-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 65
تاريخ: 19 / 3 / 58
پيام امام خمينى به شيعيان لبنان
بسم الله الرحمن الرحيم
برادران ما بعد از سلام و تحيات، توجه ما به اوضاع لبنان و مصيبتهايى كه به برادران ما وارد مىشود هست و با كمال تأسف از اين اقدامات ضد انسانى كه از جانب صهيونيستها به كمك آمريكا به بلاد مسلمين مخصوصا مردم لبنان و برادران ما وارد مىشود، بسيار متأسف هستيم و اميدواريم خداوند تبارك و تعالى كه پشتيبان مستضعفين و مظلومين است، در اين موقع هم به مددهاى خود به شما و همه برادران ما كمك كند. ما در كنار شما با اسرائيل و آمريكا در حال مبارزه هستيم و اميدواريم كه لشكر حق بر لشكرهاى طاغوتى و شيطانى غلبه كند. مصيبتها و ناراحتىهاى شما براى اسلام و مسلمين تازگى ندارد، هميشه نيروهاى طاغوتى با اسلام مخالف بودهاند و با مسلمين مبارزه مىكردند.
نصرت شما و موفقيت همه مسلمين را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 66
تاريخ: 20/ 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شورأى مركزى ايران
خواست و مقصد واحد اقشار ملت در نهضت، عنايتى الهى است
بسم الله الرحمن الرحيم
اين از خصوصيت نهضت اسلامى است كه همه قشرها در خدمت صادقانهاند، نه خدمت به حسب وظيفه ظاهرى بلكه همه يك وظيفه الهى براى خودشان احراز كردند و يك خدمتى همه جامعه كردند كه شما كاركنان آمار هم از همان جمعيت هستيد. يعنى همه، همه و همه براى اسلام. اگر اين يك نهضت ملى بود، نه شما اينقدر فعاليت مىكرديد و نه ما و نه ساير ملت. ملت اسلام رامىخواهد، ملت كشور خودش را هم كه مىخواهد براى اسلام است. از بچههاى كوچك تا پيرمردها همه فرياد اسلام مىزدند و اين نهضت براى همين صيغه اسلاميش و براى همين كه مقصد اسلام بود و قيام بر ضد طاغوت، قيام بر ضد كسانى كه اسلام را مىخواستند بشكنند و كارهايى كردند كه اسلام را مىخواستند به فراموشى بسپارند، يك قيامى بود كه خداى تبارك و تعالى مدد فرمود كه شما جمعيتى كه همه متفرق بوديد، همه از هم جدا بوديد، همه با هم مجتمع شديد، ارتشىها كه بر ضد مابودند، متصل شدند آنهايى كه اصلش كارى به اين مسائل نداشتند وارد شدند، آنهائى كه اگر كار داشتند، كم كار بودند پركار شدند و همه با هم يك مقصد، همه باهم يك مقصد، يعنى از مركز تا شعاع آن طرف، تا آخر مملكت، از آن طرف هم تا آخر از آنور، از آن ورهم تا آخر همه با هم يك چيز مىگفتند. يعنى در بيابانها هم اگر شما مىرفتيد از يك چوپان مىپرسيديد كه تو چه مىخواهى؟ مىگفت كه جمهورى اسلامى. آن يك مسأله الهى بود، خدايى بود. يعنى خدا تأييد كرد شمارا، و اين را خيلى برا ى خودتان و براى خودمان افتخار مىدانيم كه در يك مرحلهاى كه رو به نابودى داشت يك مملكتى مىرفت، اسلام رو به فراموشى مىخواست برود، در يك چنين مرحلهاى خداوند عنايت كرد و دست رحمتش رادراز كرد به طرف ملت و ملت همه باهم هر كس از هر جا مىآمد داد مىزد اسلام، طاغوت نه، رژيم نه، اين يك مطلبى نبود كه يك كسى بتواند خودش درست كند اين را خدا درست كرده.
محقق ساختن احكام اسلام، ضامن دوام رحمت و عنايت الهى
از اين جهت كه دست خدا در كار است، بايد شما و ما و همه، كارى بكنيم كه اين دست رحمت بسته نشود، از روى سر ما برداشته نشود و آن كار اين است كه همانطورى كه تا حالا همه باهم بوديم
صحيفه نور ج 7 صفحه 67
و يدالله مع الجماعه و همه براى خدا بود و خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود. حالا هم توجه به يك گرفتارىهاى شخصى عجالتانكنيم، الان هم توجهمان به همان مقصد باشد كه اين جمهورى اسلامى كه حالا لفظش آمده است، معنا و محتوايش باز نيامده است، شما مىبينيد كه در همه ادارات، در فرهنگ، در دادگسترى، درساير جاها باز يك صيغه اسلامى پيدا نكرده است كه ما اسمش را بگذاريم جمهورى اسلامى، ما رأى داديم به جمهورى اسلامى، شما هم رأى داديد، الان جمهورى اسلامىاست در ايران، اما محتوايش تا حالا تحقق پيدا نكرده، يعنى در هر ادارهاى كه برويم باز يك رنگ و بويى از سابق مىبينيم و ما مىخواهيم اين رنگ و بو برود، و شسته بشود.
استقلال فكرى را از ما گرفتهاند
و در رأس همه چيزها همانطورى كه اشاره كرديد فرهنگ است، فرهنگ ما كه حالا مىشود گفت از اولى كه وجود پيدا كرد، اين مدارس وجود پيدا كرد، از اول آن مخالفين ما توجه بدان داشتند براى اينكه آنها مىدانستند كه هر چه پيدا بشود از فرهنگ بايد پيدا بشود. دو جناح بود كه اين دو جناح بيشتر از هر چيزى مورد توجه مخالفين ما بود، مخالفين اسلام بود. يكى جناح روحانيت، يكى جناح فرهنگ، اين دوتا قوه را اينها مىديدند كه اين دوتاست كه مىتوانند يك مملكتى را استقلال به آن بدهند و ادارهاش كنند و لهذا در هر دوى اينها كارشكنى كردند. در فرهنگ روى برنامههايى كه درست كردند، برنامههايى نبود كه درست به درد ما بخورد.
در روحانيت، كوبيدند روحانيت را در هر نوبت. از زمانى كه رضاخان آمد، جز يك چند صباحى كه مىخواست بازى بدهد مردم را و اظهار ديانت كرد و اظهار چه كرد، از همان زمان عمده نظرش را دوخت روى روحانيت كه اينها را از بين ببرد با هر بهانهاى توانست. او مىديد كه مجالس روضههايى كه بر پا مىشود و در تمام ايران است در تمام ده و قصبه و شهر و بيرون شهرها، اين مجالس پر بركت هست و از اين مجالس پر بركت ممكن است كه اشخاصى پيدا شوند و گروههايى پيدا بشوند كه جلوگيرى از اين استفادههاى غير مشروع را بكنند.اين مجالس رااگر هر كدام شماها يادتان نيست، اكثرا شايد آقا (اشاره به يك پيرمرد روحانى) يادشان باشد، اين مجالس را قدغن كردند در سرتاسر ايران، ديگر ما مجلس روضه نداشتيم در يك موقعى كه اينطور بود، هيچى نداشتيم، سر تا سر مملكت را اينها كنترل مىكردند مأمورينشان، كه مبادا يك صدايى يك جا بلند بشود، روضهاى در يك جايى باشد و از آن طرف فشار به اينها براى اينكه عمامهها را برداريد و عمامهها را برداشتند.
و همين طور فرهنگ را، برنامههايش را يك جورى درست كردند كه آنجا ديگر نمىتوانستند بگويند كه فرهنگ نباشد، مىگفتند باشد اما برنامهها جورى درست شد كه به درد خود ملت نخورد و بالاتر از اين، اين است كه تبليغات زياد براى اينكه محتواى ما را از ما بگيرند، خودمان را به خودمان بدبين بكنند، دانشگاهى را از روحانى جدا كنند بلكه دشمن كنند، روحانى را با دانشگاهى جدا بكنند بلكه دشمن بكنند، بازارى را با كذا، همين طور اينها را محتوايشان را بگيرند و بدبين كنند و بدتر، از
صحيفه نور ج 7 صفحه 68
اين است كه محتواى اشخاص را بگيرند كه اطمينان به خودشان نداشته باشند. مثلاً ما طبيب داريم نه اين است كه ايران طبيب ندارد، طبيب دارد، الى ما شاء الله طبيب داريم، چه شده است كه يك مريض وقتى پيدا مىكنيم فورا صحبت اين است كه برود اروپا اين براى اين است كه ما را به طبيبهاى خودمان بدبين كردند، طبيب داريم و بدبين شديم. ما مهندس داريم، نمىتوانيم بگوييم مهندس ما نداريم، اما اين محتوا را از ما گرفتهاند كه اگر بخواهيم يك جادهاى را اسفالت كنند، مهندسش بايد از خارج بيايد، از خارج مىآوردند، يك كارخانه بخواهيد درست كنيد، يك بناى بزرگ بخواهيد درست كنيد، از خارج بايد بيايد. اين براى اين است كه همچنين تبليغات كرده بودند كه ما را از خودمان به خودمان بدبين كرده بودند، محتوايمان را بيرون كشيده بودند، ما يك آدمهائى بوديم كه همهاش توجهمان به غرب بود. الان هم كه ملاحظه مىكنيد الان همين طور است، الان هم كه ما مىگوئيم اسلام، اسلام، شما مىگوئيد اسلام، اسلام، اين گروهها هم دور هم نشستهاند و مىگويند دموكراسى، دموكراسى! چرا؟ براى اينكه اينها همچنين غربى شدهاند، همچو غربزده شدهاند كه نمىتوانند تصور بكنند كه يك كشورى با برنامه اسلامى مىتواند اداره بشود، اينها غفلت از اين مىكنند يا خودشان را به غفلت مىزنند كه 700 - 800 سال اين اسلام بر همه ممالك حكومت كرد، حالا مىگويند نه! ما جمهورى اسلامى نه، جمهورى دمكراتيك، اين براى اين است كه محتوا ندارند اينها، اينها را تبليغات همه جانبهاى كه كردند همه را از اين باطنشان بيرون آوردهاند، مغزهايشان را به اصطلاح شستند و به جاى او غرب را نشاندهاند. استقلال فكرى را از ما گرفتهاند، استقلال خودمان را، شخصيتمان را از ما گرفتهاند. ما استقلال شخصيت الان نداريم و بايد فكر اين باشيم كه خودمان شخصيت پيدا بكنيم، توجه بكنيم به تاريخ اسلام كه ببينيم اسلام در دنيا چه كرده و چه كارهايى اسلام كرده است كه اينها كه مىگويند كه از اسلام كارى نمىآيد يا اينكه الان ديگر مثلاً قديمى شده است اينها، از بابت اينكه نمىفهمند، اينها بسيارشان ملتفت نيستند، توجه نكردند، براى همين معنا كه محتوا را غربىها كشيدند و به جاى آن تزريق غربيت كردهاند و لهذا همه چيز را مىگويند از آنجا بياور. خوب، شما مىخواهيد يك خيابان را آسفالت كنيد شما نداريد اشخاصى را كه خيابان اسفالت كنند؟شما مىخواهيد يك سمپاشى بكنيد،نداريد اشخاص شما؟
مىخواهيد يك عرض مىكنم كارخانه را راه بيندازيد، داريد اشخاص لكن شما را از اشخاص خودتان جدا كردند، از شخصيت خودتان جدا كردند، ما مىتوانيم خودمان را اداره كنيم و بهتر هم مىتوانيم.
اسلام انسان ساز است و غرب نابود كننده انسانيت شما خيال نكنيد كه غرب خبرى هست در آنجا خبرى نيست ما نمىگوئيم كه آنها كارخانجات ندارند آنها درست كردند همه اينها را، اما اساس انسانيت در آنجا نيست اينها هر چه درست كردند، يعنى هر چه نه، بسيارى از چيزهايى كه درست كردهاند بر ضد انسانيت درست كردهاند، اين غرب است كه دارد اساس اخلاق انسانى را از بين مىبرد، اين غرب است كه دارد شخصيت انسانيت را از
صحيفه نور ج 7 صفحه 69
بين مىبرد و ما خيال مىكنيم كه غرب همه چيز دارد، حالا كه غرب اتومبيل درست كرد پس بايد غرب همه چيز داشته باشد. درقوانين، ما قوانينمان غنىتر از همه قوانين عالم است. قوانين اسلام از آن قبل از اينكه شما ازدواج كنيد براى ازدواجتان ترتيب درست كرده است براى اينكه اين ازدواج طريق به اين است كه آدم درست بشود، از آنجا شروع كرده است. شما حالا مىخواهيد ازدواج كنيد هيچ، هيچ قانونى در عالم كار به اين ندارد كه شما مىخواهيد ازدواج كنيد. چه جورى بكنيد، شما ثبت كنيد، در ادارهاى كه بايد ازدواج را ثبت كنيد، بكنيد، باقى آن به خودتان مربوط است. اسلام از قبل از اين كه شما ازدواج كنيد تصرف كرده، توجه كرده كه اين ازدواج مبدأ يك بچه است. اين بچه بايد درست بجا بيايد. نظير يك كشاورز بسيار عطوفتدار، به اينكه كشاورزيش خوب بشود از اول زمين را يك زمين صالحى درست مىكند، آب را يك آب صالحى درست مىكند، كشت را و تخم را يك تخم صالحى درست مىكند. اسلام انسان ساز است مىخواهد انسان درست كند. از قبل از اينكه شما ازدواج كنيد، گفته، به زن گفته است چه مردى را انتخاب كند و به مرد گفته چه زنى را انتخاب كن، چه ادبى داشته باشد، و همين طور آن ازدواج را بعد از ازدواج را، آن عرض مىكنم كه چه را، بعد از او را، آن حمل را، بعد از او را، بچهدارى را، براى اينكه اسلام انسان مىخواهد درست كند. از آن اولى كه مىخواهد بناى يك اولاًدى بشود اسلام در آن تصرف دارد، اينكه همه، همه قوانين دنيا از آ ن غفلت دارد، هيچ توجهى بدان ندارند، اسلام بدان توجه دارد. اسلام مىخواهد كارى بكند كه شما در داخل صندوقخانه هم هيچ كارى نكنيد بر خلاف قوانين عالم، قوانين ديگر چه كار دارند به باطن، داخل خانهات هر كارى مىخواهى بكن. به من چرا، شما نيا بيرون و نظم رابه هم بزن، هر كارى مىخواهى بكن. اسلام اينجور نيست. اسلام مىخواهد انسان درست كند. اين انسان را جورى مىكند كه در صندوقخانه و پشت در هم همان باشد كه در خيابان است نه اينكه در صندوقخانه هر كارى مىخواهد بكند، در خيابان نكند.
در صندوقخانه اين آدم بايد همان آدمى باشد كه در خيابان است، در مجامع است، اسلام انسان مىخواهد درست كند، انسانى كه درهمه حالات انسان باشد.
غرب از اين اصلا خبرى ندارد. غرب دنبال اين است كه طياره درست كند به انسان كار ندارد.
عالم را انسان بايد درست بكند، غرب به انسان كارى ندارد. غرب به طياره كار دارد و اينطور چيزها، انسان را رو به تباهى دارد مىبرد. دارد انسان را وحشى بار مىآورد، يعنى آدمكش، بالاتر وحش، آن است كه بيشتر آدم مىكشد، بيشتر حيوان مىخورد. غرب دارد انسان را وحشى بار مىآورد. آن وحشى كه آدمخوار است، آدمكش است، آدمكش بار مىآورد.
اسلام انسان را محب آدم بار مىآورد. به آدم عطوفت مىدهد. آنجائى هم كه اسلام جنگ كرده و اشخاص فاسد را از بين برده، براى عطوفت به جامعه است، آنها مفسد بودند. فاسدها را از بين مىبردند براى اينكه اين غده سرطانى برود از بين، اين جامعه درست بار بيايد. همهاش عطوفت است ما كه اين چند نفر فاسد را مىگوئيم بايد بكشند براى اينكه غده سرطانى مفسدند، فاسد مىكنند اين جامعه را و فاسد كردند اين جامعه را، حالا كه اين فاسدها و مفسدها رادارند مىكشند،صداى غرب
صحيفه نور ج 7 صفحه 70
در آمده است كه چرا اين فاسدها را مىكشند، اينها دوستان ما هستند، خوب، ما براى همين مىكشيم آنها را. اينها ازما هستند، اينها به ما خدمت كردند، اينها هياهو در مىآوردند به اينكه خدمتگزارهاى ما را چرا مىبريد از اينجا، ما روى همين زمينه كه خدمتگزارهاى شما هستند و برخلاف مليت ما عمل كردند، برخلاف اسلام عمل كردند، آدم كشتند، روى اين منظور است كه ما آنها را، جزاى آنان را به آنها مىدهيم.
آن روزى كه امثال مرحوم مطهرى را مىكشند، يك كلمه حرف نيست كه چرا كشتيد، يك كلمه هويدا را وقتى مىكشند داد مىزنند، اين مجلس سناى امريكا اينقدر فرياد كرد. براى اينكه آدمكشها از آنها بايد پرسيد كه آمار اين آدمكشىها كه ما كرديم، كو؟ سوابقشان راهم بگوييد، نمىگويند آنها، آنهابله خير خواه امت هستند، خيرخواه مردم هستند، دوست هستند، حقوق جامعه را مىخواهند حفظ كنند، طرفدار حقوق بشرند. از اين الفاظ لامعنى كه باز يك قدرى از اين الفاظ فاسد در ايران هم هست باز، طرفدار حقوق، اين الان در اينجا هم هست و مانصيحت به اينها كرديم كه بابا شما حسابتان را از ما جدا بكنيد، آنها حقوق بشر را نمىخواهند، ملاحظه بكنند آنها طرفدار ابرقدرتها هستند ولهذا مىبينيد كه اين بشرى كه با دست اينها تقريبا چند صد هزار، حالا چند هزار را نمىدانم، چند هزار نفر را از ما كشتند. 15 خرداد مىگويند 15000 كشته شده است، از 15 خرداد تا حالا شايد دويست هزار تا يا بيشتر كشته داديم، زخمىالى ما شاء الله، اين طرفدارهاى حقوق بشر نمىگفتند كه آخر چرا؟ چرا دارد اينجور مىشود؟ نمىگفتند چرا حالا كه ما اينهائى كه آدم كشتند، فساد كردند، به تباهى كشاندند مملكت ما را چهار تا ا ز آنها را داريم در دادگاهها بعد از رسيدگى، بعد از شهادت شهود، بعد از اقرار خودشان، به جزايشان مىرسانيم حالا فرياد، داد طرفداران حقوق بشر بلند شده، اين طرفداران حقوق بشر را بشناسند مردم كه اينها چه مردمى هستند اينها طرفدار كى هستند و اين طرفداران حقوق بشر خودمان توجه كنند به اين مسائل كه اينها چه اشخاصى هستند و براى چه اين كارها را مىكنند.
تداوم نهضت، تا تحقق حكومت اسلام و قرآن
در هر صورت ما الان احتياج به شماها داريم به همه داريم، بيشتر از سابق، اينكه مىگوييم بيشتر از سابق براى اين است كه بيشتر همه مردم توجه داشتند به اينكهاين رژيم برود و ما يك حكومت عدل داشته باشيم. همه توجهشان يك جا بود، هيچ توجه به اينكه ما امشب وقتى برويم منزل ناهار، شام، چه بخوريم نبود در كار، هيچ اين مطلب نبود، يا حقوق من كم يا زياد است. د ر اين حال انقلابى كه همه داشتيم مىرفتيم جلو، نه من به فكر اين بودم كه حالا بعد از اينكه شب شد چه بايد كرد نه شما در فكر اين بوديد كه حقوقتان كم است، زياده، اينها اصلا مطرح نبود، چون مطرح نبود و همه هم الهى بوديد اين سد را شكستيد، سدى كه ممتنع مىدانستند آن را كه همچو چيزى بشود. شما با دست خالى و با اراده الهى اين سد را شكستيد، حالا كه رسيديم به اينجا الان يك سستى پيدا شده كه توجه
صحيفه نور ج 7 صفحه 71
به اينكه حالا ما حقوقمان چيست، خانه نداريم، زندگى نداريم، حقوق چطور است، در جه چطور است، اين حرفها حالا پيش آمده است، از اين جهت الان توجه بايد بيشتر به نهضت باشد، يعنى فعاليت بكنيد كه مردم را متوجه به نهضت بكنيد براى اينكه ما بين راه هستيم نرسيديم به مقصد، ماباز محتواى جمهورى اسلامى را در ايران پياده نكرديم، مقصد ما اين بود كه اسلام، سر تا سر ايران اسلام باشد، حكومت مال اسلام باشد، تا حالا نشده البته يك مقدار راه را جلو رفتيم لكن مانده است، راه زياده است، حالا وقتى است كه همه با هم باشيم، همه توجهمان به مقصد باشد و اينقدر بهانهگيرى براى اينكه حالا حقوق من كم است، انشاءالله زياد مىشود يا خانه نداريم، انشاءالله خانه پيدا مىكنيم، زراعتمان چطور است، زراعت پيدا مىكنيم. اما بايد حالا همانطورى كه د ر آن قدمهاى اول فراموش كرديد همه اينها را، نه كارگر متوجه اين بود كه من مزدم كم است يا زياد و نه كشاورز متوجه اين بود كه امسال كشاورزيش چطور است همه متوجه يك مقصد بودند لكن عمل شد و خوب شد، از حالا به بعد هم بايد همين معنى را ادامه بدهيم، همين توجه به مقصد را ادامه بدهيم، همين الوهيت را حفظ كنيم، يعنى قصدمان را براى خدا و براى جمهورى اسلام و براى احكام قرآن بكنيم تا عنايت خدا محفوظ باشد و دست لطف الهى بالاى سر همه باشد و انشاءالله اگر اين مطلب بشود، پيروزيد و مملكتمان انشاءالله مال خودتان، و خودتان ادارهاش مىكنيد، همه دستها هم منقطع خواهد شد ولى عمده همين معناست كه اين معنا را حفظ بكنيم. من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مىخواهم و سعادت اين ملت كه شما هم از اين ملت هستيد و خداوند همه شمارا تأييد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 72
تاريخ: 21 / 3 / 58
بيانات امام خمينى به وزير امور خارجه تركيه
اسلام براى تمام كشورها يك آرمانى است كه در آن همه چيز هست
بسم الله الرحمن الرحيم
من متقابلا سلام به ملت ترك و نخست وزير ابلاغ مىكنم و لازم است كه ما اساس اين نهضت را بطور اجمال براى شما و دولت شما بيان كنيم. اساس اين نهضت از دو جا سرچشمه گرفت، يكى از شدت فشار خارجى و داخلى و چپاولگرىهاى خارجى و داخلى، و اختناق فوقالعاده، كه در ظرف پنجاه و چند سال ايران، ملت ايران يك روز خوش نديد و اخيرا هم كشتارهاى فوق العاده دست جمعى كه در اكثر بلاد ايران پيش آمد، مردم را به جان آورد كه اين نهضت را همراهى كنند و يكى ديگر آرزوى ما براى يك حكومت اسلامى و يك حكومت عدل كه يك رژيمى در مقابل رژيمهاى طاغوتى باشد و ما مسائل اسلامى را مثل صدر اسلام در ايران پياده كنيم.
و اميد ما آن است كه ساير ملتها، ساير دولتها به اين نهضت اسلامى بپيوندند و وجهه نظرشان اسلام باشد. اسلام براى همه كشورها يك آرمانى است كه در آن همه چيز هست لكن تبليغات خارجى و دنبال آن هم تبليغات داخلى، اسباب اين شد كه ملتهاى ما را از اسلام جدا كردند و دولتهاى ما را هم جدا كردند. و مع الاسف تبليغات به طورى شد كه جوانهاى شرق، تمام آمالشان را به تحقق معانى غربى خرج كردند و تمام حيثيت ملى خودشان را، بعضى از جوانهاى ما فداى غرب كردند و اين شكست روحى بود كه براى ما از همه شكستهايى كه داشتيم بالاتر بود.
نظر ما به اقتصاد نيست مگر به طور آلت، نظر ما به فرهنگ اسلامى است كه اين فرهنگ اسلامى را از ما جدا كردند. و غرب در شرق آنطور نفوذ كرد كه شرق خودش را باخت و محتواى بسيار از جوانهاى ما را گرفت، اما ما گمان مىكنيم كه بايد تمام ملتها ودولتها توجه خودشان را به اين نقطه نظر منعطف كنند كه اين شكست روحى را از ملتها جدا كنند و گمان نكنند جوانهاى ما كه هر چه هست، در غرب است و خودشان چيزى ندارند.
اسلام حكومتها را موظف به خدمت كرده است
اسلام در مقابل همه دولتهاى طاغوتى، براى انسان سازى آمده است، قرآن كتاب انسان سازى است. انسان اگر چنانچه در اين ممالك اسلامى تحقق پيدا بكندو اسلام برنامه دولتها و ملتها باشد،
صحيفه نور ج 7 صفحه 73
امكان ندارد كه ديگران بتوانند استفادههاى نامشروع از ما بكنند، ما بايد اقتصادمان تابع اسلام باشد، فرهنگمان تابع اسلام باشد، ارتشمان، ارتش اسلام باشد.
در صدر اسلام ارتش يك پناهگاهى براى ملتها بوده است، محيط ارتش از محيط مردم جدا نبوده است، محيط رعب نبوده است، محيط وحشت نبوده است، اگر چنانچه ارتش، دولت، به وظايف ارتشى خودشان، به وظائف دولتى خودشان، به وظائف اسلامى عمل كنند، محيط در يك كشور، محيط محبت مىشود، محيط آرامش روحى مىشود و اين هم براى ملت مفيد است و هم براى دولت و هم براى ارتش، و اگر محيط، محيط ارعاب باشد، چنانچه در حكومتهاى طاغوتى است، محيط وحشت باشد، اين براى ملت و خود دولت و خود ارتش بد است و اينكه طاغوتىها محيط ارعاب ايجاد مىكنند، براى اين است كه آنها براى ملت كار نكردهاند و خودشان را از ملت جدا كردهاند و از ملت وحشت دارند، از اين جهت محيط را ارعاب، محيط ارعابى درست مىكنند كه مردم را سركوب كنند. در صدر اسلام اين معانى نبوده است، ارتش اسلام از مردم جدا نبوده است محيط هيچ وقت محيط ارعابى نبوده است، حكومتى كه در رأس جامعه بوده است، با مردم ديگر فرقى نداشته است بلكه زندگيش پائينتر بوده است. حكومتها نمىخواستند كه به مردم حكومت كنند، مىخواستند خدمت كنند. اسلام حكومتها را موظف به خدمت كرده است، ارتش در خدمت ملت بايد باشد.
حكومتها در خدمت مردم بايد باشند، اگر يك چنين برنامهاى تحقق پيدا بكند، محيط رعب از بين مىرود، محيط دوستى پيش مىآيد، مبدل به محيط برادرى مىشود، يك چنين محيطى كه محيط برادرى باشد ملت پشتيبان دولت است، و اگر ملت پشتيبان يك دولتى شد، دولت سقوط نمىكند.
اگر شاه به نصايح روحانيون توجه كرده بوده و خدمت به اين ملت كرده بود، سقوط نمىكرد لكن خدمت نكرد و خيانت كرد و پشتوانه مردمى را از دست داد و وقتى كه مردم شنيدند رفت شادى كردند، چنانچه در رفتن پدرش هم شادى كردند. حكومتها بايد عبرت بگيرند از اين وضعى كه در ايران پيش آمد و بدانند كه وضع براى اين بود كه محيط اختناق به طورى پيش آوردند كه اختناق انفجار آورد. برادر باشند با هم، با ملت دوست باشند، ملت احساس كند كه دولت از خود اوست، دولت خدمتگزار اوست. ملتها احساس كنند كه ارتش از خود آنهاست، ارتش كه در خيابان مىآيد براى او گل بريزند، نه از او فرار كنند. آن عمده در برنامههاى حكومتى، در برنامههاى دولتى اين معناست كه محيط اخلاقى درست كنند. محيط برادرى درست كنند. اين در رأس همه برنامههاست، اگر اين برنامه درست شد، اگر دولت بخواهد كارى بكند، همه ملت با او همراهى مىكنند. اگر دولت بخواهد برنامه اى را، اگر دولت بخواهد برنامه اى را اجرا بكند، ملت در خدمت او هست ما اين دو حكومت راكه در ايران بود، الان با هم مقايسه مىكنيم، دولت سابق اگر مىخواست برنامه اى را اجرا بكند، مردم با او موافق نبودند بلكه حتى الامكان كارشكنى مىكردند. الان دولت ما وقتى مىخواهد برنامهاى را اجرا كند، از اطراف به ما پيشنهاد مىشود كه ما درخدمت حاضريم، طبقات مختلف مردم مىگويند: كه ما در اجراى اين برنامه حاضريم، از جان و دل حاضريم كه كمك بكنيم. الان كه بعض برنامهها را مىخواهد
صحيفه نور ج 7 صفحه 74
باشد، اجرا بكند، ملت همچو اظهار همراهى مىكند كه اعجاب آور است.
اين يك مطلبى است كه درعين حال كه به تمام معنا الان ما نتوانستيم اسلام را در ايران پياده بكنيم لكن همان نسيمى كه از اسلام به ايران وزيده است، نتيجهاش اين شده است كه دولت ما يك دولتى است كه ملى است، ملت او را مىخواهد. نخست وزير ما هيچ وحشت ندارد كه توى مردم برود و با مردم بنشيند و صحبت بكند، بر خلاف نخست وزيرهاى رژيم سابق كه امكان نداشت كه توى مردم بيايند براى اينكه مردم با آنها دشمن بودند، چنانكه آنها با مردم دشمن بودند. دولتها اگر چنانچه اينطور بشوند كه به اسلام توجه كنند و روح اسلام را در مردم ايجاد كنند و در خودشان، اين هم به صلاح خودشان هست و هم به صلاح كشورشان و هم همه برنامهها را با آسانى مىتوانند انجام بدهند.
و من اميدوارم كه بين دولتهاى اسلامىيك اخوتى، اخوت اسلامى، همانطورى كه قرآن امر فرموده است، پيدا بشود كه اگر اين اخوت اسلامىدر بين ممالك اسلامى پيدا بشود، يك قدرت عظيمى است كه هيچ يك از قدرتهاى دنيا نمىتوانند به پاى او باشند.
و من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم. كه اين معنا در همه دولتها تحقق پيدا بكند و همه موفق بشوند كه براى اسلام باشند و همه موفق باشند كه اخوت اسلامى خودشان را حفظ بكنند و همه موفق باشند كه در خدمت ملتشان باشند كه ملت هم پشتيبان آنها باشد.
وزير امور خارجه تركيه: باتشكر از حضرت امام خمينى مايل هستم كه دو مطلب را بيان كنم. مسأله اول رابطه مذهب و سياست است و مشكل اينكه چگونه ما بتوانيم ظرفيتهاى انسانى را توسعه بدهيم و تقويت بكنيم. نكته دوم: درباره تفاوتى كه نبايد بين كسانى كه حكومت مىكنند و كسانى كه بر آنها حكومت مىشود، وجود داشته باشد، اين همان چيزى است كه مواضع و اصول دموكراسى را بيان مىكند و اجرا مىكند. من از اين پذيرائى گرمى كه شما از من و از هيأت اعزامى ما كرديد بسيار سپاسگزارم و متشكر هستيم.
امام خمينى: آنچه كه اما، قضيه تربيت يك ملت به اين است كه فرهنگ آن ملت فرهنگ صحيح باشد.
شما كوشش كنيد كه فرهنگ را، فرهنگ مستقل اسلامى درست كنيد. جوانهايى كه در اين فرهنگ تربيت مىشوند همانهايى هستند كه مقدرات كشور در دست آنهاست. اگر اينها درست بار بيايند، همه خدمتگزار به مردم، امين به بيت المال، و همه اينها در تحت رهبرى اسلام تحقق پيدا مىكند.
اگر يك ملتى فرهنگش اينطور تربيت بشود، اين فرهنگ، فرهنگ غنى اسلامىاست و مملكت يك مملكت آرام مترقى خواهد بود. و اما اينكه مىگوئيد كه يك مسأله دموكراسى است صحيح است لكن معالاسف در ممالك غرب كه بيشتر دم از دموكراسى مىزنند و در ممالك ما، كه باز آنها هم دم از
صحيفه نور ج 7 صفحه 75
دموكراسى مىزنند، خبرى از دموكراسى نيست غربىها با اين افسون مىخواهند ما راخواب كنند و بهرهبردارى از ما بكنند و ما هم در تحت لواى اسلام نباشيم دموكراسى را نمىتوانيم آنطورى كه صحيح است به آن عمل بكنيم.
من از خداى تبار ك و تعالى مىخواهم كه همه دولتهاى مارااسلامىرا توفيق بدهد كه همه در سايه اسلام و زيريك پرچم، كه آن پرچم اسلام است با هم برادروار دركنار هم با هم بر مشكلات خودشان غلبه كنند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 76
تاريخ: 21 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان دزفول
مسؤوليتخطير و شريف مادران و معلمان، تربيت انسانها
بسم الله الرحمن الرحيم
شما خانمها به طورى كه حالا خودتان مىگوئيد معلم هستيد، دو شغل شريف داريد، شما خانمها دو تا شغل بسيار شريف داريد. يكى شغل تربيت فرزند كه اين از همه شغلها بالاتر است. يك فرزند خوب، شما اگر به جامعه تحويل بدهيد براى شما بهتر است از همه عالم. اگر يك انسان شما تربيت كنيد، براى شما به قدرى شرافت دارد كه من نمىتوانم بيان كنم. پس شما يك شغلتان اين است كه بچههاى خوب تربيت كنيد. دامن مادرها، دامنى است كه انسان از آن بايد درست بشود يعنى اول مرتبه تربيت، تربيت بچه است در دامن مادر براى اينكه علاقه بچه به مادر بيشتر از همه علائقهاست و هيچ علاقهاى بالاتر از علاقه مادرى و فرزندى نيست، بچهها از مادر بهتر چيز اخذ مىكنند. آنقدرى كه تحت تأثير مادر هستند، تحت تأثير پدر نيستند، تحت تأثير معلم نيستند، تحت تأثير استاد نيستند. از اين جهت بچههايتان را در دامنتان تربيت اسلامى، تربيت انسانى بكنيد تا وقتى تحويل مىدهيد شما اين بچه را به دبستان، يك بچه صحيح، اخلاق خوب، آداب خوب، آنطور تحويل بدهيد. پس يك شغل، شغل تربيت اولاًد است كه مع الاسف در آن حكومت طاغوتى اين شغل را مىخواستند از اين مادرها بگيرند، تبليغ كردند به اينكه زن چرا بچه دارى بكند. اين شغل شريف را منحطش كردند در نظر مادرها، براى اينكه مىخواستند كه مادرها از بچهها جدا بشوند، بچهها را ببرند در پرورشگاهها بزرگ كنند، مادرها هم على حده بروند يك كارهائى كه آنها دلشان مىخواهد بكنند، بچه در پرورشگاه وقتى كه بزرگ بشود، يك بچهاى كه در دامن مادر بزرگ بشود نيست، عقده پيدا مىكند، وقتى بچه در پرورشگاه و بدون مادر با اجنبى بخواهد سر و كار داشته باشد و محبت مادر از سر او كم بشود، اين بچه عقده پيدا مىكند. بسيارى از اين مفسدههايى كه در جامعه واقع مىشود، از اين بچههايى هستند كه عقده دارند، از اين انسانهايى هستند كه عقده دارند، مبدأ يك عقده بزرگ اين جدا كردن بچه از مادر است. محبت مادرى لازم دارد بچه. بنابراين، اين شغل كه شغل انبياء است و انبياء هم آمدند براى اينكه انسان درست كنند، اين شغل اول شما هست در اول تربيت بچه. و چون شما معلم هستيد از اين جهت يك شغل شريف ديگرى به شما محول شده است و بهآنقدر كه اين شغل شريف است، مسؤوليت آن هم بزرگ است.شغل شما شغل انسان سازى است. معلم انسان درست مىكند، همان
صحيفه نور ج 7 صفحه 77
شغل انبياء است. انبياء آمدند از اول، هر نبى آمده است تا آخر، فقط شغلش اين بوده است كه انسان درست بكند، تربيت كند انسانها را. شغل معلمى همان شغل انبياء است. پيغمبر اكرم معلم همه بشر است و بعد ا ز او حضرت امير (سلام الله عليه) باز معلم همه بشر است. آنها معلم همه بشر هستند، شما معلم يك عده از بشر. شغل همان شغل است يعنى شعبه همان است، كار، يك كار است. آنها در محيط وسيعتر و ماها در يك محيط كوچكتر. بنابراين، اين شغل شما باز يك شغل بسيار شريفى است لكن مسؤوليتش هم بسيار زياد است، چنانچه مسؤوليت انبياء بسيار زياد بود، انبياء به همان مقدار كه براى آدم سازى آمده بودند مسؤوليتشان زياد بود منتهى آنها مسؤوليتشان را به انجام رساندند، كارهائى كه به آنها محول بود به انجام رساندند. شما شغلتان بسيار شريف است و همان شغل انبياء است مسووليتتان هم همان مسؤوليتاست.
اصلاح و افساد جامعه در گرو نحوه تربيت معلمين
و بايد توجه داشته باشيد كه اين بچههايى كه پيش شما تربيت مىشوند، تربيت دينى بشوند، تربيت اخلاقى بشوند. اگر يك بچه متدين را شما تحويل جامعه بدهيد، يك وقت مىبينيد همين يك بچه متدين متعهد، يك جامعه را اصلاح مىكند. يك فرد ممكن است يك جامعه را اصلاح بكند، بنابراين اگر چنانچه خداى نخواسته اين بچه از دامن شما درست از كار نيايد، از تحت تربيت شما كه معلم هستيد درست از كار در نيايد، ممكن است يك بچه يك جامعه را فاسد بكند و شما مسؤول باشيد.
شما از آن طرف يك فرد راتربيت صحيح بكنيد، آنقدر شرافت داريد كه همان شرافت انبياء است، از اين طرف اگر خداى نخواسته تربيتتان نسبت به بچههائى كه توى دامنتان هست، يا بعدا كه بچههائى كه تحت تربيت شما هستند، اگر خداى نخواسته فاسد تربيت بشوند، ممكن است كه يك جامعه را فاسد كنند.
خداوند انشاءالله شما را حفظ كند و سعادتمند كند و مربى خوب باشيد براى بچهها و مربى خوب باشيد براى دخترهايى كه مىآيند پيش شما تربيت بشوند. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 78
تاريخ: 21/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات
قضيه، قضيه اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما در پاريس كه بوديم و در شدت مبارزه بين مسلمانها و طاغوت قشرهاى مختلف هر كدام خدمتهايى كردند از آنجمله گروه مخابراتى خدمت بزرگى كردند. اگر اينها نبودند، مطالب ما به ايران نمىرسيد. اينها مطالب ما را در كمال اخلاص به ايران رساندند و در نهضت، پيروزى نهضت سهم بسزايى داشتند. من از خداوند تعالى سعادت همه را خواستارم و دعاگوى همه هستم. از حالا به بعد هم همين تكاليف هست. ماها الان بايد براى اسلام زحمت بكشيم.
قضيه، قضيه اقتصاد نيست. قضيه، قضيه كشور نيست. قضيه، قضيه ايران نيست. قضيه، قضيه اسلام است. از قضاياى ديگر انسان مىتواند صرفنظر كند، از خانهاش بگذرد، از اولاًدش صرفنظر كند، از جهات ديگر بگذرد لكن از اسلام نمىتواند بگذرد. هيچ كس حق ندارد كه از اسلام بگذرد. هيچ كس حق ندارد كه از اين رژيمى كه تمام سعادتها در آن است و تمام چيزهائى كه ملتها مىخواهند در پرتو آن است، نمىتواند انسان بگذرد و نبايد بگذرد.
تكليف ملت،كوشش و جديت براى اصلاح امور و سازندگى كشور تا تحقق جمهورى اسلامى
ما الان در وضعى واقع هستيم كه قشرهاى مختلف با زبانهاى مختلف بر ضد اين نهضت فعاليت مىكنند، چه در كارخانهها و كارگاهها و چه در قشر كشاورزى و عمرانى و چه در دانشگاهها و ساير جاها، در ادارات و ساير جاها فعاليت مىكنند برخلاف نهضت. گر چه اين قشرهاى ضعيف ديگر نمىتوانند يك كار اساسى بكنند لكن خوب موجب زحمت مىشوند، موجب ابتلاء مىشوند. الان ما همه موظفيم، چه شما خانمها و چه آقايان موظفند كه هر كدام در هر رشتهاى كه هستند، در هر مقامى كه هستند، مشغول هر كارى كه هستند، اين نهضت را ادامه بدهند. الان وضع اين است كه، ادامه نهضت به اين است كه كارهايى كه اينها مىخواهند انجام بدهند به وجه خوبتر انجام بدهند. كارخانهها به كار خودشان ادامه بدهند. كشاورزها به كار كشاورزى ادامه بدهند و هر گروهى كه مشغول يك كارى هستند، اين كار را خوب انجام بدهند. اختلال در كار پيدا نشود، كم كارى نباشد، اهمال كارى نباشد،
صحيفه نور ج 7 صفحه 79
اينها به سازش و ساختن ايران مضر است. شما الان بعد از اينكه اين سد بزرگ را شكستيد، ديديد كه آن طرف سد كه شكسته شد چه خرابىها هست و ايران به چه وضعى مبتلا است و حالا ما بايد يك ايران ويرانى را از سر بسازيم و ساختن يك مملكت با دست يك گروه امكان ندارد. محول كردن مطالب را به دولت يا به روحانيت صحيح نيست براى اينكه اينها قدرت اين كار را ندارند، تمام گروهها و تمام افراد، هر فردى وظيفه دارد كه در اين نهضت خدمت بكند. چنانچه در وقتى كه مىخواستيد بكشنيد اين سد را، هر فردى يك تأثير داشت. نمىتوانست يك فرد بگويد كه من تنها كه نمىتوانم اين رژيم را به هم بزنم پس كنار بروم، قطرهها جمع مىشود و دريا و رودخانهها و سيلها را تشكيل مىدهند. انسانها هم مثل قطراتى مىمانند كه يكى يكى يك جزئى كار از ايشان مىآيد. از هر قطره توقعى نيست كه يك سد را بشكند لكن اگر قطره كنار برود، قطرات كنار بروند، سد شكسته نمىشود. قطرات وقتى كه با هم مجتمع شدند سيل درست مىكنند، سيلهاى عظيمى درست مىكنند، اين سيلهاى عظيم از همان قطرات باران است. اين قطرات باران است كه وقتى به كوهسارها مىريزد، سيل از آن درست مىشود و سيل كوه را درهم مىشكند. قطرات انسان هم همين طور است كه يكى يكى از آنها كار نمىآيد يعنى كار مهم اما هر يك دخالت دارند در آن كارى كه بايد بكنند.
همانطورى كه براى شكستن آن سد افراد هر يك دخالت داشتند، براى سازندگى يك مملكت هم... افراد هر يك دخالت دارند. هر يك از افراد يك كار از آنها مىآيد و نمىتواند اين فرد بگويد من كار خودم را انجام نمىدهم، يا كار خودم را بد انجام مىدهم. الان بايد كار كرد و كار را خوب انجام داد، حفظ كرد اين نهضت را به اينكه همه با هم مشغول ساختن بشويم، همه با هم مشغول تصحيح اين امورى كه آنها خراب كردند باشيم.
و همانطورى كه شما دستگاه مخابراتى، يك قسمت عظيمى از كار را در موقعى كه ما احتياج مبرم به آن داشتيم شما حاجت ما را برآورديد و اين در دفتر شماثبت است و پيش خداى تبارك و تعالى ضبط است، همانطور حالا هم احتياج به وجود شماها هست، احتياج به وجود همه افراد هست. همه، هر فردى مورد احتياج است و هر فردى مكلف است و هر فردى مسوول است. همه ما مسووليم الان در مقابل خداى تبارك و تعالى. مطلب، مطلب اسلام است، نه مطلب اينكه بتوانيم ما از آن بگذريم. در اين مطلب بايد همه ما كوشش بكنيم و با كوشش همه انشاءالله اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا مىكند و با تحقق جمهورى اسلامى آرمان همه شماها برآورده مىشود.
