-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 247
تاريخ:9/9/64
بيانات امام خمينى در جمع رئيس جمهور، رئيس مجلس، رئيس ديوان عالى كشور، نخستوزير، وزرا و گروهى از مسؤولان كشورى و لشكرى به همراه جمعى از كاركنان تأسيسات خارك به مناسبت ميلاد با سعادت حضرت محمد (ص) و امام جعفر صادق (ع)
عدالت گسترى انوشيروان مثل صلح دوستى رئيس جمهور آمريكاست
بسم الله الرحمن الرحيم
متقابلاً اين عيد بزرگ را كه بايد بگوييم دو عيد است، عيد ولادت حضرت رسول صلى الله عليه وآله و عيد ولادت حضرت صادق سلام الله عليه، خداوند انشاء الله مبارك كند بر همه شما و بر همه مسلمين جهان و بر ملتهاى بزرگ اسلامى خصوصاً ملت ايران، انشاء الله مبارك باشد اين روز. و من از همه آقايان تشكر مىكنم كه زحمت كشيديد و خصوصاً از آنهايى كه در جزيره خارك مشغول خدمت هستند بسيار تشكر مىكنم و اميدوارم خداوند تبارك و تعالى زحمات آنها را و خدمتهاى آنها را قبول كند.
آن چيزى كه مىخواستم امروز عرض كنم اين است كه در ولادت حضرت رسول صلى الله عليه و آله قضايايى واقع شده است، قضاياى نادرى به حسب روايات ما و روايات اهل سنت وارد شده است كه اين قضايا بايد بررسى بشود كه چى هست. از جمله قضيه شكست خوردن طاق كسرى و فروريختن چهارده كنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشكدهفارس و ريختن بتهابه روى زمين. قضيه شكست خوردن شكست طاق كسرى شايد اشاره به اين باشد كه در عهد اين پيغمبر بزرگ طاق ظلم، طاقهاى ظلم مىشكند و مخصوصاً طاق كسرى شكسته شد براى اين كه آن وقت اين طاق كسرى مركز ظلم انوشيروان به خلاف آن چيزهايى كه به واسطه شعرا و به واسطه دربارىهاى آن وقت و موبدان آخوندهاى دربارى آن وقت درست كردند، يكى از ظالم ساسانيان است و دنبال او يك حديثى هم جعل شده است و به حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم نسبت داده شده است كه من متولد شدم در عهد سلطان عادل انوشيروان! اين سند را اولاً سند ندارد و مرسل است و ثانياً كسانى كه اهل تفتيش در امور هستند، تكذيب كردند اين را و معلوم است كه يك دروغى است كه بستند. انوشيروان ظالم بايد گفت، نه عادل. در زمان انوشيروان چهار طبقه يا پنج طبقه ممتاز بودند، يعنى از هم ممتاز، علاوه بر خود دستگاه سلطنت با آن بساطى كه داشته است، يك دسته هم شاهزادگان بودند و دربارىها، اينها يك طبقه عليحده ممتاز. يك دسته هم كسانى بودند كه داراى اموال هستند و
صحيفه نور ج 19 صفحه 248
به قول آنها شريف زادهها، آنها هم يك دسته ممتاز. يك دسته ديگر هم عبارت از آنهايى بودند كه سران ارتش و امثال اينها بودند، آنها هم ممتاز. دسته آخر كه نوع مردم بودند پيشهوران بودند و پيشه وران بايد كار كنند آنها بخورند تكليف اين بوده. آنها ماليات آن طبقه بالا ماليات بده نبودند به نظام هم نمىرفتند. در نظام بايد طبقه پايين كه پيشهوران بودند، مىگفتند اينها بايد خدمت كنند و مال اينها صرف بشود در آن طبقات ديگر، اينها به نظام بروند، اينها جنگ بكنند، اينها كارها را انجام بدهند، آنها بخورند. اجازه نمىدادند كه اين طبقه پايين تحصيل كند، ممنوع بود. اين قصه در شاهنامه هم هست كه پيش او شكايت بردند كه بوذرجمهر پيشاش شكايت برد كه هزينه كم شده است و ارتش محتاج به معونه است و در بين اين طبقات پايين هستند اشخاصى كه مال داشته باشند. بعد رفتند و پيدا كردند يك نفرى كه حالا مىگويند كفشگر بوده، پيدا كردند و او گفت كه من مىدهم به حسب نقل شاهنامه من مىدهم لكن به شرط اين كه بچه من را اجازه بدهند درس بخواند. رفتند به او گفتند قبول نكرد. گفت نه، ما نه پولش راخواهيم، نه اجازه مىدهيم، براى اين كه اگر اجازه بدهيم كه يك آدم پايينى بيايد و درس بخواند، اين آن وقت بعد مىخواهد دخالت كند در امور و اين نمىشود. اين عدالتى است كه انوشيروان داشته است! و در تاريخ ثبت است اين جناياتى كه اينها مىكردند و من گمان ندارم در تمام سلسله سلاطين حتى يك نفرشان آدم حسابى باشد، منتها تبليغات زياد بوده است، براى شاه عباس آن قدر تبليغ كردند با اين كه در صفويه شايد از شاه عباس بدتر آدم نبوده، در قاجاريه آن قدر از ناصرالدين شاه تعريف كردند و شاه شهيد و نمىدانم امثال ذلك، در صورتى كه يك ظالم غدارى بود كه بدتر از ديگران شايد. آن تبليغات كه در آن وقت بود هميشه بوده است. عدالت گسترى انوشيروان مثل صلح دوستى رئيس جمهور آمريكاست و مثل كمونيستى شوروى است. ما الان در عصر حاضر اين چيزها را مىبينيم و اگر چنانچه تاريخنويس و نمىدانم آنهايى كه شعرا هستند و آنهايى كه خطبا هستند و آنهايى كه دربارى هستند، اينها را، تبليغاتى كه الان دارد در دنيا مىشود، اين تبليغات به گوش اشخاص برسد كه مطلع از وقايع نيستند، آنها هم خيال مىكنند كه همان طورى كه انوشيروان عادل، عادل بوده است، آقاى رئيس جمهور آمريكا هم صلح دوست و عدالتپرور و امثال اينهاست و حال آن كه شما كه مطلعيد مىدانيد قضيه چى هست.
عراق از جرگه تروريستها خارج شد، چون سجده كرد به آمريكا!!
اين قدر هياهو راه انداختند براى جلوگيرى از تروريست، آن قدر تبليغات كردند كه ايران درش تروريستپرور است و ايران چطور و جزء تروريست. عراق از جرگه تروريستها خارج شد چون سجده كرد به آمريكا!! و ايران وارد شد براى اين كه اعتنايى به آنها نكرده!! ميزان تروريستى همين است پيش آنها و خود آنها مركز اين امور هستند. اگر فوج فوج مردم را بكشند، بريزند بكشند، قتل عام كنند هيچ اشكال نيست، بعد نسبت مىدهند به ايران كه در حبسهايش كشتار چه شد و چه شده، دليلتان چى هست؟ منافقين گفتند، سند صحيح!! دليلشان اين است كه مخالفين با جمهورى
صحيفه نور ج 19 صفحه 249
اسلامى گفتند كه اينها در محبسهايشان چه واقع مىشود، چه واقع شود، بدون اين كه محاكمه بشود مىكشند مردم را و امثال اينها. آن وقت يك مطلبى كه اين طورى است در رسانههاى گروهى آنها آن قدر درش تبليغات مىشود و آن قدر گفته مىشود و ما از باب اين كه با آنها مخالفيم، رسانههاى آنها اگر چنانچه يك مطلب صحيحى هم باشد نمىگويند و اگر چنانچه مطلبى را از امثال آنها بشنوند، چندين روز دنبال هم هى گفته مىشود، بعد هم دوباره تكرار مىشود.
جزيره خارك را خوب! زدند، بعضى جاهايش هم اشكال دارد. معلوم است زدند، اما توانستند كه نفت ايران را قطع كنند؟ نتوانستند، الان هم باز با اين كه گويند كه، خود آنها عدهاىشان مىگويند به اين كه الان همانطور كه سابق جريان داشت نفت، حالا هم جريان دارد بلكه بيشتر يك قدرى، معذلك الان هم مىگويند كه نفت ايران تمام شد نفتش، تمام شد. من نمىدانم جزيره خارك چند دفعه نابود بايد بشود؟ اولى كه زدند گفتند ما با خاك يكسانش كرديم، پس بايد يك قطره نفت نداشته باشد، خاك است ديگر!! بعد چهل و نه مرتبه مىگويند يا چهل و چند مرتبه تازه زدند، هر دفعه هم مىگويند ما از بين برديمش. خوب! يك چيز را چند دفعه از بين مىبريد؟ اين وضع دنياست، آن وقت مناقشه نيست در اصلاً در راديوهاى خارجى راجع به اين غلطى كه اينها مىگويند، راجع به اين تناقضگويىاى كه اينها مىكنند هيچ كلمهاى، هيچ حرفى نيست، اما تا يك كلمه اين جا از يكى صادر مىشود، يك چيزى به آن مىچسبانند و در بوقهايشان شروع مىكنند به چيز كردن. وضع دنيا الان اين طورى است، روى دروغ باز شده است.
بتها همه به رو افتادند، اين بتها هم خواهند از بين رفت
اين كه چهارده كنگره از كنگرههاى قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمىآيد كه يعنى در قرن چهاردهم اين كار مىشود يا چهارده قرن بعد اين كار مىشود؟ به نظر شايد بيايد اين، محتمل هست كه اين بناى ظلم شاهنشاهى بعد از چهارده قرن از بين مىرود و بحمدالله رفت از بين. بتهاهمه به رو افتادند، اين بتها هم خواهند از بين رفت، حالا چه بتهايى كه تراشيده بودند از سنگ يا بتهايى كه خود ملتهايا بعضى از ملتتراشند با آدم، اينها هم رفتنى است، منتها ما حوصلهمان كم است. تمام دنيا از اول تا آخرش پيش حق تعالى يك جور پيداست، اين ور و آن ور ندارد كه يك راه دورى باشد. پيش ما اين طور است كه خيلى راه دور است كه هزار سال طول مىكشد، دو هزار سال طول مىكشد. نخير اينها قريب است، نزديك است و مىشود و بتها شكسته خواهد شد انشاء الله و آتش افروزىها و بتپرستىها و آتش پرستىها هم انشاء الله از بين خواهد رفت.
ما الان هم در بين راه هستيم و بايد اين وحدت را حفظ كنيم
و اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى به ملت قهرمان ايران سلامت بدهد و هفته وحدت را واقعاً وحدت درست كنند، نه اين كه فقط ما هفته وحدت مىگيريم، ما محتاج به وحدت هستيم در
صحيفه نور ج 19 صفحه 250
ساليان دراز هميشه. قرآن كريم كه به ما دستور داده و به مسلمين دستور وحدت داده، براى يك سال و ده سال و صد سال نيست، براى سرتاسر عالم است در سرتاسر تاريخ و ما محتاج به اين هستيم كه عملاً وحدت را محقق كنيم و محقق هست و نگه داريم اين وحدت را. ما الان هم در بين راه هستيم و بايد اين وحدت را حفظ كنيم و من اميدوارم كه با بركت وحدت ملت ايران، اين وحدت در ساير كشورهاى اسلامى هم پيدا بشود كه دارد پيدا مىشود و همه مسلمين دست واحد بشوند بر اعداء چنانچه در روايت هست.
و انشاء الله خداوند به همه شما تؤفيق عنايت كند و هيچ وقت از اينهاى و هوىها و از اين تبليغات خارجىها خوف به خودتان راه ندهيد، آن خوفى كه بايد باشد از خداى تبارك و تعالى باشد. از ديگر قدرتها خوف نداشته باشيد براى اين كه قدرتى در كار نيست غير قدرت حقتعالى. قدرت حق تعالى است كه جلوه جلوه ضعيفش در سرتاسر عالم طبيعت پيدا شده است و شما هيچ وقت نترسيد و مستقيم و پاى برجا بايستيد و در مقابل همه قدرت استقامت كنيد و خداوند با شماست و شماها را انشاء الله حفظ مىكند از شر اشرار و مملكت شما را نجات مىدهد و مهم اين است كه از شما راضى باشد حق تعالى.
