-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 225
تاريخ: 5/10/59
بيانات امام خمينى در جمع عشاير خوزستان و اعضاى شوراهاى اسلامى دشت آزادگان
اسلام آمده است تا تمام ملل دنيا را با هم متحد كند به يك امت بزرگ
بسم الله الرحمن الرحيم
شما دوستان عزيز و برادران محترم كه از صفحات جنگ آمدهايد خوش آمديد. خداوند انشاء الله شما را موفق كند و دست ظالمها را از مملكت ما كوتاه بفرمايد. نقشههاى قدرتهاى بزرگ كه مىخواهند مسلمين را زير سلطه خود بياورند و مخازن آنها را به غصب ببرند و اموال آنها را به چپاول ببرند از سالهائى طولانى دنبال نقشههائى بودند كه از نقشههاى بزرگ آنها مسأله ملت گرائى است. اسلام آمده است تا تمام ملل دنيا را، عرب را، عجم را، ترك را، فارس را همه را با هم متحد كند، و يك امت بزرگ به نام امت اسلام در دنيا بر قرار كند تا كسانى كه مىخواهند سلطه بر اين دولتهاى اسلامى و مراكز اسلام پيدا بكنند، نتوانند به واسطه اجتماع بزرگى كه مسلمين از هر طايفه هستند. نقشه قدرتهاى بزرگ و وابستگان آنها در كشورهاى اسلامى اين است كه اين قشرهاى مسلم را كه خداى تبارك و تعالى بين آنها اخوت ايجاد كرده است و مومنان را به نام اخوت ياد فرموده است از هم جدا كنند و به اسم ملت ترك، ملت كرد، ملت عرب، ملت فارس از هم جدا كنند بلكه با هم دشمن كنند و اين درست بر خلاف مسير اسلام است و مسير قرآن كريم. تمام مسلمين با هم برادرند و برابرند و هيچ يك از آنها ديگرى جدا نيستند و همه آنها زير پرچم اسلام و زير پرچم توحيد بايد باشند. اينهائى كه با اسم مليت و گروه گرائى و ملى گرائى بين مسلمين تفرقه مىاندازند، اينها لشكرهاى شيطان و كمك كارهاى به قدرتهاى بزرگ و مخالفين با قرآن كريم هستند.
حزب منفور بعث ثابت كرد كه نوكر قدرتهاى بزرگ است
بحمدالله مشت اين حزب بعث عراق باز شد كه اين ادعاها كه مىكند كه من براى عرب چه هستم و براى قدرت عرب و براى ملت عرب چه هستم، مشت او باز شد كه در خوزستان با عرب بيشتر مقابل شد كشتارهائى كه به وسيله اين حزب منفور و صدام كافر بر برادرهاى عرب ما وارد شده است بيشتر از آن است كه بر برادرهاى عجم ما وارد شد. اگر اين مرد فاسق و كافر در ادعاى خودش راست مىگفت نبايد مراكزى كه مجتمع عرب است، زن و بچه، پير و برنا را آنطور سركوبى كند و اگر چنانچه با عجم دشمنى داشت، چرا عرب را بيشتر مورد هجمه قرار داد؟ اين مشت او را باز مىكند كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 226
نه، مسأله عرب نيست، مسأله نوكرى ابر قدرتهاست. اينطور نيست كه او بخواهد ملت عرب رانجات بدهد. از چى نجاب بدهد؟ از اسلام نجات بدهد؟! ملت عرب سالهاى طولانى همانطورى كه عجمها و ايرانى (غير عربشان) سالهاى طولانى در زير قدرت شيطانى ابر قدرتها به وسيله حكومت فاسد پهلوى در رنج و عذاب بودند و بعد از اينكه آنها به واسطه قيام ملت ما، عرب و عجم و همه قشرها، آنها به جهنم رفتند، تمام ملت ما زير سايه اسلام و در جمهورى اسلام بودند و در تحت جمهورى اسلام و پرچم لا اله الاالله كسى در رنج و عذاب نبايد باشد و نبود. لكن منحرفينى كه نوكرهاى اجانب هستند، با اسمهاى مختلف به اين مملكت كه مملكت اسلامى است و عرب و عجم و فارس و غير فارسش در كنار هم برادروار زندگى مىكنند، نقشههاى آنها اين است كه اين برادرها را از هم جدا كنند و اختلاف ما بين اينها بيندازند و بعد همه دارائىهاى اينها را از بين ببرند و اسلام را زير پا بگذارند. حزب بعث منفور عراق ثابت كرد كه طرفدار عراق، طرفدار عرب نيست بلكه طرفدار قدرتهاى بزرگ است و نوكر قدرتهاى بزرگ است و لهذا او درخود عراق هم ملت عراق را مىكوبد و ملت عراق را سركوب مىكند و علماى بزرگ عرب را مىكشد و در حبس مىاندازند و همه مردم عراق كه عرب هستند از دست او به تنگ آمدهاند. و مسأله اين نيست كه او بخواهد براى عرب كارى بكند، عرب و عجم هر دو زير پرچم توحيد و در پناه رسول خدا صلى الله عليه و آله مىخواهند زندگى كنند و جمهورى اسلامى مىخواهد مطلبى را كه قرآن فرموده است، مطلبى را كه رسول خدا فرموده است در همه كشورها پياده كند و ايران مقدمه اوست، مىخواهد كه به همه كشورها بفهماند كه اسلام بنايش بر برادرى و برابرى و وحدت و همه مسلمين يد واحده هستند، بر ديگران.
در اسلام هيچ يك از قشرها بر ديگرى تفوق ندارند مگر به تقوا
ما مىخواهيم به همه ملتها بفهمانيم كه اسلام يك دين وحدت است يك دين برادرى است، دين برابرى است، هيچ يك از قشرهاى او بر ديگرى تفوق ندارند مگر به تقوا، مگر به پيروى از احكام اسلام حزب بعث عراق ثابت كرد كه همانطورى كه در رأس او عفلق غير مسلمان است ثابت كرد كه قضيه عرب مطرح نيست، قضيه ملت عرب مطرح نيست قضيه ابرقدرتها مطرح است، مطرح اين است كه ما بايد همه ملتهايمان در تحت سلطه قدرتهاى بزرگ باشد. و اين يك خيال خامى است كه صدام به سر خودش پخته بود كه ايران را با يك هفته از بين خواهد برد. او در يك هفته نتوانست كه خوزستان كه يك تكهاى از ايران است به دست بياورد و جز ننگ و نفرت در بين تمام مسلمين و تمام مستضعفان جهان چيزى براى خودش نياورد و او الان به حال عصبى و ديوانگى هر طورى كه شده است مىخواهد يك پيروزيى پيدا كند ولو نسبى.
ما اميدواريم كه ملتهاى اسلامى بپا خيزند و دستهاى فاسد و خائن را قطع كنند
برادرهاى ما در همه جاها، در خوزستان خصوصاً در همه اطراف خوزستان، سرتاسر جنوب،
صحيفه نور ج 13 صفحه 227
سرتاسر غرب و خوزستان بپا خاستهاند و در مقابل اين شخصى كه ادعا مىكند كه من مسلمم و مسلم نيست، ادعا مىكند كه من براى عرب كار مىكنم و دروغ مىگويد، در مقابلش ايستادند و مشت محكم را به دهانش زدند و انشاء الله به همين زودى به جهنم واصل خواهد شد. ما با غمهاى شما كه برادران ما هستيد، چه در سوسنگرد، چه در - ساير اهواز و چه در خوزستان، همه اطراف خوزستان، در جنوب، در غرب، با همه شما، با همه كردستانىها، خوزستانىها، سوسنگردىها و همين طور دشت آزادگان كه آقايان از آنجا و از همه اطراف تشريف آورديد ما با شما همدرد هستيم در مصائبى كه بر شما برادران ما وارد شده است و بر اسلام وارد شده است. اين مصائب بر اسلام وارد شده است و شما هم فرزندان اسلاميد، هر چيزى كه بر شما وارد بشود بر همه مسلمين وارد شده است و هر خيانتى كه صدام بر خوزستان بكند بر همه ممالك اسلامى كرده است و ما اميدواريم كه همه ملتهاى اسلام با بيدارى و با توجه بپاخيزند و اين دستهاى فاسدى كه مىخواهد همه ملتهاى اسلام را در تحت سلطه ابر قدرتها قرار بدهد، آنها را سر جاى خودشان بنشانند. و من از خداى تبارك و تعالى پيروزى اسلام و مسلمين و سلامت و سعادت شما برادران خوزستانى و برادرانى كه از جنوب و از غرب اينجا هستيد از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت شما را مىخواهم و بدانيد و يقين بدانيد كه اين زحمتهائى كه بر شما وارد شد واين قتلهائى كه واقع شد بر برادرهاى ما پيش خدا محفوظ است و جائى نمىرود و شما بحمدالله پيروز و روسفيد هستيد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 228
تاريخ: 6/10/59
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولان نهضت سواد آموزى سراسر كشور
قلمها اگر در دنيا براى خدا و براى خلق خدا به كار بيفتد مسلسلها كنار مىرود
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان تشكر مىكنم كه در اين هوا و محل ضيق، مجتمع شدند تا بعض صحبتها را بكنند و بكنيم. آقايان كه حالا آمدند پيش من، از اينكه در اين يك سال آنطورى كه بايد مردم اقبال كنند و وسائل فراهم باشد براى نهضت سواد آموزى نشده است ولى اميدارم كه بعد بشود. البته هر كارى كه انسان شروع مىكند ابتداء شروع، يك امورى پيش مىآيد كه پيش بينى نشده است و يك احتياجاتى است كه در وقتى كه مشغول به خدمت هستند احساس مىشود و من اميدوارم كه از اين به بعد، هم ملت ما و هم دولت اهتمام داشته باشند كه اين امر حياتى انجام بگيرد. در اين تابلوئى كه آقايان آوردند، نوشتهاند كه اگر چه بشود قلمهايمان را به مسلسل تبديل مىكنيم. ما اميدواريم كه بشر به رشدى برسد كه مسلسلها را به قلم تبديل كند. آنقدرى كه قلم و بيان به خدمت بشر بوده است مسلسلها نبودهاند. مسلسلها غالباً در خدمت ابر قدرتها بودند و براى تباهى بشر بودهاند و اسلام هم كه امر فرموده است به اينكه جهاد بكنند و دفاع بكنند و البته محتاج به همه ابزار جنگى است، اساس بر اين است كه دفاع از حق بكنند و حق را و علم را جانشين مسلسل بكنند. قلم و علم و بيان است كه مىتواند بشر را بسازد، نه مسلسل و نه ساير قواى تخريب كننده. مسلسلها هم و همه آلات حربى هم در سايه علم تحقق پيدا كردند منتها گاهى مسلسلها و ساير ابزار به اصطلاح تمدن را اشخاصى ايجاد كردهاند كه موجب تخريب بلاد و عباد شده است و گاهى اشخاصى ايجاد كردهاند كه موجب تاييد انسان و ساختن انسان و آرامش در بين انسانهابوده است و در اين خدمت بوده است. شما كوشش كنيد كه با بيان و قلم مسلسلها را كنار بگذاريد و ميدان را به قلمها و به علمها و به دانشها واگذار كنيد. بشر تا در سايه مسلسل و توپ و تانك مىخواهد ادامه حيات بدهد، نمىتواند انسان باشد، نمىتواند به مقاصد انسانى برسد آنوقتى مردم به مقاصد اسلامى و انسانى مىرسند و به كمال دانش و علم مىرسند كه قلمها بر مسلسلها غلبه كند و دانشها در بين بشر به آنجا برسد كه مسلسلها را كنار بگذارد و ميدان، ميدان علم باشد. در قرآن كريم وقتى كه ظاهراً اول آيهاى كه بر پيغمبر اكرم وارد شده است، هم قرائت را توصيه كرده است،از آن استفاده مىشود هم آن جهتى را كه بايد قرائت در خدمت او باشد و علم در خدمت او باشد، هم آن را بيان فرموده است، فرموده است :
صحيفه نور ج 13 صفحه 229
اقراء باسم ربك قرائت مطلقا، علم مطلقا، دانش مطلقا مطلوب نيست چه بسا دانشى كه بر ضد انسانيت انسان و بر ضد كرامت انسان است، لكن دانشى كه جهت داشته باشد، براى خدمت بشر باشد، به اسم رب باشد، توجه به ربوبيت الهى داشته باشد، توجه به اسم خدا داشته باشد، آن قرائت و آن علم و آن مسلسل همهشان در خدمت انسانند. عمده آن جهت وغاياتى است كه در افعال انسان و در آلاتى كه انسان درست مىكند و در علم و دانش و ساير چيزهايى كه افعال انسان است آن چيزى را كه جهت مىدهد آن غايات است، آن چيزهائى است كه براى آن چيزها قلمها وجود پيدا كرده است، مسلسلها وجود پيدا كرده است، علم و دانش وجود پيدا كرده است اگر غايات و مقاصد و آن چيزهائى كه براى او اينها وجود پيدا كرده است الهى باشد، هم قلم و هم مسلسل و هم علم و دانش و هم هر عملى ارزش پيدا مىكنند، ارزش الهى. ارزش قلم به غايتى است كه براى او قلم زده مىشود. ارزش مسلسل هم به غايتى است كه براى او مسلسل كشيده مىشود. اگر اين ارزش غائى نباشد و اگر آن مقصد، مقصد انسانى و الهى نباشد، نه مسلسل آلتى است كه به درد بخورد و نه قلم، و خطر قلم بيشتر از مسلسل است و خطر بيان بيشتر از توپ و تانك است و خطر علم بيشتر از همه اينهاست لكن اگر چنانچه به خدمت خلق باشد و به دستور انسان باشد و در خدمت انسان باشد و در خدمت خداى تبارك و تعالى باشد تمام اينها ارزش پيدا مىكنند، مسلسل هم همچون قلم مىشود، قلم هم همچون مسلسل. بايد بشر به فكر اين باشد كه آن چيزهائى كه مقصد است و براى تربيت انسان است، براى آموزش انسان است، براى تعليم انسان است، جهت به آن بدهد. اگر چنانچه دانشگاهها جهت به آن داده نشود، همان دانشگاههائى مىشود كه در بين بشر هست و از همان دانشگاهها قواى مخربه بيرون مىآيد و اگر جهت به آن داده بشود، دانشگاهها كارى مىكنند كه مسلسلها نمىتواند بكند، خدمتى مىتوانند به بشر بكنند كه هيچ كس ديگر نمىتواند اينقدر خدمت بكند. عمده آن جهتى است كه طرف آن جهت رفته مىشود و قرآن اين را فرموده است اقراء باسم ربك الذى خلق قرائت كن، نه قرائت مطلق. بياموز، نه آموزش مطلق. علم تحصيل كن، نه علم مطلق و تحصيل مطلق؛ علم جهت دار، آموزش جهت دار. جهت، اسم رب است، توجه به خداست، براى خدا براى خلق خدا. قلمها اگر در دنيا براى خدا و براى خلق خدا به كار بيفتند مسلسلها كنار مىرود و اگر براى خدا و براى خلق خدا نباشد مسلسل ساز مىشود. ابزار كوبنده انسان با دست قلم دارها و با دست علمائى كه در همه دانشگاهها هستند، با دست آنها وجود پيدا كرده است و همه ترقيات بشر هم با دست علما و بيان و قلم علما وجود پيدا كرده است. كوشش كنيد كه در اين آموزشى كه به مردم مىدهيد جهت دار باشد. در كلاسهائى كه جوانها يا سالخوردگان براى آموزش مىآيند، همانطورى كه سواد را به آنها ياد مىدهيد و همانطورى كه نوشتن و خواندن را بر آنها ياد مىدهيد جهت هم به آنها بدهيد كه براى خدا بخوانند و براى خدا بنويسند. براى خدمت به خلق و براى خدمت به خدا و براى خدمت به اسلام.
