-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 64
تاريخ 9/2/59
پيام امام خمينى به مناسبت روز جهانى كارگر
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت جناب مستطاب عمده العلماء اعلام و حجت الاسلام و المسلمين آقاى صدوقى دامت افاضاته
مرقوم محترم كه حاكى از سلامت مزاج شريف و حاوى تفقد از اينجانب بود واصل و موجب تشكر گرديد. مطالبى كه مرقوم شده بود انشاءالله تعالى مورد توجه قرار خواهد گرفت.
آنچه كه امروز لازم است با كمال كوشش به آن توجه شود، قضايائى است كه اخيراً براى كشور و ملت اسلامى ايران به دست آمريكا و عمال داخلى و خارجى آن پيش آمده و ناچار خواهد آمد. حمله نظامى امريكا كه مخالف جميع موازين و قراردادهاى بينالمللى است و اگر با شكست مفتضحانه در هم كوبيده نشده بود منطقه را به آتش كشيده بود و دست و پا زدن عمال داخلى و چپ نماهاى آمريكائى و دربارى در دنبال آن و انفجارهاى متعدد كه در تهران، در مجامع عمومى با دست اين عمال خبيث موجب شهادت بعضى از كارگران و زحمتكشان مظلوم گرديده بايد با دقت مورد بررسى مقامات مسؤول و بيدارى و توجه دقيق عموم ملت قرار گيرد.
جنابعالى كه سوابق ممتدى در خدمت به اسلام و حوزههاى علميه داريد و از شناخت و آگاهى خاص برخوردار هستيد لازم است به عموم برادران محترم آن ناحيه هشدار دهيد و راهنمائىهاى لازم را بنمائيد كه همگان با تمام توان و قدرت اسلامى مهيا و در حال آماده باش باشند و از اين خرابكارى ناجوانمردانه كه صددرصد به ضرر خلق بپا خاسته ايران و به نفع جهانخواران خصوصاً آمريكاى شكست خورده است نهراسند كه خداوند عادل با ماست.
اينجانب از اهالى محترم يزد و خصوصاً جوانان عزيز اسلامى مىخواهم كه از توطئه ضدروحانى كه مقدمه توطئه ضد اسلامى است و با دست عمال اجانب در دست اجراست، جدا جلوگيرى نمايند و به پشتيبانى از علماى اعلام ناحيه خصوصاً حضرت آقاى صدوقى كه حقا غمخوار اسلام و ملت هستند، برخيزند و به ارشاد آنان توجه نمايند.
از خداوند متعال توفيق و سعادت همگان خصوصاً جنابعالى را خواستارم.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 65
تاريخ: 10/2/59
پيام امام خمينى به مناسبت روز جهانى كارگر
بسم الله الرحمن الرحيم
روز كارگر را به ملتهاى زحمتكش و خصوص كارگران به واژه اعم، تبريك عرض مىكنم. كارگران از ارزشمندترين طبقه و سودمندترين گروه در جامعهها هستند. چرخ عظيم جوامع بشرى با دست تواناى كارگران در حركت و چرخش است. حيات يك ملت مرهون كار و كارگر است. كار خلاصه نمىشود به جنبش مخصوص و كارگر خلاصه مىشود و به گروهى خاص و به اين انگيزه، روز كارگر روز همه ملت است نه بخش خاصى از آن از اين عموم استثناء مىشود كارهاى تخريبى و كارگران مخرب، همانها كه به اسم طرفدارى از كارگران از كار آنان جلوگيرى مىكنند و پشت نقاب طرفدارى از دهقانان خرمنهاى آنان را كه حاصل دسترنج يكساله آنان است به آتش مىكشند و زير ماسك خدمت براى كارگران در كارخانهها با تمام توان اخلال مىكنند، اين روز از آنان نيست و از دشمنان آنان است. آنان كه در نقاب خدمت به خلق، مسلحانه بر ضد خلق قيام مىكنند و ناجوانمردانه دست به انفجار در مجامع عمومى كه اكثراً خلق زحمتكش و كارگر مستمند در آنجا حضور دارند مىزنند و ملت شريف ديد كه در انفجار تهران آن كه شهيد شد كارگر بود و ناچار زخمىها هم اكثراً از اين طبقه هستند. در اين قيامهاى مسلحانه در اطراف كشور و در دانشگاهها و در اين انفجارهاى متعدد در اهواز و غيره دست جنايتكار آمريكا پيداست و از ماهيت اين گروهها كه در خرابى و ضديت با تودههاى مستضعف پيشگام هستند پرده برداشته مىشود.
روز كارگر روز دفن سلطه ابر قدرتهاست كه با كار با واژه اعم، استقلال در همه ابعادش به مستضعفين جهان برگردد و ابر قدرتهاى آدمخوار و عالمخوار خلع سلاح مىشوند و گوئى كه در آستانه روز كارگر، اين انفجارهاى پى در پى بىرابطه با اين روز نباشد. ملت شريف ما اگر در اين انقلاب بخواهد پيروز شود بايد دست از آستين بر آرد و به كار بپردازد. از متن دانشگاهها تا بازارها و كارخانه و مزارع و باغستانها تا آنجا كه خودكفا شود و روى پاى خود بايستد. ملت اسلامى ما بايد به قدرت الهى خود اتكاء كند و از اين انفجارهاى خائنانه كه به دست گروهكهاى بىفرهنگ و وابسته به اجانب وجود پيدا مىكند نهراسد كه اينان با اين خرابكارىها و شرارتها گور خود را و اربابان جهانخوار خود را مىكنند. نويسندگان و گويندگان ما ملت را با قلمها زبانهاى خود به پيش ببرند و جوانان برومند ما را از اين پيشامدهاى ناچيز نترسانند كه جوانان ما مرد شهادت و شهامتند و
صحيفه نور ج 12 صفحه 66
از قلمهاى مزدور آسيب بر نمىدارند.
كار آقاى كارتر كه از رزمندگى به راهزنى و از دخالت نظامى به پنهانكارى و انفجار كشيده است او را به صورت يك موجود مفلوك در آورده كه همكاران متوجه خودش به او پشت كردهاند و در قدرت نظامى او ترديد نمودهاند و چنين موجودى ملت شجاع ما را نخواهند ترساند. اى ملت عزيز! بهوش باشيد و هوشمندانه اين ريشههاى پوسيده رژيم سابق را شناسائى كنيد و به كمك شهربانى و سپاه پاسداران و كميتهها در اين شناسائى بشتابيد و به خداى بزرگ اتكال كنيد و از تفرقه و تشتت بپرهيزيد كه خدا با شماست و دست خدا فوق دستهاست.
اينجانب اخيراً از تمام قشرهاى متعهد تقاضا مىكنم در اين لحظات حساس دست از انتقاد نهادهاى اسلامى، خصوصاً قواى انتظامى بردارند و براى تربيت روحى آنان كوشش كنند. از خداوند متعال وحدت كلمه ملتهاى اسلامى و قشرهاى ملت مبارز ايران را خواستارم.
و السلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 67
تاريخ: 12/2/59
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
خوف مرگ براى دنيا پرستان جنايتكار است، نه پويندگان راه حق
بسم الله الرحمن الرحيم
من وقتى شما جوانها را مىبينم كه با صداقت، با سلامت روح فعاليت براى اسلام مىكنيد و خودتان را در معرض خطر مرگ قرار مىدهيد مباهات مىكنم. افتخار مىكنم كه در بين مسلمانها يك همچو جوانهاى رشيد متعهد هست. از اين جهت ما نبايد از قدرتمندهائى كه اتكال به خدا ندارند، اتكال به مسلسل دارند، ما نبايد بترسيم. ترس مال آن است كه براى شهادت حاضر نباشد.
در روايتى است كه حضرت على ابن الحسين (ع) در كربلا كه بودند به پدرشان گفتند كه (قريب به اين معنا كه به آنها گفته بودند كه شما كشته مىشويد) عرض كرد به سيد الشهدا كه مگر ما بحق نيستيم؟ فرمود چرا. گفت ديگر مبالات از مردن نداريم. كسى كه بحق است و كسى كه قائل است به اينكه اين عالم تما يك مدبر دارد و او خداست و عالم طبيعت پايينترين عوالم است (در قرآن از او به دنيا تعبير شده، دنيا يعنى پائين) وقتى بنا باشد كه شهيد منزلش در ملاء اعلى باشد، اين چه خوفى دارد؟ خوف را بايد امثال كارترها داشته باشند كه اعتقاد به اين مسائل ندارند، اينهائى كه همه مقصدشان اين است كه در اينجا چند روزى به يك قدرتمندى برسند يا به يك جنايتكارى برسند آنها بايد بترسند اما جوانهاى ما كه اعتقاد به ماوراء طبيعت دارند و شهادت را براى خودشان يك فوزى مىدانند اينها ترس ندارند. ما فرض مىكنيم كه همچو قدرتى براى آن قدرتمندان باشد كه بريزند بكشند و همه چيز را از بين ببرند، معذلك ما چون بحق هستيم نبايد بترسيم.
حمله نظامى كارتر به طبس نمونهاى آشكار از نقض قوانين بينالمللى
در صورتى كه نه اينطور هم نيست مسائل، آقاى كارتر از روز اول هى با فرياد و با صدا مىخواست تحميل كند. اگر شما يادتان باشد اولى كه اين جوانهاى ما رفتند و اين لانه جاسوسى را گرفتند، هى مسائلى را اينها پخش مىكردند، يعنى آنها تعليم مىدادند و اينهايى كه در ايران داشتند اينها پخش مىكردند بناست كه بيايند به لانه جاسوسى و چتر بازها بيايند و اينها را بيهوش كنند و عرض مىكنم كه وارد بشوند و چه بكنند يا همه تهران را بيهوش بكنند. وقتى كه اعتنا به اين حرف نشد معلوم شد مسأله اين نيست. حالا هم كه اينها امتحان كردهاند كه آمدند و با آن تجهيزاتى كه مىگويند
صحيفه نور ج 12 صفحه 68
زياد بوده است آمدند و درايران هم پياده شدند، خوب ضربه سياسى خوردند، ضربه روحى خوردند، جوانهاى مردم را آوردند اينجا به كشتن دادند و به نظر منآيد كه بيشتر از اين مقدارى است كه اينها مىگويند. اينهائى كه، بعضى از اينهائى كه رفتهاند و آنجا را ديدهاند مىگويند نخير يك مقدارى از اينها همچو سوخته شدهاند كه از آنهااثرى خيلى باقى نمانده است يك همچون جنايتكارى كه جوانهاى مملكت خودش را براى جنايت مىفرستد به اينجا، اين آقايى كه هى فرياد مىزند كه شما نقض قراردادهاى اجتماعى و بينالمللى را كرديد، خودش همين نقض قرارداد بينالمللى را كرده است كه نظامى وارد كرده در يك مملكتى كه مستقل است. اين يكى از چيزهايى است كه نقض حقوق بينالمللى است، نقض قراردادهاى بينالمللى است. اين نقض قرارداد بين المللى را كه ايشان آنجا هى فرياد مىزند، خودش نقض مىكند و اينقدرها هم اين مجالسى كه در دنيا هست از او انتقاد نمىكنند، البته در اين وضعيت كه حالا شكست خوردند انتقادات زياد است لكن بدانيد كه اگر اين توفيق پيدا كرده بود، همه اين انتقادهايى كه اينها مىكردند بر مىگشت به تعريف و ثنا خوانى.
منبع قدرت ملت ايران اتكال به خداوند است
در هر صورت ما از اينطور ارعابها نمىترسيم. من نمىگويم كه ما يك قوه سلاح زيادى داريم كه نمىتوانيم با همه قدرتها طرف بشويم، همچو چيزى ما نمىگوئيم. آنها شايد به اندازه جمعيت ايران قواى انتظامى داشته باشند فرض كنيد ما مىگوئيم كه ما اتكال به يك مبدايى داريم به اتكال به آن مبداء، از مردن نمىترسيم، شما هم آخر كارتان اين است كه بيائيد همه مارا بكشيد همانى كه جوانهاى ما كراراً از من خواستند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم كسى كه مىگويد دعا كنيد شهيد بشويم ديگر نمىترسد از اينكه آقاى كارتر بفرستد اينها را به شهادت برسانند. بنابراين ابداً خوفى از اين مسائل نيست. قوى باشيد، قدرتمند باشيد، اتكال به خدا بكنيد. يك نفر شما وقتى اتكال به خداى تبارك و تعالى دارد، با عدهاى از آنها مىتواند مقابله بكند. اينها اگر هم يك وقتى بى عقلى كنند و فرض كنيد بريزند به ايران، اين جوانهاى ما آنها را با چنگ و دندان از بين مىبرند، نمىگذارند اينها يكى شان هم بروند. اگر هم اين كارى كه كرده بود رسيده بود به آنجايى كه بيايند در تهران و بيايند در اين لانه جاسوسى آنوقت مىفهميدند كه با چه اشخاصى طرف هستند. در هر صورت من از شماها تشكر مىكنم كه خودتان بدون اينكه غير از خدا يك كسى وادارتان بكند (اين چيزى است كه از مبداء الهى جوشش پيدا كرده) خودتان وارد اين ميدان شديد، اينطور نبوده است كه يك كسى بيايد شمارا وادار بكند. سرتاسر ايران يكدفعه سپاه پيدا شد، نه يك جمعيتى بودند كه بروند يكى يكى اينهارا اسمنويسى كنند و چه، نه مسأله الهى بود. وقتى كه ديدند يك مطلبى است كه براى حفظ مملكت اسلامى است و اين اطاعت خداست، از سر تا ته ايران ديديم كه يكدفعه جوشش پيدا كردند، از متن ملت اسلامى جوشش پيدا كردند و خودشان هم تنظيم امور را كردند و خودشان هم كارها را درست كردند.
صحيفه نور ج 12 صفحه 69
سفارش به عمل طبق رضاى حق و حفظ آبروى نهضت
ولى آن چيزى كه بايد من عرض كنم به شما آقايان كه سران اين جمعيت هستيد، اين است كه كارى بكنيد كه اين نهضت لكهدار نشود. شما الان جزء جنود الهى هستيد، جندالله شما هستيد، شما لشكر خدائيد، كسى كه لشكر خداست اگر خداى نخواسته يك كارى بكند كه مرضى خدا نباشد و آنوقت يك جورى باشد كه گفته بشود كه خوب، اينها هم مثل سابق، اينها حالا دستشان رسيده به يك چيزى اينها هم زور مىگويند به مردم، اينها هم اذيت مىكنند مردم را، اينها هم مثلاً مال مردم را خداى نخواسته بر مى دارند، اينطور نباشد. به جوانهايتان سفارش كنيد، از قول من سلام به همه برسانيد، سفارش كنيد كه شما جوانها جند خدا هستيد، شما دست خدا هستيد، شماها كارى بكنيد كه ايران سربلند باشد در دنيا، ما پيش خدا سربلند باشيم، خود شما پيش خدا آبرومند باشيد. يك وقتى كارى نشود كه ملتها، ديگران ما را تعيب كنند به اينكه شما دستتان نمىرسيد، حالا كه دستتان رسيد شما هم همان هستيد. بفهمانيد به آنها كه نه، ما براى دنيا پا نشديم راه بيفتيم و گرنه معقول نيست كه آدم جانش را بدهد براى دنيا. كسى كه دنيا را مىخواهد جانش را مىخواهد حفظ كند تا دنيا را ببلعد، شمائى كه جانتان را در معرض خطر قرار داديد اگر يك وقتى در بينتان يك جوانى، يك جاهلى پيدا شد كه يك كارى انجام داد خلاف موازين، خودتان جلويش را بگيريد، نصيحتشان كنيد، نگذاريد يك طورى بشود كه در دنيا منعكس بشود كه ايران وقتى كه به نوا رسيدند خودشان ريختند و چه كردند و چه كردند. من اميدوارم كه خداوند مؤيد شما باشد، خداوند پشتيبان شما باشد با قدرت جلو برويد، اتكالتان به يك مبداء قدرتى است كه هيچ قدرتى در مقابل او چيزى نيست، با همان قدرت جلو برويد و شما پيروزيد بحمدالله.
اشاره به ماهيت بىنظير انقلاب اسلامى ايران در طول تاريخ
من اميدوارم كه تا آخر پيروز باشيد و شما بدانيد كه در تمام تاريخ يك همچو قضايايى كه در ايران واقع شد، واقع نشده است. در تمام اين انقلاباتى كه در دنيا واقع شده است مثل انقلاب اكتبر، مثل انقلاب فرانسه، ساير انقلاباتى كه در ممالك كوچكتر پيدا شده است اينطور نبوده است كه به اين آسانى و سهلى. اولاً مرحوم قرنى خدا رحمتش كند به من گفت كه (بعد از پيروزى گفت) مبارزه ما بين ملت و دولت سه ساعت و نيم بود، سه ساعت و نيم، اينها غلبه كردند. اين يك مسأله خيلى نادرى است در دنيا يا غير واقع است. آنوقت بالاتر از اينكه، دنبال اينكه شما غلبه كرديد آن كارهايى كه در انقلابهاى ديگر مىشد هيچ نشد. انقلاب كه مىشد، اول مىريختند و يك عده زيادى را شايد گاهى يك ميليون جمعيت را مىكشتند. اينها در اين صورتى كه به من داده بودند حالا يادم نيست اما در آن بود كه در انقلاب فلان يك ميليون جمعيت كشته شد، يك ميليون و نيم حبس شد، تمام مطبوعات، تمام
صحيفه نور ج 12 صفحه 70
راديوها، تمام چيزها كنترل شد، تمام احزاب را درش را بستند. اول كارى كه مىكنند، اينهايى كه احتمال مىدهند كه يك صدايى بكنند، اين را خفه مىكنند. ايران وقتى كه انقلاب كرد تقريباً تا پنج ماه به تمام احزاب و به تمام روزنامهها و به تمام چيزها اجازه داد كه هر چه بخواهيد بگوئيد، تمام راهها باز بود براى همه بيايند و بروند. اين در دنيا سابقه ندارد، اين براى اين بود كه اين انقلاب، انقلاب اسلامى بود، خود ملت بودند كه انقلاب كرده بودند، خود ملت مسلمان بودند كه انقلاب كرده بودند، اينجور نبود كه يك كودتايى واقع بشود، يك قدرتمندى بيايد و يك قدرتمند ديگر را بيرون كند، يك امير لشكرى بيايد مثلاً رئيس جمهور را از بين ببرد. اينجور نبود. خود اين ملت بودند همه كارها هم دست خود ملت بود، ملت ما هم مسلمان بودند و آداب اسلامى داشتند از اين جهت نه جلو گرفتند، دولت ما هم همين طور آداب اسلامى داشتند نه جلو گرفتند و نه عرض مىكنم كه آن حرفها و آن كشتارها و اينها واقع شد. يك عده معدودى كه همه مىشناختندشان آنها چكاره بودند يك عدهشان فرار كردند، يك عدهشان كه اين جا ماندند اينها را گرفتند محاكمه كردند و در حبس هم من وقتى سؤال مىكردم مىگفتند خيلى حالشان خوب است و در حبس، جايشان هم خوب است. محاكمه كردند، هر كدام اشخاصى را كشته بودند يا اينكه بساط و آنطورها كرده بودند، به جزائشان رساندند، اينها چيزهائى است كه سابقه ندارد در دنيا.
لزوم ملاحظه آداب اسلامى و جلوگيرى از شرارت بقاياى رژيم سابق
از آن طرف ما يك سال و دو سه ماه است كه از پيروزى مىگذرد، در اين يك سال و دو سه ماه همه كارها اطلاح شده، همه كارها، در بين خودمان البته يك دسته شيطان، يك دشته فضول هست كه در ايران كه اينها تتمه همانها هستند، تتمه همان جمعيتى كه كشته شدند يا فرار كردند، طرفدارهاى شاه مثلاً هستند، يك عدهاى هستند اينها، منتها يك عدهاى هستند كه چون چيزها از آنها گرفته شده، قدرتها از آنها گرفته شده، منابع انتفاعات از آنها گرفته شده است فعاليت زياد مىكنند. بايد همه، خود ايران، خود ملت اينهارا شناسايى كنند، جلويشان را بگيرند تا تمام بشود قضيه، همه كارهايى كه در مملكتهاى ديگر بعد از سى سال، چهل سال، پنجاه سال كه انقلاب كردند نتوانستند درست كنند، قانون اساسى نتوانستند درست كنند، ايران، هم رئيس جمهور تعيين كرد، هم قانون اساسى تعيين كرد، هم رأى به جمهوريت اسلامى داد و هم مجلس عرض كنم خبرگان درست كرد و هم قانون نوشت و همه كارها را كرد و انتخابات هم مىبينيد كرده است و يك قدريش را هم يك چند وقت ديگر، چند روز ديگر تمام كند. اين كارهائى است كه در بعضى جاهاى ديگر بعد از 20 سال يا ده سال پيروزى باز قانون ندارند، همين طورى دور هم مىنشينند يك چيزى درست مىكنند ما نبايد از اين چيزها بترسيم اينها هم فرض كنيد كه در كردستان فضولى مىكنند يا دولت عراق هم كه در آنجا هى تأييد مىكند و هى هجوم مىكند اينها چيزى نيستند اينها، اينها قابل ذكر خيلى نيستند، شيطنتهائى مىكنند. شمائى كه يك همچو قدرتى را از ايران بيرون كرديد و تمام قدرتهاى دنيا هم
صحيفه نور ج 12 صفحه 71
پشت سرش بود و اعتنا نكرديد و بيرون كرديد، ديگر از اين چهار نفرى كه فضولى مىكنند و يك خلافكارى مىكنند يا توى دانشگاه مىروند بچه بازى در آورند يا شرارت مىكنند، اينها ديگر هيچ خوفى ندارند. البته بايد ما آدابمان آداب اسلامى باشد، همه جهات اسلامى را ملاحظه بكنيم، همهتان ملاحظه كنيد و انشاالله خداوند به شما سعادت بدهد، پيروزى بدهد و همه كارها اصلاح بشود و مملكتمان يك مملكت اسلامى باشد كه همه قشرها در آن راحت باشند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 72
تاريخ: 15/2/59
پيام امام خمينى به مناسبت روز زن
بسم الله الرحمن الرحيم
اگر روزى بايد روز زن باشد، چه روزى والاتر و افتخار آميزتر از روز ولادت باسعادت فاطمه زهرا سلام الله عليهاست، زنى كه افتخار خاندان وحى و چون خورشيدى بر تارك اسلام عزيز مىدرخشد، زنى كه فضائل او همطراز فضائل بىنهايت پيغمبر اكرم و خاندان عصمت و طهارت بود، زنى كه هر كسى با هر بينش درباره او گفتارى دارد و از عهده ستايش او بر نيامده، كه احاديثى كه از خاندان وحى رسيده به اندازه فهم مستمعان بوده و دريا را در كوزهاى نتوان گنجاند، و ديگران هر چه گفتهاند به مقدار فهم خود بوده، نه به اندازه مرتبت او. پس اول آنكه از اين وادى شگفت در گذريم و به فضائل زن رو آوريم كه قلمهاى مسموم خطاكار و گفتار گويندگان بىفرهنگ در اين نيم قرن سياه اسارت بار عصر ننگين پهلوى زن را به منزله كالائى خواستند در آوردند و آنان را كه آسيبپذير بودند به مراكزى كشيدند كه قلم را ياراى ذكر آن نيست. هر كس بخواهد شمهاى از آن جنايات مطلع شود، به روزنامهها و مجلهها و شعرهاى اوباش و اراذل زمان رضاخان از روزگار تباه كشف حجاب الزامى به بعد مراجعه كند و از مجالس و محافل و مراكز فساد آن زمان سراغ بگيرد. رويشان سياه و شكسته باد قلمهاى روشنفكرانه آنان و گمان نشود كه آن جنايات با اسم آزاد زنان و آزاد مردان بدون نقشه جهانخواران و جنايتكاران بينالمللى بود. يكى از نقشههاى آنان كشيدن جوانان به مراكز فحشا بود كه موفق شدند و كشور ما را از جوانانى كه عضو فعال جامعهاند، تهى كردند و مغزهاى آنان را از قوه تفكر خلع سلاح نمودند كه هر چه از اين كشور آفتزده و غربزده بچاپند و به يغما ببرند، همگان بىتفاوت باشند. امروز به بركت نهضت اسلامى، زن عضو موثر جامعه تا حدودى مقام خود را يافته است. از يك عده معدود در رده بالا كه ميراث زمان سياه رژيم منحط سابق است و مقام زن را به خود آرائى و حضور در مجالس عيش و عشرت مىدانند و خود را به صورت كالائى در آوردهاند و پيرو و عمال همان رژيم هستند و پياده كنندگان همان نقشه اجانب مىباشند و كمك كاران سيا و ساواك هستند كه بگذريم، ديگر زنان شيردل و متعهد، همدوش مردان عزيز به ساختن ايران عزيز پرداخته چنانكه به ساختن خود در علم و فرهنگ پرداخته اند و شما شهر و روستائى را نمىيابيد جز آنكه در آنها جمعيتهائى فرهنگى و علمى از زنهاى متعهد و بانوان اسلامى ارجمند بوجود آمده است. و نهضت اسلامى به بركت اسلام چنان تحولى در نفوس زن و مرد جامعه بوجود آورده كه ره ساله را
صحيفه نور ج 12 صفحه 73
يكشبه طى نموده است و شما ملت شريف ديديد كه زنهاى محترم متعهد ايران پيشاپيش مردان به ميدان رفته و سد عظيم شاهنشاهى را در هم شكستند و ما و همه مرهون قيام و اقدام آنان هستيم و پس از شكست ابر قدرتها و ريشههاى فاسد آنان مىتوانيم بحق، روزى را روز زن قرار دهيم و به جهان و جوامع بشرى با افتخار و سر فرازى از زن و پيشرفت آن در جمهورى اسلامى گفتگو كنيم.
امروز زنان در جمهورى اسلامى، همدوش مردان در تلاش سازندگى خود و كشور هستند و اين است معناى آزاد زنان و آزاد مردان، نه آنچه در زمان شاه مخلوع گفته مىشد، كه آزادى آنان در حبس و اختناق و آزار و شكنجه بود. اينجانب به زنان توصيه مىكنم كه رفتار زمان طاغوت را فراموش كنند و ايران عزيز را كه از خودشان و فرزندانشان است، به طور شايسته بسازند كه باهمت همه قشرها از وابستگىها به تمام ابعادش نجات يابيم. من به زنان متعهد، روز بيستم جمادى الثانى را كه روز مبارك زن است تبريك عرض مىكنم و از خداوند متعال سلامت و سعادت آنان و عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 74
تاريخ: 16/2/59
نامه بنى صدر به محضر امام خمينى
بسمهتعالى
حضور مبارك حضرت آيت الله العضمى امام خمينى رهبر انقلاب اسلامى ايران دامت ظله العالى
نظر به اوضاع كشور و مقابله قاطع با توطئهها و حوادث ضرورديد بر اساس گفتگوهاى مفصلى كه حاج آقا به عرض مىرسانند خواهان سه امر زير بشوم:
1 - انتخاب نخستوزير با تصويب امام.
2 - قواى انتظامى در اختيار و به دستور عمل كنند.
3 - دستگاههاى تبليغاتى بايد برخلاف مصالح كشور و مخالف سياست جمهورى اسلامى نباشد و آزادى آنان در حدود قوانين اسلامى بايد مراعات شود. اطمينان مىدهد كه با وجود همه مشكلات در صورتى كه وسائل كار در دسترس و به اختيار باشند، هيچ گونه خطرى متوجه انقلاب اسلامى و كشور عزيز نخواهد شد.
ابوالحسن بنى صدر
تاريخ: 17/2/59
پاسخ امام:
بسمهتعالى
موافقت شد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 75
تاريخ: 17/2/59
پيام امام خمينى به ملت ايران در آستانه دومين مرحله انتخابات مجلس شوراى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
روز جمعه نوزده ارديبهشت روزى است كه ملت شريف مسلمان كه به جمهورى اسلامى رأى مثبت داده اند، براى تعيين كانديداهاى معتقد به اسلام و احكام خداوند متعال و متعهد به جمهورى اسلامى به پاى صندوقهاى رأى مىروند و يا با اخلالگران و معتقدان به مكتبهاى ضد اسلامى در مجلس اسلامى مواجه مىشوند و اسلام و قرآن را در معرض خطر قرار مىدهند. بايد ملت شريف ايران بدانند كه اسلام عزيزتر از آن است كه براى هواهاى نفسانى و جلب توجه گروهها يا اشخاصى پشت به آن نموده و مقاصد فانى خود را بر مقاصد عالى و باقى حق تعالى مقدم دارند. در اين گروه كه اولين مجلس اسلامى است و سرنوشت مجالس دورههاى بعد هم امروز بايد تعيين شود، هر خشت كجى كه در اين مجلس به دست كسانى كه اسلام را مىخواهند پياده شود و يا از روى جهالت با مسائل برخورد مىكنند گذاشته شود، سنتى مىشود براى هميشه وكسى كه سنت كجى را بنا گذارد تمام گناهانى كه به واسطه آن ارتكاب شود به عهده اوست. ملت عزيز در اين روز امتحان الهى بايد توجه به امورى داشته باشد:
1 - كسانى را انتخاب كنند كه صد در صد مسلمان و معتقد به احكام اسلام و معتقد به اجراى احكام اسلام و مخالف با مكتبهاى انحرافى و معتقد به جمهورى اسلامى باشند.
2 - شناخت اين اشخاص يا با آشنائى به اعمال و رفتار آنان از زمان رژيم طاغوت تاكنون است و يا به معرفى روحانيون متعهد در شهرستانها يا اشخاص متدين موجه كه گرايش به چپ و راست يا دستهاى نداشته باشند.
3 - بايد به اشخاصى كه احتمال انحراف در آنان مىرود رأى ندهند، چه احتمال انحراف عقيدتى، اعمالى و يا اخلاقى باعث مىشود كه به چنين اشخاص اعتماد نمىشود كرد و راى به آنان موجب مسؤوليت خواهد بود.
4 - تحت تاثير تبليغات واقع نشوند و خودشان با موازين اسلامى اشخاص صحيح را انتخاب كنند.
5 - ممكن است بعضى شياطين مطالبى را بين مردم ناآگاه پخش كنند و آنان را در رأى دادن يا رأى به اشخاص صحيح دادن منحرف كنند. يك آنكه گفته شود كسانى كه در مرحله اول رأى دادند
صحيفه نور ج 12 صفحه 76
نبايد در اين مرحله رأى دهند، در صورتى كه اين مرحله با مرحله اول فرقى ندارد و مقتضى است همه ملت در رأى شركت كنند، دوم آنكه گفته شود خوب است به همه گروهها چه چپى و چه انحرافى رأى دهيد كه مجلس شورا جامع همه گروهها باشد، اين يك مطلب غلطى است كه منحرفين درست كردهاند تا در مجلس با خدعه شركت كنند و ملت به اين مطالب انحرافى گوش فرا ندهد و به اشخاص با شرايط فوق رأى دهد.
6 - اميد است ملت مسلمان ايران در اين امر حياتى كه سرنوشت جامعه بدان مرتبط است شركت كنند و روز جمعه همه قشرها زن و مرد بپاخيزند و به سوى صندوقها بروند و رأى خود را بدهند.
7 - در اين روز افرادى فرصت طلب در حوالى صندوقها جمع مىشوند و به مردم پيشنهاد افرادى خاص را مىكنند، به حرفهاى آنان گوش ندهيد و آراى خود را به اشخاص صحيح بدهيد.
8 - اشخاص بيسواد قبلاً با مشورت اشخاص مطمئن متدين، كانديداهاى خود را در تهران 12 نفر و در شهرستانها به تعدادى كه لازم است مىباشد، به وسيله شخص متدينى بنويسند و باز به شخص ديگرى كه مطمئن است بدهند بخواند و خودشان با دست خودشان رأى خود را به صندوق بيندازند و اختيار نوشتن رأى يا به صندوق انداختن را به هيچ كس ندهند.
من از خداى تعالى توفيق و تأييد همگان را خواهانم، سعادت و عظمت اسلام و مسلمين را اميدوارم.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 77
تاريخ: 19/2/59
بيانات امام خمينى به هنگام رأى دادن
بسم الله الرحمن الرحيم
مبارك كند انشاءالله. مبارك آن روزى است كه ايران از سلطه اجانب مستخلص بشود و مجلس شوراى اسلامى به وظايف خطير خود عمل كند و ايران استقلال پيدا كند و همه دشمنان ايران ذليل و نابود شوند و مسلمين همه با هم پيوند كنند. خداوند همه دوستان، همه مسلمانان را موفق و مؤيد كند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 78
تاريخ: 20/2/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام و المسلمين سيد على خامنهاى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد على خامنهاى دامت افاضاته براى تشكيل شوراى عالى دفاع ملى بر مبناى اصل يكصد و ده قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، جنابعالى به عنوان مشاور از طرف اينجانب منصوب مىشويد و در اين موقع چون در وضع استثنائى هستيم لازم است هر هفته با بررسى كامل دقت رويدادهاى داخلى ادارات مختلف ارتش را براى اينجانب ارسال داريد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 79
تاريخ: 20/2/59
فرمان امام خمينى به دكتر مصطفى چمران
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى دكتر مصطفى چمران ايده الله تعالى
براى تشكيل شوراى عالى دفاع ملى بر مبناى اصل يكصد و دهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، جنابعالى به عنوان مشاور از طرف اينجانب منصوب مىشويد و در اين موقع چون در وضع استثنائى هستيم لازم است هر هفته با بررسى كامل و با كمال دقت رويدادهاى داخلى ادارات مختلف ارتش را براى اينجانب ارسال داريد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 80
تاريخ: 20/2/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام دعائى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمود دعائى دامت افاضاته
از آنجا كه مطبوعات كشور در ساختن جامعه نقش مؤثرى را ايفا مىنمايد جنابعالى را به خاطر شايستگى و لياقتى كه در اداره اينگونه امور داريد به سرپرستى روزنامه اطلاعات كه مربوط به مستضعفين است منصوب مىنمايم و البته متوجه هستيد كه مطبوعات بايد هميشه در خدمت اسلام عزيز و مردم و كشور باشند وآزادىها در حدود قوانين مقدس اسلام و قانون اساسى به بهترين وجه تأمين شود. اميد است به يارى خدا و با همكارى كارمندان متعهد، اين روزنامه را در راه تحقق بخشيدن به آرمانهاى انقلاب اسلامى اداره نمايند. از خداى تعالى و توفيق همگان را در اين راه مسئلت دارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 81
تاريخ: 23/2/59
بيانات امام خمينى در جمع پرستاران و پزشكان بنياد خدمات پزشكى امام خمينى
پزشكى و پرستارى از شغلهاى بسيار ارزنده است
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان در انتخاب شغلها و ساير انواع انتخابات آزاد است، آزاد خلق شده است و در اسلام آزادى به او اعطا شده است، لكن خود انسانها در انتخاب شغل، مختلف هستند و اين اختلاف تابع آن اختلاف نفسانى خودشان و اختلاف باطنى خودشان است. يكى دزدى را انتخاب مىكند شغل، يكى غارتگرى را براى خودش شغل انتخاب مىكند، يكى شغل هروئين فروشى و مواد مخدره فروشى و امثال اينها را انتخاب مىكند. انتخابات، يك انتخاب آزادى است كه تابع آن نفسيت اشخاص است. نفوس انسان در اين عالم به حسب خلقت اختلاف دارد و به حسب تربيتهائى هم كه در محيطها مىشود باز يك اختلافات زيادى در اين تربيتها حاصل مىشود. در يك محيط مىبينيد كه تربيتها، تربيتهاى ضد انسانى است، ضد اخلاقى است و در يك محيط تربيتهاى انسانى است.
از جمله شغلهاى بسيار مقدس پزشكى است، شغلى است كه اگر پزشكها به تكاليف خودشان، تكاليف انسانى خودشان عمل بكنند، اين شغل بسيار شريف و يك عبادتى است. و همين طور پرستارى، اين شغل پرستارى از شغلهاى بسيار شريفى است كه اگر چنانچه انسان با وظايف انسانى و شرعى خودش عمل بكند، اين يك عبادتى است كه در فراز عبادتهاى درجه اول است. البته مسووليتهائى هم دارد، هم در پزشك و هم در نرسها و هم در همه قشرهائى كه در بيمارستانها هستند يك مسووليت بزرگى هست برايشان. پزشكها همچو نباشد كه براى جمعآورى مال و منال اين خدمت را انجام بدهند. خدمت بكنند، خدمت بكنند و نظرشان خدمت به انسانها كه بندگان خداست باشد تا اين شغل عبادت بشود، آن منافعى هم كه پيدا مىشود، منافعى است كه از اين عبادت برايشان پيدا شده است و اما اگر بنا باشد كه آنها خداى نخواسته انحراف داشته باشند و گاهى انحرافات به جائى برسد كه جانهاى مردم را در خطر بيندازد، اين يك جنايتكار است مثل همان جنايتهائى كه ساواكىها مىكردند، يا يك قدرى بدتر. و همين طور پرستارها، پرستارى از بيمار امر بسيار مشكلى است لكن خيلى ارزشمند است. انسان با يك بيمارى به طور محبت، به طور برادرى، به طور خواهرى مراعات احوال او را بكند و اين براى انجام يك وظيفه انسانى الهى باشد، از عبادات بسيار ارزشمند است. شما متوجه باشيد كه شغل شما شغل بسيار شريفى است و از
صحيفه نور ج 12 صفحه 82
آن طرف مسؤوليتش هم زياد است، مسؤوليتش را خود شما مىتوانيد جبران بكنيد، به محبت كردن به مرضى. اينها احتياج دارند به محبت بيش از آن كه احتياج به دوا دارند. يك مريضى كه از خانهاش آمده است در بيمارستان، اين مريضى خودش را مثل اينكه يك غريب مىداند، اگر چنانچه اين پرستارها با او با ملايمت، با رفتار انسانى، با محبت، مثل برادر و خواهر با او رفتار كنند، اين حس غربت از او منفصل مىشود و آرامش برايش حاصل مىشود و اين آرامش روحى در بهبودى او كمك مى كند، كمك طبيب است، كمك پرستار است. شما متوجه باشيد كه اين شغل را خداى نخواسته آلوده نكنيد به جهات مادى، به جهات دنيائى، كه هم كار كرده باشيد و هم اجرا الهى نبرده باشيد. شما كارى بكنيد كه اين شغل شما الهى باشد، براى خدا باشد. منافات ندارد اينكه براى خدا باشد لكن به شما هم مثلاً اجرى بدهند. اينها منافات با هم ندارند. شما توجه داشته باشيد به اينكه با اين بيماران خوشرفتارى كنيد، كمك كنيد آنها را، دلجوئى كنيد از آنها. اينها افسرده هستند، بايد دلجوئى كنيد. اين شغل شما از آن شغلهاى بسيار ارزنده است.
