-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 114
تاريخ: 14/7/59
تلگراف تسليت امام خمينى به حجت الاسلام اشتيانى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج ميرزا محمد باقر آشتيانى دامت بركاته
خبر ضايعه تأسف انگيز رحلت مرحوم آيت الله آقاى حاج ميرزا محمود آشتيانى رضوان الله عليه، موجب تأسف و تأثر گرديد. زحمات آن مرحوم در خدمت به فقه اسلام و تأليفات ارزنده معظمله خدمتى بزرگ و جاودانى به حوزههاى علميه است. از خداوند تعالى رحمت براى آن بزرگوار عظيمالشان و صبر و شكيبائى براى فاميل معظم و خصوص جنابعالى خواستار است.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 115
تاريخ: 16/7/59
بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از جوانات مبارز عراقى
بسم الله الرحمن الرحيم
و قاتلوا المشركين كافه
انشاء الله خداوند تبارك و تعالى به شما قدرت بدهد و اين شخص كثيف را از مملكت خودتان دور كنيد. خداوند با شماست و شما پيروز هستيد و اين حكومت رفتنى است، انشاء الله.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 116
تاريخ: 17/7/59
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران خارجى
سؤال: شما راجع به جنگ چه فكر مىكنيد و نظرتان درباره اين جنگ و آينده آن چيست؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم - اولاً ما به تبع اسلام با جنگ هميشه مخالفيم و ميل داريم كه بين همه كشورها آرامش و صلح باشد لكن اگر جنگ را بر ما تحميل كنند، ما تمام ملتمان جنگجو است و با تمام قوا مقابله مىكنيم ولو اينكه همه ابرقدرتها هم دنبال او باشد، براى اينكه ما شهادت را يك فوز عظيم مىدانيم و ملت ما هم شهادت را به جان و دل قبول مىكند و از جنگ نخواهيم هراسيد و مرد جنگ هستيم لكن مايل نيستيم به اينكه جنگ واقع بشود. الان دولت دست نشانده و جنايتكار عراق به شهرهاى ما و مردم عادى حمله كرده و ديشب نيز در دزفول حمله كردند و با موشكهاى خودشان بسيارى از مردم را كشتند ولى ما مواضع نظامى آنها را خواهيم زد و آتيه جنگ با ماست. براى اينكه ما تمام ملت همراهمان است و صدام ملت خودش بر ضد خودش است و حتى ارتش خودش هم متزلزل است و خواهند در اين جنگ باخت و بعثىها انشاءالله از عراق خواهند رفت و يك دولت اسلامى در آنجا خواهد آمد و ما با كمال قدرت دفاع از خودمان خواهيم كرد و كشور عراق را نجات خواهيم داد از دست اين جنايتكارانى كه نوكر ابرقدرتها هستند و ما باكى از اينكه ابر قدرتها به آنها پشتيبانى مىكنند نداريم و اميدواريم كه همانطور كه شاه مخلوع را با دست خالى از بين برديم و دست ابرقدرتها را از كشورمان قطع كرديم اين شخص هم كه جنايتكارتر از شاه معدوم است از بين ببريم، كشور و ملت عراق را كه برادر ما هستند آزاد كنيم تا خود كشور عراق و ملت بر سرنوشت خودش حكومت كند و حكومت را خودش تعيين كند. و ما برنده جنگ هستيم و هيچ ترديدى در اين نيست و به فرض اينكه ما هم كشته بشويم و ملت ما در حال جنگ هستند و شهادت را با دل و جان مىپذيرند و من اميدوارم كه با خداى تبارك و تعالى باشيم و خداى تبارك و تعالى با ماست انشاء الله.
امام تأكيد فرمودند: اخبار را همانطور كه هست به ممالك و كشورهاى خودتان گزارش بدهيد. ما نمىخواهيم هيچ طرف ما باشيد، همين طور كه الان مملكت را مىبينيد آنطور گزارش بدهيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 117
تاريخ: 20/7/59
فرمان امام خمينى در مورد هماهنگى نيروهاى مسلح جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
نظر به موقعيت استثنائى دفاع از كشور اسلامى و حساسيت فوق العاده آن، تا موقعى كه جنگ افروزان به كار تجاوزگرانه خود ادامه مىدهند، مراتب زير اخطار و مقرر مىشود :
1- كليه امور مربوط به جنگ، در تحت نظر شوراى عالى دفاع به اضافه يك نفر از نمايندگان از قبل مجلس شوراى اسلامى بايد اداره شود و اين شورا مؤظف است تمام قواى مسلح را هماهنگ نمايد و هيچ گروه يا شخصى، تخلف از او امر شوراى مذكور نبايد بكند و در غياب آقاى خامنهاى و آقاى چمران، دو نفر از نمايندگان كه يكى از آنها رئيس مجلس شوراى اسلامى است، بايد در شورا شركت نمايند.
2- در اداره مناطق جنگى كليه نيروها بايد از شوراى مذكور تبعيت نمايند و تصميمات در اين باره با شوراى مذكور است.
3- تبليغات مطلقاً چه به وسيله راديو و تلويزيون يا مطبوعات در تحت نظر شوراى مذكور بايد اجرا شود و رسانههاى گروهى و مطبوعات، حق پخش مصاحبات يا نطقها و نوشتهها را بدون مراجعه و دستور از شوراى مذكور ندارند.
4- سياست خارجى مربوط به دفاع، با شوراى مذكور است و كسان ديگر بدون اجازه حق دخالت ندارند.
5- كليه بيانيهها و نوشتهها و تبليغات و پخش اعلاميهها بدون اجازه مستقيم از شوراى مذكور جداً ممنوع است.
6- دولت مأمور جلب متخلفين و تحويل به دادگاههاى انقلاب است. 7- دادگاهها به جرائم، حسب وضع دفاعى و انقلابى مىكنند.
8- شورا مؤظف است در مناطق جنگى نمايندگانى تعيين نمايد كه بوسيله آنها امور انجام گيرد و موجب تأخير نشود.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 118
تاريخ: 21/7/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از طلاب و روحانيون مبارز عراق
بسم الله الرحمن الرحيم
اين مسائل كه براى اسلام و مسلمين پيش مىآيد و آمده است، اينها سابقهدار است، اينطور نيست كه حالا براى ما پيش آمده باشد. شما دانيد كه تاريخ اسلام مشحون بوده است از اين مجاهدت و شهادتها، از اين خون دادنها و از اين خرابكارىها به دست فجار. ائمه ما عليهم السلام هم مبتلا بودند به همين طور ليكن استقامت و خوددارى و صبر بايد كرد كه خدا با صابران است و ما با دست خالى بر اين قدرت فوقالعاده شيطانى كه همه قدرتها دنبال او بودند، غلبه كرديم و اين نبود جز اينكه ملت ما همراه باهم بودند و صبور بودند و بر مشكلات صبر مىكردند و مشكلات را با صبر و با اتكال به خداى تبارك و تعالى حل كردند. اين مشكلى كه حالا هست مشكل خيلى مهمى نيست و اين حل مىشود انشاء الله، چنانچه مشكل عراق هم حل مىشود. همان نمونههائى كه در زمان محمدرضا در ايران بود الان در عراق است و همان كارهائى كه مبدأ شد از براى اينكه اين حيثيت خودش را از دست داد و تاج و تخت غصبى را از دست بدهد، همين معنا الان در عراق است. اينها گمان مىكنند كه با سرنيزه مىشود حكومت كرد و اين يك اشتباهى است كه از براى اين قلدرها سرنيزه نمىتواند يك ملتى را خاضع كند، مىتواند يك مدتى باشد، ليكن نمىتواند هميشه بر يك ملتى حكومت كند. ملتها وقتى با هم شدند، هيچ حكومتى و هيچ قدرتى بر آنها نمىتواند غلبه كند و الان بحمدالله هم ملت ايران و هم ملت عراق قيام كردهاند و نهضت كردهاند. اميدوارم انشاء الله موفق و مؤيد باشيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 119
تاريخ: 24/7/59
پيام امام خمينى به ملت شريف و قواى مسلح عراق
بسم الله الرحمن الرحيم
اينجانب بر حسب وظيفه شرعيه و عقليه ناچارم مطالبى را به قواى مسلح و به ملت شريف و مظلوم و مسلم عراق تذكر دهم، شايد خداوند تبارك و تعالى آنان را متذكر نمايد و ملت اسلام و قرآن كريم را از شر دشمنان شهرت طلب و اربابان سود جوى آنان نجات دهد. انه على كل شىء قدير. شما اى قواى مسلح عراق! بهتر مىدانيد كه اين جنگ كه به ايران به وسيله قدرتهاى بزرگ تحميل شده است، تاكنون چه خسارتهاى جانى و مالى و حيثيتى به شما وارد نموده است. من بسيار متأسفم كه براى شهوت و شهرت طلبى، يك يا چند نفر از خدا بىخبر جوانان برومند عراق را با اغفال و اكراه و جبربه ميدان نبرد با برادران مسلم خود فرستادهاند و تاكنون چند هزار نفر از جوانانى كه بايد در خدمت اسلام، با كفار به جنگ برخيزند، در خدمت دشمنان اسلام به هلاكت كشانده و فداى اغراض شيطانى خود نمودهاند. شما اى ارتش عراق! از ما بهتر مىدانيد كه چه جوانانى را كه پشتوانه ملت شما بوده از دست دادهايد و در پيشگاه خداوند قادر عظيم و ملتهاى مسلمان جهان و ملت شريف خودتان هيچ عذرى نداريد. آيا تاكنون از خود پرسيدهايد كه با چه انگيزه، دوستان و عزيزانتان را از دست مىدهيد؟ آيا مىدانيد با خودتان و كشور اسلامى خودتان چه مىكنيد؟ و شما از ما بهتر مىدانيد كه در اين جنگ خانمانسوز چه خسارتهاى عظيم مالى به كشورتان وارد شده است. آيا مىدانيد كه ميلياردها دينار خسارت به مخازن و ساز و برگ جنگى شما وارد شده است و اينهمه به نفع ابرقدرتها و ضرر ملت شماست؟ آيا مىدانيد براى جبران ساز و برگ جنگى ميلياردها دينار ملت ستمديده شما و كشورتان بايد به ابر قدرتها بپردازند؟ و آيا مىدانيد كه آبرو و حيثيت شما در جهان و حتى نزد ملت خودتان ريخته وبه باد فنا داده شده است؟ و مىدانيد كه انگيزه اين خسارات چه بوده؟ اگر نمىدانيد ما مىدانيم، قدرتهاى بزرگ كه دستشان از مخازن بزرگ ايران كوتاه شده و سلطه و قدرتشان با همت ملت ايران و قواى مسلح آن قطع گرديده، اكنون به دست و پا افتادهاند تا با جنگ افروزى بين برادران، سلطه خود را اعاده دهند و چپاولگرى خود را از سر گيرند. و شما اى ارتش عراق! آلت دست نوكران سرسپرده ابرقدرتها و دشمنان ملتهاى ضعيف شدهايد و شما از ما بهتر اين حزب كافر بعث را مىشناسيد، صدام را از نزديك ديده و جنايات او را مشاهده كردهايد و مىدانيد كه شماها نيز از شر اين شخص در امان نيستيد. شما ديدهايد كه اين شخص با شبهه و احتمال، حتى
