-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 226
تاريخ 25/4/61
پيام امام خمينى به مناسبت روز جهانى قدس
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
در سالروز قدس سال 1361 غمانگيزترين و دردناكترين روزها را مىگذرانيم و اسفناكترين و مصيبتبارترين ايام را پشت سر مىگذاريم، نه فقط غم و درد براى شهداى بىپناه و بيگناه لبنان مظلوم و نه فقط اسف و مصيبت از حمله دامنهدار اسرائيل جانى با بمبهاى خوشهاى و آتشزا به ساكنين عرب و مسلمانان بيروت كه موجب شهادت و آسيب هزاران پير و جوان و زن و مرد و كودك بيگناه بىپناه شده است و نه براى نقشههاى شوم آمريكاى ابرجنايتكار و نه براى هدم اساس اسلام در ايران و ساير كشورها و نه براى كمكهاى مادى و معنوى مصر و اردن و ديگر همقطارانشان به دو جنايتكار افسار گسيخته بگين و صدام، كه اينان خوى درندگى و جنايتكارى دارند و زندگى و حيات مادى آنان بستگى به تجاوز به حقوق ملتها و مستضعفان جهان دارد و تحت ستم قراردادن و سركوبى ملتهاى مظلوم از افتخارات آنان است و نه براى تجاوز بيرحمانه صدام عفلقى و حزب بعث عراق به كشور اسلامى ايران و كشتار هزاران كودك، پيرزن و پيرمرد و به ويرانه بدل كردن شهرهاى آباد و سرسبز عربنشين و فارسنشين ايران، كه اين حزب مشرك نمىتواند اسلام را تحمل كند و برنامه آن براندازى اسلام و هواداران آن است، مصيبت و تاسف و غم و درد براى ابتلاء مسلمانان به اين حكومتهاى خود فروخته و دلباخته به ابرقدرت آمريكا و چشمبسته به فرمان دشمنان اسلام و مسلمانان است. اينان براى مخالفت با جمهورى اسلامى و كمكهاى نظامى و تسليحاتى و مادى و معنوى به صدام كه اسلام را دشمن خود مىداند عذرهائى مىتراشيدند و مساله فارس و عرب را برخلاف دستورات اسلام و قرآن مجيد پيش مىآوردند و در بوقهاى تبليغاتى و مطبوعات در خدمت ابرقدرتها پشتيبانى اسرائيل از ايران را با دروغ شاخدار بهانه مىكردند.
امروز كه اسرائيل به يك كشور مسلمان عربى حمله نموده و مسلمانان را به خاك و خون مىكشد، چه عذرى در خفقان مرگبار خود دارند؟ چه عذرى در پيشگاه خداى قهار و ملتهاى اسلامى در كمك به اسرائيل و ارباب جنايتكارش دارند؟ چه عذرى در تعقيب پيشنهاد ذلت بار كمپ ديويد و طرح فهد دارند؟ چه عذرى در سازش با اين جانيان با لذات و خوانخواران حرفهاى دارند؟ آيا آمريكا با آمريكاى سابق كه ما را به دروغ متهم به سازش با آن مىكردند فرق كرده است؟ و يا اسرائيل با
صحيفه نور ج 16 صفحه 227
اسرائيلى كه به بهانه دروغين دادن اسلحه به جمهورى اسلامى به كمك صدام شتافتند و به دشمنى با ما براى نجات حزب بعث عفلقى يقه پاره مىكردند، تفاوت كرده است؟
بارالها! مسلمانان منطقه گرفتار يك چنين حكمفرمايانى هستند چنانچه مولاى آنان علىابن ابيطالب گرفتار منافقانى ظاهرالصلاح بود و به دست آنان در مثل اين ايام به لقاءتو شتافت و از گرفتارىها نجات پيدا كرد.
بارالها! امروز اسلام گرفتار منافقانى جنايتكارتر از نهروانىهاست كه با نام اسلام آن را مىكوبند و با دشمنان اسلام به اسم اسلام و در حقيقت براى چپاول اموال ملتهاى مظلوم و محروم و دربند كشيدن آزادگان ملتها سازش مىكنند.
خداوندا! اين دولتمردان نادان بار ذلت اسرائيل را به دوش مىكشند كه چند روزى بر ملتهاى مسلمان حكومت كنند.
خداوندا! اين حكومتهاى نادان با داشتن همه امكانات براى پيروزى بر ابرقدرتها، به جنايات آمريكا و اسرائيل صحه مىگذارند و براى تحكيم پايههاى كفر شب و روز خود را نمىفهمند.
بارالها! اين خلق مسلمان و مظلوم را از چنگال آنان نجات ده. اما اكنون چه بايد كرد؟ آيا راهپيمائى و فريادها و بيقرارىها از دست دشمنان اسلام و مستضعفان جهان كافى است؟ يا آنكه اين وسيله است، نه هدف. گرچه دولت منطقه و عمال استعمارگران و ستم پيشگان همين فريادها را نيز تحمل نمىكنند و مطمئن باشيد كه فريادها را در حلقوم ستمزدگان و محرومان خفه مىكنند. هم آنان كه از هم اكنون از فرياد مظلومانى كه در هر سال يك مرتبه در حول كعبه آمال خود مىگردند و ناله و فغان مىكنند و در مجمعى كه اساسش بر امور سياسى بنيان گذاشته شده به مخالفت برمى خيزند، خروش و پرخاش مسلمانان براى رهائى قدس، به هر وسيلهاى كه باشد خفه خواهند كرد.
اسلام عزيز و پيامبر عظيمالشانش و شهيد محرابش كه در شب مبارك قدر براى محرومين به خاك و خون كشيده شد، اين شكوه را به كجا سردهند كه سلطهگران در بلاد اسلامى مىگويند درد و رنج بكشيد و ناله نكنيد، در زير شكنجههاى امريكا و اسرائيل پليد و ديگر قدرتمندان خرد شويد و دم در نياوريد. دردها زياد است لكن چاره چيست؟ ملت ايران به پيروى از قرآن كريم و اسلام بزرگ راه چاره را يافت و رژيم آمريكائى پهلوى را پس از فريادها و اعتصابها با مشت و دندان در مقابل تانكها و مسلسلها از پاى درآورد و صدام جنايتكار و حزب مشرك او را با ايمان و قياملله از پاى درآورد و صدام بلند پرواز را كه لاف سردارى قادسيه مىزد به دريوزگى و ذلت كشاند و تمام توطئهها را با هدايت الهى در نطفه خفه كرد و اكنون نيز از پاى نمىنشيند تا آنچه از روز اول به عنوان غرامت و براى تاديب مجرم خواست جامه عمل پوشد و تصميمات شوراى امنيت و سازمان هاى بىارزش را جز ورق پارههائى در خدمت وتوكنندگان نمىداند.
آنان با همه عربدهها و تبليغات بى پايه سر تعظيم به پيش صهيونيزمها فرو آورده و براى تحكيم پايههاى حكومت آنان و وابستگانشان چون صدام در آستانه مرگ ننگين به تشكيل جلسه و صدور
صحيفه نور ج 16 صفحه 228
قطعنامه پرداختهاند و گمان كردهاند دولت متكى به خدا و ملت عظيم ايران بيدى است كه از اين بادها بلرزد. ملتى كه اكنون طعم شيرين شهادت را چشيده است و پيرو مولاى خود اميرالمومنين و اولاد عظيمالقدر او كه شهادت را فوز عظيم مىدانسته و در محراب شهادت و ميدان نبرد نداى فزت و رب الكعبه را سر مىدادند از سازمانهاى نوكر ابرقدرتها نمىهراسد. ملتى كه ابرقدرت آمريكا را از كشور بقيهالله اروحنالمقدمه الفدا، با ذلت و خوارى راند و نفت و خزاين خود را از حلقوم آن بيرون كشيد، از طبلهاى توخالى سازمانهاى ساخته آن نمىترسد و اين ملت و دولت پيرو آن، همانگونه كه كراراً اعلام نمودهاند، خواستهاى مشروع خود را از صدام و حزب عفلقى مىگيرند و براى احقاق حق مشروع خود به هر اقدامى دست مىزنند بلغ ما بلغ .
و اما تكليف ملتها در آستان روز قدس و آستان سالروز شهادت بزرگ انسان تاريخ بشريت آن است در اجتماعات و راهپيمائىهاى خود از دولتهاى خويش به طور جدى بخواهند كه با قدرت نظامى سلاح و نفت در مقابل آمريكا و اسرائيل به مقابله برخيزند و اگر گوش نكردند و اسرائيل جنايتكار را كه تمام منطقه حتى حرمين شريفين را تهديد مىكند و هم اكنون عمق خواستههاى او واضح شده است را تاييد كردند، با فشار و اعتصابات و تهديد آنان را مجبور به عمل كنند. در حالى كه اسلام و اماكن مقدسه آن مورد تهديد به تجاوز قرار گرفته هيچ فرد مسلمانى نمىتواند در مقابل آن بىتفاوت باشد و آنچه در اين موقع كه اسرائيل تجاوز گسترده به بلاد مسلمين نموده و مسلمانان بيگناه و بىپناه را به خاك و خون كشيده است دولتهاى منطقه انجام مىدهند جز يك كلام بىمحتوا و سازشكارانه نيست و مصيبت بارتر آنكه از دست اسرائيل به آمريكا جنايتكار اصلى پناه مىبرند و در حقيقت از خوف مار به اژدها روى مىآورند و با داشتن ابزار مقابله با آنان حاضر به يك كلمه خشن يا يك تهديد نيستند و با اين وضع بايد همه حاضر براى محو و نابودى شوند و در طول زندگى خود به هر ذلتى تن در دهند. ايران همانگونه كه اعلام كرد جز از راه عراق و بركنارى حكومت حزب بعث نمىتواند اقدامى موثر كند و پس از حصول خواستههاى مشروع خود داوطلب است كه خيلى بيشتر از حال در كنار ساير مسلمانان و بويژه ملتها و دولتهاى عربى در نبرد با اسرائيل تشريك مساعى نمايد و به عنوان يكى از قدرتهاى بزرگ مسلمان منطقه با قدرتهاى ديگر منطقه بسيار كوبنده تر از اين زمان در نبرد با اسرائيل همكارى كند. و اگر خداى نخواسته اوضاع و احوال كشورهاى اسلامى و عربى و حكومتهاى منطقه به همين منوال باشد كه نه تنها سراپا سازش و تسليم و تاييد از دشمن اصلى و وابستگان به اوست، كه كمكهاى مادى و معنوى به آنان مىكنند، ايران مجاهد در پيشگاه مقدس خداوند عذر دارد و از ملتهاى اسلامى منهاى دولتها استمداد مىكند كه اگر آنان اجابت كردند دست به اقدام موثرتر و جدىتر خواهد زد. من به سران فلسطينى نصيحت مىكنم كه دست از رفت و آمدهاى خودشان برداشته و با اتكاء به خداوند متعال، مردم فلسطين و اسلحه خويش تا حد مرگ با اسرائيل بستيزند چرا كه اين رفت و آمدها موجب مىشود كه ملتهاى مبارز از شما دلسرد شوند. شما اطمينان داشته باشيد كه نه شرق به درد شما مىخورد و نه غرب. با ايمان بر خدا و تكيه بر سلاح با
صحيفه نور ج 16 صفحه 229
اسرائيل بجنگيد و همچون ملت و نيروهاى مسلح ايران كه بىاتكا به قدرتها و ابرقدرتها و با ايمان به خداى تعالى و قدرت لايزال او تا حصول خواستههاى مشروع خويش دست از اسلحه بر نمىدارند.
خداوندا! از اين سستىها و بىتفاوتىهاو جاه طلبىها و خودباختگىها در سراسر جهان به تو پناه مىبرم. خداوندا! براى نصرت اسلام و مسلمين جهان و مستضعفان دربند مستكبران و براى نصرت نيروهاى جمهورى اسلامى بر فريب خوردگان بعثى صدامى از درگاه مقدست استمداد مىطلبم.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 230
تاريخ 29/4/61
پاسخ امام خمينى به نامه فرزند آيتاللَّه صدوقى
بسم الله الرحمن الرحيم
جنابعالى كه مورد علاقه اهالى محترم يزد و مورد اطمينان هستيد، مجازيد به همان نحو كه شهيد سعيد بزرگوار ابوى محترمتان صدوقى عزيز قدس سره عمل مىنمودند، عمل نمائيد و آنچه ايشان در تمام مراحل به شما مراجعه كردهاند و ناقص مانده است، تكميل كنيد. اميد است اهالى محترم و ارگانهاى دولتى در صورت وجود مشكلاتى در رفع آن با شما همكارى نمايند و آنچه مربوط به اينجانب است پس از مراجعه به جناب حجتالاسلام والمسلمين آقاى خاتمى دامت افاضاته و مشورت با ايشان اگر رفع نشد به اينجانب مراجعه نمائيد. توفيق و تاييد جنابعالى را در خدمت به اسلام و محرومين از خداوند تعالى خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 231
تاريخ 3/5/61
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان اداره مركزى آستان قدس رضوى ، اعضاى حزب جمهورى اسلامى مشهد و كاركنان استاندارى و پرسنل هوايى استان خراسان
همه قدرتها در هر جا محتاج به توجه حضرت رضا سلام الله عليه هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز ميهمانهاى ما بسيار عزيزند، اين ميهمانهاى عزيز از جائى مىآيند كه دلهاى ملائكه الله به آنجا متوجه است. اصلاً مركز ايران آستان قدس است و ما اميدواريم كه همه ما را خداوند از خدمتگزاران آستان قدس رضوى سلامالله عليه قرار بدهد. و شماها چقدر خوشبخت هستيد كه در آن آستان زندگى مىكنيد، چه آنهائى كه خدمتگزار مستقيم آستانه هستند و چه آنهائى كه در آستان مقدس خدمتگزار به ملت و اسلام و جمهورى اسلامى هستند. همه نيروها، همه قدرتها در هر جا هستند، محتاج به توجه خاص حضرت رضا سلامالله عليه هستند. آستاندار، نيروى هوائى و انجمنهاى اسلامى و همه اينها جزء كارمندان آن آستان مقدسند. و شما برادرانى كه در آستان مقدس مستقيماً كار مىكنيد از خوشبختى بزرگى برخورداريد كه شايد خيلى توجه به او نباشد. و من اميدوارم كه انشاءالله تعالى به بركت آن آستان مقدس، جمهورى اسلامى همانطورى كه تاكنون پيروزمندانه پيش رفته است از اين به بعد هم پيش برود و اين جمهورى اسلامى باقى باشد با اسلاميت خود تا وقتى كه، زمانى كه به حضور بقيهالله اين جمهورى مشرف شود و مسائل را در خدمت ايشان حل كند.