غارتگران در كردستان در صدد هستند راه را براى اجانب باز كنند
لكن ما مىبينيم كه اشخاص ديگرى هم در اين دنيا هستند كه انتخاب مىكنند يك شغلهاى بدى را، مثلاً شما ملاحظه كنيد در كردستان يك دستهاى از مردم هستند كه اينها تابع اجانب هستند و به مملكت خودشان خيانت مىكنند و به افرادى كه در محيط خودشان و از جنس خودشان هستند، خيانت مىكنند و دستهبندى مىكنند براى اينكه مردم را ناراحت كنند و ديديد كه در اين مدتى كه گذشت بر اينها، چه جناياتى كردند و چه غارتگرىهائى از همانهائى كه مىگويند ما طرفدار آنها هستيم، ادعا مىكنند كه ما طرفداريم، طرفدار خلق هستيم، لكنروند خرمنهاى آنها را آتش مىزنند، خانههاى آنها را خراب مىكنند. حالا هم كه شكست خوردهاند، از قرارى كه اطلاع مىدهند شروع كردهاند به اذيت و آزار مردم و غارتگرى و كارهاى رذالت ديگر. يكى هم شغل پاسدارى را براى خودش انتخاب مىكند، يكى هم شغل ژاندارمرى را براى خودش انتخاب مىكند، يكى هم شغل ارتشى را انتخاب مىكند. اينها اگر چنانچه به وظايف خودشان عمل كنند، به وظايف انسانى خودشان عمل كنند، به اعتبار اينكه خدمتگزار اسلام هستند، خدمتگزار مملكت اسلامى هستند، حافظ كشور هستند، شغلشان يك عبادت است، و اگر خداى نخواسته كشته شدند، يك شهادت. اشخاصى كه الان در اين كردستان كشته شدهاند و مع الاسف زياد هم هستند از سپاه پاسداران، از ژاندارمرى، از لشكرىها و آنها و از ساير مردم، اين بسيار موجب تأسف من است كه يك دستهاى اينطور از انسانيت دور باشند كه جمعيتى كه، ارتشى كه آمده است براى حفاظت آنها، براى حفاظت كشور آنها و پاسدارانى كه آمدهاند براى حفاظت شهر آنها، براى حفاظت مملكت آنها، آنها در عين حالى كه در گفتههايشان مىگويند كه ما مىخواهيم با ارتش همراه باشيم و برويم و سرحدات را حفظ كنيم، راه نمىدهند به اين ارتش برود سراغ سرحدات كه سرحدات در خطر هست. اين چه جور جمعيتى هستند؟ چقدر انسان بايد متاسف
صحيفه نور ج 12 صفحه 83
باشد از اين مردم كه اينطور تربيت شدهاند و اينطور از انسانيت دور شدهاند و يك حال سبعيت به خودشان گرفتهاند كه اصلا نصيحت به آنها هيچ اثر ندارد. من از اول اين بساطى كه اينها در آوردهاند نصيحت كردم آنها را، سفارش كردم به ارتش، به سران ارتش سفارش كردم، به سران ژاندارمرى كه با مسالمت رفتار كنيد با آنها با خشونت رفتار نكنيد و عمده هم نظر اين بود كه خوب، اشخاص بيگناهى در اين محيطها هست، لكن ژاندارمرى و لشكرى و پاسداران يك قدرى كه دست نگه داشتند آنها حمله كردند. دائماً در صدد اين هستند كه گول بزنند طرف را، دائماً در صدد اين هستند كه در قراردادهايشان خيانت بكنند، دائماً در صدد اين هستند كه راه را باز كنند براى اجانب، راه را باز كنند براى آمريكا يا براى شوروى، فرق ندارد. اين چه جور جمعيتى هستند؟ من متأسف هستم از اينكه چرا بايد انسان اينقدر منحط باشد، اينقدر بد طينت باشد كه در كشور خودش، اهل مملكت خودش، اهل دين خودش را اينطور در زحمت واقع كند و اينطور خرابى بار بياورد و مملكت را بخواهد به باد بدهد و به دست دشمنهاى اسلام بسپارد، دشمنهاى ايران بسپارد. من تأسفم از آنها از باب اين است كه چرا آدم نيستند و تأسف ديگرم راجع به اين كشتنهائى كه، اين شهدائى است كه در راه اسلام شهيد شدند كه عده شان خيلى زياد است در همين كردستان و در ساير مناطق عدهشان هم خيلى زياد است. هر روز به ما اطلاع مىدهند كه در كجا كى را كشتهاند، چند نفر، در كجا چند نفر. و اين اسباب تأسف است از طرفى و اسباب مباهات است از طرف ديگر. اين نهضت اسلامى براى اين دسته اين تحول را به بار آورده است كه اشخاصى كه اصلاً وارد در اين كارهاى جنگى نبودهاند يكدفعه متحول شدهاند و اشخاصى كه جنگى شده و اشخاصى كه در راه اسلام فداكارى كردهاند و شهيد دادهاند و من در عين حالى كه بسيار متأسف هستم از اين عزيزانى كه از دست ما رفته است و ليكن مباهات مىكنم به اين تحولى كه از براى آنها پيدا شده و آنها بحمد الله به وظايف شرعى و دينى خودشان عمل كردهاند و جان خودشان را براى خدا فدا كردهاند و خداى تبارك و تعالى به آنها هر چه بخواهند در آن عالم مىدهد براى اينكه هر چه داشتهاند دادهاند و خدا هر چه بخواهد به آنها خواهد داد. و من باز بر مىگردم سراغ شما خواهران و عزيزان كه توجه داشته باشيد در اين محيطى كه هستيد رعايت احكام اسلام را بكنيد. مملكت اسلامى است، جمهورى اسلامى است، بايد در همه شوونش تحول حاصل بشود. همانطور كه مىبينم تحول روحى از براى شما حاصل شده است، همين طور بايد در اعمال هم يك تحولى زياد حاصل بشود، تخلف از موازين الهى نشود و با رحمت و عطوفت با اين كسانى كه در زير دست شماها، چه پزشكان و چه نرسها و چه ساير قشرهائى كه در آنجا خدمت مىكنند. خدمت شما يك خدمت بسيار با ارزشى است، خدمت مشكلى است. پرستارى، پزشكى، هر دو مشكل است و اما بسيار شريف است در صورتى كه به آن وظايفى كه بايد بشود عمل بكنند و من دعاگوى شما همه هستم و آنقدرى كه از من مىآيد اين است كه براى مرضاى شما دعا كنم كه كمك شما باشند و براى شماها هم دعا كنم و براى پزشكان هم دعا كنم و براى همه اهالى كشور عزيزمان دعا كنم. خداوند همه شما را با سعادت و سلامت و رفاه قرار دهد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 84
تاريخ: 23/2/59
بيانات امام خمينى خطاب به مدير عامل و سرپرست صدا و سيماى جمهورى اسلامى
جديت در اسلامى كردن جو راديو و تلويزيون و تصفيه عناصر منحرف و خود باخته به شرق و غرب
بسم الله الرحمن الرحيم
از اولى كه راديو و تلويزيون در اختيار جمهورى اسلامى واقع شد راجع به آن نگرانى داشتم، براى اينكه اين سازمانى است كه اگر خوب باشد مملكت ما خوب مىشود و اگر فاسد باشد، ممكن است كه بسيار فساد ايجاد كند، از اين جهت تذكراتى بايد به شما بدهم. يكى اينكه اين دستگاه راديو تلويزيون كه در خانه حتى روستاها، در همه جا نفوذ دارد، اگر صددرصد اسلامى نشود، معنايش اين است كه اسلام در ايران پياده نشده است. اگر بنا باشد راديو تلويزيون در خدمت دستهاى و يا گروهى كه منحرف هستند و اعوجاج دارند قرار داده بشود، ممكن است كه سرتاسر مملكت را به فساد بكشد. از اين جهت شما موظفيد، هم وظيفه شرعى و هم وظيفه قانونى داريد كه دستگاه راديو تلويزيون را از گروههائى كه منحرف هستند و يا ارتباط با رژيم سابق داشتهاند و در خدمت آنها بودهاند تصفيه كنيد و اشخاصى كه فاسد هستند كه موجب فساد مىشوند را هم تصفيه كنيد، شما بايد اينها را با كمال قدرت بدون هيچ ملاحظه اى از راديو و تلويزيون تصفيه كنيد و مهمتر از همه، قضيه اخبار است كه بايد كاملاً دقت شود كه اشخاص منحرف در آن راه نيابند، آخر جمهورى اسلامى فقط لفظش كه نيست، بايد واقعيت پيدا كند. الان ما به هر كجا كه سر مىزنيم مىبينيم كه فسادهائى در آن هست، باز اسلام به صورتى درست پياده نشده است ولى چون اين مهمتر از همه است پافشارى من نسبت به راديو تلويزيون بيشتر از چيزهاى ديگر است براى اينكه اين فسادش موجب فساد ملت و جامعه مىشود، براى اينكه چيزى كه در اينجا گفته مىشود، سر تا سر مملكت آن چيز پخش مىشود و انحراف در سطح مملكت و همچنين در خارج پيدا مىشوداز اين جهت اين سازمان بايد صد درصد به صورتى باشد كه با نهضت اسلامى بسازد نه اينكه ما بگوئيم راديو تلويزيون اسلامى هست ولى ببينيم يك حرفهائى در آن مىزنند كه به اسلام و به انقلاب اسلامى لطمه وارد مىآورد بايد كاملاً توجه داشت كه به هيچ وجه ما نبايد مقلد شرق و غرب باشيم زيرا تقليد از شرق و غرب با راديو تلويزيون اسلامى نمىسازد، بايد كاملاً مراقبت كنيد و خوف از گفتهها و نوشتههاى اين روشنفكران غربزده ابداً نداشته باشيد. اين روشنفكران در فكر اين هستند كه مملكت را به خواست خودشان يك مملكت لوكس
صحيفه نور ج 12 صفحه 85
درست بكنند و ديگر هر چه خرابى هم باشد مانعى ندارد. آنها دلشان مىخواهد يك مملكت غربى درست بشود و حال اينكه مردم اينجا همه جديت كردند براى اينكه اسلام در ايران پياده شود، نه فقط يك صورت اسلام و وقتى سر به هر ادارهاش مىزنيم اسلام در كار نباشد. بايد شديداً با روشنفكران غربزده مبارزه كرد. از اين جهت شما مأموريت داريد با همكارى كارمندان مسلمان و متعهد و غير منحرف اين سازمان را تصفيه كنيد بدون اينكه خوفى از كسى و يا گروهى داشته باشيد. بايد توجه داشته باشيد كه در اين سازمان مسلمانان متعهد حتى يك نفرشان نبايد بيرون بروند مگر تخلفاتى كنند كه اين مسأله ديگرى است و فرقى با ديگران ندارند اما يك وقتى گفته نشود اينها مثلاً يك قدرى ارتجاعى هستند، از اين حرفهائى كه شاه هم به مسلمانان مبارز و متعهد در آن دور مىزد. مسلمانان مبارز و متعهد بايد آنجا باشند و ديگرانى هم كه تصفيه مىشوند بايد جايشان را افراد مسلمان مبارز غير منحرف گذاشت. ما بحمد الله گويندگان و نويسندگان خوب داريم، ما همه چيز داريم. من غالباً فيلمهائى كه خود ايرانىها درست مىكنند به نظرم بهتر از ديگران است مثلاً فيلم گاو آموزنده بود اما حالا اين فيلمها بايد حتماً از آمريكا يا از اروپا بيايد با يك بىبند و بارى، تا روشنفكران غربزده شاد شوند. فيلمهائى كه از خارج به ايران مىآيد اكثراً استعمارى است لذا فيلمهاى خارجى استعمارى را حذف كنيد، مگر صد درصد صحيح باشد در هر صورت اين به عهده شما و مسؤولين آنجاست. بار ديگر تذكر مىدهم كه آنجا را از وابستگان رژيم سابق تصفيه كنيد. البته مصاحبه اشكالى ندارد ولو يك كمونيست بيايد و حرفش را بزند و در همانجا از شخص ديگرى جواب بگيرد، اين مانعى ندارد. خلاصه راديو تلويزيون نبايد در دست يك عده مفسدهجو باشد. با كمال تأسف هنوز ريشههاى رژيم سابق هستند، حالا يك قدرى جلوى منافعشان گرفته شده اخلال مىكنند و مىخواهند همان عياشىها را بكنند و راديو تلويزيون را براى خودشان دكان كنند. من صريحاً مىگويم ما مىخواهيم نه غرب و نه شرق از ما تعريف كنند. نمىخواهيم روشنفكران غربزده و قلمداران خود فروخته از ما تعريف كنند ما مىخواهيم يك مسألهاى را كه اسلام مىفرمايد عمل بكنيم و براى كشورمان خدمت بكنيم، نه يك دستگاهى درست بشود كه همهاش خراب و فاسد باشد و بچههاى ما را به فحشا بكشند و افراد را بى تفاوت كنند كه اگر همه چيزشان را ببرند، اينها اصلاً ككشان نگزد و هيچ توجه به اين مسائل نداشته باشند. ما مىخواهيم ادارات را متحول كنيم، همين طور كه الحمدلله الان همه مردم متحول شدهاند. بايد توجه به اين مسائل داشت من دعا مىكنم كه انشاءالله موفق باشيد.
تلاش در جهت حفظ استقلال راديو تلويزيون و پياده كردن محتواى اسلام
من بارها گفتهام راديو تلويزيون بايد كاملاً مستقل باشد و بايد استقلالش محفوظ باشد و هيچ كس در آن دخالت نكند. شما فقط در هر چه اسلامى شدن آن كوشش كنيد تا مطابق با خواست مردم باشد. مردم خونشان را دادهاند، نمىشود كه مسلمانها خونشان را بدهند و بعد اشخاصى منحرف بيايند و نتيجهاش را ببرند و مسأله اين است كه هيچ عقل شرعى اين را نمىگويد. مردم
صحيفه نور ج 12 صفحه 86
مسلمان ريختند در خيابانها، الله اكبر گفتند، جانشان را فدا كردند و گفتند ما جمهورى اسلامى مىخواهيم جمهورى اسلامى محتوايش اين است كه همه چيزش اسلامى باشد. يكى از مهمات، همين قضيه راديو تلويزيون است كه از همه چيز اهميتش بيشتر است. اين دو دستگاه است كه بايد اسلامى بشود. استقلالش را حفظ كنيد، كسى اگر آمد خواست يك چيزى را تحميل كند، ابداً به آن اعتنا نكنيد و با استقلال و با قدرت اين دستگاه را راه بيندازيد. مؤيد باشيد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 87
تاريخ: 25/2/59
بيانات امام خمينى در ديدار با سرهنگ صدرى (فرمانده لشكر 28 كردستان)
اشرار بايد از كردستان تصفيه شوند
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه به خواست خدا و همت ارتش و پاسداران، كردستان به زودى تصفيه و درست شود. من از فداكارىهاى شما براى كشور خود و براى اسلام تشكر مىكنم. حال كه اشرار را از آنجا رانديد بايد توجه به اين معنا داشته باشيد كه آنان شما را رها نخواهند كرد. من به شما ارتشيان دلير و سپاه پاسداران و شوراى انقلاب و فرمانده كل قوا هشدار مىدهم كه اشرار بايد از كردستان تصفيه شوند، آنان كردستان را به فساد كشيدند و مردم كردستان را به طرز وحشتناكى اذيت و آزار كردند، آنان مردم را غارت كردند و همه را كشتند، ديگر نبايد به اينها مهلت داد، بايد منطقه درست پاكسازى شود تا دست آنها كوتاه و اميدشان قطع شود.
با وجود انسجام، هيچ قدرتى نمىتواند به شما زور بگويد
البته مسأله مهم اين است كه ارتش و پاسداران و ژاندارمرى ما با يكديگر هم زبان و هم پيمان باشند و مهمتر اينكه در عمل با هم هماهنگى داشته باشند زيرا در هماهنگى است كه پيروزى ميسر مىشود، بايد سران با هم تفاهم داشته باشند كه بحمدالله دارند، بايد سلسله مراتب محفوظ باشد، بايد اطاعت بى چون و چرا انجام گيرد ولى درست مثل صدر اسلام، اطاعت بدون هيچ اغماض بايد باشد و محبت و دوستى و برادرى هم بايد باشد. حضرت امير عليه السلام رئيس كل قوا بودند ولى نسبت به ساير افراد ارتش اسلام هم عطوفت داشتند. هرگز در سپاه اسلام تحميل نيست يعنى درست يك عده برادر هستند كه در كنار هم براى خدا مىجنگند، كه يكى فرمانده و ديگرى فرمانبردار است و تخلف از دستور فرمانده جايز نيست. بايد نظم كاملاً رعايت شود، بايد فرماندهان به سربازان بفهمانند كه همه با هم برادريم و همه با هم مىخواهيم كارى را انجام دهيم، ولى ارتش هم بايد از فرمانده كل قوايش كه آقاى بنى صدر است اطاعت كند. خلاصه امروز كه ما از طرف قدرتها در خطر هستيم، البته به نظر من بعيد به نظر مىرسد، بايد منسجم باشيم زيرا اگر انسجام بوجودآيد، هيچ قدرتى نمى تواند به شما زور بگويد و پيروزى از آن شماست. امروز ارتش پشتيبان بسيار قوى دارد و آن ملت است ملت با ارتش است و ملت با ارتش عزيز ما همراه است. اميد است كه دولت و ملت و ارتش و گروههاى متعهد با هم
صحيفه نور ج 12 صفحه 88
منسجم و يكدست شوند تا نيروئى به دست آوريد كه هيچ كس نتواند در مقابل آن بايستد. من از ارتش و سپاه پاسداران و ژاندارمرى و ساير نيروهائى كه براى اسلام زحمت كشيدهاند، خصوصاً در كردستان فعاليت كردند تا كفار را شكست دادند، تشكر مىكنم. و به خانوادههاى شهداى بزرگ خود تسليت مىگويم و از خداوند مىخواهم كهبه شما و سايرين قدرت عنايت فرمايد. شما الان سرباز اسلام هستيد، درست مثل سرباز زمان حضرت رسول با شما عمل مىكنند و مقامتان عالى است و پيش خداى تبارك و تعالى ارجمند هستيد. اين مملكت مال شماست و خودتان هم بايد نگهش داريد، مهم رضايت خداست، كه عمل شما موجب رضايت خداست. انشاءالله خداوند همه شماها را در پيشرفت و پيروزى تأييد كند.
سر پيروزى صدر اسلام، ايمان به خدا بود
خداوند انشاءالله همه شما را تأييد كند و سر پيشرفتگى كه در صدر اسلام شد اين است كه سربازان اسلام با تعداد كمى كه داشتند در مقابل تعداد زيادى از سربازان دشمن كه يكى ايران و يكى روم بود و بسيار هم مجهز بودند، ايستادند و پيروز شدند، زيرا سلاح معنوى داشتند يعنى اعتقادشان بر اين بود كه ما اگر برويم و كشته شويم، باز هم سعادتمند هستيم و اگر بكشيم هم ما سعادتمنديم، آنوقت دشمن براى دنيا بود كه آن هم با فشارى بر آنها كه مىآوردند مىجنگيدند. ببينيد در جنگ ذات سلاسل، دشمن، سربازان خود را به زنجير بسته بود كه فرار نكنند. آيا با اين اعتقاد مىشود جنگيد؟ سر اينكه لشكر اسلام پيروز شد و آنها شكست خوردند همين بود كه آنها روحيهشان را به واسطه اينكه ايمان به خدا نداشتند، بكلى از دست داده بودند. آخر آنها براى چه كسى كار بكنند و براى چه منظورى خود را بكشند؟ آيا خودشان را بكشند كه يك نفر، فرض كنيد شاه و يا پسر شاه آنهمه بساط داشته باشد؟ براى چه اين سربازها آنطور فداكارى كنند؟ اما اينجا اينطور نيست، اينجا فداكارى براى اسلام است.
بنابراين سر پيروزى صدر اسلام همين دو كلمه بود، ايمان به خدا و ايمان نداشتن به خدا. آنهائى كه ايمان نداشتند، ضعيف بودند و اينهائى كه ايمان داشتند، قوى. ما بايد با يك همچو قدرت و روحيهاى كه شما مىگوئيد كه آنها مىگفتند ما مىخواهيم شهيد بشويم به پيش برويم. من از آنوقتى كه اين نهضت شروع شد مكرر هر چند روز يك مرتبه، زنان و مردان مىآمدند پيش من و اصرار مىكردند كه شما دعا كنيد تا شهيد بشويم، من دعا مىكنم كه شما موفق بشويد و ثواب شهادت داشته باشيد. براى اسلام خدمت كنيد، اين روحيه موجب پيشرفت است، جديت كنيد كه اين روحيه محفوظ باشد. جوانهائى كه در ارتش و سپاه پاسداران هستند، تقويت روحى بشوند، الحمدلله از نظر روحى قوى هستند، ايمان آنها را تقويت كنيد. يك سرباز مؤمن مىتواند يك گروه را در هم بشكند. انشاءالله من اميدوارم اين شهيدانى كه براى خدا به شهادت رسيدهاند، نزد خداى تبارك و تعالى مقاماتى داشته باشند كه لشكر امام در جنگ احد و در ساير جنگ داشتند. خداوند انشاءالله خانوادههاى آنها را
صحيفه نور ج 12 صفحه 89
سلامت بدارد و من هم به آنها تسليت مىگويم. اينها از خود ما هستند، مثل اينكه فرزندان خود من باشند، متأثر هستم و مفتخر به اينكه همچو روحيه اى در تمام سربازها پيدا شده، اميدوارم كه با همين روحيه بر مشكلات غلبه كنيد و مملكتتان يك مملكت مستقلى براى خودتان باشد، ديگر نه ابرقدرتها بر شما غلبه كنند و نه هر چه داريد در طبق بگذاريد و به آنها بدهيد و خداوند انشاءالله همه را تأييد كند. من به همه سربازهائى كه در كردستان براى اسلام سربازى كردهاند و همه پاسدارانى كه براى اسلام پاسدارى و فداكارى كردهاند، دعا مىكنم و از همه آنها متشكرم. من خود را منفعل مىدانم كه چرا نمىتوانم بروم و همراه آنان جنگ كنم براى اينكه من ضعيف هستم اميدوارم كه آنها موفق و مؤيد باشند و پيش خدا روسفيد، چنانچه هستند و در پيشگاه اسلام از سربازها و پاسداران اسلام محسوب مىشوند. با سلامت و سعادت و عظمت، مملكت خود را اداره كنيد و به پيش برويد، انشاءالله مؤيد باشيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 90
تاريخ: 26/2/59
بيانات امام خمينى در ديدار با شمس آل احمد سردبير روزنامه اطلاعات
بسم الله الرحمن الرحيم
من با خانواده شما سابقه دارم و با مرحوم پدر شما آقاى حاج سيد احمدآقا، با مرحوم آقاسيد محمدتقى - خدا رحمتش كند كه در خدمت اسلام فوت شد - سوابقى دارم منتها آقاى جلال آل احمد را جز يك ربع ساعت بيشتر نديدهام. در اوايل نهضت يك روز ديدم كه آقائى در اتاقى نشستهاند و كتاب ايشان (غربزدگى) در جلو من بود ايشان به من گفتند چطور اين چرت و پرتها پيش شما آمده است (يك همچو تعبيرى) و فهميدم كه ايشان هستند مع الاسف ديگر او را نديدم. خداوند ايشان را رحمت كند. شما را هم در تلويزيون گاهى مىبينم.
آنگاه شمس آل احمد در پاسخ امام گفت:
من سعادت داشتم يك بار در مجلس بزرگداشتى كه براى مرحوم پدرم در سال 1341 در قم گذاشته بوديد و يك بار ديگر نيز خدمت شما رسيدم و ضمن دست بوسى زيارتتان كردم و پس از آن همين طور به شوق ديدارتان انتظار كشيدم.
آنگاه امام فرمودند:
از قرارى كه احمد گفت جنابعالى در موسسه اطلاعات رفتهايد. شما بهتر مىدانيد اين اطلاعات و اين كيهان وضعشان در سابق چطور بود و حالا چگونه مىباشد مع الاسف همانطور كه شما مىدانيد ما مبتلا به يك طايفه روشنفكر هستيم كه هر اصلاحى در كشور خواهد بشود نمىگذارند. در گذشته شاه نمىگذاشت، حالا اينها. اينها ولو همانها نباشند اما كار همانها را مىكنند. اگر ما بخواهيم يك روزنامه را بگوئيم كه به خط ملت باشيد، تو روزنامهاى هستى كه از ملت هستى و ملت هر چه مىخواهد شما بايد در روزنامههايتان بنويسيد، تا يك همچو حجتى مىشود و يك روزنامهاى كه برخلاف مقاصد ملت و مقاصد اسلام است و بىاذن هم منتشر مىشده، جلويش گرفته مىشود يك دفعه مىبينيم در روزنامههمان طايفه از روشنفكران شروع مىكنند به اعتراض كه خير. خوب قلم آزاد است، اما هر قلمى؟! بيان آزاد است، اما هر بيان؟! يك بيان است كه مملكت را به دامن ابر قدرتها اندازد، آيا اين بيان آزاد است؟! اين را ما مىگوئيم آزادى كه مملكت ما را به فساد بكشيد؟! يك قلمى است كه با صهيونيسم و امثال اينها روابط دارند، يك روزنامهاى كه با بودجه آنها اداره مىشود و خودشان تيراژى ندارند تا خود را اداره كنند، ما بايد به اينها بگوئيم آزاد هستيد؟! كجاى
صحيفه نور ج 12 صفحه 91
دنيا وجود داشته كه يك انقلابى بشود و اينهمه روزنامه داشته باشد. همه روزنامهها را مىبستند و يك، تنها يك روزنامه ارگان خود حزب مثلاً يا خود دولت را مىگذاشتند باشد كجاى دنيا اينطور آزادى به مردم داده بودند كه به مجرد اينكه انقلاب پيروز بشود همه به ميدان بيايند و هر چه مىخواهند به هر كسى بگويند و تا پنج شش ماه هم هيچ كس به كسى حرف نزد تا فهميدند به اينكه اينها دستهاى هستند در داخل كه با خارج مرتبط هستند و بر ضد كشور و مصالح كشور دارند عمل مىكنند. باز هم ما بگوئيم كه شما آزاديد؟! به واسطه كلمه آزادى بايد حدود آزادى آن چيزى باشد كه ملت مىخواهد، نه آنى كه به خلاف ملت آدم آزاد است. خوب من آزادم، يك تفنگ هم دستم است بزنم يك كسى را بكشم، اين چه آزادى است؟ آزادى موازين دارد و بحمدالله شما اينطور كه من تا حالا ديدهام و حرف شما را شنيدهام از روى ميزان حرف مىزنيد، حالا كه در مؤسسه اطلاعات وارد شدهايد باز هم همان ميزان كه از آزادى پيش شما هست و همان ميزان كه در نشريات مىباشد كه نشريات در خدمت اين ملت باشد، نه نشريات برضد ملت، با كمال قدرت و پشتكار مشغول شويد و شما قدرتش را داريد. به شما كسى نمىتواند بگويد مرتجع هستيد. ديگران اگر يك وقت بخواهند يك كارى بكنند، ممكن است ارباب قلم يك همچو حرفى را به او بزنند، اما نسبت به شما نمىتوانند اين حرف را بزنند. شما با قدرت عمل كنيد و اين عناصرى كه بر ضد نهضت و انقلاب و مصالح كشورند تصفيه و پاكسازى كنيد. خداوند انشاءالله شما را موفق كند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 92
تاريخ: 27/2/59
بيانات امام خمينى در جمع اهالى جماران
بسم الله الرحمن الرحيم
با كمال قاطعيت و به خواست خداوند در مقابل ابرقدرتها ايستادهايم
بسيار مسرور هستم كه با برادران و خواهران خودم در اينجا مواجهم. من از زحمت اهالى اين محل جماران تشكر مىكنم كه زحمت زيادى كشيدند در صورتى كه من خدمتى به آنها نكردم، اميدوارم خداوند همه آنها را از همه بليات حفظ كند و از شر شياطين خصوصاً شيطان بزرگ حفظ كند. برادرهاى من! خواهرهاى من! ما در يك موقعيتى واقع هستيم كه بايد هوشيارانه با آن مواجه باشيم، ما با يك ابرقدرتى در طرف غرب و يك ابر قدرتى در طرف شرق مواجه هستيم كه هر دوى آنها مىخواهند ما را ببلعند. ما به خواست خداى تبارك و تعالى و همت برادرها و خواهرهاى ايمانى ايران در مقابل همه آنها با كمال قاطعيت ايستاديم و اجازه نخواهيم داد كه هيچ قدرتى با ما مواجهه كند و تصرف در مقدرات ما كند و شما هيچ از اين قدرتهاى بزرگ نترسيد كه شما در پناه خدا هستيد و قدرتها همه فانى هستند در مقابل قدرت خداى تبارك و تعالى.
از محاصرات نظامى و اقتصادى ابداً باكى نداريم
اگر چنانچه گفته مىشود كه دولت آمريكا مىخواهند نظامى بياورد و اين مملكت را به خاك و خون بكشد، باور نكنيد اوباً و ثانياً اگر بيايد، خواهد سزاى خودش را ببيند. ما از محاصرات اقتصادى و محاصرات نظامى و دخالتهاى نظامى ابر قدرتها نمىترسيم، فرضاً كه آنها وارد بشوند در اينجا، ما با قدرت در مقابلشان ايستادگى مىكنيم و ساير ملتهاى اسلامى هم در مقابلشان هستند. با قدرت، ما بايد به پيش برويم تا اينكه احكام اسلام را در مملكتمان بلكه در منطقه، بلكه در دنيا پياده كنيم.
تكليف ما مبارزه با ظلمهاست
و من اميدوار هستم كه خداوند تأييد كند ما را در اين مقصدى كه داريم، لكن مهم اين است كه ما تكليفى ادا مىكنيم، تكليف ما اين است كه در مقابل ظلمها بايستيم، تكليف ما اين است كه با ظلمها مبارزه كنيم، معارضه كنيم، اگر توانستيم آنها را به عقب برانيم كه بهتر و اگر نتوانستيم، به تكليف خودمان عمل كرديم. اينطور نيست كه ما خوف اين را داشته باشيم كه شكست بخوريم، اولا كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 93
شكست نمىخوريم، خدا با ماست و ثانياً بر فرض اينكه شكست صورى بخوريم شكست معنوى نمىخوريم و پيروزى معنوى با اسلام است، با مسلمين است، با ماست. شما قدرتمند باشيد و در مقابل همه مشكلات قيام كنيد و وحدت خودتان را حفظ كنيد، توجه به خدا را حفظ كنيد. از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه شما را خواستارم و اميدوارم كه با صحت و سلامت پيروزى پيدا بكنيد و بر همه مشكلات غلبه كنيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 94
تاريخ: 28/2/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام عبدالله نورى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى عبدالله نورى دامت افاضاته
جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در انجمن نظارت بر انتخاب سه نفر اعضاى شوراى عالى قضايى تعيين مىشويد تا بر جريان اين انتخاب بر طبق مقررات نظارت نمائيد. انشاءالله تعالى موفق باشيد. روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 95
تاريخ: 28/2/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام دانش آشتيانى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج ميرزا ابوالقاسم دانش آشتيانى دامت افاضاته
پيرو درخواستى كه اهالى محترم آشتيان در مورد اقامه نماز جمعه در آن شهرستان از جنابعالى نمودهاند، مقتضى است دعوت آنان را بپذيريد و به همين منظور اينجانب جنابعالى را به سمت امام جمعه در آن منطقه منصوب نمودم كه انشاءالله تعالى ضمن انجام اين فريضه بزرگ الهى مردم را به وظايف خطيرى كه بخصوص در اين برهه از زمان دارند آشنا سازيد. از خداى تعالى ادامه توفيقات آن جناب را مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 96
تاريخ: 28/2/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى فرماندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
با قاطعيت بايد عمل كرد، هيچ كس نبايد اظهار ياس كند، هر كس اظهار يأس كند نمىداند ايران در چه وضعى است. انقلاب ما با كودتا فرق دارد، ايران مثل افغانستان نيست، مردم ايران بايد بدانند كه حتى فكر كودتا در مغز احدى امكان ندارد وارد شود زيرا به محض اينكه اين خيال در سرش بيايد اول خودش نابود مىشود. مگر ملت ما خواب است؟ كودتا مقدماتى مىخواهد كه يكى از آنها خواب بودن ملت است و ديگر اينكه ارتشى مىخواهد كه آلت دست باشد، نه ارتش ايران كه اكثريت قريب به اتفاقش همراه و همدل ملت است. با چهار نفر مخالف كه نمىشود كودتا كرد. اين از شايعات دشمن است و عدهاى هم سادهاند و گول خوردهاند. ملت ما تمام خائنين رژيم سابق را به جزايش رسانده و يا آنها را بيرون كردند، اگر كسى در ذهنش اين مسأله بيايد، ملت ما با چنگ و دندان آنان را خرد مىكند. الحمدلله ارتش و سپاه و ملت همه با هم هستند و اجازه نمىدهند كه كسى عليه خودشان قيام كند، 35 ميليون جمعيت است، به حرفهاى ابلهانه عدهاى كه در اطاقهاى در بسته حرف مىزنند، گوش ندهيد. من اطمينان مىدهم كه اين ملت آسيب پذير نيست. روزى سفير شوروى آمد پيش روى من و گفت افغانستان از ما كمك خواسته است و ما مىخواهيم وارد افغانستان شويم. من گفتم البته مىشود افغانستان را گرفت ولى بدانيد كه نمىتوانيد دوام بياوريد، تا ملت چيزى را بخواهد نمىشود كارى كرد. حالا فهميدهاند ولى پايشان گير كرده است و مسأله همانطور كه من گفتم خواهد شد. دولت افغانستان غاصب است و موافق خارجى هاست و مخالف مردم است ولى در ايران دولت و ملت و ارتش و سپاه همه و همه از هم مىباشند. امريكا آمدن و نظامى پياده كردن همان و مردم آنان را از بين بردن همان. و اكنون هم بايد بداند كه قضيه ايران غير از افغانستان است. در ايران همه مردم با هم همصدا هستند. در هر صورت من از ارتش، سپاه و ژاندارمرى تشكر مىكنم و اميدوارم همه شماها با هم همكارى كنيد و بدانيد كه اگر شهيد شويد، موفقيد و اگر هم بر دشمن پيروز شويد، موفقيد. اين سر پيروزى صدر اسلام است. دشمنان شما نمىتوانند اين چنين فكر كنند چون جانشان را دوست دارند و دنبال مال و غنيمت هستند. لشكر روم و ايران را عدهاى از اهل ايمان با سلاحهاى شكسته و با تجهيزات كمشان و تعداد قليلشان شكست دادهاند.
انشاءالله موفق و مؤيد باشيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 97
تاريخ: 29/2/59
بيانات امام خمينى در جمع سرپرستان كميتههاى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين انقلاب سپاه و كميته به طور خودرو از متن ملت جوشيدند اول بايد تشكر كنم از آقايان كه آمدند اينجا و از نزديك با هم مواجه مىشويم. از ويژگىهائى كه انقلاب اسلامى ايران داشت اين است كه به مجرد اينكه پيروز شد، تمام افرادى كه در اطراف اين كشور، جوانانى كه در اطراف اين كشور بودند، چه قشر روحانى و چه دانشگاهى و چه ساير قشرها براى خودشان يك احساس وظيفه كردند، بدون اينكه يك سازمان مركزى در اول باشد هر گروهى در هر جا كه بودند به طور خودرو و از متن ملت كانه جوشيدند و سازمانهائى را ايجاد كردند مثل كميتهها كه آقايان از اجزاء و سرپرستان آن هستند و مثل سپاه پاسداران. اينطور نبود كه از اول سپاه پاسداران با كميتهها را يك مركزى باشد كه آن مركز همه را دعوت كرده باشد و التيام داده باشد، بلكه احساس يك وظيفه انسانىاسلامى بود كه همه براى اسلام و براى كشور اسلامى خدمتگزار باشند. اين يكى از ويژگى هايى است كه براى اين نهضت و براى اين انقلاب بود و از ويژگىهاى اسلام است. همه افراد خودشان را موظف ديدند كه به اين انقلاب خدمت بكنند، هر كس به يك ترتيبى. جوانهايى كه قدرت داشتند كه پاسدارى بكنند، مجهز شدند براى پاسدارى، آقايانى كه قدرت داشتند كه ايجاد كميتهها را بكنند، در سرتاسر ايران كميته ايجاد كردند و هكذا ساير قشرهايى كه كانه خودرو و با تعليم اسلامى مشغول فعاليت شدند و اين نهضت مرهون اين جوانهاى برومند، چه آنهائى كه در پاسدارى مشغولند و چه آنهايى كه در كميتهها هستند و اشتغال به كارهاى كميتهها را دارند، مرهون اين قشرهاست و خداوند انشاءالله همه آنها را براى اسلام نگه دارد و همه را پيروز كند در اين جهاد اسلامى.
امروز همه قشرها مسؤوليت حفظ آبروى اسلام و انقلاب اسلامى را دارند
لكن مسألهاى كه بايد من عرض كنم و كراراً هم عرض كردهام، اين است كه اين انقلاب در اول كه واقع شد به طور سرعت و به طور غير مترقب، يكدفعه مثل يك جامى كه بتركد يك دفعه هجوم كرد و قدرتهاى بزرگ را از بين برد لكن بعد از اينكه اين پيروزى حاصل شد، كم كم يك سستىهاى مختصرى، يك چيزهاى كمى در همه جا، هم در كميتهها و هم در دادگاهها و هم در پاسداران و هم در
صحيفه نور ج 12 صفحه 98
قشرهاى ديگر يك كمبودهائى پيدا شد. من بايد به شما آقايان و همه ملت ايران خصوصاً آنهائى كه مشغول فعاليتهائى براى نهضت و انقلاب هستند عرض كنم كه همانطور كه پيروزى انقلاب مرهون شماهاست، حفظ حيثيت انقلاب هم بسته به شماهاست. انقلاب، يك دفعه انقلاب ملى است، نه اسلامى، يك انقلاب حزبى است، نه اسلامى، آن يك وضعى دارد، يك وقت مثل انقلاب ايران كه يك انقلاب اسلامى است و همه ديديم و ديديد كه جز فرياد الله اكبر و اينكه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، هيچ صداى ديگرى نبود. تمام ملت در سرتاسر كشور فرياد مىزدند كه جمهورى اسلامى، نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى. اين يك مسأله اسلامى است و ملت ما عاشق اسلام بود كه در همه اطراف با دست تهى سينههاى خودشان را سپر كردند، جوانهاى خودشان را بردند در ميدان، زنها و مردها رفتند و مبارزه كردند و پيروز شدند. اين قدرت اسلام بود والا نه حزبى مىتوانست اين كار را بكند و نه مليتى مىتوانست اين كار را بكند. و اگر ملاحظه كنيد، جنبشهاى ملى و جنبشهاى حزبى، هيچ وقت اينطور نبوده است كه تمام ملت، بچه، بزرگ، زن، مرد همه يكصدا دنبالش باشند، اين قدرت اسلام بود كه همه را با هم همصدا كرد و همه را با هم بسيج كرد براى اينكه پيروز بشود و پيروز شد. ملت ما اسلام را مىخواهد و نه چيز ديگرى را. اگر مليت را مىخواهد، در پناه اسلام مىخواهد. خيال مىكنند كه اگر يكصدنفر، دويست نفر، پانصد نفر را دور خودشان جمع كردند و يك عده هم نشريات براى خودشان درست كردند، اينها مىتوانند يك كارى در مقابل ملت بكنند. ملت اسلام را مى خواهد و اسلام و ملت، روحانيت را به رسميت شناخته است وخواهد. الان حفظ اين آبروى اين نهضت بسته به روحانيت است و بسته به پاسداران كه پاسدار اين نهضت هستند و دادگاهها و همه نهادهائى كه در خدمت اين نهضت هستند، در خدمت اين انقلاب هستند. اسلام الان نظر دوخته است به ايران، ببيند كه اينها با اسلام چه مى كنند، آيا وفادار هستند به اسلام و روى مصالح اسلامى كار مىكنند. چه در دادگاهها، چه در كميتهها و چه در پاسداران انقلاب و چه در قواى انتظامى ديگر و چه در شورا و چه در هر جا، در همه ادارات، اسلام الان متوجه اين است و نظر به اين دارد كه اينها چه مىكنند. اينها با قدرت اسلام پيروز شدند، امروز كه پيروز هستند با اسلام چه مىخواهند بكنند؟ آيا در خط اسلام هستند و اسلام را مىخواهند پيش ببرند و احكام اسلام را در ايران جارى كنند و انشاءالله در جاهاى ديگر هم اين احكام محقق بشود و نهضت صادر بشود و يا اينكه خداى نخواسته يك راه ديگرى را پيش دارند؟ امروز، همه ما، همه شما، همه ملت، همه قشرها و خصوصا قشرهائى كه در خدمت انقلاب هستند و مشغول فعاليت هستند، مسؤوليت بزرگ دارند مسؤوليت حفظ انقلاب اسلامى و حفظ آبروى اسلام و آبروى انقلاب اسلامى. اگر خداى نخواسته در قشر روحانى، چه آنهايى كه در كميتهها هستند و چه آنهائى كه در مدارس هستند و چه آنهائى كه در شهرستانها هستند، اگر خداى نخواسته يك كار اشتباهى واقع بشود، اين اينطور نيست كه بگويند فلان فرد اين كار را كرده است، به جامعه روحانيت نسبت مىدهند مىگويند آخوندها اينطورند. اينهايى كه غرض دارند، اينهايى كه مىخواهند روحانيت را بشكنند و اصل هدفشان اسلام است و مىخواهند اسلام را بكشنند
صحيفه نور ج 12 صفحه 99
و چون اينها را قشرى مىدانند كه خدمتگزار نگهدار اسلام هستند به اينها حمله مىكنند. اگر يك بهانهاى روحانيت دست اينها بدهد، اسباب اين شود كه يك مطلب كوچك را بزرگ بكنند، آن هم اگر از يك نفر صادر شده باشد، به مطلق روحانيين نسبت بدهند اگر در اين كميتههاى شما خداى نخواسته يك امرى واقع بشود كه بر خلاف موازين اسلامى است، مىگويند كه آخوندها كميتهها را گرفتهاند و مشغول كارهاى مثلاً خلاف هستند. نمىگويند كه فلان آدم اينطورى است، مىگويند روحانيت اينطورى است. آنهايى كه مىخواهند بشكنند روحانيت را و نمىتوانند ببينند كه روحانيين مشغول اصلاح امور هستند و ديدهاند كه تاكنون آنها بودهاند و هيچ كارى نتوانسته بكنند، حالا كه روحانيين آمدهاند و سرتاسر ايران روحانى و كسانى كه بسته به روحانيين هستند، مثل پاسدارها و امثال اينها و كميتهها و همه قشرهاى فعال، اين اشخاصى كه روشنفكر غربزده هستند، چون ديدند آنها نتوانستهاند هيچ وقت يك كار مثبت صحيح بكنند، حزب نتوانستند يك كارى انجام بدهند، حالا كه اين قشرهاى اسلامى و روحانى، اين قشرهائى كه براى خدا بپا خاستند و جان خودشان را براى خداوند دارند فدا مىكنند، اينها دارند حفاظت از اسلام مىكنند، اينها به واسطه اينكه براى خودشان يك كمبودى متوجه شدند مشغول فعاليت شدند كه اين قشر را، چه روحانى، چه پاسدار، چه كميتهها و چه سايرين بشكنند كه آن چيزى را كه خودشان نتوانستند و اينها توانستند، اينها را ناتوان عرضه بكنند. امروز روحانيت و ساير قشرهاى ملت مسؤولند در مقابل خدا كه حفظ كنند آبروى اسلام را، حفظ كنند آبروى انقلاب را، حفظ كنند آبروى نهضت را و اين مسؤوليت بزرگى است، خدمت شماها خدمت بزرگى است و مسؤوليتتان بزرگتر، بايد متوجه باشيد.
