-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 64
تاريخ: 22/11/59
پيام امام خمينى به خانواده شهدا و معلولين به مناسبت آغاز سومين سال پيروزى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
در آغاز سومين سال پيروزى انقلاب كه مرهون فداكارىهاى دلاورانه ملت، خصوصاً شهيدان و معلولان انقلاب است، اينجانب رحمت بىپايان خداوند متعال را براى شهداى جاويد و صحت و سلامت را براى معلولان و مجروحان عزيز خواستارم و درود پياپى تقديم آنان مىنمايم. اين جانبازان حماسه آفرين كه پرچم پر افتخار لا اله الا الله را بر فراز كشور عزيز به اهتزاز درآوردهاند و با خون و توان خود شرافت انسانى ملت بزرگ را بيمه نمودند و با پشتيبانى تودههاى ميليونى بپا خاسته، ائمه كفر و الحاد را شكست مفتضحانه داده و كشور را از لوث وجود آنان پاك نمودند، الحق به ملت ما حق بزرگ دارند. رحمت خدا و سپاس بى پايان ملت عزيز نثار روح آنان و ديگر فداكاران در راه گسترش عدالت اسلامى - انسانى باد.
كشور ما در اين دو سال مواجه با مشكلات بسيار بود كه بحمدالله تعالى تمام آن مشكلات را پيروزمندانه و سرفراز پشت سر نهاد و اميد است كه با عنايت خداوند متعال و وحدت كلمه بر ديگر مشكلات كه در هر انقلابى احتراز ناپذير است غلبه كند و با استقامت و صبر در مقابل ناملايمات ايستادگى نمايد. ملت ما و قواى مسلح جمهورى اسلامى در اين دو سال امتحان خود را دادند كه به هيچ وجه حاضر نيستند آنچه را با چنگ و دندان به دست آوردهاند از دست بدهند، اگر چه با نثار جان و فرزندان عزيزشان باشد. شما خانوادههاى شهدا و معلولين و مجروحين نشان داديد كه هرگز اجازه نمىدهيد استعمار بر مقدرات اين كشور سايه افكند. شما خانوادههاى شهدا با شهادت افتخار آفرينان اين مرز و بوم به جهان فهمانديد كه از همه عزيزان در راه اسلام خواهيد گذشت. شما چشم و چراغ اين ملتيد، خداوند يارتان باد. شما با ايثار فرزندان و جوانان و عزيزان خويش به همه نشان داديد كه توطئههاى داخل و خارج نخواهد توانست بر اين ملت مصمم پيروز شود. مبارزات كشور ما عقيدتى است و جهاد در راه عقيده، شكستناپذير است. جهاد در راه عقيده است كه سرتاسر كشور را در يك راه تجهيز مىكند و تمام سختىها و مشكلات را از سر راه برمى دارد. پيروز است ملتى كه در راه خود را كه صراط مستقيم انسانيت است يافته و در راه آن به جهاد مقدس برخاسته است. هان اى شهيدان! در جوار حق تعالى آسوده خاطر باشيد كه ملت شما پيروزى شما را از دست نخواهد داد. واى بازماندگان شهداى به خون خفته! واى معلولان عزيزى كه حيات جاويد را با نثار سلامت خود بيمه كردهايد!
صحيفه نور ج 14 صفحه 65
مطمئن باشيد كه ملت شما مصمم است پيروزى را تا حكومت الله و تا ظهور بقيه الله روحى فداه نگهبان باشد. جاويد باشيد و پيروز باشد جمهورى اسلامى.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 66
تاريخ: 22/11/59
بيانات امام خمينى در جمع سفرا، ديپلمات و وابستگان نظامى كشورهاى خارجى مقيم ايران
ما نه ظلم خواهيم كرد و نه مظلوم واقع خواهيم شد
بسم الله الرحمن الرحيم
من تشكر مىكنم از آقايانى كه، سفراى محترمى كه امروز براى سالروز پيروزى ملت اسلام و انقلاب شكوهمند ايران اينجا تشريف آوردند و من به همه ملتهاى مظلوم و همه مستضعفين جهان اين روز را كه طليعه بيرون آمدن از زير يوغ ابر قدرتهاست و خارج شدن از تحت سلطه سلطه جويان است تبريك عرض مىكنم.
ملت اسلام پيرو مكتبى است كه برنامه آن مكتب خلاصه مىشود در دو كلمه لاتظلمون و لاتظلمون. ما در طول تاريخ تحت ظلم و ستم قدرتهاى داخلى و خارجى بوديم و خصوصاً در اين نيم قرن آخر كه با دست دولتهاى بزرگ اين رژيم را به روى كار آوردند، رضاخان را انگليسها و محمدرضا را متفقين و در طول اين پنجاه سال ما از همه ابعاد تحت فشار و ظلم بوديم، ظلم و تجاوز فرهنگى، ظلم و تجاوز نظامى و ظلم و تجاوز اقتصادى و اجتماعى. و ما در طول اين پنجاه سال حاضر بوديم در يك كشورى كه در تحت سلطه خارجى به دست عمال آنها كه از خود افراد داخلى بودند شاهد ظلمهائى بوديم كه اگر در تاريخ ثبت بشود كتابى بايد در آن باب نوشته بشود. آن ظلمهائى كه به مذهب كردند و آن ظلمهائى كه به ملت، به بانوان، به جوانان، به روشنفكران و به علماى اسلام كردند، چيزهايى نيست كه بشود در يك روز و چند روز تفسير آن را بيان كرد. ملت ما بعد از اينكه اين فشار آنها را به جان كشيد و جان آنها را به لب رسيد قيام كردند و در اين قيام كه تقريباً بيش از پانزده سال طول كشيد قربانيان فراوان دادند و با قيمت خونهاى جوانها و كشتارهاى دستجمعى كه از آنها شد و معلولينى كه براى ما به ارث رسيد، شاهد آنقدر ظلم بودند تا جانشان به لب رسيد و قيام كردند و دست آن قدرت ظالم را و آن قدرت وابسته را از كشور خودشان دور كردند و همين طور دست كسانى كه اين مملكت را به غارت مىبردند و به اسم خريدار و فروش، همه چيزهاى ما را به رايگان مىبردند. ما تحت رهبرى پيغمبر اسلام اين دو كلمه را مىخواهيم اجرا كنيم نه ظالم باشيم و نه مظلوم. ما در طول تاريخ مظلوم بوديم، از همه جهات مظلوم بوديم. و ما امروز مىخواهيم كه مظلوم نباشيم و ظالم هم نباشيم. ما تعدى به هيچ كشورى، به واسطه دستورى كه به ما رسيده است از اسلام نخواهيم كرد و تجاوز به هيچ فردى نخواهيم كرد و نبايد بكنيم و تجاوز به هيچ كشورى نخواهيم كرد و نبايد بكنيم لكن
صحيفه نور ج 14 صفحه 67
از تجاوز ديگران هم بايد جلوگيرى كنيم و مردم ما امروز از زن و مرد، صغير و كبير عازم اين هستند كه در مقابل تجاوزهائى كه تاكنون به آنها شده است و امروز جلوگيرى شده است بايستند و جان خودشان را فداى آزادى و استقلال و فداى بيرون رفتن از زير بار ظلم كنند و ما از همه ملتها و از همه دولتها اين توقع انسانى را داريم. اگر دولتهاى اسلامى هستند و تبع اسلام هستند دستور اسلام است كه نبايد ظلم بكنيد و نبايد تحت بار ظلم برويد و اگر تابع عيساى مسيح هستند عيساى مسيح ظلم را به هيچ وجه روا نمىداشت و اگر تابع موساى كليم هستند موساى كليم هم ظلم را روا نمىداشت و زير بار ظلم هم نمىرفت. اين برنامه انبياست، برنامه الهى است كه به وسيله انبيا به بشر ابلاغ شده است كه مردم نبايد ظالم باشند، حتى دو درهم، حتى يك تومان، و نبايد قبول ظلم بكنند همين طور ما كه تلخى ظلم را چشيديم و من كه از زمان رژيم اسبق شاهد ظلمهائى بودم كه به اين ملت شد و در رژيم دوم و ما قبل اين رژيم، رژيم منحوس پهلوى ما شاهد بوديم كه با اين ملت رفتار انسان با حيوانات هم نمىشد، حيواناتى بر ما مسلط شدند كه به هيچ چيز ما و به هيچ جهت شرفى كه انسان بايد داشته باشد احترام نمىگذاشتند، سبعهايى بر ما سلطه پيدا كردند كه جوانان ما را در تحت ظلم و سبعيت خودشان و ستم خودشان در زندانها از بين مىبردند و آنها را با فجيعترين صورت آنها را مىكشتند و شكنجه مىدادند و حتى شكنجهگر از اسرائيل مىآوردند تعليم بكنند شكنجه را. ما امروز غلبه كرديم بر آن ظلمها و ملت ما غلبه كرد بر آن رژيم و غلبه كرد بر آن كسانى كه در داخل اين مملكت مىخواستند اين مملكت را از دست ما همه چيزش را بگيرند و تمام ثروت اين مملكت را، چه ثروت انسانى و چه ثروتهاى طبيعى و زير زمينى و روى زمينى را از ما مىخواستند به رايگان بگيرند و از ما نعمت را سلب كنند، ملت ما قيام كرد و دست آنها را كوتاه كرد و ما با هيچ قيمتى اين متاعى را كه به دست آورديم از دست نخواهيم داد. ما، اگر سوابق امور را ملاحظه كنيد و اگر چنانچه اين صدامى كه ادعاى پوچى دارد اگر سوابق امور را ملاحظه كند و اگر چنانچه توجه به تاريخ داشته باشد عراق جزء ايران است، مدائن از ماست و از ايران است و شواهد موجود است در خود مدائن و در طاق كسرى آن بناى عظيم كسرى الان در بغداد موجود است لكن ما از باب اينكه تابع اسلام هستيم و قراردادهايى كه شده است محترم مىشماريم هرگز بناى اين مطلب را نداريم كه حتى يك وجب از مملكت عراق كه به حسب حالا مال عراق است تعدى كنيم و حتى يك وجب از زمين خودمان را نخواهيم به ديگران داد. نه ظلم مىكنيم به آنها و نه تحت ظلم واقع مىشويم.
