-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 53
تاريخ: 20/9/57
بيانات امام خمينى در مورد ابعاد گسترده مكتب اسلام
رشد فرد و جامعه ازرئوس برنامهها و تعاليم اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله كه موفق باشند همه. من از آقايان توقع دارم كه در هر جا كه هستند جهاتى را ملاحظه كنند. يكى اينكه اسلام فقط همان طورى كه مىدانيد، اسلام همان طورى كه فقط احكام ظاهرى راجع به افراد باشد نيست، همين طور همه اسلام عبارت از قيام و نهضت و اينها هم نيست.اسلام اينجور جهات دارد و كسى كه بخواهد اسلام را بشناسد، همه جهات در اسلام هست يعنى آن چيزى كه مربوط به رشد فرد است، آنكه مربوط به رشد جامعه است، آن كه مربوط به سياستى است كه بين آن و ساير ملل هست، آنكه مربوط به اقتصاد است، آن كه مربوط به فرهنگ است، تمام اينها در اسلام هست. مع الاسف بعضى از اشخاص را گفته مىشود (همين جوانهائى كه در اروپا هستند و زندگى مىكنند يا در آمريكا و اينها) همان يك جهت را در نظر مىگيرند و آن جهت مبارزه عرض مىكنم كه تظاهرات و امثال ذلك. البته مبارزه با دشمن، مبارزه با فساد، مبارزه با اين حكومتهاى فاسد جزء برنامههاى دولت اسلامى است و جزء احكام است لكن انحصار به اين ندارد. آقايان همان طورى كه در اين جهت اقدامات مىكنند و فعاليتها مىكنند، راجع به آن تكاليف شخصيه خودشان، راجع به تكاليفى كه خداى تبارك و تعالى از افراد خواسته است و همه اينها به نفع خود انسان است، راجع به اين هم بايد خيلى كوشش داشته باشند و خودشان را به واسطه همين امور بسازند.
تكليف ايرانيان مقيم خارج، رعايت اخلاق اسلامى و افشاى جنايات شاه
از امورى كه باعث تاسف من است كه بسيار در اينجاها صحبت آن هست و سؤال مىشود كه جوانهائى كه در اين جاها هستند گاهى در دكانها، در موسسات دولتى، در موسسات مثلاً بانكى يا قطار يا اتومبيل ها، اينها گاهى وقتها يك تخلفاتى مىكنند به حجت اينكه خوب، اينها مال ما را خوردند پس ما هم مال آنها را.اين صحيح نيست، شماهائى كه در اينجا الان هستيد، شما اشخاصى هستيد كه اگر از شماها يك مطلب خيانتى ببينند، عموميت به ملت ايران مىدهند ملت مىگويند ملت ايران اينطورى هستند، دزدند ملت ايران يا مسلمانها اين جورى هستند از اين جهت بايد خيلى اين جهات را ملاحظه كنيد كه، ولو اينكه جايز هم بدانيد، حالا جايز هم نيست اما جايز هم بدانيد كه مال اين موسسه را
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 54
برداريد، برنداريد، تعرض كنيد از اين معنى براى اينكه حفظ آبروى خودتان و حفظ آبروى اسلام و حفظ آبروى ملت لازم است. اگر در يك جائى كه مثلاً مىروند جوانها، در آنجا سوار چيزى مىخواهند بشوند يا سوار طياره بشوند يا قطار بشوند، بليطها را مثلاً تخلف بكنند و تقلب در آن بكنند، اين با حيثيت انسانى يك ملت دارند بازى مىكنند. اينها را شما به رفقايتان سفارش كنيد كه احتراز كنند از اين مسائل و اين حجت كه آنها مال ما را مىخورند پس ما مال آنها را بخوريم، اين حجت درست نيست، صحيح نيست. شما بايد حفظ حيثيت ملت خودتان را، حفظ حيثيت اسلام را بكنيد براى اين كه شما اگر فرض كنيد كه پاسبانى دست شما را بگيرد در يك جائى كه تخلفى كرديد، نمىگويند اين آقا، مىگويند ملت ايران اين طورى است، گويند اسلام اين طورى است. بنابراين اين تكليف بسيار مهمى است كه بر گردن شماها هست و تمام افرادى كه از ايران و از بلاد مسلمين در اروپا يا در آمريكا زندگى مىكنند بايد خيلى اين جهات را، جهات حيثيت خودتان را، معنويت خودتان را، آبروى خودتان را، اينها را بايد در اين بلادى كه هستيد حفظ بكنيد و تخلفاتى كه موجب هتك يك ملتى است هرگز نكنيد، ولو جايز هم بدانيد نكنيد، ولو يك كسى هم به شما ظلم بكند شما چيزى كه اسمش تقلب مىگذارند، اگر كشف بشود پليس آن را تقلب مىداند، يك همچو كارى هرگز نكنيد. به رفقايتان سفارش كنيد كه اين مطلب را كه از من كراراً اينجا كه آمدهاند پرسيدند و پرسيدهاند و من هم هميشه گفتم نكنيد اين را شما سفارش كنيد كه همچو كارهائى را نكنند اينها. اينها مضر است به حيثيت ما و از آن طرف هم راجع به اين مسائل ايران، شما در هر جا كه هستيد به دوستانتان، به دوستان آمريكائىتان، دوستان اروپائىتان كه آشنائى پيدا كرديد، اين مسائل ايران را بگوئيد كه اين شخص اين طور با مردم رفتار كرده، مردم تماماً مىگويند ما اين را نمىخواهيم و از اين مسائل ايران در آنجا افشا كنيد تا اينكه ابهامى نباشد بين خارجىها و خيال كنند كه مملكت ايران، مردم ايران يك مردم وحشى هستند، دارند... خير قضيه اين حرف نيست بلكه مىخواهند يك حكومت وحشى را از بين بردارند، اين مسائلى است كه بايد شما بگوئيد و انشاءالله كه موفق باشيد هميشه و مويد باشيد و سلامت باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 55
تاريخ: 20/9/57
مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون كانادا
سؤال: چه نتايجى بر اين تظاهرات، بار است؟
جواب: تمام ملت راى دادند كه شاه نبايد باشد و بايد دنيا اين معنا را بداند كه شاه به هيچ وجه ديگر قانونيت ندارد، قبلاً هم نداشت ولى ملت، ديروز و امروز اعلام كردند، اعلام عمومى كردند كه شاه بايد برود و شاه نمىخواهند.
سؤال: بنابراين به نظر حضرت آيت الله هيچ گونه مصالحه با شاه امكان پذير نيست؟ ولو به عنوان اينكه فقط به صورت سمبليك در درست دولت باشد؟
جواب: هيچ مصالحهاى با شاه ممكن نيست. شاه جانى است و بايد محاكمه بشود و به سزاى اعمالش برسد.
سؤال: بارها حضرتعالى فرمودهايد كه شخصاً در دولت آينده نخواهيد بود، پس اگر اين باشد، رهبران سياسى و گروههايى كه دولت را پس از اين تغيير در دست مىگيرند، چه كسانى خواهند بود؟ اين سؤال را از اين جهت مىكنم كه پشتيبانان شاه گفتهاند كه كسى نيست مملكت را اداره كند و در صورتى كه شاه برود، عدم ثبات و هرج و مرج در مملكت پيش مىآيد.
جواب: شاه مملكت را به هرج و مرج كشيده است، اگر او برود اشخاص كاردان آگاه از اوضاع جهان زيادند و كشور را به بهترين وجه اداره خواهند كرد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 56
تاريخ: 20/9/57
بيانات امام خمينى در مورد قطع رابطه با دولتهاى پشتيبان شاه و دعوت ارتشيان جوان بر پيوستن به صفوف ملت
رفراندم و تظاهرات آرام ملت سقوط شاه را به همه دنيا اعلام كرد
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
تظاهرات ديروز و امروز در ايران راه عذر را از همه كس و همه دولت سلب كرد، ديگر دولتها نمىتوانند ادعا كنند كه شاه قانونى است و در مملكت به طور رضايت مردمى، به طور قانونى توقف كرده است. رفراندمى كه در ديروز و امروز شد و قطعنامههائى كه صادر شد، به همه دنيا ثابت كرد كه شاه ساقط است. ما مىگفتيم از اول ساقط بوده است، داشتند، ديروز و امروز ثابت كرد كه هيچ قانونيت ندارد براى اينكه به حسب نص قانون اساسى ما شاه بايد به راى ملت، شاه باشد و اين امر طبيعى است كه بايد اين طور باشد و الان تمام ملت در تهران، مشهد، قم ، تبريز، همه جاى ايران اعلام كردند با آرامش (كه عذرى در كار نباشد كه يك طوائف ديگرى داخل بودند و ازآن طرف مرزها آدمآمدهاند) با كمال آرامش، تمام ايران گفتند كه ما شاه را نمىخواهيم.
