-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 129
تاريخ: 9/2/68
پاسخ به نامه حجت الاسلام حاج شيخ على مشكينى در مورد متمم قانون اساسى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجتالاسلام والمسلمين جناب آقاى حاج شيخ على مشكينى دامت افاضاته
پس از عرض سلام خواسته بوديد نظرم را در مورد متمم قانون اساسى بيان كنم. هر گونه آقايان صلاح دانستند عمل كنند، من دخالت نمىكنم. فقط در مورد رهبرى، ما كه نمىتوانيم نظام اسلامىمان را بدون سرپرست رها كنيم. بايد فردى را انتخاب كنيم كه از حيثيت اسلامىمان در جهان سياست و نيرنگ دفاع كند.
من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم كه شرط مرجعيت لازم نيست. مجتهد عادل مورد تأييد خبرگان محترم سراسر كشور كفايت مىكند. اگر مردم به خبرگان رأى دادند تا مجتهد عادلى را براى رهبرى حكومتشان تعيين كنند، وقتى آنها هم فردى را تعيين كردند تا رهبرى را به عهده بگيرد، قهرى او مورد قبول مردم است. در اين صورت او ولى منتخب مردم مىشود و حكمش نافذ است.
در اصل قانون اساسى من اين را مىگفتم ولى دوستان در شرط مرجعيت پافشارى كردند، من هم قبول كردم. من در آن هنگام مىدانستم كه اين در آينده نه چندان دور قابل پياده شدن نيست. توفيق آقايان را از درگاه خداوند متعال خواستارم.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 127
تاريخ: 7/2/68
پاسخ به گزارش حجت الاسلام مقتدايى در مورد وضع زندانيان
بسمه تعالى
جناب حجتالاسلام آقاى مقتدايى دامت افاضاته
با سلام از گزارشى كه در مورد وضع زندانيان داديد، تشكر مىنمايم. همه بايد سعى كنيم به صورتى حركت كنيم كه به احدى ظلم نشود. انشاءالله با تلاش خود اين مهم جامه عمل مىپوشد. از خداوند متعال توفيق و تأييد همه شما را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 169
تاريخ: 15/3/68
وصيت نامه سياسى - اللهى رهبر كبير انقلاب اسلامى و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: انى تارك فيكم الثقلين كتابالله و عترتى اهل بيتى فانهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض.
الحمدلله و سبحانك اللهم صل على محمد و آله مظاهر جمالك و جلالك و خزائن اسرار كتابك الذى تجلى فيهالاحديه بجميع اسمائك حتى المستاثر منها الذى لا يعلمه غيرك واللعن على ظالميهم اصل الشجره الخبيثه.
و بعد اينجانب مناسب مىدانم كه شمه كوتاه و قاصر در باب ثقلين تذكر دهم، نه از حيث مقامات غيبى و معنوى و عرفانى كه قلم مثل منى عاجز است از جسارت در مرتبهاى كه عرفان آن بر تمام دائره وجود از ملك تا ملكوت اعلى و از آنجا تا لاهوت و آنچه در فهم من و تو نايد سنگين و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگويم ممتنع است. و نه از آنچه بر بشريت گذشته است از مهجور بودن از حقايق مقام والاى ثقل اكبر و ثقل كبير كه از هر چيز اكبر است جز ثقل اكبر كه اكبر مطلق است و نه از آنچه گذشته است بر اين دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتيان بازيگر كه شمارش آن براى مثل منى ميسر نيست با قصور اطلاع و وقت محدود، بلكه مناسب ديدم اشارهاى گذرا و بسيار كوتاه از آنچه بر اين دو ثقل گذشته است، بنمايم.
شايد جمله لن يفترقا حتى يردا على الحوض اشاره باشد بر اينكه بعد از وجود مقدس رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم هر چه بر يكى از اين دو گذشته است بر ديگرى گذشته است و مهجوريت هر يك مهجوريت ديگرى است تا آنگاه كه اين دو مهجور بر رسول خدا در حوض وارد شوند. و آيا اين حوض مقام اتصال كثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دريا است يا چيز ديگر كه به عقل و عرفان بشر راهى ندارد؟ و بايد گفت آن ستمى كه از طاغوتيان بر اين دو وديعه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم گذشته نه بر امت مسلمان بلكه بر بشريت گذشته است كه قلم از آن عاجز است.
صحيفه نور ج 21 صفحه 170
و ذكر اين نكته لازم است كه حديث ثقلين متواتر بين جميع مسلمين است و كتب اهل سنت از صحاح شش گانه تا كتب ديگر آنان با الفاظ مختلفه و موارد مكرره از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم - بطور متواتر نقل شده است و اين حديث شريف حجت قاطع است بر جميع بشر بويژه مسلمانان مذاهب مختلف و بايد همه مسلمانان كه حجت بر آنان تمام است جوابگوى آن باشند و اگر عذرى براى جاهلان بى خبر باشد براى علماء مذاهب نيست.
اكنون ببينيم چه گذشته است بر كتاب خدا، اين وديعه الهى و ما ترك پيامبر اسلام - صلى الله عليه و آله و سلم - مسائل اسف انگيزى كه بايد براى آن خون گريه كرد پس از شهادت حضرت على (ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتيان، قرآن كريم را وسيلهاى كردند براى حكومت هاى ضدقرآنى و مفسران حقيقى قرآن و آشنايان به حقايق را كه سراسر قرآن را از - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم - دريافت كرده بودند و نداى انى تارك فيكم الثقلان در گوششان بود با بهانههاى مختلف و توطئههاى از پيش تهيه شده، آنان را عقب زده و با قرآن، در حقيقت قرآن را كه براى بشريت تا ورود به حوض، بزرگترين دستور زندگانى مادى و معنوى بود و هست، از صحنه خارج كردند و بر حكومت عدل الهى كه يكى از آرمانهاى اين كتاب مقدس بوده و هست خط بطلان كشيدند و انحراف از دين خدا و كتاب و سنت الهى را پايهگذارى كردند تا كار به جايى رسيد كه قلم از شرح آن شرمسار است. و هر چه اين بنيان كج به جلو آمد، كجىها و انحرافها افزون شد تا آنجا كه قرآن كريم را كه براى رشد جهانيان و نقطه جمع همه مسلمانان بلكه عائله بشرى از مقام شامخ احديت به كشف تام محمدى (ص) تنزل كرد كه بشريت را به آنچه بايد برسند، برساند و اين وليده علمالاسماء را از شر شياطين و طاغوتها رها سازد و جهان را به قسط و عدل رساند و حكومت را به دست اولياءالله، - معصومين عليهم صلوات الاولين والاخرين - بسپارد تا آنان به هر كه صلاح بشريت است بسپارند، چنان از صحنه خارج نمودند كه گويى نقشى براى هدايت ندارد و كار به جايى رسيد كه نقش قرآن به دست حكومتهاى جائر و آخوندهاى خبيث بدتر از طاغوتيان وسيلهاى براى اقامه جور و فساد و توجيه ستمگران و معاندان حق تعالى شد و معالاسف به دست دشمنان توطئهگر و دوستان جاهل، قرآن اين كتاب سرنوشت ساز، نقشى جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنكه بايد وسيله جمع مسلمانان و بشريت و كتاب زندگى آنان باشد، وسيله تفرقه و اختلاف گرديد و يا به كلى از صحنه خارج شد، كه ديديم اگر كسى دم از حكومت اسلامى بر مىآورد و از سياست كه نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار - صلى الله عليه و آله و سلم - و قرآن و سنت مشحون آن است، سخن مىگفت گويى بزرگترين معصيت را مرتكب شده و كلمه آخوند سياسى موازن با آخوند بىدين شده بود و اكنون نيز هست.
و اخيراً قدرتهاى شيطانى بزرگ به وسيله حكومتهاى منحرف خارج از تعليمات اسلامى كه خود را به دروغ به اسلام بستهاند، براى محو قرآن و تثبيت مقاصد شيطانى ابرقدرتها قرآن را با خط زيبا طبع مىكنند و به اطراف مىفرستند و با اين حيله شيطانى قرآن را از صحنه خارج مىكنند. ما همه
صحيفه نور ج 21 صفحه 171
ديديم قرآنى را كه محمدرضا خان پهلوى طبع كرد و عدهاى را اغفال كرد و بعض آخوندهاى بىخبر از مقاصد اسلامى هم مداح او بودند و مىبينيم كه ملك فهد هر سال مقدار زيادى از ثروتهاى بىپايان مردم را صرف طبع قرآن كريم و عمال تبليغات مذهب ضدقرآنى مىكند و وهابيت اين مذهب سراپا بىاساس و خرافاتى را ترويج مىكند و مردم و ملتهاى غافل را سوق به سوى ابرقدرتها مىدهد و از اسلام عزيز و قرآن كريم براى هدم اسلام و قرآن بهرهبردارى مىكند.
ما مفتخريم و ملت عزيز سر تاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است كه پيرو مذهبى است كه مىخواهد حقايق قرآنى كه سراسر آن از وحدت بين مسلمين بلكه بشريت دم مىزند، از مقبرهها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترين نسخه نجات دهنده بشر از جميع قيودى كه بر پاى و دست و قلب و عقل او پيچيده است و او را به سوى فنا و نيستى و بردگى و بندگى طاغوتيان مىكشاند، نجات دهد. و ما مفتخريم كه پيرو مذهبى هستيم كه رسول خدا موسس آن به امر خداوند تعالى بوده و اميرالمومنين على بن ابى طالب اين بنده رها شده از تمام قيود، مامور رها كردن بشر از تمام اغلال و بردگىهاست.
ما مفتخريم كه كتاب نهجالبلاغه كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگى مادى و معنوى و بالاترين كتاب رهايى بخش بشر است و دستورات معنوى و حكومتى آن بالاترين راه نجات است، از امام معصوم ما است.
ما مفتخريم كه ائمه معصومين از على بن ابى طالب گرفته تا منجى بشر حضرت مهدى صاحب زمان عليهم الاف التحيات والسلام كه به قدرت خداوند قادر زنده و ناظر امور است، ائمه ما هستند.
ما مفتخريم كه ادعيه حيات بخش كه او را قرآن صاعد مىخوانند از ائمه معصومين ما است. ما به مناجات شعبانيه امامان و دعاى عرفات حسين بن على عليهماالسلام و صحيفه سجاديه اين زبور آل محمد و صحيفه فاطميه كه كتاب الهام شده از جانب خداوند تعالى به زهراى مرضيه است. از ما است.
ما مفتخريم كه باقرالعلوم بالاترين شخصيت تاريخ است و كسى جز خداى تعالى و رسول صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهمالسلام، مقام او را درك نكرده و نتوانند درك كرد، از ماست.
و ما مفتخريم كه مذهب ما جعفرى است كه فقه ما كه درياى بىپايان است يكى از آثار اوست و ما مفتخريم به همه ائمه معصومين عليهم صلوات الله و متعهد به پيروى آنانيم.
ما مفتخريم كه ائمه معصومين ما صلوات الله و سلامه عليهم در راه تعالى دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كه تشكيل حكومت عدل يكى از ابعاد آن است در حبس و تبعيد بسر برده و عاقبت در راه براندازى حكومتهاى جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند. و ما امروز مفتخريم كه مىخواهيم مقاصد قرآن و سنت را پياده كنيم و اقشار مختلفه ملت ما در اين راه بزرگ
صحيفه نور ج 21 صفحه 172
سرنوشتساز سر از پا نشناخته جان و مال و عزيزان خود را نثار راه خدا
مىكنند.
ما مفتخريم كه بانوان و زنان پير و جوان و خورد و كلان در صحنههاى فرهنگى و اقتصادى و نظامىحاضر و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند. و آنان كه توان جنگ دارند در آموزش نظامىكه براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى از واجبات مهم است شركت و از محروميتهايى كه توطئه دشمنان و ناآشنايى دوستان از احكام اسلام و قرآن بر آنها بلكه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتى كه دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى آخوندهاى بى اطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند، خارج نمودهاند. و آنان كه توان جنگ ندارند در خدمت پشت جبهه به نحو ارزشمندى كه دل ملت را از شوق و شعف به لرزه در مىآورد و دل دشمنان و جاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب مىلرزاند، اشتغال دارند. و ما مكرر ديديم كه زنان بزرگوارى زينب گونه - عليها سلامالله - فرياد مىزنند كه فرزندان خود را از دست داده و در راه خداى تعالى و اسلام عزيز از همه چيز خود گذشته و مفتخرند به اين امر و مىدانند آنچه به دست آوردهاند بالاتر از جنات نعيم است چه رسد به متاع ناچيز دنيا، و ملت ما بلكه ملتهاى اسلامى و مستضعفان جهان مفتخرند به اين كه دشمنان آنان كه دشمنان خداى بزرگ و قرآن كريم و اسلام عزيزند، درندگانى هستند كه از هيچ جنايت و خيانتى براى مقاصد شوم جنايتكارانه خود دست نمىكشند و براى رسيدن به رياست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمىشناسند و درآنان آمريكا اين تروريست بالذات، دولتى است كه سرتاسر جهان را به آتش كشيده و هم پيمان او صهيونيست جهانى است كه براى رسيدن به مطامع خود جناياتى مرتكب مىشود كه قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند و خيال ابلهانه اسرائيل بزرگ، آنان را به هر جنايتى مىكشاند. و ملتهاى اسلامى و مستضعفان جهان مفتخرند كه دشمنان آنها حسين اردنى اين جنايت پيشه دورهگرد، و حسن و حسنى مبارك هم آخور با اسرائيل جنايتكارند و در راه خدمت به آمريكا و اسرائيل از هيچ خيانتى به ملتهاى خود روى گردان نيستند. و ما مفتخريم كه دشمن ما صدام عفلقى است كه دوست و دشمن او را به جنايتكارى و نقض حقوق بينالمللى و حقوق بشر مىشناسند و همه مىدانند كه خيانتكارى او به ملت مظلوم عراق و شيخنشينان خليج، كمتر از خيانت به ملت ايران نباشد و ما و ملتهاى مظلوم دنيا مفتخريم كه رسانههاى گروهى و دستگاههاى تبليغات جهانى، ما و همه مظلومان جهان را به هر جنايت و خيانتى كه ابرقدرتهاى جنايتكار دستور مىدهند، متهم مىكنند.
كدام افتخار بالاتر و والاتر از اين كه آمريكا با همه ادعاهايش و همه ساز و برگهاى جنگيش و آن همه دولتهاى سرسپردهاش و به دست داشتن ثروتهاى بى پايان ملتهاى مظلوم عقب افتاده و در دست داشتن تمام رسانههاى گروهى در مقابل ملت غيور ايران و كشور حضرت بقيهالله - ارواحنا لمقدمه الفداء - آنچنان وامانده و رسوا شده است كه نمىداند به كه متوسل شود و رو به هر كس مىكند جواب رد مىشنود و اين نيست جز به مددهاى غيبى حضرت بارى تعالى - جلت عظمته - كه ملتها را بويژه ملت ايران اسلامى را بيدار نموده و از ظلمات ستمشاهى به نور اسلام هدايت نمود.
صحيفه نور ج 21 صفحه 173
من اكنون به ملتهاى شريف ستمديده و به ملت عزيز ايران توصيه مىكنم كه از اين راه مستقيم الهى كه نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر كافر وابسته است بلكه به صراطى كه خداوند به آنها نصيب فرموده است محكم و استوار و متعهد و پايدار، پاى بند بوده و لحظهاى از شكر اين نعمت غفلت نكرده و دستهاى ناپاك عمال ابرقدرتها، چه عمال خارجى و چه عمال داخلى بدتر از خارجى، تزلزلى در نيت پاك و اراده آهنين آنان رخنه نكند و بدانند كه هر چه رسانههاى گروهى عالم و قدرتهاى شيطانى غرب و شرق اشتلم مىزنند دليل بر قدرت الهى آنان است و خداوند بزرگ سزاى آنان را هم در اين عالم و هم در عوالم ديگر خواهد داد انه ولى النعم و بيده ملكوت كل شىء و با كمال جد و عجز از ملتهاى مسلمان مىخواهم كه از ائمه اطهار و فرهنگ سياسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى اين بزرگ راهنمايان عالم بشريت به طور شايسته و به جان و دل و جان فشانى و نثار عزيزان پيروى كنند. از آن جمله دست از فقه سنتى كه بيانگر مكتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملتها است چه احكام اوليه و چه ثانويه كه هر دو مكتب فقه اسلامى است، ذرهاى منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند و بدانند قدمىانحرافى مقدمه سقوط مذهب و احكام اسلامى و حكومت عدل الهى است و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت كه بيانگر سياسى نماز است هرگز غفلت نكنند كه اين نماز جمعه از بزرگترين عنايات حق تعالى بر جمهورى اسلامى ايران است و از آن جمله مراسم عزادارى ائمه اطهار و بويژه سيد مظلومان و سرور شهيدان حضرت ابى عبدالله الحسين صلوات وافر الهى و انبياء و ملائكه الله و صلحاء بر روح بزرگ حماسى او باد هيچ گاه غفلت نكنند.
و بدانند آنچه دستور ائمه - عليهمالسلام - براى بزرگداشت اين حماسه تاريخى اسلام است و آنچه لعن و نفرين بر ستمگران آل بيت است تمام فرياد قهرمانه ملتها است بر سردمداران ستم پيشه در طول تاريخ الى الابد. و مىدانيد كه لعن و نفرين و فرياد از بيداد بنى اميه - لعنت الله عليهم - با آن كه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شدهاند فرياد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن اين فرياد ستم شكن است. و لازم است در نوحهها و اشعار مرثيه و اشعار ثناى از ائمه حق عليهم سلامالله به طور كوبنده فجايع و ستمگرىهاى ستمگران هر عصر و مصر يادآورى شود و در اين عصر كه عصر مظلوميت جهان اسلام به دست امريكا و شوروى و ساير وابستگان به آنان و از آن جمله آل سعود اين خائنين به حرم بزرگ الهى - لعنتالله و ملائكته و رسله عليهم - است به طور كوبنده يادآورى و لعن و نفرين شود. و همه بايد بدانيم كه آنچه موجب وحدت بين مسلمين است اين مراسم سياسى است كه حافظ مليت مسلمين بويژه شيعيان ائمه اثنى عشر - عليهم صلواتالله و سلم.
و آنچه لازم است تذكر دهم آن است كه وصيت سياسى الهى اين جانب اختصاص به ملت عظيمالشان ايران ندارد بلكه توصيه به جميع ملل اسلامى و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب مىباشد.
از خداوند عزوجل عاجزانه خواهانم كه لحظهاى ما و ملت ما را به خود واگذار نكند و از
صحيفه نور ج 21 صفحه 174
عنايات غيبى خود به اين فرزندان اسلام و رزمندگان عزيز لحظهاى دريغ نفرمايد.
روحالله الموسوى الخمينى
صحيفه نور ج 21 صفحه 175
بسمالله الرحمن الرحيم
اهميت انقلاب شكوهمند اسلامى كه دست آورد ميليونها انسان ارزشمند و هزاران شهيد جاويد آن و آسيب ديدگان عزيز، اين شهيدان زنده است و مورد اميد ميليونها مسلمانان و مستضعفان جهان است به قدرى است كه ارزيابى آن از عهده قلم و بيان والاتر و برتر است. اينجانب روحالله موسوى خمينى كه از كرم عظيم خداوند متعال با همه خطايا مأيوس نيستم و زاد راه پرخطرم همان دلبستگى به كرم كريم مطلق است به عنوان يك نفر طلبه حقير كه همچون ديگر برادران ايمانى اميد به اين انقلاب و بقاء دست آوردهاى آن و به ثمر رسيدن هر چه بيشتر آن دارم به عنوان وصيت به نسل حاضر و نسلهاى عزيز آينده مطالبى هر چند تكرارى عرض مىنمايم و از خداوند بخشاينده مىخواهم كه خلوص نيت در اين تذكرات عنايت فرمايد.
1- ما مىدانيم كه اين انقلاب بزرگ كه دست جهانخواران و ستمگران را از ايران بزرگ كوتاه كرد. با تأييدات غيبى الهى پيروز گرديد. اگر نبود دست تواناى خداوند امكان نداشت يك جمعيت سى و شش ميليونى با آن تبليغات ضد اسلامى و ضد روحانى، خصوص در اين صد سال اخير و با آن تفرقهافكنىهاى بى حساب قلمداران و زبان مردان در مطبوعات و سخنرانىها و مجالس و محافل ضداسلامى و ضدملى به صورت مليت و آن همه شعرها و بذلهگويىها و آن همه مراكز عياشى و فحشاء و قمار و مسكرات و مواد مخدره كه همه و همه براى كشيدن نسل جوان فعال كه بايد در راه پيشرفت و تعالى و ترقى ميهن عزيز خود فعاليت نمايند، به فساد و بى تفاوتى در پيش آمدهاى خائنانه كه به دست شاه فاسد و پدر بى فرهنگش و دولتها و مجالس فرمايشى كه از طرف سفارتخانههاى قدرتمندان بر ملت تحميل مىشد و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبيرستانها و مراكز آموزشى كه مقدرات كشور به دست آنان سپرده مىشد، با به كار گرفتن معلمان و استادان غرب زده يا شرق زده صد در صد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامى بلكه ملى صحيح، با نام مليت و ملى گرايى گرچه در بين آنان مردانى متعهد و دلسوز بودند لكن با اقليت فاحش آنان و در تنگنا قراردادنشان كار مثبتى نمىتوانستند انجام دهند و با اين همه و دهها مسائل ديگر از آن جمله به انزوا و عزلت كشيدن روحانيان و با قدرت تبليغات به انحراف فكرى كشيدن بسيارى از آنان، ممكن نبود اين ملت با اين وضعيت يكپارچه قيام كنند و در سرتاسر كشور با ايده واحد و فرياد الله اكبر و فداكارى هاى حيرتآور و معجزهآسا تمام قدرتهاى
صحيفه نور ج 21 صفحه 176
داخل و خارج را كنار زده و خود مقدرات كشور را به دست گيرد. بنابراين شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامى ايران از همه انقلابها جداست، هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم در انگيزه انقلاب و قيام. و ترديد نيست كه اين يك تحفه الهى و هديه غيبى بوده كه از جانب خداوند منان بر اين ملت مظلوم غارت زده عنايت شده است.
