-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 186
تاريخ: 27/3/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى
مكتبى و مردمى بودن از امتيازات بى نظير انقلاب اسلامى ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
با اينكه جا تنگ است و شما آقايان در مضيقه هستيد و هوا هم گرم است معذالك چند كلمه به آقايان عرض مىكنم. انقلابهايى كه در دنيا واقع شده يا پس از اين واقع مىشود، يا از طريق ملتها بوده است و يا از طريق حكومتها كه به يك نحو كودتا يك انقلابى انجام مىدادند. اكثراً انقلابات كودتائى بوده، آن انقلاب هم كه از قبيل ملت بوده است شايد كم انقلابى پيدا بشود كه به هدايت احزاب و دستجات معين واقع نشده باشد. شما اگر بگرديد در تمام انقلاباتى كه واقع شده است، نخواهيد پيدا كرد انقلابى كه اين دو خاصيت را داشته باشد، يكى اينكه از ملت واقع شده باشد بدون دخالت احزاب و گروهها و دستجات سياسى و امثال اينها و يكى ديگر اينكه مكتبى باشد و آن هم يك مكتب الهى. در همه انقلاباتى كه در دنيا واقع شده است، مثل انقلاب ايران پيدا نخواهيد كرد. انقلاب ايران يك جهت اسلامى داشت و حالا هم دارد و آن اينكه سرتاسر ايران كه مسلمان هستند (مگر نادرى) اينها به همان ايده اسلامى قيام كردند. همه ديدند كه در سرتاسر ايران آنوقت كه هجوم از طرف رژيم فاسد به مردم بود مردم همه از پير و جوان و زن و مرد با الله اكبر پيش رفتند و همه هم از رژيم طاغوتى منحرف بودند و رژيم اسلامى مىخواستند. اينطور نبود كه يك حكومت طاغوتى را بردارند و طرفدار يك حكومت طاغوتى باشند يا طرفدار يك حزب سياسى، هيچ، ابداً اين مسائل نبود و اين انقلاب تبع ايده اسلامى بود. اسلام همه چيز دارد لكن اينطور نبود كه ملت ما بريزند بيرون و بگويند كه ما مثلاً فلان رژيم كذايى را مىخواهيم. همه مىگفتند ما اسلام را مىخواهيم. همه اجتماع داشتيد در كلمه اسلام و جمهورى اسلامى و هيچ يك از گروههاى ديگر چه سياسى و چه غير سياسى هيچ دخالتى در اين نهضت نداشت و اينكه به طور معجزه آسا پيشرفت كرد همين قضيه اسلامى بودن بود. وقتى يك ملت همهشان قيام كردند و همه هم نظرشان خدا بود اين ملت پيش مىبرد براى اينكه خوف از مرگ ندارد، الهى است. كسانى كه الهى هستند خوف ندارند از هيچ چيز، از خداترسند و دنبال اينكه احكام خدا را در كشورشان ايجاد كنند و متحقق كنند بپا خاستند. هيچ حزبى، هيچ گروهى، هيچ شخصى حق ندارد كه بگويد اين را من ايجاد كردم، ما ايجاد كرديم. اين را ملت درست كرد و اين را خدا درست كرد. معجزهاى بود كه به اراده خداى تبارك و تعالى تحقق پيدا كرد و تا اين جهت الهى و خدايى است اين ملت
صحيفه نور ج 12 صفحه 187
ديگر آسيب پذير نيست.
نهادهاى انقلاب كوشش كنند خدمت براى مستضعف باشد
و خاصيت يك نهضت اسلامى كه از خود تودهها و خود ملت برخاسته همينهائى است كه در ايران واقع شد. يكدفعه سرتاسر ايران بعد از اينكه انقلاب به پيروزى تا حدودى رسيد سرتاسر كشور بدون اينكه يك نظمى در كار باشد و يك اشخاصى بخواهند مردم را آگاه كنند، خودشان برداشتند و سازمانهائى درست كردند و گروههايى درست كردند. سرتاسر ايران خود ملت دادگاه درست كرد و در هر شهرى، در هر ناحيهاى يك ملائى قاضى شد و چند نفرى هم دادستان و امثال ذلك بدون اينكه از مركز يك تعيين شده باشد و سرتاسر كشور نهادهاى مختلف پيدا شد، جوشيد. يكى از نهادهايى كه از خود ملت جوشيد و متكفل آن خود ملت بود، همين جهاد سازندگى بود. كميته و پاسداران و همه اين نهادهاى تازه و جديد بدون اينكه يك سازمانى در كار باشد خود همان مردم درست كردند و مادامى كه اين معنا باشد كه مردم خودشان موظف مىدانند خودشان را براى ساختن، آسيب نخواهند ديد.
آن روز آسيب خداى نخواسته به كشور ما و به ملت ما مىرسد كه اين معنائى كه در اول نهضت پيدا شد و سبب پيروزى شد، اين معنا از بين مردم برود يعنى به واسطه اختلافات و تشتتات و هواهاى نفسانى طورى بشود كه از آن معناى الهى كه در بين ملت بود و موجب پيروزى شد تهى بشود و در آنوقت دست رحمت الهى از سر اين كشور خداى نخواسته برداشته بشود. كارى بكنيد كه اين كلمه يد الله مع الجماعه از دستتان نرود. اگر جماعتها همه با هم باشند و ايده اسلامى باشد دست خدا همراه شماست.
نهادهائى كه در ايران از خود ملت پيدا شد اولش با يك قصد خالصى، الهى پيدا شد و ظاهر شد. اگر اين قصد خالص از پيش شما كوچ بكند دست خدا هم برداشته مىشود. كوشش كنيد كه اين نهادى كه شما در آن خدمت مىكنيد و خدمت ارزندهاى است، بسيار كوشش كنيد كه اين خدمت در راه خدا باشد. خدمت به بندگان خدا، خدمت به بندگان مستضعف خدا كه مورد عنايت حق تعالى هستند. كوشش كنيد خدمت براى مستضعف باشد، نه براى هواهاى نفسانى و كوشش كنيد كه اين خدمت آلوده نشود به بعضى از كارهائى كه ناپسند است. شياطين در صددند كه هر يك از اين نهادهاى اسلامى را لكه دار كنند. دستهاى خائنين در كار است، توطئهها در كار است كه اين نهادهاى اسلامى را به دنيا بر خلاف آنچه كه هست معرفى كنند. اگر خداى نخواسته در اين نهادها يك كارهاى بر خلاف موازين انجام بگيرد فرصت دست بدخواهان مىافتد و در بوق و كرنا اين مطلب را بزرگ مىكنند و شما كه براى خدا مشغول كار هستيد شما را بدنام مىكنند. دادگاههاى سرتاسر كشور توجه داشته باشند كه در دادگاهى، خداى تبارك و تعالى را در نظر بگيرند و از اشتباهات و خطاها و انحرافات پرهيز كنند و در اموال و نفوس مردم با احتياط رفتار كنند كه اگر خداى نخواسته يك بيگناهى به دست اشخاص، مجرم حساب بشود يا براى او جزائى تعيين بشود، اين در دستگاه الهى بسيار بزرگ است جواب ندارند بدهند.
صحيفه نور ج 12 صفحه 188
شما آقايان هم كه در جهاد سازندگى هستيد توجه كنيد كه جهاد سازندگى، سازندگى باشد، در آن تخريب نباشد، در آن انحراف نباشد. اگر جهاد سازندگى در آن انحراف نباشد و براى خدا باشد اين همان جهادى است كه توام با جهاد اكبر هم هست.
من ضمن تقديرى كه از تمام شما جوانان و جوانان سرتاسر كشور كه در جهاد سازندگى هستيد و زحمت مىكشيد، لكن از شما مىخواهم كه در ضمن جهاد سازندگى جهاد نفس هم داشته باشيد. اگر اين كارى را كه انجام مىدهيد براى خدا خالص بشود جهاد نفس هم تحقق پيدا كرده است و من براى خاطر اينكه اين ازدحام موجب زحمت جمعى از آقايان است مطلب را تمام مىكنم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه شما پيش خداى تبارك و تعالى آبرومند باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 189
تاريخ: 28/3/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام فضل الله محلاتى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ فضل الله محلاتى دامت افاضاته
جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در سپاه پاسداران منصوب مىشويد تا با همكارى حضرات آقايان نمايندگان اينجانب در ارتش و ژاندارمرى و شهربانى و هياتى از اعضاى مسلمان و متعهد و مسوول نيروهاى انتظامى كه مورد قبول اكثريت آقايان محترم باشند. سازمانى جهت بررسى امور نيروهاى مسلح تشكيل دهيد. اين سازمان موظف است آنچه را كه در ارتش و شهربانى و ژاندارمرى و سپاه پاسداران مىگذرد به بهترين وجه و با كمال دقت بررسى نموده و گزارشات هفتگى را براى اينجانب ارسال داريد. افراد قواى انتظامى موظفند با كوشش و جديت با آقايان همكارى نمايند.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 190
تاريخ: 28/3/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام انوارى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محى الدين انوارى دامت افاضاته
جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در ژاندارمرى منصوب مىشويد تا با همكارى حضرات آقايان نمايندگان اينجانب در ارتش و سپاه پاسداران و شهربانى و هياتى از اعضاى مسلمان و متعهد و مسؤول نيروهاى انتظامى كه مورد قبول اكثريت آقايان محترم باشند، سازمانى جهت بررسى امور نيروهاى مسلح تشكيل دهيد. اين سازمان موظف است آنچه را كه در ارتش و شهربانى و ژاندارمرى و سپاه پاسداران مىگذرد، به بهترين وجه و با كمال دقت بررسى نموده و گزارشات هفتگى را براى اينجانب ارسال دارد. افراد قواى انتظامى موظفند با كوشش و جديت با آقايان همكارى نمايند.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 191
تاريخ: 1/4/59
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين اطلاعات و تحقيقات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى تهران و شهرستانها
بسم الله الرحمن الرحيم
متوجه باشيد كه امروز آن چيزى كه اهميتش بيشتر از چيزهاى ديگر است اين است كه ما حفظ اسلاميت اين نهضت را بكنيم. اين نهضت از اولش اسلامى بود و تا اينجا هم اسلامى هست و انشاءالله تا آخر هم اسلامى باشد و همه ما و همه شما و همه ملت و همه كسانى كه در سپاه و ارتش و در ژاندارمرى و در شهربانى و ادارات هستند و دولت و همه بايد همشان اين باشد كه نهضت را اسلامى پيش ببرند. اگر اسلامى بودن نهضت محفوظ باشد، ديگر آسيب نمىبينيد. اگر چنانچه نهضت از اسلاميتش بيرون رفت، هر كس يك راهى دارد، راهها مختلف خواهد شد. وقتى راهها مختلف شد، آسيب مىبيند. اما اگر ما همه زير يك پرچم باشيم همانطورى كه در صدر اسلام جمعيتها كم بودند لكن زير يك پرچم بودند و با يك ايده حركت مىكردند، اينها پيش مىبرند. الان ما در يك همچو محلى واقع شديم كه اسلام به دست ما سپرده شده است. خواهى نخواهى شما پاسدار اسلام هستيد، حالا همه قوا، ارتش و شما، پاسدار اسلام هستند. پاسدار اسلام بايد همه خودش اسلامى باشد و هم ديگران را اسلامى كند و هم مشى آن اسلامى باشد و اگر انحرافاتى كه گاهى در بعضى از جوانها، آنهائى كه درست مسائل را ادراك نمىكنند واقع بشود و نيز شمائى كه مىخواهيد با فعاليت خودتان جلوى اين مسائل را بگيريد ديده شد، سعى كنيد جلو انحرافات خودتان را هم بگيريد. مثلاً به پاسدارها نسبت مىدهند كه بيخود به مردم تعرض كردند، بيخود به خانههاى مردم رفتهاند و من هم نمى دانم كه صحيح باشد اما كلىاش اين است كه ما بايد بر اساس اسلام حركت كنيم و بر اساس اسلام اين نهضت را پيش ببريم و از اختلافات و اين چيزهائى كه اخيراً مىبينيد كه به جان هم افتادهاند و روزنامهها چه مىكنند، بايد از اين اختلافات برى باشيم و بايد همهتان با هم مجتمع و برادر و تحت لواى توحيد پيش برويد و پيروزى هم نصيب شماست و اگر اينطور باشد، در همين حركت پاسدارىتان عبادت داريد مىكنيد، همانطور كه در نماز وقتى مىايستيد، بايد همه جهات نماز را حفظ كنيد تا نماز درست باشد، بايد در اينطور مسائل عادى هم كه شما الان پاسدار اسلام هستيد، از همه جهات پاسدارى كنيد تا اينكه همه چيزتان در خدمت اسلام باشد. وقتى اينطور شد، شما يك لشكرى هستيد مثل لشكر اسلام، در اين موقع، نه تنها نمازتان، بلكه همه كارهايتان عبادت است. اين امورى كه گفتيد، به تدريج درست مىشود و امورى كه وقت مىخواهد. من از خداى تبارك و تعالى توفيق و سعادت و سلامت شما را مىخواهم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 203
تاريخ: 6/4/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهدا و معلولين و گروهى از پاسداران واحد آموزش و عمليات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى.
شهدا بودند كه شما را به اين مسندها نشاندند
بسم الله الرحمن الرحيم
در آستان سالروز ولادت پر بركت حضرت مهدى ارواحناله الفداه اين عيد سعيد بزرگ را بر همه مسلمين و بر همه مستضعفان جهان و ملت شريف ايران و شما برادرهاى عزيز و خواهرهاى محترم تبريك عرض مىكنم و سلامت و سعادت تمام مسلمين را و تمام مستضعفين را در مقابل مستكبرين از خداوند تعالى مسئلت مىكنم. من بعد از پانزده خرداد كه از حبس بيرون آمدم و مطلع شدم بر وقايعى كه در ايران اتفاق افتاده بود و بعد هم كه به قم آمدم و مواجه شدم با بعضى كسانى كه عزيزان خودشان را از دست داده بودند، گمان نمىكردم كه دنباله اين معنا براى من، اين صحنههايى كه حالا مىبينم باشد. من آنوقت مجروحين و شهداى پانزده خرداد را به اسم اينكه يك واقعه تاريخى بزرگ واقع شده است، گرچه يك بار سنگينى به عهده من بود و وقتى مواجه مىشدم با بعضى از كسانى كه عزيزان خودشان را از دست داده بودند، يك حال انفعال بايد بگويم براى من دست مىداد، من نمىدانستم كه بعد از پانزده خرداد هم ما مواجه خواهيم شد با يك همچو صحنههايى و با يك برادران عزيزى، خواهران محترمى كه عزيزان خودشان را از دست دادهاند و ما مواجه باشيم با خانوادههاى شهدا، خانوادههاى مصدومين و مضروبين و خود آنها. و گر چه اين يك مشتى از خروار است و در سراسر ايران اين مسائل هست و من بايد از همه شما عذر بخواهم به اينكه ما نتوانستيم و نمىتوانيم اين مصيبتهائى كه شماها تحمل كرديد و مصيبت براى همه ملت هم بوده است، نمىتوانيم ما جبران بكنيم. ما عاجزيم از اينكه به شماها تسليت بدهيم، لكن در آستان تولد حضرت مهدى ارواحناله الفداه به ايشان تسليت عرض مىكنم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه ظهور مسعود ايشان را نزديك كند و تشريف بياورند و ما هم جمال او را ببينيم و ايشان هم در ميان ما، شماها را از نزديك ببينند، گرچه ايشان مطلع هستند بر مسائل و مصائب، ما مرهون زحمتهاى شماها و عزيزان شماها هستيم.