انبيا مظهر رحمت حق تعالى هستند
من بايد عرض كنم كه مقصد اصلى انبيا تا حالا كم حاصل شده است، خيلى كم. اگر فردا آخوندهاى دربارى نگويند كه فلانى گفت پيغمبر كارى ازش نيامد، اگر پيغمبر مقصدش حاصل شده بود، اين آخوندهاى دربارى حالا نبودند. اگر مقصد انبيا حاصل شده بود، اين دولت آمريكا و نمىدانم ديگران نبودند حالا. اگر اينها مىگويند كه الان مقصد انبيا حاصل شده است و اين همه فساد در دنيا هست؟ پس مقصد انبيا معلوم مىشود اين فسادها بوده كه حاصل شده مقصد انبيا حاصل نشده است، ما هم كه داريم مىگوييم مقصد انبيا، باز آن مقصدى كه آنها خواستند ما دستمان به آن نمىرسد، اين يك مسألهاى است فوق اينها. مقصد انبيا حكومت نبوده است، حكومت براى مقصد ديگر بوده، نه مقصد بوده. تمام مقاصد برمىگردد به معرفت الله، هر چه در دنيا واقع بشود و انبيا هر چه دنبالش بودند دنبال اين بودند كه خداشناسى، واقعاً خداشناسى، اگر او حاصل بشود همه چيز دنبالش حاصل است. تمام فسادهايى كه در دنيا واقع بشود از اين است كه ايمان ندارند به خدا، ... خداشناسى و معرفت باشد، ايمان ندارند. اگر ايمان به خدا پيدا شد همه چيز دنبالش است، تمام فضايل دنبالش است. انبيا هم دنبال اين بودند كه به تدريج آن طور كه مىشود اين بشر را سوق بدهند طرف معرفت الله. تمام چيزهاى ديگر هم مقدمه همين معناست و تمام چيزهايى كه از آن سوختند انبيا، اين بود كه مىديدند مردم دارند خودشان را مىكشند طرف جهنم. انبيا مظهر رحمت حق تعالى هستند، مىخواهند كه همه
صحيفه نور ج 19 صفحه 251
مردم خوب باشند، مىخواهند همه مردم معرفت الله داشته باشند، مىخواهند همه مردم سعادت داشته باشند. وقتى مىبينند كه اين مردم دارند رو به جهنم مىروند، آنها افسوسش را خورند، در قرآن هم اشارهاى به اين هست، فلعك باخع نفسك اين كه اينها مؤمن نشدند. مسأله اين است كه همه دنبال اين بودند كه مردم را آشنا كنند با خدا.
قرآن كريم مركز همه عرفانهاست، مبدا همه معرفتهاست لكن فهمش مشكل است
اين طورى كه مىبينيد كه در ادعيه ائمه ما واقع شده است، در دعاى كميل شما ملاحظه كنيد كه چى مىگويد حضرت امير، عرض مىكند كه خوب! بر فرض اين كه من آتش را تحمل كردم اما فراق تو را چطور تحمل كنم؟ اينها چى مىگفتند! در دعاى مناجات شعبانيه چه حرفهايى هست؟ مقاصد انبيا در ادعيه كه در از ائمه عليهم السلام وارد شده است اشارات به آن هست زياد. قرآن كريم اشارات بسيار لطيفى دارد لكن چون براى عموم وارد شده است به يك صورتى گفته شده...است كه هم خواص از آن ادراك مىكنند، هم عموم از آن ادراك مىكنند. قرآن كريم مركز همه عرفانهاست، مبدأ همه معرفتهاست لكن فهمش مشكل است. آنهايى كه فهميدند كه من خوطب به بودند و كسانى كه متصل به رسول خدا بودند، آنها دانند قضيه چى هست، آنها مقاصد انبيا را مىدانند چى هست، مقصد رادانند چى هست. ما دوريم از آن و مهجور، لكن خوب! عنايات حق تعالى زياد است، از ما مهجورها هم اين قدرى كه ازمان مىآيد قبول مىكنند، لكن بايد ما اين قدرى كه ازمان مىآيد دنبالش برويم، در عمل، در علم و در اخلاق و در ساير چيزها و اگر همين قدر هم برويم خوب جنات عدن هست، جنات هست لكن آنى كه مقصد انبيا بود، جنات هم بود، چيز ديگرى ماوراى اينها بود، بهشت هم نبود، خوف جهنم هم نبود، عشق به بهشت هم نبود، يك مسأله ديگرى فوق اين مسائل بود. خوب! اين دست ما از آن كوتاه است. حالا ما كه اهل همين مسائل هستيم اگر چنانچه جديت نكنيم و به احكام ظاهرى انبيا عمل نكنيم، به احكام اسلام خداى نخواسته عمل نكنيم، خوب! دنبالش آن چيزهايى است كه هست در كتاب و سنت. و من اميدوارم كه خداوند به همه تؤفيق بدهد كه خدمت كنيم به اسلام و خدمت كنيم به بندگان خدا. خدمت به بندگان خدا، خدمت به خداست و همه مؤفق باشيد انشاء الله و اميدوارم كه اسلام ما را قبول كند به اين كه مسلمان هستيم و پيغمبر اكرم در اين روز، روز مبارك ما را بپذيرد و حضرت صادق سلام الله عليه ما را قبول كند.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 252
تاريخ:11/9/64
تلگرام تسليت امام خمينى به آيت الله گلپايگانى
بسمه تعالى
حضرت مستطاب آيت الله آقاى گلپايگانى دامت بركاته
خبر در گذشت مرحوم حجت الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيدنصرالله مستنبط قدس سره موجب تأثرگرديد. بدين وسيله اين ضايعه مولمه را به جناب حجت الاسلام آقاى سيد جواد گلپايگانى دامت توفيقاته تسليت گفته، طول عمر و سلامت شما را از خداى متعال مسألت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 253
تاريخ: 19/9/64
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى
افرادى كه از دانشگاه در مىآيند يا مخرب يك كشورى هستند يا سازنده آن
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلاً تشكر كنم از همه آقايان كه تشريف آوردند اين جا از نزديك خدمتشان برسيم. و من الان بايد بگويم كه اطمينان دارم كه با اين جمعيتى كه الان، اعضاى محترمى كه الان هستند در شورا، ديگر نگرانىاى نسبت به دانشگاههاو انشاءالله ساير چيزها نباشد. معذلك البته مسأله چون خيلى مهم است و سرنوشت انقلاب اسلام بسته به اوست بقايش، از اين جهت بايد هميشه اين حساسيت را داشت / اين طور نيست كه / در همه امور بايد حساس بود اما فرق است ما بين آنى كه ادامه بايد اين حساسيت پيدا بكند، يك چيزهايى كه حل مىشود، مثلاً ما جنگ داريم، جنگ چيز مهمى نيست حل مىشود، چيز مهمى نيست و بحمدالله خوب است وضع، و جهات سياسىاى كه در دنيا هست، آنها هم حل مىشودانشاءالله، چيزهايى است حساس بايد بود. اما مسأله دانشگاه يك مسأله فوق العاده است كه اين افرادى كه از دانشگاه در مىآيند يا مخرب يك كشورى هستند يا سازنده آن كشور هستند، و در كشور ما، يا رو به اسلام مىبرند كشور ما را يا منحرفش مىكنند. اين از چيزهايى است كه از دانشگاه مىآيد اين كار، چنانچه از حوزههاى علميه مىآيد اين كار، از اين جهت خيلى مهم است اين امر. در انقلاباتى كه در عالم واقع مىشود يا در شورشها يا در كودتاها، يكى اصل اين شورش و انقلاب و كودتا، يكى انگيزهاش، يكى محتوايش اينها سه امرى است كه بايد در آن توجه كرد. خودشان، خود انقلابات يا خود اينها شبيه به همند، يا شورش است يا كودتاست يا انقلاب، صورتاً مثل انسانها مىماند كه همه صورتشان مثل هم هست اما معناشان فرق با هم دارد. انگيزهها مهم است و محتواها. گاهى وقتها انگيزه خوب است، محتوا خوب نيست، گاهى وقتهامحتوا خوب است، انگيزه درست نيست. ممكن است يك نفر حالا، (حالا نسبت به يك نفر عرض مىكنم) يك نفر آدم با يك انگيزه خوبى بخواهد يك كار خوبى به نظر خودش انجام بدهد و او بد باشد، اين آدم مثاب است لكن كارش خلاف است. يك اشخاصى مىشود كه يك كارهاى خوبى انجام مىدهند با انگيزه بد. مثلاً يك كسى كشف يك چيزى مىكند و انگيزهاش بد است براى اين كار و كارش خوب است، يك وقت هم هر دو خوب هستند. انقلاب فرهنگى هم همين جور است كه يك انقلاب است كه تحول است از يك حالى به حال ديگر، نه پيشبرد همان چيزى كه هست چنانچه انقلاب جمهورى اسلامى در كل هم
صحيفه نور ج 19 صفحه 254
همين طور است، يك انقلاب شد به توسط مردم، يك انگيزه انقلاب بود و يك محتواى انقلاب. اميدوارم كه انگيزه انقلاب در مردم الهى باشد. اما در انقلابات ممكن است كه ما انقلاب بكنيم، يك حكومتى را برداريم يك حكومت ديگر براى خودمان درست كنيم، خودمان مىخواهيم به يك نوايى برسيم، كار نداريم ببينيم چه بشود. اين چه محتوايش خوب باشد، چه محتوايش بد باشد براى ما فايده ندارد، براى اين كه مىخواهد تشكيل بدهد وقتى انگيزهاش اين است كه فقط به دستش بيايد يك قدرتى، بخواهند قدرتمند باشند، او سابقى بوده، ما آن قدرت را از او بگيريم، خودمان بگيريم. اين با او نسبت به اصل مسأله انگيزه فرقى ندارد، يعنى يك حكومتى رفته است، يك حكومت ديگرى هم آمده است، هر دويشان هم مثل هم هستند، مثل ساير كودتاها مىماند كه در دنيا واقع مىشود، اين فرقى با هم ندارد. يك وقت اين است كه يك قيام مىشود، يك نهضتى مىشود براى يك كار خوبى اما الهى نيست. از باب اين كه كار خوب است براى ملتمان خدمت بكنيم كار خوب است، فلان، اين ممكن است ارج بدهد اما آنى كه مقصود است، نيست. آنى كه مقصود است اين است كه انسان در كارهايش چه در تشكيل حكومتش، چه در انقلاب فرهنگىاش، چه در انقلابات ديگرش نظرش اين باشد كه يك كار الهى كرده باشد، اين پيش خدا ارزش دارد مثل انبيا. انبيا كارشان به واسطه اين ارزش داشت نه براى عمق كارشان و عرض مىكنم كه سعه كارشان، حكومتشان زياد باشد، كم باشد فرقى نمىكند اين انبيا، آنى كه هيچ نتوانسته كار بكند با آنى كه خيلى كار كرده هر دو در انگيزه مثل هم هستند، يعنى هر دو مىخواستند كه يك كارى براى خدا بكنند و پيش خدا ماجورند و هر دو هم ماجور هستند، يكى موفق شده، يكى موفق نشده است - آن ديگر دست خود اين نبوده، موفق نشده است - و در انقلاب فرهنگى، آنى كه براى شما فايده دارد (يك وقت براى مملكت فايده دارد، يك وقت براى دانشجوها فايده دارد، يك وقت براى شما آقايان) آنى كه براى شما فايده دارد اين است كه انگيزهتان اين باشد كه اين دانشگاه را ببريد طرف اسلام، الهىاش كنيد. هر درسى مىخواهند بخوانند مانع ندارد، درسهايى كه چيز است، اسلام با همه چيزها، الا بعضى از درسهااستثنا كرده، با همه موافق است، اما آنى كه براى ماها فايده دارد اين است كه ما بخواهيم همين / مسألهاى كه / اسلامى بودن را الهىاش كنيم، بخواهيم الهى باشد اين كار ما، براى خدا كار بكنيم، اين براى خودتان فايده دارد، موفق بشويد فايده دارد، موفق هم نشويد فايده دارد. و اگر اين انگيزه شد مسلما دنبال اين هستيد كه كار خوب باشد وقتى انگيزه الهى شد، ديگر نمىشود اين كه انسان انگيزهاش الهى باشد و دنبال اين باشد كه خودش يك / چيزى / راهى باز كند، حالا چى شد، هر چى شد، شد. اين قهراً خواهد اين طور شد كه وقتى كه انگيزه براى خدا شد، دنبال اين است كه اين كار را انجام بدهد به طورى كه خداپسند باشد، از اين جهت در اين كار موفق است. اگر موفق نشد در انجام و نتوانست انجام بدهد، خوب! قصور قدرتش است، قدرت نداشته بيشتر از اين. اما پيش خدا اين ارزشاش با آن كسى كه قدرت داشته مثل هم مىماند.
