-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 144
تاريخ: 16/10/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون آلمان
سؤال: حضرت آيتالله! شما اغلب اظهار داشتهايد كه هيچ مصالحهاى با رژيم شاه نبايد بشود و پس از رفتن شاه يك جمهورى اسلامى بايد تاسيس گردد، منظور شما از اين مطالب چيست؟ آيا حكومت محافظهكارانه بر پايه ايدهآلهاى مذهبى؟ آيا يك رژيم مترقى كه در مقابل جهان و نفوذهاى دنيا باز است؟ يا يك حكومت كمونيستى و يا سرمايهدارى؟ و نظرتان راجع به كوششهاى اجتماعى كه در دوران حكومت شاه شده است چيست؟
جواب: اما اسلام يك دين مترقى و دموكراسى به معناى واقعى است و آن رژيمى كه ما مىخواهيم تاسيس كنيم، يك همچو رژيمى است و با اين رژيمهائى كه الان هستند تفاوت دارد. احكام اسلام احكامى است كه بسيار مترقى است و متضمن آزادىها و استقلال و ترقيات. و اما كارهائى كه شاه كرده است اكثراً مخالف با مصالح ملت بوده است. شاه براى ملت قدمى برنداشته است بلكه همه كارها و يا اكثر كارهائى كه كرده است، ملت را رو به انحطاط و ورشكستگى كشانده است.
سؤال: آيا حضرتعالى قادر خواهيد بود كه جمهورى اسلامى را در كوششهاى شاهپور بختيار براى تشكيل دولت جديد ايران ببينيد و شروع كنيد؟ يا سياستمدار ديگرى هست كه شما ترجيح مىدهيد؟ البته همه اينها با فهم اين معناست كه شاه كشور را ترك كرده باشد.
جواب: ما رجال امينى كه سياستمدار باشند، در ايران داريم و حكومت ما به وسيله امناء ملت و كارشناسان تشكيل مىشود، البته خوب مىدانيم كه با گرفتارى بسيار اقتصادى و سياسى و نظامى روبرو هستيم ولى به اتحاد عظيم ملت خيلى اميد است براى حل تمام اين مشكلات.
سؤال: حضرت آيت الله! حيطه نفوذ شما تا چه حد است، بخصوص در ميان ملاها و آيتاللههاى ديگر و ساير رهبران مذهبى؟ آيا شما ترس از اين نداريد كه اتحاد و وحدت كنونى كه بين مخالفين شاه است پس از رسيدن به قدرت درهم بشكند؟ آيا شما براى دخالت مستقيم در امور جنبش
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 145
خيال داريد به ايران برگرديد؟ آيا در نظر داريد و يا داشتيد كه مردم را به جنگ مسلحانه داخلى بخوانيد؟
جواب: من با مردم ايران برادر هستم و خود را خادم و سرباز آنان مىدانم و چون مصالح آنها را مىخواهم و آن چيزى كه ما طرح مىكنيم همان خواستههاى ملت ايران است، از اين جهت از ما نصايح را قبول مىكنند. و اما احتمال اختلاف گروههاى سياسى بعد از پيروزى غيرقابل اجتناب است ولى در مقابل ملت كه اكثريت تامه قريب به اتفاق دارند، اختلاف گروهها مورد اعتنا نيست.
سؤال: درباره خارجيان كه در ايرانند، حضرت آيتالله چه نظرى دارند؟ مخصوصاً آمريكائىها؟ و از طرف ديگر همين طور در مورد نفوذ روسها چه نظرى داريد؟ نظرتان راجع به صدور نفت بخصوص به كشورهاى اروپا و آلمان غربى چيست؟ پس از اينكه مردم شما قدرت را به دست گرفتند چه اتفاقى براى شركت آلمان در صنايع ايران رخ خواهد داد؟
جواب: اما راجع به خارجىها، آنهائى كه مشغول كارهاى عادى هستند، به شغل خودشان ادامه مىدهند و اما آنهائى كه دخالت در مملكت ما مىخواهند بكنند، مثل مستشارهاى آمريكائى، آنها را نمىتوانيم تحمل كنيم.
سؤال: آيا فلسطينىها هيچ تماسى با حضرتعالى داشتهاند؟ و اگر داشتهاند اين تماس به چه صورت بوده است و چه نوع كمكهائى شده است؟
جواب: هيچ تماس سياسى در كار نبوده است و هيچ كمكى به ما نشده است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 146
تاريخ: 17/10/57
پيام امام خمينى به اعتصاب كنندگان مطبوعات
بسمه تعالى
از اعتصاب كنندگان محترم مطبوعات كه زير بار سانسور ديكتاتورى نرفتند، تشكر مىكنم و اكنون كه دولت غير قانونى جديد، مدعى بر داشتن سانسور است، آقايان به كار ادامه دهند و از اعتصاب بيرون آيند تا تكليف ملت با دولت غير قانونى معلوم شود. مقتضى است ساير اعتصاب كنندگان محترم به اعتصاب خود ادامه دهند كه اميد است پيروزى نزديك باشد انشاءالله تعالى.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 147
تاريخ: 17/10/57
بيانات امام خمينى در مورد تبليغات شيطنتآميز شاه
سقوط رژيم شاهنشاهى و استقرار حكومت عدل اسلامى خواست صريح و بىابهام ملت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مسائلى كه ملت ايران در اين مدت طرح كردهاند يك مسائلى است كه هيچ ابهامى در آن نيست. ما هم كه از اول همان مسائلى كه در نهاد ملت است طرح كرديم هيچ ابهامى در مطالب ما نيست، مطلب ما اين نيست كه شاه برود بيرون مملكت، مطلب ما سقوط شاه است از سلطنت و اينكه مىگوئيم (شاه برود) يعنى سلطنت نداشته باشد، نه برود تفريح. و مطلب دوم اين است كه رژيم شاهنشاهى يك رژيمى است كه مقبول ملت نيست و از اول هم يك مطلب غلطى بوده است. و مطلب ثالث اين است كه ما مىخواهيم يك حكومت عدل، بر قوانين اسلام در ايران حكمفرما باشد. اينها هيچ كدامش در آن ابهامى نيست كه كسى بخواهد تحليلش كند، كسى بخواهد بگويد مطلب ملت باز معلوم نيست، چه مىگويد، معلوم نيست اينها كسى مگر خودش را به كرى بزند و الا ملت حالا چندين وقت است، از يك سال بيشتر است كه در خيابانها دارد فرياد ميزند كه ما رژيم شاهنشاهى را نمىخواهيم، رژيم پهلوى را نمىخواهيم و ما حكومت اسلامى مىخواهيم. اين هيچ ابهامى ندارد. خيال نشود كه حالا كه شاه رفته يا بنا دارد برود يك مطلبى حاصل شده است، تا حالا هيچ مطلبى از آن مطالبى كه ما و ملت ايران مىخواهيم حاصل نشده است.
تبليغات كذب رژيم شاه
بله، ايشان (آنطورى كه از ايشان نقل شده است) گفتهاند كه اگر من بروم (من يك سه ماهى مىخواهم بروم براى اينكه يك ناراحتىهايى دارم، سه ماه مىخواهم بروم) ديگر به غرب نفت نخواهد رسيد. اين براى اين است كه غرب را بر ضد نهضت تجهيز كند (و اگر من بروم بيرق سرخ به بالاى پشت بامهاى مثلاً ايران به بالاى ايران، به بالاى بلندىهاى ايران بيرق سرخ زده مىشود يعنى همه ديگر از اول تا آخر ايران كمونيست مىشوند و به شوروى گرايش پيدا مىكنند) بعد هم گفتند كه اينها كه مخالف من هستند يك عده معدودى هستند، چيزى نيستند اينها و اينها هم من را درك نكردند،
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 148
اگر چنانچه من را درك كرده بودند، اينها هم مخالف نبودند، حالا ما اين سه تا مطلبى كه ايشان گفتند، خوب بايد ببينيم چى هست، صحيح ايشان مىفرمايند يا خير، باز هم دست برنداشتند از اين تبليغات شيطنت آميز.