صدام، متجاوزى كه خودش را مظلوم و ما را تجاوزگر معرفى مىكند
آقايان سفرا كه اينجا هستند و مشاهد اين ظلمهائى هستند كه از طرف رژيم صدام بر ما واقع شده است و هجوم او را در راديوها و در مطبوعات شنيدهاند و ديدهاند بايد توجه داشته باشند كه اين رژيم بر ما تعدى كرده است، تجاوز كرده است و بايد اين تعدى و تجاوز جبران بشود، بايد برگردد به محل خودشان تا ما ببينيم با او بايد چه بكنيم و در اين تجاوزات كه كرده است دنيا چه حكم مىكند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 68
بر خلاف همه قراردادهاى بينالمللى، بر خلاف همه اخلاقهاى انسانى اين شخص تجاوز كرد بر ما و بر مملكت ما و به كشتار داد جمعيتهاى كثيرى از انسانها را، انسانهاى عزيزى كه ما داشتيم، جوانهاى ما را، پيرمردهاى ما را، اطفال ما را، پيرزنهاى ما را از خانمان خودشان دور كردند و همين طور مدت كثيرى است كه دسته دسته و فوج فوج كسانى كه در مملكت عراق بودند و اهل آن مملكت بودند براى اينكه در سابق اجداد آنها از ايران رفته آنجا و بعد هم آنجائى شده است، از آنجا بيرون كردند و آواره كردند و ماآنها را به واسطه انسانيت و به واسطه اسلاميتى كه داريم، آنها را پذيرفتيم و با آنها با آغوش باز به طورى كه با كشور خودمان و افراد كشور خودمان عمل مىكنيم عمل كرديم. ما در اين جنگى كه آنها هجوم آوردند و تحميل به ما كردند، اسراى بسيار از آنها داريم، پناهندگان بسيار از آنها داريم لكن با اسرا عملى كرديم كه هيچ كس با اسراى خودش آن عمل را نمىكند. ما مثل برادرهاى خودمان با آنها عمل كرديم در صورتى كه اسرائى كه از ما آنها گرفتند در تحت شكنجه هستند، حتى وزير نفت ما الان در تحت شكنجه است و آنطورى كه حتى در روزنامههاى اين دو روز نوشته بودند به واسطه شكنجه در خطر است و شايد خداى نخواسته از شكنجههايى كه مىكنند و كردند جان سالم بدر نبرد اين، آن رژيمى است و آن شخصى است كه در طائف آن لاطائلها را مىگويد و اظهار مظلوميت مىكند و نيست كسى كه بنشاند او را در يك محكمهاى و از او بازجوئى كند كه آيا اين مظلوميتهائى كه اظهار مىكنيد، ظالمى هستيد كه به صورت مظلوم خودتان را جلوه مىدهيد و خائنى هستيد كه خودتان را امين ملت عرب مىدانيد و آيا ملت عراق شما را قبول دارند؟ پذيرا هستند؟ شما دور روز - به ملت عراق - اختناق را از ملت عراق برداريد تا معلوم بشود كه كى با شما موافق است همانطورى كه ملت ايران، شاه سابق معدوم ايران هم ادعا مىكرد كه ملت با من است و ديديد كه ملت چطور با او بود، ملت عراق هم همين طور است كه اگر چنانچه سرنيزه از روى آنها برداشته بشود خواهند ديد كه چطور موافقند با اين آدم و طرز اين مطلب كه عروبت را من مىخواهم تقويت كنم، اين برخلاف اسلام است. ما هم عربيت را و عجميت را و تركيت را و همه نژادها را پذيرا هستيم لكن نه به آن معنائى كه حزب بعث عراق قائلند كه بايد عرب باشد و نه عجم و نه ترك و نه ديگران. همان مطلبى است كه هيتلر مىگفت و آن مملكت خودش را و نژاد خودش را نژاد برتر مىدانست و بر مردم و بر جهان آن كرد كه همه شنيديد يا ديديد. ما نه ظلم خواهيم كرد و نه مظلوم خواهيم واقع شد. اين مطلبى كه اينها در بوق كردند كه ما خيال تجاوز داريم به همه ملتها و همه دولتهاى دنيا، يك مسأله فاسدى است و يك تهمتى است و يك افترائى است كه اين مرد جنايتكار و اين حزب جنايتكار به ما زده است و ما كراراً گفتهايم كه به حسب دستور اسلام نه ظالم هستيم و نه مظلوم، نهتوانيم زير بار ظلم برويم و نه خود ظلم مىكنيم، نه يك وجب از خاك ديگران را طمع به آن داريم اگر قدرت هم داشته باشيم، اگر قدرت گرفتن همه دنيا هم داشته باشيم بناى بر اين نيست، دستور اين نيست و برنامه اسلام اين نيست كه تجاوز كنيم، لكن يك وجب از مملكت خودمان هم نخواهيم به ديگران داد و صدام را به جاى خود نشانديم و بعد هم بيشتر مىنشانيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 69
تاريخ: 24/11/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فارغ التحصيلان دانشكده افسرى و پرسنل اداره دوم ارتش جمهورى اسلامى
22 بهمن روزى بود كه ارتش از طاغوت به الله برگشت
بسم الله الرحمن الرحيم
روز 22 بهمن روزى بود كه ارتش و ملت به هم پيوستند و روزى بود كه ارتش از طاغوت به الله برگشت و با تكبير پشتيبانى امت بر طاغوت غلبه كرد و اين معنا بايد سرمشق ما باشد در تمام زندگى، كه اگر يك ملتى همه قشرهايش با هم بودند و يكپارچه بودند هيچ قدرتى نمىتواند در مقابل آنها ايستادگى كند و آسيبى به آنها برساند. كسانى كه از ابرقدرتها خواهند از كشورى غلبه به كشورى بكنند و از كشورى بهره بردارى كنند، اينها محتاجند به اينكه يا اين كشور با تمام افرادش طرفدار آنها باشد كه از دسته جمعى آنها بهرهبردارى كند و يا اينكه بازى بدهند گروههايى را كه تفرقه بيندازند بين افراد اين كشور، گروههاى اين كشور. آنها مىدانند كه اگر بخواهند بهرهكشى كنند از يك كشورى، بايد آن كشور و آن ملت سر جاى خودش باشد تا بتوانند بهرهكشى كنند. آنها مىخواهند كه اين كشور را و يا هر كشور ديگرى را كه از آن مىخواهند بهره بر دارند خود ملت را به يك طورى تسليم كنند نه اينكه ملت از بين بكلى برود و اگر چنانچه ملت با هم قيام كنند در مقابل تمام قدرتهاى عالم، قدرتهاى عالم به خودشان اجازه نمىدهند كه با يك همچو ملتى مقابله كنند براى اينكه آنها براى بهرهبردارى است، وقتى ملت همه در مقابلشان ايستادند براى آنها بهره بردارى امكان ندارد. و لهذا كوشش اصيل آنها در اين است كه در خود ملت، بين قشرهاى ملت اختلاف ايجاد كنند كه با اختلاف خود ملت يك طايفهاى از آن طرف، يك طايفهاى از آن طرف، آنها بتوانند سلطه پيدا كنند وقتى سلطه پيدا كردند و يك نفر قلدر را حكومت كردند و مسلط كردند بر كشور، مىتوانند بهرهبردارى خودشان را و نتايجى كه از سلطه بر يك كشورى است توانند آنها آن را به ثمر برسانند و لهذا ملت ما كه تجربه كرد اين معنا را، اين واقعيت را كه با وحدت كلمه و وحدت مقصد همانطورى كه غلبه كرد بر همه قدرتهائى كه پشتيبانى مىكردند از شاه مخلوع ايران و بعدش از جانشين منحوس او و بعدش هم از آن كسى كه به نخست وزيرى غير قانونى منتخب شد فهميدند كه هيچ يك از اين قدرتها نمىتوانند در مقابل ملت كه يكپارچه است، در 22 بهمن ثابت شد كه ملتى يكپارچه، ملتى كه مقصدشان يك مقصد الهى است نه مقصدشان يك مقصد مادى صرفاً و همهشان با هم يكصدا هستند، يك مقصد هستند، نمىتوانند كه بر اين ملت غلبه كنند و ديدند كه ملت غلبه كرد بر همه آنها و آن كسى
صحيفه نور ج 14 صفحه 70
را كه آنها مىخواستند همه قدرتهاى خارجى، چه ابر قدرتها، چه وابستگان به ابر قدرتها مىخواستند او را نگاه دارند، نتوانستند نگاه دارند وقتى ديدند ملت همه مىگويند كه ما رژيم فاسد طاغوتى را نمىخواهيم آنها تسليم شدند و آن آدم را از اينجا بردند و شما بيرونش كرديد از اينجا، اين يك درسى است براى ما در طول تاريخ كه اگر ما بخواهيم مقاصد خودمان را، كشور خودمان را به آن طورى كه هست و آنطورى كه مىخواهيم برسانيم، يعنى به ثمر برسانيم نتيجه اينهمه خون و اينهمه عليل و اينهمه رزمنده و اينها بايد همه با هم باشيم. اين يك درسى است كه ما از 22 بهمن فرا گرفتيم و بايد اين درس را - در - با تمام قوا دريابيم و با تمام قوا حفظ كنيم اين را.22 بهمن بايد سرمشق ما باشد در طول زندگى و براى نسلهاى آينده كه همه آنها 22 بهمن را كه غلبه ايمان بر كفروالله بر طاغوت و اسلام بر كفر بود، بايد حفظ كنند و بزرگ بشمارند، بزرگ بشمارند روزى را كه خداى تبارك و تعالى به ملت ما منت گذاشت كه اين ملت را يكپارچه كرد و ملت را غلبه داد. ما از تمام نيروهاى مسلح چه نيروهاى نظامى و انتظامى و چه ژاندارمرى و سپاه پاسداران يعنى كليه قوايى كه الان در خدمت هستند و آنها همهشان در خدمت اسلام هستند و اگر استثنايى باشد، يك استثناء قليل است كه در اين درياى بى پايان، موجهاى بزرگى كه الان در ايران ايجاد شده است، آنها مضمحل هستند، من از تمام اينها متشكرم و ملت ايران هم به تمام قدرت، از قواى مسلح چه آنهائى كه سابق بودند و بعد ملحق شدند به اسلام و از طايفه توابين هستند كه خداى تبارك براى آنها اجر قائل است و چه آنهائى كه از خود ملت جوشيدند قواى مسلحى كه از خود ملت جوشيدند، من از تمام آنها تشكر مىكنم، و ملت ما نسبت به همه آنها وفادار است و مىدانم كه ارتش هم و همه قواى مسلح هم نسبت به ملت و نسبت به اسلام و نسبت به كشور خودشان و ملت خودشان وفادار هستند.
رسيدن به پيروزى آسانتر از حفظ پيروزى است
فتح يك كشورى يا شكست يك قدرت بزرگ خيلى عظمت دارد، لكن اشكال بعد الفتح و بعد از پيروزى بيشتر از اشكال خود پيروزى است. در خود پيروزى دستجات مختلفى كه در يك كشور هستند ولو مخالف با آن مقصدى باشد كه ملت و عموم ملت خواهند ولو مخالف او باشد، يا اظهار مخالفت نمىكند، يا اگر عاقل باشد موافقت هم مىكند، چنانچه ديديد كه در اين موج عظيمى كه در ايران برخاست، مخالف در آنوقتها، مخالف ظاهر نداشتيم، البته مخالف واقعى داشتيم لكن آن مخالفتهاى واقعى در آنوقت متوقف شده بود از اين جهت پيروزى آسانتر بود از حفظ پيروزى. بعد از اينكه شما پيروز شديد و ملت پيروز شد دستجات مختلفى كه مىخواستند بهرهبردارى بكنند و با شماها يك راه را نداشتند، شروع كردند به اظهار وجود كردن و گاهى هم پيروزى را به خودشان نسبت دادند. اينكه گفته شده است بعضى از اشخاص و بعضى از علماى جامعهشناسى گفتهاند كه اگر پيروز شدند يك ملتى، متحد مىشوند و اگر شكست خوردند مختلف مىشوند، اين مخالف آن چيزهائى است كه ما در عين مىبينيم بلكه علم اقتضاى اين را مىكند كه بعد از اينكه يك ملتى پيروز
صحيفه نور ج 14 صفحه 71
هم شدند به واسطه اينكه قشرهاى مختلف مقاصد مختلف دارند بعد از پيروزى شروع به مخالفت مىكنند. ما ديديم اين معنا را كه بعد از اينكه ملت ايران پيروز شد آن جبههها و آن گروههائى كه در آنوقت مخالفتى نمىكردند بعد از پيروزى براى بهرهبردارى، بهرهبردارى و براى اينكه اين مسأله معجزهآميز را هر كدام به خودشان نسبت بدهند آنها به مخالفت برخاستند. در كردستان دمكراتها حساب مىكردند كه ما دخالت داشتيم در پيروزى و ما بايد الان چه بكنيم و در جاهاى ديگر گروههاى مختلف چه گروههائى كه در تهران بودند و چه گروههائى كه پخش بودند در همه ايران، آنها هم بپاخاستند و مخالفت كردند و آن وحدت كلمه را شكستند. به اميد اينكه ما عمل كرديم و ما پيروز شديم و ما بهرهبردارى بايد بكنيم، هر كدام به خيال اين افتادند كه بايد ما از بين ببريم ديگران را و ما باشيم، و اين براى اين است كه اشخاصى كه در آنوقت يا گروههائى كه در آنوقت اظهار وجود نمىتوانستند بكنند براى آن موج بزرگ، يا نمى خواستند بكنند براى اينكه آن رژيم ساقط بشود، بعد از اينكه پيروز شدند ملت، هر طايفهاى سر بلند كرد و پيروزى را به اسم خودش خواست ثبت بكند. يك دستهاى مىگفتند كه ما بوديم كه قيام كرديم. در همين دو روزه، در روزنامهاى بود كه يا در خبرگزارىهاى خارجى بود كه اين پيروزى را كمونيستها به دست آوردند. اين براى اين است كه بهرهبردارها و ميوهچينها در بين ملت پخش هستند و خودشان كنار مىنشينند و نظر مىكنند ببينند كى پيروز شد، اگر چنانچه جمهورى اسلامى پيروز شد اينها بيايند بگويند ما بوديم كه اين جمهورى اسلامى را درست كرديم، اگر چنانچه اجانب پيروز شدند بگويند كه ما بوديم كه اين پيروزى را براى شما تحصيل كرديم، اگر شرق پيروز شد بگويند ما كمونيست حقيقى هستيم، اگر غرب پيروز شد بگويند كه ما شبيه كمونيست بوديم و با شما موافق بوديم. وقتى كه پيروزى حاصل مىشود هم براى اينكه اين نقش بزرگى پيروزى را هر طايفهاى براى خودشان ثبت كنند و هم براى اينكه اين بهرههائى كه پيروزى پيدا مىكند و آن پيامدهائى كه دنبال پيروزى است براى خودشان ثبت كنند و بهرهگيرى كنند به مخالفت مىايستند، چنانچه اگر اين پيروزى نبود و شكست بود آنوقت هم يك مخالفتهائى بود و آن اينكه مىخواستند ننگ شكست را به ديگرى نسبت بدهند، لكن اين مخالفت دوم طولانى نمىشد براى اينكه آن ننگ را يك دفعه كه هياهو مىكردند كه اين ننگ به عهده مثلاً فلان طايفه است يا به عهده فلام طايفه است، ريشهدار نبود و تمام مىشد. لكن در پيروزى طمعها زياد است، در پيروزى آمال و آرزوها زياد است، براى بهرهبردارى و براى ثبت پيروزى در تاريخ به اسم خودشان، دمكرات مىگويد كه ما بوديم، كمونيست مىگويد كه ما بوديم و اشخاص هم ممكن است كه هر كدام ادعا كنند كه نخير، ما پيروزى را تحصيل كرديم در صورتى كه كسانى كه چشمشان را باز كنند مىدانند كه ماها هيچ دخالت نداشتيم، اين ملت و ارتش و سپاه و ساير قوايى بودند كه با هم متحد شدند و اين پيروزى را به دست آوردند.
