-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 258
تاريخ: 29/5/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران از انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
من از سپاه راضى هستم و به هيچ وجه نظرم از شما بر نمى گردد. اگر سپاه نبود، كشور هم نبود. من سپاه پاسداران را بسيار عزيز و گرامى مىدارم. چشم من به شماست. شما هيچ سابقهاى جز سابقه اسلامى نداريد. سلام مرا به همه برسانيد. من از همه شما متشكرم. من به همه دعا كنم. اوضاع انشاءالله به تدريج درست مىشود، نارضايتىها رفع مىشود. خطر مملكت را تهديد نمىكند، زحمت ما را فراوان مىكند. آنها را سركوب مىكنيم. بايد بيشتر كار كرد، بايد بيدار بود. اوضاع مملكت خوب مىشود و اينطور نمىماند. به دولت دستور مىدهم صريحاً به كارهاى شما رسيدگى كند و بودجهتان را هر چه زودتر بپردازد. خداوند همه شما را تأييد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 259
تاريخ: 31/5/58
فرمان امام خمينى به آيتالله صدوقى
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمين آقاى صدوقى دامت افاضاته
پس از اهداء سلام و تحيت، در اين موقع حساس كه لازم است مسائل اجتماعى و سياسى اسلام گوشزد ملت شود مقتضى است جنابعالى در يزد اقامه نماز جمعه نموده و مردم را به وظايف شرعى و ملى آنان آشنا فرمائيد. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 260
تاريخ: 31/5/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام آيتالله العظمى گلپايگانى
بسمه تعالى
حضرت آيتالله آقاى حاج سيد محمد رضا گلپايگانى دامت بركاته - مشهد مقدس
تلگراف شريف و اصل و موجب تشكر شد. خائنان و استفاده جويان از مال ملت كه خود و اربابانشان را در خطر مىبينند به تلاش افتاده كه به خيال خود با سلب آرامش و ايجاد فجيعه و كشتار مسلمين منطقه مانع از پيشرفت سياسى و اجتماعى كشور شوند غافل از آنكه ملت به خواست خداوند متعال آنچنان با هوشيارى بپاخاسته و آماده سركوبى آنان است كه اگر جلوگيرى و تقاضاى صبر نشود، با بسيج عمومى ريشه فساد را قطع و به زندگى خائنانه آنان خاتمه مىدهد. از جنابعالى در تحت قبه مطهر ثامنالائمه عليهالسلام اميد دعا براى اسلام و مسلمين دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 261
تاريخ: 31/5/58
پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با مسأله كردستان
بسم الله المنتقم
از مقام رهبرى انقلاب و فرماندهى كل قوا اخطار كنم:
1- اينجانب پشتيبانى خود را از قواى انتظامى، ارتش، ژاندارمرى ، شهربانى و پاسداران انقلاب اعلام مىكنم و اجازه نمىدهم قلم يا قدمى در تضعيف آنان به كار رود. متخلفين، مجرم و در صورت احساس توطئه در دادگاههاى انقلاب محاكمه انقلابى مىشوند و از اين تاريخ هيچ كس و هيچ مقامى حق تضعيف آنان را ندارند.
2- افراد قواى انتظامى فوق بايد اطاعت از مافوق و حفظ سلسله مراتب را بكنند و در صورت تخلف مجرم شناخته مىشوند و با احساس توطئه دستور محاكمه در دادگاههاى صحرائى را مىدهم.
3- اعتصابات قواى انتظامى اكيداً ممنوع مىشود و در صورت تخلف مجرم شناخته شوند و محركين، ضد انقلاب شناخته مىشوند و در دادگاههاى انقلابى به كيفر انقلابى مىرسند و با احساس توطئه دستور دادگاههاى صحرائى نسبت به آنان را مىدهيم.
4- اكيداً دستور مىدهم كه قواى انتظامى بخصوص ارتش و پاسداران انقلاب هماهنگ باشند و تمام گروههاى پاسدار نيز هماهنگ باشند و در سركوبى اشرار و پاكسازى مناطق بخصوص كردستان و خوزستان همكارى كنند. متخلفين مجرم و محركين محاكمه انقلابى مىشوند.
5 - به اعضاى حزب دمكرات و كردهاى غيور و پاكدل كه از طرف سران توطئهگر اين احزاب و خيانتگران به اسلام و ملت اغفال شدهاند، اعلام مىشود در صورتى كه خائنان را رها كرده و به ملت و به اسلام بپيوندند و خود را به پادگانها و مقامات انتظامى معرفى كرده سلاح خودشان را تحويل دهند، مورد عفو واقع مىشوند و اگر سران خائن را دستگير و تحويل دهند پاداشى بزرگ به آنان مىدهم و در صورتى كه به مخالفت با ملت و دولت پايدارى كنند به سزاى اعمال ضد اسلامى خود مىرسند و با شدت با آنان عمل مىشود.
6- به مردم شريف كردستان اعلام مىكنم كه شما را برادر و برابر خود مىدانيم و از حقوق برابر با سايرين، برادران ايرانىتان در هر كجا باشيد برخوردار خواهيد شد و در جمهورى اسلامى هيچ فرقى بين ترك، كرد و لر و عرب و فارس و بلوچ نمىباشد.
صحيفه نور ج 8 صفحه 262
7- به مدير عامل شركت نفت دستور دادهام كه با مذاكره با دولت پول يك روز نفت را به كردستان اختصاص دهد و دولت موظف است در اسرع وقت، در عرض يك هفته اين امر را انجام دهد و برادران عزيز كرد ما كه مورد هجوم اشرار قرار گرفتهاند مورد توجه قرار دهد و نسبت به ساير استانها نيز اقدام مىشود. 8- از ملت رزمنده و شريف ايران بايد تشكر كنم كه باكمال صداقت و شجاعت آمادگى خود را براى سركوبى اشرار و حفظ سرحدات كشور اعلام داشتند و به پشتيبانى از قواى انتظامى برخاستند. پاسداران و ساير قواى انتظامى امروز از اسلام و در مسير اسلام هستند و پشتيبانى از آنان وظيفه شرعى و ملى همگى ماست .
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 263
تاريخ: 1/6/58
پاسخ امام خمينى به تلگراف آيتالله قمى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى قمى دامت بركاته مشهد - مقدس
تلگراف شريف و اصل و موجب تشكر گرديد. از خداوند متعال توفيق سركوبى اشرار و قطع ايادى خيانتكاران را مسئلت مىنمايم. ملت شريف ايران با تصميم قاطع رشته حيات توطئه گران و وابستگان به اجانب را قطع و پرچم پر افتخار اسلام را افراشته و جمهورى عدل اسلامى را به ثمرههاى شيرين آن مىرساند. از خداوند تعالى اميد دعاى خير شما را در جوار مولا ثامنالحجج دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 264
تاريخ 2/6/58
بيانات امام خمينى به مناسبت عيد سعيد فطر
اشاره به جهات گسترده سياسى - اقتصادى اسلام و اظهار تأسف از غفلت مسلمين
بسم الله الرحمن الرحيم
عيد سعيد فطر را به همه مسلمين در مشارق ارض و مغارب ارض تبريك عرض مىكنم. اميد است خداى تبارك و تعالى عبادات مسلمين را در اين ماه بزرگ قبول فرمايد و عيد را مبارك فرمايد. اسلام دين سياست است، دينى است كه در احكام او، در مواقف او سياست بوضوح ديده مىشود. در هر روز اجتماعات در تمام مساجد كشورهاى اسلامى از شهرستانها گرفته است تا دهات و قراء و قصبات، روزى چند مرتبه اجتماع براى جماعت و براى اينكه مسلمين در هر بلدى، در هر قصبهاى از احوال خودشان مطلع بشوند، از احوال مستضعفين اطلاع پيدا كنند و در هر هفته يك اجتماع بزرگ از همه در يك محل و نماز جمعه كه مشتمل دو خطبه است كه در آن خطبتين بايد مسائل روز، احتياجات كشور، احتياجات منطقه و جهات سياسى، جهات اجتماعى، جهات اقتصادى طرح بشود و مردم مطلع بشوند بر اين مسائل و در هر سال دو عيد كه در آن دو عيد مجتمع بشوند و دو خطبه در آن دو عيد در نماز هست. در نماز عيد دو خطبه هست كه آن دو خطبه هم بايد بعد از حمد و بعد از صلوات بر پيغمبر اكرم و ائمه عليهمالسلام، جهات سياسى، جهات اجتماعى، جهات اقتصادى ،احتياجاتى كه كشور دارد، احتياجاتى كه منطقه دارد در آنها طرح بشود و خطبا مردم را آگاه كنند از مسائل. و از همه بالاتر در هر سال يك مرتبه اجتماع در حج كه از همه بلاد اسلامى اشخاصى كه مستطيع هستند واجب شده است بر آنها كه مجتمع بشوند و بايد در آنجا مسائل اسلام در آن مواقفى كه در حج هست، در عرفات، بخصوص در منا و بعد در خود مكه مكرمه و بعد در حرم رسول اكرم اين مواقفى كه در آنجا هست، در آنجا مردم مطلع بشوند از اوضاع مملكت و از اوضاع تمام كشورهاى اسلامى و در آنجا بالحقيقه يك مجلس عالى است و يك اجتماع عالى براى بررسى تمام اوضاع تمام كشورهاى اسلامى. پس مطلب اين است هر روز در محلهها اجتماع و رسيدگى به اوضاع شهر و محله، در هر هفته اجتماع بزرگ در شهرها و در جاهايى كه شرايط نماز محقق است براى بررسى اوضاع شهرستان و بالاتر، اوضاع تمام كشور و در هر سال باز دو اجتماع بزرگ براى بررسى به اوضاع كشورها و در هر سال يك اجتماع بسيار بزرگ از تمام ممالك اسلامى براى حج و آن مواقفى كه در حج هست، اجتماعات در آنجا براى رسيدگى به اوضاع تمام كشورهاى اسلامى. تمام اينها مسائل سياسى هست و
صحيفه نور ج 8 صفحه 265
مسائلى است كه بايد مسلمين به آن توجه داشته باشند و معالاسف غفلت از اين مسائل هست، غفلت از اين مسائل شده است. اجتماعات مىشود و از اجتماعات نتيجه گرفته نمى شود. مجتمع شوند مسلمين در مكه مكرمه و در مواقف لكن مثل اينكه از هم جدا هستند و غريبه هستند. اجتماعات مىشود در بلاد، نمازهاى جمعه، نماز عيد لكن افراد مثل اينكه با هم وحدت كلمه ندارند. اسلام دعوت كرده است مردم را به اين اجتماعات براى مقصدهاى بزرگ، مقصدهاى عالى دارد اسلام در اين اجتماعات.
نظرى بر مسائل مطروحه در سوره مباركه جمعه
در روز جمعه كه اجتماعات مىشود، دو سوره انتخاب شده است و امام را دعوت كردهاند كه آن دو سوره را بخواند، در ركعت اول سوره جمعه و در ركعت دوم سوره منافقين. در سوره جمعه راجع به بعثت رسول اكرم و سر بعثت رسول اكرم ذكر مىفرمايد كه پيغمبر اكرم مبعوث شدهاند از براى اينكه: ويزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه بعثت براى اين است كه مردم را تزكيه كنند. مقدم بر تعليم حكمت و تعليم كتاب، تزكيه را ذكر فرموده است كه آيات را بر آنها بخواند تا آنكه آنها تزكيه بشوند و تعليم بكند كتاب را بر آنها و حكمت را بر آنها عرضه بدارد و تعليم كند آنها را. در سوره جمعه سر بعثت رسول اكرم را ذكر مىفرمايد. سر بعثت رسول اكرم تزكيه امت است و تعليم و تربيت امت، آن هم تعليم، تمام قشرهاى تعليم كه كتاب و حكمت تمام قشرهاى تعليمات را واجد است. بعد از آنكه تعليم و تربيت را ذكر كرده است، ذكر علماء سوء را فرمايد، آنهايى كه علم را آموختهاند لكن عمل به آن علم نمى كنند و با بدترين وجه از آنها اسم برده است: مثل الذين حملو التوريه ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا مثل آنها كه عالم شدهاند لكن علم در آنها اثر خودش را نگذاشته است مثل الاغى مىماند كه بارش كتاب باشد. وقتى كه علم در انسان تأثير نكند و انسان را انسان نكند اين حمل كتاب، چه درها باشد و چه در پشت باشد مثل اينها، مثل آن اشخاص است، مثل حيوانى هست، مثل الاغى هست كه كتاب به دوش او باشد. همانطور كه كتاب براى آن حيوان هيچ فايده ندارد، اين علمى كه دنبالش تعهد نباشد، دنبالش عمل نباشد، دنبالش رشد فكرى نباشد، دنبالش هدايت مردم نباشد، اين نظير همان است كه به دوشش كتاب باشد بلكه به دوش يك حيوان و يك الاغ كتاب باشد. در اينجا اين را ذكر مىفرمايد براى تذكر به مردم به اينكه عالم سوء را از عالم غير سوء تميز بدهند و براى تذكر به عالم كه تكليف خودش را بفهمد. البته نكاتى ديگر هم در سوره اول هست كه من ديگر وقت اين كار را ندارم.
شناخت چهره منافقين از طريق عملكرد رسواى آنان
در سوره دوم منافقين ذكر فرمايد و كيفيت منافقين را كه اينها پيش تو اظهار ديانت مىكنند، اظهار اسلام مىكنند لكن دروغ مىگويند، اينها مسلم نيستند، اينها منافق هستند و منافقين را هم به بدترين وجه ذكر مىفرمايد كه مردم آنها را بشناسند. ما قبلاً تذكرات داديم براى اينكه منافقين را از
صحيفه نور ج 8 صفحه 266
غير منافقين مردم تشخيص بدهند. به مجرد اينكه كسى گفت كه من مسلم هستم و به مجرد اينكه كسى گفت من جمهورى اسلامى را قبول دارم، اين نمىشود باور كرد بايد اعمال آنها را ديد، بايد ديد اينها در اين جمهورى اسلامى چه تعهداتى دارند، چه كارى كردند براى مملكت خودشان، چه فكرى دارند. اينهايى كه اظهار اسلام مىكنند لكن مردم را در بلاد ايران به آتش مىكشيدند، خرمنهاى مردم را به آتش كشند، جوانهاى ما را در اطراف مىكشند، در كردستان عزيز آنقدر از جوانهاى ما را و از خود كردها را كشتهاند و اينها در عين حال گويند ما مسلم هستيم، قرآن مىفرمايد كه شماها منافق هستيد، شماها مسلم نيستند، شمايى كه قولتان غير عملتان است، حرفتان غير واقعيتتان هست، شما مسلم نيستيد، شما منافق هستيد، شما خواهيد مردم را گول بزنيد. شمايى كه الان در كردستان دست به خرابى زدهايد و معذلك مىگوئيد ما سنى هستيم و اهل سنت هستيم، شما اگر اهل سنت هستيد به حسب فتواى علماى بزرگ اهل سنت واجب است اطاعت كنيد او از اولىالامر، اولىالامر امروز دولت ما و ما هستيم، بر شما واجب است به حكم اسلام كه تبعيت كنيد و به حكم قرآن، به حسب رأى، علماى خودتان، به حسب رأى مشايخ خودتان. شما اگر چنانچه مسلم هستيد، چرا تبعيت از قرآن نمىكنيد؟ چرا به حسب آنطورى كه علماى شما استفاده از آيه شريفه اطيعواالله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم اطاعت نمىكنيد؟ شما در صورت مسلمان هستيد، در ظاهر اظهار اسلام مىكنيد، به حسب واقع مسلم نيستيد.
مردم كرد ما، كردستان عزيز ما، جوانهاى كرد ما اين ميزان در دستشان باشد كه منافق را از غير منافق بشناسند. آنهايى كه اظهار اسلام مىكنند و مسلمين را به آتش مىكشند، آنهايى كه اظهار اسلام مىكنند و مردم را به زحمت مىاندازند، مردم را به مضيقه مىاندازند، آنهايى كه اظهار اسلام مىكنند و بيمارستان را آتش مىزنند و مجروحها را سر مىبرند، اينها را بشناسيد، اينها مسلم نيستند، اينها منافق هستند، اينها اظهار اسلام امروز مىكنند براى اغفال شما، اغفال نشويد، توجه بكنيد كه اينها چه مردمى هستند. آنهايى كه در مقابل حكومت طاغوت كه جمهورى اسلام به همت مسلمين بر پا شد و رأى ندادند بر جمهورى اسلام و همان طاغوت را خواستند (رأى به جمهورى اسلامى ندادن يعنى ما طاغوت مىخواهيم) اينها منافق هستند، اينها مسلم نيستند، مسلم بايد به جمهورى اسلامى رأى بدهد، مسلم بايد حكومت عدل اسلامى را بپذيرد. آنهايى كه تحريم كردند رأى دادن بر جمهورى اسلامى را، منافق هستند مسلم نيستند. آنهائى كه صندوقها را آتش زدند، آنهايى كه مانع شدند از اينكه مردم رأى بدهند، آنها مسلم نيستند ما با آنها عمل خواهيم كرد به طورى كه با غير مسلمين عمل مىكنيم، با منافقين عمل مىكنيم و آنها را سركوب مىكنيم.
هشدار به ملت ايران در مطالعه اعمال منافقين و سركوب جدى اين جرثومههاى فساد
ما تاكنون براى اينكه به مردم عالم بفهمانيم و بفهمند مردم كه ما با چه اشخاص مقابله داريم، ما آزادى داديم به آنها، آزادى مطلق كه در ظرف اين چند ماه قريب دويست حزب و گروه و زياد مطبوعات
صحيفه نور ج 8 صفحه 267
و مجلات و روز نامهها منتشر شد و هيچ كس جلوگيرى نكرد در عين حالى كه به همه مقدسات ما توهين كرديد، در عين حالى كه با حكومت آنطور رفتار كرديد و با اسلام آنطور رفتار كرديد در مطبوعاتتان، معذلك به شما تعرضى نشد تا آنكه فتنه را ديديم و فهميديم شما فتنهگر هستيد، شما منافقينى هستيد كه مىخواهيد فتنه بكنيد، منافقينى هستيد كه توطئه كرديد بر ضد اسلام، توطئه كرديد بر ضد كشور، توطئه كرديد بر ضد ملت، شما اشخاصى هستيد كه با سر حدات و با خارج روابط داريد، رفت و آمد شما كنترل است، اطلاع به ما دادند كه رفت و آمد داريد شما با اشخاصى كه در رژيم سابق بودند، با اشخاصى كه مىخواهند مملكت ما باز به حال اول برگردد. بعد از اينكه توطئه شما ثابت شد و مردم فهميدند شما چه اشخاصى هستيد، ديگر نمىتوانيم اجازه بدهيم آزادانه هر كار مىخواهيد بكنيد، شما را سركوب خواهيم كرد.
من به ملت عزيز كردستان، من به مردم بزرگ كردستان هشدار دهم كه توجه داشته باشند به اعمال اينها، مطالعه كنند در حال اينها. من به جوانهاى عزيز كردستان هشدار مىدهم كه اسلام پناهگاه همه ماست، اسلام براى شما همه چيز را فراهم مىكند و اينها تابع اجانب هستند و در حزب اينها اگر وارد شديد بيرون بياييد و به اينها اتصال پيدا نكنيد. من از آنها مىخواهم كه اين سران بسيار خبيث و اين سران خائن را خودشان بگيرند و تحويل بدهند. جوانهاى ما اغفال نشوند، اينها يك مشتى از اراذل هستند و يك مشتى اشخاص منافق هستند كه خداى تبارك و تعالى به اسم منافقين اينها را ذكر مىفرمايد و اوصافشان را در كتاب ذكر مىكند.
من به همه قشرهاى ملت هشدار مىدهم كه اينها در هر جا هستند و با هر صورتى كه هستند، از آنها احتراز كنند و در موقعى كه امر مىآيد و در موقعى كه خواهيم انشاءالله (اگر اينها دست از شيطنت بر ندارند) يك بسيجى فوق اين بسيجى كه سابق شد انجام بدهيم و تمام را پاكسازى بكنيم، بايد هوشيار باشند و مهيا. ملت ما مهيا باشند نگذارند كه اين جر ثومههاى فساد دوباره، مملكت ما را به حال اول برگردانند و رژيم شاهنشاهى را برگردانند يا بدتر از او، اگر بدترى باشد.
لزوم تأسيس حزب مستضعفين به منظور بر پا ساختن پرچم اسلام در سراسر دنيا
من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم كه اين عيد را و همه اعياد را بر همه مسلمين مبارك كند و همه با هم در كنار هم در همه جا، در همه جاى عالم براى مصالح مسلمين اقدام كنند، براى گرفتارىهايى كه ما در افغانستان داريم و آنها هم گرفتار به دست همين طايفه هستند كه منافقين هستند، اظهار اسلام مىكنند لكن منافق هستند و همين طور در قدس و نقاط ديگر مثل لبنان، مثل فلسطين كه برادرهاى ما گرفتار هستند و ابر قدرتها با صهيونيسم موافقت مىكنند و آنها را به آتش مىكشند. مسلمين همه توجه داشته باشند و در روز دعا، دعا كنند به اينها و در روز عمل، عمل كنند و من اميدوارم كه ما بتوانيم پرچم اسلام را پرچم جمهورى اسلام را در همه جاى دنيا بر پا كنيم و اسلام كه حق همه است، از او تبعيت كنند، همه از او تبعيت كنند. و اين نكته را بايد تذكر بدهم كه ما گفتيم حزبى به نام
صحيفه نور ج 8 صفحه 268
حزب مستضعفين در همه دنيا، معنايش اين نبود كه حزبهاى صحيحى كه در ايران هست نباشد، حزبهاى منطقهاى عليحده است و حزب تمام مناطق و تمام جاها يك حزب ديگر است. اگر انشاءالله مسلمين موفق بشوند و يك همچو حزبى كه حزب مستضعفين است، براى همه جاها يك همچو حزبى را تأسيس كنند بسيار بموقع است لكن به معناى اين نيست كه در محل و در منطقهها حزب نباشد، خير، در منطقه احزاب هستند و آزاد هم هستند مادام كه توطئه معلوم نشده است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 269
تاريخ: 2/6/58
بيانات امام خمينى خطاب به امت مسلمان ايران
اسلام در تمامى اعصار با خون شهدا و اولياء خدا رشد يافته است
بسم الله الرحمن الرحيم
عيد سعيد فطر بر همه مسلمين مبارك باد و عيدهاى سعيد مبارك باد. سال سابق، عيد فطر ما عيد خون بود، مبارك و امسال هم براى برادران كرد ما عيد خون است و مبارك. اسلام با خون رشد پيدا كرد. دينهاى بزرگ پيامبران سابق و دين بسيار بزرگ اسلام در عين حالى كه يك دستشان به كتابهاى آسمانى و براى هدايت مردم، دست ديگر به اسلحهها بود. ابراهيم خليل سلام الله عليه با يك دست صحف را داشت و با دست ديگر تبر براى سركوبى بتها. موسى كليم سلام الله عليه با يك دست تورات را داشت و با دست ديگر تبر براى سركوبى بتها. كه فرعونيان را به خاك مذلت كشاند، عصايى كه اژدها بود، عصايى كه خيانتكاران را مىبلعيد. پيغمبر بزرگ اسلام با يك يك دست قرآن را داشت و با دست ديگر شمشير، شمشير براى سركوبى خيانتكاران و قرآن براى هدايت. آنها كه قابل هدايت بودند، قرآن راهنماى آنها بود و آنهايى كه هدايت نمىشدند و توطئهگر بودند، شمشير بر سر آنها.
ما در عيد فطر سابق كه عيد خون بود و در اين عيد هم كه باز عيد خون است هراسى از خون نداريم. اسلام دين خون است براى فجار و دين هدايت است براى مردم ديگر. اولياء ما بى هراس خون دادند و بى هراس در جنگهاى خونين وارد بودند. اميرالمؤمنين سلام الله عليه آن موجود يگانه در عين حالى كه نهج البلاغه براى هدايت داشت، شمشير براى آنهائى كه توطئهگر بودند. ما خونها داديم و شهدا داديم. اسلام خون داد و شهدا داد. ما فرقهاى شكافته داديم مثل علىابن ابىطالب، علىابنالحسين و سرهاى بر نيزه رفته داديم مثل سيدالشهدا و اصحاب واعوان او. اسلام در تمام اعصار با خون و با شمشير و با اسلحه اسلام را پيش برد و نمايش پيدا كرد. ما از شهيد دادن باكى نداريم. در عيد فطر، ما سال قبل و در آن ايام شهدا داديم و در اين فطر، در اين ماه صيام هم شهدا داديم. از شهادت باكى نيست. اولياء ما هم شهيد شدند يا مسموم شدند يا مقتول . اولياء ما هم بعضى از آنها در حبس و بعضى از آنها در تبعيد بسر بردند. براى اسلام هر چه بدهيم كم داديم و جانهاى ما لايق نيست. بدخواهان ما گمان نكنند كه جوانهاى ما از مردن، از شهادت باكى دارند. شهادت ارثى است كه از اولياء ما به ما مىرسد. آنها بايد از مردن بترسند كه بعد از مرگ، موت را فنا مىدانند. ما كه بعد از موت را حيات بالاتر از اين حيات مىدانيم چه باكى داريم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 270
خائنها بايد بترسند. خادمهاى به اسلام خوفى ندارند. ارتش ما، ژاندارمرى ما، شهربانى ما، پاسداران ما خوفى ندارند. پاسداران ما را كه در پاوه و امثال آن سر بريدند به حيات جاودان رسيدند.
مدعيان دروغين دموكراسى و آزاديخواهى
ما هر چه خواستيم هدايت كنيم اين قشرهاى فاسد را، هر چه مهلت داديم كه هدايت بشوند، هر چه مهلت داديم كه به خود بيايند، هر چه مهلت داديم كه به مصالح كشور نظر كنند، هر چه آزادى داديم كه آزادى را براى ملت وسيله رشد ملت قرار بدهند، آزادى قلم داديم، آزادى بيان داديم، آزادى اجتماعات داديم، آزادى احزاب داديم كه اينها اگر درست مىگويند كه براى ملت كار مىكنند و دموكرات هستند، حكومت مردم بر مردم مىخواهند، اگر اينها حكومت مردم بر مردم مىخواهند، چرا نمىگذارند مردم سرنوشت خودشان را تعيين كنند؟ چرا با خرابكارىها نمىخواهند مردم حكومت خودشان را تعيين كنند؟ چرا با غائله آفرينى نمىگذارند كه ملت قانون اساسى خودش را به دست خبرگان خودش تعيين كند؟ اينها دموكرات نيستند، اينها جنايتكارانى هستند كه با اسم حزب دموكرات مىخواهند براى اربابان خودشان كار كنند.
ملت عزيز كردستان ما، بيدار باشند، از اعمال اينها بفهمند اينها مردم خائنى هستند و اينها منافق هستند. اينها اظهار مىكنند كه ما براى ملت مىخواهيم، براى مصالح ملت مىخواهيم عمل كنيم. اينها كه مىگويند براى مصالح ملت مىخواهيم عمل كنيم، چرا مصالح ملت را به باد مىدهند؟ چرا جوانهاى اين ملت را مىكشند؟ چرا بيمارستان را خراب مىكنند؟ چرا نمىگذارند اين ملت سرنوشت خودش را تعيين كند؟ اگر شما دمكرات هستيد، بگذاريد حكومت مردم بر مردم تحقق پيدا كند. شما دموكرات نيستيد، شما منافق هستيد، شما ديكتاتورهائى هستيد كه به صورت دموكرات بيرون آمديد و ادعا مىكنيد.
برادران كردستانى! به دامن اسلام باز گرديد
برادران كردستانى من! عزيزان من! كسانى كه گول خورديد از اين سران خود فروخته! برگرديد به اسلام. اسلام عفو دارد. اسلام براى همه است. اسلام باب رحمت است. برگرديد به دامن اسلام دست برداريد از اين حزبها، از اين گروههاى فاسد. اسلام با شما با عطوفت رفتار مىفرمايد و با خائنها با خشونت. خائنان را سركوب مىكند با شمشير، با اسلحه و به شما رحمت مىكند و با شما مدارا مىكند. باب رحمت باز است. باب عفو باز است. بياييد به باب رحمت حق، گول نخوريد از اين خائنان، از اين منافقان. ما انسان رزمنده مىخواهيم، ما جوانهاى حماسهجو مىخواهيم، ما روشنفكر نمىخواهيم معالاسف در مراكز هم يك آراء فاسد هست. اينها كه آزادى مىخواهند، اينها كه مىخواهند
صحيفه نور ج 8 صفحه 271
جوانهاى ما آزاد باشند قلمفرسايى كنند براى آزادى جوانهاى ما، چه آزادى را مىخواهند؟ مىخواهند جوانان ما آزاد بشوند، قمار خانهها باز باشد به طور آزاد، مشروبخانهها باز باشد به طور آزاد، عشرتخانهها باز باشد به طور آزاد، هروئينكشها - باز باشد - آزاد باشند، ترياككشها آزاد باشند، درياها آزاد باشند و درها باز براى جوانها. جوانهاى ما آزاد باشند و هر مفسدهاى را بخواهند عمل كنند، به هر فحشا كه مىخواهند كشيده شوند. اين چيزى است كه از غرب ديكته شده است. اين چيزى است كه مىخواهند جوانان ما كه مىشود در مقابل آنها بايستند، جوانان ما را بىخاصيت كنند. ما مىخواهيم جوانانمان را از ميكدهها به ميدان جنگ ببريم. ما مىخواهيم جوانانمان را از عشرتكدهها به ميدان جنگ ببريم ما مىخواهيم جوانانمان را از اين سينماهايى كه بود و جوانهاى ما را به فساد مىكشيد دستشان را بگيريم و به جاهايى ببريم كه براى ملت فايده داشته باشد. اين آزادى كه آقايان مىخواهند، آزادى است كه قدرتمندها ديكته كردهاند و نويسندگان ما يا غافلند و يا خائن. اين دمكرات مآبها كه مىگويند بايد آزاد باشد، به هيچ وجه نبايد جلوى هيچ چيز را گرفت، اينها الهام مىگيرند از ابرقدرتها، با آنها مىخواهند ما را غارت كنند و جوانهاى ما بىتفاوت باشند. جوانهايى كه در عشرتگاه هستند بىتفاوتند. جوانهايى كه مبتلا به مخدرات هستند، در امور كشورى بىتفاوتند. جوانهايى كه در مراكز فحشا بزرگ مىشوند نسبت به مسائل ممكلت كار ندارند. آن جوانها به مصالح مملكت كار دارند كه از اين مسائل دورند، در تحت تربيت اسلامى هستند. رئيس پاسدارها به من گفت جوانهاى ما شب، نماز شب مىخوانند و در قنوت فلان دعا، دعاى مفصل را مىخوانند. اينها مىتوانند مملكت نگه دارند. ما مىخواهيم مملكت حفظ كنيم. حفظ مملكت به آزادى كه شما مىگوييد نيست. باد مىدهد اين آزادى مملكت را، بر باد مىدهد. اين آزادى كه شما مىخواهيد، آزادى ديكته شده است براى اينكه مملكت را ببلعند و جوانى ما نداشته باشيم جواب بدهد. چنانچه ديديم كه عمل كردند و چه شد، چه مصيبتهايى به مملكت ما وارد شد، براى اينكه جوانهاى ما را به فساد كشيده بودند. ما مىخواهيم جوانانمان را از چوب وافور رها كنيم، مسلسل به دست آنها بدهيم. ما مىخواهيم جوانانمان را از پاى منقل و وافور رها كنيم و به ميدان جنگ ببريم. شما خواهيد كه ما آزاد بگذاريم تا جوانان ما فاسد بشوند و اربابان شما بهره بردارند.