چپاول و غارت نفت ايران درازاى ارسال سلاحهاى بلا استفاده و تاسيس پايگاههاى تسليحاتى
اما اينكه مىگويند اگر چنانچه من بروم ديگر براى غرب نفت نيست، اگر مقصود اين است كه آنطورى كه شما نفت مىداديد به خارج ما مىدهيم، صحيح است اين براى اينكه شما نفت ما را داديد به خارج و آنى كه از امريكا به خيال خودتان گرفتيد و براى تعميه گرفتيد يك اسلحههاى بسيار پيشرفته كه در ايران هيچ كارشناسى ندارد و هيچ كس نمىتواند استعمالش بكند گرفتيد براى پايگاه درست كردن براى آمريكا در ايران، يعنى هم نفت را برديد و هم پايگاه درست كرديد. اگر مىخواست يك مملكتى در مملكت ديگرى پايگاه درست كند محتاج به اين بود كه ميلياردها مثلاً دلار بدهد تا پايگاه اجازه بدهند درست كند. ايران اجازه داده كه پايگاه درست كن در ازاى نفتى كه ما به تو مىدهيم. نفت را دادهاند اگر در ازايش اسلحه براى ايران هم خريده بودند خوب، يك غلطى بود اما غلط كمى بود. اما اسلحه براى ايران نخريدند، اينها همان چيزى كه امريكائىها مىخواستند و آمالشان بود كه در مقابل شوروى يك پايگاهى داشته باشند در ايران، با اين صورت درست كردند كه پايگاه را درست كردند به اسم اينكه ما پول نفت را مىخواهيم بدهيم، خوب ديگر پول نفت دادن كه جرم نيست، ما نفت خريديم و پولش را مىخواهيم بدهيم منتها حالا مبلغ خيلى زياد است از باب اينكه ايران مىخواهد يك مملكت پيش افتادهاى باشد، اينكه هيجده ميليارد دلار يا بيست و دو ميليارد دلار پول اين اسلحهاى است كه شاه خريده است نه اين است كه ما مىخواهيم پايگاه درست كنيم، نخير اين مال خود ايران است. خوب، اينقدر زياد براى چه؟ ايران كه اينقدر لازم ندارد. اين براى اين است كه ايران هم يكى از ابرقدرتها مىخواهد باشد و مىخواهد در مقابل شوروى بايستد؟ در مقابل آمريكا بايستد و در دروازه تمدن مىخواهد وارد بشود؟ از اين جهت است كه اينقدر زياد اسلحه خريده؟! لكن ما كه مطلب را مىدانيم، اينطور مىگوئيم كه خير، براى ايران نيست، براى آمريكاست. آمريكا، هم عوض را گرفته هم معوض را، هم نفت را گرفته و هم عوضش را خودش گرفته. پول نفت را به صورت اسلحه به ايران داده و جاهاى زيادى پايگاه آمريكائى است. اگر مقصود اين است كه، اينكه مىگويد ديگر غرب نفت ندارد. مقصود اين است كه اين ترتيبى نفت ندارد، اگر غرب از ما بخواهد كه نفت به او بدهيم و عوض آن هم پايگاه درست كند، يا يك چيزى كه به درد ما نمىخورد در ايران درست كند، يا مضر براى ايران
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 149
است در ايران درست كند، ما نفت را اگر به بيابانها ريختيم، اگر آتش زديم به آنها نمىدهيم. و اگر مقصود اين است كه نفت را نمىدهند، غرب به نفت نمىرسد، يعنى اگر بخواهند يك معامله صحيحى، عقلائى، روى انصافى، روى تبادل نظرى بين متعاملين، بگويد نفت را نمىدهم، نخير دروغ مىگويد. نخير، ما و ايران هر حكومتى باشد احتياج دارد به پول براى اينكه اداره مملكت بايد بكند و عمده اش پول نفت است. نفت را هر مشترىاى كه پيدا بشود كه خوب بخرد به او مىدهند، پول مىگيرند. به آمريكا مىدهد به جاى اينكه ايشان پايگاه درست كرده، نه ما پايگاه نمىخواهيم درست كنيم براى آمريكا، ما پول مىگيريم براى اينكه اين ملت ضعيف را، اين ملت بىچيز را نجات بدهيم از اين وضعى كه دارد. اين زراعتى كه از دست داده، اين كشاورزى كه از دستش رفته است، اين صنعت مونتاژى كه براى خاطر مصلحت ديگران درست كرده اند. اگر يك حكومت صحيح پيش بيايد نفت را مىفروشد و پول مىگيرد خرج مى كند از براى منافع خود ملت، اين فقرا را نجات مىدهد، اين اشخاصى كه ضعفا هستند، اينهائى كه الان به واسطه شكست كشاورزى هجوم آوردند در اين سرماهاى زمستان به شهرها و مسكن ندارند، زير چادرها(نه مثل اين چادر كه حالا اينجا درست كرديد، خير آن چادرهاى بيچارگى كه آنها درست كرده اند) در آن سرماى زمستان زير چادرها زندگى مىكنند، در يك اتاقهاى گلى كه آنهائى كه رفتنددانند چه خبر است، درآنجا دارند زندگى مىكنند، هيچ ندارند، آب ندارند، برق ندارند، اسفالت ندارند، در يك گودال هايى هستند كه از اين گودال ها زنهاى بيچاره بايد كوزه را بردارند(از قرارى كه نوشتهاند)پلههاى زيادى، حالا يادم نيست كه صد تا پله نوشته بودند يا يك خرده كمتر، از اينها بايد بيايند بالا و بروند به آن شيرى كه وصل كردهاند كه آب هست توى خيابان، از آنجا كوزه شان را آب بكنند باز از اين پلهها برگردند بروند به آن محلى كه دارند. در اين سرماى زمستان و اين پلههاى لغزنده شما ببينيد چه مصيبتى براى اين ملت هست. اين مصيبتها راخواهند رفع بكنند، مىخواهند مملكت يك مملكتى باشد كه هر جورى هست فقرا به حالشان رسيدگى بشود. پس اينكه مىگويد كه ديگر نفت در غرب نمىرود، روى يك فرض نادرست است،روى يك فرض دروغ است.
طرح خطر كمونيست و حمله شوروى به ايران از ادعاهاى باطل شاه براى حفظ سلطنتش
مطلب ديگرى كه ايشان گفتهاند اين است كه اگر من بروم بيرق سرخ زده مىشود. اين مطلب هم صحيح نيست، اين را هم مكرر ما گفته ايم و گفتهاند كه يك مطلب صحيحى نيست اين مطلب. اگر بنا بود كه يك ملتى بود كه اگر ايشان مىرفت (حالا ايشان جلويشان را گرفته است كه بيرق سرخ بالاى سرشان زده نشود!!) بيرق سرخ بالاى سرشان مىزدند، اگر ملت ما يك همچو ملتى بود چطور در تمام
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 150
سرتاسر ايران با مشت گره كرده مقابل آمريكا و شوروى ايستاده و آمريكا را شكست داد؟ آمريكا از آن اول گفت كه ما شاه را نگه مىداريم، نخير شاه بايد باشد. حالا هم مىگويد اما حالا يك قدرى يواشتر. پيشتر با طمطراق مىگفت كه (ما خير، اين را نگه مىداريم بايد باشد ايشان، ثبات منطقه به واسطه اوست، اگر اين نباشد ثبات ندارد منطقه). بعد فهميدند كه اصلاً ايشان كه هست ثبات ندارد براى اينكه الان شما ملاحظه مىكنيد كه در ايران اينهمه اختلافات و اينهمه هياهو براى اين است كه اين هست. اگر اين برود، يعنى برود به طورى كه سقوط بكند سلطنتش، آنوقت است كه خواهند ديد كه مملكت ثبات دارد چرا مملكت ثبات ندارد؟ اگر مىگويند كه شوروى مثلاً مستقيماً دخالت مىكند در ايران و لشكر سرخ مىريزد ايران را مىگيرد، اين دورغ است براى اينكه همچو كارى نمىتواند بكند از باب اينكه آن طرفش هم يك قلدرى مثل خودش ايستاده است اگر او اين كار را بخواهد بكند جنگ مىشود و الان همه ابرقدرتها مىدانند كه اگر يك جنگ عمومى بشود تمام بشر از بين مىرود براى اينكه با اين سلاحهائى كه الان هست ديگر اينطور نيست كه جنگ، جنگ منطقهاى باشد، در يك قطرى جنگ بكنند در يك قطر ديگرى نباشد، همه منطقههاى دنيا، همه بلاد دنيا از بين خواهد رفت و هيچ عاقلى اقدام به همچو جنگى نخواهد كرد. ما اگر فرض هم بكنيم كه يك لشكر اجنبى وارد بشود به مملكتمان، اين هم باز همه تجربه كردند در تاريخ كه اجنبى اگر بيايد ممكن است وارد بشود و زورش غلبه كند بر يك ملتى لكن نمىتواند بماند هميشه، وقتى كه آمد و وارد شد، هر فردى از آن را اين ملت از بين مىبرد، تمامش مىكند و اجنبى هم نمىتواند مقابل هر فردى دو تا فرد بياورد اينجا براى نگهدارى، او مىخواهد نفع ببرد، براى نگهداريش نمىشود اينطورى كند. بنابراين از اين هيچ خوفى نيست كه شوروى بىعقلى كند و حمله كند، اينها حرف مفت است كه مى زنند، اين براى اين است كه آمريكا را تحريك كند، با آنكه امريكا مىداند اين حرفها را، او اگر مىتوانست كارى بكند بدون تحريك مىكرد براى اينكه تو به نفع او بودى. بنابراين اين حرف ايشان هم كه اگر من بروم چه مىشود، معلوم مىشود كه شوروى از ترس ايشان است كه وارد ايران نمىشود!! اگر ايشان نباشد ديگر چه خواهد شد! اين حرفها را همه ما مىدانيم كه صحيح نيست.
اگر ملت با شما موافق است ديگر چرا تعهد و توبه ؟!!
اما مطلب سومش را كه مىگويد كه اينها يك چند نفرى هستند، عده معدودى هستند كه با من مخالف هستند. اين دو تا كلام در اينجا گفته است: يكى اينكه مخالفين ايشان عده معدودى است لكن (ملت من را مىخواهد، ملت، همه من را مىخواهند لكن يك چند نفر، يك عده كمى هستند.) اين مطلب ايشان است. مطلب ديگر اين است كه اينها هم كه با من مخالفند من را درك نكردهاند و الا مخالف نمىشوند. حالا ما هر دو مطلب را ببينيم كه صحيح هست يا نه. اگر ملت عده معدودى بودند چطور آمدى توبه كردى، خوب ملت كه با شما هستند، همه با شما هستند، يك عده معدودى، چند نفرى مخالفند، خوب اين چند نفر را از بين مىبردى ديگر اين توبه نداشت. چطور گفتى من در مقابل ملت
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 151
ايستادهام و تعهد مىكنم. ملتى كه با شما موافق است معلوم مىشود كه شما كارهايت به قدرى خوب بوده است كه همه ملت با شما موافقند، اين ديگر تعهد نمىخواهد، شما تعهدات را عمل كردى، كار خوب كردى براى مردم. اين كه مىگويد كه من تعهد مىكنم، من اشتباهاتى كرده بودم و اين اشتباهات را ديگر نمىكنم، من اين اشتباهات را ديگر تكرار نمىكنم. اگر ملت همراه تو هست و يك عده معدودى مخالف هستند، خوب بيا بگو كه اى ملت! بيائيد اين عده معدودى كه آمدهاند با من دارند مخالفت مىكنند خودتان از بين ببريد. اگر ملت با شما موافق بودند، خوب همين كافى بود كه شما پشت راديو بگوئيد كه (اى ملت ايران! كه با من موافقيد اى ملت ايران! كه من به شما خدمت كردم و من به شما عرض مىكنم كه نفع رساندم، شما را مىخواهم برسانم به مرتبه تمدن و به دروازه تمدن، اين عده معدودى كه آمدند، اينها از اشرار هستند شما بيائيد اينها را از بين ببريد.) اگر شما يك همچو چيزى بوديد، خوب ملت قيام مىكرد و اين عده معدودى كه شما مىگوئيد از بين مىبرد. خوب، حالا ما سؤال مىكنيم كه اين بازارهائى كه در ايران بسته شده، براى چى بسته شده؟ از ايشان سؤال مىكنيم، براى اينكه مبادا شما از بين برويد بسته شده؟! براى اين است كه مخالفت كنند با مخالفين شما؟ از اين جهت بسته شده است؟ اين تظاهراتى كه مردم مىكنند و مىگويند مرگ بر شاه، مرادشان اين است كه مرگ بر مثلاً يك كس ديگرى مرادشان از شاه شما نيستيد؟! اين هياهوئى كه در ايران راه افتاده، الان اعتصاب سرتاسر ايران است، اين سرتاسر ايران كه اعتصاب است، بسيارش هم از دستگاههاى خود دولت است و اعتصاب كردهاند، اينها با شما موافقند و چون موافقند اعتصاب كردهاند؟! چون با دولت شما موافقند اعتصاب كردهاند؟! صحيح است اين حرف شما كه عده معدودى هستند؟! خوب، سابقاً هم مىگفت كه يك عدهاى هستند كه از آن طرف مرز آمدهاند، با شناسنامههاى جعلى از آن طرف مرز آمدهاند در ايران و اينطور شلوغىها را مىكنند. اين معنايش اين است كه تمام اين بازار ايران، بازارهاى ايران اشخاصى هستند كه از آن طرف مرز آمدهاند و عده معدودى هم هستند. تمام ايران الان قيام كرده است بر ضد تو، باز هم مىگويى كه عده معدودى هستند؟! حالا هم كه پايت را برداشتهاى كه يك قدرى بروى جلوتر مىگويى كه عدهى معدودى هستند اينها؟! همان حرفهاى اول را مىزنى؟! اين حرف ايشان هم كه تمام.