2- اسلام و حكومت اسلامى پديده الهى است كه با به كار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنيا و آخرت به بالاترين وجه تأمين مىكند و قدرت آن دارد كه قلم سرخ بر ستمگرىها و چپاولگرىها و فسادها و تجاوزها بكشد و انسانها را به كمال مطلوب خود برساند و مكتبى است كه بر خلاف مكتبهاى غير توحيدى در تمام شؤون فردى و اجتماعى و مادى و معنوى و فرهنگى و سياسى و نظامى و اقتصادى دخالت و نظارت دارد و از هيچ نكته ولو بسيار ناچيز كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادى و معنوى نقش دارد فروگذار ننموده است و موانع و مشكلات سر راه تكامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها كوشيده است. اينك كه به توفيق و تأييد خداوند، جمهورى اسلامى با دست تواناى ملت متعهد پايهريزى شده و آنچه در اين حكومت اسلامى مطرح است اسلام و احكام مترقى آن است، بر ملت عظيمالشان ايران است كه در تحقق محتواى آن به جميع ابعاد و حفظ و حراست آن بكوشند كه حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است، كه انبياء عظام از آدم - عليهالسلام - تا خاتمالنبيين - صلى الله عليه و آله و سلم - در راه آن كوشش و فداكارى جانفرسا نمودهاند و هيچ مانعى آنان را از اين فريضه بزرگ باز نداشته و همچنين پس از آنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام عليهم صلواتالله - با كوششهاى توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن كوشيدهاند. و امروز بر ملت ايران خصوصاً و بر جميع مسلمانان عموماً واجب است اين امانت الهى را كه در ايران به طور رسمى اعلام شده و در مدتى كوتاه نتايج عظيمى به بار آورده با تمام توان حفظ نموده و در راه ايجاد مقتضيات بقاء آن و رفع موانع و مشكلات آن كوشش نمايند و اميد است كه پرتو نور آن بر تمام كشورهاى اسلامىتابيدن گرفته و تمام دولتها و ملتها با يكديگر تفاهم در اين امر حياتى نمايند و دست ابرقدرتهاى عالم خوار و جنايتكاران تاريخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمديدگان جهان كوتاه نمايند.
اينجانب كه نفسهاى آخر عمر را مىكشم، به حسب وظيفه، شطرى از آنچه در حفظ و بقاء اين وديعه الهى دخالت دارد و شطرى از موانع و خطرهايى كه آن را تهديد مىكنند براى نسل حاضر و نسلهاى آينده عرض مىكنم و توفيق و تأييد همگان را از درگاه پروردگار عالميان خواهانم.
الف - بى ترديد رمز بقاء انقلاب اسلامى همان رمز پيروزى است و رمز پيروزى را ملت مىداند و نسلهاى آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلى آن انگيزه الهى و مقصد عالى حكومت اسلامى و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براى همان انگيزه و مقصد.
اينجانب به همه نسلهاى حاضر و آينده وصيت مىكنم كه اگر بخواهيد اسلام و حكومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از كشورتان قطع شود، اين انگيزه الهى را
صحيفه نور ج 21 صفحه 177
كه خداوند تعالى در قرآن كريم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهيد و در مقابل اين انگيزه كه رمز پيروزى و بقاء آن است فراموشى هدف و تفرقه و اختلاف است. بى جهت نيست كه بوقهاى تبليغاتى در سراسر جهان و وليدههاى بومىآنان تمام توان خود را صرف شايعهها و دروغهاى تفرقهافكن نمودهاند و ميلياردها دلار براى آن صرف مىكنند. بىانگيزه نيست سفرهاى دائمى مخالفان جمهورى اسلامى به منطقه و مع الاسف در بين آنان از سردمداران و حكومتهاى بعض كشورهاى اسلامى كه جز به منافع شخصى خود فكر نمىكنند و چشم و گوش بسته تسليم امريكا هستند، ديده مىشود و بعض از روحانى نماها نيز به آنان ملحقند. امروز و در آتيه نيز آنچه براى ملت ايران و مسلمانان جهان بايد مطرح باشد و اهميت آن را در نظر گيرند، خنثى كردن تبليغات تفرقهافكن خانهبرانداز است. توصيه اينجانب به مسلمين و خصوص ايرانيان بويژه در عصر حاضر آن است كه در مقابل اين توطئهها عكس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود به هر راه ممكن افزايش دهند و كفار و منافقان را مأيوس نمايند.
ب - از توطئههاى مهمى كه در قرن اخير، خصوصاً در دهههاى معاصر و بويژه پس از پيروزى انقلاب آشكارا به چشم مىخورد، تبليغات دامنهدار با ابعاد مختلف براى مأيوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداكار ايران از اسلام است. گاهى ناشيانه و با صراحت به اينكه احكام اسلام كه هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است نمىتواند در عصر حاضر كشورها را اداره كند يا آن كه اسلام يك دين ارتجاعى است و با هر نوآورى و مظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضر نمىشود كشورها از تمدن جهانى و مظاهر آن كناره گيرند و امثال اين تبليغات ابلهانه و گاهى موذيانه و شيطنتآميز، به گونه طرفدارى از قداست اسلام كه اسلام و ديگر اديان الهى سر و كار دارند با معنويات و تهذيب نفوس و تحذير از مقامات دنيايى و دعوت به ترك دنيا و اشتغال به عبادات و اذكار و ادعيه كه انسان را به خداى تعالى نزديك و از دنيا دور مىكند و حكومت و سياست و سررشتهدارى بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوى است. چه اينها تمام براى تعمير دنيا است و آن مخالف مسلك انبياء عظام است و مع الاسف تبليغ به وجه دوم در بعض از روحانيان و متدينان بى خبر از اسلام تاثير گذاشته كه حتى دخالت در حكومت و سياست را به مثابه يك گناه و فسق مىدانستند و شايد بعضى بدانند و اين فاجعه بزرگى است كه اسلام مبتلاى به آن بود. گروه اول كه بايد گفت از حكومت و قانون و سياست يا اطلاع ندارند يا غرضمندانه خود را به بى اطلاعى مىزنند زيرا اجراء قوانين بر معيار قسط و عدل و جلوگيرى از ستمگران و حكومت جائرانه و بسط عدالت فردى و اجتماعى و منع از فساد و فحشاء و انواع كجروىها و آزادى بر معيار عقل و عدل و استقلال و خودكفايى و جلوگيرى از استعمار و استثمار و استعباد و حدود و قصاص و تعزيرات بر ميزان عدل براى جلوگيرى از فساد و تباهى يك جامعه و سياست و راه بردن جامعه به موازين عقل و عدل و انصاف و صدها از اين قبيل، چيزهايى نيست كه با مرور زمان در طول تاريخ بشر و زندگى اجتماعى كهنه شود. اين دعوى به مثابه آن است كه گفته شود قواعد عقلى و رياضى در قرن حاضر بايد عوض شود و به جاى آن قواعد ديگر نشانده شود.
صحيفه نور ج 21 صفحه 178
اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعى بايد جارى شود و از ستمگرى و چپاول و قتل بايد جلوگيرى شود، امروز چون قرن اتم است آن روش كهنه شده و ادعاى آن كه اسلام با نوآوردها مخالف است، همان سان كه محمدرضا پهلوى مخلوع مىگفت كه اينان مىخواهند با چارپايان در اين عصر سفر كنند. يك اتهام ابلهانه بيش نيست. زيرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتكارات و صنعتهاى پيشرفته كه در پيشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هيچ گاه اسلام و هيچ مذهب توحيدى با آن مخالفت نكرده و نخواهد كرد، بلكه علم و صنعت مورد تاكيد اسلام و قرآن مجيد است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنى است كه بعضى روشنفكران حرفهاى مىگويند كه آزادى در تمام منكرات و فحشاء حتى هم جنس بازى و از اين قبيل، تمام اديان آسمانى و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند، گر چه غرب و شرق زدگان به تقليد كوركورانه آن را ترويج مىكنند. و اما طايفه دوم كه نقشه موذيانه دارند و اسلام را از حكومت و سياست جدا مىدانند، بايد به اين نادانان گفت كه قرآن كريم و سنت رسولالله صلى الله عليه و آله آن قدر كه در حكومت و سياست احكام دارند در ساير چيزها ندارند، بلكه بسيار از احكام عبادى اسلام، عبادى سياسى است كه غفلت از آنها اين مصيبتها را به بار آورده. پيغمبر اسلام (ص) تشكيل حكومت داد مثل ساير حكومتهاى جهان لكن با انگيزه بسط عدالت اجتماعى، و خلفاء اول اسلامى حكومتهاى وسيع داشتهاند و حكومت على بن ابى طالب - عليهالسلام - نيز با همان انگيزه به طور وسيعتر و گستردهتر از واضحات تاريخ است و پس از آن به تدريج حكومت به اسم اسلام بوده و اكنون نيز مدعيان حكومت اسلامىبه پيروى از اسلام و رسول اكرم - صلى الله عليه و آله - بسيارند.
اينجانب در اين وصيتنامه با اشاره مىگذرم ولى اميد آن دارم كه نويسندگان و جامعه شناسان و تاريخ نويسان، مسلمانان را از اين اشتباه بيرون آورند. و آنچه گفته شده و مىشود كه انبياء عليهمالسلام به معنويات كار دارند و حكومت و سر رشتهدارى دنيايى مطرود است و انبياء و اولياء و بزرگان از آن احتراز مىكردند و ما نيز بايد چنين كنيم اشتباه تاسفآورى است كه نتايج آن به تباهى كشيدن ملتهاى اسلامىو باز كردن راه براى استعمارگران خونخوار است. زيرا آنچه مردود است حكومتهاى شيطانى و ديكتاتورى و ستمگرى است كه براى سلطهجويى و انگيزههاى منحرف و دنيايى كه از آن تحذير نمودهاند جمع آورى ثروت و مال و قدرت طلبى و طاغوت گرايى است و بالاخره دنيايى است كه انسان را از حق تعالى غافل كند. و اما حكومت حق براى نفع مستضعفان و جلوگيرى از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعى همان است كه مثل سليمان بن داود و پيامبر عظيمالشان اسلام - صلى الله عليه و آله - و اوصياء بزرگوارش براى آن كوشش مىكردند از بزرگترين واجبات و اقامه آن از والاترين عبادات است. چنانچه سياست سالم كه در اين حكومتها بوده از امور لازمه است. بايد ملت بيدار و هشيار ايران با ديد اسلامى اين توطئهها را خنثى نمايند و گويندگان و نويسندگان متعهد به كمك ملت برخيزند و دست شياطين توطئهگر را قطع نمايند.
ج - و از همين قماش توطئهها و شايد موذيانهتر، شايعههاى وسيع در سطح كشور و در
صحيفه نور ج 21 صفحه 179
شهرستانها بيشتر بر اين كه: جمهورى اسلامى هم كارى براى مردم انجام نداد. بيچاره مردم با آن شوق و شعف فداكارى كردند كه از رژيم ظالمانه طاغوت رهايى يابند، گرفتار يك رژيم بدتر شدند، مستكبران مستكبرتر و مستضعفان مستضعفشدند، زندان ها پر از جوانانى كه اميد آتيه كشور است، مىباشد و شكنجهها از رژيم سابق بدتر و غيرانسانىتر است. هر روز عدهاى را اعدام مىكنند به اسم اسلام، و اى كاش اسم اسلام روى اين جمهورى نمىگذاشتند، اين زمان از زمان رضاخان و پسرش بدتر است، مردم در رنج و زحمت و گرانى سرسامآور غوطه مىخورند و سردمداران دارند اين رژيم را به رژيمى كمونيستى هدايت مىكنند اموال مردم مصادره مىشود و آزادى در هر چيز از ملت سلب شده و بسيارى ديگر از اين قبيل امور كه با نقشه اجرا مىشود. و دليل آن كه نقشه و توطئه در كار است آن كه هر چند روز يك امر در هر گوشه و كنار و در هر كوى و برزن سر زبانها مىافتد. در تاكسىها همين مطلب واحد و در اتوبوسها نيز همين و در اجتماعات چند نفره باز همين صحبت مىشود و يكى كه قدرى كهنه شد يكى ديگر معروف مىشود و مع الاسف بعض روحانيون كه از حيلههاى شيطانى بىخبرند با تماس يكى دو نفر از عوامل توطئه گمان مىكنند مطلب همان است و اساس مسأله آن است كه بسيارى از آنان كه اين مسائل را مىشنوند و باور مىكنند اطلاع از وضع دنيا و انقلابهاى جهان و حوادث بعد از انقلاب و گرفتارىهاى عظيم اجتناب ناپذير آن ندارند، چنانچه اطلاع صحيح از تحولاتى كه همه به سود اسلام است ندارند و چشم بسته و بى خبر امثال اين مطالب را شنيد و خود نيز با غفلت يا عمد به آنان پيوستهاند.
اينجانب توصيه مىكنم كه قبل از مطالعه وضعيت كنونى جهان و مقايسه بين انقلاب اسلامى ايران با ساير انقلابات و قبل از آشنايى با وضعيت كشورها و ملتهايى كه در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه مىگذشته است و قبل از توجه به گرفتارىهاى اين كشور طاغوت زده از ناحيه رضاخان و بدتر از آن محمدرضا كه در طول چپاولگرىهايشان براى اين دولت به ارث گذاشتهاند، از وابستگىهاى عظيم خانمان سوز تا اوضاع وزارتخانهها وادارات و اقتصاد و ارتش و مراكز عياشى و مغازههاى مسكرات فروشى و ايجاد بى بندوبارى در تمام شؤون زندگى و اوضاع تعليم و تربيت و اوضاع دبيرستانها و دانشگاهها و اوضاع سينماها و عشرتكدهها و وضعيت جوانها و زنها و وضعيت روحانيون و متدينين و آزادى خواهان متعهد و بانوان عفيف ستمديده و مساجد در زمان طاغوت و رسيدگى به پرونده اعدام شدگان و محكومان به حبس و رسيدگى به زندانها و كيفيت عملكرد متصديان و رسيدگى به مال سرمايهداران و زمين خواران بزرگ و محتكران و گرانفروشان و رسيدگى به دادگسترىها و دادگاههاى انقلاب و مقايسه با وضع سابق دادگسترى و قضات و رسيدگى به حال نمايندگان مجلس شوراى اسلامى و اعضاى دولت و استاندارها و ساير مأمورين كه در اين زمان آمدهاند و مقايسه با زمان سابق و رسيدگى به عملكرد دولت و جهادسازندگى در روستاهاى محروم از همه مواهب حتى آب آشاميدنى و درمانگاه و مقايسه با طول رژيم سابق با در نظر گرفتن گرفتارى به جنگ تحميلى و پيامدهاى آن از قبيل آوارگان ميليونى و خانوادههاى شهدا و آسيب ديدگان
صحيفه نور ج 21 صفحه 180
در جنگ و آوارگان ميليونى افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادى و توطئههاى پى در پى آمريكا و وابستگان خارج و داخلش، اضافه كنيد فقدان مبلغ آشنا به مسائل به مقدار احتياج و قاضى شرع و هرج و مرجهايى كه از طرف مخالفان اسلام و منحرفان و حتى دوستان نادان در دست اجراست و دهها مسايل ديگر. تقاضا اين است كه قبل از آشنايى به مسايل به اشكال تراشى و انتقاد كوبنده و فحاشى برنخيزيد و به حال اين اسلام غريب كه پس از صدها سال ستمگرى قلدرها و جهل تودهها امروز طفلى تازهپا و وليدهئى است محفوف به دشمنهاى خارج و داخل رحم كنيد و شما اشكال تراشان به فكر بنشينيد كه آيا بهتر نيست به جاى سركوبى به اصلاح و كمك بكوشيد و به جاى طرفدارى از منافقان و ستمگران و سرمايهداران و محتكران بى انصاف از خدا بى خبر، طرفدار مظلومان و ستمديدگان و محرومان باشيد و به جاى گروههاى آشوب گر و تروريستهاى مفسد و طرفدارى غيرمستقيم از آنان توجهى به ترورشدگان از روحانيون مظلوم تا خدمت گزاران متعهد مظلوم داشته باشيد؟
اينجانب هيچ گاه نگفته و نمىگويم كه امروز در اين جمهورى به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل مىشود و اشخاصى از روى جهالت و عقده و بى انضباطى بر خلاف مقررات اسلام عمل نمىكنند، لكن عرض مىكنم كه قوه مقننه و قضاييه و اجراييه با زحمات جانفرسا كوشش در اسلامى كردن اين كشور مىكنند و ملت دهها ميليونى نيز طرفدار و مددكار آنان هستند و اگر اين اقليت اشكال تراش و كارشكن به كمك بشتابند، تحقق اين آمال آسانتر و سريعتر خواهد بود و اگر خداى نخواسته اينان به خود نيايند، چون توده ميليونى بيدار شده و متوجه مسايل است و در صحنه حاضر است، آمال انسانى اسلامى به خواست خداوند متعال جامه عمل به طور چشمگير خواهد پوشيد و كجروان و اشكال تراشان در مقابل اين سيل خروشان نخواهند توانست مقاومت كنند. من با جرات مدعى هستم كه ملت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله - صلى الله عليه و آله - و كوفه و عراق در عهد اميرالمومنين و حسين بن على - صلوات الله و سلامه عليهما مىباشند. آن حجاز كه در عهد رسول الله - صلى الله عليه و آله - مسلمانان نيز اطاعت از ايشان نمىكردند و با بهانههايى به جبهه نمىرفتند كه خداوند تعالى در سوره توبه با آياتى آنها را توبيخ فرموده و وعده عذاب داده است. و آن قدر به ايشان دروغ بستند كه به حسب نقل در منبر به آنان نفرين فرمودند و آن اهل عراق و كوفه كه با اميرالمؤمنين آن قدر بدرفتارى كردند و از اطاعتش سر باز زدند كه شكايات آن حضرت از آنان در كتب نقل و تاريخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و كوفه كه با سيدالشهداء - عليهالسلام - آن شد كه شد و آنان كه در شهادت دست آلوده نكردند يا گريختند از معركه و يا نشستند تا آن جنايت تاريخ واقع شد. اما امروز مىبينيم كه ملت ايران از قواى مسلح نظامىو انتظامىو سپاه و بسيج تا قواى مردمىاز عشاير و داوطلبان و از قواى در جبههها و مردم پشت جبههها با كمال شوق و اشتياق چه فداكارىها مىكنند و چه حماسهها مىآفرينند. و مىبينيم كه مردم محترم سراسر كشور چه كمكهاى ارزنده مىكنند. و مىبينيم كه بازماندگان شهدا و آسيب ديدگان
صحيفه نور ج 21 صفحه 181
جنگ و متعلقان آنان با چهرههاى حماسهآفرين و گفتار و كردارى مشتاقانه و اطمينان بخش با ما و شما روبرو مىشوند و اينها همه از عشق و علاقه و ايمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حيات جاويدان. در صورتى كه نه در محضر مبارك رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - هستند و نه در محضر امام معصوم - صلوات عليه. و انگيزه آنان ايمان و اطمينان به غيب است. و اين رمز موفقيت و پيروزى در ابعاد مختلف است و اسلام بايد افتخار كند كه چنين فرزندانى تربيت نموده و ما همه مفتخريم كه در چنين عصرى و در پيشگاه چنين ملتى مىباشيم.
و اينجانب در اينجا يك وصيت به اشخاصى كه به انگيزه مختلف با جمهورى اسلامى مخالفت مىكنند و به جوانان، چه دختران و چه پسرانى كه مورد بهرهبردارى منافقان و منحرفان فرصت طلب و سودجو واقع شدهاند، مىنمايم كه بى طرفانه و با فكر آزاد به قضاوت بنشينيد و تبليغات آنان كه مىخواهند جمهورى اسلامى ساقط شود و كيفيت عمل آنان و رفتارشان با تودههاى محروم و گروهها و دولتهايى كه از آنان پشتيبانى كرده و مىكنند و گروهها و اشخاصى كه در داخل به آنان پيوسته و از آنان پشتيبانى مىكنند و اخلاق و رفتارشان در بين خود و هوادارانشان و تغيير موضعهايشان در پيشامدهاى مختلف را با دقت و بدون هواى نفس بررسى كنيد. و مطالعه كنيد حالات آنان كه در اين جمهورى اسلامى به دست منافقان و منحرفان شهيد شدند. و ارزيابى كنيد بين آنان و دشمنانشان. نوارهاى اين شهيدان تا حدى در دست، و نوارهاى مخالفان شايد در دست شماها باشد. ببينيد كدام دسته طرفدار محرومان و مظلومان جامعه هستند.
برادران! شما اين اوراق را قبل از مرگ من نمىخوانيد. ممكن است پس از من بخوانيد. در آن وقت من نزد شما نيستم كه بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان براى كسب مقام و قدرتى با قلبهاى جوان شما بازى كنم. من براى آن كه شما جوانان شايستهاى هستيد علاقه دارم كه جوانى خود را در راه خداوند و اسلام عزيز و جمهورى اسلامى صرف كنيد، تا سعادت هر دو جهان را دريابيد. و از خداوند غفور مىخواهم كه شما را به راه مستقيم انسانيت هدايت كند و از گذشته ما و شما با رحمت واسعه خود بگذرد. شماها نيز در خلوتها از خداوند همين را بخواهيد، كه اوهادى و رحمان است.
