنند و شما آقايان دستى از دور بر آتش داريد.
قم مركز روحانيت و اسلام، در قبضه لشكر جرار محمدرضا
الان قم مركز روحانيت مركز فقه اسلام در قبضه لشكر جرار مغول است لشكر جرار محمدرضا شاه بدتر از چنگيز است و خانههاى مردم را آن طور كه به ما اطلاع دادند، همانطور - دارند - يكى پس از ديگرى دارند تفتيش مىكنند و معلوم نيست كه دنبال چه مىگردند. الان جيش در قم با توپ و تانك و مسلسل مقيم است و تمام مدارس و خانههاى آقايان هم به حسب قاعده در تحت مراقبت پليس جيش است و - در منزل آقايان - هجوم كردهاند به منزل مراجع و در داخل منزلشان، آدم كشتند و جنايت كردند. الان آقايان در مريضخانه هستند، در بيمارستان، الان به حسب آنطورى كه اطلاع امروز بوده است، آقايان در بيمارستان هستند.
سقوط اين خاندان نزد ملت از پنجاه سال پيش بوده است
اين جنونى است كه عارض شده است بر اين شخص و نمىدانم به كجا خواهد منتهى شد. اين حال عصبى است كه چون خود را ساقط مىبيند، پيش ملت كه از اول ساقط بود، از آن روزى كه رضا شاه به امر انگلستان حمله كرد بر ايران و كودتا كرد، اولش اشخاص با اطلاع مىفهميدند و بعد هم كه شروع كرد به اراذلى و اوباشى و پليسش با مردم آنطورها، با علما آنطورها رفتار كرد، با زنها آنطور رفتار كرد، با مدارس دينى آنطور رفتار كرد، با تبليغات دينى آنطور رفتار كرد، مردم فهميدند كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 53
گرفتار چه اعجوبهاى و چه حيوانى هستند. اين كه از اول اين خاندان ساقط بود پيش ملت، سقوط از حالا نيست از پنجاه سال پيش از اين، اينها ساقط بودند پيش ملت، منتهى حالا يك جنبشى در ملت ايران پيدا شده است و به حسب آنطورى كه گفته شده است بيش از سى شهر در ايران تظاهر بر ضد اين مرد كردند و (مرگ برشاه) گفتهاند.اين سى شهر اين همه ايران، اينها به منطق شاه از خارج كشور با تذكره قاچاقى وارد ايران شدهاند و يك عده معدود آشوبگرند اينها! تمام مراجع اسلام، تمام علماى بلاد از اول تا آخر كه بر ضد اين شخص قيام كردهاند و آنطورى كه امروز اطلاع دادهاند پنجاه وشش نفر از علماى تهران از رفتن به مسجد اعتراضاً به اين كارها، خوددارى كردند و اعلام كردند كه نمىروند به مسجد براى خاطر اعتراض براينها، اينها همه با تذكره قاچاقى از بيرون آمدهاند! و اين عده آشوبگرند! اخلالگرند! علماى تهران علماى قم، علماى خراسان، علماى آذربايجان، علماى يزد علماى كرمان علماى همه جا، اينها يك مشتى آشوبگر هستند!!
محمدرضا، مصلحى كه ما را به دروازه تمدن بزرگ مىرساند!!!
آن كه آشوبگر نيست محمدرضاخان است! اين آشوبگر نيست! اين مصلح هست! اين دارد ما را به دروازه تمدن بزرگ وارد مىكند! اگر كسى اين كتابى كه براى ايشان نوشتهاند - خودش كه عقلش نمىرسد كه بنويسد، اينها برايش مىنويسند، من نمىدانم حالا مطالعه هم كرده است كه بفهمد چه جفنگهائى تو اين كتاب هست يا مطالعه هم نكرده اگر كسى اين كتاب را ببيند واقعاً خجالت مىكشد كه يك قلمى اينطور اينطور بى بندوبار، اينهمه اختناق اينهمه گرفتارى مردم، اينهمه كشتار اينهمه زدوبند اينهمه فروختن ملت به اجانب، اينهمه خيانت بر ملت مسلم ايران اينها را همه خدمتگزارى بخواند (آزادى است در ايران) يك آزادىاى كه هيچ كس نمىداند! هر كس اين كتاب را بخواند و از كره مشترى آمده باشد و اين كتاب را بخواند خيال مىكند كه اين يك مطلبى است كه همان طرز فكر افلاطون است. معلوم مىشود كه ايران يك عالم ديگرى است، يك عالمى ماوراى اين عالم است. اما وقتى كه بيايد در ايران وارد بشود و ببيند طرز حكومت ايران چه جور است و طرز حكومت شاه چه جور است آنوقت مىفهمد كه همهاش لاف و گزاف، بيخود گفتن، توى كتاب نوشتن هست. بخوانيد اين كتاب را، البته آن كسى كه نوشته آدم مطلعى هم بوده است، حالا نمىدانم خودش مطالعه كرده يا نكرده اما آن آدم، آدم مطلعى بوده كه نوشته لكن نشسته و از ماوراى طبيعت، از ماوراى اين عالم چيز نوشته. ايشان هم كه مىخواهند ما را، به دروازه تمدن بزرگ برسانند يعنى اين كار انجام شده است، ما در دروازه تمدن هستيم! الان ما وارد شهر ماوراى طبيعت هستيم! در تمدن بزرگ ما الان وارد هستيم! اما چه داريم؟ شما يك چيزى كه ما داشته باشيم، خودمان داشته باشيم، جز دروغ گفتن و گزافه كه از خودمان است، ماوراى ان ما چه داريم؟ جز اين جنايتچه داريم؟ جز آدم كشى، جز اختناق، جز دروغگويى، حتى مخبرين روزنامه با آن وضعى كه چهل، پنجاه سال است داشتهاند، حالا اعتراض كردند كه ما را اينقدر وادار به دروغگويى نكنيد، مخبرين روزنامهها، اينها
صحيفه نور ج 2 صفحه 54
اعتراض كردهاند كه اينقدر ما را به دروغگويى وادار نكنيد. اساتيد دانشگاهها از قرارى كه گفته مىشود، اعتراض كردند كه ما نمىرويم سر اين كلاسها و درسها با اين وضعى كه شما پيش آورديد در دانشگاهها، اينها هم لابد يك دسته از اوباش هستند!!
مخالفين ديكتاتورى در اصطلاح شاه مشتى اراذل بيگانهاند
اين علماى تهران كه الان بنا دارند كه از قرارى كه امروز اطلاع رسيده است كه اعتراضاً دست از جماعت بردارند و اين حوزه قم كه الان در حال تعطيل وانعطال است، اينها همه يك مشتى اوباش هستند كه از خارج مرز با تذكرههاى دروغى آمدهاند در ايران! آذربايجانىها همهشان كه همچو قيامى كردهاند كه بيسابقه تقريباً بوده است، همچو تعطيلى كردند كه بيسابقه بوده است، اينها هم يك مشتى اراذل بودند! يزدىها هم همين طور، همه ايران، تمام ايران يك مشتى اراذل به اصطلاح اينها هستند كه اينها نمىفهمند چى چى مىگويند! در اصطلاح اينها هر كس كه مخالف با ديكتاتورى است، مخالف با كسانى است كه به اسلام دارند خيانت كنند، كسانى كه به اين ملت خيانت كردهاند، هر كه مخالف اينهاست يك مشت اراذلى است كه از خارج آمده!
ادعاى پوچ شاه در پشتيبانى ملت از او
الان هم با اين همه بساطى كه در ايران در آمده است و اينهمه مخالفتى كه از همه شهرها، سى و چند شهر، همه شهرهاى ايران بايد گفت، سى و چند شهر خوب دهاتش هم بوده است، از دهات هم مىگويند هست اين مطالب، الان هم با همه اين مسائلى كه اينها روبرو هستند، باز وقتى كه صحبت مىكنند ابداً از آن حرفهاى اول دست برنمىدارند، (تمام ايران با ما موافقند! تمام اصناف! همين ديشب اين مطلب بوده كه صدوبيست و چند رئيس صنف گفتهاند. تمام اصناف تهران با شما وفادارند! و به انقلاب شاه و ملت راى دهند! و معترضند به اين آشوبگرها! به اين آشوبگرهااعتراض دارند واز دولت خواستهاند كه اينها را مجازات كنند!) اين صدوبيست و چند صنف خارج از ايرانند اينها يا تهرانند و بازار تهرانند؟ اگر تهران است و بازار تهران است، بازار تهران كه حالا مىگويند چهار روز است بسته است. حالا امروز را من اطلاع ندارم اما مىگويند چهار روز بسته بوده، اعتراض داشتهاند، هياهو از بازار بلند مىشود. مبدا هياهو دانشگاه هست و بازار، دانشگاهىها از خارج آمدهاند؟ بازار تهران هم از خارج آمدهاند؟ آن اصناف و صدوبيست و چند صنفى كه همه اظهار وفادارى كردهاند اينها زيرزمين، در زير زمين اينها هستند. ما در خارج نمىبينيم اينها راحلال زاده اينها را نمىتواند ببيند. اينها همه، همه موافقند!! همه سى و چند ميليون جمعيت ايران همه موافقند!! چند هزار، چند نفر معدود، اول كه مىگفتند به عدد انگشت هاى مثلاً انسان، كم كم يك قدرى زيادش كردند، حالا رسيده به چند هزار، دوسه هزار جمعيت كه با اينها مخالفند! ديگر چندين ميليون جمعيت همه موافق هستند!! اما اين جمعيت كجاست ما نمىدانيم، اين جمعيت در
صحيفه نور ج 2 صفحه 55
يزد است؟ در قم است؟ در تهران است؟ در مشهد است؟ آذربايجان است؟ كردستان است؟ اهواز است؟ اينها كجا هستند كه ماوراى اين جمعيتى كه الان در ايران موجود هست، هستند؟ جمعيتى كه در ايران الان موجود است، همه مىدانند، همه خبرگزارىهايى كه بايد اطلاع بدهند اطلاع دادند و گفته مىشود كه بيست و چند (بعضىها 25 شهربعضىها 33) شهر از شهرهاى ايران همه اعتصاب كردهاند، همه تظاهر كردهاند بر ضد شاه، در راديو هم هست. يك كلمه هم گفته شده است كه اينها، شاه يا دستگاه شاه از فلان طلبه كه من باشم مىبينند ولى من مىبينيد ولى من مىگويم تمامش زير سر خود اوست، تمام اين سى و چند شهر كه قيام كردهاند، با تحرك خود ايشان قيام كردهاند. دزد اگر بخواهد بگويد كه دست من را حاكم بريده است، بايد به او گفت نه خودت بريدى حاكم اجراى قانون مىكند، تو خودت دست خودت را بريدى، تو دزدى كردى و كسى كه دزدى بكند دستش به هدر مىرود.
سقوط حتمى شاه
تو فكر كن كه (اگر قوه تفكر براى تو ديگر باقى مانده باشد، سقوط خودت را به چشمت دارى مىبينى و قوه تفكر از دستت رفته) تو فكر كن كه در اين پنجاه سال بر اين ملت، تو و پدرت چه گذراندى، اين ملت از دست پدرت، بعد از آن از دست تو به آنها چه گذشته است. اينهمه داغها كه در دل اولياى اين مقتولين هست از آن زمان تا حالا، از زمانى كه در مسجد گوهرشاد آن جنايت را آن مرد جنايتكار كرد لعنه الله تعالى تا امروز كه با دست تو اين جنايات دارد اجرا مىشود، با اين ملت شما چه كرديد.
با اين هرزگىها جلوى انفجار ملت را نمىتوان گرفت
مىخواهيد انفجار نشود؟ ديگر يك كسى بايد باشد كه راس انفجار باشد و مردم را به انفجار وادار كند؟ اين خود به خود منفجر است اين ايران، ايران خود به خود منفجر است. مگر مىشود جلوى انفجار را با اين هرزگىها گرفت كه گروه انتقام يك وقت درست مىكنند و كميته پيكار درست مىكنند و اين حرفهاى نامربوط؟ مجلسشان را وقتى كه مىروى گوش مىكنى حرفهاى اين چهار نفر بيچارهاى كه آنجا براى خاطر اينكه سال ديگر هم اينها مجلس بروند خودشان هم گفتند اين را كه سال ديگر هم اينها مجلس بروند ببينيد چه حرفها مىزنند، حتى وكيل خود آذربايجان مىگويد (اينها آذربايجانى نيستند، آذربايجانى كه با شاه مخالف نمىشود) پس اينها كجائىاند؟ تبريزىها كجائىاند آقاى وكيل؟! آن وضع مجلس ما و آن انحطاطى كه پيدا شده است در مجلس، يك وقت مدرس توى مجلس هست، يك وقت هم اينها كه مىبينيد.يك وقت مدرس است كه مىايستد و مقابل همه صحبت مىكند و مقابل رضاشاه مىايستد، تا آخر نفس ايستاد بعد هم او را كشتند البته.
يك وقت هم اينها هستند كه براى خاطر اينكه يك روز ديگرى هم وكيل بشوند، حالا يك همچو حرفهايى مىزنند كه همه، هم خودشان مىدانند دروغ مىگويند هم ديگران مىدانند كه اينها دروغ
صحيفه نور ج 2 صفحه 56
مى گويند. معذالك مىگويند، براى جلب نفع خودشان، جلب رضايت رضاشاه محمدرضاشاه سخط خداى تبارك و تعالى را بر خودشان مىخرند. اين وضع مجلس ما، آن وضع قوانين ما، آن وضع احكام شرعى ما، آن وضع بازار ما، آن وضع نفت ما، آن وضع استقلال ما.
خدا مىداند كه بعضى از اين صاحب منصبها گاهى همين جا قاچاقى پيش من مىآيند، چه خون دلى اينها دارند از اين مستشارهاى آمريكايى كه هر چند وقت يك دفعه يك جبهههاى تازهاى مىآيد اينجا و با ما چه مىكند و چه معاملاتى اين نانجيبها با اينها مىكنند.
چرا صاحب منصبهاى ما اينقدر بىعرضهاند؟
من نمىدانم، واقعاً براى من معماست كه اين صاحب منصبهاى ما چرا اينقدر بىعرضهاند، چرا اينها اينقدر بى عرضه هستند؟ چرا نشستند تو خانهشان تا اينطور تحميلات بر آنها بشود؟ چرا مستشارهاى آمريكايى را اجازه مىدهند كه با آنها اينطور رفتار كنند؟ چرا اين مردك را بيرونش نمىكنند؟ به ما مىگويند كه خوب اگر اين برود كى جاى اين بيايد به جايش؟ من گفتم اگر اين برود عبيدالله هم بيايد بهتر از او است براى اينكه هر كس بيايد حالا فكر مىكند. يك مقدار اين حالا كهنه كار شده و اواخر عمرش است و عصبى شده و ديوانه شده است و به هر جازند و مىكشد و نمىدانم به كجا مىرسد. اما اگر چنانچه او برود هر كه بيايد، هر كس را شما تصور كنيد بيايد، در اول امر تا يك مدتهايى مردم راحت هستند، اگر اين باشد يكساعت راحتى نيست، اگر اين برود هر كس بيايد مردم باز يك مدتى راحت هستند. خيال نكنيد كه حالا اگر اين رفت دنيا به هم مىخورد، هيچ چيز به هم نمىخورد. اين صاحب منصبها كجا هستند؟ هى ارتشبد كذا و نمى دانم سپهبد كذا و سرلشكر كذا، حرف است اينها، مثل وكلا مىمانند، وكيل هستم!!! وكيل كجا و ملت! هر كدام از قول ملت حرف مىزنند. مرديكه خودش هست تنهايى، آنوقت گويد ما و همه ملت. آخر اين ملتى كه همه الان بر ضد اين مرديكه قيام كردهاند، اين ملتى كه مىبينند همه چيزشان را اين آدم از دست داده و برده و از بين برده است، اين ملتى كه مىبينند جوانهاى آنها را به فساد كشيده دخترهاى آنها را مىخواهد به فساد بكشد، اين ملت همهشان موافقند با اصل انقلاب؟! انقلاب شاه و ملت؟! باز هم خجالت نمىكشند مىگويند انقلاب شاه و ملت!! بگويند انقلاب آمريكا راحت كنند خودشان را، بگويند دستور آمريكا، انقلاب آمريكا، چه بايد كرد، همانطور كه خودش در يكى از نوشتههايش گفت كه خوب صلاح ديدند كه ما باشيم، آن متفقين صلاح ديدند كه ما باشيم عجالتاً، خدا لعنتشان كند اينها را كه همچو صلاحى براى ما ديدند.
حكومت نظامى و وحشت رژيم
الان قم حكومت نظامى است از قرارى كه گفته مىشود، تبريز حكومت نظامى است، مشهد
صحيفه نور ج 2 صفحه 57
حكومت نظامى است يا بدتر از نظامى، حكومت نظامى اينطور نيست كه، حكومت نظامى، يك نظامى هست كه يك نظامى مىآيد حاكم مىشود و بعضى رفت و آمدها و بعضى اجتماعات را جلو مىگيرد، اما بريزند تو خانه مردم، حكومت نظامى است؟ بريزند تو خانه مردم تفتيش كنند؟ همه محلههاى قم را مىگويند همين طور احاطه كردهاند و مشغول تفتيش هستند، دنبال اسلحه مىگردند. اينها از سايه خودشان مىترسند بيچارهها، خيال نكنيد اين اشتلمها را هيچ (خيال)، هيچ خيال نكنيد اينها چيزى هستند، اينها الان از سايه خودشان مىترسند. همچو خوف اينها را برداشته كه مثل گربهاى كه آن آخر ديگر به همه چيز حمله مىكند و با دست و پنجه و چه حمله مىكند از خوفش، اينها هم به آن مرتبه رسيدهاند كه حالا با دست و پنجه و لگد و هر چيز هست مسلسل و تانك و توپ و اينها حمله مىكنند به مردم، به مردم بى دفاع، خانههاى قم را مىگردند، گفتند در آذربايجان هم بنا دارند اين كار را بكنند، بايد همه ايران را اينها تفتيش بكنند، بايد همه ايران را اينها بگردند.
اساس انفجارات و انقلابات، خود شاه است.
تمام اينها با تحريك خود ايشان است، نه تحريك من. من هم يك طلبهاى هستم كه مثل ساير آقايان طلاب، مثل ساير آقايان شهرها من هم يك نالهاى مىكنم از دست اين، آن كه اساس مطلب است، آن كه اساس اين انقلابات است، آن كه اساس اين انفجارهاست خود اين آقاست، خود اين آدم است، اساس خود اين است، آن كه خيانت مىكند بايد اگر آمدند گفتند خيانت و داد و قال و آشوب دارند مىكنند خيانت مىكنند، نگويند محرك دارند. تو محركى، به خيانتت تحرك كردى مردم را، تو به اين مردم خيانت كردى مردم هم در مقابلش ايستادند و حرف مىزنند، حرف است. الان بيچارهها چه بكنند، تو همه حيثيت اين مملكت اسلامى را از دست دادى و بردى و الان هم مشغول فعاليتى براى بيشتر از دست دادن و بردن.
مردم ديگر به تنگ آمدهاند
مردم ديگر به تنگ آمدهاند، مردم از جان خودشان هم به تنگ آمدهاند، جوانش را مىكشند خودش باز مىآيد، قم آدم مىكشند باز توى محلاتش بچه و بزرگ و آنها حمله مىكنند براى اينكه از جانشان هم سير شدهاند مردم. ديگر با اين وضع، با اين اساسى كه تو بنيان گذاشتى در اينجا، براى كى يك راحتى هست، يك راحتى يك روزه هست؟ يك راحتى يك ساعته هست تا اينكه يك زندگى داشته باشد؟ آخر، زندگى اينطور را مردم ترجيح مىدهند كه نباشد اينطورى، پس تقصير از خود توست و ديگر هم نمىتوانى اصلاحش كنى. توبه تو پيش ملت پذيرفته نيست. ممكن است يك توبه حقيقى بكنى و مال مردم را دستشان بدهى و همه جنايات را جبران بكنى، خدا ممكن است، خدا بزرگ است بپذيرد اما ملت نمىپذيرد. ماها نمىتوانيم توبه تو را بپذيريم، توبه تو مرگ است، توبه گرگ مرگ است. ديگر آن آخرى افتاده به اين كه دستور دادهام كه خيلى مردم را چيز نكنند، همين ديشب مىگفت كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 58
(دستور دادم - كه - امر كه ديگر مردم را چيز)، اين همان توبه گرگ است كه مرگ است. تو حالا با يك راه ديگرى مىخواهى راه باز كنى براى جنايات، و الا تو ممكن نيست كه دست بردارى از جناياتت. كسى كه اعصابش اينطور خرد شده و خراب شده مىبيند همه ملت با او مخالف هستند، اربابها هم، مىترسد كه اگر ملت مخالفتشان طول بكشد، آنها هم دستشان را از سرش بردارند و خدا مىداند كه اگر يك روز دستش را اين آمريكاى خبيث از سر اين بردارد، اين را هيچ برايش نمىگذارند بماند، همان اطرافيانش هم خواهند خورد او را.
هيچ اسلحهاى با ايمان و قيام ملت نمىتواند مقابله كند
ولى حالا ملت چه بكند؟ مستشارهاى خارجه ريختند به اينجا و همه چيز دست آنها هست، قدرت دست آنهاست ملت ضعيف است. اين اشخاصى كه از حقوق بشر هى دم مىزنند، همينها ملت ما را به اينطور گرفتارى كشاندند. چه بكند يك ملت ضعيفى كه اسلحه ندارد؟ - چيز ندارد - ولى هيچ اسلحهاى با ايمان نمىتواند مقابله بكند. هيچ اسلحهاى با قيام ملت نمىتواند مقابله بكند. امروز همه اسلحهها نمىتوانند مقابله كنند با قيام مردم، هر چه بكشند باز نمىتوانند. اين مصيبتها كه مىبينيد كه همه شهرها الان گرفتار هستند، هر روزى يا گرفتار پليسش هستند يا گرفتار جندىها و لشگرىها هستند با تانك و توپ و مسلسل، يا گرفتار يك دستهاى هستند كه مىآيند تظاهر مىكنند و زنده باد و جاويد باد مىگويند و توى خانه بعضى مراجع مرديكه رفته و تفنگش را كشيده و چه كرده كه من همه شما را مىكشم اگر نگوييد جاويد كذا، آنها هم نگفتند و به او چه كردند از قرارى كه شنيدم، اينها گرفتار اينها هستند كه بايد جاويد كذا بگوييد. مگر با گفتن جاويد، جاويد مىشود؟ گذشت ديگر مطلب، برود سراغ كارش، اگر بتواند جانش را از دست اين ملت نجات بدهد، يواشكى فرار كند. بيخود برنامه حركتش را به خارج از كشور لغو كرد به خيال اينكه خودش در دست بگيرد قدرت را، آدمكشى را خودش در دست بگيرد، نبادا جا را خالى كند ديگرى بيايد جايش، چه بروى چه نروى تو ديگر رفتنى هستى بيچاره و خودت اين كار را كردى، ما اين كار را نكرديم، ملت اين كار را نكرد، تو اين كار، اساس را تو درست كردى. اگر يك حكومت صحيح بود، يك قدرت صحيح بود و يك مجرى قدرت صحيح بود و دلسوز ملت بود، اسلامى بود، ممكن بود اين مسائل پيش بيايد؟ ممكن بود تظاهرى بر خلافش بشود؟ امكان نداشت چنين چيزى، پس اينكه مىبينيد كه همه يكدل و يك جهت تظاهر بر ضدتان مىكنند، بدان كه زير سرخودت است اين مسائل، تو اين كارها را كردى.
