-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 156
تاريخ: 27/10/61
فرمان امام خمينى به آيتالله ربانى املشى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام آقاى حاج شيخ محمد مهدى ربانى املشى دامت افاضاته
با تقدير و تشكر از زحمات بسيار شما در مقام دادستانى كل كشور و همچنين در شورايعالى قضايى و از آنجا كه جنابعالى مورد وثوق و اطمينان مىباشيد، طبق اصل 91 قانون اساسى جمهورى اسلامى كه به منظور پاسدارى از احكام اسلام و قانون اساسى از نظر عدم مغايرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با آنها شورايى تشكيل مىشود و انتخاب اعضاى فقهاى آن شورا بر طبق شرائط تعيين شده به عهده اينجانب مىباشد، بدين وسيله جنابعالى را به عنوان يكى از فقهاى شوراى نگهبان منصوب مىنمايم. و از خداوند تعالى توفيق بيشتر شما را اميدوارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 157
تاريخ: 3/11/61
بيانات امام خمينى در جمع مديران، معاونان سياسى و برون مرزى و امور شهرستانهاى صدا و سيماى جمهورى اسلامى و گروهى از برادران كارآموز تركمن
با تبليغ فرهنگ اسلامى، به دروغ پراكنىهاى صداهاى خارجى پاسخ دهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
تبليغات مسألهاى است پر اهميت و حساس، يعنى دنيا با تبليغات حركت مىكند. آنقدرى كه دشمنان ما از حربه تبليغات استفاده كنند از طريق ديگرى نمىكنند. و ما هم بايد به مسأله تبليغات بسيار اهميت دهيم و از همه چيزهائى كه هست، بيشتر به آن توجه كنيم. بايد تبليغات فرهنگى ما مخصوصاً در راديو و تلويزيون بيشتر باشد. چرا كه الان وضع طورى شده است كه آن روستائى كه در صحرا مشغول امر كشاورزى مىباشد هم به راديو گوش مىكند و در بعضى نقاط تلويزيون هم هست. آنقدرى كه راديو و تلويزيون مىتواند به مردم خدمت كند، روزنامهها و دستگاههايى ديگر نمىتوانند خدمت كنند. شما مىدانيد كه تبليغات خارجى عليه ما زياد است. شما بايد با تبليغ فرهنگ اسلامى، به دروغ پراكنىهاى صداهاى خارجى پاسخ دهيد. امروز ابرقدرتها از انقلاب اسلامى ما سيلى خوردهاند و مىترسند كه مبادا در نقطهاى ديگر، انقلابى ديگر مانند انقلاب ما صورت گيرد. به همين دليل اين روزها شاهد رفت و آمدهاى سياسى در منطقه هستيم. آنها به دست و پا افتادهاند و هر روز توطئهاى جديد مىكنند، ما هم بايد در مقابل آنها مهيا باشيم. همانطور كه امريكا براى توطئه آماده است، ما هم بايد براى مبارزه و مقابله آماده باشيم. مادامى كه بخواهيم مستقل باشيم و زير بار وابستگى نرويم، بايد تحمل اين مشكلات و قدرت مبارزه با آن را پيدا كنيم. امروز ما وارث كشورى هستيم كه وابسته به شرق و غرب بود، و شرق زده و غربزده هم در رأس امور بودند. بنابر اين، بايد محكم بايستيم و اين جمهورى را كه در مقابل همه انحرافات ايستاده است حفظ كنيم. برادران و خواهران مذاهب گوناگون، همه دست در دست يكديگر بگذارند و از حيثيت و كيان اسلام و جمهورى اسلامى دفاع كنند و از اين هياهوها نترسند، كه ما شكست نمىخوريم. شما كه مسؤوليت بسيار سنگينى به عهدهتان مىباشد، مطمئن و استوار به كار خودتان ادامه دهيد، هر روز برنامههايتان را بيشتر و بهتر توسعه دهيد و كوشش نمائيد تا برنامههاى اصولى و منطبق با موازين اسلام، ارائه نمائيد و حيثيت ملت و مذهب خودتان را حفظ كنيد. بايد برنامه براساس بينش و فرهنگ اسلام تنظيم شود. اميدوارم با دلى محكم و گرم در كارى كه داريد، موفق شويد. امروز كشور مال خودتان است. امروز همه مىدانند و مىفهمند
صحيفه نور ج 17 صفحه 158
كه براى خودشان كار مىكنند، براى آتيه كشور خودشان. به خدا اعتماد كنيد كه هر چه داريم از اوست و براى بندگان اوست، پس براى او و بندگان او خدمت كنيد. خداوند همه شما را حفظ فرمايد.
والسلام عيكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 159
تاريخ: 14/11/61
فرمان امام خمينى به حجتالاسلام محمد على صدوقى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام آقاى محمد على صدوقى دامت افاضاته
جنابعالى به نمايندگى اينجانب در ستاد نظارت انتخاب دو نفر عضو شورايعالى قضائى تعيين مىشويد تا بر جريان اين انتخابات بر طبق مقررات نظارت نمائيد. انشاءالله تعالى موفق باشيد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 160
تاريخ: 4/11/61
بيانات امام خمينى در جمع كليه نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
اين مجلس بهترين مجالسى است كه از صدر مشروطيت تا حالا بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان تشكر مىكنم كه در اين هواى سرد و با اين برف تشريف آوردند و از نزديك ما خدمتشان مىرسيم.
من در اين مسأله هيچ شكى ندارم كه اين مجلس بهترين مجالسى است كه در همه دنيا هست و بهترين مجالسى است كه از صدر مشروطيت تا حالا بوده است. من از همه شما بيشتر زمانهاى سابق را ادراك كردهام. من از زمان قاجار و تا حالا مجالس را ديدهام و كيفيت اينكه مردم چه جور انتخاب كردند و چقدر دخالت داشتند مردم و افرادى كه در مجلس آمدند چطور بودند و اين سنوات آخر را كه همه آقايان مىبينند و ديدهاند. در تمام طول مشروطيت، اين مجلس به اين ترتيب كه تمام افرادش تقريباً متدين و معتقد به اينكه بايد اسلام حكومت كند، در تمام دورهها نبوده است اين. و در انتخاباتى كه من از بچگى انتخابات را در حدود خودمان و بعد هم كه از جاهاى ديگر هى شنيده شده است، انتخابات هيچگاه به طور كلى در دست مردم نبوده است. يك مدت زيادى به دست متنفذين منطقه، مناطق، خانها و مالكين بزرگ و اينها بوده است و در آنوقتى كه ديگر آن بساط آنها، قدرتهايشان از بين رفت، دربست در دست حكومت وقت بوده. اگر در تهران مثلاً يكى دو نفر، چند نفر كه انتخاب مىشدند، انتخاب مردم بود و باقىاش نبود (براى اينكه تهران - فرض كنيد - جايى بود كه خيلى نمىشد فشار بياورند) اما جاهاى ديگر مسأله، مسأله مردم در كار نبود، يعنى شوراى ملى ما در هيچ وقت نداشتيم. اگر چند نفر هم ملى در آنها بوده است، لكن مجلس همچو مجلسى نبود كه يك شوراى ملى باشد، و ما امروز داريم يك شوراى اسلامى و ملى به حسب آن بعد صحيحش مشاهده مىكنيم.
مجلس در رأس همه ارگانها واقع شده است
من در اين شك ندارم، در اينكه آقايان وكلا همه به حسب نوع (و اگر استثنا بشود يك استثناى بسيار نادر است) حسن نيت دارند، در اين هم من هيچ ترديدى ندارم و در اين معنا هم كه مجلس در رأس همه ارگانها واقع است و مجلس، ملت است كه متبلور شده است و تحقق پيدا كرده در يك جاى محدود، اين هم بىاشكال است. بنائاً عليه ما تا اينجايش با همه آقايان موافقيم و اعتقاد هم همانطورى
صحيفه نور ج 17 صفحه 161
كه داريد، داريم. لكن هيچ كس و هيچ دستگاهى و هيچ فردى نمىتواند ادعا كند كه من نقص هيچ ندارم. اگر كسى ادعا كرد اين را، اين بزرگترين نقصش همين ادعاست. كسى نيست كه بتواند بگويد كه من ديگر بىعيب هستم. اگر بعضى اشخاص پيدا بشوند كه خوب، بسيارى از عيوب را ندارند، لكن بىعيب ما نداريم در دنيا و ما بايد هميشه توجهمان به آن عيوب خودمان باشد. عيوب احتمالى، نمىگويم عيوب دارند، عيوب احتمالى و انسان كه بخواهد براى خدا كار بكند و به مقام انسانيت برسد، بايد هميشه دنبال اين باشد كه ببيند چه عيبى دارد، دنبال اين نباشد كه ببيند چه حسنى دارد، براى اينكه دنبال اينكه چه عيبى دارد، مىشود كه انسان در صدد رفع آن برآيد و دنبال اينكه چه حسنى دارد، پرده مىشود در چشم انسان و نمىتواند عيوب خودش را ببيند.