صحيفه نور ج 13 صفحه 230
توجه كنيد كه آموزش و پرورش وقتى نافع است كه به اسم رب باشد
بايد آموزش و پرورش مردم توأم باشد. پرورش، پرورش انسانى، پرورشى كه به درد انسان برسد، آموزشى كه براى انسان باشد، جهتدار باشد، اسم رب در آن باشد، توجه به خدا باشد. بايد تمام كلاسهائى كه در سرتاسر كشور انشاء الله وجود پيدا مىكند و شما آقايان و كسان ديگرى كه در خدمت يك همچو امر بزرگى هستيد و متكفل يك همچو عبادت بزرگى هستيد توجه داشته باشيد كه آموزگاران را جهت به آنها بدهيد، توجه به خدا بدهيد، علمشان براى خدا باشد، براى اطاعت خدا. خداى تبارك و تعالى علم را يكى از عبادات بزرگ قرار داده است اگر چنانچه جهت داشته باشد، جهت هم همان است كه اقراء باسم ربك. در هيچ ملتى مثل ملت اسلام از علم توصيف نكرده است، قرآن كريم در جاهاى زياد از علم و از عالم و توجه به علم توصيف فرموده است و در كم جائى از آهن صحبت كرده است، آنجا هم كه از آهن صحبت مىكند منافع ناس درنظر گرفته شده است انزلنا الحديد فيه باس شديد باس شديد دارد و منافع براى ناس. اگر منافع براى ناس نداشته باشد و در خدمت ابرقدرتهائى كه مىبينيد داشته باشد آهن هيچ ارزش ندارد و اگر آهن در خدمت نفع مردم باشد، منافع مردم باشد، ارزشش بسيار زياد است. همانطورى كه قلم ارزش دارد، آهن هم ارزش دارد و همه چيز ارزش دارد. ارزش همه چيز به آن چيزى است كه براى او انسان مىكند. نماز هم كه انسان مىخواند ارزشش به آن نيتى است كه به آن نيت وارد نماز مىشود اى چه بسا نمازگزارانى كه نمازشان در جهنم وارد مىشود وقتى است كه ارائه بخواهند بدهند به مردم و چه بسا نمازگزارانى كه نمازشان در جهنم وارد مىشود وقتى است كه ارائه بدهند به مردم و چه بسا براى خدا عمل مىكنند، سربازهائى كه براى خدا عمل مىكنند، پاسدارانى كه براى خدا خدمت مى كنند، ارزش آنها از نماز هم بيشتر است، ارزش مسلسل آنها از قلم هم در آنوقت بيشتر خواهد شد. توجه كنيد كه آموزش بدهيد و در ضمن آموزش تربيت كنيد. باسم ربك اختصاص اين اسم كه رب است براى اينكه توجه به تربيت را بدهد به مردم كه بايد قرائت كنيد و به اسم رب براى تربيت بشر قرائت كنيد، قلم به دست بگيريد براى تربيت بشر، آنقدرى كه بشر از قلمهاى صحيح نفع برده است از چيزى ديگر نبرده است و آنقدر كه ضرر كشيده است، از چيزهاى ديگر ضرر نبرده است. قلمها و بيانها با مغزهاى مردم رابطه دارند. اگر قلمها و بيانها و علمها و تعليمها و آموزشها براى خدا باشد، مغزها را الهى تربيت مىكنند و اگر چنانچه بر خلاف اين باشد، مغزها، مغزهاى غرورمند، مغزهاى طاغوتى از آن پيدا مىشود. من از همه ملت ايران مىخواهم كه در اين امر بزرگ و اين امر حياتى كمك كنند، در روستاها كه آقايان مىروند، اقبال كنند كسانى كه سواد ندارند، وارد بشوند براى سوادآموزى طلب العلم فريضه خداى تبارك و تعالى به وسيله نبى اكرم فرموده است. بنابراين حديث كه طلب علم فريضه است و در بعض از روايات فريضه على كل مسلم و مسلمه براى همه زنها و مردها فريضه است. با علم است كه انسان مىتواند تأمين سعادت دنيا و آخرت را بكند، با آموزش است كه انسان مىتواند تربيت كند جوانها را به طورى كه مصالح دنيا و آخرت خودشان را خودشان حفظ كنند. اگر كشور ما علم را بياموزد، ادب را بياموزد، جهتيابى علم و عمل را بياموزد،
صحيفه نور ج 13 صفحه 231
هيچ قدرتى نمىتواند بر او حكومت كند. تمام گرفتارىهائى كه ما در اين طول مدت تاريخ داشتيم بهرهبردارى از جهالت مردم بوده است. جهالت مردم را آلت دست قرار دادند و برخلاف مصالح خودشان تجهيز كردند. اگر علم داشتند، علم جهتدار داشتند، ممكن نبود كه مخربين بتوانند آنها را به يك جهتى كه برخلاف آن مسيرى است كه مسير خود ملت است تجهيز كنند. علم و سواد است با آن جهتى كه بايد به او توجه كرد كه مىتواند ملت را از همه گرفتارىها نجات بدهد و نمىتوانند كسانى كه خواهند اين نهضت را، اين نهضت اسلامى را مىخواهند به خلل برسانند و توانند ببينند كه اسلام در اين مملكت پياده دارد مىشود. اين علم است كه مىتواند جلوى اين فسادها را بگيرد. اگر ملت ما علم را، آن علم جهتدار را ياد بگيرند، تربيت بشوند، در مقابل علم، در پهلوى علم هم تربيت باشد تربيت دينى، تربيت الهى، تربيت انسانى و هم علم، اگر اين دو حربه در دست شما باشد، كسى نمىتواند به شما تعدى كند، كسى نمىتواند استبداد را برگرداند و اگر اين علم نباشد مردم را توجيه كنند به جائى كه باز هم آن مسائل سابق برگردد و آن استبداد سابق و آن وابستگىهاى سابق. شما سوادآموزان در تمام كشور بدانيد كه يك خدمتى داريد به اين انسان مىكنيد كه بالاترين خدمتهاست و روستائيان و ساير قشرهاى بىسواد بدانند كه اين خدمت، خدمتى است كه بايد آنها به جان و دل قبول كنند و اينطور كه گمان كنند ما نمىتوانيم، اينطور نيست، هر انسانى مىتواند سوادآموزى كند و مىتواند انسان بشود. علم از مهد تا لحد، از بچگى تا نزديك مردن. دنيا بايد با علم و با علم جهتدار اداره بشود. پيرمرد و پيرزن هم مىتوانند آموزش ببينند، مىتوانند تحصيل كنند مأيوس از خودشان نباشند. جوانها، پيرها، بچهها، روستائىها، شهرىها همه بايد كمك كنند و اين امر مهمى كه تمدن شما، اسلام شما، انسانيت شما و همه چيز شما تابع اوست و بسته به اوست، تربيت كنيد اينها را و همه چيز بسته به اوست همه بايد كمك كنند و همه با هم انشاء الله سال ديگر اگر من باشم، ببينم كه سوادآموزى به طور چشمگيرى پيش رفته است و اگر نباشم خود شما ببينيد. خداوند انشاء الله به همه شما تؤفيق بدهد و به همه ملت ما تؤفيق بدهد كه هم علم را ياد بگيرند و هم جهت علم را و هم مسلسل را براى آرامش دنيا به دست بگيرند و هم تربيت نظامى را. والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 232
تاريخ: 6/10/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمنهاى اسلامى و كسبه مشهد
امروز حفظ وحدت و آرامش مهمترين وظيفه براى پيشبرد انقلاب است
بسم الله الرحمن الرحيم
شما مهمانهاى عزيزى هستيد كه از محل تجلى نور، از محل توجه ملائكه الله، از آستان قدس رضوى آمديد و خوش آمديد. خداوند شماها را حفظ كند و اسلام را به جديتهاى شما و همه ملت به پيش ببرد. و من اميدوارم كه با دعاى شما در آستان قدس رضوى موفق بشوم به پاى بوس آن حضرت برسم.
آنچه كه من بايد در محضر شما دوستان، عزيزان عرض كنم اين است كه قدرتهاى بزرگ توجه دارند به اينكه اين ملت در سايه وحدت و اتفاق و توجه به خداى تبارك و تعالى پيروز شدند و منافع آنها را به خطر انداختند و آنها از پاى نخواهند نشست و هر روز يك راهى درست مىكنند براى اختلاف و براى اينكه وحدت ملت مارا به هم بزنند و ما بايد چشم و گوش خودمان را باز كنيم و هوشيار باشيم كه اختلافات را دامن نزنيم. ملت ما هر قشرى كه توجه دارند به اينكه اين كشور را اختلاف خواهد آسيب پذير كرد و هر گروهى كه علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به كشور اسلامى، علاقه دارند به ملت اسلامى ايران، به ملت ايران بايد كوشش كنند كه خللى در اين وحدت و اتفاق رخ ندهد. اگر خداى نخواسته دشمنهاى ما موفق بشوند به اينكه در هر گوشهاى بين ملت ما اختلاف بيندازند، آنها به آرزوى خودشان مىرسند.
امروز آنچه كه براى ما از همه چيز لازمتر است آرامش است. ما امروز مبتلاى به جنگ هستيم و مبتلاى به اين خرابكارىهاى داخلى هم هستيم و دشمنهاى ما شايد اهميت به اين اختلالهاى داخلى بيشتر بدهند تا هجوم نظامى، براى اينكه اختلافات داخلى ما را از باطن آسيب پذير مىكند و ما خودمان، خودمان را از بين مىبريم. بايد ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه مبادا در بين ما اشخاص مغرضى نفوذ كنند و اختلاف بيندازند. اگر خداى نخواسته اين اشخاصى كه مغرضند، اختلاف بخواهند بيندازند شماها كه بيداريد و ملت ما كه بيدارند آنها را نصيحت كنند، نگذارند كه آنها به آمال خودشان برسند. ما خيلى احتياج به آرامش داريم. من از همه شما دوستان و از همه ملت ايران مىخواهم كه حفظ كنند آرامش خودشان را. اگر فرضاً هم كسانى باشند كه براى بعضى كارها
صحيفه نور ج 13 صفحه 233
بخواهند اختلاف بيندازند، شماها با عقل و تدبير حفظ كنيد آرامش را، نگذاريد در يك همچو موقعى كه ما احتياج به آرامش داريم خداى نخواسته اختلاف پيدا بشود. شما از مركزى آمديد كه آن مركز، مركز حقيقت اسلام است و شما مىدانيد كه حضرت رضا سلام الله عليه در آن ابتلائاتى كه داشت و در آن مصيبتهاى معنوى كه برايش وارد مىشد، بدون اينكه يك اختلافى ايجاد كند، با آرامش راه خودش را به پيش مىبرد، مقيد بود به اينكه آرامش ملت را حفظ كند و شما مىدانيد كه حضرت امير سلام الله عليه، ابوالائمه، اول شخص اسلام بعد از رسول الله صلى الله عليه و آله، در طول مدت عمرشان در جهاد بودند و در آن مدتى كه اختلافات بين دستجات بود ايشان آرامش را حفظ كردند براى اينكه اسلام محتاج به آرامش است. ما همه اختلافات خودمان رابايد عقلا حل بكنند و نگذارند به سر و صدا و به اختلافاندازى منتهى بشود. فرضاً اگر يك كسى بخواهد يك عملى بكند كه به واسطه او تحريك عواطف را بكند، تكليف ما اين است كه بايد در مقابل آنها امروز آرامش را حفظ كنيم و سكوت كنيم. من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت همه شما را و همه ملت ايران را خواستارم. و هدايت آنهائى كه در صدد هستند كه اختلاف ايجاد كنند از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم. من از شما برادران عزيز كه زحمت كشيديد و آمديد در يك همچو فضاى تنگى نشستيد و ايستاديد تشكر مىكنم و سعادت و سلامت همه شما را از خداى تبارك و تعالى خواستار هستم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 234
تاريخ: 7/10/59
بيانات امام خمينى در جمع اهالى خرمآباد و خانوادههاى شهداى دزفول
عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نكنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
بعضى وقت انسان متحير است كه با اين منظرههائى كه مواجه است چه بگويد من الان در مقابلم عكسهائى از شهدا مىبينم و در آن تابلو نوشته بود كه خانوادههاى شهداى دزفول آمدهاند و جمعى هم از عشاير محترم خرم آباد و از اهالى خرم آباد آمدهاند و در آن كنار هم كودكان موسويه تهران آمدهاند. و با ديدن اين منظرهها چه بايد بگوئيم؟ انسان در اين دنيا، هر انسانى كه باشد از انسانهاى بزرگ مثل انبيا و اوليا تا هر جا كه برسد، مورد امتحان است. امتحان ملازم با وجود انسان است و هيچ انسانى بدون امتحان نخواهد در اين عالم زيست كند. گاهى امتحان به خوف، به جوع به نقص در اموال و انفس، به نقص در ثمرات و امثال اينهاست كه الان در مراكزى كه جنگزده است، بسيارى از اينها تحقق دارد. و اين يك امتحانى است كه از شما آقايان كه در ذزفول و در اهواز و سوسنگرد و ساير محالى كه مورد تعدى كفار شده است، واقع شدهايد، اين يك امتحانى است الهى براى آزمايش ما و شما. گاهى امنيت مورد آزمايش است، انسان را گاهى به ناامنى و خوف امتحان مىكنند و گاهى به امنيت و اطمينان، گاهى به نقص در ثمرات و انفس، جوانها را از انسان گيرند، برادرها را مىگيرند و بچهها و زنها را به اين راه امتحان مىكنند و گاهى به زياد كردن ثمرات، زياد كردن اموال، توسعهدادن و امنيت اعطا كردن امتحان مىكند. بشر در امتحان واقع است، با ادعاى اينكه من مؤمن هستم، رها نمىشود، پيغمبرهاى بزرگ امتحان شدند. ابراهيم خليل عليه السلام در آن قضيه حيرت انگيز امر به اينكه بايد اولادت را ذبح كنى امتحان شد، پيغمبرهاى بزرگ، اولياء بزرگ امتحان شدند. حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه امتحان شد، اولاد و احفاد او هم امتحان شدند، و همه ماها هم امتحان مىشويم، و همه بشر هم امتحان خواهند شد و امتحان به امنيت و دارائى و ثروت و رياست و امثال ذلك بزرگتر است از امتحان در نقص اولاد و انفس، چه بسا اشخاصى كه ادعا مىكنند كه ما مؤمن هستيم، لكن وقتى كه امتحان مىشوند معلوم شود كه فقط ادعا بوده، و چه اشخاصى كه ادعا مىكنند كه ما طرفدار ضعفا هستيم لكن وقتى كه امتحان مىشوند از امتحان درست در نمىآيند و چه اشخاصى كه ادعا مىكنند كه اگر ما صفحه جنگ پيش بيايد، پيشقدميم و در وقت عمل از امتحان درست در آيند. شما دزفولىها و اهوازىها و سوسنگردىها امتحان داديد و خوب از امتحان بيرون آمديد.