و يك نكتهاى را كه بايد به شما آقايان و همه ارتشىها و همه قواى مسلح و همه كسانى كه دستاندر كار هستند در اين كشور، تذكر بدهم و او اين است كه هيچ چيز، هيچ صفتى در انسان از
صحيفه نور ج 14 صفحه 72
آنوقتى كه متولد شده است اين صفاتى كه بعدها بروز مىكند آنوقت نبوده است، هيچ فردى از افراد انسان، آنوقت كه (مگر آنهائى كه خداى تبارك و تعالى برايشان مثل انبيا) اول كه متولد شدند عالم نبودند بعد براى مجاهدت خودشان كم كم تحصيل كردند و هر كس يك علمى را انتخاب كرد، ديكتاتورى هم از آن امورى است كه بچه وقتى متولد شد ديكتاتور نيست، وقتى هم كه بزرگ مىشود كم كم، آنطور نيست كه آن ديكتاتورىهاى بزرگ را داشته باشد، لكن با تربيتهاى اعوجاجى كم كم، در همان محيط كوچكى كه خودش دارد كم كم ديكتاتورى در آن ظهور كند. اگر تربيت صحيح باشد براى اين بچه، آن ديكتاتوريش رو به ضعف مىرود اگر تربيت فاسد باشد، آن ديكتاتورى كه كم بود رشد كند. آنهائى هم كه در قواى مسلح و دست در كارهائى كه در مملكت ما يا ساير ممالك هستند، اينطور نيست كه ابتدائاً اينها ديكتاتور بودند، ديكتاتورى كم كم بروز مىكند در انسان، از اول خيال مىكند كه خودش يك آدمى است كه با ديكتاتورى مخالف است، لكن بعضى وقتها كه اتفاق مىافتد در آراء و در اقوال شروع مىكند تحميل كردن، رأى خودش را مىخواهد تحميل كند بر ديگرى، نه اينكه با برهان ثابت كند تحميل مىخواهد بكند بر ديگران. اين يك ديكتاتورى است كه انسان بخواهد آن چيزى را كه خودش فكر كرده است ديگران از او بىجهت قبول بكنند. يك وقت يك آدم منصفى است كه مىگويد بياييد بنشينيم با هم صحبت كنيم ببينيم حرف شما درست است يا حرف من درست است، يكوقت اينطور است كه در روحش چون يك ديكتاتورى هست و خودش آگاه نيست، خودش مىخواهد كه آن مطلبى را كه مىفهمد به همه تحميل كند و ديگران را وادار كند به اينكه قبول بكند. از اينجا شروع مىشود، بعد كم كم يك قدرت وقتى برايش پيدا شد از اينجا يك قدمى بالاتر مىگذارد و نسبت به مثلاً آن محيطى كه دارد، نسبت به آن مقدار از قدرتى كه دارد كم كم شروع مىكند ديكتاتورى كردن. كم كم وقتى كه انسان وارد جامعه شد، كم كم وقتى وارد جامعه شد، وارد نظام شد، يك نظامى شد، يك سر كرده نظامى شد، يك فرمانده نظامى شد، كم كم آن خوئى كه در باطنش بوده است رو به رشد مىرود، اول هم خودش ناآگاه است از مطلب، نمىداند كه اين رويه، رويه ديكتاتورى است، خيال مىكند كه رويه، رويه انسانى و اسلامى است، لكن هى جلو مىرود، هر چه جلو مىرود اين خود در او زياد مىشود. شما خيال نكنيد كه اول رضاخان يك ديكتاتورى بود يا هيتلر يك ديكتاتور كسى بود، آنوقتى كه رضاخان در آن محلى كه متولد شد و چه بوده است، ديكتاتور هم نبوده است، هيتلر هم نبوده ديكتاتور، كم كم كه وارد جامعه شدند و قدرت پيدا كردند هر چه قدرت زيادتر شد آن ملكهاى كه در باطنش بود هى زيادتر شد و همين طور به تدريج قوت پيدا كرد تا يك وقت يك ديكتاتورى شد مثل هيتلر يا در مملكت ما يك ديكتاتورى شد مثل رضاخان، محمدرضا ديكتاتور بود منتها به يك صورتى غير صورتى كه پدرش عمل مىكرد.
اين ديكتاتور بود و مردم را با ديكتاتورى زير بار ذلت خودش آورد، و آنها هم كه اين را وادار كردند به اينكه اين كشور را به تباهى بكشد آنها هم راجع به پدرش خوب مىدانستند كه ديكتاتور است، راجع به پسر هم تعهداتى لابد داده است كه قبولش كردند و اينها اينطور نبوده كه از اول ديكتاتور زائيده
صحيفه نور ج 14 صفحه 73
شده باشند يا از اول آزاديخواه كسى زائيده شده باشد، اول اينها همه بالقوه است، كم كم كه انسان وارد مىشود مىبيند كه يك وقت به دام خودش افتاد يعنى اين دام ديكتاتورى. شما كه از الان مىخواهيد انشاء الله در نظام رو به توانائى برويد و رو به قدرت برويد اين جهت را بايد خيلى توجه كنيد كه آيا داريد وقتى كه قدرت پيدا مىكنيد وقتى رئيس يك فوج مىشويد، يك پادگان مىشويد در خودتان توجه كنيد كه مىخواهيد هدايت كنيد پرسنل خودتان را، يا مىخواهيد تحميل كنيد ولو باطل باشد. يك مطلبى را كه مىگوئيد اگر چنانچه خطايش را فهميديد حاضريد به اينكه بگوئيد من خطا كردم، اشتباه كردم يا همان خطا را مىخواهيد تا آخر به پيش ببريد، از مفاسدى كه ديكتاتورى دارد و ديكتاتور مبتلا به آن هست اين است كه يك مطلبى را كه القا مىكند بعدش نمىتواند، قدرت ندارد بر خودش كه اين مطلبى كه القاء كرده است اگر خلاف مصلحت است، اگر خلاف مصالح فرض كنيد كشور خودش هم هست، خلاف مصلحت ارتش هم هست نمىتواند كه از قولش برگردد،گويد گفتم و بايد بشود اين بزرگترين ديكتاتورىهاست كه انسان به آن مبتلا هست كه چيزى كه گفتم بايد بشود ولو اينكه يك كشور به تباهى كشيده بشود. اين ديكتاتورى هيتلر و امثال اينها از اين قماش ديكتاتورى بود كه وقتى مثلاً مشاهده اين معنا را مىكند كه خطا كرده است و نبايد اينطور حمله را به مثلاً شوروى بكند اين را اظهار نمىكند لكن عقيدهاش اين است كه بايد اين كار بشود، گفتم و بايد بكنم، و ديديد كه اين شخص كه گفت و گفت بايد بشود، آنطور به مذلت كشيده شد. شماها كه انشاء الله بعدها يك چهرههاى فعالى براى اين مملكت مىشويد و يك چهرههاى اسلامى براى اين مملكت مىشويد، بدانيد كه اين چيزهائى كه در نفس خودتان هست اين اوصافى كه در نفس خودتان هست، اگر مهار نكنيد، يك وقت از كار در مىآئيد يك ديكتاتور، اينطور نباشد كه آنقدر خودتان را ببينيد كه هر چه مىگوئيد همان درست است و آنقدر خودبين باشيد كه اگر نادرستى را فهميديد هم حاضر به تسليم نباشيد. انسان كامل آن است كه اگر فهميد كه حرفش حق است با برهان اظهار كند و مطالبش را برهانى بفهماند. اينكه در قرآن كريم دارد كه لااكراه فى الدين براى اينكه تحميل عقايد نمىشود كرد، امكان ندارد كه همين طورى يك كسى تحميل عقايد بكند اين بايد با يك توطئههائى كه، بد را به خورد ديگران به عنوان خوب جلوه بدهد، يا اينكه اگر انسان باشد و اگر چنانچه تربيت شده باشد با برهان آن مطلبى را كه دارد به مردم بفهماند، تحميل نباشد، آگاه كند مردم را بر اينكه راه اين است، نه اينكه تحميل كند به مردم كه بايد از اين راه برويد. شما توجه به اين معنا داشته باشيد كه اگر چنانچه انشاء الله رئيس و فرماندار شديد، اين خوى را كه در انسان هست و اين خوى را از خودتان زائل كنيد و از الان توجه به اين معنا داشته باشيد كه مبادا مبتلاى به اين خودخواهى عظيم باشيد كه منشأ ديكتاتورى و منشأ همه مفاسد است و اگر يك چيزى را ديديد كه واقعاً خلاف كرديد، اعتراف كنيد و اين اعتراف شما را در نظر ملتها بزرگ مىكند نه اينكه اعتراف به خطا شما را كوچك مىكند. پايبند بودن به خطا انسان را خيلى منحط مىكند، انسان يك حرفى زده است و خطا گفته است بعد كه ديد خطا گفته است اگر پايبند به اين خطا باشد و دنبال اين باشد كه اين خطاى خودش را به كرسى
صحيفه نور ج 14 صفحه 74
بنشاند اين همان ديكتاتورى بسيار فاسد است كه ولو در صورت غير ديكتاتورى باشد، لكن ديكتاتورى است و اين مىرسد به آنجائى كه انسان را هيتلر از كار در مىآورد، رضاخان از كار در مىآورد. شما كه در مدارس نظام تحصيل مىكنيد بايد اين مسائل را، اين مطلب را توجه داشته باشيد كه نبادا تصيلات شما همهاش براى اين باشد كه خودتان را يك برسانيد بهمقامى، براى اين باشد كه آن مقام را وسيله براى رشد ملت، براى استقلال ملت، براى آزادى ملت، براى حفظ حدود و ثغور ملت باشد نه اينكه مقصد اين باشد كه من برسم به فرماندهى و ملت هر چه مىخواهد بشود. ديكتاتورها اين صفت را دارند كه مىخواهند خودشان برسند به يك قدرت بزرگ، ولو اينكه يك ملت تباه بشود، ولو اينكه يك ارتش از بين برود. شما بايد توجه كنيد كه اين صفت ديكتاتورى در شما رشد نكند. انشاء الله از اول هم نباشد لكن اگر خداى نخواسته يك وقتى بود، رشد نكند كه ديكتاتورى بدترين صفاتى است كه انسان را منحط مىكند از انسانيت و كشور را به تباهى مىكشد.
خداوند انشاء الله همه شما قواى مسلح را با هم منسجم كند بيشتر از حالا و شما را با ملت منسجم كند بيشتر از حالا، كه با انسجام و با وحدت كلمه و با وحدت مقصد كه همان مقصد الهى است و در مقصد الهى هم استقلال كشور است و هم آزادى افراد است و هم همه آمالى است كه انسانها دارند.
انشاء الله شما همه با هم و ملت ما زن و مرد، بزرگ و كوچك با هم منسجم باشند تا اينكه اين كشور را به آنجائى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد برسانند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 75
تاريخ: 25/11/59
نامه آيت الله امام كاشانى به محضر امام خمينى، در مورد تشكيل شوراى عالى تبليغات اسلامى
بسمه تعالى
محضر مقدس حضرت آيتاللهالعظمى امام خمينى دام ظلهالعالى بعد از تحيت و سلام، خاطر مبارك مستحضر است كه حقير مسؤوليت تبليغات اسلامى مستقر در مدرسه شهيد مطهرى را دارم و كارهائى كه انجام شده است خلاصهاى تقديم مىشود و نظر به اينكه حوزه علميه قم هم فعاليت تبليغاتى داشته و دارد و نيز تبليغات به خارج از كشور گسترش يافته است، ضرورت داشت شورائى تشكيل شود و كارهايشان هماهنگ و بهتر انجام گردد. لذا حجج اسلام آقايان جنتى عضو شوراى نگهبان، محمد جواد باهنر عضو شوراى انقلاب فرهنگى، شرعى نماينده جامعه مدرسين قم، عبائى از دفتر تبليغات قم، حقانى رابط بين شوراى عالى تبليغات و شوراى هماهنگى، از همه شاخههاى فرهنگى، نهادهاى انقلاب قم و مدرسه شهيد مطهرى دعوت نمودم و شورايى عالى به اضافه حقير تشكيل گرديد تا شوراى هماهنگى شاخههاى فرهنگى اسلامى را تغذيه نمايد. اعضاى شورا اميدوارند از رهنمودهاى پدرانه رهبر عاليقدر بهرهمند گردند. ادامالله ظلكم العالى.
محمد امامى كاشانى
پاسخ امام خمينى
بسمه تعالى
شوراى مذكور مورد تأييد است و حضرات آقايان مذكور را مىشناسم و مورد اعتماد هستند. اميد است در اين امر مهم كوشش نمايند و تبليغات اسلامى را با همه ابعادش هر چه بهتر و بيشتر گسترش نمايند و تبليغات اسلامى را به همه ابعادش هر چه بهتر و بيشتر گسترش دهند و اشخاصى كه براى اين امر مهم تعيين مىشوند اشخاص ارزشمند مورد اعتماد باشند. توفيق همگان را از خداوند متعال خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 76
تاريخ: 26/11/59
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين صنعت نفت
قدرتهاى بزرگ كوشش كردند كه شخصيت ما را از ما بگيرند
بسم الله الرحمن الرحيم
ما آن صدمهاى كه از قدرتهاى بزرگ خورديم، بايد بگوئيم كه بالاترين صدمه، صدمه شخصيت بوده. آنها كوشش كردند كه شخصيت ما را از ما بگيرند و به جاى شخصيت ايرانى و اسلامى يك شخصيت وابسته اروپائى شرقى و غربى به جايش بگذارند. يعنى تربيت فاسدى كه در رژيم سابق بود و به تدريج داشت قوت مىگرفت، اين بود كه از همان كودكستان شروع كنند به اين برنامه كه اطفال ما را از همان جا زمينه تبديلشان را به يك موجود وابسته فراهم كنند تا برود به مرتبه بالا مثل دبيرستان، بعد هم بالاتر از او. در طول اين مدتها كه ايران مبتلا به اين بوده است، اين بيمارى در او پيدا شده است كه ما نمىتوانيم كار بكنيم، ما همه چيز را بايد از خارج بياوريم و يا استمداد كنيم از آنها، اگر يك آپانديس را مىخواهيم عمل كنيم، طبيب از خارج بياوريم يا اين را بفرستيم به خارج. شما ديديد كه در زمان محمدرضا براى يك مرض خيلى جزئى بود، آپانديس بود يا شبيه به او، از خارج طبيب آوردند و مىدانيد كه يك كسى ادعاى اين را دارد كه من رهبر اين ملت هستم و من مىخواهم اين كشور را به تمدن بزرگ برسانم و آنهمه تبليغات براى اين مسأله كردند تا او را يك شخصيت بزرگى نشان بدهند، از يك همچو شخصيت به قول خودشان بزرگ، يك همچو عملى چه غائلهاى و چه فاجعهاى براى مملكت ايجاد مىكند در نظر خارج و در نظر داخل. در خارج ايجاد مىكند اين مطلب را كه اينها اگر چنانچه طبيب متخصصى راجع به يك همچو امرى هم داشتند، خوب ديگر لازم نبود از خارج بيايد. در داخل هم، بى اعتبار كردن اطبا و دكترهاى ما بود. اين يك مسألهاى نبود كه اتفاقى انسان اينطور مىفهمد، مسأله اتفاقى نبود كه اين آدم از باب اينكه به اين وابستهاش علاقه داشت مىخواست كه از خارج بياورد، يك مسأله برنامهريزى شدهاى بود كه شخصيت را بگيرند از اين كشور.
