-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 26
تاريخ: 30/7/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى غرب تهران
هدف اصلى مخالفتها و توطئههاى دشمنان، از بين بردن اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد از آقايان تشكر كنم كه تشريف آوردهاند و از نزديك - يك - با هم ملاقات مىكنيم و مسائلى كه داريم طرح مىكنيم، شما فرموديد و ما هم بعضى عرائض را عرض مىكنيم.
من مىدانم كه شما آقايان و ساير اهل علم هميشه از اول، از اول نهضت تا حالا در اين نهضت شركت داشتيد و مردم را شماها واداشتيد به عمل و از اين به بعد هم اميد به شماست و اميدوارم كه از اين به بعد هم موفق باشيد براى خدمت به اسلام. چيزى كه الان هست، تشكلى كه اهل باطل دارند باهم پيدا مىكنند. كسانى كه سابق با هم متفرق بودند و در اين مدتها كنار بودند، دخالت نداشتند در اين نهضت، نشسته بودند كنار منتظر فرصت بودند و حالا فرصت به دستشان آمده است، قلمهايشان آزاد شده است و گفتارشان آزاد شده است، مجالسشان آزاد شده است. متفرقات اهل باطل با هم دارند مجتمع مىشوند و مجتمعات اهل حق دارند خداى نخواسته از هم متفرق مىشوند.
ما بايد آن اشخاصى كه، گروههائى كه در مسير اسلام نيستند، در مسير نهضت اسلامى نيستند، در مسير ملت نيستند، آنها را از مقالاتشان، از گفتارشان، از كردارشان بشناسيم و شما كه بحمدالله زمام امت اسلام در دستتان هست، روحانيون كه زمامدار امور اسلامى هستند، وفادار به نهضت هستند، متعهد هستند، آنها را به مردم، مردم را توجه بدهند به اين تشكلها، تشكلهائى كه مشغولند شياطين و مجالس درست مىكنند و حرفها مىزنند اينها از يك مطلب مىترسند و آن اسلام است. مخالفين ما از اسلام مىترسند. هر چه وابسته به اسلام است، اينها اگر از آنها انتقاد مىكنند، آن نقطه اصلى كه آنها مىخواهند حمله كنند خود اسلام است. همانطورى كه در زمان اين پدر و پسر خبيث، از اسلام چون خارجىها مىترسيدند، اينها را وادار كردند كه با اسلام مخالفت كنند، لكن در پوشش اينكه با روحانيت مخالفت كنند، با منبر مخالفت كنند، با محراب مخالفت كنند، مجالس را قدغن كنند. در اين پوششها، اسلام نقطه نظر بود، براى اينكه آنها از شما اگر بترسند، براى اينكه شما كارمند اسلام هستيد، شما طرفدار اسلام هستيد. از اين جهت مخالفتشان با شما مخالفت با اسلام است. تشكلات آنها الان همان نحوى كه در سابق بوده است و آنها با قلدرى عمل مىكردند، حالا اينها با تشكل و با قلمهاى زهر آگين و صحبتهاى انحرافى مشغول شدهاند. آنها سابق با سر نيزه اهل علم را،
صحيفه نور ج 10 صفحه 27
اهل تقوا را، مومنين را مىكوبيدند، با سر نيزه مجالس وعظ و خطابه را، مجالس عزادارى بر شهدا را مىكوبيدند، اينها با قلم. قلم اينها همان سر نيزه سابق است، آن سرنيزه به صورت قلم در آمده ساواك به منزله، به صورت يك گروههاى ديگر در آمده و مقصد همان مقصد است. بايد بيدار بشود ملت ما.
به صورتهاى مختلف با اسلام مخالفت مىكنند، در مجلس خبرگان به مجرد اينكه صحبت ولايت فقيه شد، شروع كردند به مخالفت حتى در آخر، در اين اخيراً، در همين دو روز سه روز پيش از اين، در يكى از مجالسشان اين منحرفين (اينهائى كه از اسلام هيچ اطلاعى ندارند، اينهايى كه مخالف با اسلام هستند) در مجلسشان گفتند كه اين مجلس خبرگان بايد منحل بشود و ديگران هم دست زدند براى آن تظاهر كردند. اينها از مجلس خبرگان مىترسند براى اينكه مجلس خبرگان مىخواهند ولايت فقيه را اثبات كنند، مجلس خبرگان مىخواهند تصويب كنند آن چيزى را كه خداى تبارك و تعالى فرموده است و اينها از او مىترسند. اينها خيال مىكنند كه اگر چنانچه ولايت فقيه پيش بيايد، قضيه قلدرى پيش مىآيد و ديكتاتورى پيش مىآيد، در صورتى كه در اسلام اين حرفها نيست. خير، اينها حرف مىزنند، اينكه مىگويند كه ديكتاتورى پيش مىآيد، نه اين است كه ندانند اينطور نيست، لكن اينها از اسلام متنفرند. اينها بايد بفهمند اين را كه تا اين محراب و منبر هست و تا اين خطابهخوانها و اين اسلام و مسلمين و اين بازار اسلام و اين جوانان مسلمان هستند، نمىتوانند كارى بكنند. اينها بايد بفهمند اين را كه در خدمت رژيم سابق يا در خدمت اربابهاى رژيم سابق دارند كار مىكنند، اگر فهميده هستند، از روى فهم مىكنند، خائن هستند و اگر چنانچه از روى بىاطلاعى و جهالت هست، جاهل هستند.
ولايت فقيه همان ولايت رسول الله است
قضيه ولايت فقيه يك چيزى نيست كه مجلس خبرگان ايجاد كرده باشد. ولايت فقيه يك چيزى است كه خداى تبارك و تعالى درست كرده است، همان ولايت رسول الله است و اينها از ولايت رسول الله هم مىترسند. شما بدانيد كه اگر امام زمان سلام الله عليه حالا بيايد، باز اين قلمها مخالفند با او و آنها هم بدانند كه قلمهاى آنها نمىتواند مسير ملت ما را منحرف كنند. آنها بايد بفهمند اينكه ملت ما بيدار شده است و مسائلى كه شما طرح مىكنيد ملت مىفهمد، متوجه مىشود، دست و پا نزنيد، خودتان را به ملت ملحق كنيد، بيائيد در آغوش ملت. قلمهاى شما از تفنگهاى آن دموكراتها به اسلام بيشتر ضرر دارد. نطقهاى شما به اسلام ضررش بيشتر از آن توپهائى است كه آنها به جوانان ما مىبندند و تفنگهائى كه آنها مىبندند، ضررش به اسلام بيشتر است براى اينكه آنجا دشمن معلوم است و شما به صورتهاى مخفى به ميدان مىآييد. قلمهاى شما از سر نيزههاى رضاخان بدتر است براى اسلام و شما مضرتر هستيد از رضاشاه و محمدرضا براى اسلام براى اينكه آنها معلوم بود مخالف هستند و مردم مىشناختند آنها را مخالفت مىكردند با آنها، مقاومت مىكردند. شما در پوشش اسلام، در پوشش طرفدارى از خلق مسلمان بر خلاف اسلام داريد عمل مىكنيد. ملت شما را
صحيفه نور ج 10 صفحه 28
مىشناسد و شما نمىتوانيد اين نهضتى را كه به دست ملت بپا شده است و اين نهضتى را كه با خون جوانهاى ما و با آنهمه زجر و با آنهمه زحمت و با آنهمه كارهائى كه انجام دادند آنها و مقاومت كردند اينها، اين نهضت را به اينجا رساندند، شما نمىتوانيد، كوچكتر از آن هستيد كه اين نهضت را منحرف كنيد، بيخود كوشش نكنيد. اگر همه ملت مجتمع شدند كه ما نمىخواهيم مجلس خبرگان را، خوب آنها گفتهاند، خودشان هم مىتوانند برگردند، اما شما چكاره هستيد؟ شما چند نفر آدم كه يكىتان مىگويد و باقىتان هم دست مىزند. اينها همانهائى است كه در زمان رضاخان هم، در زمان محمدرضا هم يكى مىگفت و باقى دست مىزدند، شماها نمىتوانيد در مقابل ملت بايستيد، شما راى نداشتيد، هيچ يك از شما وارد نشده است در اين مجلس خبرگان، اگر وارد شده هم، يكى دو تاى منحرف وارد شده است كه كارى از او نمىآيد، از اين جهت است كه شما وحشتتان برداشته است. مگر شما نمىتوانيد كه مجلس خبرگانى كه ملت با آن آراء زياد اين مجلس را درست كرده، با يك كلمهاى كه شما مىگوئيد ما مىگوئيم كه منحل باشد مگر با اين حرفها شما مىتوانيد، مگر شما قابل آدم هستيد. اگر چنانچه ولايت فقيه بشود، ديگر همه قدرتها دست فقيه مىآيد پس بنابراين عزا بايد بگيريد.
اينها اگر همه قدرتها دست رئيس جمهور مثلاً كذايى بيايد، هيچ حرفى ندارند، همه قدرتها دست رئيس جمهور باشد. اگر همه قدرتها دست يك نخست وزير مثلاً منحرفى بيايد، آن هم حرفى به آن ندارند، اما اگر قدرت، نه آن قدرتى كه قدرت شيطانى است، اينكه نظارت بر امور مملكت است كه مبادا معوج بشود، باز هم با راى ملت، باز هم راى ملت است كه آن اشخاص را يا آن هياتهائى را كه مثلاً مىخواهند درست بكنند، با راى ملت درست مىشود، با اكثريت. شماها در اقليت هستيد، نشستهايد آنجا با قلم مىخواهيد حكومت كنيد بر اكثريت. شماها قلدر هستيد، او با سر نيزه حكومت مىكرد، شما با قلم خواهيد حكومت كنيد و سر نيزه او شكست، قلم شما هم مىشكند. بيدار باشيد آقايان و بيدار باشند ملت ما كه اين منحرفها در كنار نشستهاند و با هم دارند مجتمع مىشوند و مىخواهند ملت ما را منحرف كنند و نهضت ما را اينها خيال دارند سركوب كنند ولكن بدانيد كه نمىتوانند و همه آنها با تمام طوائفشان يك عده معدودند كه در قضيه رفراندوم معلوم شد چى هستند. مردم همان مردمند، بيخود اينها زحمت به خودشان ندهند. ملت همان ملت است، بازار همان بازار است، دانشگاه همان دانشگاه است، مدارس علمى همان مدارس علمى است، خطباء ما همان خطبا هستند، علماء بلاد ما همان علماء بلاد هستند، هيچ تزلزلى در آنها حاصل نشده است. گمان نكنيد كه اين حرفهاى شما تزلزل، بلكه تصميم را زيادتر مىكند، قوت مىدهد به اينهائى كه براى اسلام مىخواهند كار بكنند. هر چه شما قدم بر خلاف اسلام برداريد، اين جمعيت مصممتر مىشود. بيخود آبروى خودتان را نبريد. بيخود هى مقاله ننويسيد، بيخود هى صحبت نكنيد، زحمت به خودتان ندهيد، ملت همان ملت است و راه هم همان راه است و دارند مىروند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 29
ولايت فقيه ضد ديكتاتورى است، نه ديكتاتورى
شما از ولايت فقيه نترسيد، فقيه نمىخواهد به مردم زورگوئى كند. اگر يك فقيهى بخواهد زورگوئى كند، اين فقيه ديگر ولايت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حكومت مىكند. پيغمبر اكرم هم تابع قانون بود تابع قانون الهى، توانست تخلف بكند. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه اگر چنانچه يك چيزى بر خلاف آن چيزى كه من مىگويم تو بگوئى من ترا اخذ مىكنم و وتينت را قطع مىكنم، به پيغمبر مىفرمايد. اگر پيغمبر يك شخص ديكتاتور بود و يك شخصى بود كه از او مىترسيدند كه مبادا يك وقت همه قدرتها كه دست او آمد ديكتاتورى بكند، اگر او شخص ديكتاتور بود، آنوقت فقيه هم مىتواند باشد. اگر اميرالمومنين سلام الله عليه يك آدم ديكتاتورى بود، آنوقت فقيه هم مىتواند ديكتاتور باشد. ديكتاتورى در كار نيست، مىخواهيم جلوى ديكتاتور را بگيريم. ولايت فقيه ولايت بر امور است كه نگذارد اين امور از مجارى خودش بيرون برود، نظارت كند بر مجلس، بر رئيس جمهور كه مبادا يك پاى خطائى بردارد، نظارت كند بر نخست وزير كه مبادا يك كار خطائى بكند، نظارت كند بر همه دستگاهها، بر ارتش كه مبادا يك كار خلافى بكند. جلو ديكتاتورى را ما مىخواهيم بگيريم، نمىخواهيم ديكتاتورى باشد، مىخواهيم ضد ديكتاتورى باشد، ولايت فقيه ضد ديكتاتورى است نه ديكتاتورى. چرا اينقدر به دست و پا افتادهايد و همهتان خودتان را پريشان مىكنيد بيخود؟ هر چه هم پريشان بشويد و هر چه هم بنويسيد، كارى از شما نمىآيد. من صلاحتان را مىبينم كه دست برداريد از اين حرفها و از اين توطئهها و از اين غلط كارىها. برگرديد به دامن همين ملت، همانطورى كه توصيه به دموكراتها كردم به شما هم مىكنم و شما و آنها را مثل هم مىدانم منتها شما ضررتان بيشتر از آنهاست.
من توصيه مىكنم به شماها اينقدر اجتماع نكنيد و اينقدر حرف نزنيد. هر روزى يك چيزى درست كنيد و هر روز يك كاغذ بنويسيد و هر روز يك نشريهاى بدهيد، نه، اينها غلط است، اينها اسباب اين مىشود كه نهضت ما خداى نخواسته اگر (اگر، والا شما كوچكتر از آن هستيد) اگر اين نهضت خداى نخواسته به ثمر نرسد، تمام شماها، آنهايى كه البته پيوسته به خارجىها هستند و پيوسته به رژيم هستند، آنها در صف بالا مىنشينند و باز پاركها و باز بساط را درست مىكنند، اما ملت ما چه مىشود حالش؟ اين ملت ضعيفى كه دو هزار و پانصد سال زير يوغ آنها بوده كه شما برايشان مرثيه خوانى مىكنيد و پنجاه سال زير يوغ اين پدر و پسر، پنجاه و چند سال زير يوغ اين پدر و پسر بودند كه شما حالا داريد طرفدارى از آنها مىكنيد، منتها با صورت و طرفدارى از تزشان مىكنيد، طرفدارى از مقصدشان مىكنيد، اين ملت ما حالش چه مىشود؟ اين مملكت ما حالش چه مىشود؟ اين اسلام حالش چه مىشود؟ شما داريد كمك مىكنيد به دشمنهاى كشور ما، به دشمنهاى ملت ما و خودتان يا ملتفت نيستيد يا از روى التفات مىكنيد، بعضىتان از روى التفات است، بعضىتان هم التفات نداريد به مساله. اينقدر هياهو درست نكنيد.
هر چند روزى كه يك اجتماعى مىشود يكى مىايستد صحبت مىكند، يا نوار مىگويد و هر چه
صحيفه نور ج 10 صفحه 30
مىگويد همهاش خلاف واقع، مىگويند كه فلانى را اصلاً هيچ كسى ملاقات نمىكند. اين فلانى كه از صبح (من را مىگويند) كه از صبح كه بيدار مىشوم تا ظهر اينهمه جمعيت كه شما بيرونش را مىبينيد، آن حياطش را مىبينيد، اينجايش را مىبينيد و حالا هم شما همه مجتمع هستيد، قبلاً اين طايفهاى كه عليل بودند، بودند پيش من و قبلش هم يك عدهاى، بعد هم يك عدهاى تا ظهر هم همين طور، مىگويند ايشان، كسى با او ملاقات نمىكند. مقصود اينها اين است كه نگذارند يك نضجى پيدا كند اين، مايوس كنند مردم را. خير هيچ راهى ديگر، راهى بر فلانى نيست حتى ديشب از قرارى كه گفتند، يكى از گويندگان كه البته سوء نيت ندارد، لكن سوء ادراك دارد، يكى از گويندهها در مسجد امام گفته است كه فلانى را هيچ اصلش نمىشود ديگر ملاقات كرد. الان، الان من ملاقات با شما ندارم؟! و قبل از اين هم نداشتم؟! و بعد از اين هم ندارم؟! - عرض مىكنم - ملاقات هيچ ما نداريم؟! با مردم هم همين مىگويند كه فلانى را نمىگذارند با او ملاقات كنند. آن آقايى كه هر روزى كه فرصت پيدا كند، صحبت مىكند، آن هم همين طور دنبال اينكه فقط يك راه، يك كانال هست براى فلانى، يك چند نفرى هستند كه همانها مىتوانند، اما ساير مردم اصلش راهى ندارند. اين جمعيت، مردم نيستند؟! و اين اطاق كه هر ساعت پر مىشود از جمعيت، از زن، از مرد و همه طوائف مختلف، اينها همهاش موهومات است؟! واقعيت ندارد؟! اين فرمايشات آنها صحيح است كه يك مطلب است. اينها مىخواهند كه مردم را بترسانند، تضعيف كنند از آن طرف من را تضعيف كنند و روحانيت را تضعيف كنند، از آن طرف مردم را تضعيف كنند. مردم را نمىتوانند تضعيف كنند، مردم همان مردم هستند من هم تضعيفم اشكالى ندارد و من چهار روز ديگر مىميرم و همه شما هستيد و همه شما پيش مىبريد، اين حرف نيست.
در هر صورت بيدار بشويد آقايان، توجه داشته باشيد دشمنها در صدد هستند و قلمها در صدد هستند، قدمها در صدد هستند، زبانها در صدد هستند، اغفال مىخواهند بكنند مردم را، ملت را، بيدار باشيد و گول اينها را نخوريد و توجه به مسائل بكنيد، مسائل را درست حل بكنيد.
نقش مجالس سوگوارى و گريه بر شهيد در زنده نگه داشتن قيام كربلا و حفظ اسلام
و اما قضيهاى كه آقا فرمودند راجع به منبر و راجع به محراب، اين را من باز هم گفتهام (اگر سانسور نشود، و اگر سانسور بشود، ممكن است من يك كار ديگر بكنم) اسلام را تا حالائى كه شما مىبينيد، اينجا ما نشستهايم، سيدالشهدا زنده نگه داشته است. سيدالشهدا سلام الله عليه تمام اين چيز خودشان را، همه جوانان خودش را، همه مال و منال، هر چه بود، هر چه داشت (مال و منال كه نداشت)، هر چه داشت، جوان داشت، اصحاب داشت، در راه خدا داد و براى تقويت اسلام، مخالفت با ظلم، قيام كرد، مخالف با امپراطورى آن روز كه از امپراطورىهاى اينجا زيادتر بود، قيام كرد در مقابل او با يك عده قليل و با اين عده قليل در عين حالى كه شهيد شد غلبه كرد، غلبه كرد بر اين دستگاه ظلم و شكست داد آنها را.
صحيفه نور ج 10 صفحه 31
ما كه دنبال او هستيم و مجالس عزا از آن وقت به امر حضرت صادق سلام الله عليه و به سفارش ائمه هدى عليهمالسلام، ما بپا مىكنيم اين مجالس عزا را، ما همان مساله را داريم مىگوييم، مقابل ظلم است، مقابل ظلم ستمكاران، ما زنده نگه داشتيم، خطباى ما زنده نگه داشتند قضيه كربلا را و زنده نگه داشتند قضيه مقابله يك دسته (يك دسته كوچك اما با ايمان بزرگ) در مقابل يك رژيم طاغوتى بزرگ. گريه كردن بر شهيد، نگه داشتن، زنده نگه داشتن نهضت است. اينكه در روايت هست كه كسى كه گريه بكند يا بگرياند يا به صورت گريهدار خودش را بكند، اين جزايش بهشت است، اين براى اين است كه حتى آنى كه با صورت گريهدار خودش را چيز مىكند، صورتش را يك حال حزن به خودش مىدهد و صورت گريهدار به خودش مىدهد، اين نهضت را دارد حفظ مىكند، اين نهضت امام حسين سلام الله عليه را حفظ مىكند. ملت ما را اين مجالس حفظ كرده. بيخود نبود كه رضاخان، مامورين ساواك رضاخان، تمام مجالس عزا را قدغن كردند، اين همين طورى نبود. رضاخان همچو نبود كه اصل مخالف با اين مسائل بشود. رضاخان مامور بود، مامور بود به اينكه آنهائى كه كارشناس بودند، آنهائى كه ملتفت بودند مسائل را، دشمنهاى ما كه مطالعه كرده بودند در حال ملتها و مطالعه كرده بودند در حال ملت شيعه، مىديدند آنها كه تا اين مجالس هست و تا اين نوحهسرائىهاى بر مظلوم هست و تا آن افشاگرى ظالم هست، نمىتوانند برسند به مقاصد خودشان. زمان رضاخان قدغن كردند به طورى كه تمام مجالس در ايران قدغن شد، كارهاى خودشان را انجام دادند، دست اهل منبر را، دست علما را بستند و نگذاشتند كه اينها تبليغات خودشان را بكنند و آنها تبليغات را از آن طرف شروع كردند و ما را به عقب راندند و تمام مخازن ما را به چپاول بردند. در زمان محمدرضا هم به همين معنا منتها با فرم ديگر، به فرم ديگر، نه با آنطور سر نيزه به يك جور ديگر اين طايفه را مىخواستند كنار بگذارند، حالا هم همانها، منتها جوانهاى ما را بازى مىدهند، همان مساله است، همان مساله زمان رضاخان است كه مجالس را او قدغن كرد.
حالا يك دستهاى آمدند مىگويند كه نه، ديگر روضه نخوانيد. نمىفهمند اينها كه روضه يعنى چه، اينها ماهيت اين عزادارى را نمىدانند چيست. نمىدانند كه اين نهضت امام حسين آمده تا اينجا، تا اين نهضت را درست كرده، اين تابع، اين يك شعاعى است از آن نهضت، نمىدانند كه گريه كردن بر عزاى امام حسين، زنده نگه داشتن همين معنا كه يك جمعيت كمى در مقابل يك امپراطورى بزرگ ايستاد. دستور است اين، دستور عمل امام حسين سلام الله عليه، دستور است براى همه: كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا دستور است به اينكه هر روز و در هر جا بايد همان نهضت را ادامه بدهيد، همان برنامه را. امام حسين با عده كم همه چيزش را فداى اسلام كرد، مقابل يك امپراطورى بزرگ ايستاد و نه گفت هر روز بايد در هر جا اين نه محفوظ بماند و اين مجالسى كه هست، مجالسى است كه دنبال همين است كه اين نه را محفوظ بدارد. بچهها و جوانهاى ما خيال نكنند كه مساله، مساله ملت گريه است، اين را ديگران القاء كردند به شماها كه بگوئيد ملت گريه. آنها از همين گريهها مىترسند براى اينكه گريهاى است كه گريه بر مظلوم است،
صحيفه نور ج 10 صفحه 32
فرياد مقابل ظالم است، دستههائى كه بيرون مىآيند، مقابل ظالم هستند، قيام كردهاند. اينها را بايد حفظ كنيد، اينها شعائر مذهبى ماست كه بايد حفظ بشود، اينها يك شعائر سياسى است كه بايد حفظ بشود. بازيتان ندهند اين قلمفرساها، بازيتان ندهند اين اشخاصى كه با اسماء مختلفه و با مرامهاى انحرافى مىخواهند همه چيز را از دستتان بگيرند و اينها مىبينند كه اين مجالس، مجالس روضه، ذكر مصائب مظلوم و ذكر جنايات ظالم در هر عصرى مقابل ظالم قرار مىدهد. اينها ملتفت نيستند كه اينها خدمت دارند مىكنند به اين كشور، خدمت دارند مىكنند به اسلام، توجه ندارند جوانهاى ما. بازى اين بزرگها را نخوريد، اينها خيانتكارند، اينهايى كه تزريق مىكنند به شما ملت گريه، ملت گريه، اينها خيانت مىكنند. بزرگهايشان و اربابهايشان از اين گريهها مىترسند، دليلش اين است كه رضاخان آمد همه اينها را برد از بين و مامور بود. دليلش اين است كه رضاخان آخرش كه رفت، انگلستان در راديوى دهلى اعلام كرد كه ما اين را آورديم، حالا هم برديم، راست هم مىگفتند. آورده بودند براى سركوب كردن اسلام و يكى از راههايش همين بود كه اين مجالس را از دست شما بگيرند. جوانهاى ما خيال نكنند كه دارند يك خدمتى مىكنند مىروند توى مجلس، اگر صحبت عزا بشود، مىگويند نه، اين را نگو، غلط است اين حرف، بايد اين را بگويد، بايد اين ظلمها را بگويد تا مردم بفهمند كه چه گذشته آن وقت و بايد هر روز اين كار بشود، اين جنبه سياسى دارد، جنبه اجتماعى دارد.
قلمفرسائى مغرضين بر عليه روحانيت، اين طليعهداران آزادى
بازى نخوريد از اين حرفهاى نامربوطى كه مىزنند و از هر طرف حمله كردهاند به اينكه اسلام را از بين ببرند و از هر طرف حمله كردهاند به اينكه اين نهضت را از بين ببرند، گاهى روحانيتش را از بين مىبرند، گاهى چه. اين روحانيون بودند كه شما را آزاد كردند، حالا قلمهايتان را به ضد روحانيون قلمفرسائى مىكنيد؟! شما كجا بوديد آنوقتى كه روحانيون حبس مىرفتند؟ آنوقتى كه پاى روحانى ما را اره كردند. شما كجا بوديد؟ آنوقتى كه با روغن پاى روحانى ما را سوزاندند، شما كجا بوديد؟ حالا سر درآورديد و حرف مىزنيد و - نمىدانم - به ولايت فقيه اشكال مىكنيد؟ - نمىدانم - مجلس را مىخواهيد منحل بكنيد؟ مگر شما قدرت اين را داريد؟ توى دهنتان مىزنم من. دست برداريد از اين حرفها، از اين مزخرفات، وارد بشويد در جرگه اسلام، وارد بشويد در جرگه مسلمين بگذاريد كه اين مملكت سر و سامان پيدا بكند. او در كردستان، دموكرات در كردستان خلاف مىكند، آقايان در تهران. بس است ديگر، كفايت كرد.
خداوند همه شمارا انشاءالله مويد و منصور و نهضت را به پيش ببريد. از هيچ چيز نترسيد، هيچ خوف به خودتان راه ندهيد. تا اتكال به خدا داريد، تا اسلام را سرمشق خودتان قراردهيد، كسى نمىتواند به شما تعدى كند. خداوند همهتان را انشاءالله حفظ كند. موفق باشيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 33
تاريخ: 1/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى مسجد ارباب تهران
اين آقايان روشنفكر كه حالا در اقليت واقع شدهاند، مىخواهند بگويند راى اكثريت ميزان نيست!
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان بايد به تدريج تجربه پيدا كند. ما قبل از انقلاب نمىدانستيم كه بعد از انقلاب چه خواهد شد، تجربه نداشتيم. حالا كه انقلاب شده است مىبينيم كه يكى از ثمرات انقلاب هرج و مرج شده است، هر كس هر چه دلش مىخواهد مىگويد، هر كس هر عملى را كه مىخواهد انجام مىدهد و ابدا در فكر اين نيستند كه آيا اين حرفى كه مىزنند در مسير ملت است، آنكه ملت خواسته بود و راى مثبت به او داد يعنى راى اكثريت قاطع كه تمام مخالفين وقتى يك طرف شدند و ملت هم يك طرف، صد، صدى نود و هشت ملت راى داشتند و دو، تمام مخالفين، و ملت ما با فرياد و با راى، راى به جمهورى اسلامى داد. جمهورى كه ملت ما مىخواهد اين است كه محتواى اين جمهورى احكام اسلام باشد و تمام مملكت روى احكام اسلام اداره بشود و آنچه كه خداى تبارك و تعالى فرموده است به وسيله پيغمبر اكرم و به ما رسيده است به وسيله ائمه اطهار، آنها تحقق پيدا بكند. حالا كه راى مردم دادند و تمام كارها با نظر مردم انجام گرفته است، مىبينيم كه گروههاى مختلفى پيدا شدهاند و هر كس هر جور دلش مىخواهد صحبت مىكند، وقتى هم كه از آنها سوال بكنند، برهانش اين است كه انقلاب شده است و چون انقلاب شده است ديگر بايد همه انقلابى باشند و معنى انقلابى اين است كه ديگر موازين ندارد و ميزان عقلى، ميزان انسانى و ميزان اسلامى در كار نيست. نطقها مىشود، كاغذها نوشته مىشود، قلمها به كار افتاده است در گوشه و كنار كشور و هر كس هر چه به نظرش مىآيد مىنويسد و مىخواهد تحميل كند به يك ملت سى و چند ميليونى. همين آقايانى كه فرياد مىزنند كه بايد دموكراسى باشد، بايد آزادى باشد، همين آقايان مىنشينند دور هم و يك چيزى پيش خودشان مىگويند و مىخواهند تحميل كنند به يك ملت سى و چند ميليونى. مثلاً مجلس خبرگان با اكثريت ملت رفته است و مشغول كار است حالا مىبينيم كه يك دسته چند نفرى دور هم جمع مىشوند و مىگويند مجلس خبرگان بايد منحل بشود.
من نمىدانم كه اين آقايان بايد منحل بشود چكارهاند كه مىگويند بايد منحل بشود. براى چه منحل بشود؟ براى اينكه اين آقايان اهل علم هستند؟! براى اينكه آقايان به اسلام عقيده دارند و احكام
صحيفه نور ج 10 صفحه 34
اسلام را دارند جمع مىكنند؟! چون گفتند كه ولايت فقيه بايد باشد و نظارت فقيه بايد باشد؟! اينها از نظارت فقيه در امور مىترسند، مىگويند قدرتمند مىشود فقيه، وقتى قدرتمند شد هرج و مرج مىشود و - عرض مىكنم كه - از آن مسائل كه مىگويند، لكن مضايقه ندارند كه مثلاً يك قدرتى دست نخست وزير باشد، يك قدرتى دست رئيس جمهور باشد لكن معمم نباشد، غربى باشد، هر چه مىخواهد باشد. منطق تقريبا به حسب واقع اين، لكن صورت يك صورت ديگر است. ما مىگوئيم كه شما مىتوانيد كه، يك اقليت ده نفر، صد نفر، هزار نفرى مىتواند كه حالا بگويد ملت راى داده است به جمهورى اسلامى، لكن بايد جمهورى باشد، نه اسلامى؟ اين بايد يعنى چه؟ بايد اين كار بشود، اين بايد، اين صد نفر، هزار نفر چكارهاند كه در مقابل يك ملت بايد مىگويند؟ مجلس خبرگان را مردم تعيين كردند، تهران بيش از دو ميليون به مرحوم آقاى طالقانى راى دادند، بيش از دو ميليون به آقاى منتظرى راى دادند، قريب دو ميليون به ديگران راى دادند يك ميليون و چقدر به ديگران راى دادند، اكثريت آوردند، در شهرهاى ديگر اكثريت آوردند، اكثريت قاطع آوردند و ديگران در اقليت بودند، حالا كه در اقليت واقع شدند، اين آقايان روشنفكر و اين آقايانى كه ادعاى دموكراسى مىكنند، حالا كه در اقليت واقع شدند، مىخواهند كه بگويند نه، راى اكثريت ميزان نيست، بايد منحل بشود.
من مىپرسم از اين آقايان كه چرا بايد منحل بشود، چه شده است؟ چطور شما بايد مىگوئيد؟ شمائى كه مدعى اين هستيد كه بايد آزادى باشد، شما مىگوئيد راى آزاد ندادند مردم؟! شما مىگوئيد كه مردم آزاد نبودند در راى و راى درست ندادند؟!
فرض اين است كه از اول شما اين مطلب را نگفتيد آن وقتى كه مردم راى دادند و همه مردم هم ديدند كه راى آزاد مردم دادند اينها خيال مىكنند كه اگر مجلس منحل بشود، مجلس ديگر نمىخواهيم يا دوباره از سر بايد انتخاب بشود. اگر صد مرتبه انتخابات بشود مردم علمايشان را انتخاب مىكنند صد مرتبه، اگر صد مرتبه انحلال پيدا كند مجلس و دوباره مردم چيز باشند، مردم اشخاصى كه متدينند و اشخاصى كه شناخته شدهاند و اشخاصى كه - عرض مىكنم كه - غربزده نيستند و اشخاصى كه توجه به اسلام دارند، اينها را تعيين مىكنند. شما باورتان بيايد كه اينطور نيست كه شما خيال مىكنيد كه اگر چنانچه منحل بشود، اولا انحلال نمىشود، كسى حق ندارد، خود ملت حق دارند، و ثانيا اگر منحل بشود يك وقت بگوئيد كه خوب، ما قانون ديگر نمىخواهيم، بس است، خوب، شما حق يك همچو چيزى نداريد. يك وقت مىگوئيد كه قانون مىخواهيم، قانون هم ملت بايد تعيين كند. مجلس موسسان باشد. ملت متدينين را، علمايشان را، متدينينشان را تعيين مىكند. و كلاهم، وكلاء دارالشورا هم باشد، باز همين طور است. شماها بايد عزا بگيريد براى اينكه نه در مجلس خيلى راه داريد و نه در مجلس موسسان خيلى راه داريد و نه در جاهاى ديگر راه داريد و علتش اين است كه يك ملتى است فرياد زده است كه ما اسلام را مىخواهيم و دنبال اين است كه اسلام را به دست بياورد، وقتى دنبال اين است كه اسلام را به دست بياورد، صد دفعه هم كه شما آن را به هم بزنيد (با اينكه نمىتوانيد به هم بزنيد) صد دفعه هم كه آن را به هم بزنيد باز مردم مىگويند همان اسلام. بله، مىتوانيد شما تبليغ كنيد كه
صحيفه نور ج 10 صفحه 35
يك وقتى مردم از اسلام برگردند، همه ملت برگردند آنوقت دست شما مىافتد، اما مادامى كه مردم فرياد مىزنند كه ما اسلام را مىخواهيم، هر روز هم دارند باز داد مىكنند كه ما اسلام و جمهورى اسلامى را مىخواهيم، مادامى كه اين مساله هست، ديگر نمىشود اين را تغييرش داد و معنا ندارد كه يك اقليتى بخواهد تحميل كند به يك اكثريتى، اين خلاف دموكراسى است كه شما به او عقيده داريد، خلاف آزادى است، خلاف همه انسانيت است بخواهند يك عده معدودى كه اقليت هستند تحميل كنند بر يك عده، اين همان است كه زمان رضاخان هم بود كه يك عده معدودى بودند و با سر نيزه تحميل كردند بر ملت يك چيزها را، حالا سر نيزه تبديل شده است به منطق و تبديل شده است - عرض مىكنم - به قلم و تبديل شده است به توطئه و اينها، و اينطور مىخواهند كه به مردم اغفال كنند، تحميل كنند، چيز بشود، آن هيچ نيست.
نصيحتى به مخالفين براى بازگشت به مسير ملت و پرهيز از توطئه و هرج و مرج
من اعتقادم اين است كه آقايان بايد فكر بكنند، آقايانى كه علاقه مىگويند داريم به اسلام، علاقه مىگويند داريم به ملت، علاقه داريم به كشور، بايد فكر بكنند، بايد در همين مسيرى كه اين سيل دارد مىرود، خودشان را وادار كنند، اگر بخواهند برخلاف آن مسير بروند سيل آنها را خواهد برد از بين. اينها بر همان مسير ملت راه بروند و خيال نكنند كه اين ملت نمىفهمد چيزى، نخير، ملت بهتر از ماها مىفهمد، همانطور راه خودش را پيدا كرده و دارد مىرود و آن معنايى كه شما خيال كرديد كه اينها تحصيل نكردهاند، تحصيل اگر كدورت در ذهنها و در قلوب اشخاص بياورد، معلوم نيست كه آن تحصيلهائى كه شما مىگوئيد، يك هدايتى بكند. مردم هدايت شدند و هدايت كردند مردم را، الان هم همه مطلع هستند كه چه مىخواهند بگويند. يك وقت مىگوئيد نمىدانند چه مىخواهند. آخر مردم مطلعند كه چه مىخواهند. اگر چنانچه ولايت فقيه را كه معنايش اين است كه آنى كه خداى تبارك و تعالى براى نظارت در امور و تعيين مراكز قدرت مشخص كرده آن عبارت از فقيه جامعالشرائط است، اگر همين را شما به رفراندم ملت بگذاريد، همان رايى كه او آورد، اين راى را هم خواهد آورد. مردم همين را مىخواهند، مردم آن چيزى كه خدا مىخواهد، آن چيزى كه پيغمبر خدا فرموده، مىخواهند. بيخود دست و پا مىكنند، بايد به مسير ملت بيايند و اگر واقعاً علاقهمندند كه اين مملكت يك مملكت صحيحى بشود بگذارند يك آرامشى پيدا بشود، بگذارند كه يك آرامشى پيدا بشود، توطئه در اطراف نشود، توطئه در مركز، در كردستان و در ساير جاها نشود تا يك آرامشى پيدا بشود، وقتى كه اين آرامش پيدا شد آنوقت همه چيز ملت به جاى خودش هست، همه چيز ملت درست مىشود، دست اجانب كوتاه مىشود و نمىگذارند ديگر برگردند. اما الان يك دسته در تهران توطئه كنند، يك دسته در بلوچستان توطئه كنند، هر دسته در يك جائى ممكن است يك وقتى به اينطور چيزها يك نهضت خداى نخواسته شكست بخورد و اگر شكست بخورد همه چيزمان از بين خواهد رفت. همه با هم باشيد، همه ملت باشيد، همه دست به دست هم بدهيد، همانطورى كه از اول هم اين نهضت را آنهائى كه شركت
صحيفه نور ج 10 صفحه 36
داشتند، نهضت را رساندند تا اينجا، باز هم با هم باشيد تا اين نهضت انشاالله به ثمر برسد و انشاالله آن چيزى را كه خدا و رسول خدا مىخواهد و آن چيزى را كه قرآن مجيد مىخواهد، اين چيزها عملى بشود و اين صلاح دين و دنياى همه ملت است و صلاح همه مملكت است. و هيچ وقت خيال نكنيد كه ديكتاتورى در اسلام است، يا ديكتاتورى در روحانيت است، يا ديكتاتورى در اينطور چيزها، ابدا اين حرفها در كار نيست، ديكتاتورى در كار نيست. شماها ديكتاتورى نكنيد، ملت ما ديكتاتور نيستند، ملت ما هم ديكتاتور نيستند، علماء ما هم ديكتاتور نيستند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 37
تاريخ: 1/8/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده افسرى و فرماندهان ارتش جمهورى اسلامى
ارتش، اساس و ركن استقلال يك كشور است
بسم الله الرحمن الرحيم
شما مىدانيد كه ارتش اساس و ركن استقلال يك كشور است. اگر ارتش اصلاح بشود، استقلال كشور حفظ مىشود و اگر خداى نخواسته در ارتش يك فسادى، يك فسادى باشد، استقلال كشور به خطر مىافتد. و مىدانيد كه امروز افرادى كه ناصالح هستند و افراد چپ، افراد وابسته به رژيم سابق در همه جا نفوذ دارند ولا محاله در ارتش هم هستند و اگر اينها بمانند در ارتش، ممكن است كه ريشه بكنند، ممكن است توطئه بكنند و خداى نخواسته يك وقت يك ارتش را به فساد بكشند.
با تصفيه و اصلاح ارتش، استقلال كشور حفظ مىشود
بنابراين تصفيه ارتش از مسائل بسيار مهم است كه با تصفيه ارتش حفظ استقلال كشور مىشود و شما موظفيد به اينكه استقلال كشورتان را حفظ كنيد و موظفيد به اينكه انشاالله تصفيه بكنيد و افرادى كه مىدانيد كه نالايق هستند، مىدانيد كه فاسد هستند، مىدانيد كه مفسده جو هستند، اينها را از خودتان، از بين خودتان خارج كنيد، تصفيه كنيد، يك ارتش مستقل اسلامى - انسانى كه در خدمت كشور و در خدمت ملت و در خدمت اسلام باشد.
شما مىدانيد كه سابق، بنا بر اين بود كه ارتش را در مقابل قرار بدهند. اين نكتهاش اين بود كه چون سران بالا خيانتكار بودند و از ملتها مىترسيدند، چون از ملت مىترسيدند، علاج را اين مىديدند كه بايد با ملت مقابله كنند. از اين جهت قواى انتظامى را و بالاتر قواى ساواك را در مقابل ملت قرار داده بودند براى ايجاد رعب. مردم وقتى كه اين لباس را مىديدند به وحشت مىافتادند، وقتى اسم ساواك را مىشنيدند وحشت مىكردند. اگر يك مشكلى براى كشور پيش مىآمد، اگر دامن نمىزدند به آن، (به آن مشكل) لكن همراهى نمىكردند، بىتفاوت بودند براى اينكه مىديدند كه اينها مقابل هم هستند، تربيت اينطور شده است كه تمام قواى انتظامى و دولتى در مقابل ملت باشند.
بحمدالله آن طرز فكر رفت و به جاى او طرز فكر ديگر آمد و حالا مهم است اين مطلب كه شماها حفظ كنيد اين معنا را كه با ملت پيوندتان پيوند برادرى باشد، آنطورى نباشد كه از شما بترسند، اينطور باشد كه شما را با آغوش باز بپذيرند. الان مىبينيد كه هر جا كه شما برويد، مردم به شما اظهار
صحيفه نور ج 10 صفحه 38
بشاشت مىكنند، شعار مىدهند براى شما، در صورتى كه سابق فرار مىكردند. اين را نبايد حفظ كرد، چنانچه در بين خودتان كه من افسر ارشد هستم، من افسر هستم ديگران به ديگران ظلم بكنند، خداى نخواسته اين طرز نباشد. همه مراتب بايد محفوظ باشد، اطاعت بايد بشود اما برادرى هم بايد باشد، اطاعت فرزندى از پدر باشد. شما با زيردستان خودتان خوشرفتارى كنيد و آنها احساس كنند كه شما مسائل آنها را مىخواهيد، آنها را دوست داريد، آنها از خود شما هستند، پيوند شما هستند. وقتى اينطور شد، يك ارتش، ارتشى اسلامى مىشود. ملت هم با ارتش اسلام دوست است، رفيق است، پشتيبان است. و همه با هم برادر باشيد و همه با هم در خدمت اسلام و در خدمت كشورتان و اميدوارم كه ديگر آن مسائل سابق و چپاول سابق، آن زورگوئىهاى سابق برنگردد، همه با هم برادرانه زندگى كنيم و همه با هم برادرانه حفظ كشورمان بكنيم. من دعاگوى همهتان هستم، خدمتگزار همه هستم خداوند همهتان را انشاءالله حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 44
تاريخ: 2/8/58
بيانات امام خمينى در جمع افسران فارغالتحصيل
افسران ارشد با زيردستان خود همان كنند كه پيغمبر (ص) مىفرمود
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايان توجه دارند كه انتقال پيدا كردند از ارتش طاغوتى به ارتش الهى. توجه دارند كه رژيم تبهكار سلطنتى مبدل شد به رژيم جمهورى اسلامى كه عدل در او سرلوحه تمام برنامههاست. توجه دارند كه حالا كه ارتش اسلامى است وظائفشان با آن وقت كه ارتش، ارتش طاغوتى بود فرق دارد. همانطورى كه موظفند سلسله مراتب را حفظ كنند، بزرگترها، صاحب منصبها و افسرهاى ارشد موظفند كه با ساير طبقات به طور سلامت و به طور اسلاميت رفتار بكنند و گمان نكنند سربازان كه حالا كه انقلاب شد ما بايد اطاعت نكنيم. اسلام اطاعت فقيه را واجب دانسته است و من امر مىكنم به شما كه اطاعت كنيد از مافوقهاى خود و حفظ نظام را بكنيد و من سفارش مىكنم به افسرهاى ارشد و ديگر افسرها كه مراعات اسلامى خودشان را بكنند و با زير دستان همان كنند كه پيغمبر اسلام با زيردستان مىفرمود و امير المومنين سلام الله عليه.
توجه به اسلام، ضامن استقلال مملكت
الان شما در آغوش اسلام هستيد و برادر با همه مسلمين و همه در آغوش اسلام هستيم و بايد وظائف اسلامى را عمل كنيم، همچو نباشد كه فقط اسم جمهورى اسلامى باشد، اسم ارتش اسلام باشد، ولى معنا و محتوا آنطور نباشد. برادرها! اگر بخواهيد استقلال مملكت خودتان را حفظ كنيد و اگر بخواهيد از تحت يوغ ابرقدرتها تا آخر خارج بشويد به اسلام توجه كنيد و به احكام اسلام سر فرود آوريد. اسلام براى شما و براى ما و براى ملت ما تمام آزادىها و استقلال را فراهم مىكند و در سايه اسلام ما مىتوانيم مملكت خودمان را حفظ كنيم. شما ديديد كه ملت ما با نداشتن ابزار جنگى، لكن داشتن ايمان بر تمام ابرقدرتها كه پشتيبانى مىكردند از رژيم سابق غلبه كردند و اين نبود جز اتكال به اسلام و اتكال به قرآن كريم.
اكنون كه لشكر اسلام هستيد، در خدمت اسلام باشيد
و من اميدوارم كه شما برنامهتان، برنامه اسلامى باشد، در زندگانى شخصى در زندگانى نظامى،
صحيفه نور ج 10 صفحه 45
در برخورد با ملت. برخوردهاى سابق، برخوردهاى دشمنى بود، ملت ما با ارتش آشتى نداشت، براى اينكه آنها را وادار مىكردند به اينكه به ملت ظلم كنند و ملت هم وادار مىشد به اينكه به آنها پشت كند. لكن اكنون كه شما لشگر اسلام هستيد، ارتش اسلام هستيد، ملت پشتيبان شماست و شما هم بايد پشتيبان ملت باشيد. مرزهاى خودتان را بايد حفظ كنيد، مرزدارى كنيد. بايد نظم را حفظ كنيد، سلسله مراتب بايد حفظ بشود و تمام شما در خدمت اسلام و همه ما در خدمت اسلام و من در خدمت همه شما. سلام بر همه شما و درود الهى بر همه ملت.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 46
تاريخ: 3/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پرسنل پايگاه نيروى هوائى آذربايجان شرقى
با حفظ وحدت و اتكال به اسلام نهضت را پيش ببريد
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما تشكر مىكنم كه از نزديك آمديد با هم ملاقات كنيم، ملاقات برادرانه و ذكر گرفتارىهائى كه داريم، البته مطمئن باشيد كه گرفتارىها يك انگيزه اساسى كه جلوى اين نهضت را بگيرد ندارد. آن نهضتى كه نهضت ملتى كه ابرقدرتها را از پا درآورد و به عقب كشاند نمىشود كه با شرارت بعضى اشرار و بعضى باقيماندههاى رژيم سابق يا دست نشاندههاى امريكا و صهيونيسم بتوانند بر اين نهضت غلبه كنند. غلبه با شماست. شما همانطور كه با كمك ملت و وارد شدن در صف ملت بر مشكلات بزرگ غلبه كرديد، انشاءالله از اين به بعد هم با حفظ وحدت خودتان و با اتكال به اسلام و احكام اسلام اين مقصد را به پيش خواهيد برد و من اميدوارم كه يك مملكت اسلامى كه در هر جا شما برويد اسلام را ببنيد و هر جا قدم رسول الله را ببينيد و همهمان با هم در هر جاى مملكت برويم رفاه ملت را ببينيم و عظمت مملكت را، عظمت كشورهاى اسلامى را ببينيم، انشاءالله اميد است متحقق شود. خداى تبارك و تعالى با شماست.
تكليف اقشار ملت در رفع و بازسازى خرابىها و عقبماندگىهاى حاصل از رژيم شاهنشاهى
البته تكليفهائى است، الان بر ما و شما و همه ملت هست. ما الان در بين راه هستيم سد بزرگ را شكستيم، لكن فسادهائى كه آنها به جا گذاشتند و گرفتارىهائى كه آنها به جا گذاشتند بازمانده است. خرابىها مانده است، آشفتگىها مانده است، عقبماندگىها مانده است، ما وارث يك مملكتى هستيم كه در پنجاه و چند سال تحت فشار امريكا و انگلستان و ساير ممالك ابرقدرت بوده است و به صورت خرابهاى در آمده است كه همه چيزش عقب مانده است و بالاتر از همه نيروى انسانيش عقب مانده است، نگذاشتند كه رشد بكند، نيروى انسانى را نگذاشتند كه اسلام آن كارهائى را كه مىخواهد بكند، از اين جهت ما يك مملكتى هستيم كه جنگزده هستيم، مملكتى هستيم كه پنجاه سال فساد در آن بوده است، فسادزده هستيم و بايد با همت همه قشرها اين فسادها از بين برود و همه با هم دست به هم بدهيم و اين بار را به محل خودش برسانيد و اين نهضت را ثمر بخش كنيد. و تكليف همه ما
صحيفه نور ج 10 صفحه 47
اين است كه همه در هر محلى كه هستيم به تكليف خودشان عمل بكنند، تكاليف شخصى، تكاليف اجتماعى و تكاليف سياسى، شما كه در ارتش هستيد (و اميدوارم كه نيروى شما هر روز بيشتر بشود) شما در آنجا مشغول باشيد براى اصلاح امور.
نيروهاى نظامى بايد اسلامى شوند
ارتش اساس يك مملكت است، حافظ يك مملكت است و اگر ارتش، اسلامى و فكرش اسلامى بشود، مملكت را به كمال مطلوب مىرساند. شما حافظ حدود كشور هستيد و كسى كه حافظ حدود كشور اسلامى است بايد خودش هم اسلامى باشد. بايد در پادگانهاى شما اسلام حكومت كند، بايد شما اسلامى باشيد. بايد تمام نيروهائى كه هست، چه نيروهاى نظامى و چه نيروهاى ديگر، همه بايد اسلامى بشوند. جمهورى اسلامى بايد محتوايش تحقق پيدا بكند و اگر محتوا تحقق پيدا بكند، ديگر دست همه اجانب از شما كوتاه است.
از تشبثات و تبليغات ضد انقلابيون نهراسيد
توجه داشته باشيد اين قدرتى كه داشتيد حفظ بكنيد، وحدت كلمه را حفظ بكنيد، با هم باشيد، همه گرفتارىهايى كه بعد از هر انقلاب است، خيلى به نظر نياوريد. بعد از هر انقلاب البته گرفتارىهاى زيادى است خصوصاً يك انقلابى كه وارث يك مملكتى است كه پنجاه سال كوبيدند آن مملكت را و همه چيزش را از بين بردند. شما وارث يك همچو مملكتى هستيد. بعد از هر انقلابى يك بيمارى در ملتها پيدا مىشود و بحمدالله اين انقلاب ما از همه انقلابهائى كه تاكنون اتفاق افتاده است پاكتر و صافتر و بايد اين را انقلاب سفيد اسمش را گذاشت و من اميدوارم كه چون انقلاب اسلامى بوده است و براى اسلام بوده است و با فرياد الله اكبر اين انقلاب به پيروزى رسيد، خداى تبارك و تعالى با ما باشد و انشاءالله هست و خداى تبارك و تعالى پشتيبان شما و پشتيبان ما پشتيبان ملتهاى اسلامى، پشتيبان ملت ايران باشد و همه با هم به پيش برويد و گرفتارىها را انشاءالله رفع كنيد قدرتمند باشيد. هيچ از اين حرفهائى كه زده مىشود، از اين قلمفرسائىهائى كه مىشود و از اين چيزهائى كه در مثلاً بعض مكتوبات گفته مىشود كه ايران حالا شلوغ شده و چطور است، خصوصاً چيزهاى خارجى هيچ از اينها نترسيد، هيچ خبرى نيست. قدرت دست خودتان است و مملكت هم دست خودتان است. اين چهار نفر و چند نفرى هم كه مفسده مىكنند، اينها هم به قبرستان فرستاده مىشوند. شما انشاءالله باقى هستيد و باقى بمانيد انشاءالله. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 48
تاريخ: 3/8/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى شهرستان بابل
آشوب ضدانقلابيون سدى براى انجام اقدامات عمرانى در كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين چيزهائى كه شما خوانديد، نه اينكه دفعه اول بوده كه مىشنوم، ما از اول كه اين انقلاب بحمدالله به آن پيروزى نسبى رسيد و سى و پنج ميليون جمعيت از حبسها بيرون آمدند و بيرون ريختند، و بعد از آنى كه از آن جهت هجمهاى بيرون آمدند، به فكر خودشان افتادند و توجهشان از نهضت كم شد و به فكر گرفتارىها افتادند، تقريبا هر روز چندين مرتبه يا در كاغذها مىخوانيد يا در صحبتها مىشنويد. نه اين است كه ما غافل باشيم از اين مسائل، اين مسائل معلوم است و شما مىدانيد كه اقلا حالا ما وقتى صرفنظر از دو هزار و پانصد سال بكنيم، در اين پنجاه و چند سال برنامه اين بوده است كه وضعيت ايران - آشوب - به آشوب بكشند، به تباهى بكشند، يعنى همه چيز ما را از بين ببرند. كشاورزى را كه خود شما مطلع بر آن هستيد مىبينيد كه چه به روزش آوردند به اسم اصلاحات و همه چيز را، همه جا را عقب مانده نگه داشتند كه الان كه از هر جا كه مىآيند مىگويند، هر گروهى كه مىآيند مىگويند كه اينجائى كه ما هستيم از همه جا بدتر است. از كردستان همين حرف را مىزنند، از بختيارى همين حرف را مىزنند، از بلوچستان همين را مىگويند، از خوزستان همين را مىگويند و اين براى اين است كه در همه جا اين حرفها هست. اين عقبافتادگىها و نگه داشتن مردم را در فقر و فاقه و بردن ذخاير ملت و دادن به دشمنهاى اسلام به طور رايگان، تقريبا اين مساله، مسائل را پيش آورده است و مسائل هم بيشتر از اينهاست كه شما مىگوئيد. شما يك مقدارش را البته گفتيد، لكن مىدانيد كه بيشتر از اينهاست، لكن به مملكتى كه اولا جمعيت سى و پنج ميليونى يكدفعه از اختناق بيرون آمد و آزاد شده، اين تقريبا بعد از آزادى، همه براى خودشان حق قائلند كه در همه مسائل دخالت كنند و بايد هم بكنند. خوب، مسائل، مسائل خودشان است، لكن بايد فكر اين هم بكنند كه آيا اين مسائل كه ذكر مىشود، همهاش قابل حل است به اين زودىها؟ اين خانه ندارى مردم، اين فقر و فلاكت مردم، اين زاغهنشينى مردم، اين عقبماندگى اقتصاد، اين فاسد شدن رژيم، كار كردن و - عرض مىكنم - كشاورزى و امثال ذلك، اينها قابل اين است كه يك دولتى، يك جمعى مثلاً بتوانند اين را به اين زودىها به حال اول، يعنى نه به حال اول، به حال صحيح برگردانند؟ اين البته وقت لازم دارد. از آن طرف هم كه شما مىبينيد كه مهلت نمىدهند به دولت، مهلت نمىدهند به ما كه بتوانيم با يك فراغى
صحيفه نور ج 10 صفحه 49
فكر اين مسائل را درست بكنيم، آشوب بپا مىكنند. خوب، در يك كردستانى كه آشوب هست، زد و خورد هست و دائما فتنهگرى هست، مىشود در آنجا حالا اسفالت بكنند؟ در نظر بگيرند آسفالتش بكنند؟ جنگ است در يك حال جنگ نمىشود كه اسفالت كرد، نمىشود كه خانه سازى كرد، نمىشود كه كارهاى عمرانى كرد و در يك حالى كه دامن دارند مىزنند به اينكه مردم را مايوس كنند از اين مسائل، باز مردم را مىخواهند كنار بگذارند، مايوس بكنند تا اينكه آن قدرتى كه مىتواند كارها را انجام بدهد و آن قدرت ملت است متشتت بشود و مايوس بشود و نتواند كار بكند، بايد همه اين امور را در نظر گرفت.
