-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 77
تاريخ: 18/6/58
فرمان مام خمينى به ثقه الاسلام برقعى
جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد رضا برقعى دامت افاضاته
بسم الله الرحمن الر حيم
پيرو درخواست مكرر آقايان محترم، ايرانيان مقيم قطر، مقتضى است جنابعالى مسافرتى به آنجا نموده و به وضع منطقه از نزديك رسيدگى نموده و چنانچه مصلحت ديديد، مدتى در آنجا اقامت نموده و مانند مسافرتهاى قبلى كه به آن منطقه كردهايد در رفع مشكلات مذهبى اهالى سعى كافى مبذول داريد. اميد است آقايان محترم نيز با جنابعالى همكارىهاى لازم را بنمايند از خداى تعالى موفقيت همگان را در پيروزى اسلام و مسلمين خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 78
تاريخ: 18/6/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان عشاير بختيارى مسجد سليمان و جهاد سازندگى يزد
برنامه بوده است كه ملت ما را با هر وسيلهاى كه مىتوانستند عقب نگه دارند
بسم الله الرحمن الرحيم
برنامه اين بوده است كه ملت ما را با هر وسيلهاى كه مىتوانستند عقب نگه دارند، مراكزى كه ذخائر ما زير زمينى هست، روى زمينش اهالى همان جا هم به فقر و مسكنت زندگى كنند، مراكز تعليمى ما را طورى بكنند كه جوانهاى ما از تعليم صحيح بهره بردارى نكنند و وضع كشاورزى ما را آنطورى كه ديديد به اسم اصلاحات به آن فساد بكشند، همه نيروهاى انسانى ما را هدر بدهند. اينها يك برنامهاى بوده است كه مأمور اجرا بودند و اين پدر و خصوصاً اين پسر خوب هم اجرا كردند، مطابق دلخواه اربابها عمل كردند و اينكه در آن كتاب نوشته است مأموريت براى وطنم، اين كلمه صحيح است اما مأمور از جانب آمريكا و ديگران بوده است براى اينكه نگذارد اين وطن، وطن باشد و شما گمان نكنيد كه فقط در مسجد سليمان و در بختيارى و در عشاير و آنجا اين مسائل هست، اين عقب افتادگى در همه جا هست بعضى از شهرها را كه بسيارى از سران آن شهرها سر سپرده بودند، آنها را يك قدرى رسيدگى كردند و بعضى هم كه نمىشده است كه رسيدگى نكنند كردهاند لكن در همان شهرها هم وقتى اطرافش را ملاحظه كنيد همين مشكلات هست. شما تشريف ببريد تهران و آن زاغه نشينهاى تهران و آن محلههائى كه در حاشيه شهر واقع شده است ملاحظه كنيد، قطعا خواهيد فهميد كه وضع آن حاشيه نشينهاى شهر كه از جاهاى ديگر آمدند اينجا ساكن شدند و به واسطه همان اصلاحات ارضى اينها مجبور شدند حركت كنند، بدتر از وضع مسجد سليمان و وضع بختيارىهاست. خيال نكنيد كه آنجاها شهرها همه كارهايشان درست است و فقط مسجد سليمان يا امثال او اينطور است، همان زاغه نشينهاى تهران كه من نجف كه بودم صورت محلههايشان را پيش من آوردند، گمان مىكنم حدود سى محله نوشته بودند محلههاى اسم برده بودند كه فلان محله در كجا، فلان در كجا، فلان در كجا، فلانها حصير نشينند، فلانها زاغه نشينند، اينها هم هيچ يك از اين چيزهائى كه مربوط به يك شهرى است ندارند، نه آب دارند، نه برق دارند، نه اسفالت دارند. اينها آب را هم بايد از آن گودالها، پلههاى زيادى را طى بكنند و بيايند لب خيابان تا برسند به يك شير آبى و آب ببرند براى بچه هايشان. هر چندين نفرشان در يك سوراخى كه نمىشود اسمش را خانه گذاشت، يا يك چيزى درست كردهاند يك حصيرى درست كردهاند اين طورى زندگى مىكنند. و اين مسالهاى است كه در
صحيفه نور ج 9 صفحه 79
بسيارى از جاهاى مملكت هست و از اطراف هم اين عشايراطراف اينجا مىآيند همين حرفهائى كه شما مىزنيد كه ندارد هيچى آنها هم مىگويند. منتها هر كسى محيط خودش را اطلاع دارد و از محيطهاى ديگر بىاطلاع است، خيال مىكند جاهاى ديگر درست شده اينجا نشده. نخير، بنابر اين بوده است كه ذخائر ما را ببرند و خود ما در يك مملكت غنىاى، يك مملكتى كه داراى همه چيز است گرسنه به سر ببريم.
و من اميدوارم كه با اين تحولى كه الان شده است و دست آنها كوتاه شده است و دست چپاولگران كوتاه شده است و ملت ايران قيام كرد و جبارها را خارج كرد و اين چيزهائى هم كه حالا هست اينها هم از بين خواهند رفت و مملكت هم مال خودتان خواهد شد و دولت هم اسلامى است و اول برنامهاش اين است كه از روستاها و از آنجا شروع كنند به اصلاحات و مشغول هم هستند لكن اينقدر پريشانى زياد است و اينقدر آشفتگى زياد است كه اينها در عين حالى كه همه مشغولند، نمىتوانند برسند به اين زودى، اين البته بايد با يك مهلتى باشد و مسلماً انشاءالله خواهد كه ميسر شد خصوصاً براى مراكزى كه نفت زير پايشان است، اين مراكزى كه اين ذخيره زير پايشان است و اينها رويش نشستهاند گرسنگى مىخورند، البته بايد اينجاها همه درست بشود و در صدد هم هستند، آقاى مدنى هم مورد رضايت ماست، اميدوارم كه ايشان هم فعاليتهايشان را ادامه بدهند، دولت هم كمك بكند و مسائل انشاءالله حل بشود.
مابايد فكر اين باشيم كه اسلام جريان پيدا كند
مهم اين است كه ما اين چيزى كه بايد پيش همه برادرهاى ما مطرح باشد اين نباشد كه هر چه هست مربوط به همين ماديات و همين طبيعيات باشد، بايد ما فكر اين باشيم كه اسلام جريان پيدا كند. اگر اسلام در اين مملكت، احكام اسلام در اين مملكت پياده بشود، همه جهات مادى و معنوى تأمين خواهد شد. اسلام برنامهاش است كه مابين فقير و غنى و نمىدانم كرد و ترك و لر و اينها فرق نگذارد، همه برادر و همه برابر و براى همه است و شما باز همين نهضتى را كه داريد، نهضت اسلامى با همان نيت اسلامى و نهضت اسلاميش ادامه بدهيد و اميدوارم كه موفق بشويم به اينكه اين جمهورى اسلامى را آنطورى كه اسلام مىخواهد ما پياده كنيم و اگر چنانچه آنطور بشود، مطمئن باشيد كه براى همه قشرها رفاه هست، هم دراينجا و هم در آن طرف.
خداوند انشاءالله به شما سلامت و سعادت بدهد و همهتان با هم دوست و رفيق و همه كمك هم باشيد و كمك دولت باشيد. دولت ديگر از خودتان است، فاصله نيست ما بين شما و مابين دولت، و ماموران دولت هم مىدانند كه جمهورى اسلامى است، ديگر آن تحميلاتى كه آنوقتها هر كس مىرفت در هر جا، مامور مىشد در هر جا به مردم تحميل مىكرد، ديگر در جمهورى اسلامىنيست اينطور. همه برادر با هم و همه با هم اين نهضت را پيش ببريد و به سعادت و سلامت انشاءالله برسيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 80
تاريخ: 18/6/58
فرمان امام خمينى به ثقة الاسلام محمدى گلپايگانى
بسمه تعالى
جناب مستطاب ثقه الاسلام آقاى حاج شيخ غلامحسين محمدى گلپايگانى دامت افاضاته، طومارى به امضاء گروه بسيارى از كارمندان و پرسنل محترم نيروى هوائى پايگاه اصفهان واصل گرديد كه در خواست كرده بودند جنابعالى كماكان در آن پايگاه بمانيد و به ارشاد و تبليغ و رفع مشكلات اجتماعى و دينى آنان اشتغال داشته باشيد. با توجه به وضع حساس كنونى و سابقه و آشنايى جنابعالى با محيط مذكور مقتضى است دعوت آقايان محترم را بپذيريد. اميد است پرسنل محترم نيز از همكارىهاى لازم در راه پيشبرد اهداف عاليه اسلام با جنابعالى دريغ ننموده و قدردانى كنند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 81
تاريخ: 19/6/58
پيام امام خمينى به مناسبت در گذشت آيت الله طالقانى
انالله وانا اليه راجعون و فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر
بسم الله الرحمن الرحيم
عمر طولانى اين عيب را دارد كه هر روز عزيزى را از دست مىدهد و به سوگ شخصيتى مىنشيند و در غم برادرى فرو مىرود. مجاهد عظيم الشان و برادر بسيار عزيز، حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقاى طالقانى از بين ما رفت و به ابديت پيوست و به ملا اعلى با اجداد گرامش محشور شد. براى آن بزرگوار، سعادت و راحت و و براى ما و امت ما تأسف و تاثر و اندوه. آقاى طالقانى يك عمر در جهاد و روشنگرى و ارشاد گذراند. او يك شخصيتى بود كه از حبسى به حبس و از رنجى به رنج ديگر در رفت و آمد بود و هيچ گاه در جهاد بزرگ خود سستى و سردى نداشت من انتظار نداشتم كه بمانم و دوستان عزيز و پر ارج خودم را يكى پس از ديگرى از دست بدهم. او براى اسلام به منزله حضرت ابوذر بود. زبان گوياى او چون شمشير مالك اشتر بود، برنده بود و كوبنده. مرگ او زود رس بود و عمر او با بركت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او كه در راس پرهيزكاران بود و بر روان خودش كه بازوى تواناى اسلام. من به امت اسلام و ملت ايران و عائله ارجمند و بازماندگان او اين ضايعه بزرگ را تسليت مىدهم. رحمت بر او و بر همه مجاهدان راه حق
والسلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 82
تاريخ: 20/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم سرپل ذهاب و سران عشاير
اين معنائى كه ما در فكرش هستيم، اين است كه اسلام در ايران حكومت كند
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله همه موفق بشوند، اين از بركات اين نهضت است كه ما همه با هم مجتمعيم. اين از بركات اين نهضت اسلامى است كه برادرهاى اسلامى را با هم زير يك سقف مجتمع كرده است و مسائلى كه مورد حاجت است انشاءالله مورد بحث قرار بگيرد و آقايان بايد بدانند كه اين معنائى را كه ما در فكرش هستيم و با همت همه قشرهاى ملت اميدواريم كه تحقق پيدا بكند، آن اين است كه اسلام در ايران حكومت كند. حكومت، حكومت خدا باشد و از آن كارهايى كه طاغوت مىكرد و عمال طاغوت مىكردند و گرفتارىهائى كه براى ملت ما از دست آنها پيدا شد انشاءالله با همت همه جوانهاى ملت ما آنها تمام بشود و همه جا بيرق اسلام باشد. يعنى طورى باشد كه ما اگر در نخست وزيرى برويم ببينيم كه آنجا اسلام است و اگر در ساير وزارتخانهها برويم ببينيم آنجا اوضاع، اوضاع اسلامى است و اگر در عشاير برويم ببينيم آنجا هم اوضاع، اوضاع اسلامى است و اگر در بازار برويم ببينيم بازار هم اوضاعش اسلامى است. اگر چنانچه اسلام به معناى خودش آنطورى كه خداى تبارك و تعالى وحى فرموده است به پيغمبر اكرم، آنطور تحقق پيدا بكند، همه مردم در زير پرچم اسلام در رفاه و سعادت هستند، نه همان سعادت اين عالم، سعادت اين عالم و سعادت آن عالم
با هوشيارى و وحدت، دست توطئهگران و مفسدين را از كشور قطع كنيد
و ما از خدا مىخواهيم كه يك همچو سعادتى به ما بدهد كه ما بتوانيم اين خدمتى را كه بنا داريم انجام بدهيم قدرت داشته باشيم كه انجام بدهيم و اين قدرت هم در وقتى است كه ملت با ما باشد. اگر ملت با ماباشد، ما مىتوانيم به واسطه قدرت ملت كارها را انجام بدهيم، چنانچه ديديد كه چون ملت همراه با هم بودند يك همچو قدرتهاى بزرگى را از بين بردند. حالا هم كه وقت اين است كه اين مفسدهها از بين بروند و پاكسازى بشوند و آن بازماندههاى آنها از بين بروند، باز محتاج به اين است كه ملت همراه باشند والان توطئهها زياد در كار هست كه بين برادرها را از هم جدا كنند، هر جا به يك صورت، آنجاهايى كه مراكز مثلاً شهرهاى بزرگ است به صورت حزب و نمىدانم كذا و در جاهايى كه مرز است و برادرهاى اهل سنت ما آنجا هستند به اينكه سنىها و شيعهها چه مىخواهند،
صحيفه نور ج 9 صفحه 83
اين دو تا طايفه را كه هر دو مسلمند به جان هم بريزند. در عين حالى كه شايد همه شما بدانيد كه در كردستان يك دستهاى كه وابسته به خارج بودند و آنطورى كه از رفت و آمدهايشان كشف شده است و گفتهاند به ما، اينها از وابستههاى هم رژيم سابق هستند و هم رفت و آمد دارند با صهيونيستها، با اسرائيل روابط دارند و هم با بعضى از ممالك ديگرى كه اجنبى هستند و اينها غائله در كردستان درست كردهاند به طورى كه مردم كردستان از دست آنها به عذاب بودند، دولت فرستاد و اين مفسدين را اين مقدارى كه مىشد دستگير يا سركوب كرد و يك مقدارش هم فرار كردند، بعدش در خارج آنهائى كه عمال اجانب هستند بنا كردند چيز نوشتن كه دولت ايران يا فلانى همه مردم ايران را بر ضد كردها، بر ضد اهل سنت بسيج كرده است و حال آنكه ما فرستاديم براى كمك به برادرهايى كه گرفتار بودند. بايد هوشيار بود در اين مواقع كه اين اشخاصى كه مىخواهند فساد كنند، مىخواهند بين برادرها جدايى بيندازند، اينها نظرى ندارند جز اينكه ديدند كه منافعى كه از اينجا مىبردند خودشان و اربابهاىشان در خطر افتاده است و دستشان دارد كوتاه مىشود، مىخواهند كه دوباره آن مسائل را پيش بياورند و دوباره همانها را به ما مسلط كنند و همه زندگى اين مردم را به هم بزنند. و در طول تاريخ همه اين عشاير، همه اين مرزنشينها در فشار اين طاغوتها بودند، برايشان هيچ زندگى هم درست نكردهاند، حالا هم مىخواهند مهلت ندهند كه دولت كه مىخواهد رسيدگى بكند، اينها مهلت ندهند كه دولت يك همچو كارى بكند تا اينكه دوباره آشفتگى پيدا بشود، دوباره آن مسائل برگردد. بايد امروز همه مابيدار باشيم و متوجه باشيم به توطئههاى اينها. انشاءالله اين توطئهها از بين برود. انشاءالله مملكت آرام بشود و شما هم بدانيد كه سرلوحه برنامه اين دولت اين است كه ابتدا از مستمندان شروع كنند، از مرزها شروع كنند به تعمير و رفع حوائجى كه تا حالا نبوده است از قبيل برق و نمىدانم آسفالت و آب و امثال ذلك كه من مىدانم در بسيارى از جاها اينها نيست يا كمياب است.
دولت در صدد است و انشاءالله عمل خواهد كرد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد. در پاسخ به سخنان يكى از عشاير در مورد كمبودهاى مناطق كردنشين، امام فرمودند: همه اين مطلب كه گفتيد صحيح است لكن دولت هم در فكر هست كه همه اينها را بكند. حتى راجع به علماى اهل سنت كه من كراراً به وزير معارف گفتم (وزير علوم) كه اينها بايد به طور شايسته با آنها همراهى بشود و بناست هم كه صورت را از همه آنجاهائى كه در ايران است بردارند و انشاءالله عمل بشود و مىشود انشاءالله. و همين طورى كه اين گرفتارىهائى كه گفتيد، اينها هم بايد بشود لكن مىدانيد كه الان همه جا به هم ريخته است. بعد از انقلاب هميشه يك به هم ريختگىهائى هست خصوصاً كه همه اينها، اينها ارثهايى است كه از دولت سابق ما برديم، در جمهورى اسلامى كه پنج ماه، شش ماه از عمرش مىگذرد اين مسائل در آن پيش نيامده، اين مسائل از سابق بوده و اين بايد جبران بكند و يك بچه شش، هفت ماهه است الان جمهورى ما، اين بايد يك قدرى به آن مهلت بدهند، يك قدرى اين اغتشاشاتى كه اين مفسدين درست كردند اينها يك قدرى كم بشود و آنوقت رسيدگى
صحيفه نور ج 9 صفحه 84
كامل بشود. حالا هم در صدد هستند براى هر ناحيهاى، براى هر استانى پول نفت را قرار دادند و درصددند كه برسانند و مىرسانند و من هم تأكيد مىكنم به اينكه زود برسانند. انشاءالله اميدوارم به زودى اينها، گرفتارىها رفع بشود و عمده اين است كه شما به حرف اين مفسدين گوش ندهيد، اينها مىخواهند نگذارند، در عين حال كه دولت هم بودجه براى اين تصويب كرده است، براى هر استانى بودجه تصويب كرده براى همين امور، ساختن حمام، ساختن عرض كنم آسفالتها، مدارس، همه اين چيزها را درصدد هستند كه انجام بدهند لكن شرطش اين است كه منطقه آرام باشد، يك منطقه غيرآرام و جنگى را نمىشود عمل بكنند، بخواهند يك منطقهاى كه در جنگ هستند حالا بيايند حمام بسازند، نمىشود اين، اين يك قدرى بايد آرامش پيدا بشود و انشاءالله پيدا مىشود و اين امور انشاءالله درست مىشود. براى روحانى هم بايد با آقايان مدرسين، اين جوانها، صحبت بكنيد، هر چه به نظر شما شد، خوب شما خودتان تشريف داريد آنجا كه اگر كمبودى داريد و من اميدوارم به زودى اين گرفتارىها رفع بشود. ممكن است آن يك نفر روحانى كه شما مىبريد اينجا مثلاً با آقاى منتظرى هم بحث بشود، آقاى منتظرى كسى را تعيين كنند براى اين كارها.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 85
تاريخ: 21/6/58
مصاحبه اوريانا فالاچى با امام خمينى
سوال: من قبل از هر چيز مرگ مرحوم طالقانى را به شما تسليت عرض مىكنم.
جواب: انشاءالله موفق باشند، تشكر مىكنم از تسليت ايشان
سوال: اميدوارم حضرت امام به سوالاتى كه من مىكنم كه شايد بعضىها به ظاهر مسخره بيايد و بعضىها ناراحت كننده باشد، ولى اميدوارم كه با صبر و حوصلهاى كه من در ايشان مىبينم به سادگى جواب بدهند.
جواب: بگوييد كه اگر سوالها بخواهد زياد باشد من وقت ندارم و محدود باشد، يك چند سوالى باشد عيب ندارد. سوالها را انتخاب كنيد و آن سوالى كه مهم است بكنيد براى اينكه زياد طول مىكشد.
سوال: حضرت امام خمينى! ايران در دست شماست و حرفهاى شما كاملاً مورد قبول است و حرفهاى شما قانون مىشود در اين كشور و حالت اجرائى پيدا مىكند. در مملكت بعضىها هستند كه فكر مىكنند در اين كشور آزادى نيست حضرتتان چه مىفرماييد؟
جواب: بگوييد كه ايران در دست من نيست، در دست ملت است و ملت هم كسى كه خدمتگزار باشد و مصالحشان را بخواهد، با آزادى مطلق به او ممكن است رو بياورد. و شما ملاحظه كرديد در فوت مرحوم آقاى طالقانى سر نيزهاى نبود، زورى نبود، مردم با آزادى ريختند در خيابانها و همه ايران منقلب شد. اين نه اين است كه آزادى بدون قانون وجود داشته باشد، آن آزادى نيست، منتها آزادى است كه مردم روى محبت و عشقشان و روى يك مبادى و مبادى الهى به بعضى اشخاص كه اينها را مىشناختند به اينكه الهى هستند روى مىآورند و اين آزادگى است.
صحيفه نور ج 9 صفحه 86
سوال: آنطورى كه از بياناتتان در قم در گذشته نه نزديك، خيلى دور فرمودهايد و حقيقتى بوده، آن مدرن شدن يك انسان اين است كه بتواند آزاد بينديشد و آزاد تصميم بگيرد وآزاد انتخاب بكند. چطور امكان دارد، الان در كشور كمونيستها و ساير اقليتها چه سياسى و چه مذهبى و چه ملى نمىتوانند آزادانه اظهار بيان بكنند و اظهار انديشه بكنند.
جواب: بگوييد شما اول خيال كرديد كه مساله اى را، بعد علتش را مىپرسيد. در مملكت ما آزادى انديشه هست، آزادى قلم هست، آزادى بيان هست ولى آزادى توطئه و آزادى فساد كارى نيست. شما اگر توقع داريد كه ما بگذاريم بر ما توطئه كنند و مملكت ما را به هرج و مرج بكشند، به فساد بكشند و مقصودشان از آزادى اين است، در هيچ جاى دنيا همچو آزادى نيست. و اگر آزادى انديشه است، آزادى بيان است، اين آقاى بنى صدر مطلعند و ما مطلعيم كه ايشان دعوت مىكردند همين كمونيستها را و همان اشخاصى كه غير ما فكر مىكردند، دعوت مىكنند كه بياييد صحبتهاىتان را بكنيد و ما پنج ماه بيشتر بلكه به طور مطلق به اينها آزادى داديم، يعنى آزاد بودند كه هر چه مىخواهند، حتى الانش هم هر كارى كردند، لكن اخيراً كه ما مطلع شديم كه با الهام از رژيم سابق و با الهام از اجانب و كسانى كه مىخواهند به تباهى بكشند، توطئه كردند، خرابكارى كردند، خرمنها را آتش زدند، صندوقهاى آراء را آتش زدند و با تفنگ و اسلحه آن رفتار را كردند، قضاياى اطراف كردستان را همانها پيش آوردند و ساير قضايا هم آنها اگر ما سستى كنيم پيش مىآورند. اگر آزادى، آزادى بيان و عقيده و انديشه است، آزادى هست و بوده است. اين چيزى كه جلويش گرفته شده است، اين است كه در ممالك ديگر آنجا كه انقلاب شد و صددرصد ادعاى آزادى مىكردند، بعد از انقلاب مطلقاً جلوگيرى كردند از كسانى كه توطئه مىكردند، ما پنج ماه است و بيشتر است مهلت داديم به آنها تا اينكه بر مردم ثابت شد، به دنيا ثابت شد به اينكه قضيه، قضيه آزادى بيان نيست، قضيه، قضيه آزادى توطئه است. اين آزادى توطئه را هيچ كس، هيچ جا به هيچ كس نمىتواند بدهد.
سوال: البته اين سوالاتى است كه قبلا مىدانيد كه معمولا خبرنگارها از شما مىكردند، پس چه دليلى بود كه مثلاً روزنامههاى مخالف مخصوصا آيندگان بسته بشود؟
جواب: روزنامه آيندگان همان بود كه با دشمنهاى ما روابط داشت، توطئه بود در كار و با صهيونيستها روابط داشت، از آنها الهام مىگرفت و بر ضد منافع مملكت و كشور مىنوشت و در تمام آن روزنامههائى كه توطئهگر بودند و مىخواستند رژيم سابق را دوباره برگردانند به اينجا، اين روزنامهها جلوشان گرفته شد تا بفهمند به اينكه چطورند اينها و بعد
صحيفه نور ج 9 صفحه 87
از اينكه فهميدند هر كدام كه چيز نيستند، نه، آزاد باشند. همه روزنامه هائى كه بودند، به اعتبار اينكه دادستان آنطورى كه فهميده است اينها توطئهگر بودند و مفسد بودند و اينها الهام از شاه و از دستگاه صهيونيستها مىگرفتند، از اين جهت اينها را توقيف كردند موقتاً، تا اينكه رسيدگى كنند. اين خلاف آزادى نيست، اين جلوگيرى از توطئه است كه همه دنيا بوده است كه جلوى اين توطئه را بگيرند.
سوال: حضرت امام! اينهائى كه الان دم از مخالفت مىزنند، عدهاى هستند كه اكثرشان مبارزه كردهاند و زجر كشيدهاند و ضد رژيم گذشته بودند. چطور امكان دارد كه فضا و حق وجود به چپى كه اين همه مبارزه و رنج كشيده، نداد؟
جواب: امكان ندارد، حتى يكىشان نه مبارزه كردهاند، نه رنج كشيدهاند، همه از دولت و از رنجهاى اين ملت ما استفاده بردهاند و بر ضد ملت ما قلمفرسائى كردهاند. سوال: منظورم گروههاى سياسىاند مثلاً احزاب توده، مثلاً فدائيان، مجاهدين.
جواب: و احزاب هم همين طور، آنها هم خلاف آزاديشان اگر توطئه گر نباشند، حالا عملى كه بر خلاف آزادى باشد نكردهاند و نشده است و اما اينكه مىگوييد آنها رنج كشيدهاند و در اين باره فعاليت كردهاند، اين معلوم مىشود كه درست از اوضاع ما مطلع نيستيد. آنها كه رنج كشيدهاند اين توده مردمند كه رنج كشيدهاند آنها يك عدهاىشان درخارج بودهاند و حالا آمدهاند در داخل و مىخواهند استفاده بكنند بدون رنجش. يك دسته هم اينجا بودند و در پناهگاهها يا در خانهها بودند و بعد از اينكه ملت رنجها را كشيد و خون داد و همه كارها را كرد، اينها آمدند و دارند استفاده مىبرند و معذلك كسى جلو اينها را نگرفته است و آزادى دارند.
سوال: منظور من بيشتر روى چپىهائى است كه درزندان هم بودهاند، يا به دست شاه شكنجه شدند.
جواب: در اين نهضت ما دخالت نداشتند، در نهضت ما هيچ يك از اينها، بلكه مخالف بودند. همين چهار تا هم كه الان برخلاف ما دارند فعاليت مىكنند، آنها يك مسلك خاصى داشتند و روى مسلك خاصشان هستند. نهضت ما يك نهضت اسلامى بود كه چپى با آن مخالف است و مخالفت او هم با ما بيشتر است از مخالفت شاه و آنها هم توطئهگر هستند و مىخواهند همان مسائل را، كه من نظرم اين است كه چپىهاى ساختگىاند، نه چپىهاى واقعى و ساخت
صحيفه نور ج 9 صفحه 88
امريكا هم هستند. بنابراين اينطور نيست كه شما خيال كرديد كه چپىها يك دستهاى هستند كه در نهضت ما دخالت داشتند. نهضت ما هيچ دخالتى آنها نداشتند، البته آنهابراى مقصد خودشان هر چه بوده اينجا و آنجائى كردهاند و يك كارهائى انجام دادهاند و هيچ ربطى به نهضت ما ندارد. نهضت ما هيچ ارتباطى با چپىها ندارد و چپىها هم هيچ خدمتى به نهضت ما نكردهاند و هر چه كردهاند كار شكنى و خلاف بوده است، حالا هم توطئهگرى از چپىها است و اين چپىهاى ساختگىاند، نه چپىهاى واقعى.
سوال: حضرت امام! مىشود بيان كنيد كه اين ملت براى آزادى مبارزه كرده يا براى اسلام؟
جواب: براى اسلام جنگيده، لكن محتواى اسلام همه آن معانى است كه در عالم به خيال خودشان بوده كه مىگويند دموكراسى. اسلام همه اين واقعيتها را دارد و ملت ما هم براى همه اين واقعيات جنگيدهاند و لكن در رأسش خود اسلام است و اسلام همه اين را دارد. سوال: يك تعريف ساده از آزادى بيان كنيد.
جواب: آزادى يك مسألهاى نيست كه تعريف داشته باشد. مردم عقيدهشان آزاد است، كسى الزامشان نمىكند كه شما بايد حتماً اين عقيده را داشته باشيد، كسى الزام به شما نمىكند كه حتماً بايد اين راه را برويد، كسى الزام به شما نمىكند كه بايد اين را انتخاب كنى، كسى الزامتان نمىكند كه در كجا مسكن داشته باشى يا در آنجا چه شغلى را انتخاب كنى. آزادى يك چيز واضحى است.
سوال: حضرت امام! شما چرا از اول روى يك كلمهاى خط كشيديد و آن دموكراتيك است كه رويش خط كشيديد و فرموديد جمهورى اسلامى نه يك كلمه بيشتر و نه يك كلمه كمتر. اين كلمه كه اين قدر عزيز است، براى ما عزيز است و شما خطش زديد و در كشور الان باز در اين باره صحبت مىكنند.
جواب: بله اين مسائلى دارد، يك مسأله اين است كه اين توهم، اين را در ذهن مىآورد كه اسلام محتوايش خالى است از اين، لذا احتياج به اين است كه يك قيدى پهلويش بياورند و اين براى ما بسيار حزن انگيز است كه در محتواى يك چيزى كه همه چيزها به طريق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بيائىم بگوئيم كه ما اسلام مىخواهيم و ما با اسلاممان دموكراسى باشد. اسلام همه چيز است. مثل اين است كه شما بگوئيد كه ما اسلام را
صحيفه نور ج 9 صفحه 89
مىخواهيم و مىخواهيم كه به خدا هم اعتقاد داشته باشيم، ولى به شرط اينكه به خدا هم معتقد باشيم. اين براى ما خيلى ناراحت كننده است كه كسى يك همچو خيالى داشته باشد، اين اولاً، و ثانياً اين كلمه دموكراسى كه پيش شما اين قدر عزيز است يك مفهوم مبينى ندارد ارسطو يك جور معنى كرده، شوروى يك جور معنى كرده، سرمايهدارها يك جور معنى كرده و ما در قانون اساسيمان نمىتوانيم يك لفظ مبهمى كه هر كس براى خودش يك معنى كرده است، آن را بگذاريم، به جاى آن اسلام را گذاشتيم كه اسلام مبين مىكند حد وسط چيست، اين مخالف با هيچ چيزى نيست ولى آنهائى كه نفهميدهاند اسلام را، خارجىها كه با اسلام كار ندارند، آنها كه در داخل هستند و اسلام را نمىدانند چه رژيمى است، چه حالى دارد، از اين جهت يك امكان به خيالشان دارد. من حالا براى شما مثال مىزنم از اين آزادى و دموكراسى يك چيزى كه تاريخ مىگويد و آن قضيه حضرت امير سلام الله عليه است كه در وقتى كه رئيس و خليفه رسول الله بود و دامنه اين رياست عمليش و سياستش از حجاز تا مصر و تمام تقريباً بسيارى از آسيا، يك مقدارى حتى اروپا داشت، همين شخص كه رئيس يك همچو مملكت وسيعى بود و داراى همچو قدرتى بود و قاضى را هم خود خليفه رسول الله تعيين مىكرد، وقتى يك اختلافى بين آن رئيس و يك يهودى حاصل شد قاضى دعوت كرد او را به اينكه بيايد جواب بدهد او هم رفت در محضر قاضى نشست، قاضى خواست به او احترام بكند، گفت نه يك نفر قاضى بايد احترام از هيچ كس نكند و ما عل السواء بايد باشيم و بعد هم كه قاضى حكم بر خلاف او كرد، او تصديق و قبول كرد.
-
previos page menu page next page
امام: اين مايه فساد است، فساد را بايد برداشت تا ديگران اصلاح بشوند. اين ديگر مسائلى فرعى است.
مترجم: مىگويند يك زن هيجده ساله را كه آبستن بوده اين را به عنوان اينكه زنا كرده اعدام كردند.
امام: دروغ است، نمىشود، در اسلام نيست. اين جزء همانهاست كه به ما نسبت مىدهند. فالاچى: اين روزنامهها بودند كه درباره آن نوشتند. امام: بى اطلاعم. ما چه مىدانيم حالا چه شده، وقتى به محكمه رفته است محكمه حكم كرده است.
فالاچى: اين چادر، آيا صحيح است كه اين زنها خود را در زير چادر مخفى كنند؟ اين زنها در انقلاب شركت كردند، كشته دادند، زندان رفتند، مبارزه كردند. اين چادر هم يك رسم از قديم
صحيفه نور ج 9 صفحه 96
ماندهاى است، حالا ديگر دنيا هم عوض شده، حالا اين صحيح است كه مثلاً اينها خودشان را مخفى كنند؟
امام: اولا اينكه اين يك اختيارى است براى آنها، خودشان اختيار كردند. شما چه حقى داريد كه اختيار را از دستشان بگيريد؟ ما اعلام مىكنيم به زنها كه هر كس چادر مىخواهد يا هر كس پوشش اسلامى، بيايد بيرون، از سى و پنج ميليون جمعيت ما سى و سه ميليونش بيرون مىآيد. شما چه حقى داريد كه جلو اينها را بگيريد؟ اين چه ديكتاتورى است كه شما نسبت به زنها داريد؟ و ثانياً اينكه ما يك پوشش خاصى را نمىگوييم، براى حدود زنهايى كه به سن و سال شما رسيدهاند هيچ چيزى نيست. ما زنهاى جوانى كه وقتى ايشان آرايش مىكنند و مىآيند يك فوج را دنبال خودشان مىكشند، اينها را داريم جلوشان را مىگيريم، شما هم دلتان نسوزد. من ديگر بلند شوم، شما هم دلتان نسوزد. ( خطاب به مترجم) شما بگوييد اينها را به ايشان.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 97
تاريخ: 21/6/58
پيام امام خمينى به آيت الله منتظرى
خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمين آقاى منتظرى دامت افاضاته
بسم الله الرحمن الرحيم
مرحوم مجاهد بزرگوار آقاى طالقانى پس از عمرى مجاهدت و پاسدارى از اسلام به رحمت خداوند پيوست و ما را سوگوار كرد. تكليف پاسدارى از اسلام به عهده همه ماست و من شما را كه مجاهدى بزرگوار و فقيهى عاليقدر مىدانم براى دژ محكمى كه آن فقيد سعيد پاسدار آن بود انتخاب و منصوب نمودم. نماز جمعه كه نمايشى از قدرت سياسى و اجتماعى اسلام است بايد هر چه شكوهمندتر و پر محتواتر اقامه شود. ملت ما گمان نكنند كه نماز جمعه يك نماز عادى است، نماز جمعه با شكوهمندى كه دارد براى نهضت كوتاه عمر ما يك پشتوانه محكم و در پيشبرد انقلاب اسلامى ما عامل مؤثر و بزرگى است.
ملت عظيم و عزيز با شركت خود بايد اين سنگر اسلامى را هر چه عظيم تر و بلند پايهتر حفظ نمايند تا به بركت آن توطئههاى خائنانه و دسيسههاى مفسدان خنثى شود. از خداوند تعالى دوام نهضت و عظمت اسلام را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 98
تاريخ: 21/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهيب از اعضاى جهاد سازندگى قزوين، اعضاى حزب جمهورى اسلامىو اعضاى صندوق ذخيره ولى عصر
بسم الله الرحمن الرحيم
نهضت براى اسلام است و شهادت هم براى اسلام و آنچه كه براى اسلام است شرف است و عزت است و من اميدوارم كه شهداى ما به شهداى كربلا ملحق بشوند و بازماندگان آنها، خداوند به آنها صبر عنايت كند و به شما برادرها و همه ما قدرت مقاومت. در مقابل مشكلات بايد مقاومت به خرج داد. اگر بنا باشد كه ما در مشكلات عقب نشينى و سستى كنيم، نهضت ما نمىتواند پيش برود لكن در مقابل مشكلات بايد مردانه قيام و مردانه مقاومت كرد. شماها، زن و مردتان، شجاعانه قيام كرديد و دست اجانب را كوتاه كرديد و دست چپاولگرها را از خزائن مملكتتان كوتاه كرديد و شجاعانه بايد به پيش برويد و مقاومت كنيد. همانطورى كه ايمان، ايمان به خدا در قلبها بود و شما را آن ايمان به خدا هدايت كرد و حس مقاومت به شما داد و خداوند ايجاد رعب در آنها كرد و با قدرت شيطانى كه داشتند، شكست خوردند . اين ايمان را حفظ كنيد تا اين نهضت جلو برود. توجه به خدا داشته باشيد، ايمان به خدا. همانطورى كه در صدر اسلام يك جمعيتهاى كم و بىسازمان بر يك قدرتهاى بسيار بزرگ با همه سازمانها كه داشتند، قدرت ايمان اين جمعيت كم را بر آن جمعيتهاى بزرگ با همه ساز و برگى كه داشتند غلبه داد و در ايران هم همان نظير صدر اسلام قضيه واقع شد كه شماها با ساز و برگ كم در مقابل يك قدرت بسيار بزرگ كه مجهز به همه جهازات جنگى بودند قيام كرديد و خداوند با شما همراهى كرد و اين قدرت بزرگ را شكست، از حالا به بعد با همين قدرت ايمان بايد پيش برويد. پيام من به همه دوستان، به همه احباء، به همه جوانهاى برومند زن و مرد اين است كه اين قدرت ايمان را حفظ كنيد..... حق با شماست و شما ايمان به خدا داريد. خداوند پشتيبان است و كسى كه خداوند پشتيبان او باشد، از هيچ چيز هراس ندارد شهادت براى ما فيض عظيمىاست و جوانهاى ما شهادت را آرزو دارند و ملتى كه شهادت را آرزو دارد پيروز است و شما ملت پيروزيد انشاء الله.
خداوند انشاء الله همه شما را سعادتمند كند هم در دنيا و هم در آخرت.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 99
تاريخ: 22/6/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان دانش پژوه مركز آموزشى دارالزهراء همايونشهر
موقع شناسى يكى از امورى است كه در رشد هر جامعه اى دخالت زياد دارد
بسم الله الرحمن الرحيم
من چند تا كلمه بايد بگويم. اول از شما خانمهاى محترم معذرت مىخواهم كه در يك جائى كه گرم است و شما در زحمت هستيد، الان ما با شما مواجه هستيم. رشد فكرى هر جامعهاى اقتضا مىكند كه انسان در هر مرحلهاى كه واقع است همان مرحله را توجه به آن داشته باشد و افراد هم و گروهها هم در هر حالى كه هستند و هر گروهى كه هستند، همان وضعى كه در آن گروه هست به آن توجه داشته باشند. فكر كردن به آن چيزى كه در گذشته است و گذشته است و آن چيزى كه بعدها خواهد آمد، از جهتى خوب است و از جهتى انسان را از اين مقصدى كه دارد باز مىدارد. ما اگر الان همه توجهمان را منصرف كنيم به اينكه ما چه كرديم و چه كرديم پيروز شديم و همه توجهمان را به آتيه دور منعطف كنيم، از آن چيزى كه الان وقتش است، اذهانمان منصرف مىشود، چنانكه گروههاى مختلفى كه هستند و هر گروهى براى يك كارى هستند، اگر چنانچه توجه كنند به كارهاى گروههاى ديگر، از كارى كه خودشان دارند، منحرف مىشوند. ما الان چيزى كه بالفعل محل حاجتمان است اين را بايد به آن توجه كنيم، نه به آتيه خيلى فكر كنيم و نه به گذشته، گذشته الحمدلله تا حالا خوب گذشته است و اميدوارم كه آتيه هم انشاء الله خوب بشود لكن شرط اينكه آتيه خوب بشود اين است كه حال خوب بشود يعنى هر قدمى كه بر مىداريم همان قدم را ببينيم چطور بايد برداريم و كجا بايد بگذاريم. الان ما مبتلا به قانون اساسى هستيم و خبرگان اين قانون اساسى، آنهائى كه بايد اين قانون اساسى را تصويب كنند، هر كس هر نظرى در قانون اساسى دارد، الان بايد اين نظر را بدهد و ننشيند تا اينكه ديگران نظر بدهند براى او هم شما بانوان محترم و هم ساير طبقات، چه از طبقات روحانى باشند يا از طبقات ديگر، نبايد مهلت بدهند به ديگران كه آنها نظر بدهند و ما بنشينيم صبر بكنيم ببينيم چه خواهد شد. تكليف فعلى ما اين است كه نظرهايى كه داريم در قانون اساسى آنها را بنويسيم و به آن محلى كه بايد داد كه مجلس سناست بدهيم و در مطبوعات هم اگر خواستيم، بنويسيم و آن چيزى كه مهمتر از اين است، اين است كه آن اشخاصى كه مىخواهيم براى نظر كردن به قانون اساسى و تشخيص دادن اينكه اين قانون موافق با اسلام است، موافق با صلاح ملت است، آن اشخاص را بايد در نظر بگيريم و انتخاب كنيم كه مبادا يك وقت اشخاصى كه بر خلاف مسير اين نهضت هستند، اعتقاد به اين نهضت
صحيفه نور ج 9 صفحه 100
ندارند، توجه به اسلام و مصالحى كه در اسلام است ندارند، يك وقت انتخاب نشوند و اينها نروند سراغ اينكه قانون اساسى را براى ما تنظيم كنند. پس الان ما اين قدم را نبايد فكر كنيم كه ما آن هستيم كه چه كرديم و نبايد فكر كنيم كه بعدها چه خواهيم كرد، بايد فكر كنيم كه حالا بايد چه بكنيم. رشد فكرى هر قومى اين است كه بشناسند مقام را و بفهمند چه وقت بايد چه كرد. بسيارى از انحرافات كه براى انسان پيدا مىشود اين است كه موقع شناس نباشد و يك مطالبى كه حالا بايد طرح بشود آن را طرح نكند، يك مطالبى كه حالا وقتش نيست، طرح بكند، شما الان بايد همهتان و تمام ملت از زن و مرد، از كوچك و بزرگ، از روحانى تا دانشگاهى همه بايد در فكر حال باشيد كه اين قدمى كه الان مىخواهيد برداريد، صحيح برداريد و قدمهاى بعد در موقع خودش. الان ما نبايد به فكر اين باشيم كه ما مثلاً مدارسمان چطور است، كشاورزىمان چطوراست، ماكارخانههاىمان چطور است، اينها الان وقتش نيست، الان همه افكار بايد متوجه به اين باشد كه قانون اساسىمان چه جورى است، نظر بدهيم و باز تمام افكارمان متوجه به اين باشد. كه چه اشخاصى را ما براى تنظيم قانون اساسى و تصويب قانون اساسى بايد تعيين بكنيم. اين قدم الان قدم فعلى محل حاجت است و حرفهاى ديگر و كارهاى ديگر و همه اينها بى موقع است موقعشناسى يكى از امورى است كه در رشد هر جامعهاى دخالت زياد دارد.