دستيابى به مملكتى نمونه با تحقق احكام و قوانين اسلام در همه ابعاد و جوانب مملكت
اسلام تاكنون (مگر يك چندى كه در صدر اسلام بوده است) تاكنون وجود خارجى به آن معنايى كه بايد پيدا بكند، پيدا نكرده. الان هم كه ما جمهورى اسلامى را مىخواهيم، تاكنون كارى كه ما كرديم مانع را به طور عمده رفع كرديم. آنطورى كه ملت تاكنون عمل كرده است، موانع برقرارى
صحيفه نور ج 7 صفحه 80
جمهورى اسلامىرا رفع كرده است كه آن رژيم سلطنتى بود. رأى هم به جمهورى اسلامى همه داديد و الان مملكت ما رژيمش، رژيم جمهورى است لكن با رأى به جمهورى اسلامى آرمانهاى اسلام تحقق پيدا نمىكند. دنبال اين رأى عمل بايد باشد، بايد يكيكى احكام شرع در خارج تحقق پيدا بكند، بايد دادگسترى، دادگسترى اسلامىباشد، بايد فرهنگ، فرهنگ اسلامى باشد، بايد بازار، بازار اسلامى باشد، مدارس، مدارس اسلامىباشند، بايد همه قشرها اسلامى بشوند و همه قوانين اسلام انشاءالله تحقق پيدا بكند. اگر چنانچه به اين آرمانى كه همه داريم انشاءالله برسيم، يك مملكت نمونه خواهيد پيدا كرد.
شما گمان نكنيد كه غربىها پيشرفت كردهاند، غربىها در جهات مادى پيشرفت كردهاند لكن معنويات ندارند. اسلام و همين طور مكتبهاى توحيدى، اينها انسان مىخواهند درست كنند و غرب از اين معنى بكلى بركنار است، غرب مواد طبيعت را كشف كرده است و قواى طبيعت را كشف كرده است و آنهم بر ضد انسان اين قوا را به كار مىبرد، براى هدم انسانيت، براى هدم شهرهاى ممالك. چنانچه كه مىبينيد كه هر يك از اين كشورها كه به اصطلاح پيشرفتهتر هستند بيشتر انسانها را در فشار قرار مىدهند. ما يك مملكت پيشرفته به اصطلاح خودشان كه عبارت از آمريكاست، گرفتار آن بوديم و الان هم ممالك بسيار گرفتار همين مملكت پيشرفته هستند. آن چيزهايى كه آنها پيشبرد كردند، بر ضد مقصد انسانيت به كار مىبرند و آدمخوارى را در عالم ترويج مىكنند، جنگ و جدال را در عالم ترويج مىكنند، پيشرفتها براى پيشرفت جنگ و پيشرفت آدمكشى است.
لكن ممالكى كه اگر پيدا بشود، مملكتى است اسلامى كه هر چه بكند درخدمت معنويات است، در خدمت انسان است، براى انسان سازى است. اگر ما موفق بشويم به اينكه فرهنگمان، يك فرهنگ اسلامىبشود، مدارسمان، يك مدارس اسلامىبشود و آنوقت افرادى كه از آن تحقق پيدا مىكند و افرادى كه تربيت مىشود در آن فرهنگ و در آن مدارس، انسان هستند. انسان امين است،انسان رحيم است، انسان رفتارش با برادرها و خواهرهاى خودش رفتار رحيمانه است، با عطوفت است. ما اميدواريم كه شما به فعاليت خودتان همانطورى كه قبلا ادامه داديد، حالا هم ادامه بدهيد و در هر جا كه هستيد، آن فعاليتى كه بايد داشته باشيد و آن خدمتى كه بايد به كشور خودتان و آن اسلام بكنيد انشاءالله موفق باشيد. خداوند همه شما را سعادتمند بكند و همه شما را عزت و سعادت عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 81
تاريخ: 21 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگاه تهران
سرنوشت يك ملت دردست دو قطب دانشگاه و روحانيت است
بسم الله الرحمن الرحيم
نقش دانشگاه در هر كشورى ساختن انسان است. ممكن است از دانشگاه انسانى خارج بشود كه يك كشور را نجات بدهد و ممكن است كه يك انسان درست بشود كه كشور را به هلاكت بكشاند. اين نقش مهم از دانشگاه مىباشد. مقدرات هر كشورى به دست دانشگاه و آنهائى كه از دانشگاه بيرون مىآيند هست. بنابراين دانشگاه بزرگترين مؤسسه موثر است در كشور و بزرگترين مسؤوليتها را هم دانشگاه دارد. اينكه اجانب به وسيله عمالشان اين كار را انجام دادند كه دانشگاههاى ما را عقب نگه داشتند و به اصطلاح استعمارى درست كردند، برنامه ها،برنامههاى استعمارى بود، اين براى ترس از دانشگاه بود. همين مطلب در روحانيت هم هست، روحانيت هم نقش دارد. در روحانيت هم ممكن است يك روحانى يك كشور را نجات بدهد و ممكن است يك روحانى يك كشور را به هلاكت برساند. اين دو قطب كه عبارت از قطب دانشگاه به معناى تمام كلمه، دانشگاه و روحانيت، اين دو قطب تمام سرنوشت يك ملت را در دست دارند. و لهذا كار از همه كارها بالاتر و شريفتر است و برا ى اينكه كار، همان كار انبياست. همه انبيا براى آدم سازى آمده اند. قرآن كريم يك كتاب آدمسازى است. همه انبيا آمدهاند كه آدمها را درست كنند، با درست كردن آدم همه بساط درست مىشود. اين دوقطب كه هر دومامور آدم سازى هستند، قطب دانشگاه مامور آدم سازى هست و قطب روحانيت مامور آدم سازى هست و كارشان شريفترين كارهاست و براى اينكه همان كارها انبياست و هم مسؤوليتشان بالاتر از همه مسؤوليتهاست براى اينكه دراينجا همه چيز درست مىشود. تمام نظر اجانب به اين دو قطب دوخته شده است منتها هر جا را يك جور كوبيدند. رضا خان كه آمد شماها هيچ كدام يادتان نيست، من ديدم. از اول رضاخان كه آمد بعد از چندى كه ابتدائا به صورت يك مسلمان و يك آدم مثلاً ملى، وقتى كه پايه حكومتش محكم شد، اول حملهاى كه كرد به روحانيين كرد، اينها را از همه طرف و از هر طرفى كوبيد به طورى كه من در فيضيه يك جلسه درس داشتم، يك روز كه رفتم ديدم يك نفر است، گفتم چطور؟ گفت كه همهشان فرار كردند. قبل از آفتاب از مدرسه و از حجرهها فرار مىكردند و آخر شب بر مىگشتند منزل براى اينكه نمىتوانستند، پليس مىآمد و مىگرفت و مىبردشان يا لباسشان را مىكند، ياالتزام از ايشان مىگرفت و يا حبسشان مىكرد و روحانيون سرتاسر كشور را در مضيقه و در
صحيفه نور ج 7 صفحه 82
فشار گذاشته بودند.
در رژيم طاغوت تعاليم دانشگاهى بر اساس غربزدگى بود
راجع به دانشگاه، چون انعكاس دنيائيش به نظرشان اين بود كه دانشگاه را نمىشود بست، دانشگاه را باز گذاشتند، لكن نه دانشگاهى كه به درد يك ملتى بخورد و دردى را از ملت بردارد. دانشگاه را به يك صورتى در آوردند كه اشخاصى كه از آنجا خارج مىشوند به درد همان بخورند. آنقدر تبليغات كردند از غرب، از جلو رفتن به طرف غرب آنقدر تبليغات كردند كه جوانهاى ما را در دانشگاه، غربى بار آوردند. از همان دانشگاه روى تعليماتى كه بعضى از اساتيدى را كه از خود آنها بودند تبليغات كردند، جورى كه جوانهاى ما جوانهائى شدند كه به درد آنها مىخوردند، نه به درد كشور ما. مغزهاى اينها را شستشو كردند، به جاى مغزهاى انسانى ايرانى، غربى گذاشتند به طورى كه اعتقاد بچهها و جوانان ما اين شد و حالا هم شايد خيلىشان اين باشد كه بايد همه چيز ما غربى باشد. به طورى تبليغات كردند كه الان هم همين طور است. در عين حالا كه طبيب داريم يكى كه مريض مىشود مىگويند اروپا بايد ببريم. اين براى اين است كه خودمان را از دست داديم. استقلال فكرى ديگر حالا نداريم. همهاش دنبال اين هستيم كه غرب چكاره است.
الان هم كه جمهورى اسلامى را ما مىخواهيم انشاءالله مستقر بشود و مىخواهيم حسابمان را از غرب جدا بكنيم و استقلال همه جانبه پيدا بكنيم، الان هم يك دسته غربزدههائى هستند كه اينها الان در فكر اين هستند كه يك جمهورى بوجود آيد ولى اسلاميش نباشد، جمهورى باشد يك جمهورى دموكراتيك. اين براى اين است كه اينها، آنهائى شان كه مردمى نيستند كه جنايتكار باشند، اشتباه دارند. اينها از بس به آنها تزريق شده و تعليم شده در اين مدارس، هر جا مىرفتند هى صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادى در غرب و بوده است، هر جا مىرفتند هى صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادى در غرب بوده است، هر جا رفتند صحبت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر و جمعيت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر در غرب بوده. اينها آنهائىشان كه خيانتكار نيستند، اشخاص بدى نيستند لكن باورشان آمد و از بس به آنها گفتهاند باورشان آمده.
تربيت غرب انسان را از انسانيت خلع كرده
و حال آنكه غرب پيشرفتهائى كه دارد، پيشرفتهاى مادى دارد و دنيا را به صورت يك جنگنده، به صورت يك وحشى بار مىآورد. تربيت غرب انسان را از انسانيت خودش خلع كرده، به جاى او يك حيوان آدمكش گذاشته است. الان شما در هر جاى دنيا كه ملاحظه كنيد، الان هم كه يك آرامشى فرض كنيد كه در دنيا هست و جنگ عمومى نيست، در هر مملكتى مىبينيد با دخالت همين آمريكا و با دخالت همين شوروى آدمكشى هست. افغانستان الان آدمكشى است به دخالت شوروى، در بسيارى از جاها. لبنان هم آدمكشى است به دخالت امريكا. غرب حيوان بار مىآورد آن هم نه حيوان آرام، يك حيوان وحشى، آدمكش، آدمخوار، پيشرفت، پيشرفت انسانى نيست، پيشرفت
صحيفه نور ج 7 صفحه 83
حيوانى است، تربيت انسانى نيست. در غرب، تربيت حيوانى است. من حكومتها را مىگويم، ملتها را نمىگويم. حكومتها و پرورشهائى كه درحكومت هست، حكومتهاى انسانى نيست. غرب پيشرفت كرده در اينكه حيوان تربيت كرده، آلات قتاله درست كرده. در روزنامه ديشب يا پريشب بود كه يك چيزى درست كردهاند كه پنج مرتبه بالاتر از آنى است كه در آن جنگ روى ژاپن ريختند. كار غرب اين است يك همچو چيزى درست كند براى آدمكشى. و اين افتخارى است كه دويست هزار نفر را در يك شهر، يك بمب كشت، اين پيشرفت غرب است، ما باورمان آمده است كه همه چيزها در غرب است، خير، آن چيزى كه در غرب است تربيت حيوان درنده است، حيوان درنده دارند درست مىكنند. الانى هم كه درست مىكنند، همان چنگ و دندان حيوان درنده است منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر.
تنها مكتبهاى توحيدى -الهى انسان سازند
غرب انسان درست نمىكند آن كه انسان درست مىكند آن مكتبهاى الهى است، مكتبهاى توحيدى است كه تمام هم انبيا اين بوده كه آدم درست كنند كه آدم توى يك مملكتى باشد. آزادى به جورى كه آزادى ضرر به غير نزند، استقلال فكرى، استقلال روحى، استقلال انسانى. آنها انسان مىخواهند درست بكنند. قرآن كتاب انسان سازى است، مىخواهند كه انسان درست كنند. انسان اگر درست شد آرامش در يك مملكتى پيدا مىشود. اگر يك مملكتى روى تعليمات توحيدى، روى تعليمات انسانى اسلامى افرادش بار آمدند اينها به تعبير قرآن اينطورى بار مىآيند كه بين خودشان با هم رحيمند، دوستند، بين خودشان اينطور هستند اما اگر كسى باشد به آنها تعدى بكند و بخواهد حمله كند به آنها، نسبت به آنها اشداء است، سخت است. بايد يك مملكتى كه عهدهدار تربيتش دانشگاه است، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما، عهدهدار انسان سازى باشد كه وقتى جوانها از دانشگاه بيرون آمدند انسان بيرون آمده باشند، غربى نباشند، اسلامى باشند. غربى بودن ملازم با همان معانى است.
زحمات پانزده ساله ملت براى تحقق يك مملكت اسلامى بود
آزادى كه غرب مىخواهد، يك آزادى بىبند و بار است هر كه كارى دلش بخواهد مىكند، يك آزادى است كه مخالف با اخلاق است مخالف، با سنن انسانى است، نه يك آزادى محدودى كه روى قواعد و روى چهارچوب قوانين باشد. آنها يك همچو آزادى مىخواهند. جمهورى دموكراتيك كه اين آقايان مىخواهند همان جمهورى طرز جمهورىهاى غرب را مىخواهند. مملكت ما آنقدر خون دادهاند كه حالا بشود يك مملكت غربى!! مردم ما براى اسلام خون داده است، براى اسلام اينقدر تحمل زحمت كشيدهاند كه يك مملكت اسلامى درست بشود، يك قوانين اسلامى در كار باشد، قوانين غربى ما نمىخواهيم. ما نمىخواهيم تربيت، تربيت غربى باشد. ما مىخواهيم يك تربيت
صحيفه نور ج 7 صفحه 84
انسانى باشد به طورى كه همه با هم دوست باشند، همه رفيق باشند، نه من ازشما بترسم، نه شما از من بترسيد. محيط، محيط رحمت باشد، نه محيط رعب و وحشت. اين خدمت كه خدمت به انسانيت است و خدمت به اسلام است بر عهده ما و شماست. بر عهده ما هست از جانب روحانيت، بر عهده شما هست در جهت دانشگاههاى خودتان.
مسؤوليت دانشگاه پليس سنگينتر و حساستر از ساير قسمتهاست
مسؤوليت دانشگاه پليس بيشتر از ساير قسمتهاست براى اينكه اينها كارشان حساستراست. اگر از دانشگاه پليس آدمهاى اسلامى بيرون بيايد، آدمهائى كه نسبت به مردم محبت داشته باشند بيرون بيايد اين اصلاح مىكند يك مملكت را. به خلاف اينكه اگر آدمهائى باشند كه بخواهند تحميل كنند بر مردم، مردم را اذيت كنند، تربيت آنطور باشد كه ايجاد وحشت و رعب كنند در مردم، دين به فساد كشيده مىشود، به فساد كه كشيده شد خودشان هم رو به فساد مىروند. بنابراين، اين شغل شريفترين شغلهاست و مسؤوليتش بزرگترين مسؤوليتهاست. و ما و شما كه اين شغل را داريم، ما در طرف روحانيت و شما در طرف دانشگاهها مسوول اين جوانها هستيم. در پيشگاه خداى تبارك و تعالى مسوول هستيم كه اينها را خوب بار بياوريم تا اشخاصى كه به درد يك مملكت بخورند، اشخاصى كه خدمتگزار باشند به اسلام، خدمتگزار باشند به كشور خودشان، امين باشند و خيانتكار نباشند، همه اينها زير بيرق توحيد است و اسلام است. اسلامى بار بياوريد و اسلامى بشويد. خداوند همه شما را حفظ كند، سعادتمند كند و همه شما را براى مملكت خودتان مفيد قرار بدهد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 85
تاريخ: 22/3/58
بيانات امام خمينى در جمع وزير امور خارجه و هيأت سفراى ايران در كشورهاى خارج
شستشوى مغزى ملت ايران در جهت بىمحتوائى و گرايش به غرب
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه كه به نظر من مهم است اين است كه در زمان اين پدر و پسر نالايق بيشتر در ايران واقع شده است اين است كه با تبليغات دامنهدار هر طرفى اينها كارى كردند كه مهم اين است كه محتواى ما را از ما گرفتند و ما را همچو مومن به غرب كردند كه حاضر نيستيم غير از مطالب غرب چيزى را قبول بكنيم. جوانهاى ما تقريبا خيلىهايشان اينطور شدند كه از يك ايرانى، متحول شدند به غربى و اين يك خطرى است براى كشورى كه اصلا خودش را ديگر قبول نداشته باشد هر چه قبول دارد، اجنبى را قبول داشته باشد جاى خود، يك كس ديگر نشسته باشد و به اصطلاح شما، مغز شويى شده، آنها را شستشوى مغزى دادند و آن مليت خودشان را، اسلاميت خودشان را شستهاند وبه جاى آن غرب را نشاندند و به حيث اينكه ما اگر چيزى هم خودمان داشته باشيم، باز دستمان را دراز مىكنيم پيش غرب، مثلاً ما مىدانيم كه مهندسينى داريم كه مىتوانند اسفالت كنند، مىتوانند عمارت بسازند، مىتوانند عرض بكنم كه راهسازى كنند معذلك وقتى كه صحبت مىشود، يك معمار غربى بايد بيايد و عمل كند. ما طبيب داريم ولى وقتى كه يك نفر مريض مىشود، بايد بفرستيم به خارج با اينكه طبيب در ميان ما هست لكن طورى ما را الان تحقير كردند اينها و ما را ميان تهى كردن كه ما باورمان آمده است كه ما هيچى نداريم و آنها همه چيز دارند و در صورتى كه ما راجع به همين پيشرفتهائى كه اينها كردهاند، بايد بنشينيم حساب كنيم ببينيم كه آيا اين پيشرفتها رو به تمدن دارد مىرود يا رو به توحش دارد مىرود؟ من تعبيرم اين است كه امريكا و ساير اين دول غربى و شرقى اينها ترقياتى كردهاند به اين معنا كه انسانها را دارند حيوان درنده بار مىآورند، تمام اين كارها كه كردهاند، براى درندگى است (ملت رانمىگويم، دولتها را مىگويم) تمام افكار متوجه اين شده است كه يك چيزى درست كنند كه كوبندگيش از آن سابق بيشتر باشد. همين پريروز بود كه روزنامه من ديدم كه فلان چيز را درست كردهاند كه پنج مرتبه بالاتر از آن بمبى است كه در ژاپن ريختند و چند هزار نفر را كشتهاند. دنبال اين هستند كه يك آلت قتاله درست كنند يعنى دنبال اين هستند يك حيواناتى درست كنند كه اين حيوانات درنده باشند، بدتر از حيوانات درنده قبلى. تمدن نيست، رو به توحش دارد مىرود، غرب دارد رو به توحش، دارد مىسازد يك مردمى را كه بريزند به جان هم و با چنگ و دندانشان هم را پاره
صحيفه نور ج 7 صفحه 86
كنند. برخلاف تمدن كه مكتبهاى الهى مىخواهند انسان درست كنند كه همه دركنار هم آسوده و آرام باشند، مكتبهاى اينها همهاش دنبال اين معناست كه بايد اين آنجا رابگيرد و آنجا را بگيرد بزند، بكشد، چه بكند. ما بايد حالا كه يك همچو انقلابى پيش آمد، يك همچو نهضتى پيش آمد و اينها هم، اين طبقه متوسط و پائينى احساس كرد كه يك استقلالى دارد، بايد همه ما دنبال اينها باشيم و اين استقلال فكرى را حفظ كنيم.
توصيه به سفراى ايران در حفظ استقلال و عدم خودباختگى در برابر محافل غربى
آقايان حالا دارند تشريف مىبرند به ممالك خارج و بيشترش به ممالك غرب است. اين جهت در نظرشان باشد كه آن خود باختگىها را كه دولت سابق و دولتهاى سابق داشتند و چشمگو بودند، هر چه آنها مىگويند قبول بكنند، آنها ديگر نبايد باشند. همانطورى كه ايشان (اشاره به وزير امور خارجه) سفير امريكا را رد كرد و هيچ كارى هم نمىشود بكنند، نمىتوانند بكنند، شما هم وقتى كه تشريف مىبريد در سفارتخانههايتان، در محل كارتان مىبينيد يك انسان متحول از آن حاصل مىشود و آنطورى كه شاه بله قربان گو بود و من اين را مكرر گفتهام و از بس متاثرم باز هم پيش شما عرض مىكنم كه من وقتى عكس شاه را پهلوى جانسون ديدم كه جانسون عينكش را برداشته و از اين طرف دارد چشمهايش آنطور مىكند و نگاه مىكند و به او نگاه نمىكند و او آن طرف ميز او سر جاى خودش بود، او آن طرف ميز او ايستاده بود مثل يك بچه مكتبى كه ايستاده پيش معلمش چيز مىكند، من همچو متاثر شدم كه ما در چه حالى هستيم كه اين شخص اول مملكت ما به اصطلاح هست، در مقابل او اينطورى ايستاده و آن هم اينطور بىاعتنا چشمهايش را آن طرف گذاشته و در روزنامه انداخته بود اين عكس را و تحميل هم گمان مىكنم كرده بودند كه در روزنامههاى ايران منعكس بشود، اينجور نباشد. ما الان يك مملكتى هستيم كه مستقليم، كسى در ما دخالت نمىتواند بكند شما هم الان نماينده هستيد از يك مملكتى كه مستقل است، احتياج اصلا نداريد، آنها به ما احتياج دارند، ما احتياجى به آنها نداريم، آنجا كه مىرويد با كمال استقلال عمل كنيد. اينطور نباشد كه آنجا وقتى شما رفتيد باز همان حرفهاى سابق باشد و همان چيزهائى كه سابق آنها مىآمدند. شاه به صراحت بيان گفت كه ليست وكلا را مىفرستادند پيش دولتها و آنها لازم بود كه همينها را تعيين بكنند. مىگفت (مىخواست تأييد خودش را بكند، تكذيب پدرش راميكرد) ليست را تا حالا اينطور مىداد. تكذيب چند سال قبل خودش را هم مىكرد كه خير حالا ديگرآنطور نيست حالا همان وقت هم آنطور بود لكن خوب، دستور بود كه اينجورى بگويد. اينجور نباشد كه هر چه آنها به ما مىگويند، قبول بكنيم. نخير شما بايد مستقل باشيد و شجاع باشيد، مملكت شما يك كارى كرد كه دنيا را متحير كرد. الان هم شما رفتيد آنجا مىبينيد كه چه جور به شما احترام خواهند گذاشت، ملت احترام خواهد گذاشت لكن آنها ممكن است بخواهند باز سوء استفاده بكنند، محكم بايستيد در مقابلشان، مسائل را به طور جدى و به طور اينكه يك ابر قدرت با يك ابر قدرت دارد صحبت مىكند، نه يك ضعيف با يك قوى. ما الان
صحيفه نور ج 7 صفحه 87
هيچ ضعفى از خودمان نشان نمىتوانيم بدهيم و نمىدهيم و ابرقدرتها هم كنار زدهايم و خودمان هم مستقل داريم كارخودمان را انجام مىدهيم. شما هم الان از طرف يك دولتى كه ابرقدرتها را كنار گذاشته و خودش جايش نشسته و خودش در حكومت نشسته و استقلال دارد، يك حكومت اسلامى است، به عنوان اسلام مستقل است، اسلامى كه هفتصد سال تقريبا تمام قاره آسيا و اكثر بسيارى از جاهاى اروپا را تحت سلطهاش بوده است.
بعد اسلامى و ايمانى نهضت را كه موجب پيروزى شد حفظ كنيد
در هر صورت و مهمتر از اين، اينكه اين جهت اسلاميت را نگه داريد. آنكه اين نهضت را پيش برد قدرت اسلام بود، نه ما بوديم، نه شما بوديد، نه دولت بود، نه جبههها بودند، نه نهضتها بودند، نه عرض بكنم كه احزاب بودند، هيچ يك از اينها، نه بازار بود، همه اينها وقتى آن روح اسلام آمد در آنها، اين كارها انجام گرفت، آن روحى كه الان هم يك قدرى فرض كنيد دارد سست مىشود كه مكرر پيش من آمدهاند، جوانها قسم دادهاند به من كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، حالا هم دارند مىگويند خوب، حالا كه ديگر قضيه ميدان جنگ نيست الان هم به من مىآيند مىگويند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. اين تحول اسباب اين شد كه ما پيش برديم. شما اين جهت ايمان و اسلام را حفظ كنيد، در سفارتخانههايتان رنگ اسلامى بدهيد، نترسيد از اينكه بگويند اينها عرض بكنم عقب افتادهاند. آنها عقب افتادهاند، آنها كه دارند مردم را مىكشند به عصر حجر عقب افتادهاند، نه ما كه مىخواهيم مردم را بكشيم به تمدن، به تمدن به معناى واقعيتش. نترسيد از حرفهائى كه اينها مىزنند. هيچ قدرتى در مقابل اسلام نيست، همين قدرت است كه يك عده كمى غلبه كرد بر يك عده زيادى، بر قدرتهاى زياد. سفارتخانههايتان را، اداراتتان كه در آنجا داريد، همه را اسلامى كنيد، آن جهات غربىاش را اصلاح كنيد. هر چه جهت اسلاميش بكنيد آنها بيشتر از شما حساب مىبرند، هر چه طرف غرب برويد آنها از شما بهره مىبرند، شما اين مطلب را كه با آن از يك مملكت اسلامى رفتهايد، با يك حال اسلامى رفتهايد و مسائل را اسلامى مىخواهيد حل بكنيد اين مطلب را در همه جا كه هستيد در نظر داشته باشيد، بعد از يك چند دفعه تجربه كنيد ببينيد احترام بيشتر خواهد شد. وقتى ديدند شما يك ايدهاى داريد كه سر آن ايده باقى هستيد و پافشارى داريد مىكنيد، اينها هم با شما چيز مىشوند، اگر شما يك قدم كنار برويد، يك قدم عقب برويد آنها جلوتر مىآيند. وضع همين است، يك قدم شما عقب برويد آنها يك قدم جلوتر مىآيند، بيشتر از شما توقع دارند.
تاكيد فراوان بر شروع مطالب با بسم الله الرحمن الرحيم
مجالستان را هم مجالس اسلامى كنيد. عرض بكنم كه سفارتخانههايتان، سفارتخانه اسلامى كنيد، همه جهات را چيز بكنيد، اسم خدا را آن بالا يك جا بنويسيد، بسم الله الرحمن الرحيم را بنويسيد، در كاغذهايتان بسم الله الرحمن الرحيم باشد، خوف نكنيد از اينكه به ما مىگويند چى، همين تعليمات
صحيفه نور ج 7 صفحه 88
آنهاست كه ما را غربزده كرده كه مىترسيم كه بسم الله الرحمن الرحيم را بنويسيم روى كاغذهايمان. من اين را به آقايان هم گفتم كه اين را رسمىاش بكنند كه بسم الله الرحمن الرحيم در همه كاغذها باشد. اين دولت عراق با اينكه سرانشان اعتقاد به اين مسائل اصلش شايد بسياريشان نداشته باشند لكن در كاغذهايشان بسم الله الرحمن الرحيم همه هست، همه كاغذها را، وقتى هم كه صحبت مىخواهند بكنند، همان جا كه مىنشينند بسم الله الرحمن الرحيم مىگويند و صحبت مىكنند. از بسم الله الرحمن الرحيم نترسيد، شيطان مىترسد، شما ملك هستيد انشاء الله.
لزوم پرهيز از مجالس طاغوتى و برپائى محافل ساده اسلامى
در هرصورت آنكه من زياد به نظرم اهميت دارد اين است كه آقايان از غرب نترسيد، اينقدر ما را كه ترساندهاند، در غرب هم خبرى نيست، نترسيد هر وقت خودتان مستقل و عرض بكنم اسلامى و مطالب اسلامى، مجالس اسلامى، آنجور مجالسى كه آن طاغوت داشت، نداشته باشيد، آن مهمانى كذا را نكنيد، مهمانى اگر كرديد ساده باشد، وقتى ساده باشد عرض بكنم كه مراسم دينىاش محفوظ باشد و امثال ذلك جهات سياسىاش هم آقاى دكتر و خود شما بهتر اطلاع داريد و من دعا مىكنم براى شما، انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه ما را آشناى به وظائفمان بكند كه يك مملكتى كه حالا دست شما آقايان و ما افتاده است، بتوانيم آن را درست اداره كنيم، بعد نگويند كه اينها نتوانستند، حالا كه نتوانستند قيم مىخواهند و ما قيمشان بايد باشيم. اينجور نباشد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 89
تاريخ: 22/3/58
بيانات امام خمينى در ديدار با سفير شوروى
از شوروى مىخواهيم در افغانستان دخالت نكند
احكام اسلام، احكامى است مسالمت آميز و مىخواهيم همه قشرها، مسالمت آميز باشند. همانطور كه قبلا تذكر دادهام ما مىخواهيم با كسانى كه مىخواهند با ما روابط دوستانه داشته باشند روابط دوستانه داشته باشيم و اميدواريم كه كشور شما و دولت شما احترام متقابل را حفظ كند و طورى عمل كند كه در ايران منعكس نشود كه شما در امور كشور ما دخالت داريد. من ميل ندارم كه وانمود شود در اهواز دخالت داشتهايد. رفتار شما بايد طورى باشد كه رفع سوء تفاهم شود. نبايد كارى انجام شود تا وانمود گردد از شوروى اسلحه وارد مىشود و اگر اين مسأله درست باشد، من از شما گله دارم. ايران در سابق بيشتر تجارتش با روسيه شوروى فعلى بود. سابق كه اصلا آمريكايى در كار نبود و ما هم مايليم با شما روابط حسنه و روابط اقتصادى و سياسى داشته باشيم و اين موكول است به احترام متقابل رعايت شود. ما از شما مىخواهيم مسائلى كه باعث شود عدهاى بعضى چيزها را بگويند، پيش نيايد و مهمش همين قضيه رساندن اسلحه است، چنان كه ما ميل داريم افغانستان كه يك مملكت اسلامىاست، مسائل اسلامى حل شود. دخالت شوروى در آنجا در ايران هم اثر خواهد گذاشت و ما از شوروى مىخواهيم درافغانستان دخالت نكند. باز تكرار مىكنيم كه ما خواستار روابط دوستانه هستيم.
اينكه جوانان ما مىگويند نه شرق و نه غرب، معنايش اين است كه هيچ كدام در ايران دخالت نكنند، و اين كاملا بجا و بحق است. شما بايد ثابت كنيد كه اسلحههاى ساخت شوروى از شوروى به ايران وارد نمىشود. روابط ما بايد صحيح و سالم و بدون دخالت كسى در كشور ما و يا دخالت ما در كشور ديگر باشد.
اگر ترهكى به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش سرنوشت محمد رضا خواهد بود
امام با تاكيد بر اسلامى بودن جنبش مردم افغانستان و رد اظهارات سفير شوروى مبنى بر وجود جنبش ضد انقلابى در آن كشور، فرمودند: معلوم مىشود كه شما از اوضاع افغانستان خيلى اطلاع نداريد. من به طور كلى بگويم كسانى كه در ايران و افغانستان اعمالى به اسم كمونيست انجام مىدهند به نفع شوروى نيست. گر چه اعتقاد من اين است كه كمونيستهائى كه درايران هستند روابطشان با
صحيفه نور ج 7 صفحه 90
آمريكا بيشتر است. در افغانستان حكومت فعلى فشار زيادى به نام كمونيست به مردم وارد مىآورد و به اطلاع ما رسيده كه حدود پنجاه هزار نفر از مردم در افغانستان كشته شدهاند و علماى اسلام را در آنجا دستگير كردهاند. اگر ترهكى همچنان به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش سرنوشت محمد رضا خواهد بود. و من ميل ندارم كه كشورهاى اسلامى روابطشان با شوروى غير حسنه شود.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 91
تاريخ: 23/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى شهر رى و بازاريان تهران
مقصد نهائى ملت، تحقق احكام اسلام در سراسر بلاد مسلمين
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه همه ما پاسدار اسلام و از نگهبانان دين مبين اسلام باشيم و شما برادران را خداى تبارك و تعالى در جزو پاسداران اسلام و دوستان اهل بيت (ع) ثبت كند. البته همه اقشار ملت در اين نهضت شركت داشتند و شما پاسدارها در اين نهضت شركت داشتيد. جوانان ما همه در اين نهضت شريك بودند و اميدوارم از اين به بعد هم به اين شركت باقى بمانند. مهم اين است كه ما تكليف حال و آينده را بدانيم. آنچه گذشته است بحمدالله خوب گذشت لكن آنچه مهم است اين است كه تكليف ما در حال چه است و در آينده. ما باز جمهورى اسلامى را به آنطور كه مىخواهيم تحقق پيدا نكرده، البته الان رژيم فعلى به حسب رفراندمى كه شد رژيم جمهورى اسلامى است لكن ما مقصودمان نبود كه فقط رأى بدهيم به جمهورى اسلامى و برويم كنار. ما جمهورى اسلامى را مىخواهيم كه احكام اسلام در آن جمهورى تحقق پيدا بكند. احكام اسلام در سرتاسر كشور و انشا ء الله در سرتاسر بلاد مسلمين و اميد است كه سرتاسر كشورهاى همه جا باشد.
معناى آزادى در جمهورى اسلامى، آزادى عمل در چهار چوب قوانين اسلام
آنچه كه مورد نگرانى هست فى الجمله اين است كه الان كه شما آقايان و همه اقشار احساس يك آزادى كرديد و آزاد هستيد، ببينيم كه آيا آزادى كه ما الان داريم با اين آزادى چه مىكنيم ما الان از قيد و بندى كه رژيم سابق داشت آزاد هستيم و لهذا آزادانه شما پيش ما آمديد و سابقا نمىتوانستيد و ما هم آزادانه با شما صحبت مىكنيم و شما هم با ما صحبت مىكنيد، لكن ما با اين آزادى بايد چه بكنيم؟ آيا حالا كه آزاد هستيم، ديگر تمام قيد و بندها را كنار بگذاريم؟ به مجرد اينكه آزاد شديم هر چه مىخواهيم بگوئيم؟ هر چه مىخواهيم بنويسيم؟ هر كارى كه مىخواهيم بكنيم، بكنيم؟ اين است معناى آزادى كه در جمهورى اسلامى است كه قيد و بندها ديگر برداشته بايد بشود؟! هر كس هر چه مىخواهد بگويد ولو ضد ملت باشد، ولو ضد اسلام باشد، ولو برخلاف قرآن مجيد باشد؟ يا نه، آزادى كه مىخواهيم ما، آن آزادى كه اسلام به ما داده است، حدود دارد آزادى، آزادى در حدود قانون است. همه جاى دنيا اينطور است كه آزادى كه هر ملتى دارد، در حدود قانون آزادى دارد. نمىتواند كسى به
صحيفه نور ج 7 صفحه 92
اسم آزادى قانون شكنى بكند. آزادى اين نيست كه شما بايستيد در كوچه به هر كس رد مىشود يك مثلاً ناسزائى بگوئيد خداى نخواسته يا با چوب بزنيد او را من آزادم آزادى اين نيست كه قلم را برداريد و هر چه دلتان مىخواهد بنويسيد ولو بر ضد اسلام باشد ولو بر ضد قانون باشد.
نعمت آزادى، امتحانى الهى است
الان اين آزادى را خداى تبارك و تعالى كه به ما عنايت كرده است، ما را براى اين آزادى امتحان مىكند. يك وقت نمىتوانستيد هيچ كارى بكنيد، حالا خدا به شما اين عنايت را فرموده است كه آنهائى كه جلو آزادى شما را گرفته بودند، آنها را از اين مملكت اخراج كرد، حالا كه اخراج كرد و آزادى به شما عنايت فرمود، شما را با اين آزادى امتحان مىكند. نعمتهاى خدا امتحان است براى بندگان خدا. ببينيم كه آيا نعمتى كه خدا به ما عنايت كرده است، اين نعمت راكفران مىكنيم يا شكر اين نعمت را مىكنيم. كفران اين است كه آزادى را ما وسيله كارهاى زشت قرار بدهيم من آزادم، هر كارى مىخواهم مىكنم ولو، شكر نعمت اين است كه كه اين آزادى را صرف بكنيم در آنچه كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است. اين آزادى كه خدا به ما عنايت فرموده است و يك هديه الهى است، اگر چنانچه شما خيانت به اين آزادى واين هديه خدا بكنيد، ممكن است خداى تبارك و تعالى هديه خودش را پس بگيرد از ما و ما باز برگرديم، به آن حالى كه سابق بوديم. بايد همه ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه از اين آزادى سوء استفاده نكينم. گرانفروشى يكى از سوء استفادههاست كه كسى بگويد من آزادم، حالا هر چه دلش مىخواهد به اين مستمندها اجحاف بكند و قيمتها را بالا ببرد و بازار را به وضع طاغوتى درست كند. اجحاف در معاملات، بىانصافى در معاملات يك امرى نيست كه عقل انسان بپذيرد و خداى تبارك و تعالى راضى باشد به اين معنا. بايد بازارها را يك بازارهاى اسلامى بكنيد.
در جمهورى اسلامى همه چيز بايد اسلامى باشد
جمهورى اسلامى همه چيزش بايد اسلامى باشد، اداراتش، بايد اسلامى باشد، تحول لازم دارد. حالا باز نيست. دادگسترى بايد اسلامى باشد، قضات، بايد قضاتى كه اسلام تعيين كرده است باشند. تا حالا نشده است اين. فرهنگ بايد يك فرهنگ اسلامى و از اين فرهنگ وابسته و استعمارى بيرون بيايد، و حالا نشده است باز. الان بازار كه در دست بازارهاى به ظاهر متدين است، به اسم اينكه حالا ديگر كسى نيست كه به ما فشار بياورد و بگويد نرخ كذا، نبايد اجحاف بكند. با حاكم وقت است كه جلوگيرى كند و ما ممكن است اجازه بدهيم جلوگيرى كنند از يك اجحافاتى كه مىشود در بازار. ما آزاديم هروئين بفروشيم، آزاديم ترياك بفروشيم، آزاديم قمار خانه باز كنيم، آزاديم شرابخانه باز كنيم، شراب فروشى باز كنيم همچو آزادى نيست، اين آزادىها يك آزادىهاى غربى است كه اينطور چيزها را مىآورد. آزاديى كه در اسلام است، در حدود قوانين اسلام است. آن چيزى
صحيفه نور ج 7 صفحه 93
كه خدا فرموده است نبايد بشود، شما آزاد نيستيد كه الزام كنيد. همچو آزادى نيست كه كسى بخواهد قمار كند، بگويند آزاد است، خودش مىداند. بله اگر چنانچه آزادى دموكراتيك بود و جمهورى، جمهورى دموكراتيك بود، آن آزادىها به حسب قاعدهاش هست، هر كس دلش مىخواهد كه دكان شراب فروشى باز كند، باز كند. اگر دلش مىخواهد هم قمار خانه باز بكند. مراكز فحشا هيچ مانعى با جمهورى دموكراتيك ندارد. اينها كه جمهورى دموكراتيك مىخواهند اين را مىخواهند، يك همچو آزادى، ما كه عرض مىكنيم جمهورى اسلامى اين است كه روى قواعد اسلام بايد باشد. بايد مراكز فحشا بسته بشود. جوانهاى ما به مراكز فحشا وارد نشوند. جوانهاى ما را بد بار آوردند، هروئينى بار آوردند، ترياكى بار آوردند، قمار باز بار آوردند، شرابخوار بار آوردند و يك صدمه بزرگى به كشور ما زدند كه نيروى انسانى را از ما گرفتند، نيروهاى انسانى راهدر دادند.
نابودى نيروهاى انسانى، از جنايات 50 ساله خاندان پهلوى
بايد در جمهورى اسلامى، نيروهاى انسانى محفوظ بماند. نيروى انسانى صرف يك امر صحيح بشود تا كشور ما نجات پيدا بكند. ما الان يك كشورى داريم كه سالهاى طولانى و خصوصا در اين پنجاه و چند سالى كه اين پدر و پسر غير صحيح، اين پدر و پسر جنايتكار در اين مملكت حكومت كردند، نيروى انسانى ما را از بين بردند. الان شما بايد چراغ برداريد و بگرديد دوره كه انسان پيدا بكنيد. نگذاشتيد انسان پيدا بشود. دانشگاهها رانگذاشتند دانشگاه اسلامى باشد، دانشگاه انسانى باشد. مدارس ما را نگذاشتند درست ما درس بخوانيم. فشارها، اختناقها در آن زمان، در اين زمان هر كدام به يك شكلى. جوانهاى ما را برايشان مراكز فحشا تهيه كردند و تشويق كردند به اين مراكز فحشا. مراكز فحشا را مىگويند بيشتر از كتابخانه هست و همين طور هم هست. حالا انشاءالله اميدوارم جلوگيرى شده باشد. در هر صورت اين صدمهاى كه به ايران خورد، از حيث نيروى انسانى بيشتر از آن صدماتى است كه از حيث اقتصاد خورد از حيث جهات ديگر اقتصاد زود قابل جبران است اما نيروى انسانى سال طولانى لازم است تا يك انسانى به رشد انسانى برسد.
وظيفه پاسداران، صيانت از اسلام و نفوس خود
من اميدوارم كه همان طورى كه شما پاسدارهاى اسلام هستيد، پاسدارى از خودتان هم بكنيد، پاسدارى از نفس خودتان بكنيد. نگذاريد نفس سركشى بكند، هركارى مىخواهد بكند، مهار كنيد نفس خودتان را كه تابع اسلام باشد، هر چه خدا مىخواهد عمل بكنيد. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند. انشاءالله اين مملكت به سر و سامان برسد و همه سعادتمند باشيد خدا حفظتان كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 94
تاريخ: 23/3/58
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان و درجه داران پادگانها و يگانهاى شهرستان تبريز
تلاش گسترده ريشههاى گنديده رژيم سابق
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلا از شما آقايان كه تشريف آورديد و از نزديك با من ملاقات مىكنيد و مطالبى كه شما داريد و من دارم، در ميان مىگذاريم مثل برادرها، تشكر مىكنم و آنچه كه به نظرم مىرسد در يك همچو موقع حساس، براى همه پادگان خصوصا پادگانهاى آذربايجان عرض مىكنم. موقعيت حساس را همه مىدانيد كه گر چه رژيم رفته است، برگشت هم ندارد و اگر چه دست اجانب كوتاه شده است و انشاءالله آن هم بر نمىگردد، لكن الان در همه قشرها يك اشخاصى كه استفاده مىبردند، استفادههاى نامشروع مىبردند، چه در ادارات، چه در ارتش و چه در جاهاى ديگر، اينها الان باز در فكر اين هستند كه يااگر بتوانند همان جور رژيم را برگردانند كه نمىتوانند و اگر هم آن را نتوانند، تضعيف كنند اين نهضت اسلامى را، چون نهضت اسلامى استفاده غير مشروع به كسى نمىدهد و استفاده مشروع مىدهد و آنها استفاده غير مشروع مىخواهند بكنند. از اين جهت الان در همه اقشار از اين ريشههاى گنديده هست بنابراين حالا كه ما تا اينجا رسيديم، از اينجا به بعد بايد بسيار هوشيار باشيم و توجه داشته باشيد به اينكه آن توطئههائى كه از داخل و خارج دارد مىشود، نگذاريد كه اينها رشد پيدا بكند و اينها را همين حالا از بين ببريد و آن كه به جهت وحدت كلمه اولاً و ايمان ثانيا يعنى ايمان مقدم بر همه چيز، دنبال او وحدت كلمه، همانطورى كه شما ملاحظه كرديد كه ايمان به خدا و وحدت كلمه اين معنا را پيش آورد كه ابرقدرتها را كنار زديد. همه قشرها، چه دولتهاى اسلامى (الاكمىاز آنها) و چه ابر قدرتها كه همهشان پشتيبان محمد رضا بودند، همه بودند، به من پيغامها مىدادند خصوصا از آمريكا و مىخواستند كه او باشد چنانچه خودش هم وسائطى ايجاد كرد كه باشد و هر چه قدرت است دست ماها باشد و ايشان سلطنت بكنند (و من مىدانستم دروغ مىگويد) معذلك اين قدرتها نتوانستند نگه دارند او را براى اينكه در مردم يك ايمانى پيدا شده بود كه شهادت را براى خودشان فوز مىدانستند. يك ملتى كه شهادت را براى خودش فوز مىداند و مىرود دنبال شهادت، اين را نمىشود با توپ و تانك جوابش را داد، چنانچه نشد.