صحيفه نور ج 13 صفحه 235
اين عكسهائى كه الان در مقابل من هست و موجب تأثر و تأسف اين سند امتحان شماست و سند افتخار شما. خداى تبارك و تعالى فرمايد: بشر الصابرين آنهائى كه صبر مىكنند، به آنها بشارت بده. آنهائى كه در مصيبتها، در نقص ثمرات، در نقص انفس، در نقص اولاد صابر هستند و مىگويند كه: انالله و انا اليه راجعون ما از خدا هستيم و به او بر مىگرديم، از او هستيم و به او رجوع مىكنيم. جوانهاى ما از خدا هستند و در راه خدا فداكارى كردند و به خدا مراجعت مىكنند. انسان اگر چنانچه هر چه دارد بفهمد كه از خداست، اگر زندگى دارد، خدا به او داده است و اگر اولاد دارد، خدا به او اعطا كرده است و اگر ثروت دارد، خدا به او اعطا كرده است و همه چيز را خداى تبارك و تعالى اعطا فرموده است، اگر دل انسان به اين معنا ايمان بياورد و اطمينان به اين معنا داشته باشد، چيزى كه امانت الهى است، به خدا برگردانده، اولادها اماناتى هستند از خدا، زن و فرزند امانتهايى هستند از خدا، دارائىها امانتهائى هستند از خدا و به او رد شده است، و ما از خدا هستيم و به سوى او رجوع مىكنيم. اگر امتحان را درست داديم و همانطورى كه اوليا و انبيا امتحان دادند ما هم به آنها اقتدا كرديم، مورد آن بشارت هستيم كه خداى تبارك و تعالى مىفرمايد و به آنها رحمت مىفرستد، مغفرت مىفرستد و آنها را اصحاب هدايت مىداند. اين امتحان آسانتر است از آن امتحانهائى كه به دولتمردان خدا دولتمردان را خدا امتحان مىكند. چه بسا از اين رؤساى جمهورى كه در دنيا هستند، مدعى احترام به حقوق بشر هستند، قبل از رسيدن به مقام رياست جمهور مدعى آزاديخواهى، مدعى دوستى با بشر، مدعى پاسدارى رفاه بشر هستند، لكن وقتى كه مىرسند به مسند و امتحان مىكند خداى تبارك و تعالى آنها را، نمىتوانند از امتحان بيرون بيايند، به جاى طرفدارى از حقوق بشر، بشر را به تباهى مىكشند، به جاى طرفدارى از ضعفا، ضعفا را به هلاكت مىرسانند، همانطورى كه در آن طرف بشرالصابرين است به رحمت و مغفرت و حيات ابدى، براى اينها هم بشارت و عذاب اليم است، بشارت به ننگ است. بايد امتحان بشويم. مجرد دعواى اينكه من خداخواه هستم من آزاديخواه هستم، من حقوق بشر را مراعات مىكنم، من اگر به رياست جمهورى، به حكومت، به نخستوزيرى، به رئيس مثلاً قبيله، به رياست عشاير برسم با مردم رفتار خوب مىكنم و مردم را به آزادى و رفاه دعوت كنم و خودم هم همين طور هستم، مجرد دعوا پذيرفته نيست، وقتى كه داده شد آن منصب به آن شخص رسيد به آن منصب، آنوقت است كه مطالعه در حال او بايد كرد كه آيا مثل كارتر هست يا مثل على ابن ابيطالب، با مستضعفين و مستمندان آن مىكند كه على ابن ابيطالب سلام الله عليه كرد، يا آن مىكند كه كارتر كرد، يا آن مىكند كه استالين كرد. آنها هم همه مدعى هستند. استالين هم مدعى اين بود كه براى مردم مىخواهد كار بكند و مردم را به طور آزاد، مساوى نگه دارد، لكن وقتى كه به مقام رياست رسيد فوج فوج مردم را فانى كرد و از بين برد، كارتر هم همين ادعاها را مىكند كه ما براى بشر آزادى مىخواهيم و رفاه مىخواهيم و بشر دوست هستيم، لكن وقتى كه به مقامش رسيدند ديديم كه آنطور بودند، كردند با بشر آنچه را كردند، صدام هم ادعاى اين را مىكند كه من مى خواهم كه عرب را چه بكنم و با عرب چه بكنم، لكن وقتى كه امتحان پيش آمد، اعراب را آنطور در خوزستان به كشتن داد
صحيفه نور ج 13 صفحه 236
كه مغول نكرده بود و اگر مهلت داده بشود به او، با عراق و ايران و هر جا دستش برسد آن كند كه مغول با ايران كرد. ادعا نمىشود كرد كه، من ادعا كنم كه من يك ملائى هستم و مردم دوست هستم، وقتى كه رسيدى به منصب آنوقت ببين چه هستى. آنوقتى كه امثال آقاى نخستوزير در حبس بود و زجر بود، ادعاى اين معنا را البته در دل داشت كه اين حكومت بده است و اگر من به رياست برسم چه خواهم كرد، اگر در ذهنش بوده لكن الان در معرض امتحان است. الان همه اين رؤسا، رئيس جمهور، نخستوزير، رئيس مجلس، رؤساى دادگاهها، رؤساى همه استانها، حكومتها فرماندارها، استاندارها، همه اينها در معرض امتحانند و اين امتحان از امتحان در نقص اولاد و انفس بالاتر است. امتحان مردم به رياست، به رياست در هر مقام، به رسيدن به هر مقام، اين امتحان سختتر است از امتحان در نقص اولاد و انفس و مشكلتر است كه انسان بتواند از اين امتحان نجات پيدا بكند و درست امتحان بدهد در معرض اعمالى كه مىكند و در پيشگاه خدا آبرومند باشد. رؤسا هر جا هستند، در هر كشورى هستند، دولتمردان در هر كشورى كه هستند و در هر جا كه هستند بايد بدانند كه رسيدن به اين مقام، امتحانى الهى بوده است و سخت امتحانى است. خودشان توجه كنند به اينكه قبل از رسيدن به اين مقام و بعد از رسيدن به اين مقام، چقدر در حالشان تفاوت حاصل شده است. قبل از رسيدن به اين مقام به رؤساى جمهورى كه سابق بودند، به نخست وزيرانى كه سابق بودند، به وكلاى مجلسى كه سابق بودند، به استاندارهائى كه سابق بودند، به دادگاههائى كه در سابق بودند، قبل از رسيدن خودشان به اين مقامات به آنها اشكال داشتندو آنها را تقبيح مىكردند، الان كه خودشان رسيدند آيا همان نقشه را عمل مىكنند كه آيندگان آنها را تقبيح كنند؟ يا خير، وقتى كه به مقام رسيدند رفتارى مىكنند كه همانطورى كه بعد از هراز و چهار صد سال نسبت به امير المؤمنين مردم نظر مىدهند؟ همان كه بعد از اينكه مقام رياست داشت، به حسب اصطلاح شما تمام ايران و عراق و مصر و جاهاى ديگر در زير سلطه او بود، رفتارش با مردم آنطور بود كه هيچ كس نمىتواند آن رفتار را داشته باشد. در خطبه جمعه، گاهى كه يك وقتى كه در خطبه جمعه آمده بودند و منبر بودند، دامنشان را حركت مىدادند براى اينكه پيراهن را شسته بودند و پيراهن عوضى نداشتند. بيدار بشويم ما، دولتمردان بيدار بشوند، استاندارها بيدار بشوند، دادگاه بيدار بشوند، ما دعوى شيعهگرى را مىكنيم، ادعا هست كه ما شيعه و تابع هستيم، در مقام امتحان باز شيعه هستيم تبع هستيم آنطورى كه او هست؟ به اندازهاى كه وسعت وجودى ما هست تبعيت مىكنيم؟ با دوستانمان، با رفقايمان، با همكيشانمان، با بشر آنطور رفتار مىكنيم آن شخصى بود كه وقتى يك خلخال را از پاى يك ذميه يا يهودى يا نصارا بوده است بيرون آورده بودند اشرار، قريب به اين معنا فرموده است كه اگر انسان بميرد براى اين ننگى كه واقع شده و اين چيزى كه واقع شده است، خيلى بعيد نيست. ما هم مدعى هستيم كه شيعه هستيم. رؤسا و دولتمردان بيدار بشوند، مخاصمه را ترك كنند، اين منظرهها را ببينند، اين جوانهايى كه خون خودشان را در راه اسلام دادهاند، ببينند، اين جوانهايى كه شما را به اين مقام رساندهاند، ببينند و دست از مخاصمات بردارند، آتش بس كنند. در محضر خداست، همه ما در محضر خدا هستيم و
صحيفه نور ج 13 صفحه 237
همه ما خواهيم مرد و همه ما خواهيم حساب پس داد. بيدار بشويد ملت، بيدار بشويد دولت، همه بيدار باشيد، همهتان در محضر خدا هستيد، فردا همه بايد حساب پس بدهيد، از روى خون شهداى ما نگذريد بدو ن نظر، و براى مقام دعوا نكنيد با هم. ما همه كه به صدام اينطور نفرين مىكنيم و ننگ نثارش مىكنيم، مبادا خودمان آنطور باشيم. در حال خودمان مطالعه كنيم. وقتى كه خلوت هست خودمان را آزمايش كنيم كه ما اگر به مقام رسيديم آيا همانطورى كه صدام مىكند، ما هم همانطور خواهيم كرد، يا شبيه به او؟ يا ما شبيه به خليفه رسول الله عمل مىكنيم حكومت كردن بر يك جامعهاى، بزرگترين آزمايشى است كه خداى تبارك و تعالى از بشر مىكند. حكومت كردن اگر حكومت اسمش باشد، به اصطلاح حكومت كردن بر يك همچو جامعهاى كه خون خودش را در راه اسلام و در راه كشور اسلامى دارد مىدهد و جوانان برومندش را دارد فدا مىكند، از كارهاى بسيار مشكل و از امتحانات بسيار مشكل است.اى رؤسا! شماها در معرض امتحان در آمدهايد و اعمال شما دقيقاً تحت نظر خداى تبارك و تعالى است، توجه بكنيد به اين ملتى كه به اينطور همراهى به شما مىكند. اى پاسداران! اى ارتشيان! ژاندارمرى! و اى ساير قواى مسلح نظامى و انتظامى! و اى رؤساى هر جا كه هستيد، هر قبيله كه هستيد و اى استاندارهاى همه سرتاسر كشور! در معرض امتحان هستيد، مبادا با خون اينها براى خودتان بخواهيد مقامى درست كنيد، خدا نكند شماها بخواهيد ديگران خون خودشان را بدهند و شما مقامتان بالاتر برود، خدا نكند كه يك همچو حيوانى در باطن شما باشد و شما خيال كنيد انسانيد. بشر در معرض امتحان است. احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون شما گمان كنيد، مردم گمان مىكنند كه همين كه گفتند من مؤمنم رهايشان مىكنند امتحانشان كنند؟ همين كه گفتيد ما آزاديخواهيم رهايتان مىكنند بر مسند مىنشانند تا بفهمند كه راست مىگوئيد يا نه و بفهمانند، به مجرد اينكه ادعا كرديد كه من براى اين ملت و براى اين كشور خدمتگزارم رها مىشويد؟ امتحان خواهيد شد و در امتحان هستيد. از من طلبه تا تمام افراد اين مملكت و تمام افراد بشر و تمام انبيا و اوليا همه در معرض امتحانند، به ادعا و گفتار رها نمىشوند. فرموده است كه: سابقين را ما امتحان كرديم تا اينكه معلوم بشود كه چه كسى مؤمن است و چه كسى منافق. همه گروهها، همه مردمى كه در اين مملكت يا در رأس امور هستند، يا در بازار هستند، يا در كشاورزى هستند، يا در كارخانهها هستند، يا در گروهكهاى مفسد هستند، همه بدانند كه در محضر خدا هستند و در معرض امتحان. در گفتار بسيار آسان است كه انسان ادعا كند كه من چه هستم و چه هستم، لكن همان معنائى را كه ادعامى كند در همان امتحان مىشود، همان شخصى كه مىگويد من بشر دوستم، در همان معنا امتحان مىشود، همان شخصى كه مىگويد كه من طرفدار حقوق بشر هستم در همان معنا امتحان شود، اگر در آن مقامى كه رسيد، با آنوقتى كه قبل از آن مقام بود هر دو مساوى است و نقش او يك طو راست و رياست براى او سنگينى نمىكند، اين شيعه على ابن ابيطالب است و پيرو او، و از امتحان روسفيد بيرون آمده من خجالت مىكشم وقتى كه شماها را مىبينم كه از خوزستان و خرم آباد و از جنوب و از غرب آمدهايد و آنهمه رنج ديدهايد و آنهمه جوانهاى شما شهيد شدهاند و آنطور خانههاى شما خراب
صحيفه نور ج 13 صفحه 238
شدهاند و وقتى كه بيائيد در اينجا ببينيد اوضاع طور ديگرى است سرخون شما دعواست. قلمهاى در روزنامهها، دستهايى كه اين قلمها به دستشان است، آنهائى كه در راديو تلويزيون و در ساير جاها سخنرانى مىكنند همه مورد امتحان خدا هستند. آنوقتى كه قلم به دست مىگيريد بدانيد كه در محضر خدا قلم دست گرفتهايد، آنوقتى كه مىخواهيد تكلم كنيد بدانيد كه زبان شما قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت خدا نكنيد، در محضر خدا با هم دعوا نكنيد سر امور باطل و فانى، براى خدا كار بكنيد و براى خدا به پيش برويد. اگر ملت ما براى خدا و براى رضاى پيغمبر اكرم به پيش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از اين امتحان بزرگ سرفراز و روسفيد بيرون بياورد. خداوند تمام افراد ملت ما را آبرومند كند. خداوند اين نهضت را متصل به نهضت امام زمان سلام الله عليه بكند. خداوند دشمنان ما را هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 239
تاريخ: 8/10/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهداى نيروى هوائى ارتش جمهورى اسلامى
حضور شيرزنان در صحنه براى فداكارى و مجاهدت
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما بانوان محترم، بازماندگان شهداى نيروى هوائى و اقرباى معلولين نيروى هوايى تشكر مىكنم كه با روى گشاده و با روحيه قوى با من مواجه هستيد و به مخالفين نهضت با شجاعت، استفامت، نمايش مىدهيد كه شما شيرزنان مثل متعلقين شما، شيرمردان، در راه اسلام و در راه كشور اسلامى براى فداكارى و براى مجاهدت حاضريد. در قرآن كريم يك آيه در دو سوره وارد شده است كه دريك سوره يك ذيل كوچكى دارد، در يك سوره بدون آن ذيل است. در يك سوره وارد شده است فاستقم كما امرت امر به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمايد كه استقامت داشته باش در آن امورى كه مأمورى. در يك سوره ديگرى كه سوره هود وارد شده است كه فاستقم كما امرت و من تاب معك كه هم به خود رسول اكرم امر مىفرمايد كه: استقامت و پايدار باش در آن مأموريتى كه دارى و كسانى هم كه ايمان به تو آوردند و برگشتند به خدا با تو، آنها هم استقامت كنند. در اين دنيا كسانى كه براى شرافت خودشان، براى شرافت اهل ملتشان، براى شرافت اسلام امورى را انجام مىدهند، كارهايى را انجام مىدهند اگر در دنبالش استقامت داشته باشند، آنها را حوادث نلرزاند، اينها به مقاصد مىرسند، براى اينكه استقامت يك امر مهمى است و مشكلى. در سوره دومى كه سوره هود است كه داراى آن ذيل است كه همه ما مأموريم به استقامت و در رأس، رسول اكرم است، ايشان در اين سوره و در اين آيه از ايشان وارد شده است كه فرمودهاند: شيبتنى سوره هود لمكان هذه الايه به حسب اين روايت از ايشان نقل شده است كه فرمودهاند: سوره هود من را پير كرد، براى اين آيه. براى اينكه همه مأمورين را، همه ملتهاى اسلامى را، همه افراد مسلم را امر فرموده است به اينكه در مأموريتى كه داريد استقامت كنيد، پابرجا باشيد، متزلزل نشويد، چه بسا افرادى كه ابتدائاً در يك امرى وارد مىشوند لكن بعضى مشكلات وقتى پيش آمد نمىتوانند خوددار باشند، توانند استقامت كنند و چه بسا اشخاصى كه مستقيم هستند استقامتكنند، پايدارى مىكنند تا آخر تعليمى كه خداى تبارك و تعالى به مسلمين داده است، اين است كه بايد در مأموريت خودتان استقامت داشته باشيد، پايدارى داشته باشيد. بحمدالله امروز ملت ما عموماً و ارتش و قواى مسلح ما خصوصاً و نيروى هوايى بالاخص اين امتحان را و اين مأموريت الهى را عمل
صحيفه نور ج 13 صفحه 240
كردند، هم فداكارى كردند و هم استقامت. شما بانوان محترم كه بازماندگان آنها هستيد و براى شما آنها شرافت و عزت به يادگار گذاشتند، خودتان هم مىبينم در گفتارتان استقامت از آن ظاهر مىشود.
ملت بايد علاوه بر جهاد، استقامت در جهاد داشته باشد
ملتى كه بخواهد شرافت خودش را حفظ كند، اسلام را كه مبداء همه شرافتهاست بخواهد حفظ كند، اين ملت بايد علاوه بر جهاد، استقامت در جهاد داشته باشد. استقامت معنايش اين است كه اگر گرفتارىهائى پيدا شد در جهاد، اگر در جنگهايى كه پيش مىآيد براى يك ملتى كه مىخواهد شرافتمند باشد، خواهد اسلام را و نهضت اسلامى را به ثمر برساند، از مشكلات هراس نداشته باشد، در مشكلات سستى نكند، اين امر خداست. خداى تبارك و تعالى كه دفاع را بر همه ملت و بر همه مسلمين واجب كرده است و ما هم الان در اين امر واقع شدهايم كه دفاع مىكنيم از شرافت خودمان، دفاع مىكنيم از اسلام عزيز. همان كه امر فرموده است كه دفاع كنيد، به همه ملتها امر فرموده است كه پايدار باشيد استقامت كنيد. رسول اكرم در عين حالى كه بالاترين موجود بود در استقامت و حضرت امير سلام الله عليه در روايتى وارد شده است كه ما در جنگ هر وقت كه فشار بر ما مىآمد به رسول خدا پناه مىبرديم. در عين حال خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه: فاستقم كما امرت امر مىكند كه پايدار باش! نلرزاند تو را چيزى، آنجايى كه مىرسد به اينكه تو و امت پايدار باشيد. پيغمبرمى فرمايد كه: من به واسطه اين آيه پير شدم براى اينكه استقامت مشكل است و من گرچه مىتوانم استقامت كنم و افرادى هم مىتوانند، ولى همه ملت اطمينان نيست كه بتواند مستقل باشد، مستقم باشد. استقامت در امر از خود امر مشكلتر است. چه بسا پيروزىهائى كه براى يك ملتى پيش مىآيد براى اينكه استقامت در آن امر كه موجود شده است ندارند، سستى مىكنند آن پيروزى از دستشان مىرود.
