-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 103
تاريخ: 16/9/61
پيام امام خمينى به مناسبت انتخابات مجلس خبرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
با اينكه در اهميت مجلس خبرگان براى تعيين رهبر يا شوراى رهبرى، اينجانب كراراً تذكراتى دادهام و حضرات علماء اعلام دامت بركاتهم به قدر كافى صحبت فرموده و اهميت آن را گوشزد نمودهاند، لازم دانستم كه نكته مهمى را به عرض ملت شريف برسانم و آن اهميت ويژهاى است كه اين مجلس دارا مىباشد. واضح است كه حكومت به جميع شؤونه آن و ارگانهائى كه دارد، تا از قبل شرع مقدس و خداوند تبارك و تعالى شرعيت پيدا نكند، اكثر كارهاى مربوط به قوه مقننه و قضائيه و اجرائيه بدون مجوز شرعى خواهد بود و دست ارگانها كه بايد به واسطه شرعيت آن باز باشد بسته مىشود و اگر بدون شرعيت الهى كارها را انجام دهند، دولت به جميع شؤونه طاغوتى و محرم خواهد بود و لهذا تعيين خبرگان و فقيه شناسان از تكاليف بزرگ الهى است و هيچ كس را عذرى در مقابل اسلام و پيشگاه خداوند قهار نخواهد بود و من تكليف خود را در اين موضوع ادا نمودم. و همانطور كه قبلاً تذكر دادم مردم در دادن رأى به اشخاص واجد شرايط آزاد هستند و هيچ كس را حق الزام كسى نيست و من اميدوارم كه ملت شريف ايران در اين امر مهم الهى كه منحرفان از هر چيزى بيشتر با آن مخالفت كرده و مىكنند و اين نيز از اهميت آن است، يكدل و يكجهت در روز انتخابات به سوى صندوقها هجوم برند و آراى خود را به صندوقها بريزند و اميد است علماى اعلام كثرالله امثالهم، هم خود شركت نمايند و هم ملت را ارشاد فرمايند. و لازم است مطلبى را كه گاهى شنيده مىشود كه براى تبليغات انتخاباتى بعضى از كانديداها خداى نخواسته بعضى ديگر را تصعيف يا توهين مىكنند، در رابطه با آن تذكر دهم كه امروز اين نحو مخالفتها خصوصاً از چنين كانديداهايى، براى اسلام و جمهورى اسلامى فاجعهآميز است. اگر فرضاً كسى در ديگرى مناقشه دارد، ابراز آن و اظهار در بين مردم هيچ مجوزى ندارد و حيثيت و آبروى مومن در اسلام از بالاترين و والاترين مقام برخوردار است و هتك مومن، چه رسد به مومن عالم، از بزرگترين گناهان است و موجب سلب عدالت است. اميد است انشاءالله چنين مطلبى نباشد و اگر غفلتاً اتفاق افتاده است تكرار نشود. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و بقاى عزت براى ملت بزرگ ايران را خواستارم. روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 101
تاريخ: 13/9/61
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى و نماينده امام در جهاد سازندگى
اگر جنبه ايمان مردم تقويت شد، همه امور به راحتى انجام مىشود.
بسم الله الرحمن الرحيم
از مسائلى كه شما و ديگران گزارش دادهاند، بسيارى از خيانتهائى كه به اين كشور و مردم گرديده است، كشف مىشود كه چه كوششهائى در جهت بازداشتن ما از همه چيز، انجام شده و جلوى مغزهائى كه مىتوانستند كار بكنند و پيشرفت علمى داشته باشند را گرفته و كشاورزى ما را از بين بردند. شما مىبينيد كه چقدر از زمينها هنوز بلااستفاده و چه مقدار از آب آنها مانند آب كارون به هدر مىرود. آنها به اسم اينكه ما مىخواهيم پيشرفت داشته باشيم و مملكت ما مملكت صنعتى باشد، مسأله اصلاحات ارضى را بهانه كردند. قضيه آنها قضيه كلاغى شد كه مىخواست راه رفتن كبك را ياد بگيرد كه راه رفتن خودش را هم فراموش كرد، كه خدا خواست و مملكت را از دست آنها گرفت و مسائل و تصميمات به دست خود مردم افتاد.
اينكه شما گفتيد در كارها هماهنگى وجود دارد، كار بسيار خوب و صحيح است. زيرا تا امور آنگونه اجتماعى نباشد و همه افراد، يك رويه و هدف را نداشته باشند، كارها پيش نمىرود. امروز همه مردم ما مىخواهند به اسلام و كشورشان خدمت كنند و ما مىبينيم در عين حال كه اين كشورى كه به دست ما افتاده هيچ پيشرفتى نداشته است، اما انسانهاى آن تبديل به انسانهاى پرشور و فعال گرديدهاند كه همين دليل است كه ما مىتوانيم همه كارها را خودمان انجام دهيم. اگر چه امريكا نمىخواهد و نمىگذارد كه كار بكنيم، ولى ما و ملت ما به يارى خداوند، بنا داريم كارى بكنيم كه آنها نتوانند مانع باشند و در اين جهت لازم است افراد با علوم آشنا شوند، البته علمى كه در خدمت مردم باشد. در هر صورت مسؤوليت ما امروز زياد است و بايد خودمان مملكتمان را آباد كنيم و اگر اين كار را نكنيم شكر خدا را بجاى نياوردهايم. مسأله كشاورزى در كشور ما در رأس امور است. بحمدالله مملكت از نظر منابع طبيعى، همه چيزش خوب است، آب و زمين خوب دارد و مردمش آگاه و در فكر كشاورزى هستند. دولت بايد آنها را تشويق و تقويت بنمايد و امكانات لازم را در اختيار آنها بگذارد. من از زحماتى كه آقايان مىكشند خيلى تشكر دارم و عمده اين است كه اين كارها را خدا اجر مىدهد. خدمت به اين مردم و خصوصاً روستائيان از بين نمىرود. و شما كوشش كنيد با افرادى كه تماس داريد، با استفاده از روحانيون و موعظه، روح ايمان را در آنها تقويت كنيد كه اگر جنبه ايمان
صحيفه نور ج 17 صفحه 102
مردم تقويت شد، همه امور به راحتى انجام مىشود. مثلاً همى جهاد، در جنگ چقدر كار كرده است. اين به خاطر جديتى است كه جوانها دارند و كشور را از خودشان مىدانند و براى خدا كار مىكنند. وقتى ايده آنها اين باشد، كارها به خوبى پيش مىرود. اينطور نباشد كه اگر كسرى پيدا كرديد و يا مشكلى در كارتان پيش آمد، دلسرد شويد. به كار خودتان ادامه دهيد. من همه شما را دعا مىكنم و اميدوارم خداوند به شما توفيق خدمت به اين مستمندان را كه از بزرگترين عبادات نزد اوست، عنايت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 104
تاريخ: 20/9/61
پيام امام خمينى به خانواده شهدا، به مناسبت چهارمين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
از شهيدان ارجمندى كه خداوند تعالى در شان آنان كلمه بزرگ احياء عند ربهم يرزقون را فرموده است، بشرى قاصر مثل من چه تواند گفت. آيا بار يافتن نزد خداوند و ضيافت مقام ربوبى از آنان را مىتوان با قلم و بيان و گفت و شنود توضيح داد؟ آيا اين همان مقام فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى نيست كه حديث شريف برسيد شهيدان و سرور مظلومان منطبق نموده است؟ آيا اين جنت همان است كه مؤمنان در آن راه دارند، يا لطيفه الهى آن است؟ آيا اين بار يافتن و ارتزاق نزد رب الارباب همان معنى بشرى آن است، يا رمزى الهى و بالاتر و فوق برداشت بشر خاكى؟
بار الها! اين چه سعادت عظيمى است كه نصيب بندگان خاص خود فرمودهاى كه ما از آن محروميم. اكنون من به مادران و پدران مربى اين بندگان خاص خدا و به همسران و بازماندگان اين عزيزان به جاى تسليت تبريك عرض مىكنم.
يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزا عظيما
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 105
تاريخ: 24/9/61
فرمان 8 مادهاى امام خمينى خطاب به قوه قضائيه و تمام ارگانهاى اجرائى در مورد اسلامى شدن قوانين و عملكردها
بسم الله الرحمن الرحيم
در تعقيب تذكر به لزوم اسلامى نمودن تمام ارگانهاى دولتى بويژه دستگاههاى قضائى و لزوم جانشين نمودن احكام الله در نظام جمهورى اسلامى به جاى احكام طاغوتى رژيم جبار سابق لازم است تذكراتى به جميع متصديان امور داده شود. اميد است انشاءالله تعالى با تسريع در عمل، اين تذكرات را مورد توجه قرار دهند.
1 - تهيه قوانين شرعيه و تصويب و ابلاغ آنها با دقت لازم و سرعت انجام گيرد و قوانين مربوط به مسائل قضائى كه مورد ابتلاى عموم است و از اهميت بيشتر برخوردار است در رأس ساير مصوبات قرار گيرد كه كار قوه قضائيه به تأخير يا تعطيل نكشد و حقوق مردم ضايع نشود، و ابلاغ و اجراى آن نيز در رأس مسائل ديگر قرار گيرد.
2- رسيدگى به صلاحيت قضات و دادستانها و دادگاهها با سرعت و دقت عمل شود تا امور شرعى و الهى شده و حقوق مردم ضايع نگردد و به همين نحو رسيدگى به صلاحيت ساير كارمندان و متصديان امور، با بيطرفى كامل بدون مسامحه و بدون اشكالتراشىهاى جاهلانه كه گاهى از تندروها نقل مىشود، صورت گيرد تا در حالى كه اشخاص فاسد و مفسد تصفيه مىشوند اشخاص مفيد و مؤثر با اشكالات واهى كنار گذاشته نشوند. و ميزان، حال فعلى اشخاص است با غمض عين از بعض لغزشهائى كه در رژيم سابق داشتهاند مگر آنكه با قرائن صحيح معلوم شود كه فعلاً نيز كارشكن و مفسدند.