الان يك سستى مشاهده مىشود كه پيدا شده است و اين سستى در اثر اين است كه خودشان را پيروز دانستهاند و چون خودشان را پيروز دانستهاند از اين جهت يك قدرى سست شدهاند، و توجه به
صحيفه نور ج 7 صفحه 95
جهات شخصى شروع شده، خانه ندارم، حقوقم كم است، درجه مىخواهم از اين حرفهائى كه آنوقت انقلاب رو به جلو رفتن بود اين حرف هيچ نبود، حالا كه رسيده است به يك حدى كه يك شكستى به طرف داده است، قهرا در هر انقلابى اينطور است كه بعد از اينكه طرف را شكست دادند و به پيروزى رسيدند باز بر مىگردند به حالات خودشان و حالات اوليه و چيزهائى كه احتياج دارند مورد نظرشان مىشود خانه ندارم و حقوق ندارم و من فرضا مريض هستم و اين حرفها پيش مىآيد. الان ما در نصفه راه واقع هستيم، ما راه را به آخر نرساندهايم. راى داديم به جمهورى اسلامى، الان هم رسما جمهورى اسلامى است ايران شناختند همه ممالك هم شناختهاند ايران را به جمهوريت اسلامى، لكن ما محتواى جمهورى اسلامى را مىخواهيم. زحمت ما، آنكه ملت ماداد، زحمتهاى چيزهائى كه تحمل كرد، براى اين بود كه اسلام تحقق پيدا بكند. جمهورى اسلامى لفظى ما نمىخواهيم كه، يك جمهورى اسلامى كه فقط به آن رأى بدهيم و خودش را كار نداشته باشيم. ما بايد اسلام را به همان طورى كه در صدر اسلام بود، آرزوى ما اين است كه اسلام را آنطور كه در صدر اسلام بود پياده كنيم، آنطورى كه در زمان خود رسول الله بود پياده بكنيم و اين محتاج به جديت تام است در همه اقشار. الان يك مسؤوليت بزرگى به دوش همه ما هست. من كه يك طلبه هستم و در قم هستم و شما آقايانى كه در مراكز حساس هستيد، مسؤوليت داريد، يعنى به جائى رسيده است كه اگر چنانچه ما سستى بكنيم، ممكن است آن ريشهها تقويت بشوند، رشد پيدا بكنند، به هم متصل بشوند و غائله بار بياورند. اگر نتوانند هم توفيق پيروزى پيدا بكنند، لكن غائله مىتوانند ايجاد كنند كه زحمت براى مملكت ما ايجاد كنند و ما اگر چنانچه سستى بكنيم، ممكن است كه آنها روابطشان را با هم درست بكنند و لااقل براى ما، براى شما زحمت ايجاد بكنند.
وظائف خطير ارتش اسلام در رابطه با خدا و خلق
الان ما بايد هر كدام وظائف خودمان را انجام بدهيم، من كه يك نفر طلبه هستم، وظيفه طلبگى خودم را و شماها كه در ارتش هستيد وظيفه ارتشى خودتان را. من براى شما عرض بكنم ارتشهاى صدر اسلام وضعش اين بوده رئيس ارتش، امام جماعت بود يعنى انتخاب كه مىشد اين رئيس ارتش كه برود كجا، امام جمعه هم همان انتخاب مىشد. مالك اشتر را وقتى مىفرستادندش كجا، همان مالك اشتر رئيس ارتش بوده و استاندار فلان جا هم بوده است و امام جماعت و امام جمعه هم بوده است براى اينكه وضع ارتش در اسلام با وضع ارتش در، ساير رژيم فرق داشته است شما ببينيد الان كه ما اينجا با هم نشستيم و يك محيط محبت است، اين بهتر است يا يك محيط رعب كه وقتى يكى از شما وارد مىشود ما بترسيم؟ در روح خود شما، اين محيطى كه محيط دوستى و محبت است در روح شما آرامش بيشتر ايجاد مىكند يا اينكه وقتى وارد بشويد و مردم از شما فرار كنند؟ ارتش بايد وقتى ارتش اسلامى شد، رئيس ارتشش جورى باشد كه ديگران به او اقتدا بكنند، افراد ارتش طورى باشند كه مردم وقتى كه وارد شدند در يك جلسهاى، مردم از آنها استقبال بكنند گل سرشان بريزند. چنانچه
صحيفه نور ج 7 صفحه 96
در اين آخر شديد، اين بهتر بود كه گل بريزند سر ارتش، يا از آنها فرار بكنند؟ براى خودتان، براى خودمان، براى همه. اين طاغوتها كه محيط رعب ايجاد مىكنند براى اين است كه خائن هستند، مىترسند از مردم، چون مىترسند از مردم يك محيط رعب ايجاد مىكنند كه مبادا مردم احقاق حق بخواهند بكنند، لكن ارتش اسلامى از باب اينكه خيانت نكرده به مردم، عدالت كرده است، خدمت كرده است، براى خدمت آمده است، چون براى خدمت آمده است، خيانت هم نكرده هيچ خوفى از مردم ندارند مردم هم از آنها خوف ندارند. در عين حالى كه مردم پشتيبان اينها هستند، از آنها خوف ندارند. مثل پشتيبانى يك برادر از برادر است. اگر چنانچه ملت پشتيبان شما باشد بهتر است يا اينكه ملت پشت بكند به شماو شما تنها بمانيد و بخواهيد هى با تانك و توپ و سرنيزه و خونريزى كار انجام بدهيد؟ اگر اين آدم كه هنوز سى و چند سال حكومت كرد بر اينجا اگر دست يك دستى به ملت دراز كرده بود قبل از اينكه وقت گذشته باشد (اين آخر دستش را دراز كرد لكن اين دست غلط بود) اگر اين نصيحت روحانيون را پذيرفته بود و توجه به ملت كرده بود و خدمت كرده بود به ملت، سقوط مىكرد؟ ملت پشتيبانش بود، سقوط نمىكرد. همين ملتى كه با فرياد مرگ بر شاه قيام كردند اگر آنوقت يك فرض كنيد كه جبههاى بر خلاف آن مىشد همان وقت مردم با زنده باد شاه مىآمدند جلو. من اين معنا را به او تذكر دادم كه من يادم هست كه وقتى كه متفقين از اطراف ريختند به ايران و ايران را قبضه كردند و مردم بر همه چيزشان مىترسيدند لكن وقتى كه اطلاع رسيد كه رضاخان را فرستادند و فرار كردند، مردم شادى مىكردند. من به اين پيغام دادم كارى نكن كه وقتى تو بروى مردم شادى بكنند واين نشنيد و وقتى كه رفت ديديد كه مردم چه كردند، چقدر شادى كردند.
آقا كارى بايد بكنيد كه محبت مردم را جلب كنيد. اين، هم رضاى خدا در آن هست، هم راحتى خودتان در آن هست و هم براى كشورتان مفيد است. اگر بنا باشد كه ارتش جورى باشد كه مردم از آن بترسند و پشت به او بكنند، اين براى ارتش، خودش بد است، ارتش بايد خدمت به ملت بكند، بايد خدمت به كشور بكند همان طورى كه در صدر اسلام بوده است كه ارتش اسلام مردم از آنها خوفى نداشتند مردم با هم رفيق و برادر بودند. رئيس اول اسلام هم اينطور بود كه با مردم معاشرت مىكرد مثل معاشرت يك نفر آدم بايك نفر ديگر، مثل دو نفر برادر كه اينجا نشسته بودند. پيغمبر اكرم كه رئيس اسلام بود در مسجد مىآمدند مىنشستند و رفقايشان هم اصحابشان هم دورشان مىنشستند با هم، جورى بود جلسه كه وقتى يك كسى مىآمد از خارج، نمىشناخت كه اينها كدام يكى پيغمبرند كدام يكى غير پيغمبر، مىپرسيد كه كدام يكىتان هستيد، وضع اينطورى بود، اينطور با جامعه رفتار، اينطور با مردم رفتار مىكردند. اينطور نبود كه وقتى كه وارد مىشود هزار تا پرده جلو باشد و بعد هم بايد ديد كجا بنشينيد و سان بدهند و چه، اين حرف نبود در كار. از آن طرف اينطور، از آن طرف قدرت اينطور بود كه ايران را، آن امپراطورى بزرگ ايران را شكست دادند، آن امپراطورى بزرگ روم را هم شكست دادند، در عين حالى كه وضع يك وضع سادهاى بود، بين خودشان به دستور قرآن رحمت بود و بر ديگران شدت. لشكر ما هم بايد اينطور باشد، بايد اينطور باشد كه بين خودشان، يعنى خودشان و
صحيفه نور ج 7 صفحه 97
ملت، ملت را عائله خودشان حساب بكنند، همانطورى كه با فرزند خودشان رفتار، با برادر خودشان رفتار مىكنند، با مردم هم اينجور باشند. در مقابل وقتى كه اجنبى، غير مسلمين كه حملهاى به شما كردند، اجنبى خواست حمله بكند، آنجا شديد محكم، اينطور نباشد كه بين خودتان وقتى ضعفا را گير بياوريد اذيت بكنيد و وقتى كه يك صدا از يك جا بلند شود فرار كنيد. خوب، ما ديديم وقتى كه متفقين آمدند آن مضمونى كه آنوقت مىگفتند، كه مىگفتند آن يكى كه دو نشد اعلاميه چيز است، لشكر زمان اينها بود كه اعلاميه چيز كردند، اعلاميه شماره يك، دوم نداشت و سه ساعت از قرارى كه گفتند مقاومت كردند و فرار كردند. من فرارىهايشان را كه در خود تهران آنجا صدا در آمده بود در تهران سربازها داشتند فرار مىكردند. تمام صاحب منصبها از تهران فرار كردند، طرف اصفهان رفتند، براى چه؟ براى اينكه اينها نه پايگاه ملى داشتند بين مردم؟ پايگاه نداشتند. از آن طرف هم قدرت نظامى نداشتند، قدرت نظامى نداشتند. به رضا خان گفته بودند كه (گفته بود چرا به اين زودى آخر چرا؟) گفته بودند كه اين هم ما تعارف داريم مىكنيم و الا همان، همان حمله اول بود. سه ساعت طول نكشيد همان حمله اول. آنها از آن طرف آمدند ما از اين طرف فرار كرديم براى اينكه قدرت نظامى نبود ترس بود.
قدرت نظامى در مقابل غير مىايستد تا آنوقتى كه كشته بشود شهادت. نظامى اسلام شهادت را براى خودش زندگى مىداند كسى كه شهادت را زندگى دانست براى خودش، زندگى ابدى دانست براى خودش، اين در مقابل غير مىايستد و آخر نفس را مىكشد و شهادت طلب مىكند اما آن كسى كه نظرش به همين زرق و برق و ماديات است و اصلا ايمانى در قلبش نيست، آن البته از آنجا صدا بلند مىشود، در تهران فرار مىكند، در سر حد بود، باز نيامده بودند همان سر حد كه صدا بلند شد ما شاهد قضيه بوديم در تهران فرار كردند و از اينجا رفتند. شما بايد همان دستور قرآن را عمل كنيد كه بين خودتان، بين خودتان با ساير ملت روابط دوستى داشته باشيد كه وقتى شما مىآئيد توى مردم، مردم شما را بپذيرند، شما را دوست داشته باشند براى اينكه شما حامى آنها هستيد، آدم حامى خودش را دوست دارد. اما در مقابل غير، محكم بايستيد و شهادت را براى خودتان فوز بدانيد. اين سرباز اسلام است و حالا شما سرباز اسلام هستيد، و من اميدوارم كه اسماء شما ثبت بشود در دفتر امام زمان (سلامالله عليه) خداوند همه شمارا حفظ كند، موفق باشيد و من اميدوارم كه اين حرفهائى كه در تبريز يا آذربايجان يك اشخاص مفسدى حرفهاى نامربوط اينجا مىزنند، اميدوارم نباشد اين مسائل. من خدمتگزار همه هستم، خدمتگزار شماها هستم، خدمتگزار روحانيت هستم.
اين مسائل نيست. اين مسائل را مفسده جوها و اشخاصى كه مىخواهند فساد بكنند، اينها طرح مىكنند والا دو تا مسلمان، دو تا انسان كه نمىتوانند با هم مخالف باشند. ما نسبت به همه شما و نسبت به همه قشر ملت، خدمتگزار هستيم و من اميدوارم به اين خدمت بتوانيم تا به آخر برويم و همه ما خدمتگزار اسلام باشيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 98
تاريخ: 23/3/58
بيانات امام خمينى در جمع عشاير خوزستان
تحت ظلم و فشار بودن تمام اقشار دررژيم شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
خوب است كه در يك مكان، برادرهاى اهل سنت ما و برادران اهل تشيع حاضرند و هر دو دسته از وضع سابق نگرانند و ظلمهائى كه به اينها شده است ذكر مىكنند و اين مسأله اين نيست كه فقط شماها تحت فشار و ظلم بوديد يا آقايان اعراب تحت فشار و ظلم بودند. اين يك ظلم عمومى بود به تمام اين كشور، همه تحت فشار بودند. من اگر نگويم مراكز و خصوص مركز علميه قم بيشتر در فشار بود لكن نمىتوانم تصديق كنم كه ديگران بيشتر در فشار بودند، همه بودند. الان هم كه با گروههاى مختلف از جاهاى مختلف مواجه مىشويم، هر گروهى چنين ظلم را در محل خودشان احساس كردهاند، اعتقادشان اين است كه همان محل خودشان از همه جا بيشتر تحت ظلم قرار گرفته. شما در محل خودتان احساس كرديد، عينا ديديد كه ظلم شده است، آقايان هم در مناطق خودشان همين معنا را احساس كردهاند، ما هم در قم احساس كرديم، اهالى تهران هم در تهران و اهالى هر محلى در همان محل و لهذا چون ما هر كدام، هر طايفهاى شاهد همان وضعى بوده است كه پيش خودش بوده است و ساير چيزها را مىشنيده، از اين جهت آنى كه به عيان ديده، بيشتر در نظرش جلوه كرده است از آنكه شنيده است، لكن شما بايد بدانيد كه همه اهالى مملكت ما تحت فشار بودهاند. آنوقت كه به اسم كشف حجاب و براى كشاندن ملت به تباهى، آن سابقى اقدام كرد، در همين قم شايد از جاهاى ديگر بيشتر فشار آوردند، در تهران همين طور، در همه جا و آنوقت كه پسر او چپاولگرى و جنايات را به ارث برد، همه جا اينطور بود، در همه جا اين فسادها و تباهىها بود. شايد در تهران بيشتر از جاهاى ديگر مراكز فساد بود، در تهران بيشتر عنايت داشتند كه جوانهاى ما را، اين نيروى بزرگ را نگذارند رشد بكند. اين يك مطلبى نبود كه يك جا و دو جا باشد، منتها شما آقايان در محل خودتان كه بوديد به عيان ديديد كه چه كارها كردند. آقايان در محل خودشان به عيان ديدند، ماها هم در محل خودمان به عيان ديديم كه چه كردند با اين ملت.
ايجاد تفرقه ميان اقشار توسط ريشههاى فاسد
البته ما تا كنون نتوانستيم جمهورى اسلامى را به آن محتوائى كه بايد داشته باشد، متحقق كنيم.
صحيفه نور ج 7 صفحه 99
ما در بين راه الان هستيم، ما الان آنقدرى كه انجام داديم، ملت ما انجام داده است اين است كه دست جنايتكارها را تا يك حدودى قطع كرده است و البته ريشههائى هم از آنها هست الان و همين ريشهها هستند كه در بين آقايان اعراب مىروند و به آنها تزريق مىكنند كه اينها مىخواهند بين عرب و عجم فرق بگذارند، در بين شما مىآيند و مىگويند بين برادرهاى سنى و شيعه مىخواهند فرق بگذارند، در هر جا يك نغمهاى را سر مىكنند. در كارخانهها مىروند طور ديگرى آنها را از كار باز مىدارند، در ميان كشاورزان مىروند و به طور ديگرى اخلالگرى مىكنند. الان از ريشههاى آنها اشخاصى متفرق هست در همه جاى ايران و البته از خارج هم الهام مىگيرند، اينها مشغول فساد هستند.
سعى اخلالگران جهت عدم تحقق جمهورى اسلامىاست
امروز آن چيزى كه تكليف همه ماست، شما برادرهاى اهل سنت، اينها برادران اهل تشيع، همه و همه افراد اين ملت تكليف دارند، اين است كه الان توجه به اين معنا داشته باشند كه دستهائى در كار است كه نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند، با شيوه مختلف. شيوههاى مختلفى الان در كار است و اين محتاج به اين است كه خارجىها آنى كه به آن رسيدهاند اين است كه اسلام كه جلو منافع آنها را مىگيرد. اگر اسلام تحقق پيدا بكند و مملكت يك مملكت اسلامى باشد، دست آنها ديگر تا آخر كوتاه است فلهذا الان كه همه رأى داديد به جمهورى اسلامى و همه وفادارى خودتان را اعلان مىكنيد و در اين وفادارى طبيعى است كه يك امر اسلامى را مىخواهيد و همه ما اسلام را مىخواهيم، الان اينها در صدد اين هستند كه بين مسلمين تفرقه بيندازند و يك برنامههايى، يك پيشنهادهائى بكنند، همه اين پيشنهادها يا بيشترش براى اين است كه نگذارند جمهورى اسلامى به آنطور كه اسلام مىخواهد تحقق پيدا بكند.
بسط اختلافات جزئى، راهى براى بازگشت اجانب
الان بر همه ماست كه دست از اختلافات جزئى و شخصى و اين چيزها برداريم، دست از آن چيزهائى كه امور شخصى است، همه اهل اين مملكت در زمان سابق به واسطه فشارهائى كه سابق آوردند، اكثر اهل اين مملكت ناراضى بودند و تحت فشار بودند و اين ناراضىها از سابق هستند. جمهورى اسلامى هيچ نارضايتى درست نكرده است. اين وارث يك عدهاى است، يك عدد كثيرى از ناراضىهاست. الان بايد فكر اين معنا باشيم كه جمهورى اسلامى آمده است براى اين معنا كه اصلاح كند امور را، آمده ترميم كند آن خرابىها را و بايد همه كمك كنيم به اين جمهورى اسلامى كه نگذاريم اينهائى كه مىخواهند اخلال بكنند به نتيجه برسند. اگر خداى نخواسته اين اخلالگرها بتوانند يك كارى انجام بدهند و ما نتوانيم جلو آنها را بگيريم و آنها رو به رشد بروند، اگر به واسطه اختلافات كه در بين مان ايجاد بشود رو به ضعف برويم، خوف اين است كه دوباره يك مسائلى شبيه به آن مسائل سابق پيش بيايد يا بدتر از آن. بنابراين الان همه ما موظفيم كه از آن چيزهائى كه مربوط به شخصيات
صحيفه نور ج 7 صفحه 100
خودمان است يك قدرى صرفنظر بكنيم، يك قدرى صبر بكنيم. شمائى كه پنجاه و چند سال در زير ظلم صبر كرديد، يعنى نتوانستيد حرف بزنيد، حالا يكى دو سال هم صبر كنيد، تامل كنيد. كمك كنيد به نهضت، كمك كنيد و نگذاريد كه اين اشخاص مفسد بيايند و فساد بكنند بين شما، بيايند و يك چيزى بگويند كه بخواهند بين شما جدائى بيندازند، بين آقايان بروند جور ديگرى صحبت كند و نگذارند كه با هم دوست باشند، همه با هم برادر باشيم و همه دوستيم، همه مسلمانيم، همه اهل يك ملت هستيم، همه با هم دست به هم بدهيم تا اينكه انشاءالله اين آشفتگىها رفع بشود و شما بدانيد كه اگر چنانچه اسلام تحقق پيدا بكند، همان معانى كه در صدر اسلام بود و همان برابرى كه در صدر اسلام بود، همان قطع ايادى ظلمه در آنوقت بود،انشاءالله تحقق پيدا مىكند. من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه آقايان را مىخواهم و اميدوارم كه اين ملت به سعادت و سلامت بتواند اين راه را طى بكند. انشاءالله موفق باشيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 101
تاريخ: 23/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان دانشگاه تهران
اعمال ضد مردمى عمال اجانب در لباس طرفدارى از تودهها
بسم الله الرحمن الرحيم
اين گروهها كه در دانشگاه و در رسانهها و در سطح كشاورزى و در ساير جاها مشغول سمپاشى هستند و با اسم ملت دوستى و ملت خواهى و به اصطلاح خودشان كمونيست مشغول فعاليت هستند، من گمانم اين است كه آمريكائى هستند. آمريكائىها در هر جا يك چيزى درست مىكنند و دراين ممالك اسلامى، صورت كمونيست و شبيه ماركسيست درست مىكنند. دست آنها پشت سر اينهاست به حسب گمان من. بايد ازاين آقايان كه طرفدار تودهها هستند، پرسيد كه حساب كنند اين طرفداريشان را. ما حسابش را مىكنيم. رفراندم با مصالح توده مخالفت داشت؟ بر خلاف مصلحت مردم بود؟ رژيم شاهنشاهى برود و يك رژيم انسانى اسلامى بيايد، اين خلاف مصلحت توده بوده؟ اگر خلاف مصلحت توده بود، شما پس شاهنشاهى را مىخواهيد، پس شما كمونيست نيستيد، شما امريكائى هستيد كه رژيم طرفدار آمريكا را مىخواهيد. و اگر چنانچه بر خلاف مصلحت ملت نيست (چنانچه نيست، همه مىدانند كه نيست) چرامخالفت كرديد؟ چرا صندوقها را سوزانديد؟ چرا مسلحانه از بعضى جاها جلوگيرى كرديد؟ چرا تحريم كرديد؟
شمائى كه طرفدار تودهها هستيد، خوب تودهها هر چه مىخواهند شما بايد با آنها باشيد. تودههاى ايران رفراندم را نمىخواستند؟ صد و نود و نه تقريبا نرفتند رأى بدهند با آن اشتياق؟ با آن وضع كه همه مىدانيم؟ حتى مريضها، معلولها رفتند و در بعضى جاها بعد از اينكه رأى را در صندوقها انداختند، همان جا فوت شدند. به من اين مطلب رسيده، اينهايى كه وقت رأى دادنشان نبود مثل بچههاى كمتر از سن رأى دادن، اظهار ناراحتى مىكردند، يك عدهشان اينجا جمع شدند من برايشان صحبت كردم، دلدارى دادم به آنها. خوب، يك همچو چيزى كه همه ملت مىخواهد، چطور شد كه اين آقايانى كه طرفدار ملت هستند مخالفت كردند؟
كشاورزى مخالف با مصالح مملكت ما و ملت ماست؟ اگر كشاورزى نشود، نفعش به جيب كى مىرود؟ بايد اين را حساب بكنيم تا آقايان معلوم بشود چكارهاند. آنوقت كه كشاورزان مىخواستند تخم افشانى بكنند، اينها مىرفتند مانع مىشدند از آن، بعد كه اين را موفق نشدند و حالا مىخواهند درو بكنند، مىروند مانع مىشوند. اگر كشاورزى ما محصول نداشته باشيم، آيا خلاف مصلحت ملت است؟
صحيفه نور ج 7 صفحه 102
يا مصلحت ملت است؟ مصلحت ملت ما، تودههاى ما اين است كه كشاورزى ما راه نيفتد و ما همه چيزمان محتاج به آمريكا باشد؟ اين خدمت، خدمت به آمريكاست، يا به شوروى؟ به آمريكاست. اينها يا مىگويند ما شوروى هستيم و كمونيست چين هستيم يا اينكه آنطور كه ما مىگوئيم آمريكائى هستند. همه مىدانند كه اگر كشاورزى ما يعنى همين كارى كه شاه كرد و همين خيانتى كه شاه كرد به اسم اصلاحات ارضى، كشاورزى ما را به زمين زد و آمريكا نفعش را برد، يك مقدارش آمريكا و يك مقدارش هم صهيونيسم، اينها اگر چنانچه تودهاى هستند به اصطلاح خودشان، كمونيست هستند، ماركسيست هستند واقعا، دلسوز براى اين ملت هستند(آن هم نيستند، آن هم دروغ مىگويند، اما حالا ما فرض مىكنيم) اگر چنانچه اينها برا ى ملت دلشان سوخته و مىخواهند خدمت كنند به ملت، خدمت به ملت اين است كه ما محتاج باشيم كه گندم و جو و برنج و عدس و همه چيزمان از آمريكا بيايد؟! آمريكا اين چيزها چون زياد است در آنجا مىسوزاند، به دريا مىريزد، زياد است. اصلاحات ارضى را پيش آوردند كه كشاورزى را به زمين بزنند. من همان وقت هم، دكتر امينى آنوقت نخست وزير بود، گاهى كسى را مىفرستاد پيش من، من همان وقت به او پيغام دادم كه تو خودت اهل كشاورزى هستى، خودت ملاك هستى، تو مىدانى كه اگر چنانچه اين اوضاع به هم بخورد اداره نمىتوانند بكنند، اين براى اداره كردن نيست. خوب حالا ما از اين آقايان كه دور مىگردند و كشاورزى را مىخواهند نگذارند كه به جريان بيفتد، مىپرسم كه خوب به جريان كه نيفتاد، نفعش تو جيب كى مىرود؟ همه مىدانيم كه به جيب آمريكا، پس شما از عمال آمريكا هستيد، اگر از عمال آمريكا نباشيد، بايد بگوئيد كه كشاورزى بايد چيز بشود كه نفعى توى جيب آمريكا نرود.
خوب مىآئيم سراغ كارخانهها. به نفع ملت است كه اين كارخانهها راه بيفتد و جريان پيدا بكند، يا به ضرر ملت است؟ به نفع مملكت ماست كه كارخانههايش به كار بيفتد يا ما بايد در اين محصول كارخانهها هم دستمان را پيش ديگران دراز كنيم نفعش باز ببرند اكثرشان؟ پس شما عمال ديگران هستيد.
مىآئيم سراغ دانشگاه. آيا به نفع دانشگاه هست كه جوانهاى ما تحصيل نكنند؟ هر روز توى دانشگاه بيايند يك بساطى درست كنند، يك ميتينگى درست كنند، يك - عرض كنم - اغتشاشى ايجاد كنند كه جوانهاى ما درس نخوانند؟ اين به نفع كيست؟ به نفع مملكت ماست اين؟ ما اگر دانشگاهىمان خوب باشد، دانشگاهىمان صحيح عمل بكند، به نفع ملت است يا به ضرر ملت؟ خوب شما نمىگذاريد كه دانشگاه راه بيفتد، اين به نفع كى تمام مىشود؟ اين هم به نفع خارج تمام مىشود، براى اينكه همانطورى كه آن دستها نمىگذاشت كه دانشگاه جريان صحيحش را پيدا بكند كه ما در اين مطالب هم محتاج بشويم به خارج، دستمان را پيش غير دراز كنيم، اينها هم دارند همين كار را انجام مىدهند كه ما در همه چيزمان محتاج به خارج باشيم. حالائى كه يك مملكتى ما پيدا كرديم و دست ديگران راكوتاه كرديم، الان نفت را براى خود ما مىخواهند استخراج كنند، خوب شما مىرويد نمىگذاريد كه نفت هم استخراج كنند،اين به نفع كيست؟ ما هر يك از كارهاى اينها را وقتى بنشينيم
صحيفه نور ج 7 صفحه 103
حساب بكنيم، آنها به نفع آمريكا بيشترش مىشود. پس بنابراين شما به اسم كمونيست، به اسم ماركسيست، به اسم توده، براى آمريكا كار مىكنيد. آدمهاى غير عاقلى نيستيد كه بيخودى براى آمريكا كار كنيد، نخير آدمهاى عاقلى هستيد جيبتان را آنها پر مىكنند. كى به شما پول مىدهد كه برويد جلوى كارخانهها بايستيد و بگوئيد تعطيل كنيد ما بيشتر از آنها به شما پول مىدهيم؟ اين پولها از كجا مىآيد كه مىرويد دم كارخانهها مىايستيد و به كارگرها مىگوئيد كه ما بيشتر پول به شما مىدهيم، شما كار نكن ما مزدتان را مىدهيم. اين پول از كجا براى شما مىآيد؟ شما كه از خودتان كه چيزى نداريد بدهيد، بىچيزيد، شما اگر چيزدار بوديد كه اين كارها را نمىكرديد. اين پولها را كى به شما مىدهد كه نگذاريد كارخانهها به راه بيفتد؟ اگر روسها مىدهند، پس شما تابع او هستيد، پس شما عمال اجنبى هستيد، اگر انگليسها مىدهند همين طور، و به گمان من آمريكائى مىدهند. پس شما در اين جهت هم كه مىرويد پول مىدهيد كه كارگر كار نكند و خودتان هم كه پول نداريد، اين پولها از خارج مىآيد، وقتى كه از خارج آمد، خوب شما اين سرحدات ما كه مىخواهيم جلوى اجنبى را بگيريم، مىخواهيم مملكت مان يك مملكت باشد، مىخواهيم مستقل باشد، مىخواهيم تجزيه نشود، چطور رفتيد افتاديد اطراف مملكت و با هر بساطى كه مىتوانيد، مىخواهيد تجزيه را درست كنيد؟ شما خدمتگزار اين مملكت هستيد؟ اگر خدمتگزاريد چطور تجزيه مىخواهيد بكنيد يك مملكتى را؟ اين تجزيه به نفع كيست؟ به نفع ايران است؟ به نقع ملت ماست؟ يا آن هم به نفع ديگران است؟ شما هر جاى قضيه را بگيريد، مشت اينها باز است. بايد اين را به آنها گفت، بايد نوشت، بايد تبليغ كرد.
ننشينيد تا خائنين دانشگاه را قبضه كنند
آقا شما نشستهايد كه چهار تا كمونيستى بيايند در دانشگاه و قبضه كنند دانشگاه را؟ شما مگر كمتر از آنها هستيد؟ عدد شما بيشتر از آنهاست، حجت شما بالاتر از آنهاست. شما اين مسائل را كه بگوئيد، خيانت اينها را مىتوانيد واضح كنيد در آن مكان، در دانشگاه، خيانتشان را مىتوانيد واضح بكنيد كه خودشان بگذارند و بروند. بايستيد، صحبت كنيد، بگوئيد آقا خوب بيائيد يكى يكى بگوئيد ببينم شما چكاره هستيد كه آمدهايد توى دانشگاه داريد اخلال مىكنيد مىخواهيد چه بكنيد؟ مىخواهيد درس بدهيد بر ايمان؟ شما كار خودتان را اول حساب بكنيد كه چكاره هستيد توى اين مملكت. شما از اهل اين مملكت هستيد يا عمال غير هستيد خودتان را به ما مىچسبانيد؟ بايستيد آقا، بگوئيد.
البته بايد اشخاصى هم كه گوينده هستند بيايند در دانشگاه و من پيشنهاد مىكنم كه آقاى آقا سيد على آقا بيايند، خامنهاى. شما ممكن است كه برويد پيش ايشان از قول من بگوئيد ايشان بيايند به جاى آقاى مطهرى. بسيار خوب است ايشان، فهيم است، مىتواند صحبت كند، مىتواند حرف بزند. در هر صورت عمده، فعاليت خود شماهاست.
مرحوم مدرس خدا رحمتش كند، مردى بود كه ملكالشعرا گفته بود از زمان مغول تا حالا مثل
صحيفه نور ج 7 صفحه 104
مدرس كسى نيامده، مىگفت كه بزنيد كه بروند از شما شكايت كنند، نه بخوريد و برويد شكايت كنيد. من رفتم پيشش، خدا رحمتش كند، اخوى ما نوشته بود به من كه يك نفرى است اينجا رئيس غله است، آنوقت يك رئيس غله زمان رضاشاه بود، به من نوشت كه برويد به آقاى مدرس بگوئيد كه اين مرد آدم فاسدى است، دو تا سگ دارد يكىاش را اسمش سيد گذاشته و يكىاش را شيخ، شما بگوئيد كه اين را از اينجا بيرونش كنند. من رفتم به ايشان گفتم، گفت بكشيدش. گفتم آخر چطور بكشيم؟ گفت من مىنويسم بكشيدش. گفتم آخر شما اينجا مامور هستيد، شما اينجا هستيد آنها آنجا نمىتوانند. گفت چطور شد كه وقتى قافلهها از گلپايگان مىآيند عبور كنند و بروند، از كمره مىخواهند عبور كنند مىفرستيد لختشان مىكنند، حالا نمىتوانيد بكشيد يك كسى را؟
جلوگيرى قاطعانه از اخلالگران مزدور
اينها تودهنى مىخواهند آقا. عدد شما زيادتر است، حجت شما بالاتر است، خيانت آنها واضح است. گفتن مىخواهد، اجتماع بكنيد، بگوئيد مطالب را، يك رئيسى، يك معلمى را كه مىبينيد كمونيست است بيرونش كنيد از دانشگاه، من نمىگويم حالا جنگ بكنيد با آنها، جنگ نمىخواهيم حالا بشود، اگر يك وقتى منتهى به اينها شد كه يك روز اينها را بيرونشان مىكنيم اما حالا نمىخواهيم يك جنگى بشود، مىخواهيم حالا با ملايمت بشود، اما خوب، با صحبت، آنها صحبت مىكنند، شما هم صحبت بكنيد. شما ننشينيد يكى ديگر برايتان صحبت بكند. يك روحانى بيايد صحبت كند، خودتان بگوئيد، هر كدامتان مىتوانيد، در مقابل آنها بايستيد، صحبت كنيد، آن مىگويد، شما هم بگوئيد. آنوقت يكى يكى انگشت بگذاريد روى كارهايشان كه تو اين كارى كه مىكنى براى چيست؟ تو تابع كى هستى كه اين كارها را مىكنى؟ تو ايرانى هستى و اين كار را مىكنى يا آمريكائى هستى يا شوروى؟ يا براى آنها كار مىكنى يا براى ايران، اگر براى آنها كار مىكنى جايش اينجا نيست، برو آنجاها كار كن. تو براى آنها دارى كار مىكنى، واضح است كه منفعتى كه به دست مىآيد از نبود زراعت در ايران، جيب آمريكا مىرود، همه مىدانند اين را.
ما چه چيزهايمان از آمريكا وارد مىشود و اين بازارى بود كه شاه درست كرد و حالا شما تابع او هستيد، شما دنبال او هستيد، شما مىخواهيد همان رژيم را پيش بياوريد، نمىخواهيد كه يك رژيم صحيحى باشد، شما تابع همان هستيد، شما مىخواهيد همان بساط را درست كنيد براى ما. ما هم تا حالا زحمت كشيديم، اين ملت اينقدر خون داده است، اينقدر زحمت كشيده است شما آن كنارها نشستيد تماشا كرديد، مثل بسيارى از اين روشنفكرها آن كنار نشستند تماشا كردند.
اين جوانهاى ما از دانشگاهى و از - عرض مىكنم - كه جنوب شهرى و از اينها ريختند و كارها را انجام دادند، حالا كه كارها را انجام دادند، اينها از آن طرف مرزها راه افتادهاند و آمدهاند اينجا و با تذكرههاى نمىدانم درست يا غير درست، ايرانىاند اما بيرون بودند اينها بسيارشان، حالا آمدهاند اينجا و مىخواهند باز اخلال بكنند، مىخواهند باز همان مسائل را ايجاد كنند، نه اينكه اينها
صحيفه نور ج 7 صفحه 105
مىخواهند كه يك رژيمى باشد مثلاً فرض كنيد كه (با اسلام مخالفند) اسلامى نباشد، لكن يك رژيم آزادمنش دموكراتيك به اصطلاح آنها باشد. نخير، اين مسأله اينها نيست، مسأله اينست كه اينها مىخواهند همان مسائل پيش بيايد، نشد با عنوان شاهنشاهى، يك عنوان ديگر رويش بگذارند، باز قضيه، قضيه آمريكائى باشد لكن با يك صورت ديگرى غير شاهنشاهى، حالا ديگر شاهنشاهى تمام شد. اگر بتوانند او را مىآورند، اما حالا نمىتوانند مىخواهند يك بساط ديگرى درست كنند، همان مسائل، همان منافع اين ملت رنجديده باز برود تو جيب آمريكائىها و باز برود توى جيب نفتخوارهاى مفتخوار. اينها عمال آنها هستند براى اين كار، دليلش هم همينها است كه من دارم مىگويم و واضح است جواب آنها.
هى مكتب، مكتب كدام مكتب، مكتب ماركسيسم؟ اين شكست خورده در دنيا، حالا گير اين بچهها افتاده. اگر راست بگويند، لكن درست نمىگويند. قضيه، قضيه مكتب نيست، قضيه، قضيه منافع است، منافع را مىخواهند ببرند، آنها بهتر به آنها منفعت مىرسانند، تابع آنها هستند والا خوب يك مملكتى كه كه مىخواهد، ادعايش اينست كه ما مىخواهيم دست همه (خوب، بنابر همين است) ما مىخواهيم دست همه اجانب بريده بشود از اين مملكت، اين به نفع ملت ماست يا به ضرر؟ اگر به نفع ملت ماست و شما ملى هستيد، شما هم دلسوز هستيد براى اين مملكت، تودهاى هستيد، خوب شما كمك كنيد، ما مىخواهيم قطع بشود دست اجنبىها (وقطع شد الحمد لله) حالا، شما كمك كنيد كه دوباره برنگردد، نه اخلال كنيد كه دوباره برگردند آن مسائل. كمك به اين است كه برويد كارخانهها را كارى كنيد راه بيفتد، كارگرهاى نفت را كارى كنيد كه كارهايشان را انجام بدهند، حالا كه نفت منافعش براى خود شما هست، راه بيفتد اينها، كشاورزها را برويد تشويق كنيد كه كار بكنند، دانشگاه را تشويق كنيد كه راه بيفتد. شما همه جا اخلال مىكنيد پس شما يك مردم اخلالگر هستيد، نه يك مردم مثلاً دانشمندى كه مىخواهيد به ما چيز ياد بدهيد، شما مىخواهيد اخلال بكنيد. و بايد جلويشان را بگيريد، مسائل را به آنها بگوئيد، در دانشگاه بنويسيد، منتشر كنيد. كسانى كه برخلاف اين هستند برويد يكى يكى پيش آنها، برويد بگوئيد شما اين كاره هستيد، شما چه مىگوئيد باز به ما؟ پس چطور مىخواهيد يك دانشگاهى را در دست بگيريد در صورتى كه اخلالگر هستيد؟ يك اخلالگر دزد كه نمىتواند دانشگاه ر ا اداره كند.
تكيه بر اصلاح دانشگاه از طريق سخنرانى و روشنگرى
ما اگر دانشگاهمان اداره نشود، كارمان زار است. دانشگاه، تمام مسائل به دست دانشگاه است، يعنى اين دو تا قطب دانشگاه و روحانى همه مقدرات مملكت تو مشت اينهاست. دانشگاهى، دانشجو چه دانشجوى قديمى و چه دانشجوى جديد، همه مسائل توى دست اينها بايد حل بشود، اينها قوه متفكره ملت هستند. اگر دانشگاه را ما سست بگيريم و از دست ما برود، همه چيزمان از دستمان رفته است.
صحيفه نور ج 7 صفحه 106
يك مسأله ايست كه نبايد شما بنشينيد كه من عمل بكنم و نه من هم بايد بنشينم كه شما تنها. ما هر دو بايد دست به دست هم بدهيم، آنقدرى كه من مىتوانم من انجام بدهم و آنقدرى كه شما مىتوانيد، شما انجام بدهيد. جوان هستيد، در مقابلشان بايستيد، صحبت كنيد، حرف بزنيد، اشخاصى كه مىتوانند در اينجا بيايند حرف بزنند، برويد پيدايشان كنيد برداريد برويد دعوتشان كنيد به دانشگاه، ننشينيد كه من تعيين كنم، البته من آسيد على آقا را صالح مىدانم براى اين كار، لكن ننشينيد كه من دعوت كنم. لازم نيست كه يكى باشد، هر چند روز يك دفعه يك نفر، اجتماع كنيد در همان دانشگاه و يك نفر از همين آقايانى كه صحبت مىتوانند بكنند، حرف مىتوانند بزنند، بياوريد دانشگاه صحبت بكنند برايشان. حاضر به صحبت هم اينقدرها نيستند اينها، فقط اخلال مىخواهند بكنند. در هر صورت من اميدوارم كه مايوس نباشيد و با قدرت جلو برويد و با قدرت دانشگاه را خودتان اصلاح كنيد، هر معلمى كه مىبينيد انحراف دارد برويد با او صحبت كنيد، دعوا نكنيد صحبت كنيد بگوئيد شماها اين كاره هستيد و اين كاره نمىتواند در دانشگاه بيايد و رئيس دانشگاه يا استاد دانشگاه بشود، نمىشود. و البته اگر مسائلى باشد كه من هم از دستم برآيد كه خدمت بكنم، من خدمتگزارم و مىكنم و اگر چنانچه اينهائى كه گفتيد، بايد به جائى رجوع بشود، بنويسيد روى ورقهاى، بدهيد اينجا تا من با آنها صحبت كنم تا درست بشود.
در اينجا امام در پاسخ سوالى كه از طرح جهاد براى روستاها شده بود، چنين جواب فرمودند: بله، اين مورد تأييد است، لكن به طور مفيد. من گفتم به آقايانى كه آمدند پيش من راجع به اين معنى، گفتم كه اين مورد تاييد است، صحيح است اين كار لكن بايد اينطور نباشد كه هر كس مىخواهد برود در دهات و به اسم اينكه از طرف دولت آمده و هر كارى بكند، نباشد. بايد به نظر معتمدين، اشخاصى كه مىشناسند آن اشخاص را، انتخاب بشود كه گروههائى كه مىروند در ده و اينها اگر كه يك وقت گروه منحرف باشد، دهات را منحرف مىكنند. اين بايد انتخاب بشوند از اشخاصى كه متعهدند، از اشخاصى كه صحيحاند. و البته يك خدمتى است به جامعه، اين چيز خوبى است براى مملكت ما.
و نيز امام در پاسخ سوال ديگر در مورد بعضى گروهها، چنين بيان داشتند: بله، اينها مصيبتشان بدتر از آنهاست. يك وقت اينست كه يك كسى مىآيد تكليفش معلوم است. آنوقت كه ما بچه بوديم، در خمين مىگفتند امير مفخم (آنوقت از بختيارىها بود آنجا رئيس بود در آنجاها) گفته بود كه من سردار حشمت (اين يكى از خوانين آنجا بود، يكى از شاهزادهها بود) اين تكليفش معلوم است، دشمنىاش معلوم و دوستىاش هم معلوم، اما فلان آدم، گفته بود امان از اين آدم كه با ظاهر دوست است لكن كمر آدم را مىشكند.