پوچى شايعات مفسده جويان
اين مسائل كه گفتيد بسياريش در دست مطالعه است كه انجام بدهند. همين ديروز كه بعضى از آقايان اينجا بودند، راجع به همين، بعضى از مسائل كه گفتيد، با من صحبت كردند و - عرض مىكنم كه - بناست كه مطالعه كنند و عمل بكنند. شما خيال نكنيد كه به فكر ما نيستيم. - ما - مىبينيد كه الان همه اينجا هستند و مسائل خودشان را مىگويند و بعد از شما هم باز يك دسته ديگر هستند، بعد از آنها هم باز يك دسته ديگر هستند و ما بايد بالاى پشتبام برويم با مردم تماس بگيريم، پائين و اينجا و در عين حال مىبينيد كه آنهائى كه مىخواهند مفسده كنند مىگويند كه فلانى اصلاً كسى با او ملاقات نمىكند. الان شما كه اينجا هستيد، آنها نشستهاند با قلم خودشان مىگويند كه با فلانى كسى ملاقات نمىكند، يك كانال دارد و آن هم مثلاً بعض از اهل علم هست. در صورتى كه من از صبح كه پا مىشوم (كه شما مىدانيد خوب، من سنم هشتاد سال است) از صبح كه پا مىشوم تا ظهر كه گاهى وقتها نماز ظهرم يك قدرى هم عقب مىافتد، با مردم مختلف، با اشخاص مختلف، با زنها، با مردها، با اهل علم، با غير اهل علم طوايف مختلف با من صحبت مىكنند و حرفهايشان را مىزنند، همانطور كه شما داريد مىگوييد، شما حرفهايتان را زديد. اينها كه مىگويند كه فلانى كسى با او ملاقات نمىكند نظرشان اين است كه به مردم حالى كنند كه فلانى نمىتواند كار بكند براى اينكه هيچ اطلاعى از هيچ جا ندارد، براى اينكه هيچ اطلاعى از جائى ندارد نمىتواند يك كارى انجام بدهد. در صورتى كه من از همه جاها مطلعم. الان مسائلى كه آقا راجع به كردستان مىگفتند، من مطلع بودم، آن مسائل را بيشترش را مطلع بوديم.
اسلام، خطرى براى مستكبران و رباخواران
و مسائلى كه الان شما چيز كرديد، مسائلى است كه مكرر صحبت شده است، عرض مىكنم كه در فكر هستيم و شما مطمئن باشيد كه اسلام براى مستضعفين است. من اشخاصى كه سرمايهدارها بودند، اشخاصى كه - عرض مىكنم كه - كارخانهدارها بودند، مكرر اينجا، جمعيتشان گاهى آمدند اينجا، من با آنها صحبت كردم گفتم به اينكه نمىشود اينطور كه يك دستهاى آنطور زندگى بكنند و
صحيفه نور ج 10 صفحه 50
آنطور حتى براى سگهايشان اتومبيل داشته باشند و يك دسته ديگر توى اين زاغهها باشند كه هر ده نفرشان يك سوراخى، اصلاً قابل تحمل نيست. و من اعلام خطر كردم به آنها گفتم اگر خداى نخواسته يك وقت مردم، در متن اسلام انفجار پيدا بشود، يك وقت اين است كه در زمان طاغوت يك چيزى واقع مىشد، خوب، مىگفتند طاغوت است و ماها هم به آنها مىگفتيم كه انشاءالله اسلام اگر تحقق پيدا كند، كارها انشاءالله درست مىشود و حالا هم همان معنا را مىگوييم، يك وقت اين است كه در اسلام خداى نخواسته يك ياسى پيدا بشود براى خاطر اينكه ما هم نتوانيم اين اشخاص فاسد را بكشيم يك قدرى پايين و اين مستضعفين را يك قدرى بالا و به هم نزديكشان بكنيم، اگر يك انفجارى پيدا بشود با ياس از اسلام، هيچ قدرتى نمىتواند خاموشش كند و اين خطرى است براى اين طبقهاى كه به فكر نيستند. من به آنها نصيحت كردم، حالا هم به همه كسانى كه داراى اموال زياد هستند نصيحت مىكنم كه شما فكر بكنيد، بدانيد كه اگر خداى نخواسته اين جمعيت مايوس بشوند، انفجار در آنها پيدا بشود، همه شما، همه ما از بين خواهيم رفت. بايد فكرى بنشينيد بكنيد خودتان، خودتان فكر بكنيد، البته آنها فكر نكنند، ما فكر مىكنيم، اينطور نيست كه ما فكر نكنيم، ما با وجوه شرعيه، با ولايت الهيه با آنها عمل مىكنيم. من در نجف هم كه بودم، در صحبتى كه، مصاحبهاى كه از لوموند آمدند كردند گفتم به آنها كه ما وضعمان چه جورى است. خودمان آنهائى كه داراى كذا و كذا هستند به حساب مىكشيم و حسابهايشان را رسيدگى مىكنيم و اسلام اينطور نيست كه همچو اجازه بدهد كه اين دسته آنطور، آن دسته آنطور، اين ابدا اسلام همچو اجازهاى را نداده. اينها بايد حسابهايشان كشيده بشود، اينها اصلاً حساب نداشتند با اسلام، رباخوارها بايد حسابشان كشيده بشود در موقعش، البته حالا هم مىكنند اما بايد به طور صحيح بشود. در هر صورت شما متوجه باشيد به اينكه ما مىدانيم اين گرفتارىها را و من مىدانم كه در بعض از جاها. و اما راجع به اينكه گفتيد هماهنگ نيستند اين دادگاهها، همين معنا در چند روز پيش از اين، در قم يك اجتماعى از همه اينها شد و همه را دعوت كردند و يك وضع هماهنگى را پيشنهاد كردند، و انشاءالله اين هم درست خواهد شد و ما مىدانيم كه خوب بعضى از اشخاص هستند و حتى بعضى از معممين هستند كه درست عمل نمىكنند و ما بايد البته با تدريج آنها را اصلاح بكنيم. درست خواهد شد، مطمئن باشيد.
شما بوديد كه با مشت خالى اين دولت قوى را، اين قدرت شيطانى را شكستيد و به جهنم فرستاديد. شما حالا از چه مىترسيد؟ از چهار تا دموكرات كه ترس ندارد و چهار تا دزد. اينها دزدهائى هستند كه من يادم هست، شما شايد هيچ كدام يادتان نباشد كه دزدها مىآمدند، حتى در خمين كه ما بوديم، وقتى ريختند كه مىخواستند خمين را بگيرند منتها مردم جلوگيرى كردند، اينها هر روز سر گردنهها بودند و دزدى مىكردند. ولى در يك مدتى دزدىها همه متمركز شد در يك جا و او در پيش رضاخان و پسرش، همه دزدىها را متمركز كردند در يك جا، جلو گرفتند از ساير دزدها اما دزدىها را خودشان كردند. حالا آنها رفتند و يك قدرى بر آنها آزادى پيدا شده و چهار تا دزد هم دزدى مىكند. از اين چهار تا دزد چه كسى بايد بترسد؟ هيچ كس از اين چهار تا دزد نمىترسد. اينها اصلاح مىشود،
صحيفه نور ج 10 صفحه 51
درست مىشود.
برترى انقلاب ايران در مقايسه با ساير انقلابات به دليل ماهيت اسلامى آن است
شما اگر ملاحظه كنيد آن انقلاباتى كه در ساير جاها و كشور پيدا شده، انقلابات، انقلابى كه در شوروى پيدا شده است، شصت و چند سال از آن مىگذرد الان هم نابسامان است، الان هم در آن فساد هست. ميليونها آدم را اينها مىكشتند در اين انقلابات، ميليونها آدم. الان يك انقلابهاى جزئى كه واقع مىشود مىگويند - كشتارش - دو ميليون جمعيت كشته شده. اين انقلاب ايران از باب اينكه انقلاب اسلامى بود، يك انقلابى بود كه وقتى آنها كه بر انقلاب تسلط پيدا كردند اعتقاد به اسلام داشتند، نمىريختند بيخودى مردم را قتل عام بكنند، اين انقلاب بهترين انقلابهائى است كه تاكنون واقع شده است. البته كشتار هم داشته است، لكن كم بوده زياد نبوده، از آن طرف هم اشخاصى كه در مركز فساد بودند، اشخاصى كه چندين سال مردم را به آتش كشيدند، چندين سال قتل عام كردند، اينها هم به سزاى خودشان يك مقدارى رسيدند هم فرار كردند وليكن از همه انقلابهائى كه در عالم پيدا شده است اين انقلاب اسلامى ايران براى خاطر اينكه اسلامى بوده از همه بهتر است و يك انقلاب صحيح است، يك انقلاب اسلامى است. و لهذا بعد از انقلاب يك آزادى مطلقى به همه داده شد. شما خيال مىكنيد در انقلابات ديگر آزادى مىدهند؟ آزادى به مردم نمىدادند. بعد از انقلاب تمام مطبوعات را جلويش مىگرفتند، تمام مجالس را جلويش مىگرفتند، همه دستجات را جلويش مىگرفتند، همه را به طور اختناق جلويش مىگرفتند به اسم اينكه انقلاب، در انقلاب بايد اين چيزها بشود، لكن اين انقلاب اسلامى جلوى هيچ طايفهاى را نگرفته، جلوى هيچ قلمى را نگرفت. چند ماه كه معلوم شد كه مىخواهند توطئه كنند، توطئهگرهائى كه بر ضد اسلام مىخواستند توطئه بكنند، يك چند نفرى را جلويشان را گرفتند كه نه، چه بكنيد. حالا هم يك قلمهاى فاسد باز مىگويند چرا جلوى فلان مجله، چرا فلان مجله، نمىدانند اينها، خوب، آن مجله، روزنامه كذا تمام چيزش از اسرائيل بوده است. اينها مىخواهند كه، توقع اين را دارند كه اسرائيل هم كه در اينجا مىخواهد توطئه كند نبايد جلويش را گرفت، بايد آزاد كرد قلم را. قلم آزاد، قلمى است كه توطئهگر نباشد. قلمى آزاد است، روزنامهاى آزاد است كه نخواهد اين ملت را به عقب و به تباهى بكشد. اين قلمها همان سرنيزه سابق است كه مىخواهند ملت را به تباهى بكشند اينها. البته ملت تحمل نمىكند كه جوانهايشان داده، حالا چهار نفر پشت ميزنشين و بالانشين بنشينند و طرح بدهند و درست بكنند و بگويند كه قلم آزاد نيست، چه آزاد نيست. كدام قلمها آزاد نيست؟ قلمهاى فاسد آزاد نبايد باشد. الان هم فاسدهاشان خيلىهايشان آزادند منجمله همين قلمهائى كه مىگويند چرا آزاد نمىگذاريد، اينها هم توطئهگر هستند.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 55
تاريخ: 4/8/58
بيانات امام خمينى در ميان جمعى از دبيران عضو انجمن اسلامى آذربايجان شرقى
راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه كه بعد از انقلاب بر شما معلمين و بر همه قشرهايى كه سمت تعليم و تربيت را دارند وظيفه است و لازم، اينكه اين مغزهائى كه در طول پنجاه و چند سال حكومت جائرانه و سلطه اجانب بايد بگوئيم غربزده شدند، نجات بدهيد، اگر بخواهيد ملت شما نجات پيدا بكند. نجات ملت در فرهنگ و در دانشگاهها بايد طرح بشود. مادامى كه ما پيوستگى مغزى داريم به خارج و اجانب، هيچ يك از اين گرفتارىهايى كه شمرديد، نمىتوانيم از زيرش فرار كنيم. راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است و نجات جوانهاى ما از اين وابستگى به غرب، غرب بسيار چيزهاى مفيدى دارد كه براى خودش نگه داشته و يك قدرى از آنها را صادر كرده است با بسيارى از جنايتها به ممالك شرق. آن چيزى كه آنها به اسم علم صادر مىكنند، به اسم فرهنگ صادر مىكنند، به اسم ترقى و تعالى صادر مىكنند آن غير از آنى است كه پيش خودشان است. آنها براى ممالك شرقى يك طور ديگرى فكر مىكنند. اگر ملاحظه كرده باشيد، همين چند روز، قبل، چند هفته قبل در يكى از روزنامهها يا مجلات نوشته بود كه فلان دواها، فلان قسم از دواها در آمريكا ممنوع است لكن براى جهان سوم صدورش مانع ندارد، اطبائى كه در خارج مىروند و تحصيل مىكنند و داراى جواز مىشوند، ديپلم مىشوند و اين كارهايشان را تمام مىكنند، بسيارى از آنها را اجازه اينكه در خود آن كشور طبابت كنند نمىدهند، مىگويند برويد در مملكت خودتان طبابت كنيد. كيفيت تحصيلى كه جوانهاى ما مىروند به آنجا تحصيل مىكنند و به خيال خودشان براى ترقى مىروند، كيفيت تحصيل صحيح نيست يعنى آنها اين معنا، اين چيزهائى كه نفع دارد براى همه به اختيار ما نمىگذارند. اگر چنانچه يك تعليمى هم بكنند، يك تعليم جزئى است و بايد بگوئيم تعليم استعمارى. همه چيز ما را وابسته به خودشان در عين حال مىكنند و به ما هم چيزى نمىدهند. ما الان در همه چيز به گمان همه يك نحو وابستگى داريم كه بالاتر از همه، وابستگى افكار است. افكار جوانهاى ما، پيرمردهاى ما، تحصيلكردههاى ما، روشنفكرهاى ما، بسيارى از اين افكار وابسته به غرب است، وابسته به آمريكاست و لهذا حتى آنهائى كه سوءنيت ندارند و خيال مىكنند مىخواهند خدمت بكنند به مملكت خودشان، از باب اينكه راه را درست نمىدانند و باورشان آمده است كه ما بايد همه چيز را از غرب بگيريم، اين وابستگى را دارند و اين
صحيفه نور ج 10 صفحه 56
وابستگى سرمنشاء همه رابستگىهاست كه ما داريم. اگر ما وابستگى فرهنگى را داشته باشيم دنبالش وابستگى اقتصادى هم هست، وابستگى اجتماعى هم هست، سياسى هم هست، همه اينها هست.
مفهوم آزادى و اختناق در قاموس رژيم سابق و غربزدگان
شما معلمها و همه اساتيد، توجه كنيد به اين معنا كه غرب به ما چيزى نمىدهد كه مفيد باشد. دارد چيز مفيد، اما به ما نمىدهد، صادر نمىكند، آنى كه - به ما صادر - براى ما صادر مىكند آن چيزهايى است كه مملكتهاى ما را به تباهى مىكشد. آزادى صادر مىكند، اما آزادى براى اينكه هر كه هر فحشائى را مىخواهد بكند آزاد است. معالاسف اينهائى هم كه در ايران هستند و آزادىطلب هستند باز وقتى كه مىبينيد يك چيزى كه براى مملكت ما تباهى داشته است و جلويش را گرفتند آنها فريادشان در آمده است كه اختناق است. اختناق اين است كه قلمهائى كه بخواهند به نفع يك كشورى، به نفع كشور شما، به نفع اسلام شما، به نفع ملت شما به كار برود، جلويش را بگيرد. اگر چنانچه يك چيزى كه بر ضرر جامعه ما هست، بر ضرر نهضت ما هست، بر ضرر كشور ما هست، توطئه در كار باشد جلويش را بگيرند اين اسمش اختناق نيست، اين اسمش جلوگيرى از فساد است. اين دو تا را بايد، اين دو مرز را از هم جدا كرد. جلوگيرى از فساد، آزاد قرار ندادن جوانها را به اينكه در اين مراكز فحشا وارد بشوند، هروئينى بشوند، ترياكى بشوند، به فحشا وارد بشوند، قمار باز بشوند و امثال ذلك، جلوگيرى از اينها اسمش جلوگيرى از آزادى نيست و اسمش اختناق نيست، اسمش عمل كردن به نفع خود جوانهاست. در طول اين مدتى كه اين سلسله خبيث در ايران حكومت كردند، يك چيزهائى آزاد بودند، هر كه هر كارى دلش بخواهد بكند - كه - دخالت در امور مملكتى و دخالت در سرنوشت خود كشور نباشد، هر كارى بخواهند بكنند، دامن هم به آن مىزدند. مراكز فحشا در شهرهاى بزرگ و خصوصاً در تهران از همه جا بيشتر و از مراكز صلاح بسيار بيشتر بود. مىگفتند كه مشروب فروشى بيشتر از كتابفروشى است. مراكز قمار، مراكزى كه مهيا مىكردند براى اينكه بچهها را به فحشا بكشند، دخترها و پسرها را به فحشا بكشند، اينها آزاد، دامن هم به آن مىزدند، وسائل هم برايش فراهم مىكردند، تبليغات هم از همه طرف مىكردند، از تلويزيون تبليغ مىكردند، از راديو تبليغ مىكردند، از مجلات - چيز مىكردند - از روزنامهها تبليغ مىكردند. گفتههايشان اينطور بود، نطقهايشان اينطور بود، اين تبليغات آزاد بود و جوانهاى ما را فاسد كرد لكن يك قلم كه بتواند يك كلمه راجع به گرفتارىهاى ملت بنويسد آزاد نبود. يك زبان كه بتواند يك كلمه راجع به مقدرات مملكتش صحبت بكند آزاد نبود. يك كلمه بر خلاف آن چيزى كه آنها دلشان مىخواست از كسى صادر مىشد، سرنوشتى به دست ساواك بود و به آن بساط. آنها آزادى را در يك جبهه نگه داشته بودند و فرياد هم مىزدند: آزاد زنان و آزاد مردان همينها بودند مقصودشان كه اينها آزادند هر كارى كه مىخواهند بكنند، به هر مركز فحشائى مىخواهند بروند. اختناق در يك جبهه ديگر بود، براى قلمهائى كه اگر مىخواست كسى يك كلمه راجع به مصالح مملكت بنويسد، راجع به مصالح اسلام بنويسد،
صحيفه نور ج 10 صفحه 57
اينها آزاد نبود و اختناق بود. الان هم كه ملاحظه مىكنيد، بعضى از قلمها همين جور، همين طور دارند مشق مىكنند، وقتى كه يك توطئهگرى را، يك توطئهگرهائى را كه فسادشان براى ملت ثابت است جلويشان را مىگيرند، فريادشان در مىآيد كه اى كذا و كذا! اگر جلوى يك فحشائى را بخواهند بگيرند باز هم صداى اين آقايان در مىآيد كه آزادى نيست لكن اگر كسى بخواهد يك عملى بكند كه براى كشورش مفيد است، براى آتيه كشورش مفيد است، بيمه مىكند استقلال كشور را، صدايشان در مىآيد كه چرا بايد اينطور بشود. مىخواهند سانسور كنند. اشخاصى هستند كه سانسورچى هستند با قلمهاى خودشان، منتها زورشان نمىرسد كه با عمل بروند جلو بگيرند، با قلمهاى خودشان مىخواهند سانسور كنند حتى مجلس خبرگان را مىخواهند سانسور كنند، انتقاد مىكنند، وقتى ريشه انتقاد را بررسى بكنيد مىبينيد كه ريشه انتقاد برمىگردد به اينكه اگر اين درست بشود، بر خلاف امپرياليسم است، برخلاف مقاصد آنهاست. ريشه اين است لكن در لفظ جور ديگر جلوه مىدهند. الان ما گرفتار يك همچو مسائل هستيم و جوانهاى ما هم گرفتار، اين وابستگى به غرب را دارند. ما بايد همه دست به دست هم بدهيم و اين گرفتارى را بيرون كنيم. غرب را فراموش كنيد.
روابط ما با آمريكا و شوروى، مثل رابطه بره با گرگ است
من فكر مىكردم كه اگر ما بتوانيم يك ديوارى مثل ديوار چين بين شرق و غرب بكشيم، بين ممالك اسلامى و چه بكشيم، ديوار زمينى و هوايى كه مملكت ما از دست آنها نجات پيدا كند و حتى ترقياتشان را هم ما عذرش را بخواهيم به نفع ما بيشتر است، حتى آنهائى كه - به اسم - ترقى به ما مىدهند - به اسم - شما ملاحظه كرديد كه در زمان محمدرضا، اين خائن بدبخت كه حالا نمىدانم آيا صحيح است كه مىخواهد به جهنم برود باز توطئه است اين الان در دست بررسى است، در زمان اين چقدر از ذخاير اين مملكت براى خريد يك ابزارهاى جنگى كه خود ايرانىها نمىتوانند استعمالش كنند چقدر ذخاير ما، بودجه اين مملكت صرف شد براى خريدن اينها، چيزهائى كه به درد ما نمىخورد و براى پايگاه درست كردن براى آمريكا بود. نفت ما را، ثروت ما را دادند، در مقابلش به ما چه دادند؟ به ما اين معنا را دادند كه پايگاه براى امريكا درست كردند. عوض پول نفتى كه از ما گرفتند، نفت را از ما گرفتند عوضش يك اسلحههائى، يك چيزهائى كه ما خودمان نتوانيم استعمال كنيم و محتاج به كارشناس باشيم و مستشار باشيم و امثال ذلك و به درد خود آنها بخورد، پايگاه، خود آنها درست كنند در اين مملكت و از پول ما براى خودشان پايگاه درست كنند. وارد كردن چيزهاى مترقى آنها اينطورى است، براى خودشان است. شما تصور نكنيد كه اينها براى ما و براى صلاح ما يك قدم بردارند. هر كه اين را تصور بكند اين جاهل است، كه اينها بخواهند ممالك شرق يك قدم رو به ترقى برود. اينها نمىخواهند. ممالك شرق بايد فكر خودشان باشند، نسيان كنند غرب را و خودشان مشغول بشوند به اصلاح حالشان. اگر ما مىتوانستيم كه بكلى منقطع بشويم از اينها، اجازه مىداد اين مسائل كه بكلى منقطع بشويم از اينها، به صلاحمان بود. خيال نكنيد كه روابط ما با امريكا و روابط ما با - نمىدانم -
صحيفه نور ج 10 صفحه 58
شوروى و روابط ما با اينها يك چيزى است كه براى ما يك صلاحى دارد. اين مثل رابطه بره با گرگ است. رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندى براى بره نيست. اينها مىخواهند از ما بدوشند. اينها نمىخواهند به ما چيزى بدهند. اينها اعلام مىكنند كه اين دوا در آنجا قدغن است، در شرق بفروشيد. به حال ما چه فكرى مىكنند اينها؟ آن دوائى كه آنجا قدغن است، دوائى است كه مضر است لابد، تا قدغن كردند، اگر مضر نباشد كه قدغن نمىكنند، اين بايد آنجا فروش برود. آنها چه فكر مىكنند در حال شرق و در حال دنياى سوم؟ اينها چه فكرى مىكنند؟ اينها را چه جورى تصور مىكنند؟ همينهائى هستند كه براى حقوق بشر و نمىدانم براى حتى حقوق حيوانات مجامع دارند اما همهاش اين مجامع، مجامع براى حفظ حقوق خودشان با اسم حقوق بشر، حقوق خودشان را حفظ مىكنند و حقوق ما را پايمال مىكنند. اينكه مىگويند حقوق حيوانات هم بايد باشد، طرفدارى از حتى حيوانات، يك طايفهاى مىگويند طرفدارى از حيوانات كه در ويتنام هزارها مردم را در ساير شهرها هزارها، صدها ميليون مردم را به آتش مىكشند!! يك طايفهاى قضيه حقوق بشر را مىگويند كه اين بشر را پايمال كردند و ما معالاسف باورمان مىآيد از اين مسائل و گويندگان ما از همين حقوق بشر و از همينها پشتيبانى مىكنند. حقوق بشر را اسلام مىتواند پايهگذارى كند كه سرانش مثل على ابن ابيطالب است، نه كسانى كه بشر را مىخورند و اسم حقوق بشر رويش مىگذارند. شرق بايد بيدار بشود از اين خوابى كه او را كردند، از اين غفلتى كه آنها ايجاد كردند در ما بايد بيدار بشويم. اگر بيدار نشويم ما طعمه آنها خواهيم بود. بايد دانشگاهها بيدار بشوند، بايد از همين دبستان تا آخر دانشگاه از اين افكار غربزده تهى بشوند و شرق روى پاى خودش بايستد. اگر شرق روى پاى خودش نايستد، باز وابسته باشد، وابسته فكرى عمده است، خيال كند كه همه چيزى از اوست، تا يكى مريض مىشود به اطباء اينجا رجوع نمىكنند فورا بايد برود امريكا يا بايد برود انگلستان، نمىشود اينجا، با اينكه يك دسته از اطباء كه آمدند اينجا من گفتم كه شماها، دانشگاههاى ما چه كردند تا حالا كه حالا وقتى كه يك مريضى مىشود بايد بروند آنجا. مىگفتند ما مىتوانيم معالجه كنيم لكن مردم اينجور شدند. اين افكار، افكارى است كه مملكت ما را به تباهى دارد مىكشد كه همه چيز ما از آنجا بيايد و همه چيز ما بايد وابسته به آنجا باشد. حالا چون اتومبيل ما از آنجاست و برق ما هم نمىدانم چه و زهر مار ما از آنجاست پس بايد فرهنگ ما از آنجا باشد، پس بايد همه چيز ما از آنجا باشد. آقا بدانيد كه اينها براى ما هيچ صلاحى نمىخواهند، اينها كوشش مىكنند كه ما از حيوانات پستتر باشيم، اينها كوشش مىكنند كه ما يا اشخاصى بار بيائيم غربزده، براى آنها كار بكنيم و اگر نه بمانيم در اين حال عقبافتادگى و ببرند آنها همه چيز ما را. شرق بايد بيدار بشود، بايد حساب خودش را از غرب جدا كند، تا آنقدر كه مىتواند. اگر مىتوانست بايد تا آخر جدا كند، حالا كه نمىشود، تا آنقدر كه مىتواند بايد جدا كند لااقل فرهنگش را نجات بدهد.
صحيفه نور ج 10 صفحه 59
اى فدائيان خلق! شما از كجا اسلحه آورديد؟
جوانهاى ما را نجات بدهيد. دولتها موظفند جوانهاى ما را نجات بدهند دانشگاهها موظفند اين جوانها را نجات بدهند. معالاسف افرادى كه از خود آنها، وابسته به آنها، وابسته به امريكا و امثال اينهاست، الان در بين دانشگاهها موجود، در بين دانشسراها موجود، در صحراها موجود، در كردستان موجود، در بلوچستان موجود، اينها اشخاصى هستند كه از آنها ارتزاق مىكنند و براى آنها خدمت مىكنند والا جوانها پول از كجا آوردند كه يك وقت بگويند به دو هزار نفر، سه هزار نفر كارمند، نفرى چقدر ما مىدهيم كه كار نكنند. پولشان كجا بود؟ از كجا آمده اين پول؟ اينها كه پول ندارند خودشان. اينها از آنجا دارد برايشان مىآيد. اين اسلحههائى كه الان در كردستان به كار مىرود از كجاست؟ اگر اينها خودشانند، واقعاً مردمى هستند كه براى مملكت خودشان دارند خدمت مىكنند، اسلحهها را بايد بپرسيم از آنها كه شما از كجا آورديد. اى فدائيان خلق! شما از كجا اسلحه آورديد؟ شما وقتى كردستان فساد هست مىرويد به كردستان، حالا كه كردستان مىبينيد كه نمىتوانيد عمل بكنيد از قرارى كه مىگويند راه افتادند راه افتادند طرف رشت و آن حدود انزلى و آنجا. اسلحه را از كجا، پول را از كجا مىآوريد شما؟ جز اين است كه از خارج است؟ از هر خارجى وقتى كه جوانهاى ما استفاده بكنند خائنند. از هر خارجى، پول از خارج بگيرند براى فلج كردن مملكت، اسلحه بگيرند براى فلج كردن مملكت، بالاترين خيانت اين است. معذلك خودشان را روشنفكر و از آن طرف مردم را مىكشند، از آن طرف منتشر مىكنند كه جمهورى اسلامى دارد كرد را مىكشد. جمهورى اسلامى مىخواهد كرد را نجات بدهد از دست شما، نمىخواهد كه كرد را بكشد. اينها گرفتارىهاست و گرفتارى زيادتر از اين است لكن من به شما مژده مىدهم كه ما پيروز هستيم من به شما مژده مىدهم كه اين حالى كه ملت ما الان پيدا كرده است و اين حال بيداريى كه ملت ما پيدا كرده است، نتوانند آنها پيروز بشوند و خود شما خواهيد پيروز شد. با قدرت فكر و تصميم، با قوه به پيش برويد كه شما پيروزيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 60
تاريخ: 5/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران سميرم و اعضاى جهاد سازندگى اصفهان
توطئه اجانب و عمالش در تضعيف نيروهاى دفاعى كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه اين جوانهاى برومند ما بتوانند آن خدمت شايستهاى كه بايد، به اسلام و كشور خودشان هست بكنند. و من اميدوارم كه با نيروى اسلامى وزير پناه اسلام بتوانيم به مشكلاتى كه هست غلبه كنيم. عشاير ايران در زمان سابق يكى از پشتيبانهاى كشور بودند كه به واسطه سلطه اين رژيم و دستيارى اجانب اينها را يكى بعد از ديگرى تضعيف كردند. اين عشاير بودند كه مىتوانستند در مقابل اينكه ديگران بخواهند تجاوز كنند به كشور خودشان، جلوگير باشند، لكن پدر اين محمد رضا، رضاخان كه آمد، دستور اين را ظاهراً داشت كه اين عشاير را تضعيف كند. البته بعضى از خانهايى كه در آن وقت بودند تعديات داشتند، لكن رضا خان از اين باب تضعيف كرد آنها را بلكه شايد دستوراتى داشت كه نباشند اين كسانى كه مىتوانند از كشور خودشان دفاع كنند و نمىگذارند به ديگران تجاوز كنند، يك دستور هم اين بوده است كه عشاير را از بين ببرند. آنها همه قدرتهائى كه احتمال مى دادند كه در مقابل اجانب ايستادگى كنند، شكستند، قدرت روحانيت را شكستند، قدرت عشاير را شكستند و هر جائى كه مىشد، مىتوانستند، اينها را از بين بردند، اينها را از بين بردند و كوچ دادند.
از اين جهت يك خيانتى به ايران كردند و حالا كه دست اينها كوتاه شده است بايد عشاير ايران به وظائف ملى خودشان عمل كنند. و طورى نكنند كه گفته بشود كه حالا كه رژيم رفته است اينها به جان مردم افتادند. بايد اين جهت خيلى مراعات بشود كه همه جهات اسلامى باشد.
كوشش در خودكفائى كشاورزى گامى به سوى رهائى از سلطه ابرقدرتها
يك كشورى كه الان مال خودتان شده است، اين است كه زراعت، الان يك زراعت است. فصل زراعت پائيزى است،اين زراعت را كوشش كنيد كه به طور شايسته انجام دهند. ما اگر چنانچه زراعت خودمان، كشاورزى خودمان نتواند كفاف براى خودمان باشد، دستمان دراز باشد پيش امريكا و امثال امريكا براى ارزاقمان، وابسته خواهيم بود، نمىتوانيم كارى انجام بدهيم، آنوقت در جهات سياسى هم بايد وابسته بشويم. بايد شماهائى كه، مردمى كه مسوول كشاورزى بودند، باز هم مشغول باشند و كسانى كه پيشتر به واسطه مشكلاتى كه برايشان ايجاد شده بود نمىتوانستند عمل بكنند، حالا
صحيفه نور ج 10 صفحه 61
عمل كنند، دولت هم لازم است كه پشتيبانى كند از كشاورزها، همراهى كند با آنها، هم آنها مشغول باشند، هم دولت، تا اينكه راجع به كشاورزى كه يكى از امور مهمه مملكت ماست و ما بايد صادر كنيم محصولات خودمان را به خارج، اينطور نباشد كه ما باز هم هى گرفتار باشيم، دستمان پيش خارجىها دراز باشد براى اينكه نان به ما بدهند.
اين براى - يك مملكتى اولا به - مملكت اسلامى عار است كه دستش را دراز كند طرف امريكا كه شما نان ما را بدهيد، حالا بفروشيد به ما، اين يك عارى است براى ما. ما بايد خود كفا بشويم در همه چيز، منجمله در قضيه كشاورزى. ايران مملكتى است كه كشاورزى او بايد كشاورزى غنى اى باشد. ايران مىتواند كه يكى از استانهايش مال خودش را كفاف بدهد و مابقى صادر بشود. چرا بايد ايران محتاج باشد به غير؟ اينها اين كار را كردند. به اسم اصلاحات ارضى، بكلى كشاورزى را از بين بردند و مملكت ما را به تباهى كشيدند. حالا با خود شماهاست، با خود كشاورزهاست كه كارى بكنند، مسامحه نكنند، مملكت مال خود شما الان شده است، مملكت مال خودتان است، خودتان بايد آبادش بكنيد.
يك باب، باب كشاورزى است كه بايد كشاورزى به طور شايسته عمل بشود و در طرف شما كه مناطق كشاورزى است و در هر منطقهاى، ايران تمام مناطقش تقريبا مناطق كشاورزى است و در همه مناطق كه زمين دارند و صلاحيت دارد زمينها از براى كشاورزى، كشاورزى بكنند. در جهات اسلامى و شرعيش البته حفظ بكنند و كشاورزى بكنند تا انشاءالله از اين جهت مستغنى شويم.
وظيفه كارگران و كارمندان دولت در اصلاح كارخانهها و وزارتخانهها
باز يكى از گرفتارىهائى كه هست قضيه كارگرهاست كه در كارخانهها يك قدرى اخلال مىشود، كم كارى مىشود، بيكارى مىشود. اين كارخانهها مال خودتان است، حالا بايد شما هم، كسانى كه در كارخانهها هستند، آنها هم كارى بكنند، بلكه كار را زيادتر بكننند از سابق تا جبران بشود. چنانچه يكى از مشكلات و چيزهائى كه هست، قضيه كارمندهاى دولت است. كارمندهاى دولت هم از قرارى كه اطلاع به ما مىدهند كارى نمىكنند، كم كارى مىكنند، اين تشريفات طاغوتى، باز هست اينها غلط است، اينها بايد همه تبديل بشود و در صدد برآيند كه اصلاح بكنند. وزارتخانه ها در صدد برآيند كه هر كدام خودش را اصلاح بكنند. تا كى بايد ما در قيد و بند اين مسائل طاغوتى باشيم. يك مطلبى كه دولت تصويب هم مى كند، وقتى كه گرفتار كاغذبازىها مىشود باز تا مدتى اين گرفتارى وجود دارد و اين شكايات مكرر دارد براى ما مىآيد. در هر روز شايد شكايت بيايد از دولت، از كارمندها، از ادارات، از اينها. اينها بايد اصلاح بشود. نمىدانم كى مىخواهند اصلاح بكنند اين امور را.
لزوم پاكسازى منحرفين از تلويزيون
در هر صورت من از شماها متشكرم و از اين مادرها و برادرها كه در جهاد سازندگى هستند و
صحيفه نور ج 10 صفحه 62
زحمت كشيدند خيلى تشكر مىكنم. من وقتى كه در تلويزيون اين جهاد سازندگى را ارائه مىدهند، البته آنطورى كه بايد ارائه نمىدهند، دستهائى در تلويزيون هست كه انحراف پيدا مىشود در آن و مثل اينكه مديران تلويزيون درست نمىتوانند برسند به مسائل، دستهائى فاسد هست كه بسيارى از كارها و بسيارى از چيزهائى كه در تلويزيون هست چيزهاى انحرافى است. بسيارى از شعارهائى كه در تلويزيون هست، اشعارى كه در آنجا مىخوانند، چيزهائى كه در آنجا مىكنند از همين گروههاى انحرافى است. اينها بايد اصلاح بشود. تا كى بايد باز تلويزيون ما تابع مسائلى باشد كه همهاش انحرافى است؟ يك مساله انحرافى را چند دفعه د ر تلويزيون گويند، اظهار مىكنند، آن مصاحبه چى، مىرود مصاحبه كند، توى دهان مىگذارد چيزهائى را كه براى ناراحتى مردم است، چند دفعه تكرار مىكند يك مطلب را، كه از آنها يك اقرارى بگيرد هر كه آنجا هم كه مىگويد حالمان خوب است آن باز اصرار مىكند به اينكه مردم را وحشت بيندازد كه كارها هيچ كه خوب نيست، همه جهات فاسد است. اينها را بايد بريزيد بيرون از تلويزيون. اگر نمىتوانند، من بفرستم بكنند اين كار را. چرا اين مسامحه اين همه دارد مىشود و در همه جا دارد مسامحه مىشود و ما نمىدانيم بايد چه بكنيم با اين وضعى كه هست. همه شان اهل مسامحه هستند، همه شان اهل اين هستند كه مىخواهند براى خودشان يك مسالهاى درست بكنند كه مبادا يك قلمى بر خلافشان گفته بشود. بايد يك جورى عمل بكنند كه موافق رضاى خدا باشد، موافق مسير ملت باشد. بايد اين امور اصلاح بشود. اگر اين امور اصلاح نشود، ما عقب افتاده مىمانيم. و جهاد سازندگى را در عين حال بعضى از جاهايش كه مىبينيم خيلى خوشحال مىشويم.
ملت، با وحدت و اتكال به خدا در اصلاح امور كشور بكوشند
و من اميدوارم كه خود ملت هيچ اتكال به قواى ديگر نكند، خود ملت مشغول بشوند به اصلاح كارهايشان و اميدوارم كه با وحدت كلمه ملت و با پشتكارشان كارها اصلاح بشود و مملكت ما سر و سامان پيدا كند و مطمئن باشيد كه اين وضعى كه الان داريد كه خانمهائى كه مثلاً بايد در شهرها باشند و به رفاه - به قول آن سابقىها باشند - حالا مىروند از دهات و از جهاد سازندگى وارد مىشوند مهندسين مىروند، اطبا مىروند، تحصيلكردهها مىروند، اين همدردى كه پيدا شده است در بين ملت ما، اسباب اطمينان است كه انشاءالله مسائل حل بشود و ما بر همه مشكلات غلبه كنيم و انشاءالله اطمينان داشته باشيد كه شما پيروز هستيد. همه مسائل به دست خودتان حل مىشود و من اميدوارم كه كردستان هم به دست شما جوانها و به دست پاسدارها و به دست ارتش و ژاندارمرى و اينها چيزهايش حل بشود. اين مسائل چيزى نيست و با قدرت پيش برويد. خداوند همه شما را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 63
تاريخ: 6/8/58
بيانات امام خمينى در جمع مسوولان جهاد سازندگى قم
قم، شهر هميشه پيشقدم در امور نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
من در اين حالى كه هستم و ملاحظه مىفرمائيد، كمتر موفق شدم كه برادرهاى قمى خودم را از نزديك ببينم و آن علاقهاى كه من به اين جوانها دارم، البته به همه جوانها لكن قم كه محل خود ماست و م ما سوابق زياد با اين آقايان داريم، علاقه خودم را به آنها تقديم كنم، اين مساله بايد براى همه ملت، توجه به آن بشود كه امروز كه اين مملكت به دست تواناى شماها (و مبدا آن از قم بود) به دست شما افتاده است و كشور مثل خانه خود شما هست بايد خود صاحبخانهها به فكر خانههايشان باشند. صاحبخانهها ملت هستند و خصوصاً اين طبقهاى كه كار مىكنند، اين طبقهاى كه زحمت مىكشند براى ملت خودشان و اين خانهاى كه الان مخروبه بوده است و به دست شماها افتاده است بايد خودتان به فكر آن باشيد. قم هميشه پيشقدم در امور بوده است و حالا هم آقا، آقازاده خودم مسائل را گفتند و زحمتهاى شما و فعاليتهاى شما را در امور مختلف شهرستان خودتان گفتند، بايد تشكر كنم، هم از آقا و هم از همه آقايانى كه شركت كردند در اين امور و مىكنند. بايد همه استانها و شهرستانها و روستاها، يك دست با هم مشغول بشوند براى ساختن.
قطع وابستگى از شرق و غرب به شرط فعاليت همه جانبه اقشار
من اين را باز هم گفتم به بعضى از گروهها كه انسان خجلت مىكشد كه يك كشورى كه بايد صادر كند و صادركننده باشد دستش را پيش آمريكا، اين دشمن ملت و دشمن بشريت دراز كند و از او كمك بخواهد و او هم كمك را همين طورى به ما نمىدهد. آنها روى مقاصد خودشان اگر بخواهند كمك بكنند كمك به خودشان هست، نه كمك به ما و اين بايد ما اين عار را از كشور خودمان بزدائيم. به فعاليت جوانها، به فعاليت قشرهاى مختلف، كشاورزى مان را بايد همچو تقويت بكنيم كه بعد از يكى دو سال صادر كننده باشيم، ديگران از ما بخواهند نه ما از آنها. مىدانيد كه اگر چنانچه ما احتياج داشته باشيم در ارزاقمان به خارج، اين وابستگى براى ما اسباب اين مىشود كه در امور سياسى هم وابسته باشيم، و ما بايد وابستگىمان را از اجانب و از غرب و شرق قطع كنيم. اگر ما بخواهيم كه مملكتمان يك مملكت مستقل آزاد مال خودمان باشد، بايد در اين امورى كه مربوط به
صحيفه نور ج 10 صفحه 64
اقتصاد است، مربوط به فرهنگ است، مربوط به امور ديگر كشور است خودمان فعاليت كنيم و ننشينيم ديگران انجام بدهند. دولت هم مثل خود شما يكى از افراد اين مملكت است، آن هم به اندازه قدرتش بايد همراهى كند لكن ما نبايد بنشينيم كه دولت همراهى بكند و اگر او نكند ما كارى نكنيم. شما الان مىبينيد كه به طورى كه آقا فرمودند آنقدر كار پيش برديد با همت خودتان بدون اينكه به شما يك كمك صحيحى كرده باشند، حالا از اين به بعد هم همه ملت اينطور بايد باشد. بايد همه دست به دست هم بدهند و اين بار را به منزل برسانند.
اغفال يك ملت رشيد و متحول، رويائى است باطل
شما مىبينيد كه الان توطئهها باز در كار است و امريكا كه دشمن شماره اول بشر و ماست باز اين شخص خائن را با بهانه اينكه مريض است برده است امريكا و ما نمىدانيم كه آيا صحيح مىگويند يا نه، بلكه بعضى اطبائى كه در آنجا بودند و مطالعه بعضى پروندهها را كردند گفتند مرض اين مرضى نيست كه احتياج به آمدن آمريكا باشد، او در همانجا هم كه بود مىشد كه همانجا باشد و معالجه كند. از اين معلوم مىشود كه يك توطئه اى در كار است، البته ديگر محمد رضا قابل اينكه يك آدمى بشود و بتواند يك نفسى بكشد اين نيست لكن اين را آلت قرار مىدهند. اين قدرتمندها و شياطين اين را آلت قرار مىدهند براى اينكه با آليت اين، يك فعاليتهاى ديگرى بكنند و بك تيپهاى ديگرى و قشرهاى ديگرى برايشان خدمتگزارى بكنند لكن بايد اين مطلب را بدانند كه شما ديگر دستتان كوتاه شد از ايران، ديگر شما نمىتوانيد دوباره همان مسائلى را كه براى بدبختى اين ملت پيش آورديد پيش بياوريد. ملتى است كه خودش ديگر بپاخواسته است و همه تكليف خودشان را مىدانند. اين تحولى كه الان در ملت پيدا شده است كه يك نمونهاش شما جوانهاى عزيز من هستيد كه مشغول اينطور فعاليتها هستيد، زنها مشغول فعاليت هستند، مردها مشغول فعاليت هستند، جوانها همه مشغول فعاليت هستند، اين تحول ديگر طورى است كه پشتوانه اين كشور است. آنوقت اينها مىتوانستند رخنه بكنند به اينجا كه اين تحول حاصل نشده بود، اين بينائى براى ملت ما حاصل نشده بود. حالائى كه از هر فردى بپرسى كه دشمن تو كيست مىگويد دشمن من غرب و شرق است و امريكا هم در درجه اول است، صهيونيست هم در درجه اول است اين را ديگر نمىتوانيد شما اغفال بكنيد، اين ملت را نمىتوانيد اغفال بكنيد. بيخود متشبث شديد كه يك جنازهاى را ببريد در كشور خودتان و او را بخواهيد آلت دست قرار بدهيد. البته ما اعتراض داريم به اينكه دشمن ما را و جنايتكار درجه اول را به ملت ما خيانتكار بزرگ را بردند و ما از آنها مطالبه مىكنيم كه بايد اين را به ما تحويل بدهند. ما از او طلبكار هستيم، ما خزائن مان پيش اينهاست، بانكهاى خارجى از پولهاى ملت ما كه به وسيله شخص او و اتباع او ذخيره شده است الان موجود است و ما آنها را لازم داريم و بايد براى ملت خودمان اخذ بكنيم و امريكائى كه ادعا مىكند كه ما در اين نهضتى كه بوده است ما هم حالا خوشحال هستيم، اين حرفهائى است كه مىزنند والا در حالى كه نهضت بود، همين آمريكا، من كه پاريس بودم كراراً
صحيفه نور ج 10 صفحه 65
فرستادند به اينكه شما شاه را حالا كاريش نداشته باشيد، بگذازيد باشد چه بعد هم بختيار را. در عين حالى كه اينطور بوده است حالا آن آمريكا هم انقلابى شده است!!
اشكالتراشيهاى بيمورد دليلى روشن بر عدم رشد سياسى
همانطورى كه حالا ملاحظه مىكنيد كه هر كس مىآيد اينجا اشخاصى كه من مىشناسم آنها را چه جور اشخاصى هستند، مىآيند اينجا ادعا مىكنند كه ما در زمان سابق چه فعاليتها كرديم و چه مجاهدهها كرديم و چه زجرها كشيديم، در صورتى كه من مىدانم كه در زمان سابق آنها در رفاه بودند و هيچ فعاليتى هم نكردند، اگر هم فعاليت كرده باشند فعاليتهائى بوده است كه برخلاف مسير ملت بوده. حالا اين يك مسالهاى است كه ديگر رسم شده و چون ديدند كه يك سيل خروشانى در حركت است و اگر چنانچه بخواهند خلاف اين را بگويند اين سيل آنها را مىبرد، البته بعضى از آنها باز هم يك حرفهائى مىزنند و من ميل دارم كه اين همه اين روشنفكرهاى به اصطلاح و همه اين دانشگاه و روساى دانشگاه و معلمين دانشگاه و اساتيد دانشگاه و همه اين قشرها، من ميل دارم كه اينها همه به فكر اين مملكت باشند، هى به فكر اينكه اشكال بكنند و بنشينند هى اشكال به اين، اشكال به دادگاهها و اشكال به پاسبانها و اشكال به پاسدارها و اشكال به دولت و اينها، اين كاشف از اين است كه ما باز رشد سياسى نداريم. اگر يك ملتى رشد سياسى داشته باشد، آن روزى كه مىبينيد كه از چنگال اين گرگها، اين ملت نجات پيدا كردند و ممكن است كه آن ريشههاى پوسيده باز به هم پيوند بكنند و اسباب زحمت بشوند براى اين ملت، بايد همه اينها با هم دست به هم بدهند، ديگر آن ننشيند توى منزلش با الفاظش يا قلمش يا با مقالهاش مطالبى بگويد كه برخلاف مسير ملت است، اين دليل بر اين است كه ما رشد نداريم، هر چه هم روشنفكر باشيم لكن رشد سياسى يك مساله ديگر است. هر چه هم عالم باشيم لكن رشد سياسى يك باب ديگر است. ما اگر رشد سياسى داشته باشيم حالا يك كشورى كه از خودمان شده و مىتوانيم در اين كشور زندگى صحيح بكنيم، زندگى انسانى بكنيم، زندگى آزاد و مستقل بكنيم، نبايد همه گروه گروه بشويم كه در ظرف مثلاً چند ماه دويست گروه با اسماء مختلف و با حرفهاى مختلف و باز همان مسائلى كه در صدر مشروطيت براى شكستن آن قدرتهائى كه آن وقت مجتمع شده بودند باز حالا دوباره مشغول شدند و آن وقت هم با حزب بازى و احزاب متعدد و اينها و مع الاسف احزاب هم كه در اين ممالك پيدا مىشود همه مخالف با هم و همه توى سر هم مىزنند. نبايد حالا مردم يك همچو كارى را بكنند. اقشار ملت ما بايد همه دست به هم بدهند و اين مملكت را نجات بدهند نه اينكه حالا بنشينند هر چه مىخواهند به دولت حمله بكنند، هر چه خواهند به ملت حمله بكنند، هر چه مىخواهند به مجلس خبرگان حمله بكنند، هر چه بخواهند به كميتهها و هر چه بخواهند به پاسدارها و سپاه پاسداران و هر چه بخواهند به اينها حمله بكنند و تضعيف بكنند. امروز تضعيف ملت و پاسدار و اين قشرى كه الان مشغول خدمت هستند، خيانت به اين مملكت است. بايد ما دست برداريم از اين افكارى كه داشتيم و داريم كه ما هر چه دلمان مىخواهد
صحيفه نور ج 10 صفحه 66
بنويسيم چون خوب مىنويسم فكر اين نباشم كه چه چيز مىنويسم گاهى نويسندهها اينطورى هستند، نويسندهاند، خوب چيز مىنويسند لكن چيز خوب نمىنويسند، يك مساله مضر به مملكت را خيلى قشنگ و آب و تابدار و طورى كه پسند مثلاً بعضى جوانها باشد نويسند لكن محتوايش مضر به مملكت.
دعوت از روشنفكر نمايان و مدعيان خلق به حركت در مسير ملت
آقايان! به خود بيائيد نويسندههاى ما! گويندههاى ما روشنفكرهاى ما! اين مملكت حالا از خودتان هست، بنشينيد همه دست به دست هم بدهيد، با اين قشرهائى كه مشغول فعاليت هستند شما هم فعاليت كنيد. اين بيچارههائى كه خانه مىسازند، حمام مىسازند، مسجد مىسازند، داروخانه درست مىكنند و امثال ذلك كه حالا آقا شرح يك مختصرش را فرمودند، خوب شما هم بنشينيد كمك بكنيد. نمىتوانيد برويد حمام بسازيد، لااقل حمام را خراب نكنيد، نمىتوانيد برويد در بين كشاورزها درو بكنيد، لااقل با قلمهاى خودتان اين دروگرهاى ما را اذيت نكنيد. من متاسفم واقعاً كه مىبينم يك اشخاصى كه ممكن است به درد يك مملكتى بخورند دارند يك كارهائى مىكنند كه اگر چنانچه انشاءالله اين نهضت پيش ببرد و پيش مىبرد (مطمئن باشيد كه شماها پيروز هستيد و متكى به خدا چون هستيد خداوند با شماست) من متاسفم كه اگر اين مملكت آنطورى كه ما مىخواهيم پيش ببرد، آن آنوقت اينها ديگر به درد ما بايد بگوئيم نمىخورند براى اينكه كسى كه در بين انقلاب با انقلاب مخالفت مىكند، كسى كه در بين انقلاب شروع مىكند چيزهائى را گفتن كه در امريكا عمال صهيونيسم مىگويند (اينها نيستند، من نمىگويم اينها عمال او هستند، نفهمند بعضىشان همان حرفهائى كه آنجا مىزنند، اينها مىزنند) خوب وقتى اين انقلاب به آخر رسيد ديگر جاى شما را نمىگذارند در اين مملكت باشد و ما ميل داريم شما كار بكنيد توى اين مملكت چرا خودتان را در بين ملت ضايع مىكنيد؟ چرا خودتان را از ملت جدا مىكنيد؟ چرا يك نهضتى كه تا اين اندازه جلو رفته است شما كارى مىكنيد كه خداى نخواسته اين توقف بكند يا يك قدرى ديرتر به مقصد برسد؟ به مقصد مىرسد لكن ممكن است كه حرفهاى شما ديرتر اينها را به مقصد برساند چرا هر روز يك كارى مىكنيد كه جوانهاى غافل از شما متاثر بشوند و بروند در دانشگاه و نمىدانم بروند در خيابانها و اين كارها را بكنند كه خلاف مسير ملت است؟ آخر فكرى بكنيد شما، بنشينيد همهتان با هم جلسه كنيد، فكر بكنيد. هى ننشينيد و بنويسيد و بر خلاف مسير ملت هم بنويسيد. من همين امروز يك روزنامه معوجى كه پيش من آمد ديدم، سرتاسر ديشب يك قدرش را نگاه كردم، البته حالش را هم نداشتم بخوانم. سرتاسر يك روزنامهاى با اينكه خودش را مثلاً گويد كه ما با خلق، كذا هستيم سرتاسرش همه چيزهائى است كه برخلاف مسير ملت است، آخر چرا بايد اينطور باشد؟ چرا شمائى كه مدعى هستيد كه ما با ملت موافقيم، مدعى هستيد كه ما خدمت براى ملت كنيم، چرا بايد روزنامه شما اينطور تحريك آميز باشد؟ چرا روزنامه شما بايد اينطور باشد كه جوانهاى ما را منحرف كند؟
صحيفه نور ج 10 صفحه 67
يك قدر فكر بكنيد، يك قدر توجه بكنيد، به خود بيائيد.
من از شما قمىها هميشه متشكر بودم و حالا هم متشكرم و براى شما و براى همه ملت دعا مىكنم. خداوند انشاءالله شمارا حفظ كند. همه ما را در پناه امام زمان سلامالله عليه حفظ كند و خدمتگزار به اين مملكت قرار بدهد. همه را تاييد كند انشاءالله.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 68
تاريخ: 6/8/58
بيانات امام خمينى با نمايندگى دانشآموزان تبريز و اعضاى جهاد سازندگى فيروزآباد
انقلاب ايران بهترين انقلابى بوده است كه در دنيا تا كنون پيدا شده است
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول تشكر كنم از همه خواهرها و برادرها كه از راههاى دور آمدهاند و در اين اطاق كوچك ملاقات كنند و مطالب خودشان را بگويند تا آنجائى كه من هم مىتوانم مطالبى به آنها عرض كنم. من مطلعم از اينكه گرفتارى زياد است و مطلعم از اينكه در همه جا آشفتگىها هست و البته اينطور آشفتگىها دنبال يك انقلاب بزرگ هست و بحمدالله آشفتگىهائى كه در ايران پس از انقلاب هست، خيلى زياد نيست، چشمگير نيست، موجب خوف نيست، لكن هست، اسباب زحمت هست. خيلى انقلابها را اگر ملاحظه كرده باشيد بعد از گذشتن سالهاى طولانى، باز هم آرامش در مملكتها نيست و در دنبال سر بعضى انقلابات، تمام احزاب را از فعاليت باز داشتهاند، تمام روزنامهها را توقيف كرده اند، تمام اجتماعات را منع كردهاند به اسم اينكه انقلاب است و انقلاب معنايش اين است كه هيچ كس حق هيچ نفس كشيدن را ندارد، اما شما ملاحظه كرديد كه انقلاب ايران، همان روز انقلاب، همه گروهها را فرصت داد، همه روزنامهها را اجازه داد، همه اجتماعات را اجازه داد فعاليت كردند، چند ماه هم فعاليت كردند تا آنكه به ملت ثابت شد كه بعضى از جناحها مخالف مسير ملت هستند و به ضد انقلاب عمل مىكنند و توطئهها دارند، از آنها بعضىشان جلوگيرى شد و مشغول بررسى هستند. بايد گفت كه انقلاب ايران در ايران بهترين انقلابى بوده است كه در دنيا تا كنون پيدا شده است و نكتهاش هم اين است كه ملت مسلمان، انقلاب كردند. انقلاب، مربوط به حزبى مثلاً فرض كنيد نبوده است، مربوط به يك فرض كنيد كودتائى نبوده است، مربوط به يك كودتائى فرض كنيد از طرف نظامى نبوده است، يا از طرف حزب، بلكه مال خود ملت بوده است و خود ملت قيام كرده است و خود ملت پيش برده است و طرف را شكست داده است و ملت هم ملت اسلامى بوده است از اين جهت كه ملت يك ملت مسلم بوده است بىجهت نمىخواسته است كه اشخاصى را بكشد، اشخاصى را حبس كند، اشخاصى را منع كند از فعاليت، هيچ ابداً نظر به اين معانى نبوده است. از اين جهت يك انقلاب بسيار آرامى بوده است، ولو اينكه الان مفسده جوها كارشكنىهايى مىكنند، لكن خوب اينها اشخاصى هستند كه ضد انقلاب هستند و ريشه دار هم نيستند، فعاليتهاشان يك فعاليتهاى سطحى است كه اصلاح مىشود انشاءالله.
