-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 27
تاريخ: 2/6/65
ديدار با رئيس جمهور، رئيس مجلس شوراى اسلامى، نخست وزير، و مسؤولين كشورى و لشكرى به مناسبت روز عيد غديرخم
غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همه اعصار بايد باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
اميدوارم انشاءالله اين عيد مبارك به همه ملتهاى مظلوم و بخصوص به ملت شريف ما مبارك باشد. خداوند انشاءالله كه با عنايات خاصه خود نظرى بهاين ملت بزرگ كه بايد گفت پرچمدار اسلام در اين عصر هستند، به اينها عنايت خاصى بفرمايد و آنها را از عنايات خاصهى خود نصيب بزرگ عنايت بفرمايد.
من در بارهى شخصيت حضرت امير چه مىتوانم بگويم و كى چه مىتواند بگويد. ابعاد مختلفهاى كه اين شخصيت بزرگ دارد، به گفتگوى ماها و به سنجش بشرى در نمىآيد. كسى كه انسان كامل است و مظهر جميع اسماء و صفات حق تعالى است، ابعادش به حسب اسماء حق تعالى بايد هزار تا باشد و ما از عهده بيان حتى يكىاش / را/ نمىتوانيم برآييم. اين شخصيت كه جامع تضاد است، امور متضاد در او جمع است، كسى نمىتواند در حول و حوش او سخن بگويد، از اين جهت من در اين موضوع بهتر مىدانم كه ساكت باشم. لكن مسألهاى را كه بهتر است ما بگوييم، انحرافاتى است كه براى ملتها و خصوصاً براى شيعيان اين حضرت پيش آمده است در طول تاريخ و دستهايى كه اين انحرافات را از اول به وجود آوردهاند و توطئههايى كه بودهاست در طول تاريخ اخيراً در اين سالهاى اخير، سدههاى اخير پيش آمده است، آنها را عرض كنم.
مسأله غدير، مسألهاى نيست كه به نفسه براى حضرت امير يك مسألهاى پيش بياورد، حضرت امير مسأله غدير را ايجاد كرده است. آن وجود شريف كه منبع همه جهات بوده است، موجب اين شده است كه غدير پيش بيايد. غدير براى ايشان ارزش ندارد، آن كه ارزش دارد خود حضرت است كه دنبال آن ارزش، غدير آمده است. خداى تبارك و تعالى كه ملاحظه فرموده است كه در بشر بعد از رسولالله كسى نيست كه بتواند عدالت را به آن طورى كه بايد انجام بدهد، آن طورى كه دلخواه است انجام بدهد، مأمور مىكند رسولالله را كه اين شخص را كه قدرت اين معنا را دارد كه عدالت را به تمام معنا در جامعه ايجاد كند و يك حكومت الهى داشته باشد، اين را نصب كن. نصب حضرت امير به خلافت اين طور نيست كه از مقامات معنوى حضرت باشد، مقامات معنوى حضرت و مقامات جامع او
صحيفه نور ج 20 صفحه 28
اين است كه غدير پيدا بشود و اين كه در روايات ما و از آن زمان تا حالا اين غدير را آن قدر از آن تجليل كردهاند، نه از باب اين كه حكومت يك مسألهاى است، حكومت آن است كه حضرت امير به ابن عباس مىگويد كه به قدر اين كفش بى قيمت هم پيش من نيست ، آن كه هست اقامه عدل است. آن چيزى كه حضرت امير سلامالله عليه و اولاد او مىتوانستند در صورتى كه فرصت به آنها بدهند، اقامه عدل را به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى رضا دارد انجام بدهند، اينها هستند لكن فرصت نيافتند. زنده نگه داشتن اين عيد نه براى اين است كه چراغانى بشود و قصيدهخوانى بشود و مداحى بشود، اينها خوب است، اما مسأله اين نيست. مسأله اين است كه به ما ياد بدهند كه چطور بايد تبعيت كنيم، به ما ياد بدهند كه غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همه اعصار بايد باشد و روشى كه حضرت امير در اين حكومت پيش گرفته است بايد روش ملتها و دستاندركاران باشد. قضيه غدير، قضيه جعل حكومت است، اين است كه قابل نصب است والا مقامات معنوى قابل نصب نيست، يك چيزى نيست كه با نصب اين مقام پيدا بشود، لكن آن مقامات معنوى كه بوده است و آن جامعيتى كه براى آن بزرگوار بوده است، اسباب اين شده است كه او را به حكومت نصب كنند. و لهذا مىبينيم كه در عرض صوم و صلوه و امثال اينها مىآورد و ولايت مجرى اينهاست. ولايتى كه در حديث غدير است به معناى حكومت است، نه به معناى مقام معنوى. و حضرت امير را همان طورى كه من راجع به قرآن عرض كردم كه قرآن و در روايات است اين نازل شده است به منازل مختلف، كلياتش سبع و الى سبعين و الى زيادتر، تا حالا رسيده است به دست ماها به صورت يك مكتوب، حضرت امير هم اين طور است، رسول خدا هم اين طور است. مراحل طى شده است، تنزل پيدا كرده است، از وجود مطلق تنزل پيدا كرده است، از وجود جامع تنزل پيدا كرده است و آمده است پايين تا رسيده است به عالم طبيعت، در عالم طبيعت اين وجود مقدس و آن وجود مقدس و اولياى بزرگ خدا. بنابراين، اين كه حديث غدير را ما حساب كنيم كه مىخواهد يك معنويتى را براى حضرت امير، يا يك شانى براى حضرت امير درست كند نيست. حضرت امير است كه غدير را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست كه اسباب اين شده است كه خداى تبارك و تعالى او را حاكم قرار بدهد.
غدير آمده است كه بفهماند سياست به همه مربوط است
مسأله، مسأله حكومت است. مسأله، مسأله سياست است، حكومت عدل سياست است، تمام معناى سياست است. خداى تبارك و تعالى اين حكومت را و اين سياست را امر كرد كه پيغمبر به حضرت امير واگذار كنند، چنانچه خود رسول خدا سياست داشت و حكومت بدون سياست ممكن نيست، اين سياست و اين حكومتى كه عجين با سياست است، در روز عيد غدير براى حضرت امير ثابت شد. اين كه در اين روايت در روايات هست كه بنى الاسلام على خمس اين ولايت ، ولايت
صحيفه نور ج 20 صفحه 29
كلى امامت نيست، آن امامتى كه هيچ عملى مقبول نيست، قبول نمىشود الا به اعتقاد به امامت، اين معنايش اين حكومت نيست. خوب! ما بسيارى از ائمهمان حكومت نداشتند. ما الان معتقديم كه حضرت امير در يك برهه از زمان به حكومت رسيد، حضرت امام حسن هم يك مدت بسيار بسيار كمى به حكومت رسيد، باقى ائمه حكومت نداشتند. آن كه خداى تبارك و تعالى جعل كرد و دنبالش هم براى ائمه ى هدى جعل شده است، حكومت است، لكن نگذاشتند كه اين حكومت ثمر پيدا بكند، بنابراين حكومت را خدا جعل كرده است براى حضرت امير سلامالله عليه و اين حكومت يعنى سياست، يعنى عجين با سياست، از اعوجاجهايى كه پيدا شده است مع الاسف، اين است كه، يعنى اعوجاج زياد پيدا شده اما از بزرگترينش اين است كه دستهايى از زمان سابق، از زمان خلفاى اموى و خلفاى عباسى عليهم لعنهالله، از آن زمان دستهايى پيدا شده است كه بگويند كه دين عليحده از مسائل است و سياست عليحده از حكومت است. هر چه طرف پايين آمده است، اين قوت گرفته است تا وقتى بازيگرىهاى دنيا كه ديدند بايد دين را يك چيز تعبدى قرار داد، اين بازيگرها آمدند و اين طور كردند كه به ماها هم باورمان آمده بود كه دين چكار دارد به سياست، سياست مال امپراطورها. اين معنايش اين است كه تخطئه كنيم خدا را و رسول خدا را و اميرالمومنين را، براى اين كه حكومت سياست است، حكومت كه دعا خواندن نيست، حكومت كه نماز نيست، حكومت روزه نيست. حكومت، حكومت عدل اسباب اين مىشود كه اينها اقامه بشود، اما خود حكومت يك دستگاه سياسى است. آنى كه مىگويد دين از سياست جداست، تكذيب خدا را كرده است، تكذيب رسول خدا را كرده است، تكذيب ائمه هدى را كرده است. و اين كه اين قدر صداى غدير بلند شده است و اين قدر براى غدير ارج قايل شدهاند و ارج هم دارد براى اين است كه با اقامه ولايت يعنى با رسيدن حكومت به دست صاحب حق، همه اين مسائل حل مىشود، همه انحرافات از بين مىرود. اگر حكومت عدل بپا شود، اگر گذاشته بودند كه حضرت امير سلامالله عليه حكومتى را كه مىخواهد بپا كند، تمام انحرافات از بين مىرفت و محيط يك محيط صحيح و سالم مىشد كه آن وقت مجال براى همه اشخاص كه داراى افكار هستند، عرفا كه داراى افكار هستند، حكما كه داراى افكار هستند، فقها، همه براى آنها مجال هم پيدا بشود، از اين جهت اسلام بنى على خمس نه معنايش اين است كه ولايت در عرض اين است، ولايت اصلش مسأله حكومت است، حكومت هم اين طورى است، حكومت حتى از فروع هم نيست. آن چيزى كه براى ائمه ماقبل از غدير و قبل از همه چيزها بوده است، اين يك مقامى است كه مقام ولايت كلى است كه آن اقامت است كه در روايت هست كه حسن و حسين امامان قاما او قعدا . وقتى قعد است كه امام نيست. امام به معناى حكومت نيست، اين يك امام ديگرى است و آن مسألهى ديگرى است. آن مسأله، مسألهاى است كه اگر او را كسى قبول نداشته باشد، اگر تمام نمازها را مطابق با همين قواعد اسلامى شيعه هم بجا بياورد باطل است. اين غير حكومت است، آن در عرض اينها نيست، آن از اصول مذهب است، آنى است كه اعتقاد به او لازم است و از اصول مذهب است و انحرافى كه پيدا شده است علاوه بر همه انحرافاتى كه همين انحراف است كه ما باور كرديم كه
صحيفه نور ج 20 صفحه 30
سياست به ما چه ربط دارد. غدير آمده است كه بفهماند كه سياست به همه مربوط است، در هر عصرى بايد حكومتى باشد با سياست، منتها سياست عادلانه كه بتواند به واسطه آن سياست اقامه صلوه كند، اقامه صوم كند، اقامه حج كند، اقامه همه معارف را بكند و راه را باز بگذارد براى اين كه صاحب افكار، يعنى آرام كند كه صاحب افكار، افكارشان را با دلگرمى و با آرامش ارائه بدهند. بنابراين اين طور نيست كه ما خيال كنيم كه ولايتى كه در اين جا مىگويند آن امامت است و امامت هم در عرض هم فروع دين است، نخير. اين ولايت عبارت از حكومت است، حكومت مجرى اينهاست، در عرض هم به آن معنا نيست، مجرى اين مسائل ديگر است. اين انحرافات خيلى زياد است، نمىشود همهاش را احصاء كرد.