و يك وصيت به ملت شريف ايران و ساير ملتهاى مبتلا به حكومتهاى فاسد و دربند قدرتهاى بزرگ مىكنم.
اما به ملت عزيز ايران توصيه مىكنم كه نعمتى كه با جهاد عظيم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آورديد، همچون عزيزترين امور قدرش را بدانيد و از آن حفاظت و پاسدارى نماييد و در راه آن كه نعمتى عظيم، الهى و امانت بزرگ خداوندى است كوشش كنيد و از مشكلاتى كه در اين صراط مستقيم پيش مىآيد، نهراسيد كه ان تنصرواالله ينصركم و يثبت اقدامكم . و در مشكلات دولت جمهورى اسلامى با جان و دل شريك و در رفع آنها كوشا باشيد و دولت و مجلس را از خود بدانيد و چون محبوبى گرامىاز آن نگهدارى كنيد. و به مجلس و دولت و دستاندركاران توصيه مىنمايم كه قدر اين ملت را بدانيد و در خدمتگزارى به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و
صحيفه نور ج 21 صفحه 182
ستمديدگان كه نور چشمان ما و اولياء نعم همه هستند و جمهورى اسلامى رهآورد آنان و با فداكارىهاى آنان تحقق پيدا كرد و بقاء آن نيز مرهون خدمات آنان است، فروگزار نكنيد و خود را از مردم و آنان را از خود بدانيد و حكومتهاى طاغوتى را كه چپاولگرانى بى فرهنگ و زورگويانى تهى مغز بودند و هستند را هميشه محكوم نماييد، البته با اعمال انسانى كه شايسته براى يك حكومت اسلامى است.
و اما به ملتهاى اسلامى توصيه مىكنم كه از حكومت جمهورى اسلامى و از ملت مجاهد ايران الگو بگيريد و حكومتهاى جائر خود را در صورتى كه به خواست ملتها كه خواست ملت ايران است، سر فرود نياوردند، با تمام قدرت به جاى خود بنشانيد كه مايه بدبختى مسلمانان، حكومتهاى وابسته به شرق و غرب مىباشند. و اكيداً توصيه مىكنم كه به بوقهاى تبليغاتى مخالفان اسلام و جمهورى اسلامى گوش فرا ندهيد كه همه كوشش دارند كه اسلام را از صحنه بيرون كنند كه منافع ابرقدرتها تأمين شود.
د - از نقشههاى شيطانى قدرتهاى بزرگ استعمار و استثمارگر كه سالهاى طولانى در دست اجراء است و در كشور ايران از زمان رضاخان اوج گرفت و در زمان محمدرضا با روشهاى مختلف دنبالهگيرى شد، به انزواكشاندن روحانيت است كه در زمان رضاخان با فشار و سركوبى و خلع لباس و حبس و تبعيد و هتك حرمات و اعدام و امثال آن و در زمان محمدرضا با نقشه و روشهاى ديگر كه يكى از آنها ايجاد عداوت بين دانشگاهيان و روحانيان بود، كه تبليغات وسيعى در اين زمينه شد و مع الاسف به واسطه بى خبرى هر دو قشر از توطئه شيطانى ابرقدرتها نتيجه چشمگيرى گرفته شد. از يك طرف از دبستانها تا دانشگاهها كوشش شد كه معلمان و دبيران و اساتيد و رؤساى دانشگاهها از بين غرب زدگان يا شرق زدگان و منحرفان از اسلام و ساير اديان انتخاب و به كار گماشته شوند و متعهدان مؤمن در اقليت قرار گيرند كه قشر مؤثر را، كه در آتيه حكومت را به دست مىگيرند، از كودكى تا نوجوانى و تا جوانى طورى تربيت كنند كه از اديان مطلقاً و اسلام بخصوص و از وابستگان به اديان خصوصاً روحانيون و مبلغان متنفر باشند. و اينان را عمال انگليس در آن زمان و طرفدار سرمايهداران و زمين خواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالى در بعد از آن معرفى مىنمودند. و از طرف ديگر با تبليغات سوء روحانيون و مبلغان و متدينان را از دانشگاه و دانشگاهيان ترسانيده و همه را به بى دينى و بى بند و بارى و مخالفت با مظاهر اسلام و اديان متهم مىنمودند. نتيجه آن كه دولتمردان مخالف اديان و اسلام و روحانيون و متدينان باشند، و تودههاى مردم كه علاقه به دين و روحانى دارند مخالف دولت و حكومت و هر چه متعلق به آن است باشند. و اختلاف عميق بين دولت و ملت و دانشگاهى و روحانى راه را براى چپاولگران آنچنان باز كند كه تمام شؤون كشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخاير ملت در جيب آنان سرازير شود، چنانچه ديديد به سر اين ملت مظلوم چه آمد و مىرفت كه چه آيد.
اكنون كه به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت، از روحانى و دانشگاهى تا بازارى و
previos page menu page next page
-
previos page menu page
و وصيت من به نويسندگان و گويندگان و روشنفكران و اشكال تراشان و صاحب عقدگان آن است كه به جاى آن كه وقت خود را در خلاف مسير جمهورى اسلامى صرف كنيد و هر چه توان داريد در بدبينى و بدخواهى و بدگويى از مجلس و دولت و ساير خدمتگزاران به كار بريد و با اين عمل كشور خود را به سوى ابرقدرتها سوق دهيد، با خداى خود يك شب خلوت كنيد و اگر به خداوند عقيده نداريد با وجدان خود خلوت كنيد و انگيزه باطنى خود را كه بسيار مىشود خود انسانها از آن بى خبرند، بررسى كنيد. ببينيد آيا يا كدام معيار و با چه انصاف خون اين جوانان قلم قلم شده را در جبههها و در شهرها ناديده مىگيريد و با ملتى كه مىخواهد از زير بار ستمگران و غارتگران خارجى و داخلى خارج شود و استقلال و آزادى را با جان خود و فرزندان عزيز خود به دست آورده و با فداكارى مىخواهد آن را حفظ كند، به جنگ اعصاب برخاستهايد، و به اختلاف انگيزى و توطئهها خائنانه دامن مىزنيد و راه را براى مستكبران و ستمگران باز مىكنيد؟ آيا بهتر نيست كه با فكر و و قلم و بيان خود دولت و مجلس و ملت را راهنمايى براى حفظ ميهن خود نماييد؟ آيا سزاوار نيست كه به اين ملت مظلوم محروم كمك كنيد و با يارى خود حكومت اسلامى را استقرار دهيد؟ آيا اين مجلس و رئيس جمهور و دولت و قوه قضايى را از آنچه در زمان رژيم سابق بود بدتر مىدانيد؟ آيا از ياد بردهايد ستمهايى كه آن رژيم لعنتى بر اين ملت مظلوم بى پناه روا مىداشت؟ آيا نمىدانيد كه كشور اسلامى در آن زمان يك پايگاه نظامى براى امريكا بود و با آن عمل يك مستعمره مىكردند و از مجلس تا دولت و قواى نظامى در قبضه آنان بود و مستشاران و صنعتگران و متخصصان آنان با اين ملت و ذخاير آن چه مىكردند؟ آيا اشاعه فحشاء در سراسر كشور و مراكز فساد از عشرتكدهها و قمارخانهها و ميخانهها و مغازههاى مشروب فروشى و سينماها و ديگر مراكز كه هر يك براى تباه كردن نسل جوان عاملى بزرگ بود در خاطرتان محو شده؟ آيا رسانههاى گروهى و مجلات سراسر فساد انگيز و روزنامههاى آن رژيم را به دست فراموشى سپردهايد؟
و اكنون كه از آن بازارهاى فساد اثرى نيست، براى آن كه در چند دادگاه يا چند جوان كه شايد اكثر از گروههاى منحرف نفوذ كرده و براى بدنام نمودن اسلام و جمهورى اسلامى كارهاى انحرافى انجام مىدهند و كشتن عدهاى كه مفسد فى الارض هستند و قيام بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى مىكنند، شما را به فرياد در آورده و با كسانى كه با صراحت اسلام را محكوم مىكنند و بر ضد آن قيام مسلحانه يا قيام با قلم و زبان كه اسفناكتر از قيام مسلحانه است نمودهاند، پيوند مىكنيد و دست برادرى مىدهيد و آنان را كه خداوند مهدورالدم فرموده نور چشم مىخوانيد و در كنار بازيگرانى كه فاجعه 14 اسفند را برپا كردند و جوانان بى گناه را با ضرب و شتم كوبيدند، نشسته و تماشاگر معركه مىشويد، يك عمل اسلامى و اخلاقى است و عمل دولت و قوه قضاييه كه معاندين و منحرفين و
صحيفه نور ج 21 صفحه 200
ملحدين را به جزاى اعمال خويش مىرسانند شما را به فرياد در آورده و داد مظلوميت مىزنيد؟ من براى شما برادران كه از سوابقتان تا حدى مطلع و علاقه مند به بعضى از شما هستم، متاسف هستم، نه براى آنان كه اشرارى بودند در لباس خيرخواهى و گرگهايى در پوشش چوپان و بازيگرانى بودند كه همه را به باد بازى و مسخره گرفته و در صدد تباه كردن كشور و ملت و خدمتگزارى به يكى از دو قطب چپاولگر بودند.
آنان كه با دست پليد خود جوانان و مردان ارزشمند و علماى مربى جامعه را شهيد نمودند و به كودكان مظلوم مسلمانان رحم نكردند، خود را در جامعه رسوا و در پيشگاه خداوند قهار مخذول نمودند و راه بازگشت ندارند كه شيطان نفس اماره بر آنان حكومت مىكند. لكن شما برادران مؤمن با دولت و مجلس كه كوشش دارد خدمت به محرومين و مظلومين و برادران سر و پا برهنه و از همه مواهب زندگى محروم نمايد، چرا كمك نمىكنيد و شكايت داريد؟ آيا مقدار خدمت دولت و بنيادهاى جمهورى را با اين گرفتارىها و نابسامانىها كه لازمه هر انقلاب است و جنگ تحميلى با آن همه خسارت و ميليونها آواره خارجى و داخلى و كارشكنىهاى بيرون از حد را در اين مدت كوتاه مقايسه با كارهاى عمرانى رژيم سابق نمودهايد؟ آيا نمىدانيد كه كارهاى عمرانى آن زمان اختصاص داشت تقريباً به شهرها آن هم به علامت مرفه و فقراء و مردمان محروم از آن امور بهره ناچيز داشته يا نداشتند و دولت فعلى و بنيادهاى اسلامى براى اين طايفه محروم با جان و دل خدمت مىكنند. شما مؤمنان هم پشتيبان دولت باشيد تا كارها زود انجام گيرد و در محضر پروردگار كه خواه ناخواه خواهيد رفت با نشان خدمتگزارى به بندگان او برويد. اين مقدار بريده شده را خودم انجام دادم.
س - يكى از امورى كه لازم به توصيه و تذكر است، آن است كه اسلام نه با سرمايهدارى ظالمانه و بى حساب و محروم كننده تودههاى تحت ستم و مظلوم موافق است، بلكه آن را بطور جدى در كتاب و سنت محكوم مىكند و مخالف عدالت اجتماعى مىداند. گرچه بعض كج فهمان بى اطلاع از رژيم حكومت اسلامى و از مسايل سياسى حاكم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طورى وانمود كردهاند و باز هم دست بر نداشتهاند كه اسلام طرفدار بى مرز و حد سرمايهدارى و مالكيت است و با اين شيوه كه با فهم كج خويش از اسلام برداشت نمودهاند، چهره نورانى اسلام را پوشانيده و راه را براى مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده كه به اسلام بتازند و آن را رژيمى چون رژيم سرمايهدارى غرب مثل رژيم امريكا و انگلستان و ديگر چپاولگران غرب به حساب آورند و با اتكال به قول و فعل اين نادانان يا غرضمندانه و يا ابلهانه بدون مراجعه به اسلام شناسان واقعى، با اسلام به معارضه برخاستهاند و نه رژيمى مانند رژيم كمونيسم و ماركسيسم لنينيسم است كه با مالكيت فردى مخالف و قائل به اشتراك مىباشند با اختلاف زيادى كه دورههاى قديم تاكنون حتى اشتراك در زن و همجنس بازى بوده و يك ديكتاتورى و استبداد كوبنده در بر داشته، بلكه اسلام يك رژيم معتدل با شناخت مالكيت و احترام به آن به نحو محدود در پيدا شدن مالكيت و مصرف كه اگر بحق به آن عمل شود، چرخهاى اقتصاد سالم به راه مىافتد و عدالت اجتماعى كه لازمه يك رژيم سالم است تحقق مىيابد.
صحيفه نور ج 21 صفحه 201
در اينجا نيز يك دسته با كج فهمىها و بى اطلاعى از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دسته اول قرار گرفته و گاهى با تمسك به بعض آيات يا جملات نهجالبلاغه اسلام را موافق با مكتبهاى انحرافى ماركس و امثال او معرفى نمودهاند و توجه به ساير آيات و فقرات نهجالبلاعه ننموده و سرخود، به فهم قاصر خود، به پا خاسته و مذهب اشتراكى را تعقيب مىكنند و از كفر و ديكتاتورى و اختناق كوبنده كه ارزشهاى انسانى را ناديده گرفته و يك حزب اقليت با تودههاى انسانى مثل حيوانات عمل مىكنند، حمايت مىكنند.
وصيت من به مجلس و شوراى نگهبان و دولت و رئيس جمهور و شوراى قضايى آن است كه در مقابل احكام خداوند متعال خاضع بوده و تحت تاثير تبليغات بى محتواى قطب ظالم چپاولگر سرمايهدارى و قطب ملحد اشتراكى و كمونيستى واقع نشويد و به مالكيت و سرمايههاى مشروع با حدود اسلامى احترام گذاريد و به ملت اطمينان دهيد تا سرمايهها و فعاليتهاى سازنده به كار افتند و دولت و كشور را به خودكفايى و صنايع سبك و سنگين برسانند. و به ثروتمندان و پول داران مشروع وصيت مىكنم كه ثروتهاى عادلانه خود را به كار اندازيد و به فعاليت سازنده در مزارع و روستاها و كارخانهها برخيزيد كه اين خود عبادتى ارزشمند است.
و به همه در كوشش براى رفاه طبقات محروم وصيت مىكنم كه خير دنيا و آخرت شماها رسيدگى به حال محرومان جامعه است كه در طول تاريخ ستمشاهى و خان خانى در رنج و زحمت بودهاند. و چه نيكو است كه طبقات تمكن دار به طور داوطلب براى زاغه و چپر نشينان مسكن و رفاه تهيه كنند و مطمئن باشند كه خير دنيا و آخرت در آن است و از انصاف به دور است كه يكى بى خانمان و يكى داراى آپارتمانها باشد.
ع - وصيت اينجانب به آن طايفه از روحانيون و روحانى نماها كه با انگيزههاى مختلف با جمهورى اسلامى و نهادهاى آن مخالفت مىكنند و وقت خود را وقف براندازى آن مىنمايند و با مخالفان توطئهگر و بازيگران سياسى كمك و گاهى به طورى كه نقل مىشود با پولهاى گزافى كه از سرمايهداران بى خبر از خدا دريافت براى اين مقصد مىكنند كمكهاى كلان مىنمايند آن است كه شماها طرفى از اين غلط كارىها تاكنون نبسته و بعد از اين هم گمان ندارم ببنديد. بهتر آن است كه اگر براى دنيا به اين عمل دست زدهايد و خداوند نخواهد گذاشت كه شما به مقصد شوم خود برسيد، تا در توبه باز است از پيشگاه خداوند عذر بخواهيد و با ملت مستمند مظلوم هم صدا شويد و از جمهورى اسلامى كه با فداكارىهاى ملت به دست آمده حمايت كنيد كه خير دنيا و آخرت در آن است. گرچه گمان ندارم كه موفق به توبه شويد و اما به آن دسته كه از روى بعض اشتباهات با بعض خطاها چه عمدى و چه غير عمدى كه از اشخاص مختلف يا گروهها صادر شده و مخالف با احكام اسلام بوده است با اصل جمهورى اسلامى و حكومت آن مخالفت شديد مىكنند و براى خدا در براندازى آن فعاليت مىنمايند و با تصور خودشان اين جمهورى از رژيم سلطنتى بدتر يا مثل آن است، با نيت صادق در خلوت تفكر كنند و از روى انصاف مقايسه نمايند با حكومت و رژيم سابق و باز توجه نمايند كه در
صحيفه نور ج 21 صفحه 202
انقلابهاى دنيا هرج و مرجها و غلط روىها و فرصت طلبىها غير قابل اجتناب است و شما اگر توجه نماييد و گرفتارىهاى اين جمهورى را در نظر بگيريد از قبيل توطئهها و تبليغات دروغين و حمله مسلحانه خارج مرز و داخل و نفوذ غير قابل اجتناب گروههايى از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگانهاى دولتى به قصد ناراضى كردن ملت از اسلام و حكومت اسلامى و تازه كار بودن اكثر يا بسيارى از متصديان امور و پخش شايعات دروغين از كسانى كه از استفادههاى كلان غير مشروع بازمانده يا استفاده آنان كم شده و كمبود چشمگير قضات شرع و گرفتارىهاى اقتصادى كمرشكن و اشكالات عظيم در تصفيه و تهذيب متصديان چند ميليونى و كمبود مردمان صالح كاردان و متخصص و دهها گرفتارى ديگر كه تا انسان وارد گود نباشد از آنها بى خبر است. و از طرفى اشخاص غرضمند سلطنت طلب سرمايهدار هنگفت كه با رباخوارى و سودجويى و با اخراج ارز و گرانفروشى به حد سرسامآور و قاچاق و احتكار، مستمندان و محرومان جامعه را تا حد هلاكت در فشار قرار داده و جامعه را به فساد مىكشند، نزد شما آقايان به شكايت و فريب كارى آمده و گاهى هم براى باور آوردن و خود را مسلمان خالص نشان دادن، به عنوان سهم مبلغى مىدهند و اشك تمساح مىريزند و شما را عصبانى كرده به مخالفت بر مىانگيزانند، كه بسيارى از آنان با استفادههاى نامشروع خون مردم را مىمكند و اقتصاد كشور را به شكست مىكشند. اينجانب نصيحت متواضعانه برادرانه ميكنم كه آقايان محترم تحت تاثير اين گونه شايعه سازىها قرار نگيرند و براى خدا و حفظ اسلام اين جمهورى را تقويت نمايند و بايد بدانند كه اگر اين جمهورى اسلامى شكست بخورد و به جاى آن يك رژيم اسلامى دلخواه بقيه الله روحى فداه يا مطيع امر شما آقايان تحقق نخواهد پيدا كرد. بلكه يك رژيم دلخواه يكى از دو قطب قدرت به حكومت مىرسد و محرومان جهان كه به اسلام و حكومت اسلامى روى آورده و دل باختهاند مأيوس مىشوند و اسلام براى هميشه منزوى خواهد شد و شماها روزى از كردار خود پشيمان مىشويد كه كار گذشته و ديگر پشيمانى سودى ندارد و شما آقايان اگر توقع داريد كه در يك شب همه امور بر طبق اسلام و احكام خداوند تعالى متحول شود، يك اشتباه است و در تمام طول تاريخ بشر چنين معجزهاى روى نداده است و نخواهد داد.
و آن روزى كه انشاء الله تعالى مصلح كل ظهور نمايد، گمان نكنيد كه يك معجزه شود و يك روزه عالم اصلاح شود. بلكه با كوششها و فداكاريها، ستمكاران سركوب و منزوى مىشوند. و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامىهاى منحرف آن است كه براى ظهور آن بزرگوار بايد كوشش در تحقق كفر و ظلم كرد تا عالم را ظلم فرا گيرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانالله و انا اليه راجعون .
ف - وصيت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان اين است كه شماها نبايد بنشينيد و منتظر آن باشيد كه حكام و دست اندركاران كشورتان يا قدرتهاى خارجى بيايند و براى شما استقلال و آزادى را تحفه بياورند. ما و شماها لااقل در اين صد سال اخير كه به تدريج پاى قدرتهاى بزرگ جهانخوار به همه كشورهاى اسلامى و ساير كشورهاى كوچك باز شده است، مشاهده كرديم با تاريخهاى صحيح براى ما بازگو كردند كه هيچ يك از دول حاكم بر اين كشورها در فكر آزادى و
صحيفه نور ج 21 صفحه 203
استقلال و رفاه ملتهاى خود نبوده و نيستند، بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنان يا خود به ستمگرى اختناق ملت خود پرداخته و هر چه كردهاند براى منافع شخصى يا گروهى نموده يا براى رفاه قشر مرفه و بالانشين بوده و طبقات مظلوم كوخ و كپرنشين از همه مواهب زندگى حتى مثل آب و نان و قوت لايموت محروم بوده و آن بدبختان را براى منافع قشر مرفه و عياش به كار گرفتهاند و يا آن كه دست نشاندگان قدرتهاى بزرگ بودهاند كه براى وابسته كردن كشورها و ملتها هر چه توان داشتهاند به كار گرفته و با حيلههاى مختلف كشورها را بازارى براى شرق و غرب درست كرده و منافع آنان را تأمين نمودهاند و ملتها را عقب مانده و مصرفى بار آوردند و اكنون نيز با اين نقشه در حركتند.
و شما اى مستضعفان جهان و اى كشورهاى اسلامى و مسلمانان جهان به پا خيزيد و حق را با چنگ و دندان بگيريد و از هياهوى تبليغاتى ابرقدرتها و عمال سر سپرده آنان نترسيد و حكام جنايتكار كه دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزيز تسليم مىكنند از كشور خود برانيد و خود و طبقات خدمتگزار متعهد زمام امور را به دست گيريد و همه در زير پرچم پر افتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخيزيد و به سوى يك دولت اسلامى با جمهورىهاى آزاد و مستقل به پيش رويد كه با تحقق آن همه مستكبران جهان را به جاى خود خواهيد نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهيد رساند. به اميد آن روز كه خداوند تعالى وعده فرموده است.