3 - آقايان قضات واجد شرايط اسلامى، چه در دادگسترى و چه در دادگاههاى انقلاب بايد با استقلال و قدرت بدون ملاحظه از مقامى احكام اسلام را صادر كنند و در سراسر كشور بدون مسامحه و تعويق به كار پر اهميت خود ادامه دهند و مأمورين ابلاغ و اجرا و ديگر مربوطين به اين امر بايد از احكام آنان تبعيت نمايند تا ملت از صحت قضا و ابلاغ و اجرا و احضار احساس آرامش قضائى نمايند و احساس كنند كه در سايه احكام عدل اسلامى جان و مال و حيثيت آنان در امان است. و عمل به عدل اسلامى مخصوص به قوه قضاييه و متعلقات آن نيست، كه در ساير ارگانهاى نظام جمهورى اسلامى از مجلس و دولت و متعلقات آن و قواى نظامى و انتظامى و سپاه پاسداران و كميتهها و بسيج و ديگر
صحيفه نور ج 17 صفحه 106
متصديان امور نيز به طور جدى مطرح است و احدى حق ندارد با مردم رفتار غير اسلامى داشته باشد.
4- هيچ كس حق ندارد كسى را بدون حكم قاضى كه از روى موازين شرعيه بايد باشد توقيف كند يا احضار نمايد، هر چند مدت توقيف كم باشد. توقيف يا احضار به عنف جرم است و موجب تعزير شرعى است.
5 - هيچ كس حق ندارد در مال كسى چه منقول و چه غير منقول و در مورد حق كسى دخل و تصرف كند يا توقيف و مصادره نمايد مگر به حكم حاكم شرع، آن هم پس از بررسى دقيق ثبوت حكم از نظر شرعى.
6 - هيچ كس حق ندارد به خانه يا مغازه و يا محل كار شخصى كسى بدون اذن صاحب آنها وارد شود يا كسى را جلب كند يا به نام كشف جرم يا ارتكاب گناه تعقيب و مراقبت نمايد و يا نسبت به فردى اهانت نموده و اعمال غير انسانى اسلامى مرتكب شود، يا به تلفن يا نوار ضبط صوت ديگرى به نام كشف جرم يا كشف مركز گناه گوش كند و يا براى كشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد و يا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غير نمايد يا اسرارى كه از غير به او رسيده ولو براى يك نفر فاش كند. تمام اينها جرم و گناه است و بعضى از آنها چون اشاعه فحشا و گناهان از كبائر بسيار بزرگ است و مرتكبين هر يك از امور فوق مجرم و مستحق تعزير شرعى هستند و بعضى از آنها موجب حد شرعى مىباشد.
7 - آنچه ذكر شد و ممنوع اعلام شد، در غير مواردى است كه در رابطه با توطئهها و گروهكهاى مخالف اسلام و نظام جمهورى اسلامى است كه در خانههاى امن و تيمى براى براندازى نظام جمهورى اسلامى و ترور شخصيتهاى مجاهد و مردم بيگناه كوچه و بازار و براى نقشههاى خرابكارى و افساد فى الارض اجتماع مىكنند و محارب خدا و رسول مىباشند، كه با آنان در هر نقطه كه باشند و همچنين در جميع ارگانهاى دولتى و دستگاههاى قضائى و دانشگاهها و دانشكدهها و ديگر مراكز با قاطعيت و شدت عمل ولى با احتياط كامل بايد عمل شود، لكن تحت ضوابط شرعيه و موافق دستور دادستانها و دادگاه ها، چرا كه تعدى از حدود شرعيه حتى نسبت به آنان نيز جايز نيست، چنانچه مسامحه و سهل انگارى نيز نبايد شود. و در عين حال مأمورين بايد خارج از حدود مأموريت كه آن هم منحصر است به محدوده سركوبى آنان حسب ضوابط مقرره و جهات شرعيه، عملى انجام ندهند. و موكداً تذكر داده مىشود كه اگر براى كشف خانههاى تيمى و مراكز جاسوسى و افساد عليه نظام جمهورى اسلامى از روى خطا و اشتباه به منزل شخصى يا محل كار كسى وارد شدند و در آنجا با آلت لهو يا آلات قمار و فحشا و ساير جهات انحرافى مثل مواد مخدره برخورد كردند حق ندارند آن را پيش ديگران افشا كنند، چرا كه اشاعه فحشا از بزرگترين گناهان كبيره است و هيچ كس حق ندارد هتك حرمت مسلمان و تعدى از ضوابط شرعيه نمايد. فقط بايد به وظيفه نهى از منكر به نحوى كه در اسلام مقرر است عمل نمايند و حق جلب يا بازداشت يا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساكنان آن را ندارند و تعدى از حدود الهى ظلم است و موجب تعزير و گاهى تقاص مىباشد. و اما كسانى كه معلوم
صحيفه نور ج 17 صفحه 107
شود شغل آنان جمع مواد مخدره و پخش بين مردم است، در حكم مفسد فىالارض و مصداق ساعى در ارض براى فساد و هلاك حرث و نسل است و بايد علاوه بر ضبط آنچه از اين قبيل موجود است آنان را به مقامات قضائى معرفى كنند. و همچنين هيچ يك از قضات حق ندارند ابتدائاً حكمى صادر نمايند كه به وسيله آن مأموران اجرا اجازه داشته باشند به منازل يا محلهاى كار افراد وارد شوند كه نه خانه امن و تيمى است و نه محل توطئههاى ديگر عليه نظام جمهورى اسلامى، كه صادر كننده و اجرا كننده چنين حكمى مورد تعقيب قانونى و شرعى است.
8 - جناب حجت الاسلام آقاى موسوى اردبيلى رئيس ديوانعالى كشور و جناب آقاى نخست وزير موظفند شرعاً از امور مذكوره با سرعت و قاطعيت جلوگيرى نمايند و لازم است در سراسر كشور، در مراكز استاندارىها و فرماندارىها و بخشدارىها هياتهائى را كه مورد اعتماد و وثوق مىباشند انتخاب نمايند و به ملت ابلاغ شود كه شكايات خود را در مورد تجاوز و تعدى مأمورين اجرا، چه نسبت به حقوق و اموال آنان سر مىزند بدين هياتها ارجاع نمايند و هياتهاى مذكور نتيجه را به آقايان تسليم و آنان با ارجاع شكايات به مقامات مسؤول و پيگيرى آن متجاوزين را موافق با حدود و تعزيرات شرعى مجازات كنند. بايد همه بدانيم كه پس از استقرار حاكميت اسلام و ثبات و قدرت نظام جمهورى اسلامى با تاييد و عنايات خداوند قادر كريم و توجه حضرت خاتم الاوصيا و بقيه الله اروحنا لمقدمه الفداء و پشتيبانى بىنظير ملت متعهد ارجمند از نظام و حكومت، قابل قبول و تحمل نيست كه به اسم انقلاب و انقلابى بودن خداى نخواسته به كسى ظلم شود و كارهاى خلاف مقررات الهى و اخلاق كريم اسلامى از اشخاص بىتوجه به معنويات صادر شود. بايد ملت از اين پس كه حال استقرار و سازندگى است احساس آرامش و امنيت نمايند و آسوده خاطر و مطمئن از همه جهات به كارهاى خويش ادامه دهند و اسلام بزرگ و دولت اسلامى را پشتيبان خود بدانند و قوه قضائيه را در دادخواهىها و اجراى عدل و حدود اسلامى در خدمت خود ببينند و قواى نظامى و انتظامى و سپاه پاسداران و كميتهها را موجب آسايش و امنيت خود و كشور خود بدانند. و اين امور بر عهده همگان است و كار بستن آن موجب رضاى خداوند و سعادت دنيا و آخرت مىباشد و تخلف از آن موجب غضب خداوند قهار و عذاب آخرت و تعقيب و جزاى دنيوى است. از خداوند كريم خواهانم كه همه ما را از لغزشها و خطاها حفظ فرمايد و جمهورى اسلامى را تاييد فرموده و آن را به حكومت عالمى قائم آل محمد صلى الله عليه و آله متصل فرمايد. انه قريب مجيب
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 108
تاريخ: 28/9/61
بيانات امام خمينى در ديدار با فرماندار سپاه، سرپرست، مربيان و اعضاى بسيج مستضعفين سپاه پاسداران انقلاب اسلامى سراسر كشور
ادعاى پوچ رضاخان در مورد ارتش
