-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 39
تاريخ: 27/9/58
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت دكتر مفتح
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
آنگاه كه منطق قرآن آن است كه ما از خدائيم و به سوى او مىرويم و مسير اسلام، بر شهادت در راه هدف است و اولياء خدا، عليهم السلام شهادت را يكى از ديگرى به ارث مىبردند و جوانان متعهد ما براى نيل شهادت در راه خدا درخواست دعا مىكرده و مىكنند، بدخواهان ما كه از همه جا وامانده دست به ترور وحشيانه مىزنند، ما را از چه مىترسانند؟ آمريكا خود را دلخوش مىكند كه با ايجاد رعب در دل ملت كه سربازان قرآنند، مىتواند وقفهاى در مسير حق و عقب گردى از جهاد مقدس در راه خدا ايجاد كند، غافل از اينكه ترس از مرگ براى كسانى است كه دنيا را مقر خود قرار داده و از قرارگاه ابدى و جوار رحمت ايزدى بىخبرند اينان از كور دلى، صحنههاى شورانگيز ملت عزيز و شجاع ما را در هر شهادتى، پس از شهادتى كه در پيش چشمان خيره آنان منعكس است نمىبينند. صم بكم عمى فهم لا يعقلون اينان مىبينند كه هزار و سيصد سال بيشتر از صحنه حماسه آفرين كربلا مىگذرد و هنوز خون شهيدان ما در جوش و ملت عزيز ما در حماسه و خروش است. جناب حجت الاسلام دانشمند محترم آقاى مفتح و دو نفر پاسداران عزيز اسلام رحمةالله عليهم به فيض شهادت رسيدند و به بارگاه ابديت بار يافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفريدند و آتش نهضت اسلامى را افروختهتر و جنبش قيام ملت را متحركتر كردند. خدايشان در جوار رحمت واسعه خود بپذيرد و از نور عظمت خود بهره دهد. اميد بود از دانش استاد محترم و از زبان و علم او بهرهها براى اسلام و پيشرفت نهضت برداشته شود و اميد است از شهادت امثال ايشان بهرهها برداريم. من شهادت را بر اين مردان برومند اسلام تبريك و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسليت مىدهم. سلام بر شهيدان راه حق.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 40
تاريخ: 27/9/58
بيانات امام خمينى در جمع معلولين انقلاب اسلامى
قدرتمندها مىخواهند باقى بمانند ولو اينكه همه قشرهاى مظلوم زير پايشان له بشوند
بسم الله الرحمن الرحيم
ما اصرار داريم كه اين شخص جانى در ايران محاكمه بشود و محكمهاى براى جنايات امريكا در ايران بازرسى و تشكيل گردد. كراراً گفتهايم كه ما يك مداركى از جناياتى كه امريكا انجام داده، در اينجا داريم كه نمىتوانيم مدارك اين جنايات را به آمريكا منتقل كنيم. علاوه بر اينكه مجالس و سازمانهائى كه در آنجا هست، همه در خدمت ابرقدرتها مىباشد، علاوه بر اين، چطور اين همه معلول را، اين همه مادران داغديده را، اينهمه زنان جوان از دست داده را ما توانيم به امريكا ببريم و عرضه كنيم.
پروندههاى آنان در اينجاست. ما نمىتوانيم همه آن پروندهها را به آنجا حمل كنيم. اصرار ما بر اين است و من وقتى كه اين اشخاصى را كه در اين راه معلول شدهاند، يا در اين راه جوانهايشان از دست رفته است، مىبينم، دو احساس برايم پيدا شود. يكى احساس تاثر و تالم كه چرا بايد يك رژيم اينقدر از خدا بىخبر و اينقدر حيوان منش و سبع طبع باشد كه براى چند روز رياست، اينقدر جنايت بكند. چرا انسان اينقدر جنايتكار است؟ چرا انسان از همه حيوانات بدتر است و اينكه اين همه تعليمات الهى و انبيا از اول تا حالا نتوانسته است كه اين انسانهاى فاسد را تربيت كند، امثال محمدرضا و كارتر را به راه بياورد. كارتر دعا مىكند براى كى؟ مجبور مىكند تا ناقوسها آهنگ بزنند براى كى؟ به خيال خودش براى به دست آوردن يك حيثيتى كه چهار سال ديگر هم جنايت بكند. به اسم اينكه يك بيمار را من نگهدارى مىكنم، به اسم اينكه من براى پنجاه نفر آمريكائى دارم ادعا مىكنم و وادار مىكنم به دعا. و حالا هم افتاده دنبال قشرهاى مختلف و در مدرسهها مىروند و عزا مىگيرند و اين مسائل. اينهاست مسأله. مسأله همين است كه اين قدرتمندها خواهند با قدرت خودشان آن اندازه كه مىتوانند، باقى بمانند، ولو اينكه همه قشرهاى مظلوم زير پايشان له بشوند. اينها ادعا مىكنند كه ما اين مفلوك را نگه داشتيم براى حفظ انساندوستى، و در عين حال فوجهائى از انسانها را مىكشند يا وادار مىكنند به كشتن، در ويتنام اين كارها را كنند، در ايران كه ما خودمان شاهدش هستيم چه كردهاند. پشتيبانى از يك نفر كه جناياتش آنطور است و با دست آنها در اينجا جنايات را انجام داده است، يعنى پشتيبانش آنها بودند. پشتيبانى از يك كسى كه اينقدر جنايت كرده و
صحيفه نور ج 11 صفحه 41
براى ما اينقدر معلول گذاشته و آنقدر شهيد و آنقدر مادر داغديده به جاى گذاشته، اينها صحبت است كه انساندوستى به بشردوستى، تمام مقصد اين جنايتكارها رسيدن به يك نقطه است، قدرت. قدرت براى كوبيدن هر كسى كه در مقابلشان است و براى استفاده.
ما شاه مخلوع را باز از آمريكا مىخواهيم كه او را تحويل دهد
اينكه ما مىگوئيم بيايند اينجا را ببينند، براى اينكه در اينجا معلولين را ما چطور از داخل مريضخانه به آمريكا منتقل كنيم. ما خواهيم در اينجا عرضه بكنيم. ببريم آنها را در مريضخانهها و در جاهائى كه معلولين آسايش مىكنند، نشان بدهيم كه اينها آثار جرم است، آثار جرم را به آنها نشان بدهيم و اينكه كارتر اصرار دارد كه شاه به ايران نيايد، تا مىتوانست در آمريكا نگهش داشت و حالا او را به جاى ديگر برده است و از او نگهدارى مىكند، او هم مربوط به خودش است. همه براى اين است كه مبادا در اينجا بيايد و مسائلى در اينجا كشف بشود كه در زير پرده بوده است. مسائلى براى ملت آمريكا كشف بشود و بفهمند مستضعفين در دنيا با چه اشخاصى و با چه جنايتكارهايى مواجه هستند كه خودشان را به صورت يك آدم انساندوست خواهند در آورند و جا بزنند. به صورت يك كسى كه به تعليمات حضرت مسيح اعتقاد دارد و اهل اين است كه دعا بكند و برود به كليسا دعا بكند و وادار بكند اهل كليسا را برايش ناقوس بزنند در سرتاسر اروپا. براى اين است كه در آنجا خودش را جاى دهد. ما نظائر اين را خودمان ديديم.
ما ديديم كه رضاخان (البته اكثر شما يادتان نيست شايد بين شما يكى دو نفر باشند كه يادشان باشد) ديديم كه رضاخان راه مىافتاد دنبال اينكه برود اين روضهخوانى و آن تكيه و اين تكيه و حتى مىگفتند پياده مىرود آنجا. ما ديديم كه مجلس روضه بپا مىكند و خودش وارد مىشود و در مجلس روضه و همه اينها و بعد هم ديديم آن روزى كه قدرت پيدا كرد كه تمام مجلس روضه خوانى ما را تعطيل كرد. ما ديديم كه محمدرضا قرآن طبع و منتشر كرد و به اسم اسلام اين كارها را كرد و ديديم كه در سال يك دفعه به مشهد مشرف مىشد، در آنجا با كمال بىحيايى در مقابل حضرت رضا مىايستاد و دلش آنجا نبود و براى اغفال ملت بود و ديديم كه هم اين جانى و هم آن جانى در ايران چه كردند و آنچه كه او اظهار اسلاميت مىكرد و در جوار حضرت رضا عليه السلام چه كرد و چه قتل عامى كه در مسجد گوهرشاد و معبد مسلمين و ديديم كه اين آدم كه اظهار مىكند من يك مسلمان هستم و اظهار مىكند كه من قرآن طبع كنم و متعهدم و قرآن قسم خوردم (در نطقهايش بود كه من قسم خوردم كه براى شيعه خدمت كنم) ما ديديم خدمت او به اين مملكت چه بوده است. علاوه بر اينهمه كشتار و اينهمه معلولين كه به جاى گذاشتهاند، تمام حيثيت مملكت ما را از بين بردند و تمام ذخائر ما را از بين بردند. تمام قدرتهاى انسانى و نيروهاى جوان ما را عقب زد و نگذاشت ترقى كنند. ما كه مىگوئيم بايد اين جانى بيايد ايران و اينجا رسيدگى بشود، براى اينكه اموريست كه بايد اينجا معلوم بشود و ما شاه مخلوع را مىخواهيم، حتى از آنجا هم كه رفته است و اين را باز از آمريكا خواهيم كه او را تحويل دهد.
صحيفه نور ج 11 صفحه 42
امريكا او را از يك محلى به يك محل ديگرى كه باز مربوط به خودش است برده است.
مباهات مىكنيم به جوانهايى كه عصر اول اسلام را زنده كردند
در هر صورت، من از يك جهت متالم هستم براى اين برادرها و فرزندها و عزيزها، چه آنهائى كه اينجا هستند و چه آنهائى كه در مريضخانه هستند و در يك جهت هم من و همه مسلمانها، مباهات مىكنيم به يك چنين جوانهائى. مباهات مىكنيم به جوانهايى كه عصر اول اسلام را زنده كردند. مباهات مىكنيم به افرادى كه صحنه كربلا را در ايران ايجاد كردند. همانطور كه آنها خدمت كردهاند و جان دادهاند و از بين رفتند لكن اسلام را زنده كردهاند. جوانهاى ما هم معلول شدهاند و جان دادهاند و همه چيزشان را از دست دادهاند و اسلام را زنده كردند. امروز غير از آن است كه پيشتر بوده. الان همه قشرهاى دنيا توجهشان به ايران است، جمهورى ايران. قشرهاى دنيا توجهشان به ايران است كه ايران چه خواهد شد. يك دسته خوف اين را دارند كه مبادا اين اسلام به ديگر جاها برود و دستهاى شوق اين را دارند كه اسلام به همه جا برود. اگر ملتهاى مستضعف غير اسلامى هم به خواستههاى ما توجه بكنند، همه آنها عاشق اين هستند كه رژيمى كه در اينجا انشاءالله تحقق پيدا مىكند آنجاها هم تحقق پيدا بكند. و آنهايى كه خائن بودند و خواستند استفاده بكنند، از اين عدم تحقق اسلام در غياب اسلام مىخواستند استفاده بكنند، خوف اين را دارند كه مبادا يك همچو امرى تحقق پيدا كند. از آن جهت است. آقاى كارتر هم از اين اشخاصى است كه ترسد اسلام در ايران تحقق پيدا بكند. اگر اسلام تحقق پيدا كرد، آنها تا آخر منافعشان مدفون است. و من اميدوارم آقايان، آقايانى كه وحدت دارند و راهپيمائى كردهاند، براى اظهار وحدت حركت كردند و پياده آمدند اينجا و براى اين معلولين عزيزى كه من تاثر دارم براى آنها و براى خانمهاى محترمى كه تشريف آوردند، من تشكر مىكنم از همه و اميدوارم كه همه آنها در سلامت و صحت و خداوند شفا بدهد تمام معلولين ما را كه در سرتاسر ايران هستند. انشاءالله همه شما موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 43
تاريخ: 28/9/58
بيانات امام خمينى در ميان جمعى از قهرمانان كشتى آزاد ايران در آسيا و اروپا و پهلوانان كشتى باستانى
وقتى كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان ورزشكارها و ساير آقايان تشكر مىكنم كه گاهى تشريف مىآورند و ما را از كارهاى خودشان، از موفقيتهاى خودشان و از كارهائى كه در سطح بين المللى انجام دادهاند و موفقيتهائى كه تحصيل كردهاند براى جمهورى اسلامى، تشكر مىكنم و دعا مىكنم كه انشاءالله هميشه موفق باشند و به دشمنهاى ما بفهمانند كه مردانى كه در ايران هستند، مرد مبارزه هستند و مرد مىدانند، مرد جهادند و اميدوارم كه خداوند شما را تاييد كند در اينوقتى كه مملكت ايران مبتلاست به اينطور مصيبتها كه البته از يكطرف مصيبت است و از يكطرف هم سرفرازى براى يك ملت كه در راه هدف تا پاى جان ايستاده است و همه جوانهاى ما در اين راه مشترك هستند و بسيارى از آنها براى شهادت از من دعا مىخواهند و من دعاى پيروزى مىكنم براى آنها كه خداوند همه آنها را حفظ كند و همه شما جوانها را براى كشور ما حفظ كند.
اميدوارم كه از اينجا به بعد هم كه مشكلات براى كشورتان زياد است و اين ريشههاى فاسد الان در ايران هستند و چون مايوس شدهاند، دست به يك همچو جناياتى مثل ترور شخصيتهاى محترم مىزنند و البته آنها خيال اين را دارند كه ما را و شما را سست كنند در اين جهاد اسلامى و اينها غافل از اين هستند كه وقتى كه جهاد براى خدا شد، براى اسلام شد، جهاد معنوى، جهادى است كه جهاد معنوى است، نه جهاد صورى و مادى، وقتى بنا شد كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است.
و من از حماقت اينها هم تعجب مىكنم، اينها نمىخواهند كه يك فردى مثل آقاى مطهرى و مثل آقاى مفتح را از بين ببرند، اينها وسيله است براى اينكه نهضت را سست كنند حماقتشان اين است كه ديدهاند اينها كه هر فردى را كه اينها ترور مىكنند مردم ايران براى نهضت بيشتر وارد ميدان مىشوند. اگر اينطور بود كه مثلاً آنوقتى كه مرحوم آقاى مطهرى را ترور كرده بودند، يك نيمى از مردم عقب نشينى كرده بودند، آنوقت براى نيم ديگرش هم مرحوم آقاى قاضى را مثلاً ترور مىكردند و مرحوم آقاى مفتح را و ديگران را. اما وقتى ديدند كه هر شخصى را كه اينها ترور كردند بازار نهضت گرمتر شد و مردم بيشتر به اين نهضت اقبال كردند، اين چه انگيزهاى دارد كه اينها به اين جنايت دست
صحيفه نور ج 11 صفحه 44
مىزنند؟ اينها همه براى اين است كه خداى تبارك و تعالى اينها را كر و كور كرده است، اينها را از آن ادراك راه صحيح محروم كرده است يعنى خودشان اسباب محروميت را فراهم كردند. خودشان اسباب اين شدند كه عنايت خدا كه بايد همه قشرها را هدايت كند، اينها خودشان را محروم كردند و بعد از آنكه خودشان را محروم كردند كارهائى انجام مىدهند كه برخلاف مصلحت خودشان است.
امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سر نيزه بكند
شما ملاحظه كنيد اين آقاى كارتر براى رسيدن به مقام رياست جمهور دست و پا كنند لكن خدا او را كر و كور كرده است كه راهها را اشتباهى دارد مىرود. اين اگر چنانچه همان وقتى كه ما اشتغال داشتيم به مخالفت با اين مرد، آنوقت كه ديد اين ديگر در حال سقوط است، ديد نمىتواند اين را نگهش دارد، اگر كمك كرده بود به ايران و اقبال كرده بود به ايران و تصديق كرده بود حرفهاى ايران را، برايش بهتر بود يا آن پافشارى كه آنوقت كرد براى حفظ او و آن پافشارىهائى كه كرد براى حفظ يادگار او بختيار و آن پافشارىهائى كه بعد كرد؟ آن بهتر بود براى رسيدن به آن مقام، يا اين؟ حالا رفت، آنها از بين رفتند، بعد بردن يك نفر آدم جانى را به امريكا و پناه دادن به اصطلاح خودش آنجا و پرستارى از يك مفلوك به اصطلاح آنها، اين بهتر بود براى او يا اينكه او را نبرند؟ جاى ديگر برود زندگى كند (خوب، بود جاى ديگر).
اينها از باب اين است كه كر و كور شدهاند. يك كارى حالا، مثل اين بچهها كه لج مىكنند، سر آن لجبازى مىكنند، حالا نتوانست او را نگه دارد، اين قدم دومى بود كه نتوانست نگه دارد اين مرد را در آمريكا و فرستاده است او را به يك جاى ديگر. خوب اين بهتر بود براى او كه باز سروصدا در دنيا راه بيندازد و در پاناما آنقدر تظاهر بر ضد اين مرد بكنند كه بر ضد آمريكاست، يا اينكه او را مىفرستاد اينجا و به عالم ثابت مىكرد كه من هم طرفدار مظلومها هستم، طرفدار آنها هستم كه غارت شدهاند، نه طرفدار غارتگرها؟ خودش هم غارتگر است اما قاعده اين بود كه اگر عقلش سر جايش بود، قاعده و اين بود كه اگر كسى بخواهد راه خودش را، آنى كه خيالش هست پيش ببرد، اينها را پيش نياورد تا اينكه يك مملكتهائى برضد او تظاهرات در آنها واقع بشود.
امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سرنيزه بكند دنيا عوض شده، ملتها يكى بعد از ديگرى دارند بيدار شوند، دارند از تحت سلطه استعمار بيرون مىروند. در يك چنين موقعى ديگر جاى صحبت اينكه ما مداخله نظامى مىكنيم، يك وقت بگويد مداخله نظامى مىكنيم، يك وقت بگويد نه ما مداخله نظامى نمىكنيم، همين طور مشوش هى صحبت كردن، براى همان است كه چشمشان باز است و كورند، نمىبينند اينها همانى است كه به چشمها و گوشها و عقلهاى آنها غل انداخته، نه از باب اينكه او ابتداء، خود آنها وسيله فراهم كردهاند تا غشاوت واقع شده است بر عقلهايشان و بر چشمهايشان و بر گوشهايشان اين يك كمكى است براى مستضعفين، اينطور راه را گم كردن يك كمكى است به مستضعفين. اگر قبل از اين قضايا يعنى قبل از اينكه اين مرد را ببرد به امريكا و
صحيفه نور ج 11 صفحه 45
به اصطلاح خودش بخواهد پرستارى از يك مفلوكى بكند، ما يك، بعضى از ممالك با ما متحد بودند، يعنى از ملتها، حالا بسيارى از ملتها با ما همراهند. نهضت ما دارد توسعه پيدا مىكند و مىرود توى ملتها، ملتهائى كه، ببينند كه ملت ايران در مقابل يك قدرت بزرگ ايستاده و پيش برده، يك قدرت شيطانى را كه همه قدرتها دنبالش بودند يك ملتى ايستاده و ايستادگى كرده و پيش برده، ساير ملتها هم گرفتارند ديگر، آنها هم همين گرفتارىهائى كه ما داريم آنها دارند. مصر به دست سادات و جاهاى ديگر هم به دست ديگران. همه ملتها مبتلاى به دولتهايشان هستند، آنها هم خواهند از زير اين بار بيرون بيايند. وقتى ديدند كه ايران قيام كرد و پيش برد، ولو كشته داد اما پيش برد و ديگران هم همين فكر در مغزشان پيدا مىشود، ملتهاى ديگر هم همين معنا را مىخواهند، آنها هم همين كار را خواهند كرد.
نهضت ملت ايران عظمت قدرتهاى بزرگ را شكست
شما بدانيد كه اين نهضت ملت ايران، اين عظمت قدرتهاى بزرگ كه با تبليغات تحميل كره بودند بر دماغها كه اصلاً نمىشود با انگلستان در افتاد، حالا هم ديگر اصلاً با امريكا نمىشود ديگر در افتاد، اين عظمت را شكست. يعنى شما ملت عزيز ايران، زن و مردتان ريختند در خيابانها و با فرياد الله اكبر، اين عظمتى كه در قلوب اشخاص پيدا شده بود و ملتها را وادار مىكرد كه ساكت باشند مبادا يكوقتى بربخورد به آنها، اين را شكست. ما در آن قضيه سابق هم كوشش مىكرديم كه اين معنا كه نمىشود با دولت در افتاد، اين را بشكنيم، نمىشود در مقابل قدرتها نفس كشيد و باورانده بودند به ملت ما به طورى كه به خودشان حق نمىدادند، اگر يك پاسبانى مىآمد مىخواست يك چيزى تحميل كند، به خودشان حق نمىدادند كه در مقابلش يك كلمهاى بگويند، سكوت پرده انداخته بود، سايه انداخته بود به سر ملت ما. اين معنا كم كم شكسته شد، صداها در آمد، نهضت شما او را شكست و نهضت شما الان اين معنا را هم شكست در دنيا كه نمىشود در مقابل آمريكا، اول قدم اين است كه انسان "مىشود" و "نمىشود" را ارزيابى كند. اول قدم هر مبارزهاى ارزيابى اين است كه در اين مبارزه مىشود يا نمىشود و شما ثابت كرديد كه نه مىشود. مىشود با آمريكا هم طرف شد، مىشود كه لانه جاسوسى آمريكا هم تصرف كرد، مىشود جاسوسهاى آمريكائى را هم گرفت و نگه داشت و حفظ كرد شما اين را ثابت كرديد به دنيا. آن عظمتى كه از آنها به واسطه تبليغات زيادى كه داشتند، در دنيا سايه افكنده بود كه ابر قدرت است و كسى حق حرف زدن ندارد، آن شكست. معلوم شد نه، ملتها مىتوانند فرياد بزنند، مىتوانند مرگ بر كارتر بگويند، فرياد هم الان دارند مىزنند، نه اينجا جاهاى ديگر هم، هندوستان هم همين است، ممالك خودشان هم، ممالك غربى هم همين است، امريكا هم همين است. امريكايى كه هى مىگفت ما با قدرت نظامى، هى ما را مىترساند، اينها دنبال همان بودند كه سابق انجام مىدادند. سابق اگر چنانچه يك كلمهاى فرض كنيد كه در يك روزنامهاى از ايران واقع مىشد برضد انگلستان يا برضد آمريكا، با يك كلمهاى كه آنها به محمدرضا مىگفتند كه فضولى موقوف، جلويش را اينجا مىگرفت. اگر يك كارى مىخواستند انجام بدهند، مثلاً در فرض كنيد
صحيفه نور ج 11 صفحه 46
مجلس شوراى استعمارى غلط، همچو كه كشتى انگلستان مىآمد طرف ايران مسأله ختم بود با همان حركتش. همچو كه اطلاع مىرسيد كه كشتى انگلستان راه افتاده از آنجا به كجا، اينجا ديگر بايد حتماً تسليم شد. قراردادى اگر مىخواستند ببندند و اينها يكوقتى، در آنوقتى كه فرض كنيد يك سرسختى مىخواستند نشان بدهند، يك چيزى كه در سرحدات واقع مىشد، اين كافى بود براى اينكه در مركز اينها ديگر دست بردارند از مخالفت و موافقت كنند و تسليم بشوند. اينها چيزهائى بود كه اينها با بوق و كرنا، با راديوها، با تبليغات، تبليغاتى كه بسياريش هم در خود كشورها بود يعنى عمال آنها در خود اين كشورها تبليغات مىكردند برضد خود كشور، اينها به مردم همچو بزرگ نشان داده بودند مسائل را كه مردم خيال مىكردند كه اگر الان يك حرفى بزنيم، يكدفعه چتربازىهاى آمريكا مىآيند مىريزند و ايران را خراب مىكنند. در همين قضيه اين را كراراً براى ما آمدند گفتند كه، مىنوشتند، از خارج هم مىنوشتند كه چتربازها بناست كه از بالا بيايند بالاى سرسفارت، از آن بالا يك دوائى بريزند و بيهوش كنند همه را و بيايند پائين و همه را ببرند و در قم هم مىخواهند بيايند و شما را بربايند، حتى بعضى آمده بودند به من مىگفتند كه شما نمانيد اينجا شب. خوب آقا اين شعر است كه اينها مىگويند. اين حرفهائى است كه در كتاب حسين كرد نويسند و مىنوشتند. اينها، اين حرف است كه مىزنند والا "چتر بازها مىآيند و همه را بيهوش مىكنند" اين همان حرفهايى بود كه "هى دوا مىزدند، همه چيزها بيهوش مىشدند" حرفهائى كه در الف ليل مىگويند. خواستند اينطورى ما را مثل سابق كه از اين حرفها ترس داشتند، اينطورى ملت ما را بترسانند، غافل از اينكه مسائل اين نيست، اصلاً مداخله نظامى ديگر حالا در دنيا اصلاً شكست خورده است، صحبتش هم شكست خورده. اينها به اعتبار اينكه ما را در افكار باز عقب مانده مىدانستند اين حرف را مىزدند، بعد هم حالا مىگويند كه وقتى كه در آمريكا چيز كردند رأى گيرى كردند (حالا به آن اندازهاى كه خودشان مىدانند) امروز يا ديشب بود كه پنجاه و پنج درصد از جمعيت آمريكا با مداخله نظامى مخالفند. يك غلطى از اول مىكنند بعد مىخواهند عذرش را بخواهند حالا مىگويند ملت ما مخالف است. خوب ملت آنها موفق باشد بسم الله، مگر مىشود حالا در دنيا يك چنين كارهائى را كرد، اين حرفها مال سابق بود، نه مال حالا، حالا دنيا يك چيز ديگر شده. حالا اگر صداى اينها در آيد در اينجا. شرق منفجر مىشود، نه شرق تنها، غرب هم منفجر مىشود. مگر مىشود حالا از اين كارها كرد بعد حالا از آنجا دست بردارند. نه مداخله نظامى نه از باب اينكه مثلاً فرض كنيد خوب ملت هم با آنها موافق نيست حتى گفته بودند كه اينها مىگويند كه اگر اينها را هم بكشند، مداخله نظامى نبايد بشود، اگر اين جاسوسها را بكشند هم، مداخله نظامى نباشد. خوب اگر يك چنين حرفى راست باشد معلوم مىشود كه آنها به عقل آمدهاند كه پنجاه نفر آدم جاسوس را فرضاً كشته (كه بنا ندارند حالا اينها را بكشند) پنجاه نفر را بكشند اسهل است از اينكه يك مملكتى، چند تا مملكت، خود آمريكا به خاك و خون كشيده بشود. اين معلوم مىشود يك خردهاى به عقل آمدهاند از اول هم معلوم نبود كه اين خيالها باشد. حالا ديگر چسبيدهاند به اينكه ما خير، محاصره اقتصادى مىكنيم بسيار خوب محاصره
صحيفه نور ج 11 صفحه 47
اقتصادى بكنيد ببينيم چه مىكنيد. اينها حرف است، محاصره مگر دنيا تابع آقاى كارتر، مگر همه دنيا مىخواهند زحمت بكشند كه آقاى كارتر بشود رئيس جمهور. سران كه مىشناسند هم را، سران ممالك هم را مىشناسند كه از چه قماشى هستند، مىدانند كه قضيه، قضيه ملت نيست. قضيه، قضيه اين است كه من مىخواهم چه بشوم او مىخواهد رئيس جمهور كجا بشود، او مىخواهد رئيس جمهور كجا بشود. اينها كه هم را مىشناسند مىدانند كه مسأله، مسأله اين نيست كه براى پنجاه تا مثلاً جاسوس خيلى دلشان سوخته يا براى فرض كنيد چه. اين را من كراراً گفتهام، ما در فرانسه كه بوديم يك نفر از اشخاص كه مىگفتند كه اين از طبقه بالاست (چه بود، من نمىدانم) از آنها مىآمدند زياد، راجع به همين مرديكه هم مىآمدند، گاهى هم از آمريكا پيغام مىآوردند، از رئيس جمهور آمريكا پيغام مىآوردند كه ما را سست كنند، اين در يك قضيهاى كه آمده بود و حرفش را نقل كردند، گفته بود كه يك قضيهاى در چين واقع شد كه سفارتخانه ما در خطر بود، ما راجع به افرادش هيچ ابداً نگرانى نداشتيم، افراد چيزى نيستند، راجع به مبلش ما نظر داشتيم، مبلهايش زياد قيمت داشت. اينها يك چنين قماش مردمى هستند كه مبلها را اهميت مىدهند، نه آدمها را. رئيس جمهور شدن پيش آقاى كارتر ارزش دارد، نه پنجاه نفر. اينها يك چيزهائى درست مىكنند براى اينكه آنجا براى خودشان يك راهى پيدا كنند و پيش ملت خودشان يك وجاهتى پيدا كنند و همانطور كه گفتم خدا كر و كورشان كرده كه هر راهى كه اينها بروند، برخلاف مصلحتشان است، هر طريقى كه بروند خلاف آن. بردند او را آنجا به خيال اينكه يك كارى بكنند، شكست خوردند، يعنى افكار مردم عوض شد، بعد لجاجت كردند در اينكه اين را تحويل بدهند، باز هم به ضرر خودشان شد. نتوانستند نگه دارند، فرستادند او را به پاناما. اين هم به ضرر خودشان. حالا اهالى پاناما دارند فرياد مىزنند در خيابانها، چه مىكنند كه اين مرديكه را آوردهاند اينجا چه كنند. خوب اين يك بنجلى است كه بايد بيخ ريش ما باشد، اينها اشتباه دارند اينها بايد بيايد در همين مملكت، بنجل از ماست، براى چه به پاناما برود؟ مردم پاناما را چرا اذيت مىكنند؟ خوب بفرستند او را محل خودمان، ما خودمان مىدانيم چه بكنيم.
محاكمه شاه مفلوك، محاكمه رؤساى جمهور آمريكاست
و عمده اين است كه خوف آنها نه براى اين آدم است، نه براى آن پنجاه تاست. اينها نيست. اينكه اصرار دارند كه اين مرديكه نيايد، براى اين است كه اگر اين بيايد و اينجا محاكمه بشود و محاكمهاش هم يك محاكمه همچو پنهانى و زير جلى نيست، محاكمهاى است كه با حضور اشخاص برجسته دنيا مىشود براى اينكه محاكمه يك آدم مفلوك نيست، محاكمه رؤساى جمهور است. همانطورى كه اين مرد گفته بود كه اگر من را محاكمه بخواهند بكنند، رئيس جمهور چند سال هم بايد محاكمه بكنند، چند نفر از اينها هم، صحيح است، اين محاكمه يك شخص نيست، يك آدم نيست، يك مفلوك نيست. ما هم او را نمىخواهيم براى اينكه يك آدم مفلوكى را چه بكنيم، ما مىخواهيم اين را
صحيفه نور ج 11 صفحه 48
بياوريم اينجا و در مقابل اين مستكبرين، مستضعفين تكليفشان را بدانند، مستضعفين دنيا يعنى مملكت آمريكا هم، ملت آمريكا هم تكليفش را با رؤساى جمهورش بفمهد كه اينها چه سنخ آدمهايى بودند كه به ما حكومت مىكردند. همانطورى كه ما اينجا فهميديم كه اينها چه سنخ آدمهائى بودند به ما حكومت مىكردند. فهميديم و خدا خواست كه قيام كرد ملت و خدا خواست كه اين را بيرونش كرد. مستضعفين دنيا بفهمند اينجا وقتى ما يك محاكمهاى راه انداختيم كه دنيا را شريك كرديم در اين محاكمه، از همه جا دعوت كرديم و در اينجا متفكرين دنيا، نويسندگان دنيا، سياسيون دنيا، شخصيات معتبر دنيا را از همه جا، حتى از آمريكا، از هر جا ما دعوت مىكنيم اينجا و اين آدم را اينجا محاكمه مىكنيم، يك محاكمه جار و جنجال دار تا معلوم بشود به همه دنيا، به همه مستضعفين كه اينها خودشان را جا زدند آنجا و با يك حرفهاى نامربوطى مىخواهند خودشان را تحميل كنند به ملتها. ما به ملتها بفهمانيم كه اينها لايق نيستند براى شما حكومت كنند، خودتان فكر كنيد. خودتان فكر كنيد بين خودتان، يك حكومتى كه دست خودتان باشد، نه اينكه كسى ارباب شما باشد. ما مقصدمان يك چنين مطلبى است، مقصدمان اين نيست كه يك نفر آدم بيايد اينجا و مثلاً چه بكند، نه. و همه خوف آقاى كارتر اين است كه مبادا يك چنين قصهاى پيش بيايد، پيش بينى يك چنين مسائلى مىكند. دست و پا مىكند، او را مىرود نگه مىدارد و بعد هم حالا جاى ديگر و بعدش حالا چه خواهد شد نمىدانم و ملت ايران بايد توجه داشته باشد كه يك ملتى است كه الان همه دنيا توجهشان به اينجاست. شما راديوهاى دنيا را، مطبوعات دنيا را ببينيد و در راس حرفهايشان همين مسائل ايران است الان.
ايجاد حكومت اسلامى آرزوى رسول اكرم همه مسلمين است
وقتى يك ملتى تحت توجه همه دنيا شد، بايد خودش را درست بفهمد، بفهمد كه پا را غلط نگذارد. اين خيانتهائى كه الان در ايران مىشود، در آذربايجان پيش آوردند، در بعضى جاهاى ديگر پيش آوردند. اين خيانتها هم در نظر ملتها منعكس بشود كه چيست. ملتى كه پا شده خودش خودش را اداره كند، از دست ابرقدرتها مىخواهد خارج كند خودش را، چپاولگرىها را مىخواهد قطع كند از مملكتش، باز از اهل خود مملكت بيايند و مخالفت كنند!! همه ملتها توجه دارند كه چيست اين، خودش را در دنيا رسوا مىكند، همانطورى كه كارتر خودش را در دنيا رسوا كرد. اينهائى هم كه مىگويند ما اهل ايران هستيم و به ايران علاقه داريم، به ملت علاقه داريم و اينها، در يك وقتى كه ملت قيام كرده و قدرتها را شكسته حالا مىخواهند يك حكومت ملى با دست خبرگان خودشان در اينجا تصويب بشود و چه بكند، همينهائى كه مىگويند ما از ملت هستيم و ما علاقه به ملت داريم، همينها مخالفت مىكنند. دنيا مىفهمد كه اين قشر مخالف چه هستند، آنطورى كه شما فهميديد و ما فهميم، دنيا هم مىفهمد. كارى نيست كه فقط در آذربايجان ايجاد بشود و خداى نخواسته ملت آذربايجان را خدشه دار بكند، ملت آذربايجان خدشهدار نمىشوند همانطور كه ملت ايران، همه ملتهاى ما (يعنى
صحيفه نور ج 11 صفحه 49
ملتها نيست كه يك ملتند) همانطورى كه آذربايجان خدشه دار نمىشود و تهران خدشهدار نمىشود و كردستان خدشهدار نمىشود و بلوچستان خدشهدار نمىشود همه اينها خدشهدار نمىشوند، همانطور هم كه انظار دنيا متوجه است كه اين يك عده خائن اقليت چه چيزى مىگويند. اين يك عده اقليتى كه ايستادهاند در مقابل سى و پنج ميليون جمعيت و در آراء آرائشان را ديديد كه در رفراندم اول همه قوا را روى هم گذاشتند باز صدى هشتاد با ما بود. حالا با اينكه يك مقدارى را بازى دادند و قهر كردند حالا هم صدى نود باز رأى مثبت دادند. دنيا نظر مىكند كه اين آدمها چه مىگويند در مقابل يك ملت. اين مردم چه مىگويند در مقابل ملتى كه همه ايستادهاند و هر روز فرياد دارند مىزنند كه (بعد از تصويبش هم دارند فرياد مىزنند) كه ما همين قانون اساسى را مىخواهيم؟ اين چند نفر آدم چه چيزى گويند در مقابل اين ملت؟ چه حرف حسابى دارند؟ چرا بايد اينها يك چنين فكر معوجى داشته باشند كه يك عده ياغيگرى كردهاند، يك چنين عده معدودى مىخواهند بر همه ملت ما حكومت كنند. مگر حكومت محمدرضا غير از اين معنا بود كه يك عده معدودى مىخواست ديگران را تحت سلطه قرار بدهد؟ حالا هم همينها نظير او هستند. و از ريشههاى او هستند چه مىگويند اينها در مقابل يك ملت كه زن و مردش خون دادند و بچه دادند و جوان دادند و يك حكومت اسلامى مىخواهند درست كنند؟ آقايان چه مىگويند در مقابل اسلام؟ چطور جواب اسلام را مىدهند؟ ملت بايد درست توجه كند، دشمنهاى خودش را در اين مسائل بشناسد كه چه قشرهائى با ملت دارند مخالفت مىكنند و دشمن هستند با ملت ما. بايد مردم بشناسند اينها را و من اميدوارم كه اين تحولى كه پيدا شده و اينكه هر قصهاى كه به نظر آنها اين است كه ما در اين قصه يك شكستى بخوريم، بيشتر صدا در مىآيد بيشتر مردم با هم منسجم مىشوند، من اميدوارم كه انشاءالله اين راه را تا آخر برويم آنى كه آرزوى همه مسلمين است، آنى كه آرزوى رسول اكرم است، آنكه آرزوى ائمه ما هست و آن ايجاد يك حكومت اسلامى، همه چيزى اسلامى باشد، من اميدوارم كه با دعاى همه شما و با توجه همه شما به خدا و با وحدت كلمه اين راه را به آخر برسانيم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 50
تاريخ: 28/9/58
متن مصاحبه امام خمينى با حسنين هيكل
حسنين هيكل: تا 3 روز ديگر يك سال از آخرين ديدار با شما در پاريس مىگذرد و در اين سال چيزهاى زيادى گذشت.
امام: بله، الحمدالله. انشاءالله ... اميدواريم از اين به بعد هم چيزهاى زيادى بگذرد.
سوال: در نظر شما مهمترين چيزى كه در سال گذشته رخ داد چه بود و چه توقعى داريد در سال آينده بگذرد؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم: مهمترين چيزى كه در سال گذشته براى ملت ما حاصل شد، قطع ايادى ابرقدرتها از كشور و قطع ظلمى كه بر اينها در سالهاى طولانى شد، آن بزرگتر چيزى بود كه بر ما گذشت و بزرگتر چيزى كه ما آرزو داريم اين است كه در اين سال انشاءالله ممالك اسلامى به ما متصل بشوند و ملتهاى مسلمين بيدار بشوند و متوجه به اين بشوند كه اين تبليغاتى كه ابرقدرتها كردند و خودشان را آسيب ناپذير معرفى كردند، اينها حقيقت نداشته است. ديدند ملتها كه ملت ما بزرگتر آسيب را به بزرگتر رژيم وارد كرد و الان هم مشغول است كه آسيبها را پشت آسيبها وارد كند و آن كه بت بزرگى كه براى دنيا درست كرده بودند، ملت ما شكست آن را و مىشكند. آرزوى بزرگ ما اين است كه ملتهاى ديگر هم با ما متصل بشوند و همانطور كه اسلام دستور داده است كه مؤمنين اخوه هستند، همان مسائل در پيش روى ملتها باشد. البته من از دولتها بايد بگويم مايوسم لكن ملتها اينطور نيستند. ملت مصر يك حكم دارد و آقاى سادات هم يك حكم و همين طور ساير ملتها نسبت به دولتها. كمى از دولتها هست كه اميدى به آنها هست والا اكثراً اميد بر آنها نيست و ما آرزوى بزرگمان اين است كه ملتها اين معنايى كه در ايران واقع شد و ديدند آن چيزهايى كه به نظرشان امكان نداشت تحقق پيدا كرد، آنها هم توجه داشته باشند كه غيرممكنها با اراده ملتها، ارادهاى كه تبع اراده خداست، ارادهاى كه براى خداست، غير
صحيفه نور ج 11 صفحه 51
ممكنها ممكن مىشود و محالها واقع.
سوال: در سال گذشته چيزهاى زيادى رخ داد و چيزهاى زيادى هم شنيديم و الان كه من آمدم اينجا، مىبينم مشكلات زيادى در عين پيروزىهاى زياد در كشور ايران موجود است مثلاً اجانب، تبليغات، حمله تبليغاتى و حملههاى ديگرى مىكنند و ممكن است كه يك وقت منجر به حمله نظامى هم بشود كما اينكه حملههاى اقتصادى هم دارند به ايران و در آينده چيزهاى زيادى رخ خواهد داد. شما آيا براى آينده ممكن است من براى آينده سوالى بگيرم از شما كه شما چه در نظر داريد درباره روابط با آمريكا، مثلاً، من باب مثال در روابط با آمريكا و مثلاً درباره مسائل و مشكلات ديگرى كه متوجه ملت ايران و انقلاب ايران خواهد شد، شما چه در نظر داريد و مىخواهيد چه عملى انجام بدهيد؟ ديروز كارتر چيزى گفت كه شبيه به تهديد جنگ بود كه اين تهديد اول ايشان نيست.
جواب: پشت سر هر انقلابى در عالم اينطور آشفتگىها هست و من بايد بگويم كه انقلاب ما انقلاب بزرگى بوده است و در حد خودش بالاترين انقلاب بوده است، با وضعى كه حاضر است و ما شاهد بوديم و پشت سر آن آشفتگىهايش ناچيز است. آنطورى كه انقلابهاى ديگر بودند كه بعد از 50 سال، 60 سال، بعد از چند سال باز گرفتار هستند، ما آن گرفتارىها را نداريم و مهم هم اين است كه انقلاب ما اسلامى است و ملى، ملت مسلم قيام كرده است براى اسلام و هر قيامى كه اينطور باشد پشت سرش آنطور خونريزىها، آنطور وحشيگرىها پيدا نمىشود. شما مطلع هستيد كه در اين انقلابات يك ميليون و يك ميليون و نيم مقتول داشتند. پس از پيروزى، فلان كسى كه پيروز شده است مىگويد من تا اين سيگار را كشيدم هر چه مىتوانيد بكشيد و آنطورى كه الان براى من يعنى چند روز پيش از اين، صورت آوردند از ممالكى كه در آن يك انقلابى واقع شده و صورتى كه از حبسىها دادند، از مقتولين و اينها دادند عددها، عددهاى زيادى مثل يك ميليون، يك ميليون و نيم، دو ميليون بود. و كشور ما بعد از اينكه انقلابش پيروز شد، يك نفر هم حتى بيگناه كشته نشد. آن اشخاصى كه در محكمه بردند و ثابت شده است به اينكه مفسد بودهاند و فساد ايجاد كردهاند و قتل عامها كردهاند، امر به قتل عامها كردهاند، آنها يك عده معدودى بودند كه بعد از اينكه محاكمه شدند به جزاى خودشان رسيدند. بعد از انقلاب ما، يك آزادى داده شد، تمام مرزها باز و تمام فرودگاه باز و تمام احزاب و تمام نويسندگان آزاد، در صورتى كه بعد از انقلاب، شما مىدانيد كه تمام اينها به روى دنيا بسته مىشود. انقلاب ما، غير از انقلاب جاهاى ديگر است. انقلاب وقتى متكى بر اسلام شد و ملت متعهد به اسلام بودند اين انقلاب نمىتواند آنطور خسارات را داشته باشد. ما هر چه خسارت ديديم در حالى بوده است كه با شاه، شاه
صحيفه نور ج 11 صفحه 52
مخلوع و دار و دسته او برخورد داشتيم و حالا هم هر چه مقتول هست آنهايى هستند كه آنها دارند جنايت مىكنند و باز هم ناچيز هست، چيزى نيست در نظر ما. اما قضيه تشرهاى آقاى كارتر، نمىدانم شما اين مثل را مىدانيد، من حيفم آيد كه مثل بزنم به شير، كه مىگويند وقتى كه مقابل يك دشمن مىايستد هم فرياد مىزند هم از آن طرفش چيزى بيرون مىآيد و هم دمش را حركت مىدهد، فرياد مىزند براى اينكه طرف را بترساند، مىترسد، از اين جهت از او چيزى هم صادر مىشود، دمش را حركت مىدهد براى اينكه ميانجى پيدا كند. آقاى كارتر را من حيفم مىآيد كه بگويم شير، لكن يك موجودى است كه همين كارها را دارد مىكند اين هياهو و اين فريادها و آن ترساندن ماها را از اقدام نظامى، دخالت نظامى، اينها كهنه شده است و لهذا يك دفعه يك چيزى مىگويد فوراً بعدش يك چيز ديگر مىگويد خلاف آن. اينها همان فريادهايى است كه آن حيوان زد براى اينكه بترساند طرفش را الان ملتهاى اسلامى و ملتهاى غير اسلامى هم توجهشان به اينجاست و دلهاىشان با ماست. شما اين را بدانيد كه اگر چنانچه سرنيزه سادات از روى مصر برداشته بشود، ملت مصر با ماست براى اينكه ما اسلام را مىخواهيم، مصر هم اسلام را مىخواهد. ما مىخواهيم يك حكومت اسلامى باشد، ملت مصر هم همين را مىخواهند. ما مىخواهيم يك ملت اسلامى باشد، ملت عراق هم همين را مىخواهند، ملتهاى ديگر هم، تركيه هم همين را مىخواهد. هر جا كه مسلم است ملتش مايل است كه يك رژيم اسلامى، يك رژيم عدل باشد بلكه اگر ما تبليغاتمان برسد به دنيا و ما به مردم دنيا حالى كنيم كه اسلام چه چيز است، اسلام اصلاً شناخته نشده است، تا حالا اصل اسلام شناخته نشده است، كسى نمىداند چيست تا حكومت مىگويند، به نظرتان حكومت محمدرضا مىآيد و سادات و كارتر، تا رژيم گفته مىشود، اين رژيمها به نظرشان مىآيد. ما هر چه هم بخواهيم به آنها بفمانيم، تا نتوانيم درست پياده كنيم آن چيزى را كه موافق رضاى خدا و رسول خداست، نمىتوانيم ادعا كنيم كه ما يك رژيم اسلامى داريم. ما الان در آستانه اين واقع شدهايم كه يك رژيم اسلامى متحقق بشود و انشاءالله متحقق بشود لكن اگر دنيا بفهمد كه اين اسلام چيست، حكومت اسلام چه جورى است، چه وضعى دارد، حاكم اسلام و رئيس اسلام با محكومين و با اشخاصى كه به آنها حكومت مىكند چه وضعى داشته اند، سردارهاى اسلام در صدر اسلام با مردم چه وضعى داشتهاند، سردارى كه يك نفر آدم بازارى، صوفى به او فحاشى مىكند، نشناخته و بعد او راه مىافتد مىرود بعد به او مىگويند كه اين مالك اشتر ظاهراً بود كه اين مالك اشتر بود، فهميدى چه كردى؟ فهميده و مىدود دنبالش كه مىبيند رفته مسجد،مىگويد كه من آمدم مسجد دعا مىكنم براى تو. اين يك فرم حكومتى است كه دنيا نديده است يعنى تا حالا در دنيا نشده است پياده بشود. زمان حضرت امير و زمان پيغمبر اكرم و خلفا يك مقدارى، آنطورى كه مىخواستند يك مقدارى شد والا آنطورى كه آنها مىخواستند نشده است تا حالا. بعد از
صحيفه نور ج 11 صفحه 53
آن هم كه بنى اميه آمدند و بنى عباس آمدند و حكومتهاى ايرانى و نمىدانم بومى و اينها بودند كه ديگر بدتر شد مصيبتها. ما اگر بتوانيم و شما نويسندههايى كه مسؤول هستيد همه شما مسؤول هستيد، همه نويسندگان اسلام مسؤول هستند، همه گويندگان اسلام مسؤول هستند كه معرفى كنند اسلام را به مردم، حكومت اسلام را معرفى كنند به ملتهاى خودشان كه حكومت اين است وضعش، نه آنى كه محمدرضا داشت نه آنى كه سادات دارد و نه آنى كه ساير سران قوم دارند. آنها اصلش اجنبى است از اسلام، ربطى به اسلام ندارد. اگر ما معرفى كنيم اسلام را به دنيا، همه دنيا با ما موافق مىشوند، همه قلوب دنيا مىخواهند عدالت باشد، اينجور عدالتى كه در اسلام هست لكن خوب، ما يك اشخاص ملت ضعيفى هستيم، تبليغات نداريم در دنيا، دنيا برضد ما دارد تبليغات مىكند، همه قلمهاى خارج به ضد ماست، همه راديوهاى خارج تبليغات برخلاف ما مىكنند، معذلك يك معجزه است كه در عين حالى كه همه دارند برخلاف دارند عمل مىكنند باز هم اين قافله دارد جلو مىرود و جلوتر خواهد رفت. پس اين معنا كه شما مىگوئيد كه تشر زده آقاى كارتر و ما را خواسته بترساند، اين نظير همان تشرى است كه آن حيوان مىزند و ما هم بنا نداريم بترسيم، يك قومى مىترسند كه بر ايشان مردن يك مسأله باشد. شما يك مقدارى باشيد توى اين مردم، همينهائى كه اينجا الان فرياد دارند مىزنند، يك مقدارى توى اينها باشيد ببينيد كه اينها منطقشان چيست؟ اينها مىگويند كه ما مىخواهيم كه شهيد بشويم. همين امروز كه در روزنامه من ديدم اين عيال مرحوم آقاى مفتح مىگويد كه ما افتخار مىكنيم كه يك شهيد داديم. يك مردمى كه بانوانش اينطور باشند كه به شهادت سرپرستشان آن هم يك چنين سرپرستى افتخار بكند و بسيارى از اين زنها كه جوانشان را از دست دادند مىآيند پيش من مىگويند كه ما باز هم داريم، باز هم داريم كه تقديم كنيم، يك چنين ملتى را آقاى كارتر از نظامى مىترساند؟ از نظامى بايد خودش را بترساند كه به آنطور اعتقاد ندارد و آنهائى كه دعا را مىخواهند وسيله رياست قرار بدهند، ناقوس را مىخواهند وسيله بلندگويشان باشد براى رياست. ما از چه مىترسيم؟ مائى كه معتقديم كه از اينجا كه برويم به يك جاى بهتر مىرسيم چرا بايد بترسيم؟ پس ما از نظاميشان نمىترسيم، ما مهيا هستيم، تا آن اندازه كه مىتوانيم مقابله كنيم، اگر نتوانستيم شهيد مىشويم كارى نيست اين، اولياء ما هم همين طور بودند. لكن من به شما مىگويم كه اصلاً اين اسلحه پوسيده است، اين اسلحه اينكه ما مداخله نظامى مىكنيم يك اسلحه پوسيدهاى است كه سابقاً اگر چنانچه يك چنين چيزى مىگفتند در ايران، خوفى بود اما ايران الان از اين چيزها خوفى ندارد و اين اسلحه پوسيده است، اصلاً اسلحه در دنيا پوسيده است، مسخره مىكند دنيا اين حرف را، اين حرفى كه ما مداخله نظامى مىكنيم، اين حرفى است كه دنيا مسخرهاش مىكند لكن حالا اگر ديوانگى كردند و يك چنين كارى كردند ما هم حاضريم، ما ابائى از اين نداريم، البته ما حتى الامكان مىخواهيم كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 54
بشر انسان باشد و مثل سباع به هم نريزند اما اگر سباعى به ما حمله كرد ما دفاع مىكنيم تا آن حد كه مىتوانيم. اما قضيه اقتصادى و اينها اين هم از همانطور است، از همان قماش است كه كهنه شده اين اسلحهها. آقاى كارتر خيال مىكند كه ماها از دنيا اصلاً بىخبر هستيم، هيچ اطلاعى از دنيا نداريم، ايشان را هم به آنطور حالا مىشناسيم كه ابرقدرت هست و داراى كذا و چقدر نمىدانم لشكر و چقدر سلاح و امثال ذلك و همه دنيا هم. ما عقيده مان مثلاً اين است كه تا ايشان بگويند كه "محاصره اقتصادى" در دنيا به روى ما بسته مىشود، اين هم از آن خيالاتى است كه ايشان كردند پيش خودشان، در آن كاخ سفيد قهوه خوردند و يا اگر مىخوردند و پاهايشان را روى هم انداختند اين فكر را كردند. ما پيشمان اين حرفها مطرح نيست، ما اين را گفتيم كه ما خودمان از اين زمين خدا، روزى خودمان را در مىآوريم و علاوه كى گوش مىدهند مردم به اين حرفها؟ دولت خودشان هم در يكى دو دفعه تا حالا دو، سه دفعه تا حالا گفتهاند كه اين حرف صحيح نيست، محاصره اقتصادى صحيح نيست، بكلى نمىشود. ممالك ديگر هم كه تابع ايشان نيستند، بلى آقاى سادات تبعيت دارد، تابع است، او چشم و گوش بسته مثل شاه ما تسليم است و من چقدر بايد تاسف بخورم كه يكى كه در يك مملكت اسلامى دارد مىگويد "من راس اين مملكت هستم با دو نفر كه هر دو دشمن اسلام هستند، دشمن اسلام هستند نه دشمن يك طايفه اى، رژيم اسرائيل دشمن اسلام است نه دشمن ما، دشمن شما، كارتر برادر اوست اينها سر يك ميز بنشينند و با هم معاهده كنند بر ضد اسلام و ما بنشينيم گوش كنيم، ملت مصر هم بنشيند گوش كند، شما نويسندهها هم بنشينيد گوش كنيد. اين چقدر تاسف دارد و چقدر من بايد متاسف باشم به اين وضع اينكه اينها يك چنين پيوندهايى دارند با دشمنهاى اسلام، با كسانى كه به روى مسلمين آتش كشيدند، اينها بنشينند با هم سر يك ميز و با هم قرارداد كنند برضد مسلمين و از آن بدتر اينكه هم مسلمين بنشينند نگاه كنند، دولتهاى اسلامى هم بنشينند نگاه كنند، ملتها هم بنشينند نگاه كنند.