در همه مصيبتها بشارت پيروزى ملت هست
اينها مصيبتهاى ماست و بشارتها، در همه اينها بشارت، بشارت پيروزى ملت، بشارت قطع ايادى اجانب ان شاءالله، بشارت قطع اين دودمان و رفتن اينها از اين مملكت يا از اين عالم، اينها همه بشارت است و مردم بايد قوى، دلخوش، بىهراس باشند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 59
اسلام از اول بر ضد شرك، كفر و بىعدالتى قيام كرده
هر انقلاب اسلامى در آن يك مطلبى هست، در آن يك كشتنى هست، يك ناراحتى هست - همچو نيست كه - خوب اسلام را ما بايد ببينيم اولش چه جور به دست آمد، اين اسلام، اين پيغمبر اكرم (ص) آنوقتى كه اجتماعات را درست كرد و توانست قيام بكند بر ضد شرك و كفر و بىعدالتىها، با چه مصيبتهايى گرفتار بود، چه جنگهايى كرد و چه كشتارهايى داد و خودش چه زحماتى كشيد و چه جراحاتى برداشت. اسلام از اول وقتى زاييده شده است، آن روزى كه اعلام شد به اينكه حالا ديگر بايد قيام كرد در مقابل اينها، از آن روز برنامهاش اين بود كه بزند و بكشد و كشته بشود براى اصلاح حال جامعه، براى اينكه اين دزدها و اين خيانتكارها را قطع اياديشان را بكند، قطع حياتشان را بكند، اينها مضر به جامعه هستند، اين باغدارها و اين كارواندارهاى قريش مضر به جامعه هستند، اينها بايد از بين بروند. از اول اسلام وضعش اين بوده، وقتى دست من و شما رسيده، اسلام درآمده به اين صورت كه جز مطالعه كتاب كار ديگر نمىكنيم و كار ديگر هم نمىگوييم بكنند.
به داد حوزه نجف برسيد
خدا مىداند كه من براى حوزهها متاسفم، من براى حوزه نجف متاسفم، آقا حيثيتش را دارد از دست مىدهد حوزه نجف، حيثيت را پيش مسلمين دارد از دست مىدهد، من متاسفم براى اين اشخاصى كه نيستند، من براى يك حوزه متاسف هستم، يك حوزه هزار ساله و هزار و چند صدساله دارد حيثيتش را از دست مىدهد. شما ملاحظه كنيد در تمام اين صحبتهايى كه در ايران هست از اول تا آخر برويد مطالعه كنيد، تمام اعلاميه هايشان را مطالعه كنيد، اعلاميه چه جناح متدين، چه جناح روشنفكر، چه جناح اهل علم، برويد مطالعه كنيد، اسمى از نجف ديگ نيست، نجف منسى است، يك قدرى به داد اين نجف برسيد شما آقايان.
حوزه قم حوزه زنده است، كشته مىدهد، مىكشد، كشته مىدهد، عرض مىكنم كه اگر بتواند مىكشد، الان هم در تحت فشار هست و معذالك زنده است، معذالك ايستاده است. طلبه قم ايستاده است، قمى ايستاده است، ملت قم ايستاده است، كتك مىخورد و ايستاده است. طلبه قم كشته مىدهد و ايستاده است و لهذا زنده است، اصلاً در اذهان مردم قم است هر چى هست و من براى نجف متاسفم. من قمى هستم اما براى نجف متاسفم. ما علاقه داريم به همه اينها، ما علاقه داريم به يك همچو حوزه هزار و چند صد ساله، نگذاريد اين حوزه از بين برود، نگذاريد اين حوزه منسى بشود.
به قيامتان سازمان دهيد
بايد حالا كه ايران قيام كرده است و خداوند توفيق بدهد به آنها بايد نظام داشته باشد، بى نظام نبايد باشد. روابط بايد باشد بين حوزه قم، حوزه تهران و همه شهرستانها روابط مىخواهد، سازمان بايد بدهيد به اين قيام، متفرقات نباشد، سازمان داشته باشد كه اگر يك روزى قم ايستاد، تمام ملت بايستد، متفرق نباشد، جناحها همه با هم بشوند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 60
جناحها بدون روحانيت يك شاهى ارزش ندارند
اين اشتباه هست كه بعض جناحها از قرارى كه امروز به من كاغذ بعضى از آقايان رسيد اينها ديگر از روحانيت صحبت نمىكنند، نمىفهمند اينها، اينها نمىدانند كه بى روحانيت يك شاهى اينها ارزش ندارند. اگر چنانچه دست ناپاكى در كار نباشد و اينها را وادار نكند به اينكه در نوشتههايى كه مىنويسند روحانيت را ساقط كنند و اگر مقصود اين نباشد كه جناحها با هم مختلف بشوند و متشتت بشوند و از راه بى فهمى باشد، بى ادراكى باشد و هواى نفس باشد، اصلاح كنند خودشان را، تمام جناحها با هم بشوند، سازمان واحد باشد، يك حزب الهى در مقابل حزب رستاخيز، حزب خدا، حزبالله، همه با هم باشيد، همه باهم صحبت كنيد همه با هم قيام كنيد، همه با هم قعود كنيد. هر دستهاى عليحده و آن براى خودش، آن براى خودش، غلط است امروز. روحانيين با آنها، آنها با روحانيين، دانشگاهى با شما شما با دانشگاهى، بازارى با همه، كارگر با همه.
مصيبت مشترك است، همه با هم قيام كنيد
همه شما يك مصيبت داريد، همه گرفتار يك مصيبت هستيد. مصيبت، مصيبت مشترك است. همه مصيبت زده هستيم. يك امرى نيست كه اختصاص به روحانيت داشته باشد، اختصاص به احزاب داشته باشد يا اختصاص به دانشگاهى داشته باشد. اين مطلبى نيست كه اختصاص داشته باشد، اگر نفت را مىبرند، نفت همه را دارند مىبرند، اگر يك مشت آهنپاره بيخود وارد مىكنند در مملكت، براى همه هست اين مصيبت، اگر مستشارهاى آمريكا را در اينجا مىآورند، اين مصيبت براى همه هست، براى يكى و دو تا نيست، اگر پايگاه براى آمريكا درست مىكنند، اين براى همه هست، اگر خيانت به ما مىكنند، خيانت به ملت مىكنند، خيانت به همه است. همه دست به دست بدهيد، عليحده هر كس براى خودش يك سازى بزند، اين غلط است، اين شكست است. بايد سازمان داده بشود به اين قيام با اين نهضتى كه الان بالفعل موجود است، بايد عقلاى قوم سرهاى قوم سازمان بدهند به اين، يعنى روابط پيدا بشود بين همه جناحها، همه شهرستانها بايد با هم روابط داشته باشند، بايد، مجالس در روز واحد باشد. يكى از اقسام روابط كه من سابق مىخواستم در قم ايجاد بكنم و نگذاشتند ايجاد بشود - خداوند اصلاحشان كند انشاءالله من بنابر اين گذاشتم كه در تمام ايران، يك روز تعطيل، يك روز اجتماع باشد، اجتماع اهل علم يعنى فرض كنيد روز شنبه يا شب شنبه تهران يك اجتماع اهل علمى باشد، خراسان اجتماع اهل علمى باشد، فلان ده هم اجتماع اهل علمى باشد، فلان جا هم چه باشد، اين يك سازمان بود، نگذاشتند، نفهميدند.
حالا آقايان بيدار بشويد، ملتفت باشيد، دشمن شما حالا هم قوى است، حالا با چاقو آمده به ميدان، حالا با تانك آمده به ميدان حالا - عرض بكنم كه با مسلسل آمده به ميدان، لكن نترسيد از
صحيفه نور ج 2 صفحه 61
اين مسلسلها، مسلسلها چيزى نيستند، شما حقيد، حق با شماست، خداوند تعالى با شماست، سازمان بدهيد به اين، نهضتى كه الان در ايران پيدا شده است، روابط بايد با هم باشد. آقايان علما با همه جناحها، همه جناحها با آقايان علما، همه ملت با هم سازمان داشته باشد. سران قوم در يك وقت معين اجتماع داشته باشند با هم كه اگر يك روزى يك كلمهاى فرض كنيد از يك جايى صادر شد، تمام با هم يك كلمه باشند، يك حركت باشند اهالى ايران. مژده مىدهم به همه جناحهايى كه در ايران براى اسلام، براى احقاق حق قيام كردند كه (ان الصبح لقريب) نزديك است انشاءالله.
براى رسيدن به پيروزى، هواهاى نفسانى را بكشيد و همه با هم باشيد
شما پيروزيد انشاءالله اما به شرط اينكه عوامل مختلف در كار نباشد، به شرط اينكه هواهاى نفسانى، اين براى خودش بكشد و آن براى خودش بكشد، اين نباشد در كار. همه با هم برادريم، من يك طلبه هستم، تو هم يك آقا هستى، آن هم يك كاسب هست، آن هم يك دانشگاهى هست، آن هم يك دكتر هست، آن هم يك مهندس هست آن هم يك روشنفكر هست، همه ما با هم مصيبت واحده داريم، همه با هم بايد بنشينيم و شيون كنيم.
خداوند انشاءالله به همه جناحها توفيق بدهد، به همه سلامت بدهد. خداوند انشاءالله قطع ايادى اجانب را از مملكت اسلامى بكند و از همه ممالك اسلامى بكند
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 62
تاريخ: 29/2/57
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت قيام مردم يزد
بسم الله الرحمن الرحيم
براى جنايات پنجاه ساله دوره سياه پهلوى بايد در عزا باشيم
سلام و تحيت بر مومنين محترم يزد و ساير شهرهايى كه با خون خود بزرگداشت اربعين خونين تبريز را گرامى داشتند. مع الاسف ما بايد در اربعينى بعد از اربعين بلكه در اربعينات پنجاه ساله دوره سياه و عزاى اين ملت بزرگ، در حوادثى كه در اين پنجاه سال از اختناق و قتل و حبس و تبعيد و بالاتر از آن از ورشكستگى اخلاقى و فرهنگى به دست اين دودمان نشاندار كه در عقب نگه داشتن و به فساد گراياندن و به فحشا كشاندن نسل جوان ما نقش بزرگى داشتند و الحق ماموريت را خوب انجام دادند، در سوگ بنشينيم و در هدر دادن مخازن زيرزمينى و از آن مهمتر مخازن روى زمينى كه نسل جوان است در عزا باشيم. در كودتاى انگليس به دست رضاخان و آمريكا به دست محمد رضاخان در سوگ باشيم
واژه (ايرانى) و (بيگانه) در تعبير شاه
در منطق شاه و مزدوران وابستهاش، اهالى محترم تبريز كه يكپارچه به پا خاستند و با فرياد مرگ بر شاه زمين را لرزاندند تعدادى از بيگانگان بودند كه از خارج مرز به طور قاچاق وارد شده بودند. و شما اهالى محترم يزد كه دلاورانه قيام نموديد و با تعطيل عمومى و شعار متداول مرگ بر شاه، عامل آمريكا را ديوانه تر كرديد معدودى هستيد كه از آن طرف مرز به صورت غير قانونى وارد يزد شديد! اهالى ايران از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب كه يكپارچه از شاه متنفرند! اينان همگى به صورت قاچاق وارد ايران شدهاند! در اين منطق، ايرانى خلاصه مىشود در شاه و دار و دستهاش و از مستشاران و كارمندان آمريكايى و انگليسى و روسى و صهيونيستى غارتگران بينالمللى كه اقتصاد ايران را قبضه كردهاند.
تا برپايى حكومت عدالت گر اسلامى از پا نمىنشينيم
ما كه با اين منطقها روبرو هستيم به خواست خداوند تعالى تا برچيده شدن بساط ارتجاعى شاهنشاهى و برپا كردن حكومت عدالتگر اسلامى دست از مبارزه بر نمىداريم تا حكومت دموكراسى به
صحيفه نور ج 2 صفحه 63
معنى واقعى جايگزين ديكتاتورىها و خونريزىها شود. اكنون براى نيل به اين مقصد عالى انسانى و اسلامى بر همه طبقات است كه يكدل و يكجهت به پا خيزند و با درك شرايط زمانى و مكانى شعار دهند و از خواستهايى كه در نهايت اثبات نظام شاهنشاهى و زير پا گذاشتن خونهاى به ناحق ريخته شده مردم اين مرز و بوم است احتراز كنند. و نقطه اصلى همه جنايات را كه شخص شاه است نشان دهند و گرفتارى ملت را در اين حكومت ارتجاعى گوشزد جهانيان كنند. سران قوم بايد ملت را در مسيرى كه يافته است و دشمن را شناخته تا به قيام دست زده است، هدايت و پشتيبانى كنند و در اين موقع بسيار حساس ملت را از مسير انتخابيش با كجروىها منحرف نكنند.
عذر تراشى و سكوت در پيشگاه ملت پذيرفته نيست
امروز ملت شجاع با يافتن راه خود به پا خاسته و به بهانه بهانه جويان خاتمه داده، راه عذرها منقطع شده و در پيشگاه ملت پذيرفته نيست و در پيشگاه مقدس حق تعالى هيچ گاه پذيرفته نبوده است. آيا كسانى كه عذرتراشى مىكنند و مهر سكوت را نمىشكنند و گاهى به سكوت توجيه مىكنند، مىدانند چه تحولاتى در شرف تكوين است؟ روزنامه اطلاعات شماره (15575) را ديدهاند كه نوشته است در عريضه سپاس زرتشتيان در جواب شاه آمده است كه جامعه زرتشتى سراسر جهان نسبت به شاهنشاه آريامهر سپاسگزارى و حق شناسى عميق در خود احساس مىكنند زيرا از زمانى كه پارسيان از ايران مهاجرت كردند، هيچ كس ديگر تا اين حد در احيا و حفظ تاريخ، مذهب و فرهنگ زرتشتيان از آنان حمايت نكرده است؟ توجه كردهاند كه تغيير تاريخ اسلام به تاريخ گبرها براى احياء زرتشتى گرى و احياء مذهب و آتشكده آنها به رغم اسلام و براى سركوبى آن است؟ آيا مطلع هستند كه در يك مصاحبهاى در خارج گفته است مذهب در حكومت نقشى ندارد؟ اكنون با اختناق همه جانبه و سلب آزادى به تمام ابعاد و فشارهاى توانفرسا، ايران بيدار در آستانه يك انفجار عظيم است و به سرعت جلو مىرود.
دستگاه جبار با اعصاب خرد شده و با ادامه قتل و چپاول در بلاد مختلف مثل جهرم و اهواز و با دست زدن به خرابكارى و انفجار منازل آزاديخواهان و دزدى و ضرب و جرح علنى افراد مبارز و حمله سبعانه به جوانان مسلمان در كوهها توسط گروه انتقام ساخته شاه و بستن ماليات هاى كمرشكن به كسبه متعهد به انتقام شركت در اعتصاب همگانى، اجازه تنفس را هم از ايرانيان سلب كرده است
آرامش مردم بدون كنارهگيرى شاه و انتقام از او خيالى است باطل
كسانى كه از حال اين ملت رنجديده در اين پنجاه سال آگاهند و به سرنوشت ايران علاقه دارند از جميع طبقات، از كارگر تا دهقان، از دانشجويان قديم تا دانشگاهىها، از لشكرى تا كشورى بدانند به دست آوردن آزادى در بركنار شدن شاه و دودمان اوست كه دشمن سرسخت ملت و نقطه اصلى بدبختى است و تصور آنكه بدون كنار رفتن و انتقام از او آرامش ملتى كه همه چيزش به دست او به باد رفته است به او برگردد، خيالى است باطل.
صحيفه نور ج 2 صفحه 64
از خداوند متعال وحدت كلمه مسلمين و خصوص ملت سربلند ايران را خواستار و قطع ايادى اجانب و عمال آنها را اميدوارم
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 65
تاريخ: 10/3/57
بيانات امام خمينى به مناسبت سالروز 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحيم
تبعيت چنگيز و مغول از قانون ياسا
ايران يك مملكت نمونه است و من بعيد مىدانم كه در تمام ممالك دنيا يك مملكتى مثل ايران و يك ملتى مثل ملت ايران مظلوم گمان ندارم باشد، حتى سابقه هم شايد كمتر داشته باشد. در تاريخ هست كه چنگيز با آن طبع وحشيگرى و صحرايى كه داشته است، با آن خونريزىهايى كه كرده است تابع يك قانون بوده است كه به آن قانون مىگفتند (ياسا نامه بزرگ) و مغول، چنگيز و ساير مغول تخلف از آن قانون نمىكردند، حتى تعبير بعضى اين بوده است كه احترام آن قانون پيش مغول مثل احترام قرآن در صدر اسلام پيش مسلمين بوده است، تخلف از آن قانون مطابق با مرگ بوده است. اين مغول و اين چنگيز كه تابع يك قانونى بودهاند، ما ببينيم كه آيا در اين زمان در اين عصر كه ما واقع هستيم، اين رژيم ايراناين شاه ايران آيا تابع چه قانونى است؟ آيا هيچ قانونى در ايران حكومت دارد؟ احترام براى قانونى قايل هست؟ اين رژيم و اين سركرده رژيم احترامى براى طبقات ملت قايل هست؟ ما حساب مىكنيم، يكى يكى آناندازهاى كه مقتضى است، يكى يكى حساب مىكنيم.
آيا رژيم ايران تابع قانون اسلام است ؟!
ببينيم كه آيا ايران و اين رژيم ايران تابع قانون اسلام است؟ در سرتاسر تهران مشروب فروشىها بيشتر از كتاب فروشى هاست مىگويند و امن و آزاد و هر طور دلشان مىخواهد آنها عمل مىكنند و اگر كسى تعرض به آنها بكند، آنها را تخطئه كنند، ظلم مىكنند. كدام يكى از قوانين اسلام در ايران و در محيط رژيم ايران جارى است؟ ظلم كه در آيات قرآن و در احكام اسلام آنقدر نسبت به آن صحبت شده است، راجع به ظالمين صحبت شده است، ايران و رژيم ايران عدالت پروراست؟ عدالت اجتماعى؟ عدالت اسلامى؟ خودشان را بازى مىدهند يا ملت را مىخواهند بازى بدهند؟ قرآن چه احترامى پيش شاه و دارو دسته شاه دارد؟ احترام قرآن همين است كه از روى سالوس طبعش كنند و به مردم بدهند براى اغفال، نظير احترامى كه معاويه كرد و قرآن را بالاى نيزه كرد كه بياييد با هم به قرآن عمل بكنيم. اينها به قرآن احترام قايل هستند؟ اينها به روحانيت احترام قايل هستند؟ اسلام چقدر از روحانيت تجليل كرده و سفارش كرده، اينها به روحانيت، براى
صحيفه نور ج 2 صفحه 66
روحانيت احترام قايل هستند؟ براى مراجع اسلام احترام قايل هستند؟ چند روز پيش ريختند منزل آقايان مراجع، در و پنجرهها را شكستند، آدم كشتند، عربده كشيدند، الان هم در منزل بعضى از آقايان هستند كماندوهاگفته مىشود كه هستند و مراقبند و اينها را تحت نظر دارند. چه كردهاند آقايان كه اينطور مورد اهانت واقع شدند؟
آيا رژيم شاه به قانون اساسى عمل مىكند؟!
اينها به قانون اساسى عمل مىكنند؟ چنگيز به ياسا عمل مىكرد و چنگيزىها و مغولها عمل مىكردند. اين چنگيز عصر ما، اين مغولبه قانون اساسى احترام قايل هستند؟ عمل مىكنند به قانون اساسى ؟ انتخاباتشان روى موازين قانون است؟ وكلايشان شرايط قانونى دارند؟ مجلسشان يك مجلس روى موازين قانون است؟ كدام يك از كارهاى اينها مىشود گفت كه يك بوئى از قوانين دارد، چه قوانين شرعى و چه قوانين عرفى و اساسى ؟
آيا فرهنگ نزد رژيم معتبر است ؟!
فرهنگ پيش اينها احترام دارد؟ و اگر فرهنگ پيش اينها احترام دارد چرا اين مدارس ايران تعطيل و نيمه تعطيل است و چرا استادهاى دانشگاه از درس گفتن كنار مىزنند براى اين كه محيط دانشگاه را دولت نمى گذارد آرام باشد. چه كردند اين دانشجوها كه بايد محروم باشند؟ چه احترامى اينها براى فرهنگ قائل هستند؟
آيا براى ارتش احترام قايلند؟!
چه احترامى از براى ارتش قايل هستند؟ اينها كه ارتش را به خيال خودشان ابزار دست خودشان مىدانند چه احترامى براى ارتش قايل هستند؟ ارتشى كه در تحت اسارت مستشارهاى آمريكا باشد، آنها را مصون كنند و اينها را تحت سيطره آنها قرار بدهند، اين چه اهانتى است بر ارتش ايران؟ چه ذلتى است از براى ارتش ايران، از براى صاحب منصبها؟ چرا اين صاحب منصبها اينقدر به ذلت تن دردهند؟ چه شده است كه بيدار نمىشوند و كار اين آدم را زار نمىكنند و اين رافرستند به محلى كه بايد برود؟ اينها احترام براى چى قائل هستند؟ به چه قانونى اينها عمل مىكنند؟ بيايند به قانون چنگيزى با ما عمل بكنند، يك عنوانى توى كار باشد، يك قانونى توى كار باشد هرج و مرج الان ايران با هرج و مرج دارد مىگذرد.
15 خرداد جنايتى به امر شخص شاه
15 خرداد نيامده، از قبل از اينكه چندين روز مانده به 15 خرداد براى اينكه مبادا در 15 خرداد يك چند نفرى ناله كنند و شكايت كنند از كشتارى كه در 15 خرداد شد، از جناياتى كه با امر خود شاه، با امر خود شاه در 15 خرداد شد و خودش فرمانده نيروها بود براى كشتار مردم، براى اينكه مبادا يك نالهاى بكنند مردم، مبادا يك صحبتى بكنند مردم، قبل از اينكه حالا
صحيفه نور ج 2 صفحه 67
15 خرداد بيايد مشغول گرفتن مردم هستند. الان تهران عدهاى را گرفتند، قم عده زيادى را گرفتند از طلاب، از مردم، حتى از جوان هاى كوچك، بچه ها. هر كس را سراغ مىگيرند، مىگويند مىگيرند اينها را و شهربانى قم را مىگويند ديگر جا ندارد از بس كه جمعيت در آن هست، انباشته شده است.
آزادى اعطايى شاه!!
اين چه وضعى است كه در ايران هست؟ اين چه آزادى است كه اعطا فرمودهاند آزادى را؟! مگر آزادى اعطا شدنى است ؟! خود اين كلمه جرم است، كلمه اينكه اعطا كرديم آزادى را، اين جرم است آزادى مال مردم هست، قانون آزادى داده، خدا آزادى داده به مردم، اسلام آزادى داده، قانون اساسى آزادى داده به مردم، (اعطا كرديم) چه غلطى است ؟ به تو چه كه اعطا بكنى؟ تو چه كاره هستى اصلش؟ (اعطا كرديم آزادى را بر مردم!!) آزادى اعطايى اين است كه مىبينيم، آزادى اعطايى كه آزادى حقيقتاً نيست، اين است كه مىبينيد، براى اين است كه مردم را اغفال كنند.