هميشه بانوان در نهضت پيشقدم بودند
و من اميدوارم كه شما بانوان كه هميشه در اين نهضت پيشقدم بوديد و هدايت كرديد تقريبا شما بانوان ديگران را و ديگران نظر به اينكه شماها پيشقدم شديد، بيشتر قوت پيدا كردند، انشاء الله موفق باشيد، سلامت باشيد، سعادتمند باشيد و همين طور كه تا حالا با وحدت كلمه و قدرت و قوه ايمان تا اينجا رسيديد از اينجا به بعد هم قدم به قدم كه احتياج دارد اسلام به وجود همه، همه ملت قدم به قدم پيش برويم تا انشاء الله تمام مطالب موافق اسلام عمل بشود. سلام بر همهتان باد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 101
تاريخ: 22/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم
دعوت اسلامى به آنجا رسيد كه تمام اقشار ملت لبيك گفتند
بسم الله الرحمن الرحيم
ما به پيروزى از انبيا عظام سلام الله عليهم از صفر شروع كرديم، انبيا عليه السلام براى دعوت و قيام بر ضد طاغوت از صفر شروع مىكردند و دعوتهاى بزرگ آنها از واحد واحد شروع مىشد تا گروه گروه جمع مىشدند. آن روزى كه ما دعوت بر ضد طاغوت را شروع كرديم، صفر بوديم، گروههاى مسلمين و اقشار ملت ما در اختناق عظيم بودند و جرات نفس كشيدن نداشتند. ما از صفر شروع كرديم و به دعوت اسلامى مردم را خوانديم و اين قطره واحد قطرهها شد و قطرهها سيل و سيل دريا. اين درياى بزرگ با قدرت ايمان در مقابل تمام قدرتهائى كه بر ضد اسلام و بر ضد انقلاب بودند در هم شكست. دعوت اسلامى ما به آنجا رسيد كه تمام اقشار ملت لبيك گفتند، از دانشگاهى، بازارى، دهقان، كارگر، نظامى، ارتشى به ما پيوستند چون دعوت، دعوت الهى بود، دعوت براى خدا بود، قيام قيام اسلامى بود، مردم به اسلام علاقه داشتند و دارند، به آنجا رسيد كه الان در همين محضر گروههاى مختلف از بلاد مختلف برادروار با هم مجتمع و همه پشتيبانى خودشان را از نهضت اسلامى و از جمهورى اسلامى ملت ما در تمام اقشارى كه دارد، از مركز تا آخرين نقطه مرزها يكدل و يك جهت از پيروزى اسلام خوشحال و پشتيبانى خودشان را اعلام مىكنند و ما با پشتيبانى ملت بزرگ اسلام به پيش مىرويم و دست جنايتكاران را قطع كرديم و ريشههاى گنديده آنها را قطع خواهيم كرد. اين قدرت اسلام است، اين قدرت ايمان ملت است، اين بيدارى ملت است كه در سايه قرآن كريم و تعليمات اسلام بپا خاسته است. مستضعفين بپا خاستهاند و مقابل مستكبرين ايستادهاند، چنانكه در طول تاريخ انبياء با مستضعفين بپا خاستند و با مستكبرين مبارزه كردند و آنها را شكست دادند. ملت مستضعف ما به تبعيت از تعليمات اسلام و قرآن كريم، دعوت اسلامى را لبيك گفت و هر چه رنج و زحمت ديد مصممتر شد و هر چه شهيد داد مصممتر شد.
شهادت عزت و حيات ابدى است
امروز كه براى تسليت در مرگ يكى از عزيزان ما و در ترور يك نفر دانشمند اينجا مجتمع شدهايد، آگاهانه، مصممانه اراده داريد كه بر ضد طاغوت و استعمار و استكبار مبارزه را ادامه بدهيد.
صحيفه نور ج 9 صفحه 102
برادران من! خواهران من! عزيزان من! مصمم باشيد، از ترور نترسيد، از شهادت نترسيد و نمىترسيد. شهادت عزت ابدى است، حيات ابدى است. آنها از شهادت بترسند و از مردن بترسند كه مردن را تمام مىدانند و انسان را فانى، ما كه انسان را باقى مىدانيم و حيات جاودانه را بهتر از اين حيات مادى مىدانيم، براى چه بترسيم. من از همه طوايف مختلفى كه در اينجا از عشاير، از نظاميان، از بانوان، از فرهنگيان كه در اينجا مجتمع هستند، از تمام آنها تشكر مىكنم و سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 103
تاريخ 22/6/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و علماى منطقه 10 تهران
همه مجتمعاند به يك مقصد كه آن مقصد اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما گرفتارىهايمان يكى دو تا الان نيست، گرفتارى خيلى زياد است و تقريبا بايد گفت كه دستجات مختلف هماهنگ نشدهاند در صورتى كه آنكه لازم است هماهنگى است. اين نه تنها در مثلاً دولت و ملت بلكه خود گروههاى ملى هم باز هماهنگ نشدهاند يعنى آن هماهنگى كه بود كم كم دارد از دست مىرود و همين طور در خود قشر خودمانى و آقايان خودشان در حال انقلاب يك حال خوبى پيدا شده بود يعنى البته هر انقلابى اينطور است يك وحدت كلمهاى و توجه خاص به مقصد، همه مجتمعاند به يك مقصد كه آن مقصد اسلامى بود و دفع شر اجانب (شاه سابق و امثال ذلك) هماهنگى خوبى بود و با همان هماهنگى اين مسائل ابتدائى حل شد يعنى يك مطلبى كه در دنيا كسى احتمالش را نمىداد و در اينجا هم اكثرا يا همه احتمال اينكه يك همچو قضيهاى واقع بشود و يك ملتى كه دست خالى دارد، اين غلبه بكند به يك قدرتهائى كه نه فقط قدرت شيطانى خود دستگاه بلكه همه قدرتها و نه فقط قدرت آمريكا و مثلاً امثال آن بلكه قدرتهاى خود دولتهاى اسلامى همه اينها پشتيبانى مىكردند منتها بعضى به صراحت و بعضى به طور ديگر، در عين حال اين هماهنگى كه در بين ملت و بين قشرهاى روحانى همه پيدا شد بر اين مشكلات بسيار عظيم غلبه كرد و تا اينجا آمد، تا اينجا كه رفع شر آنها شد به حسب مهم اگر هم باشد، يك چيز با اهميتى ديگر نيست و اينها هم رفع مىشود انشاء الله.
تبليغات مسموم به منظور منعزل ساختن روحانيت از امور سياسى و اجتماعى
و آن چيزى كه مهم است در نظر من و وظيفه ماست و سنگينىاش بيشتر به عهده خود روحانيون است و آن اين است كه جمهورى، اسلامى است همه هم راى دادهاند كه جمهورى اسلامى، در جمهورى اسلامى اگر يك وقت خداى نخواسته بر خلاف موازين عملى بشود، به طورى كه خداى نخواسته يك وقت جبهه و وجهه اين جمهورى مشوه در خارج جلوه كند خصوصا كه دشمنهاى اسلام و دشمنهاى روحانيت زيادند و در صدد اين هستند كه يك مطلبى ببينند و اين مطلب را بزرگش كنند و بزرگتر كنند تا اينكه بلكه اين اسلاميت را هم به مردم خارج چيز بكنند كه جمهورى اسلامى هم همين است مثل نظام شاهنشاهى مىماند، چنانچه خوب، الان - اقلام - قلمهاى خارجىها الان مدتهاست
صحيفه نور ج 9 صفحه 104
كه به كار افتاده است و همين مسائل را ديكتاتورى عمامه و عبا و قبا و اين بدتر از آن ديكتاتورى است البته ما نمىتوانيم كارى بكنيم كه آنها براى ما چيزى ننويسند و نگويند مگر اينكه تسليم بشويم و همه چيزهائى كه داريم تسليمشان كنيم اما بعد از اينكه آنها را ما خلع كرديم همه چيزشان را و دستشان را از مخازن ملت كوتاه كرديم ديگر نبايد ما خيال اين معنا را بكنيم كه آنها ديگر صحبتى نكنند، آنها صحبت مىكنند، هر كارى هم ما بكنيم آنها اشكالاتشان را مىكنند و حرفهايشان را مىزنند لكن مهم اين است كه ما بهانه دست ندهيم. ما يك گرفتارى با خود ملت داريم يك گرفتارى هم با خارجىها. در بين خود ملت هم اشخاص زيادى هستند كه از اينكه الان روحانيون يك كارهاى جزئى دستشان آمده است ناراحتند، اينها بسياريشان مىگويند كه روحانيت برود مسجد نمازش را بخواند و برود سراغ كارش كارها دست ما باشد من از حبس كه بنا بود بيايم، آمدند گفتند كه شما بيائيد آن اتاق برويد، يك اتاق بسيار بزرگى و مجللى بود ما رفتيم آنجا ديديم كه آن رئيس سازمان آنوقت كه حالا هم كشتندش حسن پاكروان آنجاست و مولوى ايشان شروع كرد صحبت كردن كه سياست يك امرى است كه دروغ گفتن است، خدعه كردن است، فريب دادن است، از اين چيزها الفاظ جور كرد و آخرش هم گفت پدر سوختگى است و اين را شما بگذاريد براى ما. من به او گفتم كه اين خوب مال شما هست، به اين معنا اگر سياست است خوب شما، مال شماست. اين همين را برداشتند در روزنامهها نوشتند كه ما تفاهم كرديم با فلانى در اينكه در سياست دخالت نكند و من هم وقتى آمدم بالاى منبر گفتم كه مطلب اين بود اينها الان مىخواهند بگويند كه سياست، يك همچو مسائلى است و علما اعلام (كه نبايد خدعه بكنند، نبايد فريب بدهند، نبايد چه) اينها تشريف ببرند مسجد و عبايشان را سرشان بكشند بروند مسجد و نماز بخوانند و خوب مثلاً دو تا مساله شرعى در همان حدود مسائل شرعى را براى مردم بگويند و برگردند منزلشان خيلى هم محترم هستند و ما هم به آنها احترام قائل مىشويم و مملكت را واگذار كنند به ما، آنها اهلش نيستند و ما هستيم كه مملكت را بايد اداره بكنيم. اين منطق اينهاست به حسب واقعش و بسيارى از اينها از اسلام مىترسند و از شماها هم كه مىترسند به عنوان اينكه شما هم مبين اسلام هستيد و مىخواهيد كه اسلام را در خارج محقق كنيد. اينها قبل از اينكه اين نهضت پيدا بشود به طور علمى مىترسيدند خارج و داخل همهشان از اسلام و از كسانى كه وابسته به اسلامند كه در راسش شما هم هستيد، از اين جهت كوشش كردند در اينكه همه اديان را در نظر مردم كوچك كنند و برسند به اسلام و اسلام را همرديف كنند با آن، در نظر تودههاى مردم اسلام را مشوه نمايش بدهند، اديان به طور كلى مىگويند، مىگفتند اديان افيون جامعه است. منظورشان هم اين بود كه اديان آمدهاند، اديان را اين قلدرها و سرمايه دارها و سلاطين و روسا درست كردهاند براى اينكه مردم را خوابشان كنند مثل افيونى كه به مردم مىدهند تخدير مىشوند، مردم را تخدير كنند، تا اينكه آنها هم مال مردم را بخورند و اينها در خواب باشند. اديان را اينطور نمايش مىدادند. آخوندها را هم، اينها دربارى هستند، اينها انگليسى هستند، خود انگليسىها اينطور القا مىكردند كه بگويند انگليسىاند، اينها دربارى هستند، اين آخوندها چه هستند. اين را، قصه را من مكرر گفتهام من و آقاى حائرى، آقا مرتضى حائرى
صحيفه نور ج 9 صفحه 105
و آقاى حائرى اخويشان، آقاى حاج آقا مهدى در اتوبوس بوديم نمىدانم در چند سال پيش از اين و از يك جائى مىآمديم طرف جنوب شهر و آنجاها در آن اتوبوس يك عدهاى بودند يكيشان شروع كرد صحبت كردن گفت كه من مدتها بود كه اين هيكلها را نديده بودم (آن زمانى بود كه زمان قدرت رضا شاه شايد آخرهاى رضا شاه حالا يادم نيست درست) گفت من مدتها بود اين هيكلها را نديده بودم. (مقصودش ما سه نفر معمم بوديم) اينها را انگليسىها درست كردهاند در نجف وقم جمعشان كردهاند و اينها از عمال آنها هستند. يك شرح اين طورى. ما هم صحبتى نكرديم، سكوت كرديم. وضع اينطور بود و هست. حالا هم كه مىخواهند شما را چيز بكنند كه يك جورى بكنند كه از زندگى روز و از احتياجات مسلمين منعزل كنند، شما برويد سراغ يك كارهاى ديگر و آن قاطر چموش لگد زن، از آن ما مقصود آنها اين است و ممكن است كه ما يك وقتى خداى نخواسته به آنها فرصت بدهيم، به آنها بهانه بدهيم، اين بهانه اسباب اين بشود كه آنها با قلمهايشان شروع كنند بر ضد شماها نوشتن، گفتن و مهم همان است كه اينها نمىخواهند كه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، از اسلام مىترسند خصوصا حالا كه به مشاهده ديدند. يك وقتى همان قضيه، قضيه علمى بود و آن مسائل را كه پيش مىآوردند و تبليغات سوئى كه مىكردند براى همان مساله علمىاش بود كه مىگفتند اگر اسلام پيدا بشود، چه مىشود، اگر روحانيون قدرت پيدا كنند چه خواهد شد. در اين نهضت اينها بالعيان ديدند كه مساله همين است كه اسلام همچو قدرتى دارد كه با دست خالى بر قدرتهاى بزرگ غلبه مىكند و روحانيون هم همچو مردمى هستند كه اين ملت پشت سرشان ايستاده و هر كارى مىخواهند، هرامرى مىكنند عمل مىكنند، حالا كه بالعيان اين مطلب را مشاهده كردند حالا خوفشان صد چندان شده است و دست و پا مىزنند به اينكه شماها را آلوده بكنند و پيش ملت باز شماها را يك طورى بكنند كه مردم از شما روگردان بشوند و شما را هم بگويند كه اينها تا حالا چيزى دستشان نبود حالا كه دستشان آمده اينها هم همانها هستند مطلب اينها اين است كه بگويند اين روحانيون تا حالا كارى دستشان نبود حالا هم كه كار دستشان آمده است اينها هم همان مسائل هست و همان كارها را دارند انجام مىدهند. اگر يك قدم كج گذاشته بشود، اين يك قدم كج را صد مقابل اينها عرضه مىكنند و در كتابشان يا در مقالاتشان يا در روزنامههايشان مىنويسند و در خارج بيشتر و در داخل هم كه ديروز يكى از خبرنگارهائى كه مىخواست يك كتابى بنويسد مدتى بود كه به من يك نفر از آقايان پيشنهاد مىكرد كه اين بيايد اينجا و شما را ببيند و صحبت بكنيد با او و مسائل را بگوئيد اين مىخواهد كتاب بنويسد (خارجى بود، زن هم بود) و اين مسائلى از شما سوال مىكند و جواب دهيد و از جمله حرفهايى كه زد اين بود كه من وقتى شما را دارم مىبينم، مىبينم كه يك آدم آرامى هستيد، به نظر نمىآيد كه شما يك آدم چهاى باشيد لكن در خارج شما را يك طور ديگرى دارند معرفى مىكنند. خوب البته من اين را مىدانستم كه خارج مىگويند هيتلر است. همين امروز هم براى من يكى عكسى آوردهاند هيتلر ايستاده و دستهايش را كمرش زده يك عدهاى هم سر، اينطور عكس انداختهاند من هم آن بالا شمشير را كشيدهام براى اينكه گردنها را بزنم. من به ايشان گفتم خوب من اينها را كه شنيده ام، شنيدهام كه
صحيفه نور ج 9 صفحه 106
گفتهاند كه فلانى امر كرده است كه پستانهاى زنها را ببرند، شما هم كه حالا اينجا هستيد خوب برويد توى مردم اين را بپرسيد از مردم كه چه هست قصه بعد به او گفتم كه ما گفت شما راجع به اينكه آنها اينجور مىنويسند متاسف نيستيد؟ گفتم از جهتى من متاسفم و آن اينكه چرا بايد يك انسانى كه بايد انسانيت داشته باشد اينقدر انحراف داشته باشد كه يك چيزى كه هيچ نيست، اين براى منافعش آنطور چيزها بنويسد، از اين جهت البته تاسف است و اسلام آمده است براى اينكه همه مردم را ارشاد كند، ارشاد به راه راست كند و از اينكه مردم اينطور هستند من البته متاسفم اما از يك طرف ديگر ما توقع بايد نداشته باشيم كه براى ما اينها را ننويسند براى اينكه ما دست آنها را از منافعشان كوتاه كرديم آنها چشمشان دوخته شده بود به منافع اينجا و ماها، آقايان ملت ايران دستشان را كوتاه كردند، وقتى دستشان را كوتاه كردند ما ديگر توقع نداشته باشيم كه آنها مدح ما را بكنند. آنها بايد بگويند، هر چه مىخواهند بگويند ما بايد راه خودمان را برويم.
حيثيت روحانيت الان بستگى به اعمال ما دارد
مقصود من از اين اطاله كلام اين است كه عرض كنم كه همانطورى كه مقام شما و پست شما يك پست شرافتمند بزرگى است، مسؤوليتتان هم يك مسؤوليت بزرگى است. به همان اندازه كه مقام شما بالاست مسؤوليتتان هم زياد است. اگر يك وقتى مثلاً فرض بفرمائيد يك كميتهاى تحت نظر بعضى از آقايان باشد و در آنجا يك شخص نابابى باشد و يك كارى انجام بدهد كه بر خلاف باشد آنهائى كه مىخواهند مناقشه بكنند با ما، نمىگويند كه يك شخص نابابى در اين كميته بود، آقا خودش خوب است اما آن شخص ناباب اين كار را كرد مىگويند آخوندها اين كار را كردند. آنها به آخوند نسبت مىدهند نمىگويند كه اين كميته اينطور است مىگويند آخوند است، اينطور است حيثيت روحانيت الان بسته بهاعمال ما، هميشه بود. اما حالا بيشتر است، هميشه در زمان طاغوت بود، ما هم هيچ كاره بوديم شما هم هيچ كاره بوديد و تحت فشار ظلم بوديد و مظلوم محبوب است، مظلوميت محبوبيت مىآورد. حالائى كه جمهورى شده اسلام و اسلامى و رژيم طاغوتى از بين رفته و رژيم اسلامى انسانى بناست باشد و شما هم متصدى يك امورى هستيد براى اينكه كمك بكنيد به اين نهضت و بحمدالله با كمك اين طبقه است كه اين كارها دارد انجام مىگيرد. الان آنطور نيست كه اگر يك كارى آنوقت مىشد مردم از باب اينكه شما مظلوم باشيد مظلوم بوديد و محبوب شده بوديد مردم مناقشه نمىكردند، اما امروز آن وضع ديگر نيست، امروز مناقشه مىكنند. اگر يك كميتهاى كه بعضى از آقايان مثلاً در آن رياست دارند يك نفرى در آنجا يك كار خلافى بكند، كميته را مطلقا و چون با اهل علم مخالفند، اهل علمى كه در آن كميته هست بالخصوص او را و سرايت مىدهند به همه مااصلا آخوند اين طورى هست، آخوند جماعت اصلش اين طور است، شلوغكار است، اينها الان يك چيزى دستشان افتاد بنا كردند شلوغ كردن، اين جماعت اصلا اين طورى هستند!! مردم هم وقتى تبليغات زياد بشود مردم هم خيلىها باورشان مىآيد. من شاهد بودم در زمان رضاخان و شايد هيچ يك از شماها
صحيفه نور ج 9 صفحه 107
يادتان نباشد من يادم است آن مسائل يعنى از اولى كه آمد و كودتا كرد تا حالا همه مسائل را من شاهد بودم تبليغاتى كه اينها كردند در ملت تاثير كرده بود با اينكه مىديدند كه اينها چه جنايتى مىكنند ولى تبليغاتشان قوى بود و در بعضى از قشرهاى ملت هم تاثير كرد. اين قصه را من كرارا گفتم و چون در قلب من يك امر ناراحت كنندهاى بود حالا هم عرض مىكنم مرحوم شيخ عباس تهرانى رحمه الله تعالى ايشان فرمودند كه من از اراك مىخواستم بيايم قم، رفتم كه اتومبيلى سوار بشوم كرايه كنم و بيايم، آن شوفر اتومبيل گفت كه ما عهد كردهايم دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم يكى آخوندها را، يكى هم فواحش را. اين وضع ما بود در زمان آن پدر، زمان پسر را همه يادتان هست كه چه بود و چه شد خوب حالا الحمدالله پدرش كه رفت و خودش هم كه رفت آنها ديگر برگشت ندارند لكن ما بايد توجه به اين معنا بكنيم كه حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام الان بسته به كارهاى ماست. اگر ما كارمان يك كار صحيح مطابق با قواعد اسلام باشد هم حفظ روحانيت مىشود هم حفظ اسلام و اگر خداى نخواسته از ما ببينند كه باز مخالفتها شروع شد و باز اين بكش آن طرف و آن بكش آن طرف و اين كميته چه بكن، آن كميته چه، يك همچو مسائلى اگر از ما ديدند روحانيت حيثيتش را از دست مىدهد و با از دست دادن روحانيت حيثيت خود را، اسلام عقب نشينى مىكند. اينكه روحانيت را تا اينجا آورده همين طبقه بود مردم هم تبع همين هستند الان بسته به اعمال ماست يعنى مسؤوليتى كه الان به عهده ماست در اين زمان بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت زمان طاغوت بود و بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت در زمانهاى سابق بوده زمانهاى سابق اينطور مسائل اصلا مطرح نبود، مردم بودند و روحانيت بود و احكام خدا و اينها گاهى هم يك خان يك جائى چه مىكرده يا يك سلطانى جائى، اما اين مسائلى كه حالا طرح است نبوده اصلا حالا دنيا شده مثل يك عائله واحده، يك كلمه كه اينجا گفته مىشود فردا در همه ايران و آنجا هم كه موجهاى راديو و تلويزيون برود همه جا منعكس مىشود، در همه دهات و قصبات در همه خارج و داخل منعكس مىشود. ما اگر چنانچه به وظيفه اسلامى خودمان، روحانى خودمان عمل بكنيم، حيثيت روحانيت در يك همچو مقطع زمانى محفوظ مىماند و بيمه مىشود، براى بعد هم اگر در اين انقلاب ما پيروزى معنوى پيدا بكنيم اين پيروزى معنوى باقى مىماند و اگر خداى نخواسته در اين انقلاب ما پيروزى نداشته باشيم و حيثيت خودمان را از دست بدهيم بايد ديگر كنار برويم و فاتحه روحانيت را بخوانيم و دنبال آن فاتحه اسلام براى مدت طولانى، از اين جهت ما آنقدرى كه وظيفه داريم و آقايان وظيفه دارند بايد كوشش كنند كه هم خودشان را و هم آن كميتههائى كه در تحت نظارت آقايان هست و هم آن پاسدارهائى كه در تحت نظارت آقايان هست كوشش كنند كه همه اينها را به فرم اسلام در مىآورند، هر كس بيايد كميته را ببيند، مثل اينكه در يك مسجد رفته و همه چيزش اسلامى است، هر كس پاسبان را ببيند يك مرد مسلم متعهد ببيند اگر ما بتوانيم يك همچو كارى بكنيم كه اين كميتههايمان را و اين پاسدارهايمان را بتوانيم تهذيب كنيم، بتوانيم تربيت بكنيم، نصيحت بكنيم و مواظبت از روحيات آنها بكنيم و اينها را خوب تربيت بكنيم، در اين نهضت پيروزيم و پيروزى انشاءالله دائمى است و اسلام هم روسفيد از
صحيفه نور ج 9 صفحه 108
- روسفيد كه هست - روسفيد در مىآيد از آب.
ما بايد حيثيت اسلام و روحانيت را حفظ كنيم
بنابراين ما وظيفه داريم الان يعنى وظيفه الهى، شرعى، وجدانى و انصافى بر اين داريم كه ما بايد از خودمان شروع بكنيم و از خودمان كه شروع كرديم به آن چيزهائى كه مربوط به ما هست، به آن دستگاههائى كه مربوط به ما هست به آنها هم سرايت بدهيم و در نظرمان اين باشد كه تربيت كنيم جامعهاى كه 2500 سال در آن ظلم و ظلمات به سر برده و 50 و چند سال به اين ظلمات وحشتناك و جوانهاى ما را همچنان منقلب كرده بودند كه نسبت به شما يك نحوه ديگر فكر مىكردند، چنانچه شما هم نسبت به آنها يك طور ديگر فكر مىكرديد و هر دو فكر، فكرهاى وارداتى تبليغاتى بود، هم آنطورى كه دانشگاه درباره شماها فكر مىكرد يك مشت آخوند كه همين حرف ها و هم اين طورى كه شما نسبت به دانشگاه كه همچو به طور مطلق يك دسته فكلى نمىدانم كذا اين هر دو تبليغات بود كه جدا كنند طبقه جوانى كه بعدها بايد مقدرات يك مملكت را در دست بگيرد از شما جدا كنند. اصلا برنامه اين است كه شما را از طبقه فعال جوان جدا بكنند يعنى طبقهاى كه روشن هستند و مرجع امور خواهند شد و شما را هم از آنها و آنها را هم از شما و دو قوهاى كه دو قوه مفكره يك ملت هست، اينها را مقابل هم قرار بدهند تا كارهايشان همه خنثى بشود، نه دانشگاهى بتواند كار خودش را انجام بدهد كار صحيح و نه شما بتوانيد كار صحيح. شما را در مقابل هم قرار بدهند و خودشان هر كارى مىخواهند بكنند و ما راجع به آن قضاياى آنها بى تفاوت باشيم خودمان تو سر هم بزنيم. اين يك برنامه اى بوده است كه اينها داشتهاند و علاوه بر هزار جور برنامهاى كه داشتند و ديگر من نمىتوانم حالا عرض بكنم، حالا آن مقدارى كه من در اين مجلس مقتضى است و حالا هم خدمت آقايان رسيدم همين مقدار است كه ماها بايد حفظ كنيم اين حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام را و به همه رفقايتان بايد بگوئيد كه مسؤوليت زياد است امروز غير سابق است امروز خيلى وقت حساس است امروز خيلى وقت حساس خطرناكى است براى همه ما. حالا من اميدوارم كه انشاءالله چه بشود. مسائلى هم كه آقا گفتند صحيح است لكن بايد تنبه داد. آن غرض ندارد اما اشتباه دارد. به او هم گفتند زياد هم به او گفتهاند كه اشتباه كردى و تنبه البته لازم دارد كه يك همچو اشتباهاتى نشود و من ممكن است كه امروز صحبت اگر عصر در چيز كردند بگويم كه وضع، وضع روحانيت چه است و بايد چه كرد و آنهائى كه مىخواهند روحانيت را يك لطمهاى وارد كنند چه كارهاند آنها. اين ممكن است كه من انشاءالله امروز عصرى كه در مدرسه فيضيه اجتماع هست يك صحبتهائى كه به صلاح اسلام و مسلمين است عرض بكنم انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 109
تاريخ: 22/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان فرهنگى و مربيان قرآن كاشمر
مطلب اصلى ما اسلام است كه بايد به آن تحقق بدهيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مرحوم آقاى طالقانى رفتند و روسفيد رفتند. ايشان بايد گفت يك عمر تقريبا خدمت كردند و جهاد كردند و رفتند و ما بايد ببينيم كه چه بكنيم تا ما هم روسفيد برويم. ما همه در اين نهضت سهيم هستيم و شما خانمها سهم بزرگ داريد يعنى آمدن شما خانمها به خيابانها و ميدانهاى مبارزه موجب اين شد كه مردها هم قوه پيدا بكنند، تقويت بشوند، روحيه آنها هم با آمدن شما تقويت بشود. شما سهم بزرگى در اين نهضت داريد لكن در نيمه راه هستيم الان، بيشتر راه مانده است. ما فقط رفتن محمدرضا و كوتاهى دست اجانب مقصد اعلايمان نبود، آن مقدمه بود يعنى اينها يك خارى بودند بين راه كه بايد اين خارها از بين راه برداشته بشود تا ما بتوانيم آن مقصدى كه مقصد اصلى است به آن برسيم و آن مطلبى را كه مطلب اصلى ماست و اصلى اسلام است به آن تحقق بدهيم. ما همه راى به جمهورى اسلامى داديم شما هم داديد راى، راى تنها كافى نيست راى همين قدر است كه رسما الان مملكت ايران رژيمش جمهورى اسلامى است لكن وقتى به حسب واقع جمهورى اسلامى مىشود كه شما خانمها به وظيفهتان عمل كنيد و اين آقايان هم به وظيفهشان و همه ما خودمان را وظيفهدار و مكلف بدانيم.
بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلام
يك مملكتى كه پس از رفتن خرابكارها يك مملكت جنگزده است، يك مملكت غربزده است، يك مملكتى است كه همه چيز ما را عقب راندهاند و همه جهت ما را شكست دادهاند و حيثيت ملى ما را گرفتند از دست ما و فرهنگش، اقتصادش، همه چيزش درهم و برهم است، اين به يك كلمه رئيس جمهورى اسلامى درست نمىشود. با رفتن دزدها و چپاولگرها هم درست نمىشود فعاليت مىخواهد. الان ما مكلفيم كه براى جبران اين خساراتى كه به مملكت ما وارد شده است، چه خسارتهاى معنوى كه جوانهاى ما را اعم از زن و مرد به واسطه تبليغات فاسدى كه كرده بودند از آن وضعى كه بايد داشته باشند آنها را عقب زدهاند و چه خسارات مادى كه مملكت ما را به فقر كشاندهاند، به اسم اصلاحات ارضى بيچاره كردند كشاورزهاى ما را و مملكت را به تباهى كشيدند و چه مدارس و
صحيفه نور ج 9 صفحه 110
فرهنگ ما كه عقب نگه داشتند نگذاشتند كه يك فرهنگ صحيح باشد، مترقى باشد. اين آشفتگىها بايد به دست ما و شما، به دست ملت و دولت، تنها هيچ كدام نمىتوانند اين كارها را درست بكنند. اگر خانمها خيال كردند كه كنار بروند و مردها اين كارها را انجام بدهند و يا مردها خيال كنند كه كنار بروند و خانمها اين كار را انجام بدهند يا هر دو خيال بكنند دولت انجام بدهد و يا هر سه خيال كنند روحانيت انجام بدهد، اين خيال، خيال صحيحى نيست براى اينكه كارها اينقدر آشفته است، گرفتارىها اينقدر زياد است كه هر شخصى بايد در هر محلى هست تكليفى كه دارد اين است كه آنجا را خوب بسازد. اگر شما در محلى هستيد كه در آنجا مثلاً بايد تعليم و تربيت خانم كوچولوها را بكنيد بايد خوب تربيت كنيد، اگر در جائى هستيد كه در آنجا تبليغ بايد بكنيد، بايد تبليغاتتان، تبليغات صحيح باشد و هر قشرى در هر جا هست بايد همان پستى را كه دارد خوب عمل بكند.
اگر در وزارتخانه است، آنجا پشت هر ميزى كه نشسته تكليفى را كه دارد نسبت به آن وضعى كه دارد، خوب عمل كند. اگر در ادارات ديگر هست، هر ادارهاى كه هست كارى كه انجام مىدهد صحيح انجام بدهد كه وضع سابق كه همه چيز را در هم كرده بود و ادارات ما را اداراتى كرده بود كه قابل ذكر نيست، وزارتخانهها همين طور و ساير قشرها همين طور و جوانهاى ما را به طورى تربيت كرده بودند كه تعهد ديگر نداشتند نسبت به گرفتارىهائى كه برايشان پيش مىآمد، اينها بايد در هر محلى كه هست، محول به هر كسى كه هست يا بر هر گروهى كه هست، اينها بايد هر كسى در محل خودش، هر گروهى در محل خودش، هر كسى در پست خودش انجام وظيفه زمان جمهورى اسلامى بكند. يعنى بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلامى. تا حالا ما همه چيزمان را تقريبا بايد بگوئيم غربى بود، همه چيز غربى بود. حالا بايد بعد از اينكه ما دست آنها را كوتاه كرديم اينطور نباشد كه باز دنبال آنها باشيم، همه چيزهاى خودمان را فراموش بكنيم و دنباله رو غرب يا دنباله رو شرق باشيم. بايد ما توجه داشته باشيم كه ما خودمان كى هستيم و چى هستيم و مملكت ما احتياج به چى دارد و به كى دارد. اگر ما اين وابستگىهاى معنوى را، اين وابستگىهائى كه جوانهاى ما را و دانشگاه ما را و همه چيز ما را به صورت غربى در آورده بود، اينها را اگر برگردانيم به حال خودش، و پيدا كرديم خودمان را، مىتوانيم يك ملت مستقل باشيم و يك ملت آزاد باشيم، پيوند به غير نداشته باشيم و خودمان سر پاى خودمان بايستيم و كارهاى خودمان را خودمان انجام بدهيم و اما اگر چنانچه از اين معنا غفلت بشود و باز همان خيالات و همان بساط غرب در اينجا باشد اميد اينكه بتوانيم ما مستقل باشيم و بتوانيم آزاد باشيم، آزاد فكر بكنيم، آزاد عمل بكنيم، اين اميد ديگر نيست. بر همه ماست كه از اين غربزدگى بيرون بياييم، افكارمان را عوض بكنيم، اعمالمان را عوض بكنيم، وضعيت فرهنگمان عوض بشود، وضعيت دادگسترىمان عوض بشود. همه اينها سوغات غرب است. اين دادگسترى ما به اين ترتيبى كه بود در زمان طاغوت، اين يك سوغاتى بود از غرب آمده بود بايد تغيير بكند و يك وضع ديگرى پيدا بكند. و همين طور فرهنگمان هم همان طور بود. تمام چيزهائى هم كه وسيله قرار داده بودند براى اينكه جوانهاى ما را تباه كنند، همه اينها سوغاتهاى غرب بود يعنى بنابراين بود كه وسايلى تهيه بكنند كه
صحيفه نور ج 9 صفحه 111
هم زنها را و هم مردها را تباه بكنند نگذارند يك رشد انسانى پيدا بكنند. همه وسايل را تهيه كرده بودند براى همين مقصد. در سينما مىرفتند، وضع سينما را جورى قرار داده بودند كه تباه مىكرد. در هر جا كه مىرفتند همين مسائل بود. ما بايد خودمان را تغيير بدهيم تا اينكه بتوانيم سرپاى خودمان بايستيم و بفهميم كه ما شرقى هستيم و ما در اسلام هستيم و برنامه ما اسلام است. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه را موفق كند به اينكه به اين مملكت خدمت بكنيد كه مملكت الان مال خود شماست و خود شما موظفيد كه او را حفظ بكنيد.
سلام بر همه شما باشد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 112
تاريخ: 23/6/58
بيانات امام خمينى در جمع خانواده آيت الله طالقانى
مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
نمىدانم من بايد به شما تسليت بدهم و يا شما بايد به من، يا هر دو به هم. من به شما تسليت بدهم كه يك پدر بزرگى را از دست دادهايد و شما به من كه يك برادر عزيزى را از دست دادهام و همه به ملت كه يك خدمتگزارى را ملت از دست داده و همه به اسلام كه يك مجاهدى را از دست داده است لكن ما از خدا هستيم و از آنجا آمديم و به آنجا بر مىگرديم انا لله ما از خدائيم، مال خدائيم، ما چيزى نداريم خودمان، هر چه هست از اوست و به سوى او مىرويم و بايد ببينيم چطور از آنجا آمديم و چطور در اينجا هستيم و چطور به آنجا مىرويم آيا در اينجا كه هستيم، در اينجا كه هستيم در خدمت حق تعالى در خدمت خلقيم، مجاهده مىكنيم در راه خدا،به صراط مستقيم، ربوبيت مشى مىكنيم يا انحراف داريم؟ اگر انحراف داشته باشيم، چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ كه تعبير به مغضوب عليهم شده است و چه طرف راست كه تعبير به ضالين شده است در مقابل طريق مستقيم و صراط مستقيم، اگر از اين راه مستقيم رفتيم، از اينجا كه حركت كرديم راه مستقيم باشد، منحرف نباشد، شرقى نباشيم غربى نباشيم، مستقيم باشيم، يمين و شمال نباشد در كار، مستقيم حركت كنيم از اينجا به لانهايت، سعادتمنديم و ملتى را سعادتمند كرديم و اگر چنانچه خداى نخواسته انحراف به چپ، انحراف به راست، انحراف به يمين، انحراف به يسار باشد، منحرف هستيم و اگر چنانچه در بين ملت يك مقامى داشته باشيم، ملتى را منحرف مىكنيم.
مرحوم آقاى طالقانى مستقيم بود، مستقيم فكر مىكرد، مستقيم عمل مى كردانحراف به چپ و راست نداشت، نه غربزده بود و نه شرق زده اسلام زده بود، دنبال تعليمات اسلام بود و براى يك ملت مفيد بود و رفتنش ضايعه است لكن او پيوست به آنجايى كه براى او تهيه شده است ، مقامى كه براى او تهيه شده است و ما بايد فكر اين باشيم كه ماهم مستقيم باشيم. اگرمستقيم باشيم و ملت را دعوت به استقامت كنيم از اين غربزدگى كه در طول تاريخ و خصوصا در اين پنجاه و چند سال ما را به آن طرف كشيدند، از آن طرف ما را كشيدند طرف شرق، از آن طرف ما را كشيدند طرف غرب و ما را ازخود بيخود كردند، جوانهاى ما را تهى كردند از آنكه بايد باشند. ما مكلفيم همهمان، مكلفيم همه آقايان و
صحيفه نور ج 9 صفحه 113
همه خانمهاى محترم، مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله، راه الله كه راه مستقيم است و از انحرافها جلوگيرى كنيم. نه منحرف به آن طرف باشيم كه ديكتاتورى به تمام معنا است و نه منحرف به غرب باشيم كه ظلم و ستم و به اسم حقوق بشر، بردن همه حقوق بشر است. مكتبهائى كه در دنيا هست غير از مكتبهاى توحيدى، اينها مكتبهائى هستند انحرافى كه آن اشخاصى كه اين مكتبها را درست كردهاند، آنها براى يك مقصدى و توطئهاى درست كردهاند، براى به دام انداختن جوانهاى غافل. آنهائى كه دعوى مىكردند به اين كه ما براى ملت هستيم، خدمتگزار ملتها هستيم، برادريم با مردم، با لفظ برادرى و قارداشى از هم تعبير مىكردند، شايد بعضى از شما يادتان باشد يا هيچ كدامتان كه وقتى كه سران كشورها بناشد بيايند به ايران و آنجا يك اجتماعى داشته باشند، وقتى كه چرچيل آمد، آنطور كه آنوقت معروف شد و نقل كردهاند، آمد به فرودگاه و با يك تاكسى رفت به محل خودش، وقتى كه رئيس جمهور آمريكا آمد آن هم با يك ترتيب لكن وقتى استالين آمد طيارهاى كه او را حمل مىكرد، گاو هم همراهش آوردند كه مبادا يك شيرى از اين طرفها ناسالم باشد. با يك تشريفات زياد، در عين حال كه او آنطور با سلطنت و فوق سلطنت زندگى مىكرد و از قرارى كه به ما گفتهاند كالسكه طلا هم داشته است و من اطلاع ندارم لكن آنهايى كه مشاهد من بود، سربازهاى آمريكا كه اينجا بودند و سربازهاى انگلستان كه اينجا بودند، براىشان خيلى چيزها از آنجا مىآوردند حتى آنطور كه در ذهن من است ليموى ساييده شده، پودرش را مىآوردند، لباس براىشان مىآوردند ولى آنكه من خودم مشاهدش بودم، بين اينجا و مشهد ما سوار - چيز بوديم - اتومبيل بوديم مىرفتيم - اتوبوس بوديم اين سربازهاى روسى كه به آنان اينطور فهمانده بودند كه ما برادريم با آنها، فرقى ما بين ما و شما نيست، اينها براى يك سيگار گدايى مىكردند، از اين مردم، مسافرين.