بله، ما مرتجع هستيم، شما روشنفكر هستيد. شما روشنفكرها مىخواهيد كه ما به هزار و چهار صد سال قبل بر نگرديم. شما مىترسيد كه اگر ما جوانان را مثل هزار و چهار صد سال قبل تربيت كنيم كه با جمعيت كم دو امپراطورى بزرگ را به باد داد. ما مرتجع هستيم، شمايى كه مىخواهيد جوانان ما را به تعليمات غربى بكشيد، نه آن تعليماتى كه خودشان دارند، آن تعليماتى كه براى ممالك استعمارى دارند، شما روشنفكر هستيد! شما كه آزادى مىخواهيد، آزادى همه چيز، آزادى فحشا، همه آزادى ما را مىخواهيد، شما روشنفكر هستيد! آزادى كه جوانهاى ما را فاسد كند، آزادى كه راه را براى مستكبرين باز كند، آزادى كه ملت ما را تا آخر به بند مىكشد، شما اين آزادى را مىخواهيد و اين
صحيفه نور ج 8 صفحه 272
ديكتهاى است كه از خارج به شما شده است. شما حدود آزادى را، براى آن چيزى قائل نيستيد. شما بىبند و بارى را آزادى مىدانيد. شما فساد اخلاق را آزادى مىدانيد. شما فحشا را آزادى مىدانيد. ما شما را آزاد گذاشتيم و خودتان را به فحشا كشيديد، به بدتر از فحشا كشيديد، آبروى خودتان را برديد پيش ملت. ما شما را آزاد گذاشتيم و قلمهاى مسموم شما توطئهگران، مملكت ما را خواست به باد بدهد. با اسم دموكراتى، با اسم آزاديخواهى، با اسم روشنفكرى، با اسمهاى مختلف، خائنان در اين مملكت با دست باز شروع كردند به فعاليت و توطئه چينى. همين خائنها غائلههاى كردستان را بوجود آوردند و همين خائنها هستند كه براى توطئهگرها عزا مىگيرند. آنهايى كه جوانهاى ما را سر بريدند حرفى نيست. آنهايى كه جنايتكاران را قصاص مىكنند، برايشان نوحه مىگيرند. ما كه خواهيم مملكت خودمان را از دست جنايتكاران، از دست خيانتكاران، از دست چپاولگران نجات بدهيم، ما سلب آزادى كرديم! البته آزادى كه منتهى مىشود به فساد، آزاديى كه منتهى بشود به تباهى ملت، به تباهى كشور، آن آزادى را نمىتوانيم بدهيم. آن آزاديى است كه شما خواهيد، آن آزاديى كه منتهى بشود به تباهى ملت، به تباهى كشور، آن آزادى را نمىتوانيم بدهيم. آن آزاديى است كه شماها مىخواهد، آن آزاديى است كه مىخواهيد جوانهاى ما را بىتفاوت بار بياوريد هر چه هر جا بشود و هر كه هر كارى بكند، دولتهاى بزرگ تمام منافع ما را ببرند و آنها مشغول عشرت باشند. عشرتخانهها درست كردهاند، بارها درست كردند، سينماها درست كردند، دامن زدند به آن، مخلوط كردند جوانهاى زن و مرد را با هم و به فساد كشيدند هر دو را با اسم آزادى. مملكت ما را بردند و اينها كه آزاد بودند و به آزادى عمل كردند، بىتفاوت بودند. همين روشنفكرها هم بىتفاوت بودند، همين دموكراتها هم بىتفاوت بودند، همين احزاب هم بىتفاوت بودند. آنهايى كه مملكت ما را نجات دادند همين توده جمعيت است، همين دانشگاهىهاى عزيز هستند، همين طلاب علوم دينيه عزيز هستند، همين علماى بلادند، همين تجار و كسبه بلاد هستند، اين جوانها، همين كارگر است، همين كشاورز است. اينها مملكت ما را نجات دادند و اكنون شما با اسم آزادى و آزاديخواهى و دموكراسى و كذا مىخواهيد اين مردم را دوباره برگردانيد به حال اول و آنها را تحقير كنيد. آزاد بگذاريد تا اينها هر كارى مىخواهند بكنند و بعد از يك نسل ديگر يك انسان متعهد پيدا نشود در مملكت. اين آزادى را شما مىخواهيد و اين همان آزادى است كه به شما الهام كردهاند و شما از خارج الهام گرفتيد و ما آزادى وارداتى را قبول نمىكنيم. ما بايد اين ملت را حفظ كنيم. ما بايد اين جوانان را حفظ كنيم. ما بايد دست اين جوانها را از تباهىها بكشيم و قدرتمند كنيم. ما انسان رزمنده مىخواهيم. ما جوانهاى حماسهجو مىخواهيم. ما روشنفكر نمىخواهيم، اينجور روشنفكر.
اى علماى كردستان! جوانهاى خودتان را بيدار كنيد
البته در بين روشنفكرها، در بين طبقات تحصيلكرده بسيار اشخاصى صحيح هستند لكن اينهايى كه با قلم دارد بر ضد ملت قلمفرسايى مىكنند و با قدم دارند بر ضد ملت اقدام كنند و اسلحه را به روى ملت كرد عزيز ما كشيدهاند، اينها سركوب خواهند شد.
صحيفه نور ج 8 صفحه 273
خداى تبارك و تعالى در باب مؤمنين مىفرمايد: اشداء على الكفار رحماء بينهم... نسبت به توطئه گروهها نسبت به كفار كه توطئهگرها هم از آن صف هستند و سران اين احزاب هم از آن سنخ هستند، نسبت به آنها اشداء با شدت، با مشت گره كرده، به دستور اسلام با شدت عمل كنيم و با ملت رحما، رحيم هستند، دوست هم هستند. ما خادم همه هستيم. ما چون خادم شما هستيم، اين خيانتكارها را سركوب مىكنيم براى اينكه اينها به شما خيانت مىكنند. ما خادم برادران كردستانى هستيم و خادم برادران بلوچستانى و سيستانى و همه طبقات. ما مىخواهيم شما را نجات بدهيم از دست اين خائنها، شما هم كمك كنيد اين خائنها را از خود دور كنيد، سران اينها را بگيريد تحويل بدهيد. اينها به اسلام عقيده ندارند، اينها با قرآن مخالفند. اگر - از قرآن - به قرآن اعتقاد دارند، قرآن فرموده است: اطيعوا الله واطيعوا الرسول و اولى الامر منكم چرا از اولىالامر اطاعت نمىكنند؟ چرا قيام بر ضد حكومت كردند؟ چرا قيام بر ضد اولىالامر كردند؟ اى علماى كردستان! جوانهاى خودتان را بيدار كنيد. اى علماى كردستان! از اسلام پشتيبانى كنيد. اى علماى كردستان! اين خيانتكاران را برانيد و دستور دهيد اينها را بگيرند و تحويل دادگاه اسلامى دهند. نگذاريد از مرزها فرار كنند.
هماهنگى و وحدت كلمه قواى انتظامى و پاسداران براى حفظ مرزهاى كشور
ارتش مرزها را نگه دارد. تمام مرزها را مكلف است كه با قدرت نگاه دارد. قواى انتظامى وحدت كلمه پيدا كنند، هماهنگ باشند. پاسداران ما با قواى انتظامى ديگر هماهنگ باشند. اگر هماهنگ نباشيد، خائنيد. امروز مخالفت، خيانت است. امروز دسته دسته بودن، خيانت است. اگر شما هماهنگ باشيد كشته نمىدهيد، زود پيش بريد و انشاءالله به همين زودى اين ريشههاى فاسد كنده مىشود و اين خيانتكاران به سزاى خودشان مىرسند. خداوند همه شما را و همه ما را هدايت كند. خداوند خائنان را از صفحه روزگار بردارد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 274
تاريخ:2/6/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام آيتالله شيرازى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيتالله آقاى شيرازى دامت بركاته - مشهد مقدس
تلگرام شريف و اصل و موجب تشكر گرديد. به خواست خداوند متعال، با پشتيبانى قاطع ملت عظيم، دست خائنين و وابستگان به آنان را از كشور كوتاه خواهيم كرد. اينان كه خود را عاجز مىبينند، دست به شايعه افكنى زده و به خيال خام خود مىخواهند مردم شريف كردستان را در مقابل نيروهاى انتظامى قرار دهند. اگر نيروى انتظامى دست به قتل عام زده است، چرا مردم شريف پاوه و سنندج و ساير نقاط از آن استقبال نموده و آنها را گلباران مىكنند و از جمهورى اسلامى پشتيبانى نمايند؟ اميد است بدون احتياج به بسيج نيروى عظيم ملت، نيروهاى انتظامى اشرار را قلع و قمع نموده و منطقه و مردم بيگناه را از چنگال اين خونخواران نجات دهند. از جنابعالى اميد دعاى خير در تحت قبه مطهره دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 275
تاريخ:2/6/58
پيام امام خمينى به مهندس بازرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى مهندس بازرگان نخست وزير
براى بازماندگان شهداى قواى انتظامى پاداشى در نظر بگيريد و بپردازيد و براى بازماندگان پاسداران علاوه بر پاداش، نظير ارتشيان حقوق ماهانه، هزينهاى با توافق هيأت دولت و شوراى انقلاب مقرر داريد كه براى هميشه به آنان بدهند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 276
تاريخ: 3/6/58
اميد است كه بيرق پر افتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز در آيد
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از خواهران و برادران كويتى
بسم الله الرحمن الرحيم
من از خواهران و برادرانى كه زحمت كشيدهاند و از كويت تشريف آوردهاند و با ما مواجه و روبرو شدند تشكر مىكنم و دعاگوى همه هستم. ما آنچه كه مىخواهيم اين است كه اسلام با تمام محتوائى كه دارد كه آن محتوا يك ميوه شيرينى است كه هر كس آنرا بچشد به لذات ابدى مىرسد، مىخواهيم كه در تمام قشرها و در تمام آن طرف از ممالك اسلامى اين حقيقت، اين نور، اين اسلام عزيز با محتواى بسيار عزيز پياده شود، بلكه آرزو اين است كه از سرحدات ممالك اسلامى به جاهاى ديگر انشاءالله كشانده شود و اميد است كه بيرق پر افتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز در آيد ليكن شرط تحقق اين مطالب اين است كه مسلمين وضع خودشان را تغيير بدهند، دولتهاى اسلامى هم وضع خودشان را تغيير بدهند. دولتهاى اسلامى معالاسف اكثراً با مردم به خشونت و به حكومت رفتار مىكنند و از اين جهت مردم هم به آنها پشت مىكنند. اگر براى حكومتها مشكلى پيدا بشود مردم بى تفاوت هستند، بلكه شايد تأييد بكنند آن مشكلات را. يك كلمه با دولتها هست و يك كلمه با ملتها. با دولتها اين است كه عبرت بگيرند از دولت سابق ما و از دولت فعلى ما. دولت سابق ما كه مردم به او پشت كرده بودند و او با تمام قدرت مردم را سركوب مىكرد و بالاخره به آنجا رسيد كه خود ملت با مشتهاى گره كرده بر توپ و تانكهاى آنها غلبه كرد و در عين حال كه يك ارتش قواى انتظامى شيطانى داشت و تمام ابرقدرتها بلكه تمام قدرتها پشتيبان او بودند چون ملت با او نبود و مخالف او بود، با همه كوششها نتوانستند او را نگه دارند و حالا را ملاحظه كنند كه هر مشكلى كه براى دولت پيش بيايد ملت قدم گذارد جلو براى حل او. در مشكل كردستان ملاحظه كرديد كه تمام قشرهاى ملت بلكه مسلمين جاهاى ديگر، بلاد ديگر، مسلمين خليج، جاهاى ديگر همه آمادگى خودشان را براى پشتيبانى و براى سركوبى اشرار اعلام كردند و ما ديديم احتياج به بسيج عمومى نيست، خود قواى انتظاميه آنها را سركوب مىكنند، از اين جهت خواهش كرديم از آنها كه دست نگه دارند. آن طرز حكومت با اين طرز حكومت اين دو تا را بايد حكومتها به نظر بياورند. آن طرز حكومت كه اگر مشكلى پيدا بشود، مردم به مشكلات مىافزايند و اين طرز حكومت كه مردم حكومت را از خودشان مىدانند و همانطور كه از عائله خودشان دفاع كنند. از حكومت خودشان دفاع مىكنند اگر همه
صحيفه نور ج 8 صفحه 277
حكومتهاى اسلامى بلكه همه حكومتهاى جهانى اينطور بشوند كه با مردم تفاهم داشته باشند، مسلمين ملاحظه بكنند، حكومتهاى اسلامى ملاحظه بكنند حكومت صدر اسلام را، صدر اسلام وضع حكومت چطور بود پيغمبراسلام(ص) با مردم چطور رفتار مىكرد در عين حالى كه با كفار با خشونت (وقتى كه نمىشد هدايتشان بكنند و توطئه گرى مىكردند) با خشونت رفتار مىكرد، با ملت چطور رفتار مىكرد، يك پدر مهربان و بالاتر از يك پدر مهربان بود. اميرالمؤمنين چطور در زمان خلافت كه يك خلافتى بود كه سرتاسر ممالك اسلامى كه در آنوقت از حجاز و مصر و ايران و عراق و سوريه و يمن و همه اينها از اروپا هم يك مقدارى بود، اين مرد بزرگ در عين حالى كه سيطره بر همه اين ممالك داشت با مردم چطور رفتار مىكرد، با ضعفا، با مستضعفين چه جور رفتار كرد، زندگى خودش چطور بود. البته او يك مردى بود كه معجزه بود، كسى نمىتواند مثل او باشد لكن حكومتها مىتوانند عبرت بگيرند كه تعديل كنند كار خودشان را، آنطور حكومت مىكرد ملت هم با او آنطور بودند. الان مشهود است اين در ايران، حكومت از خود مردم است، به مردم تعدى نمىكند، خير مردم را مىخواهد، مردم هم خير او را مىخواهند، پشتيبانش هستند. اگر همه حكومتها سيره خودشان را تغيير بدهند و با مردم اينطور باشند، اين حل يك مشكل مىشود و آن حل مشكل حكومتهاست. يك مشكل ديگر عدم رابطه بين ملتهاست. ملتها با هم روابطشان يا هيچ نيست يا كم است. تمام مؤمنين به حسب فرمان خدا برادرند. برادرها بايد از حال برادرها مطلع باشند. برادرها بايد مشكلات برادرشان را حل كنند. اسلام در عين حالى كه نقشه اين مطلب را كه تفاهم بين همه قشرها باشد كشيده است و آن مسأله حج است، فريضه حج كه تمام كشورهاى اسلامى را موظف كرده است كه افراد مستطيعشان بروند به مكه، آنجا هم مواقف متعدده فراهم كرده اسباب را كه تفاهم باشد. مسلمين معالاسف غفلت دارند. اگر دولتها بخواهند يك مجلسى را از دويست نفر آدم از بلاد مختلفه جمع بكنند، چه زحمتها و چه خرجها بايد تحمل كنند تا اينكه دويست نفر جمع بشود در يك نقطهاى بخواهند كه يك محفلى در آن نقطه درست كنند. خداى تبارك و تعالى يك محفل چندين ميليونى براى مسلمين تهيه كرده است و گفته است بروند همه در آنجا و همه هم برادرند. مؤمنها اخوه هستند، برادرند و اگر چنانچه اين برادرها به حال هم رسيدگى نكنند، اين قصور از اسلام نيست اين قصور از ماست. اگر ما آن مواقفى كه اسلام قرار داده است و مردم را هدايت كرده است به آن مواقف، آن مواقف را حفظ كنيم. اسلام پيش مىرود، ممالك اسلامى مشكلاتش حل مىشود، ديگران به ما نمىتوانند طمع كنند، يك ميليارد جمعيت مسلم اسير يك مشت اشخاص يا دولتهاى كذا نمىشوند. يك ميليارد جمعيت با داشتن خزائن، با داشتن خزائن زيرزمينى و با داشتن پشتوانه ايمان، ايمان به خدا، يك همچو قدرت بزرگ مادى و معنوى كه براى هيچ جا نيست براى مسلمين هست، اگر استفاده نكنند خودشان قصور يا تقصير كردهاند. مسلمين بايد وضع خودشان را تغيير بدهند.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 281
تاريخ: 6/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران كرج و نمايندگان اصناف
حل مشكلات و نابسامانىها در سايه كوشش براى حفظ آرامش
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه كه امروز براى همه ما لازم است اين است كه حتىالامكان كوشش كنيم در اينكه آرامش پيدا بشود. اگر حالا كه در كردستان اشرار مشغول شرارت هستند و اذهان متوجه به اين است كه حل كند آن قضيه را، در هر جا باز يك صدائى در آورند، اينجور مىشود كه افكار متشتت بشود و نتوانند اين مسأله را حل كنند.
من اعتقادم اين است كه هر جا الان بايد يك قدرى آرامش باشد، يك قدرى توصيه بشود به اينكه آرامش باشد. شما آقايانى كه از كرج آمدهايد و به كردستان هم رفتيد من تشكر مىكنم از شما لكن حالا كه برگشتيد همچو عجله نكنيد در اينكه همه كارها فوراً درست بشود. بايد يك قدرى در اين وقتى كه آنجا اين انقلاب هست و اين آدمكشى و همه اذهان هم متوجه به آنجاست كارى بكنيد كه در محل خودتان، هر كس در هر محلى هست همصدا باشد، آرام باشد، تا اينكه دولت بتواند به آن امر رسيدگى بكند. اگر بنا باشد كه هر جا صدا در آيد و - عرض مىكنم كه - اختلافات باشد و بين قشرها مختلف باشند و اين موجب اين مىشود كه خداى نخواسته يك وقتى ضد انقلابىها پيشه كنند و يك وقت يك فاجعهاى به كار بيايد. در هر صورت انشاءالله به اين امور رسيدگى مىشود لكن يكدفعه و در اين حالى كه الان جهاتى ديگر در كار است كه آنها اهميتش زياد است، البته به اين زودى فوراً اين امور قابل حل نيست و مهمش هم همين است كه اگر بنا باشد هى متشتت باشد هر جا، الان از قزوين آمده بودند و حرفهائى مىزدند، جاهاى ديگر هم همين طور مسائل هست و من هم مىدانم كه آشفتگى در كار است و نابسامانى زياد است.
لزوم انتخاب وكلاى متدين و صالح براى مجلس شوراى اسلامى
اما الان مسأله كردستان، يك مسألهاى است براى ايران براى اينكه از آن طرف مرز هم ممكن است به آنها كمك بشود ولو كارى نمىتوانند بكنند اما خوب، يك كشتارى مىشود و يك جوانهائى از دست ما مىروند. يك قدرى بايد، آقايان همانطورى كه مىگوييد تا حالا صبر انقلابى كرديم باز هم يك صبر انقلابى بكنيد تا بلكه اين مسائل حل بشود و همه اين مسائل در مجلس شورا بايد حل بشود
صحيفه نور ج 8 صفحه 282
يعنى مردم كوشش كنند كه وكلاى صالح متدين در مجلس بفرستند. تمام گرفتارىها و تمام چيزهائى كه بر خلاف موازين عمل مىشود آنجا حل مىشود. ديگر نه دولت مىتواند خودش يك كارى بكند، يك برنامهاى بدهد تا يك وقت خلاف باشد و اگر چنانچه انشاءالله آنهائى هم كه در مجلس مىروند، مردم، انشاءالله اميدوارم همين طور هم بشود براى اينكه مملكت ما همه متدينند اكثراً و وكيل متدين تعيين مىكنند وقتى بنا شد وكلاى متدين باشند و مقيد به احكام شرع باشند كه انشاءالله هستند، آنوقت اين مسائل همهاش حل شود. و بعضى از اين حرفها هم كه مثلاً گفته شده است به اينكه اسباب اين شده است كه آقايان ترسيدهاند، من نمىدانم چه چيزى بوده كه آقايان ترسيدهاند، چه ترسى از مملكت اسلامى هست؟ چطور آقايان قبلاً نمىترسيدند؟ اينهائى كه ترسيدهاند (بعضىشان البته) همانهائى كه مىخواهند آشوب بپا كنند كه مىگويند ما ترسيديم و الا خوب چه ترسى هست. البته بعضى حرفهائى كه شده است، يك حرفهائى است كه عمل نخواهد شد. عملى كه بر خلاف شرع مقدس باشد نخواهد شد اما خوب يك خلافهائى هم حالا هست كه مهمش اين است كه مجلس شورا ما نداريم. الان هر كسى هر جائى يك كارى كند و يك طرحى مىدهد و يك برنامهاى مىگذراند يا يك قانونى مثلاً فىالجمله درست مىكند و اينها بعد از تحقق مجلس شورا، همه اينها به هم مىخورد و مجلس شورا يك مجلس اسلامى اميدوارم باشد. مجلس اسلامى نگذارد كه برنامههاى غير اسلامى اجرا بشود يا كارهاى خلاف شرع واقع بشود.
من هم مىدانم كه الان همه جاى ايران مسائلى هست، هم كميتهها يك مقدارى خرابكارى دارند، هم در دادگاهها خيلى معلوم نيست همچو با دقت عمل بشود و هم دولت بعضى وقتها برنامههايش بر خلاف است، صحيح نيست. اينها را من مطلعم، مىدانم لكن الان يك وقتى نيست كه ما بخواهيم همه چيز را به هم بزنيم و اوضاع را دگرگون بكنيم. البته از بعضى مسائل كه آقايان گفتند و ايشان اشاره كردند، جلوگيرى خواهد شد لكن بايد اين جهت را متوجه باشيد كه اگر در بازار ديديد كه يك صحبتى است، برويد دنبال اينكه از كجا ريشهاش هست، دنبالش بكنيد، تعقيب بكنيد و ريشه را پيدا بكنيد كه گاهى وقتها يك ريشههائى دارد كه اين ريشهها با مسائل شما هم جور نيست، با موازين اسلام هم جور نيست. و من اميدوارم كه اين مسائل حل بشود و بر خلاف اسلام چيزى واقع نشود انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 283
تاريخ: 6/6/58
فرمان امام خمينى به حجتالاسلام كرمانى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجهالاسلام آقاى حاج شيخ حسن كرمانى دامه افاضاته
با توجه به آشنائى و سابقهاى كه جنابعالى نسبت به منطقه كردستان داريد مقتضى است مسافرتى بدانجا نموده و با همكارى و مشورت با آقايان علماى اعلام و روحانيون محل و همچنين ارتش و ژاندارمرى و سپاه پاسداران و كليه افراد ذيصلاح در رفع مشكلات و كمبودهاى منطقه سعى كافى را مبذول داريد و به هر نحو به نظر جنابعالى و آقايان مصلحت بود در آرامش منطقه اقدام نماييد. مقصود آن نيست كه با جنايتكاران كه سران آنها هستند مذاكره كنيد، آنان بايد سركوب شوند. از خداى تعالى موفقيت همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page
صحيفه نور ج 8 صفحه 284
تاريخ: 6/6/58
پيام امام خمينى در رابطه با مسأله كردستان
بسم الله الرحمن الرحيم
بدين وسيله مراتب زير اعلام مىشود:
1- هماهنگى در قواى انتظامى، ارتش، ژاندارمرى و سپاه پاسداران به طور قاطع بايد ادامه پيدا كند. متخلفين، مجرم شناخته مىشوند و مواخذه مىگردند.
2- با سران حزب منحله دموكرات و ديگر سران كه خائنان به ملت و كشور اسلامى هستند و قيام بر ضد حكومت مركزى نمودند، با شدت، عمل مىشود و جوانان عزيز و برومند كرد آنان را گرفته و تحويل نيروهاى انتظامى دهند.
3- علماى اسلام اهل سنت مكلفند شرعاً كه با قواى انتظامى همكارى كنند و مخفيگاه خائنان را در صورتى كه مىدانند به آنان نشان دهند و با آنان معامله مرتد از اسلام نمايند تا نزد خدا مسئول نباشند.
4- من مكرر اعلام كردهام كه در اسلام، نژاد، زبان، قوميت و ناحيه مطرح نيست. تمام مسلمين، چه اهل سنت و چه شيعى برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزايا و حقوق اسلامى هستند. از جمله جنايتهايى كه بدخواهان به اسلام مرتكب شدهاند ايجاد اختلاف بين برادران سنى و شيعى است. من از همه برادران اهل سنت تقاضا دارم كه اين شايعات را محكوم و شايعه سازان را به جزاى اعمالشان برسانند.
5- هيچ كس به هيچ عنوان حق تجاوز به جان و مال برادران كردستانى ما را ندارد. متجاوزين شديداً به جزاى اعمال خود مىرسند.
6- آن دسته از اعضاى حزب منحل دموكرات و ساير برادران ما كه بوسيله تبليغات باطل سران جنايتكار اين حزب اغفال شدهاند، در صورتى كه به برادران مسلمان خود بپيوندند، اسلحه را زمين گذاشته و تسليم شوند، باز هم مورد عفو هستند و در امان حكومت جمهورى اسلامى مىباشند.
7- در عين حال كه بايد سلسله مراتب در قواى انتظامى دقيقاً مراعات شود و اطاعت از ما فوق حتمى است، ما فوق موظف است با زيردست رفتار اسلامى انسانى داشته باشد.
8- شايعه سازىهاى ضد انقلاب كه از چپ و راست بر خلاف مسير ملت مىشود و دولت را متهم به اختناق مىكنند جدا مردود است. ما در طول پيروزى انقلاب گوشزد كرديم كه آزادى مطبوعات
صحيفه نور ج 8 صفحه 285
مورد نظر ماست ليكن از خيانت و توطئه به طور جدى و بدون اغماض جلوگيرى مىشود. مطبوعاتى كه توطئهگر و مخالف مسير ملت نباشند، پس از تحقيق آزاد خواهند بود.
9- دادستانهاى دادگاهها موظفند كه بار ديگر رسيدگى به مطبوعات و حال نويسندگان آنها را بر عهده گيرند و هر يك از مطبوعات را كه توطئهگر و مخالف مصالح ملت و كشور ندانستند، اجازه نشر دهند و از نشريات مخالف مصالح ملت و كشور جدا جلوگيرى كنند.
10- مردم به هيچ وجه حق ندارند به كتابفروشى تعرض نمايند. در صورتى كه دادستان شهرستانها نشرياتى را مضر انقلاب و مصلحت كشور تشخيص دادند موظف به جلوگيرى هستند. اشخاص غير مسئول از دخالت در اين امور جدا خوددارى كنند و الا مواخذه شوند.
11 - مطبوعات موظفند از تيترهايى كه موجب تحريك و يا تضعيف مردم مىشود و يا مخالف واقع است خوددارى كنند و خود را با مسير انقلاب تطبيق دهند و نيز از درج مقالاتى كه مضر به انقلاب و موجب تفرقه مىشود خوددارى كنند كه اين خود توطئه محسوب مىشود.
والسلام
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page
-
جلد نهم
جلد نهم
menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 1
تاريخ: 6 /6/58
پيام امام خمينى در رابطه بامسأله كردستان
بدين وسيله مراتب زير اعلام مىشود:
1 - هماهنگى در قواى انتظامى، ارتش، ژاندارمرى و سپاه پاسداران به طور قاطع بايد ادامه پيدا كند. متخلفين، مجرم شناخته مىشوند و مؤاخذه مىگردند.
2 - با سران حزب منحله دموكرات و ديگر سران كه خائنان به ملت و كشور اسلامى هستند و قيام بر ضد حكومت مركزى نمودند، با شدت، عمل مىشود و جوانان عزيز و برومند كرد آنان را گرفته و تحويل نيرهاى انتظامى دهند.
3 - علماى اسلام اهل سنت مكلفند شرعاً كه با قواى انتظامى همكارى كنند و مخفيگاه خائنان را در صورتى كه مىدانند به آنان نشان دهند و با آنان معامله مرتدد از اسلام نمايند تا نزد خدا مسؤول نباشند.
4 - من مكرر اعلام كردهام كه در اسلام، نژاد، زبان، قوميت و ناحيه مطرح نيست. تمام مسلمين، چه اهل سنت و چه شيعى برادر و همه برخوردار از همه مزايا و حقوق اسلامى هستند. از جمله جنايتهايى كه بدخواهان به اسلام مرتكب شدهاند ايجاد اختلاف بين برادران سنى و شيعى است. من از همه برادران اهل سنت تقاظا دارم كه اين شايعات را محكوم و شايعه سازان با به جزاى اعمالشان برسانند.
5 - هيچ كس به هيچ عنوان حق تجاز به جان و مال برادران كردستانى ما را ندارد. متجاوزين شديداً به جزاى اعمال خود مىرسند.
6 - آن دسته از اعضاى حزب منحل دموكرات و ساير برادران ما كه به وسيله تبليغات باطل سران جنايتكار اين حزب اغفال شدهاند، در صورتى كه به برادران مسلمان خود بپيوندند، اسلحه را زمين گذاشته و تسليم شوند، باز هم مورد عفو هستند و در امان حكومت جمهورى اسلامى ميباشند.
7 - در عين حال كه بايد سلسله مراتب در قواى انتظامى دقيقا مراعات شود و اطاعت مافوق حتمى است، مافوق موظف است با زير دست رفتار اسلام انسانى داشته باشد
8 - شايعه سازىهاى ضد انقلاب كه از چپ و راست بر خلاف مسير ملت ميشود و دولت را متهم به اختناق ميكنند جدا مردود است ما در طول پيروزى انقلاب گوشزد كرديم كه ازادى مطبوعات
صحيفه نور ج 9 صفحه2
مورد نظر ماست ليكن از خيانت و توطئه به طور جدى و بدون اغماض جلوگيرى ميشود. مطبوعاتى كه توطئهگر و مخالف مسير ملت نباشد، پس از تحقيق آزاد خواهند بود.