همه گرفتارى ما از آمريكاست
اينها نشستند و يك دستهاى را - شايد يك دستهاى را - درست كردهاند كه (اينهااز دارو دسته خودشان هست) گاهى وقتها يك چيزى بنويسند، يك كلمهاى بنويسند و ابهام كنند كه نه، آزاد است، قلم آزاد است، قلمها آزادند. البته در بين اينهايى كه مىنويسند عده شريفى هستند از همه طبقات كه مىنويسند كه الان با همه خطراتى كه هست، هم در قم يك عده كثيرى از فضلا و از مدرسين (ايدهم الله) هست كه مىنويسند فجايع را و همه مطالب را تقريباً مىنويسند و منتشر مىكنند و امضا مىكنند و هم در جناح هاى سياسى و حزبى است كه مىنويسند، منتشر مىكنند، مطالب را مىگويند، با جرات مطالب را مىگويند ولو اينكه مورد اهانت و خطر واقع مىشوند. البته در اينها، در بين اين جناح هاى به اصطلاح سياسى گاهى هم اشخاصى پيدا مىشوند و بعيد هم نيست كه خود دارو دسته آنها باشند و مطلب راخواهند منحرف كنند از مجرم اصلى به اين پايينها، به دولت مثلاً، آنها الان از خدا مىخواهند كه اينها هر چه مىگويند، از دولت بگويند، اعليحضرت را كنار بگذارند، مجرم اساسى و اصلى را كنار بگذارند، هرچه مىخواهند از دولت بگويند. يك وقتى كه ما مىخواستيم يك صحبتى بكنيم يك نفر را فرستادند كه شما از آمريكايىها صحبت نكنيد ولو از شاه هم بگوييد مانعى نيست. من گفتم ما همه اشكالمان در آمريكايى هاست همه گرفتارى كه ما داريم از دست آمريكا داريم، ما آن مجرم اصلى را بگذاريم و برويم سراغ اينهايى كه تبع هستند و آلت هستند؟! حالا در ايران البته مجرم دست دوم - مجرم دست اول عبارت از آمريكاست، مجر دست دوم عبارت از اين شاه است. ما حالا گرفتار اين مجرمى كه دست دوم هست و ديگران هيچ ديگر و ديگران چيزى نيستند كه چيزى باشند نه نخست وزيرش قابل ذكر است و نه وزرا و نه وكلا هيچ كدام اينها قابل ذكر اصلا نيستند، خودش هم قابل ذكر نيست
صحيفه نور ج 2 صفحه 68
لكن چه بكنيم گرفتار شديم. الان علماى ايران گرفتارند آقا، ملت ايران الان گرفتارند نفس نمىگذارند بكشند، الان خيابان هاى ايران از كماندوها پر است از قرارى كه براى ما نقل كردند. همين دو سه روز پيش از اين كسانى آمده بودند. كه كماندوها در خانه آقايان هستند، در بين مردم هستند، قبل از اين هم مسلسل بود و تانك بود و از آن حرفها، چه شده؟ اين ملت چه كرده؟ غير از اين است كه مىگويد بگذاريد ما هم نفس بكشيم؟
دروازه تمدن بزرگ و زاغه نشينان!!
اين آقاى دروازه تمدن بزرگ ملاحظه نكرده خود تهران را، اين محله هاى تهران را آنطورى كه آقايان نوشتهاند چهل و چند منطقه هست كه در اين چهل و چند منطقه اين زاغه نشينها، اين چادر نشينها، اينهايى كه خانه ندارند اصلاً يا زير زمين يك سوراخى پيدا كردهاند و بيچارهها مثل حيوانات زندگى مىكنند يا يك چادرى درست كردهاند، مناطق زيادى چهل و چند منطقه را اسم بردند، محلشان را ذكر كردند، الان پيش من است صورتش، اين آقاى تمدن بزرگ نگاه نكرده است بهاين تهران كه جهل و چند منطقه بيچاره محرومند از همه چيزهايى كه آثار تمدن است، آب ندارند، برق ندارند، هيچ ندارند، هيچ چيز ندارند بيچارهها، اينها را از دهات بيرون كردهاند و اراضى دهات را گرفتند براى خودشان و اينها آمدهاند در تهران. تهرانش اينطور است كه چهل و چند منطقه، اينها از چادرنشينها و زاغه نشينهايى كه با فلاكت، با زحمت دارند زندگى مىكنند، با بيچارگى دارند زندگى مىكنند نوشته است كه اينها وقتى آب براى خودشان مىخواهند تهيه كنند، از يك محلى كه محل خودشان قريب صد پله يا بيشتر تا محل آب هست اين زن هاى بيچاره بايد بيايند سر آن فشارى آب بردارند كوزه را از اين پلهها شما فكر كنيد زمستان ايران را از اين پلهها بايد پايين بروند، چقدر زمين مىخورند، چقدر بيچارگى مىكشند تا يك خردهاى آب ببرند براى بچههايشان، اين آقاى تمدن بزرگ كجاست كه اينها را ببيند؟ اينها را نمىداند يا چشم هايش را هم مىگذارد كه نداند؟ همين دو سه روز، همين سه چهار روز پيش از اين در مشهد رفته در حرم مطهر سالوسى هايش را كرده و بعد هم آمده براى اين بيچارههايى كه خودشان جمع كردند آنجا يك عدهاى بيچاره را، نطق كرده تمدن بزرگ گفته، ما بعد از چند سال ديگر به كجا خواهيم رسيد و در بين فرمايشاتشان فرمودهاند كه بعد از چند سال ديگر جمعيت ايران 65 ميليون نفر مىشود و نفت هم نيست. آقا نفت را چه كسى دارد از بين مىبرد؟ هى مىگويد نفت نيست، نفت هست تو دارى نفت را از بين مىبرى، تو دارى نفت را به حلقوم آمريكا و ديگران مىكنى، نه اينكه نفت نيست. ما مخازن زياد داريم، شما داريد اين مخازن را از دست مىدهيد تا بعد از چند سال ديگر نفتش از بين برود و مردم بيچاره بشوند، بعد ايشان مىخواهند از انرژى خورشيد استفاده كنند، آقا چرا؟ اين حرفها چيست مىزنىآخر خجالت بكش، تو از انرژى خورشيد مىخواهى استفاده كنى ؟! بعدها ديگر استفاده از نفت لازم نيست ؟! ما از جاهاى ديگر استفاده مىكنيم ؟! آخر اين حرفها را براى چه كسى مىزنى ؟
صحيفه نور ج 2 صفحه 69
خوب پس بگو ديگر در راديو نگويند اينها را،براى همان رعيتها بگويند ديگر در راديو نگويند كه مرم بشنوند، حتى نجف هم بشنود اين را، اروپا هم بشنوند اين را بخندد. اين زاغه نشينهاى ما كه در تهرانش چهل و چند منطقه را نوشتند پيش ما آوردند، الان موجود است پيش من مناطقش با اسم و رسم، تهران و از حضرت عبدالعظيم تا شميران گرفته، اين حومه همهاش تهران هست، جاهاى ديگر از تهران بدتر است جاهاى ديگر هست كه بعضى از آقايان كه آمدند پيش من، بعضى از محترمين تجار كه آمدند پيش من گفتند: اجازه بدهيد كه ما اين سهم امامى كه بدهكار هستيم از خودمان هم رويش بگذاريم يك آب انبار درست كنيم براى اين بيچارهها كه زن هايشان بايد از يك فرسخى (ظاهراً تعبيرش اين بود) آب بروند پيدا كنند بياورند براى خانه شان و بچه شايشان را سيراب كنند) ما هم اجازه داديم، و آب انبار را درست كردند يا نكردند من ديگر نمىدانم. همه مناطق اينطور است. شما خيال مىكنيد كه بله، يك عده وابسته و عرض مىكنم پيوستهاى هست در تهران كه يك سروصدا و يك شلوغى و چيزهايى هست از خارج و داخل و اينها، اينها را وقتى بعضى غافلها مىروند مىبينند خيال مىكنند كه ايران آباد است. ديگر الحمدلله همه اتومبيل دارند، همه پارك دارند همه چه. آقا اينها دارودسته خود همين اينها هستند و آن چپاولگرهايى كه دارند مردم را غارت كنند، چه وقت مردم عادى اينطور هستند؟ زاغه نشينها را برويد ببينيد، چادر نشينها را برويد ببينيد، برويد جنوب شهر را ببينيد، حتى شمال شهر اينطور هست، در خيابان آيزنهاور هم يكى از مناطقى است كه چادرنشين يا زاغه نشين دارد و برويد نگاه كنيد اينها را، بعد بگوييد كه ترقى كرده است و ما نزديكيم كه به دروازه تمدن بزرگ برسيم و خير همين روزها ديگر جشنش هم خواهيم گرفت!! اين از اين طرف، اين زاغه نشين هاى ما و اين بدبختهايى كه در ايران هست.
ملى كردن، وسيلهاى براى غارت ذخاير ايران
از آن طرف با اسم ملى كردن جنگلها، ملى كردن مراتع، ملى كردن آب ها، ملى كردن رودخانهاها، آب هاى زير زمينى، تمام جاهاى خوب را به شركت هاى بزرگ آمريكايى يا صهيونيستى يا انگليسى دادند دشتهايى كه براى مراتع جورى بوده است كه نوشتند (الان نوشتهاش پيش من است) نوشتند كه وقتى كه شوهر ملكه انگلستان آمد، رفت از دشت ارژن، فقط از دور ملاحظه كرد آنجا را و گفت كه بهترين جايى است كه در دنيا هست، بهترين مرتع است از براى دامپرورى هر جور دامى، اينها ملى كردند و بعد هم به انگليسىها دادند و الان هم آن طور كه به من نوشتند الان نوشته موجود است ملكه انگلستان با يك عده از ثروتمندهاى آنجا و شركتهاى آنجا اينجا را دارند چهكنند براى دامپرورى كه گوشت درست كنند، حالا براى خارج درست كنند يا به ما هم يك مقدارش را بدهند خدا مىداند. دشت عمران كه اطراف قزوين است مىگويند بهترين جاست از براى زراعت، تمام مردم آنجا را از آنجا كوچ دادند و آوردند بيرون مىدادند دست يهودىها، به اروپا، دادند دست آنها، آنها الان دارند آنجا استفاده مىكنند، شركتهاى آمريكايى و صهيونيستى دارند در آنجا بهره بردارى مىكنند و اين زمينهايى كه بهترين زمينهاست از براى كشت و زرع در دست آنهاست و اين ملت بيچاره گرسنه مانده است، بيچاره مانده است و
صحيفه نور ج 2 صفحه 70
نمى داند چه بكند.اين تمدن بزرگ ماست!! مردم نان ندارند بخورند آقا مىفرمايند (تمدن! ما در تمدن بزرگ! شما را به تمدن بزرگ برسانيم) دشت مغان از دشتهايى است كه باز ملى كردند و مردمش را بيرون كردند و دامدارها از بين رفتند، اين را هم دادند دست يك دسته ديگرى. اين سد دز را كه هفتصد ميليون براى ساختن آن است و يك ميليارد و دويست ميليون دلار يا تومان هم خرج كردند براى كانالى كه آب برساند به آنجا، اين هم در تقديم اعليحضرت است و دارو دسته ايشان. صدوپنجاه روستا از بين رفت، اينها را از بين بردند و اينجاها را ملى كردند يعنى براى همه ملت لكن مال خود اعليحضرت و دارو دسته ايشان. اينها چيزهايى است كه نوشتند و گفتند شواهد هست در آن.
15 خرداد بايد سرلوحه قضايا و مبدا تفكر باشد
ما يك چنين زندگىاى داريم، ما يك چنين تمدن بزرگى داريم كه قبل از آمدن 15 خرداد جوان هاى ما را مىگيرند حبس مىكنند، قانون جنگل هم معلوم نيست اين جور باشد، مغول هم كه اين جور نبوده، حال اينكه آنها هم ياسا داشتند، قانون داشتند، به چه قانونى بايد گرفت فلان را، به چه قانونى بايد كشت فلان را، به چه قانونى بايد چه كرد. شما كه مردم را مىكشيد، بى قانون مىرويد منزل علماى اسلام، تا يك كسى بلند مىشود كه ما كارى نكرديم بعد مرديكه مىزند، مىكشد يكى هم نيست كه بگويد چرا؟ 15 خردادى كه - جناياتى كه اين مرد در 15 خرداد كرد معلوم نيست در تاريخ نظيرش اتفاق افتاده باشد - الانادر - كه مردم بيگناه را همين طور درو كردند، اشخاصى كه ديده بودند مىگفتند، مىگفتند كه همين طور مىآمدند، اين كاميونها مىآمدند، اين زره پوشها همين طور مردم را درو مىكردند و مىريختند توى خيابان ها. اين 15 خرداد را نمىگذارند يك كسى آه بكشد براى آن، لكن ملت ايران نبايد اين 15 خرداد را از ياد ببرند، خوب 15 خرداد بايد زنده بماند، يك جنايتى است كم آثارش بايد محو نشود. حالا بحمدالله به دست خودشان يكقدرى دارد زنده مىشود براى اينكه همين جلوگيرى و همين آدم گيرى و همينها زنده مىكند 15 خرداد را. ملت ايران نبايد 15 خرداد را از ياد ببرند و نبايد هيچ يك از جناياتى كه از 15 خرداد به اين طرف شده است و جلوترش به دست پدر اين شده است نبايد ملت ايران آنها را از ياد ببرد، اينها بايد سرلوحه قضاياى آنها باشد براى اينكه مبدا تفكر باشد، بايد سران قوم تفكر كنند در اين امور، 15 خرداد را بايد حفظش كنند، مىتوانند با جاروجنجال و هياهو و تظاهرات، نمىتوانند با مقاومت منفى و بيرون نيامدن از منازل، اگر مىبينند كه اينها مثل گرگ به جان مردم افتادند و جوانهاى اينها را مىخواهند بكشند، در منازل بمانند، يك جور تنفر است از اين رژيم و از اين آدم اعتراضاً در منزل بمانند، اگر مىتوانند تظاهر كنند اما از ياد نبايد برود، بايد اين زنده باشد و انشاءالله از ياد هم نمىرود.
صحيفه نور ج 2 صفحه 71
حفظ وحدت كلمه يك تكليف الهى است
دنبال اين مطلب آن چيزى كه مهم است اين است كه بايد تمام جناحها تمام جناحهايى كه در ايران هست، از جناح مرجعيت و علميت تا جناح ارتش، تا جناح بازارى، تا فرهنگستانى، تا دبيرستانى، تا دانشگاهى، تا بيابان نشينها، تا كوخ نشينها، تمام اينها بايد تفكر كنند و مورد تفكر خودشان قرار بدهند و سران قوم بايد روابط داشته باشند باهم متفرق نبايد باشند. امروز روزى نيست كه شماها با تفرقه كار انجام بدهيد، اگر چنانچه تفرقه داشته باشيد تا آخر همين هستيد و از همين بدتر. تكليف است، تكليف الهى است، بايد با هم باشيد، بايد اين جناحها روابط زيرزمينى با هم داشته باشند بزرگانشان، بايد آشكارا نباشند، زير زمينى باشد روابطشان اما روابط داشته باشند كه اگر يك وقتى بناشد صحبت كنند، همه صحبت كنند، اگر يك وقتى بنا شد كه چنين كنند، همه چنين كنند، اگر يك وقتى بناشد ساكت باشند، همه ساكت باشند، دست واحد باشند، نه متفرقات. كه يكى حزب بخواهد درست كند، آن يكى مثلاً فرض كنيد چه درست كند، اين صحيح نيست، ما همه بايد يد واحد باشيم. مسلمين بايد يد واحد باشند، اگر مسلمين يد واحد باشند كسى نمىتواند مقابل اين جمعيت قيام كند، هيچ غلطى نمىتوانند بكنند، نه اينها ممالك ديگر هم غلطى نمىتوانند بكنند اگر اينها يد واحد باشند.
همه مكلفيم كه بر ضد شاه قيام كنيم
لكن آنها تفرقه مىاندازند و ما هم باور مىكنيم، بايد اين باورها را كنار گذاشت، بايد اين ظاهر الصلاح بودن اينها را كنار گذاشت، بايد اين سالوسى كه هر سال يك دفعه يا دو دفعه به مشهد مىرود و مقابل حضرت مىايستد و (بايد ديد حضرت چه مىگويد به اين آدم. خدا مىداند اگر حضرت زنده بود از را راهش نمىداد. مگر مىشود اين فاسد فاجر را حضرت رضا راه بدهد؟ يك آدم قاتل جانى را راه بدهد؟ لكن حالا ايشان كه نيستند) يك آخوندى هم مىبرند تعريف مىكند و هياهو مىكند و اينهاكه مردم همه به اعليحضرت چه دارند و فلان و خودش هم رفته در يك جاى ديگر ببين چه كرده. چه حرف هائى!.
بايد روابط باشد، بايد كارهاى شما روى روابط و ضوابط باشد، بايد روى يك برنامه باشد كارهاى مسلمين، بايد احزاب با هم دست به هم بدهند، اين حزب كذا و آن حزب كذا، هر كه براى خودش كار بكند، نباشد، بايد انگشت روى جانى بگذارند اگر مىشود به صراحت، اگر نمىشود با تلويح و اگر هم نمىشود جنايت را به كسى ديگر متوجه نكنند، همين بگويند جنايت هست. (دولت اين كار را كرده) دولت چيست؟ (شهربانى اين كار را كرده) شهربانى چيست بيچاره؟ همين ديروز، پريروز، ديروز بود كه بعضى آقايان آمده بودند گفتند كه 17 نفر از اينهائى (حالا صاحب منصب بودند يا كسان ديگرى) كه آوردند به قم براى جنايت، 17 نفرشان قايم شدند و از قرار مذكور اين گردشى كه كردند در قم وتفتيش كه از همه جا كردند از براى پيدا كردن اين مسلحين بوده است، اينها با اسلحه قايم شدند. الان در ارتش هم همين طور است شما خيال مىكنيد ارتش دل خوشى
صحيفه نور ج 2 صفحه 72
دارد از اينها؟ كسى كه زمام همه ارتش را بدهد به دست چهار نفر آمريكايى، مستشار آمريكايى كه همه جهات در دست آنها باشد، اين بيچارهها همه در تحت فشار باشند اينها دل خوش دارند؟ مگر اصلاً غيرتمند نباشند والا اگر كسى غيرتمند باشد دل خوش نمىتواند داشته باشد، نبايد اينها هم ساكت باشند، اينها هم روابط بايد داشته باشند، بين احزاب و لشكرىها، بين لشكرىها و روحانيون همه بايد با هم روابط داشته باشند و نقشه بكشند براى زوال اين آدم. ملت اسلام و ملت ايران با اين آدم آشتى نخواهد كرد، اگر يك كسى بگويد آشتى، اين خائن است آشتى نخواهد كرد با اين، نه هيچ ملائى آشتى با اين مىكند و نه هيچ كافرى آشتى مىكند و نه هيچ مسلمانى آشتى مىكند، راه آشتى نمانده است، خوب چه راهى گذاشتند براى اين؟ اينهمه جوان هاى ما را كشتند، باز هم آشتى؟ اينهمه به مقدسات ما توهين كردند، باز هم آشتى؟ آشتى چيست؟ ما آشتى نداريم، دروغ نسبت مىدهند به آقايان عظام دروغ نسبت مىدهند، كسى آشتى ندارد با آنها و امكان ندارد يك همچو چيزى. يك ملتى كه همه چيزش به باد رفته است، حيثيت و جهات معنوى و ماديش به باد رفته است و همه را آين آدم به باد داده است، خوب چطور آشتى بكند با اين؟ همان طورى كه يكى از بزرگان سياسيون گفته است كه يكى از دو راه دارند مسلمين، ايرانىها، يا آزادى يا بودن اين، يا بايد اختيار كنند بودن اين را و همين طور تا آخر تحت فشار باشند و يا بايد اختيار كنند آزادى را و اين را بيرونش كنند و چون آزادى را حتماً خواهند اختيار كرد پس اين را حتماً انشاءالله خواهند بيرون كرد. تكليف هست آقا براى همه ما - يك چيزى نيست كه تكليف است، تكليف الهى است، يك ملتى همه چيزش را دارد از دست مىدهد و از دست داده است، اهتمام به امور مسلمين از اوجب واجبات است، بايد شما محكم به اين امر باشيد والا (فليس بمسلم). اين از امورى است كه لازم است بر همه ما، همه مكلفيم كه اين كيان اسلام را در ايران حفظ كنيم. اين آدم نه با اسلام خوب است و نه با قرآن خوب است و نه با حضرت رضا خوب است، كسى كه با اسلام آشنايى داشته باشد اين طور، جسارتها نمىكند. ما همه مكلفيم كه برضد اين قيام كنيم، قيام قلمى قيام قولى، هر وقت هم شد قيام به سلاح، هر وقت، وقت پيدا كرديم اول كسى كه سلاح را به دوشش بگيرد خود منم اگر توانستم، هر وقت هم نتوانستم حرف مىزنم، صحبت مىكنم
همه حيثيات ايران يك حيثيت انگلى است
بعد از اينكه همه اين چيزها، همه مراتع ما را از بين بردند (قريب 40 هزار نوشته است) قريب 40 هزار قنات خشك شده است در ايران براى اينكه اين سدها را كه بستند يا چه كردند، اين قناتها خشك شده است و قهراً وقتى قناتها خشك شد زراعت نمىشود، وقتى زراعت نشد مردمش كوچ مىكنند و مىآيند به فقر و فلاكت در تهران يا در يك شهر ديگرى و تعمد در اين كار هست كه مردم را جمع كنند در شهرها كه مبادا در دهات مخالفت شروع بشود و دهات مشكل است مهارش. آنهايى كه يك نحو شم سياسى دارند، مىگويند مسأله اين است كه مىخواهند كوچ بدهند دهاتىها را، كوهستانىها را، بختيارىها را كه در كوهستان هستند عرض مىكنم كه بلوچها كه در صحرا
صحيفه نور ج 2 صفحه 73
و كوهستانها هستند، اينها را مىخواهند كوچ بدهند به شهرها تا بتوانند كنترل كنند اينها را يعنى هر وقت اينها بخواهد صدايشان درآيد با توپ و تانك بتوانند اينها را كنترل كنند، اما اگر چنانچه در جاهاى مرتفعات باشند اينجا نمىشود كنترل كرد، يك وقت مىبينى تمام قشرها برخلاف قيام مىكنند و آن وقت سرايت مىكند به همه جا. حالا يا اين است نكتهاش، يا نكته (استفاده) است كه همه را به دست چپاولگرهاى شرق و غرب بدهند. هر چه هست الان وضع ايران يك وضعى است كه نظير نداشته است يعنى اگر از حيث جنايات، آدمكشى و اينها نظير داشته از حيث اين جور منافع ايران را به باد دادن، شما نمىتوانيد نظير برايش پيدا كنيد در اعصار سابق برسيم تا هر جا مىخواهيد جلو برويد، يك همچو موردى كه تمام مراتع خوب ايران را به غير داده باشند و به شركتهاى خارج
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 76
تاريخ :20/3/57
پيام امام خمينى به ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
تقدير از رشادتهاى مردم در تظاهرات خونبار
باز هم براى چندمين بار بايد در سوك چهلم مقتولين قم و ديگر شهرها بنشينيم، باز هم بايد با مادران و زنانى كه عزيزان خود را از دست دادهاند و با تظاهرات شجاعانه خود رژيم شاه را محكوم كردهاند در عزا باشيم، باز هم بايد شاهد كشتار و ضرب و جرح دانشجويان و طلاب عزيز و خراب كردن مدرسههاى علميه و دانشگاهها و بيرون كردن آنها از مدارس و كوى دانشگاه باشيم، باز هم دست جنايتكار شاه از آستين مشتى مامور ناآگاه بيرون آمد و ملت مسلم ايران و خصوص دليران اسلام دوست قم را در عزاى عزيزانشان كه مردانه در راه اسلام و سرنگونى رژيم ستمكار پهلوى قيام كردند نشاند.