مسجدالنبى مركز سياستهاى اسلامى بوده است و ثقل قدرت اسلامى
ما امروز با بسيارى از مسائل مواجه هستيم كه شما آقايان هم مىدانيد و مسائل ايران امروز پشت پرده نيست، آشكار است و همه ملت از دولتند و دولت هم از ملت است. دولت و هر چه متعلق به دولت است خدمتگزار ملت است و ملت هم پشتيبان دولت و تا اين هماهنگى ميان همه قشرها هست، آسيب نخواهد ديد اين جمهورى اسلامى.
شما مىدانيد كه امروز ما از جهات ظاهرى طبيعى تنها هستيم. تقريباً تمام شرق و غرب يا مخالف مستقيم با ما هستند و يا غير مستقيم. اگر در بين آنها حكومتهائى پيدا بشوند كه بيطرف باشند يا احياناً موافق با ما باشند، بسيار معدودند و انگشت شمار. قدرتهاى بزرگ با اسلام مخالفند، نه آن اسلامى كه فقط خلاصه بشود در دعا و مسجد، آن اسلامى كه در صدر اسلام همه احتياجات ملتها را حل
صحيفه نور ج 16 صفحه 232
مىكرده است و آن اسلامى كه در امور سياسى ملتها و در امور اجتماعى ملتها، مستقيماً دخالت مىكرده است. شما اگر صدر اسلام را ملاحظه كنيد مىبينيد كه اسلام از زمان پيغمبر صلىالله عليه و آله و سلم حكومت تشكيل كرده است، قواى نظامى و انتظامى داشته است، در سياستها دخالت مىكرده است و مسجدالنبى مركز سياست اسلامى بودهاست و ثقل قدرت اسلامى.
دستهاى ناپاك و عقلهاى ضعيف موجب اين شد كه بعد از رسولالله و صدر اسلام كمكم مردم را از آن مسائل اصلى كه در نظر اسلام بوده است، منحرف كنند و مردم را متوجه به فقط يك مسائل جزئى بكنند و در مسائل عمومى كلى كه كشورهاى اسلامى به آن احتياج دارند، بيطرف باشند و احياناً هم مخالف باشند. اين يك نقشه شيطانى بوده است كه از زمان بنىاميه و بنى عباس طرح ريزى شده است و بعد از آن هم هر حكومتى كه آمده است تاييد اين امر را كرده است و اخيراً هم كه راه شرق و غرب به دولتهاى اسلامى باز شد، اين امر در اوج خودش قرار گرفت كه اسلام، يك مسائل شخصى بين بنده و خداست و سياست از اسلام جداست و نبايد مسلمانان در سياست دخالت كنند و نبايد روحانيون وارد سياست بشوند، آنها همان در مسجدها محبوس باشند و همه كارشان اين باشد كه بروند نماز بخوانند و چند كلمه هم دعا كنند و برگردند منزل. اين يك نقشهاى بوده است كه از صدر اسلام ريشه دارد و امروز كه دولتهاى شرق و غرب، قدرتهاى بزرگ شرق و غرب در مقابل اسلام ايستادهاند، به اوج خود رسيده.
جمهورى اسلامى بنا دارد استقلال خودش را حفظ كند و آرزو دارد كشورهاى اسلامى از خواب گران برخيزند
و بحمدالله ملت ايران يك امر استثنائى است امروز و يك ملت استثنائى كه شبيه ندارد. امروز شما نمىتوانيد يك كشورى را پيدا بكنيد كه تمام شعارهايش نه شرقى و نه غربى است. يا از بلوك شرقند به طور رسمى، يا از بلوك غربند به طور رسمى و يا واسطهاند به طور پنهان. همان غير متعهدها هم باور نكنيد كه غير متعهدند، اگر در بينشان پيدا بشود، بسيار نادر است. و ما امروز مواجهيم با شرق و غرب و بلوك شرق و بلوك غرب و همه قدرتهائى كه در منطقهها در سرتاسر دنيا قدرت در دست آنهاست. و ما، يعنى ملت، همانطورى كه از اول راه خودش را پيدا كرده است و با مشت خالى، بدون سلاح، لكن با سلاح ايمان و صلاح در مقابل قلدرها ايستاد و ابتدائاً آن رژيم منحوسى كه اگر خداى نخواسته چند سال ديگر باقى مىماند اسلام را بكلى محو مىكرد، آن را بيرون كردند و دست همه ابرقدرتها را از مخازن خودشان قطع كردند و مع الاسف در حالى كه بايد همه دولتهاى اسلامى دور اين مركز جمع شوند و به اسلام گرايش پيدا كنند و اسلامى كه استقلال را براى آنها به هديه آورده است و آزادى را، مع كمالالاسف توجه به مسائل ندارند و يا دارند و هواهاى نفسانيه نمىگذارد كه آنطورى كه بايد، عمل كنند. امروز تقريباً تمام تبليغاتى كه در رسانههاى گروهى و در مطبوعات شرق و غرب هست، تمام آنها بر ضد جمهورى اسلامى يا مىنويسند و يا مىگويند و نكته هم معلوم است كه
صحيفه نور ج 16 صفحه 233
جمهورى اسلامى بنا دارد بر اينكه استقلال خودش را حفظ كند و دست ديگران را و دست جهانخواران را و آنهائى كه وابسته به آنهاست، از كشور خودش قطع كند و آرزو دارد كه تمام كشورهاى اسلامى، تمام حكومتهائى كه بر كشورهاى اسلامى سلطه دارند و به اصطلاح حاكم هستند، آرزو دارد جمهورى اسلامى كه آنها هم از اين خواب گران برخيزند.
ما بنا نداشتيم و نداريم كه به يك كشورى هجوم كنيم
شما ملاحظه كنيد يك جمهوريى كه براى تحقق اسلام و براى پياده كردن احكام تحقق پيدا كرد و يك ملتى كه سرتاسر او الا بعض گروهكهاى كثيف، براى اسلام همه چيز خودشان را دارند فدا مىكنند، چطور مورد تهاجم بعضى حكومتها واقع شدند، مثل حكومت عراق، يعنى حكومت غاصب عراق، يعنى حكومت ظالم عراق، يعنى حكومتى كه ملت عراق از او متنفرند و با سرنيزه دارد مردم را به جاى خودشان مىنشاند. شما ببينيد كه اين حكومت فاسد به اسم اينكه شما ملت ايران مجوسى هستيد و فارس هستيد و اين جرمى است كه شما فارس هستيد و به اسم عربيت و سردار قادسيه بودن هجوم كردند به اين كشور. ما و كشور ما هيچ وقت بنا نداشتيم و نداريم كه به يك كشورى هجوم كنيم، لكن بعد از آن كه به ما هجوم كردند، دفاع، يك امرى است كه هم شرعاً واجب است بر همه و هم عقلاً. ما حال دفاعى داريم و امروز هم حال دفاعى داريم. بيست و چند ماه اين ارتش مزدور عراق در ايران بود و موارد حساس ايران را در دست داشت و آنهمه جنايات كرد كه تاريخ اينها را بايد ثبت كند و از آن كشورهايى كه مىگويند ما طرفدار اسلام هستيم و جمعيتهاى حقوق بشر و سازمان كذا صحبتى نشد، گاهى اگر شد ايران را محكوم مىكردند. و امروز كه ما باز براى دفاع از كشور خودمان و دفاع از ملت مظلوم خودمان وارد شديم در عراق، براى اينكه نگذاريم هر روز آبادان و اهواز و آنجاها مورد حمله آنها واقع بشود و مورد توپهاى دوربرد آنها و موشكهاى آنها باشد و مىخواهيم اينها را به حدى برسانيم كه نتوانند اين كار را بكنند و اين يك دفاعى است كه ما مىكنيم، باز تمام مطبوعات و تمام راديوها يا محكوم مىكنند ما را و يا فرياد مىزنند كه براى منطقه خطر است. تحريك مىكنند كشورهاى منطقه را. و من و تمام اشخاصى كه مسوول هستند (البته من طلبهاى هستم و مسوول نيستم، لكن من موعظه مىكنم) تاكنون كراراً ما به اين دولتهاى منطقه تذكر دادهايم كه با شما مىخواهيم بجنگيم، ما آنطور نيستيم كه وقتى زور پيدا كرديم، با قلدرى بخواهيم در يك كشور ديگرى دخالت كنيم. ما در عين حالى كه قدرتمندترين دولتهاى منطقه هستيم و به بركت اسلام، يك قدرتى اين كشور ما و اين ملت ما دارد كه قدرتهاى بزرگ هم نمىتوانند تعرض به او بكنند، در عين حال ما مىخواهيم كه با همه اين كشورهاى اسلامى و خصوصاً اينهايى كه در منطقه هستند، در خليج هستند و در اطراف خليج هستند، مىخواهيم برادر باشيم، مىخواهيم همه آنها با هم دست به هم بدهيم. و خداى تبارك و تعالى آنقدر مقدورات به اين كشورهاى اسلامى داده است، چه از جهات معنوى و چه از جهات مادى، كه اگر بفهمند اين حكومتها و توجه به مسائل پيدا بكنند، قدرتى هستند كه در مقابل
صحيفه نور ج 16 صفحه 234
آنها قدرت ديگرى اندك است. شما، كشور شما، كشورهاى خليج و كسان ديگرى كه در منطقه هستند قدرت مادى دارند، يعنى نفت دارند، آن نفتى كه اگر ده روز به روى غرب بسته بشود، همه تسليم خواهند شد. با همه قدرتى كه در دست دارند و دست داريم، مع الاسف قدرت ايمان نيست در كار. اگر به جاى نفت ما ايمان داشتيم، احتياج به هيچ چيز نداشتيم. ملت ما ايمان داشت و خداى تبارك و تعالى به او عنايت كرد و او را متحول كرد از آن نقشههائى كه براى او كشيده بودند كه اگر مهلت پيدا مىكردند تمام جوانهاى ما را به فساد مىكشاندند، خدا به ما ترحم كرد و متحول كرد اين جوانها را كه در رژيم سابق برايشان نقشه كشيده بودند كه در مراكز فساد عمر خودشان را تباه كنند، امروز در مراكز فعاليت و جنگ و همه چيزهائى كه براى كشور مفيد است، مشغول فعاليت هستند. امروز آنچنان سرشار از ايمانند اين سپاه پاسداران و اين پرسنل ژاندارمرى و ارتش و سپاه، همه، همه رزمندگان ما چنان سرشار از ايمانند كه در مقابل همه چيز ايستادهاند و پايدارى مىكنند. و ما چقدر به اين كشورهاى منطقه بايد بگوئيم كه بابا، ما به شما كار نداريم، شما بيائيد و با ما برادرى كنيد تا همه با قدرتهاى بزرگ مقابله كنيم و كشورهاى خودمان را نجات بدهيم. شماها خيال مىكنيد كه آلمان، انگلستان و در راس همه آمريكا صلاح شما را مىخواهد؟ شوروى صلاح شما را مىخواهد؟ آنها صلاح خودشان را مى خواهند، آنها شماها را به بند مىكشند تا از شما استفاده كنند. آن روزى كه ببينند استفاده نمىتوانند بكنند، شما را دور مىاندازند و همراهى با شما نمىكنند. شما بيائيد امروز كه ملت ايران قيام كرده است و مىبينيد كه تا چه اندازه پيشرفت كرده است و همه قدرتها را اجازه نداده است كه دخالت بكنند در كشور خودش، با اينها همقدم بشويد تا همه با هم، هركس در كشور خودش مستقل، لكن همه با هم در مقابل قدرتهايى كه مىخواهند ما را از بين ببرند و ما را مستعمره خودشان (ولو مستعمره نو باشد) قرار بدهند، از چنگال آنها نجات پيدا كنيم. شماها تا كى مىخواهيد اسير آمريكا باشيد و اسير مستشاران آمريكا؟ شما ديديد كه ملت ايران مستشاران آمريكائى را به دور ريخت و خود الان همه چيز خود را دارد اداره مىكند و اگر چنانچه مهلت به او داده بشود، آنچنان قدرتى خواهد پيدا كرد كه نتواند كسى دخالت در كشورش بكند. و طمع طمعكاران و آدمخواران را از اين كشور تا آخر قطع كرده است و مىكند انشاءالله.
وارد شدن ما در عراق نه براى اين بوده است كه ما عراق را مىخواهيم تصاحب كنيم يا بصره را. ما وطنمان بصره و شام نيست، ما وطنمان اسلام است، ما تابع احكام اسلام هستيم. اسلام به ما اجازه نمىدهد كه يك كشور مسلمى را ما تحت سلطه قرار بدهيم و ما نخواهيم هيچ وقت، توجه به اين نخواهيم پيدا كرد. شماها چه داعى داريد كه دائماً دم از اين مىزنيد كه ايران خطر است براى ما؟ ايران خطر است براى آمريكا، ايران خطر است براى شوروى، نه براى شما. ايران رحمت است براى شما. شما بيائيد و به ايران دست برادرى بدهيد تا بفهميد لذت برادرى را و بفهميد كه زندگى استقلالى در مقابل آنهمه چيزهائى كه طمع داريد از خارجىها، زندگى استقلالى از همه آنها بهتر است. چرا شما با ايران مخالفت مىكنيد؟
صحيفه نور ج 16 صفحه 235
بحمدالله بعضى از كشورهاى منطقه به خود آمدند و از آن راهى كه داشتند برگشتند. و من اميدوارم كه همه كشورهاى منطقه و دولتهاى منطقه به خود بيايند و مطمئن باشند كه يك ايران قدرتمند اسلامى براى آنها بهتر است از آمريكا و شوروى. آنها فقط مصالح خودشان را در نظر دارند و اسلام مصالح كشورهاى اسلامى و مسلمانان، همه را، بلكه مصالح بشر را. ما به هيچ كشورى طمع نداريم و به هيچ كشورى حقى نداريم و خداى تبارك و تعالى به ما اجازه نداده است كه در هيچ كشورى دخالت بكنيم مگر آنكه مثل دفاع باشد كه امروز ما با اين دولت فاسد عراق در حال دفاع هستيم. و البته بايد ملت ما بدانند كه جنگ ما تمام نشده است و آن توطئهاى كه ديده بودند كه ما را متوجه كنند به لبنان و از اين راه به ما ضربه بزنند، آن هم به خواست خداى تبارك و تعالى فاش شد و ما بنايمان بر اين است كه اول عراق بايد از شر اين مفسدين و از شر اين غاصبين فارغ بشود و بعد از آن انشاءالله به قدس.