9 - دادستانهاى دادگاها موظفند كه بار ديگر رسيدگى به مطبوعات و حال نويسندگان آنها را بر عهده گيرند و هر يك از مطبوعات را كه توطئهگر و مخالف مصالح ملت و كشور ندانستند، اجازه نشر دهند و از نشريات مخالف مصالح ملت و كشور جدا جلوگيرى كنند.
10 - مردم به هيچ وجه حق ندارند به كتاب فروشيها تعرض نمايند. در صورتى كه دادستان شهرستانها نشرياتى را مضر انقلاب و مصلحت كشور تشخيص دادند موظف به جلوگيرى هستند. اشخاص غير مسؤول از دخالت در اين امور جدا خوددارى كنند والا مؤاخذهشوند.
11 - مطبوعات موظفند از تيترهايى كه موجب تحريك و يا تضعيف مردم ميشود و يا مخالف واقع است خوددارى كنند و خود را با مسير انقلاب تطبيق دهند و نيز از درج مقالاتى كه مضر به انقلاب و موجب تفرقه ميشود خوددارى كنند كه اين خود توطئه محسوب مىشود. و السلام
روح الله الموسوى الخمينى
menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 3
تاريخ: 7/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از عشاير جوانرود
به حكم قرآن و اسلام، همه مسلمين با هم برادرند
بسم الله الرحمن الرحيم
من كراراً در خطابههايى كه ايراد كردم و در نوشتههايى كه داشتم دو مطلب را رويش تأكيد كردم، يك مطلب اينكه در اسلام ، نژاد، گروه، دستجات، زبان، اينطور چيزها مطرح نيست اسلام براى همه است و به نفع همه و ما با شما برادر هستيم به حكم قرآن، به حكم اسلام و از همه جدا نيستيم با كردها، با تركها، با بلوچهاهمه برادر و بايد با هم زندگى كنيم.
الان يك مملكتى است كه دست اجانب از آن كوتاه شده و اين جنايتكارهاى داخلى هم يا فرار كردند يا در زوايا هستند. البته آنها به اين زودى نمىتوانند، خارجىها، آنهايى كه منافع ما را مىبردند به اين زودى نمىتوانند كه دست بردارند و ما هم به آنها مجال نخواهيم داد انشاء الله آن چيزى كه من تأكيد كردم يكى همين معنا بود كه گمان نكنند برادرهاى سنى ما كه در اسلام اين معنا مطرح باشد كه فرقى ما بين شما و ما باشد. همانطور كه شما چهار مذهبى كه در اهل تسنن هست، چطور آن مذهب با آن مذهب دو تاست لكن برادر هم هستند، دشمن نيستند، اين هم يك مذهب خامسى است كه دشمنى در كار نيست، همه برادرى، همه مسلمان، همه اهل قرآن، همه تابع رسول اكرم. بنابراين، اين معانى را اگر چنانچه كسى در آنجاها القاء بكند، جزء ريشههاى فاسد رژيم سابق كه يك خردهشان ماندهاند و طرفدارهاى اجانب كه به نفع آنها ميخواهند اغتشاش ايجاد كنند.
مفسدين و اخلالگران با اساس اسلام مخالفند
و شما برادرها بايد به اين معنا توجه داشته باشيد كه اينها يك توطئههايى است براى اينكه نگذارند اسلام در ايران حكومت كند اينها با اسلام مخالفند، نه با كرد مخالفند و نه با فارس مخالفند، آنها با اساس مخالفند، با اسلام مخالفند و همه مسلمانها تكليفشان اين هست كه اينها را جلوگيرى از آنها بكنند، اينها را سركوب كنند و من در صحبتهاى اخيرى كه كردم، اين مطلب را گفتم كه تمام كردستان، تمام طبقاتش را الا آن رده بالا، آن رده بالا كه توطئهگر و مفسد هستند، تمام آنها در امانند، احدى به آنها تعدى نخواهد كرد، دادگاهى آنها را نخواهد خواست مفسدين را ما مىخواهيم جلوگيرى كنيم يعنى همانهايى كه شما را به زحمت مىاندازند. الان در منطقه شما كشتار است، در
صحيفه نور ج 9 صفحه 4
منطقه ما كه نيست ما اينجا نشستيم شما هم نشستيد، آنكه ما را وادار كرده است كه همه قوا را متوجه به آنجا بكنيم ، آن مصلحت شماست، آن براى اين است كه شماها و خانواده شماها گرفتار اين قشرهاى فاسد هستيد و آنها با اسمهاى مختلف ميخواهند همه را سركوب بكنند وت حريكاتى كه ميخواهند بكنند براى همين است كه نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند والا حزب دموكرات به اسلام كارى ندارد تا بگويد من سنى هستم. اگر مىگويد من سنى هستم، همه فقهاى اهل سنت مىگويند اطاعت اولى الامر واجب است و اينها نمىكنند، يعنى خلاف مىكنند، بر خلاف رفتار مىكنند. پس بدان اينها سنى نيستند اينها ميخواهند شما را بازى بدهند، بگويند كه ما سنى هستيم و شيعهها با ما چه. اگر شيعهها با سنى مخالف بودند، چرا قبل از اينكه اينها به اين شرارت دست بزنند، شيعههانيامدند با شما جنگى بكنند. چه جنگى دارند؟ ما با شما برادر هستيم، جنگى نداريم با شما.
همه مناطق گرفتار مظالم خاندان پهلوى بودند
شماها و ما همه با هم در برابر اسلام و قانون اسلام- سواء- على السواء هستيم. بنابر اين هيچ خوف نيست و من اين را بعد هم اعلام عمومى مىكنم. و قضيه گرفتارهايى كه داشتيد شما در زمان سابق، اين اختصاص به شما نداشته است. همين قم آنقدر گرفتارى داشت در زمان شاه سابق و پدر اين كه هر دو طرفدار خارجىها و نوكرهاى آنها بودند. همين قم و همين حوزه علميه قم مصيبتها از اينها كشيدهاند، حبسها رفتند، تبعيدها رفتند، كشتهها دادند، غارت شدند، قرآن را آتش زدند. در اين مدرسه فيضيه به طورى كه براى ما نقل كردند كتاب هاى علمى را آتش زدند، كتابهاى حديث را آتش زدند. ما هم گرفتار بوديم شما هم گرفتار بوديد، ساير برادرهاى ما هم در قراء و ساير جاها گرفتار بودند. همه. الحمدلله اين گرفتارى رفع شد و اميدواريم ديگر بر نگردد.
اسلام، تنها خير خواه و دلسوز ملت
راجع به اينكه در همه جا بايد يك اصلاحاتى بشود ما مىدانيم كه همه مناطق را اينها عقب نگه داشتند از همه چيزهائى كه بايد ايرانىها برخوردار باشند، نگذاشتند، نه آب هست، نه برق هست، نه آسفالت هست، نه چيزى و اين هم اختصاص به شما ندارد. شما برويد تهران طرف جنوب، آن محلههاى زيادى كه الان در تهران هست، زاغه نشينها، شما باز يك خانهاى داريد، شما برويد تهران ملاحظه كنيد، اينها يك عده زيادى، يك محلههايى كه شايد حدود سى تا محله است كه الان در همين اطراف تهران، نه بيرون، متصل، همه متصل تهران، در اين گودالها زندگى مىكنند، نه خانه دارند، نه آب دارند، نه برق دارند. اينها بايد زن هايشان بيچارهها از پنجاه پله آنطور كه به من نقل كردهاند از پنجاه پله، شصت پله يا بيشتر، بروند بالا تا برسند به يك شير آبى، يك كوزه آب كنند بياورند براى بچههاشان. اين مسأله اينطور نيست كه شما خيال كنيد الان تهران همه كارها درست كرده - سابق و يا شاه سابق يا پدرش و شما- خير، همه جا را عقب نگه داشتند. الان هم اول چيزى
صحيفه نور ج 9 صفحه 5
كه در نظر است، مناطق شماست. همين چند روز ما الان در صدديم، همين چند روز هياتهايى مىآيند براى آنجا، براى رسيدگى و اميدوارم كه همه گرفتارىها را رفع بكنند انشاء الله. شما جوان هايتان را از اينكه بازى بخورند از اينها جلوگيرى كنيد، نگذاريد از اينها بازى بخورند، اينها خيرخواه شما نيستند. آن كه خير خواه همه است اسلام است. اينها شما را مىخواهند از اسلام دور كنند. كسى كه مىخواهد كسى را از اسلام دور كند اين خير خواه نيست. اينها مىخواهند همانطور كه سابق چپاول مىكردند و اربابهاشان چپاول مىكردند حالاهم همان قضيه باشد و چپاول باشد. چپاولگرند اينها اين چپاولگرهايى كه آدمكشى دارند مىكنند - عرض مىكنم كه - خرمن آتش مىزنند و همه اين حرفها را ، كارها را مىكنند، اينها دلسوز براى ملت نيستند. آنى كه براى ملت دلسوز است اسلام است كه دلسوز است و آنهايى كه تابع اسلام هستند براى شما كار مىكنند. مربى همه قرآن است و آن كه براى همه است قرآن است و آن كه بايد زير سايه او همه ما باشيم آن عبارت از قرآن است.
شما مطمئن به اين معنا باشيد كه اينها همهاش غلط است و شما خودتان شاهد هستيد كه آنها شروع كردند به شلوغكارى و جنگ و آدمكشى و اينها، و ارتش ما براى جلوگيرى از اين بود، براى اين بود كه داشتند آنجا را به آتش مىكشيدند، رفتند براى جلوگيرى، آنوقت آنها منتشر مىكنند كه نخير اينها مىخواهند بيايند مناطق اينها را چه بكنند. اينها چه كارى به مناطق آنها دارند؟ مناطق آنجا، منطقه اسلامى است و ايران است و همه ما ايرانى و همه ما مسلمان و همه ما تابع قرآن انشاء الله همهتان موفق باشيد و مويد.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 6
تاريخ: 9/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان و كاركنان عضو انجمنهاى اسلامى استان خراسان
رحمات و الطاف الهى تأمين كننده سعادت دنيا و آخرت
بسم الله الرحمن الرحيم
رحمت خداوند بر غضب او سبقت دار« يا من سبقت رحمته غضبه» مصداق كلام خدا با اسم رحمان و رحيم آغاز شده است. به اسم رحمان و رحيم و در تكرار رحمان و رحيم قرآن آغاز شده است. خداوند به همه بندگان خودش رحمت دارد و همين رحمت موجب ايجاد بندگان و فراهم كردن اسباب رفاه و زندگى آنها و همين رحمت موجب فرستادن انبياء بزرگ است . رحمت خدا اقتضاء دارد كه بندگان خدا را هم در دنيا و هم در آخرت به سعادت برساند ، تمام اسباب سعادت را مادى و معنوى فراهم فرموده است.
بندگان خدا با اسم رحمان و با اسم رحيم موجود شدند و ادامه حيات در دنيا و آخرت مىدهند و در عين حال كه رحمت حق تعالى سبقت دارد بر غضب، لكن اگر چنانچه اقتضاء بكند و مردم قدر رحمت حق تعالى را نداشته باشند و تخلف از فرمان حق تعالى بكنند و موجب فتنه و فساد بشوند، باب رحمت نيمه بسته مىشود و باب غضب باز ميشود. بترسند مردم از اينكه باب رحمت نيم بسته شود و باب غضب باز شود. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نبى رحمت بود و با مردم به رحمت رفتار مىفرمود و همان رحمت بود كه مردم را هدايت مىكرد و براى مرد مغصه ميخورد، براى اشخاصى كه در ضلالت بودهاند، به واسطه رحمتى كه داشت متاثر بود ولى وقتى كه ريشههايى را مىديد كه اينها مشغول فساد هستند و ممكن است كه فساد آنها به فساد امت منتهى بشود و اينها غدههاى سرطانى بودند كه ممكن بود جامعه را فاسد كنند، در عين حالى كه نبى رحمت بود باب غضب را باز ميكرد. يهود بنى قريظه همان فاسدهايى كه الان هم دنباله آنها صهيونيستها هستند و غاصب، بعد از اينكه ملاحظه فرمود اينها فاسد هستند و موجب فساد مىشوند امر فرمود تمام آنها را گردن زدند، اين ماده سرطانى را از بين برداشتند. اميرالمومنين سلام الله عليه با آنهمه عطوفت، با آنهمه رحمت وقتى كه ملاحظه فرمود خوارج مردمى هستند كه فاسد و مفسد هستند، شمشير كشيد و تمام آنها را الا بعضى كه فرار كردند، از دم شمشير گذراند. در وقت رحمت، رحمت و اگر كسانى لايق رحمت نباشند انتقام و غضب
صحيفه نور ج 9 صفحه 7
كارى نكنند كه باب رحمت بسته شود، توطئهها را كنار بگذارند
ما بعد از آنكه پيروزى براى ملت مان حاصل شد و خيانتكاران و جنايتكاران را از صحنه بيرون كرديم و ملت بيرون كرد، باب رحمت را به روى ملت و به روى همه قشرها به دو مصداق باز كرديم، با رحمت عمل شد، آزاد شدند، مردها آزاد، قلمهاآزاد، فعاليت هاى سياسى آزاد، تمام آزاد و با رحمت با همه عمل شده، در هيچ انقلابى مثل انقلاب ما رحمت نداشت و هيچ انقلابى مثل انقلاب ما با مردم و با خيانتكاران رفتار نكرد، همه را آزاد گذاشتيم، دولت ما با همه به طور رحمت رفتار كرد، قلمهارا آزاد گذاشتند، مطبوعات را آزاد گذاشتند، احزاب را آزاد گذاشتند، گروهها را آزاد گذاشتند، باب رحمت به مصداق به روى ملت باز، همان رحمتى كه دنباله رحمت اسلام است، دنباله رحمت رسول خداست لكن خيانتكاران، جرثومههاى فساد، و غدههاى سرطانى به اخلالگرى برخاستند، به فتنهگرى برخاستند. ملتى كه با خون خودش عدل و اسلام را مىخواست در مملكت پياده كند و به طور رحمت با همه رفتار كند، قدر اين رحمت را ندانستند و مشغول توطئه شدند. اگر ادامه پيدا كند توطئه، باب رحمت بسته بشود يا نيم بسته مىشود و باب غضب، غضب الهى، انتقام الله باز مىشود. كارى نكنند كه باب رحمت بسته شود. توطئهها را كنار بگذارند، قلم هاى مسموم را كنار بگذارند، فعاليتهاى غير اسلامى را كنار بگذارند. همين فتح باب رحمت بود و همين مدارا و ملايمت بود كه فاجعه كردستان را به بار آورد، از فرصت و از رحمت استفاده كردند و سوء استفاده كردند، از آزادى كه رحمت خداست سوء استفاده كردند.
اسلام و كردستان را دريابيد
فاسدهايى كه با خارج پيوند دارند خائن به مملكت هستند، مىخواهند كردستان را به كمونيستى بكشند، مىخواهند اسلام را در كردستان محو كنند، الان هم مشغول تبليغات سوء هستند، الان هم با قلمهاى داخل و خارج به كار افتادند و تبليغات سوء مىكنند. از آن طرف مىگويند ماخواهيم ملت كرد را حفظ كنيم و از آن طرف مىگويند دولت مىخواهد كردها را سركوب كند. مساله كرد مطرح نيست، مساله كمونيست مطرح است. كرد مسلم است، ملت. جنگ ندارد. اينها مىخواهند مملكت ما را، كردستان ما را به ضلالت بكشند، به كمونيستى بكشند ملت كرد بايد بيدار شود، علماء كردستان توجه داشته باشند اين جرثومههاى فساد را معرفى كنند. ملت كردستان توجه داشته باشند كه اينها به اسلام عقيده ندارند، اينها اسلام را منافى با منافع خودشان مىدانند، اينها اسلام را مخالف با ارباب هاى خودشاندانند، اينها نمى خواهند كردستان را آباد كنند، اينها مىخواهند خرابى كنند تا كردستان رابه ضلالت بكشانند، از اسلام خارج كنند. كردستانىها جوانهاى خودتان را دريابيد. علماء معظم كردستان مردم كردستان را دريابيد، مجال به اين ريشه هاى فاسد ندهيد مردم شجاع كردستان كردستان را دريابيد، اسلام را دريابيد. اى ريشههاى فاسد شما نمىتوانيد كارى انجام بدهيد از صحنه برويد. ما شما را محكوم مىكنيم
صحيفه نور ج 9 صفحه 8
شما قابل هدايت نبوديد. آنهايى كه جوانهاى ما را اغفال كردند، آنهائى كه با اسم دموكراسى، با اسم دموكرات مىخواهند مملكت ما را به فساد و تباهى بكشند ، اينها بايد سركوب شوند. ملت ما آنها را سركوب خواهد كرد كارى نكنيد كه باب غضب باز شود و باب رحمت بسته شود
برادران كرد! اسلحهها را كنار بگذاريد و به آغوش اسلام در آئيد
ارتش، ژاندارمرى، پاسداران ملزمند كه با هم تفاهم داشته باشند، هماهنگ باشند. اگر هماهنگ نبودند تعقيب مىشوند، مجرمند. روساى ارتش موظفند كه اسباب جنگ برادرهاى ما را، برادرهاى پاسدار ما را فراهم كنند، تعلل نكنند، آنها را مجهز كنند. بايد با فوريت اين ريشههاى فساد را بكنند، مهلت به اين ريشههاى فساد ندهند. سران اينها قابل هدايت نيستند اينها از يهود بنىقريظه بدترند و اينها بايد اعدام شوند. تمام كردستان به استثناء اين چند عددى كه سران آنها هستند در امان هستند. باب رحمت خدا برروى آنها باز است، برادر ما هستند. نظر ما به برادران كردستانى از ديگر برادران بيشتر است. رفاه براى آنها حاصل مىشود، حوائج آنها، چيزهائى كه آنها مىخواهند و مسموع است، به آنها داده مىشود. تبليغات سوء را توجه نكنيد. اسلام به شما محبت دارد، رحمت اسلام به روى شما باز است، باب رحمت اسلام به روى شما باز است. اين سران خائن را بگيريد و تحويل بدهيد. برادران كرد! اسلحهها را كنار بگذاريد به آغوش اسلام در آئيد و به برادران ارتشىتان كمك كنيد و اين ريشههاى فساد را از بيخ و بن برآوريد. اسلام براى شما پناه است. اسلام صلاح شما را مىخواهد. اينها كه خرمنهاى شما را آتش مىزنند، اينها كه جوانان شما را به كشتن مىدهند، اينها جوانانى را كه براى كمك به كشاورزان رفتند، براى پاكسازى رفتند، براى كمك رفتند اعدام مىكنند. اينها انسان نيستند، اينها خوى حيوانى دارند، از خوى حيوانى هم بدتر. اينها مىخواهند كردستان را به تباهى بكشند. خداوند شماها را از شر اين مفسده جوها نجات بدهد. خداوند كردستان را از شر اين جرثومههاى فساد نجات بدهد و ما به اذن خدا و ما به امر خدا با آنها باشدت رفتار مىكنيم و آنها را به همين زودى سركوبى مىكنيم. رحمت بر تمام قشرهاى كردستانى برادر ما و غضب و لعنت بر سران مفسده جوى و مفسدان آن سامان.
از خداوند تبارك و تعالى سلامت همه مؤمنين و سعادت همه مؤمنين را خواستارم و خداوند تعالى به همه آنها رحمت كند و مفسدين را براندازد.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 9
تاريخ: 10/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى پرسنل نيروى هوائى جمهورى اسلامى
نقش تبليغات سوء اجانب و اهمال مسلمين در عدم عرضه حقيقت اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلا از اين آقا تشكر كنم كه هم ما را مستفيض كردند امروز به آيات شريفه و هم آبروى ما را در جاهاى ديگر، خداوند انشاءالله شما را بپذيرد. من اميدوارم كه انجمن اسلامى شما و ساير انجمنهاى اسلامى كه هست بتواند اسلام را آنطور كه هست عرضه كند. اسلام يك متاعى است كه اگر عرضه بشود، معلوم نيست كه كسى كه ذرهاى انصاف داشته باشد، اين متاع را نپذيرد و دلخواه نباشد. منتها ما در طول تاريخ بعد از غيبت امام سلام الله عليه نتوانستيم آنطور كه بايد عرضه كنيم، اسلام را عرضه نتوانستيم بكنيم و اين در طول تقريبا دويست، سيصد سال به اين طرف براى خاطر عوامل خارجى كه اينجاها كم كم آمدند و مطالعات كردند و همه چيزهاى ما را مطالعه كردند و ثبت كردند و بردند و كارشناسهايشان در اطرافش فكر كردند، اينها همچو يافتند كه اگر چنانچه (اينطور محتمل است) اسلام در محيط اسلام آنطور كه هست عرضه بشود، براى آنها مجالى نخواهد بود.از اين جهت با عوامل مختلفهاى كه داشتند، از داخل و خارج در صدد بر آمدند كه اين متاع را نگذارند نمايش پيدا بكند، اين را در تحت پوششهائى مخفى نگه دارند و مع الاسف ما خودمان هم به آنها كمك كرديم و زياد هم كمك كرديم. ما از مسائل اسلام، بعضى مسائلى كه روابط بين فرد و خداى تبارك و تعالى بود گرفتيم و مابقى مسائل كه اكثر كتب فقهى ماست در كتابها مدفون شد، همين توى كتابها مدفون شد و در خارج نيامد. مباحثى كه بحث شد در حوزههاى ما همين مباحث، محدود به همين مباحث بود و آنهمه اخبار و آنهمه آيات و آنهمه كتب فقهى ما نمايش خارجى پيدا نكرد، نتوانستيم ما عرضه كنيم، امور اجتماعى را، امور سياسى را، اين امورى كه مال زندگى است، اينها را نتوانستيم ما عرضه بكنيم. از اين جهت آنها از آن طرف دامن زدند، ما هم از اين طرف غافل. قلمهاى مسموم كه حتى حالا هم بعضى از آن انگلها در ايران هستند، اسلام را معرفى كردند به اينكه اين يك ترتيبى است كه مال سابق بود كهنه است حالا ديگر، اين مال هزار و چهار صدسال پيش از اين است و بايد حالا فكر نوئى كرد. آنها از آن طرف هر چه توانستند راجع به اسلام گفتند و حالا هم ميگويند و مهمش اين است كه از اسلام مىترسند. اينهائى كه قلمهاى مسمومشان يا قدمهاى بسيار كثيفشان بر ضد اسلام و جمهورى اسلام و اينها برداشته مىشود، اينها بعضىهاىشان يا خيلىهاىشان اصلا نمىدانند چيست اسلام، غافل
صحيفه نور ج 9 صفحه 10
هستند اصلا نمىفهمند، يك چيزى از يك مقالهاى در اروپا منتشر شده است خواندهاند، همان را ميزان فهم خودشان و همانطورى كه (غربزدهاند ديگر) هر چه آنها بگويند اينها بى دليل مىپذيرند، هيچ دليلى ديگر نمىخواهند، هر چه آنها در مقالاتشان بنويسند اين دليلشان اين است كه او نوشته شما در كتابهائى كه در اين قرنها از نويسندگان ما، از به اصطلاح محققين ما نوشتهاند (الا بعضى ) ملاحظه كنيد كه اينها هر مطلبى را كه مىگويند آخرش دليلشان اين است كه فلان پروفسور در كجا اين را گفته، فلان مثلاً كى در كجا اين را گفته. تمام استشهادشان به قول آنها نظير استشهاد ما به قول خداست. ما هم استشهاد مىكنيم به قول پيغمبر و خدا در حرفهايمان، آنها هم استشهادشان همين نحو است كه هر چه كه فلان پروفسور گفت، همين، تمام است، ماركس هر چه گفت درست است ديگر، ديگر لازم نيست. ماركسى كه در خارج الان شكست خورده و مكتبش دفن شده است، حالا تازه آمده است توى جوانهاى ما و بچههاى ما تازه حالا اينجا آنها كنارش زدهاند، اينها گرفتهاند و نمىدانند اصلاً او چه مىگويد و نمىدانند كه برنامهاش چى هست و نمىدانند برنامههاى اسلام چى هست اين را، اصلاً نمىدانند اينها را و يك دستههائى هم هستند كه اينها مىدانند اما اجيرند براى اينكه اگر چنانچه اسلام آنكه هست در خارج بيايدو عرضه بشود، كلاه آنها پس معركه است، نمىتوانند اجانب در اينجا حكومت كنند. از اين جهت اين يك دستهاى از اينها هم اجير آنها هستند براى همين كه نگذارند اين يك مطلبى درست بشود، از آن جمله آن نويسندههائى بود كه اطراف شاه مخلوع بودند. اين كتابها، كتابهائى نيست كه به قلم او باشد، او اهل قلم نبوده است و اهل فهم اين چيزها نبوده، براى اينها مىنوشتند در سابق هم براى ناصرالدين شاه شعر مىگفتند و مىگفتند خودش گفته است اينها هم حالا كتاب نوشتند و آنهائى كه بايد بنويسند و آنهائى كه اجيرند از آن طرف كتاب نوشتند و به اسم اعلى حضرت منتشر كردند. اينها با قلمهاى خودشان نخواستند كه اسلام معلوم بشود چيست و اينها ديگر يك دستهاند كه البته اينها در اقليتند اما موثرند، اينها يك دستهاى هستند كه با علم به مطلب براى انحراف اذهان مطالب را مىگويند، مطلعند نه اينكه نمىدانند لكن اگر آنكه را مىدانند بگويند كلاه خودشان هم پس معركه است، كلاه اربابها هم پس معركه است از اين جهت آنها هم نمىگذارند كه چه بشود و در اين مدتى كه اينها رفت و آمدشان زياد شده است، در شرق آن چيزى را كه توفيق زياد پيدا كردهاند تهى كردن جامعه ماست از محتواى خودش، در اين توفيق پيدا كردند.
استقلال شرق در گرو رهائى از بى محتوائى و خودباختگى است
بى جهت نيست كه هر قصهاى پيش مىآيد راجع به فرض كنيد كه اطبا، راجع به ساير طبقات، هر قصهاى پيش مىآيد قبلهشان غرب است. آتاتورك در، من گمان مىكنم ديده باشم اين مجسمه را، به من هم گفتند كه اينكه ايستاده دستش را اينطور كرده يك مجسمهاى هست رو به غرب يعنى همه چيز از آنجاست. يكى از نويسندههاى اينجا هم كه حالا مرده است او هم مىگفته است كه ما همه چيزمان بايد از انگلستان باشد، همه چيزمان. اين براى اين است كه تبليغات آنها اين مغز اينها را تهى كرده
صحيفه نور ج 9 صفحه 11
است، از خودشان بيگانه شدند. شرقىهاى ما از ماثر شرق كه اروپا گرفته است، كتاب شيخ الرئيس حالا هم در اروپا مورد استفاده است، ماثر شرق را از دست ما آنها گرفتند و ما را همچو تهى كردند كه هر چه صحبت مىشود ما حرفمان آنجاست. تا يك كسى زكام مىشد بايد برود اروپا، مىخواهد لوزتينش را عمل كند، اين بايد اروپا برود يا اگر متمكن است يك طبيبى از اروپا بياورد من يك وقت (اطبا بعضىشان بودند) گفتم كه خوب يك همچو مسالهاى است كه شما معلوم مىشود بلد نيستيد هيچى كه اينطورى، گفتند ما بلد هستيم، همانها را كه ما بلد هستيم، در آنجا هم الان اطباء ما كار مىكنند، اينها هم كه بروند آنجا شايد بسياريشان پيش اطباء خود ايرانىاند اما وضع جورى شده است كه اين مطلب در همه جا گسترش پيدا كرده. هر كه هر چه بخواهد بفهمد بايد اروپا برود ايران اصلا جاى فهمى نيست در حال حاضر، اصلا مسالهاى نيست در ايران، اينطور نيست كه ايران خودش بتواند خودش باشد اين براى اين است كه اين تبليغات ما را از آن محتوائى كه خودمان داشتيم تهى كرده يعنى يك شرقى را از شرقيت خودش تهى كرده، مغز غربى به جايش گذاشتند و مغز غربى انگل. اين ديگر در همه قشرها هست، همه قشرها يك همچو غربزدگى در آنها هست منتها كم و زياد دارد بعضى زيادتر بعضى كمتر و آنكه بخواهيم ما اگر واقعا مملكتمان نجات پيدا كند،مقدم بر همه اين است كه از اين غربزدگى نجات پيدا كنيم. شما ملاحظه كنيد حتى اسم خيابانهاى ما روز ولت، چرچيل، چه و چه، چرا؟ براى اينكه ما براى خودمان شخصيتى قائل نيستيم الا شخصيت اروپائى بايد باشد. اصلا مملكت ما تزئين بايد بشود به اسماء اينها. اين مسأله است. اينها، يعنى آنها همچو كردند كه مغز ما را اينطور بار آوردند كه اگر بخواهيم يك چيزى بشويم، كتاب مىنويسيم اولش هم اسم يكى از آنها بايد باشد، تاكتابمان را بخرند. جوانهاى ما بخواهند كتاب بخرند اگر چنانچه به اسم ماركس باشد ولنين باشد تا كتابمان را بخرند. جوانهاى ما بخواهند كتاب بخرند اگر چنانچه به اسم ماركس باشد و لنين باشد، مشترى زياد است. اگر به اسم شيخ الرئيس باشد نه، با اينكه تمام اينها را يك صفحه از كتب شيخ الرئيس را نمىتوانند بفهمند ولى معذلك چون شرقى است و غربى نيست، از اين جهت. ملاصدرا را اسمش را نشنيدند ملاصدرا اصلاً اسمش را نشنيدند و ملا هادى ما را اسمش را نشنيدند اما رجال آنها همه، همه هست. كتابهاى ما را نمىدانند چه است. مىگويند اسلام شناس، اسلام شناس، ما اسلام شناسيم، اسلام را نمىدانند چيست تا اسلام شناس باشند. دو تا جنگ اسلام را مىدانند، دو سه تا جنگهائى كه واقع شده است. مگر اسلام جنگ است؟ مگر معارف اسلام جنگ است؟ از معارف اسلام بىاطلاعند، اسلام هم وقتى مىخواهند بشناسند با حرفهاى اروپائىها مىشناسند. حرفهاى غربىها را مىآورند، فلان غربى اسلام شناس، اسلامى كه غربىها براى ما معرفى مىكنند. اين براى اين است كه ما خودمان را باختهايم در مقابل غرب، شرق خودش را باخته است، تا از اين باختگى بيرون نيايد، تا محتواى خودش را پيدا نكند نمىتواند مستقل باشد. استقلال نظامى يك مسأله است، استقلال فكرى، استقلال روحى، مغز خود آدم مال خودش باشد ، همهاش توى آن هى غرب نباشد، هر چه مىخواهد بگويد غرب، كى گفته، فلان فيلسوف گفته، فلان چه گفته. اين تا شرقىها آن حيثيتى كه خودشان داشتند و يك وقتى قبله همه جا بودند، آنوقتى كه آنها وحشى بودند اينها قبله بودند براى آنها،
صحيفه نور ج 9 صفحه 12
تا اينها آن محتواى خودشان را پيدا نكنند و نشوند يك موجود شرقى و خودشان را نشناسند نمىتوانند مستقل باشند. شما هر چه هم زحمت بكشيد، تا دانشگاه ما آن مغز غربيش را كنار نگذارد و يك مغز شرقى پيدا نكند نمىتواند مستقل باشد. دائماً حرف، حرف آنهاست. فوج فوج از اينجا بايد بروند اروپا براى تحصيل، اگر هم اروپا نروند، اينجا نمىپذيرند آنها را. تمام سر اين است كه ملت هم اينطور شده، مردم هم اينطور شدهاند، دولت هم همين طور است، همه همين طورند، همه اينجورند ديگر كه تا اين نرود يك مدتى در فرض كنيد كه فرانسه ولو آنجا برود و كارى ديگر نداشته باشد، اكثراً هم شايد اينطورى باشند، آنجا مىروند و كارهاى ديگرى مىكنند لكن وقتى كه اينجا آمد او، آنها هم زود به به اينها ورقه مىدهند براى اينكه نمىخواهند كه يك آدم دانشمند بفرستند، مىخواهند يك آدم ورقه دار بفرستند. اصلاً برنامه اين است كه اين اشخاصى كه مىروند در آنجا و صاحب ديپلم مىشوند و تصديق مىشوند، اينطور نيست كه آنها تصديق كرده باشند اينها را، اين تصديق استعمارى است. بناى آنها بر اين است كه خودشان يك جور تصديق مىكنند، به اين زودىها به آنها تصديق نمىدهند، به ما هم يك جور، به ما زود تصديق مىدهند، براى چه؟ براى اينكه نمىخواهند كه ما يك چيزى داشته باشيم، نه آنها نه، هميشه ما محتاج به آنها باشيم و هميشه انگل باشيم. تا ما از آن غربزدگى در نيائيم و مغزمان را عوض نكنيم و خودمان را نشناسيم نمىتوانيم مستقل باشيم، نمىتوانيم هيچ داشته باشيم.
