پیراهن گل دریده شد بر تن گل
شلوار تو بینما چو پیراهن گل
ای خرمن کون تو به از خرمن گل
جایی که بود کون تو کون زن گل
Printable View
پیراهن گل دریده شد بر تن گل
شلوار تو بینما چو پیراهن گل
ای خرمن کون تو به از خرمن گل
جایی که بود کون تو کون زن گل
صف زد حشم بهار پیرامن گل
ابر آمد و پر کرد ز در دامن گل
با این همه جان نماند اندر تن گل
گر تو به چمن درآیی ای خرمن گل
تاب رخ یار من نداری ای گل
جامه چه دری رنگ چه آری ای گل
سودت نکند تا که به خواری ای گل
از بار خجل فرو نیاری ای گل
آنم که ندانم نه وجود و نه عدم
دانم که ندانم نه حدوث و نه قدم
میدانم و مطرب و حریفی همدم
مستی و طرب فزون و هشیاری کم
دردا که فرو شد لب شادی را غم
پر گشت و نگون گشت پیمانهٔ غم
دشواری بیش گشت و آسانی کم
واین ماند ز عالم که دریغا عالم
ای گوهر تو اصل طفیل آدم
وی ذات تو معنی و عبارت عالم
تا حکم کفت نکرد روزیده خلق
وز خلقت آدمی نیاورد شکم
چرخا زحلت نحسترست یا بهرام
زهرهت غر و مشتریت مغرور به نام
تیرت ز منافقی نه پختهست و نه خام
خورشید تو قحبه است و ماهت نه تمام
ای زیر همای همتت چرخ مدام
کبک از نظرت گرفته با باز آرام
اقبال تو شاهین و کبوتر ایام
سیمرغ نظیر خسرو طوطی نام
رفتم چو نبود بیش از این جای مقام
هرچند به نزدیک تو بودم آرام
کس را به جهان مباد ای سیماندام
رفتن نه به اختیار و بودن نه به کام
از مشرق دست گوهر آل نظام
ده ماه تمام را طلوعست مدام
اینک بنگر که آن خداوند کرام
بفکند مه نوی ز هر ماه تمام