تلاش مفسدين شايعهساز براى تضعيف روحيه ملت شما امروز هم و
تمام ملت و هم قواى مسلحه كه خداوند حفظشان كند و هم نيروى هوايى كه از او بيشتر از ديگران تعريف شود به پيروزىهاى چشمگير رسيدهاند. ملت ما كارى كرده است كه تمام دنيا را به تحير وا داشته است. ملت مابر برزگترين قدرتهاى عالم غلبه كرده است. دست بزرگترين قدرتهاى عالم را از مملكت خودش قطع كرده است. دست دشمنان بشريت را از كشور خودش قطع كرده است. الگو شده است از براى همه كشورهاى مستضعفين. در عين حالى كه اين كار را كرده است، مأموريم ما همه، ملت ما، ارتش ما و ساير قواى مسلح و همه مستضعفان، مأموريم كه در اين امرى كه كرديم، در اين پيروزى كه به دست آورديم ما استقامت داشته باشيم، پايدارى داشته باشيم. جنگها كمبودى دارد، جنگها شهادت دارد. جنگها خوف دارد براى بسيارى، جنگها گرسنگى دارد، جنگها گرانى دارد، جنگها خرابى دارد و همه چيزهائى كه لوازم جنگ است، خصوصاً جنگى
صحيفه نور ج 13 صفحه 241
كه در ايران پيش آمده است و خصوصاً نهضتى كه ايران كرده است كه موجب اين شده است كه قدرتهاى بزرگ در مقابل او دست به يك توطئهها زدهاند و مىزنند كه محاصره اقتصادى يكى از آنهاست جنگ اين معانى را دارد و شما كه مىخواهيد كشور خودتان را نجات بدهيد، شمائى كه قيام كرديد و قريب صد هزار كشته داديد و قريب بيشتر از صد هزار، بيشتر از صد هزار معلول داشتيد تا پيروز شديد و به اينجا رسيديد، بايد استقامت داشته باشيد، پايدارى داشته باشيد. اين متاعى كه گير شما افتاده است در دنيا نظير ندارد، ديگران به اين متاع نرسيدند استقلالى كه شما پيدا كرديد ديگران به آن نرسيدند. آزادى كه شما پيدا كرديد ديگران به آن نرسيدند. اين آزادى، حفظش و نگهداريش، اين استقلال حفظ و نگهداريش زحمت دارد. خداوند مىفرمايد استقامت كنيد، پايدار باشيد. از اينكه بنزين كم است نبايد بلرزيد. ارتش ما دارند جان مىدهند شما براى بنزين سست مىشويد. جوانهاى ما، پاسدارهاى ما، ارتش ما، ژاندارمرى ما، بسيج ما، همه اينها در سرحدات دارند فداكارى مىكنند، جانفشانى كردند و مىكنند، شهيد دادند و مستقيمند، و در محال خودشان باز استقامت دارند مىكنند و هر روز پيشروى مىكنند. ملت بايد توجه كند به اين مسائل. اشخاصى كه تبليغات سوء مىكنند و از كمبود به گوش شما مىخوانند اين اشخاص، اشخاصى هستند كه مىخواهند اين پيروزى را از دست شما بگيرند، مىخواهند استقامت را از دست شما بگيرند. امر دائر است، يا حرف مفسدين را بشنويد يا حرف خداى تبارك و تعالى كه مىفرمايد فاستقم كما امرت و من تاب معك همه مأموريم، همه مأمور هستيم كه استقامت كنيم و پايدار باشيم. من از شما بانوان محترم و بازماندگان شهدا، باز ماندگان شهداى نيروى هوائى و همه بازماندگان شهدا در هر جا كه هستند تشكر مىكنم كه چنين روحيه قوىاى داريد، كه باز در مقابل همه توطئهها ايستاديد و سخن مىگوئيد و مقاله مىخوانيد و مردم را دعوت به حيات مىكنيد و خداوند تبارك و تعالى به همه شماها و به همه ملت ما عزت عنايت كند، العزت لله عزت مال خداست. من اميدوارم كه اعطا كند به همه شما و به همه ملت ما و به همه مسلمين عزت را، شرافت را، مستقيم باشيد. پايدار باشيد كه پيروز هستيد. از گرانى نترسيد، از كمبود نترسيد. شوروى با آن قدرت بزرگش كه شصت و چند سال است نهضت كرده است به قول خودش، شورش كرده است، الان هم صفهاى بلند در آنجا براى اينطور مطالب هست. الان هم اشخاصى كه از آنجا مىآيند مىگويند همين كمبودهائى كه هست در آنجاها هم هست. الان هم محتاج به اين است كه گندم از آمريكا بخرد. در خود آمريكا، شما خيال مىكنيد كه آمريكا در رفاه دارد زندگى مىكند. آنقدر در امريكا فشار هست و مستمندان هستند كه شايد جاهاى ديگر به آن اندازه شايد نباشد، چرا بايد گوش بدهد ملت ما به اين مفسدينى كه مأمورند از طرف قدرتهاى بزرگ، براى شايعه درست كردن و براى تضعيف؟ چرا بايد گوش كند ملت مابه اين شايعه سازان و اين مفسدين كه هر روز در بين مردم مىروند و تضعيف مىكنند روحيه آنها را؟ شما با آن روحيه بزرگ معجزه ايجاد كرديد در دنيا. اعجاز كرديد شما در دنيا. با استقامت خودتان حفظ كنيد اين اعجاز را. حفظ كنيد اين پيروزى بزرگ را و به كسانى كه در مقابل شما مىايستند و گويند كارى انجام نشده است، بفهمانيد كه ايران كارى كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 242
كرده است در دنيا نظير ندارد. در طول تاريخ نظير ندارد كه يك ملت سى و چند ميليونى به يك قدرتهاى بزرگ چند صد ميليونى با آنهمه ابزار غلبه كرده است و دست آنها را كوتاه كرده است. چه مىخواهد ديگر بشود، بالاتر از اين امر چيست امروز روز استقامت است، امروز روز پايدارى است. برادران و خواهران بايد پايدار باشند و استقامت كنند و اين نهضت را انشاء الله به پيروزىنهايى برسانند و من از خداى تبارك و تعالى رحمت براى شهداى شما و سلامت براى معلولين شما و عافيت براى خود شما و بستگان شما و براى تمام ملت ايران خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 243
تاريخ: 11/10/59
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان مركز تربيت معلم تبريز و اعضاى بسيج مستضعفين مشهد و تنكابن
همه انسانها در خسارت هستند مگر مؤمنينى كه عمل صالح داشته باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايان كه از راه دور آمدهاند، از تبريز، از خراسان در اين هواى سرد زحمت كشيدهايد و اين راههاى طولانى را طى كرديد و در اين جاى كوچك و حقير مجتمع شديد با زحمت، از همه تشكر مىكنم و از خداى تبارك و تعالى تؤفيق و سلامت همه شما را و همه ملت را خواستارم. برادران من! شما مىدانيد كه امروز روزى است كه ايران مواجه با مشكلات است، مشكلات خارجى، مشكلات داخلى و تا اينكه اين مشكلات رفع بشود مقدارى زمان لازم دارد و آن چيزى كه لازم است بر همه ما، آن چيزى است كه خداى تبارك و تعالى براى مؤمنين ذكر فرموده است كه همه انسانها در خسارت هستند مگر مومنينى كه عمل صالح داشته باشند. و در تمام اعمال صالحه دو چيز را فرمودهاند: يكى سفارش به صبر و يكى سفارش به حق. مىفرمايد: والعصر، ان الانسان لفى خسر الاالذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر همه انسانها در خسارتند مگر مؤمنين، آنهائى كه عمل صالح مىكنند و سفارش به صبر و حق مىكنند. امروز ما هم محتاجيم به اينكه هر كدام، دوستان خودمان را دعوت به حق بكنيم، دعوت به اسلام كه در رأس حقوق است و حق مطلق است بكنيم و دعوت به آرامش در يك همچو موقعى كه گرفتارى هست بكنيم و دعوت به جمهورى اسلامى بكنيم و دعوت به صبر. اگر انسان بخواهد حق را به دست بياورد، اگر انسان بخواهد يك حكومت حقى در كشورش باشد و اگر بخواهد اسلام كه حق مطلق است در كشور پياده بشود بايد صبر كند، آنطورى كه اولياء خدا سلام الله عليهم در همه مراحل، در همه مصيبتها، در همه مشكلات صبر مىكردند. آنقدر مشكل كه براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پيش آمد در زمان تشريف فرمائىشان در مكه و بعد در مدينه آنقدر كه براى ايشان از همه طرف مشكلات بود، محاصره اقتصادى بود و حمله نظامى، براى ما آنطور پيش نيامده است. آن چند سالى كه رسول اكرم به واسطه فشارهائى كه بر او وارد شد در مكه مجبور شد كه در يك كوهى و در يك غارى پناه بگيرد و مشركين و منافقين و ساير قشرهاى فاسد او را در حصر اقتصادى گذاشتند كه حتى براى ارزاق يوميهشان معطل بودند و با زحمت تهيه مىكردند و بعد هم كه از مكه هجرت فرمودند و به مدينه تشريف آوردند، آنطور هجومهاى نظامى بر آنها شد و آنطور هجمه مشركين و قدرتهاى آن زمان بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم و
صحيفه نور ج 13 صفحه 244
ياورانشان شد براى ما تاكنون نشده است و ملت مادر عين حالى كه در فشار اقتصادى از طرف آمريكا و بستگان او هست و همه ملتهاى غير مسلم و همه دولتها، ملت ما و دولت ما را در فشار از همه اطراف گذاشتند، معذلك چون يك امرى است كه خود ملت قيام كرده است براى آن و ملت اولى از همه است براى حفظ آن، اين حصر اقتصادى و اين هجمههاى نظامى براى ملت ما آنطور ناگوار نيست و الحمدلله همه قشرهاى ملت و همه انسانهائى كه در ايران هستند، همه، زن و مرد، بچه و بزرگ براى حفظ نهضت اسلامى خودشان كوشا هستند و همه خودشان را در حال جنگ مىبينند و جوانهاى برومند ما از همه اطراف ايران داوطلب هستند براى جنگ با آن اشخاصى كه گول خوردهاند از طرف بعث كافر.
امروز ملت ما كشور و دولت را از خودشان مىدانند
برادران من! شما مىدانيد كه در صدر مشروطيت، ايران چقدر ابتلائات داشت و آذربايجان چه همتى در اين امر كرد و سردارهائى كه از آذربايجان برخاستند چقدر زحمت متحمل شدند و چقدر رنج كشيدند و پيروز شدند. الان همه ملت ما مثل آذربايجان هستند. آنوقت آذربايجان بود و بعضى جاهاى ديگر مثل گيلان و ساير جاها هم كم و بيش، لكن به اين وضعى كه الان هست، تاريخ سراغ ندارد الان تمام ملت از همه افراد كشور، در تمام قشرهائى كه هستند، همه اين نهضت را از خودشان مىدانند و پيروزى اين نهضت را پيروزى خودشان مىدانند. مثل زمان سابق نيست كه بين دولت و ملت جدائى بود، بين ارتش و ملت جدائى بود و مردم آنها را از خود بيگانه دانستند. امروز بحمدالله همه ملت ما الا بعضى مفسدينى كه تابع ابرقدرتها هستند، اين كشور را از خودشان مىدانند و دولت را از خودشان دانند و همه قواى مسلح را از خودشان مىدانند و همه كسانى كه در رأس كارها هستند از خودشان مىدانند از اين جهت آن فشارهائى كه بر اين مملكت وارد دارد مىشود تحمل مىكنند و بايد صبر كرد، سفارش به صبر كرد. براى احقاق حق صبر لازم است. اگر ما اسلام را مىخواهيم و اگر قرآن كريم را مىخواهيم كه در اين مملكت و انشاء الله در ممالك ديگر پياده بشود و مىخواهيم كه يك حكومت اسلامى داشته باشيم، بايد همه توصيه به حق بكنيم و سفارش به حق بكنيم و در همه اطراف كشور، آنهائى كه در كميتهها هستند، آنهائى كه در بسيج هستند، آنهائى كه در دادگاهها هستند و سپاه پاسداران شهربانى و همه با هم سفارش به حق بكنند و اگر اعوجاجى خداى نخواسته در يكى پيدا بشود يا نفوذى كرده باشد بعضى افراد منحرف و چپ نماى نوكر راست، بايد سفارش كنند و نگذارند بر خلاف حق كسى عمل كند. وقتى يك كشورى ادعا كند كه جمهورى اسلامى است و مىخواهد جمهورى اسلامى را متحقق كند، اين كشور بايد همه افرادش امر به معروف و نهى از منكر باشند، اعوجاجها را خودشان رفع بكنند. اگر در يك كميتهاى خلاف واقع شود، خود افراد كميته و خود مردم آن اعوجاج را سفارش بكنند كه رفع بشود. سفارش به حق و صبر، و سفارش به صبر. در مشكلات صبر بكنند و سفارش به صبر بكنند و در همه قشرهاى متصدى كار سفارش به حق بكنند.
صحيفه نور ج 13 صفحه 245
نگذارند كه بعضى افراد در هر ارگانى كه هستند، در هر جائى كه هستند، خود ملت نگذارند كه بعضى افرادى كه نفوذ كرده است در همه ارگانها، اينها خلافى بكنند خلاف شرعى بكنند، خلاف عرفى بكنند و آنها را امر به معروف كنند و از منكرات نهى كنند تا به سفارش حق تعالى كه فرموده است كه همه مردم در خسرانند مگر مؤمنين كه عمل صالح مىكنند و سفارش به حق مىكنند و سفارش به صبر. ما همه امروز وظيفه داريم، امر به معروف و نهى منكر بر همه مسلمين واجب است، جلوگيرى از منكرات بر همه مسلمين واجب است، سفارش به حق كه امر به معروف است و نهى از منكر است بر همه مسلمين واجب است. شما و ما مؤظفيم كه هم در تمام امورى كه مربوط به دستگاههاى اجرائى است امر به معروف كنيم و اگر اشخاصى پيدا مىشوند كه خلاف مىكنند معرفى كنيم به مقاماتى كه براى جلوگيرى مهيا هستند و مشكلات را هم تحمل كنيم. مشكلاتى كه امروز براى ايران هست و براى مملكت جنگزده هست، اين مشكلات بايد صبر بشود تا اينكه رفع بشود. شما كه امروز كشور را از خودتان مىدانيد و دولت را از خودتان مىدانيد و رئيس جمهور را از خودتان مىدانيد و ارتش را از خودتان مىدانيد و همه مصالح كشور را مصلحت خودتان مىدانيد و هر فسادى كه در كشور واقع بشود نقص براى خودتان دانيد، مؤظف هستيد و مؤظف هستيم كه هر چيزى كه برخلاف حق است سفارش كنيم كه انجام نگيرد و حق در ايران انجام بگيرد و مشكلاتى كه در اثر جنگ و در اثر انقلاب و در اثر مخالفت با ابر قدرتها براى مملكت ما پيش آمده است، خودشان صبر كنند و دوستان خودشان را به صبر سفارش كنند و انشاء الله اميدوارم كه اين صبر شما هم مورد رحمت الهى واقع بشود و هم فرج براى كشور ما و براى ملت ما حاصل بشود.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 246
تاريخ: 15/10/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام رئيس جمهور در تبريك پيروزى سپاهيان اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى رئيس جمهور، ايده الله تعالى
ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم
خبر پيروزى چشمگير قواى مسلح اسلام، با هماهنگى بين جميع رزمندگان عزيز موجب تقدير و تشكر گرديد. سلام و تقدير اينجانب را به فرماندهان محترم و سران عزيز و سربازان و پاسداران معظم اسلام ابلاغ نمائيد. انتظار دارم كه با پشتكار و هماهنگى و انسجام همه رزمندگان محبوب به زودى كشور اسلامى از لوث وجود كفار خذلهم الله پاكسازى شود. از خداوند تعالى سلامت و پيروزى همگان را خواستارم. اميدوارم خبر پيروزىنهائى را به خواست خداوند تعالى به زودى دريافت دارم. سلامت جنابعالى و رزمندگان عزيز و فرماندهان و افسران و درجهداران و پاسداران و بسيج و شبهنظاميان و تمامى نيروهاى مسلح و نيروهاى مردمى كه ستون فقرات انقلاب اسلامى ما مىباشند از خداوند تعالى خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 247
تاريخ: 15/10/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت تحريريه مجله سروش
مطبوعات بايد در خدمت خواسته مردم، يعنى اسلام باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
در انقلابى كه از خود مردم بوده است و انگيزهاش را هم خود مردم تعيين كردهاند، بايد همه گروههائى كه مىخواهند در اين انقلاب خدمت كنند، همان انگيزه را داشته باشند. انقلاب ايران به واسطه اينكه انگيزهاش اسلام بوده و از مردمى كه علاقهاى به اسلام داشتهاند، شروع شده است و با همه علاقه پيروز شده است، بايد هر طايفهاى كه مىخواهند يك كارى بكنند، همان جهت را در نظر بگيرند و همان چيزهائى را كه مبداء پيروزى مسلمانان ايران شد، تعقيب كنند. مع الاسف در مطبوعات ديده مىشود كه آن انگيزهاى كه مردم دارند و آن فكرى كه روى آن فكر غلبه كردهاند و آن طرزى كه جامعه، به استثناى بعضى از افراد و يا بعضى از گروهها، دنبال آن بوده و هستند نيست، من البته وقت ندارم كه همه مطبوعات و همه آن چيزهائى كه نوشته مىشود از قبيل مجلهها، كتابها و روزنامهها را بخوانم، لكن به طور اجمال نگاه مىكنم.