بايد به پيروى از رسول اكرم همه چيزمان را فدا كنيم تا پرچم توحيد برقرار ماند
ما سوگمندانه و مفتخرانه عزيزانى را در راه هدف كه واژگونى رژيم طاغوتى و بر پاداشتن پرچم پر افتخار اسلام است فدا كرديم و اين درست راه اسلام و برنامه مسلمين راستين در صدر اسلام بوده و در طول تاريخ خواهد بود ولكم فى رسول الله اسوة حسنه پيغمبر بزرگ اسلام همه چيزش را فداى اسلام كرد تاپرچم توحيد را به اهتزاز در آورد و ما به حكم پيروى از آن بزرگوار بايد همه چيزمان را فدا كنيم تا پرچم توحيد بر قرار ماند.
شاه در لب پرتگاه است
اكنون شاه در لب پرتگاه واقع است، از يك طرف مواجه است با قدرت لايزال ملت شجاع ايران كه با تمام وجود براى آزادى خود قيام كرده و تا برچيده شدن بساط ستمكارى او نخواهد نشست و از طرفى با انعكاس جنايات و جرايمش در وسايل تبليغاتى دنيا خوف آن دارد اربابان از او روى برگردانند و از طرفى مواجه است با پوسيدگى و فروريختگى در متن رژيم و رسوايى انقلاب آمريكايى و افتضاح حزب فرمايشى و از طرفى با نارضايتى افراد شرافتمند لشگرى و كشورى كه از كشتارها و وابستگىها به جان آمدهاند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 77
ملت ايران ديگر اغفال نخواهد شد و مجرم اصلى را از ياد نخواهد برد
در اين امواج متلاطم غيرتمندانه به تلاش و فريبهاى تازهاى دست زده است، گاهى مىخواهد خود را از جناياتى كه در طول سلطنت غير قانونيش انجام داده بيخبر جلوه دهد و تمام آنچه بر ملت و كشور گذشته است به گردن ديگراناندازد و عمال او از راه مطبوعات و دستگاه هاى تبليغاتى براى تحقق آن سخت در تكاپو هستند، تغيير مهره هاى اخير از اين قماش است غافل از اينكه با تغيير ابزار خيانت كه جز آلتى در دست جانى اصلى نيستند، ملت هوشمند ايران اغفال نخواهد شد و مجرم اصلى را از ياد نخواهد برد و اين مهره بازىها را نخواهد پذيرفت.
افترا به وطنخواهان و طرح خط كمونيسم توسط شاه
و گاهى با اسلحه كهنه افترا و فريب، مخالفين خود را اشخاصى معرفى مىكند كه ميخواهند ايران را تجزيه كنند يا تحت نفوذ اجانب قرار دهند. همه آگاهند كه مخالفان او تنها اقشار وطنخواهند، از مراجع معظم و علماء اعلام و خطباى محترم و آگاه و رجال سياسى پاكدامن تا طلاب و دانشجويان جان بر كف حوزهها و دانشگاههاى سراسر ايران و از دهقان گول خورده و كارگر و عده دروغ شنيده و بازارى متعهد و مسؤول در سراسر كشور، كدام يك از اينان تجزيهطلب يا با نفوذ اجانب موافقند؟ اين شخص شاه است كه اجانب بويژه آمريكا را مسلط بر تمام شوون كشور كرده و مخازن آن را بيدريغ تقديم آنان نموده و به آنها مصونيت داده و آنها را حتى بر ارتش حكمرفا كرده است و ايران را مصرف كنندهاى خاضع در برابر آمريكا نموده است گاهى ملت را از خطر كمونيستها مىترساند كه اگر او برود مملكت به دست آنان مىافتد و شايد بعضىها كه از واقعيتها اطلاع ندارند اغفال شوند. كمونيسم در ايران با دست آمريكا، چنانكه حزب توده به دست انگليس ايجاد شد. به گفتار مطلعين، داغترين كمونيستها در منطقه مهرههاى آمريكايى هستند براى خنثى كردن قيامهاى رهايى بخش ملى و مذهبى ملتهاى اسير به دست سرمايهدارى و كمونيزم كه نمونه بارزش در سالهاى اخير ديديم.
راه رهايى هر ملتى از چنگال استعمار، مذهب است كه ريشه در عمق جان آن ملت دارد و گاه با شايعه سازى آشتى با بعض جناحهاى روحانى براى تفرقهافكنى در خود اين جناح عظيم و بين آن و ساير وطنخواهان مسلمان كه نتيجهاش جز سلامت جنايتكار اصلى و بر باد رفتن زحمات جانفرساى ملت و به هدر رفتن خون كشتگان از مسجد گوهرشاد و 15 خرداد تا به امروز نخواهد بود، غافل از آنكه هيچ روحانى و مذهبى با دستگاه ضد اسلامى آشتى نخواهد كرد كه آن پشت به قرآن كريم و اسلام عزيز است و نتواند كرد كه آن پشت بر ملت غيور و آگاه است كه حاصل آن سقوط مرگبار سازشگر است.
صحيفه نور ج 2 صفحه 78
نغمههاى صلح جويانه محكوم است
اكنون ملت كه همه چيزش به دست اين رژيم به باد رفته، مراقب است تا چه كسى و چه جناحى از اين مهره بازى شاه فريب بخورد يا با حاضر شدند در مذاكرات صلح جويانه و گرفتن بعض امتيازات توهمى، خود را به دستگاه قدرت متصل كند، در صورتى كه اين دستگاه رو به كهنگى و ويرانى آورده و از بنيان با موريانه داخلى مواجه و فروريختن آن حتمى است و از خدعهها و فريبكارىها كه از كارشناسان خارجى و چه بسا داخلى سرچشمه گرفته، نغمه اعطاء آزادى به همه ابعاد، مگر در خيانت به كشور است. كشتار چند ماهه اخير، حبس و شكنجه، تبعيد و اختناق از جمله آزادىها و عطيههاى ملوكانه است.
اكنون كه ملت بزرگ ايران آگاهانه به پا خاسته است و هر چندگاه حوزهها، دانشگاهها، مدارس، جماعتها، بازارها و شهرها در اعتراض به شاه تعطيل مىگردد و ملت عزيز پشتيبانى خود را از اسلام و قرآن كريم اعلام و براى استقلال و آزادى كشته مىدهد، لازم است سران قوم نقشههاى فريبنده شاه را كه چيزى جز هدم احكام اسلام و كشور نيست نقش بر آب كنند و با بيدارى و آگاهى تا برانداختن اين رژيم به مبارزه ادامه دهند و با حفظ وحدت كلمه و جهت، نگذارند مبارزات حق طلبانه رو به سستى گرايد. از خداوند تعالى استقلال كشور و آزادى ملت را خواستار و كوتاهى دست اجانب و ستمكاران را اميدوارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 79
13/4/57
پيام امام خمينى به امت مسلمان ايران در خصوص اعياد مذهبى تاريخ
بسم الله الرحمن الرحيم
جشن و شادمانى با وجود صدمات جانكاه شاه به اسلام، معنى ندارد
كراراً از ايران نظر اينجانب را درباره مراسمى كه به عنوان جشنهاى سوم و پانزدهم شعبان برپا مىشده خواستهاند، مع الأسف رژيم منحط براى مسلمين ايران عيدى نگذاشته است. دست شاه تا مرفق به خون ملت ايران فرو رفته و در حال حاضر ملت عزيز در عزاى عزيزان خود نشسته، چگونه ممكن است كسى نظر دهد كه جشن بگيرند و شادمانى كنند، شادمانى بر روى اجساد به خون خفته فرزندان اسلام ؟! شادمانى در برابر افراد شريفى كه در سياه چالهاى زندان زير سخت ترين شكنجههاى جهنمى دژخيمان بسر مىبرند؟! شادمانى در مقابل تبعيديانى كه بر خلاف تمام موازين انسانى و قانونى از اوطان خود بيرون رانده شدهاند؟! ما كه هنوز مادرهاى داغدار جوانانمان سياهپوشند، ما كه هنوز شاهد صدمات جانكاه شاه به اسلام بزرگ و كشور اسلامى هستيم جشنى نداريم، ما كه در هر فرصت مدارس و مساجد و دانشگاههايمان مورد هجوم مامورين شاه است، چطور ممكن است چراغانى كنيم.
هر نغمه كه ملت را از مسير خود كه قيام ضد شاهى است منحرف كند، شيطانى است
ملت ايران بداند كه دست پليد دولت در فعاليت است كه مسير نهضت اصيل و شكل گرفته و عمومى ايران را تغيير دهد و يكى از شاهكارها همين دامن زدن به لزوم جشن است كه در پرتو آن خون پاك ملت اسلام را لوث كند و نهضت عظيم اسلامى را به سستى بكشد و يا خداى نخواسته محو كند. ملت ايران بيدار است و راه خود را يافته و با هوشمندى مىداند كه هر نغمه با هر اسم كه او را از مسير خود كه قيام ضد شاهى است منحرف كند، شيطانى است اگر چه با اسم قرآن مجيد و يا ولى الله اعظم عجل الله فرجه باشد. ما روزى را عيد مىگيريم كه بنيان ظلم و ظالم را منهدم كنيم و دست دودمان ستمكار پهلوى را از ايران قطع نماييم و آن روز انشاءالله تعالى نزديك است و روز عيد اسلامى است و عيد ولى عصر عجل الله فرجه.
اكنون لازم است در اين اعيادى كه در سلطنت اين دودمان ستمگر براى ملت ما عزا شده است بدون هيچگونه تشريفات كه نشانگر عيد و شادمانى باشد در تمام ايران، در مراكز عمومى مثل مساجد
صحيفه نور ج 2 صفحه 80
بزرگ اجتماعات عظيم به پا كنند و گويندگان شجاع محترم، مصائب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند و هر چه بيشتر كارهاى ضد اسلامى و قانونى رژيم را افشاء كنند و خوف را كه از جنود ابليس است از دل بيرون كنند و در ادامه نهضت كه موافق رضاى خداوند تعالى و ولى عصر است كوشش كنند و اين چراغ فروزنده هدايت را روشن و روشنتر نگه دارند و با اعتماد به خداوند تعالى مطمئن باشند كه ملت پيروز است.
از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و قطع ايادى اجانب و وابستگان به آنها را خواستارم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 81
تاريخ: 5/5/57
پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد لزوم تداوم نهضت و هوشيارى ملت در برابر مردم فريبىهاى شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
تظاهرات مردم، اثبات مخالفت سراسرى ملت با شاه
اينجانب از عموم ملت شريف ايران متشكرم كه با همبستگى و وحدت كلمه در سوم و پانزدهم شهر شعبان يك مرتبه ديگر به رژيم منحط ثابت كرد كه با اراده ملت نمىتواند مقابله كند واين رفراندمى بود بى نظير از مخالفت سراسرى ايران با شاه، گر چه دستگاه با جلوگيرى از بعضى از اجتماعات بزرگ سلب آزادى نمود و نگذاشت مصائب و مطالب مشروع ملت بزرگ تماماً ابراز شود. به طورى كه اطلاع حاصل شده به دنبال تظاهرات آرام، دست به جناياتى كه كاشف از سستى پايه هاى حكومت است زده و در بعضى از شهرها چون مشهد و رفسنجان و جهرم وحشيانه به مردم بيدفاع هجوم برد و عده كثيرى را مقتول و مجروح نمود و به طورى كه بعضى از خبرگزارىها اطلاع دادهاند در مشهد مقدس تعداد كشتگان به 40 نفر رسيده است و بعضى بيش از اين گفتهاند و از قرار اطلاع، مامورين شاه وحشيانه به مدرسه نواب مشهد ريخته و طلاب بيدفاع را تا سرحد مرگ كتك زده و سر و دست آنان را شكستهاند و معناى اعطاى آزادى را به ملت فهماندند.
تا محو آثار ظلم و هدم رژيم پهلوى ملت آرام نخواهد گرفت
مردم متدين و شجاع شهرها چون قم قهرمان و تبريز غيور و مشهد بيدار شده و براى اظهار تنفر از دستگاه و رژيم شاه تعطيل عمومى نمودند و مشتى محكم به دهان گزافه گويانى كه مىگفتند اين تظاهرات ديگر تكرار نمىشود و ملت به حال عادى خود بازگشته است زدند. ملت عزيز تا محو آثار ظلم و هدم دستگاه رژيم منحط پهلوى آرام نخواهد گرفت و به حال عادى باز نخواهد گشت. ما از اين غيورانى كه در راه هدف مقدس اسلام فداكارى مىكنند و از جان و مال دريغ ندارند و تن به ظلم نمىدهند و سكوت مرگبار را شجاعانه با اهداء جان خود مىشكنند و راه ورسم پيامبر اسلام (ص) و امامان تشيع را يافته و بدانان اقتداء نمودهاند تشكر نموده و به آنان تبريكگوئيم.
صحيفه نور ج 2 صفحه 82
سكوت و امر به سكوت در اين شرايط مخالف مصالح عاليه اسلام است
امروز كه ملت، به پا خاسته و راه خود را خوب و درست يافته است، سكوت و امر به سكوت مخالف مصالح عاليه اسلام است و خلاف طريقه شيعه جعفرى است و امر به تحرك و استنكار و افشاء فجايع خانمانسوز و اسلام بر باد ده دستگاه شاه، موافق سيره مباركه انبيا و خصوص رسول معظم خاتم است. اكنون كه ماه مبارك رمضان در پيش است و ماه مبارك امسال نمونه است كه ملت معظم ايران از سوئى خاطرات چندين ماهه اخير از كشتارهاى وحشيانه دستجمعى و اختناق و حبس و تبعيد در قلبش زنده است و از سوئى ديگر براى انتقام از بيدادگرى هاى رژيم منحط پهلوى و شاخ هاى آن، كارگزاران اجانب استعمارگر با بيدارى و همبستگى بى سابقه بپاخاسته است، لازم است مطالبى را تذكر دهم:
نهضت ايران، نهضتى مقدس و صددرصد اسلامى
1- نهضت مقدس اخير ايران كه ابتداى شكوفايىاش از 15 خرداد 42 بود صد در صد اسلامى است و تنها به دست تواناى روحانيون با پشتيبانى ملت مسلمان و بزرگ ايران پىريزى شد و به رهبرى روحانيت، بىاتكاء به جبههاى يا شخصى يا جمعيتى اداره شده و مىشود و نهضت پانزده ساله ما چون اسلام است بى دخالت ديگران در امر رهبرى كه از آن روحانيت است ادامه دارد و خواهد داشت و آنان كه اخيراً براى جلب منافع شخصى به جنب وجوش افتاده و مىخواهند نهضت اسلامى را آلوده كنند و يا آن را متكى به بعض جناحها يا دنباله او معرفى نمايند حتماً سوء قصد دارند و احياناً با ساختن بعضى از آنان با دستگاه جبار مىخواهند نهضت را متوقف و شاه را مصون نگه دارند. ملت ايران بايد با هوشيارى تمام و ترديد بدانان نگاه كنند و اگر خداى نخواسته انحراف آنان معلوم شد از آنان جداً اجتناب كنند و صريحاً اعلام مىدارم در صورتى كه اين جمعيت معدود، مطالب خود را كه لازمهاش دور نگه داشتن مجرم اصلى است تكرار كنند روحانيت تكليف خود را درباره آنان روشن خواهد نمود.
نغمه آزادى انتخابات، حيلهاى براى انحراف اذهان از مسير اصلى حركت
2- اخيراً دولت نغمه ناموزونى را به راهانداخته است مبنى بر آزادى انتخابات، در صورتى كه وقت آن سال ديگر است و اين نغمه قبل از ماه مبارك رمضان براى انحراف اذهان از مسير اصلى حركت است كه خوف افشاء هر چه بيشتر جنايات رژيم در اين ماه در مساجد و مجامع اسلامى مىرود. ملت بايد بداند كه اين حيله جز نگهدارى شاه از تعرض گويندگان و پرخاش جوانان غيور اسلامى نيست و لازم است گويندگان محترم و روحانيون معظم ايران شديداً از آن احتراز كنند و بايد بدانند كه خيال انتخابات آزاد با برقرار بودن قدرت شيطانى شاه امرى موهوم است و جز صحنهاى شيطانى براى قانونى نمايش دادن انتخابات در دنيا نيست و تا قدرت طاغوتى شاه و دارو دستهاش برقرار است
صحيفه نور ج 2 صفحه 83
ديگران نمىتوانند حتى يك وكيل انتخاب كنند و اينجانب در موقع انتخابات كلمه خود را خواهم گفت.
تلاش شاه براى جايگزينى مهره هاى خويش در صفوف مبارزين
3- اكنون كه شاه خود را در بين ملت شكست خورده و زبون مىبيند به صحنه سازىهائى دست زده است و خواهد افرادى را كه چندين سال است با مقاصد شيطانى شاه همراه و به تغيير احكام اسلام و تغيير تاريخ پر افتخار اسلام به تاريخ گبرها و آتش پرستها راى دادهاند، ملى جلوه دهد تا در موقع حساس با نفوذ در صفوف روحانيون مبارزه ماموريت شوم خود را با چهرهاى ملى اجرا نمايند و روحانيون بايد آنان را به جامعه معرفى نمايند. بايد ديد چه تغييرى در نظام شاه پديد آمده است كه اينان تا ديروز دست بوس بودند و چاكر و امروز مخالف و بايد ملت شريف هشيار باشد كه اين مهره هاى خطرناك، خود را در بين آنان جا نزنند.
رسيدگى به وضع بازماندگان شهدا
4- تقاضاى اينجانب از ملت شريف و متعهد آن است كه با كمال اهميت و دلسوزى اقدام به بررسى كشته شدگان و خانواده هاى آنان كنند و به هر ترتيبى كه مىتوانند سرشمارى از كشتهها با نام و نشان نمايند و ما را مطلع كنند و به بازماندگان آنان سركشى برادرانه نمايند و از آنان دلجوئى كرده و سلام خمينى را كه در سوگ آنان است به همه برسانند و تاثرات اينجانب را در مرگ عزيزانشان به آنها ابلاغ نمايند و اگر كسى به واسطه مجروح شدن و يا از دست دادن عزيزش احتياج مادى دارد لازم است به بهترين وجه برآورده شود يا هر چه زودتر به من مراجعه شود تا با تمام طاقت به آنان رسيدگى نمايم.
نهضت را ثبت كنيد تا سرمشق جوامع و نسل هاى آينده گردد
5 - لازم است براى بيدارى نسلهاى آينده و جلوگيرى از غلطنويسى مغرضان، نويسندگان متعهد با دقت تمام به بررسى دقيق تاريخ اين نهضت اسلامى بپردازند و قيامها و تظاهرات مسلمين ايران را در شهرستانهاى مختلف با تاريخ و انگيزه آن ثبت نمايند تا مطالب اسلام و نهضت روحانيت سرمشق جوامع و نسلهاى آينده شود. ما كه هنوز در قيد حيات هستيم و مسائل جارى ايران را كه در پيش چشم همه ما به روشنى اتفاق افتاده است دنبال مىكنيم، فرصتطلبان و منفعت پيشگانى را مىبينيم كه با قلم و بيان بدون هراس از هر گونه رسوائى، مسائل دينى و نهضت اسلامى را بر خلاف واقع جلوه دهند و به حكم مخالفت با اساس نمىخواهند واقعيت را تصديق كنند و قدرت اسلام را نمىتوانند ببينند و شكى نيست كه اين نوشتجات بىاساس به اسم تاريخ در نسلهاى آينده آثار بسيار ناگوارى دارد. از اين جهت روشن شدن مبارزات اصيل اسلامى در ايران از ابتداى انعقاد نطفهاش
صحيفه نور ج 2 صفحه 84
تاكنون و رويدادهائى كه در آينده اتفاق افتد از مسائل مهمى است كه بايد نويسندگان و عالمان متفكر و متعهد بدان بپردازند. درست آنچه را امروز براى ما روشن و واضح است براى نسل هاى آينده مبهم باشد و تاريخ، روشنگر نسلهاى آينده است و امروز قلماى مسموم در صدد تحريف واقعيات هستند، بايد نويسندگان امين اين قلمها را بشكنند.
تلاش كنيد كه جنايات و ستمگرى هاى رژيم بيان و تفسير گردد
6- حضرات ائمه جماعت محترم دامت بركاتهم گويندگانى را دعوت نمايند كه معتقد و علاقهمند به نهضت اسلامى و با هدفى اصيل روشنگرى مردم را بر عهده گيرند و از دعوت وعاظ السلاطين و اشخاصى كه به نفع دستگاه جبار، دانسته يا ندانسته مطالبى را انتخاب مىكنند كه ملت را از مسائل اصلى روز باز دارند جداً احتراز فرمايند و از كسانى كه عمال دولت تعيين مىكنند دورى و احتراز كنند و فداكارى در راه اسلام و مصالح مسلمين را در رأس برنامه خود قرار دهند.
7- گويندگان محترم در مجامع و مساجد وظيفه دارند كه مصائب وارده بر ملت را در اين 50 سال سلطنت سياه پهلوى خصوصاً در اين چند ماه اخير و كشتار اخير شهر مقدس مشهد در جوار حضرت ثامن الائمه عليهم السلام و رفسنجان به سمع مردم برسانند و آنان را از مسايلى كه مفيد براى اسلام و مصالح مسلمين است آگاه گردانند و از مطالبى كه موجب سردى و سستى است احتراز كنند كه عذر در درگاه خداى متعال و پيش ملت مسلم پذيرفته نيست.
8- بر مستمعين است كه آقايان گويندگان را در ذكر مطالب اسلامى و انسانى تشويق كنند و از آنان با احترام تقاضا كنند كه جنايات و ستمگرىها را بيان و تفسير كنند و از مطالب غير مفيد و احياناً مخالف با مسير حركت ملت احتراز كنند و با پشتيبانى خود از گويندگان محترم به آنان اطمينان خاطر دهند.
