-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 78
تاريخ: 9/11/67
نامه به رياست قوه قضاييه در مورد رسيدگى هر چه بيشتر و دقيقتر به امور قضايى و كمىها و كاستىها
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام آقاى حاج سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى رياست قوه قضاييه دامت افاضاته
با سلام و دعا براى شما و تمامى دستاندركاران قوه قضاييه و اميد موفقيت براى همه. شنيده مىشود كه مسائل و نصايح پدرانه پدر پيرتان موجب رنجش بعضى از دستاندركاران قضاء كشور شده است و آنان كه با فرهنگ حوزه سر و كار نداشتهاند، گمان بردهاند تلخى و شيرينى اين گونه بحثها و گوشزدها موجب شده است كه علاقه من به شما و ساير عزيزان شوراى عالى قضايى و دستاندركاران دستگاه قضاء كم شده است. اين گونه نيست، من شما را مردى صالح و متدين و از ياران خوب خود و انقلاب مىدانم و از شما و ساير اعضاء شوراى عالى قضايى كه مورد علاقه من هستيد مىخواهم تا هر چه بيشتر و بهتر و دقيقتر به امور قضايى رسيدگى نماييد و كمىها و كجىها را با جديت برطرف نماييد. انقلاب اسلامىما انقلاب خود شماهاست. من هم مانند شما در خدمت انقلاب هستم، در جمهورى اسلامى همه بايد با انتقادها و طرح اشكالها راه را براى سعادت جامعه باز كنند.
خداوند به جناب عالى و حجج اسلام آقايان دادستان كل كشور موسوى خوئينىها و اعضاء شوراى عالى قضايى مقتدايى و بجنوردى و همچنين آقاى مرعشى كه با موافقت اين جانب در جاى ديگرى تصميم دارند خدمت كنند، اجر و ثواب عنايت فرمايد و به همه نيرويى عطا فرمايد كه هر چه زودتر اشكالات بسيار قوه قضاييه را برطرف نمايند.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 80
تاريخ: 17/11/67
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام آقاى سيد ساجد على نقوى (از علماى شيعه پاكستان)
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين والصلوه والسلام على محمد و آله الطاهرين و لعنهالله على اعدائهم اجمعين. و بعد جناب حجتالاسلام آقاى آسيد ساجد على نقوى دامت افاضاته از طرف اين جانب نمايندگى و وكالت دارند در تصدى امور حسبيه كه در زمان غيبت حضرت ولى عصر - ارواحنا فداه - از مختصات فقيه جامع الشرايط است و همچنين مجازند در اخذ وجوه شرعيه از قبيل مظالم عباد و زكوات و كفارات و صرف آنها در مصارف مقرره شرعيه و در مورد سهمين مباركين نيز مجازند در اخذ و صرف آن در مصارف خودشان به نحو اقتصاد و در مورد مازاد نيز مجازند نصف سهم مبارك امام عليهالسلام را در ترويج شريعت مقدسه صرف نموده و نصف سهم سادات را نيز به سادات مستحق بپردازند و مابقى را نزد اين جانب ارسال دارند. و اوصيه ايده الله تعالى بما اوصى به السلف الصالح من التجنب عن الهوى و ملازمه التقوى و رعايه الاحتياط فى امورالدين والدنيا والسلام عليه و رحمهالله و بركاته.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 81
تاريخ: 19/11/67
موافقت با پيشنهاد وزير اطلاعات در مورد عفو زندانيان گروهكى
بسمه تعالى
جناب حجتالاسلام آقاى رى شهرى وزير محترم اطلاعات دامت افاضاته
با پيشنهاد شما مبنى بر عفو عمومى زندانيان گروهكى موافقت مىشود و اميدوارم خانوادههاى محترم زندانيان گروهكى، فرزندان خود را نصيحت كنند تا دست به كارهايى نزنند كه موجب ناراحتى مجدد خود و خانوادههايشان گردد.
انشاءالله مسؤولين نظام اسلامى با مهربانى و برادرى با آنها برخورد نموده و با ايجاد تسهيلات شغلى موجب دلگرمى آنان گردند. از خداوند متعال مىخواهم راه هدايت و درستى را نصيب همه بفرمايد. والسلام عليكم
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 85
تاريخ: 24/11/67
انتصاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ رسول منتجبنيا به نمايندگى امام و رياست سازمان عقيدتى - سياسى شهربانى
بسمه تعالى
جناب حجتالاسلام آقاى حاج شيخ رسول منتجبنيا دامت افاضاته
اين جانب از زحمات ارزشمند جناب حجتالاسلام آقاى حاج شيخ محمد مهدى موحدى كرمانى نماينده خود و مسؤول محترم عقيدتى - سياسى شهربانى جمهورى اسلامى ايران كه فردى فاضل و متدين و دلسوز اسلام و انقلاب مىباشند، تشكر مىنمايم. خدمات بسيار سودمند ايشان به تمامى پرسنل شهربانى قابل تقدير است.
از آنجا كه ايشان به علت كسالت قبلى خود استعفا نموده و درخواست كردهاند كه فردى ديگر اين كار را به عهده گيرد، جناب عالى كه فردى فاضل و مبارز و دلسوز اسلام و انقلاب مىباشيد را به نمايندگى از طرف خود و نيز به رياست عقيدتى - سياسى شهربانى جمهورى اسلامى ايران منصوب مىنمايم. اميدوارم جناب عالى همچون آقاى موحدى از تلاش در راه اسلام و خدمت به پرسنل عزيز شهربانى كوتاهى ننماييد. موفقيت شما را از خداوند متعال خواستارم.
والسلام عليكم
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 86
تاريخ: 25/11/67
پيام درباره انتشار كتاب كفرآميز آيات شيطانى
بسمه تعالى
انا لله و انا اليه راجعون
به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مىرسانم مؤلف كتاب آيات شيطانى - كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم و چاپ و منتشر شده است - همچنين ناشرين مطلع از محتواى آن، محكوم به اعدام مىباشند. از مسلمانان غيور مىخواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعاً آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسى جرات نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود، شهيد است انشاءالله. ضمناً اگر كسى دسترسى به مولف كتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نمايد تا به جزاى اعمالش برسد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 88
تاريخ: 3/12/67
پيام امام خمينى خطاب به مراجع اسلام، روحانيون سراسر كشور و... در مورد استراتژى آينده انقلاب و حكومت اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت حضرات روحانيون سراسر كشور و مراجع بزرگوار اسلام، مدرسين گرام و طلاب عزيز حوزههاى علميه و ائمه محترم جمعه و جماعات دامت بركاتهم.
