-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 262
تاريخ 3/6/61
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام فاكر
جناب حجت الاسلام آقاى محمدرضا فاكر دامت افاضاته
بسم الله الرحمن الرحيم
چون به حسب مقتضياتى جناب حجت الاسلام آقاى طاهرى در خارج از كشور مسافرت مىكنند، جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در غياب ايشان تمام امورى كه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى به ايشان محول بوده عهده دار باشيد و مسائل فرهنگى و اسلامى را با جديتى بيشتر پيگيرى نمائيد. اميد است انشاءالله در اين كار موفق باشيد. ضرورى است اقشار مختلف سپاه از فرماندهان و ساير پرسنل با جنابعالى همكارىهاى لازم را بنمايند.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 271
تاريخ 8/6/61
پاسخ امام خمينى به تلگرام آيت الله العظمى گلپايگانى
حضرت آيت الله آقاى گلپايگانى دامت بركاته - قم
بسم الله الرحمن الرحيم
تلگرام شريف كه حاوى بشارت سلامت وجود مبارك بود، موجب تسلى خاطر گرديد. خداوند متعال را شكرگزارم كه سلامت را به جنابعالى اهدا فرمود تا ملت شريف از بركات وجود محترم برخوردار باشند. اميد است از ادعيه خالصه آن حضرت اينجانب و جمهورى اسلامى و متصديان آن بهرهمند گرديم.
صحت كامل جنابعالى را از خداوند متعال خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 272
تاريخ 9/6/61
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، فرماندهان سپاه پاسداران، علماى پاوه و اورامانات، گروهى از سفرا و كارداران و اعضاى اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان ايرانىدر هند
اساس اين گرفتارى هائى كه بشر به آن مبتلاست، حب نفس است
بسم الله الرحمن الرحيم
من هم متقابلاً به آقايان تبريك اين عيد سعيد را عرض مىكنم و اميدوارم كه خداوند اين اعياد را بر مسلمين و بر ملت شريف ايران مبارك فرمايد و مستضعفان جهان را بر مستكبران غلبه دهد كه آن روز عيد بزرگ مباركى خواهد بود و اميدوارم كه حاصل بشود يك همچو روزى. من عرض مىكنم كه اساس اين گرفتارى هائى كه بشر به آن مبتلا هست، از زمان آدم صفى الله تا امروز و از امروز تا روز حشر، آنكه بشر به آن مبتلا هست و اساس تمام فسادها و جنگها و ظلمها و تعدىها و تجاوزها بر آن محور است، اساسش حب نفس است كه شعبههائى از اين حب نفس و مظاهرى دارد كه اگر ملاحظه بفرمائيد، اين مظاهر كه پايهاش حب نفس است، بشر را به تباهى كشيده و مىكشد و انبيا هم براى اصلاح اين امر آمدهاند و مع الاسف آنطورى كه آنها مىخواستند، موفق نشدهاند و گمان ندارم كه هيچ كس موفق بشود. يك شعبه از اين و يك مظهرى از اين حب نفس، حب رياست است، حب جاه است، حب غلبه است. از اول عالم تا حالا از اين قدرتهاى جابر هر چه به مردم رسيده است،از اين حب اشتهار، رياست، حب قدرت و از اينها بوده است كه اساسش همان حب نفس است، الان هم كه ما در يك وضعى باقى هستيم در دنيا كه همه مىدانيد دنيا الان چه خبر است و بر بلاد مسلمانها چه مىگذرد و بر كشورهاى مظلوم چه ظلمها واقع مىشود، اساس همه اينها همان حب مسند و رياست است. حب قدرت است كه آمريكا را وادار مىكند كه اين جنايتهايى كه در طول تاريخ بيسابقه است، انجام بدهد و حب سلطه و رياست است كه شوروى را برمىانگيزد كه اينطور با مردم دنيا و مظلومين دنيا رفتار كند و حب نفس است كه كشورهاى اسلامى، سران كشورهاى اسلامى در مقابل جناياتى كه از اين قدرتها واقع مىشود و از وابستگان آنها واقع مىشود، بى تفاوتند. اگر چنانچه اين حب نفس در اين سران كشورهاى اسلامى نبود و اين حب جاه و قدرت نبود، با اين فجايع كه واقع شده است، با اين ظلم كه واقع شده است بر ايران و بدتر از او بر لبنان، نمىنشستند و تماشا كنند. همه ترس از اين دارند كه اين قدرت تخيلى كه بايد بگويم كه هيچ ارزش ندارد، ازشان گرفته بشود، از اين جهت آنطور خاضع شدند در مقابل امريكا و بدتر از او و فجيع تر از او در مقابل اسرائيل كه الان همه جست و
صحيفه نور ج 16 صفحه 273
خيزهائى كه در اين، اكثر اين كشورهاى اسلامى مىشود، براى اين است كه اسرائيل را به رسميت بشناسند و آن قرار كمپ ديويد را تحكيمش ببخشند. اگر حب اين چند روز رياست، اين چند روز سلطه نبود، هر انسانى ادراك اين معنا را مىكند كه مثل اسرائيل بر بلاد مسلمين اينطور رفتار كند و اينطور جسورانه در مقابل همه، همه را تحقير كند. ننگى بر چهره اين كشورهاى اسلامى نقش بست كه هيچ چيز اين ننگ را نمىتواند بزدايد، مگر اينكه توجه بكنند، مگر اينكه منقلب بشوند، متحول بشوند. و ننگى كه بر همه اين كشورهاست اين است كه با علم به اينكه دارند خلاف مىكنند، به صدام كمك مىكنند كه صدام، اسلامى كه در ايران دارد پاى مىگيرد انشاءالله، اين آدم، اين را زايل كند و همه كوشش شان بر اين معناست. بعضى تصريح مىكنند و بعضى هم خلافش را مىگويند و دروغ مىگويند. اگر اين حب جاه نبود كه ارث شيطان است و از اول شيطان براى همين خصيصهاى كه داشت، مطرود شد و چون خودش را از آدم بالاتر مىدانست و خودش را نار مىدانست و آدم را طين و آن نورانيت آدم را ادراك نكرده بود، موجب اين شد كه مطرود شد و قسم خورد كه همه را مطرود كند، يعنى همه بشر را و الان دارد او موفق مىشود در مقابل همه انبيا. اين حملهاى كه صدام به ايران كرد، خوب، همه مىدانيد كه براى اين بود كه سردار قادسيه بشود و آن مسائل و اين حملهاى كه اسرائيل بر لبنان در مقابل چشم همه مسلمانان منطقه و دولتهاى منطقه كرد، همه مىدانيد كه براى قدرت طلبى و جاه طلبى و آمريكا هم همين و همه قدرتها هم همين و اين ممكن است كه در شما هم پيدا بشود، در ما هم پيدا بشود. شيطان فقط نمىرود سراغ صدام و امريكا و شوروى، او همه جا هست و مظاهر شيطان كه نفس اماره خود ما هست، پيش همه هست. اگر چنانچه يك وقت ديديد كه حب اين را داريد كه به مردم زور بگوئيد، حب اين را داريد كه مردم پيش شما خاضع باشند، بدانيد كه از آن حظ شيطانى پيشتان هست و اين حظ شيطانى است كه پيش قدرتمندها هست و قدرتمندها را آنطور جسور مىكند و همين حظ شيطانى پيش آنهايى كه خاضع در مقابل اين قدرتمندان مىشوند، با اينكه امكانات اينكه در جلوى آنها بايستند دارند، اين همان حظ شيطانى است، همان است كه شيطان را با آدم درگير كرد و مطرود شد و حرف خدا نشنيد و امر خدا را نشنيد و اين را نفهميد كه اطاعت امر خدا قضيه سجده بر آدم نيست، سجده بر خداست. مع الاسف در بين اين دولتهاى اسلامى به اصطلاح و سران اين دولتهاى اسلامى به اين امر مبتلا هستند. اگر چنانچه اين قدم را برداشته بودند كه حب اين رياست را كم كرده بودند يا موفق مىشدند زايل مىكردند، ممكن نبود كه بدون تفاوت بنشينند و اينطور بار ذلت بكشند.
يك وقت امريكا بر مردم غلبه مىكند و شوروى غلبه مىكند، يك وقت اسرائيل غلبه مىكند، اسرائيل امروز فرمانفرماى اين بلاد اسلامى دارد مىشود و اگر اين بى تفاوتى و اين كمك و اين طفره زدن براى اينكه بشناسند اسرائيل را به رسميت، اگر اين به نتيجه برسد، او فرمانفرماى همه شان خواهد شد و همين طور كه حالا تحقيرشان كرد و ذليلشان كرد در مقابل خودش به امر امريكا، به طرح امريكا، اين مطلب توسعه پيدا مىكند و در همه جا ريشه مىدواند. مكرر اين مساله ذكر شده است كه اسرائيل قناعت نمىكند به آنجائى كه هست، قدم قدم پيش مىرود و هر قدمى كه رفت، هى مىگويد ما
صحيفه نور ج 16 صفحه 274
كارى نداريم، ما همين هست، فردا قدم بالاترى بردارد. امروز لبنان است، فردا خداى نخواسته سوريه، پس فردا عراق است و همين طور.
و مع الاسف اين دولتها به جاى اينكه در مقابل اين آدم و اين غير انسان قيام كنند، نهضت كنند، اتفاق حاصل كنند براى جلوگيرى، يك انكار هم نكردند، الان هم جست و خيز مىكنند براى اينكه تثبيت كنند مقام او را و اين يك ننگى است كه در كشورهاى اسلامى بر چهره همه است، بر سران، بيواسطه و بر مردم كشورها هم كه سران را اينطور به جاى خودشان گذاشتند كه هر كارى مىخواهند بكنند و هر ذلتى مىخواهند براى اسلام و مسلمين تهيه كنند و جلو اينها را نگرفتند، بر آنها مع الواسطه. ما اين مصيبتها را به كجا بايد ببريم؟ ما را مبتلا كردند به جنگ عراق، توطئه ديدند كه ما برويم سراغ اسرائيل تا عراق تقويت بشود، آنوقت عراق و اسرائيل بيايند سراغ ما. ما اين توطئه را فهميديم و آقايانى كه متوجه امورند، توجه كردند و گفتند راه ما اين است كه از اين راه برويم، اگر از آن راه ما رفته بوديم، امروز عراق وضعش با ما غير از اين بود و اسرائيل هم به دنبال او با ما طور ديگرى بود.
ملت ايران همانطورى كه تاكنون عمل كرده است و پيروزى سياسى اخير را كه پيدا كرده است، اين يك امر خيلى چشمگيرى است. صدام با تمام قوا كوشش كرد به اينكه سران كشورهاى غير متعهد را در بغداد جمع كند و اين جمهورى اسلامى و اين قدرت اسلامى در اين گوشه دنيا باعث شد كه سران كشورها توجه كنند و دست رد به سينه صدام بزنند، بعد هم با كمال وقاحت مىگويد من براى اينكه وحدت اسلامى محفوظ باشد، از او گذشتم، پس خوب است وزراى خارجه بيايند اينجا، آنهم هر چه توانست اين ور، آن ور زد و به دريوزگى فرستاد افراد را به همه جا، منتهى به اين شد كه حالا باز اعلام كرده است كه نه، ما براى وحدت مسلمين از اين مطلب هم گذشتيم. و من عقيدهام اين است كه ايشان براى وحدت مسلمين به جهنم برود.
آنهائى كه اساس اختلاف بين مسلمين را درست مىكنند، خوب يكيش هم از آن افراد، همين صدام است كه اساس اختلاف است. دولت ايران با هيچ دولتى هيچ وقت جنگ نداشت و مخالفت نداشت، الا با آنهائى كه برضدشان مىخواهند كارى بكنند. اين هجوم ابلهانه صدام به ايران اسباب اين شد كه دولتهاى منطقه بسيارشان باايران يعنى با اسلام به مخالفت برخيزند. آنها هم كمكم خواهند فهميد كه صرفه اين نيست كه با يك همچو ملتى كه همه چيزش را در راه اسلام دارد فدا مىكند، مخالفت كنند، آنها هم خواهند توجه پيدا كرد، لكن ما هم بايد به مسائل يعنى به آن شيطنتهائى كه نفس اماره انسان مىكند، توجه كنيم، آن ريزهكارى هائى كه در انسان ايجاد مىكند. چه بسا يك نفر آدم زاهد متقى در طول عمرش به زهد و تقوا و اينها باشد معروف باشد و شيطان يك گوشهاى از دل او را ربوده باشد كه همه اين اعمال و اين زهد و تقوا، همه و همه فاسد بشوند و چه بسا باشد كه شما آقايانى كه در مجلس تشريف داريد و اميدوارم كه موفق باشيد، با همه كوششى كه مىكنيد براى اسلام، لكن آن حظ شيطانى از پيش شما نرفته باشد.
صحيفه نور ج 16 صفحه 275
ايمان است كه شما را وادار مىكند برويد و براى اسلام فداكارى كنيد
بايد خودتان مراقبت خودتان را بكنيد و وادار كنيد كسانى از شما مراقبت كنند و چه بسا باشد كه اين سپاه پاسداران و اين سران فرماندهان سپاه پاسداران با همه جديتى كه مىكنند براى اينكه به اسلام خدمت بكنند، در باطن قلبشان غير خودآگاه از اين خصيصههاى شيطانى باشد كه يك وقت ببينند كه كارهائى كه كردهاند، دست شيطان در آن بوده است. بايد هميشه انسان مراقب خودش باشد. مىخواهد نماز بخواند، مراقبت كند از نمازش كه مبادا دست او در اين كار باشد، دست نفس اماره در كار باشد. بخواهد پاسدارى بكند، متوجه باشد كه مبادا دست او در كار باشد و او را به كارى وادار كند كه خودش تباه بشود و جمهورى اسلامى را هم چهرهاش را يك طور ديگر نمايش بدهد. شماهائى كه دست اندر كار هستيد در اين جمهورى اسلامى، چه آن آقايان سفرا و كاردارهائى كه در خارج مىروند و خارج بيشتر توقع هست و چه شما سپاه پاسداران و ساير قواى نظامى و انتظامى كه در داخل خدمت مىكنيد و چه وكلاى محترم كه در مجلس خدمت مىكنند و چه همه، قوه قضائيه، قوه اجرائيه، همه بايد از خودشان مراقبت كنند.
بدانند آن كه آنها را به اين قدرت رسانده است كه قدرتهاى بزرگ دنيا حساب براى آنها باز كردهاند و همين مخالفت هائى كه هر روز مىكنند و توطئههائى كه هر روز اين قدرتهاى بزرگ مىكنند، دليل بر قدرتمندى شماست. اگر شما قدرتمند نبوديد كه آنها با شما مقابله كردند، چون مىبينند كه يك قدرتى اينجا هست، شما بايد بدانيد كه اين قدرت، قدرت بازوى شما و من و ساير افراد نيست، اين يك قدرت الهى است، يك قدرت اسلامى است، يك قدرت ايمان است كه اين كار را انجام داده. ايمان است كه شما را وادار مىكند برويد و براى اسلام فداكارى كنيد و ايمان است كه در جبههها اين عزيزان ما در جنگ تا حد شهادت حاضر هستند و تا اين ايمان را حفظ كرديد و تا اين تعهد به اسلام را حفظ كرديد، هرگز نخواهيد آسيب ديد.
و بايد ما توجه كنيم به اينكه ما امروز در حال جنگ هستيم، هم جنگ سياسى و هم جنگ نظامى. الان ما با تمام اين قدرت هائى كه در جهان هست و آنهائى كه تبع قدرتبزرگ هستند، در حال جنگيم، يعنى آنها به ما حمله مىكنند و ما در حال دفاعيم. باز ما آنوقت نرسيده است كه بگوئيم خير، ما خودمان هستيم و مستقليم و همه چيزها تمام شده. خير، الان جبههها محتاج به افراد دارد، در جبههها بايد افراد بروند، اين يك واجب شرعى الهى است منتها واجب كفائى، به همه واجب است، مگر اينكه به اندازه كفايت حاصل شده باشد. هر كه مىتواند، قدرت دارد، بر او واجب است و اگر چنانچه به اندازه كفايت، به طورى كه سران نظامى، از سران پاسداران و سران ارتش و اينها گفتند ديگر احتياج نيست، آنوقت از همه ساقط مىشود. ما بايد اين مطلب را درست توجه به آن داشته باشيم كه ما در حال جنگيم و در حال دفاع و اگر خداى نخواسته سستى بكنيم، يك مثل اسرائيلى خداى نخواسته به ما حمله مىكند و ما اگر سستى كنيم، بر ما چيره مىشود. ما از حالا بايد جلويش را بگيريم. ما تا هر حدى كه رفتيم، همه دفاع بوده، الان هم دفاع مىكنيم، الان هم در عين حالى كه صدام ادعا
صحيفه نور ج 16 صفحه 276
مىكند كه ما شهرهاى ايران را به آن كارى نداريم، الان هم آبادان ما و بعضى ديگر از بلاد ما، هر روز آبادان تقريباً هر روز تقريباً بمباران مىشود، يعنى از خارج توپ مىاندازند و اينجا را تباه مىكنند، مردم را شهيد مىكنند و ما بايد دفاع كنيم از اين مسلمانها و بايد دفاع كنيم از اين كشور اسلامى . دفاع ما تا هر جائى كه بايد دفاع كرد، پيشروى بايد كرد و اين بسته به همت جوانهاى برومند متعهد جندالله است كه نقيصهها را پر كنند و بروند و انشاءالله به زودى كار را تمام كنند، تا بعد برويم دنبال آن دشمن بزرگتر، خبيث تر. اگر از صدام كسى هم خبيثتر باشد، آن بگين و امثال اينها.