اگر مىخواستيد شما يك زمينى را، يك خيابانى را آسفالت كنيد، يك جادهاى را بسازيد، دستشان را دراز مىكردند پيش خارج كه از خارج بيايند، متخصصين بيايند اين كار را بكنند. اين نه از باب اينكه در اينجا نبود، از باب اينكه مىخواستند اينجا را، اصلش ناديده بگيرند، مملكت خودشان را بگويند ما هيچ كارهايم و اصلاً ما چيزى نيستيم. بايد ما همه چيزمان از خارج باشد حتى آسفالت مثلاً
صحيفه نور ج 14 صفحه 77
يك جادهاى. آن خرجهاى فوق العاده را مىكردند و آن خرجش مهم نيست، آن القاء مطلب در ذهن عام مردم كه ما در يك همچو امور كوچك هم احتياج به متخصص داريم، اين مهم بود و اين روى برنامه بود. آنها مىخواستند كه اصلش همه مغزهائى كه در ايران هست وابسته باشد يعنى خود اطبا هم شخصيت خودشان را گم كنند و به جاى اينكه خودشان شخصيت داشته باشند، احاله كنند يك چيزهائى را به خارج، خوف اينكه ما نمىتوانيم.
اگر ما در محاصره اقتصادى يك ده سال، پانزده سال واقع بشويم شخصيت خودمان را پيدا مىكنيم
شما ديديد كه در اين جنگ تحميلى كه پيش آمد و محاصره اقتصادى ما شديم، خود ايرانىها، خود ارتشىها اين قطعات را درست كردند. اگر قبل از اين بود، يكى از آن قطعات را نمىتوانستند درست كنند، از باب اينكه شخصيتشان را گم كرده بودند مىگفتند بايد متخصص بيايد. من اعتقادم است كه اگر ما در محاصره اقتصادى يك ده سال، پانزده سال واقع بشويم، شخصيت خودمان را پيدا مىكنيم، يعنى همه مغزهائى كه راكد بودند در آنوقت و نمىتوانستند فعاليت بكنند به فعاليت مىافتند و اين طبيعى است كه اگر يك نفر آدم يك جائى نشسته و همه چيز او را مىآورند تقديمش مىكنند اين فكرش به راه نمىافتد حتى كاسب هم نمىتواند بشود. اگر يك آدمى بود كه اول صبح چاى و نانش را مىآوردند و ظهر هم همين طور، شب هم همين طور، هر احتياجى هم داشت، هر چيزى را برايش برآورده مىكردند، اين نمىتوانست ديگر هيچ كارى بكند، يك مرد فلجى مىشد. اينها مىخواستند كه اين مملكت را يك موجودات فلج بار بياورند كه شماها تبليغات دامنهدار و اعمال بسيار كوبنده بود كه به ما حالى كنند كه شماها نمىتوانيد، از شماها هيچ كارى بر نمىآيد، از آن طرف هم از آنجا مرتباً بياورند هر چيزى را و متخصصين را از خارج وارد كنند و هر چيزى كه احتياج دارند راجع به هر امرى از خارج بياورند. وقتى كه يك ملتى ديد كه از خارج همه چيزش دارد اداره مىشود و ديگر احتياج ندارد، اين به فكر اين نمىافتد كه خودش احتياجش را رفع كند. آن روزى كه اين ملت فهميد كه اگر ما جديت نكنيم براى كشاورزيمان، جديت نكنيم براى صنعت نفت مان، جديت نكنيم براى كارخانههاى خودمان، از بين خواهيم رفت و كسى نيست كه به ما بدهد، وقتى اين احساس پيدا شد در يك ملتى كه من خودم بايد هر چيز مىخواهم تهيه كنم، ديگران به من نمىدهند، اين احساس اگر پيدا شد، مغزها به راه مىافتد و متخصص در هر رشتهاى پيدا مىشود و بازوهائى كه هر عملى را مىتوانند انجام بدهند به كار مىافتند، كشاورزى را خودشان درست مىكنند و كارخانهها را خودشان راه مىاندازند، چنانكه مىبيند كه بسيارى از كارخانهها را خودشان راه انداختهاند. در تلويزيون هم گاهى ديده مىشود كه خود آنها راه انداختهاند و يا ابتكاراتى كردهاند اينها. اين ابتكارات از بركات اين محاصره اقتصادى بود. اگر ما هر چيزى مىخواستيم مىفرستادند، جوانهاى ما ديگر نمىرفتند دنبال اينكه خودمان بكنيم، هست ديگر، مىخواهيم چه كنيم. اين محاصره اقتصادى را كه خيلى از آن
صحيفه نور ج 14 صفحه 78
مىترسند، من يك هديهاى مىدانم براى كشور خودمان، براى اينكه محاصره اقتصادى معنيش اين است كه مايحتاج ما را به ما نمىدهند، وقتى كه مايحتاج را به ما ندادند خودمان مىرويم دنبالش. ممكن است يك ده سالى زحمت بكشيم، ده سالى گرفتارى داشته باشيم، اما نتيجه آخرش اين است كه بعد از ده سال خودمان هستيم. ديگر احتياج به اينكه دست دراز كنيم طرف اين مؤسسه يا آن مؤسسه يا آن كشور و اين كشور، محتاج به اين نيستيم. اشكال مطلب همين است كه در رژيم سابق جورى عمل كرده بودند و طورى ما را و جوانهاى ما را تربيت كرده بودند كه خودشان را تهى مىديدند از همه چيز و مىگفتند مصرف كنندهايم و اين را يك چيز مىدانستند و حتى تعبير بعضىها اين بود كه خوب چه عيبى دارد ديگران نو كر ما هستند، براى ما مىآورند ما هم مصرف مىكنيم. غافل از اينكه خير، ارباب شما هستند و همه چيز شما را مىبرند با اين صورت كه مىخواهيم به شما چيزى بدهيم.
يك مملكت اگر بخواهد مستقل بشود، چاره ندارد جز اينكه اين تفكر اينكه ما بايد از خارج چيز وارد بكنيم، از كلهاش بيرون كند
مهم اين است كه ما بفهميم كه ديگران به ما چيزى نمىدهند ما خودمان بايد تهيه كنيم. اگر اين كشاورزها اين معنى را حاليشان بشود، باورشان بشود كه خارج به ما چيزى نمىدهند، خود كشاورزها كار را انجام مىدهند، خود ملت انجام مىدهند. از قرارى كه شنيدم در چين يك وقتى در پشت بامهايشان هم گندم مىكاشتند، علاوه بر زمينهايشان توى حياطشان در پشت بام هم گندم مىكاشتند. يك مملكت اگر بخواهد خودش روى پاى خودش بايستد، مستقل بشود در همه ابعاد، چاره ندارد جز اينكه، اين تفكر اينكه ما بايد از خارج چيز وارد بكنيم، از كلهاش بيرون كند. مغزش توجه به اين بكند كه ما از خارج نبايد وارد بكنيم، اگر يك چيزى نداريم، از خارج برايمان نمىآورند، آن چيز و آن لباس و فلان كار را انجام نمىدهيم تا خودمان به دست خودمان درست كنيم. اگر يك وقت ديديم كه ما اگر چنانچه يك كارخانهاى را نمىتوانيم راه بيندازيم، اتكال به اين نكنيم كه برويم از خارج بياوريم، خودمان دنبالش برويم تا كار انجام بگيرد و انجام مىگيرد. مغزهاى اروپا با مغزهاى ايران فرقى ندارند جز اين معنى كه آنها آنطورى تربيت شدند و خودشان را آنجورى درست كردند و ماها را اينطورى تربيت كردند و ما را يك موجودات مهملى به بار آوردند. خوب تا كجا ما بايد اين تحمل را بكنيم كه ما يك موجودات مهملى هستيم و بايد از اربابها يك چيزى پيش ما برسد و حتى نان و گوشتمان را آنها بدهند، اداراتمان را آنها درست كنند، ارتشمان را آنها. اين بايد يك آخرى داشته باشد، نمىشود كه هميشه انسان انگل باشد به غير. و عمده اين است كه ما باور كنيم كه خودمان مىتوانيم. اول هر چيزى اين باور است كه ما مىتوانيم اين كار را انجام بدهيم. وقتى اين باور آمد، اراده مىكنيم. وقتى اين اراده در يك ملتى پيدا شد، همه به كار وا مىايستند، دنبال كار مىروند. در هر صورت اين باور را بايد از گوش و مغز خودمان بيرون كنيم و كسانى كه گوينده هستند، كسانى كه نويسنده هستند و فرض كنيد در ادارات هستند و اطلاعاتى دارند، اين مطلب را به مردم باور بياورند،
صحيفه نور ج 14 صفحه 79
همانطورى كه آنها با تبليغات خودشان در طول چند سال تقريباً اين مطلب را در شرق بوجود آوردند كه ما تا طرف روسيه نرويم كار را نمىتوانيم انجام بدهيم. اين يك باورى بوده است كه نويسندهها و گويندگان آنوقت و همه آنها در تعقيب اين بودند. يك عدهاى با اينكه حسن نيت داشتند، عقيدهشان اين بود كه بايد اينطور بشود. حالا هم خيلىها عقيدهشان اين است كه ما بايد يك پيوندى داشته باشيم، با اينكه حسن نيت دارند. يك عدهاى هم وابسته بودند كه از آنها، اجير بودند براى اينكه اين مسأله را به آن دامن بزنند. حالا كه يك مملكتى شده است كه آن چيزى را كه امكان نداشت و كسى در نظر نداشت و هيچ كس احتمالش را نمىداد كه آمريكا را كه داراى همه چيز است، داراى قدرت اول دنياست تقريباً، يك ملت كوچكى كه آنهمه تبليغات كردند و آنهمه وابستگى داشتند بايستد و آمريكا را بيرونش كند و اين مسألهاى بود كه به نظر خيلىها امكانش نبود. من برنخوردم به شخصى كه بگويد كه، نه مىشود، يا ساكت بود يا مىگفت نمىشود. خوب ديدند كه وقتى ملت خواست، شد.
يك ملت وقتى يك چيزى را بخواهد اين خواهد شد. اينها الان درصدد اين هستند كه آن مسأله را باز پيش بياورند، مسأله اينكه ما خودمان نمىتوانيم، ما خودمان متخصص نيستيم، ما خودمان تحصيلاتمان ناقص است، اين مسأله را پيش بياورند. آن ممالكى كه توانستند مثل ژاپن، ژاپن خوب اول چيزى نبود، كوشش كردند تا اينكه حالا با آمريكا مقابله مىكند، بسيار از چيزهاى او در آمريكا به فروش مىرسد. خوب يك امر نشدنى را، شدنى كردند. يا هندوستان كه الان پيش رفته است براى اين است كه اين فكر را در خودش پيش آورده است كه ما نبايد وابسته باشيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 80
تاريخ: 27/11/59
بيانات امام خمينى در ديدار با اقشار مختلف مردم
هجوم عوامل ضد انقلاب از راه قلم، زبان و شيوههاى نظامى
بسم الله الرحمن الرحيم
چون گروههاى مختلفى اينجا آمدهاند و با اين جاى تنگ در فشار هستند من به طور كلى از همه آنها تشكر مىكنم و معذرت مىخواهم از اينكه جاى ما تنگ است و مهمانان عزيز ما زيادند و در زحمت. و از اينكه نمى توانم تمام گروهها را اسم ببرم ممكن است بعضىها را فراموش كنم از اين جهت من تمام گروههائى كه اينجا آمدهاند، ازشان تشكر مىكنم و از خداوند تعالى سعادت و سلامت همه را تقاضا مىكنم، و چند كلمه هم راجع به مسائل روز عرض مىكنم. شما مىدانيد كه از طرق مختلفه از اول پيروزى انقلاب به اين انقلاب، يا هجوم نظامى و بدتر از او هجوم قلم و زبان شده است و حالا هم ادامه دارد و بعدها هم ممكن است ادامه داشته باشد. حالا از امورى كه تبليغ مىكنند و بين قشرهاى مختلف پخش مىكنند اين است كه اين انقلاب كارى نكرده است و اين جمهورى اسلامى هم مثل رژيم شاهنشاهى است يك اسمى عوض كرده است. من امروز مىخواهم كه راجع به نظام جمهورى اسلامى و متصديان اين جمهورى اسلامى يك چند كلمهاى عرض كنم. ببينيم كه اين مثل نظام سابق است و يا بدتر از نظام سابق، كه بعضى نويسندگان آرزوى برگشتن او را مىكنند. من نمىخواهم با اين صحبتى كه مىكنم اشخاص را يا ارگانها را تطهير كنم به طور مطلق و من هم مثل همه، مثل خود متصديان امور، اين اعتقاد را داريم كه كمبودهائى هست و در اطراف كشور هم راجع به امورى كه اجرا مىشود، چيزهائى كه بر خلاف دستور اسلام و جمهورى اسلامى است اجرا مىشود، اين را انكار ندارند و نداريم لكن راجع به اينكه اين جمهورى اسلامى لفظى است و واقعيت ندارد و نظام شاهنشاهى است اين هم، يا بعضى مىگويند بدتر از نظام شاهنشاهى است. من راجع به اصل نظام و متصديان اين نظام مختصراً چند كلمه عرض مىكنم. اينهائى كه مىگويند كه جمهورى اسلامى هم همان نظام شاهنشاهى است لكن با يك لفظى، يك لفظى را برداشتند روى نظام شاهنشاهى گذاشتند و اسمش را گذاشتند جمهورى اسلامى، محتوا هم همان نظام شاهنشاهى است من در عين حالى كه نمىخواهم از هيچ كس به طور مطلق يك تائيدى بكنم، من مىخواهم يك مقايسهاى بكنم، نظام شاهنشاهى را با اين نظام يك مقايسه بكنم و بين كسانى كه در اين نظام متصدى امور هستند و در نظام شاهنشاهى يك مقايسه بكنم، ببينم كه اين حرفى كه مىزنند صحيح است يا اين حرف هم، همان
صحيفه نور ج 14 صفحه 81
اشخاصى كه از نظام شاهنشاهى هستند و آن بهرههائى كه در نظام شاهنشاهى مىبردند اينجا ديگر امكان ندارد، مى زنند.