تبريك و تسليت به مردم
در خاتمه من نمىدانم با چه بيان از كشتار بيرحمانه شهرستانها خصوصاً شهر مقدس مشهد اظهار تأسف و تاثر كنم. من نمىدانم كه خاندان ستمگر تا كى بر مقدرات مسلمين مسلط و به خون جوانان ما تشنهاند. من به حضرت ثامن الائمه عليهم السلام تسليت عرض مىكنم و به اهانتهايى كه بدان بزرگوار در عهد اين پدر و پسر جنايتكار شد و مىشود در سوگ مىنشينم. من به شما اهالى محترم و متدين مشهد و رفسنجان و جهرم تسليت مىگويم و تبريك، تسليت براى از دست دادن جوانان اسلام و تبريك براى داشتن جوانان برومند و براى روحيه اسلامى مقتدرى كه در راه خدا از تلاش هاى مذبوحانه رژيم ظالم نهراسيده و با تعطيل و تظاهرات مردانه، خود را در پيشگاه مقدس اسلام روسفيد كرديد. خداوند به شما پاسداران قرآن كريم و به تمام ملت نجيب ايران كه با همت مردانه و وحدت كلمه در مقابل جبار زمان قيام و دين خود را به اسلام ادا نموده و مىنماييد نصرت عنايت فرمايد و همه را از
صحيفه نور ج 2 صفحه 85
مجاهدين راه حق قرار دهد و در زمره اولياء خدا كه خون خود را در راه او دادند محشور فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 86
تاريخ: 15/5/57
پيام امام خمينى به مردم مسلمان اصفهان
بسم الله الرحمن الرحيم
مادام كه حكومت دودمان پهلوى برقرار است مصائب و فجايع ادامه دارد
فاجعه اخير اصفهان را به عموم اهالى محترم تسليت عرض مىنمايم اين فاجعه به دنبال فجايع بسيار ديگر، نمونهاى است از حكومت ستمگر شاه كه وحشيانه به ملت ايران هجوم و آنان را به خاك و خون كشيده است و آخرين فاجعه نيست. تا حكومت اين دودمان ستم پيشه برقرار است، فاجعه به دنبال فجايع و مصيبت پشت سر مصائب و حادثه به دنبال حوادث عظيم ادامه خواهد داشت. تنها اصفهان بزرگ نيست كه شاهد جنايات مرگبار شاه و فرمانبرداران جنايت پيشه اوست بلكه سراسر ايران با اين جنايات و قتل و غارتها دست به گريبان است. آن قم، حرم اهل بيت و آن تبريز و يزد و همدان و اهواز و شيراز و آن مشهد مقدس و رفسنجان و جهرم و كازرون و ساير شهرها و قصبات كه شاهد قتلها و جرحها و حملات وحشيانه بوده و هست. قيام ضد شاهى مردم امروز ملت شجاع و به پا خاسته ايران شاهد موج عظيم ضدشاهى كه بر اثر يكى ديگر از اعتصابات بزرگ اصفهان كه به پشتيبانى از روحانيت بيدار و مسؤول خود به عنوان اعتراض به اعمال غير قانونى و انسانى رژيم است مىباشد. امروز شعار (مرگ بر شاه) ملى شده و تا برچيده شدن دستگاه ظلم و انقراض دودمان جنايتكار پهلوى ادامه دارد. بايد از هر فرصت استفاده نمود و اجتماعات را هر چه بيشتر عظيم و فشرده كرد و هر چه بيشتر خيانتها و جنايتهاى شاه را بر ملا نمود.
وظيفه گويندگان و علما در بسيج مردم گويندگان محترم و متعهد هر چه بيشتر به روشنگرى قيام و علماى اعلام با اعلاميهها و بيانات خود مردم مهيا را كه راه خود را خوب يافتهاند بسيج عمومى نموده و يكدل و يكجهت براى بر چيده شدن بساط غارت و جنايت همصدا و با اتكاء به قدرت لايزال الهى، اين ريشه پوسيده فساد را از بن بر كنند و ملت مستضعف را از چنگال استعمارگران خارجى و داخلى نجات بخشند. (و نريدان نمن
صحيفه نور ج 2 صفحه 87
على الذين استضعفوا فىالارض و نجعلهم ائمه و نجعلهمالوارثين) اراده خداوند تعالى بر آن است كه با رهبرى حكيمانه انبياء عظام و وارثان آنان، مستضعفين را از قيد حكومت طاغوتى آزاد و سرنوشت آنان را به دست خودشان بسپارد، بايد در اين امر الهى ملت عزيز به دنبال روحانيون مسؤول اين راه حياتى را طى كنند.
طرح مسأله انتخابات، وسيلهاى براى اغفال ملت و تغيير مسير اصلى حركت
باز با كمال علاقه به ملت ايران هشدار مىدهم كه به دنبال دولت شاه دم از انتخابات زد. هر كسى كه سخنان او را شنيده باشد خوب مىفهمد كه شاه با طرح مسأله انتخابات مىخواهد مسير اصلى حركت اسلامى ايران را كه سرنگونى اين دودمان است تغيير دهد و ملت را اغفال نمايد ولى ديگر دير شده و طرح حكومت اسلامى در عروق مردم ايران ريشه دوانيده است و به اميد خدا پيروزى از آن ماست.
مردم شريف با كمال احترام از گويندگان بخواهند تا از گفتگو درباره هر امرى كه آنان را از مسير خود بازدارد همچون انتخابات، شديداً احتراز كرده و فجايع و جنايات حكومت شاه را بازگو نمايند.
اينجانب از همبستگى روحانيون معظم و اهالى محترم اصفهان كه در جريانات اخير با پشتيبانى بيدريغ خود روحانيون را تنها نگذاشتند و دين خود را به اسلام و مسلمين ادا نمودند تشكر مىكنم و از خداوند متعال توفيق و تاييد همگى را خواستارم.
والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 88
تاريخ: 22/5/57
پيام امام خمينى به مردم مسلمان ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در اصفهان و شيراز
بسم الله الرحمن الرحيم
تمام بدبختى هاى كشور از شاه است
گزارشات رسيده از ايران مبنى بر قتل عامهاى مكرر در شهرهاى مذهبى اصفهان و شيراز و ... نمونه ديگرى است كه از جنايات بيحد شاه. گفته مىشود در يكى از مصاحباتش كه از نشر آن جلوگيرى شده، گفته است در صورتى كه من رفتنى باشم، ايران را با خاك يكسان مىسازم و مىروم. جنايات اخير نشان داده است كه او مشغول پياده كردن نقشه خويش است. مردم مسلمان ايران تمام بدبختىهاى خود و كشور خود را از شاه ميدانند و دست از مقاومت نخواهند كشيد تا پيروز شوند و استقلال و آزادى خود را به دست بياورند. ملت بايد بدانند كه آزاديخواهان جهان به آسانى به آزادى دست نيافتهاند، پيغمبر بزرگ اسلام (ص) با آن زحمات و رنج هاى طاقت فرسا در راه هدف از جهاد با ستمكاران تا آخر عمر دست نكشيد، اميرالمومنين عليهالسلام عمر خود را در پيكار با ستمكاران كه خود را مسلمان معرفى مىكردند بسر برد. دفاع از حق و اسلام از بزرگترين عبادات است. بگذار عبادتگاههاى ما را در اين شهر مبارك به خون بكشند و ببينند كه مسلمين با عبادت بزرگتر ماه شريف را مىگذرانند. به دنبال گزارشات رسيده، بيانيه علماء اعلام شيراز دامت بركاتهم عدد كشتگان را به دهها و مجروحين را به صدها نفر اعلام مىدارد. مامورين شاه به مسجد ريخته و به قتل و جرح مردم بيدفاع پرداختهاند و مسجد را به آتش كشيدهاند، همچنان كشتار بيرحمانه اصفهان به دنبال حيله و دروغ و افتراء موجب تاثر و تاسف بسيار است. اكنون اهالى اصفهان به اسم حكومت نظامى بدون مجوز قانونى در زير چكمه خونخواران شاه از اجتماعات دينى ممنوعند و حق اظهار نظر ندارند و از آزادى اعطائى برخوردارند!.
ارتش و صاحب منصبان خود را در صفوف لشگر حق قرار دهند
ارتش ايران و صاحب منصبان محترم بدانند كه جنايات و قتل عامهائى كه شاه بر آنان تحميل مىكند حاصلى جز بدنامى و ننگ براى آنان ندارد. افسران ارتش و شهربانى و ژاندارمرى ايران تا چه زمان اجباراً و بدون هيچ گونه اختيار، به برادركشى توسط يك
صحيفه نور ج 2 صفحه 89
عده مامور ناآگاه ادامه مىدهند؟ آخر براى حفظ چه كسى؟ شخصى كه به اسلام و ناموس و آزادى شما ضربات پياپى وارد كند؟ شخصى كه شما را در جهان از بى حيثيت ترين مامورانى كه فقط به خاطر داشتن حقوق گزاف به هر عمل زشتى دست مىزنند، معرفى كرده است؟ آيا هر روز كشتار و ضرب و جرح آنهم به دست شما و يا كسانى كه شما هيچ گونه حق اعتراضى بدانان نداشته باشيد، با انسانيت سازگار است؟
شما به عذر ماموريت، برادران دينى خود را به گلوله نبنديد كه مسووليت آن علاوه بر شاه با خود شما است، بايد به حكم خداوند از فرمان ستمكاران سرپيچى كنيد و با كشتن برادارن خود، جهنم دنيا و آخرت را براى خود نخريد. ناله مادران و پدران داغدار و جوان از دست داده را با گوش دل بشنويد، اينان مادران خود شما هستند. آيا فكر كردهايد كه با گلوله خود حداقل يك خانواده بزرگ را در درد و رنج بيحد قرار مىدهيد؟
اگر تا به حال هم دست به چنين اعمالى زدهايد زودتر توبه كنيد و خود را در صفوف لشگر حق قرار دهيد، مطمئن باشيد كه پيروزى دنيا و آخرت از آن شما خواهد بود. شما اى صاحب منصبان مسلمان و آزاده ارتش ايران! دين خود را به اسلام و مسلمين ادا نمائيد و بيش از اين تن به ذلت ندهيد.
شعار ضد شاهى را كه شعار اسلام است زنده نگه داريد
بايد تمام جناح هاى اسلامى از علماى اعلام و خطباء محترم و طلاب و دانشجويان و جوانان، فرزندان عزيزم و بازرگانان محترم و كارگران و دهقانان شريف و بيدار و تمام جبههها و احزاب سياسى يكدل و يكجهت در آگاهى درجه داران ارتش و شهربانى و ژاندامرى كوشش كنند و براى سرنگونى اين جانى بالذات آنان را به تشريك مساعى دعوت نمايند و ملت را از شر اين ستمگر نجات دهند و مجال ندهند بيش از اين زن و مرد، بزرگ و كوچك، پير و جوان و كودك ما را به خاك و خون بكشد و اسلام را فداى شهوات خود كند.
من در اين آخر عمر متواضعانه دست خود رابه طرف تمام گروهها كه براى برپايى اسلام و احكام آن كه تنها راه سعادت و ضامن استقلال و آزادى ايران از استعمار نو و كهنه است كوشش و فداكارى مىكنند دراز مى كنم و از همه استمداد مىنمايم. اين شخص با كمال جديت به محو آثار اسلام كمر بسته است و با حيله و دروغ مىخواهد خود را طرفدار اسلام و ملت معرفى كند. اكنون كه ملت شجاع ايران ايدهم الله تعالى بر حيله هاى او واقف شده و آگاهانه به پا خاسته است بايد طبقات دانشمند از نويسندگان و گويندگان در هر لباس و شغلى كه هستند دست در دست يكديگر گذاشته با قلم و بيان جنايات بيشمار دستگاه را براى ملت بيدار ايران روشنتر كنند. بايد طلاب و دانشجويان عزيز و شجاع سراسر ايران از هر فرصت استفاده كرده و شعار ضدشاهى را كه شعار اسلام است زنده نگه دارند. بايد دانشمندان و دانشجويان متعهد و مسؤول خارج كشور جنايات اين عنصر خطرناك را هر چه بيشتر در خارج داخل نوشته و منتشر كنند و شخصيت هاى آزاده جهانى را در سراسر دنيا از ظلم و ستمى كه به مردم ايران وارد مىشود آگاه كنند و آنان را در كمك به ملت دلير براى نجات ايران
صحيفه نور ج 2 صفحه 90
از چنگال استعمار و استثمار جهانى بسيج نمايند.
بايد جميع طبقات از اختلافات جزئى دست كشيده و براى نجات خويش به پا خيزند و با هر وسيله ممكن در دفع اين مفسد فىالارض اقدام كنند.
امروز سكوت در برابر اين ستمگر و بىتفاوتى در برابر اين جنايات برخلاف مصالح عاليه اسلام و مخالف سيره انبياء عظام و ائمه اطهار عليهم السلام است امروز هر مطلبى كه موجب انحراف ملت شريف از مسير اصلى است شيطانى و با نقشه شياطين طرح مىشود.
اينجانب به اسلام و اولياى اسلام عليهم السلام و به عموم مسلمين بخصوص مؤمنين شيراز و اصفهان ايدهم الله تعالى و به بازماندگان عزيزان اسلام و جوانان متدين و برومند مسلمين تسليت مىدهم و خود را در غم آنان شريك مىدانم. اميد است كه شهرستانهاى ديگر ايران با اهالى محترم اين دو شهرستان بزرگ همدردى نموده و خود را را در مصائب بزرگ آنان شريك بدانند. والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 91
تاريخ: 31/5/57
پيام امام خمينى به مردم مسلمان آبادان در مورد فاجعه سينما ركس
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت عموم اهالى محترم آبادان ايدهم الله:
تعالى دريافت خبر بسيار فجيع به آتش كشيدن چند صدنفر هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تاثر و تاسف شديد گرديد. من گمان نمى كنم هيچ مسلمانى بلكه انسانى دست به چنين فاجعه وحشيانهاى بزند جز آنكه به نظائر آن عادت نمودهاند و خوى درندگى و وحشيگرى آنان را از انسانيت بيرون برده باشد. من تا كنون اطلاع كافى ندارم لكن آنچه مسلم است اين عمل غيرانسانى و مخالف با قوانين اسلامى از مخالفين شاه كه خود را براى حفظ مصالح اسلام و ايران و جان و مال مردم به خطر مرگانداختهاند و با فداكارى از هم ميهنان خود دفاع مىكنند به هر مسلكى باشند، نخواهد بود و قرائن نيز شهادت مىدهد كه دست جنايتكار دستگاه ظلم در كار باشد كه باشد نهضت انسانى اسلامى ملت را در دنيا بد منعكس كند. آتش را به طور كمر بند در سراسر سينما افروختن و بعد توسط مامورين درهاى آن را قفل كردنكار اشخاص غير مسلط بر اوضاع نيست.
گفتار شاه كه تظاهر كنندگان مخالف من وحشت بزرگ را وعدهدهند و تكرار آن پس از واقعه كه اين همان وعده بوده است شاهد ديگرى بر توطئه است، نه اينكه واقعاً شاه يك غيبگوى بزرگ است! مصاحبه سابق شاه كه ايران را با ملت نابود مىكنم نيز شاهد اين مدعا است. اظهار تاسف و تاثر در بوق هاى تبليغاتى از اشخاصى كه هر روز دستشان تا مرفق به خون هم ميهنان ما فرو رفته است شاهد بزرگى است بر نقشه شيطانى شاه و همدستانش، هم آنان كه در اكثر شهرهاى ايران دست به كشتارهاى فجيع زدهاند.
آيا مردم مظلومى كه هر روز به دست همين جنايتكاران به خاك و خون كشيده شده و به وضع بسيار اسفبارى كشته شدهاند هم ميهنان ما نبودهاند؟ قرائن نشان مىدهد كه قضيه دلخراش آبادان چون كشتار ساير شهرهاى ايران از يك منشاء به وجود آمده است. آيا از اين جنايت كسى جز شاه و بستگانش اميد نفعى داشتهاند؟ آيا تاكنون غير از شاه كه هر چند وقت يكبار دست به كشتار وحشيانه مردم مىزند اين قبيل صحنهها را به وجود آورده است و يا خواهد آورد؟ اين مصيبت دلخراش شاه، شاهكار بزرگى است تا به تبليغات وسيع در داخل و خارج دست زند و به بوقها و مطبوعات دست
صحيفه نور ج 2 صفحه 92
نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد كه هر چه بيشتر براى اغفال مردم اين جنايت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ايران نسبت دهند تا در خارج ملت حق طلب ايران را مردمى كه به هيچ ضابطه انسانى و اسلامى معتقد نيستند معرفى نمايد.
من به ملت بزرگ ايران اعلام خطر مىكنم، خطر اينكه دستگاه اينگونه اعمال وحشيانه و ضد اسلامى را در ساير شهرهاى ايران انجام دهد تا تظاهرات پاك مردم شجاع ايران را كه باخون خود ريشه درخت اسلام را آبيارىكنند لوث نمايد.
لازم است گويندگان مطلبى را كه به نابودى انقلاب رهائى بخش اسلام منجر مىشود و براى مردم روشن نمايند.
اين مصيبت بزرگ را به ملت مسلمان ايران بخصوص به مردم ستمديده آبادان و به خانوادهاى داغديده تسليت عرض نموده و خود را در غم بزرگ و جانكاه آنان شريك دانم.
از خداوند تعالى نصرت اسلام و مسلمين و قطع ايادى اجانب و پيوستگان به آنها را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 93
تاريخ: 1/6/57
پيام امام خمينى به نهضت آزادى ايران خارج از كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
نهضت آزادى ايران خارج از كشور اروپا آمريكا
پيام شما فرزندان اسلام ايدكم الله تعالى را مبنى بر وفادرارى به اسلام و تذكر زحمات طاقت فرساى چندين ساله آنان در راه اهداف عاليه اسلام كه ضامن استقلال و آزادى ملت هاست دريافت نمودم و موجب كمال تشكر گرديد.
از خداوند تعالى توفيق و تائيد گروهها يا اشخاصى را كه براى اسلام عزيز و مسلمين ستمديده فداكارى مىكنند و عمر خود را در راه حق و رسيدن به هدف اسلامى و انسانى صرف مىكنند خواستارم و علاقه خود را به تمام گروههاى آنان اعلام دارم. امروز كه ملت هاى ستمديده در سراسر ايران به خود آمدهاند و ملت بزرگ ايران با نهضت عظيم خود مجال را بر شاه و دارو دستهاش تنگ نمودهاند وقت آن نيست كه عمر خود را در مناقشات جزئى صرف نموده و گوش به تبليغات مضر بعضى از منحرفين دهيم. امروز كه شاه با آتش سوزى و ويرانگرى مبارزات حق طلبانه ملت ما را خواهد به دنيا بد جلوه دهد، بر ما و شماست كه بدون فوت وقت نقشه شيطانى او را در جهان فاش كنيم و نگذاريم نهضت اسلامى انسانى را با بوق هاى تبليغاتى لكه دار كند. امروز كه ما به خط الله قدم به قدم به هدف نزديكتر مىشويم بايد همه را به اتحاد و برابرى دعوت كرده و نقاط حساسى را كه مردم به خاطر آن خود را جلو رگبار گلوله شاه قرار مىدهند، نشان دهيم. امروز بايد افراد محترم نهضت آزادى ايران در داخل و خارج و جميع جناح هاى اسلامى ايدهم الله تعالى بدون از دست دادن فرصت دست در دست يكديگر نهاده و در اين امر حياتى كه بر چيده شدن رژيم پهلوى است، مبارزه و بدون مناقشات، ملت را به سوى هدف غائى كه ايجاد حكومت اسلامى است هدايت نمايند. امروز سستى و سردى و سرگرم شدن به مسائل جزئى انتحار است، انتحارى فضاحت بار. خطر به قدرت رسيدن شاه از اختلاف و سستى گروهها، خطرى نيست كه بتوان همه ابعاد آن را پيش بينى كرد، خطر سقوط يك ملت بزرگ و اسلام عزيز است. اينجانب با تمام طاقت در حصول وحدت همه اقشار ملت مسلمان كوشش كرده و كنم و از خداوند متعال در اين امر بسيار مهم كه هستى ملت بدان پيوسته است استمداد نمايم، مطالعه مبارزات آزاديبخش ملت هاى دربند و كشتارها و شكنجهها و زحمات طاقت فرساى آنان هشدارى است به ملت شريف ايران كه نتيجه مبارزات دينى و ملى آنان فورى و سريع نيست.
صحيفه نور ج 2 صفحه 94
نهضت ايران تا پيروزى كه مسلماً از آن ملت شجاع است ادامه خواهد داشت و بر شماست كه اين مطلب را هر چه زودتر به ملت برسانيد.
مرقوم شده بود كه در بند اول اعلاميه 21 شعبان 98 ابهامى است كه آلت دست بعضى از افراد مغرض شده است. بايد متوجه باشيد كه آن بند به دنبال مطالبى بود كه نهضت ايران را غير اسلامى معرفى مىكرد و دانسته يا ندانسته ملت را از آن جدا مىنمود و زحمات چندين ساله همه را به نفع شاه هدر مىداد. در اين مورد خطير من مكلف بودم اشتباه آنان را گوشزد نمايم و پايه هاى اساسى مبارزه ايران را نشان دهم لذا صريحاً اعلام مىدارم كه اين بند مربوط به كسانى است كه نهضت اصيل ايران را به امر سياسى غير اسلامى ترسيم مىنمايند كه نتيجهاش حفظ شاه است نه كسانى كه در نوشتهها و مصاحبات خود شاه را محكوم و ايران را بر سر دو راهى (آزادى) يا (شاه) قرار مىدهند و نه كسانى كه در طول مبارزات در نوشتهها و سخنرانى هاى خود پيوستگى و همگانى خود را با اسلام و انزجار و تبرى خود را از رژيم منحط پهلوى اعلام نمودهاند چنانچه در اكثر نوشته جات خود، بدان تصريح نمودهاند. از خداوند متعالى نصرت اسلام و مسلمين و توفيق همگى را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 95
تاريخ: 6/6/57
پيام امام خمينى به ملت مسلمان ايران درباره نيرنگهاى شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
نيرنگ شيطانى شاه
در اين موقع حساس تاريخ ايران، شاه به وسيله كارشناسان خود دست به توطئه خطرناكى زده است كه بااندكى سستى و تغافل، ملت ايران بايد از به دست آوردن آزادى و استقلال و حقوق بشر مايوس شود و خود را براى همه نوع اختناق و شكنجه و قتل و غارت مهيا كند و اسلام بايد از احكام نورانى خود چشم بپوشد. تبديل مهره به مهرهاى كه از اول با اسلحه فريب و رياكارى وارد ميدان شده است، به امر شاه، توطئه عليه ملت و شكستن نهضت اسلامى است و به هدر دادن خون جوانان عزيز اسلام. در اين پانزده سال و بخصوص در اين ماه هاى اخير كه دژخيمان شاه با قتل عام هاى شهرستانها و جرح و حبس و تبعيديها روى تاريخ را سياه كردهاند، اكنون كه ثابت شد توپ و تانك و ارعاب و تهديد در مقابل ملت به پاخاسته اثر خود را از دست داده دست به نيرنگ شيطانى زده و با مطالب بسيار اغفال كننده مىخواهد جنايتها و خيانت هاى خود را ادامه دهد، تاريخ پرشرف اسلام را در مجلسين تغيير دادند و امر شاه و وزير در مقابل مجلسين ارزش قانونى ندارد و اين امر پوچ شاهد بزرگى است بر نيرنگ شيطانى شاه و همچنين امر بى ارزش بستن قمارخانهها نيرنگ ديگرى است براى اغفال جناح روحانى. در محيطى قمارخانهها را به خاطر احترام به اسلام مىبندند كه تمام مراكز فحشا به قوت خود باقى و برخلاف مقررات اسلامى و آيات قرآنى، ستمكارى و قتل و غارت امرى عادى براى دژخيمان شاه شده است، در محيطى گفته مىشود كه آزادى داديم كه بهترين فرزندان عزيز اسلام و ايران در حبس و زير شكنجه شاهانه و در تبعيد به سر مىبرند، در محيطى دم از احترام علماى اسلام مىزنند كه علماى اسلام در حبس غير قانونى و در تبعيدگاهها بدون مجوز به سربرند و اشخاصى دم از تعظيم شعائر مذهبى و احترام به روحانيت و احكام اسلام مىزنند كه در طول اين قرن شريك جرم دستگاه بوده و قوانينى كه بر خلاف احكام اسلام بوده تصويب كردهاند. ملت ايران از اين رژيم و تمام مهرههاى آن كه خدمت صادقانه به جنايتكار اصلى نموده و مفتخر به آن هستند متنفر و آنها را لايق هيچ مقامى نمىدانند. آنان در محيطى احترام به روحانيون و اسلام را اعلام نمودهاند كه اكثر مساجد سرتاسر ايران را بسته و خطبا را از گفتار ممنوع كردهاند، در محيطى حكومت آشتى ملى را اعلام مىكنند كه توپها و تانگها و مسلسلها توسط ارتش و ساير
صحيفه نور ج 2 صفحه 96
ماموران در شهرستانها مشغول سركوبى ملتى است كه حقوق اوليه بشر و اجراى احكام اسلام را خواستار است.