خطر دشمنان به ظاهر دوست و لزوم احتراز از آنان
اين ظاهر دوستها كارش مشكلتر از آن غير دوستهاست. آنها تكليفشان معلوم است ما مىدانيم چه بكنيم. اگر يك همچو، حالا من نمىگويم كه كى اينطور است، من آنها را الان درست
صحيفه نور ج 7 صفحه 107
نمىتوانم بگويم، اما اينهائى كه سر خود هر چه دلشان مىخواهد گردن قرآن مىگذارند، اينها كارشان مشكلتر از آنهاست - هر كى دلش هر طورى - اينكه در صدر اسلام اين كلمه مكرر وارد شده است كه اگر كسى قرآن را به رأى خودش تفسير كند فليتبوء مقعده من النار اين جايش در آتش است، اين پيش بينى يك همچو مطالبى است كه يك وقتى هر كسى به رأى خودش يك چيزى درست مىكند، بر خلاف آنكه مىگويد قرآن، مىخواهند درست كنند. اينها كارشان يك قدرى مشكلتر است براى اينكه - از- تشبث به قرآن مىكنند.
من نجف كه بودم، يك نفر از همين افراد آمد (قبل از اين بود كه آن منافقين پيدا بشوند آمد) پيش من، شايد بيست روز، بعضىها مىگفتند بيست و چهار روز، مدتى بود پيش من، هر روز مىآمد آنجا قدرى به نظرم آمد كه اين وسيله است، نهجالبلاغه و قرآن وسيله براى مطلب ديگرى است و شايد، بايد يادم بياورم آن مطلبى كه مرحوم آسيد عبدالمجيد همدانى به آن يهودى گفته بود. يك يهودى مىگويند در همدان مسلمان شده بود بعد خيلى به آداب اسلام پايبند شده بود، خيلى زياد، اين موجب سوءظن مرحوم آسيد عبدالمجيد كه يكى از علماى همدان بود شده بود كه اين قضيه چيست. يك وقت خواسته بودش، گفته بود كه تو مرا مىشناسى؟ گفت بله. گفت: من كيم؟ گفت: شما آقاى آسيد عبدالمجيد. گفت من از اولاًد پيغمبرم گفت بله. تو كى؟ من يك يهودى بودم و پدرانم يهودى بودند و تازه مسلمان شدهام. گفته بود نكته اينكه تو تازه مسلمان كه همه پدرانت هم يهودى بودند و من همه سيد و اولاًد پيغمبر و ملا و اين چيزها و تو از من بيشتر مقدسى، اين نكته اين چيست؟ من شنيدم كه از آنجا گذاشت و رفت معلوم شد حقه زده و يك قضيهاى بوده، مىخواسته با صورت اسلامى كارش را بكند. در يهودىها اين كارها هست. من به نظرم آمد كه اين قضيه، اينقدر نهجالبلاغه و خوب، من هم يك طلبه هستم من اينقدر نهجالبلاغه خوان و قرآن و اينها نبودم كه ايشان بود، ده، بيست روز من گوش كردم به حرفهايش، جواب به او ندادم، همهاش گوش كردم و آمده بود كه تأييد بگيرد از من، من هم گوش كردم و يك كلمه هم جواب ندادم فقط اينكه گفت كه ما مىخواهيم كه قيام مسلحانه بكنيم، من گفتم نه، قيام مسلحانه حالا وقتش نيست و شما نيروى خودتان را از دست مىدهيد و كارى هم ازتان نمىآيد. ديگر بيش از اين من به او چيزى نگفتم. او مىخواست من تأييدش بكنم. بعد هم معلوم شد كه مسأله همانطورها بوده. بعد هم كه آقايان آمدند، از ايران هم براى آنها اشخاصى سفارش كرده بودند كه اينها را تأييد كنيد، اينها مردم كذائى هستند، فلان، معذلك من باور نكردم. حتى از آقايان خيلى محترم اين تهران چيز كرده بودند كه اينها مردم چطور هستند و من باورم نيامده بود. اينهائى كه اينقدر از قرآن و از نهجالبلاغه و از ديانت زياد دم مىزنند و بعد جملات قرآن را يك جور ديگرى غير از آنچه بايد معنا مىكنند و جملات نهجالبلاغه را يك جورى ديگر غير از آنچه كه بايد معنا مىكنند، اينها را نمىتوانيم ما خيلى رويشان اطمينان داشته باشيم.
اين بعثىهاى عراق همين فقرات نهجالبلاغه را كه امثال اينها استشهاد مىكنند، آنها هم در
صحيفه نور ج 7 صفحه 108
چيزها مىنويسند در پلاكاردشان مىنويسند و منتشر مىكنند همين، همين فقرات نهجالبلاغه را. اين بعثىهائى كه اصلاً كارى به اين مسائل ندارند، اينها را مىنويسند و به ديوارهاى نجف و به خيابانهاى نجف منتشر مىكنند. به اينها ما نمىتوانيم، من نمىگويم چه جورند، ممكن هم هست كه يكنفرشان صادق باشد يا شايد اشتباه داشته باشد، لكن ما نمىتوانيم به آنها اعتماد كنيم، به آنها نمىشود اعتماد كرد.
سپس يكى از دانشجويان سوال كرد: در مقابل، موضع ما چگونه بايد باشد؟
امام در جواب فرمودند: موضع شماهمين است كه با آنها خيلى دوستانه نباشيد، البته نبايد طردشان كرد، نبايد درگيرى با آنها كرد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 109
تاريخ: 24 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع پزشكان، كاركنان و گروهى از مجروحين بيمارستان شفا يحيائيان
همه جانها فداى اسلام عزيز و احياء آن
بسم الله الرحمن الرحيم
من نمىدانم چطور اظهار تأثر كنم در اينطور مصيبتها كه به ما وارد شده است. نمىدانم با شما برادران خودم و فرزندان خودم چطور مواجه باشم و چطور ببينم من سالم نشستهام و شما مجروح و رنجيده هستيد.
آنچه كه مايه دلخوشى است اين است كه اين امور براى اسلام واقع شده است و براى خدا بوده است، آنچه كه براى خداست پيش خدا محفوظ است. شما سلامتى خودتان را از دست داديد براى اسلام، چنانچه اولياء خدا جان خودشان را براى اسلام دادند. اسلام عزيزتر از آن است كه ما تصور مىكنيم. اسلام آن است كه رسول خدا(ص) براى آن چه زحمتها كشيد و چه مصيبتها كشيد و چه جوانها داد و چه اشخاص برومند را فدا كرد. اسلام همچو عزيز است كه فرزندان پيغمبر جان خودشان را فداى اسلام كردند. حضرت سيد الشهدا (سلام الله عليه) با آن جوانها، با آن اصحاب براى اسلام جنگيدند و جان دادند و اسلام را احياء كردند. شما زحمت كشيديد، شما رنج برديد. جوانهاى ما فدا شدند و اسلام را در اين وقت كه مىرفت رو به تباهى برود زنده كرديد. خداوند شما را اجر عنايت كند كه اسلام در اين زمان به خاطر كوشش شما تجديد شد اگر نبود اين كوششهاى جوانهاى ما و اقشار ملت، مىرفت كه اسلام را دست جنايتكاران از بين ببرد. شما قيام كرديد، فداكارى كرديد و اسلام را زنده كرديد و خداوند به شما زندگى ابدى خواهد داد. من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت و توفيق شما را خواهانم و تشكر مىكنم از شما و از كسانى كه به شما خدمت مىكنند، چه پزشكان و چه اشخاص ديگر. من هم يكى از خدمتگزاران شما هستم و يكى از دعاگويان شما. خداوند انشاءالله شما را شفا بدهد رحمت خودش را بر همه ما و بر همه ملت ايثار فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 110
تاريخ: 24/3/58
بيانات امام خمينى به آيتالله محمد باقر صدر
حضرت آيت الله آقاى حاج سيد محمد باقر صدر دامت بركاته - نجف اشرف
بسم الله الرحمن الرحيم
پيشامدهاى اخير يكى پس از ديگرى موجب تأسف است. انتظار آن نبود كه به جنابعالى شخصيت علمى و اسلامى چنين رفتار شود، چنانچه انتظار نبود، و نيست كه مأمورين دولت عراق در سرحدات رفتارى كنند كه مخالف حسن همجوارى است. ملت ايران كه با نهضت اسلامى خود اميد دارد دست اجانب را از جميع ممالك اسلامى كوتاه كند و استقلال را به آنها برگرداند، همچنين انتظار دارد كه همان نحو كه ملتها با نهضت عظيم اسلامى ايران موافق و پشتيبان آن هستند، دولتها نيز پشتيبان آن باشند. حوزه علميه نجف اشرف كه در خدمت اسلام و مسلمين است، در طول تاريخ حافظ استقلال عراق بلكه ساير كشورهاى اسلامى بوده است، انتظار ندارد كه مورد اهانت واقع شود و يكى از شاخصترين بزرگان آن مورد تهاجم واقع شود.
من به دولت عراق نصيحت مىكنم كه اين دژ محكم را كه حافظ كيان مصالح كشور است حفظ كند، اين نصيحتى بود كه من در دوران گذشته به شاه مخلوع و دولت ايران كردم. از خداوند تعالى عظمت اسلام و استقلال كشورهاى اسلامىرا خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 111
تاريخ: 24/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كارمندان بانك مركزى ايران
اين مملكت در طول پنجاه و چند سال با اسم تمدن رو بهتباهى رفته است
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايانى كه در بانكها هستيد بهتر مىدانيد كه اين رژيم سابق با بانك چه كرده است و بانكها نسبت به اين ملت چه كردهاند و همين طور مىدانيد كه با كارخانهها و كشاورزان چه كردهاند. شما ببينيد اينها با دانشگاه چه كردهاند. ما به طور اجمال اين را مىدانيم كه اين مملكت در اين پنجاه و چند سال رو به تباهى رفته است، به اسم تمدن بزرگ اين مملكت را خراب كردهاند، لكن هر قشر ما آنچه را كه لمس كرده است فقط به محل كار خودش مربوط مىشود. الان ما مواجه هستيم با دستجات مختلفى كه از اطراف ايران پيش من مىآيند، هر دستهاى كه مىآيد مىگويد كه هيچ جا خرابتر از جاى ما نيست. مثلاً از بختيارى مىآيند و مىگويند كه هيچ جا بدتر از بختيارى نيست و بختيارىها هيچ ندارند. از بلوچ مىآيند همين حرف را مىزنند و آنها هم مىگويند هيچ جا بدتر از جاى ما نيست. از كردستان مىآيند همين مطلب را مىگويند و از هر جاى ديگر همين حرف است و من مىبينم كه همه صحيح مىگويند، لكن اينكه مىگويند هيچ جا بدتر از ما نيست، اين براى اين است كه آنها را ديدهاند و جاهاى ديگر را نشنيدهاند. آن كس كه در بختيارى مانده، ديده است كه در بختيارى چه گذشته اما شنيده كه در جاهاى ديگر هم ظلم و ستم بوده اما آنها را نديده، از اين جهت محل خودش را از همه جا بدتر مىداند. اينها همه درست مىگويند براى اينكه همه جا خراب است، اصلا برنامه اين بوده است كه خرابى بكنند. كشاورزى را با اسم اصلاحات ارضى بكلى از بين ببرند و بازار درست كنند براى آمريكائى، براى آمريكائى كه گندمهايش زياد است. آمريكا مىخواهد كه ايران با ساير كشورهائى كه تحت نفوذ است كشاورزيش به هم بخورد تا محتاج به او شوند چنانچه ما الان محتاج هستيم همه چيزمان از خارج بايد بيايد، دامدارى را از بين نبردند تا اينكه در گوشت محتاج به خارج باشيم و همين طور در اين پنجاه سال همه چيزمان را با اسمهاى بسيار فريبنده و اغفال كننده خراب كردهاند و از بين بردند. منتها شما خرابىهاى بانك را بهتر مطلع هستيد، كشاورز، خرابى كشاورزى را بهتر از شما مىداند و هر قشرى خرابى محل خودشان را بهتر احساس مىكنند.
صحيفه نور ج 7 صفحه 112
تكليف كارمندان بانك كوشش درجهت اصلاح مفاسد آن است
لكن بحث اين است كه حالا بايد چه كرد. اگر بنا باشد كه حالا ما باز بنشينيم و كليات بگوئيم كه بايد چه بشود، كارى از پيش نمىبريم. الان شما كه كارمندان بانك هستيد مشغول بشويد به درست كردن بانكها. تكليف اين است كه شمائى كه كارمند بانك مركزى هستيد كوشش كنيد كه آن را اصلاح كنيد. شما اينجا را اصلاح كنيد آن كس هم كه مىگويد فلان اداره خراب است مشغول درست كردن آن اداره باشد. الان شهردار تهران با عدهاى از كارمندانشان اينجا بودند و آنها هم همين شكايتها را داشتند، لكن آنها هم بايد مشغول بشوند به درست كردن شهردارى و خدمت به شهر، نه اينكه همهمان بنشينيم و كليات را بگوئيم و دردها را بگوئيم و درمانش را از خدا بطلبيم. نه، بايد همهمان كار بكنيم. از حالا بايد اين طبقه جوان و بچه كوچك را كم كم تربيت كنيم. بزرگها را طورى تربيت كردند كه كمتر مىتوان اصلاحش كرد. الان شما در بانك هستيد، نبايد بگوئيد كه در شهربانى خرابى است و بايد چه كرد. شما بايد ببينيد كه در بانك چه خبر است و عمل بكنيد. بانك را ببينيد مفاسدش چه بوده، اشكالاتش چه بوده، چه جور بايد بانكى درست بكنيم كه مفيد براى كشورمان باشد. شماها خودتان همه با هم تفاهم كنيد و مشكلات بانك را از ميان برداريد. اين تكليف شماست. اگر اينطور بشود كه هر كس در محلى كه هست همان محل را وجهه نظر خودش قرار بدهد و بنا بگذارد كه آن محل را درست بكند بعد از يك مدتى انشاءالله مىبينيم كه همه جا درست شده، شهردارىمان درست شده، بانكهامان درست شده و كشاورزىمان هم درست شده.
ما مىخواهيم همه جا يك رنگ اسلامى پيدا كند
اميدوارم خداوند به شما توفيق بدهد و اين مسائلى هم كه شما گفتيد مورد نظر هست، اميد است كه تحقق پيدا كند. ما مىخواهيم اينطور باشد كه وقتى در يك بانك وارد شديد مثل اين باشد كه به مسجد رفتهايد، آنطور باشد كه وقتى در وزارتخانه رفتيد مثل اين باشد كه توى مسجد رفتهايد و همه جا يك صبغه اسلامى پيدا كند و اگر انشاءالله اين معنا تحقق پيدا كند كه من اميدوارم تحقق پيدا كند همه چيز ما اصلاح مىشود. خداوند همه تان را تأييد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 113
تاريخ: 25/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم
هر گاه براى اسلام احساس خطر كنم تكليفم را ادا مىكنم
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر وقت احساس خطر بكنم براى اسلام، براى مسلمين، لازم مىدانم تكليف خودم را ادا كنم و مسلمين را آگاه كنم. من در اين موقع كه برا ى رأىگيرى در قانون اساسى است احساس خطر مىكنم، احساس توطئه مىكنم و لازم مىدانم تذكراتى به ملت ايران بدهم تا تكليف خودم را ادا كرده باشم.
اين چند روز، اين چند روز كه صحبت از قانون اساسى و نشر قانون اساسى است، مسائلى طرح مىشود كه به نظر من توطئهاى در كار است، توطئهاى كه براى اسلام و مسلمين و براى كشور ما خطر پيش مىآورد. اين چند روز كه صحبت از قانون اساسى است و مطالعه در قانون اساسى و به رفراندوم قرار دادن قانون اساسى بعد از مجلس و بعد از مطالعه كارشناسان، مطالبى پيش آمده است كه من احساس خطر مىكنم و لازم مىدانم ملت را از اين خطر آگاه كنم.
امروز طرح اشكال، يا توطئه است يا جهالت
در اجتماعاتى كه مىشود، گروههائى كه در اينجا اجتماع مىكنند از اقشار مختلف، مسائلى را طرح مىكنند كه امروز وقت آن مسائل نيست. اشكالاتى را طرح مىكنند كه امروز وقت آن اشكالات نيست.من احتمال مىدهم كه اين مسائل،اين اشكالات ناخودآگاه از طرف اشخاصى طرح مىشود كه يا مستقيما يا به واسطه، تحت تأثير توطئهها شدهاند. ما امروز گرفتار مسألهاى هستيم كه بايد تمام افكار ملت ما متوجه به همان مسأله باشد. صحبت از گرفتارىها، صحبت از نابسامانىها، صحبت از اشتباهات دولت، صحبت از خرابى اوضاع بى موقع است. آقايان توجه داشته باشند امروز روزى نيست كه طرح اشكالات بشود، در ارتش طرح اشكال بشود، در وزارتخانهها طرح اشكال بشود، در كميتهها طرح اشكال بشود، در دادگاهها طرح اشكال بشود. امروز اشكال به اين قشرها محتمل است از ناحيه اشخاصى باشد كه توطئه بزرگ را مىخواهند انجام دهند. در وقتى كه قانون اساسى را مىخواهند طرح كنند و به نظر ملت برسانند، ذكر اين مسائل يا توطئه است يا جهالت.
صحيفه نور ج 7 صفحه 114
با به تعويق افتادن تصويب قانون اساسى بايد فاتحه اسلام را خواند
آن مطلبى كه بسيار مهم است اين است كه من اول بايد بگويم صحبتم با كيست و با چه اشخاصى و بعد عرض كنم. اشخاص مختلفند در مخالفت، يك اشخاصى هستند كه حسن نيت دارند لكن توجه به عمق مسائل ندارند، يك اشخاصى هستند كه تحت تأثير تبليغات و صحبتهاى اشخاص مغرض واقع مىشوند در عين حال كه حسن نيت دارند، يك اشخاصى هم هستند كه با كمال سوء نيت مشغول توطئه هستند. توطئه اين است كه تصويب قانون اساسى را به تعويق بيندازند يك سال، دو سال به بحث و شور قرار بدهند و ريشههاى گنديده به هم متصل بشود و اساس اسلام را از بين ببرند.
تعويق تصويب قانون اساسى و برقرارى جمهورى اسلامى، استقرار حكومت اسلامى، اين تعويق موجب اين مىشود كه اشخاص توطئهگر در مرزهاى ما در داخل، در خارج با هم متصل بشوند و با اتصال با هم اصل قانون اساسى و اصل اساس اسلام را پايمال كنند. اشخاصى كه حسن نيت دارند بايد توجه كنند كه اگر چنانچه به آنطور كه مجلس مؤسسان صحبت مىشود و به آنطور كه قانون اساسى در مجلس مؤسسان واقع بشود كه اين مطلب از اشخاصى كه سوء نيت دارند طرح شده است و به اشخاصى كه با كمال تأسف حسن نيت دارند سرايت كرده است، اين معنا اين است كه دو سال، سه سال به مباحثات و معارضات دامن زده بشود و توطئه مجتمع شود. الان دارند مزدورانى در ايران از آن طرف مرز تربيت مىكنند كه اگر ما به زودى مطلب را خاتمه ندهيم، اين مزدوران مجتمع مىشوند و با اجتماع آنها ممكن است مصيبتى به بار بياورد، باز شما رابه زحمت بيندازد ولو سركوب مىشوند لكن زحمت ايجاد مىكنند.
طرح مجلس مؤسسان الهام گرفته از شياطين و خطرى براى اسلام است
مجلس مؤسسان براى اين است كه مردم منتخبين خودشان را تعيين كنند و اين فرق ندارد بين آنكه طرح فعلى دولت باشد يا طرحهائى كه اشخاصى كه توجه ندارند يا تحت تأثير واقع شدهاند يا شياطين به آنها چيزهائى را تزريق كردهاند كه تعويق بيندازد و استقرار حكومت اسلامى يكى دو سال طول بكشد تا توطئهها نضج بگيرند و اساس را از بين ببرند. اين طرحى كه دولت داده است اين است كه همان مجلس مؤسسان با افراد كمتر، از خود ملت، به تصويب ملت، به انتخاب ملت اشخاصى انتخاب بشوند و آنها در قانون اساسى كه پيشنويس شده است مطالعه كنند و اشكالاتى كه روشنفكران و حقوقدانان و ساير مردم به قانون اساسى كه پيشنويس شده است، طرح كنند و منتخبين مردم مطالعه كنند و بعد از اينكه آنها تصويب كردند باز هم به رفراندم گذاشته شود، با اينكه احتياج نيست لكن ما براى اينكه تحكيم بشود مطلب، به نظر عموم مىگذاريم لكن اگر آن مجلس مؤسسان با طول و عرض و عمق آن كه دو سال، سه سال بايد طول بكشد تا قانون تصويب بشود اگر آن طرح را ما مىخواهيم از آن روشنفكران غربزده كه بعضى از اين قشرهاى روشنفكر هستند، از اين مزدوران با توجه، از آنهايى كه مىخواهند رژيم سابق را برگردانند و يا شبيه آن را، از آنهائى كه از آن طرف مرزها به آنها كمك
صحيفه نور ج 7 صفحه 115
مىشود، از آنهائى كه مزد مىدهند به كارگران كه كار نكنند، از آنهائى كه اسلام را كهنه مىدانند، از آنهائى كه ازاسلام مىترسند، اگر ما بخواهيم تعويق بيندازيم و آنطورى كه آنها با شيطنت طرح كردند و معالاسف بعضى از اشخاصى كه حسن نيت دارند باورشان آمده است، بايد براى اسلام فاتحه بخوانيم، بايد براى كشور خودمان فاتحه بخوانيم.
من امروز ملت را آگاه كردم كه طرح مجلس مؤسسان به آن معنائى كه از غرب طرح شده است و الهام از شياطين گرفته شده است موجب تعويق مىشود و موجب فساد.
چه كسانى رفراندم را تحريم كردند؟
اينها كه در مراحل اول شكست خوردند، اينها كه رفراندم را تحريم كردند، اينها كه انحرافات اسلامى دارند، بعداز شكست از رفراندم به اين فكر افتاده كه نگذارند قانون اساسى به اين زودىها تصويب شود تا بلكه (و به خيال خودشان) توطئهها نضج پيدا كند و به خيال خودشان باز مسائل سابق برگردد. ملت ايران! بدانيد و بشناسيد اينها را. آنهائى كه غفلت كردهاند توجه فرمايند، آنهائى كه سابقا رفراندم را تحريم كردند حالا هم دارند مىگويند ما شركت نمىكنيم تا مجلس مؤسسان پيدا بشود. ببينيد چه اشخاصى هستند آنها، آنهائى كه از آن طرف مملكت مىگويند ما شركت نمىكنيم، از آنجائى كه مركز توطئه است، از كردستان كه مركز توطئه است، آنهائى كه مىگويند ما شركت نمىكنيم، چه نظر دارند؟ آنهائى كه تبع كمونيستها هستند، چه نظر دارند؟!
اينقدر تحت تأثير غربزدهها نباشيد
بزرگان ما توجه كنند، به عمق مطالب برسند، اقشار مختلفه دارند با هم مجتمع مىشوند. اولى كه اسلام بناشد تحقق پيدا بكند، شيطان بزرگ رفت و شياطين را فرياد زد كه اگر اين اسلام درست بشود، كارها همه لنگ است. حالا هم فرياد بلند شده است، فرياد بلند كردند براى اينكه قانون اساسى را به تعويق بيندازند. بايد آقايان توجه كنند، آنهائى كه حسن نيت دارند مطالعه كنند، دقت كنند، تحت تأثير اشخاصى كه مفسد هستند نروند، روشنفكران ما تحت تأثير روشنفكران حرفهاى نروند، حقوقدانهاى ما تحت تأثير حقوقدانهاى غربى نروند، وكلاى دادگسترى ما تحت تأثير غربزده نروند، قضات ما تحت تأثير اشخاصى كه غربزدهاند نروند، دانشگاه ما تحت تأثير اشخاصى كه در دانشگاه افساد مىكنند نروند، كارگرهاى ما، دهقانان ما تحت تأثير اشخاص مفسد نروند. اينها شياطينى هستند كه در صدر اسلام هم شيطان بزرگشان فرياد زد و همه را با هم مجتمع كرد، الان هم مىخواهند همين كار را بكنند. ملت! متوجه باش. وقت اين نيست كه اشكال بكنى به دولت، اشكال بكنى به ارتش و اشكال كنى به بازار. وقت اين است همه با هم مجتمع براى تصويب قانون اساسى و تسريع در آن كه در ظرف يكى دو ماه تمام بشود و نه يكى دو سال طول بكشد تا اينكه توطئهها نضج بگيرد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 116
صلاح اسلام و مسلمين در تصويب قانون اساسى است
خدايا! تو مىدانى كه من صلاح ملت را، صلاح اسلام را، صلاح قرآن مجيد را، صلاح روحانيت را، صلاح مسلمين را دارم عرض مىكنم. تعويق در تصويب قانون اساسى و گذاشتن آن را در نظر يك مجلس بزرگ مؤسسان كه مناقش آنها و تأسيس آن 6 ماه طول مىكشد و مناقشات آن معلوم نيست يكى و دو سال، سه سال طول بكشد، خطر است براى اسلام، خطر است براى رسول الله. تأسيس مجلس مؤسسان به آنطورى كه غربىها الهام كردند، خطر است براى اسلام، خطراست، خطر است براى كشور اسلامى، خطر است براى امام زمان. آنهائى كه در اشتباه هستند، برگردند و بدانند توطئه در كار است و بدانند من كمال علاقه را به آنها دارم و نمىخواهم به آنها سوء ظن پيدا بشود. آن شياطينى هم كه مىخواهند توطئه را بكنند، بدانند كه ملت ما بيدار است و اين توطئه را خنثى خواهد كرد.
خداوند ما را از خواب غفلت بيدار كند. خداوند اسلام و مسلمين را تقويت كند. دست اجانب را از ممالك ما كوتاه كند. اين ريشههاى گنديده را كه مىخواهند توطئه كنند خدايا قطع كن اين ريشهها را. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 117
تاريخ: 25/3/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون، وعاظ و گويندگان مشهد
و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
نه سستى كنيد و نه محزون باشيد اگر مؤمن هستيد، علو رتبه داريد و از همه بالاتريد لكن مهم ايمان است و چطور تحصيل كنيم ايمان را؟ اسلام شهادتين است، ايمان حظ قلب است، آن چيزى را كه زبان بگويد و تلقين كند به قلب و قلب قبول كند، باور كند. اگر باور كرديد كه خداى تبارك و تعالى قادر مطلق است، حى مطلق است، وجود مطلق است، قادر عظيمالشأن است، اگر باور كرديد اين معنى را، ديگر نه حزنى است و نه سستى. يك جلوهاى در از اين ايمان در شما پيدا شد و به واسطه همين جلوه ايمان اين سد عظيمى كه باوركردنى نبود شكستيد، سدى كه تمام قدرتهاى، تمام ابرقدرتها، تمام حكومتها پشتيبان او بودند، تمام حكومتهاى اسلامى، شايد استثناءشان كرد كه يكى دو تا، تمام حكومت اسلامى پشتيبان بودند و تمام قدرتهاى بزرگ پشتيبان بودند. امريكا كرارا پشتيبانى خودش را اظهار كرد، انگلستان كرارا اظهار كرد. نوكر خوبى بود براى اينها و اظهار تأسف آنها بعد هم دليل بر اين بود كه خوب نوكرى بود و البته بايد هم اظهار تأسف كند. كى اظهار تأسف نكند براى كسى كه طول عمرش، وطنش را براى آنها داد. چرا اظهار تأسف نكند، چرا سناى امريكا اظهار تأسف نكند از اينكه ايران چند نفر قاتل را مىكشد. اظهار تأسف براى اين است كه اين نوكرها را از دست دادهاند و حق دارند اظهار تأسف كنند. آنها پيششان انسان مطرح نيست، منافع مطرح است. ايمان مطرح نيست، نفع مطرح است و چون فكرها، فكر مادى بود و از ايمان اطلاع نداشتند و از خدابى اطلاع بودند، ممتنع مىدانستند كه يك مشت اشخاصى كه هيچ ندارند، بر يك قدرت شيطانى غلبه كنند با داشتن تمام ابزار جنگ و پشتيبانى تمام قدرتهاى بزرگ. آنها حساب ماديات را كرده بودند، حساب ايمان را نكرده بودند، روى قواعد مادى، صحيح مىگفتند، روى قواعد مادى همين بود كه آنها مىگفتند، ما هيچ نداشتيم، يك مشت خالى بود و آنها همه چيز داشتند، لكن قدرت ايمان آمد و با قدرت ايمان شكست آن سدهاى بزرگ را و تا اين قدرت ايمان هست، شما انتم الاعلون تا اين قدرت ايمان را حفظ كرديد، شما بالاترين موجودات هستيد. كوشش كنيد، ايمان را تحصيل كنيد و ايمان را نگه داريد. يك جلوه ايمان اين سد بزرگ را شكست و دست اجانب را، قدرتهاى بزرگ را كوتاه
صحيفه نور ج 7 صفحه 118
كرد. ايمان بود كه در صدر اسلام دو امپراطورى بزرگ را درهم كوبيد، و الا قدرت مادى نبود در كار. در جنگ روم طليعه جنگجويان روم 60 هزار بودند و تمام جمعيت مسلمين 30 هزار نفر بودند و پشت سر آن طليعه 700 هزار نفر رومى بودند يكى سرداران اسلام گفت 30 نفر با من بيايد تا من شب بروم و با اين 60 هزار نفر جمعيت جنگ كنم بعد از اينكه اصرار كردند به او (بر حسب تاريخ) 60 هزار رفتند، 60 هزار نفر مسلم با 60 هزار نفر جنگجوى رومى كه تا دندان مسلح بودند، رفتند و آنها را شكست دادند و 700 هزار نفر جمعيت رومى به دنبال آن شكست خورد و رفت. بود كه قدرت ايمان بود كه اين كار را كرد و شما ديديد كه قدرت ايمان هم در ايران همين كار را كرد.
تحول روحى كه پيدا شد در ملت ما، بالاتراز اين شكستن سد بود. اين را كرارا من گفتهام كه يك نفر پاسبان مىآمد در بازار تهران، بزرگترين بازارهاى ايران و مىگفت چهارم آبان است بيرق بزنيد، احدى به خودش اجازه نمىداد كه تخلف كند، در ذهنش نمىآمد كه مىشود تخلف كرد. همين جمعيت، همين مردم در ظرف قريب به دو سال كه اخيرا تقريبا نهضت نضج گرفت، همين جمعيت در كوچه و خيابان ريختند و گفتند مرگ بر اين رژيم. همين كه از يك پاسبان آنطور مىترسيدند، بازارها مىترسيدند، همينها ريختند در خيابانها و با مشت خالى گفتند مرگ بر رژيم و ما رژيم را نمىخواهيم، ما اسلام را مىخواهيم. پيشبرد براى اين بود كه اسلام را مىخواستند، نه جمعيت، نه شخص، هيچ كس دخالت در اين امور نداشت، خدا بود، قدرت، قدرت الهى بود. اين قدرت الهى را، اين عنايت الهى را حفظ كنيد. تا حالا شما را قدرت الهى رسانده است به اينكه آزاد شديد، استقلال پيدا كرديد و هيچ يك از ممالك در مملكت شما نمىتواند تصرف كند. اين ايمان بود، اين قدرت الهى بود، اين وديعه الهى را حفظ كنيد. مادامى كه اين وديعه حفظ شده است انتم الاعلون . اگر خداى نخواسته اين وديعه را ما از دست بدهيم، دنبالش سستى است و بعدش حزن است، اندوه است، شكست است، بخواهيد كه پيروز شويد رمز پيروزى را بايد حفظ كنيد. رمز پيروزى ايمان بود. آن وحدت كلمه را، ايمان آورد. ايمان، وحدت كلمه آورد كه سر تا سر اين مملكت همه با هم، همه با هم فرياد زدند و يك مطلب را خواستند. اجتماع كردند از مركز تا هر جا شعاع مملكت است رفت صدا وفرياد زدند جمهورى اسلامى، اسلام. شهادت را براى خودشان فوز دانستند. آنهائى كه فرار مىكردند از همه چيز، حمله كردند بر تانكها و توپها، غلبه كردند بر لشكر شيطان، بر طاغوت. اين رمز را حفظ كنيد، اين نهضت را حفظ كنيد، اين وحدت كلمه را حفظ كنيد، همه قشرها با هم باشيد، روحانى با دانشگاهى باشد، دانشگاهى با روحانى باشد، همه با بازارى باشند، همه با دهقان باشند، همه با ادارى باشند، همه با كارمندان باشند، همه با هم. از حالا به بعد ما احتياجمان به وحدت كلمه بيشتراست. الان من مىبينم كه رو به سستى داريم مىرويم و اين لازمه هر پيروزى است، وقتى عقيده شد كه پيروز است، سست مىشود لكن ما پيروز نشديم باز، سست نشويد. ريشههاى گنديده رژيم و اجانب در مملكت ما هست و در هر گوشه و كنار هست اگر سستى كنيد، اين ريشهها با هم مجتمع خواهند شد و اگر مجتمع بشوند خطر دارد. بايد اين نهضت حفظ بشود، اين وحدت كلمه حفظ بشود، بر نگرديد، ملت ما
صحيفه نور ج 7 صفحه 119
بر نگردند سراغ اينكه خانه ندارند، سراغ اينكه كاشانه ندارند، شما پيروز بشويد، همه چيز داريد لكن پيروز نشديم ما. اين ريشهها را بشناسيد، اينهائى كه در هر امرى اشكالتراشى مىكنند، بشناسيد. اينهائى كه نمىخواهند جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، بشناسيد. اينها همانها بودند كه تا شاه بود شاه را مىخواستند و حالا هم آرزوى او را دارند و اين آرزو را به گور مىبرند. من متشكرم از شما علما، فضلا، مؤمنين كه از راه دور آمديد و با ما ملاقات مىكنيد و درد دل ما را مىشنويد. ما امروز مواجه هستيم با يك گروههايى كه اينها بر ضد ملت ما هستند به صورت مختلف و من اميدوارم كه هدايت بشوند اينها. من از آقاى مرعشى كه تشريف آوردند تشكر مىكنم و از همه آقايان تشكر مىكنم و اين صورتهاى نورانى را كه مىبينم مسرور مىشوم. خداوند همه شمارا سعادتمند كند. خداوند همه شما را از لشكر امام زمان سلام الله قرار بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 120
تاريخ: 25/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اقشار مردم
پيروزى بىنظير ملت و شكست مفتضحانه شاه و عمالش در تاريخ ثبت گرديد
بسم الله الرحمن الرحيم
وقت من كم و هوا گرم و شما عزيزان من در توى آفتاب و مكان ضيق و فشرده در زحمت هستيد ولى من چند كلمه با شما صحبت مىكنم. بعضى مسائل، مسائل اصلى است، مسائلى است كه بنياد مسائل ديگر است، مسائلى كه حفظ كيان اسلام و حفظ استقلال كشور به آنها بسته است و بعد از اينكه اين مسائل اصلى تحقق پيدا كرد مسائل ديگرى است كه آن مسائل بايد دنبال بشود. ما الان مبتلا هستيم به يك رشته از مسائل اصلى كه اسلام به آن بسته است و استقلال كشور. بايد همه ما تمام هممان را و تمام قدرتمان را صرف در اين مسائل اصلى بكنيم و بعد از آنكه ايران مستقلى و اسلام پيادهشدهاى داشتيم، دنبال مسائل فرعى برويم وانشاءالله آن مسائل را هم متحقق كنيم.
الان مسألهاى كه در پيش است يكى مسأله قانون اساسى است و يكى تشكيل مجلس شورا. اين دو مسأله بر ساير مسائل مقدم است. كوششها هست براى اينكه نگذارند اين قدم ثانى را ما برداريم، چنانچه كوششها كردند كه نگذارند رفراندم حاصل بشود راجع به اصل جمهورى. قشرهاى مختلف، ريشههاى فاسد رژيم سابق، عمال فاسد اجانب جديت كردند كه پس از آنكه شكست خوردند و رژيم منحوس شاهنشاهى مدفون شد، نگذارند جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند. طرحها ريختند و كارشكنىها كردند. طراحان نوكر اجانب طرح ريختند و ريشههاى فاسد رژيم سابق كارشكنىها كردند، تحريم كردند رفراندم را، آتش زدند صندو قهاى بعضى از بلاد را، مانع شدند از اينكه رأى بدهند در بعضى از موارد، لكن شكست خوردند، آن هم شكستى كه در تاريخ نظير نداشت.
دو شكست اينها تاكنون خوردهاند كه هر دوى اين شكستها در تاريخ بىنظير يا كمنظير است. يكى شكست در مبارزه بين ملت و رژيم، با همه قدرت كه داشت و با همه پشتوانهها كه از قدرتهاى بزرگ داشت. اين شكست، شكستى بود كه در دنيا سابقه نداشت كه يك ملتى با دست خالى، يك ملتى كه هيچ نداشت، بر يك رژيمى كه همه چيز داشت غلبه كند، البته نيروى ايمان، نيروى اسلام موجب اين غلبه شد. وقتى نيروى اسلامى بود تمام قشرها متصل شدند به هم، قشر روحانى، قشر دانشگاهى، قشر ارتش همه به هم متصل شدند و همه با هم اين سنگر بزرگ را، اين سد بزرگ را شكستند و اين
صحيفه نور ج 7 صفحه 121
نيروى ايمان بود.قدم بعد قدم رفراندم بود. مخالفين ما با رفراندم مخالفت كردند و كارشكنى كردند لكن ملت ما با نيروى ايمان پيش برد و رفراندمى كه در ايران واقع شد، نه در ايران و نه در ساير جاها سابقه نداشت. با اين عشق و علاقه، با اين محبت و همبستگى كه 99 و بيشتر يا 99 درصد قدرى اين طرف آن طرف، شما پيروز شديد. در اين دو قدم، پيروزى مال شما و خذلان و رسوايى مال مخالفين شماست.
عدم صلاحيت حقوقدانان غربزده در تدوين قانون اساسى
حالا به قدم سوم رسيده است كه باز مخالفتها شروع شده است. با بهانه مختلف، جنود شياطين دور هم دارند جمع مىشوند، بهانههاى مختلفى كه سابقا هم اين بهانهها را داشتهاند. حالا كه بناست قانون اساسى به دسترسى ملت گذاشته شود تا هركس هر مطلبى دارد پيشنهاد كند و بعد نمايندگان مردم، نمايندگان منتخب از طرف خود ملت قانون اساسى را بررسى كنند، با همه مطالبى كه قشرهاى مختلف و به اصطلاح، حقوقدانها بررسى كنند و همه مطالب را روى هم بريزند و قانونى كه نوشته شده است اگر نقص دارد، رفع كنند نقص را و اگر اشكال دارد، اشكال را مرتفع كنند، حالا هم بهانهگيرها، آنهايى كه شكست خوردهاند در آن مراحل، مىخواهند در اين مرحله خرابكارى كنند. بيدار باشيد برادران، دشمنان خودتان را بشناسيد، مىخواهند نگذارند قانون اساسى بر طبق آنطورى كه اسلام حكم مىكند تصويب شود. بايد حقوقدانهاى غربى نظر بدهند؟! ما مىخواهيم قانون اسلامى بنويسيم، از غرب بيايند نظر بدهند؟! يا غربىها بيايند نظر بدهند؟ يا غربزدهها بيايند نظر بدهند؟ حقوقدان اسلامى ما مىخواهيم و اين حقوقدانها اسلام رانمىدانند يعنى چه، البته بعضى از آنها من وقتى كه به طور كلى مىگويم، از باب اينكه آنهائى كه در قشر اسلامى هستند و مطالعات اسلامى دارند خارج هستند، من با آن غربزدهها صحبت دارم، با آنهائى كه تحت تأثير غربزدهها واقع مىشوند صحبت دارم. بايد قانون اسلامىما را از غرب بگيريم؟ از غربزده بگيريم؟ بايد ديد كى صلاحيت دارد، چه حقوقدانى صلاحيت دارد كه در قانون اساسى ما نظر بدهد. ما كه مىخواهيم جمهورى اسلامىتحقق پيدابكند و قانون اساسى جمهورى اسلامى مىخواهيم تدوين كنيم، ما بايد دنبال آنهائى باشيم كه حقوقدان غربى هستند؟ اگر باشند روشنفكرانى كه از اسلام بىاطلاع هستند و نمىدانند اسلام چيست، هر وقت ما خواستيم قانون اساسى جمهورى يا جمهورى دموكراتيك را تدوين كنيم شما آقايانى كه حقوقدان هستيد، شما آقايان روشنفكر غربى صلاحيت داريد كه نظر بدهيد لكن ما هر وقت خواستيم قانون اسلامى بنويسيم، خواستيم مسائل اسلام را طرح بكنيم شما صلاحيت نداريد، شما از اسلام اطلاعى نداريد، شما اسلام را مىگوئيد براى اين زمان نيست براى اينكه اسلام را نمىدانيد، براى اينكه اعتقاد نداريد كه آن كه قانون اسلام را آورده است، خداست، خداست كه محيط بر همه چيزهاست، بر همه اعصار است، قرآن است كه كتاب همه اعصار است، دستورات رسول الله است كه براى همه اعصار است. شما اطلاعى نه از قرآن داريد و نه از
صحيفه نور ج 7 صفحه 122
سنت داريد و نه از اسلام و ما به شما اجازه نمىدهيم كه دخالت در معقولات كنيد، بله در بعض مسائل ادارى، در بعضى مسائل اجرايى شما هم حق نظر داريد لكن عمده اين است كه شما نمىخواهيد يك قانون اساسى اسلامىباشد. شماها از اسلام وحشت داريد، حق هم داريد براى اينكه اسلام در استفادههاى شما را بست، اسلام دوستان شما را از ايران بيرون كرد، اسلام، جنايتكارها كه رفقاى بعضى از شما بودند به درك فرستاد. شما وحشت داريد از اسلام و حق داريد وحشت داشته باشيد ولى ملت اسلام، ملت ايران نمىتواند تابع هواى نفس شما باشد، نمىتواند قرآن را كنار بگذارد و قانون اساسى غربى را قبول كند، به شما اجازه نمىدهد كه در امرى كه بىاطلاع هستيد و جاهل هستيد دخالت كنيد. شما اطلاعاتتان در حدود مسائل غربى است، قوانين غرب را مىدانيد، شما تاكنون قرآن را مطالعه نكردهايد. عرض مىكنم كه، من به همه اقشار نمىگويم، در بين اينها اشخاص اسلامى، اشخاص مطالعهدار هست، من آنها را مىگويم كه مىگويند اسلام ديگر فايده ندارد، من آنهايى را مىگويم كه مىگويند اسلام مال 14 قرن پيش است. ما به اشخاصى كه اطلاع ندارند از قوانين اسلام، اطلاع ندارند از روح اسلام، نمىدانند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند چه خواهد شد، ما به آنها اجازه نمىدهيم كه دخالت در اين امور بكنند، بله، حق رأى دارند، رأى بدهند كه اسلام نه، چنانچه دادند. مختارند كه رأى بدهند لكن نگويند كه ما مجلس مؤسسان كوچك را نمىخواهيم، يك مجلس مؤسسان 500 - 600 نفرى مىخواهيم، بهانه نگيرند. مگر مجلس مؤسسان چيست؟ جز اين است كه اشخاصى كه مردم آنها را انتخاب مىكنند، بايد بنشينند و قانون را ملاحظه كنند ؟بايد حتما 600 - 700 نفر باشند تا نوبت به شما هم برسد؟! اگر تمام ملت پنجاه نفر را تعيين كنند، اينها وكيل ملت نيستند؟ اين مجلس، مجلس مؤسسان نيست؟ ما بعد از اينكه بررسى شد در قانون اساسى به نظر خبرگان اسلامى رسيد، به نظر روحانى اسلامى رسيد، به نظر علماء متعهد رسيد به نظر نمايندگان مردم رسيد، باز هم در افكار عمومى مىگذاريم، ميزان است.