صلوات و سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طيبه شهيدان خصوصاً شهداى عزيز حوزهها و روحانيت. درود بر حاملان امانت وحى و رسالت پاسداران شهيدى كه اركان عظمت و افتخار انقلاب اسلامى را بر دوش تعهد سرخ و خونين خويش حمل نمودهاند. سلام بر حماسهسازان هميشه جاويد روحانيت كه رساله علميه و علميه خود را به دم شهادت و مركب خون نوشتهاند و بر منبر هدايت و وعظ و خطابه ناس از شمع حياتشان گوهر شب چراغ ساختهاند. افتخار و آفرين بر شهداى حوزه و روحانيت كه در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال تمنيات دنيا را از پاى حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به ميهمانى عرشيان رفتند و در مجمع ملكوتيان شعر حضور سرودهاند.
سلام بر آنان كه تا كشف حقيقت تفقه به پيش تاختند و براى قوم و ملت خود منذران صادقى شدند كه بندبند حديث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پيكرشان گواهى كرده است و حقاً از روحانيت راستين اسلام و تشيع جز اين انتظارى نمىرود كه در دعوت به حق و راه خونين مبارزه مردم خود، اولين قربانىها را بدهد و مهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان كه حلقه ذكر عارفان و دعاى سحر مناجاتيان حوزهها و روحانيت را درك كردهاند در خلسه حضورشان آرزويى جز شهادت نديدهاند و آنان از عطاياى حضرت حق در ميهمانى خلوص و تقرب جز عطيه شهادت نخواستهاند. البته همه مشتاقان و طالبان هم به مراد شهادت نرسيدهاند. يكى چون من عمرى در ظلمات حصارها و حجابها مانده است و در خانه عمل و زندگى جز ورق و كتاب منيت نمىيابد و ديگرى در اول شب يلداى زندگى سينه سياه هوسها را دريده است و با سپيده سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است. و حال من غافل كه هنوز از كتم عدمها به وجود نيامدهام، چگونه از وصف قافله سالاران وجود وصفى بكنم؟ من و امثال من از اين قافله فقط بانگ جرسى مىشنويم، بگذارم و بگذرم. ترديدى نيست كه حوزههاى علميه و علماى متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع مهمترين پايگاه محكم اسلام
صحيفه نور ج 21 صفحه 89
در برابر حملات و انحرافات و كجروى ها بودهاند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نمودهاند تا مسايل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند.
اگر فقهاى عزيز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بيت - عليهمالسلام - به خورد تودهها داده بودند. جمعآورى و نگهدارى علوم قرآن و آثار و احاديث پيامبر بزرگوار و سنت و سيره معصومين - عليهمالسلام - و ثبت و تبويب و تنقيح آنان در شرايطى كه امكانات بسيار كم بوده است و سلاطين و ستمگران در محو آثار رسالت همه امكانات خود را به كار مىگرفتند، كار آسانى نبوده است كه بحمدالله امروز نتيجه آن زحمات را در آثار و كتب با بركتى همچون كتب اربعه و كتابهاى ديگر متقدمين و متاخرين از فقه و فلسفه، رياضيات و نجوم و اصول و كلام و حديث و رجال، تفسير و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشتههاى متنوع علوم مشاهده مىكنيم. اگر ما نام اين همه زحمت و مرارت را جهاد فى سبيل الله نگذاريم، چه بايد بگذاريم؟
در بعد خدمات علمى حوزههاى علميه سخن بسيار است كه ذكر آن در اين مختصر نمىگنجد. بحمدالله حوزهها از نظر منابع و شيوههاى بحث و اجتهاد غنى و داراى ابتكار است. تصور نمىكنم براى بررسى عميق همه جانبه علوم اسلامى طريقهاى مناسبتر از شيوه علماى سلف يافت شود. تاريخ بيش از هزار ساله تحقيق و تتبع علماى راستين اسلام گواه بر ادعاى ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيهگاه محرومان بوده است، هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاى بزرگوار سيراب شدهاند. از مجاهدات علمى و فرهنگى آنان كه به حق از جهاتى افضل از دماء شهيدان است كه بگذريم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دينى و ميهنى خود مرارتها و تلخىهايى متحمل شدهاند و همراه با تحمل اسارتها و تبعيدها، زندانها و اذيت وآزارها و زخم زبانها، شهداى گرانقدرى را به پيشگاه مقدس حق تقديم نمودهاند. شهداى روحانيت منحصر به شهداى مبارزه و جنگ در ايران نيستند، يقيناً رقم شهداى گمنام حوزهها و روحانيت كه در مسير نشر معارف و احكام الهى به دست مزدوران و نامردمان، غريبانه جان باختهاند زياد است.
در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى علماى اسلام اولين كسانى بودهاند كه بر تارك جبينشان خون و شهادت نقش بسته است. كدام انقلاب مردمى اسلامى را سراغ كنيم كه در آن حوزه و روحانيت پيش كسوت شهادت نبودهاند و بر بالاى دار نرفتهاند و اجساد مطهرشان بر سنگفرشهاى حوادث خونين به شهادت نايستاده است؟ در 15 خرداد و در حوادث قبل و بعد از پيروزى، شهداى اولين، از كدام قشر بودهاند؟ خدا را سپاس مىگذاريم كه از ديوارهاى فيضيه گرفته تا سلولهاى مخوف و انفرادى رژيم شاه و از كوچه و خيابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر كار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبههها و ميادين مين، خون پاك شهداى حوزه و روحانيت افق فقاهت را گلگون كرده است و در پايان افتخارآميز جنگ تحميلى نيز رقم شهدا و جانبازان و مفقودين حوزهها نسبت به قشرهاى ديگر زيادتر است. بيش از دوهزار و پانصد نفر از طلاب علوم دينيه در سراسر ايران در جنگ تحميلى
صحيفه نور ج 21 صفحه 90
شهيد شدهاند و اين رقم نشان مىدهد كه روحانيت براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى ايران تا چه حد مهيا بوده است.
امروز نيز همچون گذشته شكارچيان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاكستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ايران و اراضى اشغالى به سراغ شيردلان روحانيت مخالف شرق و غرب و متكى به اصول اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله و سلم رفتهاند و از اين پس نيز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهانخواران عليه يك روحانى پاك باخته است. علماى اصيل اسلام هرگز زير بار سرمايهداران و پول پرستان و خوانين نرفتهاند و همواره اين شرافت را براى خود حفظ كردهاند و اين ظلم فاحشى است كه كسى بگويد دست روحانيت اصيل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمايهداران در يك كاسه است. و خداوند كسانى را كه اين گونه تبليغ كرده و يا چنين فكر مىكنند، نمىبخشد. روحانيت متعهد، به خون سرمايهداران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتى نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و رياضت درس خواندهاند و پس از كسب مقامات علمى و معنوى نيز به همان شيوه زاهدانه و با فقر و تهيدستى و عدم تعلق به تجملات دنيا زندگى كردهاند و هرگز زير بار منت و ذلت نرفتهاند. دقت و مطالعه در زندگى علماى سلف، حكايت از فقر و نهايتاً روح پر فتوت آنان براى كسب معارف مىكند كه چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصيل كردهاند و با قناعت و بزرگوارى زيستند.
