-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 17
تاريخ: 28/6/61
بيانات امام خمينى در جمع رؤساى دانشگاهها، اعضاى دفتر هماهنگى حوزه و دانشگاه، معاونان، مديران كل و مسؤولان ستادى - اجرائى وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و آموزش عالى
بسم الله الرحمن الرحيم
ما امروز مواجهيم با چهرههاى علماى محترم و اساتيد دانشگاه و حوزه علميه، به طور كلى در تمام سطحهائى كه مشغول آموزش هستند، چه در دانشگاه كه آن هم آموزش است و چه در سطحهاى پائينتر و چه در اين نهضت سوادآموزى كه اميد است توفيق زياد پيدا بكنند و بيسوادى را ريشه كن كنند، دو ركن بزرگ، آموزش و پرورش است. همه جا، حالا - من - اسمش يك جائى آموزش باشد، يك جائى دانشگاه، آن فرق نمىكند. دو ركن اصلى، آموزش وپرورش است و اسلام در هر دو ركن سفارش اكيد فرموده است و پرورش سفارشش بيشتر شده است و اهميتش هم بيشتر است. پرورش به معناى اينكه در هر جائى كه علما مشغول تدريس هستند، علماى دانشگاه و علماى حوزههاى علمى قديمى و استادها در هر جا هستند با اين دو ركن مواجهند، ركن آموزندگى و تربيت علمى و ركن پرورش و تربيت اخلاقى و تهذيب نفس. ما اگر فرض كنيم كه يك ملتى آموزش و پرورش در آن نفوذ كرد و همه ملت آموزش يافتند بهاندازهاى كه احتياجات ملت است و پرورش يافتند و تهذيب نفس كردند و تربيت اخلاقى شدند، ملتى كه يك همچو توفيقى را پيدا بكند يك ملت نمونهاى خواهد بود. و ما حالا هر دو جهتش را عرض مىكنيم و چيزهائى كه مترتب بر هر دو جهت است آقايان مىدانند، لكن تذكر، باز خوب است. مسأله آموزش و مساله تعليم و تربيت علمى، يك مطلبى است كه در قرآن كريم، در احاديث اولياى خدا از رسول اكرم (ص) تا ساير ائمه هدى، همه جا ذكر از اين قضيه بوده است و تجليل از مقام علما به معناى وسيع و وادار كردن به اينكه بايد علم را بياموزند، اگر چه در چين باشد و اين مثل است، يعنى اگر چنانچه علم را هم از يك كشورهائى كه دور افتادهاند و از اسلام هم اطلاعى ندارند، لكن از علم شان استفاده بايد كرد. و از مهد تا لحد، از وقت تولد تا آخر، كه باز اين يك تاكيدى است بر اينكهتعليم و تعلم انحصار به يك سن خاصى ندارد و هيچ كس هم مستغنى از آن نخواهد بود. علم يك حقيقت غيرمتناهى است و انسان اگر در تمام عمر هم تحصيل علم را بكند، باز به آخر نرسانده است و لهذا سزاوار است كه انسان در تمام مراحل عمر مشغول تحصيل علم باشد. يعنى همه محتاجيم به اينكه از يكديگر چيز ياد بگيريم. همه محتاج به تعليم و تربيت علمى هستيم. هيچ وقت نيست كه انسان از اين مستغنى بشود و كسى كه بخواهد خودش را بسازد در جهت علم، نبايد در
صحيفه نور ج 17 صفحه 18
يك حدى كه رسيد بگويد اين بس است. كسى كه اين معنا را تو هم كند كه اين مقدار بس است، اين ادراك نكرده است ماهيت علم را. علم يك معنائى است، يك حقيقتى است در هر رشتهاى، كه آخر ندارد، غيرمتناهى است. از اين جهت ما بايد در تمام مدت عمرمان علم را تحصيل كنيم، مطالعات را داشته باشيم و ديگران را تربيت كنيم، تربيت علمى كنيم و سطح معلومات مردم را بالا ببريم. و در يك كشورى كه در اين جهت كامياب نبوده است، حالا كه ما و شما و آقايان متصدى اين امر هستيم، بايد هم نهضت سوادآموزى توسعه داشته باشد و همه شركت كنند، كسانى كه سواد ندارند شركت كنند، تا آنها را ببرند به حدى كه براى خودشان بتوانند مسائلى را بفهمند و هم از كودكستان تا دبيرستان، تا بالاتر و دانشگاه، بايد تحصيلات را تحكيم كنند و همچو نباشد كه دنبال اين باشند كه يك سندى دست بدهند، يا يك سندى بگيرند، يك مدركى داشته باشند. خود علم را تعقيب كنند و حتى اساتيد دانشگاه هم محتاج به تعليم و تعلم هستند و همين طور در حوزههاى علمى قديمى، آنها هم در يك حدى قانع نبايد باشند و تا آخر عمرمشغول باشند، مشغول به تحصيل، مشغول به تعليم. آنهائى كه مدرس هستند و تعليم مىدهند، توجه دارند كه خودشان استفاده كنند از تدريسشان و از تعلم شان و از شاگردهاشان، بسيارى از امور را، چون آنجاها يك بحث آزادى است و هركس حق دارد كه اشكال بكند و حرف استاد را قبول نكند و حرف استاد را رد بكند. اساتيد مىدانند كه در اين رد و بدل و در اين اعطا و اخذ، اخذ زياد است و انسان در همان جا تربيت علمى مىشود. قضيه علم معلوم است و همه مىدانيد كه يك موهبت شريف است كه همه آروزى او را دارند و - هيچ انسان هم - در فطرت انسان اين است كه هيچ وقت بس ندارد. فطرت اينطورى است. شما اگر فرض بكنيد كه تمام علوم مادى و معنوى را بدانيد و بشنويد، يك وقتى كه در يك جائى هست كه يك علم ديگر هم هست، فطرت شما آن را هم مىخواهد. غيرمتناهى است فطرت در همه امور. اهميت علم، يك امرى است كه همه مىدانند و واضح است.
هر چه به سر بشر مىآيد از علم بدون تهذيب است
لكن ما حساب اين را بكنيم كه قضيه پرورش و قضيه آموزش چه جور است يعنى آموزش اخلاقى و معنوى و قضيه تهذيب نفس، آن وضعش چطور است. ما اگر فرض كنيم كه دانشگاه ما يا فيضيه ما، علوم را به طور وافر مىدانند و تدريس هم كنند لكن فرض بكنيم كه پرورش روحى و تهذيب نفس و اخلاق در آن نباشد، آيا از اين تربيت علمى فقط، منهاى تربيتهاى روحى و پرورش معنوى، چه حاصل مىشود براى كشورشان؟ و چه حاصل مىشود براى اسلام عزيز؟ و چه حاصل مىشود براى مردم، ملت؟ علم حاصل شد، اما اگر تربيت معنوى نباشد پهلوى علم و پرورش روحى نباشد، چه بسا كه (و بسيار هم شده است كه) همين علم، مايه فساد شده است و همين عالمى كه تهذيب نفس نداشته است و همين استاد دانشگاه كه تهذيب نفس نداشته است، و همين استاد دانشگاهى كه مهذب نبودهاند، براى يك كشور تحفه فساد مىآورند، بهتر مىتوانند فساد را در كشور ايجاد كنند.
صحيفه نور ج 17 صفحه 19
شما مىدانيد انشاءالله و بايد بدانيد كه در طول تاريخ كه ما و شما و ملت ما صدمه ديده است و در اين اعصار اخيره كه صدمات بيشتر شده است و وابستگىهاى كشور به حد اعلا رسيده بوده است، اين فقط براى اين بوده است كه علم بوده است، تربيت اخلاقى و دينى و معنوى نبوده است. اگر دانشگاه از اول كه ايجاد شد و تحقق پيدا كرد، اين دو ركن در آن پياده شده بود، ركن علم و ركن تربيت معنوى، اگر اين دو جهت در دانشگاه پيدا شده بود، محصولات اين دانشگاه هم محصولاتى صحيح و مترقى و سازنده بود و كشور ما به اين حالى كه ما الان داريم مىبينيم، نبود.
گرفتارىهاى همه براى اين است كه اعوجاج اخلاقى و تهذيب نفس در كار نبوده است، اعوجاج اخلاقى بوده است، تهذيب نفس در كار نبوده است. همه مصيبتهائى كه بر كشورها وارد مىشود و شما ببينيد كه در تمام دنيا وقتى كه ما نظر بيندازيم به تمام دنيا، اينهمه مصيبتهايى كه وارد مىشود بر مظلومان، بر تمام دنيا و اينهمه افكار كه خرج مىشود براى اينكه يك چيزى درست كنند كه مردم را هلاك كنند، توپ و تانك و نمىدانم موشك و امثال ذلك، اينها براى اين است كه تربيت معنوى ندارند نه آنهايى كه مسيحى هستند، مسيحى هستند و به تعليمات حضرت مسيح سلام الله عليه، عمل مىكنند و تربيت شدند و نه آنهائى كه يهودى هستند به تربيتهاى حضرت موسى سلامالله عليه تربيت شدند و نه آنهايى كه مسلمان هستند به تربيتهاى معنوى اسلام تربيت شدند. ادعا زياد است، ادعاى اينكه صلح طلب هستيم، ادعاى اينكه ما مىخواهيم در عالم صلح برقرار بشود زياد است، از ابرقدرتها هم بيشتر از جاهاى ديگر است، آنها بيشتر ادعا مىكنند كه ما مىخواهيم صلح در جهان باشد. انبيا هم اين دعوت را مىكردند، لكن كدام درست گفتند؟ كدام صادقند؟ انبيا هم صلح را در جهان خواستند و مردم را دعوت به صلح مىكردند، اينها هم ادعا كنند كه ما صلح طلبيم. راديو اسرائيل يك برنامهاى داشت كه كانه تمام اين صهيونيستها و اين جنايتكارها همه براى خدا كار مىكنند، براى حقيقت كار مىكنند، براى صلح كار مىكند، همه طرفدار مظلومان هستند، همه طرفدار چه هستند. اين ادعاى آنها، آن عمل آنها!! همين عملى كه تازه هم اتفاق افتاده، آمريكا هم همين ادعا را مىكند. اگر چنانچه يكى از اينها بروند در كليساهاى خودشان، همه آداب كليسا را بجا مىآورند و همان صحبتهاى كليسا را مىكنند، لكن وقتى كه در مقام علم است، چه مىكند؟ مىبينيد. براى اينكه نه آنها مسيحى هستند. و من تعجب مىكنم از اين كه مسيح با آنهمه تهذيب نفس و با آنهمه دعوت به معنويات، چطور شده كه مريدهايش بدتر شدند از يهود هم با اينكه از يهود نمىشود گفت كسى بدتر است (يهود، اسرائيل را مىگويم) چه جور شده است كه مريدهاى او، سران كشورهائى هستند كه تمام بشر را دارند بهآتش مىكشند. اين، براى اين است كه علم را اينها دارند، علم سياست دارند، علم صنايع دارند، همه چيز دارند، اما آنى را كه بايد داشته باشند ندارند، آنى كه براى بشر مفيد است، ندارند و آن، تهذيب نفس و معنويات. نه معنويت مسيح را آنها دارند و نه معنويت موسى كليم را آن دسته دارند و نه معنويت اسلام را اينهائى كه ادعاى اسلام مىكنند، بسيارى شان دارند. آن جنبه تعليماتى، اگر چه بسيار اهميت دارد، لكن اگر پهلوى او پرورش روحى نباشد، مضر به حال بشر است.
صحيفه نور ج 17 صفحه 20
تمام اين خرابىهائى كه مىبينيد وارد مىشود بر همه كشورها، خرابىهائى است كه منشأش علما بودند، علماى دانشگاهها منشأ اين مسائل بودند. آنهائى كه موشكها مىسازند، آنهائى كه طيارهها مىسازند، آنهائى كه چنين و چنان، منشا تمام اين خرابىها اينها هستند. و هر چه به سر بشر مىآيد از علم مىآيد، علم بدون تهذيب.