و همه ملت ايران مرهون اين جوانهائى كه با مشت گره كرده نهضت را به اينجا رساندند و باز هم حاضرند لكن من نمىدانم كه آيا از اين قشرهايى كه امروز هم مخالفت با نهضت مىكنند چه بايد بپرسيم. اينها شما را ديدهاند، اينها بىاطلاعند از اينكه به شماها چه مصيبتهائى وارد شده است.
صحيفه نور ج 12 صفحه 204
اينهائى كه طرفدارى از رژيم سابق مىكنند، اين قلمهاى مسمومى كه با نوشتههاى خودشان مىخواهند اين انقلاب را عقب بزنند و شكست بدهند، اينها هيچ وقت به فكر اين افتادهاند كه اين شهدا، اين خانوادههاى شهدا، در سرتاسر كشور ما كه عزيزهاى خودشان را از دست دادهاند، به آنها چه مىگذرد؟ اينها چه مىگويند؟ اينها چه مىكنند؟ اينها چه مىكنند؟ اينها براى كى با شماها مقابله مىكنند و معارضه و آيا اين ادارات دولتى و وزارتخانهها و همه گروههايى كه در اداره اين مملكت مشغول هستند، جواب شماها را چه مىدهند كه باز هم در عين حالى كه سفارش شده است كه اين كاغذبازى هاى مزخرف را و اين كارهاى ضد انقلابى را نكنيد، باز مىشنويم كه حتى براى شما كار شكنى مىكنند؟ اينها چه مىگويند؟ اينها چه هستند؟ اينهائى كه در راس هستند، چطور توجه به اين مسائل ندارند؟ چطور آقاى رئيس جمهور دخالت در اين امور نمىكند؟ چطور شوراى انقلاب در اين امور رسيدگى نمىكند؟ چه شده است اينها را؟ به كارهاى ديگر مشغولند اينها، ما مرهون اينها هستيم، اينها بودند كه شما را به اين مسندها نشاندند. اگر اينها نبودند، نه من اينجا بودم نه شما آنجا بوديد، نه آنها آنجا و نه دستجاتى كه مخالفت با اين نهضت مىكنند در اينجا. آنها كه مخالف نهضت هستند حسابشان عليحده است اما شمائى كه با نهضت هستيد و در امور اين كشور داريد دخالت مىكنيد، اداره اين مملكت دست شماها هست، چطور است كه شما رسيدگى به اين ادارات نمىكنيد؟ و اين وزارتخانهها، اين وزرائى كه اشخاصى تحت اداره آنها هست و باز هم از اين اشخاصى كه از رژيم سابق ماندهاند هست، اينها چه مىگويند؟ به اسلام عقيده ندارند؟ يا عرضه ندارند؟ نمىتوانند اين اشخاصى كه كارشكنى براى اين افراد مىكنند، براى اين معلولين حتى كارشكنى مىكنند و براى اين شهدا كار شكنى مىكنند نمىتوانند اينها، نمىفهمند اينها كه بايد اينها نشود؟ نمىدانند كه ايران مرهون اينهاست؟ نمىدانند كه رژيم منحوس شاهنشاهى را اينها از بين بردند و شما را به اينجا رساندند؟
اگر شاهنشاهى هستيد بگوئيد تا ما تكليفمان را با شما تعيين كنيم
اين چه وضعى است در اين مملكت؟ همه كه نمىشود، هميشه نمىشود كه با حرف مردم را قانع كرد. باز هم آرمهاى شاهنشاهى در كاغذهايشان هست، من نمىفهمم كه اينها چه اشخاصى هستند، باز هم مريضخانهها، مريضخانه بنياد فلان هست در ايران، باز هم تذكرهها، تذكرههاى شاهنشاهى هست، باز هم كاغذهاى اداره، كاغذهاى شاهنشاهى هست. اگر شاهنشاهى هستيد، خوب بگوئيد تا ما تكليفمان را با شما تعيين كنيم. تا من بگويم ملت با شما چه كند و اگر نيست، چرا اين آرمها را بر نمىداريد؟ چرا اين اشخاصى كه در اين ادارات مشغول فساد هستند، چرا اينهائى كه مشغول هستند كه جوانهاى ما را تباه كنند، در اين ادارات تصفيه نمىكنيد؟ من نمىدانم اين مملكت وضعش چه هست؟ بيست سال است كه اين ملت، ملت محروم دارد زحمت مىكشد، كشته مىدهد. پانزده خرداد آنقدر كشته داد و بعد هم هى پانزدههاى خرداد براى ما پيش آمد، اينهمه اينها به شهادت رسيدند، ما تا كى بايد مواجه با اين چهرههاى افسرده باشيم؟ ملت ايران تا كى بايد منتظر باشند كه شماها از آن
صحيفه نور ج 12 صفحه 205
گرفتارىهايى كه مىگوئيد داريم در ادارات، بيرون بيائيد؟ تا كى صبر كند ملت ايران و تا كى شما مىخواهيد اصلاح كنيد امور را؟ يك سال و نيم بيشتر گذشته است از اين انقلاب و باز آرمهاى شاهنشاهى هست اگر شاهنشاهى هستيد بگوئيد. اگر تا ده روز ديگر، تا ده روز ديگر، در يكى از اين چيزهائى كه از ادارات صادر مىشود، عكس همان آرمهاى شاهنشاهى باشد و اسم آنها باشد، من با ملت مىگويم كه با شماها آن رفتار كند كه با شاهنشاه كرد. ما هى سكوت مىكنيم هى مىخواهيم مطالب را خودشان حل بكنند، معذلك به فكر اين حرفها كم هستند. چرا به فكر نيستيد؟ چرا شوراى انقلاب به فكر اين مطلب نيست؟ چرا رئيس جمهور به فكر اين افراد نيست؟ اين امور نيست؟ به آن حرفهائى كه مىزنيد، يكقدرى هم عمل كنيد. شما همه مخالفيد با شاهنشاهى، راس شما، آنهائى كه در راس هستند كه من مىشناسمشان، اينها همه مخالفند با اين وضع، مخالفند با اوضاع سابق، اسلامى هستند، لكن مسامحه مىكنند. من نمىفهمم اين مسامحه چيست؟ در همين دو سه روز براى من يك چيزى آوردند كه تذكرهاى بوده است كه همان آرم شاهنشاهى و همان كثافتكارى ها. در وزارت خارجه و در همه وزارتخانهها همه مراكز، فساد، بايد اصلاح بشود اين امور، نمىشود اينطور، اگر عاجزند، كنار بروند تا ما افرادى پيدا بكنيم كه عاجز نباشند و اگر عاجز نيستند، چرا عمل نمىكنند.
من از شماها عذر مىخواهم، من از ملت ايران عذر مىخواهم، من از ملت ايران عذر مىخواهم، من از اين مادرهائى كه بچههاى خودشان را از دست دادند، معذرت مىخواهم، من از اين برادرهائى كه عزيزان خودشان را دادند، از دست دادهاند، معذرت مىخواهم، من از اين ارتشىهايى كه جوانان خودشان را از دست دادهاند، از اين پاسدارها كه جوان هاى خودشان را از دست دادهاند و برادران خودشان را، معذرت مىخواهم كه عرضه اين را ندارم كه كار را درست كنم. من از حضرت مهدى سلام الله عليه، من از پيشگاه پيغمبر اكرم معذرت مىخواهم، من از پيشگاه ولى عصر امام مهدى سلام الله عليه معذرت مىخواهم، من از پيشگاه ملت ايران معذرت مىخواهم، من از شما برادران، برادران ارتشى، برادران پاسدار، برادران ژاندارمرى و ساير قواى انتظامى كه در راه اسلام جوانهاى خودشان را دادند، معذرت مىخواهم. ما نتوانستيم براى شما كارى انجام بدهيم، ما ضعيف هستيم، ما باز گرفتار كاغذ بازى هستيم، ما باز گرفتار آرم شاهنشاهى هستيم. مملكت ما باز مملكت شاهنشاهى است، وزارتخانههاى ما، وزارتخانههاى ما باز وزارتخانههاى طاغوتى است و ما نتوانستيم اينها را اصلاح كنيم. بايد به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح مىكنيم.
خداوندا! ملت ما را، ملت مظلوم ما را از همه گرفتارىها نجات بده. خداوندا! كسانى كه دست اندر كار هستند، قواى تقنينى، قواى اجرائى، قواى قضائى و كسان ديگرى كه در راس اين امور هستند، توفيق بده كه بتوانند عمل كنند. خدايا! به اين اشخاصى كه با قلم خودشان، با قدم خودشان و با نطقهاى خودشان، كارشكنى براى اين نهضت اسلامى مىكنند، هدايت كن، آنها را به آغوش ملت برگردان، عطوفت به آنها عنايت كن كه بفهمند در مقابل اينهمه مصائب چه دارند مىكنند. خداوند شما
صحيفه نور ج 12 صفحه 206
را و همه ملت ايران را در محضر مبارك امام زمان ارواحنا فداه آبرومند كند. شما غم نداشته باشيد كه پشتيبان شما خداست و امام عصر سلام الله عليه. در محضر او واقع شد همه اين امور. خداوند انشاءالله به همه ملت اسلام در سراسر دنيا و به ملت شريف ما قدرت عنايت فرمايد كه ما و ملتها بتوانند مقاصد اسلامى را پياده كنند. خداوند به همه ما قدرت بدهد كه در مقابل شياطين و در مقابل كسانى كه مخالف اسلام و مقاصد اسلام هستند، با قدرت ايستادگى كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 192
تاريخ: 4/4/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراهاى اسلامى كارگران
آشوبگرىهاى عمال امريكا در لباس گروهكها به منظور جلوگيرى از تحقق انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايانى كه زحمت كشيدهاند و آمدهاند اينجا با من مواجه باشند چه آن آقايان كارگران و چه آن آقايان ارتشيان و چه اشخاص متفرقه تشكر مىكنم، و اگر به من خدمتگزار بگويند بهتر از اين است كه رهبر. من اميدوارم كه همه ما، چه شما آقايان كارگر و ساير رفقايتان و چه آن آقايان ارتشى و ساير رفقايشان و چه ساير قشرهاى اين ملت، توجه به يك مسئله قابل اهميت داشته باشيد و آن اينكه شما مىدانيد و خصوصاً شما كارگرها مىدانيد كه از اول انقلاب تا حالا چه اشخاصى و چه قشرهايى بودهاند كه مبارزه با انقلاب كردهاند با شكلهاى مختلف و مرامهاى مختلف كه رويهمرفته همه شكلها و مرامها بر ضد اين انقلاب و ضد اسلام بوده است. اين گروههائى كه بعد از انقلاب هى جوشيدند و و بيرون آمدند و گاهى ادعاى اسلاميت مىكنند و از شما مسلمانتر مىشوند و گاهى ادعاى انقلابى بودن مىكنند و از شما انقلابىتر مىشوند و گاهى خودشان را مؤسس انقلاب مىدانند و انقلاب را كه اين توده محروم ملت ما از كارگر و كشاورز و دانشجو و شما همه انقلاب را به پايان رسانديد يعنى تا اينجا و آنها يا در خارج بودند و تماشاگر و يا در داخل بودند و تماشا مىكردند كه ببينند كى غالب مىشود، اگر شاه مخلوع و آن تيپ غالب شدند، اينها بروند آنجا و از آنها طلبكارى كنند و اگر شما غالب شديد و ملت، اينها بيايند و با اسمهاى مختلف طلبكار بشوند و بخواهند خودشان همه چيزها را داشته باشند حتى با اسم شما، با اسم كارگر، كارگر را به حساب نياورند، با اسمهاى مختلف مشغول بشوند به اينكه نگذارند اين انقلاب به ثمر برسد، يعنى اين ثمر آخرى كه اسلام مىخواهد و پيغمبر اسلام مىخواسته است. اينها چون از اسلام لطمه ديدهاند و اربابهاى اينها از اسلام سيلى خورده است با اسلام اگر سابق كم مخالف بودند حالا ديگر صد در صد مخالفند. اين گروههاى مختلفى كه مثل قارچ از زمين جوشيدند و آمدند و از اطراف كشورهاى ديگرى كه متفرق در آنجا بودند و منتظر فرصت بودند، حالا آمدند به ايران و مىخواهند نگذارند اين انقلاب تحقق پيدا بكند، اين يك خطرى است از براى انقلاب ما، نه به آن معنا كه اينها عرضه اين را داشته باشند كه يك كار مثبتى بكنند و اين انقلاب را برگردانند لكن به آن معنا كه ايجاد زحمت بكنند. شما ملاحظه كرديد كه در كردستان ايجاد زحمت كردند نه اينكه توانستند غلبه بكنند، لكن مدتها ايجاد زحمت
صحيفه نور ج 12 صفحه 193
كردند، در تهران ايجاد زحمت كردند، نمىتوانند كارى بكنند، لكن غائله مىتوانند درست بكنند. در هر موقعى كه يك اساسى مىخواهد روى كار بيايد، اين جمعيتهاى مختلفى كه الان در ايران هستند، در همان موقع يك غائله اى درست مىكنند. از اولى كه جمهورى اسلامى را بنا بود كه شماها و ملت ما رأى به آن بدهند، آنوقت يك غائلههايى در اطراف درست كردند. اين قدم كه برداشته شد، در هر مرحلهاى كه شما يك قدم پيش رفتيد، آنها هم در همان جا باز غائله درست كردند. در همان وقتى كه مجلس شوراى اسلامى تأسيس شد و مشغول به كار شدند، باز غائله درست كردند. غائله درست مىكنند و خودشان غائله درست مىكنند و فرياد مىزنند، خودشان ديگران را كتك مىزنند، باز خودشان فرياد مىكنند، اين يك جهتى است كه در آنها هست، يعنى روى اين ترتيب، اينها عمل مىكنند كه نگذارند شما كار بكنيد، نگذارند خرمن كشاورزها درست جمع بشود و در عين حال فرياد بزنند كه ما براى ملت داريم فداكارى مىكنيم. اينهايى كه در كنار جمهورى اسلامى هستند و مى خواهند به اسم جمهورى اسلامى، به اسم اسلام، به اسم خلق، به اسم ملت كار بكنند، اينها را ببينيد چه مىكنند. ممكن است من هى بگويم اسلام و هى بگويم فداى اسلام و فداى خلق و هى بگويم مجاهد اسلام و مجاهد خلق، اين حرفها را بزنم، لكن وقتى به اعمال من شما ملاحظه كنيد، ببينيد كه از اول، من مخالفت كردم، در هر جا تفنگ كشيدم و مخالفت كردم، هر جا بنا بود كه يك اصلاحى بشود، شما ديديد كه من آمدم و مقابلش ايستادم و مشتم را گره كردم و تفنگم را هم كشيدم، مىخواستند كه دانشگاهىهائى كه در خدمت استعمار بود و جزء مهمات اين مملكت است كه بايد دانشگاهش اصلاح بشود، همين كه طرح اصلاح دانشگاه شد، سنگربندى شد در دانشگاه كه نگذارند اين كار بشود. حالا هم باز پشت همان سنگرها، نه آنجا در دانشگاه اما در خارج دنبال اين هستند كه نگذارند اين اصلاح فرهنگى بشود، انقلاب فرهنگى بشود. اينها مىخواهند كه فرهنگ، همان فرهنگ باشد كه از آن امثال اين اشخاصى كه وزير و وكيل سابق بودند از آن اينها در مىآيند و همينها اين كشور ما را به باد فنا بدهند، چنانكه دادند. همان وكلائى كه در سابق بودند و همان وزرائى كه در سابق بودند و همان سردمدارهاى سابق، همان تحصيلكردهها و روشنفكرهاى دانشگاه داخل و خارج بودند و همان مصيبتهايى كه به اين ملت وارد شد، به دست همين اشخاصى كه با اسم ملت و با اسم مجاهدت و با اسم فدائى و با اسم چه وارد شدند و نگذاشتند كه اين ملت به حال خودش باشد و هر چه شما داشتيد به جيب ديگران كردند و يك قدريش هم خوردند دار و دسته شاه مخلوع، همين جمعيتها بودند كه الان بر خلاف اين نهضت دارند فعاليت مىكنند. هر روزى كه بخواهد اين نهضت، يك قدم بردارد، مجلس شورا مى خواهد مفتوح بشود، مىبينيم كه يك بساطى در امجديه پيش مىآيد، يك غائله درست مىشود و مع الاسف جوانهاى ما معطل نيستند كه اينها چه دارند مىكنند، اين اشخاص چه دارند مىكنند و بعضى از اشخاصى كه با من هم مربوط هستند اينها هم ملتفت نيستند كه مسائل عمقش چى هست خيال مىكنند كه مسأله چماقدار است و تظاهر كننده، مسأله اين است. نه، مسأله اين نيست، اين يك ظاهرى است براى آشوب درست كردن، مسأله عمق دارد، مسأله
صحيفه نور ج 12 صفحه 194
امريكاست، مسأله اين است كه بايد آمريكا بيايد اينجا و مقدرات كشور ما را به دست بگيرد، نه مسأله، مسأله اين است كه يكى مىخواهد تظاهر كند، يكى مىخواهد ضد تظاهر، اينها مسأله نيست، اينها غائله ايجاد كردن است براى اينكه نگذارند اين مملكت به حال خودش باشد و روى ميزانى كه دارد حركت مىكند، حركت بكند.