صحيفه نور ج 13 صفحه 120
دوستان نزديك خود را با بدترين وجه اعدام نموده. تا كى اسارت و ننگ را تحمل مىكنيد؟ تا كى شاهد كشته شدن جوانانتان و به باد رفتن مخازنتان و از دست رفتن حيثيتتان هستيد؟ برخيزيد اى غيرتمندان و اين حزب جنايتكار را در هم كوبيد و صدام و رفقاى فاجر او را به جهنم فرستيد و حكومتى اسلامى انسانى با همراهى ملت به دست آوريد و تا دير نشده است فرصت را از دست ندهيد كه اگر براى خداوند تعالى قيام كنيد خدا با شماست، همانطور كه ديديد خداوند قادر با ملت ايران كه براى رضاى او نهضت كردند بود و اكنون نيز پشتيبان آنان است. و شمااى ملت شريف و مظلوم عراق كه هر روز شاهد جنايتهاى اين حزب و سران آن بوده و هستيد! بدانيد كه اين اشخاص شهرت طلب و سر سپرده به اجانب اگر فرصتيابند، ديرى نخواهد گذشت كه اسلام و همه مظاهر آن را از بين خواهند برد و كشور اسلامى شما را به سوى كفر خواهند كشاند و مخازن شما را به اربابان خود هديه خواهند كرد و اگر فرصت به اين حزب كافر دهيد، ديرى نپايد كه قبور ائمه اسلام و مشايخ و امامان تشيع و تسنن را از بين خواهند برد. دشمن اصلى اينان اسلام و قرآن است. اينان اسلام را مخالف مرام و هواهاى نفسانى خود دانند. عفلق و اتباع او به هيچ دينى و مذهبى عقيده ندارند. بهوش باشيد و از سالوس و فريبكارى صدام بازى نخوريد كه نماز او در حرم سيدالشهدا عليهالسلام همچون نماز محمدرضا در حرم حضرت رضا عليه السلام است اين جنگ به شما ملت غيور فرصت مىدهد كه سكوت را شكسته و با فرياد الله اكبر بپاخيزيد و دشمنان اسلام و قرآن را به سزاى خودشان برسانيد. اين جوانان دانشگاهى! اى دانشجويان عزيز! به فرياد كشور و اسلام و ملت خودتان برسيد و قهرمانانه قيام كنيد كه فرج شما نزديك است و حزب خدا بر حزب شيطان غلبه مىكند. و اى عشاير دلير دجله و فرات! فرصت را از دست ندهيد و دشمن اسلام و ميهن عزيز خودتان را با قيام قهرمانانه از پاى در آوريد و دين خودتان به اسلام و قرآن مجيد را ادا كنيد كه با از دست دادن فرصت بدبختىها به شما روى خواهد آورد. و بايد همه قشرهاى ملت از قواى مسلح و دستگاههاى دولتى تا دانشگاهيان و كارگران و كارمندان و بازاريان و كشاورزان بدانند كه اعانت و كمك به اين دولت غير قانونى غاصب كافر از گناهان كبيره و مخالفت با خداى تبارك و تعالى است و كارشكنى و مخالفت عملى و قولى، در حد امكان، از واجبات الهيه است. به خداى تعالى اتكال كنيد و با وحدت كلمه نهضت كنيد كه خدا با شماست. و من به همه دولتهائى كه در اين جنگ تحميلى و يورش غير انسانى به ايران، با دولت كافر بعث همكارى مىكنند، چه همكارى تبليغاتى و چه نظامى به هر نحود كه باشد، جداً اخطار مىكنم كه علاوه بر خذلان الهى و ننگ ابدى، از جزاى عاجل به دست ملتهاى خود و ارتش نيرومند كشور اسلامى ما غافل نباشيد و خود را به هلاكت نكشيد، كه هنگام عقوبت الهى و انتقام منتقم حقيقى، هيچ يك از ابر قدرتها به فرياد شما نخواهند رسيد. تا عذاب الهى نازل نشده و راه برگشت به اسلام باز است، به خود آييد و از مخالفت با اسلام عزيز و قرآن مجيد دست برداريد. از خداوند تبارك و تعالى عظمت اسلام و مسلمين جهان را خواستار و قطع ايادى دشمنان بشريت را از سر ملت مستضعف جهان خواستار است
والسلام على من التبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 121
تاريخ: 27/7/59
پيام امام خمينى به مناسبت عيد اضحى (قربان)
بسم الله الرحمن الرحيم
مبارك بايد عيد سعيد قربان بر جميع مسلمانان جهان و بر امت پيامبر عظيمالشأن. مبارك باد اين عيد بزرگ اسلامى بر مستضعفين جهان كه در مقابل مستكبرين و اولياء طاغوت قيام نمودند. مبارك باد بر ملت عظيم اسلامى ايران كه صادقانه و دلاورانه در مقابل اولياء شيطان بپا خاستند و مبارك باد بر قواى مسلح جمهورى اسلامى و بر دليران رزمنده غرب و جنوب كه با تعهد اسلامى و فداكارى در راه خداوند تعالى به جهاد مقدس و دفاع از كشور اسلامى چون سدى آهنين ايستاده و خون آشامان حزب كثيف بعث عراق و سر سپردگان به دشمنان اسلام و بشريت را از كشور خود رانده و خواهند راند.
آن روز مبارك است براى اسلام و ملتهاى اسلامى كه دست ستمگران و خون آشامان از كشورهاى اسلامى كوتاه شود و آن روز مبارك است براى ملت شريف ما كه جمهورى اسلامى به تمام معنا در كشور اسلامى پياده شود و احكام مترقى اسلام به جاى احكام ضد انسانى برقرار گردد. اكنون، شما اين ملت اسلامى ايران! بر سر دوراهى مىباشيد، راه سعادت و افتخار ابدى در سايه پر افتخار جهاد براى خدا و دفاع از كشور اسلام و راه ذلت و ننگ ابدى، اگر خداى نخواسته در اين جهاد مقدس سستى و سردى از خود نشان دهيد و من اميد واثق دارم كه ملت ما تن به ننگ نداده و نخواهند داد و تا سقوط رژيم منحط بعث عراق از پاى ننشينند و تا ملت شريف عراق را از اختناق و جناياتى كه بر آن سايه شوم افكنده نجات ندهند، دست از جهاد مقدس بر ندارند. و شما اى جوانان برومند خوزستان و منطقه غرب و ديگر جبههها! در اين ميدان شرف پايدار باشيد و از وطن اسلامى خود با تمام كوشش و فداكارى دفاع كنيد و به خواست خداوند متعال پيروز خواهيد شد و جنود ابليس را با فضاحت تمام به عقب خواهيد راند. و شما اى قواى مسلح كه در خوزستان و مرزهاى جنگزده در مقابل كفار ايستادهايد! بهوش باشيد و هماهنگ باشيد و به دستورات شوراى دفاع عمل كنيد و از اختلاف و تفرقه بر حذر باشيد كه نصرت خدا را انشاء الله در آغوش گرفته و سر بلند و مفتخر از ميدان بيرون آييد. و اينجانب اولاً به ملت ايران هشدار مىدهم كه خود را مهيا كنند و اسلحههاى خود را آماده كنند و به حال آماده باش باشند كه اگر خداى نخواسته محتاج بسيج عمومى شد و امر به جهاد مقدس عمومى داده شد، فوراً به ميدان رفته و از دين خدا و كشور اسلامى دفاع نمايند. و ثانياً به قواى نظامى
صحيفه نور ج 13 صفحه 122
اخطار مىكنم كه با كمال جديت و بدون فوت وقت، ساز و برگ جنگى را كه بحمدالله در حد كافى در اختيار داريد در اختيار رزمندگان، چه قواى مسلح و چه ساير جوانان فداكار گذاشته و كوچكترين مسامحه را جايز ندانيد. و از شوراى دفاع خواهم كه هر روز اينجانب را از وضع جبههها مستحضر كنند و چنانچه احتياج به نيرو دارند تذكر دهند كه جوانان پر شور در سطح كشور آماده جهاد هستند و بايد فرماندهان نظامى داوطلبانى را كه در جبهه مىتوانند بىدرنگ مجهز كنند به جبهه بفرستند و نيروى زمينى را با اقسام سلاحها و آتشبارها و توپها تقويت كنند و بدانند كه مسامحه در اين امر نزد خداوند و ملت گناهى نابخشودنى است و از عواقب آن بر حذر باشند
من از خداوند تعالى رحمت براى شهداى عزيز در اين جنگ تحميلى خواستارم. اينان براى اسلام فدا شدند و در نزد خداى تعالى و در جوار رحمت واسعه او به سعادت ابدى و افتخار دائمى رسيدند و به بازماندگان آنان تبريك و تسليت عرض مىكنم. شما مسلمانان متعهد دين خود را به اسلام بزرگ و خداوند متعال اداء كرديد و راه وفادارى و فداكارى را به ما آموختيد. خداوند تعالى ما را به شما ملحق كند و از اين فيض عظيم محروم نفرمايد و اخيراً تأكيد مىكنم كه پايدارى در اين امر حياتى و شدت عمل موجب افتخار جوانان ماست.
از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و پيروزى مجاهدين در راه خدا را خواستار است.