اگر چنانچه علم در يك قلب فاسد وارد شد، ضررش بيشتر از نادانى است
اگر چنانچه ما فرض مىكرديم كه بشر مهذب بود و عالم نبود، دنيا با آرامش، با آرامش خاطر زندگى مىكرد. اگر ما فرض مىكرديم كه علم توى كار نبود، فقط تهذيب نفس بود، البته خيلى عقب بود بشر از اينكه علم ندارد، خيلى نقيصه بزرگ داشت، لكن رويهمرفتهاش براى بشر، صلاح اين است كه آموزش داشته باشد. اگر امر داير شد بين اين دو تا، صلاح بشر اين است كه علم تحصيل بكند، يا صلاح بشر اين است كه تربيت معنوى داشته باشد؟ ما شك نداريم در اينكه اگر امر بين اين دو تا باشد، داير بين اين دو تا، يعنى اگر يكى آمد ديگرى نباشد، اگر علم آمد تهذيب نباشد، اگر تهذيب هم آمد علم نباشد، اگر اين بشر مهذب باشد، آزار به كسى نرساند، مردم را رنج ندهد، با مردم رئوف باشد، مردم را برادر خود بداند، بشر را برادر و همتاى خود بداند، اگر يك همچو معنائى با همه شوونى كه تهذيب نفس داشت، بود، علم هم هيچ نبود، مردم در آسايش بودند. و اگر علم بود و تهذيب نبود، اگر انبيا را ما استثناء بكنيم از بشر، از اول انبيائى در كار نبودند و بشر خودش خود به خود بزرگ مىشد، اگر اينطور بود، تمام بشر به هلاكت و به ناسامانى مىرسيد و روى خوش در بين بشر اصلاً پيدا نمىشد. الان كه مىبينيد كه يك عدد بسيارى از مردم خوب هستند و آن تودههاى مردم است، اين از بركت همان تربيتهاى معنوى انبياء خداست. تربيتهاى معنوى انبياء خدا، در عين حالى كه همه قبول نكردند اين تربيت را، معذلك آنقدر در دنيا نور افكنده است كه تودههاى مردم، تودههاى ضعيف مردم، همه خوب هستند. كمتر در آنها اين فسادها يپدا مىشود. اگر ما فرض بكنيم كه شماهائى كه از اول مىخواهيد آموزش بدهيد و نهضت سواد آموزى درست كرديد، همراه او، شما پرورش نداشته باشيد و تهذيب نفس نداشته باشيد، اين عمل شما خيلى خوب، اما هدر رفته است، همراهش بايد اين باشد. و اگر چنانچه شمايى كه متكفل آموزش نونهالان هستيد، فقط دنبال اين باشيد كه ما علم شان را درست كنيم و دنبال پرورششان نباشيد، دنبال تهذيب نفس نباشيد، شما هم موفق در كار نخواهيد بود، يعنى يك خدمت مثبتى براى كشور خودتان نكرديد.
بالاتر از اينجا، دانشگاه است. اگر اساتيد دانشگاه فقط همّشان اين باشد كه درس بگويند (البته دانشگاههاى سابق ما، درس هم درست نبود، اگر بود، ما اينقدر عقب نمانده بوديم از دانش هم، حالا ما فرض مىكنيم كه خير، خوب حالا هم انشاءالله خوب است). فقط بنايشان بر اين باشد كه تعليم كنند اينها را، پهلويش تربيت نباشد، تربيت معنوى نباشد، از دانشگاه آنها مىآيد بيرون كه فساد مىكند. حوزههاى علمى هم همين طور است. اگر در حوزههاى علمى قديمى تهذيب نباشد، اخلاق نباشد،
صحيفه نور ج 17 صفحه 21
آموزش معنوى نباشد، فقط آموزش علمى باشد، فقط علم در كار باشد، آنجا هم افرادى از آن خواهند بيرون بيايد كه دنيا را هلاك مىكنند، به هم مىزنند. پس آن دو ركن آموزش با ركن پرورش بايد بگوئيم كه اينها با هم هستند و اگر با هم در يك جمعيتى، در يك بنگاهى، در يك مدرسه اى، در يك دانشگاهى، اينها همدوش هم رفتند و جلو رفتند، آنوقت است كه ما استفاده از دانشگاه مىكنيم، استفاده از حوزههاى علمى مىكنيم، استفاده از همه جا مىكنيم، از آموزشهاى پائين و بالا، همه جا، همه مراتب. بنابراين چيزى كه مهم است، قضيه پروراندن روح اين اطفال از كوچكى تا برسد در هر جا كه مى روند، آنها را تربيت روحى بكنند و تربيت علمى، اگر چنانچه علم در يك قلب فاسد وارد شد، در يك مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شد، ضررش بيشتر از نادانى است. نادانى فقدان يك امر بزرگ است، اما ديگر ضرر زدن نيست و نابود كردن نيست. خلاف اينكه اگر دانش باشد بدون بينش اخلاقى و بينش نفسانى و الهى، اين است كه بشر را به هلاكت مى رساند. انبيا هم آنقدرى كه در تربيت پافشارى مىكردند و آنقدرى كه مردم را سوق مىدادند به اينكه مهذب باشند، آنقدر علم را سوق نمىدادند به علم. سوق به تهذيب بيشتر از او است براى اينكه او فايدهبيشتر است. البته علم هم يك چيزى است كه مورد نظر همه بوده و هست، لكن اينها بايد با هم باشند. اينها يك دو بالى هستند كه اگر يك ملتى بخواهد پرواز كند طرف سعادت، با دو تاى اينها بايد پرواز كند، يكىاش كه ناقص باشد نمىشود. و من اميدوارم كه شما آقايان اساتيد دانشگاه، علماى حوزهها، اين روابطتان را حفظ بكنيد. يكى از خيانتهائى كه به اين كشور شد، جدا كردن فيضيه به اصطلاح با دانشگاه بود. اساتيد از ملاها مىترسيدند مىگفتند اينها هيچاند، اينها تهى مغزند، اينها هيچى نمىدانند، حوزههاى ما هم از دانشگاهىها مىترسيدند، مىگويند آنها بيديناند همهشان. تفاهم وقتى بشود، من گمان مىكنم امروز اينجور نيست ديگر مسأله. وقتى كه پاى علما در دانشگاه باز شد و پاى اساتيد دانشگاه در حوزهها باز شد، آنوقت مىفهمند كه مسأله چه جنايتى وارد شده است بر اين كشور. وقتى كه اساتيد دانشگاه تشريف بردند به قم و با آقايانى كه مشغول هستند به اين كارها تماس گرفتند و با هم نشستند و مسائل را طرح كردند، آنوفت مىفهمند كه اينقدر فرياد كه زده مىشود كه اسلام يك فرهنگ غنىاى است در همه چيز، اين اسباب اين نمىشد كه آنوقت در ديوارهاى دانشگاه نوشته بشود كه اسلام يك، يا به تعبير اينطور هم نباشد، نظير اين را. اين براى اين است كه تفاهم در كار نبوده است. از اول اينطورى مىخواستند درست بكنند دانشگاه را و اطفال ما را از اول مىخواستند به يك فرمى اينها را بار بياورند كه دشمن بشوند با اسلام و با هر چه كه مربوط به اسلام است. اسم آخوند را توى دانشگاه نمىشد ببرى، اسم دانشگاهى هم در محيط فيضيه نمىشد ببرى. هر يك از اينها اگر مىرفتند آنجا، خودشان را غريب مىديدند، خودشان را هيچ مىديدند، مىديدند چه محيط بدى وارد شدهاند. اين براى اين بود كه اينطورى درست كردند تا اينكه اين دو جبههاى كه مىتوانند كشور را حفظ كنند و مىتوانند نجات بدهند از گرفتارىها، اينها دشمن هم بشوند. اين سركوبى او را بكند، او سركوبى اين را بكند آنها نتيجهاش را بگيرند و نتيجه را گرفتند، ديديم كه گرفتند. آنقدر پافشارى در دشمن كردند
صحيفه نور ج 17 صفحه 22
اين دو قشر، براى چه بود؟ آنقدر تبليغات سوء از همه اطراف نسبت به اين طبقه مظلوم علما و از آن طرف در آنجا، آنهمه تبليغات براى دانشگاهى و دانشگاه و اينها چه بود؟ براى چه اينطور بود؟ خوب، براى اين بود كه مى ترسيدند كه اگر اينها به هم نزديك بشوند و تفاهم كنند، بفهمند كه اسلام چه چيز است. اگر بروند اين آقايان اساتيد دانشگاه در حوزههاى علمى و پيش اساتيد ببينند كه اسلام چيست وحشت نمىكنند آنوقت. آنوقت مىفهمند كه ما چقدر مصيبت كشيديم در اين دورانها و خصوصاً اين پنجاه سال، براى اينكه ما با برادرهاى خودمان دشمن بوديم، هر كدام ديگرى را تضعيف مىكرديم. شما توجه داشته باشيد به اين معنا كه بايد اين پيوند بين دانشگاه و فيضيه برقرار باشد. بين حوزههاى علميه قديمى و حوزههاى علمى جديد بايد پيوند باشد تا بتوانيد شما كشور خودتان را حفظ كنيد. كشور شما اگر چنانچه شما دو قشر، قشر دانشگاهى، جوانهاى دانشگاه، اساتيد دانشگاه، معلمهاى دبيرستان و دبستان و امثال ذلك، كوشش كنند به اينكه بچهها را با حوزههاى علمى آشنا كنند، علماى آنجا هم كوشش كنند كه اهل علم آنجا و جوانهاى تحصيلكرده و محصل آنجا را با دانشگاه نزديك كنند، هماهنگ كنند، اگر اين دو قشر هماهنگ بشود و اگر صالح بشود اين دو قشر دانشمند، كشور ما هيچ نقص ديگرى نمىتواند پيدا بكند. همه مصيبتها براى اينهاست. يك فردى كه رفت در دانشگاه و به آنطور فساد بيرون آمد كه امثال اشخاصى كه شما مىدانيد، ا لبته يك كشور را به باد فنا خواهد داد و اگر صالح باشد هم، صلاح در يك كشورى ايجاد خواهد شد.
اذا فسد العالم فسد العالم عالم را عالم فساد مىكند، توده مردم فاسد نمىكند.