صحيفه نور ج 10 صفحه 69
همه قشرها بايد كمك بكنند تا اين مملكت را نجات بدهند
و شما دانيد كه يك مملكت اينطور خرابى كه براى شما گذاشتهاند كه همه جايش آشفتگى بود و خرابى بود و عقب ماندگى بود، اين بخواهد اصلاح بشود، به طريق عادى يك زمان طولانى مىخواهد اصلاح بشود، آنها همه چيز را خراب كردند و بالاتر از همه چيز كه خراب كردند دانشگاه و مراكز تحصيل بود، اينها از دانشگاهها از باب اينكه مىترسند كه در دانشگاه اشخاص صحيح تربيت بشود و مقابلشان بايستد نمىگذاشتند دانشگاهها آنطورى كه بايد، مشغول كار بشوند و تحت نظر خودشان اداره مىشد و تحت نظر خودشان اين تعليمات به آن قدرى كه مفيد به خودشان بود بود فعاليتهايمان به همان حد بود و روى اين اصل نيروى انسانى ما را نگذاشتند كه ترقى بكند و رشد بكند و حالا كه مجالى اگر بگذارند پيدا بشود بايد از سر شروع كنند. طرح برنامههائى براى فرهنگ و اصلاح فرهنگ و تصفيه از اشخاصى كه باز هم در فرهنگ يا در جاهاى ديگر هست كه اين همه بايد با تدريج درست بشود، فوراً نمىشود پشت سر انقلاب اين كارها درست بشود. كارهائى است كه بايد با تدريج درست بشود. خوب، انشاءالله اميدواريم كه درست بشود. وقتى يك مجلس شورا با خود ملت، با راى خود ملت انشاءالله تحقق پيداكرد و يك حكومت مستقر و مستمرى به وسيله مجلس درست شد. بسيارى از كارها آنوقت اصلاح مىشود، لكن البته مهلت مىخواهد، نمىشود، يك آدم كه ممكن است يك سرمابخورد وبه چند دقيقه سرما خوردن مريض مىشود اين را بخواهند صحيحش كنند گاهى يك ماه، دو ماه طول مىكشد اين چند دقيقهاى كه اين سرما خورده جبران كند. يك مملكتى كه دو هزار و پانصد سال زير ظلم اين رژيم سلطنتى بوده و آنقدرى كه ما شاهد بوديم، پنجاه و چند سال زير ستم بوده است و همه اشخاص دولتهاى بزرگ در او تصرف داشتند در همه چيزش و همه چيزش را آشفته كردند و البته بايد با يك مدت طولانى اصلاح بشود، لكن اميد است كه اصلاح بشود. بحمدالله ما الان همه جا وقتى كه برويد مىبينيد كه همه توجه به اسلام دارند و توجه به اينكه بايد از زير بار ظلم بيرون بروند، از زير بار اجانب خارج بشوند، اين مطلبى شده است كه عمومى شده، بچههاى كوچك هم مىگويند، پيرمردهاى افتاده هم مىگويند، جوانها هم كه بايد بگويند، بحمدالله اين روشنى و اين بيدارى كه براى ملت ما حاصل شده است اميد بخش است. همانطورى كه شما ملت با نداشتن تجهيزاتى غلبه كرديد بر اين قدرتهاى بزرگ كه همه قدرتها دنبالش بودند، حكومتهاى اسلامى هم دنبالش بودند، لكن ملت وقتى يك چيزى را خواست، نتوانستند حفظش بكنند، با قدرت ملت حفظش بكنند. با قدرت ملت و با توجه ملت به اسلام و خداى تبارك و تعالى اين سد بزرگ را شكستند و من اميدوارم كه اين ملت و با همين بيدارى و يك قدرى اغماض كردن از مشكلات، يك قدرى توجه به اينكه كار بايد با تدريج انجام بگيرد، كار بايد با يك قدرى حوصله، يك قدرى صبر، يك قدرى توجه به اينكه، مشكلات كم نيست زياد است ، نبايد هر قشرى فكر اين بكنند كه يك مشكلاتى ما داريم چرا الان درست شود، اين اسباب اين شود كه نتوانند آنهائى كه مىخواهند رفع مشكلات را بكنند. نتوانند رفع بكنند. و لهذا من از همه قشرها، خصوصاً از جوانهاى دانشگاهى و
صحيفه نور ج 10 صفحه 70
دانشسرائى و محصلين و اينها خواهش مىكنم يك قدرى توجه داشته باشند به اينكه آلت دست، يك وقت واقع نشوند كه با يك طورى كه خود ماها هم، خود شماها هم نمىتوانيد مطلع بشويد كه چه است، همچو مطلب را درست مىكنند كه حتى اعتقاد كنند كه نه الان بايد اعتصاب كرد، الان بايد ريخت در خيابان، اگر نريزيم در خيابان، چه خواهد شد. شما بدانيد كه هر چه آرامتر باشد مملكت، بهتر مىشود اصلاحش كرد، در يك محيطى كه توى خيابان بريزند به جان هم نمىشود اقتصادش را درست كرد، نمىشود دانشگاهش را درست كرد، وقتى محيط آرام باشد، توجه بكنيد كه بايد آرام بشود، محصلين سر كلاس بروند، مشغول كارشان بشوند، معلمين مشغول كارشان بشوند، اساتيد مشغول كارشان بشوند، زارع مشغول كارش بشود، كارگر مشغول كارش بشود، آرامش در يك مملكتى پيدا بشود، آنوقت كسانى كه مىخواهند خدمت بكنند، اين را مىتوانند خدمت بكنند، اما اگر آرامش نباشد، مثلاً فرض كنيد كه كردستان اين اشخاص فاسد ريختند و به همش زدند، خوب، كردستان نمىشود با اينكه به هم خورده است آسفالت بشود، يك جائى كه جنگ با هم مىكنند، آسفالت معنا ندارد يا مريضخانه درست بشود اين بايد آرامش پيدا بشود، تا بتوانند آنهائى كه مىروند براى اصلاح، اصلاح بكنند. مثلاً آقايان كه در جهاد سازندگى رفتند و خداوند همهشان را حفظ كند يك همچو كار بزرگى را مشغول شده اند و يك همچو فداكارى مىكنند جوانها، مىروند در جهاد سازندگى، كار بسيار با ارزش است، لكن اگر يك وقتى فرض كنيد در آنجا هم آمدند يك شلوغكارى كردند، يك كارى كردند، يك كار انجام بشود، خوب، محيط وقتى به هم خورده بشود، آنها هم نمىتوانند كارشان را انجام بدهند. ما به همه ملت بايد عرض بكنيم كه ملت بايد بداند كه الان مملكت مال خودش است، يك مملكتى كه مال خودش است بايد آرامش را خودش حفظ بكند تا آنهائى كه مشغولند كار را انجام بدهند، بتوانند مجال پيدا كنند كه انجام بدهند. اگر اين آرامش محل درست نشود كارها درست نمىشود. به هم ريختن مثلاً فرض كنيد كه دانشگاهها، ريختن در خيابانها، نرفتن سر كلاسها كار را درست نمىكند، كار وقتى درست مىشود كه اينها مطالبى كه دارند، بگويند، به آرامش بگويند تا رسيدگى بشود به آن مطالب و انشاء الله به آرامش عمل بشود به آن. شما خيال نكنيد كه دولت يك دولتى است كه مىخواهد كارشكنى بكند، خودش خواهد خيانت بكند، اين حرفها نيست در كار، خوب اين اشخاص معلوم است اشخاصىاند كه مىخواهند كار انجام بدهند، البته كار، كار بزرگى است و به اين زودى نمىتوانند انجام بدهند، كار كارى است كه يك قشر نمىتواند انجام بدهد. اگر همه ملت با هم دست به دست هم ندهند و كمك نكنند به هم، نمىشود انجام داد، بايد كمك كرد، كشاورزها كمكشان به اين است كه كشاورزيشان را زياد بكنند، ما اگر كشاورزيمان طورى نشود كه خودمان براى خودمان نتوانيم وسيله معاش را تهيه كنيم و دستمان پيش امريكا باشد كه نان ما را بده خوب، اين پيوستگى است به آنها و آنها هر روز جلويش گرفتن، ما ناچاريم كه تحميل هر چه بكنند، قبول كنيم از آنها تا اينكه نان به ما بدهند، در صورتى كه آنها به ما خيانت خواهند كرد، بايد فداكارى بكنيم كه در معاشمان احتياج به كسى نداشته باشيم و به قدرت اين كشاورزهاست. الان وقت اين است كه فعاليت
صحيفه نور ج 10 صفحه 71
بكنند، از آن طرف دولت همراهى بكند و كمك بكند و رفع گرفتارىها را بكند از آن طرف هم آنها مشغول فعاليت بشوند و كشاورزيشان را توسعه بدهند. خوب، شما ديديد كه در اين سال گذشته كه يك قدرى توسعه دادند، خوب، خيلى فرق كرد با سالهاى قبل و من اميدوارم به اينكه اين كشاورزها روز به روز رو به رشد بروند، به طورى كه ما صادر كننده باشيم مملكت ما يك مملكتى است كه مىتواند صادر كننده باشد، زمين دارد، آب دارد و همه چيز دارد، مخازن همه جور دارد و ما مىتوانيم كه در اين امور صادر كننده باشيم، ما بايد صادر كننده باشيم، ما نبايد دستمان دراز باشد به پيش غير كه به ما گندم بدهيد، جو بدهيد در صورتى كه مملكت ما بايد صادر كند، بايد همه دست به هم بدهند كمك بكنند و همين جهاد سازندگى كمك بزرگى است كه اينها در همه چيز كمك بايد بشود كه همه قشرها بايد كمك بكنند تا اين مملكت را نجات بدهند. يك مملكتى كه بخواهيد از خودتان باشد و ديگر نتوانند در آن دخالت كنند، اول بايد آن چيزى كه مربوط به ارزاق خودمان است كه احتياج از حيث رزق ما به ديگران نداشته باشيم، نان ما را ديگران ندهند. براى ما عيب است كه ما بنشينيم و نانمان را ديگران بگويند كه ما به شما مىدهيم، ما به شما نمىدهيم، ما به شما نمىدهيم بايد خودمان تهيه كنيم و اين به اين است كه كشاورزى را توسعه بدهيم. اگر قبلاً كم كارى مىكردند، حالا زيادتر كار بكنند. اشخاص كمك كنند به آنها و دولت كمك شايان به آنها بكند و از همه اطراف كمك بشود تا اين كشاورزى به خوبى راه بيفتد. وقتى كه راه افتاد، ما احتياجمان را از غير در جهت اقتصاد بريده بشود، آنوقت در همه كارها مىتوانيم با آنها مقابله كنيم و چه بكنيم، الان هم الحمدالله مىتوانيم در هر صورت همه قشرها الان موظفند كه كوشش كنند براى حفظ آرامش و فعاليت كنند، بيكار ننشينند، فعاليت بكنند، كار بكنند، تا اينكه مملكت خودشان را نجات بدهند.
شرق يك فرهنگ اسلامى دارد كه مترقىترين فرهنگ است
و همين طور اين دانشگاهها بايد يك دانشگاههائى باشد كه ما ديگر احتياج به خارج پيدا نكنيم كه دستمان در آنوقتى كه مىخواهند يك كسى را معالجه كنند به ديگران دراز كنيم كه برويد آنجا معالجه كنيد، بايد دانشگاههاى ما و همه قشرها كارى بكنند كه لااقل ما محتاج به غير نباشيم، اينطور نباشد كه اگر يكى مريض بشود، بگويند اينجا نمىشود معالجهاش كرد، اينطور نباشد كه اگر يك گرفتارى بشود، بگويد نه، نمىشود ديگر درستش كرد، خودمان سر پاى خودمان بايستيم، شرق بايد سر پاى خودش بايستد، اگر شرق بخواهد باز وابستگى فكرى داشته باشد به آنها و گمان كند كه همه چيز از آنجا بايد بيايد، بايد تا آخر وابسته باشد. شرق يك فرهنگ اسلامى دارد كه بلندترين، مترقىترين فرهنگ است، با اين فرهنگ اسلامى بايد تمام احتياجاتش را اصلاح كند و دستش را پيش غرب دراز نكند، پيش اين غرب و از غرب بخواهد، خودش بايد درست بكند، سابق اينطور بوده است كه كتب طبى شرق در اروپا رفته است، اروپا را طبيب كرده و آن طبيبهاى بزرگ را درست كرده، كتب شرق بوده است، كتاب شيخ الرئيس بوده، كتب رازى بوده است و اينها كار كردند، حالا چه شده
صحيفه نور ج 10 صفحه 72
است كه ما حالا بايد بعد از اينكه تمدن از شرق طرف غرب رفته است شرق تمدن را صادر كرده به غرب، حالا ما به واسطه يك كارهاى ناشايسته اى بايد عقب افتاده باشيم و دستمان را طرف غرب دراز كنيم بايد شرق سرپاى خودش بايستد و خودش را بيابد، تبليغات زياد اسباب اين شده است كه شرق خودش را گم كرده، خودمان را گم كرديم، هر چيز صحبت مىشود گويد بايد شما ببينيد اسمائى كه در اينجا متعارف بود مىگذاشتند، داروخانه اسمش اروپائى باشد خيابان هم بايد اسم يكى از اروپائىها يا امريكائىها تويش باشد، هر جا مىرفتى بايد اين باشد. اجناس هم كه درست مىكردند، خود ايران جنس مىبافت بايد اين كنارش خط انگليسى باشد، يا خط لاتين باشد و بگويند از انگلستان آمده است اين، گم كرديم ما خودمان را، بايد پيدا كنيم خودمان را، خودمان را بايد از همه اين خيابانها، از همه اين داروخانهها، از همه اين موسسات، اين اسماء نحس خارجىها زدوده بشود تا اينكه كم كم افكار متوجه خودمان بشود كه ما خودمان دارا هستيم اينجا، فرهنگ دارد شرق، فرهنگ غنى دارد، كسى كه فرهنگ غنى دارد چرا برود سراغ ديگران و از ديگران بخواهد فرهنگ را بگيرد و ديگران هم به ما فرهنگ نمىدهند نا فرهنگى مىدهند، ديگران به ما نخواهند يك مطلبى كه به درد ما بخورد به ما بدهند آنها چيزهائى كه به درد خودشان مىخورد به ما دهند، شواهد زياد است در اينكه هر چه به درد خودشان مىخورده است اينجا فرستادند در صورتى كه آن چيزها ممكن است تباه كند ما را، بايد اگر ما بخواهيم استقلال پيدا كنيم - گم كرديم ما خودمان را - بايد از اين غربزدگى بيرون برويم، خيال نكنيم همه چيز آنجاست و ما هيچ نداريم، خير، ما همه چيز داريم و فرهنگمان فرهنگ غنى است، بايد پيدايش كنيم اين فرهنگ را. خوب، بالاخره هر كارى مبدائى لازم دارد و ابتدائى لازم دارد الان ابتدا اين است كه ما بايد برويم دنبال اينكه همه چيز از خود ما باشد انشاءالله خداوند همهتان را تاييد كند، هميشه موفق كند و گرفتارىها را رفع كند و همه مسائل را به قدرت خودش حل بكند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 73
تاريخ: 6/8/58
پيام امام خمينى به شوراى انقلاب جمهورى اسلامى به مناسبت آغاز قرن 15 هجرى
بسم الله الرحمن الرحيم
شوراى انقلاب جمهورى اسلامى
در آستانه فرا رسيدن يكهزار و چهار صدمين سال هجرت پر بركت حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله و سلم كه سر لوحه نهضت انقلابى اسلامى تحت راهنمائى قرآن كريم و رهبرى انسان ساز والاترين مرد جهان است، مقتضى است با همكارى ملت و دولت براى بزرگداشت اين قرن عظيم و پر بركت برنامههاى انقلابى برپا داريد.
قرن گذشته گر چه براى ملت عزيز ما و براى اسلام و كشور مصيبت بار بود، لكن نهضت اسلامى ايران در اواخر اين قرن، سرنوشت امت اسلام را در قرن آتى دگرگون خواهد نمود. اميد واثق كه شرق در بند و خصوصاً كشورهاى اسلامى، در زير پرچم توحيد به مبارزات خود براى استقلال و آزادى ادامه داده تا از چنگ غرب و شرق توطئه گر نجات پيدا كنند و اين قرن، قرن نورانى كشورهاى اسلامى باشد. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 74
تاريخ: 7/8/58
بيانات امام خمينى در ديدار با اعضاى انجمن اسلامى دانشجويان مدرسه عالى ترجمه مفيدى
ما بايد خودمان را پيدا كنيم تا بتوانيم سر پاى خودمان بايستيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مثل كشور ما مثل بيمارى است كه لااقل پنجاه و چند سال بيمارى كشيده است و همه قشرها به بيمارى او دامن زدند و الان از بار قشرهائى كه دامن به بيمارى او مىزدند فارغ شده است لكن بيمار است. از بيمارى كه پنجاه و چند سال به بيمارى او كمك كردند و خائنين دامن زدند، نبايد متوقع بود كه به مجرد اينكه دامن زنها خارج شدند بيمار فوراً صحيح بشود. اين بيمارى كه در جامعه ما از غرب پيدا شده است، از ممالك خارجى كه مىخواستند ما را همه چيزمان را ببرند، اين بيمارى غربى را توقع نداشته باشيد كه با هشت ماه يا با هشت سال يا با بيست سال اين بيمارى رفع بشود. اينهايى كه در دانشگاهها هستند بعضىشان البته پنجاه سال اينها از غرب به مغزهاى آنها بيمارى تزريق شده و تربيت شدند اينها به همان تربيتهاى غربى و آنها اينها را آماده كردند براى اينكه جوانهاى مارا آنطورى بار بياورند. شما بخواهيد كه فوراً اين بيمارها سالم بشوند يا اين بيمارها را كنار بگذاريد و سالم پيدا بكنيد، اين توقع غير معقولى است. من مىدانم كه در همه قشرها و خصوصاً در مراكز تعليم و تربيت كه بيشتر خارجىها عنايت داشتند به نگهدارى آنها در يك سطح معينى يا منحرف كردن آنهيا از آن راهى كه بايد بروند آنقدرى كه به دانشگاهها آنها عنايت داشتند كه نگذارند رشد بكند بلكه آنها را به مسير ديگرى ببرند، به راه ديگرى ببرند، شايد به جاهاى ديگر اينقدرها عنايت نداشتند. در يك همچو مسيرى كه آنها عمال خودشان را وادار كردند و جوانهاى ما را به مسير ديگرى بردند، شما متوقع نباشيد كه فوراً آنها از آن مسير برگردند و به مسير ملت بيايند. لكن مايوس نباشيد، ملت راه خودش را پيدا كرده است، شما جوانها راه خودتان را پيدا كرديد.
اگر امروز نشود تصفيه، فردا تصفيه مىشود، ناچار از اين تصفيه است يعنى يك ملتى كه فهميده مرضش چيست، ابتداى هر چيزى فهم اين است كه گرفتارى چيست. در اين پنجاه سال ما را از اينكه بفهميم گرفتارى ما چيست اغفال كرده بودند ما آن ميكروبهاى فاسد را و مفسد را براى خودمان درمان مىدانستيم. ما آنهايى كه ما را به تباهى مىكشيدند براى خودمان معالج مىدانستيم. ما را اينطور درست كرده بودند، اين تبليغات دامنهدارشان به ما اينطور حالى كرده بودند كه شمابايد هر چه كه مىخواهيد، هر تمدنى كه خواهيد، هر فرهنگى مىخواهيد، از غرب بايد، به دست خودتان نداريد.
صحيفه نور ج 10 صفحه 75
به اين افكار پوسيدهاى كه اينها تزريق كردند به وسيله قلمهاى فاسد و به وسيله گفتارهاى منحرف كننده و اينها ما را همچوبار آوردند و جوانهاى ما را همچو بار آوردند كه آنكه زهر مهلك براى جامعه ما بود، خيال كند دواى دردش است. الان هم همين فاسدها بعضى از همين فاسدها در جامعه ما هستند، در همه جا هستند، در دانشگاه هم هست، در همه جاى مملكت ما هست و توقع اين را نداشته باشيد كه يك درد پنجاه و چند ساله، يك چند روزه و چند ساعت و چند وقت و چند ماه و چند سال معالجه بشود. شما ملاحظه كنيد، يك كسى كه يك ربع ساعت سرماخوردگى برايش پيش مىآيد يك ماه گاهى احتياج به معالجه دارد و يك جامعهاى كه 2500 سال زير يوغ اشخاص بوده است كه براى خودشان مىخواستند جاه و مقام درست كنند و ظلمشان بر جامعه همه طرف بوده است و آنكه ما يادمان است پنجاه و چند سال بدترين اوقات را مملكت ما گذارند، بدترين اوقات تاريخ ما بود يعنى از همه اطراف به ما هجوم آورده بودند، به مملكت ما هجوم آورده بودند، همه قشرها را بعد از مطالعه در خدمت گرفته بودند و ما را از خودمان بكلى تهى كرده بودند.
بايد ما، نه ما تنها، شرق بايد شرق خودش را كه گم كرده پيدا كند. اينها با تبليغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و غربزده كردند كه همه چيز خودمان را، همه مفاخر خودمان را يادمان رفت، براى خودمان ديگر چيزى قائل نيستيم. همين چند روز پيش از اين يك آقايى كه من او را نمىشناسمش آمد اينجا نشست همچو تند تند هى شروع كرد گفتن كه آقا ما محتاجيم به آنها، محتاجيم به آنها، ما از آنها بايد همه چيز بگيريم، من اصلاً جوابش را ندادم لكن يك همچو مغزهايى است. ما تا نفهميم كه محتاج به آنها نيستيم، نفهميم كه آنها محتاج به ما هستند، نه ما محتاج به آنها، نمىتوانيم اصلاح بشويم. شرق همه چيز دارد فرهنگش از فرهنگ غرب بهتر است فرهنگ غرب از شرق رفته است همه چيزش از غرب بهتر است فقط تهىاش كردند از خودش، فقط تبليغات دامنهدارى كه به وسيله نوكرهاى اينها كه الان هم موجودند در مملكت ما، الان هم با صورتهاى مختلف در مملكت ما موجودند و مع الاسف اشخاصى دامن مىزنند به اينكه. اينها را بزرگ كنند، اينها ما را از خودمان تهى كردند به طورى كه ما خيال مىكنيم هر چيز هست از آنجاست. ما تا خودمان را پيدا نكنيم، تا شرق خودش را پيدا نكند، تا آن گمشده پيدا نشود، نمىتوانيم سر پاى خودمان بايستيم. بايد از مغزهاى ما اسم غرب زدوده شود. در مقابل آنوقت كه هر خيابانى كه مىخواستند بيشتر ترويجش كنند خيابان روزولت، خيابان نمىدانم زهر مار هى از آنها هر دواخانهاى كه مىخواستند بيشتر مشترى پيدا كند يك اسم خارجى رويش مىگذاشتند. هر دوائى را كه مىخواستند دوا را خودشان درست مىكردند لكن مىخواستند ترويج بشود، يك اسمى از آنها رويش مىگذاشتند. هر پارچهاى را كه مىبافتند، اصفهان پارچه مىبافت لكن اسم آنها را رويش مىگذاشت. ما همه چيزمان را باختيم. حالا دزدها را بيرون كرديم اما خودمان را پيدا نكرديم بايد خودمان را پيدا كنيم. شرق بايد در غرب را ببندد، در غرب را به روى خودش ببندد. تا غرب راه به اينجا دارد شما به استقلال خودتان رسيد و تا اين غربزدههايى كه در همه جا موجودند از اين مملكت نروند يا اصلاح نشوند شما به
صحيفه نور ج 10 صفحه 76
استقلال نخواهيد رسيد، اينها نمىگذارند. ما بايد خودمان را پيدا كنيم تا بتوانيم سر پاى خودمان بايستيم و بفهميم ما هم موجودى هستيم.
تمام گرفتارىهاى مسلمين از امريكاست
غرب به ما يك چيزى كه مفيد به حال ما باشد نخواهد داد و نداده است غرب هر چه به اين طرف فرستاده آنهائى بوده كه براى خودش مفيد بوده است حالا مضر به حال ما باشد يا نباشد مطرح نيست. من اين را مكرر گفتهام و از بس متاثر شدهام اين را باز مكرر مىكنم كه در چند روز پيش از اين، چند وقت پيش از اين در مجله، در روزنامه خواندم كه دواهايى در امريكا قدغن شده است كه استعمال بكنند آنجا، لكن مجازند كه به دنياى ثالث بفرستند. شما ببينيد اينها چه نظرى به ما مىكنند ما را مثل يك موجود زنده شايد فرض نمىكنند، و الله براى هر موجود زنده هم انسان اينطور حاضر نيست كه يك دوايى كه مضر است، بفرستد كه به حيوان بدهد. شما ببينيد كه ما با چه موجوداتى مقابل هستيم، با چه موجودات كثيفى در آمريكا ما مواجه هستيم. آمريكا (ملت را نمىگويم دولت را مىگويم) دولتهاى ابر قدرت با ما چه معامله مىكنند و ما باز خاضع آنها هستيم باز براى آنها كار مىكنيم. بشكند قلمهايى كه براى اينها دارد كار مىكند و بشكند زبانها و ببرد زبانهايى كه به نفع اينها دارد صحبت مىكند و باز ملت را مىخواهد تباه كند. شما فكر كنيد كه دوايى كه آنجا نبايد استعمال بشود، بفرستند به دنياى ثالث، بفرستند پيش ما، جهنم، ما هر چه به سرمان آمد از اين دواها مانعى ندارد، آنها پولش را بگيرند. از اول همين بوده است، چيزهايى كه به حال ما مفيد باشد به ما ندادند. آقا، تمام گرفتارىهاى شرق از اين اجانب است، از اين غرب است، از اين آمريكاست. الان تمام گرفتارى ما از آمريكاست. تمام گرفتارى مسلمين از آمريكاست، از اين آمريكايى است كه صهيونيسم را آنطور تقويت كرده است و آنطور دارد تقويت كند و برادران ما را فوج فوج مىكشند.
تا فكر شما مستقل نباشد كشور شما مستقل نمىشود
ما تا تمام حيثيت خودمان را نفهميم، نفهميم كه چى بوديم، ما در تاريخ چه بوده و چه هستيم، چه داريم، تا اينها را نفهميم استقلال نمىتوانيم پيدا بكنيم. تا فكر شما مستقل نباشد، كشور شما مستقل نمىشود. برويد دنبال اينكه فكرتان را مستقل كنيد. دانشگاهها بروند دنبال اينكه جوانهاى ما را مستقل بجا بياورند، تربيت كنند كه بفهمند خودشان يك فرهنگ دارند، يك فرهنگ بزرگ دارند، بفهمند كه فرهنگ از اينجا صادر شده است به خارج، بفهمند كه ما هم يك چيزى در عالم هستيم و ما خودمان مىخواهيم خودمان را اداره كنيم.
بايد اينطور تربيت بشود حالا، بايد تصفيه بشود از اين مغزهاى پوسيدهاى كه عاشق آمريكا هستند و عاشق غرب هستند، بايد تصفيه بشود از اين موجودات، بايد ادارات ما تصفيه شود از آن خائنهايى كه الان هم به نفع رژيم سابق يا كم عمل مىكنند و يا عمل نمىكنند و يا ضدش را عمل
صحيفه نور ج 10 صفحه 77
مىكنند. تصفيه مىخواهد اين مملكت و البته تصفيه وقت مىخواهد، بايد بشود اما يك دفعه نمىشود. تكليف ما چيست؟ تكليف هر يك از ما و هر يك از افراد ملت اين است كه آن كارى را كه مىكند خوب انجام دهد. شما متوقع اين نباشيد كه استاد چه جور هست آن را هم بايد دنبالش باشيد اما نايستيد به اينكه او عمل خوب بكند، خوب، اول عمل خوب را بكن. اول خودمان، از خودمان شروع بشود تا برسد به جامعهمان. اصلاح از اول بايد از خود آدم شروع بشود تا برساند به اينكه ديگرى را اصلاحش كند. خوب كار بكنيد، جدى كار بكنيد. كشاورزانمان جدى كار بكنند، كارگرانمان جدى كار بكنند، گول اينهايى كه مىخواهند ما را دوباره برگردانند به حال سابق، به حال اينكه وابسته، همه چيزمان وابسته به خارج باشد گول اينها را نخورند، گول تبليغات اينها را نخورند. تكليف ما اين است كه اولا هر كارى كه محول به ماست خوب انجام دهيم. محصليد خوب تحصيل كنيد، معلميد خوب تعليم كنيد، استاديد خوب استادى كنيد، كارگريد خوب كار كنيد، كشاورزيد خوب كشاورزى كنيد، ملائيد خوب ملائىات را بكن، هر چى هستى همان كارى كه به تو محول است او را خوب انجام بده. اگر يك ملتى يك چنين هوشيارى برايش پيدا شد كه هر كه، هر شخصى كار خودش را خوب انجام بدهد، يك ملت اصلاح مىشود زود هم اصلاح مىشود.
اما اگر من بنشينم براى اينكه يكى ديگر كار بكند، شما بنشينيد كه من كار بكنم، من بنشينم شما كار بكنيد، نه من كار انجام مىدهم نه شما انجام مىدهيد. منتظر نباشيد ديگران براى شما كار بكنند اين انتظارى بود كه ما منتظر باشيم آمريكا براى ما دلسوزى بكند، منتظر باشيم كه آمريكا به ما اسلحه بدهد. اسلحههايى به ما دادند كه به دردمان نمىخورد و به ضرر ما بود. قراردادهايى با ما كردند كه همه قراردادهايشان به ضرر ما بود يا اكثرش. آنها براى ما كار نمىكنند. ننشينيد ديگران براى شما كار بكنند، خودتان كار كنيد. ملت خودش كار بكند، هم خودش عملى را كه مىخواهد انجام بدهد خوب انجام دهد وهم به رفيقش بگويد خوب انجام دهد، هم به جامعه. كلكم راع و كلكم مسئول همين است. همه مسووليم در مقابل ملت و مسووليم در مقابل خودمان. خودم را اصلاح كنم ديگران را هم اصلاح كنم، به هر مقدارى كه مىتوانيد، باز ننشينيد به اينكه من اهل منبر نيستم نمىتوانم يك جامعه اى را دعوت كنم، من اهل خطابه نيستم نخير، شما همان مقدارى كه مىتوانيد خودت عمل بكن، به رفيقت هم به همان زبانى كه دارى بگو كه خوب عمل كن، او هم خودش عمل كند به رفيقش بگويد. اگر يك همچو حسى در يك مملكت پيدا شد، مملكت زود اصلاح شود كه ما ننشينيم كه ديگران براى ما كار بكنند، ما ننشينيم كه از غرب براى ما وارد بشود، ما خودمان كار بكنيم و خودمان كارهايمان را انجام بدهيم و غرب را فراموش كنيم. خداوند انشاءالله همه شمارا حفظ كند و موفق و مويد و به پيش برويد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 78
تاريخ: 7/8/58
استفتاء گروهى از زنان مبارز ايران از محضر امام خمينى در مورد طلاق گرفتن زنان
بسم الله الرحمن الرحيم
حضور مقدس رهبر انقلاب اسلامى ايران امام خمينى دام ظله
مساله اختيار طلاق به دست مرد، موجب ناراحتى و تشويش خاطر گروهى از زنان مبارز ايران شده است و گمان مىكنند كه ديگر به هيچ وجه حق طلاق ندارند و از اين موضوع افرادى سوء استفاده كرده و مىكنند. نظر جنابعالى راجع به اين مساله چيست؟
پاسخ امام خمينى به اين استفتاء:
بسم الله الرحمن الرحيم
براى زنان محترم، شارع مقدس راه سهل معين فرموده است تا خودشان زمام طلاق را به دست گيرند. به اين معنى كه در ضمن عقد و نكاح اگر شرط كنند كه وكيل باشند در طلاق، به صورت مطلق يعنى هر موقعى كه دلشان خواست طلاق بگيرند و يا به صورت مشروط، يعنى اگر مرد بدرفتارى كرد يا مثلاً زن ديگرى گرفت، زن وكيل باشد كه خود را طلاق دهد، ديگر هيچ اشكالى براى خانمها پيش نمىآيد و مىتوانند خود را طلاق دهند. از خداوند متعال توفيق بانوان و دختران محترم را خواستارم. اميد است تحت تاثير مخالفين اسلام و انقلاب اسلامى واقع نشويد كه اسلام براى همه مفيد مىباشد.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 79
تاريخ: 8/8/58
پيام امام خمينى به مناسبت بيست و پنجمين سالگرد استقلال الجزاير
بسم الله الرحمن الرحيم
در آغاز بيست و پنج سال رهائى كشور عزيز الجزاير از تحت سلطه جابرانه استعمارگران متمدن نما، درود و تحيات خود و ملت شريف ايران را نثار آنان نموده و به ملت برادر خويش صميمانه تبريك عرض مىنمايم. ملت ما تلخى سلطه اجانب و مفتخواران نفتخوار مخصوصاً آمريكا را چشيده و غم شما برادران را احساس نموده است و به حسب اخوت ايمانى در غم و شادى ملت شريف الجزاير و ساير ملتهاى عزيز اسلامى شريكند. من اميدوارم كه مسلمانان جهان در آستان قرن حاضر گرفتارىهاى خود و منشاء آن را به درستى بررسى كنند و با اتحاد همه جانبه و اتكال به اسلام و در زير پرچم پر افتخار آن از قيد و بندهاى استعمارگران رهائى يابند. مسلمين كه در آستان اين قرن، دردهاى جانفرساى خود را يافته و از قدرتهاى شيطانى بزرگ جز گرفتارىهاى گوناگون و چپاولگرىها و جنايات چيزى نديدهاند بايد با به هم پيوستگى صميمانه و توجه به خداوند بزرگ و اسلام عزيز به فكر چاره برآيند. چاره و يا مقدمه اساسى، آن است كه ملتهاى مسلمان و دولتها اگر ملى هستند كوشش كنند تا وابستگى فكرى خود را از غرب بزدايند و فرهنگ و اصالت خود را بيابند و فرهنگ مترقى اسلام را كه الهام از روحى الهى مىباشد بشناسند و بشناسانند. شرق و آفريقاى عزيز، اين قارهاى كه با نهضت اسلامى ملى و قيام خونين مردم دلاور الجزاير از خوابگران بيرون آمد و كشورى بعد از كشور ديگر، خود را از چنگال آمريكا و كشورهاى استعمارگر ديگر نجات داد بايد روى پاى خودشان بايستند و شديداً با فرهنگ صادارتى مبارزه كنند. كشورهاى آفريقا و آسيا و ساير كشورهاى در بند در قارههاى ديگر بايد بدانند كه آنچه از غرب و شرق توطئهگر و استعمارى و از آمريكاى متجاوز بر كشورهاى ستم كشيده صادر شود، تباهى و فساد آن قابل مقايسه با صلاح آن نيست. تمام كشورهاى اسلامى چون ايران بنا به وظيفه اسلامى خويش بايد از كشورهاى در حال رشد و مبارزه با استعمار مادى و معنوى پشتيبانى كنند. كشورهاى اسلامى بايد در مقابل اسرائيل اشغالگر كه اكثر گرفتاريهاى كشورهاى اسلامى به دست آن است موضع خصمانه داشته باشند و با تمام نيرو از آرمان فلسطينى و لبنان عزيز دفاع كنند. كشورهاى اسلامى بايد از سازمانهاى آزاديبخش سراسر جهان دفاع كنند ما توطئه مصر و آمريكا و اسرائيل را براى درهم كوبيدن نهضت بزرگ مردم مبارز فلسطين شديداً محكوم مىكنيم. سران و نمانيدگان كشورهائى كه در الجزاير عزيز جمع شده ايد! بيائيد
صحيفه نور ج 10 صفحه 80
متحد شويم و دست جنايتكاران چپ و راست را كه در راس آن آمريكاست قطع نموده و اسرائيل را از ريشه بركنيم و حق مردم فلسطين را به خودشان بسپاريم. از خداوند متعال بيدارى مسلمين و اتحاد كلمه آنان و عظمت كشورهاى اسلامى را خواستارم.
والسلام عليكم و على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 81
تاريخ:8/8/58
بيانات امام خمينى در ديدار با گروه امداد تهران
ما از اول هم اميدمان به نيروى انسانى الهى ملت بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
از زحمتهائى كه شمرديد و فعاليتهائى كه در منطقه خودتان انجام داديد من تشكر مىكنم و خداوند تعالى اجر به شما خواهد داد. بايد ما بدانيم كه خود ما بايد مشغول فعاليت باشيم. خود ملت در هر جا كه هست بايد به خرابىهائى كه در طول شاهنشاهى و در طول اين پنجاه و چند سال براى مملكت ما پيش آمده است خود ملت بايد قيام كند، قيام براى خدا و قيام براى بندگان خدا. شما منتظر اين نباشيد كه اين ادارات، اين استاندارىها و امثال اينها براى شما كار بكنند، اينها بسيارشان همان مغزهاى فاسد رژيم سابقند بسيارى از اينها اگر كار شكنى نكنند، كمك نمىكنند و ما نبايد بنشينيم كه اين مغزهاى فاسد به ما كمك كنند. ما جوانهاى خودمان بحمدالله زياد و تحول بزرگى كه در مملكت ما حاصل شده است و جوانهاى ما را كه بسيارى در مراكز غير مشروع بودهاند كشانده است در خدمتگزارى به خلق و خدمتگزارى به خداى تبارك و تعالى، بايد ما از نيروى اين جوانها استمداد كنيم. ما از اول هم اميدمان به ملت و جوانهاى برومند ملت بود. ما هميشه توجهمان به خود ملت، به نيروى انسانى الهى ملت بوده است و با استمداد از همين طبقه كارگر، طبقه تحصيلكرده جوان، بازارىها، از همين طبقات به قول آنها طبقات پائين و به قول من طبقات بالا استفاده كرديم. اينها بودند كه نهضت را به اينجا رساندند و اينها هستند كه مىتوانند به پيش ببرند، اينها بودند كه در آنوقت كه نهضت كرده بودند، ننشستند كه فلان استاندار با آنها همراهى كند يا فلان اداره با آنها همراهى كند اينها خودشان قيام كردند و بسيارى از ادارات و كارمندان ادارات هم كمك كردند لكن در بين اينها اقشارى هستند، افرادى هستند كه الان هم مشغول كارشكنى هستند و اينكه مىبينيد كه به شما كمك نمىكنند اين روى همان طرز فكرى است كه اينها در آن رژيم طاغوتى داشتند كه آن طرز فكر را به اين زودى نمىتوانيم ما عوض كنيم.
اين مغزهاى پوسيده را بگذار فرار كنند
اين ملت ما در طول پنجاه سال يك طرز فكرى در آن پيدا شده است، يك وضعى در دماغش پيدا شده است كه به اين زودى نمىشود عوضش كرد. آنهائى كه در خدمت رژيم بودند و چندين سال
صحيفه نور ج 10 صفحه 82
خدمت كردند به آنها و الان هم خدمتگزار به اجانب هستند و الان هم آرزوى اين را كنند كه باز آن رژيم و يا فاسدتر از او برگردد كه اينها باز كاخنشين بشوند و ملت ما حتى كوخ هم پيدا نكند، اينها الان هم در صدد هستند، اينها چند تايشان، چند نفرشان كه در همين چند روز اجتماع كرده بودند در يك جائى، افسرده بودند براى اينكه - قهر - در ايران اشخاصى را اعدام كردند، همان معنائى را كه آمريكائىها آنجا مىگفتند اينها در ايران و در يك محضر محترم مىگفتند كه اين اعدامها اسباب اين مىشود كه ما ديگر حيثيتمان را در دنيا از دست بدهيم ما يك حيثيتى در زمان محمد رضا داشتهايم حالا داريم از دست مىدهيم!! ما خيلى حيثيت داشتيم؟ كدام حيثيت را شماها داريد پيش خارج كه حالا مىخواهيد از دست بدهيد؟ ما جنايتكارهايمان را بگذاريم راه بروند در بين مردم و مادرها و پدرهائى كه بچههايشان را كشتهاند، براى اينكه شما دلتان مىخواهد كه در خارج به شما تبريك بگويند؟ شما اينقدر مغزهاى خودتان را باختهايد كه خيال مىكنيد كه اگر چند تا جنايتكار را مثلاً اعدام كنند و چند تا جنايتكار را تاديب كنند، حيثيت ما از بين مىرود. شما چه حيثيتى داريد در دنيا كه از بين برود؟ دنيا شما را به چه حيثيتى قبول كرده است؟ دنيائى كه آمريكايش اينطورى است كه دوا را مىگويد كه در اينجا صرف نكنيد و بفرستيد در دنياى ثالث، در دنياى سوم. دوائى كه آنجا به مردمش نمىدهند از باب اينكه ضرر دارد، مىگويند بفرستيد به دنياى سوم، شما اين حيثيت را در دنيا داريد و ما مىخواهيم اين حيثيت را كه شما داريد از بين ببريم، يك حيثيت انسانى براى شما پيدا كنيم. شما اينقدر گريه نكنيد براى اين خائنها كه كشته شدند از قبيل نصيرى و امثال ذلك مىگوئيد مغزها فرار مىكنند، اين مغزهاى پوسيده بگذار فرار كنند، اين مغزهائى كه براى اجانب كار كردند، اين مغزهائى كه جزء سازمان امنيت بودند بگذار فرار كنند. شما براى آنها خيلى افسرده نباشيد، اين مغزها بايد فرار كنند، البته الان مىبينيد كه اين مغزها، مىبينيد كه نمىتوانند در اينجا به آن استفادههائى كه مىكردند استفاده كنند حالا از اينجا فرار مىكنند دنبال همان معانى كه دلشان مىخواهد مىروند. مگر هر مغزى كه علم به قول شما در آن بود اين مغز شريف است؟ احمدى هم در زمان رضاخان دكتر بود، لكن دكترى بود كه با آمپول خودش مرگ بر مردم تزريق مىكرد. احمدى را شايد اكثر شما اسمش را هم نشنيده باشيد، اما ما بوديم در آن زمان كه مامور اين بود كه به مليين، به اشخاصى كه اظهار مخالفت با ديكتاتورى مىكردند آمپول مرگ تزريق مىكرد. آن هم يك مغزى بود. حالا اگر يك همچو مغزى از ايران فرار كرد، ما بنشينيم غصه بخوريم كه مغز فرار كرده؟ شماها چطور اينطور تشخيص مىدهيد كه اين مغزهائى كه رفتهاند پيش اربابهايشان، اين مغزهائى كه مجتمع شدهاند در انگلستان و بر ضد ايران دارند تبانى مىكنند و تظاهر مىكنند، اين مغزهائى كه دنبال بختيار دارند جمع مىشوند و بختيار و اينها را انگلستان پناه داده و در زير پناه سر نيزه انگلستان دارند زندگى مىكنند، ما براى اينها بنشينيم اظهار تأسف بكنيم؟ يا اين مغزهائى كه به آمريكا فرار كردند براى اينكه بروند آنجا پولهائى كه در اينجا جمع كردهاند آنجا خرج بكنند، ما براى اينها بايد اظهار تأسف بكنيم؟ فكرهايتان را عوض كنيد، افكارى كه پنجاه سال در مغزهاى شما جمع شده است و اصلاً تشخيص نمىتوانيد بدهيد به واسطه آن افكار مابين
صحيفه نور ج 10 صفحه 83
صحيح و غير صحيح را.عوض كنيد خودتان را. ما بايد اين مملكت را عوض كنيم، اين افكار را عوض كنيم. دانشگاه ما بايد عوض بشود، از اين افكار عوض بشود. اين مغزهائى كه بچههاى ما را سى سال، چهل سال به تباهى كشيدند بگذار فرار كنند، يك مغزهائى صحيح بيايند روى كار. حالا كه مىخواهند تصفيه كنند و اشخاصى خيرمند مىخواهند تصفيه بكنند، شما نشستهايد غصه مىخوريد كه چرا تصفيه مىكنند، غصه مىخوريد كه چرا اعدام مىكنند. كىها را اعدام كردند؟ براى كى غصه مىخوريد؟ اى اساتيد دانشگاه (يعنى بعضىشان) براى كى غصه مىخوريد؟ براى نصيرى نشستهايد نوحهسرائى مىكنيد؟! براى هويدا نوحهسرائى مىكنيد؟! براى كى؟ بعد هم مىگويند كه يك بچه دوازده ساله را اعدام كردهاند. خوب اينهمه آنهائى كه با ما مخالفند مىگويند، آن مخالفين مىگويند من هم امر كردهام كه پستان زنها را ببرند؟ آنها مىگويند كه يك بچه دوازده ساله را، آنها مىگويند يك زن حامله را، والا نه بچه دوازده ساله اعدام مىشود و نه زن حامله اعدام مىشود. اين چه حرفهائى است كه شما مىزنيد؟ چرا كمك مىكنيد به استعمار؟ چرا كمك مى كنيد به رژيم شاهنشاهى؟
اى مغزهاى پوسيده! اى انسانهاى از بين رفته! بيدار بشويد يك قدرى چرا اينطور بحث مىكنيد؟ چرا اسلام را تخطئه مىكنيد؟ چه شده شما را كه اسلام را تخطئه مىكنيد؟ جوانهاى ما بيدار بشويد. اى جوانهاى برومند! اى خواهران ما! اى برادران ما! بيدار بشويد. اى شمائى كه با دست شما نهضت به اينجا رسيد، و اين آقايان كه حالا اشكال مىكنند، در كنار نشسته بودند و يا كمك مىكردند و يا بىتفاوت بودند و حالا آمدهاند در ميدان، اى جوانهائى كه در مقابل توپ و تانك رفتيد، اى خواهرهائى كه جوانهاى خودتان را از دست داديد و خودتان هم در بين مردم تظاهر كرديد و الله اكبر گفتيد، حفظ كنيد خودتان را، نهضت خودتان را حفظ كنيد، ننشينيد ديگران براى شما كار بكنند اينها براى شما كار نمىكنند همانطور كه اجانب كار نمىكنند اينها هم كار نمىكنند.
بايد ادارات تصفيه بشود، بايد فرهنگ تصفيه بشود، بايد دانشگاهها تصفيه بشود، بايد به دست اشخاصى بيفتد كه پيوندش با رضاخان پهلوى و با محمدرضاخان پهلوى در سالهاى طولانى نبود. اينهائى كه با آنها پيوند دارند نمىتوانند در اين مملكت، مملكت ما را اداره كنند، اينها بايد تصفيه بشوند، دولت بايد تصفيه كند اينها را. اتكال به قدرت خودتان بكنيد همانطورى كه مىبينيد خودتان اينهمه كار را انجام داديد و مىگوئيد استاندار ما همراهى نمىكند و شايد بعضى وقتها هم كارشكنى بكند، ابدا اعتنا به همراهى او نكنيد و خودتان كار بكنيد، اتكال به قدرت الهى، همانطور كه از اول نظرتان به اين نبود كه اين قشرهاى بالا با شما كمك بكنند و نكردند و كارشكنى هم شايد كردند، همين طور حالائى كه به سازندگى رسيديد خودتان سازنده باشيد خودتان دنبال مطالب خودتان برويد.
مملكت مال زاغهنشينان است
ملت خودش بايد قيام كند مملكت مال شما است، اين مغزها فرار مىكنند و مملكت مال شماست، اينها ارزها را برداشتند و فرار كردند و حالا هم دارند يكى يكى فرار مىكنند و مىبينند ديگر
صحيفه نور ج 10 صفحه 84
اينجا جاى دزدى نيست. مملكت مال خود شماست، مال جوانهاى ماست. مملكت مال زاغهنشينان اطراف تهران است كه من خدا مىداند براى اينها غصه مىخورم و براى اينها تا حالا فكرى نشده. مملكت مال اينهاست نهضت را اينها پيش بردهاند. در يكى از روزهائى كه تلويزيون نشان مىداد اطراف تهران را و يكى از او پرسيد كه شما چه مىكرديد، مىگفت كه (يك مرد پيرمردى تقريبا بود، با يك عده از يك سوراخى بيرون آمد، از يك جائى كه جاى انسان نبود بيرون آمد) گفت ما صبح كه مىشود مىرويم به تظاهر، زندگيشان اين بود و صبح مىرفتند تظاهر، مىرفتند كمك مىكردند به ملت. ما مرهون اينها هستيم ما زندگىمان را اينها اداره مىكنند، اينها اداره كردند و اين جمعيت و امثال اين جمعيت. جوانها، جوانهاى دانشگاهى، جوانهاى ادارى آنهائى كه پيوند با ملت داشتند، بازارى، كشاورز، كارگر، همه اينها، آن طبقه بالا به ما كارى نداشتند حالا هم كارشكنى مىكنند و همه چيز مىخواهند، مىگويند مغزها فرار كردند. بگذار فرار كنند، جهنم كه فرار كردند اين مغزها، مغزهاى علمى نبودند اين مغزها، مغزهاى خيانتكار بودند والا كسى از مملكت خودش فرار مىكند به آمريكا؟! از مملكت خودش فرار مىكند به انگلستان و زير سايه انگلستان مىخواهد زندگى بكند؟! پيوند مىكند با بختيار و امثال بختيار كه مملكت ما را به تباهى كشيدند؟! اين مغزها بگذار كه فرار بكنند، بهتر كه فرار مىكنند، غصه نخوريد براى اينها، براى اينها كه كشته شدهاند غصه نخوريد اينقدرها. برادرها خودتان بيدار باشيد كه اين مغزهايى كه دارند فرار مىكنند اين مغزهاست كه شما را به تباهى كشيدهاند، اين مغزهاست كه نگذاشتند جوانهاى ما تحصيل كامل بكنند، اينها بايد هم بروند، بايد هم فرار كنند، ديگر جاى زندگى براى آنها نيست براى اينكه يك ملت بيدارند، يك ملت بيدار نمىگذارد كه شما هر كدامتان هر كارى مىخواهيد بكنيد.
ما مغزهاى سازنده را مىخواهيم، نه مغزهاى فاسد را
بايد خودتان، خودتان را اداره كنيد، بايد همهمان به ميدان بيائيم و خودمان، فكر اينكه يك استاندارى يك كارى بكند، يك كارى كسى بكند، اين را اتكال به آنها نكنيد، خودتان همانطورى كه مىگوئيد، الحمدالله الان يك تحولى حاصل شده است كه همه طبقات، مهندسش مىآيد كار مىكند، دكترش مىآيد كار مىكند. اينهائى كه حالا مغزهاى انسانى دارند، اينها كه مغزهائى ندارند كه فرار كنند. آقا مغزهائى كه فرار مىكنند، ما هم يك مغزهائى داريم كه - دارد توى - با اينكه مغز علمى هستند دارند به مردم كمك مىكنند، دارند مىروند درو مىكنند، اين مغزها را ما مىخواهيم، نه آن مغزهائى كه حالا كه برايشان تعيش حاصل نيست فرار كنند. چرا به خود نمىآيند اينها؟ چرا اينها نمىفهمند مقدار خودشان را و مقدار مملكت ما را؟ ما اين مغزهائى را مىخواهيم كه در عين حالى كه دكتر است؟ در عين حالى كه مهندس است مىرود در جهاد سازندگى و جهاد سازندگى را راه مىاندازد. ما اين مغزها را مىخواهيم كه از آمريكا پا مىشود مىآيد اينجا مىگويد من آمدهام براى كمك، نه از اينجا پا بشود فرار كند از اينجا، اين مغزهاى فرار به درد ما نمىخورد بگذار فرار كنند. اگر شما هم
صحيفه نور ج 10 صفحه 85
مىدانيد كه در اينجا جايتان نيست شما هم فرار كنيد، راه باز است. مملكت ما آدم مىخواهد حالا، نه مغزهائى كه مىروند زير پناه انگلستان و زير پناه آمريكا. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و من وقتى شماها را، اين چهرههاى انسانى، نورانى، خدمتگزار را مىبينم مباهات مىكنم به اينكه مملكت ما اينطور است.
دنيا الان نظرش به مملكت ماست، نه به آن طبقه، به شما، نه به آن طبقاتى كه سابق هم سر همه كارها بودند و الان هم شما مىگوئيد كه اتومبيلهايشان، بچههايشان را مىبرند به آنجا، به مدرسه و از همين اتومبيلها هست و به ما نمىدهند براى جهاد سازندگى. دنيا به شما نظر دارند، نه به اين اتومبيل سوارها، نه به اينهائى كه در كاخ مىنشينند. كوخنشينها هستند كه مؤونه اين مملكت و سرمايه اين مملكت است، نه آن كاخنشينها. خداوند اين كوخنشينها را براى ما حفظ كند و خداوند اين مسلمين كه تعهد دارند براى اسلام، اين جوانهائى كه خدمت دارند مىكنند به كشور خودشان، خدمت دارند مىكنند به اسلام، خداوند براى ما حفظ كند. خداوند همه شما را، خواهرها را، برادرها را حفظ كند و قدرت عنايت كند. مطمئن باشيد كه با اين روحيهاى كه داريد پيروز هستيد و نمىتواند كسى بر شما غلبه كند و شما بر همه غلبه خواهيد كرد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 86
تاريخ: 9/8/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهداى پانزده خرداد سال 42 و شهداى حوادث بندر انزلى
قيام پانزده خرداد نقطه عطفى در تاريخ و مبداء نهضت ما
بسم الله الرحمن الرحيم
پانزده خرداد كه ما مردان با ارادهاى را از دست داديم و جوانانى از دست ملت ما رفت، نقطه عطفى در تاريخ و مبدا اين نهضت است. آنها كه در پانزده خرداد قيام كردند، قيام مردانه كردند و در مقابل دژخيمان نه گفتند و به شهادت رسيدند، آنها مبدا اين نهضت عظيم شدند. من از خداى تبارك و تعالى براى آنها رحمت استدعا مىكنم و براى بازماندگان آنها سلامت و صبر و سعادت. همين قيامها بود كه امروز مىبينيد در يك مجلس گروههاى مختلف مجتمع مىشوند با مقصد واحد. همين قيامها بود كه مابين دانشگاه و مدارس قديمى ما را جوش داد و مابين قشرهاى مختلف را جوش داد به طورى كه همه با حال وحدت و با وحدت اراده، با وحدت مقصد اين راه را طى كردند و تا آنجا رساندند و به اين نحو كه ملت ما الان زنده است و راه خودش را يافته است اين راه را هم طى خواهد كرد و نهضت را به ثمرهاى انسانى - اسلامى خواهد رساند. اين خواهرهائى كه از بعض نعمتها، از نعمت گوش و زبان محروم هستند و الان آمدند اينجا، اين خود اسباب اميدوارى است كه همه قشرها مجتمع هستند در اين مقصد الهى، خداوند آنها را حفظ كند و به سعادت برساند.
اينها (روشنفكرنماها) اشخاصى هستند كه آزادى را در آن چيزهائى كه تباهى مىآورد، مىدانند
من اميدوارم كه اين قشرهاى مختلفى كه هست، همه توجه داشته باشند كه اين توطئههائى كه الان در بين هست با توجه خودشان خنثى كنند. شما ديديد و خانمهاى به قول خودشان روشنفكر ديدند كه يك دروغى در تهران منتشر كردند و اين خانمها بدون اينكه رسيدگى كنند به خيابانها مىخواستند بريزند در صورتى كه اصلاً يك همچو قانونى كه آنها خيال مىكردند مطرح نبود، معذلك، معالاسف اين روشنفكرها معلوم شد كه اينقدر بىتوجه به مسائل روز هستند و به مسائلى كه مربوط به سرنوشتشان هست كه مطالبى كه در راديو، در راديو و تلويزيون، در مطبوعات منتشر شده است اينها نگاه نكردند و فقط به نوشته بعض اشخاص مفسد نگاه كردند و بدون توجه خواستند ترتيب اثر بدهند. اينها توطئه نيست؟ اينها كشف از يك توطئه فاسد نيست كه يك مسالهاى كه اصلاً مطرح نشده
صحيفه نور ج 10 صفحه 87
است نسبت بدهند كه گذشت در قانون اساسى كه زن هيچ حقى ندارد؟ در صورتى كه اصلا مطرح نشده است و از امورى نيست كه مربوط به قانون اساسى باشد. بيدار نمىشوند اين جوانهاى ما؟ اين جوانهاى زن و مرد ما بيدار نمىشوند كه يك همچو توطئههائى در كار هست؟ توجه نمىكنند كه يك دروغ را كه بعد از يك روز كشف مىشود معذلك آنها منتشر مىكنند و از جهالت اشخاص بهرهبردارى مىكنند؟ به كجا بايد گفت كه شمائى كه اينقدر به قول خودتان دانشمند و روشنفكر هستيد، به يك قانونى كه سرنوشت شما بستگى به آن دارد اينقدر بىعنايت هستيد كه نه روزنامه را نگاه كرديد، نه راديو گوش كرديد، نه راديو تلويزيون را. و همينطور بىجهت اسباب اين شد كه ما را سرشكسته كنيد كه روشنفكرهاى ما اينطور مردم هستند، اينطور جمعيت هستند كه تحت تاثير يك دروغى كه بعد از يكى دو روز فاش مىشود واقع مىشوند و خودشان اينقدر بىاطلاعند كه از گزارشها و از چيزهائى كه مىگذرد در مملكتشان هيچ توجه ندارند، هيچ اطلاعى ندارند. خودتان را اصلاح كنيد، توجه كنيد به سرنوشتهاى خودتان. اينهايى كه اين دروغها را پخش مىكنند اينها براى شما نمىخواهند يك سعادتى ايجاد كنند، اينها همانها هستند كه با اسم آزادمردان و آزادزنان شما را و همه جوانهاى ما را به تباهى كشيدند. اينها اشخاصى هستند كه آزادى را در آن چيزهائى كه تباهى مىآورد مىدانند، و اما آن چيزهائى كه تباهى ندارد، آن چيزهائى كه براى سرنوشت ملت است در آن چيزها آزادى نمىدهند. اينها همان طائفه هستند و اينها مىخواهند همان مسائل را پيش بياورند و از چيزهائى كه اينها منتشر مىكنند، شما توجه داشته باشيد. اسلام براى همه شماست.