ص - يك مرتبه ديگر در خاتمه اين وصيتنامه به ملت شريف ايران وصيت مىكنم كه در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكارىها و جان نثارىها و محروميتها مناسب حجم بزرگى مقصود و ارزشمندى و علو رتبه آن است. آنچه كه شما ملت شريف و مجاهد براى آن به پا خاستيد و دنبال مىكنيد و براى آن جان و مال نثار كرده و مىكنيد والاترين و بالاترين و ارزشمندترين مقصدى است و مقصودى است كه از صدر عالم در ازل و از پس اين جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن مكتب الوهيت به معنى وسيع آن و ايده توحيد با ابعاد رفيع آن است كه اساس خلقت و غايت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غيب و شهود است، و آن در مكتب محمدى صلى الله عليه و آله و سلم به تمام معنى و درجات و ابعاد متجلى شده و كوشش تمام انبياء عظام عليهمالسلام و اولياء معظم - سلام الله عليهم براى تحقق آن بوده و راهيابى به كمال مطلق و جلال و جمال بى نهايت جز با آن ميسر نگردد، آن است كه خاكيان را بر ملكوتيان و برتر از آنان شرافت داده و آنچه براى خاكيان از سير در آن حاصل مىشود، براى هيچ موجودى در سراسر خلقت در سر و علن حاصل نشود. شما اى ملت مجاهد! در زير پرچمى مىرويد كه در سراسر جهان مادى و معنوى در اهتزاز است. بيابيد آن را يا نيابيد، شما راهى را مىرويد كه تنها راه تمام انبياء - عليهم سلام الله - و يكتا راه سعادت مطلق است. در اين انگيزه است كه همه اولياء شهادت را در راه آن به آغوش مىكشند و مرگ سرخ را احلى من العسل مىدانند و جوانان شما در جبههها جرعهاى از آن را نوشيده و به وجد آمدهاند
صحيفه نور ج 21 صفحه 204
و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما بايد به حق بگوييم يا ليتنا كنا معكم فنفوز فوزاً عظيماً. گوارا باد بر آنان آن نسيم دل آرا و آن جلوه شورانگيز و بايد بدانيم كه طرفى از اين جلوه در كشتزارهاى سوزان و در كارخانههاى توانفرسا و در كارگاهها و در مراكز صنعت و اختراع و ابداع و در ملت، به طور اكثريت در بازارها و خيابانها و روستاها و همه كسانى كه متصدى اين امور براى اسلام و جمهورى اسلامى و پيشرفت و خودكفايى كشور به خدمتى اشتغال دارند، جلوهگر است و تا اين روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است، كشور عزيز از آسيب دهر انشاء الله تعالى مصون است. و بحمد الله تعالى حوزههاى علميه و دانشگاهها و جوانان عزيز مراكز علم و تربيت از اين نفحه الهى غيبى برخوردارند و اين مراكز دربست در اختيار آنان است و به اميد خدا دست تبهكاران و منحرفان از آنها كوتاه.
و وصيت من به همه، آن است كه با ياد خداى متعال به سوى خودشناسى و خودكفايى و استقلال با همه ابعادش به پيش رويد و بى ترديد دست خدا با شما است، اگر شما در خدمت او باشيد و براى ترقى و تعالى كشور اسلامى به روح تعاون ادامه دهيد. و اين جانب با آنچه در ملت عزيز از بيدارى و هوشيارى و تعهد و فداكارى و روح مقاومت و صلابت در راه حق مىبينم و اميد آن دارم كه به فضل خداوند متعال اين معانى انسانى به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن افزوده گردد.
با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوى جايگاه ابدى سفر مىكنم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمان و رحيم مىخواهم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصور و تقصير بپذيرد و از ملت اميدوارم كه عذرم را در كوتاهىها و قصور و تقصيرها بپذيرند و با قدرت و تصميم اراده به پيش روند و بدانند كه با رفتن يك خدمتگزار در سد آهنين ملت خللى حاصل نخواهد شد كه خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند و الله نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است.
والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين و رحمه الله و بركاته
26 بهمن 1361/1 جمادى الاول 1403
روحالله الموسوى الخمينى
صحيفه نور ج 21 صفحه 205
بسمه تعالى
اين وصيت نامه را پس از مرگ من احمد خمينى براى مردم بخواند و در صورت عذر، رئيس محترم جمهور يا رئيس محترم شوراى اسلامى يا رئيس محترم ديوان عالى كشور، اين زحمت را بپذيرند و در صورت عذر، يكى از فقهاء محترم نگهبان اين زحمت را قبول نمايد.
روحالله الموسوى الخمينى
صحيفه نور ج 21 صفحه 206
بسمه تعالى
در زير اين وصيت نامه 29 صفحهاى و مقدمه چند مطلب را تذكر مىدهم:
(1) اكنون كه من حاضرم، بعض نسبتهاى بىواقعيت به من داده مىشود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض مىكنم آنچه به من نسبت داده شده يا مىشود مورد تصديق نيست مگر آن كه صداى من يا خط و امضاء من باشد با تصديق كارشناسان، يا در سيماى جمهورى اسلامى چيزى گفته باشم.
(2) اشخاصى در حال حيوة من ادعا نمودهاند كه اعلاميههاى اينجانب را مىنوشتهاند. اين مطلب را شديداً تكذيب مىكنم. تاكنون هيچ اعلاميهاى را غير شخص خودم تهيه كسى نكرده است.
(3) از قرار مذكور بعضىها ادعا كردهاند كه رفتن من به پاريس به وسيله آنان بوده. اين دروغ است. من پس از برگرداندنم از كويت با مشورت احمد، پاريس را انتخاب نمودم، زيرا در كشورهاى اسلامى احتمال راه ندادن بود. آنان تحت نفوذ شاه بودند ولى پاريس اين احتمال نبود.
(4) من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوس و اسلام نمايى بعضى افراد ذكرى از آنان كرده و تمجيدى نمودهام كه بعد فهميدم از دغل بازى آنان اغفال شدهام. آن تمجيدها در حالى بود كه خود را به جمهورى اسلامى متعهد و وفادار مىنماياندند و نبايد از آن مسايل سوء استفاده شود. و ميزان در هر كس حال فعلى او است.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 183
كارگر و كشاورز و ساير قشرها، بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرتها را شكستند و كشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصيه اينجانب آن است كه نسل حاضر و آينده غفلت نكنند و دانشگاهيان و جوانان برومند عزيز هر چه بيشتر با روحانيان و طلاب علوم اسلامى پيوند دوستى و تفاهم را محكمتر و استوارتر سازند و از نقشهها و توطئههاى دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آن كه فرد يا افرادى را ديدند كه با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بين آنان افكند او را ارشاد و نصيحت نمايند و اگر تاثير نكرد از او روگردان شوند و او را به انزوا كشانند و نگذارند توطئه ريشه دواند كه سرچشمه را به آسانى مىتوان گرفت و مخصوصاً اگر در اساتيد كسى پيدا شد كه مىخواهد انحراف ايجاد كند او را ارشاد و اگر نشد از خود و كلاس خود طرد كنند. و اين توصيه بيشتر متوجه روحانيون و محصلين علوم دينى است و توطئهها در دانشگاهها از عمق ويژهاى برخوردار است و هر قشر محترم كه مغز متفكر جامعه هستند بايد مواظب توطئهها باشند.
ه - از جمله نقشهها كه مع الاسف تاثير بزرگى در كشورها و كشور عزيزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زيادى به جا مانده، بيگانه نمودن كشورهاى استعمار زده از خويش و غرب زده و شرق زده نمودن آنان است، به طورى كه خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هيچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبلهگاه عالم دانستند و وابستگى به يكى از دو قطب را از فرايض غيرقابل اجتناب معرفى نمودند. و قصه اين امر غمانگيز طولانى و ضربههايى كه از آنان خورده و اكنون نيز مىخوريم كشنده و كوبنده است. و غمانگيزتر اين كه آنان ملتهاى ستمديده زير سلطه را در همه چيز عقب نگه داشته و كشورهايى مصرفى بار آوردند و به قدرى ما را از پيشرفتهاى خود و قدرتهاى شيطانيشان ترساندهاند كه جرأت دست زدن به هيچ ابتكارى نداريم و همه چيز خود را تسليم آنان كرده و سرنوشت خود و كشورهاى خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطيع فرمان هستيم و اين پوچى و تهى مغزى مصنوعى موجب شده كه در هيچ امرى به فكر و دانش خود اتكاء نكنيم و كوركورانه از شرق و غرب تقليد نماييم، بلكه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتكار اگر داشتيم، نويسندگان و گويندگان غرب و شرق زده بى فرهنگ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فكر و قدرت بومى ما را سركوب و مأيوس نموده و مىنمايند و رسوم و آداب اجنبى را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترويج كرده و با مداحى و ثناجويى آنها را به خورد ملتها داده و مىدهند. فى المثل اگر در كتاب يا نوشته يا گفتارى چند واژه فرنگى باشد بدون توجه به محتواى آن با اعجاب پذيرفته و گوينده و نويسنده آن را دانشمند و روشنفكر به حساب مىآورند و از گهواره تا قبر به هر چه بنگريم اگر با واژه غربى و شرقى اسمگذارى شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پيشرفتگى محسوب و اگر واژههاى بومىخودى به كار رود مطرود و كهنه و واپس زده خواهد بود. كودكان ما اگر نام غربى داشته باشند مفتخر و اگر نام خودى دارند سر به زير و عقب افتادهاند. خيابانها، كوچهها، مغازهها، شركتها، داروخانهها، كتابخانهها، پارچهها و ديگر متاعها، هر چند در داخل تهيه شده، بايد نام خارجى داشته باشد تا مردم از آن راضى و به آن اقبال
صحيفه نور ج 21 صفحه 184
كنند. فرنگ ما بى از سرتاپا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شؤون زندگى موجب افتخار و سربلندى و تمدن و پيشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودى، كهنه پرستى و عقب افتادگى است. در هر مرض و كسالتى ولو جزيى و قابل علاج در داخل، بايد به خارج رفت و دكترها و اطباء دانشمند خود را محكوم و مأيوس كرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و آمريكا و مسكو افتخارى پرارزش و رفتن به حج و ساير اماكن متبركه كهنهپرستى و عقب ماندگى است، بى اعتنايى به آنچه مربوط به مذهب و معنويات است از نشانههاى روشنفكرى و تمدن و در مقابل تعهد به اين امور نشانه عقب ماندگى و كهنه پرستى است.
اينجانب نمىگويم ما خود همه چيز داريم. معلوم است ما را در طول تاريخ نه چندان دور خصوصاً و در سدههاى اخير از هر پيشرفتى محروم كردهاند و دولتمردان خائن و دودمان پهلوى خصوصاً مراكز تبليغاتى عليه دستاوردهاى خودى و نيز خود كوچك ديدنها و يا ناچيز ديدنها، ما را از هر فعاليتى براى پيشرفت محروم كرد. وارد كردن كالاها از هر قماش و سرگرم كردن بانوان و مردان خصوصاً طبقه جوان به اقسام اجناس وارداتى از قبيل ابزار آرايش و تزئينات و تجملات و بازىهاى كودكانه و به مسابقه كشاندن خانوادهها و مصرفى بار آوردن هر چه بيشتر كه خود داستانهاى غمانگيز دارد و سرگرم كردن و به تباهى كشاندن جوانها كه عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراكز فحشاء و عشرتكدهها و دهها از اين مصائب حساب شده براى عقب نگهداشتن كشورهاست. من وصيت دلسوزانه و خادمانه مىكنم به ملت عزيز كه اكنون كه تا حدود بسيار چشمگيرى از بسيارى از اين دامها نجات يافته و نسل محروم حاضر به فعاليت و ابتكار برخاسته و ديديم كه بسيارى از كارخانهها و وسائل پيشرفته مثل هواپيماها و ديگر چيزها كه گمان نمىرفت متخصصين ايران قادر به راه انداختن كارخانهها و امثال آن باشند و همه دستها را به سوى غرب يا شرق دراز كرده بوديم كه متخصصين آنان اينها را به راه اندازند، در اثر محاصره اقتصادى و جنگ تحميلى خود جوانان عزيز ما قطعات محل احتياج را ساخته و با قيمتهاى ارزانتر عرضه كرده و رفع احتياج نمودند و ثابت كردند كه اگر بخواهيم مىتوانيم.
بايد هشيار و بيدار و مراقب باشيد كه سياست بازان پيوسته به غرب و شرق با وسوسههاى شيطانى شما را به سوى اين چپاولگران بينالمللى نكشند و با اراده مصمم و فعاليت و پشت كار خود به رفع وابستگىها قيام كنيد و بدانيد كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و امريكا و شوروى كم ندارد و اگر خودى خود را بيابد و يأس را از خود دور كند و چشم داشت به غير خود نداشته باشد، در دراز مدت قدرت همه كار و ساختن همه چيز را دارد و آنچه انسانهاى شبيه به اينان به آن رسيدهاند، شما هم خواهيد رسيد. به شرط اتكال به خداوند تعالى و اتكاء به نفس و قطع وابستگى به ديگران و تحمل سختىها براى رسيدن به زندگى شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه اجانب. و بر دولتها و دستاندركاران است، چه در نسل حاضر و چه در نسلهاى آينده، كه از متخصصين خود قدردانى كنند و آنان را با كمكهاى مادى و معنوى تشويق به كار نمايند و از ورود كالاهاى مصرف ساز و
صحيفه نور ج 21 صفحه 185
خانهبرانداز جلوگيرى نمايند و به آنچه دارند بسازند. تا خود همه چيز بسازند. و از جوانان، دختران و پسران مىخواهم كه استقلال و آزادى و ارزشهاى انسانى را ولو با تحمل زحمت و رنج، فداى تجملات و عشرتها و بى بند و بارىها و حضور در مراكز فحشاء كه از طرف غرب و عمال بى وطن به شما عرضه مىشود نكنند. كه آنان چنانچه تجربه نشان داده جز تباهى شما و اغفالتان از سرنوشت كشورتان و چاپيدن ذخائر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگى كشيدنتان و مصرفى نمودن ملت و كشورتان به چيز ديگر فكر نمىكنند و مىخواهند با اين وسايل و امثال آن شما را عقب مانده و به اصطلاح آنان نيمه وحشى، نگهدارند.
و - از توطئههاى بزرگ آنان، چنانچه اشاره شد و كراراً تذكر دادهام، به دست گرفتن مراكز تعليم و تربيت خصوصاً دانشگاهها است كه مقدرات كشورها در دست محصولات آنها است. روش آنان با روحانيون و مدارس علوم اسلامى فرق دارد با روشى كه در دانشگاهها و دبيرستانها دارند، نقشه آنان برداشتن روحانيون از سر راه و منزوى كردن آنان است، يا با سركوبى و خشونت و هتاكى كه در زمان رضاخان عمل شد ولى نتيجه معكوس گرفته شد، يا با تبليغات و تهمتها و نقشههاى شيطانى براى جدا كردن قشر تحصيل كرده و به اصطلاح روشنفكر كه اين هم در زمان رضاخان عمل مىشد و در رديف فشار و سركوبى بود و در زمان محمدرضا ادامه يافت بدون خشونت ولى موذيانه. و اما در دانشگاه، نقشه آن است كه جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهاى خودى منحرف كنند و به سوى شرق يا غرب بكشانند و دولتمردان را از بين اينان انتخاب و بر سرنوشت كشورها حكومت دهند تا به دست آنها هر چه مىخواهند انجام دهند. اينان كشور را به غارت زدگى و غرب زدگى بكشانند و قشر روحانى با انزوا و منفوريت و شكست قادر بر جلوگيرى نباشد. و اين بهترين راه است براى عقب نگهداشتن و غارت كردن كشورهاى تحت سلطه، زيرا براى ابرقدرتها بى زحمت و بى خرج و در جوامع ملى بى سروصدا هر چه هست به جيب آنان مىريزد. پس اكنون كه دانشگاهها و دانشسراها در دست اصلاح و پاكسازى است بر همه ما لازم است با متصديان كمك كنيم و براى هميشه نگذاريم دانشگاهها به انحراف كشيده شود و هر جا انحرافى به چشم مىخورد با اقدام سريع به رفع آن كوشيم و اين امر حياتى بايد در مرحله اول با دست پرتوان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گيرد كه نجات دانشگاه از انحراف، نجات كشور و ملت است.
و اينجانب به همه نوجوانان و جوانان در مرحله اول و پدران و مادران و دوستان آنها در مرحله دوم و به دولتمردان و روشنفكران دلسوز براى كشور و در مرحله بعد وصيت مىكنم كه در اين امر مهم كه كشورتان را از آسيب نگه مىدارد با جان و دل كوشش كنيد و دانشگاهها را به نسل بعد بسپريد. و به همه نسلهاى مسلسل توصيه مىكنم كه براى نجات خود و كشور عزيز و اسلام آدمساز، دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرق زدگى حفظ و پاسدارى كنيد، و با اين عمل انسانى اسلامى خود دست قدرتهاى بزرگ را از كشور قطع و آنان را نااميد نماييد. خدايتان پشتيبان و نگهدار باد.
ز از مهمات امور تعهد وكلاى مجلس شوراى اسلامى است. ما ديديم كه اسلام و كشور
صحيفه نور ج 21 صفحه 186
ايران چه صدمات بسيار غمانگيزى از مجلس شوراى غير صالح و منحرف، از بعد از مشروطه تا عصر رژيم جنايتكار پهلوى و از هر زمان بدتر و خطرناكتر در اين رژيم تحميلى فاسد خورد و چه مصيبتها و خسارتهاى جانفرسا از اين جنايتكاران بى ارزش و نوكرمآب به كشور و ملت وارد شد. در اين پنجاه سال يك اكثريت قلابى منحرف در مقابل يك اقليت مظلوم موجب شد كه هر چه انگلستان و شوروى و اخيراً آمريكا خواستند با دست همين منحرفان از خدا بى خبر انجام دهند و كشور را به تباهى و نيستى كشانند. از بعد از مشروطه هيچ گاه تقريباً به مواد مهم قانون اساسى عمل نشد. قبل از رضاخان با تصدى غرب زدگان و مشتى خان و زمين خواران و در زمان رژيم پهلوى به دست آن رژيم سفاك و وابستگان و حلقه به گوشان آن.
اكنون كه با عنايت پروردگار و همت ملت عظيمالشأن سرنوشت كشور به دست مردم افتاد و وكلاء از خود مردم و يا انتخاب خودشان بدون دخالت دولت و خانهاى ولايات به مجلس شوراى اسلامى راه يافتند و اميد است كه با تعهد آنان به اسلام و مصالح كشور جلوگيرى از هر انحراف بشود، وصيت اينجانب به ملت در حال و آتيه آن است كه با اراده مصمم خود و تعهد خود به احكام اسلام و مصالح كشور در هر دوره از انتخابات وكلاء داراى تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى كه غالباً بين متوسطين جامعه و محرومين مىباشند و غير منحرف از صراط مستقيم به سوى غرب يا شرق و بدون گرايش به مكتبهاى انحرافى و اشخاص تحصيل كرده و مطلع بر مسايل روز و سياستهاى اسلامىبه مجلس بفرستند. و به جامعه محترم روحانيت خصوصاً مراجع معظم وصيت مىكنم كه خود را در مسائل جامعه خصوصاً مثل انتخاب رئيس جمهور و وكلاء مجلس كنار نكشند و بى تفاوت نباشند. همه ديديد و نسل آتيه خواهد شنيد كه دست سياست بازان پيرو شرق و غرب، روحانيون را كه اساس مشروطيت را با زحمات و رنجها بنيان گذاشتند از صحنه خارج كردند و روحانيون نيز بازى سياستبازان را خورده و دخالت در امور كشور و مسلمين را خارج از مقام خود انگاشتند و صحنه را به دست غرب زدگان سپردند و به سر مشروطيت و قانون اساسى و كشور و اسلام آن آوردند كه جبرانش احتياج به زمان طولانى دارد.
اكنون كه بحمدالله تعالى موانع رفع گرديده و فضاى آزاد براى دخالت همه طبقات پيش آمده است، هيچ عذرى باقى نمانده و از گناهان بزرگ نابخشودنى، مسامحه در امر مسلمين است. هر كس به مقدار توانش و حيطه نفوذش لازم است در خدمت اسلام و ميهن باشد و با جديت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر و غرب يا شرق زدگان و منحرفان از مكتب بزرگ اسلام جلوگيرى نمايند و بدانند كه مخالفين اسلام و كشورهاى اسلامى كه همان ابرقدرتان چپاولگر بينالمللى هستند با تدريج و ظرافت در كشور ما و كشورهاى اسلامىديگر رخنه و با دست افراد خود ملتها، كشورها را به دام استثمار مىكشانند. بايد با هوشيارى مراقب باشيد و با احساس اولين قدم نفوذى به مقابله برخيزيد و به آنان مهلت ندهيد. خدايتان يار و نگهدار باشد.
و از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى در اين عصر و عصرهاى آينده مىخواهم كه اگر خداى
صحيفه نور ج 21 صفحه 187
نخواسته عناصر منحرفى با دسيسه و بازى سياسى وكالت خود را به مردم تحميل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد كنند و نگذارند حتى يك عنصر خرابكار وابسته به مجلس راه يابد. و به اقليتهاى مذهبى رسمى وصيت مىكنم كه از دورههاى رژيم پهلوى عبرت بگيرند و وكلاء خود را از اشخاص متعهد به مذهب خود و جمهورى اسلامى و غير وابسته به قدرتهاى جهان خوار و بدون گرايش به مكتبهاى الحادى و انحرافى و التقاطى انتخاب نمايند. و از همه نمايندگان خواستارم كه با كمال حسن نيت و برادرى با هم مجلسان خود رفتار و همه كوشا باشند كه قوانين خداى نخواسته از اسلام منحرف نباشد و همه به اسلام و احكام آسمانى آن وفادار باشيد تا به سعادت دنيا و آخرت نائل آييد. و از شوراى محترم نگهبان مىخواهم و توصيه مىكنم، چه در نسل حاضر و چه در نسلهاى آينده، كه با كمال دقت و قدرت وظايف اسلامى و ملى خود را ايفاء و تحت تاثير هيچ قدرتى واقع نشوند و از قوانين مخالف با شرع مطهر و قانون اساسى بدون هيچ ملاحظه جلوگيرى نمايند و با ملاحظه ضرورات كشور كه گاهى با احكام ثانويه و گاهى به ولايت فقيه بايد اجراء شود و توجه نمايند.