در ترويج روحانيت و فقاهت نه زور سرنيزه بوده است، نه سرمايه پول پرستان و ثروتمندان بلكه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است كه مردم آنان را برگزيدهاند. مخالفت روحانيون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود كه آنان با اختراعات و پديدهها برخورد احتياط آميز كنند. علماى راستين از بس كه دروغ و فريب از جهانخواران ديده بودند، به هيچ چيزى اطمينان نمىكردند و ابزارى از قبيل راديو و تلويزيون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود، لذا گاهى حكم به منع استفاده از آنها را مىدادند. آيا راديو و تلويزيون در كشورهايى چون ايران وسايلى نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آيا رژيم گذشته از راديو و تلويزيون براى بى اعتبار كردن عقايد مذهبى و ناديده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمىنمود؟ به هر حال خصوصيات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگى به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسووليت در برابر تودهها، روحانيت را زنده و پايدار و محبوب ساخته است و چه عزتى بالاتر از اين كه روحانيت با كمى امكانات، تفكر اسلام ناب را بر سرزمين افكار و انديشه مسلمانان جارى ساخته است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حيات و معنويت هزاران محقق به شكوفه نشسته است. راستى اگر كسى فكر كند كه استعمار، روحانيت را با اين همه مجد و عظمت و نفوذ تعقيب نكرده و نمىكند، ساده انديشى نيست؟
مساله كتاب آيات شيطانى كارى حساب شده براى زدن ريشه دين و ديندارى و در رأس آن
صحيفه نور ج 21 صفحه 91
اسلام و روحانيت است. يقيناً اگر جهانخواران مىتوانستند، ريشه و نام روحانيت را مىسوختند ولى خداوند همواره حافظ و نگهبان اين مشعل مقدس بوده است و انشاء الله از اين پس نيز خواهد بود، به شرط آن كه حيله و مكر و فريب جهانخواران را بشناسيم. البته اين بدان معنا نيست كه ما از همه روحانيون دفاع كنيم، چرا كه روحانيون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نيستند. در حوزههاى علميه هستند افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند. امروز عدهاى با ژست تقدس مابى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مىزنند كه گويى وظيفهاى غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزههاى علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظهاى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اينها مروج اسلام آمريكايىاند و دشمن رسول الله. آيا در مقابل اين افعىها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟
استكبار وقتى كه از نابودى مطلق روحانيت و حوزهها مأيوس شد، دو راه را براى ضربه زدن انتخاب نمود. يكى راه ارعاب و زور ديگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر وقتى حربه ارعاب و تهديد چندان كارگر نشد، راههاى نفوذ تقويت گرديد. اولين و مهمترين حركت القاى شعار جدايى دين از سياست است كه متاسفانه اين حربه در حوزه و روحانيت تا اندازهاى كارگر شده است تا جايى كه دخالت در سياست دونشان فقيه و ورود در معركه سياسيون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مىآورد. يقيناً روحانيون مجاهد از نفوذ بيشتر زخم برداشتهاند. گمان نكنيد كه تهمت وابستگى و افتراء بى دينى را تنها اغيار به روحانيت زده است، هرگز ضربات روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته به مراتب كارىتر از اغيار بوده و هست.
در شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگويى شاه خائن است، بلافاصله جواب مىشنيدى كه شاه شيعه است! عدهاى مقدس نماى واپسگرا همه چيز را حرام مىدانستند و هيچ كس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلى كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختىهاى ديگران نخورده است. وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهراً فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست و حكومت دخالت نمايد، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضيلت شد. به زعم بعض افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الا عالم سياس و روحانى كاردان و زيرك، كاسهاى زير نيم كاسه داشت. و اين از مسايل رايج حوزهها بود كه هر كس كج راه مىرفت متدينتر بود. ياد گرفتن زبان خارجى كفر و فلسفه و عرفان گناه و شرك به شمار مىرفت. در مدرسه فيضيه فرزند خرد سالم مرحوم مصطفى از كوزهاى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مىگفتم. ترديدى ندارم اگر همين روند ادامه مىيافت، وضع روحانيت و حوزهها، وضع كليساهاى قرون وسطى مىشد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود.
علماى دين باور در همين حوزهها تربيت شدند و صفوف خويش را از ديگران جدا كردند. قيام
صحيفه نور ج 21 صفحه 92
بزرگ اسلامىمان نشات گرفته از همين بارقه است. البته هنوز حوزهها به هر دو تفكر آميختهاند و بايد مراقب بود كه تفكر جدايى دين از سياست از لايههاى تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرايت نكند و يكى از مسايلى كه بايد براى طلاب جوان ترسيم شود، همين قضيه است كه چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسين نافهم و ساده لوحان بى سواد، عدهاى كمر همت بستهاند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانيت از جان و آبرو سرمايه گذاشتهاند. اوضاع مثل امروز نبود، هر كس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زير فشارها و تهديدهاى مقدس نماها از ميدان به در مىرفت. ترويج تفكر شاه سايه خداست و يا با گوشت و پوست نمىتوان در مقابل توپ و تانك ايستاد و اين كه ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون مقتولين را چه كسى مىدهد و از همه شكننده تر، شعار گمراه كننده حكومت قبل از ظهور امام زمان عليهالسلام باطل است و هزاران «ان قلت» ديگر، مشكلات بزرگ و جانفرسايى بودند كه نمىشد با نصيحت و مبارزه منفى و تبليغات جلوى آنها را گرفت. تنها راه حل، مبارزه و ايثار و خون بود كه خداوند وسيلهاش را آماده نمود. علما و روحانيت متعهد سينه را براى مقابله با هر تير زهرآگينى كه به طرف اسلام شليك مىشد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. اولين و مهمترين فصل خونين مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مىنمود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حيله و مقدس مابى و تحجر بود. گلوله زخم زبان و نفاق و دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت سرب جگر و جان را مىسوخت و مىدريد. در آن زمان روزى نبود كه حادثهاى نباشد، ايادى پنهان و آشكار آمريكا و شاه به شايعات و تهمتها متوسل شدند حتى نسبت تاركالصلوه و كمونيست و عامل انگليس به افرادى كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند مىدادند. واقعاً روحانيت اصيل در تنهايى و اسارت خون مىگريست كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوى مىخواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عدهاى روحانى مقدس نماى ناآگاه يا بازى خورده و عدهاى وابسته كه چهرهشان بعد از پيروزى روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مىنمودند.