شما قصدهاى خودتان را براى خدا خالص كنيد كه اين عبادت است
خداى تبارك و تعالى حاضر است همه جا، شما بايد حاضر بدانيد او را، در حضور خداى تبارك و تعالى خداى نخواسته چيزى كه بر خلاف مشيت اوست، بر خلاف دستور اوست عمل نكنيد. به راه اسلام باشيد، براى اسلام خدمت بكنيد تا اگر خداى نخواسته شكست خورديم، به شهادت رسيديم، براى اسلام باشد و شهيد باشيم و اگر انشاءالله پيروز شديم، اسلام را پيروز كرده باشيم و سرفراز باشيم در همه جا و اسلام را در همه جاى دنيا، در همه كشورها، اسلام را پياده كنيم و بيرق اسلام را به اهتزاز در آوريم. آقايان عزيز من! متوجه جهات مادى نباشيد. شما نهضت كه كرديد براى شكم نهضت نكرديد، شما خون داديد، نه براى اينكه پستى پيدا بكنيد، در ذهن شما اينها نبود. شما آنوقت كه در ميدانها مىرفتيد و در خيابانها مىرفتيد و با توپ و تانك مواجه مىشديد اصلاً در فكر اين نبوديد كه ما پيش ببريم تا بشويم رئيس يك چيزى، تا بشويم داراى كذا. شما براى خدا بود و پيش برديد، براى خدا باشد و به پيش برويد. اگر يك كمبودى مادى براى شما باشد، اعتنا به آن نكنيد براى اينكه شما براى ماديات قيام نكرديد و براى ماديات عمل نمىكنيد، همانطورى كه در صدر اسلام آنهائى كه سربازان اسلام بودند براى خدا كار مىكردند، با يك
صحيفه نور ج 12 صفحه 100
خرما در شب و روز، گاهى با يك دانه خرما شب و روز گاهى زندگى مىكردند و براى اسلام خدمت مىكردند و بعد هم كه پيروز مىشدند در صدد اين نبودند كه رئيس يك جايى باشند و يك پستى براى آنها باشد. شما قصدهاى خودتان را براى خدا خالص كنيد، براى خداى تبارك و تعالى عمل كنيد. اين عبادت است، خالص باشيد در اين عبادت. اين نهضت تمامش عبادت بود، اين انقلاب تمامش عبادت است و شما خالص باشيد در اين عبادت، خداوند همراه شماست. اگر چنانچه مسائلى داريد، البته بايد رسيدگى بشود و به نظر من تمام اين مسائل در مجلس شوراى اسلامى بايد حل شود و انشاءالله موافق ميلهاى شما كه همان ميل اسلام است و خواستهاى همه كه خواست اسلام است تمام كارها انشاءالله درست بشود و اصلاح بشود و اميدوارم كه تا زمانى كه مجلس به كار خودش ادامه بدهد و باز بشود مجلس، ديگر وقت زيادى نمانده باشد و طرحهايى كه شما مىدهيد طرحها در مجلس باشد كه يك امر ثابت مستدام باشد و بحمدالله افرادى كه در مجلس انتخاب شدهاند به حسب غالب، اكثريت قاطع، اكثريت اسلامى و متعهد است. و من اميدوارم كه همه ما موفق بشويم به اينكه با قصد خالص براى اسلام خدمت بكنيم همانطورى كه خداى تبارك و تعالى هر چه ما داريم از اوست، ما هيچ نداريم، الا از جانب خداى تبارك و تعالى ما هيچ هستيم آنچه هست اوست و ما هيچها بايد ما هيچها، ما اشخاصى كه نيستيم و به اراده او چيز پيدا كرديم و باز همه مال اوست جديت كنيم كه اين امانتى كه خداى تبارك و تعالى به ما سپرده است و آن امانت روح است، امانت زندگى است، امانت حيات است، امانت اسلام است، امانت قرآن است، اينها را پاسدارى كنيم از آن، و وقتى كه وارد مىشويم در محضر خداى تبارك و تعالى با روى سفيد وارد بشويم. خداوند تعالى همه شما را نصرت بدهد و خداى تبارك و تعالى دشمنان اسلام را هدايت كند، و اگر نمىشود شكست بدهد و نابود كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 101
تاريخ: 29/2/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى جماران و ساير مناطق شميرانات
بايد با اتكا به خدا و صرف نظر از اميال شخصى بيرق اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز در آوريم
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين چهرههاى نورانى مصمم را هر وقت مىبينم، اين چهرههاى نورانى مسلمانان متعهد را هر وقت مشاهده مىكنم غرق سرور و مباهات مىشوم. شما برادران جوان و خواهران، اميد ملت هستيد. نهضت را شما جوانان، خواهران و برادران با نثار خون خودتان به پيش برديد. انقلابى كرديدكه در دنيا بى نظير يا كم نظير بود، انقلاب اسلامى، انقلاب گروهى كه متعهد به اسلام بودند. من هر جا باشد خدمتگزار همه هستم و آنقدر خدمتى كه از من مىآيد و آن دعاست در حق شما جوانان، برادران، خواهران مىكنم. من اميدوارم كه شما جوانان، خواهران و برادران همانطور كه از اول نهضت با كوشش، انقلاب بزرگ را تحقق بخشيديد از اين به بعد هم با وحدت كلمه و با اتكال به خداى تبارك و تعالى اين نهضت را ادامه دهيد. ما در بين راه هستيم و بايد راه طولانى را طى كنيم و آن راه طولانى اين است كه بيرق اسلام را در همه قطبهاى زمين به اهتزاز در آوريم. من اميدوارم كه موفق شويم و با همت و اتكال به خداى تبارك و تعالى اين راه طولانى را به آسانى طى كنيم و مهم اين است كه از آمال شخصى، گرفتارى شخصى، خواستهاى شخصى دست برداريم و به خواستهاى اسلام و به خواستهاى بلند پايه قرآن كريم، دنبال خواست بزرگ خداى تبارك و تعالى باشيم و اطاعت اوامر خداى تبارك و تعالى را بكنيم كه ما را دعوت به اتحاد، دعوت به اجتماع فرموده است و دعوت به اخلاص و دعوت به فعاليت براى پيشبرد اسلام فرموده است. ما بايد اسلام را به پيش ببريم و در همه جاى دنيا انشاءالله اسلام را صادر كنيم و قدرت اسلام را به تمام ابرقدرتها بفهمانيم و شما برادران و خواهران كه در اينجا مجتمع هستيد، من از همهتان تشكر مىكنم و من در هر جا هستم، براى شما زحمت هستم لكن دعاگو هم هستم. من در اينجا كه آمدهام در اين چند روز هم زحمت به آقاى امام (حجت الاسلام سيد مهدى امام جمارانى) دادم كه از دوستان عزيز است و هم به آقاى موسوى كه از دوستان عزيز است و هم به ساير اهالى اين مرز من اميد آن را دارم كه بتوانيم انشاءالله اين خدمتى را كه شروع كرديم به آخر برسانيم و بتوانيم با وحدت كلمه، با اتكال به خداى تبارك و تعالى بيرق اسلام را در همه جا به اهتزاز درآوريم.
صحيفه نور ج 12 صفحه 102
امر بر مقابله دادگاهها و مردم با مفسده جوئىهاى سرسپردگان اجانب
و شما دوستان بايد متوجه باشيد كه در داخل كشور ما گروههاى مختلفى هستند كه فساد مىكنند و تشتت بين برادرها ايجاد مىكنند. گروههائى هستند وابسته به رژيم سابق، گروههائى هستند وابسته به امريكا يا احياناً به شوروى و شما بايد با هوشيارى و با تسليم الهى توطئههاى اينها را خنثى كنيد و نگذاريد اين عده قليل زحمت براى نهضت ما و انقلاب ما ايجاد كنند. الان وقت خرمن است، وقت برداشت محصول اين خلق مستمند است و همينها كه ادعاى اين را دارند كه ما فدايى خلق هستيم، همينهايى كه ادعاى اين را دارند كه ما براى مستمندان خدمت مىكنيم، مشغول آتش زدن خرمنها شدهاند و در يك روزنامهاى خواندم كه صد خرمن در يك ناحيهاى آتش زدهاند. اينها اگر چنانچه قدرت پيدا بكنند، همه چيز را آتش مىزنند. مقصد آنها و اساس تفكر آنها تفكرى است كه با تفكر اسلامى نمىسازد و چون مىبينند كه اسلام دارد شكوفا مىشود و احكام اسلام دارد در ايران و انشاءالله ساير مناطق پياده مىشود، اينها به دست و پا افتادهاند، در بين مردم ايجاد تفرقه مىكنند، زراعتهاى مردم را مىسوزانند، كارخانهها را نمىگذارند كه به كار خودشان مشغول باشند. بايد همه شما متوجه باشيد كه اين اشخاصى كه مفسده مىكنند، انفجار ايجاد مىكنند در بازار مسلمين، انفجار ايجاد مىكنند در لولههاى نفت كه مال مستمندان است، انفجار ايجاد مىكنند در جاهائى كه گروههاى زيادى از مسلمانان هستند، اينها در اصل مفسد فى الارض هستند و بايد با تمام قدرت اينها را سركوب كرد و دادگاهها در هر جا باشند اينطور اشخاص را بايد محكوم به مرگ كنند. اينها حياتشان جز رحمت براى جامعه و جز تفرقهاندازى و جز خوردن مال مردم و ايران را به اغتشاش كشيدن براى اينكه باز ابرقدرتها تسلط به ما پيدا كنند، هيچ كار ديگر ندارند. شما جوانها همه مراقبت كنيد، جوانهاى مملكت همه مراقبت كنند و جلوگيرى كنند از اين فسادهائى كه اينها مىكنند. مراقبت خرمنهايى را كه با خون دل مردم جمع كردهاند، مراقبت باغاتى را كه مردم ايجاد كردند، مراقبت همه چيز به عهده خود شماست. اتكال به دولت تنها نكنيد، اتكال به قواى انتظامى تنها نكنيد. آنها هم مشغول خدمت هستند، شما هم بايد مشغول خدمت باشيد و همه با هم دست به هم بدهيم و براى اسلام و مسلمين خدمت كنيم. خداوند همه شما را اجر عنايت كند و سلامت، و كشور شما را از اشخاصى كه فاسد هستند و ريشههاى فساد هستند پاك همه شما را به سعادت دنيوى و اخروى برساند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 103
تاريخ: 31/2/59
بيانات امام خمينى در ديدار با مدير واحد اطلاعات و اخبار صدا و سيماى جمهورى اسلامى
تلويزيون بايد بنگاه تعليمات اسلامى باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
من هميشه از اين راديو و تلويزيون نگرانى داشتهام براى اينكه اين راديو و تلويزيون يك بنگاهى است كه از تمام رسانههاى گروهى مهمتر است و براى اينكه الان در تمام دهات و شهرستانها تقريباً راديو تلويزيون عمومى شده است و آناً هر مطلبى واقع مىشود، همه جاى ايران و خارج متوجه مىشوند. و اين راديو و تلويزيون بايد اصلاح بشود، يعنى بايد متحول بشود به يك بنگاه تعليمى آن هم تعليمات اسلامى.
اخبارى كه در آنجا گفته مىشود بايد بر خلاف موازين اسلام نباشد كه هر گروهى بخواهند توطئه كنند، بيايند در راديو و تلويزيون حرفهائى بزنند كه توطئه آميز باشد. البته نه اينكه ما مىگوئيم بايد سانسور باشد، ما مىگوئيم بايد بر طريق اسلام و ملت باشد.
ملت، اسلام را مىخواهد و همه نهادهائى كه در ايران هست بايد اسلامى باشد. معنى آزادى اين نيست كه كسى بخواهد توطئه كند. در توطئه هم آزاد است؟! نه، در توطئه آزاد نيست. يا حرفهائى را بزند كه شكست ملت است، شكست نهضت است، اين آزادى نيست. در چهار چوب اين نهضت، انقلاب اسلامى، همه مردم آزاد هستند، كسانى كه حرف دارند، حرفهايشان را مىزنند حتى هر فرقهاى هم كه باشند، اما اگر بخواهند توطئه كنند و بخواهند اسلام را بشكنند، بخواهند نهادهائى را كه الان مشغول فعاليت اسلامى هستند اينها را بشكنند، يك همچو چيزى نمىشود باشد.
شما هم از اين تيپ روشنفكرى كه هميشه با سر قلمشان مشغول يك فساد كارى هستند، از اينها هيچ وقت نترسيد، اينها مىخواهند بهانهاى دستشان بيايد، هر چه دلشان مىخواهد بگويند. از اولى هم كه اين نهضت شروع شد كه رو به رشد و ترقى گذاشت، اين طايفه (البته نه همهشان اما آنهائى كه سوء قصد دارند و غربزده هستند)، آنها مشغول فعاليت بر ضد انقلاب بودند، هر مطلبى پيش مىآيد اينها يك سنگى جلوى پا مىانداختند. بايد از اينها شما هيچ ملاحظهاى نكنيد و از اينكه يك دستهاى مثلاً مخالفت با شما بكنند ابداً باكى نداشته باشيد. البته هر كار مهمى يك دسته مخالف دارد. شما با قاطعيت در آنجا اشخاصى كه مىبينيد در آنجا فاسد هستند، اشخاصى كه در آنجا توطئهگر هستند، بايد با شركت همه اين نهادهاى اسلامى، آنها را كنار بگذاريد و نگذاريد فعاليت بكنند.
صحيفه نور ج 12 صفحه 104
بايد راديو و تلويزيون مربى مردم كشور باشد
و بالاخره يك راديو تلويزيون اسلامى و مربى جامعه در طول مدتى كه محمد رضا شاه مخلوع، اين تلويزيون را در تحت سيطره خودشان داشتند كوشش مىكردند كه جوانهاى ما را منحرف كنند يعنى نگذارند اين قوهاى كه بايد براى كشور خدمت بكند، اينها راهشان را كج مىكردند كه در خدمت ديگران باشند اين بايد درست بشود، بايد متحول بشود، بايد راديو و تلويزيون مربى جوانهاى ما، مربى مردم كشور باشد، نه اينكه مطالبى در آن گفته شود كه مخالف وضعيت كشور است، مخالف با مصلحت كشور است و جوانهاى ما را جورى بار مىآورند كه براى خودشان نباشند، براى ديگران باشند. جوانها را يك قسمشان را اينطورى بار مىآوردند كه به مراكز فساد مىكشاند، همه جاى ايران را به صورت مراكز فساد درست كرده بودند و فاسدشان مىكردند. از راه شهوات يك دستهشان را مىكشيدند دنبال مواد مخدره، از اين راه فاسدشان مىكردند و تمام نقشه اين بود كه اين قوه فعالهاى كه همه كار از آن بايد بر آيد و مملكت خودش را اداره كند، اين، يا لاقيد بشود و يا اينكه مخالف بشود با كشور خودش من حيث لايشعر و بعضى هم با توجه. و يكى از موارد و بنگاههائى كه در اين مطلب خيلى كوشش مىكرد راديو و تلويزيون بود كه اول از پخش كردن چيزهائى كه مخدرات خودش بود، اين موسيقىها همه مخدر هستند، يعنى جوانهاى ما را، جوانى كه عادت به موسيقى كرد ديگر نمىتواند كار انجام بدهد، ديگر نمىتواند قاطع باشد. راديو و تلويزيون تقريباً اكثر اوقات جوانهاى ما را به گوش كردن اينطور چيزها وا مىداشت. از طريق چشم جوانهاى ما را فاسد مىكردند، زنهاى كذا و كذا را پشت تلويزيون نمايش دادند و جوانها از اين راه فاسد مىشدند و همه مقصد اين بود كه در ايران يك قوه فعالهاى كه بتواند كه در مقابل دشمنان اسلام و ايران كه هستند بايستد، نباشد تا هر كارى كه دلشان مىخواهد بكنند. اين راديو و تلويزيون بايد متحول و همچو باشد كه جوانها را طورى بار بياورد كه مستقل، داراى اراده و تصميم باشد، نه پايبند آن مسائل شهوانى يا اين مسائل ديگرى مثل هروئين و امثال ذلك. اينها بايد در راديو و تلويزيون جورى عمل بشود كه اينها را محترز كنند از آنها، بترسانند آنها را از آنطور مسائل. و همين طور بايد فيلمهائى كه در راديو و تلويزيون نمايش داده مىشود آموزنده باشد، فيلمهائى باشد ولو از خود ايران درست كنند، آموزنده باشد يا فيلمهائى كه از خارج مىآيد درست تفتيش بشود كه چنين نباشد. آنها ممكن است با شيطنت فيلمهائى را به ايران بفرستند كه بخواهند جامعه ما را فاسد كنند. بايد وضع آنجا درست و اسلامى بشود، روى مصالح و مقصد كشور باشد، در خدمت خود كشور باشد، نه در خدمت ديگران.
اميدوارم كه شما موفق باشيد و با قدرت و با تصميم و اراده به آنجا برويد، اصلاح كنيد آن قسمت را و بخش اخبار را در اختيار بگيريد و نگذاريد يك امورى كه برخلاف مصالح كشور است پخش بشود. من دعا مىكنم كه انشاءالله موفق و مويد باشيد و ساير نهادهاى اسلامى هم با شما انشاءالله همفكر هستند و انشاءالله همه با هم اين مركز را يك مراكز اسلامى، يك مركزى كه براى تربيت جوانهاى ما باشد و مربى باشد بسازند. اما راجع به افراد، از قرارى كه من شنيدهام بعضى از افرادى
صحيفه نور ج 12 صفحه 105
كه متعهد بودند و مسلمان بودند و براى كشور خودشان دلسوز بودند را از آنجا كنار گذاشتند و بعضى افرادى كه بايد تصفيه بشوند، اينها باز سر كارها هستند. شما بايد با ساير آقايان كه در آنجا هستند و متعهد، با هم اين افرادى را كه الان براى مملكت ما مضر هستند، اين چپىها، اينهائى كه به اين طرف وآن طرف رابطه دارند، اينها را بايد تصفيه كنيد و بدون اينكه بترسيد تصفيه كنيد اينها را و به جاى آنها جوانهاى متعهد و اسلامى را بياوريد و آنهائى كه متعهد بودند و بيرون كردند باز ببينيد اگر كسانى هستند كه به درد مىخورند اينها را وارد كنيد. كسانى كه مضر هستند براى اين مركز ولو فرض كنيد متخصص هم باشند، متخصص مضر، ضررش بيشتر از غير متخصص است، اينها بايد كنار بروند و انشاءالله راديو و تلويزيون تصفيه بشود. انشاءالله تعالى موفق و مؤيد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 106
تاريخ: 3/3/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمنهاى دانشجويان دانشگاههاى سراسر كشور و اساتيد دانشگاه و حوزه و طلاب حوزه عمليه قم
در رأس برنامههاى رضاخان تضعيف روحانيت بود
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد يك تاريخچهاى براى شما آقايان كه درك زمان رضاشاه را نكرديد عرض كنم تا بفهميد كه اين دستهائى كه در كار است چه دستهائى است. رضا خان بعد از اينكه كودتا كرد و آمد تهران را گرفت، به صورت يك آدم مقدس اسلامى خدمتگزار به ملت در آمد. حتى در جلسههائى كه در محرم انجام مىگرفت در تكيههاى زيادى كه در تهران بود آن وقت، مى گفتند او مىرود و شركت مىكند و دستجاتى كه از نظامىها در تهران بيرون مىآمد من خودم ديدهام و مجلس روضهاى كه از طرف خود رضاخان با شركت خودش تأسيس مىشد من يكىاش را خودم ديدهام، اين بود تا وقتى كه حكومتش مستقر شد. اغفال كرد ملت را، اغفال كرد همه قشرها را تا اينكه جاى پايش محكم شد، وقتى كه جاى پايش محكم شد هدف اول و آن چيزى كه در رأس برنامهاى بود كه براى او تنظيم كرده بودند تضعيف روحانيت بود. شروع شد برنامه به تضعيف اين قشر. برنامه اين بود كه اين قشر در بين ملت حيثيت خودش را از دست بدهد تا اينكه بتوانند آن كارهائى كه مىخواهند انجام بدهند. روزنامه نويسهاى آن وقت و رسانههاى گروهى آن وقت و قلمداران آن وقت مجهز شدند و همه به ضد روحانيت مشغول كار شدند. طورى كردند كه روحانيت را منزوى كردند و حتى در ماشينها و تاكسىسوار نمىكردند اينها را. تبليغات به طورى دامنه دار بود كه جوانهاى ما را حتى جوانهاى متدين را منحرف كردند. اول، هدف روحانيت بود. اين مدرسه فيضيه را كه ملاحظه مىكنيد كه آن وقت شايد ششصد، هفتصد نفر طلبه در خود مدرسه فيضيه ساكن بود، روز نمىتوانستند در مدرسه باشند، فرار مىكردند به باغات شهر و آخرهاى شب مىآمدند براى اينكه مأمورها دنبال اين بودند كه اينها را بگيرند و ببرند و عمامههاشان را بردارند. علماى تهران را تعقيب مىكردند و بعضى از اشخاص موجه از علما را در كلانترى مىبردند و همانجا لباسشان را مىبريدند كه بلند نباشد، لباس روحانى نباشد، همانجا قيچى مىكردند. آن چه دستى بود كه روحانيون را در آن روز سرنگون كرد و كوبيد؟ و در عين حال كه آنهمه كوبيدند روحانيون را، معذلك گروهى كه فقط قيام كرد در مقابل رضاخان، همان روحانيون بودند. يك دفعه از تبريز علماى تبريز، يك دفعه از خراسان علماى خراسان، يك دفعه از اصفهان كه اين از
صحيفه نور ج 12 صفحه 107
همه دامنهاش زيادتر بود. علماى اصفهان آمدند به قم و علماى بلاد هم به اينها متصل شدند و مع الاسف همه قيامها را شكستند. قم هم كه قيامش اساسىتر بود بسيار از ينها را آمدند بازى دادند، اغفال كردند و از قرار كه مىگفتند در راس آنها كه مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانى بود از قرارى كه مىگفتند او را هم مسموم كردند و همان قم فوت شد. آن چه دستى بود كه روحانيون را اينطور كوبيد و روى چه مقصدى بود؟ آن چه دستى بود كه روحانيون را با قشر دانشگاهى آنطور از هم جدا كرد كه در دانشگاه اسم روحانى را نمىشد ببرى و در مدرسه فيضيه هم دانشگاهى را؟ اين چه دستى بود كه اينها را از هم جدا كرد و با هم دشمن كرد؟ و اين چه دستى بود كه دانشگاه ما را به آن صورت در آورد كه اشخاصى كه از آن بيرون آمدند، مگر يك دسته متعهد، انحرافى بودند و گرايش به مكتبهاى ديگر داشتند؟ و آن چه دستى بود كه در همان زمانى كه انقلاب پيروز شد دانشگاه را به صورت يك دژ جنگى درآورد؟ و آن چه دستى است كه الان مشغول كاراست و مى خواهد باز روحانيت را بكوبد؟ اينها چه ديده بودند از روحانيت و اخيراً چه ديدند كه اينطور در فكر اينند كه در بلاد شروع كردند كه باز همان مطالبى كه زمان رضاخان بود اعاده كنند و به روحانيون و معممين جسارت كنند و اهانت كنند؟ روحانيون مگر چكارهاند و آنها چه ديده بودند؟ اين چه دستى است كه اين دو قشر را از هم اينطور جدا كرده بود و حالا هم جدا كرده است؟ مگر انشاءالله به فضل الهى اينها با هم پيوند كنند.
اگر بخواهند ملت را تحت سلطه بياورند بايد مردم را از روحانيين جدا كنند
اينها با مطالعههاى طولانى كه از مردم شرق و مسلمانان و بلاد اسلامى دارند و داشتهاند و كارشناسهاى آنها در اين بلاد اسلامى با شكلهاى مختلف آمدهاند و مطالعه كردهاند و بررسى كردهاند، اين را يافتند كه تودههاى مسلمين با روحانيين نزديكند و روحانيين در آنها نفوذ دارند. در هر شهرى ملاى آن شهر، امام جماعت آن شهر با مردم روابط دارد و مردم از او حرف شنوى دارند، پس اگر بخواهند اين ملت را بشكافند و تحت سلطه بياورند بايد مردم را از اين روحانيين جدا و آنها را از آنها جدا كنند. خوب، بين دانشگاه و روحانى چرا اينطور اختلاف ايجاد كردند كه در دانشگاه نشود اسم روحانى را برد و دانشگاهى كه بخواهد نماز بخواند به طور قاچاق نماز بخواند و در مدرسههاى ما هم اگر اسمى از دانشگاه بيايد، او را به خوبى دريافت نكنند؟ اين هم روى همان مطالعاتى كه آنها دارند و اين ديگر واضحتر است كه اين دو قشر مغز متفكر جامعه هستند، اين دو قشر را اگر از هم جدا كنند مىتوانند كارهائى را كه مىخواهند انجام بدهند و اين دو قشر اگر با هم اتصال پيدا بكنند، اينها نمىتوانند مقاصد خودشان را انجام بدهند و لهذا قلمها و نطقها و رسانهها و اينها كه در خدمت اجانب بود، به كار افتادند، اينها را از هم جدا كردند و دشمن كردند و در هر قشرى هم ايجاد اختلافات كردند. حالا كه اينها ديدند، آن قدرت اسلام را ديدند و قدرت روحانيون را ديدند و قدرت دانشگاه را ديدند كه يك همچو قدرت شيطانى را اينها با هم وقتى كه شدند سرنگون كردند كه در دنيا كسى احتمال اين را نمىداد كه بتواند ايران اين مرد خائن را بيرون كند زيرا همه قدرتها پشت سر او بودند، همه قدرتها،
صحيفه نور ج 12 صفحه 108
چه قدرتهاى غير اسلامى كه مهم امريكا بود، براى شوروى هم و چه حكومتهاى انحرافى بلاد مسلمين، تمام اينها طرفدار او بودند. شاهديد كه ما وقتى در عراق خواستيم كه شروع كنيم به طور بارزى به مقابله با شاه، عراق نگذاشت ما آنجا بمانيم و وقتى خواستيم به كويت برويم كويت هم نگذاشت كه ما وارد بشويم و من ديدم كه ما در هر يك از بلاد مسلمين برويم، همين حرف است. و خدا خواست كه بهتر بشود و ما رفتيم به يك محلى كه تحت سيطره ايران نبود گرچه آنجا هم ابتدائاً با ما مخالفتهائى شد، لكن كم كم آن مخالفتها تخفيف پيدا كرد. اينها امروز از زمان رضاشاه بيشتر در فكر هستند. زمان رضاخان مطالعات بود و دهنيات كه اگر چنانچه روحانى با دانشگاهى پيوند كند و اگر روحانى قدرت روحانيت خودش را دارا باشد نمىگذارد كه ما آنطور كه مىخواهيم استفاده كنيم از ايران، اين يك ذهنيتى بود مطابق با واقع هم بود اما ذهنيت بود. امروز آن ذهنيت ديگر براى آنها عينى شد، ديدند كه از روحانيت شروع شد و دانشگاه هم آنقدرى كه متعهد بودند پيوند كردند و آنها هم كه نبودند، الزام پيدا كردند به اينكه همصدا باشند و ساير قشرها هم، همه ملت. اينها ديدند كه اين روحانيين در عين حالى كه آنها خيال مىكردند كه نفوذ دارد لكن نمى دانستند اينقدر نفوذ دارد. آن وقتى كه شاه به عذر خواهى افتاد، شاه مخلوع به عذر خواهى افتاد و شريف امامى را آورد روى كار، اينها هى گفتند كه خوب، ما اشتباه كرديم، ما نمىدانستيم كه مردم اينطور روحانيت را مىخواهند و ما اين اشتباه را بر مىگردانيم، ما خدمت مىكنيم به روحانيون. از اين چرندها شروع كردند گفتن براى اغفال، ليكن خوب، ديگر گوشها نمىشنيد.
هيچ ارگانى نبايد در كار ارگان ديگر دخالت كند
اينها امروز ديدهاند قدرت اسلام را، ديدهاند كه يك جمعيت سى و پنج ميليونى كه اين جوانهائى كه بتوانند كار بكنند شايد پانزده ميليون، هيجده ميليون، بيست ميليون باشد بدون اينكه داراى يك تجهيزاتى باشند و بدون اينكه تربيت نظامى ديده باشند اينها با مشت غلبه كردند بر همه قدرتها و آن كسى را كه آنها همه مىخواستند نگه دارند نتوانستند، اينها عينى شد بر ايشان كه اسلام چقدر قدرت دارد، حالا بدتر و بيشتر درصدد اين هستند كه اسلام را نگذارند تحقق پيدا كند. اين سنگر بندىها كه در دانشگاهها شد براى چى بود و كى بودند؟ آنهائى كه ميل داشتند كه دانشگاه كه تبديل شده بود به يك غرب ساختگى، غربزده ساختگى، برگردد به يك دانشگاه اسلامى كه وقتى وليده او مىآيد، نتيجه او بيرون مىآيد، افراد مسلم و متعهد باشد، اينها بودند كه سنگر گرفتند؟ يا همانها بودند كه همان قلم و همان قدم و همان چيزهائى كه زمان رضاخان مىخواستند بشكنند اين اسلام را و اين قدرت را؟ اينها هستند كه سنگرگيرى كردند. ما كه مىگوئيم انقلاب فرهنگى و البته در همه چيز بايد باشد، لكن بايد مخلوط نكنيم امور را به هم. اينهائى كه در انقلاب فرهنگى هى صحبت مىكنند و صحبت كردند و من شنيدم اينها مخلوط مىكنند امور را به هم و اين راه را دور مى كند. دانشگاه و فيضيه، بايد فقط راجع به دانشگاه شروع كنند. كار به اين نداشته باشند اقتصاد ملت
صحيفه نور ج 12 صفحه 109
چيست. اگر دانشگاه بيايد راجع به اقتصاد بخواهد فرهنگ را جارى كند و فرهنگ اسلامى درست كند، از فرهنگ اسلامى دانشگاه هم باز مىماند، و اگر قشرى ديگرى كه مىتواند انقلاب فرهنگى در مثلاً ارتش بكند بيايد بخواهد مخلوط كند و انقلاب فرهنگى را در دانشگاه بخواهد بيايد عمل كند، اين كار خودش هم از دستش مىرود. بايد هر قشرى در همان محل خودشان و در همان بنگاهى كه آنها جزئيت دارند در آنها و عضويت دارند در آنجا، همان را مشغول بشوند، نه شما انقلاب اقتصادى را دنبالش برويد، نه آنهائى كه مىخواهند انقلاب اقتصادى درست كنند بيايند دنبال دانشگاهها. و من به شما حالا دارم عرض مىكنم كه اين اختلاطها البته افرادى هم كه اين اختلاطرا مىگويند من سراغ ندارم كه افرادى باشند كه خداى نخواسته خيانتكار باشند، اغفال مىشوند. اينهائى كه مىخواهند، مىگويند همه را بايد با هم درست كرد و جدا نمىكنند، قسمت قسمت نمىكنند، همه چيز را يعنى اين دستگاه را با آن دستگاه، آن دستگاه را با اين دستگاه و روى هر يك عليحده متخصصان خودشان، متخصصان آن بنگاه مشغول كار نمىگذارند بشوند، اينها متحمل است كه اغفال شده باشند. نبايد ما وقتى مىخواهيم دانشگاه را درست بكنيم و يك انقلاب فرهنگى در دانشگاه درست بكنيم بيائيم همه چيز را با هم مخلوط بكنيم، همه جا بايد چه بشود اما هر كدام در محل خودش. بازار بايد درست بشود، لكن دانشگاهى به بازارى كارى نبايد داشته باشد. بازار يك دسته اى بايد بروند و آنجا انقلاب اسلامى و فرهنگى را در آنجا پياده كنند، اينها يك دسته بازارى متعهد بايد باشند. ارتش هم بايد انقلاب در آن پيدا بشود و اميد است كه بسيار وقتش شده باشد لكن ارتش نبايد كار داشته باشد كه دانشگاه چه مىگذرد در آن، به او چه ربطى دارد. در عين حالى كه همه با هم پيوند هستند، لكن هر كدام كار خودشان را بايد انجام بدهند. پيشتر مىگفتند كه در آن تعزيه هايى كه در مى آوردند سابقاً، مىگفتند كه شمر خوب اين است كه شمر باشد، اگر بنا باشد كه شمر هم وقتى صحبت مىكند يا شعر مىخواند مثل امام حسين بخواند اين شمر نيست، در عين حالى كه همه بنگاه واحد بودند و همه با هم مىخواستند يك صحنهاى را درست كنند، لكن هر كس كار خودش را بايد خوب انجام بدهد، نبايد او دخالت كند در كار ديگرى. اگر هر كدام دخالت كنند در كار ديگرى، اين صحنه، صحنه خوب نمىشود. ما هر كدام بايد كار خودمان را خوب انجام بدهيم اگر هر كسى در هر كارى دخالت بكند هيچ كدامش را نمىتواند انجام بدهد.
با هم اجتماع كنيد و مواظب باشيد قلمهاى مسموم شما را بازى ندهند
و من حالا به شما عرض مىكنم كه قلمها، قدمها، نطقها، شيطنتها دنبال اين است كه نگذارند شما ادامه بدهيد به اين چيزى كه مشغول شدهايد، اينها مىخواهند نگذارند كه قشر روحانى با قشر دانشگاهى يكى بشود. شما الان اول كارتان است، تازه شروع كردهايد. ممكن است به حسب حدسى كه من مىزنم كه بيايند بيخ گوش اشخاصى كه در فيضيه و در جاهاى ديگر، در مراكز علمى هستند، بيخ گوش اينها چيزهائى بخوانند كه نتيجهاش اين باشد كه شما با اين دسته كنار برويد، و بيايند بيخ گوش
صحيفه نور ج 12 صفحه 110
دانشگاهىها مطالبى بگويند كه شما را از آنها جدا كنند. اينها صدمه ديدهاند از اتحاد اين ملت، اينها از اسلام الان ترسيدند به طورى كه ديدند خارجاً چه جور واقع شد. اينها مىبينند اين تظاهرات شما را، اينها مىبينند اين اجتماعات شما را و اين فرياد اسلامى شما و ناراحت مىشوند.
چند روز پيش از اين در يك نوشتهاى ديدم كه مىگويد كه چرا از ملى مىترسيد شماها؟ چرا نمىگوئيد مجلس شوراى ملى؟ من به آن آقا مىگويم شما چرا از اسلامى مىترسيد؟! ما اين ملى كه مجلس شوراى ملى باشد، حالا بيش از پنجاه سال هم از آن مىگذرد و ما يك اثر صحيحى از اين نديديم. هر وقت يك آدم صحيح پيدا مىشد، يك پنجاه نفر هم از نوكرهاى استعمار پيدا مىشدند و او را مىكوبيدند. من مىگويم به اينها كه ما تابع اين ملت هستيم، اين جمعيت. ما كه خودمان براى خودمان يك كاره نيستيم، ما مىخواهيم ببينيم خواست اين سى و پنج ميليون جمعيت چى است. ما ديديم كه خواست اين سى و پنج ميليون جمعيت اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم، در تمام صحبتها از اول تا آخر اين نبود كه ما ملى گرا هستيم، ملى گرايى بر خلاف اسلام است. اسلام آمده است كه همه را يك نحو به آن نظر بكند، همه جوامع را. ملى گرايى اين است كه الان در آمريكا بين سياه و سفيد دارد واقع مىشود و اين كارترى كه دعوى اين را مىكند كه من طرفدار بشر هستم اين سياهان را اينطور مىكشد و اين طور آزار مىدهد. ملىگرايى اينست كه بعضى از اين دولتهاى عربى مىگويند عربيت و نه غير. ملى گرايى اين پان ايرانيسم است، اين پان عربيسم است. اين بر خلاف دستور خداست و بر خلاف قرآن مجيد است ما كه مىگوئيم جمهورى اسلامى، مجلس شوراى اسلامى، براى اينكه از آن امامزاده ما معجزهاى نديديم! پنجاه سال است، بيشتر، ما را عقب، عقب راندند، پنجاه سال بيشتر كه اينها كارشكنى كردند. در طول مدتى كه مجلس شوراى ملى آنها بود حتى يك دفعه نشد كه مردم، مردم سراسر كشور آزاد راى بدهند. آن وقتى كه رضا خان نبود و محمدرضا خان نبود و زمان قاجار، من يادم هست، آن وقت خانها بودند، شاهزادهها بودند، خانها دسته دسته اين مردم را به زور مىآوردند و به صندوقها راى براى خودشان مىگرفتند، مردم هيچكاره بودند، نمىدانستند كه چيست، يك ورقهاى را به آنها مىدادند، اينها هم مىآوردند در صندوق مىانداختند. زمانى كه رضاخان سلطه پيدا كرد و محمدرضا سلطه پيدا كرد كه همه مىدانيد كه يعنى زمان محمدرضا را اكثرا ديديد كه به مردم ارتباطى نداشت. خود محمدرضا گفت، در يك گفتگوئى گفته است به اينكه ليست اين وكلا را از سفارتخانهها مىفرستند پيش ما مىفرستادند مىخواهد بگويد حال اينجور نيست، مىفرستادند پيش ما و ما همانها را ملزم بوديم كه تعيين كنيم. اين يك اقرارى است از يك كسى كه به غصب سلطنت براى اين مملكت مىكرد و مطلع بود بر مسائل. و اين ما را شناساند كه به ما مىفهماند كه افرادى كه آن وقت در اين مجالس بود چه اشخاصى بودند. افرادى بودند كه با ليست سفارت آمريكا يا با ليست سفارت شوروى تحميل مىشدند، اين حرفى است كه محمدرضا گفت كه ليستها را مىفرستادند. اين را براى اين تعريف كرد كه مىخواست بگويد من ديگر اينطور نيستم. حتى پدرش را تضعيف كرد كه خودش رو بيايد و مردم به خودش توجه پيدا كنند. اين اقرارى بود كه ايشان كرد كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 111
ليست را مىفرستادند و ما مجبور بوديم كه همان ليست را، افراد را تعيين كنيم. اين نمايانگر اين است كه اينهايى كه در مجلس شوراى ملى بودند نه شوراى اسلامى، اينها چه اشخاصى بودند، اينها نوكرهائى بودند كه نوكرهاى خارجى بودند و با زور اين نوكر بزرگ اينها مىرفتند در مجلس. در طول تاريخ مشروطيت نمىتوانيد پيدا كنيد كه همه ايران خودشان راى دادهاند، حتى در آن دورههاى اول، بله، تهران در آن دورههاى اول خودشان راى مىدادند لكن در تهران خانها نمىتوانستند كارى بكنند اما در شهرهاى ديگر و در دهات و در اينطور چيزها اين خان خانى بود و همان اشراف و همان خانها مردم را مىبردند به آن كسى كه نظرشان بود راى مىدادند. شما امروز... يا يك انحرافى حاصل شده، آن هم آن مقدارى است كه ديدهاند چيز ناچيزى بوده، اينطور آزاد مردم بروند و آنطور زن و مرد، بچه و بزرگ، آنهائى كه مىتوانستند راى بدهند، آزاد بروند آنجا راى خودشان را بريزند. خوب، شما تهران را ديديد، قم را ديديد، بعضى جاها را هم ديدهايد و از بعضى جاها هم شنيدهايد، اينها نمىخواهند كه يك همچو مجلسى كه مال ملت است و مال اسلام است و افرادش به حسب غالب، اسلامى هستند الا آنجاهايى كه قالب زدهاند، نمىتوانند ببينند اين را. اينها نمىتوانند ببينند كه دانشگاهى و روحانى زير يك سقفى جمع شدند با هم مخلوطند. اينها، من تنبه به شما مىدهم كه اينها مشغولند كه شما را از هم جدا كنند. شما الان يك نهال كوچكى هستيد كه تازه، اين ارتباطتان تازه رس است، باز شروع شده است الان، نرسيده است به جايى و شما همه در هدف آنها واقع هستيد كه نگذارند، نگذارند در دانشگاه يك كار مثبتى انجام بگيرد، اگر شد با تفنگ و با سنگرگيرى و اگر اين نشد، با شيطنت. آن چه دستى است كه در ديوارهاى دانشگاه آن شعارها را مىنويسند؟ او چه مىخواهد بكند؟ آنى كه جمع مىكند جمعيت را، يك بر خلاف اسلام چيزى مىگويد، چه نظرى اينها دارند؟ اينها واقعا اشخاصى هستند كه مىبينند دانشگاه و روحانيون مضر به ملت هستند و چون اينها ضرر براى ملت دارند، مىخواهند ما را از بين ببرند.؟ خوب، همين طايفهاى هستند كه روبروى اين ملت تفنگ مىكشند و اسلحه دارند و الان هم اسلحههايشان در محلهايى هست براى وقتى كه فرصت پيدا كنند. همينهايى هستند كه مىخواهند كردستان به همان انقلاب و اينطور چيزها باشد و بحمدالله آنجا تصفيه شد و تصفيه مىشود. همينهايى هستند كه تفنگهايى كه دارند و چيزهاى كه دارند، ماركهايى كه دارد معلوم است از اسرائيل هست، از شوروى هم هست، از طرفين قضيه. اينها اسلام را مىبينند كه مقابلشان مىايستد، آن بزرگترها، اينها كه بچهاند، آن بزرگترهايى كه اينها را هدايت مىكنند و اينها را وادار مىكنند به امور، اينها ديدند كه اسلام اگر چنانچه باشد، روحانى و دانشگاهى اگر با هم باشند، اين دو مغز متفكر با هم جوش بخورند قهرا ساير مردم هم با اينها جوش مىخورند، نمىتوانند دوباره برگردند به اينجا و كارهايى را كه مىخواهند بدهند، انجام بدهند. اينها مىدانند حالا كه هيچ كودتايى در ايران نمىتواند درست باشد، كسى هم فكرش نمىتواند باشد، از خارج هم هيچ كسى نمىتواند در اينجا بيايد و دوام هم بياورد. اينها از افغانستان هم يك درسى گرفتهاند كه همه سلاحهاى مدرن را آوردند و همه هليكوپترها و طيارهها و حتى نظامىهاى تدريب شده
صحيفه نور ج 12 صفحه 112
را آوردند افغانستان، لكن نتوانستند ملت افغانستان را خاضع كنند و هر روز رو به شكستند. افغانستانى كه دولتش با آنها موافق است و آن اشخاصى كه تبع دولتش هستند با آنها موافق هستند، ايرانى كه دولت و ملت ديگر نيست و همه باهمند، همه دستشان توى دست هم است، اينها نمىتوانند در اينجا بيايند و يك مثلاً كارى انجام بدهند. علاوه خداى تبارك و تعالى با ماست. ما براى خدا مىخواهيم اين اجانب را از كشورمان بيرون كنيم و اينهائى كه خلاف اسلامند عذرشان را بخواهيم يا هدايتشان كنيم. وقتى ما براى خدا مىخواهيم اين انجام بگيرد، خداى تبارك و تعالى با ما همراهى مىكند، لكن به اين شرط كه ما همانطورى كه اول انقلاب و در جوشش انقلاب همه مقصدها را كنار گذاشته بوديم و يك مقصد داشتيم و آن جمهورى اسلامى و اسلام، و هيچ يك از ما دنبال اين نبوديم كه شب شاممان چيست يا در اداره منصبمان چيست، همانطور پيش برويم. شما خيال نكنيد كه ما، ديگر حالا گذشت و تمام شد و حالا برويم سراغ زندگيمان، نخير. اگر بخواهيد يك زندگى با شرافت داشته باشيد، با عزت داشته باشيد، بايد از اين چيزهايى كه القا مىكنند به شماها، يعنى به ملت، القا مىكنند به اينها كه جمهورى اسلامى هم آمد و كارى انجام نداد، اين براى اين است كه دلسرد كند شما را از جمهورى اسلامى، نقشه است كه شما كنار برويد جمهورى اسلامى را بكوبند و تمام كنند. در صورتى كه در اين يك سالى كه جمهورى اسلامى بوده است با همه كارشكنىهايى كه از همه جا شده است، به قدر طول سلطنت اين دو مرد خائن خدمت شده است به اين مردم. دهاتى كه هيچ نداشتند در طول سلطنت غاصب اين دو خيانتكار، همه را از همه چيز محروم كرده بودند، الان در بسيارى از جاها خدمت مشغول شده است و مردم، خود ملت و دستگاههاى دولتى و ملى با هم دست به هم گذاشتهاند و آباد كردهاند آنجاها را. ملت ما نبايد گوشش به حرف اين اشخاصى باشد كه بر خلاف اسلام شعار مىنويسند، نبايد حرفهاى آنها را گوش كند كه كارى انجام نگرفته. اگر هيچ كارى انجام نگرفته بود الا اينكه من و شما حالا آزاد مىتوانيم اينجا بنشينيم صحبت كنيم، از آزادى بهتر يك چيزى ما داريم در دنيا؟ اگر هيچ كارى انجام نگرفته بود الا اينكه دست اجانب از ممللكت ما قطع شد، ولو حالا ريشههايش يك قدرى هست اگر هيچ نشده بود، اينها را نبايد ما چيز حساب كنيم؟ ما نبايد رفتن محمدرضا را كه با آنهمه قدرت بود يك چيزى حساب كنيم؟ جمهورى اسلامى آمد و هيچ كارى نكرد؟ پس اين چيست؟ حالا باز محمدرضا توى مملكت ماست و سلطنت مىكند و ساواك هم مشغول به نانجيبىهاى خودش است؟ اينها جوانها را مىخواهند گول بزنند و جوان ما الحمدالله بيدار شدهاند و گول نمىخورند به اين زودى. اينهايى كه شما را مىخواهند سرد كنند و اينكه كارى انجام نشده است، و چيزى نشده است، شما مىخواهيد چه كارى انجام بشود؟ در ظرف يك سال و چند ماه تمام نهادهائى كه براى يك كشور اسلامى است تمام تحقق پيدا كرد. در هيچ جاى دنيا همچو چيزى نبوده، جاهاى ديگر بيست سال، سى سال، پنجاه سال وقتى انقلاب كردند باز نتوانستند قانون اساسى داشته باشند. عراق الان هم قانون اساسى ندارد، الان هم چند نفر دور هم نشستهاند با زور به مردم حكومت مىكنند. اما ايران از باب از خود مردم بود اين جوشش، از متن جامعه بود اين انقلاب، و
صحيفه نور ج 12 صفحه 113
همه هم اسلامى بودند، همه آن چيزهايى كه بايد براى يك مملكتى اساس مملكت باشد انجام گرفته. ما ديگر چيزى، معطلى در اين باب نداريم، بعد بايد سازندگىها بشود كه انشاءالله مشغولند و خواهد شد. شما را بازى ندهند اين قلمهاى مسموم، اين مجلهها و بعضى روزنامههايى كه در خدمت ديگران هستند و معالاسف به آنها اجازه نشر مىدهند هر روز، اينها شما را اغفال نكنند. آن چيزهايى كه بيخ گوش شما در دانشگاه مىخوانند، يا در مدرسه مثلاً فيضيه مىخوانند به گوشتان نرود. اين اجتماعى كه شما با هم كرديد الان هدف واقع شديد از براى آنهائى كه با اسلام مخالفند و با دانشگاه مخالفند و با فيضيه مخالفند. الان شما هدف آنها هستيد. ادامه دادن كار بالاتر از ايجادش است، ايجاد را مىشود، سه روز رفتيد در قم و بحمدالله با هم صحبت كرديد و تفاهم كرديد و الحمدلله با هم نزديك شديد، لكن ادامه اين مهم است. بايد شما قرار بدهيد هر چند روز، هر چند وقت يك دفعه با هم اجتماع كنيد و با هم يكصدا باشيد.