ميزان، رأى ملت است
مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد براى اين است كه مجلس مبعوث از ملت است. خود ملت حق ندارد رأى بدهد لكن وكيل ملت حق دارد؟ اين چه غلطى است؟ خود من حق ندارم تصرف بكنم در مالم، وكيل من حق دارد؟ خود شما حق نداريد رأى بدهيد، وكيل شما حق دارد؟! وكلا براى اين حق دارند كه وكيل شما هستند و الا چه حقى دارند. يك نفر چه حقى دارد براى 35 ميليون جمعيت رأى بدهد؟ پنجاه نفر ششصد نفر چه حقى دارد براى يك ملت 35 ميليونى رأى بدهد؟ اين حق براى اين است كه شما مىخواهيد رأى بدهيد، رأى شماست، ميزان، رأى ملت است. ملت يك وقت خودش رأى مىدهد، اين اساس يك وقت يك عدهاى را تعيين مىكند كه آنها رأى بدهند، آن در مرتبه دوم صحيح است و الا مرتبه اول، حق مال خود ملت است. شما خون داديد، حقوقدانان براى شما تكليف معين كنند؟ خودتان بايد تكليف معين كنيد. شمائيد، همين ملت، همين مردم محروم دانشگاه، جوانهاى
صحيفه نور ج 7 صفحه 123
محروم دانشگاه، همين جوانهاى محروم مدرسه فيضيه، همين جوانهاى محروم در ارتش، همين جوانهاى محروم در بازار، همين جوانهاى محروم در كارخانهها و در كشاورزى، اينها بايد رأى بدهند. بهانهها را كنار بگذاريد، از خدا بترسيد، با ملت شوخى نكنيد، رأى مردم را هيچ حساب نكنيد، مردم را به حساب بياوريد.
ما حتما بايد تابع طرحهاى غربى باشيم؟ اسلام را كار نداريم؟! غرب هر چه بگويد تابع او هستيم؟ غرب تا حالا همين بساط بود كه بود. ما تا حالا مبتلاى به غرب بوديم و بيش از پنجاه سال كه اكثر شما يا بعض از شما يادشان است، بعضى از شما و من يادم است و بيست و چند سال كه اكثر شما يادتان است، طرحهاى ما غربى بود، گرفتارىهاى ما از غرب بود. باز همان گرفتارىها پيش بيايد؟ قانون اساسى را هم آنها بنويسند؟ آنها رأى بدهند؟! غربزدهها رأى بدهند؟ ميزان، شما هستيد. آن كسى هم كه اينها خودشان قبول دارند، ولو دروغ مىگويند، دكتر مصدق هم وقتى كه يك مطلبى پيش آمد كه من حالا يادم نيست، آمد بالا ايستاد گفت:من با خود مردم صحبت مىكنم، به وكلا كار ندارم، وكلا صداى مردمند، من با خودشان صحبت مىكنم. ما از خودتان رأى مىخواهيم، مااگر چنانچه هيچ هم وكيل نگيريم، شما هستيد ميزان.
يك قدرى در مطالبتان تعقل كنيد، نگذاريد ملت به تنگ بيايد
ما براى خاطر اينكه اين نقنقها كم بشود، گفتيم يك مجلسى هم درست بشود، شما اسمش را مجلس مؤسسان بگذاريد. اگر خيلى دلتان مىخواهد غربى باشيد، اگر خيلى دلتان مىخواهد كه مردم را به خودتان متوجه كنيد، اسمش را بگذاريد مجلس مؤسسان و الا ما با مردم كار داريم. ما قانون را قاعده اين بود قانون را بنويسيم، منتشر كنيم در همه بلاد و همه مردم ببينند، بعد به آنها بگوئيم اين را مىخواهيد يا نه؟ رفراندم كنيم. ما براى اينكه شماها خيلى دم از روشنفكرى مىزنيد، يك قدرى هم با شما مسالمت بكنيم. با اينكه هر چه مسالمت بكنيم شما بدتر خواهيد كرد، ما مىگوئيم كه مردم خودشان افرادى را تعيين كنند كه اين قانون اساسى كه نوشته شده است بيايند ببينند، هر رأيى دارند، هر طرحى دارند بدهند، مىخواهد اين رأىها رأىهاى مخالف با قرآن باشد، مىخواهد موافق، منتها ما مخالفهايش را قبول نمىتوانيم بكنيم و شما دنبال اين هستيد كه اين كار را بكنيد. اين مجلس را شما اسمش را مجلس مؤسسان بگذاريد، ما بعداز اين مجلس مؤسسان هم به خود موكلها، به وكلا ما چكار داريم، ما شما را مىشناسيم، ما نوكر شمائيم.
آقايان مىگويند كه ملت اطلاع است، من مىگويم شما بىاطلاع هستيد. اگر ملت بىاطلاع است شما بىاطلاعتر هستيد براى اينكه در اينجااطلاعات اسلامى مىخواهد و بعضى از شما اصلا اطلاع نداريد، بعضى از شما نمىداند نماز چند تاست. چرا ملت ما اطلاع ندارد؟ چرا اينقدر ملت ما را ضعيف قرار مىدهيد؟ چرا اهانت به ملت مىكنيد؟ چه حقى داريد ؟ ملت ما، درش همه چيز هست. اگر اسلام فقط عيب است، بله شما حق داريد. ملت ما مسلم است، شما هم اسلام را قبول نداريد، پس ملت
صحيفه نور ج 7 صفحه 124
ما چيزى نمىداند براى اينكه اسلامى است و اسلام چيزى است كه مخالف با همه دانشهاست! حرف شمااين است. يك قدرى در حرفهايتان تفكر كنيد، يك قدرى در مطالبتان تعقل كنيد، نگذاريد كه ملت يك وقت به تنگ بيايد، رژيم سابق ملت را به تنگ آورد نگذاريد يك قدرى تعقل كنيد، يك قدرى براى اسلام حق قائل شويد، يك قدرى براى مسلمين حق قائل بشويد، يك قدرى براى برادران اسلامى حق قائل بشويد.
امروز اختلاف سليقه و تشتت برخلاف مسير ملت است
مسأله اصلى كه حالا بايد شماى ارتشى، من طلبه، مراجع عظام، علماء اعلام، دانشگاهى بازارى، دهقان، ادارى و كارمندها، همه به آن توجه بكنند اين است كه اين قانون اساسى كه اساس اسلام را ما مىخواهيم پياده بكنيم، اين قانون اساسى درست بشود، بعد كه قانون اساسىمان را انشاءالله - به رغم - به رغم اينهائى كه نمىخواهند بشود، باز شما رأى داديد و درست شد و مجلس شورا و شما رأى داديد آزادانه، بر خلاف اين پنجاه سال، آزاد رأى داديد و وكلايتان را فرستاديد و رئيس جمهور را خودتان تعيين كرديد، باز نگفتيد شما حق نداريد، ما غربىها بايد رئيس جمهور برايتان تعيين كنيم، خود شما تعيين كرديد، آنوقت مىآئيم سراغ اينكه اين مسائل دوم را بايد پيش بياوريم و من هم مىدانم شما مشكلات داريد، ما هم مشكلات داريم.
شما ارتش را مىدانيد كه يك اشكالاتى در آن هست، ما هم ارتش را مىدانيم اشكالات دارد، هم ادارات را، هم وزارتخانهها را، هم بازار را و هم محلهها را و هم مدارس خودمان را. اين مدارس خودمان هم اشكال دارد. اما حالا ما نبايد آن چيزى كه ما بايد در آن مسير همه با هم برويم، هر كداممان مسيرش را رها كند، من بيايم بروم حجرههاى مدرسه مثلاً چند تا هست، نمراتش چطورى هست، طلبههايش چند تاست و شما برويد بگوئيد در ارتش، حالا چه اشكالى هست، شورا لازم است يا چه لازم است. تشتت الان مخالف با مسير ماست، ملتفت باشيد. الان اختلاف سليقهها را نياوريد پيش، الان همهمان بايد برويم سراغ اين كارها. چطور آنوقت كه (من يك گاهى مثال مىزنم) اگر يك وقت زلزله خداى نخواسته بيايد و يك شهر را خراب كند و من بنشينم توى مدرسه درس بخوانم، شما هم برويد در نظام - عرض مىكنم كه - رژه برويد صحيح است؟ نه، بايد همه بيائيم اين زلزلهزدهها را نجات بدهيم.
آقا، امروز مملكت ما غربزده است كه از زلزلهزده بدتر است امروز بعضى از اشخاص در اين مملكت مىخواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند، اغفال مىكنند بعضى مقامات را، مىخواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند امروز وقت اين نيست كه نق بزنم كه من فلان قسمش را نمىخواهم فلان قسمش را مىخواهم امروز وقت اين است كه همه دست به هم بدهيد بگوئيد اسلام را ما مىخواهيم، چنانچه همه گفتيد، با اسلام همه پيش رفتيد. شما اشكالات خودتان را حالا پيش نياورديد، بگذاريد براى بعد، بگذاريد اسلام تحقق پيدا بكند، بگذاريد مملكت، مملكت بشود بعد بيائيم سراغ
صحيفه نور ج 7 صفحه 125
اينكه اين مملكت نظامش چه جور بايد باشد، طلبهاش چه جور بايد باشد، كاسبش چه جور بايد باشد. من هم مىدانم همه جا اشكال هست لكن الان ما زلزلهزده هستيم، غربزده هستيم، همه بايد دست به هم بدهيم و اين راه را تا اينجا كه آمديم، باقيش هم برويم. ما بين راه هستيم، باز گردنهها داريم كه دزدها توى آن گردنه است. ما يك گردنه را از آن گذشتيم، يا دو گردنه را، باز دزدها توى آن گردنههاى ديگر هست، در كمين نشستهاند با هر صورت. ما بايد همه، همه دست به هم بدهيم از اين گردنهها بگذريم، بعد كه گذشتيم از گردنهها و رسيديم به منزل بنشينيم بگوئيم حالا اشكالاتمان چيست. الان وقت اشكالتراشى نيست، الان وقت جلو رفتن است. من از همه مىخواهم، من التماس مىكنم به ملت ايران، من دست ملت ايران را مىبوسم، اسلام را مىخواهند ببرند.
صفوف خود را از غربزدگان و عمال رژيم فاسد جدا سازيد
اين قشرهاى اين قشرهاى دانشگاهى و دانشجو و وكلا و روشنفكرها حساب خودشان را از اين چندين نفر، چند نفرى كه عمال غربند و عمال محمدرضا، جدا كنند. كانون وكلا كه همهاش غربزده نيست، كانون وكلا تويشان پيدا مىشود، اين غربزدهها را كنار بگذارند. يكيشان رفت، باقى هم بروند. روشنفكرها، روشنفكرهاى اسلامى، روشنفكرهاى وارداتى را كنار بزنند. غربزدهها را كنار بگذاريد، عدهشان خيلى زياد هم نيست اما فضوليشان زياد است. عده زيادنيست، ادعايشان زياد است. خود قشر روشنفكر متعهد اسلامى براى خاطر خدا،براى خاطر اسلام، براى خاطر استقلال كشور، براى خاطر حفظ آزادى، اين روشنفكر متعهد اسلامى، آنهايى را كه در بينشان پيدا مىشود كه نق مىزنند و مىخواهند نگذارند كارها پيش برود، اينها را كنار بزنند. التماس دعا بكنند پيش گوششان، بروند به اروپا باز سر عياشىاى كه مىكردند، حالا آمدهاند. آن كانون وكلا، آنهائى كه بر ضد اسلامند، و كنار بگذارند. همه كه نيستند، بعضى از وكلا بسيار مردم صحيح و سالمى هستند، بسيارشان ولى آنهايى كه فضولى مىكنند، آنها را كنار بگذارند، از كانون بيرون كنند.
ترس غربزدگان از روحانى و دانشگاهى صالح
دانشگاه ما كه مركز آدم سازى بايد باشد، قشر دانشجو كه متعهد براى اسلام است و خونش را براى اسلام داد و فعاليت براى اسلام كرد، حالا بيدار باشد كه يك عده معدودى توى اين دانشگاه دارند مىروند و نمىخواهند اسلام پيدا بشود، نه اينكه مىخواهند دانشگاه درست بشود، خير، آنها از درست شدن دانشگاه مىترسند.
خدا رحمت كند مرحوم فيض رضوان الله عليه را - قمى - توى همين مدرسه فيضيه، نزديك اينجايى كه حوض بود، زمان رضاخان فرمودند به من كه چى عيبى دارد، خوب اينها مىخواهند صالح را از غير صالح جدا كنند (مىخواستند امتحان بكنند و آن امتحانهايى كه مىخواستند بكنند و روحانيت را از بين ببرند) ايشان باورش آمده بود، مىفرمود كه خوب، اينها مىخواهند صالحها را
صحيفه نور ج 7 صفحه 126
كنار بگذارند باشد، بدها را بفرستند. من عرض كردم آقا، اينها از صالح مىترسند، اينها از روحانى صالح مىترسند،، از بدش چه ترسى دارند؟ بدش كه همراه هست - همراهشان - اينها از صالح مىترسند. دانشگاه هم بايد خودش را اصلاح كند، خود دانشگاهى، خود دانشگاهى صالح. اينهايى كه حالا آمدهاند و مىخواهند به قول خودشان اصلاح بكنند، اينها از اصلاح دانشگاه مىترسند. اينها مىترسند كه در دانشگاه يك آدمى پيدا بشود كه يك وقت مشت بزند به دهانشان. آنها هم مىترسيدند كه از روحانيت يكى پيدا بشود مشت بزند به دهانشان. همه از آدم مىترسند، از آدمك كه كسى نمىترسد. اينها مىخواهند دانشگاه را نگذارند آدم تويش پيدا بشود و شما جديت كنيد كه آدم پيدا بشود. شما جديت كنيد كه اين اشخاصى كه حالا افتاده توى دانشگاهها و دارند فساد مىكنند، خودتان بيرونشان كنيد. نبايد شكايت كنيد كه در دانشگاه يك كسى آمده و دارد حرف مىزند. خوب، برو مقابلش بايست، بگو آقا تو چه مىگوئى؟ تو براى ملت دلت مىسوزد؟ اگر براى ملت دلت مىسوزد، چرا رفراندم را نمىگذاشتيد بشود؟ چرا نمىگذاريد كشاورزها الان رزاعتشان را بردارند؟ جز اين است كه مىخواهيد براى آمريكا بازار درست كنيد؟ پيشتر، شاه درست مىكرد، حالا شاهك. چرا نمىگذاريد كارخانهها راه بيفتد؟اگر كارخانهها براى ما راه بيفتد، خوب احتياجمان از بيرون كم مىشود، از غرب كم مىشود و اينها عمالند براى اينكه ما را محتاج به آنها كنند. بشناسيد دوستان خودتان و دشمنان خودتان را. قشرهاى روشنفكر، دشمن اسلام را بيرون كنند از مراكز خودشان. كانون وكلا، وكلاى دشمن با اسلام را يا نفهم را كنار بگذارند. من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مىخواهم و عذر مىخواهم كه شما را در اين گرما مزاحمتتان كردم ولى خوب چه بايد كرد. بايد دردها را گفت و ملت را بيدار كرد كه مبادا خداى نخواسته تحت تأثير اين حرفها يك وقت واقع بشوند. خداوند ملت ما را سعادتمند كند. خداوند مملكت ما را از شر شياطين نجات بدهد. خداوند شما را از مسلمين متعهد و از لشكر امام زمان سلام الله عليه قرار بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 127
تاريخ: 26/3/58
بيانات امام خمينى در ديدار با جامعه وعاظ تهران
در صدر اسلام، مسجد مركز فعاليتهاى سياسى بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
مسجد و منبر در صدراسلام مركز فعاليتهاى سياسى بوده است. جنگهائى كه در اسلام شده است بسيارى از آن از مسجد طرحش ريخته مىشد. حضرت امير سلام الله عليه به حسب خطبههائى كه در نهج البلاغه جمع شده است - بعضى - خطيب بزرگ و فخر خطباست و با آن خطبههاى بزرگ مردم را تجهيز مىكردند براى دفاع از اسلام و همين طور دستورهاى اخلاقى و دستورهاى عقيدتى و همه چيز در اين كتاب مقدس هست. مسجد جائى بوده است كه از آنجا شروع مىشده است به قعاليتهاى سياسى، منبر هم جائى بوده است كه محل خطبهها بوده است، خطبههاى سازنده و سياسى، مع الاسف تبليغات زيادى كه شايد از سيصد سال پيش شده است يعنى از آنوقتى كه غرب به اينجا راه پيدا كرده و مطالعات در حال مردم مشرق عموما كردهاند و رسيدگى به اوضاع و احوال سياسى و اجتماعى و اخلاقى مردم شرق آنها كردهاند. در آنوقتى كه وسايل رفت و آمد مثل حالا نبوده است در تاريخ مىبينيد كه با شتر حركت مىكردند اين بيابانهاى مملكت ما را بررسى مىكردند، تمام جاها را اينها بررسى كردند و تمام مخازن ما را بهتر از ما مطلعاند و تمام گروههاى كشور را چه مرزنشينها و عشاير و چه مركزنشينها و روشنفكرها، همه اينها را، اينها مطالعه كردند و به آن نتيجه رسيدند كه مسجد و محراب را و دانشگاه را بايد به يك وضعى درست كرد كه نتيجه نداشته باشد، يعنى آن نتيجهاى كه از مسجد و محراب و منبر و از دانشگاه بايد حاصل بشود، خنثى كنند، چه بكنند؟ مسجد و منبر و روحانيت، مامورشان كه رضاخان بود آمد و شايد (اگر) شما يادتان نباشد كه چه كرد، تمام منابر تعطيل شد، تمام مساجد نيمه تعطيل، تمام مجالس روضهخوانى همه از بين رفت، تمام روحانيت دستخوش مفسدههائى كه آنها داشتند (عمامهها را برداشتند، لباسها را از چيز آنها كندند تغيير دادند، منبرى، محرابى، كوچك، بزرگ همه در تحت فشار قرار گرفتند) واقع شدند.
تبليغات دامنهدار جهت جدا نمودن روحانيت از سياست
و يك چيز مهمى كه هم در دانشگاه عمل شده است و هم در منبر و محراب و روحانيت، اين
صحيفه نور ج 7 صفحه 128
است كه تبليغات دامنهدار شده است كه به خود روحانيون هم مطلب را مشتبه كنند كه شما چه كار داريد به سياست، شما برويد نمازتان را بخوانيد، عبا را به سرتان بكشيد و برويد نماز را بخوانيد و بعد از نماز هم اگر مىتوانيد چند كلمه مسأله بگوئيد و بعد هم برگرديد خانهتان، چه كار داريد به مملكت، به احتياجات ملت شما چه كار داريد، اين كارش با ماهاست. ما وقتى كه از آن حبس بنا بود بيائيم به آن حصر، اين پاكروان (مثل اينكه مقتول هم شد و آنوقت رئيس سازمان بود) آمد آنجا، من و آقاى قمى هر دو با هم نشسته بوديم آن هم آمد و گفت به اينكه اين سياست كارى است كه دروغگوئى در آن هست، بدجنسى مثلاً در آن هست چه هست، آخر كلمهاش اين بود كه پدر سوختهاى در آن هست، اين را شما بگذاريد براى ما، من گفتم سياست به اين معنائى كه شما مىگوئيد مال شماست. اينها همچو تبليغات كرده بودند كه اگر يك ملائى وارد مىشد در ا مر سياسى، راجع به حكومت مىخواست صحبت بكند، راجع به مجلس مىخواست صحبت بكند، راجع به گرفتارىهاى سياسى مردم مىخواست صحبت بكند، در خود جامعه روحانيت مىگفتند اين آدم سياسى است ديگر به درد نمىخورد همان خاصيتى كه در على ابن ابيطالب (ع) بود كه يك رجل سياسى بود، از خطش معلوم است كه مرد سياست بوده واز كاغذى كه به مالك اشتر نوشته و دستورهائى كه داده، همهاش دستورهاى سياسى است ما غفلت كرديم، از مبادى امر و از صدر اسلام و از كيفيت سياست رسول اكرم (ص) و از سياست اميرالمومنين سلام الله عليه و سياست ائمه عليهم السلام كه به صورت تقيه سياستها را اجر مىكردند غفلت كرديم. به ما اينها تزريق كردند و حتى به خود ما تعميه كردند كه شما حق دخالت دراين امور را نداريد، اصلا به شأن شما نيست و آن اسم كه ما هم يك قدرى خوشحال بشويم كه آقا شما بالاتر از اين هستيد كه در سياست دخالت بكنيد شما يك رجل روحانى هستيد، شما بايد مردم را تهذيب اخلاق شان بكنيد، اخلاق براى مردم بگوئيد و امثال اين حرفها. هم منبرها را از محتوائى كه بايد داشته باشد كه آن دخالت در امور سياست و مملكت است و هم مسجدها را و هم ساير طبقات روحانيون را و هم حوزه علميه را از آن محتوائى كه اسلام از اول مىخواسته اينها باشند و اين كارها را بكنند، حوادث واقعه بايد به روحانيين رجوع بشود. حوادث واقعه چه چيز است، حادثهها، همين حوادث سياسى است، حالا احكام جزء حوادث نيست و اما الحوادث الواقعه رجوع كنيد به فقها حوادث همين سياستهاست، اين حادثهها عبارت از اين است كه براى ملتها پيش مىآيد، اين است كه بايد مراجعه كنند به كسانى ديگرى كه در رأس مثلاً هستند و الا مسأله گفتن، احكام شرعى جزء حوادث نيست، يك چيزهائى است كه بوده است. در هر صورت من طلبه را و شماى خطيب را از آن خاصيتى كه بايد داشته باشيم، از آن خاصيت انداختند و اين بزرگترين جرمى بود كه اينها مرتكب شدند. آن فشارهاى رضا شاه، آنها معلوم بود كه به جائى نخواهد رسيد، فشار و زور كار را انجام نمىدهد و لهذا ديديد تمام شد آنها، با فشار نمىشد، نمىشد كا ر را درست كرد، با حيله بايد كار را درست كرد، دست دوم اين بود كه با حيله به صورت اينكه من هوادار اسلام هستم من عدالت اجتماعى اسلام را قبول دارم حالا هم دست بر نمىدارد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 129
ايجاد تحول روحى در جامعه، اراده الهى بود
همين چند روز پيش از اين در يك مجلهاى ديدم كه نوشته است كه من از مردن نمىترسم براى اينكه من يك آدم مسلمانى هستم - باز هم به خيالش كه باز مىشود - در هر صورت آنكه براى ما مهم است اين است كه ما همانطورى كه در اين سه سال، بحمد الله واقع شد و تقريبا راه صد ساله منبرى و محرابى رفت و ساير مردم و دانشگاهىها راه صد ساله رفتند اينها، يعنى يك تحول روحى در تمام جوامع پيدا شد. آن منبرى كه اصلش يا جرأت نمىكرد از ترس اين مردمى كه پاى منبرش نشستهاند مطلب سياسى را عنوان بكند يا خودش اعتقادش اين بود كه نه نبايد اين كارها بشود، در اين يكى، دو سال ديديم كه متحول شدند به يك مردم متعهد كه همان چيزى كه درصدر اسلام مطرح بوده اينها مطرح كردند، محرابها همانطورى كه محرابهاى صدر اسلام بوده است متحول شدند، منبرها همانطور، بازار متحول شد، بازارى كه براى خودش هيچ قائل نبود كه در امور سياسى داخل بشود در امور سياسى و در متن سياست داخل شد، دانشگاهها متحول شدند، آنهائى كه خيال مىكردند كه بعضىشان اسلام اين نمىشود، تحرك ندارد، آنها فهميدند كه همه تحركها از اسلام است. قرآن كتاب تحرك است، جنبش است. آنها هم متصل شدند به شما، بازار هم متصل شد به همه، كارگرها هم متصل شدند به همه، كارمندان هم متصل شدند به همه، آخرش هم ارتش متصل شد. اين يك مطلب الهى بود، نمىشود اين را پاى كسى حساب كرد كه اين كار را كرده، اين را ما به پاى خدا حساب مىكنيم، خدا اين كار را كرد، اراده خدا بود كه منت بر همه گذاشت و همه اقشار را با هم متحد كرد به طورى كه ارتش هم متصل شد، ژاندارمرى هم متصل شد همه متصل شدند به هم و همه يكصدا يك مطلب را خواستند و آن مطلب اينكه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، ما اين رژيم را نمىخواهيم، اين يك تحولى بود كه بشر نمىتوانست اين تحول را درست كند، اين تحول الهى بود، يعنى مقلب القلوب اين كار را كرد، قلبها را از آن وحشت بيرون آورد، از آن وحشتى كه از اين رژيمها همه داشتند از آن وحشت بيرون آورد و به جاى آن تصميم و شجاعت به ايشان داد به طورى كه زنها، بچهها و مردها، همه به مبارزه برخاستند. كى سابقه داشت كه زن در مبارزه بيايد، مقابل توپ و تانك بيايد، اين يك تحول روحى بود كه خداى تبارك و تعالى در اين ملت تحول را ايجاد فرمود و مادامى كه ما اين تحول را حفظ بكنيم و نهضت را به همانطورى كه تا حالا آمده است حفظش بكنيم، براى ما پيروزى هست، جديت بكنيد. شما آقايان كه وظيفهتان سنگينتر از ساير طبقات است، شغل شريفتر و مسؤوليت زيادتر، آگاه كنيد مردم را به اينكه يك چند قدم ديگر ما داريم كه برسيم به اينكه همين طور كه گفتيد رئيس درست بشود، مجلس شورا درست بشود و قانون اساسى تصويب بشود، شما و من و همه اهل منبر و محراب و همه روحانيون و طبقات ديگر و همه دانشگاهى و دانشمندان موظفند كه امروز همه با هم و همه مجتمع كوشش كنيد كه زود اين مطلب بگذرد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 130
مخالفين، با جمهورى مخالف نيستند، بااسلام مخالفند
شما ببينيد ما رفراندمى كه مىخواستيم بكنيم و همه ملت همراه بودند، كسى مخالف نبود، آنهائى كه به اسلام اعتقاد نداشتند، آنهائى كه مىخواستند كه اسلامى توى كار نباشد تحريم كردند، بعضىشان در كردستان تحريم كردند، يك اشخاصى كه كمونيست بودند و متصل به آنها، در تهران هم شركت نكردند، چند طبقه و چند حزب ولو جمعيت كم بود. خوب، در بعضى از شهرستانها هم صندوقها را سوزاندند ودربعضى جاها هم با تفنگ مانع شدند از اينكه بيايند رأى بدهند. همين اشخاصى كه براى رأى به جمهوريت اسلامىكوشش مىكردند كه نشود، از جمهوريش حرفى نداشتند، از اسلاميش حرف داشتند و الا آنها جمهورى را، اگر شرقى بودند جمهورى هست، اگر غربى هم بودند جمهورى هست، از اينش هيچ حرفى نداشتند، كلمه اسلاميش را برداريد جمهورى جايش بگذاريد، همهمان رفيقيم، اما يعنى چه؟ يعنى ما اسلام را كنار بگذاريم تا آنها با ما رفيق بشوند كه اسلام را كنار گذاشتند. حالا همان جمعيت ملاحظه كنيد آنهائى كه مىگويند ما راهپيمائى مىكنيم تا مجلس مؤسسان درست بشود ببينيد چه اشخاصى هستند، كىها متصل شدند به هم و چه نظرى دارند از اين كار. نظر اين است كه مجلس مؤسسان شش ماه طول بكشد تاتعيين بشود اشخاصش، دو ماه طول بكشد تا يكى يكى، پانصد، ششصد، هفتصد نفر را تعرفههايشان را ببينند و ببينند درست است يا نه، اين تقريبا حدود يك سال، دو سه سال طول بكشد كه مناقشات در يكى يكىاش، اين بعضى از اين شياطين بيايند يك ماه دو ماه معطل كنند سر يك مادهاى از اين قانون. آنوقت چه بشود؟ اين ريشههائى كه الان زود قابل كندن و دور ريختن است، اينها جان بگيرند، اينها به هم متصل بشوند؟ اين اشخاص مختلف به هم متصل بشوند، با اتصال به هم مانع بشوند از اينكه اصل رأى داده بشود (جمهورى اسلامى) با اتصال بههم همچو بكنند كه مسائل سابق دوباره عود كند. در اصل مقصد اين است منتها در بين اينها بعضى در اشتباهند، سوء نيت ندارند، اطلاعشان ناقص است، اشتباه دارند، در تحت تأثير آنهايى كه سوء نيت دارند واقع مىشوند و بعضىشان سوء نيت دارند و روى نقشه دارند كار مىكنند اينهائى كه با هم دارند متصل مىشوند شما مطالعه كنيد، چه جمعيتهائى بودند، آيا بازارى هستند، آيا منبرىها هستند آيا محرابىها هستند يا يك دستههائى هستند كه اين دستهها هيچ كدام يك كار به اسلام كارى ندارند، بعضىشان هم جدا مخالف با اسلامند. اينهائى كه مىگويند ما از ديكتاتورى پهلوى خارج شديم به ديكتاتورى عمامه و كفش رسيديم، از ديكتاتورى نمىترسند حاضرند كه يك كمونيست بيايد ديكتاتورى كند، از آخوند مىترسند، از عمامه و كفش مىترسند، از اسلام مىترسند، نه از ديكتاتورى. بدترين ديكتاتورىها آنى است كه در كمونيستهاست، غرب آنطور ديكتاتورى ندارد، اينها از او نمىترسند، اينها از اسلام سيلى خوردند از آنكه سيلى خوردند از آن مىترسند.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 133
تاريخ: 26/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى جوانان و حزب جمهورى اسلامى و فرهنگيان شهرستان ملاير
قدرت اسلام عامل تجمع طوايف مختلف درزير يك سقف
بسم الله الرحمن الرحيم
اين قدرت اسلام است كه طوايف مختلفه را در زير يك سقف جمع كرده است. قبل از اين يك همچو اتفاقى نمىافتاد كه از بيجار، از دورود، از ملاير، از خوزستان و از جاهاى ديگر با ما ملاقات كنند، مطالبشان را بفرمايند، ما هم مطالبى عرض كنيم. لكن قدرت اسلام قوه ايمان، اين مطلب را محقق كرد كه الان ما اشخاص مختلف المحل در يك جا مجتمع هستيم و مطالب خودمان را مىگوئيم.
مطلب همان است كه مكرر عرض كردم و بايد تاكيد كنم كه ما يك مطلب حتمى داشتيم كه دشمنهاى خودمان را عقب بزنيم و آنها را از مملكت بيرون كنيم و موانع را مرتفع كنيم كه الحمدلله شده است و اگر هم مانده است، يك ريشه گنديدهاى هست اين، و يك مطالبى داريم كه در مقام سازندگى كشور است. در راس همه قضيه قانون اساسى است... به اسم تمدن بزرگ همه را به هم بريزد، لكن ما بايد اول اصول مطلب را درست كنيم، ايرانى داشته باشيم، اسلامى داشته باشيم، تا بعد راجع به آبادى اين و راجع به فروعش صحبت كنيم.
الان مطلب اين است كه دشمن شما، دشمنهاى اسلام الان مشغول توطئه هستند و مشغول جمعآورى قوا هستند و مىخواهند يك توطئه اى بكنند و توطئهاى كه آنها مىخواهند بكنند قبلا هم در صدد بودند كه نگذارند....
... خوب امريكاست كه دارد و به همه جا مىدهد و ما هم از آنجا بايد بخريم. اگر كشاورزى ما تحقق پيدا بكند، ما خود كفا هستيم، بلكه زيادتر داريم. مملكت ما يك مملكت كشاورزى است، زيادتر از مقدار خودش دارد. اگر يكى از استانهاى ايران درست كشت شود، مثل خراسان، مثل آذربايجان كافى است براى مملكت ما، باقيش را بايد بفروشيم. اينها آمدهاند نمىگذارند. اين به نفع كيست؟ به نفع آمريكا. پس اين دليل بر اين است كه اينها براى آمريكا دارند كار مىكنند. كارخانهها را نمىگذارند كه جريان پيدا بكند. اين به نفع كيست؟ به نفع اجنبى. پس اينها براى اجنبى دارند كار مىكنند اينها ادعا مىكنند كه ما صلاح ملت را مىخواهيم، صلاح مملكتمان را مىخواهيم. خير، اينها اعمالشان بعكس است.
الان ما مىخواهيم قانون اساسى يك مملكتى را درست كنيم و به نظر ملت برسانيم، خوب يك
صحيفه نور ج 7 صفحه 134
همچو چيزى، يك همچو امر مهمى را اينها حالا افتادهاند دوره كه نه، ما مىخواهيم مجلس مؤسسان باشد. و آن مجلس مؤسسان عريض و طويلى كه ششصد، هفتصد نفر بايد جمع بشوند كه اگر بخواهد اصلش تحقق پيدا بكند، يك شش ماهى لازم است تا مجلس مؤسسان درست بشود و بعد هم افراد مختلف، افراد مغرض نمىگذارند كه اين قانون درست تحقق پيدا بكند و نظرشان به اين است كه طول بكشد. يك چيزى كه با دو ماه مىشود اصلاحش كرد، به دو سه سال، سه چهار سال طولش بدهند و آنها توطئهها را بكنند، كارهايشان را انجام بدهند و اجتماعاتشان را با هم بكنند و يكدفعه نه اسلام و نه كشور و نه قانون اساسى و همان حرفهاى سابق.
لزوم شركت در جهاد سازندگى به عنوان يك وظيفه الهى
الان همه ما كه در اينجا مجتمع هستيم، شما كه از بيجار آمدهايد، آقايانى كه او دورود آمدهاند، آقايانى كه از ملاير آمدهاند، آقايانى كه از اهواز آمدهاند، همه ما بايد با هم دست به هم بدهيم كه اين مرحله اصلى را، اينها را محقق كنيم مراحل بعد آسان است ديگر. مهم اين است كه اين مراحل بگذرد كه مملكت ما يك حكومت مستقر پيدا بكند، يك رئيس جمهورى پيدا بكند، يك مجلس شورا پيدا بكند كه اساس حكومت كه اصل است تحقق پيدا بكند، بعد برويم سراغ اينكه گرفتارى داريم. و الان هم دولت در صدد اين است كه به طور گسترده در همه جا مشغول بشوند به پاكسازى و مشغول بشوند به كار. كه همين امروز هم پيامش را ما خواهيم داد به همه ملت كه جهاد سازندگى يك كارى است كه بايد بشود و همه ملت، همه مردم موظفند كه در كار شركت كنند و اگر با همه ملت اين كار شروع بشود، ايران بعد از چندى يك ايران آباد انشاءالله خواهد بود. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه شما آقايان را مىخواهم و متشكرم از شما كه از بلاد دور آمديد و در يك اتاق تنگ و تاريكى نشستيد و عرق مىريزيد.
انشاءالله خداوند همهتان را تأييد كند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 135
تاريخ:26/3/58
بيانات امام خمينى به ملت ايران در مورد تشكيل جهاد سازندگى
بسم الله الرحمن الرحيم
ما در مشكلات بايد متوسل بشويم به ملت، ملتى كه بحمدالله مهيا براى كمك و فداكارى بوده و هستند. با فداكارى ملت بحمدالله مراحلى را بسيار اهميت داشت پشت سر گذاشتيم. موانع مرتفع شد، خائنين رفتند و اگر تتمهاى هم باشد با همت ملت خواهند رفت، لكن اين ديوار شيطانى بزرگ كه شكست، پشت آن ديوار خرابىهاى زياد هست و ما بايد به همت ملت آن خرابىها را ترميم كنيم. ناچاريم كه به ملت متوجه بشويم براى سازندگى براى اينكه ترميم كنيم اين خرابى كه در طول مدت حكومت جائر پهلوى در مملكت ما حاصل شده است و بحمدالله ملت ما راجع به سازندگى اين مهيا بودن خودشان را اعلام كردهاند. دانشجوهاى عزيز، متخصصين، مهندسين و بازارى، كشاورز، همه قشرهاى ملت داوطلب براى اين است كه ايرانى كه به طور مخروبه به دست ما آمده است بسازند، از اين جهت بايد ما بگوئيم يك جهاد سازندگى، موسوم كنيم اين جهاد را به جهاد سازندگى كه همه قشرهاى ملت، زن و مرد، پير و جوان، دانشگاهى و دانشجو، مهندسين و متخصصين، شهرى و دهاتى همه با هم بايد تشريك مساعى كنند و اين ايران را كه خراب شده است بسازند و البته آن جاهائى كه بيشتر خرابى هست مثل آنجاهايى كه روستاها، جاهائى كه مساكن عشائر هست، دهات دور افتاده كه تقريبا هر كدام از گروهها مىآيند شكايت از وضعشان دارند مىگويند برق نداريم، خانه نداريم، آب نداريم، اسفالت نداريم، بهدارى نداريم و همه هم صحيح مىگويند، بنابراين بوده است كه اينطور ايران را خراب كنند و الان كه بحمد الله آن سد شكسته شد، براى مرحله ثانى كه مرحله سازندگى است، ما دستمان را پيش ملت دراز مىكنيم و از ملت مىخواهيم كه همه در اين نهضت شركت كنند و همه دست برادرى به هم بدهند و اين سازندگى و جهاد سازندگى را شروع كنند و البته مأمورين دولت در هر جا آنها هم مردم با آنها تشريك مساعى كنند در تحت نظر اشخاص كارشناس، دولت كارها را انجام بدهند و روحانيونى كه در همه جا در بلاد بحمدالله هستند، در اين امر آنها هم تشريك مساعى كنند، نظارت كنند و من به همه ملت، به همه اشخاص كه در اين روستاها و دهات بسر مىبرند، پس از اينكه به همهشان دعا مىكنم و عرض ارادت، يك سفارش دارم و آن اينكه توجه كنند كسانى كه براى ساختن و براى سازندگى و براى جهاد سازندگى در دهات مىآيند در روستاها مىآيند، توجه كنند كه مبادا خداى نخواسته در بين آنها يك اشخاصى باشد كه بر خلاف رويه ملت،
صحيفه نور ج 7 صفحه 136
بر خلاف اسلام مسائلى داسته باشند. اگر يك همچو اشخاص ديدند، فورا آنها را از ده كنار بگذارند و نگذارند در بين جوانهاى ما، در بين روستائيان ما تبليغات سوئى بكنند. انشاءالله خداوند به همه ملت و به همه كسانى كه در اين راه تشريك مساعى مىكنند و اين وظيفه اخلاقى شرعى را ادا مىكنند، به همه توفيق عنايت كند. همه موفق باشند كه در اين جهاد شركت كنند و آن خرابهها را بسازند و برادران خودشان را كمك كنند كه شايد هيچ عبادتى بالاتر از اين عبادت نباشد. بلكه من مىخواهم از اشخاص كه براى زيارتها، براى مكه معظمه، براى مدينه منوره مىخواهند بروند لكن به طور استحباب مىخواهند بروند، من مىخواهم از آنها هم تقاضا كنم كه شما براى ثواب مىخواهيد برويد مكه مشرف بشويد، مىخواهيد برويد مدينه منوره، عتبات عاليات مشرف بشويد، امروز ثوابى بالاتر از اينكه به برادرهاى خودتان كمك كنيد و اين سازندگى را همه با هم شروع كنيد كه ايران خودتان درست ساخته بشود و برادرهاى خودتان نجات پيدا بكنند خداوند به همه شما اجر عنايت مىكند و همان ثوابى را كه شما از زيارتها مىخواهيد، خداوند به شما در اين جهاد خواهد داد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 137
تاريخ: 27/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم تهراننو، نمايندگان كاركنان كشتارگاه اصفهان و عشاير كرد
توجه كنيد كه ما مسلمانيم و فقط قانون اسلام را مىخواهيم
بسم الله الرحمن الرحيم
از بركات اين انقلاب است كه برادرها همه دور هم جمع شدهاند، شما آقايان كه از كردستان، از اصفهان و از جاهاى ديگر همه با هم جمع شديد تا مطالبى را كه داريم در ميان بگذاريم.
شما همه مىدانيد كه در اين پنجاه و چند سال در مملكت ما به جوانهاى ما چه گذشت و خزائن اين مملكت چطور به باد رفت و نيروهاى اين ممكلت چطور عقب ماند. حالا كه بحمد الله به واسطه اجتماع همه اين سد بزرگ شكسته شد و قشر خائن يا كشته شد و يا فرار كرد، حالا ما بايد در اين فكر باشيم كه الان تكليفمان چيست. همانهائى كه رفراندم را تحريم كردند، همان مىخواهند كه نگذارند قانون اساسى را به تصويب برسانيم چون اين قانون اساسى اسلام و جمهورى اسلام است و اينها از اسلام مىترسند و لذا مىخواهند نگذارند جمهورى اسلامى در ايران مستقر بشود. قبلا مىگفتند كه ما جمهورى مىخواهيم و به اسلام هيچ كارى نداريم ما جمهورى دموكراتيك يا جمهورى غربى مىخواهيم. ولى ما مسلمان هستيم و مسلمان نمىتواند از اسلام بگذرد. مسلمان از همه چيز مىتواند بگذرد اما از اسلام نمىتواند بگذرد. اين عده قليلى كه مىگفتند كه ما جمهورى و يا جمهورى دموكراتيك مىخواهيم، آنها در اقليت بسيار ضعيف واقع شدند. ما كه مىخواهيم قانون اساسى جمهورى اسلامى را بگذرانيم اينها به فكر افتادند كه اين را هم نگذارند تحقق پيدا كند و لذا مىگويند بايد مجلس مؤسسانىنظير مجلس غرب در اينجا باشد و ششصد يا هفتصد نفر عضو داشته باشد. اولاً چند ماه طول بكشد تا عضوها تعيين بشوند و ثانياً چند سال طول بكشد تا تصويب بشود و اين تأخير بدان جهت است كه شايد بتوانند ريشه گنديده دور هم جمع بشوند و يك مفسدهاى بار بياورند. شما آقايان بايد توجه داشته باشيد كه طرحى كه دولت داده است طرح صحيحى است و بايد زودتر مطلب را تمام كرد كه مبادا اينها دوباره اجتماعى بكنند و همان مفاسد سابق را پيش را پيش بياورند. بعضى از اين افراد در كردستان باز همين معنا را تحريم كردهاند كه ما مجلس مؤسسان مىخواهيم و الا تحريم مىكنيم. آنوقت هم رفراندم را تحريم كرده بودند و الان هم همانها هستند آنهائى هستند كه با اسلام مخالفند. ما به مردم مىگوئيم شما نمايندههاى خود را تعيين كنيد و حدود هفتاد و پنج نفر بنا شده است تعيين شوند تا بيايند اين قانون را بررسى كنند. تمام مردم نمايندههاى خود را بفرستند، بعد از
صحيفه نور ج 7 صفحه 138
اينكه اين نمايندهها قانون را قبول كردند آنوقت به رأى مردم گذارده مىشود و يك روز مطلب تمام مىشود و تمام جريان، دو ماه بيشتر طول نمىكشد، نه سه سال و چهار سال طول بكشد تا از آن طرف مرزها به اين طرف و از داخل هم ايادى آمريكا و انگلستان و جاهاى ديگر دست به هم بدهند و غائلهاى بپا كنند.
شما عشاير محترم خرابكاران را در بين خود راه نداده هدايتشان كنيد
ما مىخواهيم هر چه زودتر مملكت ما مملكت اسلامى بشود و همه شما همين معنا را مىخواهيد. شما هم كه به كردستان مىرويد سلام را به همه دوستان برسانيد و بگوئيد اساس اين است كه مىخواهند همان رژيم سابق يا نظير آن را پيش بياورند و آنها را بايد در بين خود راه ندهيد، از آنها اعراض بكنيد يا هدايتشان بكنيد. شما هم براى ملت مىخواهيد كار بكنيد، بيائيد كمك كنيد، چرا كارشكنى مىكنيد؟ رفراندم مىخواهيم بكنيم، شما كارشكنى مىكنيد خرابكارى مىكنيد قانون اساسى اسلامى مىخواهيم درست كنيم باز هم شما خرابكارى مىكنيد. پس شما يك دسته خرابكار هستيد، نه يك دسته ملى. شما مىخواهيد همان مسائل را دوباره برگردانيد و ما هم انشاءالله نمىگذاريم. انشاءالله همه شما سالم باشيد، همه موفق باشيد، همه مويد باشيد و سلام من را به همه دوستان در همه جا برسانيد. خداوند همه را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 139
تاريخ: 28/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن نداى اسلام قم
بايد تمامى هم و غمتان متوجه مسائل اصولى مثل تصويب قانون اساسى باشد.