جهد و كوشش در راه معرفى و ترويج مكتب اسلام
كوشش كنيد اسلام را بشناسانيد به مردم. اين انجمنهاى اسلامى كوشش كنند كه اين متاعى كه ما داريم و هيچ كس ندارد، اين قرآنى كه ما داريم، اين سنتى كه ما داريم و هيچ كس ندارد در دنيا، اين را معرفى كنيد. كارشناسها را پيش خودتان ببريد از آنها استفاده كنيد و اين را توسعه بدهيد كه يك وقت انشاءالله ايران بشود انجمن اسلامى ايران انجمن اسلامى، نه فقط فرض كنيد در نيروى هوائى يا در نيروى زمينى يك انجمن اسلامى، همه انجمن اسلامى. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد، موفق باشيد و از خدمتگزاران اسلام باشيم و باشيد انشاء الله با قصد خالص و نيت الهى انشاء الله.
و السلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 13
تاريخ: 11/6/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام معاديخواه
جناب حجت الاسلام آقاى معاديخواه دامت افاضاته
بسم الله الرحمن الرحيم
جنابعالى به اتفاق نماينده وزارت كشور و نماينده جهاد سازندگى و گروهى كه انتخاب شدهاند، براى رسيدگى به وضع عمرانى كردستان به آن منطقه برويد و از احتياجات برادران عزيز كرد اطلاع پيدا كرده و گزارش تفصيلى از كار اين گروه را بدهيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 14
تاريخ: 11/6/58
بيانات امام خمينى در جمع خانوادههاى شهداى پايگاه هوائى بوشهر
مباهات مىكنم من به يك چنين جوانانى كه ما داريم كه نظير جوانان صدر اسلام هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
من البته از اين شهدائى كه در راه اسلام رفتهاند، از جهتى متاثرم وبه خانوادههاى آنها، بستگانشان تسليت عرض مىكنم و از خداى تبارك و تعالى رحمت براى شهدا طلب مىكنم و صبر و اجر براى خانوادههايشان و از طرفى هم مباهات مىكنم من به يك چنين جوانانى كه ما داريم كه نظير جوانهاى صدر اسلام هستند. شما اگر به تاريخ صدر اسلام مراجعه كنيد مىبينيد كه فداكارىهائى كه آنها كردهاند و آنقدرى كه آنها در مضيقه بودند، در زحمت بودند، حتى در بعضى از جنگها يك خرما را،يك دانه خرما را اين دهانش مىگذاشت همان شيرينيش را كه ادراك مىكرد مىداد رفيقش و همين طور، چون كه چيزى نبود در كار و اينها با كمال شهامت و قدرت به اسلام خدمت كردند و اسلام را به ارث پيش ما گذاشتند. ما هم موظفيم كه اين ارث بزرگ را حفاظت كنيم و براى آن جانبازى كنيم. آنها كه شهيد شدند به خدمت خودشان و به سعادت خودشان و به اجر خدمت خودشان رسيدند و ماها هم اميد است كه يا پيروز شويم و يا شهيد در راه اسلام. و خداوند شماها را حفظ كند و الان اين امانتى كه در دست ماست، همه ما، چه نيروهاى انتظامى و چه ملت، چه خانمها و چه برادران، همه موظفيم در حفظ اين امانتى كه از جانب خداست اين امانت اسلام است، قرآن است.
لزوم خودسازى و حفظ تحول روحى براى رسيدن به پيروزى نهائى
الان براى اسلام، براى قرآن و براى كشور اسلامى و كشورهاى اسلامى كه مع الاسف در ساليان بسيار دراز در تحت فشار بودند و چپاولگران شرق و غرب اينها را در فشار گذاشته بودند، ما الان وارث يك همچو چيزهائى هستيم و يك آشفتگىهائى كه هميشه بعد از انقلابات هست. اجتناب از اين آشفتگىها نمىشود كرد. هيچ انقلابى نبوده است كه دنبال آن اينطور مسائل نباشد و من بايد عرض كنم كه انقلاب ايران يك انقلابى بوده است كه نظير نداشته است از جهاتى، يكى از اينكه مقابل اين انقلاب همه نيروهاى اهريمنى چپ و راست ايستاده بودند، همه پشتيبانى مىكردند، اظهار پشتيبانى مىكردند، بلكه بسيارى از دولتهاى اسلامى هم همين طور پشتيبانى مىكردند و ما چيزى
صحيفه نور ج 9 صفحه 15
نداشتيم در دست،آنها همه چيز و بحمدالله به واسطه قدرت اسلام كه همه را به هم پيوند داد و نيروهاى انتظامى را هم به ملت پيوند داد، اين پيروزى حاصل شد به رغم عنف آنهائى كه خيال مىكردند امكان ندارد . يك چيزى را كه آنها غير ممكن مىدانستند واقع شد برايمان و از جهت تحولهاى روحى كه در ملت پيدا شده است هم يك نمونه است به نظر من اين تحول روحى كه در جامعه ما بحمدالله پيدا شده است و رو به رشد است و اميدوارم كه كمك كنيد هر كسى به رشد خودش برسد، اهميت اين تحول روحى بيشتر از اهميت اين پيروزى است. اين يك پيروزى معنوى است. اهميت پيروزى معنوى بيشتر از پيروزى نظامى و مادى است و اين معنا حاصل شده است. ما الان مشاهدهمان هست كه جوانهاى ما، چه جوانهاى نيروهاى انتظامى و چه جوانهاى معمولى و پاسدارها و حتى بازارىها مكرر مىآيند پيش من حتى امروز و آرزو مىكنند، به من مىگويند شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم. اين روحيه، اين روحيه انقلابى كه در نفوس پيدا شده است، اين يك معجزه الهى است بشر نمىتواند يك ملت را چنين متحول كند، اين دست غيبى در كار است و من اميدوارم كه همين دست غيبى ما را به پيروزى نهائى برساند و اين ريشههاى گنديدهاى كه الان در كار هستند، اينها هم انشاء الله سركوب بشوند و مىشوند انشاء الله و مملكت پاكسازى مىشود و مال خودتان مىشود، خودتان بايد از آن حفاظت كنيد و شما در صدد باشيد كه همانطورى كه حفاظت مىخواهيد از مملكتتان بكنيد ،از اسلام بكنيد، از خودتان هم حفاظت بكنيد، حفاظت روحى، يعنى بسازيد خودتان را. اگر بخواهيد پيشرفت بكنيد و همه چيزتان انشاء الله اسلامى بشود و پيروزى نظير پيروزىهاى صدر اسلام بشود، كارى بكنيد كه خودتان هم ساخته بشويد، همانطور كه سربازهاى صدر اسلام در عين حالى كه سربازى مىكردند، وظائف صوريه اسلام را هم به تمام معنا به جا مىآوردند، همانطورى كه شمشير مىكشيدند و مىكشتند. دشمنهاى اسلام را با خودشان به طور رافت، به طور دوستى، برادرى رفتار مىكردند. همين دستور قرآن كريم است كه از اوصاف مومنين صدر اسلام و اينها نقل مىفرمايد كه اينها رحيم هستند بين خودشان رحماءبينهم خودشان با هم با رحمت رفتار مىكنند اشداء على الكفار وقتى به كفار مىرسند شدت. حضرت امير وقتى كه مواجه مىشود با لشكر معاويه كه از كفار هم بدتر بودند، با خوارج كه آنها هم به همين طور بودند، با كمال شدت، بعد از اينكه مىديد هدايت نمىشوند، سفارش مىكرد كه شماها ابتداء به جنگ نكنيد، به لشكر خودش فرمود شماها ابتدا به جنگ نكنيد ولو حق با شماست، بگذاريد آنها ابتدا كنند وقتى آنها ابتدا مىكردند، گاهى هم يكى دو تا كشته مىشدند، آن وقت اجازه مىداد و با كمال قدرت تا آخر مىكوبيد. خوارج را همچو سركوب كرد كه از آنها چند نفرى توانستند فرار كنند و خوارج هم همانها بودند كه بعد هم توطئه كردند و حضرت امير را به شهادت رساندند.
رحمت و رأفت با تمامى طبقات و شدت وحدت با توطئه گران مشى اسلام است
اسلام با كمال رافت، با كمال رحمت با همه طبقات رفتار مىكند و همين رحمتش هدايتى است كه مىخواهد همه قشرهاى عالم به سعادت برسند لكن با توطئهگرها با شدت رفتار مىكند و بايد هم
صحيفه نور ج 9 صفحه 16
اينطور باشد. و شما هم كه سرباز اسلام هستيد و من اميدوارم كه شما را در طومار امام زمان سلام الله عليه ثبت كنند اسمهاىتان را، بايد وضعتان همان باشد، سرمشق همان باشد كه اسلام طرح كرده است كه خودتان با هم دوست، رفيق، با همه قشرها رفيق و رحيم باشيد، در مقابل دشمن قوى و مصمم و كوبنده.
خداوند همه شما را انشاءالله نصرت بدهد و همه ما را خدمتگزار به اسلام قرار بدهد و به اين بازماندگان شهدا صبر عنايت كند و اجر عنايت كند و خداوند آنها را غريق رحمت خودش بفرمايد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 17
تاريخ: 12/6/58
پيام امام خمينى به علماى اعلام و مردم غيور كردستان
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز تلگرامى با قيد دو فوريت و با اسم امضاى 18 نفر از ائمه جماعت و رونوشت براى پانزده مقام از مهاباد و اصل شد كه در آن اظهار تأسف شده است كه اينجانب به واسطه تبليغات سوء بر ضد كردها و اهل تسنن بسيج عمومى نمودهام. من با اينكه مىدانم علماى اعلام كردستان در مهاباد و ساير شهرستانها واقعه را آنطور كه هست مىدانند و پر واضح است كه سران اشرار يا جعل امضاء به اسم علما نمودهاند، و يا علما و ائمه جماعت را الزام به امضاء نمودهاند، معذلك لازم است براى چندمين بار به استحضار علماى اعلام كردستان و برادران كردستانى و ساير طبقات برسانم. اين سران خائن چون خود را شكست خورده و مورد تنفر ملت ايران مىدانند دست به اين تشبثات واهى زدهاند،از اول پيروزى انقلاب تاكنون در هر موقعيتى كه پيش آمده است اعلام كرده ايم كه در اسلام كرد و ترك و فارس و بلوچ و لر و تركمن و غير اينها مطرح نيست. اسلام براى همه است و جمهورى اسلامى حق همه گروهها را با عدالت اسلامى ادا خواهد كرد. در عين حال اين خائنان به ايران، خصوصاً كردستان دست از خيانت و جنايت برنداشته و طرحهائى مسالمتآميز را با اسلحههائى كه از كشورهاى خارجى و يا از غارتگرى به دست آوردهاند جواب دادهاند و برادران ما را كه براى حفاظت برادران كردستانى خود بسيج شدهاند با كمال بيرحمى و شقاوت به آتش كشيدهاند و سر بريدهاند، حتى به برادران كردستانى ما و به كسانى كه براى جهاد سازندگى و كمك به كردستان آمده بودند رحم نكردند و آنان را اعدام نمودند. ما به اين اشرار مىگوئيم اگر ما بر ضد كردها بسيج عمومى نموديم، چرا در شهرستانهاى كردستان مثل نقده و سنندج و پاوه و ديگر جاها پس از پاكسازى غير از برادرى اسلامى رفتار نشده است و چرا برادران كردستانى ما از ارتش و پاسداران و ساير قواى انتظامى استقبال پرشور كردند و با آغوش باز پذيرفتند و چرا ما گروهى را براى بازسازى آن منطقه فرستاديم كه حوائج برادران اهل سنت را برآورده كرده و با تمام امكان وسايل آسايش و رفاه آنان را فراهم كند؟ آيا ما برادران اهل سنت را دشمن مىدانيم كه بارها و بارها اعلام كردهايم هيچ فرقى بين اين دو فرقه نيست؟ ما كه تصميم گرفتهايم كه آن سامان را به بهترين وجه آباد كنيم و مقدماتش را فراهم كردهايم، با كرد مخالفيم؟ يا شما كه اسلحه به دست گرفته و به هيچ چيز و به هيچ كس رحم نمىكنيد، طرفدار كرد هستيد؟ ما بسيج عمومى اگر بكنيم، براى پشتيبانى از برادران كردستانى و استخلاص آنان از اشرار
صحيفه نور ج 9 صفحه 18
است و به خواست خداوند متعال شر آنان را به زودى دفع و سران خائن را شديداً به جزاى اعمالشان رسانده و با برادران كرد، حتى آنانى كه در حزب منحله دموكرات داخل شدهاند، اگر به آغوش ملت برگردند، با برادرى و برابرى رفتار مىكنيم و همه در پناه اسلام خواهند بود. والسلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 19
تاريخ: 12/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد مركزى جهاد سازندگى و نماينده امام در اين نهاد
بروز تحول روحى و انسانى در ملت به دست خداوند تعالى
بسم الله الرحمن الرحيم
من كراراً اين مطلب را گفتهام كه اين نهضت يك تحولاتى آورده است كه آن تحولات، تحولات روحى و انسانى است كه در نظر من بسيار اهميتش بيشتر از اين پيروزى در مقابل شاه سابق و قدرتهاى بزرگ است.
در ظرف يك مدت كوتاهى ملت ما متحول شد به حسب نوع، از يك حالى به يك حال مقابل او. يك طور تحول اين بود كه همه مشاهدش بوديد، مىديديد كه در يك وقتى ملت ما طورى بود كه اگر يك پاسبان مىآمد در بازار مثل بازار تهران كه بزرگترين بازار ايران است و مىگفت كه چهارم آبان است و بايد بيرق بزنيد، علاوه بر اينكه خوب عمل مىكردند، براى خودشان اصلاً حق اين معنا را قائل نبودند كه بگويند نه، اصلاً يك همچو چيزى مطرح نبود، بى چون و چرا عمل مىكردند. همين ملتى كه از حرف يك پاسبانى تخلف را براى خودش مطرح نمىديد، در ظرف مدت كوتاهى همين ملت ريخت در خيابان و گفت ما اصل سلطنت را نمىخواهيم، اين تحول، يك چيز بزرگى است، كوچكى نيست. يك آدمى كه، يك بازارى كه از يك پاسبان خوف داشت، يا يك مثلاً صاحب منصبى كه مىآمد و چند تا ستاره روى دوشش بود، همه از آن پرهيز مىكردند و مىترسيدند، اين بچهها و بزرگها و زنها و مردها ريختند در خيابانها و اساس مسأله را، اصلا شاهنشاهى را گفتند نمىخواهيم يعنى آنى كه دو هزار و پانصد سال با قدرت حكومت كرده بود بر ملت، آن را زيرش زدند و جلو هم زدند و عمل هم كردند و پيش هم بردند.اين تحول روحى يك تحولى بود كه اعجابآور و هيچ نمىشد اسمىروى اين گذاشت الا اينكه تحولى بود كه با دست خدا انجام مىشد يعنى هيچ بشرى قدرت اين معنا را ندارد كه روحيه يك جمعيتى آن هم يك جمعيت سى و پنج ميليونى با عقايد مختلف، با روحيههاى مختلف، از بچه كوچولويشان بگيرد تا پيرمرد توى مريض خانههايشان اين يك همچو تحولى در او پيدا بشود، اين بشر نمىتواند اين كار را بكند. اين كارى بود كه، تحولى بود كه خداوند تبارك و تعالى درآن اراده داشت.
يك تحولى ديگرى كه از اين لطيفتر است آن تحول انسانى است كه پيدا شد. شايد سابق همچو چيزى نبود كه دكترها و تحصيل كردهها و عرض بكنم كه اشخاص نازك نارنجى به
صحيفه نور ج 9 صفحه 20
اصطلاح ما و اينها يك وقتى فكر اين بيفتند كه بروند گندم درو كنند، زن، خانمها به فكر اين اصلش نمىافتادند كه يك وقت بروند توى صحرا و كمك كنند به اين كشاورزها و زحمت بكشند و عرق بريزند و عشقبازى كنند با گندم و جو و زمين. اين يك تحول لطيفى بود كه در ايران پيدا شد كه حتى ايرانىهاى اروپا هم يك دسته آمدند اينجا، از اروپا هم يك دسته آمدند پيش من گفتند ما آمديم براى همين سازندگى. من به آنها گفتم كه شما البته نمىتوانيد مثل كشاورزها برويد به آنطور فعاليت كنيد، لكن اين را بدانيد كه رفتن شما، از اروپا آمدن و رفتن شما توى جامعه كشاورزى، قدرت كشاورز را چند برابر مىكند و حالا دارم به شما عرض مىكنم كه البته آنها كار ديده و كار ورزيده هستند و شماها قدرت اينكه مثلاً آنقدرى كه آنها مىتوانند عمل بكنند نداريد، اما اين معنا هست كه وقتى كشاورز ديد كه دكتر و تحصيل كرده و مهندس و عرض بكنم اينها آمدند، زنهاى محترم، مردهاى محترم آمدند در آنجا باهاشان كمك مىكنند، قدرت آنها چند برابر مىشود. اين قدرت مىآورد و اين عمل، عمل بسيار شريفى است و اين تحول هم تحول لطيفى است كه به غير دست خدا كسى ديگر نمىتواند داشته باشد، نمىتواند اين را انجام بدهد، اين تحولات روحى، تحولات انسانى، تعاون كه در ايران پيدا شده است.
يكى از دوستان من مىگفت كه در آن روزهائى كه تظاهرات بود زمان طاغوت و آن تظاهرات شديد بود (دو قصه را براى من نقل كردند، يكى از آنها را يادم است كى نقل كرده يكى را هم كس ديگرى نقل كرده) آن كه از دوستان من بود نقل كرد گفت كه من داشتم در همين خيابانها كه داشتند عبور مىكردند، مردم تظاهر مىكردند، مىرفتم، ديدم يك پيرزنى يك كاسهاى دستش است يك مقدارى هم پول توى آن كاسه هست، دستش اينطور بود و در ذهنم آمد كه خوب اين فقير است و مردم به او، وقتى كه رفتم نزديك ديدم كه اين پيرزن بسيار محترم مىگويد كه امروز تعطيل است بازارها و پول خرد ممكن است پيدا نشود و بعضىها احتياج داشته باشند كه تلفن كنند، من اين را نگه داشتهام كه هر كه بخواهد تلفن بكند بيايد از اين بر دارد و تلفن كند. اين يك كارى است كه ابتدائى، آدم خيال مىكند خوب يك چند قرآن باشد اما اين خيلى لطافت روح مىخواهد، اين يك انقلابى است كه خدا كرده است و من روى اين انقلابهاى روحى و اين حس تعاونى كه در ملت ما پيدا شده است و آن شجاعتى كه در ملت ما پيدا شد و اين علاقهاى كه من ادراك مىكنم، حتى همين امروز، هر روز تقريباً، تقريباً من مواجه با يك همچو چيزى مىشوم. ديروز يك دستهاى از خانمها، محترمات، اينجا بودند يكى اصرار مىكرد كه شما بگذاريد كه ما برويم كردستان. من گفتم آخر شما، نه، كردستان حل مىشود، لازم نيست شما تشريف ببريد. يكى گرفته بود جلوى من، تا آنجا آمد يكىشان دنبال من كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. گفتم من دعا مىكنم كه شما ثواب شهيد را ببريد و خدمت كنيد. اينها يك تحولاتى است كه پيدا شده است. صدر اسلام با يك همچو روحيهاى كه شهادت را مىخواستند، آنطور پيشرفت كردند و در نيم قرن تقريباً معموره را، معموره دنيا را، دنياى متمدن آنوقت را فتح كردند و الا عددشان، يك عدهاى بودند حجازى و نه فنون جنگى به آن معناى مدرنش را كه روم و ايران
صحيفه نور ج 9 صفحه 21
مىدانستند مىدانستند و نه ابزارش را داشتند، ابزار كه هيچ نداشتند حتى هر چند نفرشان يك شتر، هر چند نفرشان يك شمشير، يك بندى از چيز خرما، ليف خرما درست كرده بودند شمشير را با آن بند بسته بودند اينجا.
لكن روح، روح الهى بزرگ بود، آن روحى بود كه وقتى نيزه را (آن در يك جنگى مرد) آن مخالف گذاشت به اينجاى آن و فشار داد، اين ديد كه خواهد مرد، با اين فشار داد خودش را از توى نيزه، يكى نيزه توى شكمش رساند، خودش را، او را هم كشت، خودش هم مرد. يك همچو روحيه، يك همچو روحى يا مثلاً به قلعههاى بزرگ وقتى كه مىرسيدند و كشته مىدادند، كشته مىدادند بعد براى رفتن بالا نيزهها را زير يك سپر مىگذاشتند، سپر رويش، يكى رويش مىنشست مىرفت بالا، اگر كشته هم مىشد، كه مىشد تا در را باز مىكرد. اين روحيه، يك روحيه است كه روحيه الهى است، در ملت ما هم پيدا شده است الحمدلله (يكى از حضار خطاب به امام: انشاء الله خدا به شما عمر هزار ساله بدهد) و به همه ملت انشاءالله عمر با بركت كه هزار سال كه نمىشود لكن بركت هزار سال را، انشاء الله ملت ما اين بركت داشته باشد عمرشان همانطورى كه اين بركت بود كه سلطنت دو هزار و پانصد ساله را، اين محتاج به هزار سال فعاليت بود تا يك سلطنت دو هزار پانصد ساله را ببرند، اين بركت بود، اين بركتى بود كه خداى تبارك و تعالى به شما ملت مسلمان مومن داد و من دلخوشيم به اين تحولات است يعنى همان وقت كه من در پاريس بودم و بعضى از اين مسائل را (البته تمامشان را آنجا شنيدم يعنى بيشترش را) بعضى از اين مسائل را در پاريس مىشنيدم و منجمله اين بود كه يك نفرى كه رفته بود گرديده بود و به دهات اطراف ما، دهات كمره، دهات خمين، دهات چاپلق آنجاها رفته بود، به من گفت كه من در آن دهات كه رفتم، صبح همان وقتى كه بحبوحه تظاهرات و اينها بود گفت صبح كه مىشد در هر دهى آخوند ده جلو مىافتاد مردم عقبش تظاهر مىكردند و ايشان گفت به من در فلان جا در قلعه حسن فلك (آن قلعه حسن فلك را من رفتم مىدانم كجاست، در پهلوى كوهى است كه به آن كوه الوند مىگويند آن غير الوند همدان است. مال خمين است الوندى است، آنجا يك قلعهاى است مثلا به اندازه چند مقابل اين عمارتها، ده بيست تا خانوار شايد داشته باشد) گفت حتى آنجا، گفت من آنجا كه رفتم، ديدم مطالبى كه در آن قلعه مردم آنجا مىگويند همانى است كه در تهران مىگويند. من آنجا در ذهنم آمد كه مساله، مساله بشرى نيست، مسأله، مسأله الهى است و اين پيش مىبرد. وقتى مطلب توجه از جانب ماوراء الطبيعه و غيب باشد، اين ملت پشتيبان غيبى دارد و با پشتيبان غيبى شما پيش برديد والا ابزارى دست شما نبود، چهار تفنگ دست پاسبانهاى ما هست، اينها غنيمت جنگى است و الا كى داشتند اينها را. آنى كه در بين ملت ما بود الله اكبر و ايمان بود، فرياد الله اكبر و ايمان بود و او پيش برد.
حفظ وحدت و روحيه الهى ضامن تداوم پيروزى است
برادرها! حفظ كنيد اين را، خواهرها! حفظ كنيد اين را. تا اين،اين سنگر الهى، اين دژ محكم خدايى هست شما پيروزيد، نه دموكراتها به شما غلبه خواهند كرد و نه كمونيستها خواهند، همه اينها
صحيفه نور ج 9 صفحه 22
دفن خواهند شد لكن به شرط اينكه اين روحيهاى را كه خدا داده است و اين وحدت كلمهاى را كه از جانب غيب به شما هديه شده است، اين امانت را حفظش كنيد. الان اين يك مسألهاى است كه پيش ما امانت است و بايد حفظ كنيم آن را و وقتى كه توجه اين باشد كه ما براى خدا اين كار را مىكنيم، اين هم باز در پاريس مكرر اتفاق مىافتاد كه اشخاص دلسوز، اشخاصى كه هواخواه بودند، اينها به من كرارا مىگفتند كه نمىشود اصلاً، حالا كه نمىشود بايد يك جوريش كرد كه مثلاً به تدريج پيش برود وقدم به قدم مثلاً پيش برويم و بعضىها هم از اينجا پيغام مىدادند كه قدم به قدم پيش برويد، حالا انتخابات را درست كنيد، بعد از انتخابات هم يك مجلس خوبى درست بكنيم و بعد از مجلس خوب و كذا و كم كم، من به بعضىهاشان گفتم به اينكه اين نهضتى كه الان ما پيدا شده است و همه مردم بزرگ و كوچك الان توى خيابان دارند فرياد مىزنند، شما اگر اين نهضت خاموش بشود، دوباره مىتوانيد يك همچو نهضتى درست كنيد؟ نه، پس قبول داريد كه نمىشود. شما مىتوانيد يك همچو قولى بدهيد و همچو اعتقادى پيدا كنيد كه اين آقاى آريامهر به قول خودش عمل مىكند و آمده است مىگويد كه ملت، علماى اعلام، اى مراجع عظام من اشتباه كردم شما احتمال نمىدهيد اين معنا را كه فردا همين آدمى كه آمده است مىگويد علماى اعلام، فردا باز همان قلدر باشد و قلمهاى شما را بشكند؟ جواب نداشتند بدهند. گفتند حالا كه ما اين نهضت را درست كرديم و اين هم از اينها مىدانيم كه اگر اينها قدرت پيدا بكنند، تمام ما را از بين خواهند برد، حالا ما بايد عمل بكنيم.
ما مكلفيم به مبارزه با مخالفين اسلام و ملت
و عمده مطلب اين است كه ما يك تكليفى داريم، ما مكلفيم، خدا به ما تكليف كرده است كه با اين مخالفين اسلام و مخالفين ملت اسلام مبارزه كنيم يا پيش مىبريم، يا نمىبريم اگر پيش برديم كه الحمدلله، هم ما به تكليفمان عمل كردهايم و هم پيش برديم و اگر هم مرديم و كشته شديم، به تكليفمان عمل كرديم. ما چرا بترسيم، ما شكست نداريم، شكست براى ما نيست براى اينكه از دو حال خارج نيست يا پيش مىبريم كه پيروز هم شديم يا پيش نمىبريم كه پيش خدا آبرومنديم. اولياء خدا هم شكست مىخوردند، حضرت امير در جنگ معاويه شكست خورد، اينكه حرف ندارد، شكست خورد. امام حسين سلام الله عليه هم در جنگ با يزيد شكست خورد و كشته شد اما به حسب واقع پيروز شدند آنها. شكست ظاهرى و پيروز واقعى بود. اگر ماها هم كه براى خدا مىخواهيم كار كنيم شكست هم بخوريم، تكليف را عمل كرديم و به حسب واقع هم پيروزى با ما خواهد شد.
شما وارث مملكتى هستيد كه دو هزار و پانصد سال به آن ظلم شده
اين را عرض مىكنم براى اينكه به شما عرض كنم كه من مىدانم كه الان گرفتارى زياد است، نه براى شما، نه براى گروه شما، براى همه گروهها، شماوارث يك مملكتى هستيد كه دو هزار و پانصد سال بر آن ظلم شده است و آن چيزى را كه شما خودتان مشاهد بوديد، ده پانزده سالش را
صحيفه نور ج 9 صفحه 23
شايد شماها يادتان است، از اول آمدن رضا خان به سر كار تا حالا من يادم است شما هيچ كدام يادتان نيست، از آنوقتى كه آن وارد شد به تهران و كودتا كرد تا حالا كه اينجا نشستهام مسائل يادم است، يعنى مشاهد بودم، شماها هم زمان محمدرضا را يادتان است و خرابىهاى را كه بيشتر كرده از سايرين. اين دو پدر و پسر هر دو خيانت كردند اما خيانتهاى اين بيشتر از خيانتهاى او بود. خرابكارى اين بيشتر از خرابكارى او بود، ما وارث يك همچو مملكت خراب از همه جهت، اقتصادش، خوب دنبال هر انقلابى يك آشفتگى است، اين قابل تعرض نيست، يك رژيم بخواهد تغيير بكند، آن هم يك همچو رژيمى، آن هم به دست مردم، نه به دست يك نظامى كه روى نظم كارهايش انجام ميدهد نه كودتا، كودتا نبود، آنها مىخواستند كودتا بكنند، خوب البته مىدانيد كه در اين شبهاى آخرى كه ما تهران بوديم، قضيه كودتا بود و كشتن همه لكن خدا نخواست و همانهاى كه مىخواستند به دست آنها كودتا كنند همانها هم برگشتند به همه آنها و خدا برگردانده است، شما غافل نشويد از اين. شما افغانستان الان را ملاحظه كنيد، افغانستان الان چند ماه است گرفتارند مردم، خداوند انشاء الله كه نجاتشان بدهد، براى اين است كه طرفشان كه عبارت از اين مرد فاسق است، مىكوبد آنها را با طياره و با توپ و تانك. يكى از عناياتى كه خداى تبارك و تعالى به شما كرد و به ما كرد اينكه اينها را از خدا يك خوفى در دلشان وارد كرد كه متشبث به آن اسلحهها نشدند، منصرفشان كرد، آنطور نبود كه فانتومها را بياورند بالاى سر تهران و چه بكنند، بعضىهاىشان هم كه گفته بودند اطاعت نكردهاند از آنها. اگر چنانچه آنها قواى انتظامىشان را به كار انداخته بودند و تهران را سركوب كرده بودند، حالا شما اينجا مجتمع نبوديد، ما هم نبوديم. اين يكى از معجزاتى بود كه خداوند اينها را منصرفشان كرد از اين كار، اگر هم تو ذهن يكىشان آمد، يا ترسيد و نكرد، اگر هم دستور داد، طرف ترسيده بود يا طرف براى خاطر خدا نكرد، اين هم يكى از چيزهايى بود كه دراين نهضت واقع شد و امرى بود ماوراءالطبيعت، مثل افغانستان نشد.