ولايت فقيه براى شما يك هديه الهى است
اين معنا كه از من قبلاً سوال شده است و جواب دادم كه طلاق در صورتى كه در ضمن عقد با مرد (وقتى كه مىخواهند عقد كنند) شرط بكنند و در ضمن عقد اين شرط بشود كه - طلاق - وكيل در طلاق خودش يا مطلق. يا در شرائطى يك سوالى پيش آورده است به اينكه اين زنهائى كه حالا تحت زوجيت هستند چه؟ اين ولايت فقيه را مخالفت مىكنند در صورتى كه نمىدانند از شؤون فقيه هست كه اگر چنانچه يك مردى با زن خودش رفتارش بد باشد او را اولا نصيحت كند و ثانيا تأديب كند و اگر ديد نمىشود اجراء طلاق كند. شما موافقت كنيد با اين ولايت فقيه. ولايت فقيه براى مسلمين يك هديهاى است كه خداى تبارك و تعالى داده است. منجمله همين معنائى كه شما سؤال كرديد و طرح كرديد كه زنهائى كه الان شوهر دارند اگر چنانچه گرفتارىهائى داشته باشند چه بايد بكنند؟ آنها رجوع مىكنند به آنجائى كه فقيه است، به مجلسى كه در آن فقيه است به دادگاهى كه در آن فقيه است و فقيه رسيدگى مىكند و اگر چنانچه صحيح باشد، شوهر را تاديب مىكند، شوهر را وادار مىكند به اينكه درست عمل كند و اگر چنانچه نكرد طلاق مىدهد. ولايت دارد براى اين امر كه اگر چنانچه به فساد مىكشد، يك زندگى به فساد كشيده مىشود طلاق مىدهد و طلاق اگر چه در دست مرد است لكن فقيه در جائى كه مصلحت اسلام را ديد، مصلحت مسلمين را ديد و در جائى كه ديد نمىشود
صحيفه نور ج 10 صفحه 88
به غير اين، طلاق بدهد اين ولايت فقيه هست. ولايت فقيه براى شما يك هديه الهى است. در هر صورت ما الان گرفتار يك مشت اشخاصى مختلفالسليقه و مختلفالعقيدهاى كه - همه در اين معنائى كه - همه در اين معنا كه نخواهند اين مملكت به سر و سامان برسد شريكند، در عقائد مختلفند، بعض گروههاشان با بعض گروههاى ديگر دشمن هم هستند لكن در يك چيز موافقند و آن اينكه مخالف با اسلام، مخالفت با آن چيزى كه همه ملت ما به آن راى دادند، در اين، اينها موافقند يعنى در باطل خودشان اتفاق دارند. شماها در حق خودتان مجتمع باشيد اين باطلها نمىتوانند كارى بكنند شماها توجه داشته باشيد كه اسلام براى شما، براى ما، براى همه، براى همه بشر مفيد است. اسلام يك طرحى است كه براى مستضعفين بيشتر از ديگران مفيد است و براى همه مفيد است. از اسلام نترسيد و نترسانيد مردم را. شماهائى كه قلم دستتان مىگيريد و هر چه دلتان مىخواهد مىنويسيد، يا هر چه دلتان مىخواهد صحبت مىكنيد، شماها اسلام را بىاطلاع از آن هستيد، شما يك كلمه اسلامى شنيديد، گاهى هم يك كتابى خوانديد كه نويسندهاش هم از اسلام اطلاع صحيحى نداشته است، بدون اطلاع از اسلام، بدون اطلاع از فلسفه احكام اسلام، شماها سمپاشى مىكنيد و معلوم هم نيست كه واقعا مقصدتان اين باشد كه يك كار صحيحى انجام بدهيد، منتها اشتباه بكنيد. نخير، من خيلى احتمال مىدهم كه بسيارى از اينها، نه همه، بسيارى از اينها اشخاصى باشند كه حالا كه ديدند آن رژيم به هم خورده است و آن - چيزهائى كه - منافعى كه آنها در آن رژيم مىبردند و آنقدر فاصلهاى كه مابين آنها و مابين مردم بوده است، در طرح اسلامى آنطور نمىتواند مطرح باشد، اينها حالا به دست و پا افتادند كه بلكه نگذارند اين نهضت پيش برود. شما ملاحظه كرديد كه قدم به قدم مخالفت كردند، آن روز كه نهضت بود همين در تهران و در ساير جاها، هى مخالفتها بود و دست و پا مىزدند به اينكه (همين داخلىها، خارجىها كه سر جاى خودشان دست و پا مىزدند) به اينكه شاه را نگه دارند، وقتى كه شاه رفت دست و پا مىزدند به اينكه بختيار را نگه دارند، توى خيابانها راه مىافتادند و قانون اساسى مىگفتند. قانون اساسى معنايش حفظ شاهنشاهى است و آنها قانون اساسى را براى شاهنشاهىاش مىخواستند نه ساير مسائلش. وقتى كه بختيار هم رفت، دنبالش باز هى صحبت قانون اساسى بود، مىخواستند حفظش كنند. من كه در پاريس بودم مىآمدند آنجا پيغام مىدادند، خودشان مىآمدند كه بگذاريد كه اين شوراى سلطنتى باقى باشد و با شوراى سلطنتى يك كارهائى بكنيد بعد ما كارهائى بكنيم بعد چه. خوب من مىدانستم اينها يا نمىفهمند مطلب را يا مقصدشان اين است كه همان مسائل حفظ بشود. شوراى سلطنتى را ما فرض كنيد قبول كنيم معنايش اين است كه سلطنت را قبول كرديم والا شوراى سلطنتى با - چيز - شاه است، هر وقتى بخواهد كنارش مىگذارد. اين معنايش اين است كه ما خود شاه را قبول داريم. مىآمدند بعضى از همين روشنفكرها و بعضى از همين اشخاصى كه حالا انقلابى شدند، همينها مىآمدند مىخواستند ما را اغفال كنند يا خودشان هم نمىفهميدند، كه شما كارى بكنيد كه اين شوراى سلطنتى باقى باشد در صورتى كه آن كه رئيس شوراى سلطنتى بود آمد پاريس من گفتم تا استعفاء نكردى من با تو ملاقات هم نمىكنم، استعفا هم كرد او. ولى معذلك از
صحيفه نور ج 10 صفحه 89
اينجا هى مىآمدند هى مىگفتند هى چه. - اين - آن قدم هم كه از بين رفت و ملت ما بحمدالله پيروز شد، بعد در هر قدم مخالفت واقع مىشد، در رفراندمش باز مخالفت مىكردند، در مجلس خبرگانش، در انتخاباتش باز مخالفت مىكردند، حالا هم با مجلس خبرگان مخالفت مىكنند، بعد هم با مجلس شورا مخالفت خواهند كرد، بعد هم با رئيس جمهورى مخالفت خواهند كرد. اين مخالفتها همين طور سلسله مراتب محفوظ است براى اينكه با اساس مخالفند چون با اساس مخالفند. اينها فروع آن اساس است، و با آن مخالفت مىكنند. لكن بايد بدانند كه اين دست و پا زدنها ديگر فايده ندارد. ما هيچ وقت از اين دست و پا زدنهاى شما نمىترسيم. ما مىدانيم كه شماها ديگر كارى از شما نمىآيد، اين نويسندگى از شما مىآيد و يك گفتن از شما مىآيد، خوب هر چه مىخواهيد بنويسيد و هر چه مىخواهيد بگوئيد، لكن شما بيدار بشويد، شما بفهميد كه بايد در مسير اين راه برويد. دنياتان هم در مسير اين ملت است، اگر شما دنياتان هم بخواهيد اداره بشود، يك سيلى راه افتاده، برخلاف مسير اين سيل هلاكت مىآورد. شما بخواهيد برخلاف مسير اين ملت كه مسير اسلام است، برخلاف مسير اينجا، اين سيل خروشانى كه اين سلسله خبيثه را و آن رژيم شاهنشاهى را به هم كوبيد شما چهار نفر بخواهيد مقاومت بكنيد و مقابلش بايستيد، شما را اين سيل مىبرد. براى دنياى خودتان هم (اگر اهل دنيا هستيد) براى دنياى خودتان فكر بكنيد. اينقدر مخالفت نكنيد با ملتى كه جوانهايش و همه چيزش در راه اين نهضت داده و در راه اسلام داده و شماها هيچ كاره بوديد. اگر مخالفت هم نمىكرديد كارى به اين كارها نداشتيد، نشسته بوديد تو منازل خودتان و كاخهاى خودتان و مشغول تعيش خودتان بوديد، حالا آمديد و باز مخالفت با اين ملت مىكنيد. اين صلاح خودتان نيست، صلاح دنياتان نيست، صلاح دينتان نيست. بيائيد با اين سيل همراه بشويد تا اينكه بتوانيم ما اين نهضت را تام و تمام به آخر برسانيم و به زودى انشاءالله، گر چه مخالفتهاى شما اسباب اين نمىشود كه اين سيل خروشان توقف كند، لكن براى ما يك عيبى است كه بگويند اين اشخاصى كه مثلا داراى كذا و علم كذا و كذا هستند اينها با ملت خودشان مخالفت دارند مىكنند، اين اشخاصى كه مدعى اين هستند كه بايد دموكراسى باشد و آن حرفهائى كه مىزنند، همين اشخاص با حكومت ملت دارند مخالفت مىكنند، با همين ملتى كه نود و هشت و بيشتر درصد مردم راى داشتند، با اينها دارند مخالفت مىكنند، با همين مجلس خبرگانى كه با آراء عمومى آنطور تعيين شدند، حالا اينها دارند باز مخالفت مىكنند، اينها اصلا اطلاعى ندارند كه قضيه ولايت فقيه چى هست، اصلا از سر و ته ولايت فقيه سر در نمىآورند كه اصلا چى چى هست، در عين حالى كه سر در نمىآوردند مىنشينند مىگويند اگر بنا باشد كه ولايت فقيه بشود ديكتاتورى مىشود، كذا مىشود. مگر اميرالمؤمنين كه ولى امور مردم بود ديكتاتورى بود، مگر خود پيغمبر كه ولايت داشت ديكتاتور بود. مگر بگويند كه ولايت براى پيغمبر هم نيست، پيغمبر هم مثل ساير مردم، و از اينها بعيد نيست اين را بگويند، لكن جرات نمىكنند بگويند. ديكتاتورى كدام است، در اسلام همچو چيزى مطرح نيست، اسلام ديكتاتور را محكوم مىكند، اسلام يك نفر فقيه بخواهد اگر ديكتاتورى بكند از ولايت ساقطش مىكند. چطور ديكتاتورى مىگوئيد مىكند اسلام و اين حرفها را
صحيفه نور ج 10 صفحه 90
مىزنيد. اگر مىدانيد و مىگوئيد، چرا بايد در مخالف مسير ملت سير بكنيد و اين مسائل را بگوئيد. و اگر نمىدانيد، چرا انسان ندانسته يك حرفى را بزند همين بيخود بدون اينكه بفهمد چى هست مساله بيايد يك همچو مسائلى را بگويد.
انشاءالله من اميدوارم كه ما همه با هم، آنهائى كه از پانزده خرداد جوان دادند و سرپرست خودشان را از دست دادند و آنهائى كه الان مشغول به فعاليت هستند، همه باهم مقصد را طى بكنيم و به آن نقطه آخر پيروزى برسيم. خداوند همهتان را حفظ بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 91
تاريخ: 10/8/58
بيانات امام خمينى در جمع سفراى كشورهاى اسلامى
عيد مسلمين وقتى است كه مسلمين استقلالشان را به دست بياورند
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين عيد بزرگ اسلامى را به همه ملت بزرگ اسلام تبريك عرض مىكنم و اميدوارم كه عيدها برملت هاى اسلامى مبارك و سعيد باشد و از شما آقايان تشكر مىكنم كه تشريف آورديد تا از نزديك ما با شما مطالبمان را در ميان بگذاريم. عيد مسلمين وقتى سعيد و مبارك هست كه مسلمين خودشان استقلالشان را و مجدشان را، آن مجدى كه در صدر اسلام براى مسلمين بود به دست بياورند. مادامى كه مسلمين در اين حال هستند، در حال تفرق و تشتت، و در حالى كه همه چيزشان پيوسته به غير است، هيچ روزى براى آنها مبارك نيست. مبارك آن روزى است كه دست اجانب از ممالك ما، از ممالك اسلامى كوتاه شود و مسلمين روى پاى خودشان بايستند و امور مملكتشان را خودشان به دست بياورند.
من نمىدانم كه اين مشكلاتى كه هم دولتهاى اسلامى و هم ملتهاى اسلامى به آن توجه دارند، چه وقت بايد حل بشود. يك مشكل، مشكل بين ملتها و دولتهاى آنها. از مشكلات بزرگى كه مسلمين به آن گرفتار هستند مشكلى است كه بين ملتها و دولتهاست، هر دولتى با ملت خودش. و مشكل ديگر اشكالى است كه بين دولتهاى اسلام است، بعضىها با بعضى. مشكل دولتها و ملتها اين است كه دولتها باز خودشان را نشناختند و ملت خودشان را نشناختند، اينها باز گمان مىكنند كه بايد فرمانفرمائى كنند و ملت بايد كوركورانه اطاعت. مادامى كه اين مشكل هست كه دولتها مىخواهند فرمانفرمائى كنند و براى خاطر اين فرمانفرمائى سركوبى كنند ملتهاى خودشان را، اين مشكل نخواهد رفع شد و اگر اين مشكل رفع نشود، مشكلهاى اساسى ما كه گرفتارى ماست به دست ابرقدرتها، حل نخواهد شد و مادامى كه دولتها باز تكاليف خودشان را ندانند، مشكل را مىدانند، مىدانند كه اين اختلافاتى كه بين خودشان هست موجب گرفتارىها و نابسامانىهاى ممالكشان هست، لكن به واسطه بعضى از مسائل يا اغراض يا خيانت بعضى از جناحها اين مشكل را حل نمىكنند، تا كى ما بايد گرفتار اين مشكلات باشيم و وابسته به غرب و شرق؟ كى مىخواهيم، كى دولتهاى اسلامى مىخواهند بيدار بشوند؟ و كى دولتهاى اسلامى با ملتهاى خودشان آنطور كه در صدر اسلام بين دولتهاى اسلامى و اسلام و ممالك خودشان و كشور خودشان و ملت خودشان بوده است، تا كى ما
صحيفه نور ج 10 صفحه 92
مىخواهيم جدا باشيم از ملت؟
اسلام مىخواهد كه دولتها خدمتگزار ملتها باشند
شما ملاحظه بكنيد اين دو حالى را كه ملت ما داشتند، يك حال، حال زمان رژيم شاهنشاهى از اول شاهنشاهى تا آخر و خصوصاً در اين پنجاه و چند سال كه من تمامش را يادم هست و شايد شماها يادتان نباشد لكن خوب بعضىاش را ادراك كرديد، مقايسه با آن زمان، با زمانى كه ملت ما غلبه كرد بر همه قدرتها و اين سد بزرگ را شكست، مقايسه ما بين اين دو حال را بكنيد و حكومتها هم مقايسه كنند در بين اين دو حال و ببينند بايد چه بكنند. در حالى كه رژيم سابق بود، ملت از دولت جدا بود، نه جداى بىتفاوت، جدائى كه در مقابل هم ايستاده بودند. دولت و شاه مخلوع تمام همش را بر سركوبى ملت قرار داده بود و با تمام قدرت ملت را مىكوبيد، حبس مىكرد، زجر مىكرد، اعدام مىكرد و اجازه نفس كشيدن نمىداد، ملت هم با او مخالفت داشت و اگر مشكلى براى دولت پيدا مىشد اگر ملت بر آن مشكل اضافه نمىكرد از آن مشكل هم چيزى را كسر نمىكرد، معاونت نمىكرد، بلكه اگر چنانچه شكست مىخورد دولت، ملت خوشحال بود و اگر دولت يا شاه غلبه مىكرد، ملت متأثر بود، ما ديديم و شما هم شنيديد و من هم بعضىاش را شنيدم و بعضىاش را ديدم، رضاخان در اينجا حكومت كرد، حكومت جائرانه و غيرقانونى و با ملت آن كرد كه تاريخ ثبت خواهد كرد. آن روزى كه كشورهاى اجانب هجوم آوردند و كشور ما را گرفتند و همه چيز ما در معرض خطر بود لكن من شاهد بودم كه وقتى كه رضاخان از ايران بيرون رفت و بيرونش كردند، ملت ما، در عين حالى كه آنقدر ناراحت بود از آمدن اجانب، خوشحال شد، اين را يك هديه آسمانى مىدانست. من به پسر بىرشد او سفارش دادم كه نكن كارى كه مثل پدرت وقتى اگر از بين بروى مردم شادى بكنند. نشنيد و بعد وقتى كه رفت ملت ما شادىها كردند، در خيابانها شادىهاى زياد كردند. اين دولتى كه با ملت خودش مخالف هست، و حالا را ملاحظه كنيد دولتى كه در مقابل ملت نايستاده است. ملت هر روز نمىترسند كه مامورين دولت بريزند و بگيرند و ببرند و حبس كنند و آزار بدهند آنها را. الان ملت طورى است كه اگر براى دولت مشكلى پيدا بشود خود ملت پيشقدم مىشوند براى رفع اشكال. الان كه دولت نمىتواند اين گرفتارىهايى كه ملت ما پيدا كرده است به واسطه رژيم سابق، نمىتواند همه اطراف او را حل بكند، ملت ما ريختند و در همه قشرها دارند كمك مىكنند. همين امروز قبل از آمدن آقايان - كه جهاد سازندگى - اشخاصى كه در جهاد سازندگى در خود قم مشغول فعاليت هستند، آمدند پيش من و فعاليتهائى كه خودشان كرده بودند، بدون اينكه از دولت هم كمكى باشد، براى من شمردند كه بسيار زياد بود، چقدر ساختمان و چقدر درو كردن گندمها و زراعتها براى كشاورزها و چقدر حمام و چقدر بهدارى و امثال اينها. اين ملتى كه كشور خودش را از خودش مىداند و دولت خودش را هم از خودش مىداند، وقتى كه كشور از خودش شد و دولت از خودش، نه دولت احساس اين را مىكند كه بايد با سرنيزه با ملت رفتار كند و نه ملت مىترسد كه دولت همچو كارى بكند و
صحيفه نور ج 10 صفحه 93
احساس اين را مىكند كه اجنبى است و اگر خدمت به او كند، خدمت به اجنبى است. شما اين دو حال را ملاحظه كنيد، آن حال، حالى بود كه ملت از دولت جدا بود و اين حالى است كه ملت از دولت جدا نيست اين حال همانى است كه اسلام مىخواهد كه دولتها خدمتگزار ملتها باشند مشكله بزرگ ما مسلمين اين است كه معالاسف بايد بگويم ما رشدمان كم است، رشد سياسىمان كم است. ما باز گمان مىكنيم كه با سرنيزه و با فشار و با سازمان امنيت و با ارتش مىشود كه يك ملتى را اصلاح كرد و يك مملكتى را استقلالش را به دست آورد، ما باز اينطور فكر كنيم، دولتهاى ما باز فكر اين هستند كه ملت خودشان را با هر طورى كه هست سركوبى كنند. اين مشكل كى بايد رفع بشود؟ و اين دولتها كى به خود بيايند كه با ملتهاى خودشان، با ملتهايى كه شما كه زندگى مىكنيد براى زحمتهايى است كه آنها دارند مىكشند، با ملتهاى خودتان دوست باشيد و آنها پشتيبان شما و شما خدمتگزار آنها اگر ملتها احساس بكنند كه دولتها براى پشتيبانى و خدمت به آنها آمدند هيچ اشكال نيست كه آنها هم در خدمت حاضرند و بيشتر حاضرند، اين مشكله را به دست خود دولتهاست كه حل بكنند و معالاسف نمىكنند. اين يكى از مشكلات ماست كه تا اين مشكل حل نشود اميد اينكه ما بتوانيم با ابرقدرتها مخالفت كنيم و بتوانيم آنها را از ممالك خودمان بيرون كنيم، نيست.
مشكل دوم هم كه مثل همين مشكل است، مشكل دولتهاست با هم، چرا بايد دولتهاى اسلامى با هم اينطور باشند كه هر كدام به طرف ديگر بكشند؟ چرا بايد يك كشورهائى كه داراى همه چيز هستند و داراى همه جور قدرت هستند، اسرائيل با آن عده كم بيايد و به آنها اينطور حكمفرمائى كند؟ چرا بايد اينطور باشد؟ جز اين است كه ملتها از هم جدا و دولتها جدا و دولتها از هم جدا و يك ميليارد جمعيت، يك ميليارد جمعيت مسلمين با همه تجهيزاتى كه دارند نشستهاند و اسرائيل آن جنايات را به لبنان مىكند و به فلسطين مىكند و آنها نشستهاند و تماشا مىكنند؟ تماشاگر هستند؟ آنقدر صداى برادرهاى ما از آنجا بلند است و ما گوش مىكنيم و نشستيم تماشاگر هستيم. كى ما بايد قدرت خودمان را بيابيم؟
ما بايد با سلاح ايمان با قدرتها مقابله كنيم
شما مىدانيد، در تاريخ ديديد كه مسلمين صدر اسلام با يك عده كم اما مجتمع و با ايمان غلبه كردند، در ظرف كمتر از نيم قرن بر تقريبا معموره آنوقت غلبه كردند براى اينكه با هم بودند و اسلحه ايمان دست آنها بود. كى ما مىخواهيم اين اسلحه ايمان را كه كنار گذاشته شده است به دست بگيريم و با اين قدرتها با اسلحه ايمان مقابله كنيم؟ شما ديديد كه يك ملتى كه عددش كم و هيچ اسلحه نداشت و هيچ ابزار جنگى نداشت و هيچ نظاميگرى نداشت ابزار ايمان داشت و با ابزار ايمان غلبه كرد بر يك قدرت شيطانى كه همه قدرتها دنبال او بودند، نه همان ابرقدرتها، همه قدرتها دنبال او بودند. اين قدرت ايمان بود كه يك مشت مردم را كه هيچ نداشتند غلبه داد، اين همان قدرتى بود كه در صدر اسلام با يك ابزار كم و يك عدد كم غلبه كردند بر روم با آن بساط. بر امپراطورى
صحيفه نور ج 10 صفحه 94
ايران با آنهمه ابزار و با آن چيز، آنها تهى بودند از ايمان و اينها دست پر بودند در ايمان، غلبه كردند. كى ما مىخواهيم، مسلمين كى مىخواهند از اين خواب بيدار بشوند؟ و كى مىخواهند كه مشكلات بين خودشان را رفع بكنند؟ تا مشكلات بين خودتان رفع نشود، تا - مشكل بين - مشكلات بين دولتها و ملتهاى خودشان رفع نشود و مشكلات بين خود دولتها رفع نشود، اميد اينكه شما بتوانيد مجد خودتان را به دست بياوريد، نداشته باشيد. ما از سالهاى طولانى در اين مطلب هى گفتيم و هى نوشتيم و هى گفتيم و آنها هم شنيدند و تماشاگر بودند. خداوند انشاءالله ما مسلمين را بيدار كند و ما مسلمين را به وظايف اسلامى خودمان، به وظايف الهى خودمان آشنا كند و خداوند انشاءالله يك توفيقى بدهد كه ما عيدهايمان عيد باشد، نه عيدهايمان عيدى باشد كه ما گرفتار ابرقدرتها هستيم، عيدهاىمان عيد باشد. خداوند همه شما را تاييد كند و همه ممالك اسلامى را تقويت كند و ايمان به همه ما بدهد و توجه به مشكلات و رفع كردن مشكلات.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 97
تاريخ: 10/8/58
پيام امام خمينى به مناسبت سيزده آبان (روز دانش آموز)
بسم الله الرحمن الرحيم
روز سيزده آبان، روز هجوم وحشيانه رژيم منحوس به دانشگاه و كشتار دسته جمعى دانشجويان عزيز ماست.
رژيم مخالف با تمام مظاهر تمدن و پيشرفت كشور، يك روز به مدرسه فيضيه و مدارس علوم اسلامى در سراسر ايران حملهور مىشد و يك روز به دانشگاه تهران و مدارس و دانشگاههاى سراسر ايران، اين مراكز دانش و دانشمندان. اكنون كه سالروز حمله به دانشگاه است، براى پيوستگى بيشتر لازم است روحانيون عزيز قم و تهران و ساير شهرستانهاى نزديك به تهران در مراسمى كه در دانشگاه تهران است، شركت نمايند و همچنين روحانيون تمام شهرهاى ايران در دانشگاه هر نقطه از ايران كه بدين مناسبت مجلس بزرگداشتى برقرار كردهاند، شركت نمايند و با حضور در دانشگاههاى سراسر ايران و پيوستن به دانشآموزان و دانشجويان و استادان عزيز، توطئههاى جدائى افكنانه بين اين دو نيروى مترقى را خنثى كنند.
دشمنان ما در هر فرصت خصوصا در اين روز از هيچ توطئهاى دستبردار نيستند و با هر وسيله ممكن مىخواهند آرامش را از ملت عزيز سلب كنند.
بر دانش آموزان، دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با قدرت تمام حملات خود را عليه امريكا و اسرائيل گسترش داده و آمريكا را وادار به استرداد اين شاه مخلوع جنايتكار نمايند و اين توطئه بزرگ را بار ديگر شديدا محكوم كنند. بر دانش آموزان، دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با تمام نيرو وحدت خويش را حفظ و از انقلاب اسلامى خود طرفدارى نمايند و بر ملت است كه از اين دو جناح عزيز با تمام قدرت پشتيبانى كنند. دست خدا به همراه همگى باد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوىالخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 98
تاريخ: 11/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانش آموزان مدارس تهران
همه مسائل پيش من مىآيد، من بىاطلاع از مسائل نيستم
بسم الله الرحمن الرحيم
اينطور نيست كه من مطلع نباشم، افراد و گروهها مرتب مىآيند و وضع مناطق خودشان را مىگويند و نامه مىدهند، اين اجتماعات بيرونى و اين اجتماعات داخلى و از اين مسائلى كه شما گفتيد، من اكثرش مطلعم. اينكه مىگوئيد روزنامهها را نمىدهند، من، روزنامهها پيش خودم مىآيد خلاصهاش هم پيش من مىآيد هم از ناحيه ارتش، هم از ناحيه ژاندارمرى، هم از ناحيه وزارت ارشاد مسائلى مىآيد پيش من، من بىاطلاع نيستم. اينكه مىگوئيد كه نمىگذارند به شما برسد، روى همين حرفى است كه اشخاص غرضمند گفتهاند و معالاسف شما هم با آن ذهن صافتان باور مىكنيد، باور كرديد اما مىبينيد كه شما اينجا هستيد و از صبح تا حالا دستجات مختلف در همين اطاق بودند و در اين محل جمعيتهاى زياد كاغذهاشان را مىدهند و منتها اكثر كاغذها چيزهائى است كه به من ارتباط ندارد.
مقابله ملت ايران با تمام قدرتها
شما مثل اينكه از انقلاباتى كه در دنيا واقع شده است، كم توجهش كرديد و انقلاب مثل يك تبديل مثلاً نخستوزيرى يا يك رئيس جمهور مىدانيد شما مىدانيد كه اين انقلاب ايران يك انقلاب نمونه است، از حيث اينكه انقلابهائى كه در دنيا بوده است و در اين صد سال اخير زياد هم بوده است، آنها با يك كودتاى نظامى بسيارى از اوقات واقع مىشده است يك قدرت شيطانى مىرفته است، يك قدرت شيطانى ديگر جايش مىآمده است. به مجرد اينكه انقلاب مىشده است و اين كودتا تحقق پيدا مىكرده است، دست و دهان و قلم همه را مىشكستند. در همين چند روز كه ملاحظه مىكنيد يك انقلابى در يكى از ممالك واقع شده است و دنبالش به طورى كه رسانهها مىگفتند تمام مطبوعات تعطيل، تمام فعاليتهاى سياسى تعطيل، تمام احزاب تعطيل و خفقان براى همه. و باز انقلاباتى كه در دنيا شده است مثل انقلاب اكتبر، انقلاب فرانسه، اينها در سالهاى طولانى، تا سالهاى طولانى اين دنبالش زحمتها، قحطىها و كشتارهاى چند ميليونى. همين شوروىها كه حالا اينقدر هو بلند كرده كه شصت و چند سال است انقلاب كردند و انقلاب هم در عين حالى نظامى بوده است معذلك باز
صحيفه نور ج 10 صفحه 99
استقرار ندارد، قتلى كه در آنجا واقع شده، آنقدر كشتارى كه در آنجا واقع شده است قابل احصاء نيست. انقلابى كه در ايران واقع شده است اكثر مردم نمىدانند چه شده است، نمىدانند مقابله كى با كى بوده است، اطلاع ندارند كه اين انقلاب بىنظير است. يك جمعيت سى و چند ميليونى دست خالى بدون ابزار جنگ و بدون اينكه نظاميگرى داشته باشند، اينها براى خاطر توجهشان به اسلام، توجهشان به ديانت، آنها حركت كردند و نهضت كردند و چه كردند.
تمام قدرتهائى كه، تقريبا تمام قدرتهاى بزرگ و كوچك همه مخالف بودند، شوروى مخالف بود، انگلستان مخالف بود، در راس آنها آمريكا مخالف بود، دول غربى همه مخالف بودند، بعضى اظهار موافقت مىكردند، آنها براى اينكه كمكم ديده بودند كه دارد جلو مىرود، و الا مخالف ايران بودند. ملت ايران بود با همه رژيمها، مقابله ايران بود با تمام قدرتها.
يك همچو انقلابى كه همه قدرتهائى كه چشم طمعشان به اين مملكت دوختند، دستشان از منافع زيادى كه از اين مملكت مىبردند بريده شده است، بازار از دستشان گرفته شده است، نفت از دستشان گرفته شده است، گاز از دستشان گرفته شده است، منابع زيرزمينى و روزمينى ازشان گرفته شده است و اينها الان همه در مقابل اينها ايستادند و همه توطئه مىكنند. شما در يك همچو انقلابى توقع داريد كه به مجرد اينكه اين انقلاب واقع شد، مثل اينكه نخستوزيرى را تغيير دادند يا رئيس جمهورى را تغيير دادند. اينها، بايد همه اين امور درست باشد. يك نخست وزيرى تغيير كرده؟ اما توجه نمىكنيد كه قضيه اين حرفها نبوده است، قضيه مقابله يك عده بىسلاح با تمام قدرتهائى كه در عالم روابط داشتند با اينجا، چشم داشتند به اينجا، همين دول عربى كه مىگوئيد، همينها مخالف بودند، عراق مخالف بود، كويت مخالف بود - عرض مىكنم كه - يمن بود، مصر بود، چه، چه... و آمريكا و انگليس و همهشان، فرانسه بود، همه مخالف بودند، آنوقت يك انقلاب و همه اينها را عقب زده با اينكه اكثر اينها يا بيشتر از اينها و با بسيارى از اينها منافع داشتند اينجا و حالا چشمشان را هم باز نمىتوانند بپوشند از منافعشان. آمريكا نمىتواند چشم از منافعش بپوشد، انگلستان هم نمىتواند، سايرين هم نمىتوانند، آنوقت شما مىفرمائيد كه هيچ قضيهاى تا حالا تحقق پيدا نكرده است و هيچ چيز درست نشده است، عوض نشده است، در صورتى كه اين چيزهائى كه شمرديد، بسياريش درست شده منتها عرضه نشده است. شايد من هم خيال مىكردم گاهى كه خوب، چه مىكردند، گاهى وقتى عرضه مىكنند مىبينيد كه يك دولت هشت ماهه با اين ترتيب، با اينكه وضع آشفته است از همه جهت، يعنى بعد از اينكه ملت ما پيروزى را تحصيل كرد، پشت ديوارى كه شكست، يك خرابهاى هم گذاشته بودند اسمش ايران بود. سى و پنج ميليون جمعيت كه همه در حبس بودند، شما، براى حتى اين خانمها همچو ساده نبود كه يك وقت اينجا جمع بشويد، براى ما امكان نداشت. اگر براى همچو حرفهائى راجع به اجتماع خودمان، راجع به سياست، راجع به اجتماع، راجع به مملكت مىخواستيد بگوئيد، امكان نداشت برايتان كه بيائيد اينجا بنشينيد و آسوده و راحت مقاله خودتان را بخوانيد و مقصد خودتان را طرح بكنيد. شما اينها را كم نگيريد، كم حساب نكنيد. شما نمىدانيد كه الان در چه حالى
صحيفه نور ج 10 صفحه 100
هستيد، پنج سال پيش از اين در چه حالى بوديد. شما نمىدانيد كه مملكت ما سى و پنج ميليون حبسى، از حبس بيرون رفته. اگر صد نفر حبسى را، در حبس را باز كنند، يكدفعه بگوئيد بيائيد بيرون، خراب مىكنند، براى اينكه ديگر يك آشفتگى اين است كه خرابكارى مىكنند.
سى و پنج ميليون جمعيت كه در همه جايش سازمان امنيت و ساير قواى انتظامى و دولتى در همه جا مردم را به سيخ كشيده بود، يا حبس، يا نفس نكشيدن، يك روزنامه نداشت كه يك كلمه بتواند بنويسد، اگر بخواهد بنويسد يك كلمه، در راديو تلويزيون امكان نداشت كه جز مدح آريامهر چيز ديگرى بگويند. تمام رسانهها، رسانه بود كه براى آنها داشتند فرياد مىزدند و تبليغات مىكردند. امكان نداشت كه يك نفر بتواند يك اجتماعى داشته باشد، يك راهپمائى امكان نداشت. در تمام آن مدت امكان نداشت براى كسى كه يك پانصد نفر جمع كند و راه بروند، بر فرضى كه بخواهند يك مطلب صحيحى هم بگويند، برسد آنجائى كه در مقابل دولت بخواهند يك مطلبى را بگويند، هيچ امكان نداشت برايشان. اين مطلب را شما هم كم حساب مىكنيد كه در پنج سال پيش از اين نفسها همه قطع شده بود، قدمها و قلمها همه شكسته شده بود، مطبوعات همه در اختناق بودند، مردم همه در گرفتارى بودند، جوانها در حبس بودند، مردم، سياسيون نفسشان قطع شده بود، روحانيون امكان نداشت برايشان يك مطلبى را در منابر بگويند، امكان نداشت برايشان يك مساله مربوط به جامعه را بگويند. الان همه اين مسائل يكدفعه حل شد، يكدفعه همه سر بلند كردند و ديدند و ديدند كه بيرون حبسند و آزاد، آزادى بعد از اختناق و حبس پنجاه ساله، امكان ندارد كه دنبالش آن تقاضاهاى سى و پنج ميليونى نباشد، همه تقاضاها هم اين است كه شما نمىكنيد، هى به من مىگويند. خوب - من - مگر من همه كارهام، من يك طلبه هستم، هستم اينجا منتها من نصيحت مىكنم، اينها هم كه ملاحظه مىكنيد از دولت و از قواى مردمى كه اطراف هستند، همه مشغولند. شما نمىدانيد كه چقدر خانه درست شده است در اين دهات و در اين اطراف، چقدر اسفالت كردند، خود مردم يا دولت چند مدرسه درست كردند. همه اينها درست شده است.
همه بايد براى هم كار بكنند
اما يك مملكتى اينطور دست شما داده است، درست شدنش، سى و پنج، پنجاه سال خراب كردند، اگر در اين دو هزار و پانصد سال، پنجاه سال، تيشه برداشتند و بيل و كلنگ برداشتند و خراب كردند، مملكتى كه پنجاه سال خراب شده است نمىشود هشت ماه، شما هر چه دلتان بخواهد توى سينى بگذارند جلويتان و تعارفتان بكنند، خودتان بايد خدمت بكنيد، شما خودتان را كنار نگذاريد و بگوئيد نكردند. بگوئيد نكرديم. ما بايد بگوئيم چه كرديم. مگر اين مملكت مال وزير است، مگر مملكت مال امير است، مگر مملكت مال روحانى است، مملكت مال همه است، همه بايد بگوئيم چه كرديم، ننشينيد هى بگوئيد چه كردند، آنها هم مثل شما مىمانند مثل سابق نيست كه يك هيأت حاكمهاى باشد كه همه چيز بايد دست او باشد و شما هم قدرت نداشته باشيد كه كارى بكنيد و هيچ حرفى نزنيد همه
صحيفه نور ج 10 صفحه 101
منافع هم تو جيب او برود. سابق اينطور بود كه هر چه منفعت تو جيب هيأت حاكمه مىرفت و بستگان او، وقتى اينطور بود خوب مردم بايد بگويند شما همه منافع را مىبريد و هيچ كارى هم براى ما نمىكنيد جز خرابى، منتها جرات نمىكردند بگويند، مساله اينطور بود ولى جرات نمىكرد نفس بكشد. حالا كه اين مملكت مال همه شده است، يك هيات حاكمه بخواهد هر چه دست مىآيد بگذارد جيبش، ما نداريم، شما خيال كنيد اينها يك كدامشان يك شاهى استفاده نامشروع داشته باشد، نيست در كار - كارشان هست - خودشان مردم صالحى هستند منتها نبايد ما بنشينيم همهمان، خانمها و آقايان - عرض كنم - جوانها، پيرمردها بنشينند بگويند كه براى ما چه كردند. مگر آنها با شما فرقى دارند كه براى شما، شما براى آنها چه كرديد. همه بايد براى هم كار كنند. همانطورى كه آنها موظفند كه كار بكنند، شما هم موظفيد كه كار بكنيد براى مردم، من هم موظفم كار بكنم. يك مملكتى است مال همهتان، مال يك دسته خاصى نيست كه شما بگوئيد كه اين كه منافعش مىبرد پس چرا كار نمىكند. منافع مال همه است، مضارش هم مال همه است، مملكت هم مال همه است، اما توقع نداشته باشيد كه يك بچه ششماهه، هشتماهه، ده ماهه اين بتواند كارهاى فلاسفه را بكند. اين مملكت ما الان مثل يك بچه هفت هشتماهه مىماند كه تازه تولد شده با همه دردها، با همه رنجها، با همه بيمارىها يك همچو مملكتى كه مثل يك طفل هشتماهه مبتلا به تمام بيمارىها خصوصا بيمارىهاى بعد از انقلاب زياد است، بسيار سخت است. شما يكىتان يك روز بيائيد اينجا بنشينيد و ببينيد اين افرادى كه مىآيند اينجا چه مىگويند، چه مىخواهند. فلان مرد مىگويد كه من زن ندارم براى من يك زن، فلان دختر مىنويسد كه من يك شوهر مىخواهم. خيلى از كاغذها از اين سنخ حرفهاست، از اين سنخ حرفها كه اينهائى كه مىآيند اينجا دستهاشان، شما يك وقت بيائيد تماشا كنيد ببينيد كه خيلى از اينها دستشان بلند است و يك پاكت دستشان است آنوقت شما خيال مىكنيد كه اين يك پاكت راجع به يك مسائل سياسى و يك مسائل اساسى است و اينها را كه ما نمىگيريم، اطلاع بر جائى نداريم. الان تو اين اطاقى كه من نشستم آن يك جاى بزرگى است كه براى كاغذ است، آن كاغذهائى كه آمده است و ما ديديم كه چه مىخواهند، چه مىگويند اينها الان اينطورى هست كه هر كه هر گرفتارى دارد، خيال مىكند، خوب ما انقلاب كرديم كه زمين چطور بشود، ما انقلاب كرديم شوهر داشته باشيم، ما انقلاب كرديم چه بشود - نمىدانستيم - ما انقلاب كرديم، حالا كه انقلاب كرديم خودتان درست كنيد. به ما چه زحمت كشيدند، خود ملت زحمت كشيده و خودشان انقلاب كردند و خودشان اين جرثومه فساد را از اينجا بيرون كردند. الان خودتان هستيد، خودتان چرا، به من چكار دارد كه به من مراجعه كنيد. من هم مثل يكى از شما، من هم مثل شما هستم، الحمدلله نعمت جوانى هم داريد و قدرت هم داريد من آنش را هم ندارم و دولت هم مثل شما مىماند، شما دولت را - يك چيزى هست - يك چيز ديگرى حساب نكنيد، آن هم يك قدرت محدود دارد، يك اشخاص محدود. اينها الان وقتى كه كار يك نفر را مىخواهند عوض كنند مدتها بايد بگردند، فكر كنند كه چه باشد، سابقهاش بايد چه باشد. مثل سابق نيست كه همه معلوم بشود كه چه مردمى هستند، مردم جرارى
صحيفه نور ج 10 صفحه 102
هستند كه معلوم مىشود، آنها هم همان مردم جرار مىخواستند سر كار بگذارند و مىگذاشتند. حالا مىخواهند يك آدمى باشد كه مسلم باشد، متدين باشد، امين باشد، تمايل به راست و چپ نداشته باشد شرائط دارد براى پيدا كردن يك نفرى كه چه بكند و ندارند آن را من مىدانم كه الان در ادارات خيلى هست اشخاصى كه ناباب هستند، اين اداره بخواهند اين را برش دارند، كسى نيست كه اينجا بنشيند اين كار را درست كند معذلك دارند تصفيه مىكنند، مشغولند، بسيار هم از اينها بيرون كردند، بسيار هم از اينها تغيير داده شده است لكن شما توقعتان زياد نباشد. آقا ما به شما بگوئيم كه شما براى ما چه كرديد، ما اينقدر زحمت كشيديم حبس رفتيم، شما هم حبس رفتيد ما هم حبس رفتيم، چرا شما به ما مىگوئيد كه براى ما چه شده، ما به شما مىگوئيم چه مىكنيد، براى ما چه كرديد. فرقى نمىكند، همهمان بايد بگوئيم كه ما بايد چه بكنيم بايد چه بكنيم بگوئيد. اما بايد چه بكنيد شما، شما بايد كارى بكنيد كه اين صداها هى كم بشود. اگر بخواهيد مملكتتان را درست بكنند، با آرامش بايد درست كنند. اگر يكى جائى تظاهر و دعواست نمىشود اسفالتش كرد. اگر يك مدرسهاى كه صبح وارد مىشويد مىبينيد كه يك دسته از آن ور ريخته، يك دسته از آن ور ريخته، تو سر هم مىزنند نمىشود تو اين مدرسه درس خواند، نمىشود هم اصلاحش كرد. نمىشود بگوئيد شما، آموزش و پرورش چرا كار نمىكند. خوب نمىگذارند.
عمال رژيم منحوس شاهنشاهى نمىگذارند براى كردها كارى انجام بگيرد
اين كردستانى كه الان مىبينيد كه به اين خرابى است، يك دسته از همين انگلها و از همينهائى كه مربوط به رژيم منحوس شاهنشاهى است يا مربوط به چپ و راست، يا همه راست (چپىها فعلا دخالت و اينها نمىتوانند داشته باشند، الان آمريكائى به صورت چپ و راست) خوب اينها نمىگذارند كه براى كردها يك كارى انجام بگيرد. بودجه برايشان تعيين كردند اما خوب يك مملكتى كه وقتى كه يك فوج از آنجا راه مىرود و با تفنگ مىزنند، مىتوانند بروند آنجا آسفالت كنند، مثلا بروند مدرسه بسازند، مىتوانند بروند آنجا حمام و دبيرستان و آن چيزهائى كه احتياج دارند؟ خوب نمىشود اين. كوشش كنيد كه اين منحرفهائى كه هى تضعيف مىكنند شماها را هيچ كارى نشده، هيچ كارى نشده الان تضعيف شماست. خيلى كار تاكنون شده، يعنى من بايد بگويم به شما كه اين هشت ماهى كه اينها كار كردند در يك همچو محيطى ...... كه كار تمام است در يك همچو محيطى، با همچو وضعى، با همچو كارشكنىهائى، خيلى كار شده منتها اين كارها عرضه نشد به مردم كه بگويند چقدر كار كرديم. همين ديروز كه آمدند اينجا يك دستهاى كه مال قم بودند، اينجا وقتى كه خواندند راجع به كارهائى كه كردند، راجع به حمامها، راجع به - عرض مىكنم - اسفالتها و راجع به خانهسازىها و امثال ذلك، شمردند زيادش صفحه بزرگى بود كه نوشته و قبل از آن هم راجع به همين جهاد - چيز - بنياد مستضعفين، شما خيال مىكنيد بنياد مستضعفين چيزى در آن نشده، نه چيز خيلى زياد شده منتها زيادتر از آن بايد بشود. مستضعفين تقريبا جندين ميليونند، چندين ميليون
صحيفه نور ج 10 صفحه 103
اشخاصى هستند كه ضعيفند و همه هم از رژيم سابق به ارث برده شده. همه اينها كه مىبينيد كه مثلا خانه ندارند، زندگىشان درست نيست، اسفالت ندارند، اينها كه در انقلاب اينجور نشده، اين در رژيم سابق اينها شده. در رژيم سابق جرات نمىكردند، آب نداريم، به حبس مىبردندشان اگر مىگفتيد اسفالت نداريم، كتكشان مىزدند. حالا ديگر نه كتك است، نه حبس و نه زجر، هيچ اين حرفها نيست در كار وقتى نيست همه صداشان در مىآيد، تمام مستضعفين صداشان در مىآيد كه نه آب داريم و نه برق داريم. خوب از شما مىپرسم خوب شمائى كه نه آب داريد نه برق، تازه اين كار شده؟ مىگويند نه، ما از سى سال چهل سال اينجور بوده. خوب از اول اينجور بوده، اينها هم كه دارند مىسازند. اگر بگويند هيچ كارى كردند، نخير! خيلى كار كردند. اينقدرها لولهكشى كردند آب بردند و آب رساندند، اينقدر جادهها را ساختند، در هر جا كه برويد اين مسائل هست، خانهها زياد ساخته شده، اما براى چند ميليون جمعيت به اين زودى درست نمىشود آنها هم قبول دارند، البته خيلى از چيزها مانده است، اما نه اين است كه كارى نكردند، تا حالا هيچ كارى نشده، انقلاب شده مثل اول. اگر انقلاب نشده بود و مثل اول بود كه شما اينجا ننشسته بوديد، اگر شما اينجا آمده بوديد، وقتى بيرون مىرفتيد جايتان حبس بود. انقلاب شده مثل اول يعنى چه؟ اينها تضعيف مىكنند روحيه شما را. شما قوى باشيد، قدرتمند باشيد، با همان قدرتى كه همچو سد بزرگى را شكستيد، جلو برويد، درست مىشود مملكتتان، نترسيد از اين حرفها يك دستهاى ماندند از اين دستههائى كه مثل دزدها، دزدها هم هستند كه سر گردنه مىروند دزدى مىكنند، من خودم اطلاع دارم، از آنوقتهائى كه در زمان احمد شاه يادم هست ما مبتلا بوديم به دزدها، مبتلا بوديم به اين اشخاصى كه مىآمدند مثل رجبعلى و مثل نايب حسين كاشى و مثل آن ميرزا علينقىها و آنها كه شما حالا اسمشان را هم نشنيديد، اينها مىرفتند غارت مىكردند، دهاتى كه ما در آن بوديم غارت مىكردند. كاشان، اصل حكومت در كاشان نمىتوانست كارى بكند، همهاش اين غارتگرها بودند، غارتگرها آنجا غارت مىكردند، همه كارها را انجام مىدادند، تا زمان رضاشاه همه غارتها را منحصر كردند به يك غارتگر، همه را سركوب مىكردند، يك غارتگر جاى همه نشست و آن غارت مىكرد. پيشتر غارتگرها متعدد بودند بعدش همه سركوبى شدند، آن هم به - چيزى - كه دستورى كه از خارج داشتند، همه را سركوبى كردند و متمركز شد قوا در يك نفر كه آن هم غارتگر بود. شما خيال نكنيد كه كارى نشده. نه خيلى كار شده، معجزه شده، اعجاز شده. اين فريادى كه اينجا مىبينيد امكان نداشت كه سابق يك كسى بيايد و يك صدائى بكند. مىبينيد آزادى، نعمت آزادى از همه چيزهاى دنيا بيشتر است. شما الان طورى هستيد كه مىآئيد منزلتان فكر اين نيستيد كه خوب اينجا هستيم، مبادا سازمان امنيت بيايد مثلاً برادرم را بگيرد، پدرم را بگيرد، شوهرم را بگيرد - عرض مىكنم - آنطور چيزها، اين خوفها را داشتيد. حالا راحت مىخوابيد نه سازمان امنيت مىآيد و كسى را بگيرد و نه دولت مىفرستد كسى را بگيرد و نه چى و دزدها را دولت گرفته، آن غارتگرها را، آنهائى كه شما را اذيت كردند در طول تاريخ، آنها را دارند خوب يكى يكى مىگيرند، بعضىشان را به جزايشان مىرسانند بعضىشان را نمىرسانند. اما شما
صحيفه نور ج 10 صفحه 104
باورتان نيايد كه به شما مىگويند كه هى چه شد، چه شد، چه شد اين حرفهائى است كه همين كسانى كه مربوط به رژيم سابق هستند اين حرفها را مىزنند براى اينكه به شما بگويند كه اصلاً اسلام هم مثل آنها. نمىدانند كه بركت اسلام بود كه دزدها را از اين مملكت بيرون كرد، از بركت اسلام است كه اين آزادى الان هست، بركت اسلام بود كه بعد از انقلاب همچو آزاد كردند همه را، تمام مطبوعات آزاد شد، منتها بعدش ديدند كه، پنج، شش ماه كه گذشت، ديدند كه اين مطبوعات وابسته به اسرائيل است بعضىشان، بعضىشان دارند توطئه مىكنند بر ضد مملكت، خوب روى يك قواعدى نباشد كه رسيدگى بشود و هر كدام كه اينطور هستند جلوشان گرفته بشود. كه هيچ انقلابى در دنيا نمىتوانيد پيدا كنيد مثل انقلاب ايران كه بعد از انقلاب ابدا گرفتارى در كار نبود و آزادى مطلق بود، اجتماعات آزاد بود و حزبها همه آزاد بود و مردم همهشان بطور آزادى مسائلشان را مىگفتند مطالبى كه داشتند مىكردند، انتقادات مىكردند. اين معنا هم كه گفتيد كه به شما مطالب را نمىرسانند، اين هم از جمله حرفهائى است كه اينها مىزنند براى اينكه بفهمانند به مردم كه من يك آدم بىاطلاعى هستم، وقتى من يك آدم بىاطلاعى هستم نمىتوانم حرفم يك حرف صحيحى باشد. من بىاطلاع نيستم. تا شما الان آمديد چقدر حرف زديد پيش من نشستيد حرفتان را زديد، آن هم يك كسى او را نمىبيند. صبح و ظهر و شب و همه وقت هستم، منتها از صبح تا ظهرش بنا بود كه اجتماعات باشد و بعدش من را يك قدرى آزاد بگذارند. اين وقت آزادى من است كه الان شما داريد مىبينيد. انشاءالله كه همهتان موفق باشيد. من به همه دعا مىكنم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 105
تاريخ: 11/8/58
بيانات امام خمينى در ديدار با دانشجويان دانشكده علوم و ادبيات
تبليغات دامنهدار اجانب در وابسته نمودن شرق به كشورهاى غربى
بسم الله الرحمن الرحيم
من يك جمله با آقايان صحبت كنم، بعد هم، ما بايد زحمت بكشيم تا در همه جناحها خودكفا باشيم. امكان ندارد كه استقلال به دست بيايد، قبل از اينكه استقلال اقتصادى داشته باشيم. اگر ما بنا باشد كه در اقتصاد احتياج داشته باشيم، در چيزهاى ديگر هم وابسته خواهيم شد و همين طور اگر در فرهنگ ما وابستگى داشته باشيم، در اساس مسائل وابستگى پيدا مىكنيم.
معالاسف تبليغاتى كه در طول تاريخ بايد بگوئيم شده است از آنوقتى كه اين خارجىها راه پيدا كردند به كشورهاى شرقى، تبليغاتى كه شده است اسباب اين شده است كه شرقىها اين گمان را پيدا كردند كه هر چه كمال است در غرب است و اين اسباب اين شده است كه خودشان را بكلى در مقابل غرب و در مقابل شرقى كه نظير اوست و در مقابل آمريكا و اينها باختند خودشان را شرقيين. در هر جناحى كه مىرويد مىبينيد كه در آن جناح صحبت هى از غرب است، صحبت هى از خارج است.
اگر يك دوائى در اينجا، در خود ايران هم پيدا بشود، باز به عشق دواى خارج به خورد ايرانىها مىدهند. اگر يك پارچه خوبى هم ايران خودش تهيه كند و ببافد، باز بايد با اسم فاستونى انگليسى به مردم بفروشند. هر چيزى را كه شما برويد سراغش مىبينيد كه هى صحبت از اين است كه - بايد ما از آنها - بايد از آنجا بيايد. از گويندگان سابق كه حالا مرده است و آنوقت يا بعضى وقتها رئيس مجلس بود يا در مجلس سنا بود گفته بود كه نه، ما اصلش بايد همه چيزمان را انگليسى كنيم. آن از خدمتگزارهاى انگليس بود. اين معنا كه با تبليغات دامنهدار وابستههاى به آنها و خود آنها در ايران منتشر شده است، اسباب اين شده است كه ما ديگر به خودمان اعتماد نكنيم، استنادمان به خارج باشد، استقلال فكرى و مغزى نداشته باشيم.
اگر شما بخواهيد استقلال و آزادى واقعى پيدا بكنيد، بايد كارى كنيد كه در همه چيز خودكفا باشيد
اگر ما بخواهيم مستقل باشيم، بايد از همه جهات خودمان را مستغنى كنيم و از حالا در صددش برآئيم از حالا بايد، حالائى كه مملكت شده است مال خودتان و دست اجانب كوتاه شده است و اميد
صحيفه نور ج 10 صفحه 106
است تا آخر كوتاه باشد و اين خيانتكارها هم رفتند و اين ريشههاى گنديدهشان مانده است.
ما بايد اين مملكت كه مال خومان شده است حالا، مثل خانه خودمان بايد خدمت كنيم و از الان در صدد اين برآييم كه خودمان را مستغنى كنيم از اين غرب و شرق. شما اين را بدانيد كه غرب و شرق به ما بلكه به غرب و شرق آن بالاها و به اين شرقى كه ما در آن زندگى مىكنيم، به ممالك اسلامى، اينها هيچ ابدا يك منفعت صحيحى نمىدهند، هر چه به ما بدهند چيزهائى است كه يا به درد خودشان ديگر نمىخورد و به ما مىدهند و يا اينكه به صورت، يك چيزى را مىدهند كه به درد ما ديگر نخورد.
اگر چنانچه به ما از علوم خودشان فرض كنيد يك چيزى بدهند، يك چيزى كه به درد ما درست نخورد مىدهند. اگر اين جوانهاى ما بروند در آنجا، در مدارس آنجا تحصيل كنند، آن تحصيلى را - كه به جوانهاى - و آن علمى را كه به جوانهاى ما ياد مىدهند، اين در آن مدارس استعمارى است. مدارس خودشان، آن مدارسى كه براى خودشان است، غير آن مدارسى است كه براى دنياى سوم است. آنها دنياى سوم را يك چيز ديگر مىدانند، براى انسان دنياى سوم اصلش چيزى قائل نيستند، اصلش براى انسانهاى دنياى سوم هيچ حيثيتى قائل نيستند بلكه شايد حيواناتى كه در آنجا زندگى مىكنند عنايت آنها به آنها بيشتر از انسانى است كه در اينجا زندگى مىكند، دوائى كه در آنجا استعمالش ممنوع است در اينجا استعمالش مجاز است، مىفرستند در دنياى سوم، طبيبى كه در آنجا طبابتش ممنوع است، مىفرستند او را اينجا و اينجا طبابتش مجاز.