اخطار به سران دولتهاى حامى رژيم شاه
بنابراين من يك پيامى به دولتهاى دنيا دارم و يك پيامى هم به داخل كشور و ارتشىها. آن كه به همه دولت هاست اين است كه ما اعلام مىكنيم از امروز كه رفراندممان به طور تماميت انجام گرفت و همه مىدانيد كه شاه قانونى نيست. هر دولتى كه پشتيبانى از ايران بكند، ما تمام قراردادهائى كه با ايران كردهاند لغو مىكنيم و يك قطره نفت به آنها نخواهيم داد و لااقل تا وقتى كه دولتشان هست. مجلس امريكا بايد از كارتر مواخذه كند، استيضاح كند او را كه چرا پشتيبانى مىكنى از يك حكومتى كه پايه ملى ندارد و هيچ كس با او در ايران موافقت ندارد. بايد اين دولت، كارتر را استيضاح كنند و شخص كارتر را استيضاح كنند كه تو بر خلاف مصلحت مملكت آمريكا دارى عمل مىكنى، اگر چنانچه پشتيبانى بكنى از شاه كه برخلاف قانون در ايران سلطه پيدا كرده است و رفراندم ديروز و امروز ايران او را ساقط كرده ( اگرتا حالا ساقط نبوده است) اين خلاف مصلحت مملكت امريكاست
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 57
براى اين كه اگر چنانچه تو پشتيبانى بكنى، مادامى كه تو و دولت تو هست، نفت براى امريكا هيچ نيست و همين طور اين اعلام به ساير كشورهاست، چه كشور امريكا و چه انگلستان و چه شوروى و چه ساير ممالك كه مىخواهند از ايران نفت بخرند، ما حتى به طور فروش عادلانه هم به اين ممالكى كه پشتيبانى از امروز بكنند از شاه، نفت نخواهيم داد يعنى تا آنوقتى كه دولتهاى اينها سركارند و شاه را پشتيبانى مىكنند تا آن وقت نخواهيم نفت به آنها داد. بله، با ملت هايشان دشمنى نداريم و دولت هايشان را اگر ملتها يا مجلس وادارند كه پشتيبانى شان را از شاه قطع كنند و اعلام كنند كه ما پشتيبان شاه نيستيم، ما نفت خواهيم داد و اگر دولتها اين كار را نكنند، تا آن دولت هست، نفت براى اين ملتها هم نيست، حالا مجلسخودشان مىدانند با دولت هايشان.
اين يك پيامى است به خارج و سران دولتها كه چشم خودشان را باز كنند و راه صحيح بروند، پشتيبانى از يك ملتى كه ايستاده است و مىگويد من حق خودم راخواهم، من آزادى مىخواهم، حق سرنوشت من با خود من است، من شاه را نمىخواهم، بايد پشتيبانى بكنند از يك همچو ملتى و اگر پشتيبانى نكنند و از شاه پشتيبانى بكنند، ديگر نفتى در كار نيست براى آنها مادامى كه آن دولت هست.
صاحب منصبان جوان ارتش، خدمت شاه را رها و به صفوف ملت بپيوندند
ويك مطلبى كه به ارتش خواهم بگويم، به ارتش ايران مىخواهم بگويم و اميد است كه برسد به آنها، اين است كه اين جوانها، از صاحب منصبانى كه (من مىدانم كه اينها محروم هستند) اين صاحب منصبهاى پيرى كه از سابق بودند، خصوصاً از آنهائى كه از زمان رضا شاه بودند (اگر باشند) آن پيرها را شاه اسير كرده است آنها البته موافقند و اين كشت و كشتار هم به دست آنها واقع شده است، چه در حكومت نظامى چه در دولت نظامى، ما از آن پيرها ديگر مايوس هستيم، اينها را بعد يكى يكى اسمائشان را ثبت كنند و در دولت اسلامى آنها به مجازات خودشان ان شاءالله مىرسند و اما صاحب منصبهاى جوان كه آن رتبهها را ندارند يعنى به آنها ندادند يعنى آنها را در يك رتبه پائين نگه داشتند كه زير دست آن بزرگ ها باشند كه آن بزرگها نوكر رسمى آمريكا يا شوروى هستند و براى آنها خدمت مىكنند و براى شاه هم به دست دوم خدمت مىكنند و آنها را از پول نفت ما سير كردند، آنها چون سير شدند و از نعمت اين ملت به دست شاه سير شدند، اينها ولى نعمت خودشان را شاه و آمريكا دانند، ما از آنها مايوس هستيم و اما طبقه جوان كه مهم در ارتش، اين طبقه هستند، اينها را من تنبه به آنها ميد هم كه شما جوانيد، شما باز وقت زندگى تان مانده است، وقت كارتان مانده است، وقت خدمتتان به ملت مانده است، شما برگرديد به اين ملت و خدمت به ملت بكنيد و رها كنيد اين دستگاهى كه الان شما مىدانيد كه برخلاف قانون است، برخلاف اسلام است، دست از اين دستگاه برداريد و به ملت بپيونديد و حكومت اسلامى شما را با آغوش باز پذيرائى مىكند و بهتر از زمان شاه براى شما خواهد بود براى اين كه ديگر درحكومت اسلامى كه يك پولى بدهند كه از حاكم تقويت كنند، اين ديگر
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 58
نيست در آنجا. آنجا حكومت عدل است، حكومت ملى است،حكومت مستند به قانون الهى و به آراء ملت هست.اين طور نيست كه با قلدرى آمده باشد كه بخواهد حفظ كند خودش را، با آراى ملت مىآيد و ملت او را حفظ مىكند و هر روزى هم كه برخلاف آراء ملت عمل بكند يا برخلاف قانون، قانونى كه موظف است عمل بكند، قهراً ساقط است و ملت ايران هم او را كنارش مىگذارند.
مملكت هميشه محتاج ارتش است
شماها جوانهاى صاحب منصبان ارتش كه مثل آن پيرها نيست كه ديگر آن فطرتتان را از دست داده باشيد در مقابل دلار، شما برگرديد به آغوش ملت و ملت شما را مىپذيرد و حكومت اسلام هم شما را نگهدارى مىكند. گمان نكنيد كه اگر حكومت اسلامى آمد، ديگر صاحب منصب نمىخواهد. اينها تبليغاتى است كه كنند. حكومت اسلامى هم همه اين ابزارى كه ساير حكومتها دارند دارد، منهاى دزدى. دزدى را ما مىخواهيم جلويش را بگيريم، دزدها راخواهيم بگيريم.آنهائى كه خدمت به وطن مىكنند، ارجمندند پيش همه ما، پيش خدا هم ارجمندند، آنها همه چيز برايشان مهيا خواهد شد. آنهائى كه دزدند و اموال اين ملت را دزديدند و در خارج بردند و خوردند، آنها البته مواخذ خواهند شد و گمان نكنند كه از ايران رفتند بيرون تمام شد قضيه، اگر اينجا بيايند، اين جوانها هستند كه اينجا به حسابشان مىرسند. اگر امريكا بروند، باز هم هستند، انگلستان بروند، باز هم هستند.اينها گمان نكنند كه پولها را بردند و خود شاه هم همين طور، خيال اين معنا را بكند كه حالا ما پولها را مىخوريم حالا هم همينطورى مىمانيم و بعد هم با طياره سوار مىشويم و فرار مىكنيم مى رويم به آمريكا، هرجا برويد، هستند جوان هاى غيور ايرانى درآنجا و به حساب شما خواهند آنجا رسيد.
در هر صورت من از اين جوان هائى كه در ارتش هستند و من مىدانم كه آنها فطرت اسلامى خودشان، فطرت انسانى خودشان را از دست ندادهاند و اينها قلباً با ملت هستند منتها حالا، تحت (به خيال خودشان) فرمان اين بزرگترها، ارتشبدها يا امثال اينها هستند و اينها را ترساندهاند از اينكه اگر يك وقتى حكومت اسلامى پيش بيايد ديگر صاحب منصبى تو كار نيست، خير، زمان حضرت امير هم صاحب منصبى تو كار بودهاست منتها با يك فرم ديگرى بودهاست. صاحب منصب، آن وقت هم مالكاشتر يكى از صاحب منصبهاى بزرگ حضرت امير بودهاست، محمدبن ابى بكر يكى از صاحب منصبهاى بزرگ حضرت امير بوده است. هميشه محتاج است مملكت به ارتش و هميشه محتاج است به صاحب منصب و هميشه محتاج به همه اين قشرهائى كه در ادارات است. آنى كه احتياج به او ندارد، آنهائى هستند كه سربار هستند، آنهائى كه خواهند مال ملت را بخورند و كار هم نكنند، مال ملت را بخورند و نفعى هم نداشته باشند براى ملت، آنها البته حساب خودشان را بايد بكنند و هر چه كمتر بخورند به نفع خودشان است، هر چه هم كمتر ببرند به نفع خودشان براى اين كه در هر جا بروند، اينها پيدا خواهند شد.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 59
تبليغات سوءاجانب عليه حكومت اسلامى
در هر صورت اين تبليغاتى كه مىشود، چه در بين ارتشى ها، سربازها و چه در بين دهقان عرض ميكنم كه كشاورزها كه اگر حكومت اسلامى بشود اين دهقانها دوباره بايد به حال فلاكت بيفتند،خود دهقانها مىدانند اين را كه اين اصلاحات ارضىاى كه اين آقا كرد، اين بيچارهها را به روزگار سياه نشاند.اينها الان زندگى شان بسيار زندگى پستى است واين بانك تعاونى و اين هياتهائى كه درست كردند، اين بيچارهها را به كلى از هستى ساقط كردند و يك حكومت اسلامى كه بشود، اين حرفها نيست تو كار.
خيال نكنيد كه اين املاكى كه حالا از اين گردن كلفتها گرفته شده است، حكومت اسلامى مىآيد و مىگويد زمينها را بدهيد به خودشان. يكى يكى را مىآيد مىنشاند حساب از آنها مىكشد، شماها ماليات دولت اسلام را بايد بدهيد، شصت هفتاد سال، صدسال، خودتان، پدرتان، جدتان نداده، اگر حساب بكنيم، زائد بر اين املاكى كه شما داريد، جواهراتتان را هم از شما مىگيريم، پولهاى بانكى تان را هم از شما مىگيريم براى اينكه شما بدهكار هستيد به دولت. وقتى املاك ملى شد يعنى مال دولت اسلام شد، آن وقت البته دهقان لازم دارد، رعيت لازم دارد، كشاورز لازم دارد. نمىخواهد كشاورزى را مثل حالا بكند كه دستش پيش اسرائيل و امريكا دراز باشد كه تخممرغ بدهد نمىدانم جوجه بدهد، - نمىدانم گندم بدهد، جو بدهد. خواهد يك مملكتى باشد كه همه چيز از خودش باشد. همه چيز دارد مملكت ما، نه اين است كه ندارد، همه چيز دارد. مملكت ما كشاورزيش، يك ناحيه اش براى يك مملكت كافى است. از بين برد اين آدم كشاورزى ما را، دامدارى ما را ازبين برد براى اين كه مراتع ما را به غير داد عرض ميكنم كه همه چيز ما را به باد فنا دادند. ما مىخواهيم يك مملكتى باشد، مال خودمان باشد.