والسلام على من التبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 123
تاريخ: 28/7/59
بيانات امام خمينى در جمع سفراى كشورهاى اسلامى
اسلام يك دين عبادى سياسى است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما در روزى مجتمع هستيم در اين محل حقير كه انبوه مسلمين از سراسر كشورهاى اسلامى در مكه معظمه مجتمع هستند اين اجتماع دينى سياسى. اسلام يك دين عبادى سياسى است كه در امور سياسىاش عبادت منضم است و در امور عبادىاش سياست. اين مجتمعاتى كه اسلام براى مسلمين به طور سهولت تهيه فرموده است، در سال يك دفعه فريضه فرموده است بر كسانى كه استطاعت دارند كه مجتمع بشوند درمكه معظمه و در مواقف شريفه و براى همه مسلمين مستحب است كه مستطيع هم كه نباشند اين عبادت الهى را بجا بياورند و نكته مهم اين اجتماعات اين است كه مسلمين با هم در يك محيط دور از تشريفات، يك محيطى كه همه آن جهات شخصياتها را ريخته و با يك كفن و با دو ثوبه مختصر در اين مواقف حاضر شوند و مهم اين است كه آن چيزهائى كه در بلاد مسلمين در طول سال گذشته است به اطلاع هم برسانند و براى رفع اشكالات مسلمين فكر بكنند و اجتماع بزرگ ميليونى اسلامى در حجاز براى همين نكته است در عين حالى كه عبادت است. و مع الاسف ما مسلمانها كه از اسلام دور افتادهايم و از حقايق اسلامى منزوى شدهايم در اين فكر ابداً نيستيم كه اولاً كسانى كه مىتوانند بروند، بروند مشرف شوند در خانه خدا و كسانى كه اصحاب تفكر هستند، نويسنده هستند، روشنفكر هستند و عالم هستند، در آن محيط مجتمع بشوند و مشكلات مسلمين را در تمام جهان بررسى كنند و آنچه كه مىتوانند حل كنند. ما الان از تشرف مكه و حج بيت الله جز اينكه يك دسته اشخاص عامى مردم، عامه مردم در آنجا مجتمع بشوند و اشخاص مؤثرى كه مىتوانند، از حكومتها، از بزرگان قوم در آنجا مىتوانند مجتمع بشوند و مسائل اسلام را و مسائل مسلمين را و مسائل سياسى و اجتماعى مسلمين را بررسى كنند، مع الاسف اين امر مغفول عنه است و در عين حال كه بايد در آنجا بررسى مشكلات را بكنند بر مشكلات افزوده مىشود. مشكلات مسلمين زياد است، لكن مشكل بزرگ مسلمين اين است كه قرآن كريم را كنار گذاشتهاند و تحت لواى ديگران در آمدهاند. قرآن كريم كه مىفرمايد كه واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقواً ما اگر همين يك آيه را، مسلمين اگر همين يك آيه را عمل به آن بكنند تمام اشكالات اجتماعى و سياسى و اقتصادى و همه چيزشان بدون تشبث به غير رفع مىشود. اسلام براى مردم در هر ناحيه يك امور سياسى عبادى قرار داده
صحيفه نور ج 13 صفحه 124
است. اين اجتماعات در تمام كشورهاى مسلمين و در هر شهر و ده و روستا، اينها يك امور اجتماعى - سياسى است كه اهل بلد در مساجد مجتمع بشوند و مشكلات خودشان را نسبت به آن بلد حل بكنند و نماز جمعه يك عبادت سياسى و اجتماعى است كه در هر هفته مردم اجتماعات زياد بكنند و مسائلشان را حل بكنند در آنجا و اجتماع كعبه بزرگترين اجتماعى است كه هيچ دولتى نمىتواند خودش اين اجتماع را ايجاد كند و خداى تبارك و تعالى همچو كرده است كه مسلمين بدون يك مزاحمتها و زحمتهائى و بدون يك خرجهائى كه بر دولت باشد، مجتمع مىشوند در آنجا و مع الاسف استفاده از آن نمىشود.
بردولتهاى اسلامى واجب است كه با دولت عراق مقاتله كنند
ما الان در يك روزى مجتمع هستيم كه دولت صدام، دولت غاصب صدام بدون يك عذر موجهى در بين تمام دول عالم، بدون اطلاع و بدون سابقه با دريا و هوا وزمين هجوم كرد بر ايران و به خيال خودش خواست كه كشورگيرى كند و خلافت مسلمين را يك آدمى كه به اسلام اعتقاد ندارد، رياست مسلمين را به دست بگيرد. و معالاسف در عين حالى كه در قرآن كريم است كه اگر دو طايفهاى از مسلمين با هم اختلاف كردند شما مصالحه بدهيد بين آنها را و اگر چنانچه يكى از آنها باغى باشند و طاغى باشند، با او قتال كنيد تا اينكه سر نهد به احكام خدا. كدام يك از كشورهاى اسلامى بررسى كردند در اينكه طاغى و باغى كيست و آن كسى كه هجوم كرده است كيست تا اينكه همه به امر خدا با او مقاتله كنند؟ بر كدام مملكت اسلامى پوشيده است اين معنا كه صدام به مابغى كرده است و طغيان كرده است و ظلم كرده است و هجوم كرده است چرا ممالك اسلامى به آيه شريفهاى كه مىفرمايد كه ففاتلوا التى تبغى حتى تفى الى امر الله چرا عمل نمىكنند؟ مع الاسف بعضى ازممالك اسلامى يعنى ممالكى كه دولتهايشان به اسم اسلام بر آنها حكومت مىكنند در عين حالى كه مىبينند كه او طغيان كرده است و هجوم كرده است بر يك مملكت اسلامى بدون جهت، بدون يك حجت، با او اعلام موافقت مىكنند يا بعضى پشتيبانى مىكنند. ما بايد مشكلات اسلامى را در كدام نقطه عالم طرح كنيم و حل كنيم؟ مسلمين عالم بايد مشكلاتشان را در چه محفلى حل بكنند؟ در محافل بين المللى كه دستاورد دولتهاى بزرگ است؟ در آن محافلى كه به اسم اسلام است لكن اثرى از اسلام در آن نيست؟ بايد مملكت ايران شكواى خودش را به چه مقامى عرضه كند؟ ملتى كه مورد هجوم واقع شده است بدون جهت، بدون عذر، بايد با كى طرح كند اين مطالب را؟ با كدام يك از دولتها اين مسأله را طرح كند؟ بر همه دولت اسلامى به نص قرآن واجب است كه مقابله كنند با دولت عراق تا بر گردد به ذكر خدا و امر خدا.
بله صدام گمان مىكرد كه با يك مملكت آشفته كه منزوى شده است و همه دولتها پشت به او كردهاند يا او را در فشار اقتصادى گذاشتهاند طرف شده است و ما نه قواى نظامى داريم و نه انتظامى داريم و نه ساز و برگ جهاد و جنگ. او همچو گمان كرد و گمان مىكرد با چند ساعت تهران را هم فتح خواهد كرد. او غافل از خدا بود، او فكر نكرده بود كه ما يك ملتى داريم كه منسجم با هم است و
صحيفه نور ج 13 صفحه 125
همه ايمان دارند و ايمان است كه آنها را بر مسائل و بر مشكلات غلبه مىدهد. آنها تفكر نكردند كه، تأمل نكردند كه شاه خائن سابق كه داراى همه قوا بود و همه قدرتها با او بودند و پشتيبانى مىكردند، همين ملت غيور ايران با قدرت ايمانى او را به جهنم فرستادند. او تصور اين را نكرد كه ملت ايران همه قدرتهائى كه پشتيبان محمد رضاى مخلوع بودند كنار زد و دست همه را از منابع خودش و سلطه همه را قطع كرد. او از اين معانى غفلت كرد از باب اينكه اعصابش ضعيف است من از اولى كه اين شخص روى كار آمد گفتم به اشخاص كه آدم خطرناكى است براى اينكه اين در حال جنون است، اعصاب اين آدم كار نمىكند و حالا ثابت شد اين معنا.
مع الاسف گمان مىكنند بعضى كه ما منزوى شدهايم به واسطه مخالفت با آمريكا. خير، آمريكا منزوى شد. ميزان ملتهاست. شما سرنيزه را از روى ملت برداريد و مردم را آزاد بگذاريد ببينيد كى منزوى است. الان هم كه سرنيزهها هست در داخل عراق، ملت عراق با ما هستند و عنقريب انشاء الله انفجارى در عراق پيدا خواهد شد نظير انفجارى كه در ايران بود ما منزوى نيستيم، آنهائى كه ظالم هستند و به ما ظلم كردهاند منزوى هستند براى اينكه ميزان ملتها هستند. ما قبل از اين انقلاب منزوى بوديم براى اينكه ملتها با ما توجهى نداشتند، بعد از انقلاب، هم ملت ما منسجم شد و يك شد، يداً واحده على من سواهم شد و هم همه ملتهاى ضعيف حتى ملتهاى غير اسلامى كه جزء مستضعفين شدند با ما هستند، چطور ما منزوى هستيم؟ بله دولتهائى كه هستند، دولتهائى كه ملتهايشان هم با آنها مؤافق نيستند، آنها با ما مخالفند و ما با كى نداريم از اين معنا. ما اين انزوا را با آغوش باز استقبال مىكنيم براى اينكه ما تا منزوى نشويم و تا دستمان از پيش ابرقدرتها قدرتهاى ديگر كوتاه نشود، خودمان نمىتوانيم كار خودمان را انجام بدهيم و سر پاى خودمان بايستيم. ما بايد منزوى بشويم تا مستقل بشويم، بايد منزوى بشويم تا آزاد بشويم انزوا براى ما هيچ طرح نيست و ما از انزواى اقتصادى و سياسى و اجتماعى ابداً باك نداريم، براى اينكه ميزان ملت ها هستند و ملتها با ما هستند. شما اگر راديوها را ملاحظه كنيد، در سطح جهان، تمام جهان با ما اظهار موافقت كردند و با ما خواستهاند كه در جبهه جنگ حاضر بشوند و ما را از اين غائله به اصطلاح خودشان نجات بدهند و ما احتياج به اين نداريم. ما همچو سيلى خواهيم زد به صدام و حزب بعث عراق كه ديگر بلند نشود از جاى خودش. ما بايد اين اشتباه را رفع كنيم هم از دولت غاصب عراق و هم از ساير دولتهاى اسلامى كه گمان مىكنند اگر چنانچه هجومى به ايران بشود ايران صدمه به آن وارد مىشود. ايران يك موجود، يك موجود الهى است كه هيچ چيز او را صدمه نخواهد زد. ايران واحد است و با دست واحد، 35 ميليون جمعيت با صداى واحد در مقابل قدرتها ايستاده است و هيچ قدرتى نمىتواند يك ملت را منزوى كند و هيچ ملتى نمىتواند بر يك ملتى كه بپاخاستهاند حكومت كند. شما ملاحظه كنيد افغانستان را، افغانستان در عين حال كه احزاب چپى دارد كه قدرتمندند و حكومتش هم با ملت مخالف است و ملت هم با حكومت، و آن قواى ابرقدرت هم وارد در آنجا شده است آنچنان صدمه سياسى به شوروى وارد شد در اين كار كه پيش همه ممالك مفتضح شد، آنچنان سيلى زدند چريكهاى قدرتمند
صحيفه نور ج 13 صفحه 126
افغانستان به روى شوروى كه بايد سرش را بلند نكند و ايران از افغانستان قويتر است براى اينكه ايران دستجات مختلف ندارد. اگر چهار تا فرض كنيد كه ساواكى يا كمونيست در اينجا هست، اينها چيزى نيستند و در قبال ملت ما ناچيزند و در قبال ملت ما ناچيزند اما ملت ما با دولت، ملت، دولت، قواى انتظامى همه با هم هستند و بحمد الله، هم قواى انتظامى ما الان قوى است و هم ساز و برگ ما قوى است و اين ساز و برگى است كه دشمن ما براى ما تهيه كرد. اين ساز و برگ بسيار زيادى است كه آمريكا براى ما تهيه كرد. او تهيه كرد كه در مقابل شوروى بايستد و به دست ما افتاد و ما در مقابل خودش و هر دولت ديگرى ايستادگى داريم. قدرت ما را اينها نمىدانند، آن قدرت معنوى كه در ايران هست، آن قدرت اسلامى كه در ايران هست باز ادراك نكردهاند.