صحيفه نور ج 19 صفحه 255
اين من را اگر انسان زيرپا گذاشت و او شد، اصلاح مىكند همه چيز را
بنابراين آنى كه براى انسان ارزش دارد، ارزش انسانى و روحانى دارد، ارزش الهى دارد، اين است كه اين انگيزه را حفظش بكند كه براى خدا اين كار را بكند. مىخواهيد تربيت كنيد اطفال مردم را، براى خدا، خواهيد تربيت كنيد جوانهاى مردم را، براى خدا، مىخواهيد تربيت كنيد ملت را، براى خدا، مىخواهيد حكومت كنيد، براى خدا حكومت كنيد، همان حكومتى كه انبيا مىكردند، خوب! موسى هم حاكم بود، پيغمبر هم حاكم بود، على هم حاكم بود. از آن طرف، چيزهاى مفسد هم حاكم هستند، صورت مثل هم مىماند - الا در بعضى جهات - انسانها صورتهايشان يكى هست، مثل هم مىماند همه، يك وضع دارند، گاهى اگر يك وضع اختلاف داشتند، وضع جسمانى و حيوانى است ديگر. آن چيزى كه فرق مىگذارد ما بين اينها، آن معنايى است كه در آنها هست و مهم آن انگيزه الهى است كه برگردد همه چيز به خدا. خدا هم كه انبيا را فرستاده، مقصد اصلى اين نبوده كه حكومت بكنند، مقصد اصلى اين نبوده است كه نظام ايجاد كنند، مقصد اعلا اين نبوده كه عدالت اجتماعى ايجاد كنند، مقصد اعلا اينها نيست، اما اينها مقصد است - بعضىهايش مقصد است - البته عدالت، اجراى عدالت يك مقصدى است، عدالت الهى را بخواهيد اجرا كنيد لله تعالى، مقصدى است. بخواهيد عدالت الهى را ايجاد كنيد براى خاطر اين كه مشهور بشويد به اين كه آقا چه آدم خوبى است، دارد چى مىشود، اين براى خودتان بد است، واقعش خوب است، براى مردم آن وقت خوب است بعضى چيزها براى مردم خوب است، براى دانشگاه خوب است، بعضى از چيزها براى شما خوب است، بعضى چيزها براى هر دو خوب است. اگر موفق بشويد هم اين معنا را درست بكنيد كه انگيزه، انگيزه الهى و خدايى باشد، نه براى خودم يك كارى مىخواهم بكنم، براى خدا مىخواهم يك كارى بكنم، براى ملت هم نيست، براى خداست، اگر اين طور باشد موفقيد در كارتان راجع به اين جهت. در آن كار اگر هم به حسب قاعده موفق خواهيد شد در آن كار هم اگر هم خداى نخواسته يك وقت چيزهايى آمد پيش، موانعى آمد پيش، نتوانستيد موفق بشويد، اين ديگر قدرت نداشتيد، خدا هم از شما قبول دارد، بيشتر از قدرت از شما نمىخواهد. بنابراين، اين انگيزه را بايد ما حفظ بكنيم. يك كسى ممكن است درس بخواند، درس الهى بخواند، توحيد بخواند، عرفان بخواند و جهنم برود. ديگران از استفاده از او تو بهشت بروند، اين براى اين كه خودش انگيزه باطل داشته باشد جهنم برود. يك كسى مىخواهد درس بخواند براى اين كه مثلاً فلان منصب را پيدا كند، آقاى محله بشود، آقاى شهر بشود، آقاى يك مملكت بشود، آقاى دنيا بشود. يك كسى مىخواهد درس بخواند براى اين كه خودش معروف بشود، در اين جاها، در اين ده، در اين شهر معروف بشود، همهاش برگشت به اين است كه يا خودم يا خدا، يا من يا او. اين من را اگر انسان زيرپا گذاشت و او شد، اصلاح مىكند همه چيز را. و در همه اقطار كارها اين طورى است كه فرق ما بين اين كه اين كار يك كارى است الهى، آدم خودش بايد فكرش را بكند. گاهى وقتها خود انسان هم در اشتباه است لكن بايد فكر كند حالا اين كارى كه من دارم مىكنم و اين قدر خوشحالم براى اين كه براى خدا اين كار را كردم، اگر يك كسى
صحيفه نور ج 19 صفحه 256
بهتر از من اين كار را انجام بدهد، حاضرم كه اين را به او بدهم و خوشحالتر هم بشوم براى اين كه او بهتر براى خدا كار مىكند يا نه. اگر اين جا آدم فهميد كه نه، اين طور نيست، حاضر نيست اين كار را، بداند اين خدايى نبوده (صرف خدايى) اخلاص نبوده در آن. آنى كه براى ما فايده دارد اخلاص است كه براى خدا هم كار بكنيم، خدا هم احتياجى به هيچ چيز ندارد. احتياجى به اخلاص ما ندارد، خدا مىخواهد كه، ميل دارد، يعنى ميل به آن معنايى كه ديگران دارند نه، انبيا را فرستاده كه تربيت كنند، مردم را نجات بدهند، نجام مردم به اين است كه دنبال انبيا باشند و انگيزههايشان هم انگيزه انبيا باشد نمىتوانيم به آن قدر، به هر اندازهاى كه مىتوانيم. البته ما نمىتوانيم كه انگيزهاى كه حضرت امير دارد ما داشته باشيم اين معلوم است كه ما نمىتوانيم. اما مىتوانيم كه يك انگيزههايى داشته باشيم كه مشابه او باشد، برويم طرف آن طرف.
دانشگاه را بايد رو به خدا و معنويت ببريد و همه درسها هم خوانده بشود
دانشگاه را بايد شما رو به خدا ببريد، رو به معنويت ببريد و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم براى خدا خوانده بشود. اگر اين را توانستيد كه شما براى اين كار برويد و اين كار را بكنيد در كارتان موفقيد، چه برسيد به مقصدتان، چه نرسيد به مقصدتان. يا اگر براى خودتان باشد ممكن است كار، بسيار كار عادى باشد اما براى ديگران نفع دارد، براى شما نفع ندارد، گاهى براى شما ضرر دارد، براى ديگرى نفع دارد، براى شما ضرر دارد و گاهى براى شما نفع دارد، براى ديگران ضرر دارد. شما مىخواستيد يك كار خوبى بكنيد نشده است و كار بد شده است اما شما مىخواستيد خوب انجام بدهيد. اين معنا را ما بايد هميشه در ذهنمان باشد و توجه به اين داشته باشيم تا موفق در امور بشويم، در هر كارى موفق بشويم. من ادعا نمىكنم كه امثال من يك همچو چيزى هستيم، نه، ما آدمهاى ناقصى هستيم، بايد برويم تحصيل كنيم، تحصيل كمال بكنيم. اما مردم بودند در بينشان كه يك همچو اشخاصى بودند، لااقل ما مىدانيم انبيا بودند، اولياء خدا بودند كه اين جور بودند، براى او بوده هر چه كار كردند، نه اين است كه براى حكومت بوده است يا براى چى بوده. مىرفتند دنبال حكومت براى اين كه از دست جاهلين بگيرند، فشار مىآوردند كه از دست جاهلين بگيرند، لكن نه از دست جائرين بگيرند كه خودشان حاكم باشند، از دست جائرين مىگيرند كه عدالت الهى را اجرا بكنند. اين كار، كار انبيا بوده، عدالت الهى را مىخواستند ايجاد كنند لله تعالى. از اين جهت كه لله تعالى بوده است و خالص بودند آنها، الهى بودند خودشان، كارهاشان اين طورى بوده. ما ناقصيم، ما اعتراف مىكنيم پيش خدا كه ما ناقصيم، تا آخر هم نمىتوانيم اين طور كمال را پيدا بكنيم. اما بايد فكر باشيم كه دنبال اين معنا باشيم، همچو نباشد كه پشت بكنيم به اين معانى، دنبال اين معنا باشيم كه ما يك كارى كه مىكنيم براى خدا باشد. و من اميدوارم كه موفق بشويد وقتى كه يك همچو انگيزهاى باشد، حتى در آن كارهايى كه پيشتر نمىتوانستيد انجام بدهيد با اين انگيزه انجام بدهيد، با اين انگيزهاى كه عرض مىكنم قدرت به انجام پيدا بكنيد. خدا تأييد مىكند يك همچو انگيزهاى را، يك همچو كارى را تأييد
صحيفه نور ج 19 صفحه 257
مىكند خداى تبارك و تعالى. چنانچه ديديم كه انبيا با دست خالى مىآمدند كارهاى بزرگ مىكردند. پيغمبر اكرم چى بود؟ خوب! يك شبانى بود در مكه، همه هم با او مخالف بودند و اذيتش هم مىكردند و چه مىكردند منتها چيز بود، اما اين يك شبان پا شد يك همچو كارى كرد كه حالا دنيا را اين طور كرده. حضرت عيسى هم همين طور، حضرت موسى هم يك شبانى بود آن هم اين طور، حضرت ابراهيم هم همين طور، يكى بودند اينها خودشان، لكن جمع بودند، يك ملت بودند هر يكىشان، يعنى همه چيز داشتند و عمده همان است كه نقطه اتكا خدا بوده است، براى خدا بوده، حركت براى خدا، سير الىالله تعالى بوده، سير الىالله تعالى چون بوده است هر كارى كه مىكردند الهى بوده، نهار هم مىخوردند الهى بوده، نماز هم مىخواندند الهى بوده، جنگ هم مىكردند الهى بوده.
من اميدوارم كه ما دنبال اين مسأله باشيم و من مطمئنم كه شما آقايان انشاءالله موفق هستيد در اين كارى كه داريد انجام مىدهيد و هميشه هم حساس باشيد در آن، هيچ وقت خيال نكنيد كه نه، تمام شد مساله. دانشگاه جورى است كه نظرهاى فاسد دنبالش است به اين كه يك كار خلافى بشود در آن، دنبالش است، موفق انشاءالله نشوند. و هميشه بايد انسان حساس باشد كه نگذارد اين سنگرى كه مىتواند همه چيز را درست كند و مىشود كه همه چيز را به هم بزند، يك وقت از دستتان اين سنگر چيز بشود، يك خللى در آن واقع بشود. من هم دعاگوى شما هستم و اميدوارم كه هميشه موفق و مويد و منصور باشيد و هميشه براى اين ملت و براى خدا خدمت بكنيد.
والسلام عليكم
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 258
تاريخ: 2/10/64
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين و فرماندهان ارتش جمهورى اسلامى
ما خودمان چيزى نيستيم، هر چه هست از طرف خداست
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد تشكر كنم از شما آقايان، همين طور هم روحانيون و هم آقايان ديگر كه در يك جلسهاى كه مىشود گفت يك جلسه روحانى است براى اين كه شما و همه كسانى كه در اين جنگ وارد هستند و در ايران هستند، وضعشان همه مىدانيم كه با وضع سابق چقدر فرق كرده، يك روز بود كه جوانهاى ما اگر هم مىخواستند كارى بكنند لب دريا يا امثال اينها بود كارشان و حالا مىبينيد كه جوانهاى ما چطور عمل مىكنند. اين يك عنايتى است كه از خداى تبارك و تعالى به اين ملت شده است و همه بايد قدر اين عنايت را بدانيم. ما خودمان چيزى نيستيم، اين را همه بايد بدانيم كه هر چه هست از طرف خداست. من تجربهام در اين مدت طولانىاى كه مشغول بودم به اين كارهايى كه البته وظيفه روحانى بود لكن كنار كشيده بوديم از آن. من احساس مىكنم كه بسيارى از مسائل بود كه / ما / بدون اين كه ما بفهميم انجام مىگرفت، اين جور نبودكه ما نقشهاى كشيده باشيم براى اين كار و اين نبود جز اين كه خدا هدايت مىكرد، اين طور بود مساله. الان هم عنايت خدا به شما، به همه اين ملت هست. شما كه قوه اين ملت هستيد و خدمتگزار براى جمهورى اسلامى هستيد و نگهدار اين جمهورى هستيد و نگهبان در جبههها هستيد، مورد عنايت خدا بيشتر هستيد. شما در آن جا يك كارى كه بكنيد مثل يك عبادت طولانى است كه ماها در اين جا مىكنيم. شما مطمئن باشيد كه وقتى يك قدم براى خداى تبارك و تعالى برداريد، خداى تبارك و تعالى عنايتش را به حسب همين رحمتى كه دارد، به واسطه او بيشتر جلو مىآيد.