علماى ما در طول تاريخ اين طور نبود كه منعزل از سياست باشند
خيال كردند يك دسته زيادى كه معناى عرفان عبارت از اين است كه انسان يك محلى پيدا بشود و يك ذكرى بگويد و يك سرى حركت بدهد و يك رقصى بكند و اينها، اين معنى عرفان است، مرتبه اعلاى عرفان را امام على سلامالله عليه داشته است و هيچ اين چيزها نبوده در كار. خيال مىكردند كه كسى كه عارف است بايد ديگر بكلى كناره گيرد از همه چيز و برود كنار بنشيند و يك قدرى ذكر بگويد و يك قدرى تغنى بشود و يك قدرى چه بكند و دكاندارى. اميرالمومنين در عين حالى كه اعرف خلقالله بعد از رسولالله در اين امت، اعرف خلقالله به حق تعالى بود، معذلك نرفت كنار بنشيند و هيچ كارى به هيچى نداشته باشد، هيچ وقت هم حلقهى ذكر نداشت، مشغول بود به كارهايش، ولى آن هم بود. يا خيال مىشود كه كسى كه اهل سلوك است، اهل سلوك بايد به مردم ديگر كار نداشته باشد، در شهر هر چه مىخواهد بگذرد، من اهل سلوكم، بروم يك گوشهاى بنشينم و ورد بگويم و سلوك به قول خودش پيدا كند. اين سلوك در انبيا زيادتر از ديگران بوده است، در اوليا زيادتر از ديگران بوده است، لكن نرفتند در خانهشان بنشينند و بگويند كه ما اهل سلوكيم و چكار داريم كه به ملت چه مىگذرد، هر كه هر كارى مىخواهد بكند. اگر بنا باشد كه اهل سلوك بايد بروند كنار بنشينند، پس بايد انبياء هم همين كار را بكنند و نكردند. موسى بن عمران اهل سلوك بود ولى معذلك رفت سراغ فرعون و آن كارها را كرد. ابراهيم هم همين طور، رسول خدا هم كه همه مىدانيم. رسول خدايى كه سالهاى طولانى در سلوك بوده است، وقتى كه فرصت پيدا كرد، يك حكومت سياسى ايجاد كرد براى اين كه عدالت ايجاد بشود، تبع ايجاد عدالت فرصت پيدا مىشود براى اين كه هر كس هر چيزى دارد بياورد. وقتى كه آشفته است نمىتوانند، در يك محيط آشفته نمىشود كه اهل عرفان، عرفانشان را عرضه كنند، اهل فلسفه، فلسفه شان را، اهل فقه، فقهشان را، لكن وقتى حكومت يك حكومت عدل الهى شد و عدالت را جارى كرد و نگذاشت كه فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، يك محيط آرام پيدا مىشود، در اين محيط آرام همه چيز پيدا مىشود. بنابراين ما نودى بشىء مثل ما نودى بالولايه براى اين كه حكومت است. به هيچ چيز مثل
صحيفه نور ج 20 صفحه 31
اين امر سياسى دعوت نشده است و اين امر سياسى بوده است، زمان پيغمبر بوده است، زمان اميرالمومنين بوده است، بعدها هم اگر يك فرصت پيدا مىشد، آنها هم داشتند اين معما را. انحرافات زياد شده است. بعضى از اهل علم خودمان هم همين معانى را دارند لباس جندى حرام است، لباس شهرت است، به عدالت مضر است حضرت امير عادل نبوده؟! حضرت سيدالشهدا هم عادل نبوده؟! حضرت امام حسن هم عادل نبوده؟! پيغمبر اكرم هم عادل نبوده؟! براى اين كه لباس جندى داشتند! اينها را تزريق كردند به ما، به ما آن طور دستهاى توطئهگر تزريق كردند كه ماها هم باورمان آمده است. تو چكار دارى به اين كه چه مىگذرد، تو مشغول درست باش، تو مشغول فقهت باش، تو مشغول فلسفهات باش، تو مشغول عرفانت باش، چكار دارى كه چه مىگذرد. در آن وقت، اوايلى كه اين مسائل پيش آمد، يكى از رفقاى ما كه بسيار خوب بود، بسيار مرد صالحى بود و اهل كار هم بود، لكن من وقتى يك قضيه را صحبت كردم كه در اين قضيه ما بايد تحقيق كنيم، گفت به ما چكار دارد، حاصل امر سياسى است به ما چكار دارد. اين طور تزريق شده بود كه يك مرد عالم روشنفكر متوجه به مسائل، اين طور مىگويد كه به ما چكار دارد. پيغمبر هم مىگفت سياست به ما چكار دارد؟ اميرالمؤمنين هم كه حكومت داشت، مىگفت سياست.... حكومتى داشت براى ذكر گفتن و براى قرآن خواندن و براى نماز خواندن و همين ديگر؟! حكومت بود، ولايت بود و تجهيز جيوش بود عرض مىكنم حكومتها در نصب كردن اينها بود، همهاش سياست است اينها.
آنى كه مىگويد كه آخوند چكار دارد به سياست، اين با آخوند خوب نيست، اين با اسلام بد است، مىخواهد آخوند را كنار بگذارد كه مىتواند يك كارى توى مردم انجام بدهد و هر كارى دلشان مىخواهد بكنند و لهذا اين طور شد. البته علماى ما در طول تاريخ اين طور نبود كه منعزل از سياست باشند. مسأله مشروطيت يك مسأله سياسى بود و بزرگان ما در آن دخالت داشتند، تاسيسش كردند. مسأله تحريم تنباكو يك مسأله سياسى بود و ميرزاى شيرازى رحمتالله اين معنا را انجام داد. در زمانهاى اخير هم مدرس، كاشانى، اينها مردم سياسى بودند و مشغول كار بودند، اما به قدرى قدرت داشت اين دست قوى توطئهگر كه نمىشد از فكر حتى اهل علم محترم هم بيرون كرد به اين كه نه، مسأله اين طور نيست، مسأله حكومت در زمان پيغمبر بوده و سياست هم بوده، در زمان اميرالمومنين بوده و سياست هم بوده و اين كه همه نقل كردهاند و اين قدر غدير را بزرگ كردهاند، براى اين كه به ما بفهمانند، تعليم بدهند به ما كه اين طورى بايد باشد.
ما بايد اين جنگ را ادامه بدهيم تا وقتى كه انشاءالله پيروزى حاصل بشود
ما الان مبتلاى به جنگيم، يك دستهاى در همين قضيه هم دارند اشكالتراشى مىكنند، نه يك اشخاصى باشند كه حالا تأثيرى داشته باشند، اما هستند، هستند اشخاصى كه مىگويند كه بياييد صلح
صحيفه نور ج 20 صفحه 32
بكنيم، بياييد يك سازشى بكنيم. ما از تاريخ بايد اين امور را ياد بگيريم، به حضرت امير تحميل كردند، مقدسين تحميل كردند، آنهايى كه جبههشان داغ داشت و اضر مردمند بر مسلمين.، آنها تحميل كردند به حضرت امير حكميت را و تحميل كردند آن كه حكم بايد بشود را، بعد كه حضرت امير با فشار اينها نتوانست، مىخواستند بكشندش اگر نكند، براى اين كه آنها چيز كرده بودند كه چه بايد چه بشود، حكم قرار بدهيد / ما / قرآن است، قرآن است اين. اين ابتلا را حضرت امير داشت، الان نظير او را ما داريم. اين كه مىگويند، اين ور و آن ور مىافتند كه بگذاريد يك حكميتى پيدا بشود، بيايند حكم، حكم پيدا بشود كه كارها را انجام بدهد، تشخيص بدهد كه كى چى است. دنيا نمىداند كه كى متجاوز است؟! ما از آن قضيه بايد عبرت بگيريم و زير بار حكميت، ما اين در اين هفت سالى كه بوده است فهميديم كه اين حكمها كى هستند و اينهايى كه مىخواهند صلح ايجاد كنند كىها هستند. قصه امام حسن و قضيه صلح، آن هم صلح تحميلى بود، براى اين كه امام حسن، دوستان خودش يعنى آن اشخاص خائنى كه دور او جمع شده بودند، او را جورى كردند كه نتوانست خلافش بكند، صلح كرد. صلح تحميلى بود. اين صلحى هم كه حالا به ما مىخواهند بگويند، اين است. بعد از اين كه صلح كردند، به حسب روايت، به حسب نقل، معاويه به منبر رفت و گفت كه تمام حرفهايى كه گفتم، ما قرار داديم، زير پاى من. مثل پاره كردن اين مرديكه آن قراردادها را. آن صلح تحميلىاى كه در عصر امام حسن واقع شد، آن حكميت تحميلى كه در زمان اميرالمؤمنين واقع شد و هر دويش به دست اشخاص حيلهگر درست شد، اين ما را هدايت مىكند به اين كه نه زير بار صلح تحميلى برويم و نه زير بار حكميت تحميلى. ما بايد خودمان به حسب رأى خودمان، به حسب رأى ملتمان، آن طورى كه الان همه ملت دارند مىگويند، ما بايد اين جنگ را ادامه بدهيم تا وقتى كه انشاءالله پيروزى حاصل بشود و نزديك است انشاءالله. منتها اگر بخواهد ملت ما نزديكتر بشود اين پيروزى، زياد نزديك بشود كه به صلاح ماست و به صلاح ملت عراق است و به صلاح منطقه است بايد مجهز بشود، بايد در اين برهه زمان بايد به تمام معنا مجهز بشود براى جبههها.
بايد كارى كرد كه صدام يك سيلى ديگرى بخورد و برود سراغ كارش
آقايان گفتند كه در بسيارى از جاها هست در كشور كه از دولت يك چيزهايى هست آن جا كه ابزارى است براى جهادسازندگى براى چيز براى جبهه، و زيادى است آن جا. من عرض مىكنم كه اگر يك ابزارى در يك جايى زيادى است و تشخيص دادند فرمانداران، استانداران و ائمه جمعه تشخيص دادند كه اين در اين جا ديگر اضافه است، زيادى است، لازم نيست اين جا، اين لازم است كه براى جبههها برود. اگر بخواهيد كه كشورتان آباد بشود، كشورتان اسلامىبشود و زود بشود، طولانى نشود، بايد مجهز بشويد و هر با همه قوا مجهز بشويد تا اين كه كلك اين مرد را بكنيد. در آن اوايل گفته شد به اين كه سيلى خواهد خورد صدام، صدام سيلى را خورده الان گيج است، الان نمىداند چه مىكند، واقعاً نمىداند الان چه مىكند، از يك طرف اشتلم مىكند، از يك طرف التماس مىكند، از
صحيفه نور ج 20 صفحه 33
يك طرف گدايى مىكند از يك اين الان در حال گيجى است. و من خوف اين را دارم كه اگر اين ديوانه بشود بيشتر از اين كه الان هست اگر به واسطه شكست ديوانه بشود، به كشور عراق يك طور صدماتى وارد كند، بگويد حالا كه من غرق شدم، بگذار همه غرق بشوند، يك همچو موجودى است اين. من خوف اين را دارم كه به اعتاب عاليات هم اين تجاوز كند و خداوند انشاءالله مهلتش ندهد. بايد كارى كرد كه يك سيلى ديگرى بخورد و برود سراغ كارش، يا خودكشى كند يا فرار كند از اين جا به يك جاى ديگرى و دنبال كارهايى كه هست.