دنيا حجابى براى ملكات انسان است
اما اينكه مىگويد كه اين عده من را درك نكردهاند، اين از يك جهت صحيح است و از يك جهاتى هم نه.
اما از اين جهت كه صحيح است اين است كه بشر تا در اين دنياست نمىتواند انسان ملكاتش را درك كند براى اينكه ملكات ظاهر نيست الا بعضى از آن. ماها تا در اين دنيا هستيم همه صورتها صورت انسانى و كارها هم يك كارهائى است كه متعارف است لكن وقتى كه اين ورق برگشت و آن صفحه باطن انسانى ظاهر شد (يوم تبلى السرائر) آن سرائر آدم، آن ملكاتى كه انسان دارد، در يك
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 152
محيطى كه جاى ظهور آن ملكات و سرائر است و آن محيط ملكوت است، محيط عالم غيب است. وقتى وارد شد به آنجا آن وقت معلوم مىشود چى هست. ما الان نمىتوانيم ايشان را بشناسيم، آن ملكاتى كه در باطن اين هست، نه او، هيچ كس را نمىتوانيم بشناسيم، چه آنهائى كه در طرف خوبى ملكات فاضله دارند و چه آنهائى كه در طرف بدى ملكات غير فاضله و خبيثه دارند، اينها را در اين عالم نمىشود شناخت همه دارند توى اين محيط را مىروند و همه دارند (ياكلون و يمشون) همه در اين محيط دارند زندگى مىكنند، همه مثل هم دو تا گوش دارند و يك سر دارند. در اينجا هيچ كس نمىتواند تمام حقيقت يك آدم را بشناسد و از اين جهت كه ايشان مىگويد من را درك نكردهاند، صحيح مىگويد، ما نمىتوانيم شما را و پدر شما را بشناسيم و درك كنيم براى اينكه حالا سرائر ظاهر نشده است. آنهائى كه اهل باطن هستند و مطالب زائد بر آن اداركات صوريه ما را مىگويند و از محيط وحى هم مطالبى ادارك كردهاند، آنها اينطور مىگويند كه ملكاتى كه انسان دارد و در اينجا ظاهر نيست در آن صفحه بعدى كه صفحه ظهور سرائر است به شكل مناسب در مىآيد، يعنى يك آدمى كه حالا به صورت انسان هست ممكن است كه باطن اين آدم، ملكات اين آدم يك ملكاتى باشد كه مثلاً ملكات بسيار بدى داشته باشد كه اين يك حيوان درنده است نه يك انسان، به حسب باطن ذات يك حيوان درنده است، وقتى كه از اين عالم رفت آن صورت پيدا مىشود. حالا اين صورت هست وقتى كه جا را عوض كرد و ظاهر رفت عقب و باطن پيدا شد اين يك جانور درنده است يعنى صورتش هم جانور درنده مىشود، حالا تا ببينيم به اين جانورهاى درنده كدام شبيهتر است. آيا پلنگ است اين، به صورت پلنگ در مىآيد. آيا گرگ است اين، به صورت گرگ در مىآيد. آيا بدتر از اينهاست، به صورت آن بدتر در مىآيد و ممكن است كه چون انسان با ساير حيوانات فرق دارد، حيوانات يك حدودى دارد درندگىشان، تا يك حدودى، گرگ هم اينطور است گرگ حمله مىكند يك حيوانى را مىگيرد مىخورد بعد استراحت مىكند، ديگر همچو نيست كه (الا بعضى از گرگها) يك همچو ملكهاى داشته باشد كه هر جانورى را بدرد، محدود است. ساير حيوانات هم در جانب درندگى و سبعيت محدود هستند. انسان محدود نيست يعنى انسان در طرف سعادت و در طرف فضيلت غير محدود است، مىرسد تا آنجائى كه تمام صفاتش الهى است يعنى نظر مىكند، نظر الهى دستش را دراز مىكند دست الهى. (و مارميت اذرميت و لكن الله رمى) دست، دست خداست، تو انداختى (رميت) لكن (ما رميت، ان الله رمى) آنهائى كه با تو بيعت كردند (انما يبايعون الله) انسان در طرف كمال به آنجا مىرسد كه يدالله مىشود، عين الله مىشود، اذن الله ميشود، در طرف كمال اينطورى است غيرمحدود است. در طرف نقص هم، در طرف شقاوت هم غير محدود است. (الله ولى الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياءهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات). الى الظلمات، همه مراتب ظلمت، نه الى ظلمت، همه مراتب ظلمات. در طرف آنجا كه نور مىگويد، براى اينكه نور وحدت دارد و كاملترين نور، نور واحد است، در اين طرف اقسام مختلفه است از ظلمت. اينها از طرف نور به طرف ظلمت مىروند، آنها تمام ظلمتها را پشت سر مىگذارند و طرف نور مىروند. تا اينجايش معلوم
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 153
نيست، تا اينجا نه نورانيت آنها و مقام نورانيت آنها معلوم است نه ظلمت اينها و مقام ظلمات اينها معلوم است. وقتى اين ورق برگشت و آن طرف صفحه پيدا شد آنوقت معلوم مىشود. يك نفر آدم مىبينى كه ده تا ملكه داشته باشد به ده صورت پيدا مىشود. يكى است اما هم جهت، حيوانيت شهوى او اينقدر غلبه دارد كه يك صورت حيوان شهوى مثل خنزير، هم صورت سبعيت او خيلى غلبه دارد (آنطورى كه در حيوانات هست مثل پلنگ مثلاً) و هم صورت شيطنتش زياد است خدعه و فريبش زياد است، اين در آنجا وقتى كه صفحه برگشت شيطان است و در عين حال كه صورت شيطانى دارد صورت سبعيت هم دارد، آخر مرتبه سبعيت، صورت حيوان شهوى هم دارد، آخر مرتبه شهوانيت. اين به اين صورتهاى مختلف در مىآيد. از اين جهت ماها، نه او را درك نكرديم، ما خودمان هيچ كدام خودمان را هم درك نكرديم، ديگران (را) هم درك نكرديم، به اين معنا كه درك نكرديم شما را. آنوقتى كه سرائر معلوم بشود و ورق برگردد، آنوقت، هم خودت خودت را درك مىكنى و هم مردم تو را. و ما هم همين طور هستيم، ما هم خودمان را باز درك نكرديم كه چه هستيم تا ببينيم ملكاتمان چه باشد و به خدا پناه مىبريم از ملكات فاسدهاى كه در ماها هست. و اينكه مىگوئى كه درك نكردى، يعنى به آن معنائى كه خودت مىفهمى (اينكه من گفتم، تو اهل فهمش نيستى) ما يك مقدار از كارهاى شما را درك كرديم، يك مقدار هم از كارهاى پدر شما را درك كرديم.
حدود خيانتها و جنايتهاى انجام شده توسط رژيم غير قابل درك و فهم است.
امروز هفده دى است. من يادم هست (شايد اين آقا هم يادشان باشد، هر كس سنش به سن ماهاست يادش هست) كه هفده دى چه شرارتى كرد اين آدم، چقدر به اين ملت فشار آورد، چه اختناقى ايجاد كرد، چه محترماتى را هتك كرد، چقدر سقط جنين شد در هفده دى و اين اطراف هفده دى، چقدر ماموران اين و دژخيمان اين به مردم تعدى كردند و به زنها تعدى كردند و زنها را از توى خانهها بيرون كشيدند. اين مال پدر شما كه من نمىتوانم شرحش را بدهم، آن كارهائى كه كرده است نمىشود شرحش را داد. اين در آن عالم معلوم مىشود، اين عالم نمىتوانيم ما بفهميم، نمىتوانيم بفهميم چه جانورى بود. و اما شما كارهائى كردهايد، بيائيد حساب بكنيد ببينيد كه ما كه شما را درك نكرديم شما چه كارهائى كردهايد كه ملت نفهميده آن كارها را. البته خيلى كارها زير پرده دارند اينها، اينقدر از پولهائى كه خارج شده است كه صورتهايش را الان فرستاده بودند (قبلاً هم داده بودند) صورت شركتهائى كه با زور شركت درست كردند، صورت پولهائى كه در خارج فرستادند. اينهائى كه شما مىبينيد يك مقدارى است كه واضح است. آن پولهائى كه آنها در سر بردند و مااطلاع نداريم، آن خيانتهائى كه به ما كردند و ما مطلع نيستيم، بعدها اگر مطلع شده باشند اهل تاريخ، در تاريخ ضبط مىشود. بعدها گفته خواهد شد مقدار خيانتى كه ايشان به ملت ما كرده است و جناياتى كه كرده است. آن مقدارى كه كرده است ما نمىدانيم، شما نمىدانيد در باطن اين حبسها چه گذشته است بر مومنين، به جوانهاى ما در اين حبسها و كميتهها چه گذشته. نمىشود، اينها قابل شرح نيست، قابل
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 154
بيان نيست. يكى، دو تايش را مىتوانند بگويند. پاى فلان را اره كردند يا توى روغن گذاشتند داغ كردند يا يكى را گذاشتند روى يك بخارى برقى و سرخش كردند، اينها بعضى از آنهاست كه به ماها رسيده و به شماها رسيده، آنهائى كه به ماها نرسيده اينها را بايد از نصيرىها استفسار كرد، بايد از خود ايشان استفسار كرد. ايشان مىفرمايند كه (ديگر در حبسها چيزى نيست (ايشان اينطور مىفرمايند) اصلاً آن حرفهائى كه گفته مىشود كه در حبسها زجر هست، اينها نيست ديگر، اين چيزهائى كه پيشتر بود كه دستش را يك قدرى اينطور مىكردند نيست ديگر (ايشان اينجور مىگويد) حالا بله، يك قدرى چيزهاى روانى هست و الا خير، ديگر زجر و اينها نيست) اينها را از خودش بايد پرسيد، يعنى يك كسى سريره اين را بتواند حالا بخواند، بخواند ببيند چى ثبت است در مغز اين. آنهائى كه مطلع شده است (اطلاع به او مىدهند) ثبت است الان در مغز او، در روح او ثبت است، ملائكه الله نوشتهاند اينها را. اگر كسى سواد آن عالم را داشته باشد، آنوقت مىخواند كه چه كارهائى اين كرده، چه دستورهائى داده و آنهائى كه عمل كردند، به او اطلاع دادند كه ما چه كرديم. مىداند اينها را، بروز نمىدهد. شما خيانتهائى كه به اين ملت كرديد، شما يك ملتى را (كه در لفظ مىگوئى كه من مىخواهم به دروازه تمدن برسانم، دروازه بزرگ تمدن!) نيروى جوانىاش را هدر داديد، شما بيائيد از اين جوانهاى ما كه در خارج هستند و فرستاديد در خارج براى نمىدانم نيروى اتمى و بساط، بپرسيد از اينها كه چه مىكنند اينجا، خودشان هستند، حالا مىآيند پيش من. شما جوانهاى ما را نمىگذاريد كه يك درجه بالا بروند، دانشگاه ما را نگه داشتهايد در سطح پائين نمىگذاريد دانشگاه استقلال پيدا كند، نمىگذاريد اساتيد توى دانشگاه به كار خودشان ادامه بدهند، فرهنگ ما را شما عقب افتاده قرار داديد، فرهنگ استعمارى، يعنى فرهنگ دستورى، اين فرهنگ ما كه الان ما فاقد هستيم. الان اگر چنانچه ايشان هم بروند و اين حكومت هم از بين برود يك مملكت آشفته به هم ريخته فاسد، اقتصادش از دست رفته، فرهنگش از بين رفته، نظامش فاسد است، يك همچو مملكتى را به ارث مىگذارند اينها. ما وارث يك مملكت آشفته هستيم. سالهاى طولانى لازم است تا به بركت جوانهاى ما، تحصيلكردههاى ما، قشرهاى بيدار مملكت ما و ملت ما كه در انزوا هستند يا در حبسها هستند، يك چندين سال ما لازم داريم تا اين ايران را برسانيم به آن حدى كه قبل از سى و چند سال پيش از اين كه ايشان سلطنت كرده. چقدر وقت لازم است تا اين كشاورزى را به حال اول برگردانند، چقدر وقت لازم است كه اين فرهنگ ما يك فرهنگ بشود، اقتصاد ما يك اقتصاد بشود. (شما را درك نكرديم) بله، خوب ما اينطورى از شما درك كرديم، اگر شما جور ديگر هستيد بفرمائيد. پس چرا مىگوئيد اشتباه كردم، اگر جور ديگر عمل كردى چرا مىگوئى اشتباه كردم، بگوئيد من كارم صحيح بوده است شما اشتباه كرديد، اين چند نفر اشتباه كردند، ملت هم كه با من هست كارهاى من هم كه درست بوده، همهاش صحيح بوده، اين چند نفرى كه از آن طرف مرز آمدند اينجا اينها اشتباه كردند. خوب بود اينها را بگوئى، چرا اينها را نمىگوئيد؟ چرا مىگوئيد كه اگر من بروم چه خواهد شد، چه خواهد شد، چه خواهد شد، اينها مرا ادراك نكردند، چند نفرى هستند كه اگر ادارك كرده بودند با من موافق بودند!! اگر اينها شما را
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 157
تاريخ: 18/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار انگليسى روزنامه فاينشنال تايم
سؤال: دنياى غرب شناخت صحيحى از حكومت اسلامى ندارد خيلى خلاصه رئوس خط مشى يك حكومت اسلامى را توضيح دهيد.