ما وظيفه خدايى داريم كه از ارتش پشتيبانى كنيم
مطمئن باشيد كه شما پايداريد، ارتش مطمئن باشد كه پايدار است. ما وظيفه داريم كه از ارتش پشتيبانى كنيم، وظيفه خدايى داريم و شما مطمئن باشيد كه ما از شما پشتيبانى مىكنيم. آن روزى كه منافقين نقشه كشيده بودند كه ارتش را كنار بزنند و هى انگ اين كه اينها چه بودند در آن وقت و چه بودند... من آن روز هم اعتقادم بود كه ارتش را ما بايد حفظش كنيم، حالا بيشتر شده اين اعتقاد براى
صحيفه نور ج 19 صفحه 259
اين كه آن وقت باز يك نزديكىاى به آن زمان داشت و حالا از آن زمان گذشته و تحول پيدا شده. امروز من در چهرههاى شما چيزهايى مىبينم كه آن روز نمىشد ببينى. امروز وضع شما يك وضعى شده است كه با آن روز فرق دارد و شما با كمال اطمينان مشغول خدمت باشيد. هيچ كس نمىتواند كه به وضع شما و به قدرت شما يك تصرفى بكند و نمىتواند كه يك تضعيفى از شما بكند، ملت با شما هستند، همه با شما هستند. شما هم بايد با ملت باشيد و هستيد الحمدلله.
كوشش كنيد به اين كه دست واحد باشيد
وقتى يك ملت قيام كرد همهشان با هم بودند، ارتشش بود، سپاهش بود، بسيجش بود با اين وسعت، مردمش بودند، روحانىاش بود، عرض مىكنم كاسبش بود، كارگرش بود، همه اينها بودند، يك همچو ملتى كه همهشان با هم بودند، هيچ كس نمىتواند باهاشان معارضه كند اينها را نمىشود با آن معارضه كرد، هم آمريكا اين مطلب را مىداند، هم شوروى مىداند كه ملت را اينها وقتى بخواهند شكستى بدهند، به يك جبههاى شكست مىدهند كه ملت همراهش نباشد يك جمعيتى كه يك هستند، يك دست هستند، اين جمعيت را نمىشود به هم زد. كوشش كنيد در اين كه همه با هم باشيد. كوشش بكنيد به اين كه دست واحد باشيد، حتى دو دست نه، دست واحد باشيد، يعنى، شما خيال نكنيد كه سپاه يك وضعى دارد / وضع / سپاه هم خيال نكند شما يك وضعى داريد، هر دو يك وضع داريد، هر دو يك تكليف داريد و آن حفظ اسلام است.
امروز همه دنيا متوجه به ايرانند كه اين جمعيت مىخواهند چه بكنند
شما وقتى كه ملاحظه كنيد در صدر اسلام چه رنجهايى كشيدند اين عده كم در مقابل عده زياد، چه رنجهايى كشيدند، خود پيغمبر اكرم چقدر رنج كشيد، بعدش هم ديگران رنج كشيدند و اسلام را حفظش كردند. شما امروز يك وظيفه ملى داريد نسبت به كشورتان. يك وظيفه اسلامى داريد نسبت به حفظ اسلام، اسلام الان امانت است پيش شما. امروز همه دنيا متوجه به ايرانند كه اين جمعيت مىخواهند چه بكنند، متحيرند آنها كه اين چهل ميليون جمعيتى كه اين جا جمع شدند و يك گوشهاى هستند، اينها مىخواهند چه بكنند، چين با يك ميليارد و صد ميليون جمعيتش توجه به اين جا دارد كه ببيند چى هست در اين جا، شوروى توجه دارد، آمريكا بيشتر توجه دارد، همه متوجهاند به اين كه اين يك جمعيت كمى كه در يك گوشه از دنيا يك صدايى بلند كرده، اين چه صدايى است كه اين طور صدايش در همه جا موج افكنده. آنها از باب اين كه نمىدانند اسلام يعنى چه، معنويت را نمىدانند يعنى چه. آنها همه حسابهاشان روى اين است كه ما چند تا تانك داريم، آنها هم چند تانك دارند، ما چه، البته ما وقتى اين حساب را بكنيم مقابل آمريكا و شوروى، ما چيزى نداريم اگر حساب اين باشد، اما
صحيفه نور ج 19 صفحه 260
حساب اين نيست، حساب اين است كه شما يك صدا بلند كرديد دنيا را به حركت در آورديد.
دفاع ما، يك دفاعى است كه عقل و اسلام هر دو با آن موافقند
الان هر جاى دنيا كسى برود، توجهش به ايران مىبيند كه از خود ما كه اين جا هستيم بيشتر مطلع هست جهات را. اين براى اين است كه مساله، مسأله معنوى است، مساله، مسألهاى نيست كه ما مىخواهيم جنگ بكنيم يا مىخواهيم دفاع بكنيم. ما دفاع مقدس مىخواهيم بكنيم، يعنى ما مىخواهيم از آبروى اسلام، از آبروى كشور اسلامى دفاع بكنيم، اين يك دفاعى است كه عقل و اسلام هر دو با آن موافقند، همه مىگويند كه بايد دفاع كرد. شما كشورتان الان مورد طمع يك جنايتكار واقع شده است و او را بازىاش دادهاند براى اين كه بيايد يك همچو شلوغكارى بكند. اگر چنانچه دست اينها پشت سرش نبود، با يك سيلى از بين رفته بود. اما آنها دارند همه دنبالش مىكنند و حالا هم دارد سست مىشود دنبال كردنشان، مايوس شدهاند اينها. شما بدانيد كه دشمن شما مايوس است امروز و شما قوىايد امروز. لكن عمده تكليف خود شماست كه هر كدامتان به تكليف عمل بكنيد، قانون براى شما تكليف معين كرده، اسلام براى شما تكليف معين كرده، به اين تكليف بايد عمل كرد، اين تكليف براى شما آبرو پيدا مىشود، براى شما حيثيت پيدا مىشود، كشور شما حيثيت پيدا مىكند.
حفظ حيثيت اسلامى و ملىتان به اين است كه با هم باشيد
الان كشور شما با آن وقت چقدر فرق دارد، آن وقت همه اين بودند كه مستشاران بيايند چه بكنند، چه بكنند، كارخانههاى ما دست مستشارها بود، ارتشمان دست آنها بود، همه چيزمان دست آنها بود. امروز شما بحمدالله خودتان هستيد، ايستاديد روى پايتان در مقابل امريكا، شوروى نمىدانم ساير جاها، مىگوييد كه ما اصلا هيچ كارى به كسى نداريم، نمىتواند كسى دخالت كند و نخواهد كرد، نمىتوانند هم بكنند، نه صلاح نظامىشان و نه صلاح سياسىشان هست، نمىتوانند اين كار را بكنند. لكن شرط اين كه ما بتوانيم مقاومت كنيم و بتوانيم حفظ كنيم اين كشور را، شما بخواهيد حفظ بكنيد حيثيت ملى خودتان را، حيثيت اسلامى خودتان، شرطش اين است كه با هم باشيد. فكر اين كه من ارتشى هستم بايد چه باشم، من عرض مىكنم سپاهى هستم بايد چه بشوم، من بسيجى هستم، اين فكر از سرتان دور بشود. همه يكى هستيد و آن قدرت اسلام است و آن قدرت ملى خودتان است. وقتى همه يكى هستيد ديگر اين حرفهااز بين مىرود كه من كجا و او كجا، همه با هميد. و / همه داريد / الان هم بحمدالله آن طورى كه گزارش دادند الان هم همهتان منسجم شديد، همه قوا با هم منسجماند و مىبينيد هم كه چطور از شما دارند مىترسند، اين ور و آن ور افتادند دنبال اين كه بياييد صلح كنيد. دروغ هم مىگويند بحمدالله، معلوم است كه دروغ هم مىگويند اينها. و خدا عذاب اينها را به دروغشان هم اضافه خواهد كرد. در هر صورت من از شماها مىخواهم كه هم يك خواستى كه يك نفر مسؤول نسبت به شما دارد و هم يك خواستى كه خدا دارد. من از شماها مىخواهم كه بدون اين كه در ذهنتان
صحيفه نور ج 19 صفحه 261
خلجان پيدا كند كه ارتش شايد مثلاً آن طورى كه منافقين مىخواستند بكنند شايد بشود، بدون خلجان به كار خودتان مشغول باشيد، قوى باشيد، ملت با شماست، ما همه با شما هستيم و روحانيون با شما مختلطند. الان مىبينيد كه در جمعيتى كه هستيد كه سابق سابقه ندارد در نظام هيچ جا كه اين طورى مربوط به هم باشند، هيچ نظامى اين طور نيست كه روحانىاش و ارتشىاش و سپاهىاش و مردمش و اينها مخلوط به هم باشند كانه يك موجود هستند. الحمدلله الان اين طورى هست، روحانيت اين طور است و من اميدوارم كه آقايان روحانيون بيشتر در جبههها بروند و بيشتر خدمت كنند به اينها و مىكنند و وظيفهشان هست.
به وظيفهاى كه اسلام براى شما معين كرده، به آن وظيفه عمل كنيد
و شما هم بدون اين كه در نظر بگيريد كه من چى هستم و او چيست، همه در نظر بگيريد خدا به ما وظيفه داده، وظيفه معين كرده، وظيفه خدايى را داريم عمل مىكنيم، بدانيد كه اين سعادت دنيا و آخرت شما را انشاءالله حفظ خواهد كرد. و من اميدوارم كه شما همه توجه به اين معنا داشته باشيد و به وظيفهاى كه قانون براى شما معين كرده، به وظيفهاى كه اسلام براى شما معين كرده، به آن وظيفه عمل بكنيد و شما و سپاه و سايرين دست واحد باشيد براى حفظ آبروى خودتان، براى حفظ اسلام، براى حفظ كشور خودتان كشورى كه الان الگو شده براى همه جا و بعدها به شما ملحق خواهند شد، ناچار ملحق خواهند شد، كشورهاى ديگر ملحق به شما خواهند شد. و اميدواريم كه يك انقلابى پيدا بشود، همين انقلابى كه در ايران پيدا شد در همه جا انشاءالله پيدا بشود، انشاءالله. و من اميدوارم كه همهتان مويد و موفق باشيد و باز هم تاكيد مىكنم كه در ذهنتان نياورد كسى به اين كه ارتش مثلاً چطور است و ارتش كذا، اين حرفهاى سابق منافقين بود، اگر كسى يك همچو كلمهاى بگويد آن هم جزو منافقين است، و الا كسى كه مسلمان است ارتشش را مىداند بايد حفظ بكند. آدمى كه مسلمان است، آدمى كه علاقه دارد به كشور اسلامى، مىداند كه ارتش از ارگانهايى هستند كه اسلام را حفظ مىكنند، همين طورى كه سپاه حفظ مىكند، همين طورى كه بسيج حفظ مىكند، وقتى همه با هم شديد، يك جمعيت عظيم هستيد و در مقابل ديگران انشاءالله قدرتنمايى مىكنيد و حفظ مىكنيد كشور خودتان را، دفع مىكنيد دشمن خودتان را. و من هم كه وظيفهام دعاگويى است به شما و من بىاشكال هر شب به شماها دعا مىكنم، بدون استثناء يك شب نيست كه من به شما قواى مسلحه دعا نكنم، همهتان را و كسانى كه بر ضد شما هستند نفرينشان نكنم. و خدا انشاءالله به همه شما عزت و سلامت عنايت كند و همهتان در درگاه خدا روسفيد باشيد، وقتى وارد مىشويد در آن جا، در جمعيتى كه سيدالشهدا سلامالله عليه در راسش هست، شماها هم باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 262
تاريخ: 16/11/64
استفتاء آيتالله موسوى اردبيلى رئيس ديوان عالى كشور از محضر امام خمينى درباره تعزيرات
محضر انور حضرت آيتالله العظمى امام خمينى ادامالله ظله پس از عرض سلام مستدعيست مسائل زير را جواب فرمائيد در هيئت بررسى تعزيرات مورد نياز است.