اسلام برخاسته از ضعفا و حامى و طرفدار آنان
اسلام نيامده كه ظلم به ضعفا بكند، اسلام آمده است كه ضعفا را پرستارى بكند، خدمت به ضعفا بكند. اسلام از توى ضعفا پيدا شده است، از اغنيا كه پيدا نشده است، از اين گداهاى مدينه و مكه اسلام پيدا شد، از اين بيچارهها و ضعيفها پيدا شده است و انبياى ديگر هم همين طور بودند چون اشراف نبودند كه طرفدار اشراف باشند، اينها از همين ضعفا هستند، از بين همين تودهها پيدا شدند و طرفدار همين تودهها هم هستند و نمىگذارند ظلم به اينها بشود، البته به بزرگها هم نمىگذارند ظلم بشود، به هيچ كس نبايد ظلمى بشود.
ارزش زن از ديدگاه اسلام
اين تبليغات كه (اگر اسلام پيدا شد مثلاً ديگر زنها بايد بروند توى خانهها بنشينند و قفلى هم درش بزنند كه بيرون نيايند) اين چه حرف غلطى است كه بهاسلام نسبت مىدهند. صدر اسلام زنها
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 60
توى لشكرها هم بودند، توى ميدانهاى جنگ هم مىرفتند. اسلام - با دانشگاهها مخالفيم با فساد دانشگاهها مخالف است، با عقب نگه داشتن دانشگاهها مخالف است، با دانشگاه استعمارى مخالف است اسلام، نه با دانشگاه مخالف است، اسلام با هيچ چيز از اين مظاهر عرض مىكنم تمدن مخالفت ندارد و با هيچ قشرى از شماها مخالفت ندارد. اسلام زنها را دستشان گرفته آورده در قبال مردها نگه داشته در صورتى كه در زمانى كه پيغمبر اسلام آمد، زنها را هيچ حساب مىكردند. اسلام زنها را قدرت داده است. اسلام زنها را در مقابل مردها قرار داده، نسبت با آنها تساوى دارند. البته يك احكام خاص به مرد است كه مناسب با مرد است، يك احكام خاص به زن است، مناسب با زن است. اين، نه اين است كه اسلام نسبت به زن و مرد فرقى گذاشته است، زن و مرد، همه آزادند در اين كه دانشگاه بروند، آزادند در اين كه عرض مىكنم راى بدهند، راى بگيرند. اين كه مخالفند، اين است كه اينطورى كه اينها زن را مىخواهند بار بياورند كه يك ملعبهاى در دست مردها باشد و به قول شاه (زن خوب است فريبا باشد) ما مىخواهيم اين كلام را بگيريم، اين غلط را بگيريم. ما مىخواهيم زن آدم باشد مثل ساير آدمها، انسان باشد مثل ساير انسانها، آزاد باشد مثل ساير آزادها.
شاه بايد بساطش را جمع كند و برود.
اين تبليغاتى كه شاه، سالى صد ميليون دلار مىگويند داده براى تبليغات، اينها را گوش نكنيد به آنها، ديگر هم به گوش كسى نمىرود اين حرفها، ايشان هم ديگر بايد جمع كند بساطش را، برود سراغ كارش. من اميدوارم كه، انشاءالله شماها موفق باشيد و اسلام انشاءالله با كمال توفيق در ايران حكومتش را قائم مقام حكومتهاى ظلم قرار بدهد. خداوند آنهائى كه در ايران هستند و كمك به اسلام مىكنند، همه را مويد و موفق قرار بدهد و شما جوانهائى كه در خارج ايران هستيد، همه را موفق كند كه بتوانيم ما دست اجانب را از مملكت خودمان قطع كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 61
تاريخ: 21/9/57
پيام امام خمينى به ملت ايران و اخطار به سران كشورهاى حامى شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
به عموم ملت شجاع و فداكار ايران صميمانه درود مىفرستم. شما مردم عظيم الشان با اراده آهنين خود و شعارهاى زنده و تعيين كننده به جهانيان ثابت كرديد كه شاه را نمىخواهيد و بايد از قدرت غاصبانه خلع شود و با اين رفراندم بزرگ، بىپايگاهى او را در بين ملت براى چندمين بار اعلام كرديد و مشت ياوه گويان را كهحتى در زمانى كه شعارهاى عمومى (مرگ برشاه) سراسر ايران را فراگرفته بود، مدعى شدند كه اينان معدودى خرابكارند و ملت شاه را مىخواهد، براى چندمين بار باز كرديد و اين بار نيز با فرياد مرگ بر شاه مشت گره كرده خود را بر دهان آنان كوبيديد. خداى تعالى از شما راضى است و امام امت (عج) از شما تقدير مىفرمايد. اسلام از اين پشتيبانى شما كه با فداكارى خود و اهداى خون جوانان، پرچم توحيد را به اهتزاز در آورديد قدردانى مىكند.
اينجانب با چشمى پر از اميد و دلى فشرده از هوادارى شما ملت عزيز از هدفهاى بزرگ كه سرنگونى رژيم شاه و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت جمهورى اسلامى است، احساس غرور مىكنم. شما در راهپيمائىهاى بزرگ سراسرى ايران در روزهاى تاسوعا و عاشوراى سيد مظلومان و امام فداكاران عليه الصلوه والسلام با آن بزرگوار تجديد عهد نموديد.
من همزمان با راهپيمائى بزرگ شما در پيامى، به سران دولتها اعلام نمودم كه رفراندم اين دو روز براى هيچ كس ابهامى باقى نگذاشت كه ملت شاه را نمىخواهد و عدم رسميت او را با اكثريت قاطع قريب به اتفاق اعلام كرد و به همين جهت اخطار نمودم كه از اين پس هر كس از سران دولتها از شاه پشتيبانى مىكند، از نفت ايران محروم و قراردادهاى ايران با آنان غير رسمى اعلام مىشود و مادامى كه سران اين دولت پشتيبان شاه بر سركارند، قطع نفت و بطلان قراردادها ادامه دارد و بر ملتهاست كه از دولت خود مواخذه كنند و بر مجلس آمريكاست كه دولت كارتر را استيضاح نمايد.
و نيز بر افسران جوان پيام فرستادم كه به صف ملت بپيوندند كه ما آنان را از زير يوغ مستشاران نظامى نجات داده و با آغوش باز پذيرايى مىنمائيم. افسران محترم جوان از مقابله خصمانه با برادران و خواهران خود جداً احتراز كنند و با آنان در صف واحد كه خواست اسلام است درآيند.
از ملت محترم تقاضا مىكنم از سربازان و افسرانى كه به آنان پيوستند و يا مىپيوندند، به بهترين وجه با حفظ جهات امنيتى نگهدارى و كمك نمايند.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 62
بايد ملت بداند كه موضع، سخت حساس است. چه بسا اشخاصى كه ندانسته يا خيانتكارانه امر به سكوت و سستى مىكنند، بايد به آنان اعتنا نكنند و اعتراض خود را هر چه بيشتر نسبت به شاه گسترش دهند و چون وسائل ارتباط جمعى در حال اعتصاب به سر مىبرند، بايد به هر وسيله ممكن رابطه بين شهرستانها برقرار نموده و مسائل روز و تظاهرات و اخبار مبارزات خود را به يكديگر برسانند. اينجانب مراتب تشكر خود را صميمانه به ملت عزيز تقديم و نصرت آنان را كه نصرت قرآن كريم و اسلام است از خداوند تعالى مسئلت مىنمايم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 63
تاريخ: 21/9/57
مصاحبه امام خمينى با راديو پاپيولار ميلان ايتاليا
سؤال: تظاهرات روزهاى يكشنبه و دوشنبه، مجاز اعلام شده بود، آيا اين بدين مفهوم است كه شاه توانسته كنترل اوضاع را به دست بگيرد؟
جواب: ابداً، شاه نتوانسته جريانات را در دست گيرد. علت اجازه دادن به تظاهرات، ترس از انقلاب بوده است.
سؤال: شما گفتهايد كه انقلاب بايد بدون قهر انجام گيرد، اگر ارتش دوباره مردم را به گلوله بندد، شما به مردم چه دستورى خواهيد داد؟
جواب: در موقع مقتضى، تجديد نظر خواهيم كرد.
سؤال: فكر مىكنيد چگونه بتوانيد وحدت نيروهاى گوناگون را كه امروز در جنبش شركت دارند، حفظ كنيد؟
جواب: آنها در حال حاضر همه وحدت دارند و در رفتن شاه همه موافقند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 64
تاريخ: 21/9/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون سوئد
سؤال: حضرت آيت الله! پس از اين دو روز تظاهرات عظميم، نتايجى كه از اين مترتب است به نظر شما چيست؟
جواب: تظاهراتى كه در ايران واقع شد و سرتاسر ايران را فرا گرفت، رفراندمى بود زنده براى سقوط شاه، نتيجه اين است كه شاه الان بر حسب همه نظرها نبايد قانونيت داشته باشد و از اين به بعد هم بايد با او معامله غيرقانونى كرد.
سؤال: شما اخيراً گفتهايد كه از اين به بعد به كشورهائى كه به حمايت شاه برخيزند نفت نخواهيد فروخت. اين تهديدى است براى كشورهاى غربى و امريكا، به نظر شما اين مساله چگونه خواهد شد؟
جواب: مساله اين است كه الان كه شاه غيرقانونى بودنش اعلام شد، اگر كسى از اين به بعد از شاه پشتيبانى كند، مادام كه دولت وى سركار هست به مملكت او نفت داده نمىشود.