سوال: من يك چيزهايى دارم احساس مىكنم و مىبينم كه از داخل نهضت است، از داخل ايران است و از خارج نيست مثل قضاياى آذربايجان و اكراد و كردستان كه شكل مسلح گرفت و مثلاً قضيه دانشجويانى كه اين گروگانها را گرفتند، اين از داخل ملت شروع شد. مثلاً آيا دولت ايران با اينها موافق بود و آيا با آنها همكارى مىكرد و دلش مىخواست يك چنين چيزى بشود؟ من مىخواهم رأى امام را ببينم درباره قضايائى كه در داخل كشور و از اندرون آن بروز مىكند و تراوش مىكند نه آن چيزى كه از خارج مىآيد اينها، چه نظرى شما داريد و چه تفسيرى بر اين قضايا داريد؟ حكومتهائى آمدند و رفتند، وزير خارجهاى آمد، وزير خارجهاى رفت، چيزهاى ديگرى هست احتمال مىدهم يك فشارهاى اقتصادى داخلى هم
صحيفه نور ج 11 صفحه 55
باشد كه ما اطلاع نداريم اين تغييراتى كه دارد مىشود. نظر امام، تفسير امام براى قضايا چيست؟ اينها از كجا مىشود اينجور چيزهائى؟
جواب: قضايائى كه در ايران واقع شده است اينها ريشهاش از خارج و يك مقدارى هم از ريشههايى كه رژيم سابق دارند و طرفدارانشان است. امت اصيل، نه كرد و نه آذربايجانى با ما مواجه نيستند، البته يك تبليغاتى در كردستان همان اشخاص خارجى كردند كه خيال كردند كه يك تفرقهاى بين مثلاً اكراد و غير اكراد، بين اقليتهاى اينجا و غير آن هست و اين براى اين است كه اسلام را درست نمىگذارند ما معرفى كنيم. من اميد اين را دارم كه اگر اسلام آنطورى كه ما مىخواهيم در اينجا تحقق پيدا كند، پياده بشود، نه كرد و نه لر و نه ترك و نه ساير قشرها كه هستند هيچ يك از اينها اصلاً نخواهند كه خودشان عليحده باشند، عليحده بودن روى اين زمينه است كه يك دولت مركزى بخواهد بر آنها يك تحميلاتى بكند. مثل همين است كه اول هم گفتم كه تا گفته مىشود رژيم، دولت و اينها مردم توى ذهنشان همان رژيم سابق و همان دولتهاى سابق مىآيد كه در تهران نشسته بودند و تحميل مىكردند به همه قشرهاى ايران، زور مىگفتند و آنها را محروم مىكردند و تمام ذخائرشان را به ديگران مىدادند و در خوزستان مردم گرسنگى مىخوردند و نفت زير پايشان براى خارج صادر مىشد. اينها اگر حكومت اسلامى را ببينند و بدانند كه چه خواهيم كرد و چه ميل داريم انجام بدهيم، آن روزى كه حكومت اسلامى پيدا بشود تمام اين قشرهايى كه هستند اين مسائل از پيش آنها ديگر طرح نمىشود طرح اينكه ما مىخواهيم خودمان حكومتمان باشد، ما مىخواهيم شهردارى، خودمان باشد، اينها روى اين زمينه است كه از دولتهاى سابق ضربه خوردند، آن ضربهاى كه از دولتهاى سابق خوردند. تلخى كه در ذائقه همه قشرها هست اين اسباب اين شده است كه اينها خيال كنند كه اين حكومت اسلامى هم مثل حكومت شاهنشاهى است همانطورى كه حكومت شاهنشاهى همه ذخائر را مىبرد و كردستان در حال فقر بود و عرض بكنم كه بيمارستان نداشتند و دانشگاه نداشتند و هيچ چيز فرض كنيد كه بلوچستان هم همين طور بختيارى هم همين طور، اينطور بود، الان هم كه مىشنوند حكومت، اصلاً در ذهنشان بيش از آن حكومتى كه در رژيم سابق بود، نمىآيد. از اين جهت اين حرفها را مىزنند و ما هم گفتيم كه ما الان حرفهاى شما را همه را مىشنويم تا وقتى فهميديد حكومت چيست، وقتى گفتيد حكومت، ديگر خودتان حرفتان را پس مىگيريد و ما در داخل از خود ملت، از خود داخل چيزى نداريم. ملت همهشان با ما هستند آنهائى كه الان صدا در مىآورند در اين قشرها اينهايند كه از خارج الهام مىگيرند نه از داخل و آنها هم بسيارشان متوجه مسائل نيستند و بعضىشان هم البته كذا هستند و الا نه اين است كه ما، شما خيال كنيد كه در داخل ما يك مشكلاتى الان مواجه هستيم و مردم در داخل نمىگذارند چه
صحيفه نور ج 11 صفحه 56
بشود نه، مسائل اينطور نيست، البته يك قضيه كه واقع مىشود قلمهاى دشمنهاى ما به راه مىافتد و يك قضيه كوچكى را بزرگش مىكنند الى ماشاءالله. يك قضيه در آذربايجان مثلاً پيش مىآيد، قضيه جزيى كه قابل ذكر خيلى نبود، آذربايجان مخالفتى با اسلام نداشت، اين را در خارج بزرگش مىكنند و در راديوها سروصدا در مىآورند كه حكومت آذربايجان چه مىخواهد بشود و جمهورى آذربايجان چه و اين حرفها نيست در كار، اين حرفها اين تبليغات است همهاش، واقعيت ندارد. شما الان مىبينيد بازارهاى ايران باز است و هيچ خبرى نيست، همه جا صحيح و سالم و مثل آن نهضتها و آن انقلابات نيست كه الان انقلابى باشد. ما انقلابمان باز يك سالش نشده است و انقلابى كه باز يك سال نشده است و پيروزىاش چند ماه است، شما متوقعيد كه تا اين سد شكسته شد تمام امور همچو آسوده و راحت يكه ..... خوب، يك سى و پنج ميليون حبسى از حبس بيرون آمدند، ما يك محبس داشتيم ايران اسمش بود، سى و پنج ميليون جمعيت هم توى آن محبوس بودند، اختناقها بود و فشارها بود، يك دفعه يك سدى شكسته شد سى و پنج ميليون ريختند بيرون، شما مىخواهيد سى و پنج ميليون كه بيرون مىريزند، تويشان هم يك عدهاى هستند كه اينها جاهل هستند، يك عدهاى هم هستند كه آنها ملهم از خارج هستند، شما مىخواهيد كه فوراً همه سروصداها بخوابد و اينها. شما خاطر جمع باشيد كه اين سروصداها چيزى نيست و يك چيزى كه پيش ما يك اهميتى داشته باشد نيست، اينها مثل سروصداهاى آقاى كارتر است، كه هيچ خبرى نيست در اينجا، دشمنهاى ما براى ما خبر خيال مىكنند مىخواهند درست بكنند و اما قضيه اينجايى كه شما اسمش را سفارت مىگذاريد و ما اسمش را جاسوسخانه مىگذاريم، اين قضيه را يك دسته از جوانهاى ما رفتند و آنجا را گرفتند و ديدند كه محل جاسوسى است اينجا، اصلاً يك سفارتخانه نيست، با اسم سفارتخانه يك محلى را درست كردند براى جاسوسى و توطئه منطقه نه توطئه تنها براى ايران، اينها هم كه ديدند در آنجا هستند، آنها هم جاسوس هستند، اصلاً مامور سياسى ما در ايران برايمان ثابت نيست كه يك مأمور سياسى آمريكا داشته باشد. امريكا ما را يك دولت سياسى نمىدانسته كه يك مامور سياسى بخواهند بفرستند. دولت اينجا هم آنوقتى كه بود، رژيمى كه بود نوكرش بود، هر كارى مىخواست مىكرد. مىخواست چه كند؟ يك ديپلمات بياورد اينجا، مگر مواجه بود با يك مملكتى كه مثل خودش بود؟ يك مملكتى بود كه در قبضه او بود و همه چيز آن دست او بود، اين ديگر ديپلمات نمىخواست، اين اينجا مىخواست كه يك مركزى درست بكند و عمده نظرش خارج بود، دشمنان خارجى او بود، عمده نظر آقاى كارتر در اين محل كه اين چيزها را درست مىكرد شوروى بود نه اينكه ايران برايش يك چيزى بوده خوب ايران در مشتش بود، كارى به او نبود، عمده نظر اين بود كه اينجا پايگاهى درست كنند، در مقابل يك قدرت بزرگى پايگاه نظامى درست كرده، پايگاه همه چيز و پايگاه
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 58
تاريخ: 29/9/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قم
شماها امروز فرزندان رسول خدا هستيد
بسم الله الرحمن الرحيم
چقدر من از اين صورتهاى نورانى، ايمانى، اسلامى، خوشم مىآيد، (گريه حضار) چقدر من اين برادرها و فرزندانم را دوست دارم، (گريه حضار) شماها امروز فرزندان اسلام هستيد، شماها امروز فرزندان رسول خدا هستيد، خدمت به ديانت اسلام مىكنيد و در راه خدا قيام كرديد، پاسداران قرآن كريم هستيد، پاسداران اسلام مقدس هستيد، چه مجلس خوبى است اين مجلسى كه من شما برادرها را همچو مىيابم كه صادقانه براى اسلام خدمت مىكنيد، چه چهرههاى خوبى شما داريد و چه جوانهاى برومندى براى اسلام هستيد، اسلام عزيز به ما خيلى حق دارد و به شما خيلى حق دارد، اسلام عزيز در طول تاريخ مخفى بوده است بر ما، نگذاشتند كه اسلام را، آنطورى كه هست در معرض نمايش عمومى بگذاريم.
ترس دشمنان از اسلام است
دشمنهاى اسلام كوشش كردند كه بين برادرهاى اسلامى جدائى بياندازند و كوشش كردند كه تعليمات اسلامى را نگذارند به گوش برادرهاى مسلم برسد چون از اسلام مىترسيدند و از اجتماع مسلمين هراس داشتند. آنها امروز كه ضربه خوردند، ضربه اسلامى خوردند، ديدند كه ملتى به پاس اسلام قيام كرده است و يك جمعيتهاى زيادى، جوانان برومندى، براى خدا پاسدارى دارند مىكنند، آنها ديدند كه اين ملت، اين پاسداران ملت آنها را به عقب راند و قدرتهاى آنها را شكست و دستهاى آنها را از مخازن ايران كوتاه كرد، امروز كه آنها ضربه ديدند حيلههاى آنها بيشتر به كار افتاده است، نوكرهاى آنها بيشتر مشغول حيله شدند، در اطراف ايران نوكرهاى اينها آشوب مىكنند، ملت ما بايد هشيار باشد و اتكال به خدا بكند و اين تتمهاى كه از آن ريشههاى فساد بوده است از سر راه اسلام و قرآن بردارد.
پاسداران امروز مثل لشكرهاى صدر اسلام هستند
جوانان عزيز من، برومند باشيد، قدرتمند باشيد كه پشتوانه شما خداست، شما امروز مثل
صحيفه نور ج 11 صفحه 59
لشكرهاى صدر اسلام هستيد، مثل آن است كه در ركاب رسول اكرم (ص) جنگ مىكنيد همان طور كه آنها با عدههايى قليل به اذن خدا بر عدههاى كثير، بر لشكرهاى كثير غلبه كردند، شما هم غلبه خواهيد كرد بر دشمنها، هر چه بزرگ باشد، وقتى مقصد خدا باشد، مقصد اين باشد كه اسلام زنده بشود، مقصد اين باشد كه احكام اسلام در مملكت جارى بشود، مقصد كه الهى شد دنبالش پيروزى است.
به فيض الهى اعمال دشمن به نفع ما تمام مىشود
اين دست و پاهايى كه مىزنند اينها و كارهاى غير عقلائى كه مىكنند، مىبينيد كه به نفع ما تمام مىشود، به نفع شما تمام مىشود، ترور مىكنند به خيال اينكه ما را بترسانند، ملت ما را بترسانند، مىبينيد كه شجاعتشان افزون مىشود و فريادشان بيشتر و اجتماعاتشان بيشتر، اينها خداوند عقلشان را گرفته است كه كارهائى كه مىكنند بر ضرر خودشان تمام مىشود، كارهائى كه مىكنند به نفع ما باشد، شاه خائن را، شاه مخلوع را كه ملت ما عقب زده است با انهمه جرائمى كه براى اين ملت پيش آورده است و مرتكب شده است و با آنهمه جناياتى كه بر اين ملت كرده است، آنها به خيال توطئه، يا به هواى ديگرى او را مىبرند پناه مىدهند، براى اينكه به ملت خودشان حالى كنند كه ما انساندوست هستيم، بر ضرر خودشان تمام مىشود. ملتها بيدارند، مىدانند كه اين ابرقدرتها چكارهاند، آنقدر پافشارى مىكنند و از اينطرف، ملت قدرتمند ما در مقابل ايستاده است كه مىبينند نمىشود او را نگه داشت در محل خودش، به اسم اينكه ما مىخواهيم او را بيرون كنيم مىبرندش به يك جاى ديگرى كه باز تحت حمايت خودشان است، غافل از اينكه عقب نشينى باز اثرى ندارد و ملت ما آماده است براى اينكه تا آخر نهضت قيام خودش را حفظ كند، كارهائى كه اينها مىكنند كارهائى است كه به خيال خودشان، براى خودشان است، لكن ضرر خودشان در اوست.
شما امروز وقتى كه مطالعه كنيد، بشنويد قشرهاى مختلف ملتها را، نه دولتها، ملتهاى جهان الان به نفع شما هستند، دولتها هر چه مىخواهند باشند، از دولتها هم كم كم دارند به نفع شما مىشوند، در خود آمريكا هم ملت آمريكا كم كم بيدار مىشوند، خواهند شناخت اين ابرقدرتهائى كه تحميل مىكنند خودشان را بر ملتها، قبلاً اينطور نبود كه ملت آمريكا با ما باشد، حالا بسيارى از آنها با ما شدهاند، حالا وقتى كه خودشان اقرار كردند كه وقتى كه آراء ملت را شمارش كردند، به يك ارزيابى فهميدند كه پنجاه و پنج درصد اجازه نمىدهند كه آمريكا دخالت نظامى بكند و شايد اجازه ندهند كه دخالت اقتصادى بكند، حصر اقتصادى را كه او خيال مىكرد بر ضرر ملت ماست، ملتهاى ديگر همه از اين انتقاد كردند، بلكه بسيارى از دولتها هم، ما مصمميم، ملت ما مصمم است كه اين راهى كه رفته است تا آخر برود، من در چهرههاى نورانى و دوست داشتنى شما كه نگاه مىكنم تصميم را مىفهمم، شما مصمميد، ما هم مصمميم، ما از نظامى آمريكا و از حصر اقتصادىاش هيچ باكى ندارم و گمان نكنيد كه موفق بشود و اجازه بدهد ملت آمريكا و مجلس آمريكا بر اينكه يك دخالت نظامى بكند، براى اينكه مىداند ملت آمريكا كه دخالت نظامى به ضرر ملت آمريكاست و به ضرر دولت
صحيفه نور ج 11 صفحه 60
آمريكا است و از حصر اقتصادى هم ابداً خوفى نداشته باشيد، براى اينكه ملتهاى ديگر و دولتهاى ديگر تابع آمريكا نيستند، در دنيا به روى ما بسته نخواهد شد، ما خدا را داريم، در دنيا به روى ما بسته بشود، در رحمت خدا به روى ما باز است. ما براى خدا مىخواهيم اقدام كنيم، ما قيام كرديم براى خداى تبارك و تعالى، ما ديديم كه ظلم در اين مملكت هست، ما ديديم كه چپاولگرى در اين مملكت هست، ما ديديم كه مستكبران، مستضعفان را دارند از بين مىبرند، قيام كرديم، ما براى خدا قيام كرديم، در همه اهالى ممالك هم به روى ما بسته بشود، در رحمت خدا به روى ما باز است و ما اتكال به رحمت خدا و اتكال به قدرت خدا مىكنيم و شما قدرتمند باشيد و به پيش برويد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 61
تاريخ: 29/9/58
بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان كفن پوش كورانده و دانشآموزان دبيرستان الفتح نهاوند
قيام براى خدا شكست ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
از همه آقايان محترم، برادرهاى عزيزم كه از اطراف، پاى پياده آمديد تشكر مىكنيم. ملتى كه اينطور تحول پيدا كرده است كه در سرماى اين راهها، با رنج، جوانهايش پياده مىآيند و غسل شهادت مىكنند و پيشقدم براى شهادت هستند، پيروزند. شما جوانان پيروزيد انشاءالله و آنها كه گمان مىكنند كه با يك ترورى، با يك راه انداختن ناراحتىهائى مىتوانند اين ملت را از راه خودش منحرف كنند اشتباه مىكنند.
ملت ما بيدار شده است و قيام كرده است و قيام براى خدا، كسى كه قيام براى خدا كرده است اين شكست ندارد و كشته شدن بعضى افراد هر چه هم شخصيتى باشد، در روحيه ملت ما تأثير بد ندارد بلكه بيشتر تهييج مىكند. ملت ما ملتى است كه مىخواهد كار بكند، دانشجوئى كه براى خدا مىخواهد اين نهضت را برساند به آخر، كشاورزى كه براى خدا اين نهضت را به آخر برساند هر چه هم با او مقابله كنند، هر چند ناراحتى ايجاد كنند و هر چه هم جار و جنجال كنند دشمنهاشان، فايده براى آنها ندارند اينها بيشتر به ميدان مىآيند. عمده اين است كه راه، راه خداست و اسلام است و جوانهاى ما اين راه اسلامى را رفتهاند و مثل سابق ديگر نيستند كه از يك تشر دولت، از يك پاسبان وحشت داشته باشند، اينها ديگر از هيچ چيز ترس ندارند، چنانچه در خيابانها رفتند و در پشت بامها رفتند و مقابله كردند با دشمنها، مقابله كردند با توپ و تانك و پيش بردند و از اين به بعد هم انشاءالله پيش مىبرند.
شما نهضتتان براى خدا بوده است
لكن دو شرط در پيشرفت هست. يك شرط اين است كه براى خدا باشد، اگر چنانچه يك قيامى براى خدا باشد خداى تبارك و تعالى كمك مىكند. از كمى جمعيت نترسيد، ولى بحمدالله جمعيتهاتان زياد است. در صدر اسلام يك جمعيت سى هزارى به دو تا امپراطورى كه به همه جهازهاى سلاحى مجهز بودند و يكىشان هفتصد هزار نفر يا هشتصد هزار نفر نظامى مجهز به جنگ آورده بود، اينها با سى هزار نفر غلبه كردند. يكى از سردارهاى اسلام آنوقت گفت كه شصت هزار نفر
صحيفه نور ج 11 صفحه 62
جلو آمدند پيشاهنگند از دشمن و دنبال آنها هم هشتصد يا هفتصد هزار نفر دشمن هست، ما اگر يك ضربهاى به اينها نزنيم اينها جرى مىشوند. اين سردار گفت كه سى نفر همراه من بيايد شب مىرويم و به اين شصت هزار نفر شبيخون مىزنيم، سى عدد. تمام لشگرش
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 65
تاريخ: 29/9/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگاه شيراز
در اسلام و پيش من رهبرى مطرح نيست، برادرى مطرح است
بسم الله الرحمن الرحيم
دانشجويان عزيزى كه پيشروان انقلاب بودند و انشاءالله كسانى هستند كه مقدرات كشور بعد از اين در دست آنهاست، دانشجويان عزيزى كه در اين انقلاب همدوش تمام برادران، در راه اسلام قدم برداشتند، خوش آمدند.
عزيزان من! در اسلام و پيش من رهبرى مطرح نيست، برادرى مطرح است. خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم ما را برادر خوانده است انما المومنون اخوه بزرگان اسلام ما هم در همين حالى كه رهبرانى معذور بودند، در عين حالى اين موضوع نزد آنان به اين معنا مطرح نبوده است. اميدوارم اين چند روزى كه در ميان شما هستم در خدمت شما باشم. ما همه در صف واحد، در صف برادران دينى، برادران اسلامى، برادران ايمانى براى آرمانهاى بزرگ اسلام بايد كوشش كنيم و به پيش برويم. اگر ما برادرى خودمان را حفظ كنيم و با حفظ برادرى و اتكال به خداى تبارك و تعالى در صف واحد پيش برويم، پيروزى نصيب ما خواهد بود. خداى تبارك و تعالى به مستضعفان وعده پيروزى داده است و نمونههاى پيروزى نصيب مستضعفان يكى بعد از ديگرى پيدا مىشود. من اميدوارم اين نقطه عطفى از ايران به كليه ممالك اسلامى و به همه مستضعفان جهان پرتو افكن شود و شما جوانان و عزيزان ببينيد كه دولت اسلامى مبنايش بر اساس برادرى و محبت، اخوت و اينكه فردى بالا و پايين و يا طبقهاى فوق طبقهاى نباشد و نه بر اساس حاكم و محكوم را ادراك كنيد. اميد است با اين تحول و وضع روحى كه در جوانهاى عزيز ما ايجاد شده است و اين وحدت و توجهى كه قشرهاى ما به اسلام و احكام اسلام پيدا كردهاند ما به زودى پيروزى را ببينيم.
با اتكال به خدا و قرآن كريم به پيش برويد كه پيروزيد
فرزندان محترم! خواهران و برادران من! كوشش كنيد كه وحدتتان را حفظ كنيد. از اغراض جزئى كه تمامش با اغراض دنيويه و به كارهاى شيطانى بر مىگردد احتراز كنيد. امروز اسلام و قرآن در دست شماست و شما مىتوانيد قرآن را ترويج كنيد و در همه قشرهاى دنيا پرچم اسلام را بالا ببريد و اگر خداى نخواسته در اين حالى كه در اثر قدرت ايمانى و وحدت كلمه يك نحو پيروزى پيدا شده
صحيفه نور ج 11 صفحه 66
است، سستى پيدا بشود، اگر بخواهيم پيروز هم گرديم، راهمان طولانى خواهد شد. الان در همه جا توطئهها در دست تحقق است و ريشههاى گنديده با هم مجتمع مىشوند و شما عزيزان و دانشجويان و همه قشرهاى ملت بايد به هم بپيونديد. دستهاى كثيفى پيدا شده كه بين قشرهاى ملت جدايى ايجاد كنند تا از جدايى و افتراق ما بهرهبردارى كنند. كوشش كنيد كه اين وحدت كلمه از دست نرود و مهم اينكه اتكال به خدا از دست نرود. به اتكال به خدا و قرآن كريم به پيش برويد كه پيروزيد. و من اميدوارم كه به زودى شما پيروزى را در آغوش بگيريد و اسلام اين رژيم عدل كه برنامههايش تاكنون تحقق نيافته است با دست برومند جوانان ما، با دست برومند برادران و خواهران ما تحقق پيدا بكند. خداوند به همه شما نصرت عنايت كند و همه شما را در پناه اولياء اسلام حفظ كند. به پيش برويد و شياطين را برانيد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 67
تاريخ: 30/9/58
فرمان امام خمينى به شوراى انقلاب در مورد دعوت از كشيشهاى متعهد
بسم الله الرحمن الرحيم
شوراى انقلاب اسلامى ايران
به مناسبت فرا رسيدن عيد سعيد ميلاد مسيح پيامبر عظيم الشان عليهم السلام لازم است از چند كشيش متعهد و مسؤول دعوت به عمل آوريد تا امريكائيانى كه در اختيار دانشجويان مسلمان قرار دارند بتوانند مراسم مذهبىشان را با كمال آرامش انجام دهند. بديهى است به مناسبت موضع خاص كشيشان سياهپوست در مقابل جنايات آمريكا، آنان از اولويت خاصى برخوردارند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 71
تاريخ: 1/10/58
فرمان امام خمينى به تيمسار شادمهر
بسم الله الرحمن الرحيم
تيمسارهادى شادمهر
بنابر اصل قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، تيمسار به خدمت اعاده و به درجه سرلشكرى مفتخر و به رياست ستاد مشترك منصوب مىگرديد. از پرسنل ارتش جمهورى اسلامى ايران انتظار دارم كه براى اداره امور ارتش و پاسدارى از انقلاب و استقلال ايران در كمال صميميت، اخلاص و ايثار همكارى نمايند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 72
تاريخ: 1/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان تبريز
اتكال به ذات مقدس حق و اجتماع اقشار در زير يك پرچم از رموز پيروزى نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
از شما دانشجويان عزيز كه از راه دور آمديد و از ساير گروههائى كه آمدهاند و در اين هواى سرد، در اين منزل محقر با من ملاقات كردند متشكرم. شما مىدانيد كه ما امروز در مقابل چه قدرتى واقع شدهايم، ما در قدم اول كه مقابل اين قدرتها واقع بوديم، آن چيزى كه رمز پيروزى ما بود چه بود و از اين به بعد بايد چه باشد.
شما مىدانيد كه ما نه قدرت نظامى داشتيم و نه ملت ما تعليمات نظامى، شما جوانان عزيز مشغول تحصيل دانش بوديد و ساير قشرها هم مشغول كارهاى مخصوص خودشان بود روحانيون هم مشغول تحصيل علوم خودشان بودند، ما نداشتيم يك جمعيتى كه تعليمات نظامى ديده باشد و نه يك تجهيزاتى داشتيم لكن يك چيز داشتيم و دنبال آن يك چيز ديگر، عقيده به اسلام، ايمان به خدا، قيام براى خدا كه دنبال آن جمع شدن همه قشرها در زير بيرق اسلام بود. اين دو نيروى عظيم را ما داشتيم كه يكى اصيل و يكى دنبال او نيروى اصيل، نيروى ايمان، توجه به خدا، اتكال به ذات مقدس حق. از همه زبانها ذكر خدا بيرون مىآمد، با الله اكبر جلو مىرفتند و دنبال اين مطلب اصيل همه قشرها با هم مجتمع شدند و همه اغراض كنار رفت يك صدا و آن اينكه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، اين يك صدا كه از حلقوم شما فرزندان اسلام در آمد و اين صداى اسلام بود. صداى ملكوت بود، صداى عالم غيب بود و اين صدا همچو اين ملت را منسجم كرد و همچو قدرتى به ملت داد كه با دست خالى بر قدرتهاى بزرگ غلبه كردند. از اين به بعد هم ما، احتياج به اين صداى ملكوتى الهى داريم و احتياج به اين انسجام.
اين كه همه يكصدا جمهورى اسلامى را مىخواستند، ضربهاى بود به آمريكا و رفقاى آمريكا
دشمنهاى ما مىخواهند اين دو چيز را از ما بگيرند ما را اول از هم جدا كنند، هر جائى يك صدائى درآورند. ملت اسلام كه به تبع اسلام، به تبع قرآن كريم بايد همه با هم باشند و متحد باشند و برادر باشند، مؤمنين سرتاسر دنيا برادرند به حسب حكم قرآن و برادرها برابرند و در شادى و غم هم
صحيفه نور ج 11 صفحه 73
مشتركند. در اسلام همين برادرى است كه مبداء همه خيرات است و اينها كه مىخواهند اين برادرى را از ما بگيرند غائله بپا مىكنند. برادرها را مىخواهند از هم با لهجه مختلف كنند، يك وقت هم غائله آذربايجان را به كار مىآورند كه آنجا هم فرياد مىزنند كه جمهورى آذربايجان، يعنى جمهورى آذربايجان جمهورى غير از جمهورى اسلام است، يعنى به حسب فهم آنها آذربايجان جدا از اسلام. اين هم توطئه است براى اينكه برادرها را از هم جدا كنند. اسلام، قرآن، عقد اخوت بين ما انداخته است المومنون اخوه مؤمنون، همه، نه ترك و نه فارس و نه عرب و نه عجم نه از چه، همه مؤمنين برادرند. اين قرآن است. اينها كه مىخواهند اين برادرها را از هم جدا كنند در هر جا با يك نغمهاى وارد مىشوند و اذهان صاف جوانها را و اذهان صاف اشخاصى كه در روستاها هستند اينها را تبليغ مىكنند و برضد برادرهاى خودشان آنها را تجهيز مىكنند، اين دست آنهائى است كه تمام حيثيات اين مملكت را در طول تاريخ و خصوصاً در اين پنجاه سال از بين بردند و تمام غارتگرىها را آنجا كردند و حالا چون از اين جهت مأيوس شدند دنبال اينطور توطئهها برآمدند آنها فهميدند كه ضربه را از اخوت اسلامى كشور ما خوردند، اخوت اسلامى عملى. همه يك كلام مىگفتند، همه يك صدا درآوردند، همه الله اكبر مىگفتند، همه اتكال به خدا داشتند، همه جمهورى اسلامى مىخواستند. اين جهت كه همه با هم بودند و يكصدا جمهورى اسلامى مىخواستند، ضربهاى بود كه بر آمريكا و رفقاى آمريكا خورد. آنهائى كه تبع بودند. آنها الان يافتهاند كه ضربه را از كجا خوردند، همان نقطهاى را كه از آن ضربه خوردند هدف قرار دادند، همان چيزى را كه موجب شكست آنها شده است حالا هدف قرار دادند، به همان موضعى كه شما پيروز شديد آنها حمله كردند. موضع پيروزى اتفاق كلمه بود وحدت بين آذربايجان و كردستان و بلوچستان و ايران، همه جا بود، همه جاى ايران بود و اتكال به خدا آن جهت را كه وحدت كلمه و طرح نبودن در انقلاب اينكه من از كدام طايفهام، شما از كدام طايفهايد، من چه مسلكى دارم، شما چه مسلكى داريد. اين در انقلاب، در ابتداى انقلاب كه همه با هم متوجه بوديد به اينكه آن سد شيطانى را بشكنيد آنوقت اين مسائل اصلاً طرح نبود، مسأله احتياجات هم طرح نبود مسأله اينكه ما امشب وقتى برويم منزل آيا شاممان چيست؟ منزلمان كجا است؟
رمز پيروزى نهضت گسستن از خود و پيوستن به خدا بود
شما شايد در تلويزيون ديده باشيد آن كنار شهر تهران كه اين زاغهنشينان هستند، خوب اينها معلوم است كه منازلشان چى هست و زندگىشان چى در تلويزيون كه نشان داد گفت شما چه مىكنيد روزها يا چه مىكرديد. گفت ما صبح كه مىشد زن و بچهمان را بر مىداشتيم براى تظاهرات مىرفتيم. اصلا به فكر اينكه من در اين زاغه زندگى مىكنم، به فكر اينكه من بچههايم چه حالى دارند در اين فكر نبودند. شما هم در فكر اينكه ما گرفتارى مان چيست مدرسه مان چه گرفتارى داريم معلممان چه آدمى است، شما هم اين فكر را نمىكرديد. اين القاه افكار متعدد و پشت كردن بر خود و روكردن به خدا، حقيقت اين است كه ملت ما به خودش پشت كرد به خدا رو آورد، آن چيزهائى كه نفسش خواهش
صحيفه نور ج 11 صفحه 74
داشت توجه به آن نداشت، همه توجهش به اين بود كه جمهورى اسلامى را ايجاد كند، اين توجه به خدا بود، از خود گذشته بود به خدا پيوسته بود. اين رمز بود، اين رمز، رمز پيروزى است. تا انسان به خود مشغول است نمىتواند كارى بكند براى اينكه خودها هستند، افراد هستند تا شما به خود مشغول هستيد برادرتان هم همين طور و من هم همين طور، برادرم همين طور، هر كدام يك آمال خاصى داريد، تا توجه به خود است اقبال به خود است و پشت به خدا، همه نكبتها هست. در پيروزى شما عكس بود مطلب، از آمال خودتان دست برداشته بوديد، آنوقت اگر يك كسى به شما مىگفت كه شغل شما آيا خوبست، آيا دكانتان مثلاً چطور است شايد مسخرهاش مىكرديد كه حالا وقت اين حرف نيست. پشت كرديد به آمال خودتان و رو كرديد به خدا. اين توجه به خدا و هجرت از خود به خدا كه بزرگترين هجرتهاست، هجرت از نفس به حق و از دنيا به عالم غيب شما را تقويت كرد، يعنى ديگر براى شما مطرح نبود كه من چند روز زنده بمانم اين هم مطرح نبود. جوانها مىديدند كه دارند تيراندازى مىكنند، مىديدند كه تانكها دارند مىآيند، مىديدند كه مسلسلها در كار است لكن حمله مىكردند. اين نيروى خدائى است، آن نيروى خدايى كه از اول اسلام را تقويت كرد همين است كه در شما پيدا شده بود: پشت به دنيا و رو به عالم غيب، پشت به انانيت خود و رو به رحمت الهى، قدرت الهى. اين را حفظش كنيد، اين نعمتى كه خدا به شما داد و شما را متحول كرد به يك ملت ديگرى شمائى كه از پاسبان مىترسيديد از رژيم شاهنشاهى نترسيديد، شمائى كه از يك باتوم مىترسيديد از مسلسلها نترسيديد، اين نيروى خداست. اين نيروى خدائى را حفظش كنيد، حفظ به اين است كه باز توجهتان به آنجا باشد. اينقدر دنبال اين نباشيد كه ما خانهمان چه جور است و زندگىمان چه جور است و چه، دنبال آن شرافت انسانى باشيد، دنبال آن معنا باشيد كه شما را پيروز كرد. پيروزى بر دشمن آن هم يك همچو دشمنى كه همه چيز ما را مىخواهد از بين ببرد بالاترين چيزى است كه براى يك ملتى حاصل مىشود. ما اگر مىتوانستيم هدايت مىكرديم آنها را، پيغمبرها آمدهاند كه همه هدايت كنند، كفار را هدايت كنند، ما اگر قدرت داشتيم همه اينها را هدايت مىكرديم، لكن بعد از آنكه آنها به ما حمله بكنند ما با همان قدرت الهى كه آن سد را شكستيم اين سد هم مىشكنيم. ما كه در اين مبارزه، در اين مبارزهاى كه همه با هم متحد بودند به واسطه پشت كردن بر آمال خودمان و رو كردند به خداى تبارك و تعالى پيروز شديم حالا هم همين معنا را انشاءالله حفظ مىكنيم و با همين اسلحه پيش مىرويم. متوجه باشيد كه بر همين معنائى كه نكته و رمز پيروزى شما بود اينها حمله كردند. اگر در نظرتان باشد بعد از اينكه شما شكستيد اين سد شيطانى را و طرح كرديد جمهورى اسلامى را، دستجاتى پيدا شدند كه جمهورى، اسلامىاش را كنار بگذاريد، اين حمله به آن نقطهاى بود كه با آن نقطه، در آن نقطه شما پيروز شديد.
ترس و رعب از اسلام موجب مخالفت آشوبگران با جمهورى اسلامى
آن موضعى كه شما را پيروز كرد كه اسلام بود و جمهورى اسلامى حمله به او شد گفتند اسلامش نه همين اشخاصى كه اين كارها را دارند انجام مىدهند همينها بعضىشان از همانها بودند
صحيفه نور ج 11 صفحه 75
كه مىگفتند اسلامش نه، جمهورى بس است. جمهوريش را خوب پهلويش هم جمهورى دمكراتيك بگذاريد از اسلام كنار برويد هر چه اسمش را مىخواهيد بگذاريد هر اسمى مىگذاشتيد با آن مخالفت نمىكردند براى اينكه از آن ضربه نخورده بودند از جمهورى ضربه نخورده بودند، از جمهورى دمكراتيك ضربه نخورده بودند، از جمهورى اسلامى ضربه خورده بودند از الله اكبر ضربه خورده بودند. اينها مىگفتند الله اكبرش را بگذار كنار، قرآنش هم بگذار كنار در آنجا شما پيروز شديد گفتيد جمهورى اسلامى هيچ اين طرف و آن طرف نيست همين يك كلمه است مابقيش را نمىدانيم، جمهورى اسلامى، رأى داديد به جمهورى اسلامى، يك رأى بىسابقه در دنيا يك رأى تقريباً مىشود گفت كه اتفاق يكى درصد تا دو درصد كمتر، آنجا اينها شكست خوردند مىگفتند جمهورى اسلامى لازم نيست، جمهورى يا جمهورى دمكراتيك آنجا هم شكست خوردند، بعدش صحبت از قانون اساسى شد خواستند نگذارند اين قانون اساسى اصلش نوشته بشود. از اينجا شروع كردند كه بگذاريد تا مجلس مؤسسان پيدا بشود، مجلس مؤسسان يعنى چه؟ يعنى سيصد نفر در قشرهاى مختلف براى اينكه مىديدند كه اگر سيصد نفر در ايران بخواهند اين كار را بكنند، ممكن است يك مقدارى از اين قاچاقها هم تويش باشد. ما مىگفتيم نه، ما يك خبرگانى درست مىكنيم بعد مىگذاريم به آراء ملت. خبرگانش با آراء ملت و بعد از اينكه آن هم قبول كردند باقيش هم با آراء ملت، قانون اساسىاش هم با آراء ملت. اينجا هى ايراد مىگرفتند و همه ايراد براى همين معنا بود كه از اسلام مىترسيدند و رمز پيروزى شما را اسلام ديده بودند و اينها مىخواستند كه نگذارند جمهورى اسلامى قانون اساسى اسلامى داشته باشد. از آن كه گذشت و رأى داديد و در بينش هم يكى دو تا از آن قاچاقها پيدا شد، آنها مىخواستند در ششصد نفر عدد زياد پيدا بكنند كه كارشكنى بكنند لكن الحمدلله نشد. بعد كه خواستيد رأى بدهيد باز كارشكنى مىكردند، در رأى دادن هم كار شكنى مىكردند، اينقدر تبليغات كردند كه يك دسته از برادرهاى ما قهر كردند معذلك نود درصد رأى داديد، يك دموكراسى به اصطلاح آنها حالا ما به اصطلاح آنها مىگوئيم يك دموكراسى دو آتشه يعنى دو دفعه به رأى عمومى گذاشتن. يك دفعه خبرگان را خود ملت تعيين كرد، يك دفعه بعد از اينكه خبرگان تعيين شدند و به رأى ملت تعيين شدند خود قانون را رأى ملت تصويب كرد. در عالم يك چنين دموكراسى ما نداريم، در عالم ما نداريم كه تبليغات نشده كار انجام بگيرد، تبليغاتى نتوانستند بكنند، نكردند نگذاشتند.
پيشرفت شما در مقابل آن قدرت، اعجاز بود
از آن طرف البته تبليغات بود، يك همچو مطلبى كه در ايران اتفاق افتاد از آن معجزاتى است كه در صدر اسلام اتفاق مىافتاد مسائل اسلام و ايران در اين مدت مسائل اعجازى است، پيشرفت شما در مقابل آن قدرت اعجاز بود، توجه همه ملت به يك نقطه، بچه كوچولو كه تازه زبان درآورده با آن پيرمردى كه در مريضخانه و بيمارستان افتاده يك چيز بود، يك حرف بود كانه يك حلقوم صدا مىكرد، هر جا مىرفتى همان صدا را مىشنيدى. اين هم يكى از اعجازها بود اينجور رأى به اشتياق
صحيفه نور ج 11 صفحه 76
دادن كه در بعضى جاها به من گفتند كه در يك جا آن بيمار را آوردند لب صندوق رأى داده و همان جا مرده است، اينقدر ناتوان بود. اما براى رأى دادن گفته است كه مرا بايد ببريد رأى بدهم. اين معلولين، اين بيماريها اينهمه رأى دادند، آنهائى كه سن قانونىشان نرسيده بود اعتراض داشتند به ما يك روز همين جا جمع شده بودند اعتراض به اينك خوب چرا ما رأى ندهيم؟ ما هم در اينجا شركت داشتيم خوب ما هم رأى بدهيم. وضع اينطورى بود، ايران سابقه نداشت اينطوردادن بلكه دنيا هم سابقه معلوم نيست كه داشته باشد. اينجا هم شكست خوردند شد نود درصد. دو جور رجوع به آراء، دو دفعه رجوع به آراء عمومى و ملت دو دفعه رأى داده است بر اين قانون اساسى. حالا هم باز اشكال دارند. من نمىدانم اشكالشان اين است كه چرا ملت رأى داده است؟ شما صد دفعه ديگر هم اگر اين قانون اساسى را به اين ملت مسلم عرضه بداريد همان است كه هست، به همان رأى مىدهند براى اينكه شما يا بايد تبليغ كنيد كه اين ملت ما از اسلام رو برگرداند و بيايد طرف شما، آنوقت رأى نمىدهند. اما تا اسلام است، تا مبانى اسلام است، تا زير سايه قرآن هستيم ما زير بيرق اسلام هستيم همين است كه هست، همين آش و همين كاسه صد دفعه هم از سر گرفته بشود همين است، يا همين آقايان كه خبرگان هستند يا نظير همينها ملت هم رأى به همين قانون اساسى و همين كه موافق اسلام است، مخالفتى با اسلام ندارد به همين رأى دادند، صد دفعه ديگر هم به رأى بگذاريد همين است. حالا يك عدهاى كه ادعا مىكنند كه ما مثلاً مىخواهيم دموكراسى باشد، يك عدهاى در مقابل همه ملت ايستادهاند و مىگويند كه ما قبول نداريم. شما در دنيا به هر مكتبى رجوع كنيد كه آقا ملت يك چيزى را مىخواهد يك پانصد نفر، يك هزار نفر، يك ده هزار نفر (فرضاً باشند) اينها هم يك چيزى را مىخواهند، ملت رأى به اين دادند، اين چند نفر هم مىگويند كه ما قبولش نداريم اين را، مىگويند كه اينها برخلاف آن چيزى كه همه بشر بر آن متفق شدند برخلاف - او دارند مىگويند، برخلاف دموكراسى است، برخلاف اسلام هم است. اسلام كه مىگويد، مىفرمايد كه شورا باشد كارهاتان، خوب اين يك كارى بوده است و به شورا گذاشته شده است. وقتى كه شورا يك چيزى را به اكثريت قبول كردند معنايش اين است كه همان را عمل بكنيد، هر كه رد بكند معنايش اين است كه ما قبول نداريم اين را. اين برخلاف دموكراسى است،برخلاف اسلام است، برخلاف مصالح مملكت است و حمله به همان جائى است كه شما از آنجا پيروز شديد. همانى كه به آن پيروز شديد حمله دارد مىشود. چشمها را باز كنيد من دارم تكليف را از خودم برمىدارم به گفتن، شما مكلفيد كه با توجه به همه مصالحى كه داريد و مىكنيد عمل بكنيد، من مىگويم اين توطئه است براى اسلام و به ضد اسلام و دليلش اين است كه همانى كه اسلام مىخواهد، به آن حمله كردند، جمهورى اسلامى را خواستند به آن حمله كردند، شما هم بايد چشم و گوشتان را باز كنيد.
جلوگيرى از مشتبه شدن جمهورى اسلامى در اذهان مردم
نگذاريد اشخاص اشتباه بكنند، اگر چنانچه اشتباه دارند مىاندازند، مردم را تبليغ كنيد هر
صحيفه نور ج 11 صفحه 77
كدامتان تبليغ كنيد. اگر در روستاها رفتند يك عدهاى كه شيطنت دارند، در روستاها رفتند و دارند تبليغات مىكنند شما هم برويد در روستاها مطالب را بگوييد. مسأله اين است اينها به همان چيزى كه شما مىخواهيد دارند حمله مىكنند. شما اسلام را مىخواهيد اينها مىگفتند جمهورى اسلام ما نمىخواهيم. تا همه با هم نباشيد و همه از اين آمال دنيائى كه به زودى از دست همهمان مىرود پشت نكنيد و توجه به مبداء قدرت كه هميشگى است نداشته باشيد پيروزى نيست و من اميدوارم كه همانطور كه تا حالا همه قشرها توجه به خدا داشتند و فكر اين نبودند كه زندگيم چطور است، تا آنوقتى كه مستقر بشود جمهورى اسلامى و احكام اسلام مستقر بشود، همين حال باقى باشد و ما انشاءالله پيروز بشويم و پيروز مىشويم. من به شما عرض كنم تا اين چهرههاى نورانى و متوجه به خدا هست پيروزى همراه است و ما اميدواريم كه هم از جهت اقتصادى، هم از جهت سياسى، هم از جهت فرهنگى پيروز بشويم و اگر خداى نخواسته يك روز قضيه دخالت نظامى باشد ما همه با هم سرباز اسلام هستيم. خداوند همهتان را انشاءالله حفظ كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 78
تاريخ: 2/10/58
پيام امام خمينى به مسيحيان جهان به مناسبت عيد ميلاد حضرت مسيح
بسم الله الرحمن الرحيم
يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط و لا يجرمنكم شنئان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى واتقواالله ان الله خبير بما تعملون
خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنه عدالتند، از آن رو كه سير نخواهند شد (انجيل متى)
خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مىكشند، به سبب آنكه مملكت آسمانى از آنهاست (انجيل متى)
عيد سعيد ميلاد مسيح پيامبر عظيمالشأن كه براى طرفدارى مظلومان و برقرارى عدل و رحمت مبعوث و با گفتار آسمانى و كردار ملكوتى خود ظالمان و ستمكاران را محكوم و مظلومان و مستضعفان را پشتيبانى فرمود بر ملتهاى مستضعف جهان و ملت مسيح و مسيحيان هم ميهنان مبارك باد، هان اى پدران كليسا و روحانيون تابع حضرت عيسى بپاخيزيد و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستكبران پشتيبانى كنيد و براى رضاى خدا و پيروى دستور حضرت مسيح يك بار ناقوسها را در معابدتان به نفع مظلومان ايران و محكوم نمودن ستمگران به صدا درآوريد.