حفظ ثغور اسلام جزء فرايضى است كه هيچ فريضهاى بالاتر از آن نيست
ما در بين راه هستيم آقايان. انقلاب ما در بين راه است و ما بايد او را دريابيم، همه بايد اين فكر را بكنند، آقايان نمايندگان محترم مردم هم بايد اين فكر را بكنند، ما بين راه هستيم، اگر اينجا احتياج باشد به نمايندگانى كه بروند در جبههها و مردم را نصيحت بكنند، آنوقت تصور اين را بكنند كه آيا يك سفر مستحبى حج بايد بروند يا يك سفر تقريباً واجب به طرف جبههها و نصيحت آنها و دلدارى به آنها. الان چند روز است كه به من مكرر گفته شده است كه دارد مملكت براى اين توجهى كه دارند به سفر حج، فلج مىشود، وكلاى مجلس مىخواهند همه مشرف شوند، 140 نفر يا بيشتر مشرف بشوند، البته عذر دارند، مىگويند آقاى هاشمى فرمودند كه اين تعطيلى آنهاست، لكن ما اين فكر را بكنيم كه ما امروز تعطيل داريم؟ ما امروز مىتوانيم در اين وضعى كه كشور ما دارد، استفاده از تعطيل بكنيم؟ و شوراى قضائى هم مىگويند بسياريشان مىروند، شوراى نگهبان هم، خوب، ايشان هم مىروند و از ساير قشرها هم همين طور. اگر واجب باشد مكه، خوب، هيچ كس جلويش را نمىتواند بگيرد، بايد هم بروند، اگر حج فريضه باشد، مگر اينكه يك فريضه بالاتر از آن حفظ ثغور اسلام كه همه فرايض را كنار مىگذارند. اين را من عرض كردم، باز هم به بعضى از آقايان كه اينجا تشريف داشتند كه با اينكه قتل نفس مومن از همه گناهان كبيره شايد بعد از شرك بالله بالاتر باشد، قتل نفس مومن بيگناه، لكن اسلام، همين اسلامى كه اينقدر راجع به مومنين سفارش فرموده است و تحذير از قتل نفس مومن كرده، از احكام جهادش اين است كه اگر يك دستهء از همين مومنين، از همين مسلمين، از همين فقها، از همين عرض بكنم دانشمندان از كفار جلو قرار دادند و سپر قرار دادند براى خودشان كه بيايند، امر فرموده است كه همه را بكشيد، اينها با آنها، اينها همه شهيدند و به بهشت مىروند آنها هم جهنم، براى اينكه حفظ ثغور اسلام است، حفظ نظام اسلام است، حفظ ثغور اسلام است. حفظ ثغور اسلام جزء فرايضى است كه هيچ فريضهاى بالاتر از آن نيست، حفظ اسلام است. آقايان توجه كنند، خودشان همه دانشمند هستند، همه توجه به مسائل دارند كه البته بعضى مسائل ديگر هست من نمىخواهم بگويم كه موجب نگرانى است، ولى خودتان توجه بكنيد كه آيا با اين وضعى كه كشور ما دارد، اينطور كوچ كردن به جوار بيت الله با آنهمه ثوابهائى كه دارد، بر غير اشخاصى كه واجب عينى است، آيا الان صلاح مىدانند آقايان كه اين مملكت را به حال تعطيل درآورند؟ و خداى نخواسته يك
صحيفه نور ج 16 صفحه 277
وقت يك صدمهاى وارد بشود به كشورتان علاوه بر يك نگرانىهاى ديگرى كه هست. در هر صورت توجه به اين بكنيد كه انگيزهاى كه در قلب شما براى رفتن حج هست، چه هست، اين است كه به ثواب عالى برسيد، آنوقت ببينيد ثواب اينكه به حج برويد يا ثواب اينكه براى مسلمين خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ براى حدود و ثغور اسلام خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ تحصيل علم از امورى است كه واجب كفائى است و از امور مهم است، لكن اگر ما يك وقت احتياج داشتيم به اينكه علما و افراد مستعد الان تحصيل علم را كنار بگذارند و بروند در جبههها و دلدارى بدهند به اينها، هدايت كنند اينها را يا بروند به شهرهاى دور افتاده و هدايت كنند آنها را، اين مستحب بسيار بزرگ را بايد كنار بگذارند، بروند آن كار را انجام بدهند، براى اينكه آن واجب است. انجام بدهند، بعد كه آرامش حاصل شد برگردند آقايان تحصيل بكنند، چنانچه همه متصديان روحانى كه هستند الان از باب اينكه مىبينند كه نمىتواند و نخواهد توانست كسان ديگر اداره اين كشور را آنطورى كه اسلام مىخواهد بكند و ما تجربه كرديم كه نشد، اين آقايان با اينكه شغلشان اين نيست و حالا من عرض مىكنم كه بناى روحانيون بر اين نيست كه حكومت را بگيرند. حكومت چيست؟ اما بناى روحانيون بر اين نيست كه اسلام را حفظ كنند؟ ما گمان مىكرديم كه در بين روشنفكران ما به اصطلاح، خوب، اشخاصى پيدا مىشوند كه متعهدند و حفظ مىكنند اين را. اگر حالا هم پيدا شد يك همچو اشخاصى، يك همچو جمعيت هائى، آقايان پستهاى مهمتر دارند، مىروند سراغ كارشان، آقاى هاشمى هم مىروند، آقاى خامنهاى هم مىروند و همه كسانى كه متصدى هستند. اما، ما چه بكنيم امروز وضع ما، وضع ايران، وضع گرفتارىهاى داخل و خارج به جورى است كه بدون اينها نمىشود اداره كرد اين مملكت را، يا مىكشانندش به طرف آمريكا و كمونيسم يا مىكشانندش به طرف امريكا و سرمايهدارى ياكشانندش طرف كمونيسم و آن بساط و ما لازم است برايمان حفظ كنيم.
ننشينيد كنار و هى نق بزنيد و مردم را مايوس كنيد
خوب، ما جواب خدا را چه بدهيم؟ جواب اين شهدائى كه براى اسلام جنگ كردهاند چه بدهيم؟ و آن اشخاصى كه الان هم كارشكنى مىكنند، واقعاً چه جوابى فكر كردهاند؟ آنهائى كه اعتقادى به اين مسائل ندارند، خوب راحتند، مىگويند كه چيزى، خبرى نيست لاخبر جاء ولا وحى نزل آنها حالا راحت است وضعشان. آنهائى كه اسلامى فكر مىكنند، مسلمان هستند، اينها مقايسه نمىكنند.
بين اين جمهورى كه ما الان در اسلام داريم، در ايران داريم، با آن حكومتى كه سابق بود، با آن وضعى كه سابق بود؟ اينها فكر نمىكنند كه اين كشور ولو تا حالا نتوانسته صددرصد مسائل را اسلامى بكند، نه اينكه نخواسته، نتوانسته، لكن آنقدرى كه به طرف اسلام رفته است، در طول تاريخ شما يك حكومتى را پيدا نمىكنيد كه اينطور باشد كه اينطور طرف اسلام جهش كرده باشد. شما وقتى ملاحظه بكنيد صدر اسلام را، آيات شريفهاى كه وارد شده، رواياتى كه وارد شده، راجع به اين تساهلى
صحيفه نور ج 16 صفحه 278
كه در جنگ مىكردند آنها، آن خون جگرى كه حضرت اميرالمومنين سلام الله عليه مىكرد كه هى شما مىگوئيد جنگ، مىگوئيد حالا تابستان است، بگذاريد زمستان، زمستان مىگوئيد تابستان است. شما ببينيد امروز اين سپاه پاسداران، اين ارتش، اين نظامى ها، اين بسيج، اين ملت در آن هواى گرم 60، 70 درجه خوزستان و در آن بيابانها كه انسان اگر برود خفه مىشود، اين جوانهاى عزيز ما به مدد الهى در آنجا دارند زحمت مىكشند، آخ هم نمىگويند، يك كدام شكايت نمىكنند. من تاكنون كه اينجا نشستهام، يكى كه شكايت بكند از اينكه مادر جنگ مثلاً نرويم، چطور شد، من نديدهام همچو چيزى، لكن هر روز مىآيند با چهره گشاده، هر روز مىآيند و تقاضا مىكنند كه ما برويم شهيد بشويم. خوب، يك همچو تحولى كه حاصل شده است در يك كشورى، اين آقايانى كه آن كنار نشستهاند و اشكالتراشى مىكنند، مثلاً در يك دهى يك آدمى در آن ده يك كارى كرده، پس وا اسلاما، فكر اين نمىكنند كه خوب، در يك كشورى كه انقلاب شده است و الان در حال انقلاب است، يك آدمى هم در يك گوشهاى از اين كشور يك كارى مىكند. مگر شما حالا با زمان پيغمبر مىخواهيد خيلى شما جلو باشيد؟ زمان پيغمبر هم همين مسائل بوده، همين مطالب بوده كه يك حكومت، حضرت امير يك حكومتى كه مىفرستاد، گاهى خرابكارى مىكرد، عزلش مىكرد و مىخواست او را. مگر مىشود يكدفعه همه جا، يكدفعه ما صبح كنيم كه همه جا بهشت برين شده است؟ ما بايد ببينيم، اين آقايان بايد ببينند كه اينها دارند رو به اسلام مىروند يا خير، دارند رو به خلاف اسلام مىروند. انصاف داشته باشند اينهائى كه نشستهاند هيچ كارى براى اين جمهورى اسلامى از اولش تا حالا نكردهاند، كارشكنى كردند، كار نكردند، آن روشنفكرش آنطورى و آن مرتجع به اصطلاح شما آنجورى، همه، خوب بعضى از اينها را كه ما مىدانيم يك قدم براى اين نهضت برنداشتند، مخالفت هم با آن داشتهاند، نصيحت هم ما را مىكردند كه آقا ول كنيد، نمىشود، بگذاريد اين شاه باشد، خوب، بهتر از ديگران است. خوب، يك همچو وضعى الان پيش آمده است كه شما مىبينيد در ايران الان اينقدر مراكز فساد از بين رفته است، اينها را حساب نمىكنند، اينقدر شراب فروشىهايى كه مثل آب توى مردم جريان داشت از بين رفته، يكى نمىتواند الان هم بيايد يك همچو كارى بكند. اينهمه چيزهائى كه در دولتها بوده و در مجلس بوده و هر كه مجلس را در آنوقت ديده مىداند چه خبر بود، حالا مىبيند كه اينطور است، خوب، شما نبايد اين را قدردانى و تشكر كنيد از خداى تبارك و تعالى كه همچو عنايتى كردهاند؟ همراهى كنيد، مىتوانيد بيائيد قضاوت كنيد، خوب، بيائيد قضاوت كنيد، مىتوانيد بيائيد يك استانى را استاندارى كنيد، بيائيد بكنيد، ننشينيد كنار و هى نق بزنيد و مردم را مايوس كنيد، با اينكه نمىشوند اينها مايوس. آن اشخاصى كه در خارج رفتند و فرار كردند و حالا هى اعلاميه پخش مىكنند و خودشان هم با خودشان در جنگ هستند و اينها، آنها از يك طرف يك جورى صدمه به اينجا مىزنند، اين آدم ماب هم كه در بازار است يا در مدرسه است يا در كجا هست، اين هم يك جور ديگر صدمه مىزند.
در محضر خدا ما نبايد يك كارى بكنيم كه برخلاف چيز خدا باشد برخلاف حكم خدا
صحيفه نور ج 16 صفحه 279
باشد. ما يك جمهورى الان به دستمان آمده، اين هم با جديت ماها نبوده، خدا يك همچو كارى كرد. آن كه مقلب قلوب است، خداست. كى مىتواند سرتاسر كشور را، از آن بچه كوچولوهائى كه زبان تازه درآوردهاند تا آن پيرمردهائى كه روى تختخواب خوابيدهاند، اينها را يكدل و يكجهت براى اسلام بسيج كند؟ كدام وقت شما ديده بوديد كه برادرهاى اهل سنت و برادرهاى اهل تشيع با هم مجتمع بشوند و در يك مقصد راه بروند؟ اگر بگذارند اين فاسدها، اگر بگذارند كه اين دو تا برادر، اين دو قشر بزرگ اسلامى با هم پيوند كنند و در مقابل ديگران بايستند. و بالاخره ما بايد هميشه توجه به خدا داشته باشيم و بدانيم كه يك روزى همه ما در محضر خدا مىرويم و همه ما مسوول هستيم، اين را بايد احساس بكنيم، وقتى اين احساس شد، اداره خوب مىشود، مجلس خوب مىشود، الحمدلله خوب هم هستند اينها، خوبتر مىشود، سپاه خوب مىشود، ارتش خوب مىشود، شهربانى خوب مىشود، شهردارى، همه چيزها خوب مىشود و همه امور انشاءالله اميدوارم كه با تعهد اين ملت عزيز بر وفق اسلام انشاءالله به پيش برود و خداوند همه ما و شما را موفق كند كه خدمتگزار اسلام، خدمتگزار اين مستمندان و اينهايى كه در طول تاريخ شاهنشاهى توسرى خوردهاند و محروم بودهاند، نگذارند اينها به محروميت باقى باشند. دولت توجه به اين معنا داشته باشد كه در اين جاهاى دور افتاده توجه زيادتر بكنند و اينها را يك قدرى به آنها رسيدگى بكنند و خداوند همه شما را موفق و ما را هم انشاءالله از خدمتگزاران شما حساب كند.
والسلام عليكم
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 263
تاريخ 2/6/61
بيانات امام خمينى در ديدار با نخست وزير و اعضاى هيأت دولت جمهورى اسلامى
متصديان امور، از قشر مرفه نيستند
بسم الله الرحمن الرحيم
من يك نكتهاى عرض مىكنم و اين براى اين نيست كه از دولت يا از ارگانهاى ديگر تعريف كنم، اين يك واقعيتى است كه من عرض مىكنم و شايد شماها هم مطلع هستيد و توجه داريد. يكى از عنايات بزرگى كه خداى تبارك و تعالى به جمهورى اسلامى و اين نهضت اسلامى عنايت فرموده اين است كه متصديان امور، چه آنهائى كه در مجلس خدمت مىكنند و چه آنهائى كه در دولت خدمت مىكنند، چه آنهائى كه در ارتش هستند، همه اينها از آن قشر مرفه نيستند، از آن قشرى كه همه توجهشان به اين است كه براى خودشان مقام درست كنند و براى خودشان كارهائى انجام بدهند ولو برضد خلق باشد.
شما اگر توجه كنيد به حكومت هائى كه در تاريخ بوده است و خصوصاً در اين پنجاه سال، ملاحظه مىكنيد كه آنهائى كه در راس امور بودند، آنها از اين ملكها و سلطنهها و عرض مىكنم كه از اين سنخ مردم و به اصطلاح از اشراف بودند. وقتى كه اشراف (به قول خودشان) و اعيان و متمكنين و يال و كوپال دارها متصدى امور يك كشور شدند، قهراً اينها مردم را به حساب نمىآورند، اين يك امر قهرى است و در مقابل يك قدرتمند بزرگتر از خودشان خاضعند و در مقابل ضعفا و ملت خودشان جابر و ستمگر. شما اگر ملاحظه فرموده باشيد، معامله اين دولتهائى كه ما داشتيم سابق، با مردم مقايسه كنيد و معاملهشان را با سفارتخانههاى خارجى، با سفارتخانههاى خارجى، اينها شخصيت خودشان را بكلى (شخصيت هم نداشتند) بكلى از دست مىدادند و آن چيزى كه در ذهن من است، يكى از سفرا (حالا يا سفير انگليس بود، يا يك جاى ديگر) آن صدراعظم وقت را پاشد گلويش را گرفت توى اتاق و زد او را به ديوار. در مقابل او آنها سپرانداختند، لكن در مقابل مردم، آنقدر به مردم ظلم مىكردند و آنقدر به خيال خودشان به بزرگى و امثال ذلك رفتار مىكردند، كه همه مىدانيد. وقتى بنا شد كه متصدى يك امور كشورى قشر اشراف (به اصطلاح خودشان) اعيان، مرفهها و صاحب اموال و نمىدانم پارك و اتوموبيلها و كذا و كذا، يا آنوقت كالسكهها و آن حرفها باشد، اين يكى از مصيبتهاى بزرگى است كه در يك ملت هست، سرچشمه همه مصيبت هائى كه ملتها مىكشند اين است كه متصديان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعيان (به اصطلاح
صحيفه نور ج 16 صفحه 264
خودشان) از آنها باشد. و آنها اينطور هستند، اشراف و اعيان اينطور هستند كه تمام ارزشها را به اين مىدانند كه آنجائى كه زندگى مى كنند بهتر از ديگران باشد، آن رفتارى كه مردم با آنها مىكنند، رفتار عبيد با موالى باشد، تمام افكارشان متوجه به اين مسائل است. بايد حتماً چند تا پارك داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شميران، در تهران در كجا، تا اينكه بشود يك نفر آدم عرض مىكنم كه نخست وزير يا يك نفر آدم وزير كذا. و اينها وضع روحى شان، به حسب نوع، وضع روحى شان اينطور بود كه چون قدرت را، تمام ارزشها را به قدرت مىدانستند، تمام ارزشها را به قدرت مالى مىدانستند، به قدرت هاى ديگر مىدانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عبد بودند، در مقابل ضعفائى كه قدرت ندارند، فرمانفرما و حكومت بودند. اين وضع طبيعى اين است كه يك قشر اشراف و اعيان (به اصطلاح خودشان) و مرفه، به يك كشورى حكومت كنند و قابل اجتناب نيست اين. وقتى حكومت آنطور شد، ديگر نمىشود اين را كسى خيال كند كه قابل اين است كه اين با مردم چه جور باشد، از آن ور با دولتخارجى چه جور باشد. مقابل آنها از باب اينكه مىديدند آنها قدرتشان بيشتر است، خاضع بودند. هرجائى كه توهم مىكردند كه به قدرتشان يك قدرت بالاترى يك صدمهاى بزند، مقابل او لنگ مىانداختند و همه جور تواضعى مىكردند براى اينكه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هر چه خواستند بكنند با مردم.