بسم الله الرحمن الرحيم
عرض مىكنم كه اول بايد تشكر كنم از شماها كه در جنوب شهر يك همچو فعاليتها را مىكنيد واين يك جهاد بزرگى است براى شما و خداوند شمارا انشاءالله تأييد مىكند. قضيه اينكه براى رفاه آنجا، براى چى آنجا، اينها همه در نظر گرفته شده است و شايد زود هم اين كارها بشود. بنابراين است كه در همين جهاد براى ساختن، جهاد سازندگى، به قشرهاى پائينتر بيشتر توجه بشود و جنوب شهرىها و روستاها و اينها، بيشتر به آن توجه بشود، اينطور نيست كه از آن غفلت بشود.
البته خوب يك قدرى معطلى دارد، يك قدرى مسائل مشكلتر كه اساسىتر است الان در كار است. شما مىدانيد كه الان قضيه قانون اساسى در كار است، قضيه قانون اساسى، اساس حكومت اسلام است. ما اساس حكومت را بايد درست بكنيم و بعد برسيم سراغ اينكه كارهاى حكومت بايد چه باشد. و غالباً البته در هر انقلابى وقتى كه يك پيروزى حاصل شد، آنوقت مردم متوجه به گرفتارى خودشان مىشوند. قبل از پيروزى توجه دارند به اينكه برسند به پيروزى وقتى كه فهميدند حالا پيروز شدند يك سستى پيدا مىشود، توجه به گرفتارىها زياد مىشود، نظير اينكه يك قافلهاى وقت كه از اين منزل مىخواهد به يك منزل ديگرى برود مثلاً چهار فرسخ مثل قوافل سابق تا توى راه بودند خستگى نبود همچو كه مىرسيدند به منزل، آنجا خستگى حاصل مىشود، خستگى توى منزل حاصل مىشود. آنوقت ديگر اگر به آنها مىگفتند كه پا شويد يك نيم فرسخ ديگر برويد نمىتوانستند، آنجا چون رسيدند به منزل سستى مىكنند. قضيه انقلابات هم اينطورى است كه وقتى كه همه داريم با هم حركت مىكنيم كه آن سد را بشكنيم خسته نمىشويم، سستى پيدا نمىشود، هر چه جلو مىرويم قويتر مىشويم. وقتى كه رسيديم به يك جايى كه سد را شكستيم و اعتقادمان اين شد كه الحمدالله پيروز شديم، آنوقت بر مىگرديم سراغ اينكه زاغه نشينان وضعشان چه جورى است؟ ادارهاىها وضعشان چه جورى است؟ارتشها وضعشان چه جورى است؟ مردم كوچه و بازار را بايد چه كرد؟مدارس را بايد چه كرد؟ اينها براى اين است كه ما خودمان را پيروز فرض كرديم. حالا بر مىگرديم به مسائل خودمان. اگر در اين انقلاب درست دقت كنيم پيروزى ما در آنوقتى است كه آن مسائل اصلى ما لااقل درست تحقق پيدا بكند. از مسائل اصلى ما يكيش تحقق پيدا كرده است و آن رفراندم براى جمهورى اسلامىاست، اما
صحيفه نور ج 7 صفحه 140
قانون اساسى كه اساس يك ممكلت است و بعد هم مجلس شورا كه بايد باشد در يك مملكتى، رئيس جمهور بايد باشد، اين مراحل باز برايمان مانده است. اگر بنا باشد كه ما حالا به خيال خودمان پيروز شده باشيم، آنوقت من كه طلبه هستم بروم سراغ طلبگى خودم و شما آقايان هم برويد هر كدام سراغ كارهاى خودتان، گرفتارىهاى خودتان، اين مسائل اصلى ممكن است يك وقت خلا به آن وارد بشود و خطرناك است به نظر من مىآيد كه شما، همه آقايان، همه قشرها، زنها، مردها،دانشمندها، غير دانشمندها، همه الان همشان را صرف اين بكنند كه اين قانون اساسى به تصويب برسد. يعنى كسانى كه مىخواهند مخالفت با اين بكنند الان زيادند، زيادند كه مخالفت مىخواهند بكنند و عمده مخالفتشان هم همين است كه نمىخواهند اسلام تحقق پيدا بكند آنها مىترسند از اسلام چنانچه اربابانشان هم از اسلام مىترسيدند. الان همه ما تكليفمان اين است كه گرفتارىهاى خودمان را كه زياد است، من مىدانم گرفتارى زياد است، گرفتارى زاغهنشينان را مىدانم چقدر زياد است، گرفتارىهاى خودمان را عجالتاً تا يكى دو سه ماهى كه اين قانون اساسى بايد تصويب بشود و مجلس شورا درست بشود و رئيس جمهور تهيه شود، عجالتاً اينها را يك قدرى سبك بگيريم، خيال نكنيم مطالب اينهاست. اصول را بايد ما حفظ بكنيم، وقتى اصول تحقق پيدا كرد اينها فروعش است. بايد هم اينها بشود، شكى نداريم كه بايد بشود. در عين حالى كه اينطور است، معذلك خوب دولت بنا گذاشته است كه اين كار را بكند اما حالا آنى كه به نظر من بسيار اهميت دارد و شياطين دارند كارشكنى مىكنند اين است كه همين جورى كه طرح كرده دولت و صحيح هم هست، اين قانون اساسى را منتشر كنند، بعد هم يك عده 75 نفرى را تعيين كردند كه مردم آنها را خودشان انتخاب كنند. آنها هم بررسى كنند در قانون اساسى بعد هم به رفراندم مردم بگذاريم و آنها هم رأى بدهند كه قانون اساسىمان درست بشود چون اساس است. دنبال آن مجلس شورا درست بشود آن ديگر آسان مىشود كارها. وقتى ما اين اساس را درست كرديم، آنوقت بياييم سراغ اينكه بايد چه بكنيم راجع به جهات ديگر. البته نمىگويم حالا اين فعاليت نشود، اينها هم بايد بشود اما تمام هممان صرف اين نشود كه ما مثلاً زاغهنشينانمان چطور است، يا مثلاً مدارسمان چطور است، يا محلهمان چطور است، همه هم ما صرف اين نشود. و مهممان اين قضيه باشد كه اساس مسأله اصل باشد، ما اساس مسأله را درست بكنيم و بعد بيائيم سراغ اين متفرعاتش. حالا هم اين فعاليتها مىشود، مشغول هستند، از اين طرف خانهسازى شروع كردند ديگر براى خانهسازى، منتها از بيرون،از كنارهاى ايران مىآيد جلو، از اين طرف هم براى اين جهادى كه هست اين هم انشاءالله دارند عمل مىكنند و همه قوا بحمدالله بسيج مىشوند براى اين كار و اين كارها اميد است كه زود هم درست بشود. اما چيز مهم اين اصول است، قانون اساسى مهم كه يك دسته الان افتادند تو دور كه نه، مجلس بايد مجلس مؤسسان باشد، چون در غرب مجلس مؤسسان بوده، آقايان هم ميل دارند مجلس مؤسسان باشد و اينها هم نه اينكه براى مجلس مؤسسان دلشان سوخته، اينها مىخواهند مطلب را به تعويق بيندازند، معطل كنند بلكه آن ريشههاى گنديدهاى كه دارند به هم متصل مىشوند قوه پيدا
صحيفه نور ج 7 صفحه 141
كنند بيايند اساس را از كار بيندازند.
تكليف بر گسترش مساجد، اين مراكز تبليغات اسلام و بسيج قشون
الان ما بايد همه هممان را صرف اين قضيه بكنيم. اينها البته مورد توجه هست، هميشه مورد توجه بوده و ما اميدواريم كه همه مسائل بعد از اينكه يك استقرارى حكومت اسلامى پيدا كند و ما بتوانيم انشاءالله حكومت اسلامى آنطور كه اسلام مىخواهد چه بشويم، اول نظر راجع به مستمندان، اول نظر، همانطور كه اسلام اينطور مىگويد، اسلام براى مستضعفين آمده است و اول نظرش به آنهاست.
سخنگوى انجمن: اگر اجازه بفرمائيد مسأله مهمىكه مطرح است كه اول خدمتتان عرض كردم، آن مسأله تبليغاتى است كه در جنوب شهر خيلى كم است.
امام: خوب، اينها هم بايد در مقابلش بشود، اينها هم بايد بشود. مىدانم بايد مساجد، انشاءالله در يك طرحى مىشود كه، بايد بروند سراغ مساجد. مساجد بايد مركز، همانطور كه صدر اسلام مركز سياست بوده مساجد، مساجد مثل اينها نبوده است كه فقط مركز چه باشد. خطبه نماز جمعه، خطبه سياسى بوده هميشه. مساجد مركز بسيج قشون بوده، مركز تبليغات اسلام بوده است.
اينها انشاءالله تدبير مىشود.
سخنگوى انجمن: چون به اصطلاح ضد انقلاب،از همين مسأله سوء استفاده مىكند.
امام: بله مىدانم اينهارا، مىدانم اينها را.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 142
تاريخ: 28/3/58
پيام امام خمينى به ژيستكار دستن رئيس جمهور فرانسه
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى رئيس جمهور
براى پذيرائى و مهمان نوازى كه در مدت اقامت در فرانسه از من به عمل آورديد تشكر مىكنم.
از كشور شما بود كه من توانستم نداى حق و حقيقت را به ملت ستمديده ايران برسانم و انقلاب استثنائى ايران را رهبرى كنم. انقلابى كه سالهاى متمادى در حال تكوين بود و دليل نضج آن فساد و ظلمتى بود كه در تمام كشور حكفرما وعلت اصلى آن وجود سلطنتى بود كه از خارج حمايت مىشد.
روابطى كه ما را به فرانسه پيوند مىدهد همواره بر مبناى اخلاقى و تمدنهاى ما احترام متقابل پايهگذارى شده است. بنابراين تعجب كردم وقتى دريافتم بعضى از محافل فرانسوى براى محكوميت جنايتكاران، غارتگران و فاسدان رژيم منحله گذشته كه مرتكب جنايات عظيمى نسبت به مردم كشور شدند و طبق اصول اسلامى و قرآن مجيد مقصر شناخته و محاكمه شدند دخالت مىكنند. آنان بايد احساس همدردى و توجه بيشترى نسبت به انقلاب ما از خود نشان دهند. انقلابى كه ما را از يوغ امپرياليسم و ستم پادشاهى مستبد كه جنون عظمت و خود بزرگبينى داشت رها كرد.
اين قادر متعال است كه به ما كمك كرد و مارا از چنگال عامل بدبختىها و نابسامانىها رهائى بخشيد. ما دست شما را مىفشاريم و اميدواريم كه روابط دوستىمان بيش از پيش توسعه يابد و استحكام يابد.
آقاى رئيس جمهورى خواهشمندم مراتب حقشناسى من و آرزوهاى مرا براى سعادت ملت فرانسه بپذيريد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 143
تاريخ: 28/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران مسجد نبى اكرم (ص)تهران
به غير اسلام نبايد فكر كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه همه ما پاسداران اسلام باشيم. من اميدوارم كه همه مسلمين از پاسداران قرآن كريم باشند و همه مسلمين از پاسداران امام زمان باشند. من از شما پاسدارها كه لباس پاسدارى پوشيدهايد تشكر مىكنم. در هر جا هستيد پاسدارى كنيد از اين نهضت طرفدارى كنيد و از آقاى بطحائى هم تشكر مىكنم كه زحمت كشيدند و با شما آمدند اينجا.
ما آنچه مقصدمان است اسلام است، به غير اسلام نبايد فكر كنيم، به غير قوانين اسلام نبايد فكر كنيم. مقصود ما اين است كه هر جاى اين مملكت برويم اسلام را ببينيم، اينطور نباشد كه رأى بدهيم به جمهورى اسلامى لكن هر جا برويم از اسلام خبرى نباشد. جمهورى اسلامى معنايش اين است كه يك جمهورى باشد و قوانينش همان قوانين اسلام. تمام قوانينى كه غير از قانون اسلام است، قانون نيست، مورد رضاى ما و ملت ما نيست. ملت ما كه به خيابانها ريختند، به پشت بامها رفتند و شب و روز زحمت كشيدند، جوانهايشان را دادند، خونشان را دادند، براى اسلام بود، اگر اسلام نبود همچو كارى نمىكردند.
اين تحولى بود كه به دست خدا واقع شد
اسلام بود كه شما را راه انداخت و به شما همچو قدرتى داد كه در مقابل اين قدرتهاى شيطانى بزرگ ايستاديد و نترسيديد، اين غيرتى بود كه خدا به شما داد و الا ما كه بندگان ضعيفى هستيم و چيزى نداريم، همهمان در مقابل اين تفنگ عاجزيم و همين ما كه در مقابل يك تفنگ عاجز بوديم و از يك پاسبان مىترسيديم، همين ملتى كه از پاسبان مىترسيد، خدا يك قدرت به همه ما داد كه بيائيم در خيابان و فرياد بزنيم كه ما اين رژيم را نمىخواهيم. اين قدرتى بود كه خدا به شما داد و بايد از خدا تشكر كنيم، اين قدرتى بود كه ايمان به خدا بعداً به شما داد، اين تحولى بود كه به دست خدا واقع شد. الان هم باز جوانهائى مىآيند پيش من و مىگويند دعا كنيد كه ما شهيد بشويم، ما شهادت را مىخواهيم.
اين يك تحولى بود كه براى اين ملت پيدا شد و گرايش زندگى اين دنيا خيلى مطرح نبود، شهادت را مىخواستند. اگر چنانچه دنيا و اين امور مادى و اين زندگى مطرح بود نمىرفتند در مقابل توپها و در
صحيفه نور ج 7 صفحه 144
مقابل تانكها و مسلسلها. آنان در مقابل توپ و تانك رفتند، از بچه كوچك گرفته تا بزرگها، از دانشگاهى تا علماى مذهب، از بازارى تا كارگر و ارتشى.
حفظ عنايت خدا منشأ تمام پيروزىهاست
ارتشى كه سالهاى طولانى اينها براى خودشان درست كرده بودند، ديديد كه در ظرف مدت كمى پشت به آنها كرد و رو به شما آورد. اين قدرت خدا بود، اين چيزى بود كه خدا به شما عنايت كرد و بايد اين عنايت خدا را حفظ كنيد. حفظ اين عنايت خدا كه منشأ همه پيروزىهاست به اين است كه قدمهاى ديگرى هم برداريد، همه با هم پشتيبانى كنيم، همانطورى كه در اول، اين نهضت با ايمان پيش رفت و اجتماع همه شما به واسطه ايمانى كه در دلتان بود سبب شد كه يك همچو قدرت شيطانى را درهم كوبيديد. اين يك عنايتى بود، عنايت خاصى بود از خداى تبارك و تعالى و لذا حساب همه اشخاصى كه به ماديات فكر مىكردند، آن اشخاصى كه توجه به معنويات نداشتند هم حسابهايشان باطل شد، ولى حسابهائى كه روى دنياست و به معنويات نظر ندارد، روى آن حساب، حق با آنها بود كه به معنويات نظر نداشتند امكان ندارد اين قدرت از بين برود اين را مكرر مىگفتند، خصوصاً اين آخر كه در پاريس دستجات مىآمدند و بعضىها نه اينكه سوء نيت داشتند، خيرخواه بودند لكن اشتباه داشتند و روى حساب ماديت، روى حسابهاى دنيا و اهل دنيا، نبايد يك ملتى كه هيچ ندارد، حالا چهار تا اسلحهاى كه داريد قبل از انقلاب كه هيچ چيز نداشتيد، اين غنيمت است كه قبلاً نداشتيد، جز يك مشت خالى، يك ملتى كه زنهايش هميشه در پرده بودند و پايشان را بيرون نمىگذاشتند، يك ملتى كه حاضر نبودند يك قدم براى امرى بردارند، در آنها يك تحولى واقع شد. تحول الهى كه همين ملت با اينكه هيچ نداشتند، بر آنها كه همه چيز داشتند مقدم شدند مشتهاى شما با ايمانى كه دنبالش بود، بر اين تانكهاى غول پيكر غلبه كرد. خونهاى جوانان ما بر مسلسلها غلبه كرد. اين چيزى بود كه خدا به شما داد و بايد اين را حفظ كنيد. الان به فكر اين نباشيد كه به ما پاسدارها حقوق نمىدهند و يا كم مىدهند. همانطورى كه سابق درحال انقلاب بوديد و در حال جلو رفتن و شكستن، يك كدام مىنشستيد فكر كنى كه ما اگر شب به منزل برويم شام چى هست؟ نه، اين فكر در ذهن هيچ كسى نبود و مىدانم نبود اگر بود نمىآمدند جان بدهند. آن روزى كه شما راه افتاديد به ميدان و توى خيابانها، آنها با ابزار غول پيكر و شما با مشت، هيچ به فكر آن نبوديد كه حقوقم كم است، حقوق مطرح نبود، جان مطرح نبود. اين روحيه شما را غلبه داد، اين چيزى كه شما را غلبه داد مادامى كه او هست شما پيروزيد دعا كنيد كه باشد، جديت كنيد كه نگهش داريد. خدا به شما يك عنايتى كرده است كه اين عنايت را حفظ كنيد، نگهش داريد. تا آن قدمهاى اصولى و مسائل اصلى درست نشود، تا آن كارها درست نباشد به فكر اينكه من حقوقم كم است ويا من رتبهام كم است به اين فكرها نباشيد. حالا بايد همه همانطورى كه از اول مقصد را نگاه مىكرديد و به مصائب خودتان توجه نداشتيد، حالا هم مقصد را نگاه كنيد، به مطالب خودتان توجه نكنيد. بازارى حالا نبايد به فكر منفعت بردن باشد، كارگر به فكر اين
صحيفه نور ج 7 صفحه 145
نباشد كه حقوقش كم است، دهقان به فكر اين نباشد كه امسال زراعت چطور است، باران آمده يا نه، اينها فكرهائى است كه شما را از اين قدرت الهى باز مىدارد. شما قيام لله كرديد.
شما كه موعظه خدا را پذيرفتيد حافظ آن باشيد آن وصيتى كه خداى تبارك و تعالى به پيغمبر اكرم فرمود اين بود كه به مردم بگو من يك حرف دارم، يك موعظه دارم، هيچ ديگر من نمىگويم، يك موعظه دارم قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله نهضت كنيد براى خدا. يك نفرى براى خدا نهضت كن، همه با هم براى خدا نهضت كنيد. شما براى خدا نهضت كرديد، دليلش اين است كه جان را گذاشتيد كف دست و راه افتاديد در خيابانها و فرياد كرديد اسلام، اين دليل بر اين است كه شما براى خدا كار كرديد، اگر اينكار براى خدا نبود، كسى جانش را نمىداد. ميدانى كه گلوله تفنگ دارد، مسلسل مىبندند، توپ مىآيد، تانك مىآيد، سرباز مسلح است، اين دليل بر اين است كه براى خدا كار انجام داديد. همين وصيتى كه خدا، موعظهاى كه خدا كرده است عمل شد اعظكم بواحده اين يكى انما اعظكم بواحده به ايشان بگو كه من فقط يك موعظه دارم و آن اينست كه نهضت شما، قيام شما براى خداباشد. توى اين همه چيز هست، در اين يك كار و يك موعظه همه چيز هست. شما اين موعظه خدا را پذيرفتيد تا حالا، نگذاريد از دست برود،قيام شما لله باشد، براى خدا، از حالا به بعد هم جديت كنيد. شما شبها خيلىهاتان تا صبح بيداريد و آنوقتى كه جوان بايد بخوابد و درها بسته است، شما ايستادهايد و شما به دوشتان تفنگ است، اين اگر براى خدا نباشد، براى كيست؟ كسى زور به شما نگفته است. يك وقت اين است كه يك صاحب منصبى ايستاده آنجا و تفنگش را كشيده و مىگويد بايد بايستد، آن براى خدا نيست براى صاحب منصب است، براى تفنگ است. كسى حالا به شما فشارى نياورده كه پا شويد بايستيد تا صبح.
اين لله است، كار شما براى خداست. جوانى كه بايد در دل شب بخوابد و اقتضاى جوانى است كه بخوابد، نمىخوابيد تفنگ را به دوش كشيديد، خودتان را در معرض هلاكت گذاشتيد، شياطين باز به دنبال هستند كه خداى نخواسته بزنند و شما ايستادهايد و داريد از اسلام طرفدارى مىكنيد، اين براى خداست. اگر براى خدا نبود، اين چه كارى بود كه انسان خوابش را كنار بگذارد كه بيايد در جائى كه معرض خطر است و از معرض اطمينان و از معرض آمال دست بردارد و بيايد در معرض اين خطر و خواب عزيزش را از دست بدهد، اين نمىشود مگر براى خدا. زور هم كه نيست، هيچ كس هم به شما نگفته، فقط يك قدرت ايمان است. اين را حفظ كنيد، اين همان است كه شما را تا اينجا پيروز كرده است و همه حرفهاى ماديين را باطل كرده است. حرفهاى كمونيستى با همين كارها باطل مىشود.
اگر فقط دنياست و فقط همين است، اين قدرت زمين زدن آن قدرتهاى بزرگ را ندارد، اگر دنيا بود معقول نيست كه شما بتوانيد قدرتبزرگ را از بين ببريد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 146
بايد قانون اساسى را به نفع اسلام تحكيم بخشيم
ما حالا بايد قانون اساسى را آنطورى كه براى اسلام باشد، تحكيم كنيم، تصويب كنيم و اين هم بايد زود تصويب شود. اين طرحى است كه دولت داده است، همين طرح صحيح است و اگر بخواهد آنطورى كه اين غربزده مىگويند مبنى بر اينكه شما مطابق چيزهاى دنياپسند يك مجلسى درست كنيد با پانصد، ششصد نفر آدم و پانصد، هشتصد نفر آمدند يكى يكى بنشينند آنجا، اين معانى اش آن است كه ما تا دو سه سال ديگر بنشينيم و عزا بگيريم و آنان قوت پيدا كنند، طرحى است كه يا از غرب ريخته شده است و يا از آنجائى كه شاه در آنجاست. اين طرح وارداتى است، آيا اين طرح قبول است؟ ما مىگوئيم زود كلك قضيه كنده شود و اسلامى بشود و الان همه ما بايد در دنبال همان معنا باشيم و همين طرحى را كه دولت گفته است، صحيح است. دشمنانتان مىخواهند كه جيبهايشان پر بشود و اسلام جيب پر كن نيست، اسلام با ضعفا است. اسلام آن است كه اميرش مىفرمايد كه من مىترسم در آن طرف مملكت يك كسى گرسنه باشد، شايد آنجاها چيزى نداشته باشد بخورد من بايد زندگيم اين باشد، خودم دلم آرام نباشد كه اگر آنجا گرسنه است من هم اينجا گرسنهام. اسلام اين است، البته خودش مىفرمايد شما قدرت نداريد و صحيح مىفرمايد، ماها قدرت نداريم مثل او باشيم. اما اينقدر قدرت داريم كه جيبهايمان را ديگر پر نكنيم براى املاك بيابانها قصرهاى روى هم انباشته، اين را قدرت داريم كه از مال اين فقرا از مال اين ضعفا جيبمان را پر نكنيم اين پولهاى نقد زيادى كه ما نمىتوانيم تصورش را بكنيم، اكثرش به جيب اين خانواده رفته، اكثرش جيب اينها رفته، به همان مقدار هم به جيب امريكا رفته، ما مىخواهيم اين لقمه را از دهن اينها بيرون بياوريم به فقرا بدهيم. اين كارگرهاى صنعت نفت ما با آن زحمت و با آن بيچارگى كار بكنند، آنوقت برود توى شكم اين خارجى ها و اين پولدارها، آنهائى كه در خارج براى خودشان املاك درست كردند، براى خودشان پارك درست كردند. اين صحيح است ؟!
ما مىخواهيم از توى شكم اينها بيرون بياوريم و بين همين ملت پخش كنيم، همينهائى كه اين انقلاب را بپا كردند. و من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت شما را مىخواهم و دلم به شماها خوش است. انشاءالله خداوند همهتان را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 147
تاريخ: 28/3/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان مكتب الزهرا و اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قم
بانوان ايران در اين نهضت پيشقدم بودند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما بانوان محترم تشكر مىكنم كه از راه دور آمديد و با من ملاقات كرديد. من دعا به شما مىكنم كه خداوند همه را سعادتمند كند و تشكر مىكنم كه در اين نهضت پيشقدم بوديد. بانوان ايران در اين نهضت پيشقدم بودند و مثل بانوان صدر اسلام بودند و نهضت ما به واسطه آنها به پيش رفت و اميدوارم كه اين نهضت به واسطه شما به پيش برود.
اين قدرت ايمان بود كه شما را به خيابانها كشيد
چيزى كه هم به بانوان و هم به آقايان برومند كه عمرتان، وقتتان را، جوانىتان را صرف داريد مىكنيد در راه اسلام و اين اسلام است شما را در نيمههاى شب كه جوان بايد بخوابد شمارا بيدار نگه مىدارد و اين ايمان است كه جوانى كه از مورد مطمئن بيايد در مورد خطرناك، از رختخواب منزلش كه هم مطمئن است و هم محل خواب است بيايد در كوچهها، در خيابان پاسدارى كند در صورتى كه هم خواب از چشمش رفته است و هم احتمال خطر است، اين يك خدمت ارزشدارى است كه شما الزامى به اين معنا نداريد، خودتان آمديد. ارزش اين خدمت اين است كه بدون اينكه كسى شما را الزام بكند به اينكه اين خدمت را كنيد خودتان انتخاب كرديد كه خدمت را بكنيد، چنانچه بانوان هم در همين معنا شريكند كه در وقتى كه همه خطرها بود، هم شما در خيابان رفتيد، هم آن بانوان محترمه و هيچ كس هم شما را الزام نكرده بود كه بيائيد بريزيد در خيابان و برويد پشت بامها الله اكبر بگوئيد و مورد اصابه گلوله مثلاً بعد واقع شويد. اين قدرت ايمان است كه شماها را به خيابانها كشيد و بانوان را به خيابانها و ارزش عمل همين است. يك وقت اين است كه يك سازمانى است كه اين سازمان الزام دارد انسان به اينكه برود بيرون خودش را به خطر بيندازد، يك وقت اين است كه نه، يك سازمانى كه او را ملزم كند نيست، داوطلب است براى اينكه برود و خدمت كند. اينكه ارزش به خدمت و عمل زياد مىدهد همين معناست كه با همه مشكلات و با همه خطرها در اول نهضت همهتان به خيابان رفتيد و مقابل توپ و تانك بدو ن اينكه كسى شما را الزام كرده باشد و حالا هم همه به همين حاضريد و داريد شما پاسدارى مىكنيد و ارزش اين پاسدارى خيلى زياد است و من اميدوارم كه همه ما و همه شما را
صحيفه نور ج 7 صفحه 148
خداوند از پاسداران اسلام قرار بدهد، خدمت امام زمان باشيد.
قدرت ايمان را براى رسيدن به جمهورى اسلامى حفظ كنيد
همه چيزى كه الان مهم است اين است، همين پاسدارى كه شما مىكنيد و بانوان هم همين پاسدارى كه كرديد و نهضت را رسانديد به اينجا و يك امر اعجازى را، معجزهآميزى را تحقق كرديد و قدرت بزرگى را شكستيد. همين قدرت ايمان بايد باز هم محفوظ بماند.
اگر چنانچه بخواهيد روى آن مقصدى كه شما از اول آمديد و اسلام را خواستيد، جمهورى اسلام را خواستيد، اگر بخواهيد جمهورى اسلامى به همه معنا كه دارد، با همه محتوا كه دارد، در خارج تحقق پيدا بكند بايد كه ا ز حالا به بعد هم همان ايمان را، همان قدرت ايمان را حفظ كنيد، با هم باشيد. همه فكرها، همه فكر اينكه جمهورى اسلامى محقق بشود. جمهورى اسلامىفقط به اين نيست كه بگوئيم ما جمهورى اسلامى مىخواهيم رأى بدهيم. رأى دادن اسباب اين نمىشود كه جمهورى اسلامى تحقق داشته باشد. بله، البته الان رسماً ايران جمهورى اسلامىاست، لكن جمهورى اسلامى، احكام اسلامى بايد در او جارى بشود، يعنى در هر جاى ايران، در اداراتش، در وزارتخانهها، در بازارش، در محلههايش، در دانشگاهش، در دادگسترى، همه جا بايد اسلام باشد.
آنكه ملت ما مىخواهند و خداى تبارك و تعالى مىخواهد كه ما باشيم اين است كه ما همه جاى مملكت را به صورت اسلامى در بياوريم، در صورتى كه در زمان طاغوت همه جا خراب بود، حالا هم باز خرابى هست. بنابراين ما الان باز بين راه هستيم، باز به مقصد نرسيديم. كسى كه بين راه است بايد تمام نظرش به اين باشد كه به مقصد برسد. من مىدانم كه در بين همه قشرها يك اختلالاتى هست، يك نابسامانىهائى هست، اينطور نيست كه نه، من ندانم. خوب هر روز آنطور كه شما آمديد و مشكلاتتان را مىگوئيد، تقريبا ماهر روز مبتلا هستيم و از اطراف مىآيند و مشكلات را مىگويند و ما مىدانيم كه مشكلات زياد است و در بين ارتش مشكلات زياد است، در بين ژاندارمرى مشكلات زياد است، در شهربانى زياد است، در خود پاسدارها زياد است، در كميتهها زياد است، در راديوها زياد است، همه اينها چيزى نيست كه معلوم نباشد، ما مىدانيم كه اشكالات زياد است و بعد از هر انقلابى اين اشكالات هست، نمىشود كه يك انقلابى واقع بشود آن هم يك همچو انقلاب بزرگى، يك همچو انقلابى كه در غرب مىگويند كه اين اعجاز واقع شده است حساب اين انقلاب حسابها را از هم باطل كرد، يك همچو انقلابى واقع بشود. آنوقت پنجاه و چند سال هم دستهاى ناپاك خارج و داخل خراب كرده باشند، هر چه منفعت داشته به جيب زدند و يك مملكت خرابهاى گذاشتند. بعد از انقلاب با اين خرابى مملكت توقع اين نيست كه همچو كه شد و اينها رفتند همه چيزها درست بشود.
اگر هر كسى در هر پستى هست آنجا را خوب اداره كند مملكت خوب مىشود
الان همه ما دست به هم بدهيم همه با هم دست به هم بدهيم و با هم اين خرابهها را آبادش كنيم و
صحيفه نور ج 7 صفحه 149
اينكه مىگويم همه ما با هم، براى اين است كه هر كس در هر پستى است آنجا خوب اداره كند. شما متوقع اين نباشيد كه همه كارها را من بكنم، من هم متوقع نباشم كه شما همه كارها را بكنيد. من به اين طلبگى كه دارم اين شغل خودم را خوب اداره كنم، شما هم كه پاسبان هستيد هر يكتان پاسبانى خودتان را خوب انجام بدهيد، اين خانمها كه شغل ديگرى دارند، اين شغل خودشان را خوب انجام بدهند، وزارتخانهها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند، دهقانها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند، كارگرها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند. وقتى بناشد همه قشرها اسلامى باشند، همه فكرشان اين باشد كه يك مملكت اسلامى را اداره بكنند، يك كشور اسلامى كه حالا جمهورى اسلامى است ادارهاش بكنند، خرابىها را ترميم بكنند. ما يك قشرمان نمىتواند خرابىها را ترميم بكند، همانطورى كه شما نمىتوانيد همه ايران را پاسدارى بكنيد ما هم نمىتوانيم همه ايران را مثلاً صحيح اداره بكنيم . همه ما بايد همه جمعيت ايران، همه ايران را، شما در قم هستيد پاسدار هستيد، هر كس اين پاسدارى را كه مىكند خوب انجام بدهد، با صداقت انجام بدهد، با امانت انجام بدهد، براى خدا انجام بدهد. من هم كه يك طلبه هستم طلبگى خودم را همين طور، آقا هم كه آقا هستند آقائى خودشان را و همه قشرها وقتى كه آن كارى كه دستشان هست خوب انجام بدهند، يك مملكت خوب مىشود. مملكت عبارت است از اين آب و خاك، جمعيتش هم عبارت از اين ملت است اين آب و خاك است، اين ملت است. اين ملت وقتى همهشان دست به هم دادند، يعنى هر كدام در آن محلى كه هست آنجا را خوب اداره بكند، باغبان باغ است باغ را خوب اداره بكند، كشاورز هم در صحرائى كه هست كشاورزيش خوب اداره بكند، نخست وزير هم در نخست وزيريش خوب اداره بكند، وزراء ديگر هم همين طور، اداره ديگر هم همين طور، پاسبان هم همين طور، همه اگر بنا شد كه با چنين نظرى تو كار باشند و همانطورى كه همهتان با يك فرياد الله اكبر كنديد يك كوه بزرگ را و ساقط كرديد يك امپراطورى دو هزار و پانصد ساله را و اين ايمان بود كه اين كار را كرد و اين اسلام بود كه اين كاررا كرد، اينجا راهم مىتوانيد.
بعد از متمركز شدن اصول، همه امور به جاى خود عمل شود
الان مملكت دست خودتان است، خودتان مىتوانيد ادارهاش بكنيد به شرط اينكه الان كه اصول، يعنى قانون اساسى الان بناست درست بشود بايد بعدش مجلس شوراى ملى درست بشود، رفراندم درست بشود، الان كه اين اصول در دست است و شياطين دنبال اين هستند كه هر كسى را وادار كنند كه اشكالاتى درست بكنند، اشكالاتش توجهش مىدهند، مىروند پيش دهقانان مىگويند كه كو اينكه، حالا هم جمهورى اسلام، اسلام شد كه براى شماكارى نكرد. مثل اينكه همچو كه گفتند جمهورى اسلامىيك خرابىهائى يكدفعه خودرو سبز مىكند. يا بيايند به پاسدارها بگويند (كه گفت) خوب حالا جمهورى اسلامى شد، الان اين چيزها ى مختلفى كه اينجا هستند، اين اشخاص بدى كه هستند، انتصابات بدى كه هست، همه را متوجه كنند به يك چيزهائى كه غير آن مسأله است كه الان ما دنبالش
صحيفه نور ج 7 صفحه 150
برويم. اين نظير اين مىماند كه آن روزى كه شما كه همه با هم داشتيد اللهاكبر مىگفتيد و مىخواستيد بشكنيد اين سد را بيايند به شما بگويند كه مثلاً اداره فلان رئيسش چه جورى است. بگو حالا وقت اين حرف نيست، حالا وقت اين است كه برويم و بشكنيم. حالا همين است. الان وقت اين است كه نه اين خانمها به اشكالات خودشان، داخلى خودشان توجه كنند و نه شما برادرها به اشكالات خودتان و داخلى خودتان توجه كنيد و نه من و نه آقا و نه ديگران. الان تا اين اصول مستقر نشده، يعنى ما يك مملكتى مىخواهيم تا باشد، آنوقت بگوئيم كه پاسدارش كى و ملايش كى و بانوانش كى و چه. الان وقت اين است كه ما مىخواهيم اين مملكت را مستقلش، آزادش، قانون اسلامش، همه چيزها درست بشود. وقتى كه تا دو سه ماه ديگر انشاءالله اين مطلب پيش رفت، جمهورى يعنى رئيس جمهور هم درست شد، قانون هم تصويب شد، رفراندم هم شد، مجلس شوراى ملى هم درست شد كه ديگر تزلزل توى كار نباشد، الان يك حكومتى است كه انتقالى است، حكومت آمده است كه انتقال قدرت را بدهد به كس ديگرى كه اين قدرت متمركز بشود، وقتى متمركز شد، همه اين امور به جاى خودش عمل مىشود. حالا هم الان در عين حال كه حكومت انتقالى است بايد خوب يك كارهاى اساسى دارند مىكنند، حالا همين سازندگى كه بناست مىكنند، همين خانهسازى كه بناست بكنند، همين پلسازى و خيابانها و همه اينها را مشغولند.
شياطين درپى آنند كه نگذارند قانون اساسى تصويب شود
اما الان آنى كه مهم است اين است، آن اصل را فراموش نكنيم، اصل اين است كه الان مىخواهند قانون اساسى درست بكنند، شياطين افتادند كه نگذارند. همه بايستيم در مقابلشان كه ما نخير، مىخواهيم. اين طرح خوبى است، همين را مىخواهيم. ما مجلس مؤسسانى كه غربىها مىگويند، نمىخواهيم. ما همين معنائى كه دولت گفته است و زود انجام مىگيرد، نه آنى كه يك سال، دو سال، سه سال شايد طول بكشد كه خداى نخواسته يك وقت اين تزلزل اسباب اين بشود كه به هم بخورد اينها. الان وقت اين معناست و من مىدانم كه چيزهائى كه شما گفتيد كه ما تنها نيستيم، همه هستند كه ناراحتى دارند، اما ناراحتى را بگذارند براى يك وقت ديگر، يك قدرى تأمل كنيد و بگذاريد براى وقت ديگرى.
الان هر كدام هر پستى كه داريد محكم دنبالش را بگيريد و محكم انجام وظيفه بكنيد و اين وظيفه، وظيفهاى است كه براى خداست، نه كسى شما را الزام كرده و نه خيلى چيزى است كه شما به طمع آن باشيد. چيزى تو كار نيست، يك مشت فقرا، يك مشت از مستمندها، الان مسائل الهى اهميتش زياد است و ما انشاءالله اميدواريم كه همه مان با هم اسلام را پياده كنيم و همه قشرها اسلامى شوند. وقتى بشود عدالت اسلامى، عدالت اسلامى براى همه است، يك فردى اين نيست كه به فرد ديگر تقدم داشته باشد، مگر اينكه تقوا داشته باشد. خدا همه شما را انشاءالله حفظ كند، موفق كند. من به همه شما دعا مىكنم و من خدمتگزار همه شما هستم. خدا همهتان را انشاءالله حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 151
تاريخ: 30/3/58
فرمان امام خمينى به حجة الاسلام نورى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب آقاى حجت الاسلام حاج ميرزا حسين نورى دامت افاضاته
لازم است جنابعالى مسافرتى به كشورهاى اروپائى بنمائيد و از نزديك با دانشجويان عزيز و برادران ايرانى آشنا شويد و نيازمندىها و مشكلات مذهبى آنان را بررسى نموده و در حدود امكاناتى كه در اختيار داريد در رفع آنها بكوشيد و به وظايف خطيرى كه در اين موقع حساس به عهده دارند آنان را آشنا سازيد و از تفرقه و اختلاف بر حذر داريد و نسبت به تقويت معتقدات مذهبى ايشان در برابر دشمنان اسلام سعى كافى مبذول داريد و سلام اينجانب را به عموم آنان ابلاغ نمائيد. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
25 رجب الخير 99
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 152
تاريخ: 30/3/58
بيانات امام خمينى در جمع وعاظ خراسان
درباره قانون اساسى اسلام، اسلامشناس بايد نظر بدهد نه روشنفكران خارجى
بسم الله الرحمن الرحيم
مسأله مهم فعلا اين است كه پيشنويسى از قانون اساسى شده است و آن به معرض افكار عمومى گذاشته شده است و الان بايد همه قشرها و همه روحانيون بلاد و همه روشنفكران متفكرين اسلامى با ديد اسلامى، براى جمهورى اسلامى اين قانون را بررسى كنند و نظر بدهند.
اين قانون كه پيشنويس شده است براى اين است كه همه نظر بدهند. شما آقايان، شما علماى اعلام، شما متفكرين اسلامى، شما اشخاصى كه علاقه به ديانت مقدسه اسلام داريد و عقيده داريد به اينكه هيچ حكومتى مثل حكومت اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل رژيم اسلام نيست، بايد نظر كنيد به يكيك مواد اين قانون. يك ماه مهلت داريد كه هرچه به نظرتان رسيد براى اسلام مفيد است و موافق جمهورى اسلامى است و در اين قانون به آن توجه نشده است، تذكر بدهيد و بنويسيد و در روزنامههائى كه هست منتشر كنيد. آقايان ننشينند كه ديگران قلمها را بردارند و قانون را بررسى كنند و به خيال خودشان آن را اصلاح كنند. اين حق شماست، درباره قانون اسلام، بايد اسلامشناس نظر بدهد. قانون اساسى جمهورى اسلامى يعنى قانون اساسى اسلام. حق اين مطلب با شماست، با علماى اعلام و با مراجع عظام است، با همه روشنفكران اسلامى است. ننشينيد تا اينكه روشنفكران خارجى، روشنفكرانى كه به اسلام عقيده ندارند اظهار نظر بكنند و اين حرفهائى كه مىنويسند، بنويسند. شماها قلم را برداريد، در همه مساجد، در همه منابر، در همه كوچه و بازار مسائلى را كه به نظرتان مىرسد بايد دراين قانون اساسى باشد، طرح كنيد.
علما مسائل را مطرح كنند، ننشينيد ديگران براى شما تكليف معين كنند خودتان تكليف را معين كنيد. خودتان قانون اساسى را بررسى كنيد، خودتان نظر بدهيد، روزنامهها را از مقالات خودتان پر كنيد. ننشينيد ديگران و دشمنان شما براى شما مقاله بنويسند و مسائلى را كه خداى نخواسته بر خلاف مسائل اسلامى و بر خلاف شؤون اسلام باشد مطرح كنند. همه موظفيم كه اين كار را انجام بدهيم. همه حق نظر داريم و شما علماى اعلام بيشتر حق نظر داريد. آنهائى كه اسلام را مىشناسند و علاقه به اسلام دارند در اين امر بيشتر جديت كنند و پيشقدم باشند.
صحيفه نور ج 7 صفحه 153
لزوم انتخاب علماى اسلامشناس و آشنا به مسائل روز جهت نمايندگى مجلس
مسأله بعد كه بسيار مهم است، مسأله انتخاب اشخاصى است كه بايد بعد از اينكه همه ايشان و مطلبشان را گفتند، نظر بدهند اين عده تعدادشان هفتادوپنج نفر مىباشد كه بايد بنشينند و اين قانون اساسى را با توجه به آرائى كه از همه مىآيد مورد بررسى قرار دهند كه بعد به رفراندم گذاشته شود.
مهم اين است كه ملت بفهمند چه اشخاصى بايد براى بررسى قانون اساسى تعيين بشوند. بفهمند كه مسأله اسلامىاست، نه مسأله غربى و نه مسأله شرقى است. ما نمىخواهيم قانون اساسى نه غربى و شرقى را بررسى كنيم. مامىخواهيم قانون اساسى جمهورى اسلامىرا بررسى كنيم و لازم است اشخاصى را كه مردم انتخاب مىكنند و آقايان روحانيون و مراجع پيشنهاد مىكنند اشخاصى باشند مردمىو علاقمند به اسلام و اشخاصى باشند كه بدانند اسلام يعنى چه.
در اين زمان كه بناست اين قانون اساسى بررسى شود و مطلب به دست خود شما افتاده است، ملت علما را تعيين كنند. البته اختيار ملت دست خودش است لكن پيشنهاد مىشود علمائى را كه از قانون اسلام و مسائل روز اطلاع دارند تعيين كنند و علما هم بايد از رفتن به مجلس خوددارى نكنند براى اينكه مجلس، مجلسى است كه در آن سرنوشت اسلام تعيين مىشود. وقتى سرنوشت اسلام بايد در يك مجلس تعيين شود، حق علما است كه بروند و اين سرنوشت را به دست مبارك خودشان تعيين كنند. پس مطلبى كه مهم است دو مطلب است : يكى بررسى از قانون اساسى كه همه قشرها بايد بررسى كنند و من توصيه مىكنم كه علماى اعلام بررسى كنند و نظر بدهند و بعد از اينكه مردم آراء خودشان را گفتند و طرحهاى خودشان را دادند، اين كار بايد انجام پذيرد. حرف ما اين است كه براى اسلام بايد مردم اشخاص اسلامشناس و كسانى را كه مسائل اسلام را مىدانند و علاقه به اسلام دارند انتخاب كنند و ما انشاءالله بعد از اين هم اوصاف چنين اشخاصى را خواهيم گفت و خواهيم نوشت.