سؤال: آيا شخص شما و يا دوستانتان با آمريكائىها تماس داشتهايد و يا يكى از دوستان شما تا به حال توانسته است به آمريكايىها بگويد كه مساله چيست؟
جواب: هيچ روابطى نيست، نه بين من و آمريكائىها و نه بين دوستان من و آمريكائى ها.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 65
تاريخ: 21/9/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه صداى لوگزامبورگ
سؤال: حضرت آيت الله خمينى! به كرات گفتهايد كه جنبش اسلامى با ماركسيستها رابطهاى ندارد. شما روابط خودتان را با كمونيستها پس از پيروزى جنبش چگونه مىبينيد؟ آيا كمونيستها در حركت آينده با شما همكارى خواهند داشت يا شما با آنها كارى خواهيد داشت يا نه
جواب: به هيچ صورت با آنها همكارى نخواهيم كرد.
سؤال: برخى از دانشمندان علوم سياسى اينجور تحليل مىكنند كه بين مسلمانها و ماركسيستها وجوه مشتركى وجود دارد و همين طور معقد هستند كه در جنبش اسلامى جناحهاى مختلف محافظه كار و مترقى وجود دارد. آيا شما در درون جنبش خودتان با آن جناح محافظه كار مشكلاتى داريد يا نه؟
جواب: در اسلام، جناحهاى مختلف وجود ندارد. وقتى حكومت اسلامى تشكيل شود همه تابع قانون اسلامند واسلام يك جناح يكپارچه و واحد است.
سؤال: حضرت آيت الله! در صورت پيروزى جنبشتان، شما چه نوع حكومتى برقرار خواهيد كرد؟ در حكومت اسلامى شركت گروههاى سياسى مختلف چگونه خواهد بود؟
جواب: حكومت ما جمهورى اسلامى است كه متكى بر آيات قرآنى مىباشد و قانونش قانون اسلام است و جناحهاى سياسى در آنجا در اظهار عقايد خود آزادند.
سؤال: شاه، همانطور كه مطلع هستيد، دولت نظامى را برقرار ساخته است. آيا به نظر حضرتعالى مبارزه با نظامىها مشكلتر نيست؟ و چگونه شما مىخواهيد دولت نظامى را از بين ببريد؟
جواب: البته مشكل است، لكن وقتى ملت يك امرى را بخواهند نظامى هم نمىتواند مقابلش بايستد
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 66
كشت و كشتارهائى كه الان راه انداختهاند، راه حل نيست و ناچار دولت نظامى هم بايد ساقط شود.
سؤال: آقاى شاپور بختيار يكى از سخنگويان جبهه ملى به يكى از خبرگزارىهاى آلمان به نام د.پ.آ گفته است كه با مشروطه سلطنتى مخالفتى ندارد. اگر چنانچه جبهه ملى روى كار آيد، آيا شما به ايران باز مىگرديد؟
جواب: آن تابع اين است كه من مصالح را ملاحظه كنم، اگر مصلحت شد ممكن است.
سؤال: در صورت پيروزى جنبشتان و تاسيس دولت اسلامى، توسعه و پيشرفت اجتماعى مخصوصاً پيشرفت زنان را چگونه مىبينيد و آيا تعداد زوجات را مجاز خواهيد دانست و اجازه خواهيد داد يا نه؟
جواب: زنها آزادند، همانطورى كه مردها آزادند، ما طبق قانون اسلام عمل مىكنيم.
سؤال: در صورت استقرار حكومت جمهورى اسلامى آيا به كردها خود مختارى داخلى و آزادىهاى محلى داده خواهد شد؟
جواب: همه در ايران ملت واحد هستند و ما، هم خود و هم آنها را ملت واحد مىدانيم.
سؤال: اهداف و برنامههاى آينده شما چيست؟
جواب: نقائصى كه در حكومت شاه بوده است، تا آنجا كه مقدور است ترميم خواهيم كرد. استقلال و آزادى را به وطن باز خواهيم گرداند. روابط ناسالمى را كه به ضرر ملت است اصلاح خواهيم كرد. ادارات را هم آنطور كه مصلحت ملت و مملكت است تصفيه مىنمائيم. دست ديگران را از ايران كوتاه خواهيم نمود.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 67
تاريخ: 23/9/57
پيام امام خمينى به ملت مسلمان ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در نجف آباد
بسم الله الرحمن الرحيم
جنايات شاه كه در بسيارى از شهرها، بخصوص در اصفهان و نجف آباد با وحشيگرى بىسابقه مامورين او واقع شده است و گفته مىشود برنامهاى است كه به تدريج در ساير شهرها نيزانجام مىگيرد و بناست به بزرگ و كوچك رحم نشود و تمام خانهها و مغازهها و مراكز مذهبى به آتش كشيده شود نشانه تزلزل و ضعف دولت نظامى و ياس شاه از امكان ادامه قدرت شيطانى است و اكنون كه به پرتگاه و سقوط حتمى نزديك شده است، مىخواهد جنايات خود را هر چه بيشتر تكميل كند و به گفته خودش ايران رابه تل خاكى مبدل ساخته و برود.
ملت آگاه بايد بداند كه اين آخرين حملهاى است كه از جنون و حمله روحى كه به شاه دست داده است، ناشى شده و بايد اين جنايات بسيار احمقانه و سبعانه موجب تضعيف روحى ملت نشود. شاه خود را از ملت جدا و تنها مىبيند، ناچار با تمام وجود به آغوش اشرار و مزدوران پناه برده تا شايد عقدههاى روحى خود را خالى كند. شاه خود را از سلطنت خيالى مخلوع مىبيند و ادامه حكومت خود را با رفراندم تاسوعا و عاشورا غير ممكن مىداند، از اين جهت از هيچ جنايت غير انسانى روى گردان نيست و با دست اشرار و بعضى از سران ارتش كه شريك جرم او هستند، مى خواهد آخرين تير تركش را رها كند. شاه رفتنى است، لكن سران ارتش كه با او و به امر او مرتكب جنايات هستند و مىشوند، در كار خود تجديد نظر كنند و از عواقب امر بترسند. درجه داران جوان خود را به اين جنايات وحشتناك آلوده نكنند، مگر آنان نمىخواهند پس از شاه، دراين كشور آبرومندانه زندگى كنند؟
جناياتى كه در اصفهان و نجف آباد و بعضى از شهرستانها شده است، به قدرى با شرافت انسانى منافى است كه وجدان هر انسانى را سخت رنج مىدهد. از قرار اطلاع، مامورين شاه با مسلسل به داخل منازل مردم محروم و بىدفاع حمله كردند، مساجد را به آتش كشيدند، به زنان محترم اهانت كردند، هر كس را كه ديدند جاويد شاه نمىگويد، بيدريغ كشتند و آزادى به منطق كارتر را به خوبى و خيلى سريع اجرا كردند.
اكنون با در نظر گرفتن رفراندم تاسوعا و عاشورا كه غير رسمى بودن شاه و دولت را به جهانيان ثابت نمود، بر ملت است كه به حكم اسلام و قانون، از اطاعت شاه و دولت سرپيچى كنند، ماليات نپردازند و كليه اعتصابات ادارات و موسسات و شركتهاى دولتى، خصوصاً اعتصاب شركت
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 68
نفت را تا رفتن شاه و دولت ادامه دهند و بر ملت است كه با گسترش اعتصابات خود از آنان پشتيبانى نمايند. اينجانب مصيبت وارده بر خواهران و برادران سراسر كشور را تسليت مى گويم و از خداى بزرگ، اجر و صبر براى آنان و رحمت واسعه حق تعالى را براى شهداى راه خدا مسئلت مىنمايم و روز دوشنبه 17 محرم الحرام را به مناسبت هفتم شهدا، عزاى عمومى اعلام مىكنم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 69
تاريخ:23/9/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه اونيتا ارگان حزب كمونيست ايتاليا
سؤال: كشور ما ايتاليا با توجه وقايع ايران و كوشش ملت ايران عليه ديكتاتورى خاندان پهلوى را دنبال مىكند، همزمان بعضى جرايد گوياى اين است كه حكومت اسلامى نسبت به مدرنيزه كردن ايران توسط شاه يك قدم عقب است، در اين مورد نظر شما چيست؟
جواب: به تصديق خود شما، خاندان پهلوى يعنى شاه و پدرش بيش از پنجاه سال است كه با ديكتاتورى بر ايران حكومت مىكنند و با پشتيبانى قدرتهاى استعمارى، از هيچ جنايتى به ملت ايران دريغ نكردهاند. ذخاير كشور مخصوصاً نفت را در اختيار اجانب گذاشتهاند، هرگونه فرياد آزاديخواهى و اعتراض به ديكتاتورى را با سرنيزه خاموش كردهاند، قتل عامهاى مكررى در اين پنجاه سال به دست اين دودمان انجام شده است، آزادى به تمام معنى از مردم سلب شده است، هيچگاه مردم حق انتخاب نداشتهاند، گويندگان و نويسندگان كشته شدهاند و يا زندانى هستند و يا ممنوع از گفتن و نوشتن، مطبوعات را از نوشتن حقايق محروم كردهاند، و در يك كلمه، تمامى مبانى بنيادى دموكراسى را نابود كردهاند، كه تمامى اين واقعيتها تلخ را در يك سال اخير، هم شاه و هم اطرافيانش اعتراف كردهاند و حالا من مىپرسم كه ملتى تا اين حد ستمديده و سلطانى تا اين حد ديكتاتور، مدرنيزه كردن كشور چه مفهومى مىتواند داشته باشد؟ آيا طلاى سياه ما را تاراج كنند و در ازاء آن ميلياردها دلار اسلحه را در كشور انبار كنند، اين معنى نوسازى كشور است؟ تاسيس كارخانجات صنعتى مونتاژ با سرمايههاى خارجى و سرمايههاى وابستگان داخلى آنها، از جمله خود شاه، مملكت را به طرف يك مستعمره تمام عيار پيش مىبرد و كارگر ايرانى را با دستمزدهاى ناچيز در خدمت آنها درمى آورد، به معنى مدرنيزه كردن كشوراست؟
كشاورزى را نابود كردهاند و در عوض گندم و برنج و ساير موادغذايى به مقدار بيش از نود درصد مصرف داخلى را از خارج وارد مى كنند، اين به معنى مدرنيزه كردن كشور است؟ تحصيلكردههاى ما، از دانشجو و دكتر و مهندس و ساير متخصصين و روشنفكران، زندان را پر كردهاند و از خارج دكتر و مهندس وارد مىكنند، اينها در منطق شاه و جرائدى كه از او پول گرفتهاند، به معنى نوسازى كشور است؟ و ما كه خواستار حكومت اسلامى هستيم كه در
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 70
سايه آن به همه اين جنايتها و خيانتها پايان داده مىشود، به معنى يك قدم عقب بودن است؟ نه، اين پايان دادن به ارتجاع شاهنشاهى دوهزار و پانصد ساله پوسيده است.