اگر دانشگاه از اول در خدمت مردم بود حالا ما محتاج نبوديم
و من اميدوارم كه اين ائتلاف شما با هم يك امر بسيار مباركى باشد و با اين ائتلاف بتوانيد دانشگاهها را، مراكز علمى را به صورت اسلامى در آوريد كه اشخاصى كه از، ما هر بنگاهى را كه، هر كارخانهاى را، از آن چيزى ك بيرون مىدهد مىفهميم چيست. آن كارخانهاى كه شكر بيرون مىدهد مىبينيم شكرش چطور است بعد مىفهميم كارخانهاش چطور است. آن كه فرض كنيد كه فاستونى بيرون مىدهد ما مىفهميم چطور است. ما از اين محصول كارخانه دانشگاهمان بايد بفهميم چى بوده، اين محصولش چه بوده. اين آقايانى كه مىگويند كه ما خودمان در اين يك سال دانشگاه را چه كرديم، در اين يك سال ما ببينيم اين آقايان چه كردهاند؟ محصولش چه بوده؟ در اين پنجاه سال محصولش چه بوده؟ در اين پنجاه سال مثلاً يك ميليون دانشگاهى ملت براى ملت خدمت بكند نه براى ديگران، درست شده است؟ دانشگاه بيرون داده است افرادى كه نظرشان اين باشد كه براى ملتشان كار بكنند و به ديگران مربوط نباشند؟ اين كمونيستها از كجا آمدهاند؟ اين ماركسيستها از كجا آمدهاند؟ از توى دانشگاهها. ما معلمها را از اينها مىفهميم، كه دانشگاه داخلش چه بوده براى اينكه محصولش اين است. يك عدهاى البته متعهد هستند، در هر جا هستند اما دانشگاهى كه چند ميليون جمعيت در آن بايد باشد و در عرض اين پنجاه سال بايد بيشتر از صد ميليون جمعيت از آن بيرون آمده باشد و آمده و رفته باشد، اگر بنا بود كه اين دانشگاه يك محصول دلخواهى داده بود بيرون، حالا گلستان بود مملكت ما، محتاج به جنگ نبوديم، محتاج به نهضت نبوديم، محتاج به انقلاب نبوديم. محصول آنجا يك محصول نامطلوبى بود كه در هر پستى وارد شدند براى اجانب كار كردند. اينهايى كه در اين پستها وارد شدند، براى كى كار كردند؟ براى ملت كار كردند؟ اينها محصول همين دانشگاه بودند و از دانشگاه آمدند در وزارتخانهها در راس امور وارد شدند و همهاش براى اجانب كار كردند. اگر اينها براى ايران كار كرده بودند، اگر دانشگاه در خدمت ايران بود حالا ما ديگر محتاج بوديم كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 114
جنگ و نزاع كنيم؟ دانشگاه ديگر مركز اين سنگربندىها مىشد؟ ادارات ما به اين صورت در مىآمد كه نكنند كار را، كم كارى بكنند؟ دانشگاه نتوانسته آن خدمت خودش را بكند به اين ملت، دانشگاه در خدمت ديگران بوده است، جوانهاى ما را دانشگاهها اينطور كردند. الان هم دنبال اين هستند كه نگذارند اين دانشگاه يك دانشگاه در خدمت خود مردم باشد. ما كه مىگوئيم دانشگاه اسلامى، ما مىخواهيم كه يك دانشگاهى داشته باشيم كه روى احتياجاتى كه اين ملت داشته باشد، كرسى داشته باشد و براى ملت باشد. تربيت نبوده است در اين دانشگاه، تربيت بر ضد بوده است.
آموزش و پرورش لفظى بوده است كه وزارت آموزش و پرورش! نه آموزش، آموزش بوده است، نه پرورش، پرورش. آموزش اين بوده است كه جوانهاى ما را گرايش غربى و شرقى مىدادند و پرورش هم اين بوده است كه لاابالى بار مىآوردهاند و همين چيزهايى كه مىبينيد. حفظ كنيد اين وحدت خودتان را. اينها الان هجوم مىآورند كه از دستشان بگيرند اين را. بخواهيد كشورتان كشور مستقل و خودتان اشخاص آزاد باشيد، اين را تعقيب كنيد و شما دو قشر با هم ارتباط دائم داشته باشيد و برنامهها را خود دانشگاهىها و خود علماى حوزه برنامهها را تنظيم كنند كه يك آموزش موافق با احتياج مملكت، نه اين چيزهايى را بخوانند كه اصلا به درد ما نمىخورد، خيلى از چيزهاست كه اصلا به مملكت مربوط نيست و يك پرورش صحيح، كه از دانشگاه وقتى بيرون مىآيند مستقل در فكر باشند، مستقل در عمل باشند، تحت تاثير گرايشهاى شرقى و غربى نباشند، خدمتگذار به كشور خودشان باشند نه خدمت به ديگران بكنند. اين معنى انقلاب دانشگاه است. ما انقلاب دانشگاه را از محصولش بايد بفهميم، اگر انشاءالله بعد از چند سال ديگر محصول، محصولى شد انسانى، محصولى شد اسلامى، محصولى شد كه براى كشور خودشان زحمت مىكشند و كار مىكنند، مىفهميم تحول پيدا شده و اگر چنانچه همان باشد و از آن كمونيست بيرون بريزد و مسلمانها را از آن طرف بريزند، كمونيست از آنجا در بياورند، اگر اينطور باشد ما تا ابد لنگ هستيم و منتظر بدترش بايد باشيم. لكن ما اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى با ما همراهى و كمك كند و به زحمتهاى شما علما و شما دانشمندان، انشاءالله ما به واسطه زحمات شما مملكتمان اصلاح بشود.
والسلام عليكم و رحمهالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 115
تاريخ: 4/3/59
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
مجلس محل طرح مسائل دلخواه اسلام و مردم است
بسم الله الرحمن الرحيم
من خوف اين را دارم كه مطالبى كه آقاى حجازى فرمودند درباره من، باورم بيايد. من خوف اين را دارم كه با اين فرمايشات ايشان و امثال ايشان براى من يك غرور و انحطاطى پيش بيايد. من به خداى تبارك و تعالى پناه مىبرم از غرور. من اگر خودم را براى خودم نسبت به ساير انسانها يك مرتبتى قائل باشم، اين انحطاط فكرى است و انحطاط روحى. من در عين حال كه از آقاى حجازى تقدير مىكنم كه ناطق برومندى است و متعهد، لكن گله مىكنم كه در حضور من مسائلى كه ممكن است من باورم بيايد بيان كردند.
من چند كلمهاى كه مىخواهم در حضور آقايان عرض كنم از باب اينكه امر شده است به تذكر، ((فان ذكرى تنفع المومنين)). تصادف خوبى است كه امروز كه آقايان در اينجا تشريف دارند و با هم مواجه هستيم - كه - مواجه با ملت هستيم، تمام ملت خلاصه در وجود شما آقايان است، تصادف خوبى است كه با روز عيد مباركى مصادف شده است و از آن بهتر اين است كه روز گشايش مجلس اسلامى در روزى است كه عدالت در عالم متولد شده است، روزى است كه اميرالمومنين سلام الله عليه به دنيا آمدند، اين مظهر همه عدالتها و اعجوبه عالم هستند و از صدر عالم تا ابد به جز رسول اكرم كسى به فضيلت او نيست. اين را ما به فال نيك مىگيريم و اين فكر را مىكنيم كه آقايان كه در يك روزى كه مظهر عدالت خدا، پرتو عدالت انسانى در آن روز متولد شده است و شما مجلس را در آن روز افتتاح مىكنيد بدانيد كه بايد همان رشته را، همان رشته على عليه السلام را پيروى كنيد. من در بعضى مجالس زمان رضاخان رفتهام در مجلس، به عنوان تماشاگرى و مجالس ديگرى هم كه از آن زمان تا اخير بوده است شنيدهام. آنجائى كه من ديدهام، مجلس، مجلس شورا نبوده است، مجلس مبارزه بين افراد در آمال خودشان بود، جنگ و نزاع بود، حتى بعضى اشخاص كه اشخاص صحيحى بودند و در خارج از مجلس حدود را حفظ مىكردند در مجلس كه وارد مىشدند مثل اينكه ملزم مىشدند به اينكه نظير آنهاى ديگرى كه به طور غير اسلامى رفتار مىكردند، گاهى هم بعضى از آنها منحرف بشوند. مجلس شوراى اسلامى مجلس مشورت است، مجلسى است كه بايد متفكرين، آقايان مسائلى كه مايحتاج ملت است و كشور است در ميان بگذارند و با هم مشورت كنند، مباحثه كنند فقط
صحيفه نور ج 12 صفحه 116
آن چيزهائى كه مربوط به ملت است و به اسلام. مجلس شوراى اسلامى كه شما آقايان وكيل هستيد از طرف ملت براى خدمت در آن بنگاه بايد آنكه دلخواه ملت است در آنجا طرح بشود و آنچه دلخواه اسلام است بحث و مشورت بشود و به ترتيبى كه مقرر است تصويب بشود و همه چيزش اسلامى باشد. اغراض شخيصه را بايد همه ما كنار بگذاريم. فرضا كه من با شما خداى نخواسته يك حساب و خرده دارم اين در مجلس نبايد، در مجلسى كه مجلس اسلامى است نبايد اين خرده حسابها را آنجا به آن رسيد. مجلس شوراى اسلامى در يك محفظه سربسته نيست كه اگر خداى نخواسته انحرافى در آن پيدا شد همان اجزاه خود مجلس بفهمند، اين سرباز است و راديو و تلويزيون اين را منتشر مىكند همه ايران مىبينند و مىشنوند و خارج از ايران هم تا آنجائى كه موج اينها مىرود آنها هم مىشنوند و مىفهمند كه چه شده است. اگر بنا باشد كه خداى نخواسته از اول صف آرائى بشود براى جنگ اعصاب و آن مجالسى كه در زمان طاغوت بود، آن مجالس، باز محتوايش تكرار بشود، اين مجلس اسلامى نيست و آقايان به وظيفه شرعى و الهى خودشان عمل نكردهاند. من اميدوارم كه آقايان بدون اينكه جهات نفسيت را در نظر داشته باشند و بدون اينكه اغراض خودشان را و مخالفتهاى شخصى كه با اشخاص دارند در نظر داشته باشند، به آن چيزى كه وكيل او، به آن چيزى كه در آن چيز وكيل هستند، انديشه كنند و مباحثه كنند و شور كنند. شورى كه در محيطى واقع شد كه اسلامى است و اخلاق اسلامى است منتهى به جنگ نمىشود، منتهى به آن مسائلى كه در آن مجلسها و بعضى از آن مجلسها واقع مىشد كه انصافا شرم آور است نمىشود بايد همانطورى كه تا حالا تحولات زيادى پيدا شده است در اين ملت شما كه وكيل از جانب ملت هستيد و عصاره فضائل ملت هستيد، بايد در آنجا همان معنائى كه مامور آن شديد از طرف ملت، همان معانى باشد. ملت يك ملت اسلامى است و اسلام را مىخواهد و احكام اسلام را مىخواهد شما وكيل نيستيد كه برويد آنجا بنشينيد و حسابهائى كه خودتان با هم داريد صاف كنيد اگر يك همچو كارى بشود، اين انحراف است و غصب است آن محل براى شما. شما بايد (انشاءالله همين طور هم هست) شما بايد در آنجا معلم اخلاق باشيد و از براى همه كشور، براى اينكه مطالب شما به همه كشور بسط پيدا مىكند. وقتى كه همه مردم در تمام كشور ديدند كه اين وكلايشان با راستى و صداقت در خدمت كشور هستند و در خدمت اسلام هستند و مناظرههائى كه مىكنند مناظرههاى اسلامى است و بحث و تفتيش اسلامى است، اين يك تعليمى مىشود به همه افرادى كه در اين كشور هستند و به آنجائى كه اين موجها مىرسد در خارج كشور. مابايد همه قشرها را تربيت كنيم. شماها بايد در مجلس كه مىرويد علاوه بر اينكه مسائلى كه طرح مىشود كه مورد احتياج ملت است بايد آنها را در آن طرح كنيد، با سلاح اخلاق اسلامى وارد بشويد و با آن سلاح مردم را تربيت كنيد كه وقتى چند سال از مجلس گذشت، در مردم آثار گفتگوهاى شما و مناظرات شما پيدا باشد. از مجلس منعكس مىشود كارهاى شما، علاوه بر اينكه خداى تبارك و تعالى حاضر است در همه جا و ناظر است در همه جا و پروندههاى همه شما پيش اوست و همه عالم، علاوه بر اينكه بايد ملاحظه كنيد كه در حضور خداى تبارك و تعالى هستيد و هر نفسى كه مىكشيد در
صحيفه نور ج 12 صفحه 117
حضور او هست و هر كلمهاى كه ادا مىكنيد در محضر مبارك خداى تبارك و تعالى هست و در محضر خداى تبارك و تعالى و برخلاف دستور او جرم عظيمى است و بايد ناظر بدانيد خدا را بر اعمال خودتان، بايد شما ديگران را هم تربيت كنيد همه اشخاصى كه در هر مركزى هستند بايد آن مركز را به صورت يك تعليمگاه در آورند همانطورى كه در صدر اسلام آن كه رئيس دولت بود و آن كه سردار بود، سردار لشگر بود با اعمال خودشان مردم را تربيت مىكردند، با حرفهاى خودشان، با كردار خودشان مردم را تربيت مىكردند. بايد ما كه دعوى اين را داريم كه مسلمان هستيم و تابع اولياى اسلام هستيم، بايد ما هم با كردار و رفتار خودمان تربيت كنيم مردم را. اگر خداى نخواسته انحرافى در مجلس پيدا بشود، چون منعكس مىشود به همه جا ممكن است كه انحراف در سطح گستردهاى پيدا بشود و مسووليت بزرگ باشد. چنانكه اگر انحرافاتى را شما به واسطه اعمال و افعالتان از ملت سلب كنيد، اجر بسيار بزرگى را داريد، اجر انبيا را داريد. از الان بناى بر اين نگذاريد كه ما يك جبهه كذا و يك جبهه كذا، از اول بناى مبارزه باشد، مبارزه نيست، مباحثه است، مباحثه، مباحثه نرم اسلامى. مىخواهيد هر كدام مسائلى كه داريد به ديگرى بگوئيد با برهان، با بيان، البته بايد بگوئيد اما مبارزه نداريد با هم. همه براى اسلام هستيد و خدمتگزار اسلام هستيد و مىخواهيد براى اسلام خدمت بكنيد. از حالا بنا نگذاريد به اينكه يك جبهه بندى كنيد، يك دسته اين طرف، يك دسته آن طرف و همان كارهائى كه در مجالس سابق مىكردند و همان دعواها و نزاعهائى كه به انحطاط مىكشيد خودشان و ملت را و من نمىدانم آيا در مجالس خارج از اين كشور يك همچو نزاعها و داد و قالها و بدگوئىهائى بوده است كه تقليد كردند اينها از آنها يا نه ابتكار بوده، اين را من اطلاع ندارم، لكن على ايحال، چه تقليد از ديگران بوده است و چه ابتكار خودشان بوده است، يك امر بسيار مشوه بدى بود كه تلخى او در ذائقه بايد بماند تا آخر و من اميدوارم كه كارهاى شما آن تلخىها را از ذائقهها بزدايد.
كفران نعمت، كار شكنى و تضعيف يكديگر موجب انحطاط و سقوط مىشود
و يك مطلبى كه باز مىخواهم عرض بكنم كه دنباله همين است، اين است كه الان كشور ما اول عملش و اول كارش است. بحمدالله تا حالا تمام آن چيزهائى كه يك حكومت لازم دارد، محقق شده است، لكن باز اول كار است در اين كار يك ويژگىاى هست كه بعدها آن ويژگى ديگر ممكن است نباشد. حالائى كه از خارج و داخل به كشور ما هجوم مىشود، در داخل با طرح مختلف، قلمهاى مختلف، مجلههاى مختلف و گويندگان مختلف و اشخاصى كه شلوغ مىكنند در اين مملكت، ابتلاء هست و از خارج هم كه با قدرتهاى بزرگ، محل ابتلاى ما هست، ما اگر بخواهيم براى كشورمان، براى اسلام پيروزى حاصل بشود، بايد كارشكنى نكنيم از هم، بايد همه يكصدا باشيم. قضيه هدايت مسالهاى است، قضيه كارشكنى مسأله ديگر، هدايت بايد كرد. مركز همه قانونها و قدرت مجلس است. مجلس هدايت مىكند همه را و بايد بكند، اما بناى بر اين نباشد كه مجلس دولت را ضعيف كند و بناى بر اين هم نباشد كه دولت مجلس را ضعيف كند، تضعيف هم يك، تضعيف خودش
صحيفه نور ج 12 صفحه 118
هم هست. اگر رئيس دولت، رئيس جمهور تضعيف كند مجلس را، خودش قبل از مجلس سقوط مىكند و اگر مجلس تضعيف كند دولت و رئيس جمهور و آنهائى كه اجرا مىخواهند بكنند، اين خودشان هم تضعيف مىشوند و امروز صلاح نيست. اگر چنانچه در يك وقتى هم يك همچو مطلبى واقع بشود، آن هم يك جرم است، امروز اين مسأله جرم بسيار بزرگ است براى اينكه در آن مواقعى كه مملكت ما ابتلاء به اين مصائب ندارد، خوب يك كار خلاف است اما كار خلافى نيست كه مملكت ما را تهديد به نابودى و شكست بكند اما امروز كه مملكت ما وضعش اينطورى است و نمىتوانند آنهائى كه عمال خارجى هستند و خود خارجى نمىتوانند ببينند كه در ظرف يك سال و دو سه ماه، چند ماه، تمام كارهائى كه در چندين سال انجام نگرفته اينجا انجام گرفت، اين را نمىتوانند ببينند، اينها از اول هى خيال مىكردند كه خوب، به خودشان وعده مىدادند كه اصللاً جمهورى اسلامى، اين پا نمىگيرد اصلش با او مخالفت مىكردند ((جمهورى، نه، لازم نيست اسلامى باشد، جمهورى ملى باشد)) ما از اين ملىها هيچى نديديم جز خرابكارى، اگر يك نفرشان آدمى بود كه صحيحى بود، اسلامى بود كه صحيح بود، ما نديديم چيزى از اينها. همه ما اسلامى پيش برويم، با برنامه اسلامى پيش برويم. پيروزى ما مرهون اسلام است، نه مرهون من است نه مرهون شما و نه مرهون هيچ قوهاى، مرهون اسلام است. اسلام به ما اين پيروزى را داده است اين يك نعمتى است كه خداى تبارك و تعالى به ما اعطا كرده است و اين نعمت را اگر چنانچه شكرگزارى نكنيم ممكن است كه يكوقتى خداى نخواسته از ما بگيرند. شكرگزاريش به اين است كه همانطورى كه در اول همه دستها بلند شد كه ما اسلام را مىخواهيم، جمهورى اسلامى را مىخواهيم، خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود و اعطا كرد، اگر ما از حالا اين دستها را كنار بزنيم، يكى از اين طرف برود و يكى از آن طرف برود و يكى يك چيزى بگويد و يكى يك چيز ديگرى بگويد و جبهه بندى بشود و دولت با مجلس، مجلس با دولت و همه با هم به هم بريزند ممكن است كه عنايت خدا به واسطه كفران نعمت برداشته بشود و ما انحطاط همه چيز پيدا بكنيم و كشورمان باز برگردد به حال سابق، به همان ظلمها و همان ستمهايى كه همه ديديد و همه ديديم. شكرگزارى به اين است كه شماهائى كه وكيل ملت هستيد كارشكنى براى دولت نكنيد، هدايت كنيد، هر جائى كه پا را كنار مىگذارند هدايتش بكنيد، دولت هم هر كس شود و هر كس هست و نخست وزير هم هر كس هست، دولت هم هر كس هست، آنها هم كارشكنى براى مجلس نكنند، آنها قوه مجريه هستند همه روى قانون عمل بكنند. اين قانونى كه ملت برايش راى داده است، همين راى نداده است كه روى طاقچه بگذاريد و كارى به آن نداشته باشيد، برويد مشغول كار خودتان بشويد. اين قانون بايد دست همه باشد و همه خدود را قانون معين بكند. قانون براى مجلس حدود معين كرده است، تخلف از اين حدود نشود. براى رئيس جمهور تحديد كرده، حدود قرار داده، او هم تخلف نكند. براى نخست وزير و امثال اينها و دولتها حدود معين كرده، آنها هم نبايد خارج بشوند. هر كه خارج بشود از حدود، بايد اين را تنبه بدهند، هدايت كنند او را.
صحيفه نور ج 12 صفحه 119
تكليف بر حركت در مسير خدا بدون خوف از چپ و راست
و شماها هم من اميد اين را دارم كه چهرههاى نورانى كه در مقابل من واقع شدهاند بدانند كه در پيشگاه خداى تبارك و تعالى هم هستيد و بايد براى اسلام و براى احكام و براى احكام اسلام (كه به ما منت گذاشته است و همه پيروزىهاى ما به واسطه اوست) خدمت بكنيم و با كمال قدرت خدمت بكنيم. خوف اين معنا را نداشته باشيد كه اگر در مجلس شما يك مطلبى را بگوئيد، پيش روشنفكرها اين خوب نيست. شما نماز هم اگر بخوانيد بعضى از اين روشنفكرها پيششان خوب نيست، شما اگر دعا هم بخوانيد بعضى از اينها پيششان خوب نيست. من نمىگويم همه روشنفكرها، روشنفكر خوب در همه طبقات هست اما آنهائى كه از اولى كه اين جمهورى اسلامى خواست پايش را بگذارد در اين مملكت مخالفت كردند و آنهائى كه به اسم خدمت به خلق مىخواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند. شما خوف هيچ كس را نداشته باشيد، نه خوف چپىها را داشته باشيد، نه خوف راستىها را داشته باشيد. شما در مسائل قانون اساسى است و اسلام و قانون اساسى هم تابع اسلام است بايد به اسلام فكر بكنيد، نبايد فكر كنيد كه حالا كه در فلان كشور كذا چه جور واقع شده ما هم خوب است كه التقاطى باشيم، يك قدرى بگوئيم خدا، يك قدرى هم بگوئيم چيز ديگر. مستقيم باشيد و با استقامت كارتان را پيش ببريد پشتيبان شما خداست. از هيچ چيز، از هيچ قوه نترسيد من نمىگويم كه شما بر همه قوهها غلبه مىتوانيد بكنيد. ما كه چيزى نداريم، همه چيز ما دست دشمن ماست. من عرض مىكنم كه وقتى بنا شد كه ما به تكليفمان عمل بكنيم و ما آن راهى را كه خداى تبارك و تعالى پيش پاى ما گذاشته است آن راه را برويم براى ما شكست هيچ نيست براى اينكه از دو حال خارج نيست يا اين است كه ما پيش مىبريم كه شكست هيچ نيست و يا اين است كه نه، مىآيند و ما را عقب مىزنند، ما تكليفمان را عمل كردهايم، چه شكستى است؟ سيدالشهدا هم شكست خورد در كربلا، اما شكست نبود اين، كشته شد و زنده كرد يك عالمى را. امير المومنين هم در جنگها، در جنگ صفين شكست خورد لكن شكست نبود اين، او به خدمت اسلام بود و براى خدا كار مىكرد، كسى كه براى خدا كار بكند، هيچ وقت شكست در آن نيست، برد با آنهاست. شما خوف اين را نداشته باشيد كه اگر چنانچه يك چيزى برخلاف مثلاً مسلك ماركسيسك بگوئيد، بگويند كه اينها چه عقب مانده هستند، خود آنها عقب ماندهاند. همانهائى كه ادعاى نمىدانم كمونيستى و كذا مىكنند خود آنها از همه قلدرتر و از همه ديكتاتورترند و ملتهايشان را همه به بند كشيدهاند، آزادى در آن ممالك نيست براى كسى، همانطورى كه در ممالك غربى هم آزادى نيست در كار، صحبت آزادى، حرف آزادى است. اگر آزادى باشد، اين سياههاى بيچاره چه كردهاند كه اينطور تحت فشارند؟ در هيچ جاى دنيا شما خيال نكنيد كه اين طرحهائى كه مىدهند و اين بساطى كه درست مىكنند يك واقعيتى باشد و بخواهند روى آن رفتار بكنند. اين مجلسهاى كذا كه در دنيا درست شده است و به دست قدرتمندها درست شده است و لهذا حق وتو دارند، همه از آن قدرتمندها، اينها همه بازى است براى بلعيدن ماها، اين يك مانور سياسى است كه با آن ماها را اغفال كنند و ماها با ببلعند. شما نبايد گول از اينها بخوريد و تحت
صحيفه نور ج 12 صفحه 120
تاثير نه شرقىها واقع بشويد و نه غربىها وارد بشويد، شما آنطورى كه اسلام مقرر فرموده است عمل بكنيد، اگر هر كس هم هر چه به شما بگويد اعتنا به او نكنيد. اسلام مدنظر شما باشد و اين را بدانيد كه آنهائى كه با اين مجلس مخالفند و آنهائى كه با اين انقلاب مخالفند و آنهائى كه با اسلام مخالفند هر كارى بكنيد آنها به مخالفت خودشان ادامه مىدهند منتها يك وقتى با يك بهانه است بعد يك بهانه ديگر پيدا مىكنند. شما توجه داشته باشيد كه اسلام به اسلام خدمت كنيد و به كشور خودتان خدمت كنيد. شما وكيل مردمى هستيد كه همه اسلام را مىخواهند و همه كشور خودشان را مىخواهند و شما بايد براى اين ملت خدمت بكنيد، به آن چيزى كه شما را وكيل كرده است خدمت بكنيد، اگر انحراف پيدا كنيد برخلاف ملت، خيانت كردهايد به وكالتى كه داريد. و من اميدوارم كه انشاءالله شما با كمال قدرت، با كمال عزت و عظمت اين نهضت را به پيش ببريد و مجلس، يك مجلس اسلامى اخلاقى همه چيز تمام باشد و شما معلم اخلاق جامعه باشيد و همه جامعه هم پشتيبان شما باشد و همهتان يك هويت بين دولت و ملت و ارتش و مردم همه يك هويت باشيد، همه اعضاى يك انسان باشيد، همه در خدمت انسان كامل كه رسول اكرم (ص) است باشيد و همه به منزله اعضاى او باشيد براى خدمت و اگر اينطور شد، پيروزى نصيبمان هست و اگر خداى نخواسته انحرافات پيدا شد و اغراض شخصيه پيش بيايد و نمىدانم مسندها بحث بشود و مقامها طرح بشود و امثال اينها، اين اولاً انحطاط اخلاقى زياد است و انحطاط در پيشگاه خداست و ثانياً خوف اين است كه نتوانيد اين بار را به منزل برسانيد.
خداوند انشاءالله همه شما را تاييد كند و همه ما را و همه مسلمين را تاييد كند و همه را از شر شيطان بزرگ و آنهائى كه دنباله او هستند حفظ كند و ما را از شر نفس اماره بالسوء حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 133
تاريخ: 11/3/59
پيام امام خمينى در رابطه با كنفرانس رسيدگى به جنايات آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
اكنون كه نمايندگان بعضى از ملتها و احزاب سياسى براى رسيدگى به جرائم دولت آمريكا و وابستگان آن از آن جمله محمدرضا شاه مخلوع به ايران، اين كشور غارت زده و مظلوم آمدهاند با تشكر از زحمات آنان بايد تذكر دهم كه ملت و دولت ايران قادر نيستند كه جميع اسناد جرائم پنجاه ساله رژيم سابق و جرائم بيش از سى سال دولت آمريكا را به شما نمايندگان محترم عرضه دارند.
چطور ممكن است اسناد قتلها و شكنجههاى وحشيانه و زندانهاى رژيم سفاك گذشته را در طول پنجاه سال از سراسر كشور جمع آورى كنند و چگونه مىتوانند اسناد و اسامى شهداى مسجد گوهرشاد و قتل عامهاى مكرر در طول سلطنت غاصبانه محمدرضا و از 15 خرداد 42 تا زمان سقوط رژيم را خصوصاً در دو سه سال اخير را جمع آورى كرده و عرضه نمايد و چطور مىتوانند تمام قراردادهاى تحميلى از طرف دولتمردان آمريكا توسط شاه خائن عليه ملت مظلوم ايران را مفصلاً ارائه دهند. و چطور ممكن است قبرستانهاى شهداى ما را كه در سراسر ايران بر اثر كشتارهاى دسته جمعى بوجود آمده است ارائه دهند.
و چگونه ممكن است معلولين از 15 خرداد 42 تا سالهاى اخير را كه در شهرهاى سراسر كشور متفرقند به شما ارائه دهند.
آنچه دولت مىتواند ارائه دهد اسناد ناچيزى است كه عمال دولت آمريكا نرسيدهاند تا آنها را محو كنند و اسنادى است كه حتى بعد از سقوط شاه در اصطلاح سفارت آمريكا موجود است. با آنكه اكثر اسناد مهم به دست كارمندان اين به اصطلاح سفارتخانه پودر شده است كه امكان استفاده از آنها ديگر نيست ولى آنچه به دست آمده است دخالت آمريكا را در كشور ما ثابت مىكند.
مستشاران آمريكا در مقدرات كشور مظلوم ما دخالتهاى مستقيم داشتند. تحميل كاپيتولاسيون بر ملت مظلوم ما به وسيله شاه مخلوع سابق از بزرگترين جنايات آمريكا بود كه با مخالفت روحانيون و ملت متدين مواجه گشت و از آن پس چه ستمها و چه جنايات كه بر ملت ما وارد نشد.
شما آقايان نمايندگان بدانيد سفارت آمريكا كه به دروغ نام آن را سفارتخانه گذاشتهاند داراى دستگاههائى است كه مخصوص جاسوسى در ايران و منطقه است و اين محل براى جاسوسى و دخالت در مقدرات كشور ما تأسيس شده بود.
صحيفه نور ج 12 صفحه 134
پياده كردن قواى نظامى در كشورى مستقل جرمى است نابخشودنى و بار ديگر كارتر گفته است دوباره در ايران دخالت نظامى مىكنيم. بايد بگويم ملت ما آنچه تاكنون از اكثر دولتها ديده است طرفدارى از ظالم و محكوم كردن مظلوم مىباشد. ملت ما اكنون چشم به شما نمايندگان دوختهاند كه براى رسيدگى به جرائم و شاه مخلوع به ايران آمدهايد و از شما اميد عدل و انصاف دارد. ما اميدواريم كه نتيجه اين بررسى محكوم نمودن ظالم باشد.
از خداوند متعال نجات مستضعفان جهان را خواستارم.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 130
تاريخ: 10/3/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و ساير قواى انتظامى
شما بايد همچون على (ع) در مقابل دشمن كوبنده و در بين خودتان رحيم باشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين عيد سعيد را به همه ملت ايران و بخصوص سپاه پاسداران و ساير قواى انتظامى تبريك عرض مىكنم. اين روزى است كه به واسطه تولد مولا عليه السلام كه تولد عدالت مطلق و تولد رحمت الهى است، به همه شماها تبريك عرض مىكنم. من اميدوارم كه اين عدالت كه به چهره تابناك على بن ابيطالب سلامالله عليه ظاهر شده است، در ملت ما و بخصوص قواى انتظاميه جلوهگير شود. شماها كه پاسدار جمهورى اسلامى هستيد و پاسدار اسلام و قرآن هستيد بايد به همان نحو كه مولا عليهالسلام مظهر عدالت بود و مظهر رحمت، شما هم اقتداى به آن حضرت كنيد و با عدالت با مردم و بين خودتان رفتار كنيد و با عطوفت. از خاصههائى كه خداى تبارك و تعالى براى مؤمنين ذكر مىفرمايد، اين است كه اشداء على الكفار رحماء بينهم بر كفار شديد هستند و كوبنده، و در بين خودشان رحيم و با رحمت رفتار كنند. ما اگر بخواهيم بفهميم كه مؤمن هستيم و تابع دستورات اسلام هستيم، بايد اين ميزان را در خودمان ببينيم هست و براى مشركين توفنده و كوبنده و براى مسلمين رحمان و رحيم و با رحمت. من اميدوارم كه اين عدالتى كه به يمن وجود اسلام و اولياء اسلام در بين بشر آمد، ما بتوانيم بعد از دو هزار و پانصد سال ظلم و رژيم ظالم و بعد از پنجاه سال خيانت و ظلم، ستم و چپاولگرى بتوانيم انشاءالله تعالى در ايران اولاً و در ساير جهان بعدها پياده كنيم.
اين تحول روحى معجزه آسا را حفظ كنيد
برادران بايد متوجه باشند كه هر صفت كمالى كه در دنيا بخواهد باشد، هر شخصى بايد از خودش شروع كند. شما اگر بخواهيد انقلاب اسلامى و انقلاب فرهنگى در ايران پياده كنيد بايد اين انقلاب اول از باطن خودتان باشد، روح شما منقلب بشود و بحمدالله تعالى در اين نهضت و در اين انقلابى كه واقع شد، روح ملت ما و خصوصاً جوان پاسداران، سربازان، انقلاب پيدا كرد. انقلاب معجزهآسا آنكه، آن روحى كه با سالها مجاهدت نمىشد متحولش كرد به يك روح انسانى، فداكار براى انسان و اسلام، كان در يك شب واقع شد. جوانان ما را كه در طول تاريخ و خصوصاً در اين اواخر كشانده بودند به مراكز فساد و نقشه اين بود كه جوانها به مراكز فساد كشيده بشوند تا ميدان
صحيفه نور ج 12 صفحه 131
خالى بشود براى چپاولگران، در اين انقلاب به طور معجزهآسا از مراكز فساد كشيده شدند به ميدان مبارزه. آنهائى كه فكر نمىكردند جز براى عياشى و امثال ذلك، يكدفعه متحول شدند به يك انسانهائى كه پشت كردند به آن رژيم و به آن پيوندهائى كه رژيم در اين عالم در ايران درست كرده بود، به آنها پشت كرده و روى به قرآن كريم و به اسلام آوردند. مبارك باد بر شما اين روز و مبارك باد بر شما اين تحول. لكن از حالا به بعد هم ما احتياج داريم كه اين تحول روحى محفوظ بماند، احتياج داريم همه ما به اسلام و تعاليم عاليه اسلام، به اينكه اين تحول روحى كه در اول حاصل شد و معجزهآسا بود، اين را حفظ كنيد، در فكر پيشرفت باشيد، در فكر اين باشيد كه به جلو برويد، بر نگرديد به عقب. اگر انحطاط اخلاقى يا فكرى حاصل بشود، اين برگشت به عقب است و ارتجاع و اگر پيش برويد و با همان خلقى كه در مبارزه براى شما پيدا شد و همان تحولى كه در اول انقلاب براى شما پيدا شد و با همان تحول، بساط ظلم را به هم پيچيديد، انشاءالله رو به قرآن مىرويد و رو به اسلام و رو به خدا، صراط مستقيم، همان راه اسلام و خدا را طى كنيد كه صراط انسانيت است. راه همين است، راه مستقيم همين است. آن راهى كه شما در سوره حمد در نماز مىخوانيد كه اهدنا الصراط المستقيم، صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضالين صراط مستقيم همين صراط اسلام است كه صراط انسانيت است، كه صراط كمال است كه راه به خداست. سه راه هست، يك راه مستقيم و يك راه شرقى مغضوب عليهم و يك راه غربى ضالين. شما به همين راه مستقيم كه راه انسانيت، راه عدالت، راه جانبازى براى اسلام و عدالت اسلامى است برويد. اين راه مستقيم را اگر چنانچه بدون انحراف به اين طرف و آن طرف، بدون انحراف به شرق و غرب، بدون انحراف به آن مكتبهاى فاسد طى كرديد، اين راه مستقيم، منتهى به خدا مىشود. آن صراطى كه تا جهنم كشيده شده است، اگر مستقيم در اين عالم حركت كنيد، از آن صراط مستقيماً رد مىشويد. جهنم باطن اين دنياست. اگر مستقيم از اين راه رفتيد و طرف چپ يا راست منحرف نشديد، از صراط در اين عالم هم مستقيم عبور مىكنيد و به چپ يا راست متمايل نمىشويد، كه اگر به چپ متمايل بشويد به جهنم است و اگر به راست متمايل شويد جهنم است. راه خدا مستقيم است. صراط الذين انعمت عليهم صراط، راه آنهائى كه خداوند به آنها منت گذاشته است و نعمت عطا فرموده است، نعمت اسلام، بزرگترين نعمت، نعمت انسانيت، بزرگترين نعمت شما به همين راه مستقيم، در همين راهى كه آمديد و براى اسلام آمديد و براى پاسدارى از اسلام آمديد و همه ما و همه ملت بايد پاسدار باشد و پاسدار از اسلام و قرآن كريم باشد، اين راه مستقيم است. راه پاسدارى از اسلام، راه مجاهده در راه اسلام، در راه خدا، اين راه مستقيم است. اين همان صراط مستقيمى است كه شما در نماز از خدا مىخواهيد. انحراف پيدا نكنيد كه انحراف يك طرفش مغضوب عليهم است و يك طرفش والضالين است. گمراهان، آنهائى كه خداى تبارك و تعالى به آنها غضب كرده و آنهائى كه گناهكار هستند، هر دوى آنها راهشان به جهنم است، برادران! تا اينجا آمديد خوب آمديد و خدا به شما توفيق بدهد. از اينجا به بعد هم خوب برويد و خداوند شما را تأييد كند. شما با خودتان، با خداى خودتان قرار بدهيد
صحيفه نور ج 12 صفحه 132
كه اين راه را به آخر برسانيد و قرار بدهيد كه سربازان اسلام باشيد تا آخر و انشاءالله دست تمام مغضوب عليهم و الضالين را از اين مملكت كوتاه كنيد. خداوند همه شما را موفق و مؤيد كند و من خدمتگذار همه شما و دعاگوى همه شما هستم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 121
تاريخ: 7/3/59
پيام امام خمينى به مناسبت افتتاح مجلس شوراى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
با خواست خداوند متعال و به مباركى و ميمنت در روزى بسيار بزرگ مجلس شوراى اسلامى افتتاح مىشود. سيزدهم رجب كه روز ولادت با بركت و سعادت بزرگمرد تاريخ و معجزه دهر اميرالمومنين على بن ابيطالب صلوات الله و سلامه عليه، مجلس مقدس شوراى اسلامى كه اولين مجلس جمهورى اسلامى است و اولين مجلس است كه با انتخابات آزاد انجام گرفت، گشايش مىيابد و من اميدوارم كه اين مجلس به بركت اين روز مبارك، مجلس عدالت و پيرو اسلام و به نفع مسلمين و كشور اسلامى باشد. سپاس خداوند بزرگ را كه در مدتى كوتاه ملت ايران موفق شد كه اساس جمهورى اسلامى را با آزادى و آرامش بنيان گذارد و اين از بركت اسلام و وحدت كلمه قشرهاى متعهد اسلامى است. اينجانب طليعه اين مجلس مبارك را به ملت بزرگ ايران و شما نمايندگان محترم تبريك عرض مىكنم و تذكراتى را كه دوستان من خود نيز توجه دارند تكرار مىنمايم:
1- شما دوستان محترم نماينده ملتى هستيد كه جز به اسلام بزرگ و عدالت الهى اسلامى فكر نمىكنند و انتخاب شما براى پياده نمودن عدالت اسلامى كه در طول سلطنت ظالمانه و غاصبانه رژيم شاهنشاهى از آن محروم بودند، رژيمى كه ثروت سرشار كشور را به خود و هم پيمانان ناميمون خود اختصاص داد و براى ادامه سلطه جبارانه خود به جيب ابر قدرتها ريخت و ملت مظلوم را در سطح بسيار وسيعى از اولين احتياجات محروم و به خاك سياه نشاند و كشور را در تمام زمينههاى فرهنگى، اقتصادى، سياسى و نظامى وابسته به اجانب و خصوصا آمريكا كرد. ببينيم شما و دولت منتخب شما با ملت مستضعف كه به حركت انقلابش همه ما را از انزوا خارج نمود چه خواهيد كرد.
2- اميد آن است كه رسيدگى به حال مستضعفين و مستمندان كشور كه قسمت اعظم ملت مظلوم را در بر مىگيرد در راس برنامهها قرار گيرد و در نخستين مجلس شوراى اسلامى طرحهائى جدى در رفاه حال اين طبقه محروم داده شود و از طرف دولت منتخب شما بدون مسامحه به مورد اجرا گذاشته شود تا در پيشگاه خداوند متعال، بعضى از ديون خودتان را به اين طبقه عزيز كه جان خود را براى اسلام و آزادى و استقلال كشور در طبق اخلاص گذاشته و پيروزى را براى انقلاب اسلامى به ارمغان آوردهاند، ادا كرده باشيد.
3- شما منتخبين مجلس كه از پشتيبانى جدى ملت عزيز برخورداريد، بايد با كمال قدرت در
صحيفه نور ج 12 صفحه 122
مقابل قدرتهاى شيطانى كه در رژيم دست نشانده سابق، حاكم بر سرنوشت ما بودند بايستيد و از هيچ قدرتى غير از قدرت خداوند قادر نهراسيد و جز به مصالح كشور به چيز ديگرى فكر نكنيد. متوجه باشيد كه در خارج از مجلس با صحنه سازىها و اغفال، چه بسا چپگرايان و يا راستگرايان و يا ريشه فاسد رژيم سابق طمع كنند كه با نفوذ در مجلس مقاصد شوم اجانب را تحميل نمايند. بايد همه با هوشيارى در طرحها و مسائل روز دقت فرمائيد و از كيد دشمنان به خداى تعالى پناه ببريد. خداوند متعال همه ما را از لغزشها نگه دارد.