1- حبس، نفى بلد، تعطيل محل كسب، منع از ادامه خدمت در ادارات دولتى، جريمه مالى و به طور كلى هر تنبيهى كه به نظر برسد موجب تنبيه و خوددارى از ارتكاب جرائم مىگردد، جائز است به عنوان تعزير تعيين شود يا در تعزيرات به مجازاتهاى منصوص بايد اكتفا كرد؟
2- براى اداره امور كشور قوانينى در مجلس تصويب مىشود مانند قانون قاچاق، گمركات و تخلفات رانندگى و قوانين شهردارى و به طور كلى احكام سلطانيه و براى اينكه مردم به اين قوانين عمل كنند براى متخلفين، مجازاتهايى در قانون تعيين مىكنند، آيا اين مجازاتها از باب تعزير شرعى است و احكام شرعى تعزيرات از نظر كم و كيف بر اينها بار است يا قسم ديگر است و از تعزيرات جدا هستند و اگر موجب خلاف شرع نباشد بايد به آنها عمل كرد؟
3- در مورد تعزيرات حسب نظر حضرتعالى قضاة مأذون نمىتوانند تعيين تعزير كنند، آيا مانند قضاة واجد شرايط كه در موارد تعزيرات حق عفو دارند آنها نيز حق عفو دارند يا مانند اصل قضاء استفاده از حق عفو احتياج به اجازه دارد؟
ادام الله عمركم الشريف
عبدالكريم موسوى اردبيلى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 263
تاريخ: 16/11/64
پاسخ امام خمينى به استفتائات آيتالله موسوى اردبيلى ريئس ديوان عالى كشور
بسمه تعالى
1 - در تعزيرات شرعيه احتياط آن است كه به مجازات منصوصه اكتفا شود مگر آنكه جنبه عمومى داشته باشد مثل احتكار و گرانفروشى كه با مقررات حكومتى داخل در مسأله دوم است.
بسمه تعالى
2 - در احكام سلطانيه كه خارج است از تعزيرات شرعيه در حكم اولى است، متخلفين را به مجازاتهاى بازدارنده به امر حاكم و يا وكيل او مىتوانند مجازات كنند.
بسمه تعالى
3 - حق عفو ندارند مگر به اذن فقيه جامعالشرايط.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 264
تاريخ: 17/11/64
پيام امام در تجليل از شهدا، اسرا، جانبازان، مفقودين و خانوادههاى آنها در دهه فجر
بسم الله الرحمن الرحيم
سپاس بىپايان از خداوند تبارك و تعالى كه با عنايات خاصه خود منت بر ما نهاده و ما را به ملتى كه با قيام خونين و انقلاب الهى خويش و روح ايمان و عرفان برابر قدرتها تاخته است، سرافراز فرموده است، ملتى كه با فداكارى ارزشمند، دست ستمگران را از كشور عزيز اسلامى قطع نموده و شرف و استقلال آن را برگردانده است، ملتى كه مجد و عظمت ميهن اسلامى را تجديد و خود را بر مقدرات و سرنوشت خود آزادانه مسلط و حكومت عدل اسلامى را به جاى حكومت طاغوت ستمشاهى جايگزين كرده است و اسلام عزيز را بر ملتهاى تحت ستم در شرق و غرب عرضه نموده است. رحمت خداوند و سلام و درود صالحان و مخلصان بر روان شهداى بزرگ و نثار جانبازان و مفقودين و اسراى عزيز كه با نثار جان و خون و سلامت و دورى از ميهن خود، در راه شرف، عزت كشور و اسلام، راه را براى نيل به سعادت دنيا و آخرت باز، خود و ملت خود را در پيشگاه مقدس حق تعالى سرافراز و روسفيد نمودند.
اكنون پس از گذشت چندين سال از انقلاب اسلامى شكوهمند و فشارهاى جانكاه قدرتمندان و توطئههاى بىامان همه جانبه ستمگران بزرگ و كوچك براى اطفاى نور خدا، بحمدالله تعالى با قدرت عظيم روحى و به بركت خون پاك شهدا و جانبازان در راه اسلام، تمام توطئهها خنثى، و كيد ستمگران به خودشان برگشت و بارقه با عظمت اسلام در جهان رو به گسترش است و وعده خداوند متعال بر امامت و وراثت مستضعفان، گويى نزديك است. و بحمدالله تحليلهاى عليل وابستگان به بلوك شرق و غرب بىخبر از اسلام و قدرت ملتهاى اسلامى، غلط از كار درآمد و جمهورى اسلامى ايران با قدرت عظيم خود كه از موهبتهاى الهى نشات مىگيرد، به راه خود كه همان راه مستقيم اسلام است به پيش مىرود. خداوندا! تو اين تحول عجيب را در ملتى كه مىرفت فداى اميال جهانخواران به وسيله وابستگان آنان، اين بردگان بىچون و چرا شود، ايجاد فرمودى و منت بر اين ملت تحت ستم در طول تاريخ نهادى و ما را از دل بردگى غيربه عز عبوديت خود رساندى و ملت عزيز را الگو براى همه مستضعفان جهان قراردادى.
بار الها! اين كشور وابسته به رسول اكرم صلىالله عليه و اله و اهل بيت گرامى او است، و كشور حضرت بقيهالله ارواحنالمقدمه الفداء است. به حرمت آنان دربارگاه قدس تو، عنايات خود را
صحيفه نور ج 19 صفحه 265
مستدام بدار! و پيروزى نهايى را به زودى نصيب رزمندگان عزيز فرما! و شهداى عزيز و جانبازان مكرم را از رحمت خود نصيب وافر عنايت فرما! و به رزمندگان آنان و خاندان اينان صبر و اجر مرحمت فرما! و اسرا و مفقودان ما را با سلامت به كشور خود باز گردان! و راهيان عزيز كربلا، اين سلحشوران فداكار در راه حق را به مقصد والاى خود برسان! و دست ستمكاران را از كشورهاى اسلامى كوتاه فرما! و اخلاص و عز بندگى خود را به ما عنايت فرما و صلوات بىپايان بر انبياى عظام، خصوصاً سيد آنان، و به اولياى معظم بويژه خاتم آنان روحى فداه نثار فرما! و ما را از شر شيطان و نفس اماره نجات ده! انك ولى النعم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 269
تاريخ: 21/11/64
بيانات امام خمينى در جمع آقايان سيد على خامنهاى ريئس جمهور، موسوى اردبيلى رئيس ديوان عالى كشور، مير حسين موسوى نخستوزير، حجتالاسلام فلسفى و ميهمانان خارجى دهه فجر
انقلاب درونى اين ملت موجب شد كه اين انقلاب پيدا شد
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين جشن بزرگ را و فىالحقيقه عيد اسلامى بزرگ را بر همه ملتهاى اسلامى بلكه محرومان تمام دنيا تبريك عرض مىكنم. تبريك براى اين كه اين انقلاب، انقلاب ايران نيست. اين انقلاب با انقلابهاى ساير كشورها و انقلابهايى كه در دنيا اتفاق افتاده است، فرق دارد. انقلابهايى كه در دنيا تاكنون اتفاق افتاده است، قدرت را از دست يك قدرتمند، يك جابر، به دست يك جابر ديگرى كه يا مثل اين يا بالاتر از اين است منتقل كردند. شما مطالعه كنيد در حال انقلابهايى كه در دنيا پيدا شده است يا كودتاهايى كه هر روز واقع مىشود و شده است، ببينيد كه آيا وضع آن جا چطور است، جز اين است كه با اغفال مردم يك انقلاب پيدا شده است و يك قدرتى را كنار گذاشتهاند، يك قدرت مشابه او يا بدتر از او را سر كار آوردهاند، هيچ در حال ملتها فرق حاصل نشده است يا حال ملتها بدتر شده است. اين انقلاب فرانسه، آن انقلاب شوروى، مطالعه كنند اشخاص ببينند كه آيا قبل از اين انقلابها چه بوده است و حالا چى هست و آيا به حال ملتها يك اثرى حاصل شده است، فكرى براى ملتهاشان كردهاند يا همهاش اعمال زور است و قدرت؟ انقلابى كه در ايران واقع شد، قبل از انقلاب مهم كه كوبنده بود، يك انقلابى در باطن مردم حاصل شد، آن انقلاب گرايش اقشار ملت به اسلامى كه تا اين عصر خصوصاً در اين سدههاى آخر به طاق نسيان سپرده شده بود و از اسلام جز يك آداب خشك كه هيچ به حال ديگران ضررى نداشت و هيچ در فكر ملتها نبودند، همين باقى مانده بود. اين ملت به خواست خداى تبارك و تعالى و با عنايات خاصه او اول منقلب شد در معنويات، جوانهااز آن حال سابق برگشتند به يك حال اسلامى و فهميدند كه اسلام چه بايد باشد و چه بايد بكند، دنبال او اين انقلاب حاصل شد. اگر اين مسأله حاصل نشده بود، انقلاب اين جا هم مثل يكى از انقلابهاى ديگرى بود كه حالشان را مىبينيد و ديديد. آن چيزى كه در اين جا حاصل شد و بايد او را جزء معجزات ما حساب بكنيم، همان انقلاب درونى اين ملت بود. انقلاب درونى اين ملت موجب شد كه اين انقلاب پيدا شد و همان انقلاب درونى آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خداى تبارك و تعالى موجب شد كه در تمام اين دورهاى كه ما در آن هستيم، از اولى كه قيام شد و بعد اين انقلاب
صحيفه نور ج 19 صفحه 270
مبدل شد و بعد پيروز شد و تا الان، روز به روز مىبينيد كه حضور ملت و تعهد ملت رو به افزايش است. اين نه براى انقلاب است، براى انقلاب درونى است. انقلاب همه جا بوده است، بسيارى از جاها بوده است. اين انقلاب درونى است كه پيدا شد در اين كشور و در اين مملكت، و نيست الا به عنايات خداى تبارك و تعالى. ما از خود چيزى نداريم، هر چه بود عنايات او بود كه اين عنايات موجب شد كه اين انقلاب باطنى پيدا بشود و از آن حالتى كه همه خود ملت ما مىدانند در سابق بود، به اين حالت كه حالا مىبينند متحول شده است، اين موجب شد كه انقلاب پيروز شد. پيروزى را ما بايد از انقلاب درونى / درونى / مردم جستجو كنيم و تا اين معنا حاصل نشود، انقلابها يك انقلابهاى تحويل قدرت از او به قدرت ديگر و وضع براى ملت همان جور كه بود باشد.
تحول معنوى در ملت حاصل شده و اين تحول به دست خداست
اين آقايانى كه از خارج آمدند و من از آنها تشكر مىكنم، ملاحظه كنند در كجاى دنيا الان شما پيدا مىكنيد يك همچو جلسهاى كه در اين جا هست، كشاورزش پهلوى رئيس جمهورش، نخست وزيرش پهلوى كارگرش، همه مقاماتش پهلوى هم نشستند به طورى كه كسى وارد اين جلسه بشود نمىداند كه آيا رئيس جمهور كدام است، نخست وزير كدام است، كشاورز كدام است، كجا پيدا مىكنيد اين را؟ اين تحول است كه موجب بروز اين اعجاز شده است. شما كجا پيداكنيد كه يك رئيس جمهور بيايد همدوش يك كشاورز بنشيند؟ شما هر جا ملاحظه مىكنيد رئيس جمهورهايش به يك وضعى هستند كه با مردم تماس ندارند، مردم را جزء موجودات حساب نمىكنند، هر چه مىبينند خودشان است. ما كه رژيمهاى سابق را ديديم و من كه از زمان قدرت قاجاريه و بعد هم قدرت رضاخان و اذنابش و اولادش مشاهد اين كشور بودم و ديدم كه يك حكومت جزء در يك بلد كوچك با مردم چه مىكرده است، دست مردم به يك حكومتى كه مال يك ده بود يا يك قصبه بود نمىرسيد، مردم از دور حشمت او را مىديدند، آنها وقتى كه بيرون مىآمدند به مردم كار نداشتند، اتكال به سرنيزه بود. الان هم در دنيا وضع اين طورى است، اين طور نيست كه يك جلسهاى حاصل بشود و نخست وزيرش آن جا بنشيند و كشاورزش آن جا و رئيس جمهورش آن جا و / عرض مىكنم كه / عالمش آن جا و غير عالمش آن جا، اين طور نيست مساله. اين تحول اسباب اين شد كه اين پيروزى پيدا شد. من خدا را شكر مىكنم كه در يك ملتى واقع هستم، يك فرد از يك ملتى، يك خدمتگزار يك ملتى هستم كه تحول معنوى حاصل شده و اين تحول به دست خداست. امكان نداشت كه كسى بتواند يك نفر را اين طور متحول كند، از مركز فحشا به مركز عبادت و عرفان بياورد، به مركز جنگ با كفار بياورد، اگر همه ماها جمع مىشديم كه ده نفر را يك همچو قدرتى به آن بدهيم هرگز ممكن نبود براى ما، اين يك مسأله معنوى است كه دست خداست چنانچه همه چيز دست اوست. اين تحول يك تحولى است كه نمونه است در دنيا. هر حكومتى را شما ملاحظه كنيد در طول تاريخ، هر ملتى را ملاحظه كنيد در طول تاريخ، وضع اين طور نبوده است.