تمام كشورهاى اسلامى بدانند كه ايران ابداً نظرى به كشورهاى آنها ندارد. ايران براى جمعيت خودش همه چيز دارد و اينطور نيست كه يك كشور سركش باشد كه بخواهد همه چيز را در تحت سلطه خود بياورد. ايران براى خدا قيام كرده است و براى خدا ادامه مىدهد و جز دفاع، جنگ ابتدائى با هيچ كس نخواهد كرد.
هر كدام كه امروز به صدام كمك كنيد، خيانت به اسلام كردهايد
لكن من بايد تذكر بدهم، هشدار بدهم به اين بعضى از اين كشورها كه باز هم كمك كارى مىكنند به دشمن اسلام. من هشدار بدهم كه توجه داشته باشيد براى آتيه خودتان زحمت توليد نكنيد. شما هر كدام كه امروز به صدام كمك كنيد، خيانت به اسلام كردهايد و مجرم هستيد پيش اسلام. اگر تا امروز عذرى مىتراشيديد كه ما از عراق مىترسيم، امروز ديگر آن عذر نيست. عراق يعنى حكومت عراق خودش را هم نمىتواند حفظ كند تا چه رسد به اينكه بخواهد به شما تعدى كند. اين عذر، منقطع است امروز. و ما اگر ببينيم بعضى دولتها باز كمك مىكنند، كمك نظامى مىكنند، كمك مالى مىكنند به دولت عراق، آنها را مجرم مىشناسيم و انشاءالله با آنها اگر برنگردد معامله مجرم مىكنيم و احكام اسلام را درباره آنها جارى مىكنيم. و من نصيحت مىكنم باز به آنها كه دير نيست و امروز هم برگرديد و لااقل كمك نكنيد به اين مجرم اصلى و به آن مجرم اصلىتر كه آمريكا باشد.
خداوند انشاءالله همه كشورهاى اسلامى را از شر اين مفسدين، از شر اين ستمكاران و جهانخواران حفظ كند و حكومتهاى اسلامى را بيدار كند كه به وظايف خودشان، به وظايف اسلامى و انسانى خودشان عمل كنند و همه در كنار هم برادر باشند و دست جنايتكاران را از كشورهاى خودشان قطع كنند. و خداوند انشاءالله ما را از خدمتگزاران اسلام قرار بدهد. و اميدوارم كه با دعاى شما كه از آستان قدس آمدهايد و باز به آنجا انشاءالله با سلامت رجوع مىكنيد، ما هم بتوانيم به آستان بوسى آن حضرت نائل آئيم.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 236
تاريخ12/5/61
پاسخ امام خمينى به نامه وزير كشور در مورد كسب تكليف پيرامون سرپرستى كميتههاى انقلاب اسلامى
بسمه تعالى
با تشكر از جناب حجت الاسلام آقاى مهدوى كه با همه توان در خدمت كوشا هستند و با تاسف از استعفاى ايشان، جناب حجت الاسلام آقاى ناطق نورى را به سرپرستى كميتههاى انقلاب اسلامى در سراسر كشور منصوب نمودم. اميد است تمام افراد كميتهها و حضرات روحانيون كه در كميتهها هستند با جناب ايشان همكارى و كمك نمايند. توفيق ايشان را در خدمت به اسلام و مسلمين خواهانم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 236
تاريخ 14/5/61
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام موسوى خوئينىها در مورد سرپرستى حجاج بيت الله الحرام
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى سيد محمد خوئينىها دامت افاضاته با فرا رسيدن ايام حج، اين فريضه بزرگ عبادى، سياسى و اجتماعى كه در بين عبادات بزرگ از ويژگىهاى خاص برخوردار است و خداوند تبارك و تعالى مسلمانان جهان را با شرايط خاص دعوت نموده است تا در ضمن بجا آوردن اين فريضه بزرگ از امورى كه در بلاد مسلمين از جهات اجتماعى و سياسى مىگذرد مطلع شده و اگر گرفتارىهائى دارند با يكديگر در ميان گذاشته و حتى الامكان در رفع آن كوشا باشند و مع الاسف بسيارى از مسلمانان به واسطه كج روىها و يا كج فهمىهاى بعضى عناصر و يا دسيسههاى بعضى از دست اندركاران سودجو بعد سياسى اين عبادت شريف را به طاق نسيان سپردهاند، جنابعالى را به سمت نماينده خويش و سرپرست حجاج محترم ايران منصوب نمودم كه با بينش خاص سياسى كه داريد به امور حجاج از ابعاد مختلفه رسيدگى نموده و براى احياء اين سنت بزرگ الهى در خطابها و مراسم دينى، مسلمين را به وحدت كلمه و اتحاد مسير دعوت نموده و آنان را از آنچه در لبنان عزيز و ايران مجاهد و افغانستان مظلوم، از ستمكاران و جهانخواران مىگذرد مطلع نمائيد و حجاج محترم بلاد را به وظايف بزرگ خود در مقابله با چپاولگران بين المللى و تجاوزكاران آشنا نمائيد.
البته علماء محترمى كه در اين سفر هستند، چه آنان كه با تقاضاى اينجانب مشرف شدهاند و چه ديگران، جنابعالى را تاييد مىفرمايند و حجاج محترم موظفند كه به راهنمائىهاى شما گوش فرا دهند و از خطوطى كه براى آنان ترسيم مىنمائيد اطاعت نموده و تجاوز ننمايند تا انشاءالله تعالى اين فريضه عظيم با محتوا و ابعاد متعددش بجا آورده شود.
بديهى است كه متصديان امور كه به هر مناسب كارشان با اين فريضه و با حجاج محترم مرتبط است، براى هماهنگ نمودن كارها موظفند با شما همكارى و از ارشاداتتان استفاده نمايند. اميد است حجاج محترم كشورهاى اسلامى در وحدت كلمه كوشا و از اخوت ايمانى كه خداوند تعالى بين مسلمين امر فرموده است غفلت ننمايند و از تفرقه افكنى كه كار شيطان و شياطين انسى است احتراز نمايند.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 238
تاريخ 16/5/61
بيانات امام خمينى در ديدار با مدير عامل، معاونين، مديران و مسوولان بخشهاى مختلف سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى
هر قدمى كه ما جلو مىگذاريم تبليغات سوء دشمنان زيادتر مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول بايد تشكر كنم از شما برادرها كه در اين محل بسيار حساس خدمت مىكنيد و تقدير كنم از شما كه انشاءالله بعدها هم به همين خدمت به طور شايسته انجام وظيفه كنيد.
شما خودتان مىدانيد كه اين مركز، مركز بسيار حساس و مهمى است كه اگر يك فيلم، يك صحبت در محل آنجا بشود و براى جمهورى اسلامى مناسب نباشد، فوراً در همه جا پخش مىشود. امروز اين رسانهها طورى هست كه همه كس به آن گوش مىكند و در خارج هم منعكس تا يك حدودى مىشود و مساله بسيار حساس است و شما مىدانيد كه دشمنهاى اسلام چون منافع شخصى خودشان از بين رفته، واقعاً همه با اين دستگاه و همه دستگاههاى دولتى و دستگاههاى اسلامى مخالفند و ما بايد كوشش كنيم كه در مقابل اينهمه تبليغاتى كه هر روز دارد مىشود، آن هم تبليغات بسيار بد، كه اگر يك نفر عاقل درست نگاه كند مىفهمد كه اين تبليغات چه جور تبليغاتى هستند و دروغ بودنش را ما كه در اين محيط هستيم مىدانيم لكن خوب، ممكن است در جاهايى اشخاصى، افرادى باشند، بىاطلاع باشند و گمان كنند كه واقعاً يك همچو مسائلى مىگذرد. شما مىدانيد كه الان مسائلى كه به جمهورى اسلامى نسبت مىدهند از قبيل اينكه كودكها را مىكشند، زنهاى آبستن را مىكشند، اشخاصى كه فلج هستند و ناقص الخلقه هستند اينها جلو مىفرستند كه راه را باز كنند برايشان، از اين قبيل هر روز هست. من با اينكه كم نگاه مىكنم اين چيزهايى كه مىآورند، نوشتههايى كه مىآورند، لكن آن حساسهايش را كه نگاه مىكنم مىبينم كه هر روز اين مسائل هى دارد زيادتر مىشود يعنى هر قدمى كه ما جلو مىگذاريم، تبليغات زيادتر مىشود البته در بين همين تبليغاتى هم كه مىشود، گاهى از آنها يك مسائلى سر مىزند كه به نفع ماست و ما رويهمرفته بايد حساب اين را بكنيم كه ما بايد خدمتگزار اسلام باشيم.
كسى كه براى خدا كار مىكند در هيچ جهت شكست نمىخورد
ما بايد براى خدا كار بكنيم. كسى كه براى خدا كار مىكند در هيچ جهت شكست نمىخورد. بر فرض اينكه - ما بريزند و يكى از قدرتهاى بزرگ، مثلاً فرض كنيد بريزند و همه ايران را از بين
صحيفه نور ج 16 صفحه 239
ببرند، ما باز شكست نخوردهايم. در تاريخ محفوظ است اين فداكارى همه ملت ما، و هر كس بخواهد جلوى اين را بگيرد، ديگر نمىتواند. تاريخ ثبت كرده است اين امور را.
و البته ما بايد خيلى به فكر اين باشيم كه اين دستگاهى كه مهمترين دستگاه شايد باشد در تبليغات ما، اين دستگاه از حيث سيما و از حيث صدا هر دو اسلامى باشد يعنى كوشش بشود در اينكه هر قدمى كه بر مىداريد، يك قدمى باشد براى اسلام برداريد تا اينكه كارتان عبادت باشد. از اول كه اين جمهورى كه پيروز شد، من به اشخاصى كه متكفل اين امور بودند و در راس اين قضيه واقع شده بودند، هى اين مطلب را سفارش مىدادم، لكن بعضى از آنها كه بعدها معلوم شد كه مردم غير صحيحى هستند، هى عذر مىآوردند كه ما مشغوليم و داريم درست مىكنيم و نمىشود و چه و كذا. لكن حالا بحمدالله مىبينيم كه دارد مىشود و اميدواريم كه به كوشش اين آقاى محترم، آقاى رفسنجانى، برادر آن آقاى رفسنجانى، انشاءالله اين مسائل درست بشود و اين دو تا برادر انشاءالله خدمت خودشان را به اسلام و ايران بكنند. ايشان در تبليغات و ايشان هم در همه چيزها. و البته فيلمها، بايد كسانى كه فيلمسازند، بايد معلوم بشود كه اينها چكارهاند، چه جور بودهاند، وضع روحىشان، وضع زندگىشان، وضع معاشرتهايشان قبلاً چه جور بوده است، آيا تحول حاصل شده برايش، تحول روحى، يا اينكه باز همان ته ماندههاى سفره شاه هست در قلب هاشان؟ آن كسى كه مىخواهد فيلم درست كند گاهى وقت فيلم را، خوب، بسيارىها متوجه نمىشوند چى است، لكن محتوايش رويهمرفته انسان يك وقت مىبيند كه يا طرف چپ است، يا طرف راست است، يا رو به فساد است. اين، بايد خيلى دقت بشود. يعنى ما همه موظفيم به اينكه كارى انجام بدهيم كه موافق با مقصد جمهورى اسلامى كه همان مقاصد اسلامى است باشد و هيچ خوفى از اين نداشته باشيم كه ما اگر فرض كنيد فلان فيلم را درست كنيم، به ما نمىگويند كه اينها چه هستند. ما بالاخره در اين دنيا الان معرفى شديم به يك ملت ارتجاعى و يك ملتى كه، تقريباً يك هيولائى از جمهورى اسلامى دارند درست مىكنند كه كسانى كه در اينجا نيستند خيال مىكنند كه الان، الان در تهران يك دستهاى ريختهاند دارند بچه كوچكها را مىكشند و زنها را چه مىكنند.
آدمكشى و چپاولگرى با اسم اسلام راستين
اين انقلاب، يك خصوصيتى دارد و آن اينكه انقلاب اسلامى است و همه جناحها با، الا كمى، با اين جهت اسلامىاش مخالفند. حتى اشخاصى كه در ايران بودند و آن گروههايى كه بودند و اينها، حتى اينها هم از اسم اسلام مىترسند و اگر اسم اسلام را ببرند، اسلام را به يك جور ديگرى در پيش خودشان تعبير مىكنند، اسلام راستين اسمش را مىگذارند، كه ايران اسلام ندارد ما بايد بيائيم اين اسلام راستين را چه بكنيم. آنوقت در ضمن اينكه اسلام راستين را مىخواهند چه بكنند، اين آدمكشىها و اين بساط را همه را آنها راه مىاندازند به اسم اسلام راستين.
صحيفه نور ج 16 صفحه 240
ما براى اداى وظيفه اسلامى، وجدانى و ملى وارد شديم در ميدان جنگ
ما از اول من گفتهام كه ما به شرط اينكه پيروز بشويم در ميدان نيامدهايم. ما براى اداء يك وظيفه اسلامى، وجدانى، ملى وارد شديم در اين ميدان و همه ملت ايران كه وارد شدهاند در اين ميدان و الان بحمدالله همه وارد هستند، توجه دارند و فهميدهاند كه اين گروههاى مخالف، يا اين قدرتهاى مخالف، چه دردى دارند. ما مىدانيم كه آنها دردشان به اين چيزها دوا نمىشود و ديگر هم مايوس انشاءالله بايد بشوند. و ما انشاءالله اميدواريم كه در همه ابعاد اين جمهورى پيروز باشيم و جنگمان هم انشاءالله زودتر تمام بشود. و شما و همه مىدانند كه ما اهل جنگ نيستيم كه بخواهيم برويم يك كشورى را بگيريم، يا كشور گشائى بكنيم. ما دنبال اين هستيم كه دنيا در صلح و آرامش باشد. اسلام از اول داراى يك همچو مقصدى بوده و خصوصاً در بين مومنين، در بين مسلمين، اخوت را سفارش فرموده است، بلكه ايجاد تشريع فرموده است.