مطبوعات بايد به اين ملت خدمت كند و بايد همان راه را پيش بگيرند كه ملت داشته و به واسطه همان پيروز شده است، ولى انسان مىبيند كه بعضى از مطبوعات اينطور نيستند. شما همه مىدانيد كه اگر اين وحدت و يكپارچگى ملت و آن علاقهاى كه ملت به اسلام داشت، نبود، ما توانستيم كه چنين پيروزى به دست بياوريم براى اينكه ما در آنوقت نه در ارگانهاى نظامى دستمان بود و نه تعليمات نظامى داشتيم و نه يك اسلحه قابل ذكر، بلكه هيچ نداشتيم، معذلك آن چيزى كه همه حسابها را در هم كوبيد، توجه مردم در سراسر ايران، از بچه كوچك تا پيرمردها، به يك مطلب بود، آن اينكه بايد رژيم سابق نباشد و جمهورى اسلامى باشد و آنوقت اختلاف هم در كا رنبود، آنها كه بعداً، اختلاف كردند آنوقت هم انگيزهاش را داشتند، ولى در مقابل آن، آن موجى كه بود، جرأت نمىكردند چيزى بگويند. ممكن است كه خيلى از آنها خواستند خودشان را در جمعيت داخل كنند كه بعداً بهرهبردارى نمايند چنانچه مىبينيد الان همين طور است. چه اشخاصى و چه گروههائى كه در اين نهضت و در اين كارى كه مردم كردند، بسياريشان دخالت نداشتند، بلكه بعضى از گروهها هيچ دخالت نداشتند، لكن خودشان را وارد كردند و دنبال اين بودند كه چه مىشود آيا رژيم سابق غلبه مىكند تا خودشان را داخل او بكنند؟ و يا رژيم بعدى غلبه مىكند تا خودشان را در آن داخل نمايند؟ و معنى
صحيفه نور ج 13 صفحه 248
فرصتطلبى هم همين است كه اشخاصى كنار بنشينند و نگاه كنند ببينند چه مىشود، هر چه شد آنوقت خودشان را در آن گروهى كه پيروز شده است، جا بزنند. البته اين گروهها وقتى ديدند مسأله آنطور نيست كه هر كسى بيايد و هر كارى دلش مىخواهد، بكند و وقتى مواجه شدند با جمعيتهائى كه توجه به اسلام داشتند، مشغول شيطنت شدند. بنابراين، مطبوعات بايد خدمتى كه به آنها محول شده است و براى كشور ما مطرح هست، آن را انجام دهد تا به اسلام و به كشور خودشان خدمت كرده باشند و بايد آن خط را دنبال نمايند. مطبوعات بايد مسائلى را كه مضر به وحدت جامعه و مضر به آن انگيزهاى است كه جامعه براى آن قيام كرده است و در حقيقت مضر براى اسلام است، از او احتراز كنند.
انتخاب افراد در مطبوعات امر مهمى است
بايد آنهائى كه در رأس مطبوعات هستند توجه داشته باشند كه مبادا در بين آنها اشخاصى خودشان را جا بزنند. شما مىدانيد كه الان اينهائى كه انحراف دارند مشغول فعاليت هستند و مىخواهند خود را در هر چه جايى كه پيدا بشود به يك صورتى داخل كنند. ممكن است يكى از آنها تسبيحى دست بگيرد و ريشى هم بگذارد و در حضور شما نماز هم بخواند، ولى شما بايد فكر بكنيد كه اين شخص سابقهاش چه بوده و چكاره است و فرض كنيد وقتى در محله شما وارد مىشود مىخواهد چكار بكند. انتخاب افراد براى مطبوعات امر مهمى است خصوصاً براى راديو تلويزيون چون اشخاص زيادى در راديو تلويزيون و مطبوعات هستند كه مىخواهند وارد شوند، به طورى كه اشخاصى كه درست فكر مىكنند متوجه نباشند و راه را منحرف كنند. الان شما بينيد در سرتاسر كشور يك مسائل انحرافى هست كه اين مسائل، اين مسائل انحرافى نمىشود از آن اشخاصى باشد كه مستقيمند. بنابراين معلوم مى شود كه اشخاصى منحرف مثلاً در كميتهها، در دادگاهها، در بسيج، در همه جا، در راديو تلويزيون، در مطبوعات هستند. البته در بين اينها الان بسيار اشخاص سالمى هستند، اما چون ممكن است گاهى ساده فكر كنند و يك كسى را كه درست نمىشناسند و از سوابق او درست اطلاع ندارند، چون ظاهرسازى مىكند از او گول بخورند و او را در دادگاه و يا در كميته و در مطبوعات كه مهم است، وارد بكنند و يك وقت متوجه شوند كه آن خطى را كه خود ملت داشته است كه هم وحدت و هم اسلام در آن بوده، نيست و يك وقت مىبينيم كه در مطبوعات آن شخص راهى مىرود كه به طرف چپ است و يا يك راهى را مىرود كه به طرف راست است و مىبينيم آن راه مستقيمى كه يك ملت دنبالش هستند، آن راه اسلام است، منحرف مىشود. اين از مسائل مهمى است كه بخواهند خدمتى بكنند اين از مسائل مهم كسانى است كه بخواهند خدمتى بكنند، مجلهاى بيرون بدهند يا روزنامهاى بنويسند. اولين مسأله آنها اين است كه افراد انتخاب كنند، اولين مسأله آنها انتخاب افراد است، چون افراد اگر چنانچه اشخاصى منحرف باشند، بدون اينكه شما توجه داشته باشيد، يك وقت متوجه مىشويد كه انحراف پيدا شده است چو ن اشخاصند كه مىتوانند انسان را به دامان امريكا و يا به دامان شوروى بكشانند. ملتى كه براى اينكه از زير اين سلطهها خارج شود آنقدر
صحيفه نور ج 13 صفحه 249
مجاهده كرده است، آنقدر جوان داده است، آنقدر زحمت كشيده است، يك وقت مىبينيد راه مجله، راه مطبوعات، راه راديو تلويزيون، نطقها و همه آن چيزهائى كه الان هست، به واسطه ورود اشخاصى كه خلاف آن چيزى كه مسير ملت است، عمل مىكنند، منحرف شده و شما بعداً متوجه آن مىشويد. اين از مسائل مهمى است كه توجه به او لازم است و اغماض از آن جايز نيست.
رسانهها مربى يك جامعه هستند
من اميدوارم اين مجلهاى كه شما داريد و حالا آمدهايد به اينجا بامن صحبت مىكنيد، اين توجه در رأس همه توجهات آن باشد نوشتههائى كه مىخواهيد طرح بشود، چند نفرى را كه يقين داريد آدمهائى مستقيم هستند و در مسير ملت و كشور هستند و وابستگى به هيچ جا ندارند، مطالعه و درست در آن دقت كنند و بعد از دقت در روزنامه يامجله نوشته شود. اينطور نباشد كه بنويسند و منتشر بشود، بعد بفهمند كه اين نوشته بر خلاف بوده است، و اين مطلب يك امرى است لازم. كتاب هم وقتى كه نوشته مىشود، قبل از اينكه انتشار پيدا كند، بايد اشخاص كارشناس متوجه به شيطنتهائى كه شياطين مىخواهند بكنند، باشند. فرض كنيد كتابى اولش خيلى خوب است، اواسطش هم خيلى خوب است، ولى يك وقت مىبينيد كه يك جايش طورى از كار در مىآيد كه آنطور كه ما تصور مىكرديم، نيست. چيزهائى كه منتشر مىشود بايد به آن درست توجه شود و افراد مطلع و مدبر و كسانى كه از مكتبها اطلاع دارند و مسير آنها را مىدانند به آن توجه كنند، كتابها را مطالعه كنند، مجلهها را قبل از انتشار درست مطالعه كنند مبادا يك وقتى يك جايش خلاف در آيد و آنوقت براى شما دست بگيرند كه مثلاً اين مجله انحرافى است. اين مطلب هم به صلاح خود شماست و هم به صلاح ملت و از مسائل مهمى است كه در درجه اول اهميت واقع شده است. اشخاصى كه اداره مىكنند يك جائى را بايد از اول ارزيابى شود كه اين اشخاص چكاره بودهاند، سوابقشان چيست و تحصيلاتشان در كجا بوده، چه رويهاى در تحصيلات داشتهاند و بعد از انقلاب چه وضعيتى داشته اند، قبلاً چه وضعيتى داشتهاند، افكارشان قبلاً چه بوده. اگر كسى افكارش منحرف بوده و حالا بيايد ادعا بكند كه من برگشتهام، ما بايد قبول كنيم، اما نبايد او را مجلهنويس كنيم، اين دو، با هم فرق دارد. بسيارى از اشخاص هستند كه مىآيند و مىگويند ما توبه كرديم، البته توبه آنها قبول است، لكن نمىشود آنها را سركارى گذاشت كه آن كار اهميت دارد، براى اينكه ما نمىدانيم اين شخص به حسب واقع توبه كرده است يا مىخواهد با كلمه توبه ما را بازى دهد. ما قبول مىكنيم كه در جامعه مسلمين مثل ساير مسلمانان با او عمل كنيم، اما نبايد راديو تلويزيون را به دست او بدهيم و يا او را در راديو تلويزيون راه دهيم و يا مجلهاى كه براى تربيت افراد و براى ترويج مسير اسلامى ملت است، به دست او بدهيم و يا نوشتههايش را به دست او بسپاريم. ما نبايد خوشباور باشيم، خيلى از اشخاص هستند كه تمام حرفهايشان حرفهاى اسلام است، تمام حرفهايشان حرفهاى نهج البلاغه است، تمام حرفهايشان حرفهاى قرآن است، لكن مسيرشان اين نيست. اشخاصى هستند كه اين راه را پيش گرفتند براى اينكه خودشان را در جامعه جا
صحيفه نور ج 13 صفحه 250
بزنند و آن مقصدى را كه دارند عمل كنند. بايد قبول كنيم يك كسى كه فرض كنيد قبلاً عاصى بوده، اين آدم مسلمان است و به او ترتيب اثر اسلام هم بدهيم. مثلاً فرض كنيد يك دزدى آمده توبه كرده است، توبه دزد قبول است اما آيا شما مىتوانيد سرمايههايتان را دست او بدهيد و به او بسپاريد؟ خير، چون اين عقلائى نيست، ممكن است اين دزد براى اينكه سرمايه دستش بيايد، توبه كرده است و ما مؤظفيم كه در ظاهر قبول كنيم كه دزد توبه كرده است و حتى اگر يك توبهاى هم كه ظواهرش هم درست بوده، كرده باشد، مىتوانيم در نماز هم به او اقتدا كنيم، اما نمىتوانيم چيزى كه در او امانت و ديانت لازم است، به دست او بدهيم. از همه بدتر همين مجلات است، همين مطبوعات و راديو تلويزيون است و همين چيزهائى است كه براى تربيت جامعه لازم است. يك نفر آدم كه قبلاً فرض كنيد انحراف داشته كمونيست بوده و حالا آمده است ومى گويد حرفهاى آنها درست نبوده و من برگشتهام، مىگوئيم بسيار خوب، شما برگشتهايد، اما ما نمىتوانيم اين شخص را در راديو تلويزيون راهش دهيم و بگوئيم مردم را تربيت كن، چون ممكن است كمونيست باشد لكن ما را بازى دهد، ما مكلفيم با اين شخص در ظاهر، عمل مسلمانى بكنيم در صورتى كه در عقيده كمونيست نشده باشد كه آن مسأله ديگرى است. شما نمىتوانيد در مجلهاى كه داريد افرادى را انتخاب كنيد كه در سابقهشان انحراف بوده است به حساب اينكه حالا ديگر خوب شده است و آدم مسلمانى است و به اين حساب او را در روزنامهتان وارد كنيد. اينكه او خيلى خوب است براى خودش، ما نمىگوئيم بد است اما نمىتوانيم مطلبى را كه در تربيت يك ملتى و در سرنوشت يك ملتى دخالت دارد، به دست او بدهيم. اين از مسائل مهمى است كه در همه جا بايد رعايت شود. اينكه ما بگوئيم اشخاصى كه مىگويند ما خوب هستيم و بايد وارد شويم و هر جائى كه سرنوشت ملت است به دست او بدهيم، اين سادهانديشى است و توجه نداشتن به مسائل است. ممكن است يك نفر آدم خيلى خوب هم، خوب و متعهد باشد لكن اشتباه داشته باشد، اشتباه براى او چيزى نيست اما براى يك ملت ممكن است صدمه وارد شود. فرض كنيد اگر يك اشتباهى در ارتشى واقع شود و يا رئيس ارتش اشتباه كند، فقط خودش معاقب آن نيست كه اشتباه كرده است چون انسان هميشه اشتباه مىكند اما ممكن است يك اشتباه يك ملت را به باد دهد. ممكن است در يك مجله اشتباهى باشد، لكن بايد اشخاص ديگرى هم ببينند اين مجله را تا اگر اشتباه شده است، رفع كنند و آنوقت منتشر بشود. كار، كار مهمى است در مطبوعات در راديو تلويزيون و در اين وسائلى كه تقريباً عموم مردم نگاه مىكنند و يا مىشنوند، نمىشود گفت ما حالا اشتباه كرديم و فردا اشتباه نمىكنيم. الان نوشتهاى براى من كه راجع به روزنامهاى كه اشتباه كرده است آوردهاند، من نمىگويم كه عمدى بوده، ممكن هم هست كه عمدى باشد، اما اشتباهى كرده است كه اين اشتباه براى مملكت مضر بوده است. در هر صورت به مسائل بايد توجه شود، ما به اين هياهوئى كه در اطراف مىشود و تضعيف مىكنند نبايد اعتنا كنيم.
