وصيت ناصواب
عصر پيامبر اعظم(ص) بود، يكي از مسلمانان داراي چند دختر بود، و از مال دنيا جز شش غلام چيزي نداشت. او بر اثر بيماري بستري شد، وقتي احساس مرگ كرد (به خيال ثواب بردن وصيت كرد) همه دارايي اش كه شش غلام هستند را آزاد كنند، لذا پس از مردن همه آنها آزاد شدند.
وقتي وفات كرد و دفنش كردند، اين خبر به پيامبر اعظم(ص) رسيد كه فلان مسلمان اين چنين وصيت كرد و چيزي براي بچه هايش نگذاشت. پيامبر اعظم(ص) فرمود: جنازه اش را چه كرديد؟ عرض كردند: دفن كرديم. فرمود: اگر به من اطلاع مي داديد، نمي گذاشتم جنازه او را در قبرستان مسلمان ها دفن كنند، زيرا او كودكان خود را از مال بي نصيب كرد و آنها را فقير گذاشت تا دست گدايي به سوي مردم دراز كنند.(1)
1- حكايتهاي شنيدني، ج 3ص 48