من ميل دارم كه اين مجلس، يعنى همه ميل داريد كه اين مجلس كه از همين ملت تشكيل شده است و با رأى همين ملت تشكيل شده است و همه مىدانيد كه اين ملت جز اسلام انگيزه نداشت، حتى مذاهبى كه رسمى هستند، آنها هم ديانت را مىخواهند، خدا را مىخواهند، رضاى خدا را مىخواهند، ما بايد فكر اين معنا باشيم كه اين معنا كه رضاى خداست و آرمان اسلام است، اين معنا را به تمام معنا در صدد باشيم كه متحقق كنيم. انسان گاهى ديدش، مجلس هم همين طور است، ديدها مختلف است، هر دو و همه جمعيت اسلام را مىخواهند، لكن ديد از اسلام اختلاف دارد و مىدانيد كه تقريباً بسيارى از روشنفكرهاى ما هستند، افراد تحصيلكرده ما هستند كه اينها ادعاى اسلام شناسى مىكنند، لكن از اسلام بىاطلاعند. اينطور نيست كه اسلام را به آن معنايى كه دارد، به آن معنا بتوانند بفهمند. يك جنبه يا يك جنبههايى را در آن مطالعه مىكنند و مسائلى در آنجا مثلاً فهمند، لكن جنبههاى زياد ديگرى كه در اسلام هست توجه نمىكنند و اين اسباب اين مىشود كه يك اختلاف نظرهايى پيش بيايد. من ميل دارم كه، شما هم ميل داريد كه اين مجلس طورى باشد كه اگر قانونى را گذراند وقتى كه در شوراى نگهبان برود بىچون چرا قبول كنند. شما مىدانيد كه مردم اسلام را مىخواهند، ديانت را مىخواهند، رضاى خدا را مىخواهند. اينهمه مردمى كه در ايران در اين طول مدت مبارزه كردند و حالا هم دارند در جبههها مبارزه مىكنند و در پشت جبههها هم مبارزه مىكنند، اينها همه براى اسلام است و براى خداست. اينها را ما بايد فكر اين باشيم كه اين نظرى كه به مجلس دارند و نظر اسلامى دارند، اين نظر محفوظ بماند. اين نه مخصوص مجلس است، دولت هم همين طور است. همه كسانى كه مشغول يك شغلى در دولت هستند اين معنا را بايد توجه كنند كه مردم توجه به اسلام دارند، انحراف مختصرى اگر پيدا بشود در يكى از اينها، اين انحراف را مردم نمىپذيرند. و ما بايد براى خدا در صدد رضايت اين مردم باشيم، يعنى اين مردمى كه آن مجلسهاى طاغوتى را به هم زدند و يك مجلس اسلامى درست كردند، دست بسيارى را از توى حبسها گرفتند و بيرون آوردند، از تبعيدها، تبعيد شدهها را برگرداندند. اينها همه چيزهائى بود كه مردم كردند، ما ادعا نمىتوانيم بكنيم كه من كردم، شما كردى، جامعه كرد منتها به توفيق خداى تبارك و تعالى. خداوند اين جامعه را طورى قرار داد و عنايت به طورى شد كه اين جامعه با ديد اسلامى جلو افتادند. جوانهايشان
صحيفه نور ج 17 صفحه 162
را فدا كردند و همه چيزشان را دادند و آن رژيم را و آن كسانى كه آن رژيم را تقويت مىكردند رفتند و يك جمهورى اسلامى پيدا شد و از اين جهت مردم دنبال اسلام هستند. اگر خداى نخواسته در مجلس شورا (نه به واسطه سوء نيت، به واسطه اينكه شناخت كم است) يك دستهاى گمان مىكنند كه مكتب سرمايهدارى بهتر از مكتب كمونيست است مثلاً، يك دسته هم آن طرفش را خيال مىكنند. آن كه خيال مىكند او بهتر است، مىرود سراغ اينكه ببيند در اسلام كجاها اسمى از اين مسأله برده شده، بدون اينكه توجه به اطراف مسأله بكند ببيند كه آنجائى كه گفتند، پهلويش چه گفتند. يك دسته مىروند آن چيزى را كه باز خودشان به نظرشان رسيده، مىروند دنبال آنكه او را پيدا بكنند. من در نجف كه مشرف بودم، مىديدم كه در اين ديوارهاى نجف، كربلا، يك چيزهائى را همين بعثىها كه اساس اديان را منكرند و قبول ندارند، در آنجا نوشتند از نهجالبلاغه، آنهائى كه در نهجالبلاغه راجع به - فرض كنيد كه - انتقاد از اينكه سرمايهدارى اگر چنانچه بزرگ بشود در پهلويش مظلوم پيدا مىشود، اينطور شعارها را مىنوشتند، منتها آنها نيت سوء داشتند. آنها اشخاصى نبودند كه بروند براى اينكه نهجالبلاغه چه مىگويد، اطاعت كنند. و اما همان اشخاصى هم كه حسن نيت دارند، خدمت مىخواهند بكنند به اين كشور، خدمت به اسلام بكنند، گاهى به واسطه بىتوجهى به همه اطراف مسأله، مىبينيد كه يك راهى را پيش گرفتند كه اين راه، راه به خيال خودشان اسلام است، لكن جهات ديگرش را توجه نكردند. از اين جهت آنى كه من آرزو دارم اين است كه ما، شماها كه در مركز قانونگذارى هستيد و از همه مهمتر محل شماست و ديگران هم كه در ما بعد اين واقع هستند، ما تحت تأثير هيچ مكتبى واقع نشويم. نمىخواهم بگويم همه شما تحت تأثير واقع شديد، لكن يك عدهاى ممكن است تحت تأثير تبليغات آن طرف يا تبليغات آن طرف. ما بايد راه مستقيم اسلام را بگيريم و مطالعات اسلامى داشته باشيم، يا از كسانى كه مطالعات اسلامى دارند ياد بگيريم كه آيا سرمايهدارى تا چه حدود در اسلام قبول شده است و اسلام درباره او چه مىگويد و كمونيسم را اصل اسلام قبول دارد يا قبول ندارد اگر يك مكتب انحرافى ما را در تحت تأثير خودش قرار بدهد، ما از اسلام غافل شدهايم، حسن نيت داريم، خيلى هم ميل داريم كه ملت چه باشد، صلاح اين است كه امروز چه جور بشود، صلاح براى اينكه اسلام تقويت بشود اين است كه امروز چه جور بشود. همه اطراف مساله مطالعه نمىشود كه ببينند آن صلاح آخرى، آنكه اسلام گفته است، اين يك مطلبى است كه از خداست. خدا اينطور نيست كه در نظر نگرفته باشد كه مصلحت چى است براى يك ملت يا براى يك جمعيت مصلحت چى است و مصلحت حالا بايد اين باشد، آنوقت آن باشد. آنجاهايش هم كه مصلحتى در تغييرات بوده است خدا گفته است آنها را. احكام ثانويه براى همين معناست كه گاهى يك مسائلى در جامعهها پيش مىآيد كه بايد يك احكام ثانويهاى در كار باشد، آن هم احكام الهى است، منتها احكام ثانويه الهى است. ما بايد در صدد اين معنا باشيم كه اگر رأى به يك پيشنهادى مىدهيم، توجه بكنيم كه ما تحت تأثير يك مكتبى از مكتبهاى دنيا واقع نشويم ما تحت تأثير قرآن باشيم، تحت تأثير احاديث از ناحيه پيغمبر صلى الله عليه و آله. اگر اينطور بشود كارها زودتر مىگذرد و كارها بهتر مىگذرد و نظر مردم به شما، همان نظرى
صحيفه نور ج 17 صفحه 163
است كه حالا هست. اگر ده مرتبه اينطور اتفاق بيفتد كه يك عدهاى كه اكثريت - فرض كنيد - هستند، اينها يك چيزى بگويند، يك عدهاى هم در اقليت باشند چيز ديگر بگويند، برود در شوراى نگهبان و رد كند، اكثريت را رد كند، نقص كند، اگر چندين دفعه اينطور بشود مردم آزرده مىشوند. يعنى آن شناخت مردم از شما ممكن است يك وقت خداى نخواسته تغيير بكند و اين از بزرگترين خطرهائى است كه براى مجلس اسلامى است و براى اسلام است. خطر بزرگ اين است كه امروز ما را آن خطر احتمال مىرود كه آن خطر براى ما باشد، اين است كه يك وقت ملت از حكومت برگردد. ملت را ديگران نمىتوانند برگردانند. آمريكا هر چه به حكومت ما فحش بدهد و به مجلس ما فحش بدهد يا به افراد فحش بدهد، پيش مردم، آنها معتبرتر مىشوند و از آن طرف ديگران، منحرفين هر چه شما را بدگوئى كنند برايتان بهتر است. مصيبت آنوقت بود كه از شما تعريف كنند. اگر چهار مرتبه آمريكا، من آن اوايل مىگفتم اين را كه اينها نمىفهمند چطور اشخاص را زمين بزنند، چهار دفعه تعريف كنند از يك كسى، تعريف كنند از يك چيزى، وقتى تعريف كردند، مردم مىفهمند اين عيبى دارد كه اينها تعريف مىكنند از او، لكن خدا خواسته است كه اينها نفهمند. اگر چند مرتبه مردم ببينند كه در مجلس آنهايى كه فرستادند در مجلس و همه را به ديانت مىشناسند، اينها رأىهائى دهند كه فقهاى شوراى نگهبان براى خاطر مخالفتش با اسلام رد مىكند، خوب، درشان شبهه پيدا مىشود. شما كارى بكنيد كه تحت تأثير هيچ كس، خودتان را از تمام مكاتب دنيا، خودتان را تبرئه كنيد و نصبالعين شما اسلام و قرآن و احاديث اسلامى باشد، منتها چه احكام اوليه، چه گاهى احكام ثانويه. اگر اينطور بشود، شوراى نگهبان رد نمىكند ديگر. و من خوف اين را دارم كه يك مدتى كه شما گفتيد و آنها نپذيرفتند، مردم درشان شبهه بشود، چنانچه اين خوف براى دولت هست. اگر دولت همان مسير مردم را سير كند، اگر دولت با اين مردمى كه در صحنه بودند، چه از بازرگانانشان و چه از عرض بكنم كه ديگر مردمشان و چه از كاسبهاى جزئشان، همه اينها (الا نادرى كه هيچ وقت نبودند) اگر دولت كارى بكند كه اينها را يك وقتى همه را ناراضى كند، از حيث اينكه مالياتها را زياد كند بدون وجه، از حيث اينكه جرم براى تأخير ماليات بدون وجه، از اينكه جريمه براى يك مسائل قرار بدهد بدون وجه، و همين طور قضاتى كه در اطراف هستند، اگر خداى نخواسته طريقشان را يك نحوى قرار بدهند كه مردم كم كم شك در اينها بكنند، آن روز است كه براى ما مصيبت پيش مىآيد، آن روز است كه نه جنگ مىتواند پيروز بشود ونه مجلس مىتواند موفق باشد و نه دولت، آن روز است كه بايد فاتحه را بخوانيم شما آقايان بايد توجه به اين معنا بكنيد كه مسائل را طورى طرح كنيد، مسائل را طورى رأى به آن بدهيد كه در شوراى نگهبان رد نشود، يا اگر رد مىشود در هر سالى يكى دوتايش رد بشود. اما شما از اين ور يك ماه زحمت بكشيد و صحبت بكنيد و رد و ايراد بكنيد و يك مسألهاى را تمام كنيد، آنها بعد از چند روز بگويند اينها خلاف شرع است، با اسلام نمىسازد، يا با قانون اساسى مخالف است كه آن هم از روى اسلام است، اين وهن براى مجلس آورد و اين خوف براى ما ايجاد مىكند كه مبادا يك وقتى مردم خيال كنند كه اينها تدين ندارند، توجه ندارند كه، نه تدين دارند، ديدشان
صحيفه نور ج 17 صفحه 164
آن ديدى كه بايد باشد بعضىشان نيست و الا نه اينكه بىتدين باشند، خير خواهند، حسن نيت دارند، تدين دارند، اما اينطور نيست كه همه اينها در ديدها يك طور باشند و همه اينها در مسائل يك طور باشند. بايد طورى بشود كه اگر شما با هم اختلاف كرديد، مثل اختلاف دو تا مجتهد باشد در مسائل، اختلافى باشد كه دو مجتهد با هم دارند. آن اختلاف اگر باشد، پيش مردم هم مقبول است، پيش شوراى نگهبان هم مقبول مىشود. و اما اگر بنا باشد كه يكىاش از يك طرفى بيفتد كه شوراى نگهبان بگويد اين خلاف اسلام است، شوراى نگهبان نمىگويد كه اين خلاف فتواى من است يا خلاف فتواى زيد است، او مىگويد خلاف اسلام است، اگر اينطور بشود و تكرار بشود، اين خطرى است براى شما و براى همه و اگر دولت هم بخواهد اينطور مشى كه گاهى وقتها مىشود، اين را ادامه بدهد و مردم را در فشار قرار بدهد، بازار را در فشار قرار بدهد، بداند كه فاتحه آن دولت هم خوانده خواهد شد. جلب نظر مردم از امورى است كه لازم است. پيغمبر اكرم جلب نظر مردم را مىكرد، دنبال اين بود كه مردم را جلب كند، دنبال اين بود كه مردم را توجه بدهد به حق. شما هم بايد دنبال همين معنا باشيد، دولت بايد دنبال همين معنا باشد، ارتش بايد همين معنا را داشته باشد، پاسدارها بايد همين طور باشند. اگر خداى نخواسته بعضى از پاسدارها جوانى بكنند و يك كارى كه بر خلاف موازين است انجام بدهند، اگر اين تكرار بشود خداى نخواسته چشم مردم از آنها، رأى مردم از آنها بر مىگردد و مورد سوأل واقع مىشوند و اين مصيبت است. شما گمان نكنيد كه قدرت نظامى شما را نگه داشته است، قدرت ايمان شما را نگه داشته است و پشتيبانى ملتها، ملت. اين را بايد، اين پشتوانه را بايد حفظش بكنيد. اگر اين پشتوانه خداى نخواسته يك وقتى از دست ما برود، همه از بين خواهيم رفت و اسلام هم دستخوش باز يك مسائل ديگر مىشود.