سؤال: آيا شما تصور مىكنيد كه با تمام جنبشهاى آزاديبخش در كشورهاى مختلفه عرب كه هر كدام بر اساس روش خاصى و در شرايط خاصى براى استقلال (مانند ملت فلسطين) خودمختارى، آزادى سياسى، اقتصادى و عقيدتى مجاهدت مىكنند، پيوند داريد؟
جواب: نهضت مقدس اسلامى موجود در ايران با هيچ گروهى در خارج از كشور ارتباط سازمانى ندارد، ولى ما اميدواريم كه چون ملت ايران هميشه از مبارزه همه آزاديخواهان بخصوص برادران فلسطينى عليه اسرائيل متجاوز، حمايت كرده است و ما بيش از پانزده سال است كه هميشه در اعلاميه و سخنرانىها،نهضت آنان را تاييد كردهايم و در حد امكان به يارى آن برخاستهايم، آنان و همه آزاديخواهان جهان، امروز از مبارزات حق طلبانه ملت ايران حمايت كنند، اميدواريم كه اين كار را هر چه بيشتر و سريعتر انجام دهند.
سؤال: در مبارزه عليه شاه، نيروى مذهبى مايه اتحاد قشرها و لايههاى مختلف نيروهاى سياسى است. نظر شما نسبت به شركت مبارزين متحد و مردمى جنبش انقلابى كه مىگويند بعضى از آنان ماركسيست و گاهى اظهار نمىكنند، چيست؟
جواب: بله امروز اسلام به صورت يك مكتب مترقى كه قادر است تمامى نيازهاى بشر را تامين كند و مشكلات او را حل نمايد، مورد توجه همه مسلمين جهان، بخصوص ملت مسلمان ايران قرار گرفته است و بيش از نودوپنج در صد مردم ايران مسلمانند و خواستار استقرار حكومت اسلامى و اجراى قوانين مترقى اسلامند و تمامى قشرها در سراسر كشور، در اين خواستهها همصدا و در صف واحدند و اگر عدهاى كه شماره آنها بسيار هم محدود است، شعارى غير از اسلام دارند، يا مغرضند كه اگر مأمور خود رژيم ايران نباشند، از قدرتهاى خارجى دستور مىگيرند و يا به علت اينكه اسلام را نشناختهاند و آنچه از اسلام شنيدهاند، از تبليغات غلط و انحرافى بوده است از اين جهت به ساير مكتبها پناه بردهاند و اين عده را ما معتقديم با پياده شدن اسلام به آغوش آن بر مىگردند.
سؤال: بيشتر روزنامهها در ايتاليا و فرانسه امروز از (خطر يك جنگ داخلى) صحبت مىكنند و تصورشان اين است كه تنها راه حل سازش (انتخابات مجلس مشروطه، مراجعه به آراء عمومى) اميدواركننده است، تا بتوان از برخورد بين مردمى كه به حرف شما گوش مىكنند و
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 71
ارتش، جلوگيرى كرد. آيا واقعاً شكاف بين ارتش و مردم، وسيع است؟ (در اينجا صحبت از كادرهاى بالاى ارتش كه در خدمت شاه هستند، نيست) .
جواب: اولاً سازش با شاه يعنى سازش با يك فرد ظالم و خائن و اين سازش خود بزرگترين خيانت است كه هرگز در قاموس اسلام و يك مسلمان واقعى نمىگنجد و در ثانى سازش از سياسيون در طول سلطنت اين دودمان با تجربههاى تلخى در گذشته اتفاق افتاده است و ملت ايران امروز بيدار شده و اين فريب را هرگز خورد و آن دسته از مطبوعات كه صحبت از جنگ داخلى مىكنند، بايد بدانند كه خيلى پيش از اين، خود شاه براى خنثى كردن نهضت مردم ايران دست به چنين تبليغاتى زده است و مردم را هميشه از تجزيه و تبديل آن به ايرانستان مىترساند و مىگفت كه مخالفين من مىخواهند ايران را به ايرانستان تبديل كنند و اين صرفاً يك تهديد توخالى است و ملت فريب آن را نمىخورد. و اما ارتش، شاه خوب مىداند كه به اين ارتش نمىتواند اميدوار باشد، امروزه از ايران اخبار سرپيچى ارتشيان ميرسد، سربازها از سربازخانهها فرار مىكنند، افسران جوان از اطاعت فرماندهان خود سرپيچى مىكنند، ارتشيان، جز يك عده معدود كه از وابستگان و سرسپردگان شاهند، بقيه مسلمانند و دير يا زود به ملت خواهند پيوست وشاه قادر به ادامه حكومت خود نخواهد بود.
سؤال: تمامى ناظرين قبول دارند كه تظاهرات بزرگ يكشنبه و دوشنبه گذشته، يك مراجعه به آراء عمومى عليه شاه و له حكومت اسلامى بود، آنها همچنين قبول كردهاند كه بلوغ عظيم ملت ايران را كه به حرف شما گوش مىكنند، بايد به رسميت بشناسند، ولى ادامه قدرت باز ادامه دارد، زيرا شاه قصد ترك قدرت ندارد و بنابراين تحت چه فرم ديگرى مبارزه تودهاى مىتواند عليه شاه ادامه پيدا كند؟
جواب: پايه پوشالى قدرت شاه كه توسط خودش بنا گرديده بود و بر آن تكيه داشت، به وسيله ملت مبارز فرو ريخت و به همين دليل قدرت او نمىتواند ادامه پيدا كند، همين شاه بود كه چند سال گذشته هنگامى كه حزب مبتذل خود را اعلام كرد، گفت هر كه به ما رأى ندهد، يا جايش در زندان است و يا از كشور اجازه مىدهيم كه خارج شود. امروز مىبينيد كه ملت ايران او را مجبور مىكند كه رسوايى شكست حزب رستاخيز فرمايشى خود را قبول كند و همين شاه بود كه در مورد زندانيان سياسى عقيده داشت كه بايد در زندان پوسيده و بميرند و ديديم كه فشار ملت او را مجبور مىكند كه بعضى از آنان را آزاد كند و دهها شكست ديگر كه ملت بر او وارد آورده و به يارى خداى تعالى او را براى هميشه از قدرت بركنار خواهد كرد و در اين راه از هر شيوه ممكن استفاده مىكند، اگر به همين روش مسالمت آميز، شاه كنار نرود، آنوقت است
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 72
كه او و حاميانش غرامت سختى خواهند پرداخت.
سؤال: شما در جريان گروه تحقيقى درخواست شده توسط پرزيدنت كارتر، هستيد. دولت اسلامى شما مىتواند عليه قدرتهائى كه از نظر اقتصادى، استثمارش كردهاند يا از نظر سياسى، ايران و منافعش را تحت فشار قرار داده اند، ارتباطش را قطع نمايد؟ آيا يك گفتگوى دو جانبه، البته با شرايط مساوى، با ايالات متحده را پيش بينى كرده ايد؟
جواب: تا زمانى كه شاه بر سر كار است و كنار نرفته است، ما هيچ مذاكرهاى را نمىپذيريم و در صورتى كه يك دولت اسلامى مستقل متكى به آراء ملت سركار آمد، در آن موقع با هر دولتى كه مايل باشد، در زمينههاى مختلف حاضر به مذاكره هستيم و ما در روابطمان با ساير كشورها، همچنان كه ظلم را پذيريم، به كسى هم ظلم نمىكنيم و اگر كشورى با چنين سياست عمل كند و به هيچ يك از قدرتهاى استعمارى، وابسته نباشد و استقلال كامل خود را حفظ نمايد، قطعاً در دنياى امروز در محاصره اقتصادى و سياسى قرار نمىگيرد. اين شاه و دولت غير قانونى او است كه چون هيچ گونه پيوندى با ملت ندارد از طرف ملت محكوم به سقوط است، از اين جهت قدرتهاى خارجى در برابر حفظ قدرت، هر طرفى را بر او تحميل مىكنند و او هم ناگزير از پذيرفتن است.