آشتى با رژيم ضد اسلامى شاه از معاصى كبيره است
آشتى كنيم و خون عزيزان را هدر دهيم؟ آشتى كنيم و بر رژيم ظالمانه و خيانتكار پهلوى سر فرود آريم؟ چگونه روحانيون با رفتن احكام مسلمه اسلام و به غارت رفتن مخازن كشور و كشتارهاى بيرحمانه رژيم، به پاس آنكه گفتهاند ما به روحانيون احترام مىگذاريم، آشتى كنند و اين ننگ ابدى را براى خود در تاريخ ثبت كنند؟ خواست ملت را بايد از تظاهراتى كه در اين چند ماهه مىشود، به دست آورد. عموم ملت در تظاهرات خود مىگويند ما شاه و سلسله پهلوى راخواهيم، خواست ملت اين است، نه وعده پوچ احترام به علما و نه بستن موقت قمارخانهها و نه امر بى ارزش به كاربردن تاريخ اسلامى به طور فريبكارانه و موقت. تاسف و تاثر من آن است كه دستگاه ظلم، ملت و روحانيون و سياسيون را مثل اطفالى به حساب آورده كه با يك توپ راضى مىشوند. ملت ايران بايد بداند كه هيچ روحانى با دولت ظلم و يا اشخاص ستمگر كه قرآن و احكام را به بازى گرفتهاند آشتى نمىكند و نمى تواند بكند، آشتى كردن مسلط كردن دژخيمان شاه بر مال و جان و ناموس ملت است كه آن از بالاترين معصيت هاى كبيره است كه روحانى هر كه باشد نمىتواند مرتكب شود و نخواهد مرتكب شد. جناح هاى سياسى و جبههها و نهضت ما نخواهند آشتى كرد وتوانند آشتى كنند كه آشتى به اسارت كشيدن ملت و از دست دادن مصالح كشور است و سياسيون چنين ننگى را نخواهند مرتكب شد.
لزوم تداوم نهضت اسلامى
ملت ايران بداند كه در لب پرتگاهى است كه بااندك غفلت سقوطكند و تمام زحمات و رنج هاى چندين ساله او پايمال مىشود و تا آخر روى سعادت را نخواهد ديد و در نزد خداوند متعال مسؤول است.
لازم است نهضت شريف اسلامى خود را تا برچيده شدن رژيم ظالمانه و قلدرى ادامه دهيد و به وعده هاى پوچ دولت غير قانونى توجه نكنيد و از اختلاف در اين موقع حساس احتراز كنيد و هم پيوستگى خود را عليه رژيم ثابت كنيد و با هوشيارى خدعه هاى شياطين را خنثى نماييد و مطمئن باشيد كه پيروزى و سرافرازى شما نزديك است. اللهم قد بلغت و السلام على المخلصين فى الله و المجاهدين فى سبيله.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 97
تاريخ: 15/6/57
پيام امام خمينى به ملت شريف ايران و دعوت به تداوم نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
تظاهرات عيد فطر اثبات پيوستگى و رشد فكرى ملت
عيد سعيد بزرگ اسلامى را به ملت مسلمان و شجاع ايران تبريك مىگويم. تبريك با آن همه خونريزى هاى جبارانه براى به دست آوردن راه نجات و كوشش هاى جوانمردانه در راه هدف اسلامى. ماهى كه گذشت ماه فداكارى در راه حق بود، ماه تضاد آشكار حق و باطل بود و (ان الباطل كان ذهوقاً). فطر امسال عيد حماسه و جنبش هر چه بيشتر تمام جناح هاى ملت ايران بود، روزى كه رشد فكرى و عملى ملت را به دنيا ثابت كرد و پوچ بودن تبليغات پر دامنه مخالفين نهضت را ثابت نمود، پيوستگى تمام جناحها را ثابت كرده خواست تمام ملت را كه رفتن شاه و برچيده شدن بساط ظلم و چپاول مردم مسلمان است، با كمال صراحت اعلام نمود.
مردم مسلمان ايران به دنبال برگزارى نماز عيد دست به عبادت ارزنده ديگرى زدند كه آن فريادهاى كوبنده عليه دستگاه جبار و چپاولگر براى به پا داشتن حكومت عدل اسلام است كه كوشش در اين راه از اعظم عبادات است و فدائى دادن در راه آن سيره انبياء عظام خصوصاً نبى اكرم و وصى بزرگ او امير مؤمنان است. اينجانب از فداكارى هاى ملت ايران تشكر كرده و قدرت و عظمت او را در پناه قرآن و احكام اسلام از خداوند متعال با تضرع خواهانم.
ضرورت تداوم نهضت و بى اعتنايى به وعده هاى فريبنده شاه
اكنون وظيفه همه مسلمين خصوصاً جناح روحانى و سياسى و بزرگان قوم، خطير است. ملت ما بر سر دو راهى است، پيروزى و توفيق دست يافتن به بيرون كردن شاه و يا تا آخر در زير چكمه دژخيمان خرد شدنبا عزت و سرافرازى در مقابل خالق و خلق و يا خداى نخواسته ذلت و زبونى هميشگى. و هرگز ملت مسلمان ايران تن به ذلت نخواهد داد. ملت عظيم الشان ايران نهضت خود را ادامه داده و هرگز سستى به خود راه ندهيد كه نمىدهيد. مطمئن باشيد به اميد خدا پيروزى و سرافرازى نزديك است. پس از ماه رمضان گمان نشود كه تكليف الهى فرقى كرده است. تظاهرات كوبنده براى رسيدن به هدف اسلامى عبادتى است كه روزها و يا ماهها را درآن اثرى نيست چرا كه هدف نجات ملت استاجراى عدالت اسلامى و برقرارى حكومت الهى بر پايه محكم عدل است. بايد در هر فرصت و
صحيفه نور ج 2 صفحه 98
براى هر حادثه اجتماعات خود را هر چه بيشتر در مساجد و محافل و فضاهاى باز عمومى بر پا نمائيد و از قرآن كريم و عدالت اسلامى دفاع كنيد و هر نغمهاى كه مخالف آن است، از هر حلقومى بيرون آيد شيطانى و به نفع ستمكاران حاكم و به ضرر اسلام و ميهن است و به حرف هاى فريبنده شاه و دولت و طرفداراناندك آنان گوش ندهيد كه جز براى به دست آوردن فرصت شيطانى چيزى نيست. اينان كه براى فريب ملت از آزادى دم مىزنند زندان هايشان از روحانى و دانشگاهى و بازارى و سياسى و كارگر و دهقان لبريز است و بزرگان روحانى و سياسى به جرم حقگوئى و آزاديخواهى در تبعيدگاهها به سر مىبرند. اين چه آزادى است كه سانسور مطبوعات هنوز به حال خود باقى است و از نشر مسائل اساسى و حياتى ملت شديداً جلوگيرى به عمل مىآيد و حكومت شبه نظامى در سراسر ايران بر پا است. مردم ايران هرگز زير بار شهربانى شاه نمىروند و به اعتراضات قانونى خود ادامه خواهند داد. ملت ايران ديگر از اين شعبده بازىها گول نخواهند خورد.
سينماى آبادان برحسب قرائن و به تصديق مردم داغديده آبادان به دست شاه جنايتكار و دولت به آتش كشيده شده و نزديك به 400 نفر را سوزاند تا (وحشت بزرگ) موعود وسيله تبليغى بر ضد نهضت مقدس ما شود و ديديد كه نشد و در آيندهاى دور يا نزديك فرد يا افرادى را آورده تا اقرار كنند كه در اين رابطه دست داشتهاند، اين افراد يا مامورند و يا از بهترين و متدينترين افرادى هستند كه براى كشتن آنان هيچ وسيلهاى را بهتر از اين نميدانند. شاه و دولت او كه قيام مسلحانه بر ضد ملت حق طلب و بر ضد قانون اساسى و بالاتر بر ضد احكام آزاديبخش اسلام نمودهاند قهراً خائنند و اطاعت از آنان اطاعت از طاغوت است، به آنان مجال ندهيد و با اعتصاب و اعتراض دنيا را از اعمال وحشيانه آنان آگاه كنيد.
بر مبارزان خارج از كشور است كه از تبليغات باطل ضد نهضت پرده بردارند
برادران مبارز لازم است با خبرنگاران خارجى هر چه بيشتر مصاحبه كنند و با صراحت نقش شاه و دولت او را در ادامه اختناق و نقض قانون اساسى گوشزد كنند و به دنيا بفهمانند كه شاه سابق سلطنت خود را به زور در قانون اساسى گنجانده است و اين مواد مورد قبول هيچ ايرانى نيست و از تبليغات باطلى كه در خارج بر ضد نهضت انسانى ملت مسلمان مىكنند، پرده بردارند و نگذارند نهضت را نزد اشخاص بيخبر از آن معكوس كنند. مبارزان خارج از كشور دست به تبليغات وسيع خود زنند و در رابطه با اوضاع ايران هر چه بيشتر فعاليت خود را گسترش دهند.
دعوت از نيروهاى مسلح براى پيوستن به ملت
من از ارتش محترم ايران سپاسگزارم كه در راهپيمائى عظيم تهران و ساير شهرستانها به روى مردم وطنخواه خويش كه از ستمكارى پنجاه ساله دودمان پهلوى به جان آمدهاند، آتش نگشودند و دست خود را به جنايت بزرگى كه كار هميشگى فرمانروايان است آلوده نكردند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 99
من در اين موقع حساس كه كشور و وطنمان در لب پرتگاه و بر سر دو راهى سقوط يا استقلال واقع شده است، دست خود را به سوى نيروهاى زمينى، هوائى و دريائى وفادار به اسلام و وطن دراز مىكنم و براى حفظ استقلال و بيرون آمدن از يوغ اسارت و ذلت از آنان استمداد مىكنم. اى سربازان غيور كه براى وطن و كشور خود فداكارى مىكنيد، به پا خيزيد، ذلت و اسارت بس است، پيوند خود را با ملت عزيز استوارتر كنيد و فرزندان و برادران برومند خود را براى هواى نفس يك خاندان چپاولگربه خاك و خون نكشيد. بر گويندگان و نويسندگان است كه در روشن شدن افكار برادران نظامى خود هر چه بيشتر كوشا باشند و ملت ايران بايد به آنان احترام گزارد، آنان برادران ما هستند.
آيا صلاح دولت نيست كه بركنار شود و خود را بيش از اين در مجامع عمومى رسوا نكند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه شاه كنار رود و ملت را به حال خود گذارد تا ملت سرنوشت خويش را به دست گيرد و خائن را از خادم تشخيص دهد و به سزاى اعمالش برساند؟ آيا صلاح است كه صدها هزار نفر از فرزندان اين ملت مظلوم در خاك و خون بغلطند تا شاه چند روزى به ستمكارى خود ادامه دهد؟ آيا با بودن خائنين به اسلام و ملت كه در راس آن شاه است، قدمى مىشود براى نجات ايران برداشت؟
ارائه برنامه برپايه احكام اسلام پس از قطع دست خائنين
اميد است در آينده نزديكى دست خائنين به اسلام كوتاه گردد تا در آنوقت اصحاب حل و عقد تكليف نهائى را تعيين نمايند و مطلبى را كه شديداً بايد بدان توجه داشت اينكه ما پس از رفتن پايگاه ظلم، به بركت احكام مترقى اسلام برنامه اساسى خود را اعلام نمائيم و در آنوقت خواهند ديد كه آنچه خائنين، به اسلام نسبت دادهاند چه در موضوع حقوق اجتماعى زنان و چه حقوق اقليتهاى مذهبى و چه ساير مسائل جز تهمتى ناجوانمردانه چيزى نبوده است و بلندگوهاى شاه در خارج و داخل براى انحراف افكار و توقف يا شكست نهضت دست به اين تبليغات مسموم زدهاند. اميد است در آينده نزديكى پس از برچيده شدن بساط ظلم و ظالم، مسائل ما در جميع ابعادش روشن شود.
از خداوند متعال شكوفا شدن هر چه بيشتر نهضت و بالا گرفتن هر چه بيشتر تظاهرات رهائى بخش ملت تا سرنگونى پايگاههاى ظلم و ستم را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 100
تاريخ: 18/6/57
پيام امام خمينى به ملت شريف ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در 17 شهريور (جمعه سياه)
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت شريف و شجاع ايران! بار ديگر شاه با دستور حكومت نظامى در تهران و ساير شهرستان هاى بزرگ ايران، ثابت كرد كه پايگاهى در ميان ملت ندارد. اعلام حكومت نظامى در محيطى آرام به اقرار راديو و مطبوعات ايران كه راهپيمايى با كمال آرامش در آن انجام مىگرفت، نه تنها قانونى نيست بلكه جرم است و دستور دهنده آن مجرم. شاه براى به رگبار بستن مردم بى دفاع و مظلوم هيچ بهانهاى را بهتر از حكومت نظامى نديد. روزهاى اخير، تهران و ساير شهرستان هاى مهم ايران براى اظهار مظلوميت و مخالفت با مجرمى كه 35 سال بر مقدرات آنان سلطه دارد و جنايات و خيانت هاى او در كشور و مخالفتهاى او با قانون اساسى واضح است، شاهد راهپيمائى هاى آرام بود. اظهار مخالفت با مجرمى كه تمام هستى ملت را به باد داده است، از طرف كسانى بود كه در حد عالى شعور سياسى و دينى بودند، به طورى كه حاضر شدند ارتش را گلباران كنند ولى دولت آشتى ملى آنان را به عنوان شعار برخلاف قانون اساسى، محكوم نمود و حال آنكه شعار آنان بر ضد قانون اساسى شكن يعنى شاه بود. شعار بر ضد رژيم تحميلى غير قانونى بود، اظهار مظلوميت بود ولى واقعيت اين است كه شاه مىخواهد انتقام خود را از ملت بى دفاع بگيرد و با صحنه سازى هاى مبتذل، ملت بى دفاع را به مسلسل ببندد و نفسها را به خيال باطل خودش در سينه خفه گرداند، ولى ديگر دير شده است و ملت مظلوم و بيدار ايران آگاه گرديدهاند. من هنوز اطلاع دقيقى از كشتگان و مجروحان در سراسر ايران ندارم ولى خبر گزارىها تعداد كشتگان را به صدها نفر گزارش دادهاند و خبرهائى از ايران، اين تعداد را بيش از هزار نفر مىگويند اكنون بر ملت شجاع ايران است كه به هر ترتيبى كه ممكن است به مجروحين بى شمار خود، خون، دوا و غذا برساند و از هر گونه كمك مالى دريغ ننمايد.
چهره ايران امروز گلگون است و دلاورى و نشاط در تمام اماكن به چشم مىخورد، آرى اينچنين است راه اميرمومنان على (ع) و سرور شهيدان امام حسين (ع). اى كاش خمينى در ميان شما بود و در كنار شما در جبهه دفاع براى خداى تعالى كشته مىشد.
ملت ايران! مطمئن باشيد كه دير و يا زود پيروزى از آن شماست شاه با حكومت آشتى ملى مىخواهد روحانيت شريف ايران و سياسيون محترم را در كشتار خود سهيم گرداند ولى فريب او خيلى زود برملا گرديد.(ان كيد الشيطان كان ضعيفا).
صحيفه نور ج 2 صفحه 101
جهان بايد بداند كه اين است فضاى باز سياسى ايران و اين است رژيم دموكراسى شاه و اين است عمل به دين مبين اسلام در منطق شاه و دولت او.
اكنون به بهانه هاى پوچ دست به حبس و تبعيد تازه زدهاند و مىزنند، بايد علما و روشنفكران ملت در زير چكمه دژخميان خرد شوند تا كسى خيال آزادى به خود راه ندهد. شما اى ملت محترم ايران كه تصميم گرفتهايد خود را از شر رژيم شاه خلاص گردانيد و در رفراندمى كه در سه و چهارم شوال در برابر ناظران سراسر جهان انجام داديد، به دنيا نشان داديد كه رژيم شاه جائى براى خود در ايران ندارد، چنانچه در روزنامه هاى خارجى هم منعكس گرديد. مطمئن باشيد كه هيچ قدرتى نمىتواند با شما كه بيداريد و به پا خاستهايد روبرو شود.
ارتش وطنخواه ايران! شما ديديد كه ملت با شما دوست و شما را گلباران مىكند و ميدانيد كه اين چپاولگران براى ادامه ستمگرى شما را آلت قتل برادران خود قرار دادهاند، به ديگر برادران ارتشى خود كه شاه را رها كردهاند و در پشتيبانى مردم، به دشمن حمله نمودهاند بپيونديد و به پاخيزد و نگذاريد ملت شما نابود و برادران و خواهران شما به خاك و خون كشيده شوند، نام خود را در تاريخ كه به سود ملت ايران به راه خود ادامه مىدهد، هر چه زودتر ثبت كنيد و ريشه خيانت و ظلم را بكنيد. شما اى علماى بزرگ اسلام و سياسيون بزرگ كه از فشار شاه هراسى به دل راه نميدهيد، نشانه اعتماد و قوت روحيه ملت هستيد و در اين موقع حساس نه تنها بايد استقامت كنيد، بلكه روحيه عالى مقاومت جامعه را هر چه بيشتر بايد تقويت كنيد و هر چه بيشتر صفوف خود را براى مقابله با دشمن مردم ايران متشكلتر كنيد. از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 102
تاريخ: 21/6/57
پيام امام خمينى به ملت ايران در تسليت فاجعه جمعه سياه (17 شهريور)
بسم الله الرحمن الرحيم
وبشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انالله و انااليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون).
وقتى شما را اى فرزندان عزيز اسلام خداوند متعال تسليت مىدهد، آيا باز هم محتاج به تسليتيد؟ خداوند عزوجل مىفرمايد: بشارت بده صبر كنندگان را، كسانى كه هر مصيبتى مىبينند به حساب خدا تحمل مىكنند و مىگويند ما همه براى خدا خلق شدهايم، براى خدا زندگى مىكنيم و وقتى بميريم از بين نمىرويم بلكه به سوى خداى مهربان برمى گرديم. صلوات و رحمت خدا برايشان، اينها هستند كه به آرزوى انسانى رسيدهاند.
معذلك من به نيابت حضرت ولى عصر امام زمان (ع) به همه مسلمانان جهان مصيبت چهارم شوال سال 98 ق (17 شهريور) را خاصه به خانواده هاى داغدار تسليت مىگويم و در عين حال تبريك و خدا شاهد است مصطفاى من تنها آن نبود كه سالش نزديك است، بلكه همه به خاك و خون كشيدههاى حادثه شوال مصطفاهاى من بودهاند.
من اين استقامت را و اين فيض شهادت را كه خداوند متعال نصيب فرزندام فرمود به پدران و مادران و همه بستگانشان تبريك مىگويم و چنين كشته شدنى كه افتخار دارد، بزرگترين آرزوى منست، و شايد نزديك باشد.
اما فرج و پيروزى حق بر باطل از آن نزديكتر است و از اين پس جا دارد كه همه كارهاى خود را تعطيل كنيم، نه براى هميشه كه به همين زودى ظالم جبار سرنگون مىشود. در باز كردن مغازهها و كارخانهها عجله نكنيد. در تقويت روحيه و ايمان كسانى كه ضعيفاند بكوشيد كه روزى دست خداست. چند روز تعطيل كسب و كار براى رضاى خدا كسى را از گرسنگى نمىكشد. عزت و ثروت دست خداست. از مرگ نترسيد كه حيات و ممات به دست خداست. تعطيل را ادامه دهيد كه فرج نزديك است.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 103
تاريخ: 21/6/57
پيام امام خمينى به ملت مسلمان ايران به مناسبت هفتمين روز كشتار وحشيانه 17 شهريور
بسم الله الرحمن الرحيم
شاه مىخواهد ايران را به ويرانه و قبرستان مبدل سازد
هموطنان محترم و مظلوم! اكنون كه يك هفته از كشتار فجيع گروه اول مقتولين مظلوم ما مىگذرد، اكنون كه يك هفته تمام است ملت معظم ايران در زير چكمه دژخيمان و رگبار مسلسل و توپ و تانك دست و پا مىزند، اكنون كه شاه دست از آستين فضاى باز سياسى درآورده و به درو كردن نهال جوانان رشيد و شجاع ما پرداخته است، اكنون كه با نفس هاى آخر، حكومت فاشيستى نفس هاى ملت را در سينه خفه كرده، اكنون كه گورستانها از قبور شريف فرزندان اسلام و قرآن پر گرديده، اكنون كه دژخميان شاه به عربده و پايكوبى در مرگ عزيزان ما به شادى نشستهاند، اكنون شاه مىخواهد ايران را به ويرانه و قبرستان تبديل كند.
حمايت خيانتكاران در داخل و خارج كشور از جنايات شاه
اكنون كه عمال از خدا بيخبر شاه در مجلس گرد هم جمع شده و با صحنه سازى هاى مبتذل و اغفال كننده مىخواهند مجرم اصلى را تبرئه و گناه بزرگ و خيانت عظيم را به ديگران كه آلت فعلى بيش نيستند، نسبت داده و خود را مقرب الخاقان قرار دهند، اكنون كه تمام خيانتكاران خارج و داخل پشتيبانى از جنايات شاه مىكنند، اكنون كه از چهره هاى كريه آزدايخواهى و طرفدارى از حقوق بشر پرده برداشته شده، ملت مظلوم و بزرگ ايران بايد اعتصاب نموده در عزا بنشينند و رسماً روز پنجشنبه يازدهم شوال را روز عزا قرار دهند.
مطمئن باشيد كه پيروزيد و در پيشگاه خداوند رو سفيد
ما به دنبال فداكارىها و عزاى سراسرى، منتظر شادىها هستيم شما شاهد استقلال و آزادى به خواست خدا خواهيد بود. شما با پايمردى خود دشمن را چنان از ميدان بيرون كرديد كه مجبور به اعلام حكومت نظامى در اكثر شهرستانها و در تهران، مركز وپايگاه شير مردان و شير زنان شد و خود را در جوامع بشرى رسوا و خدعه را با دست خود نقش برآب كرد. عزيزان من مطمئن باشيد كه پيروز هستيد و در پيشگاه خداى متعال رو سفيد.