صحيفه نور ج 19 صفحه 271
شما آقايان برويد ملتهايتان را الهى كنيد، بيدار كنيد
آقايانى كه از خارج آمدهاند بايد ملاحظه كنند اين معنا را كه بايد ملتهايشان را تربيت كنند و متحول كنند، نروند سراغ آن كسانى كه قدرتمند هستند و با آنها صحبت كنند، زبان ملت را متوجه بشوند، با ملت صحبت كنند. اگر بخواهند كه از زير بار گران اين جرمها و اين جنايتهابيرون بيايند، بايد ملتها را بيدار كنند، اين طور نباشد كه دهه فجرى تشريف بياوريد، همه ما اين جا با هم بنشينيم صحبت بكنيم، چه بكنيم و وقتى رفتيم تمام بشود، اگر اين طور باشد تا قيامت هم ما نمىتوانيم كارى انجام بدهيم. ما دلخوش نبايد باشيم به اين كه وضع حاضر چى هست، ما بايد نگران وضع آتيه باشيم. شما كه از اطراف آمديد اين جا مشاهد هستيد و داريد مىبينيد وضع اين ملت را و داريد مىبينيد و مىشنويد تبليغات بر ضد اين ملت را، اين ملتى كه همه جا شما ديديد، در همه شهرها هر جا تشريف برديد ديديد و فردا هم مشاهده خواهيد كرد انشاءالله، اينها را زور آورده است به اين جا؟ آوردهاند اينها را يا آمدند آنها؟ آن طورى كه تبليغات خارجى مىگويد، مىگويد: آوردند اينها را. يك ملت را آوردند؟! كدام قدرت مىتواند يك ملت را بياورد؟ يك ملت متحول شده است، وقتى به آن گفتند شرع اين طور مىگويد، خدا اين طورگويد، خداست كه در دل اينها اين طور علاقه را ايجاد كرده است. شما آقايان برويد ملتهايتان را الهى كنيد، ملتهايتان را بيدار كنيد، بيدار كنيد كه دنيا دست يك دسته اقليت ظالم، و ميلياردها انسان مظلوم در تحت يك سلطههاى كوچك ظالم، كوچك نسبت به ملتها. معالاسف / به اندازهاى / تبليغات سوء مبلغين خارجى در طول اين صدها سال به اندازهاى بوده است كه به همه ماها باوراندهاند كه در مقابل اين قدرتهانمىشود مقابله كرد. ما را ترساندند از اينها، با تبليغات ترساندند. وقتى كه يك قضيهاى پيدا مىشد، كافى بود كه يك نفر از خارجىها كه در اين جا ماموريت داشت بيايد بگويد اين نبايد بشود، تمام مىشد ديگر. / در/ همان قدرتهاى بزرگى كه در اين جا بودند آن قدر ترسيده بودند از خارجىها كه يك سفير فرض كنيد انگلستان در آن وقت، وقتى كه مىآمد يك چيزى مىگفت، امكان نداشت كه سلطانش بتواند خلاف بكند، براى اين كه تبليغات اين طور بود. ايران را خداى تبارك و تعالى آن طور متحول كرد كه اگر الان رئيس جمهور هر جا بيايد در اين جا، يك نفر آدم عادى به او اعتنا نمىكند، اين تحول معنوى است كه پيدا شده است. اگر اعتنا بكند، براى اين كه يك آدم است، اگر آدم باشد.
آنها كه مىگويند ايران منزوى است، خوب! بيايند تجربه كنند
اينها مىگويند كه ما، ايران منزوى است، الان هم مىگويند، مقصودشان اين كه پيش ملتها منزوى است يا مقصود اين است كه پيش دولتها منزوى است؟ اگر مقصود اين است كه پيش ملت منزوى است، خوب! بيايند تجربه كنند، چند تا اتومبيل بياورند، يكى رئيس جمهور آمريكا را تويش بنشانند، يكى هم رئيس صدر كذاى شوروى را
صحيفه نور ج 19 صفحه 272
بنشانند، يكى هم رئيس جمهور فرانسه را بنشانند، يكى هم ملكه انگلستان را بنشانند، يكى هم آقاى رئيس جمهور ما را، بروند توى جمعيت. اينها، اين چند تا اتومبيل راه بيفتند توى جمعيتها در دنيا، ما نمىگوييم ايران، مىرويم در آمريكاى لاتين، مىرويم در خود انگلستان، مىرويم در بلاد ديگر حتى بلاد غير مسلمين، بينيم كه معامله مردم با اين چند نفر سركرده فرض كنيد كه هست چه جورى است. آيا معامله همان معاملهاى نيست كه پاكستان با رئيس جمهور كردند؟ با آنها چى؟ با تخم مرغ و با چه تنفر از آنها پذيرايى مىكنند. اگر مقصود اين است كه پيش ملتها ما منزوى هستيم، خوب! بيايند ببينند قضيه را. و اگر مقصود اين است كه پيش دولتها منزوى هستيم، امروز هيچ دولتى نيست كه انتظار نداشته باشد كه ايران به او يك نرمش نشان بدهد، آمريكا اين طور است، شوروى اين طور است، فرانسه اين طور است، آنها منزوى هستند. اين تبليغات زياد هى گفته مىشود، گفته مىشود و يك عده هم باور مىكنند. قبلاً البته باور زياد بود، حالا در ايران باور كم شده است و يك عدهاى خودشان را به باور مىزنند وليكن توده مردم ديگر اين حرفهاى تبليغاتى را باور نمىكنند.
شما نرويد ساكت بنشينيد، برويد مردم را متحول كنيد و وضع ايران را به اينها بگوييد
آن كه مىخواهم به آقايانى كه از خارج آمدهاند اين جا عرض كنم اين است كه نياييد ببينيد و برويد ساكت بنشينيد تا آخر. بياييد ببينيد اين جا را، برويد وضع زندانهاى اين جا را ببينيد، برويد وضع اسراى عراقى اين جا را ببينيد، برويد وضع تودههاى مردم را ببينيد، برويد وضع كشاورزىما را در دهات دور افتاده ببينيد، زمان سابق چه جور بوده، حالا چه جور هست، در صورتى كه ما الان مبتلا هستيم به آن همه مخالفتها از همه دولتها، الا مستثنايش كم است. معذلك در طول اين چند سال كه انقلاب پيروز شده و جنگ هم از طرف آمريكا شروع شده است، شما ببينيد كه اين ملت براى اين كه دولتش مردمى است، از خود همين مردم است، يكى بازارى بوده آمده نخست وزير شده است، يكى / فرض كنيد / كشاورز بوده آمده چيز شده، در دنيا كجايك همچو مسائلى شما پيدا مىكنيد؟ كجا پيدا مىكنيد طلبهاى بيايد رئيس جمهور بشود، يك بازارى هم بيايد نخست وزير بشود، يك كشاورز هم بيايد / نمىدانم / چه بشود؟ اين يك نمونه است. دنيا اين نمونه را ندارد. اين براى اين است كه مردم متحول شدند، اينها هم جزء مردمند. شما نرويد ساكت بنشينيد، مردم را برويد متحول كنيد، برويد وضع اينها را، ايران را به آنها بگوييد، به اين رسانههاى گروهى اعتراض كنيد. آنها مىخواهند اسلام را كنار بگذارند، آنها به ما كارى ندارند، به اسلام كار دارند و اين قدرت مال ما نيست، اگر ما بوديم يك روز هم نمىتوانستيم ادامه بدهيم حياتمان را. اين قدرت اسلام است، برويد به آنها بگوييد كه اين قدرت اسلام را شما نمىتوانيد بشكنيد. اعتراض كنيد به اينهايى كه تبليغات سوء مىكنند ايران چه مىكند. شما حالا در بين مردم كه مىرويد، آيا بين مردم كه مىرويد در خيابانها
صحيفه نور ج 19 صفحه 273
مىريزند مردم را مىكشند؟ آيا زنها در ايران ديگر كنار رفتند بكلى يا همدوش مردها در كارهاى سازنده داخلند؟ شما مىخواهيد كه زنهاى اين جا هم بىبند و بار باشند، هر جور مىخواهند باشند؟ اين بر خلاف آن تحولى است كه در خود زنها پيدا شده، بر خلاف آن تحولى است كه در كشور ما بر ملت ما پيدا شده است، شما تماشاچى نباشيد كه بياييد ببينيد و برويد سراغ كارتان، ديگر كار نداريم تا سال ديگر دوباره دعوت كنند بياييد اين جا. صد سال هم اگر اين طور بشود يك پول سياه ارزش ندارد. اين جا كه مىآييد، برويد هم به مردمتان، هم به چه، خيال نكنيد نمىشود، ما ديديم شد.
مردم را با خدا آشنا كنيد، با اسلام و اخلاق اسلامى آشنا كنيد تا نتيجه بگيريد
ايران خيال كرديد اول اين طورى بوده است؟ نخير، اول اين جور نبود. چقدر اين ملت رنج كشيد، چقدر اين ملت جوان داد، چقدر اين ملت همه چيز خودش را فدا كرد و حالا هم دارد مىكند، اين براى اين است كه اين ملت بيدار شد، يك قدم برداشت براى خدا، خداى تبارك و تعالى عنايت كرد. برويد ملتتان را بيدار كنيد، هر كدام هر جا هستيد بگوييد مسائل را، خيال نكنيد كه اگر مسائل را بگوييد دولتتان چه مىكند، وقتى بكند بهتر است، بيشتر احترام پيدا مىكنيد. تبعيدتان كند بالاتر مىشويد، حبستان كند بالاتر مىشويد، اگر دنيا را مىخواهيد، اگر براى خدا هم هست كه كسى نبايد از اين چيزها بترسد. مردم را با خدا آشنا كنيد، با اسلام آشنا كنيد، با اخلاق اسلامى آشنا كنيد تا نتيجه بگيريد. ملت ما هم مادامى كه همين حال را دارد، همين حال راهيان كربلا را دارد، اين روبه رشد مىرود. اگر خداى نخواسته يك وقت يك لغزش پيدا بكند اين حال از او برود، همان مسائل سابق است و همان اعليحضرتهاى سابق يا بدتر از آنها، يك رئيس جمهور بدتر از آنها مىآيد.
اگر بخواهيد كه كارهايتان براى خدا باشد به نتيجه برسد، بايد دست از هواهاى نفسانى برداريد
شما هم اگر بخواهيد انسان باشيد، ارزش انسانى داشته باشيد، براى شكم نباشد، براى شرف باشد كارهايتان، براى انسانيت باشد، براى خدا باشد، اگر بخواهيد كه كارهايتان كه براى خدا باشد به نتيجه برسد، بايد دست از هواهاى نفسانى برداريد. شيطان از انسان دست بردار نيست، قسم خورده است براى خدا، من در ذهنم اين است كه به خدا تشر رفته است، كه قسم خوردهاست كه نمىگذارم اينها چيزى بشوند، الا عبادك منهم المخلصين . شما با يك همچو دشمن قسم خوردهاى مواجه هستيد، به جنگ او برويد، در شهرهايتان كه مىرويد به جنگ او برويد، مردم را آگاه كنيد به اين كه يك همچو دشمنى در باطن است كه موجب شده است اين دشمن باطنى كه دشمنهاى جبار ظاهرى هم به ما غلبه كنند. اگر آن دشمن را شما از بين ببريد يك انسجام بينتان حاصل مىشود، يك وحدت بينتان حاصل مىشود، يك اخوت و برادرى بينتان حاصل مىشود، قلب شما از خوف خالى مىشود، قلب شما از حب دنيا خالى مىشود، مىتوانيد همه كارى را بكنيد، آن وقت يك همچو
صحيفه نور ج 19 صفحه 274
اعجازى مىشود.