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول تشكر كنم از شما جوانان عزيز كه علاقه من به شما مثل علاقه يك پدر به فرزند و يك برادر به برادر است. تشكر كنم كه تشريف آوردهايد و من از نزديك جمال شما را زيارت مىكنم. آقاى رضائى راجع به فعاليتهايى كه شما آقايان كردهايد، يك گوشهاى را تذكر دادند و من مىخواهم چون دانشگاهها هم باز شده است و انشاءالله باز مىشود، از فرهنگ شروع كنم تا به شما برسد. ببينيم كه فرهنگ وارداتى به ما چه كرد و ما در مقابلش بايد چه بكنيم. من از ارتش شروع مىكنم كه فرهنگ وارداتى در ارتش و در همه ارگانهاى دولتى و در قشر تودهها و جمعيتهاى ما چه كرد. زمان رضا خان، زمانى بود كه ادعا مىكردند كه ارتش قدرتمندترين زمان خودش را دارد و از همه زمانها به ادعاى آنها قدرتمندتر است. من تاريخى براى شما بگويم كه گمان ندارم هيچ يك از شما در آنوقت بوده باشيد و آن مسائل را از نزديك لمس كرده باشيد. وقتى كه ارتش انگلستان و شوروى (روسيه آنوقت) جنگ داشتند با آلمان و طرفدارهاى او، قبلاً به دستور آنها در ايران راهها را ساختند و خط آهن كشيدند براى اينكه تجهيزات آنها عبور كند از اينجا، و بعد در يك ساعتى، از ارتش روسيه و ارتش انگلستان هجوم كردند به ايران. به مجرد اينكه در سرحد (سرحدهاى دور) اينها وارد شدند، وضع ارتش ايران به هم خورد. در سرحدات، ادعا اول شده بود كه سه ساعت مقاومت كردند و بعد كه رضا شاه پرسيده بود چرا (از قرارى كه نقل كردهاند) چرا اينقدر كم مقاومت كرديد؟ گفته بودند: اينكه گفتند سه ساعت، يك دروغ بوده، ما همچو كه آمدند، فرار كرديم. و آنوقت معروف شد كه آن يكى كه دو نمىشود اعلاميه ارتش ايران است در اين هجوم كه يك اعلاميه داد، دوم نداشت. اين در سرحدات بود. در تهران، من آن روز تهران بودم و در يك ميدانى كه نزديك به اين خط آهن، ايستگاه خط آهن بود، آنجا بودم و ديدم كه سربازها در تهران از سربازخانهها بيرون آمدند و دارند فرار مىكنند. هيچ در تهران خبرى نبود، فقط در سرحدات بود كه خبرش رسيده بوده كه بله اينطور شده است. سربازها از سربازخانهها بيرون آمده بودند و يكىشان را، يكى دو نفرشان را من ديدم كه دنبال يك شترى كه يك بارى به بارش بود مىگرديدند كه چيز ازش بيفتد بخورند. تمام، تقريباً تمام فرماندهان ارتش
صحيفه نور ج 17 صفحه 109
چمدانهاى خودشان را بستند و فرار كردند، از تهران فرار كردند، فرار كردند كه بروند بيرون، شايد از ايران بروند بيرون. و ارتش ما كه آنقدر برايش صحبت مىكردند كه قدرتمند است، فقط اين كار را مىكرد و همين طور قواى نظامى و انتظامى ديگرش كه مردم را سركوب مىكرد. مازندران را تمامش را املاكش را گرفت رضا شاه، تمام قدرتش اين بود كه به ما و به مردم و به ملت بخصوص روحانيت فشار مىآورد و زورگوئى مىكرد و در مقابل آنها، در صورتى كه آنها با ما جنگ نداشتند مىخواستند بيايند و عبور كنند از اينجا و اينجا را بگيرند، اينقدر مقاومت كردند كه اصل به حسب حرف اول و دروغ اول، سه ساعت و به حسب حرف دوم كه شايد آن صادقانه بوده اينكه اصلاً مقاومتى در كار نبوده، آنها آمدند و ما هم رفتيم، فرار كرديم. اين وضع ارتش بود در آنوقت و وضع ژاندارمرى آنوقت. اين را كسانى كه حتى ژاندارمرى زمان محمد رضا را اطلاع دارند (گفتن ندارد) مىدانند چه خبر بود و وضع شهربانى آنوقت كه پاسبانها با مردم چه مىكردند. پاسبانها كه بايد پاسبانى كنند از اين مردم و از اين كشور، به جاى پاسبانى، يا زور مىگفتند يا دزدى مىكردند يا رشوه مىگرفتند و فشار مىآوردند به مردم. اين وضع قواى نظامى و انتظامى ما بود كه از اين بدتر بود، حالا كسانى كه اطلاعات عميق دارند، از آنها بايد بپرسيد. اين را مقايسه كنيد با حالا و پاسدارن عزيز ما و ارتش ما و ژاندارمرى ما و شهربانى ما. چه شد كه آنوقت آنطور بود، در مقابل اجنبى آنطور زبون بودند و اينوقت اينطور است كه جوانها در مقابل آمريكا ايستادهاند و شعار مىدهند و مىگويند كه مرگ بر آمريكا؟
پاسدار و ارتشىاى كه در سنگر نماز شب بخواند مثل شير مقاومت مىكند
نكته اينكه اين تحول در ارتش پيدا شد، اين تحول در سپاه پاسداران پيدا شد، جوانهايى كه قبل از اين انقلاب در فكر اين معنا نبودندكه جنگى كنند و جهات جنگى را داشته باشند و نظامى باشند و در بين مردم خودشان سربلند بايستند و حفظ كنند مردم را، اين چيست؟ فرق ما بين اين دو زمان چى است؟ اين فرق، در فرهنگ است. فرهنگ ما در آن زمان با فرهنگ در اين زمان فرق كرده است. زبان فرهنگ ما در آن زمان با زبان فرهنگ ما در اين زمان فرق كرده است. شما از دانشگاه شروع كنيد تا ادارات دولتى، تا ارتش، تا ژاندارمرى آنوقت و تا همه اينها و تا تودههاى مردم، جوانها، ببينيد كه ارتش ما و ساير قشرهاى ملت و دولتى، مجلس آنوقت و دولت آنوقت و همه اينها در اثر فرهنگ وارداتى چه بودند. ما هر مطلبى را، اگر يك شخصى مريض باشد، تا احساس مرض نكند به طبيب رجوع نمىكند، وقتى احساس مرض كرد آنوقت مىرود پيش طبيب. طبيب هم تا مرض را نشناسد، نمىتواند معالجه بكند. جامعه وقتى كه مريض باشد همين طور است. تا جامعه احساس نكند كه مريض است، احساس نكند كه در حال احتضار است، تا اين را احساس نكند به فكر طبيب نمىافتد، به فكر معالج نمىافتد. جامعه آنوقت خودش احساس مرض نمىكرد، خيال مىكرد كه نه، ما خودمان سالميم، جامعهمان سالم است، سايه اعليحضرت به سر ماست، ارتش ما، ما را حفظ مىكند و امثال اينها. در اثر اينكه احساس درد نمىكرد و اگر احساس درد هم مىكرد طبيبى نبود كه اين مرض
صحيفه نور ج 17 صفحه 110
را علاج كند، بلكه آنهائى كه دست اندركار بودند، آنها طبيب معالج نبودند، آنها جنايتكارانى بودند كه به عوض دارو، سم به مردم مىدادند. اگر دانشگاه ما دانشگاه خودى بود، دانشگاه، دانشگاهى نبود كه دنبال فرهنگ وارداتى باز بشود، آن درآمدهائى كه داشت، آن نبود كه در آنوقت بود. شما از آن چيزهائى كه از دانشگاههاى آنوقت درآمد (البته من نمىخواهم همه را بگويم، استثناء دارد اما استثنايش كم است) آنهائى كه از دانشگاه بيرون آمدند و سيل آنها راه افتاد به طرف انگلستان و فرانسه و اخيراً آمريكا، ببينيد كه اينها در دانشگاه چى تهيه كردند، وقتى رفتند در خارج چى تهيه كردند و براى ما چى سوغات آوردند. افرادى كه آنوقت از دانشگاه بيرون آمده بودند و تحصيلاتشان را هم در خارج كرده بودند و برگشتند در ايران، همانهائى بودند كه وزراى آنوقت را و بسيارى از وكلاى آنوقت را آنها تشكيل مىدادند. اين وزراى آنوقت و آن وكلاى آنوقت چه مىكردند در ايران؟ براى ايران چه تحفه مىآوردند؟ تمام كوشش آنها اين بود كه رضايت در يك برههاى انگلستان را و بعدش امريكا را فراهم كنند. در رأس همه هم كه در آن زمان رضاخان بود و در زمان بعد، محمدرضا خان بود، آن هم تمام كوششاش اين بود كه آنها راضى بشوند، براى اينكه مىديد كه اگر آنها راضى نباشند، اين از بين مىرود. وقتى خودخواه بود و مىخواست خودش باقى بماند، به اين كار نداشت ملت است. هر چه مىخواهد باشد، من باشم، هر كه باشد، هر كه نباشد. شما ببينيد كه منافع اين مملكت، منافع اين كشور از نفت گرفته تا ساير منفعتهائى كه در اين كشور هست و غنى است بحمدالله اين چه مىشد. نفت در آنوقت بيشتر از حالاها صادر مىشد، به ايران چه مىرسيد؟ به دستگاه سلطنتى چه مىرسيد؟ به خارجىها چه مىرسيد؟ كى منافعش را مىبرد؟ آنهائى كه مىخواستند منفعت ايران را برگردانند، دستگاههايى بر مىگرداندند و چيزهايى، سلاحها و - عرض مىكنم كه - مهمات از آمريكا بر مىگرداندند، در ازاى پول نفتى كه ما نفتش را داده بوديم، براى خودشان پايگاه درست مىكردند و خدا خواست كه اينها را آنها آوردند براى خودشان پايگاه درست كردند و بحمدالله بر ضد خودشان شد. دانشگاه ما در آنوقت در دست يك دسته از اشخاصى كه در يك وقتى انگليسى و در اخير آمريكايى محض بودند، يعنى چشمان طرف آمريكا بود كه ببينند چه مىگويد تا اينها فرمان ببرند. يك دسته اقليتى هم كه از مردم شريف بودند در مجلس يا در دانشگاه، اينها در اقليت بودند و نمىتوانستند صحبت كنند، همراه كسى نداشتند. اينها بايد خون جگر بخورند و در حضور آنها ببينند كه اين جنايات دارد وارد مىشود. شما دست روى هر يك از اين ارگانهاى سابق بگذاريد، برويد سراغ مجلس، مجلس چه فضاحتى در اين ايران به بار آورد، مجلسى كه اسمش را مىگذاشتند مجلس شوراى ملى ايران، با اين ملت ايران چه كرد اين مجلس. شماها ديگر اين آخرها يادتان هست كه اين قضيه آخرى كه گذراندند براى اينكه كسانى كه آمريكايى هستند، از آمريكا آمدهاند، ارتشى هستند، بستگان آمريكا هستند، مأمون هستند و نبايد در اينجا محاكمهشان كرد. اين را مجلس درست كرد. البته يك بازى هم در آوردند كه دوتايشان هم مخالفت كرد، دوتايشان چه، اما مطلب معلوم بود كه از اول بايد اين بشود و اين هم شد. مجلس ما آن بود كه ما را اسير آمريكا كرد و شاه موشان مجلس ما هم، كشور ما هم آن بود
صحيفه نور ج 17 صفحه 111
كه كشور ما را آنطور اسير كرد، و خود ارتش هم، چون فرهنگ، فرهنگ خارجى بود و تربيت و ارتزاق از فرهنگ خارجى مىشد، آنها بودند كه جز اينكه جيبهاى خودشان را پر بكنند كارى نمىكردند. طورى نبود كه ما يك ارتش فرض كنيد كه چهارصد هزار نفرى كه داشتيم، يك ارتشى باشد كه بتواند يك مقاومتى بكند. تربيت، يك تربيتى بود كه نبايد مقاومت كرد. رفاه در بين آنها به طورى بود كه ديگر جاى اين نمىماند كه بخواهند براى كس ديگر يا براى حفظ كشورشان چه بكنند. در آنوقت هم دفاع از ملت، ملت ايران بود، دفاع از كشور ايران بود، حالا هم هست. آنوقت دفاعشان آن بود كه عرض كردم كه اصلاً مقاومت نشد و اساساً خراب بود و معلوم شد كه ارتش ميان تهى است و امروز هم شما حال ارتش را، حال پاسدارها، حال بسيج را، حال اينها را مىبينيد كه دو سال و بيشتر از دو سال است كه مقاومت كردهاند و ايستادهاند اين جوانها و اين مليت كه اينها را اينجور كرده. اگر مليت بود، آنها هم داشتند اين را. اين آقايانى كه خيال مىكنند كه از مليت است اين امور، اينها نمىفهمند. اگر - مىفهمند خودشان - مىفهميدند، خودشان را به اين روز نمىانداختند. اين ايمان است كه اينها را اينطور كرده. آن پاسدار و آن ارتشى كه در سنگر خودش نماز شب بخواند، اين ارتشى مثل شير مقاومت مىكند، براى اينكه براى خداست. آن ارتشى كه مشروب بخورد آنجا و قمار بازى كند آنجا، براى كى كند؟ آن تا ببيند پاسدار آمد، سى هزار نفرشان اسير مىشوند، مىآيند خودشان را به بند هم مىاندازند. شما خيال مىكنيد كه ما در مقابل همين عراق كه همه كشورها دارند از آن حمايت مىكنند، پول سرشار را اين شيوخ بدبخت به اين جانى مىدهند و اسلحههاى بسيار هم كه از همه جا برايشان مىآيد، شما خيال مىكنيد كه اگر يك روزى در آن زمان اتفاق مىافتاد، او با آن وضعى كه داشت و كشور ما با اين وضعى كه داشت كه ملت هيچ كار نداشت به اين مسائل، فقط بود ارتشش، ارتش آنطورى، يك ساعت اينها مىتوانستند مقاومت كنند؟ خدا خواست كه آنوقت به اين فكر نيفتادند. يعنى آن هم از باب اين بود كه شاه تسليم آمريكا بود و ديگر ادعايى نداشتند كه نوكر خودشان را چى بكنند. امروز كه دو سال بيشتر است شما مقاومت كردهايد و دنبال شما اين مردم، زن و مردشان در دنبال شما هستند و دارند كوشش مىكنند براى پيشبرد شما، اين فرهنگ اسلام است كه اين را آورده است، نه فرهنگ ملى است و نه فرهنگ شاهنشاهى، اينها بود قبلاً و اين مسائل نبود. اين اسلام است كه جوان را، جوانها را از كنار دريا و از آن بازى كه برايشان درست كرده بودند، از آن چاههايى كه برايشان كنده بودند، نجات داد و به سعادت رساند و مقابل همه قدرتهاى دنيا ايستاد و خم به ابرو نياورد. اين فرهنگ اين كار را كرد.
دشمنان دست به هم داده بودند كه اسلام را بكوبند
از دانشگاه اسلامى، انشاءالله بعد از چند سال خواهيد ديد كه نتيجه چه خواهد شد. دولتها از دانشگاه تشكيل مىشود، مجلسها از دانشگاه تشكيل مىشود، دانشگاه در ارتش دخالت دارد، دست دارد، فرهنگ در ارتش تأثير دارد، فرهنگ در كوچه و بازار و مردم تأثير دارد. آن روز روزنامهها را
صحيفه نور ج 17 صفحه 112
مىديدى، روزنامههايى بود كه همه برخلاف مصالح خود كشور ما و چون اسلام را مىديدند كه اگر باشد نمىشود كه اين اسلام را جلويش را گرفت، برخلاف اسلام بودند. در زمان رضاخان، خوب شد كه شما آنوقت نبوديد، خون دلى خوردند اشخاصى كه در آنجا بودند، در آنوقت بودند. آقا، در روزنامه يا در مجلهاى كه آنوقت منتشر شد به صراحت به رسول اكرم (ص) جسارت كرد، يك نفر جواب نداد. به صراحت، شعراى آنوقت، نويسندههاى آنوقت، روشنفكران آنوقت، همه اينها دست به هم داده بودند كه اسلام را بكوبند. البته استثناء داشت، اما آنها در اقليت بودند، نمىتوانستند چيزى بگويند. مجلات آن روز، خدا مىداند كه آن مجلات با اين جوانها چه كرده است. سينماهاى آن روز، تئاترهاى آن روز، هنرهاى آن روز، اينها همه دست به هم داده بودند كه اسلام را از اينجا بيرون كنند و امريكا را وارد كنند. خدا به ما تفضل كرد، ترحم كرد و اين تحول حاصل شد و تا اين مطلب هست، اين تحول هست و باقى هست، شما از هيچ چيز نترسيد. كسى كه از خدا مىترسد از كس ديگرى نبايد بترسد. بين شما و آنها، همين بود كه شما براى خدا، فى سبيل الله داريد جهاد مىكنيد. آنوقت، اصل صحبت از خدائى در كار نبود اعليحضرت فرمودند، چه فرمان يزدان چه فرمان شاه اين منطق اينها بود. اينكه روحانيون فرياد مىزنند به اينكه اسلام را بايد تقويت كرد در يك كشورى، بايد ايمان مردم را تقويت كرد، اينها براى همين است كه ديدند كه كجاهائى كه ايمان هست، جاهائى كه ايمان هست چى هست و جاهائى كه ايمان نيست چى هست. حالا شما خودتان لمس كرديد اين را. همين جوانهائى كه الان هستند، نظير آنها سابق هم بودند. سابق اينطور نبود كه ما جوان نداشته باشيم. به همين مقدار يك خرده كمتر البته، چون جمعيت زياد شده، جوان آنوقت بود و همين مقدار اشخاص بودند، مردم بودند، جمعيت همين طور بود، اما چى بود؟ خيابانش را وقتى مىگشتيم همه فساد، اين فرهنگ اجنبى است. در خيابانها كسى وارد مىشد مىديد سر تا ته خيابانها يا مشروب فروشى است يا بساط زدن و چه كردن است، يا زنهاى لخت در بين مردم راه افتادن است. بازارش را مىديدى همين بود، همين مسائل بود. توى مدارسش مىرفتى، توى مدارس دانشگاهى - و چيزيش - همين مسايل بود. در ديوارهاى دانشگاه بدگويى بود به اسلام و به قرآن كريم. حتى بعد از انقلاب، آنوقتى كه دانشگاه در قبضه منافقين و امثال منافقين بود، در ديوار دانشگاه به اسلام جسارت مىكردند. وقتى كه ما دستمان را دراز كرديم كه هر چه آمريكا مىدهد بخوريم و هر چه هم خط مىدهد عمل بكنيم و خودمان گوش و چشمها را ببنديم نبينيم، وقتى اينطور مىشود، آن حال مىشود كه ديديم و ديديد.