دستهاى قوىاى اين انحرافات را ايجاد كردند و ما و ديگران در حال غفلت هستيم
در هر صورت انحرافاتى كه بعد از غدير خم پيدا شد و ماها هم غفلت كرديم همه نه بسيارى از ماها، اكثريت شايد غفلت كردند و ما را كنارهگير كردند، نگذاشتند كه در امور مسلمين دخالت بكنيم، اسباب اين گرفتارىهايى شده است كه الان در سرتاسر كشورهاى اسلامىداريم مىبينيم. در همه جا اين مسائل هست. باور كردند علماى اهل سنت به اين كه اطاعت از هر قلدرى بايد كرد، اين هم به دست اشخاص قلدر پيدا شده است. امكان دارد يك همچو چيزى كه پيغمبر اسلام احكام بفرستد و بگويد از آتاتورك كه احكام ما را محو مىكند اطاعت كنيد؟! اين را كدام عقل مىپذيرد؟ پيغمبر اسلام احكام بفرستد، خداى تبارك و تعالى احكام بفرستد بگويد كه نماز بخوانيد، بعدش هم بگويد اطاعت كنيد از آتاتورك كه مىگويد نماز نخوانيد! از كدام بشنويم، از خدا يا از آتاتورك؟ اين را چه عقلى باور مىكند؟ اين اولوالامرى كه در قرآن وارد شده است، واضح است كه كسى است كه تلو(1) رسول خداست، الله است، رسول خداست اولوالامر، او بايد يك همچو صفاتى داسته باشد. معقول نيست كه خداى تبارك و تعالى مردم را وادار كند كه از رضاخان كه همه جهات شرعى و اسلامى را كنار مىگذاشت، شما اطاعت كنيد. دين بفرستد بعد بگويد از كسى كه لادين است اطاعت كنيد. يعنى شما هم لادين بشويد /اين/ مىشود اين؟! اين انحرافاتى است كه پيدا شده است و مع الاسف دستهاى قوىاى اين انحرافات را ايجاد كردند و ما و ديگران در حال غفلت هستيم. از انحرافات زيادى كه دستهاى قوى دشمنهاى اسلام دست در آن داشتند، همين اختلافاتى است كه بين طوايف مختلف هست. اختلاف سنى و شيعه، البته سنى و شيعه /در عقايد/ در بسيارى از عقايد مختلفند بايد هم باشند، من نمىگويم بايد ....(2)باشند ولى خوب هستند ديگر، آزادند. اما اين اسباب اين بشود كه ما كارشكنى كنيم كه نبادا يك وقتى يك كشورى مسلط بشود و آمريكا را بيرون كند، كارشكنى كنيم كه نبادا يك وقتى بتوانيم يك نفرى كه دارد اسلام را به هم مىزند، دارد يك كشورى را از بين مىبرد، ما بخواهيم او را از بين ببريم، كارشكنى كنيم. بعضى آخوندها، آخوندهاى دربارى،
صحيفه نور ج 20 صفحه 34
كتاب نوشتند در همين زمان در مكه منتشر كردند؛ باز كتاب تفرقه. اينها نمىدانم چه فكر مىكنند، جز اين است كه اينها نوكر آمريكا يا بعض بلاد ديگر هستند كه اينها را وادار به اين مىكنند كه يك همچو مسائلى را بگويند و تفرقه ايجاد كنند؟ در بين خود ما هم خوب تفرقههاى چيزى هست. اين شيخى است و آن صوفى است و آن اخبارى است و آن اصولى است. عقايد مختلف اسباب اختلافات خارجى چرا بشود؟ چرا در اين امرى كه همه مشترك هستيم با هم نباشيم؟ اينها جورى است كه يك تربيتى پيدا شده است به دست اين توطئهگرها كه از جوانى، از بچگى ما را تربيت كردند به اين طور كه شماها بايد يك طورى كنيد كه ديگران نباشند، آنها هم يك جور ديگرى شما نباشيد، همه با هم مختلف، از اين اختلاف نتيجهاش را آنها مىبرند، عقل چه اقتضا مىكند!
من از خداى تبارك و تعالى عاجزانه استدعا مىكنم كه اين جمهورى اسلامى را قدرت عنايت كند و اسلام را در همه جا تقويت كند و مسائل اسلامى را در همه جا تقويت كند و افكار مختلفى كه در اين امور هست، خداى تبارك و تعالى اين افكار را برگرداند به يك فكر صحيح، به يك فكر اسلامى، به يك فكرى كه بايد مشى كرد به آن طورى كه بايد اداره كرد يك كشور اسلامى را.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 35
تاريخ: 8/6/65
ديدار با رئيس جمهور، نخست وزير و هيأت به مناسبت هفته دولت
اشخاصى هستند كه مقام تحت تأثير آنهاست از باب قوت نفسى كه دارند
بسم الله الرحمن الرحيم
لازم است كه /من/ در اين روزى كه فاجعه نخست وزيرى رخ داد يك يا چند كلمهاى يادى از اين دو نفر شهيد بزرگوار و همين طور آقاى عراقى كه من سابقه طولانى با ايشان داشتم، بشود. من از خصوصياتى كه در اين آقايان بود، آقاى رجايى، آقاى باهنر، آقاى عراقى، آنى كه به نظرم خيلى بزرگ است، اين است كه آقاى رجايى يك نفر آدمى بود كه، دستفروشى در بازار از قرارى كه گفتند، من در مطالعاتى كه در ايشان كردم به نظرم آمد كه از حال دستفروشىاش تا حال رياست جمهور، در روح او تأثيرى حاصل نشد. چه بسا اشخاصى هستند كه اگر كدخداى ده بشوند، تغيير مىكنند به واسطه ضعفى كه در نفسشان هست، تحت تأثير آن مقامى كه پيدا مىكنند واقع مىشوند و اشخاصى هستند كه مقام تحت تأثير آنهاست از باب قوت نفسى كه دارند. و آقاى رجايى، آقاى باهنر در عين حالى كه خوب يكىشان رئيس جمهور بود، يكىشان نخست وزير بود، اين طور نبود كه رياست در آنها تأثير كرده باشد، آنها در رياست تأثير كرده بودند. يعنى آنها رياست را آورده بودند زير چنگ خودشان، رياست آنها را نبرده بود تحت لواى خودش. و اين يك درسى است كه انسان بايد از اينها ياد بگيرد والحمدلله در اين جمهورى بسيارند همچو اشخاص كه تفاوتى به حالشان نكرده است، آن وقتى كه در طلبگى بودند يا در بازار بودند /يا چيزها/ يا وقتى كه مقام پيدا كردند فرقى نكرده است كه انسان ببيند كه خير حالا يك بادى به غبغب بيندازد و يك هياهويى بجا بياورد و اينها نشده است و اين مسألهاى است كه اهميت دارد. آن كه تحت تأثير مقام مىرود، نه اين است كه يك مقامىدارد، اين از باب اين كه بسيار آدم ضعيفى است، مقام به او تسلط پيدا مىكند و دنبال او هم مىرود آن وقت. و اين دنبال رفتن مقام بسيار ضرر دارد براى خود انسان و براى كسانى كه در كار هستند براى كشورشان، از آن طرف اگر چنانچه عكس شد، تأثير خوب دارد، هم براى خودشان و هم براى كشور. و لهذا من با اين كه ما ابرىء نفسى ان النفس لاماره بالسوء به شما آقايان عرض مىكنم كه توجه به اين معنا داشته باشيد، اين مقامات بعد از چند روزى ديگر تمام مىشود، آنهايى كه در اريكه قدرتهاى بزرگ بودند بعد از چند روز تمام شد، آنهايى هم كه به درويشى و به قناعت زندگى كردند آنها هم تمام شد، اين امور تمام مىشود، آن چيزى كه هست، ما در حضور حق تعالى هستيم و ثبت است در نامه اعمال ما همه امور، همه
صحيفه نور ج 20 صفحه 36
خلجانات نفسانى و ما بايد آن فكر آن جا باشيم. اين راجع به اين آقايان كه واقعاً اسباب تاسف شد كه يك همچو اشخاصى فاسد از بين بردند. ولى بحمدالله اينها در مماتشان هم تقويت كردند اين جمهورى اسلامى را. آقاى عراقى را هم من سالهاى طولانى مىشناختم، در همان اوايل امر كه اين مسائل پيش آمد، ايشان وارد بود در امر و با من دوستى داشت، او هم بسيار مرد صالح و بزرگوارى بود، خداوند همه اينها را رحمت كند.
بىانصافى است كه ما بگوييم دولت موفق نبوده
و اما راجع به، چون هفته دولت است يك كلمه هم با آقايان راجع به اين معنا صحبت كنم. ما بايد در سنجشهامان روى هم مطلب را بريزيم و حساب كنيم، يك نقطه را اگر بخواهيم نظر بكنيم ممكن است اين نقطه ما را به خطا بكشاند، يك نقطه ديگر را نگاه كنيم باز همين طور، ما بايد عملكرد دولت را رويهمرفته حساب كنيم، ببينيم كه آيا اين دولت در اين مدتى كه در جنگ بوده است و در محاصره اقتصادى بوده است و مخالفت همه قوتهاى بزرگ دنيا بوده است. اين دولت موفق بوده است رويهمرفته يا نه؟ بىانصافى است كه ما بگوييم موفق نبوده، بىانصافى است كه ما بگوييم كه دولت كار ازش نيامده. خوب! كارهاى بزرگى كردهاند، كارهايى كه در ظرف چهل، پنجاه سال نشده بود، اينها كردهاند در هر قشرشان، همه جا، همه افرادشان و رويهمرفته يك دولت موفق بوده است. و من به شما آقايان سفارش مىكنم كه با اين كه موفق بوديد بايد دنبال موفقترى برويد، قناعت نكنيد به اين كه ما حالا فلان كار را كرديم. ما هر چه خدمت بكنيم به اين ملت، كم خدمت كردهايم، براى اين كه اين ملت بود كه همه اين گرفتارىها به دست او رفع شد، دولت شاهنشاهى به دست آنها ساقط شد و هر چه ما داريم از آنهاست. ما بايد خدمتگزار باشيم، واقعاً خدمتگزار باشيم و هر چه خدمت بكنيم باز كم است. ما كه شكر خدا را نمىتوانيم بجا بياوريم براى اين كه كوچكتريم از اين كه شكر خدا را بجا بياوريم، لكن شكر اين ملت قهرمان و مظلوم همان شكر خداست، كسى كه شكر اينها را بجا نياورد، شكر خدا را بجا نياورده است براى اين كه اينها بندگان خدا هستند، اينها كسانى هستند كه براى خدا دارند خدمت مىكنند به اين كشور و شكر اين است كه ما به آنها خدمت بكنيم، هر كس در هر مقامى كه هست خدمت بكند.
اشخاصى كه قلم در دستشان است متوجه باشند كه قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست
و من بايد اين را عرض بكنم كه گاهى اشخاص با اين كه ممكن است كه آدمهاى خوبى باشند، لكن يك چيزهايى در نفوس انسان هست كه انسان از آن غفلت مىكند. مثلاً يك پدر و مادرى كه بچهشان را خيلى دوست دارند، اين هر چه مىبيند خوبى مىبيند از او، اصلاً غفلت مىكند از اين كه در اين بدى باشد. حبالشىء يعمى و يصم . از آن ور هم همين طور است، وقتى انسان در قلبش دشمنى
صحيفه نور ج 20 صفحه 37
يا مخالفت با يك كسى داشت يا با جمعى داشت، هر چه خوبى ببيند، بدى مىبيند، اصلاً خوبىها محو مىشود. من به همه اشخاصى كه قلم در دستشان است، زبان گويا دارند مىخواهم سفارش كنم كه متوجه باشند كه قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست، فردا مؤاخذه دارد، صحبت سر دولت و رياست جمهور و اينها نيست، صحبت سر نظام است، نظام اسلام است. آقاى خامنهاى سلمه الله باشند رئيس جمهور يا يك كس ديگر، آقاى موسوى نخست وزير باشند يا يك كس ديگرى، اين مطرح نيست، مطرح نظام جمهورى اسلامى است، ما مكلفيم به حفظ او، همه نويسندهها مكلفند به حفظ نظام. وقتى كه انسان فرض كنيد از يك كسى گله دارد يا مىبيند نقيصهاى در كار هست، اين نصيحت مىتواند بكند و بايد بكند، اما لسان نصيحت غير لسان لجن كردن و ضايع كردن است. من راجع به افراد هم عقيدهام هست - يعنى شارع هم همين طور است، ما تابع او هستيم - كه اگر انسان يك مسلمانى را براى خاطر هواى نفسش لگدمال كند، اين در آن دنيا شايد مجازاتش بدترين مجازات باشد و در اين دنيا هم موفق نخواهد شد. ما لسانمان بايد لسان نصيحت باشد و انسان مىبيند كه گاهى وقتها لسانها لسان نصيحت نيست، قلمها قلمهاى نصيحت نيست. مطرح دولت نيست، مطرح جمهورى اسلامى است. گاهى وقتها انسان مىبيند كه به واسطه يك قلمى، به واسطه يك نوشتهاى ممكن است كه در بازار يك مطلبى واقع بشود، يك زيادى قيمتى بشود، يك كسر قيمتى بشود، اين طور چيزها، اين كسى كه قلم دستش مىگيرد بايد توجه به اين معنا بكند كه مسأله، مسأله فرد نيست، مسأله اسلام است و نظام اسلامىو ما مكلفيم اين نظام را حفظ كنيم. همچو نباشد كه وقتى قلم دستمان آمد، اگر من با آقاى نخست وزير مخالفم يا با آقاى خامنهاى مخالفم، ديگر فكر اين نباشم كه قلمم كجا مىرود، هر جا رفت بنويسم، هر چه شد بكنم، اين در حضور خداست، در حضور ملائكة الله است، ثبت مىشود اينها و /من/ ممكن است كه اشخاص هم خوب باشند، اما اين چيزهايى كه در نفس انسان است نمىتواند انسان به اين زودى بر آن مكايد شيطان و مكايد نفس اماره /انسان/ تسلط پيدا كند، انبيا هم دنبال اين بودند كه يك وقت خداى نخواسته گرفتار يك همچو مسائلى نشوند.