در نظام شاهنشاهى در رأس آقاى آريامهر بودند و بستگان آقاى آريامهر، آن روز شاه معدوم بود و بستگانش. امروز، آقاى بنىصدر را ما با او مقايسه مىكنيم براى اينكه بالاترين چيزهائى كه در جمهورى هست، مقامى كه در جمهورى هست، رياست جمهورى است، ما مقايسه مىكنيم بين اين دو آدم و عائله اين دو آدم ببينيم كه اين همان نظام شاهنشاهى است يا نه، اين كه در رأس است با او فرق دارد در عين حالى كه من نمىخواهم بگويم به طور مطلق مطلب درست است، اينكه من مىگويم يعنى اينها به طور مطلق دلخواه هستند لكن مىخواهم اندازه بىانصافى اينهايى كه اين حرف را مىزنند با مقايسه بين همه متصدىها در اين زمان و همه متصدىها در زمان رژيم پهلوى. زندگىهائى كه آنها داشتند و استفادههائى كه آنها، استفادههاى ماديى كه آنها داشتند و از طريق درآمدهاى اين كشور در بانكهاى خارجى آنقدر مبالغ ريختند و زندگى شان را در اينجا و پاركهاى عظيم و املاك عظيم و دستگاههاى طاغوتى بزرگ آن طرف، زندگى ساده رئيس جمهور هم اين طرف، اينها شبيه به هم هستند؟! ما يك اعليحضرت قدر قدرت را، ملت ما يك اعليحضرت قدر قدرت را كه بر تمام جمعيت اين كشور حكومت طاغوتى مىكرد و درآمدهاى اين كشور را خود و وابستگان خود مىبردند و يك تتمه هم به خارج مىدادند و نفت ما را به آنطور به خارج دادند و براى ما چيزى در مقابل آن حاصل نشد آيا ما، ملت ما يك اعليحضرت همايونى آريامهر را برداشته و يك اعليحضرت همايونى رئيس جمهور گذاشته است؟! دستگاه اين با دستگاه او مثل هم است؟! چپاولگر است اين آدم هم مثل اينكه آنها چپاولگر بودند؟! عائله ايشان هم مثل عائله آنها هست و زندگى مىكنند؟! شما و ما آن مقدارى كه با كمى اطلاع از آنها مطلع هستيم و شما هم قصرهاى آنها را در تهران ديدهايد و در جاهاى ديگر هم هست و درخارج هم بوده، حتى در طول يك سال چند ساعت كه آن اعليحضرت قدر قدرت مىخواستند در يك شهرستانى بروند برايشان يك دستگاههاى عظيم با پول همين ملت درست كردند كه آقا مىخواهند چند ساعت در سال تشريف ببرند در آنجا. حالا آقاى بنى صدر هم همانطور است در هر شهرى دستگاههاى عظيمى از پول ملت درست كرده كه اگر دو ساعت بخواهد آنجا برود، برود در آن دستگاهها. و آيا خانه دارد اين آقا جز يك خانهاى كه شنيدهام از پدرش دارد؟! عائله ايشان آنجور عائله است؟! مثل اشرف پهلوى هم در عائله ايشان هست؟! مثل فرح هم در عائله ايشان هست؟! مثل شمس پهلوى هم در عائله ايشان هست؟! مثل برادرهاى آن آدم هم اينجا همانطور هستند و دارند سلطنت مىكنند و من و شما بىاطلاع هستيم از اين سلطنت؟! اينهائى كه مىگويند كه همان شاهنشاهى است و ما اسمش را عوض كردهايم حالا محتواى جمهورى اسلامى همان محتواى شاهنشاهى است، خوب اين يك نفر از اشخاصى كه در رأس واقع است آيا زندگيش را نمىبينند اينها، الان نمىبينند كه زندگيش را وقف اين كرده است كه برود براى اين ملت خدمت بكند و آنها يك روز اين كار را نگردهاند، اين راجع به جمهور. يك ارگان ديگرى كه در آن نظام بوده است و در اين نظام هيات
صحيفه نور ج 14 صفحه 82
وزرا و نخست وزير. آيا محتواى اين جمهورى اسلامى همان محتواى نظام شاهنشاهى است و اين يك نظام شاهنشاهى است با اسم عوضى؟! و آيا آقاى رجائى مثل ازهارى است، مثل بختيار است، مثل شريف امامى است كه اين ملت را به مسلسل بستند و آنهمه جنايات كردند؟! حالا هم آقاى رجائى يك دستگاهى دارد و دارد شلوغكارى مىكند و اين ملت را دارد قتل عام مىكند و ماها مطلع نيستيم و اين نويسندههاى بى انصاف مطلع هستند؟! آيا زندگى آقاى رجائى و ساير وزرا از قبيل وزير كشور و ديگران نظير زندگى ازهارىها و شريف امامىها و بختيارهاست؟! و جنايات آنها را هم ايشان دارد انجام مىدهد با اسم جمهورى اسلامى، اينطور است مطلب؟! ملت ما آقاى رجائى را اينطور شناختهاند؟! اينهائى كه مىگويند فرقى نكرده، آقاى رجائى را هم مثل بختيار مىدانند كه حتى آن آنى هم كه مىخواست فرار كند، دستور قتل عام داد و يا مثل ازهارى مىدانند و يا مثل امثال اينها؟! فقط اسم عوض شده لكن محتوا، آقاى رجائى همان شريف امامى است و همان كارها را مىكند يا به مردم تعميه كرديم و اسم نخست وزير جمهورى اسلامى رويش گذاشتيم لكن اين همان نخست وزيرهاى زمان سابق است با اسم عوضى، مسأله اينطورى است؟! شما برويد زندگى همين آقاى نخست وزير و همان وزرائى كه در خدمت هستند و مشغول زحمت هستند براى ملت، برويد زندگىهاى آنها را ببينيد و برويد زندگى هائى كه آنها داشتند سابق ببينيد، اعمال اينها را بيبنيد و اعمال آنهائى كه سابق متصدى امر بودند ببينيد. ببينيد كه جمهورى اسلامى همان رژيم شاهنشاهى است يا نه، اين جهتش هم با آن بين زمين و آسمان فرق دارد اگر هم اشكالى دارند، و اشكالى مردم به اينها دارند، آن اشكال نيست كه شما داريد چپاول مىكنيد مردم را، قتل عام مىكنيد. مىگويند مثلاً نتوانستيد خيلى كار انجام بدهيد، نتوانستيد اين گرفتاريى كه در ظرف پنجاه و چند سال براى اين ملت پيش آمده است شما بايد در ظرف چند روز نتوانستيد اين كار را بكنيد يعنى شما نتوانستهايد معجزه بكنيد، آقاى رجائى و ما هم قائل نيستيم كه دولت حالا يك دولت معجزهآفرين باشد لكن خوب خدمتش را داريد مىبينيد، زحمات اينها را هم داريد مىبينيد، وضع زندگىشان و سادگى زندگىشان و اينها را هم داريد مىبينيد. پس اين هم كه با آن حرفى كه اين آقايان توى خانههايشان نشستهاند و مىنويسند با آن فرق دارد. مىآئيم سراغ مجلس مجلس هم يكى از چيزهائى است كه در جمهورى اسلامى هست و در نظام شاهنشاهى مشروطه به اصطلاح هم بوده مجلس سابق را شما يك مقداريش را ديدهايد و من هم خيلىاش را ديدهام. آيا مجلس سابق و روساى مجلس سابق مثل مجلس حالاست؟! و مثل رئيس مجلس حالاست؟! آيا وضع مجلس و وضع افرادى كه در مجلس هستند و شخصيتهاى مردمى كه الان در مجلس هست و شخصيتهاى طاغوتى كه در مجلس سابق بود يك طور است و ما همان طاغوتها را، ملت ايران همان طاغوتها را رأى به آنها دادهاند و آوردهاند به يك مقامى رساندهاند و آنها هم مشغول همان كارهائى هستند و جعل همان قوانينى هستند كه در زمان شاه سابق بود، مجلس جمهورى اسلامى عين مجلس رژيم شاهنشاهى است با عوض كردن يك كلمه، به جاى اينكه بگويند مجلس شوراى ملى شاهنشاهى آريامهرى، ما اسمش را گذاشتهايم مجلس شوراى اسلامى، از جمهورى
صحيفه نور ج 14 صفحه 83
اسلامى، مطلب اينطورى است در نظر ملت؟! يا اين كسى كه قلمش را دست گرفته و آن كنار نشسته و چون ضرر برده است از جمهورى اسلامى، مىخواهد همان سلطنت شاهنشاهى باشد يا شبيه آن تا بتواند اين هم استفادههائى كه آنها مىكردند و رفقاى آن عصرش مىكردند حالا بكنند. ملت ما همهشان جمع شدهاند با هم، شاهنشاهى را از بين بردند و يك رژيم شاهنشاهى ديگر درست كردند؟!
اين اهانت به يك ملت نيست كه بگويند كه همهتان خوب اين كه با آراء ملت چه شده است، رئيس جمهورش با آراء ملت شده است و مجلس شورايش هم به آرا ملت شده است و وزرائش هم به واسطه با آراء ملت شده است. آيا ملت ما همه سرشان همين درد مىكرد كه يك جوانهائى را بدهند و يك معلولين و مجروحين را به جا بگذارند و يك رژيم شاهنشاهى را به يك رژيم شاهنشاهى تبديل كنند؟! آيا ملت ما اينطور هستند كه خودشان با دست خودشان جوانهايشان را، خونشان را بدهند و رژيم شاهنشاهى را با يك اسم ديگرى بر پا كنند؟! مسأله اينطورى است كه اين آقايان مىنشينند و كاغذ و قلم را ضايع مىكنند و خودشان را هم مفتضح مىكنند؟! آيا رئيس مجلس امروز ما مثل روساى مجلس سابق است؟ حتى آن روساى مجلسى كه خيلى هم به قول خودشان ملى بودند لكن از اشراف بودند و از طبقاتى بودند كه داراى زندگىهاى كذا و كذا و نوكرها و اوضاع طاغوتى عظيم، آيا مسأله اينطورى است كه اينها مىگويند؟!
يك چيز ديگرى هم قوه قضائى است. آيا شوراى قضائى اين عصر، زمان جمهورى اسلامى و رئيس دادگاه، روساى دادگاهها و رئيس ديگر از ارگانهاى قضائى همانطور هستند كه در رژيم شاهنشاهى بود؟! آيا آقاى دكتر بهشتى هم و آقاى موسوى اردبيلى هم همانها، قاضىهائى هستند كه در آنوقت بودند؟! آيا وضع قضاوت را در آن وقت اطلاع ندارند مردم؟! آيا قاضىهايى كه در آن وقت بودند البته يك قشرشان كه الان هم در كار هستند اينها خوب بودند لكن آن تصفيه شدهها را مقايسه بكنيد با اينهائى كه الان هستند، اين آقاى موسوى اردبيلى را كه چند روز پيش از اين نماز جمعه آنطور را خواند و آنطور براى ملت دلسوزى كرد، مثل همان رؤساى دادستانى هستند كه سابق بودند؟! و اين مردم كه آمدند اقتداى به ايشان كردند و به آنها اقتدا نمىكردند مردم مىخواستند دنيا را بازى بدهند يا خودشان بازى بخورند؟! يك طاغوتى را برداشتند و يك طاغوت ديگر گذاشتند؟! يك قاضى به ناحق را برداشتند و يك قاضى به ناحق جايش گذاشتند؟! يك رئيس ديوانعالى را برداشتند و يك رئيس ديوانعالى طاغوتى ديگرى گذاشتند به جايش، اينها همانها هستند؟! كارهايشان هم همان است؟! زندگىهايشان هم مثل همانهاست؟! خوب اينها، بايد بررسى بكند ملت، ببيند كه مسأله اينطورى است و اين ملت مىخواهد مردم دنيا را بازى بدهد يا مىخواهد يك قشرش يك قشر ديگر را بازى بدهد؟! اينها بايد بررسى بشود تا بفهميم كه همان حرفى است كه مىگويند كه يك رژيم طاغوتى را برداشتيد يك رژيم طاغوتى ديگرى هم جايش گذاشتيد؟! اين هم راجع به قضات كه من نمىخواهم بگويم كه قضات سابق چه اشخاصى بودند و از چه صنف مردمى بودند، اين را من نمىخواهم بگويم كه حتى كمونيست هم تويشان بود. قاضى شرع، قاضيى كه مىخواهد بر طبق موازين عمل كند كمونيست است
صحيفه نور ج 14 صفحه 84
و بدتر از آن هم تويشان بوده، حالا هم اينطور است؟! شوراى قضائى ما الان مثل قضات آنوقت هستند و دادگاههاى ما، دادگاههاى قضائى ما هم همانطور است؟! من باز نمىخواهم بگويم كه در تمام كشور همه قضاتى كه هستند درست هستند، هيچ همچو صحبتى نيست، من صحبتم همين است كه اينكه مىگويند تغيير اسم است و رژيم شاهنشاهى برداشته شده است و همين رژيمى هم كه هست همان رژيم شاهنشاهى است من مىخواهم بگويم كه مقايسه اين دو تا را با هم بكنيم، ببينيم كه واقعاً مسأله اينطورى است و ما ادعاى دروغى داريم مىكنيم و ملت ما هم همچو خداى نخواسته بىشعور و بىفرهنگ بودهاند كه به دست خودشان رژيم شاهنشاهى را از بين بردهاند و به دست خودشان يك رژيم شاهنشاهى ديگر آوردهاند؟! مسأله اينطور است؟! اين هم يكى از جاها هست كه البته نارسائىهاى قضائى در سرتاسر كشور هست لكن حالا مثل سابق است؟!