جواب: حكومت اسلامى حكومتى است بر پايه قوانين اسلامى. در حكومت اسلامى استقلال كامل حفظ مىشود. ما خواستار جمهورى اسلامى مىباشيم. جمهورى، فرم و شكل حكومت را تشكيل مىدهد و اسلامى يعنى محتواى آن فرم كه قوانين الهى است.
سؤال: فرموده بوديد هر وقت مناسب بدانيد به ايران برمى گرديد، آيا در صورت رفتن شاه و روى كار آمدن شوراى نيابت سلطنت به ايران باز مىگرديد؟
جواب: من هر موقع صلاح بدانم به ايران مراجعت مىكنم. بودن شاه در ايران و رفتن او، آمدن شوراى سلطنت روى كار و نيامدن آن روى كار، هيچ گونه دخالتى در تصميم من ندارد.
سؤال: آيا غير از شاه، همه كسانى كه با او همكارى كردهاند بايستى محاكمه شوند؟ تا چه حد از همكارى، قابل اغماض است و چه كسانى با چه جرائمى بايستى براى محاكمه بايستند؟
جواب: ما شاه و كسانى كه در دوران سلطنت او به ملت خيانت كردهاند را محاكمه مىكنيم و به مجازات اعمالشان مىرسانيم و مجازات آنان بستگى به جرائم آنان دارد ولى دستهاى هستند كه از ناچارى به او گرويدهاند، اينان را كار نداريم.
سؤال: بختيار گفته است كه علما بايستى به مسائل مذهبى بپردازند و امور سياسى را به سياسيون واگذار كنند، نظرتان در اين مورد چيست؟
جواب: بختيار هيچ گونه قانونيتى ندارد، او خائن است زيرا مجلسين كه به او راى اعتماد دادهاند
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 158
قانونى نيستند. مردم ايران حتى يك وكيل را به طور آزاد انتخاب نكردهاند. هر حكومتى با بودن شاه مورد قبول ما نيست.
سؤال: نفوذ آيتالله در ميان مردم ايران بسيار زياد است لكن اين موضوع در ارتش تا اين حد نيست، علت چيست و آيا اين موضوع اساساً درست است؟
جواب: ارتش ايران پنجاه سال است در اثر تبليغات مسموم، قدرت تفكرش را از دست داده است. ما هرگز توقع نداريم كه بلافاصله ارتش به مردم بپيوندد ولى اين كار، دير يا زود صورت وقوع به خود مىگيرد.
سؤال: در آينده نزديك توليد نفت را در چه سطحى ادامه خواهيد داد؟
جواب: دستور دادم تا نفت را براى داخل استخراج نمايند ولى هرگز اجازه نمىدهم نفتمان را خارجيان به يغما ببرند لذا گفتهام كه به خارج صادر نشود و اين كار شده است. توليد نفت در آينده بستگى به نيازهاى كشورمان دارد.
سؤال: چه تغيير فاحشى در تجارت خارجى در نظر داريد بدهيد؟
جواب: با تمام قدرت جلوى چيزهائى را كه به ضرر كشورمان است مىگيريم. ما هرگز به كشورها اجازه نمىدهيم تا ايران را بازار مصرف خود گردانند. ما وابستگى تجارى را از بين خواهيم برد.
سؤال: گفته مىشود كه شما ليست هيات وزرا را تهيه كردهايد، بدون قيد نامى بفرمائيد چه نوع افرادى را انتخاب كردهايد و سوابقشان چيست؟
جواب: من براى انتقال قدرت بعد از رفتن شاه، برنامهاى را پيش بينى كردهام كه به موقع به مرحله اجرا مىگذارم. افرادى را كه تهيه كردهام كسانى هستند كه در طول سى و چند سال سلطنت شاه به مردم خيانت نكردهاند.
سؤال: در مصاحبه با آيتالله شيرازى و شريعتمدارى، آيت الله شيرازى فرمودند كه نظراتشان با شما يكى است، آيت الله شريعتمدارى نيز گفتهاند كه قانون اساسى را مىخواهند و سلطنت
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 159
شاه در قانون اساسى است، پس ايشان طرفدار رژيم سلطنتى هستند، علت اين تناقض چيست؟
جواب: من جمهورى اسلامى را به آراء عمومى مىگذارم.
سؤال: چطور شد كه حكومت عراق شما را اخراج كرد؟
جواب: عراق زير فشار ايران مىخواست از فعاليت سياسى و الهى من جلوگيرى نمايد و من كه برايم مكان مطرح نبود، براى اينكه بتوانم به كشورم خدمت كنم، آنجا را مىبايست ترك مىگفتم.
سؤال: با وجود بعضى قوانين اسلام مثل بهره و... وضع بانكها چه ملى و چه خارجى چه مىشود؟ در جمهورى اسلامى بانك چطور مىتواند كار كند؟
جواب: بهره حرام است، بايد نظام ديگرى درست بشود.
سؤال: وضع كشاورزى در 15 سال اخير من ديدهام كاملاً مختل شده آيا امكان دارد كه اين دو مرتبه عمران بشود؟
جواب: بايد كارشناسهاى ايران و مردم ايران راجع به اين موضوع بسيار كوشش كنند كه اين خرابىها رفع شود و البته مدت طولانى مىخواهد. بازسازى كشاورزى امرى ضرورى است كه به اين زودىها تحقق پيدا نمىكند.
سؤال: امكان دارد؟
جواب: هر چيزى با كوشش امكان دارد.
سؤال: گرفتن قانون اساسى 70 سال پيش براى ملت ايران يك پيروزى شناخته شده با وجود اينكه هيچ وقت (به) دقت عمل نشده است، آيا امكان دارد همان قانون اساسى اصلاح بشود يا يك قانون اساسى جديد بايد تدوين بشود؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 160
جواب: قانون اساسى بايد مطالعه بشود، بعضى از چيزهايش كه مخالف با اسلام است بايد كنار گذاشته شود، البته اين بايد براى زندگى فعلى مناسب باشد.اصولاً قانون جديدى را بايد تدوين كنيم.
سؤال: قوانين ديگر هم كه در اين 50 سال اجرا شده ممكن است بعضىهايش خوب باشد و بعضىهايش هم نه؟
جواب: اگر مخالف با اسلام نباشد، تجديد نظر مىشود و بعد تائيد و اگر هم مخالف اسلام باشد، كنار گذاشته شود و اين در صورتى است كه قانون اساسى جديدى ارائه ندهيم ولى اكنون مشغول تهيه قانون اساسى جديدى مىباشيم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 161
تاريخ: 18/10/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون سوئيس
سؤال: شاه اعلام كرده كه به زودى از مملكت خارج خواهد شد و شوراى سلطنتى تشكيل خواهد داد، آيا در چنين صورتى به ايران مراجعت خواهيد كرد يا خير؟
جواب: رفتن به ايرن تابع اين است كه احراز كنم كه وجود من در ايران نافعتر است براى نهضت از اينجا، هر وقت احراز كنم خواهم رفت. اما رفتن شاه فقط منظور ما را عملى نمىكند، ما رژيم سلطنتى را غير قانونى مىدانيم و مردم با رفراندم خود، او را ساقط كردند و رژيم بايد از مكان غصبيش دست بردارد تا ملت حكومت اسلامى را انشاءالله تاسيس كند.
سؤال: بر اساس گزارشهائى كه ما دريافت داشتهايم شما با آمريكائىها (با هياتى آمريكائى) تماسهائى گرفتهايد و احياناً ليست كسانى كه ممكن است در آينده حكومت بكنند به آنها دادهايد، آيا اين واقعيت دارد؟
جواب: خير، ما هرگز با آمريكائىها تماسى نگرفتهايم.
سؤال: حكومت بختيار را چگونه مىبينيد كه فرمودهايد غاصب است و غير قانونى؟
جواب: حكومت بختيار متكى به شاه است كه شاه سلطنتش غير قانونى است و مردم او را با رفراندم خويش عزل كردند. از طرفى متكى است بر مجلسين كه مجلسين قانونيت ندارد براى اينكه منبعث از اراده ملت نيست.