صحيفه نور ج 13 صفحه 251
يكى از رسالتهاى مطبوعات سست كردن مبانى تحليلى دشمن است
از مسائلى كه در مطبوعات لازم است اين است كه مقدارى از اوراق خودشان را صرف اين كنند كه جمهورى اسلامى چه كرده است. شما مىبينيد كه الان آن اشخاصى كه مىخواهند به جمهورى اسلامى صدمه بزنند، راه افتادهاند كه اين رژيم هيچ كارى نكرده است و اين همان رژيم شاهنشاهى است و فرقى با رژيم شاهنشاهى ندارد حتى بعضى از نويسندههاى متعهد مسلمان كه آدمهاى صحيح و با سوادى هستند شرح مفصلى نوشتهاند راجع به اينكه جمهورى اسلامى حالا هم همان كارهاى سابق را مىكند، اينها نگاه نمىكنند ببينند حالا چه شده است. آقاى وزير آموزش و پرورش كه چند روز پيش آمده بودند گفتند تعداد مدارسى كه در اين دو سال ساخته شده است ثلث مدارسى است كه از اول تا حالا در ايران ساخته شده. آنهائى كه غرض دارند اينها را نمىگويند مسائلى را كه بايد گفت، نمىگويند، آن چيزهائى را كه عيب دارد، مىگويند. حضرت مسيح سلام الله عليه آنطورى كه نقل مىكنند با اصحابش مىرفت، الاغ مردهاى يا يك حيوان مردهاى افتاده بود و آنجا را متعفن كرده بود، آنها از تعفنش مىگفتند، حضرت فرمود: چه دندانهاى سفيدى دارد. اينها تعليم هست براى ما، نبايد انسان يك جمهورى اسلامى كه تا به حال اينقدر بركات داشته است، تمام مراكز فساد را بسته است، اينقدر براى مستضعفين كار كرده است، اينقدر مدارس و خانه براى مردم ساخته است را فراموش كنند و بيايند در فلان دادگاه كه شخصى در آن دادگاه خطا كرده است اين را بگيريم و هياهو كنيم كه اين انحراف است. معلوم است اين قلم از هر كس بوده است، قلم انحرافى است. ممكن هم هست كه خودش ملتفت نباشد. شود در يك جامعهاى كه دو سال از زندگيش مىگذرد، يك جامعهاى كه همه چيزش خراب و فاسد بوده و بيش از دو سالش نيست، اين بچه دو ساله را بخواهيد مثل يك انسان چهل ساله كه همه كارهايش را انجام داده، درست كنيد. ما نبايد خودمان به جان جمهورى اسلامى بيفتيم براى اينكه فرض كنيد اعوجاجى در فلان جا واقع شده است و يا چون يك شخصى را كه خيلى آدم خوبى بوده و حالا او كارى برنمىآيد و كنارش گذاشتهاند، حالا ما قلم به دست بگيريم كتاب بنويسيم، مجله بنويسيم و همه مفاسدى را كه در يك يا دو گوشه مملكت واقع شده است، به رخ جمهورى اسلامى بكشيد كه جمهورى اسلامى اينطورى است فرض كنيد اگر يك نفر وكيل در بين دويست و پنجاه تا سيصد نفر وكيل يك كار خلافى كرد، ما نبايد بگوئيم كه همه اين وكلا خرابند و مجلس شوراى اسلامى مجلس خرابى است. اگر در اين دادگاههايى كه در سرتاسر ايران است فرض كنيد پنج نفر يا ده نفر خطا كردند، آيا ما بايد بگوئيم آن خطاست يا بايد بگوئيم دادگاهها خطاست؟ اينها اشتباهاتى است كه مىكنند يا غرض ورزىهائى است كه مىكنند بعضى از اشخاصى كه اشتباه كردهاند و بعضى از اشخاص غرض دارند. از وظايف راديو تلويزيون و مجلات و ساير جاها اين است كه مسائلى كه واقع شده است، بگويند. من در همان اوايل امر كه آقاى بازرگان نخستوزير بودند به آقايان گفتم كه شماها مسائلى كه انجام مىدهيد، در راديو تلويزيون اعلام كنيد كه اين كارها را كردهايم، نگذاريد آنها بگويند كه اين كار را نكردند، فلان كار را نكردند و هيچ كارى نكردند.كار نكردهها البته
صحيفه نور ج 13 صفحه 252
زياد است، اما يك مملكتى كه لااقل بيش از پنجاه سال به انحراف شديد كشيده شده است و در اين پنجاه سال تعمد داشتهاند كه منحرف كنند و ما را از همه طرف وابسته كنند، در اين دو سال آنچه شده است، اعجاز است.
وظيفه قلمها سازندگى است نه غرضورزى
توئى كه حالا قلم به دست گرفتهاى و براى همه مىنويسى، از همه ارگان انتقاد مىكنى، آزادى، ولى آيا شما در سه سال پيش از اين مىتوانستى قلم را دست بگيرى و يك كلمه راجع به يكى از اين ارگانها صحبت كنى قلمت را مىشكستند و پدرت را در مىآوردند. شما قدر آزادى را نمىدانيد. الان آزادى پيش بعضى از اشخاص ملعبه شده است كه هر چه دلشان مىخواهد بايد بنويسند و هر چه دلشان مىخواهد بايد بگويند. در هر صورت ما يك وظيفه اسلامى و انسانى داريم كه آن چيزهائى كه در اين جمهورى اسلامى شده است بگوئيم و به مردم برسانيم، انتقاد هم اگر داريم، البته اگر كوتاهى شده باشد، بايد نوشته شود. نمىگوئيم آن را ننويسيد، آنها را هم بنويسيد اما انتقاد غير از غرض ورزى است. يك وقتى قلمى مىخواهد مسألهاى را كه كوچك است، بزرگ كند، چند مقابل كند، تيتر بزرگ بنويسد و هر چه دلش مىخواهد بنويسد كه مىبينيم گاهى تيترهائى مناسب با خود مطلب نيست بلكه تيتر را از جاى ديگر پيدا كردند و زيرش چيز ديگرى نوشتهاند كه البته اين غرض ورزى است و يك وقت يك قلمى را مىبينيم كه مىخواهد جامعه را اصلاح كند هم خوبش را مىگويد و هم آنچه ناقص است اما نه به طور انتقاد غرض آلود، نه به طور تضعيف، مسائل را دو جور ممكن است بگويد، يك وقت مسائلى را كه يك استاد شريف براى بچهها مىگويد و اين استاد شريف مىخواهد بچههائى را كه انحراف دارند، آنها را از انحراف بيرون بياورد، در اينجا با زبان ملايم نصيحتشان مىكند و به آنها مىفهماند، يك وقتى استادى داريم كه مىخواهد به اينها ضربه بزند، با ضربه مىخواهد اينها را اذيت كند، دو فرض است، دو جور قلم است، دو جور گفتار است و دو جور نوشتن است. بايد فكر اين مطلب باشيم كه اگر در كار شماى تنها و نه همه، انتقاد است، همه نويسندگان، همه گويندگان به طور ملايم و به طور دلسوزانه مسائل را مطرح بكنند، نه به طورى كه بخواهند به جمهورى اسلامى ايران ضربه بزنند. اگر اين جمهورى اسلامى به واسطه قلم اينها ضربه بخورد، پيش خداى تبارك و تعالى و پيش ملت و پيش همه ملتها مسؤولند.
يك چيزى كه همه ملتها از آن تعريف مىكنند، ما خودمان نشستهايم قلم به دست گرفتهايم و اگر يك عيب كوچكى در يك جا پيدا شد و فرض كنيد كه يك نفر در يك جا خطا كرد يا فرض كنيد يك نفر هم عمداً مال كسى را مصادره كرد آنوقت بگوئيم كه جمهورى اسلامى مثل رژيم شاهنشاهى است. آخر كجاى اين رژيم مثل رژيم شاهنشاهى است؟ در رژيم شاهنشاهى بازار اسلام اينطور بود خيابانتان اينطور بود؟ مراكز فحشا آنطور بود كه ديديد، همه چيزمان آنطور بود كه ديديد، نفتمان را مىبردند، همه چيزمان را مىبردند. در اين رژيم همه اينها جلويش گرفته شد، از اينها هيچ نمىگويند و قلمها در اين
صحيفه نور ج 13 صفحه 253
باره شكسته است اما فلان آدم در فلان جا فلان كار را كرده است، فلان آدم را مثلاً كشته است، آيا اين مربوط به جمهورى اسلامى است؟ البته اين به جمهورى اسلامى مربوط نيست، بايد يك نفر آدم كه خطا كرده، جلويش را گرفت. اگر نصيحت كنند كه يك چنين آدمى در فلان جا چنين كارى كرده و جلويش را بايد بگيريد، البته بايد جلويش را بگيرند. اين قلمها تا وقتى در اختيار امريكا و شوروى باشد، خودش هم نمىفهمد، قضيه، قضيه نصيحت نيست، قضيه غرض و عقدهاى است كه دارند و مىخواهند اين عقده را صاف كنند.بايد به اين معانى توجه شود، وظيفه من هم دعاگوئى است، من به همه شما دعا مىكنم، خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند تا خدمت كنيد به كشور خودتان، مسلمان هستيد به اسلامتان خدمت كنيد، ملت را دوست داريد به ملتتان خدمت كنيد، كشورتان را دوست داريد به كشورتان خدمت كنيد. در نوشتههايتان به خدا توجه داشته باشيد، بدانيد كه اين قلم كه در دست شماست در محضر خداست و اگر هر كلمهاى نوشته شود، بعد سؤال مىشود كه چرا اين كلمه نوشته شده است. اگر به جاى اين كلمه بشود يك كلمه خوبتر نوشت، از شما سؤال مىكنند چرا اين كلمه زشت را نوشتهايد. انشاء الله خداوند همه ما را تأييد كند. موفق باشيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 254
تاريخ: 16/10/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت برادر رجائى (نخستوزير)
مقيد باشيد به اينكه كارهايتان را بگوئيد به مردم، اگر نگوئيد موجب تضعيف مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من تؤفيق همه آقايان را از خداى تبارك و تعالى مسألت مىكنم و اميدوارم كه در ضمن هم موفق باشيد كه خدمت بكنيد به اين كشور و از اين حالى كه داريم بهترش كنيد و بعض مطالب كه مهم است در نظرم، عرض مىكنم.
گرفتارى امروز ما، همين اختلافاتى است كه مشاهده مىشود. شما هر چه كار مىكنيد اگر اختلافات را كوشش نكنيد كه رفع بشود كارهاى شما را آن كسانى كه بخواهند يك عيبى بگيرند به آن، عيب مىگيرند. هيچ شكى نيست اينهائى كه افتادهاند دور بازار و كوچه و اين طرف و آن طرف و سمپاشى مىكنند، آنها، اين كارها را مىكنند و اگر شما در همان سطح بالا، اين اختلافات را كوشش كنيد كه با عقل و تدبير، در رفعش بسيار كوشش كنيد انشاء الله يك آرامش روانى پيدا بشود و كارها در آن آرامش زود انجام مىگيرد، بهتر انجام مىگيرد. اين مسائلى را كه به من گفتيد در يك همچو اطاق محدودى، بهتر اين است كه هر يك از آقايان كه متكفل يك امرى هستند، وقتى كارى انجام مىدهند بروند در راديو بگويند و از مردم بخواهند كه هر كس اشكالى دارد كه مثلاً ما بر خلاف مىگوئيم، بيايند اطلاع بدهند، در روزنامهها اطلاع بدهند، خودشان بيايند در محضر عمومى اطلاع بدهند كه اين حرفى كه ماراجع به برق زديم، راجع به امور ديگر زديم اگر چنانچه مردم اعتقادشان اين است كه اينطور نيست و كارى انجام نداده است جمهورى اسلامى، بلكه عقب رفته است از زمان طاغوت، هر كس اين ادعا را دارد، بيايد بگويد كه ما در اين مواردى كه داريم، مىگوئيد كه: عمل كرديم، بيايند بگويند كه نخير شما عمل نكرديد. و اگر چنانچه نيامدند و نگفتند، معلومشود كه ما عمل كرديم و مردم گوش ندهند به حرف اينهائى كه مىگويند كه دولت هيچ كارى نكرده و نمىتواند هيچ كارى بكند. من نمىگويم كه بعد از اينكه اين هم اعلام كرديد، باز مسائل نيست اما كم مىشود، در بين مردم كم مىشود ولو آنهائى كه مىخواهند بگويند، مىگويند اما مردم ديگر باورشان نمىآيد. اين سكوت شما از كارهائى كه انجام مىدهيد البته بعضيش را مىگويند اما همهاش را نمىگويند، شما هر كدام كه در هر وزارتخانهاى هستيد، وزير هر وزارتخانهاى هستيد مقيد باشيد به اينكه كارهايتان را بگوئيد به مردم، آن
صحيفه نور ج 13 صفحه 255
چيزى كه نبايد گفت، آن عبادات شخصى آدم است كه نبايد بگويد اما كارها و خدمتهائى را كه شما كرديد، اگر نگوئيد فساد دارد يعنى موجب تضعيف مىشود، لكن اگر به ملت بگوئيد، بيايد هر كسى بگويد مسائل خودش را كه ما اين كارها را كرديم، در تلويزيون، در راديو اعلام كند و بعد هم اعلام كند كه هر كس مخالف با اين كارهائى است كه ما كارى را كرديم، مىگويد ما صحيح نمىگوئيم، بيايد بگويد. هر دهى كه ما برايش اين كار را كرديم اگر نمىكرديم، اگر اينها ادعا دارند كه نكرديم، بيايند بگويند و مقايسهاى هم بين اين دو سال و اين سالهاى طولانى كه طاغوت بوده است اين مقايسه را بكنيد، بروز بدهيد.
يك روز البته آقاى با هنر راجع به مدارس گفتند كه در ظرف اين دو سال، نسبت به طول مدتى كه آنها بودند يك ثلث، مثل اينكه ايشان گفتند كه يك ثلث ما درست كرديم، در صورتى كه در طول آن سالهاى طولانى اين دو مقابل آنها زياد بوده است. اينها يك مسائلى است كه بايد گفته بشود، مردم آشنا بشوند، مردم بفهمند كه دولت دارد چه كارهائى برايشان انجام مىدهد، آدم خدمت به يك جامعهاى بكند و بعد هم خود جامعه ندانند كه خدمت چه شده است؟ البته آن دهات خودشان مىفهمند، اما خوب سطح بالاها و خوب سطح شهرستانها اينها خيلى نمىتوانند بفهمند اين معانى را، بايد گفته بشود و هر كدامتان يك روز در هر چند وقت يك دفعه بيائيد و ريز اعمال خودتان را بگوئيد كه ما اين كارها را كرديم.
و مهم در نظر من اين اختلافاتى است كه مشاهده مىشود و ريشه خيلى زيادى هم ندارد، الا ريشههاى نفسانى. بايد يك قدرى اين مسائل را خودتان حل كنيد. در هر وزارتخانهاى اگر مثلاً اشخاصى باشند كه مىخواهند يك كارهاى چهاى بكنند، نگذارند كارها انجام بگيرد، با ملايمت، با تدبير آنها را به وظايفشان آشنا بكنيد. و اگر يك وقت ديديد كه كسى است كه نه، نخواهد گذاشت، خوب، تصفيه بكنيد و اگر چنانچه كسانى كه تصفيه شدهاند اشتباه بوده است، آنها را برگردانيد باز به محل خودشان تا خدمت بكنند. و من اميدوارم كه انشاء الله همه نقائص رفع بشود و انشاء الله اين جنگ هم به زودى تمام بشود و آنطورى كه ديروز صبح هم حتى گفته شد، پيشرفت زياد بوده است و من اميدوارم كه دنبال بشود اين وضع و آرام بشود مملكت، گر چه اينها گذارند به اين زودى ما آرام بگيريم، ممكن است يك جاى ديگر يك فسادى بكنند، لكن شما و ما بايد مصمم باشيم، ملت ما بايد مصمم باشد به اينكه آن چيزى را كه به دست آورده است از دست ندهد. ما الان آن چيزى كه به دست آورديم، ارزشش بيشتر از اين مقدارى است كه ما از دست داديم. با اينكه جوانهائى كه ما از دست داديم، ارزششان خيلى زياد است، لكن براى ملتى كه مىخواهد مستقل و آزاد باشد، اينطور ضايعات هست و چون ملت ما همه با هم هستند، دولت را عليحده از خودشان نمىدانند و كشور را كشور خودشان مىدانند و دولت را دولت خودشان مىدانند از اين جهت كم مىشود كه بتوانند آنهائى كه بخواهند آسيب بزنند، آسيب بزنند. اگر ملت را آشنا كنيد، باز نگذاريد كه آشنا نباشند به كارهائى كه كرديد، آشنا كنيد به مسائل، برايشان مطالب را بگوئيد، برويد توى خود مردم، با آنها مسائل را در ميان
صحيفه نور ج 13 صفحه 256
بگذاريد كه آن كسانى كه مثلاً گروههائى كه مىخواهند نشود اين جمهورى اسلامى، تحقق پيدا نكند اين جمهورى اسلامى، آنها ديگر حرفهايشان موثر واقع نشود.