بازى مىدهند جوانهاى ما را، هر دو دسته بازى مىدهند، هم غرب ما را بازى مىدهد، ملعبه كردند ما را، هم غرب ما را ملعبه كرده هم شرق ما را ملعبه كرده است و تا اين گول خوردنها هست، تا اين غربزدگى و شرق زدگى در ملت ما هست، هيچ اميدى به اصلاح نيست. ما بايد اول تمام همتمان را صرف كنيم كه خودمان را از اين وابستگى فكرى بيرون بياوريم. ما فكرهاىمان وابسته است، ما فرهنگمان وابسته است. ما بايد سعى كنيم از اين فرهنگ وابسته خارج بكنيم خودمان را، چه فرهنگ آن طرف كه همهاش فساد و چه فرهنگ اين طرف كه همه فساد است يعنى همهاش براى به دام انداختن ماهاست، به دام انداختن بشر است.
رفتار حاكمان صدر اسلام رسواگر مدعيان خلق و حقوق بشر
ما تا اين راه مستقيمى كه راه انسانيت است، راه اسلام است و از حكومتهايش ما فرق را مىفهميم، آنوقتى كه اسلام به دست ماها نيفتاده بود كه مثل يك پوستين اين طرف، آن طرف باشد آن وقتى كه اسلام صريح بود، زمان خود پيغمبر (ص) و زمان على ابن ابيطالب (سلام الله عليه) شما وقتى
صحيفه نور ج 9 صفحه 114
آنوقت را ملاحظه كنيد و سران قوم را در آنوقت، سردارهاى اسلام را در آنوقت، آن كه در راس واقع شده بود به حسب نظم مملكتى، وقتى كه ملاحظه بكنيد چه جور زندگى مىكردند، وضع خودشان چه جور بود، آن كه پيغمبر اسلام بود در يك مسجدى كه نه مثل اين مسجد ماها، مساجدى كه حالا هست، يك مسجدى كه شايد حصيرهم نداشتند، يك ديوار يك مترى آنقدرى تقريبا بوده است و با اين چيزهاى، چوبهاى خرما يك جائيش را سقف زده بودند. مسجد، آن مسجد و اطاقها، يك دانه اطاق براى يك عده بود وقتى كه نشسته بودند (در مسجد مىنشستند با اصحابشان) كسى كه از خارج مىآمد نمىفهميد اينها كدام يكى پيغمبرند و كدام يكى ديگرانند، پرسيد كدام يكى شما او هستيد. اينطور مىنشستند، مثل، مثل سايرين حتى يك همچو پتوئى نبوده است كه زيرشان بيندازند كه يك امتيازى در كار باشد و آن كه حضرت امير (سلام الله عليه) است و تاريخش را همه مىدانيم، همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير و راى دادند به ايشان، همان روز وقتى فارغ شد از اين قضيه بيل و كلنگش را برداشت رفت پى كار. كار مىكرد، يك جا رفت آنجا سراغ كارش. يك همچو حكومتى، خودش كار مىكرد. اين حكومت يك حكومتى است كه اگر بگويد ما برادر هستيم، راست مىگويد يعنى يك برادرى است كه از برادر ديگرش، از ساير برادرهاى ديگرش در زندگى پائينتر است. حضرت امير سر آن آنطور كه در تاريخ است آن چيزى كه تويش آرد جو درست كرده بود براى اينكه از آرد جو ميل مىفرمود سرش را مهر زده بود كه مبادا دخترهايش به واسطه عطوفتى كه به او دارند يك روغنى، يك چيزى داخلش بكنند، مثلاً چيزى كه تغيير مزه داشته باشد. زندگى اين زندگى بود و مىفرمود كه من مىترسم كه در آن طرف مملكت نمىدانم كجا، يك كسى باشد كه گرسنه باشد، نان نداشته باشد و من مىخواهم همانطور باشم اين حكومت يك حكومتى است كه مىتواند حاكم بگويد كه ما با ديگران برادر هستيم، ما همه هستيم، همه با هميم، با اينكه وضعش كمتر از ديگران است. يك پوستى داشتند كه شب زير خودش و عيالش حضرت زهرا مىانداختند مىخوابيدند روى آن، روز همين پوست را يك قدرى علف مىريختند براى شترشان. اين زندگى بود. اين حكومتهائى كه ادعا مىكنند كه ما براى خلق هستيم، براى چه هستيم، وضع خودشان را بروند ببينند، وضع خلقشان را هم بروند ببينند آنهائى كه مىگويند كه ما براى حقوق بشر چه و مجلس حقوق بشر درست كرديم، از اين حرفها، ببينند اينها با بشر چه جور رفتار كردند، كجا حق بشر را به او دادند. يكى از بشرها ما بوديم ديگر، ما هم يك دستهاى بشر هستيم، پنجاه و چند سال است كه ماها يادمان است، همه حقوق ما را از بين بردند، همه چيزمان را از بين بردند همينهايى كه دعوى مىكنند حقوق بشر، همينها فوج، فوج بشر را مىكشند و فرياد مىزنند حقوق بشر. وقتى در ايران نصيرى را مىكشند يا هويدا را مىكشند، هياهو بلند مىكنند چرا كشتيد، اين جز اين است كه مىخواهند ماها را اغفال كنند و نهضت ما را بدنام كنند؟ اينها بشر را نمىشناسند، چه تا حقوق بشر را. اينها براى بشر وضعى قائل، حيثيتى قائل نيستند اينها هر چه در نظرشان است همان جهت اقتصاد است و جهت چاپيدن مردم، چيز ديگرى نيست در كار، زير بنا اقتصاد است، زير بناست. همه چيز از آنجا پيدا شده است كه كسى اطلاع ندارد انسان
صحيفه نور ج 9 صفحه 116
چيست، يك همچو چيزى هم مىگويد.
مرگ علماى اسلام ضايعه است، نه شكست
در هر صورت گرفتارىهاى كشور ما زياد است و ما احتياج داشتيم به يك شخصى مثل اقاى طالقانى لكن اينطور نيست كه ما وقتى آقاى طالقانى بروند، شكست خورده باشيم. اسلام است، پيغمبر هم رفت اما وقتى وحى آمد كه اگر پيغمبر كشته بشود يا بميرد، شما برمىگرديد از دينتان؟ اسلام هم پيغمبرش هم مىرود، امامش هم مىرود، عالمش هم مىرود، همه مىروند و مملكت ما الان بحمدالله تعالى و اميدوارم كه يك بيدارى براى قشرهاى مملكت ما پيدا شده و كشور ما پيدا شده ملت ما يك بيدارى پيدا كردند كه خودشان دارند مىروند، خودشان ديگر بيدار شدند، ديگر خودشان راه مىروند. و ما اميداريم كه انشاء الله خداوند آن خدمتگزار را رحمت كند و همه ما را هم خدمتگزار قرار بدهد و ملت ما را هم از اين بيدارتر كند كه راه را بروند و من تسليت به خانمها اول و به آقايان ثانيا عرض مىكنم و من بدانيد كه شريكم در اين مصيبت. خداوند همه ما را در اين راه مستقيم هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
تاريخ: 23/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم در مدرسه فيضه
ما احترام به هر كس بگذاريم براى خدا بايد باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
ما برادرى را از دست داديم و ملت ما پدرى را و اسلام مجاهدى را، همه در سوگ هستيم و متاثر از اين مصيبت بزرگ...، خداوند او را غريق رحمت و شما را بردبار و صبور بفرمايد. آقاى طالقانى پس از سالهاى طولانى خدمت و رنج و نگرانى و مجاهدت از بين ما رفت و با اجداد طاهرينش انشاء الله محشور شد. ما بايد از وقايعى كه رخ مىدهد عبرتهايى بگيريم و تعليمهايى و تنبه به بعضى مسائل پيدا كنيم. آقاى طالقانى چرا در مرگ او اين انقلاب و اين انفجار در مملكت ما و در ساير ممالك حاصل شد؟ مگر چه بود كه اين انفجار حاصل شد؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحليل مىكنيم و بعد خود ملت را ميزان قرار مىدهيم. ما در تحليلات نبايد توى يك اتاق سربسته بنشينيم و فكر كنيم و قلم به دست بگيريم و به خيال خودمان تحليل كنيم، ما بايد مطالعه در حال ملت بكنيم ببينيم ملت چرا به آقاى طالقانى اين احترام را گذاشت؟ چه بود در او و انگيزه ملت چه بود؟ آقاى طالقانى ابعاد مختلفهاى را داشت، اولاد پيغمبر بود، عالم بود، خدمتگزار بود، متفكر بود، مفسر قرآن بود، انسان متعهد بود، مخالف با رژيم بود، مخالف با چپ و راست بود، كدام يك از اين ابعادى كه آقاى طالقانى داشت اينطور مردم را برانگيخت و اينطور در سوگ نشاند همه طبقات را، هر يك از اين اوصاف به تنهايى در خيلى هست و همچو مطلبى رخ نمىدهد، آنچه كه ما از حال ملت و فرياد ملت مىتوانيم بفهميم دو سه مطلب مهم است كه آن مطالب موجب اين انفجار ملت ما و اين تاثرات فوق العاده ملت ما شد: يكى اين روح مقاومت و مخالفت با دستگاه ظلم، از اول جوانى تا وقتى كه به دار بقا به اجداد طاهرينش ملحق شد، انگيزه او مخالفت با جباران و ستمكاران و چپاولگران بود، هيچ وقت از پاى ننشست و دنبال همين معنا، حبسهاى متعدد، هر گاهى از حبس به حبس ديگر منتقل مىشد. ملتى كه با يك رژيم مخالف است، ملتى كه از دست رژيم طاغوتى رنج كشيده است، ملتى كه همه بدبختى خودش را از اين رژيم طاغوتى و از اربابهاى او مىداند اگر ببيند يك كسى با اين رژيم با تمام قوايى كه دارد چه در حال جوانى و قوه جوانى و چه در حال پيرى و ضعف پيرى مقاومت كرده، مخالفت كرده است، رنج برده است در اين مخالفت و مقاومت، حبس رفته است، تبعيد رفته است، اهانت شده است،
صحيفه نور ج 9 صفحه 117
شايد شكنجه شده است، يك ملتى كه ببيند يك كسى با دشمن او، با كسى كه تمام حيثيت ملى و دينى او را از بين برده است اينطور مخالفت مىكند، اين ملت از او قدردانى مىكند يعنى اين قدردانى از خدمتگزار خودش است. طالقانى خدمتگزار ملت بود و ملت از خدمتگزار خودش قدردانى مىكند لكن اين تمام انگيزه نبود، اين مقاومت در بعضى از اشخاص ديگر هم بود و هست لكن براى آنها مردم متاثر و متاسف، اما اين انفجار حاصل نشد. مقاومت و مخالفت با دستگاه جبار را ضم به اين بكنيد كه اين روحانى است و اين كار را مىكند. يك روحانى، يك شخصى كه به واسطه روحانيتش در بين مردم محبوبيت دارد، وقتى خدمتگزارى او را هم كه مشاهده كنند اين انفجار حاصل مىشود. شما آنوقت كه ايشان را دفن مىكردند، در تلويزيون ديديد، شعارهاى مردم را مىشنيديد، شعار چه بود؟ انگيزه مردم از شعارشان پيدا مىشود. توى اتاقهاى در بسته نويسندهها ننشينند براى خودشان وجه درست كنند، انگيزه درست كنند.
انگيزههاى علمى و توهمى غير از انگيزههاى واقعى محسوس است. چه مىگفتند مردم؟ چه شعار مىدادند؟ اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى. اين نفس مردم بود، به عنوان نايب پيغمبر اين را مىشناختند لكن نايب پيغمبر، هم در جهات معنوى و هم در مقاومت، در مخالفت با دستگاه ظلم. نيابت، هم در مقابله با ظلم، مخالفت با جباران، مقاومت در مقابل ستمكاران و هم در روحيات، معنويات، اما انگيزه، اى نايب پيغمبر ما بود. شما ديديد كه آن بيل و كلنگى كه قبر ايشان را كنده بودند و با او خاك را بيرون آورده بودند و مردم با آن بيل و كلنگ چه مىكردند، عشق بازى مىكردند، مىبوسيدند، حمله مىكردند، بعضى به بعض و اين بيل و كلنگ را مىبوسيدند، چرا مىبوسيدند؟ بيل و كلنگ كه بوسيدنى نيست، براى اينكه آقاى طالقانى يك مرد دموكراتى بود بيل و كلنگش را مىبوسيدند؟! به همان انگيزهاى كه ضريح ائمه اطهار و بزرگان ما را مىبوسند همان انگيزه مردم را وادار كرد كه بيل و كلنگش را ببوسند، براى روشنفكريش نبود، براى اين بود كه اين را نايب پيغمبر خودشان مىدانستند. اين حضرت معصومه را دختر امام خودشان مىدانند كه آستانش را مىبوسند، آستانه هم يك خرده طلاست، يك خرده آهن است، اين آهن و طلا را چرا مىبوسند؟ خيلى آهن و طلا توى دنيا هست، خوب ليره هم دستشان مىآيد، هيچ وقت مىبوسند؟ اين انگيزه علاقه مردم به مبادى است. چرا حجرالاسود را مىبوسيد و لمس مىكنيد و به او تبرك مىجوئيد؟ چرا دور يك خانه سنگى و گلى ميليونها مردم هر سال مىروند و طواف مىكنند؟ چرا؟ انگيزه، انگيزه الهى است. هر چه مربوط به دستگاه خدا باشد احترام دارد. شما اين پوستى كه با او جلد كلام الله را درست كردهاند مىبوسيد و به چشم مىگذاريد، خوب پوست است، چرا؟ براى اينكه در جوف اين كلام خداست. همه چيز براى خداست. ما احترام هم به هركس بگذاريم براى خدا بايد باشد. ملت ما اين بيل و كلنگى را كه چند روز پيش از اين مىبوسيدند، به انگيزه اين بود كه نايب پيغمبر ماست، خودشان هم فرياد مىزدند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى چرا اين قدرت را مىخواهيد از دست بدهيد؟ چرا اينقدر كم سليقه و بد سليقه هستيد؟ چرا اين جوانهايى كه مىخواهند يك خدمتى به مملكتشان و خودشان بكنند از
صحيفه نور ج 9 صفحه 118
يك همچو قدرتى استفاده نمىكنند؟ نمىبينند اين قدرت را. نمىبينند كه يك پيرمرد هفتاد و چند سالهاى كه هيچ قدرت بر اينكه يك فعاليت سياسى داشته باشد به آن معنا ندارد، ضعف پيرى او را گرفته است، نقاهت دارد، وقتى از دست مردم مىرود يك همچو انقلابى در ايران و در ساير كشورها و مورد تحير غرب و شرق مىشود؟! اين قدرت را چرا مىخواهيد از دست بدهيد؟ چرا هى مىشكنيد اين قدرت را؟ چرا هر چيزى كه مىشود از دوش اسلام بر مىداريد، مىخواهيد رويش يك عنوان غربى بگذاريد؟
اى ملت! اى روشنفكران! اى متفكران! از اين قدرت استفاده كنيد. اين قدرت بود كه طاغوت را تا جهنم راند، شماها كه نمىتوانستيد. چرا هر روز اين مظاهر الهيت و قدرت خدائى را مىبينيد و بيدار نمىشويد؟ اين مرض چه مرضى است كه بعضى از اين روشنفكران ما دارند؟ همه آنها را نمىگويم، بعضىشان، بعضىشان، اين چه مرضى است كه اينها دارند كه وقتى يك ملت در سرتاسر ايران به سر و سينهاش مىكوبد و به عنوان نايب پيغمبر، يك كسى را ياد مىكند، وقتى مىخواهند بنويسند مىگويند كه آقاى طالقانى يك مرد روشنفكرى بود از اين جهت مردم، تو هم روشنفكر هستى، چطور مردم برايت فاتحه نمىخوانند؟ اين قدرت را از دست ندهيد آقا. كسانى كه علاقه به كشورشان دارند، علاقه به ملتشان دارند، مىخواهند مقابله كنند با دشمن خودشان، مىخواهند نگذارند باز يك رژيم چپاولگر بيايد، اگر عقل دارند از اين قدرت استفاده كنند، بيايند متصل بشوند به اين درياى مواج، من نصيحتشان مىكنم. فردا دانشگاهها باز مىشود و باز يك دستهاى كه خودشان را روشنفكر مىدانند و خودشان را براى اسلام و براى ملت چه مىدانند و خدمتگزار مىدانند، باز مىريزند و نمىگذارند كه انگيزههاى ملت به آنطورى كه هست شكوفا بشود. دوستهاى ما هم متوجه نيستند، آنها هم (سعدى از دست دوستان فرياد) دوستانمان هم ملتفت نيستند كه نبايد اين قدرت را از دست بدهند. اين يك قدرت الهى است يدالله مع الجماعه . مىتوانيد انكار كنيد اين را كه آقاى طالقانى فوت شده است؟ مىتوانيد انكار كنيد كه در دنبال فوتش يك انفجار حاصل شده است؟ مىتوانيد انكار كنيد كه اين انفجار از خود متن ملت پيدا شده است بدون اينكه من و تو او را تبليغ كنيم؟ مىتوانيد انكار كنيد كه متن ملت فرياد مىزند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى؟ كجا چنين انكار مىكنيد؟ قدرت ملت را مىتوانيد انكار بكنيد؟ اين قدرت ملت است، متصل بشويد به اين قدرت. اى قطرهها به دريا متصل بشويد تا محفوظ باشيد والا مستهلك و از بين مىرويد. اى افكار كوتاه بيدار بشويد، خودتان را متصل كنيد به اين دريا، درياى الوهيت، درياى نبوت، درياى قرآن كريم.
اين دژ بزرگ اسلام و روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است
از اين غرب زدگىها بيرون بيائيد، آقا شما پنجاه و چند سال است اين غربزدگىها همه مصيبتها را به شما وارد كرده، به خود بيائيد، يك قدرى به اسلام فكر كنيد، نشكنيد اين سد بزرگى كه قدرتهاى بزرگ را شكست، نمىتوانيد هم بشكنيد (عرض خودمى برى و چه مىكنى) نمىتوانيد
صحيفه نور ج 9 صفحه 119
بشكنيد، هر چه هم بخواهيد نمىشود آقا، ملت علاقه به خدا دارد، با آنهايى كه خدا را انكار دارند ملت ما معارض است، ملت علاقه به روحانيت دارد، نايب امام مىداند اينها را، نايب پيغمبر مىداند اينها را. براى طالقانى اى نايب پيغمبر ما، علت علت را خودش نقل مىكند، اينكه من تو سرم مىزنم براى اين است كه نايب پيغمبر رفتهاست، نه براى اين است كه يك دموكرات رفته است، نه براى اين است كه يك روشفنكر رفته است، براى اينكه نايب پيغمبر رفته. شما مطالعه در حال ملت بكنيد، ننشينيد تو خانههايتان و پيش خودتان انگيزه فكرى و هر چه هم مىتوانيد بر خلاف آن چيزى كه مسير ملت است هى بنويسيد، بنويسند. اين هم فايدهاى ندارد لكن چرا متصل نمىشويد به اين ملت، چرا آنى كه هست نمىگوئيد. هى آخوند مرتجع، آخوند مرتجع، همين است كه تزريق به شما كردهاند، دشمنان اسلام تزريق به شما كردهاند آخوند مرتجع تا شما را از آخوند جدا مىكنند. همين قلمهايى كه آخوند را مرتجع مىدانند و مىنويسند يا ادراك ندارد و مطالعه در حال آخوند نكرده است و يا غرض دارد و قلم او اجير است، اجرت مىگيرد و مىنويسد. اين عراق را آخوند نجات داد از انگلستان، از توى حلقوم انگلستان آخوند بيرون آورد، آميرزا محمد تقى شيرازى سلام الله عليه از توى حلقوم انگلستان بيرون كشيد، آخوند مرتجع است يا تو؟ آن نصف سطر ميرزاى شيرازى رضوان الله عليه مملكت ما را از تو حلقوم خارجىها بيرون كشيد اليوم استعمال دخانيات حرام است، معارضه باامام زمان است اين يك كلمه يك ملت را وادار كرد كه مخالفت كنند. چرا اين قدرت را مىشكنيد؟ آخر آدم باشيد. اين آخوند بود كه در عراق به جبهه رفت و به جنگ رفت و اسير شد. همين مرحوم آقاى خوانسارى رضوان الله عليه، مرحوم آقاى آسيد محمد تقى خوانسارى يكى از اشخاصى است كه در جبهه رفت و جنگ كرد و اسير شد، مدتها هم اسير بود. اين قدرت را نشكنيد، صلاح نيست، صلاح ملت نيست، صلاح كشور نيست كه يك قدرتى كه در مقابل قدرت بزرگ مشتش را گره مىكند و آنها را از صحنه بيرون مىكند حالا اجر او را تحويلش بدهيد و يك همچو قدرتى را بشكنيد. اين دژ بزرگ اسلام و اين دژ بزرگ روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است، هم اسلام را باآن دشمن هستند براى اينكه از اسلام بدى ديدهاند، اسلام نمىگذارد كه اينها مخازن ما را از بين ببرند و هم روحانيت را معارض خودشان مىدانند و اين را مىخواهند بشكنند. رضاخان كه آمد تمام نظرش به اين بود كه اين قدرت آخوند را بشكند، تمام نظرش اين بود لكن مامور بود لكن مامور معذور نه، مامورى بود كه معذور هم نبود. تمام قوايش را صرف اين كرد كه اين لباس را از تن اينها بيرون بياورد. ما در آن مدرسه دارالشفا، من حجره آنجا داشتم، در آن بحبوحه فشار به ملت، فشار به روحانيت، در آنجا ما يك حجرهاى داشتيم، رفقاى ما در مواقعى كه از كارهاشان فارغ مىشدند آنجا مىآمدند مجتمع مىشدند، يك روز يك نفر كارآگاه آمد در حجره و بعد آمد توى حجره نشست گفت كه بنابراين است كه در تمام ايران شش نفر معمم باشد خوب بنايى بود كه از اين عمامهها اينها مىترسيدند، چرا؟ براى اينكه اين عمامه توى مردم به عنوان نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است بودند، مردم از اينها حرف مىشنيدند، از اين مسجدها مىترسيدند. اخيرا براى هر مسجد يك سرهنگ يك سرهنگ باز نشسته گذاشته بودند
صحيفه نور ج 9 صفحه 120
مامور مسجد، براى اينكه از اين مساجد مىترسيدند. آنها كوشش كردند كه اين لباس را از تن روحانيت بيرون بياورند و روحانيت را خلع كنند از آن پستى كه دارند و بحمدالله نتوانستهاند. حالا نوبت شما شده، حالا نوبت اين شده است كه شما هى هر كدامتان يك نقى بزنيد به روحانيت، يك روحانيتى كه اينهمه خدمت به ملت كرده و نجات داده چندين مرتبه از مهلكه اين ملت را. حالا آقايان آمدهاند با قلمهايشان و با قدمهايشان و با كلماتشان از اين روحانيت انتقاد مىكنند. من نمىخواهم بگويم سرتاسر هر كه عمامه دارد كذاست، نايب الامام است، نيست همچو حرفى، نيست، لكن آنها كه مىشكنند، بدها را نمىشكنند، اينها با خوبها بدند با بدها خوبند. بدهايى كه هم پست آنها هستند و هم راى آنها هستند و در خدمت دستگاه هستند و بودند، با اينها بدى ندارند، اينها با آنهايى كه خوبند، بدند، اينها با طالقانى بدند. من مىگويم كه اين قدرت را همچو يك كاسه نكنيد و بشكنيد آن را، اين يك قدرت الهى است كه از آن استفاده كنيد.
هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى
من به آقايان روحانيين هم كرارا گفتهام، حالا هم عرض مىكنم كه اولا مسؤوليت شما زياد است، مسؤوليت بزرگى به عهده شماست. اين ملت كه همه دارند مىگويند نايب الامام و نايب پيغمبر، اگر خداى نخواسته از شما يك انحرافى ببينند، اين روحانيت را مىشكنند. روحانيت اگر شكسته بشود، اسلام شكسته شده است. روحانيت اسلام را نگه داشت. اگر اين شكسته بشود، اسلام شكسته مىشود، اگر در اين مقطع زمان به دست ما شكسته بشود، ما خيانت به اسلام و قرآن كرديم. خودتان رابپائيد متوجه باشيد، اعمالتان را با اسلام تطبيق بدهيد، اگر كسانى در بين شما خداى نخواسته انحراف دارند، از صف خودتان خارج كنيد و نصيحت ديگر، كه به آنها مىكنم و كردهام اينكه اين قدرت دانشگاهى و طبقه جوان را حفظ كنيد، در مقابل او نايستيد، همه اهل يك ملتيد، همه اهل يك كشور و خانه هستيد، اين خانه خودتان را هر دوتان حفظ كنيد مقدرات مملكت شما بعد از چندى به عهده اين دانشگاههاست، اينها وزير و نمىدانم چه خواهند شد، اينها را حفظشان كنيد. همانطورى كه به آنها عرض مىكنم كه اين قدرت را از دست ندهند به شما عرض مىكنم كه اين قدرت را از دست ندهيد، برادر باشيد، با هم باشيد. به دانشگاهىها عرض مىكنم كه اينقدر گروه گروه نشويد، شما دشمن داريد، در مقابل دشمن بايد مجهز بشويد، مجهز شدن به اين است كه با هم يك گروه با وحدت كلمه، اگر شما يك گروه بشويد، جوانهاى معتقد مسلم ما كه بحمدالله اكثر دانشگاه را در قبضه دارند اگر اينها هى گروه گروه نشوند و با هم مجتمع بشوند، چهار تا آدمى كه معوج و منحرف است، يا به اينها ملحق مىشود كه انشاء الله ملحق بشود و يا گورش را گم مىكند و مىرود. شما منتظر اين نشويد كه دولت بيايد جلو بگيرد يا ملت بيايد جلو بگيرد، خودتان با اجتماع خودتان بدون اينكه دعوايى راه بيندازيد، بدون اينكه درگيرى در كار باشد، با اجتماع خودتان، با وحدت كلمه خودتان جلوى اين توطئهها را بگيريد. فردا دانشگاه باز مىشود، جلو بگيريد از اين توطئهها. توطئه گرها دشمن شما هستند، دشمن
صحيفه نور ج 9 صفحه 121
ملت شما هستند. هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى، تا اين دو قدرت، دو قدرت مفكره، متفكر بتوانند مملكت خودشان را حفظ كنند. (وقت گذشت) خداوند انشاء الله شما را هدايت كند و ما را. خداوند خدمتگزاران به ملت را رحمت كند. و مرحوم آقاى طالقانى را به رحمت خودش غريق كند و همه ما را سعادت و سلامت و مملكت ما را استقلال و آزادى بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 129
تاريخ: 24/6/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان، اساتيد و دانشگاهيان شيراز و روساى ادارات آموزش و پرورش استان فارس
لزوم وحدت و دورى از اختلاف جهت اخراج اخلاگران از صحنه
بسم الله الرحمن الرحيم
اين نهضت تمام بشود و دستههائى بروند در دبيرستانها و در دانشگاه خصوصا دانشگاهها - در هر جائى كه محل آموزش و پرورش و اينهاست، يك دستههائى البته خواهند مزاحمت ايجاد كرد و از تهران و از جاهاى ديگر هم مراجعه شده راجع به اينكه بايد چه بكنيم. آنها در فكر هستند كه يك ترتيبى بدهند، لكن مهم اين است كه اينها در اين جمعيتى كه اخلالگرند در اقليت واقعند، اكثر كه اينطور نيستند كه اخلالگر باشند و اين جمعيت اكثر بايد از اختلافاتى كه خودشان، اگر در بينشان هست دست بردارند و با اجتماع خودشان بدون اينكه يك درگيرى، يك اختلاف عملى بشود، با اجتماع خودشان آنها را از صحنه خارج كنند كه نتوانند آنها فعاليت بكنند. مهم اين است كه خود كسانى كه در دانشگاهها هستند، در مواردى هستند كه آموزش و پرورش هست در آن، چه اساتيد و چه جوانهايى كه آنجا هستند، اينها خودشان به طور معقولى جلوگيرى بكنند چون اينها حرفى ندارند، اخلالگرها حرفى ندارند همان فقط مىخواهند اخلال كنند. اگر هر كدام چيزى شد جلويش بروند بگويند خوب شما چه حرفى داريد، حرفت را بزن خواهيد فهميد كه حرفى ندارند، فقط حرف همهشان اين است كه اخلال كنند، نگذارند يك كارى انجام بگيرد و اين مهمش دست خود دانشگاهىها و دانشسراها و خود اساتيد و غير اساتيد هست كه در اين امر كمك كنند. ما هم انشاء الله يك اقدامى مىكنيم و دولت هم بنا دارد كه يك كارهائى بكند. من اينها را نگاه مىكنم ببينم اينها چه هست و بايد چه كرد.
سخنان يكى از حضار خطاب به امام: ما مىگوييم اگر حقوق متقابل شاگرد و معلم كه تقريبا ده ميليون نفر در سطح سرتاسر مملكت مىشوند، از لحاظ اسلام براى ما روشن بشود، هر كس، چه دانش آموز و چه معلم خواست از اين مسير منحرف بشود، ما شديدا در مقابلش مىايستيم. يعنى اگر حقوق متقابل دانش آموز و معلم از ديدگاه اسلام براى ما روشن بشود كه لطف بكنيد پيامى در اين زمينه بفرستيد، هر كس خواست از اين مسير منحرف بشود...
صحيفه نور ج 9 صفحه 130
امام: من هم، من هم مىخواهم شما را مستعد اين بكنم كه اگر ما يك وقتى يك چيزى نوشتيم و منتشر كرديم شما مستعد باشيد كه مهم خود شما هستيد. ما نصيحت مىكنيم آنها را و اگر چنانچه خداى نخواسته يك وقتى ديديم كه توطئه مىكنند، يك جور ديگر با آنها رفتار مىكنيم لكن مهم اين است كه در دانشگاهها خود آقايان، خود دانشجوها، خود معلمين، خود آنها، اينهائى كه هستند، در آنجا خودشان با هم، ديگر خودشان اختلاف نداشته باشند.
در هر جائى اگر چنانچه خود جمعيتى كه همه اسلامىاند و اكثريت هم اينطور هستند و منحرفين در اقليت واقع شدهاند، بين خودشان اگر چنانچه اختلافى نباشد، آنها را زود از بين مىبرند. عمده اين است كه گاهى بين خودشان اختلاف است، اختلاف بين خودشان اسباب مىشود كه آنها نفوذ كنند و نگذارند كارى انجام گيرد.
شما سعى كنيد در اينكه بين خود ، در هر مدرسهاى يا در هر دانشگاهى، بين خود جمعيتهاى متعهد و مسلم ديگر اختلاف نباشد، گروه گروه نشوند كه هر كدام يك چيزى بشوند. گروه هستند اما در اصل مطلب كه بايد تحصيل بشود، بايد موازين، موازين اسلامى باشد، بايد اخلاق و عرض كنم اينها تهذيب بشود، اينها در يك مسائل مشتركى با هم باشند، حالا به هر حال يك اختلاف سليقهاى هم دارند، خارج از اين باشد كه همه با هم بايد جلوى يك مفسدهاى را بگيرند.
اين مثل را برايتان عرض كنم. اين بختيارى كه آن وقت خيلى هم قدرتمند بودند اينها دو طايفه بودند، من مىدانستم اين را يك طايفه ايلخانى بودند و يك جمعيتى داشتند، يك طايفه هم حاجى ايلخانىها بودند و آنها هم يك جمعيتى داشتند، اينها هم غالباً با هم بد بودند، مخالف بودند. من شنيدهام كه اگر يك دشمنى براى يكى از اينها پيدا مىشد، اين دو جنبه و جهت مخالف با هم مجتمع مىشدند اين دشمنها را بيرون مىكردند، بعد كه آن بيرون رفت برمىگشتند به حال اختلاف خودشان. يك مسأله عقلائى است كه شما وقتى كه همهتان مسلمان هستيد، همهتان بنا داريد كه اين نهضت انشاء الله اسلامى پيش برود، اكثريت با شماست، يعنى يك اكثريت قاطع با شماست، لكن اختلافات اسباب اين نشود كه حتى اختلاف با هم داشته باشيد در مقابل آنها، اگر متحد در مقابل آن تيپى كه دشمن اصل انقلاب و دشمن اصل اسلام است، در مقابل آنها مجتمع باشيد، آنها هيچ كارى از آنها ديگر برنمىآيد. ولى مهم اين است كه با هم اجتماع داشته باشيد، خودتان با هم اجتماع داشته باشيد. آنها هم بتوانيد نصيحتشان كنيد، بتوانيد وادارشان بكنيد كه ساكت باشند. اگر نتوانستيد و نكردند، البته يك طورى ديگر با آنها رفتار مىشود. (در اينجا يكى از حاضرين در مورد نقش تفرقهانگيز روحانىنماها مطالبى بيان داشت.
امام: خوب، حالا آن هم، آن هم يك دردى است كه آن هم انشاء الله خداوند هدايتشان كند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 122
تاريخ: 23/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى حزب جمهورى اسلامى و گروهى از نمايندگان مجلس خبرگان
همه با هم تفاهم داشته باشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين نوشته اين است كه شما ازمشكلات مملكت بحث كردهايد و اما راه حل اين است كه همه با هم تفاهم داشته باشيد، دولت با شوراى انقلاب، شما با حزب جمهورى اسلامى، و اگر بشود با حزبهاى ديگر بتوانيد تفاهم بكنيد و درگيرى واقع نشود بين مثلاً دولت و حزب و يا دولت و شورا، يا مثلاً راديو تلويزيون و ديگران. در يك وقتى كه الان درگيرىها صددرصد مضر است، يعنى ما الان احتياج داريم به اينكه يك آرامشى باشد و يك تفاهمى باشد، مشكلات شك ندارم كه زياد است و شك ندارم كه به اين زودى رفع شدنى نيست، يعنى شما بخواهيد يك راديو تلويزيون كه پنجاه و چند سال در خدمت رژيم فاسد بوده و افرادى كه در او بوده است از آن سنخ كه جور كردهاند و از آن سنخ بودند، حالا يكدفعه اينها تبديل بشوند به يك اشخاص مومنى، اشخاص مسلمانى كه فكرشان فكر اسلامى و ملى باشد، اين يك مطلبى است كه آرزويش هست، اما به اين زودى درست نمىشود. چنانچه دولت هم بخواهيد كه در ظرف مدت كم بتواند اين كارها را انجام بدهد اين هم نمىشود، يا اجزاء دولت بخواهيد كه صددرصد در طريق ما باشد اين هم نيست. من از آنان مىبينم اشخاصى كه در اين راه نيستند، لكن علاج اين نيست كه ما يك درگيرى حالا ايجاد كنيم و يك مثلاً به هم زدن اوضاع و برويم سراغ دولت و هى افراد را بگوئيم كه اين كنار برود و آن كنار برود و آن ديگرى كنار برود. برويم سراغ تلويزيون و بگوئيم كه بايد امروز اين عوض بشود و فردا دوباره يكى ديگر بيايد، يك دسته با او مخالف باشند او هم عوض بشود، و همين طور ساير قشرها.
به نظر من مىرسد كه امروز بايد ما كوشش كنيم كه حتى الامكان اشكالات وارد را هم يك قدرى غمض عين بكنيم تا اينكه يك استقرارى پيدا بكنيم، تا اينكه مجلس خبرگان كارشان انشاءالله به همت آقايان زودتر تمام بشود و برويم سراغ مجلس شورا درست بكنيم و محول بشود كار به ملت و به نمايندگان ملت، و كارها انشاء الله با محول شدن به ملت و به اشخاصى كه متعهد هستند و توانستيم و توانستند كه يك منتخباتى داشته باشيد كه آنها صددرصد انشاء الله اسلامى و ملى و متفكر و همه جهات در آنان جمع باشد، آنوقت انشاء الله با آنها كارها انشاء الله اصلاح بشود. حالا ما بخواهيم كه اوضاع را حفظ بكنيم و هى هر روز به هم بزنيم و هر كس از آنوقت تا حالا
صحيفه نور ج 9 صفحه 123
- و از آن وقت تا حالا - من ديدم كه هر كس آمده توى كار و در راس كارى شده، يك عدهاى فورا آمدهاند به اينكه اين چطور مثلاً آقايان بعد از تفتيش و تفحص زياد يك نفر را براى ستاد ارتش رئيس درست كردند، به مجرد اينكه او را گذاشتند، يك عده شروع كردهاند كه اين چه و چه و چه، نمىشود كه ما تا چهار نفر گذاشتيم بگويند نه، آنى كه انتخاب شده كنار بگذاريم و يكى ديگر بياوريم، باز يك دسته ديگر بيايند و بگويند اين چطور، اين اسباب اين مىشود كه كارى نتوانيم انجام بدهيم بايد ما الان يك قدرى دست به عصا راه برويم، نه تضعيف كنيم دولت را به طورى كه بعضى از آقايان همت گماشتهاند به اينكه مثلاً تضعيف كنند و از بين ببرند دولت را، هر فردى در دولت هست، يك دفعه مىبينيم مىگويند كه اين آنى است كه از همه خيانتكارتر بوده، اين آنى است كه از همه جنايتكارتر بوده، و اينطور حرفها كه گاهى وقتها به واسطه يك سوء نيتى است لكن به واسطه سوء تشخيص است واقع مىشود. و شورا مثلاً كه ما افرادش را مى شناسيم و مىدانيم چه اشخاصى هستند وانهائى كه نمىشناسند به طور اجمال و كلى انتقاد مىكنند، شورائى كه هيچ معلوم نيست چه جورى است و فلان مجلس خبرگانى كه با راى مردم حاصل شده است و همه مىدانند كه اين مجلس يك مجلس معمولى نبوده است، هيچ كس تحميل نكرده، خود مردم اشخاصى را انتخاب كردهاند. منتها فرض كنيد كه حزب جمهورى هم كانديد داشته، دنيا هم اينطور است كه كانديد دارند احزاب، احزاب ديگر هم كانديد داشتند، حالا شكست خوردند، آنها كه شكست خوردند مىگويند خوب، چرا ما نيستيم خوب شما در ملت وجهه نداشتيد كه كانديد بشويد. كسى كه نيامده جلو راى مردم را بگيرد، شماها جلو راى مردم را مىگرفتيد والا حزب جمهورى اسلامى كه جلو مردم را نمىگرفت كه راى به او ندهيد، به من بدهيد نه، اينها خودشان را چه كردند كه ما در جبهه كذا هستيم. خوب، بسيار خوب، حالا ما فرض مىكنيم راست باشد، دروغ است اين، اما راست فرضش مىكنيم، اگر فرض كنيد كه يك طائفهاى گفت كه ما با آقاى بهشتى رفيق هستيم، آقاى بهشتى هم در بين مردم وجاهت داشت و به واسطه وجاهتش مردم به او راى دادند، اين خلاف واقعيتى است، اين يك زورى است در كار، يا مردم خودشان اينجور تشخيص دادهاند و عمل كردند. الان هم كه كه مىبينيد در مجلس خبرگان هر كس از هر طرف مىرود يك چيزى مىگويد. و آن چيزى كه رويهمرفته هست راجع به مجلس خبرگان و راجع به حزب جمهورى اسلامى و راجع به همه اينها، آن خوفى است كه عده زيادى در اسلام دارند، اينهامىترسند مبادا يك وقت نظام اسلامى پيدا بشود كه ما نتوانيم ديگر هر كارى كه دلمان مىخواهد بكنيم و هر طورى كه دلمان مىخواهد بشود. مساله به نظر من اينطور است كه رويهمرفته وقتى حرفها را گوش مىكنيد مىبينيد كه ناراحتند از اينكه يك عده كه آمدهاند در مجلس خبرگان، اينها هستند كه مىخواهند اسلام را سر پا كنند و براى جمهورى اسلامى قانون را بنويسند، اينها از اين ناراحتند، مىگويند خوب، چرا ما نيستيم خوب، شما را انتخاب نكردند، يكى دو تا كه از شما را انتخاب كردند آن هم با خيانت انتخاب كردند. اينها ملت نيستند درست كردهاند، بازى درست كردهاند، قاسملو را ملت انتخاب كردند؟ يا خود كردها هم با او مخالفند، خوب او سرنيزه داشت و همه جور اسبابى داشت
صحيفه نور ج 9 صفحه 124
خودش را معرفى كردو كاش هم كه آمده بود، نيامد، من خيال داشتم كه بيايد، همين جا نگهش دارم يك ماهى يا بيشتر.
اينها خوفشان از اسلام است و از آن نظامى كه آقايان بنا دارند، انشاء الله موفق خواهند شد، يك نظام اسلامى مىخواهند درست بكنند كه اين چپاولها نباشد، اين غارتگرىها نباشد، اين غربزدگىها نباشد و اين انحرافات نباشد.