سؤال: كارگران ايتاليا با ملت ايران كه مبارزه مىكند، هستند، همين احساس در جاى ديگر هم وجود دارد ( دولتها طور ديگر فكر مىكنند) و مىتوان گفت كه جهاد شما از حدود مرزهاى اسلامى گذشته است و توسط ملتها شناخته شده، عقيده شما چيست؟
جواب: امروز همچنان كه قدرتشيطانى درسطح جهانى، براى غارت ملت ضعيف دست در دست يكديگر گذاشته اند، ملتها بايد در مبارزات حق طلبانه خود، يكديگر را حمايت كنند و ما اميدواريم كه در اين لحظات حساس، همه آزاديخواهان جهان، ملت مسلمان و رشيد و قهرمان ايران را يارى نمايند. ملت ايران بدون اتكاء به غرب و شرق مىخواهد روى پاى خود بايستد و بر سرمايههاى مذهبى و ملى خود استوار باشد. ملت هاى جهان، از اين طرز فكر بر خلاف مسير دولتها پشتيبانى مىكنند و خواهند كرد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 73
تاريخ: 25/9/57
بيانات امام خمينى در مورد حقوق بشر ادعايى شاه و كارتر
حقوق بشر در قاموس كارتر لفظى براى غارتگرى و كشتار
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
در جنگ صفين وقتى كه عمار ياسر براى خاطرجنگ با معاويه در ركاب اميرالمومنين كشته شد، بين لشكر معاويه حرف واقع شد كه پيغمبر به عمار فرمودند كه تو را فرقه ياغى و باغى شهيد مىكنند و حالا لشكر معاويه شهيد كرده است عمار ياسر را. پس بايد فرقه باغى و طاغى همين معاويه و لشكر او باشند. معاويه گفت كه نه اين را اميرالمومنين كشتهبراى اينكه او فرستاده او را به جنگ و وقتى كه او فرستاد به جنگ پس اميرالمومنين او را كشته است. پس فرقه باغيه عبارت از آن دسته هست. منطق كارتر همين منطق معاويه است كه گفته است به اينكه اينها مردم را به كشتن مىدهند يعنى علماى اسلام مردم را به كشتن مىدهند. حالا بايد ما حساب اين را با ايشان بكنيم ببينيم كه آيا اين منطق ايشان همان منطق معاويه است يا يك قدرى هم بدتر، يا يك منطق صحيحى است.
در ايران از اول محرم مردم شروع كردند به (ضمن عزادارىهائى كه كردند) اظهار انزجار از حكومت شاه و در تاسوعا و عاشورا با كمال آرامش مردم پياده روى كردند و سلطنت محمدرضاشاه را نفى كردند. ايشان مىگويد كه (مردم همچو اختيارى نداشتند، اين اسباب اين شده است كه شاه امر كرده است كه روز بعدش مردم را بكشند) اين تظاهرات آرام كه مردم كردند و سرنوشت خودشان را در اين روز تعيين كردند، اين آيا مطابق منطق آقاى كارتر نيست؟ و اين را يك امر انحرافى ايشان تلقى مى كنند كه مردم يك مملكتى، تمام مردم يك مملكتى نسبت به سرنوشت خودشان حق دارند؟! آن اعلاميه حقوق بشر در منطق آقاى كارتر اين است كه بشر همچو حقى ندارد كه سرنوشت خودش را تعيين كند؟ ايشان از اعلاميه حقوق بشر كه خودشان هم امضا كردند كه آزادند مردم، اول چيزى كه براى انسان هست آزادى در بيان است، آزادى در تعيين سرنوشت خودش است، آيا ايشان از اعلاميه حقوق بشر اين را فهميدهاند كه نه هيچ كس آزاد نيست در اين معنا؟ يا در خصوص ايران ايشان اين نظر را دارند كه هر كس هم كه آزاد باشد لكن ايران ديگر آزاد نيست؟ چنانچه در بعضى از حرفها مىگويد كه، گفته است كه آنجا كه پاى منافع ماها در كار است، ديگر صحبت از آزادى و حقوق بشر نيست، ديگر آنجا نبايد ما از حقوق بشر بحث كنيم. ايران يك جائى است كه سوق الجيشى است و
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 74
وضع سوق الجيشى نسبت به مملكت ما دارد، ديگر اينجا جاى اين نيست كه ما صحبت آزادى بشر را بكنيم و حقوق بشر را بكنيم. اين منطق صحيح هست در نظر دنيا، در نظر عقلاى دنيا كه يك مملكتى چون منفعت به ايشان مىرساند، چون مملكت آمريكا از اين منفعت مىبرد، پس اينها ديگر آزاد نيستند، اينها بايد دستشان را روى هم بگذارند تا هر چه منافع دارند، هر چه ذخاير دارند آمريكا و امثال آمريكا ببرند؟! آيا اينكه ايشان مىگويد كه اينها مردم را به كشتن دادند، آيا اين تظاهر آرامى كه مردم در اين دو روز كردند يعنى هيچ شلوغى نكردند و به دنيا ثابت كردند كه ايران مىتواند كنترل خودش را در اشياء بگيرد و سرنوشت خودش را به طور عقلائى، به طور صحيح تعيين كند، خوب اين موجب اين شد كه فردا از شب يازدهم شروع شد، شروع شد به كشتار مردم، اينجا چه باعث شده است كه مردم كشتار شدند؟ خوب، باز در جنگ صفين اين مطلب پيش مىآيد كه خوب او آمده به جنگ و اينها هم رفتند به جنگ و آنها اينها را كشتند. حالا معاويه مى تواند يك همچو مغلطهاى بكند كه آن كسى كه اين رافرستاده به جنگ و اين كشته است، خوب اين منطق معاويه است، اين يك مغلطه اى است كه كرده است معاويه. اينجا از او هم بدتر است براى اينكه اينجا به جنگى نرفته بودند، اينها در خيابانهاى تهران و در خيابان ساير شهرها راه افتاده بودند و مىگفتند كه ما شاه را نمىخواهيم، اين جنگ است؟ آيا كسى بگويد كه سرنوشت مملكت من به دست خود من هست، حقوق بشر براى ما و همه عالم اين مطلب را قائل هستند كه هر بشرى نسبت به سرنوشت خودش آزاد است، مىتواند راى آزاد بدهد هر مملكتى مىتواند سلطان اگر داشته باشد، تعيين كند، رئيس جمهور اگر بخواهد داشته باشد، تعيين كند، حكومت بخواهد، تعيين كند براى مملكتش، هر شكلى كه اين افراد مملكت بخواهند اداره بشوند، به حسب حقوق بشرآن شكل بايد ممضى باشد، همه دولتها هم بايد او را تصديقش بكنند. خوب /مردم / همين مطلب بود، ديگر بيشتر از اينكه چيزى نبود. روز دهم و نهم، روز تاسوعا و عاشورا غير از اين مطلب چيزى نبود كه همه روزنامه نويس ها، همه مجله نويسها اين را ديدند،اينهائى كه رفتند در ايران و تماشا كردند اين مسائلى كه در ايران واقع شد، همه ديدند كه يك مملكتى است كه اهالىاش با آرامش، چندين ميليون جمعيت در سرتاسر مملكت با آرامش راه افتادند، مرد وزن بزرگ و كوچك توى خيابانها و حرفشان اين بوده است كه ما اين شاه را نمىخواهيم ما فرض مىكنيم كه شاه خيلى هم مرد صالحى فرض كنيد باشد، خيلى هم آدم صحيحى باشد، خيلى هم خدمتگزار به مردم باشد، خوب وقتى مردم يك خدمتگزارى را نخواستند بايد كنار برود. ما فرض مىكنيم اينطور كه، خير، ايشان مصالح مملكت را ملاحظه كرده است، ايشان مىخواهد آزادى بدهد. ايشان مىخواهد مملكت را مستقل كند، ايشان مىخواهد مملكت را به تمدن نو برساند، همه اينها را ما فرض مىكنيم صحيح، مىخواهد يك همچو كارهائى را بكند لكن اهالى مملكت مىگويند ما اين را نمىخواهيم كه سلطان ما باشد، سرنوشت اهالى مملكت با خودشان است، ما همچو خدمتگزارى را نمىخواهيم، ايشان بروند كنار، ما خودمان يك خدمتگزار ديگر جايش مىگذاريم. ما فرض مىكنيم اگر ايشان آن هم بود، آنطور هم بود، مثل ساير مثلاً انسانها يك انسانيتى داشت، باز هم اهالى يك مملكت حق داشتند به اينكه
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 75
بگويند ما اين خدمتگزار را، اين آدم بسيار صالح خوب را كه مىخواهد مملكت ما را بهشت برين بكند نمىخواهيم، ايشان بهشت برين كند مملكت مان را. حق ندارند اين را بگويند؟ حقوق بشر اين نيست كه هر كسى، هر بشرى حق دارد كه سرنوشت خودش را خودش تعيين كند؟ اينها مىخواهند سرنوشت خودشان را خودشان تعيين كنند و اين آقاى خدمتگزار را نمىخواهند. اين در صورتى بود كه ايشان خدمتگزار بود و اما اگر چنانچه يك شخصى باشد كه خدمتگزار ديگران است، براى خاطر ديگران اين مملكت خودش را به باد فنا داده، به تباهى كشيده، يك ادمى است كه همه چيز ما را از دست داده و برده است از بين، همه منافعى كه در اين مملكت قابل اين است كه برده بشود و مردم از آن استفاده بكنند، خود ملت از آن استفاده بكند، ايشان يا خورده است يا داده است به ديگران خوردهاند. يا خودش در بانكهاى خارج جمع كرده مثل پدرش كه جواهرات ايران رابرداشت و رفت منتها انگليساز او گرفتند بين راه وبردند يا خودش برده است و پولهاى ايران را اين شصت هزار نفرى كه مىگويند كه جزء اشخاصى است كه به او مربوط هستند و از رفقايش هستند و از فاميلش هستند و از اينها هستند، به اينها داده خوردهاند و يا به اربابها داده خوردندهاند، به كارتر و امثال كارتر و به آمريكا و به ديگران داده.
نياز به تلاش و كوشش دراز مدت به منظور بازسازى ويرانگرىهاى رژيم
همه منافع ايران را ايشان از بين برده است، الان شما، اگر حالا هم برود، ده پانزده سال لازم است تا اين مملكت با زحمت اشخاص صالح به پايه آنوقت برسد كه ايشان نيامده بودند، كه رضاشاه هم نيامده بود. اين، مدتى زحمت لازم دارد، خيال نكنيد كه حالا يك مملكتى را كه اين تهى كرده تا رفت بهشت برين بشود. اين خراب كرده همه را، مملكت را خراب كرده و به شكل يك ويرانه درآورده الان نه زراعتى اين مملكت ما دارد، نه مراتعش دست مردم است و خودش دارد، نه جنگلهايش دست اينهاست. آبها را از بين بردند، اين سدهائى كه اينها درست كردند، همه اش به منافع ديگران بوده تا اين مملكت دوباره برگردد به حال قبل از آمدن اين آقا، مدت زحمت دارد، مدتها بايد مردم خون دل بخورند، جوانهاى ما بايد زحمت بكشند، متخصصين ما بايد زحمت بكشند تا اين را از اين آشفتگى بيرون بياورند تا بعد بشود يك مملكتى كه اين آشفتگى هارا دارد نداشته باشد آنوقت نوسازى بخواهند بكنند.