سؤال: سياست (نظر) كلى شما راجع به اقليتهاى مذهبى در آينده چيست؟
جواب: اقليتهاى مذهبى در آينده آزاد هستند و در ايران در رفاه زندگى خواهند كرد و ما با آنها با كمال انصاف و مطابق با قانون عمل خواهيم كرد. آنان برادران ايرانى ما هستند، آنان هم از شاه و دار و دستهاش به تنگ آمدهاند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 162
تاريخ: 18/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار روزنامه بالتيمورسان
سؤال: دلائل اصلى مخالفت شما با شاه چيست؟ آيا به اين علت است كه شاه در اصلاحات كوتاهى كرده است؟ در اصلاحات زيادهروى كرده است؟ و يا اصلاحات نابجا كرده است؟ و يا اصولاً دلائل ديگرى دارد؟
جواب: اولاً يكى به همين دليل كه در متن سوالات شما قرار گرفته و آن اين است كه شاه رسماً در امور اداره كشور و تنظيم خطوط اصلى سياست ايران در زمينه اصلاحات در شؤون مختلف كشور دخالت كرده است و اين خود جرم است زيرا شاه در سلطنت مشروطه مقام غير مسؤول است و حق دخالت در اين امور را نداشته است و اين مجلسين و دولت بودهاند كه بايد درباره سرنوشت مملكت (اگر منتخب از طرف ملت باشند) تصميم بگيرند، در صورتى كه خود شاه هميشه گفته است كه او تنها فرمانده كشور است و تمامى دولتها در اين سالها اعتراف كردهاند كه به دستور شاه هر عملى را انجام دادهاند، بنابراين دولتها هم مجرم بودهاند و بايد محاكمه شوند و نيز وكلاى مجلسين كه اين خلافها را مىديده و اعتراض نكردهاند، علاوه بر اينكه منتخب ملت نبودهاند و به اين دليل رفتن آنها در مجلس جرم بوده است، اين سكوت آنان جرم ديگرى است كه بايد محاكمه شوند، قطع نظر از اينكه تمامى دستورات و فرمانهاى شاه را هم كه برخلاف قانون اساسى بوده است، تصويب كردهاند و به خيال خودشان صورت قانونى به آنها دادهاند، بنابراين تمامى اركان حكومت برخلاف موازين قانونى بوده است و چون در همه اين خلافها شخص شاه عامل اصلى بوده لذا اعتراض ما در درجه اول مستقيماً متوجه شخص شاه مىشود و بعد نتيجه اين حكومت غير قانونى كه متكى به ملت نبوده و با ديكتاتورى و استبداد سرنيزه بر مردم تحميل شده، اين شده است كه اختناق و خفقان با شدت هر چه تمامتر بر مردم تحميل شده و در طول اين سالها هزاران كشته و زندانى و تبعيدى برجاى گذاشته است كه هنوز هم ادامه دارد. اصلاحات شاه در زمينه كشاورزى نتيجهاش اين شد كه كشاورزى غنى ايران را آنچنان نابود كرد كه بيش از نود درصد مواد غذائى از خارج، در برابر تاراج نفت وارد مىشود. در زمينه صنعت هم صنايع مونتاژ غير متناسب با نيازها را پديد آورد و كشور را آنچنان وابسته به
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 163
خارج ساخت كه رهائى از اينهمه مشكل به قيمت سنگينى تمام خواهد شد و در زمينه تسليحات و مخازن زيرزمينى از قبيل نفت و مس و ساير چيزهاو در مورد شيلات و جنگلها و مراتع و آبها كه ابعاد جنايتش نياز به توضيحات وسيعى دارد و در امور فرهنگى و به فساد كشاندن سطح اخلاق عمومى جامعه و ساير امور بايد گفت كه ايران را تبديل به ويرانستانى كرده است كه امروز همه ما شاهد آنيم.
سؤال: (ژيسكار دستن) رئيس جمهورى فرانسه يك بار پيشنهاد كرد كه دستورات شما براى اعتراض و اعتصاب در ايران، از محدوده اقامتتان در فرانسه دارد خارج مىشود و به شما به تازگى اجازه داده شد كه بيشتر در فرانسه اقامت كنيد، آيا شما هيچ اخطارى از دولت فرانسه دريافت كردهايد كه اعلاميههايتان را بايد تعديل كنيد؟ اگر دريافت كردهايد، آيا شما به طور كلى خيال چنين كارى (تعديل در بيانات خود) را داريد؟
جواب: من همچنان هميشه به خواست خداى تعالى به انجام وظائف خود در جهت خدمت به اسلام و مسلمين ادامه خواهم داد و در هر كجا محدوديتى احساس كنم آنجا را ترك خواهم كرد.
سؤال: به نظر شما چه تغييراتى لازم است در ايران انجام شود؟
جواب: همه چيز بايد در ايران تغيير كند، از قانون اساسى گرفته تا شكل حكومت، از مسائل اقتصادى تا فرهنگى و اجتماعى و نظامى همه چيز بايد تغيير پيدا كند.
سؤال: نيروهاى بسيارى از سياسيون، مذهبيون و مليون هستند كه مخالف شاهاند، آيا فكر مىكنيد ممكن است اين نيروها اختلاف فيمابين خود را حل كنند و يك دولت موثر تشكيل دهند؟ اگر چنين است چرا و چه وقت اين اختلافات اينقدر عميق بوده است؟
جواب: ما هميشه به همه طبقات و قشرها توصيه كردهايم كه اختلافات خود را كنار بگذارند و همه با هم براى نجات ملت و مملكت خدمت كنند و همانطور كه هر روز شاهد وحدت و يكپارچگى ملت در اين مرحله از مبارزاتشان هستيم، اميدواريم اين وحدت روز به روز بيشتر شود و همه سران قوم، در رسانيدن كل جامعه مسلمان ايران به يك نظام عدل اسلامى كوشا باشند.
سؤال: اگر شاه استعفا كند و يا قبول كند كه از تمام قدرت سياسى خود چشم بپوشد، آيا شما مايل خواهيد بود كه در يك دولت جديد شركت كنيد؟ اگر مايل نيستيد به چه دليل؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 164
جواب: اكنون تنها به چشم پوشى از قدرت توسط شاه، اختلاف ملت با وى تمام نمىشود زيرا شاه جنايات بسيارى مرتكب شده است و بنابراين بايد محاكمه و مجازات شود و نيز همه كسانى كه در جنايات شاه با وى همكارى كردهاند. و ثانياً امروز ملت ايران خواستار برچيده شدن رژيم سلطنتى هستند و رفراندم روزهاى تاسوعا و عاشورا به طرز بيسابقهاى اين حقيقت را به همه جهانيان ثابت كرد و نيز همگى اعلام كردند كه خواستار استقرار جمهورى اسلامى هستند كه متكى به آراء ملت باشد و با معيارها و قواعد اسلامى تكوين يابد و عمل كند و اينچنين حكومتى جز با دادن بيشترين آزادىهاى سازنده وخلاق امكانپذير نيست.
سؤال: آيا فكر مىكنيد كه دولت كارتر در حال تعويض يا تغيير سياست خويش نسبت به ايران است؟ برداشت شما از سياست امريكا و شوروى نسبت به ايران چيست؟ و اگر مىتوانستيد، آيا سياست ايران را بيشتر در جهت سياست غرب تغيير نمىداديد؟
جواب: بر ملت امريكاست كه كارتر و دولت او را استيضاح كنند و از وى بخواهند كه بيش از اين با حمايت از شاه آدمكش حيثيت ملت امريكا را در نظر مردم ايران متزلزل نسازد. ملت ايران تصميم گرفته است كه خود را از چنگال استعمار و استبداد نجات دهد و مستقل و آزاد باشد و سياستهاى خود را بر اين دو پايه نيز طرح ريزى مىكند و براى او مهم نيست كه چه كسى اين سياستها را مىپسندد و يا نمىپسندد.
سؤال: آيا شما هيچ گونه كمكى و يا قول كمكى از ليبى و يا سازمان آزاديبخش فلسطين دريافت كردهايد؟
جواب: نه، هرگز، به هيچ وجه.
سؤال: از قول شما گزارش شده است كه گفتهايد رهبران خارجىاى كه به حمايت خود از شاه ادامه دهند، در تحت دولتى بدون شاه هيچ نفت از ايران دريافت نخواهند كرد، آيا منظور شما عمدتاً ايالات متحده نبوده است؟ آيا فكر مىكنيد كه اين تهديد در بلند مدت موثر خواهد بود؟ آيا اگر شما اختيار انتخاب داشتيد فكر مىكنيد جريان نفت را بر روى كشورهاى اسرائيل، افريقاى جنوبى، ژاپن، فرانسه، امريكا و غيره مىبستيد؟ يا به روى يك كشور خاص ديگر؟
جواب: ما گفتهايم كه پس از رفراندم سراسرى كشور عليه شاه در روزهاى تاسوعا و عاشورا كه هر گونه مشروعيت و قانونى بودن را حتى از نظر جهانيان براى چندمين بار از حكومت شاه
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 165
سلب كرد، به دليل اينكه ديگر شاه و دولت او نماينده ملت نيستند، (اگر هم قبلاً بودهاند كه هرگز نبودهاند) در اين صورت هر دولتى از وى حمايت كند، عليه ملت ايران اقدام كرده است و ملت ايران حق دارد به چنين دولتى كه حامى دشمن اوست نفت خود را نفروشد، البته گفتهايم كه مادامى كه سران اين دولتها كه از شاه حمايت مىكنند بر سر كارند، به آنها نفت نمىدهيم، خواه آمريكا و يا هر كشور ديگر. و اما نسبت به اسرائيل، مسلم است كه ما به يك دولت غير قانونى و غاصب و متجاوز به حقوق مسلمين و دشمن اسلام هيچ گونه كمكى نخواهيم كرد. حساب آفريقاى جنوبى هم معلوم است، رژيم نژادپرستى كه به هيچ وجه به هيچ يك از ارزشهاى انسانى ارج نمىنهد و اصولاً رژيمى است سفاك و جنايتكار، ولى نسبت به ديگران ما فروشنده هستيم و صادر كننده نيز خواهيم بود، البته متناسب با مصالح و وضع اقتصادى و سياسى كشور.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 166
تاريخ: 18/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار تايمز لندن
سؤال: مايلم كه قدرى درباره دوران كودكى شما و شغل شما در آن زمان بدانم و شايد هم مختصرى از دوران طفوليت شما و طريقى كه از آن طريق به اعتقاد كنونى راه يافتيد. كيفيتها و ارزشهائى كه براى شما مهم بوده و هستند چيست؟ و به عنوان يك مسيحى درباره فرهنگ شما زياد نمىدانم از اين رو اولين سؤالم اين است كه اعتقادات شما چيست؟ كجا و چگونه اين اعتقادات را فرا گرفتيد؟ و چگونه آنها را عمل مىكنيد؟ و به عنوان سؤالى تكميلى لطفاً مختصرى از شرح كار خود را بيان كنيد.