اين يكى از الطاف بزرگ خدا بود كه حكومت جمهورى اسلامى را و متصديان امور اسلامى را از قشر مرفه و از آن اشراف و اعيان و سلطنهها و ملك و اينها قرار نداد. و اين اسباب اين شد و مىشود كه وقتى كه بنا شد كه يك اشخاصى زندگى شان يك زندگى عادى باشد و ارزش را در اين زندگى هم ندانند، ارزش را به ارزش انسانى، ارزش اسلامى بدانند، ارزش اخلاقى بدانند، اگر يك حكومتى ارزش هايش اينطور ارزش باشد كه ارزش اسلامى باشد، بخواهد خدمت به نوع خودش بكند، خودش را خدمتگزار بداند، اگر ديدش اين باشد، قهراً ملت با اوست و قهراً نمىتواند يك قدرت خارجى او را تحت تاثير قرار بدهد. هميشه قدرت خارجى براى اينكه بر مردم مسلط بشود، اين بالاترىها را مىترساند. آنها هم از باب اينكه تمام توجه شان به اين بود كه در بين ملت قدرتمند باشند، داراى يال و كوپال باشند، آنها را تسليم مىشد براى اينكه به اينها ظلم بكند. اين وضع طبيعى اينجور حكومت است. و وضع طبيعى حكومتى كه از قشر غير مرفه است، از خود اين مردم درست شده است، وضع طبيعىاش اين است كه با مردم باشد و خدمت بكند و ارزش را، ارزش جاه و مقام نداند.
ارزش مقامات ما، در خدمتگزارى به مردم است
شما مىدانيد كه در جمهورى اسلامى مقامات آن معنى كه در سابق داشت از دست داده، نه رئيس جمهورش و نه نخست وزيرش و نه ساير وزرايش اينطور نيست كه خيال بكنند، خودشان خيال بكنند كه ما يك مقام بالائى، والا مقام هستيم و ما حضرت اشرف هستيم و نمىدانم كذا. اينجور نيست. آنها مىبينند كه ارزششان در بين جامعه، در همه جا اين است كه خدمت بكنند، خدمتگزار باشند، نه ارزش به
صحيفه نور ج 16 صفحه 265
اين است كه به مردم حكومت كنند. در جمهورى اسلامى اين معنا كه هم مقامات آن مقاماتى كه سابق تخيل مىشد، نيست و هم صاحب اشخاصى كه متصدى امور هستند، آن اشخاصى كه در يك خانواده اشرافى بزرگ شده باشند و يك زندگى چه كرده باشند و نتوانند بسازند با مردم، نتوانند بسازند با يك زندگى عادى، آنطور هم نيستند. من فيلمى كه ديشب از مرحوم رجائى گذاشته بودند و منزلش را نشان مىدادند، يك دفعه ديگر هم مثل اينكه ديدم اين را، بعضى از اشخاصى كه پيش من بودند مىگفتند ما رفتيم منزل آقاى رجايى، اين خوب نشان مىداد، آنجا به اين اندازه نيست، واقع مطلب اينطور نيست، اين يك چيز بزرگى كانه نشان دارد مىدهد و حال آنكه ما كه رفتيم منزلشان ديديم نه، مساله اينطور هم نيست. وقتى بنا شد كه يك نفر رئيس جمهور شده، يا يك نفر نخست وزير است، آقا منزلش آنطورى است و وضع ماديش اينطورى است، اين ديگر نمىشود كه از يك قدرت بزرگى بترسد. براى چه بترسد؟ اين را كه از او نمىگيرند. آن بايد بترسد كه مىخواهد چپاول كند و مىخواهد يك حكومت كذائى بكند، آن بايد بترسد، اما رجائى (خدا رحمتش كند) و امثال اينها و باهنر و اينهائى كه ما از دست داديم، كه اينطور نبودند كه زندگى شان جورى باشد كه مبادا يك وقتى از دست ما برود، خاضع بشوند پيش ديگران و براى اينكه زندگى را بيشترش بكنند زورگوئى كنند به مردم.
اين يك عنايتى است كه خداى تبارك و تعالى به اين ملت كرد و از خود مردم، از خود اين تودهها از بازار نمىدانم از كجاها و خانهها، افراد منبعث شدند و حكومت تشكيل دادند. وقتى از بازار، مردم حكومت را تشكيل دادند، مىدانند كه بازار وضعش چه جورى است. وقتى كه از بين خود مردمى كه مرفه نيستند، اينها آمدند و خودشان هم نظير آنها هستند، اينها به درد دل مردم مىتوانند برسند. من اينكه عرض مىكنم، نمىخواهم از شما تعريف كنم، براى اينكه مىترسم تعريف كنم. اين براى اين است كه تنبه بدهم، تنبه بدهم به اينكه تا وضع اينطورى است، حكومت برقرار است، حكومت اسلامى برقرار است. تا وضع دولت، مجلس نمىدانم ارتش، روساى ارتش، فرماندهان همه جا اين وضع است كه مىبينيم الان و مشاهده مىكنيم، شما خوف از اينكه يك آسيبى اين جمهورى اسلامى به آن برسد، از اين خوف نداشته باشيد. شما هر چه خوف داريد، از خودتان بترسيد، از اينكه مبادا خداى نخواسته مسير، يك مسير ديگر بشود و راه، يك راه ديگرى باشد و توجه به اين چيزى كه الان هست، از دست برود و مردمى بودن از دستتان برود. از اين بترسيد كه اگر خداى نخواسته يك وقت اين قضيه پيش آمد و شما از آن مردمى بودن بيرون رفتيد و يك وضع ديگرى پيدا كرديد و خيال كرديد حالائى كه من نخست وزيرم، حالائى كه من رئيس جمهورم. حالائى كه من وزير كذا هستم بايد چه و چه و چه باشم، آنوقت بدانيد كه آسيب مىبينيد، يعنى آنوقت است كه خارجىها به شما طمع مىكنند. آنها مىدانند كه از چه راه بايد يك كشورى را به تباهى بكشانند، آنها مىدانند كه بايد از راه خود حكومت، از راه خود دولت، از راه خود مجلس، از راه خود اينها، اين كارها را انجام بدهند، آنها مىدانند كه ريختن در يك كشور يا نمىدانم چه كردن، با وضعى كه اينجور كشورها دارند، اين نمىشود. اينها تجربهاش را در افغانستان كردند. در افغانستان با اينكه دولتش با آنهاست و حزبها و
صحيفه نور ج 16 صفحه 266
خيلى از حزبها شايد با آنها باشند، لكن چون يك تودهاى دارد، آنجا، تودهاى كه مسلمانند، متوجهند و مخالف با قدرتها هستند، چون اين هست در آن، موفق نشدند به اينكه آن كارى كه مىخواستند، بكنند، هر روز هم رو به شكست است. اينها تجربهها را دارند، مىدانند قضيه چه جور است، مىدانند كه يك ملتى كه همه شان در مقابل همه چيزهائى كه درشان وارد مىشود، ايستادگى كردند و مى كنند، ملتى كه بچه اينقدريش، ديروز يك بچهاى قد اين آقا كوچولو، به حد ده سال و اينها نبود، اينجا گريه مىكرد كه، گريه مىكرد كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. يك ملتى اينطورى، زنش اينطور، مردش اينطور، پيرش آنطور، جوانش آنطور، اينها مىدانند با اين ملت نمىشود با فشار و زور و سرنيزه رفتار كرد. قهراً آنها مىخواهند يك نقشهاى بكشند، حواسشان هم خيلى جمع است و خيلى هم حوصله و صبر دارند. آنها براى پنجاه سال ديگر، براى سى سال ديگر حالا نقشه درست مىكنند، حالا نقشه مىكشند كه سى سال ديگر نتيجه بگيرند. يعنى اگر خداى نخواسته دانشگاه ما يك انحرافى پيدا بكند، بعد از سى سال نتيجهاش را آنها مىگيرند. اگر در دانشگاه ما يك اشخاص غيراسلامى امثال اينها وارد بشود، اشخاصى كه انحراف دارند وارد بشود، ولو حالا نتوانند كارى بكنند (حالا هم عجله ندارند كه كارى بكنند) كم كم همين دانشگاهىها را تبليغ مىكنند، صحبت مىكنند، چه مىكنند، چه مىكنند، هوا خورشان مىكنند، بالاخره هم مقدرات يك مملكت بعد از اين دوره با آنهاست. آنها وقتى مقدرات يك دولت را و ملت را در دست گرفتند، با يك انحرافى در دست گرفتند، آنوقت هست كه اينها نتيجه مىگيرند، با دست خود اينها نتيجه مىگيرند.
شما بايد كوشش كنيد همهتان، هر كس در هر وزارتخانه هست بايد كوشش كند كه اجزاء آن وزارتخانه، افرادى كه در آن وزارتخانه هست، وضع روحيش جورى باشد كه با مردم بسازد، مردم باز احساس نكنند كه در اين وزارتخانه هم وقتى ما بخواهيم كارمان را به وزير بدهيم، بايد يك مدتى دم در بايستيم و يك مدتى آن مامور و آن مامور و آن مامور تا برسانند ما را به آنجا، آنجا هم پشت دربايستيم. نه، اين وضع اگر يك وقت خداى نخواسته ديديد دارد اينطور مىشود، بدانيد كه داريد رو به تباهى مىرويد، قدم داريد بر مىداريد رو به تباهى. آن روزى شما قوى هستيد كه اين بقال سرمحله و آن مومن توى مسجد و آن كسى كه در جاهاى بزرگ و اعيان و اشراف فرض كنيد هست، براى شما اينطور نباشد كه براى او يك كارى بكنيد، براى اين نكنيد. اينها را مقدم بر آنها بدانيد، اينهائى كه شما را به وزارت رساندهاند، با اينكه وزارت الان يك چيز مهمى نيست پيش شما، اينهائى كه قدرتمندها را بيرون كردند، اينهائى كه همه آن اشخاصى كه مقدرات يك كشور در دستشان بود و ما را و شما را و همه كشور را به تباهى كشيده بودند، آنها را بيرون زدند، اينها را بايد ما قدرشان را بدانيم، يعنى نگه شان داريم. براى خدا، براى اسلام، براى حيثيت خودتان، براى حيثيت كشورتان بايد اين سر و پا برهنهها را نگه شان داريد. اينهائى كه بعد از همين كه هر شهيدى شما پيدا مىكنيد، آنطور برايش تظاهر مىكنند، آنطور برايش عرض بكنم به سر و سينه خودشان مىزنند، كه مىبينيد نشان مىدهند، يك همچو ملتى را بايد با همين وضع نگه داشت و آن به دست امثال شماست كه اينطور باقى بماند. اگر يك
صحيفه نور ج 16 صفحه 267
وقت سرخورده بشوند. از دولت و خيال كنند كه دولت دارد براى خودش يك كارهائى انجام مىدهد و براى ما نيست و چطور، آنوقت هست كه شما هر كدامتان خداى نخواسته از بين برويد، يك كسى برايتان فاتحه نمىخواند.
شما كارى بكنيد كه بعد از مردنتان هم اينطور وضع مردم باشد با شما، بعد از شهادت هم اگر نصيبتتان شد، مردم با شما اينجور باشند. پيش خدا اين ارزش دارد. وقتى خداى تبارك و تعالى ديد كه يك جمعيتى ايستادند و فرياد مىزنند، توى سرشان مىزنند كه رجائى چه، خدا به رجائى رحم خواهد كرد. اگر خداى نخواسته هم آن يك اشكالاتى در آن باشد، به همين، خدا رحم مىكند. خوب، مومن، چهل تا مومن شهادت بدهند به خوبى يك كسى، خدا قبول مىكند اين را، براى اينكه يك آدمى است كه چهل نفر مومن اين را به خوبى شناختهاند وقتى به خوبى شناختند، خداوند عفو مىكند. فرضاً از اينكه يك جمعيت هائى اينطورى بريزند در خيابان و آنطور و به سر و سينهشان بزنند براى آنها، ارزش آقاى رجايى، ارزش آقاى باهنر، ارزش آقاى بهشتى و ارزش اين ائمه جمعه مظلوم ما به اين نبود كه يك مثلاً دستگاهى دارد، ارزششان به اين بود كه خودى بودند، با مردم بودند، براى مردم خدمت مىكردند، مردم احساس كرده بودند كه اينها براى آنها دارند خدمت مىكنند و لهذا آنهمه تبليغاتى كه با دستهاى فاسد برضد مرحوم بهشتى بالخصوص آنقدر كارها كردند و نسبت به مرحوم رجائى هم، آن آدم فاسد آنقدر پافشارى كرد و اذيت كرد، مردم اعتنائى هيچ به او نكردند و همانطور با آنها رفتار كردند، مردم همانطور آن تلافى هائى كه در آنوقت سر آن مظلوم درآمد، مردم درست كردند، بعد از فوت ايشان آنطور كردند. و همه شما بايد وضعتان يك همچو وضعى باشد و من اميدوارم كه همه اين وضع را توجه به آن بكنيد و حفظش بكنيد. بخواهيد اسلام حفظ بشود، اين وضع را بايد حفظ بكنيد. بخواهيد كه ايران حفظ بشود، همين را بايد حفظش كنيد. بخواهيد خودتان محفوظ بمانيد، همين را بايد حفظ كنيد. بالاخره اين وضع فعلى كه شما داريد بايد رو به بهترين برويد، هى برويد سراغ اينكه يكديگر را اسلامى كنيد. اينكه من عرض كردم كه بايد امور اسلامى باشد، حالا هم عرض مىكنم، اين كارهائى كه شما مىگوئيد كه مىروند جنگلها را چيز مىكنند، اينها كارهاى غير اسلامى است، من مىگويم بايد اسلامى باشد. اگر چنانچه يك كسى تخلف كرد از مقررات دولت، اين غير اسلامى است، آن هم بايد اسلامى بشود. يعنى بايد دولت با قدرت، آن كسى كه تخلف مىكند از آن چيزهائى كه دولت براى حفظ نظام دولت قرار داده است، آنها را بايد با قدرت جلويش را بگيرد، براى اينكه آن غير اسلامى است، من مىگويم اسلامى بايد بشود. بريدن درختهاى كشور را و به تباهى كشيدن جنگلها را، اين غير اسلامى است، بايد جلويش گرفته بشود. تخلف از مقررات خيابانها و رفت و آمدها، اين غير اسلامى است، بايد بايد جلويش را بگيريد. اگر يك كسى اعتنائى به چراغ سرخ نكرد، اين غير اسلامى عمل كرده و اين را بايد تعقيبش كرد و به دست دادگاه سپردش. حالا هم من عرض مىكنم اسلامى كه، اسلام كه با نظم مخالف نيست، اصلاً اسلام مىخواهد نظم حفظ بشود، نظام حفظ بشود. كليه امور مربوط به نظام، اين اسلام است و اگر يك چيزى تخلف از نظام كرد، اين برخلاف اسلام
صحيفه نور ج 16 صفحه 268
است و جلوگيرى لازم است.