ما امروز مسؤول اسلام، قرآن شريف و همه انبيا هستيم، بايد بر وفق آراء آنها عمل كنيم
و ما امروز مسؤول اسلام، مسؤول قرآن شريف، مسؤول همه انبيا هستيم، بايد ما بر وفق آراء آنها عمل بكنيم.
و يك كلمه ديگر هم بايد عرض كنم و آن اينكه گاهى وقتها يك كلمهاى فرض كنيد كه من مىگويم، يك چيزى من مىگويم، به نظر شما هم خوب مىآيد، مثلاً، آنوقت مىبينى كه در جاهايى، از اين يك برداشتهائى كردهاند كه مشمول معصيت شدهاند. به من اطلاع دادهاند (من كه بيرون نيستم، اما اشخاصى به من اطلاع دادهاند) كه بعضى نوارهاى بسيار مفتضح در بعضى از جاها هست به عذر اينكه فلانى گفته است كه كسى حق ندارد به كسى، من همچو چيزى گويم كه كسى حق ندارد نهى از منكر كند؟! من اگر بفهمم كه واقعاً اين صحت دارد، اذن مىدهم به آن كسى كه مىخواهد اينها را از اطراف خيابانها بيرون كند، اين دكانهايى كه اين كارها را مىكنند دكانشان را برچينند. خودشان توجه كنند كه اين مسائل، يك مسائلى است كه آبروى اسلام در خطر است برايش. در جمهورى
صحيفه نور ج 17 صفحه 165
اسلامى علناً يك همچو مسائلى در خيابانش بشود، اين را نمىشود، تحمل بكنند، مردم تحمل نمىكنند. و به من نسبت مىدهيد، دروغ نسبت مىدهيد، من همچو كارى نمىتوانم بكنم كه يك مسأله خلاف شرع را من بگويم بله بايد بشود. ما چيزهائى كه بر خلاف است مىگوييم نبايد باشد، نه چيزهائى كه بر خلاف است بايد باشد.
بنابر اين پاسدارها كه عزيزترين افراد هستند در اين كشور بايد فكر كنند كه اين عزت خودشان را و اين محبوبيت خودشان را حفظ كنند. اگر اين حفظ نشود پوسيده مىشوند، از بين مىروند و اين به اين است كه مشىشان را مشى اسلامى قرار بدهند. دادگاهها مشىشان را مشى اسلامى قرار بدهند. مىدهند اما خيلى توجه كنند، اگر يك جا ديدند كه يكى اشتباه كرده، اشتباه را به او بگويند، اگر ديدند تعمد كرده، اطلاع بدهند تا با او رفتار اسلامى بشود و بالاخره همه ما، همه اين دولت و همه اين اشخاصى كه در كارهاى دولتى، يا در كارهايى كه در جمهورى اسلامى بايد بشود دست به كار هستند، بايد اين حيثيت خودشان را پيش مردم حفظ كنند و اين حيثيت حفظ مىشود به اينكه به مر اسلام عمل بشود، اعم از احكام اوليه و اگر چنانچه نشد و تشخيص داده شد به اينكه الان مصلحت در حكم ثانوى است، احكام ثانويه و اما اين هم بايد روى تشخيص صحيح باشد. خوب، يك نفر مىنشيند مىگويد كه الان حكم اضطرارى است بايد فلان چيز بشود، يك عدهاى مىگويند نيست اضطرارى. اينكه نمىشود گفت كه حالا كه يك عدهاى گفتند اضطرارى است، ما او را گيريم، فرض كنيد چند نفر هم او اكثريت دارد. شما بايد يك كارى بكنيد كه اضطرارى را قبول كند، شوراى نگهبان قبول كند، مجلس لااقل دو ثلثاش رأى بدهد به اينكه اين امر اضطرارى است، مشورت كنند با اشخاص مطلع. ما بايد به مر اسلام عمل كنيم. آقايان، شما بايد به مر اسلام، هم تكليف شرعىتان است، هم حكم عقل است كه ما بايد حفظ كنيم مردم را. اگر يك وقتى مردم تو خيابان ريختند و شعار بر ضد ما دادند، شعار بر ضد كسانى دادند، خوب، آنوقت چه مصيبتى است. ما بسمان است آن شعارهايى كه در خارج برايمان مىدهند و آن شعارهايى كه منافقين مىدهند و امثال آنها. ما وقتى مردم را داريم، اسلام را داريم و رضاى خدا را داريم، همه چيز داريم و هيچ يك از آن تبليغات سوء تأثيرى نمىكند، اما اگر خداى نخواسته مردم يك وقتى لغزش پيدا كردند ديدند شما خداى نخواسته داريد يك كار خلافى كنيد و خيال كنند عمد است، خوب، آنها كه نمىدانند اين مسائل را، توده مردم كه نمىتوانند مسائل را تحليل كنند به طورى كه بفهمند كه كجا عمد بوده، كجا نبوده، فلان آقا چه بوده است، او چه بوده، اين مصيبت مىشود برايتان. و من اميدوارم كه انشاءالله جديت زياد در اين مسأله بكنيد و انشاءالله رأىهايى كه شما مىدهيد، مشورتها زياد باشد، بلكه گاهى وقتها با بعض افراد شوراى نگهبان مشورت كنيد و بعد از اينكه مشورت شد و اين امور آنطور شد، ديگر نه شوراى نگهبان رد كند و نه مردم ناراضى مىشوند. مردم وقتى ديدند يك حكمى را حكم خداست، مجلس گفته است، شوراى نگهبان هم كه دنبال اين است كه احكام اگر خلاف اسلام باشد ردش كنند، حالا كه قبول كردند اسلامى است، مردم با اسلام كه دعوا ندارند. مردم، اسلام هر چه بفرمايد قبول مىكنند. كسى كه جوانش را براى اسلام مىدهد
صحيفه نور ج 17 صفحه 166
ديگر دنبال اين نيست كه مثلاً فلان چيز را ندارد، چطور باشد، يا فلان چيز را دارد، چه بشود. ما بايد اين اسلام عزيز را نگهدارى بكنيم. مجلس اسلامى ما نگهبان اسلام باشد و همه ارگانها و دولت، نگهبان اسلام، خدمتگزار اسلام باشد، وقتى خدمتگزار اسلام شد همه مسلمانها با آن موافق هستند. چه در ايران و چه در خارج ايران، همه با آن موافق هستند، آن عدهاى هم كه مخالف هستند، مخالف اسلام اصلش هستند، آنها هم تأثيرى ديگر حرفهاشان ندارد. و من اميدوارم انشاءالله كه اين جنگ به زودى تمام بشود و به نفع شما تمام بشود، به نفع اسلام تمام بشود و اشخاص اگر چنانچه يك وقت احتياج به آنها شد باز بروند به جبههها، اگر احتياج باشد واجب است بروند، اگر احتياج نباشد، نه، لازم نيست. گاهى وقتها هم آنها مىگويند نبايد بيايند. و كمك كنند و انشاءالله با دولت هم كمك كنند راجع به شاهراه سازىها، راجع به اين مسائل، بايد دنبال اين باشند كه كمك بكنند. و الان ما كارمان آنى است كه در رأس امور است همه مىدانيد كه الان جنگ است، اگر اين حل شود مسائل ديگر چيزى نيستند، حل مىشوند انشاءالله. خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند و سلامت بدارد و براى اسلام همه ما خدمت كنيم و انشاءالله هواهاى نفسانى را كنار بگذاريم و آن چيزى را كه به حسب حديث پيغمبر اكرم است كه: ان اخوف ما اخاف عليكم اثنان يكى اتباع هواست، يكى هم طول امل است. هواها از بين برود، طول املها از بين برود. اينطور نيست كه ما هميشه باشيم، دير و زود دارد، زود و دير دارد، چند روز آن، چند روز آن، هر كسى پنچ روز نوبت اوست و بعدش وارد مىشود به يك دنيائى كه دنياى هميشگى است، ابدى است، يا ابدى در نعمت انشاءالله شماها باشيد يا خداى نخواسته طور ديگر. بنابر اين ما بايد رضاى خدا را به دست بياوريم و دنبال اين باشيم كه رضاى او به دست بيايد. حالا او روشنفكرى كه يك خيال ديگر مىكند، هر چه مىخواهد بگويد. آن دولت ديگرى هم كه يك چيزى مىگويد، نقى مىزند، آن هم هر چه خواهد بگويد، آن منافقى هم يك چيزى مىگويد، آن هم هر چه خواهد بگويد. ما رضاى خدا را به دست بياوريم، چيزهاى ديگر سهل است. والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 167
تاريخ: 17/11/61
بيانات امام خمينى در ديدار با نماينده امام در شهربانى، رئيس شهربانى كل كشور و رؤساى شهربانىهاى مراكز استانها
بايد رفتارتان با مردم طورى باشد كه هنگام مشكلات، همين مردم مشكلاتتان را رفع كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
بحمدالله انقلاب اين جدايى را از ميان برداشت. ايران امروز يك گروه و يك حزب الهى شده است و دولت و قواى نظامى و انتظامى و روحانيون و همه اقشار مردم در يك صف واحد و طولانى قرار گرفته و مىخواهند به اسلام و مردم خدمت كنند. و شما هم بايد كارى بكنيد كه آن ذائقه تلخى كه مردم در گذشته از ديگران داشتهاند به ذائقه شيرينى مبدل سازيد، كه اگر چنانچه خداى نخواسته مشكلى برايتان پيدا شد، همين مردم كوچه و بازار بيايند و مشكل شما را رفع كنند، كه الان هم بحمدالله وضع همين طور است. چون مردم احساسشان اين است كه همه چيز از خودشان است و هيچ چيز را غريبه نمىدانند و شما را فرزندان خودشان مىشناسند پس شما بايد به وظيفه فرزندى خود و آنها هم به وظيفه پشتيبانى و پدرى عمل كنند. و مطمئن باشيد تا اين نعمت هست شما قوى و قدرتمند هستيد و هيچ قدرتى نمىتواند شما را از بين ببرد، خدا هم شما را تأييد مىكند.