ما بايد با همه برادر باشيم، با همه، همه مسلمين برادر باشيم و در مقابل كفار بايستيم، نه اينكه ما در مقابل مسلمين بايستيم. خوب، ما ناچاريم الان، دفاع داريم مىكنيم. ما تاكنون يك قدم براى جنگ بر نداشتهايم، اينها همه دفاع است. الان هم كه ما وارد شديم در خاك عراق، براى دفاع است، نه براى چيز ديگر. بيايند آنها كارها را انجام بدهند، ما فوراً بر مىگرديم. بيايند آنها چيزهائى را كه بايد انجام بدهند، انجام بدهند ما فوراً بر مىگرديم. نه ما بصره را مىخواهيم، بصره برادر ماست ما مىخواهيم كه چه بكنيم. و ما هميشه احتراز داريم از اينكه در بصره يك وقتى خونى بريزد و در ساير شهرهاى بغداد، براى اينكه ما، مىدانيد كه آنها با صدام از اول بد بودند. ملت عراق از حالا بد نيست، از اول با اين حزب بد بود براى اينكه ملت عراق، اشخاصى كه علاقهمند بودند به آنها، آنها را اينها از بين بردند، مثل آقاى حكيم كه مردم علاقهمند بودند، مرجعشان بود، آنطور با ايشان عمل كردند، ايشان را در خانه تقريباً حبس كردند و ريختند در منزل ايشان در بغداد كه رفته بودند براى معالجه، ريختند در منزل، ايشان را تفتيش كردند، در منزل يك مرجعى. و مردم متوجه به اين مسائل هستند كه اينها از اول با اسلام بد بودند، از اول با مسلمين بد بودند.
صدام ديگر از بين رفته است
حالا كه صدام ديگر از بين رفته است، حالا هى شعار اسلام مىدهد و شعار صلح دوستى، و مىگويد ما هم دفاع كرديم. حالا ايشان از ما ياد گرفته است كه ما مىگوئيم ما دفاع، ما واقعيت را مىگوئيم، او هم مىگويد ما از اول مىخواستيم دفاع كنيم از عراق. خوب، كى به شما حمله كرده بود كه مىخواستيد دفاع كنيد؟ و ما پيروز شديم از باب اينكه نگذاشتيم كه مثلاً اينها بريزند همه عراق را بگيرند!! خوب، حالا ايشان پيروز باشند، اما با پيروزى كنار بروند. همانطورى كه با پيروزى عقب نشستند، با پيروزى هم بروند سراغ يك كار ديگرى، بروند پاريس با آن ديگران كه هستند، با آنها بنشينند و ايشان هم يك دولت عراقى تشكيل بدهند. حالا كه ما از همه قسم داريم، ما از شاه گرفته،
صحيفه نور ج 16 صفحه 241
شاه قانونى تا نخست وزير قانونى، تا رئيس جمهور قانونى، تا همه چيز قانونى ما الان در خارج داريم، خوب، ايشان هم بروند آنجا قانوناً همه چيز را درست كنند، اين مانعى نيست. هميشه توجه داشته باشيد كه كارهايتان در محضر خداست در هر صورت، همه اينها با ما مخالفند و ما بايد به توجه به اسلام، توجه به خداى تبارك و تعالى، اتكال به خداى تبارك و تعالى، فراموش نكردن خداى تبارك و تعالى را مشغول كار باشيم. و شمائى كه، برادرانى كه در يك همچو مركز مهمى واقع شديد، هميشه توجه داشته باشيد كه كارهايتان در محضر خداست. همه كارها، چشمهائى كه به هم مىخورد در محضر خداست، زبانهائى كه گفتگو مىكند در محضر خداست و دستهائى كه عمل مىكند در محضر خداست و فردا ما جواب بايد بدهيم. اگر ما جواب را براى آن طرف تهيه كرديم، هيچ باكى از هيچ چيز نداريم، لكن اگر خداى نخواسته نتوانستيم جواب درست كنيم براى آن طرف، بايد متاسف باشيم و توبه كنيم. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت شما را مىخواهم و از زحمتهاى شما تشكر مىكنم و اميدوارم كه بيشتر زحمت بكشيد، بيشتر براى اسلام كار بكنيد. مائى كه از خدا هستيم، براى خدا بايد صرف كنيم وقت خودمان را، براى خدا بايد خودمان را صرف كنيم. انشاءالله همه موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 242
تاريخ 17/5/61
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور، فرمانده ژاندارمرى، استانداران سراسر كشور و گروهى از مسؤولان و پرسنل دواير سياسى - ايدئولوژيك ژاندارمرى جمهورى اسلامى
تمام عالم محضر حق تعالى است
بسم الله الرحمن الرحيم
از اينكه آقايان استاندارها و پرسنل ژاندارمرى در اينجا حاضرند و من مواجه با اين چهرههاى مصمم هستم، قدردانى مىكنم. من از زحمات همه آقايان ژاندارمرى در همه جا، كه الان براى اسلام فداكارى مىكنند و همين طور استاندارها كه در محلى كه هستند خدمت مىكنند، تشكر و تقدير مىكنم و براى همه آنها دعا مىكنم. من امروز بنا دارم كه موعظه كنم شما آقايان را و همه ارگانهائى كه در ايران هستند، بلكه همه ملت را. ما همه، تمام افرادى كه در كشور مشغول يك خدمت هستند و همين طور ملت كه آن هم بحمدالله مشغول خدمت به اين جمهورى اسلامى هستند، ما همه مسوول هستيم كلكم راع و كلكم مسئول . ما در همه امور، در همه كارهائى كه انجام مىدهيم، در امورى كه در افكار ما مىگذرد، در محضر حق تعالى هستيم، تمام عالم محضر اوست. خلجانهائى كه در قلوب همه مىگذرد، در محضر اوست. و ما همه در هر امرى كه در دست ماست و در هر مسووليتى كه در اين كشور به عهده داريم، مسؤوليت بزرگى پيش خداى تبارك و تعالى داريم. تمام افرادى كه در جبههها به جنگ مشغولند و تمام كسانى كه جان خودشان را فداى اسلام مىكنند، همه اينها در محضر خداى تبارك و تعالى هستند و اجر هيچ يك از افراد ضايع نخواهد شد. چيزى كه براى خداست باقى است. ما عندكم ينفذ و ما عندالله باق هر چيزى كه از ما هست، اينها از بين مىرود و آن چيزى كه براى خداست و تقديم به محضر خداست او باقى مىماند.
امروز آبروى جمهورى اسلامى بسته است به آبروى متصديان امر
من به همه كسانى كه در اين كشور الان مشغول يك خدمت هستند عرض مىكنم كه توجه داشته باشيد كه آبروى جمهورى اسلامى كه آبروى اسلام است، حفظ كنيد. جمهورى اسلامى امروز آبرويش بسته است به آبروى متصديان امر و هركس در هر مقامى كه هست، مسؤوليت به اندازه حجم آن مقام دارد. حجم مسؤوليت به اندازه حجم مقامى است كه شخصيتها دارند يا گروهها دارند و توجه كنيد كه مبادا خداى نخواسته كارهائى از شما، از گروههائى كه در اين كشور خدمت مىكنند، سر بزند
صحيفه نور ج 16 صفحه 243
كه با جمهورى اسلامى سازش نداشته باشد. بايد كارها را تطبيق بدهيد با اسلام و با جمهورى اسلامى. اگر فىالمثل شما در هر مقامى كه هستيد، از مقام رياست جمهور تا بيايد به آنجائى كه به مردم عادى منتهى مىشود و افرادى كه در اين دستگاهها مشغول خدمت هستند، از آن كارمند كوچك و آن كسى كه دم در براى پذيرش اشخاص گماشته شدهاند تا آن مقام بالايى كه بايد رسيدگى به امور مسلمين بكند، همه آنها مسوول هستند. كجروىها در محضر خداست و راست روىها هم در محضر اوست. ما بايد فكر اين باشيم كه اين كارهائى كه به عهده ما قرار داده شده است، اين كارها را طورى انجام بدهيم كه مرضى خداى تبارك و تعالى باشد و ما اگر اينجا بتوانيم از مسؤوليت مقامات اينجا يك وقت شانه تهى كنيم يا كارى بكنيم كه آنها توجه نكنند، ملائكه الله هستند و ثبت مىكنند و يك روزى سوال مىشود از ما.
طبق موازين اسلامى خدمت كنيد
گاهى مىشود كه كارهاى به ظاهر اسلامى، لكن با بىتوجهى و خلاف اسلام واقع مىشود. فىالمثل اشخاصى مىخواهند خدمت بكنند، پاسدارها مىخواهند خدمت بكنند، پليس مىخواهد خدمت بكند و قصدش هم خدمت است، لكن گاهى در كيفيت عمل، طورى مىشود كه معصيت مىشود. مثلاً من از اين كارهاى جزئى، خردهكارىها شروع مىكنم. مثلاً مىخواهند در كميته ها، در جاهايى كه براى بسيج مهيا هستند مىخواهند اينها خدمت بكنند، لكن گاهى همينهايى كه مىخواهند خدمت بكنند، يك كارهايى انجام مىدهند كه با موازين اسلامى درست در نمىآيد، مثل اينكه نصف شبها شروع مىكنند به فرياد و شعار دادن و دعا خواندن و تكبير گفتن، در صورتى كه همسايهها هستند و ناراحت مىشوند، مريضها هستند، معلولين هستند، بيمارستانها هست و اينها رنج مىبرند و شما يك چيزى را كه مىخواهيد عبادت باشد، معصيت كبيره مىشود. اگر در سحر فرض بكنيد يك عدهاى بخواهند دعاى وحدت بخوانند، خوب مىشود در داخل منزل خودشان، در داخل آن محلى كه هستند، در آن داخل، خودشان بخوانند، براى خدا مىخواهند بخوانند و بلندگو اگر دارند، بلندگو را در داخل بگذارند كه صدا بيرون نيايد. گاهى پيش من اشخاصى مىآيند و شكايت مىكنند كه تمام آرامش ما را بعضى از اين گروهها به هم مىزنند و حتى ما خواب نداريم. شما مىخواهيد يك كار عبادى بكنيد، مىخواهيد تظاهر كنيد، مىخواهيد چه بكنيد، تبليغ كنيد، دعا بخوانيد شما، دعا بين خودتان و خداست.
فرضاً بخواهيد يك اجتماعى باشد كه در آن اجتماع، دعا خوانده بشود، اينجا نبايد بلندگوهاى بزرگ را، پر قوه را بيرون بگذارند و تمام افرادى كه در اين محله هستند يا محلههاى دور هستند، رنج ببرند از اين كار. اينها معصيت كبيره است كه الان متوجه شديد، ديگر عذر نداريد. اذيت مسلم و آزار مومنين، از بزرگترين گناهان كبيره است. شما مىخواهيد تبليغ كنيد، در بين خودتان مىخواهيد بكنيد، بكنيد، مانعى ندارد. در مراكز خودتان هر چه مىخواهيد دعا بكنيد، هر چه مىخواهيد تبليغ كنيد، هر چه مىخواهيد شعار بدهيد لكن ملاحظه مردم ضعيف را، مردمى كه روز، كار كردند و حالا
صحيفه نور ج 16 صفحه 244
مىخواهند استراحت كنند، اين مرضائى كه در بيمارستانها هستند، اين معلولينى كه از خود شما هستند و در جنگها معلول شدهاند و حالا مىخواهند استراحت كنند، اين فريادهاى شما نمىگذارد آنها استراحت كنند. اين يك امر پائينى است كه من عرض كردم، كه از اينجا بايد رتبه رتبه بالا برود. مثلاً فرض كنيد كه شما مىخواهيد، پاسدارهاى عزيز و ساير اشخاصى كه متصدى اين امور هستند، مىخواهند يك خانهاى را كه فهميدهاند كه خانه تيمى است، آنجا را قبضه كنند، البته بايد هم بكنند لكن قبلاً بايد آنطور بررسى بشود كه صد در صد اين خانه، خانه تيمى است كه خداى نخواسته يك وقت در يك خانهاى به خيال خانه تيمى وارد بشوند به يك عده زن و بچه مردم و تا آمدهاند بفهمند چى است، چند تا از بچههايشان يا خداى نخواسته تلف شدهاند يا زخمى شدند. شما كار اسلامى مىخواهيد بكنيد، لكن يك وقت سر از يك كار بسيار جنايت بزرگى سر در مىآورد. بايد تمام امورى كه انجام مىدهيد متوجه باشيد كه در محضر خداست و مسؤوليت شما داريد، مسؤوليت اينجا هم دارند لكن آن مهمش مسؤوليت الهى است. يا در فرض بفرمائيد كه هر يك از اين ادارات دولتى كه هست، كه مىخواهند خدمت كنند به مردم، از آن كسى كه دم در هست، پيشخدمت هست، تا آنجائى كه مثلاً جاى رئيس هست، بايد توجه داشته باشند كه همه خدمتگزار اين مردم هستند، همه اجير اين مردم هستند، اجرت از اينها دارند مىگيرند براى خدمت و بايد با مردم رفتارشان رفتار انسانى، اسلامى باشد. اينطور نباشد كه يك كسى حالا احتياج پيدا كرده كه پيش اين فرض كنيد رئيس برود، از دم در، ناملايم ببيند. خوب، در رژيم سابق اين مسائل بود و همه ما مناقشه مىكرديم، اگر حالا هم بنا باشد كه يك همچو مسائلى باشد، اين به آبروى اسلام ضرر مىزند. آنوقت مىگفتند رژيم شاهنشاهى، حالا شما يك كار نكرده را در تبليغاتى كه در خارج مىشود، بوق مىزنند برايش، فرضاً از اينكه يك كارى انجام بدهيد، يك كارى خداى نخواسته برخلاف موازين انجام بدهيد يا فرض كنيد در جبههها كه بحمدالله همه شماها منسجم و مشغول خدمت هستيد، وقتى كه اسرا را مىگيريد، اسراى مجروح را مىگيريد يا اسراى سالم را مىگيريد، توجه بكنيد كه اينها اسير شما هستند، اينها امروز تحت سلطه شما هستند و شما با اسرا بايد رفتارتان رفتار بسيار اسلامى و انسانى باشد كه وقتى اين اسرا يك وقتى در محال خودشان رفتند، همه براى شما تبليغ كنند، نه اينكه خداى نخواسته براى يك كار جزيى، اينها دشمن بشوند و وقتى رفتند، در محال خودشان تبليغ سوء بكنند. اينها مسائلى است كه بايد تمام جهاتش را ملاحظه كرد. استاندارىها موظفند به اينكه تمام افرادى كه در حيطه فرمان آنها هست تحت نظر داشته باشند. تمام اين افراد خدمت بايد بكنند، خدمتگزار هستند، استاندارها خدمتگزار هستند، خدمت اينها بالاتر است، مسؤوليت اينها هم بالاتر است، بايد اينها خدمت به مردم بكنند و توجه كنند كه مبادا يك وقت يك كسى احتياج به استاندار داشته باشد نتواند او را ببيند، اين همان طاغوت است كه نمىگذارد اينطور بشود. اگر بنا باشد كه حالا هم باز اين تشريفاتى كه در آن زمان بود باشد، نمىشود كه ما جمهورى را اسلامى حساب كنيم. البته نظام، لازم است و هرج و مرج نيست لكن زيادهروى كردن و مردم را تحت فشار گذاشتن، اين يك مساله غيراسلامى است. همه استاندارها
صحيفه نور ج 16 صفحه 245
موظفند كه در اين محلى كه مىروند، نسبت به همه كسانى كه زير دست او هستند، توجه داشته باشد كه مبادا يك وقتى بر خلاف موازين اسلامى واقع بشود.