به مردم بفهمانيد كه خدمتگزارشان هستيد
در هر صورت مثل اين ملتى كه الان ما داريم، كم نظير است، بى نظير است. بايد گفت كه در جائى الان گمان ندارم هيچ كدام از شما سراغ داشته باشيد كه يك ملتى با دولت خودش اينطور بشود، كه كارها را مشتركاً انجام بدهند. سابق كه طاغوت بود كه هر چه مىتوانستند كارشكنى مىكردند، هيچ همراهى تو كار نبود، براى اينكه مردم ديده بودند كه دولت به فكر آنها نيست، شما بايد آنطورى كه به حسب واقع هم همين طور است به مردم حالى كنيد كه ما براى خدمت آمديم، ادارات براى خدمت آمدند، مردم با دل راحت بيايند تو ادارات، من آن تلخىهايى كه در زمان سابق بود، در زمان رضاخان بود، بعدش هم درزمان اين، آنوقت آن تلخىها را زمان رضاخان خود من چون جوان بودم توى اين مسائل مىرفتم گاهى، كه اگر يك وقت ابتلاء به كلانترى پيدا مىشد، آنوقت براى جاهايى هم كه از اينجا مىخواستند بروند فرض كنيد به آذربايجان هم، بايد بروند كلانترى و آنجا يك ورقهاى، چيزى بگيرند، مردم وقتى مىخواستند به كلانترى بروند با يك ترس و رعب و وحشتى كانه مىخواهند به حبس بروند. اينها عادت نباشد در ادارات كه مردم وقتى مىخواهند تو اداره بروند بترسند. اين بيچاره دهاتىها سابقاً اينطور بوده، حالا خيال مىكنند باز هم اينطور است. حالا بايد ادارات به روى مردم باز باشد و با آغوش باز مردم را بپذيرند، دردهائى كه مردم دارند بگويند به آنها، بتوانند بگويند، آنها هم كوشش كنند در اينكه حل بشود مسائلشان كه مردم احساس كنند كه يك دولتى است كه مال خودشان است و براى خودشان دارند خدمت مىكنند هيچ اشكال ندارد كه وقتى ملت فهميد كه يك جمعى دارند خدمت مىكنند و خودشان هم آن قبه و بارگاههائى كه زمان سابق بود ندارند، آنها هم مثل مردم عادى دارند زندگى مىكنند، لكن شايد وضعشان خيلى هم كمتر باشد، مردم وقتى ببينند به حسب فطرتشان فطرت صحيح است، خوب به حسب فطرت، عاشق يك همچو دولتى خواهند شد. خصوصاً كه بعد از يك همچو قضايايى كه در زمان سابق بوده است اين قضاياى زمان سابق، خوب خيلى از اشخاص هست كه يادشان هست آن مسائل را. حالا بعد از آ ن قضايائى كه در زمان سابق بوده اگر ديدند يك دولتى آمده و عكس آن مسائل الان هست، همه خدمت است، همهاش اين است كه مىخواهند روح مردم آرامش داشته باشد مىخواهند مردم به چيزهائى كه احتياج دارند برسند در همه جهات هم در جهت فرهنگى، هم در جهت اقتصادى، از همه جهاتى كه دارند. وقتى مردم احساس اين مطلب را بكنند كه يك دولتى است كه از خودشان بوده است و همچو نبوده است كه فلان الملك و فلان الدوله نمىدانم و فلان السلطنه باشند، اينطور نبوده. الان يك اشخاصى هستند مثل خودشان عادى، وقتى هم در تلويزيون مىبينند كه اين وزير كذاست، هم در پيش من هم گاهى بعضى بچهها كه هستند مىگويند نگاه كنيد با چه جور هيكلى مىآيد كه اين با وزارت چطور، اينها باز در ذهنشان اين است كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 257
وزير بايد يك يال و كوپالى داشته باشد، به عملشان كارى ندارند، به صورتشان كه آنوقت با آن بساط مىآمدند و مردم مىديدند اينها را، خيال مىكنند حالا هم بايد آنطور باشد، الان بايد وضعش يك وضعى باشد غير عادى. وقتى مردم آشنا شدند با اين مسائل و ديدند - كه خدمتهاى شما را، خود شما را در تلويزيون ديدند، خدمت شما را وقتى عرضه كرديد در تلويزيون ديدند و در راديو شنيدند، قهراً پشتيبانىشان زياد مىشود.
و الان هم بحمدالله ملت پشتيبان همه هستند، پشتيبان همه ارگانهاى دولتى هستند و هم راجع به دولت و هم راجع به ارتش و همه، مردم الان از خودشان اينها را مىدانند. شما احتمال اين را مىداديد كه اگر يك جنگى پيش بيايد، همه ايران دنبال اين باشند كه كمك بكنند؟ همچو چيزى در آنوقت نبود، اگر يك چيزى پيش مىآمد از همه طرف، اگر نمىكردند يك كارى كه دولت را از بين ببرند، همراهى ديگر نمىكردند. الان مىبينيد بچه، بزرگ، پيرزن، چه، مىآورند چيزهايى كه دارند، تمام آن چيزى كه دارند مىآورند مىدهند اين را براى جنگزدهها، اين هم براى ارتش، اين هم براى چه. اينها يك چيزهاى نمونهاى است كه آنهائى كه چشم و دلشان باز است نه آنهائى كه كوردل هستند، اينها بايد ببينند، مىگويند جمهورى اسلامى عين سابق. حالا شما يك همچو چيزى در تمام طول تاريخ، الان هم در تمام دنيا يك همچو چيزى را كه مردم با روى گشاده خودشان براى لشكرشان، براى ملتشان، براى دولتشان همهشان دست به هم بدهند، عمل بكنند، جمهورى اسلامى بهتر از اين چى؟
اين يك تحول معجزه آسايى است كه شده است و اميدوارم كه محفوظ باشد
خوب، البته مشكلات هست، همه جا مشكلات هست، بايد ملاحظه بكنيد كه مشكلات مثلاً كسانى كه در دولتهائى كه در سابق انقلاب كردهاند، آن مشكلات در ايران هست؟ آنطور مشكلاتى كه بعد از، الان يك كسى كه نوشته بود از شوروى، يك كسى به من گفت، او پسرش آنجا بوده است، گفت الان هم صفهاى طولانى آنجا هست، الان هم كمبود در آنجاهست، الان هم شوروى احتياج به امريكا دارد در اينكه مثلاً ارزاقش را به او بدهد، با آن بساطى كه دارند، خوب يك همچو انقلابى كه در ايران شده است، حالا هم مىگوئيم دو سال تقريباً يك خرده كمتر يا بيشتر از آن گذشته است آيا جاى ديگرى همچون چيزى هست كه شما بگوئيد كه اينجا با سابق مثل هم است؟ آيا اينقدر خدمتى كه در اين دو سال با همه گرفتارىهائى كه هست، شده است و همه جا مشغول به تعمير، مشغول به باز سازى، مشغول به خدمت هستند و همه ملت كمك مىكنند آيا جاى ديگر همچو چيزى سراغ دارند تا بيايند بگويند كه اينجا با زمان شاه...؟ خوب بايد يعنى اينقدر انسان بىانصاف باشد كه بگويد كه حالا با زمان شاه فرق نكرده است. حالا آزاديش را ملاحظه مىكنى، خوب، هر كه هر نامربوطى مىخواهد مىگويد، آزاد هم هست، دارد مىگويد هر كه هر نامربوطى مىخواهد، مىگويد، آزاد هم هست، دارد مىگويد، هر كه هر نامربوطى مىخواهد، تو خيابان فرياد مىزد كه مىزد، آن آزادى غلط الان هستش. وليكن خوب، كدام وقت در زمان شاه سابق شما يك كدامتان، يك قدم مىتوانستيد خلاف بگوئيد؟ همه دست به سينه ايستاده بوديد يا نه، اگر خيلى هم مردم خوبى بوديد،
صحيفه نور ج 13 صفحه 258
كنج خانههايتان بوديد، كارى به كارى نداشتيد، يا يك كلياتى يك وقتى فرض كنيد در يك روزنامهاى يا در نوشتهاى مىگفتيد، حالا داريد شما يك وضع آزادى، يك وضع خوبى داريد رفتار مىكنيد بهتر از آزادى ما چه داريم؟ آنوقت همه چيزمان بسته به غير بود، حالا بسته به غير نيستيم ما. البته، همه عالم، يك احتياجاتى دنيا به هم دارد، اين وابستگى نيست، مثلاً ما احتياج داريم كه گندم بخريم، پول مىدهيم گندم مىخريم مثل يك آدمى كه به نانوايى احتياج دارد، اينها اسمشان وابستگى نيست، وابستگى اين بود كه زمان شاه بود والا خوب، شوروى هم از امريكا احتياجش را مىخرد اما وابسته به امريكا نيست. امريكا هم احتياج دارد به يك جائى كه از آنجا يك چيز، از ژاپن مثلاً چيز وارد بكند. مبادلات تجارتى اسمش وابستگى نيست، وابستگى آن بود كه ما در زمان شاه داشتيم كه همه چيزمان را بايد آنها بياند اداره بكنند، مستشار بيايد و لشكر ما را آنطور بكند كه كردند و آنطور خرابكارى. اين مبادلات و باب خريد و فروش كه متقابل يك اشخاصى با هم خريد و فروش دارند اين وابستگى اسمش نيست. الان ايران وابسته به هيچ جا نيست و اين بهترين چيزى است كه جمهورى اسلامى آورده است و آزادى هم هست
بنابراين اينكه نق نق مىزنند نه اين است كه واقعاً آنها عقيدهشان اين است كه خير، دولت، يك دولت چيزى نيست يا فرض كنيد كه يك گرفتارى الان هست و ما پس، وابستگىهائى داريم و ما آزادى نداريم و اين حرفها، اينجور نيست، اينها كار شكنى است از اشخاصى كه اشتباه مىكنند، اگر مردم صحيحى باشند، اين هم براى اين است كه شما حرفهايتان را نزديد و مسائلى را كه داشتيد نگفتيد و يا اين است كه يك اشخاص مغرضى هستند كه آن اشخاص مغرض را با هيچ جور نمىشود درستش كرد، اينها اشخاصى هستند كه مىخواستند مثلاً چه بشود، خيال مىكردند كه وقتى جمهورى اسلامى شد آنها هم بايد بيايند، آن كه اصلا نه به اسلامش اعتقاد دارد و نه به جمهورى اسلامى اعتقاد دارد، آن بايد بيايد اداره مملكت را بكند، حالا ديده نمىشود اينطورى، آن نقش را مىزند، نمىشود كه ما بگوئيم كه آن آدمى كه سر تا ته بنايش بر اين بوده است كه بيايد يك مثلاً وزارتى را بگيرد يا مثلاً اصلا دولت را تشكيل بدهد، حالا دستش كنار است و خودش هم فرارى هست، نمىشود بگوئيم بيا نق نزن، او نق خواهد زد.
بنابراين يك مقداريش تقصير خود ماهاست وآن اينكه تمام كارهايى كه كرده نمىگوييم و اينكه اين ارگانهائى كه در همه اطراف مملكت هست نرسيديم به اينكه اصلاحشان بكنيم، اشكالاتى در آنجا هست، هيچ اشكال ندارد كه در دادگاهها، در كميتهها، در اينطور موارد در بين مثلاً اين پاسدارها با اينكه خيلى مردم خوبى هستند لكن ممكن است يك اشخاصى وارد شده باشد به اسم پاسدارى و اينها و فساد بكند، يا در دادگاهها وارد شده باشد يك كسى و فساد بكند. در صدر اسلام هم بعضى اشخاص وارد مىشدند اشتباهى توى چيز اسلام و فسادكارى مىكردند. اينها را بايد البته رسيدگى بشود و بايد همه امورى كه نقايصى كه هست و زياد هم البته هست اين نقايص بايد با بررسىها، با اين رسيدن به اينطور موارد بايد بررسى بشود و درست بشود كه اين نقايص هم كه اشكال
صحيفه نور ج 13 صفحه 259
دارند به آن، مثلاً به دادگاهها گاهى، يا به زندانها، يا به جاهاى ديگر رسيدگى مىخواهد كه درست بشود كه ببينيم چه جورى است و اصلاحش بكنيم و اميدوارم كه اصلاح هم بشوند.
و اين جمهورى اسلامى انشاء الله با آن معناى واقعى و محتواى حقيقىاش تحقق پيدا بكند و اين تحولى كه الان در ايران پيدا بشود اصلا نظير ندارد اين تحول، كه در ظرف مدت كوتاهى، يك ملتى كه توى فسادها داشت زندگى مىكرد يكدفعه متحول شدند به اينكه داوطلب شدند براى جنگ، داوطلب شدند براى شهادت و خوشحالى مىكنند، گريه مىكنند بعضىها كه ما را اجازه نمىدهند برويم، شما يك كارى بكنيد اجازه بدهند، اين يك تحول معجزهآسايى است كه شده است و اميدوارم كه اين تحول محفوظ باشد و مادامى كه محفوظ باشد آسيب نمىبيند اينجا. و فرض كنيد كه دخالت نظامى هم بكنند، هر كارى بكنند آسيب نمىبينند من دست آخرش را مىگيرم كه خير آسيب هم ببينند و ما هم همهمان را از بين خداى نخواسته ببرند، لكن ما تكليفمان را عملكرديم.
ما مسلمان هستيم، ما مسؤوليم پيش خدا
ما مسلمان هستيم، ما مسؤوليم پيش خدا، ما امروز كه كشور دستمان افتاد و شما آقايان داريد ادارهاش مىكنيد مسؤوليد پيش خدا، اينطور خيال نكنيد كه ما حالا هر كارى بكنيم شده است نه، همه كارهاى شما در محضر خدا و مسؤوليد و از شما سؤال مىشود، از الفاظتان سؤال مىشود، از آن چيزهايى كه عمل مىكنيد سؤال مىشود، همهاش سؤال شدنى است.
و اگر چنانچه ما هم فرض بكنيم اينكه، فرضى است غير صحيح اما فرض هم بكنيم كه ما نابود بشويم اما، ما در راه يك حقيقتى نابود شديم و نابودى نيست اين، اين بود است و اين همچو است كه اگر يك همچو چيزى در ايران فرض كنيد واقع بشود، دنيا را به تزلزل و چيز مىاندازد و زندگى براى دنيا حاصل مىشود. بنابراين هيچ خوفى ما از اين مسائل نداشتيم و هيچ وقت هم از جنگ و نمىدانم از اين ارعابهائى كه اينها مىكنند ما نبايد بترسيم. چرا بترسيم؟ براى اينكه ما تكليف داريم عمل مىكنيم و ما حقيم. وقتى كه حق هستيم چرا بايد بترسيم؟ همان كلمهاى كه حضرت على بن حسين به پدرشان عرض كردند بعد از اينكه فرمود كه خير كشته خواهيد شد و چطور، فرمود كه ما بحق نيستيم مگر؟ گفتند چرا ما بحقيم. گفت پس چرا بترسيم، ديگر ترسى نداريم ما. مسأله اينطورى است. انشاء الله اميدوارم همه موفق باشيد و هم كارهاى خودتان را زير نظر خودتان بگيريد كه كارهايتان در نظر خدا هست و اعمالتان ثبت مىشود و هم اداره خودتان را كه شما متكفل اداره آن هستيد. اشخاص را، اشخاص صحيح در آنجا باشد، يك وقت اشخاص فاسد در آنجا نباشد كه بخواهد فسادكارى بكند و اگر اشخاص غير صحيح هستند، موعظه كنيد، چه بكنيد، اگر ديديد قابل اصلاح نيستند كنارشان بگذاريد، اشخاص صحيح پيدا بكنيد.
