-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 50
تاريخ: 16/2/42
پاسخ امام خمينى به علماء اعلام همدان
بسم الله الرحمن الرحيم
حضور شريف حضرات علماء اعلام و حجج اسلام و فقهاى عظام دامت بركاتهم و علت كلمتهم
تلگراف محترم مبنى بر تاسف و تاثر از فاجعه عظيمه وارد بر اسلام و مسلمين و اعلام پشتيبانى از حوزه مقدسه و مقاصد شرعيه كه جميع علماى اسلام و طبقات مسلمين در آن شريك هستند موجب تشكر گرديد. بديهى است با اين شيوه كه دستگاه جبار در پيش گرفته اگر مسلمين غفلت كنند و مراقبت شديد نكنند و كوشش در دفاع از حريم قرآن كريم و اسلام نكنند زمانى نگذرد كه خداى نخواسته دستگاه ناپاك و عمال اجنبى از احكام ضرورى اسلام تجاوز كرده به اساس اسلام مقدس ضربه وارد خواهند كرد. شواهدى در دست است كه دستگاه جبار به حكم الزام و خباثت ذاتى در صدد هدم اساس است. حمله مسلحانه به مركز فقاهت و هتك مراجع و فقهاء اسلام و حبس و زجر شاگردان مكتب اسلام و اهانت به قرآن كريم و ساير مقدسات مذهبى نمونه بارز آن است. اعلام به تساوى حقوق زن و مرد از هر جهت، الغاء اسلام و رجوليت از منتخب و منتخب و الغاى اسلام و رجوليت از شرائط قضات نمونه ظاهر ديگرى است. سخت گيرى كردن و اجحاف نمودن به حجاج بيت الله الحرام و در مقابل وسايل فراهم نمودن و تسهيل نمودن براى مسافرت چند هزار نفر عمال اسرائيل به لندن براى توطئه بر ضد اسلام و به آنها اسم مذهب گذاشتن (چنانچه از بعضى روزنامهها كه حتما تحت نظر سازمانهاى دولتى و به ديكته آنها است) يكى ديگر از نمونههاى انحراف دستگاه جبار است. تخفيف در كرايه طياره و به هر مسافرى از فرقه ضاله پانصد دلار ارز دادن نمونه ديگرى است. زمزمه تغيير خط كه اخيرا بار ديگر آغاز شده و زمزمههاى ديگر كه ذكر آن اكنون صلاح نيست و تعبيرهاى بسيار ننگينى كه در نطقهاى مبتذلشان شده و مىشود يكى ديگر از همان نمونههاست. اينها و امثال اينها است كه اين جانب را به وحشت انداخته و براى من جاى شبهه نيست كه سكوت در مقابل دستگاه جبار علاوه بر هدم اسلام و مذهب تشيع، نابودى با ننگ است...
امروز مسلمين و خصوص علماى اعلام در مقابل خداى تبارك و تعالى مسئوليت بزرگى دارند. با سكوت ما نسلهاى آتيه الى الابد در معرض ضلالت و كفر هستند و مسوول آن ما هستيم. خطر اسرائيل و عمال ننگين آن اسلام و ايران را تهديد به زوال مىكند، من براى چند روز زندگى با عار و ننگ ارزشى قائل نيستم و از علماى اعلام و ساير طبقات مسلمين انتظار دارم كه با تشريك مساعى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 51
قرآن و اسلام را از خطرى كه در پيش است نجات دهند واز خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و علماى اسلام را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 52
تاريخ: 28/2/42
پيام امام به وعاظ، گويندگان دينى و هيئات مذهبى در مورد وظايف آنها در قبال تبليغات رژيم
بسم الله الرحمن الرحيم
به عموم حضرات مبلغين محترم و خطباى معظم كثرالله امثالهم و عموم هيئات محترم، عزاداران سيد مظلومان عليه الصلوه و السلام محترما"معروض مىدارد در اين ايام كه دستگاه جبار از خوف آنكه مبادا در منابر و مجامع مسلمين، شرح مظالم و اعمال خلاف انسانى و ضد دينى و وطنى آنها داده شود، دست به رسوايى ديگرى زده و درصدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغين محترم و سران هيئات عزادار است كه از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسرى واگذارند، لازم است تذكر دهم كه اين التزامات علاوه بر آنكه ارزش قانونى نداشته و مخالفت با آن هيچ اثرى ندارد، التزام گيرندگان مجرم و قابل تعقيب هستند. عجب است كه دستگاه بىپروا ادعا دارد كه قاطبه ملت با اوست و از پشتيبانى اكثريت قاطع برخوردار است، با اين وصف در تمام شهرستانها، قراء و قصبات به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهديد ملت، خفقان ايجاد مىكند. اگر اين ادعا صحيح است، ملت را اين چند روز به حال خود واگذارند تا از پشتيبانى مردم متمتع شده، موافقت شش ميليونى به همه ملل جهان ظاهر، والا اشاعه اكاذيب براى تشويش افكار عامه برخلاف مصالح اسلام و مملكت، جرم و قابل تعقيب است. حضرات مبلغين عظام، هيئات محترم و سران دستههاى عزادار متذكر شوند كه لازم است فريضه دينى خود را در اين ايام در اجتماعات مسلمين ادا كنند و از سيد مظلومان، فداكارى در راه احياء شريعت را فراگيرند و از توهم چند روز حبس و زجر نترسند (لاتهنوا و لاتحزنواوانتم الاعلون ان كنتم مومنين).
آقايان بدانند كه خطر امروز بر اسلام، كمتر از خطر بنى اميه نيست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائيل و عمال آنها (فرقه ضال ومضله ) همراهى مىكند، دستگاه تبليغات را به دست آنها سپرده و در دربار، دست آنها باز است، در ارتش و فرهنگ و ساير وزارتخانهها براى آنها جا باز نموده و شغلهاى حساس به آنها دادهاند. خطر اسرائيل و عمال آن را به مردم تذكر دهيد. در نوحههاى سينه زنى از مصيبتهاى وارده بر اسلام و مراكز فقه و ديانت و انصار شريعت ياد آور شويد. از فرستادن و تجهيز دولت خائن، چند هزار نفر دشمن اسلام و ملت و وطن را به لندن براى شركت در محفل ضد اسلامى و ملى، اظهار تنفر كنيد.
سكوت در اين ايام تاييد دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است، از عواقب اين امر
صحيفه نور جلد 1 صفحه 53
بترسيد. از سخط خداى تعالى بهراسيد.اگر به واسطه سكوت شماها به اسلام لطمهاى وارد آيد، نزد خداى تعالى و ملت مسلمان مسوول هستيد (اذ اظهرت البدع فللعالم ان يظهر علمه و الافعليه لعنه الله) از تساوى حقوق اظهار تنفر كنيد و از دخالت زنها در اجتماعى كه مستلزم مفاسد بيشمار است، ابراز انزجار، و دين خدا را يارى كنيد و بدانيد (ان تنصروالله ينصركم و يثبت اقدامكم )از اخافه و ارعاب سازمانها و دستگاه شهربانى هراسى به خود راه ندهيد،آنها نيز مثل شما ملزم و مجبوردند و بسيارى از آنها با شما همراه و از دستگاه بيزارند.
والسلام عليكم و على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 54
تاريخ : 13/3/42
بيانات امام خمينى در مدرسه فيضيه در مورد نقشههاى اسرائيل
اسرائيل براى غارت ايران در صدد شكستن موانع است.
بسم الله الرحمن الرحيم
الان عصر عاشورا است...گاهى كه وقايع روز عاشورا را از نظر مىگذرانم اين سوال برايم پيش مىآيد كه اگر بنى اميه و دستگاه يزيد بن معاويه تنها با حسين سر جنگ داشتند آن رفتار وحشيانه و خلاف انسانى چه بود كه در روز عاشورا با زنهاى بى پناه و اطفال بىگناه مرتكب شدند؟!بچههاى خردسال چه تقصيرى داشتند؟ زنها چه تقصير داشتند؟بر نظرم مىگذرد كه آنهابا اساس سروكار داشتند. بنىهاشم را نمىخواستند، بنى اميه با بنىهاشم مخالفت داشتند، نمىخواستند شجره طيبه باشند. همين فكر امروز در سرزمين ايران به نظر مىرسد اينها با بچههاى 16 - 17 ساله ما چكار داشتند؟ سيد 16 -17 ساله به شاه چه كرده بود؟ به دستگاههاى سفاك چه كرده بود؟ لكن اين فكر پيش مىآيد كه اينها با اساس مخالفند،با بچه مخالف نيستند، اينها نمىخواهند كه اساس موجود باشد،اينها نمىخواهند صغير و كبير ما موجود باشد. اسرائيل نمىخواهد در اين مملكت دانشمند باشد، اسرائيل نمىخواهد در اين مملكت قرآن باشد، اسرائيل نمىخواهد در اين مملكت علماى دين باشند، اسرائيل نمىخواهد در اين مملكت احكام اسلام باشد، اسرائيل به دست عمال سياه خود مدرسه را كوبيد. ما را مىكوبند، شما ملت را مىكوبند، مىخواهند اقتصاد شما راقبضه كنند،مى خواهند زراعت و تجارت شما را از بين ببرند، مىخواهند در اين مملكت داراى ثروتى باشند، ثروتها را تصاحب كنند به دست عمال خود،اين چيزهائى كه مانع هستند، چيزهايى كه سد راه هستند، سدها را بشكند، قرآن سد راه است بايد شكسته شود،روحانيت سد راه است بايد شكسته شود، مدرسه فيضيه سد راه است بايد خراب شود، طلاب علوم دينيه ممكن است بعدها سد راه شوند بايد از پشت بام بيافتند، بايد سرودست آنها شكسته شود براى اينكه اسرائيل به منافع خودش برسد، دولت ما به تبعيت اسرائيل ما را اهانت مىكند.
دنيا بايد قضاوت كند كه روحانيت مفتخور است يا رژيم شاه.
شما آقايان قم ملاحظه فرموديد آن روزى كه آن رفراندوم غلط انجام گرفت، آن رفراندوم مبتذل انجام گرفت،آن رفراندومى كه چند هزار نفر بيشتر همراه نداشت؛ آن رفراندومى كه برخلاف ملت
صحيفه نور جلد1 صفحه 55
ايران انجام گرفت،در كوچههاى اين قم، در مركز روحانيت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را، چند نفر از بچهها و اراذل را راه اندختند، در اتومبيلها نشاندند و در كوچهها گرداندند، گفتند مفتخورى تمام شد،پلوخورى تمام شد.آقايان ملاحظه بفرماييد، اين وضع مدرسه فيضيه را ملاحظه كنيد، اين حجرات را ملاحظه كنيد، اين اشخاصى كه لباب عمرشان را در اين حجرات مىگذرانند، آن اشخاصى كه مواقع نشاطشان را در اين حجرات مىگذرانند، آن اشخاصى كه بيش از سى، چهل الى صدتومان در ماه ندارند اينها مفتخورند؟ آن اشخاصى كه هزار ميليونشان (هزار ميليونشان يك قلم است ) هزار ميليونشان در جاهاى ديگر است، اينها مفتخور، زياد نيستند؟! ما مفتخوريم؟!مائى كه مرحوم آقاى حاج شيخ عبدالكريممان وقتى كه فوت مىشوند، آقازادههاى آن همان شب چيز نداشتند، همان شب شام نداشتند (گريه شديد حضار) مامفتخوريم؟!مائى كه مرحوم آقاى بروجردى مان وقتى كه از دنيا مىروند ششصدهزار تومان قرض مى گذارند، ايشان مفتخورند؟!اما آنها كه بانكهاى دنيا را پر كردهاند، كاخهاى عظيم را روى هم ساختهاند و باز رها نمىكنند اين ملت را و باز دنبال اين هستند كه ساير منافع اين ملت را به جيب خودشان يا اسرائيل برسانند، اينها مفتخور نيستند؟! بايد دنيا قضاوت كند، بايد ملت قضاوت كند كه مفتخورى چيست.
كارى نكن كه رفتن تو موجب شادى ملت گردد.
آقا من به شما نصيحت مىكنم، اى آقاى شاه! اى جناب شاه !من به تو نصيحت مىكنم، دست بردار از اين كارها، آقا اغفال دارند مىكنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى همه شكر بكنند. من يك قصهاى را براى شما نقل ميكنم كه پيرمردهايتان، چهل سالههايتان يادشان است، سى سالهها هم يادشان است، سه دسته، سه مملكت اجنبى به ما حمله كرد، شوروى انگلستان و امريكا به مملكت ايران حمله كردند، مملكت ايران را قبضه كردند، اموال مردم در معرض تلف بود، نواميس مردم در معرض هتك بود لكن خدا مىداند كه مردم شاد بودند براى اينكه پهلوى رفت. من نمىخواهم تو اين طور باشى، نكن، من ميل ندارم تو اين طور بشوى، اين قدر با ملت بازى نكن، اين قدر با روحانيت مخالفت نكن. اگر راست مىگويند كه شما مخالفيد ،بد فكر مىكنيد. اگر ديكته مىدهند دستت و مىگويند بخوان، در اطراف فكر كن، چرابيخود،بدون فكر اين حرفها را مىزنى، آيا روحانيت اسلام، آيا روحانيون اسلام اينها حيوانات نجس هستند؟!در نظر ملت اينها حيوان نجس هستند كه تو مىگوى؟!اگر اينها حيوان نجس هستند پس چرا اين ملت دست آنها رامى بوسند، دست حيوان نجس رابوسند؟! چرا تبرك به آبى كه اومى خورد مىكنند؟حيوان نجس را اين كار ميكنند؟!آقاما حيوان نجس هستيم؟! (گريهشديدحضار) خدا كند كه مرادت اين نباشد،خدا كند كه مرادت از اينكه مرتجعين سياه مثل حيوان نجس هستند و ملت بايد از آنها احترازكند،مرادت علما نباشد والا تكليف ما مشكل مىشود و تكليف تو مشكل مىشود، نمىتوانى زندگى كنى، ملت نمىگذارد زندگى كنى ، نكن اين كار را، نصيحت مرا بشنو. آقا چهل و پنج سالت است
صحيفه نور جلد 1 صفحه 56
شما،چهل وسه سال دارى، بس كن، نشنو حرف اين و آن را،يك قدرى تفكر كن، يك قدرى تامل كن،يك قدرى عواقب امور را ملاحظه بكن، يك قدرى عبرت ببر، عبرت از پدرت ببر، آقانكن اين طور، بشنو ازمن ،بشنو از روحانيون، بشنو از علماى مذهب، اينها صلاح ملت راخواهند،اينها صلاح مملكت را مىخواهند.ما مرتجع هستيم؟! احكام اسلام ارتجاع است؟!آن هم ارتجاع سياه است؟!تو انقلاب سياه، انقلاب سفيد درست كردى؟! شما انقلاب سفيد به پاكرديد؟! كدام انقلاب سفيد را كردى آقا؟!چرا مردم را اغفال مىكنيد؟ چرا نشر اكاذيب مىكنيد؟ چرا اغفال مىكنى ملت را؟ والله اسرائيل به درد تو نمىخورد، قرآن به درد تو مىخورد.