كارتر سردمدار ستمكاران عالم تقاضا كرد تا ناقوس را در سرتاسر آمريكا به نفع جاسوسان در مقابل ملت مظلوم ايران به صدا درآوريد. چه خوب و بجاست كه ناقوسها را به فرمان خداى عالم و دستور عيسى مسيح به نفع ملتهاى مستضعف كه در زير چكمه دژخيمان كارترها از هستى ساقط مىشوند به صدا درآوريد.
خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنه عدالتند و از بهر عدالت زحمت مىكشند و واى به حال آنان كه برخلاف دستور عيسى مسيح و برخلاف دستور همه پيامبران به نفع ظالمان و جاسوسان و پايمال كنندگان حقوق ملتها زحمت مىكشند. واى ملت مسيح و پيروان عيسى روح الله بپا خيزيد و از شرافت عيسى مسيح و ملت عيسوى دفاع كنيد و اجازه ندهيد دشمنان تعليمات آسمانى و مخالفان دستورات الهى، ملت مسيح و روحانيت عيسى را به خلقهاى مستضعفه جهان بد معرفى كنند. حضور ابرقدرتها در معابد و دست آسمان كردن آنان براى دعا به جاسوسان و خائنان عليه مظلومان و مستضعفان شما را اغفال نكنند كه اينان جز براى رسيدن به قدرت بيشتر و نيل به رياست دنيا كه خلاف دستور آسمانى است به چيز ديگرى فكر نمىكنند.
صحيفه نور ج 11 صفحه 79
ملت ما سالها مبتلا به سالوس ستمگران بود و رنجها از آن برد.
اى ملت مسيح چه شد كه آقاى كارتر در كشتارهاى دستجمعى ايران، ويتنام، فلسطين و لبنان و ديگر مناطق به دعا برنخاست و تقاضاى آهنگ ناقوسها را نكرد ولى اكنون براى رسيدن به رياست جمهورى و ادامه چند سال ديگر ستمگرى بر ملتهاى ضعيف دست به دعا برداشته است و كليسا را به آهنگ ناقوس فرا خوانده است.
هان اى پدران كليسا بپا خيزيد و عيسى مسيح را از چنگال اين دژخيمان نجات دهيد كه آن پيامبر بزرگ از ستمگرى كه دين را وسيله ظلم و دعا را وسيله رسيدن به مسند ستمگرى به بندگان خدا قرار مىدهد بيزار است، كه دستورهاى آسمانى همه براى نجات مظلومان، از ملكوت نازل شده است. و اى مستضعفان جهان برخيزيد و هم پيمان شويد و ستمگران را از صحنه برانيد كه زمين از خداست و وارث آن مستضعفانند.
و اى ملت آمريكا به تبليغات رؤساى جمهورى كه جز نيل به قدرت فكرى ندارند گوش فرا ندهيد و بدانيد كه جوانان ما با جاسوسان رفتارى خداپسندانه دارند، كه دستور اسلام رحمت بر اسيران است گرچه ظالم و جاسوس باشند.
شما اى ملت آمريكا از كارتر بخواهيد شاه مخلوع و جنايتكار را به ايران برگرداند كه كليد رهائى جاسوسان به دست اوست و شما اى اصحاب ناقوس دستها را به دعا برداريد و ناقوسها را به آهنگ درآوريد و از خداى بزرگ بخواهيد كه به رؤساى جمهور شما عدل و انصاف مرحمت كند.
خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مىكشند و دعا مىكنند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 80
تاريخ: 2/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان بخش خبر و جهاد سازندگى صدا و سيماى جمهورى اسلامى
سازندگىهاى روحى مقدم بر همه سازندگىهاست
بسم الله الرحمن الرحيم
كشور ما و ملت ما احتياج به سازندگى دارد، سازندگىهاى روحى مقدم بر همه سازندگىهاست، جهاد سازندگى از خود افراد بايد شروع بشود و خودشان را بسازند و با شيطان باطنى جهاد كنند كه اين جهاد منشأ همه جهادهائى است كه بعد واقع مىشود. انسان تا خودش را نسازد نمىتواند ديگران را بسازد و تا ديگران ساخته نشوند، نمىشود كه كشور ساخته بشود. جهاد سازندگى از خود آدم بايد شروع بشود، جهاد نفس، جهاد اكبر است، براى اينكه همه جهادها اگر بخواهد نتيجه داشته باشد و بخواهد انسان در جهادها پيروز بشود موكول به اين است كه در جهاد نفس پيروز باشد اگر انسانها توجه به خودشان داشته باشند، جهاد نكرده باشند با شيطان خودشان، اينها واحد واحدهائى هستند كه علاوه بر اينكه نمىتوانند اصلاح جامعه را بكنند، فساد هم در جامعه مىكنند، همه فسادهائى كه در عالم واقع مىشود، براى اينكه آن جهاد واقع نشده، آن جهاد اكبر واقع نشده. تمام اين گرفتارىهائى كه بشر دارد از دست خود بشر دارد، بشر است كه به بشر جنايت وارد مىكند، ساير موجودات، ساير حيوانات ولو سبع هم باشند، آنقدرى كه بشر جنايت مىكند آنها نمىكنند. اين بشر است كه چون اصلاح نشده است و جهاد سازندگى نكرده است، اين از همه حيوانات سبعتر است، هيچ سبعى مثل انسان نيست و هيچ حيوان ديگرى هم به پاى اين حيوان نمىرسد.
آنقدر كه اين انسان، اين حيوان دوپا در عالم فتنه و فساد مىكند هيچ موجود ديگرى نمىكند و آنقدرى كه اين حيوان دو پا محتاج به تربيت است هيچ حيوانى محتاج نيست. تمام انبيا از اول تا حالا، تا خاتم، از آدم رسول اكرم براى يك مقصد آمدند و آن مقصد اين است كه اين حيوانات را انسان كنند. مقصد اين است. تمام كتابهائى كه از آسمان براى انبيا آمده است كه بزرگترش قرآن كريم است. همين يك مقصد را دارد كه اين انسانهايى كه در اين ظلمات واقع شدهاند غرق شدهاند در دنيا، همه توجهشان به خودشان است، هر چه مىخواهند براى خودشان مىخواهند، اصلاً پيششان مطرح نيست يك چيز ديگرى غير از خودشان، آنها مىخواهند اينها را از اين ظلمتها نجات بدهند، به عالم نور برسانند، ظلمتهاى زياد، ظلمات، آيه شريفه اين طرفش را ظلمات مىفرمايد الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور آن طرف را نور مىفرمايد، اين طرف را ظلمات.
صحيفه نور ج 11 صفحه 81
ظلمتها زياد است، تاريكىهائى كه بشر به آن مبتلاست، چه تاريكىهائى كه در نفس خودش هست و در باطن خودش هست و چه تاريكىهائى كه در جامعه هست، اينها زياد هستند، از اينها وقتى انسان تخلص پيدا كرد نور يك امر واحد است، همه به يك مبدا واحد به يك مبدا نور بايد برگردند. انبيا آمدند كه اينهائى كه در ظلمتها واقعند، اينهائى كه هيچ نمىبينند الا خودشان و هيچ نمىخواهند الا براى خودشان، براى هيچ كس ديگرى ارزش قائل نيستند، هر چه هست براى خودشان مىخواهند، اينها را از اين خودخواهى كه منشأ همه ظلمتهاست، نجات بدهند و برسانند به خداخواهى كه نور است. آنهائى كه رسيدهاند به اين مقام خداخواهى كه اين يك مرتبه از كمالات است آنها اينطور نيستند ديگر كه مثل ماها فكر كنند، آنها فكر ديگران هستند قبل از اينكه فكر خودشان باشند. پيغمبر اكرم براى اين كافرهايى كه مسلمان نمىشدند و مؤمن نمىشدند غصه مىخورد، در آيه شريفه هست كه، مثل اينكه مىخواهى خودت را هلاك كنى براى اينها. خواست كه همه عالم به نور برسند، مبعوث شده بود براى اينكه همه اين هياهوهائى كه در دنيا هست و اين هياهوها براى خود است، براى رسيدن به قدرت خود است اين هياهوها را از بين ببرد و يك خداخواهى در مردم ايجاد كند، توجه به نور ايجاد كند. اگر ايجاد بشود او، ديگر اينهمه نزاعهائى كه در دنيا هست از بين مىرود. اگر تمام انبيا جمع بشوند در يك محلى هيچ وقت با هم نزاع نمىكنند اگر اوليا و انبيا را شما فرض كنيد كه الان بيايند در دنيا، هيچ وقت با هم نزاع نمىكنند براى اينكه نزاع مال خودخواهى است، از نقطه نفس انسان پيدا مىشود كه آنها نفس را كشتهاند، جهاد كردهاند و همه خدا را مىخواهند، كسى كه خدا را مىخواهد نزاع ندارد، همه نزاعها براى اين است كه اين براى خودش يك چيزى مىخواهد اين هم براى خودش يك چيزى مىخواهد، اين دو خودها تزاحم مىكنند، اين قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، تزاحم مىكنند، اين قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، تزاحم مىكنند، جنگ درمىآيد. اگر مردم تربيت بشوند به تربيت انبيا كه همه كتب آسمانى براى اين تربيت آمده است، همه اين نزاعها از بين مىرود، همه اين گرفتارىهائى كه براى بشر است از بين مىرود، برادر مىشوند همه، همانطورى كه در قرآن كريم همه را برادر خوانده است، مؤمنها برادرند، از اين آيه استفاده اين معنا شود كه اگر چنانچه دو نفر به اخوت ايمانىشان عمل نكنند، برادر نباشند، مؤمن نيستند، المومنون اخوه مىگويد برادر هستند، اين مؤمنها برادرند، همانطورى كه يك برادر براى برادر خودش خير مىخواهد مؤمن اين است. اگر يك وقت ما ديديم كه كسى براى برادرهاى خودش خير نخواست، نزاع راه انداخت، هياهو راه انداخت، اين به طرف خودش بكشد، او به طرف خودش بكشد، اين از ايمان معلوم مىشود كه حظ صحيح نبرده است، آنى كه بايد ايمان در قلب اين تأثير بكند، نكرده است.
ايمان فقط اين نيست كه ما اعتقاد داشته باشيم كه خدايى هست و پيغمبرى هست و چه، نه، ايمان يك مسألهاى بالاتر از اين است اين معانى را كه انسان ادراك كرده به عقلش، بايد با مجاهدات به قلبش برساند كه قلبش آگاه بشود، بيابد مطلب را. خيلى چيزهاست كه انسان به برهان مىداند كه فلان قضيه فلان طور است يا فلان طور نيست، لكن چون ايمان نيامده است، تأثير نمىكند مثلاً نوع مردم
صحيفه نور ج 11 صفحه 82
اينطور هستند كه در يك شب تاريكى، اگر يك مردهاى در محلى باشد پيش او مىترسند بخوابند و همه عقيدهشان هم براى اين است كه مرده هيچ اثرى ندارند، هيچ كارى از او نمىآيد، عقلشان مىگويد كه مرده است، اين مرده اصلاً حركت ندارد تا بتواند به من ضرر بزند، عقل اين را مىگويد، لكن اين مطلب به قلب نرسيده، مردهشورها به واسطه
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 85
تاريخ: 3/10/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان هنرى شيراز
تعيين رئيس جمهور بايد با توجه به صفاتش در قانون باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
من در عين حال كه حالم مقتضى صحبت نيست لكن براى تشكر از آقايان چند كلمهاى عرض مىكنم. آقايان زحمت كشيدند كه از راههاى دور تشريف آوردند. خداوند همه را حفظ كند، موفق باشيد. چيزى كه لازم است عرض كنم اين است كه در اين موقع كه يك مرحله ديگرى از مراحلى كه در كشور ما مىخواهد تحقق پيدا كند در دست اجراست و آن تعيين رئيس جمهور است، بايد توجه داشته باشند آقايان كه آن صفتى كه در قانون اساسى براى رئيس جمهور تعيين كردهاند مراعات كنند، قانون اساسى را ملاحظه كنند و رئيس جمهور را در آنجا ملاحظه كنند و كسى كه داراى اين صفات بود او را به آن صفات مىشناسند به او راى بدهيد و اگر چنانچه فاقد آن صفات باشد، احتراز كنيد از رأى دادن به او.
به كسى كه لايق براى اين مقام است رأى بدهيد
روز سرنوشت سازى است. مىخواهيد زمام كشور را به يك كسى بدهيد كه مؤثر در مقدرات كشور شما باشد. سهل انگارى نكنيد و به پاى صندوقها برويد و با هم اجتماع كنيد و كسى كه لايق براى اين مقام است و داراى صفاتى است كه سوء سابقه نداشتن، وابستگى به رژيم سابق نداشتن، اينها از امورى است كه بايد ملاحظه بشود و آقايان نبايد سستى كنند در رفتن، به پاى صندوق بروند لكن به كسى كه اين صفات را دارد رأى بدهند. خداوند انشاءالله شماها را حفظ بكند و من از اينكه معذورم از اينكه زياد صحبت كنم عذرخواهى مىكنم و شما را به خداى تبارك و تعالى مىسپارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 86
تاريخ: 3/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرهنگيان و معلمان شهرستان محلات
اگر چنانچه انسان تحت تربيت انبيا متحول بشود، جامعه هم به تبع او به ترقى مىرسد
بسم الله الرحمن الرحيم
محلات يك محلى است كه من بعضى تابستانها مىرفتم، تابستانها را آنجا بودم و در آنوقت كه من آنجا بودم احساس مىكردم كه مردم محلات با مردم بسيارى از جاها فرق دارند، توجهشان به ديانت بيشتر بود از بعضى جاهاى ديگر، از خيلى جهات و من اينكه فهميدم اين بود كه محل به واسطه خوبى علما خوب بوده. علمائى بودند كه در محلات بودند، علمائى بودند كه افراد صحيح، وظائف ملائىشان را، وظائف ديانتشان را خوب عمل مىكردند، مردم هم تبعيت آنها خوب شده بودند، اهل مسجد بودند، همه اهل دعا و اهل عبادت و اهل كار و همه چيز بودند. محلات، من حالا قريب بيشتر از شايد سى سال است، يك همچو چيزهائى است كه ديگر آنجا را نديدم، نمىدانم الان باز همان است، من اميدوارم كه همان باشد. اگر چنانچه انسان خودش متحول بشود به يك انسانى كه تحت تربيت انبيا انسان بشود، جامعه هم به تبع او به ترقى مىرسد. گاهى يك فرد در يك جامعه موجب فساد مىشود و گاهى هم يك فرد در يك جامعه موجب صلاح مىشود. اين فرد گاهى از قشر قدرتمندان است كه مردم به او توجه دارند، گاهى از قشر روحانيين است كه آن هم مردم به او توجه دارند. قشر قدرتمندها كمتر در شأن پيدا مىشود كه اشخاص ساخته شده باشد، من كه حالا ياد ندارم، كمتر پيدا مىشود، در قشر روحانيين پيدا مىشود. و اگر روحانى، در يك محل يك روحانى متعهد باشد، آن محل را تصفيه مىكند و اگر در هر يك از بلاد چند نفر روحانى باشند كه آنها آنطور كه بايد، آنطور كه دستور اسلام است باشند، از باب اينكه مردم تبعيت از آنها مىكنند، مردم هم اصلاح مىشوند و با اصلاح مردم يك جامعه صحيح پيش مىآيد.
مهمترين مأموريت رضاخان يكى اين بود كه روحانيون را بكوبد
شما ديديد كه در اين 50 سال، خوب اكثراً يادتان نيست، زمان رضاخان را اكثراً يادتان نيست لكن من يادم است، يعنى من از قبل از اينكه رضاخان كودتا كند يادم هست، رضاخان به واسطه مأموريتى كه داشت ابتدا به يك صورت مقدس مابى آمد تو كار، مقدس مابى آن حدودى كه يك نظامى بايد باشد، در محرم روضه داشت، در يك جائى بود كه روضه خوانى داشت و خودش هم حاضر
صحيفه نور ج 11 صفحه 87
مىشد، دستجات از ارتشىها راه مىانداخت كه من او را خودم ديدم، دستجات مختلفى از ارتشىها راه مىانداخت و آنوقت هم معروف بود كه خود او در ماه محرم تكيههائى كه در تهران بود مىگفتند كه مىرفت. بعضىها مىگفتند پياده مىرفت، همه تكيهها را در اين شبهاى محرم، به تدريج تكيهها را مىرفت تا آنوقتى كه قدرتش مستقر شد، با اسلحه ديانت آمد تا آنوقتى كه قدرتش محكم شد، آنوقت كه محكم شد مأموريتش را شروع كرد و مهمترين مأموريتش يكى اين بود كه روحانيون، را بكوبد روحانيون را آنطورى كه كوبيد كه تبليغات را راه انداختند، شعرا بر ضد روحانيون، دستگاهها تجهيز شدند بر ضد روحانيين، به طورى كه قشرهاى ناآگاه هم برگشتند از روحانيون، شوفرها روحانى را يا سوار نمىكردند، يا اگر سوار مىكردند، اهانت مىكردند. من خودم سوار اتوبوس بودم كه يك شيخ هم بود، بنزين تمام شده بود، تمام شدن بنزين را گردن شيخ مىگذاشتند. يكى از رفقاى ما گفت كه من در اراك بودم و مىخواستم بيايم قم مثلاً، رفتم، شوفر گفت كه ما بنا گذاشتيم دو طايفه را سوار ماشين نكنيم، يكى فواحش، يكى آخوندها. از همه جهات شروع كردند فشار آوردن، ممنوعشان كردند از منبر رفتن، اصلاً مجالس را از بين بردند، شروع كردند به سربازى بردن، شروع كردند عمامهها را برداشتن و به طورى كه ما شايد مثلاً قبل از آفتاب، چه وقت، كه خلوت باشد مىرفتيم در يك جائى رفقا يك چند نفرى كه بودند، اينها يكى يكى مىآمدند و در آنجا كه نمىتوانستيم بيرون برويم براى تعرض مىكردند و من يك درسى كه - من داشتم، يك روز ديدم كه يك نفر آمد، جمعى بودند، يك نفر آمد، گفتم كه رفقاتان؟ گفت اينها قبل از آفتاب مىروند در باغات براى اينكه مأمورين مىآيند در توى مدرسهها مىگردند معممين را مىبرند. اين براى چه بود، اين براى اين بود كه اين قشر را مؤثر مىدانستند اينها، ولو حالا به خيال خودشان اين قشر را مىگفتند كه نماينده اسلامند، مردم به آنها توجه دارند، اگر اينها يك قدرتى داشته باشند، نمىگذارند كارها انجام بگيرد، كارهائى كه مىخواستند، نمىگذارند انجام بگيرد، از اين جهت به اينها فشار مىآوردند.
يك كار ديگر هم كه آنها مىكردند كارها زياد بود، يعنى برنامه زياد بود اينكه قشر جوان را، در مفاسد را به روى آنها باز كردند، در همه شهرها خصوصاً تهران كه بيشتر از همه جا مورد نظر بود، آن جاهائى كه جوان اگر برود در او فاسد مىشود، درهاى او باز بود به روى آنها، تبليغات هم از همه طرف، سينماها به آن وضعى كه شنيدند، مراكز فساد به آنطورى كه گفته شده است، مراكز فروش مشروبات الكلى كه از كتابخانه زيادتر بود، از كتابفروشى زيادتر بود، گفتند بين تهران تا شميران آنجاها چقدر جاهائى بود كه براى فحشا مهيا كرده بودند. اين قشر جوان كه بايد از او كار برآيد و از او اميد هست و مىتواند براى كشور خودش خدمت بكند، اينها را از آنجائى كه مركز خدمت است مىكشاندند به مراكز فحشا تا اينها را يك موجود مهمل بار بياورند، چنانچه اين خوب ديگر اخيراً منتهى شد به اينكه زمان اين مردك شد. و اين از پدرش عميقتر كار مىكرد، اين بيشتر از او نقشه داشت يعنى نقشهاى كه برايش دستش داده بودند.
اين هروئين به اين فراوانى كه الان هم ملت ما به شرش مبتلاست، اين يك مسألهاى نبود كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 88
همين من باب اتفاق چنين توسعه پيدا كند، اين يك برنامه بوده است براى اينكه يك وقتى يك جوانى هروئينى بشود ديگر همه چيزش را از دست مىدهد. يك قوه فعاله است، اين قوه فعاله وقتى كه مبتلاى به هروئين بشود، مبتلاى به مشروبات بشود، عادت كند كه به سينما برود، به سينماى كذائى، عادت كند به اين مركزهاى فحشا برود كه همه اينها را براى اينكه اين قشر جوانى كه آمال يك كشور است اين را نگذارند كه بيدار بشود، همه چيزش را ببرند اين بىتفاوت باشد، عادت هروئينى اينطورى است، آدم ترياكى اينطورى است، آدمى كه مبتلاى به مسكرات است اينطورى است، آدمى كه مبتلاى به فحشاء است اينطورى است كه اگر هر بساطى سرش درآورد اين ديگر نمىتواند كه قيام كند و كار انجام بدهد. اينها خواستند مملكت ما اينطور بشود كه قشر جوانش از بين برود، بىتفاوت باشد و هر چه اينجا دارند ببرند و آنها هم توجه به او نكنند. در هر جا به يك نقشهاى توسل پيدا كردند تا اينكه نگذارند اين مملكت بيدار بشود.
خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد و مردم را بيدار كرد
خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد كه مردم را بيدار كرد، خدا بيدار كرد مردم را، توجه مردم از آن مسائل كم كم برگشت، همان جوانهائى كه يك وقت اصل به اين مسائل اعتنائى نداشتند، خداوند تاييد كرد و توجه پيدا كردند، به حيث جوانهائى كه بايد بروند سراغ مثلاً جوانىشان، در اين نهضت آمدند ريختند به خيابانها و فعاليت كردند و براى اسلام خدمت كردند و اين پيروزى كه نصيب ما شد، نصيب ملت ما شد در اثر تحولى بود كه به اراده خداى تبارك و تعالى براى ملت حاصل شد. تحولى كه ملتى كه توجه به اين مسائل نداشت، آنهائى كه به مسائل سياسى توجه داشتند كارى به ديانت نداشتند، مسائل سياسى آنها به نرخ روز، آن روزى كه بيرق آمريكا بالا شد براى او صحبت مىكند، آن روزى كه بيرق فرض كنيد انگلستان بلند شد براى او صحبت مىكند، آن روزى كه بيرق اسلام باشد براى او صحبت مىكند، اينها يك مبنائى ندارند، اينطورى هستند، يك مبنائى ندارد آن مبنا يك كارى بكند و اين قشرشان كه توجه به مسائل ممكن بود پيدا بكنند، اينها توجه اينجورى بود وضعشان، قشرهاى ديگر هر كس مشغول كار خودش بود، كاسب كسب مىكرد، زارع زراعت مىكرد، همه چيزشان را كه مىبردند هى مىگفتند خوب آقا، از اينكه توجه مىكرد، مىگفت ما چه بكنيم، نمىتوانيم، اكثراً هم توجه نداشتند به اين مسائل، اين يك دست غيبى الهى بود كه اين ملت را از آن حال رخوت، از آن حال سستى، از آن حال بيخبرى برگرداند به يك حال خبردارى، همه مجهز شدند. نمىشود كه بدون تاييد الهى يك چنين توسعهاى پيدا بكند يك مسأله، همه جا مىرفتيد مىديديد يك مطلب مىگويند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى، آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى. اين يك مسألهاى نبود كه بشود يك نفر آدم، ده نفر آدم، صد نفر آدم، كار انجام بدهند، يك مسألهاى الهى انجام گرفت به طورى كه تمام قشرهاى ملت ما هم يكصدا شدند، با آن يك صدا هم پيش بردند، و ما مادامى كه اين نهضت را نگهش داريم، حفظش كنيم پيروز هستيم و ما
صحيفه نور ج 11 صفحه 89
اميدواريم كه حفظ بشود.
امروز روز اين است كه يك توجه داشته باشيم و آن توجه به اينكه دشمن را عقب بزنيم
توجه داشته باشيد به اينكه امروز روزى نيست كه ما و شما و ملت ما و همه توجه به گرفتارى خودشان، گرفتارى شخصى داشته باشند. يك روزى كه يك گرفتارى براى اسلام دارد پيش مىآيد، يك گرفتارى براى كشور دارد پيش مىآيد، در معرض اين است كه مفسدها افساد بكنند و بخورند كشور را، برگردانند به حال ديگر كه همه چيزمان از بين برود، روز اين نيست كه ما بنشينيم كه حقوقم كم است، خانهام چه جورى است، الان روز اين نيست.، بايد الان ما اين كشتى كه از همه اطراف موجهاى بسيار خطرناك به او متوجه است، ما بايد بنشينيم حالا كه، همان نظير خود كشتى، حالا اگر يك عدهاى در كشتى بودند و كشتى افتاد به خطر غرق، آنوقت اينها بنشينند بگويند كه خانهمان چه جورى است!! هيچ كس نمىنشيند، همه در صدد اينند كشتى را نجات بدهند. يك وقت يك كشورى مبتلا شده است به يك چنين مسائل، مثل الان كه كشور مبتلاست به، مواجه با يك قدرتى كه تمام تبليغات دنيا دستش هست، دولتها هم الا نادر، همراه او هستند، يك چنين موقعى ملت ما نبايد در فكر اين باشد كه حالا در اداره كه من مىروم جايم كجا باشد، در فرهنگ بايد چه جور باشد. همه اينها يك موقع آرام بايد طرح بشود.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 92
تاريخ: 4/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با چند تن از كشيشهاى امريكائى و الجزايرى
روحانيون مسؤولند در مقابل پيامبران و در مقابل خداى تبارك و تعالى
بسم الله الرحمن الرحيم
من متقابلاً ولادت عيسى مسيح را به همه ملتهاى مستضعف دنيا و به ملت مسيح و به مسيحيان هم ميهنمان تبريك مىگويم. عيسى مسيح همه چيزش معجزه بود، معجزه بود كه از يك مادر باكره متولد شد، معجزه بود كه در مهد سخن گفت، معجزه بود براى بشر صلح و صفا و روحانيت آورد. همه معجزه، همه انبيا معجزه هستند و همه براى ساختن بشر آمدند، همه مىخواهند كه بشر به راه مستقيم الهى سير كنند و همه مىخواهند كه تمام افراد بشر در صلح و صفا و برادرى زيست كنند. اين وظيفه مأمورين الهى است كه در دنيا آمدهاند براى آنكه بشر را از اين عالم به عالم بالا ببرند و يك وظيفه هم روحانيين ملتها دارند، روحانيين مسيح، روحانيين مسلم، روحانيون يهود، همه روحانيون، و آن وظيفه تبعيت تام از پيغمبرها و از آنهائى كه آمدند براى تربيت بشر و براى صلح و صفا بين تمام افراد بشر. روحانيون در مرتبه اول واقعند براى تحقق دادن به آرمانهاى انبيا كه همان وحى الهى است. روحانيون يك وظيفه الهى دارند كه اين وظيفه الهى بالاتر از آن وظائفى است كه ساير مردم دارند. يك مسؤوليت الهى دارند. روحانيون مسؤولند در مقابل پيامبران و در مقابل خداى تبارك و تعالى كه تعليمات انبيا را به مردم برسانند و دست مردم را بگيرند و از اين گرفتارىها كه دارند نجات بدهند. مردم دنيا امروز مبتلا هستند به قدرتهاى بزرگ و به قدرتهائى كه شيطانى هستند و در مقابل انبيا بزرگ ايستادند و نمىگذارند تعليمات انبيا تحقق پيدا بكند. روحانيت مسيح يك خصوصيت زيادى دارد و آن اينكه قدرتهاى بزرگ مسيحى هستند، مدعى مسيحيت هستند و آن قدرتهاى بزرگند كه در دنيا برخلاف تعليمات خداى تبارك و تعالى كه به همه انبيا تعليم فرموده است و برخلاف تعليمات عيسى مسيح عمل مىكنند. روحانيت مسيح موظف است به حسب تعليمات مسيح و به حسب تعليم خداى بزرگ كه با اين قدرتهائى كه برخلاف مسير انبيا و برخلاف مسير مسيح رفتار مىكنند مبارزه معنوى بكنند، آنها را ارشاد بكنند به ملت مسيح، هدايت كنند ملت مسيح را كه تبعيت از اين قدرتهائى كه بر ضد مسيح هست نكنند.
صحيفه نور ج 11 صفحه 93
لزوم بازديد آثار و جنايات رژيم گذشته از جانب روحانيت مسيح
من وقتى با روحانيين مسيح مواجه مىشوم بايد مسائلى كه مربوط به روحانيت است عرض كنم. مسائل مربوط به شما اين است كه مسائل دنيا را آنطور كه هست بررسى كنيد و ببينيد به ملتها از دست مدعيان مسيحيت چه مىگذرد. شما آمديد ايران و معلوم نيست بتوانيد ايران آنقدر بمانيد كه شهداى ما را ببينيد، قبور شهداى ما را ببينيد. شما در بهشت زهرا رفتيد و قبور يك عده از شهدا را ديديد. هر جاى ايران برويد از اين قبور هست. شما معلولين ما را نديديد، هر جاى ايران برويد كسانى كه دست و پاى خودشان را از دست دادند و مجروح شدند، معلول شدند و از زندگى ساقط شدند خواهيد ديد. چه خوب بود كه شما مسيحيين و شما روحانيين مسيح يك مدتى مىمانديد در ايران و به شهرهاى مختلف ايران و به دهات و روستاهاى مختلف ايران مىرفتيد و مشاهده مىكرديد آثار جرم آن كسى را كه طرفدار او رؤساى جمهور آمريكا بودند، آن كسانى كه آمريكا به ما تحميل كرد و رؤساى جمهور آمريكا تحميل ما كردند. اى كاش مىرفتيد و مىديديد كه جرمهايى كه واقع شده است در ايران چه جرمهايى است، اى كاش در آن وقتى كه شاه مخلوع ايران بود مىآمديد و به شما اجازه مىدادند كه برويد و زندانهاى ما را ببينيد، ببينيد در اين زندانها به علماى اسلام، به روشنفكرهاى ايران، به محصلين ايران، به دانشگاهىهاى ايران چه مىگذرد. ببينيد كه در اين بيغولههايى كه در زيرزمين ايجاد كرده بودند و جوانهاى متعهد ما را براى اينكه آزادى مىخواستند، براى اينكه استقلال مىخواستند، در اين بيغولهها با آنها چه رفتار كردند. من اگر بخواهم براى شما كليات مسائل را هم بگويم وقت ضيق است لكن بدانيد با اين ملت همچو رفتار كردند كه هيچ وحشىاى با هيچ وحشى عمل نمىكند. پاهاى بعضى از جوانهاى ما را با اره بريدند، بعضى از جوانهاى ما را روى تابه گذاشتند و سرخ كردند، در حضور پدرها، پسرها را دست بريدند، پسرهاى كوچك را براى اقرار گرفتن از پدر، كارهايى كردند كه خجلت آور است گفتنش و كارهايى كردند كه به استناد اينكه ما مأمور هستيم از طرف دولتهاى بزرگ و مأمور براى وطنمان هستيم و مستند مىشد همه اينها به رؤساى جمهور آمريكا و امثال آنها، كارهايى شده است كه ملت مسيح را اگر مطلع بشوند سرافكنده مىكند. كارهايى كردهاند كه روحانيت مسيح را در نظر مردم شايد به آن قداستى كه هستند برخلاف او جلوه دهند. شما روحانيت مسيح بايد مسيح را از اين تنگنايى كه ايجاد كردهاند رؤساى جمهور شما، نجات بدهيد. مسيح چشمش به علماى مسيحيون و ساير قشرها، روشن است. مسيح چشمش اين است، مطالعه مىكند، تحت نظر قرار داده است شما را كه شما با اين ظالمهائى كه با بشر اينطور كردند چه رفتار مىكنيد. آيا در كليساهاى شما هيچ وقت راجع به اين جرائم صحبتى شده است؟ آيا از پاپ انكارى راجع به اين مصائب شده است؟ آيا پاپ كه ما را به حسب آن چيزى كه در روزنامه بود محكوم كرده است كه اين گروگانها را نگه داشتيم، پاپ مطلع هست از اينكه اينها چه بودند و چه هستند؟ آيا محكوم كردن يك ملت ضعيف در خورشان يك روحانىاى است كه خود را روحانيت بزرگ مسيح مىداند؟ آيا محكوم كردن آنهائى كه پنجاه سال در زير يوغ اين قدرتهاى بزرگى كه با طرفدارى
صحيفه نور ج 11 صفحه 94
حكومتهايى كه خودشان را به مسيح نسبت مىدهند و مىگويند مسيحى هستيم، آيا هيچ وقت به اينها انكار شده است؟ آيا روحانيون مسيح انكار اين اعمال ظالمانهاى كه برخلاف دستورات عيسى مسيح سلام الله عليه است، هيچ وقت انكار اين مسائل را كردهاند؟ ما در پاريس در عيد مولود حضرت مسيح اعلام كرديم و راجع به مظالمى كه شده است، آنجا چيزهايى نوشتيم و معالاسف گفته شد كه پاپ اجازه نشر آن را ندادند.
چرا بايد يك روحانيت بزرگ مسيح با مظلومها اينطور عمل كنند؟ چرا بايد روحانيت بزرگ مسيح مظلومها را محكوم كنند و طرفدارى از ظالم كنند؟ آيا شماها اطلاع نداريد از اين جريمههايى كه در اينجا واقع شده است؟ آيا شما اطلاع نداريد كه يك ملتى را تمام ذخائرش را بردند و خودش گرسنه مانده است؟ آيا اطلاع نداريد كه يك ملتى را چندين سال در طول پنجاه سال با زجر و زحمت تحت فشارها قرار دادند و همه دارايى او را به دولتهاى بزرگ دادند؟ آيا روحانيت مسيح اطلاع ندارد كه برخلاف گفته همه انبيا و برخلاف گفته مسيح دارائىهاى ايران را آقاى كارتر حبس كرده است در سد كرده است در همه بانكها؟ آيا عيسى كه براى عدالت آمده است و مردم را به عدالت مىخواهد وادارد و شما موظفيد كه عمل كنيد به آن چيزى كه عيسى مسيح فرموده است و ظالمها را وادار كنيد به عمل كردن، آيا مطلع هستيد كه يك ملت ضعيف را چطور مىخواهند در تحت فشار قرار بدهند آيا مطلع هستيد كه حصر اقتصادى كه آقاى كارتر مىخواهد انجام بدهد، معنايش اين است كه مىخواهد (در نظر او اين است) كه سى و پنج ميليون جمعيت از گرسنگى بميرد؟ آيا آقاى پاپ كه مطلع از اين مسائل هست و ما را محكوم مىكند؟ با به او بد مسائل را مىرسانند؟ اگر مطلع هست واى به حال ما و واى به حال مسيحيت و واى به حال علماى مسيح و اگر مطلع نيست واى به حال واتيكان. چرا بايد شما آقايان كه آمديد اينجا مسائل را آنطور كه هست ادراك بكنيد و به واتيكان چرا نبايد برسانيد؟ آيا واتيكان از شما قبول نمىكند؟ آيا واتيكان از اشخاصى كه طرفدار ابرقدرتها هستند و طرفدار ظالمها هستند قبول مىكند مسائل را، از مظلومين قبول نمىكند؟ آيا مظالم اين ابرقدرتهائى كه خودشان را به مسيحيت زدند و مىچسبانند به حضرت مسيح، اين مظالمى كه اينها كردند، به كجا بايد گفت؟ با كى بايد در ميان گذاشت؟ با شما روحانيون مسيح بايد در ميان گذاشت؟ با آقاى پاپ بايد در ميان گذاشت؟ صداى ما به آقاى پاپ مىرسد؟ مىگذارند برسد؟ اگر رسيد ترتيب اثر به صداى مظلوم مىدهد ايشان؟ بناى ايشان هست كه با مظلومها، با آن اشخاصى كه تحت ظلم هستند و برخلاف دستورات حضرت مسيح با آنها عمل مىشود يك معارضهاى بكند؟ ايشان از اين مظالمى كه الان در دنيا واقع مىشود و با دست رئيس جمهور آمريكا واقع مىشود و قبل هم شد و به دست رؤساى جمهور واقع شد، ايشان بىاطلاع هستند؟ ايشان نمىدانند در فلسطين و لبنان و ويتنام و ساير جاها چه مىگذرد و از كى اين مظالم واقع مىشود؟ به آقاى پاپ اين مسائل اصلاً نمىرسد؟ ايشان در محاصره هست و كسى با او نمىتواند صحبت بكند؟ يا مىدانند، مطلعند، مسائل را مىدانند و ساكت نشستند؟ ما اين سؤال را داريم كه چرا سكوت در مقابل ظلم؟ اين دستور حضرت مسيح هست؟! چرا واگذار كردند
صحيفه نور ج 11 صفحه 95
ابرقدرتها را به حال خود تا هر چه جنايت مىخواهند بكنند و هر چه مظلومان را مىخواهند از بين ببرند؟ عيسى مسيح كه پيامبر صلح هست و مىخواهد صلح در دنيا باشد و الان عيد صلح هست، شما مىدانيد كه در عيد صلح در اين مواردى كه الان اينها مشغول جنگ هستند چه مىگذرد؟ شما از امثال اين رؤساى جمهور باور مىكنيد كه يك وقت مىآيند و دعا مىكنند، دعاى آنها را باور كنيد؟ شما اين تبليغاتى كه الان در آمريكا برضد ما مىشود، اين روزنامه كه بر ضد ما تبليغ مىكنند، اين راديوها و تلويزيونهائى كه برضد ما تبليغات مىكنند، آيا از آنها مطلع هستيد؟ آيا از وضع مظلومان مطلعيد و مىدانيد كه اين تبليغات برضد مظلومها و بر وفق مرام ظالمهاست؟ شماها وظيفه نداريد كه از اين تبليغات جلوگيرى كنيد؟ آقاى پاپ وظيفه ندارند كه هدايت كنند اينهائى كه برضد مظلومين قيام كردند؟ با قلم خودشان، با قدم خودشان، با همه وسائل تبليغاتى برضد مظلومين قيام كردند، آقاى پاپ وظيفه ندارند از اينها جلوگيرى كنند؟ پس كى وظيفه دارد؟ مذهب مسيح را كى بايد ترويج كند؟ كى بايد تعليمات مسيح را به مردم بگويد؟ فقط تعليمات مال آن قشر پائين است؟ تعليمات مال اين زاغهنشينهاست؟ تعليمات مال كشاورزان است؟ يا اولى به تعليمات آن طبقه بالا هستند؟ آيا نبايد آنها را به تعليمات مسيح آشنا كرد؟
دردها زياد است و نه وقت شما و نه وقت من مجال اين را دارد كه دردهاى يك ملت ضعيف را به شما برسانند. من به شما كه روحانيين مسيح هستيد، به وسيله شما به ملت آمريكا، به روحانيين آمريكا، به روحانيت مسيح در تمام دنيا پيام مىفرستم كه هم مظلومين را دريابيد و هم حضرت عيسى را هم مذهب مسيح را. مذهب مسيح و حضرت عيسى در معرض اتهام واقع شده است اين مذهب را دريابيد. آقاى پاپ در معرض اتهام است. مردم حق ندارند بگويند اين چرا را، حق ندارند كه چرا آقاى پاپ مظلومين را محكوم مىكنند براى ارضاء ظالمها؟! شماها برسانيد اين مسائل را به مردم. ملت آمريكا را مىگويند برضد ما تجهيز كردند در اين عيدى كه بايد عيد صلح باشد و رئيس جمهور آمريكا در همه جا در بين مظلومين جنگ راه انداخته است، مظلومين را دارد مىكوبد، معذلك روحانيين مسيح ساكتند. چرا بايد ساكت باشند؟ چرا بايد از حال مظلومين مطلع نباشيد؟ چرا اگر از حال مظلومين مطلعيد بايد با ظالمها مقابله نكنيد و لااقل هدايت نكنيد آنها را؟ هدايت محصور به كليساست؟ هدايت محصور به يك جمعيت پائين است؟ با هدايت اول مال بالاهاست؟ انبيا كه مبعوث شدند اول با طبقه بالا مقابله كردند. حضرت موسى با فرعون مقابله كرد. طبقه بالا اولى هستند به اينكه مقابل بشوند و هدايت بشوند. شما روحانيون هدايت كنيد اين طبقه بالا را، هدايت كنيد اين رؤساى جمهور را، دريابيد عيسى مسيح را، دريابيد ملت مسيح را، دريابيد مسيحيت را، نگذارند مسيحيت در نظر مردم مشوه بشود، نگذاريد روحانيت مسيح در نظر مردم يك روحانيتى باشد طرفدار ظالمها. خداوند انشاءالله بشر را از شر اين بشرهائى كه بر ضد تعليمات آسمان، بر ضد تعليمات ملكوت رفتار مىكنند هدايت كند و خداوند مظلومان را از چنگ ظالمان نجات دهد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 96
تاريخ: 4/10/58
بيانات امام خمينى در جمع رؤساى دانشگاهها و مدارس عالى سراسر كشور و وزير فرهنگ و آموزش عالى
بسم الله الرحمن الرحيم
شغل روحانى و دانشگاهى مثل انبيا انسان ساز است
من از آقان متشكرم كه تشريف آوردند كه از نزديك با هم ملاقات كنيم و مطالبى كه به نظرمان مىرسد در ميان بگذاريم و باز تشكر مىكنم كه در اين امر انسانى آقايان اظهار تمايل كردند كه خدمت بكنند و اين خدمت البته ارزنده است.
لكن اساس در دانشگاه مطلب ديگرى است. ما روحانيون با دانشگاهىها يك مسير داريم و مسووليت اين دو طايفه از طوائف ديگر بيشتر است، چنانچه شغل شريفتر است. شغل شريفتر است براى اينكه با شغل دانشگاهى و روحانيت اگر چنانچه به شرايط عمل بشود انسان درست مىشود و اين است كه اين شغل انبيا بوده است. تمام انبيا براى آدم درست كردن آمدند و قرآن كتاب آدم سازى است.
پس اين شغل، شغل بسيار شريفى است و مسووليت بسيار زياد است براى اينكه در اين دو دانشگاه يعنى دانشگاه روحانى و دانشگاهى كه آقايان در آن هستند مقدرات كشور، چيزهايى كه بايد در كشور درست بشود از اين دو دانشگاه ناشى مىشود. اگر شما يا ما گمان كنيم كه علم منشاء سعادت است ولو هر چه باشد، اين اشتباه است براى اينكه علم گاهى منشاء بسيارى از تفاوت هاست.
چو دزدى با چراغ آيد گزيدتر برد كالا گفته حكيم سنائى است ظاهرا.
اگر روحانى علم داشته باشد، لكن ايمان نداشته باشد و مسيرش مسير انبياء نباشد منشاء مفاسد بسيار مىشود.
اكثر اين دين سازىها كه بوده است، اينها از طبقه ملاها بوده است، ملاهائى كه فقط علم به خيال خودشان كافى بوده است و دنبالش مسير انبيا نبوده است. اگر دانشگاه فقط دنبال اين باشد كه فرزندان ايران را با معلومات بار بياورد و معلومات را روى هم بريزد، اين براى سعادت ملت ما زياد فايده ندارد يا ضرر دارد. يك فرد دانشگاهى كه انحراف پيدا كند كه انحراف غير از يك فرد بازارى و كارگر است. كارگر و بازارى و كشاورز و امثال اينها اگر چنانچه انحرافى داشته باشند، انحرافى شخصى و براى خودشان است لكن انحراف اساتيد دانشگاه انحراف خودشان تنها نيست، انحراف يك گروه
صحيفه نور ج 11 صفحه 97
است. چه گروهى؟ آن گروهى كه مىخواهند مملكت را اداره كنند كه گاهى به انحراف يك كشور منجر مىشود. انحراف يك روحانى انحراف خودش تنها نيست انحراف يك ملت است. بنابراين اين دو طايفه هستند كه مىتوانند خدمت بكنند و كشور را نجات بدهند و ممكن است كه مسيرشان مسير حق نباشد و كشور را به تباهى بكشند. گمان نشود كسانى كه ايمان ندارند اينها هم خدمت به كشور مىكنند و فرقى بين آنها و آن كسانى كه ايمان دارند نيست.
الذين كفروا ياكلون كما تاكل الانعام و النار ...(1) شما مىتوانيد جوانها را طورى تربيت كنيد كه تقوا در آن باشد و بداند كه وظيفه او چيست و چه كارى را بايد انجام دهد.
اگر چنانچه شما و طبقه روحانيون كه هر دو يك شغل داريد، هر دو شغل واحد داريد و مع الاسف اين دو قشر را كه مربى جامعه هستند دستهاى ناپاك از هم جدا كرد. ما تا حالا با آقايان روبرو نمىشويم، يعنى شما از ما فرار مىكرديد و ما از شما، شما ما را قبول نداشتيد و ما هم شما را قبول نداشتيم، يعنى شما از ما فرار مىكرديد و ما از شما، شما ما را قبول نداشتيد و ما هم شما را قبول نداشتيم يعنى شما از ما فرار مىكرديد و ما از شما، شما ما را قبول نداشتيد و ما هم شما را قبول نداشتيم، شما براى ما يك چيز مىگفتيد، ما هم براى شما يك چيز ديگر مىگفتيم. من نه از (((شما))) مقصودم آن افراد است و نه از ما مقصودم خودم، لكن قشرها اينطور شده بود. مىرفتند توى دانشگاهها به دانشجو و استاد و به هم يك ظاهر زيبائى ارائه مىدادند كه اين اخوندها مرتجعند، اينها مىخواهند ما را برگردانند و به عصر حجر. محمد رضا خان در يكى از حرف هايش قبل از پانزده خرداد گفت كه اين آخودنها طياره سوار نمىشوند. اتفاقا همان روزها بود كه يكى از مراجع با طياره رفته بود مشهد. او مىگفت اينها با تمام اساس تجدد و تمدن مخالفند. و يا اينكه مطرح مىكردند كه آخوندها همه دربارى هستند و اصلا وجود اينها را دربارها آوردهاند و سلاطين اين وجودها را در خارج محقق كردهاند و مىآمدند پيش روحانيون مىگفتند اينها دين ندارند، اينها يك مشت فلكى بى دين هستند. و طورى تزريق مىكردند كه مع الاسف بعضى از اشخاص بى عمق باورشان مىآمد. اين باور آمدن اسباب اين شد كه اين دو قشر از هم جدا شد و هر دو به هم بدبين شدند و دو قشرى كه مربى جامعه بودند، دو قشرى كه بايد جامعه را با مساعدى هم جامعه را اصلاح بكنند، اينها را از هم جدا كردند، دو قشرى كه اگر در مسير صحيح باشد تمام ملت به راه صحيح مىرود.
ايمان مبدأ خيرات و ترقيان يك كشور است
اينطور نيست كه يك قشر فاسد باشد و فقط خودش اگر ناصالح شود خودش است و غير نيست. با اصلاح اين دو قشر جامعه اصلاح مىشود. اذا فسد العالم فسد العالم است. اين عالم من نيستم شما هم هستيد. شما همه جزء علما هستيد كه اگر خداى نكرده فاسد باشيد عالم را به فساد مىكشيد و اگر صالح باشيد عالم را به صلاح مىكشيد. صلاح و فساد يك جامعه به دست مربيان آن جامعه است و اين مربىها شما هستيد و قشر روحانى. آنها به نوعى و شما هم به نوعى ديگر. اگر بنا باشد فقط تربيت
صحيفه نور ج 11 صفحه 98
علمى باشد شما يك طبيب درست مىكنيد ولى نظر اين طبيب چه باشد، اين طبيب فردا مىشود يك كاسب كه يك مريض را معطل مىكند براى اينكه حق ويزيت را زياد بكند. ممكن است از نظر طبابت خوب طبيبى باشد ولى چون مهذب نيست، چون متقى نيست بادوا فروش مىشازد تا نسخه هر چه گرانتر بنويسد.
يك مهندس درست مىكنيد كه در علم خودش خيلى خوب است، اما وقتى كه مىخواهد يك نقشهاى بدهد آن استادى هائى را كه دارد طورى به كار مىبرد كه مفيد نباشد و به شكل منفعتطلبى باشد. در قشر ما هم اگر بنا باشد كه همين ملائى باشد، اين ملا بسيار ملاى خوبى است، بسيار آدم فهميدهاى است، كتاب و سنت را بسيار خوب مىفهمد اما اگر چنانچه تقوا در كار نباشد فهم كتاب و سنت او موجب اعوجاج مردم مىشود.
ما احتياج به آدم داريم. مملكت ما احتياج دارد به اينكه در اجتماع انسان درست بشود. كسى كه از زير دست ما درمىآيد مومن باشد ديگر زير بار شلم اجانب نمىرود و نمىتوانند او را تطميع بكنند. تهديد و تطميع در كسانى اثر مىكند كه ايمان ندارند.