آن چيزى كه ملتها را مىسازد فرهنگ صحيح است
و اين خداست كه ما را از اين لجنزار و از اين چاه هلاكت بيرون آورد و به مقام انسانيت شماها را رساند. مقامى كه براى خدا، براى پيشبرد اهداف اسلام شما جنگ مىكنيد. نظير مجاهدين اين زمان، نظير اين جوانهاى اين زمان، از اول تاريخ تا حالا نبوده است. اگر آنها بودهاند، اما كم بودند. زمان رسول الله صلىالله عليه و آله و سلم تا مىآمد به زمان ائمه ما عليهم السلام، آن زمان رشد اسلام
صحيفه نور ج 17 صفحه 113
بود، پيغمبر چقدر خون دل از اين مردم همان بلاد خودشان مىخورد، اميرالمؤمنين چقدر شكايت كرده است، قرآن چقدر شكايت كرده است - قرآن از آنها - شكايت از همان مسلمان ها. اميرالمؤمنين از همان مسلمانها و از همين كسانى كه در اطرافش بودند شكايت مىكردند، منبر مىرفت آروزى مرگ مىكرد. اميرالمؤمنين وقتى هم كه شمشير را خورد از آن منافق، فزت و رب الكعبه فرمود، براى اينكه راحت شد از اين گرفتارى كه به دست مردم دارد. مىخواستند يك ارتشى را، يك لشكرى را به آنطورى كه سابق بود، براى دفاع از اسلام راه بيندازند، چقدر خون دل مىخوردند، چقدر زحمت مىكشيدند، نمىآمدند. امروز داوطلب شما داريد مىرويد، داوطلب طرف شهادت مىرويد، طرف مرگ مىرويد. امروز شما بسيج و پاسداران و كميتهها و ارتش و قواى نظامى و انتظامى و عشاير و آنها يك جور ديگرى بودند، حالا يك جور ديگرى شدهاند، همه شما اميد اسلام هستند، اسلام به وجود شما افتخار مىكند، بگذار هر چه مىخواهند در خارج بگويند، در خارج بگويند كه مردم ديگر برگشتهاند - از -، ديگر مردم رها كردهاند. انتخابات مىشود اولش مىگويند كه (همين انتخاب اخير) اولش در خارج مىگفتند كه مردم شركت نمىكنند، مردم شركت نكردند. مىترساندند كه اگر شركت كنيد چه مىشود. بعد كه ديدند شركت مىكنند، حالا مىگويند دروغ است. هر چه مىشنوند از اين چيزها، يكىشان به ديگرى مىگويد دروغ است. اينها مىخواهند تحليل ما را، ما را از تحليلمان اغفال كنند. اينطور بود. مىگويند بابا، مردم آنجا در صحنه هستند. مىگويند نخير، هيچ در صحنه نيستند. دانشگاهها باز مىشود مىگويند مردم نخير، نمىروند. انتخابات شد، نخير انتخابات نبود. انتصابات بود، دولت مردم را با زور برد. بابا، مردم در دانشگاه اجتماع مىكنند براى نماز. نخير، به اينها پول مىدهند. همه را مىگويند دروغ است. براى اينكه مبادا... مىگويند اين دروغ است كه مىخواهند اين تحليل ما، ما شك در تحليلمان بكنيم. وضع اينجور شده براى آنها. اگر اينها يك آدمهايى بودند، واقعاً انسان تاسف مىخورد به بعضى اشخاص كه مىتوانستند آدم باشند، مىتوانستند مفيد باشند، مىتوانستند براى خودشان مفيد باشند، مىتوانستند براى كشور مفيد باشند، همچو جهالت كردند، نفهمى كردند با همه، اصلاً نشناخته بودند اسلام چه هست، قدرت اسلام را نمىدانستند چيست، هى دم از مليت زدند و هى دم از چى زدند. اسلام اينها را اينطور از خود بيخود كرده و عاشق كرده است، اينها نشناختند، ملت را نشناختند، ايمان ملت را نشناختند، به خيال خودشان مىخواستند خدمت براى ديگران بكنند كه خودشان به نوائى برسند، خودشان هم به همين نرسيدند. آنها گمان مىكردند كه بالاخره امريكا مىآيد، پس ما يك جاى پائى براى خودمان بگذاريم. بعضىشان هم شايد مبعوث بودند از طرف آنها، لكن امريكائى در كار نيست. تا اينها زندهاند، امريكا تو كار نيست. حالا اگر يك وقت در تاريخ خداى نخواسته يك چيزى بشود، ايران باز فراموش كند اين صحنههاى انسانى را، آن مسأله ديگرى است، اما انشاءالله اين مسائل هست و به قوت خودش هست و اينها باختند، بدبخت كردند خودشان را. و يك دستههاى ديگر هم هستند دارند بدبخت مىكنند. نكنند اينها ديگر. اين جوانها رها كنند اين مسائل را، مىبينند كه ديگر نمىشود، مىدانند كه ديگر اين منحرفين نمىتوانند بيايند اينجا
صحيفه نور ج 17 صفحه 114
برسند به يك حكومتى. حكومت به كى بكنند؟ به اينها؟ در صورتى كه مىتوانند خوب، بيايند درست مثل آدم مشغول كار بشوند و توبه كنند، برگردند به كارهاى خودشان. در هر صورت آن چيزى كه ملتها را مىسازد، فرهنگ صحيح است. آن چيزى كه دانشگاه را بارور مىكند كه براى ملت مفيد است، براى كشور مفيد است، آن عبارت از آن محتواى دانشگاه است، نه درس است. صنعت ماعداى ايمان، فساد مىآورد. علم ماعداى ايمان، فسادآورد. اذا فسد العالم فسد العالم. هر چه علم بيشتر شد، فسادش هم بيشتر است. اهل جهنم از تعفن عالم به ايذا دارند، اذيت مىكشند. عالمى كه ايمان دارد آن است كه خدا تعريفش مىكند، پيغمبر تعريفش مىكند، اسلام تعريفش مىكند. اگر ايمان پهلوى تخصص نباشد، تخصص مضر است. تخصص در يك كشورى باشد كه ايمان تويش نباشد تخصص كشور را به هلاكت مىرساند، به بستگى مىرساند. اينهمه متخصص ما داشتيم در هر رشتهاى، در زمان سابق براى اين ملت چه كردند اين متخصصين ما؟ جز هى ملت را به عقب راندند، هى وابسته كردند، همه چيز وابسته شد. هر چه اسم مىبردند مىگفتند بايد برويم به سراغ اروپا. لولهنگ سازى را خوب بلدند. آنها به ما ما را مىبردند براى اينكه تعليم كنند، تعليم نمىكردند، جوانهاى ما را مىبردند يك دسته را فاسد مىكردند، يك چيزهاى ناقصى، ميان راه اينها را رها مىكردند بيايند. ما را هى بازى دادند، كشور ما را هى بازى دادند، ملت راهى بازى دادند كه ما مىخواهيم شما را برسانيم به تمدن بزرگ. وقتى رفتند ديديم كه تمدن بزرگ كه نبود هيچ، ما را منحط كردند تا حدى كه همه چيزمان وابسته به غير بود و همه دارائى ما را بردند اينها. اينها كه رفتند تمام بانكهاى اينجا را غارت كردند و رفتند. اينقدر بدهكار هستند اين فرارىها به اين بانكها. سالهاى طولانى بايد زحمت بكشند تا چيز بانكها را حالا خود ايران بدهد. براى اينكه فرهنگ، فرهنگ ايمانى نبود، ايمان توى جامعه نبود، ايمان در بازار نبود، ايمان توى - عرض مىكنم - خيابان نبود، ايمان توى دانشگاه نبود. هر جا را منتها مؤثرتر مىدانستند، آنجا را بيشتر فشار مىآوردند. روحانيون هم كه الا خيلى. خيلى نادر از آن مسائل اولى كه صدر اسلام داشته، نگذاشته بودند، همان سر جاى خودشان بودند. اينها را ديگر نمىتوانستند منحرف كنند، از بين مىبردند، اسير مىكردند، تبعيد مىكردند، حبس مىكردند، مىكشتند. عدهاى از روحانيون بزرگ را كشتند در زمان رضا خان، از شهرهاى خودشان بيرونشان كردند بردند يك جاى دور دستى آنجا نگهشان داشتند. علماى آذربايجان را از آنجا برداشتند بردند يك جاى ديگر. علماى مشهد را همه را اسير كردند آوردند تهران. يكى از بزرگترين علماى آنجا را در همين تهران بين من خودم اين را ديدم كه توى يك خيابانى كه اجازه داشت تا اينجا بيايد از خانهاش بيرون، با شبكلاه نشسته بود و مردم مىآمدند مىرفتند خيلىها نمىشناختند، بعضىها هم مىشناختند جرأت نمىكردند سلام بكنند به او. و همين را كه علماى درجه يك مشهد بود، مرحوم آقازاده بزرگ كه از علماى درجه يك بزرگ بود، با پاسبان توى خيابان مىبردندش براى محاكمه، آخرش هم كشتند او را.