شاه و اسرائيل اساس گرفتارى ما
امروز به من اطلاع دادند كه بعضى از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنيت و گفته اند شما سه چيز را كار نداشته باشيد، ديگر هر چىخواهيد بگوييد،يكى شاه را كار نداشته باشيد، يكى هم اسرائيل را كارنداشته باشيد،يكى هم نگوئيد دين در خطر است، اين سه تا امر را كار نداشته باشيد، هر چى مىخواهيد بگوئيد. خوب اگر اين سه تا امر را ما كنار بگذاريم، ديگرچى بگوئيم؟ ما هرچى گرفتارى داريم ازاين سه تاهست، تمام گرفتارى ما. آقا اينها خودشان مىگويند من كه نمىگويم. به هر كه مراجعه مىكنى ميگويد شاه گفته، شاه گفته مدرسه فيضيه را خراب كنيد،شاه گفته اينها را بكشيد. آن مرد كه آمد در مدرسه فيضيه (حالااسمش را نمىبرم،آن وقت كه دستور دادم گوشهايش را ببرند،آن وقت اسمش را مىبرم )آمد در مدرسه فيضيه فرمان داد، سوت كشيد، تمام مستفر شدند در گوشه اى، گفت متنظر چى هستيد،بريزيد تمام حجرات را غارت كنيد، تمام را ازبين ببريد، گفت حمله كن، حمله كردند. از ايشان مىپرسى، آقا چرااين كار را كرديد؟ مىگويد اعليحضرت فرموده!اينها دشمناعليحضرت هستند؟!اسرائيل دوست اعليحضرت است؟اينها دشمن اعليحضرت هستند؟ اسرائيل مملكت را به باد مىبرد،اسرائيل سلطنت را مىبرد، عمال اسرائيل،آقا يك چيزهائى، يك حقايقى دركاراست. (من باز سرم دارد درد مىگيرد)يك حقايقى در كار است، شما آقايان در تقويم دو سال پيش از اين يا سه سال پيش از اين بهائىها مراجعه كنيد در آنجامى نويسد:تساوى حقوق زن ومرد راى عبدالبهاءآقايان هماز او تبعيت مىكنند، آقاى شاه هم نفهميده مىرود بالاى آنجا مىگويد تساوى حقوق زن ومرد،آقا اين را به تو تزريق كردند،تو مگر بهائى هستى كه من بگويم كافر است بيرونت كنند. نكن اين طور،نكن اينطور...نظامى كردن زن، راى عبدالبهاء آقا تقويمش موجود است، نگوييد نيست،شاه نديده اين را؟ اگر نديده مواخذه كنداز آنهائى كه ديده اند و به اين بيچاره تزريق كرده اندكه اين را بگو. والله من شنيدهام كه سازمان امنيت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بياندازد تا بيرونش كنند ولهذا مطالب را معلوم نيست به او برسانند. مطالب خيلى زياد است، بيشتر از اين معانى است كه شما تصوركنيد. مملكت ما،دين ما در معرض خطر است، شماهى بگوييد كه: آقايان نگوئيدكه دين درمعرض خطر است، ما كه نگفتيم در معرض خطر
صحيفه نور جلد 1 صفحه 57
است،در معرض خطر نيست؟ ما اگر نگوييم شاه چطور است، چطور نيست؟ آقايك كارى بكنيد كهاين طور نباشد. همه چيز را گردن تو دارند مى گذارند. بيچاره نمىدانى، آن روزى كه يك صدائى درآيد، يك نفر از اينها كه با تو رفيق هستند، رفاقت ندارند، اينها همه رفيق دلارهستند،اينها دين ندارند،اينها وفا ندارند.
تاثرات ما زياد است، نه اينكه امروز عاشوراست و زياد است (آن هم بايد باشد)لكن اين چيزى كه براى اين ملت دارد پيش مىآيد، اين چيزى كه درشرف تكوين است ، از آن ما تاثرمان زياد است، مىترسيم. روابط ما بين شاه و اسرائيل چى است كه سازمان امنيت مىگويد از اسرائيل حرف نزنيد، از شاه هم حرف نزنيد، اين دو تا تناسبشان چيست؟ مگر شاه اسرائيلى است؟به نظر سازمان امنيت شاه يهودى است؟ اين طور كه نيست،ايشان مىگويد مسلمانم، اين كه ادعاى اسلام مىكند به حسب ظواهرش ربط مابين اسرائيل -اين ممكن است سرى در كارباشد، ممكن است معنايى كه ميگويند كه سازمانها مىخواهند آن را از بين ببرند، شايد راست باشد، احتمالش را نمىدهى تو؟ يك علاجى بكن اگر احتمال مىدهى، يك جورى اين مطالب رابرسانيد به اين آقا شايد بيداربشود،شايد روشن بشود يك قدرى،اطرافش را گرفته اند شايد نگذارند اين حرفها به او برسد. ما متاسفيم، خيلى متاسفيم از وضع ايران، از وضع اين مملكت خراب، از وضع اين هيأت دولت، از وضع اين وضعيتها، از همه اينها متاسفيم. آقاى... بيايد دعا كند، من خسته شدم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 61
تاريخ: 1342
نامه امام خمينى به حجة الاسلام فلسفى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجت الاسلام آقاى فلسفى دامت افاضاته لازم است از بيانات حساس جنابعالى در اين وقت اختناق عجيب تشكر كنم. امروز روزى است كه حضرات مبلغين محترم و خطباء معظم، دين خود را به دين اثبات فرمايند. امروز روزى است كه يا بايد رضايت خداوند غفور را جلب نمايند يا خداى ناخواسته به سخط ذات مقدسش مبتلا شوند. امروز روزى است كه نظر مبارك امام زمان - صلوات الله عليه - به حضرات مبلغين اسلام دوخته شده است و ملاحظه مىفرمايند كه آقايان به چه نحو خدمت خود را به شرع مقدس ابراز و دين خود را ادا مىفرمايند. از قرار مسموع اغلب گويندگان محترم با ما همآواز هستند. اميد است خداوند تعالى آن شواذى كه از حبس، از زجر، از خوف بيم دارند، بيدار فرمايد. متمنى است مراتب احترام و سلام مرا به مبلغين ابلاغ فرماييد. ضمنا چون براى تجديد ساختمان مدرسه فيضيه كه قبلا با جناب عالى نيز صحبتى شده بود حسابى در بانك صادرات شعبه قم باز شده است و بناست كه از روز تاسوعا و عاشورا نيز بانك سپرده را قبول كند اگر صلاح ديديد تذكرى به مسلمين بدهيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 62
تاريخ: 18/1/1343
هشدار امام خمينى به ملت ايران در مورد به خطر افتادن اسلام و استقلال مملكت
بسم الله الرحمن الرحيم
و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون
من خوف داشتم كه اگر در موضوع بيدادگرى نسبت به حجت الاسلام آقاى طالقانى و جناب آقاى مهندس بازرگان و ساير دوستان كلمهاى بنويسم، موجب تشديد امر آنها شود و ده سال زندان به پانزده سال تبديل گردد. اينك كه حكم جائرانه دادگاه تجديد نظر صادر شد، ناچارم از اظهار تاسف از اوضاع ايران عموما و از اوضاع دادگاه خصوصا.
به قدرى خلاف قوانين و مقررات در دادگاهها جريان دارد كه موجب تاسف و تعجب است، محاكمات سرى، حبسهاى قبل از ثبوت جرم، بىاعتناى به دفاع مظلومين.
اينجانب و اشخاص باوجدان و باديانت متاسفيم از مظلوميت اين اشخاص كه به جرم دفاع از اسلام و قانون اساسى محكوم به حبسهاى طويلالمدت شده و بايد با حال پيرى و نقاهت در زندان براى اطفاء شهوات ديگران به سر برند. راى دهندگان بايد منتظر سرنوشت سختى باشند.
تسلط اسرائيل بر بسيارى از شوون حساس مملكت.
تاسف بالاتر، تسلط اسرائيل و عمال اسرائيل است بر بسيارى از شؤون حساس مملكت و قبضه نمودن اقتصاديات آن به كمك دولت و عمال دستگاه جبار. اسرائيل با دول اسلامى در حال جنگ است و دولت ايران با كمال دوستى با او رفتار مىكند و همه نحو وسايل تبليغ و ورود كالاهاى آن را فراهم مىسازد.
من كرارا اعلام خطر كردهام، خطر براى ديانت مقدسه، خطر براى استقلال مملكت، خطر براى اقتصاد كشور. من از كلمه (الكفر ملة واحده) كه از سازمانها به دست و دهانها افتاده متاسفم، اين كلام بر خلاف نص كلام الله و براى پشتيبانى از اسرائيل و عمال اسرائيل است، مقدمه شناسائى اسرائيل است، براى پشتيبانى از عمال اسرائيل و فرقه ضاله منحرفه است. من متاسفم از اينكه در مملكت اسلامى، برخلاف قانون اساسى، اوراق ضاله مخالف با نص قرآن و ضروريات دين مقدس نشر مىشود و دولتها از آن پشتيبانى مىكنند. كتاب انتقاد كه بر رد قرآن مجيد نوشته شده و طرح قانون
صحيفه نور جلد 1 صفحه 63
خانواده كه بر خلاف احكام ضروريه اسلام و خلاف نص كلام الله مجيد طرح و منتشر مىگردد و كسى نيست از دولتها استيضاح كند.
هر كس از ظلم و ظالم بحث كرد در زندان است
من متاسفم از رفتار سازمانها با مجالس تبليغ احكام و عزادارى برسيد مظلومان - عليه الصلوة والسلام - هر كسى به طور كلى از ظلم و ظالم بحث كرد، اكنون در زندان به سر مىبرد يا مدتها به سر برده است .تمام مجالس در تحت فشار و صاحبان آنها در فشارهائى جانفرسا بوده و هستند. اشخاص متدين را به جرم آنكه در عاشورا دسته راه انداختهاند وشعار ضد اسرائيل با خود داشتهاند، به حبس و زجر و شكنجه كشيدند واكنون هم در حبس به سر مىبرند، با آنكه باكمال آرامش حركتكردند.
ملت شيعه از اسرائيل متنفر و منزجر است
من به جميع دول اسلام و مسلمين جهان در هر جا هستند اعلام مىكنم كه ملت عزيز شيعه از اسرائيل و عمال اسرائيل متنفرند و از دولتهائى كه با اسرائيل سازش مىكنند، متنفر و منزجرند. اين ملت ايران نيست كه با اسرائيل منفور در حال سازش است، ملت ايران از اين گناه بزرگ برى است، اين دولتها هستند كه به هيچ وجه مورد تاييد ملت نيستند.
از خداوند تعالى عظمت اسلام و حفظ احكام اسلام را خواستار است.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 64
تاريخ: 21/1/1343
بيانات امام خمينى در مورد لزوم اهتمام به امر تبليغات و حفظ وحدت
بسم الله الرحمن الرحيم
از زندانى بودن آقاى طالقانى و مهندس افسرده نباشيد، تا اين چيزها نباشد كارها درست نمىشود، تا زندان رفتنها نباشد پيروزى به دست نمىآيد. هدف، بزرگتر از آزاد شدن عدهاى است، هدف را بايد در نظر داشت، هدف، اسلام است، استقلال مملكت است، طرد عمال اسرائيل است، اتحاد با كشورهاى اسلامى است. الان تمام اقتصاد مملكت در دست اسرائيل است، عمال اسرائيل اقتصاد ايران را قبضه نمودهاند، اكثر كارخانجات در دست آنها اداره مىشود، تلويزيون، كارخانه ارج، پپسى كولا. دو هواپيمايى كه قرار بود حجاج را به مكه ببرند مال اسرائيل بود، بعد دولت عربستان سعودى به اين عمل اعتراض كرد و ناچار شدند از اين عمل خوددارى كنند. امروز حتى تخم مرغ از اسرائيل وارد مىكنند، بايد صفها را فشرده كنيد، اينها عمال استعمار هستند، بايد ريشه استعمار را كند.
آقايان سعى كنيد در دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببريد، تبليغات مذهبى بكنيد، مسجد بسازيد، اجتماعا نماز بخوانيد، نظاهر به نماز خواندن بكنيد. وحدت مذهبى لازم است، وحدت مذهبى است كه اين اجتماع عظيم و فشرده را ايجاد مىكند، اگر علاقه به استقلال ايران داريد، وحدت مذهبى داشته باشيد.
بعد از اينكه دستگاه ديد بيش از اين نمىتواند اين فضاحت را تحمل كند و از تمام ممالك اسلامى و غير اسلامى فشار آوردند و نفرتهاى ممالك اسلامى را نسبت به خود احساس نمود، وقتى اوضاع را چه از داخل و چه از خارج تاريك ديدند، اينها شبانه مرا به اينجا آوردند تا به اصطلاح مرا سالم به اينجا برسانند، آنها مىگفتند ما بايد شما را محفوظ نگاه داريم، آنها مىترسيدند كه مردم به من آسيبى برسانند!! آيا ملت اسلام قصد جان مرا دارند؟! بعد از رسوايىها وقتى ديدند ديگر نمىتوانند هيچ جاى پايى بگذارند و تمام ملتها، دولتهاى خارجى با آنها نظر خوشى ندارند و مخصوصا ديدند اكنون ايام حج و محرم است و معلوم نيست در مراسم حج چه خواهد شد و در ماه محرم چه خواهد شد، ما را آزاد كردند ولى بعدا به خيال سمپاشى افتادند، فكر كردند با مطبوعات مىتوانند ما را در نظر مردم خوار كنند، خيال كردند مىتوانند بين مردم و روحانيت جدايى ايجاد كنند.
چند روز است آزاد شده ام، فرصت مطالعه روزنامه نداشتم، در زندان فراغت داشتم و مطالعه
صحيفه نور جلد 1 صفحه 65
مىكردم تا اينكه روزنامه اطلاعات مورخ سه شنبه 18 فروردين 43 را به من دادند، من از آقايان گله دارم كه چرا زودتر به من ندادند، در اين روزنامه كثيف اطلاعات تحت عنوان اتحاد مقدس در سرمقاله نوشته بودند كه با روحانيت تفاهم شده و روحانيون با انقلاب سفيد شاه و ملت موافق هستند، كدام انقلاب؟ كدام ملت؟ اين انقلاب مربوط به روحانيت و مردم است؟!
آقايان كه در دانشگاه هستيد برسانيد به همه كه روحانيت با اين انقلاب موافق نيست، ما كه وسيله انتشاراتى نداريم، همه چيز را از ما گرفتهاند، تلويزيون و راديو را از ما گرفتهاند، تلويزيون كه در دست آن نانجيب است، راديو هم كه در دست خودشان هست، مطبوعات ما كثيف است. آنها مطلبى را مىنويسند يا مىگويند، فورا به تمام نقاط دوردسترسانند، آنوقت مردم بىاطلاع فكر مىكنند كه روحانيون هم با آنها هستند، روحانيون با اين مفاسد دوستى ندارند، اگر روزنامه اطلاعات جبران نكند با عكسالعمل شديد ما مواجه خواهد شد (يكى از حضار گفت تحريمش كنيد، امام فرمودند نه، حالا موقعش نيست هر چيزى جايى دارد).