شما آقايان كارگر كه عضو مؤثر اين كشور هستيد، براى اينكه دست ديگران را از آن كوتاه بكنيد، ديديد كه در اين يك سال و چند ماه آمدند هى در بين شماها هى يا نطق كردند، يا وسوسه كردند، يا يك دستهاى را وادار كردند به اعتصاب و امثال ذلك به اسم اينكه ما طرفدار شما هستيم. اگر كارگر در يك كشورى كار نكند و اعتصاب كند، اين كشور به هلاكت مىرسد. اينها كه با اسم اينكه ما با شما موافقيم و مثلاً شما چه جور و آنها چه جور، نمىخواهند براى شما دلسوزى به حسب واقع داشته باشند، با اسم دلسوزى مىآيند و فلج مىكنند كارخانههاى مملكت را و با اسم دلسوزى مىروند و فلج مىكنند كشاورزى را، همينها هستند كه وقتى كشاورزها خرمنهايشان را جمع مىكنند، آتش مىزنند، الان هم باز دارند آتش مىزنند و اگر محافظت نشود، محافظت صحيح نشود، همه اش را آتش مىزنند. ما دشمن نهضت و انقلاب را از اين مىفهميم كه آنهائى كه با اين انقلاب راه دارند مىروند، با اين ملت راه دارند مىروند، با اين كشاورز و كارگر دارند راه مىروند و مىخواهند كشور را از قيد و بند خارجىها آزاد كنند آزاد كردن هم به كار كردن است و كشاورزى كردن است و كار در كارخانهها كردن است و كار در ساير جاها كردن. كشور ما اگر بخواهد آزاد باشد، اگر بخواهد مستقل باشد، وابسته به خارج نباشد، بايد خودش كار كند. آنهائى كه مىآيند در بين شماها و مانع از كارتانشوند، يا يك دستهاى درست مىكنند مانع از كارتان مىشود يا اينكه پولها را از خارج به ايشان مىدهند كه بيايند بدهند به بعضى از اين كارگرهاى غافل تا اعتصاب بكنند، و آنها كه در كشاورزى مىروند ايجاد زحمت مىكنند، يا آنهائى كه مىافتند در كشور، سرتاته كشور و شلوغ مىكنند كشور را به اسم اينكه مثلاً اين آدم خانه دارد، اين آدم ملك دارد، بدون يك ميزان شرعى الهى مىريزند و خانهاش را غارت مى كنند و خانهاش را از او مىگيرند، اينها ريشه همان رژيم سابق است و غافل هستيم از آن، آنها نمىتوانند به اين زودى دست از ما بردارند، آنها منافعشان، منافع عظيمشان، چه منافع مادىشان و چه منافع اينكه كشور ما در يك حالى است و در يك جائى هست كه همه محتاج به آن هستند، كشور ما آن است كه پل پيروزى شد براى اشرار، براى اجانب، اينها به اين زودى دست از ما بر نمىدارند و ما نبايد غافل بشويم كه حالائى كه آزاد شديم خودمان هم كمك كنيم براى شلوغ كردن، براى اعتصاب كردن، براى مخالفت كردنها ما بايد متوجه باشيم به اينكه يك مملكتى كه انقلاب در آن پيدا مىشود، دنبال انقلاب خيلى آشفتگىها هست. شما آقايان متوجه هستيد كه لااقل در اين پنجاه سال و پنجاه و چند سال كه همهاش را من يادم است و كمى از شما هست كه تمامش را يادتان باشد و اين كارهاى اخير شاه مخلوع را هم شماها يادتان است كه با اسم تمدن بزرگ، با اسم اينكه من مىخواهم اين مملكت را در دو سال، سه سال ديگر، مثل ژاپن بلكه مثل امريكا كنم، با اين اسم، تمام حيثيت اين
صحيفه نور ج 12 صفحه 195
مملكت را از دست داد و تقديم آنهائى كه بايد بخورند كرد. البته آن كه مىخواهد خرابكارى كند، نمىآيد اعلام كند كه من خرابكارم، او مىآيد اعلام كند كه من دوست شما هستم، ما فدائى شما هستيم و اين آخوندها ارتجاعى هستند و اينها حرفهاى بيخودى مىزنند و اينها طرفدار مثلاً سرمايهدارى هستند. اگر يك كسى واقع مطلب را بيايد به ايشان بگويد كه كارش پيش نمىرود، اينها بايد بگويند كه آخوندها مرتجعند و آخوندها چهاند و مائيم كه براى شما مىخواهيم خدمت كنيم، همان حالى كه دارند مىگويند مائيم كه مىخواهيم كه خدمت كنيم، كردستان را درست مىكنند، يكوقت مىبينيد كه از همه اطراف اين گروهها، همه اين گروههائى كه اين مفسدهها و اين ميتينگرا درست مىكنند، جمع مىشوند در كردستان و آنجا فساد مىكنند. همچو كه كردستان يك قدرى رو به آرامش مىشود و مىبينند آنجا نمىتوانند، از آنجا جمع مىشوند و مىروند به بلوچستان آنجا را خراب مىكنند. اگر بلوچستان هم درست بشود، مىآيند مركز، مركز، بهتر مركز فعاليت است براى اينكه يك جاى بزرگى است. در مركز مىآيند با اسم اسلام و با اسم قرآن و با اسم كذا و كذا غائله ايجاد مىكنند كه نگذارند اين مملكت يك آرامشى پيدا كند.
هدف اصلى حملات اجانب، اسلام و احكام آن است
اين يك سالى كه، يك سال و چند ماهى كه انقلاب اسلامى شما با دست تواناى شما مللت اسلام به پيش رفت و تمام چيزهائى كه مربوط به دستگاه دولتى و جريان امور مملكتى است درست كرديد از جمهورى اسلامىاش تا مجلس شورايش، چندين دفعه رفتيد به صندوقها و رأى داديد و آزاد، آزاد رأى داديد، اين يك تيرى است در چشم اين اشخاصى كه اسلام راخواهند ببينند. اينها مىدانند كه اگر اين نهضت اسلامى نبود، نمىشد به اين زودى كارها انجام بگيرد، اين كارها را قدرت اسلام است كه پيش مى برد. شما مىبينيد كه بيشتر از بيست سال است كه در عراق كه نزديك ما هست، به اصطلاح خودشان انقلاب كردند و حالا امسال براى تقليد از ايران براى اينكه بگويند ما هم بله، آدمى هستيم، امسال شروع كردند به انتخابات و آن هم بلا اشكال بدانيد كه آن انتخابات بدتر از انتخابات زمان شاه است، نه اين است كه مردم مىروند آنجا رأى مىدهند. همانطورى كه زمان شاه مخلوع يك دستهاى را راه مىانداختند يك جائى و فشار مىآوردند يا با زور تطميع مىبردند پاى صندوقها براى خودشان رأى درست مىكردند، آنها بدتر از اينها هستند. اينها مىبينند كه در ايران در ظرف يك سال و چند ماه تمام اصولى كه بايد در يك كشورى براى جريان امور باشد، تحقق پيدا كرد و خودشان بعد از بيست و چند سال نتوانستند يكى از اين كارها را بكنند هى با سر نيزه و با زحمت و با كتك زدن، با حبس و با كشتار. اينها نمىتوانند ببينند اين انقلاب اسلامى شما را، و وقتى تحليل مىكنند كه خوب، چه شد، آدم اينجا با آدم جاهاى ديگر كه هر دو آدمند، همه جا هم يكى دعوى رهبرى مىكند و مىگويد من رهبر، همه جا يك حزبى پيدا مىشود و مى گويد كه من حزب، لكن ايران چه بود كه به اين سرعت، به اين سرعت معجزه آسا پيشبرد كرد؟ وقتى تحليل مىكنند همه چيزها رابينند كه مكتب بود كه اين كار را كرد، اين مكتب اسلام است
صحيفه نور ج 12 صفحه 196
كه اين كار را كرد. مردم براى خدا اين كار را كردند. وقتى خدا آمد در بين مردم، يعنى مردم شدند دست خدا، وقتى براى خدا كار كردند و مشتها گره شد براى خدا و الان هم همين طور انشاء الله هست و تا آخر باشد. خوب، آنى كه بايد هدف قرار بدهند، بايد اسلام باشد، و آنهائى كه به اسلام نزديكند، آنهائى كه احكام اسلام را مىخواهند براى مردم بگويند، آنها را بايد هدف قرار بدهند تا كم كم اين محتوائى كه انقلاب دارد، از آن بگيرند، وقتى محتوا از آن گرفتند و يك ظاهرى بى محتوا شد، ضربه آخر را بزنند. ضربه آخر اينكه برگردانند مطلب را به همان مسائل اول با يك صورت ديگرى، البته با برگشت مثلاً شاه و اينها، نيست، اين مطرح نيست پيش آنها، مطرح اين است كه اسلام نباشد هر چه مىخواهد باشد، الان هم همين قشرهاى بعضى از اين روشنفكرها مىگويند اين مجلس ملى باشد، مجلس شوراى ملى، چون اسمش توى قانون، ملى بوده، از اسلام مىترسند، مجلس اسلامى نباشد، شوراى اسلامى نباشد، اينها نه اينكه ملىاش را مىخواهند، اسلامىاش را مىخواهند نباشد، در صورتى كه در قانون همچو مادهاى ندارد كه مجلس شوراى ملى، همچو چيزى در قانون نيست. بله گفتهاند از باب اينكه اسم بايد ببرند يك چيزى را، مجلس شوراى ملى گفتهاند، اما نه اينكه قرار دادهاند كه اسم اين مجلس شوراى ملى، در ضمن مثل اينكه بگويند مثلاً در مجلس شورا، بگويند كه در كاخ سنا چطور شده، اين معنايش اين نيست كه الان قانون اسلامى ما كاخ سنا خواسته درست كند، اين اسمى بوده آنوقت گفتند حالا بايد مجلس شوراى اسلامى باشد. اينها حتى از اسم اسلام هم مىترسند، هى نق مىزنند كه نه، ملى، ملى اينها نه اين است كه من باب اتفاق اينجور شده است كه هر وقت شما خواستيد يك مطلبى را درست كنيد، يك اجتماعى درست كردند و به هم ريختند همه چيز را، اذهان را از يك جائى بردهاند به يك جاى ديگرى، اينها مىخواهند اذهان ملت را از اين مسيرى كه خودش دارد برگردانند به يك مسير ديگرى، به يك راه ديگرى، هر جا، هر راهى مىخواهد باشد. يك غائله يك جائى درست مىكنند كه مردم متوجه بشوند ولو حالا يك ماه متوجه بشوند. يك غائله اى درست مىكنند كه ولو يك ماه مردم متوجه به آن غائله بشوند، لعل بشود در اين يك ماه، كارى كرد.