و وصيت من به ملت شريف آن است كه در تمام انتخابات رئيس جمهور و چه نمايندگان مجلس شوراى اسلامى و چه انتخاب خبرگان براى تعيين شوراى رهبرى يا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصى كه انتخاب مىكنند روى ضوابطى باشد كه اعتبار مىشود، مثلاً در انتخاب خبرگان براى تعيين شوراى رهبرى يا رهبر توجه كنند كه اگر مسامحه نمايند و خبرگان را روى موازين شرعيه و قانون انتخاب نكنند چه بسا كه خساراتى به اسلام و كشور وارد شود كه جبران پذير نباشد و در اين صورت همه در پيشگاه خداوند متعال مسوول مىباشند. از اين قرار عدم دخالت ملت، از مراجع و علماء بزرگ تا طبقه بازارى و كشاورز و كارگر و كارمند، همه و همه مسوول سرنوشت كشور و اسلام مىباشند چه در نسل حاضر و چه در نسلهاى آتيه. و چه بسا كه در بعض مقاطع عدم حضور و مسامحه، گناهى باشد كه در رأس گناهان كبيره است.
پس علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد و الا كار از دست همه خارج خواهد شد و اين حقيقتى است كه بعد از مشروطه لمس نمودهايد و نمودهايم. چه هيچ علاجى بالاتر و والاتر از آن نيست كه ملت در سرتاسر كشور در كارهايى كه محول به اوست بر طبق ضوابط اسلامى و قانون اساسى انجام دهد و در تعيين رئيس جمهور و وكلاء مجلس با طبقه تحصيل كرده متعهد و روشنفكر با اطلاع از مجارى امور و غير وابسته به كشورهاى قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوى و تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى مشورت كرده و با علماء و روحانيون با تقوى و متعهد به جمهورى اسلامى نيز مشورت نموده و توجه داشته باشند رئيس جمهور و وكلاء مجلس از طبقهاى باشند كه محروميت و مظلوميت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند نه از سرمايهداران و زمينخواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذات و شهوات كه تلخى محروميت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمىتوانند بفهمند.
و بايد بدانيم كه اگر رئيس جمهور و نمايندگان مجلس شايسته و متعهد به اسلام و دلسوز براى
صحيفه نور ج 21 صفحه 188
كشور و ملت باشند، بسيارى از مشكلات پيش نمىآيد و مشكلاتى اگر باشد. رفع مىشود و همين معنى در انتخاب خبرگان براى تعيين شوراى رهبرى يا رهبر با ويژگى خاص بايد در نظر گرفته شود كه اگر خبرگان كه با انتخاب ملت تعيين مىشوند از روى كمال دقت و يا مشورت با مراجع عظام هر عصر و علماء بزرگ سرتاسر كشور و متدينين و دانشمندان متعهد به مجلس خبرگان بروند بسيارى از مهمات و مشكلات به واسطه تعيين شايستهترين و متعهدترين شخصيتها براى رهبرى يا شوراى رهبرى پيش نخواهد آمد، يا با شايستگى رفع خواهد شد. و با نظر به اصل يكصد و نهم و يكصد و دهم قانون اساسى، وظيفه سنگين ملت در تعيين خبرگان و نمايندگان در تعيين رهبر يا شوراى رهبرى روشن خواهد شد كه اندك مسامحه در انتخاب، چه آسيبى به اسلام و كشور و جمهورى اسلامى وارد خواهد كرد كه احتمال آن كه در سطح بالاى از اهميت است براى آنان تكليف الهى ايجاد مىكند.
و وصيت اينجانب به رهبر و شوراى رهبرى در اين عصر كه عصر تهاجم ابرقدرتها و وابستگان به آنان در داخل و خارج كشور به جمهورى اسلامى و در حقيقت به اسلام است در پوشش جمهورى اسلامى و در عصرهاى آينده آن است كه خود را وقف در خدمت به اسلام و جمهورى اسلامى و محرومان و مستضعفان بنمايند و گمان ننمايند كه رهبرى فى نفسه براى آنان تحفهاى است و مقام والايى، بلكه وظيفه سنگين و خطرناكى است كه لغزش در آن اگر خداى نخواسته با هواى نفس باشد ننگ ابدى در اين دنيا و آتش غضب خداى قهار در جهان ديگر در پى دارد. از خداوند منان هادى با تضرع و ابتهال مىخواهم كه ما و شما را از اين امتحان خطرناك با روى سفيد در حضرت خود بپذيرد و نجات دهد و اين خطر قدرى خفيفتر براى روساء جمهور حال و آينده و دولتها و دست اندركاران به حسب درجات در مسووليتها نيز هست كه بايد خداى متعال را حاضر و ناظر و خود را در محضر مبارك او بدانند. خداوند متعال راهگشاى آنان باشد.
ح - از مهمات امور مساله قضاوت است كه سر و كار آن با جان و مال و ناموس مردم است. وصيت اينجانب به رهبر و شوراى رهبرى اين است كه در تعيين عاليترين مقام قضايى كه در عهده دارند، كوشش كنند كه اشخاص متعهد سابقهدار و صاحب نظر در امور شرعى و اسلامى و در سياست را نصب نمايند و از شوراى عالى قضايى مىخواهم امر قضاوت را كه در رژيم سابق به وضع اسفناك و غمانگيزى در آمده بود، با جديت سر و سامان دهند و دست كسانى كه با جان و مال مردم بازى مىكنند و آنچه نزد آنان مطرح نيست عدالت اسلامى است، از اين كرسى پر اهميت كوتاه كنند و با پشتكار و جديت بتدريج دادگسترى را متحول نمايند و قضات داراى شرايطى كه انشاء الله با جديت حوزههاى علميه مخصوصاً حوزه مباركه علميه قم تربيت و تعليم مىشوند و معرفى مىگردند، به جاى قضاتى كه شرايط مقرره اسلامى را ندارند، نصب گردند كه انشاء الله تعالى به زودى قضاوت اسلامى در سراسر كشور جريان پيدا كند. و به قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آينده وصيت مىكنم كه با در نظر گرفتن احاديثى كه از معصومين صلوات الله عليهم در اهميت قضا و خطر عظيمى كه قضاوت دارد و توجه و نظر به آنچه در باره قضاوت به غير حق وارد شده است، اين امر خطير را تصدى نمايند و
صحيفه نور ج 21 صفحه 189
نگذارند اين مقام به غير اهلش سپرده شود و كسانى كه اهل هستند از تصدى اين امر سرباز نزنند و به اشخاص غير اهل ميدان ندهند و بدانند كه همان طور كه خطر اين مقام بزرگ است، اجر و فضل و ثواب آن نيز بزرگ است و مىدانند كه تصدى قضا براى اهلش واجب كفايى است.
ط - وصيت اينجانب به حوزههاى مقدسه علميه آن است كه كراراً عرض نمودهام كه در اين زمان كه مخالفين اسلام و جمهورى اسلامى كمر به براندازى اسلام بستهاند و از هر راه ممكن براى اين مقصد شيطانى كوشش مىنمايند و يكى از راههاى با اهميت براى مقصد شوم آنان و خطرناك براى اسلام و حوزههاى اسلامى ، نفوذ دادن افراد منحرف و تبهكار در حوزههاى علميه است كه خطر بزرگ كوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزهها با اعمال ناشايسته و اخلاق و روش انحرافى است و خطر بسيار عظيم آن در درازمدت به مقامات بالا رسيدن يك يا چند نفر شياد كه با آگاهى بر علوم اسلامى و جازدن، خود را در بين تودهها و قشرهاى مردم پاكدل و علاقهمند نمودن آنان را به خويش و ضربه مهلك زدن به حوزههاى اسلامى و اسلام عزيز و كشور در موقع مناسب مىباشد و مىدانيم كه قدرتهاى بزرگ چپاولگر در ميان جامعهها افرادى به صورتهاى مختلف از ملى گراها و روشنفكران مصنوعى و روحانى نمايان كه اگر مجال يابند از همه پرخطرتر و آسيب رسان ترند، ذخيره دارند كه گاهى سى چهل سال با مشى اسلامى و مقدس مابى با پان ايرانيسم و وطن پرستى و حيلههاى ديگر با صبر و بردبارى در ميان ملتها زيست مىكنند و در موقع مناسب ماموريت خود را انجام مىدهند. و ملت عزيز ما در اين مدت كوتاه پس از پيروزى انقلاب نمونههايى از قبيل مجاهد خلق و فدايى خلق و تودهاىها و ديگر عناوين ديدهاند و لازم است همه با هوشيارى اين قسم توطئه را خنثى نمايند و از همه لازمتر حوزههاى علميه است كه تنظيم و تصفيه آن با مدرسين محترم و افاضل سابقهدار است با تأييد مراجع وقت و شايد تز نظم در پى بى نظمى است، از القائات شوم همين نقشهريزان و توطئهگران باشد. در هر صورت وصيت اينجانب آن است كه در همه اعصار خصوصاً در عصر حاضر كه نقشهها و توطئهها سرعت و قوت گرفته است، قيام براى نظام دادن به حوزهها لازم و ضرورى است كه علما و مدرسين و افاضل عظيمالشان صرف وقت نموده و با برنامه دقيق صحيح حوزهها را و خصوصاً حوزه علميه قم ساير حوزههاى بزرگ و بااهميت را در اين مقطع از زمان از آسيب حفظ نمايند. و لازم است علما و مدرسين محترم نگذارند در درسهايى كه مربوط به فقاهت است، و حوزههاى فقهى و اصولى از طريقه مشايخ معظم كه تنها راه براى حفظ فقه اسلامى است منحرف شوند و كوشش نمايند كه هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و ابتكار و تحقيقها افزوده شود و فقه سنتى كه ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن اركان تحقيق و تدقيق است محفوظ بماند و تحقيقات بر تحقيقات اضافه گردد و البته در رشتههاى ديگر علوم به مناسبت احتياجات كشور و اسلام برنامههايى تهيه خواهد شد و رجالى در آن رشته تربيت بايد شود. و از بالاترين و والاترين حوزههايى كه لازم است به طور همگانى مورد تعليم و تعلم قرار گيرد علوم معنوى اسلامى از قبيل علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوك الى الله رزقناالله و اياكم ، كه جهاد اكبر مىباشد.
صحيفه نور ج 21 صفحه 190
ى - از امورى كه اصلاح و تصفيه و مراقبت از آن لازم است، قوه اجراييه است. گاهى ممكن است كه قوانين مترقى و مفيد به حال جامعه از مجلس بگذرد و شوراى نگهبان آن را تنفيذ كند و وزير مسوول هم ابلاغ نمايد لكن به دست مجريان غير صالح كه افتاد آن را مسخ كنند و بر خلاف مقررات يا با كاغذبازىها يا پيچ و خمها كه به آن عادت كردهاند يا عمداً براى نگران نمودن مردم عمل كنند كه به تدريج و مسامحه غائله ايجاد مىكند.
وصيت اينجانب به وزراء مسوول در عصر حاضر و در عصرهاى ديگر آن است كه علاوه بر آن كه شماها و كارمندان وزارتخانهها بودجهاى كه از آن ارتزاق مىكنيد مال ملت، و بايد همه خدمتگزار ملت و خصوصاً مستضعفان باشيد و ايجاد زحمت براى مردم و مخالف وظيفه عمل كردن حرام و خداى نخواسته گاهى موجب غضب الهى مىشود. همه شما به پشتيبانى ملت احتياج داريد. با پشتيبانى مردم خصوصاً طبقات محروم بود كه پيروزى حاصل شد و دست ستمشاهى از كشور و ذخاير آن كوتاه گرديد و اگر روزى از پشتيبانى آنان محروم شويد، شماها كنار گذاشته مىشويد و همچون رژيم شاهنشاهى ستمكار، به جاى شما، ستم پيشگان پستها را اشغال مىنمايند. بنابراين حقيقت ملموس، بايد كوشش در جلب نظر ملت بنماييد و از رفتار غير اسلامى انسانى احتراز نماييد. و در همين انگيزه به وزراء كشور در طول تاريخ آينده توصيه مىكنم كه در انتخاب استاندارها دقت كنند. اشخاص لايق، متدين، متعهد، عاقل و سازگار با مردم انتخاب نمايند تا آرامش در كشور هر چه بيشتر حكمفرما باشد. و بايد دانست كه گرچه تمام وزيران وزارتخانهها مسووليت در اسلامى كردن و تنظيم امور محل مسووليت خود دارند، لكن بعضى از آنها ويژگى خاص دارند، مثل وزارت خارجه كه مسووليت سفارتخانهها را در خارج از كشور دارد. اينجانب از ابتداى پيروزى به وزراى خارجه راجع به طاغوت زدگى سفارتخانهها و تحول آنها به سفارتخانههاى مناسب با جمهورى اسلامى توصيههايى نمودم، لكن بعض آنان يا نخواستند يا نتوانستند عمل مثبتى انجام دهند و اكنون كه سه سال از پيروزى مىگذرد اگر چه وزير خارجه كنونى اقدام به اين امر نموده است و اميد است با پشتكار و صرف وقت اين امر مهم انجام گيرد. و وصيت من به وزراى خارجه در اين زمان و زمانهاى بعد آن است كه مسووليت شما بسيار زياد است، چه در اصلاح و تحول وزراتخانه و سفارتخانه و چه در سياست خارجى، حفظ استقلال و منافع كشور و روابط حسنه با دولتهايى كه قصد دخالت در امور كشور ما را ندارند و از هر امرى كه شائبه وابستگى با همه ابعادى كه دارد به طور قاطع احتراز نماييد و بايد بدانيد كه وابستگى در بعض امور هر چند ممكن است ظاهر فريبندهاى داشته باشد يا منفعت و فايدهاى در حال داشته باشد، لكن در نتيجه، ريشه كشور را به تباهى خواهد كشيد و كوشش داشته باشيد در بهتر كردن روابط با كشورهاى اسلامى و در بيدار كردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد كنيد كه خداوند با شما است.
و وصيت من به ملتهاى كشورهاى اسلامى است كه انتظار نداشته باشيد كه از خارج كسى به شما در رسيدن به هدف كه آن اسلام و پياده كردن احكام اسلام است كمك كند، خود بايد به اين امر
صحيفه نور ج 21 صفحه 191
حياتى كه آزادى و استقلال را تحقق مىبخشد، قيام كنيد. و علماى اعلام و خطباى محترم كشورهاى اسلامى دولتها را دعوت كنند كه از وابستگى به قدرتهاى بزرگ خارجى خود را رها كنند و با ملت خود تفاهم كنند، در اين صورت پيروزى را در آغوش خواهند كشيد و نيز ملتها را دعوت به وحدت كنند و از نژادپرستى كه مخالف دستور اسلام است، بپرهيزند و با برادران ايمانى خود در هر كشورى و با هر نژادى كه هستند، دست برادرى دهند كه اسلام بزرگ آنان را برادر، خوانده و اگر اين برادرى ايمانى با همت دولتها و ملتها و با خداوند متعال روزى تحقق يابد، خواهيد ديد كه بزرگترين قدرت جهان را مسلمين تشكيل مىدهند. به اميد روزى كه با خواست پروردگار عالم اين برادرى و برابرى حاصل شود.
و وصيت اينجانب به وزارت ارشاد در همه اعصار خصوصاً عصر حاضر كه ويژگى خاص دارد، آن است كه براى تبليغ حق مقابل باطل و ارائه چهره حقيقى جمهورى اسلامى كوشش كنند. ما اكنون در اين زمان كه دست ابرقدرتها را از كشور خود كوتاه كرديم، مورد تهاجم تبليغاتى تمام رسانههاى گروهى وابسته به قدرتهاى بزرگ هستيم. چه دروغها و تهمتها كه گويندگان و نويسندگان وابسته به ابرقدرتها به اين جمهورى اسلامى نوپا نزده و نمىزنند. مع الاسف اكثر دولتهاى منطقه اسلامى كه به حكم اسلام بايد دست اخوت به ما دهند، به عداوت با ما و اسلام برخاستهاند و همه در خدمت جهانخواران از هر طرف به ما هجوم آوردهاند و قدرت تبليغاتى ما بسيار ضعيف و ناتوان است و مىدانيد كه امروز جهان روى تبليغات مىچرخد، و با كمال تاسف، نويسندگان به اصطلاح روشنفكر كه به سوى يكى از دو قطب گرايش دارند به جاى آن كه در فكر استقلال و آزادى كشور و ملت خود باشند، خودخواهىها و فرصت طلبىها و انحصار جويىها به آنان مجال نمىدهد كه لحظهاى تفكر نمايند و مصالح كشور و ملت خود را در نظر بگيرند و مقايسه بين آزادى و استقلال را در اين جمهورى با رژيم ستمگر سابق نمايند و زندگى شرافتمندانه ارزنده را توام با بعض آنچه را كه وابستگى و نوكرمابى و ثنا جويى و مداحى از جرثومههاى فساد و معادن ظلم و فحشاء بسنجند و از تهمتها و نارواها به اين جمهورى تازه تولد يافته دست بكشند و با ملت و دولت در صف واحد بر ضد طاغوتيان و ستم پيشگان زبانها و قلمها را به كار بگيرند.
و مساله تبليغ تنها به عهده وزارت ارشاد نيست، بلكه وظيفه همه دانشمندان و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان است. بايد وزارت خارجه كوشش كند تا سفارتخانهها نشريات تبليغى داشته باشند و چهره نورانى اسلام را براى جهانيان روشن نمايند كه اگر اين چهره با آن جمال جميل كه قرآن و سنت در همه ابعاد به آن دعوت كرده از زير نقاب مخالفان اسلام و كج فهمىهاى دوستان خودنمايى نمايد، اسلام جهان گير خواهد شد و پرچم پر افتخار آن در همه جا به اهتزاز خواهد آمد. چه مصيبت بار و غمانگيز است كه مسلمانان متاعى دارند كه از صدر عالم تا نهايت آن نظير ندارد، نتوانستهاند اين گوهر گرانبها را كه هر انسانى به فطرت آزاد خود طالب آن است عرضه كنند، بلكه خود
صحيفه نور ج 21 صفحه 192
نيز از آن غافل و به آن جاهلند و گاهى از آن فراريند.
ك - از امور بسيار بااهميت و سرنوشت ساز مساله مراكز تعليم و تربيت از كودكستانها تا دانشگاهها است كه به واسطه اهميت فوق العادهاش تكرار نموده و با اشاره مىگذرم. بايد ملت غارت شده بدانند كه در نيم قران اخير آن آنچه به ايران و اسلام ضربه مهلك زده است، قسمت عمدهاش از دانشگاهها بوده است. اگر دانشگاهها و مراكز تعليم و تربيت ديگر با برنامههاى اسلامى و ملى در راه منافع كشور به تعليم و تهذيب و تربيت كودكان و نوجوانان و جوانان جريان داشتند، هرگز ميهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن امريكا و شوروى فرو نمىرفت و هرگز قراردادهاى خانه خراب كن بر ملت محروم غارت زده تحميل نمىشد و هرگز پاى مستشاران خارجى به ايران باز نمىشد و هرگز ذخاير ايران و طلاى سياه اين ملت رنج ديده در جيب قدرتهاى شيطانى ريخته نمىشد و هرگز دودمان پهلوى و وابستههاى به آن، اموال ملت را نمىتوانستند به غارت ببرند و در خارج و داخل پاركها و ويلاها بر روى اجساد مظلومان بنا كنند و بانكهاى خارج را از دسترنج اين مظلومان پر كنند و صرف عياشى و هرزگى خود و بستگان خود نمايند. اگر مجلس و دولت و قوه قضاييه و ساير ارگانها از دانشگاههاى اسلامى و ملى سرچشمه مىگرفت، ملت ما امروز گرفتار مشكلات خانه برانداز نبود و اگر شخصيتهاى پاكدامن با گرايش اسلامى و ملى به معناى صحيحش، نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام مىكند، از دانشگاهها به مراكز قواى سه گانه راه مىيافت، امروز ما غير امروز و ميهن ما غير اين ميهن و محرومان ما از قيد محروميت رها و بساط ظلم و ستمشاهى و مراكز فحشاء و اعتياد و عشرتكدهها كه هر يك براى تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده كافى بود درهم پيچيده و اين ارث كشور بر باد ده و انسان برانداز، به ملت نرسيده بود و دانشگاهها اگر اسلامى انسانى و ملى بود، مىتوانست صدها و هزارها مدرس به جامعه تحويل دهد. لكن چه غمانگيز و اسفبار است كه دانشگاهها و دبيرستانها به دست كسانى داده مىشد و عزيزان ما به دست كسانى تعليم و تربيت مىديدند كه جز اقليت مظلوم محرومى همه از غرب زدگان و شرق زدگان با برنامه و نقشه ديكته شده در دانشگاهها كرسى داشتند و ناچار جوانان عزيز و مظلوم ما در دامن اين گرگان وابسته به ابرقدرتها بزرگ شده و به كرسىهاى قانون گذارى و حكومت و قضاوت تكيه مىكردند و بر وفق دستور آنان يعنى رژيم ستمگر پهلوى عمل مىكردند. اكنون بحمدالله تعالى دانشگاه از چنگال جنايتكاران خارج شده و بر ملت و دولت جمهورى اسلامى است در همه اعصار كه نگذارند عناصر فاسد داراى مكتبهاى انحرافى يا گرايش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاهها و ساير مراكز تعليم و تربيت نفوذ كنند و از قدم اول جلوگيرى نمايند تا مشكل پيش نيايد و اختيار از دست نرود. و وصيت اينجانب به جوانان عزيز دانشسراها و دبيرستانها و دانشگاهها آن است كه خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قيام نمايند تا استقلال و آزادى خود و كشور و ملت خودشان مصون باشد.