خمينى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد. با سرنيزه نمىشود اصلاحات كرد، با نوشتن خمينى خائن به ديوارهاى تهران كه مملكت اصلاح نمىشود، ديديد غلط كرديد؟ ديديد اشتباه كرديد؟ خاضع به احكام اسلام شويد، ما شما را پشتيبانى مىكنيم. اگر از آزاد نمودن ما برنامه ديگرى دارند، اگر خيال ديگرى در سر دارند، اگر مىخواهند آشوب كنند بسم الله بفرمايند.
در روزنامه مورخ 12 / 5 / 1342 كه مرا از زندان قيطريه آوردند، نوشتند كه مفهومش اين بود كه روحانيت در سياست مداخله نخواهد كرد. من الان حقيقت موضوع را براى شما بيان مىكنم، آمد يك نفر از اشخاصى كه ميل ندارم اسمش را بياورم، گفت آقا سياست عبارت است از دورغ گفتن، خدعه، فريب، نيرنگ، خلاصه پدر سوختگى است و آن را شما براى ما بگذاريد، چون موقع مقتضى نبود نخواستم با او بحثى بكنم، گفتم ما از اول وارد اين سياست كه شما مىگوييد نبودهايم. امروز چون موقع مقتضى است مىگويم اسلام اين نيست، والله اسلام تماش سياست است، اسلام را بد معرفى كردهاند، سياست مدن از اسلام سرچشمه مىگيرد. من از آن آخوندها نيستم كه در اينجا بنشينم و تسبيح دست بگيرم، من پاپ نيستم كه فقط روزهاى يكشنبه مراسمى انجام دهم و بقيه اوقات براى خودم سلطانى باشم و به امور ديگر كارى نداشته باشم، پايگاه استقلال اسلامى اينجاست، بايد اين مملكت را از اين گرفتارىها نجات داد. نمىخواهند اين مملكت اصلاح بشود، اجانب نمىخواهند مملكت آباد شود، اينها حتى آب هم براى اين ملت تهيه نكردهاند، آبى كه ما در قم از آن استفاده مىكنيم در اروپا حتى به حيواناتشان هم نمىدهند، اگر راست مىگويند براى بيكاران كار پيدا كنند، اين جوان (اشاره به يكى از دانشجويان ) بعد از بيست سال تحصيل كار مىخواهد، فردا كه فارغالتحصيل مىشود سرگردان است، اگر معاشش فراهم نشود نمىتواند دين خود را حفظ كند، شما خيال مىكنيد آن دزدى كه شبهااز ديوار با آنهمه مخاطرات بالا ميرود و يا زنى كه عفت خود را مىفروشد، تقصير دارد؟ وضع معيشت بد است كه اينهمه جنايات و مفاسد كه شب و روز در روزنامهها
صحيفه نور جلد 1 صفحه 66
مىخوانيد به وجود مىآورد. وقتى كه در زندان بودم خبر آوردند كه سرماى همدان به 33 درجه رسيده، بعد خبر آوردند كه دو هزار نفر از سرما تلف شدهاند، در آن حالت من دستم بسته بود، چه مىتوانستم بكنم؟ اين تازه در همدان بود، البته در تهران و شهرهاى ديگر هم تلفاتى بود، دولت چه اقدامى نمود؟ در يك چنين وضع براى استقبال از اربابان خود با طياره از هلند گل مىآورند، پول ملت فقير را تلف مىكنند، اجاره هواپيما كه از هلند گل مىآورد سيصد هزار تومان استجبران كنيد غلطهاى خود را، اسلام را رعايت كنيد.
در ايام گرفتارى، در روزنامه اطلاعات درباره وضع مادى و بهداشتى مردم جنوب مطلبى خواندم، تعجب كردم چگونه اين مطلب را گذاشته بنويسد، يكى از خبرنگاران پس از بازديد از وضع مردم جنوب چنين نوشته بود كه در جنوب ايران در دهات اصلاً از دكتر و دارو خبرى نيست، آب وجود ندارد و يك ده اكثر مردمش كور بودند، خلاصه از كليه وسايل و نيازمندىهاى اوليه زندگى محروم بودند، آنوقت در كنفرانس اكافه كه نمايندگان دول دنيا جمع شده بودند كه فكرى براى وضع اقتصاد دول بكنند - اگر بخواهند عمل بكنند - در صورتى كه اعضاى شركت كننده چه از كشورهاى كوچك و چه بزرگ همه دم از اشكالات اقتصادى خود مىزنند، هيأت نمايندگى ايران اظهار مىكند كه وضع اقتصادى ايران كمال مطلوب است و هيچ عيب و نقصى ندارد.
آيا وضع اقتصادى انگلستان بد است ايران خوب است؟! وضع اقتصادى هندوستان بعد از آنهمه پيشرف بد است ايران خوب است؟! همين طور ژاپن وضع اقتصاديش بد است ايران خوب است؟!
آقايان در كاخهاى خود نشستهاند مىگويند ملت مترقى،ملت مترقى از گرسنگى مىميرد؟! اميراسلام على عليه السلام نان جو مىخورد. براى مهمانىيى كه به افتخار اربابان خود ترتيب مىدهند، پانصد هزار تومان، يك ميليون تومان يا بيشتر خرج مىكنند و مرتب دم از برنامه مترقى مىزنند، مىگويند كشور ما در رديف كشورهاى طراز اول استمگر با رفتن چند زن به مجلس مملكت مترقى مىشود، مملكت با برنامههاى اسرائيل درست نخواهد شد.
اسلام براى تمام زندگى انسان از روزى كه متولد مىشود تا موقعى كه وارد در قبر شود، دستور و حكم دارد. صحبت نزاع با شخص نيستبعد از اينكه دولت قبلى رفت، يك نفر در زندان آمد پيش من و از دولت گذشته بد گويى كرد و گفت اين دولت برنامههاى مترقى دارد، گفتم ما با كسى غرض شخصى نداريم، ما با عمل اشخاص كار داريم، ملت فقير را نجات دهيد. ديروز خانوادههاى شهداى 15 خرداد اينجا بودند، چيزى كه مرا رنج مىداد اين بود كه به من اين صحبتها نشده بود تا از حبس آمدم بيرون، عصر همان روز (دفعه اول) جريان را مطلع شدم، كشتار 15 خرداد از اعمال يك قشون با ملت بيگانه بدتر بود، آنها بچهها را نمىكشتند، زنها را نمىكشتند، امروز جشن معنى ندارد، تا ملت عمر دارد غمگين در مصيبت 15 خرداد است، يكى از اولياى امور ضمن سخنرانى گفته بود 15 خرداد ننگ ملت ايران است ولى من بر صحبت او را تكميل مىكنم، 15 خرداد ننگ ملت بود زيرا از پول همين ملت اسلحه تهيه شده و با اين اسلحه مردم را كشتند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 67
تاريخ 25/2/43
بيانات امام خمينى پس از آزادى از زندان
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
تاسف و تالم شديد از 15 خرداد
من تاكنون احساس عجز در صحبتها نكردهام و امروز خودم را عاجز مىدانم، عاجز مىدانم از اظهار تألمات روحيهاى كه دارم براى اوضاع اسلام عموماً و اوضاع ايران خصوصاً و قضايايى كه در اين يك سال منحوس پيش آمد خصوصاً قضيه مدارس علمى، قضيه 15 خردادقضيه 15 خرداد را من مطلع نبودم تا اينكه از حبس به حصر تبديل شد و اخبار خارج به من رسيد. خدا مىداند كه مرا اوضاع پانزده خرداد كوبيد. (گريه شديد حضار) حالا هم كه به اينجا آمدهام از قيطريه، مواجه هستم با يك منظرههائى، با بچههاى كوچك بى پدر، (گريه شديد حضار) با پدرهاى جوان از دست داده، با مادرهاى جوان مرده، با زنهاى برادر مرده، با پاهاى قطع شده، (گريه شديد حضار) با افسردگىها، اينها علامت تمدن آقايان است و ارتجاع ما. افسوس كه دست ما از عالم كوتاه است، افسوس كه صداى ما به عالم نمىرسد، افسوس كه گريههاى اين مادرهاى بچه مرده نمىرسد به دنيا (گريه شديد حضار)
نسبت دادن ارتجاع سياه به روحانيت توسط اجانب
ما را كهنه پرست معرفى مىكنند، ما را مرتجع معرفى مىكنند، علماى اسلام را به ارتجاع سياه تعبير مىكنند، جرايد خارج از ايران، آنهايى كه با بودجههاى گزاف براى كوبيدن ما مهيا شدهاند در خارج ما را مخالف اصلاحات (كه اسلام در راس اصلاحات واقع شده است) معرفى مىكنند، مخالف ترقى مملكت معرفى مىكنند، مىگويند آخوندها مىخواهند با الاغ باز سوار بشوند از اين طرف به آن طرف بروند، آخوندها مىگويند كه برق نمىخواهيم، آخوندها مىگويند طياره نمىخواهيم، اينها مرتجع هستند، اينها مىخواهند به قرون وسطى برگردند.
عمل به اسلام و مخالفت باديكتاتورى ارتجاع و كهنه پرستى است؟!
آخوندها با اين سياه روزىهائى كه نصيب مملكت است مخالفند، اين كهنه پرستى است؟!
صحيفه نور جلد 1 صفحه 68
علماى اعلام با اين زدنها، كشتنها، قلدرىها، ديكتاتورىها و استبدادها مخالفند، اين كهنه پرستى است؟! علماى اسلام در صدر مشروطيت در مقابل استبداد سياه ايستادند و براى ملت آزادى گرفتند، قوانين جعل كردند، قوانينى كه به نفع ملت است، به نفع استقلال كشور است، به نفع اسلام است، قوانين اسلام است، اين را با خونهاى خودشان، با زجرهائى كه ديدند و كشيدند، با بيچارگىهايى كه متوجه به آنها شد، گرفتند، اين آخوندها مرتجع هستند؟!
امروز هم روحانيت قيام كرده است، نهضت كرده است، ملت به تبع روحانيت نهضت كرده است، ملتهاى اسلام بيدار شدهاند، نهضت كردهاند. خواستههاى روحانيت عمل به قوانين اسلام است، اين ارتجاع است؟! رسول اكرم مرتجع بود؟! قوانين آسمانى، قوانين الهى كه ما براى آن اين قدر اهانت مىشويم، اين قدر زجر مىكشيم، دعوت به عمل كردن به قوانين آسمانى ارتجاع است؟! خداى تبارك و تعالى مرتجع است؟! جبرئيل امين، واسطه وحى الهى مرتجع است؟ پيغمبر اكرم مرتجع است؟! ائمه هدى مرتجع هستند؟! علماى از صدر اسلام تا امروز كه از خودشان چيزى ندارند، آنها قوانين اسلام را، قوانين وحى را به مردم ابلاغ مىكنند، ابلاغ قوانين الهى ارتجاع است؟!
شما اگر چنانچه به احكام اسلام اعتقاد داريد، اين احكام اسلام است، اسلام انسان را آزاد خلق كرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش بر جانش و بر نواميسش خلق فرموده، امر فرموده است كه مسلط است انسان، آزاد است انسان، هر انسانى در مسكن آزاد است، در مشروب و مأكول آنچه خلاف قوانين الهيه نباشد آزاد است در مشى آزاد است. حكم اسلام است كه اگر كسى حمله برد به منزل كسى، براى آن كسى كه مورد حمله واقع شده است جايز است كشتن او اسلام اين قدر با آزادىها موافق است، اسلام ارتجاع سياه است؟! علماى اسلام كه از خودشان چيزى ندارند، ما كه خودمان حرفى نداريم، ما هر چه مىگوييم قال رسول الله مىگوييم، رسول الله هم قال الله مىفرمايد، اگر ما مرتجعيم معلوم مىشود رسول الله مرتجع است، اگر شما ما را مرتجع مىدانيد، ما را كهنه پرست مىدانيد (مردك امروز هم باز برداشته نوشته) اگر ما را كهنه پرست مىدانيد ما كه از خودمان حرفى نداريم ما مىگوييم قال الله تعالى، ما مىگوييم قال رسول الله، پس شما رسول الله را كهنه پرست مىدانيد! اف بر اين تجدد.
اگر قوانين را قبول داريد، اگر اسلام را قبول داريد كه ما تبع آن هستيم و اسلام سر منشأ همه آزادىها، همه آزادگىها، همه بزرگىها، همه آقائىها، همه استقلال هاست، اسلام را قبول داريد، اين احكام اسلام است، كجايش ارتجاع است؟ بفرماييد كجاى احكام اسلام را آقايان ارتجاع سياه مىدانند؟ بفرمايند بيايند تفاهم كنند، آخر اينكه تو بروى آنجا براى خودت صحبت بكنى و هر جا پيش آيد يك صحبتى بكنى و هى كهنه پرستى را ما مىكوبيم، چطور مىكنيم رجز بخوانى، اينكه نمىشود. خوب بيا بنشين بگو آقا اينكه پيغمبر فرموده است، اين ارتجاع سياه است، تا ما ببينيم كه شما درست مىفرمائيد؟ تا ما اثبات كنيم نخير ارتجاع نيست.
ما مىگوئيم آقا، غلام حلقه به گوش ديگران نباشيد. ما عزت و شرف شما را مىخواهيم. ما به
صحيفه نور جلد 1 صفحه 69
شماها نصيحت مىكنيم كه آقا شما دولت اسلام هستيد، هيأت حاكمه بر مسلمين به اصطلاح هستيد، شما عزيز باشيد، آقا باشيد، بزرگ باشيد، استقلال را حفظ كنيد، تبعيت را دست برداريد، دستتان را براى چهار دلار دراز نكنيد، هر جلسهاى كه شما تشكيل مىدهيد هى مىگوئيد دلار بده، ما با اين چيزها مخالفيم، اگر اين ارتجاع است ما مرتجعيم و اگر آن تمدن است شما متمدنيد. اگر به قوانين اسلام شما اعتقاد داريد اين قوانين اسلام و اگر به قوانين اساسى، به قانون اساسى شما اتكاء داريد، قانون اساسى مردم را آزادى داده است در مسكن، در كارهاى خودش، در مالش، در جانش آزادى داده، از اين زورگويىها قانون منع كرده است. ما مىگوئيم شما آقا بيائيد به قانون عمل كنيد، مىگذاريم قانون را زمين، شما يك نمايندهاى بفرستيد ما هم يك نمايندهاى مىفرستيم، قانون اساسى را مىگذاريم زمين، شما كه مىگوييد ما قانونى هستيم، دموكرات هستيم، شما كه مىگوييد كه ما جلو رفته هستيم، مترقى هستيم، اين قانون اساسى ماست، مىگذاريم زمين، به قانون اساسى عمل كنيد اگر ما حرفى زديم. به اين متمم قانون اساسى شما عمل كنيد كه علماى اسلام در صدر مشروطيت جان دادند براى گرفتن اين ورفع كردن اسارت ملتها، شما بنشينيد به اين قانون اساسى عمل كنيد. قانون اساسى مطبوعات را آزاد كرده است، شما آزاد مىكنيد؟! ما مرتجعيم كه مىگوييم بگذاريد به قانون اساسى عمل بشود؟! بگذاريد مطبوعات آزاد باشد؟! بگذاريد كه اين مطبوعات روى عقيده خودشان چيز بنويسند؟! گر چه همه شان خبيث هستند لكن با جميع خباثتشان باز نمىخواهند اينقدر سمپاشى كنند.