يأس به خود راه ندهيد كه از جنود شيطان است
در هر صورت اين را مىخواستم عرض بكنم به شما كه شجاع باشيد. در گرفتارىها كه مىآيد، پا بر جا باشيد مأيوس هيچ وقت نشويد. دولت اگر چنانچه نمىتواند به آن اندازهاى كه، من تصديق مىكنم كه دولت مشغول كار است، كار خيلى هم كردند اين هم به خود آقايان گفتهام، به آقاى بازرگان و ديگران گفتهام كه شما كار مىكنيد و عرضه نمىكنيد، ديگران كار نمىكنند و مىگويند، ديگران كار نمىكنند، فريادش را مىزنند. اينها خيلى كار كردهاند اما عرضه نمىكنند. چند دفعه تا حالا به آنها، شما اين پاكسازى را خوب عرضه كنيد، آن خانهسازى را عرضه كنيد، آن امداد را كه داريد در همه جا مىكنند و مىكنيد عرضه كنيد به مردم، اين چيزهايى كه تا حالا شده است بگوئىد. فقط در تمام اين مدت يك روز آقاى هاشمى( سلمه الله تعالى ) در مدرسه فيضيه شمرد، پنجاه تا تقريباً يا سى تا، چند تا بود شمرد يكى يكى كه اين كارها تا حالا شده است. خوب اين را بايد در روزنامهها بنويسند، صدايش
صحيفه نور ج 9 صفحه 24
را در آورند كه مردم نيايند از ما سؤال كنند كه آقا اين چيزى كه در صد (شماره حساب بانكى) ريخت، خورديد يا عمل شد. نگويند مردم كه خوب، مردم آن چيزى كه در صد ريختند الان خرج شده، تمام شده، باز هم احتياج است ولى عرضه نمىكنند، بايد عرضه كنند. عمل كردند، اما اينقدر اشكالات در كار است كه به اين زودى نمىشود درستش كرد ، يك مملكت آشفتهاى را به اين زودى نمىشود اصلاحش كرد، اين پافشارى لازم دارد، بايد مأيوس نشد. د راين قضيه كردستان بعضى از آقايان محترم به طور يأسآميزى و بعضى از سران به طور ياس آميزى با من تماس مىگرفتند (حتى اين روزهاى آخر) كه اگر چنانجه با اينها وارد مذاكره نشويم، چه خواهد شد و چه خواهد شد، از دست ما خواهد رفت. به ايشان گفتم اشتباه مىكنى به اتمام رسيد.
مقصود من اين است كه هيچ وقت يأس را در قلب خودتان وارد نكنيد، ياس از جنود شيطان است، اميد از جنود خداست، هميشه اميدوار باشيد، پشتوانه شما خدا و اسلام است. كسى كه پشتيبانش اسلام است از چه بترسد؟ با يك اشاره همه تمام مىشود، اتكال كنيد به خداى تبارك و تعالى، اتكال كنيد به قرآن و اسلام و پيش برويد و اينكه يك كسى مثلا فرض كنيد سردى با شما مىكند، همراهى با شما نمىكند، اينها چيز مهمى نيست خدا همراه شماست ولو حالا با شما يك قدرى هم فرض كنيد سردى مىكنند يا اگر همراهى نمىكنند يا اگر دلجوئى نمىكنند. كار وقتى براى خدا باشد، ديگر انسان خوف از چيزى ندارد. حضرت على بن الحسين سلام الله عليه در آن بحبوحه كذايى كه بود راجع به اينكه همه اصلا مقدراست كه بايد كشته بشويد، اينطور نقل مىكنند اهل منبر كه عرض كرد به امام عليه السلام كه " اولسنا على الحق" ما بحق نيستيم؟ فرمود چرا، گفت پس چرا بترسيم از مردن « فاذا لانبالى بالموت ) وقتى ما بحقيم، ما بحقيم هيچ اشكالى در اين نيست كه بحقيم ، ما در مقابل باطل ايستادهايم باطل عبارت از رژيم سلطنتى جابر و شما مسلمان متعهد در مقابل يك همچو رژيمى و در مقابل دستجاتى كه تاييد او را مىكردند كه ابر قدرتها بودند و ساير قدرتها. شماها بحقيد، وقتى شماها بحقيد، از اينكه با ما فلان كس همراهى نمىكند چه باكى. خوب من كه بحقم من تكليفم را دارم عمل مىكنم حالا شما با من موافقت كنيد، نخير مخالفت كنيد، ده تا هم فرض كنيد كه كاره چوب لاى چرخ بگذاريد من كارم را دارم انجام مىدهم، رسيدم به آن كارى كه انجام دادم، دو تا چيز بردم يكى ثواب خدا، يكى رسيدن به مطلب. نرسيديم، ثواب خدا سر جاى آن هست. شكست توى كار نيست، شما ملت شكست نمىخوريد انشاء الله و به پيش مىرويد و انشاء الله همه اين مشكلات تمام خواهد شد. البته راجع به اين قضيه اى هم كه آقا گفتند و اينها، من اين آقايان مىآيند اينجا باهاشان صحبت مىكنم. اميدوارم كه همه موفق باشيد، مويد باشيد، همه از جنود امام زمان سلام الله عليه باشيد و در دفتر آنها اسم شما را بنويسند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 25
تاريخ: 12/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده شهيد سرهنگ فراشاهى و بانوان مكتب ولى عصر
تبليغات و تحقيقات دامنهدار اجانب براى تضعيف اسلام و روحانيت
بسم الله الرحمن الرحيم
مهم براى هر ملتى اين است كه آن دردهايى كه دارد بشناسد و درمان آن درد را و دنبال آن به معالجه بپردازد؛ دردهايى كه در طول تاريخ و بالخصوص از آنوقتى كه غربىها راه باز كردند به شرق و از همه بالاتر در اين پنجاه و چند سال حكومت سياه براى ملت ما پيش آمده است و معالاسف بسيارى از قشرها غافل از آن هستند و بعضىها هم با طور خيانتآميز دامن به آن مىزنند. مهم اين است كه آن دردى كه براى ملت ما پيش آمده و الان به حال يك مرض، يك مرض مزمن تقريبا هست اين است كه كوشش كردهاند غربيها كه ما را از خودمان بيخود كنند، ما را ميان تهى كنند، به ما اينطور بفهمانند و فهماندند كه خودتان هيچ نيستيد و هر چه هست غرب است و بايد رو به غرب بايستيد. آتاتورك، در تركيه من مجسمه او را ديدم، دستش اينطور بالا بود گفتند او دست را بالا گرفته رو به غرب كه بايد همه چيز ما غربى بشود. يكى از اشخاصى كه در زمان رضاشاه و بعد از رضاشاه هم او بود و معروف هم بود، حالا من ميل ندارم اسمش را ببرم، اولش هم معمم بود و بعد هم مكلا و بعد هم سنا و اينها راه داشت، آن هم گفته بود كه همه چيز ما بايد انگليسى بشود. اينطور نقشه بوده است، اينطور طرح بوده است كه ما را از خودمان بيخبر كنند و تهى كنند و به جاى او يك موجود غربى درست كنند، طورى باشد كه ما اسم مدرسه هم وقتى بگذاريم يكى از اسمايى كه غربىها دارند بگذاريم. اسم خيابانهاىمان هم به اسماء غربىها نامگذارى شود. دواخانهها و موسساتمان هم با آن اسماء، اگر بخواهند خيلى برايش احترام قائل بشوند، آن اسماء را داشته باشد. كتابهايى كه در اين نيم قرن نوشته شده است استشهاد صاحب كتابها همه به حرفهاى غربىها هست، اگر يك مطلبى را مىخواهند بگويند، دنبالش مىگويند اين را هم چه كسى گفته است، يكى از فلاسفه غرب را اسم مىبرند. هم آنهائى كه كتاب مىنويسند از خودشان بيخبر شدهاند و هم ماها و مردم از خودمان تهى شدهايم و به جاى يك موجود شرقى اسلامى، يك موجود غربى بر ما تحميل شده كه خودمان را گم كردهايم و به جاى مغز شرقى مغز غربى نشسته است، تا استشهاد به آنها نباشد، مشترى هم كم مىشود. كتابها بخواهند مشترى زياد داشته باشند، موسسهها بخواهند زياد مشترى داشته باشند، دواخانهها بخواهند كه زياد به آنها توجه بشود اسماء غرب را بايد بگذارند رويش تا اينكه مشترى پيدا بكنند.
صحيفه نور ج 9 صفحه 26
استشهاد به كلام غربىها بشود تا اينكه مردم توجه به كتاب پيدا كنند. اين يك مرضى است در شرق، يك مرضى است كه تا اين مرض هست شرق نمىتواند صحيح باشد. تا اين مرض هست شرق انگل است، تبع است. تا ما يكىمان مريض مىشود فورا راه مىافتد به انگلستان، فرانسه، به امريكا. در زمان محمدرضا، در ذهنم اين است كه يك لوزهاى مىخواستند يكى از اين بچههاى آنها بود - چيزى حالا درست يادم نيست - لوزتين را مىخواست عمل كند، مىگفتند از خارج بايد بيايد. نه اين كه اينجا طبيب نبود، طبيب بود لكن هم طبيب و هم آن كه محتاج به طبيب است، از خودشان بيخبر بودند خودشان را هم نمىشناختند، هر چه مىشناختند غرب را مىشناختند. الان هم هر كه مريض مىشود در عين حالى كه در اينجا طبيب متخصص هم هست، همان طبيب متخصص هم كه اين معنا را مىتواند عمل بكند لكن از باب اينكه مغزش غربى شده است مىگويد ببريد او را انگلستان. چند وقت پيش از اين چند تا از اطباء اينجا بودند و من راجع به همين مسائل كه خوب چه شده است كه، من اينطور مىگفتم كه نگذاشتند كه طبيب پيدا بشود در ايران و از اين جهت است كه مىبرند به خارج. او مىگفت كه نه، ما طبيب هستيم، اينها را هم كه به خارج مىبرند، در خارج هم اطباء ايرانى زياد هستند و بسيارى از اينها را هم، همان اطباء ايرانى معالجه مىكنند. گفتم خوب بدتر براى اينكه شما حالا طورى شدهايد كه ديگر خودتان هم نمىتوانيد خودتان را بفهميد، خودتان را گم كرديد، به جاى خودتان يك موجود غربى نشسته است. فلاسفه غرب الان هم محتاج به اين هستند كه از فلاسفه شرق ياد بگيرند، كتابهاى ابوعلى الان هم من گمان مىكنم تا چند وقت بيش از اين بود و الان هم همين طور، مورد استفاده اطباء غرب باشد. قانون بوعلى رسما تدوين مىشده آنجا، استفاده از آن مىشده لكن اين تحفه شرقى رفته غرب، غرب از آن استفاده كرده و ما خودمان گم كردهايم خودمان را، بوعلى را نمىشناسيم. اين براى اين است كه آنوقتى كه اينها راه پيدا كردند به ممالك شرق كه شايد سابقهاش حدود ششصد سال يا همچو چيزى باشد (درست من نمىدانم لكن طولانى است) مطالعات در همه چيز شرق مطالعه كردند. اشخاص متخصص از خارج آمد، از غرب آمد و همه جاى ايران را و همه جاى شرق را گردش كردند و بررسى كردند. در تاريخ هست، در همين تاريخهاى آخرى كه با شتر مىرفتند اين بيابانهاى ما را، همان بيابانهاى بىآب و علف هم مىرفتند، با شتر مىرفتند و آنجا بررسى مىكردند. يك قسم از بررسىها و اينها مال اين بود كه بفهمند چه دارد شرق، نفت را، كبريت را، هر چه كه دارد، مس، آهن، اين ذخاير زيرزمينى را بفهمند چه دارد و بايد به چه راه آنها را به دست آورد. آنها كشف مىكردند. در همدان من بودم كه يكى از آشناهاى من كه سابقه داشت (اينكه مىگويم مال شايد حدود بيست سال يا بيشتر باشد) كه يك ورقهاى آورد شايد يك متر در يك متر نقشه بود، نقشه مال همدان و دهات و قراء و قصبات همدان بود، اين را كه باز كرد من ديدم نقطههايى با رنگ ديگر، زياد نقطه در آن هست. گفتم اينها چيست؟ گفت اين نقشه از خارجىهاست، اين نقطهها جاهايى است كه يك چيزى در آنجا پيدا مىشود، يك زيرزمين، يك چيزى دارد آنجا، اينها همه جا را مطالعه كردند. يك راه اين بود كه يك قسم از مطالعاتشان مطالعات شناختن ذخاير شرق كه يكى از آن هم ايران بود، يك قسم از مطالعات هم
صحيفه نور ج 9 صفحه 27
كه باز در همان وقتها كه اين وسائل اتومبيل و اينها نبود با قافلهها حركت مىكردند و با شترها مىرفتند و مطالعه در گروههاى مختلف، عشاير ايران، بختيارىها - عرض كنم - بلوچها، كردها، يك دسته آنجاها مىرفتند و مطالعه مىكردند آنها چه جور آدمهائىاند و چه جور مىشود آنها را تحت استعمار گرفت. و يك گروه ديگرى هم در شهرها مشغول مطالعه بودند كه اينها چه جور وضعى دارند و آنطورى كه من مىفهمم از رويهمرفته مطالعاتشان راجع به انسانها اين حاصل شده است كه اين جمعيت شرقى به اسلام اعتقاد دارد و آن كه مانع مىشود از اينكه آن چيزهاى زيرزمينى را به غارت ببرند اينها هستند كه به اسلام عقيده دارند، اين قشرهاى ديگرى كه با اسلام سر و كار ندارند از آنها هيچ باكى نداشتند، آنها يك مردم تهى هستند كه با آنها كارى نداشتند، آن كه از آن خوف داشتند تودههايى بود كه به اسلام عقيده داشتند. خوب، اينهائى كه به اسلام عقيده داشتند از چه راه اين عقيده را پيدا كرده بودند از طريق روحانيت اين اعتقاد را اينها تزريق كرده بودند و مطالعاتشان به اينجا رسيده است كه، رسيده بود كه اين ملاها در دهات و قصبات و همه جا هستند و هر وقت بخواهند، اين مردم را ممكن است كه به شورش وا دارند. چه بكنند اين نشود؟ دو نقشه مىخواستند پياده كنند. در زمان رضاشاه پياده شد به طور سختى هم پياده شد و بعد از آنكه ديدند آن سختىها مشكل است و نمىشود، به ترتيب شيطانى يكى اينكه اسلام را در بين تودهها، در بين مردم، اين را كوچكش كردند، قلمهاى اجير آنها و تبليغات دامنهدارشان راجع به اينكه اين اسلام مال زمان سابق بوده است، چيزى كه مال هزار و چهار صد سال پيش از اين است ديگر حالا، حتى حالا هم اگر شما ديده باشيد گاهى وقتها جرات نمىكنند بگويند، اما مىگويند در يك كلمهاى. اين يك راه بود كه اسلام را اصلا از نظر مردم بيندازند اسلام كهنه شده است، ديگر حالا وقت عصر نوينى است، حالا عصر تجدد است، حالا عصر موشك است، در عصر موشك ديگر اسلام نبايد مطرح بشود يك راه ديگرش هم كه در عرض همين دنبال مىشد اينكه روحانيت را از دست مردم بگيرند اينها دربارىاند، اينها انگليسىاند، خود انگليسها تزريق مىكردند، خود انگليسها به مردم اينطور مىگفتند كه اينها انگليسىاند، اينها منحرفند، انگليسىاند. خودشان به مردم اينطور مىگفتند، آنهايى كه اجير بودند از طرف آنها، به مردم اينطور تزريق مىكردند. خوب سابق، ده، بيست سال پيش از اين، بيست سال پيش از اين يا يك قدرى بيشتر، انگليس معروف بود و مطرح بود، بعد آمريكا جلو افتاد اينها دربارىاند، اينها انگليسىاند، اينها را گذاشتهاند براى اينكه مردم را خواب بكنند، دين اصلش تخدير است، دين مثل مخدرات مىماند، مردم را خواب مىكند كه آنها ببرند، و بچاپند، و روحانيت هم عامل انگليسها هستند اينها آمدهاند اينجا مردم را خواب كنند كه آنها بچاپند و اينها حرف نزنند، مردم را اينها خواب مىكنند، آنها اموالشان را مىبرند و خودشان خوابند ملتفت نيستند. اين دو نقشه بود كه اسلام را از نظر مردم پايين بيندازند و مردم به آن بىاعتنا بشوند و آنها هم كه اسلام را ترويج مىكنند، از آنها هم مىترسيدند، آنها را هم منحط كنند تا اينكه اين دو تا قدرت وقتى كه از ملت گرفته شد ديگر ملت نمىتواند كارى انجام بدهد، نه مىتواند وحدت داشته باشد و نه مىتواند عمق مسائل را بفهمد، از آن طرف هم نويسندههايى كه از خودشان هستند يا بدتر از
صحيفه نور ج 9 صفحه 28
خودشان هستند به اين مسائل كمك مىكردند. يكى ا ز شعراشان در همان عصر (مضمون شعرش را مىگويم، شعرش هم يادم است) مىگويد تا آخوند و قجر در اين مملكت هست اين ننگ را كشور دارا به كجا ببرد. اين ننگ اينكه، ننگ اينكه آخوند در اين مملكت هست كشور دارا اين ننگ را به كجا ببرد آنوقت كه رضاشاه غلبه كرد، شاعر اينها منطقش اين بود كه يك ننگى است، روحانيون در اينجا ننگ است، كشور دارا بايد از روحانيون و آن چيزى كه روحانيون مىگويند كه اسلام است، تا اين هست چطور اين ننگ را ما، يك مجلسى درست كردند در همان زمان آن شخص (شايد در اواخر زمان) كه در آن مجلس نمايش غلبه اسلام بر ايران بود كه لشكر عرب آمد و غلبه كرد و - عرض بكنم كه چيز را - ايران را گرفت و آنوقت - چيز هم - عربستان هم جزء اينجا بود. آنجا دستمالها را در آوردند به گريه، گريه اينكه اسلام آمد و ايران را اسلامىاش كرد، گريه كردند. در يك مجلس عمومى درست كردند وضع را به طورى كه دستمالها را در آوردند و به حال ايران گريه كردند كه ايران اسلام آمده است. چه بود؟ براى اين بود كه مردم را از اسلام همچنين بترسانند كه اسلام آمد و بكلى اوضاع را به هم زد. الان كه ما اينجا نشستيم، من آن طرف بودم، يك طومار، يك چيزى آمد، تلكسى آمد كه در آن اين بود كه به امر تو ايرانىها بر ضد كردها قيام كردند. اينطور الان حزب دموكرات در آنجا و آقايان كرد را هم اينها در مهاباد، چون الان ديدند مهاباد از دستشان دارد مىرود و وقتى رفت ديگر تمام شد و انشاء الله همين طورى مىشود، چون ديدند كه ديگر كارشان ديگر به آخر رسيده است به اينجا منتهى شدند كه يك تلكسى بود كه الان من آن طرف خواندم، با اسم من شروع شده و دنبالش هم عده زيادى از روزنامهها و اينها رونوشت به همه آنها و همه به اينكه ما كردها، ملت كرد كه با شما يكى هستند، چطور شده است كه حالا همه مردم را شما وادار كرديد همه ايران بر ضد كردها قيام كردند؟ در صورتى كه همه ايران مىدانند كه بر ضد، بر ضد ضد كرد، كردها قيام كردهاند، نه بر ضد كردها، چون ما هميشه داد اين معنا را داريم كه كردها با ما برادر هستند معذلك - به اين - مطلب به اين روشنى را دارند به من تلگراف مىكنند، به مهندس بازرگان تلگراف مىكنند و تلكس مىزنند.
تاريخ مبارزاتى انبيا و علماى اسلام، افشاگر تبليغات كذب استعمار
وضع اينطورى است كه مىخواهند اينطور نمايش بدهند، همين اشخاص بودند، همين اشخاصى هستند كه اسلام را به مردم اينطورى نمايش مىدهند كه اسلام آمده است كه مردم را خواب كند، اسلام آمده است كه طبقه مستضعف را خواب كند تا بزرگها اينها را بخورند و اينها صدايشان در نيايد، غافل از اينكه تاريخ در كار هست، تاريخ هست، تاريخ اسلام كه ديگر دور نيست خيلى، در راجع به همه اديان اينها مىگويند. خوب اين تاريخ هست. همه اديان وقتى كه شما ملاحظه بكنيد سران اين اديان كه انبيا بودند، اينها از طبقه مستضعف قيام كردند و طبقه مستضعف را بر ضد قدرتها شوراندند. حضرت ابراهيم خودش بوده و يك تبرى، از طبقه پائين در مقابل آن نمرود عصر قيام كرد و آن مظاهر آنها كه مظاهر اشرافيتشان را (بتپرستى هم آنوقت يك مظاهر اشرافى بود) آنها را
صحيفه نور ج 9 صفحه 29
شكست. حضرت موسى هم يك شبان و يك عصا، از همين طبقه مستضعف، اين طبقه را بر ضد فرعون و بر ضد دستگاه طاغوتى او برافراشت، اينها را بر انگيخت بر ضد آنها، نه اينها را خواب كرد تا آنها بخورند، اينها را بيدار كرد كه آنها را بكشند. عكس آنكه نويسندههاى خائن ما و نويسندههاى خائنتر خارجىها مىگويند كه دين افيون جامعه است و انبيا آمدهاند كه جامعه را با اين افيون خواب بكنند و قدرتمندها و طاغوتها اين را، جامعه را بمكند و اينها خواب باشند. درست وقتى تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد عكس اين است يعنى طاغوتها به مردم غلبه كرده بودند و خداوند در هر عصرى يك نفر را از همين قشر پائين، از همين چوپانها، از همين طبقه مستضعف برانگيخت و اين طبقه مستضعف را بيدار كرد و بر ضد طاغوتها قيام كرد و فرعون را غرق كرد و از بين برد. و اما اسلام كه تاريخش نزديك به ماست آنها اينقدر دورند، تاريخ نزديك به ماست، زندگى پيغمبر اكرم معلوم است براى همه چه جور بوده است. معارضهاى او و جنگهاى او معلوم است با كى جنگ كرده. پيغمبر اكرم در مكه مكرمه از همين طبقه مردم، البته از اشراف به آن معنا كه سادات آنوقت بودند، نه اشراف به آن معنا كه سرمايهدار بودند، به آن معنا كه سادات بودند، از آنها بود لكن فقير بود، از طبقه فقرا بودند اينها، تا آخر هم با همين فقر زندگى كردند و معذلك اين كارها را انجام دادند. از همين طبقه در مكه پيدا شد و اشراف مكه و سرمايهدارها و قافلهدارها و اينها با او مخالفت كردند به اندازهاى كه نمىتوانست ديگر آفتابى بشود، توى غار رفت، مدتها در غار محبوس بود آنجا تقريبا، تا كارهاى تبليغات زيرزمينى را اينجا كرد. يك عدهاى را با خودش همراه كرد و بعد ديد اينجا زورش به اينها نمىرسد با مردم مدينه بست و بند كرد و تشريف بردند مدينه، در مدينه هم كه رفتند وارد نشدند به يك طايفه چيزدار، به همين فقرا، به همين مردم ضعيف. مسجد پيغمبر اكرم هم مثل اين مسجدهاى شما نبوده است مسجد اعظم، يك جاى كوچكى، يك سقفى با اين چيزهاى خرما، با اين چيزهاى خرما يك چيزى درست كرده بودند، يك ديوار اينقدرى هم براى اينكه مثلا حيوانات وارد نشوند با يك چيزى گلى يا از همينها درست كرده بودند. اما سرنوشت اسلام را در يك همچو مسجدى درست مىكردند. مسجد بود، همچو نبود كه قبه و بارگاه باشد و ميان تهى، از آن تاسيسات خالى لكن از همان جا روم و ايران را شكست دادند، هر چه هم بخواهند اينها گريه كنند. اين پيغمبر اكرم از همين طبقه پايين به طورى كه وقتى هم مدينه تشريف بردند باز اصحابى ايشان داشتند كه خانه نداشتند، هيچ خانه نداشتند، در مسجد اينها مىخوابيدند، يك صفهاى بود كه اصحاب صفه مىگفتند، عدهاى آنجا پهلوى هم همان جا مىخوابيدند زندگىشان همان بود. زندگى نداشتند وقتى هم مىخواستند جنگ بروند هر چند نفرشان يك شتر، هر چند نفرشان يك شمشير، اينجورى بود وضعشان. هيچى، هيچ خبرى نبود در كار. از اين طبقه بودند، در مقابل كى؟ جنگهاى پيغمبر با كى بوده؟ آيا پيغمبر آمده اين طبقه مستضعف را خواب كند كه آنها بمكندش؟! يا آمد و اين طبقه ضعيف را، اين مستضعفين را برانگيخت؟ جنگهاى پيغمبر همهاش با همين اشراف بود و با همين باغدارها و با همين سرمايهدارها و با همينها و بعد هم با سلاطين و با كسان ديگر. كاغذهاى پيغمبر به سلطان ايران، به سلطان روم،
صحيفه نور ج 9 صفحه 30
به سلطان قبط، به كجا، كاغذهايش همه معروف است ديگر، دعوت كرده آن سلاطين را كه بياييد آدم بشويد، مسلم بشويد، نه اينكه خواسته است كه مردم را لالايى بگويد خواب كند، افيون باشد هر كه قرآن را بخواند. آخر بىانصافى اين است كه قرآنى كه در خانه همه مسلمانها هست، همه دارند اين قرآن را مىبينند، قرآنى كه هر صفحهاش را كه باز كنى راجع، يا مثلا هر جزئيش را كه ببينيد راجع به قتال و راجع به كشتار اشخاص طاغوت و بر انگيختن مستضعفين در مقابل مستكبرين است. اين بى انصافها قرآن را كه در دسترس همه هست، ناديده گرفتند. آنوقت مىگويند كه اسلام آمده است كه مردم را، مستضعفين را خواب كند و مستكبرين را بر آنها غلبه بدهد. اين قرآنى كه قتال در آن هست - عرض مىكنم كه - جنگ مستضعف بر مستكبر هست، سر تا ته آن راجع به فرعون، راجع به اشخاص ديگر و راجع به مستكبرينى كه در آن عصر بودند هست و مردم را وادار كرده بر ضد آنها، مىگويند كه قرآن يا پيغمبر آمده است كه اين مردم بيچاره و فقير و رعيت و كشاورز را خواب كند تا محمدرضا بيايد بمكدشان!! اين قرآن و آن انبيا، بياييم سراغ اين علماى به اصطلاح اينها دربارى، شما يادتان است، همسن من تقريبا هستيد، مىشناسم شما را از آنوقت، از وقتى كه رضاخان آمد تا امروز چند مرتبه قيام شد، كى قيام كرد؟ از اين طبقات ديگر، مردم، از روشنفكرش بگير، از - نمىدانم - نويسندهاش بگير و از اينها در اين قيامهاى بر ضد، كى بود كه قيام كرد؟ قيام آذربايجان را كى كرد؟ علماى آذربايجان، مرحوم آميرزا صادق آقا، مرحوم انگجى، ديگران كردند قيام اصفهان را كى كرد؟ مرحوم حاج آقا نورالله، ديديد كه آمدهاند علماى اسلام به اينجا و علماى بلاد هم جمع كردند قيام بر ضد رضا خان. قيام خراسان را كى كرد؟ علماى خراسان مرحوم آميرزا يونس و مرحوم آقازاده و امثال اينها. بعد از او هم يك قيام تنهايى آقاى قمى كرد كه آمد به حضرت عبدالعظيم و ما هم حضرت عبدالعظيم بوديم و منتها اين قيامها شد و قدرت، آن قدرتى بود كه اينها را شكست داد، قيامها را شكستند، علماى آذربايجان را گرفتند و در يكى از بلاد كردستان، سقز بوده، كجا سنقر، كجا، اينجا تبعيدشان كردند و بعد از مدتها اجازه دادند كه مرحوم آميرزا صادق آقا آمدند همين قم و اينجا هم فوت كردند. علماى مشهد هم، همه آنها را گرفتند آوردند در تهران حبس كردند. مرحوم آقازاده يكى از علمايى بود كه درجه يك آنجا بود. من خودم مىديدم كه ايشان در گوشه يك جايى كه يك منزلى داشتند، اينطور به خيابان چيز بود تنها آنجا نشسته بود، مامورها هم مواظبش، كسى نمىتوانست با ايشان تماس بگيرد، ايشان را هم مىبردند در عدليه آنجا محاكمه مىكردند و اينطور. در مجلس كى بود كه مىايستاد در مقابل اينها؟ مدرس بود. اين علماى دربارى كه اينها مىگويند، عكس بودند. اين پانزده، شانزده سال قيام مال كى بود؟ مال همين آقايان بود، همين آخوندهاى بلاد و اطراف. همينها بودند كه اينها برضد آنها تبليغ مىكنند و الان هم نمىخواهند كه اين رژيمى كه اسلامى است باز اسم آخوند در آن باشد، الان هم نمىخواهند. از اينها همچو مىترسند كه مبادا اين منافع نامشروعى كه اينها مىبردند و در خارج و در داخل براى خودشان اين بساط را درست مىكنند، دست اينها بيفتد كه وقتى در مجلس خبرگان مىروند بر ايشان بودجه قرار مىدهند، بگويند كه ما عبايمان را رويمان مىكشيم
صحيفه نور ج 9 صفحه 31
مىخوابيم، بودجه مىخواهيم چكار؟ اين آخوند است كه اين را مىگويد. همين آخوندها هستند كه شما مىگوييد كه اينها كذا و كذا هستند كه وقتى رفتند مجلس خبرگان و برايشان ده ميليون بودجه قرار دادند اعتراض كردند كه ما بودجه مىخواهيم چه كنيم برايشان - عرض مىكنم كه - يك جايى را گرفته بودند، تختهايى گرفته بودند. ما تخت مىخواهيم چه كنيم؟ ما هر كداممان بياييم در مجلس همين جا عبايمان را دوش مىكشيم، همين جا هم مىخوابيم. اينها نمىخواهند اينها را، اينها يك رژيمى را مىخواهند، يك وضعى را مىخواهند كه جيبهاى اينها پر بشود بقدرى كه تخمه كنند كه ندانند چه مىكنند، سرمايههاى اينجا را ببرند به خارج. ارز اينجا را الان هم مشغولند كه ببرند به خارج و براى خودشان آنجا تعيش كنند. من در پاريس كه بودم يكى از مطالبى كه شنيدم آنچه كه يادم ماند و تحفه بود يك كلمهاش بود، براى يكى از بستگان همين رژيم، بستگان همين محمدرضا، يكى (حالا از كدامشان بود آن هم يادم نيست) ويلايى در خارج هست، قيمت ويلا را هم من يادم نيست اما آنى كه يادم ماند اين است كه 6 ميليون دلار خرج گلكارى، ملتفتيد يعنى چه؟ 6 ميليون دلار يعنى 42 ميليون تومان يا پنج ميليون دلار، حالا يكى از اينها. پنج ميليون ظاهرا پنج ميليون، پنج ميليون دلار خرج گلكارى آن ويلا. آنها اين را مىخواهند. آنها هم كه اطراف آنها هستند و - عرض مىكنم كه - الان در كردستان غائله درست كردهاند و برادرهاى كرد ما را اغفال كردهاند، آنها مىخواهند اينطورى اين وضع را پيش بياورند كه از شما بگيرند و در جيبهايشان پر كنند و ويلا در آنجا درست كنند كه پنج ميليون دلار، 35 ميليون تومان خرج گلكاريش بشود. من خودم همه چيز را يادم نيست چقدر بود، اصلا نمىدانم چقدر بود اما اين را يادم بود. خوب سال ديگر هم همين طور. در هر صورت آن دو تا مطلبى كه اينها داشتند ما را اول ميان تهى كردند، خودمان را از خودمان گرفتند، تبليغات، تعليمات همه چيز استعمارى بود، خودمان رااز خودمان تهى كردند. اين دو قدرتى هم كه مىشد يك كارى بكنند از ما گرفتند، مىگرفتند، مىخواستند بگيرند، الحمدلله نتوانستند. يكى قدرت اسلام را كه از آن مىترسيدند، يكى قدرت خدمه اسلام را كه عبارت از روحانيون، اينها را مىخواستند بگيرند و شدت هم كردند و گرفتند، در زمان رضاشاه سركوبى كردند سخت به حيث كه خود مردم هم بر ضد روحانيت، طبقات زيادى از آنها بر ضد روحانيت حرف زدند و گفتند و شنيدند و بعد كه ديدند با زور مشكل است بعد با حيله وارد شدند، با حيله و با تبليغات سوء و با اينطور چيزها وارد شدند.