ل - قواى مسلح از ارتش و سپاه و ژاندارمرى و شهربانى تا كميتهها و بسيج و عشائر ويژگى خاص دارند. اينان كه بازوان قوى و قدرتمند جمهورى اسلامى مىباشند و نگهبان سرحدات و راهها و
صحيفه نور ج 21 صفحه 193
شهرها و روستاها و بالاخره نگهداران امنيت و آرامش بخشان به ملت مىباشند، مىبايست مورد توجه خاص ملت و دولت و مجلس باشند و لازم است توجه داشته باشند كه در دنيا آنچه كه مورد بهره بردارى براى قدرتهاى بزرگ و سياستهاى مخرب بيشتر از هر چيز و هر گروهى است، قواى مسلح است. قواى مسلح است كه با بازىهاى سياسى، كودتاها و تغيير حكومتها و رژيمها به دست آنان واقع مىشود و سودجويان دغل بعض سران آنان را مىخرند و با دست آنان و توطئههاى فرماندهان بازى خورده كشورها را به دست مىگيرند و ملتهاى مظلوم را تحت سلطه قرار داده و استقلال و آزادى را از كشورها سلب مىكنند. و اگر فرماندهان پاكدامن متصدى امر باشند، هرگز براى دشمنان كشورها امكان كودتا يا اشغال يك كشور پيش نمىآيد و يا اگر احياناً پيش آيد به دست فرماندهان متعهد شكسته و ناكام خواهد ماند.
و در ايران نيز كه اين معجزه عصر به دست ملت انجام گرفت، قواى مسلح متعهد و فرماندهان پاك و ميهن دوست سهم بسزايى داشتند و امروز كه جنگ لعنتى و تحميلى صدام تكريتى به امر و كمك امريكا و ساير قدرتها پس از نزديك به دو سال با شكست سياسى و نظامى ارتش متجاوز بعث و پشتيبانان قدرتمند و وابستگان به آنان روبرو است، باز قواى مسلح نظامى و انتظامى و سپاهى و مردمى با پشتيبانى بى دريغ ملت در جبههها و پشت جبههها اين افتخار بزرگ را آفريدند و ايران را سرافراز نمودند و نيز شرارتها و توطئههاى داخلى را كه به دست عروسكهاى وابسته به غرب و شرق براى براندازى جمهورى اسلامى بسيج شده بودند، با دست تواناى جوانان كميتهها و پاسداران، بسيج و شهربانى و با كمك ملت غيرتمند درهم شكسته شد. و همين جوانان فداكار عزيزند كه شبها بيدارند تا خانوادهها با آرامش استراحت كنند. خدايشان يار و مددكار باد.
پس وصيت برادرانه من در اين قدمهاى آخرين عمر بر قواى مسلح به طور عموم آن است كه اى عزيزان كه به اسلام عشق مىورزيد و با عشق لقاءالله به فداكارى در جبههها و در سطح كشور به كار ارزشمند خود ادامه مىدهيد، بيدار باشيد و هشيار كه بازيگران سياسى و سياستمداران حرفهاى غرب و شرق زده و دستهاى مرموز جنايتكاران پشت پرده، لبه تيز سلاح خيانت و جنايتكارشان از هر سو و بيشتر از هر گروه متوجه به شما عزيزان است و مىخواهند از شما عزيزان كه با جانفشانى خود انقلاب را پيروز نموديد و اسلام را زنده كرديد، بهرهگيرى كرده و جمهورى اسلامى را براندازند و شما را با اسم اسلام و خدمت به ميهن و ملت از اسلام و ملت جدا كرده به دامن يكى از دو قطب جهانخوار بيندازند و بر زحمات و فداكارىهاى شما با حيلههاى سياسى و ظاهرهاى به صورت اسلامى و ملى خط بطلان بكشند.
وصيت اكيد من به قواى مسلح آن است كه همان طور كه از مقررات نظام، عدم دخول نظامى در احزاب و گروهها و جبههها است، به آن عمل نمايند و قواى مسلح مطلقاً، چه نظامى و انتظامى و پاسدار و بسيج و غير اينها، در هيچ حزب و گروهى وارد نشده و خود را از بازىهاى سياسى دور نگهدارند. در اين صورت مىتوانند قدرت نظامى خود را حفظ و از اختلافات درون گروهى مصون
صحيفه نور ج 21 صفحه 194
باشند. و بر فرماندهان لازم است كه افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع نمايند و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است، دولت و ملت و شوراى دفاع و مجلس شوراى اسلامى ، وظيفه شرعى و ميهنى آنان است كه اگر قواى مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، بر خلاف مصالح اسلام و كشور بخواهند عملى انجام دهند يا در احزاب وارد شوند كه بى اشكال به تباهى كشيده مىشوند و يا در بازىهاى سياسى وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت كنند و بر رهبر و شوراى رهبرى است كه با قاطعيت از اين امر جلوگيرى نمايد تا كشور از آسيب در امان باشد. و من به همه نيروهاى مسلح در اين پايان زندگى خاكى وصيت مشفقانه مىكنم كه از اسلام كه يگانه مكتب استقلال و آزاديخواهى است و خداوند متعال همه را با نور هدايت آن به مقام والاى انسانى دعوت، مىكند، چنانچه امروز وفاداريد، در وفادارى استقامت كنيد كه شما را و كشور و ملت شما را از ننگ وابستگىها و پيوستگيها به قدرتهايى كه شما را جز براى بردگى خويش نمىخواهند و كشور و ملت عزيزتان را عقب مانده و بازار مصرف و زير بار ننگين ستم پذيرى نگه ميدارند، نجات مىدهد. و زندگى انسانى شرافتمندانه را ولو با مشكلات، بر زندگانى ننگين بردگى اجانب ول با رفاه حيوانى ترجيح دهيد و بدانيد مادام كه در احتياجات صنايع پيشرفته، دست خود را پيش ديگران دراز كنيد و به دريوزگى عمر را بگذرانيد، قدرت ابتكار و پيشرفت در اختراعات در شما شكوفا نخواهد شد. و به خوبى و عينيت ديديد كه در اين مدت كوتاه پس از تحريم اقتصادى همانها كه از ساختن هر چيز خود را عاجز مىديدند و از راه انداختن كارخانهها آنان را مأيوس مىنمودند، افكار خود را به كار بستند و بسيارى از احتياجات ارتش و كارخانهها را خود رفع نمودند. و اين جنگ و تحريم اقتصادى و اخراج كارشناسان خارجى، تحفهاى الهى بود كه ما از آن غافل بوديم. اكنون اگر دولت و ارتش كالاهاى جهانخواران را خود تحريم كنند و به كوشش و سعى در راه ابتكار بيفزايند، اميد است كه كشور خودكفا شود و از دريوزگى از دشمن نجات يابد.
و هم در اينجا بايد بيفزايم كه احتياج ما پس از اين همه عقب ماندگى مصنوعى به صنعتهاى بزرگ كشورهاى خارجى حقيقتى است انكارناپذير، و اين به آن معنى نيست كه ما بايد در علوم پيشرفته به يكى از دو قطب وابسته شويم. دولت و ارتش بايد كوشش كنند كه دانشجويان متعهد را در كشورهايى كه صنايع بزرگ پيشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نيستند، بفرستند و از فرستادن به امريكا و شوروى و كشورهاى ديگر كه در مسير اين دو قطب هستند، احتراز كنند، مگر انشاء الله روزى برسد كه اين دو قدرت به اشتباه خود پى برند و در مسير انسانيت و انسان دوستى و احترام به حقوق ديگران واقع شوند، يا انشاء الله مستضعفان جهان و ملتهاى بيدار و مسلمانان متعهد آنان را به جاى خود نشانند. به اميد چنين روزى.
م - راديو تلويزيون و مطبوعات و سينماها و تئاترها از ابزارهاى موثر تباهى و تخدير ملتها، خصوصاً نسل جوان بوده است. در اين صد سال اخير بويژه نيمه دوم آن چه نقشههاى بزرگى از اين ابزار، چه در تبليغ ضد اسلام و ضد روحانيت خدمتگزار و چه در تبليغ استعمارگران غرب و شرق
صحيفه نور ج 21 صفحه 195
كشيده شد و از آنها براى درست كردن بازار كالاها خصوصاً تجملى و تزئينى از هر قماش، از تقليد در ساختمانها و تزئينات و تجملات آنها و تقليد در اجناس نوشيدنى و پوشيدنى و در فرم آنها استفاده كردند، به طورى كه افتخار بزرگ فرنگى ماب بودن در تمام شؤون زندگى از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن بويژه در خانمهاى مرفه يا نيمه مرفه بود و در آداب معاشرت و كيفيت حرف زدن و به كار بردن لغات غربى در گفتار و نوشتار به صورتى بود كه فهم آن براى بيشتر مردم غير ممكن و براى هم رديفان نيز مشكل مىنمود. فيلم هاى تلويزيون از فرآوردههاى غرب يا شرق بود كه طبقه جوان زن و مرد را از مسير عادى زندگى و كار و صنعت و توليد و دانش منحرف و به سوى بى خبرى از خويش و شخصيت خود و يا بدبينى و بدگمانى به همه چيز خود و كشور خود حتى فرهنگ و ادب و ماثر پر ارزش كه بسيارى از آن با دست خيانتكار سودجويان به كتابخانهها و موزههاى غرب و شرق منتقل گرديده است.
مجلهها با مقالهها و عكسهاى افتضاح بار و اسف انگيز و روزنامهها با مسابقات در مقالات ضد فرهنگى خويش و ضد اسلامى، با افتخار، مردم بويژه طبقه جوان موثر را به سوى غرب يا شرق هدايت مىكردند. اضافه كنيد بر آن تبليغ دامنهدار در ترويج مراكز فساد و عشرتكدهها و مراكز قمار و لاتار و مغازههاى فروش كالاهاى تجملاتى و اسباب آرايش و بازيها و مشروبات الكلى بويژه آنچه از غرب وارد مىشد و در مقابل صدور نفت و گاز و مخازن ديگر، عروسكها و اسباب بازىها و كالاهاى تجملى وارد مىشد و صدها چيزهايى كه امثال من از آنها بى اطلاع هستيم و اگر خداى نخواسته عمر رژيم سرسپرده و خانمان برانداز پهلوى ادامه پيدا مىكرد، چيزى نمىگذشت كه جوانان برومند ما، اين فرزندان اسلام و ميهن كه چشم اميد ملت به آنها است، با انواع دسيسهها و نقشههاى شيطانى به دست رژيم فاسد و رسانههاى گروهى و روشنفكران غرب و شرق گرا از دست ملت و دامن اسلام رخت بر مىبستند يا جوانى خود را در مراكز فساد تباه مىكردند و يا به خدمت قدرتهاى جهانخوار در آمده و كشور را به تباهى مىكشاندند. خداوند متعال به ما و آنان منت گذاشت و همه را از شر مفسدين و غارتگران نجات داد.
اكنون وصيت من به مجلس شوراى اسلامى در حال و آينده و رئيس جمهور و روساى جمهور مابعد و به شوراى نگهبان و شوارى قضايى و دولت در هر زمان آن است كه نگذارند اين دستگاههاى خبرى و مطبوعات و مجلهها از اسلام و مصالح كشور منحرف شوند و بايد همه بدانيم كه آزادى به شكل غربى آن كه موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مىشود، از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانىها و كتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيرى شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه بر خلاف مسير ملت و كشور اسلامى و مخالف با حيثيت جمهورى اسلامى است، به طور قاطع اگر جلوگيرى نشود، همه مسوول مىباشند، و مردم و جوانان حزب اللهى اگر برخورد به يكى از امور مذكور نمودند، به دستگاههاى مربوطه رجوع كنند و
صحيفه نور ج 21 صفحه 196
اگر آنان كوتاهى نمودند، خودشان مكلف به جلوگيرى هستند. خداوند تعالى مددكار همه باشد.
ن - نصيحت و وصيت من به گروهها و گروهكها و اشخاصى كه در ضديت با ملت و جمهورى اسلامى و اسلام فعاليت مىكنند، اول به سران آنان در خارج و داخل، آن است كه تجربه طولانى به هر راهى كه اقدام كرديد و به هر توطئهاى كه دست زديد و به هر كشور و مقامى كه توسل پيدا كرديد، به شماها كه خود را عالم و عاقل مىدانيد، بايد آموخته باشد كه مسير يك ملت فداكار را نمىشود با دست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغ پردازىهاى بى سر و پا و غير حساب شده منحرف كرد و هرگز هيچ حكومت و دولتى را نمىتوان با اين شيوههاى غير انسانى و غيرمنطقى ساقط نمود، بويژه ملتى مثل ايران را كه از بچههاى خوردسالش تا پيرزنها و پيرمردهاى بزرگسالش، در راه هدف و جمهورى اسلامى و قرآن و مذهب جان فشانى و فداكارى مىكنند. شماها كه مىدانيد (و اگر ندانيد بسيار سادهلوحانه فكر مىكنيد) كه ملت با شما نيست و ارتش با شماها دشمن است و اگر فرض بكنيد با شما بودند و دوست شما بودند، حركات ناشيانه شما و جناياتى كه با تحريك شما رخ داد، آنان را از شما جدا كرد و جز دشمن تراشى كار ديگرى نتوانستيد بكنيد. من وصيت خيرخواهانه در اين آخر عمر به شما مىكنم كه اولاً با اين ملت طاغوت زده رنج كشيده كه پس از دو هزار و پانصد سال ستمشاهى با فدا دادن بهترين فرزندان و جوانانش خود را از زير بار ستم جنايتكارانى همچون رژيم پهلوى و جهانخواران شرق و غرب نجات داده، به جنگ و ستيز برخاستهايد، چطور وجدان يك انسان هر چه پليد باشد راضى مىشود براى احتمال رسيدن به يك مقام، يا ميهن خود و ملت خود اين گونه رفتار كند و به كوچك و بزرگ آنها رحم نكند؟ من به شما نصيحت مىكنم دست از اين كارهاى بى فايده و غير عاقلانه برداريد و گول جهانخواران را نخوريد و در هر جا هستيد اگر به جنايتى دست نزديد، به ميهن خود و دامن اسلام برگرديد و توبه كنيد كه خداوند ارحم الراحمين است و جمهورى اسلامى و ملت از شما انشاء الله مىگذرند و اگر دست به جنايتى زديد كه حكم خداوند تكليف شما را معين كرده، باز از نيمه راه برگشته و توبه كنيد و اگر شهامت داريد، تن به مجازات داده و با اين عمل، خود را از عذاب اليم خداوند نجات دهيد و الا در هر جا هستيد عمر خود را بيش از اين هدر ندهيد و به كار ديگر مشغول شويد كه صلاح در آن است.
و بعد به هواداران داخلى و خارجى آنان وصيت مىكنم كه با چه انگيزه جوانى خود را براى آنان كه اكنون ثابت است كه براى قدرتمندان جهانخوار خدمت مىكنند و از نقشههاى آنها پيروى مىكنند و ندانسته به دام آنها افتادهاند به هدر مىدهيد؟ و با ملت خود در راه چه كسى جفا مىكنيد؟ شما بازى خوردگان دست آنها هستيد و اگر در ايران هستيد، به عيان مشاهده مىكنيد كه تودههاى ميليونى به جمهورى اسلامى وفادار و براى آن فداكارند و به عيان مىبينيد كه حكومت و رژيم فعلى با جان و دل در خدمت خلق و مستمندان هستند و آنان كه به دروغ ادعاى خلقى بودن و مجاهد و فدايى براى خلق مىكنند، با خلق خدا به دشمنى برخاسته و شما پسران و دختران ساده دل را براى مقاصد خود و مقاصد يكى از دو قطب قدرت جهانخوار به بازى گرفته و خود يا در آغوش يكى از دو قطب جنايتكار
صحيفه نور ج 21 صفحه 197
به خوش گذرانى مشغول و يا در داخل به خانههاى مجلل تيمى با زندگى اشرافى نظير منازل جنايتكارانى بدبخت به جنايت خود ادامه مىدهند و شما جوانان را به كام مرگ مىفرستند.
نصيحت مشفقانه من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است كه از راه اشتباه بر گرديد و با محرومين جامعه كه با جان و دل به جمهورى اسلامى خدمت مىكنند، متحد شويد و براى ايران مستقل و آزاد فعاليت نماييد تا كشور و ملت از شر مخالفين نجات پيدا كند و همه با هم به زندگى شرافتمندانه ادامه دهيد. تا چه وقت و براى چه گوش به فرمان اشخاصى هستيد كه جز به نفع شخصى خود فكر نمىكنند و در آغوش و پناه ابرقدرتهها با ملت خود در ستيز هستيد و شما را فداى مقاصد شوم و قدرت طلبى خويش مىنمايند؟ شما در اين سالهاى پيروزى انقلاب ديديد كه ادعاهاى آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط براى فريب جوانان صاف دل است و مىدانيد كه شما قدرتى در مقابل سيل خروشان ملت نداريد و كارهايتان جز به ضرر خودتان و تباهى عمرتان نتيجهاى ندارد. من تكليف خود را كه هدايت است اداء كردم و اميد است به اين نصيحت كه پس از مرگ من به شما مىرسد و شائبه قدرت طلبى در آن نيست گوش فرا دهيد و خود را از عذاب اليم الهى نجات دهيد. خداوند منان شما را هدايت فرمايد و صراط مستقيم را به شما بنمايد.
وصيت من به چپ گرايان مثل كمونيستها و چريكهاى فدايى خلق و ديگر گروهها متمايل به چپ، آن است كه شماها بدون بررسى صحيح از مكتبها و مكتب اسلام نزد كسانى كه از مكتبها و خصوص اسلام اطلاع صحيح دارند، با چه انگيزه خودتان را راضى كرديد به مكتبى كه امروز در دنيا شكست خورده رو آوريد. و چه شد كه دل خود را به چند ايسم كه محتواى آنها پيش اهل تحقيق پوچ است، خوش كردهايد و شما را چه انگيزهاى وادار كرده كه مىخواهيد كشور خود را به دامن شوروى يا چين بكشيد و با ملت خود به اسم توده دوستى به جنگ برخاسته يا به توطئههايى براى نفع اجنبى به ضد كشور خود و تودههاى ستمديده دست زديد؟ شما مىبينيد كه از اول پيدايش كمونيسم مدعيان آن ديكتاتورترين و قدرت طلب و انحصار طلبترين حكومتهاى جهان بوده و هستند. چه ملتهايى زير دست و پاى شوروى مدعى طرفدار تودهها خورد شدند و از هستى ساقط گرديدند. ملت روسيه، مسلمانان و غير مسلمانان، تاكنون در زير فشار ديكتاتورى حزب كمونيست دست و پا مىزنند و از هر گونه آزادى محروم و در اختناق بالاتر از اختناقهاى ديكتاتورهاى جهان بسر مىبرند. استالين، كه يكى از چهرههاى به اصطلاح درخشان حزب بود ورود و خروجش را و تشريفات آن و اشرافيت او را ديديم. اكنون كه شما فريب خوردگان در عشق آن رژيم جان مىدهيد مردم مظلوم شوروى و ديگر اقمار او چون افغانستان از ستمگرىهاى آنان جان مىسپارند و آنگاه شما كه مدعى طرفدارى از خلق هستيد، بر اين خلق محروم در هر جا كه دستتان رسيده چه جناياتى انجام داديد و با اهالى شريف آمل كه آنان را به غلط طرفدار پروپا قرص خود معرفى مىكرديد و عده بسيارى را به فريب به جنگ مردم و دولت فرستاديد و به كشتن داديد. چه جنايتها كه نكرديد. و شما طرفدار خلق محروم مىخواهيد خلق مظلوم و محروم ايران را به دست ديكتاتورى شوروى دهيد و چنين خيانتى را با سرپوش فدايى خلق و
صحيفه نور ج 21 صفحه 198
طرفدار محرومين در حال اجرا هستيد. منتهى حزب توده و رفقاى آنان با توطئه و زير ماسك طرفدارى از جمهورى اسلامى و ديگر گروهها با اسلحه و ترور و انفجار.
من به شما احزاب و گروهها، چه آنان كه به چپ گرايى معروف گرچه بعضى شواهد و قراين دلالت دارد كه اينان كمونيست امريكايى هستند و چه آنان كه از غرب ارتزاق مىكنند و الهام مىگيرند و چه آنها كه با اسم خودمختارى و طرفدارى از كرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم كردستان و ديگر جاها را از هستى ساقط نموده و مانع از خدمتهاى فرهنگى و بهداشتى و اقتصادى و بازسازى دولت جمهورى در آن استانها مىشوند، مثل حزب دموكرات و كومله وصيت مىكنم كه به ملت بپيوندند و تاكنون تجربه كردهاند كه كارى جز بدبخت كردن اهالى آن مناطق نكردهاند و نمىتوانند بكنند. پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است كه با دولت تشريك مساعى نموده و از ياغى گرى و خدمت به بيگانگان و خيانت به ميهن خود دست بردارند و به ساختن كشور بپردازند و مطمئن باشند كه اسلام براى آنان، هم از قطب جنايتكار غرب و هم از قطب ديكتاتور شرق بهتر است و آرزوهاى انسانى خلق را بهتر انجام مىدهد.