آن كسى قلمش قلم انسانى است كه از روى انصاف بنويسد
آقايان توجه بكنند كه قلم آنها يك وقت قلمى نباشد كه جمهورى اسلامى را تضعيف بكند. و من مىبينم در بعضى قلمها اين جورى است و اينها توجه بكنند. من هميشه ميل دارم كه با نصيحت، با - عرض مىكنم كه - تقاضا، با ملايمت با آقايان رفتار كنم و هميشه جورى باشد كه يك صحبتى كه ملايم نباشد، نباشد. لكن اگر چنانچه يك وقتى اقتضا بكند مصلحت اسلام، يك وقت انسان ببيند كه مىخواهد يك كسى اسلام را تضعيف كند ولو نمىفهمد خودش يا خداى نخواسته از روى فهم - كه بعضى نادر هست الان كه از روى ادراك مىخواهند لطمه بزنند و شناسايى هم ممكن است شده باشند - لكن توجه كنند كه اگر يك وقت يك همچو چيزى پيش بيايد، آن وقت يك وضع ديگرى پيش مىآيد، اين جور نيست كه همهاش قضيه نصيحت باشد و ملايمت باشد، يك مسأله ديگرى پيش مىآيد.
صحيفه نور ج 20 صفحه 38
ما در حال انقلاب هستيم، شما ملاحظه كنيد آن جاهايى كه انقلاب شده است چه كردهاند، آن جاهايى كه انقلاب شده است، انقلاب روسيهاى كه پنجاه و چند سال از آن گذشته است، روزنامه باز همچو تحت كنترل است كه نمىتوانند يك كلمه اين ور و آن ور بگويند. الان به طورى كه براى من گزارش دادند در عراق هيچ مطلبى را جز اين كه اداره اطلاعات اجازه بدهد نمىتوانند بروز بدهند، هيچ مطلبى را. راجع به اقتصادشان، راجع - به عرض مىكنم - كه ارزشان، راجع به نظامىشان، همه چيزها، بايد اداره اطلاعات اجازه بدهد تا چى بشود. بعضى...(3) نوشته بود، لابد آقايان هم ديدهاند كه بعد از دو سال حق دارند كه يك كلمهاى راجع به او بگويند، خوب ما چى؟ ما هر چه دستمان آمد گفتيم. حالا اقتصاد ما اين طورى است و ما ورشكسته هستيم! خوب ما ورشكسته، جناب عالى كه مىفرماييد كه ما ورشكسته شديم، اين براى اسلام مضر است يا براى دولت مضر است؟ اين براى جمهورى اسلامى مضر است. وقتى فهميد طرف ما ورشكسته نيستيم، چون مردم مىدانند، اما تويى كه برمىدارى مىنويسى ما ورشكسته هستيم، تويى كه مىنويسى ما هيچى ديگر نداريم، تويى كه اين حرفها را مىنويسى، اين براى اسلام مضر است نه براى دولت. اگر يك چيزى بود كه مخصوص دولت بود، خوب! يك مسألهاى بود، باز مىشد يك چيزى، اما يك چيزى كه براى نظام مضر است هست و اين را توجه كنيد به آن. دستهاتان را يك قدر نگه داريد، قلمهاتان را يك قدر نگه داريد، توجه بكنيد به اين كه هر چيزى نبايد نوشته بشود، هر چيزى نبايد منتشر بشود. و من به شما عرض مىكنم كه من ممكن است يك روزى اگر چنانچه خداى نخواسته تعقيب بكنند آقايان، ممكن است من يك وضع ديگرى پيش بيايد برايم.
و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه موفق باشند همه و همه خدمت بكنند. شما همه در يك مملكت داريد زندگى مىكنيد. شما ملاحظه كنيد انسان چقدر ضعيف است، اگر من يك قلمى دستم بگيرم و بخواهم مطلبى بنويسم براى كسى كه خيلى دوستش دارم، ممكن نيست در اين قلم يك لغزشى پيدا بشود كه اين ولو هزار تا عيب داشته باشد يكى از آنها را اشاره كنم، هيچ ممكن نيست، براى اين كه اين دوستى نمىگذارد. اگر چنانچه از آن ور من با يك كسى دشمنى داشته باشم، يك قلمى دست بگيرم بخواهم بنويسم، ممكن نيست كه از محاسن او يك كلمه بنويسم. اين قضيه، قلم شيطان است اين، آن كسى قلمش قلم انسانى است، آنى است كه از روى انصاف چيز بنويسد. از روى انصاف صحبت كند، آن هم توجه كند كه در يك وقتى كه ما الان اين طور گرفتارىها را داريم، بعضى از امورى كه از روى انصاف هم باشد نبايد گفت، همان طورى كه ديگران نمىكنند. خوب! يك روزنامه، تمام روزنامهها را در انقلابات از بين مىبرند، يكى مىگذارند اين تحت نظر دولت، تحت نظر خودشان، تمام احزاب را از بين مىبرند، يكى را مىگذارند تحت حزب خودشان. انقلابات اين جورى هستند ديگر، نمىگذارند كه هرج و مرج باشد، هر كه هر كارى دلش مىخواهد بكند، هر كه هر حرفى
صحيفه نور ج 20 صفحه 39
مىخواهد بزند. حالا اين ضرر به نظام دارد يا ندارد، نه، ما بگذار حريفمان از بين برود ولو اسلام هم رفت جهنم! در بعضى اشخاص انسان اين جور مىبيند و بايد تجديد نظر بكنند در كارهايشان، بايد توجه بكنند كه يك وقت خداى نخواسته يك ورق ديگر پيش نيايد. وقتى انسان تكليف بفهمد ديگر نمىتواند كه بگويد اين دوست من است، اين رفيق من است، اين برادر من است، اين پسر من هست.
تعديل كنيد كارهايتان را، تحت تأثير نفس اماره واقع نشويد
من از خداى تبارك و تعالى استدعا مىكنم كه يك همچو مسائلى را پيش نياورد و از آقايان، از همه نويسندگان، از همه گويندگان تقاضا مىكنم كه شما يك قدرى تعديل كنيد كارهايتان را، تحت تأثير نفس اماره واقع نشويد. دولت موفق بوده است، دولت با گرفتارىاى كه دارد، ما الان در حال جنگيم، ما در حال محاصره هستيم، همه دنيا دستهاشان، قلمهاشان بر طرف ضد ماست، حالا خود ما هم بنشينيم هى هر كه هر چه دلش مىخواهد بگويد، اين صحيح است آيا؟ من اميدوارم كه آقايان هم در گفتارشان مثل آقاى خامنهاى، آقاى رفسنجانى نصيحت كنند همه را، همه كسانى كه هستند نصيحتشان كنند كه يك قدرى در امور تجديد نظر بكنند، اين جور نباشد كه همهاش هى عيب بگويند. خوب! يك قدرى از چيزهايى كه، خدمتهايى كردهاند چطور گفته نمىشود؟ در بعضى قلمها يك كلمه راجع به اين كه فلان خدمت هم شده است نمىشود، از اول شروع مىشود عيب، عيب، كجاست، كجاست، كجاست، كجاست، كجاست، كجاست، همه. آن وقت بعضى هاش ضرر مىزند به حيثيت اسلام، بعضىهاش ضرر مىزند به نظام، بعضىهاش ضرر مىزند به، حتى در قواى نظامى تأثير مىكند. و اميدوارم كه ديگر اين امور تكرار نشود. خداوند شما را و ما را و همه ملت ما را از اين لغزشها نجات بدهد و ما را كارى كند كه در حضور خودش روسياه وارد نشويم.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 26
تاريخ: 20/5/65
پيام به مناسبت بزرگداشت شهدا، جانبازان، اسرا و مفقودين
بسم الله الرحمن الرحيم
ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيلالله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
اگر نبود در شأن و عظمت شهداى فى سبيلالله اين آيه كريمه كه با قلم قدرت غيب بر قلب مبارك نورانى سيد رسل صلى الله عليه و آله و سلم نگاشته و پس از تنزل مراحلى به ما خاكيان صورت كتبى آن رسيده است، كافى بود كه قلمهاى ملكوتى و ملكى شكسته شود و قلبهاى ماوراء اصفياء الله از جولان در حول آن فرو بسته شود. ما خاكيان محجوب يا افلاكيان چه دانيم كه اين ارتزاق عند رب الشهدا چى است. چه بسا مقامىباشد كه خاص مقربان درگاه او جل و علا و وارستگان از خود و ملك هستى باشد. پس مثل من وابسته به علايق و وامانده از حقايق چه گويم و چه نويسم كه خاموشى بهتر و شكستن قلم اولى است.
بارالها! تو واقفى بر اسرار و غير تو چه داند و چه تواند و چهسان از عهده شكر نعمتهايى كه به ملت عزيز ما عطا فرمودهاى بدر آيد. ما از عهده شكر شهداى گرانقدر و شهيدان زنده عزيز و اسرا و مفقودين معظم و بازماندگان و وابستگان به آنان و بالجمله ملت بزرگوار نيز نخواهيم بر آمد. پس تو كه شكور و غفورى به همه آنان، از الطاف خفيه خود مرحمتى فرما و درى از معارف الهيه بر روى همگان بگشا و به شهداى گرانقدر، مقام هر چه والاتر و به شهداى زنده، اجر شهيد در راه خود و سلامت و عافيت و به مفقودين و اسرا، صبر و عودت به وطن و به بازماندگان شهدا و بستگان سايرين اجر و صبر عنايت فرما و ظهور بقيهالله ارواحنا لمقدمه الفدا را نزديك نما.
انك ولى النعمه والمغفره
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 16
تاريخ: 16/5/65
پيام به زائران بيت الله الحرام
بسم الله الرحمن الرحيم
و اذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاكبر ان لله برى من المشركين و رسوله.