قطعنامه كنفرانس فاس، بيمه كردن اسرائيل است
الان ما از دست علماى اين دو ابر قدرت داريم رنج مىكشيم، براى اينكه آنها علماى فاسد، علماى سوء هستند. اين رنج كه ما داريم از اين كشورهاى اسلامى خودمان مىبريم، شما مىدانيد كه در فاس چه گذشت؟ و بعد از او اسرائيل چه كرد؟ راجع به فاس خيل حرف زده شده است، من آنها را ديگر تكرار نمىكنم. راجع به، يك كلمه من صحبت مىكنم كه آيا اين بندى كه، بند هفتم كه ادعا مىشود، بعضى از آنها ادعا مىكنند كه اسرائيل به رسميت شناخته نشده است، آيا شناخته نشده است؟ يا فقط شناخته شده است، يا شناخته شده با يك امر زايد؟ وقتى كه كشورهاى اسلامى مىنشينند با هم و از شوراى امنيت مىخواهند كه بيايد و امنيت را در همه كشورهاى منطقه، امنيت را در اينجاها تأمين بكند، اسرائيل از كشورهاى منطقه نيست؟ هست. اگر هست، استثنا شد در اين كنفرانس فاس يا استثنا نشد؟ خوب استثنا كه نشده، از كشورهاى منطقه هم هست. خوب، وقتى شما همه گفتيد كه بايد اسرائيل همانطورى كه حجاز، همانطورى كه لبنان، همانطورى كه جاهاى ديگر تأمين بشود و امنيت باشد، به طورى كه اگر يكىشان بخواهند به ديگرى تعدى بكنند، شوراى امنيت جلويشان را بگيرد، اين معنايش اين است كه اگر يكى بخواهد به اين اسرائيل صدمهاى بزند، يكى بخواهد عليه او كارى بكند، شوراى امنيت بايد به حكم همه اين آقايانى كه در فاس جمع شدند، بايد جلويش را بگيرد. اين بيمه كردن
صحيفه نور ج 17 صفحه 23
اسرائيل است زايد بر شناسايى. شناسائى اين است شما هم يكى از ممالك هستيد و خودتان هم حكومت داريد و خودتان هم حكومت داريد و خودتان چه، اين شناسايى، اما زايد بر شناسايى بيمه كردند اين اسرائيل را و اسرائيل بعدش چه كرد؟ بعدش در مجلس اسرائيل گفته شد كه اصل اين طرح ارزش نظر ندارد، ارزش اينكه ما بخوانيم ندارد. دنبالش هم اسرائيل اين جنايتى است كه همين دو روز متكفل شده و الان هم هست. جنايتى كه از قرارى كه بعضى از اين آقايان گفتند، آمريكا گفته است قصابى راه انداخته. شما ببينيد اگر آمريكا يك جائى را بگويد قصابى مىكنند، اگر سردسته قصابها بگويد كه قصابى مىكنند، چه واقعهاى در آنجا بايداتفاق افتاده بود. اين ملت مظلوم لبنان، بيروت و امثال آنها چه كردند و چه شده است؟ آقايان بيمه كردند اين كشورى را كه اعتنا به او نكردند. و من يك كلمه مىخواهم بگويم و آن اين است كه اگر اسرائيل در تمام عمرش يك راست گفته باشد، همين است كه اين قرارداد ارزش نگاه كردن ندارد. شما ببينيد آقايان مجتمع شدند اسرائيل را بيمه كردند، اسرائيل نه اينكه نمىفهمد اين چيزها را، مىفهمد. اسرائيل را بيمه كردند، شناسائى كردند. حالا يا اين هم جزء دروغهاى اسرائيل است و بند و بست است يا راست است. اين جمله كه اين قرار داد و اين قطعنامه ارزش نگاه كردن ندارد، صحيح است. چرا ندارد؟ براى اينكه آنهائى كه اين را امضاء كردند ارزش ندارند. اگر ارزش آنها داشتند، مىشد كه اسرائيل يك همچو كلمهاى بگويد؟ يك همچو توهينى كه به هر كس بكند، يك كسى كه بگويد اصل حرفهاى تو ارزش گوش دادن ندارد، نوشتههاى تو ارزش ديدن ندارد، هر كس به يك آدم عادى يك همچو كند تا آخر عمرش با او دشمن مىشود. اين آقايان طرفدارى از كسى كردند كه به آنها اينطور توهين كرده و آنها را اينطور تحقير كرده و دنبالش هم بيروت را و لبنان را و جنوب لبنان را آنطور به آتش كشيده. الان هم در حجاز اجازه نيست كه بگويند مرگ بر اسرائيل. از مرگ بر اسرائيل يك دستههائى كه رفتند و براى اسلام مىخواهند شكايت پيش پيغمبر اسلام ببرند، شكايت پيش خداى تبارك و تعالى در خانه او ببرند، نمىگذارند شكايت كنند، مىگويند بخوريد و صدايتان درنيايد. اى لبنانىها كتك بخوريد، كشته بدهيد، لكن نفس نكشيد. اين بيمه كردن اسرائيل اين است و او ارزش اصلاً براى شماها قائل نيست. او هيچ براى شما قائل نيست. خداى تبارك و تعالى ارزش براى اين قرارداد قائل نيست و اين قرارداد را قابل ذكر نمىداند. پيغمبرهاى دنيا حتى پيغمبر (اينها كه پيغمبر ندارند، اينها، اين اسرائيلىها حرف مىزنند، مثل مسلمان بودن بعضى از ماها) انبياى عظام هم براى اين قرارداد ارزش قائل نيستند. آنهائى كه مىگويند كه اسرائيل شناسائى شده است، مىدانند مسأله را كه شناسائى به اضافه شده است يا نمىدانند؟ اگر نمىدانند، كه نمىدانم چه بايد گفت. و اگر مىدانند، چطور اينها قبول مىكنند يك همچو تحقيرى را و يك همچو تحقير كوبندهاى را كه شايد هيچ دولتى نتواند از كس ديگر بپذيرد. چطور اينها با همه ساز و برگى كه دارند و با همه ادعاهائى كه دارند، يك دولتى كه عددش معلوم نيست چند تاست كه خود آنها هم با اسرائيلىها بد هستند، اين، اينها را اينطور تحقير كند و آنها بپذيرند. حالا هم كه اينطور تحقير كرده، حالا هم به طرفدارى از آمريكا، به طرفدارى از اسرائيل پليس حجاز جوانهاى ما را،
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 27
تاريخ: 29/6/61
پيام امام خمينى به مناسبت عيد سعيد قربان
بسم الله الرحمن الرحيم
والى الله المشتكى
در آستانه عيد سعيد قربان كه بايد به عموم مسلمانان جهان و بخصوص حجاج بيت الله الحرام، رهسپاران به سوى قربانگاه بزرگ ابوالانبيا حضرت ابراهيم خليلالله صلواتالله عليه و عليهم تبريك عرض كنم، معالاسف در اين سال مصيبتهائى بر مسلمين وارد شد كه به جاى تبريك، تعزيت بايد گفت. تعزيت نه فقط براى تجاوز شيطان بزرگ آمريكاى جنايتكار بر حريم مسلمين و نه فقط براى هجوم حكام تروريست و جنايت پيشه اسرائيل بر كشور عزيز اسلامى لبنان، و نه براى جنايات صدام عفلقى اين نوكر بى اراده آمريكا و اسرائيل بر مسلمانان عرب و غيرعرب و جنوب و غرب كشورمان ايران، و نه براى جست و خيز و شادمانى سران كشورهاى مصر، اردن، سودان، مغرب و غير آنان براى پيروزى دشمنان اسلام و بشريت بر مظلومان لبنان و بيروت و به خاك و خون كشيدن هزاران جوان و پير و طفل، زن و مرد بيگناه، گرچه همه اينها مصيبت است و تعزيت دارد، لكن مصيبت بزرگ و فاجعه عظيمى كه همه مصيبتها و فاجعهها پيش آن ناچيز است، آن است كه مشتى تروريست صهيونيست بى حيثيت، به بدترين وجه بر مسلمانان تاخت و تاز كنند. مسلمانانى كه داراى آنهمه امكانات معنوى و مادى هستند كه با يك تشر مىتوانند آمريكا را از منطقه عقب برانند تا چه رسد به اسرائيل. ما نه فقط براى آوارگى يك عده مظلوم كه از سرزمينهاى خود رانده شدند و پناهگاهى ندارند در سوك و عزا هستيم، كه مصيبت بزرگ آن است كه اين جنايتها به دست اسرائيل در مرئى و منظر دولتهاى مدعى اسلام انجام مىشود. فاجعه بزرگ آن است كه اين دولتهاى مدعى اسلام براى ناز شست آمريكا و اسرائيل فعاليت مىكنند كه مو به مو طرح كمپ ديويد يا شبيه آن را اجرا كنند و به دنبال اين جنايت عظيم صريحاً اسرائيل را به رسميت يا به آقائى بشناسند. فاجعه براى مسلمانان آن است كه بعضى از دولتهاى به اصطلاح مسلمان، با ديدن اين فجايع بزرگ مانع مىشوند تا مظلومان از دست ستمگران حتى ناله كنند.
مصيبت عظيم آن است كه آمريكا كه قريب نيم قرن بر مسلمانان جهان بخصوص منطقه، هر چه خواسته است ستم كرده و مخازن آنان را غارت نموده است، دولتها نه تنها از ترس آمريكا نمىتوانند اظهار مظلوميت مظلومان را حتى در كشورهاى خودشان بشوند، بلكه چنانكه ديديم با ملت غارتزده
صحيفه نور ج 17 صفحه 28
ايران كه با نهضت اسلامى خود مىخواهد فرياد مظلومانه سردهد و به ملتهاى مظلوم جهان داد خود را برساند، چهها كرده و در مخالفت با ايران حتى از آمريكا و اسرائيل گوى سبقت را ربودند و براى تقرب به ستمكاران، با تمام قواى تبليغاتى و تسليحاتى به متجاوز به ايران كمك نمودند. به جاى آنكه به ملت و دولت برادر خود دست اخوت و وحدت دهند، به آمريكا و اسرائيل دست عبوديت و ذلت دادند و به توطئه عليه ملت ايران برخاستند. ما اكنون از بسيارى از دولتهاى به اصطلاح اسلامى مأيوس هستيم و اميدى به هدايت آنان نداريم مگر آنكه خداوند متعال نظر عنايتى فرمايد و تحولى در آنان بوجود آورد تا مسائل را آنگونه كه شايسته است، بررسى نمايند و خود و كشور خود را از چنگال گرگان جهانخوار نجات دهند. اينك لازم است تذكراتى به زائران بيت الله الحرام و آنان كه در قربانگاه حضرت خليل الرحمن سلام الله عليه حاضر مىشوند، داده شود:
1- لازم است حجاج، مسائل حج را از واجبات و محرمات نزد علماى اعلام به خوبى ياد گيرند تا خداى نخواسته تخلفاتى حاصل نشود كه موجب هدر رفتن زحمات آنان گردد يا موجب محل نشدن آنان شود و براى خودشان اشكالاتى پيش آيد.
2- لازم است زائران محترم ايرانى توجه كنند كه از كشورى انقلابى و اسلامى و متعهد به احكام اسلام راهى حج شدهاند و چشمان دوستان و دشمنان بر آنها دوخته شده است. دوستان، براى آنكه ببينند زائران محترم به تعهد اسلامى خود باقى هستند و در رفتار و گفتار و برخورد با مسلمانان جهان آبروى انقلاب اسلامى شكوهمند خود را حفظ مىنمايند و در زحمتها و مشقتها و كمبودها كه لازمه قهرى اين سفر مقدس است، بردبارى و شكيبائى دارند و خداوند متعال را در امور حاضر و ناظر مىدانند و با سرافرازى به كشور خود باز مىگردند و كشور و انقلاب خود را در بين مسلمانان جهان سرافراز مىكنند و انقلاب اسلامى كشور عزيز خود را مسلمانان جهان و كشورهاى اسلامى صادر مىنمايند، يا خداى نخواسته بر خلاف اخلاق و كردار اسلامى از بعض آنان در مريى و منظر برادران اسلامى، عمل و يا گفتارى ولو كوچك صادر مىشود كه موجب هتك اسلام و جمهورى اسلامى كه از گناهان بزرگ نابخشودنى است. و دشمنان، براى آنكه در گفتار و كردار و اخلاق آنان خدشه كنند و خداى نخواسته اگر امرى گر چه بسيار ناچيز از آنان صادر شود، بهانه به دست آوردند و با بوقهاى تبليغاتى خود مطالب كوچك را بزرگ و بزرگتر جلوه دهند و بيش از پيش، چهره اسلام و انقلاب را در نظر اجانب و جهانيان واژگون و مسلمانان ايران را در نظر مسلمانان جهان مردمى بى بند و بار معرفى كنند و اسلام را مكتبى به دور از ارزشهاى والاى انسانى و ملت شريف ايران را ملتى منحط و دور از تمدن و تعالى، به خورد جهانيان دهند. بايد بدانند مسؤوليت حجاج محترم در پيشگاه مقدس خداوند متعال و در مقابل ملت شريف و مجاهد، در راه اسلام و تعاليم انسانى آن، بسيار خطير و بزرگ است. هرگز گمان نكنند امسال كه همه مىدانيم چنگال ابرقدرتها و وابستگان به آنان، به كشورهاى اسلامى و مظلومان جهان بيش از پيش فرو رفته و خون جوانان مظلوم مسلمين بيشتر از هر وقت از چنگال آنان مىچكد، مشابه سالهاى ديگر است .
صحيفه نور ج 17 صفحه 29
اكنون قدرتهاى بزرگ جهان از اسلام و برنامههاى غرب و شرق زدائى آن به وحشت افتادهاند و شيطان بزرگ، جوجه شيطانها را فرا خوانده و به تمام توطئهها براى خاموش كردن نور خدا دست يازيده است.
3- لازم است زائرين محترم بيت الله الحرام از هر ملت و مذهبى كه هستند به فرامين قرآن كريم گردن نهند و در مقابل سيل شيطانى بنيان كن اسلام زدائى شرق و غرب و وابستگان بى اراده آنان، دست اخوت اسلامى به هم دهند و به آيات شريف الهى كه آنان را به اعتصام به حبل الله فرا خوانده و از تفرقه و اختلاف تحذير و نهى نموده است، توجه كنند. از اين فريضه عبادى - سياسى اسلام، در آن امكنه شريفه كه بحق براى مصالح موحدين و مسلمين جهان بنا شده است، بيشترين استفاده معنوى و سياسى را نموده و به سر قربانگاه ابراهيمى - اسماعيلى توجه كنند، كه براى خداى تبارك و تعالى و هدف مقدس اسلام تا سر حد فداى عزيزترين ثمره وجود خود بايد ايستاد و از هدف الهى دفاع نمود. بايد شيطان بزرگ و ميانه و كوچك، اولى، وسطى و عقبه را از حريم مقدس اسلام و كعبه و حرم راند و بايد دست شياطين را از كعبه و حرم كشورهاى اسلامى كه حريم آن است قطع كرد و بايد دعوت خداوند متعال را لبيك گفت. بايد حجاج محترم كشور انقلاب اسلامى ايران فرياد مجاهدين شجاع و فداكار ملت شريف مجاهد را بر مسلمانان جهان در آن مجمع عمومى مسلمين برسانند و آنان را موظف نمايند كه حامل پيام ملت ايران به تمام ملتهاى مظلوم جهان باشند و فرياد ياللمسلمين اين ملت انقلابى
4- مسلمانان بايد بدانند كه پس از انقلاب اسلامى و توجه به قدرت خارق العاده اسلام، توطئههاى و نقشههاى امريكا از ايجاد تفرقه بين برادران اهل سنت و تشيع و هجوم به ايران كه مركز ثقل نهضت اسلامى است، تا نقشه عميق و گسترده هجوم به لبنان و آن جنايات عظيم، همه و همه براى اسلام زدائى و تضعيف اين قدرت الهى است. بايد بدانند نقشه امريكا كه به دست خبيث اسرائيل در جريان است، به بيروت و لبنان خلاصه نمىشود، كه اسلام در همه جا، در كشورهاى اسلامى خصوصا منطقه خليج فارس و حجاز مركز وحى الهى، هدف است. هدف اول آن است كه حكام منطقه گوش و چشم بسته در فرمان آمريكا و از آن دردناكتر اسرائيل باشند و ننگ هر تحقير و نوكرى را بپذيرند. در چنين جو و فاجعه عظيمى، ملتهاى اسلامى نبايد بى تفاوت باشند و از هيچ كوشش در راه حفظ اسلام و كشورهاى اسلامى نبايد دريغ كنند. چه دردناك و مصيبت بار است كه در جوار مسلمانان و دولتهاى به اصطلاح اسلامى، اسرائيل غاصب اينچنين جسورانه و فاتحانه به مردم مظلوم لبنان، به خواهران و برادران عزيز بيروتى تجاوز كند و به جاى آنكه دولتهاى كشورهاى اسلامى به دفاع، كه يك فريضه الهى و انسانى است، برخيزند، اينچنين نرمش نشان دهند، بلكه براى مقصد شوم آمريكا و اسرائيل به فعاليت برخيزند و به جاى اسرائيل ستم پيشه، ايران اسلامى و اسلام را در ايران هدف و تمام هدف قرار دهند. آيا اگر امروز توانستند عذرهائى براى سكوت بلكه كمك به مقاصد شوم اين جنايتكار و اربابش بتراشند، تاريخ را هم مىتوانند به انحراف كشند؟ آيا ملتهاى آزاد را هم مىتوانند فريب
صحيفه نور ج 17 صفحه 30
دهند؟ و آيا خداوند منتقم را هم با عذرهاى غير موجه خود مىتوانند قانع كنند؟ و آيا اينطور كه اينان اسلام بزرگ را به ملعبه و بازى گرفتهاند ، گناه بزرگشان بخشودنى است؟ و آيا از عهده جواب براى خونهاى زنان و مردان و كودكان بيگناه بيروت بر مىآيند؟
5 - چون لازم است در اين سفر مبارك بر جريانات و طرحهاى اسلامى - سياسى، هماهنگىهاى كامل بين تمام كاروانها و گروهها باشد و از هرج و مرج و امور مخالف با اخلاق اسلامى به طور كامل اجتناب شود، ضرورى است حجاج محترم و كاروانهاى حج از پيشنهادهاى متصدى محترم امور حج و حجاج، جناب حجت الاسلام آقاى موسوى خوئينىها پيروى نمايند، كه اگر خداى نخواسته هر كاروان و هر گروهى مستقلاً و بدون توجه به هماهنگى اقدام به امرى كنند، ممكن است فاجعهاى پيش آورد و انحرافاتى تحقق يابد كه چهره اسلامى جمهورى اسلامى و انقلابى دگرگون جلوه داده شود و اين گناه عظيمى است كه پيش خالق و خلق مسؤوليتى بس بزرگ دارد.