اگر شما و ما سدت به هم بدهيم و براى ايجاد يك جامعه توحيدى به معنى اينكه همه معتقد به خدا و هم متقد باشند به اينكه كارها جزا دارد و اگر جوانها را مومن و معتقد بار بياوريم مملكت مان تا آخر احيا مىشود و اگر چنانچه در اين مسووليت بزرگ ما كوتاهى بكنيم و در حق فرزندان اين ممكلت كوتاهى بكنيم، فرض كنيد چند روز چنين صورتى پيدا بكند فردا بدتر از اين است و مملكت مىافتد. اشخاصى كه ايمان ندارند، اعتقاد به مصالح كشور ندارند و فقط براى مصلحت خودشان كار مىكنند. همه اينهائى كه اين فضاحتها را در ايران درست كردند و اين گرفتارىها را براى مملكت ما بوجود آوردند براى اين بود كه ايمانى در كار نبود. اگر ايمان در كار بود، ممكن نبود يك آدم قراردادهائى منعقد بكند كه حالا دولت ما گرفتارش شده باشد، زيرا اين قرار دادها طورى درست شده است كه مىگويند هر طرف قضيه را بگيريم ضرر دارد. اگر اينها ايمان داشتند همه چيز مملكت را به باد نمىدادند و چون ايمان نداشتند و فقط براى اينكه چند تا قصر در خارج داشته باشند و يا چند تا بانك را در خارج پر كنند اين كارها را كردهاند. مبدا همه خيرات و مبدا همه ترقياتى كه براى يك مملكت است چه در جهت مادى چه در جهت معنوى اين است كه ايمان در كار باشد.
بايد شما و ما دست به هم بدهيم و براى قشر آتيه كه مقدرات مملكت را به دست مىگيرند ايمان ايجاد كنيم. شما از دانشگاه مومن بيرون بدهيد و ما از مدرسهها مومن بدهيم. بنابر اين وظيفه سنگينى به عهده ما و شما است و اين وظيفه سنگين را اگر درست انجام داديم و به شغلى كه داريم درست عمل كرديم، در كنار علم ايمان را هم تقويت كردم. كوشش كنيد برنامه هايى كه براى عقب نگاه داشتن ملت بوده است تغيير كند، البته در موقعش ما هم كوشش مىكنيم ولى الان شما بايد كوشش كنيد. نبايد زير بار برنامه هائى كه ديگران بر ايمان درست كردهاند برويم، بايد تغييرش بدهيم، تحول لازم است. بزرگترين تحولى كه بايد بشود بايستى در فرهنگ باشد، براى اينكه دانشگاه بزرگترين مراكزى هستند كه ملت را يا به تباهى مىكشند، يا
صحيفه نور ج 11 صفحه 99
به اوج عظمت و قدرت مىرسانند. برنامههاى فرهنگى تحول لازم دارد. فرهنگ غير از ساير ادارات است و بنابراين مشكلات زياد است و از مشكلات نبايد هراسى داشته باشيم.
در هر صورت من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مىخواهيم و دعا گوى همه هستم و خدمتگزار به همه و اميدوار كه همه ما از درهاى حقيقى ملت مطلع بشويم و در درمانش هر كس به اندازهاى كه مىتوانند كوشش كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 100
تاريخ: 4/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروه كارگزاران مسجد قبا و دانشجويان مريوان
تلاش براى خود كفا شدن به منظور شكستن حصر اقتصادى
بسم الله الرحمن الرحيم
ما امروز مواجهيم با چند مطلب كه تذكرش لازم است: يكى همه مىدانيد مواجه با قدرتهاى بزرگ كه در خارج و داخل مشغول تبليغات هستند برضد اسلام و توطئههائى دارند، يكى خرابىهائى كه در داخل كشور است و اشخاصى دامن مىزنند به اين خرابىها و اغفال مىكنند جوانهاى ما را از هر طرف.
ما امروز اگر بخواهيم با اين قدرت بزرگ مواجه باشيم و در اين ميدان شكست نخوريم احتياج به چند امر داريم، يكى اينكه ما اقتصاد خودمان را طورى كنيم كه خودكفا باشيم كه اولش قضيه زراعت است. مزرعهها، كشتزارها با فعاليت همه جانبه قشرهاى مختلف كشت مىشوند، معالاسف دستجاتى هستند كه يا ندانسته و به واسطه تحريك بعضى عناصر ضد انقلاب يا شايد بعضىشان هم دانسته از باب اينكه از همان جمعيت هستند نمىگذارند كشت آنطورى كه بايد صورت بگيرد، صورت بگيرد. با اسمهاى مختلف در اطراف ايران هر جا برويد اين مسائل هست كه در كشتزارها مىروند و به اسم اينكه ما مىخواهيم كمك كنيم به مستمندان كمك كنيم به مردم، مانع مىشوند از اينكه يك كشت صحيحى بشود، و اين خطرى است براى كشور ما.
شما مىدانيد كه اگر يك مملكتى در اقتصاد، خصوصاً اين رشته اقتصاد كه نان مردم است، در اين احتياج به خارج پيدا بكند و يك احتياج مبرمى كه نتواند خودش اداره كند خودش را و بايد او را اداره كنند، اين وابستگى اقتصادى آن هم در اين رشته موجب اين مىشود كه ملت ايران، مملكت ايران، تسليم بشود و به ديگران. اگر آمريكا موفق بشود در اين مطلبى كه الان پيش آورده است كه همه قدرتها را دور خودش جمع كند و حصر اقتصادى بكند نسبت به ايران، انشاءالله موفق نمىشود، لكن ما بايد طرف احتياط را بگيريم، اگر خداى نخواسته موفق بشود و ايران را در حصر اقتصادى از جهات مختلف قرار بدهد كه يك جهتش هم همين قضيه خواربارهائى است كه ما احتياج به او داريم، خوب، ما قاعدتاً نمىتوانيم ديگر مقاومت كنيم و اين يك ضربهاى است كه به نهضت ما مىخورد كه ضربه به اسلام است. پس تكليف همه ماهاست كه هر كس به هر مقدارى كه قدرت دارد در اين امر كوشش كند. در امر زراعت، در امر امدادى هم دولت بايد كمك كند و هم مردم بايد به هم كمك كنند و
صحيفه نور ج 11 صفحه 101
هم كار بكنند، مردم، مردم بايد مشغول كار بشوند، يك مملكتى است كه احتياج به نيروى كار دارد اگر اين نيرو به خدمت ديگرى كشيده بشود به كارهاى ديگر كشيده بشود اين موجب اين مىشود كه نتوانند اين حاجتى كه ملت دارد برآورده كنند پس در
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 106
تاريخ: 6/10/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام يكتائى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ هبه الله يكتايى دامت بركاته
پيرو درخواستى كه اهالى محترم شهر خلخال در مورد اقامه نماز جمعه در آن شهرستان نمودهاند، جنابعالى به امامت نماز جمعه در شهر مزبور منصوب مىشويد تا ضمن انجام اين فريضه بزرگ الهى، مردم را به وظايف خطيرى كه دارند آشنا نموده و از توطئه هاى دشمنان داخلى و خارجى آگاه سازيد. اميد است اهالى محترم فرصت را مغتنم شمرده و در انجام هر چه با شكوهتر آن اهتمام ورزند. از خداى تعالى موفقيت همكاران را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 68
تاريخ: 30/9/58
بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان كفن پوش مراغه
با اتكال به خدا غلبه بر دشمن ممكن است
بسم الله الرحمن الرحيم
من نمىدانم از شما جوانها كه اينهمه راه از مراغه تا اينجا پياده آمديد و اينهمه تحمل زحمت كرديد تشكر كنم يا اظهار خجالت. من وقتى كه اينطور احساسات را از جوانهاى وطن مىبينم و اينطور مهيا بودن از براى شهادت، مهيا بودن از براى دفاع از اسلام، غرور مىگيرد مرا كه ما همچو جوانهائى داريم. آذربايجان هميشه در صف اول بوده. و شما جوانها كه از اين راه دور و پرمشقت آمديد، آذربايجانى هستيد، همان مردانى كه هر وقت براى ايران يك حادثهاى پيش مىآمد، آنها جلوتر از ديگران براى او قيام مىكردند و شما بدانيد حادثهاى كه حالا ما در آن هستيم از بزرگترين حوادث كشور ماست چنانچه پيروزىاى كه شما جوانها با اتحاد با ساير قشرهاى ملت به دست آورديد در طول تاريخ اينطور پيروزى با اين كيفيت پيدا نشده بود. پيروزى يك ملت مسلم بدون اتكاء به غير خدا، بدون تجهيزات نظامى، بدون تعليمات نظامى، بر يك قدرتهاى مجهز، داراى تجهيزات نظامى، داراى تعليمات نظامى، علاوه بر آن يك ملتى، يك قدرتى كه همه قدرتها هم دنبال او بودند. اينطور غلبه غلبه اسلام بود بر كفر، غلبه متن اسلام بر متن كفر. شماها همان سربازهاى صدر اسلام هستيد، همانها كه با مشركين مقابل بودند و با آنهائى كه مىخواستند اسلام تحقق پيدا نكند، توطئه مىكردند، امثال ابوسفيان و دوستان ابوسفيان، آنها هم مىخواستند كه پيغمبر اسلام موفق نشد به اينكه اسلام را در جزيرهالعرب تحقق بدهد. تمام همشان اين بود كه اسلام تحقق پيدا نكند براى اينكه اسلام را با همه منافع خودشان مخالف مىديدند. اينطور مىديدند كه اگر پيغمبر اسلام غلبه كند، آنها ديگر آن ظلمها را، آن غارتگرىها را نمىتوانند بكنند، از اين جهت مجهز شدند و همه قشرها را تجهيز كردند بر ضد رسول اكرم (ص) و بحمدالله موفق نشدند و امروز همان معنى است، همان معنائى كه در صدر اسلام بود و مواجهه اسلام بود با كفر و پيغمبر اكرم تجهيزاتى نداشتند، اينها تعدادشان كم، تجهيزاتشان كم و آن طرف داراى ثروتهاى زياد، تجهيزات زياد معذلك چون خدا مىخواست، چون اتكالشان به خدا بود، از اين جهت غلبه كردند، افراد كم بر افراد زياد غلبه كردند و افرادى كه هيچ تجهيزات صحيحى نداشتند، بر افرادى كه، قشرهاى مختلفى كه از اطراف جزيرهالعرب جمع شده بودند كه نگذارند اسلام محقق بشود، افراد كم و تجهيزات كم و افراد زياد و تجهيزات زياد غلبه كردند براى اينكه اتكالشان
صحيفه نور ج 11 صفحه 69
به خدا بود. يك نفر از اينهائى كه با اراده تابع اراده خدا مىرفت، عدهاى از آنها را از بين مىبرد. شما الحمدلله الان جمعيتتان زياد است و بايد طورى كنيد كه هر روز زياد بشود، قدرت ايمانى هر روز زياد بشود. با توجه به خداى تبارك و تعالى خودتان را تربيت كنيد كه يك انسانى بشويد متقى و يك انسانى بشويد مجاهد براى خداى تبارك و تعالى، با تقوا. اگر چنانچه اتكال به خداى تبارك و تعالى بكنيد، و به تربيت روى خودتان عمل بكنند شما پيروز هستيد. و ما اميد اين را داريم كه اين اسلام امروز همانطور كه ابتلائى در صدر اسلام داشت و سربازهاى اسلام جانبازى كردند، فداكارى كردند و اسلام را پيش بردند، حالا در دست ماست اين اسلام و در مقابل ما هم قدرتهاى بزرگ ايستاده است. ما الحمدلله جمعيتمان الان خوب است، لكن در مقابل قدرتهاى بزرگ، اگر منهاى اسلام، قدرت اسلام باشد، چيزى نيستيم، لكن با اسلام همه چيز هستيم. با اتكال به خدا همان سربازهاى صدر اسلام هستيم، كه سى نفر، سى و يك نفر با شصت هزار نفر غلبه كردند، شصت نفر با شصت هزار نفر، اول مىخواستند سى نفر بروند بعد شصت نفر شدند، شصت نفر مجاهد، مجاهد براى خدا زدند شبيخون، بر شصت هزار نفر غلبه كردند، اسلام غلبه داد آنها را.
توطئه گران در پى ضربه زدن به اسلام و نهضت براى عدم تحقق آن
الان وضعيت كشور ما و وضعيت اسلام در كشور ما همان وضعيت صدر اسلام است، يعنى همانطورى كه ابوسفيان و دارودسته ابوسفيان و كسانى كه با او متحد بودند و با او هم پيوند بودند بر ضد اسلام قيام كردند كه نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند، حالا هم همان قضايا هست. الان هم اينهائى كه در مقابل اسلام ايستادهاند و ضربه از اسلام خوردهاند و فهميدهاند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند به آنطورى كه بايد تحقق پيدا بكند، دست اجانب و دست آنهائى كه دنبال اجانب هستند و تأييد از آنها مىكنند، از ذخائر ما كوتاه مىشود، نمىتوانند ديگر در مملكت ما حكومت كنند، اينها اينطور ادراك كردند و در اين نهضت ضربه ديدند و دست بردار نيستند و مىخواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا كند همانطور كه در صدر اسلام دارودسته ابوسفيان نمىگذاشتند به بهانههائى مختلف، به اشكالات مختلف، با اشكال مختلف توطئه مىكنند كه نگذارند در ايران يك رژيم جمهورى اسلامى متكى بر قانون اساسىاى كه از روى اسلام است، متكى بر اسلام، احكام اسلام، نگذارند اين تحقق پيدا كند، هر روز به يك بهانهاى، يك بساط درست كنند. و من اميدوارم كه شما جوانهاى عزيز مراغه و همه جوانهاى عزيز آذربايجان توجه بكنند به اينكه امروز وضع اسلام، وضع همان روزى است كه پيغمبر قيام كرد و نهضت كرد و اسلام را خواست محقق كند. امروز هم شما جوانها نهضت كرديد براى خدا، براى اسلام و با تكبير، با الله اكبر اين نهضت را به پيش برديد و از اين به بعد هم با همين تكبير، با همين اراده مصمم و قوه، اسلام را به پيش خواهيد برد. با هم اتحاد داشته باشيد. دستهاى خائن از راه نفاق افكنى، خلل مىخواهند وارد كنند بر نهضت ما، از راه اينكه يك دستهاى را در مقابل دسته ديگر قرار بدهند، اغفال كنند يك دستهاى از جوانها، يك دسته از روستائىهائى كه دل صاف دارند، قلوب
صحيفه نور ج 11 صفحه 70
الهى صاف دارند، از آنها استفاده كنند و بر ضد شما جوانها كه پاسدار اسلام هستيد و براى اسلام قيام كرديد و براى اسلام اين مشقتها را متحمل شديد، آنها را مىخواهند در مقابل شما قرار بدهند و نگذارند اين مسائلى كه الان ما مبتلا به آن هستيم به پيش برود. آذربايجان توجه بكند به اين قضايا، توجه بكند به اينكه امروز هر كس برخلاف اين مسير بخواهد يك حركتى بكند، مثلش مثل همان ابوسفيان و همان اشخاصى كه در آنوقت با هم پيوند مىكردند كه نگذارند پيغمبر اسلام يك حكومتى تشكيل بدهد. آنها از اسلام مىترسيدند براى منافع خودشان، اينها هم كه الان دارند مخالفت مىكنند از اسلام مىترسند براى منافع خودشان و براى منافع اربابان خودشان. خدمتگزار اجانب هستند. آنها از اينها حالشان بهتر بود، براى اينكه آنها براى اجانب نبود، آنها براى خودشان مىخواستند قيام كنند و برخلاف اسلام قيام كردند براى اجانب، اينها براى اجانب دارند قيام مىكنند و براى اجانب فعاليت مىكنند كه قيام شما مردان خدا را فلج كنند.
بايد همه ايران اين توجه را داشته باشند و خصوص آنجاها كه در معرض اين است كه خداى نخواسته يك آسيبى ببيند نهضت، مثل آذربايجان، مثل كردستان، مثل بلوچستان كه در معرض آسيب است به واسطه اينكه اجانب در آنجاها بيشتر مىتوانند فعاليت بكنند، بايد همه ايران خصوصاً اين مناطق مرزى و اين مناطقى كه آن اشخاص بيشتر مىتوانند فعاليت بكنند، بايد بيدار بشويم ما و همه بيدار بشوند و براى خدا و به اذن خدا اين جهاد را كه همان جهاد زمان رسول الله هست به پيش ببرند. خداوند همراه شماست و همراه شما باشد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 107
تاريخ: 6/10/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت نفت
امتيازات انقلاب اسلامى در مقايسه با ساير انقلابات
بسم الله الرحمن الرحيم
مسائل بعد از انقلابها دو قسم هست: يك مسائلى است كه مربوط به ادامه انقلاب است انقلاب مثل يك طفلى مىماند كه بايد تربيتش كرد و بزرگش كرد، پرستارى مىخواهد يك مسائلى هم هست كه مسائل فرعى است كه انقلاب وقتى تحقق پيدا كرد بايد آنها دنبالش رفت. بعد از هر انقلابى آشفتگىهائى هست و هيچ انقلابى نمىتواند نداشته باشد.
انقلابهاى بزرگى كه در عالم پيدا شده است مثل انقلاب فرانسه، انقلاب اكتبر اينها بعد از انقلاب بسيار گرفتارىها داشتند. بعضى از اين انقلابها، كشتارى كه بعد از انقلاب واقع شده است بيشتر از يك ميليون، گاهى به دو ميليون رسيده است، براى اينكه انقلاب در آنجاها يك انقلاب اخلاقى نبوده است، يك انقلاب اسلامى نبوده است و علاوه بر اين به اينطورى كه از قشر ملت و از متن جامعه ما انقلاب برخاسته در جاهاى ديگر اينطورها نبوده است، گاهى بوده اما نه اينطور. بعد از انقلاب فقط آن اشخاصى كه در رژيم جنايتكار بودند آنها هم بعد از اينكه محاكمه شدند و محكوم شدند و معلوم شده است كه وضع جنايتشان تا چه حدود بوده است، اينها تأديب شدند يا اعدام شدند و اما آزادى مطلق بعد از آن اختناق مطلق بعد از انقلاب بلافاصله بود، همه قلمها و همه زبانها باز بود، قلمها مىنوشت، همه احزاب بودند و همهشان هم اظهار وجود كردند و كسى مزاحمشان نبود، تا پنج ماه تقريباً اينطور بود كه ابداً هيچ خلاف آزادى نشده، بعد از پنج ماه دريافتيم، دريافتند به اينكه بعضى از اين روزنامهها، بعضى از اين مجلات وابستگى به اسرائيل، وابستگى به آمريكا دارد و مشغول يك توطئههائى هستند، برخلاف مسير ملت توطئه مىكنند، اينها را دادگاه چيز كرد كه بايد رسيدگى بشود، تعطيل كرد تا رسيدگى بشود. همچو نيست كه در جائى از عالم وقتى انقلاب واقع شده است، اينطور رفتار كرده باشند، بعد از انقلاب مطلق مطبوعات، مطلق روزنامهها، مطلق گفتارها تعطيلشد. امكان نداشت براى كسى كه يك روزنامه بعد از انقلاب منتشر كند و بعضى انقلابات بلافاصله بعد از انقلاب قتل عام شروع مىشد، قتل عامهاى زياد، تصفيههاى مهمى كه همهاش كشتار بود به دريا ريخته بودند و اين در انقلاب ايران هيچ چنين چيزى نبود كه حتى يك روز اينطور نبود كه از طرف دولت يا از طرف ملت بخواهد يك كارى بكنند و يك قتلهائى مثلاً بكنند، بعد
صحيفه نور ج 11 صفحه 108
انقلاب اينطور بود.
توطئهگران مىخواهند اين انقلاب را با ايجاد نفاق و اختلاف مدفون كنند
حريفهاى ما كه كار كشته و كار كرده و مطالعه كرده هستند، اينها مطالعه كردند كه بايد در اين وقتى كه يك چنين انقلابى با دست خود ملت پيش آمده است كودتا نبوده است كه اختيارش را بشود يك كسى بگيرد و تحت نفوذ ديگرى باشد، با دست همين ملت بوده است و يك ملت را نمىشود مهار كرد، بايد چه بكنند، تا اينكه اين انقلاب را نگذارند به ثمر برسد. بايد خود انقلاب را از باطن داخل خودش فاسد كنند.
فعاليت الان در اين جهت است كه مىخواهند كه اين انقلاب را در خودش ايجاد نفاق و اختلاف كنند و مدفونش كنند و پس از اينكه خود انقلاب مدفون شد، بيايند و يك نفرى كه خودشان تعيين مىكنند، يك كودتائى، يك بساطى درست كنند و همان مسائل سابقش را پيش بياورند. ملت ما بايد اين مطلب را لااقل كه يك مطلب واضحى است فراموش نكند، كه قدرت بزرگى كه منافع داشته است در ايران، مطامع داشته است در ايران، منافع نفت داشته است در ايران و نافع سوق الجيشى داشته در ايران.
ايران يك مركزى است كه حساس است براى ابرقدرتها، يك چنين كشورى كه زن و مردش، بچه و بزرگش قيام كردند و با خواست خدا و وحدت كلمه پيش بردند، اينها حالا براى ضربهاى كه خوردند، منافع از دستشان رفته است نمىتوانند در اين محل ديگر آنطور توطئههائى كه پيشتر مىكردند، زمان رژيم سابق كه اينجا را محل از براى آن چيزهائى كه مىخواستند خودشان، پايگاههائى كه مىخواستند خودشان قرار بدهند حالا ديگر برايشان نمىشود، اينها در صدد برآمدند كه از باطن خود اين نهضت، انقلاب يك پوسيدگى ايجاد كنند، در همه قشرها عمال آنها نفوذ كردند همه جا، در نفت، در مراكز نفت هستند از اينها، در هر جائى كه شما برويد، در ارتش، در ژاندارمرى، در سپاه پاسداران، در كميتهها، در ادارات از اين قماش مردم هستند كه اينها يك مقدارشان منفعتهاى زيادى كه در آن زمان مىبردند، از دستشان رفته است و براى اعاده او مىخواهند يك رژيمى نظير آن رژيم پيش بيايد. يك عدهشان هم كه قدرتهاى بزرگند، آنها هم منافعشان از دستشان رفته است و دست بردار به اين زودى نيستند. در همه اين قشرها به طورهاى مختلف نفوذ كردند و دارند ايجاد خلاف مىكنند. اينها ديدند كه از اين وحدت كلمه ملت و اتكال اين ملت به خدا اين پيروزى حاصل شده است و مىدانند كه اگر اين دوتا قضيه، اتكال به خداوند و وحدت كلمه باشد پيروزىهاى بعد هم حاصل و دست آنها بكلى از ايران كوتاه مىشود، از اين جهت از قشر جوان كه عمق مسائل را باز نمىتواند بفهمد، استفاده مىكنند، در هر جا مىروند سراغ جوانهاى پاكدلى كه با تبليغات آنها تحت تاثير واقع مىشوند با دست اين جوانها به اسم اسلام به اسم دلسوزى براى ملت به اسم دلسوزى كشور از اينها استفاده مىكنند و مقصد اين است كه اين مملكت را نگذارند ثبات پيدا بكند و بىنظمى را در همه جا
صحيفه نور ج 11 صفحه 109
گسترش بدهند در همه قواى انتظامى، در پاسدارىها، در كميتهها، در دادگاهها، در ادارات، در بين كشاورزان، در بين كاركنان صنعت نفت، در همه اينها يك بساط ناآرامى تا در خارج منعكس بشود كه اين كشور، اين ممكلت نمىتواند خودش را اداره كند محتاج به اين است كه يك مديرى برود اين را ادارهاش كند، ايجاد نارضايتىها، اين مىشود كه اين ناراحتىها با اينكه سنگين است، لكن ملت بايد توجه داشته باشد كه براى چه مقصدى ايجاد مىشود.
در اين صحراهائى كه كشاورزها مشغول كشاورزى هستند مىروند با عناوين مختلف جلوگيرى مىكنند، نمىگذارند كار بكنند. در كارخانهها هر چه بتوانند جلوگيرى مىكنند كه كار نشود، نتوانستند كم كارى ايجاد مىكنند. در دانشگاهها به يك صورت ديگرى و در ارتش و در ژاندارمرى و در ساير قشرهاى انتظامى آنجا هم به يك جور ديگرى. تمام اينها يك مقصد دارند و آن مقصد اين است كه نگذارند اين انسجامى كه بايد بين اين ملت حاصل بشود و آن انسجامى كه بود و با آن انسجام پيش بردند، نگذارند اين عمرش باقى باشد. مىدانند كه اگر اين انسجامى كه بين اقشار ملت بود، به عمرش ادامه بدهد، ملت پيروز مىشود تا آخر هم دست آنها كوتاه مىشود. پس بايد چه بكنند؟ بيايند بين قشرها ايجاد اختلاف بكنند. من خانه ندارم، من حقوقم كم است، من درجهام كم است، درجه دارى اصلاً نمىخواهد، يكى از حرفهايى كه بين ارتشىها است، يك دسته جوان كه گول خوردند، درجهدارى نمىخواهد، همه يك جورى بايد باشند از اين حرفها، از اين نطقها گاهى گول خوردهاند به اسم اسلام يك چيزهائى را مىگويند كه اسلام در آن نيست و گاهى هم متعمدند و از روى عمد اين كار را مىكنند.
امروز اين نحو اختلافاتى كه ايجاد كردند و شما ديديد كه در زمان نهضت آنوقتى كه مشغول بودند همه رژيم، مردم به مبارزه با رژيم، اينجور اختلافات نبود اصلاً، اگر آن روز هم اين اختلافات بود ابداً پيشبردى نمىشد، اين اختلافات بكلى ناديده بود، هيچ كس فكر اين نبود كه زراعتم چه جورى است، صنعتم چه جورى است و منزلم چه حالى دارد، همه فكر اين بودند كه جمهورى اسلامى بايد باشد، اين وحدت كلمه و انسجامى كه در ملت بود و در دنيا چشمگير بود و چشمگير هست آنها كه مىدانند بايد از كجا شروع كنند و چه جور اين انسجام را به هم بزنند كارگردانهاشان، كارشناسهاشان هست و الهام مىگيرند از آن مبادى ديگر، از خارج و بين قشرها اختلاف ايجاد مىكنند، هر طورى بتوانند. اتهام، هر جا برود اتهام هست، هر جا بروى يك ناراحتى ايجاد كردند، هر جا بروى يك شلوغى ايجاد كردند، هر جا بروى يك ناآرامى است كه كانه يك كشورى است كه به طور هرج و مرج دارد پيش مىرود، اصلاً يك مديريت صحيح در اين كشور نمىگذارند آرام بشود تا اينكه صنعت نفت آنطورى كه بايد اداره بشود و همين طور همه جا. و اين دليل بر اين است كه جوانهاى ما غافلند از اين توطئه بزرگى كه براى ما دارد درست مىشود و در دست درست كردن است و آن توطئه اينكه همان نقطه كه به آن نقطه اينها شكست خوردند همان نقطه را دست بگذارند رويش، دست
صحيفه نور ج 11 صفحه 110
مىگذارند رويش آن را مىخواهند بهم بزنند، اين موضع قدرت شما را متزلزل دارد مىكند.
دشمنان نهضت در صدد خلع سلاح ملت از وحدت كلمه و اسلام هستند
ديديد كه دو جهت در اين ملت بود كه رمز پيروزى ملت ما بود، يكى اينكه از آن چيزهائى كه خودشان خواستند ابداً آنوقت مطرح نبود. همه با هم مىگفتند الله اكبر همه با هم جمهورى اسلامى، همه با هم رژيم سابق نه، هيچ كس در آن روز دنبال اين نبود كه من وضعم چه جورى است، اگر يك كسى پيش رفيقش هم فرض كنيد شكايت مىكرد رفيقش به او مىخنديد كه حالا وقت اين حرفها نيست. اينطور شده بود وضع، يك جهت هم اينكه همه اينها كه با هم مجتمع شدند، براى خدا بوده شاهد اينكه هى مىآمدند و هر جا فرياد مىكردند كه ما مىخواهيم شهيد بشويم، يك مطلبى بود كه براى خداست.
پس دو جهت در اين پيروزى بود: يكى اينكه براى خدا فرياد الله اكبر و ما براى خدا كار را مىخواهيم بكنيم، جمهورى اسلامى خواهيم، يكى هم اينكه با هم مجتمع بودند، يكصدا بودند، بچه كوچولو و پيرمرد هشتاد ساله، يك جور حرف مىزدند و دشمنهاى ما اين دو تا سنگر را هدف كردند. از اولى كه اين سد رژيم سابق شكست دشمنها سر درآوردند و يك دستهشان راجع به جهت اسلامى شروع كردند كارشكنى، درست توجه كنيد كه دو تا مطلب هر دويش شهود ماست كه مورد حمله واقع شده بود، جهت اسلاميتش مورد حمله واقع شد، گفتند، اين حمله به جهت اسلاميتش بود كه زيربار اسلامش مىخواستند بروند، براى اينكه آن كارشناسها فهميده بودند كه اين پيروزى از اسلام است مردم براى جمهورى نمىآيند به شهادت برسند، مردم براى اسلام مىگويند ما شهيد مىخواهيم بشويم الان هم مىگويند، كفن مىپوشند براى اسلام، نه كفن براى جمهورى، براى جمهورى دموكراتيك.
آنها يافته بودند كه اين جهت يك جهتى است كه اصيل است، اصل مطلب است، اين را بايد شكستش. با قلمها، با گفتارها شروع كردند به اين سنگر حمله كردن، اسلام حالا ديگر به درد نمىخورد، اسلام مال نمىدانم هزار و چهار صد سال پيش از اين بود، اسلام ديگر حالا بيخود است، گاهى مىگفتند، گاهى نمىگفتند، لكن لازمهاش اين بود جمهورى اسلامى ما مىخواهيم، معنايش اين است كه جمهورى مىخواهيم، معنايش اين است كه جمهورى اسلامى لازم نيست باشد، اين هدف بود تا حالا هم هست.
از اولى كه شما اين سد را شكستيد و برگشتيد كه جمهورى اسلامى را درستش بكنيد، اين دسته از مردمى كه دنبال اين بودند كه شما آن رمزى كه شما پيروز شديد، چى بود؟ اسلام را فهميدند كه رمز اسلام بوده است، حمله كردند به همان جهت اسلاميتش. نمىخواستند بگذارند كه رأى بدهيد براى جمهورى اسلامى در بسيارى از جاها جلو رأى را گرفتند، در بعضى جاها آن صندوقها را شكستند، آتش زدند، با تفنگ مانع شدند از اينكه رأى بدهند، اينجا شكست خوردند. باز براى اينكه
صحيفه نور ج 11 صفحه 111
مردم باز همان حال را داشتند، رأى را دادند دنبالش هر مرحلهاى را كه يك قدم شما جلو گذاشتيد آنها آن مرحله را كه جهت اسلاميتش بود، هدف قرار دادند.
- شما درست - من حالا به تفصيل بخواهم بگويم، نه شما وقت داريد نه من، اما درست مطالعه كنيد كه در هر مرحله مخالفت شد و مخالفت در همان جهتى بود كه راجع به جهت اسلاميش بود كه اينها يا آگاهانه اين كار را مىكردند كه اجير بودند - يا جوانهايى بودند كه ناآگاه، اين آگاهها بازى مىدادند به آنها صحبتش را مىكردند. بعد در اين مرحله، بعد هم تا حالا هى شكست خوردند، يعنى جمهورى اسلامى را رأى دادند تقريباً نودوهشت درصد رأى مثبت بود، يك قدرى هم بيشتر، بعد هم خبرگان را كه هى مخالفت، هى مخالفت، معذلك مردم تعيين كردند خبرگان خودشان را بعد هم به آراء گذاشتند، اين قانون اساسى آنجا هم باز مخالفت، مخالفت، لكن معذلك ملت پيروز شد، اينها ننشستند باز، آن جهتش تا اينجا آمده است، حالا بعدش هم البته رئيس جمهورى يا مجلس شوارى ملى اينها هم البته مواجه با خيلى مخالفتها خواهد شد، اين يك جهت بود.
جهت دوم اين قضيه، اتحاد مردم كه همه با هم بودند. يك كانه، يك نفس بود، يكصدا بود، شما اگر بندرعباس مىرفتيد همان را مىشنيديد كه در شمال مىشنيديد، در مشرق ايران مىرفتيد همان را مىشنيديد كه در مغرب مىشنيديد، بچهها همان را مىگفتند، پيرمردها هم همان را مىگفتند، رعيتها هم همان را مىگفتند و متفكرين هم همان را مىگفتند، آنهائى هم كه برخلاف مسير بودند، آنوقت صداشان در نمىآمد، نمىتوانستند درآورند بعد كه رسيديد به آنجائى كه يك قدرى به نظر تودهها اين بود كه خوب، الحمدلله پيروز شديم، توجه نداشتند به اينكه نه ما يك قدم از آن راه كه گفتيم و از راه ديگر، ايجاد اختلاف. شما الان در هر جا برويد يك دستهاى با دسته ديگر مخالفند يك دستهاى مخالفند كه به روى هم اسلحه مىكشند، مىكشند، يك دسته هم كه به آنطور نيست براى هم صحبت مىكنند حرف مىزنند، تهمت مىزنند، كارى مىكنند كه در ادارات كار كم بشود كه در مثلاً صنعت نفت كم كارى بشود يا بيكارى باشد، انفجار ايجاد مىكنند. از اين مسائل كه روى هم وقتى كه بگذاريم يك دست دارد كار مىكند و آن دستى است كه مىخواهد نگذارد جمهورى اسلامى به معنائى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است تحقق پيدا بكند، براى اينكه با تحقق او همه آمال دشمنهاى ما از بين خواهد رفت. امروز ما گرفتار اين مرحله هستيم كه بايد اين بچه كوچولو را بزرگش كنيم، اينكه الان تقريباً يكساله است و باز راه نيفتاده مثل يك بچه يكساله مىماند كه راه نيفتاده، بايد ما دستش را بگيريم راهش ببريم، بايد همه قشرهاى ملت متوجه باشند كه اينها مىخواهند نگذارند اين بچه بزرگ بشود از اين بچه صدمه ديدند و اگر بزرگ شد صدمات زيادتر است، مىخواهند نگذارند اين بشود وارد مىكنند، هر جا هر كس بتوانند هر قشرى را بتوانند مقابل ديگرى قرار مىدهند، روزنامهها، مجلات، راديو، چه، چه، هر وقت آدم مىبيند يك دستهاى، به دسته ديگر حمله كردند، اصحاب قلم به هم حملهكنند، اصحاب بيان به هم حمله مىكنند، اين در آنجاهائى كه با قلمها اين مقصد را مىخواهند پيش ببرند. هر ادارهاى كه بروى، در هر جايى كه بروى، هر جا و حساستر بيشتر، هر منطقهاى كه حساستر
صحيفه نور ج 11 صفحه 112
است آن منطقه آنها پيش مىروند، تا اين منطقه يك صدائى در مىآيد از همه جا جمع مىشوند آنجا، آذربايجان يك صدائى در مىآيد مىبينيد كه از شمال حمله مىكنند، مىزنند با آذربايجان دنبال اينكه اين صدا را بزرگش كنند، در شمال يك صدا دربيايد، از جنوب حمله مىكنند به آن طرف تا اينكه اينجا دامن بزنند. در مركز نفت يك صحبت مىشود، اينها جمع مىشوند آنجا نبود، اينكه براى كاركنان نفت در يك وقتى به ما گفتند نفرى چقدر مىدهند كه كار نكنند، كه اعتصاب كنند. اين پول از كجا بود كه مىآوردند مىدادند كه كار نكنيد، براى چه مقصدى اينها مى خواستند كه مملكت ما سروسامان نداشته باشد و به اين شريان حيات كشور صدمه مىزدند، پول هم خرج مىكردند كه كار نكنيد.
هر جا بتوانند با ارعاب، با تطميع، با خرج كردن پول در دستشان فراوان از غرب و شرق مىآيد. همه هم نقشه همين است كه اين دو حيثيتى كه با آن دو حيثيت پيش برده است، اين نهضت اين را از دستش بگيرند، وحدت كلمه را از دستش بگيرند، اسلام را هم از دستش بگيرند، خلع سلاحش كنند والا شما سلاحى نداشتيد همه سلاحها پيش دشمن شما بود پيش شما چيزى نبود، سلاح شما ايمان بود به خدا، اسلام بود و وحدت كلمه، شما را مىخواهند وحدت كلمه را هم از دستتان بگيرند، اسلام را ديرتر مىتوانند بگيرند براى اينكه خوب مردم مسلمانند، نمىآيند بگويند مسلمان نباشيد، با جورهاى ديگر جمهورى نگذارند اسلامى باشد، الان هم براى همين معنا فعاليت مىشود، پيشتر شده است الان هم مىشود، اختلافات هم كه خودتان مىبينيد كه هر جا برويد قشرى هستند كه وسوسه مىكنند بين مردم، به اين عقدههاى مردم نفخ مىكنند، اين عقدهها را دامن به آن مىزنند.
با رعايت نظم و دورى از منفعت طلبى نهضت را حفظ كنيد
خوب يك ملتى كه پنجاه سال در اختناق بوده، در حبس بوده، اين ملت حالا از آن حبس، يك عقدهها پيدا كرده، اينها اين عقدهها را دامن به آن مىزنند كه برخلاف مسير راهش بروند، آنهائى كه صاحب عقدهاند خيال مىكنند اينها اهل خيرند، مىخواهند براى اينها يك، يك كار خيرى بكنند، آنهائى كه اهل نقشهاند مىفهمند دارند چه مىكنند، مىفهمند كه اينها را برخلاف آن مسيرى كه ملت دارد مىبرد. تكليف ما در اين، امروز چيست؟ تكليف ما اينست كه اين رمز را محكم نگه داريم، الان به فكر اينكه يك نابسامانى هست در اداره و در كذا و در كذا، اين نابسامانى از آن ناحيه است آن ناحيه را تقويت بكنيد، همه شكايات را امروز بايد كنار گذاشت، همه چيزهائى كه براى ما ناراحت كننده است و فرعى است كنار گذاشت و اين امر اصلى كه الان ما مبتلا به آن هستيم، يعنىخواهند اصل نهضت را از بين ببرند.
اين مرحله اول كه عبارت از اينست كه اين نهضتى كه با او ما پيروز شديم بايد مثل يك بچهاى روز به روز جلويش ببريم و تربيتش كنيم و بزرگش كنيم، آن را مىخواهند از دست ما بگيرند، اگر خداى نخواسته اين معنا از دست ما گرفته شد، اساس را از دست داديم، ديگر همه ديوارها فرو مىريزد، ما اگر چنانچه اين انقلاب، در اين انقلاب با همانطورى كه جلو آمديم پيش نرويم و پوسيدگى،
صحيفه نور ج 11 صفحه 113
كرم خوردگى در اين پيدا بشود، مثل يك خربزهاى كه ظاهرش چه است، آب ... هم به آن مىدهند همه چيزها ولى وقتى كه مىبينند، در باطن كرم زده است.
اينها مىخواهند ما را كرم زده كنند و به دنيا ارائه كنند كه اينها يك خربزه كرمو هستند اينها به درد نمىخورند. به دنيا ارائه كنند كه اينها رشد سياسى ندارند، ايران يك مملكتى هست كه هرج و مرج است، طبقه پائين به بالا اصلاً اعتنا ندارد، سرباز به درجه دار اعتنا ندارد، يك چنين كشورى است كه قواى انتظاميش انسجامش را از دست داده، يك چنين كشورى است كه اداراتش كار نمىكنند، كم كارى مىكند، يك چنين مملكتى است كه همه به جان هم افتادند، وقتى كه مملكتى همه به جان هم بيفتند، هر قشرى بخواهد ديگرى را بكوبد، هر طايفهاى براى خودش بكشد و ديگرى را از بين ببرد، يك چنين مملكتى در خارج منعكس مىشود كه اينطورى قابل نيست، بايد كارى كرد كه با دلسوزى هم بيايند جلو، بايد اين نظم ايجاد بشود.
بيدار كنيد مردم را، به مردم بفهمانيد، مسأله بگوئيد، خواهرها به خواهرها بگويند، به برادرها بگويند، برادرها به خواهرها بگويند، به برادرها بگويند، مسأله اينست، امروز مصيبت ما اين است، امروز كه خواهند اين مملكت را معرفى كنند به اينكه اينها قابل اينكه آزاد باشند، قابليت ندارند. من اين را قبلاً هم گفته بودم، آقاى كارتر در پاريس كه ما بوديم و آن اواخرى كه در ايران ديگر خيلى پيشرفت كردند در خيلى از فرمايشاتشان فرمودند كه اينها بهشان زيادى آزادى دادند. اين يك موذيانه بود كه مىخواست بگويد كه اينها قابل اين نيستند كه آزاد بشوند، اينها بايد اختناق برايشان باشد، حق مىداد به شاه كه بايد شاه اينها را مهار كند، اگر اين مهار را به هم بريزد، اين حرفى بود كه آنوقت مىزد، همين تعقيب مىشود عملاً تعقيب مىشود، همين معنا را مىخواهند در دنيا منعكس كنند كه يك كشورى هست كه اساسى ندارد، قانون ندارد اين كشور، هر كس به هر كس تعدى كند يك دادگاهى نيست جلويش را بگيرد، سرباز از بالاتر، از درجه دار، درجه دار از افسر، افسر از بالاتر اطاعت نمىكند، هرج و مرج است، مردم از دولتشان اطاعت نمىكنند، ادارات از رئيس ادارهشان اطاعت كنند، يك مملكت اينطورى قيم مىخواهد، خودشان نمىتوانند اداره كنند خودشان را، اين برنامهاى است كه براى ما به حسب احتمال و شواهد ريخته شده است و ما از آن غافل هستيم. آنهائى كه مىآيند در هر جا ناراحتىها را به گوش ما مىخوانند اينها غافلند از اينكه الان ما اين ناراحتى بزرگ را بايد علاج كنيم و ... هم مىخواهد، خوب جز اين است كه بفهماند به دنيا به اينكه اينها قابل نيستند كه آزاد باشند؟ من يادم هست در آنوقتى كه محمدرضا اينجا بود و اين گيرودارها و جنگ و نزاع ها بود كه كارتر در يكى از حرفهايش آنوقت ما در پاريس بوديم گفت به اينها آزادى زياد دادند. اگر طبيب بالاى سرش بيايد و برود سراغ اينكه دستش يك قدرى زبر است اين را علاج كنيم، اين طبيب، اين رابه كشتن مى دهد، اين بايد سرطان را علاج كند. يك مملكتى كه الان غدههاى سرطانى در آن هست ما بايد فكر اين باشيم كه اين غده سرطانى را بيرون بكشيم، اگر دنبال اين برويم كه حقوقمان چقدر است، در اداره درجه ما چيست، در - نمىدانم - ارتش در چه
صحيفه نور ج 11 صفحه 114
درجهاى واقع هستيم و هكذا و مثل آن طبيبى است كه سرطان را برنداشته واين زبرى دست را دارد معالجه مىكند، آن سرطان كار خودش را مىكند، ديگر نه دستى مىماند و نه زبرى دست.
اين سرطانى كه الان در ايران ما هست و آن غدهاى است كه ولده اين غده بزرگهاست و براى آن غده بزرگ اينها كار مىكنند. اگر طبيبها، يعنى همه مردم كه مىخواهند مملكتشان يعنى يك مملكتى باشد اگر دنبال اين باشند اين غده را از بين ببرند، دنبال اين باشند كه اين زبرى دست را، من خانه ندارم،من خانهام كوچك است، من در اداره حقوقم كم است، من درجهام كم است، اگر ما مشغول اين مسائل بشويم، فلان آدم مثلاً چه شده است حالا بايد شكستش داد، فلان آدم احتمال مىرود چه بشود، نگذاريم بشود، از اين مسائل كه همه بر مىگردد به منافع شخصى، اگر ما برويم دنبال آنها و از اين غده سرطانى كه ما مبتلا به آن هستيم و نشستند در خارج كشور ما و چشم دوختند به اينجا و عمالشان در داخل كار مىكنند، خودشان در خارج كار مىكنند، اگر چنانچه ما دنبال آن نرويم و برگرديم به اين كارهاى جزئى كه مربوط به خودمان است خداى نخواسته مثل همان مريضى كه به سرطان مبتلا شد و سرطان او را كشت و ديگر دستى باقى نماند تا زبرى دست بماند، كشورى باقى نمىماند تا ناراحتىهائى باقى بماند.
امروز روز اينست كه همه با هم بدون اينكه فرصت بدهيم كوشش كنيم، اين اختلافات را از بين ببريم، هر روز تحصن يك امرى است هر كه يك ناراحتى پيدا مىكند تحصن مىكند، يك عده را وا مىدارد به تحصن، اين به نفع كى تمام مىشود، اين تحصن، اين تحصنهاى يكى دنبال ديگرى به نفع كى تمام مىشود، يك دسته بيكار مىشوند يا ادارهشان را زمين مىگذارند و تحصن مىكنند، يا زراعتشان را زمين مىگذارند، و تحصن مىكنند، اين به نفع ملت هست يا به نفع آنهائى است كه خواهند با اين تحصنهاى بعد از تحصن و ايجاد اختلافها بگردد حال كشور ما، برگردد به يك حالى كه اگر از سابق بدتر نشود لااقل مثل او بشود، همه چيز ما را ببرند. اينجا بايد همه عقلاء، همه نويسندهها مال اين مملكتند در اين مملكت تربيت شدند، اين آب و خاك آنهاست، اين مملكت حق دارد به نويسندگان، اين مملكت حق دارد به روشنف
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 116
تاريخ: 6/10/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى مؤسسه اسلامى مبارزه با اعتياد
وظيفه شرعى و الهى است كه كارى كنيد، وابسته به غير نباشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
كشورى كه تمام جهات و حيثيت خود را از دست داده است، ملت آن كشور براى جبران آنچه كه از دست داده بايد همه با هم اقدام بكنند. دولت يا قشر واحدى نمىتواند كارى صورت بدهد، اين مرحلهاى است كه همه بايد متحد بشوند و مسائل هم زياد است و بسيارى از آن اساسى است. مسأله فرهنگ يكى از آن مسائل مهمى است كه ايران به آن مبتلا بوده است، چرا كه فرهنگ ايران را يك فرهنگ استعمارى كردند و مغزهاى جوانان ما را به طرف غرب سوق داده بودند. دانشگاهها و دانشجويان و صاحبان افكار صحيح، نويسندهها و روشنفكران ايرانى نه غربى، نويسندگان اسلامى نه غربى بايد در يك مدت طولانى تصفيه شوند. جوانها را بايد اصلاح كنيم. تعليمات ما بايد تعليمات غير استعمارى، و استقلالى باشد. اين در يك مرحله طولانى است. مسأله اقتصاد هم همين طور يك مسأله مهمى است. وابستگى اقتصادى مسألهاى است كه وابستگىهاى بسيارى را به دنبال مىآورد، بايد كارى بكنيم كه زائد بر خودكفا باشيم. كشور ما يك كشورى است كه مىتواند بيش از احتياج خودش توليد داشته باشد و صادر كند، مع الوصف به اسم اصلاحات ارضى ما را به عقب راندند. شما اينطور كه گزارش داديد كار ارجمندى كرديد. اميد است كه شما منطقه خود را كه منطقه قم است خود كفا كنيد، بلكه انشاءالله بعدها صادرات هم داشته باشيد. لكن مسأله، مسأله قم يا تهران و يا مسأله يك استان نيست، مسأله همه ايران است. تمام ايران بايد همين وضعى را كه شما پيدا كرديد و اجتماع نموديد و برنامه ريختيد و روى برنامهها به نحو صحيح و سالم بدون اينكه تعدى به كسى بشود، بدون اينكه يك خلاف اسلامى در بين باشد كار كرديد و انشاءالله بهره گيرى هم مىكنيد، اميد است در همه جا اين مطلب محقق گردد. دو اصل را بايد تمام قشرهاى ملت مراعات كنند، يكى ادراك اينكه ما اگر اقتصاد خود را تابع خارج نمائيم ممكن است روزى خارجىها نخواهند به ما چيزى بدهند، وقتى كه درها را بستند ما بايد تسليم آنها بشويم تا هر چه مىگويند عمل كنيم و اين شايسته يك مملكت اسلامى و جمهورى اسلامى نيست كه پيوسته در اقتصادش، در گندمش، در جو و در برنجش وابسته به غير باشد. بايد با همت كشاورزان و قشرهاى مختلف و با هيات دولت به كشاورزان كمك بكنند و اينكه همه يك وظيفه را احساس بكنند تا مشكلات حل شود. گاهى انسان مىخواهد براى منافعش يك
صحيفه نور ج 11 صفحه 117
كارى بكند گندم زياد شود كه منفعت ببرد، اين يك مسألهاى است كه در اختيار خودش مىباشد اگر نخواست هم نمىبرد. الان كشور شما در يك حالى است كه وظيفه شرعى و الهى است كه كارى بكنيد تا وابسته به غير نباشيد.