از وظائف شهربانى است كه جلوگيرى از منكرات كند
من مسائل كلى را قبلاً نوشتهام كه بايد ايران يك مملكت اسلامى و همه چيزش اسلامى باشد. اگر كسى در احوال شخصاش مرتكب معصيت و فساد هم بشود و بر فرض اثبات هم، روى موازين شرعى بايد امر به معروف و نهى از منكر نمود. نبايد كسى از اين معنا سوء استفاده كند و در خيابانها كار خلاف شرع انجام دهد. يكى از وظايف شهربانى جلوگيرى از منكرات است و ما هم شهربانى را به خاطر عمل به وظايفش مىخواهيم. اگر كسى در خيابان از دستورات شهربانى و رانندگى تخلف كرد، بايد تعقيب بشود و اصولاً هر چه در حفظ نظام مملكت و شهر دخالت دارد بايد با جديت عمل گردد. اگر شما مراكزى را مىبينيد كه در آن توطئه بر عليه انقلاب و نظام جمهورى اسلامى در كار است براى خنثى كردن آن زود عمل كنيد. و ابداً اين صحبت نيست كه دل شما بلرزد كه مبادا مسألهاى پيش آيد، مثلاً در منزلى كه گروهى اجتماع كردهاند و خواهند انفجار و يا خرابكارى انجام دهند و يا يك
صحيفه نور ج 17 صفحه 168
دسته و اشخاصى را از بين ببرند، اين وظيفه مأمورين است كه جلوى آن را بگيرند، و مراكزى كه اشخاص فاسدى مىخواهند در آن هروئين و ترياك تقسيم كنند و يا فساد و فحشا و منكرات و مشروبات را رواج داده و عشرتكده داير كنند، كنترل نمايند. من اميدوارم كه شما در كارهايتان موفق باشيد و وظايف خود را به طور شايسته انجام دهيد. خداوند همه شما را تأييد كند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 169
تاريخ: 10/11/61
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان اصناف و بازاريان تهران و سراسر كشور
يكى از قشرهاى عظيم متعهد به اسلام بازار است
بسم الله الرحمن الرحيم
متشكرم از اينكه امروز مواجه هستم با قشر متعهد اسلامى نمايندگان سراسر كشور از اصناف و بازرگانان و من امروز بايد يك مقدار راجع به بازار صحبت كنم، يك مقدار هم راجع به دولت. آنكه راجع به بازار است، همه مىدانيم، مىدانيد كه بازار يكى از قشرهاى عظيم متعهد به اسلام و در هر غائلهاى كه براى اسلام پيش آمده است، اين بازار است كه پيشقدم است. در قضيه تنباكو و حكم مرحوم ميرزاى شيرازى اعلى الله مقامه اين بازار بود كه همراهى كرد و منتهى به قيام شد. بعضى از بازرگانان اصفهان، از قرارى كه نقل شده است يكى از بازرگانهاى معتبر بوده است، تمام تنباكوهائى كه داشته است و آنوقت تاجر تنباكو هم گفته شود بوده است - پس از حكم ميرزا، آورد در ميدان شاه و آتش زد و مشابه او بازارهاى ديگر در تائيد حكم ميرزا در آنوقت قيام كردند، حتى شهيد هم دادند و پس از آن، در طول مشروطيت و استبداد به صورت مشروطيت، باز در هر زمينه، اين بازار است كه پيشقدم است و همراه با ساير قشرهاى ملت از كارگران و كشاورزان و امثال اينها، مجاهده كرده است و مشكلات را تحمل كرده است و در پيشبرد مقاصد اسلام آنچه كه توان داشته است، عمل كرده است و در اين پنجاه سال سياه كه تاريخ ايران را سياه كرد، سياهتر از رژيمهاى سابق كرد، فشار بر بازار بسيار بود و بيشتر بود و از بازار آنها خيلى وحشت داشتند و لهذا يك وقت هم بناى بر اين گذاشتند كه اين سقفها را خراب كنند، از زير اين سقفها خوف داشتند، لكن موفق نشدند. و در اين نهضت، بازار يك حظ وافر در امور داشت از تعطيلىهائى كه كرد، از اعتصاباتى كه كرد، البته ساير قشرها هم سهيم بودند، لكن بازار هم يك قشر عظيم سهيم در اين امر بود و در اين جنگ هم، بازار هم در جبهه فرستاد و هم در پشت جبهه خدمت كرد. الان هم باز، بازار است كه خدمت مىكند و از اسلام عزيز و از جمهورى اسلامى نگهدارى مىكند.
ميرزا، يك آقاى مرجع بود در يك دهى از عراق، او نمىتوانست كه خودش يا طلبههائى كه آنجا دارند بسيج كنند براى مقابله با آن سلطنت استبدادى. او حكمى فرمود، علماى بلاد هم نمىتوانستند خودشان راه بيفتند و اين استبداد سياه را بشكنند. اين بازار و ملت بود كه پشتيبانى از مراجع خودشان كردند، از علماى خودشان مىكردند و آنهائى كه به راه استبداد مىرفتند، آنها را به
صحيفه نور ج 17 صفحه 170
زمين مىزدند و در همين نهضت و در همين قضايائى كه همه شاهد بوديد و شاهد بوديم. باز، بازار است كه تعطيلات طولانى كرد و با تعطيلات طولانى و تظاهرات و اعتصابات و چيزهاى ديگر از اين نهضت پشتيبانى كرد. البته قشرها هم همه بودند و خداوند همه را تائيد كند. اين بازار است كه از اول، پشتوانه احكام اسلام بوده است و حالا هم هست و انشاءالله بعدها هم خواهد بود و اميدوارم كه دولت توجه عميق خاص بكند به بازار و آنچه كه از دست او بر مىآيد به اين قشر متعهد خدمت بكند.
متصديان امور همهشان مىخواهند خدمت بكنند و آنقدر كه قدرت دارند عمل مىكنند
آن چيزى كه مربوط به دولت است، بايد من عرض بكنم و شما هم مىدانيد و شايد بعضىها كمتر بدانند، بعضىها بيشتر. آن شناختى كه من از اين متصديان امور دارم كه بعضى از آنها سالهاى طولانى با آنها بودهام و از نزديك ملاقاتشان مىكردهام و بعضى ديگر هم كه در طول اين خدمتى كه مشغول بودند با آنها آشنا شدم. ما يكى، يكى از اينها را، البته به طور اجمال كه مزاحم شما نشوم، به شما عرض مىكنم. شما اگر گمان بكنيد كه در تمام دنيا، رئيس جمهورها و سلاطين و امثال اينها، يك نفر را مثل آقاى خامنهاى پيدا بكنيد كه متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار و بناى قلبىاش بر اين باشد كه به اين ملت خدمت كند، پيدا نمىكنيد. ايشان را من سالهاى طولانى مىشناسم و در آن زمانى كه اول نهضت بود ايشان وارد بود و به اطراف براى رساندن پيامها تشريف مىبردند و بعد از اين هم كه اين انقلاب به اوج خودش رسيد، ايشان حاضر واقعه بود همه جا، تا آخر و حالا هم هست. يك نعمتى خدا به ما، اين است كه داده.
مجلسمان را شما ملاحظه كنيد، بسيارى از آنها را من از نزديك مىشناسم، يعنى سابقه طولانى دارند مثل رئيس مجلس و بسيارى از آقايان ديگر، و آنها را با تعهد و تعهد به اسلام و خدمتگزارى و هر چه توان دارند، آنها را مىشناسم و در اين طول مدتى كه مجلس برپاست مىدانم كه همه اينها خدمتگزارند، در بين آنها من نمىتوانم يكى را پيدا كنم كه بتوانم بگويم كه اين، تعهد به اسلام ندارد. البته اختلاف سليقه، اختلاف ديد، اختلاف اجتهاد در هر قشرى هست، در علما هم هست، در مجتهدين هم هست، در شما آقايان هم هست كه اختلاف سليقه داريد، اختلاف ديد داريد لكن مشتركند در اينكه خدمتگزارند و همه مىخواهند خدمتگزار باشند و در بين آنها من حتى يك نفر را نمىتوانم بگويم كه اين يك نفر به اسلام خيلى علاقه ندارد، همهشان علاقمندند با اختلاف سليقهاى كه دارند. و شوراى نگهبان، اين فقهائى كه در آنجا هستند تمامشان را من از نزديك سالهاى طولانى مىشناسم كه بايد بگويم اينها را من بزرگ كردهام آنها هم كه حالشان معلوم است. و اما دولت آنها را هم بعضى از آنها كه سالهاى طولانى من با آنها آشنا بودم، بعضى از وزراء و بعضى از آنها را در اين مدتى كه متصدى خدمت بودند، با آنها آشنا شدم و آنها را شناختم، اينها هم همهشان مىخواهند خدمت بكنند. شما گمان نكنيد كه در بين آنها، يكى پيدا بشود كه نخواهد خدمت بكند و آنچه كه توان دارند اينها، هم توان خودشان را انجام مىدهند و آنقدر كه قدرت دارند عمل مىكنند. قوه قضائيه هم كه معلوم است
صحيفه نور ج 17 صفحه 171
اشخاصش، من از اول آشنا بودم به بسياريشان و الان هم اشخاص معتبرى در آنجا هستند، متعهدى هستند، لكن من تفضيل ديگر نمىخواهم بدهم.
گرفتارىهائى كه دولت الان با آن مواجه هست، يك قضيه الان قضيه جنگ است
من مىخواهم حالا به شما آقايان گرفتارى، بعضى گرفتاريهاى اينها را، نه همه را، بعضى گرفتارىهائى كه دولت الان با آن مواجه هست عرض كنم تا ببينيد كه با اين گرفتارىهاى الان هم بسيارى از كارها را انجام دادهاند و در سر تا سر كشور خدمتهائى كردهاند كه در اين پنجاه سال نشده است. اين آيا سزاوار اين نيست كه ما تقدير كنيم از آنها و تشكر؟ يك قضيه الان قضيه جنگ است. شما شايد بعضىتان بدانند كه جنگ در هر روز چقدر خرج دارد، چقدر مهمات مىخواهد، چقدر مخارج روزانه است براى جنگ. نفس جنگ امروز در هر روز بيشتر از چند صد ميليون خرج دارد. پهلوى اين بگذاريد آن خرابىهايى كه در جنگ به ما وارد شده است و آن جناياتى كه رژيم بعث بر اين ملت ضعيف كرده است. دنبال اين جنايات، آوارههايى كه جنگى هستند و غالب بر بيشتر از يك ميليون، دو ميليون هست كه حالا من عددش را خيلى نمىدانم آنها هم يك چيزى هست كه دولت بايد درست كند كارشان را. پهلوى اين بگذاريد آوارگانى كه از عراق، از ايرانىهايى كه سابق در عراق بودند و زندگى در عراق مىكردند، بيرون كردند و دولت متكفل امور آنهاست، آوارههائى كه از افغانستان الان در ايران هستند و مشكلات زيادى دارند آنها هم، اين خرابىهائى كه بخواهند ترميم بكنند (البته ملت خيلى كمك مىكند در همه اين امور لكن اينطور نيست كه كمك ملت كافى باشد، اين مقدار از كمك كه كردند) دولت هست كه متكفل اين امور هست و مسؤول اين امور هست، هر روز مواجه با يك مشكلات عظيم است. مىخواهد كه كاميون براى جنگ بفرستد راجع به خواربار كه بايد از اينجا به آنجا ببرند گرفتار است، بخواهد خواربار را بفرستد راجع به جنگ گرفتار است، معذلك با تمام قوا جنگ را مقدم مىدارد. الان گرفتارى دولت به قدرى است كه اين بودجههائى كه ملاحظه مىكنيد اينها نمىتواند كار دولت را درست كند، اين ملت است كه بايد درست كند.