4- بحمدالله در مجلس، دانشمندان و علماى آشنا به احكام شرع مطهر حضور دارند و فقهاى نگهبان حاضرند، ليكن لازم است طرحهائى كه در مجلس مىگذرد مخالف با احكام مقدسه اسلام نباشد و با كمال قدرت، با پيشنهادهاى مخالف با شرع مقدس كه ممكن است از روى ناآگاهى و غفلت طرح شود شديداً مخالفت نمائيد و از قلمهاى مسموم و گفتار منحرفين هراسى نداشته باشيد و سخط خالق را براى رضاى مخلوق تحصيل نكنيد و خداوند قاهر و قادر را حاضر و ناظر بدانيد.
5 - اين مجلس كه اولين دوره در جمهورى اسلامى است، الگوئى است براى مجالس آينده و هر سنت حسنه و يا سيئهاى ممكن است هر مجالس ديگر اثر گذارد و براى شما اجر جزيل و يا خداى نخواسته وزر و وبال به بار آورد. لازم است در مذاكرات و برخورد آرا به طور آرام و با احترام متقابل عمل شود، نه مثل دورههاى رضا خان و بعد از آن و لازم است از دسته بندىها و جهت گيرىهاى غير اصولى براى كوبيدن طرف مقابل جداً احتراز شود كه تنها حل مسائل در محيط آرام امكان پذير است.
6 - ويژگى اين مجلس و محيط كشور در اين دوره ايجاب مىكند كه مجلس و دولت هماهنگ شود تا بر مشكلات كشور فائق آيند و هيچ يك از نهادهاى جمهورى اسلامى خصوصاً مجلس و رئيس جمهورى و دولت براى يكديگر و ديگران كارشكنى نكنند و خود را به طور جدى در خدمت اسلام و كشور در آورند تا خداى متعال آنها را پشتيبانى فرمايد و نداى آسمانى انسان ساز ((واعتصموا بحبل الله جميعاو لا تفرقواً)) را در نظر داشته و اطاعت نمايند و از منازعه و تفرقه اجتناب نمايند و به امر آموزنده الهى گوش فرا دهند و ((و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم)) كه دنباله آن تنازع، فشل و شكست و رفتن رنگ و بو و آبروست.
7 - سياست نه شرقى و نه غربى را در تمام زمينههاى داخلى و روابط خارجى حفظ كنيد و كسى را كه خداى نخواسته به شرق و يا به غرب گرايش دارد هدايت كنيد و اگر نپذيرفت، او را منزوى نمائيد و اگر در وزارتخانهها و نهادهاى ديگر كشور چنين گرايشى باشد كه مخالف مسير اسلام و ملت است اول هدايت و در صورت تخلف، استيضاح نمائيد كه وجود چنين عناصر توطئهگر در راس امور يا در قطبهاى حساس موجب تباهى كشور خواهد شد.
8 - طرحها و پيشنهادهائى كه مربوط به عمران و رفاه حال ملت خصوصاً مستضعفين است انقلابى و با سرعت تصويب كنيد و از نكته سنجىها و تغيير عبارات غير لازم كه موجب تعويق امر است اجتناب كنيد و از وزارتخانهها و ماموران اجرا بخواهيد كه از كاغذ بازىها و غلط كارىهاى
صحيفه نور ج 12 صفحه 123
زمان طاغوت اجتناب كنند و رفاه ملت مظلوم و عقب افتادگىهاى آنها را به طور ضربتى تحصيل و ترميم كنند.
9 - در ادارات دولتى قوانين دست و پاگيرى كه در مجالس غير قانونى رژيم سابق به تصويب رسيده و موجب تعويق و يا تعطيل امور شده و مىشود و جامعه را به تنگ آورده است به طور انقلابى لغو كنيد (گر چه خود لغو است) و به جاى آنها قوانين مترقى را كه رفاه ملت در آنها به بهترين وجه ملاحظه شده باشد جايگزين گردانيد.
10- مجلس جمهورى اسلامى همان سان كه در خدمت مسلمين است و براى رفاه آنان فعاليت مىنمايد، براى رفاه و آسايش اقليتهاى كه در اسلام احترام خاصى دارند و از قشرهاى محترم كشور هستند اقدام و فعاليت مىنمايد و اساسا آنان با مسلمانان در صف واحد و براى كشور خدمت مىكنند و در صف واحد از تمام ارزشها و ماثر آن برخوردار باشند.
11- از حضرات فقهاى نگهبان تقاضا مىشود كه در ماموريت مهم خود به هيچ وجه ملاحظه اشخاص و يا گروههاى انحرافى را ننموده و به وظيفه بسيار خطير خود قيام و اقدام نموده و نگهبانى از اسلام و احكام مترقى آن نمايند و خدمت خود را با قدرت تمام در پيشگاه خداوند متعال و ولى مطلق او حضرت ولى الله اعظم امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف عرضه دارند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و كشور عزيز را خواستارم.
والسلام على المسلمين و على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 124
تاريخ: 8/3/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مسؤولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
ميزان حاكميت الله در نفوس، محكى براى سنجش ايمان
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان متشكرم كه در اينجا مجتمع شدند و با من مواجه شدند تا چند كلمهاى عرض كنيم. خداى تبارك و تعالى يك ميزانى در قرآن كريم قرار داده است كه با آن ميزان ما بايد خودمان را و ديگران را بشناسيم. مىفرمايد كه: الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت يخرجونم من النور الى الظلمات. ميزان در مؤمن و غير مومن، مؤمن واقعى و غير مؤمن اين است كه كتاب خدا مىفرمايد كه اگر چنانچه مؤمن است، خداى تبارك و تعالى ولى اوست و مومنين را خداى تبارك و تعالى از همه ظلمتها، از همه تاريكىها، از همه چيزهائى كه انسانها را محجوب مىكند از حق تعالى، از همه اينها اخراج مىكند و در نور وارد مىكند. اين انسانى كه در اينجا غرق حجابهاست، غرق ظلمات است، اگر چنانچه ايمان واقعى بياورد، از همه انواع ظلمات، خداوند او را خارج مىكند و به نور وارد مىكند. يك قلب ظلمانى كه در اين عالم تمام چيزهايش حجاب است براى او، اين حجابها را خداى تبارك و تعالى يكى پس از ديگرى بر مىدارد و نور را به جاى آنها مىگذارد كه نور مطلق همان جمال خودش هست. ما اگر بخواهيم خودمان را بسنجيم و كسانى كه مدعى هستند بسنجيم، بايد ببينيم كه اين ميزان، اين دو تا ميزانى كه خداى تبارك و تعالى براى معرفى مومنها و غير مومنها فرموده است، در خودمان هست يا نيست. به مجرد اينكه من يا شما ادعا كنيم كه ما مؤمن بالله هستيم، تا آن محكى كه خداى تبارك و تعالى قرار داده است در ما نباشد يك ادعاى پوچى است. ببينيم كه ما از اولياى خدا هستيم و خدا ولى ماست، يا از اولياى طاغوت هستيم و طاغوت ولى ماست. اگر چنانچه از اين گرفتارىهاى عالم طبيعت، از اين ظلمتهاى عالم طبيعت شما شما ديديد كه خارج شديد، علاقههايى كه انسان به اين عالم طبيعت دارد، اين علاقهها برداشته شده است يا كم شده، اگر شما خودتان را يافتيد كه هر كارى مىخواهيد بكنيد براى خدا مىخواهيد بكنيد، حكومت الله در شما و در قواى شما سلطه دارد، شما همه چيزتان، تمام اعضا و قوايتان فرمانبردار حكم خداست. چشم شما احتراز كند ار آن چيزهائى كه موجب ظلمت قلب مىشود، الله ولى است. محك بزرگى است كه هركس خودش را مىتواند بشناسد، مىتواند بفهمد كه اين ايمانى كه ادعا مىكند، همان ادعاست يا خير نور ايمان در قلب او وارد شده است و ظلمتها همه بر كنار شده
صحيفه نور ج 12 صفحه 125
است. ما، هر كس، در هر جا كه هستيم و شما در هر محلى كه هستيد، چه در بازار باشيد و چه در مدرسه و چه سپاه پاسداران باشيد و چه قواى انتظاميه ديگر و چه رئيس جمهور باشيد يا وزير باشيد يا وكيل باشيد يا ساير قشرهاى ديگر، اين حكم عمومى، اين ميزان عمومى، اين محكى كه براى عموم است در اين معنا، اين محك را بايد ما خودمان پيش خودمان وقتى كه آن در شب خلوت هست و شما فارغ هستيد، فكر كنيد كه آيا قلب شما يك قلب نورانى متوجه به نور است يا يك قلب ظلمانى متوجه به آمال شيطانى يا الله است يا طاغوت، اين از اين دو حال خارج نيست، يا حكومت در ما، حاكم در ما الله است يا حاكم در ما طاغوت است. اگر چنانچه ما توجهمان به اين دنيا و به اين مسائلى كه بر ما عرضه مىشود در دنيا، توجهمان به عالم طبيعت است، هر چه مىخواهيم براى خودمان مىخواهيم، هر كارى مىكنيم خدا در كار نيست، ما از طاغوتيم و اولياء ما هم طاغوت است و اگر چنانچه خودمان را تهذيب كنيم، خودمان را تربيت كنيم و از اين غلافهائى كه هست خارج كنيم و به مبداء نور برسيم و قلب ما متوجه به حق تعالى باشد، به نور مطلق باشد، خدمتگذار حق باشيم هر چه نعمت خدا به ما داده است در خدمت او صرف كنيم، اين علامت اين است كه ما از ظلمتها يا از بعضى ظلمتها خارج شديم و به نور و بعض مراتب نور وارد شديم. شما آقايان كه در راس سپاه پاسداران هستيد، خودتان را، توجه كنيد به خودتان، توجه كنيد ببينيد كه در اين خدمت، اخلاص داريد براى خدا، براى خدا خدمت مىكنيد، براى احكام خدا خدمت مىكنيد، براى جمهورى اسلام خدمت مىكنيد يا اينكه نه، مقصدتان چيزهاى ديگرى است و اين بهانه است. اين محك را در خودتان آزمايش كنيد، اگر ديديد اغراض خيلى دنبال هم اغراض است كه پيش مىآيد، غرضهاى نفسانى است، اين من بايد چه باشم، او بايد چه باشد غرضهاى حيوانى است، اگر ديديد اينطور است، بايد خودتان را از اين ورطهاى كه مهلك است نجات بدهيد. مبادا يك وقت تمام عمر انسان در خدمت طاغوت بوده و خودش نمىفهميده. اين از امورى است كه اينقدر دقيق است كه خود انسان هم خودش را نمى تواند بفهمد. گاهى انسان از اول عمرش تا آخر عمرش دارد رو به جهنم مىرود و نمىفهمد. از اول عمر تا آخر عمر دارد روى اغراض نفسانيه عمل مىكند، پاسدارى هم اگر مىكند، روى اغراض نفسانيه است و به خدا ارتباط ندارد، در ارتش هم كه هست، خدمت نظامى هم كه مىكند روى اغراض نفسانيه است و ارتباط به خدا ندارد، طلبه هم هست و درس هم كه مىخواند روى اغراض نفسانيه است به خدا ارتباط ندارد، ملا هم هست و فتوا مىدهد روى اغراض نفسانيه است به خدا ارتباط ندارد. اين معيارى كه خدا تعيين فرموده است اينهاست كه والذين كفروا و اولياءهم الطاغوت ميزان ايمان و غير ايمان، ممكن است كه ما بالفظ و با شهادت به آن چيزهائى كه ميزان است در اسلام، شهادت بدهيم، شهادتمان هم جدى باشد لكن باز در آن محكى كه خدا قرار داده است ببينيم كه ما در آن، در آن جمعيتى كه دو دسته كرده خدا، الذين امنوا و الذين كفرواً بخواهيم بفهميم كه ما از سنخ كفار هستيم ولو در مسلمين، مسلمين و احكام اسلام به ما....، ما مسلمانيم، مسلمان هم اين است كه شهادتين را بگويد و آدابش هم بجا بياورد لكن ايمان يك مسأله فوق اين است، يك مطلبى بالاتر از اين است. ما بايد خودمان را امتحان كنيم به همين ميزانى كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 126
خدا قرار داده، بفهميم ولى ما خداست يا ولى ما طاغوت است، ما داريم خدمت به شيطان مىكنيم يا خدمت به خدا مىكنيم. ما كه داريم درس خوانيم، براى خدا درس مىخوانيم يا براى هواهاى نفسانيه كه همان شيطان است. ما كه داريم فتوا مىدهيم، براى خدا فتوا مىدهيم يا براى هواهاى نفسانى كه همان شيطان است. ما كه در ادارات كار مىكنيم، براى خدا كار مىكنيم يا براى هواهاى نفسانيه كه همان طاغوت است و شيطان است. اين محكى است كه خدا قرار داده. برادرها! اينجا يك منزلى است كه شما هستيد، از اين منزل بايد برويد، اين خرقه را بايد تهى كنيد، زود و دير دارد اما اينطور نيست كه نباشد، هست، ممكن است يكى صدسال هم زنده باشد لكن خواهد رفت. آيا وقتى مىرود در نور وارد مى شود، يا در ظلمت؟ ميزان همين جاست. شما كه پاسدارهاى اسلام هستيد و رفقايتان پاسدار اسلام هستند، ببينيد كه اغراض هست كه شما را وادار كرده به اينها و هر روز يك بهانهاى مىگيرند و يك كار مثلاً خداى نخواسته مىكنيد يا نه شما يك راه مستقيم را، يك صراط مستقيم را داريد مىرويد، انحراف از اين طرف و آن طرف نيست؟ صراط مستقيم آن صراطى است كه يك طرفش اينجاست و يك طرفش خداست، مستقيم كه راه صاف است، هر انحرافى از هر طرف، انحرافى است كه انسان را از راهش باز مىدارد و مىكشدش به طرف ظلمتها.
ولايت خدا و روحيه الهى زاييده از نهضت را حفظ كنيد
شما كوشش كنيد كه اغراضتان را كم كنيد حتى الامكان تا انشاءالله موفق بشويد كه اغراض در شما بميرد، شما خدمت براى اسلام مىخواهيد بكنيد، از اول هم همين طور، وقتى كه اين نهضت و اين انقلاب اسلامى بپا شد همه گروههائى كه در ايران بودند (الا آن منحرفهائى كه هميشه منحرفند) اينها همين طور به طور خودكار، هيچ كس نيامد به شما بيخ گوشتان بگويد بيا برويم چه، خودتان اصل فهميديد كه بايد اين راه را رفت، اين راه، راه خداست، شما يك مرتبهاش را طى كرديد و او اينكه موانع را كه براى پيشرفت اسلام بود و براى پيشرفت احكام اسلام بود، از بين برداشتيد، البته بعضى موانع هست اما مهمش را از پيش برداشتيد و همهتان با هم، همه اهالى اين مملكت با هم يكصدا شدند و در آن حالى كه همه با هم يكصدا مشغول به فداكارى بودند، هيچ طاغوت در كار نبود، الله بود، يك تحول عجيب معجزه آسايى در شما و در ساير قشرهاى ملت پيدا شده بود كه اصلا" فكر اينكه ما يك مقامى داشته باشيم يا اين كار را مىكنيم براى مقامى، اين كار نبوده است. آن كسى كه با مشت گره كرده جلوى تانك مىرود و زير تانك مىرود اين براى مقام ديگر نيست، اين براى خداست. آن كسى كه بدون اسلحه حمله مىكند به اسلحه دارهائى كه آنها بدون ملاحظه مىزنند، اين ديگر براى اين نيست كه برسد به يك نواى دنيائى، دارد جانش را مىدهد، كسى كه از دنيا مىخواهد بگذرد، ديگر نمىشود براى دنيا باشد. در آن تحول همهتان، تقريباً همه آنهائى كه در ميدان وارد بودند زنها، مردها، بچهها، بزرگها، زنها با بچههاى كوچكى كه در آغوششان بود، در آن حال هيچ ابداً شبهه شيطانى نبود، هيچ آمال شيطانى توى آن نبود، آن حالتان را ياد بياوريد. آن حالى كه بالاى پشت بامها مىرفتيد و الله اكبر
صحيفه نور ج 12 صفحه 127
مىگفتيد و شياطين در اطراف بودند كه شما را نشانه بگيرند. در خيابانها مىريختند و مقابله مىكرديد با آنهائى كه از خدا نمىترسيدند و شما را زير تانك مىخواستند بگيرند. آن حالتان را ياد بياوريد. آن حال - حال - حالى است كه ولى شما خدا بود يعنى همه چيزتان الهى بود، همه حركت، حركت الهى بود، شماها يدالله بوديد در آنوقت و اين جماعت، اين جماعتهائى كه با هم يكصدا فعاليت كردند اينها يدالله بودند يدالله مع الجماعه آن حال را يادتان باشد، همان حال را حفظش كنيد، نگوئيد حالا تمام شد قضيه و حالا بيائيم سر تقسيم، تقسيمى توى كار نيست، تقسيمى كه نيست، تقسيم مال آنهائى است كه براى آمال دنيايى كار كردند، شما رفتيد جانتان را در طبق اخلاص گذاشتيد و هديه كرديد، براى شكم رفتيد اين كارها را كرديد كه حالا مىخواهيد تقسيم كنيد؟! تقسيمى توى كار نيست، از خدا بخواهيد، از خدا اجر بخواهيد. آن چيزهائى كه در دنياست اجر اين نيست كه شما جانتان را فدا كرديد و در طبق اخلاص گذاشتيد حالا عوض اينكه جانتان را فدا كرديد يك خانه مىخواهيد، يك دكان خواهيد، يك پست مىخواهيد، اصلاً مىشود اين عوض او باشد؟! كسى كه همه چيزش را، خودش را، جوانش را، همه چيزش را فدا كرده است اين حالا بيايد بگويد كه يك خانهاى بدهيد عوض اين، اين عوض دارد اصلش؟! اين فداكارى جز خدا كسى نمىتواند عوض بدهد، اگر همه اين دنيا را به شما بدهند، عوض او نيست. آن حال را حفظ كنيد، برگرديد به آن حال، دوباره شما تحت رهبرى شيطان نباشيد، ولى شما طاغوت نباشد. آن حال اگر حفظ بشود، الان هم شما، همان ولايت خدا در شما حكومت مىكند و هيچ چيز هم عوض اين نمىشود. شمائى كه مىرويد در كردستان و فداكارى مىكنيد، اين فداكارى در دنيا عوض ندارد كه شما عوض بگيريد. اگر توى ذهنتان آمد برويم يك عوضى بگيريم، معلوم مىشود براى خدا نبوده، براى دنيا بوده اگر قضيه تقسيم اموال است اين معلوم شد مال دنيا بوده كه حالا مىخواهند تقسيم اموال بكنند. در جنگ حنين كه مسلمين پيش بردند و غنائمى به دست آوردند، پيغمبر اكرم (ص) تمام اين غنائم را داد به همين اهالى مكه و ابوسفيان و امثال اينها، همه غنائم را به آن كسانى كه مخالفش بودند داد بعضىها گله كردند كه آخر مثلاً چه، ما هم بوديم فرمود كه شما حاضر نيستيد كه آنها شترها را ببرند و شما پيغمبر همراهتان باشد آنها شتر بردند، قسمت شما پيغمبر است. حيف است انسان فداكارى بكند آنوقت شتر بخواهد. شمائى كه الان بعضىتان در، شايد خودتان هم بوديد در كردستان و آن وقايع كردستان و آن فداكارىها، حالا كه برگرديد شتر مىخواهيد؟! براى خودتان يك چيزى مىخواهيد؟! چيزى مىتواند مقابل اين فداكارى باشد؟! بگذريد از اين علائق، اينها، اين علائق همهاش ظلمت است، همان ظلماتى است كه خدا مىفرمايد و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات . فطرت همه بر نورانيت است. فطرت شما فطرت نورانى است، فطرت توحيد است، به دست خود ما اين فطرت به جهالتها، به ظلمات كشيده مىشود و ما بايد خودمان را مواظبت كنيم، بايد مجاهده بكنيم خودمان را، بايد حساب خودمان را بكشيم قبل از اينكه آنجا حساب از ما بكشند. خودتان حسابتان را بكشيد قبل از اينكه حسابگرها حساب شما را بكشند. همه لحظات چشمهاى شما، همه خاطرات ذهن
صحيفه نور ج 12 صفحه 128
شما، تمام تفكرات باطن شما در حضور خداست و در نامهها هم در پروندهها ثبت است. هر لحظهاى كه در لحظات چشم شما بر خلاف آن چيزى كه دستور است واقع بود، در حضور خداست و ثبت است و در روايات هم هست كه اينها هفتهاى دو مرتبه اعمال عرضه مىشود بر ولى امر، بر امام زمان سلام الله عليه. توجه داشته باشيد كه در كارهايتان جورى نباشد كه وقتى عرضه شد بر امام زمان سلام الله عليه خداى نخواسته آزرده بشود و پيش ملائكه الله يك قدرى سرافكنده بشود كه اينها شيعه هاى من هستند، اينها دوستان من هستند و بر خلاف مقاصد خدا عمل كردند. رئيس يك قوم اگر قومش خلاف بكند، آن رئيس منفعل مىشود. اى پاسدارهاى عزيز و اى سربازهاى اسلام! در هر جا هستيد از خودتان هم پاسدارى كنيد تا به پيروزى بر نفس خودتان و پيروزى بر همه شياطين نائل شويد. من اميدوارم كه شماهائى كه در اين نهضت با آن جوش و با آن خروش و با آن فداكارى شركت كرديد، در اين بين راه، يك كسى نباشيد كه نارفاقتى بكنيد و بين راه رها كنيد. اين قافله راه افتاده است و دارد طرف خدا مىرود، همه با هم باشيد در اين راه، وقتى همه با هم شديد در اين راه، خداوند با شماست، تفرقه نكنيد، با هم برادرند همه انما المومنون اخوه برادريد. بايد باز اين يك محكى است كه ما ببينيم كه به ديگران به چشم برادرى نگاه مىكنيم و برادروار با هم هستيم يا نه خداى نخواسته يك خصومتى توى كار هست و يك گرفتارىهائى هست. مؤمن آن است كه با مؤمن ديگر برادر باشد، اين عقد برادرى را خدا در اصل براى شما ايجاد كرده. برادرها! ما بين راه هستيم و دشمن در كمين. يك راهى است كه شخصى ما داريم مىرويم كه اين صراط الهى است دشمن ابليس است و مىخواهد نگذارد شما اين راه را طى كنيد، مراقبت از خودتان بكنيد كه اين راه را با سلامت طى كنيد و در آنجا كه مىرويد با سلامت وارد بشويد. يك راهى هم، راهى است كه اجتماعى بايد برويم و برويد و او پيشبرد اهداف اسلامى است كه بحمدالله تا اينجا كه آمديد، خوب آمديد و از اينجا به بعد هم با سلامت و خوبى پيش برويد. اگر چنانچه همان حالى كه در زمان انقلاب و آنوقتى كه همهتان در خيابانها و در ميدانها وارد مىشديد آن حال را به نظر بياوريد، حالا هم همان حال را در خودتان احياء كنيد، ايجاد كنيد آن حال را اگر چنانچه در خودتان ايجاد كنيد، همه با هم برادر خواهيد بود و اين آمالى كه در همه ممكن است خداى نخواسته باشد اينها از بين مىرود و به جاى او صفا، برادرى مىنشيند.
جمهورى اسلامى امانتى در دست ملت
شما الان يك امانتى دستتان هست بايد حفظش كنيد، آن امانت جمهورى اسلامى است اين را خدا داد به ما، ما نبايد خيال كنيم كه ماها چه كرديم. اگر ما بگوئيم ماها چه كرديم، اين همان حرفهاى شيطان است، اين را خدا به ما داده. يك جمعيت كمى كه هيچ چيز نداشت، خدا به او عنايت كرد كه آن قدرتهاى بزرگ را شكست و جمهورى اسلامى را هم با همه نهادهائى كه دارد بحمدالله تعالى تحقق پيدا كرد. الان جمهورى اسلامى امانتى است دست ما، اگر ما در اينجا يك وقتى خداى
صحيفه نور ج 12 صفحه 129
نخواسته با هم خلاف بكنيم، سپاه پاسداران بين خودشان اختلافى باشد، بين خودشان با ساير قواى انتظاميه خلافى و اختلافى باشد، آنها با شما خلاف و اختلافى بكنند، قشرهاى ديگر ملت با هم سر دنيا هى خلاف كنند، اگر اينطور بشود، اين امانت را ما نمىتوانيم به صاحبش رد كنيم. بايد امانت را به اهلش رد بكنيم، جمهورى اسلامى را به آخر برسانيم و احكام اسلام را در كشور خودمان اول و انشاء الله در همه كشورها بسط بدهيم. اين امانتى است كه بايد حفظش بكنيم. نرويد دنبال آمال و آرزوها و مسائل ديگرى كه پست هست و شيطانى. بايد علو همت داشته باشيد. همانطورى كه جان را كه مىخواستيد فدا كنيد بالاترين علو همت بود، حالا هم علو همت پيدا بكنيد و از اينكه يكى جلو و يكى عقب، هيچ ابدا اعتنايى به اين مسائل نكنيد، همه در محضر خدا با هم هستند و همه انشاء الله از جنود خدا و ولى همه انشاءالله خداى تبارك و تعالى است و شما را از همه انواع ظلمات انشاءالله خارج مىكند و به نور مطلق مىرساند. خداوند همهتان را تاييد كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 135
تاريخ: 14/3/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شركتكننده در كنفرانس بينالمللى بررسى مداخلات آمريكا در ايران
وحشت كارتر از بررسى مداخلات آمريكا در ايران دليل مجرم بودن اوست
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد تشكر كنم از آقايانى كه زحمت كشيدند و به كشور خراب مظلوم ما آمدند. انشاءالله خداوند توفيق بدهد به همه كه به راه حق بروند و از مظلومها طرفدارى كنند در تمام كشورها. من يك سؤالى دارم و آن اينكه چرا آقاى كارتر از آمدن اين هيأتها به ايران اينقدر وحشت دارد و چرا براى كسانى كه از مملكت خودشان هستند و از شخصيتهاى بارز هستند، براى آمدن ايران جريمه قرار داده است و چرا از آمدن شاه به ايران اينقدر وحشت دارد و چرا از محاكمه اين اشخاصى كه در سفارت اينجا كه به اصطلاح ما لانه جاسوسى است وحشت دارد؟ اگر ايشان دخالتى در مقدرات مملكت ما نكرده است و اگر دولت آمريكا با سرنوشت مملكت ما كار نداشته است و سفارتخانه او مثل سفارتخانههاى صحيح هست، اين بايد پيشقدم بشود به اينكه هيأتهائى بيايند رسيدگى كنند. چرا اينقدر وحشت دارد از اينكه رسيدگى بشود؟ مگر چه كرده است؟ مگر دولت آمريكا با مملكت ما چه كرده است كه ايشان وحشتناك است؟ اگر آنطورى كه ايشان مدعى هستند و طرفدارهاى ايشان مدعى هستند، با كمال خوبى رفتار كرده است و به قوانين بينالمللى احترام گذاشته است و با ايران به طور ظلم و جور رفتار نكرده است، بايد ما كه ادعا مىكنيم، او بفرستد يك عدهاى خودش، تجهيز كند يك جمعيتهائى از همه اطراف دنيا كه بيايند اينجا و ببينند كه او چقدر رفتار خوب كرده است، چقدر با مردم ايران به انسانيت رفتار كرده است و اين ايرانيانند كه نمك نشناسند! ما اگر دليل ديگرى نداشتيم براى مجرم بودن آمريكا جز اين جلوگيرى كردن از افرادى كه از ملت خودش است و از شخصيتهاى بزرگ ملت خودش هستند و او براى آنها جريمه قرار داده است پنجاه هزار دلار و ده سال حبس. مگر چه شده است؟ مگر چه كرده است در اينجا كه براى افرادى كه مىخواهند بيايند رسيدگى كنند جريمه قرار مىدهد؟ ما اگر هيچ دليلى نداشتيم الا اين، كسانى كه اطلاع نداشتند مىفهميدند كه يك مسألهاى در كار هست كه اين وحشت را دارد، كارهائى انجام شده است كه اين وحشت را دارد.
كشورهاى ضعيف ميدان هميشگى تاخت و تاز ابرقدرتها
مع الاسف ملتهاى ضعيف، كشورهاى ضعيف در حال جنگ و در حال صلح، اينها پايمال
صحيفه نور ج 12 صفحه 136
مىشوند. گفته مىشود كه خروس، هم در عزا و هم در عروسى ذبح مىشود، ملتهاى ضعيف هم اينطورند. من هر دو جنگ بينالمللى را يادم هست و گمان ندارم هيچ كدام از شما جنگ بينالمللى اول را يادش باشد. ما در جنگ بينالمللى هم مشاهده مىكرديم، من كوچك بودم لكن مدرسه مىرفتم و سربازهاى شوروى را در همان مركزى كه ما داشتيم در خمين، من آنجا آنها را مىديدم و مورد تاخت و تاز ما واقع شديم در جنگ بينالمللى اول. جنگ بينالمللى دوم را بسيارى از شماها يادتان هست كه ما مورد تاخت و تاز اين سه قوه واقع شديم، آمريكا، انگلستان، شوروى. سربازهاى آنها در همه كشور ما تقريباً پخش بودند. شوروى تقريباً از بيرون تهران تا خراسان، انگلستان در قم و آنجاها و كسان ديگر هم جاهاى ديگر. ما مورد تاخت و تاز بوديم به عنوان پل پيروزى. ما بايد مورد تاخت و تاز بشويم تا آقايان پيروز بشوند بعد هم كه پيروز شدند و حال صلح پيش آمد باز ما ذبح شديم. كشورهاى ضعيف اينطورند، در حال صلح مورد تاخت و تازند و ذبح و در حال جنگ هم همين طور. ما حال صلحمان بدتر از حال جنگمان بود و در حالى كه دنيا در صلح به خيال خودشان آرامش و صلح بود، اين قواى بزرگ جنگ نداشتند، فرصت داشتند كه همه چيز ما را از دست بدهند، ببرند، بگيرند از ما، ما در طول مدتى كه انگلستان و آمريكا در اينجا دخالت مستقيم داشتند، هيچ چيز نداشتيم، نه فرهنگ ما يك فرهنگ سالم بود و فرهنگ خودمان بود، نه تربيت مىشد در دانشگاههاى ما اشخاصى كه براى خود ملت باشند و به درد خود ملت بخورند و نه قواى نظامى ما از ما بود و براى ما بود و نه جهات اقتصادى ما مربوط به خودمان بود، تمام طرحهائى كه ريخته مىشد از آنجا بود. شاه مخلوع در يكى از كتابهايش كه بعد جمع كردند، اين كلمه بود كه بعد از اينكه اين قواى ثلاثه آمدند و اجتماع كردند سرانشان در تهران، او نوشته است كه اينها صلاح ديدند كه من باشم، ما باشيم در ايران. بعد آنهائى كه اطرافش بودند، لابد به او فهماندند كه بد غلطى كردى. آن كتاب را با آن جمله را ديگر محو كردند و جمع كردند از قرارى كه گفتند. اين يك سندى است از زبان يك نفرى كه در اينجا به طور ظلم سلطه داشت، اين يك اقرارى است (كه) از او به اينكه آنها من را در اينجا قرار دادند. قبل از او براى پدرش هم همين مسأله بود منتها آن را خود انگليسها در راديوى دهلى اقرار كردند، گفتند ما رضاخان را آورديم در ايران و سلطنت به او داديم لكن به ما خيانت كرد و او را بيرون كرديم. اين هم اقرارى بود كه انگلستان كرد آن هم اقرارى بود كه همان كسى كه دست نشانده خود آنها بود كرد. در يكى از صحبتهايش محمدرضا گفت كه ليست وكلا را از سفارتخانه مىنوشتند و پيش ما فرستادند و ما ملزم بوديم كه آنها را وكيل كنيم. ما، هم وكلا را با اين كلمه مىشناسيم و هم محمد رضا را و دستگاههاى دولتى را با اين كلمه مىتوانيم بشناسيم و هم آمريكا و شوروى و انگلستان را. اينها شواهدى است كه هست.
ما نمىتوانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم
ما مىخواهيم ببينيم كه اين ملت چه مىگفتند. از اول كه رضاخان سركار آمد و مشغول به
صحيفه نور ج 12 صفحه 137
فسادكارى شد و قيام كردند علماى اسلام، از آذربايجان يك دفعه، از خراسان يك مرتبه، بعدش هم باز يك دفعه ديگر و از اصفهان يك دفعه كه علماى ايران هم تقريباً از بسيارى جاها به اينها ملحق شدند، اينها مىخواستند جنگ بكنند؟ چه مىگفتند اينها؟ مردم در پانزده خرداد چه مىگفتند؟ اين پانزده خردادى كه فردا سالروزش هست، مردم چه مىگفتند كه مستحق اين بودند كه آنطور كه گفتند پانزده هزار مظلوم را اينها به خاك و خون كشيدند و از قرارى كه مىگفتند هدايتش هم خود شخص شاه مخلوع مىكرده، اينها چه مىگفتند كه مستحق اين مسائل شدند؟ ملت ايران در طول اين قريب بيست سال كه از اول پانزده خرداد تا حالا هست، اينها چه مىگفتند؟ چه مىگويند؟ مع الاسف تمام رسانههاى گروهى خارج و بعضى از داخلىها همه در خدمت ابرقدرتها هستند ما مىتوانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم، ما وسيله نداريم. همه روزنامههاى خارج به ضد ما چيز مىنويسند، همه راديوها و تلويزيونهاى خارج به ضد ما پخش مىكنند اكاذيب را. در دنيا ايران را مثل يك جنگلى كه تويش يك دسته وحشى جمع شدهاند و ريختهاند به جان مردم و دارند قتل عام مىكنند همه را و پستانهاى زنها را مىبرند و چه مىكنند و چه مىكنند. ما چطور نداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم؟ كى مىرساند اين ندا را به دنيا؟ همه در خدمت آنها هستند. حالا ببينيم كه شما آقايان و خانمها كه آمديد و رسيدگى كرديد اينجا، مىتوانيد، همچو قدرتى داريد كه اين مسائل ايران را برسانيد. ما مىخواهيم كه آنى كه حقيقت است، هيچ نمىخواهيم طرفدارى از ما بشود، ما مىخواهيم طرفدارى از حقيقت بشود، آنچه كه حقيقت است شما به ممالك خودتان برسانيد، آنجا بگوئيد قضيه پانزده خرداد را كه چه بوده است و فردا مشاهده مىكنيد كه اين ملت كه پانزده خرداد را هميشه عزادار خواهد بود مىبينيد كه اين ملت چه مىگويد، پانزده خرداد با آنها چه كرده است، هفده دى با آنها چه كرده است. ما هر روز در طول اين قريب دو سال كه نهضت بالا گرفته بود، ما هر روز يك مسألهاى داشتيم، يك مسأله قتل عامى. آيا هيچ شما اطلاع از اين حبسىهاى زمان رضاخان و محمدرضا، خصوصاً زمان محمدرضا هيچ اطلاعى از اينها پيدا كرديد؟ هيچ مىتوانيد تصور كنيد كه در اين زيرزمينهائى كه در محبسهاى اينها موجود است با اين جوانهاى ما چه كردند اينها؟ شما به تلويزيون در ديشب، پريشب كه دادگاه را نمايش مىداد نگاه كردهايد ببينيد كه آنهائى كه خودشان را نشان مىدهند يكى دو تا مورد است اين فعل كه چه بوده است قصه؟ شما مىدانيد كه پاى بعضى از روحانيين ما را در حبس اره كردند؟ شما مىدانيد كه در تاوه گذاشتند اين جوانهاى ما را و بو دادند؟ ما چطور مطالبمان را به دنيا برسانيم؟ من گمان مىكنم كه شما هم نتوانيد. فردا وقتى كه رفتيد در محلهاى خودتان، شروع كنند آن قلمهاى اجير و آن خيانتكارهاى به همه بشريت شروع كنند بر ضد شما يك چيزهائى را نوشتن كه حرفهاى شما را خنثى كنند، لكن به اندازه قدرتتان حق را بگوئيد.
ملتى كه شهادت آرزوى اوست از دخالت نظامى و حصر اقتصادى باكى ندارد
ملت ما الان قيام كرده است و نهضت كرده است و من اميدوارم كه پيش ببرد و هيچ قدرتى
صحيفه نور ج 12 صفحه 138
نتواند در ايران ديگر آن كارهائى را كه مىكرد بكند. آقاى كارتر و امثال او الان تمام همشان اين است كه دوباره آن مسائل را برگردانند كه در زمان شاه مخلوع بود لكن اين يك آرزوئى است كه اين ابرقدرتها بايد به گور ببرند. ايران ديگر اجازه نمىدهد كه اينها دخالت در آن بكنند. اگر چنانچه آنها خيال كردهاند كه نظامى زياد دارند و وسائل جنگ و آدمكشى زياد دارند، ما هم مظلوم زياد داريم و مشت گره كرده، و يوم مظلوم از يوم ظالم شكنندهتر است. ما را اينها مىخواهند در تنگناى اقتصادى قرار بدهند و قرار دادهاند و معالاسف اين دولتهائى كه ادعا مىكنند كه ما متمدن هستيم و ادعا كنند كه ما مستقل هستيم، از همين مسأله فهميده مىشود كه اينها چكارهاند. كارتر آنجا نشسته و حكفرمائى مىكند و اين ملتها، دولتها يعنى، اين دولتهائى كه تحميل شدهاند بر ملتها اينها هم فرمانبردارى مىكنند، اينها هم استقلال ندارند. نه اينكه همين دولتهاى ضعيف استقلال نداشته باشند، معلوم شد دولتهاى قوى هم استقلال ندارند. اينها نمىتوانند، مىترسند از آمريكا كه مخالفت با ما را نكنند، نه اينكه بخواهند مخالفت كنند، براى اينكه مخالفتشان براى خوشان هم ضرر دارد، شايد بيشتر هم ضرر داشته باشد. بسيارى از دولتها به ما گفته كه ما همان چيزهائى كه از ديگران مىگيريد ما به شما مىدهيم. ما كسى هم به ما ندهد ما يك مردمى هستيم مظلوم و استقلال خودمان را حفظ مىكنيم. ما اگر امر داير بشود به اينكه برگرديم به حال سابق بشريت و با الاغ از اين طرف به آن طرف برويم و آزاديمان را حفظ بكنيم يا خير، بنده آقاى كارتر و امثال او از ابرقدرتها باشيم و زندگانىهاى فلان و كذا داشته باشيم، ما آن را ترجيح مىدهيم، ملت ما آن را ترجيح دارد مىدهد. ملت ما شهادت را دارد ترجيح مىدهد و مىگويد كه ما مىخواهيم شهيد بشويم. از اول نهضت تقريباً (من در نجف بودم آنوقت) تا حالا زن، مرد، جوانها مىآيند و از من استدعا مىكنند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، من دعا مىكنم ثواب شهيد پيدا كنند. يك مجلس عقدى كه ما چند وقت پيش از اين در همين تهران داشتيم آن زن و مردى كه با هم ازدواج كردند بعد آن زن يك كاغذى به من داد خواندم ديدم مىگويد كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. زنى كه تازه عروسى كرده، شوهر كرده مىگويد شما دعا كنيد من شهيد بشوم. يك ملتى كه شهادت را مىطلبند و دعا مىخواهند براى شهادت، اينها از دخالت نظامى مىترسند؟ اينها از حصر اقتصادى مىترسند؟ همه عالم درهاى ممالك شان را به ما ببندند همه و ما باشيم، اين عدهاى كه، سى و چند ميليونى كه در اين ايران زندگى مىكنيم يك ديوارى دور ايران بكشند و ما را در همين ايران حبس بكنند، ما اين را ترجيح مىدهيم به اينكه درها باز باشد و چپاولگرها بريزند به مملكت ما. مىخواهيم چه بكنيم كه به اين تمدنى كه از توحش بدتر است، اين تمدنى كه حيوانات بيابان در رفتارشان از آنها بهتر است ما مىخواهيم چه بكنيم به اين تمدن برسيم؟ اين دروازه تمدنى كه شاه مخلوع مىخواست به روى ما باز بكند يعنى قدرتها را بر ما مسلط كند و همه دارائى ما را ببرد و چند تا عروسك براى ما بفرستد، نفت ما را ببرند و براى ما پايگاه براى خودشان درست بكنند، ما اين تمدن بزرگ را مىخواهيم چه بكنيم؟ اين تمدن است؟ اين پدر و پسر و خصوصاً اين پسر كشور ما را به عقب راند و همه چيز ما را به باد داد به طورى كه اگر الان همه ملت
صحيفه نور ج 12 صفحه 139
دستشان را به هم بدهند و دستشان را به همه دادهاند بحمدالله و بخواهند تعمير كنند آن چيزى كه در اين قريب پنجاه سال بر ما گذشته است و آن چيزى كه از بيست و چند سال پيش از اين به وسيله آمريكا بر مملكت ما گذشته است، سالهاى طولانى لازم است تا ما ترميم كنيم اينها را. ما مىخواهيم چه بكنيم روابط داشته باشيم با آنهائى كه مىخواهند ما را بچاپند؟ رابطه ما با آنها غير از اين است كه رابطه چپاولگر و چپاول بشو است؟ براى چه ما مىخواهيم اين را؟ درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما خودمان در اينجا مملكت وسيعى داريم، آب هم داريم، خدا باران هم به ما مىدهد، خودمان مىكاريم و مىخوريم و هيچ احتياجى به اين مسائل نداريم. آنها نترسانند يك ملتى را كه مىخواهد خودش را به كشتن بدهد تا استقلالش را حفظ بكند. اين استقلالى كه ما پيدا كرديم و اين آزادى كه ما پيدا كرديم يك هديه آسمانى است، يك هديه الهى است به ما رسيده و ما مكلفيم اين را حفظش كنيم. اگر ما اين را حفظش نكنيم قدردانى از نعمت خدا نكردهايم كفران كردهايم نعمت خدا را. ما بايد اين را حفظش بكنيم. ما از اين تهديدهائى كه مىكنند و كشتىهايشان را مىآورند در مثلاً خليج و امثال اينجا و از آن طرف و از آن طرف و اينها، حالا ديگر اين حرف كهنه شده. پيشتر بله، زمان سابق اينطور بود كه تا يك قراردادى را مىخواستند تحميل كنند يا يكى يك مثلاً نالهاى مىزد يك كشتى از انگلستان مىآمد در آبهاى خليج، تمام مىشد مساله.