آن قدر كه اسلام از اين مقدسين روحانى نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت امير المومنين عليهالسلام كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقهها را بيش از اين تلخ نكنم. ولى طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مابى و دين فروشى عوض شده است. شكست خوردگان ديروز، سياست بازان امروز شدهاند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمىدادند، پشتيبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبريز با هماهنگى چپىها و سلطنت طلبان و تجزيه طلبان كردستان تنها يك نمونه است كه مىتوانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدند ولى دست برنداشتند و از كودتاى نوژه سر برآوردند، باز خدا رسوايشان ساخت. دستهاى ديگر از روحانى نماهايى كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساييدند، يكمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفى كه براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و
صحيفه نور ج 21 صفحه 93
زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاى بى شعور مىگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مىگويند مسوولين نظام كمونيست شدهاند! تا ديروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفيد و راهگشا مىدانستند، امروز از اين كه در گوشهاى خلاف شرعى كه هرگز خواست مسوولين نيست رخ مىدهد، فرياد وا اسلاما سر مىدهند! ديروز حجتيهاىها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابىتر از انقلابيون شدهاند! ولايتىهاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريختهاند در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مىخورند! راستى اتهام آمريكايى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حليت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مىشود؟ از آدمهاى لامذهب يا از مقدس نماهاى متحجر و بى شعور؟ فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنها و كنايهها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزههاست و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است.
از يك طرف وظيفه تبيين حقايق و واقعيات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف ديگر مراقبت از نيفتادن سوژهاى به دست دشمنان كار آسانى نيست.
با اين كه در كشور ما در اجراى عدالت بين روحانى و غير آن امتيازى نيست، ولى وقتى با متخلفى از روحانيت خوش سابقه يا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مىشود، فوراً باندها فرياد مىزنند كه چه نشستهايد جمهورى اسلامى مىخواهد آبروى روحانيت را ببرد. اگر احياناً كسى مستحق عفو بوده و بخشيده شود، تبليغ مىكنند كه نظام به روحانيت امتياز بيجا مىدهد.
مردم عزيز ايران بايد مواظب باشند كه دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفين از به اصطلاح روحانيون سوء استفاده نكنند و با موج آفرينى و تبليغات اذهان را نسبت به روحانيون متعهد بدبين ننمايند و اين را دليل عدالت نظام بدانند كه امتيازى براى هيچ كس قابل نيست و خدا مىداند كه شخصاً براى خود ذرهاى مصونيت و حق و امتياز قايل نيستم. اگر تخلفى از من هم سر زند مهياى مواخذهام. حال بحث اين است كه براى جلوگيرى از تكرار آن حوادث تلخ و رسيدن به اطمينان از قطع نفوذ بيگانگان در حوزهها چه بايد كرد؟ گرچه كار مشكل است ولى چاره چيست بايد فكرى كرد. اولين وظيفه شرعى و الهى آن است كه اتحاد و يكپارچگى طلاب و روحانيت انقلاب حفظ شود وگرنه شب تاريك در پيش است و بيم موج و گردابى چنين حايل.
امروز هيچ دليل شرعى و عقلى وجود ندارد كه اختلاف سليقهها و برداشتها و حتى ضعف
صحيفه نور ج 21 صفحه 94
مديريتها دليل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماء متعهد گردد. ممكن است هر كس در فضاى ذهن و ايدههاى خود نسبت به عملكردها و مديريتها و سليقههاى ديگران و مسوولين انتقادى داشته باشد، ولى لحن و تعابير نبايد افكار جامعه و آيندگان را از مسير شناخت دشمنان واقعى و ابرقدرتها كه همه مشكلات و نارسايىها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسايل فرعى منحرف كند و خداى ناكرده همه ضعفها و مشكلات به حساب مديريت و مسوولين گذاشته شود و از آن تفسير انحصارطلبى گردد كه اين عمل كاملاً غير منصفانه است و اعتبار مسوولين نظام را از بين مىبرد و زمينه را براى ورود بى تفاوتها و بى دردها به صحنه انقلاب آماده مىكند.
من امروز بر اين عقيدهام كه مقتدرترين افراد در مصاف با آن همه توطئهها و خصومتها و جنگ افروزىهايى كه در جهان عليه انقلاب اسلامى است، معلوم نبود موفقيت بيشترى از افراد موجود به دست مىآوردند. در يك تحليل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً از حوادث ده سال پس از پيروزى بايد عرض كنم كه انقلاب اسلامى ايران در اكثر اهداف و زمينهها موفق بوده است و به يارى خداوند بزرگ در هيچ زمينهاى مغلوب و شكست خورده نيستيم، حتى در جنگ پيروزى از آن ملت ما گرديد و دشمنان در تحميل آن همه خسارات چيزى به دست نياوردند.
البته اگر همه علل و اسباب را در اختيار داشتيم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مىنگريستيم و مىرسيديم ولى اين بدان معنا نيست كه در هدف اساسى خود كه همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شدهايم. هر روز ما در جنگ بركتى داشتهايم كه در همه صحنهها از آن بهره جستهايم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهايم، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهايم، ما در جنگ پرده از چهره تزوير جهانخواران كنار زديم، ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناختهايم، ما در جنگ به اين نتيجه رسيدهايم كه بايد روى پاى خودمان بايستيم، ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شكستيم، ما در جنگ ريشههاى انقلاب پربار اسلامىمان را محكم كرديم، ما در جنگ حس برادرى و وطن دوستى را در نهاد يكايك مردمان بارور كرديم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامى قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال مىتوان مبارزه كرد، جنگ ما كمك به فتح افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد كه تمامى سردمداران نظامهاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند، جنگ ما بيدارى پاكستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود كه صنايع نظامى ما از رشد آن چنانى برخوردار شد و از همه اينها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق يافت.
همه اينها از بركت خونهاى پاك شهداى عزيز هشت سال نبرد بود، همه اينها از تلاش مادران و پدران و مردم عزيز ايران در ده سال مبارزه با آمريكا و غرب و شوروى و شرق نشات گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنى نيست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد. چه كوته نظرند آنهايى كه خيال مىكنند چون ما
صحيفه نور ج 21 صفحه 95
در جبهه به آرمان نهايى نرسيدهايم، پس شهادت و رشادت و ايثار و از خود گذشتگى و صلابت بىفايده است! در حالى كه صداى اسلام خواهى آفريقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلام شناسى مردم در آمريكا و اروپا و آسيا و آفريقا يعنى در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست.