چون آخوند خدمتگزار اسلام است مردم از آنها حمايت مىكنند
و همه ناراحتىها اين است آخوند چطور است. به آخوندش خيلى كار ندارند، اگر آخوند هم مثل خود آنها بود، هيچ كارى به او نداشتند، لكن از آخوند مىفهمند كه اين دارد اسلام را پياده مىكند، از اين جهت مىگويند چرا در مجلس خبرگان همه آخوندند، خوب براى اينكه يك مملكت اسلامى است، مردم ببينند احكام اسلام دارد اجرا مىشود هر آخوندى كه در آنجا نيست، آخوندهاى منتخبى هستند كه مردم انتخابشان كردند و آوردند آنجا براى اينكه جمهورى اسلامى را مىخواهند درست بكنند، بلى اگر مىخواستند يك جمهورى غربى درست بكنند، آنوقت يك افراد ديگرى بايد باشند، آنوقت يك آخوند هم اصلش نبايد باشد، آخوند را بايد كنار گذاشت. اما ما كه مىخواهيم جمهورى اسلامى و قانون براى جمهورى اسلامى درست كنيم برويم از اروپا افراد پيدا بكنيم، برويم از آنهائى كه طرفدار اروپا و طرفدار غرب هستند، طرفدار كمونيستها هستند از آنها يك افرادى پيدا بكنيم، آقايان بروند آنها را پيدا بكنند كه ناراحت نشوند اين آقايان، خوب آقايان هم اگر پيدا مىكردند و معرفى مىكردند و ملت مىفهميد كه اين برخلاف مسير اسلام است،از آقايان هم انصراف پيدا مىكردند، آقايان عقد اخوتى مردم نيستند. مردم به عنوان اينكه اينها اسلامى هستند و معرف اسلام هستند، همه ما اين طورى هستيم، به عنوانى كه ما يك آدمى هستيم خدمتگزار به اسلام، مردم ما را مىپذيرند والا چشم و ابروى سياهى كه ما نداريم كه مردم براى خاطر او ما را بپذيرند. اينها مىدانند كه ماها خدمتگزار هستيم به آنها و خدمتگزارها را مردم علاقه دارند
اين آقايانى كه براى آقاى طالقانى اينقدر اظهار چيز كردند، اين واقعا براى اين است كه آن آقا نوشته است كه چون دموكراسى بود از اين جهت اينقدر مردم احترام گذاشتند، آن چيزها را كه مردم مىبوسيدند كه با آنها قبرش را كنده بودند، آن براى اين بود كه ايشان يك مردى بود دموكرات بود، اينجورى بود؟! يا نه، اين يك روحانى بود و مردم روحانى را مظهر نبوت مىدانند و مظهر امامت مىدانند و بايد ببينيم مردم چه مىگويند ما يك وقت اين است كه مىرويم توى اتاق نشينيم و هر چه دلمان مىخواهد مىنويسيم، اين براى خاطر اين بود، اين براى خاطر آن بود. يك وقت مىخواهيم ببينيم كه اين مردم كه انقلاب كردند و همچو اظهار مصيبت كردند چه چيزمى گفتند، جز اين بود كه مىگفتند، اى سيد ما، سرور ما، جاى تو خالى، اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است. آنها به عنوان نايب پيغمبر مىشناختند ايشان را، از اين جهت آن كلنگ را مىبوسيدند، مثل آن است كه ضريح
صحيفه نور ج 9 صفحه 125
حضرت معصومه را مىبوسند. اين به طلا و نقره و به آهن علاقه نيست، اين يك اظهار علاقهاى است نسبت به خدا و نسبت به پيغمبر و نسبت به امام، به اينها. اينها از اين مسائل خوفشان بايد باشد. يك سيد پيرمرد وقتى توى اين جمعيت مىرود اينطور مىشود و هزار از حزب دموكرات اگر از بين برود، مردم شادى مىكنند اين خوف دارد از اينها، و ما هم نبايد آنها را تاييدشان كنيم براى اينكه آنها مىخواهند يك جائى داشته باشند و دست و پا مىزنند كه يك فكرى براى خودشان بكنند ولكن ما بايد فكر اين معنى باشيم كه اين ملت ما از چه ضربه ديده تا حالا و بايد با چه عصائى حالا راه برود آن ضربهها را نخورد. ما پنجاه و چند سال است كه ضربه خورديم از اجانب خورديم از گرايش به اجانب، از اينكه همه چيز ما توجه به آنجا داشته، ما ضربه را خورديم، حالا باز ما تكرار بكنيم آن ضربهها را، تكرار بكنيم آن مسير را يا نه.
آنها كه اعتقاد ندارند مكتب ما مترقىترين است، تجربه كنند
ما بايد منقلب كنيم مسير را به يك انقلاب ديگرى، لااقل آنهائى هم كه اعتقاد ندارند كه مكتب ما مترقىترين مكتب است خوب تجربه كنند، پنجاه سال آن طرف را تجربه كردهاند، پنج سال هم اين طرف را تجربه كنند، آنوقت اگر اين طرف هم همانجورىهائى كه در كار آمد و همان قلدرىها، و همان آدمكشىها، همان غارتگرىها، در اين طرف هم اگر بود، آنوقت بيايند بگويند هر دوتان كنار، يك فكر ديگرى بايد كرد. اما بى تجربه و بدون اينكه اينها بفهمند كه حالا بنا چيست، حالا از افراد اينها بشناسند، افرادى كه در آن رژيم و افرادى كه در اين رژيم هست. يك وقت اين است كه اين فرد قاطع نمىدانم خيلى نمىتواند كار بكند يك مساله است، يك وقت اين است كه بگوئيد نه اين فرد همان كارهاى رژيم سابق از دزدى، از غارتگرى، از خيانتگرى، از خدمت به اجانب مىكرد، اينها هم بروند همان كار را بكنند، گمان ندارم يك همچو حرفى بخواهند بزنند انصاف باشد، اين خلاف انصاف است.
ما افراد را مىشناسيم، افرادى كه در شوراى انقلاب هستند، آنها را مىدانيم كجاها هستند، افرادى كه در دولت هستند به استثناء يكى، بعضىشان خوب مىدانيم اينها خيانتكار به آن معنا كه همانطور كه رژيم، هى به ما مىگويند كه فرقى نكرده است. اين انصاف است كه ما بگوئيم كه اين رژيم با سابق فرق نكرده. آنى كه همان مردم را غارت مىكرد و كتك هم مىزد و غارت مىكرد، مالش را مىبرد و داغش هم مىكرد، حالائى كه نه حبسى براى مردم عادى و براى غير جنايتكارها هست و نه چپاولگرى هست، نه خوردنى هست، حالا اگر فرض كنيد يك جا هم يك كسى دزدى بكند اين هم باز از ارث رژيم سابق است والا رژيم اسلامى اگر پيش بيايد، ديگر دست اينها بريده مىشود. و مهم قضيه اين است كه از شماها مىترسند براى همين خاصيت، براى اسلام است همه مخالفتهاى با روحانيت هم براى اسلام، نه براى روحانى، و آنها چيزى نيست خودش مستقل. همه مخالفتها براى اين است كه اسلام را اينها مخالفت با منافع خودشان، مخالف آنهايى كه اينها برايشان
صحيفه نور ج 9 صفحه 126
فكر دارند كار بكنند و آنها هم اينها را وادار به اين عملها مىكنند، اينها هم مىبينند كه با آمدن اسلام احساس كردهاند كه اسلام قدرت دارد، آن يك مسالهاى بود كه ديگر احساس كردند كه اسلام همچو قدرتى داشت كه رژيم سابق با آنهمه قدرت و باآنهمه پناهگاه كه به ما دائما فشار مىآمد در پاريس كه بود دائما از طرف آمريكا فشار مىآوردند شما با اينها اينطور نكنيد، بعد از رفتن شاه هم با بختيار چه نكنيد، اينها چطورند، بگذاريد تا كارها انجام بگيرد حالا. خوب، حالا هم مىبينند كه اينهمه قدرتهاشان را روى هم گذاشتهاند و يك جبهه ملت، ما هم با نداشتن هيچ چيز، يك طرف جبهه، لكن فريادش اسلام بود.
حالا آنى كه آنها مىخواستند نگهدارند نتوانستند نگهدارند و حالا خارج فهميدند، عينا فهميدند كه يك قدرت است اين، و اين قدرت ممكن است كه تا آخر هم نگذارد ديگر دست اينها باز بشود در اين مملكت باز بشود انشاء الله، از اين جهت مىترسند بايد هم بترسند، چارهاى هم ندارند. در خارج هم آنهمه فعاليت مىشود و آنهمه چيزها نوشته مىشود خوب براى همين است كه مىترسند از اين قضيه و چه. ديروز آن زنى كه آمده بود اينجا و مصاحبهاى با من كرد و يكى از حرفهايش اين بود كه شما را مىبينم كه يك چهره آرامى داريد ولى در خارج يك طور ديگر شما را معرفى كردهاند، اين شما را ناراحت نمىكند، گفتم از جهتى چرا و آن اين است كه چرا بايد انسان اينطور باشد كه براى مقاصد خودش يك مسائل خلاف واقع بگويد. خوب آنها گفتند كه خمينى وادار كرده است كه پستانهاى زنها را ببرند، حالا هم شما آمديد اينجا، برويد توى مردم بپرسيد كه آيا تا حالا پستانى بريده شده است تااينكه آمرش يك كسى باشد. به او نگفتم لكن واقع اين است. مىگويند شيطان را خواب ديدند با يك صورت خوبى، گفتند خوب اين غير آن است كه به ما ارائه دادند، گفت قلم دست دشمن است. مساله اين است، ديروز هم ورقهاى آوردهاند اينجا گفتند اين هيتلر است، هيتلر آن طرف دستش را پشتش زده و دارد اينطور نگاه مىكند، از من هم كاريكاتورى زدهاند و يك شمشيرى كشيدهاند و يك عده هم سر، جمجمهها هم آنجا هست كه اينها همه آنهائى است كه من سرهايشان را بريدهام، و ما هم نبايد توقع داشته باشيم كه اينها براى ما خوب بگويند، معلوم مىشود ما خيانتكاريم. آن روزى كه، من آنوقتها مىگفتم كه نمىفهمد اين دستگاه، براى سقوط من اين است كه آنها شروع كنند به تعريف كردن، آنها هر روز فحاشى مىكنند، اين غلط است. هر چه فحاشى بكنيد اين مردم مىگويند كه اين مخالف آنهاست. اگر شروع كرده بودند به تعريف كردن، چه كردن و احترام كردن و اينها، ما كمكم تمام مىشديم كارمان خراب مىشد. اگر چنانچه آمريكا از ما تعريف كند و روزنامهها از ما تعريف كنند، آنوقت است كه بايد مردم بگويند كه اين چه است قضيه، قضيهاى است كه دارند تعريف مىكنند. البته بايد از ما تكذيب كنند و از شماها هم بايد تكذيب كنند، جمهورى اسلام را هم بايد تكذيب بكنند. در هر صورت اينها خوفشان برداشته از اين نظامى كه اميد است انشاء الله، اميد است انشاء الله اين نظام در خارج تحقق پيدا كند، از اين خوفشان برداشته، يك دسته خيانتكار خوفشان برداشته، يك دسته آدم سالم، لكن توجه ندارند به اينكه مساله اينطورها نيست، مساله اين است كه اگر فقيه رادر شوراى
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 131
تاريخ: 24/6/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام حافظ اسد رئيس جمهور سوريه
حضرت حافظ اسد رئيس جمهورى عربى سوريه
بسم الله الرحمن الرحيم
تلگرام تسليت آن حضرت را به مناسبت در گذشت اسفانگيز برادر مجاهد حجت الاسلام و المسلمين آقاى سيد محمود طالقانى طاب ثراه دريافت داشتم. آنچه مسلم است نام آن فقيد سعيد به لحاظ خدمات ارزندهاى كه به اسلام و مسلمين نمودهاند و همچنين به خاطر مبارزات مداوم و مستمر آن مرحوم عليه جور و ستم و استبداد و استعمار شرق و غرب، در تاريخ آزاديخواهان و طالبان حق و عدالت ثبت خواهد شد. ضمن سپاس و آرزوى سعادت و سلامت براى آن حضرت، رفاه و تعالى ملت برادر سوريه و نصرت و سعادت عموم مسلمانان جهان را تحت لواى اسلام عزيز از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 132
تاريخ: 24/6/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام ياسر عرفات
مجاهد محترم حضرت ياسر عرفات رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين
بسم الله الرحمن الرحيم
تلگرام تسليت جنابعالى به مناسبت درگذشت حجتالاسلام والمسلمين آقاى سيد محمود طالقانى طاب ثراه را دريافت داشتم، موجب تسلى گرديد. نام آن مرحوم به خاطر خدماتى كه به اسلام كرده و به لحاظ مبارزات پيگيرش با ظلم و با استبداد و ديكتاتورى شرق و غرب در تاريخ مجاهدان راه حق و آزادى ثبت باشد. جا دارد ضمن سپاسگزارى از تلگرام تسليت جنابعالى، در گذشت آن مرحوم را به حضرتعالى كه خود از پيشگامان مبارزه در راه حق هستيد، تسليت بگويم. آمرزش خداوندى را براى آن مرحوم و مزيد توفيق مبارزه در راه احقاق حقوق برادران مسلمان فلسطين را براى جنابعالى از درگاه باريتعالى مسئلت مىنمايم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 133
تاريخ: 24/6/58
بيانات امام خمينى در جمه گروهى از اعضاى شوراى انقلاب و سازمان مقاوت فلسطين
مسلمين بايد بر عليه ستمگران يد واحده باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقاى ابو عمار و از ايشان تشكر مىكنم. گر چه اين مصيبت براى ما ناگوار و سنگين بود لكن ما بايد در مقابل مصيبت و مشكلات مقاوم باشيم و با مقاومت انشاءالله مشكلات را رفع كنيم. و من از خداوند مىخواهم كه براى ما حس مقاومت عنايت كند و همين طور براى برادران ما در فلسطين و در لبنان، با همه مصيبتهائى كه مواجه هستند، اميدواريم كه با مقاومتى كه آقايان دارند و ابوعمار دارد بر مشكلات فائق بشوند و امور مسلمين انشاءالله اصلاح بشود.
سلام و تحيت من را به ابوعمار برسانيد و از قول من به ايشان بگوئيد كه مشكلات شما مشكلات ماست، چنانكه مشكلات ما مشكلات شماست. و مسلمين بايد يد واحده باشند بر ضد همه ستمگران و اميدوارم كه با وحدت كلمه بين ما و شما كه بحمدالله حاصل است و با وحدت كلمه بين ساير قشرهاى مسلم و خصوصاً دولتهاى اسلامى موجب بشود كه گرفتارىهاى ما و گرفتارى شما و گرفتارى ساير مسلمين رفع بشود.
منشاء گرفتارىهاى مسلمين
ما مىدانيم و مسلمين هم، بلكه مهم دولتهاى اسلامى هم، همه دانند كه آنچه به ما مىرسد و رسيده است از دو مشكل است: يكى مشكل بين خود دولتهاست كه معالاسف تاكنون نتوانستهاند اين مشكل را حل بكنند و آن مشكل اختلاف بين خودشان است و آنكه مىدانند منشاء همه گرفتارىهاى مسلمين اين اختلافات است و ما هم قريب به بيست سال است كه در اين موضوع هى سفارش كرديم، گفتيم، نوشتيم، دعوت كرديم سران دولتها را بر اين اتحاد، لكن معالاسف تاكنون حاصل نشده است و مشكل دوم مشكل دولتهابا ملتهاست كه دولت هاباملتها طورى رفتار كردند كه ملت پشتيبان آنها نيستند. مشكلاتى كه براى دولتها پيدا مىشود و بايد به دست ملتها اين مشكلات رفع بشود، براى تفاهمى كه بين آنها نيست، اگر ملتها دامن نزنند به مشكلات دولتها، لااقل بىتفاوت هستند. و من اين مطلب را شايد كراراً گفتم كه خوب است دولتها از دولت سابق ما و دولت فعلى ما عبرت بگيرند. دولت سابق در رژيم طاغوتى اگر مشكلى براى آن پيدا مىشد، ملت يا بر
صحيفه نور ج 9 صفحه 134
مشكلات او مىافزود و يا بى تفاوت بود.
كوشش و پشتيبانى ملت در حل غائله كردستان
و الان دولت ما به اعتبار اينكه دولت اسلامى است و بناى اينكه به ملت ستم بكند ندارد، مشكلات او را ملت رفع مىكند. شما ديديد كه يك مشكل بزرگى براى ما در كردستان پيدا شد و به مجرد اينكه اعلام شد كه همچو مشكلى است، از تمام ايران ملت پشتيبانى كردند و بناى حركت به طرف كردستان براى رفع غائله را داشتند كه ما به واسطه اينكه به زحمت نيفتند و مطمئن بوديم كه قواى انتظامى تواند حل بكند، از آنها خواهش كرديم كه صبر داشته باشند. و من مىدانم كه روزى كه براى ما مشكلى پيدا بشود، ملت ما در رفع آن كوشش خواهند كرد و اعلام موافقتشان را با ما كردند. اگر دولتها هم با ملت خودشان اينطور رفتار كنند، براى مملكت اسلامى مشكلى باقى نمىماند و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه ما همه را بيدار كند و اين مشكلات رفع بشود تا اينكه از دست جنايتكاران تاريخ ما مستخلص بشويم.
دعا مىكنيم كه خداوند قضاياى فلسطين را حل بكند به طورى كه منفعت مسلمين در آن باشد. من از شما و ابو عمار متشكرم. دعا مىكنم به همه شما و دعا را وظيفه اسلامى مىدانم و اميدوارم خداوند حل همه مشكلات را به دست خودش بكند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 135
تاريخ: 25/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى مجتمع آموزشى طيبه پيراسته لنگرود
جدائى دين از سياست، توطئه ابر قدرتها
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلا تشكر مىكنم از خانمها كه از راه دور آمدند و براى تسليت، من هم به آنها تسليت عرض مىكنم. آنچه كه در اين نهضت مطرح است اين است كه ما وضعيت نهضت را بفهميم و مقصد از جمهورى اسلامى را آگاهانه تعقيب كنيم تاكنون رژيم طاغوتى تمام احكام اسلام را در همه كشور و در كادرهاى آموزشى و غير آموزشى، در وزارتخانهها و ادارات، در ارتش و در ساير جاها بر خلاف اسلام سير داده بود. دستور اصلاً اين بود كه نگذارند اسلام در ايران به معنائى كه دارد تحقق پيدا بكند، براى اينكه خارجىهائى كه مىخواستند از ما استفاده ببرند و بىزحمت هم استفاده ببرند، اينها تبليغاتشان و طرحشان اين بود كه اسلام را نگذارند ظهور پيدا بكند، آن مقدارى كه كارى به استفادههاى آنها ندارد، آن مقدار را مضايقه نداشتند لكن آن بعدهاى ديگرى كه با استفاده آنها مخالف بود، آنها را اصلاً مىخواستند نگذارند تحقق پيدا بكند. اينها كوشش داشتند به اينكه اين معنا را به باور همه بياورند كه دين از سياست جداست. ديانت يك احكامى است كه بروند نمازى بخوانند و چند تا از اين مسائلى كه هيچ ربطى به اين چيزهائى كه آنها مىخواهند نداشته باشد، بگويند و برگردند مشغول كارشان بشوند. آنها مشغول چپاولگرى باشند و مشغول ظلم و جور و قشرهائى كه دينى هستند، اينها مشغول به اعمال ديانتى خودشان باشند، كارى نداشته باشند كه چه مىگذرد بر اين مملكت، كار نداشته باشند كه خارجىها چه به سر اين مملكت آورند. برنامه دولتها در زمان طاغوت اين بود و دامن زده بودند بر اينكه نگذارند روحانيون در سياست دخالت بكنند و شايد بسيارى از خود روحانيون هم باورشان آمده بود كه نبايد در امور سياسى دخالت كنند، و بسيارى از جوانهاى ما هم باورشان بكنند آمده بود كه نبايد اينها در امور سياسى دخالت بكند، حتى از قرارى كه گفتند يكى از همين افراد فاسد وابسته، در همين چند روز، در يك جائى به اين صورت گفته بود كه مىخواهيم قد است روحانيون محفوظ باشد، اينها دخالت در امور مملكتى نكنند تا قداستشان محفوظ باشد. اين يك شيوهاى است كه غربىها به كار بردند و وابستگان آنها هم از آنها تقليد كردند به اسم اينكه قداست اينها محفوظ باشد، يعنى اينها همان بروند توى مسجدها و دعا بخوانند تا قداستشان محفوظ باشد و كارى به مملكت و كارى به دولت و كارى به مجلس و كارى به ديگر قشرهايى كه بايد باشد نداشته باشند، اينها را بگذارند براى
صحيفه نور ج 9 صفحه 136
چپاولگرها و دعا و ذكر خودشان را بگويند و كارى نداشته باشند. اين يك برنامهاى است كه ريخته شده است و ريخته شده بوده است در سالهاى طولانى، و در زمان اين پدر و پسر دامن زياد زده شده است، اين حرف آنهاست.
اسلام دينى است عبادى كه همه چيزش سياست است حتى عبادتش
حرف ما اين است كه نه روحانى تنها، همه قشرها بايد در سياست دخالت بكنند. سياست يك ارثى نيست كه مال دولت باشد يا مال مجلس باشد يا مال افراد خاصى باشد، سياست معنايش همين وضع آن چيزهايى كه در يك كشورى مىگذرد از حيث اداره آن كشور، همه اهالى اين كشور در اين معنا حق دارند. خانمها حق دارند در سياست دخالت بكنند، تكليفشان اين است، روحانيون هم حق دارند در سياست دخالت بكنند، تكليف آنهاست. دين اسلام يك دين سياسى است كه همه چيزش سياست است حتى عبادتش. شما ملاحظه كنيد همين نماز جمعهاى كه در زمان طاغوت نمىشد درست بجا بياورند، گاهى آهسته در داخل يك مسجدى نماز را مىخواندند، در صورتى كه وضع نماز جمعه اين نبود، وضع نماز جمعه اين است كه حالا انجام مىگيرد و انجام گرفت چند هفته و معالاسف آقاى طالقانى فوت شدند و بحمدالله به جاى ايشان يك فرد بسيار ارزندهاى است، ملاى متعهدى است، ايشان هم حبسها ديده است، زجرها كشيده است و پخته شده است در اين امور. نماز جمعه يك اجتماع سياسى در عين حالى كه عبادت است. در خطبه نماز جمعه بايد مسائل سياسى روز طرح بشود، گرفتارىهاى مسلمان طرح بشود، در نماز جماعت هم اينطور است. نماز جماعت، اجتماع مردم در يك محلى، اين براى اين است كه اينها مطلع بشوند از حال مملكت خودشان، مطلع بشوند از حال برادرهاى خودشان، گرفتارىهاشان را اطلاع پيدا بكنند و رفع بكنند. اجتماع در مكه، آن اجتماع عظيم در جاهاى مختلف، هى اجتماع، اجتماع در منا، اجتماع درعرفات، اجتماع در مشعر، اجتماع در مكه، اجتماع در مدينه، اجتماع، اجتماع از همه قشرهاى ممالك اسلامى، همه مسلمين، كسانى كه استطاعت دارند و مشرف مىشوند، اينها همه يك امور سياسى است، هر كدام به مقدار شعاع خودش يك جا، يك شهر است، يك ده است، جماعاتى كه در اين شهر و ده است، مجمع سياسى است به اندازه خودش.
در صدر اسلام مسجد مركز تبليغ احكام سياسى اسلامى بود
مع الاسف ما استفاده نتوانستيم بكنيم از اين اجتماعاتمان، نه از آن اجتماعات بزرگمان و نه از اين اجتماعات كوچكمان، اين براى اين بود كه تبليغات اسباب اين شده بود كه مسجدىها را در آن مسجد محصور كرده بود. مسجد مركز تبليغ است. در صدر اسلام از همين مسجدها جيش ها، ارتشها راه مىافتاده، مركز تبليغ احكام سياسى اسلامى بوده مسجد، هر وقت يك گرفتارى پيدا مىشد صدا مىكردند كه الصلوه بالجماعه اجتماع مىكردند، اين گرفتارى را طرح كردند، صحبتها را
صحيفه نور ج 9 صفحه 137
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 140
تاريخ: 25/6/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام لاهوتى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام آقاى لاهوتى دامت افاضاته سرپرست سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ايران به موجب اين حكم به شما ابلاغ گردد كه لازم است در تمام جلسات شوراى عالى هماهنگى و تصميمگيرى سپاه پاسداران شركت نموده و نظارت مستقيم داشته باشيد و گزارش كار سپاه را هر هفته به اطلاع اينجانب برسانيد. لازم به تذكر است كه بيش از پيش بايد به اخلاق اسلامى سپاه توجه شود تا سپاه از هر جهت مظهر كامل سرباز اسلام باشد. توفيق و تأييد جنابعالى را در ارشاد و هدايت سپاه كه بيش از هر چيز مورد نظر است، از خداوند متعال خواستار است.
والسلام
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 141
تاريخ: 25/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى گروه اعزامى جمعيت شير و خورشيد (سابق) به كردستان
اطاعت از حكومت اسلامى، وظيفه اسلامى و وجدانى است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما بايد همانطورى كه ملاحظه كرديد كه با كمك همه قشرهاى دولت اين پيروزى معجزهآسا را به دست آورديم، كمك همگى بود كه توانست يك همچو اعجازى را بكند و توجه به مبادى، حالا هم كه باز بين راه هستيم و احتياج داريم به اينكه از قدرتهائى كه هست استفاده كنيم، بايد گمان نكنيم كه مطلب گذشته است. اينها كه استفاده از اين مملكت كردند و چشم طمعشان باز و از اينجا نبريده است، اينها در صددند كه كارشكنىهائى بكنند و هر چه بتوانند نگذارند يك مملكت آرامى، يك مملكتى كه خودش، خودش را اداره كند و خودكفا باشد، نگذارند كه يك همچو چيزى پيش بيايد و لهذا اين توطئه را كه مىبينيد پيش مىآورند، كردستان را به آن صورت درست كردند و محتمل است كه باز هم جاهاى ديگر را، و ما بايد با توجه به اين معنا كه ما بين راه هستيم و باز گرفتارى داريم، همهمان كمك كنيم.
معنى كمك اين نيست كه شمائى كه مامور شير و خورشيد سرخ هستيد يك كار ديگر انجام بدهيد، معنىاش اين است كه آن كارى كه به دست شماست خوب انجام بدهيد. در حكومت غيراسلامى و طاغوتى وجدان شما خيلى همراه نبود كه اطاعت از آنها بكنيد، اگر هم اطاعت شده، اطاعتى بوده است كه اطاعت الزامى بوده، لكن حالا كه متبدل شده است و يك حكومت اسلامى ملى است كه از خودتان است، ديگر يك چيزى نيست كه تحميلى باشد و يك دستگاهى نيست كه دستگاه ظلم و جور و اين طور چيزها باشد، بايد يك وظيفه اسلامى وجدانى را ما احساس بكنيم كه با آن وظيفه اسلامى و با آن وظيفه انسانى، كارها را خوب انجام بدهيد.
تحول روحى ملت، موجب طمانينه است و من دلخوشم به اينكه يك همچو تحولى در ايران، در همه قشرها شده است. الان در همين قضيه جهاد سازندگى، خوب، انسان مىبيند كه از همه جا اشخاصى كه تحصيل كردهاند. خصوصاً خانمها، اينها همين امروز هم در مصاحبهاى كه بود، من گوش كردم ديدم كه مىگويد ما از اول آفتاب مىرويم سراغ كار تا غروب. اين يك مسألهاى است كه يك تحولى است پيدا شده است، يعنى با
صحيفه نور ج 9 صفحه 142
اشتياق و احساس اينكه بايد براى مردم كار بكنيم مشغولند و مسلماً در شما هم همين معنا هست. شكى نيست كه حالا ديگر با اينكه يك الزامى عرض مىكنم يك اجبارى، اينها نيست، خودتان داوطلبيد و مشكلاتى اگر هست، خودتان مشكلات را رفع مىكنيد. بنابراين آن چيزى كه مايه دلخوشى ماست اين است كه اين تحول اسلامى كه با دست خدا پيدا شده است و كسى نمىتوانست يك همچو تحولى ايجاد كند خصوصاً تحولات روحى كه از امريكا يك عدهاى جوان چند وقت پيش از اين آمدند كه، ما آمديم براى همين جهاد سازندگى و برويم به دهات، من به آنها گفتم خوب، من مىدانم كه شماها اهل اينكه بتوانيد به يك قدرتى درو بكنيد يا بنائى بكنيد يا چه، همچو چيزى را، همچو قدرتى نداريد، لكن متوجه باشيد كه كار شما چه كار ارزندهاى است، شما وقتى كه از آمريكا آمديد و رفتيد در روستاى فلان و مردم ديدند كه يك دسته از جوان تحصيل كرده آمريكا كه شايد بعضىشان هم مهندس، بعضىشان دكتر باشند آمدهاند درو مىخواهند بكنند، اين يك روحيه بزرگى به مردم اعطا مىكند كه آن رعيتى كه امروز يك جريب را مثلاً درو مىكرده، فردا دو جريب را درو مىكند. اين، قدرت مىدهد، خيال نكنيد، خيال نكنيد كه ما كارمان كم است، كار شما از حيث معنويت خيلى زياد است. وقتى اين رعيتها كه تا حالا هر چه ديده بودند، هى يك سربازى يا يك ژاندار مىبرود و اذيت كند، همين را ديده بودند، يا اخاذى كند، حالابينند كه يك دكترى، يك مهندسى، يك محصلى مىرود، چه از مركز اينجا، چه از خارج مىرود و به اينها كمك مىكند، اينها تاكنون به چشمشان نخورده بود كه يك دسته از خانمهائى كه در شهرستان زندگى مىكردند، اينها بروند توى اين جمعيتهائى كه دارند درو كنند همراه آنها درو بكنند، همچو چيزى به چشممان نخورده بود، به خيالشان نمىآمد، حالا وقتى كه مىبينند يك همچو حس انسانى پيدا شده است و اين در سايه اسلام پيدا شده و قدرتهاى ظاهرى نمىتواند يك همچو تحولى را بدهد، تحول اسلامى و انسانى است، اين آنها را همچو دلخوش مىكند كه كارهاشان را و قدرتشان را چند مقابل مىكند بنابراين يك تحول انسانى و يك تحول روحى حاصل شده است كه اين موجب طمانينه انسان است. موجب اطمينان است.
من اميدوارم كه اين محفوظ بماند و ملت ما همين طور زنده كه حالا زنده هستند زنده بمانند و اين مملكت را با اين زندگى، با اين هوشيارى مملكت را به پيش ببرند، به طورى كه افراد خودشان ديگر راه خودشان را پيدا كرده باشند كه فقدان با اشخاص هيچ خللى وارد نشود. خداوند انشاءالله شما را حفظ كند، مويد، منصور و مشكلات را رفع كند. البته مشكلاتى در دولت هست، مشكلاتى هست الان زياد و اينها بايد با همت همه رفع بشود و من اميدوارم كه انشاءالله رفع بشود.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 143
تاريخ: 26/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى گروه فرهنگى و تربيتى انقلاب اسلامى و اعضاى خانوادههاى شهداى انقلاب
آتيه روشن و نورانى ايران به بركت تحول روحى ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
هم سرودى كه خوانديد دلپذير بود و مؤثر و راهنما و هم مسائلى كه طرح كرديد. بايد بگويم كه شما خودتان پيشاپيش راه را رفتيد و مجالى براى اينكه من صحبتى بكنم خيلى نمانده است و من به همين جهت دلخوشم كه ملت ما خودش راه را پيدا كرده و دارد راه را مىرود. اين تحول روحى كه در ملت پيدا شده است و در شما جوانها، مردها،زنها پيدا شده است، اين موجب اميدوارى است و من اميدوارم كه اين راه را ما به آسانى، مشكلاتمان كم باشد، به آسانى اين راه را طى بكنيم. وقتى يك جامعه متحول شد از آن صورتى كه در زمان طاغوت بود به يك صورت اسلامى، به يك صورت انسانى، اين كارهائى كه شما انجام مىدهيد انسانى است، اسلامى است و از روى رضا و رغبت عمل مىكنيد، با اشتياق عمل مىكنيد. اين يك تحول روحى است، يك تحقق روحانى است كه بايد ما اميدوار به آن باشيم و اميدوار هستيم و اميد است كه آتيه بسيار روشنى را در ايران ببينيم و شما انشاءالله بهترش را ببينيد.
سركوبى روحانيت و دانشگاه گامى مؤثر در جهت وابستگى به اجانب
اينها كه گفتيد كه نقص دارد، فرهنگمان نقص دارد، كجامان نقص ندارد؟ كوشش كردند كه نگذارند اين مملكت، نگذارند اين كشور يك رشد انسانى بكند، يك رشد اقتصادى بكند، يك رشد فرهنگى بكند، يك رشد نظامى بكند. در طول تاريخ و در اين پنجاه و چند سال اخير مأموريت داشتند اينها براى اينكه ما را عقب نگه دارند، نگذارند كه يك دانشگاهى داشته باشيم، نگذارند كه يك دبيرستان صحيح داشته باشيم. يك ماموريتى بود كه آن مراكزى كه از آن مراكز ممكن است كه انسانهاى آگاه پيدا بشوند آن مراكز را نگذارند رشد بكند.
رضاخان، اولى كه وارد شد البته با صورت اسلامى وارد شد و در مجالس تعزيهدارى و در مجالس روضه و در تكيهها در ماه محرم راه مىافتاد دور، تكيهها هم مىرفت. ابتدا اين طورى با اين اسلحه پيش آمد، بعد از اينكه قدرتش محكم شد و توانا شد، شروع كرد به كارهائى كه مأمور بود، در رأس مأموريتش كوبيدن روحانيون بود. اين مدرسه فيضيه كه ملاحظه كنيد كه آنوقتها تمام
صحيفه نور ج 9 صفحه 144
حجراتش طلبه داشت، دو تا طلبه يا سه تا طلبه داشت، روز هيچ نمىتوانستند تو حجرهها بمانند، قبل از آفتاب حركت كردند تو باغات، باغهاى شهر و اواخر شب مىآمدند براى اينكه كارآگاهها و پاسبانها و اينها مىآمدند اينها را مىبردند كه لباسشان را تغيير بدهند. حملهها شد به اين طايفه. دانشگاه را نمىتوانستند آن وقت روى اينكه مثلاً از دنيا يك چيزى داشتند، نمىتوانستند به آن ترتيب حمله كنند به آن، آن وقت از راه تبليغات و از راه تعليمات برخلاف مسلك صحيح پيش آمدند و برنامههاى استعمارى داشتند. اين دو قدرت را اينها اعتقادشان اين بود كه اگر اينها قوه پيدا بكنند، ممكن است كه ساير ملت هم دنبال اينها بيايند و نگذارند كارها انجام بگيرد و لهذا در رأس برنامه كوبيدن روحانيت بود و كوبيدن دانشگاهىها.
اغفال مردم و نابودى اقتصاد مملكت از طريق سالوسى و ادعاى ديانت
در زمان اين دومى هم كه دنبال اين معنا بود كه با سالوسى ابتدا تا كارها را انجام بدهد و معلمهائى هم در اين باب داشت، شروع كرد سالوسى از جهاتى، يكى راجع به اينكه خودش را به ديانت مىبست، قرآن چاپ كرد، هر چند وقت يك دفعه مىرفت در حرم حضرت رضا و مىايستاد و نماز مىخواند و زيارت مىكرد. اين يك راه بود. يك راه ديگر هم كه براى طبقات ديگر پيش گرفته بود اين بود كه ما مىخواهيم اين مملكت را به تمدن بزرگ برسانيم. كتاب مأموريت براى وطنم را يكى ديگر نوشته و به ايشان نسبت داده. خودش اهل نوشتن نبود، وقتش را هم نداشت. اين هم يك دامى بود براى اينكه مردم را غافل كند از اينكه دارد همه چيزشان را از بين مىبرد. از اين طرف اينكه ما مىخواهيم براى ملت چه بكنيم، و مىخواهيم مملكت را صنعتىاش كنيم. مىگويند كه كلاغ مىگويند كه مثل كبك مىخواست راه برود راه رفتن خودش هم يادش رفت. اين نمىخواست اصلاً مثل كبك راه برود، مىخواست بازى بدهد مردم را. در صدد بودند اينها كه مردم را اغفال كنند، سر خوش كنند به اينكه ما مملكتمان بعدها صنعتى مىشود و بعد از يكى دو سال ديگر ما در، ادعا بود ديگر، بعد از يكى دو سال ديگر ما مىرسيم به همان ابر قدرتها، مىشويم مثل ژاپن!! ژاپنى كه الان به آمريكا تنه مىزند و صنعتش در خود آمريكا جلو از آمريكاست، اينها مىگفتند ما مىشويم مثل ژاپن!! چه كردند؟ آن چيزى كه در ايران لازم بود باشد و اقتصاد ايران به او بستگى داشت كه عبارت از كشاورزى بود، از بين رفت. كشاورزى را به صورت اينكه ما مىخواهيم، به اسم اينكه ما مىخواهيم صنعتى كنيم مملكت را، اول كشاورزيش را از بين بردند. كشاورزى كه از بين رفت اشكالاتى پيدا شد. يكى اينكه ما شديم براى آمريكا يك بازارى براى خريد كالاهاى امريكا، يعنى گندمها و ساير حبوباتى را كه آنها زيادى داشتند و بايد بريزند به دريا يا بسوزانند، به ما به قيمت اعلا مىفروختند و پول ما را مىگرفتند. يكى ديگر اينكه اين كشاورزها را از اطراف ايران كوچ داد، اين طرح را آورد اطراف تهران و اطراف شهرهاى ديگر، بيشترش در تهران. اين همه محلههائى كه در تهران درست شده، محله گودالها و محله نمىدانم چه و حصيرها و اين خانههاى حصيرى و اين خانههاى چه، اين
صحيفه نور ج 9 صفحه 145
بيچارههائى كه در محل خودشان كشاورز بودند، كشاورزى را از بين بردند به اسم اينكه مىخواهيم، مىخواهيم ما ارباب رعيتى را برداريم، همه بشوند ارباب ما هم چقدر غافل، ملت ما هم چقدر حالا يا غافل بود يا خوب، سرنيزه بود، چه، همه دهقان، اين بيچارههائى كه الان اطراف تهران هستند، هر ده نفرشان توى سوراخى هستند. آنى كه خانه دارد، خانهشان را نمىدانم شما ديديد يا نه، من در تلويزيون يك دفعه، دو دفعه ديدم كه خوب، اسباب تأسف است يك سوراخى است، يك عدهاى بچه و بزرگ از تويش بيرون مىآيد. اينها دهقانهائى است كه ايشان مىخواست دهقانشان كند و زندگيشان را بكلى به هم زد. مملكت ما را از حيث كشاورزى كه مىتوانست خودكفا باشد بلكه صادر كند، مملكت ما از حيث كشاورزى يك مملكت غنى است اگر كشاورزى صحيح در اين مملكت بشود ممكن است آذربايجان كافى باشد براى همه مملكت، باقيش بايد صادر بشود، يا خراسان براى همه مملكت كافى باشد و بايد باقيش صادر بشود.
ما الان در زمان ايشان، نمىدانم شما در روزنامهها گاهى ديديد يا نه، خيلى افتخار مىكردند كه ما چند صد، مثلاً هزار چيز خريديم. اين افتخارشان اين بود كه ما گندم خريديم، جو خريديم. يك مملكت را از اين جهت ساقط كردهاند و فرياد هم مىزدند كه ما همچو هستيم كه گندم و جو را از آمريكا خريديم و امسال گرسنگى نمىميريم. اينطور اينها وارد شدند، هم آن قوههاى، قدرتهاى انسانى را در اين مملكت متوقف كردند و يا عقب راندند. من در پاريس كه بودم از جاهاى مختلف، ممالك مختلف پيش من زياد مىآمدند منجمله آلمان كه خوب نزديك بود، اينهائى كه در اين چيز اتمى بودند و در آنجا كار مىكردند از طرف ايران، اينها هم آمدند پيش من گفتند كه اين كارى كه ما انجام مىدهيم اولا مضر براى ايران است، ثانياً نمىگذارند ما بفهميم، مىخواهند نگه دارند به يك سطحى كه نتوانيم بفهميم، اگر هم درست بشود براى ايران مضر است. يك همچو طرحهائى بود، جوانها را ببرند در خارج نگذارند، الان، حالا الانش كه من خيلى اطلاع ندارم، در زمان ايشان اين جوانهاى ما كه مىرفتند در آمريكا و اروپا و پخش شده بودند در آنجا همه جا را پركرده بودند (از قرارى كه براى ما نقل كردند) ديپلمهائى كه آنها مىدادند، تصديقهائى كه آنها به جوانهاى ما مىدادند غير از آن تصديقهائى بود كه به خودشان مىدادند. جوانهاى ما را زود به آنها يك تصديق مىدادند (نخوانده ملا) مال خودشان را دقت مىكردند. اين طور به من كراراً شايد گفته باشند. براى چه، براى اينكه نگذارند اين رشد بكند، اين قدرت را نگذارند پيدا بشود، از اين قدرت آنها مىترسيدند. همانطورى كه از آخوند اينها مىترسيدند، از دانشگاهى هم مىترسند. اين دو تا را مىخواهند كنار بگذارند. ملت هم اگر اين دو قدرت را نداشته باشد نمىتواند جلو برود و اينها با اين دو قدرت مخالفند.