روسياهى رژيم در 15 خرداد از تاريخ محو نخواهد شد.
خوب، شما آقايان، ملت ايران روزنامه اطلاعات را، سر مقاله روزنامه اطلاعات روز سه شنبه را، سه شنبه 18 فروردين را ملاحظه فرموديد، ملاحظه فرموديد كه اينها چه نقشهاى كشيده بودند و كشيدهاند. اينها ديدند كه بازور و با قلدرى و با سرنيزه، با 15 خرداد فراهم كردن، با مدرسه فيضيه خراب كردن، با خراب كردن و با اهانت به علماى اسلام كردن، با تبعيد كردن، با اخراج كردن، با حبس كردن و اينها، هر چه كردند گندش بالا آمد، اين قدر بالا آمد كه او هم فهميد، همه فهميدند، اينها ديدند كه خيلى بد شد، دنيا اعتراض كرد. 15 خرداد روى دولتها را سياه كرد، ما نمىخواستيم اين قدر روسياهى بار بيايد. 15 خرداد ننگى بر دامن اين مملكت گذاشت كه تا آخر محو نخواهد شد، تاريخ ضبط مىكند اين را، خودشان هم گفتند كه 15 خرداد ننگ بود، من هم مىگويم ننگ بود لكن نكته را نگفتند و من نكته را مىگويم، ننگ بود كه مسلسلها را، تانكها را، توپها را، تفنگها را از مال اين ملت فقير به دست آوردند و به روى اين ملت فقير بستند، پايمال كردند اين بيچارهها را، از اين ننگ بالاتر آيا مىشود كه انسان يك ملتى را اينطور پايمال كند؟ اين بيچارهها چه كرده بودند آخر؟ چه كرده بودند؟
صحيفه نور جلد 1 صفحه 70
عمل به قانون اساسى، در نظر رژيم ارتجاع است.
ما يك سلسله نصايح كرديم، نصيحت كه اين قدر بساط نداشت. ما يك مطالب منطقى داريم، مىگوئيم قانون داريم آقا، اگر قانون اساسى را شما قبول نداريد پس بگوئيد آقاى دولت بروند در مجلس بگويند ما قانون اساسى را قبول نداريم. خوب باز بر گردند به قهقرا، هر جا مىخواهند. ما كه مىگوييم به قانون اساسى عمل كنيد ما مرتجعيم؟! يا شمائى كه دستجمعى مردم را حبس مىكنيد، تبعيد مىكنيد؟ سلولهاى شما پر است از حبسىها، از علما، از اساتيد، از محترمين، از متدينين، بندرعباس پر است از تبعيد شدگان، براى اينكه اينها مىگفتند كه آقا ما نمىخواهيم اسير مردم باشيم، اسير استعمار باشيم.
آخر چه مىگويند به ما؟ ما مرتجعيم كه مىگوييم كه به قانون اساسى عمل كنيد؟ قانون اساسى را بگذاريد زمين همهمان عمل كنيم، اين را كه قبول داريد. ما مىگوييم به دين عمل بكنيد، شما مىگوئيد كه پيغمبر اكرم مرتجع است نغوذبالله، در لفظ نمىگوئيد، معنايش اين است. قانون اساسى را كه قبول داريد (ولو در آن وقتها زمزمه مىكردند كه مال پنجاه سال پيش از اين است و فلان، قانون اساسى كه ديگر قضيه پنجاه سال پيش از اين ندارد) قانون اساسى مىگويد ملتها بايد آزاد باشند، ملت ايران بايد مردمش آزاد باشند، مطبوعات بايد آزاد باشد، هيچكس حق ندارد جلوى قلم را بگيرد.
اعلام تفاهم روحانيت با شاه، دسيسهاى براى مرفوض ساختن روحانيت
شما ديديد كه روزنامه اطلاعات در روز سه شنبه هجدهم فروردين نوشت كه: (بعضى مجلات هم نوشته بودند لكن اين بيشتر منتشر مىشود) جاى خوشوقتى است كه مقامات روحانى با دولت موافقت كردند در انقلاب شاه و ملت رفتند تهران اعتراض كردند كه آقا اين روحانى را معرفى كنيد، اين خمينى است تا ما بگوييم عليه اللعنه؟ يا ساير علماى اسلامند؟ خوب معرفى كنيد، دست بگذاريد رويش، (علماى طراز اول ما چند نفر در اينجا هستند، خداوند همه را حفظ كند، در تهران هستند، خداوند حفظشان كند، در مشهد هستند خداوند حفظشان كند، در نجف هستند خداوند حفظشان كند، در ساير بلاد مسلمين هستند خدا همه را تاييد كند.) اين علماى اسلام، اين علماى اسلام در ماوراى جو هستند؟ اينهايى كه با شما يك قرارداد سرى كردهاند خوب اسم ببريد، آقا اگر مردى تو اسم ببر، بگو كه: خمينى است، توى حبس ما رفتيم پيش او و او گفت كه برگذشتهها صلوات، خمينى غلط مىكند همچو حرفى مىزند خلاف دين اسلام، خمينى مىتواند تفاهم كند با ظلم؟ غلط مىكند. خمينى آنجا هم كه بود، تو حبس هم كه بود مجد اسلام را حفظ مىكرد، مىتواند حفظ نكند؟ اسلامى كه پيغمبر اسلام اين قدر زحمتش را كشيده است، ائمه هدى اين قدر خون دلش را خوردهاند، علماى اسلام اين قدر زحمت كشيدهاند، خمينى و امثال خمينى مىتوانند كه يك چيزى بگويند كه بر خلاف مصالح اسلام باشد؟! خمينى را از جامعه بيرون مىكنند.
اينها نقشه اين را كشيدهاند كه علماى اسلام را به معرفى كنند به اينكه اينها هم مثل ما
صحيفه نورجلد 1 صفحه 71
مىمانند. خودشان مرفوض جامعه هستند مىخواهند ما را هم مرفوض كنند. جامعه خودشان را نمىپذيرد، مىخواهند ما را هم بگويند نمىپذيريم، مىخواهند ما را با اين نقشه مشئوم، منفور جامعه كنند با سر صبر و راحت تبعيت اربابها كنند، تبعيت كارش از ارباب بود، مىخواهند تبعيت از اسرائيل كنند، وا مصيبت!.
مگر من مىتوانم با يك مجلس، دو مجلس، چهار تا مجلس مفاسد اين مملكت را بگويم. من امروز حالم هم خوب نيست. ديشب خوابم هم خيلى كم بود. معذالك خوب، يك مطالب و كلياتى بايد گفته بشود. ما حق دفاع از خودمان نداريم؟
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 78
مىزنيم، كجاى اين، كجاى اين كهنهپرستى است كه مردك مىگويد كهنهپرستى است، كجاى اين كهنهپرستى است؟
اسلام در اعلامرتبه تمدن است
ما در اعلى مرتبه تمدن هستيم، اسلام در اعلى مرتبه تمدن است، مراجع عاليقدر اسلام در اعلى مرتبه تمدن هستند. خوب، برويد ببينيد آنها را، اينجا موجودند، مشهد موجود است، تهران موجود است، نجف موجود است، بروند ببينند كدام اينها مرتجع هستند؟ آقايان خودشان با طياره اينجا و آنجا ميروند، بعد مىگويند با الاغ ملت برود؟ مگر امسال نبود يكى از مراجع با طياره رفت به مشهد؟ مگر ساير مراجع با اتومبيل راه نمىروند؟ امسال هم مراجع راه افتادند، همه مجتمع شدند (كه بعد تشكر را عرض مىكنم) همه مجتمع شدند در تهران، اينها با الاغ رفتند؟ اينها مخالفند با آثار تمدن؟.
ما مجاناً پشتوانه كشور هستيم
ما مىگوئيم نكنيد اينطور، ما همه از هم هستيم، اولاد يك خانواده هستيم، اهل يك مملكت هستيم، چرا ما را مىخواهيد بشكنيد؟ ما مجاناً پشتوانه اين مملكت هستيم، هيچ هم تحميل بر بودجه شما نداريم. مىسازيم، مىسازيم با اين كتكها، با اين حبسها، با اين زجرها، با اين اهانتها، با اين فحشها و براى اين مملكت يك استوانه اى هستيم، ايستاديم اينجا، اگر خداى نخواسته چيزى، يك خطرى براى اين مملكت پيش بيايد، ما ايستاديم در مقابلش و نمىترسيم. اين آقايانى كه مىگويند كه ما مملكت را مىخواهيم حفظ كنيم، ما چطور هستيم و كذا هستيم، شما يادتان نيست كه وقتى كه متفقين آمدند اينجا، چطور فرار كردند اين بيچارهها از تهران تا به يزد. اگر يك آخوند پيدا كرديد فرار كرده، يك آخوند، يك آخوند. آن روز كه در بالاى تهران طيارهها راه افتاده بود و مردم را مىترساندند، من تهران بودم، خدا رحمت كند مرحوم آشيخ حسين قمى (رضوان الله عليه) با ايشان در آن ميدان شاهپور، آنجاها بوديم، ايشان سبيلش را چاق كرده بود با كمال طمانينه، اصلش كانه خبرى نيست، من هم مثل او (يك كم بدتر) كانه خبرى نيست. اين بيچارهها، اين نظامىهائى كه مىگويند اينقدر ما كذا هستيم و كذا هستيم و براى مملكت چه مىكنيم، اينها وقتى كه پاى استفاده و پاى بردن منافع و پاى زورگوئى هست اينطورند. خدا نكند كه يك روزى يك ورقى برگردد، اول كسى كه فرار كند همين
صحيفه نور جلد 1 صفحه 79
نشاندارها هستند، و ما هستيم الحمدلله اينجا تا آخرش، مگر اينها بيايند بگيرند ما را ببرند، ما باز هستيم.
تاسيس دانشگاه اسلامى، دسيسهاى ديگر از رژيم.
اين دانشگاه اسلامى كه آقايان مىخواهند درست كنند نه اينكه خيال كنيد با اسلام آشتى كردهاند خير، قضيه قرآنى است كه سرنيزه كردند در مقابل امير المؤمنين (سلام الله عليه) با حربه قرآن، معاويه اميرالمومنين را شكست داد، با حربه قرآن والا چند دقيقه ديگر، چند ساعت ديگر اگر مانده بود آثارى از بنى اميهنمى ماند لكن حيله كردند، قرآن آوردند، ما مسلم، شما هم مسلم، اشهد ان لا اله الا الله، اين قرآن اين خوارج بدبخت احمق، مقدس احمق كه امام را نشناخته بودند، هر چه حضرت امير گفت آقا صبر كنيدخير نمىشود، قرآن الحكم الله، نمىشود، نمىشود، نمىشود، مىخواستند بكشند حضرت امير را، همين اصحاب، اين خوارج اصحاب حضرت بودند، انصار حضرت بودند، آنها حيله كردند، قرآن را بالاى نيزهها كردند كه الحكم بيننا و بينكم كتاب الله، الحكم كتاب الله حضرت فرستاد به اصحابش كه جنگ مىكردند كه آقا برگرديد، گفت كه آقا مهلت بدهيد يك ساعت ديگر مانده، حضرت فرمود: مىكشند اينها مرا، ريختهاند دورم، شمشيرها كشيدهاند، اگر نيائيد مىكشند با قرآن، اسلام را شكست دادند. مگر مىشود با دانشگاه اسلامى، اسلام را شكست داد؟ مگر ما مىگذاريم شما دانشگاه اسلامى درست كنيد؟ ما تفسيق مىكنيم آن كه وارد بشود در آن دانشگاه، بين ملت از بين خواهد رفت. مگر اينها مىتوانند كه اسلام و مسلمين و علماى اسلام را تحت وزارت فرهنگ قرار بدهند؟ غلط مىكند آن وزارت فرهنگى كه دخالت در امر ديانت و اسلام مىكند، مگر ما مىگذاريم اين مطالب بشود؟ مگر خمينى بميرد، نعوذبالله مراجع اسلام هم خداى نخواسته از بين بروند، وقتى رفتيم ما ديگر تكليفى نداريم لكن ملت اسلام هست، ملت اسلام باز زنده است، الان زندگى از سرگرفته است. بارك الله فيكم ملت اسلام ديگر بيدار شد، ديگر نمىنشيند، اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمىگردد.
در همان سنگرى كه بوديم هستيم،
اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمىكند. اشتباه نكنيد، ما به همين سنگرى كه بوديم هستيم، با تمام تصويبنامههاى مخالف اسلام كه گذشته است مخالفيم، با تمام زورگوئىها مخالفيم، با تمام فشارهائى كه بر ملت مىآيد مخالفيم، با تمام حبسهائى كه بىجهت حبس كردهاند و با حبس كردن آنها مخالفيم. ما مرتجع هستيم كه مىگوئيم بابا آخر چه كردند اين بيچارهها كه اعدام كرديد؟ چه كردند اينها را كه در بندرعباس فرستاديد؟ چه كردند اينها را كه در حبس قرار داديد؟ اين بيچارهها جز اينكه گفتند بابا به قانون عمل كنيد، بيائيد همه مان، بزرگ هايشان گفتند به قانون، اين بيچارهها، كوچكترها هم كه خوب به تبع مسلمين و به تبع اسلام، فرض كنيد يك
صحيفه نور جلد 1 صفحه 80
كلمه هم گفته باشند، حالا يك كلمه گفتهاند، بايد تا آخر عمر اين بيچاره در بندرعباس سر ببرد؟ آقا يك قدرى اصلاح كنيد خودتان را، يك قدرى از اين حال ارتجاع بيرون بيائيد، يك قدرى از اين حال بربريت بيرون بياييد، يك قدرى از اين كارهاى قرون وسطايى دست برداريد، اينقدر مرتجع نباشيد، متمدن باشيد، مترقى باشيد، مملكت را مترقى، احترام به افراد مملكت بگذاريد، مردم را اينقدر بيچاره بار نياوريد، دانشگاهايتان جورى نشود كه برنامههايش جوانهاى ما را بد بار بياورند. جوانهاى ما را مبارز بار بياوريد، جوانهاى ما را جورى بار بياوريد كه در مقابل استعمار ايستادگى كنند. ماى مرتجع اينها را مىگوئيم.