شناسائى دشمنان اسلام از طريق عملكرد آنان
بايد متوجه باشيد، بايد شما دشمنتان را بشناسيد، اگر نشناسيد، نمىتوانيد دفعش بكنيد. دشمن شما، آنها هستند كه از روز اولى كه جمهورى اسلامى آمد توى كار، يا تحريم كردند رأى دادن را، يا رفتند صندوقها را آتش زدند و بعضى از صندوقها را كه توانستند، آتش زدند يا شكستند. آنهائى كه تحريم كردند جمهورى اسلامى را، حالا آمدهاند جمهورى اسلامى شده اند، آنهائى كه آتش مىزدند صندوقهاى آراء مردم را، براى جمهورى اسلامى حالا آمدهاند طرفدار شده اند. اين طرفدارى نيست، اين يك حقه بازى است به صورت طرفدارى. اگر بخواهند بگويند من به اسلام كار ندارم و من ضد اسلامم خوب، مىدانند كه مملكت ايران اسلام است و نمىگذارد كه اينها كارى بكنند، چاره
صحيفه نور ج 12 صفحه 197
ندارند جز اينكه بگويند كه ما هم اسلامى هستيم، لكن ما اعمالشان را بايد ببينيم چطورى است، غائلههائى كه بپا مىكنند، بايد ببينيم چه جورى است، از اول تا حالا غائله بپا كردند، اين گروههاى مخالفى كه هر كدام يك اسمى براى خودشان درست كردهاند هى غائله بپا كردند كه نگذارند شما آن مسيرى را كه بايد برويد، آن صراط مستقيمى را كه بايد برويد، آن چيزى را كه خداى تبارك و تعالى پيش پاى شما گذاشته است بايد برويد نگذارند اين كار بشود. آنهائى كه وقتى محمدرضا در اينجا بود در دربارش خدمتگزار بودند، حالا ضد محمدرضا شدهاند، اين ضديت نيست، اين ضديت براى اين است كه بازى بدهند من و شما را كه ما خيال كنيم اينها اسلامى هستند، و يا بيطرف بشويم نسبت به آنها يا طرفدار بشويم. توانستند كه جوانهاى پاك و صاف و صحيح ما را گول بزنند با تبليغاتى كه بلدند و خوب هم بلدند. بايد توجه داشته باشد اين ملت كه گول نخورد از اينهائى كه براى اسلام دارند سينه مىزنند، ببينند اعمالشان چيست، ببينند اينهائى كه مىگويند اسلام، آيا در عمل هم اينطورى هستند يا يك سنگر بندهائى هستند كه با اسم اسلامى مىخواهند از بين ببرند اسلام را و لعل دزدهاى سرگردنه هم اسم اسلام روى خودشان مىگذارند لكن دزدى مىكنند. بايد ما با اسم گول نخوريم بلكه ببينيم چه مىكنند، ببينيم سابقه اينها چى هست، ببينيم كتابهايى كه اينها مىنويسند محتوايش چى هست، ببينيم تبليغاتى كه اينها مىكنند چه تبليغ مىكنند، به مجرد اينكه بگويند من مسلم هستم كه فايده ندارد با ادعا. الان همه مىگويند ما مسلميم، همه مىگويند ما انقلابى هستيم، كسى نيست كه بگويد من انقلابى نيستم، هر كس مىگويد من انقلاب را درست كردم. اين ملت بيچاره ما، اين ملت بزرگ ما، اين ملتى كه با دست خالى رفت توى ميدانها و توى خيابانها و مشتش را پر كرد و مخالفت كرد با رژيم سابق و با همه ابرقدرتها و مطلب را به اينجا رساند، حالا من آمدهام مىنشينم مىگويم من رهبر شما. تو غلط مىكنى كه هستى، يا آن مىگويد كه نه، ما اين كار را كرديم، آخر كجا اين كار را كرديد؟ اگر يك دزدى را يك جايى كشتند و از طايفه شما بود، آنوقت شما مىشويد انقلابى؟! بايد ببينيم چكارهاند اين جمعيتهايى كه افتادهاند توى اين مملكت و دارند خرابكارى مىكنند و مع الاسف بعضى از اشخاص هم كه متوجه اين مسائل نيستند، يكوقت آدم مىبيند كه طرفدارى از اينها كردند يا يك چيزى گفتند كه آنها از آن طرفدارى استفاده كردند. اينها گول مىزنند، همه را گول مىزنند. اينها مىخواستند من را گول بزنند، من نجف بودم، اينها آمده بودند كه من را گول بزنند، بيست و چند روز بعضىها مىگفتند بيست و چهار روز من حالا عددش را نمىدانم بعضى از اين آقايانى كه ادعاى اسلامى مىكنند، آمدند در نجف، يكىشان بيست و چند روز آمد در يك جايى، من فرصت دادم به او حرفهايش را بزند، او به خيال خودش كه حالا من را مىخواهد اغفال كند، مع الاسف از ايران هم بعضى از آقايان كه تحت تأثير آنها واقع شده بودند خداوند رحمتشان كند آنها هم اغفال كرده بودند آنها را آنها هم به من كاغذ سفارش نوشته بودند. بعضى از آقايان محترم، بعضى از علماء، آنها هم به من كاغذ نوشته بودند كه اينها انهم فتيه قضيه اصحاب كهف، من گوش كردم به حرفهاى اينها كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 198
ببينم اينها چه مىگويند، تمام حرفهاشان هم از قرآن بود و از نهج البلاغه، تمام حرفها. من ياد يك قصهاى افتادم كه در همدان اتفاق افتاده بود، ظاهراً زمان مرحوم آسيد عبد المجيد همدانى، يك يهودى آمده بود مسلمان شده بود خدمت ايشان، ايشان ديده بود كه بعد از چند وقت اين يهودى خيلى مسلمان است و اينقدر اظهار اسلام مىكند كه ايشان ترديد واقع شده بود برايش كه اين شايد قضيهاى باشد، يك وقت خواسته بودش، گفته بود كه تو مرا مىشناسى؟ گفته بود كه بلى، شما از علماء اسلام هستيد و چطور. مىدانيد پدرهاى من چه كسانىاند؟ بلى، پيغمبر از اجداد شماست فلان. خودت را مىشناسى؟ بلى، من پدرانم يهودى بودند و حالا خودم مسلمان شدم. گفته بود سر اين را به من بگو كه چرا تو مسلمانتر از من شدى؟ مردك فهميده بود كه اين آن چيزى را كه مىخواهد بازى كند فهميده است، فرار كرده بود. اين كه آمد بيست و چند روز آنجا و تمامش از نهج البلاغه و تمامش از قرآن صحبت مىكرد، من در ذهنم آمد كه نه، اين آقا هم همان است و الا خوب، تو اعتقاد به خدا و اعتقاد به چيز دارى، چرا مىآيى پيش من؟ من كه نه خدا هستم، نه پيغمبر، نه امام، من يك طلبهام در نجف. اين آمده بود كه من را بازى بدهد من همراهى كنم با ايشان. من هيچ راجع به اينها حرف نزدم، همهاش را گوش كردم، فقط يك كلمه را كه گفت ما نمىخواهيم قيام مسلحانه بكنيم، گفتم نه، شما نمىتوانيد قيام مسلحانه بكنيد، بيخود خودتان را به باد ندهيد. اينها با خود قرآن، با خود نهج البلاغه مىخواهند مارا از بين ببرند و قرآن نهج البلاغه را از بين ببرند، همان قضيه زمان حضرت امير و قرآن را سرنيزه كردند كه اين قرآن حكم ما باشد. حضرت امير مظلوم بود واقعاً، هر چه به اين بدبختها گفت اينها حيله دارند مىكنند، بگذاريد، گذشت مطلب. الان آن مركز راگيرند، جمع شدند دورش شمشير كشيدند، گفتند مىكشيمت اگر چنانچه نگويى برگردند - قرآن اينطور نوشته - مجبور شد حضرت امير كه امر كند كه لشكرى كه الان فتح مىكردند، يك ساعت ديگر اگر مانده بود فتح مىكردند برگردند، برگشتند و شكست همان شد كه خوردند و بعد از اينكه اين مسائل واقع شد، باز همين عدهاى كه آنجا شمشير كشيده بودند، باز شمشير كشيدند بر ضد حضرت امير. بايد ما ببينيم كه عمل اينها چى هست آنها در پيشانىشان هم آثار سجده بود، ابن ملجم در پيشانىاش آثار سجده بود ببينيم چه كرد، با اين آثار سجده چه آمده بكند.
با اسم اسلام مىخواهند اسلام را از بين ببرند
اسلام هميشه گرفتار يك همچو مردمى بوده است كه با اسم اسلام، مىخواستند اسلام را بكوبند، مگر محمدرضا قرآن طبع نمىكرد؟ مگر سالى يك دفعه نمىرفت به مشهد؟ مگر دائماً صحبت از عدالت اسلامى و عدالت چه نمىكرد؟ مگر نمىگفت حضرت عباس مرا در يك قضيهاى نجات داد؟ مىگفت اينها را، اينها يكى از قدرتهاى، واقعاً قدرت است، قدرت بزرگى كه دارند اين است كه همچو با جدى بدون اينكه هيچ پرده حيائى در كار باشد، جداً مىگويند كه اين كار را خدا كرده است ما هم اين كار را، دنبال خدا هستيم، ما هم دنبال چه هستيم كه شايد شماها هم اگر يكوقتى ببينيد،
صحيفه نور ج 12 صفحه 199
باورتان بيايد. خيلىها باورشان آمده بود. خوب، يك شاهى است كه دارد مىگويد قرآن و دارد مىگويد اسلام و دارد مىگويد چه، خوب، چكارش داريد؟ ما مدتى بايد زحمت اين را بكشيم كه آن چهره دوم اين را به مردم بفهمانيم، اين يك چهره است، يك چهره با اسم قرآن و اسم خدا و اسم نهج البلاغه و اسم اينها مىآيد توى ميدان، خطرناك است، ما اگر بتوانيم آن چهره دوم اين جمعيتها را، اين چهره دوم امثال محمدرضا را به مردم معرفى كنيم، آنوقت ما پيروز مىشويم و اين در قضيه محمدرضا شد، چهره دومش را به قاعده نشان داد.
ما در هر قصهاى كه واقع مىشويم مىبينيم كه روحانيت، هدف است، محمدرضا هم در نطقهايى كه كرده بود و مىكرد، اينها را ارتجاع، اينها عمال ارتجاعند حتى اينها مىگفتند اينها عمال انگليسها هستند اين را من خودم با گوشم، در يك اتومبيلى كه در تهران يكوقت نشسته بودم ديدم كه آن يكى به آن مىگويد ما سه نفر بوديم كه معمم بوديم من مدت هاست اين هيكلها را نديدم، اينها را انگليسها درست كردند در نجف و قم براى اينكه ملت ما را چه بكنند، ما در آن دوره عمال انگليس بوديم و ارتجاع، الان هم ما ارتجاعى هستيم، الان هم روحانيون ما ارتجاعى اند، روشنفكرها آنها هستند، در تمام مدتى كه رضاخان آمد و كودتا را بپا كرد، تا آخر كه ايستاد مقابلشان و مشتش را گره كرد، همين، همين مرتجعين بودند، همين آخوندهاى مرتجع ما، همينها قيام كردند بر ضد او، همينها روشنگرى كردند به مردم و مردم را خواستند بفهمانند. اينها از اين جمعيت لطمه خوردند و مىخواهند مردم را از اينها جدا بكنند، دانشگاهى را بيشتر جدا كرده بود و حالا مىخواهند همه مردم را از اين جمعيت جدا بكنند كه هر كارى كه مىخواهند بكنند، يك كسى نباشد كه بگويد چرا، كه يك جمعيتى دنبالش چرا بگويد.
هشدار به رسوخ مفسدين در جمع مصلحين و لزوم هوشيارى ملت
من يك مطلبى را بايد بگويم به همه ملت ايران و به همه روحانيين ايران، من خوف اين را دارم كه بعضى از اين معممينى كه در بين روحانيون، خودشان را جا زدهاند و خرابكارى دارند مىكنند در بعضى از جاهايى كه اينها يك چيزى دستشان آمده است، من خوف اين را دارم كه اينها چهره اسلام را برگردانند از آنى كه هست. من به روحانيين ايران مى گويم به اينكه اين اشخاصى كه خودشان را جا زدند يا رفتند در كميته، يا رفتند در كجا، اين اشخاص را شما به مردم معرفى كنيد كه اينها ربطى به ما ندارند، يكوقت ما مىفهميم كه سرتاته ايران كميته امام درست شده است، اين امام كيست كه كميته درست شده است؟ چه اطلاعى از اين دارد؟ ما بى اطلاع بوديم، هر كس خودش خواسته يك كارى بكند با اسم فلان. چند روز پيش از اين در حضرت عبدالعظيم غير آن كارى كه آقاى خلخالى كرد، آن مطلب صحيحى بود يك شيخ ديگرى كيست من نمىشناسمش، به اسم نماينده فلان، نماينده امام به قول خودش رفته يك مقبره هايى را خراب كرده و مقبرههايى كه مال اشخاص بوده، ملك شخصىشان بوده، مقبرهاى كه موقوفه بوده، خانهاى كه مرقوفه بوده خراب كرده، اينها يك اشخاصى
صحيفه نور ج 12 صفحه 200
هستند كه يا نمىفهمند دارند چه مىكنند و اگر خداى نخواسته بفهمند، اشخاصى هستند كه مىخواهند نهضت را به تباهى بكشند. من به سرتاسر كشور ايران، به سرتاسر روحانيون ايران، اين خطر را كه براى اسلام پيش آمده و براى روحانيت پيش آمده مىگويم به شما و حجت را بر همه تمام مىكنم. اين آخوندهايى كه خودشان را جا زدند و مىروند و مردم را آزار مىدهند و اذيت مىكنند، بدون يك مجوز شرعى الهى، اينها را از خودشان برانند، اينها نماينده من نيستند، اينها با اسم نماينده فلان مىخواهند كه حالا شلوغ بكنند تا اينكه ملت بگويند خوب، اين هم اين، به اصطلاح اين اشخاص و باز بايد بگويم كه اين پاسدارهايى كه انصافاً در اين كشور خدمت كردند و دارند خدمت مىكنند و وجودشان مغتنم است براى اين ملت، زحماتشان پيش خدا مغتنم است، گاهى وقتها در بينشان يك كسى جا مىزند و آبروى اينها را از بين مىبرد. يك كسى مىآيد به اسم اينكه من پاسبان هستم، يا اينكه خير، يك مقدس مابى هم مىكند، او را به عنوان پاسبان مىشناسند، مىآيد بعد مىرود، يك دفعه ما ديديم كه خانه كى را غارت كردند، پاسبانها كردند، بابا اين پاسبان نيست، پاسبان اسلامى است، آدم مسلمان كه نمىرود خانه مردم را غارت كند، آدم مسلمان كه نمىرود ملك ديگرى را مصادره كند، اينها يك دسته ديگرى هستند كه آمدهاند اين كارها را دارند مىكنند بايد ما بفهميم كه ما اين كارى را كه تا اينجا آورديم چطور به آخر برسانيم، به هرج و مرج نكشد. البته كه دولت اسلامى اين زمينخوارهاى بىانصاف را و اين مفتخورهاى بزرگ را، سرجايش خواهد نشاند و محاسبه از آنها بايد بكنند، حسابشان را مىكشد، اما اين معنايش اين نيست كه پاسبانها بريزند هر كارى دلشان مىخواهد بكنند، يك جا بحق باشد، ده جا هم بيحق، صداى مردم را در آورند. اينها متوجه نيستند كه يك اشخاصى توى اينها آمدهاند و خودش را جا زده، مثل اينكه توى روحانيون آمده و خودش را جا زده، توى اينها هم آمده و خودش را جا زده و دارد خرابكارى مىكند تا به اسم اسلام خرابكارى بكند و اسلام را بكوبد.