اينجانب اميدوارم كه حجاج عزيز ايدهم الله تعالى از خود و دوستان خود مراقبت نمايند كه اين عبادت با عظمت الهى، آلوده به گناه و خطايا نشود. در ميقاتهاى الهى و مقامات مقدس، در جوار خانه پر بركت خداوند تعالى، آداب حضور محضر مقدس خداوند عظيم، مراعات و قلوب حجاج عزيز از تمام وابستگىهاى به غير حق، آزاد و از آنچه غير دوست هست، تهى و با انوار تجليات الهى منور گردد تا اعمال و مناسك اين سير الى الله با محتواى حج ابراهيمى و پس از آن، حج محمدى، آراسته گردد و با سبكبارى از افعال طبيعت، همگان سالم از ورزهاى منى و منيت، با كوله بارى از معرفت حق و عشق محبوب، به اوطان خود باز گردند و به جاى سوغاتهاى مادى فانى، دستاوردهاى باقى ابدى براى دوستان به سوغات آورند. با مشتى پر از ارزشهاى انسانى اسلامى كه پيغمبران بزرگ از ابراهيم خليلالله تا محمد حبيبالله صلىالله عليهم و آلهم اجمعين به انگيزه آن مبعوث شدند، به دوستان عاشق شهادت بپيوندند. اين ارزشها و انگيزههاست كه انسان را از اسارت نفس اماره به سوء و وابستگى به غرب و شرق، نجات و به شجره مباركه زيتونه لاشرقيه و لاغربيه رساند. و اگر مسلمانان جهان به انگيزه انبياء عليهمالسلام كه عصاره آن در آخرين كتاب انسان ساز، قرآن كريم، اين كتاب هدايت كه از مبداء نور الله نورالسموات و الارض به مشكات قلب نورانى خاتم الرسل صلى الله عليه و آله و سلم تابش نمود تا قلوب انسانها را از حجابهاى ظلمت و نور برهاند و عالم را نور علا نور كند، پى برند و به اقيانوس نور متصل شوند، هرگز در اسارت شيطان و شيطان زادگان در نمىآيند و براى چند روز مسند توهمى و رياستهاى تخيلى، داغ ننگ و ذلت را بر جبين خويش نمىپذيرند و براى تقرب به شيطان بزرگ و طرح اسارت بار كمپ ديويد و اشباه آن، به جست و خيز بر نمىخاستند. هان اى قطرههاى جدا از اقيانوس قرآن و اسلام! به خود آئيد و به اين اقيانوس الهى متصل شويد و به اين نور مطلق استناره كنيد تا چشم طمع جهانخواران از شما ببرد و دست تطاول و تجاوز آنان قطع شود و به زندگانى شرافتمندانه و ارزشهاى انسانى برسيد. از اين زندگى ننگين كه مشتى اسرائيلى دورهگرد، بر شما حكومت كنند و مسلمانان مظلوم را در حضور شما پايمال نمايند،
صحيفه نور ج 17 صفحه 31
رهائى يابيد. بار الها! به ما خفتگان توفيق بيدارى عنايت فرما و حكام كشورهاى اسلامى را به خود آر كه با معيارهاى اسلامى بر مسلمانان حكومت كنند و بتهاى نفس و طاغوت را در هم شكنند.
6- بر روحانيون محترم و نويسندگان و گويندگان متعهد لازم است كه در فرصتهاى مناسب و در محضر مسلمانان، به جبران تبليغات مسمومى كه از وسائل ارتباط جمعى وابسته به آمريكا و اسرائيل، به شايعهافكنى و دروغپردازى بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى ايران اشتغال دارند، از اسلام و انقلاب اسلامى ايران دفاع نمايند و چهره واقعى آن را به جهانيان معرفى نمايند و دستاوردهاى اسلامى را كه با جهاد بىامان ملت متعهد ايران، با همه گرفتاريها و كارشكنىهاى دشمنان اسلام در داخل و خارج، نصيب كشورشان شده است، يادآور شده و ملتها را آماده كنند و از تهمتهايى كه از ناحيه بوقهاى تبليغاتى به اين ملت زده شده است پرده بردارند و نقشهها و توطئههاى آمريكا و وابستگان به آن را افشا كنند. از هجوم ارتش صدام عفلقى به امر آمريكا و پشتيبانى كشورهاى وابسته به آن، جهانيان را باخبر كنند. مسلمانان را از آنچه به دست بعضى از حكام آمريكايى بر اسلام و مسلمين مىگذرد كه بدترين آنها شناسائى رسمى اسرائيل و بعد از آن، تاخت و تاز وحشيانه به كشور اسلامى لبنان و شهيد و معلول كردن ده هزار مردم بيگناه و بى پناه است، آگاهى دهند. شايد ملتها با اعتقادبه خداى متعال از اين فاجعه بزرگ تاريخ كه روى مسلمانان را در جهان و در پيش نسلهاى آينده، خدانخواسته سياه مىنمايد، جلوگيرى كنند و اسلام عزيز و مسلمين را از اين ننگ بزرگ رهائى بخشند و خود را از اين تحقير و ذلت ناهنجار كه ياد آن هر مسلمان غيرتمند را مىلرزاند آزاد كنند.
7- اخيراً به دولتهاى منطقه كه براى فجايع مخالف با اسلام و تعليمات قرآن، گردهمائى مىنمايند، اخطار مىكنم كه اقدام و قيام بر ضد اسلام و ملتهاى اسلامى نكنند. در صورتى كه چنين كنند، دولت و ملت ايران كه بزرگترين قدرت منطقه است، به اذن الله تعالى بر شما نخواهد بخشود و هر پيامدى كه براى شما پيش آيد، خود مسؤول آن هستيد. از شما كه رگ حيات و شريان بزرگ اقتصاد و صنايع جهان در دستتان است، هيچ عذرى در پيشگاه معظم خالق و مخلوق پذيرفته نخواهد شد. اميد است انشاءالله تعالى اسلام عزيز با پشتيبانى ملل اسلامى در جهان خصوصا منطقه، به آمال خود برسد و مسلمانان جهان بر مستكبران پيروز شوند.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 32
تاريخ: 31/6/61
پيام امام خمينى به مناسبت دومين سالگرد جنگ تحميلى
بسم الله الرحمن الرحيم
دو سال از هجوم آمريكاى جهانخوار توسط جيره خوار خود، صدام عفلقى به كشور اسلامى ايران و در واقع به اسلام گذشت و با سپاس به درگاه خداوند متعال هر چه از اين جنگ ناخواسته تحميلى مىگذرد، قدرت اسلام و جمهورى اسلامى و قواى نظامى و انتظامى ايران و پايدارى ملت متعهد آشكارتر و افزونتر مىگردد و رسوائى جهانخواران و وابستگان و پيوستگان به آنان بيشتر و واضحتر مىشود و مشت خرابكاران و منافقان و منحرفان بازتر مىگردد و بحمدالله تعالى و با عنايات خاصه الهى و توجه حضرت بقيهالله ارواحنا لمقدمهالفدا، امسال كشور و ملت ايران با سالهاى گذشته فرقهاى چشمگيرى داشته است. سالهاى قبل ارتش فريب خورده صدام در كشور عزيز ما به جنايات خود ادامه مىداد و صدام تكريتى و اربابانش اميد داشتند كه بتوانند در داخل كشور به خرابكارى و جنايت ادامه دهند و خيال سردارى قادسيه را در سر داشتند و جدائى مناطق نفت خيز را در مغزهاى پوك خود مىپختند ولى در اين سال پر بركت مىبينيم و مىبينيد كه كاخهاى اميدشان فرو ريخته و قواى مسلح شجاع و مومن ايران آنان را با رسوائى هر چه تمامتر از كشور خويش راندهاند و اكنون چون دزدان در بلندىهاى ايران پناهگاه ساخته و در آنها خزيدهاند و قدرت مقابله را از دست دادهاند و از داخل كشور عراق با توپهاى دور برد و موشكها مناطق مسكونى عرب نشين را مىكوبند و مردم شهرهاى مقاوم مرزى را به شهادت مىرسانند و بلند پروازىهاى سردار قادسيه بدل شده است به دريوزگى از اين دولت و آن دولت و به مشتى دروغ كه خود را به آن دلخوش و روى خود را با سيلى سرخ كرده است و به خيال خود ارتش خويش را فريب مىدهد و انتقام شكست مفتضحانه خود را از ملت مظلوم عراق و فرماندهان ارتش خود گيرد و مضحكتر از همه اينكه جزيره خارك را منطقه نظامى اعلام مىكند و پشتيبانان شكست خورده او دامن به اين دروغ زدهاند كه شايد اين حيله موجب شود كشتىهاى نفتكش به جزيره خارك نيايند و ايران را وادار به صلح نمايند كه اين حيله شيطانى نيز خنثى و نقش بر آب شد، چرا كه رزمندگان ايران شجاعانه از خاك و بندرهاى ايران دفاع مىنمايند و دولت با اعلام بيمه كشتىهاى نفتكش، اين نقشه را باطل كرد. و امروز قدرت نيروهاى مسلح ايران از ارتش و سپاه و بسيج و قواى انتظامى و عشايرى و مردمى آنچنان است كه مىتواند با راحتى شهرهاى عراق را در هم كوبد، لكن پيروى از احكام اسلام عزيز آنان را از تجاوز به حريم شهرهاى مسكونى باز
صحيفه نور ج 17 صفحه 33
داشته است و اگر خداى ناكرده فرماندهان و پرسنل قواى مسلح ما چون صدام و قواى تابع او بودند كه به اسلام و احكام نورانى آن اعتنائى نداشتند و از ارزشهاى انسانى بىبهره بودند، شهرهاى عراق چون شهرهاى خوزستان و امثال آن در هم كوبيده مىشد. در سال گذشته توطئه گران مطبوعات و بازيگران رسانههاى گروهى وابسته به آمريكا و صهيونيسم با كمال وقاحت ايران را متهم مىكردند كه از اسرائيل اسلحه وارد مىكند و طرفدار اسرائيل جنايتكار است، اكنون در كنفرانس فاس، فاش و روشن شد كه طرفدار اسرائيل، صدام جنايتكار و اكثر دولتهاى منطقهباشند. طرفدارى از جنايتكارى كه با كمال جسارت پس از آنهمه تبهكارى هايش و خدمتگزارىهاى دويلههاى منطقه، آنان را به باد مسخره گرفته است و آنان را آنچنان تحقير نموده كه جز خود آنان هر انسانى را خجالت زده مىكند و خجالت نه از براى سران اين دولت ها، بلكه براى انتسابشان به اسلام و از آن جهت كه متأسفانه امور مسلمانان به دست اينان است. پيامد آن خدمتگزارىها به اين جنايتكار، قتل عام بيگناهان بيروت، جنايتى كه عمق آن را ما نمىدانيم، حجم جنايت به قدرى بوده است كه به حسب گزارش خبرگزارىها خشم جهانيان را برافروخته است، حتى جنايتكاران جهان چون ريگان و حسنى مبارك را به صورت ظاهر وادار به محكوم نمودن آن نموده است. حجم جنايت به گونهاى بوده است كه حتى خبرگزارىها و روزنامههاى طرفدار اسرائيل آن را محكوم و بزرگترين جنايت پس از جنگ جهانى دوم دانستهاند و به گونهاى بوده است كه حتى خود جنايتكاران نمونه جهان چون اسرائيل و فالانژها و ديگر همدستانشان هر يك به ديگرى نسبت مىدهد و بزرگترين مصيبت براى مسلمانان آن است كه از سران دولتهاى منطقه نفس بر نمىآيد و از آن فجيعتر و ننگآورتر طرفدارى بى قيد و شرط بعض حكام منطقه است و باز هم در حجاز از جنايت اسرائيل و پدربزرگ او امريكا نمىشود اسم برد. و ما با سپاس به درگاه پروردگار عالميان، باز هم مددهاى غيبى را از اسلام و جمهورى اسلامى دريافت مىكنيم و خداوند كيد آنان را كه دولت ايران را طرفدار اسرائيل معرفى مىكردند به خود آنان برگرداند و آنان را نزد ملت رسوا كرد و صدام عفلقى كه براى روبروئى با اسرائيل بهانه مىتراشيد و خواست با آن بهانهها خود را از دست مدافعان سلحشور ايران نجات دهد، در كنفرانس فاس به حمايت و شناسائى اسرائيل و بيمه و امنيت آن گريبان پاره كرد و مكروا و مكرالله و الله خير الماكرين .