اينها از روحانيت مىترسند، براى اينكه روحانيت مىخواهد اينها را بيدار كند!!
و بحمدالله اين انقلابى كه در ايران پيدا شد كه من اين انقلاب را خيلى به آن خوشبين هستم، نه از اين باب كه محمدرضا را شكست داد، اين هم زياد بود، خيلى عظيم بود، و نه از اين باب كه غرب و شرق را شكست داد، از اين باب كه يك انقلاب انسانى پيدا شد، خودشان را شناختند. خانمهاى ما خودشان را شناختند يعنى چه، فهميدند چه هستند. تبليغات كردند كه شما خانمها را از آن حيثيتى كه داريد بيندازيد، از شما بگيرند حيثيت خودتان را، شما را غربى كنند. آرايشها از غرب بايد بيايد،
صحيفه نور ج 9 صفحه 32
مدها از غرب بايد وارد بشود، هر روز تغيير كه بكند شما هم تغييرش بدهيد. همه چيزهاى شما از غرب وارد مىشد. تبليغات بود ديگر، همه هم عادت كرده بودند. اگر امروز يك چيزى مىآمد و مىگفتند در مثلا انگلستان يك همچو چيزى شده است، فورا آنجا همه اينها را بايد كنار بگذارند، آن پيش بيايد، اين مد پيش بيايد. چند مرتبه در، در پيراهنى كه مىخواستند براى فرح درست كنند، براى تاجگذارى گمانم بود، چند مرتبه طراحها با طيارهها رفت و آمد كردند و چقدر الان من يادم نيست، خرج اين شد، براى اينكه يك پيراهن را درست بكنند. آنوقت خوشمزه اين بود كه در يكى از گفتههايش اين بود كه ما بچههايمان را لباس عوضى اين را به آن كوچيكه مىپوشانيم!! اين در روزنامهها بود، اين آدمى كه سه مرتبه طياره بايد برود و برگردد تا اين طرح را درست بكند و چقدر، صد و پنجاه هزار تومان نمىدانم چقدر بود كه براى طرح يك پيراهن درست مىكنند، مىخواهند چه بكنند؟ مىخواهند شما را خواب كنند. روحانيت نمىخواهد شما را خواب كند. اينها از روحانيت مىترسند براى اينكه روحانيت مىخواهد اينها را بيدار كند. از بيدارى، از آدم بيدار اينها مىترسند، از آدم خواب چه ترسى دارند؟ اينها با اگر اينها را خواب مىكردند، روحانيت را به عرش اعلى مىبردند. اگر اينها اهل اين بودند كه مردم را خواب مىكردند، رضا شاه روحانيت را ترويج مىكرد و نه همچو مىكرد كه شوفر سوار اتومبيلشان نكند. شوفرها سوار نمىكردند ما را بعضىمان را... مىگفتند، يك شوفر گفت كه من قرار دادهام با خدا كه دو طايفه را سوار اتومبيل نكنم يكى فواحش را، يكى آخوندها را....
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 33
تاريخ: 13/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پرسنل مخابرات ارتش جمهورى اسلامى
صفحه قلبمان كه همه چيز درش نقش مىشود، همان صورت نامه اعمال است
بسم الله الرحمن الرحيم
اين يك واقعيتى است كه در آيه هست الذين آمنوا يقاتلون فى سبيل الله و الذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت . اين آيه محك است براى اينكه ما خودمان را بشناسيم. هر كسى مىداند كه خودش چه مىكند، مىداند كه چه مقصدى دارد، در كارهائى كه انجام مىدهد روى چه مقصدى انجام مىدهد. اگر چنانچه مقصد، مقصد طاغوتى است، عمل، عمل طاغوتى مىشود و اگر مقصد، مقصد الهى است، عمل، عمل الهى مىشود. و راه فهم هم خود آدم است. خود ما هم مىدانيم، مىفهميم كارهائى كه انجام مىدهيم، چه قتال باشد و چه كارهاى ديگر، اين آيا كارهاى ماروى مقصد طاغوتى انجام مىگيرد؟ بر ضد مصالح مملكت، بر ضد مصالح اسلام يا بر مسير اسلام و بر مسير ملت است. اگر بر مسير اسلام، بر مسير ملت اسلامى شد اين كسى كه عمل مىكند، عملش الهى است و فى سبيل الله است و اگر خداى نخواسته بر خلاف مسير ملت و ملت اسلامى و بر خلاف مسير اسلام شد بايد بفهمد كه اين مسير، مسير طاغوت است و عمل، عمل طاغوتى، حالا چه قتال باشد وجه كارهاى ديگر فرقى نمىكند. شماها كه در مخابرات هستيد و به منزله اعصاب يك ارتش هستيد خودتان بايد بفهميد در يك همچو كار مهمى كه وارد هستيد، آيا مقصد، مقصد خداى نخواسته طاغوتى است يا مقصد، مقصد الهى است و آيا در اين مخابرات هيچ خداى نخواسته خيانتى، كارشكنى مىشود يا نه، همهاش بر وفق مصالح كشورتان، مصالح اسلام عمل مىكنيد. در همين مخابرات هم مىتواند انسان خودش را تشخيص بدهد كه از اولياء شيطان است يا از اولياء خداست. ما خودمان مىتوانيم اعمال خودمان را تشخيص بدهيم قبل از اينكه اين نامه اعمال ما براى پيشگاه خدا و قبل از آن براى پيشگاه امام زمان سلام الله عليه برسد خودمان بايد نظر كنيم به اين نامه اعمالمان يعنى صفحه قلبمان كه همه چيز درش نقش مىشود كه همان صورت نامه اعمال است. خودمان بفهميم چه كاره هستيم. آيا ما در اين كارى كه به ما محول است، با صداقت، صميميت، براى صلاح ملت، براى صلاح اسلام كار مىكنيم؟ چه من كه يك طلبه هستم و كارهاى طلبگى مىكنم و شما كه در مخابرات هستيد و كارهاى مخابراتى مىكنيد، يا آنهائى كه در ميدان جنگ هستند همه بايد خودمان تشخيص بدهيم چه مىكنيم.
صحيفه نور ج 9 صفحه 34
اين چند روز عمر را براى خدا صرف كنيد
برادرهاى ما! اين چند روز عمر را براى خدا صرف كنيد. عزيزان من! اين چند روزى كه ما هستيم براى خدا صرف كنيد. اين را، اين حيات از دست ما مىرود،اين دنيا براى هيچ كس باقى نمىماند. آن چيزى كه براى همه باقى مىماند نتيجه آن اعمالى است كه از ما صادر مىشود. هر عملى كه از ما صادر مىشود يك صورتى در آن عالم دارد و ما آن را مىبينم. فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره خود او را مىبينيد. هر ذره خيراتى كه از شما صادر مىشود، هر عمل انسانى كه از شما صادر مىشود، هر عمل اسلامى كه از شما صادر مىشود، يك صورتى در آن عالم دارد و شما آن را مىبينيد. و اگر چنانچه خداى نخواسته يك امر غير - انسانى باشد، يك امرى بر خلاف مسير اسلام، بر خلاف مصالح كشور اسلامى باشد از ما صادر بشود، صورتش در آن عالم با مناسبت هست و ما مىبينيم. كارى بكنيد كه وقتى از اينجا بار را بستيد، در حضور خداى تبارك و تعالى با رو سفيدى باشيد. كارى نكنيد كه خداى نخواسته در آنجا غير از اين صورتى كه در اينجا داريد داشته باشيد. كار شما مهم است. اين كار مهم را خوب انجام بدهيد. همه كارهامان مهم است. همه بايد كارهايمان را خوب انجام بدهيم. خداوند انشاء الله شما را تاييد كند، موفق كند به اينكه اعمال صالح را انجام بدهيد.
اين كارى كه در محوله شماست اگر خوب انجام داديد، اين عمل صالح است. اگر خداى نخواسته بد انجام بگيرد، عمل ناصالح و نتيجهاش عايد خودتان مىشود . انشاء الله موفق باشيد و مويد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 35
تاريخ: 13/6/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام فومنى حائرى
بسمه تعالى به طورى كه مرقوم شده است، اهالى محترم تقاضا دارند جنابعالى در منطقه فومنات اشتغال به رسيدگى به وضع منطقه داشته باشيد. مقتضى است جنابعالى تشريف ببريد و با مشورت آقايان و اشخاص معتمد به كارهاى آنجا رسيدگى نمائيد.
والسلام عليكم روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 36
تاريخ: 13/6/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام كاشانى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمد حسين كاشانى دامت افاضاته پيرو تقاضائى كه جهت اعزام جنابعالى به منطقه لرستان شده بود مقتضى است جنابعالى مسافرتى بدان منطقه نموده و از نزديك به وضع كميتهها رسيدگى نموده و با مشورت و همكارى علماى اعلام و معتمدين محل ايدهم الله تعالى در رفع مشكلات و كمبودها و جلوگيرى از توطئهها بكوشيد و سعى كافى در حفظ وحدت و پرهيز از اختلاف و تفرقه مبذول داريد. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمين و پيروزى بر دشمنان خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 37
تاريخ: 13/6/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون اهل سنت گنبد
خرابى و ويرانى همه جاگير، ميراثى از رژيم 2500 ساله
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از بركات اين نهضت، اجتماع علماى اين حدود، آن حدود، علماى تشيع و علماى تسنن در زير يك سقف، يك سقف كوچك، تا مسائلى كه ما داريم و خلاف آن مسائل دارد تبليغ مىشود به گوش آقايان برسانيد. ديروز چنانچه من قبلا هم اعلام كردم شايد همه شنيده باشيد يك تلگرافى با امضاى 18 نفر از ائمه جماعت مهاباد يا مهاباد و اطراف و رونوشت به پانزده نفر از مقامات آمد و در آن اين بود كه ما اهالى كردستان در اين نهضت شريك بوديم و زحمت كشيديم و حالا اشخاصى ذهن شما را مشوش كردند و نسبت به اهالى كردستان بدبين كردند و شما همه ايرانىها را بر ضد كردستان بسيج كرديد. خوب من مىدانم كه علماى آنجا همچو چيزى نمىگويند. اين يك مطلبى است كه يا ائمه جماعت را اسمشان را نوشتهاند آنها هم بى اطلاعند، يا با سر نيزه رفتند آنجا و گفتند بايد اين را امضاء كنيد و نمىتوانستند نكنند. ما مىخواستيم ببينيم كه علماى كردستان و اهالى كردستان و علماى ساير بلاد ما كه برادران ما هستند و اهل سنت هستند، تا حالا چه مطلبى ديدند كه در اين پنج، شش ماهى كه جمهورى اسلامى هست كه نسبت به كردستان، بلوچستان، سيستان، ساير جاها يك عملى شده باشد كه بر خلاف باشد، بر خلاف مصالح آنها باشد يا يك امتيازى در اين مدت گذاشته شده باشد بين اهالى كردستان يا بلوچستان با اهالى تهران. يك گرفتاريهايى شما داريد و همه قشرهاى مملكت دارند كه هر كدام همان محيط خودشان را ديدهاند، مشاهده كردهاند و گرفتارىهاى خودشان را ديدهاند و شايد در ذهنشان اين آمده باشد كه جاهاى ديگر اينطور نباشد. من در اين مدتى كه اينجا بودم و گروههاى مختلف آمدهاند، چه از كردستان، چه از جاهاى ديگر، از بختيارى، از قشقايى، از همه اينها، اين گروههاى مختلف آمدهاند اينجا و هر دستهاى ادعا كردهاند كه آن قدرى كه به ما ظلم شده است به ديگران نشده، آن قدرى كه ما عقب مانده هستيم ديگران نيستند، ما نه آب داريم، نه اسفالت داريم و نه برق داريم، نه كذا. من به آنها گفتم به اينكه آقا شما محيط خودتان را مىبينيد، شما برويد جاهاى ديگر هم ببينيد، ببينيد آنها دارند و شما نداريد، يا همه نداريد؟ اصلا بنابر اين بوده كه نداشته باشيد. من نمىگويم برويد عشاير را ببينيد، دور دستها را، حالا به شما عرض مىكنم شما برويد تهران، اين محلهايى كه در دور و بر تهران الان واقع است كه من در نجف بودم، يك كاغذى به من نوشته بودند و
صحيفه نور ج 9 صفحه 38
صورت محلها را نوشته بودند، در ذهن من اين است كه حدود سى تا محل نوشته بودند كه در تهران هست، اينها نه آب دارند، نه برق دارند و نه اسفالت دارند و نه خانه دارند. خانه هم ندارند. اگر تلويزيون را ملاحظه كرده باشيد، من يك دفعه، يك دفعه، دو دفعه، تلويزيون را كه اين را نشان مىدادند نگاه كردم هفت، هشت، ده نفر بزرگ و كوچك مثلا از يك سوراخى در مىآيند كه اينها اسمش را خانه گذاشتهاند. يك سوراخى بود يك عده بچه و بزرگ و به من گفتند كه اينجا، اگر بخواهد اين مثلا زنى كه مادر اين بچههاست آب براى اين بچهها بياورد، بايد كوزه را بردارد پنجاه پله، چند پله زيادتر از اين گودال برود تا برسد به آنجائى كه شير آب است، كوزه را آب كند و برگردد. در زمستان شما ملاحظه كنيد كه چه خواهد شد. شما خيال نكنيد كه اطراف شما خراب است، اين خرابى است كه همه جا بوده و اين ارثى است كه به ما رسيده است.
تلاش دولت با تصويب بودجههاى متفاوت به منظور بازسازى مملكت
در جمهورى اسلامى كوشش دارند مىكنند براى اينكه آباد كنند لكن اينقدر خراب است كه به اين زودى نمىشود آباد كرد. الان - در - براى كردستان، خوب، يك بودجه چهارصد و پنجاه ميليون تومانى تصويب كردهاند و يك هياتى هم بناست بروند براى آنجا. براى هر يك از اين استانهايى كه هستش مثل بلوچستان، سيستان، فلان، براى هر كدام هم يك روز نفت را كه چهار صد ميليون، شايد چهار صد و پنجاه ميليون آن هم باشد، آن هم قرار دادهاند براى تعمير آن جا يعنى درست كردن مدرسه، درست كردن زمينها، درست كردن خانه، درست كردن كشاورزى. همه اينها مسالهاى است كه در فكر هستند. اينطور نيست كه بيفكر باشند، در فكر هستند لكن خوب، الان جمهورى اسلامى يك بچه پنج ماهه است، شش ماهه است، از يك بچه شش ماهه آن هم اسم بردن يك خرابى دو هزار و پانصد ساله اولا و پنجاه و چند ساله اخير كه همه ما شاهد، البته همه كه من مىگويم آنهائى كه سنشان سن من است والا شما آقايان همان زمان پسر را يادتان است، زمان پدر را كمتان هستيد كه يادتان باشد. اسم بردن از يك خرابى كه همه دست به هم داده بودند براى اينكه بچاپند و ببرند و اين ملت را عقب نگه دارند و فرهنگ را عقب نگه دارند و - عرض كنم كه - اقتصاد را به تباهى بكشند و مردم را ناراضى و چه بكنند لكن هياهوهى كردند، هى مىگفتند ما چه كرديم و چه كرديم، چه مىكنيم، مملكت كذا درست مىكنيم، تمدن بزرگ مىكنيم. من تا حالا چند دفعه به آقاى نخست وزير كه آمدند اينجا و ساير وزرا بودند، گفتم كه آقايان شما كار مىكنيد و حرف نمىزنيد و تبليغ نمىكنيد. كار كردند اينها لكن تبليغ نكردند. كار هم مىخواهند بكنند لكن نمىگويند كه ما چه مىخواهيم بكنيم. تازه آقاى نخست وزير ديروز مثلا اين كار آخرى را كه تصويب، اينكه براى هر استانى يك روز نفت كه تقريبا چهار صد ميليون يا چهار صد و پنجاه ميليون تومان است، تازه ايشان گفتند. نه اين است كه كار نكردند، كار مىكنند، مشغولند، همه مشغولند، با حسن نيت هم مشغولند لكن كار، اينقدر آشفتگى است كه نمىتوانند بكنند. آنوقت اين دموكراتها كه اين كاغذ را درست كردند، اين تلگراف را درست كرده
صحيفه نور ج 9 صفحه 39
بودند و يا به اسم آقايان اسم گذارى كرده بودند يا الزام كرده بودند كه آقايان چيز بكنند كه البته بعد خودشان نسخ آن را خواهند داد انشاءالله.
در اسلام اصل بر برادرى و برابرى است
اين مردمى كه، مثلا پاسدارها و ارتشى و ژاندارمرى را كه ما بسيج كرديم براى آنجا، براى چه بسيج كرديم؟ بسيج كرديم كه كردها را سركوب كنند؟ يا بسيج كرديم كه آنهايى كه آمدند كردها را سركوب كنند، سركوب كنند. اگر بسيج كرده بوديم كه كردها را سركوب كنند، خوب وقتى كه آنها مىرفتند آنجا خوب بود آن كردهائى كه آنجا باشند سركوب كنند، چطور آن كردها را هم با آغوش باز پذيرفتند، هم اينها آنها را، هم آنها دارند تشكر مىكنند از وضع معاشرت اينها با آنها. همين ديشب در راديو راجع به آقاى چمران بود كه از آن تعريف كرده بودند كه چقدر با ما خوشرفتارى مىكند. لشكر اسلام است ديگر، لشكر اسلام كه بدرفتارى نمىكند. آن كه بدرفتارى مىكند مىخواهد جيب خودش و جيب اربابانش را پر كند و آن، اين حزبها و اين سران اينها هستند كه مىخواهند اين كار را بكنند. آنها خرابى كردند. ما فرستاديم كه خرابى آنها را نگذاريم بشود، ترميم كنيم آنها حالا فريادشان در آمده است كه چه شده است كه شما كردستان را داريد، سنىها دارند، شيعهها چه مىكنند. سنى و شيعه مطرح نيست در اسلام، كرد و فارس مطرح نيست، در اسلام همه برادر با هم هستيم الان همهمان با هم نشستيم، برادر هستيم. ما با شما دشمنيم؟ شما با ما دشمن هستيد؟ نيستيم هيچ كدام.
اسلام برادرى است، برابرى است. بنابر اين آنكه شما مىبينيد كه در آنجاها كم كار شده است براى اينكه از بس كار زياد است. در جاهاى ديگر هم كار كم شده است. كار زياد است مشكلات زياد است. طرح الان هست، هم براى اطراف شماست هم براى اطراف كردستان هم بلوچستان هم ساير جاها. طرحها هست، تصويب هم شده است و انشاءالله عمل خواهند كرد، خواهند كرد اگر اين مفسدين بگذارند. خوب كار كردن بايد يك محيط آرام باشد تا بشود در كردستان يك كارى كرد وقتى محيط را اينطور متشنج مىكنند، مىريزند مريضخانه خراب مىكنند، مريضخانه را به آتش مىكشند، سر اين اشخاصى كه مجروح بودند سرشان را مىبرند، اينقدر آدم را كشتهاند، اينقدر مردم را در مضيقه گذاشتند، خوب با اين وضع كه نمىشود كار كرد. حالا انشاءالله وقتى شر اينها كنده شد كارها شروع مىشود و انشاءالله همه چيز مطابق ميل آقايان عمل خواهد شد .
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 40
تاريخ: 14/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى كميته انقلاب اسلامى شميرانات
من شما را مثل سربازان صدر اسلام مىبينم
بسم الله الرحمن الرحيم
من ميل ندارم دوستان عزيز خود را كه در آفتاب عرق مىريزند معطل كنم لكن چند كلمهاى براى شما عرض مىكنم و اميدوارم آقايان موفق و به سلامت به محل خودشان برگردند. من از اين تحولى كه در شما جوانان حاصل شده است اميدوارم و شما را پيروز مىبينم. من شما را مثل سربازهاى صدر اسلام مىبينم. من به اين چهرههاى نورانى علاقه دارم. من به اين چهرههاى نورانى و اسلامى كه براى خدمت به اسلام مهيا هستند، درود مىفرستيم. شما مثل لشكر اسلام در صدر اسلام براى اسلام خدمت مىكنيد و مورد نظر امام زمان سلام الله عليه هستيد. دلخوش باشيد كه اسلام شما را مىپذيرد، دلخوش باشيد كه شكست براى شما نيست، نه در حيات و نه در شهادت. شهادت فخر اوليا بوده است و فخر ما. شما چه در دنيا پيروز بشويد يا به شهادت برسيد، پيروزمنديد، مثل لشكر اسلام در صدر اسلام كه خودشان را پيروز مىديدند، چه كشته بشوند و چه بكشند.
شما حق هستيد و در مقابل باطل ايستادهايد و حق پيروز است
من به شما مژده پيروزى مىدهم و تبريك عرض مىكنم، خداى تبارك و تعالى به شما نظر دارد. همان نظر لطف خدا بود كه شما با نداشتن سازمان و با نداشتن ساز و برگ ارتشى، بر قدرتهاى بزرگ پيروز شديد اين نظر خداى تبارك و تعالى و تاييد اسلام بود و اين نظر اسلام است كه شما را متحول كرده است. خداوند با شماست، قرآن كريم پناه همه ماست. ما براى قرآن قيام مىكنيم و كرديم و پيروز خواهيم بود شما حق هستيد و در مقابل باطل ايستادهايد و حق پيروز است. شما براى اسلام قيام كرديد و پشتيبان شما اسلام است و كسى كه پشتيبان او قرآن است و اسلام باشد پيروز است. من سلامت همه شما و پيروزى شما را از خداى تبارك و تعالى خواستارم. اين دسته اشرار كه الان مشغول شرارت هستند چيزى نيستند، اينها دفن خواهند شد. خداوند شما را بر اشرار غلبه دهد. من از شما و آقايان كه تشريف آوردهايد تشكر مىكنم و همه آقايان كه آمدند، چه از مشهد و چه از شميران و چه از جاهاى ديگر، به همه سلام مىفرستم و من خدمتگزار همه هستم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 41
تاريخ: 14/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم قارنا و كردستان
قيام براى رضاى خدا و اجراى عدالت
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول راجع به اين مسالهاى كه ايشان گفتند عرضى دارم و بعد، خداوندا تو مىدانى كه ما در اين قيام رضاى تو را مىخواهيم و تو مىدانى كه ما از ظلم ولو بر يك نفر بيزار هستيم و تو مىدانى كه ما براى اجراى عدالت قيام كردهايم و تو مىدانى كه از اين تعديات و ظلمها بيزار و منزجر هستيم. من راجع به مسائلى كه شما آقايان نوشتيد مطالعه مىكنم و بعد هم اقدام مىكنم و شما بدانيد كه اين اشخاصى كه ظلم كردند به شما، قبلا هم به من ديروز، آقاى خلخالى ديشب به من گفتند اينجا، اينها اشرار بودند و سرانشان انشاءالله گرفتار مىشوند و محاكمه مىشوند و من در اين باب اقدام مىكنم كه به عدالت عمل بشود و اينها جزء اشخاصى كه مربوط به نظام اسلامى و جمهورى اسلامى باشد بدانيد كه اينها نبودند. اينهائى كه مربوط به اسلام باشند مربوط به جمهورى اسلامى باشند، اينها آدمكش نيستند، اينها تعدى و جور نمىكنند، اينها از اشرار بودند كه بايد انشاءالله تعقيب بشوند كه من اقدام مىكنم انشاءالله و نسبت به آن دهكده كه شما مىگوييد قارناست تحقيق مىكنم و انشاءالله اميدوارم جبران بشود و اينها بايد تحقيق بشود، بله، انشاءالله خداوند سرپرست آنهاست و انشاءالله اميدواريم كه جبران بشود انشاءالله.
حكومت قانون قرآن و اجراى احكام خدا، در اسلام
و من بايد از آقايان هم تشكر كنم و بايد افتخار كنم كه جوانهاى ما، آقايان ما، علماى ما در هر جا كه هستند با يك روح اسلامى، با يك روح انسانى در اين نهضت قيام كردند و ما مواجه با يك چهرههائى هستيم كه اينها متعهد براى اسلام هستند و همانطورى كه شما فرموديد ما همهمان بايد در راه اسلام عمل بكنيم و شهادت در راه اسلام براى همه ما افتخار است و از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را خواهانم و البته ما الان يك مقدارى از راه را رفتيم و يك مقدار زيادش مانده است، و بايد در اين مقدار زياد هم، همه كمك بكنيم و همه باهم باشيم. ما الان يك مسافرى هستيم كه بين راه، در يك منزل بين راهى هستيم و دزدهاى سر گردنه هم باز هست. از اين گردنهها كه بايد بالا برويم باز دزدها هستند و بايد با آشنائى به قوانين اسلام و با هشيارى و با رشدى كه براى ملتمان حاصل شده است و
صحيفه نور ج 9 صفحه 42
اميدوارم از دست نرود، اين گردنههائى كه هست طى بكنيم و انشاءالله به مقصد اعلاى ما كه آن اسلام است، اسلامى كه در آن ظلم براى يك نفر نيست، نه رژيم يا جمعيتى كه اينطور كارها كه اين آقا مىگويند، انجام دادهاند ما عدالت اسلامى را مىخواهيم در اين مملكت برقرار كنيم. اسلامى كه راضى نمىشود حتى به يك زن يهودى كه در پناه اسلام است تعدى بشود. اسلامى كه حضرت امير سلام الله عليه مىفرمايد براى ما اگر چنانچه بميريم، ملامتى نيست كه لشگر مخالف آمده است و با فلان زن يهوديهاى كه ملحد بوده است خلخال را از پايش در آورده است. يك همچو اسلامى كه عدالت باشد در آن، اسلامى كه در آن هيچ ظلم نباشد، اسلامى كه آن شخص اولش با آن فرد آخر همه على السواء در مقابل قانون باشند. در اسلام آن چيزى كه حكومت مىكند يك چيز است و آن قانون الهى. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) هم به همان عمل مىكرده است، خلفاى او هم به همان عمل مىكردند، حالا هم ما موظفيم كه به همان عمل كنيم. قانون حكومت مىكند، شخص هيچ حكومتى ندارد. آن شخص ولو رسول خدا باشد، ولو خليفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نيست در اسلام. در اسلام قانون است، همه تابع قانونند و قانون هم قانون خداست، قانونى است كه از روى عدالت الهى پيدا شده است، قانونى است كه قرآن است، قرآن كريم است و سنت رسول اكرم است. همه تابع او هستيم و همه بايد روى آن ميزان عمل بكنيم. فرقى مابين اشخاص نيست در قانون اسلام، فرقى مابين گروهها نيست. با اينكه پيغمبر اكرم عرب بوده است و با عرب صحبت مىفرموده است مىفرمايد كه: هيچ عربى بر عجم شرافت ندارد و هيچ عجمى هم بر عرب شرافت ندارد.