قاضى بر شفير جهنم است
و از اينها بالاتر قضات هستند، قاضىهائى كه جان و مال و ناموس مردم در قبضه آنها و تحت نظر آنهاست. آنها بايد توجه بكنند، دقت بكنند و ملاحظه بكنند كه مبادا يك وقت يك مظلومى را آنها به اسم ظالم به حبس بيندازند يا خداى نخواسته به اعدام. اينها در اين دنيا مسؤوليت دارد، اگر از زيربار مسؤوليت اين دنيا فرار كنيد، از زير بار مسؤوليت خدا فرار نمىتوانيد بكنيد. قاضى بر شفير جهنم است. على شفير النار او لب جهنم نشسته است. همه چيز مردم دست اين قضات است، چه قضات دادگاههاى انقلاب و چه قضات دادسراهاى دادگسترى ها. بايد توجه بكنند اين قضات به اينكه اينها هم خدمتگزار هستند و كارشان بسيار حساس و مسؤوليتشان بسيار بزرگ و اگر خداى نخواسته لغزشى بكنند و جان يك مسلم، مال يك مسلم، ناموس يك مسلم به واسطه خطاى آنها، به واسطه خداى نخواسته تعمد آنها آسيب ببيند، در اين دنيا بايد محاكمه بشوند و اگر اينجا فرار از محاكمه كردند، در بارگاه حق تعالى هيچ نمىتوانند فرار كنند. همه كسانى كه در اين كشور به خدمت مشغول هستند، اينها بايد همه توجه داشته باشند كه آبروى اسلام كه مظهر بزرگش الان جمهورى اسلامى است و ايرانىها بحمدالله اين اسلام را در اينجا، اين رژيم اسلامى را در اينجا پياده كردند، بايد حفظ كنند، آبروى جمهورى اسلامى را حفظ كنند، بهانه دست بهانهجوها كه بدون بهانه هم به ما تاخت و تاز مىكنند، بهانه ديگر دست آنها ندهند.
همه مردم موظفند در دفاع از جمهورى اسلامى و نواميس مسلمين
و بايد شما آقايان، تمام قواى نظامى و انتظامى بدانند كه ما الان هم در حال جنگ هستيم، جنگ ما تمام نشده است، جنگ ما هست. هميشه بين اسلام و غيراسلام جنگ است. و ما بايد توجه بكنيم به اينكه اين كارى را كه همهمان الان قيام برايش كرديم و آن جمهورى اسلامى است و ابقاى جمهورى اسلامى، بايد دفاع از آن بكنيم. همه مردم موظفند در دفاع از اين جمهورى اسلامى. امروز كه در سرحدات ما جنگ است و آنها مىگويند ما خارج شديم از كشور اسلامى بكلى، و گاهى هم از باب نفهمى، اقرار مىكنند كه نه، ما وارد هستيم در آنجا، به طور كنايه اقرار مىكنند، ما الان در آنجا به دفاع مشغوليم و مشغول دفاع از اسلام، دفاع از حيثيت مسلمين، دفاع از نواميس مسلمين هستيم. و مادامى كه در آنجا احتياج هست بر افراد، تمام افراد، تمام، بىاستثنا، آنهايى كه مىتوانند، قدرت دارند، براى آنها لازم است كه احتياج سرحدات را از حيث افراد و از حيث چيزهائى كه احتياج دارد آنجا، در آن تامين كنند. البته يك واجب عينى نيست، يك واجب كفائى است. مادامى كه احتياج هست، بر همه واجب است. اگر يك دستهاى رفتند و كار را انجام دادند يعنى محتاج ديگر نبودند، از ديگران ساقط
صحيفه نور ج 16 صفحه 246
است ولى مادامى كه احتياج است، به تمام افراد عيناً واجب است لكن يك دستهاى اگر كار را انجام دادند، از ديگران ساقط مىشود. امروز هم باز احتياج هست، باز كشور ما محتاج به افراد جانباز، افراد سلحشور، افراد فداكار براى اسلام است و ما الان در همان مرزى كه هستيم و در همان مقدارى كه وارد در خاك عراق شديم براى دفاع از اسلام و دفاع از مملكت اسلامى، بايد ما اين كار را به اتمام برسانيم. و مادامى كه و مادامى كه آنها به شرايط ما عمل نكردند، جنگ ما باقى است. به مجرد اينكه بگويند ما خارج شديم، پذيرش ندارد، ما بايد خودمان بفهميم كه آنها خارج شدند و ما مىدانيم كه آنها الان هم در كشور ما هستند و الان هم در بسيارى از جاها ساكن هستند و سنگر دارند و از خارج هم هر روز تقريباً، آبادان را و بعضى شهرهاى ديگر را بمباران مىكنند. مادامى كه وضع اينطورى است و مادامى كه آنها به شرايطى كه قرار داده شده است و شرايط، همه شرايط عقلائى است، شرايطى است كه همه عقلاى عالم اين شرايط را مىپسندند و ما هيچ زورگوئى نداريم و نمىخواهيم تحميل بكنيم. ما با شرايطمان، شرايطى كه از اول گفته شده است و تا حالا هم همان شرايط هست، در آن شرايط پايبند هستيم و مادامى كه اين شرايط حاصل نشده است، ما در حال جنگ هستيم و ما با كسانى كه اشرار هستند نمىتوانيم صلح كنيم.
تذكر به ائمه جمعه و ساير روحانيون
من انشاءالله اميدوارم كه شما، خود آقايان و كسانى كه، در روحانيونى كه، روحانيون محترمى كه سر و كار با آقايان دارند، در اين امورى كه پيش مىآيد هدايت كنند كه مبادا خداى نخواسته يك جوانى توجه به مسائل نداشته باشد و يك كارى انجام بدهد كه با جمهورى اسلامى مناسب نيست. بايد روحانيون آنها را تذكر بدهند. و يك تذكر هم به روحانيون هست، به ائمه جمعه و جماعات و روحانيون ديگرى كه با مردم سر و كار دارند. آنها هم بايد توجه بكنند به اينكه اين جمهورى اسلامى ربطش به آنها بيشتر از ديگران است و اين جمهورى اسلامى اگر از (خداى نخواسته) يك نفر روحانى صدمه ببيند، بيشتر از ديگران مواخذه دارد. بايد آقايان توجه بكنند، در رفتارشان، در كردارشان، در گفتارشان، چيزهائى كه مضر به حال جمهورى اسلامى است، نزنند. مسائلى كه با جمهورى اسلامى مخالف است و آنها گمان مىكنند كه نبايد هر مسالهاى را گفت، نگويند. و بايد ما مسائل اسلامى را با طريق اسلام و شكايات را به طريق اسلامى رسيدگى كنيم يعنى قضات رسيدگى كنند و علماى اعلام هم در همه جا كه هستند و خصوصاً ائمه جمعهها كه با گروههاى زيادى سر و كار دارند، بايد توجه بكنند كه در گفتارشان، در رفتارشان همه چيز اسلامى باشد و خداى نخواسته يك مطلبى كه فرض كنيد كه يك استاندار را در محل خودش تضعيف مىكند، يك قوهقضائيه را در محل خودش تضعيف مىكند، از اينها احتراز كنند كه ما الان محتاج به اين هستيم كه در كشورمان آرامش باشد. و البته قضات بايد رسيدگى كنند به همه امور. و من اميدوارم كه همه ما موفق باشيم به خدمت كردن به اين ملتهاى مظلومى كه در تحت فشار ستمكاران الان دارند دست و پا مىزنند و ملت مظلوم
صحيفه نور ج 16 صفحه 247
لبنان كه الان در زير پاى صهيونيست دارد دست و پا مىزند و معالاسف دادرسى براى آنها نيست و حكومتها غفلت دارند از مسائل، يا هواهاى نفسانى نمىگذارد كه آنها به درد اين مردم، به داد اين برسند. از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه مسلمين دنيا را خواستارم و از خدا مىخواهم كه قدرت نظامى و انتظامى آنها را هر چه بيشتر قوى كند كه در خدمت به اسلام و خدمت به مسلمانان كوشا باشند. انشاءالله همه شما و همه ملت سعادتمند باشند.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 248
تاريخ 25/5/61
بيانات امام خمينى در جمع ائمه جمعه استان بوشهر
مىخواهند بين دو قشر اهل سنت و علماى شيعه اختلاف ايجاد كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از تشريف فرمائى آقايانى كه از راه دور آمدهاند، متشكرم. همانگونه كه بارها گفتهام، اين هم از بركات اين جمهورى است كه مىتوانيم از نزديك علماى بلاد را ملاقات كنيم و مسائل را با هم در ميان گذاريم كه اميد است اين رو به مستدام باشد.
مسائلى را كه شما اشاره كرديد، در طول تاريخ بوده است. طرح مساله جدا بودن سياست از روحانيت، چيز تازهاى نيست. اين مساله در زمان بنى اميه طرح شد و در زمان بنى عباس قوت گرفت. در اين زمانهاى اخير هم كه دستهاى بيگانه در ممالك باز شد، آنها هم به اين مساله دامن زدند به طورى كه مع الاسف بعضى از اشخاص متدين و روحانيون متعهد هم باورشان آمده است كه مثلاً اگر يك ملايى در مسائل سياسى وارد بشود، به او ضربه مىخورد. اين يكى از نقشههاى بزرگ استعمار است كه بعضى باور كردند.
من اميدوارم ائمه جمعه كه در همه جا هستند، چه در مناطق برادران اهل سنت و چه شيعه، به اين مساله زياد توجه كنند كه الان هم اشخاصى هستند كه قصد اخلال دارند و مىخواهند بين اين دو قشر اختلاف ايجاد كنند و اين يك مصيبتى است براى مسلمين كه باز هم گاهى زمزمه مىشود، ولى بحمدالله كم شده است و توطئه اخلالگران شكست خورده است.
چند روز قبل نامهاى به من نوشتند كه در بعضى از مناطق مثل سيستان و باختران افرادى در مجالس مذهبى و در بعضى خطبهها مسائل تفرقهافكنى را عنوان كردهاند كه خود برادران اهل سنت هم به آنها اعتراض كرده و گفتهاند حالا وقت اين حرفها نيست.
شما نمىدانيد كه آقايان اهل سنت و علماى شيعه مدتهاست كه زحمت مىكشند كه تفرقه را كنار بگذارند و كسانى كه پيغمبرشان و دينشان يكى است، همراه و برادر باشند، لكن افرادى كوشش مىكنند كه تفرقه ايجاد كنند و شما خوب مىدانيد كه چه كسانى از تفرقه سود مىبرند.
شما به مردم توجه دهيد كه اينگونه كارها كه از اين قبيل افراد سر مىزند، به نفع مسلمين نيست و آنها خيرخواه ما نيستند. اينگونه كارها و اين تفرقهها خدمت به امپرياليسم و خدمت به دشمن است. شما آقايان به اين نماز جمعه اهميت دهيد. اين هم از بركات جمهورى اسلامى است كه اين سنت
صحيفه نور ج 16 صفحه 249
سياسى الهى ترويج شود به طورى كه تمام خارجىها متوجه آن شدهاند كه اميدوارم انشاءالله باقى بماند.
شما در رابطه با محروميت آن مناطق فرموديد، من هم مىدانم. رژيم سابق بنايش به اين بود كه مردم را در محروميت نگاه دارد. من اميدوارم كه اين جنگ تمام بشود و دولت هم كه مهياست براى خدمت، خدمتگزار است، خدمت كند. البته نمىدانيد كه كار، مشكل است لكن با پشتيبانى و موافقت مردم كارها آسان مىشود. كما اينكه تا حال هم چنين بوده و مردم پيشقدم شدهاند و خرابىهاى جنگ را كه دولت به تنهايى نمىتوانست حل كند، حل مىكنند.