منطق كارتر جنايت پيشه، سكوت دربرابر كشتار و غارت شاه يا قبول مرگ است.
ايشان مىفرمايند كه اين تظاهرات آرامى كه كردند كه ما شاه را نمىخواهيم، اين است كه اينها را به كشتن داده؟! اينها حتماً بايد بگويند شاه راخواهيم تانكشندشان؟! ايشان مىگويد كه حرفهائى كه ميزنند ميزانى ندارد و كنترل ندارد. خوب، حرف ما اين است، ما در مجمع عمومى دنيا حرف خودمان را مىگذاريم حرف ايشان هم مىگذاريم، ببينيم كدام اينها ميزان ندارد. حرف ما اين
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 76
است كه اين آدم خودش و پدرش، اين سلسله به ما خيانت كرده جنايت كرده، هر روز دارد جنايت مىكند. الان كه ما اينجا نشستيم اينها مشغول جنايت هستند، همين الان، همين الان مشغولند، همين ديشب و ديروز قم را به آتش كشيدند، همين دو روز خراسان را، تبريز را، يزد را، هر شهرى را كه شما اسم ببريد اينها يك دستهاى آوردند خرابكارى كردند. اين آدمى كه اينطورى هست، اين آدمى كه مىآيد توبه مىكند و توبه اش اين است، آدمى كه مىآيد به مردم مىگويد كه نه كار نداشته باشيد، من ديگر اشتباه كردم، اشتباه هايم را برمى گردانم ديگر اشتباهى نمىكنم، اين كارش اين است كه داريد مىبينيد. ايشان نمىداند، آقاى كارتر نمىداند كارهاى اينها را يا مىداند و خودش را به نادانى مىزند؟ خوب ايشان اين كارها را دارد مىكند ماها كه اهل يك مملكت هستيم، ما هم با ساير مردم اين مملكت مىگوييم كه ما ايشان را نمىخواهيم، ايشان به ما خيانت كرده، ايشان جنايت كرده، ايشان ذخائر ما را به شما و امثال شما داده و ما مىخواهيم كه خودمان آزاد باشيم، خودمان مستقل باشيم، خودمان مملكتمان را اداره كنيم.اين ابهامى در آن هست كه ما مى خواهيم خودمان اداره كنيم، نمىخواهيم به دست شماها اداره بشود. به دست نوكرهاى شما اداره بشود؟! ابهامى در اين نيست. آيا حق ندارند اهالى يك مملكتى، آرام اين حرف را بزنند كه ما نمىخواهيم ايشان را؟! اگر دنبال اين معنا كه مردم روز تاسوعا و عاشورا آرام گفتند ما اين را نمىخواهيم و همه عالم ديدند كه اكثريت قاطع قريب به اتفاق است كه ايشان را نمىخواهند، همه بازارهاى ايران، همه مملكت ايران و شهرستانهاى ايران، همه دهات ايران فرياد كردند ما نمىخواهيم شما را، اگر ايشان بعد از اين كارى كه مردم كردند واين رفراندمى كه مردم كردند، گفته بود كه بسيار خوب نمىخواهيد من مىروم يك كس ديگر بيايد، جنگ و نزاع مىشد ديگر؟ دعوا داشت ديگر؟ ايشان بر خلاف قوانين بين المللى دنيا عمل كرده، دنبال اين معنا كه مردم آرام گفتند ما شما را نمىخواهيم، چماقدار كشيده، ارتشش را و نمىدانم قواى انتظامىاش و همه را وادار كرده به اينكه مردم را بزنند و به اسم مثلاً چماق به دستها بيايند توى راه، توى شهرها بگويند جاويد شاه. خوب اين معنا واقع شده است كه مردم آرام گفتند نه و ايشان كتك زده مردم را، ايشان كشته از مردم، ايشان خانههاى مردم ريخته، با مسلسل تو خانهها هم حمله كردند، مساجد را آتش زدند، اين همه وحشيگرى را كردند، شما بعد از همه اين وحشيگرىها ايشان را باز پشتيبانى كرديد و مىگوئيد: (آنهائى كه مىگويند كه چرا اين كارها مىشود، آنهايى كه تظاهر آرام كردند، اينها خلاف مىگويند، اينها ميزان ندارد حرف هايشان) .حرف ما اين است، حرف شما آن است، كدام ميزان ندارد؟ هر عاقلى بشنود اين دوتا را، كدام را مىگويد بىميزان است؟ ميزان حقوق بشرى كه حقوق بشر مىگويد كه همه افراد يك ملتى آزادند در اينكه عقائد خودشان را بگويند، در اين كه سرنوشت خودشان را خودشان تعيين بكنند، مردم ايران اين را مىگويند، شما خلاف اين را مى گوئيد، كدام يكى مطابق ميزان است؟ كدام؟ ما بىميزان صحبت مى كنيم؟! شما مىگوئيد كه شماها مردم را به كشتن داديد، معاويه هم همين حرف را مىزد منتها او حرفش منطقى تر از شما بود. معاويه هم مىگفت كه حضرت امير او را فرستاده جنگ، وقتى فرستاد جنگ ما كشتيمش، پس او كشته است. مثل اينكه يك مظلومى توى
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 77
راه بيايد و داد بزند از ظلم يك كسى، او بكشدش بعد بگويد نه اين مظلوم خودش خودكشى كرده براى اينكه خوب چرا داد كرد؟! (مردم ايران چرا چرا فرياد مىزنند؟! بگذار هر چه تو سرى دارند بخورند و فرياد نكنند!!) . آقاى كارتر اين را مىفرمايند كه هر چه توى سرتان زدند، هر كارى كردند اينها، شما حرف نزنيد براى اينكه اگر حرف بزنيد كشته مىشويد، پس خودتان خودتان را به كشتن داديد، اين صحيح است كه يك ملتى سى ميليونى، سى و چند ميليونى كتك بخورد، خيانت ببيند، جنايت ببيند، سلب آزادىها را ببيند،اختناقها را ببيند، اگر صدايش درآمد كه آقا چرا توى سر من مىزنى، بكشند او را؟!(پس اين تقصير خودش است كه مىگويد كه چرا) منطق اين منطق آقا.
حمايت از اعتصابيون شركت نفت يك تكليف شرعى است
اگر ما گفتيم اين نفتها اين نفتهائى كه اينها دارند بيرون مىدهند از اين مملكت، اينها منفعتش به خود ملت نمىرسد پس اعتصاب كنيد، نگذاريد اين نفتها برود، اگر ما گفتيم نفتها را نگذاريد يعنى تاييد كرديم اعتصاب آنها را، خودشان اعتصاب كردند ماهم تاييد كرديم، حالا هم تائيد مىكنيم، اگر ما شركت نفت را و كارمندان نفت را تائيد كرديم به اينكه اين نفتى را كه ذخيره است براى نسلهاى آتيه و دخيرهاى است و مالى است براى اين مملكت، براى حالش، براى آيندهاش، نگذاريد اين بيخود از دست برود و هيچى دستتان نيايد خوب چند سال مىخواهيد نفت ايران را بخوريد و هيچى ندهيد، بس نشده؟ اگر ما يك همچو حرفى بزنيم كه مردم اعتصاب كنند، كه شركت نفت اعتصاب كند، كارمندان شركت نفت اعتصاب كنند، به اعتصابشان ادامه بدهند كه اين ثروت خداداد ملت از دست ملت نرود و هيچى گيرش نيايد، اين يك حرف غير منطقى است؟! چون به شما مىرسد از اين جهت ديگر حقوق بشر معنا ندارد؟! چون نفت به شماها مىرسد و عوضش هم نمىدهيد، به جاى اينكه بدهيد عوضش را، در مملكت ما پايگاه درست مىكنيد در مقابل شوروى، اگر ما بگوئيم اين اعتصاب صحيح است، مقدس است اين اعتصاب، واجب است اين اعتصاب، اين حرف غير منطقى است؟ يا شمائى كه مىگوييد (نگوئيد اين حرفها را، مبادا يك حرفى بزنيد كه نفتها نيايد تو جيب ما؟!) شما ميزان دارد حرفتان يا ما ميزان دارد حرفمان؟ يك حرف صحيحى كه همه عقلا قبول مىكنند كه يك ثروتى است مال خودمان و شما داريد مجان مىبريد، پول شما نمىدهيد به ما، شما مىبريد اين را، اسلحه مىدهيد كه براى خودتان پايگاه درست كنيد اينجا، يك نوكر اينجا گذاشتيد براى اين،اين بىميزان است اين حرف؟! از قرارى كه بعضى از علماء قم رفتند به آبادان و آنجا بررسى كردند، اين ششصد هزار بشكهاى كه خارج مىشود، آنطور گفته شده است كه اينها به اسرائيل فرستاده مىشود. يك مقدار از اينها اعتصاب نكردند و ششصد هزار بشكه در مقابل ده ميليونى كه پيشتر مىگويند يا نه ميليونى كه خارج مىشده، اين خارج مىشود. آنها را بازى دادند به اينكه اين براى اداره خود مملكت است، اين براى خودمان است، آن بيچارهها هم مشغول شدهاند، حالا معلوم شده است از قرارى كه گويند كه اين به اسرائيل مىرود. اگر ما بگوئيم كه جايز نيست / براينكه / براين مردمى كه اعتصاب ديگران را
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 78