بايد توجه داشته باشيد، بايد متوجه باشيد كه آنهايى كه خرابكارى مىكنند و آنهايى كه به جان مردم مىافتند و اين كارهايى كه مىگويند دارند مىكنند، خوب، يك دستهاى جهاد سازندگى است، بسيار خوب، بسيار خوب است و از اول هم همين معنا بود و خيلى هم زحمت مىكشند و خيلى هم ارج مىبرند اما در بين همين جهاد سازندگى يك افرادى پيدا مىشوند كه برخلاف موازين قانون اسلامى، بر خلاف مقررات دولتى و اسلامى، يك كارهايى انجام مىدهند كه جهاد سازندگى را مردم صدايشان بلند شود كه اين جهاد سازندگى دارد پدر ما را در مىآورد، همين امروز هم يكى از علماى مشهد به من اين را مى گفت. بشناسيد صالح و فاسد را، بشناسيد مفسد و مصلح را، بشناسيد، توجه داشته باشيد كى دارد خلاف مىكند به اسم اسلام، كى دارد خرابكارى مىكند به اسم اسلام، اگر عمامه سرش است بزنيدش كنار، خود معممين بزنندش كنار، اگر توى پاسدارها
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 207
تاريخ: 7/4/59
پيام امام خمينى به مناسبت نيمه شعبان خطاب به ملت ايران
حضرت مهدى (عج) ذخيره خداوند براى هدايت بشريت
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عيد سعيد پانزده شعبان را به همه مسلمين و به همه ملت ايران تبريك عرض مىكنم. ماه شعبان ماه بزرگى است كه در آن، در سوم آن، بزرگ مجاهد عالم بشريت متولد شد و در پانزده آن، حضرت مهدى موعود ارواحناله الفدا پا به عرصه وجود گذاشت. و قضيه غيبت حضرت صاحب، قضيه مهمى است كه به ما مسائلى مىفهماند منجمله اينكه براى يك همچو كار بزرگى كه در تمام دنيا عدالت به معناى واقعى اجرا بشود در تمام بشر نبوده كسى الا مهدى موعود سلام الله عليه كه خداى تبارك و تعالى او را ذخيره كرده است براى بشر، هر يك از انبيا كه آمدند، براى اجراى عدالت آمدند و مقصدشان هم اين بود كه اجراى عدالت را در همه عالم بكنند لكن موفق نشدند حتى رسول ختمى صلى الله عليه و آله و سلم كه براى اصلاح بشر آمده بود و براى اجراى عدالت آمده بود و براى تربيت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به اين معنا و آن كسى كه به اين معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجر خواهد كرد، نه آن هم اين عدالتى كه مردم عادى مىفهمند كه فقط قضيه عدالت در زمين براى رفاه مردم باشد بلكه عدالت در تمام مراتب انسانيت، انسان اگر هر انحرافى پيدا كند، انحراف عملى، انحراف روحى، انحراف عقلى، برگرداندن اين انحرافات را به معناى خودش اين ايجاد عدالت است در انسان، اگر اخلاقش اخلاق منحرفى باشد، از اين انحراف وقتى به اعتدال برگردد اين عدالت در او تحقق پيدا كرده است. اگر در عقائد يك انحرافاتى و كجىهايى باشد، برگرداندن آن عقايد كج به يك عقيده صحيح و صراط مستقيم، اين ايجاد عدالت است در عقل انسان. در زمان ظهور مهدى موعود سلام الله عليه كه خداوند ذخيره كرده است او را از باب اينكه هيچ كس در اولين و آخرين، اين قدرت برايش نبوده است و فقط براى حضرت مهدى موعود بوده است كه تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد و آن چيزى كه انبيا موفق نشدند به آن با اينكه براى آن خدمت آمده بودند، خداى تبارك و تعالى ايشان را ذخيره كرده است كه همان معنايى كه همه انبيا آرزو داشتند، لكن موانع اسباب اين شد كه نتوانستند اجرا بكنند و همه اوليا آرزو داشتند و موفق نشدند كه اجرا بكنند، به دست اين بزرگوار اجرا بشود. اينكه اين بزرگوار را طول عمر داده خداى تبارك و تعالى براى يك همچو معنايى، ما از آن مىفهميم كه در بشر كسى نبوده است ديگر، قابل يك همچو
صحيفه نور ج 12 صفحه 208
معنايى نبوده است و بعد از انبيا كه آنها هم بودند لكن موفق نشدند، كسى بعد از انبيا و اولياى بزرگ، پدران حضرت موعود، كسى نبوده است كه بعد از اين، اگر مهدى موعود هم مثل ساير اوليا به جوار رحمت حق مىرفتند، ديگر در بشر كسى نبوده است كه اين اجراء عدالت را بكند، نمىتوانسته و اين يك موجودى است كه ذخيره شده است براى يك همچو مطلبى و لهذا به اين معنا عيد مولود حضرت صاحب ارواحنا له الفدا بزرگترين عيد براى مسلمين است و بزرگترين عيد براى بشر است نه براى مسلمين.
اگر عيد ولادت حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم بزرگترين عيد است براى مسلمين، از باب اينكه موفق به توسعه آن چيزهايى كه مىخواست توسعه بدهد نشد، چون حضرت صاحب سلام الله عليه اين معنا را اجرا خواهد كرد و در تمام عالم زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد به همه مراتب عدالت، به همه مراتب دادخواهى، بايد ما بگوئيم كه عيد شعبان، عيد تولد حضرت مهدى سلام الله عليه بزرگترين عيد است براى تمام بشر - تمام بشر را - وقتى كه ايشان ظهور كنند انشاءالله (خداوند تعجيل كند در ظهور او) تمام بشر را از انحطاط بيرون مىآورد، تمام كجىها را راست مىكند يملا الارض عدلاً بعد ما ملئت جوراً همچو نيست كه اين عدالت همان كه ماها از آن مىفهميم كه نه يك حكومت عادلى باشد كه ديگر جور نكند آن، اين هست اما خير، بالاتر از اين معناست. معنى يملا الارض عدلا بعد ما ملئت جوراً الان زمين و بعد از اين، از اين هم بدتر شايد بشود، پر از جور است، تمام نفوسى كه هستند انحرافات در آنها هست حتى نفوس اشخاص كامل هم در آن انحرافاتى هست ولو خودش نداند در اخلاقها انحراف هست، در عقائد انحراف هست، در اعمال انحراف هست و در كارهايى هم كه بشر مىكند انحرافش معلوم است و ايشان مامورند براى اينكه تمام اين كجىها را مستقيم كنند و تمام اين انحرافات را برگردانند به اعتدال كه واقعا صدق بكند يملا الارض عدلا بعد ما ملئت جوراً از اين جهت اين عيد، عيد تمام بشر است بعد از اينكه آن اعياد، اعياد مسلمين است اين عيد، عيد تمام بشر است، تمام بشر را ايشان هدايت خواهند كرد انشاءالله و ظلم و جور را از تمام روى زمين بردارند به همان معناى مطلقش، از اين جهت اين عيد، عيد بسيار بزرگى است كه به يك معنا از عيد ولادت حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه بزرگترين اعياد است، اين عيد به يك معنا بزرگتر است.
و ما بايد در اينطور روزها و در اينطور ايام الله توجه كنيم كه خودمان را مهيا كنيم از براى آمدن آن حضرت. من نمىتوانم اسم رهبر روى ايشان بگذارم، بزرگتر از اين است، نمىتوانم بگويم كه شخص اول است براى اينكه دومى در كار نيست، ايشان را نمىتوانيم ما با هيچ تعبيرى تعبير كنيم الا همين كه مهدى موعود است، آنى است كه خدا ذخيره كرده است براى بشر و ما بايد خودمان را مهيا كنيم از براى اينكه اگر چنانچه موفق شديم انشاءالله به زيارت ايشان، طورى باشد كه رو سفيد باشيم پيش ايشان. تمام دستگاههايى كه الان به كار گرفته شدهاند در كشور ما و اميدوارم كه در ساير كشورها هم توسعه پيدا بكند، بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه خودشان را مهيا كنند براى ملاقات حضرت
صحيفه نور ج 12 صفحه 209
مهدى سلام الله عليه.
رسالت خطير رسانههاى گروهى در حفظ آرامش كشور
راديو تلويزيون را كه من مكرر ذكر كردهام از آن و گفتهام اين بايد يك مركز آموزشى باشد و حالا هم مىگويند كه يك تحت ديگرى هم در آن پيدا شده است، يك دستگاه ديگرى، دوره دومى هم برايش هست، اين بايد به طور آموزشى، تربيتى مردم را تربيت بكند، بايد ما متوجه اين معنا باشيم كه در يك زمانى داريم زندگى مىكنيم، در يك وقتى داريم زندگى مىكنيم كه ملت ايران به بعضى از آرزوهاى خودش كه عبارت از عدالت باشد، عدالت اجتماعى فى الجمله باشد رسيدهاند و دست اشرار را كوتاه كردهاند، حالا بايد اين دستگاههايى كه سابق در خدمت ظالمها بودند و در خدمت حكومت جور بودند و براى آنها كار مىكردند، اگر اشخاصى هم در اين زمان هستند كه آنوقت هم كار مىكردند، براى جبران آن معصيتهايى كه در آنوقت كردهاند در اينجا جبران كنند و اين دستگاه را، دستگاه دومى كه گفته مىشود كه بايد باز اجرا بشود، يك دستگاه عدالتى، يك دستگاه آموزشى به حسب معناى واقعى، متوجه باشند كه اين جوانهاى ما در همه جايى كه هستند، در پنجاه سال آموزش خراب داشتند نه فقط در دانشگاهها كه آنقدر خراب بوده، در همه جا، براى اينكه وقتى يك تلويزيونى، يك - عرض مىكنم كه - راديويى، يك روزنامهاى، يك مجلهاى، مجلهاى باشد كه، يا دستگاههايى باشد كه فاسد كننده است، اين در تمام قشر ملت فساد ايجاد كرده است، جوانهايى هم كه در صحراها بودند كه به اين چيزها گاهى گوش مىكردند و اين روزنامهها را گاهى مىخواندند، آنها هم به فساد كشيده شدهاند، حالا بايد جبران بشود اين معانى، بايد معصيتهايى كه كردهاند جبران بكنند، بايد دستگاه تلويزيون يا مطبوعات ما جبران بكنند آن كارهايى را كه سابق شده است و كردهاند و بايد دستگاه آموزشى باشند واقعاً به تمام معنا و جدا دنبال اين باشند كه فيلمهايشان فيلمهاى فاسد نباشد، فيلمهايى باشد كه براى مملكت ما الان به درد بخورد، آموزش باشد در آن، تربيت باشد در آن و همين طور مقالاتى كه در آنجا گفته مىشود، در روزنامهها نوشته مىشود و نطقهائى كه در راديو پخش مىشود، همه اينها بايد يك چيزهاى آموزنده باشد. و يكى از مسائلى كه الان لازم است من عرض كنم، ما الان در ايران احتياج به آرامش داريم، اگر ما بخواهيم كه اين نهضت پيروز بشود، بايد ما آرامش اين مملكت را حفظ بكنيم، بايد همه قشرها متوجه باشند كه آرامش را حفظ كنند، نبايد به جان هم بريزند و هم را چيز بكنند، ارشاد بايد بكنند، تلويزيون بايد ارشاد بكند، راديو بايد ارشاد بكند، روزنامه بايد ارشاد بكنند، روزنامهها نبايد يك چيزهائى را كه موجب تهييج مردم است و موجب انحراف مردم است در آنجا بنويسند، راديو نبايد اين كار را بكند، بايد ارشاد بكنند و در عين حال مردم را متوجه به اين بكنند كه ما دشمن داريم و دشمن دنبال اين است كه تشنج پيدا بشود، بايد از تشنجها جلوگيرى كرد و بايد آن اشخاص منحرف را ارشاد كرد و اگر ارشاد نشدند، آنها را منزوى كرد، بىاعتنايى كرد به آنها. هر دفعهاى كه شما يك طورى بكنيد كه با شدت رفتار كنيد، آنها مظلوميت به خودشان مىدهند و
صحيفه نور ج 12 صفحه 210
براى ما ضرر دارد. بايد هم مسائل را گفت و هم آرامش را حفظ كرد، هم مطالب را مردم بدانند (گويندگان بايد بگويند) و هم آرامش را بايد حفظ بكنند. و من اميدوارم كه كسانى كه منحرف بودند، حالا از انحراف بيرون بروند، كسانى كه در آغوش ملت نبودند، در آغوش ملت بيايند و من اميدوارم كه در اين عيد سعيد مردم به تمام معنا جشن بگيرند و خودشان را مهيا كنند از براى زيارت امام زمان سلام الله عليه و انشاءالله همه موفق باشند و همه قشرها اين معنا را بدانند كه مهمترش راديو تلويزيون است و مطبوعات، بدانند كه ما امروز احتياج به اين داريم كه اختلافات كم بشود، بايد ما اختلافات را كم بكنيم، بايد چيزهايى كه موجب اختلاف مىشود اينها را كم بكنيم لكن معذلك دشمنها را بشناسيم، هم دشمن را بشناسيم و هم در صدد اين باشيم كه دشمن را كارهايش را فلج بكنيم و هم آرامش را حفظ بكنيم، طورى نباشد كه ما فرصت به دست دشمنها براى تبليغات يا براى كارهاى ديگر.