ارزش انسان به اين است كه توجه كند كه چه بايد در مقابل خداى تبارك و بندگان خدا بكند
و من باز هم به آقايان عرض مىكنم كه توجه بكنيد كه مقام، شما را نگيرد. شما يك ارزش انسانى انسان به مقام نيست، به اين نيست كه من نخست وزيرم، من رئيس جمهورم، من رئيس مجلسم، من وكيل مجلسم. اينها ارزش نيست. ارزش انسان به اين است كه توجه بكند كه چه بايد در مقابل خداى تبارك و بندگان خداى تبارك و تعالى بكند، چه تكليفى انسان دارد در مقابل خدا و در مقابل بندگان خدا كه از خدا هستند. اين ارزش است. مادامى كه شما اين ارزش را حفظ بكنيد، ارزش اسلامى و انسانى را حفظ كردهايد. و اگر از اين، انحراف حاصل بشود، شما هم هر مقامى پيدا كنيد، در علم بشويد بالاترين علما، در زهد هم هر چه مىشويد، بشويد اما ارزش را از دست داده باشيد، شما نه پيش خدا ديگر ارزش داريد، نه پيش خلق خدا. بايد فكر اين معنا بكنيد كه خدمت كنيد به كشور خدمت كنيد به ملت كه بعد از خود شما كه انشاءالله حالا طولانى باقى مىمانيد، مثل مرحوم رجائى كه مردم اينطور برايش به سر و سينه مىزنند، مردم شهادت فعلى و عملى بدهند بر اينكه شما خوبيد، تا خداى تبارك و تعالى در محضرش شما را قبول كند براى اينكه آدمى بوده است كه يك عدهاى شهادت دارند مىدهند، عملاً توى سرشان مىزنند از رفتن او.اين شهادت فعلى است بر اينكه اين آدم مقبول است و خداى تبارك و تعالى همين طور قبول مىكند و اگر گناهى هم داشته باشيد، به همين مىگذرد خداى تبارك و تعالى.
و من اميدوارم كه شما همه تان همين طورى كه سيره انبيا بوده است، كه سيره انبيا براى اين بوده است كه در مقابل طاغوت محكم مىايستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفين و مستمندان فروتن بودند، آنطورى كه وقتى عرب وارد مىشود در مسجد رسول الله، مىگويد كدام يكى تان هستيد. در وقتى كه رسول الله آنوقت حكومت بود، آنوقت در مدينه بودند، در مدينه تشكيل حكومت بود بساط، لكن وضعش اينطورى بود، از آن طرف در مقابل هيچ قدرتى خاضع نبود براى اينكه او خدا را مىديد. كسى كه توجه دارد به اينكه قدرت هر چه هست مال خداى تبارك و تعالى است و ديگران هيچ نيستند، اين ديگر نمىتواند خاضع بشود در مقابل يك قدرتمندى.
شما ملاحظه كردهايد، تاريخ مرحوم مدرس را ديدهايد كه يك سيد خشكيدهء لاغر عرض مىكنم لباس كرباسى (كه يكى از فحش هائى كه آن شاعر به او داده بود، همين بود كه تنبان كرباسى پوشيده) يك همچو آدمى در مقابل آن قلدرى كه هركس آنوقت را ادراك كرده مىداند كه زمان رضاشاه غير زمان محمدرضا شاه بود، آنوقت يك قلدريى بود كه شايد تاريخ ما كم مطلع بود، در مقابل او همچو ايستاد، در مجلس، در خارج فلان كه يك وقت گفته بود سيد چه از جان من مىخواهى؟ گفته بود كه مىخواهم تا تو نباشى، مىخواهم تو نباشى. اين آدم كه مىآمد (من درس ايشان يك
صحيفه نور ج 16 صفحه 269
روز رفتم) مىآمد در مدرسه سپهسالار كه مدرسه شهيد مطهرى است حالا، درس مىگفت، من يك روز رفتم درس ايشان، مثل اينكه هيچ كارى ندارد، فقط طلبهاى است دارد درس مىگويد. اينطور قدرت روحى داشت، در صورتى كه آنوقت در كوران آن مسائل سياسى و چيز بود كه بايد حالا بروند مجلس و آن بساط را درست كند. از آنجا، پيش ما، رفت مجلس، آنوقت هم كه مىرفت مجلس، يك نفرى بود كه همه از او حساب مىبردند. من مجلس آنوقت را هم ديدهام، كانه مجلس منتظر بود كه مدرس بيايد. با اينكه با او بد بودند ولى مجلس كانه احساس نقص مىكرد وقتى مدرس نبود. وقتى مدرس مىآمد مثل اينكه يك چيز تازهاى واقع شده. اين براى چه بود؟ براى اينكه يك آدمى بود كه نه به مقام اعتنا مىكرد و نه به دارائى و امثال ذلك، هيچ اعتنا نمىكرد، نه مقامى او را جذبش مىكرد. ايشان وضعش اينطور بود كه (براى من نقل كردند اين را كه) داشت قليان خودش را چاق مىكرد، خودش اينطور بود، فرمانفرماى آن روز (حالا كه من مىگويم فرمانفرما، شما به ذهنتان نمىآيد كه يعنى چه) فرمانفرماى آن روز وارد شده بود منزلش، گفته بود كه به او حضرت والا من قليان را آبش را مىريزم تو اين را، آتش سرخ كن را درست كن، يا بعكس. از اينجا همچو او را كوچك مىكرد كه ديگر نه، طمع ديگر نمىتوانست بكند. وقتى اينطور با او رفتار كرد كه بيا اين آتش سرخ كن را گردش بده، آن آدمى كه همه برايش تعظيم مىكردند، همه برايش چه مىكردند، اين وقتى اينطورى مىرسيده، اين شخصيتها را اينطورى از بين مىبرد كه مبادا طمع كند كه از ايشان چيزى بخواهد. من بودم آنجا كه يك كسى يك چيزى نوشته بود، زمان قدرت رضاشاه، زمانى كه آنوقت باز شاه نبود، آنوقت يك قلدر نفهمى بود كه هيچ چيز را ابقا نمىكرد، يك كسى آمد گفت من يك چيزى نوشتم براى عدليه، شما بدهيد ببرند پيش حضرت اشرف (يك همچو تعبيرهائى) كه ببينند. گفت، رضاخان كه باز نمىداند اصلش عدليه را با الف نويسند يا با ع مىنويسند، من بدهم اين را او ببينند؟ نه اينكه اين را در غياب مىگفت، در حضورشان هم مىگفت. اينجورى بود وضعش. اين چه بود؟ براى اينكه وارسته بود، وابسته به هواهاى نفس نبود، اتخذ هوى الله نبود. اين، هواى نفسانى خودش را اله خودش قرار نداده بود، اين اله خودش را خدا قرار داده بود. اين براى مقام و براى جاه و براى وضعيت كذا نمىرفت عمل بكند، او براى خدا عمل مىكرد. كسى كه براى خدا عمل مىكند، وضع زندگيش هم آن است، ديگر از آن وضع بدتر كه ديگر نمىشود برايش، براى چه ديگر چه بكند، از هيچ كس هم نمىترسيد. وقتى كه رضا شاه ريخت به مجلس كه چيز مىكردند، فرياد مىزدند آن قلدرهاى اطرافش كه زنده باد كذا و زنده باد كذا، مدرس رفت ايستاد و گفت كه مرده باد كذا، زنده باد خودم. خوب، در مقابل او شما نمىدانيد حالا، در مقابل او ايستادن يعنى چه و او ايستاد. اين براى اين بود كه از هواهاى نفسانى آزاد بود، وارسته بود، وابسته نبود.
تمام وابستگىها وابستگى است كه انسان به خودش دارد
تمام وابستگىها وابستگىاى است كه انسان به خودش دارد، تمام وابستگى ها از خود آدم پيدا
صحيفه نور ج 16 صفحه 270
مىشود. وقتى انسان وابسته است، نفسش وابسته است به جهاتى كه مال خودش است، به نفسيت خودش، به وضعيت خودش، اين تمام وابستگى هائى كه در خارج هم برايش پيدا مىشود از منشاش اينجاست. وقتى اين وابستگى باشد، اگر بخواهند برايش تحميل كنند، چون اين وابستگى هست، تحميل مىكند، قبول مىكند. وقتى ببينند يك چيزى با اين آمالى كه دارد مخالف است، اگر نكند، يك وقت به هم مىخورد، اين خاضع خواهد شد. اگر انسان از اين وابستگى وارسته شد، آزاد شد از اين، اين ديگر آزاد است، اين ديگر از كسى نمىترسد، همه قدرتهاى عالم جمع بشوند، اين نمىترسد، براى اينكه آخرش اين است كه من از بين مىروم، ديگر بالاتر از اين كه نيست، همانى كه الان ملت ما دنبالش دارند مىروند كه بيائيد دعا كنيد من شهيد بشوم. روزى چند نفر شايد من اينجا بعضى روزها مىبينم كه مى گويند كه دعا كنيد من شهيد بشوم. من مىگويم دعا مىكنم شما پيروز بشويد انشاءالله. انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند، مويد كند و همه آن اشخاصى كه به شهادت رسيدند و براى اين ملت خدمت كردند مثل مرحوم رجائى كه اين روز، اين روزها سالش است، مرحوم باهنر و ديگر اشخاصى كه از همين قبيل بودند و رفتند از دست ما و البته ما خيلى ضرر ديديم، لكن باز همان مساله است. جانشين آنها براى اين بود كه ملت بود، مردم بودند، اعيان و اشراف نبودند. آنوقت اگر يك نخست وزير را مىكشتند، يك بساطى مىشد، شاه مردگى همان و به هم ريختن سرتاسر ايران. اينطور بود، تا شاه مردگى مىشد سرتاسر ايران به هم مىخورد. حالا رئيس جمهورش نباشد، خوب، نبود، يكى ديگر بسم الله... همه ايران بهشتى است. خوب، مردم طرحشان اين است كه بهشتى از خود ماست، يك چيز خارجى نيست، از خارج يك چيزى صادر نكردهايم، وارد نكردهايم، از خود ما هست، خود ما يكى مان رفت يكى ديگر مىآيد. رجائى رفت يكى ديگر مىآيد، آن هم برود يكى ديگر مىآيد. هر كدام از ماها و شماها بروند، يكى ديگر مىآيد. اينجورى است وضع ايران امروز و اين وضع را بايد ما حفظ كنيم، دعا كنيم كه خداوند اين وضع را براى ما حفظ كند و با حفظ اين، هر يك از ما از بين برويم جا داريم، عوض داريم، مىآيند جايش را پر مىكنند و اگر اينطور نباشد، يك وقتى به طور سابق بشود، ديگر آنجا جورى است كه وقتى يكى رفت به هم مىخورد اوضاع. خدا انشاءالله همه شما را حفظ كند و همه ما را موفق كند كه به احكام اسلام عمل كنيم و وزارتخانه هايمان را اسلامى كنيم و افراد اگر چنانچه خداى نخواسته منحرفند، اين افراد منحرف را نصيحت كنيم، اگر نمىشود، عوض كنيم و لازم نيست كه هر منحرفى اينجا باشد، خوب، برود يك كار ديگرى بكند. انشاءالله موفق و مويد باشيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page
صحيفه نور ج 16 صفحه 280
تاريخ14/6/61
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأتهاى بازسازى نيروى انسانى وزارتخانهها و مؤسسات دولتى و شركتهاى وابسته و خانوادههاى شهداى پاسداران كميتههاى انقلاب اسلامى خوزستان
همانطورى كه بازسازى، يك مسأله مهم حياتى بود در اول انقلاب، الان هم بايد تعقيب شود
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله تعالى آقايان حاضر، موفق به خدمتى كه مشغول هستند باشند. البته مسأله پاكسازى و بازسازى وزارتخانه ها و ادارات يك امر ضرورى بوده است، براى اينكه در رژيم سابق، اشخاص بسيارى در اين وزارتخانهها، در اين ادارات بودند كه آنها لياقت اين مسائل را نداشتند و شايد بسيارى از آنها ضد انقلاب بودند و پس از پيروزى انقلاب ضرورى بود كه يك همچو هيأتهائى باشند و شناسائى كنند اشخاصى كه مفسد هستند، اشخاصى كه مضر هستند به جمهورى اسلامى، اشخاصى كه مىخواهند نارضايتى در بين مردم ايجاد كنند، آنها را بايد پاكسازى مى كردند، لكن نكتهاى كه من بايد عرض كنم به آقايان و اين امرى است كه بر عموم افرادى كه در اين كشور مشغول خدمت هستند، براى آنها هم هست اين است كه اصل اين مسائل، هم ضرورى است كه بايد باشد و هم با نبودنش فاجعه درست مىشود، لكن در كيفيت اين امر و مواردى كه بايد اين كار بشود و افرادى كه بايد اينطور كارها را انجام بدهند، در آنها بايد خيلى دقت بشود
اول راجع به افرادى كه انتخاب مىشوند براى اين پاكسازىها، بازسازىها يا در انجمنهاى اسلامى كه تشكيل شده است، در همه جا هست و خدمت هم زياد مى كنند، اول امر و مهمتر از همه اين است كه افرادى كه انتخاب مىكنند، سوابقشان را، كارهائى كه در آن رژيم متصدى بودند و كارهائى كه بعد از شكست رژيم انجام دادند، اينها بايد بررسى بشود شما مىدانيد كه امروز در هر جائى كه يك خدمتگزارى است، يك عدهاى بخواهند خدمت كنند، اشخاص مفسد، منافق و منحرف با حيلههائى خودشان را وارد مىكنند چه بسا آنهائى كه وارد مىشوند و مىخواهند كه بر خلاف آن چيزى كه اسلام اقتضا مىكند، عمل بكنند و مردم را ناراضى كنند، چه بسا از اشخاص سالم ديگر بسيار خودشان را جنداللهى و طرفدار جمهورى اسلامى معرفى كنند
امروز به مجرد اينكه يكى بخواهد خودش را مسلم و پايدار به احكام اسلام و مؤمن به نهضت حساب كند، خوب، ما بايد از او قبول كنيم، لكن نبايد در امورى كه مربوط به اينطور مسائل است،
صحيفه نور ج 16 صفحه 281
وارد بشود، مگر اينكه آن اشخاص مورد اطمينان دولت، مورد اطمينان قوه قضائى و ساير ارگان هائى كه هستند، آن اشخاص مورد اطمينان را براى اينكه شناسائى بشوند از افراد، آن اشخاصى باشند كه بالاخره، شناسائى اشخاصى كه مىخواهند در اين امور وارد بشوند و طرفين قضيهاش بسيار خطرناك است، ممكن است كسانى وارد بشوند و افراد غير صالح را حفظ كنند، افراد صالح را كنار بگذارند و يا از خارج، افرادى كه مربوط به اين دستجات مختلف است، وارد بكنند، اين بدون شناسائى نمىشود باشد همين طور شما بخواهيد كه اسم نويسى كنيد، هر كس مىخواهد بيايد در اين بازسازى وارد بشود، اين يك فاجعه ايجاد مىكند گاهى پس از چيزهائى كه مسلماً بايد مورد نظر آقايان باشد و بايد به آن دقت بشود، يعنى سوابق اشخاص در رژيم سابق و خانواده اين چه جور هستند، دوستانى كه او داشته است چه جور بودند و بعد از انقلاب چه جور رفتار كردند، چه وضعى داشتند، اينها بايد بررسى بشود و محتاج به اين است كه افراد مطمئنى كه صد در صد مورد اطمينان دولت هست، يا مورد اطمينان فرض كنيد مجلس است، يا مورد اطمينان قوه قضايى و شوراى دفاع هست، اين افراد مورد اطمينان براى شناسايى اينها باشد چه بسا اگر يك نفر در بين آنها كه مىخواهند اين هيأتها را شناسائى كنند، منحرف باشد، شما يك وقت توجه بكنيد كه در بين اين افرادى كه تعيين شده است، بسياريشان افراد فاسد بودند و ضد انقلاب بودند بنابراين، يك مساله مهم حياتى است براى كشور، همانطورى كه بازسازى يك مساله مهم حياتى بود در اول انقلاب و الان هم بايد تعقيب بشود، همين طور كيفيت بازسازى، افرادى كه مىخواهند وارد بشوند در اين امر، بايد افراد صالح باشند و مطمئن به اين زودى نشويد كه ما عدهاى هستيم كه همهمان حزب اللهى هستيم، ممكن است كه در بين شما عدهاى باشند كه به اسم حزب الله وارد بشوند و به اسم حزب الله كارهاى شما را فلج كنند، كارشكنى كنند و شما بعد از دو سال ديگر متوجه بشويد مطالب را
بنابراين، يكى از امور مهم، مساله شناسايى افرادى است كه مىخواهند اين هيأت ها را تشكيل بدهند و اين را نبايد در آن مسامحه به هيچ وجه كرد
آنوقت راجع به كيفيت عملى كه انجام مىدهند، اين از حيث افراط و تفريط، بايد انسان اجتناب كند و از آن و هركس كه در آن رژيم وارد بوده، ما بگوئيم كه اينها همهشان فساد بودند، در بين اين افراد، افرادى بودند كه در آنوقت خون جگر مىخوردند لكن الزام داشتند به بعضى كارها، البته اگر جناياتى از آنها صادر شده باشد، آنوفت آن مسأله ديگرى است، اما مجرد اينكه اين آدم در آنوقت در وزارتخانه بوده، در اداره بوده يا فرض كنيد در آن حزب فاسد رستاخيز بودند، مجرد اين را نبايد شما ميزان قرار بدهيد
در آنوقت شما خوب، بوديد و ملتفت هستيد، غالب شما توجه به اين مسائل دارند كه در آنوفت الزامى بود، آن مرد، آن مرد ناصالح، آن مرد فاسد اعلام كرد كه هر كس وارد نمىشود در اين حزب، برود از ايران خوب، در يك همچو محيطى ممكن است بسيارى افرادى كه با آن رژيم هم مخالف بودند، مىديدند چاره ندارند الااينكه وارد بشوند و ممكن است كه در آنوقت يك افرادى در ادارات،
صحيفه نور ج 16 صفحه 282