امدادهاى غيبى خداوند عامل شكست ظالمين و پيروزى مسلمين
حالا همه كشتىهايتان را هم بياوريد اينجا، همه طيارههايتان را هم بفرستيد اينجا، مسأله حالا غير سابق است، ما اتكال به خدا داريم، ما براى اين جهان يك مدبر را مىدانيم هست. آنهائى كه تاكنون توجه نداشتند خوب توجه پيدا بكنند كه يك ملتى كه هيچ نداشت جز الله اكبر و او همه چيز است چطور همه قوا را كنار زد و اين قواى شيطانى كه همه پشتيبانش بودند، نه فقط ابرقدرتها، قدرتهاى پائين دست هم دنبال او بودند و ما را نمىگذاشتند در يك مملكتى زندگى كنيم و فعاليت كنيم، همه موافق با او بودند. اين چه بود كه اين ملت ضعيف بدون تجهيز بدون تدريب(1) نظامى را بر اينهمه قدرتها غلبه داد؟ اين جز اين بود كه رعبى را كه خدا در دلهاى اين سران انداخت، ما را به رعب، به رعبى كه خدا در قلب اينها انداخت پيروز كرد؟ اين جز همان است كه در صدر اسلام هم يك عده قليل را بر عدههاى كثير پيروز كرد و همچو رعبى در قلب انداخت كه نتوانستند مقاومت كنند در مقابل سى هزار جمعيت عرب كه هر چندتايشان يك شمشير داشت و هر چندتايشان يك شتر داشت و آنها هفتصد هزار جمعيت بودند كه شصت هزارشان طليعه بود و غلبه كردند اينها بر آنها، چه بود؟ اين جز اين بود كه يك دست غيبى در كار است؟! نبايد بيدار بشوند آنهائى كه توجه به معنويات ندارند و به اين غيب ايمان نياوردهاند؟ نبايد بيدار بشوند؟ كى اين هليكوپترهاى آقاى كارتر را كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 140
مىخواستند به ايران بيايند ساقط كرد؟ ما ساقط كرديم؟ شنها ساقط كردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بين برد. اين باد مأمور خداست، اين شنها همه مأمورند. تجربه بكنند باز.
مشتهاى گره كرده را كه مشتهاى الهى است حفظ كنيد
لكن ما نبايد مغرور بشويم. من به ملت ايران عرض مىكنم كه مغرور نشويد. تمام قدرت، قدرت خداست و بايد اتكال به او بكنيد و خودتان را فانى بكنيد در آن قدرت بزرگ. مادامى كه ملت ايران همان قدرت اول را كه قدرت معنوى بود و با الله اكبر پيش برد، مادامى كه اين حفظ بشود شما بيمه هستيد، بيمه الهى هستيد. خدا نكند كه دستهائى كه الان در كار هست و مىخواهند شما را مأيوس بكنند، اينها در اين شيطنتشان پيروز بشوند و شما را از آن حالى كه در اول انقلاب داشتيد منحرف كنند كه آن روز، روزى است كه خداى تبارك و تعالى عنايتش را خداى نخواسته از شما برمىدارد و شما به همان حالها مىافتيد. حفظ كنيد، حفظ كنيد آن حالى كه در اول نهضت داشتيد، شما نهضت براى شكم نكرديد، شما نهضت براى اطاق و حياط نكرديد، شما نهضت نكرديد براى اينكه يك مقامى پيدا بكنيد، شما آرزوى شهادت نمىكنيد به اينكه برسيد به يك مثلاً فرشى و يك نوائى. اين حال را كه حالى است الهى حفظ كنيد و مادامى كه اين حفظ بشود شما پيروز هستيد و من وعده پيروزى به شما مىدهم و خداى تبارك و تعالى وعده پيروزى داده است به شما ان تنصروالله ينصركم اقدامتان را ثابت نگه داريد و مشتهاى گره كرده را كه مشتهاى الهى است حفظ كنيد و از هيچ ابرقدرتى نترسيد و از هيچ تبليغاتى، هيچ خوفى نداشته باشيد ما راه خودمان را مىرويم و آن راه خداست.
بيدارى مستضعفين اولين گام در مقابله با مستكبرين
و من اميدوارم كه اين هيأتهائى كه آمدند و رسيدگى كردند گرچه نمىتوانند رسيدگى كنند، آنها نمىتوانند به همه دردهاى ما برسند اسناد را به شما دادهاند و اگر رفتيد آن محل را هم ديديد و آن چيزهائى كه در آنجا هست كه هيچ شباهتى به سفارتخانه ندارد آنوقت تصديق مىكنيد كه مسأله، مسأله گروگان گرفتن يك عده ديپلمات نيست اين چيزى است كه قلم خارج و مطبوعات خارج به شما تحميل كرده است كه بگوئيد ديپلماتها، والا اگر اينها را ببينند مىفهميد كه اين محل، محل ديپلمات نيست و اين اشخاص، اشخاص ديپلمات نبودند. من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه ما و به همه مظلومين عالم و به همه مستضعفان جهان پيروزى عنايت كند تا همه از زير بار اين ابرقدرتها خارج بشوند و مسألهاى است كه بايد بشود. مسأله اينطور شده است كه ديگر مستضعفين در مقابل مستكبرين قيام كردهاند، بيدارى اول قدم است، او قدم يقظه است. در سير عرفانى
صحيفه نور ج 12 صفحه 141
هم يقظه اول قدم است. در اين سير، اين هم سير الهى و عرفانى است. بيدارى اول قدم است و كشورهاى اسلامى، ملتهاى مسلم، ملتهاى مستضعف در سرتاسر جهان، اينها بيدار شدهاند و سياههاى آمريكائى كتك اين بيدارى را مىخورند و انشاءالله پيروز خواهند شد.
والسلام عليكم و رحمة الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 153
تاريخ: 14/3/59
بيانات امام خمينى به مناسبت فرا رسيدن 15 خرداد
پانزده خرداد مبارك بود چون منتهى شد به استقلال و آزادى كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
پانزده خرداد نزديك است و اين روزى است كه ملت ما نبايد از ياد ببرد و نمىبرد. پانزده خرداد يك نقطه عطفى است در تاريخ كشور ما كه از همان وقت شروع به فعاليت سياسى شد و روحانيون از همان وقت خودشان را مجهز كردند. روز پانزده خرداد آنطورى كه من بعد از اينكه از حبس بيرون آمدم براى من نقل كردند، عمال شاه در بسيارى از شهرستانها كه قيام كرده بودند دست به كشتار زدند و آنطورى كه به من مىگفتند حدود پانزده هزار شهيد داشتيم در پانزده خرداد و ما اين قلم را آنوقت خيلى بزرگ مىشمرديم و بزرگ هم بود لكن بعدها جناياتى كه از طرف شاه، شاه مخلوع به كشور ما وارد شد بيشتر از اين معانى بود. ما نمىتوانيم تصور كنيم اين جناياتى كه از پانزده خرداد تا رفتن بختيار از اين مملكت به دست عمال شاه و به دست عمال آمريكا در اين كشور واقع شد، قدرت اينكه احصاء كنيم آنها را نداريم. ما اجمالى از اين جنايات را مىتوانيم بگوئيم يا تصور كنيم، تفسير اين جنايات اصلاً قابل احصاء نيست. ما چطور مىتوانيم پانزده خرداد - معلولينش - را بفهميم چقدر بود، معدومينش و شهدا مىگويند پانزده هزار بوده است، لكن مصدومين و معلولين، كسانى كه اعضاى خودشان را در آن گيرودار از دست دادند ما چطور مىتوانيم بيان كنيم يا تصور كنيم. لكن در عين حالى كه پانزده خرداد يك مصيبتى بود براى ملت ما، لكن مبداء جنبش بود. از همان وقت و جلوتر از آنوقت روحانيون قيام كردند و به دست روحانيون نهضت شروع شد، از قم شروع شد و پانزده خرداد يك انعكاسى بود از همان قيام، روحانيت را گرفتند و قريب تمام - تقريباً - علماء تهران را گرفتند و حبس كردند و شايد مدتى هم علماء تهران، وعاظ تهران در حبس بودند و بعد به تدريج رها شدند و از آنجا شروع شد به نهضت و مخالفت. در عين حالى كه پانزده خرداد مصيبت براى ما بود لكن اين موهبت را هم خداى تبارك و تعالى به ما عطا كرد كه مردم بيدار شدند و لبيك گفتند به صداى روحانيون و در همه جا، در همه مملكت اين نهضت شروع كرد و مبداش از همان پانزده خرداد بود و بعد كم كم تدريجاً ريشه گرفت و بعد كه در اين آخرى ديگر زيادتر شد و بيشتر شد نهضت مردم، پيشتر رفت نهضت مردم و قيام همگانى شد و بحمدالله ريشه اجانب از اين مملكت كنده شد و شاه سابق از ايران رفت، گرچه آمريكا او را پناه داد و الان هم در پناه آمريكاست منتها در مصر يا در حوالى مصر
صحيفه نور ج 12 صفحه 154
بسر مىبرد كه آنها هم در قبضه آمريكاست. بنابراين پانزده خرداد در عين حالى كه مصيبت بود لكن مبارك بود براى ملت كه منتهى شد به يك امر بزرگى و آن استقلال كشور و آزادى براى همه مملكت.
بدانيد كه دخالت نظامى آمريكا و شوروى در اراده ملت ما اثرى ندارد
آزادى را ما و ملت ما با قيمت گران به دست آورد و ليكن ارزشش بيشتر از اين معانى بود. الان هم اشخاصى كه طرفدار آمريكا يا رژيم سابق هستند، الان هم دنبال اين هستند كه باز اين مسائل سابق را به كشور ما برگردانند لكن اين ديگر يك خيال باطلى است آمريكا اخيراً هم گفته است كه كارتر گفته است كه اگر چنانچه هيچ كس هم از دولتها با من همراهى نكنند من خودم دخالت مىكنم و براى اشخاصى كه در ايران هستند و محبوسند من دخالت مىكنم و اين يك امرى است كه براى رئيس جمهور يك كشورى كه ادعاى اين را دارند كه ما حقوق بشر را مىشناسيم، اين يك جرمى است، يك نفر قلدر بگويد من دخالت مىكنم در يك كشور ديگرى و دخالت هم كرده است، اين يك جرمى است كه بايد محاكمه بشود، كارتر بايد در دادگاههاى عمومى دنيا محاكمه بشود و اينهائى كه ادعاى اين مىكنند كه ما استقلال همه ممالك را، همه كشورها را به رسميت مىشناسيم اينها كجا هستند كه جلوى كارتر بايستند و بگويند كه تو مىگويى من خودم تنها دخالت در اين كشور ايران مىكنم، دخالت در يك مملكت مستقلى مىكنم. نظامى پياده كرده است و مىخواهد باز پياده بكند. اينها كجا هستند كه يك همچو مجرمى را طرفدارى از او مىكنند. ما به كجا بايد شكايت كنيم از اين كشورهائى كه دنبال آمريكا و دست نشانده آمريكا هستند و دنبال او هستند در جرايمى كه آمريكا دارد مرتكب مىشود. ما به چه دستگاهى، به چه دادگاهى شكايت ببريم از اين قلدرها و از اينها كه زمام امور كشورهاى بيچاره مظلوم را به دست گرفتند و معالاسف آن كشورهائى هم كه ادعاى استقلال مىكنند دنبال او هستند، دنبال يك همچو جريمهاى. بايد از اين دولتها پرسيد كه محاصره اقتصادى كه شما مىكنيد و يك ملت مظلوم را مىخواهيد در تنگناى محاصره قرار بدهيد اين با چه اصلى از اصول دنيا، از قوانين دنيا منطبق است، مجرد اينكه آمريكا قدرت دارد و به شما امر مىكند، همين عذر است براى شما كه محاصره اقتصادى بكنيد؟! و شما گمان مىكنيد كه با محاصره اقتصادى ملت ما شكست مىخورد و ملت ما قانع خواهد شد و خاضع خواهد شد؟!
شما بايد بدانيد كه دخالت نظامى آمريكا و همه شماها، دخالت نظام شوروى و همه وابستگان به او، دخالت شماها همه در كشور ما و حصر اقتصادى شماها، در آن اراده ملت ما، آن تصميم و اراده ملت ما اثرى نخواهد كرد و ما مهياى مرگ هستيم. شما ما را از چه مىترسانيد؟ ما كه مهياى شهادت هستيم، شما ما را از اقتصاد مىترسانيد، از دخالت نظامى مىترسانيد؟! شما كسانى را كه از مرگ مىترسند بايد بترسانيد، نه مملكتى كه حاضر شده براى شهادت و شهادت را يك فوز براى خودش مىداند. بنابراين هيچ ما از اين مسائل خوفى نداريم و آمريكا چه با همه كشورها دست به هم بدهند و بخواهند دخالت كنند يا خودش به تنهائى به قول كارتر دخالت بكند، دخالت بكند تا بفهمد قضيه
صحيفه نور ج 12 صفحه 155
چيست، دخالت نظامى بكند تا بفهمد كه مطلب چيست. خوب است كه از افغانستان آقاى كارتر عبرت بگيرد، افغانستان كه دولتش با او، با شوروى موافق است، حزبهاى كمونيستى و چپگرا با او موافق است، يك عده ملت كه نداشتند و ندارند اسلحه مدرن، آنها اسلحههاى خود شوروى را گرفتند و سربازها و صاحب منصب خود شوروى را با اسلحههاى خودشان كشتند و الان هم آنها مشغول هستند و شوروى هر روز مىفرستد و سلاحهاى مدرن را مىفرستد، سرباز مىفرستد لكن نتوانسته تا حالا ملت افغانستان را، ملت شجاع افغانستان را خاضع كند. آن افغانستان است كه احزابش، احزاب كمونيستى و چپگرا با شوروى دست به هم دادند، با دولت دست به هم دادند لكن ملت را نتوانستند خاضع كنند.
ايران بحمدالله دولتش موافق است و چپگرايان اينجا كه تابع آمريكا هم هستند عددى نيستند كه قابل ذكر باشند آنها را ما با آنها مسامحه مىكنيم والا يك روز تمام آنها از بين خواهند رفت. آمريكا خيال نكند كه با دخالت نظامى مىتواند كارى بكند يا با حصر اقتصادى مىتواند كارى بكند. ملتى كه روزه مىگيرد، ملتى كه شهادت را قبول كرده، از اين چيزها ديگر نمىترسد. بنابراين، اين روز مبارك پانزده خرداد كه در عين حال كه شهيدهاى زياد ما داشتيم لكن مبارك براى ملت ما بود، من به همه ملت تبريك مىگويم و اميدوارم كه همانطورى كه تاكنون از پانزده خرداد تاكنون ملت ما ادامه داده است به نهضت خودش، از اين به بعد هم ادامه بدهد و همه قدرتمندان را مأيوس كند از دخالت در كشور ما. خداوند انشاءالله همه را توفيق بدهد و همه را سلامت و اسلام را قوت بدهد و اميدواريم كه اين نهضت به ساير بلاد اسلامى هم صدور پيدا بكند و اين مكتب، مكتب همه مسلمين است بلكه همه مستضعفين. خداوند مستضعفين را از چنگال مستكبرين بيرون ببرد و بحمدالله طليعه اينكه مستكبرين به جاى خودشان بنشينند، طليعه اين در دنيا پيدا شده است، فقط ايران نيست، همه دنيا تقريباً مستضعفين بيدار شدهاند و جمعيت، اكثريت قاطع با آنهاست و من اميدوارم كه به زودى بساط ظلم برچيده شود. خداوند همه را توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 176
تاريخ: 20/3/59
پيام امام خمينى به آيت الله العظمى منتظرى در مورد معرفى اعضاى شورايعالى قضايى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ حسينعلى منتظرى دامت بركاته، جنابعالى براى احراز مقام اجتهاد قضاتى كه خود داوطلب شده و يا ديگران آنها را براى عضويت در شورايعالى قضايى معرفى كردهاند، به هر نحو صلاح مىدانيد اقدام نمائيد. از خداى تعالى ادامه توفيقات آن جناب را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 163
تاريخ: 20/3/59
بيانات امام خمينى در جمع سرپرست و معاونين وزارت كشور و استانداران سراسر كشور
ناسازگارى بين ارگانها باعث تزلزل و آسيب كشور مىگردد
بسم الله الرحمن الرحيم
من در طول اين مبارزه از قبل 15 خرداد 42 تا وقتى كه بساط شاهنشاهى به هم خورد، هيچ وقت نگران نبودم براى اينكه مىديدم ما مقابل هستيم با يك دستگاه جبار و ظالم و اجنبىها، و ما مكلف هستيم كوشش كنيم براى اينكه اين مسائل تبديل بشود و اگر هم پيش نبرديم، پيش من هيچ اهميتى نداشت براى اينكه ما به تكليف خودمان عمل كرده بوديم و پيش خدا مسؤوليت نداشتيم. بعضى از آقايانى كه در پاريس پيش من مىآمدند، اظهار مىكردند كه نمىشود اين كار را انجام بگيرد. شما مثلاً بخواهيد بعضى از اينها را اجازه بدهيد بعضى از اينها بيايند و فلان. و بعد از رفتن شاه هم من به آنها مىگفتم كه ما يك تكليفى داريم و داريم عمل مىكنيم. كسانى كه تكليف عمل مىكند، دنبال اين نيستند كه ببينند آيا غلبه مىكنند يا مغلوب مىشوند. ما غلبه كنيم، خوب بهتر، اگر مغلوب هم شديم كه حضرت امير (ع) هم مغلوب شد در جنگ با معاويه، امام حسين هم كشته و مغلوب شد اما تكليف را عمل كردند و ما هم تكليف را انجام مىدهيم. من در تمام طول اين مدت از باب اينكه مقابله بين ما و دستگاه جبار و كفر و اينها بود نگرانى نداشتم، لكن حالا نگرانم. در وقتى كه جمهورى اسلامى بنا داشتيم كه تحقق پيدا بكند، بحمدالله خيلى چيزهايش هم تحقق پيدا كرد، لكن نگرانى من از داخل خودمان است از دو جهت كه يك جهتش سبك است و جهت ديگر سنگين. اين جهت سبك آن كارهائى كه مخالفين، توطئهها و دستهبندىهائى كه مخالفين دارند، اين چيز مهمى به نظر من نيست، آنچه مهم است اين ناسازگارىهائى كه در ارگانهاى اسلامى است، مملكتى اسلامى و تا به هنگامى كه همكارى همه طبقات به هر كجا كه بروى با هم توافق ندارند و مرتباً دعوت به توافق مىكنند همه لكن خودشان هم توافق ندارند، اين موجب نگرانى است براى اينكه اين اسباب اين مىشود كه كشور به حال تزلزل باقى بماند و اگر يك مدتى به حال تزلزل باقى بماند، آسيب از خودش پيدا مىشود و از داخل آسيب مىبيند و محتاج به اين نيست كه از خارج بيايند و به ما آسيب برسانند، ما خودمان به جان هم مىافتيم و خودمان را از بين مىبريم. آنچه كه الان موجب نگرانى است اين است كه ما از يك طرف دستمان بسته است براى اينكه ما بخواهيم انگشت بگذاريم روى افراد، بگوئيم اين خرابكار است يا آن خرابكار است، يك افرادى هستند كه ما نمىتوانيم بگوئيم اينها خرابكار هستند و اشتباه
صحيفه نور ج 12 صفحه 164
كارند و نمىشود كه ما اشخاصى كه، از استاندارهائى كه در اطراف هستند يا وزرائى كه در فلان وزارتخانه هستند يا اشخاصى ديگر و اينها را بگوئيم كه نه ما با اينها مبارزه كنيم. اينها از خودمان هستند. ما قبلاً مبارزه مىكرديم، مبارزه يا شكست است يا پيشرفت كه ما هر دويش را بردهايم، اما حالا ديگر مبارزه نداريم، ما با هم بايد حالا سازش بكنيم تا اينكه اين مملكتى كه اينطور در هم و برهم است و از همه اطراف به آن هجوم است، خودمان اين را پيش ببريم. لكن مع الاسف آدم مىبيند كه به هر جا دست مىگذارد اختلاف است. اختلاف بين استاندار با كسان ديگر، ژاندارمرى با كسان ديگرى، ارتش، پاسدار، چه و چه، همه بنگاههائى است كه با هم اختلاف دارند و ممكن است كه بسيارش از روى اشتباهات باشد، لكن اشتباه بزرگتر اين است كه اين اشتباه را رفع نكنند كه مطلب واضح اين است كه ما اگر چنانچه به اين حال باقى بمانيم، نمىتوانيم اين مملكت را اداره بكنيم و هيچ كسى نمىتواند، تا يك نظامى در كار نباشد و يك هماهنگى بين حوزه و بين استانها نباشد، اين مطلب پيش برده نمىشود و مع الاسف اين معنا تاكنون درست بين مردم، بين آقايان، بين عرض مىكنم كه بين سردمدارها و دولتمندها، اينها تا حالا، به طور دقيق شناخته حتى نشده است و اگر شده است عمل به آن نشده است.
بايد هر كس كه در هر جا هست آنجا را درست كند
اين مسأله نيست كه شما حالا بگوئيد فرض كن فلان وزارتخانهاى يك اشكال دارد. هر وزارتخانهاى كه برويد الان در داخل آن يك افرادى و اشخاصى هستند كه با هم سازش ندارند. بين اين وزارتخانهها و وزارتخانه ديگر هم ممكن است همين طور باشد، همه دستگاهها الان در هم و بر هم است و اين را بايد كى درست كند، به غير از اين است كه بايد هر كس كه در هر جا هست آنجا را درست كند؟ مثلاً فرض بفرمائيد شماها كه در شهرستانها هستيد، در استانها هستيد بايد كوشش كنيد كه اين استانى كه هستيد آنجا را درستش كنيد ذهنتان را متوجه نكنيد كه يك جاى ديگر خراب است. اگر بنا باشد كه ذهن آدم متشتت بشود، شمائى كه استانداريد برويد و بگوئيد كه در فرض كن در فلان وزارتخانهاى كجا هم يك همچو اشكالاتى هم هست، شما كار خودتان را هم مىتوانيد انجام بدهيد. بايد وزارتخانهها را اشخاصى كه در آن وزارتخانه هستند اداره كنند. فرض كنيد بعد انشاءالله مجلس تحقق پيدا كند، به وسيله مجلس بايد اينطور مسائل حل بشود. انشاءالله اميد است كه حل بشود انشاءالله لكن اين مسأله است كه بايد هر كسى مثلاً يك كسى كه خانهاش، يك اختلافاتى در داخل خانه خودش است اگر بنا باشد كه اين آدم آنجا را كار نداشته باشد برود سراغ همسايهها كه ببيند كه همسايهها چطور هستند، اين نمىتواند اداره كند. اين كسى كه در خانهاش اختلاف است بايد تمام همش را، اين اختلاف خانهاش را بردارد و بعد اگر هم يك جاى ديگر هم خرابكارى است كار صحيحى است كه برود آنجا هم امر به معروف كند. شما آقايان استانداران اگر چنانچه كه يك استانى كه به منزله خانه خودتان است، تمام توجهتان
صحيفه نور ج 12 صفحه 165
را متوجه خودتان بكنيد كه اولاً خود استاندارى چه اشخاصى در آن است اشخاصى همه اشخاص صحيحند يا غير صحيح، شما خودتان مىتوانيد آن اشخاص را تغيير بدهيد. شما به عنوان اينكه در وزارت نفت مثلاً يك كسى خراب است، نبايد از كارى كه خودتان الان در استاندارى خودتان هست كوتاهى كنيد و برويد سراغ آن. شما هم همهتان، هر فردى در هر مقامى كه هست، ملاحظه كنيد آن محلى كه هست، آن همان مثل خانه خودتان، اول داخل همان استاندارى چه جورى است، آنها را تصفيه كنيد بعد جاهاى ديگر كه تحت نظارت شماست، مثل فرماندارها و اينها كه هستند، اينها را شما بايد وادار كنيد به اينكه درست بكنند و مسائلى هم كه در فرض كنيد در وزارتخانهها مىگذرد، آقاى كنى در وزارت كشور هستند. ايشان آن وزارتخانه را ببيند كه چه جور مىشود اصلاحش بكنند و يك كسى هم كه در وزارتخانه ديگرى است، باز او هم دنبال آن بگردد و اصلاح بكند. اگر هر كسى كه در هر محلى است همان محل را اصلاح بكند، مملكت عبارت از همين جامعه است، اگر اين جامعه هر كدام در هر محلى كه هستند در صدد اين باشند كه اصلاح بكنند كار را و همان محلى كه خودشان هستند اصلاح بكنند، جامعه اصلاح مىشود.
با حفظ تفاهم و برادرى از شكست نهضت جلوگيرى كنيد
در هر صورت آنچه موجب نگرانى است آن است كه جمهورى اسلامى شكست بخورد. ما قبلاً با طاغوت مقابل بوديم طاغوت ما را شكست مىداد، بسيار خوب خيلى از جاها طاغوت غلبه كرده است و حالا هم در عالم، طاغوت باز غالب است اما جمهورى اسلامى و جايى كه ما ادعاى اين را داريم كه اين اسلام درش است، احكام اسلام در آن است، اين بخواهد شكست بخورد به واسطه اشخاصى كه خودى هستند، فرق نمىكند بين فرض كنيد روحانيون همه سرتاسر مملكت، اگر روحانيون سرتاسر مملكت خداى نخواسته يك كارى بكنند كه ضررش به جمهورى اسلامى برسد، دادگاه همه مملكت آنها يك كارى بكنند كه ضررش به جمهورى اسلامى برسد و يا اينكه وزارتخانه و همه جا اگر اينطور باشد، آنوقت ما اسلام را به دست خودمان لطمه زديم. آنچه موجب نگرانى است ما خودمان، فرض كنيد كه ما فعاليت خودمان و اسلام را به هم بزنيم، تا حالا داد مىزديم جمهورى اسلامى، حالا كه جمهورى اسلامى اركانش هم تحقق پيدا كرده است، محتوايش را ما نتوانيم اسلامى بكنيم، علاوه بر اين هى به همش بزنيم، هر كسى يك طرف را بگيرد، آن از آن طرف بكشد، هر كس هر وقت صحبت مىكند به ضد ديگرى صحبت بكند، آن يكى اگر صحبت كند، بر ضد ديگرى صحبت بكند، اين يك مملكت آشفته مىشود. همه گناه را به گردن ديگرى مىگذارند. نه، گناه گردن همه ما هست، همه ما مسؤول هستيم پيش خدا كلكم راع و كلكم مسؤول همه ما بايد مراعات بكنيم و راع بكنيم و همه ما مسؤول هستيم از اين كارى كه مىكنيم. نبايد من بگويم كه همه گناهها گردن كس ديگر است و او هم بگويد كه گردن يك كسى ديگر است. خير بايد همه ما اعتراف بكنيم كه رشيد نيستيم، رشد نداريم. اين مردم، اين توده مردم، مردمى بودند كه ريختند و كارها را انجام دادند، حالا
صحيفه نور ج 12 صفحه 166
به عهده شماهاست، به عهده همهماست كه اينكه اينها گرفتند ما نگهش داريم. توده كه ديگر نمىتواند مملكت را اداره كند، توده راه افتاد همه كارها را توده مردم انجام داد و سپرد آن را دست شما آقايان كه در راس امور هستيد، اينها حالا بايد نگاهش داريد، اين يك امانت الهى است كه بايد ماها نگهش داريم. اگر بنا باشد كه ما هر كدام در محلى كه هستيم هر يكى طرفدار يكى ديگر و طرفدارش مخالف باشد، هر قدرتى بايد از ديگرى اطاعت نكند، از تهران گرفته تا سرحدات اينطور باشد، يك مملكت هرج و مرجى است كه مستوجب يك قيمى است، بعد هم براى ما يك قيم معين بكنند. اگر ما خودمان رشيد باشيم و حالائى كه ما پيروز شديم، نسبت به اين مسائلى كه تا حالا بوده است اگر بنا باشد كه ما رشد نداشته باشيم كه اداره كنيم مملكتمان را، بتوانيم اداره كنيم مملكتمان را، بتوانيم كه آن چيزى كه امانت دست ماست حفظ بكنيم، اگر همچو رشدى نداشته باشيم كه مساوى با قيم هستيم و دنيا مىگويد اينها قيم مىخواهند و يك وقتى يك قيم مىخواهند، فرقى نمىكند يا آمريكا باشد يا شوروى. ما بايد از اول متوجه اين معنا باشيم كه خودمان هستيم، خودمان را گم نكنيم كه اگر انسان نيست ديگر، يك كس ديگر بايد ما را اداره كند. شماها بايد اداره كنيد، شماها كه در استانها هستيد و آقايان ديگر هم هستند در استانها، استانها را بايد شماها اداره كنيد و شماها اداره كنيد. استانها را درستش بكنيد و با قدرت درستش بكنيد. اين نقصى كه پيدا مىكند و عرضه مىكند به مجلس، درست مىكند اينها را. در هر صورت آنچه موجب نگرانى بزرگ است اين است كه يك وقت نهضت ما شكست بخورد. شكست شخص چيزى نيست، كشتن شخص چيزى نيست، اما نهضت را ما كارى بكنيم كه با اعمال ما اين نهضت ما به هم بخورد!! ما بايد يك كارى بكنيم. هر كس به كشورش اعتقاد دارد، به ديانتش اعتقاد دارد، به خدا اعتقاد دارد، امروز بايد اين را حفظش بكند و اختلافات جزئى كه بين افراد است، اين را كنار بگذارد و اينطور نباشد كه تمام هم ما صرف اين شود كه او را كنار بزنيم و خودمان جلو بيائيم، اين نباشد. همه ما هممان اين باشد كه صرف اين شود كه اگر كسى هم خلاف كرد، برادرانه به او بگوييد و حالى كنيد كه اين كار شما غلط بوده است، اگر باورش نيامد و ديديد آدم صحيح نيست، بايد آنوقت به مقامات گفته شود تا جلويش را بگيرند.
در هر صورت اين مرا نگران مىكند و من مدتهاست كه براى اين جهت نگرانم و به همه آقايان اين نگرانى را گفتهام و ما نمىتوانيم با اشخاصى كه داخل خود جمعيت ما هستند مبارزه كنيم. مبارزه با خارج، مبارزه با طاغوت خواهيم كرد. منظور، مبارزه كنيد، ما نبايد مبارزه با خودمان بكنيم، بايد با هم تفاهم كنيم و با هم برادر باشيم. همه اهل يك مملكت و يك ملت و همه ما ارادت به اسلام داريم، اينطور نباشد كه هر كدام بگويد ما اسلامى هستيم و ديگران نيستند. نخير، همه ما اگر كارهائى كه محول به خودمان است آن را به طور صحيح انجام ندهيم، ما اسلامى نيستيم، ما طاغوت هستيم. عين همان بود كه كارها را بر خلاف مملكت خودش انجام مىداد. حالا هم اگر بنا باشد هر كدام در يك محلى بر خلاف مصلحت كشور خودمان آنچه در تهران، آنچه در شهرستان است اگر بنا باشد اينطور باشد بايد ما كمر ببنديم به نابودى آن. نابودى كه نهضت ما نابود نشود. خودمان نابود بشويم اشكال ندارد،
صحيفه نور ج 12 صفحه 167
نهضت ما نابود نشود.
كوشش كنيد يك كشور اسلامى با محتواى اسلامى داشته باشيد تا پيروز باشيد
در هر صورت من اميدوارم كه مسائلى كه داريد خودتان كوشش كنيد براى رفعش و انشاءالله وقتى كه مجلس به كار افتاد مسائل در مجلس برود و از مجلس ساير جاها الهام بگيرد و قواى انتظامى اجرا بكند تا انشاءالله همه مسائل حل بشود. اميدوارم كه حل بشود مسائل. در هر صورت حالا من همهاش را روضهخوانى نكنم. اين را به شما عرض بكنم كه شما، اين توده جمعيت سى و چند ميليونى، آنها قيام كردند و يك قدرت بزرگى را شكستند و قدرتهاى ديگر هم نتوانستند هيچ كارى بكنند با اينكه همه به فكر اين هستند كه اينجا را چه بكنند.
دنيا ما را پيروز دانست و الان هم اين امريكائى كه دارد عربده مىكشد ديگران الان دارند توى دهنش مىزنند و از هيچ نترسيد كه شما پيروزيد انشاءالله و اميدواريم كه با همان پيروزى جلو برويد، هر كسى نتواند در اين مملكت به شماها تعدى بكند. يك مملكت اسلامى باشد، محتوايش اسلامى باشد. كوشش كنيد محتواى آن را اسلامى كنيد. كار نداشته باشيد كه فرض كنيد بندر كجا يك مسأله اسلامى نيست. شما همانها را اسلامى كنيد. اگر ما هر كدام هر جا كه هستيم آنجا را تصحيح كنيم، همه جا درست مىشود. انشاءالله اميدوارم كه با قدرت، شماها پيش برويد و مملكت هم مال خودتان است بتوانيد آن را اصلاحش بكنيد و مصلحتش را در جهت، خودتان هستيد، ديگر يك آقا بالا سر نيست كه بيايد و به شما بگويد كه اين كار را بكنيد و مملكت هم مال خودتان و مملكت خانه خودتان و خانه خودتان را بايد اصلاح بكنيد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 156
تاريخ: 15/3/59
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده افسرى
نيروهاى مسلح آن روزها اشداء بودند بر خود مردم
بسم الله الرحمن الرحيم
از اين مسرورم كه در روز پانزده خرداد كه ديديد و ديديم بر ملت ما چه گذشت و براى چه اين ملت پايمال شدند و امروز هم پانزده خرداد است و مىبينم كه شما اميد آتيه ملت، در اينجا با هم مجتمع هستيم كه چند دقيقهاى صحبت كنيم و مطالبى كه گذشته است و انشاءالله مىگذرد در ميان بگذاريم. اين كلماتى كه اين آقا گفتند مضمون يك آيه نيم سطرى است كه راجع به مؤمنين، خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه اگر كسى بخواهد خودش را بفهمد كه مؤمن و مسلم است اشد اعلى الكفار رحماء بينهم وقتى با اجنبىها مواجه مىشوند با شدت و كوبندگى مواجه مىشوند، وقتى بين خودشان هستند با رحمت و عطوفت مواجهند.
من از اول آمدن رضاخان به تهران و كودتا كردن تا حالا مشاهد مسائلى كه بر اين ملت گذشته است تا حدودى بودم در زمان رضاخان سركوبى هر چه بود سركوبى ملت بود، زمان پسرش هم همين طور نسبت به ملت خودشان با شدت و با قدرت شيطانى عمل مىكردند و سركوب مىكردند ملت را، سركوب مىكردند دانشگاه را، آن وقت دانشگاه نبود لكن محصلين را سركوب مىكردند، علماى، اسلام را. بين خودشان بعكس آنكه خداى تبارك و تعالى مىفرمايد، بين خودشان شدت بود، خداوند مىفرمايد، بين خودشان عطوفت است لكن در زمان اين دو نفر بين خودشان يعنى در وطنشان و بين ملتشان شدت و كوبندگى بود و وقتى كه اين قواى ثلاث، انگلستان و شوروى و آمريكا از سرحدات ما، آمدند به سرحدات و هجوم كردند به ايران، از قرارى كه گفتند يكى از صاحب منصبها آن وقت گفته بود كه، يعنى رضاخان از او پرسيده بود كه مقاومت چقدر بود، گفته بود سه ساعت، آنهم دروغ گفته بود. بعد، چرا گفته بود، چرا اينجور شد؟ گفته بود اين هم مهم بود، اينها كه آمدند ما، من خودم شاهد اين بودم در سرحدات وقتى كه اين اجنبىها وارد شدند در تهران، صاحب منصبها گذاشتند و فرار كردند يعنى تمام پادگانها را رها كردند، سربازها را من مىديدم كه توى كوچهها، توى خيابان، سرخود دارند مىگردند و حتى چيزى هم كه بخورند نداشتند، يك شترى عبور مىكرد، غافله شترهائى عبور مىكردند، مثل اينكه خربزه بود، اينها كه مىافتاد از رويشان، اينها حمله مىكردند كه بخورند و صاحب منصبهايشان بارهايشان را بستند و فرار كردند، اين وضع ما، نه، اين خوب نمىتوانيم ما بيان كنيم
صحيفه نور ج 12 صفحه 157
مسائل را، اما اين اجمالى بود از ارتش آن روزى ما و همين طور شهربانيمان و همين طور ژاندارمريمان، اينها بعكس آنكه در قرآن است اشداء بودند بر خود مردم، خدا مىفرمايد كه مؤمنين اشداءاند بر كفار، اينها اشداء بودند بر خودىها و آن اشخاصى كه در مملكت خودشان بود، بر مسلمين.
ارتش در برابر مردم بايد رئوف و در مقابل اجانب كوبنده باشد
من باز اين ناراحتى كه برايم پيدا شد در ملاقاتى كه محمدرضا با يكى از رئيس جمهورهاى آمريكا بود، گمان مىكنم نيكسون بود، من آن تلخى در ذائقهام باز مثل اينكه هست كه مىديدم كه اين آدمى كه وقتى كه در ايران است با مردم رفتار مىكند، آنطور سركوب مىكنند مردم را، آنجا جلوى ميز آن رئيس جمهور ايستاده بود و او عينكش را برداشته بود و به او نگاه نمىكرد، از اين طرف نگاه مىكرد و اين مثل يك بچه مكتبى، آنوقت من تشبيهش كردم به يك بچه مكتبىهاى زمان سابق كه مقابل معلمشان كه خيلى از او مىترسيدند و وحشت داشتند، يك همچو صحنه اى بود و من اينقدر ناراحت شدم كه تلخىاش الان هم وقتى فكر مىكنم در ذائقهام هست كه ما مبتلاى به چه وضعى بوديم، چه اشخاصى به ما حكومت كردند و چه اشخاصى به اين ملت حكومت كردند. اشخاصى كه در مقابل اجنبىها و كفار آنطور بودند و در مقابل ملت خودشان آنطور سركوبى مىكردند. شما كه براى آتيه اين مملكت انشاءالله اميد هستيد، بايد همين دستورى كه از جانب خداى تبارك و تعالى براى شناخت مؤمن وارد شده است مد نظرتان داشته باشيد، با ملت خودتان، با ملت مسلم رحيم باشيد، لطيف باشيد، رئوف باشيد، در مقابل اجانب توفنده و كوبنده باشيد عكس زمان رژيم سابق و مثل زمان صدر اسلام. صدر اسلام وقتى كه مسلمين مواجه مىشدند با كفار، طورى رفتار كرده بودند با آنها كه از قرارى كه گفته مىشود بين آنها معروف شده بود كه اين عربها آدم را مىخورند، بين خودشان آنطور رئوف و مهربان بودند كه سردار بزرگ، مالك اشتر از بازار عبور مىكرد، يك كسى نشناخته به او فحاشى كرد ايشان هم سرش را زير انداخت و رفت. كسى به او گفت كه تو شناختى اين را؟ گفت نه. گفت اين مالك اشتر است، دويد، دنبالش دويد، ديد كه رفته توى مسجدى ايستاده نماز مىخواند آمد پيشش عذرخواهى، گفت نه، عذر خواهى نكن من آمدم اينجا نماز بخوانم و براى تو طلب مغفرت بكنم از خدا، اين تربيت اسلامى است.
تحقق ادب و فرهنگ اسلامى عامل جلوگيرى از آسيب پذيرى
اگر چنانچه ارتش ما كه يك ملت است به ادب اسلامى درآيد، امكان ندارد كه يك هجومى بر آنها بشود، متزلزل بشود. براى اينكه تزلزل مال آن كسى است كه ايمان ندارد، اينكه ايمان دارد متزلزل نيست. اگر چنانچه ادب اسلامى در بين ملت ما متحقق بشود، همه قشرها يك قشرهاى اسلامى بشوند، آسيب ديگر در اين ملت نخواهد تحقق پيدا كرد، آسيب پذير نخواهد شد. كوشش كنيد كه در اين دانشكدهها و دانشگاهها كه هستيد ايمان را در خودتان تقويت كنيد ايمانى كه هم در اينجا شما را
صحيفه نور ج 12 صفحه 158
شرافتمند مىكند و هم در پيشگاه حق آبرو داريد و با آبرومندى وارد مىشويد به حق تعالى كوشش كنيد كه عادت بدهيد خودتان را بر اينكه با اهالى كشور خودتان حكمفرمائى بر خلاف حق نكنيد، رحيم باشيد، اگر چنانچه يك كسى هم خلاف كرد شما به طور خشونت با او عمل نكنيد. به قانون بايد عمل بشود همانطورى كه سربازهاى صدر اسلام بودند و با عدد كمى فتح هاى بزرگى كردند سر اينكه اين عدد كم به امپراطورى ايران غلبه كرد، اين بود كه آنها ايمان داشتند از روى ايمان و با اين روحيه كه ما اگر هم كشته بشويم شهيد هستيم و پيش خدا مىرويم و آبرومنديم اقدام مىكردند و آنها به اين مبانى اعتقاد نداشتند و با زور آورده بودند آنها را براى جنگ و با فشار آنها آمده بودند براى جنگ و وقتى كه وضع اسلام را مىديدند، ايرانىها وقتى ديدند كه لشگر اسلام وقتى آمد اينجا يك وضع ديگرى دارد، غير امپراطورى ايران است، مردم اقبال كردند با آنها، اين سر پيروزى مسلمين شد بر آن لشگر مجهز ايران و همين طور در روم، همين طور اگر چنانچه ما ارتشمان يك ارتش صحيح اسلامى ملى بود نمىتوانست كسى از خارج به ما تحميل شود، اينكه مستشاران آمريكائى بر ما تحميل شد براى اينكه سردمداران آن وقت همهشان از آنهايى بودند كه ايمان نداشتند و هر چه مىخواستند، مىخواستند يك روزگارى را با خشونت به مردم بگذرانند و يك نوائى هم در اينجا با دله و دزدى و امثال ذالك پيدا بكنند.