من در اين جا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحليلهاى غلط اين روزها رسماً معذرت مىخواهم و از خداوند مىخواهم مرا در كنار شهداى جنگ تحميلى بپذيرد. ما در جنگ براى يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم. راستى مگر فراموش كردهايم كه ما براى اداى تكليف جنگيدهايم و نتيجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز كه احساس كرد كه توان و تكليف جنگ دارد به وظيفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان كه تا لحظه آخر هم ترديد ننمودند، آن ساعتى هم كه مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه ديد و گردن نهاد، باز به وظيفه خود عمل كرده است! آيا از اين كه به وظيفه خود عمل كرده است نگران باشد؟ نبايد براى رضايت چند ليبرال خودفروخته در اظهارنظرها و ابراز عقيدهها به گونهاى غلط عمل كنيم كه حزبالله عزيز احساس كند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولىاش عدول مىكند. تحليل اين مطلب كه جمهورى اسلامى ايران چيزى به دست نياورده و با ناموفق بوده است، آيا جز به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمىشود؟! تاخير در رسيدن به همه اهداف دليل نمىشود كه ما از اصول خود عدول كنيم. همه ما مامور به اداى تكليف و وظيفهايم نه مامور به نتيجه. اگر همه انبيا و معصومين عليهم السلام در زمان و مكان خود مكلف به نتيجه بودند، هرگز نمىبايست از فضاى بيشتر از توانايى عمل خود فراتر بروند و سخن بگويند و از اهداف كلى و بلندمدتى كه هرگز در حيات ظاهرى آنان جامه عمل نپوشيده است ذكرى به ميان آورند. در حالى كه به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اكثر زمينههايى كه شعار داده است به موفقيت نايل شود. ما شعار سرنگونى رژيم شاه را در عمل نظاره كردهايم، ما شعار آزادى و استقلال را به عمل خود زينت بخشيدهايم، ما شعار مرگ بر آمريكا را در عمل جوانان پر شور و قهرمان و مسلمانان در تسخير لانه فساد و جاسوسى آمريكا تماشا كردهايم، ما همه شعارهايمان را با عمل محك زدهايم. البته معترفيم كه در مسير عمل، موانع زيادى به وجود آمده است كه مجبور شدهايم روشها و تاكتيكها را عوض نماييم. ما چرا خودمان و ملت و مسوولين كشورمان را دست كم بگيريم و همه عقل و تدبير امور را در تفكر ديگران خلاصه كنيم؟
من به طلاب عزيز هشدار مىدهم كه علاوه بر اين كه بايد مواظب القائات روحانى نماها و مقدس مابها باشند، از تجربه تلخ روى كار آمدن انقلابى نماها و به ظاهر عقلاى قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتى نكردهاند عبرت بگيرند كه مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزىهاى بى مورد و ساده انديشىها سبب مراجعت آنان به پستهاى كليدى و سرنوشت ساز نظام شود.
من امروز بعد از ده سال از پيروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مىكنم كه بعض
صحيفه نور ج 21 صفحه 96
تصميمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه كشور به گروهى كه عقيده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشتهاند، اشتباهى بوده است كه تلخى آثار آن به راحتى از ميان نمىرود، گرچه در آن موقع هم من شخصاً مايل به روى كار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحديد و تاييد دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم كه آنان به چيزى كمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و حركت به سوى آمريكا جهانخوار قناعت نمىكنند در حالى كه در كارهاى ديگر نيز جز حرف و ادعا هنرى ندارند. امروز هيچ تاسفى نمىخوريم كه آنان در كنار ما نيستند چرا كه از اول هم نبودهاند. انقلاب به هيچ گروهى بدهكارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروهها و ليبرالها مىخوريم، آغوش كشور و انقلاب هميشه براى پذيرفتن همه كسانى كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قيمت طلبكارى آنان از همه اصول، كه چرا مرگ بر آمريكا گفتيد! چرا جنگ كرديد! چرا نسبت به منافقين و ضد انقلابيون حكم خدا را جارى مىكنيد؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى دادهايد؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال كردهايم و صدها چراى ديگر. و نكته مهم در اين رابطه اين كه نبايد تحت تاثير ترحمهاى بيجا و بىمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفين و متحلفين نظام، به گونهاى تبليغ كنيم كه احكام خدا و حدود الهى زير سوال بروند. من بعض از اين موارد را نه تنها به سود كشور نمىدانم كه معتقدم دشمنان از آن بهره مىبرند، من به آنهايى كه دستشان به راديو تلويزيون و مطبوعات مىرسد و چه بسا حرفهاى ديگران را مىزنند صريحاً اعلام مىكنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرالها بيفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرالها بيفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقين اسلام اين مردم بى پناه را از بين ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم كرد، تا من هستم دست ايادى آمريكا و شوروى را در تمام زمينهها كوتاه مىكنم و اطمينان كامل دارم كه تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتيبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند كه علاوه بر دهها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگى خود امسال نيز در راهپيمايى 22 بهمن حقيقت آمادگى كامل خويش را به جهانيان نشان دادند و واقعاً دشمنان انقلاب را شگفت زده كردند كه تا كجا حاضر به فداكارى اند. من در اين جا خود را شرمنده و كوچكتر از آن مىدانم كه زبان به وصف و تقدير از آنان بگشايم. خداوند پاداش عظيم اين همه اخلاص و رشد و بندگى را خواهد داد ولى به آنان كه ناآگاهانه مردم شريف و عزيز ما را متهم به روى گردانى از اصول و انقلاب و روحانيت مىكنند سفارش و نصيحت مىكنم كه در گفتار و كلمات و نوشتهها با دقت و مطالعه عمل كنند و برداشتها و تصورات نابجاى خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند. مساله ديگر اين كه امروز مقابله و تجزيه روحانيت انقلابى به سود كيست؟ دشمنان از ديرباز براى اختلاف افكنى ميان روحانيون آماده شدهاند. غفلت از آن، همه چيز را بر باد مىدهد. حال اختلاف به هر شكلى باشد، بدبينى شديد نسبت به مسوولين بالا باشد يا مرزبندى فقه سنتى و پويا و امثال آن. اگر طلاب و مدرسين حوزه علميه با يكديگر هماهنگ نباشند، نمىتوان پيش بينى نمود كه موفقيت از آن كيست و اگر بر فرض محال حاكميت فكرى از آن روحانى نماها و متحجرين گردد روحانيت انقلاب جواب خدا
صحيفه نور ج 21 صفحه 97
و مردم را چه مىدهد.