ايران به اصطلاح مترقى زمان شاه
اگر ما مرتجعيم بفرمائيد. شماى مترقى داريد دسته دسته اين بيچارهها را، اين جوانهاى ما را از بين مىبريد. مدارستان يك مدارس صحيحى نيست كه انسان بتواند به آنها اطمينان داشته باشد، برنامههايتان يك برنامههاى استعمارى است، همهاش بازى، همهاش فوتبال، همهاش چه، ساير ممالك هم اينطورى است؟ پس اين اتمها را كى درست كرده است؟ پس اين طيارهها را كى درست كرده؟ مملكت مترقى!! لوله همين قم، همين قم، اين لولهاى كه براى آب در قم درست كردهاند، چون ايران درست كرده قابل استعمال نيست. مملكت مترقى، تو از لولهنگ سازى هم باز بالا نرفتى، به - رزمآراء گفت: ما به غير لولهنگ سازى چيزى بلد نيستيم او را كشتند. اين مملكت مترقى!! اين مملكت مترقى است كه الان نسبت به هر چيزش احتياج دارد به خارج؟ از اسرائيل كارشناس مىآورد، اى واى، به اسرائيل مىفرستد كه ياد بگيرند، شهردارىها از قم امسال رفتهاند، از قم اشخاصى رفتهاند، يعنى فرستادهاند آنها راكه بروند (مثل اينكه در روزنامه استوار هم بود اين) در آنجا چيز ياد بگيرند. من نمىدانم از يهودىها مىخواهند چه ياد بگيرند؟ از آنها تقلب بايد ياد بگيرند، از آنها بايد خدعه و فريب ياد بگيرند. چه مىخواهند ياد بگيرند؟ اين مملكت مترقى! چه مىگويى؟ چه مىگوئيد شماها؟ مگر با الفاظ مىشود؟ مگر با چهار تا زن فرستادن به مجلس ترقى حاصل مىشود؟ مگر مردها كه تا حالا بودند ترقى براى شما درست كردند تا زنهايتان ترقى درست كنند؟ ما مىگوئيم اينها را فرستادن در اين مراكز جز فساد چيزى نيست، شما بعد تجربه كنيد، ببينيد بعد از ده سال، بيست سال، سى سال ديگر اينها را بفرستند، به خيال خودتان، ببينيد اگر شما جز فساد چيز ديگرى ديديد؟ ما با ترقى زنان مخالف نيستيم، با اين فحشا مخالفيم، با اين كارهاى غلط مخالفيم. مگر مردها آزادند كه زنها مىخواهند آزاد باشند؟ (آزاد مرد و آزاد زن) با لفظ درست مىشود؟ زنها، مردها آزادند؟ در اين مملكت مردها الان آزادند؟ در چه چيز آزادند؟
صحيفه نور جلد 1 صفحه 81
تشكر از عموم ملت
و من عاجزم از اينكه تشكر كنم از جميع ملتهاى مسلمين، اسلام، تشكر كنم از ملت بزرگ ايران، جميع اصناف، جميع طبقات، اينهائى كه با ما همكارى كردند، اينهائى كه در غم ما غم خوردند، تشكر بزرگ كنم از مراجع تقليد عظيمالشان، زحمت كشيدند، تهران رفتند، اهانتها ديدند در آنجا، زحمتها كشيدند در آنجا. مراجع بزرگ از بلاد جمع شدند در مركز، از مشهد تشريف آوردند، از اهواز تشريف آوردند، از قم اعاظم ما تشريف بردند، مراجع ما تشريف بردند، نجف همراهى كرد، قم آن كسى هم كه اينجا بود همراهى مىكرد، همه، همه با هم دست دادند به هم، فهماندند به اينكه ما ملت زنده هستيم، ما براى آزادى اين ملت به همه جور حاضريم، يكىمان حبس مىرود يكىمان اهانت مىشود، يكىمان فحش مىخورد، ما به همه چيزش حاضريم. حالا هم همين مراجع عظام تشريف دارند، كثرالله امثالهم (آمين جمعيت) همان مراجع نجف تشريف دارند، كثرالله امثالهم. همان مراجع تهران و مشهد تشريف دارند، كثراللهامثالهم. اسلام همچنين نيست كه يك فرد داشته باشد، دو فرد داشته باشد، همه سرباز اسلامند، همه سربازان اسلامند، همه علما جان نثار اسلامند، نمى شود نباشند، همه هستند الحمدلله. همه دست به هم دادهاند، چه آنكه صلاح ديده است كه به ملايمت كار را انجام بدهد، چه آنكه صلاح ديده است با حدت كار را انجام بدهد، همه اينها از ما هستند، من لسانم ضعيف است كه تشكر كنم از اين افراد برجسته، از اين علماى بزرگ، من نمىتوانم تشكر كنم خداى تبارك و تعالى آنها را حفظ كند، خداى تبارك و تعالى سايه آنها را بر سر ما و مسلمين مستدام بدراد (آمين حضار) ما همه يك هستيم، يك، افراد زياد لكن آراء واحده، يك هستيم، همه يك هستيم. گمان نكند كه، كسى گمان نكند كه بشود با پخش يك چيزهاى مسموم بتواند كه بين علماى اسلام جدايى بيندازد، هيچ امكان ندارد اين مطلب، ما همه با هم هستيم، ما براى ذب از اسلام و ذب از ايران و ذب از استقلال ايران و ذب از كيان اسلام، همه يك هستيم، يك حلقوم داريم. گمان نشود كه خداى نخواسته (بچهها خيال كنند) يك اختلافى در كار هست. اهانت به مراجع، اهانت به جامعه اسلامى است. و من يك نصحيت مىكنم به بچههاى طلاب، طلاب جوان كه تازه آمدهاند و حاد و تندند و آن اين است كه: آقايان متوجه باشيد اگر چنانچه شطر كلمهاى به يك نفر از مراجع اسلام، شطر كلمهاى اهانت بكند كسى به يك نفر از مراجع اسلام، بين او و خداى تبارك و تعالى ولايت منقطع مىشود. كوچك فرض مىكنيد؟ فحش دادن به مراجع بزرگ ما را كوچك فرض مىكنيد؟ اگر به واسطه بعضى از جهالتها لطمهاى بر اين نهضت بزرگ وارد بشود، معاقبيد پيش خداى تبارك و تعالى، توبهتان مشكل است قبول بشود چون به حيثيت اسلام لطمه وارد مىشود. اگر كسى به من اهانت كرد، سيلى به صورت من زد، سيلى به صورت اولاد من زد، والله تعالى راضى نيستم در مقابل او كسى بايستد دفاع كند، راضى نيستم. من مىدانم، مىدانم كه بعضى از افراد يا به جهالت يا به عمد مىخواهند تفرقه مابين
صحيفه نور جلد 1 صفحه 82
اين مجتمع بيندازند. تفرقه ما بين اين مجتمع معنايش اين است كه در اسلام خلل واقع بشود، استعمار به آرزوى خودش برسد.
ما خودمان را بايد فدا كنيم براى اسلام، آمال و آرزوهايمان را بايد فدا كنيم براى اسلام - اگر بنا باشد - تمام مراجع از شصت به آن طرفند، در عشره مشوومه يا ميمونه، اگر براى خدا در اين عشره از بين برويم، عشره ميمونه است و اگر چنانچه باز به آمال و آرزو باشيم مشوومه همه مراجع از شصت به آن طرف هستند، ديگر مىشود كه اين اشخاصى كه ريششان را در اسلام سفيد كردهاند اينها خداى نخواسته بر خلاف مصالح اسلام عمل بكنند؟ نمىشود آقا. اگر يك وقت اختلاف اجتهاد در كار باشد، مثل ساير مسائل شرعيه اختلاف اجتهاد در كار باشد، بچهها و جوانها نبايد دخالت بكنند، خطرناك است، دشمن بيدار است، گمان نكنيد كه فحش به يك نفر است، فحش به يك جامعه اسلامى است، اهانت به يك جامعه اسلامى است، و هن وارد شدن بر يك جامعه اسلامى است.
من كه اينجا نشستهام دست تمام مراجع را مىبوسم، تمام مراجع اينجا، نجف، ساير بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همه علماء اسلام را من مىبوسم. مقصد بزرگتر از اينهاست آقا. من دست برادرى دراز مىكنم به تمام ملت اسلام، به تمام مسلمين دنيا، در شرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند، من از اينجا دست برادرى دراز مىكنم و دست آنها را مىفشارم. ما خاضع هستيم براى همه علماى اسلام، شما هم خاضع باشيد، همه، همه بايد خاضع باشيد. اين هم امرى است كه به حضرات آقايان تذكر دادم، البته نمىگويم واقعهاى هست، ان شاءالله هيچ ابداً نيست اما جوانند، بچهاند، گاهى وقتها عصبانيتى پيدا كنند از اين امور. آقا، ما اهل يك ملت، اهل يك مملكت، اهل يك ديانت، اهل يك بساط، همه برخوان نعمت خداى تبارك و تعالى نشستهايم، همه بايد شكر اين نعمت را بگزاريم كه يك همچو مراجع بزرگ داريم، متشكر باشيم از خدا كه يك همچو افراد برجسته داريم، قدردانى كنيم از آنها، عزت آنها عزت اسلام است، اهانت به آنها اهانت به اسلام استتوجه داشته باشيد مبادا يك وقت خداى نخواسته يك اهانتى به يك مسلمى يك اهانتى به يك مرجعى، يك اهانتى به يك مومنى بشود كه خداى تبارك و تعالى راضى نيست. من مىترسم كه يك وقت خداى تبارك و تعالى ما را اخذ بكند، اخذ عزيز مقتدر.
مطالب با اين حرف تمام نمىشود، زياد است حرف و من هم كه ديگر قدرتش را ندارم كه صحبت بكنم، از اين جهت توفيق همه علماى اسلام را در خدمت به اسلام از خداى تبارك و تعالى درخواست دارم. خداوند تمام مراجع اسلام را در ظل حمايت خودش حفظ كند، (آمين حضار) سايه تمام مراجع اسلام را بر سر مسلمين و بر سر همه ما مستدام بدارد (آمين حضار) ديانت اسلام را تقويت كند، (آمين حضار) دست اشخاصى كه به استقلال مملكت ما، به اقتصاد مملكت ما خيانت كنند قطع كند (آمين حضار).
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 83
تاريخ: خرداد 1343
اعلاميه مشترك حضرات عظام، امام خمينى، ميلانى، نجفى مرعشى و طباطبائى قمى به مناسبت سالگرد 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله وانااليه راجعون
وسيعلم الذين ظلموااى منقلب ينقلبون
يك سال از فاجعه خونين 12 محرم 83 (15 خرداد 1342) گذشت، يك سال از مرگ فجيع عزيزان ملت سپرى شد، يك سال از بىخانمان شدن و بىسرپرست شدن يتيمان بىپدر و زنهاى بىشوهر و مادران داغديده گذشت.
15 خرداد ننگى بر چهره هيئت حاكمه.
واقعه 15 خرداد ننگ بزرگى براى هيئت حاكمه به بار آورد، اين واقعه فراموش شدنى نيست تاريخ آن را ضبط كرد، آيا ملت مسلمان چه جرمى مرتكب شده بود؟ زنها و اطفال صغير چه گناهى كرده بودند؟ چرا آنها را به مسلسل بستند؟ علماى اسلام و خطباء مذهبى چه جرمى داشتند؟ گناه آنها دفاع از حق بود، دفاع از قرآن كريم بود، به جرم نصايح مشفقانه و صلاح انديشى اهانت شدند، به حبس كشيده شدند، محصور گرديدند، مبتلا به مصائب شدند.
دفاع از اسلام و استقلال و برائت از عمال اسرائيل جرم است؟!
علماء اسلام وظيفه دارند از احكام مسلمه اسلام دفاع كنند، از استقلال ممالك اسلامى پشتيبانى نمايند، از ستمكارىها و ظلمها اظهار تنفر كنند، از پيمان با دشمنان اسلام و استقلال و ممالك اسلام اظهار انزجار كنند، از اسرائيل و عمال اسرائيل، دشمنان قرآن مجيد و اسلام و كشور برائت جويند، از اعدامهاى بىجهت و تبعيدهاى دستجمعى و محاكمات غير قانونى و محكوميتهاى بدون مجوز بيزارى جويند و صلاح حال ملت و مملكت را در هر حال بيان كنند، اينها جرم است؟ اينها ارتجاع سياه است؟
صحيفه نور جلد 1 صفحه 84
در ايران تمام فرق ضاله آزادند به غير از مسلمين.
در اين مملكت تمام فرق ضاله آشكارا تبليغ ضد اسلامى مىكنند، محافل آزاد دارند، مجالس علنى دارند، مسيحيين فرستنده در كليساى انجيلى در تهران دارند، موسسه در كرمانشاه دارند، مدارس رسمى دارند، برخوردار از پشتيبانى دولتها هستند، نشر كتب ضد دينى آزاد است. فقط مسلمانها و مبلغين مذهبى و علماى اسلام آزاد نيستند، تبليغات دينى و بيان قانون شكنىها ارتجاع سياه شناخته شده و ممنوع گرديده، محافل دينى و مجامع مذهبى محتاج به اجازه شهربانىها و سازمانهاست دستجات عزادارى بر حضرت سيدالشهدا عليه الصلوة والسلام بايد محدود و ممنوع باشد.
حمايت اسرائيل از ايران !
ما نمىدانيم اينها چه بستگيى با اسرائيل و عمال اسرائيل دارند، آيا براى مملكت كهنسالى مثل ايران ننگ نيست كه دولت اسرائيل بگويد ما حمايت از ايران مىكنيم؟ ايران بزرگ تحتالحمايه اسرائيل است؟ آيا خلاف مصالح كشور نيست كه مطالب خود ساخته بىسروپائى را در افواه ملت بيندازند و روزنامهها در اطرافش بحث كنند و ضعف دولت را بر ملا نمايند؟ اين سياست غلط نيست؟ اين فضيحت نيست؟ اينها ملت را خواب فرض كردند.
برنامه ما وحدت كلمه مسلمين و اتحاد ممالك اسلامى است در مقابل دول استعمار طلب.
ما براى دفاع از اسلام و ممالك اسلامى و استقلال ممالك اسلامى در هر حال مهيا هستيم. برنامه ما كه برنامه اسلام است. وحدت كلمه مسلمين است، اتحاد ممالك اسلامى است. برادرى با جميع فرق مسلمين است در تمام نقاط عالم، هم پيمانى با تمام دول اسلامى است در سراسر جهان مقابل صهيونيست، مقابل اسرائيل، مقابل دول استعمار طلب، مقابل كسانى كه ذخائر اين ملت فقير را به رايگان مىبرند و ملت بدبخت در آتش فقر و بيكارى و بينوائى مىسوزد. در حضور چهرههاى رنگ پريده از گرسنگى و بينوائى، دائماً دولتها دم از ترقى و پيشرفتهاى اقتصادى مىزنند، اين حقايق تلخ ما را به تنگ آورده، علماء اسلام را رنج دهد، اگر اينها ارتجاع سياه است، بگذار ما مرتجع باشيم.
واقعه 15 خرداد پشت ما و هر مسلم غيرتمند را مىشكند
ما از واقعه دوازدهم محرم، 15 خرداد خجلت مىكشيم. واقعه شوم 15 خرداد و مدارس علميه فيضيه و غير آن پشت ما و هر مسلم غيرتمند را مىشكند، تا هيأت حاكمه چه عقيده داشته باشد، ملت اسلام اين مصيبت را فراموش نمىكند. ما روز دوازدهم محرم را عزاى ملى اعلام مىكنيم، بگذار ما را مرتجع بخوانند، كهنه پرست بدانند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 85
دولت شاه بايد رويهاش را تغيير دهد.
ما از عواقب اين اعمال جائرانه خائف هستيم و نصيحت هيأت حاكمه را لازم مىدانيم و كراراً نصيحت كرديم و خير و صلاح را گوشزد كرديم و رعايت نشده است. ما مصلحت مىدانيم كه دولت رويه را تغيير دهد، سازمانها و شهربانىها را اينقدر بر ملت ستمديده و بر علماء اسلام و خطباء محترم چيره نكند، از اين اعمال خلاف قوانين اگر مىتوانند جلوگيرى كنند.