حالا من عرض مىكنم به شما، ما فرض مىكنيم كه حضرت امير سلامالله عليه امروز در ايران بود و رئيس دولت بود و ملاحظه مىكرد كه يك جمعيتى، صدام و آنهائى كه با او موافقند، يعنى همه دولتهاى دنيا به استثناى بعضى، اين هجوم كرده است به ايران و خرابى كرده است و نفوس مردم را تلف كرده است و آواره كرده است و غارت كرده است و خرابى. حضرت ببينند كه الان اسلام و ملت اسلام و اعراض نفوس ملت اسلام در خطر اين است كه اين ياجوج و مأجوج بريزد به ايران و همان كارى را كه در اهواز كرد و خرمشهر كرد در تهران بكند و در مشهد بكند و در اصفهان. اگر حضرت احساس اين معنا را كرد، چه كرد؟ مىنشست موعظه مىكرد؟ مىگفت كه خودم تنها درست مىكنم؟ پول نداشت، كافى نبود، ماليات تنها كافى نبود، چه بكند؟ حضرت آنوقت حكم مىكرد به اينكه مردم
صحيفه نور ج 17 صفحه 172
به حسب توانشان، مستضعفين، طايفه كم درآمد، اينها كنار و طايفههائى كه پر درآمدند، صد ميليون مثلاً اينها هر سال در مىآورند و بيشتر و خصوصاً آنهائى كه كارى به كار اين مسائل ندارند، البته نوع بازرگانان اينجور نيستند، نوع تجار اينجور نيستند، نوع كسبه اينطور نيستند، اما در بينشان خوب اشخاصى هست، شما هم مىشناسيد كه يك معامله چند صد ميليونى مىكند و در آن معامله هم بيشتر از صد ميليون نفع مىبرد و حساب و كتابى هم در كارش نيست. اميرالمؤمنين با اين كشورى كه در معرض خطر است چه مىكرد؟ همه افراد را مىفرستاد جنگ با فشار، اموال اشخاصى كه ثروتمند بودند و اينها را مىگرفت و مىفرستاد و اگر نمىرسيد عباى خودش را مىداد، عباى من را هم مىداد، كلاه شما را هم مىداد براى حفظ كشور اسلام، براى حفظ نواميس خود اين مردم. شما مىدانيد كه اگر خداى نخواسته صدام يك وقت دستش به تهران برسد چه خواهد كرد؟ براى شما اموال مىگذارد؟ براى شما اعراض مىگذارد؟ براى شما نفوس مىگذارد؟ مىدانيد چه خواهد كرد؟ مىدانيد كه خطر دارد الان؟ خطر، صدام قابل آدم نيست، اما صدام و آنهايى كه پشتوانه او هستند، دولتهايى كه پشتوانه او هستند، آنهايى كه كمك مىكنند به آنها، قدرتهاى بزرگى كه اسلحه مىدهند، قدرتهاى بعد از او كه آدم مىفرستند، تجهيزات مىفرستند، و افراد مىفرستند، خوب، يك همچو خطرى الان براى ايران هست. آيا در يك همچو خطرى كه همه متوجه همه است، نه متوجه يك قشرى، خطر خوزستان متوجه همه جاى ايران است، خطر خرمشهر و آبادان و - عرض مىكنم كه - آنجاهايى را كه آنها آنوقت در تصرف داشتند و آن كردند كه مغول نكرده بود در طول تاريخ، اين متوجه به همه است. انصاف است كه در يك همچو وقتى احتكار بشود، اين ملت را در مضيقه بگذارند؟ انصاف است كه در يك همچو وقتى گرانفروشى بشود كه دولت به جان بيايد و نتواند درستش بكند، يا بايد كمك كرد به اين دولت؟ تكليف نداريم ما كه كمك مىكنيم؟ تكليف شرعى، اين اصناف محترم، اين بازارىهاى محترم، اينها مىتوانند مبارزه كنند با گرانفروشى، با اينكه اجناس را به قيمت ارزانتر بفروشند، آن مقدار كه گيرشان آمده، اگر اجناس را به قيمت ارزان بفروشند، محتكرين كنار مىروند، نمىتوانند نگه دارند، يا محتكرين را بروند خود اصناف بروند آنجا، به آنها بگويند آقا چرا اين كار را مىكنيد در يك همچو وقتى كه همه چيز ما در معرض خطر است، ما حق داريم كه بنشينيم هى گله كنيم از اينكه مثلاً فلان چيز كم است، فلان چيز زياد است؟ خوب نمىتوانيم. مسأله بالاتر از اين معنايى است كه من و شما خيال مىكنيم، مسأله، مسأله آمريكا است نه مسأله صدام. مسأله فرانسه هست، مسأله شوروى است.
بازار را ما بايد حفظش كنيم با تمام قوا، از آن طرف بازار بايد دولت را حفظ كند
خوب، ما بايد، اين ملت ما تا حالا مقاومت كرده و خداوند انشاء الله حفظشان كند و از اين بعد هم مقاومت كرده است و مىكند و بايد هم زيادتر مقاومت كند. شما بسياريتان يادتان هست اين جنگ دوم را، ما كه داخل جنگ نبوديم، طرف جنگ نبوديم و لكن وقتى كه اينها ريختند به ايران و ايران هم هيچ نتوانست كارى بكند و آن ارتش شاهنشاهى و آن حرفهائى كه رضاخان مىگفت، معلوم شد
صحيفه نور ج 17 صفحه 173
همهاش پوچ بود، اينها وقتى وارد شدند، با اينكه آنها هم كارى به مردم نداشتند، همين وارد شدند، اما ديديد كه ارزاق چه جور بود؟ ديديد كه هيچ نانى پيدا نمىشد؟ ديديد برنج نبود؟ هيچ نبود، جيرهبندى بود، آن هم با آن قيمت گران در بعضى اجناس. ما امروز در جنگ هستيم آقا، ما، شوخى نيست. مسأله جنگ شوخى نيست، خرج جنگ شوخى نيست، مقاومت در مقابل جنگ شوخى نيست، يك لشكر را يا چندين لشكر را تجهيز كردن براى مقابله، اينها يك امورى است كه دولت گرفتارش هست و دارد خدمت مىكند. ما اين دولتى كه خدمت مىكند بايد تقديرش بكنيم، كمكش بكنيم. چهار نفرى كه توجه ندارند، يك چهار نفر ديگرى هم كه منافق هستند مىآيند هى به او يك چيزى مىگويند، به آنها يك چيزى مىگويند، ناراحتى ايجاد مىكنند در مردم. خدا داند كه با اين جنگ و با اين وضعى كه الان براى ايران هست و آن محاصره اقتصادى كه هست و آن كمكها و كارشكنىهايى كه هست و آن تبليغات سوئى كه بر ضد شما و بر ضد اسلام هست، معذلك دولت ايستاده است و دارد خدمت مىكند، اين اعجاز است. بايد ما كمكش بكنيم، زير بغلش را بگيريم تا بتواند كار بكند. بايد اشكالاتى كه حتماً مىدانند، خود آنها هم مىدانند كه اشكال زياد است، اما چه بكنند؟ بگويند كه رها، هر كس هر كار مىخواهد بكند؟ خوب، يك عده هستند كه وارد مىكنند و به قيمتهاى چندين مقابل مىفروشند، يك عده هستند كه احتكار مىكنند، يك عده هست نمىكنند خوب، اين بيچاره دولت چه بكند؟ جنگ را رهايش كند، مىشود؟ آوارگان را رهايش كند مىشود؟ مستضعفان را رها كند، مىشود؟ شما ببينيد در همين بساطى كه الان براى ملت ما پيش آمده است و دولت هم آنقدر در مقابل اينها مقاومت كرده، چقدر ساختمان كرده براى مردم، چقدر راهسازى كرده براى مردم. من مكرر به اينها گفتم كه آقا اين كارهايى را كه مىكنيد، بياييد بگوييد، بيائيد به مردم بگوييد تا توجه پيدا كنند. خوب شما هم خيلى مىدانيد اكثر شايد بدانند كه در آنجاهائى كه هيچ برايشان كار نشده بود، نه آب داشتند، نه زمين داشتند، نه راه داشتند، هيچ نداشتند، نه طبيب داشتند، الان همه اينها تا يك حدودى كه قدرت داشته دولت، عمل كرده و خوب عمل كرده است. بنابر اين ما بايد از يك همچو دولتى كه نمونه است، شما خيال مىكنيد كه صدام اينطورى عمل مىكند؟ صدام هم مبتلاى به جنگ است، همه هم به او كمك كنند، اما بپرسيد از آنهايى كه از عراق مىآيند ببينيد چه مىكند او، بپرسيد از اين آقايان عراقى كه آمدند و فرار كردند آمدند، دارد چه كند با اين مردم، اين حبسهاى او و اشخاص اخيار را در حبسهايش چه مىكند. بنابر اين ما دو طرف قضيه را بايد ملاحظه كنيم. از آن طرف بازار را ما بايد حفظش بكنيم با تمام قوا، همهمان موظفيم. بازار است كه ما را نگه داشته، همه را نگه داشته، از آن طرف، بازار بايد دولت را حفظ كند. اگر رها كند چه بكند دولت. آقاى موسوى، نخست وزير يك كاسب است مثل شما كاسب بوده ديگر، پدرش هم الان ظاهراً كاسب است. خوب، آن كه چيزى ندارد كه خودش بدهد، وزيرهاى ديگر هم همه از اين قبيلاند. دولت خودش كه چيزى ندارد. دولت مىخواهد دفاع از جان شما، از ناموس شما، از مال شما، از حيثيت شما بكند. خوب، ما خودمان بايد اين كار را تكفل بكنيم و آن مقدار كه مىتوانيم، اينهايى كه سرمايههاى كلان دارند. اگر يك وقتى شما
صحيفه نور ج 17 صفحه 174
شنيديد كه اين آقايان بعضى مىگويند تروريست اقتصادى و محتكرين را مىگويند، محتكرين را مىگويند، عامه بازار كه محتكر نيستند، متعهدند آنها، آنها خلاف شرع نمىكنند. يك دسته هستند كه هم نق مىزنند، هم كارى به اين كارها ندارند، هم مال مردم را احتكار مىكنند و گران مىفروشند و بازار سياه درست مىكنند، يك دسته هم اينها، اينطور نيست كه به بازار كسى جسارت كند، من تا حالا از هيچ كس نشنيدم كه در بازار يك حرفى زده باشد. خوب، اين بازارى است كه بازار مسلمين است، اين بازارى است كه از اول تا حالا خدمت كرده و حالا هم خدمت مىكند، بعدها هم خدمت خواهد كرد. بنابر اين ما هم در گرفتارىهاى دولت بايد ملاحظه كنيم، هم گرفتارى مستضعفين و بيچارهها بايد ملاحظه كنيم، هم گرفتارى اين آوارههايى كه آمدند و الان هستند. ما كه نمىتوانيم اين آوارهها را، خصوصاً اين آوارههايى كه از خود ما هستند از اهواز آمدند، از - عرض كنم - خرمشهر آمدند، از اين بلادى كه مورد تعدى واقع شده است آمدند، از خوزستان آمدهاند، بالاخره از جاهاى ديگر هم آمدهاند و همين طور ميهمانهايى كه داريم، خوب افغانى هستند، مسلمان هستند يا فرض كنيد كه عراقى هستند يا بيچارهها را از خانههايشان دور كردند، مالشان را بردند، خودشان را فرستادند اينجا. خوب، بايد چه كرد با اينها؟ نبايد اينها را پذيرائى كرد؟ ما مسلمانيم، آنها هم مسلمانند. ما بايد از آنها پذيرائى كنيم. خدمت كنيم به آنها و اين دولت است كه دارد اين كارها را مىكند. عمق كار دولت را ما نمىتوانيم درست بفهميم، تا يك دولت نيايد بنشيند، تا بعضى از آقايان محترم اصناف نروند پيش دولت بنشينند، از اين نمايندگان، دولت برايشان تشريح كند كه ما گرفتارىمان چى هست، آنقدرى كه آنها گرفتارى دارند ما تصورش را نمىتوانيم بكنيم. بنابر اين ما دو طرف قضيه را بايد ملاحظه كنيم. يعنى از همه ابعاد ما بايد توجه بكنيم به مسائل و مشكلاتمان و اسلام همه ما را مسئول قرار داده، وقتى اعراض نفوس مسلمين در معرض خطر است، براى همه ما واجب است كه اگر به اندازه كافى ندارند آنها جمعيت، پاشيم برويم، آن كه مىتواند بايد پا بشود برود، براى همه واجب است كه حالايى كه يك عدهاى داوطلب شدند و بحمدالله زياد هم هستند و رفتند تو جبهه هم الان، الحمدلله خوب است، لكن پشت جبهه مشغول باشند به تأييد دولت، مشغول باشند به اينكه دولتى كه در هر ماه چند ميليون خرج جنگ فقط مىكند، هر روز هر روز چند صد ميليون خرج جنگ را دارد دولت، از آن طرف هم عايدى دولت مهمش نفت بود كه نفت را حالا نمىگذارند ما استخراج كنيم زياد. نمىشود هم نفتى كه مال نسلهاى آينده است همهاش را در بياورند و حالا خرج كنند و چهار روز ديگر زندگى نتوانند بكنند. باقىاش اين است كه خوب مردم كمك كنند، خيرخواهها كمك كنند، ما نصيحت مىكنيم، استدعا مىكنيم از آنها كه كمك كنيد به اين دولتى كه مشغول گرفتاريش هست و آنهمه گرفتارى دارد. دولت هم بايد به شما كمك كند، طرفينى است قضيه، يك طرف را نبايد حساب كرد. از آن طرف دولت كه مىتواند بايد خدمت كند آنقدرى كه توان دارد بايد خدمت كند به بازار و به مستمندان و به ديگران، از آن طرف هم آقايان همه بايد خدمت بكنند. منتها اينكه حالا من دارم مىگويم، به گوش يك عده زياد اما كم مايه، كم سرمايه، به گوش آنها مىرود، اما يك عدهاى هم هستند كه سرمايههاى هنگفت دارند، آنها
صحيفه نور ج 17 صفحه 175
اين حرفها را خيلى گوش نمىدهند، حساب آنها با خداى تبارك و تعالى است. انشاءالله خداوند همه شما را تأييد كند، موفق باشيد و همه و همه ما و دولت، همه دنبال اين باشيم كه اسلام را پياده كنيم و احكام اسلام را و اميدواريم كه پيروز بشويم و پيروز مىشويم و خداوند همه شماها را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 176
تاريخ: 12/11/61
متن نامه رئيس ديوانعالى كشور و نخستوزير به محضر امام خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
محضر مبارك آيت الله العظمى امام خمينى رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران
به عرض عالى مىرساند بررسىهاى انجام شده نشان مىدهد كه اموال منقول و غير منقول بعضى افراد به عناوين مختلف كه مستند به احكام كلى بعضى از حكام محترم شرع مىباشد توقيف و گاهى ضبط مىگردد، بنابر آنچه گفته مىشود بعضى از احكام ياد شده را به حضرتعالى نسبت مىدهند كه به تشخيص اين ستاد با فرمان اخير مغاير است. نظر مبارك را بيان فرمائيد.