الان اينها ما را تهديد به حصر اقتصادى كردهاند و بسيارى از دولتها هم موافقت نمودند ولى ملتها موافق نيستند، در عين حالى كه به نظر من اين هياهوها هيچ واقعيتى ندارد لكن ما اگر يك احتمال ضعيفى هم بدهيم بايد مجهز شويم. شما در حال جنگيد، در حال جنگ اقتصادى و اين خود يك محاربهاى بين اسلام و كفر است. براى كشاورزان و براى كسانى كه مىتوانند كمك به كشاورزها بكنند، تكليف است كه كشاورزى امسال جورى شود كه انشاءالله خودكفا بشويم و در سالهاى بعد صادرات داشته باشيم. اين تنها موعظه نيست، كه مردم خوب است اين كار را بكنند، نجات دادن يك كشور اسلامى از زير، بار ظلم و از زير بار استعمار است. نجات دادن مملكت اسلامى يك تكليفى است كه انسان موظف است انجام بدهد. اگر خداى نخواسته زمانى يك هجومى به مملكت اسلامى بشود بايد همه مردم زن و مرد حركت كنند. مسأله دفاع اينطور نيست كه تكليف منحصر به مرد باشد يا اختصاص به يك دستهاى داشته باشد، همه بايد بروند و از مملكت خود دفاع بكنند. اگر ما در يك هجوم اقتصادى هم واقع شديم كه سبب گرديد تا وابسته به كشور ديگرى باشيم، اين هم يك وظيفه شرعى را ايجاد مىكند كه ما بايد خودمان را نجات بدهيم، يك طبقه ننشينند تا يك طبقه ديگر كار كنند، رعيتها كم كارى نكنند، آنهائى كه در كارخانهها كار مىكنند كم كارى و سستى نكنند امروز ملت شما در حال جنگ اقتصادى است. زمان، زمان آرامى نيست كه بگوئيد خوب، ما زياد منفعت نمىخواهيم ببريم. در اينجا ديگر اختيار به مردم نيست اختيارى است كه در دست خداست و او امر كرده است كه ما نبايد تحت نظارت يك كشور و يا تحت بيرق كفر باشيم. اين يكى از مسائل مهم اسلام است و بايد كوشش كنيم و اقتصاد خود را اداره نمائيم. بايد قيام كنيم و غافل نباشيم. بايد همه قشرهاى ملت، هر كس هر جورى كه مى تواند، توليد بكند. مثلاً باغداران، دامداران و كشاورزان مىتوانند توليد كنند و بايد اين كار را به خوبى انجام دهند. اشخاصى هم كهتوانند به كشاورزان و كارخانهها كمك كنند بايد اين كار را بكنند. كارخانههاى خصوصى در ايران زياد بود و معالاسف از بين رفته و دارد مىرود.
امروز بايد كار كشاورزى كه عبادت و اطاعت امر خداست، تقويت گردد
بايد جلوى نابودى آن گرفته شود. همه قيام كنند براى اينكه مملكت را از اين وضع اقتصادى نجات بدهند. اگر مملكت شما در اقتصاد نجات پيدا نكند و وابستگى اقتصادى داشته باشد، همه جور وابستگى دنبالش مىآيد و وابستگى سياسى هم پيدا مىكنيم، وابستگى نظامى هم پيدا مىكنيم براى اينكه وقتى ما چيزى نداشتيم، دستمان به طرف آمريكا دراز مىشود و امريكا همه چيز را به ما تحميل مىكند. ما وقتى مى توانيم زير بار او نرويم كه قدرتمند باشيم.
صحيفه نور ج 11 صفحه 118
كار كشاورزى عبادت و اطاعت امر خداست
خدا به ما زمين داده، آب هم داده، ولى زمينهاى موات زياد و آبها هم هرز مىرود، رود كارون همين طورى هرز مىرود و زمينهاى اطرافش هم همين طور موات مانده است. بايد همه دست به دست هم بدهند و كار كنند. امروز بايد كار كشاورزى كه عبادت و اطاعت امر خداست تقويت گردد، هر كس هر جور مىتواند بايد تقويت بكند به طورى كه انشاءالله ما از اين گرفتارى خارج بشويم و اميدواريم از ساير گرفتارىها هم خارج گرديم، هم گرفتارى فرهنگى و هم سياسى خارج گرديم و من از آقايان كه اينطور مشغول فعاليت شدهاند تشكر مىكنم.
نجات معتاد، نجات يك فرد نيست نجات اسلام است
باب ديگر، باب معتادين است. شما اين را يك مسأله اتفاقى ندانيد كه من باب اتفاق يك دستهاى هروئين فروش شدهاند و يك دستهاى هم مبتلا شدهاند. اين هم يك توطئهاى است كه قدرتهاى بزرگ به اين وسيله به ما ضربه مىزنند. قشر جوان قشرى است كه مىشود از آن همه جور استفادهاى را كرد. قشر جوان قشرى است كه مىتواند اقتصاد ما را اداره كند. قشر جوان مىتواند خود را در مقابل جهات فرهنگى، نظامى و سياسى مجهز كند. پيرمردها مثل من كنار افتاده اند، آن كه كار از او مىآيد همين قشر جوان است. اين جوان در حالى كه جوانىاش ارزشمند است افكارش آنقدر عميق نيست كه توطئهها را تا آخر بتواند بخواند، خيال مىكند كه خوب، حالا دلمانخواهد كه ترياك و يا هروئين بكشيم. اين يك نقشهاى است كه براى تو نيست، براى قم نيست، براى سرتاسر كشور است، براى فلج كردن جوانهاى ماست. يك آدم هروئينى نمىتواند در سياست فكر كند، نمىتواند در اقتصاد عمل كند، اگر يك گرفتارى پيش بيايدتواند در جنگ شركت كند. يك آدمى كه به مواد مخدر مبتلا شده است يك موجود مهملى به بار آمده كه اگر همه عالم به هم بخورد او در آنجا نشسته چرت مىزند يا مشغول عياشى مىباشد. اين از نقشههاى مختلفى است كه براى جوانهاى ما ريختهاند. نجات معتاد نجات يك فرد نيست نجات اسلام است. پخش هروئين در سرتاسر كشور توسط اشخاص كه يا نمىدانند چه مىكنند يا دانسته مىكنند، بر اساس توطئهاى است كه مىخواهند اين قشر جوان را مهمل بار بياورند تا نفتش را ببرند و او مشغول هروئينش باشد، شرافت ملىاش را ببرند، و او مشغول ترياكش باشد. بايد اينها را معالجه كرد و همچنين نصيحتشان بكنند كه آقا چرا خودت را مهمل مىكنى، بايد در بين مردم و در جناح خلاقه واقع گردى. اين جوانها، جوانهاى ما بودند كه فرياد زدند و مشتشان را گره كردند و الله اكبر گفتند. اگر فرض كنيد كه جوانهاى ما خداى نخواسته مبتلا به هروئين بودند، مىتوانند اين كار را بكنند؟ آدم وافورى مىتواند بلند شود و در خيابان مشتش را گره كرده و جنگ كند؟ اين يك باب است كه باز چون برگشتش به حيثيت اسلام است جلوگيرى از آن بر همه واجب است و براى اشخاصى كه در اين باب نيستند حرام است بروند و هروئينى گردند، چه هروئين و چه ترياك و چه مشروبات و امثال اينها، انسان را از آنچه هست ساقط
صحيفه نور ج 11 صفحه 119
مىكند، يعنى از يك آدمى كه همه كارى مىتواند بكند يك بيكاره مىسازد، بيكارهاى كه بايد در كنار منقل بنشيند و چرت بزند.
و يك باب هم، باب اين فسادهائى است كه پيش آوردهاند. اين هم يك مسألهاى نيست كه خيال شود از باب اتفاق حاصل شده. تمام اين مراكزى كه براى فحشا و خوشگذرانى درست كردند همين طورى درست نشده است. در مجلاتشان، در رسانههاى گروهى چه سمعى و چه بصرى تبليغات كردند و كلاً در خدمت اينها بودند، راديو و تلويزيونشان مشغول بود كه اين جوانها را از بازار، از بيابان كه مشغول خدمت بودند، از ادارات به آن مراكز فساد بكشانند، از دانشگاهى يك موجود فاسد بسازند، از ادارى يك موجود فاسد درست كنند. انسان وقتى چنددفعه در آن سينماها و در مراكز فحشاء رفت به اين امور عادت مىكند. وقتى يك جوان چند بار به يك مركز فساد رفت ديگر نمىتواند نرود. جوانهاى ما را كه بايد ميدانهاى رزم را اداره كنند، به مراكز بزم بردند و جوانان هم خيال كردند كه اينها فقط مىخواهند كه آنان عيش و عشرت كنند. مسأله اين نبود مسأله اين بود كه شما را از آن قوه فعاله كه خدا در شما ايجاد كرده است و در مغز و بدن شما به وديعت گذارده است تهى كنند و يك موجود عياش كه غير از اينكه بنشيند بخندد و مشروب بخورد، بسازند تا مبادا يك وقت در فكر اين بيفتند كه نفت را بگيرند. اينها همه نقشهاست كه ذخاير ما را ببرند. تنها نفت نيست، ايران ذخائر فراوانى دارد و آنها اطلاع دارند. چه كسى مىتواند جلوگيرى از غارت اينها كند. نسل جوان است كه مىتواند جلوى اين فسادها و حملهها را بگيرد. اينانخواهند نسل جوان را به موادمخدر يا به آن عيش و نوش كه آن هم مخدر است مبتلا كنند، اگر دنيا را آب ببرد اين آدم را خواب مىبرد، اين به دنبال آن مسائل است، چكار دارد كه مملكتش را مىبرند، جهنم كه مى برند. مردم و جوانان را چنان بار مىآوردند كه منطقى اينچنين پيدا مى كند كه اگر هر كارى بشود مىگويد به من چه مربوط است. جوانى كه اگر در جايى صحبتى شد، به حيثيت كشور و ملتش، به حيثيت اسلامى او بر مىخورد بايد قيام كند و مبارزه كند، چنان او را مىسازند كه از پى اين منقل نتواند و آن پياله نتواند حركت كند.
دشمنان ما بيدارند، شما هم بيدار شويد
آقا اين نقشه است، قضيه عادى نيست كه ما خيال كنيم كه خوب جوانند و اقتضاى جوانى اين است. الان مادر جنگ هستيم، در جنگ سياسى و اقتصادى هستيم، محتمل است جنگ نظامى هم پيش بيايد، جوانهاى ما بايد براى خاطر اسلام و براى خاطر ملت و كشور و حيثيت خودشان، براى نواميس خودشان دست از آن مراكز بكشند و در مراكز صحيح تربيتى قرار گيرند.
خداوند انشاءالله همه را توفيق بدهد. و من از اين افرادى كه عكسهايشان را نشان داديد وحشت كردم. من چند ورق را مىبينم كه تمامى آن پر از عكسهائى است كه اينها يا گرفتار هستند يا از بهبود يافتگان هستند. چرا ما اينقدر بايد صدمه ديده و معتاد داشته باشيم؟ چرا بايد اينقدر اينها غفلت داشته باشند و مبتلا بشوند؟ اميدواريم كه همه ايران متوجه اين معنا باشند كه مسأله نقشه و توطئه
صحيفه نور ج 11 صفحه 120
است نه اينكه يك مسأله عادى باشد، توطئه است تا اين جوانهاى ما را به بهانه اينكه خواهيم براى شما مثلاً مراكز عيش ونوش درست كنيم، از همه چيز ساقط كنند. قم بحمدالله در هر امرى پيشقدم است هم كشاورزى را تقويت مىكند و آنطور كه شما گفتيد انشاءالله در همه ايران اينچنين شود و در ساير جاها نيز مشغول گردند و جوانهايشان را نجات بدهند. خود جوانها نيز توجه داشته باشند كه قضيه استعمار است و آلت دست استعمار نشويد و آلت دست دشمنان ما نشويد. دشمنان ما بيدارند شما هم بيدار بشويد. خداوند انشاءالله همه شما را تقويت كند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 121
تاريخ: 7/10/58
پيام امام خمينى در مورد بسيج عمومى براى مبارزه با بيسوادى
بسم الله الرحمن الرحيم
والقلم و ما يسطرون
ملت شريف ايران! شما مىدانيد كه در رژيم گذشته آنچه بر ملت مبارز ايران سايه افكنده بود، علاوه بر ديكتاتورى و ظلم، تبليغات بىمحتوا و هيچ را همه چيز جلوه دادن بود. ملتى كه در همه ابعاد از حوائج اوليه محروم بود وانمود مىشد كه در اوج ترقى است. از جمله حوائج اوليه براى هر ملت كه در رديف بهداشت و مسكن بلكه مهمتر از آنهاست، آموزش براى همگان است. معالاسف كشور ما وارث ملتى است كه از اين نعمت بزرگ در رژيم سابق محروم و اكثر افراد كشور ما از نوشتن و خواندن برخوردار نيستند چه رسد به آموزش عالى. مايه بس خجلت است در كشورى كه مهد علم و ادب بوده و در سايه اسلام زندگى مىكند كه طلب علم را فريضه دانسته است، از نوشتن و خواندن محروم باشد. ما بايد در برنامه دراز مدت، فرهنگ وابسته كشورمان را به فرهنگ مستقل و خودكفا تبديل كنيم و اكنون بدون از دست دادن وقت و بدون تشريفات خسته كننده براى مبارزه با بيسوادى به طور ضربتى و بسيج عمومى قيام كنيم تا انشاءالله در آينده نزديك هر كس نوشتن و خواندن ابتدائى را آموخته باشد. براى اين امر، لازم است تمام بيسوادان براى يادگيرى و تمام خواهران و برادران با سواد براى ياد دادن بپاخيزند و وزارت آموزش و پرورش با تمام امكانات بپا خيزد و از قرطاس بازى و تشريفات ادارى بپرهيزد. برادران و خواهران ايمانى! براى رفع اين نقيصه دردآور بسيج شويد و ريشه اين نقص را از بن بركنيد. تعليم و تعلم عبادتى است كه خداوند تبارك و تعالى ما را بر آن دعوت فرموده است. ائمه جماعات شهرستانها و روستاها مردم را دعوت نمايند و در مساجد و تكايا، با سوادان نوشتن و خواندن را به خواهران و برادران خود ياد بدهند و منتظر اقدامات دولت نباشند و در منازل شخصى، اعضاى بيسواد را تعليم كنند و بيسوادان از اين امر سرپيچى نكنند. من از ملت عزيز اميد دارم كه با همت والاى خود، بدون فوت وقت ايران را به صورت مدرسهاى درآورند و در هر شب و روز و در اوقات بيكارى يكى دو ساعت را صرف اين عمل شريف نمايند.
بپا خيزيد كه خداوند متعال با شماست، از خداى تعالى سعادت و سلامت و رفاه ملت شريف را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 122
تاريخ: 7/10/58
مصاحبه پروفسور الگار امريكائى با امام خمينى
پروسفور الگار: عرض شود بنده درست يك سال پيش در پاريس به حضور حضرتعالى مشرف شدم و در آن موقع بنده را به زيارت ايران تشويق فرموديد، در آن موقع فرموده بوديد كه ايرانى كه در اثر اين انقلاب شكوهمند اسلامى بوجود آمده بود، با آن ايرانى كه سالها قبل با آن آشنائى داشتم، بكلى فرق دارد و حالا بالاخره بنابر تشويق حضرتعالى به ايران آمدم و خود ديدم كه ايران كاملاً جديد و نوينى بوجود آمده در اثر اين انقلاب مبارك اسلامى. چون همانطورى كه مىدانيد واقعيت انقلاب اسلامى ايران از طرف خبرگزارىهاى مغرض مورد تحريف مىشود، در حال حاضر مشغول تأليف كتابى هستم كه هدف آن معرفى صحيح انقلاب اسلامى ايران باشد و نتيجتاً معرفى خود اسلام واقعى و در اين خصوص چند تا سؤال داشتم كه خواستم از حضرتعالى بكنم. اول اينكه براى همه روشن است كه روحانيت مبارز به رهبرى حضرتعالى نقش مهمى در اين انقلاب داشته است و اين نقش روحانيت مبارز به رهبرى حضرتعالى نقش مهمى در اين انقلاب داشته است و اين نقش روحانيت در رهبرى ملت مسلمان ايران شايد بنابر استقلال روحانيت باشد در مقابل دولت، مىبينم كه در دورههاى مختلف، روحانيت استقلال تا مىداشته و جدا بود بكلى از دولت، حالا مىبينيم در اثر انقلاب، دولتى اسلامى بوجود آمده در ايران، آيا روحانيت كماكان نهاد مستقلى خواهد بود؟ يا اينكه نوعى ادغام بين روحانيت و دولت انجام خواهد گرفت، نظر به اينكه بعضى از شخصيت هاى روحانى از همين حالا وظائف اجرائى به عهده گرفتهاند؟
امام: بسم الله الرحمن الرحيم
شما مىدانيد كه در رژيم سابق و رژيمهائى كه در طول تاريخ رژيم سلطنتى بوده يا در اقليمهاى ديگر رژيم غير الهى، غير توحيدى بوده، اصل رژيم و قوانينى كه در آن رژيمها بوده است و مقاصدى كه در آن رژيمها، چه رژيم سلطنتى و چه رژيمهاى به طرزهاى ديگر، قوانين، قوانين بشرى و با دماغ بشر تاسيس شده است و رژيمها هم رژيمهاى همان فرم قوانينشان بوده است و مقاصد هم اكثراً سلطه بر مردم بوده و گاهى هم پيدا مىشده است كه روى قوانين عمل مىكردند، مقاصدشان اجراى قوانينى كه حدودش عبارت از نظم جامعه و آزادى دادن به مردم و امثال اينها.
اما آن رژيمى كه توحيدى بوده است و رژيم تابع قوانين الهى بوده است كه آن كه ما مىتوانيم
صحيفه نور ج 11 صفحه 123
ارائه بدهيم، اسلام است. شايد در قبل از اسلام يك چنين رژيمى كه رژيم دولتى باشد و قوانين الهى باشد، يا كم بوده است يا نبوده است. كم بوده است رژيمهائى كه رژيم توحيدى باشد، غير از قانون الهى كه از مغز بشر نيست، از اراده خداست، غير از او اصل حكمفرما نبوده است، در اسلام كه خوب، ما نزديك به صدر اسلام هستيم نسبت به انبياء سلف، حكومت بوده است يك حكومت گاهى محدود و ضعيف و گاهى خيلى توسعه دار، لكن تا آنجا كه اسلامى بوده است حكومتها و باز به اغراض ديگرى مخلوط نشده است، آن كه حكومت مىكرده است، قانون بوده است يعنى الله، غير خدا كسى حكومت نداشت اصلاً، اينها انبيا و همين طور آنهائى كه خلفاء انبيا بودهاند، هيچ ابداً از خودشان يك مطلبى، يك جرياناتى نبوده است، آنها دنبال اين بودند كه قانون را اجرا كنند، البته در بعضى از امورى كه، امور جزئيه بوده است، خوب، حاكم دخالت داشته است اما در اصول و در آن چيزهائى كه بايد در كشورى اجرا بشود، تابع قانون الهى بودند.اصلاً رسول خدا صلىالله عليه و آله كه در راس همه است، هيچ وقت يك مطلبى، يك حكمى، يك قانونى نداشته است در مقابل قانون خدا، مجرى قانون خدا بوده است.
و تفاوت بزرگى كه بين همه رژيمهاى دنيا به هر قسمى كه مىخواهد باشد، تمام رژيمهاى بشرى با هر فرمى كه مىخواهد باشد و آن رژيمى كه الهى است و تابع قوانين الهى است، تفاوت بزرگ اين است كه تمام رژيمهاى آنى كه ديگر عدل و داد و خوبست فقط در حدود طبيعت است. شما شايد در هيچ رژيمى پيدا نكنيد كه حكومت دنبال اين باشد كه تهذيب نفس مردم را بكند، كارى به آن نداشتند، حكومت دنبال اين بوده است كه بىنظمى نشود، يك كسى در خانه خودش هر كارى بكند تعرضى به آن ندارد، بيرون نيايد توى خيابان عربده بكشد و نظم را بهم نزند، تو خانه خودش هر كارى مىخواهد بكند آزاد هست، فقط حكومتهاى الهى است كه براى اصل مقصد، اين بوده است كه انسان را آنطور كه بايد باشد درست كند. انسان اولش يك حيوانست، بدتر از حيوانات، اگر سر خود باشد انسان، همين طور بار بيايد، هيچ حيوانى مثل انسان نيست در اينكه در شهوت، در درندگى، در شيطنت، حيوانات ديگر محدود از حدود شيطنتشان محدود است، حدود شهواتشان محدود است، حدود آن سبعيت شان. انسان چون يك موجوديست كه به حسب خلقت از همه موجودات بالاتر هست در طرف آن طرف، شهوت و غضب و طرف شيطنت و اينها مىتواند تا تقريباً لامتناهى برود، حد ندارد. شما مىبينيد كه اگر چنانچه ضض ض7غانسان يك فرض كنيد كه خانهاى پيدا بكند، دنبال اين است كه يكى ديگر هم پيدا كند، اگر يك كشورى هم پيدا بكند دنبال اين است كه يكى ديگر هم پيدا بكند، اگر همه دنيا هم تحت سيطرهاش باشد به فكر اين است كه در كره قمر هم شايد باشد، برود آنجا، در مريخ هم باشد، برود آنجا. محدود نيست، نه شهواتش محدود است كه با يك حد خاصى بسازد، يكى، دو تا، ده تا، صدتا، و نه
صحيفه نور ج 11 صفحه 124
طمعش محدود است كه به يك كشور، دو كشور، ده كشور اكتفا كند، انبياء آمدند محدودش كنند يعنى مهارش كنند، اين حيوان افسار گسيخته كه به هيچ حدى از حدود محدود نيست، اگر آزاد بگذارند و اين را تربيتش نكنند افسار گسيخته است، به طورى كه همه چيز را براى خودش مىخواهد و همه كس را فداى خودش مىخواهد، انبياء آمدند كه اين افسار گسيخته رامهارش كنند و بياورند تحت ضوابط و بعد ار اينكه آن مهار شد، راه نشانش بدهند براى اينكه تربيت بشود، يك تربيتى كه برسد به آن كمالاتى كه تا آخر براى او سعادت است.
نه اينكه مطرح دنياست فقط اين طبيعت است! پيش انبياء اين دنيا وسيله است، يك راهى هست، راه هست براى رسيدن به يك مقصد عالى ديگر كه خود انسان نمىتواند و آنها مىدانند، آنها مطلعند به اينكه منتهى به چه مىشود اگر افسار گسيخته باشد و منتهى به چه مىشود اگر مهار باشد، از يك راهى كه راه هست براى رسيدن به آن درجات عاليه انسانيت، آنها همه امورى كه در نظر اين حكومتها مقصد است، در نظر انبياء راه است، تمام دنيا در نظر انبياء خودش يك مقصود نيست، خودش يك محراب و مقصد نيست، خودش يك راه است كه از اين راه بايد برسند به مرتبهاى كه آن مرتبه، مرتبه عالى انسانى است كه اگر يك موجودى، يك انسانى اين مرتبه عالى انسانى را به آن رسيد، اين سعادت دارد و سعادتش محصور به اين عالم نيست، در همين عالم هم سعادت دارد اما محصور نيست، مقصود يك عالم ماوراء اين عالم هست، آنها ماوراء را ديدند، يك عالم غيبى كه بر ما الان مجهول است، آنها ديدند و آمدند كه اين اشخاص كه اگر رهاشان كنند افسار گسيختهاند و هر كارى كه مىخواهند مىكنند آنها را، هم قوه غضبيهشان را، هم قواى شهوانىشان را و هم قواى شيطنتشان را كه همه را دارد، اينها را اول مهار كند و بعد از مهار، يك راهى كه بايد بروند و اين قوا مخالف با او هستند آن را بروند، راه مىبرند براى رسيدن به آن مقصد اعلاء آن كار انبياء است، معالاسف اين كارى كه انبياء خواستند مى كنند و هميشه هم دنبالش بودند، كم موفق مىشدند، موانع زياد بود براى اينكه انسان به حسب طبع خودش مايل به شهوات و شهوت، غضب و شيطنت و اين مسائل است و آنهائى كه مىخواهند مخالفت با اين بكنند، اين را مهارش كنند، مبتلاى به يك مخالفتهائى، مبتلاى به يك موانعى مىشوند كه موفق نمىشوند به آن. كم موفق شدند، لكن معذلك هر چه كه سلامت در دنيا هست و بركت هست، باز از همين كوشش انبياء است كه كوشش كردند تا آن حدودى توانستند، تا آن حدودى كه شعاع تعليماتشان رسيده است، تا آن حدودى توانستند تا يك حدودى محدود كنند، مطلقاً مشكل بوده است و كم رسيدند، لكن باز هر چه خوبى هست از آنهاست كه اگر انبيا را از روى بشر منها كنند، اسقاط كنند، آنوقت خواهيد ديد چه خبر است، دنبا چه خواهد شد. اين انبياء بودند كه مردم را محدود كردند و تا يك حدودى موفق شدند و تا يك حدود اين بركت و خيرى كه در عالم هست از بركت آنهاست.
صحيفه نور ج 11 صفحه 125
اسلام كه همه جهات، همه بعدهاى انسان را در نظر گرفته است و براى همه بعدها طرح دارد، قانون دارد، منحصر به غيب تنها نيست، منحصر به شهادت تنها نيست، همانطورى كه خود انسان منحصر به يك بعد خاصى نيست، اسلام هم آمده است اين انسان را درستش كند و بسازد و همه بعدهايش را، نه يك بعد فقط، نه همان بعد روحانى تنها، كه غفلت كند از اين جهات طبيعت و نه فقط بعد طبيعت كه اكتفاء به اين كند از او، اين وسيله ا
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 135
تاريخ: 8/10/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى جمهورى اسلامى شهرستان يزد
تفاوت دولت اسلامى با غير اسلامى: حفظ سلسله مراتب و ظلم نكردن به زير دست
بسم الله الرحمن الرحيم
من توفيق همه گروههاى ملت و خصوصاً قواى انتظامى و شما پرسنل شهربانى يزد را از خدا مىخواهم و به همه شما دعا مىكنم كه موفق باشيد و به وظايفى كه امروز به همه محول است، شما همه عمل كنيد. امروز تمام قواى انتظامى، اينها همه در خدمت اسلام هستند. يك وقت بود كه شهربانى و همين طور ساير گروههاى انتظامى در خدمت طاغوت بودند و تكليف آن روز يك طور بود و تكليف امروز سنگين است. امروز كه شما شهربانى جمهورى اسلامى هستيد، يعنى پرسنل شهربانى اسلام يعنى شهربانى امام زمان، آن كارى كه لشكر امام زمان بايد بكند، با آن كارى كه لشكر طاغوت مىكرد فرق دارد، همانطورى كه خود امام زمان با طاغوت فرق داشت. آن حكومت جور بود و اين حكومت عدل، آن حكومت طاغوت بود و اين حكومت خدا.
در اسلام يك حكومت است و آن حكومت خدا، يك قانون است و آن قانون خدا و همه موظفند به آن قانون عمل كنند. تخلف از آن قانون هيچ كس نبايد بكند. قانون عدل است، عدالت است، جامعه عدل و جامعهاى كه در آن عدالت اجرا بشود. و يك اشتباه گاهى ديده مىشود كه بعضى از افراد منحرف، در بين پرسنل شهربانى يا در بين درجه دارهاى ارتش يا ژاندارمرى پخش مىكنند و جوانها را وادار مىكنند به بعضى از كارهايى كه ناشايسته است، آن اين است كه به آنها مىگويند كه حالا كه انقلاب شده است و طاغوت از بين رفته و جمهورى اسلامى آمده است، ديگر درجهدار و افسر و سرباز ندارد (جامعه توحيدى). اين يك اشتباهى است كه آنهايى كه مىخواهند نگذارند اسلام آنطورى كه هست، در كارش تحقق پيدا بكند، آنها اين حرفها را در اذهان جوانها انداختهاند، جوانها هم غافل از مسائل، دنبال كردهاند. جامعه توحيدى به آنطورى كه آنها مىگويند يعنى جامعه هرج و مرج. حالا مثلاً در شهربانى اگر بنا باشد كه زيردست - شهربانى - رئيس شهربانى از رئيسشان اطاعت نكند، خودش خودسر و به اسم اينكه جامعه توحيدى است، رياست و مرئوسيت اصلش در كار نباشد، همه يا بايد مثلاً فرض كنيد سرلشكر باشند يا همه سرباز. اگر يك لشكرى، يك شهربانىاى همهشان رئيس باشند، اين شهربانى قابل دوام است؟ همهشان سرباز باشند، همهشان پاسبان باشند، هيچ ديگر آن كسى كه بايد فكر كند و روى افكارش فرمان بدهد و نباشد در كار، اين
صحيفه نور ج 11 صفحه 136
شهربانى ديگر شهربانى نيست. در ارتش هم همين طور. اگر همه سربازها باشند تا جامعه توحيدى به آن معناى غلطى كه در اذهان انداخته باشد، يا همه آنها سرگرد باشند، يا همه آنها سرلشكر باشند مثلاً، آيا اين ارتش مىشود براى يك مملكتى يا هرج و مرج مىشود؟ اساس ارتش، اساس ژاندارمرى، اساس نظام در عالم، نه فقط در اينجا، در عالم از اولى كه يك نظامى در عالم پيدا شده است، اساس بر اين بوده است كه مراتب محفوظ باشد. فرق ما بين دولت اسلامى و غير اسلامى اين است كه ظلم نشود از بالا به پائين، نه فرمان داده نشود، اطاعت بايد بشود، ظلم نبايد بشود. در زمان رسول الله هم، همه مطيع رسول الله بودند و او فرمانفرما بود، اما از طرف ايشان ظلم به كسىشد، در زمان حضرت امير هم، حضرت امير امر مىكرد و همه اطاعت كردند. مالك اشتر هم در آنجائى كه حكمفرما بود امر مىكرد و همه مكلف به اجرا بودند، لكن از طرف مالك اشتر ظلم به كسى نمىشد.
در جامعه توحيدى افراد مختلفند، با يك هدف مشترك
جامعه توحيدى عبارت از جامعهاى است (توحيدى به معناى حقيقى نه، به آن معناى غلطى كه گفته شده است) عبارت از جامعهاى است كه با حفظ همه مراتب يك نظر داشته باشند، كانه يك موجودند. شهربانى، شهردارى - عرض مىكنم كه - ارتش، ژاندارمرى، ساير قشرهاى دولت، ملت، رئيس جمهور، پائينتر، همه با حفظ مراتبشان يك مقصد داشته باشند و آن يك مقصد الهى، كانه همانطورى كه يك جامعه توحيدى در خود بدن انسان است. انسان به منزله جامعه توحيدى است، چشم، گوش، دست، اينها، اما هم فرمانفرما دارد، هم فرمانبرما دارد. مغز فرمان دهد و دست فرمان مىبرد، اما همه يك راه دارند، همه براى اين است كه اين كشور فردى را (انسانى را) اداره كنند. همه دنبال اينند كه فرمان از بالا مىآيد و پائين هم اطاعت مىكند، لكن جامعه توحيدى است. اعضاى يك موجودند، اعضاى يك هيكلند، يك هويتند، لكن در عين حالى كه اعضاى يك هويتند و همه هم براى همين هويت دارند زحمت كشند، لكن فرمانفرما و كارفرما و كاربر داريم. مغز فرمان مىدهد، اعصاب دنبالش فرمان مىبرند دستها، پاها، چشم، گوش، همه اينها فرمان برند. جامعه توحيدى است يعنى همهشان براى يك مقصدند. جامعه توحيدى را وقتى كه از انسان آورديم براى جامعه، اين فرد كه يك به منزله يك جامعه توحيدى بود، يعنى قواى مختلفه، اعضاى مخلتفه در يك فرمان و در يك راه تخطى نمىكنند. قوا مختلف، قواى باطن، ظاهر، اجزا و اعضاء مختلف، دست، پا، سر، چه، لكن همه در فرمان مغز هستند، يا روح هستند و همه رو به يك مقصد هستند و او براى حفظ مثلاً خودش، حفظ هويت خودش، حفظ مصالح خودش، جامعه - توحيد - توحيدى معنايش اين است كه در عين حالى كه فرمانبرو فرمانفرما هست، در عين اينكه رئيس جمهور هست عرض مىكنم مجلس شورا هست و مردم عادى هستند و سرلشكر هست و رئيس ستاد هست و اينها همه بايد فرمان ببرند از آن كسانى كه فرمانفرما هستند و روى قواعد، لكن همهشان مثل يك بدن مىمانند، همه براى يك مقصد باشند، ارتش نكشد يك طرفى و ژاندارمرى يك طرف. و در يك كشور اگر ارتش يك طرف بكشد،
صحيفه نور ج 11 صفحه 137
ژاندارمرى يك طرف بكشد، شهربانى يك طرف بكشد، اين اختلاف پيدا مىشود. همه بايد با هم، هم مقصد باشند براى حفظ كشورشان، مقصد حفظ كشور باشد.
جامعه توحيدى مورد نظر منحرفين جامعه حيوانى است، نه توحيدى
معنى جامعه توحيدى به اينطورى كه اين اشخاص منحرف القا كردهاند در اينها معنايش يك جامعه حيوانى است، در غير حيوان، جامعه توحيدى ما نداريم. حيوانها هم، همه اينجور نيستند، حيوانها هم يك دستهشان متمدنند مثل موريانه، مثل زنبور نر، مثل مورچه، اينها نحل تمدن دارند، اينها هم بالا و پائين دارند. در حيوانات پائينترى كه ادراكاتشان به آن اندازه نيست، جامعه توحيدى است يعنى الاغها هم يك جورند، گاوها هم همه يك جورند، فرمانبر و فرمانبردارند. يك همچو جامعهاى را آقايان مىخواهند؟ جامعه توحيدى كه هيچ درجه دارى نباشد، هيچ بالا و پائينى نباشد فرمانفر همه بايد عطار باشند، اگر عطار نباشند، جامعه توحيدى نيست. اگر مقصود اين معناست جامعه توحيدى، جامعه توحيدى در بشر تا حالا وجود پيدا نكرده الا آنوقتى كه وحشى بودهاند. اگر يك وقتى بشر وحشى بوده، آنجا يك جامعه توحيدى (هر كسى براى خودش مىرفته علفى مىچيده و مىخورده) اما آن روزى كه تمدن در بشر آمده است، لازمه تمدن اين است كه درجات باشد. لازمه تمدن اين است كه يكى دكتر باشد، يكى فرض كنيد كه مهندس باشد، يكى ديگرى باشد، يكى سرگرد باشد، يكى چه باشد. اين چيزهائى كه هست واقعاً در عالم، جامعه توحيد به آن معنا درست بكنيد برگشت به توحش است. آنهائى كه اين مطلب را در ذهن جوانان ما القا مىكنند براى اين است كه منعكس بشود در خارج كه اينها يك جامعه حيوانى هستند، اينها قابل اين نيستند كه براى خودشان حكومت كنند. كسى كه حكومت را قبول ندارد، اين هرج و مرج است يك جامعه حيوانى است، اين محتاج به سرپرست است. اينها نقشه مىكشند كه جوانهاى ما را در ارتش وادار كنند به اينكه هرج و مرج ايجاد كنند، در ژاندارمرى هم هرج و مرج ايجاد كنند، در پاسدارها هم هرج و مرج ايجاد كنند، در شهر بانى هم هرج و مرج ايجاد كنند. قواى انتظامى - هرج و مرج - كه ستون فقرات يك جامعه است به هرج و مرج كشيده بشود. يك مملكت هرج و مرج - محتاج به يك قيمند. يك مملكتى كه در آن نظام نيست، در آن فرمانبردارى از بزرگترها نيست همه براى خودشان بخواهند يك بساطى درست كنند، معنايش پوسيدن يك جامعه است از داخل.
حفظ مراتب در عين انسجام، از خصوصيات جامعه توحيدى
اسلام هم اينجور نبوده، هيچ، هيچ رژيمى در عالم اينطور نيست كه هرج و مرج باشد. جامعه توحيدى، جامعه توحيدى با آنطور كه من عرض كردم يك امر مطلوبى است كه همانطورى كه در بدون انسان يك جامعه توحيدى است، اگر يك ملتى اينطور شد، خودش را نگه مىدارد. شما ديديد كه يك حدودى ملت ما با هم منسجم شدند و غلبه كردند بر همه چيز، اگر همه قواى انتظاميه و همه قشرهاى
صحيفه نور ج 11 صفحه 138
ملت از روحانى تا دانشگاهى تا بازارى تا كارگر تا زارع، همه اينها اگر چنانچه منسجم بشوند به هم، - با عين در - عين حالى كه مراتب محفوظ است بين خودشان، لكن منسجم باشند با هم، مجتمع باشند با هم، يك بدن، حال يك بدن پيدا كنند، همانطورى كه بدن انسان جامعه توحيدى است، جامعه هم يك بدن بشود، اگر اينطور بشود، آسيب ديگر بردارد اين، اين معناى جامعه توحيدى، به اين معنا صحيح است، اين معناى صحيح جامعه توحيدى است. اگر در يك كلامى، براى آدمى كه ملتفت بوده است مسائل را، يك كلمه جامعه توحيدى واقع شده است مقصود اين است، و اما مطلب غلطش را انداختهاند توى اذهان جوانهاى ما، در عين حالى كه حسن نيت دارند، در عين حالى كه صفاى باطن دارند، ولى بازى مىخورند. مىخواهند زمينه را اين شياطينى كه افتادهاند، توى هم ارتش هست، هم ژاندارمرى هست، هم شهربانى هست، هم بازار و هم كوچه هست، اينها شياطينى هستند كه مىخواهند زمينه را فراهم كنند براى حكومت طاغوتى. من حالا به شما مىگويم (سنم هم اينقدرها نيست، ممكن است كه قبل از اين حرفها بروم از اينجا) لكن شما يادتان باشد اين مطلب كه اين برنامهاى كه الان دارند بعضى از مغرضين مىريزند و جوانهاى ما را گول مىزنند اين برنامه اين است كه آمريكا را به ما مسلط كنند. - آمريكا بفهماند - همه مطبوعات آمريكا شروع كنند و غرب، همه اينهايى كه با شما دشمنند، شروع كنند به اينكه يك مملكت هرج و مرجى است، نظام ندارد اين مملكت، بالا و پائين ندارد، مثل حيوانات همه به جان هم ريختهاند، همه مخالف هم هستند، همه از هم تخلف مىكنند، هيچ يك از هيچ كس حرف نمىشنود. يك همچو جامعهاى محتاج به قيم است. دنيا حكم مىكند كه ايران محتاج به قيم است، قيم برايش پيدا بكنيد، راه را باز مىكنند براى اينكه يك قيمى مثل محمدرضا بالاى سر ما بياورند، يك قيمى مثل رضاخان بالا سر بالاى سر ما بياورند. حريف ما يك حريف عادى نيست، حريف ما يك حريفى است كه كارشناسهاى آنها تمام اوضاع همه ممالك تحت بررسى قرار دادهاند و همه آنجاها مضبوط است پيششان كه بايد چه كرد. يك همچو انقلابى كه ضربه به آنها زد، اين انقلاب را چه جورى بايد از بين برد، با دست خود ارتش، ارتش را از بين برد، با دست خود ملا، ملا را از بين برد، با دست خود متدين، ديانت را از بين برد، اينها نقشه است آقا، اينها همين طور نيست قضيه، نقشهاند اينها. اگر يك جامعهاى - سلسله - ارتشش سلسله مراتب نداشته باشد آن ارتش كه منحرفين اينطور القا مىكنند، مىروند درجهشان را مىكنند كه نه، نبايد باشد اين، نمىفهمد اينكه درجهاش را مىكند چى است، چى مىخواهند، ژاندارمرى هم مثل آن بشود، شهربانى هم مثل او بشود، پاسدارها هم آنطور بشوند، قواى انتظامى ما بپوسد، از بين بروند، اينكه بايد حفاظت يك كشورى را بكند اين از بين برود. به اين هم قانع نيستند، مىروند صحراها را به هم مىزنند و نمىگذارند زراعت بشود، غارت مىكنند، درختها را مىبرند نمىدانم از اين بساط درست كنند، بازار مىروند هزار جور بساط درست مىكنند، دانشگاه مىروند هزار جور حرف درست مىكنند، ماها را دارند از باطن مىپوسانند، مائى كه بايد حالائى كه رسيديم به اينجا كه اين قدرتها را كنار گذاشتهايم
صحيفه نور ج 11 صفحه 139
و الان دنيا دارد نظر مىكند كه اين عدهاى كه اين كار را كردند و اعجاب براى دنيا آورده، بعد از اين انقلاب چه مىكنند. اگر مردم دنيا ديدند كه ما بعد از انقلاب هرج و مرج ايجاد كرديم به جاى اينكه بفهميم چه بكنيم، به جاى اينكه يك جامعه توحيدى، آنطور جامعه توحيدى كه همه منسجم با هم در يك راه با حفظ مراتب مثل بدن انسان، منسجم است بدن انسان، با هم است، حفظ مراتب هم مىكنند وليكن يك جامعه توحيدى است كه همه يك جهت، همه يك راه مىروند. اگر جامعه ما امروز اينطور نباشد، يعنى همه قواى انتظامىمان با هم هماهنگ نباشند، ملتمان با قواى انتظامى هماهنگ نباشد، اين جامعهاى است كه زود يا دير مىپوسد و انسجامش از بين مىرود. اينها بايد با هم باشند، به اين معنا جامعه توحيدى مىخواهيم اگر اينطور شد، آسيب بردار نيست، اگر يك مملكتى همه اجزايش با هم چيز شدند، اينها معتصم مىشوند، اينها ديگر آسيب بر نمىدارند.
با ايجاد نظم در كشور به آمريكا بفهمانيم كه جامعه توحيدى قيم نمىخواهد
اين جوانهاى ما ملتفت باشند كه از كجا دارند ضربه مىخورند. اينها خيال مىكنند كه خدمت دارند مىكنند، اينها خدمت نمىكنند، اينها در عين حالى كه خيال مىكنند خدمت مىكنند، دارند ضربه مىزنند به اين جمهورى شما. متوجه باشند آنهائى كه مىآيند به گوش اينها اين حرفها را مىزنند، ببينند از كجا تعليم مىگيرند اينها، كى است كه اينها را وادار مىكنند كه در ارتش نظم لازم نيست، در ارتش درجه لازم نيست درجه لازم نيست، يعنى هيچ، يعنى ارتش نه. جامعه توحيدى در به آن معنائى كه آنها مىگويند جامعه توحيدى در ارتش، معنايش اين است كه ارتش نمىخواهيم، شهربانى هم معنايش اين است كه شهربانى نمىخواهيم، ژاندارمرى هم معنايش اين است كه ژاندارمرى نمىخواهيم. در هر جا كه يك همچو مسألهاى آنها پيش آوردند معنايش اين است كه ما هرج و مرج بايد باشد، بايد ما يك نظمى در كارمان نباشد، مملكتمان بدون نظم، خوب، رئيس جمهور هم نمىخواهيم. جامعه توحيدى است به حسب آنطورى كه آنها مىگويند. درجه را بكنند كه رئيس جمهور هم نمىخواهيم، دولت هم نمىخواهيم، وزرا هم نمىخواهيم، اين جز اين نيست كه بفهمانند به دنيا به اينكه اينها قابل اين نيستند كه آزاد بشوند.
من يادم است كه در آنوقتى كه محمدرضا اينجا بود و اين گيرودارها و جنگ و نزاعها بود، كارتر در يكى از حرفهايش (ما پاريس بوديم) گفت كه به اينها زيادى آزادى دادهاند. او با آن نظر موذيانهاش مىخواست بفهماند كه اين مملكت قابل آزادى نيست، نبايد به آن آزادى داد. ما از اين بايد درس بگيريم كه اين زيادى به آنها آزادى دادند، او مىخواست اينطور بگويد كه بايد با اين ملت همان رفتار را كرد كه محمدرضا در زمان قدرتش كرده، آزادى نبايد داد به اينها، بايد اينها در اختناق باشند تا بشود حفظشان كرد. به نظر او ماها يك حيوان سركش هستيم كه بايد مهارمان كرد. به نظر باطل او، اگر ما مطلب آنى است كه او مىگويد كه گفت او كه اينها قابل اين نيستند كه به آنها آزادى داد، حالا ديده جلو بردهاند اينها و پيش بردهاند، حالا همان نقشه را مىخواهد درست كند كه اين مملكت و اين
صحيفه نور ج 11 صفحه 140
افراد مملكت زود است برايشان آزادى، زود است برايشان كه كارشان دست خودشان باشد. شاهدش اين است كه در ارتش مىروى درجهها را مىكنند كه ما نمىخواهيم، ما - چيز جامعه توحيدى مىخواهيم. كدام اسلام گفته جامعه توحيدى به اين معنا. اسلام مىگويد نظم امور بايد بشود. نظم امور با درجات است، نمىشود همين طورى. تو از براى خودت، من براى خودم كه جامعه توحيدى نمىشود. اين ضد جامعه توحيدى است. اينكه نظم توى كار نباشد ضد جامعه توحيدى است. اگر بدن انسان اين نظم را نداشت و اين اطاعت مادون از مافوق را نداشت تمامش به هم مىخورد. اگر مغز - اگر - حكم مىكرد دست اطاعت نمىكرد، به هم مىخورد اوضاعش. آن براى اين است كه به دنيا بفهمانند امروزى كه ما در مقابل قدرتها ايستادهايم، قدرتمندها به دنيا بفهمانند كه اين جامعه قابل نيست از براى اينكه خودش را اداره كند، اين نظامش دارد به هم مىخورد و خورده است، اين بازارش هم دارد به هم مىخورد، اين كشتش هم دارد به هم مىخورد، اين محتاج به اين است كه يك قيمى بالاى سرش باشد آن قيم كار را اداره كند. يك نفر آدم را بگذارند بالاى سرما و پيش دنيا حجت داشته باشند به اينكه خوب، ما اين وحشىها را خواستيم مهارشان كنيم.
اى جوانهاى عزيز من! گوش به اين اشخاص ندهيد كه با برنامه دارند كار مىكنند. آنهايى كه با توطئه و برنامه دارند بين شما كار مىكنند گوش به اينها ندهيد، به خود بيائيد، براى خود كار بكنيد. تا گفتند جامعه توحيدى، هرج و مرج در ذهنتان نيايد، آنها به شما اينطورى مىفهمانند، آنها وسيلهاند از براى اينكه ما را نابود كنند. لازم است كه همه بيدار بشويم، توجه كنيم به عمق مسائل. جوانهاى ما به عمق مسائل به آنطورى كه آنهايى كه سالهاى طولانى برنامه ريختهاند، سالهاى طولانى مطالعه كردهاند در احوال همه ما، در احوال همه ملت ما مطالعه كردهاند آنها، مىدانند در چه وقت بايد چه بكنند براى اسارت ما، الان وقت اين است كه باطن اين نظم را به هم بزنند. اين جامعه ما از باطن بپوسانند آن را. مىبينيد وقت اين است. آنى كه به اينها ضربه زده اين انسجام بوده كه ضربه زده حالا اين انسجام را از بين ببرند، جدا كنند از هم، به جان هم بريزند اينها را، هر كسى از آن ديگرى تكذيب كند، هر كسى براى آن ديگرى پرونده درست كند، هر كسى براى آن ديگرى حرفى بزند. اين معنايش اين است كه يك كشورى هست كه يك نظام ندارد كه اگر يك كسى يك كارى كرد، اگر يك فرض كنيد كه نظامى يك كارى كرد اين را بشود مجازاتش كرد، ندارد يك همچو چيزى. هر كه هر كارى دلش مىخواهد مىكند. چهار تا تفنگ دستشان افتاده، هر كارى بخواهند مىكنند. اينطور ما را به دنيا معرفى كنند كه اينها يك جامعهاى هستند كه نمىتوانند خودشان را اداره كنند. جامعهاى كه نتوانست خودش را اداره كند اين جامعه سفيه است جامعه سفيه محتاج به ولى است. يك ولىاى بياورند، يك آدم بالاى سر ما بگذارند. خداوند انشاءالله همه شما را مويد و منصور نمايد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 141
تاريخ: 8/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با پاسداران ساوه و كفنپوشان هنرجوى آمل
توطئههايى در كار است كه نگذارند شما جوانها به رشد انسانى خودتان برسيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من در عين حال كه نه وقتم مقتضى است نه حالم، لكن چون برادرها هم از ساوه و هم از آمل تشريف آوردند يكى دو جمله عرض مىكنم. اول تشكر از اينكه اينطور احساسات در شما زنده است و باقى است. من از خدا مىخواهم كه اين احساسات محفوظ بماند كه با محفوظ ماندن اين احساسات، احساسات اسلامى ايمانى، اميدواريم كه اين نهضت به آخر برسد و بتوانيم يك حكومت عدل اسلامى آنقدرى كه ميسور ماست، در ايران موجود كنيم و اين بستگى به اين دارد كه جوانهاى عزيز ما در هر جا هستند، در ساوه هستند، در آمل هستند، در هر جا كه هستند بدانند كه توطئهها در كار است كه نگذارند شما جوانها به رشد انسانى خودتان برسيد و اين كشور، كشور آزاد مستقل باشد. آنهائى كه از اين مملكت، از اين كشور استفاده مىبردند و همه منافع شما را مىبردند و مىخوردند و خرج عياشىها مىكردند، باز مشغول توطئه هستند كه نگذارند اين كشور حال آرامش پيدا كند و وقتى كه آرامش پيدا نكند، نمىشود كه اصلاحش كرد و اگر اصلاح نشود ممكن است كه باز به حالهاى سابق برگردد. از اين جهت بايد با بيدارى، همه جوانهاى محترم و عزيز با بيدارى توجه داشته باشند كه اينهائى كه در بين جمعيتها مىآيند و مىخواهند با اظهار اسلاميت، با اظهار اينكه ما براى كشور دلسوز هستيم، مانع بشوند از اينكه مردم كار بكنند، كشاورزها كار بكنند، كارخانهها كار بكنند، اينها دوستان شما نيستند، اينها همانهائى هستند كه مىخواهند نگذارند مملكت شما، كشور شما مستقل بشود.