انشاء الله در بين جامعه مدرسين و طلاب انقلابى اختلافى نيست، اگر باشد بر سر چيست؟ بر سر اصول يا بر سر سليقهها؟ آيا مدرسين محترم كه ستون محكم انقلاب در حوزههاى علميه بودهاند نعوذبالله به اسلام و انقلاب و مردم پشت كردهاند؟ مگر همانها نبودند كه در كوران مبارزه حكم به غيرقانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همانها نبودند كه وقتى يك روحانى به ظاهر در منصب هر جمعيت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى كردند؟ آيا مدرسين عزيز از جبهه و رزمندگان پشتيبانى ننمودند؟ اگر خداى ناكرده اينها شكسته شوند چه نيرويى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آيا ايادى استكبار، روحانى نماهايى را كه تا حد مرجعيت تقويت نموده است، يا فرد ديگرى را در حوزهها حاكم نمىكنند؟ و يا آنها كه در طوفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث كمرشكن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره كشور را خوردهاند و نه از شهادت عزيزان متاثر شدهاند و با خيالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بودهاند مىتوانند در آينده پشتوانه انقلاب اسلامى باشند؟ راستى شكست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانيون و روحانيت مبارز و جامعه مدرسين، پيروزى چه جناحى و چه جريانى را تضمين مىكند؟ جناحى كه پيروز شود يقيناً روحانيت نيست و اگر آن جناح الزاماً به روحانيت رو آورد، راستى به سراغ كدام قشر و تفكر از روحانيت مىرود؟ خلاصه اختلاف به هر شكلى كوبنده است. وقتى نيروهاى مؤمن به انقلاب حتى به اسم فقه سنتى و فقه پويا به مرز جبهه بندى برسند آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان خواهد بود. جبهه بندى نهايتاً معارضه پيش مىآورد. هر جناح براى حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعارى انتخاب مىكند، يكى متهم به طرفدارى از سرمايهدارى و ديگرى متهم به التقاطى مىشود كه من براى حفظ اعتدال جناحها هميشه تذكرات تلخ و شيرينى دادهام، چرا كه همه را فرزندان و عزيزان خود مىدانم البته هيچ گاه نگران مباحثات تند طلبگى در فروع و اصول فقه نبودهام ولى نگران تقابل و تعارض جناحهاى مؤمن به انقلابم كه مبادا منتهى به تقويت جناح رفاهطلب بى درد و نق بزن گردد.
نتيجه مىگيرم كه اگر روحانيون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دير بجنبند ابرقدرتها و نوكرانشان مسايل را به نفع خود خاتمه مىدهند. جامعه مدرسين بايد طلاب عزيز انقلابى و زحمت كشيده و كتك خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه بگذارند و از طرحها و نظريات آنان استقبال نمايند و طلاب انقلابى هم مدرسين عزيز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با ديده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طيف بى عرضه و فرصت طلب و نق بزن يد واحده باشند و خود را براى ايثار و شهادت در راه هدايت مردم آمادهتر كنند. حال جامعه و مردم طالب حقيقت باشند مثل زمان ما كه حقاً مردم بيشتر از آنچه كه ما فكر مىكنيم وفادار به روحانيت بوده و خواهند بود يا نباشند مثل زمان معصومين عليهم السلام. اما مردم شريف ايران توجه داشته باشند كه نوعاً تبليغاتى كه عليه روحانيت انجام مىپذيرد به منظور نابودى روحانيت انقلاب است، ايادى شيطان در تنگناها و سختىها به سراغ مردم مىروند كه بگويند روحانيت مسبب مشكلات و نارسايى هاست. آن هم كدام روحانى،
صحيفه نور ج 21 صفحه 98
روحانى بى درد و بى مسووليت نه، بلكه روحانيتى كه در همه حوادث جلوتر از ديگران در معرض خطر بوده است. كسى مدعى آن نيست كه مردم و پابرهنهها مشكلى ندارند و همه امكانات در اختيار مردم است. مسلم آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر مىشود و كمبودها و نيازها رخ مىنمايد ولى من با يقين شهادت مىدهم كه اگر افرادى غير از روحانيت جلودار حركت انقلاب و تصميمات بودند امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر آمريكا و جهانخواران و جز عدول از همه معتقدات اسلامى و انقلابى چيزى بر ايمان نمانده بود.
لازم به يادآورى است كه ذكر شمهاى از وقايع انقلاب و روحانيت به معناى آن نيست كه طلاب و روحانيون عزيز در فرداى اين نوشته حركت تند و انقلابى بنمايند بلكه هدف علم و آگاهى به نكتههاست كه در انتخاب مسير با بصيرت حركت كنند و خطرها و گذرها و كمينگاهها را بهتر بشناسند. اما در مورد روش تحصيل و تحقيق حوزهها، اين جانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جايز نمىدانم. اجتهاد به همان سبك صحيح است ولى اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست، زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مسالهاى كه در قديم داراى حكمى بوده است به ظاهر همان مساله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد و يك نظام ممكن است حكم جديدى پيدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعاً موضوع جديدى شده است كه قهراً حكم جديدى مىطلبد. مجتهد بايد به مسايل زمان خود احاطه داشته باشد. براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد من در مسايل سياسى اظهارنظر نمىكنم. آشنايى به روش برخورد با حيلهها و تزويرهاى فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادى، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت سياستها و حتى سياسيون و فرمولهاى ديكته شده آنان و درك موقعيت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمايهدارى و كمونيزم كه در حقيقت استراتژى حكومت بر جهان را ترسيم مىكنند، از ويژگىهاى يك مجتهد جامع است. يك مجتهد بايد زيركى و هوش و فراست هدايت يك جامعه بزرگ اسلامى و حتى غير اسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى كه در خور شان مجتهد است واقعاً مدير و مدبر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعى فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است، حكومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است، فقه تئورى واقعى و كامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است.
هدف اساسى اين است كه ما چگونه مىخواهيم اصول محكم فقه را در عمل فرد و جامعه پياده كنيم و بتوانيم براى معضلات جواب داشته باشيم و همه ترس استكبار از همين مساله است كه فقه و اجتهاد جنبه عينى و عملى پيدا كند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد. راستى به چه علت است كه در پى اعلام حكم شرعى و اسلامى مورد اتفاق همه علما در مورد يك مزدور بيگانه اين قدر جهانخواران بر افروخته شدند و سران كفر و بازار مشترك و امثال آنان به تكاپو و تلاش مذبوحانه
صحيفه نور ج 21 صفحه 99
افتادهاند؟ غير از اين نيست كه سران استكبار از قدرت برخورد علمى مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئههاى شوم آنان به هراس افتادهاند و اسلام امروز مسلمانان را يك مكتب بالنده و متحرك و پر حماسه مىدانند و از اين كه فضاى شرارت آنان محدود شده است و مزدبگيران آنان چون گذشته با اطمينان نمىتوانند عليه مقدسات قلم فرسايى كنند مضطرب شدهاند. من قبلاً نيز گفتهام همه توطئههاى جهانخواران عليه ما از جنگ تحميلى گرفته تا حصر اقتصادى و غيره براى اين بوده است كه ما نگوييم اسلام جوابگوى جامعه است و حتماً در مسايل و اقدامات خود از آنان مجوز بگيريم. ما نبايد غفلت بكنيم، واقعاً بايد به سمتى حركت نماييم كه انشاء الله تمام رگههاى وابستگى كشورمان از چنين دنياى متوحشى قطع شود.