عبدالكريم موسوى اردبيلى - ميرحسين موسوى
تاريخ 13/11/61
پاسخ امام خمينى به نامه رئيس ديوانعالى كشور و نخست وزير
بسم الله الرحمن الرحيم
درباره توقيفها مطلب همان است كه در بيانيه هشت مادهاى آمده است و پيش از تعيين تكليف شرعى در محاكم، هر گونه دخل و تصرف، خلع يد، سرپرست گذاشتن و غيره مشروع نيست و اگر حكمى و يا دستورى مخالف آن باشد، اعتبار ندارد و ستاد در جلوگيرى آن، اقدام قاطع نمايد و در صورت نسبت چيزى به اينجانب، تا از شخص اينجانب سؤال نشده است بايد ترتيب اثر ندهند، زيرا بسيارى از امور كه به اينجانب نسبت داده مىشود بر خلاف واقع است.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 177
تاريخ: 14/11/61
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير و معاونين وزارت صنايع سنگين و اعضاى هيأت عامل سازمان گسترش و نوسازى صنايع ايران
وقتى انسان اراده كرد به پيش مىرود
بسم الله الرحمن الرحيم
من معتقدم كه شما و همه كسانى كه به كارى اشتغال داريد بايد دو جهت را مراعات كنيد، يكى اتكاء به خدا و تلاش براى كسب رضايت او در جهت قطع هر گونه وابستگى اين مملكت به اجانب است چون براى جمهورى اسلامى ايران عيب است كه دستش پيش ديگران دراز باشد، و دوم اينكه هيچگاه از كارها مأيوس نشويد چون همه چيز يكدفعه درست نمىشود و كارهاى بزرگ بايد به تدريج صورت گيرد و اين بستگى به اراده انسان دارد، وقتى انسان اراده كرد به پيش مىرود. شما ببينيد در همين قضاياى انقلاب عده اىگفتند مگر مىشود بدون اسلحه با آنها طرف شد اما وقتى كه ملت اراده كرد موفق گرديد و اكنون شما كمرتان را محكم ببنديد و آن افكارى كه همه كارها را شرق و يا غرب بايد انجام بدهد از ذهنتان بيرون كنيد و تصميم بگيريد كه همه را خودتان انجام دهيد. الحمدلله كشور ما جوانهاى با استعداد و كارآمد زياد دارد و كسى بالاى سر آنها نيست كه مانند زمان سابق نگذارد آنها در امور تخصصى مداخله كنند و يا آنها را در حد معمول كارگرى نگه دارد. اكنون محيط براى فعاليت شما باز و زياد است و من دعا مىكنم كه شما در اين كار بزرگى كه بناست انجام بدهيد موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 178
تاريخ: 18/11/61
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين و حكام شرع دادگاهها و دادسراهاى انقلاب اسلامى مركز
آنى كه اساس است آن است كه ما حسابمان را با خدا درست كنيم، نه با مردم
بسم الله الرحمن الرحيم
من هم مشكلات دادگاههاى انقلاب را و دادسراهاى انقلاب را مىدانم كه خيلى زياد است، و هم زحمات آنها را مىدانم كه زحمات بسيارى است، براى اينكه خود مواجه شدن با امثال آنهايى كه سر و كارشان با اين دسته از آقايان است، اصل مواجه شدن با آنها خودش مشكل است. فرضاً كه انسانى بخواهد به آنها مسائلى را بگويد و آنها جواب بدهند، اينها، اين مسائل هم البته حجمش خيلى زياد است و من مىدانم كه با حجم زياد و كمبود افرادى كه حوزههاى علميه نمىتوانند، حالا من سفارش زياد كردهام و مىكنم، وليكن خوب، كمبود دارند و اين نكتهاش اين است كه در فكر اين مسائل، حوزهها نبودند، يعنى حوزهها دنبال همان احكامى بودند كه رايج بين خودشان هست و محل ابتلاى مردم است، مسأله دولتى در پيش نبود كه راجع به آن هم فكرى بكنند. تازه اين كار واقع شده است و حوزهها هم دنبالش هستند كه افراد تربيت كنند، افراد پيدا كنند و من هم سفارش زياد كردهام و باز هم مىكنم، لكن اين مسأله البته مشكل است، لكن شما در يك انقلابى كه پيش مىآيد توقع اينكه مسائل به آسانى رفع بشود نبايد داشته باشيد و نداريد هم، و اينكه كسى به شما از بشر يك تشويقى بكند يك عرض مىكنم كه فرض كنيد كه پاداشى بدهد، شما براى خدا كار مىكنيد، بشر چيزى نيست، بشر يك چيزى حالا مىگويد، يك چيزى فردا فرض كنيد بعضىشان خلافش را هم مىگويند، اينى كه اساس است اين است كه ما حسابمان را با خدا درست كنيم، نه با مردم و از هيچ كس هم توقع نداشته باشيم، مائى كه براى خدا مىخواهيم يك كارى بكنيم توقع نداشته باشيم. و من از مخصوص اين قشرى كه سر و كارشان با اين اشخاصى است كه ضد انقلاب هستند و اشرار هستند، من علاقه به اينها زياد دارم و زحمت آنها را مىدانم و من در آن نوشتهاى هم كه نوشتم راجع به، ضد انقلاب را استثناء كردم. و من معذلك يك گاهى مىبينم سوأل مىكنند كه راجع به اينها چى خوب، من از اول گفتم كه آنها حسابشان از اين مسائل جداست. آنها نه عفوى حالا در كار است بر ايشان مگر اينكه خيلى تشخيص بدهند كه نه، ديگر حالا منقلب شده واقعاً ، و الا ما نمىتوانيم حالا با ضد انقلاب يك جورى رفتار كنيم كه فردا باز يك اجتماعى بكنند و يك غائلهاى براى ايران ايجاد كنند، براى اسلام ايجاد كنند. اسلام به ما اجازه نمىدهد اين را. ما راجع به افراد ديگرى كه افراد عادى هستند، افرادى
صحيفه نور ج 17 صفحه 179
هستند كه يك جرمهائى كردهاند كه در همه جا هست اين جرم ها، عادى است، آنها را بايد البته خوب رسيدگى بكنند و چه بكنند و چه بشود.
حفظ اموالى كه در معرض خطر است، بر ولى غائب واجب است
راجع به اموال، اگر اموالهايى هستند كه واقعاً در معرض اينند كه اگر چنانچه رسيدگى به آنها نشود از بين برود، همانطورى كه آقاى محمدى فرمودند، خوب، اين يك مسألهاى است كه براى خاطر آنها، ولى غائب بايد آن كار را بكند، واجب است برايش كه اين كار را بكند، براى اينكه از امور حسبيه است، و بعضى وقت واجب است اين امر را انجام دادن، براى حفظ اموال آنها، حفظ كنند آنها را، اموالى كه در معرض خطر است، در مظن از بين رفتن است، بفروشند و بر ايشان نگه دارند، همين طورى كه آقاى موسوى گفتند. و انشاءالله اين كارها را انجام مىدهيد.
و من راجع به دادگاه انقلاب و راجع به كارهائى كه مربوط به دادگاه انقلاب است، من نمىگويم كه بايد اينجا سستى بشود. اينجا بايد با جديت جلويش گرفته بشود، بايد جلوى اين فسادها گرفته بشود. حالا بگيرند نگه دارند تربيت كنند يا اگر واقعاً مستحق حدود شرعى هستند حدود شرعى را جارى بكنند كه زندانها بايد زندانها محل تربيت باشد، بايد مردم را در زندانها تربيت كرد، زندان خودش يك تربيتگاه بايد باشد. خوب كسانى كه در زندان هستند برايشان صحبت بشود ارشاد بشود، آقايان صحبت كنند برايشان ارشادشان كنند. ممكن است يك عدهاى شان افرادى باشند كه واقعاً گول خوردهاند و شايد اكثراً هم گول خورده باشند. آنهائى كه گول خوردهاند كم كم درست مىشوند، تا يك وقتى كه آرامش پيدا شد، خوب، آنها هم بروند سراغ زندگيشان. اما آنهائى كه غير اينها هستند، فرض كنيد يك كسى يك دزدى كرده، يك كسى يك فرض كنيد كه يك كار خلاف كرده، آنى كه حد شرعى دارد، خوب، حد شرعى جارى كنيد، آنى كه حد شرعى ندارد بايد رسيدگى كرد و اين تعزير مىخواهد، تعزيرش كنند و رهايش كنند، آن هم كه حد دارد حدش را مىزنند رها مىكنند، نگه داشتنش در زندان جز اينكه يك خلاف باشد و خداوند راضى نباشد و اينكه يك كسى كه بايد يك يا چند شلاق بخورد برود، خوب، اينها را ناراحت كردن، كه اينها بايد زودتر رسيدگى شود. حالا هم باز همين معنا را عرض مىكنم كه همه بدانند كه در غير دادگاههاى انقلابى كه مربوط به اين گروهكهاست، ساير دادگاهها و دادسراها كار مردم را بايد زود تمام بكنند و من به حوزه علميه هم سفارش كردهام و مىكنم به اينكه كمك كنند و امروز ايران محتاج به كمك است.