و وصيت من به گروههاى مسلمان كه از روى اشتباه به غرب و احياناً به شرق تمايل نشان مىدهند و از منافقان كه اكنون خيانتشان معلوم شد، گاهى طرفدارى مىكردند و به مخالفان بدخواهان اسلام از روى خطا و اشتباه گاهى لعن مىكردند و طعن مىزدند، آن است كه بر سر اشتباه خود پافشارى نكنند و با شهامت اسلامى به خطاى خود اعتراف و با دولت و مجلس و ملت مظلوم براى رضاى خداوند هم صدا و هم مسير شده و اين مستضعفان تاريخ را از شر مستكبران نجات دهيد و كلام مرحوم مدرس، آن روحانى متعهد پاك سيرت و پاك انديشه، را به خاطر بسپاريد كه در مجلس افسرده آن روز گفت: اكنون كه بايد از بين برويم، چرا با دست خود برويم؟. من هم امروز به ياد آن شهيد راه خدا به شما برادران مؤمن عرض مىكنم اگر ما با دست جنايتكار آمريكا و شوروى از صفحه روزگار محو شويم و با خون سرخ شرافتمندانه با خداى خويش ملاقات كنيم، بهتر از آن است كه در زير پرچم ارتش سرخ شرق و سياه غرب زندگى اشرافى مرفه داشته باشيم. و اين سيره و طريقه انبياء عظام و ائمه مسلمين و بزرگان دين مبين بوده است و ما بايد از آن تبعيت كنيم و بايد به خود بباورانيم كه اگر يك ملت بخواهند بدون وابستگىها زندگى كنند، مىتوانند و قدرتمندان جهان بر يك ملت نمىتوانند خلاف ايده آنان را تحميل كنند. از افغانستان عبرت بايد گرفت با آن كه دولت غاصب و احزاب چپى با شوروى بوده و هستند تاكنون نتوانستهاند تودههاى مردم را سركوب نمايند
علاوه بر اين، اكنون ملتهاى محروم جهان بيدار شدهاند و طولى نخواهد كشيد كه اين بيدارىها به قيام و نهضت و انقلاب انجاميده و خود را از تحت سلطه ستمگران مستكبر نجات خواهند داد و شما مسلمانان پاى بند به ارزشهاى اسلامى مىبينيد كه جدايى و انقطاع از شرق و غرب بركات خود را دارد، نشان مىدهد و مغزهاى متفكر بومى به كار افتاده و به سوى خودكفايى پيشروى مىكند و آنچه كارشناسان خائن غربى و شرقى براى ملت ما محال جلوه مىدادند، امروز به طور چشم گيرى با
صحيفه نور ج 21 صفحه 199
دست و فكر ملت انجام گرفته و انشاء الله تعالى در دراز مدت انجام خواهد گرفت و صد افسوس كه اين انقلاب دير تحقق پيدا كرد و لااقل در اول سلطنت جابرانه كثيف محمدرضا تحقق نيافت و اگر شده بود، ايران غارت زده غير از اين ايران بود.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 130
تاريخ: 17/2/68
پاسخ به گزارش شوراى مديريت و دبيرخانه جامعه مدرسين حوزه علميه قم
بسم الله الرحمن الرحيم
شوراى مديريت حوزه علميه قم دامت افاضاته
با سلام و دعا براى شما عزيزان، زحمات شما عزيزان چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد. انشاءالله با كمك همه دستاندركاران امور حوزه موفق شويد پاسخگوى سؤالات جهان اسلام شويد.
اين مسأله نبايد فراموش شود كه به هيچ وجه از اركان محكم فقه و اصول رايج در حوزهها نبايد تخطى شود. البته در عين اين كه از اجتهاد جواهرى به صورتى محكم و استوار ترويج مىشود، از محاسن روشهاى جديد و علوم مورد احتياج حوزههاى اسلامى استفاده گردد. بار ديگر به فرزندان خوب و انقلابىام سفارش مىكنم كه شوراى مديريت حوزه علميه قم مورد تأييد اين جانب مىباشند، سعى كنند تندروى نكنند كه تندروى باعث شكست خودشان مىگردد. بايد طلاب جوان، اساتيد محترم حوزه را كه در خدمت انقلاب و اسلام و علوم اسلامىمىباشند يارى كنند تا آنان بتوانند به هدفهاى مهم تعليم و تربيت برسند. شوراى مديريت و اساتيد عزيز هم توجه داشته باشند كه بدون طلاب انقلابى به هيچ يك از خواستههاى مشروع خود نخواهند رسيد، طلاب انقلابى و مبارز، پيشتازان انقلاب اصيل اسلامىمان مىباشند، چهره گلگون و روشن فيضيههاى ايران در جهان اسلام مرهون زندانها و شكنجههاى اين عزيزان است.
اين مسأله بايد در نظر گرفته شود كه شوراى مديريت حوزه علميه قم از خدا مىخواهند كارى كنند كه طلاب عزيز در فراگيرى علم و دانش با مشكلات روبرو نشوند، اگر در بعضى جهات بدين نتيجه نمىرسند، لابد در حد توانشان نيست. شعار هميشه از آن كسانى است كه وارد گود اجرا نيستند.
از خداوند متعال توفيق سروران و سربازان علوم اسلامىرا خواستارم.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
بيست و دو
جلدبيست و دو
menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 1
در جمع علماى اعلام و حجج اسلام در نجف اشرف
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
بنده مىخواستم امروز مباحثه بكنم لكن ديروز دو نفر از آقايان آمدند و مطالبى گفتند كه موجب تاسف شد و لازم شد كه من يك تذكراتى به آقايان عرض بكنم. حتى بعضى - گفتند در پرده گفتند - كه اگر يك جلوگيرى نشود، ممكن است كه يك اختلاف شديد و يك زدوخورد راه بيفتد در بعضى موارد. و من نمىدانم كه اين اختلافات سر چى است؟ سر دنيا هست؟ شما كه دنيا نداشتيد. ما و شما كه دنيا نداريم كه سر دنيا اين اختلافات را داشته باشيم. همه زندگىهاى ما را كه روى هم بريزند آن همسر يك زندگى اشخاص مرفه نيست. براى امر خيلى مبتذل و خيلى پيش پا افتاده آيا لازم است كه آقايان قيام بكنند و با هم جبههبندى كنند؟ و خوف اين برود كه سه دسته از آقايان در بعضى موارد بريزند به جان هم؟ شما احتمال نمىدهيد كه يك دستى در كار باشد براى اينكه اين حوزهها را مفتضح كند، از اين مفتضحتر؟ شما احتمال نمىدهيد كه دشمن دنبال اين مطلب باشد و دست داشته باشد در اين مسايل به طورى كه شما ملتفت نشويد از پشت يك حجابى باشد با آن زرنگىهايى كه اينها دارند و سياستى كه اينها دارند و خدعهها و فريبى كه اينها دارند يك دستى دنبال اين مطلب باشد، دست ناپاكى و بخواهد شما را در جامعه مفتضح كند و بعد از افتضاح از بين ببرد و مردم تشكر كنند بر اينكه اين آخوندها از بين رفتند، احتمال اين معنا نمىرود؟ به صورت ديانت به صورت - عرض مىكنم كه - مقدسى، به صورت ظاهرالصلاح اشخاصى وارد بشوند در بين شما، يا اشخاصى اشخاص ديگرى را كه از خود شما هستند اغفال كنند و اين اغفال شدهها در بين شما بيايند و يك مطالبى را پخش بكنند كه به واسطه اين مطالب يك مفسدههايى پيدا بشود علاوه بر اين مفسدههايى كه در حوزهها انسان مىبيند.
ما عددمان اصلش چند تاست؟ / ما/ عدد ما كه الان در نجف هستيم و در اعتاب مقدسه ديگر و در ايران و در ساير ممالكى كه حوزه شيعه هست، شما عددتان چند تاست؟ به/ يك/ بيست هزار مىرسد عدد شما؟ حوزههاى ما به بيست هزار، ما فرض مىكنيم شما دويست هزار جمعيت باشيد از آخوند ده و غير ده و اينها، دويست هزار جمعيت شما باشيد، اين دويست هزار جمعيت اگر چنانچه با
صحيفه نور ج 22 صفحه 2
هم بودند و اجتماع داشتند و همان طورى كه اسلام دعوت كرده است اينها هم تبعيت مىكردند از آنها خيلى كار بر مىآمد، لكن دويست هزار نفرى كه، اگر نگويم دويست هزار راى، آراى متشتت و مختلف دارند هر كسى، هر جبههاى به قول شما يك راى مستقلى دارد كه روى آن راى جبهههاى ديگر را مىكوبد اگر بنا شد جمعيت ما اين طور شد كه در داخل خودمان ما يكديگر را مفتضح كرديم، پيرمردمان پيرمرد را، جوانمان جوان را، جوانمان پيرمرد را، پيرمردمان جوان را مفتضح كرديم و يك دستهايى هم در دنبال قضيه بود كه علاوه بر اين مفسدهاى كه هست و انسان مىبيند، يك آشوبى در حوزهها به پا كند به اسم جبهه كذا و جبهه كذا و دنبال اين آشوب يك نتيجههايى، آنهايى كه مىخواهند اين حوزهها نباشند و اينها را مضر به حال خودشان مىدانند، آنها يك نتايجى ببرند و با اين نتيجه ملت هم به شما اظهار تاسف نكند، بگويد اينها وضعشان اين بود كه ديديد و وضعشان اين است كه مىبينيد.
من متاسفم كه يك نفر جوان از اروپا آمده بود اينجا و يكى دو دفعه با من ملاقات كرد و شايد/ هفت هشت روز/ پنج شش روز، هفت هشت روز، يك همچو چيزى، خيلى كم اينجا بود، به يكى از آقايان گفته بود - به من صحبتى نكرد - به يكى از آقايان گفته بود كه خوب شد كه من كه آخوندزادهام آمدم نجف، اگر يك كس ديگرى مىآمد و اين وضع را مىديد چه مىكرد؟ من نمىدانم كه در اين چند روز، در اين چهار پنج روز يك نفر، يك نفر آدم محصل خارجى كه از سنخ ما هم نيست ولو پدرش از سنخ ماست خودش از صنف ما هم نيست، اين در اين حوزه مباركه چى ديده است؟ با چه اشخاصى تماس پيدا كرده، اينها چه مطالبى به اين آدم گفتند كه بايد اظهار تاسف كند. يك نفر آدم محصل جديد، اظهار تاسف كند از اينكه چرا وضع نجف اين طور است. اگر يك دستهايى در كار باشد و شما را همان دستها وادار كند كه من از جبهه كذا و زيد از جبهه كذا و آن از جبهه كذا، حتى در يك مدرسه شما با هم جبههبندى كنيد و خداى نخواسته اگر راست باشد اين مطلب، يك وقتى يك انفجارى در يك مدرسه پيدا بشود و از آن مدرسه هم به مدرسه ديگر سرايت كند و از آن طايفه هم به طايفه ديگر سرايت كند و دستهاى ناپاكى هم اينها را دامن بزند و اين آتش را روشن كند، علاوه بر اينكه در دنيا ما كاذب مىشويم و نجف ساقط مىشود، نه من و شما تنها، يك حوزه هزار ساله دينى ساقط مىشود، يك اشخاص عالم متدين كه بحمدالله باز فراوانند، اينها هم در جامعه ساقط مىشوند، علاوه بر اين ما جواب خدا را چه بدهيم.
عالم اگر خداى نخواسته منحرف شد، يك امت را منحرف مىكند
اينكه در روايات ما هست كه اهل جهنم متاذى مىشوند از بوى عالمى كه به علمش عمل نكند، اين براى چيست كه عالم وضعش اين طور است؟ اين براى اين است كه فرق است ما بين عالم و غير عالم، از جهاتى فرق است. عالم اگر خداى نخواسته منحرف شد، يك امت را ممكن است منحرف بكند من خودم ديدم اين مطلب را كه در بعضى از شهرستانهايى كه در ايام تابستان ما مىرفتيم، بعضى از شهرستانها را من مىديدم كه اينها بسيار مادب به آداب شرع جامعه آنجا، مودب به آداب
صحيفه نور ج 22 صفحه 3
هستند مثل محلات كه آنوقتها اين جور بود، انسان وقتى ملاحظه مىكرد مىديد كه عالم خوبى دارد چند تا ملاى متدين خوب اگر در يك جامعهاى، در يك شهرى چند نفر ملاى متوجه به ديانت، عاقل و عامل به علم خودش باشد، لازم نيست موعظه كند اصلا خود وجود او موعظه است. ما اشخاصى را ديديم كه وجودشان در انسان تاثير مىكرد. ملاهايى يك وقتى در قم بود كه خود وجودشان، اصل انسان وقتى نگاه مىكرد به او، همان نگاه موعظه بود از آن طرف ما الان مىبينيم كه، تهران را كه من يك قدرى اطلاع دارم - محلات مختلف تهران فرق دارد - يك گوشه مىبينيد كه يك آدم منحرف آنجا معمم است يا امام جماعت شده است، يك طايفهاى را منحرف كرده است. اين گندش چقدر است؟ همان گند است كه آنجا به مشام مىرسد يك گندى است كه ما در دنيا تهيه مىكنيم، نه يكى، يك گندى را به ما اضافه بكنند، اين گند خود ماست. هر چه در عالم آخرت واقع مىشود، يك چيزى است كه از اينجا ما تهيه كردهايم و وارد مىكنيم در عالم آخرت. به ما يك چيزى خارج از عملمان نمىدهند، اعمال ماست اينها. وقتى بنا شد كه يك عالمى مفسده جو باشد و يك حوزه را در معرض خطر قرار بدهد، اين گندش يك حوزه را، بلكه يك امت را مىگيرد و همين گند است كه الان شامه ما درست نمىتواند ادراك كند، وقتى كه در جهنم رفتيم خداى نخواسته، آنجا ادراك مىكند شمها و اين گندى كه از اين عالم بلند شده است و در دنيا اين طور كرده، آنجا مردم را متأذى مىكند. و در همين روايت است كه اشد الناس حسره آنهايى هستند كه دعوت مىكنند اشخاص را به صلاح و خير و آنها استجابت مىكنند و عمل مىكنند به قول اين آدم و آنها در بهشت مىروند. آن وقت خود اين آدم عالمى است كه به علم خودش عمل نمىكند و در جهنم مىرود. آن شايد مىبيند آنها را كه آن بقال بود كه به واسطه ارشاد من و به واسطه امر و نهى من الان وارد شده است در....... و اين منم كه به واسطه اينكه عمل نكردم به علم خودم وارد شدم در اين. اين چقدر حسرت دارد. وظايف عالم خيلى زياد است. همان طورى كه آن همه تعريف از براى عالم شده است در روايات كريمه، در قرآن هم تعريف شده است. وظايفى كه در روايات شريفه ما وارد شده است مراجعه بفرماييد، كتاب كافى را مراجعه بفرماييد، كتاب وسايل را، آن ابوابى كه معد براى اين چيزهاست، مراجعه بفرماييد، اصول كافى خصوصا در اين مساله، در اين مسايل مراجعه بفرماييد كه آن وظايفى كه از براى ملاهاست، آن وظايفى كه از براى اهل علم هست، آن آدابى كه از براى مفيد و مستفيد هست. آقا اين اصطلاحات، خدا مىداند كه اين اصطلاحات يك... به عهده ماست، خدا مىداند كه اين اصطلاحات هر چه زيادتر شد اگر تهذيبى در كار نباشد، به ضرر دنيا و آخرت جامعه مسلمين تمام مىشود. اصطلاحات اثرى ندارد. علم توحيد اگر چنانچه ... نباشد آن هواى نفس، همان علم توحيد براى انسان و بال خواهد شد. چه بسا اشخاصى كه عالم به علم توحيد بودند و منحرف كردند خلايقى را، اشخاصى را منحرف كردند، و حال اينكه عالم به علم توحيد بودند. چه بسا اشخاصى كه
صحيفه نور ج 22 صفحه 4
همين اطلاعات شما را بهتر مىدانستند لكن از باب اينكه انحراف داشتند وقتى كه وارد شدند در يك جامعه، منحرف كردند يك جامعه را از امورى كه بايد مواظبت بشود و نكته اين است كه عالم وضعش اين طورى است/ اين است كه ساير مردم/ اصلاً وضع اين جور شده، اگر، يك بقالى يك خلافى بكند، مردم مىگويند فلان بقال آدم بدى است، يك عطارى، يك ادارى، يك كذا، اين طور مىگويند لكن اگر يك آخوندى يك كارى را بكند، مىگويند آخوندها كذا/ اين/ نمىگويند كه، آخوند را تجزيه و تحليل نمىكنند كه در بين آخوند، خوب، اينها هم بشرند، دو طايفه هستند، يك طايفهشان مردم صالحى هستند يك طايفهشان هم مردم - نعوذبالله - غير صالحى هستند، اينجا تجزيه نمىكنند. اينجا اگر من يك كار بدى بكنم، مىگويند آخوندها كذا هستند. اين لطمهاش به اسلام وارد مىشود اين لطمهاش به حوزههاى ديانتى وارد مىشود، اين لطمهاش به احكام اسلام وارد مىشود. اگر چنانچه شما خودتان حذف كنيد خودتان را و خود جامعههاى علمى به جان هم بيفتند و هم را حذف كنند و فحش بدهند و تفسيق بكنند و تكفير بكنند و - عرض بكنم - هياهو درست كنند و امثال ذلك، اگر ما خودمان را بشكنيم و خودمان را از بين ببريم، در جامعه ديگر از قول ما اسلام قوت نمىگيرد. ما نمىتوانيم پخش اسلام بكنيم.
اين امانت است در دست ما آقا، خداى تبارك و تعالى دينش را امانتاً در دست ما الان اشخاصى كه در اينجا هستيم، اشخاصى كه در جاهاى ديگر هستند امانت گذاشته خدا اين ديانت را، خيانت به اين امانت نكنيد. اين جبههبندىها خيانت است. مگر شما از دو دين هستيد؟ مگر مذهب شما شعب مختلفه دارد؟ مگر ملاهاى شما هر كدام به يك دينى دعوت مىكنند؟ جبههبندى يعنى چه؟ اين دنبال آن ملا، آن دنبال آن ملا اينها غلط است، اينها كفر است، اينها از كباير، از اعظم كباير است، اگر چنانچه اين.... در آن مترتب بشود، نكنيد اينطور. اين اختلافات جزيىتر، يك مطالب خيلى غير ارزنده است، خيلى مبتذل، از جهت مادى حساب كنند هيچ نيست. مگر آقايان به شما چى مىدهند، پول سيگارتان را من در يك روزنامهاى، مجلهاى - كجا يادم نيست الان - يك وقتى ديدم كه بودجهاى را كه پاپ براى آن كشيشى كه در واشنگتن دارد، آن بودجهاى كه براى همان كشيشى كه در واشنگتن است، آنوقت من يادم است كه حساب كردم حساب كرديم ديديم شد/ قلم/ يك قلمى بود كه از تمام بودجهاى كه حوزههاى شيعه دارند بيشتر بود. شما چيزى نداريد كه سر آن دعوا كنيد، سر ديانت است ديانت هم كه دعوا ندارد. الحمدلله ديانت داريد، اما ديانت كه دعوا ندارد. سر همه اينها به دنيا بر مىگردد. انسان خودش را بازى مىدهد كه من در فلان جبهه كه واقع شدم تكليف شرعى اقتضا مىكند. تكليف شرعى اقتضا مىكند كه انسان اهانت كند به مسلمين؟ اهانت كند به ملا؟ اهانت كند به - عرض مىكنم كه - همجنس خودش؟! اين تكليف شرعى است؟! دنياست آقا اينها، هواهاى نفس است.