استكبار غرب شايد تصور كرده است از اين كه اسم بازار مشترك و حصر اقتصادى را به ميان بياورد ما در جا مىزنيم و از اجراى حكم خداوند بزرگ صرف نظر مىنماييم. خيلى جالب و شگفتانگيز است كه اين به ظاهر متمدنين و متفكرين وقتى يك نويسنده مزدور با نيش قلم زهرآگين خود احساسات بيش از يك ميليارد انسان و مسلمان را جريحهدار مىكند و عدهاى در رابطه با آن شهيد مىشوند برايشان مهم نيست و اين فاجعه عين دموكراسى و تمدن است اما وقتى بحث اجراى حكم و عدالت به ميان مىآيد، نوحه رافت و انسان دوستى سر مىدهند. ما كينه دنياى غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همين نكتهها به دست مىآوريم. قضيه آنان قضيه دفاع از يك فرد نيست، قضيه حمايت از جريان ضد اسلامى و ضد ارزشى است كه بنگاههاى صهيونيستى و انگليس و آمريكا به راه انداختهآند و با حماقت و عجله خود را رو به روى همه جهان اسلام قرار دادهاند. البته ما بايد ببينيم كه بعض دولتها و حكومتهاى اسلامى چگونه با اين فاجعه بزرگ برخورد مىكنند. اين كه ديگر مساله عرب و عجم و فارس و ايران نيست بلكه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تاكنون و از امروز تا هميشه تاريخ است و نتيجه نفوذ بيگانگان در فرهنگ مكتب اسلام است كه اگر غفلت كنيم اين اول ماجراست و استعمار از اين مارهاى خطرناك و قلم به دستان اجير شده در آستين فراوان دارد.
ضرورتى نيست كه در چنين شرايطى ما به دنبال ايجاد روابط و مناسبات گسترده باشيم، چرا كه دشمنان ممكن است تصور كنند كه ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقهمند شديم كه از كنار اهانت به معتقدات و مقدسات دينى خود ساكت و آرام مىگذريم. آنان كه هنوز بر اين باورند و تحليل مىكنند كه بايد در سياست و اصول و ديپلماسى خود تجديدنظر نماييم و ما خامى كردهايم و اشتباهات گذشته را نبايد تكرار كنيم و معتقدند كه شعارهاى تند يا جنگ سبب بدبينى غرب و شرق نسبت به ما و نهايتاً انزواى كشور شده است و اگر ما واقع گرايانه عمل كنيم، آنان با ما برخورد متقابل انسانى مىكنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمين مىگذارند. اين يك نمونه است كه خدا مىخواست پس از انتشار كتاب كفرآميز آيات شيطانى در اين زمان اتفاق بيفتد و دنياى تفرعن و استكبار و بربريت چهره واقعى خود را در دشمنى ديرينهاش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده انديشى به در آييم و همه چيز را به
صحيفه نور ج 21 صفحه 100
حساب و اشتباه و سوء مديريت و بى تجربگى نگذاريم و با تمام وجود درك كنيم كه مساله اشتباه ما نيست، بلكه تعمد جهانخواران به نابودى اسلام و مسلمين است والا مساله فردى سلمان رشدى آن قدر برايشان مهم نيست كه همه صهيونيستها و استكبار پشت سر او قرار بگيرند.
روحانيون و مردم عزيز حزبالله و خانوادههاى محترم شهدا حواسشان را جمع كنند كه با اين تحليلها و افكار نادرست خون عزيزانشان پايمال نشود. ترس من اين است كه تحليل گران امروز ده سال ديگر بر كرسى قضاوت بنشينند و بگويند كه بايد ديد فتواى اسلامى و حكم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانين ديپلماسى بوده است يا خير؟ و نتيجهگيرى كنند كه چون بيان حكم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترك و كشورهاى غربى عليه ما موضع گرفتهآند، پس بايد خامى نكنيم و از كنار اهانت كنندگان به مقام مقدس پيامبر و اسلام و مكتب بگذريم! خلاصه كلام اين كه ما بايد بدون توجه به غرب حيلهگر و شرق متجاوز و فارغ از ديپلماسى حاكم بر جهان درصدد تحقق فقه عملى اسلام برآييم و الا مادامى كه فقه در كتابها و سينه علما مستور بماند، ضررى متوجه جهانخواران نيست و روحانيت تا در همه مسايل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد، نمىتواند درك كند كه اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه كافى نيست. حوزهها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياى عكسالعمل مناسب باشند. چه بسا شيوههاى رايج اداره امور مردم در سالهاى آينده تغيير كند و جوامع بشرى براى حل مشكلات خود به مسايل جديد اسلام نياز پيدا كند. علماى بزرگوار اسلام از هم اكنون بايد براى اين موضوع فكرى كنند.
نكته آخرى كه توجه به آن لازم است اين كه روحانيون و علما و طلاب بايد كارهاى قضايى و اجرايى را براى خود يك امر مقدس و يك ارزش الهى بدانند و براى خود شخصيت و امتيازى قايل بشوند كه در حوزه ننشستهاند بلكه براى اجراى حكم خدا راحتى حوزه را رها كرده و مشغول به كارهاى حكومت اسلامى شدهاند. اگر طلبهاى منصب امامت جمعه و ارشاد مردم يا قضاوت در امور مسلمين را خالى ببيند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث مسووليت نپذيرد و يا دلش را فقط به هواى اجتهاد و درس خوش كند، در پيشگاه خداوند بزرگ يقيناً مواخذه مىشود و هرگز عذر او موجه نيست، ما اگر امروز به نظام خدمت نكنيم و استقبال بى سابقه مردم از روحانيت را ناديده بگيريم، هرگز فرصت و شرايط بهتر از اين را نخواهيم داشت. اميدوارم از نصايح و تذكرات مشفقانه اين پدر پير و اين خدمتگزار حقير خود دلگير نشده باشيد و در مظان استجابت دعا با انفاس قدسيه و با دلهاى منور خود برايم دعا و طلب مغفرت نماييد. من هم از ياد و دعاى خير براى روحانيت اصيل و حوزههاى علمى غفلت نمىكنم.
خداوندا! توان علما و روحانيت را در خدمت به دين خود افزون نما. خداوندا! حوزههاى علميه، اين سنگرهاى پاسدارى از فقاهت و اسلام ناب را تا ابد پابرجا بدار. خداوندا! شهداى روحانيت و حوزهها را از نعم بيكران و رزق حضور خويش بهرهمند فرما. خداوندا! به جانبازانشان
صحيفه نور ج 21 صفحه 101
شفا مرحمت كن و به خانوادههاى شهدايشان صبر و اجر مرحمت فرما. مفقودين و اسرايشان را هر چه زودتر به اوطانشان برگردان. خداوندا! ارزش خدمت و خدمتگزارى به دين خود و به مردم را در دل و ديدگان ما افزون و جاودانه نما «انك ولى النعم».