ما اگر چنانچه دستمان برسد با همه جبارهاى دنيا معارضه مىكنيم
من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه ملتهاى اسلامى و به همه مظلومان در جهان، به همه محرومان در جهان يك قدرت معنوى عنايت بفرمايد كه با آن قدرت معنوى بتوانند بر جباران و بر شياطين تسلط پيدا بكنند. و من اميدوارم كه اين آقايانى كه از شهرهاى مختلف آمدند و قدم رنجه فرمودند به / اين / ايران آمدند، توجه كنند به مسائل ايران و براى ملتهاى خودشان نقل كنند، حامل پيام اين ملت باشند بر كشورهاى خودشان، حامل اين شورش و جوشى كه در اين ملت هست، حاملاين وضعى كه در اين ملت الان هست باشند براى كشور خودشان. ما كشور را، كشور ايران نمىدانيم، ما همه ممالك اسلامى را از خودمان مىدانيم، مسلم بايد اين طور باشد. ما دفاع از همه مسلمين را لازم مىدانيم. ما اگر چنانچه دستمان برسد با همه جبارهاى دنيا معارضه مىكنيم. ما / اگر بتوانيم فرق / ما بين آن مسلمى كه در حبشه است، با آن مسلمى كه در اين جاست نمىتوانيم فرق بگذاريم، اسلام نگذاشته اينها را فرق بگذاريم، همه مثل هم هستند، تفاوت تقواست. شما هم به ملتهاى خودتان سفارش كنيد، بگوييد گوش به اين حرفهايى كه در اين رسانههاى گروهى دنيا زده مىشود، گوش ندهيد به اين حرفها، اينها مىخواهند شما را دور كنند از اسلام، اينها مىخواهند به شما بگويند كه ببينيد در ايران وقتى كه مىخواهند به اسم اسلام عمل كنند، الان بدترين جاهاست از حيث ظلم، از حيث ستم، مردم در خيابانشان كه مىروند جانشان خطر است، مىترسند يك وقت پاسدارها بريزند بكشندشان. به مردم بفهمانيد كه اين براى انزواى اسلام است اين تبليغات، نه براى من و امثال من، براى اسلام است. شما ببينيد دنبال آن چيزى كه آقاى رئيس جمهور رفتند در پاكستان و آن طور با ايشان ملت پاكستان عمل كرد، دنبال او يك ورقه، يك كتابى آمد، يك رسالهاى آمد، دنبال او تبليغات بر ضد. فتواى كى است؟ اين است فتوايش اين است، فتوايش اين است، فتوايش اين است، و لعن به خواجه نصير. اين براى چى است؟ براى اين كه اين آخوند اگر هست اين آخوند يك آخوندى است كه امريكايى است / در اين چيز / نشسته در پاكستان. اين يك همچو آدمى است براى اين كه ديده است كه يك همچو قصهاى واقع شده، ترسيده نبادا يك وقتى اسلام در آن جا هم بيايد، همان طورى كه در ايران آمده، به آن جا هم آن طور سرايت كند، پشت سر او برداشت يك همچو كتابى منتشر كرد.
آحاد مردم يكى يكىشان تكليف دارند براى حفظ جمهورى اسلامى
در هر صورت تكليف زياد است، بزرگ است براى همهمان، ما براى ادامه اين انقلابى كه هست و ادامه اين، تكليف زياد داريم، دولت تكليف دارد، رئيس جمهور تكليف دارد، رئيس مجلس تكليف دارد، كشاورز تكليف دارد، كارگر تكليف دارد، هر كس در هر گوشهاى از اين كشور واقع شده
صحيفه نور ج 19 صفحه 275
است تكليف دارد، تكليف مال يك نفر دو نفر نيست، آحاد مردم يكى يكىشان تكليف دارند براى حفظ جمهورى اسلامى، يك واجب عينى، اهم مسائل واجبات دنيا، اهم است، از نماز اهميتش بيشتر است، براى اين كه اين حفظ اسلام است، نماز فرع اسلام است. اين تكليف براى همهماست، هيچ فرقى ما بين ترك و فارس و / عرض مىكنم كه / كجا و كجايى ندارد، سيستانى و بلوچستانى و اينها. و اين تكليف براى همه دنياست. حفظ دين حق، يك حكمى است براى همه دنيا، در رأس واجبات براى همه دنيا واقع شده، منتها غير مسلمين چون اعتقاد به اسلام ندارند مىگويند خوب اسلام واجب كرده، به ما چه! اما مسلمين كه اعتقاد دارند. آن مسلمى كه در افريقاست، حفظ جمهورى اسلامى برايش واجب است، براى اين كه از اين جا ممكن است كه، يعنى انشاءالله خواهد شد، انعكاسش در همه جا خواهد شد و شده است الان.
آنها معنويات اسلام را نمىتوانند بفهمند
الان وضع دنيا منقلب شده است، الان دنبال اين هستند (در آمريكا هم همين طور است) دنبال اين هستند كه يك چيزى پيدا كنند، يك اسلام شناسى ببينند چه خبر است قضيه، اينها خيال مىكنند با اين كه چند تا قصه از اسلام بشنوند مطلب حل است، آنها معنويات اسلام را كه نمىتوانند بفهمند. آنها دنبال اين هستند، خيال كردند كه با اين كه فلان جنگ واقع شده در اسلام، فلان چيز واقع شده كار درست مىشود. حالا دنبال اين هستند كه اين قضيه چى است كه در ايران واقع شده است، برويم ببينيم چه خبر است قضيه. نمىدانند كه اينها نمىتوانند اصل بفهمند اين مسائل را، اصل نمىتوانند معنويات را بفهمند، آنها چشمشان جز به اين زرق و برق دنيا به هيچ نيست و اگر ما هم خداى نخواسته يك همچو مردمى باشيم كه نظرمان به اين باشد كه من بالا باشم و تو پايين باشى، ما هم از آنها منحطتر هستيم براى اين كه ما در كشور اسلامى واقع شديم، در يك همچو زمانى اگر يك همچو اخلاقى داشته باشيم، از آنها هم منحطتر هستيم. خداوند انشاءالله به همه ما توفيق بدهد كه به آداب اسلام عمل كنيم. خداوند انشاءالله پيروزى عنايت كند به رزمندگان ما و همه مسلمين را بر كسانى كه ظالم هستند غلبه دهد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 276
تاريخ: 3/12/64
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت حجتالاسلام محلاتى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
جنايتكاران عفلقى كه در جنگ جبههها و بويژه جبهه فاو خود را عاجز مىبينند و سراسيمه به هر درى مىزنند و براى نجات خود به هر حشيشى متوسل مىشوند، به جنايت مفتضحانه ديگرى دست زدند كه آبروى نداشته آنان را در مجامع جهان آزاد برباد داد و آن فاجعه هوايى اخير بود كه جمع كثيرى از هموطنان عزيز ما را به شهادت رساندند.
اسلام عزيز و بويژه، جهان تشيع در طول تاريخ از صدر اسلام تاكنون، سوابق درخشانى در ميدانهاى خون و شمشير داشته و به حكم قرآن كريم و سنت رسولالله صلىالله عليه و آله وسلم و سيره ائمه معصومين عليهم صلواتالله، براى اهداف مقدسه اسلامى و قطع فساد با شمشير و خون دست به گريبان بوده و فداكارىهاى عظيمى در اين راه مقدس نموده است. و ملت بزرگ ايران به پيروى از اولياى عظيمالشان اسلام، اين دفاع مقدس را آغاز نموده و در انجام آن و رسيدن به هدفهاى اعلاى قرآنى جان و مال را داوطلبانه فدا كرده و آنچه وظيفه الهى بوده به طور شايسته انجام داده است و بحمدالله تعالى قدمهاى بزرگى در راه شناساندن اسلام الهى و محمدى صلىالله عليه وآله وسلم برداشته است. گر چه وجودهاى عزيز و ارزشمندى را از دست داده است، لكن ارزشهاى بالاتر و والاترى به دست آورده و آن رضاى خداوند متعال است و چه چيزى مىتواند از آن بالاتر باشد.
ملتى كه براى رضاى حق تعالى انقلاب كرد و براى ارزشهاى معنوى و انسانى به پا خاسته است، چه باك دارد از شهادت عزيزان و آسيب ديدن نور چشمانش و تحمل سختىها و مكاره (8)، كه جنت لقاءالله كه فوق تصور عارفان است، محفوف (9)به مكاره است. چه مىگويم! اين جنت اوليا، مكاره را در كام ملت ما شيرينتر از عسل كرده. مگر ما و شما هر روز شاهد اين كاروانهاى كربلا نيستيم كه با شور و شوق و عشق و عطش به پيشباز شهادت مىروند. مگر شما هر روز شاهد ميدانهاى
صحيفه نور ج 19 صفحه 277
با عظمت قتال با متجاوزين نيستيد كه به مرگ لبخند مىزنند و معجزه مىآفرينند. راستى اين چه تحولى است كه بر سراسر اين كشور صاحبالزمان روحى فداه نور افشانى مىكند و چه آتشفشانى است كه منحرفان و كج انديشان و بدخواهان را در خود فرو برده و ذوب مىكند؟ اين جز اراده خدا و جلوه اوست كه خفاشان از آن مىگريزند و اولياى خدا و عارفان به آن دل بستهاند؟ من با اين قلم شكسته و اين چشم بسته در حق اين ملت و اين عزمش و اين سلحشوران و اين رزمش چه مىتوانم بگويم؟ پس بهتر آن است، قلم بشكنم و دم فروبندم و اجر و مزد رزمندگان و وابستگان به آنان و آسيب ديدگان و دلبستگان آنان را از خداى بزرگ بخواهم. اميد آن است كه ولى نعم، اين ميهمانان را كه به سوى او مىروند از محضر خود كامياب فرمايد و به اين رزمندگان غرورآفرين قدرت بيشتر و قوت والاتر عنايت نمايد و به همه ملت عزيز بويژه آنان كه در اين جهاد فى سبيلالله فعاليت و دخالت داشتهاند، عزت و عظمت مرحمت كند و به اين عزيزانى كه در اين جنايت هوايى به سوى او پرواز كردهاند، اجازه ورود به محفل خاص خود دهد. و حجتالاسلام حاج شيخ فضلالله محلاتى شهيد عزيز را كه من و شما او را مىشناختيم كه عمر خود را در راه انقلاب صرف كرد و بايد گفت يكى از چهرههاى درخشان انقلاب اسلامى بود و در اين راه - كه راه خداوند است - تحمل سختىها نمود و رنجها كشيد و با قامت استوار ايستادگى كرد، اجازه ورود به محضر شهداى صدر اسلام مرحمت نمايد. و به بازماندگان محترم تمامى شهدا صبر و اجر مرحمت فرمايد و به روحانيون عزيز و قضات محترم و وكلاى ارجمند و محافظين عزيز و خدمه محترم هواپيما و سايرين كه در اين جنايت عظيم عفلقيان و با جاسوسى منافقين ملحد به شهادت رسيدهاند، جزا و اجر فوق تصور ما عنايت فرمايد. و به رزمندگان در جبهههاو بسيجيان اين راهيان كربلا پيروزى نهايى عنايت فرمايد و قلب حضرت بقيهالله ارواحنا فداه را از همه ما راضى فرمايد و به دعاى آن بزرگوار، به همه ما استقامت مرحمت كند.
والسلام عليكم و رحمةالله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 278
تاريخ: 11/12/64
بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از خواهران به مناسبت ولادت با سعادت حضرت زهرا سلامالله عليه و روز زن
اگر شما زنها پذيرفتيد كه روز تولد حضرت زهرا روز زن است، اين به عهده شما مسؤوليت بزرگى مىآورد
بسم الله الرحمن الرحيم
من عيد سعيد مولود اعظم حضرت زهرا سلامالله عليها را به همه شما خانمهاو زنهاى تمام كشورهاى اسلامى تبريك عرض مىكنم و از خداوند تعالى مسألت دارم كه همه زنهاى محترمه را در راهى كه خداى تبارك و تعالى مقرر فرموده است، همان راه را بروند و به مقاصد عاليه اسلامى برسند. براى زنها كمال افتخار است كه روز تولد حضرت صديقه را روز زن قرار دادهاند، افتخار است و مسووليت.