صحيفه نور ج 2 صفحه 104
قيام شما بر عليه شاه، همانند قيام امير المومنين در برابر معاويه است
قيام شما در مقابل ديكتارتور اصلى كه تمام شعائر ملى و مذهبى را زير پا گذاشته، چون اميرالمومنين در مقابل معاويه مىباشد كه عملى بيش از اعمال آن ديكتاتور مرتكب نشده بود. على (ع) در مقابل ستمكارى بود كه با امامت جمعه و جماعت و تشبث به اسلام خون مردمان را مىمكيد، قيام در مقابل ظلم و ظالم بود و چندين هزار فدائى داد كه عمار ياسر يكى از آنهابود، شما هم در مقابل ديكتاتور عصر كه با اسم اسلام و تشبث به قرآن خون ملت را مىمكد، در صورتى كه تعداد كشتگان ما به تعداد كشتگان صفين باز نرسيده. غم به خود راه ندهيد و گوش به حرف اشخاصى كه از اسلام اطلاعى ندارند ندهيد و به راه خود كه راه حق و راه اولياء حق است ادامه دهيد.
گول خيمه شب بازى هاى دولت و وكلاى شاه را نخوريد
گول خيمه شب بازى هاى دولت و وكلاى شاه را نخوريد كه با حرفهاى فريبنده مىخواهند شاه راكه در شرف مرگ است نجات دهند. دنيا شاه را محكوم كرد و به پشتيبانى شما برخاست، اگر چه مشتى جنايتكار كه مىخواهند مخازن ملت را ببرند و حق ملت را زير پا بگذارند به او اميد مىدهند ولى هيچ قدرتى در مقابل قدرت لايزال ملت نمىتواند پابرجا باشد، خداوند تعالى وعده نصرت داده و با شماست. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 105
تاريخ: 27/6/1357
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت زلزله طبس
بسم الله الرحمن الرحيم
اعلام عزاى عمومى از طرف دولت، دسيسهاى براى انحراف اذهان ملت
اينجانب از واقعه اسفناكى كه موجب مرگ عده كثيرى از برادران و خواهران ما شد، در سوگ هستم. زلزله طبس هر انسانى را متاثر و متالم مىكند. مسلمين غيرتمند لازم است مستقيماً به برادران خود كمك كنند و چيزى به دست عمال دولت ندهند كه باز راه براى چپاولگران باز شود. لكن در اين موقع حساس آنجه لازم است به ملت شريف ايران تذكر دهم آن است كه دولت و بوقهاى تبليغاتى شاه از فرصت استفاده كرده و به اغفال مردم دست زدهاند. آنهايى كه هزاران نفر از بهترين فرزندان ما را ديروز بيرحمانه قتل عام كرده و ملتى را به عزا نشاندهاند، امروز براى انحراف اذهان به تعزيه سرايى پرداخته و اشك تمساح براى زلزله زدگان مىريزند و عزاى ملى اعلام ميكنند. آنهائى كه مسلمانان عزيز و پيرو قرآن كريم را با رگبار مسلسل درو كردند و از قرار معروف از سربازان اسرائيلى براى كشتار مردم شجاع و بى پناه تهران كه تعداد كشتگان را بيش از 4000 نفر نقل مىكنند، كمك گرفته و پس از قتل عام، آنان را كمونيست و ماركسيست خواندهاند، امروز دلسوز ملت شدهاند.
شاه، خود را مسلمان و ايرانى و مخالفينش را كمونيست و خارجى مىخواند
ديروز گفتند مشتى خرابكار از خارج با گذرنامه جعلى آمدهاند و خرابكارى كردهاند و ملت را خارجى معرفى كردند، امروز تظاهر كنندگان شعار ضد ديكتاتورى سراسر كشور را كه دادهاند و از شاه جنايتكار اظهار تنفر كردهاند، مشتى ماركسيست و كمونيست خواندهاند. ملت ايران از روحانى تا سياسى، از تجار و كسبه تا كارگر و دهقان چون شعارشان مرگ بر شاه است، كمونيستاند!! و فقط شاه و مفتخواران اطراف او كه با ملت مسلمان آن كردند و مىكنند كه چنگيز نكرد، مسلمانند و ايرانى!!
بيدار باشيد و گول تبليغات دستگاه شاه را نخوريد
ملت مسلمان ايران! بيدار باشيد و زلزله و سيل و ساير عوامل، شما را از مسير خود منحرف نكند و به تبليغات اغفال كننده دستگاه شاه گوش ندهيد و نهضت اسلامى را ادامه دهيد و تا بر چيده شدن دستگاه قلدرى و استبداد، از قيام خود دست نكشيد. روحانيون معظم در اين موقع حساس كه شاه زلزله را بهانه قرار
صحيفه نور ج 2 صفحه 106
داده و دست به بهره بردارى زده است، وظيفه الهى و سنگين خود را عمل فرمايند و به مردم هشدار دهند. سياسيون و روشنفكران و دانشگاهيان وظيفه اسلامى و ملى خود را بجا آورند و نگذارند نهضت را به وسيله تبليغات پر سر و صدا منحرف كنند. دولت به پشتيبانى شاه با اينكه صريحاً اعلام مىكند كه عهدهدار كشتار بيرحمانه سراسر ايران است، امروز دست به تبليغات مضرى زده است ولى ملت ايران گول اين تبليغات را نخورده و از او انتقام خواهد كشيد. ملت بزرگ مسلمان ايران بايد از اعلام پشتيبانى غارتگران تاريخ ترس و سستى به خود راه ندهند، كه نمىدهند و با اتكاء به خداى بزرگ و حقانيت خود مطمئن باشند كه پيروزند.
بر برادران ايمانى است كه به يارى بازماندگان از زلزله و كشتارهاى رژيم برخيزند
اكنون كه برادران ما در كشتار سراسر ايران و مناطق زلزله زده بىخانمان و بى سرپرست شدهاند، اكنون كه شهر از گل ساخته شده طبس بر سر برادران ما خراب شده است، اكنون كه مجروحين تظاهرات سراسرى ايران از بىدارويى و بىغذائى در رنجند، بر برادران ايمانى لازم است هر چه بيشتر به سرپرستى بازماندگان و تهيه وسايل آسايش براى آنان بشتابند و به جار و جنجال دولت اكتفا نكنند و به صندوق اعانه آنان كمك نكنند كه جز زراندوزى براى مجريان امور هيچ حاصلى نمىتواند داشته باشد و پيام تأثر بار اينجانب را در تسليت مصيبت بزرگ، به بازماندگان آنان برسانند.
از خداوند تعالى آزادى و استقلال كشور و صلاح حال مسلمين را خواستار است. والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 107
تاريخ: 28/6/57
پاسخ امام خمينى به ياسر عرفات رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى ياسر عرفات رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين مرقوم مورخ 18 شهر رمضان المبارك /98 توسط نماينده مخصوص شما واصل شده. از اظهار محبت و پشتيبانى انقلاب فسطين و آن حضرت از ملت ايران در موقعى كه ايران در آتش و خون غوطهور است سپاسگزارم. شاه كه از قيام هاى بحق مردم در سراسر ايران به ستوه آمده بود، شاه كه در صحنه حبس و تبعيد و شكنجه و اختناق و قتل و غارت شكست خورده بود، در اين روزها به دنبال تظاهرات آرام و منطقى مردمى كه براى رسيدن به حقوق اوليه خويش ترتيب داده بودند، بدون مجوز قانونى در 12 شهر بزرگ اعلام حكومت نظامى نمود و مردم بيدار و آزاده و بيدفاع ايران را چون گذشته به رگبار گلوله بست كه تعداد كشته شدگان را تاكنون بيش از4000 نفر گزارش دادهاند.
ملت ايران كه از جرائم شاه در طول سطنت غير قانونيش به جان آمده و براى بدست آوردن آزادى و استقلال از دست رفتهاش به پا خاسته، شاه را كه به سرعت كشور را به سوى نابودى معنوى و مادى سوق مىدهد نمى خواهند. شاه نفت كشور اسلامى ايران را براى سركوبى مسلمانان به اسرائيل مىدهد و در ايران هر كس به اين عمل غير انسانى اعتراض كند با سرنيزه جوابش داده مىشود، شاه را امروز غاصبين حقوق مسلمين بر ملت ما تحميل كردهاند.
جناب آقاى ابوعمار:
ما در قضيه فلسطين هميشه مخالف با شاه و اسرائيل و پشتيبانان آنان بوده و با شما هم صدا بوديم و مظالم اسرائيل را به ملتها رسانديم و حال كه ملت ايران در زير چكمه دژخيمان شاه و در حصار تانكها و توپها و مسلسلهائى است كه از سربازان اسرائيلى در خيابان هاى تهران براى كشتار ملت بىدفاع ايران از آنها كمك گرفته، با ملت مظلوم ما همصدا شويد و با وسائل تبليغاتى خود صداى ما را به عالم برسانيد.
امروز چين سرخ به اصطلاح انقلابى، آمريكا مظهر استثمار جهانى و شوروى سرچشمه ريا و دروغ و انگليس استعمارگر كهنه كار براى سركوبى ملتى كه مىخواهد روى پاى خود بايستد و هيچ گونه تمايلى نه به شرق و نه به غرب داشته باشد، قيام و از شاه دفاع مىكنند و با اين وضع شاه با كمال بىشرمى ملت بىپناه ايرانى را معجونى از كمونيستهاى سرخ و مرتجعين سياه مىنامد ولى من يقين دارم كه پيروزى
صحيفه نور ج 2 صفحه 108
ملت آگاه ما حتمى است.
از خداوند تعالى توفيق شما را در سركوبى اسرائيل غاصب خواستار و استقلال كشورهاى اسلامى را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 109
تاريخ: 30/6/57
متن نامه امام خمينى به آيت الله قمى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى قمى دامت بركاته آزادى جنابعالى پس از 12 سال زندان غير قانونى و غير انسانى به جرم حق گوئى و حق طلبى موجب مسرت گرديد. كشتار بيرحمانه ماههاى اخير خصوصاً كشتار بىشمارى از فرزندان اسلام كه تعداد كشته شدگان را بيش از 4000 نفر نقل مىكنند، يكى ديگر از نمونه هاى آزادى و تمدن بزرگ و آشتى دولت شاه است. تا برقرارى اين رژيم منحط، اميد آزادى، پوچ و ستمكارى و خيانت ادامه دارد. شعار مردم مسلمان ايران بايد قطع يد اجانب و عمال خائن آنان كه در راس آن شاه است باشد. اكنون كه شاه با قدرت كوبنده ملت مواجه است و ناچار است كه با حكومت نظامى و سرنيزه به حيات غيرقانونى خود ادامه دهد، براى اغفال مردم تظاهر به دلسوزى براى زلزله زدگانى مىكند كه به هيچ وجه در محيطى كه زلزله خيز است هيچ گونه اقدامى براى حفظ جان مردم محروم از او صورت نگرفته است. اكنون كه شاه ملت را از هستى ساقط و هر چند گاه دست به قتل عامى تازه مىزند، براى زلزله زدگان دلسوزى مىكند كه خود در اثر بى توجهى در امور خانه سازى، خانه هاى آنان را بر سر مردمش خراب كرده است. شما خود مىدانيد و بدان معتقديد و همه بايد بدانند كه ملت ايران شاه را نمىخواهد و هر كس كه شاه و سلطنت او را بخواهد خائن است.
از خداوند تعالى سلامت جنابعالى و عظمت اسلام و مسلمين و قطع ايادى اجانب را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 110
تاريخ: 1/7/57
متن نامه امام خمينى به حافظ اسد
بسم الله الرحمن الرحيم
پس از اهداى سلام، اينجانب از غيبت جناب حجه الاسلام آقاى سيد موسى صدر نگران و متأثرم. از جنابعالى تقاضا دارم كه اين موضوع را با سران كشورهائى كه در قضيه فلسطين اجتماع كردهاند در ميان گذاريد و اهتمام آنان را جلب نمائيد. ما و ملت ايران در اين عصر گرفتار رژيمى هستيم كه با اتكاى به پشتيبانى آمريكا ملت را در آتش ديكتاتورى و كشتارهاى دستجمعى و سلب همه آزادىها مىسوزاند. ما از شما سران دولتهاى اسلامى براى رهائى ملت بى پناه ايران كمكخواهيم. برادران مسلمان شما در زير چكمه دژخيمان شاه خرد شدهاند و حكومت نظامى كه در اكثر شهرستانهاى مهم ايران برپاست ملت را به جان آورده. از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نقل مىشود: (كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته) همه افراد و از جمله شما سران دولتهاى اسلامى كه قدرت دفاع از ملت مظلوم ما را داريد مسئول هستيد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 111
تاريخ 14/7/57
پيام امام خمينى به ملت شريف و شجاع ايران به مناسبت خروج از عراق
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام و تحيت بر برادران غيور ايرانى كه براى رهايى از حكومت طاغوت و خاتمه دادن به چپاول غارتگران بينالمللى نفتخواران به پا خاستند. درود بر مسلمانان بيدارى كه از حملههاى پى در پى دژخيمان شاه، هراس به خود راه نداده و راه اسلام و شهداى مجاهد حق را در پيش گرفته و اساس ستمگران را متزلزل نموده و با تظاهرات مردانه خود پشت استعمارگران مفتخوار را به لرزه در آوردهاند. اكنون كه من به ناچار بايد ترك جوار مولى اميرالمومنين (ع) را نمايم و در كشورهاى اسلامى، دست خود را براى خدمت به شما ملت محروم كه مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستيد، باز نمىبينم و از ورود به كويت با داشتن اجازه، ممانعت نمودهاند، به سوى فرانسه پرواز مىكنم پيش من مكان معينى مطرح نيست، عمل به تكليف الهى مطرح است، مصالح عاليه اسلام و مسلمين مطرح است. ما و شما امروز كه نهضت اسلامى به مرتبه بسيار حساسى رسيده است مسؤول هستيم، اسلام از ما انتظار دارد، چشم جهانيان امروز به سوى شما ملت غيور دوخته شده. دولتهاى استفاده طلب به مطالعه روحيه و مقدار پشتكار ملت ما پرداختهاند. شما مردان و زنان تاريخ بايد پايدارى در راه كوبيدن ستمكاران و دفاع از حق را به جهانيان و نسلهاى آينده ثابت كنيد.
من در حال گرفتارىها و اشتغالات اخير، اخبار ايران و قيامهاى پى درپى نقاط مختلفه را مثل كرمانشاه و بعضى مناطق كردستان و قتل هايى كه به دست دژخيمان شاه واقع شده مىشنيدم و هم متاثر و متاسف بوده و هستم و هم اميدوار و سربلند، اميدوار به شجاعت ملت بزرگ و سربلند از فداكارى آنان در راه اسلام و مستضعفين سربلند باد ملتى كه با فداكارى خود قدم در راه پيروزى حق برداشت و سدهاى مانع از آن را يكى پس از ديگرى شكست پيروز باد رادمردانى كه با خون خود عزت برباد رفته را باز گرفت و عظمت پايمال شده به دست سلاطين ستمگر را باز يافت من وقتى مطالعه روحيه مردان و زنان جوان از دست داده را مىكنم كه شجاعانه در مقابل مصائب ايستادگى كرده و مىكنند، براى خود احساس شرمندگى مىكنم. من مىبايست با مصيبت هاى شما قدم به قدم همراه و آنچه شما ديدهايد ديده باشم، مع الاسف نتوانستم در بين شما باشم و آنچه شما لمس كرديد بكنم لكن از اين راه دور چشمم به شما روشن و قلبم براى امت اسلامى مىطپد. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و كوتاه شدن دست اجانب و وابستگان آنان را مسئلت مىنمايم.
والسلام عليكم و رحمهالله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 112
تاريخ: 16/7/57
پيام امام خمينى به طلاب علوم دينى، دانشآموزان و دانشجويان سراسر كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
در آغاز سال تحصيلى به محصلين علوم دينيه و دانشجويان دانشگاهها و دانش آموزان كه براى اسلام و برقرارى حكومت عدل اسلامى به پا خاستهاند، درود مىفرستم.
سالى كه گذشت، سال فداكارى و رنج تمام طبقات ملت عزيز و شما فرزندان اسلام بود، سال نزديك شدن پل پيروزى و نمودار شدن آثار آن، سال كشتارهاى بيرحمانه و به عزا نشاندن ملت و در عين حال عقب نشينى محسوس شاه و اربابان و نوكرهاى او، سال گرايش تمام اقشار ملت به اسلام ضامن آزادگى و استقلال و سعادت و رشد فكرى و عملى و واپس راندن جنود شيطانى و جنايتكاران.
من با تاييد خداوند متعال و تمسك به مكتب پرافتخار قرآن، به شما فرزندان عزيز اسلام مژده پيروزى نهائى مىدهم به شرط اينكه نهضت بزرگ اسلامى و ملى ادامه يابد و پيوند بين شما جوانان برومند اسلام ناگسستنى باشد و به شرط آگاهى از حيلههاى استعمارگران راست و چپ و جنود ابليسى آنان و مهرهاهيى به اسم شاه و دولت و وزير و وكيل كه به جان ملت مستضعف افتادند و خون آنان را مىمكند.
هان! اى عزيزان من! در محيط مدارس و دانشگاهها و دانشسراها آگاهانه و متعهد به پا خيزيد و به هم بپيونديد و براى نجات اسلام و كشور كوشش كنيد و قبل از هر چيز عملاً از احكام پر ارج اسلام كه سعادت ملتها رابيمه نموده است پيروى كنيد و جناحهايى را كه در اثر تبليغات اجانب، فريب خورده و بعضى مكتبها را پذيرفتهاند و يا به آنها تمايل پيدا كردهاند، از حيله دشمن آگاه كنيد و خيانت هاى سران حيلهباز مكتب هاى منحرف را افشاء كنيد و براى نجات كشور، از تفرقه و تشتت سخت احتراز كنيد و با صراحت خواست هاى ما را كه خواست همه مستضعفين است به آنان گوشزد كنيد و شعار ما را كه شعار ملت محروم و مظلوم است به آنان پيشنهاد كنيد، باشد كه با شناخت صحيح به شما بپيوندند و از طرف من به آنان بگوئيد، اسلامى كه شما از زبان ديگران يا ناآشنايان به مكتب قرآن شنيدهايد و يا منحرفان تفرقه طلب و عمال استعمارگران به شما معرفى كردهاند اسلام نيست، بيائيد اسلام عزيز را از دانشمندان آشنا به منطق قرآن بشنويد و در آن چيزى را كه بالاتر از آمال و افكار شماست بيابيد و گول مبلغان استعمارگران را نخوريد، يك نظر سطحى به وضع سران اينگونه كشورها كافى است كه شما را بيدار كند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 113
ديروز ديديد كه رهبر چين از روى نعش هاى عزيزان ما كه به دست دژخيمان شاه به جرم آزاديخواهى به خاك و خون كشيده شدند، گذشت و با كمال وقاحت رسماً از شاه پشتيبانى نمود و آن هم شوروى و كرملين نشينان كه چه در 15 خرداد و چه امروز از كشتار عمومى شاه پشتيبانى كردند و مىكنند. تمامى قدرتمندان كمونيست از خون ملت هاى مستضعف براى نابودى بشر، آلات قتاله تهيه مىكنند و چه آمريكا جهانخوار بزرگ كه حالش بر همه معلوم است.
اى فرزندان ايران! پيوندتان را با ملت بزرگمان كه تنها خواهد روى پاى خود بايستد و هيچ گونه گرايشى به شرق و به غرب نداشته باشد و به همين مناسبت مورد هجوم چپ و راست قرار گرفته است و هر روز شاهد كشتار دستجمعى آنان به دست شرق و غرب هستيم مستحكمتر كنيد و با شعار واحد توحيدى، دست جباران و غارتگران بين المللى را از مخازن غنى خود كوتاه كنيد وبا دست يافتن به مخازن بزرگ و كوتاه كردن دست زمامداران و كرسىنشينان خيانتكار،با همت ملت بزرگ به اداره كشور بپردازيد و سرمايههاى عظيمى كه امروز به دست دزدهاى غارتگر بين المللى و دودمان پهلوى و بستگان آنان و هيات حاكمه و ديگران تباه مىشود، در راه صلاح و خير ملت و مملكت به كار اندازيد. بساط هرج ومرج و اسراف و هرزهگرىها را به بركت حكومت اسلامى در هم پيچيد و كشور خود را نجات دهيد و به خداى بزرگ اتكال كنيد كه نگهدار و معين شماست.
اكنون به خواست هاى ابتدايى و مقدماتى ما كه رسيدن به سعادت و آزادى و استقلال و حكومت عدل اسلامى بدون آن ممكن نيست و بندهائى كه بايد از سر راه برداشته شود، توجه كنيد:
1- برچيده شدن نظام شاهنشاهى كه در طول تاريخ، تمام تيرهروزى هاى ملت مستضعف به دست شاهان وبه خاطر نظام شاهنشاهى بوده است و ستمكارى هاى آنان روى تاريخ را سياه نموده است و نمونهاش در عصر حاضر،شاه است كه كشور را به سرعت به سوى سقوط مىكشاند موافقت با نظام شاهنشاهى چه به صراحت و چه به وسيله طرحى كه لازمهاش بقاى آن است، خيانت به اسلام و قرآن كريم و مسلمين و ايران است و هر كس با هر اسم با آن روى موافقت نشان دهد مطرود و اجتناب از او لازم است.
2- بيرون راندن تمام عناصرى كه در زمان سلطنت پهلوى متصدى امور مهمه كشور بودهاند مثل وزارت و وكالت كه اينان بدون استثنا شريك جرم وآلت اجراى مقاصد اجانب يا شاه بودهاند و بايد از تصدى امور كشور بركنار باشند و محاكمه و مجازات شوند و فرقى نيست بين موافقين دولت و آنان كه با فرصت طلبى و فريبكارى، خود را به صورت مخالف درآوردهاند و به فرياد برخاستهاند و آنان كه دم از انتخابات آزاد و عمل به قانون اساسى مىزنند زيرا تمام اينها كوشش دارند با اين نغمههاى شيطانى، شاه را حفظ كنند و بساط سوءاستفاده را ادامه و رونق دهند و غارتگران بين المللى را در چپاول مخازن ما كمك كنند.
3- در همه حال شعار ما قطع ايادى اجانب راست و چپ از كشور است زيرا رشد و استقلال و آزادى با وجود دخالت اجنبى از هر جنس و مسلك و مكتب، در هر امرى از امور كشور، اعم از سياسى و
صحيفه نور ج 2 صفحه 114
فرهنگى، اقتصادى و نظامى خواب وخيالى بيش نيست و هر كس در هر مقامى و به هر صورتى اجازه دخالت اجانب را در وطن عزيز ما، چه با صراحت و چه به وسيله طرحهايى كه لازمهاش ادامه تسلط اجنبى يا ايجاد تسلط تازهاى باشد، بدهد، خائن به اسلام و كشور است و احتراز از او لازم است زيرا اگر دخالت اجانب خصوصاً آمريكا، شوروى و انگليس وجود داشته باشد، هر رژيمى كه روى كار بيايد تنها آلتى خواهد بود براى عقب نگهداشتن ملت و ادامه بدبختىها و محروميتها از يك طرف و چپاولگرىها و قلدرىها از طرف ديگر. عوض شدن مهرهها گر چه ممكن است موقتاً اوضاع را بهتر از حال حاضر كند ولى تاثيرى در سرنوشت ما ندارد زيرا تمام بدبختىها و گرفتارىهاى مسلمين از دخالت اجانب در مقدرات آنان است.