ارتش ما مردمى است، نه طاغوتى، كه سركوب كند
اگر امروز بخواهد آمريكا يا شوروى يا هر كس براى شما يك مستشارى بفرستد، خود شما جلويش را مىگيريد و خود شما مانع مىشويد. اگر يك صاحب منصبى هم فرض كنيد يك سرلشگر يا ارتشبدى هم بخواهد يك همچو كارى بكند خود سربازها و خود درجهدارها و خود افسرهاى زيردست زير اين بار نمىروند و جلوگيرى مىكنند براى اينكه متحول شدهاند اين جوانهاى ما، ارتشهاى ما متحول شدهاند به يك چيز ديگرى، غير زمان سابق است، اينها حالا يك موجود ديگرى شدهاند. برادرهاى من، اگر بخواهيد آبرومند بشويد در دنيا و آخرت و شرافتمند زندگى كنيد، بايد با قدرت و شدت در مقابل ديگران بايستيد و در بين خودتان رحيم و رئوف و دوست باشيد و اگر يك ارتشى پشتوانه ملى نداشته باشد، مثل همان ارتش سابق مىماند كه اينها مىديدند كه اگر چنانچه صاحب منصبها مىديدند كه اگر چنانچه در تهران هم بخواهند بمانند و وضع اينطور باشد خود مردم آنها را چه خواهند كرد لهذا چمدانها را بستند و فرار كردند اما شما انشاءالله پشتوانه ملت را داريد و شما عددتان فرض كنيد چند هزار باشد لكن پشتوانهتان سى و چند ميليون است، همه مردم است. ارتش، ارتش مردمى است نه ارتش طاغوتى كه سركوب كند، ارتشى است كه با مردم زير يك سقف جمع مىشوند و مردم براى آنها تظاهر مىكنند و اينها هم براى مردم تظاهر مىكنند، اين يك چيز تازهاى است كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كرده و اين را حفظش كنيد. اين پشتوانه را حفظ كنيد، كه اين پشتوانه آنچنان قدرتى به شما خواهد داد كه يكىتان در مقابل صد تا، در مقابل چند صد تا
صحيفه نور ج 12 صفحه 159
خواهيد بود. وقتى شما خودتان را در آن طرف مواجه با دشمن ديديد، در اين طرف مواجه با ناراضى ديديد، نمىتوانيد خودتان را حفظ كنيد. ارتشى كه ملت از آن ناراضى است، ارتشى كه مىبيند ملت پشت به او كرده، اگر يك دشمنى از آن طرف بيايد پناهگاه ديگر ندارد اين، اين نمىتواند ديگر مقاومت كند به خلاف ارتشى كه مىبيند آن طرف دشمن است و اين طرف بيست و چند ميليون، سى و چند ميليون دوست است و پشتيبان اوست همانطورى كه او در ميدان جنگ، جنگ دارد مىكند اينها هم بزرگ و كوچكشان، زن و مردشان دنبال او جنگ مىكنند، يك همچو ارتشى پيروز است، سعى كنيد اينطورى باشيد. آيا آن پانزده خرداد بهتر بود كه از ارتش ما به جان مردم ريخت و همين ملت بيچاره را آنطور قتل عام كرد يا اين روز پانزده خرداد و سالروز پانزده خرداد كه شما با ملت در آغوش هم هستيد و آمدهايد با هم صحبت مىكنيد؟ حفظ كنيد اين موهبت الهى را، اين يك موهبت الهى است كه خدا به ما داد كه ارتش و ملت و ژاندارمرى و ملت و پاسدار و ارتش و همه با هم دوست باشند و با هم در مكروهات و در خوشىها شريك باشند. ارتش هماهنگى داشته باشد با ژاندارمرى و پاسدار، پاسدار هماهنگى داشته باشد با ارتش و ژاندارمرى، ژاندارمرى هم همين طور، همه قواى انتظامى اينطور باشند كه هماهنگ باشند، با هم كار را انجام بخواهند بدهند. اگر بنا باشد كه پاسدارها از يك طرف بكشند و ارتش از يك طرف و ژاندارمرى از يك طرف و شهربانى از يك طرف، اين يك مملكتى مىشود كه لازم هم نيست از خارج به اين يك آسيبى برسد، خودش آسيب ديده است و خودش مثل خربزه كرمو مىماند كه از باطن خراب است. شما كه رمز پيروزىتان را ديديد و ديديد كه به همه قدرتهائى كه پشتوانه اين قدرت شيطانى بود پيروز شديد و ديديد كه رمزش اين بود كه ايمان داشتيد و اللهاكبر همراه شما بود و وحدت داشتيد و همه يك وجهه داشتيد، اينطور نبود كه يكى از اين راه برود و يكى از آن راه برود، همه از يك راه مىرفتيد. ملت و آن ارتشى كه آن پايينهايشان كه مؤمن بودند و ژاندارمرى و اينها همه ملحق شدند به هم و همه يك راه رفتند و همه هم ايمان داشتند، هيچ در آن وقت مطرح نبود كه من مىخواهم يك منصبى پيدا كنم همه روى ايمان به خداى تبارك و تعالى و فرياد الله اكبر و اينكه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، اين رمز پيروزى شماست. اين سند پيروزى ملت ايران است، پيروزيى كه باز ملت ايران نمىداند در خارج كشور چه نظرى به ايران دارند. باز، ملت ما بازداند كه آنجا بيشتر از خود ايران احترام به ما مىگذارند، احترام به ملت مىگذارند، آنها كه در خارج هستند و زير بارهاى ستمگران هستند مىفهمند كه ما چه كردهايم و ملت ما چه كرده است و چه شده است.
پيروزى ما آن روزى است كه مستضعفين از بند رها شوند
بايد همه همانطورى كه از اول آن رمز را خداى تبارك و تعالى تعليمشان كرد و با الهام خداى تبارك و تعالى همه با هم مجتمع شدند و با يك ايده و با يك حركت، حركت كردند و همه بساط را به هم زدند، اين رمز را بايد نگه داشت. اگر بنا باشد كه شما خيال كنيد ما حالا پيروز شديم و ديگر بايد
صحيفه نور ج 12 صفحه 160
برويم سراغ كارهاى خودمان، نه، ما پيروز نشدهايم، باز ما مورد تهديد اقتصادى و نظامى بزرگترين امپراطورىهاى دنيا هستيم و آن امريكاست كه قضيه رئيس جمهور نيست، قضيه امپراطورى است، قضيه استبداد است. ما الان در مواجهه با يك همچو قدرتى هستيم و ساير قدرتها، ما در اين طرفمان يك قدرت واقع شده، آن طرف يك قدرت، آن طرف يك قدرت و همه هم مىخواهند وضع ايران را از اينكه هست به هم بزنند. ما پيروز نيستيم الان، پيروزى ما آن روزى است كه ايران و انشاءالله ساير ممالكى كه مستضعفين دربند هستند همه رها بشوند و اين ريشههاى فاسدى كه بين مردم افتادهاند و مىخواهند آنها را از جمهورى اسلامى و از اسلام دلسرد كنند اينها هم با قدرت شماها از بين بروند، آنوقت پيروز هستيم و آنوقت هم بايد با هم باشيم.
مسلمين بايد در مقابل آسيبها يد واحده باشند
مسلمين به حسب دستور خداى تبارك و تعالى يده واحده نه دو تا دست، يد واحده على من سواهم همه مثل اينكه يك دستيم، باز دو دست هم نفرموده است براى اينكه دو دست هم ممكن است اين از اين طرف برود، اين از آن طرف، دست واحد همهشان مثل دست واحد مىمانند، مسلم اينطورى است و اگر چنانچه مسلمين اينطور باشند كه آنطور وحدت با هم داشته باشند كه مثل يك دست باشند، يد واحده باشند، اين ديگر آسيب بردار نيست آسيب از داخل خود آدم، داخل خود ملت و كشور بر ما وارد مىشود و بر شما، از خارج هيچ ترسى نداشته باشيد، از داخل خودمان بترسيد، از اينكه با توطئهها شماها را از هم جدا كنند و شماها را از پاسدارها و پاسدارها را از شما و ژاندارمرى را از ديگران و شهربانى را از ديگران و ملت را از آنها. اين آسيب يك آسيب بزرگى است كه خود به خود، ما تحليل مىرويم ولو اينكه از خارج هم به ما حملهاى نشود و نمىشود، اين آسيب، آسيب مهم است.
از وسوسههائى كه در داخل مىشود غفلت نكنيد
و شياطين شروع كردند از اينجا شروع كردند. آن هياهوى خارجى احتمال بدهيد كه براى اغفال ما از داخل باشد، آن هياهو كه در خارج مىكنند و آن تهديداتى كه از خارج مىكنند احتمال بدهيد كه براى اين باشد كه ما جهت را گم كنيم و متوجه به خارج بشويم، از داخل غفلت بكنيم. از داخل غفلت نكنيد و از وسوسههايى كه در داخل واقع مىشود، در داخل مثلاً پادگانها، در داخل ارتش و ژاندارمرى، كه مانع مىشود از اينكه يك نظم صحيحى در كار باشد از اين بترسيد، از اينكه بين خود ارتش اختلاف باشد و آن بگويد صاحب منصب اوست، آن بگويد او و آن بگويد او، كه هرج و مرج درست بشود، از اين بترسيد كه يك ارتش را متزلزل مىكند، نظام از دست گرفته مىشود.
صحيفه نور ج 12 صفحه 161
لزوم حفظ نظم در نيروهاى مسلح و رعايت سلسله مراتب
ارتش اگر نظم نداشته باشد ارتش نيست و شياطين كه ممكن است نفوذ كرده باشد هم در ارتش، هم در ژاندارمرى و هم در ساير قواى انتظامى و غير انتظاميه، آنها در هر جا به يك صورتى دامن مىزنند به اينكه نظم را از ارتش و ژاندارمرى و ساير قواى انتظاميه بگيرند و در باطن خود ارتش، هرج و مرج ايجاد كنند. اگر يك ارتشى با هرج و مرج بخواهد مواجه باشد و بپذيرد اين هرج و مرج را، معنايش اين است كه ارتش نيست، هيچ امكان ندارد كه او بتواند با يك قدرتى هر چه هم باشد مقابله كند. اگر نتواند ارتش خودش را اصلاح كند و قدرت خودش را و پيوند خودش را و نظمى كه در باطن بايد باشد اين را ايجاد بكند، اين نمىتواند در مقابل غير، هر غيرى باشد، مقاومت كند. اينهايى كه مىآيند به جوانها از راه دلسوزى مىگويند كه چرا بايد شما مثلاً، اين مثل زمان طاغوت مىماند كه شما اطاعت كنيد، خير، اين مثل زمان اميرالمؤمنين مىماند، اطاعت از طاغوت بد است نه اطاعت از ارتشى كه مال اسلام است، اطاعت از يك فرماندهى كه فرمانده اسلام است واجب است به حسب حكم اسلام، تخلف حرام است، طاغوت براى طاغوتيش بد بود نه براى نظمش. اگر شما بخواهيد كه به هم بزنيد اوضاع را و يك دسته جوان نپخته و بىتفكر بيايند در اينجا و بخواهند به هم بزنند اوضاع را، تمامتان آسيبپذير خواهيد شد، نه فقط صاحب منصبها، خير، همه آسيب پذير خواهيد شد اگر بنا باشد درجههاى بالا، البته آنهائى كه انشاءالله اسلامى حالا هستند و مىشوند، اينها را از آنها اطاعت نكرد و از فرمانده كل قوا اطاعت نكرد اگر بنا شد يك همچو چيزى باشد هيچ وقت نمىتواند ارتش، ارتش باشد. زمان حضرت امير هم اطاعت واجب بود بر ارتش نسبت به فرماندار، حكم اسلام است، البته فرماندار هم بايد با نظر طاغوتى نگاه نكند به آنها، با نظر عطوفت، مهربانى باشد. بايد همه شما قوه واحده باشيد، يد واحد، يد واحد، واحد على من سواهم بايد همه شما نظم را حفظ كنيد، همه قواى انتظاميه نظم را در باطن خودشان حفظ كنند تا يك ارتش صحيح باشد، يك ژاندارمرى صحيح باشد، يك سپاه پاسداران صحيح باشد اگر بنا باشد كه سپاه پاسداران به طور هرج و مرج كار بكنند، هر كه، هر جا چهار نفر باشد برود به مردم تعرض بكند و مال مردم را خداى نخواسته بگيرد، اين پاسدار اسلام نمىشود، اين طاغوت است به صورت ديگر درآمده مگر طاغوت چى بود؟ طاغوت همين بود كه جان و مال مردم در امان نبود در زمان او. اگر بنا باشد كه جان و مال مردم در اين زمان هم از قواى انتظاميه در امان نباشد اين هم طاغوت است، منتها با صورت ديگر آمده بيرون و طاغوتى كه به صورت مسلم بيرون بيايد خطرش از آن طاغوت بدتر است، اين منافق است. عذاب منافقها بيشتر از عذاب كفار است. سعى كنيد همهتان، همه قواى انتظاميه سعى كنند كه هماهنگ بشوند، سعى كنند كه به آن موازينى كه در ارتش هست، موازينى كه در سپاه پاسداران هست، موازينى كه در ساير قواى انتظاميه هست عمل بكنند، خيال نكنند كه اطاعت از مافوق، خير، اين طاغوتى است، خير اطاعت از مافوق در جمهورى اسلامى و در لشكر اسلام حكم اسلام است، حكم خداست، اطاعت از فرماندارها كه به يك تعبير اولى الامر هستند اين در قرآن واجب شمرده مىشود و واجب است اين. اين
صحيفه نور ج 12 صفحه 162
جوانهاى دلپاك و صاف ما گول نخورند از شياطينى كه مىآيند با آنها صحبت مىكنند، هر كه با شما صحبت كرد راجع به بى نظمى و بى اطاعتى، دنبالش برويد ببينيد اين كى است و از كجا آمده و الهام از كجا مىگيرد. بدانيد كه اين الهام از غير مسلمين مىگيرد، اين الهام از اشخاصى مىگيرد كه مىخواهند و نمىتوانند ببينند كه يك كشورى روى پاى خودش ايستاده و مىايستند. شما الان مورد حسادت همه اجنبىهايى كه مىخواستند ايران را و مىخواهند ايران را ببلعند، شما مورد حسادت آنها هستيد، آنها توطئه مىكنند كه شما را از هم جدا كنند پاسبانها را از ژاندارمرى، ژاندارمرى و پاسبان را از ارتش و هم ارتش، هم بين خودشان از هم گسيختگى پيدا بكند، اگر اينطور باشد، خطر براى همهتان هست. و من دعا مىكنم كه همه شما انشاءالله و همه ملت ايران و همه قواى انتظامى سلامت و سعيد باشند و همه با هم هماهنگ باشند و حفظ مراتب را بكنند و انشاءالله شماها كه در تحصيل هستيد خودتان را مجهز كنيد براى خدمت مردن به كشور خودتان، خدمت كردن به اسلام كه آن هم خدمت به كشور است و انشاءالله با قدرت ملت ما پيش برود و از اين حرفهايى كه در خارج و داخل گفته مىشود هراس نداشته باشد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 177
تاريخ: 23/3/59
فرمان امام خمينى در مورد تشكيل ستاد انقلاب فرهنگى
بسم الله الرحمن الرحيم
مدتى است ضرورت انقلاب فرهنگى كه امرى اسلامى است و خواست ملت مسلمان مىباشد، اعلام شده است و تاكنون اقدام مؤثر اساسى انجام نشده است و ملت اسلامى و خصوص دانشجويان با ايمان متعهد نگران آن هستند و نيز نگران اخلال توطئهگران كه هم اكنون گاه گاه آثارش نمايان مىشود و ملت مسلمان و پايبند به اسلام خوف آن دارند كه خداى نخواسته فرصت از دست برود و كار مثبتى انجام نگيرد و فرهنگ همان باشد كه در طول مدت سلطه رژيم فاسد كار فرمايان بىفرهنگ، اين مركز مهم اساسى را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند كه از دستاوردهاى دانشگاهها به خوبى ظاهر مىشود كه جز معدودى متعهد و مؤمن كه عليرغم خواست دانشگاهها در خدمت كشور و اسلام بودند، ديگران جز ضرر و زيان چيزى براى كشور ما بار نياوردند و ادامه اين فاجعه كه مع الاسف خواسته بعضى گروه وابسته به اجانب است، ضربهاى مهلك به انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى وارد خواهد كرد و تسامح در اين امر حياتى، خيانت عظيم بر اسلام و كشور اسلامى است. بر اين اساس به حضرات آقايان محترم محمد جواد باهنر، مهدى ربانى املشى، حسن حبيبى، عبد الكريم سروش، شمس آل احمد، جلال الدين فارسى و على شريعتمدارى مسؤوليت داده مىشود تا ستادى تشكيل دهند و از افراد صاحب نظر متعهد، از بين اساتيد مسلمان و كاركنان متعهد و دانشجويان متعهد با ايمان و ديگر قشرهاى تحصيلكرده، متعهد و مؤمن به جمهورى اسلامى دعوت نمايند تا شورائى تشكيل دهند و براى برنامهريزى رشتههاى مختلف و خط مشى فرهنگى آينده دانشگاهها، بر اساس فرهنگ اسلامى و انتخاب و آمادهسازى اساتيد شايسته متعهد و آگاه و ديگر امور مربوط به انقلاب آموزشى اسلامى اقدام نمايند. بديهى است بر اساس مطالب فوق دبيرستانها و ديگر مراكز آموزشى كه در رژيم سابق با آموزش و پرورشى انحرافى و استعمارى اداره مىشد، تحت رسيدگى دقيق قرار گيرد تا فرزندان عزيزم از آسيب و انحراف مصون گردند. از خداوند متعال توفيق آقايان را در اين امر مهم مسئلت مىنمايم و عظمت اسلام و كشورهاى اسلام را خواهانم.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 142
تاريخ: 14/3/59
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات و معارف اسلامى
جمهورى اسلامى امانتى است الهى به دست همه ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
اول من دعا مىكنم كه خداى تبارك و تعالى به شما جوانهاى محترم، بانوان و جوانان عزيز سلامت و سعادت و ديد اسلامى عنايت كند. هر قدر كه اين انقلاب اسلامى جلو مىرود، هر قدمى كه برمىدارد بر جلو، دشمنها كه هر قدمى يك شكست مىخورند بيشتر مجهز مىشوند. در قدمهاى اول شايد اميد داشتند به اينكه اين نهضت و اين انقلاب به طور نارس در همان اول از بين برود، با اين اميد مخالفان ما و انگلهاى جامعه ما بودند تا اينكه شما قدم اول را برداشتيد و رأى خودتان را به صندوق انداختيد و جمهورى اسلامى را به آن رأى داديد با همه مخالفتهائى كه از اين گروههائى كه وابسته به رژيم سابق يا به چپ و يا به راست مىشد. حالا كه همه قدمها برداشته شد و ديگر از حيث اساس حكومت جمهورى و جمهورى اسلامى ما ديگر كسرى نداريم، اساس درست شده است، يأس آنها بيشتر شده است و ممكن است فعاليتشان هم، براى اينكه نگذارند يك كارهايى كه حالا ديگر در جمهورى اسلامى كه تمام اساسش ريخته شده است، نگذارند در مقام اجرا پيشروى كند. حالا شما و ما و همه ملت ايران بيشتر تكليف داريم، حالا اين جمهورى اسلامى با همه محتوائى كه اساسش دارد و تحقق پيدا كرده است، يك امانتى است الهى به دست ملت ايران و همه ماها، همه شماها بىاستثناء ملت ايران نگهبان آن بايد باشند.
و شما دانشجوهاى محترم و ساير دانشجوها كه براى اسلام دلتان مىتپد و مىخواهيد فرهنگتان فرهنگ اسلامى باشد تا افرادى كه از او بيرون مىآيند امثال آن افرادى كه در رژيم سابق بودند، نباشند. حالا بيشتر دنبال اين هستند كه نگذارند اينطور امور واقع بشود، نگذارند دانشكدهها، دانشگاهها، حتى دبستانها و دبيرستانها، نگذارند كه اينها كه يك همچو خيالى دارند و تصميم بر اين گرفتند كه اساس فرهنگ را اسلامى كنند تا نتيجه اسلامى از آن بگيرند، اساس فرهنگ را طورى كنند كه وقتى كه افراد از آن بيرون مىآيند افرادى باشند كه به درد جامعه بخورند و به درد اسلام و كشور اسلامى، اينها تمام كوشششان اين است كه جلوگيرى كنند از يك همچو مقصدى كه ملت ما و شما دانشجوهاى محترم داريد. الان بسيار لازم است كه با هوشيارى تمام توجه به دسيسههاى آنها بكنيد چه بسا كه بيايند و عمال خارجىها و ساواكىها كه آنها هم همان عمال خارجى هستند و گروههاى منحرف كه همه در يك
صحيفه نور ج 12 صفحه 143
صف هستند بيايند در بين شما دانشجوها در دانشگاهها، در دانشكدههاى بيايند و آن وسوسه شيطانى را بكنند كه شما را از آن مقصدى كه داريد دلسرد كنند.
نصرت و عنايت الهى از موجبات پيروزمندى ملت ايران
اين را كراراً من عرض كردم كه آن چيزى را كه دستگاههاى جبار قدرتهاى بزرگ از آن مىترسند آن عبارت از اسلام است، از اسلام اينها مىترسند و خصوصاً حالا كه آسيب ديدند از اسلام. پيشتر تصورات بود و اعتقاداتى كه اعتقاد داشتند كه اگر اسلام در اين مملكت و در ممالك اسلامى تحقق پيدا كند آنطورى كه بايد باشد، ممكن است كه به آنها صدمه بزند و آن غارتگرىهائى كه مىخواستند بكنند نتوانند بكنند. اما حالا آسيب را به عيان ديدهاند، اينها ديدند كه يك قدرت بزرگ شيطانى، يك قدرتى كه همه قدرتها هم همراه او بودند نتوانستند اينها را نگه دارند، اين قدرت داخلى را نتوانستند با همه قدرتهاى خارجى كه پشت سرش بود نتوانستند نگه دارند. ملت ما اين سد بزرگ را شكست. خوب، آنها توجه به اين دارند، از ما بهتر هم توجه دارند كه ملت ما يك ملتى بود كه دستش از اسلحههاى مدرن و اينها خالى بود، حالا چند تا تفنگى كه به دست پاسدارهاى ماست اينها غنائم حربى است كه به دست اينها افتاده است. كى همچو چيزهائى بود؟ پيشتر سنگ بود و آجر و بيل و كلنگ مثلاً، بعد هم يك چيزهاى مختصرى، كم كم پيش رفتند و يك چيزهائى درست كردند. اين در مقابل آن چيزهائى كه دست دشمن ما بود چيزى نبود.
آنها مىتوانستند با يك يورش بيايند و تهران را بمباران كنند و اين نهضت را جلويش را مثلاً بگيرند، آن كه نگذاشت اين امور بشود، آن كه منحرف كرد همه را، همه قدرتمندان را از اينكه دخالت حاد بكنند، آن كى بود؟ آن كى بود كه مشت را بر مسلسل و تانك پيروز كرد؟ غير از خدا همچو قدرتى بود؟ من و شما همچو قدرتى داشتيم؟ آن كى بود كه از مركز تا سرحدات و همه اطراف تمام افراد كشور سى و چند ميليونى را به يك طرف بكشد و همه را يكصدا بكند، از بچههاى كوچك 7 ساله و 6 سالهاى كه تازه يك صحبتى مىتوانند بكنند تا آن پيرمردهاى 80 سالهاى كه افتادهاند و ديگر نمىتوانند كارى انجام بدهند همه اينها را يكصدا كرد. آن كه اين قلوب را با هم نزديك كرد و اين مشتها را به يك طرف بسيج كرد، آن كى بود؟ كدام قدرت مىتوانست يك چنين معجزهاى را بكند؟ در آن دهات دور افتاده از قرارى كه براى من در پاريس كه بودم نقل كردند كسى آمده بود و گفت من دهات دورافتادهاى مثل چاپلق و بوربور (طرفهاى ماست اين هم) و كمره و اينها رفتند، صبح كه مىشود مردم دنبال آخوندشان مىافتند و راهپيمائى مىكنند. آن كى بود كه يك همچو قدرتى داشت كه سرتا ته كشور را افراد با همه گرفتارىهائى كه داشتند از گرفتارىهاى خودشان منصرف كند و بياورد در ميدان مقابل توپ و تانك به مبارزه؟ اين كى بود كه جوانهاى ما، چه در مراكز فحشا در عصر تاريك پهلوى كشيده شده بودند در اين شميران و تمام بقعههائى كه در اينجاهاست مركز اينطور گرفتارىها براى جوانهاى ما بود، اين كى بود كه اين جوانها را از مراكز فساد به ميدان مبارزه
صحيفه نور ج 12 صفحه 144
كشاند؟ آن كى بود كه اين تحول را در كشور و در افراد ما اين تحول را ايجاد كرد كه اشخاصى كه از يك پاسبان، يك بازار از يك پاسبان مىترسيد، يك بازار! شماها ديده بوديد اگر يك پاسبان مىآمد در بازار تهران، بزرگترين بازار ايران و مىگفت كه بايد بيرق بزنيد كسى به خودش اصلاً چنين اجازهاى نمىداد كه نخير نبايد. ابداً چنين چيزى در كار نبود. آن كى بود كه آن جمعيتى كه اينطور بودند متحول كرد به يك جمعيتى كه آمدند در ميدانها و فرياد زدند مرگ بر رژيم پهلوى؟ آنهائى كه نمىتوانستند يك كلمهاى راجع به اين رژيم صحبت بكنند، نه راجع به رژيم، راجع به يك نخستوزيرى، راجع به يك پاسبانى، آن كى بود كه اين تحول را يكدفعه ايجاد كرد؟ مدارسى ما داشتيم كه در مدارس بيايند تزريقاتى بكنند و از آن حال به حال ديگر؟ با مدارس با يك قرن هم نمىشود اين كار را كرد. تبليغات اينطور بود؟ تبليغات، يك قرن تبليغات هم اين كار از آن نمىآيد كه به اين معجزهآسائى، با وقت كم يك همچو كار بزرگى بكند. اين، آن بود كه مقلب القلوب است. آن دعائى كه در تحويل وارد شده است تحقق پيدا كرد در ملت ما: يا محول الحول و الاحوال يا مدبر اليل و النهار يا مقلب القلوب و الابصار، حول حالنا الى احسن الحال
اين تحقق پيدا كرد يعنى متحول شد حال ما از آن خوف به يك قدرت، از آن ضعف به يك قدرت بزرگ، از آن خوفها به يك شجاعت، تمام گرفتاريها را همه از يادشان رفت، تمام خودبينىها، همه از بين رفت يكدفعه يك ملت سى و چند ميليونى از يك حالى كه در طول مدت شاهنشاهى اينها داشتند و در اين آخر تقويت شده بود، روح يأس و روح بدبينى، روح ترس و اينها كه جرأت نمىكرد يك آدم كه در داخل منزل خودش راجع به ساواك فرضاً راجع به اعليحضرت همايونى باشد، در داخل منزلش پيش اولادش جرات نمىكرد يك كلمه بگويد، پسر از پدر مىترسيد پدر از پسر، برادر از برادر، اين چى بود، اين كى بود كه ما را اينطور شجاع كرد؟ ما بعد از آنهمه ترس و خوفى كه همهمان داشتيم چه شد كه يكدفعه متحول شديم به يك روح شجاع؟ آن كى بود كه بازار و بازارى كه دنبال كسب است و دنبال منافع خودش است همچو كرد كه ايثار كرد و يك ماه بازار را گاهى در بعضى شهرستانها مىبستند و هيچ فكر اين نبودند كه به ما ضرر خورده است؟ آن كى بود كه اين معجزهها را كرد؟ غير از خدا كسى ديگرى قدرت دارد؟ آن كيست كه ما را، تا انقلاب ما گاهى وقتها وقتى انقلاب به يك مقدار از پيروزى رسيد ديگر رها مىكنند آن كيست كه ما را باز نگه داشته است به يك حالى كه باز همه فرياد مىزنند و جمهورى اسلامى را مىخواهند؟ بيدارى و توجه به خدا مايه نجات و فلاح از خدا غافل نباشيد، از يك قدرت مافوقالطبيعه، قدرت بزرگ غافل نباشيد اتكاء كنيد به آن قدرت، پشتيبان شما يك همچو قدرتى است، پشتيبان شما يك همچو قدرتى است كه الان با تمام قدرتى كه امريكا دارد و با تمام تجهيزاتى كه امريكا دارد و شايد هيچ قدرت ديگر هم مقابل او نباشد حتى قدرت شوروى، با تمام قدرت حالا دارد مخالفت با شما مىكند با شمائى كه اينجا نشستيد و هيچ
صحيفه نور ج 12 صفحه 145
هم نداريد، وقتى هم دست به تفنگ بشويد يك تفنگ معمولى سابقى را داريد، با تمام قدرتش دارد همه را تجهيز مىكند بر ضد شماها و باز زورش نمىرسد، اين چيست؟ ما همچو قدرت بزرگى داريم كه امريكا كه دنيا را مىتواند بخورد از ما وحشت بكند؟ ما هستيم كه اين كار را كرديم؟
همين آقاى كارتر كه هميشه از اول نهضت تا حالا هى فرياد مىزند و هى مخالفت مىكند، هى ارعاب مىكند هى ماها را مىترساند، در امريكا اعلام كرد كه كسى نبايد از امريكا بيرون برود به ايران و در اين هياتى كه آمدند، هيأتهائى كه آمدند دخالت كند از خود آمريكا وزير دادگسترى سابق شان و اشخاص سرشناس شان اعتنا نكردند به اينكه 10 سال حبس و پنجاه هزار دلار هم جريمه، لكن اعتنا به آن نكردند و بلند شدند آمدند و حالا هم در اينجا مىگويند كه اين بيخود دارد مىگويد، ياوه مىگويد اينها حالا فهميدند كه ياوه مىگويد، ما از اول مىدانستيم كه ايشان ياوه گوست. ما در پاريس كه بوديم، در يكى از نطقهايى كه ايشان فرمودند اين بود كه شاه به ايرانىها زياد آزادى داده! در وقتى بود كه البته آن اختناق را مردم شكسته بودند، اين خيال مىكرد كه اعليحضرت اعطا كرده آزادى را به مردم، نمىداند كه مردم گرفتند از او، به غنيمت از او گرفتند نه اينكه او به ما چيزى اعطا كرد او با همه تشبثها هر جور تشبثى كه مىتوانست بكند كرد، قتل عامها را كرد ديد فايده نكرد بعد تغيير وزيرى به وزير ديگر كه او بيايد يك قدرى ياوه بگويد و مردم را خيال كند غفلت مىتواند بكند، اغفال بكند اين كار را هم كرديد نخير مردم باز همان هستند، آمد توبه هم كرد همان آدمى كه در يك سال، دو، سه سال قبل، چند سال قبل در يكى از نطقهايش گفت اين روحانيون مثل حيوان نجس مىمانند و به آنها نبايد چيز كرد، و آمد در محضر همه گفت اى علماء اسلام! اى مراجع عظام من جداً متأسفم.
اين هم يك حقهاى بود كه زد و نشد براى اينكه ملت 50 سال ياوهسرايى از اينها ديده است، 50 سال فشار ديده، 50 سال حبس و تبعيد، قتل و غارت ديد بعد از 50 سال كه همه چيز را اين مردم ديدند، از بچهاى كه چشمهايش را باز كرده و فحاشى اينها را و ياوهگوئى اينها را ديدهاند ديگر اينها باور نمىشود بكنند. ملت ما متحول شد به يك ملتى بيدار، آشناى به همه امور و شما مطمئن باشيد كه اين بيدارى انشاءالله با شرط اينكه توجهتان را به خدا مستحكم كنيد اين بيدارى هست و شما را نجات مىدهد انشاءالله.
هراس دشمنان از قدرت عظيم روحانيت و ائتلاف آنان با قشر دانشجو
پيشترها مجلس شوراى ملى آقايان اگر يك كلمه از طرف دولت انگلستان مىشد كه بايد فلان كار را انجام بدهيد احتمال اينكه بتوانند مخالفت بكنند نداشتند، همچو عرضهاى نداشتند. بله گاهى در بين آنها يك اشخاصى پيدا مىشد آن داشت كه مثل مرحوم مدرس، مرحوم مدرس يك كسى بود كه در مقابل همه مىايستاد و معالاسف اينها مىگويند روحانيون نقشى نداشتند. يك روحانى در يك مجلسى رضاخان مىخواست كه جمهورى درست كند و مدرس مخالفت مىكرد، مىدانست كه اين مىخواهد حقه بزند و مردم را بچاپد، فقط مدرس ايستاد و جلوى او را گرفت معذلك مىگويند روحانيون هيچ
صحيفه نور ج 12 صفحه 146
نقشى نداشتند. در طول مدتى كه از اولى كه رضاخان آمد و اول سالوسى خودش را كرد و پايش را محكم كرد و شروع كرد با اسلام مخالفت كردن، اين كسى كه در مقابل اينها ايستاد و مشتش را گره كرد همين روحانيون بودند، همين علما بودند كه از مشهد و از تبريز و از اصفهان و از ساير بلاد مخالفت كردند و اين احزاب و اين نهضتها و اينها هيچ كدام با آنها مخالفت نكردند. آنها نشسته بودند و منتظر بودند كه كار را ديگران انجام بدهند و اينها ميوهاش را بكشند حالا هم الان شما اين را بدانيد كه هدفى كه براى اينها هدف صحيح است روحانيت است و قشر دانشگاه و دانشجو. اينها الان وحشت دارند از اينكه دانشجو با روحانى گيرم با هم مىخواهند مربوط بشوند و با هم ائتلاف كنند. اين يك وحشتى است الان براى اينها، ائتلاف اين دو قشر يعنى ائتلاف همه ملت.
اينها سالهاى طولانى زحمت كشيدند كه اين دو قشر را از هم جدا كردند، نقشه بود نه اينكه همين طور من باب اتفاق در دانشگاه به روحانيين فحش مىدادند و در محيط روحانى به دانشگاهى. مسأله اتفاقى نبود مسألهاى بود كه در گوشها خواندند هى تمام رسانهها كه به خدمت آنها بود در مقابل روحانيون هى ايستاد و هى فحاشى كرد. شعر، ايشان اين شعرها را گفتند تا آخوند در اين مملكت هست اين مملكت درست نمىشود، يكى از شعرهاى اين مرد نانجيب را اينها در گوش همه خواندند، همه رسانهها همه مطبوعاتشان همه چيزها و مقصد اين بود كه اين دو تا طايفه از هم جدا بشوند دانشجو پهلوى آخوند ننشيند. آنها را مقابل هم قرار دادند براى اينكه مىديدند كه اگر اينها با هم باشند كارشان زار است حالا هم از آن خيال اينها منصرف نشدند شما خيال نكنيد كه حالا عمال اينها منصرف هستند. الان هم مثل همان اوايل زمان رضاخان شروع شده است به حمله كردن به روحانى در هر جا كه هست. در شمال كه اين چپىها زيادتر هستند زيادتر و در جاهاى ديگر هم ملايمتر، لكن مشغول هستند. اينها با عمامه دعوا ندارند اينها اساس را مىبينند كه اينها درست مىكنند. اينها ديدهاند كه اين ملت با روحانى و دانشگاهى، بازارى و كارگر و اينها با هم شدند و در ظرف يك سال و نيم تمام چيزهائى كه يك حكومتى لازم دارد اينها درست كردند و اين يك چيز بى سابقهاى در دنياست، يك چيزى كه ديگران در 50 سال هم نمىتوانند درست بكنند و در 50 سال هم قانون اساسى نداشته و ندارند، اينها در يك سال و نيم تقريباً همه اينها را درست كردند. اينها از يك همچو اجتماعى مىترسند، اينها خودشان را شكست خورده مىبينند و چون مىبينند كه اين شكست از ناحيه روحانى و دانشگاهى كه اينها مردم ديگر را بسيج كردند، هر آخوندى در محلش، در مسجدش بسيج كرد مامورين خودش را، اينها از اين مىترسند. از اول هم هدف روحانى بود، قضيه برداشتن عمامه روحانى كه نمىتوانست يك آخوند از توى خيابان بيايد براى اينكه مىريختند و عمامهاش را مىخواستند بردارند و يا برمىداشتند، اين يك چيزى نبود كه من باب اتفاق شده باشد، يك نقشهاى بود كه مىديدند كه اين عمامه خيلى كار از آن مىآيد. مردم عقيده دارند به اينها، اينها وقتى يك چيزى را بگويند از آنها گوش مىكنند. از اول دنبال اين افتادند كه اينها را به زمين بزنند تا وقتى كه بخواهند همه نفت ما را ببرند و همه چيزهاى زيرزمينى
صحيفه نور ج 12 صفحه 147
ما را ببرند و جوانهاى ما را هم به نابودى بكشند، يك كسى نباشد بگويد چرا.
اينها ديدند كه چرا از دهان روحانى هى در مىآمد، توى مجلس هم كه بود يك روحانى پا مىشد و مىگفت چرا، زمان رضاخان هم كه همه نفسها قطع شده بود باز روحانى بود كه قيام مىكرد و چرا مىگفت، منتها چون اين بسيج عمومى نشده بود و اوايل امر بود هى با شكست مواجه مىشد، سركوبى مىكردند اينها را اما حالائى كه ديدند يك بسيج عمومى شده است و مردم يك تحولى پيدا كردهاند دانشگاهى ديگر از آخوند رم نمىكند و آخوند هم از دانشگاهى، هر دو نشسته در يك محيط مدرسه فيضيه و با هم دارند نقشه مىكشند كه دانشگاه را درست بكنند و عرض مىكنم كه جهات ديگر را درست بكنند، اينها الان وحشت برشان داشته است، اينها مىگويند كه اگر اين دو تا قشر را از هم جدا بكنيم بعد آخوند را از مردم جدا بكنيم كار ديگر تمام است، ديگر يك همچو اجتماعى نمىشود پيدا بشود. از اين جهت الان در هر جا كه شما برويد همان حرفهاى زمان رضاخان دارد زمزمه مىشود، از حلقوم اينهائى كه ساواكى هستند و يا مثلاً فداى خلق هستند همه زمزمهها شروع شده است و هى هر كه از هر جا مىشود به آخوند مىگويد، به آخوند مىزند. اينها ديدند كه راه اين است، راه براى اينكه اين ملت را زير بار بكشند و همه ذخاير اينها را ببرند جز اين نيست كه اين قشر را از نظر مردم بيندازند. همانطورى كه زمان رضاخان اين كار را كردند و اين كار ماسيد در آنوقت، الان مشغول شدند.
من تكليفم اين است كه به ملت ايران اعلام كنم اين را، الان مسجدها را همين هرزهها، مسجدها را خالى كردهاند، اينطور كه به من اطلاع مىدهند. همين مسجدها كه ستاد اسلام است و اسلام از توى اين مسجدها، در صدر اسلام از مسجدها لشكرها بيرون مىرفت، يعنى نماز جمعه وقتى كه بپا مىشد، در نماز جمعه بسيج مىكردند طوايف را براى مقابله با دشمنان اسلام، مسجدها ستاد بود اينها از مسجد صدمه ديدند و لهذا مىبينيد خوب آقائى در مسجد مىخواهد نماز بخواند يك عده هم نماز خواندند يك دستهاى كه اصل نماز را نمىخواهند و مىخواهند بازى درست كنند يك دستهاى جلو مىآيند و مىآيند آن طرف مىايستند، يك مردكهاى كه معلوم نيست وضو اصلش دارد مىايستد آنجا در مقابل اين آقا كه مردم به او اقتدا كردند و مىايستند و ده، بيست تا از اين رفقايش اينجا مىايستند و نماز مىخوانند، اين نماز است؟ اينها مىخواهند نماز بخوانند؟ اگر مىخواهند نماز بخوانند خوب اين هم نماز است؟ مىخواهند نماز را بشكنند، عين همان كه قرآن را سرنيزه كردند و اميرالمؤمنين را شكستند. هر چه حضرت فرمود كه من قرآن هستم من قرآن ناطق هستم به من گوش كنيد، اين حيله است. آن احمق شمشيرها را كشيدند و گفتند كه اگر نگوئى برگردند مىكشيم. برگرداندند لشكر اسلام را و نگذاشتند كه پيروز بشوند. الان همان قضيه است نماز مىخوانند و اين نماز براى شكستن مسجد است مسجد را مىخواهند بشكنند مسجدها را من شنيدم خلوت شده است و اين تأسف دارد.
صحيفه نور ج 12 صفحه 148
نماز، بالاترين فريضه و كارخانه انسانسازى است
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 168
تاريخ: 20/3/59
بيانات امام خمينى در جمع مديران صندوقهاى قرض الحسنه سراسر كشور
شريف ترين روز، از ازل تا ابد، بعثت پيامبر گرامى اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عيد سعيد بزرگ را به همه ملت ايران و تمام مسلمين و شما آقايان حاضر تبريك عرض مىكنم.
زمانها خودشان هيچ مزيتى ندارند بعضى بر بعضى، زمان يك موجود سارى متحرك است، متعين و هيچ فرق ما بين قطعهاى با قطعهاى ديگر نيست. شرافت زمانها يا نحوست زمانها به واسطه قضايائى است كه در آنها واقع مىشود. اگر چنانچه شرافت زمان به واسطه حادثهاى است كه در آن زمان واقع مىشود، بايد عرض كنم كه روز بعثت رسول اكرم در سرتاسر دهر من الازل الى الابد روزى شريفتر از آن نيست براى اينكه حادثهاى بزرگتر از اين حادثه اتفاق نيفتاده. حوادث بسيار بزرگ در دنيا اتفاق افتاده است، بعثت انبياء بزرگ، انبياء اولوالعزم و بسيارى از حوادث بسيار بزرگ، لكن حادثهاى بزرگتر از بعثت رسول اكرم نشده است و تصور هم ندارد كه بشود زيرا كه بزرگتر از رسول اكرم در عالم وجود نيست غير از ذات مقدس حق تعالى و حادثهاى بزرگتر از بعثت او هم نيست. بعثتى كه بعثت رسول ختمى است و بزرگترين شخصيتهاى عالم امكان و بزرگترين قوانين الهى، و اين حادثه در يك همچو روزى اتفاق افتاده است و اين روز را بزرگ كرده است و شريف، و همچو روزى ما ديگر در ازل و ابد نداريم و نخواهيم داشت، لهذا تبريك اين روز را بر همه مسلمين و بر همه مستضعفين جهان عرض مىكنم.