من راجع به حضرت صديقه سلامالله عليها خودم را قاصر مىدانم ذكرى بكنم، فقط اكتفا مىكنم به يك روايت كه در كافى شريفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روايت اين است كه حضرت صادق سلامالله عليه مىفرمايد: فاطمه سلامالله عليها بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، در اين دنيا بودند و حزن و شدت برايشان غلبه داشت و جبرئيل امين مىآمد خدمت ايشان و به ايشان تعزيت عرض مىكرد و مسائلى از آينده نقل مىكرد. ظاهر روايت اين است كه در اين 75 روز مراودهاى بوده است يعنى رفت و آمد جبرئيل زياد بوده است و گمان ندارم كه غير از طبقه اول از انبياء عظام درباره كسى اين طور وارد شده باشد كه در ظرف 75 روز جبرئيل امين رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتيهاى كه واقع مىشده است، مسائل را ذكر كرده است و آنچه كه به ذريه او مىرسيده است در آتيه، ذكر كرده است و حضرت امير هم آنها را نوشته است، كاتب وحى بوده است حضرت امير، همان طورى كه كاتب وحى رسول خدا بوده است و البته آن وحى به معناى آوردن احكام، تمام شد به رفتن رسول اكرم كاتب وحى حضرت صديقه در اين 75 روز بوده است. مسأله آمدن جبرئيل براى كسى يك مسأله ساده نيست، خيال نشود كه جبرئيل براى هر كسى مىآيد و امكان دارد بيايد، اين يك تناسب لازم است بين روح آن كسى كه جبرئيل مىخواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است. چه ما قائل بشويم به اين كه قضيه تنزيل، تنزل جبرئيل، به واسطه روح اعظم خود اين ولى است يا پيغمبر است، او تنزيل مىدهد او را و وارد مىكند تا مرتبه پايين يا بگوييم كه خير، حق تعالى او را مأمور مىكند كه برو و اين مسائل را بگو. چه آن قسم
صحيفه نور ج 19 صفحه 279
بگوييم كه بعض اهل نظر مىگويند و چه اين قسم بگوييم كه بعض اهل ظاهر مىگويند، تا تناسب ما بين روح اين كسى كه جبرئيل مىآيد پيش او و بين جبرئيل كه روح اعظم است نباشد، امكان ندارد اين معنا و اين تناسب بين جبرئيل كه روح اعظم است و انبياء درجه اول بوده است مثل رسول خدا و موسى و عيسى و ابراهيم و امثال اينها، بين همه كس نبوده است بعد از اين هم بين كسى ديگر نشده است، حتى درباره ائمه هم من نديدهام كه وارد شده باشد اين طور كه جبرئيل بر آنها نازل شده باشد، فقط اين است كه براى حضرت زهرا سلامالله عليهاست كه آن كه من ديدهام كه جبرئيل به طور مكرر در اين 75 روز وارد مىشده و مسائل آتيهاى كه بر ذريه او مىگذشته است، اين مسائل را مىگفته است و حضرت امير هم ثبت مىكرده است و شايد يكى از مسائلى كه گفته است، راجع به مسائلى است كه در عهد ذريه بلند پايه او حضرت صاحب سلامالله عليه است براى او ذكر كرده است كه مسائل ايران جزو آن مسائل باشد، ما نمىدانيم، ممكن است. در هر صورت من اين شرافت و فضيلت را از همه فضايلى كه براى حضرت زهرا ذكر كردهاند - با اين كه آنها هم فضايل بزرگى است - اين فضيلت را من بالاتر از همه مىدانم كه براى غير انبيا عليهمالسلام، آن هم نه همه انبيا، براى طبقه بالاى انبيا عليهمالسلام و بعض از اوليايى كه در رتبه آنها هست، براى كسى ديگر حاصل نشده. و با اين تعبيرى كه مراوده داشته است جبرئيل در اين هفتاد و چند روز، براى هيچ كس تاكنون واقع نشده و اين از فضايلى است كه از مختصات حضرت صديقه سلامالله عليهاست.
و شما افتخار كنيد كه و همه ما كه اين روز را روز زن قرار دادهاند و بايد كه مسووليتش هم به عهده بگيريد. اگر شما پذيرفتيد كه روز بيستم جمادى الثانيه كه روز تولد حضرت زهراست، پذيرفتيد كه روز زن باشد، اين روز را پذيرفتيد، اين به عهده شما خيلى مسائل را مىآورد. اگر يك ملتى پذيرفت كه فلان روز، روز جهاد است، اين بايد در آن روز مشغول مجاهده بشود، اگر كسى مشغول مجاهده نشد، اين نپذيرفته است كه آن روز، روز جهاد است. اگر چنانچه يك وقت يك ملتى پذيرفت كه امروز روز جنگ است، اگر كسى پذيرفت كه روز جنگ است و تخلف كند، بر خلاف وظيفه انسانى خودش عمل كرده. اگر شما زنها هم و زن ما هم همه، كشور ما همه، پذيرفتند كه امروز روز زن است، يعنى روز تولد حضرت زهرا كه آن وقت و آن كمال و آن وضعيت را دارد، پذيرفتيد كه روز زن است، به عهده شما مسائل بزرگى از قبيل مجاهده، كه حضرت مجاهده داشته است، حضرت به اندازه خودش كه در اين ظرف كوتاه مجاهده داشته است، مخاطبه داشته است با حكومتهاى وقت، محاكمه مىكرده است حكومتهاى وقت را، شما بايد اقتداء به او بكنيد تا پذيرفته باشيد كه اين روز، روز زن است، يعنى روز تولد اين حضرت روز زن است، زهد و تقوا و همه چيزهايى كه داشته است و عفافى كه او داشته است و همه چيز، شما بايد اگر پذيرا شديد، آنها را تبعيت كنيد و اگر تبعيت نكرديد، بدانيد كه شما داخل در روز زن نيستيد. شما، هر كس نپذيرفت، اين در روز زن وارد نشده است و در اين شرافت وارد نشده است.
صحيفه نور ج 19 صفحه 280
هم در ميدان تحصيل كه يكى از امور مهمه است مجاهده كنيد و هم در ميدان دفاع از اسلام
و من اميدوارم كه شما بپذيريد و شما هم به آن وظايفى كه بايد عمل كنيد، كه هم در ميدان تحصيل كه يكى از امور مهمه است مجاهده كنيد و هم در ميدان دفاع از اسلام، اين از مهماتى است كه بر هر مردى، بر هر زنى، بر هر كوچك و بزرگى جزء واجبات است. دفاع از اسلام، دفاع از كشور اسلامى، احدى از علماى اسلام، احدى از اشخاصى كه در اسلام زندگى كردهاند و مسلم هستند، در اين جهت خلاف ندارند كه اين واجب است. آن چيزى كه محل حرف است / قضيه / محل صحبت است، قضيه جهاد اولى است، آن بر زن واجب نيست. اما دفاع از حريم خودش، از كشور خودش. از زندگى خودش، از مال خودش و از اسلام، دفاع بر همه واجب است. اگر دفاع بر همه واجب شد، مقدمات دفاع هم بايد عمل بشود، از آن جمله قضيه اين كه ترتيب نظامى بودن ياد گرفتن انواع نظامى بودن را براى آنهايى كه ممكن است، اين طور نيست كه / ما / واجب باشد بر ما كه دفاع كنيم و ندانيم چه جور دفاع كنيم، بايد بدانيم چه جور دفاع مىكنيم / اين را نبايد هيچ كس / البته در آن محيطى كه شما تعليم نظامى مىبينيد بايد محيط صحيح باشد، محيط اسلامى باشد، همه جهات عفاف محفوظ باشد، همه جهات اسلامى محفوظ باشد.
پيشقدم شدن شما در همه مسائل اسباب اين مىشود كه مردها هم بيشتر وارد شوند بحمدالله زنها در اين جمهورى اسلامى چنانچه در همه مسائلى كه عمومى پيش آمده است براى ايران پيشقدم بودهاند، در مسأله تنباكو پيشقدم بودهاند، در مسأله مشروطيت پيشقدم بودهاند، در مسائلى هم كه ما الان مبتلا به آن هستيم حظ وافر دارند، بلكه بايد بگوييم كه دو چندان حظ دارند. اگر چنانچه يك عده از زن وارد بشوند در فرض كنيد يك محلى كه محل جنگ است، علاوه بر اين كه خودشان جنگ مىكنند، مردها را كه يك احساسى دارند نسبت به زنها، حساسيت دارند نسبت به زنها، مردها را قوهشان را دو چندان مىكنند. اين طور نيست كه اينها اگر فرض كنيد بروند دفاع كنند، فقط خودشان دفاع كردهاند، خير، دفاع كرده خودشان دفاع كردهاند و ديگران هم به دفاع وارد كردهاند. مرد حساس است نسبت به زن، مرد اگر صد نفر مرد را ببيند كه مىكشند، ممكن است خيلى چيز نشود، اما اگر يك زن را ببيند كه بىاحترامى مىكنند حساسيت دارد ولو اجنبى باشند آن زن، هيچ كار هم به او نداشته باشد، اين يك حساسيتى است كه مردها دارند. بنابراين پيشقدم شدن شما در همه مسائل منجمله مسائل دفاع، مسائل جهاد، مسائل كمك كردن به جبههها، مسائل ورد شدن در هر طريقهاى / اين / اسباب اين مىشود كه مردها هم بيشتر وارد بشوند، مردها هم قوىتر بشوند. و ما امروزى كه در يك همچو مرحلهاى واقع شديم كه در مقابل اين طور تبليغات بزرگ دنيا واقع شديم و آن طور جنگهايى كه به ما تحميل كردند و الان هم ما بحمدالله در هر دو جبهه، در هر دو جبهه پيروز هستيم و خداوند تأييد كند اين جوانهاى ما را كه در آن جا اين طور دارند جانفشانى
صحيفه نور ج 19 صفحه 281
مىكنند. و من بايد تشكر كنم از آنها كه همه با هم هستند، يك دست شدند همه با هم، اين طور نيست كه الان در آن جا صحبت از ارتشى باشد، صحبت از سپاهى باشد، صحبت از بسيجى باشد، صحبت از شهربانى باشد، صحبت از ديگران باشد، اين طور نيست. الان همه آنها با هم مشغول به عقب راندن اين قواى فاسد هستند و تمام اينها بحمدالله در همه اين جبهههايى كه بودند تاكنون همان طورى كه شنيديد همهتان تاكنون در همه اينها پيروز بودند و از آن طرف سرشكستگى صدام از اين جا ظاهر مىشود كه مدال مىدهد به اينها، مدال شجاعت مىدهد. در خرمشهر اگر يادتان باشد با اين كه عقب زدند آنها را، بيرون كردند آنها را، معذلك مدال داد. حالا هم از قرارى كه گفتند در همين قضيه فاو، با اين كه اينها همهشان، الان دنيا قبول دارد كه فاو اين طور شده ولو مبلغينشان يك قدرى خلاف مىگويند، اما معذلك در اين جا هم من شنيدم كه نشانه شجاعت دادند. بنابراين در اين روزها بايد خيلى ايشان نشانه شجاعت بدهد! براى اين كه در هر روز اينها شكست مىخورند، در هر روز او بايد نشان شجاعت بدهد!
شما خانمها همان طورى كه مردها در جبهههاى علمى و فرهنگى مشغول هستند، بايد مشغول باشيد
شما خانمها، شما زنها توجه به اين معنا داشته باشيد كه همان طورى كه بر مردها در جبهه لازم است كه جلو بروند و پيشقدم باشند، شما هم در خارج، در پشت جبهه بايد كمك كنيد و مهيا بشويد كه اگر چنانچه خداى نخواسته يك وقت دفاع عمومى واجب شد بر همه، يعنى همه ما بىاستثناء، هر كس قدرت دارد بىاستثناء، دفاع بر او واجب شد، مهيا باشيد از براى دفاع. و البته سنگر علم هم يك سنگر دفاعى است، دفاع از همه فرهنگ اسلام. شما مىدانيد كه فرهنگ اسلام در اين مدت مظلوم بود، در اين مدت چند صد سال، بلكه از اول بعد از پيغمبر سلامالله عليه تا برسد به حالا فرهنگ اسلام مظلوم بود، احكام اسلام مظلوم بودند، و اين فرهنگ را بايد زنده كرد و شما خانمها همان طورى كه آقايان مشغول هستند، همان طورى كه مردها در جبهه علمى و فرهنگى مشغول هستند، شما هم بايد مشغول باشيد. و من اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و در اين سنگر هم پيشروى كنيد و دعا كنيد كه آنهايى كه در جبهه مشغول به دفاع از كشور خودشان و از اسلام هستند، آنها هم انشاءالله پيروز باشند. و همه شما انشاءالله مويد و موفق و سالم و سلامت باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page