خداوند شما را براى كمك به اسلام و جامعه اسلامى موفق كند و بتواند اسلام را آنطورى كه دلخواه اسلام است در خارج پياده كنيد. من از همه شما و از همه علماى بزرگ مشهد و همه خطبا و فضلا كه در اينجا هستند تشكر مىكنم و خدمتگزار همه شما هستم و دعاگوى شما مىباشم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 154
تاريخ: 30/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از طلاب حوزه علميه مشهد
اصل حركت روحانيت و ساير اقشا ر ملت، جايگزين نمودن اسلام به جاى طاغوت است
بسم الله الرحمن الرحيم
من ميل نداشتم كه آقايان فضلا در اين آفتاب گرم، در اين خانه محقر با اين هواى گرم زير آقتاب، اينجا تشريف داشته باشند و گمان داشتم - كه - و گفتم به بعضى آقايان كه از آقايان بخواهند كه در سالن مدرسه فيضيه تشريف داشته باشند تا من آنجا خدمتشان برسم لكن بعد مثل اينكه اينطور مقرر فرمودند آقايان كه اينجا تشريف داشته باشيد و من از اينكه شما الان در زحمت هستيد، هم خواهران، هم برادران، هم علماى اعلام در زحمت هستيد بسيار معذرت مىخواهم و اين زحمت را هم جزء خدمتهاى به امام زمان سلام الله عليه و به اسلام عزيز بايد محسوب بداريد. مسائل زياد است مطالبى كه پيش خواهد آمد زياد است لكن ما بايد در مسائل، هر مسألهاى كه پيش آمد و جلو پيش آمد آن مسأله را بررسى كنيم و در آن مسأله، فعاليت. تا كنون مسائل بزرگى را با همت همه قشرهاى ملت و خصوصا روحانيت عظيمالشأن پشت سر گذاشتيم و بحمدالله موفق شديد شما آقايان و ملت بزرگ و همه قشرها بر اينكه اين خدمت بزرگ را به اسلام كرديد و اين اشخاصى كه به اسلام خيانت كردند و بناى خيانت بزرگتر داشتند و كسانى كه آنها را تأييد مىكردند و بناى تأييد بيشتر داشتند، آنها را شكست مفتضح
داديد و رفتند و دست خيانتشان كوتاه شد، چنانچه دست چپاولى ابرقدرتها هم كوتاه شد.
آنچه كه پشت سر گذاشتيم، بحمدالله موفقيتآميز بود لكن ما نبايد به همين معنا قناعت كنيم و مسرور باشيم كه مطالب تمام شده است. مطالب تمام نشده است و مسائل اصولى هم باقى مانده است براى اينكه اصل حركت روحانيت و حركت همه قشرهاى ملت براى جانشين كردن اسلام در محل طاغوت بود.
البته براى مقدمه اين جانشينى، اول بايد طاغوت برود و رفت، حالا وقت اين است كه ما به جاى آن طاغوت يك حكومت عدل اسلامى، يك حكومت انسانى، يك حكومت قرآنى به جاى آن جايگزين كنيم و اين حالا اول كار است. البته اصل تغيير رژيم و برقرار شدن جمهورى اسلامى الان هست يعنى اصل رژيم تغيير كرد و الان رسما ايران جمهورى اسلامى است و همه هم شناختند ايران را
صحيفه نور ج 7 صفحه 155
به اين معنا لكن ما فقط اين معنا را نمىخواهيم كه جمهورى اسلامى رأيى باشد، لفظى باشد. مهم همه ما، همه شما و همه ملت و همه علماى اعلام اين است كه اسلام به همه ابعاد تحقق پيدا بكند به طورى كه هر كس وارد اين مملكت مىشود، از سرحد كه وارد شد آثار اسلام ببيند تا مركز كه آمد آثار اسلام، دانشگاه رفت اسلامى، وزارتخانه رفت اسلامى، ادارات دولتى رفت اسلامى، بازار آمد اسلامى، در كشاورزها و پيش كارگرها رفت اسلامى. آنكه مقصد ما هست اين معنا هست، نه فقط رفتن چپاولگرها و ما راجع به اين معنا در اول قدم هستيم و مسائل پشت سر است. بعضى مسائل الان آنوقت است كه ما تمام همتمان را به آن مسأله بگماريم و با تمام قوا توجه بكنيم و بعضى مسائل بعد از اين است و بعضى مسائل هم مسائل فرعى است كه دنباله اينها بايد تحقق پيدا بكند.
اظهار نظر در مورد قانون اسلام بر عهده اسلام شناس است نه روشنفكران خارجى!
آنكه الان محل ابتلاء همه ما هست اين است كه يك پيشنويسى از قانون اساسى شده است و اين پيشنويس به معرض افكار عمومى گذاشته شده است، الان بايد همه قشرها و شما روحانيون و همه روحانيون همه بلاد و همه روشنفكران اسلامى و همه متفكرين اسلامى، با ديد اسلامى، براى جمهورى اسلامى، اين قانون را بررسى كنند و نظر بدهند، اين قانونى كه پيشنويس شده است براى اين است كه همه نظر بدهند.
شما آقايان، شما علماى اعلام، شما متفكرين اسلامى، شما اشخاصى كه علاقه به اسلام و علاقه به ديانت مقدسه اسلامى داريد و عقيده داريد به اينكه هيچ حكومتى مثل حكومت اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل رژيم اسلامى نيست، بايد نظر كنيد به اين قانون، يكىيكى موادش را، يك ماه مهلت داريد، يكىيكى موادش را در نظر بگيريد و هر چه به نظرتان رسيد كه براى اسلام مفيد است و موافق با جمهورى اسلامى است و در اين قانون ناقص است، در آن جهت تذكر بدهيد و بنويسيد و در روزنامههائى كه هست منتشر كنيد. آقايان! ننشينيد كه ديگران قلمها را بردارند و بررسى از قانون بكنند و به خيال خودشان، آنها را به خيال خودشان اصلاح بكنند. اين حق، حق شماست. قانون اسلام را، اسلام شناس بايد نظر بدهد. قانون اساسى جمهورى اسلام يعنى قانون اساسى اسلام. حق اين مطلب با شماست، با علماء اعلام است، با مراجع عظام است، با همه روشنفكران اسلامى است، ننشينيد تا اينكه روشنفكران خارجى، روشنفكرانى كه به اسلام عقيده ندارند اظهار نظر بكنند و اين حرفهائى كه مىنويسند، بنويسند. شماها قلم را برداريد، در همه مساجد، در همه مدارس، در همه كوچه و بازار، مسائلى را كه به نظرتان مىرسد بايد در اين قانون اساسى باشد طرح كنيد. علماء طرح كنند و مردم دنباله، ننشينيد ديگران براى شما تكليف معين كنند. خودتان تكليف را معين كنيد، خودتان قانون را بررسى كنيد، خودتان نظر بدهيد، خودتان روزنامهها را پر كنيد از مقالات خودتان. ننشينيد ديگران براى شما مقاله بنويسند و مسائلى طرح بكنند كه يك وقت خداى نخواسته بر خلاف مسائل اسلامى و بر خلاف شؤون اسلام باشد. همه موظفيم، همه بايد اين كار را انجام بدهيم و نظر بدهيم و همه
صحيفه نور ج 7 صفحه 156
حق نظر داريم و شما علماء اعلام بيشتر حق نظر داريد. آنهائى كه اسلام را مىشناسند، آنهائى كه علاقه به اسلام دارند آنها بيشتر بايد در اين امر جديت كنند و پيشقدم باشند.
لزوم جديت ملت در انتخاب علماء مطلع براى تدوين قانون اساسى و تعيين سرنوشت
و بعد آن چيزى كه بسيار مهم است، قضيه انتخاب اشخاصى است كه بايد نظر كنند به اين قانون و بايد بعد از اينكه همه رأى خودشان را دادند و همه مطالب خودشان را گفتند اين عده 75 نفرى مثلاً اين عده بنشينند و اين قانون اساسى را با آرائى كه از همه مىآيد نگاه كنند و جرح و تعديل كنند و بنويسند كه بعد به رفراندم واقع بشود.
مهم اين است كه اشخاصى كه براى بررسى اين قانون تعيين مىكند ملت، بفهمد چه اشخاصى بايد تعيين كند. بفهمد كه مسأله، مسأله اسلامى است، نه مسأله، مسأله غربى، نه مسأله مسأله شرقى، ما نمىخواهيم قانون اساسى غربى يا نمىخواهيم قانون اساسى شرقى را بررسى كنيم، ما مىخواهيم قانون اساسى جمهورى اسلامى را بررسى كنيم و اين لازم است كه اشخاصى كه انتخاب مىكنند، مردم انتخاب مىكنند، آقايان روحانيين پيشنهاد مىكنند، مراجع پيشنهاد مىكنند، اشخاصى را پيشنهاد كنند، مردم را پيشنهاد كنند كه اينها علاقمند به اسلام باشند، اينها بدانند اسلام يعنى چه. در مجلسى كه سابقاً با اينكه طاغوت آن مجلس را بر پا كرد، مجلس مؤسسانى كه در زمان رضاخان در ايران تحقق پيدا كرد علماى اول، طراز اول علماى ايران در آن مجلس بودند البته آنوقت با سرنيزه بود لكن علماى درجه اول بودند. در اين زمان هم بناست اين قانون اساسى بررسى بشود و دست ظالم كوتاه شده است و مطلب به دست خود شما افتاده است، ملت علما را تعيين كنند، اختيار هست، الزامى نيست لكن پيشنهاد است، علمائى كه اطلاع دارند از قانون اسلام، اطلاع دارند از مسائل روز، آنها را تعيين كنند و علماء هم ابا نكنند از رفتن در مجلس براى اينكه مجلس، مجلسى است كه سرنوشت اسلام در آن تعيين مىشود وقتى سرنوشت اسلام در يك مجلسى بايد تعيين بشود حق علماست كه بروند و اين سرنوشت را به دست مبارك خودشان تعيين كنند.
پس مطلبى كه الان مهم است دو مطلب است يكى بررسى از قانون اساسى كه همه قشرها بايد بررسى كنند و من توصيه مىكنم كه علماى اعلام بررسى كنند و نظر بدهند، بعد از اين تعيين اشخاصى كه بايد بعد از رأى، بعد از اينكه مردم آراء خودشان را گفتند و طرحهاى خودشان را دادند آن اشخاصى كه بايد تعيين بشود و مردم تعيين مىخواهند بكنند براى بررسى كردن همه آراء اين اشخاص، ملت ما بداند كه بايد اين اشخاص، اشخاصى باشند كه علاقه به اسلام داشته باشند، طرح ما اين است لكن ملت مختار است. طرح ما اين است كه براى اسلام بايد اسلامشناس، كسى كه اسلام را مىداند چه است، كسى كه مصالح اسلام را مىداند چه است، كسى كه علاقه به اسلام دارد، كسى كه علاقه به قرآن مجيد دارد، كسى كه علاقه به كشور اسلامى دارد، يك همچو اشخاصى را تعيين كنند و ما انشاءالله تعالى باز هم راجع به اوصاف اين اشخاص، راجع به اشخاصى كه وصفشان چه باشد باز هم خواهيم
صحيفه نور ج 7 صفحه 157
گفت و نوشت.
و خداوند همه ما را و همه شما را موفق كند كه خدمت كنيم به اين جامعه و خدمت كنيم به اسلام و اسلام را به آنطورى كه دلخواه اسلام است در خارج محقق كنيم و من از همه شما تشكر مىكنم و از همه علماى بزرگ مشهد، آيت الله (اشاره به يكى از حضار)، همه آيات عظام را كه الان در اينجا تشريف دارند و همه علماى اعلام كه اظهار تفقد مىكنند به من و همه خطبا و همه اعاظم از فظلاى مشهد مقدس كه در سنگر جلو هست راجع به مسائل دينى، من از همه شما تشكر مىكنم و دعاگوى همه شما و خدمتگزار همه شما هستم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 158
تاريخ: 30/3/58
بيانات امام خمينى در جمع ورزشكاران و فرهنگيان بابل
دو قوه مادى و معنوى انسان وقتى ارزش دارد كه در خدمت خدا باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان دو جنبه دارد يكى جنبه معنوى و يكى جنبه ظاهرى و مادى، انسانها در جنبههاى معنوى يك نحو تعلميات دارند و در جنبههاى ظاهرى و مادى يك نحو ديگر، و اگر اين دو تا با هم جمع بشوند يك انسان به تمام معنى بوجود خواهد آمد.
من از اين خوشحالم كه كسانى جهت معنوى را تقويت مىكنند و اشخاصى هم جهت مادى را، و اميد است هر دوى آنها دو جنبه مادى و معنوى را جمع بكنند. شما معلمان محترم و آقايان ورزشكاران عزيز اگر اين دو جنبه را تقويت كنيد و همچنين در همه قشرهاى كشور اگر اين دو جنبه تقويت بشود، جنبه معنوى با آن تعليمات معنوى كه اسلام آورده است و جنبههاى مادى با آن طرزهائى كه لازم است، اين ملت سعادتمند مىشود. آنها كه جنبه ورزشكارى و مادى را دارند، آنها جوانهائى هستند كه قواى جسمىشان به خاطر همين ورزش نشاط و آمادگى پيدا مىكند، آنوقت روح آنها معنويات و ايمان را زودتر قبول مىكند. يك وقت است كه ورزشكارى و تعليم و تربيت در خدمت طاغوت است كه اين جز خسران براى يك كشورى به بار نمىآورد، ولى وقتى اين دو قوه و نيروى بزرگ در خدمت خداست، آنوقت ايمان در آنها تقويت شده و براى پيشبرد مقاصد اسلام نيروى عظيمى پيدا مىشود كه هيچ نيروئى نمىتواند جلويش را بگيرد. چنانچه به عيان ديديد كه اجتماعات با قواى مادى و معنوى و نيروى ايمان پيش رفتند تا اينجا و اين نهضت عظيم را بپا كردند و آن قدرتهاى شيطانى را شكستند و آن قدرت طاغوتى و بزرگ كه مجهز به همه سلاحهاى مدرن بود و پشت سر او هم تمام قواى مادى و تمام ابرقدرتها بود و از او حمايت مىكردند و البته امريكا بيشتر حمايت مىكرد، با اين حال با همه قدرتها نتوانستند اين قدرت ايمان را كه در كشور ما و در ملت ما پيدا شد از بين ببرند و نتوانستند خود و منافع خود را حفظ كنند. ما در آنوقت اسلحه نداشتيم، حالا كه چهار تا اسلحه در دست پاسداران قرار دارد، اينها غنائم جنگى است. قبل از انقلاب و در حال انقلاب ما اسلحه نداشتيم ولى آنها همه چيز داشتند. بنابر حسابهائى كه ماديون مىكردند امكان نداشت يك قدرتى به آن بزرگى كه همه قوا دنبال آن بود و حتى حكومتهاى به اصطلاح اسلامى پشت سر او ايستاده بودند شكست بخورد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 159
ممالك به اصطلاح اسلامى تمامشان مشترك المنافع و پشتيبان يكديگر هستند
ابر قدرتها مثل آمريكا، شوروى، چين، انگلستان، اينها همه پشتيبان قدرت طاغوتى بودند. بىجهت نبود كه من وقتى خواستم از كويت عبور كنم اجازه ندادند، بيخود نبود كه دولت عراق جديت كرد كه يا ما ساكت باشيم و يا آنجا نباشيم، براى اينكه همه با هم بودند، قواى شيطانى با هم بودند. و من در آنجا وقتى ديدم حتى از رفتن من به كويت مانع شدند و گفتند از هر جا كه آمدهاى برگرد، و ما مجبور شديم به عراق برگرديم. مهم مسأله اين نيست كه فقط كويت اينچنين باشد، اين ممالك به اصطلاح اسلامى تمامشان با هم مشتركالمنافع و همه پشتيبان يكديگر هستند. اينها نخواهند گذاشت ما در آنجا بمانيم و بدين خاطر بنا گذاشتيم به مملكتى برويم كه ديگر تحت تأثير نباشد. ما فرانسه را انتخاب كرديم و آنجا رفتيم و آنها هم پشيمان شدند، هم عراق و هم دولت ايران، چرا كه در پاريس دست ما براى تبليغات باز بود. ما مطالب و مسائل ايران را به همه جاى دنيا رسانديم و با بعضى كه از آمريكا مىآمدند مصاحبههاى تلويزيونى انجام مىشد و در تمام آمريكا (آنطور كه مىگفتند) و در بسيارى از مناطق مثل كانادا پخش و مطالب ما در آمريكا هم پخش مىشد. آنهائى كه خودشان را منتسب به اسلام مىدانستند و هم آنهائى كه از اسلام خارج بودند به پشتيبانى طاغوت پرداختند، اما ملت ما با قدرت پيش رفت. آيا در آنوقت ملت تفنگ داشت؟ مسلسل داشت؟ تانك داشت؟ توپ داشت؟ هيچ نداشت، لكن يك چيز ديگر بود و آن معنويات و ايمان به خدا بود و ايمان آنچنان قدرت به ملت داد كه افرادى كه قبلاً از صداى تفنگ مىترسيدند ديگر از تانك هم هراسى در دل راه ندادند.
قدرت الهى باعث جمع شدن قواى روحانى و قواى مادى شد.
آن كه در دو سال قبل از سايه يك پاسبان مىترسيد حالا از سپهبد هم نمىترسد. يكى از دوستان ما گفت چند تا بچه در شيراز دور يك صاحب منصبى جمع شدند و به او گفتند كه بگو زنده باد فلانى و مرده باد فلانى. صاحب منصب همين طور كه ايستاده بود و مىگفت برويد، وقتى مرا ديد، گفت آقا بيا و مرا از دست اينها نجات بده و بعد ايستاد و همان را كه بچهها به او مىگفتند با فرياد بلند گفت. ملت ما همه با هم يك مطلب مىگفتند و اين باعث شد كه قواى روحانى و قواى مادى با هم جمع شوند. اين كار از غير خدا بر نمىآمد. اين قدرت، يك قدرت الهى بود. در پاريس شخصى پيش من آمد، از دهات اطراف خود كه رفته بود تعريف كرد و مىگفت صبح كه مىشود آن عالم ده جلو مىافتد و مردم دنبال او تظاهرات مىكنند. گفت همه دهات اينطور شده است و يكى را اسم برد كه من به يكى از دهات آنجا رفتم. يك قلعهاى است در بيابان در نزد يك كوه، ديدم اينها هم همان معنى را مىگويند. من در همان جا اعتقادم اين شد كه يك دست غيبى در كار است، و الا كارهاى بشرى يك شعاع خاصى دارد. اين همان عقيده و ايمان است كه در صدر اسلام هم بوده است. در آنوقت مسلمانان 10 تا 15 نفرشان يك شتر داشتند، لشكرهاى رسول الله و لشكر مسلمين هر چند نفرشان يك شمشير داشتند آن هم يك شمشير كهنه، اما با اين حال بر امپراطورى ايران و روم غلبه كردند. عده پيشقراول روم 60 هزار نفر و
صحيفه نور ج 7 صفحه 160
دنبال آن 700 نفرند 830 هزار نفر بودند. يكى از سرداران اسلام گفت كه 30 نفر با من بيايند تا با اين 60 هزار نفر مقابله نمايم، ولى بر حسب تاريخ بنابراين شد كه 60 نفر باشند كه يك نفر مقابل هزار نفر برود و بعد هم رفتند و پيروز شدند و اين به اين خاطر بود كه ملائكه پشت سرشان بودند و خداوند به آنها توجه كرد. خداوند شما را موفق كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 161
تاريخ: 30 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع هيأت اعزامى از سيستان و بلوچستان
بنابراين بود كه فرهنگ ما را از بين ببرند
بسم الله الرحمن الرحيم
از شما آقايانى كه از دور آمديد تا مطالب خودتان را بگوئيد و مطالب ما را هم بشنويد و همين طور از خواهرهاى محترمات كه آمدهاند من تشكر مىكنم و مطالبى كه من الان بايد به شما عرض كنم اين است كه اولاً اين گرفتارىهائى كه شما ذكر كرديد، اين اشكال صحيح است و شما يا مىدانيد و يا بايد بدانيد كه اين گرفتارى اختصاص به ناحيه سيستان ندارد، اختصاص به مازندران ندارد، هر جاى مملكت را كه شما برويد و هر دستهاى از اهالى مختلف مملكت كه پيش ما آمدهاند، همين گرفتارىها و شبيه همين گرفتارى را گفتهاند، حتى كوچ كردن از محلى به محله ديگر و باز در جاهاى ديگر هم بوده است و هست، مثل بختيارىها و از عشاير ديگر. اين شكى ندارد كه رژيم سابق بنايش بر اين بود كه مردم را متشتت كند و زندگى آنها را بر هم بزند، بنابراين بود كه كشاورزى ما را از بين ببرند و ما را محتاج به آمريكا كنند، بنابراين بود كه فرهنگ ما را از بين ببرند و ما را حتى براى طبيب، براى مهندس، براى همه چيز محتاج به آمريكا و ساير ممالك كنند. اين بلا اشكال همين طور بوده و هيچ هم اشكال در اين نيست كه برنامه اسلام بر خلاف اين است. اگر اسلام تحقق پيدا كند، اگر حكومت اسلامى به آنطورى كه دلخواه ماست تحقق پيدا بكند، مسير، اين مسير نيست، اينطور نيست كه آن هم كمك كند به اينكه آشفتگى پيدا شود، براى اصلاح است حكومت اسلامى.
تحصيل استقلال براى مملكت با تصويب قانون اساسى
لكن آنكه من مىخواهم، حالا اساسى است كه مىخواهم عرض كنم و الان موظفم كه هر طايفهاى آمدند اين مطلب را بگويم، اين است كه الان ما يك گرفتارى اصولى داريم كه اگر اين گرفتارى اصولى تمام نشود و نتوانيم به پيروزى در اين گرفتارى برسيم، نه ديگر اميد اين است كه سيستان درست بشود و بلوچستان درست بشود و نه اميد اين است كه تهران و قم و ساير جاها درست شود باز ممكن است خداى نخواسته به وضع بدترى برگردد، به آن حالات سابق، و آن گرفتارى اين است كه اول ما بايد اساس استقلال مملكتمان را درست بكنيم كه مملكت بشود مملكت ايران براى ما و كسى ديگر نتواند در آن تصرف كند. اگر ما كشور خودمان را استقلالش را تحصيل نكنيم، تضمين
صحيفه نور ج 7 صفحه 162
نكنيم، ساير چيزها درست نخواهد شد. پس الان آن چيزى كه بر ما لازم است اين است كه همه برادرها، همه خواهرها، همه قشرهاى ملت دراين امرى كه الان راجع به اصل مطلب است و آن قانون اساسى است (اساس يك مملكت قانون آن مملكت است) راجع به اين همه قوا را روى هم بگذاريم، الان كه طرح شده است قانون اساسى و به دسترس مردم گذاشته شده است، كسانى كه صاحب نظرند، مسلمانهائى كه صاحب نظرند، علمائى كه صاحب نظرند، اسلام شناسهائى كه مىدانند اسلام چه هست، آنها بررسى كنند، نظر بدهند، بنويسند، در روزنامهها منتشر كنند، نگذارند كه ديگران مشغول بشوند به نوشتن و سرنوشت ما را ديگران درست كنند، خودشان با همه اشخاصى كه مىتوانند قانون را بفهمند و مىتوانند اسلام را بفهمند كه اين آيا فلان مادهاش منطبق با قوانين اسلام است يا نه و آيا صلاح براى مملكت اسلام چه است. اين، الان اين چيزى كه مهم است اين معناست كه همه شما با هم نظر كنيد به قانون اساسى و اهل نظرتان، حقوقدانهاى مسلم، روشنفكرهاى متعهد به اسلام، مهندسين، روحانيون، همه اينها الان نظر بدهند راجع به قانون اساسى، نگذارند كه ديگران نظر بدهند و بعد ببينند چه خواهد شد، حالا خودشان نظر بدهند. هر مادهاى از مواد قانون اساسى را كه روحانيون تشخيص دادند كه اين برخلاف اسلام است، ساير طبقات هم، آنهائى كه مىدانند خلاف اسلام است، آنها هم نظر بدهند و آنها كه اطلاع از اين معنا ندارند تبعيت كنند و بخواهند كه بايد اينجور باشد و بعد از اينكه اين مرحله را گذارانديم، يك مرحله ديگرى است كه آن بسيار مهم است و آن اين است كه بعد از اينكه قانون اساسى به نظر همه رسيد، يك ماه گذاشتند به آراء عمومى و همه نظر دادند، يك جمعيت كه مثلاً 70 نفر، 75 نفرى در همه ايران، خود اهالى هر طرفى، هر ناحيهاى وكيل تعيين بكنند براى اينكه بررسى كنند در قانون اساسى و نظر بدهند كه بعد از اينكه نظر دادند، آنوقت به آراء عمومى بگذارند. الان آن چيزى كه بسيار براى ما ضرورى است اين است كه آن افرادى كه بايد در هر جا تعيين شوند اين افراد چه افرادى باشند، ممكن است كه در بين بعضى از اين افراد يك اشخاص منحرفى باشند و اين اشخاص منحرف اسباب اين بشوند كه به انحراف كشيده بشوند. بايد فكر كنند، دنباله كنند، بررسى كنند، يك اشخاص كه مؤمن به اين نهضت هستند و اين هم مورد نظرشان است و مىخواهند هم انجام دهند.
جاهائى كه عقب افتاده است مقدم است
و الان هم بررسىهائى شده است، طرحهائى داده شده است و شايد در راديوها ديده باشيد - شنيده باشيد كه طرحهائى است براى اينكه هم كار پيدا شود براى بيكارها و هم ساخته شود يك چيزهائى، هم راجع به خانهسازىها در همه سطح كشور و هم راجع به راه سازى كه البته اين جاهائى كه عقب افتاده است مقدم است و اينطور نيست كه همه مثل سابق همه چيز منحصر بشود به مراكز و بنابراين است آن جاهائى كه دور افتادهتر است، احتياجشان بيشتر است، جلو باشند، مقدم باشند. و من از خدا مىخواهم كه انشاءالله دعا كنيد موفق بشويم و همانطورى كه آن خواهر محترم من مسائل را
صحيفه نور ج 7 صفحه 163
گفت، همانطور حالا فكر بكنيم كه الان راجع به اساس مطلب، اينها انشاءالله در موقعش درست مىشود با يك صبرى، حوصلهاى و البته بايد همه اين مسائل درست شود لكن با يك صبرى كه الان ما در حال انقلاب هستيم، حالا باز ما انقلابمان تمام نشده، ما باز جمهوريمان تمام نشده، ما فقط يك رأى داديم حالا چيزهاى ديگرش درست نشده، انشاءالله اينها درست بشود به تدريج و اميدوارم كه همه امور اصلاح بشود. و اميدوارم خداوند توفيق بدهد به شما، عنايت كند خداى تبارك و تعالى، چنانچه تا حالا به عنايت خداى تبارك و تعالى پيش رفتيد و از اين به بعد با عنايت خدا انشاءالله پيشروى كنيد و مسائل همهاش انشاءالله حل مىشود. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 164
تاريخ: 31 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع هيأت نيوزيلندى
بسم الله الرحمن الرحيم
بايد روابط بين ملتها بر اساس مسائل معنوى باشد و در اين رابطه بعد مسافت تأثيرى ندارد و چه بسا كشورهائى كه همجوار هستند اما رابطه معنوى بين آنها نيست، بنابراين روابط ديگر هم نمىتواند مثمر ثمر باشد. ما روابطمان با كشورها براساس مبانى اسلام خواهد بود. چنانچه ملتها از اسلام اطلاع پيدا كنند خواهند فهميد كه هر چه مىخواهند در اسلام وجود دارد. ما اميدواريم كه با كشور نيوزيلند روابط حسنه داشته باشيم. در پايان سلام ما را به ملت و دولت نيوزيلند ابلاغ نمائيد. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 165
بيانات امام خمينى در جمع علماء و روحانيون مشهد
اين عنايت الهى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت، توانست بر قدرت هائى كه همه چيز داشتند غلبه كند
بسم الله الرحمن الرحيم
اين ديانت اسلام و قدرت ايمان بود كه حتى بچههاى خردسال ما را جلوى تانك و توپ برد. من وقتى در پاريس مىشنيدم كه در تمام قراء و قصبات ايران، در تمام اقشار ملت، زن و مرد، بزرگ و كوچك، دبستانى و دبيرستانى و دانشگاهى، روحانى عاليقدر و ساير طبقات، همه با هم يك مطلب را مىگفتند، آنجا فهميدم كه دست غيب در كار است. شعاع افعال انسان (هر انسانى باشد) يك حدودى دارد. يك نفر ممكن است يك خانه را بتواند متبدل كند به يك وضعى، يك محله را، يك شهر را، يك استان را، يك قشر را. اما انسان نمىتواند تمام سى و چند ميليون جمعيت، با افكار مختلفه و شغلهاى مختلفى كه دارند و امكنه مختلفه و از هم دور همه يك شعار بدهند، از بچه دبستانى تا بيمارستانى و پير مردهاى بيمارستانى، همه دنبال يك مطلب باشند. آن نمىشود الا اينكه يك عنايت غيبى در كار باشد. آن كه بود اين دست غيبى بود و اين عنايت الهى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت، بر يك قدرتهائى كه همه چيز داشتند غلبه كند. اين همان قدرت صدر اسلام بود كه يك عده از اعرابى كه هيچ وسيله نداشتند، هر چندتايشان يك شمشير، يك شتر داشت غلبه كنند بر تقريباً تمام معموره دنيا در آنوقت، بر آن قدرتهاى بزرگ سلطنتى ايران و روم اين نبود الا قدرت الهى و تأييدات غيبى. اين را از تأييدات الهى و غيبى بدانيد نه از شخص، نه از مثل من كه حقير هستم و خدمتگزار شما. و اين معنايى كه حاصل شده است و بايد بگويم يك عنايتى از خداى تبارك و تعالى به اين ملت شده است اين هديه خداى تبارك و تعالى راحفظ كنيد. اين يك هديه غيبى بود كه به ما داده، اين آزادى كه الان به ما داده است و دست ستمكارها را كوتاه كرده است و اين استقلالى كه خداى تبارك و تعالى به ما داده است و دست اجانب را كوتاه كرده است، اين براى خاطر آن قدرت ايمان و وحدت كلمه و توجه به خداى تبارك و تعالى بود كه دست عنايت حق تعالى بر سر اين ملت سايه افكند و اين پيروزى حاصل شد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 166
آنكه مردم خونشان را درراه او دادند، اسلام بود
اين هديه خداى تبارك و تعالى را حفظ كنيد، حفظ به اين است كه همانطورى كه با هم بوديد، دلها با هم يكصدا بودند، همانطور از حالا به بعد هم اين معنا راحفظ كنيد. وقتى كه شما دلهايتان با هم صاف باشد، قلبها يك قلب باشد، دستها دست واحد باشد، دست خدا هم باشماست. يدالله مع الجماعه اين دست مبارك الهى كه بر سر شما و عنايت حق تعالى كه بر شما سايه افكند اين را قدر بدانيد و حفظ كنيد. اگر حفظ شد، در همه مراحل پيروز هستيد، همانطورى كه در وقتى كه انقلاب حاصل شد و همه رو به پيروزى رفتيد و توجه به يك مقصد داشتيد و آن نبود رژيم فاسد و تحقق رژيم الهى و توجه به چيز ديگر نبود، توجه به اينكه من گرفتارى دارم، وقتى منزل مىروم شام چه دارم، آيا من فرض كنيد فلان گرفتارى دارم، هيچ توجه به اين معانى نبود. نه زارع به فكر زراعت بود و نه كاسب به فكر كسب. و لهذا ديديد كه كسبها را رها كردند و بازارها را تعطيل كردند و كارها را تعطيل كردند و همه با هم توجه به يك معنا و آن خدا، توجه به دين خدا. اين توجه عمومى به دين خدا موجب اين شد كه خداى تبارك و تعالى هم توجه فرمود و اين معجزه حاصل شد. آن چيزى كه همه حسابهاى ماديين را فاسد كرد و غلط از آب در آمد، آنى كه دولت آمريكا هم، كارشناسان آنها هم تصديق كردند به اينكه مسائل فوق فكر ما بود و حسابهاى مادرست نبود و حق هم داشتند براى اينكه حسابهاى آنها حساب مادى و طبيعى بود، ماوراى طبيعت را نديده بودند، طبيعت را ديده بودند. روى موازين طبيعت همانطور است كه آنها مىگفتند كه نبايد يك ملتى كه هيچ ندارد اين غلبه كند بر يك قدرتهايى كه پشتيبانش قدرتهاى همه عالم بود، نه قدرتها، تقريباً عرض مىكنم نه فقط ابر قدرتها، همه ممالك اسلامىدنبالش بودند. اينكه ما را نگذاشتند عبور كنيم از كويت، از اين طرف كويت به آن طرف كويت هم اجازه عبور ندادند براى اين بود كه پشتيبانش بودند. اينكه عراق فشار آورد كه شما فعاليت سياسى نكنيد ما تعهدات داريم و ما هم فشار آورديم كه ما تا هستيم فعاليت سياسى تكليف شرعى ماست، مىكنيم و بالاخره ما را تهديد كردند به اينكه شما بر فرض اينكه به شما كار نداشته باشيم، اصحاب شما، رفقاى شما را خواهيم چه كرد و من ديدم كه ديگر نمىشود، اين براى اين بود كه آنها مىگفتند ما تعهد داريم با دولت ايران و من فهميدم كه اينهمه دولتهاى اسلامى(به اصطلاح اسلامى) وضع همين است كه نگذارند ما وارد شويم و هر كجا برويم ردمان بكنند، ما هم رفتيم به خارج كه اينها ديگر نفوذ نداشتند آنجا و آنها هم پشيمان شدند از اين معنا.
اين قدرت الهى را از دست ندهيد. اين امانت الهى را حفظ كنيد. همانطورى كه آنوقت به فكر گرفتارىهاى خودتان نبوديد و فكر، يك فكر بود و آن هم اسلام و اين رمز پيروزى شد. شما الان پيروز نيستيد باز، براى اينكه آنكه شما مىخواهيد، آنكه ما همه مىخواهيم اين است كه اسلام به همه معنا در ايران و انشاءالله در همه ممالك انشاءالله تحقق پيدا كند. غرض اين نبود كه فقط ظالم از بين برود، مانع از بين برود، آن هم يكى بود اما آنها مقدمه بودند. آنكه مقصد بود اسلام بود، آنكه مردم خونشان را در راه آن دادند اسلام بود، آنكه مردم جوانهايشان را دادند و زنها جوانهايشان را دادند و
صحيفه نور ج 7 صفحه 167
بعد هم اظهار تشكر مىكردند، آن اسلام بود و اعتقاد به اينكه بايد اسلام تحقق پيدا بكند. ما تا حالا اين مطلب برايمان حاصل نيست، الان باز آن رنگهاى رژيم سابق هست، نتوانستيم و نتوانستند كه آن صبغهها و رنگها را بزدايند، ما بين راه هستيم، ما بين راه هستيم.
به اسم اسلام لطمه بر حيثيت اسلام زدند
ما بايد سازندگى كنيم، چه سازندگىهاى مادى و چه معنوى. معنويات اين كشور را اينها از بين بردهاند، نيروهاى انسانى را از بين بردهاند، كوشش كردند كه نگذارند روحانيت به شغل مقدس خودش آنطور كه مىخواهد ادامه بدهد، كوشش كردند كه نگذارند دانشگاه به آنطورى كه بايد دانشگاه باشد انجام وظيفه كند و همين طور همه قشرها را، هم معنويات را از ما گرفتند و قواى انسانى را و هم اقتصاد مملكت را از بين بردند و همه جهات مادى را، هم خيانت به ماديات كردند و هم خيانت به معنويات و خيانتشان به معنويات عظيمتر بوده از خيانتشان به ماديات.
شما اكثراً يادتان نيست مصيبتهايى كه بر حوزه علميه در زمان رضاخان وارد شد. بعضى از اين آقايان عظيم كه اينجا تشريف دارند يادشان است والا طبقه جوان يادش نيست كه چه كردند اينها با حوزههاى علميه، چه كردند اينها با ملت در آن زمان دراين زمان هم كه شما يادتان هست ديديد كه چه كردند. تمام حيثيت ملى، حيثيت انسانى، حيثيت اسلامىما را اينها تباه كردند. آنوقت مساجد ما را بستند، مدارس ما از بين رفت، عمامههاى فصاحت اهل علم را از سرشان برداشتند و آن فضاحتها و نسبت به خواهرهاى ما هم آن فضاحتها. در زمان اين بدتر از زمان او شد. در آنوقت فشار بود و فشار امد داشت، در اينوقت حيله بود حيلههاى زياد و فشار هم بود اما حيله هم زياد بود. به اسم اسلام، به اسم عدالت اجتماعى، عدالت اسلامى، به اسم اسلام، احكام اسلام را از بين مىخواستند ببرند، به اسم اسلام لطمه بر حيثيت اسلام زدند و مىخواستند بزنند. بحمدالله اينها از بين رفتند و خواهند رسيد به جرائم خودشان در آنجايى كه آنجا دار جزاست.
محدوديت پاداش و كيفر در دنياى مادى گواهى بر وجود يك عالم نامتناهى است
ما نمىتوانيم يك نفر آدمى كه به اندازه محمدرضا ارتكاب جرائم كرده، بشر با تمام قوايش نمىتواند او را، اين جنايتهائى كه او كرده است جزا بدهد براى اينكه بالاخره تا آخرش اين است كه يك نفر آدم مرده است، يك نفر آدم مقابل يك نفر آدم است. كسى كه هزاران جمعيت را، بسيارى از اشخاص
را خودش در 15 خرداد، آنطورى كه مىگفتند خودش در هليكوپتر، در آن بالاها، خودش مرتكب اين قتال شده است و با امر او اين ملت با امر او به اين قتلگاهها خيابانهاى ما مبدل شد. يك ملت را از بين برده است، يك ملت را، ما چه جورى مىتوانيم او را - ارتكاب اين جنايت را ما عوضش را به او بدهيم. اين دليل بر اين است كه يك عالم ديگرى است كه درآنجا همه اين معانى حاصل مىشود. يك عالمىكه ابدى است، جهنمىكه خالد است، هميشه است. يك عذابى كه
صحيفه نور ج 7 صفحه 168
تصورش را ما نمىتوانيم بكنيم. اين دليل بر اين است كه يك عالم ديگرى بايد باشد تا اين مجرم ها را در آن عالم جزايشان را بدهند. ما دراين عالم نمىتوانيم جزاى آنها را بدهيم. انشاءالله خداوند تعالى به ما و شما كمك كند و به روحانيت قدرت عنايت كند، به ملت ما قدرت عنايت كند كه ما بتوانيم اسلام را آنطور كه هست پياده كنيم و متحقق كنيم و من بايد ثانياً از حضرات آيات عظام و حضرات فضلا و علماى اعلام و همه شما آقايان تشكر كنم و من نسبت به همه شما خدمتگزارم و اميدوارم كه همه ما نسبت به اسلام خدمتگزار باشيم و اين منزل را با همه سختىها كه هست طى كنيم و انشاءالله به مقصد اصلى برسيم.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 169
تاريخ: 31/3/58
بيانات امام خمينى خطاب به وزير امور اقتصاد و دارائى و معاونين اين وزارتخانه
از وجوه تمايز حكومت اسلامى با حكومت طاغوت، داشتن پايگاه مردمى است
بسم الله الرحمن الرحيم
اگر يك كشور بخواهد يك كشور سالمى باشد بايد بين دستگاه حاكمه با ملت تفاهم باشد و معالاسف در رژيمهاى شاهنشاهى و بخصوص در رژيم اخير اين معنا عكس بود يعنى دستگاه حاكمه (همه دستگاه حاكمه) در يك قطب واقع شده بود و ملت هم دريك قطب. اين دستگاه حاكمه كوشش مىكرد كه با ارعاب و با فشار و با آزار و شكنجه و حبس و امثال اينها با ملت رفتار كند و ملت هم اگر زور نداشت كوشش مىكرد كه ماليات بتواند، نپردازد، از زير بار همه چيز در برود، هر چه بتواند كارشكنى كند براى دولت و از اين جهت هى شكاف بين مردم و دولت حاصل مىشد و دولت هم هيچ پشتيبان نداشت و دستگاه حاكمه يك امر به خيال خودش مستقلى بود كه هيچ ارتباطى با ملت نداشت، ملت هم به او هيچ اعتماد نداشت، او را دشمن خودش مىدانست. ارتش وقتى مىآمد توى مردم مثل اينكه دشمن آمده است و جمعيت از او فرار مىكردند و پشت مىكردند به او و پاسبان وقتى كه مىآمد در بين مردم، مردم از او فرار مىكردند، تنفر داشتند و اينها اسباب اين شد كه نتواند حكومت باقى بماند و با پايگاه نداشتن در پيش ملت ناچار بايد كنار برود و رفت. اين بايد يك عبرتى باشد براى دولتها. در رژيم اسلامى شايد در رأس برنامه همين تفاهم ما بين دولت و ملت باشد يعنى نه دولت خودش را جدا مىداند و بخواهد تحميل بكند و مردم را تهديد بكند، ارعاب بكند، اذيت بكند و نه مردم در صدد اين بودند كه دولت را تضعيف بكنند از مقررات دولتى. اسلام وضعش از اول اينطور بوده است كه آن حاكمش كه رأس بوده است، در زندگى، در معاشرت، در اينها با مردم يا پائينتر بوده است يا همانجور. و ما بهترين حاكمى كه در اسلام بعد از رسول الله پيدا شد، حضرت امير سلامالله عليه بود و معالاسف حكومت كوتاهى داشت و ما وقتى كه سيره ايشان را در عمل از تاريخ اخذ بكنيم و فرمايشات ايشان را در خطبهها، درنامهها اخذ بكنيم و رفتار ايشان را با رعيت و همين طور رفتار رعيت با او، رفتار استاندارهايى كه مىفرستادند در اطراف، يك مملكت بسيار بزرگ بود ديگر، حجاز و مصر و ايران و عراق و سوريه و يك مقدار از اروپا و اينها همه تحت سيطره بودند و وقتى كه مىفرستادند سفارشهايى كه مىكردند نسبت به اينكه چه جور بايد رفتار بكنيد و چه جور هم رفتار مىكردند آنها و مردم با آنها چه وضعى داشتند، اينها همه در تاريخ هست. زندگى
صحيفه نور ج 7 صفحه 170
خود اميرالمومنين كه معروف است كه... يك آدم متعارف نمىتواند آنطور زندگى كند. حتى اشكال كرده بودند كه خوب شما اگر زندگىات اين است، پس چرا همچه قوى هستيد؟ در يك جايى مىفرمايند كه اين درختهائى كه در بيابان پيدا مىشود، هم چوبش محكمتر است هم آتشش قوىتر است براى اينكه آب كم خورده است. اينطور نيست كه هر كس زياد خورد و چرب خورد و شيرين خورد، اين يك آدم قويى بشود بلكه شايد بسيارى از اين غذاها خصوصاً اين غذاهاى غير عادى براى انسان شايد سستى و ضعف و اينها هم مىآورد. در هر صورت در زندگيش وقتى كه انسان مىبيند، مىبيند كه يك پوستى بوده است (اينطور نقل مىكنند) كه شبها اين پوست را مىانداختند و خودشان با حضرت فاطمه سلام الله عليها رويش مىخوابيدند و روزها همين پوست را علوفه رويش مىريختند براى شترشان. و در خوراك هم كسى نمىتوانست آنطور زندگى بكند، هيچ كس همچو زندگىاى و خودشان هم مىفرمايند شماها نمىتوانيد لكن در تقوا و در ورع با من اشتهاد كنيد، با من موافقت كنيد. وضع حكومت اينطورى بود واينطور خاضع در مقابل قانون، رئيس يك ملت كه توسعه رياستش اينقدر زياد بود و قدرت ارتشش آنطور، آنطور خاضع در مقابل قانون كه وقتى قاضىاى كه خودش نصب كرده او را دعوت مىكند كه يك كسى را ادعائى داشته يا ايشان ادعا داشتند كه راجع به يك زرهى، يهودى هم بوده آن طرف، وقتى كه (به حسب نقل) قاضى ايشان را احضار مىكند (همان قاضى كه خودش نصب كرده) تشريف مىبرند وقتى قاضى مىگويد يا اباالحسن، مىگويد نه، بايد من و او را على السواء حساب بكنى، قاضى بايد نظرش به هر دو علىالسواء باشد و مرا با كنيه كه يك احترام است اسم نبر، ياعلى بگو. و وقتى هم كه قاضى رسيدگى مىكند و حكم بر ضد حضرت امير مىدهد، حق مىدهد، منتهى يهودى مىآيد ايمان مىآورد اسلام مىآورد مىبيند كه اسلام اين است. وضع معاشرتشان با مردم، وضع زندگىشان، وضع عدالتشان، رسيدگىشان به فقرا و معروف است و ديگر تاريخ هم هست كه خانههايى بوده است كه مطلع نبودند كه كى مىآيد برايشان چيز مىآورد، ايشان مىبردند و در يك جايى كه رفتند و بچهها وقتى كه مىرفتند گريه مىكردند و ايشان وارد شده بود و به آنها غذا داد و تلطف كرد و اينها، بعدش شروع كردند يك صداى مثل صداى شتر كه بچهها را بخندانند. گفتند: من وقتى آمدم اين بچهها گريه مىكردند دلم مىخواهد حالا كه مىروم بخندند بچهها . اى يك حاكمى است كه توسعه حكومتش از حجاز تا مصر تا ايران تا افريقا تا همه اينها بوده است. خوب البته هر كس كه نمىتواند (هيچ كس نمىتواند). لكن اگر حكومتها خودشان را جدا ندانند از مردم، رؤسا اينطور نباشد كه بروند هر كس در هر جائى يك رياستى داشت بخواهد اعمال قدرت بكند، اعمال رياست بكند، مردم را پائينتر بداند، با مردم رفتارى بكند كه رفتار يك مثلاً زورمند خيلى كذا است با ديگران، اسباب اين مىشود كه مردم از او جدا بشوند، مردم ماليات ندهند و فرار كنند از ماليات، دو دفتر داشته باشند. الان كراراً از من سؤال شده است كه مادر زمان طاغوت دو تا دفتر داشتيم يك دفترى بود كه در دسترس مأمورين مىگذاشتيم اين غير آن بود كه ما داشتيم. حالا چه بكنيم؟ ما گفتيم نه، حالا ديگر شما از خودتان مىدانيد ديگر. اينها براى اين است كه از آنطرف زور و ارعاب و فشار، از آنطرف هم ملت نمىتواند
صحيفه نور ج 7 صفحه 171
اينقدر بپذيرد، از اين جهت او هم قدر بتواند تخلف مىكند، بتواند علناً تخلف مىكند چنانچه اخيراً كرد، اگر نتواند اينطورند خوب در خفا تخلف مىكند، هر چه بتواند از مال دولت بر مىدارد. اين بايد يك سرمشقى باشد براى دولتها،براى ادارات، براى همه جا كه مردم را از خودشان جدا نكنند، مردم را از خودشان بدانند، مردم هم آنها را از خودشان بدانند. اگر يك همچو تفاهمى بين دولت و ملت پيدا شد اين دولت متكى به ملت است و سقوط ندارد، اين ديگر قابل سقوط نيست و من اميدوارم كه بشود انشاءالله يك صبغه اسلامى پيدا بكند، يك شبيهى، يك قدرى شباهت به حكومت اسلام باشد و اگر باشد (اميدواريم كه بشود همه اش، اما هر چه بتوانيم) اگر بشود يك مملكت آرامى كه هيچ كس در فكر اين نيست كه به ديگرى تعدى بكند، نه دولت به ملت و نه ملت به دولت و مردم هم از روى رضا و رغبت مالياتى كه براى حفظ خودشان است، براى حفظ سرحدات خودشان است، خودشان رضا ورغبت مىدهند. هركسىفرض كنيد كه يك كسى گوسفند دارد، ده هزار گوسفند دارد، اگر يك نفر بيايد بگويد، اينها را حفاظت مىكنم، او بداند كه اين امين است و حفظ مىكند، اين از روى رضا و رغبت به او اجرت مىدهد، چيز مىدهد كه حفظش كند. يك كسى كه خودش نمىتواند حفظ كند، آن اشخاصى كه بيايند و بگويند ما حفظ مىكنيم، خودش از روى رضا و رغبت به او پول مىدهد. خوب يك مملكتى است كه مردم كه نمىتواند اين مملكت را اداره بكنند و حالا كه نمىتوانند اداره كنند خوب يك طايفهاى بايد اداره كنند، سرحداتش راحفظ بكنند همچو جهات ديگرش درست بشود. خوب، يك مملكتى مملكت خود مردم است و دولت مىخواهد حفاظت كند اين را، انتظامات را ايجاد كند، شهردارى مىخواهد شهر را آباد كند، دولت مىخواهد راهها را درست بكند و اين چيزى است كه مال خود مردم است و به دسترس خود مردم، براى خود مردم دارد انجام مىدهد. وقتى اينطور شد، خود مردم با رضا و رغبت (ديگر دو دفتر هم درست نمىكنند) و مىدهند براى اصلاح امورشان و اگر يك دغل هم پيدا بشود آنوقت كم مىشود، اينطور نيست كه همه باشند.