انسان اگر چنانچه در خلال تحصيلى كه مشغول تحصيل است يك قدم هم براى تهذيب نفس
صحيفه نور ج 22 صفحه 5
بردارد، اين حوزهها فاقد شدند اين مطالب را نيست الان كسى كه همهاش... هم نمىگويند، همهاش آن اشخاصى كه حالا هم يك حوزه تهذيبى داشته باشند، يك حوزه اخلاقى داشته باشند، يك حوزه موعظهاى داشته باشند، يك دستهاى ناپاك اينها را ساقط كرده، يعنى اين حوزهها را ساقط كردهاى آقا! فلانى اهل منبر است. فلانى خوب اهل منبر باشد، حضرت امير هم اهل منبر بود. اينها براى اين است كه اين حوزهها از اين معنوياتى كه دارند ساقط بشوند، ماديات هم كه ندارند، يك آبرويى هم كه در جامعه دارند كه دولتها از اين آبرويى كه اينها در جامعه دارند مىترسند، از من و جناب عالى كه نمىترسند، من و شما كه قدرتى نداريم. اگر از يك آخوندى، از يك مرجعى بترسند، نه از دعاى او مىترسند و نه از نفرين او مىترسند، كى آنها اعتقاد به دعا و نفرين دارند؟ آنها از ملتها مىترسند مىترسند كه اگر اهانتى به فلان بكنند، ملتها بر آنها چه بشود. اگر ما به جان هم بيفتيم و من آن را تكفير كنم، او من را تكفير كند، هر دومان ساقط بشويم. خوب در بين ملتها هم، ملت هم از دست ما مىرود، چنانچه رفته است حالا، يك مقدار كمىاش مانده، باقىاش از بين رفته. همهاش، وقتى كه انسان مىشنود از اشخاص هى اشكال بر اين است كه آخوندها اين جورند و اين جورند. در خصوص نجف يك زوايدى هست كه در ساير جاها نيست، اين از مختصات نجف است. حوزه، حوزه قديمى هزار ساله است. ديگر حوزهها، حوزههاى جديد هستند. حوزه در جوار حضرت امير واقع شده است. ديگران در جوار حضرت امير نيستند. خوب، ما بايد يك قدرى مطالعه كنيم در وضع زندگى اين مرد بزرگ. ما ادعا مىكنيم شيعه هستيم، چه شيعهاى؟! خوب آن زهد دارد، من كه ندارم، باز شيعهام؟! او تقوا دارد، ما نداريم، باز شيعه هستيم؟! او وضع زندگىاش چطور است، ما نداريم، باز هم شيعه هستيم.... آخر شيعه بايد يك مشايعتى از او كرده باشد، يك تبعيتى از او كرده باشد تا شيعه باشد من مىترسم كه وقتى رسيد به اينجايى كه موت آمد براى ما، ما از اين، از اين مذهب شيعه و از اين اسلام و از/ اين/ اينها اصل خارج بشويم و خداى نخواسته از اين دنيا برويم. اگر بنا باشد كه اعمال ما اين طور باشد كه وضع زندگى ما، وضع اعمال ما اين نحو باشد كه انسان ملاحظه مىكند، بترسيد از اينكه خداى نخواسته در آخر عمر وقتى كه چيز شد در يك روايتى هست كه وقتى كه نفس به اينجا رسيد يا نفس به اينجا رسيد (و اشاره به حلقوم كرد) عالم ديگر برايش توبه نيست براى اينكه در آيه شريفه فرموده است كه آنهايى كه عمل مىكنند به جهالتين، آنها برايشان توبه است. وقتى كه عالم حالا كه مهلت دارد، توبه مىتواند بكند، اما به شما سند دادند كه از اين مجلس مىتوانيد بيرون برويد؟ شايد صاعقه آمد. سندى ندادند كه، به شما سند دادند كه تا فردا زنده هستيد؟ شايد نبوديد. به ما سند دادهاند كه تا ده سال ديگر زنده هستيم؟ خوب، شايد نبوديم. اگر جوانها به فكر نباشند و به فكر نيفتند، ما به پيرى رسيدهايم و مصيبت را مىدانيم آقا من كه حالا آمدم به شما عرض مىكنم، نه اينكه خود من يك آدمى هستم، آدم شدن، مرحوم آقاى آشيخ مىگفت
صحيفه نور ج 22 صفحه 6
محال است، من عرض كردم كه سنم يك قدرى از شما زيادتر است و شما وقتى به سراغ منبر مىآييد اينجا، حرف من را گوش كنيد، از اين جهت به شما عرض مىكنم، تا جوان هستيد مىتوانيد يك كارى انجام بدهيد، ريشههاى فساد در قلب جوان ضعيف است. هر چه بزرگ شد، آن روايت را ملاحظه كرديد، من سابقا ديدم كه قلب انسان نقطه سفيد است بعد كه / چيز مىكند/ گناه مىكند نقطه سياهى پيدا مىشود كه هر چه گناه زياد بشود سياهىاش سياهتر مىشود. اين جوان قلبش لطيف است، ملكوتى است لكن وقتى كه وارد شد در اين جامعهها، وارد شد در اين چيزها كمكم خداى نخواسته اطلاعات پيدا مىكند، دائماً يك كارى مىكند، يك شب و روزى از او نمىگذرد الا اينكه يك كار- نعوذ بالله - خلافى مىكند. خوب، آن يك نقطه سودا در قلبش پيدا مىشود، نه در اين قلب، در آن قلبى كه نفسانى و روحانى است، كمكم اين نقطه سياه زياد مىشود. وقتى كه به پيرى رسيد و قلبش سياه شده است او نمىتواند به اين زودىها آن قلب را برگرداند به حال اول لكن شما جوانها مىتوانيد، قدرت داريد، قدرت جوانى داريد. از اين طرف قدرت جوانى داريد، از آن طرف اين امور در شما ضعيف است الان. هر چه سن شما اضافه بشود و هر قدمى كه برداريد و برداريم به - روى - به طرف آخرت، آن چيزهايى كه منافى است با سعادت انسان، زياد مىشود، قدرت هم كم مىشود. به سن پيرى كه رسيد نمىتواند ديگر، از او نمىآيد توبه. خوب، توبه يك امرى نيست كه انسان بالفظ اتوب الىالله كارش درست بشود. ندامت است، اين ندامت به اين زودىها نمىآيد براى اشخاصى كه پنجاه سال غيبت كرده، پنجاه سال فحش داده، او ديگر سقوط كرده در كفر و غيبت او نمىتواند، او تا آخر عمر مبتلاست. اما جوانها كه گاهى اتفاق مىافتد، و نگذاريد اتفاق بيفتد، اگر يك مجلسى ديديد كه غيبت مىكنند، در يك روايتى مثل اينكه هست كه حضرت مىفرمايد پاشو از اين مجلس، مىگويد نمىشود، گفت اگر به پدرت فحش مىداد پا نمىشدى كه جلو بگيرى؟ پا مىشدى ديگر. مثل اينكه همچو روايتى هست. نگذاريد غيبت بشود. «السامع احد المغتابين اين جور نيست كه او غيبت مىكند، منى هم كه گوش مىكنماحد المغتابين هستم. نگذاريد كه اين مفسدهها پيدا بشود، خودتان را نصيحت كنيد. آقا شما چند نفر جوانيد كه عمرتان را گذاشتيد روى اين كار، در صورتى كه اين كار براى شما يك منابع سرشارى ندارد، جوانىتان را داريد تلف مىكنيد، اگر چنانچه اين جوانى را در راه خدا بدهيد و در راه خدا تلف بكنيد تلف نشده، براى شما باقى است. اگر چنانچه خداى نخواسته شما هم مثل ساير اهل دنيا باشيد، جوانى از دستتان برود، آنها دنيا را دارند، شما جوانى را داديد دنيا را هم نداريد، خسرالدنيا و الاخره . خوب، اينها دنيا را لااقل دارند. اگر بنا شد كه حب دنيا و حب نفس در ما همچو غلبه كند كه نگذارد حقايق را ببينيم، نگذارد واقعيات را ملاحظه كنيم، سر راه هدايت ما بشود، كمكم زياد بشود اين معنا تا آنجايى كه گفته مىشود كه شيطان ايمان را مىخواهد، همه وسايل براى اين است كه ايمان را از انسان بگيرد، اين آخر امر ايمان را از دست ما بگيرد، كسى سند ندارد كه من ايمانم همين طور صاف، زيرا شايد مستودع باشد.
من بايد جديت كنم، شما بايد جديت كنيد، مهذب كنيد خودتان را، موظفيد علاوه بر تهذيب
صحيفه نور ج 22 صفحه 7
خودتان، رفقايتان را هم مهذب كنيد، اين جرم شما مثل جرم سايرين نيست. در روايت است.... اگر چنانچه عالم ارتكاب يك معصيتى بكند، اين جامعه را فاسد مىكند اذا فسد العالم فسد العالم . اين يك مطلب واضحى است كه هر مقدارى كه شعاع وجودى آن عالم است همان مقدار فاسد مىكند. الان عالمهايى پيدا مىشود كه در، فرض كنيد كه يك جايى، در تهران، در جاهاى ديگر پيدا مىشود كه همان جا كه هستند يك محله را به گند زدهاند. خوب گند اين آخوند در آنجا يك محله را برده، در جهنم هم گندش را همه مىشنوند، اذيت مىكند همه را. وظيفه نداريم؟! آقا! اين قرآن، اين قرآن كريم پيش ما امانت است، ما وظيفه نداريم حفظ اين قرآن كريم را بكنيم. حفظ اين احكام اسلام را ما وظيفه نداريم بكنيم؟! وظيفه ما همان است كه يك مطالب اصولى را بحث كنيم و تا آخر، بعد از پنجاه سال كه مطالب اصولى هم خيلى درست شده است وقتى كه اخلاقش را - عرض مىكنم كه - آدابش را، آداب دينىاش را اينها، اينها نيست اين طور. بايد از اول اين مطلب را شما در نظر داشته باشيد، شما جوانيد، مىتوانيد، از اول هر قدمى كه براى علم برمىداريد همان قدر يك قدم هم براى تقوا برداريد، براى تهذيب نفس برداريد، براى اينكه هواى نفس را كم كنيد برداريد.
اين دسته بندىها فسق است، حوزه را ضايع مىكند
براى چى شما نزاع با هم داريد؟ آخر چهتان است؟ چه دشمنىاى با هم داريد شما؟ هر كدام از يك بلدى هستيد، همهتان هم اهل علم هستيد و همهتان هم انشاء الله خوب هستيد. چرا بايد اين طور باشد كه بگويند كه آقايان اگر چنانچه يك صحبتى نشود، اگر چنانچه يك موعظهاى نشود، ممكن است يك انفجارى حاصل بشود، ممكن است كه/ به هم/ به جان هم بيفتند. آخر چرا، سر چى شما دعوا داريد؟ شما خيال مىكنيد دعواى شما، دعواى بين دو نفر پهلوان است؟ دعواى شما پيش خدا اعظم از همه معاصى است /براى اينكه يك/ از بسيارى معاصى است براى اينكه يك جامعه را شما به گند مىزنيد، يك نجف را شما ساقط مىكنيد در نظر مردم. نجف اگر ساقط شد ديانت اسلام ساقط است. شما بايد /با/ وقتى كه وارد اينجا مىشويد، وقتى اينجا هستيد و از اينجا مىخواهيد برويد در يك شهر ديگرى، بايد مردم آن شهر از علم شما، از اخلاق شما، از - عرض مىكنم كه - اعمال شما، از همه اينها بايد استفاده كنند و موعظه گيرند. شما خيال نكنيد تا آخر عمر بتوانيد با رياكارى كارتان را درست كنيد كه/ بيخود/ من همه كارها را مىكنم ولى مىروم آنجا با ريا. نمىتوانيد، بالاخره كشف مىشود فساد. خوب، فرض كنيد توانستيد، چند سال عمر مىكنيد؟ چند سال با ريا و با تزوير و با خدعه و با فحش به مردم زندگى مىكنيد؟ صد و بيست سال؟ و حال اينكه صد و بيست ساله در بين ما نيست. مگر در بين مردم هم خيلى، خيلى، خيلى كماند. حالا ما فرض مىكنيم صد و بيست سال، شما صد و بيست سال با خدعه و فريب توانستيد يك زندگى، چه زندگىاى؟ چه زندگىاى؟ يك زندگى طلبگى،
صحيفه نور ج 22 صفحه 8
يك زندگى مبتذل، ما فرض مىكنيم يك زندگى مثل هارون الرشيد، اينطور فرض مىكنيم كه يك زندگىاى شما بعد از صد و بيست سال عمر مىكنيد و يك زندگىاى پيدا مىكنيد مثل هارون الرشيد. صد و بيست سال در مقابل غيرمتناهى چه نسبتى دارد؟ بعدش غير متناهى معذبيد اگر چنانچه به ديانت اسلام اعتقاد داريد. اگر اعتقاد انسان باقى ماند و اين طور چيزها، خوب فشارها وارد مىكند، خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به بندگان خودش، عقل داده به اينها- عرض مىكنم كه - قوه اينكه بتواند خودشان را تهذيب كنند داده است، اكتفا به اين نكرده، انبيا فرستاده است، كتاب فرستاده است، اوليا فرستاده است، مهذبين فرستاده است. اگر اينها تاثير نكرد باز فشارهايى در دنيا به آنها وارد مىكند. اينها عناياتى است كه از طرف حق تعالى است كه فشار بر آنها وارد مىكند، يوغ و خناق بر آنها وارد مىكند، حبسشان مىبرد و - عرض مىكنم كه - جلويشان را در امور مىگيرند، عمامهشان را بر مىدارند، هزار اهانتها مىكنند اينها همه عناياتى است كه خدا بر شماها دارد و ما خودمان نمىفهميم كه اينها عنايت است. اگر چنانچه با اين هم آدم نشد، در مرضها فشارها بر او وارد مىشود، اگر در آنجا هم نشد، عندالنزع فشار زياد بر او وارد مىشود، اگر آن هم نشد آن مهالك و آن عقباتى كه در كار هست، در آن عقبات، در برازخ و در آن عقبات بر او چيز واقع مىشود، اگر نشد در قيامت بر او يك فشارهايى وارد مىشود، براى اينكه جهنم نرود. لكن اگر نشد، چطور؟ اخرالدواء الكى خدا نكند به او برسد. در روايتى هست كه يلبثون فيه احقابا اين مال اشخاصى است كه اهل - عرض مىكنم كه - هدايت هستند يعنى اشخاصى هستند كه ديانتشان محفوظ است، براى من و جنابعالى، آنوقت هر حقباش چند هزار سال. آقا شما الان يك سنگ گرمى را نمىتوانيد دستتان بگيريد، آتش است، بترسيد از آتش، اين آتشها را از حوزهها بيرون كنيد، از قلبهايتان اين اختلافات را بيرون بكنيد، مهذب كنيد خودتان را. شما مىخواهيد وارد بشويد در يك جامعهاى، تهذيب كنيد آنها را. از شما كه تهذيب بر نمىآيد، كسى كه خودش را نتواند اداره كند ديگران را مىتواند؟ اين دستهبندىها غلط است، اين دستهبندىها فسق است، حوزهها را ضايع مىكند اين كارها، دست برداريد از اين لوطىگرىها.
من همهاش، خيلى خوف از اين مطلب دارم كه يك اشخاصى در بين اين جمعيتها پيدا مىشود، پيدا شده باشد، ممكن هم هست كه توى اينجا، توى مدرسهها نباشد، توى مدرسهها ممكن است اصل نباشد و همه اشخاص مهذب و خوب باشند لكن او به وسائط، وسائط به واسطه، واسطه به واسطه برسد به آنكه تكليف شرعى درست كنند. تكليف شرعى من اين است كه بايد /از/ چه بكنم، تكليف شرعى او هم اين است كه بايد چه بكند. با اين تكليف شرعى يك فسادى در حوزه نجف ايجاد بكنند. آنها از آدم مىترسند، مىخواهند اين آدمها ساقط بشوند. آنها مىخواهند آدمها را ساقط كنند، آن دستها بيايد حوزهها را اين طور كند كه اگر يك جوانى كه براى آتيه اسلام مفيد هست يا اشخاصى
صحيفه نور ج 22 صفحه 9
براى آتيه اسلام مفيد هستند، اينها ساقط بشوند در جمعيت كه نتوانند ديگر فايده بدهند به اسلام و مسلمين. شما بايد فايده بدهيد به اسلام و الا يك موجود بىفايدهاى كه در اينجا باشد و نه درس بخواند، نه درس بدهد، نه هيچ، اين چه اثرى دارد؟ اينها اگر چنانچه تحصيل كردهاند، چه كردهاند آنهايى كه در اينجا هيچ كارى ندارند، خوب، بروند مشغول كار بشوند، مشغول تهذيب مردم بشوند. شما جوانها بايد خودتان را مهيا كنيد براى آتيه، آتيه شما بدتر از آتيه ماست، ما آتيهمان تمام شد ديگر، من چند سال ديگر هستم؟ من هفتاد سالم است، از ما تمام شد، ما اين نفسهاى آخر هستيم چند روز ديگر مىگذرد و تمام مىشود. شما براى آتيه اسلام بايد به درد بخوريد، آتيه شما يك آتيه بدى است. بايد مجهز بشويد، دستهاى دشمنهاى كثير براى شما هست از هر طبقه، مجهز بشويد، تهذيب كنيد خودتان را آقا، اخلاقتان را تهذيب كنيد، حب دنيا را از دلتان بيرون كنيد، اين دنياى ناداشته. آنها حب دنيا دارند، دنيايش را هم دارند، من و شما حبش را داريم، آن مفسدهاش را داريم، آن مصلحتش را نداريم، خودش را نداريم، حبش را داريم. «حب الدنيا راس كل خطيئه» ماذئبان ضاريان... غنم هذا من الاوله و هذا من الاخره ظاهرا از حب نفس است، از حب دنياست يك همچو چيزهايى. آن، حالا اگر با اين تعبير هم نباشد، واقع مطلب همين است. دين اسلام، دين ما را از بين مىبرد اين حب نفس، اين حب جاه، اين حب مسند اينها دين را از بين مىبرد، يك قدرى فكر كنيد كه اين حب را از دلتان بيرون بكنيد. چيزى نيست. آخر اين صحيح نيست كه اينها حب دنيا داشته باشند آن هم اين دنيا.
من تكليفم اين بود كه امروز به آقايان اين مطالب را عرض بكنم و آن مقدارى كه از قبل من است ابلاغ بكنم به آقايان كه آقايان خيلى توجه داشته باشند اين نحوه كارها كه انجام مىگيرد يا بنا دارند انجام بدهند يا امثال ذلك، اينها به ضرر آبروى خودشان تنها تمام نمىشود، به ضرر ابروى يك جامعه تمام مىشود، به ضرر آبروى ملت تمام مىشود، به اسلام تمام مىشود، و شما خيلى مسئوليد در اين باب اگر چنانچه جلوى مفاسد را نگيريد. دست برداريد از اين طور اختلافات جزيى و امثال اين اختلافات جزيى كه خيلى مبتذل است، مبتذل، خودمان اين را نمىفهميم چقدر مبتذليم. ما يك اشخاصى هستيم كه دنيا را راس خودمان كرديم حب نفس ما...
menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 12
پاسخ به نامه يكى از افاضل حوزه علميه قم
بسم الله الرحمن الرحيم
به عرض عالى مىرساند: مرقوم شريف كه حاكى از سلامت مزاج محترم بود، موجب تشكر گرديد. سلامت و توفيق جناب عالى را خواستار است. حالت اين جانب بحمدالله بد نيست، لكن براى حوزه علميه قم نگران هستم. خوف آن است كه اگر غيبت اين جانب طولانى شود، آقايان فضلا تزلزلى پيدا كنند. از خداوند اصلاح امور را خواستارم. جناب عالى به حضرات افاضل ايدهم الله تعالى تذكر دهيد كه اين جانب كمال ميل دارم كه بين آنها باشم و در شادى و غم آنها شريك باشم. فضلا و اعلام قم كه حقاً وفادارى خود را اثبات فرمودند، مايه اميد اين جانب مىباشند و چشم من به وجود آنها روشن است. در اول وقت رفع منع، به خواست خداوند تعالى خود را در بين آنها خواهم ديد.
مطلب ديگر كه لازم است جناب عالى به هر وسيله كه صلاح مىدانيد ابلاغ فرماييد در قم و تهران و جاهاى ديگر، قضيه عدم وصول تلگرافات است از ايران. روز اول و دوم ورود، مقدارى تلگراف واصل شد، الا نادرى كه يا آدرس مجهول بود يا امضا معلوم نبود، پس از آن ناگهان نامه و تلگراف قطع شد و معلوم شد جلوگيرى شده است، از بعضى شهرستانها هم خبر منع رسيد. ممكن است منظور آنها اين باشد كه ايجاد نگرانى نمايند. جناب عالى و ساير موالى محترم، اين نكته را تذكر دهيد و ابلاغ فرماييد كه تلگرافات اگر نرسيد به اين سبب بوده.
مطالبى كه مرقوم شده بود، ملاحظه شد. از خداوند تعالى توفيق اعتصام در امور را خواهانم. از جناب عالى و ساير آقايان ملتمس دعاى خير براى حسن عاقبت هستم. صورت تلگرافى كه فرستاده بوديد ملاحظه شد، لكن اصلش نرسيده. از آقايان مدرسين و فضلا متشكرم و توفيق و تاييد همه را از خداوند تعالى خواستارم.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 11
پاسخ به نامه يكى از دانشجويان خارج از كشور
اخيراً در ايران شايع كرده بودند كه اينجانب اجازه ندادم نماينده دانشجويان مقيم اروپا را كه براى ملاقات من آمده بودند، ملاقات حاصل شود. و نيز جمعى كه به نمايندگى از مسلمين مقيم اروپا آمدهاند، بدون ملاقات برگشتهاند و از اين قبيل مطالب، با آنكه مطلب، خلاف واقع بوده است و ممكن است اين نحو شايعات از دستگاه باشد براى نگران نمودن جوانان دانشگاهى و ايجاد شكاف بين اينجانب و آنها، خوب است رفع اين سوء تفاهم را خود آقايان دانشجويان مقيم اروپا بنمايند، چون دستگاه از اين نحو امور استفاده مىكند.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 22 صفحه 14
پاسخ به نامه شهيد ثقه الاسلام آقاى سعيدى
بسمه تعالى
به عرض مىرساند: مرقوم شريف كه حاكى از سلامت مزاج محترم بود، موجب تشكر گرديد. شرحى راجع به اوضاع اظهار نگرانى نموده بوديد، با آنكه حق با شما است لكن اگر انسان در اين اوضاع و احوال قيام به وظيفه كند و موفق به خدمت شود نگرانى ندارد. نگرانى آنجاست كه به خدمت قيام نكند و از وظيفه - خداى نخواسته - شانه خالى كند.
اميد است ان شاءالله خداوند تعالى به امثال جناب عالى توفيق عنايت فرمايد كه در مقابل همه ناراحتىها و ناگوارىها محكم بايستيد و از پيش آمدها هر چه باشد مايوس نشويد. خداوند تعالى با شما است و با عمل به وظيفه تاييد خواهد فرمود و بر فرض شكست صورى، فتح نهايى با اهل تقوا و عامل به وظيفه است. اين ارعاد و ابراق و فتح باب ظلم حاكى از ضعف است (وانما يحتاج الى الظلم الضعيف) . جناب عالى در امور جاريه نگران نباشيد و ضعف به خودتان راه ندهيد، انشاءالله اين امور موقتى است وامد آن سر خواهد آمد.
اما راجع به مسائلى كه مرقوم شده بود، راجع به رايو در صورتى كه به هيچوجه استفاده محرم از آن نشود، خريد و فروشش جايز است و اما استفادههاى محلله مانع ندارد. راجع به ريش به همان احتياط باقى هستم. راجع به دولت، مالك مىدانم. و اگر مطالبى از اين جانب مسموع شد بىمراجعه به خود من قبول نفرماييد چون اخيراً گويا افتراهايى بسته مىشود و اين آخرين دشمنى است. از جناب عالى رجاى دعاى خير دارم.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page