در وزارتخانهها وارد شدند براى يك تخفيف ظلم، شما گمان نكنيد هركس در آنوقت وارد شده، پس او ظالم است ممكن است يك افرادى وارده شده باشند براى اينكه ظلمهائى كه در اين ادارات، در اين وزارتخانهها در آن رژيم داده مىشد، تا يك حدودى تخفيف به آن بدهند اينها يك امورى است كه اگر خداى نخواسته شما يك بيگناهى يا يك آدم خدمتگزارى كه در آن رژيم هم ميخواسته خدمت به اسلام بكند، خدمت به ايران بكند، شما يك وقت كنارش بگذاريد به مجرد اينكه وارد در حزب است يا وارد در وزارتخانه است، اين يك امرى است كه صحيح نيست و براى شما صالح نيست از آن طرف هم بايد افرادى كه مىبينيد كه در آن رژيم مشغول بودند به يك فسادكارى، خرابكارى، ظلم و تعدى و حالا از اينها باقى ماندند در اينجاها، آنها هم كه آن نحو هستند، آنها هم احتياط اين است كه بيرون بروند، ولو حالا خيلى هم خودشان را جندالله حساب مىكنند اگر در آن رژيم مشغول يك كارهاى فاسد بودند، مشغول ظلم و تعدى به مردم بودند، اين به اين زودى اصلاح نمىشود، اگر بين خودش و خدا هم اصلاح شد، لكن ما تكليفمان اين است كه اينها را در يك مواردى كه كار براى مردم دارند مىكنند، در آن موارد آنها را ابقا نكنيم پس ما بايد نه از آن طرف، هركس اظهار كرد كه من مثلاً آدم صالحى هستم، حزب الله هستم و چه، ابقا كرد، نه از اين طرف، هركس در رژيم سابق يك كارى انجام داده است، داخل در يك ادارهاى بوده است، داخل در يك وزارتخانهاى بوده، شما بخواهيد پاكسازى كنيد، اين هم درست نيست يك امر مسلمانى، يك امر موافق با شرع كه افراد شناسائى بشوند، اگر چنانچه واقعاً الان دارند كارشكنى مىكنند، ناراضى در بين مردم درست مىكنند و امثال اينها، اينها را حتماً بايد معرفى كنيد و پاكسازى بشوند، يك اشخاصى كه خدمتگزارند، در رژيم سابق بودند، اما آنوقت هم اينطور نبود كه جنايتكار باشند و مشغول فساد باشند، آنها را نبايد ما كنار بگذاريم، بالاخره اين كشور محتاج به اداره است، محتاج به خدمتگزار است و بايد افرادى را كه كارشناس هستند، باشند در اين ادارات به مجرد اينكه يك احتمالى مىدهيد يا فرض كنيد كه در، همين كه آنوقت در رژيم سابق يك كارى كرده، آنوقت فرض كنيد كه در يك محضرى بوده است كه آنجا شاه هم در آن محضر بود، اين، مجرد اين، مجوز براى بيرون كردن نيست، اگر هم هيچ وقت با آنها نبوده لكن با عملشان موافق بوده، هيچ وقت با شاه يك جائى نبوده كه عكس بيندازد، اما با عمل موافق بوده، كارهاى آنها را اجرا مىكرده، ظلمهاى آنها را اجرا مىكرده، يك همچو آدمى هم نبايد الان در وزارتخانهها و در جاهائى كه محل كار مردم است، محل مراجعات مردم است، آنجا هم نبايد باشد
خوب، شما كه سركشى مىكنيد در همه وزارتخانهها و ادارات، توجه به اين معنا داشته باشيد كه با مردم اينها چه مىكنند يكى از امور مهمه اين است كه ما نبايد مثل سابق باشيم كه اگر يك بيچارهاى مىخواهد مراجعه كند به يك ادارهاى، به يك رئيس ادارهاى، آنقدر اشكال تراشى و آنقدر فساد باشد و بالاخره هم امروز برو، فردا بيا، فردا برو، پس فردا بيا، اينطور چيزها اگر افرادى در آنجا هست كه اينطور با مرد معامله مىكنند، شما بدانيد كه اينها مىخواهند ناراضى درست بكنند يك كسى آمده يك كارى دارد، كار جزئى هم هست، برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن كارهائى
صحيفه نور ج 16 صفحه 283
كه سابق مىكردند، اگر شما در ادارات ديديد يك همچو چيزى هست، بايد به آنها تنبه بدهيد، ارشادشان كنيد كه اين كارها، كارهاى اسلامى نيست اگر تكرار كردند، آنها را هم بايد كنار بگذاريد
كار شما در حالى كه يك كار اسلامى مهمى است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد
در هر صورت، كار شما در عين حالى كه يك كار مهمى است، يك كار اسلامى مهمى است، يك خدمت بسيار بزرگ است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد از مسؤوليتش غافل نباشيد نبادا شما بخواهيد خدمت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته خلاف آن بشود، بخواهيد عبادت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته معصيت بشود بايد همه اين مسائل، نه همه شما، همه كسانى كه در كارهائى كه در اين جمهورى اسلامى هست، وارد مىشوند، همه اينها، اين را توجه كنند كه ما ميخواهيم براى اسلام خدمت كنيم، مىخواهيم همانطور كه اسلام مىخواهد، عمل كنيم اسلام هم نسبت به افراد، افراد پائينى كه نمىشود اصلاحشان كرد را كنار مى گذارد اشخاصى اگر هم يك كار خلافى يك وقتى كردند و بعد برگشتند و شما سوابقشان را ديديد، ديديد كه نه، اينها اشخاصى بودند كه در آنجا به واسطه الزام، به واسطه اجبار، به واسطه ترس، به واسطه اينطور امور، يك كارى كردند، به مجرد اين شما اخذ نكنيد و يك كسى را در جامعه، اين كار مهمى است كه كار بسيار با ارزش است، لكن مسؤوليت هم بسيار دارد و اين را بايد همه آقايان متوجه باشند و همين طور آنهائى كه در جاهائى كه آن انجمنهاى اسلامى است، آنها هم بايد اين توجه را داشته باشند كه در عين حالى كه انجمنهاى اسلامى خدمت كنند و خدمتشان هم ارزشمند است، در عين حال،پ مسئوليتشان هم زياد است چه بسا كه در بين انجمنهاى اسلامى هم يك فرد يا افرادى پيدا بشوند كه بخواهند انجمن اسلامى را بكشند به خلاف اسلام و فساد ايجاد كنند آنها هم بايد افرادشان را شناسائى كنند، ببينند كه اين آدمى كه به اسم انجمن اسلامى آمده آيا خودش تعهد به اسلام دارد، چه جور بوده وضعش، خانوادهاش چه بوده، اينها يك مسائل مهمى است كه امروز ما به آن مبتلا هستيم و شما مىدانيد كه در بين اين چپها، در بين اين منحرفين، در بين اين منافقين، افرادى هستند كه با طراحى وارد مىشوند و در همه جا سر مىكشند و وارد مىشوند و يك وقت خداى نخواسته غائله ايجاد مىكنند، اينها يك مسائلى است كه بايد خود آقايان توجه داشته باشند
منافقين و آن اشخاصى كه در خارج با هم جمع شدهاند، همه موافق اين هستند كه اسلام نباشد
چنانچه مىبينيد كه ما الان مبتلا هستيم به جنگ و مبتلا هستيم به آن چيزهائى كه، تبليغاتى كه در خارج بر ضد ما مىشود، شما مىبينيد چقدر تبليغ، من گمان ندارم كه يكى از اين رسانههاى گروهى با جمهورى اسلامى بخواهد به انصاف عمل كند طرفدارى را من نمىگويم، بخواهد به انصاف عمل كند، بخواهد چيزى كه مىگويد، از روى انصاف باشد، مثلا مى بينيد كه يكى از رسانههاى گروهى كه چند شب پيش از اين، دو سه شب پيش از اين بود، مىگفت كه عراق هم خيلى آدم كشته، ايران هم
صحيفه نور ج 16 صفحه 284
كشته لكن ما راجع به عراق مستند نداريم، راجع به ايران مستند داريم، استناد داريم به چيزى او چى است؟ آن يك چيزى است كه منافقين در خارج منتشر كردند مستند يك راديوئى، نه اينكه نمىفهمند، مىفهمند، مىخواهند يك چيزى بگويند، به خيال خودشان و بهانهاى دست بدهند، و الا آنها مىفهمند كه اين منافقينى كه در خارج هستند و آن اشخاصى كه حالا با هم جمع شدهاند و تو سر هم مىزنند و همه موافق با اين هستند كه اسلام نباشد، اينها مىگويند كه ما از آنها شنيديم، چون از آنها شنيديم، پس مستند است خوب، ما يك همچو ابتلائى الان در دنيا داريم كه حرف دشمنهاى ما كه از اينجا بيرونشان راندند و آنقدر جنايات در اين كشور كردند، مستند مىشود، براى اينكه الان هر روز، روزى صد نفر در ايران در زندان اوين اعدام مىشوند يكى از حرفهايش است صد نفر الان دارد اعدام مىشود خوب، يك همچو گرفتارى ما داريم، وقتى يك همچو گرفتارى داريم، ما بايد خودمان توجه به مسائل بكنيم، هوشمند باشيم، يك وقت بهانه دست ندهيم كه خداى نخواسته يك چيز كوچكى را ما عمل كنيم، اين بهانه بشود دست آنها، و به قول خودشان مستند پيدا بكنند
الان تمام رسانههاى گروهى به ضد ايران، به ضد اسلام، اصلا اسلام را آنها مضر مىدانند، با افراد ايرانى بد نيستند، با افرادى كه مىخواهند طرف اسلام باشند، مىخواهند اسلام را پياده كنند، با اينها بد هستند، آنها اسلام را مضر به حال خودشان مىدانند و مع ا لاسف ما مبتلاى به دولتهاى اسلامى كه ملتها اسلامى هستند، به دولتهائى هستيم كه در كشورهاى اسلامى هستند، آنها هم همين طور دارند دامن مىزنند به اينطور اختلافات.
شما ملاحظه كنيد كه چقدر اسف بار است اين مطلب كه اسرائيل در محضر اين دولتهاى به اصطلاح اسلامى، آنقدر به اين زن و بچه و پير و بزرگ لبنان صدمه وارد آورد، آنقدر افراد را كشت و آنقدر افراد را آواره كرد، و الان هم در آنجا مشغول به فعاليت است چقدر اسف بار است كه در محضر اينها اين كار شده است و معذلك الان دنبال اين هستند كه آن توطئههائى كه آمريكا دارد درست مىكند، طرحهائى كه آمريكا مىدهد كه همه طرحهاشان بر ضد خلق است و بر ضد اسلام است، اينها درصدد هستند كه پيشنهادهائى كه قبلا كردند مثل كمپ ديويد و بعدش شبيه او را درست كردند و همه اينها متفق بر اين هستند كه اسرائيلى كه اينقدر جنايتكار است، حالا مسلمانها بشناسند به اسم يك دولت مثلا مستقل متعهد، اين چقدر براى انسان دردناك است و من الان را عرض مىكنم كه اگر چنانچه اين دولتهايى كه در خليج فارس و اطراف خليج فارس و در جاهاى ديگر هستند، اينها يك همچو امرى را تصويب كنند، و مثل طرح آمريكا يا طرح بعد از او كه طرح شده است، اينها تصويب كنند و اسرائيل را شناسائى كنند، ملت ما و ارتش ما و سپاه پاسداران ما و اسلام و خداى تبارك و تعالى از آنها نخواهد گذشت و بترسند از آن روزى كه اين ملت احساس بكند، اين ارتش، اين سپاه پاسداران احساس بكنند كه تكليف دارند كه اين اشخاصى كه كمپ ديويد را يا شبيه او را براى استقلال و براى شناسائى اسرائيل تصويب كردند، تكليف شرعى بر ايشان يك وقت حاصل بشود كه اينها بايد تاديب بشوند و اين مساله لبنان و همين طور مساله ايران، مساله هجوم به ايران و مساله هجوم
صحيفه نور ج 16 صفحه 285
به لبنان، يك مسالهاى بود كه با طرح آمريكا عمل شد، يعنى آمريكا طرح داده، چون ديده است كه اينجا از دستش رفته، طرح داده است كه براى ايران مشكلات ايجاد كند هر چه مىتوانست مشكلات كرد و از بين رفت بعد هم مشكلات جنگ را ايجاد كند و اين جنگ هم ادامه پيدا بكند و اين چيزى كه حق است عمل نشود تا ادامه پيدا بكند و بهرهبردارى را آمريكا بكند لبنان هم همين مساله بود كه طرحى آنها داشتند كه در آنجا اجرا بكنند و اسرائيل را وادار كردند به اينكه آنطور جنايتها را بكند، تا اينكه آن طرحهائى كه به نفع آمريكاست و همه كشورها را اسير آمريكا مى كند بيشتر از آنچه كه هستند، آنها اجرا بشود خوب، اين ملتهاى اسلام، اين دولتهاى به اصطلاح اسلامى، تا كى مىخواهند اين ذلتها را تحمل كنند و اين تحقيرها را بپذيرند؟ تا كى اينها توجه به اين ندارند كه زندگانى شرافتمندانه بهتر از اين زندگانىهاست كه در پاركها باشد و شرافتمندانه نباشد؟ اينها به خود بيايند، توجه كنند به اين مسائل و اگر چنانچه طرح كمپ ديويد و همين طور امثال او براى شناسائى اسرائيل، اينها به آن راى بدهند، هر يك از اينها كه راى دادند، يك وقت تكليف شرعى براى ما مىشود به اينكه با آنها يك معامله ديگر بكنيم
ما نمىخواهيم با كسى جنگ بكنيم، شما مىبينيد كه ما با عراق جنگ نداشتيم، ملت عراق ملت خود ماست، آنقدر كه ما علاقه به عراق داريم، در عراق مركز تشيع است، در عراق مركز اميرالمومنين (ع) است، مركز حسين بن على(ع) است، مركز ساير ائمه است، ملت اسلامى است، ما علاقه داريم به عراق، همانطورى كه علاقه داريم به ايران به اعتبار اينكه اسلام است، آنجا هم علاقه داريم به اعتبار اينكه يك كشورى اسلامى است و مركز اولياء خداست، ما هيچ وقت بناى بر اين نداشتيم كه به عراق يك صدمهاى وارد كنيم و تا كنون هم هر چه به من گزارش داده شده است، تقريبا اين بوده است كه به مردم عراق تعدى نشده است اما ما چه بكنيم با يك همچو فاسدى كه هم عراق را دارد به تباهى ميدهد و هم ايران را به خيال خودش، ما چه كنيم با يك همچو آدمى كه از اول مىگويد كه ما با رژيمى كه زرتشتى هستند، نمىدانم مجوس هستند، يك رژيمى كه همهاش صداى الله اكبر است، همه آن بناهائى كه در عراق، بناهاى اسلامى كه در عراق هست، همهاش، اگر نگويم همهاش اكثرش از ايرانىها بوده، ايرانىها اين بناها را ساختهاند، چطور آن آدم به اسم اينكه ايران زرتشتى است، نمىدانم پارسند، از فارسند مگر فارس بودن اشكال دارد؟ به اسم اينكه همه ايرانىها مجوس هستند، به اسم اين، حمله كرد و بعد فهميد كه نخير، اسلام با الله اكبر پشت گردنى به او ميزند و تا كنون هم اينطور بوده و بعدها هم اگر تسليم حق نشوند ما يك امر غيراسلامى نميخواهيم، ما يك امر حقى ميخواهيم، ما ميگوئيم يك متجاوز آمده است و آنهمه جنايات وارد كرده است، آنهمه افراد كشته است، آنهمه خانه خراب كرده است، آنهمه مردم را بى خانمان كرده است، آنهمه عراقى را بى خانمان كرده، اينهمه افرادى كه از عراق فرار كردند آمدهاند اينجا آواره شدند، همه اينها هستند، خوب، بيايد اين آدم، اين دولت، اين كذا، بيايد، مردم را بنشانند، اشخاصى كه عادل هستند، بنشانند و ببينند كه ما چه ميخواهيم ما مى گوئيم كه اين جناياتى كه اين كرده است، چون پيشقدم بوده است، ما غير دفاع، تا كنون هيچ كارى نكرده ايم، اين
صحيفه نور ج 16 صفحه 286
جنايات بايد جبران بشود اگر ما دست از جنايات برداريم جانى هستيم، كمك به جنايت، خودش يك جنايتى است ما مى گوئيم كه اينطور بايد باشد، ما مى گوئيم كه بايد اينها از كشور ما بيرون بروند و تعدى نكنند به كشور ما
بايد مسلمين با هم متحد بشوند و تو دهنى بزنند به آمريكا
شما مىدانيد كه هر روز آبادان مورد اصابت گلوله است و موشك است و امثال اينها، هر روز خوب، مىآيند كنار و از آنجا با آن چيزهاى دوربرد مىزنند به آن، كى را مىكشند؟ مردم بيچاره را، مردمى كه نه، و يك زن بيچارهاى است و يك بچه كوچكى است و اينها هيچ كار ندارد، جز بقال است و نمىدانم خباز است ما مىگوئيم كه ما مىخواهيم كه اينها تا آن حد بروند كه نتوانند يك همچو كارى بكنند خوب، بيايند عقلا بنشينند اين كار را بكنند، ما كه مخالف با آن نيستيم، لكن اگر نكنند، خوب، ما خودمان بايد بكنيم، ما با قوه قهريه بايد بكنيم اگر اينها عمل كردند به اينها، خوب، ما ديگر حرفى نداريم، اينها بروند سراغ كارشان، ما هم سراغ كارمان و اما اگر عمل نكنند و هر روز براى ايران يك غائله درست كنند و هر روز ايران را بكوبند، خوب ما تكليف ما اين است كه جلوى اين را بگيريم، تكليف ما اين است كه تا هر جا جلوگيرى از اين امر متوقف به اوست، پيش برويم و كار خودمان را انجام بدهيم، اين يك امر عقلى است، يك امر عقلائى است آنها كه الان هم در خاك ما هستند، الان هم در بلندىهاى ايران هستند، الان هم دارند ظلم و تعدى به ايران مىكنند، ما دفاع نكنيم؟ ما آنها را بگذاريم سرجاى خودشان هر غلطى مىخواهند بكنند؟ خوب، ما دفاع بكنيم، همانطورى كه از خرمشهر و جاهاى ديگر بيرونشان كردند، اينها را هم عقب خواهند نشاند تا اينكه آن كارى را كه ما مىخواهيم، انجام بگيرد اگر هم يك اشخاصى هستند، دولتهائى هستند كه مىخواهند اين كار را بدون اينكه قوه قهريه در كار باشد، انجام بدهند، ما هم حاضريم ما هميشه صلح طلب هستيم، لكن نه صلحى كه جانى را سر جنايت خودش باقى بگذاريم، همچو صلحى، صلح نيست، ما صلحى مىكنيم كه با قدرت و قوت، دفاع از كشور خودمان، دفاع از اسلام بكنيم.