و اميدوارم كه همه كارها اصلاح بشود و با موفقيت پيش برويم و اين گرفتارىها انشاء الله بكلى رفع بشود.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 260
تاريخ: 16/10/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجويان خارج از كشور و سفرا و كارداران دولت جمهورى اسلامى
اعمال شما در خارج بايد طورى باشد كه صادر كننده انقلاب باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
من سلامت همه آقايانى كه از خارج به كشور خودتان آمديد، چه اعضاى سفارتخانهها و سفرا و چه دانشجويان عزيز خارج كشور، از خداى تبارك و تعالى خواستارم. من گمان مىكنم كه تكليف شما آقايان كه در خارج هستيد و در سفارتخانههاى اسلامى ايران در بيرون از كشور هستيد و همين طور جوانان عزيز ما كه در خارج كشور هستند، مشكلتر است تكليفتان از ما كه در داخل هستيم. براى اينكه ملت ما وضع اسلام و جهات اسلامى را مىدانند و اگر فرض كنيد يك گروهى يا يك شخصى بر خلاف اسلام رفتار كند، آنها آن شخص را، آن گروه را محكوم مىكنند، و اما شما در محيطهائى هستيد كه آن محيطها مثل غرب، مثل جاهائى كه ملتها اسلامى نيستند يا اگر اسلامى باشند توجه به مسائل، باز آنطور كه بايد پيدا نكردند، اگر چنانچه شما شخصاً يا سفارتخانههايتان وضعش يك وضعى باشد كه با اسلام درست جور نيايد، در آنجا خواهند گفت كه اسلام همين است. اگر بنا باشد كه سفارتخانههاى ما در خارج از كشور به همان وضع طاغوتى يا نزديك به وضع طاغوتى باشند، معنايش اين است كه باز اسلام در سفارتخانه نرفته است. مع الاسف تا آنجا كه به من در طول اين مدت اطلاع دادند (كه اخيراً را درست نمىدانم) سفارتخانههاى ما، سفارتخانههاى اسلامى كه بايد باشد نيست، چه در مكانها و چه در كيفيت مستخدمينى كه آنجا هستند و خصوصاً مستخدمين زن و چه در ساير جهاتى كه هست، باز احساس درست نشده است كه جمهورى اسلامى يعنى چه. بعض از سفرائى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به دربار سلاطين بزرگ آنوقت فرستاده بودند اينها وقتى وارد شدند با شمشير خودشان آن پارچهاى كه حرير بود زدند كنار. اين شكستن آن دماغ فرعونى سلاطين آن زمان بود. مطلب به نظر ساده مىآيد لكن مسأله اينطور نيست. اينها كه رفتند، يك اعراب سادهاى بودند، متعهد به اسلام بودند، از اول خواستند بفهمانند كه وضع ما چى است و ما برخوردار از چه مكتبى هستيم و اينطور جلال و جمال و دستگاه به ما تاثيرى نمىكند. بسيارى هستند كه وقتى كه يك شخصيت خيلى به نظر خودشان عالى را ديدند، دست و پايشان را گم مىكردند و مىكنند خصوصاً در زمان قدرتهاى بزرگ و در اين نيم قرنى كه ما مبتلا بوديم، جلوى او هم همين طور. يك حكومت
صحيفه نور ج 13 صفحه 261
وقتى كه مىآمد در يك محلى، اين حكومت مثل يك شاه با مردم عمل مىكرد، مردم را هيچ به حساب نمىآورد و من خودم شاهد اين معنا بودم كه يك حاكمى كه براى گلپايگان آمده بود و خمين هم آنوقت جزء گلپايگان بود، اين در حضور تجارى كه آمده بودند براى آنجا ملاقاتش، آن بزرگتر فرد تاجر را گفت ببريد ببنديد به چوب. من شاهد بودم كه بچه بودم شاهد بودم كه يك نفر مرد متدين محترمى كه در بازار رئيس تجار بود، اين شخص فاسد اينطور با او عمل كرد كه در حضور جمع پايش را بستند به فلك و چوب زدند به او. اين كارها را مىكردند و همين طور گاهى اين كار را مىكردند كه وقتى كه يك محترمى مىرفت، يك عالمى مثلاً مىرفت ملاقات مىكرد با آنها، در حضور آن عالم يك بيچاره ديگرى را مىآوردند به چوب مىبستند براى اينكه بفهمانند تو بايد اطاعت بكنى. و از آنوقت يك همچو وضعى بود و از اين بدتر. اين عملى كه سفير يا سفراى حضرت رسول انجام دادند، يك عمل ساده بزرگى بود. از اول، شخصيت آن فرعون را از اول شكستند. مرحوم مدرس هم اين عادت را داشت توى حياطش يك فرشى انداخته بود و آنجا مىنشست، قليان هم وقتى مىخواست، پا مىشد خودش شروعكرد درست كردن، در اين خلال فرمانفرما وارد مىشد فرمانفرماى آنوقت را شما شايد نمىدانيد چه مسألهاى بود ايشان مىگفت كه، قليان را دستش مىداد مىگفت كه شما آبش را بريز تا من آتشش را درست كنم. فرمانفرما شكست مىخورد، تحت تأثير همچو واقع مىشد كه مدرس به او گفت و تو آب قليان را بريز و ادارش مىكرد كه آب قليان را بريزد و من خودم آتش را درست مىكنم تا قليان درست بشود. اين براى اين بود كه برخورد با اين مغزهاى فاسد گاهى بايد طورى باشد كه از اول طمع نكنند به آن طرف، اگر چنانچه با تواضع و خضوع و آنطورى كه آن وقتها متداول بود رفتار مىكردند، او طمع مىكرد كه اگر چنانچه مطلبى دارد تحميل كند، اما وقتى برخورد يك برخورد اينطورى بود، ساده و لكن كوبنده، ديگر نمىتوانست به او تحميل كند مطلبى را. شما در خارج كه هستيد برخورد داريد با سفراى آنجا، باوزراى خارجه آنجا، با همه اينها برخورد داريد، اگر بنا باشد كه شما وقتى كه مىخواهيد در وزارت خارجه برويد خودتان را گم كنيد، خيال كنيد كه حالا در يك محضر كذا، وزير خارجه امريكا، وزير خارجه شوروى، لكن بايد شما توجه داشته باشيد كه شما سفير مملكت اسلامى هستيد كه از همه اين قدرتها، قدرتش بالاتر است و از همه اين شريفها (اگر آنها شرافتى داشته باشند) شرافتش بالاتر است و شما بايد حيثيت خودتان را از اول حفظ كنيد و از مسائل مهمى كه شماها مثل ماها مؤظف به آن هستيد اين است كه با عمل خودتان در آنجا، سلوكتان با كارمندان با وضعيت اصل سفارتخانه و وضع سفارتخانه طورى باشد و طورى بكنيد كه با همين عمل به تدريج انقلاب شما صادر بشود به آن كشورى كه در آن هستيد. مسائل اخلاقى، يك مسائلى است كه وقتى كه يك كسى مقيد به آن بود و دنبالش بود، اين سرايت مىكند، و مردم به حسب طبيعتشان، به حسب فطرتشان فطرتها سالم است منتها تربيتها ضايع مىكند فطرتها را
صحيفه نور ج 13 صفحه 262
با اخلاق و تبليغات اسلامى بنيادهاى طاغوتى و غربى را در هم بكوبيد
شما بايد با خيال كنيد خودتان كه در يك مملكتى وارد شديد و مىخواهيد اين مملكت را مثل مملكت خودتان تربيت كنيد و مىخواهيد اسلام را در آنجا هم صادر كنيد. صدور اسلام به اين است كه اخلاق اسلامى، آداب اسلامى، اعمال اسلامى، آنجا طورى باشد كه مردم توجه به آن بكنند. و از امور مهمه داشتن يك نشريه در هر سفارتخانه هست، نشريه، نه مثل نشريههاى زمان طاغوت. نشريه، يك نشريه اخلاقى اسلامى و در آن درج بشود مسائلى كه در ايران گذشته است. شما مىبينيد كه الان در همه جاى دنيا تقريباً به ضد جمهورى اسلامى تبليغات مىشود. تبليغات همه جانبه، چه دستگاههاى تبليغات غرب با همه وابستگان و چه دستگاه تبليغات شرق با همه وابستگانشان، اين براى اين است كه اينها از جمهورى اسلامى وحشتزده شدهاند، علاوه بر اينكه منافعشان در خود ايران از دست رفته است و انشاء الله تا ابد از دست خواهد رفت علاوه بر اين، خوف اين را دارند كه اين مطلب سرايت كند و اين نهضت و انقلاب سرايت كند به خارج و صادر بشود در مملكتهاى ديگرى و آنها هم بعد از فهم اين معنا كه اسلام بايد در آن محل باشد، اسلام وضعش چطور است، اين را هم مىترسند كه نبادا آنجا هم مثل ايران بشود و آن دستگاههاى طاغوتىشان كم كم رو به زوال باشد و انشاء الله هست رو به زوال. شما بايد، شما بايد به هر سفارتخانهاى كه داريد، به جاى آن خرجهاى طاغوتى كه در آنوقت مىشد، آن مهمانىهاى طاغوتى كه همهاش بر خلاف اخلاق اسلامى بود و آن خرجهاى ديگرى كه خود شما هم مىدانيد كه در آنجاها مىشد، آن مخارج را صرف تبليغات بكنيد و به دنيا بفهمانيد كه اسلام چطور است و مملكت ما چه وضعى دارد. در مقابل همه تبليغاتى كه مىشود، از هر جور تبليغى كه مىشود، جواب بدهيد و آشنا كنيد ممالك ديگر راكشورهاى ديگر را به آن چيزى كه در ايران هست و آنطورى كه در ايران مىگذرد. آشنا كنيد مردم را به اسلام و به نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى. خوف اينكه ما اگر ساده رفتار كنيم آنها با آن، سفارتخانه آنها با آن وضعى كه دارد، ما در نظر آنها تحقير مىشويم، اين خوف را خودتان راه ندهيد، بلكه شما با عملتان تحقير كنيد آنطور بناها و بنيادهاى ظلم و طاغوتى را. شما گمان نكيند كه اگر چنانچه به طور ساده عمل بكنيد و سفارتخانه شما يك امر، يك جاى سادهاى باشد، يك مركزى باشد كه از آنجا علم و دانش و اخلاق صادر بشود، شما تحقير خواهيد شد. خير، اين حرف، حرف غربزدههاست كه خيال مىكنند كه ما اگر مثل غرب نباشيم، ما تحقير مىشويم. ما الان بنا داريم كه مثل غرب نباشيم و بنا داريم وابسته نباشيم و بنا داريم مستقل باشيم و آزاد باشيم و الان مىبينيد كه آنهائى كه، ملتهايى كه تحت تأثير تبليغات امريكا و شوروى و ساير اذناب آنها واقع نشدند، همه آنها به نظر اعجاب و عظمت به شما نگاه مىكنند. عظمت انسان به لباس و كلاه و اتومبيل و - نمىدانم پارك و امثال ذلك نيست. انسان يك حقيقتى است كه آن حقيقت اگر بروز بكند شرافتمند است، عظمت دارد. شما مىبينيد كه بزرگترين افراد بشر انبيا بودند و سادهترين از همه هم آنها بودند. در عين حالى كه بزرگتر از همه بودند و همه آنها را به بزرگى مىشناختند در عين حال سادهترين افراد بودند در وضع زندگىشان تمام انبيا اينطور
صحيفه نور ج 13 صفحه 263
بودند و تاريخ همه آنها را نشان مىدهد كه با وضع بسيار سادهاى عمل مى كردند. در صدر اسلام آن امر بسيار روشن است كه چه جور وضع داشتند، حكومتها چه وضعى داشتند و امراى ارتش چه وضعى داشتند و خود اشخاصى كه در رأس بودند با مردم چه وضعى داشتند. در عين حالى كه وضعشان آنطور بود كه وقتى يك كسى از خارج مىآمد در مسجد رسول الله و اين افراد نشسته بودند، شناخت كه كدام يكى اينها رسول الله هستند، سؤال مىكرد كه كدام يكى هستيد؟ براى اينكه نه بالايى بود، نه پائينى بود، دور مىنشستند. اگر حصيرى هم بود يا بوريائى بود من نمىدانم لكن اين فرشهايى كه شما خيال كنيد، حتى اين فرشى كه شما زيرتان انداختيد نبوده است. آنوقت دور همنشستند وليكن عظمتشان، عظمتى بود كه دنيا را تحت تأثير قرار داد. عظمت انسان به روحيت روح انسان است. عظمت انسان به اخلاق و رفتار و كردار انسان است، نه به اينكه اتومبيلش سيستم كذا باشد، نه به اينكه گارد داشته باشد، نه به اينكه خدمه داشته باشد. اينها عظمت انسان نيست، اينها انسان را منحط مىكند از آن مقامى كه دارد.
انسان بايد تزكيه و تربيت اسلامى را اول از خودش شروع كند
شما آقايانى كه در سفارتخانهها هستيد مؤظفيد عقلاً و شرعاً به اينكه هر چه سادهتر، سفارتخانههاتان هر چه سادهتر باشد و كيفيت معاشرتتان با آن اشخاصى كه كارمند هستند در آنجا و به اصطلاح شما زير دست گفته مىشوند، برادرانه باشد و در عين حالى كه آنها بايد از شما بپذيرند مطالبى كه مىگوئيد، لكن برادرانه بايد باشد و همين طور وضع مهمانىهايتان، وضع گذران خودتان، وضع كسانى كه در آنجا كار مىكنند آنها بايد يك وضع متحول بشود به يك وضع اسلامى كه هر كس مىآيد در آنجا اسلام را در آنجا عملاً ببيند. ما هر چه فرياد بزنيم كه ما اسلامى هستيم و جمهورى اسلامى هستيم، لكن وقتى ببينند ما را كه در عمل غير او هستيم، از ما ديگر باور نمىكنند. وقتى مىتوانند باور كنند از ما كه مائى كه مىگوئيم جمهورى اسلامى هستيم، عملمان هم آنطور باشد، عمل طاغوتى نباشد و قول، قول اسلامى، عمل اسلامى باشد و خود رفتار، اسلامى باشد، گفتار اسلامى باشد تا صادر بشود اين جمهورى اسلامى در ساير كشورها. صدور با سرنيزه صدور نيست، صدور بازور صدور نيست، صدور آنوقتى است كه اسلام، حقايق اسلام، اخلاق اسلامى، اخلاق انسانى در اينجاها رشد پيدا بكند و شما مؤظف به اين معنا هستيد و بايد اين كار را انجام بدهيد كه هم در عمل و هم در نوشتههائى كه در آنجا منتشر مىكنيد بايد بكنيد و مجله داشته باشيد و آن مجله يك مجلهاى باشد كه هم در عكسهايى كه در آن هست و هم در مسائلى كه در آنجا طرح مىشود همهاش مؤافق باشد با جمهورى اسلامى تا به واسطه تبليغات اسلام نفوذ كند در آنجا، و اين را بدانيد كه اگر چنانچه شما تبليغات بكنيد و همين طور دانشجوهاى عزيز ما در آنجا كوشش كنند در اينكه در هر جا كه هستند و با هرطايفهاى كه برخورد مىكنند مسائل ايران را، مسائل اسلامى ايران را در آنجا طرح بكنند و آن چيزهائى كه در مجلات خارج، در روزنامههاى خارج در هر جا نوشته مىشود، آنها را يكى يكى براى
صحيفه نور ج 13 صفحه 264
آنها تحليل كنند و دروغ آن چيزها را بر آنها ثابت بكنند.
عمده مسأله اين است كه ما فهميده باشيم در قلبمان كه ما مىخواهيم جمهورىمان اسلامى باشد. بايد همانطورى كه با زبان مىگوئيم، قلب ما معتقد شده باشد به اينكه ما مىخواهيم اسلام باشد. ما مىخواهيم اسلام باشد ديگر با تمام اعوجاجات بايد مبارزه بكند انسان، اول از خودش شروع كند ببيند خودش چه اعوجاجاتى دارد. هر انسان لامحاله در خودش نقصهايى مىبيند، كم است كسى كه نقص نبيند در خودش و اگر كسى نقص در خودش نمىبيند، اين خودش يك نقصى است كه دارد. انسان بايد تربيت بشود، بايد به تزكيه تربيت بشود. و انسان از خودش بايد شروع بكند، از خانواده خودش بايد شروع كند. و شما خودتان، خانوادههايتان، خودتان همه شروع كنيد تا به خارج برسد. دانشجويان ما بايد خودشان اول توجه بكنند كه رفتار خودشان، كردار خودشان، گفتار خودشان همه اينها منطبق با موازين اسلامى و اخلاقى باشد تا اينكه اگر مردم را دعوت كرديد به اسلام و بايد هم دعوت بكنيد، حرف شما مخالف با عمل شما نباشد. خودتان يك وضعى نداشته باشيد كه وقتى بگوئيد، مسخره كنند كه آقا خودش فلان است و ما را دعوت به چه مىكند.