صحيفه نور ج 17 صفحه 115
خداوند مردم را به يك انسانهاى اسلامى - انسانى متحول كرد
اين ملت، همان ملت بود، اما چرا حرف نزد، براى اينكه فرهنگ خارجى نگذاشته بود. اين چشمش را اين جوان وقتى باز مىكرد، به مجله نگاه مىكرد مىديد كه همهاش يك مسائل جنسى، به روزنامه نگاه مىكرد، يا فحش به آخوند بود يا - فحش عرض مىكنم - كه به ملا بود يا به اسلام يا به اين چيزها. بچه را از كوچكى بزرگش كردند به ضداسلام، به ضد وطن. به ضد ايمان و اگر خداى تبارك و تعالى به اين ملت مظلوم ترحم نفرموده بود، آن خوابهائى كه اينها ديده بودند، بيشتر از اين مسائل بود. شما يكى دو سه تا مسألهاش كه در اين آخر واقع شد ازدواج پسر يك سرهنگى به پسر سرهنگ ديگر، ازدواج پسر به پسر، اين يكى از مسائلى بود كه راهش باز شد، بعدها هم اگر مهلت داده بودند مسأله رايج مىشد، چرا كه در بعضى جاهاى ديگر هست. فحشاى علنى در خيابان، در شيراز، اينها خيلى خواب ديده بودند براى ما. ديگر قضيه دريايش را كه همه آنهائى كه رفتهاند، ديدهاند - و عرض مىكنم - يا شنيدهايد و قضيه كابارهها و قضيه ميخانهها و قضيه قمار بازىها و اين قضايائى كه سرتاته ايران پر از اين مسائل بود.صحبت از اسلام توى كار نبود. خداوند رحم كرد، همه شما را متحول كرد، تمام جوانهاى ما را از آن منجلاب نجات داد و وارد كرد در يك محيط اسلامى انسانى كه در مقابل شرق و غرب ايستاده است و ابداً خم به ابرو نمىآورد كه اينها داراى - نمىدانم - چه چيزهاى پيشرفتهاى هستند و آنها هم، شما اين را بدانيد كه آنها، هميشه اينطور بوده كه استعمارگر كوششاش اين بوده است كه از خود مردم به جان خود مردم بريزد. هميشه بنابراين بوده كه يك كودتائى در خود كشور ايجاد كند، يك اختلافى در خود كشور ايجاد كند. اينها در اين صدد هستند هميشه، دست از ما برنمىدارند. بيدار باشد ملت ما، بيدار باشد ارتش ما، بيدار باشد پاسدارهاى ما، كميته ها، بسيج نمىدانم عشاير، همه اينها بيدار باشند بفهمند كه اگر يك وقت بنا شد كه يك زمزمه خلاف پيدا شد بدانيد كه نمونه اين است كه يك مسألهاى درست كنند. دانشگاه كه باز شده است، بدانند اين جوانها كه دستها ممكن است در كار باشد كه باز مسائل را طور ديگرى كنند و شماها را منحرف كنند. همان دفعه اولى كه شما از يك استاد يا از يك دانشجو يك چيز انحرافى ديديد، همان دفعه اول گزارش بدهيد تا جلويش گرفته بشود. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به شما عزيزان كه عزيز اسلام هستيد، عزيز پيغمبر اسلام هستيد، عزيز حضرت ولى امر هستيد به شما توفيق عنايت كند كه در راه اسلام، در راه ميهن خودتان جديت كنيد و انشاءالله آن بسيج عمومى كه براى ياد گرفتن باشد، هم تعليمات دينى و ياد گرفتن قرآن و كتاب و هم تعليمات نظامى و اينها، يك كشور نظامى بشود، نظامى - الهى. يك همچو كشورى كه اينطور شد، ديگر كسى به آن طمع نمىكند، براى اينكه مىداند ضررش بيشتر از نفعش است. توجه كنيد به افغانستان، در صورتى كه كمونيست - هايش، دولتش نمىدانم مخالف بودند با مردم، همين عده مردمى كه مال ملت بودند و مال اسلام بودند، همه طريقه اسلامى داشتند، همينها تاكنون بعد از بيشتر از يك سال مقاومت كردند و شوروى را پشيمان كردند از اين كارى كه كرده است و يكى از كسانى كه از ارتشىهاى شوروى بود و فرار كرده
صحيفه نور ج 17 صفحه 116
بود مىگفت تاكنون سى هزار جمعيت ارتشى شوروى در افغانستان كشته شده است. اينها مىبينند نمىشود در يك كشورى كه ملتش يك چيزى را مىخواهند، نمىشود خلافش كرد. حالا آنجا دولت شان هم موافق با آنها بود و حزب - نمىدانم - زهر مارشان هم موافق با آنها بود. اينجا كه ما نه يك حزب مخالفى داريم و نه يك دولت مخالفى داريم و نه يك مجلس مخالفى، هيچى نيست. در اينجا بيايند چه بكنند؟ هر كوچه بروند كشته مىشوند، هر كوچه، اينها بايد بروند از ماورأى ابرها عبور كنند. بالاخره كشور گيرى و منفعت از كشور با آسمان نمىشود، زمين مىخواهد، زمين هم نمىتوانند بيايند. انشاءالله خداوند به شما توفيق بدهد كه ايمانتان قوى بشود. ايمان همه ما، ايمان همه ما انشاءالله قوى باشد. توجه به خدا و آن قرب به خداى تبارك و تعالى هر روز زيادتر بشود و وحدت كلمه و اجتماع ما كه در رأس امور است، درباب حفظ كشور بيشتر بشود انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 117
تاريخ: 1/10/61
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور و معاونين اين وزارتخانه و استانداران سراسر كشور
اين قدرت اسلام است كه مردم را اينطور در صحنه نگه مىدارد
بسم الله الرحمن الرحيم
از جمله مسائلى كه بايد به آن توجه كنيم و شكر خداى تبارك و تعالى را بجاى بياوريم، اينكه ببينيم ملت با ما چه كرده است. شما اگر در تمام ادوار و دنيا بگرديد، ملتى را همانند مردم ايران نمىتوانيد پيدا كنيد كه در رفع همه مشكلات پيشقدم باشند. و هميشه ميزان، نوع ملت و تودهها هستند. مردم ماقبل از انقلاب و بعد از آن، چنان در صحنه هستند كه انسان متحير مىشود. شما ببينيد كه در همين انتخابات مجلس خبرگان، چون مردم آن را مىخواستند، بيش از هيجده ميليون راى دادند و ملت مىداند كه فشارى در كار نبود. حتى يك مورد هم ماموران دولتى به كسى نگفتند كه برو رأى بده. اين قدرت اسلام است كه از يك طرف مردم را اينطور در صحنه نگه دارد و از طرف ديگر قواى مسلح، از سپاه پاسداران گرفته تا ارتش و ژاندارمرى و شهربانى و بسيج و عشاير، همه و همه بيشتر از دو سال با تحمل آنهمه فشارها و سختىايستاده و از اين كشور دفاع مىكنند و شهيد مىدهند. در مورد خانههاى تيمى هم كه در سراسر كشور گروهى از مفسدين در آنها مشغول به توطئه بوده و هستند، مىبينيد كه شهربانى و كميتهها و پاسداران و ماموران دادستانى و سايرين چه اقدامهاى موثرى انجام مىدهند كه همين ديشب اعلام كردند پنجاه خانه تيمى به همراه عده زيادى از اين مفسدين را گرفتهاند اگر در رژيم سابق يك خانه تيمى كشف مىشد، مىدانيد كه چه هياهوئى راه مىانداختند. امروز چه؟ من اين را يك ظلم مىدانم كه فرزندان عزيز ما اينگونه شبانه روز كار كنند و در راديو و تلويزيون و روزنامهها فقط چند كلمه بگويند و رد بشوند. همين فقط گفته شود كه چه شد، بدون تشكر از مردم ما كه با مأمورين همكارى داشتند و بدون تشكر از تمام دستاندركاران. امروز پاسداران عزيز ما براى كشف خانههاى تيمى آنهمه كشته مىدهند تا خانهاى كشف شود و محل فسادى از بين برود. من از آنها تشكر مىكنم.
خدمت به ملت و دولت، خدمت به اسلام است
اين شكر نعمت است، نعمتى كه خداوند به ما داده است. شكر نعمت اين است كه ما به جاى صحبت، عمل كنيم. آن هم طبق ضوابط اسلام، نه تجاوز كنيم و نه تقصير.
صحيفه نور ج 17 صفحه 118
همانطور كه عرض كردم، رفتن و جاسوسى كردن و تجسس نمودن خلاف اسلام است. از طرفى تجاهر به فسق و خلاف شرع هم خلاف شرع است. البته تودههاى مردم هيچ گاه عمل خلافى انجام نمىدهند، ولى ممكن است دستهاى پيدا شوند و بخواهند سوء استفاده كنند. نه، سوء استفاده هم نبايد بشود. احكام اسلام در تمام ابعادش بايد عمل بشود. يعنى نه جاسوسى شود و تفتيش عقايد و نه كسى متجاهر به فسق شود.
ما نبايد ظلم كنيم، يعنى تفتيش نمائيم كه در داخل خانههاى مردم چه مىگذرد، كسى هم حق ندارد عشرتكده درست كند و يا قمارخانه. در حكومت اسلامى با اينگونه امور مبارزه مىشود. ما مىخواهيم احكام خدا جارى شود. آن طرفش هست، اين طرفش هم هست. آن طرف كه نبايد با مردم بدرفتارى كرد، نبايد داخل منازل مردم ريخت، مردم بايد در خانههايشان مطمئن باشند، در زندگىشان، كسب و تجارتشان اطمينان داشته باشند. دولت اسلامى موظف است مردم را مطمئن نمايد در همه چيز، در سرمايه هايشان، در كسب و كارشان. دولت حق ندارد به آنها تعدى نمايد و اگر كسى تعدى كرد تأديب خواهد شد. و از آن طرف هم اگر كسانى كه مخالف اسلام هستند بخواهند تجاهر به فسق نمايند، آنها هم تاديب خواهند شد. خلاصه ما بايد تمام جوانب را ملاحظه كنيم و بايد در مقابل ملت بزرگ ايران متواضع باشيم و به آنها خدمت كنيم. يك خدمت اين است كه بگوئيم متشكريم و دعا كنيم. ولى شكرگزارى حقيقى از ملت عبارت است از اينكه نعمتى را كه آنها به ما دادند جبران كنيم. در مقابل گرفتارىهاى آنها خاضع باشيم و سعى كنيم تا تمام گرفتارىهاى آنها را رفع نمائيم. همه مىدانيم كه كشور ما هيچ گونه تزلزلى ندارد. و اينكه با تمام گرفتارىها به چنين استقرارى رسيدهايم، از عنايات خداوند است كه مردم توجيه شدند تا در مقابل تمامى سختىها بايستند.