اكنون كه بزرگداشت هفته جنگ تحميلى فرا رسيده است و بحمدالله تعالى قواى مسلح و غيور ايران با سرافرازى تمام و غرور آفرينى براى اسلام و ملت بزرگ، مراحل آخر پيروزى را طى مىكند، لازم است ملت شريف ايران عموما و خصوصا دولتمردان و گويندگان و نويسندگان و شاعران و هنرمندان از اين قشرهاى فداكار هر يك به سهم خود قدردانى نمايند و مراحل مختلف پيروزى اين حماسه آفرينان را با گفتار و نوشتار و كردار خود در معرض نمايش گذارند و در محافل هفته جنگ
صحيفه نور ج 17 صفحه 34
فوايد و نتايج و پيامدهاى آن را برشمارند و روح شجاع اين رزمندگان بزرگ را هر چه بيشتر تقويت كنند. ملت شجاع و متعهد، اين هفته لازم است حضور خود را در صحنه جنگ اثبات نمايند و مشت محكمى به دهان ياوه سرايان بكوبند. امروز ابرقدرت ها، ملت حاضر در صحنه ما را متهم مىكنند كه از جمهورى اسلامى رو برگردانده و از جنگ كه حقيقتاً دفاع از اسلام است خسته شدهاند . آنان ملت ايران را نشناختهاند و ناچار به دروغپردازى پرداختهاند و با اتهامات گوناگون به قواى مسلح و ملت ايران، تصميم دارند به هر صورتى كه هست بار ديگر جنايات خود را در ايران تكرار نمايند، ولى ملت رشيد و مقاوم ايران در مقابل آنان ايستادهاند و هرگز به آنان چنين اجازهاى را نخواهند داد. آنان مى خواهند با جمهورى اسلامى مخالفت كنند، چرا كه اين مخالفت مردم عزيز ما را مصممتر خواهد نمود تا براى مبارزهاى طولانىتر دست در دست يكديگر نهند و از ايران واسلام عزيز و استقلال و شرف خويش دفاع نمايند. لهذا ملت شريف در سراسر ايران از روحانى و دانشگاهى و بازاريان و جوانان عزيز محصل تا رزمندگان فداكار و ساير قشرهاى معظم در اين هفته جنگ به شكرانه پيروزى اسلام پشتيبانى خود را از جمهورى اسلامى و قواى مسلح، فداكاران در راه هدف كه اسلام و ايران است به ثبوت برسانند و نيز ياد شهداى فداكار را كه جمهورى اسلامى و پيروزى ها، رهين جان نثارى آنهاست، زنده نگه دارند و از معلولين عزيز و آسيب ديدگان و آوارگان مقاوم در راه استقرار حكومت الله تفقد و قدرشناسى نمايند و از بازماندگان شهدا دلجوئى و به آنان دلدارى دهند، گر چه زبانها و قلمها در توصيف جوانان و نوجوانان، پيران و سالخوردگان عزيزى كه خون پاك خود و سلامت خويشتن را فدا كردهاند تا اسلام زنده و كشور پاينده بماند و از شر دشمنان خونخوار آزاد شود، عاجزند و نيز عاجزند كه به پدران و مادران دليرى كه چنين فرزندانى را تربيت كردند و به اسلام تقديم نمودند دلدارى دهند و از خواهران و برادرانى كه در جوار آنان بودند دلجويى نمايند، اينان مشمول عنايات و رحمتهاى بىپايان خداوند، در جوار اولياء عظيم الشان، با سعادت در دنيا و آخرت قرينند، خدايشان رحمت و بركت دهد. درود بى پايان به روح پاك شهيدان راه حق و سلام فراوان بر آسيب ديدگان و آوارگان در جبهههاى دفاع از اسلام و ايران اسلامى و درود و سلام بر بازماندگان شهدا و خانوادههاى آسيب ديدگان و سلام خداوند و انبياء و اولياء او بر بقيهالله ارواحنا لمقدمهالفدا
روح اللهالموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 38
تاريخ: 3/7/61
بيانات امام خمينى در ديدار با آيت اللهزاده صدوقى و مسؤولان نهادها، ارگانها و ادارات دولتى استان يزد
آنچه را كه براى هميشه باقى مىماند خدمت به اسلام و احكام خداست
بسم الله الرحمن الرحيم
استان يزد چون هميشه با عقل و تدين اداره مىشده است، مردم آن همواره متدين و طرفدار اسلام هستند و در انقلاب هم يزد مؤثر بوده است و من اميدوارم كه يزد نمونهاى باشد براى ساير استانهاى كشور و همانطور كه مردم آن متعهدند، متعهدتر باشند. امروز روزى است كه همه ما بايد كوشش كنيم تا نقشهها و جنايات ابرقدرتها و طرفداران داخلى آنها كه شكست خوردهاند را خنثى كنيم. رفتن آقاى صدوقى كه شخصى متعهد و عاقل و فعال و از همه جهات انگشت شمار بوده، براى ما باعث كمبود است و ما امثال ايشان را كم داريم. خداوند ايشان را رحمت كند. البته بعد از آقاى صدوقى، آقاى خاتمى همه كارها را با كمك آقازاده صدوقى انجام مىدهند و من اميدوارم كه آقايان قدر اين نعمت را را بدانند و با همكارى همه ارگانها مسائل حل شود و بدانيد آنچه را كه براى هميشه باقى مىماند خدمت به اسلام و احكام خداست و ساير چيزها از بين رفته و فانى مىشوند انشاءالله موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 39
تاريخ: 4/7/61
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از سردبيران، مديران معاونان، مسؤولان، كاركنان وخبرنگاران سازمان خبرگزارى جمهورى اسلامى
آنچه كه در خبرگزارىها مهم است كيفيت آن است
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه كه در خبرگزارىها مهم است كيفيت آن است، زيرا هر كدام كه به راستى و راستگوئى نزديكتر باشد، شوق انسان را به گوش دادن بيشتر مىكند. در جمهورى اسلامى بايد صادقانه تمامى اخبار و خصوصا مسائل مربوط به جنگ و نحوه برخورد دولتهاى بزرگ با ملت ايران براى مردم بازگو شود. امروز كارهاى ايران مورد توجه دنيا و خبرگزارىها و مطبوعات و راديوها و تلويزيونهاست و همه آنها مراقب هستند كه چيزى پيدا نموده و بااضافات و دروغپردازىها به جمهورى اسلامى صدمه وارد سازند و با مصاحبههاى صد درصد دروغ با افراد مغرض، يا اظهار نظرهاى بى مورد درباره افراد مىخواهند اذهان مردم را منحرف سازند و يكى از چيزهائى كه زياد روى آن تبليغ مىكنند مسأله انقلاب و اسلام است، چرا كه مسلم است اگر اسلام رشد پيدا كند جلوى خائنين راگيرد. و اگر ما مىگوئيم كه انقلاب بايد صادر شود، يعنى اسلام بايد در همه جا رشد پيدا كند و ما بنا نداريم در جائى دخالت نظامى كنيم. من اميدوارم خبرگزارى جمهورى اسلامى به واسطه خصوصيتى كه در آن هست رشد نموده و همه ما و شما در كارها خداوند را ناظر خود ببينيم و بهاند ازه مسؤوليت تبليغ نموده و تلاشهاى دشمنان را خثنى سازيم. خداوند همه ما و شما را در خدمت به اين مردمى كه هميشه در ظلم و ستم بودهاند موفق بدارد. خداوند مجروحان شما را شفا و شهدا را رحمت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 35
تاريخ: 1/7/61
پيام امام خمينى به مناسبت آغاز سال تحصلى 62 - 61
بسم الله الرحمن الرحيم
اكنون كه با تأييد خداوند متعال و توجه خاص بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفدا مراكز آموزش از دبستانها و دبيرستانها گشايش مىيابد و مراكز سرنوشت ساز كشور و جمهورى اسلامى به فعاليت بر مىخيزند، تذكراتى را كه كراراً دادهام، به علت اهميت موضوع، شايسته تكرار مىبينم.
اينجانب خود را مسؤول اسلام و ملت محترم مىدانم تا در اين امر حياتى باز تأكيد و پافشارى نمايم. اميدوارم همه دست اندركاران امور تربيتى و آموزشى و تمام دولتمردان جمهورى اسلامى و همه روشنفكران متعهد و گويندگان و نويسندگان و بالاخره فرد فرد ملت ايران كه نزد خداوند قهار مسؤول هستند، در اين امر كه در رأس امور است، نه تنها سهل انگارى و مجامله ننمايند كه با جديت و پشتكار براى هر چه غنىتر و بهتر شدن اساس آموزش و پرورش اقدام نمايند.
1- بايد سعى شود متصديان امور تربيتى از مرتبه ابتدائى تا آخر از اشخاص صالح و متعهد و معتقد به جمهورى اسلامى انتخاب شوند، افرادى كه هيچ گونه گرايش به مكتبهاى انحرافى شرق و غرب نداشته باشند. دانش آموزان عزيز با كمال دقت و بيطرفى اعمال و كردار دبيران و معلمين را زير نظر بگيرند كه اگر خداى نكرده در يكى از آنان انحرافى ببينند بلافاصله به مقامات مسؤول گزارش نمايند و خود دبيران و معلمين با هشيارى مواظب همكاران خود باشند تا اگر بعضى از آنان خواستند افكار انحرافى خود را در خلال تدريس به فرزندان ميهن اسلامىمان القاء كنند، از آنان جلوگيرى نمايند و در صورتى كه فايدهاى نبخشيد با قاطعيت مطلب را با مسؤولان در ميان بگذارند. ايران امروز ديگر تحمل افكار غربزده و شرقزدگى مشتى خائن را ندارد. ما بايد با تمام وجود به استقلال فرهنگى برسيم كه استقلال فرهنگى پايه و اساس كشورى آزاد و مستقل است. استادان عزيز بايد خود اين اعتقاد را بيابند كه تنها فرهنگ ايران اسلامى است كه نجاتبخش كشور و ملتمان مىباشد. معلمان عزيز خود بهتر مىدانند كه فرهنگ استعمارى در زمان اين پسر و پدر چه به روز اين كشور و ملت آورده است. به فرهنگ غنى ايران اسلامى تكيه كنيد و مطمئن باشيد كه پيروزى از آن شماست. فرزندان عزيزتان را در سر كلاسها به صورتى تربيت نمائيد كه وقتى فارغ التحصيل مىشوند جوانان برومندى تحويل جامعه گردند كه با تمام وجود معتقد باشند كه آنچه بدبختى داشتند از ابرقدرتهاى شرق و غرب و شرقزدگى و غربزدگى است.