مسلمين بايد توجه به قدرت اسلام داشته باشند
مسلمين بايد توجه به قدرت اسلام داشته باشند. اين قدرت اسلام بود كه با دست خالى يك ملتى را بر يك دولت غاصب بزرگ و ابرقدرتهاى بزرگ عالم غلبه داد، اين قدرت اسلام بود. چرا مسلمين از اين قدرت غافلند؟ چرا دولتهاى اسلامى از اين قدرت اسلام غافل هستند؟ چرا بايد در طول سالهاى متمادى دولتهاى عربى سيلى بخورند از صهيونيسم؟ چرا بايد در تحت سلطه قدرتهاى خارجى باشند؟ چرا خودشان با هم مجتمع نمىشوند؟ چرا به آيات شريفه قرآن عمل نمىكنند؟ چرا با هم مجتمع نيستند؟ چرا به احاديث نبى اكرم اعتنا نمىكنند كه فرموده است مسلمين يد واحده على من سواهم؟ مع الاسف بين خودشان اختلافات است. مشكل مسلمين همين است كه اختلاف انداختهاند بينشان و بعد از جنگ عمومى اين نقشه كشيده شد و قدرت اسلام را ديدند و نقشه كشيده شد و دولت اسلامى را از هم جدا كردند و مسلمين را با هم مخالف كردند و دولت اسلامى با هم دشمن شدند. اين مشكلى است كه حل بايد بشود. اين مشكلى است كه در روز عيد و در روز عرفه در پناه خانه خدا بايد حل بشود. اين مشكلى است كه سران قوم مجتمع بشوند در مكه معظمه امر خداى تبارك و تعالى را اطاعت كنند و با هم در آنجا اجتماع كنند و با هم مشكلات خودشان را در ميان بگذارند و غلبه كنند بر مشكلات خودشان. اگر يك همچو امرى واقع بشود احدى از قدرتها نمىتواند با شما مقابله كند. شما مسلمين همه چيز داريد، شما مسلمين قدرت اسلام داريد كه بالاترين از چيزها است، بالاترين سلاحهاست و شما مسلمين صحراها و درياهاى وسيع و كشورهاى بسيار وسيع داريد و غنى هستيد. در عين حالى كه شما از حيث همه چيز غنى هستيد معذالك بيشتر مستمندان شما به حال فقر دارند زندگى مىكنند اين براى اين است كه شما به اسلام عمل نمىكنيد. شما اموال مسلمين را، آن چيزهائى كه بايد به نفع مسلمين باشد به غير مسلمين مىدهيد آن هم به يك ثمن بخس، همان ثمن هم در زمان شاه مخلوع همان ثمن بخس هم دوباره برمىگشت به جيب خود آمريكا و بعد هم سلاحها را درست مىكردند براى خودشان كه مقابله كنند با شوروى و بحمد الله اين سلاحها را خدا خواست كه به دست ما بيفتد و امروز در مقابل همه كشورهائى كه بخواهند به ما تعدى
صحيفه نور ج 13 صفحه 127
كنند قيام خواهيم كرد و ملت ما با قدرت اسلامى با قواى نظامى و انتظامى با مجاهدين اسلام و با همه قدرتهاى مسلح و غيرمسلح با هم هستند و كسى نمىتواند به اين مملكت تعدى كند و ما نمىدانيم كه چرا مسلمين (يعنى ممالك اسلامى، والاً خود مسلمين با ما هستند) چرا ممالك اسلامى پا ميان نمىگذارند و اين آدم را به پاى ميز محاكمه نمىكشانند از چه مىترسند صدام بايد محاكمه بشود همانطورى كه كارتر بايد محاكمه بشود. او براى نفع خودش عمل مىكرد و اين ملعون براى نفع آمريكا عملكند. او براى اينكه چند كيلومتر زمين خشك، براى اين لشكر كشى نمىكند و اينهمه جمعيت اسلام را چه از آن طرف و چه از اين طرف به قتال وادارد و به كشتن بدهد و آنهمه ميلياردها دينار عراقى و تومان ايرانى را به اين دو تا كشور ضرر بزند و آن سلاحهائى كه بايد ما در مقابل دشمن و در مقابل صهيونيسم و امپرياليسم بايد به كار بيندازيم به روى هم بكشيم و اين يك جنايتى است كه صدام كرده. ما مدافع هستيم از منافع خودمان، ما مدافع از اسلام هستيم، ما مىشناسيم اين آدم را، من در عراق هم شناختم اين آدم را كه اين آدم اگر چنانچه خداى نخواسته دستش باز بشود از عفلق بدتر است و عفلق اسلام را مخالف همه چيز خودش داند.
ما مدافع اسلام هستيم و مدافع اسلام با جان و مال و عزيزان خودش دفاع مىكند و هرگز نخواهد نشست. ما چه پيروز بشويم در عالم ماده و چه غلبه بكنيم، غلبه با ماست. پيغمبر اسلام هم در بعضى از جنگها شكست خورد لكن غلبه با او بود. اولياء اسلام هم در بعضى از جنگها دشمنان بر آنها غلبه كردند، لكن غلبه با آنها بود. غلبه با حق است، باطل زهوق است ان الباطل كان زهوقاً ما در اين روز به همه مسلمين دعا مىكنيم و دست تضرع پيش خداى تبارك و تعالى بلند مىكنيم كه مسلمين بيدار بشوند، حكومتهاى اسلامى بيدار بشوند، حكومت اسلامى توجه كنند به اينكه مشكلاتشان را رفع كنند، اين وابستگى خودشان را به ابرقدرتها بردارند از ميان، مستقل بشوند، خودشان باشند، خودشان اداره كنند ممالك خودشان را. ما اينكه گوئيم بايد انقلاب ما به همه جا صادر بشود، اين معنى غلط را از او برداشت نكنند كه ما مىخواهيم كشور گشائى كنيم. ما همه كشورهاى مسلمين را از خودمان مىدانيم. همه كشورها بايد در محل خودشان باشند. ما مىخواهيم اين چيزى كه در ايران واقع شد و اين بيدارى كه در ايران واقع شد و خودشان را از ابر قدرتها فاصله گرفتند و دادند و دست آنها را از مخازن خودشان كوتاه كردند، اين در همه ملتها و در همه دولتها بشود. آرزوى ما اين است. معنى صدور انقلاب مااين است كه همه ملتها بيدار بشوند و همه دولتها بيدار بشوند و خودشان را از اين گرفتارى كه دارند و از اين تحت سلطه بودنى كه هستند و از اينكه همه مخازن آنها دارد به باد مىرود و خودشان به نحو فقر زندگى مىكنند نجات بدهد.
خداى تبارك و تعالى اين عيد را بر همه مسلمين مبارك كند و اين عيد مبارك است بر ملت ايران كه در جنگ است و مبارك است بر آنهائى كه شهيد شدند و مبارك است بر آنهائى كه شهيد دادند. خداى تبارك و تعالى به ما هم اين فرصت را بدهد كه درراه او شهيد بشويم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 128
تاريخ: 28/7/59
بيانات امام خمينى خطاب به حبيب شطى، دبير كل كنفرانس كشورهاى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
الان جنگ در ايران است و اين خود دليل بر تهاجم آنها بر ماست و اگر ما مهاجم بوديم در عراق بوديم.