و يكى از امور ديگر راديو تلويزيون است، راديو تلويزيون حالا با اينكه باز تسلط به آن پيدا نشده و نتوانستهاند آنطورى كه دلخواهشان است درست بكنند مثل راديو تلويزيون زمان رضاخان و محمدرضا است؟! زمان محمدرضا كه همه وضع راديو تلويزيون را ديدهايد حالا راديو تلويزيون همان راديو تلويزيون شاهنشاهى است و ما يك اسمى عوض كرديم، برنامهها همان برنامههاى سابق و آن بساطى كه در تلويزيون بود و آن حرفهائى كه در آنجا و آن نمايشها و آن فيلمها همان فيلمها هست حالا؟! يا نه، اين با آنها فرق دارد. در عين حالى كه باز نتوانستهاند به تمام معنا اصلاح كنند لكن بين اين راديو تلويزيون با آن راديو تلويزيون آن سال كه بسيارى از شما آن را ديديد يك جور هستند؟! همان راديو تلويزيون زمان طاغوت است اينجا اسمش را عوض كردهاند؟! يا نه مسأله، اين نيست و قلمدارها منحرف هستند.
مىرويم سراغ قواى مسلحه، از ارتش شروع مىكنيم تا بيائيم سراغ اين رفقائى كه الان موجودند اينجا ارتش حالا و فرماندهان ارتش حالا مثل ارتش شاهنشاهى بود و فرماندهان هم همان، فرماندهها هستند؟! آن سپهبدها، آن سرلشگرها، آن بالا و پائينترها اينها هم همان جور هستند؟! وضع زندگىشان مثل آن سپهبدها هست؟! مثل سپهبد باتمانقليچ است حالا هم؟! منتها يك لفظى را ما تغيير دادهايم به جاى ديگرى و مردم جمع شدهاند يك باتمانقليچ را بردارند يك باتمانقليچ ديگرى جايش بگذارند با همان ترتيب با همان وضع و ارتش هم به همان نظام سابق است و با همان وضع سابق است و تغييرى هيچ نكرده، يا بين اين دو تغيير زياد شده است و اگر نقيصهاى هم باشد، خودشان مشغول هستند، دارند درست مىكنند. پس اين هم كه نه رؤساى فرماندهان ارتش مثل آن فرماندهان باشند. فرمانده ارتش حالا با فرمانده ارتش سابق زمين تا آسمان در طرز تفكر، در طرز عمل و در زندگى روزمرهاش فرق دارد. پس اين هم كه با آن يكى نشد كه يك لفظى را به جاى لفظ ديگرى.
خوب ژاندارمرى چطور؟ ژاندارمرى آنوقت آنطور بود كه رضاخان وقتى كه وارد شد در يك پادگان ژاندارمرى دست در جيبش گذاشت كه مبادا از جيب او دزدى كنند، با اينكه خودش در رأس، در رأس دزدهاست. شما هر كدام كه درك كرديد آن زمان ژاندارمرى را و مبتلا شديد به دست اينهائى
صحيفه نور ج 14 صفحه 85
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 90
تاريخ: 29/11/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهداى كشورهاى اسللامى و سرپرست بنياد شهيد
ما مايوسيم از اكثر سران مسلمين، لكن ملتها خودشان بايد در فكر اسلام باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
من امروز مواجهم با چهرههاى معصومى كه در تحت ستمكارىهاى ابرقدرتها به دست عمالشان يتيم شدهاند، آواره شدهاند، ادعاها زياد است، ادعاى اسلام همه سران كشورها دارند و ادعاى بشر دوستى و حقوق بشر همه سران كشورهاى عالم دارند. اين ادعاها تازگى ندارد، در صدر اسلام هم ادعاها زياد بود، لكن در مقام امتحان، عملها موافق با ادعاها نبود. خوارج هم ادعاى اسلام داشتند و امثال عمروعاصها هم ادعاى اسلام داشتند و امروز هم صدام ادعاى اسلام و ادعاى عرب دوستى دارد و برادرهاى خائنشان هم همين ادعا را دارند از قبيل سادات و امثال او، لكن وقتى اعمالشان را مشاهده مىكنيد و مشاهده مىكنيم، بين اعمال آنها و گفتارشان فرسنگها فاصله است. اين اسلامدوستها و طرفداران اسلام در طائف جمع شدند و به اسم اسلام در مركزى كه از آن مركز اسلام بروز كرد و آن حجاز بود، لكن چه گفتند و چه كردند. آيا اسمى از اين اطفال معصومى كه به دست صهيونيسم بىپدر شدهاند، بردند و آيا از جنوب لبنان نامى بردند؟ و آيا از ساير كشورهاى اسلامى كه در تحت فشار ابرقدرتها و بستگان آنها هستند نامى بردهاند؟ اين اسلام خواهها نمىبينند كه اسلام در تمام كشورهاى اسلامى زير چكمه ابرقدرتها و وابستگان آنها پايمال مىشود؟ آيا نمىدانستند كه در جنوب لبنان، در فلسطين و در ايران و در عراق و در ساير كشورهاى اسلامى چه مىگذرد و با مردم آنجا چه كردهاند و چه اطفال بيگناه صغير را بىپدر كردهاند و از منازل خودشان آواره كردهاند؟ آيا كنفرانس طائف اين امور را نمىدانست؟ به اسم اسلام مجتمع شدند در آن كنفرانس و از اسلام بويى در آنجا نبود و آنچه بود خرجهاى گزاف و زندگىهاى اشرافى، بدون توجه به اسلام و اهتمام به امور مسلمين. آيا نشنيدهاند اينها حديث رسول خدا را كه كسى كه صبح كند و اهتمام به امور مسلمين نداشته باشد مسلم نيست؟ ان اصبح ولم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم آيا اينها اهتمام داشتند به امور مسلمين جهان؟ اين سرانى كه در كنفرانس طائف در محلى كه، در كشورى كه رسول خدا و پيغمبر اسلام در آن كشور بود و تبليغات او در آن كشور بود، مجتمع شدند، آيا درباره اسلام چه گفتند؟ درباره مسلمين و در امور مسلمين چه اهتمامى كردند، انجام دادند؟ آيا به نص حديث شريف اينها را ما مىتوانيم جزء مسلمين محسوب داريم؟ اينها اطلاع بر كشورهاى اسلامى كه زير بار
صحيفه نور ج 14 صفحه 91
ابر قدرتها و با دست آنها و بستگان آنها آواره شدهاند، به قتل رسيدهاند و بچههاى معصوم را به جا گذاشتهاند، هيچ صحبتى كردند؟ آيا به تجاوز اسرائيل به لبنان و به فلسطين اهتمامى كردند؟ آيا به تجاوز عراق به كشور اسلامى ايران كه جرمى ندارد جز آنكه طاغوت را برداشته است و اسلام را به جاى او مىخواهد پياده كند و به جاى رژيم طاغوت، رژيم اسلامى بر پا كند، جرمى نداشتند جز اين، آيا در كنفرانس طائف از اين مسائل بحثى شد؟ يا همه ادعاست، اسلامى بودن هم ادعاست و اين ادعاى رايج بين همه سران كشورهاست. توجه به حقوق بشر هم يك ادعايى است و اين رايج بين تمام سران كشورهاى دنياست، لكن در مقام عمل چه؟ كارتر هم ادعا مىكرد كه ما حقوق بشر را احترام مىگذاريم، لكن به حقوق بشر احترام گذاشت؟ آيا شاه مخلوع در ايران به حقوق بشر احترام مىگذاشت كه آنها پشتيبانى از او كردند؟ آيا كشورهايى كه دودمان پهلوى را بر ما مسلط كردند، اين حقوق بشرىها و احترام به حقوق بشر، نمىديدند كه اينها چه كردند با اسلام و مسلمين؟ و آيا نمىدانستند كه صهيونيسم با لبنان و با فلسطين چه كرد؟ يا خودشان شريك بودند؟ همه ادعا مىكنند، و كسانى كه مسلمان باشند و اهتمام به امور مسلمين داشته باشند، كمند. ملتها خودشان بايد در فكر اسلام باشند. مأيوسيم ما از سران اكثر به اتفاق مسلمين، لكن ملتها، خودشان بايد به فكر باشند و از آنها مأيوس نيستيم. در قضيه هجوم عراق به ايران ملتها بودند كه پشتيبانى خودشان را اعلام كردند، از دولتها كم يك همچو امرى واقع شد و يا تأييد كردند از مقابله كفر با اسلام، تأييد كردند كفار بعثى را، بعث عراقى را و يا بىصدا و بىتفاوت كنار نشستند و هجوم كفر بر اسلام را نظاره كردند. اينهايند كه ادعاى اسلاميت مىكنند، نظاره كردند، بى تفاوت بودند نسبت به تجاوز اسرائيل به لبنان، به فلسطين و جنايت بسيارى كه كردند. آيا اينها اهتمام به امور مسلمين دارند و مسلمين در همه بلاد زير چكمه طرفداران دولتهاى بزرگ در فشار هستند و اينها بىتفاوت هستند؟ چطور اين ادعاها را قبول كنيم؟ آنهايى هم كه حضرت اميرالمؤمنين على عليهالسلام را در محراب عبادت كشتند مدعى اسلام بودند. آنهايى هم كه لشكركشى كردند و هجوم آوردند به لشكر اسلام در صدر اسلام و هجوم آوردند به لشكر على بن ابى طالب، آنها هم ادعاى اسلام داشتند و با اسم اسلام با اسلام جنگيدند. اينها هم ادعاى اسلام دارند و با اسم اسلام به اسلام خيانت مىكنند. صدام هم مدعى اسلام است و با اسم اسلام به كشور اسلامى هجوم آورده است و با اسم اسلام هزاران جوان ما را شهيد كرده است و قريب دو ميليون آواره و با اسم اسلام در مملكت خودش با اسلام و علماى اسلام آن مىكند كه مغول كرد با ايران. ادعاها هميشه زياد بوده است و حالا هم هست، من از همه شما اطفالى كه به واسطه جور مجرمين بىپدر شدهايد، به همه شما تسليت عرض مىكنم و ما هم شريك غم شما هستيم. ما شريك غم شما هستيم در اينكه از آقاى موسى صدر بىاطلاعيم و ما شريك غم شما ملت عراق هستيم كه آقاى صدر و خواهر عزيز ايشان را به آنطور فضاحت كشتند و شكنجه كردند و ما شريك غم همه مظلومين جهان هستيم و پشتيبان همه مظلومان جهان و بايد مظلومان جهان كه هستند، خودشان قيام كنند بر ضد مستكبرين. مستضعفين نبايد بنشينند كه دولتهايشان اين كار را بكنند، خودشان انجام بدهند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 92
خداوند انشاءالله اسلام و مسلمين را قدرت بدهد و شما برادران و خواهرانى كه از منزلهاى خودتان آواره شدهايد نصرت بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 93
تاريخ: 2/12/59
بيانات امام خمينى در جمع رئيس دفتر مردمى جنبشى خلق و هيأتى از نمايندگان مجلس و شخصيتهاى كشور ليبى
مشكل اسلام، دولتهاى اسلامى است، نه ملتها
بسم الله الرحمن الرحيم
من از تقدير و احترامات شما متشكرم. ملتهاى اسلامى و بعضى دولتهاى اسلامى همه در طريق حق هستند و ما از آنها يعنى از همه ملتهاى مسلمان و بعضى دولتهايى كه در طريق اسلام هستند تشكر مىكنيم و البته وظيفه مسلمانان است كه قيام در راه اسلام كنند و دست قدرتهايى را كه براى نابودى اسلام و برخوردارى از منابع مسلمين مشغول توطئه هستند را قطع كنند و اميدوارم خداوند تعالى اين دولت و ملتهايى را كه در مبارزه با امپرياليسم هستند پشتيبانى كند تا اين مطلب حق به ثمر برسد.