و من انشاءالله اميدوارم كه همه مسلمين بيدار بشوند و توجه بكنند به اينكه اگر چنانچه جلوى آمريكا و اين مهرههاى آمريكا كه براى خاطر آمريكا و منافع او به اسلام صدمه وارد مىآورند مثل اسرائيل و مثل صدام، انشاءالله مردم بيدار بشوند و بفهمند اگر به اينها مهلت داده بشود، همه مسلمين به تباهى كشيده خواهند شد و آمريكا محدود نيست آمالش به يك كشور و دو كشور، و اينها، هر جائى را مىخواهد او تحت سيطره او باشد و امروز روزى است كه ما اعتقادمان اين است كه بايد مسلمين با هم متحد بشوند و تو دهنى بزنند به آمريكا و بدانند كه مىتوانند، توانائى اين امر را دارند، هم قدرت پرسنلى و افراد دارند، و هم ملت باهاشان موافق است، اگر امرى بكنند، كارى بكنند، و هم امكانات زياد دارند، شريان حيات آمريكا و غرب بسته به نفت اين منطقه است و من اميدوارم كه همه ما خدمتگزار به اسلام و مسلمين باشيم و همه شما آقايان با تعهد به اسلام، با اينكه حاضر بدانيد خدارا در
صحيفه نور ج 16 صفحه 287
كارهاى خودتان، آن روزى را كه مىخواهيد يك كسى را كنار بگذاريد، آن روزى كه مىخواهيد به يك كسى فرض كنيد كه يك انگ غيراسلامى بزنيد، توجه كنيد كه خدا حاضر است اگر خداى نخواسته بر خلاف بكنيد عمداً و اگر سهوى باشد، اشتباهى باشد كه مقدماتش دست شماست، بدانيد كه اين خداى حاضر و ناظر بر شما ممكن است نبخشد توجه بكنيد كه كارها همه اسلامى باشد، براى خدا باشد، خدمت براى خدا باشد و اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و همه شما براى خدمت به اسلام و مسلمين موفق باشيد و همه ايرانىها كه در مكه؟ مشرف شدند، با سلامت، با صحت به اوطان خودشان برگردند و من اميدوارم كه حجاز و كشور حجاز و دولت حجاز با اين عزيزان كه بر ضد مخالفان اسلام هستند، بر ضد امريكا هستند، بر ضد آن دنباله آمريكا و آن فاسد هستند، به طور اسلامى عمل كنند و موجب نگرانى دولت و ملت ما را فراهم نكنند كه اگر اين فراهم بشود، ممكن است خطرى داشته باشد
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page
-
جلد هفدهم
جلد هفدهم
menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 1
تاريخ: 14/6/61
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأتهاى بازسازى نيروى انسانى وزارتخانهها و مؤسسات دولتى و شركتهاى وابسته و خانوادههاى شهداى پاسداران كميتههاى انقلاب اسلامى خوزستان
همانطورى كه بازسازى، يك مسأله مهم حياتى بود در اول انقلاب، الان هم بايد تعقيب شود
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله تعالى آقايان حاضر، موفق به خدمتى كه مشغول هستند باشند. البته مسأله پاكسازى و بازسازى وزارتخانهها و ادارات يك امر ضرورى بوده است، براى اينكه در رژيم سابق، اشخاص بسيارى در اين وزارتخانهها، در اين ادارات بودند كه آنها لياقت اين مسائل را نداشتند و شايد بسيارى از آنها ضد انقلاب بودند و پس از پيروزى انقلاب ضرورى بود كه يك همچو هياتهائى باشند و شناسائى كنند اشخاصى كه مفسد هستند، اشخاصى كه مضر هستند به جمهورى اسلامى، اشخاصى كه مىخواهند نارضايتى در بين مردم ايجاد كنند، آنها را بايد پاكسازى مىكردند، لكن نكتهاى كه من بايد عرض كنم به آقايان و اين امرى است كه بر عموم افرادى كه در اين كشور مشغول خدمت هستند، براى آنها هم هست اين است كه اصل اين مسائل، هم ضرورى است كه بايد باشد و هم با نبودنش فاجعه درست مىشود، لكن در كيفيت اين امر و مواردى كه بايد اين كار بشود و افرادى كه بايد اينطور كارها را انجام بدهند، در آنها بايد خيلى دقت بشود.
اول راجع به افرادى كه انتخاب مىشوند براى اين پاكسازىها، بازسازى يا در انجمنهاى اسلامى كه تشكيل شده است، در همه جا هست و خدمت هم زياد مىكنند، اول امر و مهمتر از همه اين است كه افرادى كه انتخاب مىكنند، سوابقشان را، كارهائى كه در آن رژيم متصدى بودند و كارهائى كه بعد از شكست رژيم انجام دادند، اينها بايد بررسى بشود. شما مىدانيد كه امروز در هر جائى كه يك خدمتگزارى است، يك عدهاى بخواهند خدمت كنند، اشخاص مفسد، منافق و منحرف با حيلههائى خودشان را وارد مىكنند. چه بسا آنهائى كه وارد مىشوند و مىخواهند كه بر خلاف آن چيزى كه اسلام اقتضا مىكند، عمل بكنند و مردم را ناراضى كنند، چه بسا از اشخاص سالم ديگر بسيار خودشان را جنداللهى و طرفدار جمهورى اسلامى معرفى كنند.
امروز به مجرد اينكه يكى بخواهد خودش را مسلم و پايدار به احكام اسلام و مومن به نهضت حساب كند، خوب، ما بايد از او قبول كنيم، لكن نبايد در امورى كه مربوط به اينطور مسائل است،
صحيفه نور ج 17 صفحه 2
وارد بشود، مگر اينكه آن اشخاص مورد اطمينان دولت، مورد اطمينان قوه قضائى و ساير ارگانهائى كه هستند، آن اشخاص مورد اطمينان را براى اينكه شناسائى بشوند از افراد، آن اشخاصى باشند كه بالاخره، شناسائى اشخاصى كه مىخواهند در اين امور وارد بشوند و طرفين قضيهاش بسيار خطرناك است، ممكن است كسانى وارد بشوند و افراد غير صالح را حفظ كنند، افراد صالح را كنار بگذارند و يا از خارج، افرادى كه مربوط به اين دستجات مختلف است، وارد بكنند، اين بدون شناسائى نمىشود باشد. همين طور شما بخواهيد كه اسم نويسى كنيد، هر كس مىخواهد بيايد در اين بازسازى وارد بشود، اين يك فاجعه ايجاد مىكند. گاهى پس از چيزهائى كه مسلماً بايد مورد نظر آقايان باشد و بايد به آن دقت بشود، يعنى سوابق اشخاص در رژيم سابق و خانواده اين چه جور هستند، دوستانى كه او داشته است چه جور بودند و بعد از انقلاب چه جور رفتار كردند، چه وضعى داشتند، اينها بايد بررسى بشود و محتاج به اين است كه افراد مطمئنى كه صد در صد مورد اطمينان دولت هست، يا مورد اطمينان فرض كنيد مجلس است، يا مورد اطمينان قوه قضايى و شوارى دفاع هست، اين افراد مورد اطمينان براى شناسايى اينها باشد. چه بسا اگر يك نفر در بين آنها كه مىخواهند اين هياتها را شناسائى كنند، منحرف باشد، شما يك وقت توجه بكنيد كه در بين اين افرادى كه تعيين شده است، بسياريشان افراد فاسد بودند و ضد انقلاب بودند. بنابراين، يك مسأله مهم حياتى است براى كشور، همانطورى كه بازسازى يك مسأله مهم حياتى بود در اول انقلاب و الان هم بايد تعقيب بشود، همين طور كيفيت بازسازى، افرادى كه مىخواهند وارد بشوند در اين امر، بايد افراد صالح باشند و مطمئن به اين زودى نشويد كه ما عدهاى هستيم كه همهمان حزب اللهى هستيم، ممكن است كه در بين شما عدهاى باشند كه به اسم حزبالله وارد بشوند و به اسم حزبالله كارهاى شما را فلج كنند، كارشكنى كنند و شما بعد از دو سال ديگر متوجه بشويد مطالب را.
بنابراين، يكى از امور مهم، مسأله شناسايى افرادى است كه مىخواهند اين هياتها را تشكيل بدهند و اين را نبايد در آن مسامحه به هيچ وجه كرد.
آنوقت راجع به كيفيت عملى كه انجام مىدهند، اين از حيث افراط و تفريط، بايد انسان اجتناب كند و از آن و هركس كه در آن رژيم وارد بوده، ما بگوئيم كه اينها همهشان فساد بودند، در بين اين افراد، افرادى بودند كه در آنوقت خون جگر مىخوردند لكن الزام داشتند به بعضى كارها، البته اگر جناياتى از آنها صادر شده باشد، آنوفت آن مسأله ديگرى است، اما مجرد اينكه اين آدم در آنوقت در وزارتخانه بوده، در اداره بوده يا فرض كنيد در آن حزب فاسد رستاخيز بودند، مجرد اين را نبايد شما ميزان قرار بدهيد.
در آنوقت شما خوب، بوديد و ملتفت هستيد، غالب شما توجه به اين مسائل دارند كه در آنوفت الزامى بود، آن مرد، آن مرد ناصالح، آن مرد فاسد اعلام كرد كه هر كس وارد نمىشود در اين حزب، برود از ايران. خوب، در يك همچو محيطى ممكن است بسيارى افرادى كه با آن رژيم هم مخالف بودند، مىديدند چاره ندارند الا اينكه وارد بشوند و ممكن است كه در آنوقت يك افرادى در ادارات، در
صحيفه نور ج 17 صفحه 3
در وزارتخانهها وارد شدند براى يك تخفيف ظلم، شما گمان نكنيد هركس در آنوقت وارد شده، پس او ظالم است. ممكن است يك افرادى وارده شده باشند براى اينكه ظلمهائى كه در اين ادارات، در اين وزارتخانهها در آن رژيم داده مىشد، تا يك حدودى تخفيف به آن بدهند. اينها يك امورى است كه اگر خداى نخواسته شما يك بيگناهى يا يك آدم خدمتگزارى كه در آن رژيم هم مىخواسته خدمت به اسلام بكند، خدمت به ايران بكند، شما يك وقت كنارش بگذاريد به مجرد اينكه وارد در حزب است يا وارد در وزارتخانه است، اين يك امرى است كه صحيح نيست و براى شما صالح نيست. از آن طرف هم بايد افرادى كه مىبينيد كه در آن رژيم مشغول بودند به يك فسادكارى، خرابكارى، ظلم و تعدى و حالا از اينها باقى ماندند در اينجاها، آنها هم كه آن نحو هستند، آنها هم احتياط اين است كه بيرون بروند، ولو حالا خيلى هم خودشان را جندالله حساب مىكنند. اگر در آن رژيم مشغول يك كارهاى فاسد بودند، مشغول ظلم و تعدى به مردم بودند، اين به اين زودى اصلاح نمىشود، اگر بين خودش و خدا هم اصلاح شد، لكن ما تكليفمان اين است كه اينها را در يك مواردى كه كار براى مردم دارند مىكنند، در آن موارد آنها را ابقا نكنيم. پس ما بايد نه از آن طرف، هركس اظهار كرد كه من مثلاً آدم صالحى هستم، حزب الله هستم و چه، ابقا كرد، نه از اين طرف، هركس در رژيم سابق يك كارى انجام داده است، داخل در يك ادارهاى بوده است، داخل در يك وزارتخانهاى بوده، شما بخواهيد پاكسازى كنيد، اين هم درست نيست. يك امر مسلمانى، يك امر موافق با شرع كه افراد شناسائى بشوند، اگر چنانچه واقعا الان دارند كارشكنى مىكنند، ناراضى در بين مردم درست مىكنند و امثال اينها، اينها را حتما بايد معرفى كنيد و پاكسازى بشوند، يك اشخاصى كه خدمتگزارند، در رژيم سابق بودند، اما آنوقت هم اينطور نبود كه جنايتكار باشند و مشغول فساد باشند، آنها را نبايد ما كنار بگذاريم، بالاخره اين كشور محتاج به اداره است، محتاج به خدمتگزار است و بايد افرادى را كه كارشناس هستند، باشند در اين ادارات. به مجرد اينكه يك احتمالى مىدهيد يا فرض كنيد كه در، همين كه آنوقت در رژيم سابق يك كارى كرده، آنوقت فرض كنيد كه در يك محضرى بوده است كه آنجا شاه هم در آن محضر بود، اين، مجرد اين، مجوز براى بيرون كردن نيست، اگر هم هيچ وقت با آنها نبوده لكن با عملشان موافق بوده، هيچ وقت با شاه يك جائى نبوده كه عكس بيندازد، اما با عمل موافق بوده، كارهاى آنها را اجرا مىكرده، ظلمهاى آنها را اجرا مىكرده، يك همچو آدمى هم نبايد الان در وزارتخانهها و در جاهائى كه محل كار مردم است، محل مراجعات مردم است، آنجا هم نبايد باشد.
خوب، شما كه سركشى مىكنيد در همه وزارتخانهها و ادارات، توجه به اين معنا داشته باشيد كه با مردم اينها چه مىكنند. يكى از امور مهمه اين است كه ما نبايد مثل سابق باشيم كه اگر يك بيچارهاى مىخواهد مراجعه كند به يك ادارهاى، به يك رئيس ادارهاى، آنقدر اشكالتراشى و آنقدر فساد باشد و بالاخره هم امروز برو، فردا بيا، فردا برو، پس فردا بيا، اينطور چيزها اگر افرادى در آنجا هست كه اينطور با مرد معامله مىكنند، شما بدانيد كه اينها مىخواهند ناراضى درست بكنند. يك كسى آمده يك كارى دارد، كار جزئى هم هست، برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن كارهائى
صحيفه نور ج 17 صفحه 4
كه سابق مىكردند، اگر شما در ادارات ديديد يك همچو چيزى هست، بايد به آنها تنبه بدهيد، ارشادشان كنيد كه اين كارها، كارهاى اسلامى نيست. اگر تكرار كردند، آنها را هم بايد كنار بگذاريد.