خمس تمام عايدى يك مملكت در سال رقم هنگفتى است كه ميتواند كشور را اداره كند
و اگر يك روزى هم انشاءالله توانستيم، توانستيد كه همان ماليات اسلامى را بگيريم و آن هم كم رقمى نيست، البته از زكات خيلى نيست اما اندازه فقرا هست كه ديگر فقير را نمىگذارد وجود پيدا كند. اما خمس يك ماليات بسيار هنگفتى است و اين ماليات بسيار هنگفت براى همه چيز است يعنى سيستمش طورى است كه،اينطور نيست كه خيال بشود كه براى فقرا است. خمس تمام عايدى تمام يك مملكت در هر سال يك قلم بسيار درشت است و اين مىتواند اداره بكند. اگر انشاءالله توانستيد، توانستيم همين سيستم اسلامى را كه ديگر در ماليات هم هيچ احتياج به اينكه يك چيز ديگرى زايد بر آن باشد نداشته باشيم، همين خمس تمام درآمدها و بسيار عادلانه است براى اينكه اين بقال سر محله به اندازه خودش ماليات مىدهد، آن آدمى هم كه صاحب كارخانههاى كذاست آن هم به اندازه
صحيفه نور ج 7 صفحه 172
خودش ماليات مىدهد.اين يك طور سيستمى است كه يك جور با عدالت رفتار شده و اگر چنانچه انشاءالله هم بشود، كه ديگر هيچ احتياجى به اينكه مردم زايد بر آن چيزى بدهند ندارد و البته حالا كه باز آن ترتيب نشده است و اميد است كه بشود و اگر بشود هم يك درآمد بسيار سرشارى است كه شايد همه چيز ما را اداره بكند و انشاءالله مملكت صحيح و سالم بشود و خودتان ادارهاش بكنيد. مقصود عرضم اين است كه حتى رؤساى ماليه وقتى كه در آنوقت كه من بچه بودم و در آن طرفها بودم رئيس ماليهاش هم حراص بود نسبت به مردم و (را) چه مىكرد واز ژاندارمرى مثلاً چه مىكرد تا از مردم به زور چيز مىگرفت، به زور نه اينكه همان ماليات را ماليات و غلق به اصطلاح آنوقت كه ماليات مىگرفت و مأمور هم غلق مىخواهد و آنجا هم بايد برود وقتى كه وارد مىشود بايد آن كسى كه به او وارد شد كدخداى ده چه بكند و چى برايش بياورد. چه مصيبتهائى مردم داشتند از دست همين كسانى كه به عنوان مأموريت، چه مأمور ماليه بود چه مأمور حكومت بود، مأمورين هم وقتى مىرفتند مردم را عذاب مىكردند و آنطور نبود كه حضرت امير (ع) دستور مىدهد كه برويد صدا كنيد آن آدمهايى كه هستند براى زكات صدا كنيد. بگوئيد كه (به حسب روايت) كه زكاتتان را دادهايد يا ندادهايد؟ اگر گفتند دادهايم برگرديد و آنها هم تخلف نمىكردند. وقتى يك حكومت آنطور شد و مردم در مقابل خدا مسؤول شدند و خداوند را شاهد ديدند آنها هم تخلف نمىكردند و آنها هم مالياتى را كه بايد بدهند مىدادند، زكات را مىدادند، خمس را مىدادند.
امر بر جديت مسؤولين در رفتار نيك با مردم و ايجاد يك محيط برادرى
در هر صورت عمده اين است كه همه ماها بدانيم كه مسؤول هستيم پيش خداى تبارك و تعالى و همه بدانيم كه عقل هم اقتضاء مىكند كه به همانطورى كه اسلام دستور داده با مردم رفتار بشود، حكومتها همانطور رفتار بكنند. وقتى كه در صدر اسلام مأمورين رامىفرستادند، همان كه سردار بود، همان كه استاندار بود امام جماعت هم بود يعنى اينقدر مورد اعتماد مردم بود و مردم او را به عدالت مىشناختند كه به او اقتدا مىكردند و با او نماز مىخواندند و همان هم جنگ مىرفت و مردم هم به او احترام مىكردند. اگر يك همچو چيزى بشود و ما بتوانيم كه يك دستگاه دولتىاى كه دولت اسلامىباشد، با مردم باشد. شما الان الحمدلله تا يك حدودى پيش رفته است اين. مىدانيد كه ارتش همچو با مردم دور بود كه در يك جمعيتى ارتش وارد نمىشد براى اينكه اگر مىآمد تا او مىآمد مثل اينكه لشكر مغول حمله كرده مردم مىرفتند كنار و اگر مردم مىخواستند بيايند توى اينها با سرنيزه كنارشان مىكردند اينجور بود وضع، حالا ما اينجا هر چند روز يك دفعه يك عدهاى از ارتش مىآيند، يك عدهاى از ژاندارمرى مىآيند، يك عده مردم ديگر، همه مردم مخلوط به هم، داخل در هم و همه با هم مخلوط و همه باهم يكصدا و همه اظهار اسلام، اظهار اطاعت به احكام اسلام مىكنند و اين چقدر خوب است من به آنان مىگفتم كه شما حالا برايتان بهتر است كه با دل راحت اينجا نشستهايد و نمىترسيد كه كسى شما را اذيت كند و مردم هم نمىترسند كه شما اذيتشان كنيد، حالا وجدان كنيد حالا وجدان شما
صحيفه نور ج 7 صفحه 173
راحتتر است يا آنوقتى كه مىريختند و با سر نيزه مردم را، خود آن آدمى هم كه سرنيزه مىكشد ناراحت است و وجدانش ناراحت است، نمىشود انسان اينطور باشد. بله، ممكن است يك وقت يك كسى اينقدر جنايت بكند كه عادى بشود برايش، لكن مردم عادى نمىتوانند. اين ارعابى كه اينها ايجاد مىكردند براى اين بود كه از ملت مىترسيدند. اصلاً اساس ارعاب مردم و ترساندن مردم و عرض بكنم كه دور كردن مردم از خودشان، اساس اين بوده است كه اينها از بس كه به مردم تعدى كردهاند، از مردم مىترسند. حالا كه از مردم مىترسند چه بكنند كه مأمون باشند؟ ايجاد رعب مىكردند، مىريختند عرض بكنم كه توى مردم يك بساطى درست مىكردند كه مردم از آنها بترسند، اين مردم از آنان بترسند، براى حفظ خودشان بود. خودشان به مردم بد كرده بودند، حالا اينطور مىكردند كه بترسند. اين شاه سابق جرأت نمىكرد بيايد توى مردم، هيچ امكان نداشت برايش كه بيايد با مردم بنشيند. دو گل بود كه آمده بود اينجا، رفته بودند نزديكىهاى بازار و با آن همه حفاظت و اينها، دو گل پياد شده بود رفته بود توى جمعيت، براى اينكه او نمىترسيد از جمعيت ايران، شايد در جمعيت خودش هم آنجا نمىترسيد. وقتى كه اينطور بشود كه بتواند يك سلطان مملكت، فرض كنيد يا يك نخست وزير مملكت بتواند برود توى مردم، با مردم باشد، صحبت بكند، حرف بزند، چه بكند، وقتى اينطور باشد خوب اساس به احترام... حكومتىاش اضافه اينكه مردم پشتيبان او هستند، مردم او را چون پاسبان خودشان مىدانند پشتيبانشان هستند اما وقتى كه بگويند پاسبان عقرب است و مىزند آدم را، به اسم پاسبانى اخاذى مىكند، مردم را مىچاپد خوب اين ديگر معلوم است كه مردم به او بدبين مىشوند. اگر ديدند كه روساى ماليه مثلاً، اينها يك قدرى ماليات مىگيرند يك قدرى هم زيادتر از ماليات براى خودشان، يك قدرى هم مأمورشان مىرود چه مىكند، مردم حتى الامكان ماليات نمىدهند، حتى الامكان بتوانند از زير بارش فرار مىكنند اما وقتى ديدند آنكه آمده است براى حفظ خودشان و براى حفظ مملكتشان و براى حفظ دارايى شان، براى حفظ جانشان اينها دارند زحمت مىكشند، خوب قهراً آدم وقتى ديد يك كسى به او كمك مىكند به او محبت مىكند، آنوقت مالياتها را با رضا و رغبت و با صورت گشاده به آنها مىدهد. جديت بكنيد كه با مردم رفتارتان خوب باشد. اينها بندگان خدا هستند، با اينها رفتارتان خوب باشد. همه جا و همه كس همه مردم با هم جديت بكنند كه همه باهم خوب باشند، يك محيط برادرى ايجاد بشود. در مملكت اگر يك محيط برادرى ايجاد شد، محيطى كه قرآن كريم مىفرمايد كه مؤمنين اخوه هستند، برادر هستند، همه مؤمنها با هم برادر هستند، وقتى يك محيط برادرى پيداشد، صلح و صفا پيدا شد ديگر اينطور ناراحتىها و اينطور چيزها در كار بشود، نمىشود.
روش بررسى قانون اساسى و تصويب آن در دنيا نمونه است
انشاءالله خداوند همه شمارا تأييد كند، موفق باشيد و همه را تأييد كند كه اين بار كه حالا در نيمه راه است به آخر برسانيم و اين مجلس كه بنا است درست بشود و بررسى قانون اساسى، هر كه
صحيفه نور ج 7 صفحه 174
نظر دارد نظر بدهد و بعد از نظر دادن به اين مجلسى كه بنا است درست بشود، مردم خودشان اين مجلس را تأسيس بكنند آنجا آنها بررسى بكنند، آنها تصويب بكنند بعد هم خوب مردم، و من گمان ندارم كه در دنيا ازاين فرمى كه طرح شده است الان، بهتر فرمى است كه هست و در دنيا از اين بهتر نداريم ما كه در اختيار ملت در دو دفعه باشد. در هر جا به اصطلاح اينها هيچ دموكراسيى بالاتر از اين نيست كه يك مطلبى در اختيار مردم دو دفعه قراربگيرد. مجلس مؤسسان كه درست مىكردند يك دفعه اختيار مردم بود و آن اين است تعيين آن آقا را بكنند. رفراندم اگر بود يك دفعه در اختيار مردم بود كه يكى ديگر قانونش را بنويسد مثل فرانسه در جمهورى پنجمش كسان ديگر از اجزاى دولت و وزارتخانهها و اينها قانون را نوشتند، يك چند نفرى هم از مجلس شورا و اينها بود كه بعد به رفراندم گذاشتند قانون اساسىشان را اما اين قانون اساسيى كه الان بنا هست بر آن، دو دفعه در اختيار مردم است، يك دفعه اينكه مردم اين اشخاصى كه اطلاعات دارند از قوانين، اطلاعات دارند از اسلام اطلاعات دارند از آن، براى مردم هستند، دلسوزند براى مردم، امين هستند، يك همچو اشخاصى را تعيين كنند براى بررسى قانون اساسى و درست كردن و اينطور چيزهايش، به اين هم اكتفا نكنند باز يك دفعه ديگر در اختيار مردم بگذارند كه حالا بعد از اينكه نمايندگان شما اين را تصويب كردند يا تصديق كردند به اينكه اين بسيار خوب است و صحيح است و موافق با اسلام است و موافق با مصلحت كشور است ثانياً بيايند به مردم بگويند آقا اينى كه، كسانى كه شما تعيين كرديد، تعيين كردند، بيائيد باز خودتان هم باز بفرمائيد. در دنيا يك همچو چيزى نيست و حالا هم كه مىبينيد كه بعضىها نق نق مىزنند اينها همانها هستند كه نمىخواهند اين مملكت يك آرامشى پيدا بكند. هر جايش را بگيرى باز يك صدايى ديگرى در مىآورند، هر جايش را، مردم را شما از اينجا بشناسيد ببينيد كه حرفهائى كه مىزنند روى چه اساسى دارد. اينهائى كه الان دارند هى داد و قال مىكنند اينها خوب، حرفشان چيزى نيست كه قابل ذكر باشند لكن ببينيم چه جور اشخاصى نق مىزنند راجع به همين معنا هم كه بهترين ترتيبى است كه در دنيا واقع شده است و مىخواهد واقع بشود. براى همين هم باز يك اشخاصى اشكال مىكنند. اين براى يا مىخواهند اظهار فضلى بكنند، خوب آن مانعى ندارد، خوب اشخاصى دلشان مىخواهد اسمشان توى روزنامه باشد و اظهار فضلى بكنند، اظهار روشنفكرى بكنند، ما مضايقه از اين نداريم كه آقايان اظهار فضل خودشان را بكنند لكن جورى نباشد كه بخواهند يك مطلبى را كه مىخواهيم زودى تمام بشود و اين مملكتى كه الان توطئه دارند مىكنند توطئهها جمع به هم بشود و يك وقت خداى نخواسته بعد از دو سه سال كه قانون اساسى را ما تا دو سه سال طول بدهيم و مجلس مؤسسان تا دو سه سال، اين اسباب زحمت بشود. و بهترين طريقى كه اصلاً در دنيا هم سابقه دارد يعنى به استثناء آن جهتش خود مردم و وكلايشان را تعيين مىكنند و چيز، رفراندم سابق دارد و بررسى از قانون اساسى هم با اهل خبره اين هم سابقه دارد در فرانسهاى كه اين به قول همين شماها، يعنى به قول همين روشنفكرها، مهد آزادى و مهد دمكراسى است اين سابقه دارد اين بهتر از آن است. براى اينكه آنجا از وزرا و از نخست وزيرى و از اشخاصى كه منتخب مردم نبوده است با چند نفر هم از منتخبين مردم،
صحيفه نور ج 7 صفحه 175
اينها با هم جمع شدند، اين منتخبين در غير اين جهت، آنها هم منتخب براى اين جهت نبودند. مجلس شورا و مجلس سنا منتخب براى نگاه كردن درقانون اساسى نبوده، انتخاب كردهاند اما نه انتخاب براى قانون اساسى، از منتخبين آنها كه انتخاب براى قانون اساسى هم نبوده و از وزرا و از امثال اينها يك گروههايى جمع شدند با هم، تدوين كردند، اينكه تدوين شد به آراء عمومىگذاشتند رأى دادند اين تمام شد. اين بهتر است كه ديگر بالاترين (به اصطلاح شما) دمكراسى در دنيا و مهد آزادى اينطور درست كرده است يا اينكه حالا ايران كه شماها روشنفكرها اعتقادتان اين است كه يك مملكتى است كه مردمش هيچ نمىفهمند عرض بكنم همچو اهانت مىكنيد به مردم و همچو خودتان را باختيد در مقابل غرب كه خيال مىكنيد ما هيچ چيز نداريم و آنها همه چيز دارند، حالا آن بهتر است يا اين بهتر است؟ در همان معنائى كه مهد عرض بكنم آزادى و اساس و دمكراسى است آن بهتر است يا اين كه آنى كه مىخواهد بررسى كند در قانون اساسى، منتخب خود مردم باشد و بعد از اين هم كه چيز شد خود مردم رأى بدهند. آنى كه بهترين طريقش به خيال آنها بوده، اين است كه يك اشخاص ديگرى اين را بررسى بكنند كه مبعوث از مردم نيستند و بعد مردم خودشان رأى بدهند. ما مىگوئيم نه، آنى هم كه مىخواهد بررسى بكند، آن هم مبعوث از مردم، بعد هم خود مردم رأى بدهند. ديگر بهتر از اين چيزى اصلاً نيست و اين نق نقها هم جز اينكه يا اظهار فضيلت است (كه هيچ مضايقهاى نيست) يا خدمت به اين است كه نگذارند درست بشود بلكه اين پاليزبان - نمىدانم - و اين اويسى و اينها كه در سر حدات دارند فتنه مىكنند بلكه بتوانند، لكن آقايان بايد بدانند ديگر گذشت، نمىتوانند و نمىشود اين چنين چيزى. انشاءالله همه موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 176
تاريخ: 1 / 4 / 58
بيانات امام خمينى در ديدار با سفير يمن شمالى
بسم الله الرحمن الرحيم
تشكر مىكنم از اينكه به ملاقات من آمدهايد و همين طور از ملت شما. اسلام يك دين آسمانى است كه براى ارشاد ملتها و رفع اختلاف بين آنان و هدايت به كمالات انسانى و رفع ظلم و بيدادگرى آمده است لكن مسلمين مجموعاً و تقريباً همين طور دولتهاى اسلامى از آن سرى كه اسلام براى آن آمده است يا غافل بودند و يا تغافل كردند و همه گرفتارىهائى كه براى مسلمين در طول تاريخ ايجاد شده است براى همين جهت است كه از تعليمات اسلام دور بودند و نتوانستند آن هدايتى را كه اسلام براى آن آمده است ادراك كنند و يا به واسطه اغراضى كه داشتند نتوانستند انجام بدهند. مشكل عمده مسلمين همان دورى از اسلام و قرآ ن است و اگر مسلمين به حسب امرى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است: و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا اگر به همين يك امر و نهى عمل مىكردند تمام مشكلاتشان، مشكلات سياسى، اجتماعى و اقتصاديشان رفع مىشد و هيچ قدرتى نمىتوانست با آن مقابله كند لكن معالاسف به واسطه غفلت بعضى و عدم توجه بعضى و تغافل بعضى از اين امر محروم ماندند و تا اين امر الهى تحقق پيدا نكند بايد مسلمين انتظار گرفتارىهاى بيشتر داشته باشند. مشكل ديگرى كه هست عدم تفاهم بين دولتها و ملت است. جدائى ملت از دولت بلكه رو در رو قرار گرفتن آنها موجب ضعف آنها و گرفتارى دولت و ملت شده است و تا اين مشكل خود را دولتها رفع نكنند، روى سعادت را نخواهند ديد و هميشه گرفتار دست خيانتكاران و اجانب خواهند بود. من از خدا مىخواهم كه مسلمين را بيدار و آشنا به وظائف اسلامىبكند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 177
تاريخ: 1/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن كاراته ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله خداوند به همه شما توفيق بدهد و قدرت شما را، هم قدرت جسمى و هم قدرت روحى عنايت كند.
الان مملكت ما احتياج به قدرت روحى دارد و هم احتياج به قدرت جسمى. و اميدوارم كه شما در هر دو مرتبه، هم درجانب روح و هم در جانب جسم خودتان را تقويت كنيد. و تقويت در جانب روح به اين است كه توجهتان به خداى تبارك و تعالى زياد باشد، اتكائتان به قدرت لايزال حق تعالى باشد و نظرتان نظر الهى باشد و تبعيت از احكام خدا بكنيد و در جسم و جان هر دو فداكار اسلام باشيد و همه فداكار اسلام باشيد. و من اميدوارم كه در پناه اسلام همه قدرتها، همه قواهها قدرتمندتر بشوند، قوت دارتر بشوند و شماها انشاءالله براى مملكت آبرومندى تهيه كنيد و مملكت ما را معروف كنيد در همه جا، چنانچه در اين نهضت بحمدالله همه جا معروف شد و همه با چشم احترام به اين ملت نگاه مىكنند و عمده اين است كه از اين به بعد هم ما اين احترام را حفظ بكنيم، به اينكه همه با اخلاق اسلامى و با آداب اسلامى باشيم تا انشاءالله اين قدرت و اين قوت در جاى خودش خرج بشود و نهضت اسلامى ما به ثمر برسد. خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند در دنيا و در آخرت.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 178
تاريخ: 1 / 4 / 58
پاسخ امام خمينى به نامه آقاى يوسف كرمعلى
بسمه تعالى
جناب آقاى يوسف كرمعلى دامت توفيقه
نامه جنابعالى و اعضاى محترم جمعيت خوجا اثنى عشرى كشور كنيا واصل گرديد. از اظهار تبريك و پشتيبانى از استقرار جمهورى اسلامى در كشور ايران كه نموده بوديد، متشكرم و از خداى تعالى عظمت و موفقيت عموم مسلمانان جهان و پيروزى آنان را بر دشمنان خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 179
تاريخ: 2 / 4 / 58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان لنگرود و پاسداران انقلاب اسلامى همدان
رسالت انبيا، تزكيه نفوس و مهار جهات مادى افسار گسيخته انسان
بسم الله الرحمن الرحيم
من چند كلمه با آقايان و خواهران د ر مفاد اين آيه شريفه كه آن خواهر خواند عرض كنم. خداى تبارك و تعالى مىفرمايند كه من منت گذاشتم بر مردم به اينكه پيغمبر را فرستادم كه آيات مرا براى مردم تلاوت كند ويزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه تزكيه رامقدم ذكر فرموده است از علم، از حكمت. آيات شريفه قرآن در هر ذره از آن نكات هست. جهت اينطور نيست كه مثل يك نويسنده باشد كه مقدم و مؤخر بودنش ممكن است كه در نظر نباشد. تلاوت آيات شريفه، خوب همان رسالت است يعنى رسول آمده است كه آيات قرآن را بر مردم تلاوت كند، تلاوت براى چه؟ تلاوت كند و مردم را تزكيه كند، نفوس مردم را تزكيه كند تطهير كند.
انسان دو جنبه دارد: جنبه معنوى و جنبه ظاهرى. جنبه ظاهرى همين است كه مىبينيد و همين دنياست كه مىبينيد و همين ماديات است كه مشهود است و جنبه معنوى جنبه ديگرى است كه ماوراى اين عالم است، در انسان است. اما انسان مجموعه همه عالم است كانه خداى تبارك و تعالى دو نسخه موجود فرمودهاند : يك نسخه تمام عالم، يك نسخه كوچك اين است. انسان عصاره همه موجودات عالم است يعنى در انسان همه چيز هست و خداى تبارك و تعالى توجه و عنايت فرموده است و منت گذاشته است بر انسان به اينكه پيغمبرانى فرستاده است براى اينكه هم آن جهت معنويت را كه اهم است و تمام نظر به اوست تربيت كند، تزكيه كند مردم را، تهذيب كند مردم را، تعليم بدهد مردم را، حكمت تعليم كند، كتاب تعليم كند و هم اين جهات مادى افسار گسيخته رامهار كند. اينها كه مادى هستند ماديت را به طور افسار گسيختگى توجه به آن دارند و انبيا آمدهاند كه همين ماديات را و همين امورات مادى كه انسان نسخهاى از آن هم هست، عصارهاى از آن هم هست و انسان را طورى تربيت كند كه ماديات هم در مهار معنويات باشد. اصل اساس، معنويات اوست. اصل اساس اين است كه هيچ تعليم و تربيتى در دنيا و هيچ رژيمى در عالم (از تمام رژيمها كه بگيريد) توجه به آن معنويت انسان ندارند. اينكه توهم مىشود كه فرق ما بين رژيم اسلامى و انسانى با ساير رژيمها اين است كه در اين عدالت هست، اين صحيح است لكن فرق اين نيست، فرقها هست، يكى از فرقهايش قضيه عدالت اجتماعى است. هيچ يك از رژيم دنيا غير از اين رژيم توحيدى انبيا توجهش به معنويات انسان
صحيفه نور ج 7 صفحه 180
نبوده است، در نظر نداشته است كه معنويات را ترقى بدهد. آنها همه در دنبال اين بودهاند كه اين ماديات را استفاده از آن بكنند و يك نظام مادى در عالم ايجاد بشود و انبيا اصلش آمدهاند براى تزكيه نفوس انسانى، تعليم و تربيت كتاب و حكمت و مهاركردن اين طبيعت كه انسان قبل از مهار كردن طبيعت به دست انبيا به طور اصلاح همه چيز را مىخواهد. در انسان كما اينكه يكى از موجودات عالم است كه يك حيوانى است منتها حيوان قابل تربيت. هيچ يك از چيزهائى كه در انسان، قوائى كه در انسان است محدود نيست. انسان شهوتش محدود نيست به اينكه نظام داشته باشد مثل ساير حيوانات، بلكه از ساير حيوانات هم بدتر است. غضب انسان محدود نيست به اينكه در يك موردى اعمال غضب بكند، در يك موردى نكند، غير محدود است. اين مثل اين است كه سلطه بر ساير كشورها،بر ساير گروهها محدود نيست كه با يك نظمى بر آنها غلبه كند، غير محدود است. انسان شهوتش همچو غير محدود است كه هيچ مرزى ندارد، هيچ فرقى مابين افراد نيست، اگر غضب كند مرزى ندارد كه در آن مرز محدود باشد. مهار تا نشود، تا اشخاصى كه بايد مهار كنند اين قواى انسان را، تا مهار نكنند غير محدودى و مطلق است. انبيا آمدهاند كه با تعليم و تربيت الهى و با تزكيه نفوس مهار كنند اين قوههاى غيرمحدود انسان را.
بر طبق موازين كتاب و سنت اعمال قدرت كنيد
اين مقدمه را كه من عرض كردم برا ى اين است كه ماالان در معرض يك خطر عظيم واقع هستيم كه اين خطر از خطر رژيم سابق براى ما بيشتر است و آن خطر افسار گسيختگى است. خطر افسار گسيختگى كه انسان بعد از اينكه خودش را آزاد ديد، بعد از اينكه ديوارهاى استبداد را شكسته ديد، بعد از اينكه از زندان 35 ميليونى بيرون آمد، حالا افسار گسيخته بشود، هر چه مىخواهد بكند، يعنى برخلاف اين تعليماتى كه انبيا از صدر عالم تا حالا آوردهاند كه مهار كنند اين قواى انسان را، مهار كنند اين قدرت هائى كه انسان دارد، مهار كنند اين شهواتى كه انسان دارد، حالا كه ما، ملت ما به واسطه همتى كه كردند و به واسطه همتى كه كردند و به واسطه آن ايمانى كه داشتند خداى تبارك و تعالى آنها را موفق كرد و غالب شدهاند بر طاغوت، حالا مهار گسيخته بشود. اين خطر، خطر بزرگى است كه تعاليم انبيا را به باد مىدهد، زحمتهاى رسول اكرم را به باد مىدهد، آبروى اسلام را از بين مىبرد. الان آبروى اسلام بسته است به اعمال شما مردم ايران كه مردم عالم متوجهاند به اينكه ببينند چه مىكنيد. اينكه الان آزادى به دست شما آمد و از اختناق بيرون رفتيد، آيا چه مىكنيد؟ آيا افسار گسيخته شديد؟ ديگر حدى ندارد كارها؟ مرزى ندارد كارها؟ پاسداريد و تفنگ داريد و قوه داريد و قدرت داريد و به خانهها مىريزيد، مال مردم را مىبريد، هتك آبروى مردم را مىكنيد؟ يا نه، تربيت، تربيت اسلامىاست، حد و مرز دارد، حدود دارد در اسلام، اگر چنانچه يك كسى با ديگرى هم دشمنى داشته باشد (كه در اسلام نبايد داشته باشد) اگر چنانچه كسى فرزند كسى را كشته باشد، حقى كه اسلام به او داده اين است كه روى موازين آن را قصاص بكنند هيچ حق ديگرى ندارد يعنى اگر چنانچه فرزند يك نفر را،
صحيفه نور ج 7 صفحه 181
فرزندهاى يك نفر را، عشيره يك نفر را، يك نفر قتل عام بكند و همه را بكشد، در اسلام اين است كه اين را بايد قصاص كرد بيش از اين حقى براى كسى قائل نيست، يك فحش حق ندارد بدهد، يك سيلى حق ندارد بزند.
آيا امروز كه قدرت دست مردم آمده است و در مقابل قدرتها خود مردم هم قدرت پيدا كرده اند، پاسبانها قدرت دارند، سپاهىها قدرت دارند، آيا قدرت را روى موازين كتاب و سنت، روى تعليمات رسول اكرم صلى الله عليه و آله اعمال مىكنند، يا هر چه پيش آمده، آمد. حالا كه قدرت داشت، هر جا كه مىتواند اين قدرت را اعمال مىكند، دنبال اين نيست كه روى حق باشد، دنبال اين نيست كه روى عدالت باشد، دنبال اين است كه اعمال قدرت خودش را بكند، همان افسار گسيختگى كه حيوانات دارند، حيوانات افسار گسيختهاند، ميزان ندارد كارشان انسان را كه انبيا تربيت مىخواهند بكنند، مىخواهند محدودش كنند به حدودى، روى قوانينى، روى مرز و بومىباشد. آيا امروز كه ايران يك مركزى شده است كه چشمهاى دنيا به اين مركز دوخته شده و همه عالم دارند دانشمندانشان مطالعه مىكنند در احوال اين مملكت و اين ملت، آيا اين ملت حالا دنبال اين مطلب هست كه ما يك كارى بكنيم كه حفظ آبروى اسلام بشود؟ما مىگوئيم جمهورى اسلامى، آيا رباخورها به جمهورى اسلامى اعتقاد دارند و باز مشغولند؟ آيا آن اشخاصى كه ظلم مىكردند و حالا قدرت دست يك اشخاص ديگر افتاده و اينها با قدرت هستند، به جمهورى اسلامى معتقد هستند؟اگر معتقد هستند به جمهورى اسلامى، بايد حكومت اسلامى مثل حكومت على ابن ابيطالب سلام الله عليه باشد. مردمى كه در اين حكومت زندگى مىكنند همه اسلامى باشند، تابع باشند. اينطور نباشد كه كارهائى بشود كه در خارج منعكس بشود كه اينها يك مشت وحشى بودند، وقتى كه از دام بيرون افتادند خودشان وحشت كردند.
مسؤوليت خطير روحانيون در حفظ حيثيت اسلام
برادرهاى من! خواهرهاى من ! امروز آبروى اسلام بسته به اعمال ماها، اعمال شماهاست، امروز آبروى اسلام بسته به اعمال روحانيون است. روحانيون كه مربى انسانها هستند به جاى انبيا نشستهاند، مبعوث از طرف انبيا هستند. آبروى اسلام امروز، آبروى اسلام در ايران و امروز بسته به اعمال همه است و خصوصاً روحانيون. اگر خداى نخواسته از اين طايفه يك اشتباهى صادر بشود، يك خطايى صادر بشود، اين به پاى اسلام تمام مىشود. متوجه باشيد كه مسؤوليت بزرگ است، همه مسؤوليم، همه مسؤوليد لكن روحانيون بيشتر مسؤولند. مبادا يك وقت اعمالى صادر بشود از اين طايفه كه همانطور كه گفته مىشود و اشخاص مغرض گفتهاند و مىگويند كه ما از زيربار ديكتاتورى رضاخان بيرون آمديم و زير بار ديكتاتورى آخوندها واقع شديم. آخوند ديكتاتور نيست و ديكتاتور آخوند نيست. اگر رسول اكرم، اميرالمومنين سلامالله عليه خداى نخواسته ديكتاتور بودند، آخوند هم بايد ديكتاتور باشد لكن آنها نبودند، آنها هيچ وقت اعمال قدرت را بر غير موضعش نمىكردند، آنها
صحيفه نور ج 7 صفحه 182
بودند كه به حسب نقل وقتى كه حضرت اميرسلام الله غلبه كرد بر يك دشمن و او تف انداخت به صورت اميرالمومنين، پاك كرد. گفته مىشود كه آمدند بعد او را از بين بردند و از ايشان سؤال شد، گفت ترسيدم كه براى خدا نباشد براى اين باشد كه او به من اهانت كرده. اهانت را، اهانت به يك موجودى كه هر كه او را اهانت كند واجب القتل است، هر كه به رسول خدا اهانت كند، هر كه به ائمه خدا اهانت كند واجب القتل است، در عين حال براى اينكه خودش بوده و حقى براى خودش بوده و مىخواسته كه خالص باشد اين كارى را كه مىفرمايد، تحمل كرد تااينكه مبادا يك وقت يك خللى در قصد واقع بشود. آقايان علماء اعلام مسؤوليتشان زياد است چنانچه شغلشان از همه شغلها شريفتر است. شغل، شغل انبيا است و مسؤوليت انبياء و همه و همه مسؤول هستيم. همه هستيم كه بايد با رعايت صحيح رفتار كنيم كلكم راع همه بايد مراعات حدود بكنيم. مراعات امورى را كه بايد بكنيم، بكنيم. همه بايد بنده خدا باشيم، بنده خدا در احكام، هر چه فرموده است عمل بكنيم، نه هر چه خواستيم. امروز آبروى اسلام بسته به اعمال شما آقايان، شما برادرها، شما خواهرها و بالاتر علما، براى اينكه علما در رأس هستند و اگر در رأس يك خطائى خداى نخواسته واقع بشود سرايت مىكند، در رأس علما هستند و اگر در رأس يك خطائى واقع بشود مردم او راپاى انبيا دارند و مىگويند تعليم آنهاست، لااقل دشمنهاى ما مىگويند اسلام همين بوده است. الان دشمنها دنبال اين هستند كه اين نهضت را، اين نهضت اسلامى را يك كارى بكنند كه لكهدار بشود. شكست مهم نيست، لكه دار شدن مهم است.اگر ما با آبرومندى شكست بخوريم اهميتى ندارد، انبيا هم شكست خوردند، اگر نهضت ما خداى نخواسته با آبرومندى از بين برود آبرو محفوظ است، در تاريخ محفوظ خواهد ماند. شكست بخوريم، حضرت امير هم از معاويه شكست خورد، اما اگر شكست معنوى بخوريم، اگرحالا كه اسلام دست ما آمده است، امانت است پيش ما، اگر ما به اين امانت خيانت بكنيم، اگر خداى نخواسته از حدود تجاوز بكنيم، اين نهضت آلوده مىشود و در خارج گفته مىشود اين هم اسلام، پاى اسلام حساب مىكنند نمىدانند كه اسلام اين نيست. اگر ما خطا بكنيم، ما خطا كاريم نه اسلام. كارى نكنيد و كارى نكنند و علما كارى نكنند و بزرگان قوم كارى نكنند و متفكران كارى نكنند كه اسلام لكهدار بشود، كه مكتب لكهدار بشود. ما خودمان از بين برويم اشكالى ندارد، نهضتمان هم از بين برود اشكالى ندارد لكن اگر خداى نخواسته مكتبمان از بين برود، مكتب، مكتب توحيد است، مكتب اسلام است، مكتب خداست. اگر ما كارى بكنيم كه اين مكتب لكهدار بشود، در دنيا بگويند كه وقتى كه كار به دست خود مردم افتاد، وقتى كار به دست پاسداران اسلام افتاد، گفتند ما پاسداران اسلاميم، اگر كار به دست علماى اسلام افتاد، گفتند ما علماى اسلام هستيم، ما جانشين انبيا هستيم، اگر يك وقت خطا واقع بشود، اين مسأله از آن خطاهاى كوچك نيست، امروز مسائل بزرگ است، امروز خطاها كوچكش هم بزرگ است، امروز اسلام در دست ماست تا ما چه بكنيم، قرآن كريم در دست ماست تا ما چه بكنيم. آيا كارى بكنيم كه به ما بگويند كه اين هم اسلام؟پاى اسلام حساب مىشود.
صحيفه نور ج 7 صفحه 183
پاسداران قرآن و اسلام باشيد
برادرها! از پاسدارى خوب پاسدارى كنيد. محور اسلام باشيد. پاسدار اسلام و قرآن باشيد. پاسدارى از اسلام بكنيد. همين ديروز به من اطلاع دادند كه يك پاسدارى در قم يك كسى را همينطور كشته است.(يكى از حضار :برادر ايشان است برادر هر كس باشد بايد كشته بشود بايد، بله؟ امام در جواب سخنان يكى از حضار سؤال مىفرمايند: برادر مقتول است؟ قصاص مىشود، شما حق داريد او را قصاص كنيد و به دست شما مىدهند و كشته خواهد شد. من امروز گفتم بايد كشته بشود. هر كه قدرت دستش هست هر كارى مىخواهد نبايد بكند. موازين دارد، ميزان دارد مطلب. كشتن يك مسلمان ميزان دارد، بيخود است مگر؟ كشتن يك بشر ميزان دارد بى ميزان نمىشود كسى را كشت.
من اميدوارم كه خداوند ماها را بيدار كند. خداوند ماها را هوشيار كند. خداوند به ما ايمان عنايت كند. خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند. خواهران و برادران من را هر جا هستند سعادتمند كند و از عهده اين مسؤوليت بزرگى كه بردوش همه است انشاءالله با توفيق خداى تبارك و تعالى همه از اين عهده بيرون بيائيم. خداوند همه را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 184
تاريخ: 2 / 4 / 58
پاسخ امام خمينى به تلگرام لئونيد برژرف
بسمه تعالى
حضرت لئونيد برژنف صدر هيات رئيسه شورايعالى اتحاد جماهير شوروى سوسياليستى
از پيام محبت آميز آن حضرت و ابراز محبتى كه نسبت به جمهورى اسلامىايران ابراز داشته ايد كمال تشكر را دارم. از خداوند تعالى سعادت و رستگارى ملل اتحاد جماهير شوروى را مسئلت داشته و اميدوارم جمهورى اسلامى ما كه بر اساس اتحاد كلمه و بر مبناى پر ارج انقلاب اسلامى و محو رژيم طاغوتى بنا شده، در همبستگى و اتفاق ملل جهان و آسايش ابناء بشر نقش ارزندهاى ايفاء نمايد و جناب آقاى دكتر محمد مكرى حامل اين پيام هستند آرزو دارم ملتهاى جهان در راه صلح و آرامش همچنانكه خواست اسلام و ملت ماست پيوسته كوشا باشند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 185
تاريخ: 2/4/58
پيام امام خمينى به اهالى آذربايجان در مورد كمك به سيلزدگان
بسم الله الرحمن الرحيم
حادثه دردناك و آتش سوزى و سيل ويران كننده در تبريز كه موجب وفات بعضى از برادران شده است، موجب كمال تاسف و تاثر است. به خانوادههاى برادران آذربايجانى كه پيوسته در مسير انقلاب اسلامى بودهاند و از جان و مال دريغ نكردهاند تسليت عرض مىكنم و از خداى تعالى صبر و اجر آنان را خواستارم و دولت جمهورى اسلامى و موسسه شير و خورشيد سرخ و استاندار آذربايجان موظفند هر چه زودتر به ترميم خسارات وارده بر برادران عزيزمان بشتابند و از برادران آذربايجانى تقاضا مىكنم كه با همت والاى خود برادران عزيز خود راكمك نمايند و اگر از بابت سهم مبارك امام عليه السلام همراهى نمايند، مورد قبول و مرضى ولى عصر عجل الله فرجه الشريف است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page