اين طبيبهائى كه آنجا درس مىخوانند، آنها را - اجازه - بسيارىشان را اجازه اين نمىدهند كه در آنجائى كه تصديق هم به او دادند و ديپلم هم به او دادند، همه تصديقها را دادند به او اما مشروط به اين است كه تو بروى در محل خودت طبابت بكنى، اينجا حق ندارى طبابت بكنى، براى اينكه وضع آن چيزى كه براى ممالك به نظر آنها استعمارى، براى دنياى سوم كه برايش هيچ حيثيت قائل نيستند، همه چيزهائى كه آنها براى خودشان مىخواهند براى ما نمىخواهند، براى ما يك چيز ديگر مىدهند. اين را من سابق هم گفتم كه ما در پاريس كه بوديم، از اين جوانهائى كه در آلمان مشغول تحصيل بودند آمدند پيش ما و گفتند كه ما در اينجا كه تحصيل مىكنيم، نمىگذارند ما بالا برويم، در يك حد معينى ما را نگاه مىدارند نمىگذارند كه ما مرتبه بالا برويم. مع الاسف در همين دانشگاههاى ما هم راه پيدا كرده بودند و نمىگذاشتند آن رشدى كه بايد جوانهاى ما ببينند بكنند و بعضى از اين اساتيد دانشگاه و اينها وابسته بودند و مامور بودند به اينكه نگذارند اينها يك رشد صحيحى بكنند. اگر شما بخواهيد استقلال پيدا بكنيد و آزادى حقيقى پيدا بكنيد، بايد كارى بكنيد كه در همه چيز خودكفا باشيد، مستغنى باشيد. كشاورز بايد كارى بكند كه ديگر ما احتياج گندمى به خارج نداشته باشيم، دانشگاهى بايد كارى بكند كه ما در طبابت ديگر احتياج به خارج نداشته باشيم، در مهندسى احتياج به خارج نداشته باشيم.
رژيم منحوس پهلوى عامل عقبماندگى كشور
اين بىانصافها در آن رژيم سابق آنطور مىخواستند ما را عقب مانده نمايش بدهند و به
صحيفه نور ج 10 صفحه 107
خودمان حالى كنند كه اسفالت هم وقتى مىخواستند بكنند از خارج مىآوردند، اگر مىخواستند جادهسازى بكنند، يك اسفالت بكنند، يك بنائى درست كنند، يك راهى درست كنند، هر چه، مىگفتند متخصص بايد از خارج باشد. نه اينكه اينجا نبود، هست اينجا، لكن اينها مىخواستند جورى بكنند كه ما همه چيزمان را ببازيم و وابسته به غير باشيم. هر چيزى را اينها مىگفتند بايد ما از خارج وارد كنيم. هى با فلان شركت، با فلان شركت خارجى، با فلان شركت خارجى پيمان و چيز مىبستند و راهسازى را به آنها مىدادند و راهسازها يا كنار بايد بنشينند، عملهها بايد يك چيز جزئى بكنند و مهندسين آنها با حقوقهاى فلان و فلان آقائى و فرمانفرمائى بر ما حكومت بكنند و ما را يك دسته، مملكت ما را يك دسته وابسته بكنند و عمله و پائين و اينطور نمايش مىدادند و هر چه از خارج مىآمد، يك مهندسى از خارج مىآمد، يك مهندسى از خارج مىآوردند كه مهندسين خود شما بهتر از آنها بود لكن او را مىآوردند با صد هزار تومان يا كمتر يا بيشتر مىآوردند به او مىدادند و اينهائى كه از او هم بهتر بودند زير دست او قرار مىگرفتند.
وضع مملكت ما در اين مدت و خصوصاً در اين پنجاه سال اخير يك همچو وضعى شده بود و ما بايد از اين، خارج كنيم خودمان را. ما اگر بخواهيم كه يك مملكت مستقل باشيم بايد همه چيز، در همه چيزمان جديت كنيم كه خودكفا باشيم، مريض ما ديگر خارج نرود، چيزهائى كه ما خودمان مىتوانيم درست كنيم خودمان درست كنيم و هر چيز را مىتوانيد در صدد برآئيد. وقتى انسان باشد مىتواند درست كند، مىتواند همچو كارى را بكند لكن وضع را اينطورى به بار آورده بودند كه ما باورمان آمده بود كه چيزى نداريم، ما چيزى نمىدانيم بايد ما از خارج بگيريم، بايد همه چيز از خارج بگيريم. و اگر واقعاً اينطورى است كه يك مصيبتى است و اگر اينطور نيست و ما را اينطور تربيت كردند كه باورمان بيايد، اين هم يك مصيبت ديگرى است.
بايد دانشگاه افرادى را تربيت كند كه احتياج را از خارج سلب كند
بايد دانشگاه جديت كند به اينكه افرادى را همچو بار بياورد كه، همچو تربيت و تعليم بكند كه احتياج را از خارج سلب كند، طبيبش طبيب خودمان باشد و ما احتياج نداشته باشيم به طبيب خارج يا رفتن به خارج، وقتى مىخواهد يك لوزهاى عمل كند، در رژيم سابق لوزه يكى از بچههايش - نمىدانم - يا از بستگانش مىخواست عمل كند از اروپا مىآورد كه لوزهاش را عمل كنند.
يك همچو وضعى را مىخواستند به ما و به دنيا اينطور نمايش بدهند كه ما يك طبيب لوزه عمل كن نداريم، اينطور مىخواستند ما را در خارج نمايش بدهند يا مامور بودند كه اينطور بكنند كه ما را يك مردمى كه اصلاً هيچ از هيچ چيز اطلاع نداريم، مملكت ما اسفالت هم نمىتواند درست كند، يك راهسازى هم نمىتواند بكند، مملكت ما يك بنا هم نمىتواند درست كند. بناهاى شهر، همين مدرسه فيضيه كه ملاحظه مىكنيد و در اين درى كه از مدرسه فيضيه وارد مىشوند به صحن، يك حاشيهاى آن بالا دارد با يك نقشى (آنوقتها كه من ديدم، حالا كه مدتهاست من نديدهام) تا آخر
صحيفه نور ج 10 صفحه 108
كاشيكارى، آنوقت كه ما قم بوديم در سى سال، چهل سال پيش كه ما اينجا بوديم و نرفته بوديم بيرون، اين بساط نبود. براى من نقل كرده بودند كه يكى از متخصصين خارجى آمدند و اين را ديدند گفتند اين ديگر قابل اين نيست كه كسى بتواند مثل اين درست كند براى اينكه اين رنگآميزى كه در آن شده، هر يك از اين رنگها يك مقدار حرارت خاصى مىخواست و چون اين مقدار حرارت خاص مىخواهد كه زياديش مىبرد و كمىاش نمىرساند او را و اينها پهلوى هم كه اينها را كه گذاشتند، اينها اينطورى هست، نمىتوانيم ديگر ما درست كنيم. اساتيد ما اينطور بودند، بناهاى ما، كاشيكارى ما اينطور بوده كه آنها تصديق مىكردند كه ما نداريم مثل اين را. طب ما را در اروپا تا حالا هم شايد طب ابوعلى را و رازى را، حالا هم شايد تدريس بكنند. معالاسف ما آنها را كنار گذاشتيم، مفاخر خودمان را كنار گذاشتيم چسبيديم به آنها. تا ما از اين وابستگى درنيائيم، اميد اينكه براى ما يك استقلال صحيحى، يك مملكتى كه بتوانيم به آن بگوئيم كه يك مملكت مستقل است نبايد داشته باشيم.
شما جوانها، شمايى كه جوانها را تربيت كنيد در صدد اين باشيد كه اولا مغزهاى ما را، آنها را از اين چيزى كه پر كردند از آنها، اين مغزهائى كه پر شده است از اينكه مغز شرقى را برداشتند جايش مغز غربى گذاشتند، شستشو كنيد و به آنها حالى كنيد كه شما خودتان مفاخر داشتيد، خودتان فرهنگ داريد، خودتان همه چيز داريد. به آنها حالى كنيد كه بايد خودتان هر كارى بكنيد. ما اگر خودمان يك امر ناقص هم داشته باشيم، بهتر از اين است كه پيش دشمنمان دست دراز كنيم و يك امر كامل از آنها بگيريم. من متأسفم از اينكه ما پيش دشمنهامان بايد برويم و اظهار احتياج بكنيم. اگر باز احتياج به يك ممالكى بود كه دوست بودند به ما، خوب، روابط دوستانه بود اما ممالكى كه امروز الان ملاحظه مىكنيد در انگلستان بختيار دشمن ايران را آنجا بردند و زير پرچم خودشان حفظ كردند و - پليس - آنجا در حمايت پليس آنجا حفظ مىشود و بر ضد ايران مقاله مىنويسد و حرف مىزند و اجتماعات درست مىكند و اينها و اگر جوانهاى ما بخواهند يك چيزى بگويند، پليس آنجا جلوشان را مىگيرد و آن دشمن شماره يك ما را بردند در امريكا به اسم اينكه معالجه كنند (حالا يا معالجه مىخواهند بكنند يا به اسم معالجه) بردند براى اينكه توطئه كنند. ما باز دستمان دراز كنيم پيش آمريكا بگوئيم گندم بده، يا پيش انگلستان بگوئيم چه بده؟!.
استقلال با وابستگى جمع نمىشود
من متأسفم واقعاً و همه متأسفند كه ما بايد احتياج داشته باشيم به دشمنهاى خودمان. ما بايد خودكفا باشيم. اين را بايد كشاورزىمان را همچو درست بكنيم، همه دست به هم بدهند، كشاورزها، دولت، اشخاصى ديگر كه اين كشاورزى به حدى برسد كه ما بتوانيم صادر بكنيم مملكت ما صادر كننده بوده است و حالا ما گرفتار اين معنا شديم.
صحيفه نور ج 10 صفحه 109
مملكت ما يك آذربايجانش اگر چنانچه درست كشاورزى بشود، يك خراسانش اگر درست كشاورزى بشود برايمان كافى است، مابقىاش بايد صادر بكنيم. معالاسف با اسم اصلاحات ارضيه ما را به اين روز نشاندند كه مىبينيد و چيزهاى ديگر ما هم همينطور. همه چيزمان بايد مستقل بشود. استقلال با وابستگى جمع نمىشود. و ما فرهنگمان وابسته بشود استقلال نداريم، اقتصادمان وابسته بشود استقلال نداريم. اول بايد آن مطلب را درستش كرد، استقلال فرهنگى، استقلال اقتصادى اول بايد او را درستش كرد تا ما بتوانيم اسم خودمان را يك مملكت بگذاريم، يك مملكت مستقل بگذاريم.
اصلاح و اداره امور مملكت با تعليم و تربيت صحيح نسل آينده
و من اميدوارم كه جوانهاى ما، اساتيد ما، اساتيد دانشگاه ما، همه نويسندگان ما، روشنفكرهاى ما همه بيدار بشوند، متوجه بشوند كه غفلتها شده است، تا حالا اغفالها ما را كردند، مغزهاى ما را عوض كردند. بايد همه دست به هم بدهيم، نويسنده كمك كند به اين نهضت، گوينده كمك كند به اين نهضت، روزنامهها كمك كنند به اين نهضت، نه اينكه روزنامهها را آدم ببيند، بعض روزنامهها را گاهى من مىبينم (به غير اين معروفها) بعضى از آنها سر تا ته آن چيزهائى است كه به حال اين ملت مضر است. در بين همين روزنامهها هم باز پيدا مىشود اگر بخواهد يك، البته يك دستهاى هستند نمىخواهند، يك دسته منافعشان را به اين ديدند كه غربىها به اينجا حكومت بكنند يا امثال اين خائنها بيايند سر كار، آنها نمىخواهند.
اما آنهائى كه اينطور نيستند، آن دسته از نويسندهها و روشنفكرها، از اساتيد دانشگاه، از معلمين، از سايرين كه اينطور نيستند و جوانها كه باز اينطور بلا اشكال نيستند، براى اينكه آنها در رژيم سابق كارى نداشتند تا آنطور بشوند، بايد فكر اين معنا باشند كه ما خودمان انسانيم، ما خودمان فرهنگ داريم، ما خودمان مىتوانيم تربيت و تعليم كنيم و مىتوانيم كار انجام بدهيم و مشغول بشويم. حالا اول وقت است، اولى است كه دست اين جنايتكارها كوتاه شده است از مملكت ما، آنها هم كه ما را چاپيدند آنها هم حالا دستشان كوتاه شده، ما به فكر اين باشيم كه خودمان را درست بكنيم. اول مطلب اين است كه جوانهاى ما درست بشوند، اين جوانهائى كه در آتيه بايد اين مملكت را حفظ كنند، اين مملكت را اداره بكنند، اينها بايد درست تربيت بشوند و اصلاح بشوند.
خداوند همه شما را انشاءالله توفيق بدهد و همه ما را، خواهرها را، برادرها را توفيق بدهد كه خدمتگزار اين مملكت باشيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 110
تاريخ: 11/8/58
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت آيت الله قاضى طباطبايى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
با كمال تاسف ضايعه ناگوار شهادت عالم مجاهد حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد محمد على قاضى طباطبائى رحمه الله عليه را به عموم مسلمانان متعهد و علماى اعلام مجاهد و مردم غيور مجاهد آذربايجان و خصوص بازماندگان اين شهيد سعيد تسليت عرض و از خداوند متعال صبر انقلابى براى مجاهدين راه حق و اسلام خواستارم.
ملت عزيز برومند ايران و آذربايجانيان غيرتمند عزيز بايد در اين مصيبتهاى بزرگ كه نشانه شكست حتمى دشمنان اسلام و كشور و عجز و ناتوانى و خود باختگى آنان است، هر چه بيشتر مصمم و در راه هدف اعلاى اسلام و قرآن مجيد بر مجاهدات خود افزوده و از پاى ننشينيد تا احقاق حق مستضعفين از جباران زمان بنمايند. عزيزان من در انقلابى كه ابر قدرتها را به عقب رانده و راه چپاولگرى آنان را از كشور بزرگ بسته است، اين ضايعات و ضايعات بالاتر اجتناب ناپذير است. ما بايد از كنار اين وقايع با تصميم و عزم و خونسردى بگذريم و به راه خود كه راه جهاد فى سبيل الله است، ادامه دهيم. شهادت در راه خداوند، زندگى افتخار آميز ابدى و چراغ هدايت براى ملتهاست.
ملتهاى مسلمان از فداكارى مجاهدين ما در راه استقلال و آزادى و اهداف توسعه اسلام بزرگ الگو بگيرند و با پيوستن به هم سد استعمار و استثمار را بشكنند، به پيش به سوى آزادگى و زندگى انسانى بروند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و رحمت و مغفرت براى شهداى راه حق و شهيد سعيد طباطبائى خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 111
تاريخ: 11/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از زندانيان سياسى رژيم گذشته
سعادت از آن كسانى است كه تكليف خويش را ادا كردند
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه بود گذشت و سعادت را آنها بردند كه تكليف خودشان را ادا كردند، چه در حبس چه در زير شكنجه و چه بيرون از حبس. بايد مهيا باشيد براى مصيبتها، يكى بعد از ديگرى. شما يك انقلابى كرديد و يك سدى را شكستيد كه در دنيا نظيرش كم يا نبوده است، منتظر نباشيد كه بعد از شكستن اين سد و كوتاه شدن دست ابرقدرتها از خزائن شما و رفتن خائنين از اين كشور و كوتاه شدن دست استفاده جوها همين طور به اين سادگى مطلب بگذرد.
به دنبال شهادت مردان بزرگ بايد ارادهها مصمم تر گردد
ما بايد مهيا باشيم كه باز شهيد بدهيم. چنانچه ديروز، ديشب يكى را داديم، مرحوم آقاى قاضى رحمه الله به شهادت رسيد و قبل از او هم بوده است و بعد از او هم خواهد بود، لكن اين شهادتها ارادههاى شماها را بايد مصمم تر كند. شما در يك راهى قدم بر مىداريد كه در اين راه شهادتهاى بسيار از مردان بزرگ واقع شده. راه اسلام است، براى اسلام قيام كرديد و براى حق قيام كرديد و كسى كه براى حق قيام كند، براى اسلام قيام كند، همه چيز بايد پيش او سهل و آسان باشد. شهادت يك هديهاى است از جانب خداى تبارك و تعالى براى آن كسانى كه لايق هستند و دنبال هر شهادتى بايد تصميمها قوىتر بشود و بفهمانيد به اينهائى كه اينطور كارهاى ناجوانمردانه كنند كه ديگر نمىتوانند با يك همچو كارهائى اعاده بدهند آن مسائل سابق را، بلكه اين نحو كشتن كه به طور ناگهانى و دزدكى مىكشند اين دليل بر شكست آنها است. اگر اينها قدرتى داشتند در ميدان مىآمدند، تا آن وقتى كه يك قدرتى داشتند در ميدان بودند و شما هم در ميدان و ملت ما آنها را عقب زد، ديگر اين آشفتگىهاى جزئى و اين دست و پازدنهائى كه گاهى يك كسى را به شهادت مىرسانند، گاهى يك دزدى كنند، سرگردنهها دزدى مىكنند، اين دغلبازىها دليل بر اين است كه اينها ديگر مايوس هستند و شكست خورده هستند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 112
براى پياده كردن محتواى مترقى اسلام، مردانه در ميدان باقى بمانيد
شما هم قويدل باشيد و از اين شهادتها هيچ ابدا باكى نداشته باشيد و مردانه همانطورى كه تا حالا قيام كرديد و نهضت كرديد و اين سد عظيم را شكستيد، مردانه در ميدان باقى باشيد و جلو ببريد اين نهضت را تا اينكه انشاءالله اسلام با آن محتواى مترقىاش پياده بشود و مملكت ما يك مملكت اسلامى به تمام معنا بشود يعنى تمام قشرهايش اسلامى بشود يعنى هم دولت يك دولت اسلامى باشد هم وزارتخانهها يك وزارتخانههاى اسلامى باشد، هم ادارات، ادارات اسلامى باشد هم استاندارىها استاندارىهاى اسلامى باشد، هم بازار و دانشگاه و امثال ذلك.
بايد ما كوشش كنيم براى اين مقصد بزرگ يعنى اين مقصدى كه انبيا دنبال اين مقصد بودند و تا آخر هم دنبال اين مقصد بودند و به پيش رفتند، ماها بايد به تبعيت از انبياء خدا، به تبعيت اولياء خدا اين مكتب را به پيش ببريم و انشاءالله اين مملكت را يك الگوئى قرار بدهيم از براى ساير كشورهاى اسلامى و بلكه ساير كشورهائى كه مستضعفين گرفتار مستكبرين هستند و اميدوارم كه موفق بشويد.
در انجام كارها توجهتان به خدا باشد كه عمل براى خدا باخت ندارد
شما در اين كارهائى كه انجام مىدهيد، چه در جهاد سازندگى، چه در پاسدارى و چه در دادگاهها و هر جا هستيد، ادارات، توجهتان به خدا باشد. كى كمك به من مىكند كى نمىكند خيلى مطرح نباشد پشتيبان. شما داريد يك عمل انسانى - اسلامى براى خدا انجام مىدهيد، توانستيد انجام بدهيد كه به آن نتيجه هم رسيديد، اگر نتوانستيد هم انجام بدهيد باز شما برد داريد، براى اينكه پيش خداست، مطلب الهى است. كسانى كه براى خدا كار مىكنند هيچ وقت باخت در آن نيست آنهائى كه براى دنيا كار مىكنند باخت دارند كه اگر نرسيدند خوب، باختند و عمرشان هم هدر دادند، اگر برسند هم باخت دارند لكن آنهايى كه براى خدا قيام مىكنند، اطاعت امر خدا را مىخواهند بكنند، نهضت براى خدا، قيام براى خدا، عمل براى خدا، اين هيچ وقت شكست ندارد. در ظاهر هم اگر خيال بشود كه ما نتوانستيم عمل بدهيم پس شكست خوردهايم، به حسب واقعش شكستى نخورديم، براى اينكه ما براى خدا كار كرديم و كسى كه براى خدا كار بكند همين دنيا نيست قضيه، جاهاى ديگر ما داريم، برد آنجا است. البته دولت مكلف است، استاندارها مكلف هستند كه همراهى كنند و اين جهاد سازندگى كه جوانها مشغول هستند يا ساير كارهائى را كه جوانها مشغول هستند، به قدر احتياجى دارند، احتياجات آنان را برآورند به مقدارى كه مىتوانند. دولت مسامحه نشود و آنها هم بايد عمل بكنند. يعنى همه ما موظفيم به اينكه يك كشوررى كه از گلوى استعمار بيرون كشيديم، حالا خودمان ادارهاش كنيم به طورى كه ديگر محتاج به آنها نباشيم. اين احتياج به دشمن تلخترين چيزهائى است كه در ذائقه انسان بايد باشد يك وقت انسان احتياج دارد به برادرهاى خودش، اينهم خوب نيست لكن يك وقت احتياج داشته باشد به دشمن خودش، يعنى آنى كه در طول تاريخ ما را استضعاف كرده، در طول تاريخ به ما خيانت كرده، جنايت كرده است، حالا ما محتاج به او باشيم در ارزاقمان، دستمان را پيشش دراز
صحيفه نور ج 10 صفحه 113
كنيم كه گندم بده، دستمان را پيشش دراز كرديم كه مستشار بده، اين به نظر انسان تلخترين چيزهائى است كه در ذائقه انسان بايد باشد كه پيش دشمنش، پيش آنكه همه چيزش را از بين برده، دست دراز كند كه به من ارزاق ما را بده. بايد ملت ما اين تحول را پيدا كند كه عارش بيايد كه به آمريكا بگويد گندم به ما بده يا مستشار به ما بده، خودش بايد دنبال كار خودش باشد، خودش بايد قيام كند و حوائج خودش را برآورد.
همه اقشار ملت قيام كنند براى رسيدن به خودكفائى و رفع حوائج خويشتن
همه بايد با هم كمك بكنيم، يعنى ملت، همه قشرهاى ملت بايد در صدد اين باشند كه خود كفا باشند، محتاج نباشند. آنوقت قشر كشاورز، كشاورزيش بايد توسعه بدهد و زياد توسعه بدهد. الحمدلله در اين سال توسعه پيدا كرده بود بلكه در جائى ديدم كه راجع به قم و اطراف قم بود كه چهار مقابل قم و اطراف قم زياد شده است امسال از سالهاى سابق. ما اميدواريم كه سالهاى بعد زياد جورى بشود كه ما صادر كننده باشيم و آنها محتاج به ما باشند، نه جورى باشد كه ما پيش كسانى كه به ما آنطور رنج دادند برويم و بگوئيم شما به ما گندم بدهيد. بعدش هم بايد در همه امور اينطور باشد.
اگر يك مملكتى بخواهد مستقل باشد، اول شرط اين است كه احتياج نداشته باشد به غير اگر احتياج داشت كه نمىتواند مستقل باشد، احتياج خودش يك وابستگى است. اگر يك روزى آن كسى كه ما به او محتاج فرض كنيد باشيم، يك روزى جلويش را بگيرد، خوب ما بايد تسليمش بشويم. ما بايد كارى بكنيم كه مستقل بخواهيم بشويم، كارى بكنيم كه محتاج نباشيم. اين هم به اينكه دانشگاهى بنايش را بر اين بگذارد در دانشگاه خودش كارى بكند كه آن مقدارى كه مملكت خودش محتاج است بتواند آن مقدار را درست بكند. اطبا، عار است براى يك مملكتى كه خارج از طب او استفاده كرده، حالا هم هر كس هر چيز مىشود از اينجا پا شود و برود به لندن پيش دشمنهاى ما، پيش آن كه الان دشمن ما را در آنجا دارد حفاظت مىكند، آمريكا، پيش آن كه دشمن بزرگ ما را دارد حمايت مىكند و پشتيبانى از او مىكند و توطئه گرى مىكند. عار است براى ما كه مريضهاى ما بروند در يك چنين مملكتى كه آنطور هستند. ما بايد اطباءمان هم در خود مملكت ما تربيت بشوند هى مايوس نباشند از اينكه ما نمىتوانيم اينقدر خودشان را نبازند. خوب پيش هم هى مىگفتند: خوب نمىشود با اين قدرتها، نمىشود با اين قدرتها در افتاد، بيائيد بسازيم، بيائيد بسازيم لكن شما ديديد وقتى ملت خواست شد. وقتى يك ملتى يك چيزى را مىخواهد بشود، خدا همراهش است. همانطورى كه آن وقت مىگفتند نمىشود اين قدرت را به هم زد و شما عمل كرديد و شد، حالا هم كه مىگويند ما نمىتوانيم مثلا خود كفا بشويم راجع به چيزها، خير مىتوانيم و بايد همت كنيم و بشويم. بايد طبيب از خود ما باشد، مهندس از خود ما باشد، همه چيز از خود ما باشد، احتياج به اين نداشته باشيم كه ما از خارج وارد كنيم، مغز از خارج وارد كنيم، ما خودمان بايد داراى مغز صحيح باشيم. اين مغزهائى هم كه مىگذارند مىروند، اينها هم به درد ما نمىخورند. خودتان بايد حالا از اول بسازيدخودتان را براى
صحيفه نور ج 10 صفحه 114
اينكه كشور خودتان را خودتان اداره بكنيد خيلى هم دنبال اين نباشيد كه حالائى كه داريد كار مىكنيد خير بايد حتما همه ادارات هم با شما همراهى كنند، شما براى خدا كار بكنيد البته آنها بايد اين كار را بكنند لكن اگر يك وقتى يك لنگى پيدا شد هيچ ابداً خوف به خودتان راه ندهيد و ياس به خودتان راه ندهيد. خودتان قدرتمنديد، خودتان مىتوانيد عمل بكنيد.
كوشش كنيد كه كارتان براى خدا باشد
من اميدوارم كه خداوند همه شما را توفيق بدهد و همه ما را توفيق بدهد كه براى خدا كار بكنيم تا شكست در آن نباشد. اين از همه توفيقها بالاتر است كه ما خودمان طورى بكنيم كه كارهايمان براى او باشد. خدمت به ملت خدمت به او است. خدمت به مملكت خود شما خدمت به خداست. مملكت، مملكت خداست. خدمت كردن براى اينكه ما محتاج به اجانب نباشيم، اين خدمت بزرگى است، خدمت الهى است، براى خداست اين. كوشش كنيد كه كارتان براى خدا باشد وقتى براى خدا باشد از هيچ چيز باك نداشته باشيد، خدا همراه شماست و كسى كه خدا همراهش است از هيچ نبايد باك داشته باشد.
اميدوارم كه خداوند همه شما را تاييد كند و موفق باشيد و اگر مطالبى هم هست ممكن است بنويسيد چون من وقت اينكه حالا بنشينم يك مدتى صحبت كنم ندارم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 115
تاريخ: 11/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان عربستان سعودى مقيم ايران
نهضت اسلام نمىتواند محصور در يك كشور باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
مع الاسف آقايان وقتى آمدند كه ظهر است و من وقتى ندارم لكن چند كلمه عرض كنم. اين نهضت ايران نهضت مخصوص به خودش نبوده و نيست، براى اينكه اسلام مال طائفه خاصى نيست، اسلام براى بشر آمده است، نه براى مسلمين و نه براى ايران. انبياء مبعوثند بر انسانها و پيغمبر اسلام مبعوث بود بر انسانها، خطاب به ناس يا ايها الناس و ما كه نهضت كرديم براى اسلام نهضت كرديم. جمهورى، جمهورى اسلامى است. نهضت براى اسلام نمىتواند محصور باشد در يك كشور و تواند محصور باشد در حتى كشوررهاى اسلامى نهضت براى اسلام همان دنباله نهضت انبياست. نهضت انبيا براى يك محل نبوده است، پيغمبر اكرم اهل عربستان است لكن دعوتش مال عربستان نبوده، محصور نبوده به عربستان، دعوتش مال همه عالم است.
براى مناديان حقوق بشر سياست و موجوديت شان مطرح است، نه جان انسانها
انبيا آمدند كه انسان را بسازند. انسان يك موجودى است در ابتدا مثل ساير حيوانات است، اگر رشد بكند يك موجود روحانى مىشود كه بالاتر از ملائكه الله مىشود و اگر طرف فساد برود يك موجودى است كه از همه حيوانات پستتر است الان شما در اين انسانهائى كه در دنيا هستند و ادعاى انسانيت مىكنند، ادعاى طرفدارى از بشر مىكنند، ادعاى حمايت از حيوانات مىكنند، شما الان اين اشخاص را كه بك همچو ادعاهايى دارند ملاحظه مىكنيد، كه گمان ندارم در تمام حيوانات يك حيوانى به درندگى اينها پيدا بشود، يك حيوانى كه، يك موجودى كه تمام اين بشر و بشريت را براى نفع خودش مىخواهد، ميليونها آدم را مى كشد براى اينكه يك نفعى ببرد. حيوانات اگر چنانچه حيوانخوار باشند، به اندازه شكم شان وقتى سير شدند رها مىكنند، و عده ديگر سراغ كار، اما اين انسانى كه انسان كه از حيوانات است و بدترين حيوان است براى يك منفعت جزئى حاضر است كه فوج فوج اين انسانها را بكشد، انسانهاى ديگرى، آنهائى كه سر راه نفع او ايستادهاند يا لااقل به نفع او عمل نمىكنند، اين انسانها پيش آنها اصلا موجوديت شان مطرح نيست. آنها حاضرند كه چند صد هزار، چند صد ميليون جمعيت را بكشند تا اينكه يك جائى را براى سياست خودشان
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 118
تاريخ: 12/8/58
بيانات امام خمينى در جمع ورزشكاران و گروهى از اهالى مردم قزوين
لزوم احساس مسووليت و هميارى كليه اقشار ملت در آباد ساختنكشور طاغوت زده
بسم الله الرحمن الرحيم
من خوشحالم كه با شما ورزشكارهاى عزيز، ورزشكارهائى كه براى ملت ما پشتوانه هستيد، امروز مواجه هستم. من به شما دعا مىكنم، به همه ملت و به شما ورزشكارها كه قدرت جسمى و انشاءالله قدرت روحى هم داريد. البته مشكلات هست و مشكلات دنبال هر انقلابى اجتناب ناپذير است لكن مشكلاتى نيست كه نشود جبران كرد، مشكلاتى است كه با يك فرصتى قابل جبران است لكن بايد اين احساس در ملت ما باشد كه بعد از آنكه طاغوت رفت، يعنى قدرتى كه هر چه مىخواست براى خودش مىخواست و همه ثروت ما و ذخائر ما را به نفع خودش و اربابهاى خودش چپاول كرد، بعد از رفتن يك همچو طاغوتى كشور به دست خود شما افتاده است، يعنى مال شماست، هر جائى ديگر مال خود اهالى آنجاست، بايد اهالى هر ناحيهاى، اهالى هر شهرستانى، اهالى هر روستائى كوشش كند براى ساختن همان جائى كه هستند. اگر همه دست به هم ندهيد و همه قشرها كمك نكنيد، به اين زودى نمىشود اين كشور را كه پنجاه سال اقلاً درخرابيش كوشيده شده است آباد كرد.
تبليغات مفسده جويانه شياطين با سمپاشى و ايجاد ياس در ميان مردم
الان دستهائى، قلمهائى، زبان هائى در كار است كه ملت ما را مايوس كند، اشكالاتى مىتراشند و نقل مى كنند و مىنويسند و مىگويند. همهاش براى اين است كه روح ياس در شما، در جوانهاى ما، در قشرهاى ملت ما ايجاد كنند. اگر روح ياس پيدا بشود در يك جامعهاى، آن جامعه سست مىشود و اگر سست شد، نمىتواند به پيروزى برسد. آنها هم چون به حسب شناخت روانشناسى خود به اينجا رسيدهاند كه بايد اين ملت را مايوس كرد، هر چه بشود، هى مىگويند هيچ نشد. همين كه تبليغات و بوقهاى تبليغاتىشان در صدد اين است كه بگويند خوب، انقلاب شد و هيچ كارى نشد، اين براى اين است كه شما را از اين انقلاب مايوس كنند. اين يك مطلبى است كه شياطين الهام به اينها كردهاند كه اين ملتى كه با عزم راسخ خودش يك همچو قدرت بزرگى را شكست در صورتى كه هيچ در دستش نبود و با ايمان راسخ خودش و اجتماع و وحدت كلمه اين سد را شكست، آنها يك همچو قدرتى از كشور ما و جوانهاى ما ديدند و اين خوف درشان پيدا شد كه اگر اينطور
صحيفه نور ج 10 صفحه 119
پيش برود، ديگر امكان ندارد كه آنها بتوانند باز آن چپاولگرى خودشان را اعاده بدهند، پس چه بكنند؟ از طريقهاى مختلف شروع كردند به سمپاشى، هر جا توانستند عملاً هم خرابكارى كردند مثل كردستان، خوزستان، اينجاها عملاً هم مشغول به فساد و مفسده شدند، چنانچه مىدانيد اخيراً هم جنايت بزرگى كردند و عدهاى را از سربازها به شهادت رساندند و همين طور باز جنايت دومى را كه اشاره كرديد كه مرحوم آقاى قاضى طباطبائى رحمه الله كه از دوستان سابق من هستند و سوابق دارم با ايشان، ايشان حبسها رفته است، مجاهدات كرده، تبعيدها شده است، آنها اينطور اشخاص را يكى يكى ترور مىكنند و منظور اين است كه مايوس كنند شما را، آنجا هم كه عملاً دست به كار توانند بشوند، شروع مىكنند با تبليغات.
شرح خدمات و تحولاتى كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى به وقوع پيوسته است
هر روز ما مشاهد اين مطلب هستيم كه يك دستهاى مىآيند اينجا شكايت مىكنند كه مثلاً فرض كنيد كه در بلد ما، در طرفهاى ما كارهائى نشده است و پيشرفتهائى نكردهاند و گاهى هم به طور كلى مىگويند كه اين انقلاب شد اما چيزى به دست نيامد. از اين جهت من بايد به شما عرض بكنم كه انقلاب هشتماهه - حدود هشت ماه است علىالظاهر - بايد شما ببينيد كه در اين انقلاب هشتماهه بايد چى به دست ما بيايد، چه آمده است تا شكايت از آنهائى كه نيامده است بكنيم. آمدهها را هيچ اصلاً اين نويسندهها توجه به آن نمىكنند، يعنى توجه دارند لكن براى ايجاد روح ياس در مردم آنها را اصلاً ذكر نمىكنند، هى از آن چيزهائى كه بايد بشود و حالا نشده، هى آن را به رخ مىكشند و آن چيزهائى كه شده اصلاً از آن ذكرى نمىكنند، هى مىگويند چه شده. حالا من عرض مىكنم كه آن چيزى كه به تصديق همه ملت شده است و آن اينكه دزدها را بيرون كرد، اشخاصى كه سرمايههاى اين مملكت را مىدزديدند و به خارج بردند و نفت ما را، گاز ما را و ساير معادن را به خارج مىفرستادند در ازايش هم چيز مختصرى مىگرفتند آن هم براى خودشان، به ملت كارى نداشتند، خوب، اين كار شده است. اين را كسى مىتواند بگويد كه اين كار نشده است و محمد رضا باز مشغول به خرابكارى است يا آمريكا باز در ايران مستشار دارد و مشغول به بردن و خوردن است؟ يك همچو كار بزرگى كه سابقه در دنيا ندارد كه يك ملت بدون هيچ ساز و برگى مثل آمريكا كه اينجا را در حلقومش بلعيده بود، از حلقومش بيرون كشيدند، اين را هيچ ذكر نمىكنند كه يك همچو كارى شده است. مىتوانند بگويند نشده است؟ نمىتوانند بگويند، اما اصلاً اين را هيچ حرفش را نمىزنند، حرف نمىزنند كه ما امروز يك وضعيتى داريم كه مملكتمان دست خودمان است. شما اين آزادى كه الان داريد شما مىتوانستيد در پنج سال پيش از اين، پيش من بيائيد؟ اگر يك همچو اجتماعى قاچاقى مىآمد بيرون، سرنوشتش جز اين بود كه بايد برود حبس؟ خوب، اين يك نعمتى نيست كه براى ما حاصل شده است كه حالا ما با هم كه سالهاى طولانى شايد هيچ وقت هم ما خدمت شما نرسيده باشيم حالا در يك مجلس نشستهايم با هم صحبت مىكنيم، مسائل كشورمان را، مسائل مملكتمان را داريم مىگوئيم؟ اين كار شده
صحيفه نور ج 10 صفحه 120
است، اين شدهها را اصلاً ذكرى از آن كنند، گويند انقلاب چه كرده، انقلاب اسلامى چه كرده است. اين انقلاب اسلامى براى خاطر اسلامى بودنش با انقلابهائى كه در دنيا واقع شده است، فرقها دارد. يك فرقش اين است كه در انقلابهائى كه مىشده در كودتاهائى كه مىشده (همين چند روز كودتائى كه شده است در يك جائى، تمام مطبوعات و تمام احزاب و تمام اجتماعات را قدغن كردند) انقلاباتى كه شده است گاهى يك ميليون، دو ميليون جمعيت كشته شده است. بعد از انقلاب كشتار دستجمعى مىشود. اين انقلاب، اسلامى چون بود، هيچ بعد از انقلاب كشتارى كه مردم را بكشند و مثلاً اينهايى كه حالا غلبه كردهاند، مردم چون غلبه خود ملت بود، آن هم ملت اسلامى، آن هم با اسم اسلام. دنبال اين نه مطبوعات قدغن شد و نه اجتماعات قدغن شد و نه احزاب قدغن شد، تا چند ماه بعد بعضىها را ديدند مشغول توطئه اند، الان هم مشغولند، بعضىها را ديدند كه از خارج چيز اخذ مىكنند و دارند توطئه مىكنند، بعضى مجلات اينطورى و بعضى مطبوعات اينطورى را دادگاه جلو گرفت براى اينكه ملت را داشت به تباهى مىكشيد اما باز همه مطبوعات هستند سر جايشان، احزاب هم هستند سرجايشان و درهاى اين مملكت هم باز به همه جا. اين يك نعمتى است كه ما از اسلام داريم و از اين انقلاب اسلامى، نعمت بزرگ آزادى. شما الان ديگر نمىترسيد از اينكه سازمان امنيت شب بيايد بهانه بگيرد، شما را بگيرد ببرد و حبس كند و اصلاً معلوم نشود كه چه شد. چقدر جوانهاى ما در حبس رفتند كه معلوم نشد چه شد. آنهائى كه معلوم شد و ماها مطلع از آن هستيم چقدر زياد هست و چقدر جوانهاى برومند ما را كشتند و چه كردند، اما عده كثيرى اصلاً اطلاع از آنها حاصل نمىشد. عده زيادى را اينها آنطورى كه آنوقتها كه حمله مىكردند به هر طرف، مىگفتند نشاندند آنها را توى هليكوپتر يا چى، مىبرند بالاى دريا باز مىكنند و مىريزند آنجا. اينها حالا هست ديگر؟ اينها از آثار اين انقلاب نيست؟! اين بى انصافها كه مىگويند كه انقلاب شد و چيزى نشد، اينها را نمىبينند؟ كورند اينها؟ يا مىبينند و خائنند؟ اشكالتراشىهاى ديگر كه برق، آب، خرابى، چه، چه، چه. خوب، اولاً ما به آنها مىگوئيم كه اينها در انقلاب حاصل شده يا از اول بوده؟ آيا آنهائى كه آسفالت نداشتند، آنهائى كه آب آشاميدنى نداشتند، آنهائى كه بهدارى نداشتند، آنهائى كه حمام نداشتند، اين از چيزهائى است كه در انقلاب اين نادارى حاصل شده است يا نداشتند؟ قبلاً نداشتند. ما از هر كس مىپرسيم كه خوب، شما كه اسفالت مىگوئيد نداريم، از كى ندارى؟ مىگويند از اول هيچ براى ما آسفالت درست نكردهاند. راست هم مىگويند. خوب، آنها نكردند و خراب گذاشتند و رفتند، از ناحيه انقلاب اين ضرر وارد نشده منتها شما مىگوئيد بايد انقلاب اين كار را بكند. انقلاب مال همه شماست، انقلاب را همه شما كرديد، مملكت هم مال همه شماست. همه بايد كمك بكنيد، دولت هم يكى است، ننشستيم ما به اينكه همه كارها را دولت بكند. آن كارهائى كه شده است كه از ناحيههاى مختلف باز مىآيند به ما مىگويند كه فلان كارها شده است، چقدر عمارت ساخته شده، چقدر خانه براى مستضعفين ساخته شده، چقدر زمينها آسفالت شده است، چقدر زمينها را درو كردهاند، چقدر اين جهاد سازندگى خدمت كرده، اينها را هيچ ذكر كنند، اينها را جزء اينكه چيزى نشده ذكر مىكنند. همين پريروز از
صحيفه نور ج 10 صفحه 121
جهاد سازندگى قم آمدند پيش من و آنها گفتند كه الان در تمام اطراف قم و چيزهائى كه مربوط به قم است ديگر ما نقيصه نداريم، همه را درست كرديم. اينها را هيچ ذكر نمىكنند. چقدر حمام، چقدر اسفالت، چقدر عرض بكنم كه درو، چقدر فلان، اينها را اصلاً ذكر نمىكنند. اين بركتى كه از ناحيه انقلاب پيدا شده است كه خود ملت مشغولند، اين احساسى كه در ملت ما پيدا شده است كه بايد تعاون كند، بايد اعانت كند، اين از بركات اين انقلاب است، اينها را اصلا ذكر نمىكنند مىگويند چى شده، هيچى نشده، اما فرض كنيد كه يك نفر آدم يا چند نفر آدم حالا داراى قرض هستند، داراى نمىدانم چى هستند، مىگويند خوب، بعد از انقلاب قرض ما ادا نشده. مگر انقلاب كه مىشود بايد قرضها ادا بشود؟ بتوانند، ادا مىكنند. اگر بتوانند قرض هم ادا مىكنند اما اين بهانهگيرىها براى اين است كه شماها را، جوانهاى ما را مايوس كنند، اگر مايوس كردند جوانهاى ما، اين نهضت پيش نرود. كار زياد شده است و خدمت به مملكت زياد شده است و اين خدمتهايى كه شمردم در راس همه خدمتهاست. بالاترين خدمت بيرون كردن اين دزدها از مملكت بود كه شده است اين، اين را انقلاب كرده، نشده يعنى چى؟ چه چيز نشده؟ اينها مىگويند كه باز سازمان امنيت ما داريم؟! باز اويسى و نمىدانم كذا هستند سر كار؟! نصيرى و امثال اينها؟! خوب، همه اينها از بين رفتند، كى اين كار را كرد؟ ملت اين كار را كرد براى انقلاب اسلامىاش، اين انقلاب است كه اين كارها را انجام داده است و مشغولند الان به كار، هم ملت مشغول است و هم دولت مشغول است. اين جهاد سازندگى كه مىروند براى خدمت به مردم، گاهى وقتها من در تلويزيون مىبينم خيلى من خوشحال مىشوم از اين روحيه اينها، البته اين خانمهاى ضعيف البنيه البته نمىتوانند بروند يك زمين بزرگى را درو بكنند لكن حضور آنها در اين مزرعهها موجب اين مىشود كه اين، خود صاحبان آنجا تقويت مىشوند و كارهاشان دو چندان مىشود. اين دكترها و مهندسين و تحصيلكردهها و اينها كه وارد مىشوند در يك جائى مشغول مىشوند به ساختمان يك چيزى و مشغول مىشوند به كار يك چيزى، اينها اسباب اين مىشود كه خود آن اهالى آنجا هم به كار واداشته مىشوند. كار زياد شد، اينها كارهائى است كه در سطح مملكت دارد مىشود و شده است لكن اين بى انصافها مىخواهند مايوس كنند شما را، ايجاد ياس كنند تا اينكه به واسطه ايجاد ياس هى كم كم دست بردارند از كار و بگويند كه كارى نشده. خوب، تبليغات تاثير دارد در انسان، خوب، تبليغ، تبليغ كه كارى نشده، اين كارهائى كه شده را آدم يادش مىرود.
توصيه به ملت در حفظ كيان مملكت و هدم اخلالگران
شما قوى باشيد چنانچه هستيد، شما ورزشكاريد و ورزشكارها قويند و مومن. ايمانتان را حفظ كنيد و از اين حرفهائى كه اينها مىزنند و گفتگوهائى كه مىكنند ابداً خوف به خودتان راه ندهيد و توجه به اين داشته باشيد كه مملكت مال خود شماست و مال خودتان را خودتان بايد حفظ بكنيد و كسانى كه در هر جا هستند بايد مملكت را به عنوان اينكه مال خودشان است خودشان حفظ بكنند و
صحيفه نور ج 10 صفحه 122
اينهائى كه شلوغكارى مىكنند بايد به آنها يا بى اعتنائى كرد يا مشت توى دهانشان زد و از بين برد اينها را تا مملكت آرامش پيدا كند و با آرامش، آنوقت ساختن حسابى نهائى خواهد شد. مادامى كه آرامش در يك مملكتى نباشد و شلوغكارها و آن اشخاصى كه ريزه خوار آن رژيم سابق بودند و خدمتگزار به آن رژيم سابق بودند مشغول شدند به اينكه شلوغكارى بكنند و نگذارند آرامش پيدا بشود، وقتى آرامش نباشد نمىشود سازندگى صحيح بشود. در يك شهرى كه آرامش نيست نمىشود در آن شهر ديگر ساختمان بشود و در آن شهر آسفالت بشود يا در آن ناحيه آسفالت بشود بايد آرامش حفظ بشود تا به دنبال اين كارها بروند و من اميد وارم كه شماها با قدرت جسمى و روحى كه داريد در اين نهضت پيش برويد و ابداً به خودتان هيچ ياس راه ندهيد كه ياس از جنود شيطان است. يكى از جنود شيطان ياس است و اين شياطين كه دارند ياس ايجاد مىكنند اينها هم از جنود شيطانى هستند و شما ياس به خودتان راه ندهيد، اميدوار باشيد، پشتوانه شما خداى تبارك و تعالى است و مملكت، مملكت امام زمان است و شما انشاءالله پيروز خواهيد بود. و به خدا خداوند شما ورزشكارها را و اهالى قزوين را كه سوابق دارند و سوابق دينى دارند، خداوند همه را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 123
تاريخ: 12/8/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى كميتهها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى استان خراسان
هراس منحرفين از تحقق اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
عتبه بوسى مولا على ابن موسى (ع) از آرزوهاى من است. كراراً هم از خراسان اظهار لطف كردند آقايان و دعوت كردند و من اگر فرصتى پيدا بكنم، آرزو دارم كه بيايم خدمت ايشان و خدمت همه ملت خودم خراسان، لكن شما مىدانيد كه الان من گرفتارىهائى دارم و در يك اجتماعات بزرگى هم براى من ميسور نيست كه رفت و آمد كنم، از اين جهت عجالتاً، موقتاً معذور هستم و اميدوارم كه دعا بفرمائيد من موفق بشوم به يك همچو توفيق بزرگ.
اسلام يك خار بزرگى شده است در چشم اشخاصى كه از اول نمىتوانستند اسلام را ببينند، منتها قبل از انقلاب از باب اينكه دولت طاغوت بود، قلمها و قدمها و گفتارها به اسلام خيلى توجه نداشت، حالا كه دولت طاغوت منقرض شد و تا آخر برگشت ندارد و رژيم جمهورى اسلامى شد، اينهائى كه اسلام مثل استخوانى در گلوى آنهاست در صدد برآمدند كه نگذارند اين حقيقت تحقق پيدا بكند. تمام اين اختلافاتى كه مىبينيد با شماها دارند، با كميتهها دارند، با دادگاههاى انقلاب دارند، با روحانيون دارند و با پاسدارها دارند، اساسش اختلاف با اسلام است. آنهائى كه نمىتوانند بشنوند اسم اسلام را، حالا مى بينند كه اسلام پيش آمده است و انشاءالله با مختواى خودش تحقق پيدا مىكند، آنها را خوف بر داشته است كه اگر اين حقيقت تحقق پيدا كند، شياطين طرد خواهند شد. از اين جهت با تمام قوائى كه دارند، با اسماء مختلف، با اسم اسلام، با اسم خدمتگزارى به مردم، با اسم فدائى خلق، با اسمهاى مختلف، اينها به ميدان آمدند، يعنى به ميدان خدا آمدهاند و اينها نمىفهمند به اينكه اگر همه اينها مجتمع بشوند و براى ملت خدمت بكنند، زود اين ملت و اين كشور به نتيجه كه خواهد مىرسد، و اگر همه اينها مخالفت بكنند مخالفت شان به جائى نمىرسد، لكن مشكلاتى ايجاد مىكند. اگر در كردستان اين مشكلات را ايجاد نكرده بودند، حالا مثل ساير جاها آرام بود و توانستند مسلمين كه در آنجا هستند، دولت و ملت، آنجا را آباد كنند لكن آنها كه نمىخواهند اين آرامش پيدا بشود و حقيقت مطلب اين است كه اسلام را نمىخواهند، در آنجا به يك طورى فتنهگرى مىكنند و در هر مركزى با يك اسمى. همانها باز اسلام را نمىخواهند، بعضىشان هم اگر اسلام را بخواهند يك اسلام وارونه مىخواهند. آن اسلامى كه اسلام پيغمبر اكرم است و آن اسلامى كه به وحى الهى آمده
صحيفه نور ج 10 صفحه 124
است، وحى را هم در آن تصرف مىكنند و به صورت ديگر در مىآورند.
اشاعه ماديت، هدف شوم منحرفين در برداشت مغرضانه از اسلام
من كراراً اين مطلب را در نجف هم گفتم و اينجا هم گاهى گفتهام كه ما در يك مدتى گرفتار بوديم به يك قشر از مردم و به قشرى از اهل علم كه اينها اسلام را از آن طرف نگاه كردند. عرفا اسلام را قبول داشتند لكن تمام مسائل را برمى گرداندند به آن معانى عرفانى، مسائل روز قائل نبودند و حتى اگر روايتى يا آيهاى در جهاد مىآمد آنها همان جهاد نفس را مىگفتند هست و اسلام را با يك صورت ديگرى غير از آن صورت واقعى كه جامع است، جامع همه اطراف است نظر مىكردند. من گفتم ما يك مدتهائى مبتلاى به آنها بوديم كه البته مردم صالحى بودند لكن اسلام را با يك صورت مىديدند، يك بعد اسلام را نظر مىكردند. و يك مدتى اخيراً ما مبتلا شديم به يك عدهاى كه اينها عكس آنها هستند، تمام معنويات را اينها به ماديات برمى گردانند. مىگويند مسلميم، لكن نه توحيدشان توحيد اسلامى است و نه بعثتشان بعثت اسلامى است و نه نبوتشان نبوت اسلامى است و نه امامتشان و نه معادشان، همهاش بر خلاف اسلام است، نه اينكه تازه، يعنى ده سال، پانزده سال است پيدا شدهاند. در وقتى كه اوائل شايد حوزه علميه قم بود، بعضى از همين سنخ آدمها كه معمم بودند يك روزى آمدند بعضىشان پيش من و گفتند كه اينطور فهميدم كه معاد همين عالم است، جزا هم همين عالم است. اين آدمها بودند، از سابق هم بودند، حالا زياد شدند. من نجف كه بودم يك آدمى آمد از طرف يك گروهى و بيشتر از بيست روز، بعضىها مىگويند بيست و چهار روز آنجا ماند، هر روز هم آمد پيش من، من يك ساعت يا بيشتر به او مهلت دادم كه صحبت كرد، تمام صحبتش هم از قرآن بود و نهجالبلاغه، تمام صحبتش، من سوءظن به او پيدا كردم و يادم آمد قصهاى كه مرحوم سيد عبدالمجيد همدانى داشته است كه نقل مىكنند كه يك نفر يهودى آمده بود پيش ايشان و مسلمان شده بود، بعد از يك چند وقتى ايشان ديده بود ايشان خيلى مسلمان شده خواسته بودش، گفته بود تو من را مىشناسى؟ گفت بله شما از علمائيد. مىدانيد كه من مثلاً اولاد پيغمبر هستم؟ مىدانيد كه من پدرانم مسلمان بودند؟ (اينهمه چه، چه) حالا هم عالم هستم در اين جمعيت؟ بله همه اينها را مىدانم. خودت را هم مىشناسى؟ بله، يهودى زادهام. همه پدرهايت يهودى بودند خودت هم يهودى و تازه مسلمان شدى، من يك معمائى پيشم هست و او اين است كه چطور تو از من بيشتر مسلمان شدى، چه شده است كه تو اظهار اسلامت بيشتر از آنى است كه ما هستيم. شنيدم كه بعد رفته و ديگر ايشان را نديده بود. معلوم شد حيلهاى بوده براى يك كارهائى. از اين حيلهها هست. من ديدم كه اين خيلى مسلمان شده و تمام حرفش از اسلام و نهجالبلاغه و فلان و در خلال حرفهايش ديدم كه روى اعوجاج دارد مسائل را، حرفهائى را مىزند. من هيچ حرف با او نزدم، جوابش را ندادم، فقط گوش كردم كه بفهمم چه آدمى است، فقط يك كلمهاى كه او گفت كه ما مىخواهيم قيام مسلحانه بكنيم، گفتم قيام مسلحانه حالا وقتش نيست، براى اينكه نيروى خودتان را از بين مىبريد و كارى ازتان نمىآيد. يك دستهاى از اينها كه حالا شما
صحيفه نور ج 10 صفحه 125
مى بينيد كه اظهار اسلام مى كنند، از شما هم بيشتر دارند اظهار اسلام مىكنند، از اين سنخ جمعيت هستند كه اسلام را اگر هم بخواهند، نه آن اسلامى است كه پيغمبر اكرم فرموده است، يك چيز ديگرى، وارونهاش مىخواهند بكنند به يك صورت ديگرى، در ارتش همه چيزش را مىخواهند وارونه كنند. در بين اين افراد خيلى از اينها هستند كه بسيار اسم اسلام را مىبرند و بسيار هم دلسوزى براى اسلام مىكنند، اما اگر دلسوزى بكنند، براى آن اسلام خودشان، نه براى اسلام ما. بعضى ديگر هم هستند كه اصلاً نه، اعتقادى به اسلام هم ندارند چنانچه به اين انقلاب هم اعتقادى نداشتند ولى حالا صد در صد اسلامى شدند و انقلابى. حالا شما توانيد يك كسى را پيدا كنيد كه بگويد من انقلابى نيستم . همه هم مىگويند ما از اول بوديم. الان همه اينهائى كه مىآيند، مىگويند ما حبسها رفتيم، چه كرديم، مخالفتها كرديم در زمان طاغوت. حالا ديگر اسم آن رژيم پيش آنها هم طاغوت شده است در صورتى كه در دلشان اين نيست. اينها الان از اسلام مىترسند، سخت هم مىترسند، در صورتى كه اسلام براى همه خوب است، لكن اينها وحشتشان زد، البته براى خيانتكار، اسلام هم خوب نيست، هيچ دين توحيدى براى اسلام خوب نيست، اسلام مخالف با خيانتهاست، مخالف با اين است كه اين جوانهاى ما را به تباهى بكشند به اسم اسلام يا به اسم ترقى و تعالى و اين مملكت ما را به آنطور كه ديديد كشيدند، به اسم تمدن بزرگ. اينها هم كه مىگويند اسلام، نظير تمدن بزرگ آن مردك است كه با اسم تمدن بزرگ مملكت ما را به اينجا رسانيد كه الان همه جمع شدند و نمىتوانند اصلاحش كنند. اينها هم با اسم اسلام مىخواهند بكلى اسلام را كنار بگذارند و يك چيز مادى جاى او بگذارند كه همه چيزش مادى باشد. به اسم اسلام، ترويج ماديت را مىكنند بعضىشان. ما بايد يك اسلامى كه براى همه خوب است، اين اسلامى كه هم معنويات دارد، معنوياتش بالاترين معنويات است، مادياتش هم سالم ترين ماديات، بيايند در همين با ما، همراه با مسلمانها، همراه با جوانها، همراه با اين روحانيون عزيزى كه همه چيزشان را الان گذاشتند براى همين كار اين آقائى نيست كه مىبينند. يك وقتى است كه بايد رفت، وظيفه است.