كار شما در حالى كه يك كار اسلامى مهمى است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد
در هر صورت، كار شما در عين حالى كه يك كار مهمى است، يك كار اسلامى مهمى است، يك خدمت بسيار بزرگ است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد. از مسؤوليتش غافل نباشيد. نبادا شما بخواهيد خدمت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته خلاف آن بشود، بخواهيد عبادت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته معصيت بشود. بايد همه اين مسائل، نه همه شما، همه كسانى كه در كارهائى كه در اين جمهورى اسلامى هست، واردشوند، همه اينها، اين را توجه كنند كه ما مىخواهيم براى اسلام خدمت كنيم، مىخواهيم همانطور كه اسلام مىخواهد، عمل كنيم. اسلام هم نسبت به افراد، افراد پائينى كه نمىشود اصلاحشان كرد را كنار مىگذارد. اشخاصى اگر هم يك كار خلافى يك وقتى كردند و بعد برگشتند و شما سوابقشان را ديديد، ديديد كه نه، اينها اشخاصى بودند كه در آنجا به واسطه الزام، به واسطه اجبار، به واسطه ترس، به واسطه اينطور امور، يك كارى كردند، به مجرد اين شما اخذ نكنيد و يك كسى را در جامعه، اين كار مهمى است كه كار بسيار باارزش است، لكن مسؤوليت هم بسيار دارد و اين را بايد همه آقايان متوجه باشند و همين طور آنهائ كه در جاهائى كه آن انجمنهاى اسلامى است، آنها هم بايد اين توجه را داشته باشند كه در عين حالى كه انجمنهاى اسلامى خدمت كنند و خدمتشان هم ارزشمند است، در عين حال، مسؤوليت شان هم زياد است. چه بسا كه در بين انجمنهاى اسلامى هم يك فرد يا افرادى پيدا بشوند كه بخواهند انجمن اسلامى را بكشند به خلاف اسلام و فساد ايجاد كنند. آنها هم بايد افرادشان را شناسائى كنند، ببينند كه اين آدمى كه به اسم انجمن اسلامى آمده آيا خودش تعهد به اسلام دارد، چه جور بوده وضعش، خانوادهاش چه بوده، اينها يك مسائل مهمى است كه امروز ما به آن مبتلا هستيم. و شما مىدانيد كه در بين اين چپها ، در بين اين منحرفين، در بين اين منافقين، افرادى هستند كه با طراحى وارد مىشوند و در همه جا سر مىكشند و وارد مىشوند و يك وقت خداى نخواسته غائله ايجاد مىكنند، اينها يك مسائلى است كه بايد خود آقايان توجه داشته باشند.
منافقين و آن اشخاصى كه در خارج با هم جمع شدهاند، همه موافق اين هستند كه اسلام نباشد
چنانچه مىبينيد كه ما الان مبتلا هستيم به جنگ و مبتلا هستيم به آن چيزهائى كه، تبليغاتى كه در خارج بر ضد ما مىشود، شما مىبينيد چقدر تبليغ، من گمان ندارم كه يكى از اين رسانههاى گروهى با جمهورى اسلامى بخواهد به انصاف عمل كند. طرفدارى را من نمىگويم، بخواهد به انصاف عمل كند، بخواهد چيزى كه مىگويد، از روى انصاف باشد، مثلاً مىبينيد كه يكى از رسانههاى گروهى كه چند شب پيش از اين، دو سه شب پيش از اين بود، مىگفت كه عراق هم خيلى آدم كشته، ايران هم
صحيفه نور ج 17 صفحه 5
كشته، لكن ما راجع به عراق مستند نداريم، راجع به ايران مستند داريم، استناد داريم به چيزى. او چى است؟ آن يك چيزى است كه منافقين در خارج منتشر كردند. مستند يك راديوئى، نه اينكه نمىفهمند، مىفهمند، خواهند يك چيزى بگويند، به خيال خودشان و بهانهاى دست بدهند، والا آنها مىفهمند كه اين منافقينى كه در خارج هستند و آن اشخاصى كه حالا با هم جمع شدهاند و تو سر هم مىزنند و همه موافق با اين هستند كه اسلام نباشد، اينها مىگويند كه ما از آنها شنيديم، چون از آنها شنيديم، پس مستند است. خوب، ما يك همچو ابتلائى الان در دنيا داريم كه حرف دشمنهاى ما كه از اينجا بيرونشان راندند و آنقدر جنايات در اين كشور كردند، مستند مىشود، براى اينكه الان هر روز، روزى صد نفر در ايران در زندان اوين اعدام مىشوند (يكى از حرفهايش است) صد نفر الان دارد اعدام مىشود. خوب، يك همچو گرفتارى ما داريم، وقتى يك همچو گرفتارى داريم، ما بايد خودمان توجه به مسائل بكنيم، هوشمند باشيم، يك وقت بهانه دست ندهيم كه خداى نخواسته يك چيز كوچكى را ما عمل كنيم، اين بهانه بشود دست آنها، و به قول خودشان مستند پيدا بكنند.
الان تمام رسانههاى گروهى به ضد ايران، به ضد اسلام، اصلاً اسلام را آنها مضر مىدانند، با افراد ايرانى بد نيستند، با افرادى كه مىخواهند طرف اسلام باشند، مىخواهند اسلام را پياده كنند، با اينها بد هستند، آنها اسلام را مضر به حال خودشان دانند و معالاسف ما مبتلاى به دولتهاى اسلامى كه ملتها اسلامى هستند، به دولتها ئى هستيم كه در كشورهاى اسلامى هستند، آنها هم همين طور دارند دامن مىزنند به اينطور اختلافات.
شما ملاحظه كنيد كه چقدر اسف بار است اين مطلب كه اسرائيل در محضر اين دولتهاى به اصطلاح اسلامى، آنقدر به اين زن و بچه و پير و بزرگ لبنان صدمه وارد آورد، آنقدر افراد را كشت و آنقدر افراد را آواره كرد، و الان هم در آنجا مشغول به فعاليت است. چقدر اسف بار است كه در محضر اينها اين كار شده است و معذلك الان دنبال اين هستند كه آن توطئهها ئى كه آمريكا دارد درست مىكند، طرحهائى كه آمريكادهد كه همه طرحها شان بر ضد خلق است و بر ضد اسلام است، اينها در صدد هستند كه پيشنهادهائى كه قبلا كردند مثل كمپ ديويد و بعدش شبيه او را درست كردند و همه اينها متفق بر اين هستند كه اسرائيلى كه اينقدر جنايتكار است، حالا مسلمانها بشناسند به اسم يك دولت مستقل متعهد، اين چقدر براى انسان دردناك است. و من الان را عرض مىكنم كه اگر چنانچه اين دولتهايى كه در خليج فارس و اطراف خليج فارس و در جاهاى ديگر هستند، اينها يك همچو امرى را تصويب كنند، و مثل طرح آمريكا يا طرح بعد از او كه طرح شده است، اينها تصويب كنند و اسرائيل را شناسائى كنند، ملت ما و ارتش ما و سپاه پاسداران ما و اسلام و خداى تبارك و تعالى از آنها نخواهد گذشت. و بترسند از آن روزى كه اين ملت احساس بكند، اين ارتش، اين سپاه پاسداران احساس بكنند كه تكليف دارند كه اين اشخاصى كه كمپ ديويد را يا شبيه او را براى استقلال و براى شناسائى اسرائيل تصويب كردند، تكليف شرعى بر ايشان يك وقت حاصل بشود كه اينها بايد تاديب بشوند. و اين مسأله لبنان و همين طور مسأله ايران، مسأله هجوم به ايران و مسأله هجوم
صحيفه نور ج 17 صفحه 6
به لبنان، يك مسألهاى بود كه با طرح آمريكا عمل شد، يعنى آمريكا طرح داده، چون ديده است كه اينجا از دستش رفته، طرح داده است كه براى ايران مشكلات ايجاد كند (هر چهتوانست مشكلات كرد و از بين رفت) بعد هم مشكلات جنگ را ايجاد كند و اين جنگ هم ادامه پيدا بكند و اين چيزى كه حق است عمل نشود تا ادامه پيدا بكند و بهرهبردارى را آمريكا بكند. لبنان هم همين مسأله بود كه طرحى آنها داشتند كه در آنجا اجرا بكنند و اسرائيل را وادار كردند به اينكه آنطور جنايتها را بكند، تا اينكه آن طرحهائى كه به نفع آمريكاست و همه كشورها را اسير آمريكا مىكند بيشتر از آنچه كه هستند، آنها اجرا بشود. خوب، اين ملتهاى اسلام، اين دولتهاى به اصطلاح اسلامى، تا كى مىخواهند اين ذلتها را تحمل كنند و اين تحقيرها را بپذيرند؟ تا كى اينها توجه به اين ندارند كه زندگانى شرافتمندانه بهتر از اين زندگانىهاست كه در پاركها باشد و شرافتمندانه نباشد؟ اينها به خود بيايند، توجه كنند به اين مسائل و اگر چنانچه طرح كمپ ديويد و همين طور امثال او براى شناسائى اسرائيل، اينها به آن رأى بدهند، هر يك از اينها كه رأى دادند، يك وقت تكليف شرعى براى ما مىشود به اينكه با آنها يك معامله ديگر بكنيم.
ما نمىخواهيم با كسى جنگ بكنيم، شما مىبينيد كه ما با عراق جنگ نداشتيم، ملت عراق ملت خود ماست، آنقدر كه ما علاقه به عراق داريم، در عراق مركز تشيع است، در عراق مركز اميرالمؤمنين (ع) است، مركز حسين بن على (ع) است، مركز ساير ائمه است، ملت اسلامى است، ما علافه داريم به عراق، همانطورى كه علاقه داريم به ايران به اعتبار اينكه اسلام است، آنجا هم علاقه داريم به اعتبار اينكه يك كشورى اسلامى است و مركز اولياء خداست، ما هيچ وقت بناى بر اين نداشتيم كه به عراق يك صدمهاى وارد كنيم و تا كنون هم هر چه به من گزارش داده شده است، تقريبا اين بوده است كه به مردم عراق تعدى نشده است. اما ما چه بكنيم با يك همچو فاسدى كه هم عراق را دارد به تباهى مىدهد و هم ايران را به خيال خودش، ما چه كنيم با يك همچو آدمى كه از اول مىگويد كه ما با رژيمى كه زرتشتى هستند، نمىدانم مجوس هستند، يك رژيمى كه همهاش صداى الله اكبر است، همه آن بناهائى كه در عراق، بناهاى اسلامى كه در عراق هست، همهاش، اگر نگويم همهاش اكثرش از ايرانىها بوده، ايرانىها اين بناها را ساختهاند ، چطور آن آدم به اسم اينكه ايران زرتشتى است، نمىدانم پارسند، از فارسند (مگر فارس بودن اشكال دارد؟) به اسم اينكه همه ايرانى مجوس هستند، به اسم اين، حمله كرد و بعد فهميد كه نخير، اسلام با الله اكبر پشت گردنى به او مىزند و تا كنون هم اينطور بوده و بعدها هم اگر تسليم حق نشوند ما يك امر غيراسلامى نمىخواهيم، ما يك امر حقى مىخواهيم، ما مىگوئيم يك متجاوز آمده است و آنهمه جنايات وارد كرده است، آنهمه افراد كشته است، آنهمه خانه خراب كرده است، آنهمه مردم را بى خانمان كرده است، آنهمه عراقى را بى خانمان كرده، اينهمه افرادى كه از عراق فرار كردند آمدهاند اينجا آواره شدند، همه اينها هستند، خوب، بيايد اين آدم، اين دولت، اين كذا، بيايد، مردم را بنشانند، اشخاصى كه عادل هستند، بنشانند و ببينند كه ما چه مىخواهيم. ما مىگوئيم كه اين جناياتى كه اين كرده است، چون پيشقدم بوده است، ما غير دفاع، تا كنون هيچ كارى نكرده ايم، اين
صحيفه نور ج 17 صفحه 7
جنايات بايد جبران بشود. اگر ما دست از جنايات برداريم جانى هستيم، كمك به جنايت، خودش يك جنايتى است. ما مىگوئيم كه اينطور بايد باشد، ما مىگوئيم كه بايد اينها از كشور ما بيرون بروند و تعدى نكنند به كشور ما.
بايد مسلمين با هم متحد بشوند و توى دهنى بزنند به امريكا
شما مىدانيد كه هر روز آبادان مورد اصابت گلوله است و موشك است و امثال اينها، هر روز خوب، مىآيند كنار و از آنجا با آن چيزهاى دوربرد مىزنند به آن، كى را مىكشند؟ مردم بيچاره را، مردمى كه نه، و يك زن بيچارهاى است و يك بچه كوچكى است و اينها. هيچ كار ندارد، جز بقال است و نمىدانم خباز است ما مىگوئيم كه ما خواهيم كه اينها تا آن حد بروند كه نتوانند يك همچو كارى بكنند. خوب، بيايند عقلا بنشينند اين كار را بكنند، ما كه مخالف با آن نيستيم، لكن اگر نكنند، خوب، ما خودمان بايد بكنيم، ما با قوه قهريه بايد بكنيم. اگر اينها عمل كردند به اينها، خوب، ما ديگر حرفى نداريم، اينها بروند سراغ كارشان، ما هم سراغ كارمان. و اما اگر عمل نكنند و هر روز براى ايران يك غائله درست كنند و هر روز ايران را بكوبند، خوب ما تكليف ما اين است كه جلوى اين را بگيريم، تكليف ما اين است كه تا هر جا جلوگيرى از اين امر متوقف به اوست، پيش برويم و كار خودمان را انجام بدهيم، اين يك امر عقلى است، يك امر عقلائى است. آنها كه الان هم در خاك ما هستند، الان هم در بلندىهاى ايران هستند، الان هم دارند ظلم و تعدى به ايران مىكنند، ما دفاع نكنيم؟ ما آنها را بگذاريم سرجاى خودشان هر غلطى مىخواهند بكنند؟ خوب، ما دفاع بكنيم، همانطورى كه از خرمشهر و جاهاى ديگر بيرونشان كردند، اينها را هم عقب خواهند نشاند تا اينكه آن كارى را كه ما مىخواهيم، انجام بگيرد. اگر هم يك اشخاصى هستند، دولتهائى هستند كه مىخواهند اين كار را بدون اينكه قوه قهريه در كار باشد، انجام بدهند، ما هم حاضريم. ما هميشه صلح طلب هستيم، لكن نه صلحى كه جانى را سر جنايت خودش باقى بگذاريم، همچو صلحى، صلح نيست، ما صلحى مىكنيم كه با قدرت و قوت، دفاع از كشور خودمان، دفاع از اسلام بكنيم. و من انشاءالله اميدوارم كه همه مسلمين بيدار بشوند و توجه بكنند به اينكه اگر چنانچه جلوى آمريكا و اين مهرههاى آمريكا كه براى خاطر آمريكا و منافع او به اسلام صدمه وارد مىآورند مثل اسرائيل و مثل صدام، انشاءالله مردم بيدار بشوند و بفهمند اگر به اينها مهلت داده بشود، همه مسلمين به تباهى كشيده خواهند شد. و آمريكا محدود نيست آمالش به يك كشور و دو كشور، و اينها، هرجائى را مىخواهد او تحت سيطره او باشد و امروز روزى است كه ما اعتقادمان اين است كه بايد مسلمين با هم متحد بشوند و تو دهنى بزنند به آمريكا. و بدانند كه مىتوانند، توانائى اين امر را دارند، هم قدرت پرسنلى و افراد دارند، و هم ملت باهاشان موافق است، اگر امرى بكنند، كارى بكنند، و هم امكانات زياد دارند، شريان حيات آمريكا و غرب بسته به نفت اين منطقه است. و من اميدوارم كه همه ما خدمتگزار به اسلام و مسلمين باشيم و همه شما آقايان با تعهد به اسلام، با اينكه حاضر بدانيد خدا را در
صحيفه نور ج 17 صفحه 8
كارهاى خودتان، آن روزى را كه مىخواهيد يك كسى را كنار بگذاريد، آن روزى كه مىخواهيد به يك كسى فرض كنيد كه يك انگ غيراسلامى بزنيد، توجه كنيد كه خدا حاضر است. اگر خداى نخواسته بر خلاف بكنيد عمدا و اگر سهوى باشد، اشتباهى باشد كه مقدماتش دست شماست، بدانيد كه اين خداى حاضر و ناظر بر شما ممكن است نبخشد. توجه بكنيد كه كارها همه اسلامى باشد، براى خدا باشد، خدمت براى خدا باشد. و اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و همه شما براى خدمت به اسلام و مسلمين موفق باشيد و همه ايرانىها كه در مكه؟ مشرف شدند، با سلامت، با صحت به اوطان خودشان برگردند. و من اميدوارم كه حجاز و كشور حجاز و دولت حجاز با اين عزيزان كه بر ضد مخالفان اسلام هستند، بر ضد امريكا هستند، بر ضد آن دنباله آمريكا و آن فاسد هستند، به طور اسلامى عمل كنند و موجب نگرانى دولت و ملت ما را فراهم نكنند كه اگر اين فراهم بشود، ممكن است خطرى داشته باشد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 11
تاريخ: 17/6/61
پيام امام خمينى به مناسبت سالگرد 17 شهريور
بسم الله الرحمن الرحيم
و ذكر هم بايام الله (قرآن كريم)
تذكر به ايام الله كه خداوند متعال به آن امر فرموده است، انسان ساز است، قضايائى كه در ايام الله رخ داده است، براى تاريخ و انسانها در طول تاريخ آموزنده و بيدار كننده است. حوادث بزرگ تاريخ كه قرآن مجيد هم از بعض از آنها ياد كرده است، سرمشقى پربركت براى ساختن جامعهها و اشخاص و جامعه عصر ما كه عصرانقلاب است و در كشور ايران كه كشور انقلاب و شاهد بسيارى از حوادث بزرگ است كه بايد آنها را ايام الله محسوب كنيم و به ذكر آنها و تذكر آن ايام بپردازيم كه براى ملت قهرمان و مجاهدان سلحشور، درس انقلاب است.