تبليغ بر آزادى زن و مرد، حقهاى پليد به منظور شيوع فحشا و استثمار جوانان
حالا الحمدلله يك تحولى در مملكت ما پيدا شده، يعنى وقتى كه ملاحظه مىكنيد خانمها را از آن وضعى كه سابق مىخواستند برايشان پيش بياورند به اسم اينكه آزاد زنان و آزاد - مردان فهميدند
صحيفه نور ج 9 صفحه 146
همهاش حقه است و بازى. نه مردها آزاد بودند در زمان ايشان، نه زنها و نه مطبوعات و نه راديو و نه هيچى. آزادى در كار نبود. اسم، صحبتش و تبليغاتش زياد بود. آن آزادى هم كه آنها مىخواستند براى مملكت ما (حالا هم بعضى از نويسندههاى ما پيشنهاد همان را دارند) آن آزادى است كه هم جوانهاى پسر ما را و هم جوانهاى دختر ما را به تباهى مىكشد. آن آزادى را آنها مىخواهند كه من از اين تعبير مىكنم به آزادى وارداتى، آزادى استعمارى، يعنى يك آزادى كه در ممالكى كه مىخواهند وابسته به غير باشد اين آزادىها را سوغات مىآورند، هروئين آزاد، مثلاً مشروبات هم آزاد، محل فساد كه مىدانيد آن طورى كه مىگفتند از تهران تا آخر شميران صدها محل فساد به بدترين فسادها، آن هم آزاد. اينها آزاد اما قلم نه، بيان هم نه، اينها آزاد نه. آن آزادى كه آنها مىگفتند و هى آزاد آزاد مىكردند اين معنا بود كه مشروب فروشى بيشتر از كتابفروشى باشد و مراكز فحشا بيشتر از مراكز علم باشد، جوانهاى ما را بكشند به آن مراكز فحشا. جوان است و اول جوانى است وقتى راه باز باشد و تبليغات باشد و آسان كنند كار را برايشان، كشيده مىشوند به آن طرف. وقتى يك جمعيت كه بايد براى مملكتشان فاعل باشند، مؤثر باشند، اين را كشيدند به طرف فحشا، اين ديگر نمىتواند، اين مغز عادت كرده به فحشا، فكر بكند كه نفت ما را كى مىبرد، به فكرش نمىآيد هيچ وقت و اينها مىخواهند اينطور باشد.
بحمدالله آنى كه حالا به ما مژده مىدهد همين تحولى است كه پيدا شده، يعنى جوانها از آنطرف كشيدند به خيابانها و فرياد زدند بر ضد استعمار و بر ضد ديكتاتورى. حالا هم رشد همچو شده است كه مشغولند خودشان به طور خودكار، بدون اينكه تبليغاتى لازم داشته باشد به طور خودكار مشغولند به اينكه تربيت كنند بچهها را. تربيت كنيد اين بچهها را به تربيت انسانى، تربيت اسلامى كه همان تربيت انسانى است. اگر اين مملكت مسلمان بشود، تربيت، تربيت اسلامى باشد، هيچ قدرتى نمىتواند مقابلش بايستد. چنانچه ديديد كه اين قدرت كه شكست داد اين قدرت بزرگ را، همين قدرت ايمان بود، همين بود كه فرياد مىكردند كه شهادت مىخواهيم. حالا هم دارند هى مىگويند زنها هم مىگويند، مردها هم مىگويند. اين قدرت بود كه جلوى اين فسادها را گرفت و شكست داد اينها را. اين قدرت را حفظش كنيد.
منطق روحانيت رسيدن به خودكفائى و مخالفت با بى بند و بارى است
اگر بخواهيد مملكتتان يك مملكتى باشد از خودتان باشد، كشورتان يك كشور سالم باشد، يك كشور مفيد باشد، خودكفا باشد، بايد از اين سوغاتىهائى كه غرب براى ما فرستادند و مىفرستند، ما اين معنا را گفته بشود كه ما با صنعت خارجىها يا علم مربوط به صنعتشان مخالفيم، ابداً مخالف نيستم، ما با اين آزادىهائى كه از غرب مىآيند و اينها هم دامن به آن مىزنند و آزادى وارداتى است با اين مخالفيم، اينكه جوانهاى ما را رو به تباهى مىكشيد و به تباهى مىكشد. ما با صنعت مخالف نيستيم، ما با هيچى مخالف نيستيم. اصلاً سر تمدن، ما مىگوئيم كلاه سر ما مىگذارند، غربى و شرقى
صحيفه نور ج 9 صفحه 147
كلاه سر ما مىگذاريد كه ما مىخواهيم به شما تعليمات بدهيم مىخواهند ما را نگه دارند، متوقف كنند، مىخواهند ما را محتاج به مستشار بكنند. نظاممان مستشار داشته باشد، فرهنگمان هم مستشار داشته باشد و همه چيزمان مستشار داشته باشد. مستشار هم نه اينكه بيايند به ما تعليم و تربيت ياد بدهند، بيايند ما را تا يك حدودى نگه دارند، ما با اين مخالفيم روحانيت با ترقى مخالف نيست، با ترقى محمدرضائى مخالف است، با اين تمدن، دروازه تمدن مخالف است، اين دروازه تمدنى كه همه چيز ما را به باد داد. با اين آزادى آزاد زنان و آزاد مردانى كه ايشان مىگويند، مخالفند، نه با آزادى. آزادى سر جاى خودش اما بى بند و بارى؟ آزادى يعنى هر كه دلش مىخواهد هر كارى بكند!! مىخواهند هروئين بكشند، به شما چه!! مىخواهند قمار كنند!! مىخواهند كارهاى زشت بكنند!! با اين مخالف است روحانيت، نه با آزادى بيان، نه با آزادى قلم، نه با آزادى گفتار، نه با روشنگرىها، نه با صنعت. شما صنعت درست كنيد، كى مخالف باشد؟ اما يك قضيه ذوب آهن را حالا چندين سال است كه اينها درست كردند حالا هم مىگويند باز اگر بخواهيم كه ضرر ندهيم، چند سال ديگر لازم است كه كار بكنيم تا ضرر نكنيم والا در هر ماه چقدر ميليون ضرر ما داريم مىكنيم. ما ضرر مىبريم در اينها. ما چشممان از اينها بدى ديده است. آن چيزهائى هم كه عرضه مىكنند، به صورت خوب عرضه مىكنند، ما از باب اينكه آدمى هستيم كه مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد مىترسد، ما از آن قبيل هستيم، ما از اين پيشنهادهاى اينها مىترسيم براى اينكه ما از اينها بدى ديديم. ما نديديم هيچ وقت اينها بخواهند ما را تربيت كنند، ما را مثلاً صنعت ياد ما بدهند. صنعتشان اين است كه داريد مىبينيد كه ذوب آهنشان حالا تا چند سال ديگر آيا بشود، آيا نشود. حالا ماهى چقدر، چند ميليون، چند، چقدر ميليون (كه من حالا يادم نيست) ضرر دارد مىدهد. زراعتمان را از آن طرف از بين بردند، فرهنگ را از آن بين بردند، ارتش را وابسته كردند، همه چيز را در هم ريختند و اموال هم هر چه توانستند جواهر و هر چه توانستند بار كردند و رفتند و فرار كردند.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 149
تاريخ: 26/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران كميته مركزى و اعضاى خانوادههاى شهداى انقلاب اسلامى
جنت لقاءالله بالاترين پاداش خادمين اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
من نمىدانم با چه بيانى از اين جوانهائى كه در طول اين مدت فداكارى كردند تشكر كنم آنقدرى كه مىتوانم عرض كنم اين است كه اين مطلب براى خداست و ما هم از خدا هستيم انالله و به سوى او هم مىرويم، دير و زود خواهيم رفت و چه بهتر كه در اين راهى كه داريم قهرا به آن طرف مىرويم با يك توشه باشد و آن توشه، توشه توحيد است، توشه خدمت به اسلام است. من نمىتوانم براى خدمتگزارى جوانى كه براى خدمتگزارى به اسلام شب تا صبح، شب زندهدارى مىكند، در حال خطر واقع مىشود، مجاهده مىكند، ارزش براى اينمان مىتوانيم حساب بكنيم كه چه ارزش اين چقدر است، اجرت اين چقد راست مگر غير از خدا مىتواند كسى به اين اعمال پاداش بدهد؟ مگر طبيعت و زينتهاى طبيعت پاداش يك موجودى است كه براى خدا قيام كرده است و براى خدا خودش را به خطر انداخته است؟ آن چيزى كه دل ما را خوش مىكند اين است كه براى شما پيش خداى تبارك و تعالى يك حسابى باز است والا ما نمىتوانيم از شماها تشكر كنيم يا خداى نخواسته به شما اجر بدهيم. ما همچو قدرتى نداريم، آنچه هست اين است شما از خدا هستيد، براى خدا هم خواهيد بود و خدا هم اجر شما را مىدهد. اجرى كه خدا مىدهد، آن ارزش دارد، ارزش عمل شما آن است كه خدا به شما مىدهد، ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه جنت، آن جنتى كه لقاء خداست، جنتى كه لقاء دوستان خداست، آن براى شما كافى است و از آن كه گذشت، ديگر در عالم طبيعت نمىشود براى اعمالى كه براى خداست يك چيزى قرار داد او هر چه مربوط به عالم طبيعت است مادون آن چيزى است كه براى خداست. پيشبرد و پيروزى نهضت با اتصال و عنايت قلوب به درياى رحمت الهى و شما براى خدا قيام كرديد و براى خدا هم مجاهده كرديد و براى خدا انشاءالله تا آخر مجاهده مىكنيد و اين نهضت را به پيروزى مىرسانيد براى خدا باز. و اين لله بودن شما را به پيروزى رساند والا با يك همچو قدرت شيطانى و قدرتهاى ديگرى كه دنبال او بودند، اصرار مىكردند، تشر مىزدند، تهديد مىكردند، شما جوانها ايستاديد، قدرت ايمان بود كه شما را جلو برد، نه قدرت طبيعت و
صحيفه نور ج 9 صفحه 150
مادى، از حيث ماديت آنها به ما طرف نسبت نبودند. اين كه دنيا را به تحير واداشته است و حسابها را همه خطا از كار در آورده است اين است كه چطور يك ملتى كه نه ساز و برگ دارد، نه نظام، نظامى در كار نبود كه، فكرى در اين باب نبود كه ما بخواهيم يك فكر نظامى بكنيم، يك نيروى نظامى داشته باشيم، نه نظامى ما داشتيم و نه ساز و برگ مقابله با آنها. شما خيال مىكنيد كه اگر نبود اراده خدا كه منصرف كرد اينها را از اينكه مقابله كنند و نبود آن كه رعب در بسيارى از آنها ايجاد كرد، اينها با يك شب مىتوانستند همه تهران را خراب كنند، همه چيز دستشان بود، همه مراكزى كه يك نفر آدم را كه گوشش مىجنبيد همه را بمباران كنند، نه اينكه براى خدا نكردند، خدا اذهان اينها را همچو منصرف كرد و دلهاى اينها را همچو پر از خوف كرد كه دست به آن آلاتى كه بايد بزنند نزدند. اين يكى از معجزاتى بود كه در اين قضيه واقع شد و معجزه ديگر همين توطئهاى بود كه براى كودتا در همان شبهاى آخر كه ما در تهران بوديم اينها ديده بودند و قبلش توطئه اين بود كه حكومت نظامى را روز هم اعلام بكنند ما هم هيچ خبر از هيچ نداشتيم. اعلام بكنند مردم توى خيابانها نيايند، قواى انتظامى هم تمام را بگيرند، تمام خيابانها و اينها را قواى انتظامى و آلاتى كه آنها دارند، تانكها را بياورند مستقر كنند و بنابراين بود كه در همان شب بريزند و هر كس را كه احتمال بدهند كه اين يك مثلاً چيزى هست، از بين ببرند و بعد هم چه بكنند، ما هم هيچ اطلاع نداشتيم من حيث لايحتسب قضايا واقع شد كه مثلاً گفته شد كه بشكنيد اين اعتصاب را، اين نظام را، اين حكومت نظامى را، خوب، مردم شكستند و آنها نتوانستند كه بياورند چيزشان بكنند، بعد آن درگيرىها پيدا شد مرحوم قرنى، خدا رحمتش كند، اينجا بود به من گفت كه مقاتله بين، جنگ ما بين مردم و قواى دولتى در آن شب سه ساعت و نيم بود. با سه ساعت و نيم دستهاى خالى بر تانك و توپ و مسلسل و اينها غلبه كرد. اين غلبه، غلبه الهى بود يعنى نظر خدا بود. اين نظر خدا را حفظش بكنيد، خودتان را متصل كنيد به آن درياى بى پايان الوهيت، قلبهايتان را متصل كنيد به مبداء خير، همه چيز از اوست، او كس همه كس است، همه پيروزىها با اراده او حاصل مىشود، همه خوبىها با اراده او تحقق پيدا مىكند، هر چه بدى هست از ماست و هر چه خوبى است از اوست. خودتان را به او متصل كنيد. آن قطرههاى ضعيفى ما هستيم بلكه لاشىءايم، هيچيم، اما اگر متصل بشويم به آن درياى رحمت الهى، همه چيز مىشويم، قدرت پيدا مىكنيم.
روحيه شهادت طلبى، رحمت و امانتى الهى است
صدر اسلام هم يك دسته از اعرابى كه نه نظامى داشتند و نه پرورش نظامى شده بودند و نه ساز و برگى داشتند، آنها از شما دستورىتر بودند، هر چندتايشان يك شمشيرى با يك چيز خرمابند، بندشان بود ليفهاى خرما، هر چند تايشان هم يك اسبى و يك شترى. وضع اين طورى بود عدد هم بسيار كم، تمام لشكر اسلام سى هزار بود و رومها كه، رومىها كه آمدند با اسلام مواجه شدند پيشقر اول آنها شصت هزار تا بود، همه لشكر اسلام سى هزار، به حسب تاريخ پيشقر اول آنها شصت هزار بود
صحيفه نور ج 9 صفحه 151
دنبالش هشتصد هزار تا، يا هفتصد هزار. يكى از سرداران اسلام گفت كه ما اگر چنانچه بخواهيم به طور عادى با اينها مقابله كنيم، اينها هم طليعهشان كه همان پيشقراولشان باشد در مقابل ما هستند، ما بايد يك كارى بكنيم كه اينها را بترسانيم، سى نفر همراه من بيايد ما مىرويم با آنها جنگ مىكنيم، با اين شصت هزار تا جنگ مىكنيم، باشد؟ گفتند آخر نمىشود چون، بالاخره چك و چك كردند تا قبول كرد كه شصت نفر باشند، شصت تا يك نفرى شبيخون زدند به آنها، شكستشان دادند. شصت هزار جمعيت را شصت نفر مومن، شصت نفر كه براى خدا داشت كار مىكرد اين طليعه را شكست دادند، اسباب اين شد كه اين سى هزار جمعيت بر روم غلبه كرد، بر ايران هم كه غلبه كرد، در صورتى كه آنها همه چيز داشتند، آنها يراقهاى اسبهايشان از قرارى كه گفتند طلا بوده است لكن ايمان نداشتند، ميانشان تهى بود، هر چه بود يك صورت بود، هر چه بود يك ساز و برگ بود اما ميان تهى بود، اين روحيه در آنها نبود كه ما اگر بكشيم هم بهشت مىرويم، اگر كشته بشويم هم بهشت مىرويم، اين روحيه در آنها نبود، در اينها بود و اين روحيه غلبه كرد و من مطمئنم به اينكه شما پيروز مىشويد انشاءالله براى اينكه يك همچو روحيهاى امروز من در بين ملتمان مىبينم، يك دفعه و دو دفعه نبوده است، از نجف تا اينجا مواجه شدم من باجوانهاى زيبا، جوانهائى كه اول جوانىشان است و اينها يكىشان آمد در نجف، آمد جلو من نشست بنا كرد قسم دادن من را كه شما، قسم، قسم داد كه من شهيد بشوم، بعدا كه ما در اينجا آمديم زن اين تقاضا را كرده، جوانها اين تقاضا كردهاند، زنى كه بچههايش را از دست داده است باز مىگويد كه من يكى دو تا دارم اين هم مىدهم، اين روحيه، روحيهاى است كه اطمينان براى ما مىآورد. اين بر همه تانكهاى عالم مقدم است، يعنى پيروز مىشويد. اين روحيه، روحيهاى است كه خداى تبارك و تعالى انعام كرده است، مرحمت كرده است، اين مرحمت الهى را حفظ كنيد، اين امانت است، اين را كوشش كنيد محفوظ بماند. مادامى كه اين روحيه الهى، اين هديه الهى در بين شماها هست از هيچ نترسيد، نگرانى هيچ وقت نداشته باشيد، به فكر اين نباشيد كه چرا به ما احسنت نگفتند، چرا به ما اجر ندادند، چرا به ما مثلاً همراهى نكردند. خدا همراه شماست، امام زمان سلام الله عليه دعاگوى شماست، از چه ما مىترسيم؟ ما چرا بترسيم؟ مائى كه راهمان راه خداست، مائى كه در مقابل اين قدرت شيطانى كه همه چيز ما را، اسلام ما را، جوانان ما را، همه چيز ما را از بين برد، قيام كرديم، از چه بترسيم؟ از اين بترسيم كه كشته مىشويم؟ خوب، بشويم، جوانهاى ما همه كشته شدند. از اين مىترسيم كه غلبه بكنند؟ غلبه هم بكنند ما ترس نداريم براى اينكه ما حقيم وقتى حق هستيم غالب هم بشويم ما حق هستيم، مغلوب هم بشويم ما حق هستيم و انشاءالله غالب مىشويم. مطمئن باشيد، دلتان را به اين مبداء خير متصل كنيد، با خدا مناجات كنيد. اين شبهائى كه در اين تاريكىها اسلحهها به دوش است و در اين تاريكىها راه مىرويد دلتان را به آن مبدا متوجه كنيد، متصل بشويد به آن درياى بزرگ رحمت و از هيچ چيز ديگر باك نداشته باشيد، از هيچ كس توقع نداشته باشيد، نظرتان هم به هيچ كسى نباشد و غير از آن يك قدرت هم هيچ چيزى نشناسيد. همه اوست، همه هر چه هست آنجاست. خداوند
صحيفه نور ج 9 صفحه 152
انشاءالله به شما اطمينان عنايت كند، ايمان كامل عنايت كند، و شماها را در شمار شهداى كربلا محسوب كند و همه ما را موفق كند كه اين وظيفهاى كه الان به دوش همهمان هست اين وظيفه را بتوانيم خوب عمل كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 153
تاريخ: 27/6/58
بيانات امام خمينى در جمع رؤسا و سرپرستهاى ادارات آموزش و پرورش تهران و شهرستانها
تكرار و تلقين، يك روش موثر قرآنى براى تربيت انسان
بسم الله الرحمن الرحيم
من مطالبى كه مىخواهم عرض كنم، مطالب تازهاى نيست، شما هم اين مطالب را مىدانيد لكن در گرفتارىها، هر كس گرفتار است، بايد گرفتارى خودش را تكرار كند. ممكن است در اين تكرارها گاهى يك وضعى پيش بيايد كه به واسطه آن وضع تاثيراتى داشته باشد. شما مىدانيد كه قرآن كتاب معجزه است و در عين حال در قرآن راجع به مسائل، تكرار زياد است، البته در هر تكرارى مسائلى طرح شده است اما براى اينكه براى رشد مردم قرآن آمده است و براى انسان سازى، مسائلى كه براى ساختمان انسان است نمىشود يك دفعه بگويند و از آن رد بشوند، بايد هى بخوانند، توى گوشش مكرر كنند. تلقين است، تلقين با يك دفعه درست نمىشود، بايد اگر بخواهيد يك بچهاى را شما تربيت بكنيد، بايد يك مساله را چندين دفعه با چند زبان، با چند وضع به او بخوانيد، مطلب يكى باشد لكن طرز بيانش اينها به طورى كه در قلب او نقش ببندد.
به تباهى كشانيدن نسل جوان طبق نقشههاى دقيق استعمار
مسائلى كه من مكررا عرض كردم و حالا هم تكرار است اين است كه گرفتارى ما در طول تاريخ و خصوصا در اين پنجاه و چند سال اخير اين بود كه آنى كه به ميدان ما آمده بود، آگاهانه آمده بود، طرح ريزى شده بود، برنامه داشت، همين طور خود به خود واقع نمىشد و هر جا را شما ملاحظه كنيد اگر درست مطالعه بشود، انسان مىبيند كه يك برنامه خاصى است براى يك مقصد خاص. از اولى كه رضا شاه آمد، رضاخان آمد و آن كودتا را كرد (كه شايد شماها يادتان نباشد، اكثرا يادتان نيست شايد بين شما كسى باشد يادش باشد، لكن من يادم هست و شاهد قضايا بودم) از اول، به تدريج البته، نه يكدفعه، آنوقتى كه آمد ابتدا شروع كرد همان مقدس بازىها كه پسرش در مىآورد و سالوسى را آن هم شروع كرد. مثلاً در يك محرمى من يادم است كه گفتند كه همه تكاياى تهران را اين رفته ديدن كرده، شركت كرده در عزا و خودشان هم روضه داشتند و مسائل تبليغى و همه اينها را داشتند تا كم كم وقتى مستقر شد، پايش محكم شد آنوقت آن صورت ديگرش را نشان داد، تمام مجالس روضه و وعظ و خطابه را در تمام سطح ايران قدغن كرد. در قم مجلس اين طورى بود كه آقاى صدوقى يك مجلس
صحيفه نور ج 9 صفحه 154
داشتند قبل از اذان صبح شروع مىشد، اوايل اذان تمام بود، آن هم چند نفر و احتمال مىدهم كه آن را هم آمدند جلويش را گرفتند. تمام چيزهايى كه مربوط به ديانت بود شروع كرد آنها را يكى يكى جلويش را گرفت، شروع كرد با شدت با روحانيت عمل كرد به طورى كه من در مدرسه فيضيه آنوقت يك درسى مىگفتم، يك عده چند نفرى بودند، يك روز كه رفتم يك نفر بود اين شخص گفت كه اين آقايان همه فرار كردند رفتند به باغات. طلبههاى مدرسه هم قبل از آفتاب آنطور كه مىگفتند فرار مىكردند به باغات مىرفتند و آخر شب آنوقتها مىآمدند و بنابراين بود كه اين لباس بكلى خلع بشود و آنها اين جبهه را در زمان او محكم جلوگيرى كردند. در دانشگاهها كه بعدها هم باز در زمان اين بدتر از او شد، اينطور عمل نكردند كه يك جور، با شيطنت بيشتر و اخيرا هم در حوزههاى ما باز با يك شيطنت ديگر. در دانشگاهها دنبال اين بودند كه آنهائى كه مىخواهند بچهها را تربيت كنند، اشخاصى باشند كه تربيتى كه مىكنند تربيت نباشد، عقب راندن باشد و از حيث اخلاق هم تربيت اخلاقى نباشد به آن معنائى كه ما مىگوئيم، تربيت اسلامى توى كار نباشد، بلكه تبليغاتى باشد كه اين جوانهاى ما را تباه كند. (برنامه آنكه از رويهمرفته مسائل كه حالا آدم بخواهد بگويد، يك محتاج به يك كتابى است) برنامه اين بود كه اين دو قشرى كه ممكن بود كه براى يك مملكت مفيد باشد و ممكن بود كه ديگر قشرها هم دنبال اين باشند، اين دو قشر را نگذارند كه به كار خودشان به طورى كه شايسته است انجام وظيفه كنند. در طرف روحانيت از باب اينكه اختيار معلم و متعلم به آن وضع دست آنها نبود، اينجا به يك جور ديگر رفتار كردند، به خلع لباس و به فشار و به بردن سربازخانهها و امثال ذلك كه شكست بدهند حوزهها را، و در قشر فرهنگ كه اختيارات را دستشان گرفته بودند مىخواستند كه باز، اين فرهنگ را يك فرهنگ دلخواه خودشان بلكه دلخواه آنهائى كه مىخواهند استفاده از ما بكنند قرار بدهند و اين دو تا قوهاى كه به منزله قوه مفكره جامعه است از آنها بگيرند و تباه كنند و كسى پيدا نشود كه اگر همه چيز ما را بردند، يك صحبتى بكند يا يك چيزى بنويسد.
رويهمرفته اگر ملاحظه كنيد، از همه كارهائى كه در آن زمان انجام مىگرفت در زمان اين پدر و پسر (در زمان پسر شايد بيشتر) در يك معنا مشترك بود و آنكه جوانها را بكشند به غير آنطورى كه بايد تربيت بشوند. اينطور نيست كه ما همچو ساده تصور بكنيم كه بدون نقشه قضيه اينطور بشود كه آنقدر مشروب خانه در سرتاسر ايران باز باشد، و اينقدر مراكز فساد در همه جا و خصوصا تهران كه به وضع وحشتناكى مراكز فساد، هر جورى كه جوان مىپذيرد براى آن فراهم كنند و دامن بزنند. نمىتوانيم ما باورمان بيايد كه اين مجلهها و اين مطبوعات، اين مجلههائى كه هم جوان وقتى چشمش بيفتد به آن و هم وقتى بخواند، جوان است و به تباهى كشيده مىشود، اين بدون اينكه نقشهاى باشد و اينها من باب اتفاق اينجور شده باشد. مساله اينها نيست. يك طرحى بوده است كه جوانهاى ما را، آنهائى كه مىخواهند، مىتوانند تربيت كنند، آنها را يك جورى كنند كه نتوانند، ازشان قدرت تربيت را بگيرند، يا اشخاصى را كه خودشان مىخواهند، در دانشگاهها و در دبيرستان و آنجا بگذارند به آنطورى كه مىخواهند تربيت كنند و از آن طرف تمام راههاى تعيش را به روى جوانها باز كنند كه هر
صحيفه نور ج 9 صفحه 155
ساعتى كه اين بخواهد يك عيش و نوشى بكند برايش فراهم باشد، آسان باشد و دامن هم به آن بزنند و تبليغات هم بكنند و عرض كنم اعلام هم بكنند و اينها را بكشند به طرف آن. نتيجه چى مىشد؟ نتيجه اين مىشد كه اين نسل جوانى كه بايد براى اين كشور مفيد باشد، اين نسل جوان بى تفاوت باشد نسبت به مسائل جدى. يك مغزى كه دنيال اين رفت كه موسيقى گوش كند (موسيقى كه الان هم قلمها هست كه خير، موسيقى يك چيزى مثلاً تربيتى است) يك مغزى كه دنبال اين رفت كه موسيقى گوش كند و عادت به اين كرد، اين مغز مريض مىشود، اين نمىتواند فكر اين بكند كه كشورش به چه حال دارد مىگذرد، چه مىگذرد در آن، ديگر دنبال اين نيست، مثل يك آدم هروئينى مىماند. اينهائى كه عاديات هست كه انسان به آن عادت مىكند منجمله همينهائى كه، مثلاً سينماهائى كه اينها درست كرده بودند، تاترهائى كه اينها درست كرده بودند، اينها تمام يك نقشهاى بوده است كه ما را، جوانهاى ما را نگذارند به مسائل روزشان، به مسائل جديشان فكر بكنند، توى ذهنشان هم نيايد همچو فكرى، همه چيز هم براى آنها فراهم كردند، همه جور هم فراهم كردند. خوب جوان هم وقت جوانىاش است و وقتى عيش و نوش برايش فراهم باشد كشيده مىشود به آنجا. اينهمه نقشهها اين بود كه از آن طرف نيروهائى كه مىتوانند تربيت كنند جوانها را، يا از بين ببرند يا لااقل محدودش كنند و يك طورش كنند كه روى همان مسائل آنها فكرها به كار بيفتد و از آن طرف باز به اين قانع نشدند، جوانها را از راههاى ديگر، باز كردن مراكز فساد و فحشا و همه چيز، اينها را به تباهى بكشند با صورتهاى مختلف، با وضعهاى مختلف، با برنامههاى مختلف كه همه شركت در اين معنا داشتند كه ما از آن چيزى كه هستيم تهى بشويم، مغزهاى ما از آنى كه هست تهى بشود، به جاى مغز آدم جدى يك مغز لهو و لعبى جايش بنشيند، يا يك مغز غربى جايش بنشيند. آن مقدار از آزادى كه براى مملكت ما در اين زمانها بود، اين آزادىهاى تباهىآور بود، آزادند كه شرب خمر كنند، آزادند قمار كنند، آزادند لب دريا زن و مرد با هم بريزند به جان هم، آزادند كه در اين مراكز فساد بروند، اينها آزادند. آنهائى كه آزاد نبود، آزاد نيستند كه يك قلم بر خلاف آنها و بنا به مصلحت مملكت بنويسند، آزاد نيستند يك كلمه راجع به او بگويند. اين آزاد زنان وآزاد مردان، درست مىگفت اما آزادى چى بود؟ آن بود كه آنها مىخواستند كه من از آن تعبير مىكنم به آزادى وارداتى، آزادى استعمارى. اينها نقشه بوده است، نه اين است كه همين طورى، مغز خود اين پدر و پسر هم آنقدرها كار نمىكرد كه بتواند اين چيزها را درست كنند اينها يك چيزهائى بوده است كه مفكرها، آنهائى كه در اين امور نقشه دارند، در اين امور تحصيل كردند، اينها طرح مىكردند و چى مىكردند، آنوقت يك كسى هم براى اين كتاب مىنوشت اسمش را هم مىگذاشت مثلاً تمدن بزرگ اسم چى و آن لاطائلها را مىنوشت براى اغفال ما و براى اينكه مردم را خيال كند كه نه الحمدلله ما ديگر، اگر يكى، دو سال ديگر ايشان باشند، ديگر اينجا مىشود ژاپن، ديگر مملكت ما مىشود ژاپن كه ادعايش هم همين بود كه ما به همين زودى، همين زودى ما جزو ابرقدرتها مىشويم. اين مغز خود اين كار نمىكرد، نقشهاى بود كه آنها مىدادند و چى مىدادند و آنهائى كه اطراف بودند و - عرض مىكنم كه - داشتند در اطراف و آنها هم براى او مىنوشتند و
صحيفه نور ج 9 صفحه 156
براى او مىگفتند و ترويج مىكردند.
بروز يك تحول روحى به دست خداوند تعالى براى نجات ملت ايران
اين اجمالى است از اين تفسير پنجاه سال كه موفق هم خوب شدند و جوانهاى ما را هم خوب تباه كردند و اگر چنانچه به اين منوال مىرفت، بايد ما ديگر مايوس باشيم از همه چيز، لكن خداوند خواست كه به داد اين مملكت برسد. اين خواست خدا بود و يك قدرت مافوقالطبيعه، هيچ قدرتى نمىتوانست يك همچو كارى را، يك همچو چيزى كه در ظرف پنجاه و چند سال اقلا و به حسب واقع در طول تاريخ، اين مملكت را به يك جور ديگر درست كرده بودند، اين مرد و زن را يك جور ديگرى درستشان كرده بودند و تربيت كرده بودند، همچو تحولى كه الان هر جا برويد مىبينيد كه انسانهايش غير آن انسانهايند كه بودند. همين جوانهايى كه آنوقت كشيده مىشدند طرف شميران و آن قضاياى شميران، حالا كشيده مىشوند طرف جاهائى كه جهاد سازندگى است، همين، همين جوانها، همان زنهائى كه آن وقت كه هيچ بى تفاوت بودند راجع به كشور خودشان، راجع به همه چيز، همينها هم وارد شدند در ميدان و ديديم كه خوب هم مىتوانند انجام وظيفه بكنند.
اين يك تحول روحى بود كه با دست تبارك و تعالى و اراده خداى تبارك و تعالى براى نجات ملت ما آمد و ما متحول شديم از يك صورتى كه آنطور بود، به يك صورت ديگرى. از آمريكا يك عده جوان چند روز، چند وقت پيش از اين آمده بودند كه ما آمديم براى جهاد سازندگى. اين يك تحولى است، جوان در امريكا براى عرض بكنم كه بيايد از آنجا راه بيفتد كه برود توى دهات اينجا براى جهاد سازندگى. من به آنها گفتم كه شما (البته، هم آنها، هم شماها، فرق ندارد البته شما نمىتوانيد مثل رعيتها برويد و كار بكنيد و شما يك جور ديگر زندگى كرديد اما اين را بدانيد كه وقتى اين رعيت، اين كشاورز ديد از آمريكا يك عده محصل، يك عده مهندس، يك عده دكتر آمدند توى صحرا مثلاً كجا مشغول شدند به درو، اين قدرت فوقالعادهاى به آنها مىدهد يعنى آنها اميدوار مىشوند به مملكت خودشان، اميدوار مىشوند به عرض مىكنم كه نظام خودشان. آن قدرتى كه آنها دارند و فرض كنيد در يك روز پنج ساعت، شش ساعت كار مىكنند، اينكه شما حالا آمديد و رفتيد و آنها چشمشان به شما افتاد، ده ساعت كار مىكنند. آنى كه يك جريب زمين را درو مىكرد حالا دو جريب زمين را درو مىكند، ضميمه كنيد به اينكه وقتى چشم اين كشاورزها بيفتد كه يك عده زن از توى خانههايشان در آمدند (كسانى كه خوب هيچ وقت اهل اين كار نبودند كه بروند در جهاد سازندگى و بروند با رعيتها شركت كنند در چيز) وقتى كه ببينند اينها كه يك همچو جمعيتى زنها آمدند برايشان دارند كمك مىكنند، اين ارزشش پيش آنها خيلى زياد است، واقع ارزش هم زياد است ولو كارش كم است، نمىتواند يك زن يك كار مثبت زيادى انجام بدهد لكن ارزش زياد است. كارهائى كه الان مىشود، كارهاى ارزش دارى است. در نظر من بسيار بعضى از اين كارها ارزش دار است ولو كم باشد ارزشش زياد است يعنى كمكم اين اسباب اين مىشود كه زياد بشود اين و موج پيدا
صحيفه نور ج 9 صفحه 157
بكند و سرتاسر كشور را بگيرد.
امدادهاى غيبى الهى عاملى جهت پيروزى
شما كه به فكر اين هستيد و بوديد به اينكه الان يك فعاليت فرهنگى مثبت انجام بدهيد، شما مواجه هستيد با يك فرهنگى كه فرهنگ خودتان نبوده است. فرهنگ غير، تحميل به ما بوده است. وقتى مواجه با اين هستيد و حالا به فكر اين معنا افتاديد كه ما فرهنگ غير را كنار بگذاريم و فرهنگ خودمان را شروع بكنيم اين خودش يك تحولى است، يك چيزى است كه خدا اين كار را انجام داده است و من از باب اينكه كارها دارد به يك وضع غير عادى انجام مىگيرد، اگر ما اين قدرت را، ملت، ملت ما اين قدرت را شكست داد، اين يك امر عادى نبود كه ما حساب كنيم كه يك امر عادى بود - و ما جمع شديم يك ما مگر مىتوانستيم؟ اين يك امر مهمى كه خداوند براى ملت ما انجام داد اين بود كه همه اين سران را منصرف كرد از اينكه با فشار عمل كنند. شما خيال كرديد كه اگر اينها مىخواستند با فشار عمل كنند و طيارهها را از بالا و عرض مىكنم كه چيزهاى ديگر را از پائين و قواى انتظامى و كذا، ما مىتوانستيم به اين زودى كارمان را انجام بدهيم؟ اگر هم مىشد مثل افغانستان مىشد كه حالا آن بيچارهها مبتلا هستند. اما كار يك كارى بود كه بزرگترها ترسيدند، خدا نصر، گاهى نصر به رعب است. در اسلام اينطور بوده است كه گاهى پيغمبر اسلام را نصر مىداد خدا به اينكه طرف مقابل مىترسيد، شايد توى ذهنشان مىآمد كه اين عربها ما را مىخورند.اين اينطور بود، اينطور به نظرشان وحشتناك مىآمد، يك وقت مىديدى كه يك گروه زيادى در مقابل چند نفر كه اينطور اعتقادها نسبت به آنها پيدا كرده بودند فرار مىكردند. اين نصر به رعب بود، در ذهنشان القاء مىشد به اينكه خوب ملت ما را چه مىكند؟ همين جا اينطور بود، اين بزرگهايشان ترسيدند و اين ترسيدن يك نصرتى بود كه خدا به ما مرحمت فرمود. دنبال اين معنا، اين ملحق شدن همه دستجاتى كه مال آنها بود به ما، اين يك امر عادى نبود كه يك وقت ما ديديم كه نيروى زمينى و نيروى هوائى و نيروى نمىدانم چى و همه اينها متصل شدند يك وقت به خود مردم و كار را آسان كرد. نتوانستند، آنطورى كه به ما گفتند، بختيار وقتى كه مىخواسته برود امر كرده بوده كه بمباران كنند تهران را، به او گوش نكردند و در اين آخرى كه يك بناى كودتا داشتند و بعد به ما اطلاع دادند، آنوقتى كه روز، حكومت نظامى را اعلام كردند، ما اطلاعى نداشتيم از چيزى، بعد به ما اطلاع دادند كه اين براى اين بود كه مردم در خيابانها نباشند، قوا در آنجا جاگير بشود يعنى همه قواى انتظاميه با جهازاتشان بيايند و خيابانها را بگيرند و شب بناى بر اين داشتند كه آنكه از روز حكومت نظامى درست كردند شبش كودتا كنند و هر كس را احتمال بدهند كه يك حرفى بزند، بكشند. اين هم خدا خواست، ما هيچ اطلاع از هيچ جا نداشتيم، اين هم خدا خواست كه يك همچو صحبت پيش آمد كه نه اعتنا نكنيد به اين و بيائيد بيرون و مردم آمدند بيرون، آن خنثى شد. آن نقشهاى كه آنها داشتند كه خلوت بشود و تانكهايشان را بياورند مستقر بكنند و مجهز بشوند براى كار، اين هم خنثى شد، اين هم يك كار غيبى
صحيفه نور ج 9 صفحه 158
بود، يك كار الهى بود، هيچ كار بشر اينها نبوده، همه يك كارهائى بود كه بر خلاف عادت واقع شد.
مسؤوليت سنگين و شريف تعليم و تربيت، تداوم رسالت انبيا جهت هدايت انسان
و من اميدوارم كه با كوشش شماها نسبت به آن وضعى كه داريد، يعنى شماها يك شغل بسيار شريفى داريد، يعنى شغل آدم سازى، يعنى شغل انبيا، همه انبيا از اول تا آخر يك كار داشتند و آنكه آدم درست كنند، براى آدم سازى آمده بودند، براى هدايت آمده بودند اين شغل را الان شما داريد كه شغل انبياست چنانچه شغلى هم كه آقايان دارند همين شغل است همان مقدارى كه شغل شريف شماست و شغل انبياست، مسؤوليتتان زياد است و مسؤوليت انبياست منتها انبيا مسوول بودند و با قدرتى كه داشتند انجام دادند وظايفشان را و ما هم بايد تبعيت كنيم و آنقدرى كه مىتوانيم، آقايان در محيط خودشان، شما در محيط خودتان اين شغلى كه آدم سازى است، آدم سازى كنيد، متبدل كنيد اين جوانهائى كه متوجه شدند كه هر چه هست از بيرون مىآيد براى ما، از بيرون مىآيد اما آنهائى مىآيد كه تباه مىكند ما را. آنها هيچ وقت يك مطلبى كه براى ما فايده داشته باشد، هيچ وقت اين را به ما نمىدهند، آنها هر كارى بكنند يك كارى انجام مىدهند كه براى ما مفيد نباشد يا مضر باشد. اين بايد در فرهنگ توجه به آن داشته باشيد و كوشش بشود كه خودتان را پيدا كنيد. ما گم كرديم خودمان را، ما تمام مفاخر شرقى را كنار گذاشتيم و هى رفتيم سراغ مفاخر غرب، آن هم نه آنى كه آنها دارند، آنى كه به ما مىدهند. اگر آنى كه آنها داشتند بسيار خوب، آنها در جهات طبيعى جلو هستند اما آنى كه به ما تحويل مىدهند، آن مستشارى كه مىآيد اينجا مىخواهد فرض كنيد فرهنگ ما را درست كند، اين نمىخواهد براى ما فرهنگ درست كند، اين مىخواهد يك فرهنگ غربى براى ما درست كند كه در خدمت غرب باشد. آن مستشارى هم كه مىآيد نظامى را مىخواهد درست كند آن هم به - يك نظامى مىخواهد درست كند كه در خدمت اسلام باشد؟! در خدمت مسلمين؟! در خدمت ملت باشد؟! آن مىخواهد يك چيزى درست بكند كه اگر همه چيز ما را هم بردند يا مويد باشد، يا كار نداشته باشد. هر چه از غرب براى ما مىآيد، يا از شرق براى ما مىآيد كه سوغات براى ما مىآورند آنهائى است كه ما را تباه كرده است و مىكند.
ما با تربيت و فرهنگ استعمارى مخالفيم، نه با علوم و مظاهر تمدن
ما مخالف با ترقيات نيستيم. يكى از تبليغاتى كه بعد از زمان همين محمدرضا از آن اوايل كه وقتى ديد در قم يك شورشى شد، يك جنبشى شد، اين در صحبتهايش كرد كه اين آخوندها با همه مظاهر تمدن بدند، اينها مىگويند ما الاغ سوارى مىخواهيم. در يكى از نطقهايش بود كه من در دنبال او اين صحبت را كردم كه تو اين حرف را كه دارى مىزنى همين وقتى است كه بعضى مراجع ما با طياره رفتند به مشهد، چطور تو مىگويى ما الاغ سوارى مىخواهيم؟ ترويج مىكردند يعنى تبليغ مىكردند براى اينكه اين فعاليتى كه ممكن است اين طايفه داشته باشند فلج كنند و آن فعاليت كه ممكن
صحيفه نور ج 9 صفحه 159
است جوانها داشته باشند فلج بكنند و آن فعاليتى كه ممكن است معلمين و - عرض مىكنم كه - دانش آموزها داشته باشند فلج كنند. حالا كه مادر يك همچو مقطع از زمان واقع شديم كه آنها بحمدالله رفتند، ديگر تمام شد كارشان، جهنم انشاءالله رفتند. حالا كه نوبت به شما رسيده است و شما سرپرستى مىخواهيد بكنيد از فرهنگ، بايد حالا توجهتان در اين باشد كه آنى كه آنها به ما مىخواهند تحويل بدهند تحويل نگيريد، خودتان كار انجام بدهيد. نمىگويم من تمدن آنها را تحويل نگيريد، آنى كه آنها مىخواهند به ما بدهند تمدن نيست. آن، آنى است كه تباه مىكند ما را، آن همان تمدنى است كه دروازه تمدن به ما مىداد، آن همان است. چه بود؟ هر جايش برويد خراب است. الان بيچاره دولت چه بكند؟ اين سد شكسته، پشت اين سد همه چيز خراب است. خوب، نمىتوانند انجام بدهند، اين بايد با كمك همه قشرها انجام بگيرد، يعنى هر كس مشغول هر كارى هست آن كار را خوب انجام بدهد. من نمىگويم شما بايد برويد مثلاً يك اداره ماليه را درست بكنيد، نه اين درست نمىشود، شما بايد در فرهنگ كه هستيد، فرهنگ را خوب انجام بدهيد، وظيفه هر شخص، وظيفه خودش را در آن پستى كه دارد خوب انجام بدهد و دو چشمى هم مواظب اين باشد كه كلاه غربى سرش نرود، ما بازى خور هستيم.