شرافت به تقواست. شرافت به اين است كه تبعيت از اسلام، هر كس بيشتر تبعيت از اسلام كرد، بيشتر شرافت دارد و هر كس كمتر، شرافتش كم است، ولو اينكه بسته به رسول اكرم باشد. حضرت صادق سلام الله عليه (از قرارى كه نقل شده است) آن آخرى كه در معرض موتشان بوده است، جمع كردند عدهاى را دور خودشان از عشيره خودشان گفتند كه شما فرداى قيامت نيائيد بگوئيد كه من مثلا پسر حضرت صادق بودم، من برادر او بودم، من زن او بودم. نخير اينها نيست در كار، عمل در كار است، بايد همه با عملتان پيش خدا برويد ما همه بايد با اعمالمان پيش خدا برويم نه اينكه حسبى در كار باشد، نه اينكه نسبى در كار باشد. اين حرفها مطرح نيست در اسلام، در اسلام يك قانون است و آن قانون الهى حكمفرماست. يك چيز است و آن حكم خدا، همه اجراى اين حكم را مىكنند. پيغمبر اكرم مجرى احكام خداست. امام مجرى احكام خداست. دولت اسلامى مجرى احكام خداست. خودشان چيزى ندارند از خودشان، همه اجراى دستورات خداى تبارك و تعالى را طى كنند و من اميدوارم كه آن آرزوئى كه ما داريم و آن تقاضائى كه ما از خداى تبارك و تعالى داريم ما را موفق كند به اينكه بتوانيم آن كارى را كه خدا از ما خواسته است انجام بدهيم و آن خدمتى را كه بايد، به همه اعضاى ملت، همه افراد ملت بتوانيم بكنيم. خداوند توفيق بدهد كه ما اين كار را انجام بدهيم انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 43
تاريخ: 14/6/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان مشهد
مسووليت سنگين روحانى و دانشجو و قشر متفكر جامعه
بسم الله الرحمن الرحيم
من تكليف را در آنجائى كه بودم تعيين كردم. اگر آقايان تشريف داشتند و شنيدند، كه ما تكليف را عرض كرديم و اگر تشريف نداشتيد حالا دو كلمه عرض مىكنم كه تكليف همه ما چيست. تكليف مهم آنى است كه متوجه به اين قشر است و اين قشر يعنى روحانيون و دانشگاهىها و دانشجوها. آن كه مغز متفكر جامعه است همين دو طايفهاند، اينها مغز متفكرند، دانشگاهىها، چه آنهائى كه از دانشگاه بيرون آمدهاند و حالا وكيل دادگسترى شدهاند و يا حقوقدان شدند يا هر چيز، چه اين قشر روحانى كه مشغول تحصيلند يا از تحصيل فارغ شدهاند و مشغول ترويج و كارهاى ديگر هستند، مغز متفكر جامعه شما دو طايفه هستيد، و آن قشرى كه مىتواند خنثى كند آن توطئههائى كه با كمال دقت براى شكست دادن نهضت در شرف تكوين است، آن هم شماها هستيد، تكليف براى شما دو طايفه از سايرين زيادتر است و مسووليتتان بسيار زياد، همه مسوولند لكن شما دو طايفه مسووليتتان زيادتر است. و آنها در صدد هستند كه بين شما دو طايفهاى كه با هم مربوط شديد و ديگر صحبتى نبود كه دانشگاهى كذا و روحانى كذا، همه با هم بوديد و پيش برديد بحمدالله و فهميديد با هم بودن پيش مىبريد، شما دو قشرى كه مغز متفكر بوديد، وقتى با هم مجتمع شديد قشرهاى ديگر پيوند كردند با شما، تكليف شما و اين قشر روحانيون و شما آقايان دانشگاهىها اين است كه دست از هم برنداريد.
توطئههاى دقيق خبائث در از بين بردن وحدت روحانى و دانشجو
الان نقشه اين است كه شما را از هم جدا كنند. فهميدند كه اين وحدت كلمهاى كه در ايران پيدا شده است و شايد اين دو قشر بودند كه موجب يك همچو مطلبى شدند، قشر روحانى، منبريش و محرابيش، واعظش، گويندهاش، اينها، شماها با فعاليتهاى خودتان و با نطقهاى خودتان، با زحمتهاى خودتان، مردم مجتمع شدند همه و اين پيروزى حاصل شد، آنهائى كه احساس كردند شكست خودشان را از اين اجتماع، يك وقت اين است كه آدم مىگويد اگر اينها با هم مجتمع بشوند ما شكست مىخوريم، اما احساس نكردند، يك وقت اين است كه در خارج لمس كردند پيروزى شما را و لمس كردند شكست خودشان را و لمس كردند كه اين شكست و آن پيروزى براى خاطر اجتماع
صحيفه نور ج 9 صفحه 44
شماهاست. الان توطئه است براى اينكه شماها را از هم جدا كنند، دو قشر برادر را با هم مخالف كنند، دو قشر مغز متفكر را از هم جدا كنند، اگر از هم جدا بشويد، نه اينها ازشان كار مىآيد نه شما. شما خيال كنيد كه دانشگاهى بدون اين قشر مىتواند كارى بكند، نه. اينها هم خيال كنند كه همهاش ما هستيم و دانشگاهى نيست، نخير اشتباه است. دو قشر بايد با هم جوش بخورند و آن تبليغات خبيث چندين ساله را كه در صدد بودند شماها را از هم جدا كنند و شما را يك طرف قرار بدهند، شما دشمن باشيد با اينها، اينها را هم يك طرف قرار بدهند و اينها هم دشمن باشند با شما، آنها هم اين ميانه بيايند استفادههاى خودشان را بكنند و هيچ كس هم نباشد بگويد چرا، الان بعد از اينكه اينها لمس كردند كه يك همچو قدرتى وقتى پيدا شد، يك همچو وحدتى وقتى پيدا شد، اين موجب اين مىشود كه آنها شكست خوردهاند، پيدا شد و آنها را شكست داد، امروز توطئهها بيشتر و شايد دقيقتر باشد و الان توطئه است براى اينكه اين قشر را از اين قشر جدا كنند، در مشهد توطئهاش دارد پياده مىشود، در اصفهان هم شده است، در تهران هم هست، شايد قشرهاى ديگر را هم فرا بگيرد. سر چى دعوا داريد؟ سر اينكه يك نفر آدم آيا خيلى آدم خوبى است يا خيلى آدم بدى است؟ يك دستهاى بگويند بالاى منبر و پائين منبر كه اين آدم كافر است و يك دستهاى هم بگويند كه اين آدم مسلم است و خير، از اولياء است؟ نتيجه چى؟ نتيجه اين است كه شماها از اينها جدا، اينها از شما جدا، هر دو مقابل هم ايستادهايد و آن وحدت كلمهاى كه داشتيد از دست داديد سر هيچى، سر هيچ وحدت كلمه را از دست بدهيد و جدا شدن شما از هم اسباب اين مىشود كه ساير قشرها هم از شماها جدا بشوند، مختلف بشوند، اين اختلافات اسباب اين بشود كه اين نهضت نتواند كار خودش را عمل كند. آن كه همه خارجىها مىخواهند، آنى كه شرقىها و غربىها همه مىخواهند اين را كه شماها از هم جدا و متفرق باشيد، توطئهها براى همين است كه شماها را از هم جدا كنند، دشمن كنند، قشرهاى مختلف درست كنند، گروههاى مختلف درست كنند همه باهم دشمن و آنها نتيجهاش را ببرند. نبايد ما بيدار بشويم؟! تا كى ما بايد غافل باشيم؟ ما را سالهاى طولانى غافل كردند و كلاه ما را برداشتند، باز نبايد بيدار بشويم؟! شما دانشگاهىها نبايد بيدار بشويد؟! شما علما نبايد بيدار بشويد؟! با همين تفرقهافكنىها ما را چاپيدند و بردند و بر ما حكومت كردند و جوانهاى ما را در حبس آنقدر زجر دادند و روحانيون ما را آنطور كه ديديد كردند و ساير اقشار هم آنطور، باز ما نبايد بيدار بشويم؟! باز ما بايد سر يك امور جزئى كه هيچ نيست، با هم اختلاف كنيم، به جان هم بيفتيم؟! منبر را، محراب و دانشگاه و اينها همه بريزند به جان هم؟! نبايد ما توجه كنيم كه اين دست ديگرى است كه آمده و دارد اين كار را انجام مىدهد؟! نبايد اين ملت بيدار بشود كه در ظرف دو ماه صد گروه اظهار وجود كردند؟! اين هم، همچو من باب اتفاق نيست، اين يك دست حساب كرده در كار است كه اين رمزى كه دست شما بود و آن رمز پيروزى بود ازتان بگيرد.
آنها فهميدند كه با وحدت شكست خوردند، وحدت را از شما دارند مىگيرند، با عمل آنها و با تبليغات آنها و با طرحهاى آنها، اين كى است حزب كذا، آن كى است حزب كذا، صد تا، يك همچو
صحيفه نور ج 9 صفحه 45
عددى من به چشمم خورد كه در ظرف اين چند هفته صد گروه اظهار وجود كردند و معالاسف وضع اين است كه گروهها وقتى اظهار وجود مىكنند همه با هم بد مىشوند،اينطور نيست كه همه به نفع ملت و به نفع اسلام كار بكنند، اينها با هم مختلف مىشوند، گروههاى مختلف و به واسطه اين اختلافات كه حاصل مىشود، آن وحدت كلمه گرفته مىشود، آن قدرت گرفته مىشود. آحاد كار ازشان نمىآيد، گروه گروه كار ازشان نمىآيد، ملت كار ازش مىآيد، ملت وقتى گروه گروه شد ازش كار نمىآيد.
اين اختلافات بر خلاف رضاى خدا و سم قاتل براى ملت است
تكليف ما و تكليف شما اين است كه توجه بكنيم به اين توطئههائى كه براى تفرقه است الان و آنها را خنثى كنيم. شما كه در مشهد مىرويد، رفقاى خودتان را هم بگوئيد، بگوئيد آقا امروز، روز اين نيست كه سر يك قصهاى شما به هم بريزيد. آقايانى هم كه در هر جا تشريف مىبرند، به اهل منبر و به اهل محراب بگويند كه تحت تاثير يك دستهاى خبيثى كه الان مىخواهند اين ملت را به هم بريزند و استفاده كنند و شكست بدهند، تحت تاثير اينها واقع نشويد، از اين اختلافات شخصى و جزئى دست برداريد الان وقت اين است كه شما قانون اساسىتان را توجه كنيد به آن، خبرگانتان را توجه كنيد، بعد رئيس جمهورتان را توجه كنيد، مجلستان را توجه كنيد، اين مراحل بايد بگذرد تا يك دولت مستقرى پيدا بشود. الان ايران يك شيئى متزلزل است، باز اساسش درست نشده و در اين موقع، الان اين اختلافات بر خلاف رضاى خداست، اين سم قاتل براى ملت ماست اين تكليف، از من عرض كردن و از شماها نمىدانم شنيدن يا نشنيدن. انشاء الله خداوند همهتان را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 46
تاريخ: 15/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم گرگان
كاش من هم مىتوانستم پياده بيايم پيش شما بازديد كنم.
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر چه را فراموش كنم، اين عواطف را فراموش نمى كنم، اين عواطف اين جوانهائى كه از راههاى دور با پاى پياده آمدهاند و با من ملاقات مىكنند. كاش من هم مىتوانستم پياده بيايم پيش شما بازديد كنم لكن من دعاگوى شما هستم و خدمتگزار شما و ملت ايران، و از خداى تبارك و تعالى سعادت همه شما را مىخواهم. و آن چيزى كه براى من اعجاب آور است آن قضيه شكست طاغوت نيست، آن قضيه شكست شيطان است و تحول شما جوانها به يك انسانهاى متحول. در اين نهضت آن چيزى كه خيلى براى من مطرح است، اين تحولى است كه پيدا شد در ملت ما. در عرض يكى دو سال، يك تحولات روحى، يك تحولات فكرى پيدا شد كه اين تحولات روحى و فكرى مايه اميدوارى است و انشاء الله با همين تحول به پيش برويد و با همين تحول ايران را بسازيد و جمهورى اسلامى را با محتواى آن كه پياده شدن تمام احكام اسلام است، انشاءالله.
تحقق اسلام و محو آثار شرك و كفر با حفظ وحدت كلمه و نهضت
خداوند شماها را انشاءالله حفظ كند و شماها براى ايران باقى باشيد و حفظ كنيد اين نهضت را. خداوند همه تان را حفظ كند شما نهضت را حفظ كنيد و خداوند شما را. و اگر بخواهيد كه اسلام تحقق پيدا بكند، همه آثار شرك و كفر از اين مملكت از بين برود، بايد اين وحدت كلمه و اين نهضت را حفظ كنيد. و مهم اين است كه اين تحولى كه خداى تبارك و تعالى به قدرت تامه خودش در شما ايجاد كرده، قدرش را بدانيد و حفظش كنيد. اين يك معنائى است كه خدا ايجاد كرده است در شما و اين تحولى است كه خدا ايجاد كرده، اين همه زحمت و رنج مىبريد و با آغوش باز استقبال مىكنيد. اين يك تحول روحانى است يك معناى غيبى الهى است، قدرش را بدانيد و حفظ كنيد و خداوند به شما پيروزى خواهد داد. تا اين تحول هست شما پيروزيد انشاءالله همه موفق باشيد. همه مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 47
تاريخ: 15/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده شهيد هادى فرخنيا
بسم الله الرحمن الرحيم
ما هر روز مواجه مىشويم با اين جناياتى كه از طرف بازماندههاى رژيم سابق مىشود. ما هر روز بايد متاثر باشيم از اين مصيبتهائى كه بر ما و بر خواهران و برادران ما وارد مىشود لكن آنكه ما و شما را تسليت
مىدهد اينست كه اين كارها براى خدا بوده است و چيزى كه براى خداست محفوظ مىماند. اسلام از اين شهدا زياد داشته است صدر اسلام پيغمبر اكرم شاهد شهداى بسيار بزرگ بوده است و حضرت امير سلام الله عليه، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. بعد از او هم حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. اسلام هميشه از اين فدائىها داشته است و قرآن كريم كه به همه ما و به همه بشر حق دارد سزاوار است كه ما در راه او فداكارى كنيم. من از خداى تبارك و تعالى رحمت براى آن شهيد طلب مىكنم و صبر و اجر براى ما در و عيال و ساير باز ماندگان او خداوند به شما صبر عنايت كند و اين شهيد را در نتيجه اعمال شما جزء شهيدانى كه فداكار در راه اسلام بودهاند ثبت كند. من به شما تسليت عرض مىكنم و شريك شما هستم در اين غمها و در اين گرفتارىها و اين بارى است كه روى دوش ما سنگينى مىكند. مهم اينست كه براى اسلام است. اميدوارم كه براى اسلام براى همه محفوظ بماند و فدائىان ما، فدائىان اسلام، در رديف شهداى درجه اول در صدر اسلام باشند. خداوند همهتان را حفظ كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 48
تاريخ: 15/6/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى واحد عباسآباد
حفاظت اين مملكت اسلامى با خود شماست
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله خداوند همهتان را حفظ كند و موفق باشيد. مملكت مال خودتان است، خانه خودتان هست و علاوه بر اين خانه اسلامى است، منزل اميد همه است مملكت اسلامى است و حفاظت اين مملكت اسلامى كه خانه شماست با خود شماست. اگر شما جوانها حفاظت نكنيد، ما به كى اميدوار باشيم؟ بايد به شماها اميدوار باشيم و من اميدم به اين است كه شما در صف جنگندههاى اسلام كه در صدر اسلام در ركاب پيغمبر اكرم بودند شما اسمتان آنجا ثبت باشد. شما انشاءالله پيروز هستيد و كسى كه براى خدا كار بكند در هر حال پيروز است. همان منطقى كه در صدر اسلام لشكر اسلام داشتند كه ما اگر بكشيم بهشت مى رويم و اگر كشته شويم هم همين طور، اين منطق شما هم بايد باشد. انشاءالله موفق و مويد باشيد.
هرگونه اختلاف بر خلاف رضاى خدا و مسير اسلام است
خداوند همهتان را حفظ كند و اين نهضت را ادامه بدهيد، وحدت كلمه داشته باشيد. همه قواى انتظاميه هماهنگ باشند. اگر در اين روز خداى نخواسته بين پاسدارها و نظامىها، آنها با اين ژاندارمرىها يك وقت اختلاف بشود، بر خلاف رضاى خداست، بر خلاف مسير اسلام است. همه با هم هماهنگ باشيد و با هم به پيش برويد. و من اميدوارم كه پيروزى آخر كه آن عبارت از اين است كه در ايران اسلام به همه معنا تحقق پيدا بكند و انشاءالله سرايت بكند به ساير مملكتها و مستضعفين همه بر مستكبرين پيروز مىشوند و خداوند همه شما را حفظ كند. همه موفق و مويد باشيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 49
تاريخ: 16/6/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و علماى تبريز و نمايندگان عشاير داراب و گروهى از اعضاى جهادسازندگى
شكست روحانيت، شكست اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
از اين جهت كه مجلس ما ممحض در روحانيين است و ما مىتوانيم با روحانيون چيزهائى كه در اين مملكت اتفاق افتاده و بايد اتفاق بيفتد با صراحت عرض كنيم روحانيون در طول تاريخ مقدم بر ديگران در فعاليت بودند و قلمهاى فاسد، اين فعاليت روحانيون را سرپوش كرده است كه هيچ، شايد گاهى هم بر خلاف جلوه دادهاند.از بعد از هجرت رسول اكرم (ص) و در طول زمان غيبت امام سلام الله عليه تا حالا آن كه حفظ كرده است اسلام را و حفظ كرده است ملت اسلامى را، اين طبقه روحانيون بودهاند. شماها بوديد كه مردم را حفظ كرديد و اسلام را به مردم معرفى كرديد و ملت اسلام را روشن كرديد و آن كسى كه با شماها دشمنى داشته باشد، او با اسلام دشمنى دارد و آنهائى كه مخالفت با شماها مىكنند، آنها اولا با اسلام مخالفند و چون شما را خادم اسلام مىدانند با شما مخالفند. اين چيزى كه پيش من طرح است اين است كه ما همه در يك رديف باشيم،من را از خودتان حساب بكنيد، مسأله طبقاتى نيست در كار، همه در يك صف واقع هستيم و بايد همه در اين صف،اين صف واحد خدمت كنيم. الان كه جمهورى اسلامى شده است (كه اميدوارم كه محتوايش هم تحقق پيدا بكند) اين چيزى كه بر دوش روحانيت است زيادتر از آن چيزى است كه بر دوش ديگران است، هميشه بوده لكن حالا زيادتر است. چشمها دوخته شده است به اينكه ببينند روحانيون كه حالا يك قدرت ظاهرى دستشان آمده است چه مىكنند، با ملت چه مىكنند، آيا آنطور است كه قلمهاى مسموم مىگويد كه ما از ديكتاتورى پهلوى خارج شديم و به ديكتاتورى عبا و عمامه مبتلا شديم؟ اگر ما بهانه دست اينها بدهيم يكى راصد مىكنند و در خارج و داخل منتشر مىكنند. اگر در داخل هم يك قدرى ملاحظه بكنند، در خارج و در مجلات ممالك غربى و شرقى و اينها يك مطلب را صد مقابل مىكنند و ما را معرفى مىكنند به اينكه اينها تا قدرت دستشان نبود هى مىگفتند بايد آزادى باشد، چه باشد، حالائى كه قدرت دستشان آمده خودشان مشغول شدهاند به اينكه با مردم بدرفتارى مىكنند. الان وظيفه شما آقايان روحانيون (وفقكم الله تعالى) يك وظيفه سنگينى است يعنى اينطور نيست كه مثل اشخاصى ديگر كه وظيفه شخصى دارند، همه وظيفه دارند كه خودشان را حفظ كنند و جهات اسلامى را مراعات كنند، لكن شما چون كه در رأس جامعه هستيد و سرپرست ارواح مردم هستيد، وظيفه
صحيفه نور ج 9 صفحه 50
شما دو چندان است بلكه صد چندان است، يعنى همان قدرى كه پست شما يك پست شرافتمندى است و از همه بالاتر است، مسؤوليتتان هم يك مسؤوليت بزرگى است كه از همه مسؤوليتها بالاتر است. اگر خداى نخواسته خطائى از بعضى افراد ما صادر بشود، اين را آنهايى كه با اسلام مخالفند پاى اسلام حساب مىكنند، نمىگويند زيد پايش را كج گذاشت، مىگويند روحانيت اين طورى است، مىگويند اسلام هم همين است.اين وظيفه بزرگى است كه الان به عهده ماست، حفاظت از حيثيت اسلام. الان كه جمهورى اسلامى شده است، حفاظت ما بايد بكنيم جمهورى اسلامى را و نگذاريم كه اجانب، دشمنان ما يك لكه ننگى به جمهورى اسلامى و اسلام وارد كنند، آن هم از ناحيه ما باشد ما و شما بايد با كمال دقت، با كمال دقت مواظب باشيم كه بر طبق موازين شرعيه عمل بكنيم. قدرت دستتان باشد، بر طبق موازين، نباشد، بر طبق موازين. ما امروز گرفتار اشخاصى هستيم كه مىخواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، از اول ملاحظه كرديد كه مخالفتها كردند با رفراندم كه مردم خودشان خواستند به جمهورى اسلامى راى بدهند، مخالفتهاشد، صندوقها را آتش زدند، تحريم كردند بعضىها، بعد كه شكست خوردند در اين سنگر، سنگرهاى بعد را باز مخالفت كردند. در اين مجلس خبرگان با مخالفتهاى زياد مواجه شديم، در اين جهت هم كه باز شكست خوردند شروع كردند به سمپاشىها اين طرف و آن طرف كردن و ايجاد آشوب و اختلاف و اينها به اسمهاى مختلف و بعد هم كه قضيه مجلس شورا و قضيه رئيس جمهور پيش مىآيد باز شما مواجه هستيد با همين مخالفتها،يك قدرى زيادتر. اگر چنانچه ما بهانه دست اينها بدهيم و اعمال ما برخلاف دستور عمل روحانيت باشد، اين پاى مطلق روحانيت و پاى اسلام تمام مىشود و لهذا يك مسؤوليت بزرگ الان ما گرفتار آن هستيم، يعنى همان قدرى كه شما شغلتان شريف است به اندازه شرافت شغل، مسؤوليتتان زياد است. همان طورى كه انبيا شغلشان بزرگ بود مسؤوليتشان بزرگ بود، منتها آنها از زير بار مسؤوليت در مىآمدند و مىتوانستند و ماها بايد جديت كنيم كه آنقدرى كه مىتوانيم توانايى خودمان را صرف كنيم در حفظ اسلام كه الان دست ما سپرده شده است. اين امانت بزرگى كه خداى تبارك و تعالى الان به دست ما داده است ما حفاظت كنيم اين را. شما اگر چنانچه به وظايف روحانى، وظايف روحانيت عمل بكنيد، قلوب مردم با شماست، مردم شما را مىخواهند و اگر خداى نخواسته يك خلافى از بعضى بشود، اين قلوبى كه متوجه به شما شده است ممكن است خداى نخواسته برگردد. برگشتن قلوب از شما، شكست روحانيت است شكست روحانيت، شكست اسلام است.
روحانى بايد خدمتگزار ارواح و قلوب مردم باشد
اسلام با اين سد بزرگ روحانيت تا حالا محفوظمانده و اگر خداى نخواسته اين سد شكسته بشود، اسلام شكسته مىشود. از اين جهت وظيفه بسيار بزرگ است، وظيفه بسيار بزرگى به عهده ماست اختلافاتى كه در بلاد مختلفه من مىشنوم كه گاهى بين بعضى از مثلاً اشخاص هست، اشخاص روحانى هست بسيار ناراحت كننده است. اختلاف ما سر چه بكنيم؟ ما، ما به الاختلافمان چه بايد
صحيفه نور ج 9 صفحه 51
باشد؟ اسلام را همه قبول داريم، قرآن را همه قبول داريم، ائمه هدى را همه قبول داريم، طريق را همه مىدانيم اين است، راه همين است، همه مخالفت كرديد با رژيم طاغوتى، همه موافقت كرديد با جمهورى اسلامى. اين اختلاف كه گاهى شنيده مىشود، انشاءالله صحيح نباشد اينهايى كه من مىشنوم لكن اگر خداى نخواسته يك اختلافى باشد، اين به ضرر هم طرفين منازعه و هم اسلام تمام مىشود. اينجور گمان نشود كه اگر من با شما مخالفت كردم، به ضرر شما تنهاست، به ضرر هر دويمان است، به ضرر روحانى مثلاً يك شهرى، به ضرر روحانيت آن شهر است، به ضرر مطلق روحانيت است، به ضرر اسلام است. بايد بسيار توجه داشت به اين معنا. اگر شما فرض كنيد كه در يك جايى كه تشريف داريد ديديد كه بعضى از اشخاص مخالف با بعضى هستند، خوب، ممكن است يك سوءتفاهمى باشد، ممكن است يك اشتباهاتى باشد، خود آقايان شهر و خود ائمه جماعت شهر و خود اهل منبر و خطباى شهر بروند پيش آقايان، از آقايان خواهش بكنند كه اختلاف نداشته باشند، رفيق باشند، برادر باشند،با هم باشند. همه مىخواهيد كه اسلام رشد بكند و ترقى.
همه ما در پناه اسلام هر چه داريم هست. ما چيزى نيستيم خودمان، هر چه هست اسلام است و ما در پناه اسلام اگر چيزى باشيم هستيم. اين اسلام را مابايد حفظش بكنيم و اين اختلافات جزئى اگر باشد، در نظر توده مردم ممكن است كه صحيح نباشد ولو - در نظر فرض كنيد كه زيدى كه با عمرو اختلاف مىكند، هر دويشان خودشان را محق مىدانند لكن باز هم كه محق مىدانند، چون انعكاسش در توده مردم يك انعكاس صحيحى نيست ممكن است موجب اين بشود كه مردم از روحانيت يك قدرى سرخورده بشوند و بگويند حالايى كه دست اينها هم افتاده است همين است كه مىبينيد. دارند مىگويند به ما اين را كه حالا هم كه جمهورى اسلامى شده اينها هم نتوانستهاند كارى بكنند، نمىتوانند يك كارى انجام بدهند. در عين حالى كه اگر چنانچه روحانيت با هم باشند، همه كارها را خوب انجام مىدهند، بهتر از ديگران انجام مىدهند، براى اينكه اينها هر چه باشند علاقه به پست خودشان دارند، هر چه باشند، هر امام جماعتى به مسجد خودش علاقه دارد و هر خطيبى به منبر خودش علاقه دارد، بالاخره علاقه هست، علاقه طبيعى هست و مىخواهيم اينها محفوظ بماند. محفوظ ماندن به اين است كه اسلام بين مردم قدرت داشته باشد هر چه قدرت اسلام پيش مردم زيادتر باشد مسجدها بهتر مىشود و منبرها بهتر. يعنى اجتماع مسجد براى خداست و هر چه قدرت الهى، البته قدرت الهى هست. لكن هر چه قدرت احكام الهى در يك منطقهاى بيشتر باشد، مساجد آبادتر است و هر چه اين قدرت احكام بيشتر باشد، منابر رواجش بيشتر است. ما اگر اهل رواج مسجد و منبر هم باشيم بايد آن پشتيبان خودمان را، آن پشتوانه خودمان را كه عبارت از اسلام است، با كمال دقت حفظش بكنيم، نگذاريم كه اين قلمهاى مسمومى كه الان بر ضد اسلام قلمفرسايى مىخواهند بكنند يا مىكنند، در خارج، در داخل نگذاريم به آنها بهانه پيدا بشود برايشان. شما روحانى هستيد، روحانى بايد خدمتگزار ارواح مردم باشد، قلوب مردم را حفظ بكند. شماها ماموريد كه قلبهاى مردم راحفظ بكنيد. در آيه شريفه دو جا آمده است كه فاستقم كما امرت لكن در يك سوره فاستقم كما امرت است و در يك
صحيفه نور ج 9 صفحه 52
سوره فاستقم كما امرت و من تاب معك روايت شده است از پيغمبراكرم شيبتنى سوره هود لمكان هذه الامر در سوره شورا هم هست نفرمود سوره شورا، فرمود سوره هود، براى اينكه در سوره هود و من تاب معك است يعنى چون استقامت ملت را هم به عهده من گذاشته است كه مستقيم باش و هر كه با توست مستقيم باشد، اين من را پير كرد. الان استقامت ملت با شما روحانيون است، يعنى خطاب فاستقم كما امرت. يك نهضت حاصل شده، استقامت لازم دارد، يك جمهورى اسلامى تحقق پيدا كرده، استقامت در مقابل او لازم است بايد نگهش داريد و همه اشخاصى كه با شما هستند هم به عهده شماست كه استقامتشان را حفظ كنيد. اهل مسجديد، اهل مسجد را، امام جماعتيد، اهل مسجد را بايد استقامتشان را حفظ بكنيد، خطيب هستيد، مستمعين را بايد حفظ بكنيد. هر چه هستيد و در هر جا هستيد زمام امور مردم به دست شماهاست و پيغمبر اكرم مىفرمايد كه: شيبتنى سوره هود سوره پيرم كرد. سوره هود، براى اينكه استقامت امت را هم به عهده من گذاشتهاند. اين يك چيز بزرگى است. استقامت هر مسجدى و اهل هر مسجدى به عهده امام مسجد است. استقامت هر شنوندهاى به عهده گوينده است. گويندهها بايد مستقيم باشند تا بتوانند مستقيم كنند. ائمه جماعت بايد مستقيم باشند تا بتوانند مستقيم كنند ديگران را. بنابراين ما بايد وظيفه خودمان كه بزرگترين وظيفه است بدانيم و بعد از اينكه مطلبمان حق است مستقيم باشيم در اين مطلب حق. اين اشكالى در كار نيست كه مطلب ما حق است، ما بحق هستيم، ما در مقابل باطل هستيم، رژيم شاهنشاهى باطل بود و شما در مقابل رژيم شاهنشاهى ايستاديد، پس شما حق هستيد، در مقابل باطل ايستادهايد، استقامت مىخواهد، تا استقامت در كار نباشد، نمىتوانيد به پيروزى نهايى برسيد.