لزوم بقاى كميتهها و دادگاههاى انقلاب جهت حفظ نظام كشور
اين كميتهها بايد باشد. غلط مىكند كسى كه مىگويد كميته نه. كميتهها اگر نباشند، پاسدارها اگر نباشند، اين دادگاهها اگر نباشند، كى مىتواند اين مملكت را اداره كند؟ كى اداره كرد اين مملكت را آن روزى كه اين مردك رفت و آشفته شد همه چيز؟ همين روحانيون اطراف همه ولايات و اين جوانهائى كه براى خدا قيام كرده بودند و اين مردم متعهدى كه براى خدا قيام كرده بودند، اينها آمدند و همه جا را دست گرفتند، و درست كردند آشفتگىها را. اگر نبودند، حالا هيچ كس نبود، هيچى نبود. حق ندارد كسى نسبت به اينها يك تعدى بكند و يك فرمانفرمائى. اين كميتهها بايد باشند، اين پاسدارها بايد باشند، اين دادگاه انقلاب بايد باشند. دادگسترى غلط مىكند كه به اينها حرفىزند. دادگسترى روى موازين خودش برود، آن هم موازين غلطى كه بايد اصلاح بشود. اين بعضى از اين
صحيفه نور ج 10 صفحه 126
روساى دادگسترى از همان طاغوتند كه بايد گم بشوند بروند سراغ كار خودشان، نبايد بنشينند و حكمفرمائى كنند و به دادگاههاى ما يا به سپاه پاسداران ما يا به اهل علم ما كه در كميتهها هستند حرفى بزنند. غلط مىكنند اينها، اينهائى كه بايد بروند گم بشوند از اين مملكت، حالا آمدند نسبت به اشخاص دارند حرف مىزنند. همين طور اشخاص ديگرى كه در استانها هستند، در جاهاى ديگر هستند، اينها نمىتوانند و نبايد يك وقتى اهانت كنند راجع به مسلمانها، راجع به اين اهل علمى كه مشغول براى خدمت به اين خلق هستند، براى پاسدارها كه مشغول خدمت هستند، براى كميته ها كه مشغول خدمت هستند، براى دادگاهها كه مشغول خدمت هستند. اگر اينها نباشند، كه تو نمىتوانى هى حرف مفت بزنى. اينها اصلاً كارى كردند كه مجال دادند به شما كه مىتوانيد حرف بزنيد و هر چه دلتان هم مى خواهد بگوئيد.
قدرتمند باشيد، شما خراسانىها قدرتمند هم هستيد الحمدلله و قدرتمند باشيد. شما يك پناهگاه داريد، پناهگاه اسلامى و آن بقعه مطهر على ابن موسى (ع) است كه كسى كه يك همچو پناهگاهى دارد اين قدرتمند است. كميتهها قدرتمند باشند، دادگاهها قدرتمند باشند، علمائى كه در آنجا در كميتهها هستند قدرتمند باشند، اعتنا نكنند به اين حرفهاى مفتى كه بعضىها كه مخالف با اين انقلاب هستتند و اسلام در چشمشان مثل خارى فرو رفته است، اعتنا به اينها نكنند. البته من راجع به بعض مسائل هم با دولت باز صحبت خواهم كرد و اميدوارم كه با قدرت و قوه و ايمان همانطورى كه تا اينجا آمديد و همه چيز را رفتند آنها، تمام شد، اين ريشههاى گنديده هم زير خاك گندند، اگر يك وقت هم بخواهند بيرون بيايند قيچىشان مىكنند تمام مىشود. انشاءالله خداوند شما را حفظ كند، موفق باشيد. من دعاگوى همه هستم و شما احتمال اين را بدهيد كه اگر به من بگويند كه خدمتگزار، بهتر از اين است كه بگويند رهبر. رهبرى مطرح نيست، خدمتگزارى مطرح است. اسلام ما را موظف كرده كه خدمت كنيم، خدمتگزارى مطرح است. ما همه با هم، همه مجتمعاً با هم دست به دست هم، از پاسدارهاى عزيز تا اهل علم عزيز، تا اهل منبر عزيز، تا اهل كميتهها، تا اهل همه، ما همه ملت با هم. يك مملكتى است مال همه، يك مملكتى مال همه است، همه موظفيم اين مملكت را خودمان اداره بكنيم. حال ديگر مال خودمان، منافع مملكت ما را ديگر امريكا نمىتواند ببرد، منافع مال خودتان است، مملكت هم مال خودتان، خودمان بايد زحمت بكشيم و كشت بكنيم و منافعش مال خود ملت ما باشد. انشاءالله خداوند تاييدتان كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 127
تاريخ: 13/8/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشآموزان و دانشجويان در دبيرستان حكيم نظامى قم به مناسبت روز دانشآموز
تا حيات دارم خدمتگزار همه هستم
بسم الله الرحمن الرحيم
من امروز آمدهام در ميان شما دانشجويان عزيز به دو منظور: يكى بزرگداشت روز شهادت جوانهاى عزيز در دانشگاه در اثر هجوم وحشيانه مامورين جبار و يكى براى پيوند بين قشر روحانى و قشر دانشگاهى و دانشجويان، من اين پيوند را تبريك عرض مىكنم به روحانيون و تبريك عرض مىكنم به دانشگاهيان. من آمدهام تا پيوند خدمتگزارى خودم را به شما عزيزان عرضه كنم كه تا حيات دارم خدمتگزار همه هستم، خدمتگزار ملتهاى اسلامى، خدمتگزار ملت بزرگ ايران، خدمتگزار دانشگاهيان و روحانيون، خدمتگزار همه قشرهاى كشور و همه قشرهاى كشورهاى اسلامى و همه مستضعفين جهان.
همه گروهها در يك معنى مجتمع شوند و آن حفظ كشور و كيان اسلام است
يك پيوند بايد بين اين دو قشر مترقى و اين دو مغز متفكر باشد، يعنى روحانيون عزيز و دانشگاهيان عزيز و يك پيوند بايد بين روشنفكران، نويسندگان، تمام كسانى كه منور الفكر هستند، با قشرهاى ملت، با اين دو قشرى كه قبلاً ذكر كردم باشد، برادران ما در هر جا كه هستند و به هر شغل كه اشتغال دارند و به هر لباس كه هستند و به هر مرتبهاى كه از دانش و علم هستند بايد بدانند كه اگر چنانچه با هم اجتماع نداشته باشند، اجتماع فكرى نداشته باشند، براى اين ملت مستضعف خدمتگزار نباشند، براى اين كشور اسلامى خدمتگزار نباشند، كار اين كشور و بار اين كشور به منزل مشكل رسد، مىرسد لكن مشكل مىرسد و اگر چنانچه اين قشرهاى متفرق، اين گروههاى متفرق، اين آراء متفرق، اين مسلكهاى متعدد در يك معنا با هم مجتمع بشوند و آن حفظ كشور و حفظ كيان اسلام، با تحقق يك همچو معنا ما به مقاصد عاليه اسلامى كه همان مقاصد عاليه ملتها و همان مقاصد مستضعفين است به زودى خواهيم رسيد.
مقصد ما، استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى است
ما اينهمه جوان داديم، در دانشگاهها جوان داديم، در مدرسههاى قديمى جوان داديم، در مدارس
صحيفه نور ج 10 صفحه 128
علمى و اسلامى و فرهنگ جوان داديم، در خيابانها و بازارها و كوچهها شهيد داديم كه به مقصد برسيم، براى مقصد بود و آن مقصد همان بود كه ملت ما فرياد كشيدند و آن را خواستند: استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى.
برادرهاى عزيز من، برادرهاى روشنفكر، برادران نويسنده و صاحب قلم، برادران دانشگاهى، دانشجويان محترم، روحانيون معظم، بازاريان محترم، كارگران عزيز، كارمندان محترم بيائيد به هم بپيونديد، بيائيد تمام قلمها و تمام قدمها و تمام گفتار ما بر منافع اين قشر مستضعف باشد، نگذاريد خون اين شهيدان هدر برود، نگذاريد زاغهنشينان ما باز ادامه بدهند به زاغهنشينى، نگذاريد ابر قدرتها باز به طمع بلعيدن ما بيفتند، نگذاريد توطئههاى ابر قدرتها و خائنين رشد پيدا كنند.اى قشرهاى روشنفكر واى قشرهاى نويسنده، قلمها و گفتار خودتان را در راه اين مستضعفين صرف كنيد، اى دانشمندان ما، اى دانشجويان ما،اى فرهنگيان ما،دانشگاهيان ما، اجتماعات خودتان را براى راه اين مستضفين تقويت كنيد، شما بوديد كه اينهمه خدمت كرديد و اينهمه خون داديد و اينهمه حبس رفتيد و اينمه زجر كشيديد براى خلاصى از يوغ دشمنان، خلاصى از چپاولگرى چپاولگران، نگذاريد زحمات خودتان هدر برود، قلمها را در راه خدمت به اين خلق به كار بيندازيد، گفتار را در راه خدمت به مستضعفين و اعمال را در خدمت به مستضعفين.
با وحدت، اعجاز بزرگ تاريخ يعنى شكست همه ابرقدرتها را ايجاد كرديد
اى دوستان من!اى برادران من! از تفرقه بپرهيزيد و همانطور كه امروز روز پيوند روحانى و دانشگاهى و دانشجويان است، ادامه بدهيد به اين پيوند و روشنفكران و نويسندگان، تمام قشرها به اين دو پيوند عزيز بپيوندند. شما ديديد با پيوند قشرهاى مختلف اعجاز بزرگ تاريخ را ايجاد كرديد و آن شكست همه ابرقدرتها بود، امروز آنها از كار ننشسته و مشغول توطئه هستند، شما را به روى هم بازى مىدادند، وا مىدارند و از اجتماع باز مىدارند، هر قشر شما با قشر ديگر تفرقه افكنى مىكنند، آنها بين اقشار تفرقه افكنى مىكنند، كمك نكنيد به اين تفرقه افكنىها كه اين، كمك به دشمنان كشور است، به دشمنان اسلام است انتقاد اينقدر نكنيد بدون جهت، بهانهگيرى نكنيد بدون جهت كه اين به نفع دشمنان ماست. هر روز نگوئيد انقلاب شد و هيچ نشد اين خيانت به ملت است. ملت همه چيز داد و بزرگترين چيز را به دست آورد و آن آزادى و كوتاهى دست دشمنان و براى همين فرياد مىكرد و اين را به دست آورد، نگوئيد چيزى نشد، شد و معجزه شد، آنهائى كه مىگويند نشد، براى تضعيف روحيه ملت است، براى سست كردن اراده ملت است، اين دانسته يا ندانسته خدمت به استعمار است، اين دانسته يا ندانسته خدمت به رژيم منحط شاهنشاهى است. كارهاى بزرگى شد، كارهاى معجزه آسا، شكست طاغوت، شكست ابرقدرتها، امروز مملكت ما مستقل است احدى در او تصرف نمىتواند بكند و اجازه نمىدهيم كه چپ و راست در اين مملكت دخالتى بكند، اجازه دهيم كه ذخائر ما را به چپاول ببرند، از اين چيز بهتر چه مىخواستيد از يك انقلاب؟ همان كه ملت مىخواست، آزادى را
صحيفه نور ج 10 صفحه 129
مىخواست، حاصل است، همه الان آزاد نشستهايد و در همه جا آزاد مجتمع هستيد و در پنج سال پيش هيچ توانستيد يك همچو اجتماعى را ايجاد كنيد. آزاديد، اين چيزى بود كه ملت مىخواست و شد، مستقل هستيد، هيچ قدرتى به شماتواند حكومت كند، مستقل هستيد و اين مطلبى است كه شد، اين چيزى است كه ملت مىخواست و شد. رژيم را ساقط كرديد و جمهورى اسلامى را ايجاد كرديد و اين امرى است كه شد، اين سه مطلب را ملت ما مىخواست و هر سه مطلب شد.
اشكال تراشى براى تضعيف ملت است
اى كوتاه فهمان! اى خيانتگران! اينقدر تزوير نكنيد كه چه شد، همان كه ملت مىخواست شد. ملت ما براى شكم قيام نكرده بود، ملت ما براى اين امور منحط قيام نكرده بود، ملت ما براى آنچه قيام كرده بود، شد، چطور مىگوئيد نشد؟ و از اين به بعد هم تمام خواستهاى دست دوم ملت انجام خواهد گرفت. و نه قدرتهاى خارجى و نه توطئههاى داخلى و نه قلمها و نه گفتارها نمىتواند جلوگيرى كند از اين سيل خروشان. برادران من بدانيد كه اين مسائلى را كه طرح مىكنند و اين اشكالاتى كه مىتراشند همه براى تضعيف شماست، همه براى اين است كه شما را مايوس كنند، مىخواهند شما را از اسلام مايوس كنند، آنهائى كه منافع خودشان را از دست دادهاند يا در خطر مىبينند خواهند شما را مايوس كنند، مىخواهند شما را از قدرت خودتان مايوس كنند تا سست بشويد و آنها به مقاصد خودشان برسند لكن بايد بدانند كه ملت ما ديگر نه سست خواهد شد و نه شما ديگر به مقاصد خودتان مىرسيد.
اى ملت عزيز، قوى باش كه پشتيبان تو خداست
اين اشخاصى كه طرفدارى مىكنند از قدرتهاى بزرگ ولو به واسطه تضعيف ملت، اينها هستند كه فرانسهشان آنطور است كه بختيار را پناه داده است و جوانان ما را به حبس كشيده و آمريكايشان آن است كه جرثومه فساد را در پناه خودش دارد حفظ مىكند اگر دست برندارند از اين شيطنتها، اگر او بختيار را بخواهد حفظ بكند و او محمد رضاى مخلوع را، ما با آنها به طور ديگر معامله مىكنيم، ما نخواهيم گذاشت كه توطئههاى آنها به ثمر برسد و ما با وضع ديگر با آنها معامله خواهيم كرد، ملت ما براى همه چيز حاضر است، توطئهها را مىشكنيم و اين جرثومههاى فساد را يا اصلاح مىكنيم و يا طرد.اى ملت عزيز! قوى باش كه پشتيبان تو خداست، با اراده مصمم به پيش برو كه نگهدار تو خداست، تو براى خدا و براى جمهورى اسلامى قيام كردى، قويدل باش كه پيروز خواهى شد.
خداوند انشاءالله جوانها را براى ما حفظ كند، همه طبقات را براى ما حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 130
تاريخ: 13/8/58
بيانات امام خمينى در جمع مسوولين امور تربيتى نواحى نوزدهگانه و دانشآموزان مدارس تهران
قيام ملت ايران جهت مطالبه حق و آزادى و استقلال بود
بسم الله الرحمن الرحيم
شما برادرها و خواهرها چه فكر مىكنيد راجع به امور انقلاب و چه تزريقاتى به شما مى كنند راجع به اين نهضت؟ من بايد به شما عرض بكنم كه نهضت ما با پيروزى آمده است و با پيروزى جلو مىرود و هيچنگران اين معنا نباشيد براى اينكه يك ملتى وقتى كه يك مطلبى را خواست آن هم مطلبى كه حق است، حق ملتهاست، يك ملتى كه تمام قشرهايش نهضت كرد و بپا خاست و اين قيام هم قيامى بود كه حق خودش را مطالبه كرد، آزادى را مطالبه مىكرد، استقلال را مطالبه مىكرد و چون مسلم است جمهورى اسلامى را، يك همچو ملت بپاخاسته براى مطالبه حق خودش، همين اسباب اين شد كه نتوانستند. اين ابرقدرت ها سالهاى دراز اين حق را از اين ملت سلب كرده بودند و آزادى به هيچ وجه نبود، استقلال نبود، رژيم، رژيم غير قانونى سلطنتى بود، نتوانستند كه حفظ كنند آن رژيم را و نتوانستند آن اختناقى كه سابق بود و سابقه داشت در اين مملكت، باز نگهش دارند و نتوانستند وابستگى ما را به غير حفظ كنند.
توطئه دشمنان جهت مايوس نمودن ملت از انقلاب اسلامى
ما الان مستقليم، مملكت مال خود شماست، نه شرق، نه غرب، نه قدرتهاى بزرگ، هيچ كدام تصرف در اينجا ندارند و توانند داشته باشند. با همان قدرتى كه شما بيرونشان كرديد، با همان قدرت حفظ مىكنيد استقلال خودتان را، حفظ مىكنيد اين آزادى خودتان را، حفظ مىكنيد رژيم حاضر كه جمهورى اسلامى است. هيچ نگرانى نداشته باشيد، من به شما اطمينان مىدهم كه با اين روحيهاى كه در ملت ما پيدا شده است و با اين قيام مردانهاى كه ملت ما كرد، شكست داد قدرتهاى بزرگ جهانى را، قضيه، قضيه محمد رضا تنها نبود، قضيه، قضيه آمريكا بود، شوروى بود، انگلستان بود، قضيه اينها هم نبود، قضيه همه ممالك، دولتهائى كه يك روابطى با اينجا داشتند، همه دولتها مخالفت مىكردند، منتها بعضىها به صراحت مخالفت مى كردند و بعضىها به كنايه. در عين حال كه شما يك طرف بوديد همه قدرتها يك طرف و نبايد به حسب حسابهائى كه اين حسابگرها كنند، نبايد ما پيروز بشويم، نبايد اين سد را ما بشكنيم براى اينكه ما چه دستمان بود، حالا چهار تا
صحيفه نور ج 10 صفحه 131
تفنگ شما مىبينيد دستتان است اينها از غنائم جنگى است، شما قبل از اين دستتان چيزى نبود، آنها تا دندان مسلح بودند، همه چيز داشتند و شما با دست خالى لكن با قلب پر از ايمان، قلبهاى نورانى پر از ايمان و فريادهاى الله اكبر، در مقابل فرياد الله اكبر نمىتواند كسى بايستد. يك ملت سرتاسر، يك بچه اينقدرى كه تازه زبان باز كرده، با ساير مردم هم صدا الله اكبر و مرگ بر شاه، اين سيل خروشان خراب كرد همه سدهائى كه در مقابل شما بسته بودند و الان شما پيروز هستيد منتها آنها حالا به دست و پا افتادند كه ناراضى درست كنند در صورتى كه شما از اين پيروزى خودتان راضى هستيد، شما همانها را كه مىخواستيد دستتان آمد. اين فريادها چه بود؟! اين بود، آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى، الان دست شماست. چطور اين خانه خرابها مىگويند چيزى گير ما نيامده، اينهائى كه خواهند شما را باز مايوس كنند، سست كنند، اينها مىگويند چيزى نشده است. مگر ملت چه مىخواست كه بشود. شما هيچ وقت صدا، فرياد كرديد كه نان مىخواهيم؟! فرياد كرديد منزل مىخواهيم كى همچو فريادى؟ همهتان با هم جمع شديد، زن و مرد، بچه و بزرگ فرياد كرديد آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى. همانى كه ملت ما خواست دستش آمد، چطور اينها مىگويند كه جمهورى اسلامى، انقلاب شد چيزى دست ما نيامد. مگر انقلاب براى چه شده بود. انقلاب براى اين سه تا مقصد، سه تا مطلب بود كه اساس مطلب است. آقا شما آزادى را كم چيزى فرض مىكنيد. از بالاترين نعمتهائى كه در عالم هست آزادى انسان است. انسان حاضر است همه چيزش را فداى آزادى خودش بكند. اين حبس سى و پنج ميليونى شكست و شما آزاد شديد. انقلاب شما كارى ازش نيامد؟ اينها اينطور تحقير مىكنند ملت ما را، اين نويسندههاى ما اينطور تحقير مىكنند ملت را كه ملت انقلاب كرد چيزى گيرش نيامد.
خائنين تلاش مىكنند براى اينكه مردم را بازى بدهند
ملت هر چه خواست گيرش آمد. ملت گندم نمىخواست، آن هم گيرش مىآيد، اما هيچ كس فرياد كرد در اين فريادها - كه ما فرياد كنند - كه ما گندم مىخواهيم؟ فرياد كرد كه ما خانه مىخواهيم؟ ما اجاره خانه مى خواهيم؟ ما منفعت مىخواهيم؟ اينها اصلاً مطرح نبود پيش ملت ما، ملت ما هر چيزى كه خواست به تمام عيار گيرش آمده، البته رژيم جمهورى اسلامى آمده است، لكن خوب، بايد محتوايش هم به تدريج گير بيايد. هيچ از اين صحبتهائى كه اين گويندهها مىكنند، از اين مقالاتى كه اين نويسندهها مىنويسند و از اين شب نامههائى كه اين چپىها منتشر مىكنند هر روز منتشر امروز شايد هفت، هشتتايش پيش من آمد، اين خانه خرابها مىگويند كه حالا بدتر از زمان محمد رضا شد، براى اينكه الان زندانى سياسى بيشتر از آن وقتها، سرتاته بگرديد اگر يك زندانى سياسى آدم پيدا كرديد كه توى حبس باشد، بله، زندانى سياسى به آن معنا كه مىخواهد اين مملكت را به عقب براند، هست در حبسهاشان از همان رژيم سابق، از همان رژيم سابق باز هم هست، اما آنى كه آن وقت بود، با اينى كه حالاست مقايسه بكنيد، آنى كه آن وقت بود، بهترين فرزندهاى اسلام و بهترين
صحيفه نور ج 10 صفحه 132
فرزندهاى ايران زير شكنجه بودند و زير ظلم بودند و در حبس بودند و حالا بدترين خيانتكارها آنجا هستند. اينها فكر نمىكنند، مىدانند اما براى اينكه مردم را بازى بدهند، جوانهاى ما را بازى بدهند اين را نويسند كه حالا هم با آن وقت فرقى نكرده، آن وقت زندانى سياسى داشتيم حالا هم زندانيان سياسى. اولاً دروغ مىگويند كه اين سرتاسر مملكت پر زندانى، خوب، حالا كه مىگوئيم كه صحيح، اما كىها آن وقت زندان بودند، كىها حالا زندان هستند، آن وقت امثال طالقانى و امثال اينها زندان بودند، حالا امثال نصيرى زندان است. حالا فرقى نكرده با آن وقت؟! حالائى كه تمام آزادگان از زير بند ستم بيرون آمدند و آزادند الان، الان همه مان با هم آزادانه نشستيم صحبت مىكنيم كه پيشتر امكان نداشت بر ايمان، اينها آزاد، خائنها در حبس، آن وقت خادمها به ملت، خادمهاى به انسانيت، به اسلام در زندان بودند، خائنها بيرون بودند اشتلم مىكردند، حالا خادمهاى ملت، دوستهاى ملت، خدمتگزارهاى به ملت بيرون هستند، خيانتكارها، آن هم يك مشتشان، خيانتكارها بيش از اينهاست بسيارشان فرار كردند، بسياريشان هم اين زيرها گم شدند و بسياريشان هم خودشان را جا زدند كه اينها بايد به تدريج درست بشود. پس فرقى مابين آنوقت و حالا نيست؟! در نظر توى بىاطلاع از همه چى يا بااطلاع و خائن فرق نيست. تو فرقى مابين طالقانى و نصيرى چون نمىگذارى، از اين جهت نصيرى در حبس باشد يا طالقانى، پيشت فرق نمىكند بلكه بعكس است، تو مىخواهى او آزاد باشد و او در حبس باشد. حالا كه امثال اينها بيرون آمدند و دارند - و دارند - خدمت مىكنند و امثال آن خيانتكارها يا فرار كردند يا چيز كردند، اين فرق كرده است. البته جنابعالى و امثال شما و امثال شبنامهنويسها و امثال آنهائى كه مىخواهند باز رژيم سابق را يا امثال او را به ميدان بياورند، به اين معنا مىگوئيد فرقى نكرده شما، البته پيش شما هم باز فرق كرده، شما متأسفيد از اينكه اين جمعيت خدمتگزار بيرون بيايند و آن جمعيت در حبس باشند، براى اين حبسى حالا دارد فرياد مىزند كه اى حبسىهاى ما چه، اى حبسىهاى ما چه. اين حبسىهائى كه الان هستند، اين آقاى نويسندهاى كه به يك گروهى هستند، نمىدانم چه گروهى، زهر مارى هستند، اين اظهار تأسف مىكند بر اينهائى كه حالا در زندان هستند مثل اظهار تأسف امريكا بر قتل نصيرى و هويدا و امثال اينها. البته همه از اين سنخ هستند همه چون باهمند، برادرها! با هم باشيد، جوانها خواهرها! عزيزان من! همهتان با هم باشيد. اين حرفهائى كه اينها مىزنند درست تامل كنيد در آن كه اساس چه است كه مىگويند چيزى نشده است، مىگويند آنجا هم حالا حبسى هست، اين اساس مطلب درد اينها ببينيد چه است، نمىفهمند اينها كه آنى كه ملت مىخواهد، شد. نشد يعنى چه؟ يعنى حالا باز رژيم سلطنتى است؟ حالا باز امريكا در اينجا حكومت مىكند؟ حالا باز مستشارهاى آمريكا در اينجا حكومت مىكنند؟ حالا باز ما در توى حبس و تبعيد - عرض مىكنم - اينها هستيم؟ حالا مملكت ما مال خودمان نيست، ديگران مىبرند؟ حالا باز آن ظالمهائى كه آنقدر ستم به ما مىكردند باز مشغول همان كارها هستند؟ اينها نيست در كار، همه چيز تحقق پيدا كرد يعنى آنى كه ملت مىخواست، ما خواست ملت را از فريادش بايد بفهميم، خواست ملت، يعنى همه ملت خواستشان اين بود كه داد مىزدند، خواستشان اين بود كه - مىتوانستند -
صحيفه نور ج 10 صفحه 133
مىگفتند، فرياد مىزدند روز و شب در پشت بامها و در توى خيابانها به فرياد مىنشستند و فرياد مىكردند، سر تا ته فريادشان هر چه بپرسيد جز اين سه تا كلمه نبود، ما در هيچ يك از اين فريادها نشنيديم كه خانه ما مثلاً خانه خوبى نيست، حتى اين زاغهنشينها به فكر اين نبودند كه توى زاغه نشستند، تمام نظر، تمام خواست، اين سه تا مطلب بود و اين سه تا مطلب تمامش حاصل است.
لزوم تحول فرهنگى در همه شؤون كشور براى نيل به پيروزى نهائى
چطور جمهورى، انقلاب واقع شد و هيچ چيز نشد؟ انقلاب براى آن كه واقع شد، شد، انقلاب براى چيزهاى ديگر نبود، براى اين بود. بله، جمهورى اسلامى شده است اما محتوايش الان محتاج به يك زمانى است كه اسلامى بشود. شما توقع داريد كه دو هزار و پانصد سال تعليمات غلط، حالا ما از آن دو هزار و پانصد سال و اينها را گذاشتيم، پنجاه سال در مرئى و منظر ما بود، شما توقع داريد كه يك جمعيتى كه پنجاه سال جوانهايش با اين تبليغات بزرگ شدند، بچهها از سن كوچكى كه چشمشان را باز كردند تا وقتى كه به دانشگاه رفتند، تا وقتى كه به بازار رفتند، تا وقتى كه به كارگرى رفتند، به دهقانى رفتند، هى در گوششان خواندند كه تمدن بزرگ و آريامهر كذا، و يك رژيمى كه تمام اداراتش اداراتى بود كه برخلاف مصالح كشور بود، از همهاش، حتى هر جايش بگرديد، مصالح كشور مطرح نبود، مصالح خود آنها يا مثلاً فرض كنيد كه اربابها. اگر دانش به ما مىخواستند به جوانهاى ما دانش بياموزند، يك دانش استعمارى مىآوردند، اگر تعليم و تربيت بود، تعليم و تربيتى بود كه به نفع آنها باشد، تعليم و تربيتى كه به نفع خود كشور باشد، در كار نبود. شماها توقع داريد كه اينها كه پنجاه سال در اين اداره كار خلاف كردند، فورا متبدل بشود يك شيطان به يك ملائكه؟ امكان ندارد، تدريج لازم دارد، بخواهند اينها را، ادارات را خالى كنند از اين جمعيتى كه اينقدر تربيت شدند، خوب، اداره نمىشود، اين بايد به تدريج هى فرد خوب پيدا بشود جاى اين بگذارند، فرد بد را بگذارند كنار بايد بشود، هيچ چاره ندارند. اگر مملكت بخواهد يك مملكت مستقل براى خودتان باشد، بايد اين تحولات حاصل بشود، يك فرهنگ استعمارى برگردد به يك فرهنگ استقلال، مستقل. همه چيز بايد عوض بشود، مغزهاى استعمارى برگردد به يك مغزهاى مستقل، تا اين نشود، ما نمىتوانيم به آن پيروزى نهائى برسيم. به اين پيروزى رسيديم كه اين پيروزى يعنى آنى كه ملت خواست اولش بود و از دلش فرياد مىكرد، به او رسيد، خدا به او داد، لكن خوب، تتمه دارد. حالا خواستهاى ثانى هست، خواستهاى ثانى اين است كه همه ادارات ما اسلامى باشد - بشود - بازار ما يك بازار اسلامى باشد، در كشاورزى كه مىرويم، ببينيم كه اسلامى است، در ادارات مىرويم در كارخانهها مىرويم، هر جا برويم ببينيم كه قدم اسلام در آنجاست. خواست دوم هر مسلمانى است - و تو نگويد، اگر صحبتش نكند او خواست است، - هر مسلمانى مىخواهد كه اسلام كه يك مذهب مترقى است و ابعادش تمام اينجاها را مىگيرد به همان تربيت و تعليم اسلامى كه با آن تربيت و تعليم انسانى يك جوانهائى رشد بكنند، يك ملتى رشد بكند و به آن تربيت تمام چيزهايش درست مىشود، ديگر از
صحيفه نور ج 10 صفحه 134
استعمار بوئى پيدا نخواهد شد، از استعمار بوئى نخواهد شد، از استعمار بوئى نخواهد بود، از اين اشتباهاتى كه مىشود و از اين غلطاندازىهائى كه مىشود و از اين كاغذ بازىهائى كه مىشود و از اين رفتن توى عدليه، در اين گير و بندىهاى عدليه، از اينها هيچ اسمى نخواهد بود. اين خواست ماست، خواست ملت است لكن خواست دومى است كه اولش حاصل شد، آنى كه ايستاد و گفت مىخواهم، او شد. بيخود اين را مىگويند كه انقلاب شد و چيزى نشد، مىدانند هم، بعضى از اينها شياطينند مىدانند، لكن مىخواهند اينطورى بگويند براى اينكه شماها را، مردم را سست كنند. جوانهاى ما بايد متوجه اين معنا باشند كه اين شياطين را بشناسند و اين وسوسهها، وسوسههاى خناس است، اينها را بشناسند و به خدا پناه ببرند از وسواس خناس كه در رأسشان آمريكاست و اذناب او تا برسد به آنهائى كه در بين قشرهاى ما هم از اذنابشان موجود است.
خداوند همه شما را انشاءالله حفظ كند، موفق باشيد، مؤيد باشيد و همه با هم باشيد و من هم به خدمتگزارى قبول كنيد كه من خدمتگزار هستم و تا آخر خدمتگزارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 135
تاريخ: 14/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان اصفهان
محكوم كردن اقدامات اسلامى - انقلابى با استفاده از انگ ارتجاع
بسم الله الرحمن الرحيم
چاره نيست كه ما تحمل كنيم برچسب ارتجاع را. ما ارتجاعى هستيم كه دست خائنان را از مملكت قطع كرديم و ما ارتجاعيون آزادى را به مملكت برگردانديم و ما ارتجاعيون استقلال را به مملكت خودمان برگردانديم و ما ارتجاعيون دزدها را كه بر ذخائر ما سلطه داشتند، از مملكت خودمان خارج كرديم و ما ارتجاعيون آزادى به همه قشرها داديم و بعد از اينكه توطئه معلوم شد، از بعضى دادگاهها به واسطه توطئهاى كه شده بود، نگذاشتند توطئه را انجام بدهند. ما بايد تحمل كنيم اين مسائل را و بايد هم از همينهايى كه در ايران هستند و به اسم روشنفكر يا به اسم نويسنده و امثال ذلك هستند و خرابكار هستند، اين برچسبها را قبول كنيم.
شرايط مالكيت مشروع و چگونگى مصادره اموال طبق موازين شرعى
مسائل اسلام مسائلى نيست كه الان بشود در يك مجلسى يا چند مجلس مسائل اقتصاديش را، مسائل اجتماعىاش را، مسائل سياسىاش را طرح كرد. مساله مالكيت به يك معنا، مالكيت هم مشروع، هم مشروط، محترم است، لكن معنا اين نيست كه هر كس هر كارى مىخواهد بكند و مالكيت از هر جا مىخواهد پيدا بشود. مشروع بودن معنايش اين است كه روى موازين شرعى باشد، ربا در كار نباشد، مال مردم استثمار بىجهت نباشد. اگر به من نسبت دادند كه حد و مرزى ندارد، اگر مقصودشان اين است كه حد و مرزى ندارد يعنى نه قيدى دارد و نه حدى دارد، اين غلط نسبت دادند. من نمىدانم اين كسى كه گفتيد نسبت داده است، چه كسى است و چرا نسبت داده است؟ مالكيت در صورتى كه مشروع باشد، روى موازين باشد، محترم است، چه ما مرتجع باشيم، چه نباشيم، و مالكيت غير مشروع محترم نيست. اينهائى كه اندوخته كردند و هيچ حسابى نداشتند و هيچ موازينى نداشتند، مالهاى مردم را اينها اندوخته كردند، مالهاى مردم مصادره بايد بشود لكن اين معنا بايد معلوم بشود كه مصادره اموال روى موازين ادارى، روى موازين قانونى بايد باشد، اگر بنا باشد كه هر كس برسد، بريزد و مصادره كند، اين هرج و مرج است، هرج و مرج نبايد - در يك مملكتى، حالا كه شما انقلاب كرديد پس بايد هرج و مرج هم باشد؟ - هرج و مرج نبايد باشد، بايد روى موازين باشد. دادگاههاى
صحيفه نور ج 10 صفحه 136
انقلاب هستند، وقتى كه مراجعه كنيد به آنها، كه اين سرمايهها كه اينها پيدا كردند، آنها كردند، از غيرمشروع بوده، آن رسيدگى مىكند، اگر چنانچه غير مشروع بوده مصادره مىكنند اما به مجرد اينكه فرض كنيد كه كسى بگويد كه مال زاغهنشينهاست، ما هم حالا مىگوييم كه مملكت اولى هست به زاغهنشينها تا ديگران، اما معنايش اين نيست كه الان زاغهنشينان بريزند و مردم را از خانهشان بيرون كنند يا بگيرند جاها را معنايش اين است كه روى موازين بايد عمل بشود به طورى كه زاغهنشينها هم - عرض بكنم كه - خانهنشين بشوند و مرفه باشند. در هر صورت ملاحظه اين معنا بايد بشود كه الان از هر جوى استفاده مىكنند اين اشخاصى كه دشمن با شما هستند، از هر تربيتى، از هر جوى استفاده و استفادهها مىكنند. يكىاش همين است كه بريزند مردم را به هم، آنها بريزند بگيرند و آنها بريزند اخراج كنند و اين خودش يك اغتشاشى مىشود. موازين بايد داشته باشد، اسلام اينطور نيست كه هرج و مرج را بگويد كه نه، هرج و مرج جايز است، اسلام حدود دارد و بايد روى حدودش عمل بشود. اگر اشخاصى باشند كه مال مردم را بردند، هر كس نمىتواند برود مال را از او بگيرد كه اين مال مردم است، بايد روى موازين باشد، روى موازين قانونى باشد. يا فرض كنيد مالى يا زمينى يا آپارتمانى يا هتلى مال مردم باشد و يك كسى از مال مردم درست كرده باشد، اين هم بايد روى موازين قانونى باشد و به طور هرج و مرج نباشد. مساله مصادره، يك مساله است، مساله هرج و مرج، يك مساله ديگر.
آقايان بايد توجه داشته باشند كه به مجرد اينكه يك چيزى به گوششان خورد و مطلب را هم درست نفهميدند چيست، بريزند و بشكنند - و عرض بكنم - كه مصادره كنند و بعد هم اعلام كنند كه ما با قوه قهريه مقابله خواهيم كرد؟! خوب اين معنايش هرج و مرج است، همانى است كه مىخواهند يك عدهاى كه اين مملكت اينطورى بشود، به هرج و مرج كشيده بشود، آرامش نباشد تا نتوانند مسائل را حل بكنند.
نصيحت به اقشار ملت در حفظ حدود و ثغور اسلام و جلوگيرى از هرج و مرج
شماها كوشش كنيد كه مسائل را روى موازين عمل بكنيد، شما كوشش كنيد كه آرامش محفوظ باشد و روى موازين پيش برود. وقتى كه آرامش شد و روى موازين پيش رفت، ظلم به كسى نخواهد شد و اما اگر بنا باشد كه روى موازين نباشد، اين بالاخره وقتى دست يك دسته اشخاص جوان افتاد كه آدمهاى خوبى هستند، بين آنها هم يك دسته اشخاص مفسد افتادند، اين كمكم مىرسد به هرج و مرج و كمكم به زد و خورد و كمكم به كشت و كشتار و يك شهرى را، يك مملكتى را ناآرام مىكند وقتى ناآرام كرد ديگر نمىشود كارهاى اصلاحى را كرد. شما هميشه بايد توجه به اين بكنيد كارها اصلاحى باشد، نه كارها روى موازين فساد باشد. كار اصلاحى هم بايد روى آرامش باشد، نه اينكه هر كس هر كارى دلش مىخواهد بكند و بگويد كه ما انقلابى هستيم، حالا كه انقلابى هستيم ديگر نه دادگسترى و نه قوانين شرع و نه هيچ چيز ديگر در كار نيست، ما خودمان هر كارى دلمان مىخواهد بكنيم. نخير مساله اينطور نيست، در هيچ حكومتى، در حكومت على بن ابىطالب هم اينجور نبوده كه
صحيفه نور ج 10 صفحه 137
هرج و مرج باشد، هر كس هر كارى دلش بخواهد بكند. اگر يك كار خلاف مىكرد، حضرت امير مىآورد و حدش مىزد. اينطور است مسأله.
شما خيال نكنيد كه حالائى كه انقلاب شده پس ما هر كارى دلمان مىخواهد بكنيم. ضد انقلابىها جزء شماها مىشوند، شما هم نمىشناسيد آنها را، تحريك هم مىكنند، مىريزيد مىشكنيد و يك مملكت را اينطورى نمايش مىدهيد كه اينجا هرج و مرج است، يك مملكت هرج و مرجى است، هر كس هر كارى دلش مىخواهد بكند، هر كس هم هر خانهاى را مىخواهد بگيرد و هر هتلى را هم مىخواهد بگيرد. اينها صحيح نيست، اينها را من نصيحت مىكنم به شما كه متوجه باشيد كه كارى نكنيد كه دنيا به ما بگويند يك دسته وحشى جمع شدند در شهرها و در ايران و هر كارى هر كسى دلش مىخواهد مىكند، نه موازين قانونى هست، نه موازين شرعى هست، نه رجوع به دادگاهها هست، نه رسيدگى هست و هر كس، هر كى را تشخيص داد به اينكه فرض كنيد كه ناباب است، بدون اينكه مراجعه به مواردش بكند، خودش برود عمل بكند. يك همچو چيزى حكومت جنگل است. كارى نكنيد كه ايران را متهم كنند به اينكه حكومت جنگل دارند، حكومت وحشيگرى دارند. بايد شما الان همه جهات را حفظ كنيد و بيشتر آداب اسلامى را بايد حفظ بكنيد. آداب اسلامى اين است كه هر كسى موظف بداند خودش را به اينكه حفظ حدود و ثغور را بكند، نه اينكه هركس هر كارى، هر كميتهاى دلش مىخواهد هر كارى بكند، از او بپرسند چرا، مىگويد انقلاب است. هر پاسدارى هر كارى دلش مىخواهد بكند از او بپرسند، مىگويد اين انقلاب است. هر جوانى هر كارى مىخواهد بكند، بگويد انقلاب است، معنايش اين است كه اصلاً انقلاب آن هم انقلاب اسلامى هرج و مرج است، انقلاب اسلامى حكومت جنگل است. اين غلط است بايد موازين داشته باشد، روى موازينش، همانطورى كه ديديد مال بسيارى از اين اشخاصى كه ثابت شده است كه اينها اموالشان، اموال غير مشروع بوده است، مصادره شده است و به بيتالمال برگشته است، آنجا هم همين طور است. اگر چنانچه شما اطلاعاتى داريد به اينكه اين آدم مال مردم را مصادره كرده، بايد برويد بگوئيد و چيز بكنيد تا ثابت بشود كه روى موازين نبوده و اينها البته يك مساله ديگر هم هست و آن اين است كه حساب آنها كشيده خواهد شد ولى با يك صبر، با يك حوصله حساب اين سرمايهدارهايى كه بزرگند و معلوم است كه اين سرمايهدارها روى مشروعيت به اين زيادى نمىشود، اينها را حسابشان را مىكشند و آن مقدارى را كه غير مشروع است، ازشان مصادره مىكنند. اما نه معنايش اين است كه شما بگوئيد كه حالائى كه بنا شد چه باشد پس تا يك هتلى ما ديديم از يك كسى است، بريزيم و بگيريم، ديگر هيچ موازين نداشته باشد. بايد موازين داشته باشد نه اينكه هر كسى هر كارى دلش مىخواهد بكند و هر كس هر طورى عمل بكند و اسمش هم اين است كه انقلاب است. انقلاب اسلامى معنايش اين است كه متحول شده است يك مملكت طاغوتى كه هر كس مىخواست ظلم بكند، مىكرد به اتكال سرنيزه، مبدل شده است به يك مملكت اسلامى كه روى موازين اسلامى عمل مىشود. موازين اسلامى اين است كه اگر فرض كنيد كه يك كسى جرمى كرده است، خودش نمىتواند برود آن جرم را عوض كند،
صحيفه نور ج 10 صفحه 138
بايد برود به محكمه، محكمه عرض حال بدهد اثبات بكند، وقتى كه ثابت شد، كار را بكند. يا فرض كنيد كه يك مالى را غير مشروع مىداند از كسى يا طلبى از كسى دارد، مال غير مشروعى دست كسى هست، بايد برود به محكمه عرض بكند به اينكه مساله اينطورى است كه اين آدم اموالش چطور است، آنها تحقيق بكنند، محاكم هم تحقيق بكنند، اگر چنانچه اموال چى هست مصادره بكنند.
اين يك عرضى است كه مىكنم كه اگر شما بخواهيد مملكتتان استقلال داشته باشد، آزادى در آن باشد، مملكت، يك مملكت اسلامى باشد، اول چيزى كه بر همه ما لازم است اين است كه از هرج و مرج جلوگيرى بكنيم. نبايد هر كس صبح از خواب بلند شد، هر كارى دلش بخواهد بكند. اين معنايش اين است كه اصلاً حد و مرزى براى هيچ چيز نيست و اين غلط است و بايد از آن جلوگيرى بشود و خود جوانها و خود اشخاص كه متعهد به اسلام هستند، اينها بايد جلوگيرى بكنند از اين معانى و شما بدانيد كه اشخاصى كه با اسم اسلام توى شما وارد مىشوند، با اسم تعهد به انقلاب توى شما وارد مىشوند و آنها مىخواهند نگذارند اين انقلاب به ثمر برسد، يك كارهايى را انجام مىدهند، يك درگيرىها را درست مىكنند، يك تظاهرات درست مىكنند - عرض مىكنم - مدارس را به هم مىزنند، همه جهات را به هم مىزنند براى اينكه مقصد خودشان كه عبارت از آن است كه ارجاع بشود باز همان مسائل اول، آن عمل بشود. شماها با يك هوشيارى، با توجه بايد اين كار را بكنيد.
دخل و تصرف در حدود مالكيتها از اختيارات ولى فقيه است
اسلام با مستمندان بيشتر آشنايى دارد تا با آن اشخاصى كه چه هستند. اين اشخاص هم اموالشان همانطورى كه گفتيد اين اموال بسيار مجتمع اينها از راه مشروع نيست، اسلام اينطور اموال را به رسميت نمىشناسد و در اسلام اموال مشروع و محدود به حدودى است و زائد بر اين معنا ما اگر فرض بكنيم كه يك كسى اموالى هم دارد، خوب اموالش هم مشروع است، لكن اموال طورى است كه حاكم شرع، فقيه، ولى امر تشخيص داد كه اين به اينقدر كه هست نبايد اينقدر باشد، براى مصالح مسلمين مىتواند غصب كند و تصرف كند و يكى از چيزهايى كه مترتب بر ولايت فقيه است و معالاسف اين روشنفكرهاى ما نمىفهمند كه ولايت فقيه يعنى چه، يكىاش هم تحديد اين امور است. مالكيت را در عين حال كه شارع مقدس محترم شمرده است، لكن ولى امر مىتواند همين مالكيت محدودى كه ببيند خلاف صلاح مسلمين و اسلام است، همين مالكيت مشروع را محدودش كند به يك حد معينى و با حكم فقيه از او مصادره بشود.
انشاءالله خداوند همه شما را محترم و معظم كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 139
تاريخ: 14/8/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان بيمه مركزى ايران
اينها مىخواهند شايعه درست كنند و روحيه شما را تضعيف كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
در يك روايتى است كه رسول خدا كه مبعوث شد، آن شيطان بزرگ فرياد كرد و شيطانها را دور خودش جمع كرد و اينكه مشكل شد كار بر ما. در اين انقلاب شيطان بزرگ كه آمريكاست شياطين را با فرياد دور خودش دارد جمع مىكند و چه بچه شيطانهائى كه در ايران هستند و چه شيطانهائى كه در خارج هستند، جمع كرده است و هياهو به راه انداخته است.
شما مىدانيد كه ايران در مدت حكومت اين دو خبيث كه حكومتشان هم برخلاف قانون بود، يك برههاى از زمان گرفتار انگلستان بود و بعد هم گرفتار آمريكا يعنى عمدهاش آمريكا. رضاخان را انگليسها آوردند و مامورش كردند براى ما و محمدرضا را متفقين كه آمدند ايران (به حسب گفته خودش) صلاح ديدند كه محمدرضا باشد. البته آنها صلاح ملت را كه نمىديدند صلاح خودشان را مىديدند. در طول اين مدت هم گرفتارىهاى همه جانبه ملت ما را، چه زنها و چه مردها همه مىدانيد، شايد بسياريش را يادتان نباشد كه من يادم است كه اينها در زمان رضاخان به اسم اتحاد شكل، به اسم كشف حجاب چه كارها كردند، چه پردهها دريدند از اين مملكت، چه زورگوئىها كردند و چه بچهها سقط شد در اثر حملههايى كه اينها مىكردند به زنها كه چادر را از سرشان بكشند. آن زمان گذشت با تلخى و همان متفقينى كه اين را آورده بودند يعنى انگليسها كه آورده بودند، همانها او را از اينجا بردند و اعلام هم كردند. راديوى دهلى آنوقت دست اينها بود، اعلام كردند كه ما اين را آورديم و بعد كه خيانت كرد، برديم. و بعد هم جواهراتى كه جمع كرد و چمدانها را بست و برد و در كشتى گذاشت كه همراهش ببرد، بين راه آنطورى كه يكى از همراهانش نقل كرده بودند، بين راه يك كشتى مخصوص حمل دواب آوردند متصل كردند به آن كشتى رضاخان را آنجايى كه جايش بايد باشد، آنجا بردند و او گفته بود كه چمدانها، گفتند چمدانها بعد مىآيد. او را بردند به آن جزيره و چمدانها را هم آنها بردند و خوردند. بعد نوبت غارتگرى به اين دومى رسيد كه آن را اكثرا يادتان است، يعنى اواخرش را كه همه يادتان است، از اولش هم بسياريتان يادتان است كه اينها چه كردند و چه جناياتى در اين مملكت كردند با چه اسماء فريبنده. معالاسف از اين تبليغات همه جانبهاى كه اينها كردند بعضى از افراد باورشان آمده است و بعضىها هم كه شريك جرمند با آنها و حالا هم مشغول فعاليت هستند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 140
اينها همان شياطينى هستند كه حالا به فرياد آمريكا مشغول انجام عمل هستند، مشغول شيطنت هستند و بايد ملت ما با هوشيارى، با بيدارى اين توطئهها را خنثى كند. و مهم توطئهها اين دروغ پراكنىهائى كه، شايعهسازىهائى است كه الان متعارف است، شايعههاى زياد براى تضعيف روحيه ملت، فرض كنيد كه چند تا دزد در يك جايى چند نفر را مىكشند، يكوقت مىبينيم كه خبر مىرسد كه صد نفر را كجا كشتند، 25 نفر را سر بريدند، در خبر دومش چهارصد نفر آنها را كشتند و حال آنكه اينها نبوده است. اينها مىخواهند شايعه درست كنند براى تضعيف. تمام پاسگاهها از بين رفت، تمام چه شد همهاش براى اين است كه يك شيطنتى بكنند و تضعيف كنند روحيه شما را، روحيه ما را. از جمله حرفهايى كه هى زده مىشود و هى پراكنده مىشود از اطراف كه يك انقلابى شده است اما چيزى نشده است فقط يك انقلابى شده است و از فرم شاهنشاهى به فرم آخوندى برگشته است اصلاً چيزى نشد.
جوانهاى ما بايد با تمام قدرت اين توطئهها را از بين ببرند
اين يك مطلبى است كه من ديروز هم باز گفتهام، حالا هم عرض مىكنم كه آنكه ملت مىخواسته همه آن شده است. چه ملت مىخواست؟ ملت آن فرياد كه مىكرد چه مىگفت؟ نمىگفت كه آزادى و استقلال و جمهورى اسلامى؟ كدام يكيش نشده است؟ الان آزادى هست، به طورى كه من و شما مىتوانيم اينجا بنشينيم صحبت كنيم، پنج سال پيش از اين مىتوانستيم؟ استقلال هست. الان اين بساطى كه آمريكا درآورده است و اين هياهويى كه اين شيطان بزرگ فرياد مىزند و شياطين را دور خودش جمع مىكند اين، براى اين است كه دستش كوتاه شده است، دستش از ذخاير ما، از منافعى كه در اينجا داشت كوتاه شده است و ترس اين را دارد كه ديگر تا آخر اين كوتاهى باشد، از اين جهت توطئه مىكند و آن مركزى هم كه جوانهاى ما رفتند گرفتند آنطور كه اطلاع دادند مركز جاسوسى و مركز توطئه بوده است. آمريكا توقع دارد كه شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پايگاهى هم اينجا براى توطئه درست كنند و جوانهاى ما بنشينند و تماشا كنند؟! باز ريشههاى فاسد به فعاليت افتاده بودند كه ما هم يك دخالتى بكنيم و جوانها را بگوئيم كه شما بيرون بيائيد از - چيز - آنجائى كه رفتند. جوانها يك كارى كردند براى اينكه ديدند، خوب ناراحت كردند اين جوانها را، يك شاهى كه در طول 50 سال اين مملكت را به غارت كشيده است و به چپاول برده است و داده است و داده خوردند و خودش خورده است و بالاتر از اين آنقدر قتل نفس كرده است، كشتار عمومى كرده است، پانزده خرداد آنطورى كه معلوم شد، پانزده هزار نفر كشته شده است در روز پانزده خرداد و از آنوقت تا حالا شايد صد هزار نفر ما مقتول داشتهايم و چند صد هزار نفر ما معلول داشتهايم كه ما هر روز مواجه با اين معلولها هستيم. الان به من گفتند كه معلولينى كه در اينجا هستند معلولين يك دستهاى از اينهاست، بسيارى از اينها همان معلولين زمان اين انقلاب است و به دست آنها شده. گفتند كه روز عيد غدير خم جلسهاى دارند شما هم بيائيد، البته من هم مىروم آنجا. توقع دارند كه يك كسى كه پنجاه سال به اين ملت آنطور كرده است و حالا آمريكا با يك بهانه بيخود او را برده است نگه داشته است در پناه
صحيفه نور ج 10 صفحه 141
خودش و برايش وسائل آرامش تهيه كرده است و به اسم مريض بودن يا به واقع مريض بودن (فرقى نمىكند) او را برده در آنجا و نگه داشته و جوانهاى ما كه آنجا اظهار مخالفت مىكنند، آنها را يا متفرق مىكنند يا حبس مىكنند، به همين دو، سه روز كه در اين مجسمه آزادى كه يك دروغ شاخدارى است در آمريكا آزادى، جوانهاى ما رفتند به آنجا متوسل شدند و يك پارچه بستند به آنجا كه شاه را بايد بدهيد، پليس رفته و آنها را متفرق كرده و چند نفر از آنها را گرفته است. توقع اين هست كه جانى دست اول ما را ببرند آنجا نگه دارند و حمايت از او بكنند و اينجا هم مركز توطئه درست كنند و مركز پخش چيزهايى كه توطئهگرى است درست بكنند - و تربيت - نمىدانم همه چيزهايى كه مىخواهند بكنند و ملت ما و جوانهاى ما و جوانهاى دانشگاهى ما و جوانهاى روحانى ما بنشينند تماشا كنند تا خون اين صدهزار نفر تقريبا (يا كمتر يا بيشتر) هدر برود براى اينكه احترامى قائل بشوند به آقاى كارتر و امثال اينها!! توطئهها نبايد باشد. البته اگر توطئه نبود، اگر اين خرابكارىها نبود، اگر آن كار فاسد نبود، همه مردم آزادند در اينجا موجود باشند، اما وقتى توطئه است در كار، وقتى كه آنطور كارهاى فاسد انجام مىگيرد، ناراحت مىكند جوانهاى ما را، جوانها توقع دارند در اين دنيا كه مملكتشان كه آنقدر برايش زحمت كشيدند، دستشان باشد. وقتى مىبينند توطئه است كه مىخواهند كه دوباره برگردد به حال سابق و دوباره همه چيزشان به باد برود، نمىتوانند بنشينند. توقع نبايد باشد كه اينها بنشينند تماشا كنند و آنها چپاولگرىهايشان را كردند حالا توطئههاشان را بكنند و رشد پيدا بكند اين توطئه و چه بشود جوانهاى ما بايد با تمام توجه و با قدرت اين توطئهها را از بين ببرند.
با انقلابى بزرگتر از انقلاب اول ريشه غارتگران را قطع خواهيم كرد
امروز روزى نيست كه ما بنشينيم و نگاه كنيم. امروز، حال از آنوقتى كه محمدرضا بود يكقدرى عميقتر است، بدتر است. آنوقت معلوم بود كه اين خائن ايستاده در مقابل ملت، ملت هم مىشناخت او را و مقابل ايستاده بود. امروز خيانتهاى زيرزمينى است، يك توطئههاى زيرزمينى است كه توطئههاى زير زمينى در همين سفارتخانهها كه هست، دارد درست مىشود كه مهمش و عمدهاش مال شيطان بزرگ است كه آمريكا باشد و نمىشود بنشينيد و آنها توطئهشان را بكنند. يك وقت ما بفهميم كه از بين رفت يك مملكتى و با حرفهاى نامربوط دموكراسى و امثال ذلك ما را اغفال كنند كه مملكت دموكراسى است و هر كسى حق دارد در اينجا بماند، هر كس حق دارد توطئه بكند. اين حرفهاى نامربوط را بايد كنار گذاشت و ملت ما همانطورى كه تا حالا پيش آمده، از اينجا به بعد هم بايد پيش برود و قطع كند دست اينها را و اگر چنانچه اينها آدم نشوند و شاه را كه خزائن ما را در برده است و در بانكها مقادير بسيار زيادى كه ما حالا شايد بعضى از آن را مطلع باشيم در بانكها سپرده است و همه مال ملت است، تا اين را برنگرداند و اگر اين را برنگردانند ما طورى ديگرى با آنها رفتار مىكنيم، با انگلستان هم طورى ديگر رفتار مىكنيم. اينها خيال نكنند كه همين طور نشستيم گوش مىكنيم كه هر غلطى اينها مىخواهند بكنند. نخير، اينطور نيست. مسأله، مسأله - باز - انقلاب است.