امروز اكثر قدرتها با ما مخالف هستند، ولى ملت ما با اتحاد خود در مقابل تمام آنها ايستاده است. ملت اگر اتحادش را حفظ كند، مطمئن باشد شكست نمىخورد. مردم بايد پشتيبان دولت باشند. دولت و استانداران و فرماندارها در هر جائى كه هستند بايد به مردم خدمت كنند. وقتى ما خدمتگزار ملت شديم، ملت هم پشتيبان ما خواهد شد و در اين صورت است كه طمع خارجىها قطع خواهد شد، چرا كه هميشه اجانب بنايشان بر اين است كه از داخل، كارها را خراب كنند و اتحاد مردم را از بين ببرند، اختلاف ايجاد كنند و بعد به ايادى داخلى شان دستور دهند تا مقاصد پليد آنها را پياده نمايند. پس ملت بايد اتحاد خودش را حفظ نمايد و تنها در سايه اين اتحاد است كه ما تحت هيچ بيرقى نيستيم. ما تنها زير پرچم اسلام زندگى مىكنيم و هيچ كس بر ما نفوذ ندارد. تنها نسبت به احكام اسلام خاضعيم و تا قدرت داريم دنبال تحكيم پايههاى اسلامى باشيم و از اسلام تبعيت مىنمائيم. در اين صورت است كه خداى تبارك و تعالى به ما كمك خواهد كرد.
عمده اين است كه ما به اسلام خدمت كنيم. خدمت به ملت، خدمت به اسلام است. خدمت به دولت، خدمت به اسلام است. و امروز هر خدمتى كه انجام دهيم، خدمت به اسلام است. هر خدمتى كه مردم به آن احتياج داشته باشند، خدمت به اسلام است. وقتى قرار گذاشتيم كه به اسلام خدمت كنيم،
صحيفه نور ج 17 صفحه 119
خداى تبارك و تعالى هم ما را تنها نمىگذارد و نمىگذارد گرفتار شويم. براى اينكه گرفتارى از خود انسان است، از خارج نيست. تا در داخل ملت يك كرم زدگى پيدا نشود خارجىها نمىتوانند كارى انجام دهند. و بحمدالله امروز ما از داخل اطمينان داريم و با اين اطمينان بايد به مردم خدمت كنيم و ديگر نبايد بگوئيم حال انقلاب است. نه، ديگر حال آرامش است، حال خدمت به مردم و جامعه است، حال خدمت به اسلام است، حال اين است كه مردم مطمئن باشند و نسبت به همه چيزشان اطمينان داشته باشند، سرمايههايشان را به كار انداخته و نسبت به آن اطمينان داشته باشند، بايد كاسب نسبت به كسبش و ادارى نسبت به ادارهاش اطمينان داشته باشد. ديگر هيچ كس از آمدن به وطن خود نترسد. بيايند و بفهمند كه در اينجا مسألهاى نيست. با كمال آرامش مشغول به كار شوند و نترسند از اينكه يك وقت سرمايههايشان را مىگيرند. خير، ما بر آن نيستيم كه سرمايه مردم گرفته شود. سرمايه مردم مال خودشان است، آن را به كار بيندازند و كسب بكنند و كشور را اداره و تقويت بكنند. دولت هم پشتيبان آنهاست و بايد باشد. خداوند همه شما را حفظ فرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 120
تاريخ: 4/10/61
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير، مسؤولان دواير سياسى - ايدئولوژيك و پرسنل گروه تحقيقات صنعتى و دفاعى وزارت دفاع
آنچه ما به دست آورده ايم، اين است كه اسلام را زنده كردهايم
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما عزيزانى كه براى اسلام و ميهن خودتان افتخار آفريديد و با گزارشات و پيشرفتهاى خود مرا خوشحال كرديد تشكر مىكنم ما هر قدمى كه به پيش مىرويم، از جناياتى كه به وسيله آمريكا و امثال آن و ايادى داخلى آمريكا بر اين كشور رفته است، بيشتر مطلع مىشويم. بزرگترين خيانتى كه كردند همين بود كه نگذاشتند جوانها و ارتش ما رشد كنند. اگر از اول ارتش ما يك ارتش اسلامى بود و آن تعهدات اسلامى را داشت و به آن عمل مىكرد، حالا وضع ما غير از اين بود. معذلك خداوند تبارك و تعالى سايه عنايتش را بر سر اين ملت انداخت كه در بين راه جلوى مفاسد را بگيريم، البته باز هم در بين راه هستيم و من اميدوارم كه آقايان با دلگرمى به كار خود ادامه دهند و توجه داشته باشند به اينكه خداوند به آنها اجر خواهد داد و همين كارهاى شما هم از عبادات بزرگ است و علاوه بر اينكه در دنيا و در همه جا ثبت مىشود در نامه عمل شما هم ثبت خواهد شد.
ما در عين حال كه در اين جنگ عزيزانى را از دست دادهايم و آنهمه جنايت بر اين كشور وارد شده است و اخيراً جنايت بزرگ دزفول را متحمل شدهايم كه من در اينجا به خانوادههاى مصيبت ديدگان اين حادثه تسليت گفته و براى مصدومين آنها نيز از خداوند شفا مىخواهم، اما چيزى كه كشور ما دريافت كرده است بسيار ارزشمندتر و عزيزتر از اينهاست. البته ما صدمات به افراد را نمىتوانيم جبران كنيم، لكن اميد است كه بعدها اشخاص ديگرى بيايند جبران كنند. آنهائى كه بدبين هستند و در گوشهاى نشستهاند و روى نقطه ضعفها انگشت مىگذارند كه چرا ما كشته داديم، چرا وضع فلان است و از اين چراها و چراها، هيچ گاه آن طرفش را در نظر نمىگيرند كه ما چه دريافت كردهايم. و البته اين را ما و همه مىدانيم كه چقدر از ما كشته و معلول و مصدوم شدند ولى ما ابتدا به جنگ نكرديم .اگر آقايان مىگويند كه چرا شما با آمريكا در افتاديد كه اين جنگ واقع شود، كه ما هم از اول مىدانستيم كه در افتادن با آمريكا و همه قدرتاين توابع را دارد، ولى اين اشكالى است كه اين آقايان بايد به خود پيغمبر بكنند كه چرا با ابوسفيانها در افتاديد تا عمويت و افراد بزرگى از اسلام كشته شوند و مىبايست تسليم مىشدى و در گوشه خانهات مىنشستى و در اين صورت به اميرالمؤمنين هم اين
صحيفه نور ج 17 صفحه 121
اشكال وارد است كه همه گفتند بگذار معاويه و اشعث در حكومت شام باقى باشد و همين مطلب اسباب اين شد كه اشخاصى مثل عمار و چندين هزار جمعيت كشته شوند. و با اين تفكر، اشكال به حضرت سيدالشهدا هم وارد است كه چرا از مدينه آرام برخاست و با يك جمعيت كم به راه افتاد و در مقابل يك حكومت جبار ايستاد. پس اگر بنا باشد همه اينها و همه انبيا در تاريخ اشتباه كرده باشند و مىبايست با منطق اين آقايان با قلدرها بسازند، ما هم اشتباه كردهايم و به آن اعتراف مىكنيم و اگر مسأله اين نيست، بلكه مسأله، مسأله انسانيت به ارزشهاى انسانى است،جلوگيرى از اين جناياتى است كه قلدرها به بشريت و انسانيت مىكنند، مسأله تباهى افراد ارزشمند است، پس ما نمىتوانستيم داخل خانه نشسته باشيم و آمريكا هم بيايد در داخل اين كشور حكمفرمائى كند و همه دست به سينه در برابر آمريكا بايستند و چاپلوسى كنند تا اينكه نان و اسلحه به آنها بدهد و يا اينكه مهماتى را در اينجا انبار كند كه هر وقت جنگى واقع شد براى خودش استفاده كند و براى خودش پايگاه بسازد كه خداوند مرحمت فرمود و آن پايگاههائى كه آمريكا براى خودش درست كرده بود، به دست ما افتاد كه همهاش غنيمت است، غنيمت جنگى.
در هر صورت ما بايد فكر كنيم و اين دو مطلب را در ترازو بگذاريم كه چه از دست دادهايم و چه به دست آوردهايم. آنچه ما به دست آوردهايم اين است كه اسلام را زنده كرديم. در حالى كه از اسلام اسمى بيش نمانده بود و با ادعاى اسلام مىخواستند اسلام زدائى كنند، منتها از اول نمىتوانستند بگويند ما اسلام را قبول نداريم، مىگفتند قبول داريم، اما مرتب پاورقى مىزدند و يكى يكى احكام اسلام را از بين مىبردند ولى بحمدالله الان مردم اسلام را در اين كشور مىبينند و مشاهده مىكنند كه ديگر از آنهمه فسادها خبرى نيست و همه مردم فعال شدهاند و مىدانند كه بايد در مقابل آمريكا و زورگوئىهاى آنها بايستند و بايد خودشان استقلال داشته باشند كه نمونه آن همين كه شما مىگوئيد كه اين آقايان چيزهائى را درست كردند كه كسى فكر نمىكرد كه بتوانند آنها را درست كنند، كه انشاءالله بعدها بيشتر و بهتر انجام مىدهند. خداوند به همه شما و به همه ما توفيق دهد كه به اين ملتى كه تاكنون زير سلطه اجنبى و زير سلطه رژيمهاى فاسد بودند، خدمت نموده و آنها را نجات دهيم و شما هم به فضل خدا اميدوار باشيد و خداوند همه شما را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 122
تاريخ: 4/10/61
فرمان امام خمينى در مورد تعيين اعضاى ستاد پيگيرى فرمان 8 مادهاى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرات آقايان حجج اسلام، آقايان موسوى اردبيلى رئيس ديوانعالى كشور، مير حسين موسوى نخست وزير، امامى كاشانى رئيس ديوان عدالت ادارى، محقق رئيس بازرسى كل كشور، ناطق نورى وزير كشور و آقازاده وزير مشاور، با اكثريت آراء حق دارند متخلف يا متخلفين را پس از تشخيص عزل نمايند. توفيق آقايان را از خداوند متعال خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 123
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير، معاون و مديران كل وزارت امور خارجه و گروهى از سفرا و كاردان جمهورى اسلامى
وزارت خارجه مىتواند با اسلامى شدنش موجوديت اسلامى ما را به خارج نشان دهد
بسم الله الرحمن الرحيم
از اينكه اينجا تشريف آوردهايد تا با هم درد دل كنيم، تشكر مىكنم. شما مىدانيد كه وزارت خارجه تنها وزارتخانهاى است كه با اسلامى شدنش بيشتر از ساير وزارتخانهها مىتواند موجوديت اسلامى ما را به خارج نشان دهد، و بعكس، صدماتى كه به اين كشور ممكن است وارد آيد و در سابق از ناحيه سفارتخانههاى خارجى در اينجا و سفارتخانههاى ما در خارج، بر كشور وارد شده، بيشتر از ديگران است. چون وزارت خارجه با همه دنيا و با افكار و ايدههاى مختلف و برنامههاى گوناگون روابط دارد. و من مىدانم كه براى اصلاح آن و ساير وزارتخانهها و همه ارگانهاى دولتى و امثال آن، وقت لازم است لكن وقتى بنابراين شد كه ما بايد خودمان باشيم و وابسته به غير نباشيم و خودمان حيثيت خودمان را حفظ كنيم و اين احساس در ما پيدا شد، همين امر انشاءالله منتهى مىشود كه همه چيز ما اصلاح بشود. و اگر شما در اين راه مستقيم كه راه اسلام است و روزى چند مرتبه هم در نماز از خدا مىخواهيد كه اهدناالصراط المستقيم يعنى ما را به صراط مستقيم هدايت كن، وارد بشويد، مسلم به آخر هم خواهيد رسيد. عمده اين است كه انسان در آن راهى كه بايد سير بكند وارد بشود كه پيدا كردن راه، مشكل ولى بعد از پيدا كردن، پيمودن آن آسان است. همانند كسى كه در بيابان گم شده و مرتب به اين طرف و آن طرف مىزند و با اين وضع شايد هيچ گاه به مقصد نرسد اما وقتى كه در راه مستقيم قرار گرفت به مقصد هم مىرسد، چه سيرهاى معنوى باشد و چه سيرهاى مادى.