صحيفه نور ج 17 صفحه 36
2- دبيران و معلمان و به طور كلى استادان، سخت از دانش آموزان مواظبت نمايند تا گروهگهاى چپى روسى و امريكائى و منافقين امريكائى آنان را فريب ندهند. فرزندان عزيزم خود از يكديگر به بهترين وجه مراقبت نمايند و در صورتى كه مشاهده كردند كه بعضى از دشمنانشان در لباس دوست و همشاگردى مىخواهند آنان را جذب گروه خود كنند، به مقامات مسؤول معرفى نمايند و سعى كنند اين كار خود را به صورتى مخفى انجام دهند. فرزندان عزيزم! شما خوبدانيد كه مقدرات جمهورى اسلامى در آينده به شما سپرده مىشود. از خود و دوستان كاملاً مراقبت نمائيد تا در ابعاد مختلف، چه بعد اعتقادى و چه ابعاد دگر صراط مستقيم را بپمائيم، زيرا گرايش به يكى از مكتبهاى انحرافى و نيز وابستگى فكرى و عملى به غرب و شرق اگر چه بسيار كوچك، نه تنها خودتان را نابود مىكند كه در صورت سهل انگارى ولو در دراز مدت به ديگران سرايت خواهد كرد و همه ما در پيشگاه خداوند متعال و نسلهاى آينده مسؤول خواهيم بود. بايد توجه داشته باشيد كه نفوذ منافقين و ديگر خرابكاران و افراد منحرف در دبيرستانها و ديگر مراكز تعليم و تربيت موجب تباهى اسلام است و مسؤول آن، همه دستاند ركاران امور تربيتى مخصوصاً دبيران و معلمان و دانش آموزان حزب اللهى مىباشند. همه مىدانيم كه سرنوشت يك كشور و يك ملت و يك نظام، بعد از تودههاى مردم در دست طبقه تحصيلكرده است و هدف بزرگ استعمار نو به دست گرفتن مراكز اين قشر است. كشور ما در دهههاى اخير هر چه صدمه ديده و رنج كشيده است از دست خائنين اين قشر بوده است. وابستگى به شرق و غرب توسط غربزدگان و شرقزدگان و به اصطلاح روشنفكران كه از دانشگاهها برخاستهاند ولى چهارچوب فكريشان در مدارس ابتدائى و متوسطه درست شده است، به فرهنگ، دين و كشورمان صدمههاى بيشمار زدهاند ، چرا كه اين افراد براى تكميل وابستگى به شرق و غرب و اخيراً امريكا هر كارى كه توانستهاند به نفع آنان انجام دهند دادند. چون درس خوانده بودند با كوله بار غربزدگى و شرقزدگى چون دزدانى كه با چراغ آيند، براى اربابان و كعبههاى آمالشان گزيدهتر كالاها را انتخاب كردند. گر چه ما مسؤول آنچه در آن روزگاران بر ملتمان رفته است نيستيم، لكن امروز رئيس جمهور و دولت و مجلس شوراى اسلامى و تمامى متصديان امور تربيتى در مقابل خداوند قادر و تودههاى ملت مستضعف مسؤول هستيم. كلكم راع و كلكم مسؤول و بايد بدانيد كه از مسؤوليتهاى بسيار بزرگ، مسؤوليت دينى و ملى است، مسؤوليت در مقابل مستضعفان و مظلومان است و بالاخره مسؤوليت در پيشگاه خالق و خلق، آن هم در طول تاريخ آينده. مسامحه و سهل انگارى در تعليم و تربيت خيانت به اسلام و جمهورى اسلامى و استقلال فرهنگى يك ملت و كشور مىباشد و بايد از آن احتراز كرد. امروز دانش آموزان بايد سعى كنند تاريخ انقلاب اسلامىمان را و نقش وحدت بين خودشان و دانشگاهيان را با روحانيون بياموزند، زيرا اگر روحانيون شما را و شما روحانيون را بشناسيد و با هم تفاهم كنيد، مطمئن باشيد كه جناحهاى غربزده و شرقزده از منافق و چپگرايان و ديگر خرابكاران و منحرفان بر شما و كشور اسلامىتان طمع نخواهند كرد و اگر هم طمع كنند، با شكست قطعى مواجه خواهند شد. و بدانيد كه بى انگيزه نبوده است كه رژيم سابق از شاعران و نويسندگان و سخنگويان و
صحيفه نور ج 17 صفحه 37
شايعه سازان و روزنامه نگاران وابسته براى تفرقه بين اين دو گروه استفاده مىكردند كه متاسفانه آنچنان در اين امر موفق شدند كه اين دو قشر دشمن سرسخت يكديگر شدند و رفت و آمد هر گروه در محيط ديگرى ممنوع اعلام شده بود و هيچ يك چشم ديدن ديگرى را نداشت و اين اختلافات را رضا خان و پسرش دامن زدند تا كشور ايران را در تمامى ابعاد وابسته به قدرتها كردند و آنچنان مردم را از خود و فرهنگ خود و فرهنگ غنى اسلام بيگانه كردند كه در هر چيز خود را به بيگانگان محتاج و خويشتن را فاقد همه ارزشها مىدانستند و اين فاجعه موجب گرديد تا كشور و اسلام بزرگ را عقب نگه دارند و به سر اين كشور و ملت، آن آمد كه همه مىدانيد كه جبران آن محتاج به فعاليت همه جانبه شبانه روزى ملت و دولت و شما مىباشد و اميد است تا با هماهنگ شدن همگان و راهنمائىهاى متفكران و عالمان متعهد و بيرون راندن ياس و نااميدى از خود و يافتن خويشتن خويش و فرهنگ عظيم خود به زودى به استقلال كامل دست يابيم و ملت مظلوم بتوانند به مدارج عاليه معنوى و مادى خود برسد.
3- مادران و پدران متعهد از رفت و آمدهاى فرزندانشان سخت مراقبت نمايند و آنان را زير نظر بگيرند تا خداى ناكرده صيد منافقان امريكائى و منحرفان روسى نگردند و وضع درسى آنان را دنبال كنند، چرا كه نقش مادران و پدران در حفظ فرزندانشان در سنين دبستان و دبيرستان بسيار مهم و ارزشمند است. بايد توجه داشته باشند كه فرزندانشان در سنينى هستند كه با يك شعار گمراه كننده فريب مىخورند و خداى ناكرده به راهى قدم مىگذارند كه جلوگيرىاز آن از هيچكس ساخته نيست. مادران و پدران توجه داشته باشند كه آنان از همه كس موثرتر براى نجات فرزندانشان از گرداب جهل و فساد مىباشند. به همين جهت دلسوزانه و متعهدانه با اساتيد فرزندانشان در تماس باشند و آنان را در اين مهم يارى دهند و از آنان يارى گيرند. اميدوارم اين نونهالان، استقلال فرهنگى، سياسى، اقتصادى و نظامى فرداى ما را تامين كنند و ما را از شر ابرقدرت نجات دهند و پايه گذاران جهان سوم راستين گردند. اميد است با تاييد خداوند متعال و اعتماد به قدرت ايمان و عنايت حضرت بقيه الله روحى لمقدمه الفدا طرق غيبى به روى همه باز و راه سعادت و ترقى روحى و جسمى بر همگان گشاده گردد. والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 40
تاريخ: 8/7/61
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور و كليه سرپرستان كميتههاى انقلاب اسلامى مناطق تهران
اختلافاتى كه مشاهده مىشود از ضعف ايمان است
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از امورى كه در اخلاق توجه به آن مهم است اينكه مسائل تكرار شود و اين تكرار و تذكر هم در خود انسان و هم در ديگران تأثير مىكند، از اين جهت من بعضى از مسائل را تذكر مىدهم. شما مىدانيد آن چيزى كه اين نهضت و اين انقلاب را به ثمر رساند ايمان بود و مؤمنين همانطور كه قرآن شريف فرموده است برادر يكديگر بوده و فرقى بين آنها نيست. هواى نفس انسان مىخواهد هر چه بشود بگويد من كردهام، و اين آثار خودخواهى است و اختلافاتى هم كه مشاهده مىشود از ضعف ايمان است. آنها كه مىخواهند براى خدا كار كنند، چه خودشان و چه برادرانشان و چه افرادى ديگر انجام بدهند، براى آنها فرقى نمىكند. و من اميدوارم همه ما بتوانيم در جمهورى اسلامى اين قدم را كه بالاترين قدمهاست برداريم. آن روزى كه شما احساس كرديد محبت و برادرى بين شما و ساير قشرهاى خدمتگزار زيادتر مىشود، بدانيد كه ايمانتان زيادتر گرديده است. شما مىدانيد كه الان كشور ما محتاج اين است كه قواى مسلح با هم باشند و اگر خداى نخواسته بين كميتهها و سپاه پاسدارن تفاهم نباشد، به مقصدى كه آن اسلام است، نخواهيد رسيد. و هرگز در اين فكر نباشيد كه من كميتهاى هستم و بايد تنها كميته كارش بهتر باشد، و سپاه هم همين را بگويد. در اين فكر باشيد كه با برادرى كارها را انجام دهيد و اين اصل قرآنى را كه مؤمنين با هم برادر هستند بپذيريد و با هم دوست و به يكديگر محبت داشته باشيد و خير همديگر را بخواهيد و آن خواطر نفسانى و باطنى كه عبارت از جدائى سپاه از كميتهها باشد را دور بيندازيد. اين رمز موفقيت جامعه است.
بايد براى خدا مراتب و سلسله مراتب را حفظ كنيد
رمز دوم اينكه گرچه كشور ايران بالا و پائين ندارد و آن دولهها و سلطنهها رفتهاند و ما خودمان هستيم، لكن بايد نظم و نظام باشد. شما بايد براى خدا مراتب و سلسله مراتب را حفظ كنيد و اگر بنا باشد هر كس خودش رأى بدهد و عليحده عمل بكند، آنوقت است كه معنويات و موفقيتها عادى هم از بينرود. و شما مىدانيد با آنكه پيغمبر اكرم در مسجد مىنشست و كسى كه وارد مىشد نمىدانست كه كدام يك از آنها پيغمبر است، با اين حال همه مامور اطاعت از او بودند. ما همه برادر هستيم، لكن
صحيفه نور ج 17 صفحه 41
اگر نظام نباشد برادرى هم به هم مىخورد. مثلاً اگر در جنگ بنا باشد از فرماندهى اطاعت نشود، مسلماً شكست خواهيم خورد. در جنگ آنوقتى شكست نيست كه همه گوش به فرمان كسى باشند كه وقتى نقشه و فرمان مىدهد همگى به آن عمل كنند و ذكر فان الذكرى تنفع المومنين . پس با اتكال به خداوند تعالى روحيه خودمان را تقويت كنيم و با هم برادر باشيم و بدانيم آنها كه با هم اختلاف دارند، موفقيت هم ندارند و شما نمىخواهيد با زور موفقيت پيدا كنيد شما مىخواهيد با اخلاق خوب و كردار خوب با مردم رفتار كنيد تا پيش خدا و خلق آبرومند باشيد و مردم را از خودتان بدانيد و اگر تفنگ و اسلحه هم در دست شماست، با اخلاق مردم را خاضع كنيد و خضوع قلبى ميزان است و اگر بتوانيد قلب مردم را همراه خود كنيد، اين چيزى است كه پيش خداوند دوام و ثبات دارد. من دعاگوى شما هستم و اميدوارم انشاءالله به وظايف دينى و اسلامى و كشورى خودتان عمل كنيد. والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 42
تاريخ: 10/7/61
پيام امام خمينى به مناسب فاجعه دلخراش بمب گذارى در خيابان ناصر خسرو
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
انفجار جنايتبار عظيمى كه شب گذشته صداى مهيب آن را شنيديم و حجم عظيم آن را در وسايل ارتباط جمعى خواهيد ديد و شنيد، در جنوب شهر تهران در بين جماعت مظلومى كه از طبقه مستضعف و مستمند تشكيل مىشود اتفاق افتاد و صدها بيگناه و مظلوم را شهيد و مجروح كرد. كودكان نورس را درآغوش مادران به هلاكت رساندو شرافت و انسانيت را به سوگ نشاند و چهره قبيح آمريكائيان منافق و منحرف را بيشتر ظاهر كرد. اينان انتقام شكست مفتحضانه خود را از مظلومان متعهد به اسلام جنوب شهر مىگيرند و شكست خود را از چشم آنان مىبينند. جنوب شهريهاى محروم و طبقه مظلوم در طول تاريخ با تعهد به ارزشهاى انسانى و اسلامى، بيشتر و مصممتر در مقابل قدرتها و وابستگان و دلباختگان به آنها بپا خاسته و مىخيزند و اينان هستند كه با مشت گره كرده خود و حضور دائم درصحنه اسلام، قدرتها را در هم مىكوبند و طمع كاران را كه به دنبال قدرتها بودند، مأوس نمودند. سربازان و سپاهيان و بسيجيان و ساير قواى مسلح امروز ما نيز در همين طايفه و طبقه هستند. ملت عزيز ما مىبينند كه هر وقت پيروزى نصيبشان مىشود و رزمندگان دلير و مجاهد ايران، دشمنان اسلام و ملتها را شكست داده به عقبرانند، به انگيزه انتقام از آنان، يك عده مظلوم را به خاك و خون مىكشند و عقدههاى خود را مىگشايند و به گمان باطل خود مىخواهند تزلزل و سستى در رزمندگان شجاع بوجود آورند. اينان قدرت اسلام و ايمان را نشناخته و با انگيزههاى حيوانى و غربى خود ملت اسلام را مىسنجند. اينان از فهم حقايق محروم و از انگيزههاى الهى بيخبرند صم بكم عمى فهم لايعقلون و شايد يكى از انگيزههاى باطل آنان، آن است كه اذهان ملت ايران و ملتهاى مظلوم جهان را از شكست مفتضحانه آمريكا در جنگ صدام عفلقى و رانده شدن او از ايران، منحرف و به اين فاجعه بزرگ متوجه كنند و بهانه به دست رسانههاى گروهى خارجى دهند تا با تبليغات دامنهدار خود بر اين شكست بزرگ آمريكا و نوكر بى ارادهاش صدام، پرده پوشى كنند و يا از حجم بزرگ پيروزى رزمندگان شجاع بكاهند، غافل از آنكه ملت انقلابى ايران دفاع از اسلام و قطع دست شيطان بزرگ از منطقه را در رأس برنامههاى خود مىداند. در عين حال كه هر انسانى كه از فطرت الهى خود خارج نشده، براى اين جنايت بزرگ و براى به شهادت رسيدن يك
صحيفه نور ج 17 صفحه 43
عده كودك و بزرگ بيگناه در سوگ است و از مصدوم و مجروح شدن برادران خود متأثر و متأسف است، پيروزى غرورآفرين و كفرشكن سلحشوران جبههها را از ياد نمىبرد. ملت بيدار ايران حيلههاى شيطانى اين تبهكاران را شناخته و مرتكبين آنان را نيز مىشناسد و انكار آنان را چون انكار اسرائيل در جنايت حيوانى خود در بيروت مىداند.