و من اميدوارم كه ملت ايران در اين روز مبارك پانزده شعبان كه روز مباركى است، در سعادت و سلامت و آرامش تمام بسر ببرند و خداوند اين مولود سعيد را بر همه مبارك كند و خداوند اين مولود مبارك را، ما را موفق كند به ديدار ايشان كه چشمهاى ما روشن بشود به زيارت اين وجود مبارك كه واقعاً شخصى است كه نمىتوانم بگويم شخص اول دنيا و نمىتوانم بگويم رهبر، بالاتر از اين مسائل هست. خدا همه ما را موفق كند به خدمت ايشان و به خدمت به اسلام و به خدمت به كشور خودمان.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 211
تاريخ: 10/4/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت كشور و استاندارىها و رؤساى ادارات آموزش و پرورش سراسر كشور
دستاوردهاى حاصل از آموزش و پرورش، در طول پنجاه سال سلطه طاغوت
بعد از تشكر از آقايان كه تشريف آوردهاند در جاى تنگى و با زحمت تشريف دارند، چند كلمه عرض مىكنم. بسيارى از اوقات الفاظ خيلى الفاظ جالبى است ولكن سرپوش از براى چيزهايى است كه جالب نيستند،آموزش و پرورش، هر دو لفظ از الفاظ جالب هست و زمان طاغوت هم وزارت آموزش و پرورش داشتيم. انجمن اسلامى كه الان در تمام ايران هست اين هم لفظ جالبى است كه همه مىدانيد كه اين لفظ نمايش اين است كه اسلام را ما مىخواهيم پيش ببريم. لكن ما، هم در آموزش و پرورش گرفتار الفاظ بوديم و هم در انجمن اسلامى گرفتار الفاظ. در زمان طاغوت آموزش مىگفتند و پرورش، لكن شما ملاحظه كنيد آموزشها چه بود و پرورشها چه. انسان خيال مىكرد كه آموزش صحيح هست، آموزش چيزهائى است كه ملت ما به آن احتياج دارند، آموزش علومى است كه ملت ما را بعد از چندى خودكفا كند. و پرورش هم به نظر مىآمد براى آدم غافل كه يك پرورش صحيحى است كه انسانهائى كه در آنجا آموزش مىبينند پرورش هم مىبينند و وقتى كه از اين مدارس، دانشگاهها و غير دانشگاهها بيرون آمدند يك اشخاصى هستند كه در جهت آموزش براى وطن خودشان مفيد و در جهت پرورش صاحب اخلاق كريمه، آداب صحيح، عقايد صحيح و اينطور چيزها، لكن شما ديديد و ما ديديم كه آن دستاوردهاى فرهنگ ما، دانشگاههاى ما چه بودند و چه اشخاصى بودند، تحصيلات چه جور تحصيلى بود و آموزش چه آموزشى بود و براى چه مقصودى بود. اگر آموزش يك آموزش مايحتاج ايران بود و براى ايران بود، ما بعد از پنجاه سال يا كمتر يا بيشتر كه داراى مدارس عاليه بوديم به اصطلاحشان، نبايد حالا كه يك مريضى يك قدرى مرضش پيچيده است، اطباى اينجا بگويند كه اين نمىشود اينجا، بروند خارج. بعد از پنجاه سال، خرجهاى فوق العاده، اينهمه گرفتارىهاى فوق العاده و اينهمه دانشگاهها و مدارس ما، حالا يك مريضى كه يك قدرى مرضش چه باشد باز بايد كوچ كنيم از اينجا و برويم انگلستان يا آمريكا. دانشگاه چه كرده در اين پنجاه سال. اينهائى كه مىگويند ما دانشگاه را حفظ كرديم و ما دانشگاه را چه كرديم، خوب بيايند بگويند ببينيم كه اين دانشگاه در اين پنجاه سالى كه طاغوت بود و شما هم خدمتگزار طاغوت، چه كرديد. عرضه كنيد كارهائى را كه كرديد، عرضه كنيد آن تعليماتى را كه كرديد و آن اشخاصى را كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 212
در آنجا تربيت علمى كرديد. مىگوئيد پرورش هم در كنار آموزش است. اين پروردههاى شما، اين فرآوردههاى شما كه در اين مملكت، سرتاسر اين مملكت مشغول عمل بودند، اينها وضع روحى شان وضع عقيدهاىشان، وضع اخلاقى شان چه بوده است، اين چه بوده است كه ما الان بعد از يك سال و نيم يا يك قدرى بيشتر كه هى جديت شده است از اطراف كه يك قدرى اصلاح كنيد امور را، حالا هم اين آقاى جوان بر مىخيزند و مىگويند كه در آنجا زنهائى هستند كه موجب كذا و كذا مىشوند و من مىدانم كه نه منحصر به آنجاست، در وزارتخانهها هم هست و بعضى از وزارتخانهها بسيار بد است و من حالا اسم نمىخواهم ببرم لكن وزير اگر اين حرفها را شنيد، اصلاح كند. مركز فحشا نيست وزارتخانه، مركز فحشا نيست دانشگاهها، مركز آموزش و پرورش بايد باشد.
تزكيه مقدم بر تعليم و تعلم است
خداى تبارك و تعالى در يك سطح آموزش و پرورش را ذكر مىفرمايد و در هيچ چيز از امور دنيائى خدا نفرموده است كه من منت بر مردم گذاشتم، لكن در قضيه آموزش و پرورش مىفرمايد كه لقد من الله على المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه .
خداى تبارك و تعالى در مورد تزكيه، در مورد تعليم، تربيت، آموزش و پرورش با تعبير منت گذاشتن بر مردم مىفرمايد منت گذاشته و پيغمبر را براى آموزش و پرورش فرستاه و پرورش را قبل از آموزش ذكر مىفرمايد يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه اول تزكيه است. البته آيه شريفه آيهاى است كه اگر بخواهد در اطرافش بحث بشود، طولانى بايد باشد لكن من يك كلمه را عرض مىكنم كه وضع آموزش و پرورش را اين آيه شريفه به ما مىفرمايد و محتاج به شرح تفصيل است. با آن تعبير من الله على المومنين فرستادن پيغمبر، از اين آيه شريفه استفاده مىشود كه اصل آمدن پيغمبر براى آموزش و پرورش بوده است. آيات را تلاوت كند، آيات را، علومى كه از آن علوم همه به طور آيه نظر بشود، آيات را تلاوت كند برايشان و تزكيه كند آنها را، آنها را تطهير كند، نفوس را تطهير كند بعد از اينكه تطهير كرد يعلمهم الكتاب و الحكمه . پرورش قبل از آموزش است، اگر هم قبل نباشد، همراه بايد باشند و رتبه او مقدم است. اگر چنانچه نفوس تزكيه نشوند، تطهير نشوند، از آن اوصاف فاسد بيرون نروند، علم اثر سوء در آنها مىكند. تمام اديان باطله را علما اختراع كردند، دانشمندها اختراع كردند براى اينكه علم وارد شده بود در يك جائى كه پرورش نداشته، تزكيه نشده. وقتى كه علم آمد در جائى كه تزكيه نشده، اين عالم كه حامل اين علم است و مزكى هم نيست، خطرناك مىشود. براى جامعه فرقى نيست ما بين علماى دانشگاهى و غيره. اگر در حوزههاى علميه و همين طور در دانشگاهها تزكيه نباشد، اين علمهائى كه در آنجا انباشته مىشود يك انبارى است كه خداى تعالى اين تعبير را در آن فرموده مثل الذين حملوا التوريه ثم لم يحملواها كمثل الحمار يحمل اسفاراً اين كسى كه حتى علم توحيد را، علم اديان را، علم اخلاق را، همه اين علوم را دارد لكن تزكيه نكرده
صحيفه نور ج 12 صفحه 213
نفسش را، اين يك موجود خطرناك مىشود براى جامعه و يك دانشگاهى كه، جوانهائى كه در آنجا مىروند كه آموزش ببينند، نه آموزش آن آموزش است و نه پرورشش پرورش و اگر آموزشش هم آموزش صحيح باشد، اگر تزكيه نشده باشد اين آدم، بعد از تزكيه تعليم و تربيت هست، اگر تزكيه نشده باشد و علم وارد بشود در يك قلبى كه مزكى نيست، اين فساد ايجاد مىكند و خدا نكند كه فسادى از جانب عالم غير مزكى واقع بشود. در احاديث ما هست كه در جهنم از بوى تعفن عالم سوء، جهنمىها در ايذاء هستند. شما ديديد كه در اين مدتى كه دانشگاههاى ما دست نا اهلها بود، تعليمات، تعليماتى بود كه جوان وقتى از آنجا با اين تعليمات بيرون مىآمد غربزده بود، حتماً بايد پيوسته به غرب باشد، پيوسته به خارج باشد. آموزش اينطور بود، نه آن هم يك آموزش صحيح، يك حدودى داشت. دانشگاههاى استعمارى يك حدودى دارد در تعليمات، نمىگذارند كه جوانهاى ما تعليم صحيح ببينند، درست تحصيل بكنند، تا يك حدودى اينها را آموزش مىدهند، جوانهاى ما كه خارج هم مىروند اينطور نيست كه وقتى خارج رفتند همدوش جوانهاى انگلستان و آمريكا تحصيل بكنند و همانطور كه آنها تحصيل كردند به اينها هم همانطور آموزش بدهند،؟ آنجا هم آموزش براى ممالك استعمارى، پرورش هم پرورش براى مملكت استعمارى و لهذا از پرورششان و از آموزش شان امثال شريف امامىها بيرون مىآيد و امثال نصيرىها. اينها همه در فرنگ كار كردند و تحصيل كردند و دكتر شدند و مهندس شدند و امثال ذلك، لكن وقتى كه يك شوره زارى بوده است، علم وقتى كه در يك نفس غير سالم واقع شد مثل بارانى مىماند كه ببارد در جائى كه عفونت بار است، عفونتش را زياد مىكند. همين باران رحمت كه در يك جا بوى عطر را بلند مىكند، در يك جا بوى كثافت را بلند مىكند. آن عالمى كه تزكيه نشده است، خطرش از جاهل بسيار زيادتر است، جاهل اگر فاسد هم باشد، خودش فاسد است اما عالم اگر فاسد باشد، عالم را فاسد مىكند، كشور را به فساد مىكشد. تزكيه قبل از تعليم و تعلم است يزكيهم پيغمبر آمده است اينها را تزكيه بكند، پرورش بدهد، نفوس را مهيا كند و بعد يعلمهم الكتاب و الحكمه بعد تعليم كتاب و حكمت بكند كه اگر كتاب و حكمت با پرورش توأم نباشد و با تزكيه توأم نباشد، موجودى كه او بيرون مىآيد همين موجوداتى بود كه در مجلس سنا و در مجلس شوراى قبل از انقلاب بود. مجلس خيلى طاغوتى و خيلى با عظمت، دانشگاه هم بسيار بناها با عظمت. خارجىها به اين كار ندارند، بنا هر چه مىخواهد، باشد، هرچه اين دستاوردهاى ملت را صرف اين اباطيل بخواهند بكنند، هر چه وزارتخانهها طول و عرض و عمق مىخواهد داشته باشد، بودجههاى هنگفت در آنجا خرج بشود، اينش را كار نداشتند اما محتوا را كار داشتند، معلمها (مگر بعضى شان) اينها از استعمار بودند و براى آنها كار مىكردند و جوانهاى ما را براى آنها بار مىآوردند.
آموزش وقتى مفيد خواهد شد كه تربيت روحى و اخلاقى باشد
شما حالا اشخاصى هستيد كه در آموزش و پرورش هستيد، تا چه آموزشى باشد و چه پرورشى باشد. با الفاظ نبايد گول بخوريد. خودتان را گول نزنيد كه ما در آموزش و پرورش هستيم. آقايان هم با
صحيفه نور ج 12 صفحه 214
اينكه ما انجمن اسلامى هستيم، با لفظ اسلامى خودشان را گول نزنند. خودشان ببينند كه چه كارهائى دارند مىكنند و چه كارهائى بنا دارند بكنند كه آن كارها به نفع كشور است و به نفع اسلام. اگر آموزش و پرورش به نفع كشور و به نفع اسلام، به نفع اسلام باشد و انجمناسلامى كه در همه ادارات الان هست و صحبتش هست، به نفع كشور و به نفع اسلام باشد، آثارش بعد از چند سال بعد بر همه معلوم مىشود. اينهائى كه مخالفند با اينكه دانشگاه درست بشود، دانشگاه و فرهنگ، فرهنگ صحيح بشود، اسلامى بشود، اينها همانها هستند كه در دامن آن خارجىها بزرگ شدهاند و خوف اين را دارند كه مبادا يك وقتى يك دانشگاهى اسلامى بشود و ما نتوانيم ديگر دزدى بكنيم و ما نتوانيم ديگر عيش و عشرت بكنيم. دانشگاه شايد يك وقت اسلامى بشود و آنجا مركز فساد نباشد و اينها خوف اين را دارند. تا حالا مراكزى بوده است كه شرم دارد انسان از اين مراكزى كه در همه كشور بوده، در همه وزارتخانهها بوده، در همه ادارات بوده، شرم دارد انسان كه اسم ببرد چه بوده قصه. آنهائى كه در خود وزارتخانهها بودند و هستند، آنهائى كه من فرستادم و داخل زارتخانهها را ديدند و براى من نقل كردند، چيزها نقل مى كنند از آنجا. به مجرد اينكه وزارت فلان و وزارت فلان ديگر انجمن اسلامى دارد، اگر انجمن اسلامى دارد اين انجمن اسلامى چطور گذاشته است تاحالا اينطور خرابىها باشد و اگر آموزش و پرورش صحيح باشد، مملكت ما از حيث فرهنگ بايد خودكفا باشد نه اينكه بعد از اينهمه سالها خرج و اينهمه سالها رنج و اينهمه سالها براى اين ملت رنجديده اموالشان را به باد بدهيم و هزينههاى هنگفت بسيار خرج اين مسائل بشود و باقى اين امت گرسنگى بخورد. آنى كه از اينها بيرون مىآيد يك ماشينى است كه از اين طرف مسلمان را مىاندازند توى آن، از آن طرف كمونيستها بيرون مىآيند، از اين طرف افراد مؤمن را مىاندازند توى آن، از آن طرف غير مؤمن از كار در مىآيد، از آن طرف هم آن اشخاصى كه به حسب فطرتشان سالم بودند مىريزند توى اين كارخانه، از آن طرف وقتى در مىآيد يك آدم فاسد در مىآيد اگر اينطور باشد، معلوم مىشود كه اين دستگاه چه دستگاهى بوده. ما از نتيجه دستگاهها مىفهميم كه اين دستگاه چه است. ما اين اشخاصى كه در اين پنجاه سال در حكومت اينجا بودند، در مجلس شورايش بودند به اصطلاح خودشان، در مجلس سنا بودند، اين اشخاص را ما بايد ببينيم چه اشخاصى بودند كه از همين دانشگاهها بيرون آمدند و از همين جاهائى كه آموزش و پرورش هست و اينها بيرون آمدند. اگر اينها آموزش داشتند، اگر اينها پرورش داشتند كه اين مملكت ما را دو دستى تعارف نمىكردند به خارج.