هر كس در هر جا هست بايد همان محل خويش رادرست كند
ما بين راه هستيم الان، اينطور نيست كه ما صد در صد پيروز شديم. مايك سدى را شكستيم، شما شكستيد،قدرت ملت شكست، اسلام شكست، قرآن شكست، ماها چيزى نيستيم، ايمان مردم شكست اين سد را، اين سد شكسته شده، پشت سد وقتى كه وارد شديد ديديد كه همه چيز آشفته است، نه فقط دانشگاه آشفته است، دانشگاه شما هم آشفته است، منبرهايمان هم آشفته است، محرابهاىمان هم آشفته است ( عرض كردم چون خودمانى هستيم بايد بگويم) مجامع علمىمان هم آشفته است. پشت اين سد همه چيز را آشفته ديديم و بايد همه در سازندگى اين آشفتگىها شركت كنيم. به عهده يكى گذاشتن يا يك جمعى گذاشتن يك امرى است كه نخواهد شد. اگر شما بخواهيد كه اين آشفتگىها را به عهده دولت بگذاريد، به عهده مثلاً مراجع عظام بگذاريد نمىشود. هر كس در هر جا هست بايد همان محل خودش را درست كند. در يك ادارهاى فرض كنيد كه صد نفر، دويست نفر هستند و پستهائى دارند، اگر اين كسى كه اين پست را دارد، بگويد كه اينها را آن رئيس اداره درست كند يا آن كسانى كه پستهاى ديگر دارند، اين درست نمىشود، اين بايد همان پستى را كه دارد اداره كند و صحيح اداره كند، آن يكى هم آنى كه دارد صحيح اداره كند، وقتى همه صحيح اداره كردند درست مىشود. وقتى بنا
صحيفه نور ج 9 صفحه 53
شد كه اهل منبر خوب انجام وظيفه كردند، اهل محراب خوب انجام وظيفه كردند و ساير قشرها هر كدام انجام وظيفهاى كه به عهدهشان است خوب انجام دادند، كشاورزها خوب كشاورزى كردند، كارگرها خوب كارگرى كردند، كارخانهدارها خوب كارخانهدارى كردند، بر موازين اسلامى و بر موازين انسانى عمل كردند، يك مملكت عبارت از همين هاست. كارگرش و كارفرمايش عرض مىكنم و كارمندش و دولتش و ملتش و روحانيتش و بازارش و همه چيز وقتى اينها هر كدام به آن وظايفى كه خداى تبارك و تعالى محول كرد به آنها هر كدام در همان چيزى كه محول به آنهاست خوب عمل كردند، اين مملكت بعد از چندى همهاش درست مىشود. اگر بنا باشد كه ماها كنار برويم و بگوئيم كه بگذاريد دولت اين كار را بكند، دولت نمىتواند. دولت بخواهد بگويد كه ما كنار برويم و بگذار روحانيت اين كار را بكند، روحانيت هم نمىتواند، تنها تنها نمىشود يدالله مع الجماعه همه دست به دست هم اگر داديم مىتوانيم كارى انجام بدهيم. اگر در همين پيروزى ابتدائى، اين قدم اول شما محول كرده بوديد، روحانيون محول كرده بودند كه خوب، بازاريان بروند شكست بدهند، بازاريان محول كرده بودند كه روحانيون بروند شكست بدهند، آنها محول كرده بودند كارگرها بروند، الان هم نه شما اينجا تشريف داشتيد و نه من. من يا نجف بودم يا فرانسه و شما هم در محلهاى خودتان گرفتار به سازمان امنيت بوديد. همه وقتى دست به هم داديد، مجتمع شديد مثل قطرهاى بارانى كه از يك قطره يك قطره هيچ كارى نمىآيد وقتى كه با هم مجتمع شدند يك سيل راه مىافتد، يك سيل عظيم راه مىافتد، يك سد بزرگ را مىشكند، اين انسانها اينطور هستند، هر كدام يك ذره كار از آنها مىآيد، اگر بخواهد اين گروه خودش يك عمل مستقلى بكند، نمىتواند، وقتى گروهها به هم متصل شدند و مجتمع شدند و مقصد هم مقصد الهى آن مهم اين بود كه در اين اجتماعات يك مقصد بود و آن خدا بود. اين يك تحول روحى بود كه در ملت به اذن خدا پيدا شد و رمز پيروزى ملت ما اين معنا بود كه همه حول و بر اسلام فرياد كردند، هركس چيزى را نچسبيد، آن يك چيزى را، آن يك چيزى را، حتى آنها هم كه حالا يك مخالفتهاى مىكنند آنها هم آنوقت مخالفت ديگر نمىكردند، مستهلك بودند در بين ملت. ملت ما مجتمع شدند در كلمه اسلام، در جمهورى اسلام، مجتمع شدند در اينكه ما اين سلسله فاسد را نمىخواهيم. اين مساله الهى بود، خدا خواست اين كار بشود و اين مساله الهى را مابايد حفظش كنيم. اين معنا كه همه باز توجهمان به اين باشد كه براى خدا انجام وظيفه بكنيم، هر كس در هر حال هست براى خدا و اين اجتماعى كه با اين اجتماع ما موفق شديم كه اين سد شكسته بشود اين را حفظش بكنيم اگر اين اجتماع و اين الهيتى كه در مردم پيدا شد و مقصد روحانى الهى كه در مردم پيدا شد آن محفوظ باشد، مادامى كه اين محفوظ هست شكست توى كار نيست. توجه كنيد كه اين از دست شما نرود. اين دو تا جهت، اجتماع ولله بودن و براى خدابودن، اين دو خاصيت مادامى كه در امت ما هست امت ما پيروز است و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه اين اجتماع محفوظ و اين الهيت محفوظ باشد و من از شما آقايان تشكر مىكنم كه تشريف آورديد و از نزديك ما با هم ملاقات كرديم و مسائلى كه بايد عرض كنيم عرض كرديم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 57
تاريخ: 17/6/58
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت سالگرد 17 شهريور
بسم الله الرحمن الرحيم
خاطره تلخ 17 شهريور 57 و خاطره تلخ روزهاى بزرگى كه بر امت گذشت، ميوه شيرين سرنگونى كاخهاى استبداد و استكبار و جايگزينى پرچم جمهورى عدل اسلامى را به بار آورد. مگر نه آن است كه دستور آموزنده كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا بايد سر مشق امت اسلامى باشد، قيام همگانى در هر روز و در هر سرزمين. عاشورا قيام عدالتخواهان با عددى قليل و ايمانى و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود و دستور آن است كه اين برنامه سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمين باشد. روزهائى كه بر ما گذشت عاشوراى مكرر بود و ميدانها و خيابانها و كوى و بر زنهايى كه خون فرزندان اسلام در آن ريخت، كربلاى مكرر و اين دستور آموزنده، تكليفى است و مژدهاى. تكليف از آن جهت كه مستضعفان اگر چه با عدهاى قليل عليه مستكبران، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شيطانى عظيم، مامورند چونان سرور شهيدان قيام كنند. و مژده كه شهيدان ما را در شمار شهيدان كربلا قرار داده است، و مژده كه شهادت رمز پيروزى است. 17 شهريور مكرر عاشورا و ميدان شهدا مكرر كربلا و شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ملت ما مكرر يزيد و وابستگان او هستند. كربلا كاخ ستمگرى را با خون در هم كوبيد و كربلاى ما كاخ سلطنت شيطانى را فرو ريخت. اكنون وقت آن است كه ما كه وارثان اين خونها هستيم و بازماندگان جوانان و شهداى به خون خفته هستيم از پاى ننشينيم تافداكارى آنان را به ثمر برسانيم با اراده مصمم و مشت محكم بقاياى رژيم ستمكار و توطئهگران جيره خوار شرق و غرب را در زير پاى شهداى فضيلت دفن كنيم.
غائله كردستان به دست مشتى از خدا بيخبر مزدور كه از اسلحه اجنبى برخوردار و از پشت مرزها الهام مىگرفت، با قيام دلاورانه قواى انتظامى و پاسداران انقلاب در هم پيچيد و سركردگان مفسد و وابسته به اجانب در گريزگاهها پنهان و جوانان فريب خوردهاى را به جاى گذاشتند. به طورى كه كرارا اعلام كرديم به جز سران جنايتكار و آنان كه در خيانت و جنايت با آنان شريك بودند، از ديگر جناحها حتى گول خوردگانى كه در حزب دموكرات وارد شدهاند، در صورتى كه سلاحهاى خود را به مقامات انتظامى بسپارند، با برادرى رفتار و عفو عمومى نموديم. اين اصل عمومى شامل قشرها و برادران كردستانى است. همه از پناهگاهها بيرون بيايند و به برادران خود ملحق شوند و به زندگى
صحيفه نور ج 9 صفحه 58
عادى خود ادامه دهند. دولت جمهورى اسلامى در رفع گرفتارىهاى آنان و ترميم خرابىها و سازندگى عقبماندگىها كوشا خواهد بود. برادران كرد من! به تبليغات وابستگان حزب دموكرات اعتناء نكنيد و در شهرها به حال عادى خود برگرديد و هيچ ترسى نه از ناحيه دولت و نه از ناحيه خرابكاران به دل راه ندهيد كه دولت دوستدار شما، و خرابكاران قدرت را از دست داده و مدفون شده و خواهند شد. از خداوند متعال رحمت و مغفرت براى شهداى اسلام و صبر و اجر براى بازماندگان آنان و سعادت و سلامت براى ملت بزرگ خواهانم.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 59
تاريخ: 17/6/58
بيانات امام خمينى به مناسبت 17 شهريور
انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمتها به نور خارج كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
در قرآن كريم مىفرمايد كه ما موسى را فرستاديم به سوى قومش ان اخرج قومك من الظلمات الى النور و ذكرهم بايام الله دو تا ماموريت به حضرت موسى مىدهد خداى تبارك و تعالى. يكى اينكه مردم را از ظلمات خارج كن به نور و يك ماموريت ديگر اينكه ذكرهم بايام الله اينها را متذكر كن به ايام خدا.
همه انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمتها به نور خارج كنند. خداى تبارك و تعالى هم مىفرمايد كه الله ولى الذين آمنوايخرجهم من الظلماتالى النوروالذين كفروااولياءهم الطاغوت يخرجونهم منالنور الى الظلمات طاغوت را در مقابل خودش قرار مىدهد، خداى تبارك و تعالى شغل طاغوت را هم بيان مىفرمايد. همانطورى كه خداوند ولى مومنين است و مومنين را از ظلمات، از همه انواع ظلمات و تيرگىها به سوى نور مىبرد، در مقابل، ولى كفار طاغوت است و آنها را از نور به ظلمات مىكشد.
ملت تا از غربزدگى بيرون نيايد استقلال پيدا نمىكند
اين دو مطلبى است مقابل هم. اخراج از ظلمات به نور، ظلمتهاو تاريكىها را زدودن و به نور رساندن ملت. در مقابل، نورها را از بين بردن و مردم را به ظلمت كشيدن، اين شغل طاغوت است. آن هنوز هم امر خدا. تمام ناروادئىهاظلمات است، تمام عقب افتادگىها ظلمت است، تمام توجههاى به عالم طبيعت ظلمت است، همه غربزدگىها ظلمت است. اينهائى كه توجهشان به غرب است، توجهشان به اجانب است، قبلهشان غرب است، رو به غرب توجه دارند، اينها در ظلمات فرو رفتهاند، اوليائشان هم طاغوت است.
ملتهاى شرقى كه به واسطه تبليغات داخل و خارج، به واسطه تعليمات عمال داخلى و خارجى، رو به غرب آوردهاند و قبله آمالشان غرب است و خودشان را باختهاند و نمىشناسند خودشان را، مآثر و مفاخر خودشان را گم كردهاند و خودشان را باختهاند و گم كردهاند و به جاى آنها يك مغز غربى نشستهاست، اينها اوليائشان طاغوت است و از نور به ظلمات وارد شدهاند و همه
صحيفه نور ج 9 صفحه 60
بدبختىهاى شرقىها هم از آن جمله ماها، همه گرفتارىهاى ما و بدبختىهاى ما هم همين است كه خودمان را گم كرديم، يك كسى ديگر به جاى ما نشسته است و لهذا مىبينيد كه هر چيزى كه در ايران هست تا يك اسم غربى نداشته باشد رواج ندارد. داروخانه هم بايد اسم غربى داشته باشد، كارخانههاى ما هم كه پارچه مىبافند بايد آن حاشيهاش خط غربى باشد، اسم غربى هم رويش بگذارند، خيابانهاىمان هم بايد يك اسم غربى داشته باشد، همه چيزمان بايد رنگ غربى داشته باشد، كتاب هم كه مىنويسند همين كتاب نويسها، همين روشنفكرها بعضىشان كتاب هم كه مىنويسند يا يك اسم غربى روى آن مىگذارند يا مطالب را وقتى ذكر مىكنند استشهاد مىكنند به قول يك نفر غربى عيب هم اين است كه هم آنها غربزده هستند و هم ماها. اگر كتابها آن اسمها را نداشته باشد، اگر فاستونى آن اسم را نداشته باشد، اگر دواخانه آن اسم را نداشته باشد كمتر به آن توجه مىشود. وقتى به كتاب زياد توجه مىشود كه از اول كه انسان وارد مىشود هى اصطلاح غربى ببيند، هى الفاظ غربى ببيند، الفاظ خودشان را فراموش كنند، لغت خودشان را فراموش كنند، مفاخر خودشان را بكلى فراموش كردهاند، دفن كردهاند و به جاى آن ديگران را نشاندهاند. اينها همه ظلمتهائى است كه طاغوت ما را از نور به اين ظلمتها خارج كرده است. همين طاغوت زمانهاى اخير، زمانهاى ما، همينها دامن زدند به اين غربزدگى، هر چيزى را به غرب نسبت دادهاند، هر مطلبى را از غرب گرفتهاند. هر مفخرى را از غرب گرفتند و به خورد ما دادند. دانشگاههاى ما هم در آن زمان دانشگاههاى غربى بود، اقتصادمان هم غربى، فرهنگمان هم غربى، اصل خودمان را بكلى از ياد برديم و به جاى خودمان يك موجود غربى نشانديم. به مجرد اينكه يك كسى مريض مىشود مىگويند بايد برود انگلستان، بايد برود اروپا، با اينكه اطباء اينجا هم هست. در ذهن من اين است كه يكى از بستگان محمدرضا مخلوع، ملعون، لوزتين پيدا كرده بود، از اروپا براى او يك كسى كه عمل لوزه بكند آوردند در صورتى كه اطباى اينجا، عمل لوزه يك عمل آسانى است. اين چه مىفهماند به عالم كه يك كسى كه در راس يك مملكت به زور واقع شده و او را شناختند به اينكه شاه مملكت است، اين براى لوزتين هم طبيب قائل نباشد كه در ايران هست ، اين به طب ايران و به طبيب ايران چه لطمه وارد مىكند، چه خيانتى است اين به ملت ايران كه ملت ايران معرفى بشود به اينكه در سرتاسر كشور ما يك طبيبى كه لوزتين را بتواند عمل بكند نيست، از اين جهت از خارج مىآورند كه لوزتين را عمل كند. اين چقدر كمك مىكند به استعمار، چقدر كمك مىكند به غرب و چقدر حيثيت ملت ما را از بين مىبرد. وقتى كه او اين كار را كرد مردم هم تا آن زمان همه آنها چشمشان به اين بود كه چه مىكند اين آدم، آنها وقتى كه مريض پيدا مىكردند حتى الامكان بايد بروند به خارج در صورتى كه اطباء ما داريم.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 67
تاريخ: 17/6/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى پاوه
ممانعت اشرار از اصلاح و باز سازى در كردستان
بسم الله الرحمن الرحيم
هر چه كوتاهى شده است درباره اين مناطق شما و امثال شما و خصوصاً منطقه كردستان، اين براى همين اشرار و مفسدين است كه مجال ندادند تا دولت به بازسازى و رسيدگى برسد. براى اينكه اين مسائلى كه شما گفتيد و حتماً هست، براى اينكه اينها تحقق پيدا كند بايد يك منطقه آرام باشد، در يك منطقهاى كه اشرار دائماً آتش روشن مىكنند و حتى خود مردم را سركوب مىكنند و قواى انتظامى اگر بيايد با آنها جنگ مىكنند، در حال جنگ نمىشود كه شما توقع داشته باشيد كه مسائلى كه مربوط به منطقه است و بايد با آرامش تحقق پيدا كند، حل شود. شما گمان نكنيد كه دولت در فكر نيست، براى همه مناطق ايران و خصوصاً مناطقى كه در زمان رژيم سابق عقب افتاده بوده است، اينطور گمان نكنيد كه دولت نمىخواهد كارهاى آنجاها را عمل بكند، اشرار فرصت نمىدهند به كس، به اسم اينكه ما منافع خلق را مىخواهيم، فرصت نمىدهند كه كسى منافع خلق را تحقق بدهد، اينها مىخواهند منطقه را به هم بزنند تا دولت نتواند كارى بكند و باز همان مسائل سابق و همان عقب افتادگىهائى كه شماها و همه داشتهاند تكرار بشود. انشاءالله اگر چنانچه شر اين اشرار كنده شد بكلى و انشاءالله مىشود، به اين مسائل رسيدگى مىشود و من راجع به مطلق علماى اهل سنت در هر جا باشند و خصوص علماى كردستان با دولت صحبت كردم و آنها همه وعده كردند كه همه قشرها را و علماى آنجا بالخصوص مورد عنايت واقع بشوند و رسيدگى بشود و همين طور البته مدرسهاى كه مدرسه قرآن است محترم است و بايد به آن رسيدگى شود و طلاب هم اگر چنانچه آنجا مجتمع شدند و مدرسهاى تأسيس شد، انشاءالله رسيدگى مىشود لكن شرط اين است كه بگذارند، شرط اين است كه محيط آرام باشد. آنها نمىگذارند كه محيط آرام باشد، آنها با اسم اينكه ما فدائى خلق هستيم و ما دموكرات هستيم و مىخواهيم آزادى در دنيا پيدا بشود، نمىگذارند مردم آزاد بشوند، مهلت نمىدهند به دولت كه يك فكرى بكند براى اينها، اينها كه از بين رفتند آن وقت قضاياى ديگر حل خواهد شد.
اولياى امور مشغول برنامهريزى و اصلاحند
شما گمان نكنيد كه جاهاى ديگر عمل شده است و براى شما عمل نشده است، در حال
صحيفه نور ج 9 صفحه 68
برنامهريزى هستند، براى همه جا مشغولند لكن آنقدر رژيم سابق خرابكارى كرده است كه به اين زودى نمىشود اصلاحش كرد. انشاءالله بالخصوص راجع به مناطق شما كه الان هم يك بودجه خوبى برايش قرار داده شده و بعداً هم اگر چنانچه كسر آمد باز هم قرار داده مىشود و هياتهائى مىآيند براى رسيدگى و همه جهات انشاءالله ترميم مىشود. مهم اين است كه شما خودتان و همين طور علماى كردستان و همين طور جوانهاى شما آنها هم كمك كنند و ايستادگى كنند در مقابل اين اشرار و اين اشرار را خارج كنند، اين اشرار را بيرون كنند تا يك مجالى داده بشود كه انشاءالله كارها اصلاح بشود
سلام مرا به همه رفقاى خودتان و به همه علماى آنجا و به همه طبقات برسانيد و اطمينان بدهيد كه ما در فكر شما هستيم و اسلام براى همه است و ما همه در تحت لواى اسلام انشاءالله اميدوارم با رفاه و امنيت زندگى كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 69
تاريخ: 17/6/58
فرمان امام خمينى در حجت الاسلام كروبى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى دامت افاضاته
بسمه تعالى
طبق اطلاع واصله در منطقه اليگودرز مشكلاتى پيش آمده كه با توجه به اطلاعات و سوابقى كه جنابعالى از منطقه داريد، مقتضى است مسافرتى به اليگودرز و همچنين ازنا و مناطق عشايرى آن حدود بنمائيد و در رفع مشكلات و ايجاد امنيت در آن منطقه به هر نحو صلاح مىدانيد با مشورت علماء اعلام منطقه و افراد ذيصلاح اقدام نمائيد و به امور مستضعفين و نيازمندىهاى ايشان از نظر عمران و آبادى و ساير احتياجاتشان رسيدگى كرده و از طريق كميته امداد و احياناً اگر احتياجى بود با تماس گرفتن با جناب آقاى نخست وزير و ساير وزرا و مقامات مربوطه در رفع نيازمندىهاى ايشان اقدام و كوشش كنيد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را در اين راه خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 70
تاريخ: 17/6/58
فرمان امام خمينى به ثقه الاسلام امر اللهى
جناب مستطاب ثقه الاسلام حاج شيخ محمد حسن امراللهى دامت افاضاته
بسمه تعالى
بدين وسيله جنابعالى به سمت قاضى شرع در دادگاههاى صنفى شهر تهران و شهرستان قم منصوب مىشويد كه به مراجعات و شكايات اصناف محترم كه در دادگاههاى مزبور مطرح مىشود رسيدگى نموده و حكم شرعى امور را صادر و اجرا نمائيد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 71
تاريخ: 18/6/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان واحد بخش صداى جمهورى اسلامى ايران
تمام شهادتها و ايثارگرىها براى تحقق اسلام عزيز بود
بسم الله الرحمن الرحيم
من ميل دارم كه همه قشرهاى ملت، خصوصاً قشرهائى كه در خدمت دولت هستند، همه ادارات مختلفه و از همه بالاتر راديو و از آن بالاتر راديو و تلويزيون ميل دارم كه باورشان آمده باشد كه جمهورى اسلامىاست. يك وقت انسان راى مىدهد به جمهورى اسلامى (كه رأى داديد) يك وقت هم هست كه محتواى جمهورى اسلامى را مطلع نيست، اين بايد مطلع بشود كه جمهورى اسلامى معنايش اين است كه رأى عموم يا اكثر، براى نظام و محتواى نظام اسلام و احكام اسلام، برنامه اسلام است، يك وقت اين را هم مىداند لكن باز باورش نيامده است كه بايد همه چيز اسلامى بشود. من ميل دارم كه همه باورشان آمده باشد كه اين نهضتى كه از اول تا آخرش قريب پانزده، شانزده سال طول كشيد و زحمتها كشيده شد، خونها داده شد و جوانها از دست رفت، خانهها از دست رفت، خانمانها خراب شد و خصوصاً در اين يكى دو سال آخر كه همه شاهد بوديد كه چه شد، باورمان آمده باشد كه اين همه براى اسلام بود. هيچ من نمىتوانم و هيچ عاقلى نمىتواند تصور كند كه بگويند ما خونهاىمان را داديم كه خربزه ارزان بشود، ما جوانهايمان را داديم كه خانه ارزان بشود. هيچ عاقلى جوانش را نمىدهد كه خانه ارزان گيرش بيايد. مردم همه چيزشان را براى جوانهاشان مىخواهند، براى خانمانشان مىخواهند. اين منطق، يك منطق باطلى است كه شايد كسانى انداخته باشند، مغرضها انداخته باشند توى دهن مردم كه بگويند ما خون داديم كه مثلاً كشاورزيمان چه بشود، آدم خودش را به كشتن نمىدهد كه كشاورزيش چه بشود. چرا همان منطقى كه خود مردم در تمام طول مدت و خصوصا در اين آخر منطقشان بود آن را ذكر نمىكنند؟ همه ديديد كه تمام قشرها، خانمها ريختند توى خيابانها، جوانها ريختند توى خيابانها، در پشت بامها، در كوچه و برزن و همه جا فريادشان اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم و جمهورى اسلامى مىخواهيم. براى اسلام است كه انسان مىتواند جانش را بدهد. اولياى ما هم براى اسلام جان دادند، نه براى اقتصاد. اقتصاد قابل اين نيست كه انسان، آدم اقتصاد را براى خودش مىخواهد، خودش را به كشتن بدهد كه اقتصادش درست بشود! اين معقول نيست، يا جوانهايشان را بدهند كه نان ارزان گيرش بيايد! اين يك چيز معقولى نيست. آن كه معقول است و عمل شد و همه ديديم و همه ديديد اين است كه همانطورى كه در صدر اسلام، پيغمبر
صحيفه نور ج 9 صفحه 72
اسلام صلى الله عليه و آله و اولياى اسلام، همه چيزشان را فداى اسلام مىكردند، براى اينكه در اين فداكارى باخت نيست. آنهائى كه دم از اقتصاد مىزنند و زير بناى همه چيز را اقتصاد مىدانند، آنها از باب اينكه انسان را نمىدانند يعنى چه، خيال مىكنند كه انسان هم يك حيوانى است كه همان خورد و خوراك است منتها خورد و خوراك اين حيوان با حيوانات ديگر يك فرقى دارد، اين چلوكباب مىخورد، او كاه مىخورد، اما هر دو حيوانند. اينهائى كه زير بناى همه چيز را اقتصاد مىدانند اينها انسان را حيوان مىدانند، حيوان هم همه چيزش فداى اقتصادش است، زير بناى همه چيزش است، الاغ هم زير بناى همه چيزش اقتصادش است. اينها انسان را نشناختند اصلاً كه چه هست. ما بايد باورمان بيايد به اينكه مملكت ما همه چيزش را فدا مىخواست بكند براى اسلام. الان هم مىآيند به من مىگويند مكرر، دست جمعى، تنهائى كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. معقول است كه بگويد من شهيد بشوم براى اينكه شكمم سير بشود؟! براى شكمش مىخواهد شهيد بشود؟! كسى معقول است كه تقاضاى شهادت بكند براى شكمش؟! همچو معقول نيست اين معنا تقاضاى شهادت، براى اينكه ادراك كرده است كه در شهادت موت نيست يك حيات جاويد است، براى حيات جاويد است، كه اين تقاضاى شهادت مىكند. زير بنا توحيد است، زير بنا عقايد حقه الهى است، نه زير بنا شكم باشد اينهائى كه اقتصاد را زير بنا مىدانند، اينها منحط كردند انسان را از حد انسانيت به حد يك حيوانى مثل ساير حيوانات.
تلاش رژيم طاغوت در تباه ساختن نيروهاى انسانى
من مىخواهم كه همه ما باورمان آمده باشد كه جمهورى اسلامى است و بايد همه چيز ما اسلامى بشود. ما از آن وضع سابق كه اخيراً پنجاه سالش را، پنجاه و چند سالش را من شاهدش بودم و شماها چندين سال، البته هيچ كدام پنجاه سال يادتان نيست، شماها چندين سالش را كه در زمان اين حكومت جائر بود، در نظر داريد كه همه وابستگى به غرب بود و به آمريكا بود و تلخىهايش را هم همه ديديد. ذائقههاى شما باز از آن چيزها تلخ هست، حبسها را، حالا خودتان هم حبس نرفتيد، دوستانتان رفتند، اهل ملتتان رفتند، حبسها، زجرها، حتى گاهى براى من نقل كردهاند كه اينها نقلش هم مشكل است، بعضىها را در تاوه سرخ مىكردند، مىگذاشتند روى تاوه آهنى برق را متصل مىكردند سرخش مىكردند. اين تلخىها در ذائقه ما هست و شما، ما حالا بايد باورمان بيايد كه آن بساط طاغوت بايد بر چيده بشود. همان رأس و رده بالا برود و باقىاش باقى بماند، اين باز به مقصد نرسيديم. همه جا، در همه وزارتخانهها، در همه ادارات، در بازار، در همه جا بايد جورى بشود كه وقتى كه يك كسى وارد شد ببينيد كه وارد شده در يك مملكت اسلامى، همه چيزش اسلامى است، نه كم فروشى در اينجاست، نه گرانفروشى و اجحاف هست در آن، نه دروغ هست، نه تقلب هست، نه اين كاغذ بازىهاى ادارى هست، نه آن مجلات با آن عكسها و با آن تبليغات كه جوانهاى ما را به تباهى كشيدند و نه آن بساطى كه در راديو و تلويزيون بود و شماها ديديد. مقصد آنهائى كه اينها را پيش آورده بودند، در همه جاها كه
صحيفه نور ج 9 صفحه 73
شما قدم مىگذاشتيد در آن يك چيز نمايان بود كه اشخاص عميق آن يكى را مىفهميدند و آنكه نگذارند جوانهاى ما رشد كنند، جوانهاى ما را بار بياورند به طورى كه در قيد اين نباشد كه مملكتش چه در آن مىگذرد. اگر يك كسى عادت كرد كه اين مجلات را كه ديديد با آن عكسها و با آن مسائل، آن سينماها را كه ديديد كه با آن بساط و امثال ذلك و آن تلويزيون آن وقت و آن راديوى آن وقت و آن مدارس آن وقت و آن كنار دريا رفتنهاى آن وقت و آن مراكز فحشاى آن وقت، همه اينها در يك مطلب شريك بودند و آن اينكه جوانهاى ما را بىتفاوت كنند راجع به مسائل خودشان. يك جوانى كه عادت كرد كه هر روز برود يا هر شب برود در سينما و آنطور مسائل را ببيند، اين ديگر فكرش نمىرود دنبال اينكه نفت ما را كه مىخورد، كجا مىرود اين نفت، اين ثروت ما كجا مىرود، اصلاً تو فكرش نمىآيد اين. اين همان مثل آدم هروئينى مىماند. يك آدم هروئينى اصلش فكرش دنبال اين نيست كه چه مىگذرد. او همهاش دنبال اين است كه چه وقت، وقت هروئين مىشود يا وقت استعمال ترياك. آن كسى كه عادت كرد كه برود در اين مراكز فحشا، تمام هم و غمش همان مراكز فحشاست، حالا چه مىگذرد در اين مملكت، چه به سرش دارد مىآيد پيشش مطرح نيست، دنبال اين مطلب نيست. تمام اين مسائلى كه در اين پنجاه سال اخير اينها پيش آوردند و خصوصاً در زمان اين دومى كه از اولى بدتر بود، تمام اين مسائل ديكتهاى بود كه شده بود براى اينكه جوانهاى ما را بىتفاوت كنند، هر چه سرشان مىآيد به من چه ربطى دارد. آن كه مىرود در دريا با مثلاً چه، با هم آنجا بازى مىكنند، اينها ديگر فكر اينكه مسائل روز چه هست، دولتها چه مىكنند، اين مرد خائن چه به سر ما آورد، اصلاً فكر اين در ذهنشان نمىآيد. اين روشنفكرها و نويسندهها و آزاديخواهها (نه همهشان، بسيارشان) يا توجه به اين ندارند كه اين برنامهها و آزاد گذاشتن اين جوانها و اين دخترها و اين پسرها براى اينكه هر كارى دلشان مىخواهد بكنند، اين چه به سر اين مملكت مىآورد، يا توجه ندارند، يا مىدانند و اجير هستند، دنبال همان هستند فرياد مىزنند اى آزادى ازبين رفت، اى آزادى. خوب آزادى از بين رفت، چه شد؟ شرابخانهها محدود شده يا گرفته شده، مراكز فحشا را جلويش را گرفتند (حالا تمامش هم باز معلوم نيست، من نمىدانم حالا پاكسازى شده يا نه) ديگر نمىگذارند اين دختر و پسر تو دريا بروند لخت بشوند با هم چه بكنند. اينها آزادى را اين مىدانند و همان آزادى مىدانند كه از غرب ديكته شد براى ما، نه پيش خودشان، پيش خودشان اگر اينطور بود، اين ترقيات مادى را نمىكردند. ديكته شده براى ممالك استعمارى اين نحو آزادىها، اين آزاديها، آزادىهاى وارداتى است و اين بىانصافهاى طرفدار به قول خودشان حقوق بشر و اين بىانصافهاى به قول خودشان نويسنده (همهشان را نمىگويم، بعضىشان) و اين بىانصافهاى آزاديخواه اين نحو آزادى را براى ما تبليغ مىكنند و تأكيد مىكنند، آزاديى كه مملكت ما را به تباهى مىكشد. مملكت، مملكت است به جوانش، به نيروى انسانيش. چيزى كه نيروى انسانى را به باد بدهد، مملكت را به باد مىدهد. اگر ي