اينجانب پيروزى بزرگ سلحشوران ايران را به اسلام و ولىاللهالاعظم ارواحنا لهالفدا و ملت شريف ايران تبريك و اين فاجعه دردناك را به همگان بويژه به بازماندگان و مادران و پدران اين مظلومان تسليت عرضكنم. جناب آقاى نخست وزير موظف مىباشند كه هيأتى براى رسيدگى به خانوادههاى شهدا و خسارت وارده تعيين نمايند و در صورت احتياج مظلومان اين واقعه، به آنان كمك و خسارات را تأمين نمايند. درود بر شهدا و آسيب ديدگان مظلوم و رحمت خداوند بر شهيدان.
از خداوند تعالى صبر براى بازماندگان و صحت و شفا براى مجروحان و آسيب ديدگان خواهانم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 44
تاريخ: 11/7/61
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان و مسؤولين دانشكده افسرى و بانوان و مددكاران دايره شهداى ارتش جمهورى اسلامى
فرماندهان شما از سنخ خود شما هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از حضور اين عزيزانى كه با چهرههاى نورانى در اينجا آمدهاند تشكر مىكنم و هميشه دعاى به همه قشرها خصوصاً سربازان اسلام، از ياد نخواهد رفت. شما بايد توجه به اين معنا داشته باشيد كه اين جمهورى اسلام اسلامى، مخلوط يك قوائى است كه براى دنيا نمىتواند شناخت داشته باشد. اصلاً اين تركيب در دنيا سابقه نداشتهاست، تركيبى از ارتش و روحانى، تركيبى از ملا و سپاهى، تركيبى از رئيس جمهور اينطور، و رئيس مجلس آنطور و نخست وزير آنطور، اين تركيب سابقه ندارد و تركيب ناشناختهاى است. و لهذا طرحهائى كه در دنيا به ضد اين انقلاب ريخته شده است و شود، از باب اينكه شناخت روى اين تركيب ندارند و سابقه به اين نحو اجتماع ندارند، خنثى مىشود. امروز اين تركيبى كه در دولتمردان است و اين تركيبى كه در آنها و مردم است، اين مجموعه ناشناخته است. شناخت اشخاص دانشمند در دنيا از يك ارتش طاغوتى بوده است و از يك دولت طاغوتى و از يك مردم تحت ستم كه بايد هميشه ظلم بكشند. امروز نه رهبران شما و فرماندهان شما از سنخ فرماندهان زمان رژيم طاغوتى است و نه دولت شما از سنخ آن دولتهاست و نه ارتش شما و سپاه شما و بسيج شما و شهربانى شما و ديگر قواى نظامى و انتظامى شما از سنخ و بافت آن سابق است و از سنخ و بافت كشورهاى دنيا، سرتاسر. اصلاً اين يك موجود جديدى است كه در اين عهد و در اين عصر متولد شده است كه كارشناسان و دانشمندانى كه با آن امور مانوسه خودشان سروكار داشتهاند ، اين مولود جديد را نمىتوانند بشناسند. ايده اين مولود را هم نمىتوانند بفهمند، انگيزه حركتهاى اينها را هم نمىتوانند بفهمند و آن ايمانى كه در قلب اينهاست، آنها نمىتوانند ادراك كنند. آنها سروكارشان با يك موجودات ديگرى بوده است وراى اين مولودى كه در اين عصر پيدا شده است. و شما ملاحظهكنيد كه نه نظر شما امروز به فرمانداران و فرماندهانتان، مثل نظر آن اشخاصى در سابق بودند در ارتش، و نه فرماندهان شما آن نظر را به شما دارند كه سابق فرماندهان داشتند. فرماندهان سابق، زيردستان - خودش را خودشان را مثل اسيران مىانگاشتند، مثل عبيد توهم مىكردند و هرگز حاضر نبودند كه با آنها در يك جمع خصوصى بنشينند و دل - درد دل اين
صحيفه نور ج 17 صفحه 45
عزيزان را گوش كنند تا بفهمند. فرماندهان شما حالا از سنخ خود شما هستند، در آغوش خود شما هستند، چنانچه شما هم نور چشم فرماندهانتان هستيد و در آغوش آنها هستيد. اينكه همه توطئهها خنثى مىشود و همه چيزهائى كه در دنيا براى ضد ما خرج مىشود به باد فنا مىرود، روى همين معناست كه ما يك موجود ناشناخته هستيم. اين مولود يك مولود تازه است، دنيا تازه يك همچو مولودى را بوجود آورده و تا آمدند اين را بشناسند، طولانى است وقت و اگر شناختند، همه متوجه به آن شوند. آنهائى كه امروز با شما مخالفت دارند، با يك موجود ناشناخته مخالفت دارند، نمىدانند شما چى هستيد. آن تحولى كه در همه افراد اين ملت پيدا شده است و منجمله ارتش و سپاه و همه قواى نظامى و انتظامى، اين تحول الهى است كه چشم و گوش دنيا نسبت به آن كور و كر است، نمىتوانند بفهمند كه شما چى مىخواهيد، نمىتوانند بفهمند كه ارتش اسلامى يعنى چه. آن اسلامى كه پيش بسيارى از اين دولتهست، اين اسلام، غير از اين اسلامى است كه شما ادراك كردهايد و آن ارتشى كه در دنيا هست، غير از اين ارتش است،سنخش مخالف است. فرماندهان ارتش كه به هر جا ملاحظه بكنيد، ارتشىها را عبيد خودشان مىدانند و ارتشىها ملزمند به اينكه آنها را هم بالا دست و بالا دست بدانند. ارتش امروز ايران اينطور نيست، نه پرسنلشان آن پرسنل است و نه فرماندهانشان آن فرماندهان، نه نظر فرماندهان به پائينترها به اصطلاح نظر بالا و پائين است و نه نظر پرسنل به آنها اين است كه اينها يك مقامى دارند كه ما نبايد با آنها اصلاً صحبت كنيم. در آن رژيم و رژيمهاى سابق بر آن، در طول تاريخ شاهنشاهى، اگر ارتشى بود، ارتش متجاوز بود و اگر ژاندارمرى بود، براى تجاوز به مردم در بين بلاد گماشته شده بودند و اگر شهربانى بود، شهربانى براى تعدى به مظلومان گماشته شده بود. شما همه ياد داريد در چند سال پيش از اينكه رژيم محمدرضا به طور غصب اين مملكت را گرفته بودند، در نظر داريد كه خود شما، يعنى نه شماى شخصى، خود آنهائى كه در ارتش بودند چه وضعى داشتند، نسبت به پائينها چه جور بودند و نسبت به بالاها چطور. آن سپهبدها و سرلشگرها و - نمىدانم - امثال آنها وقتى كه به پاى مظلومان و زيردستان مىرسيدند، آنطور غبغب را پركردند و به آنها اربابى مىفروختند و در مقابل يك نفر اجنبى كه از خود آنها در ارتش شان بسيار كمتر بوده است درجه اش، به طور خاضعانه رفتار مىكردند، براى اينكه آنها مكتبى نبودند، يعنى مكتب اسلام را نديده بودند، از اسلام بى اطلاع بودند.
شما امروز در ميدانها عمل را هم ياد مىگيريد
شمائى كه امروز در اينجا هستيد و خداوند تبارك و تعالى به شما توفيق داده است كه در دانشكده افسرى يك همچو رژيمى زندگى مىكنيد و تحصيل، بدانيد كه شما وضعتان با سابق فرق دارد. شما لشكر خدا هستيد. شما ارتش امام زمان سلام الله عليه هستيد و شما بايد وضعتان را بدانيد كه با سابق فرق دارد. شما در عين حالى كه در دانشكده افسرى مشغول تحصيل هستيد، در جبههها مىرويد و همراه تحصيلتان عملاً هم تحصيل مىكنيد، علوم عملى خود علومش مهم نيست، عمل بر
صحيفه نور ج 17 صفحه 46
آتش مهم است. ارتش سابق اگر چنانچه فرماندهانشان يا افسرانشان دورههاى اين - نظامى را ديده بودند، لكن عمل نداشتند. يك ارتش تو سرى خورده تحت ستم خارجىها و مستشاران خارجى، وقتى كه از جوانى همانطور تحت ستم و تحت سلطه آنها بار بيايند تا برسند به بالا، معلوم است كه وضعشان وضع يك مردمى است كه بايد تو سرى بخورند، خودشان را براى ساختن با اجانب و متابعت از اجانب مهيا مىكردند. امروز شما در مقابل تمام قدرتهاى دنيا ايستاده ايد و در دانشكدهتان وقتى كه تحصيل مىكنيد و به جبههها مىرويد، با شوق به جبههها مىرويد و آنجا تعليم عملى بينيد. اينطور نيست كه فقط خواندن و نوشتن باشد، عمل كردن است. و يكى از بركات اين جنگ تحميلى براى ملت ما همين معناست كه ما سربازانمان و جوانان و دانشجويان افسرى ما در دانشكده افسرى، علاوه بر تحصيل دورههاى دانشكده، عملا در جبههها حاضر مىشوند و تعليمات عملى مىبينند و در علوم عملى، اين ميزان است نه خواندن. خواندن مقدمه عمل است و شما امروز در ميدانها عمل را هم ياد مىگيريد. امروز شما نور چشم همه ما هستيد و ما به وجود امثال شما بايد افتخار بكنيم و شما بايد براى اسلام يك ارتش قوى و يك ارتش مستقل باشيد. ارتش يكى از اركان يك كشور است و در اين زمان پاسداران اسلام هم يكى از اركان اين كشور است و اگر در ذهنش، ارتش يا پاسدار، حقارت ادراك بكند، اين نمىتواند براى يك ملتى مفيد باشد. سابق تحقير مىكردند قواى نظامى و انتظامى ما را، فرماندهانشان و بالاتر از او، مستشارى كه مىآمد، مستشاران ظالمى كه مىآمدند، تحقير مىكردند اينها را. با روح حقارت، اينها بزرگ مىشدند. امروز ملت از شما تعظيم مىكند و شما يك كسى كه بالاى سرتان باشد و شما را تحقير بخواهد بكند، سراغ نداريد. نه آنهائى كه فرمانده شما هستند اهل اين هستند كه تحقير بكنند پرسنل خودشان را و نه شما آن هستيد كه تحقير را قبول بكنيد. اين مجموعه را نمىتوانند بفهمند چى هست و لهذا نقشههائى كه مىكشند، خودشان هم مىگويند كه ما اين را نشناخته ايم، ما مىتوانيم جاهاى ديگر را بشناسيم، لكن ايران را نشناختهايم. اين براى اين است كه شما يك تركيب حاضرى كه همهاش توجه به معنويات داشته باشد، سربازش در جبههها دعا بخواند و دعاى كميل بخواند و با دعاى كميل و نماز شب و ذكر و فكر الهى، خودش را مهيا كند براى جنگيدن با آن ارتشى كه در محل خودش، با امورى كه شما دانيد و كسانى كه در قرارگاههاى آنها بودند و ديدند چه چيزها بوده، آنطور بوده اند. اينها اصلاً دو سنخ است. شما سرتاسر عالم را بگرديد، امروز ارتش و سپاه و بسيج و ساير قوائى كه ما در اينجا، ملت ايران دارد، و خود ملت ايران، شما در سرتاسر عالم يك همچو تركيبى را نمىتوانيد پيدا بكنيد. اين يك تركيب الهى است. يك تركيب الهى مركب از روحانيون، ارتش، ژاندارمرى، شهربانى، سپاه، بسيج و ملت همه يك موجودند اينها، يك مخلوطند اينها، اين موجود مخلوط، يك تركيب خاص الهى است و اين تركيب خاص الهى ناشناخته است و لهذا نمىتوانند بفهمند شما چى مىخواهيد اصلش.