گرفتارى زياد است و بايد رفع بشوند اين گرفتارىها، خودتان بايد رفع بكنيد، منتظر نباشيد كه يكى بيايد از خارج رفع بكند. اگر كسى از خارج بيايد براى شما، نمىخواهد شما را تعليم و تربيت كند، مىخواهد همان جا، همانها باشد كه در زمان رژيم سابق بود، همان آموزش و همان پرورش. بايد محتوا را درست بكنيد. بايد كوشش كنيد به اينكه آموزش، آموزش صحيح باشد، آموزش صحيح بايد باشد. آموزش وقتى مفيد خواهد شد كه تزكيه باشد، كه نربيت روحى و اخلاقى در آن باشد. در دانشگاهها و در ساير مراكز علم، چه در آنجاهائى كه علماى روحانى هستند و چه در آنجاهائى كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 215
دانشمندهاى غير روحانى هستند، اينها بايد اشخاصى باشند در آنها كه اين طلاب را در آنجا و اين دانشجوها را در آنجا تربيت اخلاقى بكنند، تزكيه بكنند نفوس اينها را. همانطورى كه دارند تحصيل مىكنند تزكيه نفس هم داشته باشند. اگر يك عالم مزكاى به همه معنا، در يك جامعه باشد، ممكن است يك وقتى جامعه را اين ور آن ور كند؟! من در جوانى در بعضى وقتها كه در بعضى از اين شهرها مىرفتم مىديدم بعضى از اين شهرها خيلى مردمش مودب به ديانت هستند، دنبال اين شدم كه چطور شده است كه اينجا اينطورى است و آن شهر ديگر اينطور نيست، مىديدم كه اينجا آن عالمى كه در اينجا هست يك عالمى است كه خودش را تزكيه كرده، يك عالمى است كه خودش اصلاح شده است، مردم را او اصلاح كرده. بايد عالم وقتى كه در يك جامعهاى مىرود، در يك محلى مىرود، در يك دهى مىرود، در يك شهرى مىرود، دنبال اين باشد كه تزكيه كند آنها را، قبل از اينكه تعليم كند آنها را. بايد معلمينى كه در دانشگاه مىآيند و مىخواهند تربيت كنند و تعليم بدهند به دانشجوها، همراه آنها يك عالمى باشد كه تزكيه كند اين جوانها را. از آن افرادى كه كوشش دارند كه اين جوانهاى ما را به انحراف بكشند، بايد تزكيه بشود اين دانشگاه ما از اينطور افراد، بايد ادارات ما از اين چيزهائى كه جوانهاى ما را به فساد مىكشند، جوانهاى ما را به تباهى مىكشند، بايد اينها تزكيه بشود تا اينكه افراد بشود تزكيه بشود. اگر يك معلمى مىرود در آنجا و به اين بچههاى كوچك حرفهائى را مىزند كه اينها را منحرف كند، اينها را بايد شماها ببينيد، توجه كنيد آن را، معرفى كنيد و كسانى كه تصفيه مىخواهند بكنند تصفيه كنند.اين شياطين هستند باز، اين قشرهاى فاسد هستند باز در همه جاها، چه در دانشگاهها، چه در جاهاى ديگر. اينهائى كه اصرار دارند كه در اين محلهائى كه هستند يك اشخاصى باشند كه آنها جوانها را به انحراف مىكشانند، اينها دشمن ما هستند، دشمن اسلام هستند، چه وزير اسمش باشد و چه معلم اسمش باشد. آن وزيرى كه بعد از يك سال و نيم يا بعد از چندين ماه وزارت نتوانسته ... يا خودش را از آنجائى كه، از آن اشخاصى كه بچهها را به فساد مىكشانند (نمى آيند كار بكنند، مىآيند آدامس مىجوند و بچهها را به فساد مىكشانند، من فرستادم ديدند) اگر اينها تصفيه نكنند، من لازم نمىدانم كه معرفىشان بكنم با اسم. من در بعد از حبس، در آن حصرى كه بودم و منصور شده بود نخست وزير، وزير كشور را فرستاد پيش من، مثل اينكه صدر وزير كشور بود، صدر پسر صدر الاشرف، فرستاد آنجا پيش من كه بلى حكومت سابق چه بوده و چه بود و ما مىخواهيم چه باشيم و چه باشيم و از اين حرفها. گفتم به ايشان كه ما نه با حكومت سابق دشمنى داشتيم و نه با شما برادرى، ما بايد ببينيم شما چه مىكنيد و بيخود من هم از اينجا كه الان محصورم (آمده بودند كه من ديگر بروم) حالا كه محصورم بيخود من را رها نكنيد براى اينكه من وقتى رها بشوم باز هم همان حرفهاست، من با شما هيچ قوم و خويشى ندارم و من اگر يك چيزى را ديدم، مىگويم. حالا هم من اعلام مىكنم به همه كسانى كه دست اندر كارند من با هيچ كدامتان عقد اخوت نبستم و اگر عقد اخوت هم بسته بودم، خلاف مى كرديد، مىگفتم. اصلاح بكنيد خودتان را، وزارتخانه را، هر يك از وزراكه در يك وزارتخانهاى هستند آنجا را تصفيه كنند، هم از اشخاصى كه منحرف هستند به حسب
صحيفه نور ج 12 صفحه 216
عقايد و هم از اشخاصى كه منحرف هستند به حسب عمل و هم از اشخاصى كه به انحراف مىكشند جوانهاى ما را در عمل و در عقايد.
اگر شما خودتان را اسلامى نكنيد نمىتوانيد ديگران را به اسلام دعوت كنيد
انجمنهاى اسلامى سرتاسر كشور كه الان در همه جا هست و من اميدوارم كه با تأييد خدا اينها اسلامى باشند، اين انجمنهاى اسلامى هم بايد درست توجه به اين داشته باشند كه در آن وزارتخانهاى كه هستند، در آن ادارهاى كه هستند، در آن كارخانهاى كه هستند، هر جا كه هستند اول متوجه باشند كه خودشان اسلامى هستند يا نه. انسان اگر خودش منحرف باشد نمىتواند ديگران را مستقيم كند. اين شكى نيست كه آدمى كه خودش فرض كنيد خداى نخواسته شرابخوار باشد نمىتواند ديگران را از شرابخوارى باز دارد، او دعوت مىكند ديگران را به آن. اگر شما خودتان، خودتان را اصلاح نكنيد و خودتان همانطورى كه اسم انجمن اسلامى روى خودتان گذاشتيد اسلامى نباشيد و خودتان را اسلامى نكنيد، نمىتوانيد ديگران را به اسلام دعوت كنيد. خداى تبارك و تعالى كه براى مردم هادى مىفرستد و پيغمبران را انتخاب مىكند، كسى كه خودش از اول عمر تا آخر عمرش يك لغزش نداشته معصوم بوده، يك همچو موجودى را انتخاب مىكند براى اينكه تربيت كنند مردم را، تزكيه كنند و تعليم كنند. اگر آن كسى كه مىخواهد مربى يك جامعه اى باشد، مربى يك دستگاهى باشد، آنها را به اسلام دعوت كند، اولش بايد خودش را اسلامى كند و خودش را، باطن خودش را دعوت به اسلام بكند، اسلامى بكند تا ديگران را بتواند اسلامى كند. اگر خودش را اسلامى نكند نمىتواند ديگران را اسلامى كند. معلمين آموزش و پرورش اگر خودشان يك پرورش صحيح نداشته باشند ويك تعليم صحيح، نمىتوانند جوانها را تعليم كنند و آموزش بدهند و پرورش بدهند. مبدأ هر امرى از خود آدم شروع مىشود. پيغمبر هم وقتى كه تشريف آوردند، از خودشان، خودشان كامل بودند، از منزل خودشان شروع كردند، حضرت خديجه را دعوت كردند او هم قبول كرد، اميرالمومنين سلام الله عليه بچه بود آنوقت، دعوت را قبول كرد. قوم و خويشهاى خودشان را جمع كردند و فرمودند كه يك همچو مسألهاى است، يك دستهاى قبول كردند، يك دستهاى قبول نكردند. از خودش انسان بايد شروع كند. منى كه مىخواهم بگويم شما فلان كار را نكنيد، اگر خودم فاسد باشم، اين حرفم هيچ تأثيرى هم ندارد. شمائى كه انجمن اسلامى داريد و هر كس كه انجمنهاى اسلامى را تأسيس كرده است انشاءالله خداوند همه را حفظ كند لكن توجه داشته باشيد كه از خودتان شروع كنيد و اين انجمن يك انجمنى باشد به همه معنا اسلامى، اخلاق اسلامى، عقايد اسلامى، اعمال اسلامى يعنى تزكيه شده باشد و كتاب و حكمت را هم تعليم ديده باشد نه به آن معناى مرتبه عاليش، به همان مقدارى كه كتاب دعوت مىكند كه آنچه صلاح شماست و منع مىكند از آنچه بر خلاف مصلحت شماست. شما آقايان اول بايد خودتان را اصلاح كنيد و اميد است كه اصلاح بكنيد و همهمان در اين صدد باشيم تا بتوانيد جامعه را اصلاح بكنيد.
صحيفه نور ج 12 صفحه 217
دانشگاهها و مدارس بايد مركز تربيت صحيح باشند
دانشگاه كه مىخواهد از آن دانشمندها بيرون بيايد بايد اول داخل دانشگاه اصلاح بشود نه اينكه سنگربندى بشود توى دانشگاه و زد و خورد و آن بساط. اصلاح بشود دانشگاه. بايد آن اشخاصى كه متعهد هستند كوشش كنند به اينكه يك دانشگاه محل تربيت و تزكيه و محل علم به آن معنائى كه براى كشور ما لازم است نه آن چيزى كه لازم نيست و نه آن چيزى كه كشور ما را به فساد و جوانهاى ما را به فساد مىكشد. بسيارى از اين چيزهائى كه در دانشگاهها براى جوانها به عنوان تعليم هست اينها فاسد مىكنند جوانهاى ما را. بايد اشخاصى باشند و انشاءالله هستند و برنامه بريزند، برنامهاى كه تعليمات به مقدار احتياج و به آن اندازهاى كه ما محتاج به آن هستيم و آن چيزهائى كه براى اصلاح كشور ما هست آنها را در برنامهها بگذارند و آن چيزى كه برخلاف صلاح ما بوده است در آن زمان، آن را حذف بكنند تا انشاءالله يك دانشگاهى بشود از حيث علم، دانشگاه خوب و همين طور بايد دانشگاه را اشخاصى بياورند كه تهذيب كنند اين افراد را، اين جوانها از ابتدا خوبند، مربىها ضايعكنند انسان را، والا اول بچه اى كه متولد مىشود كل مولود يولد على الفطره به فطرت انسانيت و به فطرت خوب تولد پيدا مىكند بعدش مربىها هستند كه اين را مىكشانند به فساد، محيط است كه اگر فاسد باشد اينها را مىكشد به فساد، بايد محيط دانشگاه يك محيطى باشد كه اگر انسان رفت توى آن ببيند محيطى است كه همه اينها متعهدند و همه اينها خدمتگزا كشور هستند و همه براى اسلام و كشور دارند خدمت مىكنند. اين آدمى هم كه از خارج رفت توى آن طبعاً اينطورى بار مىآيد. وقتى در يك جامعهاى سلامت حكفرما باشد افراد خود به خود سالم بار مىآيند. يك خانوادهاى كه همهشان اشخاص خوب هستند بچههاشان سالم بار مىآيند مگر باز وارد بشوند در يك جامعه فاسد كه آنها فاسدشان بكنند و الا طبعاً اينطورى است، بچههاى كوچك نفسشان مستعد از براى اين است كه نقش بگيرد يا از طرف فساد يا از طرف صلاح. اگر در يك جامعه صالح بود، بچههايش هم صالح بار مىآيند، اگر فاسد بود، بچهها هم فاسد بار مىآيند. شما آقايان و همه اشخاصى كه مىخواهيد آموزش و پرورش بدهيد يا در بنگاههاى آموزش و پرورش هستيد همه دانشگاهها، همه مراكز تربيت، همه مدارس قديمى بايد در آن اشخاصى باشند كه آن اشخاصى كه در آنجا هستند تربيت بكنند، تربيت اخلاقى بكنند. علماء اخلاق لازم است در، هم دانشگاه و هم در مدارس و هم در همه جا. اين مساجد بايد مركز تربيت صحيح باشد و مساجد بحمد الله اكثراً اينطورى است. اشخاصى كه در مسجد مى روند بايد تربيت بشوند به تربيتهاى اسلامى. مساجد را خالى نگذاريد. آنهائى كه مىخواهند نقشه بكشند و شما را دور كنند از مساجد، دور كنند از مراكز تعليم و تربيت، آنها دشمنهاى شما هستند. ماه مبارك نزديك است در ماه مبارك بايد به قدر چندين ماه تربيت بشود
ليله القدر خير من الف شهر. مساجد را خالى نگذاريد
بايد در ماه مبارك تربيت و تعليم به تمام معنا در همه بعدهايش در مساجد باشد، در محافل ديگر
صحيفه نور ج 12 صفحه 218
باشد. مساجد را خالى نگذاريد. اينهائى كه هى صحبت اين را مىكنند كه حالا ما انقلاب كرديم برويم سراغ كارهاى ديگر، خير انقلاب از مساجد پيدا مىشود، از مساجد اينطور امور تحقق پيدا مىكند، هم دانشگاهها را حفظ كنيد، هم مساجد را حفظ كنيد، منافات با هم ندارد. دانشگاهى باشيد مسجد هم برويد، مساجد را هم تعمير كنيد، مساجد را هم آباد كنيد از رفتن خودتان. انجمنهاى اسلامى و شما كه در آموزش و پرورش هستيد البته خيلى شغل گرانبهائى داريد و مسؤوليت زياد هم داريد و من اميدوارم كه همه شما و همه ملت ما راه سعادت را به پيش بگيرند و همه سعادتمند بشوند و جوانهاى ما از گرفتارىهائى كه برايشان دارند منحرفين پيش مىآورند نجات بدهد خداى تبارك و تعالى. خداوند همه شما را حفظ كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 219
تاريخ: 13/4/59
پيام امام خمينى در رابطه با عدم تعرض افراد به بانوان بىحجاب
بسم الله الرحمن الرحيم
امام خمينى رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران در پاسخ استعلام در مورد تعرض عدهاى از افراد ناآگاه و احياناً ضد انقلاب، به بانوان بى حجاب دستورى به اين شرح صادر فرمودند: ممكن است تعرض به زنها در خيابان و كوچه و بازار، از ناحيه منحرفين و مخالفين انقلاب باشد. از اينجهت كسى حق تعرض ندارد و اينگونه دخالتها براى مسلمانها حرام است و بايد پليس و كميتهها از اينگونه جريانات جلوگيرى كنند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 220
تاريخ: 15/4/59
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان، افسران و درجهداران و پرسنل نيروى دريائى ارتش جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
مقصد عالى اسلام و همه مكتبهاى توحيدى اين است كه انسان درست بشود اولاً از آقايانى كه زحمت كشيدند و تشريف آوردند در اين محل تنگ و زحمتزا، تشكر مىكنم و توفيق و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت دارم. وضع اسلام در همه ابعادى كه دارد با وضع حكومتهاى ديگر بلكه با وضع اديان ديگر آنچه كه الان در دست است مغايرت دارد. در تمام دوران بشريت آنقدر كه تاريخ به ما اطلاع مىدهد هيچ حكومتى و هيچ ديانتى مثل ديانت اسلام و حكومت اسلام نبوده است و بعدها هم نخواهد بود. اسلام يك حقيقتى است كه انسان را در تمام ابعادى كه دارد، چه از بعدهاى مادى و چه بعدهاى معنوى تا برسد به آنجائى كه آنچه در وهم تو نايد آن شود، در همه اين ابعاد نظر دارد و طرح تربيتى. شما به حكومتهاى دنيا، غير اديان وقتى كه نظر بكنيد چه حكومتهاى شرق و غرب و چه حكومت هائى كه در بين شرق و غرب هستند هيچ حكومتى را نمىبينيد كه با كيفيت باردارى زنها كار داشته باشند، بابچههاى شيرخوار كار داشته باشند، با كيفيت ازدواج كه چه وقت باشد، چه وقت نباشد كار داشته باشد، با بچههاى كوچكى كه در دامن مادرشان هست و تكليف پدر و مادر، با آنها كار داشته باشد، بلكه هيچ حكومتى با اخلاق افراد هم كار ندارد الا آن چيزى كه به حكومت ضرر بزند. نظر حكومتهائى دنيائى اين است كه يك كسى مخالفت با نظم نكند، مخالف با حكومت آنها نكند، بيرون نيايد و عربده بكشد و بخواهد نظم را به هم بزند تا اين حدود كار دارند آنها، اما در باطن منزلها چه مىگذرد و غير از توطئهكه اين هم مربوط به نظام است اين آدم در خانه خودش چه مىكند ابداً كارى به اين ندارد، هر كارى مىخواهد بكند. آزادى كه حكومت مادى به مردم مىدهند غير از آن آزادى است كه حكومتهاى معنوى و خصوصاً اسلام به جامعه مىدهد. طرز حكومت اسلام با ساير حكومتها در تشكيلات، طرز نيروهاى مسلح اسلامى با ساير نيروهائى كه غير اسلامى هستند همه اينها فرق دارند. اسلام از قبل از اينكه شما ازدواج بكنيد، با ازدواج شما سروكار دارد، مىخواهد نتيجه اين ازدواج يك انسان سالم باشد، مثل حيوانات نباشد كه به طور هرج و مرج هر كارى مىخواهند مىكنند. از قبل از ازدواج قوانين اسلام هست كه چه شخصى را زن قبول كند به ازدواج و چه زنى را مرد قبول كند براى ازدواج، اوصاف مرد، اوصاف زن، اينها در اسلام مطرح است، در هيچ حكومتى اين مطرح نيست كه مرد اوصافش چه باشد، زن اوصافش چه
صحيفه نور ج 12 صفحه 221
باشد. در اسلام اين مطرح است، وقت ازدواج چه وقت باشد، بعد از ازدواج چه روابطى بين زن و مرد باشد، وضع زندگى زن و مرد با هم چه جور باشد. وقتى زن و مرد با هم خلوت مىكنند وقت اين خلوت چه وقت باشد.