جواب: زندگى شخصى من هم مانند همه افراد حادثهاى است جزئى از تمام حوادثى كه در جهان مىگذرد كه نيازى به شرح و توضيح آن نمىبينم ولى اعتقادات من و همه مسلمين همان مسائلى است كه در قران كريم آمده است و يا پيامبر اسلام (ص) و پيشوايان بحق بعد از آن حضرت بيان فرمودهاند كه ريشه و اصل همه آن عقايد كه مهمترين و با ارزشترين اعتقادات ماست، اصل توحيد است. مطابق اين اصل ما معتقديم كه خالق و آفريننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خداى تعالى است كه از همه حقايق مطلع است و قادر بر همه چيز است و مالك همه چيز. اين اصل به ما مىآموزد كه انسان، تنها در برابر ذات اقدس حق بايد تسليم باشد و از هيچ انسانى نبايد اطاعت كند مگر اينكه اطاعت او اطاعت خدا باشد. براين اساس هيچ انسانى هم حق ندارد انسانهاى ديگر را به تسليم در برابر خود مجبور كند و ما از اين اصل اعتقادى، اصل آزادى بشر را مىآموزيم كه هيچ فردى حق ندارد انسانى و يا جامعه و ملتى را از آزادى محروم كند، براى او قانون وضع كند، رفتار و روابط او را بنا به درك و شناخت خود كه بسيار ناقص است و يا بنا به خواستهها و اميال خود تنظيم نمايد و از اين اصل ما نيز معتقديم كه قانونگزارى براى پيشرفتها در اختيار خداى تعالى است، همچنان كه قوانين هستى و خلقت را نيز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و كمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانين الهى است كه توسط انبيا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسليم دربرابر ساير انسانهاست. بنابراين انسان بايد عليه اين بندها و زنجيرهاى اسارت و در برابر ديگرانى كه به اسارت دعوت
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 167
مىكنند قيام كند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسليم و بنده خدا باشند و از اين جهت است كه مقررات اجتماعى ما عليه قدرتهاى استبدادى و استعمارى آغاز مىشود و نيز از همين اصل اعتقادى توحيد ما الهام مىگيريم كه همه انسانها در پيشگاه خداوند يكسانند، او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند، اصل برابرى انسانها و اينكه تنها امتياز فردى نسبت به فرد ديگر بر معيار و قاعده تقوا و پاكى از انحراف و خطاست. بنابراين با هر چيزى كه برابرى را در جامعه بر هم مىزند و امتيازات پوچ و بىمحتوائى را در جامعه حاكم مىسازد بايد مبارزه كرد. البته اين آغاز مساله است ميان يك ناحيه محدود از يك اصل و اصول اعتقادى كه براى توضيح و اثبات هر يك از بحثهاى اسلامى دانشمندان در طول تاريخ اسلام كتابها و رسالههاى مفصلى نوشتهاند.
سؤال: مىخواهم كه توانائى آن را بيابم تا اين تناقض مشهود بين نقش شما به عنوان يك رهبر مذهبى و نقشى را كه به عنوان محور مخالفين به عهده داريد توجيه كنم. رژيم شاه چگونه منجر به تبعيد شما گرديده؟ و دولتهاى اين رژيم چه كرده كه شما را به مخالفت وا داشته است؟ من شما را به عنوان صخره مىبينم كه مستحكم در ميان حوادث كوبنده ايستادهايد. پايگاهى هستيد در ميان حوادث گذرا و از اين رو من فكر نمىكنم كه صحيح باشد كه شما را به عنوان يك شخصيت انقلابى توصيف كنم. اهميت شخص شما در حوادثى كه مىگذرد چه اندازه است؟ و فكر مىكنيد چه اندازه نفوذ شخصى بر اين حوادث داشته باشيد؟
جواب: اگر شما بتوانيد مفهوم مذهب را در فرهنگ اسلامى ما درك و دريافت كنيد، به روشنى خواهيد ديد كه هيچ گونه تناقضى بين رهبرى مذهبى و سياسى نيست، بلكه همچنان كه مبارزه سياسى بخشى از وظايف و واجبات دينى و مذهبى است، رهبرى و هدايت كردن مبارزات سياسى گوشهاى از وظايف و مسئووليتهاى يك رهبر دينى است. كافى است شما به زندگى پيامبر بزرگ اسلام (ص) و نيز زندگى امام على عليه السلام نگاه كنيد كه هم يك رهبر مذهبى ماست و هم يك رهبر سياسى و اين مساله در فرهنگ شيعه از مسائل بسيار روشن است و هر مسلمان شيعى وظيفه يك رهبر مذهبى و دينى مىداند كه در سرنوشت سياسى و اجتماعى جامعه مستقيماً دخالت كند و هدايت و نقش تعيين كننده خود را انجام دهد. مفهوم مذهب و رهبر مذهبى در فرهنگ اسلامى بسيار تفاوت دارد از مفهوم آن در فرهنگ شما كه مذهب صرفاً يك رابطه شخصى و معنوى است بين انسان و خدا. از اين رو مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهاى حاكم در جامعه بوده است و خود داراى سيستم و نظام خاص اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى است كه براى تمامى ابعاد و شؤون زندگى فردى و اجتماعى قوانين خاصى وضع دارد و جز آن را براى سعادت جامعه نمىپذيرد. مذهب اسلام همزمان با
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 168
اينكه به انسان مىگويد كه خدا را عبادت كن و چگونه عبادت كن، به او مىگويد چگونه زندگى كن و روابط خود را با ساير انسانها بايد چگونه تنظيم كنى و حتى جامعه اسلامى با ساير جوامع بايد چگونه روابطى را برقرار نمايد. هيچ حركتى و عملى از فرد و يا جامعه نيست مگر اينكه مذهب اسلام براى آن حكمى مقرر داشته است. بنابراين طبيعى است كه مفهوم رهبر دينى و مذهبى بودن، رهبرى علماء مذهبى است در همه شؤون جامعه، چون اسلام هدايت جامعه را در همه شوون و ابعاد آن به عهده گرفته است. و اما اينكه چرا امروز تمامى علماء مذهبى عليه رژيم شاه و دولتهاى او قيام كردهاند بسيار واضح است. امام على (ع) مىگويد: خداوند از دانشمندان پيمان گرفته است كه بر سيرى ستمگر و گرسنگى مظلوم سكوت نكنند. و اين شاه ستمگر و دارودسته اوست كه با همه فقر طاقت فرساى مردم ما، ميلياردها دلار ثروت كشور را به خود اختصاص داده است. و نيز اگر بدعتها در دين ظاهر شود، بر علماست كه دانش خود را آشكار كنند و نگذارند فريبها و نيرنگها و دروغ بدعتگذاران در دين و در مردم اثر كند و باعث انحراف شود.
اين شاه است كه با انواع دروغها و حيلهها هم دين خدا را تحريف كرده و خواستههاى شيطانى خود و اربابانش را به عنوان قوانين منطبق با اسلام، بر ملت مظلوم ايران تحميل مىكند و همه حقايق و واقعيات را وارونه جلوه مىدهد. بر علماء دينى و مذهبى است كه چهره واقعى او را به ملت معرفى كنند. مثلاً ببينيد شاه كشاورزى ما را نابود كرده و كشور را در مواد غذائى وابسته به خارج نمود و هنوز هم به اصلاحات ارضى خود افتخار مىكند. آيا اين يك تحريف نيست؟ و يا مثلاً نفت ايران را تا آنجا كه مىتواند استخراج مىكند و با پول آن براى اجانب پايگاه نظامى تاسيس مىكند و يا به بهانه صنعتى كردن كشور، صنايع مونتاژ، آن هم اكثراً با سرمايههاى خارجى و بدون هماهنگى با شرايط اقتصادى كشور، ايران را بازار مصرف اجناس تجملى خارج ساخته و از اين طريق ثروت كشور را به هدر مىدهد و بعد ادعاى مدرنيزه كردن كشور را دارد و صدها تحريف و خيانت ديگر كه بر هر مسلمانى و در درجه اول بر علماء دينى و مذهبى واجب است كه قيام كنند و خود و ملت را از اين ستمگرىها نجات دهند.
سؤال: درباره موقعيت كنونى كه بايد اقرار كنم كه ممكن است خيلى سريع پيش از آنكه من بتوانم شاهد آن باشم تغيير كرده باشد، نخستوزير جديد از شما دعوت كرده است به ايران برگرديد، در تحت چه شرايطى شما چنين خواهيد كرد؟
جواب: نخست وزير هر دولتى كه با وجود شاه به سركار بيايد غير قانونى است و از نظر ملت ايران اعتبار ندارد و بازگشت من به ايران متوقف بر اين است كه در انجا بهتر بتوانم به وظائفم در
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 169
زمينه خدمت به اسلام و نهضت اسلامى ملت ايران عمل كنم و دعوت يا عدم دعوت آنان در تصميم من هيچ گونه نقشى ندارد.
سؤال: شما از كاركنان صنعت نفت خواستهايد كه توليد نفت را متوقف كنند، آيا اين خواسته شما با يك پاسخ رضايت بخش مواجه شده؟
جواب: بله، طبق گزارشات حتى يك قطره نفت هم استخراج نمىشود و بعد ما براى تامين مصرف داخلى هياتى اعزام نموديم، به اين مساله رسيدگى كرديم و عدهاى از كاركنان را براى تامين همين مقدار دعوت كردند كه به سركار خود برگردند.
سؤال: آيا نگران اين نيستيد كه مردمى كه با انگيزه سياسى وارد اين نهضت شدهاند در پس آنچه كه شما به خاطرش قيام كردهايد پنهان شده و از موقعيت شما براى مقاصد خود استفاده كنند؟
جواب: امروز هر كس كمى مطالعه در ماهيت نهضت ايران كند خواهد ديد كه نهضتى است صددرصد اسلامى و هر كس بخواهد در اين حركت شركت كند بايد خود را با آن تطبيق دهد كه در غير اين صورت مطرود ملت خواهد بود. البته اشخاصى هم هستند كه عليه شاه مبارزه مىكنند و مسلمان هم نيستند ولى تعداد آنان خيلى كم است.
سؤال: آيا هيچگونه شرايطى وجود خواهد داشت كه شما در تحت آن بتوانيد وجود شاه را و يا جانشينان وى را بر تخت قبول كنيد؟
جواب: با وجود شاه و جانشينانش هيچ راه حلى براى بحران ايران وجود ندارد و شاه جز كنار رفتن چارهاى ندارد.
سؤال: چه نوع حكومتى را مايليد در ايران ببينيد آيا شما خواستار چنين حكومتى هستيد كه اكنون در ايران روى كار آمده و يا مايليد در چنين حكومتى شركت كنيد؟
جواب: ما جمهورى اسلامى را اعلام كردهايم و ملت با راهپيمائىهاى مكرر به آن راى داده است، حكومتى است متكى به آراء ملت و مبتنى بر قواعد و موازين اسلامى.