سكوت در مقابل ستمكارى، اعانت به ستمكاران است.
علاقه علماء اسلام به ممالك و قوانين اسلامى، علاقه الهى ناگسستنى است. ما از جانب خداى تعالى مامور حفظ ممالك اسلامى و استقلال آنها هستيم و ترك نصيحت و سكوت را در مقابل خطرهائى كه پيش بينى مىشود، براى اسلام و استقلال مملكت جرم مىدانيم، گناه بزرگ مىدانيم، استقبال از مرگ سياه مىدانيم. پيشواى بزرگ ما حضرت اميرالمومنين عليه السلام سكوت را در مقابل ستمكارى جايز نمىدانست و ما نيز جايز نمىدانيم. وظيفه ما ارشاد ملت است، ارشاد دولتهاست، ارشاد جميع دستگاههاست، ما از اين وظيفه به خواست خداى تعالى خوددارى نمىكنيم. در اين زمان، سكوت در مقابل ستمكارى، اعانت به ستمكاران است.
تمام مسلمين موظف به انجام وظايف اسلامى هستند.
وظايف اسلامى وظيفه ما تنها نيست، وظيفه تمام طبقات است، وظيفه مراجع اسلام است، وظيفه علماء اسلام است. وظيفه خطباى اسلام است، وظيفه تمام ملت است، وظيفه تمام ممالك اسلامى و ملل اسلامى و ملل اسلام است. ما اميد واثق داريم كه ملل اسلامى در آتيه نزديكى بر استعمار چيره شوند و ما در موقع خود به خواست خداى تعالى از هيچ گونه فداكارى دريغ نمىكنيم. از خداوند تعالى صلاح حال ممالك اسلامى و ملل اسلام و دولت اسلامى را خواستاريم. اللهم اجعل افئده من الناس تهوى الينا و السلام على من اتبع الهدى.
روح الله الموسوى الخمينى - محمد هادى الحسينى الميلانى - شهاب الدين نجفى المرعشى - حسن الطباطبايى القمى .
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 86
تاريخ 18/6/1343
بيانات امام خمينى در مورد نقشههاى استعمار براى غارت ممالك اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
خداوندا! زبان ما را از بيهوده گفتن و جذاف و لغو و دروغ حفظ بفرما. خداوندا! قلوب ما به نور اسلام و روحانيت روشن بفرما. خداوندا گوش شنوا عنايت بفرما به سلاطين دول اسلام به روساى جمهور دول اسلامى به نمايندگان مجلسين دول اسلامى به نخست وزيران و وزراء دول اسلامى به روساى دانشگاههاى دول اسلامى، به كارفرمايان و كارمندان دول اسلامى، خداوندا! آنها را قرار بده (من الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ...).
تاسف شديد از اوضاع دول اسلامى على الخصوص ايران.
من در اين وقت كم و با عارضهاى كه به سينه من يك قدرى عارض شده است نمىتوانم تمام مطالبى را كه تصور كردهام تحويل بدهم، مهمات قضايا را به گوش ملت، به گوش شما آقايان مىرسانم. من از اوضاع عمومى دول اسلامى بسيار متاسفم، از اوضاع خصوص ايران بسيار متاسفم. دولت اسلامى، چه سلاطين اسلام، چه روساى جمهور اسلامى، چه نخست وزيران دول اسلامى در تحت تاثير استعمار غافل از مقاصد ديانت اسلام هستند، مطلع نيستند به مسائل اسلام، نمىخواهند مطلع بشوند به احكام اسلام، نمىتوانند با اين وضعى كه دارند مطلع بشوند كه اسلام چه آورده است براى بشر و بشر اگر اتباع كند از اسلام، به كجا خواهد رسيد.
ايجاد اختلاف، حربه دول استعمار طلب براى چپاول ذخاير مسلمين.
دولتهاى استعمار طلب، دولتهائى كه مىخواهند ذخاير مسلمين را ببرند، با وسيلههاى مختلف، با نيرنگهاى متعدد دول اسلامى را، سران دول اسلامى را اغفال مىكنند، گاهى به اسم شيعه و سنى اختلاف ايجاد مىكنند، حتى در شرق آنهائى هم كه جزء مسلمين نيستند، آنها هم گول خوردهاند. گفته مىشود كه در هندوستان در مثل عيد اضحى مقدار زيادى از گاوهاى مقدس پيش گاوپرستان مىآورند و به مسلمين به قيمت ارزان مىفروشند و آنها را وادار مىكنند كه گاوهاى مقدس پيش آن طوايف را ذبح كنند و بعد به آنها مىگويند كه اينها گاوهاى مقدس شما را ذبح كردند، يك
صحيفه نور جلد 1صفحه 87
هيجانى در بين هندو و مسلم، در بين طوايف هندىها به پا مىشود و يك غوغا و زوزهاى بلند مىشود و از اين غوغا آنها استفاده مىكنند شرق را مىبلعند. در دول اسلامى بين طوايف مسلمين به اسم اسلام و به اسم مذهب چيزهائى پخش مىكنند، تبليغاتى مىكنند كه طوايف مسلمين به جان هم بيفتند و با هم اختلاف شيعه و سنى پيدا بكنند و آنها به ذخائرى كه مسلمين دارند دسترسى پيدا بكنند و نتوانند مسلمين كارى انجام بدهند.
طرح خائنانه تجزيه دولت عثمانى.
مسلمين آنها بودند كه مجد آنها دنيا را گرفته بود، تمدن آنها فوق تمدنها بود، معنويات آنها بالاترين معنويات بود، رجال آنها برجستهترين رجال بود، توسعه مملكتشان از همه ممالك بيشتر بود، سيطره حكومتشان بر دنيا غالب شده بود. ديدند كه با اين سيطره، با اين وحدت دول اسلامى نمىشود تحميل كرد چيزهائى را كه آنها مىخواهند، نمىشود ذخائر اينها را طلاى سياه اينها را، طلاى زرد اينها را، نمىشود اينها را قبضه كرد، درصدد چاره بر آمدند، چاره اين بود كه بين ممالك اسلامى تفرقه بيندازند. شايد بسيارى، بعضى از شما يادشان بيايد جنگ بينالمللى را، جنگ اول بين المللى را كه با مسلمين و با دولت بزرگ عثمانى چه كردند، دولت عثمانى يكى از دولى بود كه اگر با شوروى طرف مىشد، گاهى او را زمين مىزد، ساير دول حريف ميدان او نبودند. دولت عثمانى يك دولت اسلامى بود كه سيطرهاش گرفته بود تقريباً از شرق تا غرب را، آنها ديدند كه با اين دولت اسلامى به اين قوىاى نمىشود چارهاى كرد، نمىشود ذخائر را برد. بعد از اينكه در اين جنگ با آن بساط غلبه پيدا كردند، تجزيه كردند دولت عثمانى را به دولتهاى بسيار كوچك، كوچك. براى هر يك از آنها هم يا اميرى قرار دادند يا سلطانى قرار دادند يا رئيس جمهورى قرار دادند. آنها در قبضه مستعمرچىها و ملت بيچاره در قبضه آنها، با اين وضع يك دولت عثمانى با آن مرز را زمين زدند و دولتهاى اسلامى از خواب بيدار نشدند يا خودشان را به خواب زدند. اين دولت عثمانى در تحت ظل خلافت اسلامى، در تحت ظل اتكا به قرآن مجيد آن مرز را داشت، بعد از آنكه تجزيه شد، در زمان ما، در زمان آتاتورك خبيث، اسلام را در آنجا الغاء كردند و الان دولت تركيه دولت مسلم نيست، دولت حسابش از اسلام جداست مراسم دينى ندارد دولت، احكام دينى دولت ندارد لكن ملت شريف تركيه مسلم هستند و اينها هستند كه در سالهايى كه به مكه مىروند طايفه اينها به نسبت بيشتر از ديگران است. دولت يك همچو دولتى است، آن مرز را به اتكا به اسلام به دست آورد و آنها ديدند كه اتكاء به اسلام نقطه بسيار بزرگى است كه با اين اتكا نمىشود دولتهاى اسلامى را از بين برد، در تركيه اسلام را از حساب دولت جدا كردند و حالا مىبينيد كه در قبرس كه از تركها كشته مىشود يك مسلم نيست كه متاسف باشد. اين تاسف دارد كه يك دولتى جورى بكند طورى رفتار بكند كه بعد از آنكه در مقابله نصارى زمين بخورد يا از آن كشته داده بشود، دول اسلامى ديگر بىتفاوت باشند نسبت به او. اگر يك نفر هم اظهار تاسف
صحيفه نور جلد 1 صفحه 88
بكند (يك آخوند پوسيدهاى مثل من) دول اسلامى كه اظهار تاسف نمىكنند براى اينكه مجد اسلامى را از دست دادند.
تلاش ايادى استعمار تحت لواى اسلام براى نابودى اسلام.
اختلافاتى كه در عراق در ايران، در ساير ممالك اسلامى ايجاد مىكنند، بايد سران دول اسلامى توجه داشته باشند به اين معنا كه اين اختلافات، اختلافاتى است كه هستى آنها را به باد مىدهد. بايد با عقل، با تدبير توجه داشته باشند به اين معنا كه به اسم مذهب و به اسم اسلام مىخواهند اسلام را از بين ببرند. دستهاى ناپاكى كه بين شيعه و سنى در اين ممالك اختلاف مىاندازند اينها نه شيعه هستند و نه سنى هستند، اينها دستهاى ايادى استعمار هستند كه مىخواهند ممالك اسلامى را از دست آنها بگيرند، ذخائر را از دست آنها بگيرند، بازار سياه درست كنند براى ممالك به اصطلاح مترقى، مىخواهند آن چيزهائى كه آنها زياد دارند و به دريا مىريزند، دور مىريزند، بازار درست كنند در شرق و اينها به قيمتهاى خوب، به قيمتهاى مناسب بخرند. همين چند روز در روزنامه اطلاعات بود كه غذاى سه روز آمريكا كه دور ريخته مىشود، به اندازه تمام غذاى ملت چين است كه 650 ميليون است، مال يك روز، سه روز فضلات غذاى امريكا به اندازه 650 ميليون جمعيت استفاده بكند يك روز، آن تفالههائى كه آنها بناست دور بريزند، چرا شرق را تحت قدرت نياورند، تحت اسارت نياورند، تا به شرق با قيمت مناسب بفروشند و طلا كنند و طلا را ببرند؟! چرا اين كار را نكنند؟! دولتما، دولتهاى اسلامى كه توجه به اين معانى ندارند، آنها كه ملتفت نيستند كه به سر آنها چه مىآيد. از دست برداشتن از قرآن كريم، اتكا نداشتن بر قواعد اسلام اين ضررها پيش مىآيد. تضعيف مىكنند دول اسلامى را با ايجاد اختلاف مذهبى تا هم مذهب را ببرند و هم دين را ببرند و العياذ بالله.
هشدار به دولتهاى اسلامى.
سران ممالك اسلامى، روساى جمهور، سلاطين اسلام، وزراء ممالك اسلامى نمايندگان مجالس ممالك اسلامى نبايد متنبه بشوند؟ واقعاً اينها نمىدانند مطلب را؟ يا مىدانند و حب جاه و حب مقام آنها را وادار مىكند كه مطابق دستورات عمل كنند؟ شما آقايان باور مىكنيد كه آنهائى كه از مجارى امور مطلع هستند يا دعواى اطلاع مىكنند، اين مطلب سطحى را كه يك سيد خمينى فهميده است، آنها نفهميده باشند؟ شما احتمال مىدهيد اين معنا را؟ اگر فهميده باشند، خداى نخواسته يا مجذوب هستند و يا ترس در كار هست، چرا بايد بترسند؟ براى اينكه اينها را دسته دسته كردهاند. دولت عثمانى به آن عرض و طول را حالا چند تا دولت كردهاند، همه كوچك، كوچك، كوچك. ملتهاى بيچاره را، اين ملت انبوه چند صد ميليونى را در تحت اسارت يك عده از خدا بيخبر قرار دادهاند و آنها را استعمار مىكنند و اين سران ممالك، ملت خودشان را بيچاره مىكنند. نبايد اين دول اسلامى از خواب بيدار بشوند؟ از اسلام چه بدى ديدهاند اينها؟ يك نيرنگ بزرگى كه از غرب
صحيفه نور جلد 1 صفحه 89
سرازير شده است و دول اسلامى را تحت نفوذ قرار داده است يا اينكه تطميع كرده است يا تهديد كرده است و اين را در مطابعمان مىبينيم، در مجلات مىبينيم، در تبليغاتشان، در راديوهايشان.
نژادپرستى، عامل بيچارگى دول اسلامى.
آن چيز مهمى كه دول اسلامى را بيچاره كرده است و از ظل قرآن كريم دارد دور كند، آن قضيه نژاد بازى است. اين نژاد ترك است بايد نمازش را هم تركى بخواند! اين نژاد ايران است بايد الفبايش چه جور باشد! آن نژاد عرب است، عروبت بايد حكومت كند نه اسلام! نژاد آريائى بايد حكومت كند نه اسلام ! نژاد ترك بايد حكومت كند نه اسلام ! اين نژاد پرستى كه در بين آقايان حالا دارد رشد پيدا مىكند و زياد مىشود و دامن مىزنند به آن، تا ببينيم به كجا برسد. اين نژاد پرستى كه يك مساله بچگانه است در نظر و مثل اينكه بچهها را دارند بازى مىدهند، سران دول را دارند بازى مىدهند، آقا تو ايرانى هستى! آقا تو ترك هستى! آقا تو نمىدانم اندونزى هستى! آقا تو چه هستى! آقا تو كجايى هستى! بايد مملكت خودمان را چه بكنيم! غافل از آن نكته اتكائى كه همه مسلمين داشتند. افسوس، افسوس كه اين نكته، نقطه اتكا را از مسلمين گرفتند و دارند مىگيرند و نمىدانم به كجا خواهد منتهى شد، همين نژاد بازىاى كه اسلام آمد و قلم سرخ روى آن كشيد و مابين سياه و مابين سفيد، مابين ترك و مابين عجم، مابين عرب و مابين غير عرب هيچ فرقى نگذاشت و فقط ميزان را تقوا، ميزان را از خدا ترسيدن، تقواى واقعى تقواى سياسى، تقواهاى مادى، تقواهاى معنوى، ميزان را اين طور قرارداد: (ان اكرمكم عندالله اتقيكم). ترك و فارس ندارد، عرب و عجم ندارد، اسلام نقطه اتكاء است. قضيه نژاد بازى ارتجاعى است. آقايان ماها را مرتجع مىدانند لكن دارند به 2500 سال قبل قهقرا برمىگردند، ما مرتجعيم؟ اختلافات دول اسلامى و علت اصلى آن. چرا بايد دول اسلامى غافل باشند از اين معانى؟ چرا بايد در داخله هر مملكتى اين نحو انقلابات ايجاد بشود؟ چرا بايد صفبندى بشود بين ممالك اسلامى؟ اينها اتحاد سه جانبه درست كنند در مقابل آنها، آنها اتحاد ديگرى درست كنند در مقابل اينها، (وكل بل على الاخر). اشخاص نبايد بيدار بشوند؟ سلاطين اسلام كه خودشان را چه مىدانند و چه مىدانند، نبايد توجه به اين معانى پيدا كنند؟ روساى جمهور اسلام كه ممالك اسلامى را آن نحوه قبضه كردهاند، نبايد تنبه پيدا بكنند؟ اين مطالب كه من عرض مىكنم، يك مطالب غير واقعيت دارى است؟ قبول ندارند خودشان كه يك واقعيتى است كه با كمال تاسف دارم عرض مىكنم؟ يكى از واقعيات است اينكه دول را به جان هم ريختهاند، يك دسته صفآرائى مىكنند از اين طرف در مقابل آنها و چقدر جمعيتشان را مجهز مىكنند در سرحدات ديگران، الان كه من دارم به شما عرض كنم به من اطلاع دادند كه تركها 200 هزار جمعيت متمركز كردند در سرحد كجا، چرا؟ با كى دعوا دارند؟ چرا مسلمين با هم جنگ مىكنند؟ چه
صحيفه نور جلد 1 صفحه 90
وادار كرده است كه مسلمين با هم جنگ كنند؟ جز دست استعمار؟ شما دست استعمار را از روى دول اسلامى برداريد ببينيد كه چه دوستى در كار هست، چه دوستى پيش مى آيد، ثغورتان هم همه حفظ كنيد. اگر بنا شد حكومت اسلامى باشد، اگر بنا شد ديانت اسلام حكومت كند تمام ثغور حفظ مىشود، تعدى، دولتى به دولت ديگر نمىكند، همه مسلم هستند، همه تحت لواى اسلامند. اينكه مىبينيد تعدى مىكنند، اين براى آن لشكركشى كند، او براى او لشكركشى مىكند، براى اينكه اينها در تحت لواى اسلام نيستند.