معامله با آنهائى كه در زندان هستند، معامله انسانى - اسلامى بايد باشد
شما اگر بدانيد، خيال كنيد كه در هيچ جاى دنيا مثل ايران پيدا كنيد، نمىتوانيد بكنيد، يا اينكه به مجردى كه انقلاب شد كارهايش يكدفعه رو به راه شد ديگر. حالا يك دستهاى اشرار هست. خوب، اشرار، مگر آمريكا اينهمه اشرار را ندارد؟ اينهمه جناياتى كه در آمريكا واقع مىشود در ايران واقع
صحيفه نور ج 17 صفحه 180
نمىشود، يا در جاهاى ديگر، اين هم، همهاش براى اين است كه كارها افتاد دست يك عده متدين، يك عدهاى متدين آمدند در ميدان و كارها را انجام دادند. حالا اين متدينين يك دسته شان از اهل علم بودهاند و يك دستهشان هم از اشخاص عادى بودند، متدينين بودند، اينها آمدند و كارها را انجام دادند و حالا هم الان هستند، حالا هم از همه ايرانىهائى كه هستند، اينهائى كه از اول بودند حالا هم هستند در ميدان، حالا هم چيز مىكنند. و از باب اينكه ناراحتىهايى در پيش بود، خوب، من صلاح ديدم به اينكه بعضى مسائل را طرح كنم و به آقايان بگويم و آقايان هم پيگيرى دارند مىكنند و اميدوارم كه كارها را درست بكنند. اما در همان جا من قضيه دادگاهها و داسراى انقلاب را كه مربوط به اين جمعيت است، همان جا من گفتم آنها حسابشان عليحده است. اينها بايد با جديت چيز بشود، با جديت تعقيب بشود و حسابشان را درست بكنند. البته معاشره، معامله با آنها مادامى كه در زندان هستند، معامله انسانى اسلامى بايد باشد و هر وقت هم معلوم شد كه اين شخص بايد فلان حد را بخورد، فلان حد را بخورد. بايد هم بماند تو حبس - چيز - تا برود و آن، اشرارى است كه اگر بيرونش كنند باز هم مشغول بشود به آن كارها، ماند تا هر وقتى كه خدا بخواهد.
بايد همه تشكر كنند از اين آقايانى كه كارهايشان را زمين گذاشتند و مشغول خدمت به اسلام شدند
در هر صورت، من به همه كس، حالا يك دستهاى ملتفت نيستند، توجه ندارند. همه كس بايد تشكر كنند از اين آقايانى كه كارهايشان را زمين گذاشتند. اين آقايان يك كار ديگرى داشتند يك كار كارشان اين كارها نبود كه، يك كارهاى ديگرى داشتند، يك علاقهاى به يك مسائلى داشتند، علاقهاى به مباحثه داشتند، علاقهاى به درس داشتند، در يك محلى علاقه پيدا كرده بودند. اينها بدون اينكه توقعى داشته باشند آمدند و مشغول خدمت شدند به اسلام، خدمت شدند به مسلمين و ما بايد از آنها قدردانى كنيم، بايد تشكر كنيم از آنها و خداى تبارك و تعالى هم به آنها اجر خواهد داد و همه چيز از اوست. و انشاءالله جبران همه نقيصهها را او مىكند، بشر چيزى نيست بشر فرض كنيد كه به شما يك تبريكى هم بگويند، اين اثرى ندارد، اثر دارد اين است كه كار پيش خدا خوب باشد، تا هميشه شايستگى انسان داشته باشد. و من اميدوارم كه انشاءالله همانطورى كه تا حالا وضع ايران رو به خوبى است الحمدلله، رو به بهبودى است، از اين به بعد هم رو به بهبودى بشود و اين مسائل جنگ هم زودتر انشاءالله حل بشود و ايران اگر رهايش كنند به حال خودش (و حال آنكه نمىكنند رها) كار خودش را زود انجام مىدهد، ولى حالا هم كه رها نكنند باز دارد انجام مىدهد.
منافقين حتى بعضى از علماى ما را بازى داده بودند
آن مسألهاى كه همه كس مىگفت، هر كس مىرسيد مىگفت كه نمىشود، نكنيد، خونريزى مىشود، چه مىشود ، بعضى از آقايان از قم به من نوشتند كه آقا ديگر بس است - ديگر - اين شاه
صحيفه نور ج 17 صفحه 181
ماندنى است، ديگر بس است رها كنيد خوب، اينها نمىدانستند قضيه را و معذور بودند. از اين ور خيرخواه بودند، معذور هم بودند، اما حتى براى منافقين. منافقين، خوب بعضىها را بازى داده بودند اينها، خوب، اينهمه جوانان ما را بازى دادند هيچ، بعضى از علماى ما را بازى داده بودند، بعضى از ريش سفيدهاى ما را بازى داده بودند، كه به سفارشى نوشته بودند راجع به اينها و من آن آدمى كه آمد، با آنكه سفارشى نوشته بودند اينها، گوش كردم حرفهايش را ديدم آدم معوجى است. از زياد مسلمان بودنش من اين را ادراك كردم.
در هر صورت، ما بايد اين راهى كه در آن واقع شديم ببريمش تا آخر. مأيوس نبايد بشويم و شما هم دنبال اين نباشيد، يعنى خيال اين را نكنيد كه به شما يا به ايرانىها، خارجىها تبريك مىگويند. آنها تا آخر هم با ما سر و كارشان، سر و كار دشمنى است و ما هم بايد اعتنايى به اين دشمنىها نكنيم. آنها همه چيز دارند، ما خدا داريم. يعنى همه چيز ما داريم، آنها هيچ چيز ندارند و تا حالا هم كه خداى تبارك و تعالى به ما لطف فرموده، عنايت فرموده و ما تا حالا هم بحمدالله بدى آنطورى كه انقلابات ديگر مىبينند، نديديم. اينطور كه يك ميليون يك ميليون مىريختند دريا، ما نداديم اينطور چيزها را و آن هم براى همين بود كه مردم در كار بودند، اسلام در كار بود، اين مردم يك راز رساندند، من اين حديثى كه وارد شده، گاهى وقت به اين، همين امثال محمدرضا حمل مىكنم كه لايزال يويد هذا الدين بالرجل الفاجر آن رجل فاجر وقتى كه كار را رساند به آنجا يكدفعه انقلاب حاصل شد، اين تأييد است ديگر، تأييد دين است، عكس العمل است اين، آن كارى مىكند كه عكس العملش يك همچو مطلبى مىشود و اين از اوضح مصاديق بود كه اين، آن رجل فاجر بود كه تأييد كرد رژيم را به اين معنا، كه با كار بدش و با ظلمش و با ستمش انفجار حاصل كرد و مردم فهميدند و همه به اينكه اين رژيم، رژيمى نيست كه بشود به آن دل بست، اين رژيمى نيست كه بتواند خدمتگزار باشد، او خواهد غارت كند، مىخواهد از بين ببرد، وقتى مردم فهميدند اين معنا را، از اعمال خودشان فهميدند، انفجار حاصل شد و بحمدالله پيروز شديد در يك مدت كمى و با يك ضايعات كمى و آن چيزى كه برديد ارزشش در دنيا زياد است و آن اين است كه اسلام را آورديد، اسلام را آورديد در ايران. حالا هر كس، هر چيزى مىخواهد بگويد بگويد، به ما چه ربطى دارد براى ما همه مىگويند، براى شما هم بگويند مثلاً براى من مىگويند كه، از اين خارجىها يك وقتى نوشته بودند، چه كردند كه خودش ديگر كارى از او نمىآيد اين اطرافىها دارند اداره مىكنند او را، آن اطرافىها را من تا حالا نشناختهام كه او هى دارد به من مىگويد عرض مىكنم كه يا فلان آدم يا فلان آدم در او تأثير دارد، حال آنكه اگر مرا آنهائى كه شناختهاند مىدانند كه من آنى كه بايد انجام بدهم تحت تأثير واقع نمىشوم، انجام مىدهم. اگر من بنا بود كه تحت تأثير واقع شده بودم از اول بنا بود نبايد اصلا وارد بشوم در كار، با اينكه آنقدر به من خيرخواهى كردند الى ماشاءالله، خوب، من در پاريس هم كه بودم خيرخواهى زياد مىشد كه كشته مىشود، چه مىشود، شلوغ مىشود، چه مىشود، پيش هم نمىرود، از اينها، لكن ما ديديم كه خوب، يك تكليفى است ما ادا مىكنيم، توانستيم كه بحمدالله حالا هم توانستيم كار را انجام بدهيم، نتوانستيم
صحيفه نور ج 17 صفحه 182
هم تكليفى بوده است ادا كرديم. حالا هم شما همين است يك تكليفى متوجه است الان به همه ما براى حفظ اين جمهورى، به همه ايرانىها، تكليف متوجه است كه اسلام را آورديد، حفظش كنيد، رژيم را برديد يك رژيم حقى را آورديد، بالاخره هم شكستيد شما چيز را، اما تكليف ادا كرديد - دنبال آنها دنبال اين هستند كه حالا چه مىگويند كه ما آن كار را بكنيم، حالا اين كار پيش مرم چه مىشود، مردم چه صلاح مىبينند و آنهمه صلاحديد مىكردند براى حضرت امير، كه شما آن آدم بگذاريد باشد، بعدها، ايشان مىگفت من نمىتوانم يك كسى كه بر خلاف اسلام عمل مىكند بگذارمش باشد. در هر صورت اميدوارم كه خداوند قدرت مقاومت به همه ما عنايت كند و ما مقاوم باشيم در مقابل مشكلات و انشاءالله اميدوارم كه به زودى مسائل حل بشود و اگر من نبينم، شما انشاءالله ببينيد كه مسائل خوب شده، حل شده و موفق باشيد خداوند تاييد كند همه را.
والسلام عليكم و رحمه الله و بر كاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 183
تاريخ: 19/11/61
بيانات امام خمينى در ديدار با فرمانده و پرسنل نيروى هوائى و گروهى از كاركنان هواپيمائى جمهورى اسلامى
تعهد و فداكارى شما نيروى هوائى از ياد همه مستضعفان محو نخواهد شد
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين پيروزىهاى قدرتمندانه اسلام در اين دهه اخير فجر به همه شما آقايان و تمام نيروهاى مسلح و امت بزرگ اسلامى تبريك عرض مىكنم. مجاهدات شما برادران نيروى هوائى كه اول نيروئى بود كه به اسلام پيوست و اول نيروئى بود كه به اسلام رو آورد و قرآن، و به طاغوت پشت كرد. اين تعهد و اين فداكارى كه در آنوقت ارزش فراوان داشت، از ياد ملت، از ياد همه مستضعفان محو انشاءالله نخواهد شد و شما در پيشگاه خداى تبارك و تعالى آبرومنديد و ارزشمنديد كه در وقت مشكل اين سد را شكستيد و در دنباله شما ساير نيروها هم متصل شدند به ملت و بحمدالله پيروزى حاصل شد و طاغوت مبدل به رحمان شد و شمائى كه در آنوقت در خدمت طاغوت بوديد، از آن روز تاكنون در خدمت اسلام و در خدمت خداى تبارك و تعالى هستيد.