سؤال: و بالاخره درباره آينده فكر مىكنيد چه اتفاقى خواهد افتاد؟ آيا جنگ داخلى راه حل كم
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 170
ضررتر خواهد بود؟ و آيا واقعاً احتمال صلح وجود دارد؟ وقتى كه زندگى در ايران به حالت عادى برگردد، زندگى يك فرد متوسط را چگونه مجسم مىكنيد؟ اميد شما و آنچه كه مىخواهيد بدان برسيد چيست؟ و آيا به چنين چيزى در خارج از ايران نائل خواهيد آمد؟
جواب: به خواست خداى تعالى ملت ايران راه خود را يافته و به پيش مىرود و ما معتقديم كه پس از پيروزى ملت با اجراء قوانين اسلامى جامعهاى بوجود آيد كه الگو و نمونه باشد براى ملتهاى جهان، براى نجات و سعادت خود. جنگ داخلى صورت نخواهد گرفت. دير يا زود ارتش به ملت خواهد پيوست و اصولاً به غير از تنى چند از ارتشيان بقيه معتقد به راه ملت هستند و من از طرز تفكر خيلى از آنان آگاهى دارم. بارها سياسيون ايران مرا از ارتش بيم داده ولى آنان اشتباه مىكنند براى آنكه جو كاذب بوجود آوردهاند.
سؤال: اگر چپىها از نارضايتىهاى عمومى استفاده كنند و قدرت را تصاحب كنند آيا شما فكر مىكنيد بتوانيد كه چنان اثرى روى آنها بگذاريد كه آنچه را كه شما برايش ارزش قائليد رعايت كنند؟ و آيا با توجه به اينهمه كه شما بايد به انجام برسانيد آرزو نمىكرديد كه مرد جوانترى بوديد؟
جواب: چنين چيزى در ايران امكان ندارد. در يك كشور مسلمان كه مردم آن به نام قرآن و به خاطر خدا خون مىدهند ممكن نيست حكومتى سركار آيد كه از اول پرچم ضد خدا و ضد اسلام را در دست گرفته است. شاه با همه رياكارىها و تظاهر به اسلام بالاخره چهره واقعى او آشكار شد و ملت او را عقب راند. ملت ايران از نظر ايمان و عقيده محتاج نيست تا به مكتبهاى ضد خدائى پناه ببرد. ملت ايران خواستار عدالتند و آزادى و استقلال و معتقدند جز در سايه اسلام و با قوانين اسلام به آن نمىرسند. اگر از چندين بچهاى كه به علت نداشتن تجربه به چپ گرايش پيدا كردهاند بگذريم، چپ به معنى واقعىاش در افراد روشنفكر كه از جامعه ايران شناخت داشته باشند وجود ندارد. در ايران اسلام حاكم است و بس.
سؤال: شما نقش و وظيفه خودتان را در شرايط فعلى چه مىبينيد؟
جواب: ما نقش هدايت داريم، هميشه همين نقش بوده است. مسائلى را كه مىبينيم مفيد است براى ملت ايران طرح مىكنيم چيزهائى را كه مضر است نفى مىكنيم و كوشش مىكنيم براى پيشبرد مقاصد اسلامى.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 171
سؤال: آيا آماده هستيد كه براى جهاد مسلحانه فرمان بدهيد، اگر تمام راهها بسته شود؟
جواب: اگر تمام راهها بسته شود، مورد مطالعه قرار خواهيم داد ولى با شناختى كه من از ارتش دارم به اين مرحله نخواهد رسيد.
سؤال: شما شخصاً به واسطه رژيم شاه رنجهاى بسيار بردهايد، تبعيد شدهايد، زندانى ديدهايد، پسرتان به نحو اسرارآميزى كشته شده است، آيا با تمام اينها شما هيچ خصومت شخصىاى در مورد شاه احساس مىكنيد؟
جواب: ابداً. من به هيچ وجه احساس خصومت شخصى با شاه ندارم. براى مبارزه نه شخص خودم مطرح است و نه پسرم و من هيچ گاه احساس ناراحتى شخصى از او نكردهام من براى خيانتهائى كه شاه در اين 50 سال كرده، جناياتى كه به ملت من وارد كرده مخالفم
سؤال: شما از (ملت من) صحبت مىكنيد و واقعيت اينست كه شما رهبر اين حركت عظيم شدهايد، آيا شما نگران اين نيستيد كه سياسيون ممكن است از اين موقعيت استفاده كنند و سعى كنند كه در پس پرده از شما سوء استفاده كنند و پس از پايان يافتن مساله ظاهر شوند و بهرهبردارى كنند؟
جواب: ما تا بتوانيم كوشش مىكنيم كه مسائل را خودمان حل كنيم و آنچه در اختيار داريم عمل مىكنيم و ملت هم پشتيبان ماست. اميدوارم كه آنانى كه امروز و يا اين روزها مبارز شدهاند، واقعاً معتقد به مبارزه شده باشند و فرصتطلب نباشند. البته در هر مبارزه، آن هم مبارزه ايران كه دامنهاش بسيار وسيع است فرصت طلبان در آينده كارهائى مىكنند كه امروز نمىتوانند انجام دهند ولى ملت ما به اميد خدا بعد از پيروزى دير يا زود همه را سر جايشان مىنشاند، انشاءالله.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 172
تاريخ: 18/10/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون كانال 2 فرانسه
سؤال: به نظر مىرسد كه پيروزى شما نزديك است، آيا فكر مىكنيد كه شاه به زودى خارج شود و چه موقع خارج شود؟ و اگر ايشان را در حيطه قدرت خودتان داشتيد با ايشان چكار مىكرديد؟
جواب: انشاءالله نزديك باشد. با اينكه خروجش حتمى است ولى نمىدانم چه وقت خارج مىشود. و اگر به دست ما بيفتد ما او را به خاطر جناياتى كه كرده است محاكمه خواهيم كرد.
سؤال: وقتى كه شاه خارج شد، چه كسى حكومت خواهد كرد؟ حضرتعالى؟ و يا اينكه شما در حكومتى شركت خواهيد كرد؟
جواب: نخير، من نخواهم بود. ما شورايى تاسيس مىكنيم كه در زمان آن شورا مجلس تاسيس بشود. بعد، مجلس با اتكال به ملت ترتيب كارها را مىدهد.
سؤال: شما اراده مىفرمائيد كه جمهورى اسلامى برقرار كنيد، آيا كافى است اين جمهورى براى حكومت؟
جواب: جمهورى اسلامى مثل ساير جمهورىهاست لكن محتوايش قانون اسلام است. ما دولت تشكيل مىدهيم و براى همه امور كافى است.
سؤال: در زمينه سياست خارجى، موضع حضرتعالى در برابر كشورهايى مثل ايالات متحده، روسيه و اسرائيل چه خواهد بود؟
جواب: ما با اسرائيل چون غاصب است و در حال جنگ است با مسلمين، روابطى نخواهيم داشت. و اما آمريكا و شوروى، اگر دخالت در امور داخلى ما نكنند و با ما روابط حسنه داشته باشند، با آنها روابط برقرار خواهيم كرد.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 173
سؤال: آيا منظور از روابط حسنه اينست كه شما نفت هم مىفروشيد؟
جواب: نفت هم مىفروشيم و پول مىگيريم، ارز مىگيريم.
سؤال: حضرتعالى، حكومت بختيار را قبول نكرديد، به چه دليل؟
جواب: دولت بختيار غير قانونى است براى اينكه شاه و مجلسين هر دو غير قانونى هستند، اما شاه، براى خاطر رفراندم ملت در تاسوعا و عاشورا، و اما مجلسين براى اينكه به ملت اتكاء ندارد و مجلسى بود كه شاه وكلاى آن را تعيين كرده است.
سؤال: آيا به زودى به ايران مراجعت خواهيد كرد؟
جواب: اين بستگى دارد به اينكه در چه مكانى بيشتر مىتوانم به ملت ايران خدمت كنم. اگر بدانم در بدترين نقطه جهان بهتر مىتوانم به ملت مظلوم ايران خدمت كنم، دقيقهاى درنگ نمىكنم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 174
تاريخ: 18/10/57
مصاحبه امام خمينى با مجله افريقاى جوان
سؤال: چرا حضرتعالى به ايران باز نمىگرديد؟ آيا فكر مىكنيد كه حضور شاه مانع بازگشت شما به ايران است؟ و آيا فكر مىكنيد رفتن شاه به بازگشت شما قطعيت خواهد داد؟
جواب: من تا احساس نكنم كه براى نهضت، وجودم در ايران، نفعش زيادتر از بودنم در اينجاست، در همين جا باقى مىمانم.
سؤال: شما فرمودهايد كه امريكا بايد در ايران سياستش را تغيير بدهد، آيا مىتوانيد بفرمائيد كه منظورتان از اين تغيير سياست چيست؟ با چه شرايطى؟
جواب: منظور اين است كه دست از دخالتهائى كه تا حالا در ايران كرده است بر دارد، مستشاران خود را كه در ايران دارد بخواهد و ايران را به حال خودش واگذار كند تا سرنوشت خودش را خودش تعيين كند.
سؤال: نظر حضرتعالى درباره افريقاى جنوبى كه نود در صد نفتش را از ايران مىگيرد چه خواهد بود؟
جواب: افريقاى جنوبى تا به اين وضعى كه دارد خاتمه ندهد، ما با او رابطه نمىتوانيم برقرار كنيم و نفت هم به او نخواهيم داد.
سؤال: آيا بيمى از اين نداريد كه شكست حكومت بختيار به يك كودتاى نظامى منتهى شود؟ و نگرويدن ارتش را به صف انقلاب در شرايط فعلى، چگونه توضيح مىدهيد؟
جواب: بختيار، على ايحال حكومتش برخلاف قانون است و ملت ايران نمىتواند حكومت او را قبول كند. منتهى شدن به كودتاى نظامى همين است كه تاكنون بوده است و با حكومتهاى
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 175
نظامى و دولت نظامى رفتار كرده است و ما در راه اسلام و كشور كوشش خودمان را تا آنجا كه بتوانيم خواهيم كرد. در ايران كودتاى نظامى مسالهاى را حل نمىكند زيرا دولت قبل از بختيار، خود يك كودتاى نظامى بود و مشكل ايران حل نشد. شما باور نمىكنيد كه ارتش با ملت است و در آينده نزديكى به شاه پشت خواهد كرد. پيروزى ما حتمى است و جمهورى اسلامى تحققش براى من خيلى روشن است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 176
تاريخ:18/10/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار مجله اكونوميست
سؤال: در راس دولت ايران، براى شما چه كسى يا چه حزبى قابل قبول خواهد بود؟
جواب: آنچه مهم است بايد رئيس حكومت و همه آنها كه زمام امور را در دست دارند، مورد قبول ملت باشند و عميقاً معتقد به اسلام و متعهد به اجراء آن و من هم مانند يك فرد، راى خود را به افراد مورد اعتماد خواهم داد.