بدون هيچ سابقه و بدون هيچ دليلى با پايمال كردن تمام مواضع بين المللى، صدام اقدام كرد بر هجوم به ايران، آن هم با اسلحههائى كه آنطورى كه اشخاص مطلع به من توضيح دادهاند از اسلحههائى است كه تاكنون اسرائيل استفاده نكرده است و ايشان استفاده كرده است و بسيارى از پيرمردها و جوانها و كودكان ما را كشته و بسيارى از مخازن ما را خراب كرده است. البته هر كس اينچنين جناياتى بكند و شهر و روستاهاى ما را بگيرد، آرزو مىكند آتش بس قرار شود. او خورده است و برده است و ظلم كرده است و ما خسارات را بدون جهت ديدهايم و اين امرى است كه اينطور امكان ندارد. دولت اگر چنانچه مىخواهند عملى بكنند و صلح و صفا باشد، بايد با آن كسى كه مهاجم بوده است و بغى كرده است و هجوم كرده است به يك مملكت اسلامى، فرضاً اگر دولت عراق مسلم باشد، بايد با او قتال كنند تا اينكه برگردد به امر خدا و برگشتن به امر خدا، مجرد اين نيست كه از كشور ما بيرون برود، بلكه خسارات ايران را، خسارات مالى ايران را جبران كند، خسارات جانى كه قابل جبران نيست و قواى خودش را بيرون بكشد و دستش را از مملكت عراق كوتاه كند و حكومت غاصب خودش را كنار بگذارد و ملت عراق را آزاد بگذارد كه سرنوشت خودشان را به دست بگيرند. مسأله نزاع بين حكومت و حكومت نيست، مسأله هجوم يك بعث عراقى غير مسلم است بر يك حكومت اسلامى و اين قيام كفر عليه اسلام است و بر همه مسلمين، قتال با او واجب است. اگر مسلمين تكليف خودشان را عمل كنند، ما هرگز بنا نداريم در مملكت ديگرى دخالت كنيم. هجوم از طرف آنهاست و بر خلاف ميل ملت عراق است. شما حكومتهاى اسلامى بيائيد و اين ملت عراق را آزاد كنيد و تضمين كنند آزادى ملت عراق را و ببينند كه آيا ملت عراق اين حكومت را مىخواهد يا نه. صدام اخيراً انتخاباتى در عراق انجام داد، در مجلس قانونى گذراند كه هر كس مخالفت كند محكوم به اعدام است. حتى از علمائى كه ضد او بودند، با فشار از آنها رأى گرفتند. صدام آنهمه ظلم كه مرتكب شده است و آن مقدارى كه رجال دينى و اسلامى را قتل عام كرده است به مملكت ما تجاوز نكرده است. تجاوز او بر ملت خودش بيشتر از تجاوزى است كه بر ما كرده است. بر ما و شما و همه مسلمين
صحيفه نور ج 13 صفحه 129
واجب است كه او را بر سر جايش بنشانيد و خساراتى كه بر عراق و ايران وارد شده از او مطالبه كنيد. ما دعوا با كسى نداريم لكن خسارات عراق و ايران را مطالبه مىكنيم. ما مىخواهيم اسلام را حفظ كنيم و با بودن اين حزب در عراق، اسلام در خطر است آن هم در خطر كفر. و شما در اين امر مىتوانيد با دولت و مجلس و رئيس جمهورى ايران مذاكره كنيد كه آنها هم همين را خواهند گفت. و ما از خداوند تبارك و تعالى مىخواهيم كه بين مسلمين اتفاق و وحدت حاكم باشد تا اينكه ديگران ما را نچاپند و مستقل باشيم و خودمان كشورمان را اداره كنيم.
در پايان اين ديدار و گفتگو آقاى حبيب شطى از امام پرسيد: آيا اجازه مىدهند كه عدهاى از رؤساى دولتهاى اسلامى در رأس هياتى جهت بررسى به ايران بيايند و با شما ديدار كنند. امام در پاسخ وى فرمودند : براى رسيدگى به جنايات صدام، آمدن به ايران مانعى ندارد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 130
تاريخ: 6/8/59
بيانات امام خمينى در جمع نخست وزير، اعضاى هيأت دولت، نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، مديران مراكز راديوئى شهرستانها و اقشار مختلف مردم
انسان يك موجود عجيبى است در جميع مخلوقات باريتعالى
بسم الله الرحمن الرحيم
مبارك باشد اين عيد سعيد بزرگ بر ملتهاى مستضعف جهان و بر توده زير بار استكبار و بر ملت شريف رزمنده اسلامى ايران.
انسان يك موجود عجيبى است، در جميع طبقات موجودات و مخلوقات باريتعالى، هيچ موجودى مثل انسان نيست، اعجوبهاى است كه از او يك موجود الهى ملكوتى ساخته مىشود و يك موجود جهنمى شيطانى هم ساخته مىشود. موجودات ديگر اينطور نيستند، اينطور نيست كه اين فاصله باشد بين فرد كامل و ما بين فرد جهنمى ناقص. اين از مختصات انسان است كه حق تعالى او را با جميع اوصاف و صفات مقدس خودش ايجاد كرده است و همه چيز در او هست. از اين موجود، پيغمبر اكرم و ساير پيغمبرها محقق شده است و ابوجهل و ساير ابوجهلها هم هست و واسطه مابين اين دو تا هم الى مالا يعلم هست و كارهائى كه از اين انسان صادر مىشود حسن و قبح و صلاح و فسادش بستگى دارد به آن جهات روحى انسان. اعمال به حسب صورت با هم خيلى فرق ندارند، آن چيزى كه فارق بين اعمال است، آن نيات است انما الا عمال بالنيات ملاحظه مىكنيد كه شمشير دست دو نفر باشد و مثل هم فرود بيايد و مثل هم دو نفر را هلاك كند، يكى از آنها مثل عبادت ثقلين باشد ارزشش و يكى از آنها طورى باشد كه در فساد و در تباهى قابل ذكر نباشد، اما عمل يك عمل است دست بالا مىرود و فرود مىآيد و يك نفر را مىكشد. اين اختلاف، مال اختلاف خود انسان است، اختلاف روحيات انسان است و اختلاف قصدهائى است كه روى آن قصدها و اغراضى كه روى آن اغراض، اعمال موجود مىشوند انگيزه اعمال به غايات است. آن چيزى كه اعمال را با هم مختلف مىكند، آن غاياتى است كه انسان را وادار مىكند به اينكه عملى را انجام بدهد و مراتب حسن و قبح و مراتب فضيلت و رذيلت هم روى همين معناست و انگيزههائى هم كه در اعمال بشرى است اختلافش روى همين معنويات است و اراده و تصميم و غايات. يك فعلى مىبينيد كه غايتش الهى است و غير غايت الهى هيچ چيز در آن دخالت ندارد. آن عملى كه الهى باشد و انگيزهاى جز الوهيت نداشته باشد، مثل اعمالى كه انبيا عليهم السلام در تبليغات خودشان انجام مىدادند، اين اعمال طورى است كه هيچ انگيزهاى ندارد الا خداى تبارك و تعالى و لهذا انبياء بزرگ در عين حالى كه دراين تبليغشان و در
صحيفه نور ج 13 صفحه 131
اين ارشادشان آنقدر زحمات را متحمل مىشدند، هيچ يك از اين زحمات آنها را از آن عملى كه داشتند سست نمىكرد و بايد گفت كه هيچ يك از آن زحماتى كه ما و به حسب انگيزههاى بشرى به نظر مىآيد كه زحمت است، براى آنها اينطور نبود براى اينكه روى آن مقصدى كه آنها حركت مىكردند و عمل مىكردند، آن مقصد به قدرى بزرگ بود و به قدرى عالى بود كه تمام زحماتى كه براى آن مقصد متحمل مىشدند، به نظرشان زحمت نبود. مقصد نظر بود و لهذا مىبينيد كه تمام عمرشان را انبيا صرف مىكردند در همان مقصدى كه داشتند و يك قدم عقب نمىگذاشتند و هيچ تزلزلى در روح آنها حاصل نمىشد.
وقتى كه مقاصد عالى شد، زحمتهاى در راه آن بايد در نظر انسان نباشد
من گمان ندارم كه هيچ كس به قدر رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در آن سيزده سالى كه مكه تشريف داشتند و در آن ده سالى كه در مدينه، اگر كسى درست توجه بكند به زندگى حضرت مولا رسول الله، مىبيند كه شايد آدم بتواند بگويد يك روز ايشان، يك حالى كه به حسب نظر ما استراحت است، ايشان نداشتهاند. آنوقتى كه در مكه بودند، آنقدر فشار داشتند و آنقدر اذيت به ايشان مىكردند و آنقدر ايشان را در تنگناى همه طور و همه جانبه مىگذاشتند كه بالاخره مجبور شدند كه بروند در يك غارى و در آنجا هم تحت نظر اينها بودند و زندگى ايشان آنطور گذشت. يك روز براى ايشان استراحت نبود و بعد از اينكه ديدند نمىشود در مكه ماند و تبليغاتشان در مكه آنقدر تاثير ندارد و يك عده معدودى، چند نفرى به ايشان ايمان آوردند، ايشان هجرت كردند و اگر چنانچه وضع ايشان را در مدينه هم ببينيم، مىبينيم كه در اين ده سال مدينه، جز زحمت و اشتغال به جنگهائى كه بيش آمد و غزوههائى كه پيش آمد، نداشتند و در آن غزوات هم سنگينىاش به دوش خود ايشان بود، لكن مقصد يك مقصدى بود كه اينها پيش او هيچ نبودند. در مكه وقتى كه به ايشان پيام دادند كه تو بيا دست از اين دعوتت بردار و تو هر چه مىخواهى ما در اختيارات مثلاً مىگذاريم، ايشان فرمودند كه اگر همه عالم (تعبيرشان تقريباً اين است كه) همه زمين و آسمان را به من بدهيد، من اين دعوت را دست از آن بر نمىدارم براى اينكه اين دعوت الهى است، اين ماموريت الهى است. ماموريت الهى را براى اينكه يك منصبى، يك مقامى، يك ماليتى، يك چيزى پيدا كنم معنا ندارد. مقاصد وقتى كه عالى شد، زحمتهاى در راه آن مقصد بايد در نظر انسان نباشد. از آن طرف آن افرادى كه از فطرت انسانى خارج شدند و حيوانى هستند به صورت انسان، سبعى هستند به صورت انسان، شيطانى هستند به صورت انسان، آنها هم در راه مقصد خودشان كوشش مىكنند، مقصدى كه دارند آنها هم كوشش مىكنند، لكن فرق ما بين اين دو راه و اين دو مقصد اين است كه آنها كوشش مىكنند براى به دست آوردن يك مارب حيوانى، شيطانى و اينها كوشش مىكنند براى يك مقصد الهى، اينها مىخواهند كه جامعه را، تمام جامعه را انسان كنند. انبيا مامورند از جانب خداى تبارك و تعالى كه بيايند و جامعهها را كه در سر دو راهى واقع شدند، يك راه، راه انسانيت است و يك راه، راه شيطانى و طاغوتى و