امروز ما بايد همه با هم و پشتيبان يكديگر باشيم. اگر قشرى با قشر ديگر مخالفت كند، كمكم زياد مىشود و باعث شكست خواهد بود. من اميدوارم همه بتوانيم تبليغاتى كه بر عليه ماست، خنثى كنيم و وحدت كلمه بين همه ايجاد شود و برادران اهل تسنن و تشيع با هم باشند و همين رويه دنبال شود تا بتوانيم كار كنيم. خداوند همه را توفيق دهد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 261
تاريخ 2/6/61
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام موسوى
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد موسى موسوى دامت افاضاته
بسم الله الرحمن الرحيم
همانگونه كه قبلاً ماموريت داشتيد تا به مشكلات مذهبى و اجتماعى اهالى محروم و مستضعف منطقه كردستان رسيدگى نموده و در رفع آنها كوشش نمائيد، مقتضى است انشاءالله تعالى همان ماموريت را با قاطعيت و تلاش بيشترى پيگيرى كرده و با تدبير و كاردانى خاصى كه داريد، در رفع نابسامانىهاى منطقه كه معلول بى توجهى و يا دشمنى رژيم منفور گذشته با خلق كرد و ويرانگرىهاى فرقههاى گمراه و خائن و ويرانگر مىباشد، سعى كافى را مبذول داريد. اميد است ارگان ها، نهادهاى دولتى و اهالى محترم آن منطقه ايدهم الله تعالى با شما همكارىهاى لازم را بنمايند. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را در اين راه مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 16 صفحه 250
تاريخ 31/5/61
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون كاروانها حج، پرسنل دادستانى مركز، دادسراها و دادگاههاى انقلاب اسلامى دادستانى ارتش جمهورى اسلامى
امروز توقع ملت از شما آقايان روحانيون بسيار زياد است
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز سر و كار ما با آقايان روحانيين است بيشتر، و كسانى كه آنها هم صبغه روحانى انشاءالله دارند و در محضر روحانيين مشكل است كه انسان بتواند همه حرفها را عرض كند. مسائل بسيار زياد است، مربوط به آقايان روحانيون به طور عموم و مسائلى مربوط به روحانيونى كه با كاروانهاى حج مشرف مىشوند كه مخصوص آنهاست، و مسائلى كه مربوط به قضات و دادستانهاى كشور است، و مسائل ديگرى كه معلوم نيست كه ما مجال كنيم ديگر عرض كنيم مگر مختصرى.
آنكه مربوط به قشر روحانيون است، خود آقايان بهتر مىدانند كه روحانيون در هر جا كه هستند، آن روحانىاى كه در راس روحانيت مثلاً واقع است، مثل مراجع، تا آن روحانىاى كه در يك روستا، در يك ده مشغول خدمت به اسلام است. امروز توقع ملت، بلكه توقع مستضعفان و ملتهاى جهان از شما آقايان روحانيون، در هر جا هستيد، بسيار زياد است. و امروز شما غير از ديروزى است كه در سلطه نظام فاسد پهلوى و در تحت ستم ستمكاران جهان بوديد. آن روز اگر چنانچه سكوتى، قصورى بود، مىپذيرفتند كه آقايان نمىتوانند الان مسائلشان را آنطور كه هست، مسائل اسلام را آنطور كه هست، قدرت ندارند كه عمل كنند و به مردم برسانند، ولى امروز اين مساله حل شده است و بحمدالله همه آقايان در هر جا كه هستند با آزادى مىتوانند مسائل را طرح كنند و با آزادى مىتوانند مردم را ارشاد كنند.
اگر امروز راجع به هر قضيهاى كه براى ملت، قضاياى عمومى كه براى ملت پيش مىآيد و خداى نخواسته روحانيونى كه ارتباط با آن مسائل دارند، قصورى بكنند يا اشتباهى بكنند، اين اشتباه و قصور ديگر در محضر خداى تبارك و تعالى و در پيشگاه مردم پذيرفته نيست. ديگر ما نمىتوانيم بگوئيم كه ما چه بكنيم، سازمان امنيت است و ما كارى ازمان نمىآيد. ما الان، شما آقايان الان در مسائلى كه پيش مىآيد آزاديد كه مطالبى كه مربوط به اسلام است، مطالبى كه انحراف واقع مىشود در هر جا، آن مسائل را ارشاد كنيد، مردم را ارشاد كنيد، كارمندان دولت را ارشاد كنيد و مسائل را با خود آنها در پيش بگذاريد و انحرافات را رفع كنيد. گرفتارىهاى سابق، همه شما، اكثر شما يك مقداريش
صحيفه نور ج 16 صفحه 251
را مشاهده كرده است و بعضى شما كه سنتان بالاست، از اول تا حالا، تا زمان انقراض اين رژيم فاسد، ديدهايد كه چه كارهائى بوده است و شما با چه اشخاصى مواجه بوديد و چه اشخاصى حكومت بر ملت مىكرد و حكومت بر اين مستضعفين مىكرد. ما به شكرانه اين معنا كه از آن گرفتارىهاى بسيار عجيب و غريب كه در طول تاريخ نظيرش مثل اين پنجاه سال اخير واقع نشد، به شكرانه نجات از او، امروز بايد به خداى تبارك و تعالى كه ما را از اين گرفتارى بزرگ نجات داده است، شكر كنيم و شكر اين است كه ما الان خدمت كنيم. شكر لفظى بايد بكنيم، اما شكر حقيقى آن است كه ما در ازاى رهايى از اين رژيم فاسد كه همه چيز ما را به باد فنا داد و مىخواست بدهد، اينكه ما امروز كارى بكنيم كه خداى تبارك و تعالى از ما راضى باشد.
بر تمام كسانى كه مىتوانند يا اجتهاداً يا تقليداً قضاوت كنند واجب است كه در قضاوت وارد بشوند
امر مهم، مساله قضاوت است. از امورى كه شايد در كم امرى اسلام آنقدر به آن توجه داشته است، مساله قضاوت است و مساله دادسراها و دادگاهها كه سر و كارشان با همه چيز مردم است. بايد اين معنا را من عرض كنم كه قضاوت از امورى است كه واجب است به طور كفائى، و واجب كفائى قبل از آنكه پيدا بشود به مقدار كفايت، بر آحاد، واجب است. يعنى اگر يك قضاوتى زمين بماند يا يك جايى منحرفين وارد قضاوت بشوند، بر تمام كسانى كه مىتوانند يا اجتهاداً يا تقليداً قضاوت كنند، بر همه اينها واجب است كه در قضاوت وارد بشوند و رفع احتياج را بكنند. ما امروز وقتى كه احتمال اين معنا را بدهيم، يا اينكه با آقايانى كه متصدى امور قضايى و دادگاه هستند صحبت مىكنيم، از اين معنا كه ما كم داريم قاضى، آن مقدارى كه لازم داريم كم است، و اگر چنانچه در حبسها از اين منحرفين يا محتمل الانحرافها باشند و نتوانستهاند آنها را رسيدگى كنند، براى كمبود قاضى است. اين يك امرى است كه براى نجات فرض كنيد يك عدهاى كه محتمل است كه اينها بيگناه باشند يا گناهشان اندك باشد، واجب است بر همه اشخاصى كه از آنها قضاوت مىآيد در اين امر، داوطلب بشوند تا به امر قضا وادار بشوند و اين نقيصه را از بين ببرند. مدرسين محترم حوزه علميه قم كه بحمدالله بسيار فعال هستند، بايد اين مساله را در حوزه علميه قم مطرح كنند كه امروز اشخاصى كه صلاحيت دارند ولو تقليداً براى قضاوت، اين اشخاص اسمنويسى كنند و بيايند در اين مواردى كه، زندانهايى كه اشخاص هستند، تا اينكه حل اين قصه بشود كه مثلاً اشخاصى بايد زود كارشان تمام شود و ما نداريم افراد. اين يك امر واجبى است يعنى بر همه واجب است، تا آنوقتى كه آن مقدارى كه احتياج است بر آورده بشود. گاهى وقتها انسان به واسطه احتياط، خلاف احتياط مىكند. احتياط مىكند فلان آقا كه امر قضا مشكل است و نمىشود رفت و نمىشود كرد، اينطور چيزها، با اينكه واجب كفائى، واجب عينى است اول به همه، وقتى يك عدهاى عمل كردند و كفايت حاصل شد، آنوقت از ديگران ساقط مىشود، و الا همه معاقب هستيم. اگر چنانچه قضا به زمين بماند، احتياط بر اين است كه وارد بشوند،
صحيفه نور ج 16 صفحه 252
يعنى امرى است واجب، معلوم الوجوب، اين احتياط مىكنند، اين عذر نمىتواند باشد. يا اشخاصى مثلاً مىخواهند ادامه بدهند تحصيلاتشان را و بايد هم ادامه بدهند، اما در يك وقتى كه يك واجبى به عهده آنها هست، نمىتوانند به اين امر مستحب بسيار ارزنده مشغول باشند، بايد بروند اين كار را به اندازه كفايت انجام بدهند كه مبادا خداى نخواسته يك نفر آدم بيگناه به كارش رسيدگى نتوانستند بكنند. بايد بيايند آقايان و وارد بشوند و رسيدگى بكنند. و اين امر را من امروز به عهده مدرسين قم و علماء مشهد و اصفهان و جاهاى ديگرى كه حوزههاى علميه هست، از آنها اين عهده آنها مىگذاريم كه آنها خودشان به فكر اين باشند كه افراد را بخواهند و افراد را تشويق كنند، به هر ترتيبى كه مىتوانند، و تعزير كنند از اينكه يك امر واجب شرعى است، نمىشود يك امر واجب شرعى زمين مانده و من مشغول نماز شب بشوم. وقتى آن واجب شرعى است، اگر مزاحم با هر مستحبى بشود، آن واجب شرعى را بايد من عمل كنم. اين يك مساله است كه لازم است كه تذكر داده بشود و آقايان مدرسين هم و علماى اعلام بلاد هم تذكر بدهند و اين نقيصه را كم كنند تا اينكه اين مشكل حل بشود.
قضات بر وفق شرع عمل كنند، به قوانين سابق اعتنا نكنند
مساله ديگر، قضيه باز راجع به قضاوت است كه بايد خيلى توجه بكنند آقايان قضات، آقايان دادستانها، كسانى كه متكفل اين امر مهم اسلامى هستند، كه مسؤوليت اين زياد است و لازم هم هست كه شما مسؤوليت را به عهده بگيريد. بايد وارد شد لكن در يك امر بزرگى است، توجه بكنند كه جان و مال و ناموس يك ملت در دست اين قضات است و در دست اين دادگاههاست و مسوول اين مسائل هستند و بايد تا آن مقدارى كه مىتوانند، تا آن مقدارى كه قدرت دارند، توجه بكنند به مصالح عمومى اسلام. نه اين كه گناهكار است، از او بگذرند، و نه آن كه خداى نخواسته گناهكار نيست، يك وقتى مبتلا بشود. قاضى بايد يك آدم قاطعى باشد كه در دو طرف قضيه قاطعيت داشته باشد. اگر يك كسى به حسب حكم شرع بايد اين را كشت، ترحم نكنند، جايز نيست. اگر بايد فرض بفرمائيد كه حبس و تعزير بشود، تعزير بكنند و اگر يك كسى خداى نخواسته يك آدمى است كه گناهكار نبوده است، بدون وقفه او را تبرئه كنند و بدون وقفه او را آزاد كنند. قاضى بايد اينطور باشد، فكرش اينطور، نه رئوف و مهربان باشد كه جنايتكاران را هم به او رافت كند، آن هم جنايتكارهائى كه يك نمونهاش را من و شما در چند شب پيش ديديم و پشت انسان را لرزاند و بسيار نمونه دارد كه ما نديديم. اينهائى كه بعدها معلوم مىشود، تا آخر هم كه معلوم نمىشود، در بارگاه خدا معلوم مىشود، بعدها معلوم مىشود، ما كمىاش را ديديم، يك نمونهاش اين بود كه چند شب پيش از اين ديديد كه انسان نمىتواند بفهمد كه يك آدم كه از اول به فطرت الهى متولد شده است تا اين حد جنايتش مىرسد. تصور اين معناها براى انسان مشكل است. من گمان ندارم كه هيچ حيوانى نسبت به حيوان ديگر اينطور بكند. خوب، يك همچو مسائل هست آنوقت اگر چنانچه يك آقاى قاضى رافتش بگيرد كه امثال اينها را با آنها ملايمت بكند، يعنى نمىگويم كه زايد بر آن مقدارى كه قضاء الهى اجازه مىدهد، ابداً حتى يك سيلى نبايد
صحيفه نور ج 16 صفحه 253
بزنند. اما آنى كه به حسب حكم شرع، حكمش قتل است، مسامحه نكنند. از آن طرف هم طورى باشد كه اگر چنانچه يك نفر آدم بيگناه است، حتى مانع بشود از اينكه يك حرف تند به او بزنند. آنها هم كه گناهكارند حق نيست به اينكه با آنها معامله غيرانسانى بكنند. آنها مستحق قتلند، بايد قتل بشوند، مستحق اعدامند، اعدام بايد بكنند، اما زايد بر آن بخواهند كارهائى بكنند، اين را بدانند كه مسوول هستند. و همين طور متصديان حبس و زندانها بايد اين معنا را توجه داشته باشند، چه اشخاص كه در راس هستند و چه اشخاصى كه مشغول اجراى عمل هستند، بايد اين معنا را توجه بكنند كه حدود الهى معنايش اين نيست كه يك كسى كه مستحق قتل است ما فحش به او بدهيم، جايز نيست اين، يا به او سيلى بزنيم، حق نيست، يعنى قصاص دارد اين. يك نفر آدم جانى كه دارند مىبرند بكشندش، اگر شما يك سيلى بزنيد، او بايد حق دارد به شما سيلى را عوض بزند و خلاف شرع كرديد. گمان نكنيد كه حالا كه اين آدم توى حبس آمده است، ما بايد با او رفتار بد كنيم، انشاءالله نمىكنيد و نبايد بكنيد. و همين طور قضات محترم شرع، بايد موازين را با دقت، با كمال دقت موازين را عمل بكنند و خداى نخواسته يك وقت برخلاف موازين اسلامى واقع نشود. مائى كه مدعى هستيم كه جمهوريمان جمهورى اسلامى است، احكام اسلام بايد در اين جمهورى اجرا بشود. يكى از امور مهم، قضيه زندانهاست، يكى از امور مهم، قضيه دادگاه هاست، دادسراهاست، دادگسترى هاست. اگر بنا باشد كه حالا هم خداى نخواسته مثل زمان رژيم سابق، در دادگسترىها كارهاى خلاف شرع بشود، خوب، ما بايد فاتحه اين جمهورى را بخوانيم. و اين مكرر سفارش شده است كه اگر قوانين نداريد، بايد بخشنامه كنيد كه تمام قضات بر وفق شرع عمل كنند، به قوانين سابق اعتنا نكنند.