تلاش استعمار براى كوچك نمودن پيامبر و متحجر نشان دادن اسلام.
و از بدبختىهائى كه بر دول اسلامى و بر ممالك اسلامى و بر ملت اسلام پيش آمده است، از جمله آنها اين است كه از سالهاى بسيار بعيد و طولانى مشغول شدهاند، يك مدت زيادى دول استعمار طلب مشغول شدهاند پيغمبر اسلام را كوچك كنند، يك مدت هاى زياد دنبال اين رفتند كه پيغمبر اسلام را كوچك كنند. بعدش دنبال اين رفتند كه احكام اسلام، يك احكامى است كه مال هزار سال پيش از اين است و حالا چه و چه شده است و مملكت مترقى شده است و امثال ذلك و اسلام نمىتواند اشباع كند آن خواستههاى ملل را. آقا شما از اسلام چه ديديد؟ شما تمام مطبوعاتتان، تمام تلويزيونهايتان تمام راديوهايتان، تمام گفتارتان، نطقهايتان در مجالس، همه اينها براى شكستن احكام اسلام است، سوءنيت هم اگر نداريد شما را واداشتند به اين معنا (اما تهديدا او تطميعا يا اغفالا)، ان شاءالله اغفال باشد، خيانت نباشد، غافل باشيد. شما كه به ما مجال اين را نمىدهيد كه اسلام را معرفى كنيم به عالم. همين سه چهار روز پيش از اين يك كاغذى از يكى از دانشجويان امريكا براى من آمد (اين يكى از جوانهايى است كه من نمىشناسمش لكن ظاهر كلامش اين بود كه متدين است و متاسف است بر اوضاع)، نوشته است كه مع الاسف اينجا، محصلين اينجا، دانشجويان اينجا مىگويند كه ما هر چه بدبختى داريم از اسلام است. دانشجوهاى بيچاره، اسلامى كه به شما معرفى از راديو بشود كه اسلام نيست، اسلامى كه از روزنامهها شما خوانديد كه اسلام نيست. آن اسلامى كه به شما معرفى شده است يك چيزى است عقب افتاده، يك مطلبى است كه هيچ مسلمان زيربار آن نمىرود، اين را من هم قبول ندارم، اين را ساير روحانيون هم قبول ندارند، اين كه اسلام نيست، به ما هم كه مجال نمىدهند كه اسلام را معرفى كنيم. آقا در اين مملكت تلويزيون آزاد و دست يك اسرائيلى است، او هر چه مىخواهد بگويد، راديو هم تبليغاتش، برنامهاش را خودشان درست مىكنند و چه كنند. نه اين مملكت، در ممالك اسلامى، حالا من بحثم در ممالك اسلامى است مىآيم سراغ مملكت خودمان، اين حالا بحث در ممالك اسلامى است.
استعمار مجال معرفى اسلام واقعى را به ما دهد.
دست استعمار در ممالك اسلامى يكى از فعاليتها را كه مىكند اين است كه اسلام را به يك
صحيفه نور جلد 1 صفحه 91
طريقت عقب افتاده كهنه شده معرفى كند. سران قوم مىگويند كهنه پرستى است، ارتجاع است. اسلام را معرفى اين طور مىكنند. آقا يك دستگاه فرستنده به ما بدهيد تا ما پشت آن دستگاه فرستنده مبلغينمان بروند اسلام را معرفى كنند به دنيا. صداى ما كه به دنيا نمىرسد، صداى ما از اين مسجد كه بيرون نمىرود، اين حرفهايى كه همهاش منطقى است، قاچاق است! از اينجا كه اين آقايان بيرون بروند معلوم نيست كدامشان را خواهند گرفت، كدامشان را خواهند سلامت گذاشت. اين ضبط صوتها معلوم نيست كجا ضبط بشود، اينكه ديگر به كسى حرف زدن نيست، اينكه راجع به مصالح اسلام و مسلمين است، اينكه ديگر دعواى با شخص نيست، با همه است، اين دعوا نيست، اين نصحيت است، خيرخواهى است، خداداند خير شما را ما مىخواهيم، خوب به ما هم يك دستگاه فرستنده بدهيد. اجازه بدهيد مسلمين خودشان يك دستگاه فرستنده درست كنند من ضامن مىشوم كه بر خلاف صلاح شما خيلى نباشد، بله بر خلاف صلاح ارباب بزرگها هست و نمىگذارند، نخواهند گذاشت. اينجا بايد بدتر از يهودى، تلويزيون داشته باشد و هر طور دلش مىخواهد تبليغات بكند لكن تبليغات ما آزاد نيست، (نمى شود، اين مرتجعين نبايد حرف بزنند)، آقا! كجايش ارتجاع است؟
متحد شويد و ذخائر خويش را حفظ كنيد.
خوب ما مىگوئيم كه شما با هم، همه مسلمين با هم، ما نه با آن يكى روابطى داريم نه با شما روابطى داريم، ما با همه روابط داريم، ما همه شما را على السواء نگاه مىكنيم و همه مسلمين در نظر ما اگر چنانچه عمل به احكام اسلام بكنند عزيزند. ما ملت اسلام را تركش باشد، عربش باشد، عجمش باشد، از هر ملت آفريقا باشد، آمريكا باشد، هر جا مىخواهد باشد، ما ملت اسلام را عزيز مىداريم. ما مىگوييم آقا دست به دست هم بدهيد، شما يك جبهه ثلاثه درست نكنيد و پيوند بكنيد با اسرائيل در مقابل اتحاد آنها آنها هم يك اتحاد درست نكنند در مقابل شما، همه با هم متحد بشويد، همه مسلمانيد، اتكاى شما به قرآن باشد. آقا شما قرآن را دانيد چه هست، همين تو جيبشان گذاشتهاند، من توى جيبم قرآن نيست لكن مامورين همه تو جيبشان قرآن است! كاسه از آش گرمتر است! تو اعتقاد به قرآن دارى؟ تو فقط مىخواهى مرا بازى بدهى. تا صحبت شود،آقا قرآن در مىآورد، از بالا يك قرآن نشان مىدهد. شما قرآن را تو جيب گذاشتيد مىخواهيد قرآن از بين برود. اين حرفهايى كه ما مىزنيم ارتجاع است؟! اينكه ما مىگوئيم كه همه شما با هم متحد باشيد، نگذاريد اين ذخائرتان را از بين ببرند.
استعمار در انديشه اغفال ذخاير فوق الارضى (جوانان).
بالاتر از آن ذخائر تحت الارضى اين ذخائر فوق الارضى است، اين جوانهاى ماست. آقا جوانهاى ما را دارند مىبرند، خدا مىداند، جوانهاى دول اسلامى را دارند مىبرند، يك دسته امريكاست و يك دسته نمىدانم كجاست و يك دسته كجاست و يك دسته ديگر هم الان دارند به اسرائيل مىروند الان در منزل من موجود است آن مجله سازمان دانشجويان ايران در اسرائيل، الان
صحيفه نور جلد 1 صفحه 92
موجود است. آقا اين ذخائر ما اين جوانها هستند. اين جوانهاى ما را دارند اغفال مىكنند، دارند به آنها تزريق مىكنند كه هر بدبختى شما داريد از اسلام است. شما كجاى اسلام را ديديد كه مىگوئيد بدبختى از اسلام است؟ شما مسلمين را اينجا ديديد كه يك مردم فقير گداى بيچاره است، هى هم داد مىزنند كه الحمدلله يك نفر هم سر گرسنه ديگر به خواب نمىرود، اميدوارم اين جور باشد لكن اين كلام واقعيت تغيير مىدهد؟ اين كلام، حرفهايى كه در چند وقت پيش از اين در اطلاعات نوشته بود و اطلاعات هم كه سند رسمى شماست، راجع به بنادر جنوب نوشته بود، اين واقعيت را تغيير مىدهد؟ اينكه تغيير دهد اينها را. اين دانشجوهاى بيچاره ما اينجا كه ديدند، ديدند كه مسلمين، گرسنه و بيچاره و بدبخت، مساجدشان خراب، نمىدانم معابدشان چطور، كذا، وقتى كه وارد امريكا مىشوند، يك كليسا مىروند مىبينند كه تمام منظم، مرتب همه چيز آن درست، خيال مىكنند كه احكام انجيل و تورات اينها را به اين حد رسانده است و احكام اسلام اينها را عقب كشانده است.
سيه روزى مسلمين همه به خاطر سران دول اسلامى است نه اسلام.
خير آقا دول اسلامى ما را اين جور كرده است دولتهاى اسلامى بيچارههاى غافل شده ما را به اين روز رساندهاند. اسلام را اين جورى دارند معرفى مىكنند. اسلام يك وقتى بود كه نصف دنيا را گرفته بود و داشت مىرفت جلو. اسلام، تمدن، شما كتاب گوستاولوبون را بخوانيد،تمدن اسلام را،آن رفتهاست تمدن اسلام را از چشم مادى نگاه مىكند،او اصلا"نمى فهمد اسلام يعنى چه؟اعتقاد هم نه به مسيح دارد و نه به اسلام دارد، او تمدن را عبارت از اين ستونهاداند. بچههاى ما هم اين طورى خيال كردند هست. وقتىرويد مى بينيد كه آنجا بله، يك تشريفات زياد و واتيكان هم كذا و كجا كذا، مساجد ما خراب و بيچاره، خيال مىكنيد اينها از اسلام است. خير آقا اينها از سران اسلام است، اينها از اسلام نيست. سران اسلام كه در تحت سيطره مستعمرين واقع شدهاند ما را به اين روز رسانده اند، ذخائر ما را به ديگران تحويل دادند وما بدبخت و بيچاره و گرسنه مانديم. آنجا روساى بزرگ جمهور يكشنبه مىروند (آن طوركه گفته مىشود) سراغ مراسم مذهبيشان، اينجا شما يك نفر از اينها را توى مسجد مىبينيد؟ مىشود پيدايشان كرد؟ از اين روساى ما يك وقت تو مسجد پيداشود؟ بله گاهى وقتها پدرش مىميرد، برادرش مىميرد، چه مىشود يك عبورى هم از اينجا مىكند با تمسخر و كذا امامسجد نيست اين كه،در نمازاينها (سلاطين ما)حاضر مىشوند؟ آنهاروساى جمهورشان در نماز هم حاضر مىشوند، سلاطينشان هم حاضر مىشوند در مراسم مذهبى شان، آن مذهبى كه هيچى ندارد، آقايان خيال مىكنند كه مذهب مسيح آن است كه حالا دست ماست، البته در زمان خودش درست بوده، اينكه الان دست ماست از مذهب مسيح و از احكام مسيح ، خوب ببينيد، ببينيد اين دانشجويان، ببينيد آن چيست وقرآن چيست. احكام مسيح را ببينيد چيست، احكام اسلام را ببينيد چيست، احكام اسلامى كه كرورها، ميليونها حكم اسلام دارد براى هرچيزى،تصور شمانمى توانيد بكنيد يك چيزى در عالم، يك واقعهاى در عالم اتفاق بيفتد اسلام نداشته باشد
صحيفه نور جلد 1 صفحه 93
حكم، حكمش بالاى سرش است.يك همچنين اسلامى كه الان هم هر حادثهاى اتفاق بيفتد حكمش را دارد، اين يك مذهبى است كه كهنه پرستى است؟ عقب افتادگى است؟ بدبختىها از اسلام است؟! بدبختىها از اين روساى اسلام است، اين روساى بيچاره، اين سران دول بيچاره كه توجه ندارند به مصالح خودشان يا نمىخواهند توجه داشته باشند، اينهاست كه ما رابدبخت كرده است اينهاست كه روز سياه براى مسلمين درست كرده است، باز هم رها نمىكنند، باز هم در هر واقعهاى كه اتفاق مىافتد يك بساطى براى ما درست مىكنند.
با وحدت اسلامى غرب را عقب برانيد.
اينها راجع به امورى كه مربوط به دول اسلامى است وآن مقدارى كه من مىتوانم به عنوان اينكه يك نفر معمم هستم و طلبه هستم، مىتوانم به دول اسلامى اعلام كنم و اميدوارم برسد به آنها، اين چيزهائى است كه، ضرورياتى است كه اينها خودشان هم بايد توجه داشته باشندواميدوارم كه به گوش اينها فرو برود ويك وحدتاسلامى واقعى پيدا كنند،گذشت كنند از بعضى شهوات خودشان و با هم دست برادرى بدهند، تفوق را از هم نكنند، با هم برادر بشوند، همه مجتمعا"در مقابل غرب، شرق زده نباشند، درمقابل غرب بايستند دول شرق، حتى بودائىها بايستنددر مقابل غرب، غرب را عقبش بزنند و در بين خودشان يك حكومت آرام، يك اجتماع آرام، همه ممالك سرجاى خودش باقى هيچ كدام به هيچ كدام تجاوز نكنند، همه هم برادر باشند، اگر غير خواست به آنها تجاوز كند، همه با هم هم ناله بشوند و جلو بروند. اگر مسلمين با هم متحد بشوند هيچ دولتىنمى تواند به آنها غلبه كند. اينها اشتباه است كه آنها چه دارند و چه دارند، خير اينها نيست، شما عرضه نداريد، شما اغفال شديد.
حزب، مجلس و دولت فرمايشى.