صحيفه نور ج 13 صفحه 132
غير انسانى و خود مردم نمىتوانند درست تشخيص بدهند راه را، انبيا موظفند كه ملتها راو گروهها و جمعيتها را با دعوتهاى خودشان، با تعليمات و ارشادات خودشان انسان كنند. از اول خلقت تا آخر، همين معنا طرح است كه اين جمعيتها انسان بشوند
معيارها را بايد معيارهاى الهى قرار بدهيم
همه زحمتهاى انبيا و همه كتب آسمانى و همه دعوتهاى اوليا و انبيا براى اين بوده است كه اين موجودى كه اگر به خودش واگذاشته بشود، از تمام حيوانات بدتر است و از تمام شياطين شيطانتر است، اين را هدايت كنند و به صراط مستقيم دعوت كنند و الهى كنند، انسانى الهى كنند. البته تؤفيق نبوده است كه همه را انسان كنند، سركشها زياد بودند، كسانى كه از فطرت انسانى خارج بودند، زياد بودند و زياد هستند، لكن آنها كوشش خودشان را كردند و آن مقدار از بركاتى كه در دنيا هست، همه از بركات انبياء بزرگ الهى است و اوليا. ما نبايد معيارها را معيارهاى مادى قرار بدهيم و پيروزى و شكست را هم روى معيارهاى طبيعى و مادى مطالعه كنيم. ما معيارها را بايد معيارهاى الهى قرار بدهيم و پيروزى و شكست هم در همان ميدان الهى تشخيص بدهيم. ما اگر در آن ميدان الهى و در آن صراط مستقيم انسانى پيروز باشيم، اگر تمام عالم هم به ضد ما قيام كنند و ما را هم نابود كنند، ما پيروزيم براى اينكه معيار، معيار طبيعى نبود. عالم هم همين عالم طبيعى نيست. اين عالم طبيعى، اخيره موجودات است، تفاله موجودات است. عوالمى كه الى ما شاء الله هست و ما از آنجا آمده و به آنجا خواهيم رفت. ميزان، آن ميدان است و ميزان، آن راه است. انسان به ماهو، انسان شكست و پيروزيش، معيارش آن راه است، نه طبيعت. اگر ما در آن راهى كه داريم، همان راهى كه انبيا داشتند ما هم موفق بشويم كه همان راه را برويم همانطور كه انبيا عليهم السلام پيروز بودند، در آن راهى كه راه مستقيم انسانيت است پيروز بودند، ولو اينكه كشته شدهاند، ولو اينكه آتش زدند بعضىشان را، ولو اينكه به زحمت انداختند آنها را، لكن در آن راهى كه راه انسان بود همه آنها پيروز بودند در مقابل آنهايى كه طاغوت بودند. فرعونها و امثال آنها در اين راه شكست خوردند، در راهى كه راه انسان است، آنها شكست خوردند، اصلش در اين راه نيامدند. دشمنهاى انسانيت و اسلام اصلش شم اين معنا را نكردند كه يك چيز ديگر غير از اين حيوانيت و غير از اين طبيعت هم هست. آنهايى كه فهميدند كه مقصد، مقصد الهى بايد باشد و ما از خدائيم و به او رجوع مىكنيم انالله و انا اليه راجعون ما از خدائيم، ما كارى انجام مىدهيم، ما همان چيزهائى كه خدا به ما داده است در راه خودش، اگر چنانچه مثل انبيا هم فرض كنيد، يا در طريق انبيا هم باشيم، اين كوردلى است كه انسان خيال كند من يك كارى كردم. تو غرق نعمتهاى خدا هستى، چشمت از خداست، گوشت از خداست، قدرتت از خداست، دستت از خداست، پايت از خداست، همه از اوست. من نمىتوانم اسمش را هم امانت بگذارم، باز يك نفسانيتى هست در كار، وقتى همه از او هست، در راه او اگر داديد كارى نيست اين، چيزى كه از خود اوست در راه خود او. اگر بنا باشد كه ما اين ارزش انسانى را ادراك بكنيم و اين ارزش الهى را ادراك بكنيم،
صحيفه نور ج 13 صفحه 133
نبايد متاثر بشويم از اينكه ما را در تنگناى اقتصادى قرار دادند. تنگناى اقتصادى، هر كارى بكنند راجع به دنياست، راجع به طبيعت است. ما را در هجوم نظامى قرار بدهند، يك وقت خودشان مستقيماً، يك وقت با اباديشان، ما نبايد از اين معنا اصلاً آزرده بشويم، چرا آزرده بشويم؟ ما مامور خدا هستيم و خداى تبارك و تعالى همه نعمتها را به ما عطا فرموده است و آن چيزهائى كه عطا كرده، در راه او بايد صرف بكنيم.
آنچه كه انسان را مطمئن مىكند، ذكر خداست
اگر موفق شديم كه صرف كرديم آن چيزهائى كه خدا به ما داده در راه او، ما پيروز هستيم. يك مسلمان و مومنى كه به آن وظيفه شرعيهاى كه دارد، به آن وظيفه فطرى كه دارد، اگر عمل بكند، آن پيروز است ولو در جامعه حيوانى انسانها هم مفروز باشد و مطرود باشد. و آن صورت انسانى كه بر خلاف آن مسير انسانى رفتار مىكند، هر چه هم كه پيش برود، هى حيوانيتش زياد مىشود، سبعيتش زياد مىشود. انسان يك اعجوبهاى است كه از هر دو طرف غير متناهى است، از طرف سعادت غير متناهى و از طرف شقاوت غير متناهى. ما بايد ميزان فصل ما بين انسان و حيوان را انسان و شيطان را به دست بياوريم تا بتوانيم بفهميم كى پيروز است و كى شكست خورده. اين ابر قدرتها كه ما اسمش را ابر قدرت مىگذاريم، اينها تمام قدرتشان صرف حيوانيت مىشود، تمام قدرتشان را روى هم مىگذارند و صرف آمال حيوانى و شيطانى مىكنند و به آن هم درست نمىرسند. اگر بنا بود كه به آن چيزى كه مىخواهند برسند كه بايد وقوف كنند. اينكه مىبينيد كه اين قدرتها هى جلو مىروند و هر چه داشته باشند باز يك قدم جلوتر مىروند و اگر تمام اين عالم را هم داشته باشند باز كافى برايشان نيست، اين براى اين است كه در طرف آن طرف هم غير متناهى هست انسان. آن چيزى كه انسان را مطمئن مىكند آن خداست. آن ذكر خداست بذكر الله تطمئن القلوب آن موجودات الهى از باب اينكه پناهگاهشان خداى تبارك و تعالى است، آنها اطمينان دارند. اين موحودهاى ديگرى كه طاغوتى هستند، پناهى ندارند. اينها هر چه دستشان بيايد و هر چه ظلم بكنند و هر چه كشور گشايى كنند، يك كشور ديگرى هم مىخواهند باز بگشايند و گمان نكنيد كه به اين سنخ افراد اگر همه اين كره ارض را بدهند، اين سير بشود. تمام اين سياره را اگر به يك نفر بدهند، اين سير نمىشود، دنبال اين مىرود كه خوب، ما برويم در اين سيارات ديگر، ببينيم آنجا چه خبر است، برويم آنجا هم بيرق خودمان را بزنيم، چنانكه رفتند در كره ماه هم بيرق زدند. اين براى اين است كه در طرف آمال حيوانى هم انسان غير از ساير حيوانات است. حيوانات وقتى كه آن كار خودشان را، مثلاً خوردند، سير شدند، ديگر مىنشيند و كارى ندارد تا وقتى گرسنه بشود، انسان اينطور نيست. كارى بكنيم كه اين راه را، راه مستقيم را انتخاب كنيم، تا مطمئن بشويم، تا خوف از ما زدايه بشود، از بين برود. انبيا هر كس به آنها هم جسارتكرد هيچ ابداً چيزى به نظرشان نبود، چون كه مقصد يك مقصد ديگرى بود، مطلب يك مطلب ديگرى بود، نه مايوس مىشدند و نه دلسرد مىشدند و نه گلايهمند مىشدند. بله، انبيا دنبال اين
صحيفه نور ج 13 صفحه 134
بودند كه چرا بايد اين بشرى كه فطرتاً بايد فطرت سالم داشته باشد، چرا بايد اينطور باشد. رسول اكرم براى اين غصه مىخورد در وحى هم به او گفته است كه مثل اينكه تو خودت را دارى به كشتن مىدهى كه اينها ايمان نمىآورند. اين نظر اين بود كه اينها را آدم كند. هر كس كه آدم مىشد، يك بشارتى براى رسول اكرم يا انبيا بود و اما اينكه بخواهند يك كشورى را بگشايند و بخواهند يك فرض كنيد كه بلوكى داشته باشند و اين حرفهاى نامربوطى كه بين اصحاب طاغوت هست، اينها در بين انبيا مطرح اصلاً نبوده، اصلاً مطرح نيست. عالم طبيعت پيش انبيا مطرح نيست. آمدند اين طبيعىها را، اين موجودات طبيعى را از اينجا بكشندشان ببرندشان طرف يك ممالك ديگر، يك عالم ديگر و آنچه درو هم من و شما نمىآيد.