از مشكلات مسلمانان قضيه دولتهاست، دولتهايى كه گمارده شدهاند بر سر ملتها، و به نفع دولتهاى بزرگ فعاليت مىكنند. مشكل اسلام دولتهاى اسلامى است، نه ملتها. اين ملتهاى اسلامى هستند كه بايد براى قطع دست اجانب به كمك دولتشان اقدام و قيام كنند. معالاسف بعضى از دولتها بر ضد مصالح كشور و ملت خود براى كسب قدرت قيام مىكنند، چون مىخواهند به قدرت برسند، و خود را در صف جنايتكاران بينالمللى، دولتهاى متعهد و ملتها را در فشار بگذارند و اين از مصيبتهايى است كه بر ملتهاى اسلامى مىگذرد و بايد خود دولتها و ملتهايى كه بيدارند، از مصائب با خبر و با مسلمين متعهد، همفكر و ملتها را بيدار و دولتهاى ديگر را بيدار كنند كه از توطئه بر عليه ما و از مخالفت با مصالح دولتهاى اسلامى و ملتها دست بردارند تا بتوانند دست قدرتها را از سر خود بردارند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 101
تاريخ: 5/12/59
پيام امام خمينى به آيت الله خوانسارى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيتالله آقاى خوانسارى دامت بركاته امروز مسموع شد كه به حضرتعالى مصيبت بزرگ واقع شده است. اين واقعه اسفناك موجب تأثر گرديد. از خداوند تعالى براى آن مرحوم رحمت و مغفرت و براى حضرتعالى و بازماندگان آن محترم صبر جميل و اجر جزيل خواهانم و سلامت و سعادت حضرتعالى را خواستارم و اميد دعاى خير براى حسن عاقبت دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 94
تاريخ: 4/12/59
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين اداره سياسى - ايدئولوژيك شهربانىهاى سراسر كشور و نمايندگان كلانترىهاى تهران
همه متعهد براى اسلام هستيد و كلمه افتراق بين شماها طرح شيطانى قدرتهاى بزرگ است
بسم الله الرحمن الرحيم
من امروز يك كلمه با شما آقايان و عزيزان كه از قرار مذكور از اطراف كشور آمدهايد و رؤساى كلانترى و رئيس شهربانى يك كلمه عرض مىكنم و بعد براى مسائلى كه بايد همه در آن شركت داشته باشند بعض مطالب عرض مىكنم. شما مىدانيد كه وضع شما و تمام عزيزانى كه در سرتاسر كشور براى نظم شهرها مشغول فعاليت هستند، با زمان طاغوت فرق دارد. آن روز ملت به شهربانى نظر ديگر داشت و امروز نظر مساعد، نظر برادرى، نظر دوستى و پشتيبانى از شما ملت مىكند. شما امروز قواى انتظامى مملكت اسلامى هستيد و رهبر همه شما و همه ما وجود مبارك بقيةالله است و بايد ماها و شماها طورى رفتار كنيم كه رضايت آن بزرگوار را كه رضايت خداست به دست بياوريم. شما در سرتاسر كشور، با تعهد بايد از داخل شهرها، را حفظ كنيد و امروز با شما ملت هم موافق هستند و پشتيبان شما هستند و شما بايد با پشتيبانى ملت مىتوانيد كه اين شرارتهائى كه گاهى در سطح شهرها مىشود، جلويش را بگيريد با نصيحت والا با قدرت. كسانى كه بخواهند اختلال كنند در هر امرى از امور، چه در سخنرانىهائى كه از طرف شخصيتها مىشود و چه در اجتماعات مطابق قانونى كه با اجازه وزير كشور اجتماعات حاصل مىشود، بايد شماها مواظب باشيد و سپاه پاسداران هم كه در شهرها هستند با شما هماهنگ باشند براى جلوگيرى از اينكه در اين اجتماعات يك دسته اشرار بخواهند وارد نشوند و بخواهند درگيرى ايجاد كنند و همينطور در خيابانها يك دستهاى از اشرار بخواهند درگيرى ايجاد كنند و ناراحتى براى مردم. به حسب قاعده و قانون شما وظيفه داريد و سپاه پاسدارها هم كه در شهرها هستند وظيفه دارند كه با شما كمك كنند و مردم هم از شما پشتيبانى كنند كه اينطور شرارتها و اينطور درگيرىهائى كه موجب تشتت قوا مىشود، موجب ضعف قوا مىشود و با يك برنامهاى مشغول هستند براى شرارت، انجام نگيرد. با قدرت، قوه و با پشتيبانى همه مردم از اينطور امور بايد جلوگيرى بشود تا در يك سطح آرامى مردم مشغول به كارهايشان باشند. و بعضى از اين اشرار كه مشغول ترور هستند يا مشغول انفجار بعضى جاها هستند بايد اطلاعات حاصل بشود و
صحيفه نور ج 14 صفحه 95
پيگيرى بشود و اينها معرفى بشوند به دادگاهها و دادگاهها آنها را مجازات كند به آن مجازاتى كه اسلام براى آنها تعيين كرده است و آن مجازات سختى است. برادران من! شما امروز برادر هستيد با اهالى مملكت و كشور شما در معرض اين است كه كفار و اشرار بخواهند كه اين جمهورى اسلامى را به هم بزنند با اينكه انشاءالله نمىتوانند، لكن بايد شماها در داخل شهرها و ژاندارمرى، در بين شهرها و ارتش، در سراسر مرزها با كمال توجه مراقب باشند، مراقب اشرار داخلى و مراقب اشرار خارجى. كشور مال همه شماها هست و امروز روزى نيست كه هر طايفهاى مثلاً شهربانى براى خودش مستقلاً در مقابل ژاندارمرى بايستد، ژاندارمرى در مقابل شهربانى، ارتش در مقابل هر دو و هر دو در مقابل اينها و پاسداران و ساير قشرهاى مسلح در برابر اينها. امروز روزى است كه يك مقصد در كار است و اين مقصد همه شماست، يك مطلوب در كار است و آن مطلوب همه شماها هست و او حفظ جمهورى اسلامى كه، حفظ اسلام است و حفظ كشور اسلامى و در يك همچو موقعيتى مقابله بعض گروهها با بعض گروهها خصوصاً گروههاى مسلح، نظامى و انتظامى موجب فساد بزرگ مىشود و موجب اين مىشود كه خداى نخواسته انسجام از بين برود و با رفتن انسجام حتماً آسيب خواهد واقع شد. شما همه موظفيد كه با هم و با ساير قواى مسلح همدم باشيد، هم نفس باشيد خصوصاً در اين موقع استثنايى كه همه ماها و همه شماها و همه افراد كشور موظفند كه با هماهنگى جلو اجانب را و آنهائى كه مىخواهند باز آن مسائل سابق را پيش بياورند و كشور ما را برسانند به آن حال اول خداى نخواسته و همه چيز ما را از بين ببرند و شما بايد بدانيد كه اگر خداى نخواسته اين جمهورى اسلامى شكست بخورد، شكست براى همه مسلمين در همه اعصار است. اگر امروز جمهورى اسلامى مقاصد خودش را پيش برد، دست قدرتهاى بزرگ را از كشور خودش تا ابد قطع كرد و اين تفالههائى كه مانده است از رژيم سابق آنها را به قبرستان فرستاد و جمهورى اسلامى را آنطورى كه خداى تبارك و تعالى امر و مقرر فرموده است مستقر كرد، اين معنا موجب اين مىشود كه كشورهاى اسلامى و خصوصاً كشور شما بيمه بشود و هيچ كسى نتواند آسيب برساند و اين امر در سايه اتحاد همه قواست. همه قواى مسلح بايد با هم متحد باشند، نبايد هر قوهاى گمان كند كه من خودم عليحده هستم. امروز همه ما در اين موقع استثنايى بايد يگ گروه را به حسب واقع تشكيل بدهيم و آن گروه ضربت در مقابل ابرقدرتها. و من اميدوارم كه شماها موفق باشيد به اينكه هر مقدارى تان كه در داخل شهرها هست، در داخل شهرها نظام را و انتظام را به طور كامل ايجاد كنيد، با قدرت كامل جلوگيرى كنيد از نابسامانىها و از شرارتها و هر كدام شما كه در جبههها هستند كه در اين موقع استثنائى بايد هم، همه قوا در جبههها باشند، آن مقدارى كه مىشود باشند، آنها هم در آنجا هماهنگ باشند تا اينكه انشاءالله به پيروزى برسيم، به پيروزى نهائى كه سعادت همه ملت است در دنيا و در آخرت و آن چيزى كه من براى همه قواى مسلحه بايد عرض كنم همين معناست منتها نسبت به همه است. ما نبايد در مرزها كه مشغول هستيم و دوستان ما، عزيزان ما در آنجا دارند فداكارىكنند اين مسأله اصلش طرح بشود كه من سپاهى هستم و آن ژاندارمرى هست و آن ارتشى هست و آن پاسبان هست، طرح اين مسأله اصلا در
صحيفه نور ج 14 صفحه 96
يك همچو موقع استثنايى يك طرح باطل است و از قرارى كه من شنيدهام، از همين ستون پنجم اشخاصى هستند كه وارد مىشوند در مرزها و در بين افرادى كه در آنجا هستند، گروههايى كه در آنجا هستند هر طايفهاى را از طايفه ديگر مىخواهند جدا كنند، سپاه پاسداران را مىخواهند از ساير قوا جدا كنند، در بين آنها مىروند يك حرفهائى مىزنند از ارتش و ارتش را مىخواهند از اينها جدا كنند، در بين ارتش مىروند يك صحبتهايى مىكنند به ضد سپاه پاسداران، در صورتى كه سپاه پاسداران و ارتش و ژاندارمرى و شهربانى و همه با هم هستند و بايد اعتنا نكنند به اين دسيسههائى كه مشغول هستند براى به هم زدن اوضاع. اگر امروز در مرزهايى كه عزيزان ما مشغول فداكارى بشوند يك همچو مسائلى در آنجا طرح بشود كه مثلاً پاسدارها چه مىكنند و اين مخالف با نظم ارتش است و به اينها بگويند ارتش چه خيالى دارد، و اينها را بخواهند مقابل هم قرار بدهند، بدانيد كه اين ضربهاى است كه اجانب به ما مىخواهند بزنند با دستهائى كه در داخل دارند و دستهائى كه در خارج دارند. جوانهاى عزيز ما كه مشغول فداكارى هستيد و همه متعهد و فداكار براى اسلام هستيد! بدانيد كه كلمه افتراق بين شماها، بين قواى مسلحه و مقابل قرار دادن اين قوه با آن قوه، اين همان طرح شيطانى قدرتهاى بزرگ است كه در داخل به دست اشخاص فاسد كه مع الاسف نفوذ دارند در بسيارى از جاها، دارد انجام مىگيرد و اين طرح اگر انجام بگيرد، نه شما خداى نخواسته باقى خواهيد ماند و نه پاسدار و نه كشور. توجه بكنيد به اينكه اعتنا نكنيد به مسائل و از امورى كه من براى همه قواى مسلح لازم مىدانم عدم دخالت در امور سياسى است. شماها يك مردم صحيح، يك مردم صادق و صاف دل هستيد و بعضى از سياسيونى كه نفوذ پيدا كردند از طرف اجانب در بعضى از جاها، اينها يك مردم شيطانى هستند و مىخواهند با همان مسائل شما را وارد كنند در سياستهاى شيطانى و افتراق بين شما بيندازند. شما خودتان را از اين امور كنار بكشيد و ابداً گروه گرايى نكنيد، شما همه لشكر امام زمان هستيد و همه گروه واحد و اين گروه واحد جند خدا، لشكر امام زمان، ابداً اعتنا به مسائلى كه طرح مىشود در آنجا نكنيد. اگر چنانچه شماها همه با هم متحد بشويد و هماهنگ و همه قوا با هم هماهنگ بشود و همين طور اسلحهها در اختيار همه قواها قرار داده بشود و همه با هم جنگ بكنيد، در ارتش و ساير قوا اختلاف نباشد، پيروزى شما نزديك است.
چماق زبان و چماق قلم بالاترين چماق هاست
و يك كلمه هم با كسانى كه قلم دستشان است و زبان در اختيارشان و آن اين است كه شما همه و همه ملت مىدانند كه همه ما بايد كوشش كنيم در اينكه وحدت ايجاد كنيم، در اينكه هماهنگى بين جناحها و گروهها ايجاد كنيم و من بايد عرض كنم كه بعضى از زبانها از چماق بدتر است. چماقكشى و چماق بازى از بدترين چيزهائى است كه در آخر سلطنت محمدرضا درست شد از باب اينكه ضعيف شده بود مىخواست با چماق خودش را تقويت كند و بعد از انقلاب و در بين انقلاب باز همين چماقها حتى در حوزه علميه قم هم به كار رفت و خيابانها را، شيشهها را شكستند و خيال كردند با چماق
صحيفه نور ج 14 صفحه 97
مىشود يك چيزى پيدا كرد. و حالا هم همين مسأله هست، لكن آن چماق زبان و چماق قلم بالاترين چماقهاست كه فسادش صدها برابر چماقهاى ديگر است. آنهائى كه مىخواهند صحبت بكنند و خصوصاً در اين چند روز زياد هم هستند، بايد توجه بكنند به اينكه قبل از اينكه مىخواهند صحبت بكنند بنشينند و با خودشان فكر بكنند ببينند كه اين زبان چماق است و مىخواهد به سر يك دسته ديگر كوبيده بشود يا اينكه اين زبان، زبان رحمت است و براى وحدت؟ اگر چنانچه مالك نفس خودشان هستند و اين امر مهم را كه مالكيت شخص بر نفس خودش است و حضرت موسى سلامالله عليه يك همچو ادعائى كرد و او بحق بود كه به خداى تبارك و تعالى عرض كرد كه من مالك هيچ كس نيستم الامالك خودم و برادرم. اين يك ادعاى بزرگ است كه شايسته پيغمبران است. ماها مالك خودمان نيستيم، مالك برادرهايمان هم نيستيم، مالك فرزندانمان هم نيستيم، مالك دوستانمان هم نيستيم، عمده مالكيت خودش است از خودش كه انسان وقتى كه مىخواهد صحبت بكند زبان مملوك او باشد و او سلطنت بر زبان خودش داشته باشد نه اينكه شيطان بر نفس او و بر زبان او تسلط پيدا بكند و حرفها و چماقها و اسلحههائى باشد كه از اسلحه صدام برندهتر است.