سؤال: آيا شما انتظار انتخابات عمومى پس از سقوط يا خروج شاه را داريد؟
جواب: يكى از مهمترين وظايف اوليه جمعى كه پس از سقوط شاه مسؤوليت امور را به دست مىگيرند، فراهم كردن شرايط انتخابات آزاد است كه به هيچ وجه اعمال قدرت و نفوذ از هيچ طبقه و گروهى در انتخابات نباشد.
سؤال: شما درباره اصلاحات ارضى، دارائىهاى خصوصى شاه، چه احساسى مىكنيد؟ آيا شما سياست توزيع املاك را ادامه مىدهيد؟ آيا شما طرفدار دارايى خصوصى هستيد؟
جواب: اصلاحات ارضى شاه، همچنان كه از اول معلوم بود و بعداً هم عملاً براى همه روشن شد، چيزى جز نابودى كشاورزى نبود كه در نتيجه آن ساليانه قسمت مهمى از پول نفت صرف خريد موادغذايى از خارج و عمدتاً از امريكا شد ولى ما هرگز اين اراضى را به مالكين بر نمىگردانيم زيرا آنها نه در تصاحب زمينها و نه در مورد منافع آنها رعايت ضوابط اسلامى را نكردهاند، ولى اين اراضى را باير هم نمىگذاريم و با تامين بهترين وسائل كشاورزى و ساير هزينههاى آن، كشاورزان را حمايت مىكنيم. اما در مورد دارائى خصوصى، اين مسلم است كه مورد قبول اسلام است و ليكن مجموعه قواعد اسلامى در مسائل اقتصادى، هنگامى كه در كل پيكره اسلام به صورت يك مكتب منسجم ملاحظه شود و همه جانبه پياده شود، بهترين شكل ممكن خواهد بود، هم مشكل فقر را از ميان مىبرد و هم از
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 177
فاسد شدن يك عده به وسيله تصاحب ثروت، جلوگيرى مىكند و در نتيجه كل جامعه را از فساد حفظ مىكند و هم مانع رشد استعدادها و شكوفائى قدرت ابتكار و خلاقيت انسانها نمىشود. و جامعيت و همه جانبه بودن قوانين اسلام آنچنان است كه اگر كسى آن را بشناسد، معترف خواهد شد كه از حد و مرز فكر بشر بيرون است و ممكن نيست زائيده قدرت علمى و تفكر انسان باشد.
سؤال: آيا شما قراردادهايى را كه با كشورهاى خارجى امضاء شده حفظ خواهيد كرد؟ (يا تضمين خواهيد كرد؟) قراردادهاى دفاعى و قراردادهاى مربوط به نيروگاهها، ساختن راه و راه آهن.
جواب: اولاً ما از مضمون و مواد مندرج در اين قراردادها اطلاعى نداريم يعنى رژيم شاه هرگز ملت را از مفاد اين قراردادها مطلع نكرده و از مردم ايران مخفى نگاه داشته است و ليكن حكومت آينده آنها را مجدداً مورد بررسى قرار مىدهد و از آنها آنچه را با منافع و مصالح ملت ما موافق نباشد. لغو مىكند ولى ما در نوسازى كشور از همه امكاناتى كه دولتهاى خارجى مايل باشند در اختيار ما بگذارند، با حفظ آزادى و استقلال كشور، بر اساس احترام متقابل، از آن امكانات استفاده مىكنيم و قراردادهايى منعقد مىنمائيم.
سؤال: آيا شما مىخواهيد ماندن تكنيسينها و مستشاران را در ايران ببينيد؟ مستشارانى از آمريكا (45000 نفر) آلمان غربى (13000 نفر)، بريتانيا(1000 نفر)، فرانسه (7500 نفر) و ژاپن (7000 نفر).
جواب: در مورد هر يك از اين گروه و نقش آنها در ايران و ميزان احتياج كشور به آنها، حكومت آينده مطالعه و بررسى مىكند و تصميم مىگيرد. حكومت آينده هيچ تعهدى جز در برابر ملت و حفظ منافع و مصالح آنها ندارد.
سؤال: شما اخيراً (اوائل دسامبر 78) اظهار داشتيد كه تمام آن قراردادهايى كه عليه منفعت ملى باشد به رسميت شناخته نخواهد شد. منظورتان كدام قراردادهاست و (منفعت ملى) را چطور تعريف مىكنيد؟
جواب: تصور نمىكنم وقتى گفته مىشود (منافع ملت) ابهامى در آن باشد. مثلاً امروز هيچ ايرانى ترديد ندارد در اينكه قرار داد خريد ميلياردها دلار اسلحه و ساختن پايگاه نظامى براى آمريكا از پول نفت ايران و حضور هزاران مستشار نظامى آمريكا در ايران با هزينههاى سرسام آور
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 178
آن به نفع ملت ايران نيست و اينگونه قراردادها كه به دست شاه با دولتهاى خارجى منعقد شده است، كم نيست.
سؤال: آيا شما ترتيبات يا قراردادهاى بازرگانى، تجارتى و داد و ستدى فعلى را با غرب ادامه خواهيد داد؟ سياست تجارتى شما چيست؟
جواب: ما همانطور كه از توليدات داخلى كشور، هر دولتى مشترى آن باشد، مىفروشيم و صادر مىكنيم، همانطور هم هر چه را كه در داخل به آن نياز داشته باشيم از خارج مىخريم ولى در همه اين تجارتها بر مبناى دو طرف مساوى عمل خواهيم كرد و حاضر نيستيم كه دولتى بخواهد مبادلات اقتصادى را اهرمى براى نفوذ سياسى و تحميل اغراض استعمارگرانه خود قرار دهد.
سؤال: چرا شما از روابط شاه با آمريكا و غرب انتقاد مىكنيد؟
جواب: ما با ماموريت شاه از طرف قدرتهاى استعمارگر، براى تامين منافع آنها و نابودى كشور به قيمت حفظ تاج و تخت لرزان و حكومت غير متكى به ملت مخالف هستيم. ما با روابط شاه با خارج كه به قيمت از بين رفتن استقلال كشور و آزادى ملت ما شده است، مخالفيم.
سؤال: نقش ارتش را در جمهورى اسلامى چگونه مىبينيد؟
جواب: هيچ كشورى بىنياز از نيروى نظامى و ارتش نيست. ارتش بايد پاسدار استقلال و امنيت كشور باشد، نه حافظ يك ديكتاتورى مستبد و مطرود تمامى ملت و مأمور قتل عام فرزندان كشور.
سؤال: نظر شما درباره رهبرى ارتش در حال حاضر چيست؟
جواب: امروز ارتش از خود استقلالى ندارد. رهبرى ارتش ايران امروز به دست چند صاحب منصب و مأمور شاه و زير نظر مستشاران خارجى است.
سؤال: نظر شما درباره دكتر شاهپور بختيار چيست؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 179
جواب: دولت او مانند دولتهاى گذشته شاه، غير قانونى است و از طرف ملت محكوم است.
سؤال: آيا شما قصد داريد كه حزب توده را پيش يا پس از برقرارى يك جمهورى اسلامى، قانونى سازيد؟
جواب: امروز هيچ دستهاى در ايران به اندازه حزب توده منفور نيست. سوابق بسيارى بدى در ايران دارد.
سؤال: چگونه شما قصد داريد تشكيل اين جمهورى را با رفراندم به انجام رسانيد؟
جواب: اصل لزوم تشكيل جمهورى اسلامى را ملت ايران در رفراندم تاسوعا و عاشورا در سراسر كشور اعلام كردهاند و پس از سقوط شاه، نمايندگان ملت در مجلس، مراحل قانونى آن را انجام خواهند داد و قانون اساسى اين جمهورى را تدوين و تكميل خواهند كرد.
سؤال: آيا شما قصد داريد كه آزادى سخن، آزادى اجتماعات و آزادى مطبوعات وآزادى عبادات را تضمين كنيد؟
جواب: ما به خواست خداى تعالى در اولين زمان ممكن و لازم برنامههاى خود را اعلام خواهيم نمود، ولى اين بدان معنى نيست كه من زمام امور كشور را به دست بگيرم و هر روز نظير دوران ديكتاتورى شاه، اصلى بسازم و عليرغم خواست ملت به آنها تحميل كنم. به عهده دولت و نمايندگان ملت است كه در اين امور تصميم بگيرند ولى من هميشه به وظيفه ارشاد و هدايتم عمل خواهم كرد.
سؤال: آيا شما آمادگى داريد كه يك كمونيست يا وزيرى با گرايشات كمونيستى را در يكى از مقامات دفاع ملى، امور داخلى يا روابط خارجى ببينيد؟
جواب : اگر ملت به جمهورى اسلامى راى دادهاند ديگر وزير غير مسلمان را نخواهند پذيرفت.
سؤال: آيا شما قصد تحريم نفت براى آمريكا و متحدانش را داريد؟ و اگر چنين است كجاها را شما براى صدور نفت ايران در نظر خواهيد گرفت؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 180
جواب: ما تا رفتن شاه از صدور نفت به خارج جلوگيرى مىنمائيم بعد از رفتن شاه به هر كشورى كه مايل باشيم نفت را مىفروشيم و در مقابل پول مىگيريم، نه اسلحه.
سؤال: نقش روحانيت و رهبران مذهبى را در دولت آينده چگونه مىبينيد؟
جواب: روحانيون در حكومت آينده نقش ارشاد و هدايت دولت را دارا مىباشند.
سؤال: آيا كسانى از اطرافيان شما هستند كه همدردى و علاقه به كمونيسم و سوسياليسم ماركسيستى داشته باشند؟
جواب: خير، ابداً، هرگز.
سؤال: نظر شما درباره رفتار اتحاد جماهير شوروى و اقليتها مسلمان در آسياى مركزى چيست؟
جواب: اتحاد جماهير شوروى هم يكى از كشورهايى است كه منابع كشور ما را به تاراج مىبرد. او گاز ايران را مىبرد، او هميشه طرفدار شاه بوده است. ما به تمام اقليتهاى مذهبى در هر كجا كه باشند احترام مىگذاريم.
سؤال: سياست شما نسبت به روسيه چيست احساسات شما درباره ماركسيسم روسى چيست؟
جواب: سياست ما نسبت به روسيه مثل سياست ما نسبت به آمريكا و ساير كشورهاست. ما براساس احترام متقابل، به تمام كشورها احترام مىگذاريم.
سؤال: احساسات شما درباره برقرارى دولت انقلابى در افغانستان چيست؟ همچنين ارتباطش با ايران؟
جواب:افغانستان كشوريست كه در همسايگى ما واقع است و مسلمان است. ما با ملت افغانستان روابط دوستانه داريم، آنان برادران ما هستند.
سؤال: آيا شما اسلام و ماركسيسم منكر خدا را، سازگار مىبينيد؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 181
جواب: خير، به هيچ وجه.
سؤال: آيا شما مشتاق پستى براى خودتان در دولت آينده هستيد؟
جواب: خير.
previos page menu page next page