و اما راجع به مملكت خودمان، اينكه با يك روز و دو روزنمى توانيم ما صحبتش را بكنيم بدبختىهايى كه ما در مملكت خودمان داريم. دولتها مىآيند و مىروند، هر دولتى هم مىآيد يك حزبى درست مىكند، هر دولتى، شما از آن وقت تا حالا هر چه ديديد، يكى حزب مردم درست مىكند، يك عده چه درست مىكنند، يك حزب ايران نوين درست مىكنند، يك حزب چه، هى حزب درست مىكنند. اصلاً در ايران حزب معنا ندارد. در هيچ جاى دنيا، مگر آنهائى كه مثل ايران هستند مملكت يك حزبى اصلاً معنا ندارد، حزب زورى معنا ندارد. سجلهاى مردم را از دهات مى گيرند، رجوع كنيد به اين دهات ببينيد سجلهايشان را مىگيرند نامنويسى مىكنند در حزب، اين بيچاره داند ايران نوين اصلا يعنى چه، اطلاع از اين ندارد، فرضا از اينكه آن اساسنامه را بفهمد، اصلاً نمىفهمد اين بيچاره اساسنامه چيست. اين بيچارهها را اين بيدينها خواهند جمع كنند در يك محيطى زنده باد بگويند، فقط همين . از اين جمعيت بدبخت بيچاره اين معنا را مىخواهند كه اجتماع كنند، يك اجتماع انبوهىاز جمعيتها بشوند، بعد دنبالاينهاراه بيفتند و برايشان هورا بكشند و زنده باد بگويند،
صحيفهنور جلد 1 صفحه 94
از اينها بيچاره همين قدر مىخواهند.
آنجاهائى كه حزب هست، دولتها از حزب وجود پيدا مىكنند نه اينكه اول دولت تشكيل شود بعد حزب درست كند، بعد اتكا به آن پيدا كند. اينجا خوب شما مىبينيد اول دولت درست مىشود، دولت هم به مجلس و به من و شما هيچ ربطى ندارد، اول دولت درست مىشود، خودشان مىگويند، مننمى گويم، خودشان مىگويند، (ما به امر آمديم وبه امر مىرويم،غلط هم هيچ كس نبايد بكند، هيچ وكيلى هم غلط نكند)،نمى كند. اول دولت تشكيل مىشود، بعد كه دولت تشكيل شد، سرنيزه دستش آمد شروع مىكند حزب درست مىكند، آن وقت هم يك حزبى است كه دولت از حزب پيداشده،دولت ما حزبى است، دولت آقايان حزبى است. آقا اينها را براى چه مىگويند؟ من آخوند فهمم، دول عالم نمىفهمند اينها را؟ آنها مىخواهند تو اين طور باشىمى خواهند عقب افتاده باشى، دست برداريد آقا از اين عقب افتادگى، مجد خودتان را حفظ كنيد. اگر حزب مىخواهيد درست كنيد، خوب يك حزبى قبل از اينكه دولت شما پيش بيايد، يك حزبى درست كنيد و بعد هم حزب در مجلس به طورى كه بايد بشود، به طورى كه قوانين اساسى و قانون اساسى و ساير قوانين اقتضا مىكند، نماينده درست كنند و بعد هم آقاى وزير، نخست وزير متكى به نمايندگانى كه از حزب پيدا شد و از جمعيت و از خواسته مردم و اينها پيدا شد، بعدشود يك دولت متكى به حزب، حالا ما طلبهاى هستيم كارى به اينها نداريم، آنها كار دارند، بسم الله دوباره حاضريم.
بىتوجهى دولت جور به وضع ضعفا.
يك بساط درست مىكنند، بساط حزبى، اين بساطى است كه داريد مىبينيد، هر روز راه مىافتند به يك جائى از پول اين ملت بيچاره -آخر اين ملت گرسنه - خدا مىداند كه من گاهى وقتها كه به فكر مىافتم كه اين آتيه ما،اين زمستان آتيه چه خواهد شد، خوب ناراحت هستم، ما ناراحت هستيم، اينها امسال ديگر آيا نان دارند ندارند؟ امسال هم كه وضع خواربار خوب نيست، علوفه هم حتى ندارند، چه خواهد شد اين زمستان سياه به اين ملت فقير و بدبخت؟ من نمىدانم چه خواهد شد.آيا دولتها در فكر هستند كه حالا كه زراعت اينها رازمين زدند، لااقل از همان بازار سياهى كه درست شده از آنجا بگيرند بياورند اينجا سيركنند اين بيچارهها را؟ يا باز اينها شكم گرسنه بخوابند و گفته بشود كه يك نفر ديگر نيست كه سر گرسنه به بالين بگذارد؟ روزى چند نفرش پيش من مىآيند، منى كه هيچكاره هستم.
همكارى دولت با اسرائيل و تكذيب آن.
اين وضع حزب ايران، آن وضع مجلس ايران كه همهتان بهتر از من مىدانيد يا مثل من، آن وضع روابط با اسرائيلشان هر وقت كه اينها مرا، يعنى هر وقت نه، يك دفعهاش را كه من را ملاقات كرد يكى از اين سران قوم گفت: اين اسرائيل تمام شد مسالهاش، مساله تمام شد. من نمىدانم چه قدرتى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 95
دارند اينها در خلاف واقع گفتن،همچنين قدرتى دارند كه من متوجه را اغفال مى كنند. گفت اسرائيل تمام شد. بعد از آنكه اسرائيل تمام شده، الان كه من اينجا نشستهام و براى شما صحبت مىكنم، مزارع بسيار خوب ايران بسياريش در دست اسرائيل است. از ايلام به من نوشته اند كه مزارع خوب اينجا را داده اند اسرائيل چغندر بكارند. تابلويى زدند به كنار جاده كه مزرعه نمونه ايران و اسرائيل. اين آقايانى كه اسرائيل راگويند ما كنار زديم. روزنامه اسرائيل كه براى من آمده است نوشته بود اينكه سفير اسرائيل در ايران، در تهران (آقايان مىگويند كه ما كارى نداريم به اسرائيل !!) در دو روز پيش از اين، سه روز پيش از اين، در شانزده شهريور در تهران، دروازه دولت يك بساطى يهوديها درست كردند،چهارصد، پانصد نفر يهودى دزد دور هم جمع شده اند و خلاصه حرفشان اين بوده كه شعارى براى يكى داده اند، يك فحشى به يكى دادهاند، آن وقت نوشته اند به اينكه مجد مال يهود است، يهود برگزيده خداست، ما ملتى هستيم كه بايد حكومت بكنيم،نمى دانم چه بكنيم، كذا، ما با ديكتاتورى مخالفيم، ما با هيتلرى مخالفيم، ماكذا،كذا .اينها نطق هايشان بوده است، آقايان به مراى و منظر اين دولت ما، اين جمعيت مىآيند آنجاو اين حرفها را مىزنند. خوب اگر ديكتاتورى موقوف است و مخالف است كه اين...خوب جلوى اين را بگير ديگر،اين كلمه را نگذار بگويد. تمام حرف براى اينكه بگويند چه كذا و يكى ديگر را فحش بدهند! عيب است از يك مملكتى اتكاء به يهوداين حرفى كه مامىزنيم خيلىحرف بدى است؟!البته تلخ است به ذائقهها ،تلخ است به ذائقه شما لكن بدبختى يك مملكت اسلامى استبدبختى يك مسلمينى است كه اتكا پيدا بكنند يا ارتباط پيدا بكنند،يا پيمان ببندند با يك دولتى كه الان دشمن اسلام است و در مقابل اسلام - اين اسلام ايستاده است و غصب كرده است فلسطين را.
اگر با اسرائيل موتلف نيستيد، آن را محكوم كنيد.
من به دول اسلامى مى گويم كه آقا چرا سر نفت دعوا مىكنيد؟ فلسطين مغصوب است،يهود را بيرون كنيد از فلسطين،اى بيعرضهها. خودشان ريختند به جان هم. فلسطين مغصوب است،شما سرنفت دعوا مىكنيد؟ وقتى سر مال دعوا كرديد، تثبيت شد حكومت اسرائيل بر فلسطين، اين حكومت بود؟ اين اعراب بيچاره را كه بيرون ريختند و الان يك ميليون يا بيشتر شان گرسنه و بيچاره خوابيده اند در بيابان ها، بسى بيچاره و آواره شدند، آيا دول اسلام نبايد در اين معنا اعتراضى بكنند؟حرفى بزنند؟ با يك همچنين دولتى كه يك ميليون مسلمان يا بيشتر را بيرون ريخته و آواره كرده، شما ائتلاف مىكنيد؟ اگر ائتلاف نداريد خوب در روزنامه بنويسيد، اگر ائتلاف نداريد بگذاريد اين حرفى كه من مىزنم در يكى از اين چاپخانه نوشته بشود و منتشر بشود، اگر نگذاشتيد بدانيد موتلفيد، بدانيد ائتلاف داريد با يهود، با شاهى. عمال اسرائيل را مىبينيد كه در اين مملكت چه كارها مىكنند، چه چيزها هست اخيراً "يك خبرى به من رسيد كه حالا براى خاطر اينكه خواهش كردند كه من حرف نزنم حرفش را نمى زنم، گفتند درستش كرديم، در راديو هم ديشب آمدند گفتند كه گفته مىشود و يك
صحيفه نور جلد 1 صفحه 96
چيزى هم گفته شده است، در هر صورت من خيلى اين چيزها را باورم نمى آيد، آدم ديرباورى هستم. خوب ديدند كه ما امروز مىخواهيم يك چهار تا كلمه نصيحت كنيم آقايان را،گفتند كه مبادا از اين هم اسم برده بشود، يك اصلاحى كردند، توى راديو هم ديشب گفته شده است لكن من كه حالا باز باور نكردم، اگر نگذارند باور كنم يك روز ديگر هم اينجا صحبت مى كنم، آن وقت اين مطلب را مىگويم.
خطر حضور عمال اسرائيل در حكومت.
عمال اسرائيل در ايران، هر جا انگشت مىگذارى مىبينى كه يكى از اينها در مراكز حساس، مراكز خطرناك، والله مراكز خطر ناك براى تاج اين آقا، ملتفت نيستند اينها، اينها آنها بودند كه در شميران تهران توطئه كردند ناصر الدين شاه را بكشند،مملكت ايران را قبضه كنند، شما تاريخ نگاه كنيد، تاريخ كه مىدانيد. در نياوران توطئه كردند ،در نياوران چند نفر رفتند ناصرالدين شاه را ترور كنند و يك عده هم در تهران بودند كه حكومت را قبضه كنند. اينها حكومت را از خودشان دانند، اينها در كتابهايشان نوشته اند، در مقالاتشان نوشتند حكومت مال ماست، بايد ما يك سلطنت جديدى به وجود بياوريم، يك حكومت جديدى به وجود بياوريم، حكومت عدل. همين هايى كه يك همچنين سوءنظرها و سوء نيت هايى را دارند، از دربار گرفته تا آن آخر مملكت از اين اشخاص آنجا موجود است.
آقا بترسيد شما از اينها، يك جانورهائى هستند اينها. در وزارتخانه موجود است. من انگشت رويش گذاشتم ديدم، يكى از وزرا گفت نيست اين طور، بعد شاهد برايش فرستادم، شاهد برايش فرستادم كه با سند نوشته بود كه اين جورى است. الان هم موجود است و من اسم كثيفش را نمىدانم .در وزارتخانه موجود است، در عرض مىكنم كه ارتش موجود است خوب، اى ارتش محترم ! توى دهن اينها بزن، تو مسلمانى صاحب منصبان ارتش بسيارشان مردم خوبى هستند، با من هم گاهى رابطه دارند، يعنى رابطهاى كه پيغام مىدهند، اينها بعضيشان خوب هستند خوب جلو بگيرند از اينها، جلو بگيرند از يك اشخاصى كه با مذهبشان مخالفند، با تخت و تاجشان مخالفند، با مملكتشان مخالفند ،با استقلالشان مخالفند، با اقتصادشان مخالفند، خوب شما جلو بگيريد، برويد خواهش كنيد كه اينها را بيرون كنند، از بزرگترها خواهش كنيد.
والله من خير شما را مىخواهم، من مىترسم يك روزى چشمهايتان را باز كنيد هستى شما را از بين ببرند اينها، من از اين ترسم، يا بگذاريد ما آنها را از بين ببريم، من يك روز از بين مىبرم من نمىخواهيم تشنج بشود، شما كه ميل داريد آرامش باشد خودتان از بين ببريد اگر نبريد يك روزى مىبينيد كه يك جورى، يك بلد ديگر پيش مى آيد، يك وقت يك طور ديگر مىشود،آن وقت نه من مىتوانم جلويش را بگيريم نه شما مىتوانيد جلويش را بگيريد. اين اوضاعى است كه ما مواجه با آن هستيم و مىبينيد و مىبينيم و نمى دانم كه چه بكنيم، نمىدانم كه راه اصلاح چه است.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 97
اصلاح مملكت با اصلاح فرهنگ آغاز مىگردد.
راه اصلاح يك مملكتى فرهنگ آن مملكت است. اصلاح بايد از فرهنگ شروع بشود. دست استعمار توى فرهنگ ما كارهاى بزرگ مىكند،نمى گذارد جوان هاى ما مستقل بار بيانيد، نمىگذارد در دانشگاه جوانهاى ما درست رشد بكنند، اينها را از بچگى يك طورى مىكنند كه وقتى بزرگ شدند اسلام هيچ و آنها همه، همه چيز. اگر فرهنگ درست بشود يك مملكت اصلاح مىشود براى اينكه از فرهنگ است كه در وزارتخانهها مىرود، از فرهنگ است كه در مجلس مىرود، از فرهنگ است كه كارمند درست مىشود، شما يك فرهنگ مستقل درست كنيد يا بدهيد ما درست كنيم، شما مىترسيد از امريكا، مىترسيد از ديگران، بدهيد ما درست كنيم، اختيار فرهنگ را دست ما بدهيد.
وزارت اوقاف، طرحى براى تسلط بر روحانيون.
حالا تازه وزارت اوقاف هم آقايان مىخواهند درستش كنند به تخيل اينكه تقليد از يك مملكت ديگرى، به تخيل اينكه روحانيت را تحت وزارتخانه ببرند، اين خواب را به گور مىبريد، شما خيال مىكنيد كه روحانيت اسلام را مىشود مثل روحانيت مسيح كرد؟ هيچ امكان ندارد. روحانيت شيعه مستقل است، مستقل ،اتكاء به هيچ جا ندارد،بيايند بگويند به چه اتكا دارد؟ اين روحانيت مستقلى كه اتكا ندارد به هيچ جا، اين طلاب محترمى كه با سى چهل تومان در ماه ساختهاند و زحمت دارند مىكشند، اينها ديگر نمى ترسيم ما كه طرفدار يك مملكتى و يك دولت ديگرى باشند،اينها مستقلند در افكار خودشان، اينها از تويشان آدم در مىآيد، اينها از تويشان مدرس در مىآيد، اينها از تويشان سيد حسن مدرس در مىآيد، اينها گذارند، امكان ندارد كه ما بگذاريم كه اين هم تحت نظر فلان وزير و فلان باشد، فلان وزير غلط مىكند كه يك همچنين حرف هائى را مىزند، اشتباه مى كنند اينها، باز هم در اشتباهند.
previos page menu page next page