اينها اجمالى است از خواستهاى مقدماتى ما و خواستهاى اصلى پس از طى اين مرحله عرضه مىشود و به خواست خداى تعالى و با ادامه نهضت ملى اسلامى با كمال قدرت اجرا خواهد شد.
دوستان من! از مشكلاتى كه در راه است هراسى به دل راه ندهيد كه انشاءالله دير يا زود همه آنها حل و رفع مىشود و خداوند يار حق طلبان است.
و اما وظيفه ما و شما دانشجويان و دانش آموزان و طلاب علوم دينيه:
1- اگر از استادان و دبيران و سران قوم، انحرافى از مقاصد ملى و دينى كه سرنگونى رژيم پوسيده در راس آن است ديديد، شديداً اعتراض كنيد و راه ملت را كه راه خداست به آنان پيشنهاد كنيد و در صورتى كه نپذيرفتند، از آنان احتراز كرده و صريحاً مقاصد منحرف آنان را براى مردم مظلوم شرح دهيد كه اينها خائن به دين و ملت و كشورند و مىخواهند شاه و اربابان او و چپاولگران بين المللى به غارتگرى خود ادامه دهند و ملت را به حال فقر و عقب ماندگى نگه دارند.
2- طلاب علوم دينى و دانشجويان با هم روابط دوستانه و فعالانه داشته باشند و بر اساس به دست آوردن استقلال و آزادى و خلع يد غاصبان از حقوق ملت در تمام ابعادش، به ساير طبقات ملت بپيوندند.
3- شما و ما و ساير قشرها مكلفيم به ارتش بفهمانيم كه بايد زنجير تسلط اجانب را با قدرت نظامى پاره كند وبه ملت بپيوندد و كشور را از ننگ فرمانروائى مستشاران اجانب برهاند زيرا صلاح دين و دنياى همگى در آن است و بدون سرنگونى رژيم شاه، نجات امكان ندارد.
بايد ارتشيان را آگاه گردانيد كه شاه و عمال سرسپرده او، شما را در راه مقاصد شوم خود يا ابرقدرتها و غارتگران ضد حق به خدمت مىگيرند كه حفظ منافع اجانب و همدستى با اسرائيل نمونه آن است و كشته دادن و ننگ از آن شماست و حفظ مقام و ادامه ستمگرى و غارتگرى از آن او و ستمگران است. هلاكت و برادركشى، نصيب درجه داران جوان و سربازان است و استفاده و عياشى براى ديگران، بايد خود را از شر شاه نجات دهند و شاهد پيروزى را در آغوش كشند.
شما اى طبقه جوان ارتش! به پا خيزيد و كشور خود را از زبونى و ذلت نجات دهيد و دست غارتگران را كوتاه كنيد و شرف و عزت را براى خود به يادگار بگذاريد و سعادت دو دنيا را بيمه كنيد.
صحيفه نور ج 2 صفحه 115
وظيفه دانشجويان است كه در محيط دانشگاه هر چه بيشتر ارتش را براى يك قيام همگانى تشويق و ترغيب كنند وآنان را برادر خود بنامند و با صداى بلند از آنان سؤال كنند: آيا جواب گل، گلوله است؟
4- بسيار هوشيارانه به مسائل روز نظر كنيد و گول خدعهدستگاه شاه راكه با طرحهاى مختلف خواهد ايجاد نفاق كند، نخوريد زير از قرارى كه شنيده مىشود، مىخواهند گروهى از دست نشاندگان و مامورين شاه را وادار كنند در دانشگاهها شعارهاى كمونيستى بدهند تا مردم را از خطرات آن بترسانند. حزب توده حزب كثيف مرتبط به دستگاه شاه است و تمام شعارها و نمايشها براى سست كردن نهضت اسلامى و نجات شاه از سقوط و برقرار داشتن دستگاه چپاول و پايدار ماندن چرخهاى سوءاستفاده از مخازن ملت محروم است، شما دانشجويان عزيز موظفيد اين نقشه شيطانى را نقشه برآب نمائيد.
5- شما دانشجويان موظف هستيد كه از قيام حق طلبانه و مردانه قشرهاى كارگر و كارمند محروم و مسلمان ايران كه به اعتصاب كشيده شده است پشتيبانى كنيد، اينان مسلمانان محرومى هستند كه از حق كشى رژيم شاه به تنگ آمدهاند و براى احقاق حق و همگامى و همدردى با ساير برادران خود به پا خاستهو همه مىدانيد كه تا رژيم فعلى سركاراستعدالت اجتماعى و رسيدگى به حال زحمتكشان محروم، امرى است كه جامه عمل به خود نمىپوشد، به آنان از من بگوئيد كه گول دستگاه فريبكار را نخوريد و دست از اعتصابات نكشيد و نهضت اسلامى خود را ادامه دهيد، تا با خواست خدا دست غارتگران حقوق شما و ساير ملت را قطع و به بركت حكومت اسلامى به عدالت حقيقى و برخوردارى از نعمتهاى الهى نائل شويم و به آنان تذكر دهيد: در اعتصابات خود پشتكار به خرج دهيد و شعارهاى اسلامى خود را هر چه بيشتر گسترش دهيد و اتكال به خداى تعالى نموده و مطمئن باشيد پيروزمندانه به حقوق حقه خود مىرسيد.
دوستان عزيز! فشار شاه موجب شد كه نتوانم به فعاليت اسلامى خود كه تكليف الهى است ادامه دهم و تصميم گرفتم به يكى از كشورهاى اسلامى مهاجرت نمايم. كويت با داشتن گذرنامه و اجازه ورود، حتى عبور از شهر تا فرودگاه را براى خود خطرناك خواند، فعلاً عازم پاريس شدم تا با تمام مشكلات به وظيفه دينى خود كه خدمت به كشور اسلامى و مردم محروم وطنم است موفق گردم. اميد است تا مقدار امكان، به ملتى كه براى دفاع از اسلام به فداكارى برخاسته است خدمت كنم، هر چند هيچ نوع خدمت جوابگوى فداكارى هاى مداوم ملت عزيز نيست، به پيشگاه خداوند عذر تقصير عرضه مىدارم و پيروزى ملت مسلمان و سربلندى و استقلال و آزادى همه را از خداوند متعال مسئلت دارم
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 116
تاريخ: 17/7/57
بيانات امام خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
چنانكه كه بعضىها مىگفتند، مثل اين كه بعضى از آقايان آمده بودند اينجا و من نبودم و مثل اينكه قدرى مواخذه و محاكمه مىكردند كه كسى در اين امر دخالت داشته در اين معنا اينطور نبوده است. مزاج من اولاً اقتضاى اينكه بنشينم و اينجا باشم ندارد، اين است كه ديروز تصميم گرفتم كه استراحت كنم. امروز كه شنيدم آقايان اينجا تشريف مىآورند، از اين جهت آمدم كه خدمت آقايان برسم من عادت به تشريفات ندارم كه مثلاً بين من و كسى واسطه باشد، ارتباط باشد، اين خلاف ادب اسلام است. من در اختيار همه آقايان هستم به مقدارى كه قدرت داشته باشم بالاخره قدرت مىخواهد براى اين كه ماشاءالله شماها جوان هستيد و انشاء الله وقتى كه به پيرى رسيديد آن وقت مىدانيد كه آن اقتضاهائى كه در جوانان هست در پير نيست. ما حالا ديگر نفسهاى آخر را مىكشيم و اميدواريم كه بتوانيم همه مان خدمت كنيم به اسلام، خدمت كنيم به مسلمين، خدمت كنيم به وطن خودمان.
انقلاب ايران يك برنامه الهى است
الان آشفته است ايران آشفتگىاى كه شايد در طول تاريخ يك همچو آشفتگىاى در ايران نبوده است. شما اگر تاريخ را ملاحظه كنيد، آنقدر انقلاباتى بوده است، لكن به اين صورت كه از آنطرف جنود ابليسى به جان مردم بيفتند و از اين طرف ملت كشته بدهد، جوان بدهد و مقاومت كند نبوده. الان وضع ايران اينطور است كه هر جايش را كه ملاحظه بكنيد انقلاب است، بايد گفت كه انقلاب ايران هرجا كه برويد، در آن جا (آنطورى كه براى ما دارند نقل مىكنند) از بچههاى تازه به زبان آمده تا بزرگسال و جوانها و پيرها و اينها، از دختر بچهها و پسر بچهها تا زنها و خانمهاى بزرگ و مردهاى بزرگ يك برنامه الهى در كار بوده است. دست بشر چنين قدرت ندارد كه اينطور مردم را بيدار كند كه همه طبقات و همه بچهها و بزرگها، اينها با هم به يك راه بروند. اين يك مطلب غير عادى است كانه لطفى از جانب خداى تبارك و تعالى به ملت ايران شد كه بااين نهضتى كه كردهاند و با اين وحدت كلمه انشاءالله مقاومت كنند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 117
رژيم شاهنشاهى ايران منشا همه مفاسد
و اين فسادى كه در ايران پيدا شده است، كه همه فسادها زير سر رژيم شاهنشاهى بود. در تاريخ از اولى كه رژيم شاهنشاهى پيدا شده است تا حالا كه ما مشاهده مىكنيم، هر چه مفسده بوده، رژيم شاهنشاهى اين مفاسد را ايجاد كرده منتهى هر وقت به اقتضاى خودش، يك وقت اقتضايش يك نحو بوده است و در اين عصرى كه من درك كردم و هيچكدام از آقايان درك نكردهايد كه ابتلا به رضاخان انگليسها آن وقت رضاخان را آوردند و كودتا درست كردند و مسلط كردند رضاخان را بر ملت، مامور اجراى مقاصد اجانب بود او، از آن طرف اجراى مقاصد آنها را مىديد موقوف است به اين كه طبقه روشنفكر طبقه علما، طبقه متدينين، اينها را بكوبد و از بين ببرد، از آن طرف هم چون آن منافع موقوف به اين بود، عمل كرد به اين كار تا منافع را به جيب آنها بريزد.
هوادارى رياكارانه شاه جنايت پيشه از اسلام و آزادى
خدا مىداند كه ماچه مصيبتها در زمان اين پدر كشيديم و همهمان هم كه الان مشتركيم در اين كه در زمان اين پسرى كه خلف آن پدر است، او حقاً پسر رضاخان است يعنى همه خاصيتهاى فسادى كه در پدر بود در اين هم هست به اضافه يك چيزهاى ديگر، به اضافه سالوسى. رضاخان يك آدم قلدرى بود و همهاش هم قلدرى مىكرد، ملت هم آن وقت در مقابلش هيچ ايستادگى نداشت، كم يعنى بود، البته بود، اما كم بود، به اين ترتيب كه الان هست نبود آن وقت لكن رضاخان ديگر خودش را نمىچسباند به اسلام و به قرآن و به احكام مبين اسلام، ديگر رياكارى نمىكرد سرنيزه بود و مىزد و مىرفت. ايشان آن جهات را دارد يعنى با سرنيزه مردم را مىكوبد، آنقدرى كه او قتل كرد اين زيادتر از او كرد براى اين كه او يك قتل عام در مسجد گوهرشاد كرد و بعد هم با يك اشرارى، توسط اشرارى اما اين آقا قتل عامها كرده است و اگر خداى تبارك و تعالى، خداى نخواسته مهلتش بدهد، خواهد كرد.
از آن طرف جوانهاى ما را از بين برده است، از آن طرف هر روز كه صحبت مىشود، همين دو سه روز پيش از اين كه در مجلس صحبت كرده، بايد احكام اسلام را حفظ كرد، بايد چه. خوب مرد بى عقل تو ديروز تاريخ اسلام كه تاريخ شرافت يك ملت بود برداشتى و تاريخ ديگرى را جايش گذاشتى تا تو دهنى خوردى و آنجا تمرگيدى. آزادى! آقا هى دم از آزادى مىزند، تو راجع به حزب رستاخيز در نطق هايت مكرر گفتى كه بايد اينها وارد بشوند در اين حزب، هر كس وارد نشد در اين حزب و اگر سوءقصد دارد او را مىكوبيم، مىزنيم چه مىكنيم و اگر اين هم نيست تذكره به او مىدهيم كه برود بيرون. آزادى! در كجاى اين مملكت ما آزادى هست؟ آزادى قلم دارند مردم؟ آزادى بيان دارند مردم؟ كجاى آزادى دارند كه ايشان دم از آزادى مىزنند؟ آزادى! احكام اسلام! دين مبين اسلام! حالا تو، از اسلام چه دارى؟ چه علامتى از اسلام تو دارى كه دم از دين مبين اسلام مىزنى؟ تو كه دارى اسلام را از بين مىبرى.
صحيفه نور ج 2 صفحه 118
سرنيزه آمريكاى خبيث، حافظ شاه
اين ابتلائى كه ما همه الان داريم، الان جوانما در ايران مبتلا هستند به اين رژيم فاسد و دارند خون مىدهند، كشته مىدهند. همين چند روز پيش از اين در كرمانشاه عده زيادى كشته شدهاند، در كردستان هم، در ساير چيزهاى كردستان هم مىگويند بوده است چند روز پيش هم كه ديديد تهران را چه كردند، تبريز را چه كردند، مشهد را چه كردند انسان نمىتواند بشنود اين بلادى را كه اينها قتل عام كردند و هر چه خواستند كردند حالا هم دارد حفظ اين قدرت خودش را با حكومت نظامى مىكند.اگر حكومت نظامى، اگر اين آمريكاى خبيث ده روز سرنيزهاش را از سر اين بردارد، همان دربارىها مىخورندش محتاج نيست كه شماها، همان كسانى كه در خود دربار، همانهائى كه محافظش هستند در دربار، اگر بردارد اين سرنيزه را آمريكا از سر اين آدم، همينها او را از بين خواهند برد يعنى او هيچ تامين جانى ندارد.
اين را بدانيد كه الان من و شما راحتتر از او هستيم. او الان به مصيبت گرفتار است، مردم را به مصيبتانداخته لكن خودش مصيبتها الان دارد، الان شب و روز ندارد، شب خواب ندارد اين آدم، الان وقتى كه صحبت مىكند، لرزه مىكند و صحبت مىكند، نمىتواند چهار كلمه را صاف صحبت كند، اين حالايش است و عاقبتش هم انشاءالله بدتر از اين خواهد شد و آن طرفش هم بدتر از اين طرف خواهد شد.
وظيفه وجدانى شرعى است كه باهر وسيله ممكن به يارى نهضت اسلامى ايران بشتابيم
اين وضع ايران در حال حاضر و ما كه در اين جا هستيم و شما آقايان كه در خارج بلاد هستيد، در خارج ايران هستيد وظايفى داريد، اين چنين نيست كه ما از آنجا آمديم بيرون ديگر تمام شد. ما همه وظيفه داريم يعنى وظيفه عقلى، وظيفه وجدانى، وظيفه شرعى داريم، وظيفه ما اين است كه ما در هر جا باشيم، جمعاً و فرداً يكى يكى و اجتماعى كمك كنيم به اين نهضت مقدس ايران كه آنها در ميدان مبارزه دارند خون مىدهند و ما خارج هستيم و نمىتوانيم آنجا، برويم بايد در خارج ما هم مبارزه داشته باشيم، ما هم به هر مقدارى كه ما مىتوانيم با حرف مان، با قلممان، با تظاهراتمان، هر كس هر چه و هر مقدار كه مىتواند، بايد همه ما اين وظيفه را ادا بكنيم.
الان مملكت ايران به ما صاحب دين شده است، ما دين داريم الان به آنها، مديونشان هستيم براى اين كه اينها راجع به مصالح ملت دارند فداكارى مىكنند، ما هم جزء ملت هستيم، از ملت ايران هستيم، آنها پس براى خاطر ما فداكارى كردند، خون دادند، حبس بودند. الان از علماء ما چقدر در حبساند. از علماء، از روشنفكران، از دكترها و مهندسين از محصلين، از بازارىها، همه طبقات الان در حبساند، عدهاى كشته شدهاند، عدهاى محبوساند، اينها براى خاطر همين ملت بوده، براى خاطر اسلام بوده و ما كه مسلم هستيم و ما كه ملى هستيم، مربوط به اين ملت هستيم، به اينها دين داريم، بايد
صحيفه نور ج 2 صفحه 119
دينمان را ادا بكنيم. من كه يك طلبه هستم دينم را اداء مىكنم به اين كه بنويسم، بگويم به شما عرض بكنم، شما كه آقايان هستيد، محصل هستيد، هر رشتهاى را كه داريد بايد دينتان را به اين ملت ادا بكنيد. اينها را خرد كردند زير پاى خودشان، خداوند انشاءالله خردشان بكند و مىكند انشاءالله. بنابر اين ما همه موظف هستيم كه توجه داشته باشيم به آنها و هر مقدار كه مىتوانيم، البته همه كار كه ما نمىتوانيم بكنيم، آن مقدار كه در وسعمان هست، در قدرتمان هست در خدمت به اين ملت و در خدمت به اين خلقما دين خودمان را ادا كنيم.
تلاش ابر قدرتها براى حفظ شاه و رژيم منفور پهلوى
علاوه بر اين خوب خود ما هم اهل اين ملت هستيم، مىبينيم كه تمام مخازن دارد مىرود تو جيب آمريكا وبرادران او. نفت ما اگر اينطور كه حاتم بخشى مىكند محمدرضا اگر اين نشود، نفت ما به اين زودى تمام نمىشود،مخازن ما به اين زودىها تمام نمىشود لكن در نفت را باز كردهاند و حراج كرده دارند مىبرند همه را، خورند همه را، از آن طرف انگليسها مىبرند و از اين طرف كسان ديگر، آمريكائىها كه از همه بدترند، از آن طرف هم شوروىها، همه ريختهاند به جان اين ملت و همه دست به هم دادهاند تا اين مرديكه را نگهش دارند و اين چيزها را ببرند.
شما ديديد كه چند روز پيش از اين رهبر چين آمد كه (خير اين رهبر چين، رهبر چند صد ميليون جمعيت، يك ميليارد جمعيت است و خلق چين چطور و كمونيست چطور و ما چطور هستيم) مرديكه آمد ايران، يك كسى كه قتل عامها كرده، وارد به او شد، از روى كشتههاى ما با هليكوپتر رد شد، نتوانستند او را از توى خيابان ببرند براى اينكه مردم هياهو مىكردند، داد و قال كردند، همه اينها رامرديكه دانست نه اينكه نمىدانست.... چقدر جمعيت همراهش بود، از روى كشتههاى ما عبورش دادند و بردندش آنجا و دست به دست هم دادند و با كمال خوشروئى با هم عرض كنم چه كردند اين آدم اينها بازى ميدهند مردم را، از آن طرف ديديم كه در 15 خرداد اينهمه جمعيت از ايران كشته شد و شوروى روزنامههايش از اينها تاييد كردند و گفتند كه آنها يك دسته ارتجاعى بودند و يك دسته چه بودند كه مىخواستند چه بكنند و حالا هم همانطور است كه تاييد مىكنند از او، آمريكا كه معلوم است.
اينها مىخواهند كه تمام مخازن ما را ببرند و اين ملت بيچاره بعد از اين كه نفتش و منابعش از بين رفت بعد بايد چه بكند؟ خدا مىداند چه بايد بكند. اين آقا مىگويد كه از خورشيد بايد ما چيز بگيريم، تو چراغ نفتى را نمىتوانى روشن كنى، شما مىخواهيد از خورشيد قدرت بگيريد؟! اين حرفها چه است، اين حرفهابراى اغفال مردم است. تمام اين صحنه سازىها كه دارند مىكنند براى آن است كه اين مرديكه را نگهش دارند اينها با قدرتهاى خودشان.
صحيفه نور ج 2 صفحه 120
غارت اموال ملت توسط شاه و پدرش
در داخله هم هر كس كه بگويد كه اين بايد بماند يا خوب است بماند، اين خائن است كه گويد خوب است بماند، براى اين كه در داخله همه ديدند كه اين شخص چه مىكند و با مردم چه كرده است و با مخازن ما چه كرده است، با مال ما چه كرده است. چقدرها در خارج، اين آدم، چقدر از مال مردم گرفتهاند و در خارج الان ويلا دارند و ملك دارند و چه دارند و چه دارند، همه اينها از مال ملت بوده. خوب، ما رضاخان را ديده بوديم، يك سربازى لخت بود كه آمد و حالا هر يك از آنها صاحب ميلياردها دلار شدهاند، اين از مال همين ملت است. در تمام شركتها اينها شركت دارند هر شركتى كه در ايران تاسيس شده يك مقدارش مال اينهاست.از نفت هم كه همينطور دارد به آنها مىدهد. يك مقدارىگيرند، يك مقدار كمى مىگيرند كه اين مقدار هم به آنها آهن مىدهند، چيزهائى كه به درد ما نمىخورد، بله به درد ايشان اين مسلسلها مىخورد براى اين كه بزنند و مردم را بكشند، به درد ملت ما نمىخورد اين چيزها. يك مقدارى از آن هم توى جيب خودشان و توى جيب عائلهشان مىرود و به تبليغات مىدهند در خارج. خدا مىداند اينها چقدر، مىگويند صد ميليون دلار خرج تبليغات ايشان است كه به خارج مىدهند براى تبليغ كردن، تبليغ چه؟ تبليغ اين كه اين آقا براى ايران لازم است باشد، اگر اين برود، كمونيست مىشود ايران!. چرا كمونيست مىشود ايران اگر اين برود؟ ملت ايران يك ملت مسلم است، ملت ايران شعارشان اسلام است، شعارشان ديانت است چرا كمونيست مىشود؟ ايشان همين طورى دارند منتشر مىكنند. حالا اخيراً هم مىگويند كه بناست كه، درست كردهاند يك دستهاى را كه دانشگاه وقتى كه باز شد، در دانشگاه شعار كمونيستى بدهند براى اين كه به مردم بفهمانند كه ببينند الان كمونيستها هستند، نه اينها سازمان امنيتى هستند، اينها كمونيست نيستند. با هر حيله و با هر حقهاى هست اينها مىخواهند اين را نگهش دارند و نگهداشتنش هم براى آن است كه ايشان بهتر از همه نوكرى دارد مىكند.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 124
تاريخ: 19/7/75
پاسخ امام خمينى به نامه حضرت آيت الله نجفى مرعشى
بسمه تعالى
حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته
به عرض عالى ميرساند: مرقوم شريف كه حاكى از سلامت مزاج محترم بود و حاوى استفسار از اينجانب بود و اصل سلامت و توفيق جنابعالى را خواستار است.
اينجانب به واسطه فشار عراق به تصويب شاه معلوم الحال كه مملكت اسلامى را تا سرحد سقوط رسانده است از نجف به خارج آمده بلكه بتوانم براى اين ملت محروم كارى بكنم. ما همه موظف هستيم كه از پا ننشينيم تا سقوط سلسله بى حيثيت پهلوى.
والسلام عليكم و رحمة الله بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page