خصوصاً در شمال كه شما هستيد اين ريشههاى فاسد زياد است. بايد با كمال توجه و با كمال دلسوزى براى كشور خودتان از اينطور ريشههائى كه مىآيند و نفاق افكنى مىكنند يا مانع از كار مىشوند يا سر و صدا درست مىكنند جلوگيرى كنيد. خود جوانهاى آنجا جلوگيرى كنند، نگذارند. البته من نمىگويم درگيرى و چه، اعراض كنيد از ايشان. آنهائى كه مىآيند حرفهائى مىزنند كه از اين حرفها تفرقه پيدا مىشود، از آنها پشت كنيد و اعراض كنيد تا بروند سراغ كارشان. الان آنهائى كه منافعشان از بين رفته يا به خطر افتاده است، آنها به اين زودى دست بردار نيستند از اين كشور. آنها در صدد نقشهها هستند كه نگذارند يك حكومت مستقلى پيدا بشود، از اول هم در فكر اين معنا بودند
صحيفه نور ج 11 صفحه 142
منتها هى قدم به قدم شكست خوردند الحمدلله و از اين به بعد هم من اميدوارم كه با حفظ وحدت خودتان و حفظ ايمان خودتان و توجه به خدا اين راه را تا آخر برسانيد.
امروز كشور محتاج تلاش همه اقشار مردم است
و انشاءالله اين جهت هم كه بايد كار بكنند، همه اقشار ملت امروز بايد يك كارى انجام بدهند. بيكارى، كم كارى، به خلاف مسير ملت است. امروز اين كشور ما احتياج به كار دارد، احتياج دارد كه همه قشرها در هر جا كه هستند، مثلاً عمده كشاورزى را تقويت كنند كه ما محتاج به دشمنهامان نباشيم در خوراكمان.
آقا خيلى براى مملكت اسلامى عيب است كه در ارزاقش محتاج بشود به خارج كه تهديدشان كنند كه ما نمىدهيم به شما ديگر. در صورتى كه ايران زمين دارد الى ماشاءالله و آب هم دارد، بركات آسمانى هم هست، چرا بايد محتاج به خارج باشيم؟ بايد همت كنند، بايد بناى بر اين بگذارند كه مستقل باشند در اقتصاد. وقتى يك ملتى بناى بر يك چيز گذاشت كه همه آنها عازم شدند كه ما ديگر بعد از اين از ديگران چيزى نخريم، خودشان ايجاد مىكنند، خودشان ارزاق خودشان را ايجاد مىكنند. همهتان موفق و مويد باشيد و اين قدرت ايمانى و قوه اجتماعى باقى باشد و همه با سلامت و سعادت باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 143
تاريخ: 8/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از اهالى ميانه، كرج و محلات
با اراده مصمم، راهى كه سعادت ملت را در بردارد طى كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من در اين هواى سرد كه آقايان از راههاى دور تشريف آوردند، از كرج آمدند، از جاهاى ديگر آمدند، معذرت مىخواهم كه حالم مساعد نيست كه خيلى مزاحمت كنم، و علاوه آقايان در يك محل نمناك و سرد نشستهاند و سزاوار نيست كه آقايان را معطل كنم. من همين قدر اعلام مىكنم كه دعاگوى شما هستم و خدمتگزار و اميدوارم كه اين دعاگوئى و خدمتگزارى تا آنوقتى كه هستم مستدام باشد.
و شما دوستان، آقايان، رفقا، برادرها، در اين راهى كه راه سعادت شماست و راه سعادت ملت شماست، با توفيق و تاييد و با اراده مصمم اين راه را طى كنيد و همانطور كه تاكنون اين راه شريف و راه الهى را طى كرديد از اين به بعد هم موفق و مويد باشيد كه انشاءالله همه با هم مجتمعاً اين راه را برويم و دشمنهائى كه مىخواهند مانع بشوند از اينكه اسلام و جمهورى اسلامى در ايران تحقق پيدا بكند عقب بزنيم و انشاءالله شما موفق خواهيد شد، براى اينكه شما براى خدا مشغول زحمت هستيد و آنچه براى خداست عاقبتش پيروزى است و خير است.
و من اميدوارم آنهائى كه در راه اسلام و در راه هدفهاى مسلمين يك موانعى ايجاد مىكنند، اينها بيدار بشوند، اينها توجه بكنند كه اين اعمال مخالف با مصالح كشور است، اين اعمال مخالف با مصالح ملت است. امروز ملت ما احتياج به وحدت كلمه دارد، احتياج به اين دارد كه همه قشرها با هم به پيش بروند. اين اشخاصى كه توطئه مىكنند و مىخواهند نفاق افكنى بكنند بين قشرهاى ملت، آنها را بزرگترها، عاقلترها، به آنها نصيحت كنند و بفهمانند كه همه اين كارها بر خلاف مصالح كشور شماست، بر خلاف مصالح اسلام و مسلمين است. و من اميدوارم كه همه بيدار بشوند و همه توجه كنند كه ما امروز كه گرفتار يك مصيبتهائى هستيم، امروز كه در مقابل ما يك قدرتهاى بزرگ است، توطئههاست، با هم بايد متحد بشويم و اگر متحد با هم بشويم آسيب پذير نيستيم. از خداى تبارك و تعالى وحدت كلمه همه ملت و سلامت شما آقايان كه از راههاى دور تشريف آورديد و علماى ميانه ايدهم الله تشريف آوردند و آقايان هم كه از كرج و از ساير جاها آمدند، توفيق همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 144
تاريخ: 9/10/58
پيام امام خمينى به مناسبت هفته مصدومين و معلومين
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر عزيزان ما كه در راه عزت اسلام و عظمت كشور اسلامى بپا خاستيد و در راه دفاع از ميهن، معلول و مجروح شديد و براى خودتان مايه افتخار و براى ملت بزرگتان، هم مايه تاسف و تاثر و هم سربلندى شديد. درود بر شما معلولان و مصدومان كه اعضا و سلامت خود را در راه اعتلاء قرآن كريم از دست داديد. ملت شريف و اسلام بزرگ هيچ گاه شما عزيران را از ياد نمىبرد. ننگ بر رژيم خائن پهلوى و جنايتكاران بينالمللى كه با دست جنايتكار خود، ملت ما را به سوگ عزيزان خود نشاندند و براى خود نفرين ابدى بجاى گذاشتند. ايكاش! اعضاء سازمان ملل و شوراى امنيت حاضر بودند و شما معلولين عزيز را ديدند و آثار جرم دولت آمريكا و دست نشاندگان آن را مىديدند سپس حكم صادر مىكردند. كاش! كاخ نشينان، حال دردمندان ما را مشاهده مىكردند تا به جنايات دولت جبار آمريكا دامن نزنند و براى سازمانهاى بينالمللى و شوراى امنيت ننگ و نفرين به بار نياورند. درود بر خواهران و برادران مصدوم و معلول كه شجاعانه در راه حق و پيروزى قيام و فداكارى كردند و ملت را در جهان سرافراز كردند. اينجانب تقدير و تشكر و دعاى خالصانهام را به شما عزيزان اهدا مىكنم و از خداوند متعال سلامت و سعادت و بهبودى شما فرزندان اسلام را خواهانم.
روح الله الموسوى الخمين
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 151
تاريخ: 9/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با خانوادههاى شهداى سردشت و اعضاى انجمن اسلامى دانشجويان دانشكده تكنيكوم
با وحدت كلمه و اتكال به خدا سرنوشت كشور خودتان را تعيين كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر شما جوانانى كه در اين موقع حساس براى اين مطلب مهم آمديد و مىخواهيد راه را بدانيد. مراحلى كه طى شد، بحمدالله خوب طى شد. گرفتارىهاى زيادى براى شما جوانها، براى ملت ما پيش آمد لكن بحمدالله تاكنون با پيروزى جلو رفتيم و اميد است كه با اتكاء به خداى تبارك و تعالى و با وحدت كلمه مراحل بعد را هم كه بسيار حساس است با پيروزى جلو برويد. شياطين در صددند كه نگذارند شما راه خودتان را ادامه بدهيد، از اول هم نمىگذاشتند، بناى اين را داشتند كه جلو پاى شما مانعى ايجاد كنند، با طرق مختلفه و با توطئههاى زياد و حساب شده، الان هم دست برنداشتهاند و در اين مراحل بعد هم دست بر نمىدارند و شما جوانها و همه قشرهاى ملت بايد با بيدارى به پيش برويد. وقتى بناست كه سرنوشت يك ملتى به دست خودش باشد كه بحمدالله به اينجا رسيديد و امروز كسى به شما تحميل نمىكند چيزى را و شما آزاديد در اينكه سرنوشت خودتان را تعيين كنيد، در اين مرحله هم من اميدوارم كه با روشن بينى، با تفكر، با مال انديشى اين مراحل را طى كنيد.
اعتقاد به ولايت فقيه از خصوصيات لازمه براى مقام رياست جمهورى
و من اميدوارم كه اشخاصى كه كانديدا شدند براى رياست جمهورى شما توجه كنيد و كسى كه از همه متعهدتر باشد، نه غربى باشد، نه غربزده باشد، نه شرق زده باشد، مسلمان باشد، پيرو احكام اسلام باشد، ملى باشد، دلسوز به ملت باشد، خدمتگزار به ملت باشد، سوابقش خوب باشد، در رژيم سابق هيچ گاه وارد نشده باشد و با اجانب پيوند نداشته باشد، از خودتان باشد و براى خودتان. اختيار دست شماست، من بنا ندارم به اينكه كسى را تعيين كنم، ما همين اوصاف رئيس جمهور و اوصاف وكلائى كه بعد مىخواهيد انشاءالله تعيين كنيد بايد بگويم و شما خودتان انتخاب كنيد و از تفرقه و تفرق پرهيز كنيد. اشخاص را هم ملاحظه سوابقشان را بكنيد كه قبل از انقلاب چه بودهاند، در حال انقلاب چه بودهاند و بعد از پيروزى نسبى چه كردند و چه بودند و بعد از اينكه همه اوصافش را به دست آورديد و او را شخصى دانستيد كه لياقت دارد براى يك همچو مسندى و مىتواند اين مملكت را به طورى كه خدا مىخواهد اداره كند تا آن حدودى كه در اختيار اوست و شخصى است كه تعهد به
صحيفه نور ج 11 صفحه 152
اسلام دارد، اعتقاد به قوانين اسلام دارد و در مقابل قانون اساسى خاضع است و اصل صدو دهم ظاهراً كه راجع به ولايت فقيه است، معتقد است و وفادار است نسبت به او، يك همچو شخصى را شماها خودتان انتخاب كنيد و گروههاى مردم را هم وادار كنيد كه يك همچو شخصى را انتخاب كنند و از تفرقه بپرهيزيد.
با تمام قوا جديت كنيد شخص لايق انتخاب شود
ممكن است كه اگر شماها يا سستى كنيد براى يك همچو امر مهمى و طورى باشد كه به نظر بيايد كه بىتفاوتيد (اگر شد؛ كه برويد رأى بدهيد، اگر نشد نرويد) و يا گروههاى شما با هم افتراق بكنند، ممكن است اشخاصى كه لايق اين مقام نباشند به اين مقام برسند. اين امرى است كه بسته به نظر خودتان و بايد با تمام قوا جديت كنيد كه سرنوشت اسلام و مسلمين را به دست كسى كه لايق براى اين مقام نباشد، ندهيد. و من اميدوارم كه با اتكاء به خدا اين مطلوب هم حاصل بشود و از خداى تبارك و تعالى سلامت و توفيق و رفاه ملت را خواستارم. و از قرارى كه تذكر دادند خانوادههاى شهداى سردشت در اينجا هستند. من به آنها تسليت عرض مىكنم، من در غم ملت شريك هستم. خداوند شهداى شما را رحمت كند و شما را بركت و خيز و صبر عنايت كند و ملت ما را و اسلام را عظمت.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 145
تاريخ: 9/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با پرسنل نيروى هوائى پايگاه حر و پرسنل هواپيمائى ژاندارمرى جمهورى اسلامى
لزوم اجتناب از تفرقه و جدائى براى تداوم و پيروزى نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت ملت شريف ايران و قواى انتظامى، نيروهائى كه براى خدمت به اسلام آماده هستند، طلب مىكنم و اميدوارم كه ما همه، همه ما پاسدار اسلام باشيم. شما برادرها بدانيد آن را كه در پناه اسلام، در پناه قرآن كريم اگر چنانچه ما باشيم، در زير پرچم توحيد به همه قواى شيطانى پيروزى خواهيم پيدا كرد، لكن مهم اين است كه ما چطور در زير پرچم اسلام باشيم، چكار بكنيم تا زير پرچم اسلام باشيم يعنى اسلام ما را معلوم كند در يك همچو موقعى كه اسلام گرفتارى دارد. آنهائى كه از اينجا منافع را مىبردند، ذخاير شما را مىبردند، آنها طمع نبريدند از اينجا و باز در صددند كه اعاده كنند جرائم خودشان را. ما چه بكنيم كه اسلام ما را قبول بكند و ما خدمتگزار اسلام باشيم. آيا قواى انتظاميه ما، چه ژاندارمرى، چه ارتش، چه ساير قوا، پاسدارهاى اسلامى و چه شهربانى كه به منزله ستون فقرات يك ملت است، در اين موقع گرفتارى بايد چه بكنند كه در مقابل اين قدرتهاى بزرگ شيطانى بتوانند مقاومت كنند. و ملت ما چه بكند كه در مقابل اين سيل توطئههاى خارجى داخلى بتواند آسيب ناپذير باشد. هر جمعيتى هر چه زياد باشند، هر مقدار جمعيتشان زياد باشد، اگر چنانچه واحد، واحد باشند، دسته، دسته باشند، اينها آسيبپذير هستند، از باطن خودشان هم آسيب مىبينند. اگر در يك مملكتى سى و پنج ميليونى كه ما در آن زندگى مىكنيم يك جمعيتهائى باشند متفرق، احزاب مختلفه، جمعيتهاى مختلفه باشند و انسجام با هم نداشته باشند كه يك نيروى واحد بشوند، آسيب پذيرند. شما فرض كنيد اگر يك نيروى نظامى باشد، چه ارتش، چه ژاندارمرى، چه شهربانى، چه پاسدارها و فرض كنيد كه اين نيرو قدرت نظامىاش زياد است، عدد آن هم زياد است، پنج ميليون فرض كنيد نظامى داريم اگر پنج ميليون نظامى انسجام نداشته باشند يا گروه گروه بشوند و فرد، فرد، صد ميليون، يكى از او كارى نمىآيد، مثل اين قطرات منفصله از هم است كه فرض كنيد از باران باشد، صدها ميليون قطره از آن كارى آيد، آنوقت از آن كار مىآيد كه اين قطرات با هم منسجم بشوند و يك رودخانه راه بيندازند. وقتى آنها با هم منسجم شدند و به يك وجهه هجوم بردند. اين شهرها را خراب مىتواتند بكنند، ديوارها را از بن بكنند، اما مادامى كه يكى يكى هستند كار از آنها نمىآيد. افراد انسان هم همانطور است مثل قطرات باران مىماند كه اگر مادامى كه يكى يكى
صحيفه نور ج 11 صفحه 146
هستند، هر كه براى خودش يك فكرى مىكند، هر كسى براى خودش يك راهى دارد، هر چه زياد باشند، فساد آن زيادتر مىشود عوض اينكه وقتى عدد زياد باشد كار را انجام بدهد، وقتى اينطور شد، كارها معطل مىماند. حالا اگر بنا شد اين قطرهها به هم اتصال پيدا بكند، اگر بنا شد كه يك قطراتى با هم متصل شدند لكن يك قطرات ديگرى هم عليحده متصل شدند، يك قطرات ديگر هم عليحده متصل شدند و اينها هر كدام يك راهى گرفتند، باز هم كارى از آنها نمىآيد و اگر اينها مثلاً فرض كنيد كه قواى نظامى، انتظامى اگر چنانچه يك ميليون جمعيت باشد لكن دستجات مختلفى كه هر كدام براى ديگرى كارشكنى كند، اين از باطن مىپوسد به جاى اينكه با روشهاى مختلف يك قوهاى باشد كه در مقابل دشمن بايستند قواى مختلفهاى است كه خودشان به هم ريزند. اگر در باطن يك ارتشى، پوسيدگى پيدا بشود خودش وا مىرود ديگر محتاج به اين نيست كه يك قدرتى بيايد او را بخواهد از بين ببرد، اين خودش از بين مىرود، خودش از باطن مثل يك خربزه كرم زده، از باطن فاسد مىشود، ملت هم همين طور است.
اگر چنانچه 35 ميليون جمعيت، 35 ميليون يك نفرى باشد، يا 35 ميليون جمعيت 35 دسته باشند هر كدام فرض كنيد يك ميليون، اين 35 دستهاى كه هر كدام يك ميليون مىشوند وقتى در داخل يك مملكتى با آراء مختلف، با نظرهاى مختلف، اينها آسيب مىبينند، محتاج نيست كه از خارج به ما حمله كنند خودمان در داخل خودمان را مىخوريم، تمام مىكنيم.
ايجاد بىنظمى توطئهاى است از جانب دشمنان براى از بين بردن وحدت و انسجام
الان آنهائى كه ديدند كه 35 ميليون با هم منسجم شده بودند اين قدرت بزرگ را از بين بردند و قدرتهاى خارجى كه قدرت عالم بود نتوانست آن آدم را نگه دارد، ملت پيش برد، آنها هم مطالعه دارند ببينند كه اين خيلى هم مطالعه نمىخواهد، مطلب واضحى است كه 35 ميليون جمعيت با هم باشد وقتى 35 ميليون جمعيت يك ملت با هم شدند، اين آسيب نمىبيند، وقتى هم هجوم كند اينها پيش مىبرند، ديدند كه اين انسجام ما را پيش برد، به ما كمك كرد، پيش برد و پيروز كرد اين انسجام را مىخواهند به هم بزنند. در همه جا اينها اشخاصى دارند كه دنبال همين معنا هستند، همه جا، در دانشگاه دارند، بازار هم دارند، خيابانها هم دارند، از آنجاها بيشتر در ارتش دارند، در ژاندارمرى، در شهربانى، در پاسداران، اينها همه جا آدم دارند و همه هم مقصدشان اين است كه ما را از باطن بپوسانند. مقصد اين است كه بگذارند خودشان خودشان را بخورند، محتاج نيست به اينكه يك حملهاى از خارج بشود، زحمتى به خودشان بدهند كه از خارج بشود كه بگذارند خودشان خودشان را بخورند. هر جا يك بساطى درست كردند كه انسجام را از دست بگيرند، جائى كه بايد نظم برقرار باشد تا منسجم بشود، تا نظم نباشد انسجام نيست، مىروند نظمش را از بين ببرند، وسوسه بكنند، اين جوانها عقدههائى از سابق دارند، اين عقدههايى كه از سابق، اينها در آن عقدهها انگشت مىگذارند و وسوسه مىكنند، اين عقدهها را دم به آن مىدهند، اين عقدهها را باد به آن مىزنند و از آن راه نظم را به
صحيفه نور ج 11 صفحه 147
هم مىزنند. نظم به هم خورد، انسجام به هم مىخورد، يك دسته مىآيند ارتش، اين كار را مىكنند و اميدوارند كه نظم را به هم بزنند. نظم به هم زدن چيست؟ اين است كه از پائين، از بالا اطاعت نكنند، اطاعت اين طبقه پائين و سرباز از درجهدار، درجهدار از افسر، افسر از بالاتر اطاعت نكند، اطاعت كه نكردند نظم از بين مىرود، وقتى بنا باشد كه از پايين از بالا اطاعت نكند، معنايش اين است كه نظمى در كار نيست. نظم كه از بين رفت، انسجام وقتى كه نشود، خودش پوسيده مىشود. ديگر احتياج نداريم كه از خارج يكى بيايد، پوسيده، خودش پوسيده است. يك صدا يك جائى در بيايد، خود اين مىپوسد، تمام مىشود. در ژاندارمرى هم همين بساط را درست مىكنند، در شهربانى هم همين بساط را درست مىكنند، تو پاسدارها هم همين بساط را درست مىكنند، يكوقت چشم باز مىكنيد مىبينيد كه قواى انتظامى از حالى كه بايد همه هماهنگ باشند و منسجم باشند از آن حال بيرون رفته است، خود ارتش خودش دارد خودش را مىخورد، ژاندارمرى همين طور و ساير قوا هم همين طور. اينها يك نقشه است، اما اينها شما بينيد كه يك وقتى اين حرفها اصلاً نبود كه يك فرض كنيد يك درجهدارى از يك افسر اطاعت نكند يا سرباز از بالا دستها، آن وقت اين حرفها نبود، حالا پيدا شده، حالائى كه شما زديد آن قواى چپاولگر را و از مملكتتان بيرون كرديد و مىخواهيد يك مملكتى باشد كه مال خودتان، نظمش را خودتان بدهيد، منافع آنها هم مال خود ملت باشد، حالا افتادند توى همه اين دستگاهها و دارند خودشان را توى خودشان منحل مىكنند. اگر يك قواى انتظامى كه هر دستهاى يك مطلبى بخواهند بگويند، هر دستهاى يك مطلبى مقابل مطلب ديگر، مخالف دسته ديگر، اين ديگر محتاج به اين نيست كه يك تفنگى طرف آنها بكشد، اين خودش خودش را مىخورد. آنها نشستند سيگارشان را مىكشند و شما تو سر هم مىزنيد تا خودتان را از بين ببريد. وقتى بنا شد كه پائين از بالا اطاعت نكند معناى آن اين است كه نظمى تو كار نيست. وقتى بنا شد كه متفرقات باشيد هر كسى رائى براى خود آنها داشته باشد - اين - معناى آن اين است كه نظم تو كار نيست، انسجام تو كار نيست، انسجام تو كار نباشد تمام مىشود، خودش تمام مىشود، اين سرايت مىكند به خارج و در بين ملت هم همين مسائل هست. احزاب مختلفه بعد از اين انقلاب از قرارى كه مىگويند حدود دويست گروه پيدا شده، دويست گروه به اين معنا - اين - است كه يك جمعيتى كه بايد منسجم باشند دويست گروه شدند كه از هم جدا بكنند مردم را هم در تهران اگر بنا باشد دويست تا حزب و گروه و امثال اينها باشد و هى اظهار وجود، هر روز تو روزنامه فلان گروه هم اظهار وجود كرد، اين به اين معنا اين است كه سى و پنج ميليون جمعيت مىخواهد از هم منفصل باشد، يعنى آن انسجامى كه باعث پيروزى شما شد، آن كارشناسهايى كه ملتها را شناختند و راه ملتها را مطالعه كردند، راه شكست آنها را مطالعه كردند و طرح دادند براى آن، بهتر از اين چه بكنند، بدون اينكه محتاج باشد كه يك قدرت و يك قوائى بيايد، خودشان را به جان هم مىاندازند. احزاب را دستشان قلم بدهند - چيز بكند - تهمت به او بزند، اين تهمت به او بزند او را تضعيف كند. من گمان مىكنم كه از اول كه احزاب پيدا شده در امثال ايران، اين يك طرحى بوده است از خارج، آنها احزاب
صحيفه نور ج 11 صفحه 148
دارند، آن مملكتهاى ديگر است لكن احزابى كه آنها دارند فرم آنها يك جور ديگر است اينطور نيست كه يك كارى بكنند كه براى كشورشان مضر باشد، لكن وقتى صادر شد به اين مملكتها براى اينكه توجه به عمق مسائل ندارند، احزابى درست مىشود كه به حال كشورشان مضر است. اينها يك چيزى درست مىكنند كه اينها خيال مىكنند بايد ما احزاب داشته باشيم. عمق اين مطلب كه احزاب آنجا، ضعف آنها چه جور است و احزاب اينجا بايد چه جور باشد، اين را درست ادراك نكردند، احزاب درست كردند لكن هر حزبى براى ديگرى كارشكنى مىكند، آن حزب هم براى او. يك مملكتى كه محتاج به اين بود كه همه احزاب آن مجتمع باشند براى پيشرفت مملكت، همه احزاب درست شد و همه با هم مخالف هستند، معالاسف از اين ممالك ما كه تعليماتش تعليمات الهى باشد، بايد ببينند چه گفتند تا اطاعت بكنيم.
حفظ نظام از واجبات شرعيه و عقليه است
خلاف تعليمات اسلامى مجتمعات مختلف درست مىكنند. قرآن مىفرمايد كه: المومنون انما المومنون اخوه و غير از برادرى پيش مؤمنين پيش مؤمنين چيزى نيست، منحصر برادرند نه غير برادر، هيچى نيستند الا برادرى. اين هيچ نيست الا برادرى، براى اين است كه اگر ما هيچ جهتى را ملاحظه نكنيم الا برادرى خودمان را، انسجام پيدا مىكنيم. همه مؤمنين را، همم مؤمنين را قرآن مىخواهد كه با هم برادر باشند و غير از اين هم نباشند در بين، اگر همه مؤمنين در قطرهاى اسلامى، در تمام كشورهاى اسلامى همين يك دستور خدا را كه خدا عقد اخوت بينشان انداخته است همين يك دستور را عمل بكنند، قابل آسيب ديگر نيست. اگر يك ميليارد جمعيت مسلمان، يك ميليارد جمعيت مسلمان كه معالاسف يك ميليارد جمعيتى هستند كه تحت سلطه غير هستند، يك ميليارد جمعيت تحت سلطه دويست و پنجاه ميليون، اگر اين يك ميليارد جمعيت به اين يك حكم خدا سر نهاده باشند، اطاعت كرده بودند همين يك حكم را كه انما المومنون اخوه برادرند اينها، اگر اين برادرى در همه جا بود، اگر اين برادرى در تمام قشرهاى ملتها بود، اين گرفتارىها براى ما پيدا نمىشد، برادرى اين نيست كه من يك كارى بكنم بر خلاف دستور، بر خلاف نظام، شما هم يك كارى، اين خلاف برادرى است.
حضرت امير هم برادر بود با همه، مسلمان بود، مومن بود، برادر بود، راس مؤمنين بود و برادر بود. عقيل هم برادر حضرت امير بود، عقيل حق داشت بگويد كه من و تو برادريم، من از تو اطاعت نمىكنم، اين خلاف برادرى بود براى اينكه برادرند در اينكه آن معنايى كه اسلام مىخواهد با هم پيش ببرند، اين برادرى است، برادرى را براى اين درست كردند كه منسجم بشوند به هم و با هم يك ندا پيش ببرند. اگر در يك نظامى فرض كنيد در ژاندارمرى يك دسته بايستند بگويند كه ما به تو اطاعت نداريم، ما از تو اطاعت نمىكنيم، اين اينطور نيست كه بتواند يك همچو نظامى براى آن مقصدى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است شماها برادر هستيد، بتوانيد برادرى كنيد. برادرى در اين مقصد اين است كه پشت به پشت هم بدهند و همه پشتيبان هم باشند براى پيشبرد مقصد. پشتيبان هم بودن اين
صحيفه نور ج 11 صفحه 149
است كه اين نظم را ملاحظه بكنند، اين درجاتى كه ارتش دارد و روى آن نظم پيدا كرده، درجاتى كه ژاندارمرى دارد و روى آن نظامى است و هكذا سايرين و هكذا همه مردم، بايد اينها برادر باشند، يعنى محبت برادرى به هم داشته باشند و همه پشتيبان هم باشند براى آن مقصد، براى اينكه پيش ببرند، براى اينكه نجات بدهند ملت خودشان را. اين برادرى اقتضا مىكند كه چون روى اين مقصد است كه بايد پيش ببرند، اقتضا مىكند كه اين برادر كوچك از آن برادر اطاعت كند در اين مقصد، آن برادر بزرگ هم به اين برادر كوچك محبت كند براى اين مقصد، آن رئيس بايد برادر اينها باشد در پيشبرد مقصد و فرمان بدهد، فرمانى كه برادر بزرگ به برادر كوچك مىدهد كه همه آن رحمت است.
اين پائين دست، رده پائين به حسب نظام، اطاعت بايد بكند از او و الا برادرى نكرده است، همه مقصد راه خداست، همه مقصد واحد جامعه اگر بنا بشود اينطور باشد جامعه توحيدى مىشود يعنى توحيد در مقصد. اگر ما يك جامعه توحيدى پيدا بكنيم يعنى اينطور باشد كه هر كدام در محل خود، كار خودشان را انجام بدهند براى آن مقصد، شمائى كه در ژاندارمرى هستيد كار ژاندارمرى را به همان نظم كه در آن جا مقرر است انجام بدهيد براى مقصد واحد و آن حفظ كشورتان، آنها هم در ارتش هستيد، آنها هم نظم خودشان حفظ بكنند براى همان مقصد، ماها هم كه طلبه هستيم نظم خودمان را حفظ كنيم براى آن مقصد، آنها هم كه ادارى هستند، آنها هم كه در راس كار هستند، آنها هم در پائين هستند و بالا همه حفظ بكنند همه جهات را براى يك مقصد، همه مقصدشان اين باشد، انسجام پيدا بكنند يعنى روى مقصد و الا. انسجام كه معناى آن اين نيست كه ما دوتا به هم بچسبيم، معناى آن اين است كه ما همه با هم يك مقصد داريم و روى آن مقصد راه برويم. اگر اينطور شد، جامعه توحيدى است و اگر بنا شد كه نظم را از دست بدهيم، جامعه از توحيديت بيرون مىرود. اگر شما از بالا اطاعت نكنيد بالا به شما تعدى بكند، من از بالاترم اطاعت نكنم بالاتر به من تعدى بكند، اين انسجام از بين مىرود، اين جامعه توحيدى از بين مىرود و جامعه توحيدى اين است كه همه كار خودشان را انجام بدهند روى نظام و همه هم مقصدشان يكى باشد، اين جامعه توحيدى است. اينهائى كه مىآيند در داخل ارتش، در داخل ژاندارمرى، در داخل پاسبانها، در داخل شهربانى، توى جمعيتها، توى دانشگاهها، همه جا اين شياطين هستند، همه جا اينهائى كه مىآيند با اسم اينكه جامعه توحيدى، مىخواهند توحيد را از بين ببرند. اينها هم نقشه دارند براى اينكه همه را بپوسانند، اين جامعه را بپوسانند، مقصد دارند اينها. ما بايد آگاه باشيم از اين معنا، جوانهاى ما را بايد آگاه بكنند، شماها بايد آگاه باشيد، جوانها را آگاه بكنيد كه مقصد اين است.
آقايانى كه روابط دارند، با شما هستند، آنجا بايد آشنا بكنند جوانها را به اينكه جامعه توحيدى معناى آن اين نيست كه هرج و مرج باشد، جامعه توحيدى معناى آن اين است كه همچو با هم پيوست باشند كه آسيب ديگر نبينند كه يكى بشوند كانه يك موجود، نه اين است كه جامعه توحيدى معناى آن اين است كه بالا و پائين تو كار نباشد، مگر امكان دارد يك همچو چيزى، مگر انسجام حاصل بشود. كه اگر چنانچه پائين و بالائى نباشد و همه خودسر باشند، پائين و بالا نبودن معناى خودسرى است،
صحيفه نور ج 11 صفحه 150
نظم نبون معناى خودسرى است، خودسرى منافى با جامعه توحيدى است، اطاعت نكردن مخالف با جامعه توحيدى است. آنهائى كه به خورد جوانها مىدهند، جوانهاى ما مىدهند كه جامعه توحيدى مىخواهيم پس نه افسرى و نه درجهدارى و نه چيزى، همه ما سرباز باشيم، كى از كى اطاعت كند. چه وقت مىتوانيد وحدت پيدا كنيد، هر كدام اينها مثل او، انسجام از كجا پيدا بشود. وقتى نظم نباشد، وقتى هر كسى براى خودش عليحده باشد و سرخود باشد، انسجام پيدا نمىشود. شما صد ميليون قاطر چموش را مىتوانيد وادار كنيد به يك كار، صد ميليون كارى يك كار انجام مىتوانند بدهند، همه تو سر هم مىزنند صد ميليون جمعيت اگر چنانچه نظم در كارشان نباشد. حضرت امير در دستورى كه مىدهد مىگويند كه امورتان را نظم بدهيد. نظم همين، نظام همين است. همه جامعه بايد نظم داشته باشند، انحصار به ژاندارمرى و انحصار به ارتش و اينها نيست، همه جامعه نظم لازم دارد، اگر نظم از كار بداشته بشود جامعه از بين مىرود. حفظ نظام، يكى از واجبات شرعيه و عقليه است كه نظام بايد محفوظ باشد. آنهائى كه مىگويند نظام به اين معنا نمىخواهيم و همهمان يك جور، همهمان بدون اينكه يك ضابطهاى در كار باشد عمل بكنيم، خلاف قرآن دارند عمل مىكنند، خلاف اسلام دارند عمل مىكنند، خلاف مصالح مملكت دارند عمل مىكنند. آنها در خارج نشستهاند و مىخندند به ما كه اينها را ما بازى داديم، خودشان را به جان هم انداختيم. آنها در خارج نشستهاند و به ما مىخندند كه ما احزاب را وادار كرديم كه به جان هم بيفتند. هر كس براى ديگرى حرف مىزند. شما روزنامهها را كه مىخوانيد مىبينيد كه در روزنامه زياد اين به چشمتان مىخورد كه اين به او بدگويد، اين به او بد مىگويد. حالا كه قلم آزاد شد بايد اينطور باشد كه هر كس به ديگرى هر چه دلش بخواهد بگويد و هر كس به ديگرى كارى بكند كه اين مملكت از نظم بيرون برود، از نظام بيرون برود، اين معناى آزادى است؟ آن آزادى كه در ممالك كه ما را مىخواهند بخورند هست، اينطورى است؟ اگر اينطور بود، انسجام را پيدا نمىكردند، اين ترقيات را پيدا نمىكردند. آنها با اسم آزادى كه در اين مغز اين جوانها مىاندازند، با اسم آزادى مىخواهند شما را تحت حمايت خودشان قرار بدهند و آزادى را از شما سلب بكنند، آنها دارند مىفهمند چه مىكنند به اسم اينكه انقلاب كرديد آزاديد ديگر، آزادند ديگر، تو به او بد بگو، او به او بد بگويد، او قلم بردارد و به ضد تو بگويد، تو قلم بردار به ضد او بگو، آنها مىدانند دارند چه مىكنند، مىخواهند آزادى شما را با آزادى سلب كنند، آزادى ناسالم در شما ايجاد كنند و آزادى حقيقى را از شما بگيرند و يك روزى همه ما باز گرفتار يك همچو مسائلى بشويم يا بدتر از آن. بايد دانشمندها، روحانيين، خطبا، سران لشگر، سران ژاندارمرى مردم را آگاه كنند، جوانها را آگاه كنند كه دارند گول مىخورند، داريد به يك راهى مىرويد كه راه دشمنتان است گولتان زدند و من اميدوارم كه خداوند ماها را بيدار كند و به وظائف اسلامى خودمان آشنامان كند و انشاءالله من به شما مژده پيروزى مىدهم براى اينكه ما براى خدا مىخواهيم كار بكنيم انشاءالله و كسى كه براى خدا كار مىكند شكست در آن نيست ولو كشته بشويم شكست نداريم. حضرت سيدالشهدا هم كشته شد لكن شكست خورد؟ الان بيرق او بلند است و يزيدى تو كار نيست.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 153
تاريخ: 10/10/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون اروميه
شكست نهضت، شكست مكتب است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما تاريخ اسلام پيشمان است و مىبينيم كه پيغمبر اكرم در بعضى از جنگها شكست خورد، در مكه هم كه بوده است دائماً در انزوا بود، بدون اينكه بتواند يك كارى انجام بدهد. گاهى حبس بوده است توى آن غار، خوب حبس بود آنجا، مدينه هم كه تشريف آوردند، البته نهضت را پيش بردند، لكن در بعضى از جنگها شكست خورد.
حضرت امير سلامالله عليه هم در جنگ با معاويه شكست خورد، يعنى شكستى از لشكر خودش، از آن اشخاص نادان مقدس مآب شكست خورد. حضرت سيدالشهدا هم شكست خورد اما پيروزى نهائى را داشتند، مكتبشان شكست نخورد با كشته دادن، دشمنشان را عقب زدند، بساط معاويه را كه مىخواست اسلام را به صورت يك امپراطورى درآورد، برگرداند به زمان جاهليت و آن اوضاع جاهليت، شكستش دادند. يزيد و اتباع يزيد دفن شدند تا ابد، و لعن مردم بر آنهاست تا ابد، لعن خدا هم بر آنهاست و آنها خودشان محفوظ بودند.
ما هم اگر چنانچه اينطور شكست بخوريم، افتخارى است بر ايمان و اشكالى هم برايمان نيست كه همانطورى كه مجاهدين صدر اسلام شكست مىخوردند، ما هم شكست بخوريم، اين نهضتمان پيش مىرود و آبروى اسلام محفوظ مىماند، تا آخر هم محفوظ مىماند و اما اگر حالا كه مدعى اين هستيم كه انقلاب اسلامى است و جمهورى اسلامى است و امثال ذلك و ما در اين جمهورى اسلامى شكست بخوريم به عنوان، يعنى شكست مكتب، يعنى گفته شود كه رژيم طاغوتى عوض شده يك رژيم طاغوتى ديگر آمده است كه دشمنهاى ما هم همچو نيست كه اكتفا كنند به اينكه مثلاً فلان كميته خلاف كرده، فلان دادگاه خلاف كرده، اين را مىآورند. روى اينكه آخوندها اينجوريند، به اين هم اكتفا نمىكنند كه روحانيين اينجوريند، اينها با اسلام مخالفند، مىگويند اسلام هم همان بود، اسلام هم همان مثل رژيمهاى ديگر است، اينطور نيست كه اگر من شكست بخورم، شما شكست بخوريد، بيايند بگويند زيد شكست خورده، يا اگر من خلاف بكنم، بيايند، بگويند خلاف كرده، اينجور نيست. از فرد به نوع و از نوع به اصل مقصد مىكشانند دشمن اصل اسلامند و قلمها هم براى اصل اسلام به كار مىرود.
صحيفه نور ج 11 صفحه 154
بازى با اساس اسلام گناهى است نابخشودنى
و ما را مىخواهند كه در داخل خودمان پوك كنند و منهدم كنند از داخل خودمان. اگر هم همين قدر بود كه ما از بين مىرفتيم لكن مكتبمان محفوظ مىماند، اشكال نداشت، لكن آنها مقصدشان اين است كه مكتب را بهش صدمه بزنند. و اين يك مسؤوليت بزرگى، جانفرسائى براى ما آمده است، يك مسووليتى است كه اگر خداى نخواسته تقصير بكنيم در اين قضايا، اگر چنانچه ما بخواهيم براى - مثلاً فرض كنيد - فلان امام جماعت بخواهد براى رواج بازار خودش يك كارى انجام بدهد، در كميته عمداً يك كسى كارى انجام بدهد، به طورى كه دست دشمنهاى، قلمهاى مسمومشان كه هست بهانه پيدا بكنند و حمله كنند به آن چيزى كه اساس است و آن عبارت از اسلام است، ما يك گناهى مرتكب شديم كه بخشودنى نيست، گناهى بخشودنى است بخشودنى هست پيش خدا كه صدمهاش به خود آدم برسد، خود آدم آلوده بشود يا افرادى فرض كنيد اما آنى كه با اساس اسلام برخورد بكند و بازى با اساس اسلام با اساس اسلام باشد، اين مطلبى نيست كه به ما ببخشند و اين ننگى براى ما، براى جامعه روحانيت در تاريخ پيدا خواهد شد كه تا آخر جبران نمىتواند شود.
در مقابله بين اسلام و كفر همه مسؤولند، بخصوص علما و روحانيون
تكليف اهل علم در اين زمان از همه زمانهائى كه بر اهل علم گذشته بيشتر است، از صدر اسلام تا حالا براى اهل علم اينطور صحنه پيش نيامده. آن روزى كه حضرت امير سلامالله عليه در جنگ خيبر بود كه پيغمبر اكرم مىفرمايد كه اسلام تمامش با كفر تمام مقابله كرده، آن روز براى حضرت امير صحنهاى پيش آمده بود و مسووليتى پيش آمده بود كه اگر چنانچه خداى نخواسته به فرض محال سستى مىشد، تا آخر، ابد، بخشودنى نبود، لكن او كه اهل سستى نبود، او پيش مىبرد. او يك ضربتش افضل از عبادت ثقلين شد در آن روز. امروز هم ما مواجهيم، آنطورى كه در اين برهه از زمان كه هستيم، اسلام مقابل با تمام كفر است. نه من و شما مقابليم، من و شما مطرح نيستيم، نه ملت ايران، اين هم مطرح نيست، اسلام الان مطرح است، يعنى مقابله بين اسلام و كفر، و در اين مقابله ما بين اسلام و كفر همه ملت مسوولند، همه مسوولند. لكن روحانيت بيشتر مسوول است، براى اينكه پاسداران درجه اول روحانيين اند، اينها بيشتر مسوول از ديگران مىشود گفت كه سنخ، صنف مثلاً كاسب، صنف كذا، اينها مثلاً اكثراً قاصرند، چطور، اما در اهل علم اين كم است، قصور كم است، مسؤوليت هم زياد. بايد فكر بكنيد.
اين مسووليتى كه الان به عهده همه ما هست، چطور ما از زير بار مسووليت بيرون برويم. نه شما آقايان اروميه و نه آقايان آذربايجان و آقايان تهران و قم، همه علماء ايران، اين بار به دوش همه است، همه ملت است. سنگينىاش بيشتر به دوش علما است، بايد علما فكر بكنند، بايد محاسبه بكنند خودشان را. يكى از چيزهائى كه در منازل سير است، محاسبه است كه انسان آنوقتى كه محاسبه شده است بين خودش و خدا، خودش را به حساب بكشد، محاسبه كند خودش را كه من در اين راهى كه دارم
صحيفه نور ج 11 صفحه 155
مىروم چه كردم امروز، من چه كردم؟ محاسبه كنيد خودتان را، هم محاسبه كنيم همه خودمان را و همه ملت، همه مسلمانها و در راس، علما، آنقدر مسووليتى كه به عهده آقايان اهل علم است، به عهده ديگران نيست، آنقدر آنها، اگر چنانچه خداى نخواسته يك راهى بروند كه راه خدا نباشد، چهره اسلام به دست آنها جور ديگر مىشود، كارى بكنيد كه به عهده ما يك همچو مسووليتى كه هست، بتوانيم به آخر برسانيم.
لغزش علما، اسلام را در خطر مىاندازد
از خدا بخواهيد كه ماها از لغزش دور باشيم. خودتان براى خودتان، براى همه ملت، ملت بخواهد براى خودش و براى علما دعا كنند كه اين طبقه لغزش پيدا نكنند كه به لغزش آنها اسلام در خطر است. همه ما مكلفيم، همه مسووليم و كلكم راع و كلكم مسوول اين براى همه است، لكن به عهده شما بيشتر است. شماها بايد بيشتر رعايت بكنيد. بيشتر در اين پستى كه هستيد كه مسند اسلام است، بيشتر مراعات بكنيد. بيشتر مردم را مراعات كنيد، جامعه را بيشتر تربيت كنيد و همه مسووليم و همه مسووليد و هر كس سعه نفوذش بيشتر است، مسووليتش بيشتر است.
از خدا بخواهيد كه ما بتوانيم و خودتان بتوانيد و ملت بتواند از اين مسووليت بزرگى كه به عهدهاش هست، لااقل پيش خدا آبرومند باشد. ما رفتنى هستيم، آقا اين يك مسأله واضحى است، همهمان خواهيم رفت، همهمان در رحيل هستيم، توى راهيم همه. از من نزديك است، شما جوانيد يك قدرى عقبتر، آن هم معلوم نيست، مرگ هم معلوم نيست كه براى پير و جوان فرقى بگذارد، يك امد معينى است، همه رفتنى هستيم، كوشش كنيد كه آن وقت كه ملك موت مىآيد و مشاهده مىكنيد او را، آن با شما به يك صورت رحمانيت عمل كند، شما را كه مىبرد به يك صورت خوب ببرد. كوشش كنيد كه آنجا كه باب رحمت است بسته نشود و باب غضب باز بشود، از خدا بخواهيد كه بشود اينطور، و اگر چنانچه ما در اين قدم كه حساسترين قدم است در اسلام و براى همه و براى روحانيت و براى همه متفكرها و براى همه ملت، در اين موقعى كه حساسترين مواقع است بينتان، ايجاد اختلاف بينتان نكنيد، دسته بندى نكنيد، هر كسى براى خودش نكشد. خدا هست، غفلت نكنيد از او، خدا حاضر است، همه ما تحت مراقبت هستيم والله من ورائكم محيط مراقب است. آن خطرات قلب شما در مراقبت حق تعالى است، آن لحظات چشم شما در مراقبت حق تعالى است، آن حركات زبان شما در محضر حق و در مراقبت اوست، توجه داشته باشيد كه اين دنيا رفتنى است و حساب شما با كسى است كه همه چيزشان تحت مراقبت بوده است. قضيه، قضيه معصيت انسان و قضيه اينكه من بنده خدا هستم و بنده خدا معصيت كار مىشود و اين كذا، قضيه، قضيه محاسبه بين شما و خدا تنهائى، قضيه، قضيه اين است كه امروز غير زمان طاغوت است، زمان طاغوت اگر يك شخصى، ملائى يك كار خلاف مىكرد، مىگفتند اين طاغوتى هست و اين مثلاً آخرش مىگفتند ساواكى هست، نمىآمدند سراغ اينكه بگويند اين حرفى كه آخوندها از اول داد مىكردند و مردم را هم وادار مىكردند به داد كردن، اين حرف دروغ
صحيفه نور ج 11 صفحه 156
از كار در آمد، اين نمىگفتند به آنها، آخوندها آن وقت مظلوم بودند. چهره مظلوم چهره محبوب است، شما در آن رژيم هر چه مظلومتر مىشديد محبوبتر مىشديد، هر كه مظلومتر بود محبوبتر بود. چهره امروز، چهره مظلوميت نيست تا محبوب بشويد، چهره اين است كه وقتى كه كار در اينها درآمد، اينها هم همانند. شما را به صورت ديگر در مىآورند، آنها هم كه فرض كنيد كه در اين كارى كه من مىكنم يا شما مىكنيد، دخالت ندارند، آنها را هم پهلوى شما مىگذارند با يك چوب مىزنند.
پس ما مسووليت اسلام را داريم، مسؤوليت مسلمانها را هم داريم، مسووليت روحانيت را هم داريم، همه چيز را داريم، همه چيز را داريم، همه مسوول و هر كس سعه نفوذش بيشتر، مسووليتش بيشتر. كارى بكنيد كه آن اسلام عزيز كه امروز دست شماست، با يك صورت خوبى تحويل بدهيد به اعقابتان، يك صورت مشوه درست نكنيد كه بگويند همين بود. اسلام نورانى است، با دست ماها مشوه مىشود.
كار بكنيد كه اسلام از ما گلهمند نباشد
و امروز روزى است كه اگر خداى نخواسته ما در اين نهضت شكست بخوريم، شكست خورديم تا آخر. يك وقت بود كه ما هى مىگفتيم كه طاغوت هست، انشاءالله حكومت اسلامى بشود، انشاءالله آن درست مىشود، همه حرفمان اين بود، ملت هم فرياد كردند كه ما اسلام را مىخواهيم.
اگر خداى نخواسته حالا يكى اينطور شده، به واسطه كجروى ماها، كجروى طوائف مختلف، كجروى احزاب، بعضى از احزاب، اگر خداى نخواسته از باطن ما را تهى كنند و ما را به جان هم بريزند و مهم اين نيست، مهم اينست كه با به جان هم ريختن، صورت اسلام را يك جور ديگر جلوه بدهند به دنيا، بگويند سر و كار آنها با دنياست. قلم آنها دستشان هست، همه چيزهاى گروهى، رسانههاى گروهى دست آنهاست، ماها يك ملت ضعيفى هستيم، و جز يك حربه كه ايمان بود، نداشتيم. همه تبليغات مال آنهاست، ما راه تبليغى نداريم، كارى ما نكنيم در همه تبليغاتشان و همه جاى دنيا بگويند كه اسلام اينطورى بود كه در ايران بود.
شما ملاحظه مىكنيد در بعضى از اين ممالك كه اسم اسلامى رويش هست، الان هم در همه جا مىگويند كه اسلام اين است كه در اينجاست، خوب، اين يك چيز، مائى كه ادعا داريم و ادعا مىكنيم همهمان - و صحيح هم هست ادعامان - كه اسلام آن نيست كه آنها مىگويند، اسلام يك اسلامى است كه حكومتش يك حكومت خاص است، رژيمش يك رژيمى است غير همه رژيمهاى دنيا، عدل و انصاف هست در آن، حكومت خداست. مائى كه اين حرف را مىزنيم و صحيح هم هست حرفمان اگر گفتارمان با اعمالمان مخالف باشد، مگر منافق چيست؟ يك دسته از منافقين در صدر اسلام بودند كه گفتارشان با واقعشان مخالف بود، راجع به اصل اسلام مىآمدند مىگفتند ما مسلمانيم و نبودند.