صدق الله العلى العظيم
ستايش و نيايش مخصوص ذات مقدسى است كه با عنايات خاص خود و فرو فرستادن وحى بر انبياى عظام - از آدم صفى الله تا محمد حبيب الله عليهم صلوات الله و سلم - راه و روش چگونه زيستن و براى چه آفريده شدن و مقصد آفرينش را بر جامعه بشرى آموخت. و درود بىپايان بر پيامبران اولوالعزم چون ابراهيم بت شكن و موساى طاغوت برانداز و عيساى مسيح كه اگر فرصت يافته بود همانند آنان بود، و محمد شكننده تمامىبتها و برائت جوينده از تمامى مشركان و ستمكاران. و سلام جاويدان بر ائمه مسلمين، اين راهگشايان پيكارگرى عليه ستمكاران مسلمان نما و جباران غاصب حقوق الله و حقوق الناس و كج فهمان داغ بر پيشانى. و سلام بر آن ابراهيم خليل الله كه يك تنه بر بتها و بتپرستها يورش برد و از تنهايى و آتش نهراسيد، و آن موساى كليم الله كه با عصاى چوپانى بر فرعونيان خروش كشيد و از بىكسى باك نداشت. و سلام و درود بر محمد حبيب الله كه به تنهايى قيام كرد و تا آخرين ساعات زندگانى با كفار ظلم پيشه به جنگ برخاست و از كمى عده و عده نناليد. و سلام بر مسلمانان صدر اسلام كه با اندك تداركات جنگى به سلاطين جور روم و ايران تاختند و از كمى ياران به خود ترس راه ندادند. و درود بى پايان بر على بن ابى طالب كه با دژخيمان به صورت مسلمان و مقدس نماهاى بدتر از كفار جنگيد و از هيچ قدرتى نهراسيد. و سلام بر حسين بن على كه با ياران معدود خويش براى برچيدن بساط ظلم غاصبان خلافت بپاخاست و از ناچيز بودن عده و عده به خود خيال سازش با ستمگر را راه نداد و كربلا را قتلگاه خود و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد و فرياد هيهات مناالذله اش را به گوش حق طلبان رساند كه در نظر دنياگرايان و ملت پرستان، آنچه از اين اولياى معظم الهى صادر شده بر خلاف عقل و شرع است. قيام بدون تجهيزات كافى را عقل آنان نمىپسندد و شرع آنان اجازه نمىدهد. و نيز به عقيده آنان حركت از كشورى به كشورى ديگر كه داراى حكومت و تشكيلاتى مىباشد، مخالف با عقل و مليت بوده و بالاخره مخالف با موازين شرعى و الهى است و همچنين صلح با نمروديان و فرعونيان و ملحدان و ستمگران و سازش با ظالمان به صورت مسلمان و با زهد فروشان داغ بر پيشانى، طريق صواب و عقل و شرع بوده و هست. و با اين
صحيفه نور ج 20 صفحه 17
انگيزه تسليم و سازش با آمريكاى جهانخوار و وابستگان به او لزوم عقلى و شرعى دارد و تخلف از آن مخالف شرع و عقل است. و دفاع از ملت مظلوم عراق كه زير چكمه دژخيمان به جان آمدهاند و فوج فوج علماى عظام و ابرار بىپناه آنان را به شهادت مىرسند و زنان و كودكان آنان زير لگدهاى ستمگران مىسوزند و مىميرند و فرياد يا للمسلمين مىكشند، بر خلاف عقل و شرع مىباشد! اين انگيزه ملىگرايى و خلود در ارض است كه مصالح مسلمانان را فراموش كرده و دفاع از مصالح مسلمين را در حصار ملت خاص قرار داده و قلم سرخ بر قرآن كريم و احاديث رسولالله صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليهمالسلام و سيره مستمره انبياى عظام و اولياى معظم عليهمالسلام در طول تاريخ كشيده است.
ملت غيور متعهد ايران در آن روزهاى سخت مصيبت بار كه دشمن جنايتكار از زمين و هوا و دريا غافلگيرانه به كشورشان حمله كرد و قسمت عظيمى از آن را متصرف شد و جنايتكاران داخل و قدرتهاى بزرگ خارج و عمالشان در سطح كشور به خرابكارى و قتل و غارت دست زدند، با ارتش از هم پاشيده و قواى مسلح ناچيز آرايش نديده فقط با اتكال به خداى متعال و نيروى ايمان دشمن را با شكست و زبونى از كشور عزيز خود بيرون راند و هيچ گاه ضعف و سستى و زبونى به خود راه نداد و از شهادت استقبال نمود و به سازش و صلح با افعى زخم خورده تن در نداد و جز معدودى ضعيف القلب يا خيانتكار و دنياطلب و راحتخواه كه به اسلام و مصالح مسلمين اعتنايى نداشتند و ندارند، با ضعف و دلهره از صلح و صفا دم مىزدند و مىزنند و تعمد داشته و يا نمىدانستند كه صلح با اين جنايتكاران در هر موقع باعث بر باد دادن حيثيت اسلام و كشور اسلامى بوده و نيز موجب گرفتارى هميشگى ميهن عزيزمان در چنگال ابرقدرتهاست.
اكنون كه با عنايات خداوند تعالى و توجه بقيهالله روحى فداء نظام جمهورى اسلامى ما از هر جهت در موضع قدرت قرار گرفته است و ارتش نيرومند و سپاه عظيم مؤمن سلحشور و قواى مسلح قدرتمند و ملت حاضر در صحنه دارد و پشت دشمن را در ابعاد مختلف شكسته است، برايمان سازش و صلح تحميلى بدتراز جنگ چه معنى دارد؟ چه كسى است كه نمىداند صلح طلبى دشمن براى مجهز شدن بيشتر و غافلگيرىاى است، كه جمهورى اسلامى بايد براى احتراز از آن در طول بيش از هزار كيلومتر قواى مجهز آماده داشته باشد؟ و كيست كه نداند صلح با اين حزب به رسميت و شرعيت شناختن حكومت بعث است كه با قتل و جنايت بر يك كشور اسلامى حكومت مىكند؟ و كيست كه نداند اين امر از بزرگترين گناهان است و از واضحترين خيانتها به مسلمين است؟ ملت عزيز ما با تعهدى كه به اسلام دارند، جنگ را تا سرحد شهادت و لقاء الله كه از بزرگترين آمال اولياى خدا و ارباب معرفت است ادامه مىدهند، گرچه آن را بيخبران نابودى انگارند و ماديگران لقاء الله را نابودى لقب مىدهند.
اكنون كه حجاج بيتالله الحرام از خانه تن و دنيا مهاجرت الى الله و رسوله، كه خانه دل است مىكنند و همه چيز محبوب حقيقى در وراى آنان است بلكه چيزى جز او نيست كه درون و برون
صحيفه نور ج 20 صفحه 18
داشته باشد، بايد بدانند كه حج ابراهيمى محمدى صلى الله عليهما و آلهما سالهاست غريب و مهجور است، هم از جهات معنوى و عرفانى و هم از جهات سياسى و اجتماعى و حجاج عزيز تمامى كشورهاى اسلامى بايد بيت خدا را در همه ابعادش از اين غربت درآورند، اسرار عرفانى و معنويش به عهده عرفاى غيرمحجوب. و ما اينك با بعد سياسى و اجتماعى آن سر و كار داريم كه بايد گفت فرسنگها از آن دوريم. ما مأمور به جبران مافات هستيم. اين كنگره سراپا سياست كه به دعوت ابراهيم و محمد صلى الله عليهما و آلهما برپا مىشود و از هر گوشه دنيا و از هر فج عميق در آن اجتماع مىكنند، براى منافع ناس است و قيام به قسط است و در ادامه بت شكنىهاى ابراهيم و محمد است و طاغوت شكنىها و فرعون زدودنهاى موسى است. و كدام بت به پايه شيطان بزرگ و بتها و طاغوتهاى جهانخوار مىرسد كه همه مستضعفان جهان را به سجده خود و ستايش خويش فراخوانند و همه بندگان آزاد خداى تعالى را بنده فرمانبردار خويش دانند؟
در فريضه حج كه لبيك به حق است و هجرت به سوى حق تعالى به بركت ابراهيم و محمد است، مقام نه بر همه بتها و طاغوت هاست و شيطانها و شيطان زادههاست. و كدام بت از شيطان بزرگ آمريكاى جهانخوار و شوروى ملحد متجاوز بزرگتر و كدام طاغوت و طاغوتچه از طاغوتهاى زمان ما بالاترند؟
در لبيك لبيك نه بر همه بتها گوييد و فرياد لا بر همه طاغوتها و طاغوتچهها كشيد و در طواف حرم خدا كه نشانه عشق به حق است، دل را از ديگران تهى كنيد و جان را از خوف غيرحق پاك سازيد و به موازات عشق به حق از بتهاى بزرگ و كوچك و طاغوتها و وابستگان شان برائت جوييد كه خداى تعالى و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان برى هستند.
و در لمس حجرالاسود بيعت با خدا بنديد، كه با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان دشمن باشيد و به اطاعت و بندگى آنان هر كه باشد و هر جا باشد سر ننهيد و خوف و زبونى را از دل بزداييد كه دشمنان خدا و در رأس آنان شيطان بزرگ زبونند، هر چند در ابزار آدمكشى و سركوبى و جنايتشان برترى داشته باشند.
و در سعى بين صفا و مروه، با صدق و صفا سعى در يافتن محبوب كنيد كه با يافتن او همه يافتهاى دنياوى گسسته شود و همه شكها و ترديدها فرو ريزد و همه خوف و رجاهاى حيوانى زايل شود و همه دلبستگىهاى مادى گسسته شود و آزادگى شكفته گردد و قيد و بند شيطان و طاغوت كه بندگان خدا را به اسارت و اطاعت كشند، در هم ريزد.
و با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات رويد و در هر موقف به اطمينان قلب بر وعدههاى حق و حكومت مستضعفان بيفزاييد و با سكوت و سكون تفكر در آيات حق كنيد و به فكر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استكبار جهانى باشيد و راههاى نجات را از حق، در آن
صحيفه نور ج 20 صفحه 19
مواقف كريمه طلب كنيد.
پس به منا روبد و آرزوهاى حقانى را در آن جا دريابيد كه آن قربانى نمودن محبوبترين چيز خويش در راه محبوب مطلق است. و بدانيد تا از اين محبوبها كه بالاترينش حب نفس است و حب دنيا تابع آن است، نگذريد به محبوب مطلق نرسيد و در اين حال است كه شيطان را رجم كنيد و شيطان از شما بگريزد. و رجم شيطان را در موارد مختلف با دستورهاى الهى تكرار كنيد كه شيطان و شيطان زادگان همه گريزان شوند. و شرط همه مناسك و مواقف براى رسيدن به آرزوهاى فطرى و آمال انسانى، اجتماع همه مسلمانان در اين مراحل و مواقف و وحدت كلمه تمامى طوايف مسلمين است بدون اعتنا به زبان و رنگ و قبيله و طايفه و مرز و بوم و عصبيتهاى جاهلى، و هماهنگ خروشيدن بر دشمن مشترك است كه دشمن اسلام عزيز است و در اين عصر از آن سيلى خورده است و آن را مانع غارتگرىهاى خود مىداند و با تفرقه افكنى و نفاق پراكنى مىخواهد اين مانع ملموس را از سر راه خود بردارد. و عمال مزدور آنان كه در رأس آنها آخوندهاى حسود دنياگراى دربارىاند و در هر جا و هر وقت خصوصاً در ايام حج و مراسم الهى آن، مأمور اجراى اين مقاصد شوم مىباشند. مسلمانان در مواقف و مراسم اين عبادت كه يكى از مقاصد بزرگ آن اجتماع مسلمين از تمام بقاع زمين براى منافع مستضعفان جهان است و كدام نفع بالاتر از كوتاه كردن دست جهانخواران از ممالك اسلامىاست لازم است با هوشيارى مراقب اعمال ضداسلامى و قرآنى اين عمال خبيث و آخوندهاى نفاق افكن باشند و آنان را كه با نصحيت به اسلام و منافع مسلمين وقعى نخواهند گذاشت، از خود برانند كه اينان از طاغوتيان شيطانتر و پستترند.
اينك اين جانب به تذكراتى كه لازم مىدانم، حسب معمول مىپردازم و از خداوند توفيق همگان را براى خدمت به اسلام مىخواهم:
1 - به زايران بيتالله الحرام ايدهمالله تعالى عرض مىكنم كه اعمال و مناسك را به طور دقيق از روحانيون محترم كه در كاروانها هستند فراگيريد و به هيچ عملى بدون راهنمايى آنان دست نزنيد، چه بسا باشد كه خداى نخواسته با سهلانگارى، عملتان باطل شود و جبران را تا آخر نتوانيد بكنيد و يا به احرام باقى بمانيد و در برگشت موجبات زحمت خود و نزديكان خويش شويد و اين يك تكليف شرعى است كه از آن غفلت نبايد كرد. و به روحانيون محترم عرض مىكنم كه علاوه بر آن كه مسائل را به طور وضوح كه همه كس بفهمد در جلسات متعدد به گروه خود ياد دهيد، در وقت اعمال آنان نيز مواظب آنها باشيد و آنها را هدايت فرماييد.