و من حالا هم اعلام مىكنم به تمام سرتاسر قضات كشور، كسانى كه متصدى قضا هستند، كسانى كه در دادگسترى هستند، تمام قوانينى كه در زمان طاغوت بوده است و برخلاف شرع بوده است، تمام بايد دور ريخته بشود و مسووليتش به گردن من، تمام را دور بريزيد و به جاى او قوانين شرع را عمل بكنيد.
شوراى قضائى - بايد - اگر نكردند اين كار را خداى نخواسته، حالا بخشنامه كنند به همه سرتاسر كشور، به دادستانها و به دادگاهها و به دادگسترىها و به همه اينها امر كنند به اينكه تمام احكامى كه به حسب قانون، قانون فاسدى كه گذراندهاند، تمام اينها فاسد است و مگر حالا گاهى پيدا بشود كه مطابق شرع باشد، خوب، آنها را عمل بايد بكنند و آن چيزهائى كه برخلاف شرع است هيچ كس حق ندارد عمل بكند و هر كه عمل بكند، علاوه بر اينكه پيش خداى تبارك و تعالى رو سياه است و عذر اينكه ما به قانون عمل مىكنيم، غلط است. كدام قانون؟ قانون مخالف با اسلام؟ قانون مخالف با شرع؟ نبايد به آن عمل بشود. شما اگر با قانون سابق هم باز عمل بكنيد، خوب، يكى از مادههاى متمم قانون اساسى سابق اين بود كه هيچ قانونى برخلاف شرع، قانون نيست. منتها پيشتر به آن عمل نشده سابقاً به آن عمل نكردند. بنائاً عليه آن چيزهائى كه به اسم قانون آوردهاند و بر خلاف شرع است، به حسب قانون اساسى زمان سابق هم قانون نيست.
صحيفه نور ج 16 صفحه 254
شما مىتوانيد آنوقت اگر از شما سوال كردند چرا كرديد، بگوئيد قانون اساسى سابق هم ا ين را گفته است، قانون حالا هم كه اينطورى است، و مجرم هست كسى كه اين عمل را بكند. به هيچ كس نبايد اعتنا بكنيد، هر كس گفت كه اين كار خلاف شرع را بايد مطابق قانون عمل كنيد. توى دهنش بزنيد، به هيچ كس اعتنا نكنيد. نمىگويم پاشيد سيلى به او بزنيد، لكن جلويش بايستيد و بگوئيد كه اين خلاف شرع است من نمىكنم و نبايد هم بكنم. و انشاءالله آقايان هم كردهاند اين كار را. و اگر چنانچه اعتنا نشده، ثانياً - چيز بكنند و - متخلفين را دعوت كنند و محاكمه كنند.
دادگسترى سابق بايد متحول بشود به يك دادگسترى اسلامى. مجرد اينكه قانون سابق بوده ما بايد به آن عمل بكنيم، به حسب قانون سابق هم نبايد به آن عمل كرد، براى اينكه قانون اساسى سابق اساس است. قانون اساسى سابق، متممش مىگويد كه هر قانونى برخلاف شرع است، قانون نيست اصلاً. بنابراين، اينكه مىگوئيد قانون اينطور مىگويد، غلط مىكند، قانون نيست اين، اين يك قراردادى بوده است كه زمان طاغوت، طاغوت بوده، بنائاً عليه آقايان نبايد اعتنا بكنند به اين امور و بايد بخشنامه بكنند. شوراى نگهبان، شوراى قضايى بخشنامه بكنند و همه جا بگويند به اينكه اين قوانين سابق كه مخالف شرع بوده، نبايد عمل بشود و اگر كسى عمل بكند مجرم است و بايد محاكمه بشود به جزاى خودش برسد. اين هم راجع به اين جهت، و البته مسائل زيادى راجع به مسائل دادگاه و قضا هست لكن ديگر مجال اين نيست.
حقيقت حج اينست كه ببينيد مستضعفان جهان چطورند
و راجع به حج و آقايانى كه در حج، در كاروانها هستند. حقيقت حج اين است كه شما برويد درد مردم را ببينيد، ببينيد فقرا چه جورى هستند، شما هم بشويد آنطور، ببينيد مستمندان جهان چطورند، شما هم آن رنگ در آئيد. اگر مردم توقع داشته باشند كه حالا كه ما حج مىرويم بايد براى ما همچو رفاه حاصل بشود كه در منازلمان هم نيست، اين حج نمىتواند باشد. آن حجى كه خداى تبارك و تعالى بر اشخاص واجب فرموده است اين است كه برويد آنجا زندگانى مردم را ببينيد. آنوقت كه ما رفتيم، زندگانى آنوقت حجازىها را يك مقدارى ديديم كه حالا حجاج نمىتوانند ببينند. آنوقت كه ما با اتومبيل بين مكه و مدينه مىرفتيم، هر جا اتومبيل مىايستاد، هر جا در اين بيابانهاى لميرزع طولانى، هر جا اتومبيل مىايستاد، از زير اين بتهها و اينها آمدند بيرون، بچههائى كه هيچ لباس نداشتند، زنهائى كه لباسشان فقط ساتر بود، مردهائى كه وضعشان را انسان نمىتواند بيان بكند، مىآمدند و از مردم گدائى مىكردند. بايد اينها را انسان ببيند و بعد توقع بكند به اينكه نخير، ما بايد حالا كه حج مىرويم و با كاروان مىرويم و نمىدانم چى مىرويم، حالا بايد در آنجا همه چيز براى ما مهيا باشد. خير، يك قدرى بايد توجه به اين مسائل بكنند. آقايان روحانيون مردم را توجه بدهند به اين مسائل كه توقعات آنها در سطح بالا نباشد. شما را با طياره مىبرند، آنوقتها كه مىرفتند، با الاغ مىرفتند، چند وقت مىرفتند، در بعضى جاها چهارده ماه طول مىكشيد، چهارده ماه طول مىكشيد
صحيفه نور ج 16 صفحه 255
رفت و برگشت حج. حالا شما دو ساعت، سه ساعت سوار مىشويد با طياره با راحتى مىرويد آنجا. آنوقت كه مىرفتيد، خانهاى تو كار نبود كه شما برويد. شما خودتان بايد برويد تهيه بكنيد و خودتان برويد زحمت بكشيد. آن هم آن خانههايى كه بودند و آن وضع و آن كثافتى كه در آنوقت بود. حالا خانه برايتان تهيه كردهاند. خوب، شما حاجى هستيد، شما مسلمانى هستيد كه مىخواهيد به داد مسلمين برسيد، به داد مستضعفين جهان برسيد. اينقدر بالا نبريد توقعات خودتان را كه خداى تبارك و تعالى يك وقت خداى نخواسته امر بفرمايد كه ا ينجور نشود، و نمىشود آنوقت، آنوقت گرفتارى زياد مى شود.
بايد شما آقايان روحانيون، مردم را تذكر بدهيد به اينكه اگر يك كمبودى هست، آقايان كه رفتند كارها را كردند، زحمت كشيدند و دارند هم الان مىكشند، وليكن بيشتر از آن قدرتشان كه نمىتوانند زحمت بكشند. به اندازه وسعشان، به اندازه قدرتشان زحمت كشيدند و كار انجام دادند، خانه تهيه كردند با آن سختىهائى كه در آنجا هست، لكن نمىتوانند بيشتر از اين بكنند. اگر يك وقت ديديد يك چيزى كسرى داريد، نه اينكه آقايان نخواستهاند آقايان نتوانسته اند. وقتى نتوانستند چه بكنند؟ بگويند كه آقايان حج نيائيد براى اينكه ما مىتوانيم براى شما يك جاى بزرگى درست كنيم و نمىدانم يك تفريحگاهى داشته باشيم و چه؟ يا نه، بيائيد و يك قدرى هم توجه كنيد به زحمتهائى كه فقرا مىكشند.
مردم هم بايد دنبال اين امر باشند كه مساله حج را ياد بگيرند
در هر صورت اين وظيفه علمائى هست كه در كاروانها هستند، يعنى يكى از وظايفشان. يكى از وظايف مهم هم قضيه آشنا كردن مردم است به مسائل حج. بسيار آدم مىبينيد كه حج مى روند، زحمت مىكشند، لكن مساله حج را نمىدانند، آنجا گرفتار مىشوند. بعد كه آمدند، بعد از چند سال سوال مىكنند كه ما اينجور كرديم آيا حجمان درست است يا نه؟ ما اينطور نكرديم، آيا درست است يا درست نيست؟ آيا ما محرم هستيم باز يا نه؟
بايد آقايان مردم را جلسه قرار بدهند، جلسه درس قرار بدهند، درس بدهند، مردم را به آداب حج را، واجبات حج را، محرمات حج را، اينها را بگويند. آدابش هم نشد، نشد، اما محرمات و واجبات را به مردم تعليم كنند و هر روز داشته باشند، مردم هم موظفند كه بروند پيش آقايان در اين درسها اگر دارند، بروند آقايان گوش كنند و مسائل حج را ياد بگيرند كه بعدها گرفتار نشوند كه وقتى كه آمدند، من طوافم چه جورى بود، آيا درست است يا نه؟ وقتى مساله را ياد گرفتيد، ديگر درست مىشود و عيبى پيداكند. اين هم يكى از وظايفى است كه همه دارند و روحانيون بايد اين وظيفه را در آنجا انجام بدهند و مردم هم بايد دنبال اين امر باشند كه مساله حج را ياد بگيرند، نه اينكه ما فقط حج برويم و هر چه شد، شد ديگر. نه، اين غير از ساير جاهاست. خوب، انسان زيارت مىرود، اگر زيارتش هم چيزى نشد، ديگر اشكالى برايش پيدا نمىشود. اما اينجا اشكال پيدا مىشود بعد محرم مىماند، بعد بايد
صحيفه نور ج 16 صفحه 256
دوباره حج برود. از اين مسائل مشكل پيش مىآيد كه بايد براى خاطر خودتان هم اين مسائل را تعقيب كنيد كه ياد بگيريد و در اشتباه و خطا نيفتيد كه بعدها اسباب زحمتتان بشود. اين هم يكى از مسائل است.
امور سياسى كه در حج واقع مىشود، بايد روى نظام باشد
از مسائل ديگرى كه باز آقايان روحانيون كه در كاروانها هستند، به مردم بگويند كه بايد اين امر، امورى كه در آنجا واقع مىشود، امور سياسىاى كه در حج واقع مىشود، روى نظام باشد. اينكه هر كس خودش بخواهد يك كارى بكند، اين هرج و مرج هميشه غلط بوده. هر امرى بايد يك نظمى داشته باشد. مىخواهند اجتماع كنند براى فلان امر، خوب، يك كسى كه متكفل امور حج است بايد برنامه بدهد روى آن برنامه عمل بكنند. هر كسى بخواهد كه در هر گروهى بخواهد خودش عليحده روى مذاق خودش كه اختلاف هم خيلى هست بين مذاق ها، بخواهد هر چى بشود، هم گرفتارى آنجاها پيدا مىشود و بدتر از آن، اين است كه گاهى وقتها اسباب و هم مىشود براى جمهورى اسلامى. نبايد كارى بكنند كه براى جمهورى اسلامى يك بدنامى پيدا بشود. خوب، مبلغينى كه الان در همه جاى دنيا تقريباً هستند، برضد ما همه تبليغات را، بر ضد جمهورى اسلامى همه تبليغات را دارند مىكنند، ديگر ما خودمان يك كارى نكنيم كه يك مطلبى دست آنها بيفتد و هر چى مىخواهند به آن باد بكنند و هر چى مىخواهند زيادش بكنند. اين هم يكى از مسائل لازم است كه به هر كسى در كاروانى كه هست، بگويد كه روى ميزانى و روى برنامه بايد كارها انجام بگيرد، نه هرج و مرج باشد، هر كه هر طورى دلش مىخواهد عمل بكند. اين هم يك مسالهاى است كه بايد آقايان به آن خيلى توجه بكنند و اشخاصى كه حج مىروند هم توجه بكنند كه خداى نخواسته حجشان مخلوط به معصيت، يك وقتى نشود. همهاش اسلام باشد و همهاش عبادت باشد. راهپيمائىها عبادت باشد، نه معصيت، شعارها عبادى باشد، نه معصيتى، جورى باشد كه براى خدا باشد. هر كه هر كارى دلش مىخواهد، به هر كه مىخواهد بد بگويد، نه، اينطور نيست. بايد اين مسائل روى يك برنامه صحيحى كه از قبل ريخته مىشود، اين مسائل هم بايد توجه به آن بشود.
در اين عصر ما، همه الفاظ محتواى خودشان را از دست دادهاند
و از امورى كه براى همه ما لازم است، اين است كه ما يك توجهى به مسائل دنيا بكنيم، ببينيم وضعش چه جورى است. من فكر مىكردم كه در اين عصر ما، همه الفاظ محتواى خودشان را از دست دادهاند. ما در يك عصرى واقع شدهايم كه الفاظ از آن معنىاى كه دارند، فرار كردهاند، يك معانى ديگرى دنبالش آمده. معنى عدالت را انسان نگاه مىكند در دنيا، الان يك جور ديگر است. معنى خلقى بودن را آدم ملاحظه مىكند، مىبيند يك وضع ديگرى دارد. سازمانهاى امنيت دنيا را انسان وقتى ملاحظه مىكند، مىبيند كه سازمان ناامنى است، نه سازمان امن، اما اسمش سازمان امن است. جمعيتهاى طرفدار بشر را انسان مىكند، مىبيند كه همين جمعيت طرفدار بشر، طرفدار ظالمند،
صحيفه نور ج 16 صفحه 257
طرفدار بشر نيستند، طرفدار ظلمه هستند. اين كارهائى كه، اين چيزهائى كه در دنيا الان از اين قدرتهاى بزرگ واقع مىشود، هيچ كس نيست كه از آنها بپرسد كه چرا. گاهى يك جائى، يك چيزى يك كسى مىگويد، اما مساله، مسالهاى است كه وقتى بنا باشد كه سازمانهاى بزرگ دنيا اختيارش دست چهار پنج نفر باشد، اين را نمىشود گفت كه اين امنيت بشر، سازمان طرفدار بشر نمىدانم سازمان كذا. اين اختيارش دست چهار پنج نفر است، اين هم مطلب خودش را از دست داده كه بايد براى همه مردم باشد، چهار پنج نفر همه چيزها را دارند. هر كارى همه بكنند يك نفر بگويد نه تمام مىشود. اين هم بايد از روى حق وتو يك امرى است كه هيچ آدمى نمىتواند بپذيرد و اين مجالس مثلاً عمومى دنيا كه براى اين امور است اين را پذيرفتهاند. اينكه هيچ آدمى، هيچ انسان نابالغى هم نمىتواند بپذيرد كه ما مىخواهيم همه دنيا بر عدالت باشند، لكن اختيار دست اين دو نفر، اين چند نفر باشد! هر جا را اينها مىچاپند اگر چنانچه مثلاً سازمان بينالمللى كذا بخواهد جلويش را بگيرد فوراً وتو مىكنند، مىگويد نه. غلط مىكنيد اين حرف را مىزنيد. آن يكى مىريزد افغانستان، اگر يك وقت بگويند چرا، مىگويد نه. غلط كردى.آن يكى مىريزد به مثلاً بيروت و امثال ذلك، اگر چنانچه بخواهند در آنجا حرفى بزنند مىگويند غلط كردى.