صحيفه نور ج 17 صفحه 47
ما صلح الهى را مىخواهيم، نه صلح صدامى را
آن صلحى كه ما مىخواهيم، امثال صدام يا حسين يا حسن كجائى، نمىتوانند بفهمند چى است. آنها صلحها را مثل صلحهائى مىدانند كه در زمانهاى سابق، دولتها با هم صلح مىكردند، در عين حالى كه صلح مىكردند باطن شان در جنگ بود كه چه وقت فرصت پيدا بكنند و بچاپند همه را. آنهائى كه در نظرشان است، در جنگ عمومى دوم، بعد از آنكه يك دسته بر دسته ديگر با هم چيره شدند و شوروى و انگلستان هم با هم بودند در آنوقت، چرچيل اعتقادش اين بود كه حالائى كه ما طرف را شكست داديم حمله كنيم به اينهائى كه همراه ما بودند، به شوروى حمله كنيم. مجلس جلويش را گرفت براى اينكه آنها هم، نه اينكه نمىخواستند، آنها مىديدند كه ممكن است شكست در آن باشد. اينها وضع صلح شان اينطورى است. صلح صدامى اين سنخ صلح است، نه صلح شماست كه اسلامى است و واقعاً صلح را مىخواهيد. ما از روز اولى كه به ما هجوم شده است و ما به دفاع برخاستيم، يك افرادى در مملكت ما زمامدار بودند كه اينها همه صلح را مىخواستند، لكن نه صلح صدامى را، صلح انسانى را، صلح الهى را، اينها مىخواستند كه وقتى كه با يك كشورى صلح كنند همانطورى كه با اهالى آن كشور اينها برادر هستند با آن دولت آن كشور هم برادر باشند. لكن با كى ما برادر باشيم؟ با كسى كه آن هم در هجومش و آنهمه جناياتش مىگويد من صلح طلبم؟ در مصاحبهاى كه اخيرا كرده است (حرفهاى اخير اين خيلى تماشائى است) مصاحبهاى كه همين اخير، شايد امروز به من رسيد، يكى از حرفهايش اين است كه ما از اسلام و دين و دنياى اسلامى دريافتى كرديم كه ديگران نكردند، دريافت ما اين است كه بايد تجاوز نكنيم به كشور ديگر. شما ببينيد چه قدرتى لازم است و چه قلبى بايد در باطن يك همچو آدمى باشد كه جرات كند يك همچو حرفى را بزند پيش اشخاصى كه همه مىدانند دروغ مىگويد. حالا اگر فرض كنيد ارتش خودش هم نمىدانست، يك چيزى بود، اما ارتش خودش هم مىداند چكاره هستند و چكاره بودند. مىگويد ما مثل ديگران نيستيم، ما صلح طلب هستيم، ما از اسلام اينطور فهميدهايم كه تجاوز نكنيم. امروزى كه بيرونش كردند، اين به ياد اين حرف افتاده است. در عين حالى كه اين پيروزى كه در اخير نصيب شما شده است و نقشهاش را آقايان آوردهاند و گفتند و ما شنيديم و به حرف آنها و به قول آنها از بزرگترين پيروزى در معنويت بوده است و در جهت اينكه الان مشرف هستند بر عراق و بر بعضى از شهرهاى عراق، اين از ديگر پيروزىها بالاتر بوده، معذلك صدام باز چند روز پيش از اين گفت كه اينها حمله كردند، لكن ما دفعشان كرديم و تار و مار شدند!. اگر اينها تار و مار شده بودند، چطورهمچو بدون اينكه يك شكستى در كار باشد براى تو، يكدفعه سراسيمه به شوراى امنيت رجوع كردى و به دولتهاى عربى رجوع كردى و اين ور و آن ور افراد را فرستادى و از شوراى امنيت خواستى كه نگذارند تجاوزى در كار باشد؟ خوب، اگر شما دفع شان كردى، محتاج نبود، سرنيزه دفعشان كرده، محتاج نيست كه شوراى امنيت پايش را در كار بگذارد، چطور همچو سراسيمه شدى و افراد را فرستادى دور شهرهاى كشورهاى دنيا مىگردند براى اينكه يك راهى پيدا كنند براى نجات تو؟ تو كه پيروز هستى، ديگر اين چيزها را نمىخواهد. و فرق
صحيفه نور ج 17 صفحه 48
ما بين يك دولت اسلامى و يك ارتش اسلامى، با يك دولت غير اسلامى و ارتش غير اسلامى، اين است كه اينها اگر چنانچه خداى نخواسته شكست هم بخورند، دستشان را پيش ديگرى دراز نمىكنند، اينها عار اين را كه به ديگران بگويند بياييد و به ما كمك كنيد، تحمل نمىكنند، اينها مسلمند، اينها پيش خدا و به درگاه خدا دست دراز مىكنند و كسى كه به پيشگاه خدا دست خودش را دراز كرد همه را پشت سر مىگذارد.
جوانان عزيز به شركت در اين دانشكدههاى افسرى توجه كنند
و من اميدوارم كه شما عزيزانى كه در دانشكده افسرى هستيد و اميد آتيه ايران و اسلام هستيد با توجه به خداى تبارك و تعالى و تحكيم ايمان خودتان كه دنبال آن استقلال فكرى، استقلال عملى هست، تحصيلتان را به آخر برسانيد و انشاءالله براى اين ملت كه شما همه نور چشمان همه ما هستيد، براى اين ملت پيروزىهاى بالاتر را انشاء الله به هديه بياوريد. و از امورى كه من بايد عرض كنم اين است كه من به ملت عزيز عرض مىكنم و جوانهائى كه هستند، كه توجه به اين دانشكدههاى افسرى و به دانشگاههاى افسرى داشته باشند و بروند در آنجا، كه اين يك مسألهاى است كه براى ايران امروز مهم است و ما اميدواريم كه با توجه خود ملت به اين مراكز و آمدن و اسم نوشتن و اينطور چيزها، يك ارتش قوىاى پيدا بكنيم و بحمدالله الان هم هست، لكن قوىتر از اين كه در مقابل هيچ قدرتى سر خضوع نياوريم و شكسته نشويم.
ما صلح را استقبال مىكنيم، لكن يك صلح شرافتمندانه اسلامى
انشاءالله خداوند شماها را حفظ كند و ما باز هم تكرار مىكنيم اين معنا را كه ما يك مردمى هستيم كه براى خاطر اسلام دفاع داريم مىكنيم - ما هجوم به ما شده است و هجوم را دفاع مىكنيم و از اول هم همين بود، لكن در عين حال از اول هم صلح طلب بوديم و صلح يكى از امورى است كه ما به تبع اسلام قبول كرديم. صلح اسلامى، صلحى كه برادر مىشوند بعد از صلح و ما طالب اين صلح هستيم، اما صلحى كهاعتنا نكنند به اينكه جنايت كردند در اينجا و اعتنا نكنند به اينكه غراماتى وارد شده است و بايد جبران بكنند، خساراتى وارد شده است و بايد جبران بكنند، اين اسمش صلح نيست، اين اسمش را بايد بگذاريم صلح صدامى اين صلح نيست، صلحى كه بخواهند يك مملكتى را بچاپند و يك مملكتى را خراب و ويران كنند. و الان هم نفت شهر را نفت هايش را آتش زدند براى اينكه احتياطا آتش بگيرد كه وقتى كه بيرونشان كردند، نفتها كم شده باشد. ما با يك همچو موجوداتى طرف هستيم. ما چطور مىتوانيم همين طورى بى قيد و شرط بنشينيم و صحبت كنيم و مصالحه كنيم؟ شوراى امنيت هم اگر بگويد، ما نمىپذيريم. همه عالم بگويند، ما اينطور صلح را نمىتوانيم بپذيريم. هيچ عاقلى اين صلح را نمىپذيرد. تمام هياتهائى كه اينجا آمدند از اول و بعد هم شايد بيايند، مىبينند كه ما يك صحبت فقط داريم. ما صلح را قبول داريم، ما صلح را استقبال مىكنيم،
صحيفه نور ج 17 صفحه 49
لكن يك صلح شرافتمندانه اسلامى. صلحى كه بايد بفهمند كه متجاوز چه كرده است، صلحى كه بايد خسارات اين كشور جبران بشود. نه صلحى كه از آن طرف بگويد صلح، از آن طرف بفرستد و توپها را ببندد به مردم بيگناه بيچاره.صلح طلبى صدام، عيناً مثل صلح طلبى آمريكا مىماند، مثل صلح طلبى اسرائيل مىماند، مثل خلقى بودن منافقين و منحرفين است، عينا همين است. از آن طرف مىگويند ما براى خاطر خلق داريم چه مىكنيم، از آن طرف اينطور جنايات به همين بيچارهها مىكنند. تا حالا يك چيزى، كارى اينها نسبت به كسانى كه داراى يك مقامى هستند، يعنى مقامهاى به خيال آنها، يا از ثروتمندان هستند و - عرض بكنم كه - سرمايه داران، تا حالا يكى از آنها را اينها ترور نكردند. هر چه ترور كردند، اين ذغال فروش، اين سبزى فروش، اين بقال، اين چه، و وقتى هم كه مىخواهند قدرت نمائى زياد بكنند، يك همچو كارى بكنند كه مجبور مىشوند كه كار را بكنند و بعد هم كه بگويند نكرديم. اسرائيل هم مىگويد ما اصلاً در اين امر دخالت نداشتيم. در امر اين فجايعى كه در لبنان اتفاق افتاد مىگويد همه مىدانند كه ما يك مردم انساندوستى هستيم، ارزش براى انسان قائل هستيم، هرگز ما اين كار را نكرديم. اينها هم نظير آنها مىمانند، اينها هم اشخاصى هستند كه ملت را مىخواهند، اشخاصى هستند كه طرفدار خلقند!! آنوقت چى را آتش مىزنند؟ انفجار كجا واقع مىشود؟ انفجار در پائين شهر واقع مىشود، آنجائى كه اين كارگرها و اينها مهيايند براى اينكه بروند پيش زن و بچه هايشان، يا مهمانخانههائى كه از اشخاص طبقه پائين، يعنى از حيث ثروت، نه از حيث جهات ديگر، در اينجا زندگى مىكنند. اينطور اينها را ظلم برشان مىكنند و واقعاً دنيا الان يك مرضى دارد، مرض مزمنى دارد كه خوب شدنش به اين چيزها نمىتواند باشد. دنيا عليل است، سران همه كشورها، الا انگشت شمار، نمىتوانم بگويم اين يكى دو تا، سه تا، سران همه اينها مردم را مسموم كردهاند و افكار ملتهاى خودشان را مسموم كردهاند و عليل كردهاند ملتهاى خودشان را، آنقدر تحقير كردهاند از اين ملت ها، آنقدر اينها را در فشار اقتصادى قرار دادهاند و آنقدر اين بيچارهها زحمت كشيدند و زحمتهايشان را ديگران به غارت بردند كه عليل شدند، افكارشان از بين رفته است، يكى مىخواهد كه بيايد احياء كند اين افكار را. و من اميدوارم كه انشاءالله حضرت بقيهالله زودتر تشريف بياورند و اين طبيب واقعى بشر، با آن دم مسيحائى خود اصلاح كند اينها را.
خداوند همه ما را موفق كند كه خدمتگزار اين ملت باشيم، ملت، خدمتگزار اسلام باشيم، خدمتگزار مستضعفان جهان باشيم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 50
تاريخ: 17/7/61
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه و معاونين اين سازمان
مردم سعى كنند كه در بخش كشاورزى و صنايع كوچك فعال باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از مسائل مهم ما مسأله اقتصاد است. ما بايد سعى كنيم كه از حيث اقتصاد قوى و بدون وابستگى باشيم و بايد مسأله كشاورزى كه در رژيم سابق براى به هم زدن آن نقشه داشتند تا ما را وابسته كنند، بيشتر مورد نظر ما باشد. البته به طرف صنعت هم بايد رفت، ولى اگر از كشاورزى منحرف شويم، اسباب آن مىشود كه آنچه خودمان نيز داريم از بين برود و مقصود رژيم سابق از آنهمه تبليغات براى تمدن بزرگ همين بود كه كشاورزى را از بين ببرد و مملكتى كه هم آب داشت و هم زمين، آبها را به هدر مىدادند و زمينها هم بدون استفاده مانده بود بايد مردم سعى كنند كه آبها به هدر نرود و از زمينها استفاده كنند و در بخش كشاورزى و صنايع كوچك فعال باشند و توجه دولت به صنايع بزرگ باعث نشود كه صنايع كوچك هم از بين برود و دولت بايستى تمام قدرت خود را براى كشاورزى به كارگيرد. و اينكه در شوراى اقتصاد و برنامهها روحانيون نظارت مىكنند، از باب اين است كه آنها به امور شرعى توجه دارند و نظارت آنها باعث مىشود كه طرحى كه شما دهيد و براى تصويب به مجلس شوراى اسلامى و شوراى نگهبان مىرود، رد نشود و در نتيجه كارها آسان شود و شما در برنامه هايتان معطل نمانيد. من به همه شما و كسانى كه به انقلاب و اسلام كمك مىكنند دعا مىكنم. اميدوارم موفق باشيد.
previos page menu page next page