فقط انسان نامتناهى در كمال و بينش و صفات، قادر به برداشت صحيح از اسلام است
از اسلام و بعثت رسول اكرم برداشتهاى مختلفى است به حسب آن چيزهائى كه در برداشت كننده موجود است. انسانها مختلفند در ديد خودشان و به واسطه اختلاف در ديد، اختلاف در برداشتها هم مىشود. برداشت از رسول اكرم به حسب ديدههاى مختلفى كه در جهان بوده و هست و خواهد بود مختلف است و برداشت از انسان هم به حسب اختلاف نظرها و اختلاف ديدها مختلف است و برداشت از قرآن هم به حسب همين اختلاف مختلف است و برداشت از احكام اسلام هم و اسلام هم مختلف. هر ديدى محدود به حدود آن كسى است كه آن ديد را دارد. انسان يك موجودى است محدود
صحيفه نور ج 12 صفحه 169
لكن قابل حركت الى غير متناهى و ديد انسان موجود محدود است مگر آنكه ديد انسان غير متناهى باشد. انسان غير متناهى در كمال، غير متناهى در جلال و جمال، ديد غير متناهى دارد و او مىتواند از اسلام و از انسان و از بعثت و از رسول اكرم و از عالم، برداشت صحيح بكند. از انسان بزرگ كه گذشت، از انسان كامل كه گذشت، تمام ديدهايى كه در بشر هست، در انسانها هست، همه محدود است و برداشت صحيح نه از اسلام و نه از قرآن و نه از بعثت و نه از رسول اكرم و نه از انسان به طورى كه هست مىتوانند برداشت كنند. محدود نمىتواند غير محدود را در حيطه بياورد مگر خودش هم غير محدود بشود. انسان كامل غير محدود، انسان كاملى كه در همه صفات غير محدود است و ظل ذات اقدس الهى است، اين مىتواند از اسلام آنطور كه هست برداشت كند و از انسان آنطور كه هست و از بعثت آنطور كه هست و از قرآن آنطور كه هست و از عالم آنطور كه هست. ديگران به حسب مراتب وجودشان، به حسب مراتب كمالشان برداشتهايى دارند لكن محدود است، بايد خودشان سير بكنند و مراتب كمال را يكى پس از ديگرى به آن برسند و به اندازه كمالى كه پيدا مىكنند از اين حقايق و منجمله از بعثت برداشت به حسب آن مقدار از كمال كه دارند بكنند. رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم انسان كاملى است كه در راس مخروطه اين عالم واقع است. ذات مقدس حق تعالى كه غيب است و در عين حال ظاهر است، مستجمع همه كمال به طور غير متناهى است، در رسول اكرم متجلى است به تمام اسماء و صفات و در قرآن متجلى است به تمام اسماء و صفات. و روز بعثت روزى است كه خداى تبارك و تعالى موجود كاملى كه از او كاملتر نيست و نمىشود باشد مأمور كرد كه تكميل كند موجودات را، انسانها را كه ابتدائاً يك موجود ضعيف ناقص هست لكن قابل اينست كه ترقى كند، انسان را مترقى كند. ابعاد انسان ابعاد همه عالم است و اسلام براى تربيت انسان در همه ابعاد است برداشتهاى مختلفى كه از اسلام شده است به حسب نظرهاى مختلفى كه صاحب نظرها داشتند و بينشى كه داشتند بسيار اختلاف هست و هيچ كدامش نرسيده است به حدى كه اسلام را بشناسد يا انسان را بشناسد يا رسول اكرم را بشناسد يا عالم را بشناسد همهشان در يك سطح محدود هستند، چه بسا اشخاصى كه خيال مىكنند كه پيغمبر اكرم كه آمده است يا ساير انبيائى كه خداى تبارك و تعالى فرستاده است، براى اين است كه مردم را از اين ظلمها و بىعدالتىها و امثال اين نجات بدهد و مأموريت همين است كه عدالت ايجاد كند در اجتماع و در افراد و مأموريت به همين قدر بيشتر نيست. چه بسا اشخاصى كه اقتصاد را در يك مطلب با اهميتى تلقى مىكنند و ماموريت انبيا را محدود به اين بكنند كه اينها آمدهاند مردم را به يك شكم سير و يك زندگى رفاه برسانند و همين است ماموريت انبيا. و چه بسا اشخاصى كه به حسب ديد عرفانى كه دارند بعثت انبيا را محدود مىكنند به اينكه براى بسط معارف الهى است و غير از اين بعثت چيزى نيست. و همين طور فلاسفه يك طور فكر مىكنند، فقهاى اسلام، ملتها يك طور فكر مىكنند، روشنفكرها يك طور فكر مىكنند و مومنين هم هر كدام به يك نحو فكرى دارند و همه قاصرند از رسيدن به آنچه كه هست. اين روايتى كه وارد شده است من عرف نفسه فقد عرف ربه اين به ما مىفهماند كه انسان آنطور موجودى است كه اگر چنانچه شناخته بشود،
صحيفه نور ج 12 صفحه 170
شناسائى خدا با اوست. به هيچ موجودى اين مطلب صادق نيست. رب انسان را كسى نمىتواند بشناسد الا اينكه خودش را بشناسد و خودشناسى كه دنبالش خداشناسى است حاصل نمىشود مگر براى اولياء خدا. و گمان نبايد بشود كه اسلام آمده است براى اينكه اين دنيا را اداره بكند يا آمده است فقط براى اينكه مردم را متوجه به آخرت بكند يا آمده است كه مردم را آشناى به معارف الهيه بكند. محدود كردن هر چه باشد خلاف واقعيت است. انسان غير محدود است و مربى انسان غير محدود است و نسخه تربيت انسان كه قرآن است غير محدود است، نه محدود به عالم طبيعت و ماده است، نه محدود به عالم غيب است، نه محدود به عالم تجرد است، همه چيز است.
نوع انسان در خسارت است مگر آنان كه در حصار ايمان و تربيت انبيا وارد مىشوند
مىگويند اول سورهاى هم كه به پيغمبر وارد شده است اقرا باسم ربك است نگفته است اقرا باسم الله، نگفته است اقرا باسم الناس، فرموده است اقرا باسم ربك، يعنى رب رسول، يعنى آن كه تربيت كرده است رسول اكرم را، يعنى خداى تبارك و تعالى به تمام اسماء و صفات، با تمام اسماء و صفات. اينكه رب رسول اكرم است، انسان كامل است، ذات مقدس حق تعالى با تمام اسماء و صفات است و اسماء و صفات حق تعالى احاطه بر تمام موجودات دارد و با يك تعبير ديگر همه موجودات ظهور اسماء و صفات الهى هستند. و خداى تبارك و تعالى كه امر مىفرمايند كه اقرا باسم ربك يعنى به اين اسمى كه تمام اسماء و صفات در آن است و مربى به تمام معناى تربيت در عالم طبيعت، تربيت در عالم ماوراى طبيعت، تربيتهاى مناسب با عالم مجردات، با عالم جبروت، با تمام عوالم، اين رب رسول است و پيغمبر هم مأمور است كه قرائت بكند و اول چيزى كه به او حسب اين روايت امر شده است، امر به قرائت است و تعليم و تربيت. كانه مىخواهد بفرمايد كه آن ربى كه رب تو است و احاطه به همه موجودات دارد، تو بايد قرائت كنى و تربيت كنى مردم را به آن راه، همان راه رب رسول، آن هم رب رسول خاتم. پيغمبر مأمورند كه مردم را دعوت كنند به رب رسول، به رب رسول اكرم و رب رسول خاتم. و قرآن براى همين آمده است و اسلام براى همين آمده است كه تربيت كند انسانها را كه اگر تربيت برايشان نباشد، از همه حيوانات درندهتر و موذىتر است. انسان يك چنين موجودى است كه اگر در تحت تربيت واقع نشود، هيچ حيوانى در عالم، هيچ موجودى در عالم به خطرناكى اين موجود نيست و به موذيگرى اين موجود نيست. همه انبيا كه آمدند، براى تربيت اين موجودند كه اگر سر خود باشد عالم را به هم مىزند و مع الاسف انبيا هم موفق نشدند به اينكه مأموريت خودشان را تحقق بدهند.
والعصر ان الانسان لفى خسر عصر هم محتمل است كه در اين زمان حضرت مهدى سلام الله عليه باشد يا انسان كامل باشد كه مصداق بزرگش رسول اكرم و ائمه هدى و در عصر ما حضرت مهدى سلام الله عليه است. قسم به عصاره موجودات عصر، فشرده موجودات، اينكه فشرده همه عوالم است، يك نسخهاى است، نسخه تمام عالم. همه عالم در اين موجود، در اين انسان كامل عصاره است و خدا
صحيفه نور ج 12 صفحه 171
به اين عصاره قسم مىخورد و مىفرمايد كه ان الانسان لفى خسر انسان در خسارت است، انسان شقى است الا الذين امنوا يعنى الا آن اشخاصى كه تحت تربيت واقع شده اند. نه اسلموا، آمنوا. غير مومنها، غير اشخاصى كه در تحت تربيت انبيا عظام واقع شدند و در اين زمان در تحت تربيت رسول اكرم واقع شدهاند، همهشان خسارت دارند، در زيان و خسر هستند، مستثنى فقط مومنينند كه مومنين البته داراى اين صفات هم هستند و عملوا و تواصوا بالحق وتواصوا بالصبر اين استثناست، ما بقى همه ما ديگر در خسران هستيم و اسلام آمده است كه اين همه خسارتمندها را، همه اين ناقصها را بياورد در اين جمعيت مومنين. اسلام نيامده است كه جنگ بكند، اسلام نيامده است كه كشورگيرى بكند، نيامده است كه فتح بكند، اسلام و ساير اديان حقه آمدهاند كه مردم را از اين خسران بيرون كنند و وارد كنند در اين حصار ايمان و مع الاسف موفق نشدند، كوشش خودشان را كردند و موفق نشدند الا مقدارى. اين مقدار از كمال هم كه در انسانها در عالم هست به تبع انبياست، اگر انبيا نيامده بودند، شايد همه مردم، الا نادرى، همهشان مثل حيوانات جنگل و بدتر از او به جان هم مىافتادند. حالا هم مىبينيد كه آنهايى كه به اين حصار ايمان نزديكترند از اين جنايات دورترند. حالا هم كه شما در دادگسترىهاى عالم و در محكمههاى قضائى همه جا مراجعه كنيد، مومنها پروندهاى اينجا ندارند پرونده مال آنهائى است كه ايمان ندارند، پروندههاى قتل و پروندههاى در مىزدى و فحشا و امثال ذالك مال آنهائى است كه ايمان به اسلام يا ايمان به خدا ندارند. اين مقدار هم توفيق زيادى است كه گروههاى زيادى از انسان را تربيت كردند ولو همين مقدار از تربيت و اگر اين تربيت نبود، همه كارتر بودند و همه هيتلر بودند. تربيتهاى انبياست كه نجات داده اين مردم را از حد حيوانيت و آن جنونى كه انسان دارد در قدرت طلبى و شهوترانى باز يك مقدار زيادى توفيق حاصل شده لكن باز توفيقى كه آنها مىخواستند نشده است، اين كه انبيا مىخواستند باز نشده، پيغمبر غصه مىخورد براى اينكه دعوت مىكند و اجابت كم مىشود.
فلعلك باخع نفسك و يكى از غصههاى انبيا هم همين است كه تعليماتشان را نتوانستند به ثمر برسانند به آن طورى كه تعليم اقتضا مىكند. پيغمبر مىخواست همه مردم را على ابن ابيطالب كند ولى نمىشد و اگر بعثت هيچ ثمرهاى نداشت الا وجود على ابن ابيطالب و وجود امام زمان سلام الله عليه اين هم توفيق بسيار بزرگى بود. اگر خداى تبارك و تعالى پيغمبر را بعث مىكرد براى ساختن يك چنين انسانهاى كامل، سزاوار بود لكن آنها مىخواستند كه همه آنطورى بشوند آن توفيق حاصل نشد. اسلام يك قوانينى است كه انسان مىخواهد درست كند، قرآن هم كتاب انسان سازى است مىخواهد انسان درست كند، پيغمبر هم از اول كه مبعوث شد تا آخر وقتى كه از دنيا تشريف بردند در صدد اين بود كه آدم درست كند، در فكر اين بود. تمام جنگهائى كه در اسلام واقع شده براى اين بوده است كه اين جنگلىها و وحشىها را وارد كنند در حصار ايمان، قدرت طلبى توى كار نبود و لهذا در سيره نبى اكرم و ساير انبيا و اولياء بزرگ، حضرت امير سلام الله عليه، اولياى بزرگ در سيره آنها مىبينيم كه اصل قضيه قدرت طلبى در كار نبوده و اگر براى اداى وظيفه نبود و براى ساختن اين
صحيفه نور ج 12 صفحه 172
انسانها نبود، حتى اين خلافت ظاهرى را هم قبول نمىكردند، مىرفتند، اما تكليف بود، تكليف خداست بايد قبول كند تا بتواند آن مقدارى كه مىتواند انسان درست كند، معالاسف نتوانست معاويه را آدم كند چنانكه پيغمبر نتوانست ابوجهل و ابولهب و اين صنف جمعيت را آدم كند، اميرالمومنين هم نتوانست معاويه و اتباع معاويه را آدم كند اما آمدند براى اين كار، گمان نشود كه اسلام شمشير كشيده است براى اين كه قدرت پيدا كند مثل ساير حكومتها، حكومت اسلامى اينطورى نيست، اگر كسى براى قدرت اقدام بكند و براى تحصيل قدرت شمشير بكشد، اين از اسلام دور است، اين وارد در اسلام نشده است باز، ظاهراً مسلم است اما آن ايمانى كه بايد داشته باشد ندارد. انبيا آمدهاند براى اينكه اين قدرتها را بشكنند، اين قدرتهاى شيطانى را سركوب كنند و نبى اكرم هم آمده بودند، آمدند براى اينكه اين قدرتها را بشكنند. اين يكى از كارهائى است كه انبيا دارند نه اينكه فقط اين است. كار مهم انبيا اين است كه مردم را برسانند به آن نقطه كمال و ساير كارها وسيله است غايب، كمال مطلق است. انبيا مىخواهند كه همه مردم بشوند مثل اميرالمؤمنين سلام الله عليه، لكن نمىشود، توفيق پيدا نمىكنند. اينطور نيست كه انبيا براى دنيا آمده باشند، دنيا يك وسيلهاى است براى كمال، چنانكه اهل دنيا هم اين وسيله را به ضد كمال استعمال مىكنند. جنگ على ابن ابيطالب با جنگ معاويه ماهيتاً فرق دارد، ذاتاً فرق دارد، يكى شمشير مىكشد و ظل الله است، ظل خداست، يكى شمشير مىكشد و ظل شيطان است، ماهيتاً اين دو تا با هم فرق دارند. آن كه براى قدرت طلبى و شيطنت فعاليت مىكند با آن كه براى خدا فعاليت مىكند، ذاتاً اين دو تا با هم فرق دارند و كارهايشان ذاتاً فرق دارد. انبيا براى ثروت و قدرت و دنيا و رسيدن به حكومت ابداً يك قدم برنداشتند و اگر كسى گمان كند كه انبياء يا اولياء بزرگ قدمى براى مسند برداشتند، اين نمىشناسد آنها را، اين انبيا را نشناخته است. مسندها همه در نظر انبيا پوچ است و قدرت همه پوچ.
روش پسنديده قرضالحسنه باعث از ميان رفتن ربا و حركت آفرين است
در اعمالى كه ما انجام مىدهيم و شما آقايان هم يك مصداق خوبش را داريد انجام مىدهيد و آن تكفل صندوقهاى قرضالحسنه است، گاهى عمل، خوب عملى است، نماز ديگر از اعمال بسيار بزرگ است لكن نمازگزار بد است، نماز خوب است، نمازگزار اين را به ريا انجام مىدهد، جهنم مىرود، با نمازش جهنم مىرود. صندوق قرضالحسنه خوب است، صندوقدار خيلى كارش مشكل است، جديت كنيد كه صندوقدار امينى باشيد كه براى ملت خودتان، براى مستمندان خودتان با فايده باشيد و قصد اينكه به آنها يك مثلاً چيزى هم بفروشيد نداشته باشيد، براى خدا كار كنيد و امانت را حفظ. اين پولهايى كه مردم به صندوق قرضالحسنه مىدهند اينها يك امانتهائى است دست صندوقدارها. من هيچ يك از آقايان را هم مىشناسم بله بعضى آقايان را مىشناسم نمىدانم كه اين بعضى آقايان واردند يا من باب اتفاق آمدند اينجا، لكن به عنوان صندوقدار كسى را نمىشناسم - شما همه خودتان مىشناسيد خودتان را، هر آدمى خودش را خوب مىشناسد
صحيفه نور ج 12 صفحه 173
يعنى نه به آن خوبى كه مراتب كمال را بشناسد، راجع به اعمال خودش مىداند دارد چه مىكند، شماها هم مىدانيد كه در اين امانت آيا چه مىكنيد؟ آيا به اين طورى كه رضاى خداست عمل مىكنيد؟ و انشاءالله اميدوارم عمل بكنيد و اگر خداى نخواسته قصورى در اين امر داريد، جبران كنيد، كار بسيار خوبى است، مسؤوليتش هم بسيار زياد است. كار هر چه بزرگتر باشد مسووليت هم به حجم آن بزرگ است.
قرضالحسنه از اعمال بسيار خوبى است و بهتر از همينطور پول دادن است و نكتهاش هم، شايد يكى از نكتههايش هم اين باشد كه در قرضالحسنه، فعاليت دنبالش هست، در مجانى، شايد گدا درست كردن باشد، از اين جهت اين يك فعاليتى ايجاد مىكند، آن كسى كه قرض مىكند و موظف است كه بدهد اين به فعاليت مىافتد كه در وقت خودش بتواند قرضش را ادا كند و بعد هم مازادى كه پيدا كرده است ادامه بدهد به كار خودش لكن آن كسى كه نشسته كنار كوچه و از مردم چيزى مىخواهد، آن هيچ وقت در فكر اين نيست كه يك كارى بكند براى اينكه مطالبى ندارد، كسى نمىآيد از او مطالبه كند كه اين كه گرفتى بده. قرض بسيار اهميت دارد و قرضالحسنه بسيار اهميت دارد و در كمتر جاهائى است كه به اندازه ربا در قرآن و سنت به او اهميت داده شده باشد و او را مطرود كرده باشد و نكتهاش هم اين است كه اگر ربا رواج بگيرد، فعاليت كم مىشود، يكى از نكاتش در مقابل كار نيست اين سودى كه مىبرد، اين توى خانهاش نشسته و عياشى مىكند و پولش دارد مىزايد، يك همچو چيزى را كه بخواهد ربا بگيرد آدم و تحميل بكند به مسلمين، اين از يك طرف يك ظلمى است به حسب آيه شريفه كه تعبير ظلم كرده است و از يك طرف ديگر بيكارى درست مىكند، اين پول بايد راه بيفتد و كار انجام بگيرد از آن و رزق پيدا بكند. اينها پول را همين طور مىگذارند آنجا دست يك كسى و مىخواهند اين پول بزايد برايشان بدون كار و اين در جامعه فساد بزرگى است و اين را ظلم گفته است قرآن شريف لا تظلموا و لا تظلموا و آنطور تشبيه كرده است فاذنوا بحرب من الله اين اهميت زياد دارد و به همان اندازهاى كه قرض به ربا محكوم است به همان اندازه قرض به حسنه و بدون ربا و همين طور قرض دادن مطلوب است. و شما تكفل به يك امر بسيار بزرگى كرديد و انشاءالله با اعمال شما و امثال شما ربا از مملكت اسلامى كوچ مىكند لكن توجه به خودتان بايد داشته باشيد. هر شخصى بايد خودش را محاسبه كند. يكى از مناطق سير، محاسبه آدم است، نوع انسان مراقبت از خودش بكند در روز كه مشغول عمل است كه خلاف نكند، شب هم كه، آخر شب هم كه مىرود از منزل خودش محاسبه كند، مثل يك كسى كه از او استنطاق مىخواهد بكند، بازرسى مىكند، خودش را بازرسى كند ببيند كه امروز چه كرده است. شما از خودتان هر شب بازرسى كنيد و ببينيد با اين صندوق چه عمل كرديد، آيا اين بيچارهاى كه آمده است قرض بگيرد با تلخى با او روبرو شديد؟ خيلى اين اهميت دارد ممكن است كه يك نفر آدم هم قرض بدهد، جان هم بدهد، قرضالحسنه بدهد لكن ترشروئى كند يعنى قلب اين قرض گيرنده را آزرده كند يعنى قلب محل تجلى خداست، قرض كه مىدهيد با خوشروئى، زود عملش را انجام بدهيد هى مثل ادارات دولتى نباشد، زود كار را
صحيفه نور ج 12 صفحه 174
انجام بدهيد با خوشروئى، با بشاشت، با احترام. آن كه آمده است قرض مىكند خوب يك نقيصهاى در خودش مىبيند، به واسطه اين نقيصه شايد يك خجالتى براى خودش خيال بكند و حالا آنكه نه فقر خجالت دارد و نه قرض خجالت دارد لكن خوب يك احساس حقارتى ممكن است بكند، شما با اعمالتان رفع كنيد اين را، شمائى كه متكفل قرضالحسنه دادن هستيد، با خوشروئى و عمل خوب اين نقيصهاى كه آن آدم در خودش مثلاً مىبيند و حقارتى كه شايد در خودش مىبيند، شما آن را رفع كنيد، اين از قرض الحسنه دادن بهتر است حسنه او قرضالحسنه دادن بالاتر است. دلجوئى از مستمندان و از ضعفا و از مستضعفان از اعمال ديگر محتمل است بسيار بزرگتر باشد و شما در حالى كه آن عبادت را انجام مىدهيد كه متكفل شديد براى يك عبادتى كه قرض الحسنه بدهيد و صندوق را باز كنيد به روى اشخاص احتياج دار، اين مطلب، اين عبادت بزرگ را هم انجام بدهيد، اين عبادت بزرگ كه دلجوئى از يك نفر انسان، از يك نفرى كه ممكن است از خود شما شريفتر باشد و شما نمىدانيد، ممكن است از خود شما ايمانش به خدا بالاتر باشد و شما مطلع نيستيد، دلجوئى از او از آن كار ديگرتان، بالاتر است و اگر كسى صدقه بدهد و منت بگذارد، مطرود است، پيش خدا مطرود است اين صدقه است اصلاً مطرود است. بايد انسان در فكر اين باشد كه خودش را مهذب كند، تهذيب كند خودش را. و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه ما، همه ملت ما متوجه به اسلام باشند و همه منزه باشند باشند از صفات بد.
با مشت گره كرده، نهضت را تا رسيدن به مطلوب حفظ نمائيد و اخيراً عرض مىكنم كه سستى در اين نهضت نكنيد، شما بين راه هستيد و اين راه با قدرت، با تصميم و با ارادت، با مشت محكم به پيش ببريد اين نهضت را و مادامى كه مشت شما گره كرده است آسيبى به شما نخواهد رسيد. مشت خودتان را باز نكنيد. رفتن دنبال اينكه فلان كار را كى انجام خوب مىدهد، كى انجام بد مىدهد و من چه مىخواستم به من نرسيد، من خانه مىخواستم به من نرسيده، اين مشت گره كرده را باز كردن است. مشت خودتان را پيش خداى تبارك و تعالى باز نكنيد. به همانطورى كه در اول نهضت گره كرده بوديد مشت را و هيچ اعتنا نداشتيد به اينكه به يك منصبى برسيد و جوانها را زنها دادند و هيچ نظرى نداشتند كه برايشان يك چيزى بشود، براى خدا بود و شما هم همه براى خدا عمل مىكرديد، اين را حفظش كنيد، اين مشت گره كرده را همين طور گره كرده نگه داريد و در مقابل قدرتهائى كه هست، از آن قدرتها نترسيد، اينها قدرتهائى هستند كه پيش آن قدرتى كه شما اتكال به آن داريد هيچ نيست، هيچ نيست، اينهمه كوشش هم كه دارند مىكنند و از همه اطراف دارند كوششها مىكنند براى اينكه اين جمهورى اسلامى را نگذارند به محتواى حقيقى خودش برسد موفق نمى شوند، ملت ما تصميم خودش را گرفته است. اگر چهار نفر هم پيدا بشوند كه بر خلاف مسير ملت هستند اينها چيزى نيستند، اينها قابل ذكر اصلاً نيستند و با اين همتى كه ملت ما كرده است و الان هم بحمد الله محفوظ است آن اراده و عزمشان، ما پيروزى را انشاءالله با تمام
صحيفه نور ج 12 صفحه 175
حدودش، با تمام وجودش ادراك مىكنيم. شما بناى بر اين داشته باشيد كه اين نهضت را پيش ببريد، پيش بردن نهضت براى آن اشخاصى كه در كارخانهها كار مىكنند اين است كه كار كنند، از كارشان ندزدند، آنهائى هم كه در صحراها و در محل زراعت كار مىكنند كار كنند و ملت ما هم به اين كشاورزها كه زحمت كشيدند از قرارى كه مىگويند بسيار زياد امسال كار كردند لكن ممكن است نتوانند خودشان جمع بكنند يا شياطين نگذارند كه اينها جمع بكنند بايد كمك بكنند، اين نهضت بايد اينطور پيش برود. اگر شما توانستيد كه زراعت خودتان را و صنعت خودتان را و فرهنگ خودتان را و اينها را درست بكنيد، اين نهضت را تا يك حدودى پيش برديد. و من اميدوارم كه اين نهضت، يك نهضت نفسانى هم باشد، روحانى هم باشد و همانطورى كه كارهاى زراعى و ديگر كارها انجام مىگيرد مجاهده با نفس هم انجام بگيرد و همانطورى كه در اول نهضت تحول بزرگى براى ملت ما حاصل شد، اين تحول محفوظ باشد و رو به كمال برود. از هيچ بوقى نترسيد. اينها همه اين حرفهائى را كه آقاى كارتر مىفرمايند، اينها يك بوقى است، يك طبل ميان تهى است، دنيا اينها را محكوم كرده است، دنيا الان، دنياى آزاد و بيدار دنبال شماست، نهضت شما پيش دنيا معجزه است اين نهضت را با همين بعد اعجازيش حفظ كنيد و با اتكال به خداوند و وحدت كلمه پيش برويد و من اميدوارم كه ما به مطلوب حقيقى برسيم و متصل بشود اين نهضت به نهضت بزرگ اسلامى و آن نهضت ولى عصر سلام الله عليه هست. خداوند همه شما را موفق و مؤيد كند و ملت ما را به پيش ببرد و كسانى كه با ما مخالف هستند تأديب كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 178
تاريخ: 24/3/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى
بسم الله الرحمن الرحيم
من از زحمتهاى طاقت فرساى شما آقايان و خواهران مطلع شدم. آنچه كه از دست من بر مىآيد اين است كه به شما خواهران و برادران دعا كنم اميد آن دارم كه همه در درگاه خداى تبارك و تعالى روسفيد باشيد و خدمتهاى شايان شما كه با رنج و با فعاليتهاى زياد انجام گرفته، مورد نظر خداى تبارك و تعالى و امام عصر عليه السلام باشد. آنچه كه اين زحمتها و رنجها را آسان مىكند و تسليت به انسان مىدهد اين است كه اينها براى خداست. آنهائى كه سالهاى طولانى براى خدمت به طاغوت با ملت ما آن كردند كه همه مىدانيد آنها زندگىهايشان بر فرض اينكه خيلى مرفه و طاغوتى بود لكن هم در دنيا مارك طاغوت و خيانت به جبينهايشان زده شد و هم در پيشگاه خدا كه مىروند به جزاى خودشان مىرسند. جزاى بعضى از اشخاص در اينجا اصلاً امكان ندارد، مثل نصيرى و امثال او كه هزاران خانه را بىصاحب كردهاند و هزاران پدر و مادر را بدون جوان.
من اميدوارم كه اين زحمت كه جوانان مىكشند، نظير همان جوانهائى كه در صدر اسلام زحمت مىكشيدند كه دنبال اين نبودند از مردم اجرتى بگيرند. گاهى همين لشكرهائى كه در صدر اسلام بودند، آنقدر فقير بودند كه شبانه روز با يك خرما در حال جنگ زندگى مىكردند و گاهى هم از اين بدتر مىشد، ولى خدمت مىكردند براى اسلام و اسلام را عظمت و گسترش دادند و حالا نوبت ماهاست، پاسدارهاى ما و شما آقايان هم از اينكه در اينجا جبرانى نمىشود ابداً افسرده نباشيد، اعمالى كه براى خداست جبران ندارد جز آنچه خدا مىدهد. يك عمل صالحى كه براى خدا باشد همه اين دنيا هم جبران آن نيست.
الان كشور مال خود شماهاست و آقا بالاسر نداريد. در ظرف اين پنجاه سال همه ما در اسارت بوديم و همه ديديم از اولى كه رژيم منحوس آمد روى كار، من ياد دارم كه چه تلخىهائى از اين رژيم به ملت شريف ما رسيده است. مأمورهاى آنوقت اصلاً از انسانيت به دور بودند، از يك حيوان جنگلى هم بدتر. در آنوقت مملكت از ما نبود فقط نوكرى در اينجا گذاشته بودند، - مثل اينكه هم اكنون يك نوكرى در عراق و يك نوكرى هم در مصر دارند - كه هر كار مىخواستند انجام مىداد و ملت ما را به فقر و فلاكت مىكشيد و تمام ثروت اين ملت را به جيب آمريكائىها و انگليسىها و ديگران مىريخت.
(امام در پايان سخنانشان از زحمات اين گروه تشكر كرده و موفقيت آنان را خواستار شدند).
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 179
تاريخ: 25/3/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى و مديران واحدهاى مختلف صداى جمهورى اسلامى
راديو و تلويزيون بايد تحت نظارت سه قوه اداره بشود
بسم الله الرحمن الرحيم
شما توقع اين را نداشته باشيد كه يك مركزى كه پنجاه و چند سال است تحت سيطره يك حكومت جائر و به وسيله سازمان امنيت و امثال اينها اداره مىشد و افراد هم منتخب خود اينها بوده است حالا به زودى بشود كه يكدفعه برگردد به صورت اسلامى. البته من هم مىدانم كه خوب شده است لكن نه به آن خوبى كه اسلام مىخواهد و بايد به طور جدى پاكسازى بشود يعنى در مركزى كه مركز تبليغات اسلامى است و مهمترين مركز تبليغات است نبايد اشخاصى باشند كه بر خلاف مسير اسلام و از ريشههاى سابق آن رژيم باشند. و راديو و تلويزيون به طورى كه در قانون اساسىمان هست اين بايد تحت نظارت مجلس و دولت و قواى اجرائيه، با نظارت همه اينها اداره بشود. مجلس باز راه نيفتاده است به طورى كه حالا بتواند مستقيماً در امور دخالت كند. از اين جهت يك قدرى بايد شما تأمل كنيد تا انشاءالله مجلس استقرار پيدا كند و به كار مشغول بشود و اين مركز را مجلس و ساير قوائى كه بايد اداره كنند يعنى بايد نظارت كنند، آنها نظارت كنند. و الان هم بايد اشخاصى كه متكفل هستند و خصوصاً آن كه سرپرست است بايد به خط اسلام باشد و اگر چنانچه انحرافى براى يكى از اينها يا خود سرپرست خداى نخواسته يا آنهائى كه در مراكز حساس اين مركز هستند پيدا بشود، هيچ اشكال ندارد كه بايد كنار برود و من او را كنارش مىكنم. لكن بايد يك قدرى باز تحمل كرد و شما هم مشغول مطالعه باشيد براى افرادى كه لايق نيستند به جاى اينها مطالعه كنيد افرادى كه لايق هستند پيدا بكنيد تا وقتى كه بناست شروع بشود به كار و بعداً شروع بشود به پاكسازى اين مركز - كه از امور لازم است - ديگر اينطور نباشد كه گفته بشود افراد متخصصى هستند كه ما نداريم به جاى او كسى بگذاريم. افرادى باشند كه به جاى اشخاصى كه اگر خداى نخواسته انحرافى دارند گذاشته بشود و انشاءالله اصلاح مىشود اين امور. البته انقلابى به اين بزرگى نمىشود كه يكدفعه متحول شود به يك جو سالم، اين بايد به تدريج اين جو سالم پيش بيايد و من اميدوارم كه با كوشش كسانى كه در اينجا هستند و اسلامى هستند و متعهد، با كوشش آنها اين اداره بشود و خوب اداره بشود و با پيدا شدن اين و تحقق مجلس شورا حتماً با نظارت مجلس و نظارت ديگران كه در قانون تعيين شده اينهمه اشكالات رفع بشود. و هيچ اشكالى نيست كه بايد اين رفع بشود و من از اولى كه اين نهضت رو به چيز شد و
صحيفه نور ج 12 صفحه 180
استقرارى پيدا كرد، از اول راجع به راديو و تلويزيون هميشه اين مطلب را مىگفتم كه اينجا بايد اصلاح بشود و با اصلاح اين، خيلى از امور اصلاح مىشود چنانكه با فساد اين، خيلى از امور فاسد مىشود. حالا هم شما كوشش كنيد كه در هر مركزى كه هستيد خدمت خودتان را به طور اسلامى انجام بدهيد و اشخاصى كه اسلامى نيستند يادداشت كنيد كه وقتى كه بنا شد انشاءالله به طور جدى عمل بشود و اشخاص نالايق كنار بروند، داشته باشيد افرادى كه به جاى آنها بگذاريد. من اميدوارم كه انشاءالله زودتر اصلاح بشود اين امور و البته يك قدرى هم صبر لازم است در امور و همچو نيست كه فقط در راديو و تلويزيون اينطور باشد، همه نهادها يك همچو آشفتگىهائى الان در آن هست كه بايد با تدريج درست بشود و من اميدوارم كه انشاءالله به تدريج اين امور همه درست بشود و مطابق دلخواه اسلام و احكام اسلامى باشد. انشاءالله موفق و مويد باشيد شما و اين خدمتى است كه يك خدمت ارجمندى است كه بايد همه بكنيد و انشاءالله آنجا را تصفيه كنيد به طورى كه يك بنگاه اسلامى بشود به همين معنا.
(آنگاه يكى از مسؤولين در مورد پخش سرودهائى كه از صدا و سيماى جمهورى اسلامى پخش مىشود نظر حضرت امام خمينى را جويا شد. امام در پاسخ فرمودند:)
اين جور سرودهائى كه مهيج است و سرودهائى كه مفيد است، اشكال ندارد. از جمله سرودى كه درباره آقاى مطهرى ساخته شده است اشكالى ندارد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 181
تاريخ: 26/3/59
پيام امام خمينى به مناسبت روز پاسدار (سوم شعبان)
بسم الله الرحمن الرحيم
روز مبارك سوم شعبان المعظم، روز پاسدار است و روز تحقق پاسدارى از اسلام، از حقيقت، از مكتب الهى، روز تولد بزرگ پاسدارى كه با خون خود و فرزندان و اصحابش مكتب را زنده كرد، مكتبى كه مىرفت با كجروىهاى تفاله جاهليت و برنامه هاى حساب شده احياى ملى گرايى و عروبت با شعار لا خبر جاء و لا وحى نزل محو و نابود شود و از حكومت عدل اسلامى يك رژيم شاهنشاهى بسازد و اسلام و وحى را به انزوا كشاند كه ناگهان شخصيت عظيمى كه از عصاره وحى الهى تغذيه و در خاندان سيد رسل محمد مصطفى و سيد اولياء على مرتضى تربيت و در دامن صديقه طاهره بزرگ شده بود قيام كرد و با فداكارى بىنظير و نهضت الهى خود، واقعه بزرگى را بوجود آورد كه كاخ ستمكاران را فرو ريخت و مكتب اسلام را نجات بخشيد. سلام و صلوات خداوند بر روان پاك آن حضرت و خاندان و اصحابش كه ما را ظلمت جاهليت به نور اسلام هدايت فرمود. حال اى ملت اسلام و امت محمد! بر ماست كه از امام بزرگمان پيروى كنيم و با فداكارى از انقلاب اسلامى پاسدارى كنيم و براى ادامه اين مكتب عزيز كه رهائى مستضعفان جهان و سركوبى مستكبران است، از هواهاى نفسانيه كه ميراث شيطان است بر حذر باشيم و توطئه دشمنان كشور اسلام را كه ايجاد يأس و سستى است، در نطفه خفه كنيم. و اى پاسداران عزيز! كه از متن ملت مسلمان متعهد بپا خاسته ايد و از انقلاب اسلامى و نهضت مقدس پاسدارى كرديد و با فداكارى و خون پاك برادران جانباز مجاهد خود، انقلاب را به ثمر رسانديد و با همت بزرگ خود و ملت غيور و قواى نظامى و انتظامى متعهد، ايران عزيز را از لوث رژيم منحط شاهنشاهى پاك و دست جنايتكار اجانب را از كشور اسلامى قطع كرديد، بهوش باشيد كه دشمن در كمين است و طرفداران شيطان بزرگ و رژيم غاصب، دستاندر كار توطئه.
اينجانب در روز ولادت سيد شهيدان و پاسدار عظيم الشان اسلام و حضور شهداى انقلاب تذكراتى مىدهم، باشد كه گوشهاى از تكليف اسلامى خود را ادا نموده و به شما خيانت نكرده باشم:
1- ممكن است در بين شما پاسداران عزيز در سرتاسر كشور، افرادى خيانتكار نفوذ كرده باشند و با كشيدن بعضى از جوانان پاكدل متعهد، به انحراف از قبيل سرپيچى از احكام دادگاههاى انقلاب و عدم رعايت انضباط و مقررات و اقدام به مصادره اموال و بازداشت اشخاص بدون مجوز
صحيفه نور ج 12 صفحه 182
قانونى، شما را در بين ملت به غير از آنچه هستيد جلوه دهند و زحمات طاقت فرساى شما عزيزان را در پيشگاه ملت هدر دهند و بايد بداند اشخاصى كه دعوت به هرج و مرج مىكنند، دشمنان شما و انقلاب اسلامى هستند و در صورتى كه به چنين اشخاصى برخورديد، به دادگاهها معرفى نمائيد تا با موازين اسلامى و قانونى آنان را مجازات كنند.
2- لازم است از فرماندهان خود اطاعت كنيد كه عدم مراعات انضباط سربازى و پاسدارى موجب تضعيف قواى مسلح است و كسانى كه شما را به اين نحو اعمال دعوت مىكنند در صدد تضعيف شما هستند و اگر آگاهانه عمل كنند، از دشمنان انقلاب و اسلام هستند و لازم است آنان را معرفى نمائيد تا قاطعانه با آنان برخورد شود.
3- مراعات هماهنگى با ساير قواى نظامى و انتظامى و ارگان دولتى، از وظايف حتمى شما پاسداران محترم و ساير قواى مسلح است و اطاعت از فرمانده كل قوا كه نماينده اينجانب است، از وظايف شرعى و اسلامى شما و همه قواى مسلح است.
4- من مىدانم كه شما عزيزانم از طبقه محروم و حقوق شما ناچيز است، ناچار شما دلاوران كه خود را به آب و آتش زديد و انقلاب را پيروز كرديد و ادامه داديد، براى دريافت حقوق و رسيدن به زرق و برق دنيا نبود و اكنون نيز نيست و براى خداوند و در خدمت اسلام بوده و هست، توجه به وضع سربازان صدر اسلام كه گاهى با يك دانه خرما روز خود را به سر مىبردند و با دشمن به جنگ بر مىخاستند و اجر خود را از خداى تعالى مىخواستند، همه سختىها را جبران مىكند.
5 - آقاى رئيس جمهور و دولت، لازم است در تقويت قواى مسلح خصوصاً پاسداران انقلاب، كوشش كنند و نقيصه و كمبود آنان را جبران نمايند و شوراى انقلاب و پس از آن مجلس شوراى اسلام بودجه نيروهاى مسلح خصوصاً پاسداران را به طور شايسته تصويب، كه تقويت اينان حافظ استقلال كشور و ادامه نهضت است. 6- كميتهها تا موقعى كه محل احتياج هستند و ضرورت اقتضا مىكند بايد باشند ولى تصفيه آنها لازم است و كسانى كه بر خلاف مقررات اسلامى عمل مىكنند بايد اخراج شوند.
7- اينجانب همانطور كه در ارتش بعضى از آقايان را منصوب نمودهام تا گزارشاتى از ارتش در سراسر كشور تهيه و هر هفته اينجانب را از آنچه در آنجا مىگذرد مطلع سازند، در سپاه پاسداران و ژاندارمرى و شهربانى هم اشخاصى را تعيين خواهم كرد تا با اعضاى مسلمان و متعهد و مسؤول ارتش و اين ارگانها، دست به تشكيل سازمان بررسى نيروهاى نظامى و انتظامى زده و بر تمام اين نهادها نظارت نموده و گزارشات جامعى تهيه و اينجانب را نيز آگاه گردانند. و من اميدوارم كه تمام قواى مسلح كه امروز در خدمت اسلام هستند هماهنگ و همصدا در حراست از كشور عزيز و اسلام بزرگ كوشش كنند و با پشتوانه ملت از هيچ آسيبى نهراسند.
8- من از همه ارگانهاى دولتى و ملى و همه گروهها مىخواهم كه از گروه گرائى و دستهبندى و فرصتطلبى و هواهاى نفسانى احتراز كنند و خود را در راه خدمت به ملت و خلق مستضعف قرار
صحيفه نور ج 12 صفحه 183
دهند و از راهى كه ملت مىرود منحرف نشوند و خداوند عالم را حاضر و ناظر ببينند و از اختلاف و نفاق دست بردارند و مصالح كشور را بر مصلحت خويش مقدم دارند و در صدد تضعيف يكديگر بر نيايند و با ملت رزمنده به پيش روند كه خدا با آنان است و پيروزى نهائى نصيب آنان است. خداوند قادر، حافظ همگان باد. درود خدا و بندگان صالحش بر روان شهداى انقلاب. و اخيراً لازم است تذكرى كه همگان بدان آگاهى دارند بدهم و آن لزوم تقدير از شهداى انقلاب و خانواده آنان و معلولين و مصدومين مىباشد و لازم است عموم دستگاه اجرائى امورى را كه مربوط به شهدا و خانواده آنان و معلولين و مصدومين است با كمال سرعت عمل نموده و تسهيلات لازم را در مورد آنان معمول دارند كه اينان بر ما و ملت شريف حق بسيار بزرگى دارند و اگر معلوم شود كه كسانى در بعضى از ادارات و وزارتخانهها براى اجراى امور شهداى انقلاب و خانواده آنها اشكالتراشى مىكنند، به عنوان ضد انقلاب بايد مورد تعقيب واقع شوند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و كشور عزيز را خواستارم.
و السلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 184
تاريخ: 27/3/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام و المسلمين امام كاشانى
بسم الله االرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمد امامى كاشانى دامت افاضاته
جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در شهربانى منصوب مىشويد تا با همكارى حضرات آقايان نمايندگان اينجانب در ارتش و ژاندارمرى و سپاه پاسداران و هياتى از اعضاى مسلمان متعهد و مسؤول نيروهاى انتظامى كه مورد قبول اكثريت آقايان محترم باشند، سازمانى جهت بررسى امور نيروهاى مسلح تشكيل دهيد. اين سازمان موظف است آنچه را كه در ارتش و شهربانى و ژاندارمرى و و سپاه پاسداران مىگذرد، به بهترين وجه و با كمال دقت بررسى نموده و گزارشات هفتگى را براى اينجانب ارسال دارد. افراد قواى انتظامى موظفند با كوشش و جديت با آقايان همكارى نمايند.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 185
تاريخ: 27/3/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام شيرازى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ ابوالحسن شيرازى دامت افاضاته
بدينوسيله جنابعالى به سمت امام جمعه در شهر مقدس مشهد منصوب مىشويد كه انشاءالله تعالى ضمن انجام اين فريضه بزرگ الهى اهالى محترم را به وظايف مهم اسلامى و انقلاب كه در اين برهه از زمان دارند آشنا ساخته و در حفظ اتحاد و همبستگى آنان بكوشيد. بديهى است اهالى محترم ايدهم الله تعالى نيز فرصت را مغتنم شمرده در انجام هر چه باشكوهتر نماز جمعه همكارى لازمه را خواهند نمود.
از خداى تعالى توفيق همگان را مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page