الان اسرائيل در مقابل همه كشورهاى اسلامى ايستاده مىگويد غلط نكنيد. اين تاسف ندارد؟ انسان نيستند اينهائى كه در راس امور هستند كه اسرائيل در مقابلشان ايستاده مىگويد فضولى موقوف. آمد و بيروت را گرفت و آنهمه جنايات وارد كرد و سازمان آزاديبخش را به هم زد اوضاعش را و همه را متفرق كرد و بعد هم بدانيد كه شماهائى كه ساكت بوديد و در اين جنايات مقابله نكرديد همين نشستيد و يك كلمهاى گفتيد، آن هم كلمهاى كه بااين موافق باآنها بوده، نوبت شما هم مىرسد. اسرائيل به خدمت شما هم مىآيد.
تاسف دارد كه اسلام آن وضع را دارد و كسانى كه ادعاى اسلام را مىكنند اين وضع را دارند. اسلام نسبت به متخلفين، نسبت به متجاوزين آنطور سختگيرى مىكند و اينهائى كه مىگويند ما تابع اسلام هستيم تشويق هم مىكنند. آمريكا كه در راس تمام جنايتكارهاست و همين جنايت اين چند وقت بيروت با دست مخفى آمريكا و ظاهر اين صهيونيست غلط، اين مجرم واقع شد، امريكا اساس كارش بود. خود آنها هم اقرار كردند به اين امر كه قضيه، قضيه طرح آمريكائى است. اگر آمريكا نبود، به اسرائيل مىگفت غلط نكن برو كنار، مىرفت. اين آمريكا، اين كتكى است كه مسلمانها از آمريكا مىخورند، آنوقت آقايان ادعاى اسلام مىكنند، ادعاى طرفدارى از مسلمين مىكنند، همه چيزشان را تقديم آمريكا مىكنند، عذر هم از آنها مىخواهند. اين تاسف ندارد براى ملتها، براى اسلام، براى همه؟! اين ملتها توجه ندارند به اينكه اينها دارند چه مىكنند؟! آنها با بيروت و با زن و بچه و فقير و بيچاره مردم چه كردند و همه كارها را انجام دادند و به هم زدند همه اوضاع را و همه نشستند و تماشا كردند و يك عده هم طرفدارى كردند و اگر هم يك كلمهاى گفتند، يك كلمهاى بود، گذشتند و رفتند و همه جنايتها واقع شد. شما خيال مىكنيد اسرائيل قانع به اين امور است؟ اسرائيل بنايش بر اين است
صحيفه نور ج 16 صفحه 258
كه همه اين مسلمين را از بين ببرد، آمريكا هم بنايش بر اين است كه اسلام نباشد در كار. اينها براى اينكه جمهورى اسلامى، اسم اسلام را دارد و مىخواهد به اسلام عمل مىكند، همه با آن مخالفت كردند، مخالفت كردند از حيث تبليغات، مىگويند كه ماها آمريكائى هستيم! مىگويند كه ما اسرائيلى هستيم! مائى كه بيست سال بيشتر است، بيست سال حتماً بيشتر است فرياد زدهايم كه گرفتارى مردم از دست آمريكاست و از اسرائيل، ما اسرائيلى هستيم اما آنهائى كه نشستند آنجا و اسرائيل دارد مىرود ممالك خودشان را از بينبرد، آنها نخير، همه مخالف اسرائيل هستند! اگر مخالفيد، چه كرديد؟ چه عملى انجام داديد؟ اينها مصيبتهائى است كه ما در يك عصرى واقع شدهايم كه همه چيز به هم ريخته است آن كه مىگويد من مسلمانم يك معناى ديگرى است از اسلام برداشت مىكند. آنى كه مىگويد اسلام راستين، يك مساله ديگرى مىخواهد بگويد غير اسلام. آن كه اسلام شناس است يك چيز ديگر را مىشناسد غير اسلام. آن كه طرفدار حقوق بشر است يك مساله ديگر را مىگويد غير حقوق بشر. اصلاً الفاظ بكلى از محتواى خودش خالى شده. شما، اين را من عرض كردم شما خودتان برويد دنبالش، ببينيد كجا يك لفظى از قبيل اين الفاظى كه متعارف بوده، عدالت، عدالت اجتماعى نمىدانم طرفدارى از حقوق بشر است، سازمان امنيت كذا نمىدانم سازمان كذا، شما دنبال برويد، تعقيب كنيد، ببينيد كدام يك از اينها محتواى خودش را دارد. كدام يك از اينها، آن معنائى كه هست، آن معنا اراده از او مىشود. اسلام وقتى گفته مىشود، اين اسلامى كه ما مىگوئيم اصل نيست، آن كه اسلام راستين مىگويد، برخلاف همه مقررات اسلام، اين جنايت را دارد مىكند. آن كه تروريست است مىگويد كه ما قواى مسلحه هستيم، ما قيام مسلحانه كرديم. قيام مسلحانه اين است كه ما در تلويزيون ديديم؟! قيام مسلحانه اين است كه بچههايى را بكشند و آتش بزنند؟! اين قيام مسلحانه است؟! اين الفاظ عوض شده، معلوم مىشود قيام مسلحانه عبارت از اين است و تروريسم عبارت از يك چيز ديگر است! همه چيز اينطور است. حالا من اصل مطلبش را القاء كردم شما دنبالش بكنيد. اگر پيدا كرديد در دنيا يك لفظى را كه مطابق معنايش الان معنا مىشود و عمل مىشود، به من هم اطلاع بدهيد تا من هم استفاده بكنم، ولى مطمئن باشيد كه در قوطى هيچ عطارى اين چيزهايى كه اينها مىگويند نيست و هر چه اينها مىگويند، هر چه اينها مىكنند، برخلاف آن مسائلى است كه مىگويند. حرفش را مىزنند، عملشان، كارشان برخلاف اوست. آن كه مىگويد اسلام، مىگويد اسلام، اسلام راستين بايد باشد، اين اسلامى كه اينها مىگويند اسلام راستين نيست، آنوقت يك همچو جنايتى را مىكنند به اسم اسلام راستين. آن كه دم از حقوق بشر مىزند، پايمال مىكند ممالكى را كه بيچاره هستند، ممالكى كه زير پاى اينها دارد پامال مىشود، و اسمش را مىگذارند كذا. آن كه مىگويد ما براى صلح قيام كرديم و مىخواهيم صلح در دنيا باشد، همه جنگها را اينها راه مىاندازند. توى همين جنگى كه ما الان مبتلا به آن هستيم و كشور عراق هم مبتلا به آن هست، همين را آنها راه انداختند، لكن آقايان اين جنگها را راه انداختهاند كه صلح در دنيا پيدا بشود! همه جا جنگ راه مىاندازند كه صلح پيدا بشود! شما اگر ملاحظه كنيد، اينكه عرض كردم كه
صحيفه نور ج 16 صفحه 259
الفاظ چيز خودش را از دست داده يكىاش هم قضيه نطقى است كه چند روز پيش از اين، مصاحبهاى كه صدام كرده است در حضور عده زيادى از فرماندهان و اشخاصى كه درجه دارند و افسرند، اين صحبتها را بايد ببينيد، نمىشود نقل كرد، بايد ديد كه او چه مىگويد، اينها را اولاً جمع كرده است كه نشانه پيروزى بدهد به صاحب منصبهايش براى اينكه پيروز شدند، در ايران پيروز شدند، در عراق هم پيروز هستند، نشان پيروزى مىدهد. نشان پيروزى هم محتواى خودش را از دست داده، اصلاً كلمه پيروزى مفاد خودش را از دست داده است. مرديكه عقبش زدند، توى دهنش زدند، بيرونش كردند، مىگويد ما پيروز شديم! محتوا از دست رفته. در نطقش آنقدر از اسلام تعريف مىكند، مىگويد شماها در طول تاريخ حالا من الفاظش را خيلى يادم نيست، اين را بايد هركس برود ببيند به اين درجهدارها و اين افسرهائى كه جمع شدند آنجا، مىگويد شما در طول تاريخ نه حالا، براى نسلهاى آينده و طول تاريخ ثابت كرديد كه علاقهمند به اسلام هستيد، علاقهمند به مردم هستيد، با مردم خوش رفتارى كرديد! اين اگر الفاظ از دست نرفته باشد، محتوايش از دست نرفته باشد، خوب اين هم مىشود يك آدمى راه برود توى جمعيت و اين حرفها را بزند؟ من اين قدرت بيان صدام و جراتش را وقتى شنيدم كه اينطورى جرات دارد كه صاف، آن چيزى كه برخلاف است، در حضور جمع، صاف مىگويد و در آن هم تبليغ مىكند، من ياد يك قصهاى افتادم كه يك كسى از يك نفر شاعر پرسيد كه شاعرتر از همه عرب كى است؟ گفت بيا تا من نشانت بدهم. مىگويند برد او را در منزل خودش، ديد كه يك پيرمردى نشسته و از پستان بز دارد مىمكد و خيلى كثيف است، خيلى چطور است. گفت اينكه مىبينى اين از پستان اين بز مىمكد، اين پدر من است و اين هم براى اين از خود پستان مستقيماً مىمكد كه اگر بدوشد، يك خردهاى از اين شيرها مىماند به كاسه و اينقدر اين آدم بخيل است، اشعر، اشعر شعراى عرب آن كسى است كه نمىدانم چندين سال است، سى سال است به اين پدر افتخار كرده، توى عرب با اين پدر افتخار، من بايد بگويم اخطب خطباى عرب، صدام است كه به اين شكستها، پيروزى مىگويد، افتخار مىكند. از حرفهائى كه تازگى زده است، اين است كه اگر ايران بخواهد شهرهاى ما را چه بكند و فلان، ما جزيره خارك را چه خواهيم كرد. معلوم مىشود تا حالا مىتوانسته بكند و نكرده! خوب، همه مردم، همه دنيا تو را مىشناسند كه تو هر كارى كه بتوانى مىكنى. اگر اگر يك جنايتى نكنى از باب اين است كه نمىتوانى بكنى. تو اگر مىتوانستى كه جزيره خارك و مراكز اسلامى ما را بمباران كنى مىكردى. اينقدر كه حالا مىكنى بيشتر از اين از دستت نمىآيد. آن كنار نشستهايد با توپهاى دوربرد مىزنيد، آبادان را هر روز مىزنيد، هر روز دزفول را مىزنيد، نمىدانم كجا، اين جاها را، هر جا دستتان مىرسد. شما نمىتوانيد انجام بدهيد، نه اينكه اگر ما انجام بدهيم، شما انجام مىدهيد. ما ثابت كردند اينها كه ما، آن چيزهاى، نورافكنهاى هوايى را فرستاديم براى بصره، ارتش ما فرستاد براى بصره، خوب اينها مىتوانستند توپ هم بفرستند، مىتوانستند گلوله توپ هم، موشك هم مىتوانستند بفرستند. اينكه نفرستادند، براى اينكه آن تربيت اين ارتش و اين سپاه، غير تربيت آن چيزى است كه سپاه آنها و ارتش آنها دارد. آنها تربيتشان
صحيفه نور ج 16 صفحه 260
تربيت كفر است و نانجيبى است. اينها تربيتشان تربيت اسلامى است، نمىخواهند اين كارها بشود. تو مىگوئى من مىكنم. نمىتوانى بكنى، اگر مىتوانستى تا حالا كرده بودى. اگر مىتوانستى همه جزاير، همه جاهائى كه ما داشتيم به باد فنا بدهى، همه را تا حالا داده بودى. نتوانستى، تا حالا هر چه توانستى كردى و همهاش هم خيانت بوده و جسارت بوده و همهاش هم خرابى بوده، آن هم خرابى منازل مردم مستضعف و مردم فقير و مستمند. و معالاسف همه گروههاى دنيا كه دستشان قلم است، توى خانهشان نشستهاند مىنويسند، مىنويسند كه ايران نتوانست چه بكند، صدام چه كرد، چه كرد، هى از اين مسائل مىنويسند. ولى واقع مطلب را كه اينها عوض نمىكند، واقع مطلب اين است كه اگر ايران دستش بسته نبود و اسلام دست ايران را نبسته بود، حالا ديگر شهر بصره كه هيچ، شهر بغداد هم برايش چيزى باقى نمانده بود. اما چه كنيم كه دست ما بسته است و دست شما باز. شما افسارتان دست شيطان است و او به هر جا كه مىگويد عمل مىكنيد، و ما افتخار به احكام اسلام مىكنيم. دست ما را بسته است به اينكه نه، نبايد هيچ تعدى بكنيد، بايد موافق اسلام عمل بكنيد.
من اميدوارم كه انشاءالله همه ما، همه بشر هدايت بشوند و اين وضعى كه الان در بشر هست انشاءالله متحول بشود به يك وضع صحيحى. و انشاءالله خداوند اين دولتهاى اسلامى را بيدار بكند و آنها را به اسلام متوجه بكند. و اميدوارم كه ملت ما را پيروز بكند و ارتش و سپاهيان ما را در جبههها پيروز بكند و همه ما را در وفق احكام اسلام و در همه امورمان به طور اسلامى به ما توفيق بدهد كه عمل بكنيم. والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page