اين تحولى كه در جامعه ما پيدا شده است، اين تحول معجزه آسا، اين تحولى كه راه صد ساله را در يك شب كانه پيمودند، اين را چه كسى كرده است؟ اين تحول، يك تحولى است كه اگر يك استادى، عارفى، يك شخص الهى بخواهد با موعظه و نصيحت و اينها بكند، بعد از سى سال، چهل سال زحمت، ده تا پانزده تا را تربيت مىكند. يك كشور سى و چند ميليونى يكدفعه از آن ظلمتهائى كه بعضها فوق بعض ، يكدفعه جهش كرد و در نور واقع شد، نورهاى غير متناهى. اين تحولى كه الان در كشور ما هست، همه روى اين مقصد است كه از اول فريادشان بلند بود كه ما اسلام را مىخواهيم، طاغوت را نمىخواهيم. اين عنايت خدا را به اينها جلب كرد. خداى تبارك و تعالى كه مشاهده مىفرمايد كه يك ملتى از كوچك و بزرگشان مىگويند ما اسلام را مىخواهيم، عنايتش را به اينها متوجه كرد. اين عنايت الهى است كه جوان كذايى كه بايد در (به حسب طبع خودش) بايد در فرض كنيد كه كجا باشد، اين را كشاند به جنگهاى بين اسلام و غير اسلام و با چه روى گشاده، مثل سربازهاى ديگران نيست كه بايد با فشار و زور و وعده و و عيد آنها را وادار كردهاند، اينها همچو به طبع خودشان. من وقتى كه در تلويزيون مىبينم كه يك گروههائى، زن يك بلدى (خوب، همه بلاد اينطورند) نشستند و دارند براى اين جوانهائى كه در جبههها مشغول هستند با كمال جديت دارند بسته بندى مىكنند، دارند نان مىپزند، دارند بستهها را درست مىكنند، من خجالت مىكشم كه ما چرا، ما چه هستيم و اينها چه هستند. يك ملت اينطورى شده است. يك ملت، ملتى شده است كه براى اسلام و براى وطن اسلامى خودش تمام قشرها قيام كردند، هر كه هر چه مىتواند. خوب، ديديد كه بعضى اين پير مردها، يكى از آنها هم آمده بود اينجا، از اين پيرمردها مىروند التماس مىكنند كه ما جبهه جنگ برويم. با اينكه نمىتواند برود مىگويد نه، من قدرتش را هم دارم بفرستيد مرا، مىتوانم. بچههاى كوچك هم همين فكر را دارند همين كار را كه بزرگ مىكنند، بچهها هم همان كارها را انجام مىدهند و تعليمات نظامى كانه مىخواهند بگيرند. يك مملكتى اينطورى شده است، اين عنايت خداست كه به ما توجه پيدا كرده است. ما تا اين عنايت را داريم شكست نداريم. تا اين سايه عنايت حق تعالى به سر ملت ماست خوف از هيچ چيز نداريم. اگر ما يك موجود مادى بوديم، يك موجودى بوديم كه نمىديديم، چشمهايمان را از آن عالم بسته بوديم و هر چه مىديديم اينجا را
صحيفه نور ج 13 صفحه 135
مىديديم، بايد اگر يك نفر ازما كشته مىشود بنشينيم عزايش را بگيريم، لكن وقتى يك موجود، موجود اسلامى و براى مقصد اسلامى دارد كوشش مىكند، تمام كوششها را مىكند و در عين حال در خودش اصلاً شكست نمىبيند. ميدانهاى جنگى كه شما الان ملاحظه مىكنيد و همه رفتند و اشخاصى رفتند و ملاحظه كردند، اين جوانهائى كه در آن ميدان دارند جنگ مىروند و برادرهايشان مىبينند كشته شد و افتاد، هيچ فترت و فتورى در آنها دست نمىدهد، به همانطورى كه از اينجا با شوق رفتند، با همانطور در جنگ هم با اشتياق و با دلاورى و با جرات، با آغوش باز شهادت را استقبال مىكنند. اين يك مسألهاى است، ايران يك وضعى پيدا كرده است كه ما نمىتوانيم اين وضع را تعبيرى از آن بكنيم جز اينكه بگوئيم يك مملكت الهى است، يك مملكتى است كه فهميدند افرادش و اشخاصش كه براى اسلام بايد جانفشانى كرد. شما مقايسهاى بكنيد بين ملت ما و ساير ملتها (نه، ملتها همه خوبند، آنها باز يك قدرى به واسطه آن فشارهائى كه بر آنها مىآيد نمىتوانند درست قيام كند و انشاء الله مىكنند) يك مقايسهاى بكنيد بين سردمدارهاى ممالك ديگر با رؤساى اين مملكت. آقاى كارتر در كدام جنگها رفته است توى جبهه جنگ؟ ايشان در همان كاخ سفيد و آن كاخ ييلاقىاش نشسته و وا مىدارد اشخاص را جنگ بكنند، كشته هم بشوند به جهنم، شما براى من كار بكن، بمير و بدم. و آقاى صدام در كدام جبههها آمده است و سركشى كرده؟ اين از سربازهاى خودش هم مىترسد، از ملت خودش هم مىترسد. در كجا شما سراغ داريد كه رئيس جمهورش در جبهه دائماً در جبهه از اين شهر به آن شهر باشد؟ و رؤساى ديگرش، اين آقاى رئيس مجلسش هم جبهه برود؟ كجا اين مسائل هست؟ امام جمعهها را در كجا شما ديديد كه مثل جندىها لباس بپوشند و در جبهه بروند؟ كجا هست اينها؟ در كجا شما ديديد كه سربازهايش و ارتشىهايش و رؤساى ارتشش اينطور فداكارى بكنند از آنها كشته مىشود، باز جلو بروند. در كجا هست اين مسائل؟ يك مسائلى است كه جز در راه صراط مستقيم انسانى حل نمىشود. براى اين است كه ملت ما با دولتش، با ارتشش، با اين چيزهايش دو تا نيستند، همه از هم هستند، از هم نمىترسند. كى ما الان گرفتارى اين را داريم كه تهرانمان يا اصفهانمان يا شيرازمان يا كجا حكومت نظامى بشود؟ كى ما همچو نگرانى داريم كه نبادا فلان قشر، فلان عشيره، فلان - عرض كنم كه - جمعيت در اطراف ايران به ضد ما قيام كنند؟ ما همچو نگرانى نداريم. يك چهار نفر بچه و جوان گول خوردهاى كه هستند، اينها هم حالا ديگر فهميدند نبايد اين كارها را بكنند، انشاء الله درست بفهمند. اين يك مملكت نمونه است الان و ما دلمان مىخواهد كه اين مملكت نمونه آن نمونه عالى بشود و الگو بشود براى همه مملكتها. اين يك مملكت، شما در تاريخ نگاه كنيد از صدر تاريخ تا آخر اگر پيدا كرديد يك جايى را كه زنها و زنهاى جوانى كه حالا بايد فرض كنيد كه بروند سراغ جوانى شان، و پيرزنش، و پيرمردش، پيرزنش اينطور كوشش كند در اينكه پشتيبانى از ارتشش بكند، پشتيبانى از پاسدارهايش بكند. شما كجا، اگر داريد سراغ بگوئيد ما هم بفهميم. كجا شما همچو چيزى داريد كه دوش به دوش مردها و پاسدارها و ژاندارمرى و ارتش و همه قواى مسلح، دوش به دوش اينها زنها هم همراهى بكنند؟ هر كه هر قدرى مىتواند. عراق اينطورى است؟ همه مردم
صحيفه نور ج 13 صفحه 136
عراق ؟! خيلى مضحك است اين مطلب، ايشان گفته بودند كه، آقاى صدام، كه فرق ما بين اينهائى كه داوطلب شدند براى ما كه چهار صد هزار نفرند با آنهائى كه در ايران هستند، اينها به ما احترام مىگذارند و به ما توجه دارند، آنها اصلاً پشتشان را كردند به پاسدارها و نظامىها. خوب، انسان دهنش باز است، هر چه دلش بخواهد مىگويد. اما خوب وقتى مطالعه كنيد، وقتى، ايشان خيال مىكند كه عراق را توى محفظهاى گذاشتند هيچ كس نمىبيندش يك محفظهاى هست كه جمعيت عراق توى آن محفظه است فقط، هر چه به آنها نسبت بدهند هم چيزى خوب، اگر اينطورى هست، كه اين حكومت نظامىها چيست؟ اگر مطلب اين است كه همه همراه شما هستند، خوب، شما يك وقتى صاف و پاك برو تو اين جمعيتها ببين مىتوانى قبل از اين، همانطورى كه زمان محمد رضا بود، شما ديديد كه اينها اگر يك، اگر محمدرضا مىخواست از يك خيابانى عبور كند، در عين حالى كه اتومبيلى كه نشسته بود، مسلح به همه جور چيزى بود و شيشههايش هم ضد گلوله و همه بساط بود، معذلك از يك هفته قبل مىرفتند همه خانهها را تخليه مىكردند و جايش نظامىها و ساواكىها را مىنشاندند تا ايشان بيايند از اينجا عبور كنند بروند آن طرف. حالا ما مىبينيم كه همه اين اشخاص، اين نخست وزير ما مىرود توى جمعيت با آنها صحبت مىكند، رئيس جمهور ما هم همين طور مىرود آنجا و همه اركان ما. اين، اگر ايشان درست مىگويد، خوب، برود توى جمعيتها، چرا خودش را قنداق كرده آن كنار؟
ما سر اسلام دعوا داريم، اسلام و ضد اسلام نمىشود با هم تفاهم كنند
خوب، چه داعى داشت ايشان كه بى مطالعه، بدون اينكه بفهمد قصه چه است، بدون اينكه ملتها را در حساب بياورد، همين كه بعضى از شياطين مثل خودش، به گوشش خواندند كه الان وقت اين است كه حمله بكنيم و ايران را، يك شخصيتى براى خودمان درست كنيم (اينها راهش انداختند براى همچو جنايتى) چه داعى داشت اين كار را بكند كه حالا افتاده به اين طرف و آن طرف كه بيائيد ما را صلح بدهيد؟ چه جورى صلح بكنيم ما؟ با كى صلح بكنيم؟ اين همانى است كه يك كسى بگويد كه فرض كنيد كه پيغمبر اسلام با ابوجهل صلح بكنند، آخر اين قابل صلح نيست. توئى كه اينهمه جنايات وارد كردى به كشور خودت و كشور ما، توئى كه اينهمه مسلمانها را به كشتن دادى، توئى كه اين جنايات را كه گمان ندارم در تاريخ نظيرش زياد باشد، اينهمه جنايات را كردى، توئى كه در دزفول آنطور جنايات را كردى، حالا ما فرض كنيد رئيس جمهور ما و مجلس ما و نخست وزير ما بنشينند در يك جلسهاى با شما جلسه كنند و دست بدهند و احوالپرسى كنند و بگويند بيائيد، بسم الله! شط العرب مال شما، ديگر ما را رها كنيد مسأله اين است ؟! ما جواب ملت عراق را چه بدهيم؟ حالا ملت خودمان هيچ، جواب ملت عراق را چه بدهيم كه يك رژيمى كه چندين سال بر او حكومت كرده است غاصبانه و آنقدر از جوانهاى آنها را كشته و آنقدر از جوانهاى آن را معيوب كرده و آنقدر از علماى آنجا را شهيد كرده و حالا ما بنشينيم، ما كه ادعا مىكنيم مسلمانيم، بنشينيم سر يك ميز و با ايشان صحبت كنيم كه بيائيد با هم مصالحه كنيم؟ جواب ما، حالا جواب خدا هيچ كه جواب بايد بدهيم، جواب انبيا هيچ كه جواب بايد بدهيم، جواب ملائكه الله هيچ كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 137