اين پيروزى كه براى شما و قواى مسلح از اول انقلاب تاكنون پيدا شده است، يك امر عادى نمىشود تلقىاش كرد، اما در اول انقلاب مىدانيد كه ما مواجه بوديم با چه قدرتى كه در سالهاى طولانى او را مجهز كرده بودند ولو اينكه براى ايران مجهز نكرده بودند براى مقابله با دشمنهاى امريكا مجهز كرده بودند و مىدانيد كه همه قدرتها هم دنبال او بودند و به او كمك مىكردند و معذلك اين ملت در آنوقت كه چيزى نداشت، دست تهى بود، بر اين قدرتها غلبه پيدا كرد و از جمله غلبهها قضيه اتصال شما برادران بر ملت بود كه در آن روز شعارهاى ملت، دعوت شما به برادرى بود و شما هم پذيرفتيد و در كنار برادرانتان تا امروز مشغول جهاد مقدس هستيد. بايد ما همه بدانيم كه دنبال اينكه ملت و همه اقشار نظامى و قواى مسلح براى خدا و براى پياده كردن احكام خدا و براى بيرون راندن شيطان و رژيم طاغوت و جايگزين كردن الله اكبر به جاى اينها. و رژيم جمهورى اسلامى در همه مراحل به ما و شما كمك فرموده است و عناياتش از شماها سلب نشده است و من اميدوارم كه شما و همه ما و همه ملت به عهد خودشان براى خداى تبارك و تعالى باقى باشند و خداى تبارك و تعالى هم اگر شما نصرت بكنيد و عده فرموده است كه نصرت كند به شما و تا كنون هم نصرت فرموده است. شما ملاحظه بفرمائيد كه در هر مرحلهاى از مراحل كه ملت ايران و ارتش ايران و سپاه ايران و ساير قواى مسلح روبرو شدند با كفار، در عين حالى كه اينها ساز و برگشان به اندازه آنها نبوده است و آنها از
صحيفه نور ج 17 صفحه 184
همه جا گدائى كردند و به آنها كمك شده است و ايران جز اتصال به خداى تبارك و تعالى به جاى ديگر اتصال ندارد، اين خداى تبارك و تعالى است كه اين پيروزىها را نصيب شما و نصيب ملت شما كرده است و الا يك قوائى كه در سنگرهاى از پيش ساخته شده نشستهاند، سنگرهاى بسيار عظيم نشستهاند و به همه جور از قواى از مهمات مجهز هستند، از سلاح مجهز هستند، آنوقت يك عده از اين طرف در بيابانها راه بيفتند و آنها را از سنگرها بيرون كنند و سنگرها را خالى كنند و از آنها آنقدر اسير بگيرند كه شما مىدانيد. يك مسألهاى نيست كه ما يك امر عادى حساب بكنيم و پاى خودمان حساب كنيم. اين مسأله مافوق طبيعت است. اين مسأله روى عناياتى است كه خدا به شما كرده است و دارد. و براى ما همه اين عنايت خداى تبارك و تعالى بالاترين درجه است و ما همه مرهون نعمتهاى او هستيم و بايد هميشه اين مطلب را در نظر داشته باشيم.
امروز شما مىبينيد كه همه اقشار ملت يك دست هستند در مقابل كفار
و خداى تبارك و تعالى هم به دنبال اينكه شما اين نعمت را شكر مىكنيد زياد مىكند اين نعمت را - اگر شكر - اگر شكر بكنيد وعده فرموده است كه من زياد مىكنم. نعمتهاى خودش را زيادكند. امروز شما مىبينيد كه همه قواى مسلح، قواى مسلح و ملت همه با روحانيت، روحانيت با همه، يك دست هستند در مقابل كفار و رمز پيروزى شما همين است. يك همچو مجلسى كه الان ما داريم كه روحانيت با شما مخلوط هستند و در سابق اگر يك روحانى هم در آنجا بود روحانى وابسته به دربار بود و امروز روحانيونى هستند كه از خود اين مردمند و خدمتگزار اين مردمند و از حوزههاى علمى هستند و به هيچ جا مربوط نيستند. امروز اين مخلوطى كه ايران دارد كه سپاه با ارتش، ارتش با بسيج، بسيج با همه، عشائر با شما با همه. ملت پشتيبان، روحانيت پشتيبان، همه با هم هستيد، اين يك نعمتى است كه خداى تبارك و تعالى به ايران مرحمت فرموده است و گمان نكنيد در جاى ديگر اين نعمت باشد و علتش هم اين است كه ايران براى اسلام قيام كرد. از اول فرياد زد كه ما اسلام را مىخواهيم و خداى تبارك و تعالى براى اينكه به اسلام ارج مىگذارد، اين كارى كه شما كرديد، در پيشگاه او ارزش داشت و شما را يارى كرد و اگر ملتهاى ديگرى هم همين برنامه را داشته باشند و براى اسلام و براى خدا حركت كنند، خداى تبارك و تعالى با آنها هم همان خواهد كرد كه با شما خواهد كرد. عمده اين است كه ما تكليفمان را بفهميم. عمده اين است كه بشر بفهمد كه بايد چه بكند. اگر بشر راه خودش را پيدا بكند، خداى تبارك و تعالى راههاى هدايت را، راههاى پيروزى را به او نشان مىدهد. شما گمان كنيد كه اين رعبى كه خدا در دل اينها انداخته است، به واسطه تفنگ ماست؟ به واسطه قدرت ماست؟ اين يك رعبى است كه در صدر اسلام هم خداى تبارك و تعالى پيغمبر اسلام را با همين رعب كه به دل دشمنانش مىانداخت پيروز مىكرد و الا آنها هم در مقابل دشمنانشان ساز و برگى نداشتند. اينكه يكدفعه وقتى الله اكبر گفته مىشود فوج فرار مىكنند، سنگرها را خالى مىكنند، در همين اخير كه اطلاع دادند ديديد كه به مجرد اينكه اينها حمله كردند و صداى الله اكبر را بلند
صحيفه نور ج 17 صفحه 185
كردند، آنها فرار كردند. در خرمشهر هم همين شد. جاهاى ديگر هم همين. بنائاً عليه ما بايد اين نعمت خدا را حفظ كنيم و اين رحمتى كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كند، كوشش كنيم كه اين رحمت ادامه پيدا كند و كوشش اين است كه اولاً الهى بشويم، در راه خدا خدمت بكنيم، خودمان را فرمانبر از خدا بدانيم و خودمان را از او و به سوى او بدانيم و دنبال همين معنا آنوقت آن مسأله دوم كه وحدت و انسجام است حاصل مىشود، براى اينكه تفرقه از شيطان است و وحدت كلمه و اتحاد از رحمان است. وقتى كه شما الهى شديد، رحمانى شديد، توجه به خدا داشتيد، دنبال او ديگر تفرقه حاصل نمىشود، اختلاف حاصل نمىشود. و بحمدالله امروز مابين همه قواى مسلح يك انسجام بزرگ هست و اميدوارم كه همه توجه داشته باشيد كه اين انسجام را حفظ بكنيد.
كوشش كنيم كه اين رحمت الهى ادامه پيدا كند
و به اين بوقهاى تبليغاتى كه در دنيا بلند است بر ضد شما، بر ضد همه بلند است، به اينها هيچ وقت اعتنا نكنيد. اينها گاهى تحريك مىكنند ارتش را ارتش را ديگر، در ايران ارتش ديگر كارى به جمهورى اسلامى ندارد و گاهى از اين طرف تحريك مىكنند. اينها شغلشان اين است كه در هر شكستى كه بخورند يك مدتى كه اصلاً بروز نمىدهند شكست را، يك مدتى هم مىگويند كه اين مىگويد اينطورى، آن مىگويد اينطورى. الان هم مىگويند كه دولت ايران مىگويد كه ما چه كرديم، صدام هم مىگويد كه ما تمامشان را از عراق بيرون كرديم، همه را كشتيم يا بيرون رفتند و تجهيزات آنها را هم همه را ضبط كرديم. اساس صحبت همين است و بايد دولتهاى منطقه اين مطلب را بفهمند كه اگر چنانچه با اسلام آشنا بشوند و با ايران دست برادرى بدهند، ايران مىتواند آنها را از شر همه قدرتها نجات بدهد و آنها ديگر انشاءالله و آنها ديگر خوف اينكه اگر ما چه بكنيم آمريكا چه مىكند، نداشته باشند. خوب، ما همانهائى كه شما مىترسيد عمل كرديم. ما يك نوكر نشاندار بزرگى از آمريكا بيرون كرديم و ما سفارت امريكا كه اسمش سفارت بود و جاسوسخانه بود، بستيم و تصرف كرديم و ما جاسوسهاى امريكائى را بيرون كرديم. و ما مستشارهاى امريكائى را بيرون كرديم و امريكا هم نتوانست كارى بكند، مىخواست بكند. و - ما در صورتى كه - ايران در صورتى كه يك جمعيت محدود فوقش چهل ميليونى دارد و يك مهمات و اسلحه محدود دارد، در عين حال ايستاده در مقابل همه قدرتها و از هيچ قدرتى هم باك ندارد، براى اينكه به يك قدرت اتكال دارد و او خداست. وقتى به او اتكال داشت و اتصال داشت، احتياج به اينكه به ديگران اتصال پيدا كند ندارد. وقتى بناشد يك جمعيت چهل ميليونى بتواند در مقابل آمريكا و در مقابل شوروى، در مقابل فرانسه و در مقابل همه اينها بايستد، يك ملت اگر يك ميلياردى شد، آنوقت كسى مىتواند با او مخالفت كند؟ اين مسلمانها كه قريب يك ميليارد جمعيت دارند، لكن متفرق از هم هستند، هر كدام يك سازى مىزنند، دولتهايشان با ملتهايشان مخالفند، ملتها هم با دولتها همين طور، هر دولتى هم با دولت ديگر اگر هم بگويد دوستم، دروغ مىگويد. اين صدام كه حالا اينقدر، تا حالا اينقدر ادعا مىكرد كه من وابستگى
صحيفه نور ج 17 صفحه 186
به آمريكا ندارم و من با اسرائيل دشمنم و با مصر دشمن هستم و من يك عربى هستم كه فقط عربيت را مىفهم و آمريكا و فرانسه و ديگران را اصلاً كارى ندارم و قبول ندارم، حالا معلوم شد كه كه قضيه چى هست، حالا معلوم شد كه اين مرد، هم آمريكائى بوده است هم اسرائيلى بوده است و هم در غياب آنها با شوروى بست و بند داشته است و هم با فرانسه. آنى كه در ذهنش نبوده، عرب بوده، با مصر هم به اعتبار اينكه آمريكا با مصر است، آن مربوط است والا او تابع اين است، مىخواهد قدرت خودش را در همه منطقه جا بزند. از اول هم كه وارد اين هجوم شد، بازيش دادند و بزرگ منشى خودش به اصطلاح و بلند بينى خودش به اصطلاح و آن حب شيطانى نفسانى خودش هم بود. آمريكا هم بازيش داد كه ايران ديگر چيزى ندارد، خوب ارتشش كه از بين رفت و پاسدارها هم كه چيزى نيستند و ديگر مردم هم كه اصلاً كارى به اين حرفها ندارند، تو بيا برو ايران را بگير. نفت ايران مال تو. وقتى شد، چه خواهى كرد، چه خواهى شد، منطقه را تو بگير، همه منطقه مال تو. يك همچو حرفهائى زدند و كلاه سرش گذاشتند. اين بدبخت هم از آنها گول خورد و حمله كرد به ايران و هيچ يك از اينها ايران را نمىشناختند، يعنى ايران را خيال مىكردند مثل زمان سابق است. ايران را آنها نمىدانستند كه وقتى يك ملتى اسلامى شد، يكدفعه فرياد اسلام را زد، اين غير از آن چيزهائى است كه آنها مىفهمند. آنها اصلاً از قدرت اسلام اطلاع ندارند، نمىفهمند، نه آنها نمىفهمند، بعضى از اينها هم كه از خود ما بودند و فرار كردند و منافقى كردند، اينها هم نمىدانستند يعنى چه ايران. اينها هم خيال مىكردند كه اگر ما يك صدائى در آوريم تمام شود قضيه و مثلاً در آمل اگر يك دسته از كمونيستها مىگفتند اگر ما يك دفعه آمديم در خيابان، ديگر همه مردم با ما هستند. يك همچو حماقتها اسباب اين شد كه صدام وارد يك دامى بشود كه از صد تا دامى كه او دارد بيشتر باشد. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به ما عناياتش را مستدام بدارد و ما در خدمت او بيشتر از سابق باشيم و همه با هم مجتمعاً يد واحده باشيم بر ما سوى و خداوند همه شما را سلامت بدارد و ارزشهاى شما هيچ وقت از ذهن ما خارج نمىشود و اول كسى كه به ما و به اسلام ملحق شدند شما بوديد و شما سابقين السابقين هستيد و مقرب هستيد پيش خدا انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page