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 102
تاريخ: 4/12/67
فرمان به حجت الاسلام آقاى خامنهاى جهت رسيدگى به تحريف وقايع تاريخى در كتب درسى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى خامنهاى رياست شوراى عالى انقلاب فرهنگى دامت افاضاته
نامه جناب حجت الاسلام آقاى سيد حميد روحانى اخطارى است براى همه آنانى كه دلشان براى اسلام و انقلاب مىطپد. باعث تعجب و تاسف است كه نظام آموزشى كشور اسلامى ايران نسبتى به مرحوم بهبهانى رحمهالله عليه دهد كه حتى كسروى با آن سوابق ضد اسلامى درباره ايشان نمىدهد. كسروى ضد دين پس از تجليل از آقايان بهبهانى و طباطبايى، دستور بهبهانى و طباطبايى به مردم را در پناه بردن به سفارت يك دولت بيگانه، رد مىكند.
از حضرت عالى كه دلسوز اسلام و انقلاب هستيد، اكيداً مىخواهم مسوولى براى رسيدگى به اين امور گذاشته تا در تمام اين گونه موارد شما را در جريان بگذارد. ساير موارد نامه آقاى روحانى هم مورد مداقه است، گزارش كار را به اين جانب بدهيد.
والسلام عليكم و رحمهالله
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 104
تاريخ: 18/12/67
حكم انتصاب حجت الاسلام عبدالله نورى به سمت نماينده امام در سپاه پاسداران
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ عبدالله نورى دامت افاضاته با ياد و گراميداشت خاطره فداكارىهاى يكى از سرداران بزرگ نهضت اسلامى ايران مرحوم شهيد حجت الاسلام آقاى حاج شيخ فضلالله محلاتى كه از ياران با وفاى اين جانب و از سختى كشيدگان دوران مبارزات خونبار انقلاب اسلامى ايران و همچنين مردى صالح و فداكار و برادرى دلسوز براى پاسداران عزيز انقلاب اسلامى بود كه خدايش او را رحمت كند و در جوار خود پذيرايش گردد. و با تشكر از زحمات قائم مقام ايشان جناب حجت الاسلام آقاى عراقى كه فردى متدين و صالح كه در كوران جنگ و جهاد خدمات قابل تقديرى انجام داده است و انشاء الله از اين پس چون گذشته در خدمت اسلام و ايران و انقلاب اسلامى خواهند بود. اين جانب جناب عالى را كه فردى هستيد فاضل، متدين، مبارز، متقى و با فهم سياسى بسيار خوب و علاوه بر آن از خانواده محترم شهدا كه خود افتخارى است بزرگ مىباشيد به نمايندگى از جانب خود در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى منصوب مىنمايم. لازم است مسايلى را به شما و فرزندان عزيزم در سپاه گوشزد نمايم:
1 - وظايفى كه در قانون به عهده شما گذاشته شده است بايد دقيقاً مراعات گردد و شما به هيچ وجه نبايد از آن چشم پوشى كنيد، فرزندان سپاهىام نيز نبايد از قانون كوچكترين تخطى بنمايند.
2 - نمايندگى شما در سپاه پاسداران اعم از لشكرى و كشورى و وزارت سپاه مىباشد لذا كليه مسايل فرهنگى، عقيدتى سياسى و فكرى و فعاليتهاى تبليغاتى و انتشاراتى و حفاظت و اطلاعات و مسايل قانونى ديگر زير نظر شماست و شما بايد هدايت تمامى موارد مذكور را به عهده بگيريد.
3 - تمامى فرزندان عزيزم در سپاه اعم از فرماندهان و سايرين هماهنگىهاى لازم را با نماينده محترم اين جانب داشته و دارند و تخطى از آن با عكس العمل روبرو خواهد شد.
4 - از اين پس تأييد عزل و نصب فرماندهان سپاه پاسداران با شماست
5 - از آنجا كه شما نماينده اين جانب در جهاد سازندگى هم مىباشيد از خداوند متعال مىخواهم تا با هماهنگى سپاه و جهاد بتوانيد اين دو نهاد مقدس انقلاب را يار و همكار يكديگر نماييد تا بهتر بتوانند به اسلام و انقلاب و ايران خدمت كنند.
صحيفه نور ج 21 صفحه 105
توفيق و تأييد شما را از خداوند تعالى آرزومندم.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 103
تاريخ: 7/12/67
پاسخ به پيام رهبر شوروى
امام: انشاء الله سلامت باشند، ولى به ايشان بگوييد كه من مىخواستم جلوى شما يك فضاى بزرگتر باز كنم.
در خاتمه حضرت امام فرمودند: من مىخواستم دريچهاى به دنياى بزرگ يعنى دنياى بعد از مرگ كه دنياى جاويد است را براى آقاى گورباچف باز نمايم و محور اصلى پيام من آن بود. اميدوارم بار ديگر ايشان در اين زمينه تلاش نمايند.
حضرت امام از خروج نيروهاى شوروى از افغانستان استقبال كردند و بر حسن همجوارى و توسعه مناسبات قوى در ابعاد مختلف در مقابله با شيطنتهاى غرب و خروج نيروهاى بيگانه از خليج فارس تاكيد و آرزو كردند تا مردم شوروى و ايران هميشه در صلح و آرامش زندگى كنند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 21 صفحه 106
تاريخ: 29/12/67
پيام به مناسبت سال نو
بسم الله الرحمن الرحيم
يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبر الليل والنهار يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسنالحال.
تحويل حال الى الحسن الحال اين است كه انشاء الله در اين سال نو ما تغييرات روحى بدهيم، يعنى واقعاً تحول برايمان حاصل بشود و او به اين است كه همان طورى كه سيره انبيا از اول تا آخر بوده است كه جنگ و صلحشان براى خدا بوده است، هيچ پيغمبرى جنگ نكرد الا براى خدا و صلح نكرد الا براى خدا.
و امسال نوروز ما بين دو عيد واقع شده است يكى عيد سعيد ولادت حضرت امام حسين سلام الله عليه كه احيا كننده دين اسلام بود از صدر اسلام تا آخرالزمان و يكى هم عيد 15 شعبان ولى عصر ارواحنا له الفدا كه او تا ازل احيا مىكند دين خداى تبارك و تعالى را. و ما اميدواريم كه ملت ما در اين سال نو به طورى عمل بكند كه سيره انبيا بوده است، به طورى عمل بكند كه سيره اوليا بوده است و عمده اين است كه هواهاى نفس از بين برود، انسان در طول عمر مبتلاى به اين هواى نفس است كه محتاج به رياضت است و من كه گويندهام موفق نشدم به اين عمل و من اميدوارم كه ملت ايران و همه مسلمانان دنيا يك تحولى پيدا كنند در اين سال نو كه براى خدا كار كنند، براى سلطه خودشان نباشد، براى پيروزى خودشان نباشد، براى هواهاى نفسانى نباشد. و خداوند انشاء الله همه را توفيق بدهد كه در راه خداى تبارك و تعالى مجاهدت كنند و انشاء الله اين روز بر همه مبارك باشد و خداوند همه مسلمين را با هم متفق كند در مقابل كفر جهانى
والسلام عليكم و رحمهالله
previos page menu page next page