كمال بزرگ انسان اين است كه حق را براى حق بخواهد
بايد اشخاصى كه مىخواهند صحبت كنند، ببينند كه آيا حق را مىخواهند براى حق؟ بزرگتر چيزى كه انسان اگر آن را داشته باشد كمال بزرگ دارد اين است كه حق را براى حق بخواهد، از حق خوشش بيايد براى اينكه حق است و از باطل متنفر باشد براى اينكه باطل است. اگر حق از دست دشمنش هم اجرا شد، اين مالكيت داشته باشد براى نفس خودش كه آن حق را تعريف كند و اگر باطل از فرزندش يا دوستانش وجود پيدا كرد، اين مالكيت را داشته باشد كه از او تنفر داشته باشد و اظهار تنفر كند. كسانى كه حق را براى حق مىخواهند، اندكند و بسيار اندك، كسانى كه باطل را براى باطل بودنش بغض بر آن دارند و تنفر از آن دارند، اندكند و بسيار اندك. انسان خودش هم مىتواند بفهمد كه چكاره است. انسان بايد يك كسى كه دشمن او هست پيش او برود ببيند قضاوت او نسبت به اين چه هست تا عيب خودش را بتواند بفهمد. انسان نمىتواند از دوستان خودش تعليم بگيرد، انسان بايد از دشمنان خودش تعليم بگيرد، وقتى كه يك صحبتى مىكند ببيند دشمنها چه مىگويند و تفكر كند كه عيبها را دشمنها مىفهمند. دوستها هر چه هم شما عيب داشته باشيد و ما عيب داشته باشيم براى اينكه حق را براى حق نمىخواهند و باطل را براى اينكه باطل است دشمن ندارند، به ما مىآيند و به شما مىآيند و مىگويند كه چقدر خوب صحبت كردى و چه مقاله خوبى نوشتى، چه مقاله كوبندهاى بود اين، چطور حريف خودت را منزوى كردى، چطور حرفهاى حريف خودت را ولو هم صحيح بود باطل كردى. دوستان انسان دشمنان واقعى انسانند و دشمنان انسان دوستان واقعى انسانند. انسان بايد از كسانى كه به او خرده مىگيرند، از آنها ياد بگيرد، كسانى كه از او تعريف مىكنند، بداند كه اين زبان، زبان تعريف خصوصاً در يك امورى كه جاى انتقاد است تعريف مىكنند، اين همان زبان
صحيفه نور ج 14 صفحه 98
شيطانى است و آن هم تأييدش تأييد شيطانى است. گويندگان ما، نويسندگان ما، كسانى كه در اين موقع مىخواهند صحبتها بكنند توجه داشته باشند كه آيا مالك خودشان هستند؟ مىتوانند ادعائى را كه حضرت موسى پيغمبر بزرگ كرد آنها هم بكنند كه لا املك الا نفسى و اخى ؟ برادر او هم يك برادرى بود كه پيغمبر بود و چون پيغمبر بود كلام حضرت موسى براى او كلامى بود كه اجرا مىشد اما كسى كه به اين مقام نرسيده است بايد بگويد انى لا املك نفسى و لا اخى نگويد لا املك الا نفسى واخى . برادرهاى ما توجه داشته باشيد در گفتار شما، در نوشتههاى شما اگر چنانچهداى نخواسته يك تفرقهاى ايجاد بشود، يك سركوبى بخواهيد از دشمنان به خيال خودتان، از رقيب خودتان بكنيد و اين موجب بشود كه دلسردى براى ارتش حاصل بشود، دلسردى براى سپاه پاسداران، دلسردى براى پاسبانان و شهربانى حاصل بشود و يك قتلهائى واقع بشود به واسطه همين دلسردى، شماها شريك هستيد در آن قتل، راضى هستيد به آن قتل و در روايات هست كه اگر كسى در مشرق كشته بشود و مظلوم كشته بشود و يكى در مغرب به او راضى باشد اين هم شريك قتل او است. توجه كنيد كه قلمهاى شما شريك خنجرهائى كه از پشت به ما مىزنند نباشد، توجه كنيد كه زبانهاى شما، قلمهاى شما چماق نباشد و با همان قلم بنويسيد كه چماق بد است، توجه كنيد كه قلمهاى شما و زبانهاى شما مسلسل نباشد و به سينه اين جوانهاى ما وارد بشود و آنوقت بگوئيد كه به ما حمله شده است. شما هم حمله كرديد، فقط صدام نيست شما هم شريك خواهيد بود. قبل از اينكه به نطقها برويد و قبل از اينكه مقاله بخواهيد بنويسيد و قبل از اينكه تيترها را بخواهيد درشت بنويسيد با خودتان خلوت كنيد و ببينيد كه براى چه اين كار را مىكنيد؟ مقصد شما چه است؟ شما حق را براى حق مىخواهيد يا حق را از رقباى خودتان هم نمىپذيريد؟ باطل را براى باطل از آن متنفر هستيد يا باطل را از دوستان خودتان مىپذيريد؟ شما خودتان را امتحان كنيد، انسان يك موجود عجيب و غريبى است كه تا آخر عمر خودش نمىتواند خودش را بشناسد. انسان آن آخر عمر هم اگر بخواهد كشته بشود، به يك طور طاغوتى دلش مىخواهد كشته بشود. بعضى از اين كفار كه در صدر اسلام بودند وقتى آن قاتل مىخواسته است سرش را ببرد، گفته است به او از قرارى كه تاريخ مىگويد كه گردن من را بلند ببر كه جزء سر باشد براى اينكه مىخواهم سر من در نيزه كه مىرود از ساير سرها بلندتر باشد. اين مرض را انسان تا آخر عمرش دارد، شما گمان نكنيد كه تصفيه شدن و انسان شدن يك امرى است آسان. اگر آنطورى كه شيخ ما مىفرمود كه محال است، كه محال، و اگر به آن شدت هم نباشد مشكل است و از بزرگترين مشكلهاست براى انسان. چه بسا انسان كه خيال مىكند كه دارد كار خوب مىكند و كار بد مىكند براى آنكه آن خصيصهاى كه در او هست، حجاب است از اينكه بتواند تشخيص بدهد خوب را از بد. يك قضيه واقع مىشود اين يك قضيه وقتى كه انسان در گفتارها و نوشتهها و روزنامهها ملاحظه مىكند، همين يك امر را يك دستهاى مىكوبند و يك دستهاى ترويج مىكنند. يك مسأله در كشور واقع مىشود، اين يك مسأله را يك جمعيتى تأييد مىكنند و توصيف مىكنند و قلم به كار مىافتد كه اين كار خوبى است و يك دسته ديگر مقابل آنها مىايستند و اين امر را محكوم مىكنند
صحيفه نور ج 14 صفحه 99
و قلمها و گفتارها به راه مىافتد براى محكوم كردن او، چرا؟ براى اينكه اين كار به نفع فلان دسته بوده است و به ضرر فلان دسته، از دوستان حاصل شده است يا از رقيبان؟ اگر از دوستان حاصل شده است خوب است، هر چه مىخواهد باشد. خوبى را براى دوستان مىخواهيم، نه خوبى را براى خوبى، عدالت را براى عدالت نمىخواهيم عدالت را براى دوستان مىخواهيم. ديگرانى كه در مقابل ما ايستادهاند و ما آنها را رقيب حساب مىكنيم هر چه كار خوب از آنها صادر بشود بد نمايش مىدهيم، قلمها به كارافتد و انتقادها پيش مىآيد، وقتى همين كار از دوستان ما پيدا مىشود، هر چه مىخواهد باشد، قلمهايتان به كار مىافتد و از او تأييد مىكنيد. پس عدل را براى عدل نمىخواهيد، حق را براى حق نمىخواهيد. حق را اگر كسى براى حق بخواهد اگر چنانچه حق بر ضد خودش هم هست آن را بايد بخواهد و دوست داشته باشد و اظهار كند و باطل را اگر از خودش هم صادر شده باشد بايد مبغوض او باشد و اقرار كند. آيا اينهائى كه بنا دارند صحبت بكنند، حق را براى حق مىخواهند و باطل را براى باطل نمىخواهند؟ يا حق را براى خودشان مىخواهند و باطل هم اگر از خودشان يا دوستان خودشان صادر بشود حق جلوه مىدهند؟ و حق اگر چنانچه از رقباى خيالى خودشان حاصل بشود، آن را باطل اگر هم باشد، حق هم اگر باشد، باطل جلوه مىدهند. انسان نمىتواند به اين زودى از شر خودش كه از شر شيطان بالاتر است فارغ بشود، لكن مىتواند قلم خودش را كنار بگذارد، مىتواند زبان خودش را كنار بگذارد، مىتواند قبل از اينكه مىخواهد صحبت بكند ببيند كه روى چه مبادى صحبت مىكند، چه مبادى او را وادار كرده است به اينكه صحبت بكند. اين مسألهاى است كه عمومى است، در همه جاست. هر كارى صادر بشود از خودم، اين خوب است، ميزان من هستم - من هر كار خوبى است - هر كارى از خود من صادر بشود چون ميزان من هستم خوب است و هر كارى از رقيب من حاصل بشود بد است براى اينكه رقيب من است، هر چه هم خوب باشد، كار خوب رقيب، بد است و كار بد من، خوب است اين يك مسأله و يك بيمارى است در انسان كه معالجه او را با زحمت مىشود كرد و بايد انسان پيش اشخاصى كه مىتوانند معالجه كنند، خودش را معالجه كند، پيش اطباء روح برود و خودش را معالجه كند، قبل از اينكه دست به قلم بزند و قبل از اينكه زبان باز كند توجه به حال خودش بكند و توجه به مسائل سياسى، اجتماعى، امورى كه الان ما مبتلا به آن هستيم، ببيند كه آيا اين صحبت در سطح كشور يك تشنجى ايجاد مىكند؟ چماقها را ايجاد مىكند يا آرامش را ايجاد مىكند؟ ببيند كه اين روزنامه، اين قلم، آرامش در اين كشور كه الان لازم است ايجاد مىكند يا تشنج ايجاد مىكند؟ اگر چنانچه ايجاد كرد، اين روزنامه چماق است و آن گفتار چماق است و اگر آرامش در مردم ايجاد كرد اين رحمت است و اين مشكور است پيش خداى تبارك و تعالى.
بزرگترين معصيت امروز در كشور ما ايجاد اختلاف است
خدا را در نظر بگيريد، اى گويندگان! اى نويسندگان! اى كاركنان مملكت! اى كارمندان ادارى
صحيفه نور ج 14 صفحه 100
و غير ادارى و كشاورز و همه! خدا را در نظر بگيريد، خدا حاضر است همه جا، زبان شما در محضر خداست، چشم شما در محضر خداست و همه قواى شما در محضر خداست، در محضر خدا، خدا را معصيت نكنيد. بزرگتر معصيت امروز در كشور ما ايجاد اختلاف است، ايجاد نفاق است. بزرگترين رحمت براى ما و تكليف براى ما ايجاد آرامش است و ايجاد رفاه است. گويندگان ما، نويسندگان ما هر چند هم بسيار خوب باشند و بسيار متعهد باشند، لكن گمان نكنند كه از آن شرور باطنى پاك شدند، از آن شيطان باطن پاك شدند. توجه كنند كه شيطان باطنى انسان تا آخرهم همراه انسان هست و گاهى اين شيطان كارى مىكند كه انسان خودش را به هلاكت برساند، كه رفيقش را به هلاكت برساند. شما آن قصه را شنيدهايد كه يك نفر يك عبدى را، يك بندهاى را داشت و او را محبت كرد و بسيار محبت كرد و بسيار تربيت كرد و بعد گفت به او: من در مقابل اينهمه محبت كه به تو دارم فقط يك خواهش از تو دارم و آن اين است كه بيا بالاى پشت بام اين همسايه من كه رقيب من است، سر من را ببر. انسان يك همچو موجودى است كه حاضر است سرش را ببرد كه رقيبش از بين برود و به اصطلاح ديرينه ما اين است كه خر ديزه كه يك قسم از خرهاى فضول است خودش را به چاه مىاندازد كه به صاحبش ضرر بزند. انسان يك همچو موجودى است، انسان يك همچو موجود پيچيدهاى است، يك همچو موجودى است كه انبيا نتوانستهاند اين انسان را انسان كنند الا بعض اشخاص، در هر جايى كه انبيا بودند، يك عده معدودى، بسيار معدودى به تربيت انبيا آن تربيت والا را كه بايد حق انسان باشد قبول كردند و تربيت شدند و الا نتوانستند آنكه مىخواستند انجام بدهند، لكن مىتوانيم ما كمتر بكنيم اين شيطنتها را، مىتوانيم، اينطور نيست كه ما مجبور باشيم و معاقب نباشيم از باب اينكه مجبور هستيم. نه، ما مختاريم، لكن با اختيار خودمان فساد ايجاد مىكنيم، با اختيار خودمان قلمهايمان را به كار مىاندازيم براى اينكه ديگران را بىآبرو كنيم، قلمهاى خودمان را و زبانهاى خودمان را به كار مىاندازيم براى اينكه حريفها را از ميدان بيرون كنيم، اينها همه مسائلى است كه در خود انسان هست و خود انسان خيال مىكند كار خوب مىكند و حال آنكه كار بد دارد مىكند، خيال مىكند براى خداست و حال آنكه براى شيطان است. انشاءالله خداوند تبارك و تعالى به همه ملت اسلامى توفيق بدهد و آنها را تأييد كند براى اينكه از شر اجانب و از شر شياطين و خصوصاً شيطان خودشان نجات پيدا كنند و خداوند تعالى كشور ما را از شر شياطين و اجانب و از شر قلمها و قدمها و زبانها نگه دارد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page