كلمه اسلام جامع تمامى ارزشهاى انسان ساز
يكى از خبرنگارها آمد گفت كه (همين چند روز پيش از اين) در يك مصاحبه گفت كه شما چرا مىگوئيد كه جمهورى اسلامى و حتى دموكراتيكش هم از پهلويش بر مىداريد؟ گفتم اولا اينكه (آنكه به او گفتم) اولا اينكه اين دموكراتيك و دموكراسى تفسيرهاى مختلف شده است، ارسطو يك جور تفسير كرده است، الان هم كه ما هستيم، غربىهاى سابق يك جور تفسير مىكردند، غربىهاى لاحق يك جور، شوروى يك جور تفسير مىكند. ما وقتى يك قانون مىخواهيم بنويسيم، بايد صريح باشد و معلوم. يك لفظ مشتركى كه هر كس يك جورى به يك طرف مىكشدش، ما نمىتوانيم استعمالش كنيم و ثانيا - ما اين را ديگر به شما - عرض مىكنم كه - ما مثل مار گزيدهاى كه از افسار، از ريسمان سفيد و سياه مىترسد است، ما مار گزيده هستيم، ما از غرب بد ديديم، تباه كردند ما را اينها، حالا ما باز بيائيم همان لفظى كه غربى دلش مىخواهد، تحميل به ما بكند، ما مىترسيم از اين. ما خودمان لفظ داريم چه داعى داريم به اينكه برويم و ثالثا به او گفتم اين را كه ما ناراحت مىشويم از اينكه خيال بشود كه اسلام ندارد چيزى، تهى است از دموكراتيك به اصطلاح شما، از دموكراسى به اصطلاح شما، بهترش را دارد. ما وقتى اسلام را گفتيم، همه چيز در آن هست، آنى كه ما مىخواهيم هست در آن، آنى كه ملت مىخواهد هست در آن. اين قيد گذاشتن معنايش اين است كه اين اسلام تهى است از اين، ما مىخواهيم يك چيزى هم پهلويش بگذاريم. و ما ناراحت مىشويم از اينكه شما خيال كنيد كه ما نداريم چيزى و بايد حتما از خارج وارد بكنيم آنى كه از خارج وارد مىكنند آنهائى است كه براى ما مضر است و آنهائى هم، بيچارههائى هم كه مبتلاى به اين مرض هستند و قلم را دستشان مىگيرند و هى مىنويسند، هى
صحيفه نور ج 9 صفحه 160
مىنويسند، هى مىنويسند، اينها هم مريض شدهاند از بس كه به آنها تزريق شده است. از بچگى رفتند به خارج، آنجا و در آن محيط بزرگ شدند، نه آن محيطى كه آنها هستند، يك محيطى كه براى ما تهيه شده است. بدبختى اين است كه ما در خارج هم كه مىرويم در يك محيطى كه آنها تربيت مىشوند آنطور نيست براى ما، حتى آن ديپلمهايى كه به ما مىدهند، غير از آنى است كه به آنها مىدهند، آن درسى كه به ما مىدهند، فرق دارد با آنكه مىدهند. درسى كه به ما مىدهند درس استعمارى است، درس ممالك استعمارى است، ديپلمش هم ديپلم مملكت استعمارى است. براى ما يك جور ديگر وضع هست و براى خودشان يك وضع ديگرى. اين بيچارهها در آنجا در يك محيط استعمارى يعنى جائى كه براى استعمار مىخواهند افراد را تربيت كنند رفتند به آنجا و حالا اگر تحصيل هم كرده باشند، اين طورى. اگر هم مثل بسيارىشان كه تحصيل هم نكردند فقط رفتند رود سن آب شنا بكنند (به ما مىگفتند كه فرات، به آنها مىگفتند رود سن) اينها حالا آمدند اينجا نشستند و توى اطاقهايشان نشستند و خوب يك مقالهاى كه بايد بنويسند، توى روزنامه هم يك مقالهاى را بنويسند يك اسمى هم پيدا بكنند. هى از اين چيزها بر مىدارند مىنويسند، از همان حرفهائى كه ياد گرفتند و ديكته كردند و به آنها دادند، نمىگذارند كه اين ملت به حال خودش باشد، خودش را پيدا بكند، بفهمد كه خودش جزو عالم است، اين طرف دنيا و اين شرق هم جزو يك ممالك مترقى بوده است و ما به اين حال رسانديم آن را و غربىها ما را به اين حال رساندند. كتاب شيخ الرئيس حالا هم شايد در دانشگاههاى آنها تدريس مىشود، استفاده از آن مىشود. ما آن چيزى كه داشتيم كنار گذاشتيم، آن چيزى هم كه آنها داشتند نتوانستيم پيدا بكنيم. يك لى فروش از كار در آمديم، يك چيزى كه نه شرقى نه غربى و نه اسلامى و نه اروپائى، هيچى، بله شرقى هستيم، به معناى همان شرقى استعمارى. غربى هم هستيم، به همان غربى استعمارى. از اين بايد بيرون بيائيم. مادامى كه اين مرض را ما داريم، اين مرض نمىگذارد يك حال صحتى براى ما پيدا بشود، از اين مرض بايد بيرون بيائيم ما در سهم خودمان، آقايان در سهم خودشان، شما هم در سهم خودتان كه كارتان حساس و مسؤوليت زياد. تربيت، يك تربيت صحيح بايد بشود، برنامهها يك برنامههاى صحيح بايد بشود و ما با همه علوم و با همه ترقيات موافقيم الا آنهائى كه با اسم ترقى آوردند اينجا، به اسم آزادى آوردند اينجا براى تباه كردن ما، ما آنش را مخالف هستيم.
انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد، حالايى كه مملكت مال خودتان است و انشاء الله تا آخر هم مال خودتان است. اين جوان ها، جوانهايى، بچههائى كه پيش شما، اين جوانهايى كه مىآيند، اينها فرزندان شما هستند يك تربيت با محبت و همانطورى كه فرزند خودتان رامىخواهيد تربيت بكنيد، اينها را هم همانطور انشاء الله تربيت كنيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 161
تاريخ: 27/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از علما و نمايندگان مردم تبريز
آذربايجان، حامى هميشگى اسلام و كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
ما مىدانيم كه آذربايجان هميشه در اين مسائل پيشقدم بوده است، از قبل از مشروطيت و در خود مشروطيت و بعدها. و علماى آذربايجان در اين مسائل رنج ديدهاند و ما شاهد تبعيد مرحوم آقاى انگجى و مرحوم آقا ميرزا صادق آقا بوديم و همين جا هم خدمتشان رسيدهايم بعد از اين هم كه از تبعيد برگشتند و مرحوم آقا ميرزا صادق آقا اينجا ماندند تا آخر هم ما اينجا خدمتشان مىرسيديم. اين مساله هم مسلم است كه آذربايجان با آن غيرتى كه دارند و معروف به اين معنا هستند آنها و با آن ديانت سختى كه دارند آنها هميشه در مقابل چيزهائى كه كشور ما را تهديد مىكرده است يا خداى نخواسته ديانت ما را، اينها هميشه كوشا بودهاند و حالا هم باز اميد ما به همه ملت است و خصوص آذربايجان.
انحراف ملت علاقهمند به اسلام از هيچ طريقى ميسر نيست
و من اميدوارم كه همين طور كه ديديد كه وقتى ملتى يك چيزى را خواست كسى نمىتواند مخالفت كند، ملت ما خواست كه خانواده پهلوى و شاهنشاهى غير قانونى و غير اسلامى نباشد و همه قدرتها دنبال اين بودند كه باشد و نتوانستند براى اينكه ملت يك چيزى را مىخواهد. ايران خانه ملت است، ملت خانهاش مىخواهد كه اينطور باشد، نمىتواند كسى مخالفت كند. من در صحبتهايم گاهى گفتهام كه ما بر فرض اينكه، نمىشود اينطور كه يك قدرتى بيايد و ايران را خداى نخواسته بگيرد، فرض مىكنيم اين طورى، لكن تجربه شده است كه هر قدرتى كه رفته است و يك ناحيهاى را گرفته است، بعد حل شده است و آنجا، اگر شوروى هم يك وقتى بخواهد بيايد و آمريكا هم يك وقتى بخواهد بيايد، با قوائى كه دارند و ما نداريم در مقابلشان و بخواهند بيايند و مملكت ما را بگيرند، ما بعد از چندى غلبه خواهيم كرد، يا آنها را در خودمان حل مىكنيم و مسلمانشان مىكنيم و يا اگر مسلمان هم نيستند، نمىتوانند ديگر بمانند. يك مملكتى كه همه افرادش مسلمانند و علاقهمند به اسلام هستند، نمىشود اينها را منحرف كرد، اين قلمها نمىتوانند منحرف كنند مملكت ما را و ملت ما را. اين نوشتهها و اين نطقها و اين كارهاى خلاف و اين قيام مثلاً دموكرات و اين حرفها، يك مملكتى كه همه افرادش مسلمانند الا يك مقدار كمى، يك مملكتى كه در رفراندمش شما ديديد كه تمام آنها يك
صحيفه نور ج 9 صفحه 162
طرف شدند مقابل مسلمانها، مسلمانها 98، يك قدرى بيشتر يا 99، در صورتى كه اينها روى اسلاميتشان فشارى به كسى نياوردند و - عرض مىكنم كه - الزامى نكردند و آزادى بود و آنها خرابكارى هم كردند و تحريم هم كردند و - عرض مىكنم كه - سوزاندند هم باز بعضى از صندوقها را، در عين حال تقريبا 98 و چند، اين طرف بودند و يك عده كمى، يك و چند آن طرف بودند. يك همچو مملكتى كه 98 يا بيشترش مسلمانند، علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به كشور اسلامى، علاقه دارند به ملت خودشان، اين را نمىشود هيچ وقت با اين حرفها و با اين قلمها، اينها بيخود خودشان را معطل كردهاند، اين نمىشود، نشدنى است. پيروزى شما بيمه شد پيش خدا و خداوند انشاء الله كه اين حالى كه، تحولى كه براى ملت ما پيدا شد كه همه علاقهمند به يك مطلب و آن اينكه جمهورى اسلامى بشود، اين ديگر نتواند كسى جلويش را بگيرد.
ميزان برترى در اسلام بر اساس تقوا و اطاعت خداست
و من به وسيله شما به همه برادرهاى آذربايجانى سلام مىرسانم و بدانند كه ما دعا مىگوئيم و ابدا پيش ما مطرح نيست زبان، مطرح نيست عرض مىكنم ناحيه و اين حرفها، حرفهاى غير اسلامى است، طاغوتى است. اسلام آمده است براى همه بشر و مىخواهد همه بشر را وارد كند در سعادت. در قرآن كه به پيغمبر اكرم مىفرمايد كه تو چرا اينقدر غصه مىخورى براى اينهائى كه مسلمان نمىشوند، پيغمبر غصه مىخورد براى كفار، كفار كه نمىآيند. در يك جنگى كه يك دستهاى را اسير كرده بودند و بسته بودند و مىآوردند، فرمود كه ببين، ما با زنجير مىخواهيم اينها را به بهشت ببريم، اينها را ما اسير كرديم، آورديم آدمشان كنيم و بفرستيمشان به بهشت. پيغمبر و همين طور ساير پيغمبرهاى آسمانى اصلاً بنايشان بر اين است كه همه بشر را سعادتمند كنند، هيچ نظرى ندارند كه يك ناحيهاى باشد و يك ناحيه ديگر، در عين حالى كه خوب پيغمبر اكرم عرب است و عربستانى است لكن مىفرمايد هيچ عربى بر هيچ عجمى تفوق ندارد و هيچ عجمى هم بر هيچ عربى. ميزان، اطاعت خداست و تقواست. وقتى اين طورى باشد خوب همه ما برادر هستيم و همه ما چه هستيم و با همه بشر ما خوب هستيم و مىخواهيم اصلاًح بشوند. منتها يك دستهاى هستند كه در مقابل يك همچو مطلبى كه اسلام مىخواهد همه را اصلاًح بكند، قيام مىكنند و آدمكشى مىكنند اينها، در مقابل آنها اسلام هم با قوت و قدرت مىايستد و نابودشان مىكند و از بين مىبردشان. مثل يك غده سرطان كه بايد عمل كرد و بيرونش كرد و الا فاسد مىكند، اين اشخاص كه در آنجا شلوغ كردند و مسلمانها و ارتش و اينها رفتند و آنها را از بين بردند، اينها همان غده سرطانى بودند كه اگر اينها را مىگذاشتند فردا مىآمدند آذربايجان را چه مىكردند و پس فردا مىرفتند جاهاى ديگر و سيستان و همه جا را خراب مىكردند. اينها را بايد از بين برد اما برادرها برادر هستند. و من دعاگوى شما هستم و خدمتگزار همه شما هستم. خداوند همه شماها را انشاء الله حفظ بكند، موفق و مويد باشيد و سلام مرا به همه آقايان برسانيد.
والسلام عليكم
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 163
تاريخ: 28/6/58
بيانات امام خمينى در جمع عشاير استان آذربايجان شرقى و كاركنان اداره دارائى كرمان.
محمدرضا و آمريكا مانع بودند از اينكه نيروهاى انسانى ما رشد بكنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از همه آقايان و خواهرها تشكر مىكنم كه از راههاى دور آمدهاند زحمت كشيدهاند و در اين اطاق محقر با ما ملاقات كردهاند تا اينكه بعضى مطالب كه حالا بايد تنبه بدهم و مكررا در همه جلساتى كه شده است عرض كردم حالا هم عرض مىكنم. مقصد ما از اين نهضت دو چيز بود كه يكى از آن اصلى و يكى فرعى، يكى مقدمه و يكى هم مقصد. مقدمه اين بود كه يك گروهها، يك اشخاص، اشخاص وابسته، اينها مانع بودند از اينكه اين مملكت سروسامان پيدا بكند. كه در راس آنها از داخلىها محمدرضا بود و از خارج هم آمريكا، ديگران هم بودند لكن اين دو تا بيشتر، اينها مانع بودند از اينكه نيروهاى انسانى ما رشد بكنند، اينها نمىگذاشتند كه فرهنگ ما يك فرهنگ صحيح باشد (آنها با نقشه و اين هم كه بى چون و چرا سرسپردگى داشت با آنها، هر چه آنها مىگفتند عمل مىكرد) و نگذارند به اينكه اين مملكت يك سر و سامانى خودش داشته باشد. مقصد آنها اين بود كه اينجا را يك بازارى براى آمريكا درست كنند و همه چيزش وابسته به آنجا باشد و اين آدم هم از باب اينكه مىخواست خودش را حفظ كند و مىديد كه حفظش به اين است كه تبعيت كند از آنها، بى چون و چرا تسليم آنها بود.
رمز پيروزى ما وحدت كلمه قشرهاى مختلف و ايمان بود
الحمدلله اين مقدمه كه عبارت از برداشتن مانع از سر راه ملت بود با زحمت ملت، همراهى همه قشرها اين انجام گرفت و در اين دو چيز موثر بود، در اين پيروزى كه نصيب ملت ما شد دو چيز موثر بود، يكى كه از همه چيز بالاتر است اينكه مقصد همه مقصد الهى بود، انگيزه اسلام بود. مىديديم كه در شعارهايشان، در فريادهايشان شعارهاى اسلامى بود، فريادهاى الله اكبر . مقصد اين بود كه آنها را كه مخالف اسلام مىدانستند بروند كنار و بعد از آن انشاء الله آن مقصد حقيقى كه آن مقدمه اين است تحقق پيدا بكند. پس يك جهت، جهت اين بود كه همهتان فريادتان اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم و شاهنشاهى و اينها را نمىخواهيم. جهت ديگرش هم كه به تبع آن آمده بود وحدت همه قشرها بود يعنى ملت سرتاسر اين كشور بپا خاستند و با هم مقاصد خودشان را
صحيفه نور ج 9 صفحه 164
كنار گذاشتند مطالبى كه مال شخص بود كنار گذاشتند و همه به يك مقصد متوجه شدند. پس رمز پيروزى ما وحدت كلمه قشرهاى مختلف و ايمان بود، ايمان به خداى تبارك و تعالى. با اين رمز شما پيروز شديد و پيروزيى كه معجزهآسا بود، نه پيروزى يك پيروزى آسانى، يك پيروزى كه بشود حساب كرد، يعنى پيروزيى بود كه جز با اراده خداى تبارك و تعالى هيچ امكان تحقق نداشت.
مخالفين ما و شما، دشمنهاى ملت همه جور ابزار جنگى در دستشان بود، قدرت در دستشان بود، تانكها دست آنها، توپها دست آنها، مسلسلها دست آنها و نظامىها هم دست آنها، همه چيز دستشان بود، از آن طرف پشتيبانى همه جانبه هم از آنها مىشد. آمريكا، شوروى، انگلستان، همه پشتيبانى مىكردند، بلكه دولتهاى اسلامى، دولتهاى اسلامى هم پشتيبانى مىكردند. تمام ابزار جنگى كه آنها داشتند و تمام پشتيبانىهاى ابر قدرتها و قدرتهاى بعدى، اينها همه بودند لكن بايد بگويم خداى تبارك و تعالى همه حربهها را كند كرد يعنى اينها مىتوانستند كه در يك روز با اين قوههائى كه دارند سركوب كنند ملت را، تهران را به خاك و خون بكشند، مىتوانستند لكن حربههايشان كند شد يعنى خدا خواست كه سران اينها خوف در دلشان افتد. تتمه آنها هم يك دستهشان كه ايمان داشتند ملحق شدند به ملت، يك دسته ديگر هم مىترسيدند خداوند گاهى اسلام را با همين نصر، به رعب نصرت مىداده اسلام را در صدر اسلام به اينكه دشمنها را ترساندند. از يك گروه كم، دشمنهاى داراى همه ساز و برگها مىترسيدند. اين ترس اسباب آن مىشد كه شكست بخورند. اينها اگر نترسيده بودند، اگر خداوند تبارك و تعالى در دل اينها آن ترس را نينداخته بود، ممكن بود كه در يك روز همه ما را از بين ببرند، برايشان امكان داشت لكن همچو شد كه استعمال اسلحه نتوانستند بكنند، يعنى هيچ بمباران نكردند اينها، تهران را اينها مىتوانستند بكنند، امر هم گاهى كرده بودند بالائىها، پائينىها نشنيدند امرشان را. اين يك نصرتى بود كه خدا به ما داد كه ما كه هيچ نداشتيم يعنى نه نظامى بوديم و نه ملت ما نظامى بود، كه اينها مشق نظامى نكرده بودند، اينها مدرسه نظام نرفته بودند و هيچ ابزار جنگى هم نداشتيم، هر چه بود دست دشمن بود، هم نظام را آنها داشتند و قدرت نظامى داشتند، تحصيلات نظامى داشتند و اينها و ما نداشتيم و هم همه ابزار دست آنها بود و ما نداشتيم. مىتوانستند اينها آب و برق را از تهران يا از شهرستانها ببرند، شما را در تشنگى بگذارند. خداوند منصرفشان كرد، كارى كرد خدا كه آن چيزهائى كه، حربههائى كه دست آنها بود استعمال نتوانستند بكنند، حالا از خوف بود، انصراف بود، هر چه بود اين پيروزى شما مهمش اين معنا بود كه دشمن را يا به خوف يا به انصراف از كار انداخته بود. و لهذا در آن شبى كه اينها بنا بود كه، بنا داشتند كه كودتا كنند، همان شبهاى آخرى كه ما در تهران بوديم و اينها مىخواستند كودتا كنند و بعدها ما فهميديم، همان وقت كه اعلام حكومت نظامى در روز كردند كه حكومت نظامى روز هم بايد مردم بيرون نيايند بعد ما فهميديم كه اينها بناى بر اين داشتند كه حكومت نظامى بكنند در روز و تانكها و توپها همه را بياورند مستقر كنند در خيابانها و شب وارد بشوند و همه اشخاصى كه احتمال مىدادند كه با آنها مخالف باشند بكشند. خدا اين را هم خنثى كرد به اينكه يك جورى شد كه مردم اطاعت
صحيفه نور ج 9 صفحه 165
نكردند و روز هم بيرون آمدند، همه ريختند بيرون اينها يك چيزهايى بود كه با دست غيب انجام گرفت و شما را پيروز كرد.
ما الان در بين راه هستيم يعنى - مانع - را برداشتيم مانع ديگر اينها، اين ريشههاى گنديده نمىتوانند ديگر مانع بشوند. مانع از سر راه برداشته شده است لكن حالا ساختن مىخواهد و پاكسازى مىخواهد. من مىدانم كه نه در ادارات طرف شما، نه ادارات طرف آن آقايان، همه جا الان يك مخلوطى از صحيح هست. الان مملكت ما يك مخلوطى هست از اشخاص صحيح و اشخاصى كه صحيح و غير صحيح نيستند لكن خودشان را به صحت زدهاند. پيشتر كه آن ورق بوده است دنبال او بودهاند، حالا كه ديدهاند قدرت اين طرف است حالا آمدهاند به اين صورت در آمدهاند. اين معلوم است كه الان يك مملكت مخلوطى الان دست ما هست و انشاء الله اين كار درست خواهد شد. اين مساله طرحش انشاء الله ريخته مىشود كه تصفيه عمومى بشوند اما يك قدرى، يك قدرى بايد صبر كرد. يعنى ما الان يك قانونى نداريم كه مملكتمان يك قانون رسمى، البته قانون ما اسلام است لكن به حسب رسميات دنيا خوب، يك چيزى هم بايد نوشته شود بر همان اساس اسلام. يك رئيس جمهور نداريم ما الان، يك مجلس شوراى ملى نداريم الان. اينها را بايد انشاء الله درست بكنيم و آن طرح هم كه بايد در همه قشرها طورى بشود كه اشخاص صالح مشغول كار باشند، اشخاصى هم كه ناصالح بودهاند و حالا ديگر صالح شدند و يا فرض كنيد توبه كردهاند آنها هم باشند و در هر جا كسانى كه كارشكنى مىكنند و موذى هستند و ناصالح هستند و توبه هم نمىكنند و قابل اين حرفها نيستند آنها كنار بروند يا اگر مجرم هستند به جرمشان رسيدگى بشود. اينها البته بايد بشود لكن يك قدرى بايد به تدريج بشود. مهم اين است كه شما اين دو تا خاصيتى كه شما را تا اينجا آورده حفظش كنيد يعنى همانطورى كه در وقت انقلاب هيچ يك از شما آنوقت كه مىآمديد به توى خيابانها و مىرفتيد به پشت بامها و مىرفتيد جلوى توپ و تانكها، هيچ كدام به فكر اين نبوديد كه مثلاً فرض كنيد اگر اهل اداره هستيد حقوقتان كم است، هيچ ابدا اين مطرح نبود آن روز، اگر اهل مثلاً زراعت هستيد، زراعتتان امسال خشك شده است يا خوب نيست اين در آن حال هيچ كس به فكر اين مسائل نبود، همه يك فكر داشتند و آن اينكه اين دشمن بايد برود و به جاى او يك مملكت، يك كشور اسلامى صحيح باشد. بعد از هر انقلابى اين امور كم كم رو به ضعف مىرود لكن بايد بعد از انقلاب رو به ضعف برود. ما حالا در حال انقلاب هستيم يعنى ما الان همانطورى كه در اول محتاج بوديم به اينكه هم شعار بدهيم و هم راهپيمائى كنيم و هم اعتصاب كنيم و همه كارهايى را كه بايد بكنيم حالا هم باز بايد در مواقعى كه لازم است براى اينكه نهضت را ما به پيش ببريم آن مسائل باز هر وقت لازم شد بكنيم
اگر كشور شما يك كشور اسلامى شد هيچ خوفى به دلتان راه ندهيد
نگذاريم اين انقلابى كه حاصل شده و اين نهضتى كه حاصل شده و آن چيزى كه ما را پيروز كرده، نگذاريم سست بشود. اين توجه به مقصد كه عبارت از اين است كه اسلام بايد در اين مملكت
صحيفه نور ج 9 صفحه 166
حكمفرما باشد، اين بايد در ذهن ما تا آخر باشد. تا آخر، همانطورى كه تا آخر ماانشاء الله مسلم هستيم، تا آخر هم طرز ما و طرح ما اين باشد كه بايد اين مملكت، مملكت اسلامى باشد، اين وزارتخانهها بايد اسلامى باشد، اين ادارات بايد اسلامى باشد، اين بازار بايد اسلامى باشد، اين كشاورزى و نمىدانم كارگرى و همه اينها بايداسلامى باشد. و اگر اسلامى باشند از هيچ نبايد بترسيد. اگر مملكت شما، اگر كشور شما يك كشور اسلامى شد هيچ خوفى به دلتان راه ندهيد براى اينكه اسلام غمخوار همه است اسلام غمخوار بشر است، نه همين غمخوار شما. اسلام آمده است روى غمخواريى كه به بشر دارد اينكه بشر را از اين اعوجاجها و از اين انحرافها و از اين امورى كه براى خود بشر تباهى مىآورد نجات بدهد، براى نجات ملتها، همه ملتها. پيغمبر اسلام غصه مىخوردند براى مردم، براى كفار كه اينها چرا مسلمان نمىشوند، چرا اينها هدايت نمىشوند. اسلام را از آن نترسيد و اگر اسلام تحقق پيدا بكند همه آمال و آرزوى همه شماها در اينجا و در آنجا، نه فقط اينجا، آنجا هم هست، هم اينجا و هم آنجا، همه اينها تحقق پيدا مىكند. اسلام همه ترقيات و همه صنعتها را قبول دارد، با تباهىها مخالف است، با آن چيزهائى كه تباه مىكند جوانهاى ما را، مملكت ما را، با آنها مخالف است اما با همه ترقيات، همه تمدنها موافق است. اسلام وابستگى شما را و ما خودمان را به ديگران منكر است، مىگويد نبايد صنعت ما وابسته باشد، نبايد زراعت ما وابسته باشد، نبايد ادارات ما وابسته باشد، نبايد اقتصاد ما وابسته باشد، نبايد فرهنگ ما وابسته به غير باشد، نبايد مستشارها بيايند ما را اداره كنند. خودمان، ما خودمان را اداره مىكنيم. نبايد نظام ما را مستشارهاى آمريكائى بيايند درست بكنند. آنها كه نمىخواهند درست بكنند، آنها مىخواهند خراب بكنند. مستشارهاى آمريكا نمىخواهند كه ما را تعليم بدهند مىخواهند نگذارند ما تعليم بگيريم، ما را متوقف كنند، دانشگاههاى ما را نمىگذارند كه درست طورى كه بايد، اداره بشود. دانشگاه وابسته است، دانشگاه وابسته شد بايد تا آخر همين باشد كه هى دستش در از باشد. وابستگى فكرى را بيرون بياوريم، خودمان را از وابستگى فكرى بيرون بياوريم كه فكرهايمان اين نباشد كه ما چيزى خودمان نداريم، هر چه هست آنجاست. اين معنا كه با تبليغات به ما تحميل شده است، تبليغات دامنه دارى كه در چند قرن كردند و اخيرا زياد شده است، به ما تحميل شده است كه خودتان هيچ چيز نيستيد و هر چه هست آن شرق و غرب است. به جوانهاى ما اين را تحميل كردند. اين جوانهاى ما، اين جوانهاى گول خورده ما خودشان را گم كردند. الان خودشان، خودشان نيستند مغز اينها شده يك مغز يا شرقى يا يك مغز غربى، بيش از اين نمىتوانند ادارك كنند، نمىتوانند بفهمند كه ما هم خودمان كشورى هستيم، ما هم خودمان بايد استقلالى داشته باشيم و ما خودمان هم فرهنگى بايد داشته باشيم و فرهنگ ما فرهنگ غنى است، نمىتوانند اينها ادارك كنند و اين براى اين است كه اينقدر، از بچه اينقدرى كه توى جامعه آمده است و در ظرف اين پنجاه سال و پنجاه و چند سالى كه ما شاهدش بوديم اين بچه كوچك تا آن آخر تمام تعليم و تربيت، تعليم و تربيت فرهنگ خارجى بوده، فرهنگ از خودمان نبوده است تعليم و تربيت اين بوده، وابستگى بوده. مغزهاى اين بچههاى ما را از كوچكى وابسته تربيت كردهاند تا رسيدهاند به جوانها كه حالا
صحيفه نور ج 9 صفحه 167
مىبينيد كه همين جوانها نمىتوانند تفكر كنند كه ماخودمان آدميم، مىگويند حتما بايد يا وابسته به مثلاً فلان مملكت باشيم يا وابسته به فلان مملكت.
شما روشنفكرها رشد نداريد كه نمىتوانيد اسلام را ادراك كنيد
اول چيزى كه بر ملت لازم است و بر دانشگاهها لازم است و بر دانشكدهها لازم است و بر همه ملت لازم است اين است كه اين مغزى كه حالا شده است يك مغز اروپائى يا يك مغز شرقى، اين مغز را بر مىدارند يك مغز انسان خودمانى، انسانى ايرانى اسلامى، همانطور كه آنها شستشو كردند مغزهاى ما را، مغزهاى بچههاى ما را و به جاى مغز خودشان مغز ديگرى را نشاندند، ما هم حالا عكس العمل نشان بدهيم و شستشو كنيم مغز خودمان و بچههاى خودمان را و يك مغز اسلامى - انسانى جايش بنشانيم تا از اين وابستگى فرهنگى و وابستگى فكرى بيرون بيائيم. اگر ما از وابستگى فكرى بيرون بيائيم، همه وابستگىها تمام مىشود. اينكه ما وابسته شديم، در اقتصاد وابسته هستيم، در عرض مىكنم كه فرهنگ وابسته هستيم، در همه چيز وابسته هستيم مبدا اين همين است كه در فكر وابسته هستيم. فكرمان نمىتواند بكشد اين را كه ما خودمان هم فرهنگ داريم، خودمان هم فرهنگمان غنى است، خودمان هم همه چيز داريم، يك مملكت غنى ما داريم، يك مملكتى داريم كه براى صدو پنجاه ميليون جمعيت مهياست كه اداره بكند. مع الاسف ماسى و چند ميليون هستيم و زندگيمان تباه و اين طورى است براى اينكه آنها كشاندند به اينطور، آنها مىخواستند نگذارند كه شما استفاده فرهنگى خودتان را بكنيد، استفاده اقتصادى خودتان را بكنيد. همه چيزمان را به هم زدند تا اينكه دست ما هميشه دراز باشد، يك دستمان طرف آمريكا دراز باشد، يك دستمان طرف شوروى دراز باشد، از اين بخواهيم و از آن بخواهيم. همه هستى ما را آنها ببرند و ما نفهميم، بلكه بسيارى از ما به اينكه دست آنها حالا كوتاه شده ناراحت بشوند، حتى از آنهائى كه مدعى روشنفكرى هستند. اين براى اين است كه فكر اين روشنفكر (همه را نمىگويم، بسياريشان) فكر اين الان ديگر فكر يك انسان شرقى نيست، فكر يك انسان اروپائى است. مغزش اين است، قلمش، قلم اروپائى است. اين نمىتواند يك كسى كه فكرش اروپائى است، فكر بكند كه ما خودمان هم يك چيزى هستيم، ما خودمان آدم هستيم. از خود آدميت خودمان را اينها منكرند، مى گويند ما، ما چيزى نيستيم، ما نرسيديم باز با آنجا. كجا نرسيديد؟ ما باز قابل اين نيستيم كه آزادى داشته باشيم اين منطق شاه بود. اخيرا هم كارتر مىگفت زود بوده است كه به اينها آزادى دادهاند. او خيال مىكرد اصلاً آزادى - كه دادهاند تا زود بوده است و آزادى زياد دادهاند. اينهمه مردم فرياد مىكردند كه آقا به ما آزادى بدهيد، آن مرديكه مىگفت كه آزادى زياد به اينها دادهاند كه اينطور شدهاند، وقت اين نبود كه به اينها آزادى بدهند. خود اينها مىگفتند كه باز حالا نشده وقت اين، اصلاً ايرانى رشد ندارد كه يك كسى را تعيين كند براى وكالت. اين منطق است، منطق حالاست كه باز ايرانىها رشد ندارند، خودشان نمىتوانند سرنوشت خودشان را تعيين بكنند. چطور ايرانىها رشد ندارند در صورتى كه دشمنان خودشان را، ابر قدرتها را، همين زنها و همين
صحيفه نور ج 9 صفحه 168
مردها ريختند و مثل زباله بيرون كردند از ايران؟ چطور اينها رشد ندارند؟ شما رشد نداريد كه رشد اينها را نمىتوانيد ادراك كنيد. شما رشد نداريد كه نمىتوانيد اسلام را ادراك كنيد كه اسلام بود كه زن و مرد را ريخت توى خيابان و مقابل تانك و توپ و آنهمه قدرت و همه را ريخت توى جهنم فرستاد. شماها رشد نداريد كه نمىتوانيد بفهميد اين را، نه اينكه ملت ما رشد ندارد. ملت ما خيلى هم رشد دارد، خيلى هم ادارك دارد، خوب هم مىفهمد. ملت ما اگر رشد نداشت اينقدر تظاهر مىكرد براى يك پيرمرد هفتاد و چند ساله كه خدمتگزار او بود؟ اين رشد است، اين ادراك اين است كه آن كسى كه خدمتگزار است بايد به او ارج گذاشت، بايد از او تقدير كرد. آقاى طالقانى را كه شما از او تقدير كرديد براى اينكه يك عالم عامل، يك عالمى كه به درد مردم مىرسيد، نه يك روشنفكر و نه يك آدم، يك شخص مثلاً دموكرات. مردم دموكرات نمىدانند چى است آنها هم كه مىدانند، مىفهمند كه غلط است. اين به عنوان اينكه يك عالمى بود كه به درد مردم مىرسيد، رنج كشيده بود براى اين مردم، حبس رفته بود براى اين مردم، خدمت كرده بود به اين مردم، رشد مردم اقتضا مىكرد كه از اين احترام كنند. حالا نويسندهها هر چه مىخواهند بگويند، مردم با آن رشد خودشان ريختند به خيابانها و به سر وسينه خودشان زدند و گفتند كه اين عالم و اين نايب پيغمبر مااز دنيا رفته است حالا روشنفكر هر چه مىخواهد بنشيند بگويد كه اين چون مثلاً در فلان جبهه بود و چون در فلان مردم آن جبهه را اصلاً نمىشناسند تا اين در آن جبهه چون بود از اين جهت احترام كردند. مردم اينقدر توى سر خودشان زدند، خوب، رئيس آن جبههها بميرند ببينيم كه هيچ كس فاتحه مىخواند برايشان. اين براى اسلام بود. مردم هياهوشان براى خداست. اينهمه خون دادند مردم براى اين بود كه مثلاً در ايران فقط چه چيز ارزان بشود؟! چه چيز گران بشود؟! براى خدا مردم اين خون را مىدهند. مگر عقلشان را شيطان برده است كه بيخودى خون خودشان را بدهند. آنها براى خداست. همانطورى كه انبيا براى خدا زحمت مىكشيدند، ملت ما براى خدا، شهادت مىخواهند ملت ما.ملت ما مىآيند مىگويند دعا كنيد كه ما شهيد بشويم براى اينكه شهادت را فوز مىدانند. شهادت را همانطورى كه اسلام فرموده است كه كسى كه شهيد مىشود در آنجا چه خواهد بود، چه خواهد بود. اينها رشد دارند. خيال نكنند اين آقايانى كه چهار روز رفتند به نمىدانم خارج و معلوم هم نيست كه درس خوانده باشند رشد مال آنهاست. و اين ملت ما با آن صراحت ذاتى خودشان، با آن روشنى فكر خودشان، با آنكه وابسته نشده اين افكارشان به افكار غير و غرب، با همان تز، با همان وضع دارند پيش مىروند و فكر مىكنند و باهمان وضع وكيل تعيين مىكنند و با همان وضع بعد رئيس جمهور تعيين مىكنند و با همان وضع باز وكلاى داراالشورى تعيين مىكنند. حالا اين نويسندهها هر چه دلشان بخواهند بگويند. ديگر جاى اينها نيست توى اين مملكت مگر خودشان را اصلاًح كنند. اگر اينها برگردند، پيوند پيدا كنند به همين توده مردم، به همين توده زحمتكش و به همين توده بازارى و فرهنگى و عرض بكنم كه جاهاى ديگرى و دبستانى و بعد دبيرستانى و فرهنگستانى و همه اينها و اين چيزها، اگر اتصال به اينها پيدا بكنند، آنها هم مثل ساير برادرها بر حسب مقاماتى كه دارند از اين فرهنگ استفاده مىكنند و
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 170
تاريخ: 28/6/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل پايگاه شكارى اصفهان
مخالفت با ولايت فقيه، تكذيب ائمه و اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
من از همه طبقات ملت و همه قواى انتظامى تشكر مىكنم. من از اين گروه كه از اصفهان آمدند، از قواى انتظامى تقدير و تشكرمى كنم. امروز همه قشرها و خصوصا قواى انتظامى بايد بدانند كه مملكت مال خودشان است كشور ما از دست خائنين نجات پيدا كرد، كشور ما از دست اجانب و آنهائى كه مىخواستند همه چيز ما را به باد بدهند نجات پيدا كرد. من به همه ملت، به همه قواى انتظامى اطمينان مىدهم كه امر دولت اسلامى اگر با نظارت فقيه و ولايت فقيه باشد، آسيبى بر اين مملكت نخواهد وارد شد. گويندگان و نويسندگان نترسند از حكومت اسلامى و نترسند از ولايت فقيه. ولايت فقيه كه آنطور كه اسلام مقرر فرموده است وائمه ما نصب فرمودهاند به كسى صدمه وارد نمىكند، ديكتاتورى بوجود نمىآورد، كارى كه بر خلاف مصالح مملكت است انجام نمىدهد، كارهائى كه بخواهد دولت يا رئيس جمهورى يا كس ديگر بر خلاف مسير ملت و بر خلاف مصالح كشور انجام دهد، فقيه كنترل مىكند، جلوگيرى مىكند. شما از اسلام نترسيد، از فقيه نترسيد، از ولايت فقيه نترسيد. شما هم مسير همين ملت را طى كنيد و با ملت باشيد، حساب خودتان را از ملت جدا نكنيد، ننشينيد پيش خودتان طرح بريزيد و پيش خودتان برنامه درست كنيد. شما بايد دنبال ملت باشيد، بايد هوادار ملت باشيد. شما اينقدر اشكال به برنامه اسلامى نكنيد. شمايى كه از اسلام هستيد لكن از اسلام درست اطلاع نداريد، مسلم هستيد لكن از احكام درست مطلع نيستيد، شيعه هستيد لكن از احكام ائمه عليهم السلام درست مطلع نيستيد، اينقدر كارشكنى نكنيد. ملت راى داده است به جمهورى اسلامى، همه بايد تبعيت كنيد، اگر تبعيت نكنيد محو خواهيد شد. بر خلاف مسير ملت، برخلاف مسير اسلام راهى را پيش نگيريد، گمان نكنيد كه آن طرحى را كه اسلام داده است موجب نابودى اسلام مىشود. اين منطق، منطق آدم ناآگاه است. نگوئيد ما ولايت فقيه را قبول داريم، لكن با ولايت فقيه اسلام تباه مىشود. اين معنايش تكذيب ائمه است، تكذيب اسلام است و شما من حيث لايشعر اين حرف را مىزنيد، بيائيد دنبال ملت كه همه با هم به جمهورى اسلامى راى دادهاند و در مقابل آنها يك عده، يك عده بسيار معدود، يك از صد، يك و نيم از صد با اينكه همه قواى خودشان را جمع كردند راى خلاف دادند. شما تبعيت بكنيد از اكثريت قريب به اتفاق ملت، تبعيت بكنيد از اسلام، تبعيت بكنيد از قرآن
صحيفه نور ج 9 صفحه 171
كريم، تبعيت بكنيد از پيغمبر اسلام. مخالفت نكنيد اينقدر، از مجلس خبرگان كنارگيرى نكنيد. اين كنارهگيرى از ملت است، كناره گيرى از اسلام است. كارشكنى نكنيد براى مجلس خبرگان، كه اين بر خلاف مسير ملت است، بر خلاف مسير اسلام است. خودتان را پيش ملت مفتضح نكنيد - شما بايد از شما كار صحيح انجام بگيرد، وقتى ملت شما را برخلاف مسير خود دانست طرد مىكند. آگاهانه عمل كنيد، آگاهانه حرف بزنيد، آگاهانه راى بدهيد، بدون توجه، بدون ادراك، بدون فهم راى ندهيد.