2 - به زايران محترم تذكر مىدهم كه در اين مواقف معظمه و در طول سفر به مكه مكرمه و مدينه منوره، از انس با قرآن كريم اين صحيفه الهى و كتاب هدايت غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده از بركات سرشار اين كتاب مقدس است. و از همين فرصت از تمامى علماى اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسى كه تبيان كل شى است و صادر از مقام جمع الهى به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده
صحيفه نور ج 20 صفحه 20
است، غفلت نفرمايند. اين كتاب آسمانى - الهى كه صورت عينى و كتبى جميع اسماء و صفات و آيات و بينات است و از مقامات غيبى آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع من خوطب به از اسرار آن كسى آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياى عظام دريافت آن نمودهاند و به بركت مجاهدات و رياضتهاى قلبيه، خلص اهل معرفت به پرتوى از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهرهمند شدهاند و اكنون صورت كتبى آن كه به لسان وحى بعد از نزول از مراحل و مراتب، بى كم و كاست و بدون بك حرف كم و زياد به دست ما افتاده است، خداى نخواسته مباد كه مهجور شود و گرچه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادى دور است لكن به اندازه علم و معرفت و استعدادهاى اهل معرفت و تحقيق در رشتههاى مختلف، به بيانها و زبانهاى متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاى عرفان الهى و بحر مواج كشف محمدى صلى الله عليه و آله و سلم بهرههايى بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان با بررسى رموزى كه خاص اين كتاب الهى است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته، براهين فلسفه الهى را كشف و حل كرده، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبى و مراقبات باطنى رشحه و جرعهاى از آنچه قلب عوالم از ادبنى ربى دريافت فرموده، براى تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مؤدب به آداب الله تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه هدايت بارقهاى از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هدى للمتقين هدايت يافتهاند، براى عاشقان سوخته هدايتالله به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفهاى از علماى اعلام و دانشمندان معظم به بعدى از ابعاد الهى اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوى عاشقان قرآن را برآورند و در ابعاد سياسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است. از عرفان و فلسفه تا ادب و سياست، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافتهها و تخيلاتى بيش نيست و رياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چكار دارد كه اين كار سلاطين و روساى جمهور و اهل دنياست. يا اسلام دين صلح و سازش است و حتى از جنگ و جدال با ستمكاران برى است. و به سر قرآن آن آورند كه كليساى جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيمالشان آوردند.
هان اى حوزههاى علميه و دانشگاههاى اهل تحقيق! بپاخيزيد و قرآن كريم را از شر جاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روى علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و مىتازند، نجات دهيد. و اين جانب از روى جد، نه تعارف معمولى، مىگويم از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم. و شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزهها و دانشگاهها را از توجه به شوونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشتهاى از آن را محط نظر و مقصد اعلاى خود قرار دهيد. مبادا خداى ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيرى بر شما هجوم كرد از كردهها پشيمان و تاسف بر ايام جوانى بخوريد همچون نويسنده.
3 - بايد بدانيم حكمت آن كه اين كتاب جاويد ابدى كه براى راهنمايى بشر به هر رنگ
صحيفه نور ج 20 صفحه 21
و مليت و در هر قطب و قطر، تا قيام ساعت نازل گرديده است، آن است كه مسائل مهم حياتى را چه در معنويات و چه در نظام ملكى زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل كتاب براى يك عصر و يك ناحيه نيست. و گمان نشود قصد ابراهيم و موسى و محمد عليهم و على آلهم السلام مخصوص به زمان خاصى است. فرياد برائت از مشركان مخصوص به زمان خاص نيست، اين دستور است و جاويد، در صورتى كه مشركان حجاز منقرض شدهاند. و قيام ناس مختص به زمانى نيست و دستور هر زمان و مكان است و در هر سال در اين مجمع عمومى بشرى از جمله عبادات مهم است الى الابد. و همين است نكته سفارش اكيد ائمه مسلمين عليهمالسلام بر اقامه عزاى سيد مظلومان تا آخر ابد و فرياد مظلوميت آل بيت رسولالله صلىالله عليه و آله و ظالميت بنى اميه عليهم لعنهالله با آن كه بنى اميه منقرض شدهاند، فرياد مظلوم بر سر ظالم است. و اين پرخاش و فرياد بايد زنده بماند و بركاتش امروز در ايران در جنگ با يزيديان واضح و ملموس است. و لازم است حجاج بيتالله الحرام در اين مجمع عمومىو سيل خروشان انسانى فرياد برائت از ظالمان و ستمكاران را هر چه رساتر برآورند و دست برادرى را هر چه بيشتر بفشارند و مصالح عاليه اسلام و مسلمين مظلوم را فداى فرقه گرايى و ملىگرايى نكنند و برادران مسلم خود را هر چه بيشتر متوجه به توحيد كلمه و ترك عصبيتهاى جاهلى كه جز به نفع جهانخواران و وابستگان آنان تمام نمىشود بنمايند، كه اين خود نصرت خداوند تعالى است و وعده حق تعالى به اميد واثق شامل حالشان مىشود. و اگر خداى نخواسته از عمال جهانخواران كه در رأس آنان آخوندهاى جيرهخوار تفرقهافكن واقع اند پيروى كنند، به معصيت بزرگى دست زدهاند و مشمول غضب قادر جبار خواهند شد و در قيد و بند ابرقدرتها باقى خواهند ماند و بايد به خداوند از آن پناه برد.
4 - از زايران محترم كشور ايران تقاضا دارم كه توجه كنند از چه كشورى مىروند و به سوى كى رو آوردهاند. از كشورى مىروند كه براى اسلام عزيز و اجراى احكام نورانى آن به جاى احكام طاغوت بپاخاسته و زن و مرد و پير و جوان هر چه داشتهاند فدا كردند. جوانان عزيز متعهدى كه هر يك از آنها ارزشهاى الهىاى دارند كه ما از درك آن عاجزيم، شهيد شدهاند و معلول گرديدهاند و به اسارت در آمدهاند و ملتى كه مشتاقانه در راه خدا از جان و مال و منال خود گذشتهاند و داغ عزيزان خود را به جان خريدهاند. و به سوى كشورى مىروند كه خانه خداوند تعالى و كعبه آمال انبياى عظام و اولياء كرام و محط وحى و مهبط جبرئيل امين و ملائكه الله است. به سوى خدا مىروند تا هر حركت و سكونشان الهى باشد و به سوى قربانگاه اسماعيل عزيز مىروند كه دستور گذشتن از هر چيز را در راه او به ما داد و به سوى مدينه محمد صلى الله عليه و آله مىروند تا محمدى شوند و چگونه زيستن و چگونه مجاهدت كردن و چگونه رفتن به سوى معشوق را بياموزند. رفتهاند به سوى قبر رسول عظيمالشان و قبور اولياى عظيمالمنزلهاى كه لحظهاى به دنيا و زخارف آن توجه نكردهاند و به جز به خدا و اوامر او نينديشيدهاند و به جز رضاى او قدم برنداشتهاند، پس آگاه باشيد كه از كجا به كجا مىرويد. پس تكليف شما جداً زياد است و حركات و اعمال شما علاوه بر آن كه در محضر حق تعالى و
صحيفه نور ج 20 صفحه 22
حضور اوست و در مراقبت اولياء الله و ملائكهالله است، در پيش چشمان هزاران زايرى است كه از كشورهاى اسلامى و از سراسر جهان به آن جا آمدهاند و چه بسا تحت تأثير تبليغات دامنهدار رسانههاى گروهى دشمنان اسلام و ايران قرار گرفتهاند كه از هر صبح تا شام بسيارى از وقت خود را صرف دروغپردازى در باره اسلام و ملت ايران و دست اندركاران خدمتگزاران اين كشور مظلوم كرده و مىكنند و مردم بپاخاسته اين مرز و بوم را به غير از آنچه هستند معرفى مىكنند، كه شايد به واسطه اين تبليغات بسيارى از مردم ملسمان جهان يا باور نموده يا در ابهام بسر برند.
و نيز از ملت عزيزمان، معلولين و شهيدان زنده و بازماندگان و وابستگان به آنان كه در كاروانها كم نيستند، مراقب اعمال شما هستند و اينك شماييد و اين بار سنگين امانت الهى و تكليف اسلامى و وجدان و فطرت خود، يا انشاءالله تعالى به پاس خون شهيدان و به پاس آبروى اسلام و ملت مظلوم عزيزتان با سرافرازى منادى حق و مبلغ عملى و قولى اسلام و جمهورى اسلامى مىشويد و علاوه بر ثواب عظيم زيارت بيتالله و قبور اولياى خدا به ويژه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مورد عنايات حق تعالى و دعاى بقيهالله ارواحنا لمقدمهالفداء و غريق رحمت بارى تعالى و خير و ثواب در دنيا و آخرت خواهيد شد و يا خداى نخواسته منادى شيطان و مروج تبليغات دشمنان اسلام و موجب هتك حرمت اسلام و جمهورى اسلامى و شهيدان شاهد و رنجديدگان امت خود مىشويد و دست رد الهى بر سينه شما نامحرمان مىزنند.
اكنون شما عزيزان بر سر دوراهى سعادت ابدى و تحصيل رضاى حق و خاصان او و شقاوت و محروميت ابدى هستيد و اميدوارم به بركت مواقيت و مواقف متبركه و دعاى ملت محروم كه بدرقه راه شماست، از طبقه اول باشيد و اسلام و شهدا و جانبازان و ملت و ميهن خود را سرافراز كنيد و دست رد به سينه دشمنان اسلام و مسلمانان زنيد و دشمنان را مخذول و دل شكسته و دوستان را شاد نماييد و شما گرچه مىدانيد بايد چه بكنيد و از چه پرهيز نماييد لكن اين جانب نيز براى اداى تكليف و اتمام حجت به مهمات آنها اشاره مىكنم:
الف - اخلاق كريمه انسانى اسلامىرا با همه زوار از هر طبقه و هر طايفه و هر رنگ و هر زبان و هر كشور باشند، با دقت مراعات نماييد و در برخوردها و رفت و آمدها در جميع اوقات و احوال و پيشامدها صبور و بردبار باشيد و كريمانه با همه رفتار نماييد و در مقابل درشتىها، نرمى و سلم و در مقابل بدرفتارى ها، خوبى و محبت كنيد و براى رضاى خداوند تعالى تحمل هر پيشامد بدى از هر كس باشد، با روى گشاده و سعه صدر نماييد كه آن مواقف كريمه و بقاع شريفه محل نزاع و جدال نيست. و آن چنان كنيد كه معلوم شود شما از كشور امام صادق سلامالله عليه آمدهايد و اين خود يك خدمت شايان به اسلام و جمهورى اسلامى و هم ميهنان عزيز است. و بدانيد كه پس از رجوع از سفر، لذت اين امر را به طور شايسته خواهيد برد، علاوه بر تحصيل رضاى حق و پيامبر عظيمالشان صلى الله عليه و آله و حضرت بقيهالله روحى لمقدمه الفداء كه شاهد و حاضر است.
ب - در راهپيمايىها لازم است در وقت، كيفيت، شعار و امثال آنها از متصديان امور پيروى
صحيفه نور ج 20 صفحه 23
كنيد و نظم و آداب اسلامى را به طور شايسته مراعات نماييد و به هيچ كس اجازه ندهيد كه سر خود و بدون دستور شعار دهد، كه ممكن است عمال دشمنان اسلام و جمهورى اسلامىكه براى تفرقه افكندن و بدنام نمودن شما آمده باشند در بين شما نفوذ كنند و با تحريكات و شعارهاى غلط مخالف اخلاق اسلامى، به آبروى شما و ملت شما و اسلام و مذهب لطمه وارد كنند و در هر صورت لازم است همه گوش به دستورات و شعارهاى نماينده اين جانب حجتالاسلام آقاى كروبى و ديگر متصديان امور فرا دهيد و از غير آنها جداً پرهيز نماييد.