اما در جهت معنويت و بعد از اينكه دولتى اسلامى شد و مردم احساس كردند كه ما مىخواهيم اصلاح بشويم، در اين صورت است كه همه كارها به معنويات بستگى دارد. همين كارى كه شما در وزارت خارجه و سفرا در خارج مىكنند، اگر در راه مستقيم اسلامى باشد، سير الى الله است.
در سير الهى لازم نيست كه انسان در يك گوشهاى بنشيند و بگويد من مىخواهم سير الى الله داشته باشم. خير، سير الىالله همان سيره و روش انبيا و خصوصا پيغمبر اسلام و ائمه معصومين است كه در عين حالى كه در جنگ وارد مىشدند و مىكشتند و كشته مىدادند و حكومت مىكردند، همه چيز سير الى الله بود. اينطور نبود كه آن روزى كه حضرت امير مشغول است، سير الى الله نباشد و فقط در
صحيفه نور ج 17 صفحه 124
هنگامى كه نماز مىخواند سير الى الله باشد، هر دويش سير الىالله بود. لذا پيغمبر مىفرمايد ضربت على در روز خندق افضل از عبادت ثقلين است.
وقتى كه ما مىخواهيم جهات معنوى را بكنيم در ماديات و ماديات را به طرف معنويات بياوريم، اين سير الى الله است. البته كار مشكلى است، ولى اينطور نيست كه نشود. وقتى كه انسان وارد عمل شد موفق مى شود.
در همين قضيه پيروزى ملت بر رژيم منحط سابق، تصور اين معنا كه ملتى كه هيچ چيزى در دستش نيست و رژيم همه چيز دارد، چگونه پيروز مىشود، مشكل بود. آنهايى كه اين تصور در آنها قوى بود، سفارش مىكردند كه وارد نشويد، لكن وقتى كه ملت بنا گذاشت كه كارى بكند و در ميدان وارد بشود، به آخر رسيد و كارى كرد كه ما نمىتوانيم درست حجمش را توجه كنيم. و هر قدمى كه ما و شما برداشتيم، خداوند به يك قدم ديگر ما را هدايت فرمود. چراغ را خود خداى تبارك و تعالى جلو گرفته و تاريكها را روشن كرد و هيچ وقت نگذاشت كه ملت سست شود. اين براى آن بود كه ملت راهش را پيدا كرد و به صراط مستقيم رسيد.
بحمدالله ايران راهش را پيدا كرده است و من اميدوارم هر روز هم محكمتر باشد و به راه خود ادامه بدهد. اميدوارم سفارتخانهها هم در صراط مستقيم انسانيت سير بكنند و سعى شود كه سفارتخانهها تحت سلطه ديگران نباشند و تصرفاتى در آنها از ناحيه ديگران نباشد. هر قدمى كه برمى دارند به فكر اين باشند كه آيا رو به وابستگى مىرويم، يا به طرف رهايى و آزادى. و رابطه با كشورهاى خارجى كه نمىخواهند ما را ببلعند بايد باشد. به آنها كهخواهند از طريق روابط ما را وابسته بكنند، هيچ لزومى ندارد و بايد با احتياط با آنها برخورد شود. ما بايد به سمتى حركت كنيم كه مىخواهيم با كفايت خودمان خودكفا باشيم. نه گندم از خارج بياوريم و نه خوردنى و پوشاك و ساير وسايل ديگر كه بعضى از اين امور، دراز مدت و بعضى در كوتاه مدت بايد انجام بگيرد.
البته راجع به ابزار جنگى، مسائل پيچيده است معذلك در اين امر هم ما موفقيتهاى زيادى حاصل كردهايم و بايد همه همت كنند و ملت و دولت با هم بجوشند و كوشش كنند كه كارها را خودشان انجام دهند.
انشاءالله همه شما موفق و مؤيد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 125
تاريخ: 5/10/61
پيام امام خمينى در تقدير از كليه رزمندگان اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الجهاد من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اوليائه عن اميرالمؤمنين (ع)
اين فضيلت بزرگ در بين فضايل بيشمارى كه براى مجاهدين فى سبيل الله نقل شده بيشتر جلب توجه مىكند. اين واژهها با همان معناى عرفى خود، نه اسرار الهى و عرفانى كه دست ما از آنها كوتاه است، بى شك گفتار و نوشتار بشر عادى از بيان آنها عاجز است. اين مدال الهى بر بازوان مجاهدان، چون خورشيد در نزد صاحبان اسرار غيبى و ملكوتى مى درخشد. مگر اين جلوه همان خلقت نيست كه ابراهيم خليل الرحمن را مفتخر كرد؟ و بارقهاى از مقام حبيب اللهى نيست كه در تارك افضل موجودات مىدرخشد؟ و مگر نازله مقام ولى اللهى نيست از امير المومنين تا خاتم الاوليا كه به آن اولياءالله مشرف شده؟ اگر هست (كه هست) با چه بيان مىتوان حول آن گرديد و با كدام چشم بشرى مىشود اين جلوه را ديد؟ پس بهتر اينكه من قاصر با تقديم السلام عليكم يا خاصه اولياءالله دم فرو بندم. و اين كرامت بزرگ براى مجاهدان فى سبيل ا لله چه شهيد يا پيروز شوند يا نشوند. و براى شهيدان، فضايل زايد الوصف ديگر است و براى پيروزمندان عزيز فضلى جداگانه. پيروزمندانى چون اين عزيزان شورانگيز، از فرماندهان عزيز سپاه و ارتش تا ساير مجاهدان، تا ساير مبارزان و مجاهدان ميدان دفاع و پيشتازان بسيج و كميته و ژاندارمرى و شهربانى، نيروهاى مردمى و عشايرى شجاع دلير كه در شكستن حصر آبادان تا شكستن دژ محكم خرمشهر تا فتح بزرگ محرم، نقش اساسى داشتند و به صورت حريف ستمگر كه تا بن دندان به سلاحهاى آمريكا و شوروى و ديگر قدرتها و از پشتيبانى مالى و نظامى مرتجعان منطقه مجهز و برخوردار بوده است، آنچنان سيلى زدند كه داغ رسوائى آن بر جبهه صداميان در تاريخ خواهد ماند. قدرتهاى بزرگ و حاميان صدام تا كنون بايد فهميده باشند كه قدرت نظامى و سلاحهاى مدرن هرگز نمىتواند با خشم انقلابى و مقدس ملتها مقابله كند.
اينجانب با عذر تقصير، به فرماندهان ارتش و سپاه و تمام فرماندهان نيروهاى نظامى و انتظامى و تمامى همرزمان آنان كه با دفاع سلحشورانه خود از اسلام و كشور براى اسلام و مسلمين و هم ميهنان عزيز در صحنه خودشان سرافرازى كسب نمودند، تبريك عرض و براى شهداى بزرگوار و آزاده آنان و ميهن اسلامى كه به سعادت ابدى رسيدند، رحمت بى انتهاى خداوندى و براى مادران و پدران و همسران و ساير بستگان و بازماندگان آنان آرزوى سعادت ابدى و صبر جميل و اجر جزيل مىنمايم.
صحيفه نور ج 17 صفحه 126
درود بر سپاهيان و ارتشيان ايران اسلامى، سلام بر فرماندهان محترم آنان. درود بر همه مجاهدان و رزمندگان در راه هدف. پيروز باد فرماندهان و رزمندگان ژاندارمرى و شهربانى و كميته و بسيج و نيروهاى مردمى و عشايرى . برافراشته باد پرچم پرافتخار جمهورى اسلامى ايران. و صلوات و سلام بر پشتيبان عظيم الشان مستضعفان جهان حضرت بقيه الله و ارواحنا فداه.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page