لزوم تسريع در فعاليتها و مصوبات مجلس خبرگان
من از مجلس خبرگان مىخواهم كه اينقدر معطل نكنند مردم را، البته بايد بررسى بشود، لكن معطلى نشود، اشخاص بيخود معطل نكنند مجلس را، ما مىخواهيم كه زودتر اين مسائل انجام بگيرد و مجلس شوراى ملى انشاء الله برقرار بشود و رئيس جمهور برقرار بشود و مسائل، مسائل ملى و مسائل به دست خود ملت حل بشود. آقايان زودتر كار خودشان را انجام بدهند و آنهائى كه گمان مىكنند كه با اسم روشنفكرى بايد مخالفت بكنند با امورى كه روشنفكرها، غربىها قبول ندارند، خطا مىكنند. خداوند خطاكاران را رحمت كند، خداوند از سر گناه اشخاصى كه خطاكار هستند برگردد، خداوند به شما دوستان و همه ملت ايران سلامت و سعادت و عزت و عظمت عنايت كند، خداوند اسلام را قدرت و عظمت بدهد و دست جنايتكاران را از كشور ما كوتاه كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 172
تاريخ: 29/6/58
فرمان امام خمينى به حجتالاسلام جعفرى ورامينى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمد جعفرى ورامينى دامت افاضاته
بسمه تعالى
با توجه به سابقه و اطلاعاتى كه جنابعالى نسبت به منطقه خرمآباد و لرستان داريد مقتضى است مسافرتى بدانجا نموده و از نزديك به مشكلات كميته و نيازمندى اهالى رسيدگى كنيد و با كمك علماى اعلام و افراد ذيصلاح در امنيت محل و در رفع مشكلات اقدام نمائيد و چنانچه براى رفع نيازمندى ايشان احتياجى بود، از طريق كميته امداد تهران و احيانا با تماس گرفتن با جناب نخست وزير و ساير وزرا و مقامات مربوطه اقدام كنيد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را خواستارم. روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 173
تاريخ: 29/6/58
بيانات امام خمينى در جمع خواهران انجمن اسلامى تربت حيدريه
انقلاب ايران ضايعاتش نسبت به انقلابات ديگر كم بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
يك صحبت سر كمبودها و اشكالات و جهاتى است كه نه تنها شما به آن مبتلا هستيد، سرتاسر كشور تقريبا اين ابتلا هست. بعد از هر انقلاب هم نبايد انتظار اين داشت كه تا اين انقلاب آن چپاولگرها را بيرون كرد، يكدفعه پشت آن ديوار يك گلستانى باشد. اينها كوشش كردند در طول مدت خصوصا در اين پنجاه سال، پنجاه و چند سال، كه همه نيروهاى انسانى و غير انسانى را از بين ببرند. و قلم و قدم و مطبوعات و همه اينها در خدمتشان بود، راديو و راديو تلويزيون و سينماها و همه چيز در خدمتشان بود براى اينكه جوانهاى ما را به تباهى بكشند و مملكت ما را از هستى ساقط كنند و يك چند روزى خودشان به عيش و عشرت بپردازند. و بعد از يك همچو انقلابى كه آنها را كنار زديد، توقع نداشته باشيد كه فورا همه چيز مطابق دلخواهتان عمل بشود. اين بايد با تدريج بشود. بعضى از انقلابها در صورتى كه امكاناتشان بسيار زياد بوده است مثل انقلاب اكتبر بعد از قريب شصت و چند سال باز هم نتوانستند اصلاًح كنند هم را، و باز هم ديكتاتورى و فشار رفتار مىكنند. انقلاب ايران بحمدالله از تمام انقلابهايى كه در دنيا واقع شده است بهتر است و اين را بايد انقلاب سفيد اسمش را گذاشت، نه آن انقلابى كه محمدرضا مىگفت. يعنى انقلابى است كه ضايعاتش كم بوده ولو خوب، داشته است، زياد هم ضايعات داشت اما ضايعات نسبت به انقلابات ديگر بسيار كم بوده است و آن چيزهايى كه به دست آمده بسيار زياد، يعنى قدرتى را كه هيچ تصور نمىشد كه شكسته بشود، اين انقلاب شكست.
اين يك قدرت الهى بود كه غلبه كرد بر جنود شيطانى
و البته محتاج است حالا به قدمهاى مثبت براى سازندگى و بايد به تدريج و به كمك همه انشاء الله تحقق پيدابكند و اينكه مىگوئيد نيرو بگيريم، كدام نيرويى در دنيا از اين نيروى شما بزرگتر بود؟ كدام نيرويى مىتوانست بدون اينكه ساز و برگ داشته باشد، بدون اينكه يك نظام داشته باشد بر همه آنهائى كه همه ساز و برگها را داشتند و همه نظامها را داشتند و به همه جور مسلح بودند و ورزيده؟ شما خانمها نه نظام رفته بوديد و نه ساز و برگ نظامى داشتيد، برادرهاى ما هم همين طور، آنها هم
صحيفه نور ج 9 صفحه 174
نداشتند. اين قدرت چه قدرتى بود كه همه آنها را شكست؟ اين يك قدرت نورانى بود، اسلامى بود، يك قدرت الهى بود كه غلبه كرد بر جنود شيطان. شما چرا بايد سست بشويد؟ شما يك قوه خارق العاده داريد كه با آن قوه يك سدى را شكستيد كه تمام دنيا را به حيرت انداختيد و هيچ احتمال اينكه اين سد را بتواند كسى بشكند نبود. بايد شما هر وقت مىآيد يك سستى درتان پيدا بشود، ملاحظه اين را كه پشتوانه شما خداست، اين را ملاحظه كنيد. و با آن نيروى ايمان است كه شما توانستيد نهضت را تا اينجا برسانيد و اين نيروى ايمانى را بايد حفظ بكنيد و هيچ وقت مايوس نشويد و هيچ وقت سستى به خودتان راه ندهيد، كه ياس و سستى و اينها از جنود شيطان است. هميشه اميدوار باشيد. هميشه اطمينان قلب داشته باشيد. شماها پيروزيد. وقتى براى اسلام يك نهضتى باشد، يك قيامى، قيام الهى باشد، قيام اسلامى باشد. اين قيام اسلامى خواه ناخواه پيروز است. و بحمدالله براى اقشار ملت ما يك تحولى پيدا شد كه اين تحول اعجاب آور بود كه يك جمعيتى كه در فكر هيچ اين مسائل نبودند، در ظرف مدت كوتاهى از بچه و بزرگ و دانشگاهى و غير دانشگاهى و بازارى و كارگر همه به فكر اين افتادند كه بايد اين امور را اصلاًح كرد. وقتى يك ملتى به فكر يك مطلبى باشند درست مىشود. البته با تدريج درست مىشود، مهم اين است كه ما هر كدام وظيفه براى خودمان بدانيم يعنى من كه يك طلبه هستم، اينجا براى خودم وظيفه بدانم كه آنقدرى كه مىتوانم خدمت بكنم، شما خواهرها هم كه در محل خودتان هستيد، وظيفه بدانيد كه يك مملكتى را آشفته است و خراب كردند و از بين بردند، خودتان با همتتان اين مملكت را بسازيد و تربيت كنيد.
فرهنگ ما، فرهنگ غنى است
مهم اين است كه اين اشخاصى كه از مسائل دورند، از مسائل روز دورند، از مسائل اسلامى دورند، اسلام را نشناختهاند، اينها آگاه بشوند اينها را تربيت بكنيد. بالاتر فاجعهاى كه براى اين ملت اتفاق افتاده است در اين ظرفهاى طولانى اين است كه فكرشان عوض شده است، يك فكرى شده است، فكر غربى شده. فكرشان، توجهشان همه به اين است كه ما خودمان چيزى نداريم، از خارج بايد بيايد. اينها بايد علاج بشود، به آنها فهمانده بشود كه ما خودمان همه چيز داريم، غرب به ما محتاج است، نه ما به او. اين احتياج است كه آنها را وادار مىكند كه با همه قوا طرفدارى از محمدرضا بكنند براى اينكه مىبينند محتاج به او هستند، محتاج به اين هستند كه به اين مملكت تسلط پيدا بكنند و ذخاير اين مملكت را ببرند. مملكت ما يك مملكت غنىاى است و يك مملكتى است كه همه چيز خودش را مىتواند اداره بكند، وسعتش وسعتى است كه براى (از قرارى كه احتمال مىدهند) براى صدوپنجاه ميليون جمعيت كافى است و ذخايرش ذخاير بسيار ارزنده است و اميدوارم كه ذخاير انسانيش هم رشد پيدابكند وانسانها انسانهاى رشيد بشوند. آنهايى كه، خواهرهايى كه تاكنون داخل در مسائل روز نبودند، در مسائل داخل بشوند. قشرهائى كه فكر نمىكردند در اين امور، به فكر بيفتند، اشخاصى كه باقلم و قدم خودشان غربى فكر مىكردند و دعوت به غرب مىكردند، به خود
صحيفه نور ج 9 صفحه 175
بيايند و دعوت بكنند به آن چيزهايى كه ما داريم. ما همه چيز داريم، فرهنگ ما، فرهنگ غنى است، مملكت ما، مملكت غنى است، منتها نگذاشتند كه اين امور تحقق پيدا بكند.
اول مهذب بشويد و بعد جوان را تربيت كنيد
و حالا كه بحمدالله مملكت از خودتان است، ديگر دست آنها كوتاه شد و اميدواريم تا آخر كوتاه باشد، خودتان به فكر باشيد كه همه چيزتان را اصلاح كنيد. اول خودتان را اصلاح بكنيد. اول مهذب بشويد و تعليمات اسلامى را كه براى آدم سازى است. آن تعليمات را عمل به آن بكنيد و بعد هم جوانها را، بچهها را تربيت كنيد كه ما بعد از يك مدتى متحول بشويم به يك انسانهائى كه اسلام مىخواهد، نه يك انسانهايى كه استعمار مىخواهد. انشاء الله خداوند همهتان را توفيق بدهد موفق كند و اين مسائلى را كه گفتيد، اينطور نيست كه در نظر نباشد، در نظر هست و بايد به تدريج درست بشود و ما سفارش هم به همه اينها كردهايم و سفارش هم مىكنيم و آنها هم مدعى هستند كه ما مشغول كار هستيم و مىتوانيم، منتها يك قدرى كارها زياد است، مشكل است و آنها هم حق دارند البته، بسيار كار زياد و مشكل، و اميدواريم كه كليه امور حل بشود و مشكلات حل بشود و هيچ وقت به خودتان ياس راه ندهيد و شما يك پيروزى پيدا كرديد كه دنيا را به حيرت انداختيد. يك همچو قدرتى كه يك همچو پيروزى پيدا كرده، هيچ نبايد به خودش ياس نشان دهد. شما با همين قدرت ايمان خودتان انشاء الله همه امور كشور خودتان رااصلاح بكنيد. خداوند انشاء الله همهتان را حفظ كند. و من، هم دعا گوى همه شما هستم و هم خدمتگزار.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 176
تاريخ: 29/6/58
پيام امام خمينى در مورد وظائف حجاج
جناب حجه الاسلام آقاى حاج شيخ محى الدين انوارى و جناب حجهالاسلام آقاى حاج شيخ فضل الله محلاتى دامت افاضاتهما
بسم الله الرحمن الرحيم
چون ايام برگزارى يكى از فرايض بزرگ اسلامى با محتواى عظيم انسانى، روحانى، سياسى، اجتماعى يعنى فريضه حج بيت الله الحرام نزديك است و لازم است در آستانه برقرارى جمهورى اسلامى با انقلاب شكوهمند ملت شريف ايران اين فريضه مقدسه از آثار طاغوت پاكسازى و به اسلام راستين برگردد، به اين جهت شما را به عنوان سرپرست حجاج بيت الله الحرام تعيين نموده كه با مشورت با مقامات صالحه هياتى از افراد صالح و متعهد و با ايمان انتخاب و با همكارى آنان كليه امور مربوط به حج را تحت نظارت قرار دهيد كه انشاء الله تعالى در حكومت جمهورى اسلامى اين فريضه مقدسه با محتواى معنوى خود تحقق يابد و لازم است در اين موضوع تذكراتى داده شود:
1- لازم است به حضرات آقايان علما و روحانيون محترم كاروانها تذكر دهيد كه قبل از حركت مجالسى تشكيل دهند و حجاج محترم را با مسائل شرعى و وظائف انسانى آشنا كنند.
2- عموم برادران و خواهران اسلامى بايد توجه داشته باشند كه يكى از مهمات فلسفه حج ايجاد تفاهم و تحكيم برادرى بين مسلمين است و بر دانشمندان و معممين لازم است مسايل اساسى سياسى و اجتماعى خود را با ديگر برادران در ميان گذارند و در رفع آن طرحهائى تهيه كنند تا آنان در برگشت به كشورهاى خود آنها را تحت نظر علما و ارباب نظر قرار دهند.
3- در اين سال كه ايران در آستانه جمهورى اسلامى است و به واسطه تبليغات نارواى اجانب ممكن است مسلمين بلاد از عمق نهضت اسلامى ايران مطلع نباشند، لازم است آقايان علما و خطبا و دانشمندان محترم با وسايل ممكن اين نهضت مقدس را معرفى نمايند و مقصد مسلمانان ايران را كه همان برقرارى حكومت اسلامى تحت پرچم اسلام و هدايت قرآن كريم و پيغمبر مكرم اسلام است گوشزد نمايند كه برادران اسلامى ما بدانند ما به جز اسلام و برقرارى حكومت عدل اسلامى فكر نمىكنيم
4- لازم است برادران ايرانى و شيعيان ساير كشورها از اعمال جاهلانه كه موجب تفرق صفوف مسلمين است احتراز كنند و لازم است در جماعات اهل سنت حاضر شوند و از انعقاد تشكيل
صحيفه نور ج 9 صفحه 177
نماز جماعات در منازل و گذاشتن بلندگوهاى مخالف رويه اجتناب نمايند و از افتادن روى قبور مطهره و كارهائى كه گاهى مخالف شرع است جدا اجتناب كنند.
5- نيابت از سعى براى نماز طواف صحيح نيست، بايد هر كس خودش به هر نحو مىتواند نماز بخواند و مجزاست از گرفتن نايب و مزاحمت به نمازگزاران اجتناب نمايند.
6- طواف را به نحو متعارف كه همه حجاج به جا مىآورند، به جا مىآورند و از كارهائى كه اشخاص جاهل مىكنند احتراز شود و مطلقا از كارهائى كه موجب وهن مذهب است بايد احتراز شود.
7- در وقوفين، متابعت از حكم قضات اهل سنت لازم و مجزاست، اگر چه قطع به خلاف داشته باشيد.
8- در اين سال كه به واسطه انقلاب اسلامى به برادران و خواهران ما صدمات و ضررهاى بسيار از حكومت طاغوتى رسيده است و بسيارى از معلولين از حوادث انقلاب، احتياج مبرم به كمك دارند مقتضى است كسانى كه مىخواهند حج استحبابى به جا آورند، هزينه آن را صرف در احتياج برادران و خواهران خود كنند كه ثواب آن نزد خداى تعالى بسيار بر حج استحبابى ترجيح دارد و نيز كسانى كه به عنوان سوغات مصارف ناروا مىنمايند يا تشريفات و مهمانىهاى خارج از رويه در وقت برگشت از حج مىنمايند مقتضى است اين نحو هزينهها را صرف احتياج برادران و خواهران عليل و مستمند خود نمايند كه خداوند تعالى به آنان اجر و بركت عنايت فرمايد. از خداوند تعالى عظمت اسلام و سعادت ملت مسلمان را خواستار و موفقيت همگان را در كوشش براى به ثمر رسيدن نهضت مقدس اميدواريم.
والسلام عليكم و على جميع المومنين ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 178
تاريخ: 30/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشگاههاى سراسر كشور
انجمنهاى اسلامى، وظائف اسلامى را عمل كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من در باب دانشگاهها بنا دارم در وقتى كه بناست دانشگاهها باز بشود، مسائلى را بگويم انشاء الله آنجا مفصلش را بيان مىكنم ولى حالا شما آقايان كه از انجمنهاى اسلامى و نماينده انجمنهاى اسلامى هستيد، لابد عدد مسلمانها در دانشگاهها بيشتر از ديگران است، ديگران در اقليت واقعند، يعنى آنهائى كه منحرفند. اينكه حالا با شما كه دانشگاه اسلامى هستيد و انجمن دانشگاههاى اسلامى و دانشجويان اسلامى دانشگاه هستيد، عرض مىكنم، يك جهت راجع به اينكه خود انجمنها وظايف اسلامى را عمل كنند. از ما نمىپذيرند كه ما اسلامى هستيم مگر خودمان به اسلام عمل بكنيم، نه اينكه فقط بگوييم ما اسلامى هستيم، چنانچه جمهورى اسلامى از ما پذيرفته نيست مگر اينكه محتوايش هم اسلامى باشد. ما همين بگوييم ما در يك مملكتى هستيم كه جمهورى اسلامى است، لكن هر جايش دست بگذاريم اسلامى نباشد، اين پذيرفته نيست، اين يك لفظ بى معناست، همين طور انجمنها، هر جا كه باشد. خوب الان انجمنهاى اسلامى زياد است، هم انجمنهاى اسلامى در دانشگاهها زياد است و هم جاهاى ديگر، شايد در بسيارى از ادارات هم انجمن اسلامى دارند. اول وظيفه اين است كه اين اشخاصى كه انجمن اسلامى را تشكيل مىدهند خودشان راهشان همان راه اسلام باشد، عملشان عمل اسلامى باشد، اخلاقشان اخلاق اسلامى باشد، خودشان را ساخته باشند و بسازند، اگر ساخته هستند كه انشاء الله موفق بشوند كه ساختهتر بشوند و اگر ساخته نيستند، جديت كنند كه خودشان را بسازند يعنى همه چيزشان را تطبيق بدهند با احكام اسلام و بينش از احكام اسلام به همه ابعادش هم تا آن حدودى كه برايشان ممكن است پيدا بكنند، اسلام براى چه آمده است ، چه مىخواهد بگويد، اين چه جور مكتبى هست، تميز بدهند بين مكتب اسلام با ساير مكتبهايى كه ادعاها را دارند و واقعيتها را ندارند، آنوقت مشغول فعاليت بشوند و فعاليتهاى اسلامى، كه در دانشگاهها كه از ساير جاها حساستر است، يعنى از دانشگاهها بايد انسانها درست بشوند و بعد هم مقدرات مملكت ما به دست همينهاست كه از دانشگاهها بيرون مىآيند و چنانچه مىدانيد چون مقدرات مملكت دست جوانهائى است كه بعد از دانشگاه كه بيرون آمدند ديگر مشغول فعاليت مىشوند و مملكت دست اينهاست، از اين جهت است كه آنهائى كه مىخواهند مملكت ما به يك سروسامانى نرسد روى دانشگاه حساسيت
صحيفه نور ج 9 صفحه 179
دارند و دانشگاه را نمىخواهند كه يك دانشگاه مفيد براى جامعه مملكت ما باشد. اين يك مطلبى است كه بايد خيلى با هوشيارى در آن دقت بشود كه مبادا ما بگوييم انجمن اسلامى وكذا و رخنه كنند در ما و همين انجمن اسلامى به اسم انجمن اسلامى منحرفش كنند: اينها يك شياطينى هستند كه يعنى خارجىها، آنهائى كه مىخواهند كه همه چيز ما را ببرند و دانشگاهى نباشد تا بتواند مقابلشان بايستد دانشگاه، روحانى نباشد تا بتواند مقابلشان بايستد) ممكن است در همين انجمنهاى اسلامى هم عمالشان رخنه بكنند و منحرف بكنند، با اسم اسلام مسائل ديگر را پيش بياورند. اين بايد خيلى كسانى كه در اين انجمنها وارد هستند هوشيار باشند كه ديگران نفوذ نكنند و آنها متحرك به حركت ديگران نباشند. در خيلى از جاها همين طور دارد مىشود و شده است و سابقا هم بوده است كه با همان اسم اسلام و با اسم قرآن و امثال ذلك، چيزهايى كه مربوط به اسلام نبوده بلكه بر خلاف مسير اسلام بوده است، تحويل جامعه مىدادند. اين يك مسالهاى است كه تا اين را با تمام قوا و تمام هوشيارى خودتان در مسائلى كه مىخواهيد طرح بكنيد، درست مطالعه نكنيد و رسيدگى نكنيد و افرادى كه به شما مىخواهند متصل بشوند، درست شناسايى نكنيد و ندانيد چه جورى است، سابقهاش را تا ندانيد، افراد را بايد خيلى در آن دقت بكنيد، چه بسا افرادى هستند كه اينها به حسب ظواهرشان و بر حسب ادعاهايشان از شما بيشتر ادعاى مسلمانى مىكنند و از شما هم بيشتر فرض كنيد آدابش را بجا مىآورند لكن وقتى به حالشان مطالعه مىكنيد مىبينيد كه رويهشان با رويه شما فرق دارد، آن اسلامى كه آنها مىگويند غير از اين اسلامى است كه اسلام مىگويند. در بين اينها هست يك همچو اشخاصى ولهذا اين اشخاصى را كه مىخواهيد در انجمن خودتان وارد كنيد اشخاصى باشد كه بشناسيد آنها را، سوابقشان را مطلع باشيد كه چه جور اشخاصى هستند، چه رويهاى دارند، چه مقاصدى دارند، تا آنوقت بتوانيد يك انجمن اسلامى كه حقيقتا اسلامى باشد و به درد خور جامعه ما و مهذب دانشگاه و اينها باشد البته كار مشكل است، اگر تمام دانشگاههاى ايران بخواهند يك همچو كارى انجام بگيرد، انجام گرفتنش مشكل است لكن مشكلات را بايد تحمل كرد. كسانى كه بخواهند يك كارى انجام بدهند، يك كار مثبتى انجام بدهند، يك خدمتى بكنند، آن هم يك همچو خدمت ارزنده بزرگى بخواهند بكنند، بخواهند در سرتاسر كشور دانشگاههايش را اصلاح بكنند، از افراد فاسد تصفيه بكنند، كار مشكل است لكن چون يك كار بسيار ارزندهاى است، مشكلات بايد تحمل بشود. هميشه كارهاى ارزنده اشكالاتش شايد بيشتر باشد از كارهاى ديگر. از اين جهت بايد توجه به اين معنا باشد كه سفارش مىكنم به همه انجمنهاى اسلامى كه در سرتاسر كشور هست و مىخواهند شروع به فعاليت بكنند و چند روز ديگر هم اول باز شدن دانشگاهها هست، بايد اين توجهات باشد. اولا خود افراد، افراد متعهد باشند، افراد صددرصد اسلامى باشند، مواظب به كارهاى خودشان و اعمال خودشان باشند، بهانه دست آنها ندهند كه تويى كه ادعا مىكنى اسلامى هست، مثلاً اعمالت اسلامى نيست، اخلاقت اسلامى نيست. اين اول، بايد انسان از خودش شروع كند، كسى كه مىخواهد يك جامعهاى را تهذيب كند، تا خودش مهذب نباشد، نمىتواند. گروهى هم كه مىخواهند يك مركزى را مهذب كنند
صحيفه نور ج 9 صفحه 180
و اسلامى كنند تا خودشان ابتدائاً مهياى براى اين كار نشده باشند و ابتدائا خودشان را اصلاح نكرده باشند، نمىتوانند ديگران را اصلاح كنند، آدمى كه خودش مرتكب مثلاً مسائلى است كه بر خلاف اسلام است نمىتواند به ديگرى بگويد تو برو اين كار را انجام بده. خوب حرف اين است كه تو خودت چرا نمىكنى؟ و آنكه مهم است، همين قضيهاى است كه عرض كردم كه ممكن است در بين اين انجمنها يك اشخاص با صورت اسلامى، با جهات اسلامى وارد بشوند لكن مسيرشان مسير شما نباشد، بخواهند منحرف كنند و آنوقت كم كم آنها انحراف را از خودشان سرايت به بعضى بدهند و باز در مقابل شما يك گروهى درست كنند كه شما مىخواهيد اسلام را درست كنيد، آنها با اسم اسلام و صورت اسلام مىخواهند يك چيز ديگر را درست كنند و اين نمىشود الا اينكه شناسائى بشوند افرادى كه در انجمنها وارد مىشوند، معلوم باشد كى هست اين، سوابقش چه بوده، پدر و مادرش چه كسى هستند، كجا زندگى كرده، تحصيلاتش چه هست، چه رشتههايى دارد، اينها همه بررسى بشود، مطالعه بشود تا آن وقت يك انجمن مهذبى باشد و بتواند كا رمثبت، كار اسلامى مثبت، كارى كه به درد مملكتتان بخورد انجام بدهد.
با اصلاح انسان، تمامى عالم اصلاح مىگردد
اين كارى كه شما داريد بسيار ارزنده است، بسيار ارزشمند است، همه اديان براى همين مسأله آمدهاند كه درست كنند، انسانها را درست كنند، اصلاً موضوع بحث انبيا، انسان است همه انبيا از آدم تا خاتم موضوع بحثشان انسان است به چيز ديگر هيچ فكر نمىكنند، به انسان فكر مىكنند براى اينكه همه عالم هم خلاصهاش همين انسان است. انسان يك موجودى است، خلاصه همه موجودات عالم است، از همه موجودات عالم يك چيزى در انسان هست و يك زياده هم دارد، انسان اگر درست بشود، همه چيز عالم درست مىشود. اگر اين انبيا مؤفق شده بودند كه آن برنامهاى كه دارند كه انسانسازى باشد اگر مؤفق به اين معنا شده بودند، الان عالم يك عالم ديگرى بود و اوضاع يك اوضاع غير اين اوضاعى است كه الان ما ملاحظه مىكنيم، لكن خوب مؤفق نشدند، به واسطه كارشكنىهائى كه شد و بعد از آنها شد. و از اين جهت چون اداره عالم را تقريباً غير انسانها مىكنند، از اين جهت آنكه انبيا مىخواستند نشده است. اين كارى كه شما مىكنيد هم يك شعبهاى از همان كار است، كار انبياست كه مىخواهيد كه انسان درست كنيد، مىخواهيد دانشگاهتان، افرادى كه انسان باشند بيرون بدهيد، همينى كه ديگران مىخواهند نگذارند. آنقدرى كه اينها از انسان مىترسند، اين خارجىها آنقدرى كه از انسانها مىترسند از چيز ديگر نمىترسند. همه عالم دست آنهاست اما اگر چهار تا انسان در يك جايى پيدا بشود، زندگى آنها را تباه مىكند و لهذا كوشش مىكنند كه در اين مملكتهائى كه مىخواهند از آن استفاده كنند، انسان در آن پيدا نشود. كوشش مىكردند كه، از زمان رضاخان كه من همه آن را يادم هست، كوشش مىكردند كه در مجلس شوراى ملى انسان نباشد در سر تا سر اداره و نمىدانم وزارتخانهها و اينها، يك انسان مهذبى كه اسلامى باشد و كار از او بيايد، نباشد و لهذا تقريباً همه
صحيفه نور ج 9 صفحه 181
مجلسها اين طورى بوده (تقريباً نه تحقيقاً، بودند بعضى از افراد صحيح و همانها اسباب زحمت شدند).
اينها (شرق و غرب) از جمهورى اسلامى مىترسند
الان هم همان مسائل هست، يعنى آنها باز هم چشم طمعشان به اينجاهاست، آن ذخايرى كه ممالك شرق دارد، ايران دارد، نمىگذارد آنها راحت باشند، خصوصاً كه ايران وضعيت جغرافيائياش هم يك وضعيت حساسى است. آنها دست بر نمىدارند از ايران، نه از طرف شرقىها و نه از طرف غربىها، و با هر كوششى كه دارند مىخواهند نگذارند كه اين مملكت سر و سامان پيدا بكند. همه شلوغىهائى كه الان درست مىكنند با دست آنها دارد درست مىشود همه جا آشفتگىهائى كه پيدا مىشود با دست آنها درست مىشود و پيدا مىشود كه نگذارند يك آرامشى بشود و يك سامانى پيدا كند مملكت. شما ملاحظه كرديد كه در قبل از اينكه شاه برود و بعد هم وارث خبيثش برود، فعاليت زياد در اين بود كه نگه دارند او را، نرود، بعد از اينكه حالا او رفت و تمام شد، فعاليت زياد بود كه جمهورى اسلامى درست نشود. از جمهورى اسلامى اينها مىترسند، نه از جمهوريش، از اسلامش. آنهائى كه قلمهايشان يا تابع آنها بود يا از باب اينكه خودشان توجه نداشتند و غربزده شده بودند، شروع كردند نوشتن به اينكه ديگر اسلام را مىخواهد چه كند همان جمهورى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، آخرش هم ديگر راضى شده بودند به اينكه جمهورى اسلامى دموكراتيك باشد. اينهااز اسلام مىترسند و از رژيم اسلامى مىترسند، حالا كه ضربه خوردهاند از اسلام يعنى رژيم را مسلمانها با كلمه اسلام از بين بردند ديگرانى كه حالا آمده و سر اين سفره مىخواهند بنشينند اينها دخالت نداشتند، آنهائى كه دخالت داشتند همين مستضعفين بودند كه در خيابان و در بازار وزن و مردشان ريختند و جلوى تانك و توپ و مسلسل و اينها رفتند و كار را انجام دادند. حالا انجام گرفت، يكدفعه ما ديديم از اروپا و آمريكا و از گوشه و كنار خود مملكت كسانى كه آن وقت طرفدار بودند حالا شدند انقلابى و شدند مخالف رژيم و هر جا باشد هر كس مىآيد اينجا مىگويد ما در سالهاى سابق مخالف رژيم بوديم و ما چيزها ديديم (خيال مىكنند كه من از كره مريخ آمدهام و نمىدانم، هيچ اطلاع ندارم كه اينها چه بودهاند) يك وقتى بود كه همه شاهنشاهى بودند، همه چه فرمان ايزد چه فرمان شاه بود، آنوقت كه باد به بيرق او مىخورد اينها زير آن بيرق سينه مىزدند، حالا كه آن بيرق خوابيده است و يك بيرق اسلامى بلند شده است. و اميدوارم كه اين بيرق و اين پرچم باقى باشد حالا آمدهاند زير اين پرچم سينه مىزنند منتها بعضىشان شيطنت هم دارند، زير اين پرچم بر خلاف پرچم عمل مىكنند، بعضىها همان استفاده مىخواهند، آنها ضررشان كمتر است، آنهايى كه همان مىخواهند كه يك بهرهاى داشته باشند، آنها ضررشان كمتر است. خوب بهرهشان هم مىبرند اما ضرر كم دارند اما يك دستهاى هستند كه اينها يا معوجند و ادراكشان ناقص است و يا اينكه نه، ادراكاتشان هم خوب است و از روى نقشه كار مىكنند و ديگران به آنها گفتهاند اين كارها را بايد
صحيفه نور ج 9 صفحه 182
بكنيد و مىكنند، اينها البته خطرناكند.
اينها البته خطرناكند. اينها مىخواهند روحانيون فقط مشغول مسجد و محراب باشند و به سياست دخالت نكنند
اين طايفه الان هستند كه حالا هم وقتى كه صحبت مىشود، مىنويسند، چه مىكنند، هى كوشش مىكنند كه اسلام نباشد، آن چيزهايى كه مال اسلام است هى كوشش مىكنند با زبانهاى مختلف، گاهى به دلسوزى در قضيه ولايت فقيه كه اين چند روز چيز شده است، خوب اينها ديدند كه يك كار خطرناكى است براى آنها براى اينكه يك حكومت اسلامى دارد درست مىشود اينها هم نمىخواهند اين را. گويندهشان گاهى مىگويد كه بگذاريد كه روحانيون قداستشان را حفظ بكنند، قداست روحانيون كه اينها مىگويند، معنايش اين است كه بگذاريد روحانيون مشغول مسجد و محراب همين مقدار در همين حدود باشند و سياست را به امپراطور واگذار كنيد. اين يك تزى است كه مسجد مال پاپ، سياست مال امپراطور. اينها هم مىگويند مسجدها مال شماست، برويد تو مسجدتان نماز بخوانيد، درس هم مىخواهيد بگوئيد، درس هم بگوئيد هيچ مانعى ندارد اما در يك حدودى نه اينكه تو مسجد برويد و سنگر بگيريد براى ما، يا توى مدرسه برويد و براى ما ايجاد زحمت بكنيد. نه، آن نه، همان مقدارى كه قداست شما محفوظ باشد، بگويند يك آدم مقدس، يك آدم خوب مهذبى است، يك آدمى است كه اگر نفتش را هم ببرند حرفى نمىزند و مىگويد بردند مال دنيا چه ارزشى دارد. اينها اينجور قداست را مىخواهند و نمىدانند كه اسلام
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 185
تاريخ: 31/6/58
پيام امام خمينى در آستانه بازگشائى دانشگاهها و مدارس كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر دانش و دانشگاه و دانشگاهيانى كه چراغ راه هدايت و راهنمائى ملت به سوى تعالى و سعادت و فضل و فضيلت مىباشند. سلام بر جوانان برومندى كه با سلاح علم در سرفرازى و اعتلا كشور، كشور عزيز اسلامى كوشا و در رسيدن به هدفهاى انسانى اسلامى از هيچ زحمت و كوشش دريغ ندارند. سلام بر دانشجويان و استادانى كه در سالهاى طولانى اختناق با محروميتها و شكنجهها و ناراحتىهاى روحى و جسمى مواجه و با شجاعت و شهامت در مقابل استبدادها و قلدرىها ايستاده و تسليم قدرتهاى شيطانى نشدهاند. سلام بر عزيزانى كه در نهضت اسلامى و انقلاب بزرگ ملت در سختترين شرايط از محرومين و مستضعفين دفاع و از تهاجم و يورش جنود ابليسى به مراكز علم و ادب نهراسيده و با آنان بافداكارى مقابله كردند و سلام به همه قشرهاى دانشجو، از اطفال دبستانى كه با تهاجم به دبستانها از پاى در آمدند و جوانان دبيرستانى و دانشمندان و استادان و دانشجويان دانشگاهى سراسر كشور كه مكانهاى علمى مقدس خود را به صورت دژهايى مستحكم و سنگرهاى شكستناپذير در آورده و از استقلال و آزادى ميهن عزيز خود دفاع نموده و سنگرهاى شيطانى را با پشتيبانى اين ملت بزرگ در هم شكسته و دشمن خونخوار را دفع كردند. اكنون اى خواهران و برادران و فرزندان عزيز اسلام كه با باز شدن دانشگاهها و دبيرستانها و دبستانها در موضع حساس سرنوشتسازى هستيد و دشمنان اسلام و غارتگران كشور با توطئهها و نيرنگها مىخواهند در اين سنگر عظيم كه اميد ملت و مركز سرنوشت يك كشور است رخنه نموده و با اعمال خود شما را از راه خود كه راه حق و راه محرومين و مستضعفين است منحرف و با اخلالگرى در مراكز علم شما را از هدف باز دارند. لازم مىدانم نكاتى چند را با شما عزيزان در ميان گذارم ، باشد كه قسمتى از دين خود را به اسلام و طبقه محروم و شما عزيزان ادا نمايم و از زير بخشى از مسؤوليتهاى خود نزد خالق و خلق بيرون آيم: 1- همانطور كه كراراً تذكر دادهام بزرگترين وابستگى ملت مستضعف به ابر قدرتها و مستكبرين وابستگى فكرى و درونى است كه ساير وابستگىها از آن سرچشمه مىگيرد و تا استقلال فكرى براى ملتى حاصل نشود، استقلال در ابعاد ديگر حاصل نخواهد شد. و براى به دست آوردن
صحيفه نور ج 9 صفحه 186
استقلال فكرى و بيرون رفتن از زندان وابستگى، خود و مفاخر و مآثر ملى و فرهنگى خود را دريابيد. بزرگترين فاجعه براى ملت ما اين وابستگى فكرى است كه گمان مىكنند همه چيز از غرب و ما در همه ابعاد فقير هستيم و بايد از خارج وارد كنيم. شما استادان و فرهنگيان و دانشجويان و دانشمندان دانشگاهها و دانشسراها و نويسندگان و روشنفكران و دانشمندان معظم بايد كوشش كنيد و مغزها را از اين وابستگى فكرى شستشو دهيد و با اين خدمت بزرگ و ارزنده ملت و كشور خود را نجات دهيد.
2- در آغاز باز شدن دانشگاه و دانشسراها، دبيرستانها و دبستانها ممكن است اشخاصى يا گروههايى بخواهند با اسمهايى تبليغاتى فريبنده در كار دانشگاه اخلال كنند و از رفتن سر كلاسها جلوگيرى نمايند. عزيزان دانشگاهى و محصلين ساير مدارس با بىاعتنائى و سردى با آنان مواجه شوند و توطئه آنان را خنثى نمايند و بدانند كه از اول انقلاب تاكنون، هم اينان بودند كه از مسير ملت جدا و در مسير طاغوت و از انقلاب اسلامى بر كنار يا برضد آن فعاليت مىكردند، هم اينان بودند كه از رفراندم مىخواستند جلوگيرى كنند و هم اينانند كه از رأى اكثريت قريب به اتفاق ملت سر پيچى مىكنند. اينان با ملت و مصالح كشور مخالف و وابسته به شرق و غرب و رژيم سابق هستند. به تبليغات آنان گوش فرا ندهيد و از آنان احتراز كنيد همانند احتراز از طاغوت و رژيم طاغوتى.
3- آنچه كراراً تذكر دادهام و رمز پيروزى است اتحاد گروههاى دانشجويى و تشكيل يك گروه اسلامى ملى است در مقابل منحرفان كه كوشش دارند تفرقه بيفكنند و شما جوانان عزيز را كه اميد كشور هستيد و سعادت و ترقى ميهن بسته به فعاليت شماست به تباهى بكشند و نگذارند در راه تعالى كشور قدم برداريد و به علم و ادب كه مايه پيشرفت و رهايى از استعمار و استثمار نو و كهنه است اشتغال پيدا كنيد و بايد بدانيد اختلاف و تفرقه سرچشمه تمام بدبختىها و اسارتهاست. ممكن است عناصر فاسدى در دانشگاه و ساير مدارس در بين جوانانمان نفوذ كنند و با برنامهاى حساب شده تفرقهافكنى كنند، لازم است با هوشيارى آنان را شناسايى كنيد و بشناسانيد كه جوانان عزيز ما از توطئه آنان مطلع شوند و در راه خنثى نمودن آن كوشا شوند.
4- بايد كوشش در راه علم و به دست آوردن تخصص در رشتههاى مختلفه، اساس فعاليت جوانان دانشجوى عزيز ما باشد كه نيازمنديهاى ميهن به دست خود آنها بر آورده و كشور ما با كوشش شما خودكفا شود. مع الاسف در دوران گذشته اساس بر آن بود كه ما را در هر چيز وابسته كنند و با ملت ما آن كنند كه دستش براى هر چيز پيش ديگران دراز باشد. شما عزيزان كوشش كنيد كه از اين وابستگى بيرون آييد و احتياجات كشور خودتان را برآوريد و از نيروى انسانى و ايمانى خودتان غافل نباشيد و از اتكال به اجانب بپرهيزيد و استقلال خود را در تمام ابعاد بيمه كنيد و از هياهوى غرب و غربزدگان نهراسيد كه خدواند متعال با شماست.
5- اسلام دين مستند به برهان و متكى به منطق است و از آزادى بيان و قلم نمىهراسد و از طرح مطلبهاى ديگر كه انحراف آنها در محيط خود آن مكتبها ثابت و در پيش دانشمندان خودشان شكست خورده هستند، باكى ندارد. شما دانشجويان محترم نبايد با پيروان مكتبهاى ديگر با خشونت
صحيفه نور ج 9 صفحه 187
و شدت رفتار و درگيرى و هياهو راه بيندازيد كه مىدانم نخواهيد كرد و خود با آنان به بحث و گفتگو برخيزيد و از دانشمندان اسلامى دعوت كنيد با آنان در بحث بنشينند تا تهى بودن دست آنان ثابت شود و اگر آنان با جنجال و هياهو با شما مواجه شدند از آنان اعراض كنيد و با خونسردى بگذريد كه يكى از نقشههاى آنها آن است كه شما را به درگيرى بكشند و از آن استفاده، استفادههاى غير مشروع كنند. ما با آزادى و منطق، موافق ولى اگر توطئه و خرابكارى باشد، تكليف ديگرى داريم و از خداوند متعال خواستارم كه كار به آنجا نكشد.
6- يكى از مسائل بسيار مهم در تمام دستگاهها خصوصاً دانشگاهها و دبيرستانها تغييرات بنيادى در برنامهها و خصوصاً برنامههاى تحصيلى و روش آموزش و پرورش است كه دستگاه فرهنگ ما از غربزدگى و از آموزشهاى استعمارى نجات يابد.
اجانب خصوصاً آمريكا در نيم قرن اخير كوشش داشتند و دارند فرهنگ و برنامههاى فرهنگى و علمى و ادبى ما را از محتواى اسلامى انسانى ملى خود خالى و به جاى آن فرهنگ استعمارى و استبدادى بنشانند. فرهنگ زمان طاغوت، كشور ما را تا لب پرتگاه سقوط كشاند و خداوند تعالى به داد اين كشور اسلامى رسيد ولى بدون تغييرات صحيح بنيادى و تحول فرهنگى و علمى امكان تحول فكرى و روحى نيست و بايد با كوشش همه جانبه از طرف دولت و رؤساى دانشگاهها و فرهنگيان و جوانان دانشجو به مقصود نزديك شويم و انشاء الله تعالى از پيوستگى و وابستگى نجات پيدا كنيم و كشور عزيزمان را نجات دهيم.