ما ادعا مىكنيم كه ما روحانيون مىگذاريم، ما اول بايد از خودمان مايه بگذاريم. بيخود هى
صحيفه نور ج 11 صفحه 157
نگوئيم ما خوبيم و ديگران بد، مائى كه دعوى اين را داريم كه ما هستيم كه اسلام را مىخواهيم ترويج كنيم، اسلام را مىخواهيم تقويت كنيم، علاقه به اسلام داريم، احكام اسلام پيش ماست ما، بايد احكام اسلام را پخش بكنيم. مائى كه اين مسائل را داريم مىگوئيم و خودمان هم به صورت يك نفر آدمى كه به اسلام به همه معنا ايمان آورده است و قبول دارد همه چيزش را و يك آدم متقى صالح كذاست، اگر خداى نخواسته در باطن بر خلاف اين باشيم، منافق نيستيم؟ همان ابوسفيان منافق است؟ من و شما هم منافقيم، آن ايمانش را عرضه مىكرد و نداشت، شما هم كمال ايمانتان را عرضه مىداريد. بله، مسلمان هستيد، اما منافقيد، اين مسلمان منافق در جهات ديگر. اينها هيچ كدام مهم نيست، مهم اين است كه اسلام دست ما آمده است، امانت خداست دست ما آمده است، اين امانت را بايد به آنطورى كه هست بدهيم به اعقابمان، عرضه كنيم اين اسلام را به آنطورى كه واقع اسلام است به دنيا، و خودمان جورى نكنيم كه اين اسلام را يك طور ديگر نمايشش بدهيم به غير، آنطورى كه هست نمايشش بدهيم. اين ديگر فرق نمىكند بين آن بچه طلبه و طلبه نارسى كه تازه تو مدرسه رفته است و شما آقايان كه از علما هستيد و در مساجد هستيد با سايرين، هيچ فرقى مابين آنها نيست، منتها شما آقايان كه بزرگتر و بالاتر هستيد، مسؤوليتتان بيشتر است. امثال من طلبه است، اما همه مسوولند، مسؤوليت كم و زياد دارد، به حسب اختلاف نفوس، اختلاف سعه كلمه، كارى بكنيد كه اسلام از ما گلهمند نباشد، قرآن كريم از ما گلهمند نباشد، كه آقايان كه شما خودتان را مىگفتيد كه ما مروج قرآن هستيم، مبين احكام قرآن هستيم، چرا خودتان يك كارى داريد مىكنيد يا كرديد كه اسلام يك جور ديگر جلوه كند پيش مردم.
خيلى مواظب باشيد، اين مسند خطرناك است، اين عمامه خطرناك است، اين محاسن خطرناك است. خودتان را از اين خطرها نجات بدهيد، حفظ كنيد خودتان را، اين مال ما، همه همين طور، فرق ندارد، اسلام مال اهل علم نيست، اسلام مال همه است، اين امانتى است كه خدا به همه داده است. شما هم اگر چنانچه فرض كنيد پاسداريد و در يك جائى به اسم پاسدارى اسلام، پاسدارى شديد، شما حالا پاسدار طاغوت نيستيد، پاسدار اسلام هستيد، اگر چنانچه پاسدار اسلام هم يك كارى بكند كه بگويند اينها هم مثل سابق، در بين همين مردم ضعيفالايمان هست كه مىگويند كه ايكاش نشده بود براى اينكه ما حالا از دست بعضى از مامورين بيشتر بر ايمان بد مىگذرد از سابق، ولو درست نمىگويند لكن خوب، گفته مىشود، آنها هم كه شيطانند تزريق مىكنند به آنها يك همچو مسائلى.
اين يك مسالهاى نيست كه مربوط به من و آقا و آقا باشد، اين يك مسالهاى است مربوط به ملت است، يك ملتى كه اسلام را راى به او داده، گفته است، راى داده ملت به جمهورى اسلامى، يعنى قبول كرده است كه بايد ما نظاممان نظام اسلام باشد، آنوقت اينكه قبول كرده است كه نظامش بايد نظام اسلامى باشد، پاسدار است، بر خلاف نظام اسلام عمل مىكند، كاسب است بر خلاف نظام اسلام عمل مىكند. نظام مال همه است، نظام يك چيزى است كه همه ملت در تحت پوشش نظم بايد باشد. بازارى يك كارى مىكند كه بر خلاف آن نظامى است كه اسلام قرار داده است و هكذا، ادعا كرديد كه ما اسلام
صحيفه نور ج 11 صفحه 158
را قبول كرديم رژيممان حالا رژيم اسلامى است، از طاغوت منتقل شديم به الله، از حكومت شيطان بيرون آمديم تحت حكومت رحمان رفتيم، ما كه اين ادعامان است همه ملت راى به اين دادند، اگر كارهاى زمان طاغوت را اعاده كنند، اينها در اين ادعا منافق بودند.
بايد از حالت شيطانى به حالت رحمانى متحول شويم
كارها را بايد عوض كرد، بايد تحول پيدا كرد، بايد همه ملت متحول بشود. اين نباشد كه ما متحول، انقلاب چيز كرديم، از طاغوت بيرون، بايد انقلاب باطنى بكنيم، بايد نفوسمان هم منقلب بشود، اگر تا حالا در تحت سلطه شيطان و طاغوت بوده است، متحول بشويم و بيرون برويم از اين پوشش شيطانى به پوشش رحمانى. آن به اين است كه ما مطابق نظام اسلام عمل كنيم. رباخوارى مخالف با نظام اسلام است، جنگ با خداست به حسب قرآن فاذنوا بحرب من الله بيائيد به جنگ خدا، اينها به جنگ خدا رفتند.
اگر بازار مسلمانها همان بازار زمان طاغوت باشد، نمىتواند بگويد كه من رژيم اسلامى را قبول كردم، نخير، شما در تحت رژيم شيطان هستيد و طاغوت هستيد باز و هكذا همه قشرها يك مسالهاى است مال همه قشرها و ما اول براى خودمان قبول مىكنيم مساله را و بعد هم براى همهتان. مسوول اول خود ما هستيم و بعد هم همه شما. فكر اسلام باشيد كه اين مساله را نگذاريد صدمه بخورد، از دست ما صدمه بخورد. از دست دشمنها مىخورد، اگر دولتها با هم باشند آسيب نمىتوانند بزنند، آسيب نمىتوانند بزنند، اما اگر چنانچه ماها از دست به جان هم بيفتيم، با هم مختلف باشيم، ماها بخواهيم هر كدامى يك كارى را انجام بدهيم، از نظم اسلامى بيرون برويم، از تحت فرمان حكومت اسلامى بيرون برويم، از فرمان خدا بيرون برويم آسيب مىبينيم، از باطن ما را از هم منفصل مىكنند و آسيبپذير مىكنند، و الان تمام افكار، افكار آنهائى كه مىخوردند مال اين ملت را، متوجه اين معنا است.
اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما فعالتر مىشويم
هيچ وقت از نظامى نترسيد، هيچ وقت از اين حرفهائى كه مىزنند كه ما مداخله نظامى مىكنيم، از اين هيچ وقت نترسيد، بلكه آنوقت هم مداخله نظامى بكنند به نفع ماست. از حصر اقتصادى هم ابدا نترسيد، نمىتوانند، اگر براى اينكه خوب، روزيش از آسمان مىرسد و هى مىدهند به او كارى نمىكند، اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند ما فعالتر مىشويم، به نفع ماست، بكنند ما را محاصره، از اين هم هيچ نترسيد. از اين دشمنى كه آمده در داخل و ما را مىخواهد از داخل فاسد كند، اين ترس دارد كه ما به جان هم بيفتيم، من شما را لعن كنم، خداى نخواسته شما من را لعن كنيد، و ملت را با صورتهاى مختلف، حزبهاى مختلف، جمعيتهاى مختلف - در عرض چند ماه قريب دويست تا جمعيت مىگويند هست، جمعيت مختلف - اين جمعيتهاى مختلف اگر همه وجهشان يك طرف بود،
صحيفه نور ج 11 صفحه 159
همه براى خدا بود، خوب، هر كسى مىخواهد يك راهى، مثل يك كسى بقال است و توجه به خدا دارد، يك كسى ملاست و توجه به خدا دارد، اما احزابى كه در ايران پيدا مىشود، جمعيتهائى كه در اين طرفها پيدا مىشود، اينها كل يلعن صاحبه همه مخالفند با هم، آنها هم همين را مىخواهند كه از راه زياد شدن احزاب، زياد شدن اختلاف درست كنند. اين راه، راه احزاب كه از آن راه پيش مىآيد، در قضاياى ديگر هم همين حرفها را پيش مىآورند، اين زيانش چيست، آن زيانش چيست، اين بايد چه جور باشد، آن بايد چه جور باشد. تمام اينها نقشه است، اين غائلههائى كه يكى بعد از ديگرى پيش مىآورند، اين نقشههائى است كه طرح ريزى شده است و به دست خود ماها انجام مىگيرد كه بين خود ماها را از هم جدا كنند، آنها نتيجهاش را ببرند. و خدا همه ما را حفظ كند از اينطور اختلافات، از اينطور چيزها.
خداوند انشاءالله همهتان را تاييد كند، موفق باشيد، سلامت باشيد و متشكرم از آقايان كه اظهار لطف كردند و در اين منزل حقير وارد شدند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 160
تاريخ: 10/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروه بانوان دوازده فروردين شماره 2 كن و حومه
تحقق جمهورى اسلامى يك ضربهاى است به شرق و غرب
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر وقت بانوان محترم را مىبينم كه با عزم و اراده قاطع در راه هدف، حاضر به همه طور زحمت بلكه شهادت هستند مطمئن مىشوم كه اين راه به پيروزى منتهى مىشود.
ملتى كه تمام قشرهايش، خانمهاى محترمش و مردان معصومش با هم هستند و يك راه مىروند، اين راه آسيب نخواهد ديد، شما نگران آسيبهاى خارجى نباشيد، از خارج نمىتوانند شما را آسيب برسانند مادامى كه خودتان منسجم هستيد. نه دخالت نظامى از آن كارى ساخته است و نه حصر اقتصادى و اين مسائل كه آنها پيش مىآورند آنها ازشان كارى ساخته نيست و شايد آنها هم كه اين حرفها را مىزنند و ظاهراً جدى هم نيست براى اينكه ما را از اين حرفهاى ديگر اغفال كنند. آن مسائلى كه ممكن است از آن مسائل، آسيب ببينيم، آن مسائل داخلى است. توطئهها اينطور است، از خارج يك چيزهائى گفته مىشود تا اذهان متوجه به خارج بشود مثل همين حصر اقتصادى و مداخله نظامى كه دولت آمريكا تهديد مىكند ملت را، به نظر مىرسد كه اين يك توطئه باشد كه اذهان را از داخل كشور متوجه به خارج بكند، غافل بشوند از توطئه، غافل بشوند از شيطانى داخل. بعيد به نظر نمىرسد آن چيزى كه پيش اجانب اهميت دارد و به آن اصرار دارند آن توطئهاى است كه در داخل حاصل مىشود. اگر ما را از خارج اغفال نكنند و توجه ملت ما به داخل كشور و توطئههاى داخلى باشد، ممكن است كه ما بتوانيم و انشاءالله مىتوانيم كه آن توطئهها را خنثى كنيم. لكن آنها از خوف اينكه مبادا ملت همه قوايش را صرف داخل بكند و اين توطئههائى كه اصيل است پيش آنها، اين توطئهها را خنثى بكند، يك طرحهاى خارجى مىريزد، يك مسائل خارجى پيش مىآورد، مثلاً بعض از اقشار را متوجه مىكنند كه در انگلستان توطئهاى است در فلان محل، يك توطئهاى است، در فرانسه يك توطئهاى است و مىخواهند از آنجا توطئهاى را بجا بياورند كه بيايند ايران چه بكنند. خود اين هيچ اساس ندارد، محتمل هم هست كه همين صحبتهائى كه با تناقضگوئىهاى مختلف و تضادگوئىهاى مختلف از دولت امريكا صادر مىشود راجع به اينكه گاهى دخالت نظامى ما مىكنيم، آن يكى مىگويد نه نمىشود دخالت، دوباره دخالت مىكنند، دوباره مىگويند نه، نمىشود دخالت، دوباره دخالت مى كنند، دوباره مىگويند نمىشود دخالت و از اين حرفها، حصر اقتصادى مىكنيم، حالا چند
صحيفه نور ج 11 صفحه 161
روز صبر كنيد به سازمان ملل مىبريم خوب حالا يك قدرى صبر كنيد، به شوراى امنيت مىبريم، يك قدرى مهلت بدهيد، اين حرفهائى كه به نظر مىرسد براى مقصد ديگر است نه براى خودش، نه حصر اقتصادى مىكنند و مىتوانند، نه دخالت نظامى مىكنند و مىتوانند، اما مىتوانند با اين حرفها ما را، اذهانمان را متوجه به آن طرف كنند. و از خودمان غافل بشويم.
در عين حالى كه ملت ما بايد هوشيار باشد راجع به همان مسائلى كه در خارج هم طرح مىشود و غفلت از او هم نكند، بيشتر نظر بايد به توطئههاى داخل باشد، توطئههائى كه در داخل انجام مىگيرد خيلى زياد است و اينها در اين توطئهها فنهاى زيادى دارند، ذوفنون هستند! يك قسمش همين شلوغىهائى است كه راه مىاندازند. در آذربايجان اين بساطى كه درست مىكنند و دامن به آن مىزنند يك قسم اينهاست، در سيستان، در زاهدان، در كجا، يك قسم ديگرش اين اختلافاتى كه در شهرها و در دهات و در ساير جاها ايجاد مىكنند گروههاى مختلف، اختلافات زياد ايجاد مىشود، او جمهورى اسلامى مىگويد، آن يكى چيز ديگر مىگويد، آن يكى چيز ديگر مىگويد، مقابل اسلام هى طرحهاى متعدد مىدهند در عين حالى كه مىدانند پيش نمىرود، لكن مىخواهند ناراحت كنند. همانطورى كه خارجىها طرح مىدهند براى دخالت نظامى يا حصر اقتصادى و خودشان مىدانند كه يك چيز صحيحى اين نيست، اين طرح براى مقصد ديگرى ممكن است باشد و آن اينكه ما را از اين آشفتگىهاى داخلى متوجه به آن بكنند، به نظرمان بيايد كه آن مشكل است، اينها ديگر مشكلات ندارد، احتمال اين معنا هست.
ما در عين حالى كه بايد توجه به آن مشكل داشته باشيم و با تمام قوا متوجه به آنجا باشيم، اما از اين مشكلات داخلى كه شايد پيش آنها اصيل باشد، از اين غفلت كنيم، اين اختلافاتى كه از اول تا حالا ايجاد كردند، از آن روزى كه يك پيروزى نسبى براى اين ملت حاصل شد و اين سد را شكستند و دست اجانب قطع شد از اين كشور، از آنوقت شروع كردند به ايجاد اختلافات و توطئهها، يك راهش اين بود كه در هر قدمى كه ملت بر مىدارند يك اختلاف ايجاد كنند، راجع به اصل جمهورى اسلامى حرفها بزنند و مقالهها بنويسند و نطقها بكنند، راجع به مجلس خبرگان صحبتها بكنند كه حالا هم دارند مىكنند، راجع به قانون اساسى مسائل بگويند و حالا هم دارند مىگويند كه قضيه رئيس جمهور است. تاكنون از قرارى كه گفتند صد و بيست نفر خودشان را كانديد كردند. نه اينكه نمىدانند كه كانديدى است كه اثرى ندارد براى اينكه رئيس جمهور بشود فلان آدم، بيشتر اينها الا نادرشان مىدانند كه موفق نمىشوند، لكن يك مقصد ديگرى در كار است غير از رياست جمهور و آن اين است كه همان ايجاد يك تشنج و اختلاف و اين چيزها براى آنها مطلوب است كه كشور ما مشغول باشد، هميشه مشغول باشد به چيزهاى داخلى خودش و اين شلوغىهائى كه در داخل هست و متوجه توطئه نباشد و متوجه علاج نباشد و فلج بشود، بعد هم راجع به مجلس شورا مصيبت زيادتر است، آنجا ديگر از همه زيادتر است. در هر صورت تمام اين مسائل دور مىزند به اينكه اين جمهورى اسلامى آنطورى كه بايد تحقق پيدا نكند، اگر تحقق پيدا بكند، براى آنها ضرر دارد و دست آنها تا آخر كوتاه مىشود و
صحيفه نور ج 11 صفحه 162
اين يك ضربهاى است بر غرب، بر شرق و آنها مىخواهند كه نشود همچو مطلبى. و ملت ما بايد آنقدرى كه بايد توجه به اين آشفتگىهاى داخلى داشته باشد توجه به چيزهاى ديگر نداشته باشد، همه ما بايد اين را تحت نظر بگيريم، لكن آنكه صدمه بيشتر به ما مىزند همين اختلافات داخلى است، او براى يك طرف مىكشد، او براى طرف ديگر، همين هواهاى نفسانى است كه در انسان هست، همين خودخواهى و خودپسندىها در انسان هست، همين گروه ديدن و خودگرائى به گروه و اينهاست كه در انسانهائى كه براى خدا مىخواهند كار بكنند هست.
يك ملت وقتى همه با هم منسجم شدند ديگر قابل آسيب نيست
ملت ما اگر بخواهد از اين اسارت در طول تاريخ بيرون بيايد و خودش، خودش را اداره كند و استقلال پيدا كند، آزاد باشد، اگر ملت ما بخواهد اينطور بشود، بايد از يك راه پيش برود، آن راهى كه ملت دارد پيش مىرود. ملت اين توده جمعيت است. اين زن و مرد توده جمعيت كه خودشان را عليحده نكردند و جدا نكردند از ملت، اگر بخواهند اين مملكت سر و سامان پيدا بكند باز از اين گروهگرائى و از اين اختلافات كه او براى خودش بكشد، او براى خودش بكشد دست بردارند، همه همان راهى كه ملت دارند مىروند، همه همان راه را بروند، ديگر آسيب نمىبينند. يك ملت وقتى همه با هم منسجم شدند ديگر قابل آسيب نيست، اما اگر چنانچه خداى نخواسته در بين خودشان اختلاف حاصل بشود، بين خودشان يك دشمنىها پيدا شود، هواهاى نفس نگذارند كه يك راه بروند، آنوقت است كه آسيب ممكن است.
لكن من اميد اين را دارم كه با اين تحولى كه حاصل شده است، من در جامعه زنها يك جور تحول عجيبى مىبينم كه بيشتر از تحولى است كه در مردها پيدا شده و آنقدرى كه اين جامعه محترم به اسلام خدمت كردند در اين زمان، بيشتر از آن مقدارى است كه مردها خدمت كردند، خدمت مردها هم بسيارش مرهون خدمت زنهاست. در مردها يك حسى است كه اگر ببينند زنها بيرون آمده از خانهها براى يك مقصدى، اگر قوهشان يكى باشد، ده تا مىشود و در مملكت ما اينطور شد كه بانوان همدوش بلكه جلوتر از مردها از خانهها بيرون آمدند و در اين راه اسلامى زحمت كشيدند و رنج ديدند، جوان دادند، شوهر دادند، برادر دادند معذلك رنج كشيدند، عمل كردند، پشتيبانى از اسلام كردند و مردها هم بسيارى به تبع زنها اين كار را كردند و من اميدوارم كه اين وحدت كلمه و اين انسجامى كه ملت ما دارند، محفوظ باشد و اين اشخاصى كه افكار متعدده دارند اينها، خداوند آنها را برگرداند به فكر واحد و ملت ما را منسجم كند با هم به طورى كه از آسيب مصون باشند. خداوند انشاءالله به شما عمر و سلامتى بدهد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 163
تاريخ: 10/10/58
بيانات امام خمينى در جمع كفن پوشان شهركرد و بابل
تحمل مصائب و مشكلات در راه رضاى خدا آسان است
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عواطفى كه من از اقشار ملت مىبينم، عواطفى كه آنها را وادار مىكند از راههاى دور، از بختيارى، از شمال اينجا آمدند، تحمل زحمات كردند در اين هواى سرد، در اين راههاى دشوار، اين عواطف، يك بارى است بر دوش من. من نمىدانم چطور از زير بار اين عواطف بيرون بيايم. امروز يك عكسى پيش من از يك جوانى فرستادند كه او نزديك دانشگاه شهيد شده بود و وصيت كرده بود كه اگر من، فلانى را نديدم، اين عكس را براى او بفرستيد و من از ديدن اين عكس و باز عكسهاى ديگرى كه از جوانهاى ما در اين راه شهيد شدند باز احساس يك سنگينى مىكنم. بر دوش من سنگين است اين عواطف و آن چيزى كه همه سنگينىها را سبك مىكند، اين است كه ما از خدا هستيم و به سوى او مىرويم. راه، راه خداست، شما از بختيارى كه حركت كرديد تا اينجا براى خدا بوده است، من مطرح نبودم، خدا مطرح بوده و آن آقايان كه از شمال آمدهاند، آنها هم راه را كه طى كردهاند، راه خدا بوده است، براى خدا بوده است. آن چيزى كه سهل مىكند مشكلات را، اين است كه ما براى اسلام تحمل زحمت مىكنيم. ما تبعيت از موالى خودمان، از آقايان خودمان، از اولياء خودمان، از معصومين خودمان تبعيت مىكنيم، ما از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تبعيت مىكنيم، آنها هم تحمل مشاق زياد كردند، مشقتهائى كه براى ما شايد ممكن نيست كه تحمل كنيم. اينقدرى كه پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم تحمل مشقت براى خدا كرد، ماها نمىتوانيم، لكن ما هم كه قطرهاى هستيم از اين درياى بىپايان، به اندازه يك قطره، يك ذره مىتوانيم فداكارى كنيم، بايد فداكارى كنيم.
برچسبهاى ارتجاعى به ملت استقلال طلب و فداكار ايران
اين اسلام است و قرآن است و خدا، هر چه در راه اسلام بدهيم و هر چه در راه خدا بدهيم و هر چه در راه قرآن بدهيم فخر ماست، افتخار ماست، راه حق است. بگذار باطلها هر چه مىخواهند
صحيفه نور ج 11 صفحه 164
بگويند، بگذار باطلها شما را مرتجع بدانند، بگذار آنهايى كه مىخواهند براى ديگران زحمت بكشند، از ملت خودشان غافلند، از كشور خودشان غافلند، پشت كردند به ملت و كشور و براى شرق و غرب زحمت مىكشند، بگذار آنها، كسانى را كه در كشور خودشان و براى خودشان و براى استقلال خودشان زحمت مىكشند، مرتجع بدانند. دنيا بايد حكومت كند و در اين امر توجه كند و نظر بدهد كه آيا ملتى كه دشمنها را، دشمنهاى كشور را، جنايتكارها را از صحنه بيرون رانده است و مىخواهد آزادى براى خودش به دست بياورد، مىخواهد استقلال براى خودش به دست بياورد، اين ملت مرتجع است، يا آنهائى كه الان هم كه جنايتكارها بيرون هستند و رفتند، براى آنها كار مىكنند، براى آنها در مدارس مىروند و تبليغات سوء مىكنند، براى خارجىها آنها زحمت مىكشند. آيا آنهائى كه استقلال ملت ما را مىخواهند سلب كنند، آزادى كشور ما را و ملت ما را مىخواهند از دستش بگيرند، آنها مرتجع هستند، يا آنهائى كه مىخواهند از زير بار ظلم خارج بشوند و مستقل باشند. آيا كسى كه مىخواهد پيوسته به شرق و غرب نباشد و با مشت محكم در مقابل شرق و غرب ايستاد و ملت خودش را نجات داد اين مرتجع است، يا اين كه از اول تا حالا به اسم خلق مىخواهد فدا بشود، براى دشمن خلق فداكارى مىكند. به طرف چپ مىكشد، به طرف راست مىكشد.
بگذار دشمنها هر چه مىخواهند بگويند، شما راه خدا را پيش بگيريد، شما راهتان واضح است. راه شما، راه خداست، راهى است كه انبياء خدا رفتند. انبيا را اينها مرتجع مىدانند، اينها قرآن را هم كتاب ارتجاعى مىدانند، لكن مطلب اينها نيست. اينها براى ديگران دارند زحمت مىكشند جوانهاى روشنفكر ما عواقب امور را ملاحظه كنند و از اينها سؤال كنند شما چه مىگوئيد؟ شمائى كه براى خلق مىخواهيد فداكارى كنيد چرا مانع مىشويد از اينكه اين خلق مشغول زراعت باشد؟ چرا مانع مىشويد از اينكه كارخانههاى مردم راه بيفتد؟ چرا خرمنهاى حاصل يك سال عمر يك خانواده را آتش مىزنيد؟ شمائى كه براى خلق هستيد و ديگران را مرتجعدانيد، حساب كار خودتان را بكنيد. اينها براى ملت دارند زحمت مىكشند و شما براى ديگران.
من بار ديگر از شما، از شما جوانها، از پيرمردهائى كه تحمل اين زحمت را آنطورى كه آقا مىگويند كشيدند، از كسانى كه بچه هستند و تحمل زحمت كردند، از كسانى كه معلول هستند و تحمل زحمت كردند و از كسانى كه به وسيله شما براى ما پيغام فرستادند، از همه شما تشكر مىكنم و به همه شما دعا مىكنم. خدمتگزار همه شما هستم و اميدوارم كه شماها سعادتمند باشيد و سعادت دنيا و آخرت نصيب شما بشود.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 172
تاريخ: 11/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از بانوان آذربايجان
اينها (اخلالگران) با وسائل مختلف اغفال مىكنند
بسم الله الرحمن الرحيم
اشكال اين است كه آنهائى كه آشنا نيستند به وضع آذربايجان و به حالات مردم غيور تبريز، آنهائى كه نمىدانند تبريز و آذربايجان هميشه طرفدار اسلام و كشور بودند كه قشرهائى از خارج كشور و مردم بيرون هستند، اشكال اين كارها اين است كه در خارج منعكس مىشود كه آذربايجان اينطور شد، تبريز اينطور اختلافات شد. شما خودتان كه آگاهيد و ماها آگاه هستيم، مىدانيم كه اين جمعيتى كه در اينجا اينطور شرارتها را مىكنند، اينها يك اشخاصى هستند كه هر جا يك صدائى بلند مىشود، از اطراف جمع مىشوند آنجا و آنوقت يك دسته اشخاصى كه آگاه نيستند، مردمى هستند، خوب هستند، لكن از روستاها، از اهل دهات كه توجه ندارند به عمق مسائل كه اينها چه نقشهاى دارند، اينها مىروند اينها را با وسائل مختلف اغفال مىكنند، آنوقت يك آشوب بپا مىكنند، يك كارهائى كه برخلاف اسلام است، برخلاف نهضت اسلامى است، آنها را وادار مىكنند آن كارها را بكنند و در خارج منعكس كنند به اينكه آذربايجانىها اينطورند يا آذربايجان اينطور است. اگر مرزهاى خودشان را مشخص مىكردند كه ما چه اشخاصى هستيم و چه مىخواهيم، اين اشكال خيلى نداشت، چه مىخواهيمشان.
دشمنان از اسلام ضربه ديدند و سيلى خوردند
ما از اول انقلاب تا حالا فهميديم كه اين اشخاص چه مىخواهند، اين اشخاص مىخواهند كه اسلام نباشد. يك دستهاى هستند كه از اول انقلاب اينها در فكر اين بودند كه اين جمهورى اسلامى در ايران تحقق پيدا نكند و لهذا ديديد كه از آراء مردم جلوگيرى مىكردند. يك دستهاى بعضى صندوقها را آتش زدند، با اسلحه جلوگيرى كردند از رأى دادن بعض جاها و بعد هم قدم به قدم با جمهورى اسلامى مخالفت كردند و حالا هم مخالفند. مطلبشان معلوم است كه اين است و چرا اينطور است، آنها هم باز معلوم است، براى اينكه آن اشخاص از ريشههاى آنها هستند و همدست با آنها هستند، آنها از اسلام ضربه ديدند، سيلى خوردند از اسلام، نمىخواهند كه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، لكن مرز خودشان را معين نمىكنند كه ما كى هستيم، ما چه جور اشخاص هستيم، از اين جهت اين خطر براى
صحيفه نور ج 11 صفحه 173
آذربايجان هست كه در خارج بگويند كه آذربايجان اينطورى است و اين را بايد جوانهاى آذربايجانى، آقايان از آذربايجان كارى بكنند كه اين خطر مخالفت با اسلام برداشته شود. آذربايجانى كه هميشه طرفدار اسلام بوده، براى هر قضيهاى پيشقدم بوده، براى رفع ظلم پيشقدم بوده است، آذربايجانى كه در صدر مشروطيت ستارخان و باقرخانش آن زحمات را كشيد، بعد خيابانى آن كارها را كرد، در زمان ما از آذربايجان قيام شد و بر ضد رضاخان. مرحوم آميرزا صادق آقا مرحوم انگجى و بعضى ديگر از علماء آذربايجان قيام كردند، تبعيد شدند، مدتها تبعيد بودند در خارج، شايد در سنقر بود يا سقز بود، يك همچو جائى. آذربايجان هميشه در صف اول واقع بوده است براى مخالفت با اشرار، براى پيشبرد اهداف اسلام. آنوقت يك دستهاى، خوب، اشرار هم، در هر طايفهاى چند نفر از اشرار هم هست، لكن از اطراف جمع مىشوند، اعلام مىكنند كه ما هم ملحق شديم، آنوقت گروه فرقان مثلاً، يك گروهى كه تروريست هستند و مثل آقاى مطهرى را مىكشند و اعلام مىكنند، آقاى قاضى را مىكشند و آن چريكهاى كمونيست وقتى بنا شد كه يك همچو جمعيتى باشند كه رفقاشان اينها باشند، آنهائى كه متصل به آنها مىشد اينها باشند، يعنى اينهائى كه اسلام به خودش راه نمىدهد، اسلام راه نداده به خودش، اسلام به اين راه نداده، اينها آمدند در قبال جمهورى اسلام، يك جمعيتى كه محل نماز جمعه را آتش مىزنند. يك وقت مخالفت يك دسته با دسته ديگر است، از آثار هر كارى معلوم است اينكه چكارهاند اينها، آن كه محل خطبه امام جمعه را، محل عبادت مسلمين را آتش بزند، به نمازگزارها حمله مىكند و زخمى مىكند و چه مىكند، خوب، اينها معلوم است كه وضع روحىشان چيست. كارهاى آدم انعكاس روحش است. از اينطور كارها، اينطور شرارت كه به عبادتگاه خدا حمله بكنند، آتش بزنند محلى را كه نماز خدا در آنجا انجام مىگيرد، حمله كنند به عبادتگاه مردم، به جائى كه مردم نماز مىخواهند بخوانند، خوب اينها، از اينها معلوم مىشود كه اينها سنخ روحشان چه است و عقائدشان چه است. بايد آذربايجان خودش را از اين لكهاى كه مىخواهند به او بچسبانند مبرا كند، تبرئه كند خودش را از مردمى كه با اين اسمها، اسمهائى كه اصلاً مربوط به انسانيت و اسلام نيست، دارند يك همچو كارى مىكنند كه خلق آذربايجان را آلوده كنند. اين يك مسأله مهمى است براى آذربايجان، آذربايجانى كه در طول تاريخ مخالفت كرده است با اينها. زمان سابق كه ايران را گرفته بودند و پيشهورى آن بساط را درست كرد، آذربايجانى نجات داد ايران را، يك جمعيتى كه هميشه خدمتگزار اسلام بودهاند.
جوانهاى آذربايجان بايد نگذارند كه اين لكه به دامن آنها بچسبد
حالا براى خاطر اينكه يك دستهاى به هواهاى نفسانى خودشان دارند آنها را لكهدار مىكنند، آذربايجان بايد خودش را از اينها نجات بدهد، بايد خودش را از اين عيبى كه برايش درست مىكنند، لكهاى كه برايش مىچسبانند، بايد نجات بدهد خودش را. جوانهاى آذربايجانى بايد نگذارند كه اين لكه به دامن آنها بچسبد و در خارج اشخاصى كه نمىدانند، به اسم آذربايجان يك همچو مسائلى تمام
صحيفه نور ج 11 صفحه 174
بشود و ما اميدواريم كه اينهائى كه براى رسيدن به مقاصدى كه طرحش از خارج دارد ريخته مىشود، خارج است كه اينها را راه مىبرد، راهنمائى مىكند، آذربايجان از خارج بايد به اين توجه داشته باشد و ما اميدواريم كه خداوند تأييد كند مسلمانها را و تأييد كند شماها را و من بايد از شما بانوان محترم تشكر كنم كه از راه دور در هواى سرد آمديد و در اين منزل محقر در زحمت واقع شديد. خداوند شماها را انشاءالله در پناه خودش حفظ كند و به سعادت و رفاه و سلامت برساند و دشمنهاى اسلام را محو كند و آثار آنها را از بين ببرد.
والسلام عليكم و رحمة الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 165
تاريخ: 11/10/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهدا و امدادگران شهرهاى شيراز و تهران و كاركنان شركت هپكو
تا قطع تمام ريشههاى فاسد، ملت نبايد آرام بگيرد
بسم الله الرحمن الرحيم
تقريباً هر روز مواجه هستيم با اين مادرهائى كه بچههايشان را از دست دادند و اين پدرهائى كه عزيزانشان را از دست دادند و اين معلولين و اين مجروحين و اين گرفتارىهائى كه در رژيم سابق براى ملت مهيا شده بود. ما هر روز تأثرات زيادى در اين مسائل داريم، لكن خودمان را تسليت مىدهيم به اينكه ملت ما به صورت مجاهدين صدر اسلام در آمدند، همين طور كه در صدر اسلام در ركاب رسول الله و اميرالمؤمنين سلام الله عليه عده كثيرى از فرزندان اسلام از دست رفتند، لكن اسلام را حفظ كردند. امروز هم كه ما در يك موقعيتى واقع هستيم كه اسلام روبروى كفر ايستاده است و احتياج به فداكارى دارد، ملت ما بحمدالله مردانه ايستاده و فداكارى مىكند، نه مردها، زنها و نه زنها و مردها، بچهها همه ايستادهاند و اسلام عزيز را مىخواهند كه به پيش ببرند. امروز روزى است كه ما مواجه با قدرتهاى شيطانى بزرگ هستيم و آنها هم از توطئهها ننشستهاند، مشغول توطئه هستند، توطئههاى زيادى در داخل دارند، مهم آن توطئههاى داخلى است، آن حرفهاى خارجى كه مثلاً انحصار اقتصادى، مداخله نظامى، اينها مهم نيست خيلى، چيزى نيست كه قابل اعتنا باشد و امريكا هم در اين اعلام كردند كه شكست خورد. لكن توطئههاى داخلى كه عمال اجانب و بيشتر از همه عمال امريكا در داخل مشغول توطئه هستند، آنها هستند تا حالا آن شكست نهائى را نخوردند، آن مقدارى را كه ملت ما شكست داد آنها را، اين است آن عمال ظاهريشان را كه در رأسشان محمدرضا بود، آنها را دستشان را كوتاه كردند و از ايران راندند و دستهاى خيانتكار اجانب هم آنها كه ظاهر بود قطع شد، لكن ريشههاى زيرزمينى، توطئههاى دامنهدار همه جانبه در همه قشرها مشغولند. ملت ما گمان نكند كه پيروزى نهائى را پيدا كرده است. بين راه هستيم، در حال انقلابيم، تا تمام اين قشرها، تمام اين ريشههاى فاسد از اين مملكت قطع نشود ملت ما نبايد آرام بگيرد. همان نهضت را كه بحمدالله با قدرت تا اينجا رسانده است، بايد با قدرت هم پيش ببرد و من اميدوارم كه با اين روشنى كه پيدا شدهاست اين، با نورى كه در دل همه فرزندان اسلام روشن شده است و راه خودشان را پيدا كردهاند و فهميدهاند كه دشمنها كى هستند و دوستها كى و توطئهگرها چه صنف مردمى هستند. اميد هست كه انشاءالله
صحيفه نور ج 11 صفحه 166
پيروزى را شماها در آغوش بگيريد.
عوامل پيروزى انقلاب و انگيزه مردم براى جنبش
لكن مهم دو مطلب است، يكى كه بسيار مهم است، اين است كه جوانهاى ما در هر رشتهاى كه هستند و خصوصاً آنهائى كه در رشته خدمت به نهضت هستند، چه آنهائى كه در كميتهها هستند و چه آنهائى كه پاسدار هستند و چه قواى انتظاميه و همه قشرها، توجه كنند كه اسلام كه ما را پيروز كرده است همان فرياد الله اكبر و تقاضاى شهادت كه در همه قشرها پيدا شده است. پدرش كه فرزندش را از دست داده افتخار مىكند كه شهيد شده است، مادرى كه چند تا فرزند داشته و بعضىاش را از دست داده و آرزو مىكند، مىگويد، دعا مىكند، آنهاى ديگر هم شهيد بشوند. و اين دنبال اين است كه نهضت اسلامى بوده است. اگر چنانچه يك نهضت غيراسلامى بود، براى دنيا بود، معنا نداشت كه يك كسى بگويد. من بچههايم را مىدهم براى دنيا، چون براى خداست و نهضت براى خدا بوده است. در آنوقتى كه همه شما توجه داشتيد به اينكه پيش ببريد، هيچ راجع به خودتان ديگر توجه نداشتيد و بايد گفته بشود كه از خود گذشته و به خداى تبارك و تعالى پيوسته بوديد پيروزى را به دست آورديد، آن هم يك پيروزى كه در تاريخ نظير بايد گفت ندارد.
در طول تاريخ بسيار كم است انقلابى كه از متن مردم جوشيده باشد
تقريباً تمام انقلاباتى كه پيدا شده است به توسط يك قشر نظامى، يك حزبى كه پيوند با نظامى داشته است، يك اشخاصى كه از غير، از خارج تقويت مىشدند واقع شده است. شما همين كودتائى كه در افغانستان در اين چند روز واقع شد يك شخص كه اعلام كرده است من كمونيست هستم، از سران كمونيست بوده است، با نظامى كشور شوروى اين كودتا را كرده است، آن هم الان معلوم نيست كه بتوانند به آخر برسانند، ملت افغانستان هم يك ملتى است كه بپا خاستهاند، لكن كودتاهايى كه در آنجا هى پيدا شده است، هى يكى بعد از ديگرى، حكومتهاى نظامى بوده است و به وسيله خارجىها بوده است. ساير كودتاها هم اينطور بوده است، انقلاباتى هم كه پيدا شده است، آن مقداريش كه نظامىها دخالت داشتند و احزاب دخالت داشتند، ملت آنقدر دخالت نداشت. شما شايد در طول تاريخ كم پيدا كنيد يك انقلابى كه از متن خود مردم جوشيده باشد و هيچ اتكائى به قوه نظامى، به قدرت خارجى نداشته باشد، اسلحه نداشته باشد، تعليمات نظامى در كار نباشد، همين توده مردم، دانشگاهى كه شغلش تحصيل بوده، طلبه كه شغلش تحصيل بوده، بازارى كه شغلش كسب بوده، كشاورز كه شغلش معلوم بوده است و آنهائى كه در كارخانهها كار مىكردند، همه يك شغلهاى خاصى داشتند و اصل نظامى در كار نبوده، نه تعليمات نظامى ديده بودند، نه سازوبرگ نظامى داشتند، با يك قدرت معنوى يك تبديل از انسان مادى به انسان معنوى پيشبرد شد.
آنها مجهز به همه قوا، به همه آلت تجهيز، داراى همه جور ساز و برگ جنگى و افراد نظامى كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 167
تعليمات نظامى ديده و پشت سرشان تمام قدرتها، ابرقدرتها بود، پائينتر از آنها و شما اتكا به خود و از باطن خود جمعيت جوشيده اين نهضت، و اتكا به خدا، اين شما را پيش برد. اين را بايد حفظش كنيد.
پيروزى انقلاب به واسطههاى رها كردن جهات مربوط به خودتان و توجه به خدا بود
اگر بخواهيد كه نهضتتان انشاءالله به آخر برسد و همه احكام اسلام انشاءالله پياده بشود و يك مملكت اسلامى، يك مملكت الهى پيدا بشود، بايد اين رمزى كه شما را به پيروزى رساند حفظش كنيد و اين توجه به خدا، همين ايمانى كه شما را پيش برد و بىاعتنائى به آن چيزهائى كه خود آدم مىخواهد، بلا اشكال شما توجه به اين داشتيد. همه خواهرها، برادرها، كه آن روزى كه تو خيابانها مىآمديد و فرياد مىزديد كه اين رژيم را ما نمىخواهيم و جمهورى اسلامى را مىخواهيم، توجه داشتيد كه هيچ كدام فكر اين نبوديد كه لباستان چى است، خانهتان چى است، زندگىتان چى است، مدرسهتان چه جورى است، هيچ ابداً اين فكر در مغز شماها نبود. اگر اين فكر بود پيروز نمىشديد. اگر هر كدام فكر اين بوديد كه زندگيم بايد چه جورى باشد، پيروز نمىشديد براى اينكه هر كس فكر خاصى دارد و دنبال اوست. همه جهات مربوط به خودتان را رها كرديد و وجهه قلبتان خدا بود و اينكه اسلام را مىخواهيد زنده كنيد، از ظلم و از بيدادگرىها به تنگ آمده بوديد، توجه كرده بوديد به عدالت الهى و آن روزى كه پيش مىرفتيد هيچ در فكر خود نبوديد، همه به فكر آن مقصد بوديد. اين معنا اگر چنانچه از دست شما گرفته بشود و حالا هى مربوط باشد به كارهاى خودتان، اگر ما به آخر رسيده بوديم آنوقت وقت اين بود كه بنشينيم راجع به اينگه چه بايد بكنيم، سازندگى. اما ما به آخر نرسيديم ما الان نظير همان وقتهاست كه توى خيابانها فرياد مىزديد، حالا آن جهت خيابانش رفته است لكن مواجهه با يك قدرت بالاتر و آن قدرت امريكا و ديگران.
اگر خودمان را پيروز حساب بكنيم همين جا متوقف مىشويم
اگر ما خودمان را پيروز حساب كنيم و برويم دنبال اينكه بايد ما حالا كه پيروز هستيم برويم ببينيم كى چى دارد، چى ندارد برگرديم به خودمان و به حال خودمان، اين پيروزى همين جا توقف مىكند، اگر توقف هم بكند خوب است، عقب مىرود. آنها توطئه مىكنند و با هم مجتمع مىشوند، شماها وقتى كه برگشتيد به حال خودتان، با هم متفرق مىشويد. آنوقت شما مجتمع بوديد و آسيب ناپذير و اينها نمىتوانستند كارى بكنند، آنها، حالا شياطين با هم اجتماع مىكنند و با هم پيوند مىكنند و شما اگر چنانچه از حالى كه داشتيد برگرديد به حال خودتان، هر كدام آن چيزى را كه مربوط به خودتان هست توجه به آن پيدا بكنيد متفرق مىشويد و آسيب پذير، در صورتى كه بين راه هستيد. اگر به مقصد رسيده بوديد، اشكال خيلى نداشت، لكن بين راه هستيد الان، يك قافلهاى كه يك گردنه را گذرانده است و مجهز رفته است، گذرانده، اگر خيال كند كه تمام شد قضيه و گردنههاى ديگر را به فكرش
صحيفه نور ج 11 صفحه 168
نباشد، با چند نفر دزد از بين مىرود، اما اگر همانطورى كه در گردنه اول مجهز و خودش را براى مقابله با سارق مهيا كرده، در گردنههاى بعد هم به همانطور مجهز باشد نمىتواند آسيب ببيند، شما حالا يك گردنه را گذرانديد، آن گردنه شاهنشاهى است اين را گذرانديد، اما گردنههاى ديگر هست الان، بايد هم بگذرانيد و مىتوانيد اگر آن معنائى كه در ميان حاصل بود كه آن گردنه را از آن گذشتيد آن را نگهش داريد، محكم نگهش داريد، همه گردنهها را خواهيد گذراند.
علت اساسى مخالفت ضدانقلاب با جمهورى اسلامى و عملكردهايشان در مخالفت
امروز چيز مهم اين است كه اختلافات بكلى از بين برود، آنهائى كه مىخواهند اين جمهورى به آخر نرسد و ضربه ديدند از جمهورى اسلامى، ضربه ديدند از ملت ايران، و مىدانند اين ضربه را از اسلام ديدند، آنها قدم به قدم مخالفت با اسلام مىكنند و مىخواهند نگذارند، نمىخواهند كه جمهورى اسلامى پيدا بشود. اول راجع به جمهورى اسلامىاش، اسلامىاش را مىگفتند لازم نيست، بعداً نمىخواستند بگذارند بدهند، بعد هم در مجلس خبرگان بساط درست كردند تا رسيد به اينجا كه حالا مىخواهيد رئيس جمهور معين كنيد، اينجا هم باز همين مسائل پيش مىآيد، بعد هم در مجلس شورا همين مسائل پيش مىآيد. اينها نمىخواهند كه يك مملكتى با رژيم اسلامى تحقق پيدا بكند براى اينكه ضربه را از اسلام خوردهاند. توطئههاى يك قسم زيادش به وسيله آنهائى كه وابسته به آن قدرتهاى بزرگ، وابستگى به قدرتهاى بزرگ دارند. يك مقدار زيادش صرف مىشود فعاليتها در اينكه، نگذارند جمهورى اسلامى پيدا بشود، نگذارند يك رئيس جمهور متعهد و مسلمان دلسوز براى ملت، غير وابسته به شرق و غرب پيدا بشود، اين يك قضيه هست كه شما با قدرت اسلامى پيش رفتيد و خودتان چيزهايى كه احتياجات شخصى بود كنار گذاشته بوديد. حالا هم بايد همين طور جلو برويد و تا آنجائى كه انشاءالله مستقر بشويد انشاءالله.
يك قضيه هم كه دنبال اين مطلب است و آنها باز جديت در آن دارند اين است كه بار راههاى مختلف، گروههاى مختلف درست كنند و اين يك گروهى كه شما داشتيد، همه يك حزب كانه بوديد همه حزب خدا بوديد، آن را مىخواهند از دستمان بگيرند. اين وحدت را مىخواهند از دستمان بگيرند، يك جمعيتى هر چه افرادش زياد باشد، اگر جمعيت با هم منسجم نشوند يك نحو وحدت پيدا نكند، آسيب برمىدارد، اصلاً خودشان آسيب خودشان مىشوند.
اگر يك جمعيتى در يك كشورى، در يك استانى، در يك شهرى با هم يك وحدتى نداشته باشند، اينها به جان هم مىريزند، بعداً خود باطنشان آسيب مىبيند و اگر چنانچه وحدت داشته باشند هر چه وحدت زيادتر باشد، آسيب كمتر مىشود. در راه كه ما بوديم اين نهضتى كه داشتيم در اول راه، اين وحدت و اين انسجام زياد بود، محكم بود، يعنى اصل فكر اينكه كى دشمن من است نبود تو كار، همه يك نظر بود، اگر هم يك فكرى بود خيلى در اقليت بود، يك انسجامى بين ملت حاصل شد كانه از يك حلقوم صدا در مىآيد، شما اگر در تهران مىآمديد همان معنا راشنيديد، در تظاهرات كه در
صحيفه نور ج 11 صفحه 169
آخر ايران مىشد، مىشنيديد همان مطلبى كه ايران، همان فريادى كه از حلقوم تهرانىها در مىآمد از حلقوم آبادانىها هم در مىآمد، بندرعباسىها هم در مىآمد، مشهد هم همين طور، همه جاى ايران يك صدا داشتند مثل اينكه يك حلقوم دارد صدا مىكند. اينطور منسجم شده بوديد، يك جامعه توحيدى ايجاد كرده بوديد كه همه يكى بوديد. آنها هم اين جهت را ديدند كه سيلى كه خوردند از اين حيث خوردند، از دو حيث بود: يكى اسلامش بود، يكى هم اين حيثيتى كه، انسجامى كه شما با هم داشتيد، اين دو تا هر دو مورد نظر بوده است. اينجا را كوشش مىكنند با قلمها و با قدمها، با تبليغات، اسلام را از دستمان بگيرند، نگذارند حكومت اسلامى پيدا بشود. از اين طرف هم انسجام را مىخواهند از دست شما بگيرند، اين وحدت و جهت جامعه توحيدى كه عبارت از اين بود كه همه با هم يك مقصد داشتيد و كانه از يك حلقوم صدا در مىآيد، يك اراده كانه دارد عمل مىكند. اين را مىخواهند از دستمان بگيرند، متفرق كنند همه را از هم. طرحهاى مختلف در اين دارند، ايران را از دست شما بگيرند، اين وحدت را از دست شما بگيرند، راههاى مختلفى دارد در هر جا.