ج - كالاهايى كه در حجاز به حجاج محترم عرضه مىشود، آنچه به آمريكاست مخالف با آرمانهاى اسلامىو اساساً مخالف با اسلام است و خريدارى آنها كمك به دشمنان اسلام است و ترويج باطل است و از آنها بايد احتراز شود. انصاف نيست كه جوانان عزيز ما در جبههها جان دهند و جانبازى كنند و شما با خريد اين كالاهابه جنايتكاران جنگى كمك كنيد و به اسلام و جمهورى اسلامىو ملت مظلوم خود با اين اعمال دهن كجى نماييد. شما براى خودتان يا دوستانتان مىتوانيد چيزهاى مناسب از خود ايران تهيه نماييد كه به دشمنان ايران و اسلام كمك نشود. اين جانب وظيفه خود را ادا نمودم و شماييد كه در زيارت خدا و رسول، به دشمنان آنان كمك ننماييد و موجب سرافكندگى ملت و ميهن خود نشويد. اينها تذكراتى است كه به واسطه اهميت آن در سالهاى قبل داده شد و تكرار آن وظيفه اين جانب است.
5 - خوب است كه سران كشورهاى اسلامى در مسائل روز كشورهاى اسلامى تحت ستم و ملتهاى مظلوم تحت چكمههاى اجانب و غارتگرهاى شيطانهاى بزرگ و ساير شياطين كه ذخاير غنى آنان را چپاول مىنمايند و ملتها در فقر و فاقه مىسوزند، تفكر نموده و به خود آيند و خوف و وحشتى را كه ابرقدرتها با تبليغات خود بر آنها تحميل كردهاند تا مصالح كشور خود و ساير مسلمانان و مظلومان را ناديده گرفته و تن به مذلت مرگبار دهند، با ارزيابى صحيح سنجش نموده و با وجدان به قضاوت بنشينند و بيش از اين براى خويش و كشورهاى خود ننگ به بار نياورند و در حال ملت و دولت ايران مطالعه كنند كه خود را از زير بار قلدرهاى هر دو قطب خارج كرده و پرتو پيروزى آن و اسلام عزيز در سراسر جهان نورافشانى مىكند و در راه شرف اسلام و عزت ميهن اسلامى خويش بپاخاسته و دراين راه كه همان راه انبياى عظام عليهم و آلهم السلام است، از همه چيز مادى خود گذشته و فرياد هيهات مناالذله را به گوش جهانيان رسانده است. و اگر دولتهاى منطقه به جاى هماهنگ شدن با ملت ايران، كمك به حزب عفلقى عراق كه اسلام زدايى جزء مرام آن است نمىكردند، در همان ماههاى اول كوبيده شده بود و ملت عزيز اسلامى عراق از شر او راحت شده بودند و كشور ايران و عراق و ساير كشورهاى منطقه با برادرى زيست مىنمودند. و اكنون نيز كه بازيگران حرفهاى با ترفندهاى مختلف مىخواهند سلطه غارتگرانه سالهاى طولانى را حفظ و از وحدت مسلمين و از اسلام بزرگ سيلى خوردهاند و سخت آشفته هستند، عمال معلومالحال خود را به راه انداختهاند تا نگذارند اسلام به پيروزى برسد. همچون حسن مراكشى كه با ملاقات و دست دوستى
صحيفه نور ج 20 صفحه 24
دادن به پرز به اسلام و ملتهاى مسلمان به ويژه ملت عرب و فلسطين خيانت فاحش نابخشودنى نموده و بر ملت و دولتهاى اسلامى و عربى است كه با برخورد قاطع دست اين خيانتكار را قطع كنند. و چون حسين اردنى، اين دلال دورهگرد خيانتكار كه تا دولتهاى منطقه را به دام شيطان بزرگ نيندازد از پاى نخواهد نشست. و چون حسنى مبارك نسخه دوم انورالسادات و ديگر خائنين به اسلام را از خود برانند كه اينانند كه شما را بازيچه خود قرار دادهاند تا متعمداً يا بدون عمد سد راه شرف و عزت اسلام شوند.
ما از دولتهاى منطقه مىخواهيم كه دست از حمايت دشمنان اسلام و بشريت بردارند و بيش از اين با مصالح اسلامى كه مصالح خودشان و ميهنشان و مظلومان جهان است معارضه نكنند و با همسويى و همكارى جمهورى اسلامى، دست رد به سينه فتنهگران و جهانخواران زنند و بايد بدانند اين حزب مرده زنده نخواهد شد والعاقبه للمتقين
اين جانب به حسب وظيفه اسلامى آنچه صلاح مسلمانان و حكومتهاى كشورهاى منطقه است، گوشزد كردم و از خداوند متعال خواهانم آنان را به راه راست هدايت فرمايد و از كجروىها باز دارد.
والسلام على عبادالله الصالحين
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 15
تاريخ: 11/5/65
موافقت با پيشنهاد انتصاب سركار سرهنگ حسين حسنى سعدى به فرماندهى نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
با تقدير از زحمتهاى طاقت فرساى سركار سرهنگ صياد شيرازى كه با تعهد كامل به اسلام و جمهورى اسلامى در طول دفاع مقدس، از هيچ گونه خدمتى به كشور اسلامى خوددارى نكرده و اميد است در آينده نيز در هر مقامى باشد، موفق به ادامه خدمتهاى ارزنده خود باشد، با پيشنهاد مذكور موافقت نموده و سركار حسين حسنى سعدى را به فرماندهى نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى منصوب مىنمايم.
اميد است خداى تعالى به ايشان توفيق خدمت به اسلام و ايران و جمهورى اسلامى را مرحمت فرمايد.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 11
تاريخ: 28/4/65
ديدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و ارتش جمهورى اسلامى به مناسبت ميلاد خجسته حضرت امام رضا (ع)
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عيد سعيد به همه ملتها خصوصاً ملت ايران و خصوصاً رزمندگان ما انشاءالله مبارك باشد. خداوند انشاءالله شما پيروان اسلام را حفظ كند كه در راه اسلام، در راه ملت خودتان كوشش كنيد انشاءالله.
آن چيزى كه مىخواهم عرض كنم اين است كه ما و شما پيروان مكتبى هستيم كه اين مكتب، ائمه هدى عليهم السلام جريان دهنده او بودند بعد از رسول خدا و حضرت رضا سلام الله عليه كه مهمان ما ايرانىها هست و ما مفتخريم به اين كه زير سايه ايشان هستيم، مجرى اين بودند. ماها پيروان آنها هستيم و پيروان آنها بايد لااقل يك پرتوى از آن چيزى كه آنها داشتند تحصيل كنند و دقت كنند و كوشش كنند كه تحصيل بكنند. آنها تمام عمر خودشان را صرف كردند براى اسلام. تاريخ، از پيغمبر اسلام آن طور نقل مىكند، از ائمه هدى هم نقل مىكند كه اينها دايماً مشغول مجاهده بودند، علاوه بر آن مجاهدات معنوى كه فوق طاقت ماهاست، مشغول مجاهده بودند براى تحكيم مبانى اسلام و كوتاه كردن دست كسانى كه به ملتها ظلم مىكنند، منتها هر كدام به آن مقدارى كه آن وقت قدرت داشتند. و معالاسف نگذاشتند كه آن قدرتى كه بايد، براى آنها حاصل بشود تا ما طعم او را بچشيم و بتوانيم تبعيت كنيم. اما امروز ما در يك كشورى هستيم كه به حسب واقع و به حسب ادعاى همه ماها كشورى است كه اسلامىاست و براى اسلام خدمت مىشود، اين يك وظايفى دارد كه ما بايد در آن وظايف كوشا باشيم. وظيفهاى كه از همه وظايف بالاتر است اين است كه اخلاص داشته باشيم براى كارهايى كه مىكنيم. شما گمان نكنيد كه اتكاء به ماوراى خدا براى ما بتواند يك كارگشايى بكند، اتكاء به خدا بكنيد. اگر ما يك روز اتكاء خودمان را از خدا برداشتيم و روى نفت گذاشتيم يا روى سلاح گذاشتيم، بدانيد كه آن روز، روزى است كه ما رو به شكست خواهيم رفت. شما امروز بحمدالله موجب سرافرازى ملت ايران شديد و ملت ايران هم موجب سرافرازى اسلام. و اخلاص پيدا كنيد در كارهاى خودتان، اتكاء خودتان را به خداى تبارك و تعالى قوى كنيد كه نصر و نصرت بدون اتكاء او حاصل نمىشود. شما ملاحظه كنيد الان قدرتهاى بزرگى كه اتكاء دارند به آن سلاحهاى عجيب و غريب خودشان، در اضطراب دارند زندگى مىكنند. گمان نكنيد كه كاخ سفيد و كرملين الان آرام نشستهاند و
صحيفه نور ج 20 صفحه 12
با وضع آرام زندگى مىكنند. آنها با اضطراب زندگى مىكنند و اين اضطراب براى اين است كه آنها تبع شيطان هستند و شيطان نمىگذارد كه طمانينه پيدا بشود در قلب انسان. شما هم بخواهيد كه اضطراب نداشته باشيد و بخواهيد كه ايمانتان را قوى بكنيد، بدانيد كه نصرت دنبالش است. اول بايد اخلاصتان را قوى بكنيد، ايمانتان را قوى بكنيد بعد دنبال كار برويد به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است. و اين اخلاص و ايمان، شما را تقوبت مىكند و روحيه شما را بالا مىبرد و نيروى شما جورى مىشود كه هيچ قدرتى نمىتواند مقابله بكند. امروز هم كه مىبينيد همين طور است، الان همين طور است كه قدرتهاى بزرگ هم با شما مقابله نمىتوانند بكنند. يعنى آنها خودشان به اضطرابهايى گرفتار هستند كه آن اضطرابها نمىگذارد كه وارد بشوند در يك كارهاى ديگرى.
و من به شما سفارش مىكنم كه بعد از اخلاص، اتحاد را، وحدت را. اگر اخلالى به اين وحدت شياطين پيدا بكنند و بتوانند اخلال بكنند به وحدت شما رزمندگان، بدانيد كه شما گرفتار آن كيد شيطانى شديد و شكست همراهش است.
كوشش كنيد كه در بين، اين نباشد كه من ارتشى هستم يا سپاهى هستم، من بسيجى هستم. همه احساس اين را كنيد كه ما خدمتگزار اسلاميم. وقتى بنا شد همه خدمتگزار اسلام باشيد، اختلاف ديگر پيش نمىآيد. شما بدانيد كه اگر تمام انبيا عليهمالسلام در يك عصر مجتمع مىشدند، هيچ اختلافى نداشتند. اختلاف براى اين است كه انسان، هر كسى مىخواهد پيش خودش، براى خودش يك كارى انجام بدهد، هر اختلافى از هواى نفس پيدا مىشود. وقتى انسان بخواهد براى خودش يك مسألهاى را درست كند، مىبيند كه آن رفيقش شايد جلو بيفتد، اين يك قدرى جلوتر مىرود، او يك قدر، يك وقت مىبينيد كه اختلاف حاصل مىشود.
الان در اين مقطع زمانى كه ما موجود هستيم و مىبينيد كه همه قدرتها بر خلاف ما دارند فعاليت مىكنند و استثنايش بسيار كم است، شما اگر در داخل خودتان يك خللى پيدا بشود، يك اختلافى پيدا بشود خداى نخواسته و انشاءالله نخواهد شد و اگر خداى نخواسته شياطين بخواهند يا شياطين داخلى يا شياطين خارجى - رسانههاى گروهى بخواهند يك اختلالى ايجاد كنند، شما بدانيد كه علاوه بر اين كه در اين جا شكست خورديد، در آن عالم هم پيش خدا مسؤول هستيد، براى اين كه حفظ جمهورى اسلامى يك فريضه است بر همه ما و ما اگر چنانچه اين فريضه را به درستى بخواهيم انجام بدهيم، بايد همه با هم همراه باشيم. يعنى نه همين شما، نه همين سپاه و عرض كنم ارتش، نه همين قواى مسلحه ما، همه ايران، همه افراد ايران از روحانيون گرفته تا بازارىها تا مجلس تا همه جا، وقتى همه اينها هم شدند يك قدرت، يك قوه هستند و اين قوه مىتواند در مقابل همه چيز ايستادگى كند. و بدانيد كه امروز كه از جهات ديگر مأيوس شدند، از جهات اين كه در جبههها آنها يك پيشرفتى بكنند يا بتوانند فاو را برگردانند يا بتوانند در مهران كارى بكنند، آنها مأيوس شدند، از اين نكته مأيوس نيستند كه بين خودتان بيايند ايجاد كنند اختلاف را، اين اختلاف از زبان هر كس باشد، از زبان هر موجودى باشد، اين زبان، زبان شيطان است، چه از زبان يك روحانى باشد، چه از زبان يك مقدس باشد، چه از زبان يك نمازگزار
صحيفه نور ج 20 صفحه 13
باشد و چه از ساير زبان ها، بدانيد كه اين زبان، زبان شيطان است و گاهى هم خود آن آدم ملتفت نيست كه تحت تأثير شيطان است يا زبان شيطان در او دارد فعاليت مىكند.