به آن اعتنا نكردند و گول خوردند از دولت به اينكه نفت را براى داخله خواهيم و اگر اينها فهميدند كه اين نفت را براى اسرائيل دشمن قران و اسلام مىخواهند، حرام است اعتصاب نكنند، پيش خدا مواخذند، پيش ملت مواخدند اينها، تمامشان بايد اعتصاب كنند تا يك قطره نفت بيرون نيايد. ملت ايران حاضر است كه سرما بخورد و نفتش را اسرائيل نبرد كه دارد اسلام را به هم مىزند، دارد مسلمين را اينقدر مى كشد، امريكا نبرد كه همه جناياتى كه ما داريم از دست امريكا هست، ديگران هم نبرند.من حالا الان دارم پيام مىدهم به كار كنهاى شركت نفت كه بر شما واجب شرعى است، واجب الهى است به اينكه اعتصابتان را عام كنيد، عمومى كنيد و نگذاريد نفت خارج بشود و به شما مىگويم كه اگر چنانچه شما را ترساندند چنانچه ديروز اينها را ترساندند و اعليحضرت فرمودند كه اينها رابايد محاكمه كرد، مردى كه تو چه كارهاى كه اينها را مىگويى بايد محاكمه كرد؟ تو كه حالا ديگر شاه نيستى، تو يك آدم ياغى هستى، براى چه محاكمه كنند اينهارا؟ تو كه شاه نيستى كه دستور بدهى، شاه هم بودى معنا نداشت كه تو دستور بدهى، و اگر شاه هم باشى، شاه مشروطه هستى نبايد دستور بدهى. (اينها را بايد محاكمه كرد وبعد به جزاى خودشان). نترسيد از اين مرد، يك مردى كه به خوابنامه توسل پيدا كرده، يك وقت هم به عرض مىكنم چيز، از اين نترسيد، اين رفتنى است آقا. اين شركت نفت، اين عمال شركت نفت نترسند از اين، از اين هياهوئى كه اينها مىكنند، نه اعتنايى به التماسشان بكنند و نه ترس از اين حرفهايشان بكنند.هيچ ترس نداشته باشيد، به اعتصاب خودتان ادامه بدهيد. بر ملت ايران هم لازم است كه اين كسانى كه در شركت نفت اعتصاب كردند و فقير هستند، آنها را همانطورى كه آنها به ايشان چيز مىدهند، اينها به ايشان بدهند، واجب است اين، من سهم امام را اجازه دادم كه بدهند، سهم سادات هم من سيدم اجازه مىدهم، هم سادات راضىاند هم غير سادات و فقرا راضىاند كه اينها را سير كنند كه دارند خدمت به اسلام مىكنند، خدمت به وطن خودشان مىكنند، بدهند سهم امام را به اينها، خود مردم هم مكلفند كه اينها را اداره كنند. نترسيد از اين حرفها كه ماشما را چه مىكنيم، فلان . فردا اين مىرود و شما سروكارتان با يك حكومت عادل است كه به شما همه چيز همراهى خواهد كرد، حالا هم ما به شما همراهى كنيم، دست برداريد از حرفهاى اينها. اگر ما يك همچو حرفى بزنيم كه اعتصاب كنيد، الزام كنيم اينها را، يك الزام شرعى بكنيم به اعتصاب، حكم به اعتصاب بكنيم، اين براى مصلحت يك مملكتى است، براى مصلحت يك ملتى است. ما بىميزان مىگوئيم؟! شما مىگوئيد كه اعتصاب نكنيد، خوب اعتصاب نكنيم چه كنيم؟ نفتها را بدهيم ؟(اعتصاب نكنيد) ايشان اين است كه نفتها هر چه هست درآوريد از اين مخازنتان و بدهيد به ما، نسل بعد هر چه شد جهنم، شما هم هر چه فقير هستيد جهنم.
طرح آوردن متخصصين خارجى تهديدى بيجا عليه اعتصاب كاركنان شركت نفت
كدام ميزان دارد؟ حرف شماميزان دارد يا حرف ما ميزان دارد؟ اينها ترسانند باز اينها را كه ما از اسرائيل، گاهىگويند از حجاز مىآوريم متخصص، امير حجاز گفته است كه ما متخصص
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 79
مىفرستيم، امير حجاز همچو به آن حرفى چطورمىزند؟ مگرمسلمان نيست امير حجاز؟ امير حجاز گويد من مسلمانم. مگر مسلمان نيست كه مىخواهد مال مردم را غارت كند به غير بدهد؟ نمىكند همچو كارى را، غلط مىكند. گاهى هم مىگويند از اسرائيل ما مىآوريم. اگر از اسرائيل آوردند، ما تكليفمان را با آنها دانيم چيست. يك نفر اسرائيلى (نه يهودى، به اين يهودىها كه در ايران هستند كسى حق ندارد تعرض بكند، اينها در پناه اسلام و مسلمين هستند، نه به يهودىها و نه به نصارى، اينهايى كه مذهب رسمى دارند، حق ندارند تعرضى بكنند و خيراً به بهائىها تعرض كردند و دولت تعرض كرده. اينها يك نظر شيطنت دارند، به اين نظر شيطنت اينهااعتنا نكنند مسلمين، اينها مىخواهند ساير طبقات را به مسلمين بشورانند، شما اعتنا نكنيد. از هر راه ديديد كه سازمان دولتى دخالت مىكند در يك امرى، شما مخالفت كنيد براى اينكه نظر سوء دارند به شما) اسرائيلى اگر آمد در ايران و خواست نفت را چيز كند، بر همه مسلمان واجب است كه اينها را بيرون كنند و بكشند همه شان را. اينها با اسلام در جنگند، با مسلمين در جنگند، ما اگر دستمان برسد تا آخرشان را قطع ميكنيم. اگر در ايران پايشان را بگذارند، يك اسرائيلى پايشرا بگذارد ايران، بر مردم ايران واجب است كه اينها را از بين ببرند. اسرائيلى آيد ! غلط مىكند اسرائيلى كه مىآيد. اينها مىترسانند شما را، به اعتصابتان ادامه بدهيد و مردم هم با اينها همراهى بكنند، لازم است همراهى بكنند و من هم از سهم امام اجازه دادم كه همراهى بكنند با اينها و اداره بكنند اينها را. اگر ما بگوييم كه اعتصاب را ادامه بدهيد و نفت يك ملت را به طور هرج و مرج ندهيد به خارج، ما حرف خلاف زدهايم؟! و شما كه مىگوئيد كه كتك را بخوريد و منافعتان را هم بدهيد و صدايتان هم در نيايد.حرفتان صحيحاست؟!
قتل چماق به دستان، اين عاملين كشتار مردم واجب است
شما حرفتان اين است كه اينهمه كشتار كه مىشود، صحبت نكنيد اصلش.اگر الان كه در مشهد و در ساير جاها اعتصاب كردند و در مريضخانه رفتند وآنها هم آنقدر شرارت كردند و علما هم رفتند در مريضخانه، در يكى از بيمارستانها تحصن كردند و از قرارى كه گفتند حدود صدهزار نفر مردم هم رفتند اطراف آنجا تحصن كردند براى اين شرارتهائى كه اينها كردند، اگر اينها فرياد مىزنند كه چرازنى ما را، چرا مىكشى اولاد ما را، چرا به خانههاى ما حمله مىكنيد، چرا بازارها را غارت مىكنيد قواى انتظاميه بازار غارت مىكند؟! قواى امنيت مردم مىكشد؟! خوب اين قواى شماست كه اسمش را انتظامى گذاشتيد و اسمش را امنى گذاشتيد. همين امنيت و همين انتظامى دارد مردم را مىكشد، دارد مردم را همه جهاتشان را به باد مىدهد، بازارها را دارد، اگر آقايان مذهبىها يا ساير جاها اعتصاب كردن و رفتند آنجا نشستند و گفتند تا اين بساط از بين نرود ما از اينجا پا نمىشويم، اين حرف غير منطقى است؟! شما مىگوئيد كه نخير شما برويد همه سر جاى خودتان بنشينيد و تماشا كنيد و چماق به دستان بيايند و بزنند و بكشند و چه و شما هيچ حرف نزنيد اينها هم كه رفتند اعتصاب كردند اين چماق به دستان واجب القتلند، همه شان را بايد كشت. هر كس پيدا كند اين
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 80
چماق به دستهائى كه مفسد فى الارض هستند و در زمين دارند فساد مىكنند، هر كه يكى از اينها را پيدا كرد بكشد او را. ما كه مىگوئيم دفاع از مملكتمان مىخواهيم بكنيم، دفاع از خودمان مىخواهيم بكنيم، ما ميزان ندارد حرفمان؟! اما شما كه مىگوئيد كه چماق به دستها هر كارى كردند به شما حرف نزنيد، ميزان دارد حرف تو؟!
تشديد سركوبى و كشتار به دنبال پشتيبانى كارتر از شاه
بعضى از آقايان بررسى كرده بود، براى من هم نوشته بود، همين جا بررسى كرده بود كه هر دفعه كه كارتر پشتيبانى اعلام كرده، فردا كتك بوده، فردايش كشتار بوده. نوشته است در تاريخ كذا پشتيبانى اعلام كرد، قتل كذا واقع شد. در همين تاريخ هم بعد از عاشورا پشتيبانى اعلام كرد، قتل عام محمدرضا برپاشد. شمائى كه با كشتار، با پشتيبانى خودت قتل عامها را فراهم مىكنى، دلگرمى به يك قاتل جانى با لذات مىدهى، پشتيبانى از يك آدم جانى مى كنى،تو بىميزان نيست كارهايت؟! اما ما كه بگوئيم، م گوئيم چرا، بىميزان است؟! عوض كنيد خودتان را. در هر صورت گرفتارى ما يكى و دو تا نيست، خوب، الان مملكت ما گرفتار به دست اين آدم است و گرفتار به پشتيبانى اين دولتها لكن اطمينان داشته باشيد كه ديگر تمام شده اين حرف ها، گسيخته شده همه اين حرف ها. اميد است خداى تبارك و تعالى به همه تان توفيق عنايت كند و به ملت ايران سلامت و توفيق عنايت كند، به اسلام و مسلمين نصرت عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page