صحيفه نور ج 10 صفحه 142
يك انقلاب زيادتر از انقلاب اول خواهد شد. بايد سر جاى خودشان بنشينند و اين خائن را او برگرداند و آن خائن، بختيار خائن را هم او برگرداند. نه اينكه بختيار خائن را ببرند آنجا و بنشيند و توطئه كند و افراد دور خودش جمع كند و - عرض بكنم - روزنامه بنويسد و اطلاعات درست بكند و جوانهاى ما را دولت انگلستان توقيف كند و بگيرد براى خاطر اينكه تظاهر بر ضد شاه يا بر ضد بختيار كردهاند. اگر دست برندارند از اينها و اين جانىها را تحويل ندهند يا لااقل بيرون نكنند از مملكت خودشان، ما تكليف ديگرى داريم و عمل مىكنيم به آن تكليف.
تضعيف روحيه ملت با نشر مطالب خلاف واقع به منظور شكست نهضت اسلامى
بايد به قدرت پيش برويم. اگر اظهار ضعف، اگر احساس اين را بكنند كه ما ضعيف شديم - احساس بكنند - اگر اين تضعيفهايى كه اين نويسندههاى بىانصاف ما از اين ملت مىكنند، احساس بكنند اينها كه اين نوشتهها در ما تأثير كرده است، اين احساس را اگر بكنند، جرى خواهند شد و حمله خواهند كرد، كارهاى خودشان را بدتر خواهند كرد. احساس ضعف در خودتان نكنيد، هر چه اين نويسندهها بنويسند كه چيزى نشده است و اين مملكت به همان حال سابق هست و همانطور در يك نوشتهاى كه من پريروز ديدم نوشته است كه در رژيم سابق سياسيون در بند بودند، در حبس بودند، حالا هم سياسيون در حبسند، هيچ فرقى نكرده در رژيم سابق آن اختناق و كذا بود، حالا هم همانطور است. خوب اين براى اين است كه روحيه را تضعيف كنند. حالا ما حساب مىكنيم اين را، در رژيم سابق عدهاى محبوس بودند، عدهاى گرفتار بودند، حالا هم عدهاى محبوسند، اين شك ندارد، اما چه كسانى هستند؟ در رژيم سابق جه كسانى حبس بودند و در رژيم حالا چه كسانى حبس هستند؟ چه گروهى در رژيم سابق اعدام مىشدند؟ - در رژيم حالا هم اعدام - ما ببينيم در رژيم سابق كى اعدام مىشد و در اين رژيم كى اعدام مىشود؟ اين را ديگر حساب نمىكنند اينها. سربسته مىگويند، كه خيال مىكنند جوانها بازى مىخورند از اين حرفها. در رژيم سابق آنهائى را كه مىكشتند، بهترين جوانهاى ما و متعهد و مسلم، براى اينكه مىگفتند كه خلاف نكنيد، مىگفتند كه مملكت ما را به باد ندهيد. علماى اسلام بودند. اين آقاى منتظرى مدتها در حبس بود، آن مرحوم آقاى طالقانى مدتها در حبس بود و امثال اينها زياد. آنهايى كه اعدام شدند چه اشخاصى اعدام شدند؟ مرحوم سعيدى اعدام شد و امثال اينها. از همين علمايى كه در همه اطراف اينها گرفتند و در بعضى وقتها در حبس، اين آقاى لاهوتى كه الان در - چيز - پاسداران هست، ايشان مدتها حبس بود و چه زجرهايى اين مرد ديده است و چه اهانتهايى ديده است. در تبعيد فضلاى اين حوزه، علماى اين حوزه، دانشمندهاى اين حوزه در تبعيد بودند، اين طرف، آن طرف اينها را مىبردند و تبعيد مىكردند. آنهايى كه حبس بودند در آنوقت اين صنف مردم بودند، آنها هم كه اعدام شدند آنجور اشخاص بودند، آنها هم كه تبعيد شدند، آنجور اشخاص بودند. حالا بيائيم اين طرف قضيه را ببينيم كه فرقى ما بين حالا و آنوقت نيست. اعدام شده است هويدا، نصيرى، اينها براى او دارند سينه مىزنند. اينهايى كه الان دارند مىنويسند كه فرقى نكرده، اينها
صحيفه نور ج 10 صفحه 143
همينهايى است كه در آمريكا صحبتش را مىكنند كه چرا؟ چرا؟ و آن بىانصافهاى طرفدار حقوق بشر صدايش را درآوردند كه چرا اعدام مىشود. همانهائى كه در آنوقتى كه دارد مىنويسد چرا در ايران اعدام مىشود؟ در جاهاى زيادى از قبيل همين آمريكاى فاسد قتل عام دارد مىشود، يك كلمه راجع به آن نمىگويند، اما اين طرفش را كه هويدا را اعدام كردند يا نصيرى را اعدام كردند يا اين اشخاص فاسد را، صداى هياهوشان در آمده و اينها هم كه در اينجا و از عمال آنها هستند مىنويسند كه فرقى نكرده است، حالا هم اعدام هست، آنوقت هم اعدام بود. حبسىها چه كسانى هستند؟ آنوقت چه كسى بودند؟ شما حالا يك دانه حبسى پيدا مىكنيد كه اين يك آدم صحيح باشد و حبس باشد؟ يك آدمى پيدا مىكنيد يك آدم متدين، يك آدم ملى يك آدم باشد؟ آنوقت كه حبس بودند، همه مليون حبس بودند - و همه عرض بكنم كه - امثال ذلك و حالا كى حبس هست؟ اينهايى كه جنايت زياد كردند و آنهمه جنايات را كردند اينها حبس هستند. آنوقت وضع حبس حالا را با اين جنايتكاران ببينيد، با وضع حبس آنوقت را با آن جنايتكاران. با آن مردم صحيح، وضع آنوقت آنطور بود، كه بايد از آنهايى كه حبس بودند بشنويد چى شده است. اينها را تا آن حدودى كه ما اطلاع داريم، كه مهمش تهران است، اشخاصى كه در آنجا هستند و مكررا ما هم سفارش كردهايم، ابدا تعدى به كسى نمىكنند. از حبسها، حبسهايى نيست كه نارضايتى داشته باشند، حبس هستند، اما اين بىانصافها مىنويسند كه در حبس بدتر مىگذرد از آنوقتى كه در آنجا در آن حبسها، آن حبسها پاى يكى از علماى ما را اره كردند (اينطورى كه نقل كردهاند) اين حبسهاى حالا بدتر از آن حبسها هست؟! اينها همه همان شياطينى هستند كه به فرياد كارتر، دور خودش جمع شده است براى اينكه از اين، همانطور كه آن شيطان بزرگ از قرآن و اسلام مىترسيد، حالا اينها هم از اين نهضت كه يك نهضت اسلامى است مىترسند و دنبال همان شيطان بزرگ مشغول شيطنت هستند و تضعيف مىكنند روحيه ملت ما را. بايد ملت ما، جوانهاى برومند ما بايد با كمال قدرت پيش بروند و از اين توطئهها اصلاً نترسند، اينها قابل آدم نيستند كه انسان ازشان بترسد و اين شلوغىها هم كه گاهى وقتها همين شياطين ايجاد مىكنند و همين طرفدارهاى اين فاسدها ايجاد مىكنند، اينها هم حلش اشكالى ندارد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 144
تاريخ: 14/8/58
بيانات امام خمينى در جمع شهرداران سراسر كشور
لزوم توجه به قشر مستضعف و منطقه غير مرفه
بسم الله الرحمن الرحيم
من ميل دارم كه عمل ما بيشتر از قولمان باشد يا موافق با قولمان. الان شهرها و روستاهاى ايران و حتى شهر تهران گرفتار كمبودهائى بوده و هست و اين به عهده شهردارى ماست كه با كمك مردم اقدام كنند و شهرها و روستاهاى اطراف را آباد كنند و آنچه كه مهم است اين است كه آن قشر مستضعف بيشتر مورد نظر باشد، آن حاشيههاى اطراف تهران، آن زاغهنشينها و آن چادرنشينهاى اطراف تهران بيشتر مورد نظر باشند تا قسمت شمال شهر و در شهرهاى ديگر، روستاهاى ديگر توجه به اين قشر مستضعف از توجه بر قشر مرفه بيشتر باشد.
معالوصف در رژيم سابق اين قشر اصلاً مورد عنايت نبود و اگر كارى مىكردند براى همان قشر مرفه مىكردند و لهذا در شمال تهران شهرى است غير از جنوب شهر است، اصلاً آنجا يك شهر ديگرى است اين هم يك شهرى ديگرى و اين غير مطابق بودن دو طبقه به اين شديدى، خداى نخواسته سبب مىشود انفجارى حاصل بشود كه كسى نتواند مهارش كند. شما شهردارىهاى محترم بايد توجه كنيد كه امروز شهرها و دهات و روستاها همه مال خود ملت است و در تصرف ديگرى نيست و حتى مال خود ملت شده. خود ملت و خود شهردارها كه از ملت هستند بايد در آباد كردن اين مملكت كوشش كنند خصوصاً آن طرفهائى كه خرابى داشته و به آنها نرسيده بودند. دهات و شهرهائى كه دو طرف دارند يك طرف مرفه و يك طرف غير مرفه شروع كنيد وقتى به درجه مرفه رسيد آنوقت يك كار اساسى شما كرديد. من اميدوارم خداوند همه شما را تاييد كند و در راه خدمت به اين كشور و خدمت به اسلام همه موفق باشيد و همه ما موفق باشيم در اين خدمت.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 145
تاريخ: 14/8/58
فرمان امام خمينى به ثقةالاسلام ركنى
بسمه تعالى
جناب مستطاب سيدالاعلام و ثقهالاسلام آقاى سيد محمد جواد ركنى حسينى دامت افاضاته
نامهاى از اهالى محترم بندر لنگه واصل گرديد كه درخواست كرده بودند جنابعالى در محل، اقامه نماز جمعه نماييد و با توجه به وضع زمان، مقتضى است دعوت آقايان را پذيرفته و بدين وسيله جنابعالى به امامت نماز جمعه منصوب مىشويد تا ضمن انجام اين فريضه الهى مردم را به وظائف خطيرى كه بخصوص در اين برهه از زمان دارند، آشنا سازيد. اميد است اهالى محترم نيز از اين فرصت استفاده نموده و با اجتماع بيشتر و بهتر در انجام اين فريضه بزرگ همكارىهاى لازمه را مبذول دارند.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 146
تاريخ: 15/8/58
فرمان امام خمينى به هيأت حسن نيت مأمور در كردستان
بسم الله الرحمن الرحيم
هيأت حسن نيت مأمور در كردستان - سنندج
جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان به جهاتى از مقام نخست وزيرى استعفا نمودند و امور كشور محول شد به شوراى انقلاب. هيات حسن نيت لازم است به كار خود ادامه دهد و با شوراى انقلاب در تماس باشد. اميد، رفاه حال برادران كرد به طور شايسته فراهم شود.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 147
تاريخ: 15/8/58
فرمان امام خمينى به شوراى انقلاب در رابطه با استعفاى مهندس بازرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
شوراى انقلاب جمهورى اسلامى
چون جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان با ذكر دلائلى براى معذور بودن از ادامه خدمت در تاريخ 14/8/58 از مقام نخست وزيرى استعفا نمودند، ضمن قدردانى از زحمات و خدمات طاقت فرساى ايشان در دوره انتقال و با اعتماد به ديانت و امانت و حسن نيت مشاراليه استعفا را قبول نمودم. شوراى انقلاب را مأمور نمودم براى رسيدگى و اداره امور كشور در حال انتقال، و نيز شورا در اجراى اين امور بدون مجال ماموريت دارد:
1 - تهيه مقدمات همهپرسى قانون اساسى
2 - تهيه مقدمات انتخابات مجلس شوراى ملى
3 - تهيه مقدمات تعيين رئيس جمهورى
لازم به تذكر است كه با اتكال به خداوند متعال و اعتماد به قدرت ملت عظيمالشأن، بايد امور محوله را خصوصاً آنچه مربوط به پاكسازى دستگاههاى ادارى و رفاه حال طبقات مستضعف و بىخانمان است، به طور انقلابى و قاطع عمل نمايند.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 158
تاريخ: 16/8/58
پيام امام خمينى در رابطه با سفر دو تن از نمايندگان ويژه آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
از قرار اطلاع نمايندگان ويژه كارتر در راه ايران هستند و تصميم دارند به قم آمده و با اينجانب ملاقات نمايند. لهذا لازم مىدانم متذكر شوم دولت امريكا كه با نگهدارى شاه، اعلام مخالفت آشكار با ايران را نموده است و از طرفى ديگر آنطور كه گفته شده است سفارت آمريكا در ايران محل جاسوسى دشمنان ما عليه نهضت مقدس اسلامى است، لذا ملاقات با من به هيچ وجه براى نمايندگان ويژه ممكن نيست و علاوه براين:
1 - اعضاى شوراى انقلاب اسلامى به هيچ وجه نبايد با آنان ملاقات نمايند.
2 - هيچ يك از مقامات مسؤول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3 - اگر چنانچه آمريكا شاه مخلوع، اين دشمن شماره يك ملت عزيز ما را به ايران تحويل دهد و دست از جاسوسى برضد نهضت ما بردارد، راه مذاكره در موضوع بعضى از روابطى كه به نفع ملت است باز مىباشد.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 148
تاريخ: 16/8/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده اقتصاد دانشگاه اصفهان و گروه فنى عمران اعزامى به كردستان
مقصد توطئهگرها اين است كه جوانهاى ما را از راهى كه رفتند مايوس كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
از مشكلاتى كه ما مواجه هستيم، همين استفاده توطئهگرها از احساسات جوانهاست، اين توطئهگرها كه ديدند شكست خوردهاند و نمىتوانند با ملت ما به مبارزه برخيزند، براى اينكه ملت ما يكپارچه در مقابل آن قدرتهاى بزرگ ايستاده و پيش برد، حالا درصدد اين برآمدند كه از اين احساسات پاك جوانهاى ما استفادههائى به نفع خودشان بكنند و جوانهاى ما غافل از اين هستند. از جمله استفادههائى كه اينها مىخواهند بكنند اين است كه: اين تحولى كه حاصل شد، اين انقلابى كه شد، اين هم چيزى نشد. اين را در سطح كشور با تبليغاتى كه آنها دارند، دارند منتشر مىكنند و مقصد آنها اين است كه جوانهاى ما را از آن راهى كه رفتند مايوس كنند. جوانهاى ما هم معالاسف با تمام احساسات پاكى كه دارند (كه اميد ما به آنهاست) نمىنشينند حساب بكنند كه روى حساب با آنها صحبت بكنند. اينها مىگويند كه انقلاب شد و هيچ نشد، خوب جوابشان را شما جوانها مىگوئيد كه آن اصولى كه اصل مقصد ملت بود، چه بود؟ تا ببينيم آن شده است يا نشده است. آن اصول را ما بايد يك قدم، چند قدم برگرديم جلو. آن روزى كه ملت ما در خيابانها ريختند، از بانوان محترمه و جوانهاى محترم، ببينيم اينها چه مىخواستند، اينكه خواستند شده است يا نشده است؟ آنهائى كه مىخواستند، آنكه از سرتاسر كشور فريادش در خيابان و در كوچهها و در مدارس و در همه جا بلند بود اين بود كه استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى اين سه تا كلمه سر زبان همه بود. آن روز هيچ فكر ديگر نداشتند جز اينكه اين رژيم را ساقطش كنند و تبديلش كنند به يك رژيم ديگرى و آزادى به دست بياورند، بعد از اختناق پنجاه و چند ساله (اگر نگوئيم دو هزار و پانصد ساله) و استقلال به دست بياورند كه ممالك ديگر آقائى اينجا نكنند و نيايند و ما را اسير خودشان بكنند. اصول مسائلى را كه ابتدائى، يعنى مسائل ابتدائى ملت ما بود اين سه تا بود. اينها كه مىگويند انقلاب شد و هيچى نشد، مىگويند اين اصولى كه اصول خواست دست اول ملت بود، اين نشده است؟ يعنى الان باز رژيم سلطنتى است؟ يعنى الان باز اختناق است؟ يعنى الان باز مشاورهاى اين دولتهاى بزرگ در اينجا مشغول كار هستند و مشغول فعاليت هستند و دولت ما يا ملت ما تحت سلطه آنهاست؟ خوب، اگر اينها را به شما بگويند، جوابش را شما خودتان مىدهيد كه نه اينها الان حاصل است اين آزادى است كه شما و ما را در اينجا
صحيفه نور ج 10 صفحه 149
جمع كرده است. شما پنج سال پيش از اين امكان براىتان داشت كه در يك همچو جلسهاى بنشينيد صحبت بكنيد؟ اين آزادى است كه شما در بيرون، در هر جا صحبت مىكنيد، انتقاد مىكنيد، از رژيم سابق انتفاد مىكنيد، از دولت لاحق انتقاد مىكنيد، اينها همه آزادى است، هيچ كس هم نمىآيد به شما بگويد كه نه انتقاد نكنيد. پس آزادى الان حاصل است براى ما. يكى از آن چيزهائى كه ملت ما فرياد مىكرد برايش، به دست آورده.
آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند
استقلال هم اگر چنانچه آنها مىگويند كه الان آمريكا در اينجا دارد حكومت مىكند، شما مىبينيد كه الان مركز فساد امريكا را جوانها رفتهاند گرفتهاند و آمريكائىهائى هم كه در آنجا بودند گرفتند و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمريكا هم هيچ غلطى نمىتواند بكند و جوانها مطمئن باشند كه آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند. بيخود صحبت اينكه اگر دخالت نظامى، مگر آمريكا مىتواند دخالت نظامى در اين مملكت بكند؟ امكان برايش ندارد، تمام دنيا توجهشان الان به اينجاست. مگر امريكا مىتواند مقابل همه دنيا بايستد و دخالت نظامى بكند؟ غلط مىكند دخالت نظامى بكند. نترسيد، نترسانيد. هم اين تعبيرى كه جوانهاى ما از روى باز احساسات جوانى كردند كه اگر چنانچه آمريكا بخواهد دخالت نظامى بكند ما چه خواهيم كرد، اصلاً اين اگرش را هم نبايد بگويند. آمريكا عاجز از اين است كه دخالت نظامى در اينجا بكند اينها يك مسائلى در پيششان است، يك مطالبى در پيششان است كه روى آن مطالب گرفتارىهائى دارند، نمىتوانند اين كارها را بكنند. اگر آنها مىتوانستند دخالت نظامى بكنند، شاه را نگه مىداشتند. با تمام قدرتشان، قدرتهاى تبليغى چيز كردند كه نگهش دارند و ملت ما اعتنا نكرد به آن و نه تنها او، همه قدرتها پشت سر هم ايستاده بودند كه نگه دارند شاه را و نتوانستند نگه دارند براى اينكه ملت يك چيزى را كه خواست نمىشود مقابل ملت بايستد كسى و چه بكند، هيچ ابدا. اين مطلب را اصلاً جوانهاى ما پيش نياوردند اين مطلب را كه دخالت نظامى. آنها هميشه دخالتهايشان دخالتهاى شيطنتى است، توطئه است. آنها اگر بخواهند يك كارى هم بكنند، وادار مىكنند جوانهاى ما را كه آنها تظاهر بكنند و در تظاهر عمال آنها بيايند درگيرى بكنند با اينها و يك غائله راه بيندازند كه ما نتوانيم يك محيط آزاد پيدا بكنيم، يك محيط آرام پيدا بكنيم و مسائلى را كه مىخواهيم طرح بكنيم و مىخواهيم ايجاد بكنيم، بتوانيم آنها از اين راه شيطنتها پيش مىآيند. آنها شيطانهايشان را پيش همين جوانهاى صاف دل عزيز مىفرستند تبليغات مىكنند، مىنويسند به ديوار چه مىكنند، عده، عده، يك وقت مىبينيد كه يك عده جوان را راه انداختند توى خيابانها به يك تظاهراتى، تظاهرات بحق لكن آنها از همين تظاهرات بحق مىخواهند استفاده ناحق بكنند.
همين قضيهاى كه الان قضيه روز است در دنيا، قضيه قبضه سفارت آمريكا يعنى نه سفارت، محل توطئه آمريكا كه جوانها كشف كردند خيلى از چيزهايش را در همين قضيه ديشب به ما اطلاع
صحيفه نور ج 10 صفحه 150
دادند كه زمزمه است در تبريز و در تهران و در بعضى جاهاى ديگر كه يك تظاهراتى بكنند براى پشتيبانى از آقاى مهندس بازرگان خوب همين قضيه را آنها خواستند (حالا نمىدانم موفق بشوند يا نه) خواستند كه يك همچو چيزى درست بكنند بعد كمكم اين را بكشانند به يك جائى كه مثلاً سفارت عراق هست بريزند بشكنند، سفارت - فرض كنيد كه - افغانستان هست بريزند بشكنند كه مملكت ايران را مواجه كنند با همه ممالك. آن شياطين يك همچو نقشههائى دارند. جوانهاى ما بايد بيدار بشوند كه تحت تاثير اينها واقع نشوند، اينها كه مىگويند تظاهر بكنيد. مگر آقاى بازرگان با شوراى انقلاب مخالفتى دارند؟ اينها همه، همه يك باب است منتها آقاى بازرگان يك قدرى خسته شده بودند، يك قدرى - عرض كنم - عذرهائى داشتند و گفتند كه حالا من كنار باشم، لكن نه اين است كه حالا ايشان كه كنار هست ديگر آقاى بازرگان دخالتى در امور ندارد، ايشان يكى از آن اشخاصى است كه مورد احترام همه است خيال نكنند كه يك بىاحترامى به ايشان شده است، نخير مورد احترام است. و براى خاطر يك امرى كه ملت هم قبول دارند، نيفتند توى خيابانها راه بيندازند يك چيزى كه آنها كه مىخواهند يك بازى درست كنند يك وقتى يكى را بزنند بكشند. يك دو تا شعار از، (شما اگر يادتان باشد من نبودم در اينجا لكن براى من نقل مىكردند) اين دستجاتى كه در قم آنوقت بر ضد رژيم سابق شعار مىدادند، اينها شعار آرام مىدادند، يكدفعه مىديدند كه از اينجا يك كسى يك چيزى انداخت يك شيشهاى را شكست، يك بانكى را شكست، يك جائى را خراب كرد، گاهى يك آدمى را كشت مىريختند به جان هم، يك كشتارى پيدا مىشد زياد. آنها روى حساب، هميشه روى نقشه حساب مىكنند و اينطور كارها را مىكنند. قضيه دخالت نظامى ابدا مطرح نيست، دخالتهاى توطئهگرى اينطورى يعنى از قواى خود ما استفاده مىكنند، قوه خودشان را از آن استفاده نمىكنند، در اين ممالك از قواى خود ما استفاده مىكنند خوب شما كردستان را ببينيد كه اينها از چه استفاده مىكنند، يك نفر سرباز آمريكائى نمىآيد آنجا يك كارى بكند، آنها با شيطنت استفاده مى كنند از خود اين افرادى كه يا وابسته هستند به آنها يا اعوجاج دارند، آنوقت اين دست دومىها كه اعوجاج دارند، از ساده دلى بعضى از كردها استفاده مىكنند، با آنها يك - چيز - صحبت مىكنند منتشر مىكنند كه بنا دارند كه تمام كردستان را بكوبند. اين ارتش ايران كه رفته آنجا براى اينكه جلوگيرى كند از اينكه آنها دارند مىكشند و سر مىبرند و اذيت مىكنند، فورا آنها دنبالش بر مىدارند مىنويسند كه ما مىخواهيم، يعنى دولت ايران مىخواهد كه كردها را بكوبد. آن رفته كه كردها را حفظ بكند اينها مىگويند رفته كردها را بكوبد.
بايد جوانهاى ما گول تبليغات فدائيان خلق را نخورند
اين اشخاصى كه هى فدائى خلق خودشان را معرفى مىكنند، من كه در اين چيزهائى كه براى پشتيبانى از اين جوانها بود كه آنجا را گرفتند، به گوش من نخورد كه اينها پشتيبانى كرده باشند. اگر اينها آمريكائى نيستند، چطور پشتيبانى نكردند از اينها؟ اگر اينها مال شوروى هستند خودشان يا خير
صحيفه نور ج 10 صفحه 151
ملى هستند، آدمى كه ملى است با آمريكا خوب دشمن است همانطورى كه همه ملت ما دشمن است، همانطورى كه همه ملت ما دشمن شماره اول خودش را امروز آمريكا مىداند، براى اينكه دشمن شماره اول ما را برده است آمريكا نگه داشته است. آنوقت هم كه آن بود، دشمن شماره يك ما آنها بودند اينها اذناب آنها بودند، اينها كسانى بودند كه ماموريت داشتند براى وطنشان، يعنى ماموريت داشتند كه اين وطن را نگذارند كه يك قدم جلو برود. مائى كه و شمائى كه و ملت ما كه دشمن شماره يكش را آمريكا مىداند و حالا هم كه جوانها رفتند آنجا را گرفتند ديدند كه مركز توطئه بوده آنجا، به گوش من نخورد كه از اين فدائيان خلق يك پشتيبانى از اينها شده باشد. از ساير گروهها به گوشم خورد، حالا شايد بوده الان من نشنيده باشم و لكن شايد شماها شنيده باشيد، به گوش من نخورد. اگر اينها يك چيزى بر خلاف دولت بود يا بر خلاف اسلام بود يك قضيهاى واقع شده بود، اينها حالا مىديديد كه چقدر به آن دامن مىزدند. يكى از نقشهها همين است كه همينها (همين الان در اين منزل من موجود است، يعنى تقريبا مىآورند براى من اينها را از طريقهائى) همينهائى كه با امضاء چريكهاى فدائى خلق است، همينها دارند هى يك دروغهائى را منتشر مىكنند كه نگذارند اين نهضت به چيزش برسد. منتشر مىكنند كه خوب در كردستان هيچ كارى نشد، هيچى، هيچى. شما الان خوانديد اينقدر كارها در عين حالى كه آنها نمىگذارند بشود، در عين حالى كه اگر بخواهد يك كارهائى اساسىتر بشود، محيط آرام لازم است. مىشود با اينكه در يك شهرى جنگ باشد بعد يك دستهاى بروند آسفالت كنند؟ خوب، نمىشود اين. الان شما اينقدر كارها را خوانديد كه در كردستان شده است و كرديد شماها، جوانها (خدا حفظتان كند) اينها معذلك بدون اينكه يك حيائى داشته باشند مىگويند هيچ كارى نشده اصلش در آنجا، اصلاً همان قضيهاى بود كه بوده. در يكى از نوشتههايشان نوشتهاند كه حبسهاى سياسى در زمان محمدرضا بوده است لكن حالا همانطور است يا بيشتر، حبسى سياسى. اينها فكر اين را نكردند كه آخر حبسى سياسى كه الان شما اسمش را مىگذاريد، حبسهاى سياسى بوده است كه در زمان محمدرضاخان آن كارها را مىكرده است؟ دزدها را شما حبسى سياسى حساب مىكنيد؟ آنهائى كه بر ضد اين مملكت و بر ضد اين ملت قيام كرده بودند و آن همه خيانت كرده بودند، آنها را جزء رجال سياسى شما حساب مىكنيد؟ نصيرى جزء رجال سياسى است؟ هويدا جزء رجال سياسى است يا جزء دزدها هستند اينها؟ شما چرا رجال سياسى را بدنام مىكنيد به اينكه اينها را اسمشان را رجال سياسى مىگذاريد؟ ساواكىها جزء رجال سياسى هستند؟ آنى كه الان در حبس فعلى دادگاههاى ما هست همين ساواكىها هستند و همين خيانتكارها و همين اشخاصى كه يا كشتهاند يا امر به كشتن كردهاند و يا زجر كردهاند جوانهاى ما را، آنطور كارها را با همه طبقات كردند. زمان رضا، محمدرضا كى حبس بود؟ چه طبقهاى حبس بودند؟ علما، دانشگاهىها، رجال ملى، اينها حبس بودند. حالا كى حبس است؟ ساواكىها. خوب، شما اگر ساواكى نيستيد، چطور اينها را رجال سياسى مىدانيد؟ شما چطور ساواكىها را جزء رجال سياسى حساب مىكنيد؟ اگر شماها پيوندى با رژيم سابق نداريد، اگر شما جزء اجزاء ساواك نيستيد، اگر شما فعاليت براى ساواكىها نمىكنيد، چطور
صحيفه نور ج 10 صفحه 152
ساواكىها كه الان در حبسند در مقالهتان مىنويسيد كه رجال سياسى، حالا بيشتر از آنجا از زمان چيز حبسند؟ شما دزدها را جزء رجال سياسى مىآوريد؟ معلوم شد سياست شما غير آن سياستى است كه در نظر ملت ماست و مردم اصيل ماست.
اگر شما با آنها پيوند نداريد، چطور مىگوئيد كه آنوقت و حالا هر دو دسته رجال سياسى بودند كه اينها محبوس بودند. آنوقت وقتى كه ما حبس داشتيم، حبسى داشتيم مثل مرحوم طالقانى مثل آقاى منتظرى، مثل آقاى لاهوتى، از اهل علم كثيرى از اينها در حبس بودند و زجر كشيدند. يكى از ملاهاى محترم ما را پايش را در آنجا اره كرده بودند از قرارى كه براى ما گفتند از رجال سياسى طبقه غير ملاها هم خوب، اشخاصى محترمى بودند كه سالهاى طولانى در حبس بودند و سالهاى طولانى در زير شكنجه و زجر بودند براى اينكه مخالف بودند با آن رژيم. آنوقت اينها حبس بودند، حالا ساواكىها حبس هستند. اين آقايانى كه اسم خودشان را چيز خلق، فدائى خلق گذاشتند مىگويند فرقى نكرده، خيال مىكنند حبس (خيال نمىكنند، مىخواهند اغفال كنند، خيال نمىكنند) كه نخير، حبس ميزان است، چه دزد را حبس بكنند و چه يك شخص امين را، فرقى ندارد، فرقى ندارد كه دزدها را حبس بكنند يا اشخاصى امين را حبس بكنند، فرقى ندارد كه چپاولگرها و آدمكشها را حبس بكنند يا اشخاصى كه مىخواهند جلوگيرى از چپاولگرى بكنند حبس بكنند. اينها منطقشان اين است، بايد در مقابلشان جوانهاى ما گول نخورند از اين تبليغات فاسد. آمريكا اينطورى تبليغ مىكند، آمريكا نظامى مىآورد اينجا، آمريكا نويسنده مىآورد اينجا، امريكا گوينده مىآورد اينجا، آمريكا عمال خودش كه سالهاى طولانى آنها را تربيت كرده است مىفرستد اينجا كه اوضاع ما را بهم بزنند. آمريكا كردستان را آنطورى به هم مىزند، تهران را آنطور مغشوش مىكند و گاهى فرض كنيد كه دانشگاهها را به هم مىزند و گاهى تو خيابانها مىريزند و چه مىكنند. و اين اينطور كار مىكند. امروز كه جوانهاى ما اين لانه فساد را گرفتند و در مقابل اينكه آنها بدترين خلق خدا را و بدترين جانىهاى ما را گرفتند آنجا بردند و نگه داشتند و پذيرائى از او مىكنند و مىخواهند معالجهاش بكنند و با اين بهانههاى خلاف انسانى، امروز هم الان توطئه هست براى اينكه از حسن نيت جوانهاى ما، از صفاى سريره جوانهاى ما استفاده سوء بكنند فرض كنيد بيخ گوش آنها بخوانند كه خوب انگليس هم مثل آمريكا چه فرقى مىكند، بريزند آنجا را خراب كنند، خوب عراق هم مثل آنجا چه فرقى مىكند، بريزند آنجا را هم بگيرند، فرانسه هم مثل آنجا، كه ما را معرفى مىكنند كه نه تنها قضيه روى موازين نيست قضيه روى هرج و مرج است. اينها مىخواهند ما را معرفى كنند كه ما مملكتمان هرج و مرج و درهم و برهم و هر كه هر كارى دلش مىخواهد بكند، تا به دنيا بفهمانند به اينكه يك مملكتى است كه محتاج به قيم است، قيمش هم كى است؟ آقاى كارتر. خودش محتاج به قيم است كه اينقدر آدمكشى نكند. اينها جنون سياسى دارند، اينها جنون دارند كه اينقدر مردم را به كشتن مىدهند و اينقدر فساد مىكنند، اينها مجنونند، اينها بايد بروند در تيمارستانها معالجه بشوند، مغزهاى اينها بايد معالجه بشود. اينها مىخواهند معرفى كنند ملت ما را كه يك ملت هرج و مرجطلب و يك ملتى هستند كه وحشى و چه.
صحيفه نور ج 10 صفحه 153
(يكى از الان يادم نيست كه كى بود كه) نقل كردند از او كه ما ايستاده بوديم در يكى از جاهائى كه تظاهرات اينها، ايرانىها بود آنوقت كه زمان محمدرضا بود، يك آمريكائى هم پيش من ايستاده بود گفت ببين اين وحشىها را، گفته بود، من به او گفتم اينها وحشىاند كه دارند حق خودشان را مىگيرند؟ اينها مىخواهند ما را اينطورى. ما آنوقت هم كه يك كلمه حقى مىگوئيم اينها ما را به وحشيگرى منتسب مىكنند. جوانهاى ما ملتفت باشند، توجه داشته باشند كه هر كسى هر چه مىگويد باور نكنند. يكى از چيزهاى بزرگى كه اينها دارند اين است كه سمپاشى كنند به طورى كه ما را از اين انقلاب مايوس كنند. اين يكى از كارهاى بزرگ اينهاست كه مىخواهند بكنند كه از اين انقلاب ملت ما مايوس بشوند و بگويند خوب كارى انجام نگرفته. اگر كارهاى دست اول است، كه عرض كردم همهاش انجام گرفته است كارهاى دست دوم هم چيزى است كه مشغول انجامش هستند. همين در دولت آقاى بازرگان چقدر كارها انجام گرفته، چقدر خانهسازى شده و بىانصافها مىگويند يك خانه ساخته نشده. در اين جهاد سازندگى چقدر خدمت كرد اين ملت به اين ملت خودش و به اين اشخاصى كه مشغول كشت و زرع بودند. چقدر شما الان خدمتها شمرديد كه رفتيد همه جا هر چه نابسامانى بوده درستش كرديد، اينها باز مىگويند هيچى نشده. از آنطرف خودشان فعاليت مىكنند كه چيزى نشود، اين اشخاصى كه خودشان را معرفى مىكنند كه ما فدائى خلق هستيم، با يك كبريت آتش مىزنند حاصل عمر چندين نفر كشاورز را كه اين خرمن را تهيه كرده است، اين فدائى خلق يك كبريت مىزند اين را آتشش مىزند، اين فدائى خلق يك تفنگ مىزند، آن لوله نفت را سوراخ مىكند كه حاصل زحمت اين ملت از بين برود. آمريكا اگر كار مىكند اينطورى كار مىكند. آمريكا نظامى اينجا نمىفرستد آمريكا بدتر از نظامى اينجا مىفرستد. اينها بدتر از نظامى هستند، انسان با نظامى حال خودش را مىداند، نظامى مىآيد جلو ما هم مىرويم جلو، نظامى آمريكا اگر بيايد اينجا ما هم مىرويم جلو، من هم مىروم جلو، همه شما مىرويد جلو نظامى نمىفرستد او، خاطر جمع باشيد. از آمريكا هيچ نترسيد از اين توطئههايش بترسيد، اينها را هم بايد خنثى كنيد. اين هم خود شما جوانها بايد در دانشگاه هستيد اگر آمدند توى دانشگاه خواستند اخلال بكنند جلوشان را بگيريد، در كارخانهها هستيد اگر آمدند آنجا جلويشان را بگيريد، در جهاد سازندگى هستيد اگر آمدند آنجا خواستند اخلال كنند جلوشان را بگيريد، هر جا هستيد جلوشان را بگيريد، نگذاريد اينها رشد پيدا بكنند. اينها الان نوكر شماره يك آن كسى است كه ما دشمن شماره يك حساب مىكنيم.
بايد با همت ملت يك انتخابات صحيحى بشود
انشاءالله خداوند همه شما را تأييد كند و موفق باشيد و اين معانى كه شما فرموديد، باز از ريشه همان است كه عرض كردم. شما توقع اين را نداشته باشيد كه يك مملكتى كه همه چيزش را آشفته كردند و فرار كردند، همه چيزش را، اقتصادش را از بين بردند، اينقدر قرض به عهده اين ملت گذاشتند و فرار كردند، همه چيز ما را اينها به هم زدند و فرار كردند، توقع اين را نداشته باشيد كه حالا
صحيفه نور ج 10 صفحه 154
انقلاب كه شد فوراً همه چيز سر جايش بيايد، اينها وقت لازم دارد، بايد يك دولت مستقرى با همت شماها، با همت ملت، يك انتخابات صحيحى بشود با همت ملت، ملت مىشناسند افراد صالح را، لازم نيست كه حالا يك چند سال هم ما درسشان بدهيم، نخير خودشان مىفهمند، اين ملت چيز مىفهمد، مىفهمد كى آدم صالح است كى آدم ناصالح، البته گاهى هم يك كسى خودش را جا مىزند اما اين گاهى است. هر كسى در هر شهرى كه هست طول اين بيست، سى سالى كه همراه با اين مردم بوده مىداند كه اينها كدام يكىشان از ريشههاى آنهاست كدام يكىشان نيستند، مىفهمند كى بوده است كه در آنجا خوش رقصى كرده و كى بوده است كه نه، آنطور نبوده مخالف بوده و نتوانسته صحبت كند، مىشناسند. مردم آنى را بايد انتخاب بكنند كه مىشناسند كه به اين ملت خدمتگزار است و دلش براى اين طبقه ضعيف مىسوزد. ما نمىخواهيم يك مجلس اعيان درست كنيم. مجلس سنا را، مجلس اعيان به آن مىگويند، ما مىخواهيم اعيان را از بين ببريم، آدمشان كنيم آنها را، آن اعيانى كه در مجلس سنا نشستند و آنقدر خيانت به مملكت ما كردند آن مجلس را ما اصلاً بستيم درش را. مجلس شيوخ و مجلس اعيان و مجلس سنا، اينها يك دسته مفتخوارى بودند، پير مردهاى آخر عمرشان بعد از همه خيانتها، پير مردهائى بودند كه آنجا مىرفتند جمع مىشدند و عرض مىكنم شايد رفيقش هم كه نشسته بود راجع به اينكه دوايش چه است يا غذايش چه است صحبت مىكرد و پول اين ملت را مىخورد. اين را درش را بستند، تمام شد ديگر، ما مجلس سنا نداريم، مجلس شورا داريم، مجلس شورا هم نمىخواهيم از طبقه بالا درست بشود، مجلس شورا مىخواهيم از آدمها، آدمهائى كه متوجهاند به اينكه به اين ملت چه گذشته است در پنجاه و چند سال و در طول نظام شاهنشاهى و لااقل در اين مواردى، در اين مدتى كه ديدهايد خودتان، اين آدمهائى كه مىبينند اينطور بر اين ملت گذشته است اشخاص را هم مىشناسند در شهرهاى خودشان، در روستاهاى خودشان مىشناسند اينها را و ديدند اينها در طول اين مدت چه كردهاند، آنها كه مخفى آنوقت كار كردند علناً مردم را اذيت مىكردند، آن اشخاصى را بايد كنار بگذارند و يك اشخاصى كه امين هستند، اشخاصى كه معروف است پيششان به امانت، به ديانت، به خدمت به مردم، آنها را تعيين مىكنند بايد هم تعيين بكنند. مجلس انشاءالله مستقر بشود، انشاءالله قانون اساسىمان به رأى گذاشته شود، تقريباً نزديك به تمام شدنش است به رأى گذاشته مىشود بعد از اينكه ما ملاحظهاش كرديم و تصديقش كرديم به رأى گذاشته مىشود.
ولايت فقيه اين قانون مترقى اسلام، خارى است در چشم دشمنان
ملت ما اگر بخواهند سردى بكنند، يكى از امورى كه توطئه در آن هست اين است كه راجع به اين قانون اساسى مردم را سرد كنند. از آنها بپرسيد خوب اين قانون اساسى كه شما مىگوئيد كه قانون است ارتجاعى، كدام يكى از اين موادش ارتجاعى است؟ اولى كه دست رويش گذارند، دست مىگذارند روى ولايت فقيه اول دست آنجا گذارند براى اينكه اين يك طرح اسلامى است و
صحيفه نور ج 10 صفحه 155
آنها از اسلام مىترسند. آنها اسلام را ارتجاع مىدانند، آنها جرات نمىكنند به كلمه اسلام بگويند ارتجاعى است، مىگويند كه اينها مىخواهند مارا به 1400 سال پيش برگردانند. اين همان تعبير ديگر است منتها كلمه اسلام را نمىگويند. آنقدر به ولايت فقيه اثر مترقى بار است كه در ساير اين موادى كه شما ملاحظه مىكنيد، معلوم نيست مثل آنجا باشد يك نفر آدمى كه همه جهات اخلاقيش و ديانتىاش و ملى بودنش و علم و عملش ثابت است پيش ملت و خود ملت اين را تعيين مىكنند، اين نظارت مىكند بر اينكه مبادا خيانت بشود. همان رئيس جمهورى كه ملت خودشان تعيين مىكنند و انشاءالله ديگر از اين به بعد امين تعيين مى كنند، لكن معذلك براى محكم كارى يك فقيهى كه عمرش را صرف در اسلام كرده است و عمرش را براى اسلام خدمت كرده گذارند ببينند اين چه مىكند، مبادا يك وقت خلاف بكند. رئيس جمهور آتيه ما خلاف نمىكند لكن محكم كارى شده كه نگذارند اين خلاف بكند. روساى ارتش ما و ژاندارمرى ما و اين رؤساى درجه اول، ديگر از اين به بعد اشخاصى نيستند كه خيانت بكنند لكن محكم كارى شده است كه همين فقيه را ناظر قرار بدهند و هكذا آن موارد حساس را نظارت كند فقيه و تصرف مىكند فقيه و اين از امورى است كه مترقى ترين موادى است كه در قانون اساسى اينها چيز كردند و اينها دشمنترين مواد پيششان اين است. همينها بودند كه فرياد مىكردند و مىنوشتند كه خوب ديگر اسلام را مىخواهد چه كند، خوب بگوئيد جمهورى، از اسلام مى ترسيدند خوب به جاى اسلام بگذاريد دمكراتيك، جمهورى دمكراتيك اينها نمىفهمند كه اين همه دموكراسى كه در عالم معروف است، كجاست؟ كدام مملكت را شما داريد؟ اين ابرقدرتها كدام يكىشان به موازين دموكراسى عمل كرده اند؟ يك دموكراسى كه در هر جائى يك معنا دارد، در شوروى يك معنا دارد، در آمريكا يك معناى ديگر دارد، پيش ارسطو يك معنائى دارد، پيش حالا يك معناى ديگر دارد، ما مىگوئيم يك چيزى كه مجهول است و هر جا يك معنا از آن مىكنند ما نمىتوانيم آن را در قانون اساسى مان بگذاريم كه بعد هر كسى دلش مىخواهد آنجورى درستش كند. ما مىگوئيم اسلام. اسلام هر جا يك معنا ندارد، اسلام يك معناست و همه مسلمانها شناسند آن را. ما مىگوئيم جمهورى اسلامى، ملت ما هم جمهورى اسلامى را خواسته بود. همينى را كه ملت ما با تقريبا اتفاق كلمه (درصد دو، يك و نيم) مخالفت، اين مخالفت اسمش نيست همين كه ملت ما خواست و با اصطلاح آنها دموكراسى بودن اقتضاى اين را مىكرد با جمهورى اسلامى، از اسلامش مىترسند، نه از جمهورىاش. حالا با مجلس خبرگانش قبل هم با انتخابات مجلس خبرگان مخالفت كردند و بعد هم با مجلس خبرگان مخالفت مىكردند و بعد هم خواهد آمد كه با مجلس شورا مخالفت خواهند كرد و بعد هم با اين رفراندمى كه براى قانون اساسى است خواهند مخالفت كرد. درد همين است كه چرا اسلام. اين دردشان است و ملت ما هم همه مقصد خودش را اسلامداند براى اينكه از اسلام مىبيند كه آن چيزى كه مىخواهد حاصل مىشود. اسلام، هم دنياست و هم آخرت. ملت ما اسلام را مىخواهد و اينها با ملت ما مخالفند براى خاطر اينكه اسلام را مىخواهد. اگر اين ملت مىگفت كه جمهورى فقط، اينها همه برايش سينه مىزدند و برايش تبريك مىگفتند، اما حالا كه كلمه اسلام آمده توى كار،
صحيفه نور ج 10 صفحه 156
نه با اين مخالفند، اين ارتجاعى است. اينها اسلام را ارتجاعى مىدانند، اينها خدا را مرتجع مىدانند يك همچو مرد مىاند. اگر اعتقاد به او داشته باشند (اعتقاد كه ندارند) اينها با پيغمبر اسلام بدترند تا با شماها، براى اينكه اساس را او گذاشته است. اين ارتجاعى بود كه شما ملت ارتجاعى، اين ارتجاعى بود كه دست خيانتكارها را از اين مملكت بريد و اينها اين را مساله ارتجاعى مىدانند. اين ارتجاعى بود كه شماها را به سرنوشت خودتان حاكم كرد. نمىدانم كى اينها مىخواهند بيدار بشوند و كى مىخواهند دست بردارند از اين مغلطه كارىهاى خودشان، از اين مخالفتهاى خودشان. من متأسفم كه يك جمعيتى كه بايد به اين مملكت خدمت بكنند، بايد الان قدردانى بكنند كه اين ملت خون خودش را داد و چپاولگرها را بيرون كرد و مفتخورها را دستشان را قطع كرد و آدمكشها را بعضى شان را به جزاى خودشان رساند و بعضىشان را هم مىرساند انشاءالله، من متأسفم كه اينها نمىآيند ميدان با اين ملت موافقت كنند. ملتى كه همه چيزش را داده و حالا شما آزادانه نشستهايد توى اتاقهاىتان و پاىتان را روى پاى خودتان اندازيد و بر خلاف اين ملت قلمفرسائى مىكنيد. انسان متأسف مىشود از اينكه اين چه افكارى است كه اينها دارند، هى ارتجاع، ارتجاع هر كلمه ارتجاع كه مىگويند اگر دلشان را بشكافيد، بر مىگردد به اينكه اسلام ارتجاعى است، منتها جرات نمىكنند بگويند. بعضىشان هم با صراحت يك كلمهاى گفتند و توبه كردند و بعدش و معلوم نيست كه توبه حقيقى هم باشد.
آمريكا با سرنيزه نمىآيد به ميدان شما، با قلم مىآيد
بيدار بشوند ملت و بيدار بشوند جوانهاى ما، توجه داشته باشند به اينكه آمريكا با سرنيزه نمىآيد به ميدان شما، با قلم مىآيد به ميدان شما، با قواى انتظامى نمىآيد به اينجا، با آن اشخاصى كه دارد و دارد اين امور را مىگرداند به دست آنها، با آنها مىآيد به ميدان ما، اينها را بايد توجه به آن داشته باشيد. آلت دست واقع نشويد. هى سردتان بكند كه هيچى نشد. همه چيز شده است شما اين چيز را چطور كم حساب مىكنيد كه يك قدرت شيطانى كه پشت سرش همه قدرتها بودند، نه فقط قدرتهاى ابر قدرت و نه قدرتهاى دست دوم هم پشت سرش بودند، شما شكستيد او را، از اين بالاتر چه مىخواهيد؟ شما در دنيا يك آبروئى پيدا كرديد، يك عظمتى الان در دنيا پيدا كرديد كه كسى ندارد. اين را از بين نبريد براى خاطر اينكه مثلاً فرض كنيد فلان جا آسفالتش كم است (بااينكه مشغولند به همه كارها) چرا آسفالت نشده. مگر شما خون بچههاىتان را داديد كه آسفالت عوضش بگيريد؟ مگر شما عوض مىخواستيد براى اين كار، آسفالت مىخواستيد مگر شما؟ شما براى خدا كار كرديد و براى خدا كسى كار مىكند از آسفالت بالاتر است، از همه چيز بالاتر است. ننشينيد و هى بگوئيد، هى هر روز بيائيد اينجا شكايت از امور بكنيد اين شكايتها را بگذاريد براى بعد، حالا ما بين راهيم بايد اين قدرت را بشكنيم تا آخر، بايد اين توطئه را خفه كنيم و اين توطئههاست كه شماها را وادار مىكند كه هى بيائيد بگوئيد كه هيچى نشده هيچى نشده، فلان جا نشده. ببينيد اينها چه مىگويند، چه شده، اينهاست كه شده. خدا انشاءالله شما را حفظ كند. همهتان را حفظ كند. انشاءالله خدا اين جوانهاى
صحيفه نور ج 10 صفحه 157
ما، اين جوانهاى ما كه مشغول بودند از اول تا حالا و فداكارى كردند براى ما، براى اسلام نگه دارد اينها را. من دعاگوى اينها هستم، من خدمتگزار اينها هستم. من اگر مىتوانستم مىرفتم من هم مثل آنها خدمتكردم لكن خوب من يك پيرمردى هستم اينجا نشستم و جز يك زبان الكن چيزى ندارم. خداوند همه شما را حفظ كند و موفقتان كند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 159
تاريخ: 17/8/58
بيانات امام خمينى در جمع كارمندان و كاركنان شهردارى اهواز
غارت كشور پرثروت ما، سوغات تمدن بزرگ!
بسم الله الر حمن الرحيم
يكى از آثار اين نهضت اسلامى اين است كه قشرهاى مختلف با ما ملاقات مىكنند و مسائلى كه دارند آنها، طرح مىكنند و مسائلى هم كه ما داريم با آنها در ميان مىگذاريم. شما كه كارمندان شهردارى اهواز هستيد و حالا زحمات خودتان را، خدمات خودتان را در آنجا شرح داديد، اين موجب تشكر من است و خداى تبارك و تعالى به شما اجر خواهد داد انشاءالله. امروز كشور شما احتياج به خدمت دارد. شما مطلعيد كه كشورى براى شما گذاشتند كه شهرهايش هم مخروبه بوده است، تهران كه مركز است جنوبش آن است كه مىبينيد و حاشيههايش و اين بيچارههاى زاغه نشين و امثال اينها، آن است كه گاهى در تلويزيون مى بينيد و خودتان مطلعيد. بنابراين بوده است كه اين طبقه ضعيف، طبقه مستضعف، اينها به همين حال عقب ماندگى در هر جا هست باشند و ذخائر آنها به عياشى يك دسته و به دادن به مفت و رايگان از بين برود. اهواز با آن ذخيره خداداد، خوزستان با آن ثروت هنگفت بايد شهرش آنطور باشد، دهاتش بدتر. من يك وقتى كه، خيلى سال قبل از آنجا عبور كردم ديدم كه اين، در با راه آهن مىرفتيم نزديك بعضى از دهات، اين بچهها و بزرگها و اينها هجوم مىآوردند طرف آنجائى كه ما عبور مىكرديم و معالاسف همه به حالى بودند كه موجب تأثر بود، در جائى كه ثروتشان، ثروت خدا داد در زير پايشان بود، خودشان آنطور مستمند بودند، مملكتى كه ثروتش زياد بوده است، ذخاير زمينىاش الى ماشاءالله بوده است بايد باز به حال مخروبه باشد. اين تمدن بزرگ، اين را به ما، براى ما سوغات آورد كه همه چيزهاى ما را دادند به غير و خود ما را در يك مملكت پرثروت، يك مملكتى كه قابل است از براى اينكه صد و پنجاه ميليون جمعيت يا بيشتر در او زندگى مرفه داشته باشند، سى و چند ميليون جمعيت كه اكثرشان وضعشان وضع صحيح نيست، ثروتها به جيب يك دسته مجتمع شده و به خارج منتقل شده و علاوه بر آن تمام ذخائر ما را دادند به خارجىها و يك ثمن بخسى گرفتند، آن هم صرف مملكت نشد، خوردند و بردند حالا هم كه ملاحظه مىكنيد آن دشمن شماره يك شما را كه همه ثروتهاى ما را برده است و در بانكها جمع كرده است، امريكا برده است در آنجا دارد لالائى براى او مىخواند و دارد از او پذيرائى مىكند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 160
مملكت را بايد خود ملت اداره كند
وضع اينطور بود و بحمدالله شما موانع را مرتفع كرديد. آنهائى را كه نمىگذاشتند كار انجام گيرد، مرتفع شدند. حالا ديگر دست خودمان است و بايد همت كنيد، براى ساختن يك كشورى كه خرابه بود، همت لازم دارد و مهم اين است كه افراد هر يك خودشان را مسؤول بدانند، هم مسوول خودشان بدانند، هم مسؤول كارهاى ديگران، مسؤول خودشان كه كارى كه به آنها محول شود مثل مثلاً شماها كه در شهردارى اهواز هستيد، هر كارى كه محول به هر فردى است، منتظر اين نشود كه يك كس ديگرى كارى بكند، اين بايد كار خودش را خوب انجام بدهد و اگر چنانچه ديد آن برادرش، آن رفيقش كارش را خوب انجام نمىدهد، مسؤول او هم هست بايد او را هدايت كنند. كلكم راع ، همه بايد مراعات بكنيد و همه تان هم مسؤوليد، همه ما مسؤولى يك مملكتى را بايد خود شما اداره كنيد، بايد خود ملت اداره كنند.