بنابراين، از امور مهمهاى كه بر همه ما واجب است دفاع از اسلام، دفاع از جمهورى اسلامىاست و آن بستگى دارد به وحدت، هر كس در هر لباسى باشد و در هر مكانى باشد و زبانش / به / جريان پيدا كند براى اين كه ولو به واسطههايى بخواهد ايجاد اختلاف بكند بين شما، اين از جنود ابليس است و مطرود است پيش خدا و مسؤول است پيش خدا ولو اين كه يك آدمىباشد كه نماز شبش ترك نمىشود. اين مسأله، مسأله مهمى است، مسأله وحدت بين شما و وحدت همه قشرهاى مختلف ايرانى يك امر مهمى است براى حفظ كيان اسلام كه واجب است بر همه ما، چنانچه بر همه واجب است كه به هر طور مىتوانيم دفاع كنيم از اسلام. امروز قضيه، قضيه دفاع است، دفاع از يك قدرتهايى كه مىخواهند حمله كنند، مىخواهند به هر طورى شده است باز شما را و ما را برگردانند به اسارت اولى و اين دفعه اگر اينها خداى نخواسته يك قدرتى پيدا كنند، مثل سابق نيست، آنها اساس اسلام را از بين مىبرند براى اين كه ديدند اسلام است كه مىتواند كار بكند و در مقابل بايستد. و اين يك فريضهاى است بر همه ما، از اهم فرايض است حفظ اسلام. يعنى حفظ اسلام از حفظ احكام اسلام بالاتر است. اساس اسلام اول است، دنبال او اساس احكام اسلام است. بر همه ما، بر همه شما به مقدارى كه قدرت داشته باشيم، به مقدارى كه توانايى داشته باشيم واجب است كه جديت كنيم در اين كه اين دفاع مقدس را ما به طور شايسته عمل بكنيم.
شما در جبههها هيچ نگذاريد آرامش پيدا كند دشمن، اگر بگذاريد آرامش پيدا كند مىرود و تجهيز زيادتر مىكند و شما را به زحمت مىاندازد. بايد نگذاريد كه او يك شب از اضطراب بيرون بيايد، الان در اضطراب هستند، نگذاريد كه آنها از اضطراب بيرون بيايند و ثانيا همه ملت ايران بايد در اين امر شركت داشته باشند. مسأله، مسأله يك حكومت نيست، مسأله، مسأله يك جنبه نيست، مسأله، مسأله اسلام است. مسأله اسلام. يعنى بر زن و مرد اين كشور واجب است كه دفاع كنند، هر كس به اندازهاى كه مىتواند بايد دفاع بكند و اين دفاع را بايد تعقيب بكنيم تا انشاءالله به پيروزىهايى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد، برسيم كه من اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند، همه شما را حفظ كند و وحدتتان را حفظ كند و جديتتان را دوچندان كند و شما مطمئن باشيد كه شما پيروزيد، براى اين كه كسى كه براى خدا عمل مىكند پيروز است.
اين پيروزى براى شما هست، خدا وعده كرده است كه اگر نصرت كنيد خداى تبارك و تعالى را، شما را نصرت مىكند. نصرتها هم كه همه ديديد و همه اوقات ديديد كه چه نصرتهايى حاصل شده است و حاصل مىشود و حاصل خواهد شد.
مطمئن باشيد، قلبهايتان قوى باشد و - هيچ - از هيچ امرى نترسيد، از هيچ قدرتى نترسيد، اين قدرتها قدرتهايى نيستند كه بتوانند با اسلام مقابله كنند. شما انشاءالله اميدوارم كه موفق باشيد و انشاءالله من هم كه دعا مىكنم به شما و واقعاً مفتخرم به اين كه ما يك وقتى واقع هستيم كه يك همچو
صحيفه نور ج 20 صفحه 14
ملتى داريم و يك همچو سپاهى داريم و يك همچو ارتشى داريم و يك همچو قواى مسلحهاى داريم و يك همچو ملت و اشخاصى داريم و همچو دستاندركارانى داريم كه همه آنها انشاءالله براى خدا عمل مىكنند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 40
تاريخ: 12/7/65
نامه به آيت الله منتظرى در مورد رسيدگى به اتهامات سيد مهدى هاشمى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجتالاسلام والمسلمين فقيه عالى قدر آقاى منتظرى دامت ايام بركاته
پس از اهداء سلام و تحيت، علاقه اين جانب به جناب عالى بر خود شما روشنتر از ديگران است. به حسب قاعده طول آشنايى صميمانه و معاشرت از نزديك، مقام ارجمند علمى و عملى شما، مجاهدت با ستمگران و قلدران و رنجهاى فراموش نشدنى جناب عالى در سالهاى طولانى براى اهداف اسلامى، قداست و وجاهت و وارستگى كم نظير آن جناب و بالاتر حيثيت بلند پايهاى كه دنباله اين امور به خواست خداوند تعالى براى شما فعلاً حاصل است و احتياج مبرمى كه جمهورى اسلامى و اسلام به مثل جناب عالى دارد، انگيزه علاقه مبرم است، لهذا اين حيثيت مقدس بايد از هر جنبه محفوظ و مصون باشد. حفظ اين حيثيت به جهات عديده بر شما و همه ماها واجب و احتمال خدشهدار شدن آن نيز منجز است براى اهميت بسيار آن.
با اين مقدمه بايد عرض كنم اين حيثيت واجب المراعات به احتمال قوى بلكه ظن نزديك به قطع در معرض خطر است، خصوصاً با داشتن مخالفين مؤثر در حوزه قم كه ممكن است دنبال بهانهاى باشند. اين خطر بسيار مهم از ناحيه انتساب آقاى سيد مهدى هاشمى است به شما. من نمىخواهم بگويم كه ايشان حقيقتاً مرتكب چيزهايى شدند، بلكه مىخواهم عرض كنم ايشان متهم به جنايات بسيار از قبيل قتل، مباشره يا تسبيباً و امثال آن مىباشند. و چنين شخصى ولو مبرى باشد، ارتباطش موجب شكستن قداست مقام جناب عالى است كه بر همه حفظش واجب مؤكد است.
آنچه مسلم است و در آن پاى فشارى دارم، رسيدگى به وضعيت و مواد اتهام او است، رسيدگى به خانه تيمى و انباشتن اسلحه آن هم با پول ملت به اسم كمك به سازمانهاى به اصطلاح آزاديبخش. اصولاً يك همچو اعمالى بدون دخالت دولت جرم است و بايد ايشان كه صلاحيت اين امر را - ولو واقعاً براى اين سازمانها باشد - ندارد و دخالت در حكومت است، جواب بدهد. اين امر قطعى است و آنچه از شما مىخواهم، در مرتبه اول پيشنهاد مستقيم شما به دخالت وزارت اطلاعات و رسيدگى به اين امور است و اگر براى شما محذور دارد، به طورى كه تكليف شرعى از شما ساقط است، سكوت است. حتى در محافل خصوصى دفاع از يك همچو شخصى كه خطر براى حيثيت شما است و احتمال فساد و خونريزى بىگناهان است. سم قاتل است. بايد تمام فعاليتها كه به اسم كمك به سازمانهاى
صحيفه نور ج 20 صفحه 41
به اصطلاح آزاديبخش است، قطع شود و تمام كسانى كه در اين امور دخالت داشتهاند محاكمه شوند.
و آنچه مسلم است و مايه تأسف، حسن ظن جناب عالى به اعمال و افعال و گفتهها و نوشتههاست كه به مجرد وصول به شما ترتيب اثر مىدهيد و در مجمع عمومى صحبت مىكنيد و به قوه قضاييه و غيره سفارش مىدهيد.
و من از شما كه دوست صميمى سابق و حال من هستيد و مورد علاقه ملت، تقاضا مىكنم كه با اشخاص صالح آشنا به امور كشور مشورت نماييد، پس از آن ترتيب اثر بدهيد تا خداى نخواسته لطمه به حيثيت شما كه برگشت به حيثيت جمهورى است نخورد. آزادى بى رويه چند صد نفر منافق به دستور هيأتى كه با رقت قلب و حسن ظنشان واقع شد، آمار انفجارها و ترورها و دزدىها را بالا برده است. ترحم بر پلنگ تيزدندان ستمكارى بود بر گوسفندان.
من تأكيد مىكنم كه شما دامن خود را از ارتباط با سيد مهدى پاك كنيد كه اين راه بهتر است والا هيچ عكسالعملى در رسيدگى به امر او از خود نشان ندهيد كه رسيدگى به امر جنايات مورد اتهام حتمى است. سلامت و توفيق جناب عالى را خواهانم.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 42
تاريخ: 12/7/65
موافقت با استعفاى حجتالاسلام راستى و انحلال سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى راستى دامت افاضاته
با خصوصيات علمى و عملى و اخلاقى خوبى كه در جناب عالى است، اميد است چون گذشته به تربيت افراد صالحى براى اسلام و جمهورى اسلامىاشتغال داشته و موفق باشيد. با استعفاى جناب عالى و درخواست انحلال سازمان، موافقت مىنمايم.
از خداوند تعالى توفيق همگان را براى خدمت به اسلام و مسلمين خواهانم.
والسلام عليكم و رحمةالله
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 44
تاريخ: 15/7/65
موافقت با پيشنهاد حجتالاسلام حسن صانعى در مورد احداث سد براى تأمين آب شهرستان قم به وسيله بنياد پانزده خرداد
بسمه تعالى
جناب حجتالاسلام آقاى حاج شيخ حسن صانعى سرپرست بنياد 15 خرداد دامت افاضاته
با تشكر از زحمات جنابعالى و تمامى دستاندركاران بنياد 15 خرداد، با پيشنهاد شما موافقت مىشود. لازم است در اين امر حياتى دولت و جناب آقاى نخستوزير و وزير نيرو و وزير جهاد با مشاركت فعال خود در كمك مالى و برداشتن موانع، تلاش چشمگيرى نمايند و همان طور كه قبلاً گفتم كمك به محرومين و جانبازان و جنگ زدگان و خانوادههاى شهدا، اسرا و مفقودين يكى از بزرگترين عبادتهاست، دولت و مسؤولين قضايى توجه داشته باشند كه كمك به بنياد مذكور در رفع نيازهاى نيازمندان از كارهاى اصيل انقلابى است.
اميدوارم جنابعالى در مقابل خدمات بسيار ارزنده مردم قم، مردم شهر خون و قيام و شهادت و ايثار، با ايجاد سدى بزرگ بتوانيد به اين شهر مقدس كمك نماييد و گزارش پيشرفت كار را به اينجانب بدهيد.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 20 صفحه 45
تاريخ: 17/7/65
پاسخ به نامه آقاى بهزاد نبوى در مورد استعفانامه حجت الاسلام راستى
بسمه تعالى
جناب آقاى بهزاد نبوى
اين جانب فقط با استعفاى آقاى راستى و انحلال سازمان مذكور موافقت نمودم و با مطالب ديگرى كه در استعفانامه بود به هيچ وجه موافقت نكردم.
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page