عمل نكردن به موازين اسلامى، خلاف بيعت با اسلام است
آن لشكرهاى شيطان، جنود ابليس، الان در همه جاى ايران رفتند و هستند، هر جا هم كه صدائى در مىآيد از همينهاست، از همين شيطانهائى است كه تابع همان شيطان بزرگها هستند. از اينها هر جا يك صدائى در مىآيد و تفرقهافكنى مىشود، از همينهاست. هر جا صحبت اين است كه ما مىخواهيم چه بشود در مقابل نهضت، در مقابل اين جمهورى اسلامى يك قدى علم مىكنند، از اين تبليغات اينهاست، توى شهرها، بيشتر توى دهات، حالا توى روستاها. حالا بيشتر با اسمهاى مختلف، با فرمهاى مختلف مىروند و اين اشخاص خوب را، اشخاصى اسلامى را گولشان مىزنند، اينها شيطانند و اينها يك مردم سالمى هستند، مىآيند به اسم اسلام آنهائى كه مىخواهند اسلام را بشكنند، با اسم اسلام اينها را گول مىزنند، اوراقى مىنويسند متفرق مىكنند در همه جا كه چه و مىخواهند تفرقه بيندازند بين قشرها، دانشگاه مىروند يك چيز مىگويند، بازار يك چيزى مىگويند، در پيش كشاورزها مىروند يك چيز مىگويند، در كارخانهها مىروند به كارگرها يك چيزى مىگويند، هر جا به يك فرم وارد مىشوند، در شهرها هم الى ماشاءالله تفرقه مىخواهند بيندازند و اينها بين همه قشرها مىخواهند همانطورى كه تا حالا زحمت كشيده شد و دانشگاهى را به اهل علم و به طلبههاى مدرسه نزديك كرد و با همشان كرد و همفكرشان كرد، مىخواهند اين را از هم جدا كنند باز. بازارى و دانشكدهاى هم رفيق شده بودند، دانشگاه و بازار كانه يك موجود بودند، با هم عمل مىكردند اينها مىخواهند حالا جدا كنند از هم. در همه قشرها يك همچو كارى توطئه هست و در صددند كه بشود تا ببينيم كه ملت ما تا چه اندازهاى بيدار هست، آيا دستهاى اينها را خوانده است؟ آيا توطئههاى اينها را توجه به آن كرده است؟
بايد بگوئيد، همه ما مكلفيم كه اين مسائل را تبليغ كنيم، اهل علم و اهل منبر بيشتر، روشنفكر و
صحيفه نور ج 11 صفحه 170
اهل قلم بيشتر. ديگران هم بايد بگويند به همه، به طور توصيه از هم، به هم، سفارش كنند به هم كه گول اين شياطين كه مىخواهند جدا كنند شماها را از هم، گول اينها را نخوريد. با اسلام اسلام هم مىآيند، با اسلام مىخواهند جدا كنند از هم. اين، بايد اين دو تا مطلب در نظر گرفته بشود كه يكى حفظ وحدت ما، يكى هم اين جهت اسلاميت كه توجه به مقصد اسلام بود، نه توجه به خود و يكى از مسائل ديگرى هم كه باز شياطين دارند دنبال مىكنند و ما بايد توجه داشته باشيم اين است كه كارهائى كه انجام مىگيرد، چه از دولت و چه از ملت، چه از پاسدارها و چه از كميتهها، چه از دادگاهها و چه از نظامىها، از هر طائفهاى كه انجام مىگيرد، توجه داشته باشيد كه روى موازين اسلام انجام بگيرد، ما انقلاب كه كرديم، انقلاب از تقريباً رژيم طاغوت و كفر به رژيم اسلام و عدل است. نبايد به اسم انقلاب ما خلاف كار انقلابى بكنيم. انقلاب اسلامى است، انقلابات ديگر دنيا اسلامى نبوده دنبالش هزار جور فسادها بوده است اما انقلاب ما انقلاب اسلامى است، همه شما به جمهورى اسلامى رأى داديد يك عده معدودى نه، رأى ندادند اما ملت رأى به جمهورى اسلامى، رأى داد به جمهورى اسلامى، يعنى پذيرفت كه نظام، نظام اسلامى باشد، اين را ملت پذيرفته است و رأى به آن داده است، بايد وفادار باشد به اين رأى، وفادار باشد به اين تعهد
شما با اسلام يك تعهدى الان كرديد، همه مان متعهديم براى اسلام، اما تازه يك تعهد خاصى با اسلام بستيم و ما بيعت كرديم با اسلام، بيعت ما اين است كه جمهورى اسلامى و نظام اسلامى مىخواهيم و رأى به اين داديم و بيعت كرديم با اين. اگر ما بنا باشد بگوئيم كه ما بيعت كرديم با اسلام، با جمهورى اسلامى، رأى داديم به جمهورى اسلامى، لكن به احكام اسلام عمل نمىكنيد، اين خلاف بيعت است، اين خلاف معاهده است، بايد همه چيز، همه چيزها اسلامى باشد، اگر مصادره مىشود بايد روى موازين اسلامى باشد، اگر مال ديگرى را، هر چه باشد، مال او باشد از او به اسم مصادره بگيرند اين خلاف بيعتى است كه شما با اسلام كرديد، اگر يك دادگاهى مال يك شخصى را كه احراز نكرده است كه اين مال از طريق حرام آمده پيش او، از چپاول آمده پيش او، بخواهد او را مصادره كند با آن بيعتى كه كرده است كه من اسلامى هستم، مخالفت كرده است، اگر يك وجب زمين مصادره بشود و از مردم گرفته شده باشد بدون ميزانهاى شرعى، خلاف معاهدهاى است كه با اسلام ما كرديم، اگر يك نفر آدم ظلم به او بشود، برخلاف موازين به او يك تعدى بشود هر كه اين كار را بكند، اين معاهدهاى كه كرده است، مخالفت كرده.
در اسلام، قانون خدا حكم مىكند
ما همه چيزمان بايد اسلامى باشد، نباشد آنطورى كه اسم اسلام را رويش بگذاريم، در واقع طاغوت باشد. يك وقتى ما توجه به اين نكنيم كه ما از طاغوت سر در آورديم با اسم اسلام. آنها طاغوت بودند و اسم اسلام هم تو كار نبود، ما مىگوئيم اسلام، لكن يك وقت سر از طاغوت در مىآورد، طغيان بكنيد به مردم، پاسدار مردم را اذيت كند، پاسبان مردم را اذيت كند، دادگاهها برخلاف حكم
صحيفه نور ج 11 صفحه 171
بكنند، بايد همه چيز اسلامى بشود. اگر همه چيز اسلامى بشود يك جامعهاى پيدا مىشود غير قابل فساد، آسيب ديگر نمىبيند آن جامعه، و اگر بنا باشد كه اگر باز يك جامعهاى هرج و مرج باشد آسيب بردار هست، همه چيزش بايد سرجاى خودش محكم باشد و موازين بايد موازين الهى باشد و مملكت يك مملكت اسلامى باشد، قانون اسلام باشد. در اسلام يك چيز حكم مىكند و آن قانون است، زمان پيغمبر هم قانون حكم مىكرد، پيغمبر مجرى بوده، زمان اميرالمؤمنين هم قانون حكم مىكرد، اميرالمؤمنين مجرى بود. همه جا بايد اينطور باشد كه قانون حكم كند، يعنى خدا حكم بكند، حكم خدا. حاكم يكى است، خدا، قانون، قانون الهى، ديگران مجرى او، اگر بخواهند از خودشان يك چيزى بگويند، پيغمبر اكرم كه رأس همه عالم هست، خدا به او خطاب مىكند كه اگر چنانچه يك چيزى برخلاف آن چيزى كه من گفته بودم بگوئى، قطع و تينت را مىكنم، اخذت مىكنم و رگ كمرت را پاره مىكنم براى اينكه اجرا بايد بكنى آنى كه اسلام گفته، آنوقت تو مجرى او هستى. البته معلوم بود كه او مجرى است و هيچ وقت تخلف نمىكند، لكن سرمشق است اين، به آن فرد اول اين اخطار را مىكند تا من و شما بفهميم مطلب را، تكليفمان را بفهميم، به فردى كه معلوم است، خدا هم مىداند اين را كه اين تخلف كن نيست، اين قدم آن طرف نخواهد گذاشت لكن به او به طور اينكه اگر اين كار را بكنى به او مىگويد تا همه مردم تكليفشان را بفهمند كه اگر پيغمبر هست، ديگران هم همين طور و اگر ما تخلف كنيم از قوانين الهى، تا يك حدودى خداى تبارك و تعالى مهلت مىداد، لكن يك وقت هم اگر از مهلتش گذشت ديگر معلوم نيست چه خواهد شد. حالائى كه ما همه فرياد مىزنيم و بر ضد اين اشخاص كه همه چيز ما را بردند اين صداها را مىكنيم كه امريكا كذا، اگر خودمان يك وقت تخلف بكنيم و توجه نداشته باشيم به اينكه نبايد تخلف كنيم، اعتنا نكنيم به قوانين اسلام، يك وقت خداى نخواسته عنايت خدا از ما سلب مىشود، خودمان را به خودمان واگذار مىكند اگر اينطور شد، بكلى از بين خواهيم رفت. بايد همه توجه داشته باشيم و همه دعا كنيم، از خدا بخواهيم كه ما پيرو اسلام و پيرو قوانين اسلام باشيم.
خداوند انشاءالله همهتان را حفظ كند. موفق باشيد و من متشكرم از اينكه در اين هواى سرد از راههاى دور تشريف آورديد اينجا و اميدوارم كه همهتان با سعادت و سلامت، خواهرها همين طور، برادرها همين طور و مؤيد و منصور باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 175
تاريخ: 12/10/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى تبريز
برگرداندن قدرت فعاله جوانان به رخوت و بىتقاوتى، از توطئههاى اجانب
بسم الله الرحمن الرحيم
اين تحولى كه در جوانهاى ما، در انسانها، آنهائى كه متعهد هستند پيدا شده است، اهميتش بيشتر از آن تحولى است كه در مملكت پيدا شده است. اين بود كه با همت شما جوانان، همه قشرها، زن و مرد، بزرگ و كوچك اين سد باطل را، سد شيطانى را شكستيد و شيطانها را از حريم اسلام بيرون كرديد. اين تحولى است كه در كشور پيدا شد و رژيم طاغوتى به رژيم اسلام آن هم به همت همه برگشت. لكن آن چيزى كه بسيار مهم است، آن چيزى كه اجانب روى آن بيشتر كار مىكردند و كردند، آن انسانهاست. در سالهاى طولانى كه اخيراً هى قوه پيدا كرد، اينها درصدد بودند كه اين انسانها را از آن حالى كه به حسب طبع خودشان و فطرت اسلامى خودشان هست برگردانند به يك حال ديگر و نگذارند نيروى انسانى اين كشور بلكه نيروى انسانى شرق نگذارند كه - پيش برود. با شيوههاى مختلف، در هر جا به يك شيوه خاصى و طرح خاصى انجام اين كار را مىخواستند بدهند كه جوانهاى ما از آن قدرت فعاله كه دارند برگردند به يك حال رخوت و بىتفاوتى. اينهمه مراكز فحشا كه اينها درست كردند و دامن به آنها زدند، تبليغات كردند، روزنامهها و مجلاتشان، راديو و تلويزيونشان دامن زد به اين مراكز و به اين فساد، اينها همچو نبود كه بدون توطئهاى باشد. اينكه به نظررسد اين بود كه يك توطئهاى بود براى اينكه جوانها را وارد كنند به اين مراكز و از آن قدرت فعالهاى كه دارند اينها را خلع سلاح كنند. شما مىدانيد كه خوب، جوانها در آن غرور جوانى كه دارند به دام يك مراكز شهوانى و مراكز فساد كشيده مىشوند و باز با تجربه معلوم است كه اشخاصى كه عادت كردند به اينكه در اين مراكز بروند و مشغول باشند، اينها مىتوانند آن قوه فعالهاى كه بايد، داشته باشند. هروئين و ترياك و مواد مخدر و مشروبات يك باب است كه كسانى كه عادى بشوند به اينها، ديگر از آن كار نمىآيد. شما اگر توجه داشته باشيد در همين جهاد سازندگى كه شما جوانها (خداوند حفظتان كند) وارد شديد اگر شخصى باشد كه عادت به هروئين داشته باشد نمىتواند اينجا كار كند. آنهائى كه از اين فعاليت بر كنار باشند، آنهائى كه عادت كردند به اينكه در اين مركزهائى كه براى به خيال خودشان تفريح، به حسب واقع براى فاسد كردن جوانها درست كردند، آنهائى كه عادت كردند به آن، نمىآيند دنبال اين كارها. اينهائى كه وارد شدند در جهاد سازندگى از همه قشرها، از
صحيفه نور ج 11 صفحه 176
دكترها، از مهندسين، از محصلين، از بازرگانان، از همه قسمها، كارگرها، همه آمدند، اينها غير از آنهائى هستند كه آن عادت را دارند. البته در اين نهضت آن چيز مهمى كه باز اسلام دريافت، اين بود كه جوانهاى بسيارى از آن مراكز كشيده شدند به ميدان، رها كردند آنها را. همين ديروز پريروز بود يك كسى گفت كه اين خيابان كجا و كجا كه يك مراكزى بود براى يك مسائلى، الان هيچ در آن نيست.
تبديل خوف ملت به قدرت، از كارهاى خدا بود
اين نهضت براى اينكه اسلامى بود و براى خدا بود، خداى تبارك و تعالى كمك كرد در همه مراحلش، كمك كرد در مراحل ابتدائى راجع به شكست دشمنتان، اين تأييد خدا بود والا ماها كه اسلحه نداشتيم و اسلحه را بلد هم نبوديم چطور بايد مثلاً چى كرد، لكن يك تفنگ هم داشتيم مىتوانستيم كه تفنگ بيندازيم، ما تعليمات نظامى نداشتيم، آنهائى كه تعليمات نظامى داشتند، خوب، ابتدائاً با آنها بودند. ملت ما تعليمات نظامى و بىساز و برگ، با قدرت ايمان به ميدان رفت و در مرحله اول آنها را شكست داد و اين نبود جز تأييد خداى تبارك و تعالى و قدرت اسلام.
يعنى آن تحولى كه در ملت پيدا شد كه از حال خوف برگشت به حال قدرت، از حال ضعف برگشت به حال قدرت، اين تحول، تحول الهى بود، دست بشر امكان ندارد برايش كه بتواند در يك ملتى اينطور تحول ايجاد كند، هيچ امكان ندارد. اگر كسى بخواهد پاى خودش حساب كند، آدم جاهلى است يا آدم خودخواهى است. اين قدرت، قدرت خدا بود كه از بچه كوچك تا پيرمرد و جوانها، همه، زنها و مردها، همه با يك قدرتى، با يك قوهاى ريختند در خيابانها و با دست خالى دشمن را به همه جهازى كه داشت از صحنه بيرون كردند و باز اين قدرت الهى بود كه آنها را بك رعبى در دلشان افكند كه نتوانستند حتى آن سلاحهائى كه دارند به كار بيندازند و باز قدرت الهى بود كه وقتى شماها به ميدان رفتيد، فوج فوج سربازها به شما متصل شدند. اينهائى كه بايد تحت فرمان آنها باشند نبردند فرمان آنها را، متصل شدند به شماها. اين يك تحول روحى بوده براى ملت ما كه فوق پيشبرد ما و فوق اين پيروزى است كه در او پيدا شده، يعنى غلبه كرد هر انسانى بر آن حالات نفسانيهاى كه داشت كه خوف داشت، احتمال اينكه بشود مثلاً ما يك همچو قدرتى را از بين ببريم، اول نمىداد، بعد يكدفعه خدا خواست و متحول شد به يك موجودى كه مصمم و فرياد اينكه بايد ديگر اين جرثومه فساد نباشد، و يك تحول ديگرى كه اميدوارى براى انسان مىآورد، اين حس تعاون كه پيدا شده است در ملت.
بوجود آمدن حس تعاون در ملت از معجزات خداست
شما را يك قدرت غيبى وادار كرده است كه برويد مشغول بشويد به اين كارهائى كه براى ملتتان فايده دارد. يك قدرت غيبى، ملائكه الله، آنها شما را وادار كردند كه برويد اين كارها را انجام بدهيد. شماها و همه جوانهاى ما كه در همه قشرهاى ملت و كشور دارند زحمت مىكشند و گاهى از
صحيفه نور ج 11 صفحه 177
خارج مىآيند در ايران و زحمت مىكشند، اينها يك قدرت الهى است كه اينها را وادار كرد به اين كار. اين يك امر بسيار مهمى است كه براى جوانهاى ما حاصل شده، حس تعاون، احساس، همه احساس مىكنند يك وظيفه الهى است داريم انجام مىدهيم، همه با محبت و عشق عمل مىكنند وقتى مىرند در من گاهى وقتها در تلويزيون ديدم كه اين زنها، اين مردها، اين جوان ها، اين بچهها توى اين بيابان مشغول هستند و معلوم است با يك اشتياقى مشغولند، اينطور نيست كه يك امرى تحميل به خودشان كرده باشند يك امرى است كه نفسشان كانه عاشق اين مطلب هست.
و آن تحولى كه پيدا شده است كه جوانهاى ما فرياد مىزنند كه ما مستعديم براى شهادت، كفن مىپوشند، اينها يك تحولاتى است كه بشر نمىتواند اين كارها را بكند، اينها كار خداست. من ديروز يك عقدى اينجا كردم بين يك جوانى و يك دخترى، اين دختر بعد كه مىخواست برود يك كاغذى داد كاغذ را كه من خواندم ديدم كه خوب، بعد از اينكه، شما دعا كنيد كه اين جوانهاى ما چه، چه، چه، آخرش نوشته من عاشق شهادتم و از اين قبيل زيادند. اينها يك تحول انسانى است كه خدا ايجاد كرده در شما، قدرش را بدانيد كه از ناحيه خدا اهداء شده به شما.
و اين حس تعاونى كه شما الان احساس مىكنيد كه ميل داريد برويد كار بكنيد و مىدانيد كه كشور ما الان محتاج به كار است يعنى كشور ما به تبليغات به اينجا رسيده، هى تبليغ كردند، هر چه صرف تبليغ كردند، همه چيز ما را دادند به غير و همه نيروهاى جوانى ما را از بين بردند و همه جا را خراب كردند با تبليغات، هى تبليغ كردند به اينكه به تمدن بزرگ مىخواهيم برسيم، بعد از مثلاً همين زودى ما در عرض ممالك پيشرفته، جلو رفته، چه شده، مىرسيم باز اين سال ديگر. مثلاً از اين حرفهائى كه اغفال مىخواستند بكنند كشور ما و جوانهاى ما را و اينكه توجه نداشته باشند به اينكه دارد سرشان چه مىآيد. من و شما باز اطلاع نداريم كه به سر ما چه آمده، مسائلى بوده است كه بين خود اين شخص با اجانب، شايد اين را بروز هم ندادند به كسى. قراردادهائى كه اين رژيم كرده، اين رژيم فاسد كرد و همه چيز ما را داده است، وابستگى كه از همه جانبه پيدا كرده است، ايران را وابسته كردند و از آن طرف بوق و كرنا به اينكه مملكت چه و چه و چه، از آن طرف همه چيزش را تهى كردند و با تبليغات انسانها را هم تهى كردند از آن واقعيتى كه بايد داشته باشند.
خودتان را به خدا، آن مبداء قدرت متصل كنيد
و خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد، به داد اين كشور رسيد. اگر يك چند سال ديگر ادامه پيدا مىكرد اين خيانتها و جنايتها، ديگر معلوم نبود كه بشود اصلاحش كرد. خدا خواست كه اين ملت را برگرداند از حالى كه داشت به يك حال ديگرى، بيدارشان كرد. يكدفعه ما ديديم سرتاسر كشور بيدار شدند و همه هم آنهائى كه تا آنوقت از پاسبان مىترسيدند حالا از تانك نترسيدند، آنهائى كه از باتوم مىترسيدند از مسلسل ديگر نترسيدند. اينها يك مسائل غيبى است، الهى است. دلها را به آن مبداء قدرت متصل كنيد، گمان نكنيد كه خودمان يك چيزى هستيم، از اين وابستگىهاى دنيائى
صحيفه نور ج 11 صفحه 178
بيرون برويد و وابسته كنيد خودتان را به آن مبداء قدرت. قطرهها خودتان را به دريا برسانيد. ماها قطرهايم، از قطره هم كمتر، اما اگر متصل بشويم به آن دريا، كار ازمان خيلى مىآيد. خدا با جماعت است. ايران همه بايد مشغول كار بشوند تا نجات پيدا بكنند. كشور خودتان را نجات بدهيد.
نگذاريد يك عده مفسد سابقه درخشانتان را آلوده كنند
من متأسف مىشوم از اينكه مىبينم در محيط آذربايجان كه محيطى بوده است كه هميشه طرفدار اسلام، هميشه طرفدار استقلال كشور، يك اشخاصى پيدا بشوند، يك ريشههاى فاسدى پيدا بشوند كه بخواهند بدنام كنند آذربايجان را. اين اهميت داشته باشد پيشتان، شما سرافراز در ايران و در دنيا بوديد براى اينكه همه توطئههائى كه واقع مىشد، مىشكستيد، شما در صف اول بوديد در مشروطه و در بعد از مشروطه در صف اول مجاهده بوديد، شما مجاهدين خيلى داريد، شما خيابانى داريد و ستارخان داريد و باقرخان داريد، علما داريد، مرحوم آقاميرزا صادق آقا از مجاهدين بود و مرحوم انگجى كه اينها از تبريز در زمان ما بودند. شايد شماها خيلىها يادتان نباشد، اين ديگر در زمان ما بود كه اينها را گرفتند آوردند، تبعيد كردند در يكى از شهرستانها و بعد هم مرحوم آقاميرزا صادق آقا آمد قم، ديگر نرفت به تبريز، همين جا فوت شد و قبرشان هم همين جاست. شما مردها داشتيد، مردهاى بزرگ داشتيد از همه طبقه، نگذاريد شما را آلوده كنند و اين نشان الهى كه در پيشانىهاى آذربايجانى است اينها بكنند و به جاى او يك چيز ديگر بچسبانند. الان اين مفسدين، اين فاسدها درصدد اينند كه هر جا يك بساطى درست كنند، در آذربايجان هم مشغولند به اسم اسلام، به اسم اينكه ما مسلمانيم، به اسم اينكه ما چطور هستيم، حمله مىكنند به معبد مسلمانها، جماعت مسلمانها را به كتك مىگيرند. اين با اسلام مىسازد؟ اين جز اين است كه در خارج گمان بكنند كه يك دستهاى از آذربايجانبين دارند اين كار را مىكنند؟ در صورتى كه معلوم نيست اينطور باشد، يك دسته فاسد هستند، يك دسته را هم اغفال كردند، يك دسته اشخاص فاسد اغفال كردند يك دسته جوانهاى ما را اينها را از اين غفلت بيرون بياوريد، بسازيد اين جوانهاى خودتان را كه براى اسلام باشند، آبروى آذربايجان را حفظ بكنيد شماها.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 179
تاريخ: 12/10/58
بيانات امام خمينى در جمع كارگران كارخانه ذوب آهن
امروز ضدانقلاب كسى است كه در كارها سستى و اخلال كند
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلا تشكر مى كنم از همه گروههائى كه زحمت كشيدند و آمدهاند در هواى سرد اينجا و ما اعلام هم كرديم كه زحمت نكشند عجالتاً تا هوا خوب بشود اگر عمرى بود آنوقت تشريف بياورند. از همه شما جوانها تشكر مىكنم و دعا مىكنم به همه شما. شما مىدانيد كه امروز آنهائى كه مىخواهند نگذارند اين نهضت، نهضت اسلامى به ثمر برسد، با طرحهاى مختلف، با فرمهاى مختلف در بين قشرهاى ملت ايجاد تشنج، ايجاد اختلاف بكنند. مسأله كم كارى و بيكارى در ادارات، در كارخانهها خصوصاً كارخانههائى كه جهت حياتى براى يك كشور دارد، مثل ذوب آهن كه شما آقايان هستيد، مثل نفت، اين عناصر بيشتر آنجا مىخواهند نفوذ كنند براى اينكه هر جا كه خدمتش به ملت زيادتر باشد، اينها مىخواهند آنجا را فلج كنند كه استقرار پيدا نشود در اين كشور و نتواند حكومت مستقر پابرجا تعيين كند. امروز ضدانقلاب كسى است كه آن كارى كه مشغول هست، در آن كار سستى كند، در آن كار بيكارى كند يا وادار كند اشخاصى را كه آنها كم كارى كنند، از زير بار شانه خالى كنند كه اين ضربهاى است به كشور خودشان و آنها همين معنا را مىخواهند كه جاهائى كه محيط كار است نگذارند كار انجام بگيرد، بين كشاورزها بروند و نگذارند كشاورزى كنند، با اسمهاى مختلف بريزند و جلوگيرى كنند از كشاورزى، در محيط كار بيايند و نگذارند شما آقايان كار كنيد، يا وسوسه كنند كه منتهى به كم كارى يا بيكارى يا تحصن يا راهپيمائى و اينطور مسائل بشود. بايد توجه كنيد كه تمام اينها توطئه است، از اشخاصى كه از اسلام ضربه خوردند و از وحدت شما آسيب ديدند.
اگر چنانچه يك ملتى نخواهد آسيب ببيند بايد اين ملت اولاً با هم متحد باشد و ثانياً در هر كارى كه اشتغال دارد او را خوب انجام بدهد. امروز كشور، محتاج به كار است. يك كشورى كه فقير است، يك كشورى كه همه چيزش را غارت كردند و بردند و شما هم مىخواهيد كه محتاج به اجانب نباشيد، محتاج به دشمنهاىتان نباشيد، بايد كار بكنيد. شمائى كه در ذوب آهن هستيد (و خداوند توفيقتان بدهد) كار بكنيد و براى خدا هم اين كار را بكنيد، يك نحو عبادتى است براى شما. و آنهائى كه در كشاورزى مشغول كشاورزى هستند، آنها هم كار بكنند كه ما در كشاورزى در ارزاقمان خودكفا باشيم. براى ما ننگ است كه در ارزاقمان دستمان را پيش آمريكا دراز بكنيم. ما بايد جديت كنيم. خداوند به
صحيفه نور ج 11 صفحه 180
ما هم زمين داده، هم آب داده است و هم بركات آسمانى هست. بايد كار كنيم تا خودكفا باشيم، بلكه انشاءالله صادرات هم داشته باشيم. شما برادرها الان عبادتتان اين است كه كار بكنيد. اين عبادت است. همانطورى كه فرض كنيد آمدن به زيارت حضرت معصومه سلام الله عليها عبادتى است، كار كردن هم يك عبادتى است و شايد از بسيارى از مستحبات بالاتر باشد.
همه مكلفند كه در امور با جديت و اتكال به خدا پيش بروند
توجه داشته باشيد كه با اينطور وسوسهها، با ايجاد اختلاف، با ايجاد ياس، با ايجاد بيكارى مىخواهند نتيجه بگيرند. اينها يك مسائلى است كه حساب كردند روى آنها و در كشور ما مىخواهند پياده كنند. اينكه مىبينيد كه در هرجا يك صدائى در مىآيد، اين همين صداهائى است كه از حلقوم اجانب بيرون مىآيد و اينهائى كه در داخل هستند، عمال آنها هستند. شما اشخاصى كه در بينتان مىآيند و وسوسه مىكنند راجع به اين امور و مىخواهند كه شما را از كار بازدارند، از پيش خودتان آنها را بيرون برانيد، راه ندهيد پيش خودتان. اگر اشخاصى در آنجا هستند كه مىخواهند نگذارند كه كارها انجام بگيرد معرفى كنيد به آن اشخاصى كه متصدى كارند آنها را كنار بگذارند و خودتان بايد كمك بكنيد. الان خود ملت بايد در همه امور كمك بكند. در يك وقت انقلابى ملت خودش بايد قيام كند تا اينكه كارها را انجام بدهد. اگر ملت بنشيند كنار و بخواهد دولت يك كارى را بكند، دولت همچو قدرتى ندارد. در مواقع انقلاب كه همه دشمنها، آنهائى كه چپاولگر بودند و دستشان كوتاه شده است، در توطئه هستند، نمىتواند يك قشر كار را انجام بدهد، اين به عهده خود ملت است. همه ما مكلف هستيم كه در امورمان با جديت و اتكال به خدا پيش برويم. خداوند شما را انشاءالله مؤيد و منصور قرار بدهد و همه آقايانى كه از اطراف آمدند و اينجا هستند، از همه تشكر مىكنم و به همه دعا مىكنم و خدمتگزار همه هستم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 181
تاريخ: 12/10/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مردم آذربايجان
امروز تمام اسلام با تمام كفر مواجه است
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بر شما جوانان عزيزى كه از راه دور و از مركز قدرت در اين منزل كوچك كه نتوانست اين منزل كه تمام رفقاى شما را جا بدهد مىفرستم. درود بر ملت ايران! درود بر اهالى غيور آذربايجان درود بر مردم غيرتمند تبريز و سلام بر همه مومنان و عبادالله الصالحين!
ما امروز محتاج به قدرت هستيم. امروز كه اسلام مواجه با دشمن است و تمام اسلام با تمام كفر مواجه است، احتياج به قدرت داريم، قدرت با توجه به خداى تبارك و تعالى و وحدت كلمه حاصل مىشود. آذربايجان هميشه سد محكمى در مقابل دشمنان اسلام بوده است و آسيب پذير نبوده است. آذربايجان آسيب پذير نبوده است و نخواهد بود. آذربايجان طرفدار اسلام و پشتيبان اسلام است. آذربايجان با ملت ايران يكى است و ملت ايران ملت آذربايجان و ملت ايران، دو نيست، همه يك هستند. اسلام به همه ما حق دارد، ما بايد حق اسلام را ادا كنيم. ادا كردن حق اسلام به اين است كه تفرقه در بين خودمان نباشد. آنهائى كه مىخواهند ايجاد تفرقه كنند، از خود برانيد. توطئههائى كه از شرق و غرب در ايران دارد نضجگيرد، نگذارند كه نضج بگيرد. اهالى آذربايجان نگذارند اختلاف در ميان ملت حاصل بشود، اختلاف در بين خودشان حاصل بشود. اسلام بين همه افراد مسلمين عقد اخوت بسته است، مؤمنين را برادر خوانده است. شما برادرها پشتيبان هم باشيد، نكند كه اعداء اسلام بخواهند با طريقهاى مختلف تفرقه بيفكنند بين شماها و ديگران. نگذاريد قشرهائى كه الهام از خارج مىگيرند و از دشمنان اسلام مىگيرند بين جوانان شما نفوذ كنند و نگذارند وحدت حاصل بشود، تفرقه ايجاد كنند.
هر ندائى بر خلاف دولت اسلامى، به ضرر اسلام و به نفع اجانب است
امروز هر ندائى برخلاف انقلاب اسلامى، برخلاف جمهورى اسلامى بلند بشود به نفع اجانب است، به ضرر اسلام، جمهورى اسلام. جمهورى اسلامى، جمهورى است كه بر آن احكام اسلام بايد جارى بشود و مخالفت با جمهورى مخالفت با اسلام است. كسانى كه نغمه مخالفت باجمهورى اسلام دارند، مىخواهند اسلام را نگذارند در ايران پياده بشود.
صحيفه نور ج 11 صفحه 182
شما برادرها بيدار باشيد و هوشيار، توجه داشته باشيد كه اجانب و توطئه گران ننشستهاند و از همه طرف مشغول توطئه هستند. جوانان عزيز آذربايجانى را نگذاريد آنها اغفال كنند، نگذاريد با شيوههاى مختلف اغفال بشوند. عزيزان آذربايجانى شما هميشه طرفدار اسلام و هميشه سد بزرگ بوديد و اين سد بزرگ را حفظ كنيد. شما مديون اسلام هستيد. امروز اسلام در موضع حساسى واقع است و كشور شما در موضع حساسى واقع است در مقابل قدرتهاى بزرگ و توطئههاى داخلى و خارجى، اينها كه موجب تفرقه مىشوند آلت دست خارج هستند، آنها در بين اقشار ملت ايجاد نفاق مىكنند. ملت ما هوشيار باشد و بيدار. آن روز كه مىخواستيد رأى به جمهورى اسلامى بدهيد،مخالفت كردند و آن روز كه مىخواستيد خبرگان خودتان را تعيين كنيد، مخالفت كردند و آن روز كه قانون اساسى را رأى داديد، مخالفت كردند و امروز كه مىخواهيد رئيس جمهور تعيين كنيد، مخالفت خواهند كرد و فردا كه مىخواهيد مجلس شوراى ملى را تاسيس كنيد، مخالفت خواهند كرد. اينها مخالفت با اسلام است، آنها از اسلام ضربه خوردند و با اسلام آشتى نمىكنند. شما پاسداران اسلام هستيد و با مشت محكم بايد در مقابل آنها بايستيد.
همه در صف واحد، ما همه در يك صف، در مقابل اجانب، در مقابل توطئهها ايستادگىكنيم و نخواهيم گذاشت كه اجانب به وسيله عمالشان نفوذ كنند و به خواست خداى تبارك و تعالى استقلال را در كشورمان ايجاد مىكنيم و برنامههاى اسلامى را و احكام اسلام را در همه جا پياده خواهيم كرد. خداوند همه ملت ايران را از شر اجانب حفظ كند. خداوند آذربايجانىهاى غيور را از شر اجانب حفظ كند. خداوند به شماها عزت و سعادت عنايت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 183
تاريخ: 12/10/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان دانشجويان دانشكده حقوق و دانشجويان اردبيل
وابستگى فرهنگى اساس و منشا گرفتارىهاى ملل محروم
بسم الله الرحمن الرحيم
در عين حال كه هم وقت گذشته است و هم هوا سرد است و هم شما دوستان در يك منزل مرطوبى به هم فشرده نشستيد و موجب تاثر است، معذلك چند كلمه عرض مىكنم. هيچ ملتى نمىتواند استقلال پيدا بكند الا اينكه خودش، خودش را بفهمد، مادامى كه خودشان را گم كردند و ديگران را به جاى خودشان نشاندند، استقلال نمىتوانند پيدا كنند.
كمال تأسف است كه كشور ما كه حقوق اسلامى و قضاى اسلامى و فرهنگ اسلامى دارد، اين فرهنگ را، اين حقوق را ناديده گرفته است و دنبال غرب رفته است، غرب در نظر يك قشرى از اين ملت جلوه كرده است كه گمان مىكنند غير از غرب هيچ خبرى در هيچ جا نيست و اين وابستگى فكرى، وابستگى عقلى، وابستگى مغزى به خارج منشا اكثر بدبختىهاى ملتهاست و ملت ماست. در هر امرى كه پيش مىآيد، از باب اينكه مغزهاى آنهائى كه در راس بودند به طورى بار آمده بوده است كه از خودشان بكلى منصرف و قبلهشان غرب شده بود، يكى از روشنفكرهاشان، متفكرينشان به اصطلاح گفته بود كه ما تا همه چيزمان را انگليسى نكنيم نمىتوانيم يك رشدى بكنيم. يك همچو مغزهائى در رأس كارها واقع شد و از آن طرف هم تبليغات دامنه دارى كه غربىها و غربزدگان شروع كردند و شايد حالا هم باز باشد، اسباب اين شد كه مغزهاغربى شد، قبله غربى شد و تا بيايد اين غربزدگى و اجنبى زدگى از اين قلبها و از اين مغزها زدوده بشود، وقت طولانى لازم است، در اين پنجاه سال قبل هم بوده است، لكن در اين پنجاه سال اخير و خصوصاً در اين زمانى كه شخصى فاسد، اين محمدرضاى فاسد، زمامدار اين كشور بود، اين مسائل به رشد خود رسيد، غربزدگى به كمال خودش رسيد، در همه جهت وابستگى پيدا شد، در عين حالى كه قضايمان، قضاى حقوقى مان و مسائل حقوقىمان و مسائل فرهنگى مان يك مسائل پيشرفته و از ساير جاها جلوتر هست، لكن در هر امرى دستشان را دراز كردند از جاى ديگر گرفتند حتى آنوقتى كه در صدر مشروطيت كه باز اين مسائل كمتر بود، باز دست يك غربزده گاهى آنوقت هم در كار بوده است كه قانون اساسى آن زمان را از غرب گرفته بودند تا اين ملت به خود نيايد و فرهنگ خودش را پيدا نكند و توجه به اينكه فرهنگى دارد، فرهنگ غنى دارد، نمىشود اصلاح بشود. الان در مدرسههائى كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 184
دانشگاهها و دانشسراها اينها كه ما داريم، فرمهايش فرم غرب است، دادگاههاى دادگسترى هم همين طور است، مراحل دادگاهى هم از غرب گرفته شده است و همه چيز را از غرب گرفته اند، فرهنگ به اين غنىاى كنار زده شده است و چسبيدهاند به فرهنگ غرب، آنهم نه فرهنگ اصيل غرب، فرهنگ استعمارى غرب. غرب همه چيز استعمارى دارد، طب استعمارى دارد، فرهنگ استعمارى دارد، صادر مىكند براى كشورهائى كه عقب افتادهاند به اصطلاح آنها آن چيزى كه مناسب با آنجاست به طورى كه وابستگى داشته باشد، آنها مىخواهند ما وابسته باشيم و چيزهائى كه به ما مىدهند چيزهائى است كه وابستگىآورد، استقلال نمىخواهند ما داشته باشيم، استقلال فرهنگى نمىخواهند داشته باشيم، استقلال فكرى نمىخواهند داشته باشيم، عمالى كه آنها تربيت كردهاند در پيش خودشان و صادر كردند براى ما، آنها هم كمك كردند به آنها و طرز فكر جامعه را طورى عوض كردند كه اگر يك مطلبى غربى نباشد جامعه نمىپذيرد اين را، حالا شايد در اين نهضت كم شده باشد، لكن شما مىدانيد كه قبلاً تا يك اسم غربى روى دوائى، روى يك فاستونى، روى چيز ديگرى نبود، مردم هم نمىپذيرفتند. خيابانها، خيابانهاى ما بايد يك اسم غربى داشته باشند،از همان اشخاصى كه ما را آنطور ناتوان كردند و آنطور چپاولى كردند و آنطور ستمها را به ما كردند، بعض از خيابانهاى ما به اسم همانهاست، همانهاى غربى، همانهاى آمريكائى، خيابانهاى روزولت. مثلاً اگر جنسى رويش اسم غربى نمىبود، آن را درست نمىپذيرفتند، اگر يك دوائى نمىگفتند از غرب آمده است نمىپذيرفتند، چيزهائى كه خود ملت درست مىكرد بايد با اسم غرب فروش برود.
اين غربزدگى است، يعنى بازار ما هم غربزده هست، يعنى ملت ما الان باز هم غربزده هست، و تا از زير بار اين در نيائيد و تا اين وابستگى مغزى و فكرى از بين نرود، رشد حقيقى پيدا نمىشود و شما نمىتوانيد مستقل بشويد، شما اگر بخواهيد از همه وابستگىها خارج بشويد، اول اين وابستگى مغزى را، قلبى را كنار بگذاريد، گمان نكنيد كه هر چه آنها دارند خوب هست، اگر يكى فرض كنيد كه يك پيشرفتى داشته باشد در صنعت، اين دليل اين نيست كه پيشرفت دارد در فرهنگ، گاهى اشتباهات مال همين جاهاست كه آن كه مثلاً فرض كنيد فلان طياره را درست مىكند به خورد ما اينطور مىدهند كه همه چيزش اينطورى است و حال آنكه نيست اينطور، فرهنگشان مثل فرهنگ ما نيست، علم حقوقشان مثل ما نيست، علومشان مثل ما نيست، علم فلسفهشان مثل ما نيست، طب هم از شرق اخذ كردهاند. كتب شرقى در دانشگاههاى آنجا تا آن اواخر، شايد حالا هم باشد تدريس مىشده است، ما اگر بخواهيم از اين بيچارگى بيرون برويم، بايد اين وابستگى مغزى را كنار بگذاريم، بايد دانشگاههاى ما يك دانشگاههائى باشد كه تا مدتها زحمت بكشند اين جوانها را از آن حال سابق رژيم شاهنشاهى برگرداند به يك حال سالم رژيم اسلامى.
بايد زحمت بكشند، جوانهاى ما هم بايد جديت كنند در اين معنا كه خودشان را گم كردند، پيدا بكنند، تا اسم غرب مىآيد، خودشان را نبازند. شما ديديد كه در مقابل غرب ايستاديد، آنهم در آن چيزى كه غرب جلو افتاده است، در نظامى، در تجهيزات عرض مىكنم كه با سلاح و امثال ذلك، شما در مقابل
صحيفه نور ج 11 صفحه 185
اينها كه زورمند بودندايستاديد و با دست خالى هم ايستاديد و پيش برديد. اگر قبلاً به ما گفتند كه ما مىخواهيم يك حرفى بزنيم كه آمريكا خوشش نيايد،ترسيديم، سابق هم اينطور بود كه اگر يك مسألهاى مىشد تا سفيرى كه اينجا داشتند چه سفير انگلستان بود يا شوروى بود يا امريكا بود، مىآمد اخطارى مىكرد همه عقب مىنشستند، لكن شما ديديد كه قيام كرديد و در مقابل قدرتهاى بزرگ ايستاديد و حريف خودتان را در عين حالى كه همه جديت داشتند كه باشد، عقب زديد، معلوم شد، مىشود مقابل غرب ايستاد، مىشود حتى جلو قدرتهاى غرب ايستاد، در اين قضيه خودتان را پيدا كرديد، ديديد كه ما خودمان هم مىتوانيم با مشت خالى جلو برويم، در فرهنگ هم بايد خودتان را پيدا كنيد.
آنها الان در صددند كه با هر جهتى كه شده است شما را باز به خودشان متوجه كنند، همه كوشششان اين است كه شما را وابسته قرار بدهند، وابسته كنند، نگذارند اين وابستگى از بين برود و شما دانشجوهاى عزيز خودتان درصدد اين باشيد كه از غربزدگى بيرون بيائيد، اين گمشده خودتان را پيدا كنيد، گمشده شما خودتان هستيد، شرق خودش را گم كرده و شرق بايد خودش را پيدا بكند. آنها درصددند كه با هر ترتيب شده است خودشان را به ما تحميل كنند و شما بايد مقاومت كنيد. شمائى كه خواهيد مستقل باشيد، مىخواهيد آزاد باشيد، همچو خودتان سرپاى خودتان ايستاده باشيد، بايد همه قشرها در اين مملكت، همه قشرهاى بناى بر اين بگذارند كه خودشان باشند. بايد كشاورزها بناى بر اين بگذارند كه خودشان از زمين روزى خودشان رابيرون بياورند و مملكت را خودكفا كنند و بايد كارخانههاى ما خودكفا بشود و بايد صنايع را خود مردم، خود اين تودههاى مردم صنايع را رشد بدهند و بايد دانشگاهها خودكفا بشوند كه احتياج به دانش غرب نداشته باشند.
جوانان ما از غرب نترسند و اراده كنند، در مقابل غرب قيام كنند
بنا از اول هر امرى اين است كه انسان اراده كند يك مطلبى را همچو نترسانندش كه نتواند اراده بكند. قبلاً ما را همچو از دستگاه سلطنت ترسانده بودند كه اراده نمىكرديم مخالفت را، نمىتوانستيم اراده كنيم كه مخالفت كنيم، احتمال نمىداديم كه ما بتوانيم مخالفت بكنيم لكن خداى تبارك و تعالى خواست و شما اراده كرديد، شد، حالا هم همين طور است، نترسيد از غرب، اراده كنيد، دانشمندهاى ما نترسند از غرب، اساتيد دانشگاه ما نترسند از غرب و جوانان ما نترسند و اراده كنند، در مقابل غرب قيام كنند و شرق اراده كند كه در مقابل غرب قيام كند.
خداوند انشاءالله شما جوانها را براى اسلام نگه دارد و اشخاصى كه در بنياد مستضعفين هستند و همه دانشجوهاى عزيز و همه قشرهاى ملت را خداوند حفظ كند. با قدرت انشاءالله به پيش برويد و پيروز هم خواهيد بود.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 186
تاريخ: 13/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروههاى مختلف مردم
لازمه استقلال، زدودن غربزدگى و يافتن فرهنگ اصيل شرق است
بسم الله الرحمن الرحيم
هيچ ملتى نمىتواند استقلال پيدا بكند الا اينكه خودش، خودش را بفهمد و تا زمانى كه ملتها خودشان را گم كردهاند و ديگران را به جاى خودشان نشانده اند، نمىتوانند استقلال پيدا كنند. كمال تاسف دارد كه كشور ما حقوق اسلامى و قضاى اسلامى و فرهنگ اسلامى دارد و اين فرهنگ و حقوق را ناديده گرفته به دنبال غرب است. چنان غرب در نظر يك قشرى از اين ملت جلوه كرده است كه گمان مىكنيم غير از غرب، ديگر هيچ چيز نيست. اين وابستگى فكرى، عقلى و مغزى غربى، منشاء اكثر بدبختىهاى ملتها و ملت ما نيز هست و تا اين غربزدگى از ملتها و مغزهاى ملت زدوده شود، وقت طولانى لازم است و اگر شما ديديد كه غربىها در صنعت پيشرفتى دارند، اشتباه نشود، خيال نكنيد كه در فرهنگ هم پيشرفت دارند. شما دانشجويان عزيز خودتان درصدد باشيد كه از غربزدگى بيرون بيائيد و گمشده خود را پيدا كنيد. شرق، فرهنگ اصيل خود را گم كرده است شما كه مىخواهيد مستقل و آزاد باشيد بايد مقاومت كنيد و بايد همه قشرها بناى اين را بگذارند كه خودشان باشند. بايد كشاورزان درصدد باشند كه روزى خودشان را از زيرزمين بيرون بياورند و كارخانهها خودكفا باشند تا صنايع كشورمان رشد پيدا كند. همچنين دانشگاهها خودكفا و مستقل باشند تا نياز به غرب نداشته باشيم. جوانان ما، دانشمندان ما، اساتيد دانشگاههاى ما از غرب نترسند، اراده كنند در مقابل غرب قيام كنند و نترسند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 187
تاريخ: 14/10/58
پيام امام خمينى در آستانه انتخابات رياست جمهورى
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين موقع كه به خواست خداوند متعال يكى ديگر از مراحل استقرار نظام جمهورى اسلامى در دست تحقق است و ملت مبارز بيدار ايران درصدد تعيين انتخاب رئيس جمهور مىباشد، لازم است تذكراتى داده شود:
1 - با اينكه در اين دوره به حسب قانون اساسى مصوب از ناحيه ملت، تصديق صلاحيت رئيس جمهورى و واجد بودن شرايط او به عهده اينجانب است، به واسطه بعضى مصالح و جهات لازم المراعات، از آن جمله وضع استثنائى كه كشور دارد، لازم است در اين امر مهم حياتى تأخير نشود، از طرفى شناسائى بيش از يكصد و بيست نفر محتاج به زمانى طولانى است و تاخير در اين حال استثنائى به صلاح ملت و كشور نيست، به اين جهت و جهات ديگر انتخاب امر صلاحيت و اينجانب را به ملت واگذار نمودم كه خود سرنوشت خويش را تعيين نمايند.
2 - در دورههاى آينده كه انشاءالله استقرار كامل حاصل شد، به حسب قانون اساسى بايد اين امر به وسيله شوراى نگهبان عمل و آنان هستند كه بايد تشخيص صلاحيت رئيس جمهور را به حسب موازين قانونى بدهند.
3 - اينجا از ملت شريف ايران تقاضا مىكنم كه در اين امر مهم حياتى سستى و بىتفاوتى نشان ندهند و انتظار دارم همانطورى كه با شور و شعف به پاى صندوقهاى رأى براى تصويب جمهورى اسلامى رفتند، در اين امر با جديت و علاقه به اسلام شركت كنند كه خداوند متعال با آنان است و پيروزى نصيب ملت شريف مسلمان است.
4 - ملت شريف با كمال هوشيارى و توجه به توطئهها و بند و بستها كه در دست اجرا است و مىخواهند نگذارند ملت در اين مرحله مهم پيروز شود و درصدد ايجاد انحراف مىباشند و مراعات شرايطى را كه در قانون اساسى ذكر شده است با كمال دقت بنمايند.
5 - از آقايان كانديداها و دوستان آنان انتظار دارم كه اخلاق اسلامى انسانى را در تبليغ براى خود، كانديداهاى خويش مراعات و از هر گونه انتقاد از طرف مقابل كه موجب اختلاف و هتك حرمت باشد خوددارى نمايند كه براى پيشبرد مقصود، ولو اسلامى باشد، ارتكاب خلاف اخلاق و فرهنگ، مطرود و از انگيزههاى غير اسلامى است.
صحيفه نور ج 11 صفحه 188
6- اينجانب بنا ندارم از كسى تأييد نمايم، چنانكه بنا ندارم كسى را رد كنم و از تمام احزاب و گروهها و افراد مىخواهم از نسبت دادن كانديداى خود به من كه از آن استفاده تأييد و يا تعيين و يا رد شود، ندهند. من بسيار مايل هستم كه گروههائى كه متعهد و معتقد به جمهورى اسلامى و خدمتگزار به اسلام هستند، در مبارزات انتخاباتى كمال آرامش را در تبليغ كانديداهاشان رعايت نمايند و نسبت به يكديگر تفاهم و صميميت و اخوت اسلامى داشته باشند و از تفرقه و كدورت شديداً احتراز كنند كه تفرقه و تشتت دوستان را نگران و دشمنان را كامياب مىكند و موجب تبليغات سوء مىشود. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page