سمپاشى خدمتگزاران رژيم سابق براى مايوس كردن ملت از دولت اسلامى
و معالاسف الان گروه هاى مختلفى با عقايد مختلفى كه بسيارشان خدمتگزاران همان رژيم سابق بودند يا خدمتگزارهاى خارجىها هستند، اجنبىها هستند، بين مردم در تمام قشر مملكت افتادند به طريقهاى مختلف، به راههاى مختلف سمپاشى مىكنند. يكى از چيزهائى كه اينها زياد صحبتش را مى كنند اين است كه براى مردم هيچ فكرى نشده است و هيچ كارى تا حالا انجام نگرفته است، در صورتى كه براى مردم هم خيلى كار شده است منتها ارائه نشده است و اين هم از خطاهائى است كه تا حالا واقع شده است كه كرديد زياد هم كار كرديد لكن تبليغات مىكنند كه هيچ كارى نمىكنند، تبليغات زياد مىكنند. در رژيم سابق عمده كارشان تبليغات بود، كار انجام نمىدادند، لكن هر دفعه كه شما راديو را گوش مى داديد كه تمدن بزرگ، تمدن بزرگ. حالا كار زياد مىكنند، خوب، شما الان داريد مىگوئيد كه ما شهر را چقدر برايش خدمت كرديم. ديروز هم يك دستهاى آمده بودند باز راجع به جاى ديگر، تقريبا بسيار مىآيند اينجا، گروههائى كه خدمت كردند و كار كردند و در جهادسازندگى زياد كار انجام گرفته و الان خانه براى مستمندها زياد درست شده است، لكن تبليغات نمىشود، نشده است، بايد به ملت فهماند كه مشغول خدمت است، دستگاههاى دولتى مثل سابق نيست، حالا مشغول خدمتند، البته همچو نيست كه رضايتبخش باشد به تمام معنا، پاكسازى لازم دارد، بدون پاكسازى نمىشود، يعنى هم وزاررتخانهها، هم ادارات، همه جا پاكسازى مىخواهد بايد از عناصرى كه آن عناصر برخلاف ملت بودند و مردم خودشان شناسند آنها را، بايد از اين عناصر پاك بشود. مملكت اگر بخواهيد يك مملكتى باشد كه مستقل و آزاد براى خودتان باشد، در عين حالى كه پاكسازى لازم است و آنطورى كه بايد نشده است و حالا بناست بشود، من تأكيد راجع به اين كار زياد كردم، لكن عرضه تبليغات نداشتند، عرضه نكردند كار خودشان را كه ما اين كارها را كرديم، بايد عرضه كنيد كارهاتان را به ملت و بفهمانيد به ملت. اينها افتادند دنبال اين مطللب كه مايوس كنند ملت را از اين نظام جديد،
صحيفه نور ج 10 صفحه 161
بگويند حالا هيچ كارى نشده است، هيچ در آنوقت نبوده، حالا هم نيست. بايد شما با تبليغات خودتان، با عرضه خودتان كارهائى كه انجام مىدهيد، ملت ما بايد آن كارهائى كه انجام مىدهيد و ما مىبينيم كه مهندسين شان، اطبائشان، دكترهايشان مىآيند مىروند در همين جهاد سازندگى كار مىكنند براى مردم و سازندگى مىكنند، لكن چون عرضه نمىشود درست، آن دسته خائن، آن دستهاى كه براى ديگران كار مىكنند، افتادند به اينكه كارى نشده است، هيچ كارى نشده است اين رژيم هم مثل رژيم سابق است در صورتى كه هيچ شباهتى اين جمهورى اسلامى با رژيم سابق، هيچ شباهتى ندارد. در رژيم سابق كسى قدرت حرف زدن نداشت، كسى قدرت انتقاد نداشت، يك كلمه انتقاد با نابودى او تمام مىشد، يك قلم كه يك نصف سطر در انتقاد نوشت نابودش مىكردند. حالا راه انتقاد باز است، همه مىآيند انتقاد مىكنند، همه از دولت انتقاد مىكنند همه از هر چيزى كه صحيح نيست انتقاد مىكنند، ارشاد مىكنند، چطور حالا با آنوقت مثل هم است؟ سابق همه دارائى شما را مىبردند و عوضش اين كار آمريكا نفت ما را مىبردند و به جاى نفت، ازاء نفت، به ما اسلحههايى مىدادند كه نتوان آن اسلحهها را با آن اعمال كنيم. براى چه مىدادند، براى اينكه پايگاه درست كنند آنجا، عوض نفت ما براى خودشان پايگاه اينجا درست مىكردند، مستشاران اينجا حاكم بر ما بودند و ما يك مملكتى شده بوديم كه پايگاه براى آمريكا، و الان هم در خيلى جاها مىگويند هست اين پايگاهها، نه اينكه آنها تصرف دارند، لكن جاهاشان هست. آن روز نفت ما مىرفت به مفت و مجان براى آمريكا و يك مقدارى هم كه مىخواستند عوض به ما بدهند، عوضش اسلحه بود و آن چيزهائى بود كه براى خودشان در اينجا فايده داشت، نه براى ما، اين اسلحههايى كه آوردند، براى خودشان فايده داشت براى ما هيچ فايدهاى نداشت. حالا در عين حالى كه باز يك سلطه حسابى پيدا نشده است، باز استقرار پيدا نكرده حكومت ما، در عين حال نفت ديگر آنطور رايگان نمىرود، براى هيچ جا رايگان نمىرود و مال خود شما هست، در ازاى نفت ديگر نمىتوانند تحميل كنند كه بايد حتماً آهن پاره برداريد، براى ما پايگاه درست كنيد، اين هم از اين جهت، چطور فرقى نكرده است حالا با سابق؟ اين هم يك فرق. فرقهاى اساسى، آزادى، استقلال، فرق اساسى راجع به سازندگى هم كه معلوم است كه يك مملكت به اين و سيعى با آن خرابى با يك ماه، دو ماه، يك سال، دو سال نمىشود آن را برگرداند به بهشت برين، زحمت لازم دارد، خراب كردند اينها، پنجاه و چند سال كوشش كردند در خرابى اين مملكت به اسم آباد كردن و به اسم تمدن بزرگ، آباد كردن يك جائى كه پنجاه سال، پنجاه و چند سال به خرابيش كوشش شده است، به اين آسانى درست نمىشود. اين اشخاصى كه دور افتادند و پيش جوانهاى ما، از احساسات پاك جوانهاى ما استفاده غير صحيح مىكنند، اينها هر جا مىرسند مىگويند خوب، هيچ كارى نشده. كارهائى كه شده است يك كارهاى اعجاز آميز بوده است، اينها را اصلش صحبتش نمىكنند، كارهاى اعجازآميز كرده اين مملكت، كارهائى كرده است كه تمام حسابهاى حسابگرها را باطل كرده است معذلك اينها هيچ صحبتش نمىكنند، اگر يك جائى يك چيزى ببينند صد مقابلش مىكنند و منتشرش مىكنند.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 168
تاريخ: 17/8/58
مصاحبه خبرنگاران شبكه راديو تلويزيون آلمان غربى با امام خمينى
سؤال: امام! شما كه كوشش مىكنيد جامعهاى برقرار كنيد كه نمونه ارزشهائى باشد كه در صدر اسلام ديدهايم، در زمان پيغمبر اسلام در مدينه و جامعه كوفه در زمان حضرت امير ديده شده است، شما تصور مىكنيد كه اين ارزشها كه در آن جامعه بوده قابل انطباق با دنياى جديد قرن بيستم هست يا خير؟ و چگونه؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم. ارزشها در عالم در دو قسم است يك قسم ارزشهاى معنوى، از قبيل ارزش توحيد و جهاد مربوط به الوهيت و از قبيل عدالت اجتماعى، حكومت عدل و رفتار عادلانه حكومتها با ملتها و بسط عدالت اجتماعى در بين ملتهاو امثال اينها كه در صدر اسلام يا قبل از اسلام از آنوقتى كه انبيا مبعوث شدند وجود داشته و قابل تغيير نيست. عدالت معنايى نيست كه تغيير بكند، يك وقت صحيح و زمانى غير صحيح باشد. ارزشهاى معنوى ارزشهاى هميشگى هستند كه قبل از صنعتى شدن كشورها، ضمن و بعدا در آن نيز وجود داشته و دارد، عدالت ارتباطى به اين امور ندارد. قسم ديگر امورى است مادى كه به مقتضاى زمان فرق مىكند، در زمان سابق يك طور بوده است و بعد رو به ترقى رفته است تا به مرحله كنونى رسيده است و بعد از اين هم بالاتر خواهد رفت. آنچه ميزان حكومت و مربوط به اجتماع و سياست است ارزشهاى معنوى است. در صدر اسلام در دو زمان، دو بار حكومت اصيل اسلام محقق شد، يك زمان رسول الله ص و ديگر وقتى كه در كوفه على ابن ابيطالب سلام الله عليه حكومت مىكرد. در اين دو مورد بود كه ارزشهاى معنوى حكومت مىكرد. يعنى يك حكومت عدل برقرار و حاكم ذرهاى از قانون تخلف نمىكرد. حكومت در اين دو زمان حكومت قانون بوده است و شايد ديگر هيچ وقت حاكميت قانون را بدانگونه سراغ نداشته باشد حكومت كه - كم - ولى امرش (كه حالا به سلطان يا رئيس جمهور تعبيرش مىكنند) در مقابل قانون با پائينترين فردى كه در آنجا زندگى مىكنند علىالسواء باشد، در حكومت صدر اسلام اين معنى بوده است. حتى قضيهاى از حضرت امير در تاريخ است: در وقتى كه حضرت امير سلام الله عليه حاكم وقت و حكومتش از حجاز تا مصر و تا ايران و جاهاى بسيارى ديگر بسط داشت، قضات هم از طرف خودش تعيين
صحيفه نور ج 10 صفحه 169
مىشد، در يك قضيهاى كه ادعائى بود بين حضرت امير و يك نفر يمنى كه آن هم از اتباع همان مملكت بود قاضى حضرت امير را خواست، در صورتى كه قاضى دست نشانده خود او بود، و حضرت امير بر قاضى وارد شد و قاضى خواست به او احترام بگذارد، امام فرمود كه در قضا به يك فرد احترام نكنيد، بايد من و او على السواء باشيم، و بعد هم كه قاضى برضد حضرت امير حكم كرد، با روى گشاده قبول كرد.
اين حكومتى است كه در مقابل قانون همگى على السواء حاضرند، براى اينكه قانون اسلام قانون الهى است و همه در مقابل خداى تبارك و تعالى حاضرند، چه حاكم، چه محكوم، چه پيغمبر و چه امام و چه ساير مردم. ما حالا آرزوى اين را داريم كه حكومت ما شباهتى به حكومت صدر اسلام پيدا كند و اينطور نيست كه همچو قدرتى داشته باشيم كه بتوانيم همه محتواى حكومت اسلام را بلافاصله پياده كنيم، خصوصاً كه ما در زمانى زندگى مىكنيم كه اقلا پنجاه و چند سال اين مملكت محتوايش تغيير كرده است و همه چيزش منحط و غير اسلامى شده است. اگر بخواهيم تمام مغزهاى فاسد شده را به مغزهاى اسلامى و صالح برگردانيم، مدتى طولانى وقت لازم دارد اگر خدا بخواهد مىشود و اگر نخواهد بايد اين آرزو را به گور ببريم.
سوال: امام! در كردستان فعاليتهاى نظامى يك مقدارى شديد شده، چه راه حلى را در كردستان مىبينيد و به بحران كردستان چگونه مىنگريد؟
جواب: كردستان قضيهاى نيست كه بين ما و دولت ما و بين كردها باشد. كردها يا غير كردها و همه طوائفى كه در ايران زندگى مىكنند همگى در مقابل قانون على السواء هستند، در مقابل دولت علىالسواء هستند. هيچ فرقى بين كرد و ترك و لر و غيره نيست. ما حكومت اسلامى داريم مىگوئيم. حكومت اسلامى همان است كه در صدر اسلام بوده است كه همه طوائف در مقابل قانون على السواء بودند. ما الان مىخواهيم يك همچو معنائى را متحقق بكنيم كه تمام طوائف على السواء باشند. ما با كرد هيچ اختلافى نداريم، كردها هم با ما اختلافى ندارند. اينها كه قضيه كردستان را ايجاد كردند دستهاى هستند كه از خارج ارتزاق مىشوند و الهام مىگيرند كه از اين طرف يا از آن طرف، اكثرا از آمريكا، چنانكه بعضى نوشتجات هم كه اخيراً به دست آوردهاند مويد آن است و معلوم شده كه در قضاياى خرمشهر و خوزستان و قضاياى كردستان آمريكا دست داشته است، اين مطلبى است كه آنها پيش آوردند. ما گرفتار اجانب هستيم همانطور كه تا حالا بوديم. مسالهاى بين ما و كردها نيست كه محتاج به حل باشد. مساله ما و كردها همان مسالهاى است كه بين ما و فارسها است. فارسها هم از ما مىخواهند كه امور شهرشان را خودشان اداره كنند و هيأتى را براى امور شهرشان تعيين
صحيفه نور ج 10 صفحه 170
كنند كه آباد بشود و برق و اسفالت و همه چيزشان درست بشود. اين همان چيزى است كه كردها، لرها و تركها هم مىخواهند، فرقى بين آنها نيست. اگر نبود كه ما براى خاطر كردها و زن و بچههاى هموطنان خودمان فكر نمىكرديم، قضيه كردستان پيش ما چيزى نبود كه راه حلى لازم داشته باشد راه حل نظامىاش درست انجام مىشد بلكه اگر نظامىها هم دخالت نمىكردند، خود افراد مملكت ايران مىرفتند. مكررا از ما خواستند كه بروند، عشاير و كسان ديگر خواستند كه براى اصلاح كارها به آنجا بروند و اين كارها را اصلاح بكنند، لكن ما نمىخواهيم برادركشى بشود. ما اميدواريم با توجه به كارى كه رفتند كردستان، قضيه با حسن تفاهم حل بشود و خود جمعيت كرد اشخاص خرابكار را كنار بگذارند تا تمام جهات حاصل بشود.
سوال: در اروپا تحركى جديد به چشم مىخورد و آن يك تحرك مذهبى است كه اين تحرك وجود نداشته، عموما پيروان كاتوليك يعنى كسانى كه به كاتوليك اعتقاد داشتند بوجود آوردند. اين تحرك را چگونه ارزيابى مىكنيد و نظرتان در مورد پاپ چگونه است؟
جواب: آن تحرك مذهبى از اين است كه مردم از اين پيشروى مادى سر خوردهاند و ديدند كه تمام اين پيشرفتهائى كه شده است چيزهائى نيست كه براى بشر آرامش بياورد بلكه زندگى آنها را بيشتر تباه كرده است، بيشتر اين صنفها به ضرر بشر بوده تا به نفع بشر. و آن چيزى كه بشر طالب است اين است كه به روحش آرامش بدهد و آن چيزى كه آرامش مىآورد مذهب است از اين جهت ممكن است كه جاهاى ديگر اين احساس را كرده باشند، چنانچه ممالك ما اين احساس را دارند كه تنها در سايه مذهب است كه بشر به آن آرامش روحى مطلوب مىرسد چرا كه در امور مادى اين آرامش نيست، يك تحركاتى است كه منافى با آن آرامش است كه بشر طالب است.
سوال: در خواستهاى شما نابودى كشور اسرائيل است، اگر اين منجر به نابودى اسرائيل شود و فلسطينىها پيروز گردند، يهوديان چه سرنوشتى خواهند داشت؟
جواب: يهودىها حسابشان از صهيونيستها جداست. اگر چنانچه مسلمين بر صهيونيستها غلبه پيدا بكنند، همان حالى را پيدا مىكنند كه شاه مخلوع پيدا كرد و اما با يهودىها كارى ندارند، ملتى هستند مثل ساير ملل زندگى آنها انجام مىگيرد و تصرفى به آنها نيست.
سوال: حضرت امام! رابطه بين واشنگتن و تهران در حال حاضر خيلى بحرانى است و در حال مهيبى
صحيفه نور ج 10 صفحه 171
است (بخصوص بعد از اشغال سفارت امريكا توسط دانشجويان) به نظر شما اين روابط چگونه بايد باشد و با نظر به موقعيت شخص شما چيست؟
جواب: نظر من اين است كه تمام اين بحرانها را آمريكا ايجاد مىكند. مسلمين و ملت ما به حسب نظر اوليائشان، مابين ملتها هيچ فرقى نمىگذارند، به اين معنا كه بخواهند با يكى عدالت و با يكى بىعدالتى بكنند، لكن آمريكاست كه نمىگذارد اين آرامش پيدا بشود. آمريكا، آن كسى كه پنجاه سال به اين مملكت خيانت كرد و به امر او جوانهاى ما دستجمعى در خيابانها كشته شدند و علما و روشنفكران ما به حبس رفتند، كشته شدند، آواره شدند، تبعيد شدند، يك همچو موجودى را كه تمام ملت ما با او دشمن است آمريكا برد و در منزل خودش در جائى كه براى او مأمن درست كرده و نگاه مىدارد و او و عائلهاش را احترام مىكند و با جوانهاى ما كه در آنجا اعتراض مىكنند با خشونت رفتار مىكنند، واكنش اين اعمال است كه ملت بريزند و اين كار را انجام بدهند و مسووليت آن از خود آمريكاست و سفارتى كه در ايران است يك توطئههائى بود كه حالا كشف شده است و با وجود اين توطئهها نمىشود گفت كه ملت بنشينند و نگاه كنند و آنها هر كارى كه مىخواهند بكنند. از اين جهت خود آمريكا منشاء اين امور است، منشاء كارهائى كه انجام گرفته است مىباشد و در مقابل آن كارهاى ناحقى است كه آمريكا ظرف چندين سال با ما كرده است و ما ديگر نمىتوانيم كارهائى كه آنها مىخواهند انجام بدهند تحمل كنيم، از اين جهت بايد آمريكا بفهمد كه ديگر وقت آن ظلمها گذشته است و بايد حساب كار خودش را بكند و اگر ما ديديم كه بيشتر از اين مىخواهد جلو برود، ما هم كارهائى داريم كه با ضرر آمريكا تمام خواهد شد.
سوال: امام! خيلى از شما متشكر هستيم. در حال حاضر نفتى كه صادر مىشود مقدار صدورش نسبت به سالهاى گذشته كمتر است، آيا اين وضع ثابت خواهد ماند، يا پائينتر خواهد رفت؟ يا بالاتر خواهد رفت؟
جواب: اين تابع صلاحديد دولت است. دولت هر طور صلاح بداند و هر چه مصلحت مملكت باشد انجام مىدهد. اگر مصلحت مملكتشان در پائينتر صادر كردن باشد، پائينتر مىآيد و اگر بالاتر برود، بالاتر مىرود.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 172
تاريخ: 18/8/58
فرمان امام خمينى به دادستان كل انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى دادستان كل انقلاب اسلامى ايران به مناسبت حلول عيد سعيد غدير مبداء نصب امامت امت، تمام كسانى كه در دادگاههاى انقلابى جرمهاى آنان طورى بوده كه كمتر از دو سال محكوم به حبس شدهاند مورد عفو قرار گيرند. دستور دهيد به پروندههاى آنان به اسرع وقت رسيدگى و آنان را آزاد كنند. لازم است به شكرانه اين نعمت از خطاهاى خود در پيشگاه خداوند متعال توبه كنند.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 173
تاريخ: 18/8/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن تبليغات فرهنگ اسلامى و جمعيت شير و خوشيد (سابق) خرم آباد
عيد غدير روز نصب على (ع) شخصيت والاى تربيت يافته دامان پيامبر براى امامت
بسم الله الرحمن الرحيم
من عيد سعيد را به همه مسلمين و بر ملت شريف ايران، به شما آقايان تبريك عرض مىكنم، عيدى كه در آن امامت ثبت شد و پيغمبر اسلام امام را براى امامت امت نصب كرد، چه شخصى را، چه شخصيتى را. شخصيت اين مرد بزرگ كه امام امت شد، شخصيتى است كه در اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم كسى مثل او نمىتواند سراغ كند. يك موجودى كه امور متضاده را در خودش جمع كرده. كسى كه جنگجوست اهل عبادت نمىشود، كسى كه قوه بازو مىخواهد داشته باشد اهل زهد نمىتواند باشد، كسى كه شمشير مىكشد و اشخاصى را كه منحرفند درو مىكند، اين نمىتواند كه عاطفه و اهل عاطفه آنطور كه اين شخص داشت، باشد. اين شخصيت بزرگ امور متضاده را در خودش جمع كرده، در عين حالى كه روزها روزه، و شب به عبادت مشغول و گفته شده است كه شبى هزار مرتبه نماز مىخواند و در عين حالى كه غذاى او آنطورى كه در تاريخ ثبت شده است از نان و سركه و فوقش زيت يا نمك بيرون نبوده است، در عين حال قدرت بدنى، آنطور قدرت است كه، آنطورى كه در تاريخ است، آن درى را كه از خيبر ايشان كنده است و چندين زراع دور انداخته است، چهل نفر نمىتوانستند بلندش كنند.
در شمشيرزنى، شمشيرهايش آنطور بوده است كه با يك ضربه از اين طرف كه مىزده دو نيم مىكرده است، از اين طرف مىزده دو نيم مىكرده، در صورتى كه آنهايى كه ضربه را مىخوردند خود آهنى داشتند، زره آهنى داشتند و گاهى هم دو تا زره به تنشان مىكردند. آدمى كه با نان و سركه زندگى مىكرده و بسيارى از روزها را روزه مىگرفته است و افطار را با چند لقمه نان و نمك يا نان و سركه افطار مىكرده است، جمع كرده است مابين آن زهد و اين قوت بازو و اين جمع بين دوامر متضاد است. آدمى كه جنگجوست به آنطور كه جنگجويان بزرگ را، دلاوران بزرگ را به هزيمت وا مىدارد و مىفرمايد اگر تمام عرب يك طرف باشند به من هجوم كنند، من پشت نمىكنم، اين آدم در عطوفت آنطور است كه وقتى يك خلخال از پاى يك زن يهودى ربودهاند مىفرمايد كه مرگ براى انسان آسان است (قريب به اين) آدمى كه در عرفان و علم ماوراء طبيعت آنطور است كه نهج البلاغه حكايت
صحيفه نور ج 10 صفحه 174
مىكند از مقام عرفانش، در عين حال شمشير مىكشد و كفار و اخلالگران را از دم شمشير مىگذراند. ما شيعه همچو اعجوبه معجزهآسا هستيم.
تداوم رسالت پيامبر و ائمه هدى در سايه ولايت فقيه
من مىگويم اگر چنانچه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و اله و سلم غير از اين موجود تربيت نكرده بود، كافى بود برايش. اگر چنانچه پيغمبر اسلام مبعوث شده بود براى اينكه يك همچو موجودى را تحويل جامعه بدهد، اين كافى بود. يك همچو موجودى كه هيچ سراغ ندارد كسى و بعدها هم سراغ ندارد كسى، امروز روز نصب اوست به امامت امت. يك همچو موجودى امام امت است، البته كس ديگر به پاى او نخواهد رسيد و بعد از رسول اكرم كسى افضل از او در هيچ معنائى نيست و نخواهد بود. لكن در مراتب بعد هم كه بايد اين امت هدايت بشود، پيغمبر اكرم كه از دنيا مىخواست تشريف ببرد، تعيين جانشين و جانشينها را تا زمان غيبت كرد و همان جانشينها تعيين امام امت را هم كردند، به طور كلى اين امت را به خود وانگذاشتند كه متحير باشند، براى آنها امام تعيين كردند، رهبر تعيين كردند. تا ائمه هدى سلام الله عليهم بودند، آنها بودند و بعد فقها، آنهائى كه متعهدند، آنهائى كه اسلام شناسند، آنهائى كه زهد دارند، زاهدند، آنهائى كه اعراض از دنيا دارند، آنهائى كه توجه به زرق و برق دنيا ندارند، آنهائى كه دلسوز براى ملت، آنهائى كه ملت را مثل فرزندان خودشان مىدانند، آنها را تعيين كردند براى پاسدارى از اين امت.
ولايت فقيه حاكميت قانون الهى است، نه ديكتاتورى
معالاسف اشخاصى كه اطلاع ندارند بر وضعيت برنامههاى اسلام، گمان مىكنند كه اگر چنانچه ولايت فقيه در قانون اساسى بگذرد، اين اسباب ديكتاتورى مىشود، در صورتى كه ولايت فقيه است كه جلو ديكتاتورى را مىگيرد. اگر ولايت فقيه نباشد، ديكتاتورى مىشود. آن كه جلوگيرى مىكند از اينكه رئيس جمهور ديكتاتورى نكند، آن كه جلو مىگيرد از اينكه رئيس ارتش ديكتاتورى نكند، رئيس ژاندارمرى ديكتاتورى نكند، رئيس شهربانى ديكتاتورى نكند، نخست وزير ديكتاتورى نكند، آن فقيه است.
آن فقيهى كه براى امت تعيين شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است كه مىخواهد اين ديكتاتورىها را بشكند و همه را به زير بيرق اسلام و حكومت قانون بياورد. اسلام، حكومتش حكومت قانون است، يعنى قانون الهى، قانون قرآن و سنت است و حكومت، حكومت تابع قانون است، يعنى خود پيغمبر هم تابع قانون، خود اميرالمومنين هم تابع قانون، تخلف از قانون يك قدم نمىكردند و نمىتوانستند بكنند.
خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه اگر چنانچه يك تخلفى بكنى، يك چيزى را به من نسبت بدهى، تو را اخذ مىكنم، و تينت را قطع مىكنم. اسلام ديكتاتورى ندارد، اسلام همه اش روى قوانين
صحيفه نور ج 10 صفحه 175
است و آن كسانى كه پاسدار اسلامند اگر بخواهند ديكتاتورى كنند، از پاسدارى ساقط مىشوند به حسب حكم اسلام.
نترسانند مردم را از اين قانون اساسى كه تصويب كردند عده كثيرى، عدهاى از علماء اسلام و دانشمندان. شماها را اغفال نكنند به اينكه بگويند كه اين قانون دموكراسى نيست، ما اسلام را هم دموكراسى نمىدانيم. شما را اغفال نكنند اينها، كه قانون اساسى براى چند هفته، يك هفته، دو هفته ديگر به آراء عمومى گذاشته مىشود. شما را سرد نكنند از اينكه نرويد راى بدهيد. برويد راى بدهيد. بعد مىخوانند براى شما، قانون را منتشركنند، مختاريد در راى دادن، مىخواهيد قبول مىكنيد، نمىخواهيد رد مىكنيد، اگر رد كرديد باز درستتر نوشته مىشود و اگر قبول كرديد، راى بدهيد به آن. بىتفاوت نباشيد نسبت به آن چيزى كه سرنوشت شما به او وابسته است، اسلام شما به او بسته است. امروز آن چيزى كه بايد مطرح بشود، آن مسائل اساسى است، مساله قانون اساسى است، مساله رئيس جمهور است، مساله شوراست. بايد شما اين مطلب را توجه به آن داشته باشيد، منحرف از اين به هيچ وجه نشويد.
شما پنجاه سال يا بيشتر دندان روى جگر گذاشتيد براى اين نابسامانىها، دو ماه ديگر دندان روى جگر بگذاريد. اين حرفها كه منتشر مىكنند در اطراف كه فلان جا فلان قضيه واقع شده است، آسفالت نشده است، بيمارستان نداريم، طبيب صحيح نداريم، كشاورزيمان كذاست، تمام اينها براى اين است كه شماها را مايوس كنند از اين مسائلى كه در اول است و ما بايد اول آنها را درست كنيم و بعد سراغ كارهاى ديگر. شما را از اين منحرف كنند و متوجه كنند به آن مسائل فرعى، نظير اين مىماند كه زلزله آمده باشد و اشخاصى را فرو گرفته باشد و بايد همه برويم سراغ نجات آنها، يك دسته بيفتند بگويند آب ما كم است يا زراعت ما كم است و شما را از آن راه باز دارند. الان مملكت يك وضعى دارد كه اين شيطنتهاى اطراف، دستهاى مختلف درصددند كه راه را منحرف كنند و نگذارند كه اين قانون اساسى بگذرد و دنبالش هم نگذارند كه مجلس شورا درست بشود و رياست جمهورى و اين مملكت متزلزل باشد و آنها توطئه بكنند و شما اغفال بشويد، شماها به راههاى ديگر، راههاى صحيح اما راههاى دست دوم. تمامى مطالبى كه شما گفتيد صحيح است، نه منطقه شما، همه مناطق اينطورى است. يك مملكتى كه پنجاه سال كوشش كردند براى اينكه هم جوانهاى ما را عقب نگه دارند و هم فاسد كنند و هم مملكت ما را به هم بريزند، يك همچو مملكتى خيال نكنيد كه فقط خرمآبادش اينطور است، شما خرم آبادش را مىبينيد، كردستانش هم اينطور است، كردستانى هم همين حرف شما را مىزند، خوزستانىها هم همين حرف شما را مىزنند، خراسانىها هم همين حرف شما را مىزنند، اين زاغهنشينان اطراف تهران هم همين حرف شما را مىزنند كه از شما زندگىشان بسيار بدتر است، لكن مسائل، اين مسائل، مسائل دست دوم است. يك مملكتى الان در معرض اين است كه اين اشخاصى كه افتادند توى جمعيتها و دارند افساد مىكنند، در معرض اين است كه نگذارند اين نهضت به آخر برسد يا لااقل معطلش كنند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 176
با قدرت پيش برويد، اين مسائل دست اول را نظر كنيد و با قوت و قدرت پيش ببريد و مطلب به آخر برسانيد. وقتى كه اصول مطلب تمام شد، اين بيمار محتاج به معالجه است، لكن بايد اول حياتش را حفظ كرد، بعد بيماريش را معالجه كرد. مملكت ما يك مملكتى است كه پنجاه سال كوشش شده است كه بيمار و بيمارترش كنند، لكن يك مسائل رؤوسى است كه اگر به او رسيدگى نشود، اين مريض مىميرد و يك مسائل دست دوم است كه بعد از اينكه حفظ حيات او شد، آنوقت كوشش كنيم براى رفع بيمارىها، رفع نابسامانىها من به شما عرض مىكنم كه تمام اين مسائل كه شما طرح مىكنيد صحيح است، لكن مسائل دست دوم است. فرهنگ بايد بازسازى بشود، تصفيه بشود، ادارات بايد تصفيه بشوند، همه اينها بايد بشود، كشاورزى بايد تقويت بشود كه ما محتاج نباشيم به اينكه از دشمنهاى خودمان چيزى طلب كنيم، فرهنگ درست بشود، دانشگاه ما بايد درست بشود كه ما راجع به همه امور خودكفا بشويم، لكن آنها برنامههاى دراز مدت است كه بايد با طول مدت اين انجام بگيرد. اين چيزى كه الان محل بحث ما هست و مورد احتياج همه ما هست، اين امرى است كه در راس امور واقع شده است، اين امرى است كه اساس مملكت شماست و او اين است كه برويد تمام افراد خودتان را، تمام ملت را آشنا كنيد به اينكه قانون اساسى را بايد به آن راى بدهيد و ملاحظه كنيد، راى بدهيد، البته آزاديد هر رايى دلتان مىخواهد بدهيد اما بىتفاوت نباشيد نسبت به سرنوشت مملكت خودتان، نسبت به اسلام، نسبت به ملت، نسبت به كشور بىتفاوت نباشيد، گوش نكنيد به اين حرف اينها كه قانون اساسى خوب نشده و محتوايش چه است. اينها تمام در نظر دارند كه نگذارند كه شما راى بدهيد به قانون اساسى و شما را بىتفاوت يا بدبين كنند. اينها آنهائى هستند كه طرز فكرشان اين است كه اسلام اصلاً عقب افتاده است. اينها طرز فكرشان اين است كه، عده زياديشان هم هستند كه اجيرند، اجرت مىگيرند براى اينطور كارها، براى اينكه بنويسند، براى اينكه بگويند، براى اينكه بروند اطراف و شلوغكارى كنند، تمام مطلبشان اين است كه شما ديديد كه در رفراندم راجع به جمهورى اسلامى كارشكنى مىكردند كه راى داده نشود، بعضى صندوقها را سوزاندند و بعضى جاها را با تفنگ جلوگيرى كردند كه راى ندهند مردم. بعد از آنكه آنجا شكست خوردند، دنبال اين رفتند كه مردم راى ندهند راجع به وكلائى كه، خبرگانى كه مىخواهند ملاحظه كنند، دستشان از آن كوتاه شد، دنبال اين هستند كه مردم راى ندهند براى قانون اساسى، اينها همان مردمىاند كه با اساس مخالفند و شما اشخاصى هستيد كه بچههايتان را، جوانهايتان را داديد براى اينكه اسلام را زنده بكنيد، شما تابع اميرالمومنينايد، شما جوانهاتان را داديد براى اينكه اسلام را زنده بكنيد، نه تابع مكتبهاى انحرافى كه اصل اين مسائل را كار ندارند و كارى با آن ندارند.
بايد همه ما در اين زمانى كه احتياج دارد اسلام به شما جوانها، پيغمبر اكرم به شما الان احتياج دارد، شما الان رفع كنيد اين احتياجش را. احتياج اين است كه بىتفاوت نباشيد نسبت به مملكتتان. احتياج اين است كه قانون اساسى، اساس مملكت شماست، بىتفاوت نباشيد كه برويد سراغ كارتان بنشينيد كه فرض كنيد كه مىخواهم يك خياطى بكنم، مىخواهم يك كار ديگرى بكنم، سرنوشت
صحيفه نور ج 10 صفحه 177
مملكت شماست، سرنوشت مذهب شماست، سرنوشت كشور شماست، سرنوشت ملت شماست، بىتفاوت نباشيد.
بايد همه شما دست به دست هم بدهيد، همانطورى كه تا حالا با اتحاد كلمه و با دست به دست دادن به هم تا اينجا رسانديد و دشمنهاى خودتان را كنار زديد و اين مفسدهجوها را بيرون كرديد، از حالا به بعد هم با وحدت كلمه دست به دست بدهيد و اين بار را انشاءالله به منزل برسانيد. خداوند انشاءالله همه شما را تأييد كند. من دعاگوى شما هستم. من صلاح حال شما را مىخواهم و صلاح دين و دنياى شما اين است كه در اين برهه از زمان كه مسائل اصلى در كار است، راجع به مسائل ديگر كه حق است با شما. ولى وقتش يك قدرى زود است، در يك وقتى است كه مفسدهجوها مىخواهند نگذارند كارها انجام بگيرد، يك قدرى آنجا را بايد مهلت بدهيد و همه در فكر اين مطلب هستند و انشاءالله موفق و مؤيد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 178
تاريخ: 19/8/58
بيانات امام خمينى در ديدار با نماينده پاپ پل ششم
موضعگيرى سازشكارانه پاپ در برابر جنايات آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
من اگر در اين موقع حساس، مقامات ديگر تقاضاى ملاقات كرده بودند براى اين موضوع نمىپذيرفتم لكن مقام روحانيت ملت مسيح و پاپ اعظم احترامى دارند كه ما پذيرفتيم و اتفاقا خوشحال هم شدم از اينكه ايشان پيام فرستادهاند تا من مطلبى كه بايد به ايشان تذكر بدهم، تذكر بدهم. من و ملت ما، بلكه ملتهاى مستضعف جهان اعم از مسلمين و نصارى و غير آنها، يك نقطه ابهام پيش ماست كه من ميل دارم اين نقطه ابهام را تذكر بدهم. گوش 35 ميليون جمعيت ايران كه 50 سال است در زير يوغ استعمار و فشار خصوص آمريكا و اخيراً فشار خصوص آقاى كارتر هستند و گوش ميليونها جمعيت مستضعف، انتظار نوازشى از مقام روحانيت پاپ داشت نوازش پدرانهاى كه لااقل استفسار از حال اين مستضعفين باشد و نسبت به مستكبرينى كه به اينها ظلم شده است و در زير فشار ظلم بودند، هشيارى داده شده باشد، ميانجيگرى شده باشد بين ملتهاى مستضعف و آن ابرقدرتها كه خودشان را مسيحى معرفى مىكنند. و گوش، همچو نداى روحانيى را نشنيده است تا حالا. چه شده است كه ما 50 سال كشته داديم، كشتههاى دستجمعى، در حبس بوديم، حبسهاى غير انسانى كه بهترين افراد اين ملت را در آنجا شكنجههاى غير انسانى مىدادند و يك ميانجيگرى در كار نبود و آقاى پاپ اعظم به فكر اين نيفتادند كه از اين ملت مستضعف پشتيبانى كنند يا لااقل ميانجيگرى كنند كه ايشان دست از سر اين مستضعفين بردارند. چه شد كه امروز كه ملت ما، جوانهاى ما كه سالهاى طولانى تحت فشار و تحت رنج بودند، رفتهاند و اين چند نفرى كه در آن لانه جاسوسى بسر مىبردند و عامل توطئه و جاسوسى بر ضد ملت ما بودند بلكه بر ضد منطقه و قرائن و شواهد بر اين امر زياد است و بزرگتر شاهد اينكه تمام پروندهها و چيزهائى كه در آنجا بوده است تا توانستند آنها را بدل به يك پودرى كردند كه قابل استفاده ديگر نيست. اگر اينها يك مسائل سفارتى بوده است احتياج به اين كار نبود، اگر يك مسائلى بود كه مربوط به توطئههايى كه بر ضد ملت ماست نبود، اين محتاج به اين عمل نبود. حالا كه اين توطئه به ملت ما ثابت شده است و اين عملى كه اين جوانهاى ما انجام دادهاند، تمام ملت، تمام قشرهاى ملت، الا بعضى منحرفين، در اينجا و در ساير ممالك ديگر از آن پشتيبانى كردند و اين خواست تمام ملت ما بوده است، نه يك خواست از روى هواى نفسانى، بلكه يك خواست انسانى
صحيفه نور ج 10 صفحه 179
بوده است كه توطئهها معلوم بشود، توطئههايى كه بر ضد بشر است، بر ضد كشورهاى ماست و بالخصوص بر ضد ايران است معلوم بشود و اين حق از براى ملت ما هست، سفارتخانهها حق قانونى ندارند كه جاسوسى بكنند يا توطئه و اين مركز به حسب آنطورى كه كارشناسها تاكنون توانستهاند بفهمند مركز جاسوسى و مركز توطئه بوده است. چه شد كه در اين وقت آقاى پاپ اعظم به فكر اين افتادند كه ما براى حس انساندوستى و ايشان براى حس انساندوستى به فكر افتادند كه اينها را باهاشان رفتار خوب بكنند و آزادشان بكنند؟ اما رفتار خوب، اسلام با دشمنهاى خودش هم رفتار خوب مىكند و با اينها هم، اين جوانها كه اسلامى هستند تا آنقدر كه من شنيدهام رفتارشان، رفتار انسانى بوده است و نبايد هيچ نگرانى از اين باب داشته باشند.
جنايات و خيانتهاى رژيم پهلوى قابل شمارش نيست
و اما راجع به رهايى اينها، بايد ما ببينيم كه ما چه مىخواهيم و ملت ما چه مىخواهد. آن چيزى كه ملت ما مىخواهد آيا يك امر غير مشروع است يا يك امر انسانى است؟ آيا بشر دوستى وادار كرده است اين جوانهاى ما را كه بروند و اين مركز را بگيرند و نگذارند توطئه به ثمر برسد يا خلاف اين بشر دوستى است؟ آن چيزى كه ملت ما مىخواهد اين است كه اين ملت از اين آدم كه الان در آمريكا هست 37 سال تقريبا رنج ديده است، 37 سال اين به ملت ما خيانت كرده است و 37 سال ذخائر ما را به باد فنا داده است و 37 سال جوانهاى ما در تحت سلطه اينها زندگى انسانى نداشتند و 37 سال اختناق همه جانبه بر اين مملكت و بر اين ملت از طرف ايشان حكمفرما بوده است و با دست خود ايشان، به طورى كه اشخاص نقل مىكنند و با مباشرت در پانزده خرداد عده كثيرى را به قتل رسانده است و با امرا و از پانزده خرداد تاكنون ما شايد بيش از صدهزارنفر مقتول و صدها هزار نفر مجروح و معلول داريم. اين ملت با اينهمه رنجى كه كشيده است، حالا مىخواهد كه اين جانى برگردد و محاكمه به طور عدالت بشود، محاكمه بشود، اگر محكوم شد كه اموال ما را برده است، از او بگيرند. الان اموالى كه از مملكت ما به دست ايشان و كسانى كه مربوط به ايشان است، بانكهاى خارج را از امريكا گرفته تا ممالك غربى پر كرده است، در صورتى كه من خودم مىدانم و ملت ما هم آن كه به سن من است مشاهده كرده است و آن كه نيست، شنيده است و تاريخ براى او گفته است، ديگران براى او گفتهاند كه پدر ايشان وقتى كه كودتا كرد هيچ نداشت، يك سرباز بود صفراليد وقتى كه سلطه پيدا كرد بر اين مملكت شروع كرد املاك مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملكت ما، مازندران، بهترين املاك سر سبز ما با فشارهاى او و عمال او به قباله او به زور در آمدهاند و بسيارى از كسانى كه مالك بودند يا از روحانينى كه در اين امر يك نظرى مىدادند اينها را مىگرفتند و به حبس مىبردند و گاهى مىكشتند و در زمان خود رضاشاه قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم و كسانى كه به سن من هستند به خاطر دارند كه در مسجد و معبد مسلمين كه مركز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود، اينها ريختند و يك عده از مظلومين كه براى دادخواهى آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام كردند و از بين
صحيفه نور ج 10 صفحه 180
بردند. وقتى كه او از ايران بيرون رفت يعنى بيرونش كردند، جواهرات ايران را هر چه توانست در چمدانهاى زياد ريخت و از اينجا برد و در بين دريا انگليسىها از او گرفتند و بردند و خوردند. تا زمان او به سر رسيد و نوبت به پسر رسيد كه همين پسر جانى را متفقين به ملت ما تحميل كردند، در صورتى كه ملت ما آن چيزهايى كه از پدر ديده بود، هيچ راضى به اين نبود كه پسر او را بپذيرد لكن تحميل كردند به ملت ما و اين تحميل اسباب اين شد كه هر چه آنها (براى خاطر اينكه او را به سلطنت رساندند) هر چه آنها بخواهند، اين دست بسته و چشم بسته در اختيار آنها بگذارد. در طول مدتى كه اين سلطنت داشت ما اگر بخواهيم بشماريم اصول خيانتهايى كه به ما كرده است، طولانى است و ما وقت اينكه بشماريم، نداريم لكن از نمونههايى كه به اسم خدمت به كشور ما ايشان انجام داده است، اين ماموريت بوده است كه در ازاء نفتى كه از مملكت ما براى آمريكا خارج مىشده است، اسلحه مىگرفتند، مهمات مىگرفتند، در صورتى كه آن اسلحه و مهمات براى خودشان و براى پايگاههاى خودشان بود و اين آدم نفت ما را داد و براى آنها پايگاه درست كرد به اسم پول نفت و در اين چند سال اخير و ده سال، پانزده سال اخير آنقدر اين جنايت كرد و آنقدر جوانهاى ما را كشت و آنقدر حبسهاى اينها پر بود از جوانهاى ما كه نمىتوانيم بشماريم.
آقاى پاپ بايد كارتر را استيضاح كند
ما ميل داشتيم كه در طول اين مدت يكى از مقامات روحانى خارج و خصوص روحانى بزرگ نصارى يك تفقدى به حال اين ملت ضعيف شده باشد. من نمىتوانم باور كنم كه واتيكان بيخبر بوده است از اين مسائل و نمىدانم اين نقطه ابهام را چه بكنم. اگر ملت ما از من پرسيد كه روحانيت مسيح موافق است بااين جناياتى كه اينها كردند من چه جواب به اينها بدهم؟ روحانيت مسيح كه مىداند كه قرآن كريم به طرفدارى از مسيح و طرفدارى از صديقه طاهره مريم برخاست و آن چيزى كه به خلاف واقع نسبت به آن طاهره مطهره مىدادند، تكذيب كرد و با صراحت تكذيب كرد و اينطور طرفدارى از عيسى مسيح كرد و باز طرفدارى از علماى نصارى، رهبانان و قسيسين نصارى در قرآن طرفدارى شده است، در عين حالى كه اسلام طرفدارى از مسيح و علماى مسيح كرده است در قرآن، ما ميل داشتيم كه گوش ما را يك وقت هم نغمه امثال آقاى پاپ نوازش بدهد و استفسار كند كه اين ملت چرا به اينطور مىگذراند و از كارتر بپرسد، استيضاح كند كه چرا يك همچو آدمى را شما مسلط كرديد بر اين ملت و الان هم بپرسد از كارتر كه چرا يك نفرى كه سى و چند سال جنايت كرده است، خيانت كرده است و جنايات و خيانات او مشهود است، چرا برديد آنجا و نگه داشتيد و باز در آنجا هم مىخواهيد توطئه بكنيد.
ما از دست و پا كردن كارتر هيچ تعجب نداريم براى اينكه او مردى است كه سياسى و نه به معناى سياست سالم، به معناى سياستى كه در نظر امثال كارتر است، به هر طور كه شده است براى منافع خودش، براى منافع شخصى يا منافع به تو هم اينكه منافع ملتش هست دست به هر جنايتى بزند و هر
صحيفه نور ج 10 صفحه 181
دست پايى كه دارد بكند براى اينكه اين اشخاصى كه الان پيش اين جوانهاى ما هستند و ممكن است از آنها يك مسائلى بعدها كشف بشود، مبادا كشف بشود. او بايد اين كار را بكند، لكن آقاى پاپ چرا؟ ايشان چرا اين كار را انجام مىدهند و واسطه مىشوند ما بين يك ملت مظلوم كه مىخواهد يك مقدارى از مظلمههايى كه بر او شده است كشف كند و به مردم، به مستضعفين بفهماند كه راه ظلم اينها چه است و از چه راه اينها ظلم مىكنند و يك ظالم و يك كسى كه توطئهگر است، ما اگر چنانچه مىتوانستيم در يك كشور ديگرى اين را محاكمه كنيم يعنى وسايل اينكه جنايات او را ما همهاش را در محكمه ببريم، اگر مىتوانستيم پيشقدم مىشديم كه ايشان در يك كشور ديگرى محاكمه بشود لكن آن جرائمى كه اين كرده است و آن پروندههايى كه ما داريم از او و آن شهودى كه هستند كه بالغ بر چندين ميليون شهود ما داريم كه اينها بهشان ظلم شده است، به كشاورزها ظلم شده است، به كارگرها ظلم شده است، به علماى دين ظلم شده است، به دانشگاهىها ظلم شده است، اينها همه شاهدهاى ما هستند و ما نمىتوانيم چندين ميليون جمعيت را يا شما بگوئيد بيست، بيشتر از بيست ميليون جمعيت را ما در خارج بيائيم براى اداى شهادت لكن ما براى اينكه احترامى به مقام پاپ گذاشته باشيم حاضريم كه ايشان را بياورند در مملكت ما و آقاى پاپ هم بفرستند نمايندگانى در اينجا هر كس هم مىخواهد نمايندگانى بفرستد در اينجا و يك دادگاهى كه هست و الان دعوت كرده است او را به دادخواهى، در حضور نمايندگان پاپ و نمايندگان هر كس، حتى نماينده بدترين دشمن ما كه عبارت از كارتر هست بيايند و محاكمه كنند اينها را و هر طورى كه محكمه حكم كرد ما همانطور، ملت ما حاضر است.
ما تابع آراء ملت هستيم
و آقاى پاپ اين را بداند كه مساله، مسالهاى نيست كه من بتوانم بالشخصه حل كنم. ما بناى بر اين نداريم كه يك تحميلى به ملتمان بكنيم و اسلام به ما اجازه نداده است كه ديكتاتورى بكنيم ما تابع آراء ملت هستيم. ملت ما هر طورى راى داد ما هم از آنها تبعيت مىكنيم. ما حق نداريم، خداى تبارك و تعالى به ما حق نداده است، پيغمبر اسلام به ما حق نداده است كه ما به ملتمان يك چيزى را تحميل بكنيم. بله ممكن است گاهى وقتها ما يك تقاضايى از آنها بكنيم، تقاضاى متواضعانه، تقاضايى كه خادم يك ملت از ملت مىكند لكن اساس اين است كه مساله دست من و امثال من نيست و دست ملت است و ملت پشتيبانى از اين كار را اعلام كرده است به طورى كه اگر اطلاع داشته باشيد راديوها كه اعلام مىكردند، كلياتش را كه اعلام مىكردند، انسان را خسته مىكردند كه اعلامهاى متعددى كه بود. در هر صورت مسالهاى كه ما مىخواهيم، يك مساله انسانى است، يك مسالهاى است كه بشر دوستى اقتضاى اين معنا را مىكند. ملت ما به اعتبار اينكه مسلم است، بشر دوست است و شما هم به اعتبار اينكه ملت مسيح هستيد، بايد تبعيت از مسيح بكنيد و بشر دوست باشيد به آنطورى كه حضرت مسيح بود و حس بشردوستى است كه ملت ما را وادار مىكند كه جنايات ايشان رسيدگى بشود. رسيدگى بشود كه معلوم بشود كه چه در دنيا ايشان را وادار به اين جنايات كردهاست. مردم دنيا بفهمند دشمن
صحيفه نور ج 10 صفحه 182
بشر كى است و كى ايشان را وادار كرده است به اينكه تمام وقت خودش را صرف كند براى ظلم كردن به ما و براى جنابتكارى و براى بردن ذخائر ما، تا ملتها، مردم عبرت بگيرند. بنابراين آقاى پاپ چه حكم مىكند؟ من از ايشان مىخواهم كه ايشان تماس بگيرند با كارتر كه كارتر به ايشان ملتجى شده است، تماس بگيرند و مسائل را درست بررسى كنند و اشخاصى را بفرستند مسائل را بررسى كنند، اينجا بررسى كنند، آنجا بررسى كنند. اگر واقعاً آقاى پاپ تشخيص دادند كه اينهمه ظلمهائى كه به ما شده است و اينهمه قتلعامهايى كه شده است و اينهمه ذخائرى كه از اين ملت ضعيف بردند، ملتى كه الان هم در كنار اين شهرها، حتى شهر تهران، نه خانه دارند و نه نان دارند و نه كار دارند، معذلك ذخائر ما انبار شده است در بانكهاى خارجى به دست ايشان، اگر واقعاً آقاى پاپ اين مطلب را صحيح مىداند، يك وقت اين است كه ايشان نشنيده است اين مطلب را، حالا ما به ايشان اعلام مىكنيم كه مساله اين است. اگر با اين ترتيب ايشان باز مىگويند كه بايد وسايل رفتن اينها را بدون اينكه آن آدم را تحويل بدهند به ما، بدون اينكه حاضر بشوند به اينكه محاكمه بشود او، باز هم ما بايد اين كار را بكنيم، اعلام بكنند و ما گمان نمىكنيم همچو اعلامى را ايشان بكنند براى اينكه ايشان حتما با اينطور جنايات مخالف است، هر انسانى با اينطور جنايات مخالف است.
در هر صورت ما حرف غير مشروع نداريم، حرفى داريم كه هر كجاى دنيا ببريد (الا پيش كارتر) حرف مقبول است، حرف صحيح است، جنايتكار ما را برديد نگه داريد، بدهيد دست ما، آن كه جوانهاى ما را كشته است، آن كه جوانهاى ما را در تاوه گذاشته و بو داده است، آن كه جوانهاى ما را پايشان را اره كرده است بدهيد دست ما، محاكمهاش مىكنيم، محاكمه به عدالت. بفرستيد نمايندگان را و ما با عدالت محاكمه مىكنيم. اگر ما خلاف گفتيم، ايشان را باز بياورند و بنشانند به تخت سلطنت و مردم هم تبعيت كنند و اگر چنانچه او خلاف گفته و آقاى كارتر خلاف مىگويد، شما آقاى كارتر را به حسب نفوذ معنوى كه داريد استيضاح كنيد. شما بدانيد كه اينها به اسم اينكه ما مسيحى هستيم، بر خلاف مسير مسيح رفتار مىكنند. اينها اغفال كردهاند بعضى از جناحها را در مال خودشان و اين اگر به اسم نصارى، به اسم مسيحىها، به اسم عيسى مسيح تمام بشود، اين مشوه مىكند روى ملت مسيح را.
آقاى پاپ بايد به فكر ملت مسيح باشد، به فكر همه ملتهاى مستضعف باشد، به فكر آبروى مسيحيين باشد. اينطور اشخاصى كه به اسم مسيح دارند يك همچو كارهاى خلاف مسير مسيح را انجام مىدهند - آقاى كارتر - بايد اعلام كنند، به ملت آمريكا اعلام كنند، به همه ملت مسيحيين اعلام كنند و جنايات اين را بشمارند و اينها را معرفى كنند به ملتها، همانطورى كه ما نسبت به محمدرضا عمل كرديم كه اين را به مردم شناسانديم (مردم مى شناختند لكن تبليغات كرديم باز هم) شما هم اين كار را انجام بدهيد و ما در اين صورت از شما متشكر خواهيم بود و ما يك مظلمه است كه براى شما مىگوييم. ما به حكم اينكه مظلوم هستيم، پيش شما دادخواهى مىكنيم كه اين ملت مسيح را نجات بدهيد شما، ملت مسلم جاى خودش، شما ملت مسيح را نجات بدهيد. نجات به اين است كه اين اشخاصى كه در ممالك بزرگ به اسم مسيح و به اسم مسيحيت اين جنايات را مىكنند، اين براى مسيح عليهالسلام
صحيفه نور ج 10 صفحه 183
خوب نيست و مسيحيين مشوه مىشود وجههشان و من به شما آقاى پاپ عرض مىكنم كه اگر عيسى مسيح امروز بود كارتر را استيضاح مىكرد. اگر عيسى مسيح بود ما را از چنگال اين دشمن خلق و دشمن بشر نجات مىداد و شما نماينده ايشان هستيد و شما بايد همان كارى كه مسيح مىكند بكنيد.
آقاى كارتر ما را از مبارزه نترساند، ما اهل مبارزه هستيم
خداوند انشاءالله كه همه ما را آشنا كند به وظايف الهى، به وظايف دينى و همه ما طرفدار مظلومين باشيم و اميد است كه آقاى پاپ توجهى به حال اين ملت مظلوم بكند و ما را از اينكه نمىتوانيم الان با اين وضع مسائل ايشان را بپذيريم معذور دارند. لكن مساله اولى كه ايشان گفتند، حاصل است. مسالهاى كه با اينها خوشرفتارى بكنند اين مساله حاصل است و من ميل دارم كه شما كه نماينده آقاى پاپ هستيد برويد و ببينيد اينها را و آنها چه وضعى دارند، با آنها صحبت كنيد ببينيد كه آيا آنها يك وضع بدى دارند. هيچ ابدا از اين خوف نداشته باشيد كه اينها ناراحت باشند، ابدا ناراحت نيستند لكن خوب آقاى كارتر تشبثات زياد به همه اطراف كرده است، يك غريقى است كه به همه چيز تشبث كرده است، گاهى اضافه مىشود از يك جبههاى كه دخالت نظامى، گاهى گفته مىشود كه محصور كنيد از حيث حصار اقتصادى، و معالاسف يك نفر آدمى كه ايرانى خودش را مىداند و مىگويد من ايرانى هستم قبل از اينكه مسلمان باشم (در صورتى كه مسلمان بودنشان را نمىدانم، ايرانى بودنشان هم مىدانم نيست) دستور مىدهد يا تقاضا مىكند از كارتر كه محاصره اقتصادى بكن ايران را. ايرانى است، در انگلستان است، بختيار است مىگويد من ملى هستم. و من اين مطلبى را كه يك روزى گفتم، شاهدش امروز پيدا شد. يك روز گفتم كه اينها، اين ابرقدرتها ممكن است كه 20 سال، 30 سال، يك كسى را در يك مقامى با يك وجههاى حفظش كنند و نوكر آنها باشد لكن مامور باشد كه به جهت لباس ملى به خودش بپوشد، مثل بختيار كه خودش را به دكتر مصدق بسته است و ملى مىگويد هستم. بعد از اينكه اين مدتها گذشت، آن روزى كه بايد از او استفاده كنند، بعد از 20 سال استفاده مىكنند. از ايشان هم كه سالهاى طولانى در جبهه ملى بود و مدعى مليت بود و مدعى اين بود كه من اول ايرانى هستم و دوم اسلام، با اينكه اين خودش كفر است معذلك آن روزى كه آنها مىخواستند اين عنصر به دردشان بخورد خورد و به جاى بدترين مخلوق خدا كه محمدرضا بود، به جاى او مشغول شد به آدمكشى و جنايت و دستور آدمكشى داد منتها از او اطاعت نكردند. او هم مىگفت كه اين ملت را به حصار اقتصادى بكشيد. و اين هر دو را من بايد بگويم ما نه از اقدام نظامى مىترسيم و نه از محاصره اقتصادى. اما از او نمىترسيم براى اينكه ما شيعه يك ائمهاى هستيم كه آنها شهادت را استقبال مىكردند، ملت ما هم امروز شهادت را استقبال مىكند. فرضا كه آقاى كارتر بتواند نظامى بياورد اينجا، با اينكه نمىتواند همچو كارى بكند، دخالت نظامى بكند، نمىتواند بكند، فرض مىكنيم كه خير، تفاهم كنند اين ابرقدرتها كه به ايران نظامى بفرستند، ما 35 ميليون جمعيت داريم كه اينها بسياريشان، بسيار زيادشان، آرزوى شهادت مىكنند، ما با اين 35 ميليون به ميدان مىرويم بعد كه ما همه شهيد
صحيفه نور ج 10 صفحه 184
شديم خودتان با ايران هر كارى مىخواهيد بكنيد. از اين ما نمىترسيم، ما مرد جنگيم، ما مرد مبارزه هستيم، ما جوانهايمان با مشت مبارزه كردند با تانكها و توپها و مسلسلها. ما را آقاى كارتر از مبارزه نترساند. ما اهل مبارزه هستيم ولو نداشته باشيم ابزار مبارزه، لكن بدن داريم در مقابل اينكه ما را بزنند و اين را عمل خواهيم كرد. و اما قضيه اقتصاد، ما يك ملتى هستيم كه به اين گرسنگى خوردنها عادت كردهايم، ما 35 سال يا 50 سال مىگوئيد ما در اين گرفتارىها بوديم و عادت داريم به اين گرسنگى خوردنها، ما روزه مىگيريم، ما يك وقت غذا مىخوريم. اگر بنا باشد كه آنها محاصره اقتصادى بكنند، فرضا كه بتوانند و همه ملتها تبع ايشان بشوند و حال آنكه اين خيالى است خام و همچو چيزى تحقق پيدا نمىكند، فرضا كه تحقق پيدا بكند، ما همان جو و گندمى كه خودمان در مملكت خودمان كشت مىكنيم، اقتصاد مىكنيم و براى خودمان همان مقدار كافى است. ما در هر هفته يك روز گوشت مىخوريم، گوشت خوردن خيلى چيز خوبى هم نيست و يك وعده هم ممكن است غذا بخوريم. ما را از اين چيزها اينها نترسانند. اگر امر داير بشود بين اينكه آبروى ما حفظ بشود يا شكم ما سير بشود، ما ترجيح مىدهيم كه آبرويمان حفظ بشود، شكممان گرسنه باشد. و من از شما مىخواهم كه سلام من را به آقاى پاپ اعظم برسانيد و بگوئيد كه روى علاقه دينى كه ما به هم داريم، همه اهل توحيد هستيم، اهل خداشناسى هستيم، ما از شما مىخواهيم كه به اين ملت ضعيف كمك كنيد و نصيحت پدرانه به همه ابرقدرتها بكنيد يا استيضاح كنيد آنها را.
والسلام
previos page menu page next page