جواب بايد بدهيم، جواب مستضعفين جهان هيچ كه بايد جواب بدهيم، جواب اين ملت عراق را ما چه بدهيم اگر از كربلا يك طومارى براى ما برسد كه شما چرا با يك آدمى كه علماى ما را شهيد كرده، روشنفكرهاى ما را در حبس كرده (حبسهايشان الان جا نمىشود، يك جاهايى را تخليه كردند براى حبس از براى اينكه، از طورى كه نقل كردند براى ما) شما نشستيد با اينها صلح مىكنيد؟! چه صلحى ما داريم؟ ما با اين شهدائى كه داريم چه جواب بدهيم؟ ما اينقدر شهيد داديم حالا بنشينيم سر يك ميز و با ايشان صحبت كنيم؟! مسأله ما، مسأله مكتبى است، مسأله دلخواهى نيست، ما سر اسلام دعوا داريم، ما مىگوئيم كه يك نفر آدمى كه اسلام را اصلش مخالف با حزب خودش مىداند، اسلامش اسلام عفلقى است كه از اسلام كارترى هم بدتر است، يك نفر آدم و حزبى كه اسلام را مخالف همه چيز خودش مىداند و با تمام قوا اگر دستش برسد مىكوبد اسلام را، ما با او مىتوانيم مصالحه كنيم؟ يعنى اسلام را ما فدا كنيم؟ مگر اسلام زمين است؟ مگر اسلام آسمان است؟ همانطورى كه در زمان شاه مخلوع اگر به ما گفتند بيائيد با هم مصالحه (گفتند هم )، با ما بيائيد مصالحه بكنيد، خوب، ما حق داشتيم مصالحه كنيم، يك كسى كه با اسلام مخالف است؟! باز مخالفت او كمتر از اين است، منتها همان حقه بازىهايى كه آن مردك مىكرد و در ايران او مىرفت به چيز حضرت رضا مىآمدند عكسش هم مىانداختند، همان كارها را اين مىكند، حالا مىرود، در راديو بود، كجا بود، نوشته بود كه بى ركوع نماز خوانده، حال اين اشكال به او نيست، ما با اينها هيچ راه مصالحهاى نداريم براى اينكه مقصد ما يك مقصدى است و آن اسلام است، همه ملت ما اسلام را مىخواهند، مقصد آنها هم يك مقصد ضد اسلامى است، و آن اسلام است، همه ملت ما اسلام را مىخواهند، مقصد آنها هم يك مقصد ضد اسلامى است، اسلام و ضد اسلام نمىشود با هم تفاهم كنند. بله، اسلام اجازه داده به اينكه يك كسى اگر مسلمان شد و به آداب اسلامىاش رفتار كرد و فهميديد كه مسلمان است و اينها، او را قبول كنيد. ايشان خودش را دست بردارد از اين كارها و از مملكت عراق هم دست بردارد و بشود يك نفر مثل افراد عادى و توبه كند و بگويد من مسلمان شدم حالا الاسلام يجب ماقبل و اما خدا همچو قلبهاى اينها را در آن مهر زده است و سياه كرده است به واسطه اعمال خودشان كه اينها ديگر قابل اصلاح نيستند، هيچ قابل نيستند، اينها ديگر نمىتوانند اصلاً توبه كنند، اينها كارهاى خودشان را، اينها آدمكشى را، آنطور جنايت را به اينها تبريك گفته، به اينهائى كه جنايتها را كردند، اين اصلاً قابل اصلاح نيست و ما هم حق نداريم اصلاح كنيم، فرضاً من بخواهم، فرض كنيد شهوت نفسانيم اقتضا كند، اما تكليف الهى را چه بكنيم؟ ما مكلف هستيم،ما همانطورى كه با محمد رضا نمىتوانستيم اصلاح بكنيم، جواب نداشتيم از اينهايى كه شصت هزار جمعيت از آنها مرده است و كشته شده و شهيد شده، اگر آن پيرمرد، من بعضى وقتها با كسانى كه خير خواهى مىكردند، مىگفتم خوب، من جواب اين پيرزنى كه جوانش را از دست داده، چه بگويم؟ ما بيائيم آقاى محمدرضا را با او مصالحه كنيم به اينكه او حكومت نكند، سلطنت بكند!! معنى سلطنت اين است كه ايشان آن بالاها بنشينند و ما اعليحضرت آريامهرش را بگوئيم و عرض مىكنم همه تشريفات و همه تجليلات را از او بكنيم، منتها او ديگر تو سر ما نزند. من مىگفتم من جواب اين
صحيفه نور ج 13 صفحه 138
پيرزنى كه آمده مىپرسد از من كه تو چكاره بودى كه جوان من از دستم رفت تو او را اعليحضرت همايونى مىخوانى؟ الان هم همان حرف است، ماها چكاره هستيم كه برويم بنشينيم با اينها صلح كنيم. اين دنيايى كه هى فرياد مىزنند به اينكه بيائيد با هم مصالحه كنيد و به اسلام برگرديد، اينها اسلام را مثل اينكه نشناختند، بعضى از اين آخوندهاى دربارى كه ما را نصيحت مىكنند كه بيائيد به اسلام برگرديد، اينها اسلام را نمىدانند چه است، اينها اسلام را جز خوردن چيزى نمىدانند، همان مسائل حيوانى اگر اينها اسلام را مىدانستند، اينها كه مىدانند كه اين مردك، اين حزب عفلقى مسلمان نيست و هجوم كرده به يك مملكت اسلامى، تكليف آن كسى كه هجوم مىكند به مملكت اسلامى، تكليف همه مسلمين است كه به او هجوم كنند، تازه آن آخوند دربارى مىگويد كه بيائيد با هم به اسلام برگرديد !! آخر تو بيا به اسلام برگرد، تو بيا بفهم اسلام چه است. اگر اسلام خلاصه مىشد در اكل و شرب و مارب حيوانى، آنوقت بله بايد بيائيم با هم بنشينيم به آن اسلامى كه شما مىگوئيد برگرديم، اما اسلام آن است كه آن شهدا را داده است، اسلام آن است كه براى رسيدن به مقصد آنهمه زحمت را نبى اكرمش و اوليائش متحمل شدند، حالا ما براى اينكه چند نفر جوان از دستمان رفته است (با اينكه خيلى عزيزند) از اسلام دست برداريم و برويم بنشينيم مصالحه كنيم؟ ما و ملت ما همانى است كه در اين خيابانهاى تهران و در شهرستانهاى ديگر آنهمه جوانها را از دست داد و مصالحه نكرد، در صورتى كه همه قدرتها دست آن شخص خبيث بود و دنبال كرد مقصد خودش را تا به مقصد رسيد. جوانهاى ما، مردمما، زن و مرد مااينها هستند كه دنبال مقصد و مكتبشان هستند و مصالحه نخواهند كرد با هيچ قدرتى و با هيچ ابر قدرتى. فرق ارتش ما و ارتش آنها اين است كه ارتش ما دستش بسته است، ارتش ما اسلام برايش تكليف معين كرده، ارتش آنها دستشان باز است، توپ، موشك زمين به زمين به اصطلاح خودشان مىاندازند، نه مترى، ده مترى، يك شهر هم همهاش را خراب كنند، آنوقت تبريك مىشنوند. ارتش ما نمىكند اين كار را، نمىتواند اين كار را بكند و نخواهد كرد، ارتش ما فقط موارد جنگى آنها و اشخاصى كه مخالف اسلام و قيام بر ضد اسلام كردند، مىكوبد و خواهد كوبيد. من بايد يك تسليت به سرتاسر ايران و تبريك عرض كنم و خصوصاً به خوزستان و اخص، بالاخص به دزفول تبريك عرض كنم براى اينكه آنطور روح مقاومت دارند و آنطور مردانه قيام كردند و مشغول به مقابله با دشمن هستند و تسليت به كسانى كه جوانهايشان را از دست دادند و ما همه هستيم، همه شريك هستيم، جوانها مال همان تنها پدر و مادرها نبود، جوانها مال اسلام بود. پيغمبر اسلام تسليت به شما مىگويد، مصيبت بر اسلام وارد شده به آنها از آنها تشكر كنم به اينكه براى اسلام خوب قيام كرديد و اجر شما با اسلام است، با خداى اسلام است و تشكر كنم از همه قواى مسلحهاى كه در اين جنگ بين اسلام و كفر، قيام به وظيفه كردند و خوب هم قيام كردند، شهيد دادند و خرابى براى مملكتمان وارد شد، اينها هم شهيد دادند و كوشش كردند و مردانه قيام كردند، از آنها هم همه و از همه ردههاى بالائى كه (بالا و پائين ما نداريم انشاء الله) برادرهايى كه در اين مسائل وكيل بودند رفتند آنجا، نخست وزير است نمىدانم رئيس جمهور است، امام جمعه
صحيفه نور ج 13 صفحه 139
است، همه اينها كه مشغولند به اين خدمت و صادقانه هم مشغولند، از آنها تشكر كنم و ملت ما بايد قدردانى بكنند از آنها. اينها برادرهاى شما و ما هستند كه در جبههها رفتند و شهيد مىدهند و جديت مىكنند و انشاء الله پيروز مىشوند، كسانى كه بر ضد اسلام هستند، به جاى خودشان مىنشانند. و از مملكت عراق و از ملت عراق تشكر كنم كه در اين وقت آنها هم به آنقدرى كه ميسورشان هست پشتيبانى مىكنند از مملكت ايران كه پشتيبانى از اسلام است، از آنها هم تشكر كنم و از همه جوانهايى كه، و غير جوانهايى كه از همه بلاد عالم، از اقصى بلاد، از آمريكا، از اروپا و از پاكستان، از هندوستان، از همه جا پشتيبانى كردند از ما، اظهار پشتيبانى كردند، مهيا بودن خودشان را براى دفاع از اسلام اعلام كردند، از همه آنها هم تشكر كنم و از خداى تبارك و تعالى تؤفيق سعادت براى همه بخواهم و انشاء الله به آنجا نمىرسد كه محتاج بشود كه همه جوانها از همه اطراف و همه مردم دنيا و متعهدين از همه جا هجوم كنند و يك همچو آدمى را از بين ببرند، ما جوانهاى خودمان و ارتش خودمان كافى است براى اين امر و عمده اين است كه خداى تبارك و تعالى با ماست و ما اتكال به خداى تبارك و تعالى داريم و اميدواريم كه اين اتكال را تا آخر داشته باشيم تا عنايات حق تعالى را حفظ كنيم. از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه ملتها را، مستضعفين را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page