17 شهريور كه اكنون در آستانه سالگرد آن هستيم از ايام الهى است كه بايد ذكر آن را زنده نگه داريم و به نسلهاى آينده تسليم كنيم.
فداكارىهاى ملت سلحشور در راه اسلام و ديو سيرتى دژخيمان رژيم شاهنشاهى در اين روز و ايامى نظير آن، درس بسيار ارزندهاى از فداكارىاى است كه ملت مظلوم سلحشور را و رژيم جنايتكار پهلوى را در طول تاريخ معرفى نموده است تا نسلهاى آينده ببينند اين جمهورى اسلامى با چه جان نثارىها و از خودگذشتگى هابه دست آمده است تا انشاءالله آنان نيز با شهامت و شجاعت و ايثار و فداى عزيزان خويش، اين هديه بزرگ الهى را حفظ نمايند.
17 شهريور 57 و نظاير آن كه قبل از پيروزى انقلاب و پس از آن بسيار بوده است و ملت مجاهد ايران بحمدالله تعالى در همه آنها پيروزمندانه و شرافتمندانه و سرافرازانه در سركوبى ستمكاران، قيام و اقدام نمودند، جلوه الهى و قدرت پايان ناپذير ايمان به غيب را در جهان پرتو افكن ساخت و آفتاب فروزنده اسلام را كه از گريبان مجاهدان در راه حق سربرآورد، به عالميان بويژه مظلومان و مستضعفان معرفى نمود و به آنان درس پربركت جانبازى در راه هدف الهى را آموخت. بگذار كور دلان در داخل و خارج هر چه مىخواهند بكنند و بگويند و به هر جنايتى كه روى تاريخ را سياه مىكند و روى منافقان و همقطاران جنايتكارشان را سياهتر، دست بزنند و با انفجارها كه كار جنايتكاران ورشكسته است و هر فرد سادهاى مىتواند اين نحو جنايات را انجام دهد، به اسم قيام مسلحانه براى نجات خلق و جنگ خيابانى براى سرنگونى اسلام و جمهورى اسلامى، براى خود و
صحيفه نور ج 17 صفحه 12
سبعانى امثال خود، دلخوشى و براى رسانههاى گروهى در خدمت ابرجنايتكاران سوژه تبليغاتى بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى فراهم كنند.
ملت شريف ايران بايد اذعان كند كه منافقان سيه بخت و همقطاران آنان گوى سبقت را از جنايتكاران تاريخ و گوى رذالت و خباثت را از سفلگان جهان ربودهاند و گمان ندارم شما بتوانيد گروه و يا دستهاى را بيابيد كه جنايات و سفلگىشان به ابعاد اين گروهگ منافقين باشد كه مدعى اسلام راستين باشند و قرآن كريم و آيات حدود آن را محكوم كنند، آن هم با تعبيرى جسارت بار و كفر شعار مدعى طرفدارى از خلق باشند و اينگونه با بندگان مستمند و كارگر و طبقه ضعيف رفتار كنند. بمب گذارى كنند و آن را جنگ خيابانى مسلحانه بنامند و ادعاى قدرتمندى كنند و چون دزدان و روبهان فرار كرده و در بيغولهها بخزند. ادعاى سياستمدارى كنند و اينگونه با اعمال احمقانه، خود را از ملت جدا و رسوا و منزوى كنند. ادعاى علم و جهان بينى كنند و اينگونه در مسائل واضح، جاهل باشند كه با جهل و نادانى خود تار و پود خود را بگسلانند. ادعاى خدمت به ميهن و كشور كنند و اينگونه به دشمنان سرسخت كشور و ميهن خدمت كنند و از استقلال و آزادمنشى دم زنند و اينگونه وابسته به قدرتهاى شيطانى باشند. اينجانب صداى انفجارى را كه به دست اين جنايتكاران در پارك شهر در شب گذشته اتفاق افتاد، در جماران شنيدم. اين انفجار عظيم در محلى اتفاق افتاد كه مركز طبقه مستمند و كاسب جزء و كارگر و محل اجتماع زن و مرد و طفل و طبقه ضعيف و محتاج است و آنچه گزارش شده است، دهها نفر شهيد و مجروح به جاى گذاشته است كه در بين آنان زنان باردار و طفل كوچك شيرخوار بوده است و شما بدانيد كه اگر اين گروهگها بتوانند، تهران را بويژه محلههاى جنوب شهر كه بيشتر در تحقق اهداف اسلامى فداكارى كردهاند، يكسره منفجر مىكنند. اين است قيام مسلحانه و جنگ خيابانى با سپاه پاسداران و اين است منطق آنان كه براى رياست دنيا به دام شياطين افتادهاند. و بايد ملت شريف ما بدانند اينان هميشه كارهائى را كه انجام مىدهند ارزيابى مىكنند تا اگر اصلاح خود را در انكار ديدند، انكار كنند و اگر صلاح را در عهده دارى ديدند، به عهده بگيرند و آن را از شاهكارهاى چريكهاى رزمنده خود و به عنوان يك پيروزى و اگر بشود، جنگ خيابانى مسلحانه، تحويل رسانههاى گروهى دهند و ما بيش از اين منتظريم تا راديوهاى بيگانه اين عمل احمقانه را به عنوان شكست جمهورى اسلامى و بى ثباتى حكومت، به خورد ساده دلان دهند. از خداوند تعالى عاجزانه تقاضا مىكنم كه ما را از شر نفس اماره و شيطان درونى و بيرونى حفظ فرمايد. سلام و درود بر شهيدان و آسيب ديدگان هفدهم شهريور و نظاير آن. سلام و درود بر بازماندگان شهدا از پانزدهم خرداد تا هفدهم شهريور 57 و تا پانزدهم و هفدهم شهريور 61 و سلام بر ملت شريف و مجاهد ايران كه با همت والاى خود هر مشكلى را تحمل و با روى گشاده در جبهه و پشت جبهه براى اهداف مقدس اسلام فداكارى مىكنند و سلام و صلوات خداوند متعال و ملائكه الله و انبياء معظم و اولياء خدا بر حضرت بقيه الله ارواحنالتراب مقدمه الفدا
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 13
تاريخ: 17/6/61
بيانات امام خمينى در جمع رهبران مذهبى بنگلادش
مسلمين بايد در مقابل كفار و مشركين متحد شوند
بسم الله الرحمن الرحيم
از اينكه شمابه اينجا تشريف آوردهايد متشكرم و اميدوارم در مدتى كه در تهران هستيد، كسانى كه همراه شما هستند و مىتوانند با مردم رفت و آمد كنند را مأمور سازيد تا بروند با مردم گفتگو كنند و ببينند وضع ايران چگونه است، آيا مورد رضايت مردم هست يا خير، و ببينند مردم چگونه با آغوش باز به دولت كمك مىكنند و ببينند كه ايران، آرام و حكومت اسلام برقرار و مردم آزادند. شما در نماز جمعهها و ادارات و ساير مجامع اگر برويد، مىبينيد كه مردم جز اسلام هدفى ندارند و در اين جنگ هم مردم پشتيبان دولت هستند.
اما راجع به اصل و اساس مسائل مسلمين، ما معترفيم كه اين دو برادر شيعه و سنى به واسطه دستكه در كار بوده است، چه از روى تقصير يا قصور، نتوانستهاند اتحادى را كه مسلمين بايد در مقابل كفار و مشركين داشته باشند، ايجاد نمايند الان هم نمىگذارند، زيرا در اطراف پاكستان و هند و بنگلادش و ديگر نقاط، مناقشه زياد است و اين امر موجب ضعف مسلمين و قوت سلطهگران گرديده است. ما از جناب ايشان توقع داريم كه در كشور خود و در ميان دولتهاى همجوار جديت كنند كه اختلافات مرتفع گردد و مسلمين با هم در مقابل كفار و مشركين متحد شوند. آنها مىخواهند اسلام نباشد تا بتوانند فضائل ما را بگيرند. در زمانى كه همه مسلمين گرفتار كفار و مشركين و منافقين هستند، وقت آن نيست كه ما با هم جنگ و نزاع كنيم.
صدام با اساس اسلام مخالف است، صدام مهاجم و ما هميشه در حال دفاع بودهايم
اما مسألهاى كه بين ما و عراق است و ممكن است شما از آن بى اطلاع باشيد، اين است كه صدام از زمانى كه من در نجف تبعيد بودم، در بين مردم، به عنوان مخالف اسلام و به جلادى و خونخوارى معروف بود. البته در آن زمان هنوز رئيس دولت نبود، اما وقتى كه رئيس جمهور شد، به اسم اينكه ايران و ايرانىها فارس و مجوسند، با تحريك آمريكا از زمين و دريا و هوا به ايران حمله كرد و ملت ما وقتى كه متوجه گشت، همراه با قواى مسلح اسلام، آنها را متوقف ساخت و الان هم كه سال سوم جنگ نزديك است، صدام مهاجم و ما هميشه در حال دفاع بودهايم. ما بر حسب حكم اسلام
صحيفه نور ج 17 صفحه 14
و قرآن و عقل نمىتوانيم كه دفاع نكنيم. آنها هر روز به شهرهاى ايران و بر روى مردم بى دفاع، بمب و يا موشك مىاندازند و تا زمانى كه آنها اينگونه تجاوز مىكنند، ما دفاع خواهيم كرد. صدام در طول اين مدت مرتب مىگفت صلح، و صلح او عبارت از اين بود كه خوزستان به او داده شود. ما الان هم صلح را مىخواهيم به شرط اينكه آدم متجاوز سرجايش بنشيند. ملت ما ايستاده و در صحنه است تا به خواستههاى مشروع خود دست يابد، زيرا عراقىها به كشور ما آمدهاند و هر كجا را كه گرفتهاند با بمب خراب كردند، به طورى كه الان بسيارى از شهرها و دهات غرب و جنوب به تل خاكى تبديل گرديده است. حرف ما اين است كه متجاوز بايد غرامت ما را بدهد و اشخاص با صلاحيت بيايند و متجاوز را تشخيص داده و مجازات كنند. ما هرگز به مردم عراق تعدى نكردهايم، در حالى كه نيروهاى ما مىتوانند بغداد و يا بصره را بزنند، ولى اين كار را نمىكنند. شما تحقيق كنيد و ببينيد كه آنها هر روز آبادان و بعضى از شهرهاى ديگر ما را مىزنند و مردم بى دفاع ما را كشته و گويند ما نظامىها را مىكشيم. ما با ملت عراق برادر هستيم و خاك آنها را مقدس مىدانيم. آنجا محل اهل بيت و مدفن اميرالمؤمنين و امام حسين عليهم السلام است. دو سوم مردم آنجا شيعه و برادران اهل سنت هم با ما موافقند، در حالى كه صدام با اساس اسلام مخالف است و تابع آن مرد عفلقى مىباشد. ما حاضريم صلح كنيم، ولى نمىشود متجاوز را مجازات نكرد و غرامت تجاوز را نگرفت، اسلام هم چنين اجازهاى را نمىدهد. اينها با كمك راديوهاى بيگانه تبليغ مىكنند كه ايران مىخواهد كشورهاى خليج فارس را بگيرد. ما همانگونه كه مكرر گفتهايم، شارع مقدس به ما اجازه چنين كارى را نمىدهد، اما اينكه مسلمين از جان و مال و نواميس خود دفاع كنند، اين را هم خدا و هم عقل و هم شرع اجازه مىدهد. ما ملت مظلومى هستيم و از شما خواهيم در مسائل مربوط به ما تحقيق كنيد. شما ملاحظه كرديد در لبنان يك دولت پوشالى دو ميليونى يعنى اسرائيل در مقابل يك ميليارد مسلمان ايستاد و حمله كرد و آنقدر جنايت كرد كه در تاريخ كم نظير است. آنوقت مىبينيم كه دولتهاى اسلامى در تلاشند كه آن را به رسميت بشناسند. ما مىگوئيم اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود و بيت المقدس مال مسلمين و قبله اول مسلمين است. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 15
تاريخ: 17/6/61
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى جهاد سازندگى و نماينده امام در اين نهاد
جهاد، خدمتگزار مردم محروم و مستمند بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
از حرفهاى جنابعالى مىفهميم كه شما سر موفقيت را به دست آوردهايد. جهاد، خدمتگزار مردم محروم و مستمند بوده است. جمعيت و يا ملتى اگر بخواهند موفق باشند، علاوه بر اينكه براى خدا بايد كار كنند و از ديگران چشمداشتى نداشته باشند، بايد با مردم باشند. بدون مردم نمىشود كار كرد و موفقيت حاصل نمىشود. سر قضيه همانطور كه خودتان فهميدهايد اين است كه مردم را نمىشود به چيزى توجه داد مگر توسط روحانيون و در طول تاريخ هر چه بوده از روحانيون و مردم بوده است و هر وقت اين دو را از صحنه كنار گذاشته اند، همهاش فساد بوده است و در همين پنجاه سال هم كه ما شاهد آن بوده ايم، آنچه كه ما را در دامن غرباند اخت اين بود كه روحانيون و مردم را سركوب كرده بودند. انشاءالله دولت و مجلس آنچه مصلحت جامعه است در نظر بگيرند و كارى كنند اين مستمندانى كه در طول تاريخ محروم بودهاند را نجات دهند. بايد گفتگو شود كه خداى ناخواسته كارى نشود كه جهاد نتواند كارى بكند. من آنچه از جهاد شنيدهام، اين است كه فعاليتهاى چشمگيرى داشته و بخصوص آنچه در جبههها انجام مىدهند، بسيار ارزشمند است. به اين امر ادامه دهيد، خداوند به شما توفيق مىدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 17 صفحه 16
تاريخ: 27/6/61
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير پست تلگراف و تلفن و مسؤولين شركت مخابرات
بسم الله الرحمن الرحيم
من متقابلاً شهادت حضرت امام محمدتقى عليهالسلام را به شما تسليت عرض مىكنم. در خلال صحبتهاى شما مطلبى بود مبنى بر اينكه كارهائى كه سابقاً خارجىها انجام مىدادند، الان توسط خود آقايانى كه در مخابرات هستند انجام مىگيرد. ما واقعاً بايد متاسف باشيم از اينكه در طول سلطنت اين دو جنايتكار چقدر صدمه ديديم و اگر گذاشته بودند كه خود مردم و دانشمندان، متكفل امور باشند و مردم را تشويق كرده بودند، حال كشور ما اينطور نبود. ما الان بايد فرصت را غنيمت شمرده و براى اسلام و كشور اسلامى كار بكنيم و زندگى خودمان را هدر ندهيم. امروز مردم از وضع دولت مطلعند و شما مردم را براى پشتيبانى از خود لازم داريد. دولت بدون پشتيبانى مردم نمىتواند كار بكند و هر يك از ادارات و وزارتخانهها بايد اين مسأله را مد نظر داشته باشند كه براى خدا مردم را راضى نگه دارند. اگر شما تاريخ پنجاه سال سلطنت را ملاحظه كنيد، آنوقت تكليف خودتان را مىدانيد كه با ملت بودن چيست و بدون ملت بودن چيست. همه مابايد براى خدمت به تودههائى كه در طول تاريخ هميشه محروم بودهاند كوشش كنيم و دولت بايد آنها را مقدم بدارد و مغزهايى را كه مشغول به كارند، تشويق بكند. دولت بايد اين فرصت را كه در اين كشور افرادى پيدا مىشوند كه خودشان مىتوانند كارها را انجام بدهند، غنيمت بشمارد و به تدريج انشاءالله به آن جائى برسند كه ما ديگر به خارج احتياجى نداشته باشيم. مسلماً اينها تشويق مىخواهند و شما بايد به اين فكر باشيد كه براى خدا كار كنيد تا نتيجه كارتان تا ابد باقى بماند. بدانيد هر كارى كه شما انجام دهيد و ملت از آن استفاده اسلامى و فرهنگى بكند، براى شما فايده دارد. اگر شما هم نباشيد. شما بايد كسانى را كه براى كارها، خصوصاً براى مخابرات انتخاب مىكنيد، شناسايى كنيد تا اينكه متعهد به اسلام باشند، نه باادعا. زيرا الان همه ادعاى اين را دارند كه ما متعهد به اسلام هستيم. و بدانيد كه در عين حال كه همه دنبال شناسائى اقشار مخالف، منافق و چپگرا هستند، معذلك ممكن است كسانى باشند كه با نفوذ خود بخواهند اوضاع را به هم بزنند و براى ملت و دولت غائله به بار آورند و يا اسرار مملكت را بيرون برده و در مخابرات استراق سمع نمايند. اميدوارم خداوند شما را در خدمت به اين مردم محروم تأييد فرمايد و اين دولت و اين مجلس و ساير مردم را براى شما و ما نگه دارد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page