همه اينها براى اين است كه مىخواهد، مقصد عالى اسلام و همه مكتبهاى توحيدى اين است كه انسان درست بشود، اين انسان اگر چنانچه سر خود باشد و مهار نداشته باشد، از همه حيوانات درندهتر و موذىتر است. شما مىبينيد كه اين جناياتى كه الان بر بشر واقع مىشود از طرف قدرتهاى بزرگ كه به خيال خودشان اينها تربيت شده هم هستند، اين جناياتى كه از طرف اين دولتها بر بشر و بر همجنس خودشان وارد مىشود و در طول تاريخ از هيچ حيوان درندهاى واقع نشده است. حيوان درنده هم طعمه مىخواهد آن طعمه كه دستش آمد و شكمش سير شد ديگر نمىخواهد يك عده از حيوانات را استثمار كند و تحت سلطه در مىآورد. اين انسان است كه سير نمىشود، اين انسان است كه هواهاى نفسانيهاش آخر ندارد. اگر چنانچه يك مملكت را به او بدهند، دنبال يك مملكت ديگر است آن مملكت را هم كه گرفت دنبال يكى ديگر است اينطور نيست كه حدود داشته باشد آمال انسان، هر چه كه يافت دنبال اين است كه آنچه را كه نيافته او را هم بيابد، انسان اگر به حال خودش باشد در شهوت غير متناهى است آمالش، و در غضب هم غيرمتناهى است و در حس سلطهجوئى هم غيرمتناهى است. شما گمان نكنيد كه اگر منظومه شمسى را تمامش را يك انسانى به دست بياورد باز بنشيند كه خوب، بس است و مىگويد يك منظومه ديگرى برويم ببينيم چه خبر است. شما مىبينيد كه الان دنبال اين هستند كه به مناطق ديگرى كه غير زمين است، به سيارات ديگر هم دست يابند اينطور نيست كه اگر دست يافتند به يك سيارهاى، دنبال سياره ديگر نباشند اينطورى انسان خلق شده است، غيرمتناهى در غضب، غير متناهى در شهوت، غير متناهى در خودخواهى. هيچ چيز انسان را سير نمىكند مگر اينكه تربيت بشود كه با اين تربيت به منتهاى سيرى كه در اين سير آن منتها تمام چيزهائى است كه انسان مىخواهد و آن رسيدن به كمال مطلق، به كمال مطلق اگر رسيد اين طمانينه برايش حاصل مىشود، اطمينان قلوب به رسيدن به خداست، به غير او هيچ آرام نيست قلوب، خودشان هم ملتفت نيستند كه اين نفس توجه به كمال مطلق دارد، منتها كمال را گم مىكنند، نفس انسان متوجه به اين است كه برسد به كمال مطلق، تشخيص اينكه اين كمال است، آن كمال است اشتباه در اينجاهاست. يك كسى علم را كمال مىداند، دنبال علم مىرود، يك كسى قدرت را كمال مىداند، دنبال قدرت مىرود، همه اينهائى كه دست و پا مىزنند در دنيا، دنبال اين هستند كه كمال مطلق را پيدا كنند، همه دنبال اين هستند خدا را پيدا كنند، متوجه نيستند خودشان.
اسلام هادى انسانهاى سرگردان به سوى كمال مطلق و نور
اسلام آمده است راه را نشان بدهد، سرگردانىها را از بين مىبرد و راه را نشان مىدهد كه از اين راه بايد رفت، اسلام نيامده است كه سلطه پيدا كند بر اين مملكت و آن مملكت و آن مملكت، اصلاً
صحيفه نور ج 12 صفحه 222
مطرح نيست پيش اسلام سلطه جوئى، مطرح نيست پيش اسلام غلبه به يك قومى و زير بار قرار دادن و به استعمار كشيدن آنها، هيچ مطرح نيست پيش اسلام. اسلام اگر چنانچه ارتش دارد براى اين دارد كه اين ارتش مردم را بياورد براى هدايت نه ارتش برود يك جائى را بگيرد. ارتش مىخواهد قلوب را جلب كند. ارتش اسلام، اسلام آمده است كه قلوب يك انسان را، قلبهاى انسان را كه سرگردان هستند و كمال مطلق دنبالش هستند و نمىدانند كجاست، اين سرگردان را مىخواهد هدايت كند و راهنمائى كند به آن راهى كه به آنجا مىرسند. در قرآن و در نماز مىخوانيد اهدنا الصراط المستقيم يك راه مستقيمى هست كه اين راهى است كه انسان را به كمال مطلق مىرساند و آن سرگردانى كه از براى انسان از بين مىرود و بشر اين راه مستقيم را اگر خودش مىخواهد طى كند نمىتواند، اطلاع در آن ندارد. خداست كه اطلاع دارد بر اين راه مستقيم، يعنى آن راهى كه انسان را از اين آشفتگىها و از اين حيرتها بيرون مىآورد، مىفرستد او را طرف يك راهى كه منتهى اليهاش خداست. ما از خدا در نمازهايمان مىخواهيم كه خدا هدايت كند ما را به راه مستقيم، نه راه كج و نه راه از اين طرف كج، راست و چپ. غيرالمغضوب عليهم ولاالضالين اينها راههايشان عليحده است و هر چه جلو بروند دور مىشوند از آن مقصد. ارتش اسلام، ارتش هدايت است، سردارهاى صدر اسلام اساتيد اخلاق بودند، كسانى بودند كه مردم را در همان حالى هم كه جنگ مىكردند، هدايت مىكردند با اسم خدا شروع مىكردند. دستور بود كه تا آنها، تا آن مقابلهاى ما شروع نكنند، شما بايستيد. شروع هم اينطور نبود كه همانطور كه آنها مىخواستند اينها را مغلوب كنند و يك غنيمتى به دست بياورند و يك كشورى را بگيرند اينها هم آنطور باشند، خير، اينها مىخواستند قلوب را به دست بياورند، ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهاى اسلام هر جا پا گذاشتند همانجائى كه پا گذاشتند اول مسجد درست كردند، وقتى به قاهره رسيدند اول خط كشيدند براى مسجد. و هر جا اينطور بود، مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام براى آباد كردن مساجد و محرابها كوشش مىكردند و پيغمبرها براى همين آمده بودند كه مردم را هدايت كنند به آن راهى كه مىرسند به آن كمال مطلق و از اين حيرتها و از اين سرگشتگىها نجات پيدا مىكنند، براى نجات انسان است از اين ظلمت طبيعت به نور، بلكه از حجابهاى نور و ظلمت براى ماوراى اينها. در دعاى شعبانيه مىخوانيد: الهى هب لى كمال الا نقطاع اليك و انرابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور ما را هدايت كن به آنجائى كه ديدگان قلوب ما، چشمهاى قلب ما، حجابهاى نورانى هم از بين بردارد، به تو برسد. اسلام آمده است كه انسان را از اين ضلالتى كه دارد، از اين حجابهائى كه دارد، حجابهائى كه بالاتر از همه حجاب خودبينى است، خود گنده بينى، تا انسان يك چيزى دستش مىآيد يك غرورى در او پيدا مىشود و خودش را بزرگ مىبيند، اسلام آمده است كه سركوب كند اين غرور را، مادامى كه انسان خودش را مىبيند نمىتواند به آن راهى كه راه هدايت است دست پيدا بكند. بايد پا بگذارد روى اين، اول امر اين است كه پا بگذارد روى اين شهواتى كه دارد، هواهاى نفسانيه اى كه دارد.
صحيفه نور ج 12 صفحه 223
در اسلام هر چه هست براى صلاح حال ملتهاست
و ارتش اسلام براى اين آمده است كه مردم را صيد كند و قلوب آنها را به دست بگيرد، نه مردم را بخواهد جهات مادى به دست بياورد. هيچ جنگى در دنيا كه بين انبيا بوده و غيرشان، نبوده است الا اينكه مىخواستند اين سركشها را آرام كنند و اين انانيتها را بكوبند. خداى تبارك و تعالى وقتى به حضرت موسى و هارون امر مىفرمايد، مىفرمايد برويد اين فرعون را نصيحت كنيد شايد، شايد، به راه بيايد. مطرح اين است كه فرعون آنهائى كه همهشان نفس فرعونى دارند، خيال نكنيد كه يك شخصى يا يك اشخاصى بودند، فرعون بودند، انسان تا تربيت اسلامى يا ترتيب مكاتب توحيد پيدا نكند، اين فرعونيت در باطنش است شيطنت هم در باطنش هست، خودخواه است و اسلام براى اين آمده بود كه اين خودخواهىهائى كه مانع از رسيدن به آن هدايت مطلقند، از پيش پاى مردم بردارند. در نقل است كه پيغمبر اسلام ديد يك عدهاى را گرفتند، اسير كردند دارند مىآورند فرمود كه ما بايد با زنجير اينها را به بهشت ببريم. آنقدر پيغمبر غصه مىخورد به اينكه اين مردم هدايت نمىشوند كه خدا به او تسليت مىفرمايد: فلعلك باخع نفسك على آثار هم ان لم يومنوا هذا الحديث اسفاً . قضيه، قضيه ايمان است نه قضيه گرفتن يك جائى و سلطه پيدا كردن به يك كشور است، قضيه اين است كه ايمان بياورند. جمهورى اسلامى بايد مشىاش اين باشد كه هدايت كند مردم را، خدا انشاءالله اين منحرفينى كه الان در كشور ما و در ساير كشورهاى اسلامى هستند هدايت كند كه اينها به راه بيايند. اسلام مىخواهد كه مردم بيايند در تحت لواى او و آنها را از اين گرفتارىهائى كه دارند و سرگشتهاند و حيرانند و اين ور و آن ور مىزند براى پيدا كردن كمال، خودشان هم ملتفت نيستند كه كمال مطلق چى هست، آمده است اينها را از اين سرگردانىها بيرون بياورد، همه را به يك راه مستقيم هدايت كند و تا آخر برساند، چرا از اين اسلام فرار مىكنند؟ در اسلام هر چه هست براى صلاح حال ملتهاست، براى صلاح حال بشر است. اسلام مىخواهد اينهايى كه منحرف هستند اينها را برگردانند به يك راه راستى، به يك راه سلامتى، همه با هم برادر باشند، همه با هم دوست باشند، محبت داشته باشند، مثل اهل بهشت باشند كه اخوانا على سرر متقابلين برادرند همه، هيچ حقد و حسدى آنجا ديگر نيست، شستشو شدهاند، اگر خداى نخواسته هم جهنمى باشيم در جهنم شستشو مىشود، جهنم راه بهشت است. اسلام آمده است كه همه اين گرفتاريهائى كه در بشر هست زائل كند و همه را به راه راست و با برادرى، با برابرى، با خوشى اينها را ببرد، راه ببرد همانطورى كه چوپان گوسفندهاى خودش را راه مىبرد، همانطور كه چوپان علاقه دارد كه اين گوسفند در يك جاى خوبى چرا بكند، پيغمبرها مىگويند غالباً يا همه چوپانى هم كردند. چرا اي