7- از مسائل مهم كه مقدمه اصلاحات است پاكسازى همه مراكز خصوصاً مراكز فرهنگى و علمى است و بايد با شوراهايى مركب از اشخاص دانشمند متعهد و مؤمن به انقلاب و پشتيبانى رؤسا و استادان و معلمان و دانشجويان مراكز علمى و تربيتى از عناصر فاسده و خدمتگزاران و سرسپردگان به رژيم سابق تصفيه شوند. اين مراكز بايد از سر سپردگان بكلى تصفيه شوند زيرا تا اين عناصر كه به طور خودكار در خدمت اجانب هستند، در سطح وسيع كشور خصوص مراكز علمى و تربيتى تصفيه نشوند، نخواهيم توانست از استقلال فكرى و درونى نجات پيدا كنيم و در نتيجه نخواهيم توانست در هيچ يك از ابعاد انسانى خود و اسلامى خود مستقل باشيم.
8- مراكز علمى و فرهنگى قديم و جديد و روحانيون و دانشمندان فرهنگى و طلاب علوم دينيه و دانشجويان دانشگاهها و دانشسراها دو قطب حساس و دو مغز متفكر جامعه هستند و از نقشههاى اجانب، كوشش در جدايى اين دو قطب و تفرقهاندازى بين اين دو مركز حساس آدمساز بوده و هست. جدا كردن اين دو مركز، در مقابل يكديگر قرار دادن آنها را اينها را در مقابل هم قرار دادن و در نتيجه خنثى كردن فعاليت آنان در مقابل استعمار و استثمارگران از بزرگترين فاجعههاى عصر حاضر است. فاجعهاى كه ما و كشور ما را تا آخر به تباهى و نسل جوان ما را كه از ارزندهترين مخازن كشور است به فساد مىكشد. اين توطئه شيطانى طاغوتى را كه اكنون قشرهاى ملت و خصوصاً دانشمندان بيدار بدان توجه كردهاند، بايد با كار بردن تمام تدبير و توان خنثى كرد و راه تفاهم مكتبهاى ديگر با خشونت
صحيفه نور ج 9 صفحه 188
سريعتر و سريعتر باز نمود و با وحدت اين دو قطب، اين دو قطب متفكر، كشور عزيز به رشد واقعى و ترقى و تعالى حقيقى مىرسد. علما و دانشمندان اين دو مركز لازم است كوشش كنند در پيوند دادن اين دو قشر عزيز و بايد بدانند كه نه دانشگاهى بدون روحانى مىتواند به استقلال برسد و نه روحانى بدون دانشگاهى. عزيزان من! اگر اسلام را مىخواهيد و كشور را، به فرمان خداوند متعال گوش فرا دهيد و اطاعت كنيد كه مىفرمايد: اطيعواالله ورسوله ولا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ريحكم اختلاف و نزاع شماها را به شكست مىكشد و قدرت را از شما سلب مىكند و رنگ و بوى شما را در جوامع بشرى مىبرد. واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا از خداوند تعالى توفيق همگان را در به ثمر رساندن جمهورى اسلامى و بپا داشتن عدل و قسط خواستارم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 189
تاريخ: 1/7/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از ناشران اسلامى
نشر معارف اسلامى خدمت بسيار بزرگى است كه شما مىتوانيد بكنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
خط مشى را اسلام معين كرده است و ما تابع اسلام هستيم و آن اين است نشرياتى كه شما مىخواهيد اقدام بر چاپ آن بكنيد، بايد اسلامى باشد و منزه از انحرافات و البته اين تشخيص با يك هياتى بايد باشد، آقايان مثلاً هياتى را تعيين بكنند كه در اين امور وارد باشند و كتابها وقتى كه بناست نشر بشود، به نظر آقايان برسد و آن آقايان وقتى كه تصويب كردند مانعى ندارد و مخالف با اسلام هم نبود آن وقت نشر بدهند. چون ممكن است كه يك وقت يك كتابى چند سطرش اسلامى باشد و در خلالش يك مسائلى غير اسلامى باشد، ابتدائش يك جور باشد بعدش يك انحرافاتى داشته باشد و شما كه مىخواهيد براى اسلام خدمت كنيد خداى نخواسته اين اسباب اين بشود كه برخلاف مسير اسلامى باشد و لهذا بايد كتابها تحت نظر اهل علم باشد، اهل علم مطلع بر اين مطلبهاى انحرافى و آنها مطالعه كنند و وقتى اين كتابى كه مىخواهيد نشرش بدهيد، وقتى مطالعه كردند آنها، تصديق كنند كه اين نشرش مانع ندارد بعد نشر بدهند. و البته اين خدمت بسيار بزرگى است كه به اسلام شما مىتوانيد بكنيد و آن نشر معارف اسلامى، نشر احكام اسلام، نشر حقايق اسلام، نشر مكتب اسلام و كتبى كه اين نحو هستند، نشرش بسيار خوب و انشاء الله شما ماجور هستيد در اين امر، لكن با اين وضع بايد باشد، با اين وضعى كه عرض كردم كه مصون باشد از اينكه يك وقت خداى نخواسته شما مىخواهيد يك كار خيرى بخواهيد بكنيد، با دست خود شما يك كار خلافى انجام بگيرد. اين بايد با يك كنترل شديدى از طرف يك هياتى چند نفرى كه خودتان تعيين بكنيد و مورد تصديق مثلاً اهل علم تهران باشد، باشد، آنوقت آنها، آن چند نفر بررسى كنند و شما هم مشغول باشيد و انشاء الله خداوند حفظ كند شما را و من هم دعاگوى همهتان هستم انشاء الله. و مسؤوليت شما بسيار سنگين است و كار شما بسيار با ارزش و مسؤوليت هم زياد پر ارزش است براى اينكه نشر احكام خداست، نشر مكتب الهى است، مسؤوليت زياد است براى اينكه بايد طورى انجام بگيرد كه خداى نخواسته يك وقت لغزش در آن نباشد و كتابى كه مثلاً غير اسلامى و انحرافى باشد در آن نباشد و اين البته بايد يك دستهاى، يك جمعى اين كار را انجام بدهند. انشاء الله خداوند تأييدتان كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 190
تاريخ: 1/7/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشآموزان دبستان فيض قم
معلمين در تربيت اسلامى انسانى كودكان كوشا باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
من امروز كه روز اول تحصيل است و روز اول باز شدن مدارس است پيش اين اطفال كوچك دبستانى آمدهام كه اينها به فطرت نزديكترند كل مولود يولد على الفطره ثم ان ابواه يهود انه وينصرانه و يمجسانه چون بچهها جديد العهد به ملكوت هستند، آن كدورتهائى كه از طبيعت عايد انسان مىشود و آن كدورتهائى كه از دولت طاغوتى نصيب ماشد، اينها از او دور بودند.
جوانان ما را نگذاشتند تربيت انسانى بشوند. اين كودكها كه الان در پيش من هستند و با فشار به دامن من هجوم مىآورند مورد علاقه من هستند، بچههاىمنند، عزيزانمنند، به ملكوت نزديكترند، از آلودگىهاى طبيعت دورند و من اميدوارم كه معلمهاى اين بچهها و اين كودكها در تربيت انسانى اسلامى اينها كوشا باشند و از آن تعليمات سوئى كه در سابق بود مبرا باشند.
معلمان مدارس در هر جا هستند عنايتشان به اين كودكها بيشتر باشد كه اين كودكها اميد آتيه مملكت ما هستند و از اين كودكهاى امروز، انسانها و دانشمندان فردا درست مىشود. اينها هستند كه در آتيه مملكت ما را اداره مىكنند و پس از ما اينها بايد استقلال مملكت و آزادى را حفظ كنند. معلمان از اين كودكهاى نورس قدردانى كنند و اين كودكهاى نورس را كه آلوده نيستند به آن چيزهائى كه ما بزرگها آلوده هستيم، نگذارند آلوده شوند.
اسلام تمام آزادىها و استقلالها را بيمه مىكند
تربيتها، تربيت دينى باشد. اسلام تمام آزادىها و استقلالها را بيمه مىكند و بچه كوچك ما را اگر اسلامى بار بياوريد، استقلال و آزادى مملكت شما بيمه خواهد شد. از اين كودكها قدردانى كنيد و از اين عواطف كودكانه آنها من تشكر مىكنم.
من اينها را دوست مىدارم همانطور كه شما عزيزان خودتان را دوست مىداريد. اينها همه عزيزان من هستند و نور چشم من هستند و در آتيه اميد من به اينهاست. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت اين قشر كودكان را كه مايه سرفرازى ما در آتيه بايد بشوند تشكر مىكنم و به همه دعا مىكنم. خداوند اين غنچه نزديك به شكوفا را در تربيت اسلامى شكوفا كند. خداوند اين بچههاى
صحيفه نور ج 9 صفحه 191
لطيف ظريف انسانى را در پناه خود حفظ كند و نور فطرت آنها را شكوفا كند.
من بيش از اين طول كلام نمىدهم كه اين بچهها در اين فشار ناراحت هستند و در آفتاب از گرما ناراحت مىشوند.
خداوند همه شما را سعادتمند كند. خداوند مملكت ما را به وجود شما مستقل كند.
والسلام عليكم و على عبادالله الصالحين
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 192
تاريخ: 2/7/58
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
مسؤوليت عظيم ما حفظ مكتب و چهره اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما و شما دو مسؤوليت داريم: يك مسؤوليت كوچك و يك مسؤوليت بزرگ مسؤوليت كوچك، حفظ كشور و حفظ نظام و پيشبرد نهضت و رعايت جهات نظمى و تربيتى افراد، كه اين مهم است لكن كوچكتر از آن دومى است. دوم، حفظ مكتب و چهره اسلام. ما اگر چنانچه در آن امر اول پيش ببريم، البته پيشبرد بزرگ است و اگر شكست هم بخوريم شكستش هم بزرگ، لكن با حفظ چهره اسلام و حفظ مكتب، شكست آخرى براى ما نيست، شكست همان در فعاليتهاى نظامى و فعاليتهاى انتظامى است. اگر چنانچه چهره اسلام را ما حفظ بكنيم و در آن شكست نخوريم، براى ما در عاقبت پيروزى است. شما وقتى ملاحظه كنيد، از زمان پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و زمان خلافت حضرت امير سلام الله عليه جنگهاى زيادى شده است و جنگها همه جنگهاى اسلامى، براى تربيت جامعه بودند، يك جنگ ما در اسلام نداريم كه از اين مطلب كه براى ساختن جامعه باشد و جلوگيرى كردن از كسانى كه نمىخواهند بگذارند جامعه ترقى بكند، در اسلام نداريم يك همچو جنگى. پيغمبر اسلام جنگهاى متعددى كردند و در بعضى از جنگ شكست خوردند، در عين حالى كه شكست خوردند مكتبشان شكست نخورد، مكتب محفوظ بود. حضرت امير سلام الله عليه در بعضى از جنگها شكست خوردند حتى در جنگ با معاويه بالاخره شكست با ايشان بود، آنها با حيله و با همين طور ايشان را شكست دادند، معذلك چون مكتب محفوظ بود، شكست نخورد بلكه پيروز شد در آخر. الان پيروزى او معلوم است، همه ملتهاى اسلامى به او توجه دارند و معاويه را قبلاً اگر بعضى از برادرهاى اهل سنت ما نمىخواستند راجع به معاويه مثلاً چيزى بگويند، لكن حالا ديگر معلوم نيست اينطور باشد، معاويه ديگر اينقدر رسوا شده است كه مسلمين، ديگر او را قبول ندارند. پس در عين حالى كه در جنگ صفين امير المؤمنين بالاخره شكست خورد، لكن پيروز شد براى اينكه مكتب محفوظ بود و معاويه هم ماهيتش معلوم شد، براى آن اشخاصى كه نمىدانستند ماهيتش معلوم شد، منكشف شد. و همين طور حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه، خوب، در كربلا تشريف آوردند و جنگ بين يك عده كم با يك گروههاى زياد منتهى به قتل ايشان و اسارت اهل بيت ايشان و به شكست منتهى شد، لكن در عين حال يزيد را شكست داد. اين يزيد در دنيا مفتضح شد به طورى كه ديگر نشد باقى
صحيفه نور ج 9 صفحه 193
بماند او، براى اينكه مكتب محفوظ بود، مكتب، مكتب توحيدى و اسلامى بود و اسلام محفوظ بود، از اين جهت شكستى نبود. الان ما در يك وضعى واقع هستيم كه براى ما سرد و راهى ما واقع شدهايم كه ممكن است كه خداى نخواسته ما در مكتبمان شكست بخوريم. اگر فرض بكنيد كه ما در اين مبارزهاى كه ملت ما با محمدرضا بلكه با همه كشورهايى كه با او همراه بودند، در اين مبارزه ما فرض كنيم كه خداى نخواسته ملت ما شكست خورده بود، اين يك شكستى بود كه دنبالش باز پيروزى بود و اگر هم شكست خورده بوديم به نظر من خيلى غصه نداشت براى اينكه ما مكتبمان محفوظ بود و با محفوظ بودن مكتب بالاخره حق بر باطل غلبه مىكند. اما ما الان سر يك دوراهى واقع شدهايم كه ممكن است با دست ما اسلام آن چهره زيبائى كه دارد، در پيش كشورهاى خارجى يا دشمنهاى داخلى، آن چهرهاش به طور ديگرى نمايش پيدا بكند كه مكتب ما شكست بخورد. آنهائى كه ما هميشه مىگفتيم مكاتبشان انحرافى است و اسلام است كه مىتواند يك مكتبى داشته باشد كه بسازد جمعيتها را و گروهها و ملتها را بسازد و اسلام مكتب انسان ساز است، انسانها را از قوه به فعليت مىآورد، اين حرفها را ما مىزديم و مىزنيم، خوف اين است كه اگر چنانچه در اعمال ما يك نحوى مشاهده بشود كه بر خلاف آنى است كه ما ادعا مىكنيم، دشمنهاى ما پاى ما حساب نكنند، پاى اسلام حساب كنند، بگويند پاسدارهاى اسلامى، ملاهاى اسلام، نظامى اسلامى اينطور عمل مىكنند. پى بهانه هستند آنها كه يك خلاف ببينند و آن خلاف را علم كنند با اضافاتى صد چندان و به خيال خودشان ما را معرفى كنند در جوامع به اينكه جمهورى اسلامى كه اينها مىگفتند، اينطور بود كه الان مردم از گرفتارى آن رژيم سابق خلاص شدهاند و به گرفتارى اين رژيم افتادهاند. الان دارند اين حرفها را مىزنند در عين حالى كه بهانههايشان كم است، در عين حالى كه در اين انقلابى كه ملت ايران كرد از همه انقلابهاى دنيا آرامتر و سفيد بود، يك انقلاب سفيد بايد اسمش را گذاشت، نه مثل انقلاب محمدرضا، يعنى آنقدرى كه ما از دست داديم چند صد مقابل آن به دست آورديم، لكن نه آنى كه مىخواهيم، آنى كه مىخواهيم باز به دستمان نيامده است، آنى كه به دست آورديم اين است كه موانع را از سر راه به طور عمده برداشتيم، يك مقدارى هم هست لكن اگر چنانچه ما امروز يك كارى بكنيم كه گفته بشود كه آن وقت رژيم سلطنتى بود و اين كارها را مىكرد، حالا هم كه جمهورى اسلامى است و اسلام است و دم از قرآن مىزنند و دم از اسلام مىزنند و دم از ايمان مىزنند، حالا هم همان است منتها لفظش فرق كرده است، معنا همان معناست لكن الفاظ تغيير كرده است، به جاى رژيم سلطنتى رژيم جمهورى گفته شده است لكن عمل همان عمل است و برنامه همان برنامه، اين يك مسؤوليت بزرگى است گردن من و آقا هست، گردن آقا و شماها هم هست و گردن همه ملت، يعنى هر كس الان در پوشش جمهورى اسلامى هست، اين مسؤوليت را دارد. مسؤوليت، مسؤوليت شخص نيست، اگر مسؤوليت شخص بود چيزى نبود، اگر مسؤوليت آقا بود چيزى نبود. فرض كنيد كه آقاى لاهوتى هم متهم بشوند يا من متهم بشوم و يا آقاى ابو شريف متهم بشوند، اين چيزى نيست. مسأله اتهام مكتب است، مكتب ما را اينها متهم مىخواهند بكنند، به اشخاص كار ندارند. آنها آن چيزى را كه بر خلاف مقصدشان بوده
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 197
تاريخ: 2/7/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام مهرى
جناب مستطاب حجت الاسلام حاج سيد عباس مهرى دامت افاضاته
بسمه تعالى
اميد است وجود شريف از بليات محفوظ و به انجام وظايف الهى مشغول باشيد، ضمناً با توجه به وضع زمان و احتياج مسلمانان به آشنائى با مسائل روز و اطلاع از وضع همديگر و اجتماعات با شكوهتر لازم است جنابعالى در كويت اقامه نماز جمعه نموده و بدين وسيله جنابعالى به اقامه اين فريضه الهى منصوب مىشويد. اميد است مؤمنين محترم نيز از اين فرصت استفاده كرده و با اجتماع بيشتر و هر چه با شكوهتر از همكارى در برگزارى و شركت در مراسم نماز جمعه دريغ ننمايند. از خداوند تعالى مؤفقيت همگان را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 198
تاريخ: 3/7/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام آيت اللهى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج سيد حسن آيت اللهى دامت افاضاته
بسم الله الرحمن الرحيم
اميد است وجود شريف از بليات محفوظ و به انجام وظايف دينى و اجتماعى مشغول و مؤفق باشيد. ضمناً طومارى با امضاهاى بسيار از طرف اهالى محترم جهرم و اصل گرديد كه در خواست شده بود جنابعالى كماكان در جهرم نماز جمعه را اقامه كنيد. مقتضى است دعوت آقايان را بپذيريد و اينجانب جنابعالى را به اقامه نماز جمعه مأمور و منصوب مىنمايم كه انشاء الله تعالى ضمن اقامه نماز، اهالى محترم منطقه را در خطبه به وظايف حساس و خطيرى كه در اين برهه از زمان دارند آشنا و آگاه سازيد. از خداى تعالى موفقيت همگان را خواستارم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 199
تاريخ: 4/7/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت فاطميون تهران
رژيمهاى سلطنتى گذشته، مانع تحقق اسلام واقعى بودند
بسم الله الرحمن الرحيم
تفاوت ما بين رژيم پهلوى با رژيمهاى سابق و دولت اموى و عباسى اين بود كه همه اينها در يك معنى مشترك بودند و آن اينكه نمىخواستند اسلام آنطورى كه هست تحقق پيدا بكند، هم بنىاميه اين مطلب را مىخواستند، اسلام را به حسب ظاهر قبول داشتند و در راه او هم كارهائى مىكردند و جماعت جمعه همان سلاطينشان به جا مىآوردند، هم بنىاميه، هم بنى عباس، لكن نمىخواستند آن اسلامى كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود و اهل بيت آن را مىشناختند، نمىخواستند اين تحقق پيدا بكند براى اينكه آن اسلام او بود كه خود پيغمبر و اميرالمؤمنين سلام الله عليه رأس آن بودند و زندگىشان آن بود.
اينها مىديدند كه اگر اسلام را به آن نحو بخواهند ارائه بدهند، آنطورى كه اهل بيت خواستند ارائه بدهند، نمىتوانند ديگر كاخ داشته باشند و آن وسائل، و مردم در كوخها باشند و اينها در آن كاخها و با عظمت باشند كه بعد از اينكه بعضىشان مردند طلاهايشان را با كلنگ شكستند و تقسيم كردند. اسلام يك همچون عنوان سرمايهدارى به آن معنا كه هست نمىپذيرد، اسلام قواعد دارد، اينها هم نمىخواستند اينطور باشد، يعنى طبق قواعد، لكن غير از اين رژيم اخير هم سلاطين كه همهشان سر تا پايشان فاسد بوده و گمان ندارم در تمامشان بتوانيد پيدا كنيد كه به اندازه دو نفر، سه نفر پيدا بكنيد كه اينها يك اشخاص صحيحى بودند، آنهائى هم كه معروف به جنت مكان هستند، آنها هم دوزخ مكان بودند، همانها بودند كه پسر خودشان را كور كردند براى اينكه مبادا چه بشود و همان كه معروف به انوشيروان عادل است وقتى ظلمهايش را تاريخ مىگويد روى تاريخ را سياه كرده. لكن تا قبل از اين رژيم اخير، آن رژيمهاى بنى اميه و بنى عباس و رژيمهاى سلطنتى غالباً اسلام را به حسب ظاهر پذيرفته و به حسب واقع نمىخواستند آنطور باشد، لكن براى خودشان همه را مىخواستند، هر چيزى را مىخواستند براى خودشان، مىخواستند كه مملكت اسلامى را گسترش بدهند براى اينكه نفوذشان زياد بشود، كشور گشائى بكنند كه نفوذخودشان زياد بشود، هر چه مىخواستند، مىخواستند براى خودشان و دار و دسته خودشان باشد.
صحيفه نور ج 9 صفحه 200
مورد هدف قرار دادن روحانيون از سوى رژيم جهت مخالفت با اسلام بود
لكن اين رژيم فاسد، ما را براى ديگران مىخواست. از اول كه رضاخان آمد و من هم يادم هست و از اولش در مسائل بودم تا حالا، اولى كه آمد و ابتدائا با سالوسى رفتار كرد، وقتى كه مستقر شد اول هدف اسلام بود، لكن نمىگفت هدف را، آن قرار داد كه اسلام نباشد (البته به تعليم ديگران، تعليم خارج) لكن از روحانيين شروع كرد، از مجالس وعظ و خطابه و روضه جلوگيرى كرد. از اينجا شروع كردند كه بلكه مؤفق بشوند اساس، اساسى كه خارجىها از آن مىترسيدند از بين ببرند، آنها مطالعات دامنهدار دارند نسبت به شرق و نسبت به ايران ما مطالعات دامنهدار دارند، هم نسبت به ذخائرى كه ايران دارد اينها نقشه بردارى كردهاند و مطلعند، بهتر از خود ايرانىها مىدانند كجا چه هست و هم مطالعات دامنهدارى شايد بيشتر از آن مطالعات نسبت به گروههاى مردم كردند. عشاير را مطالعه كردند كه ببينند اينها چه جور مقاصد دارند، چه جور مىشود اينها را به دام انداخت، طوايفى كه در شهرستانها بودند و جز عشاير نبودند اينها را با چه مىشود همراه كرد كه همان مقصد مشترك كه اسلام نباشد، اينها را با هم همصدا كرد و بدون اينكه اسمش را بياورند واقعيتش باشد. در زمان رضاخان كه من شاهد مسائل بودم طورى كرده بودند كه شاعرش، نويسندهاش، گويندهاش، همه بر ضد روحانيت بودند. آن شعرا و گويندگان خودشان بودند نه گويندگان مردم، شاعرش مىگفت، كه نمىخواهم شعرش را بخوانم، كه تا آخوند و قجر در اين مملكت هست اين ننگ را كشوردارا به كجا خواهد برد، آخوند را ننگ مىدانستند، قجر هم كه با او دشمن بودند. يك جلسهاى درست كرده بودند اينها، من شنيدم همان وقتها يك مجلس نمايش مىدادند فتح اعراب را كه ايران را فتح كرده بود، در آن مجلس نمايش دادند و عربهائى كه مثلاً پا برهنه بودند و با آن وضعى كه بوده نمايش دادند واينكه كاخهاى آن را از آنها گرفتهاند در آنجا، دستمالها بيرون آمد براى گريه كه اسلام غلبه كرد بر اينها، الان هم كه من و شما اينجا نشستهايم همچو فكرهائى هست كه متاسفند از اينكه اسلام بر مليت غلبه كرده، اسلام را كارى با او ندارند، مخالف با او هستند. الان هم در نويسندههاى ما، در گويندههاى ما و در روشنفكرهاى ما، در غربزدههاى ما، اين معنى هست كه اسلام را نمىخواهند و آنها كه راست نمىگويند مليت را مىخواهند، وقتى هم از مليتشان مىخواهند اسم ببرند، از همين شاهها اسم مىبرند، از همين شاههائى كه همهشان در تاريخ معلوم است كه چكاره بودند. از اولى كه رضاخان آمد، بعد از اينكه مستقر شد، البته اولش خيلى هم روضه مىگرفت، هم روضه مىرفت و هم تكيهها، همه را رفت يك مرتبه در يك محرمى گفتند همه تكيهها را رفته بود، بعد كه بازى داد ملت راو ملت ماهم صفاى نفس دارند زود بازى مىخورند، بعد كه بازى داد ملت را، آنوقت آن چهرهاش را نشان داد، تمام روضهها را سرتاسر مملكت قدغن كرد و بر معممين آن كرد كه نمىتوانست يك نفر معمم ظاهر بشود توى خيابان، بعضى از محترمين معممين كه نمىخواهم اسمش را ببرم، بردند در كلانترى و همانجا با چاقو عبا و قبايش را بريدند به شكل اينكه كت و شلوار بايد باشد و رهايش كردند و معممين را قدغن كرده بودند كه شوفرها هم سوارشان مىكردند، بعضى از شوفرها هم خوش رقصى مىكردند مقصد
صحيفه نور ج 9 صفحه 201
آخوند نبود، مقصد اسلام بود اينها را مىديدند كه تا اينها هستند اسلام را نمىشود از بين برد، بايد اينها را از بين برد بعدش اسلام را، اسلام منهاى روحانيت همين تز است، حالا گويندهاش ملتفت نيست و يا ملتفت است و مغرض.
مجالس روضه است كه مردم را تهييج مىكند كه به همه چيز حاضرند
اين مطلبى كه الان القا كردهاند به جوانهاى ما كه تا كى گريه و تا كى روضه و اينها، بيائيد تظاهر كنيم، اينها نمىفهمند روضه چيست و اين اساس تا حالا سر كى نگه داشته شده است، اين را نمىدانند و نمىشود هم بهشان بفهمانند.
اينها نمىفهمند كه اين روضه و اين گريه آدم ساز است، انسان درست مىكند، اين مجالس روضه، اين مجالس عزاى سيدالشهدا و آن تبليغات بر ضد ظلم، اين تبليغ بر ضد طاغوت است، بيان ظلمى كه به مظلوم شده تا آخر بايد باشد. همين در عين حالى كه جوانهايشان كه كشته شدند و برايشان فرياد مىزنند و چه مىكنند، لكن بازى خوردند و مىگويند آن جوانها را از ياد ببريد براى اينكه آنهائى كه به اينها تلقين مىكنند اساس را سيدالشهدا مىدانند، اساسى كه همه چيز را تا حالا نگه داشته او بوده، پيغمبر (ص) هم فرمود كه انا من حسين يعنى ديانت را او نگه مىدارد و اين فداكارى، ديانت اسلام را نگه داشته است و ما بايد نگهش داريم. اين جوان توجه ندارند، البته يك دستهاند و تزريق به اينها شده از اشخاص كه مىخواهند نباشد. اينها از اساس مىخواهند روضه را از بين ببرند كه روضه خوانى است كه عواطف مردم را همچو تهييج مىكند كه بر همه چيز حاضرند. وقتى مردم ديدند كه سيدالشهدا جوانهايش را آنطور قطعه قطعه كردند و آنطور جوانهاى خودش را داد، براى مردم آسان مىشود كه جوان بدهند و ما با اين حس شهادت دوستى اين معنى را ملت ما پيش برد و رمز همين معنائى بود كه از كربلا منعكس شد به همه جهاتى كه ما داشتيم، به همه ملت ما، و همه آرزوى شهادت مىكردند، همان شهادتى كه سيدش سيدالشهدا بود و اينها نمىفهمند كه اينجاست كه نگه داشته است، آنهائى كه مىفهمند تزريق مىكنند و ديگران را گول مىزنند.
آنهائى كه به ضد روحانيت حرف مىزنند، قلمفرسائى مىكنند و حالا بيشتر براى اينكه مىبينند كه اين روحانيت است كه اسلام را نگه داشته و اين اسلام است كه با منافع آنها مخالف است، اين اسلامى است كه طرفدار مستضعفين است، (و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين) وعده فرموده و عمل خواهد كرد. اين طبقهاى كه آن بالانشينها پست مىشمردند، مىگفتند طبقه پائين، منطق مستكبرين همين بود كه استكبار و تكبر مىفروختند بر جامعه، ملت ما را طبقه پائين حساب مىكردند، بالا كى بود؟ آقاى آريامهر و دستجات خودش، آنها بودند و همه شما را و همه ما را و همه ملت را حساب نمىآوردند، چيزى نيستند اينها، قضيه استضعاف اين است، نه اينكه خدا مىفرمايد ضعفا، ضعفانه مستضعفين يعنى آنهائى كه قدرت دارند، قدرت ايمان دارند و آنها نمىفهمند و اينها را مستضعف حساب مىكنند، مىگويند اينها ضعيفند. آنهائى كه اينها را جزء ضعفا
صحيفه نور ج 9 صفحه 202
مىشمارند نه اينكه ضعفا هستند، بعضىها اين كلمه را چون نفهميدهاند، مستضعف را نفهميدهاند مىگويند كه خوب، چرا ما بايد مستضعف باشيم آنها ما را حساب مىكنند مستضعف وضعيف، نه اينكه شما ضعيفيد، شما قوه ايمان داريد، شما آن بوديد كه يك همچو قدرتى را با مشت عقب زديد و به جهنم فرستاديد. قوت ايمان در شماست و حس شهادت خواهى كه جوانها مكرر اين معنا را مىخواهند، زنها مكرر مىگويند به اينكه فلان جوان، فلان جوان از من رفته دو تا ديگر هست، اين هم مىدهم برود.اين حس بود، اين حس شهادت خواهى، فداكارى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت بر طاغوت غلبه پيدا كرد.
همه روز بايد ملت ما مقابل ظلم بايستد
اساس را بايد حفظ بكنيم، اساس، اسلام است و جمهورى اسلامى با محتواى اسلامى، بايد كوشش كنيد تا حفظ شود، اين مجالس و مجامع اسلامى را بايد حفظ كرد، هر دو جهت بايد باشد نه آنطورى كه سابق بود و اصلش كارى به دستگاه ظلم نداشتند آن هم با يك تبليغاتى كه شده بود، نه آنكه ما بيائيم نمازمان را بخوانيم و برويم سراغ كارمان توى خانهمان بنشينيم و اهل منبر هم بروند و چهار تا كلمه روضه بخوانند و اگر بشود چهار تا كلمه اخلاق هم بگويند و بروند در خانههاشان بنشينند، بايد در مقابل ظلم، در مقابل ستم بايستند. اين كلمه (كل يوم عاشورا وكل ارض كربلا) يك كلمه بزرگى است كه اشتباهى از او مىفهمند، آنها خيال مىكنند كه يعنى آنها خيال مىكنند كه يعنى هر روز بايد گريه كرد لكن اين محتوايش غير از اين است. كربلا چه كرد، ارض كربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى كرد، همه زمينها بايد اينطور باشند، نقش كربلا اين بود كه سيدالشهدا سلام الله عليه با چند نفر جنگ كرد، عدد معدود آمدند كربلا و ايستادند در مقابل ظلم يزيد و در مقابل دولت جبار، در مقابل امپراطور زمان ايستادند و فداكارى كردند و كشته شدند، ولكن ظلم را قبول نكردند و شكست دادند يزيد را، همه جابايد اينطور باشد، و همه روز هم بايد اينطور باشد، همه روز بايد ملت ما اين معنا را داشته باشد كه امروز روز عاشور است و ما بايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم كربلاست و بايد نقش كربلا را ما پياده كنيم، انحصار به يك زمين ندارد، انحصار به يك افراد نمىشود، قضيه كربلا منحصر به يك جمعيت هفتاد و چند نفرى و يك زمين كربلا نبوده، همه زمينها بايد اين نقش را ايفا كنند و همه روزها، غفلت نكنند ملتها از اينكه بايد هميشه مقابل ظلم بايستند. در بعضى روايات كه من حالا نمىدانم صحت و سقمش را، هست كه يكى از چيزهاى مستحب اين است كه مومنين در حال انتظار اسلحه هم داشته باشند، اسلحه مهيا، نه اينكه اسلحه را بگذارند كنار و بنشينند منتظر، اسلحه داشته باشند براى اينكه با ظلم مقابله كنند، با جور مقابله كنند. تكليف است، نهى از منكر است، به همه ما تكليف است كه بايد مقابله كنيم با اين دستگاههاى ظالم خصوصاً دستگاههائى كه با اساس مخالفند.
صحيفه نور ج 9 صفحه 203
ما ملت و مليت را در سايه تعاليم اسلام قبول داريم
اگر يك دستگاهى بود كه مثلاً سلاطين سابق كه مىخواستند براى خودشان يك چيز مىكردند، ولى با اساسش معلوم نبود كه مخالف باشند، اما يك دستگاهى كه با اساس مخالف است، نمىخواهد اسلام باشد، نمىخواهد مجالس اسلامى باشد، مىخواهد هميشه چيزهائى باشد مربوط به غير اسلام ولو ملت باشد، مليت باشد، ما ملت را در سايه تعاليم اسلام قبول داريم و ملت، ملت ايران است و ما براى ملت همه جور فداكارى مىكنيم اما در سايه اسلام است نه اينكه همهاش مليت و همهاش گبريت است، مليت حدودش حدود اسلام است و اسلام هم تاييد مىكند او را. مليت اسلام را بايد حفظ كرد، دفاع از ممالك اسلامى جزء واجبات است نه اينكه ما اسلامش را كنار بگذاريم و بنشينيم فرياد مليت بزنيم و پانايرانيسم.
اسلام سياست است و سياست، خدعه و فريب نيست
در هر صورت نقشه يك مطالعاتى كه اينها كردهاند طولانى و مخازن ما را به دست آوردند كه ما چقدر داريم و تا چه وقت به اينها پس بدهيم و از ما بگيرند و همه ملتها و اقشارى كه ما داريم و همه قطرها را مطالعه كردهاند در اين معنا كه ديدهاند ما اگر بخواهيم اين مخازن را از آنها بگيريم و اين مملكت و اين كشور را از اينكه پايگاه خودمان براى كارهاى نظامى، تا اسلام زنده است نمىشود، بايد اسلام را سر بريد حالا اگر مىشود توى دامن خود مردم، و اين را كردند و خيلى هم توفيق حاصل كردند. يك روزى بود كه اگر يك ملائى راجع به مطلب سياسى يك كلمه مىگفت، مىگفتند اين آخوند سياسى شده بيندازش دور، شايد به نماز او هم نمىرفتند، اين چه بود؟ اين روى نقشهاى بود كه آخوند را از سياست كنار بگذارند، اسلام را كنار بگذارند و سياست هم كنار و عليحده، آنها هم كارهاى خودشان را انجام بدهند و مخازن ما را ببرند و مملكت ما را تحت سلطه قرار بدهند آخوند هم برود توى خانه آخوند هم برود توى خانهاش بنشيند و حمد و سوره بخواند، خيلى هم كار بكند، يك چند كلمه مسائل اخلاقى را براى مردم بگويد، اين نقشهاى بود كه مىخواستند اسلام را كنار بگذارند از سياست، سياست دست آنها و اسلام هم بر كنار.
پاكروان به من گفت در همان روز آخرى كه ديگر از همانجا از حبس به حصر ما را آوردند (حبس دوم) گفت كه سياست دروغ گفتن است، خدعه است، فريب است و كلمهاش هم اين بود كه پدر سوختگى است، همين جا مىخواست پدر سوختگى كند يعنى مىخواست كلاه سر من بگذارد، به من گفت، به اين معنا كه شما مىگوئيد ما هيچ وقت همچو سياستى را نخواستيم، خدعه و فريب و از اين چيزها، بعد آمد بيرون و منتشر كرد در روزنامه كه ما تفاهم كرديم و فلان و اينكه دخالت در سياست نكند، من هم بالاى منبر گفتم كه ايشان اين را گفت، من هم اين را گفتم كه بيخود گفته، آنها مىخواهند كه ماها با همين خدعه و فريب كه سياست، خدعه است، شما نكند از سياست كنار برويد، سياست خدعه نيست، سياست يك حقيقتى است، سياست يك چيزى است كه مملكت را اداره مىكند، خدعه
صحيفه نور ج 9 صفحه 204
و فريب و اينها نيست، اينها همهاش خطاست. اسلام سياست است، طبيعت سياست است، خدعه و فريب نيست. اين نماز جمعه يك نماز جمعه سياسى است. يك اجتماعى سياسى است كه معالاسف در سالهاى طولانى از دست ما رفته بود و مورد طعن ديگران هم شده بود. اين اجتماع حج از امور بسيار سياسى اسلام است كه تمام طبقات مستطيع كه هر جاى ايران اسلامى هستند، هر جاى ممالك اسلامى هستند جمع بشوند در هر سال در يك محلى، چند تا مجتمع شان بكنند، بنشينند مطالبشان را بگويند، بنشينند رفع اشكالاتشان را بكنند.
يك همچو مجلسهائى كه اسلام درست كرد مثل حج، هيچ قدرتى نمىتواند درست كند، هيچ قدرتى، همه ممالك اسلامى و سران ممالك اسلامى جمع بشوند كه نيم ميليون جمعيت را يك جائى ببرند، نخواهند مؤفق شد، با خرجهاى فلانها، تبليغات فلان. خداى تبارك و تعالى با كلمه ولله على الناس حج البيت با يك كلمه مردم را فرستاده به آنجا، اجتماعات را فراهم كرده است. مع الاسف استفاده كرد، اجتماعات هست استفاده كرد، وقتى هم كاروانهاى ما در آنجا رفت همه استفادههايش را آريامهر مىكرد، براى اوشان و شوون او را در آنجا مىگفتند در صورتى كه اين اجتماعات، اجتماعات سياسى است، اجتماعى است، بايد در اين اجتماعات گويندگان، نويسندگان همه بلاد مسلمين در آنجا مسائل اسلام را، مسائل بلاد مسلمين، گرفتارى كه دارند، مسلمين از دست كى گرفتارى دارند و آن بايد چه بكند، دولتهائى كه با مسلمين چه مىكنند با او چه بكند، كوشش كنند در وحدت كلمه، كوشش كنند در اينكه مطلب را همه يكى قرار بدهند، اعتصام (بحبل الله) سرمشق است براى همه، خداى تبارك و تعالى فراهم كرده اسبابش را، و ما مسلمين نمىتوانيم از آن استفاده كنيم، بيعرضه هستيم، او فراهم كرده همه را، سالى يك دفعه حج، آن كنگره عظيمى كه در دنيا سابقه ندارد لكن مىروند آنجا و كار مثبتى انجام نمىدهند، از اول هم مىروند، فكر اينند كه سوغاتى چقدر بگيرند، فكر آنى كه بايد باشند نيستند، اعمالشان را بجا مىآورند، بعدش هم هيچ كلمه اى راجع به گرفتارىهاى مسلمين و گرفتارىهاى اسلام، اين گرفتارىهائى كه همه دول اسلامى الان مبتلا به آن هستند، فكر اين نيستند.
اين نهضت عظيم را كه مورد توجه دنياست حفظ كنيد
و انشاءالله اگر اسلام يك ظهورى پيدا كرد، يك نمايش واقعيتش داد، اميدوارم كه جمع هم درست بشود. بايد اين نهضت را حفظش كنيد. شما با دست خالى يك امپراطورى بزرگ دنيا را شكست داديد. الان به ما مىگويند كه اينها ملتفت نيستند كه چه كردند، خارج مىفهمد، خارج كه مىرويم عظمت اين نهضت و عظمت اين فداكارى ايران در خارج منعكس است، هر كه از خارج مىآيد و از هر جا مىآيد، همين چند روز هم يك چند نفرى، يك نفرى از بيرون آمده بود، از بنگلادش هم چند نفرى آمده بودند، اينها مىگويند كه همه توجهات دنيا الان به ايران است، همه توجهات الان به ايران است، ايران سرمشق همه مسلمين شده است و بايد بشود. انشاءالله اين را حفظش كنيد كه ماها
صحيفه نور ج 9 صفحه 205
هيچ نيستيم، هيچ براى خودتان يك چيزى خيال نكنيد كه هستيد، نه من و نه تو، نه هيچ كس، هيچ نيستيم، هر چه هست خداى تبارك و تعالى است، اوست كه شما را غلبه داد، الله اكبر، شما را غلبه داد و با مشت خالى همه چيز را درهم شكستيد. اين ايمان، اسباب اين معنا شد، اين توجه به خدا اسباب اين شد كه بچه كوچك و پيرمرد هشتاد ساله و زنهاى محترمه و مردهاى عزيز همه را به بيرون ريخت و مقابل يك دستگاه ظلم قرار داد. اين اسلام بود، اسلام همه چيز دست اوست و ما هيچ نيستيم، اين را حفظش كنيد، اين اسلام و اين نهضت را با اسلاميتش حفظ كنيد. خداوند انشاءالله شماها را حفظ كند براى نگهدارى اين نهضت و تا اين نهضت هست از هيچ نترسيدو اصلاً ترس در دل خود راه ندهيد. اين حرفهائى كه كردستان چه شد و بلوچستان چه، اينها همه حرف است، آنها هم برادر ما هستند و آنها هم برادر هستند و آنها هم مفسدين را بيرون مىكنند و هيچ وقت به دلتان راه ندهيد كه مائى كه آن قدرت عظيم را درهم شكستيم حالا از يك حزب مثلاً دموكرات و از چهار تا جوان مثلاً فاسد بترسيم، هيچ اصلاً اين حرفها نيست مملكت شما بحمدالله بيمه شده و خداوند با شماست به شرط اينكه شما هم به وظيفهتان عمل كنيد، شما وفاى به عهدتان بكنيد، خداوند هم وفا مىكند، شما توجه به اسلام داشته باشيد و آنطورى كه اسلام گفته به او عمل بكنيد، خداوند هم پشتيبان شماست. خداوند انشاءالله به شما صحت و سلامت و عظمت و قدرت عنايت كند و من هم دعاگوى همهتان هستم و خدمتگزار همه
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page