-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 17
تاريخ: 24/11/56
پاسخ امام خمينى به اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا
بسم الله الرحمن الرحيم
اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا ايدهم الله تعالى
مرقومه محترم ضميمه گزارشات سال گذشته و تصميمات سال آينده و اصل و موجب تقدير گرديد در اين سال كه در عين خونين بودن و مواجه شدن ملت ايران با سختترين وحشيگرى هاى قرون وسطايى رژيم منحط پهلوى نمودهاى بارزى از ضعف و سستى پايههاى لرزان حكومت طاغوتى به چشم مىخورد، به هم پيوستگى قشرهاى بيدار ملت و طبقات مختلف از روحانى تا دانشگاهى از خطيب تا نويسنده از بازارى تا كارگر و دهقان چنان لرزه براندام رژيم افكنده و چنان بر اعصاب شاه خائن فشار آورده و ضربه زده كه با حملههاى سبعانه به ملتى كه سلاحش اسلام و پناهش قرآن مجيد و شعارش كلمه توحيد است و به حوزه علميه قم كه دژ محكم وحى و عدالت و ملجاً مسلمين عدالتخواه است و به مردم مسلم محترم قم كه هماره سرباز فداكار اسلام و پشتيبان مكتب قرآن است و بالاخره با حمله به فرهنگ نجاتبخش شيعه، خواست به فشار و حمله عصبى تخفيف دهد.
مفتضح ترين حركات مذبوحانه، بوقهاى تبليغاتى و تظاهرات ساختگى است از عدهاى سازمانى و نفع طلب و افرادى كه مجبور به شركت شدهاند در حالى كه در بوق راديويى به صراحت اعتراف كردند كه در تظاهرات ششم بهمن بيش از يك ششم از دعوت شدهها شركت نكردند در صورتى كه همه مىدانند كه اين دعوى جز لاف و گزافه گويى نيست و در بين ملت مسلم كسى موافق ندارد و نمىتواند داشته باشد.
جنايتكارى كه عليه تمام شعائر مذهبى و اسلامى مبارزه مىكند و با همه مظاهر اسلامى مخالف است، نمىتواند در بين مسلمين موافق داشته باشد جنايتكارى كه مىگويد مذهب در حكومت من نقش ندارد، چطور ممكن است موافق داشته باشد؟ شخص منحرف و كهنه پرستى كه در سفر اخيرش به هند، زردشتىها و گبرها را نوازش و احترام مىكند و از آتش پرستان و آتش پرستى تأييد مىكند و به خاطر مرام ارتجاعى آنها تاريخ پر ارزش و مترقى اسلام را تغيير مىدهد، چگونه ممكن است موافق داشته باشد، جز همان فرقه كهنه پرست اكنون بر شما جوانان روشنفكر و بر تمام طبقات ملت است كه:
1- سرلوحه هدفتان اسلام و احكام عدالت پرور آن باشد و ناچار بدون حكومت اسلامى عدالت خواه، رسيدن به اين هدف محال است تولى و تبرى دو اصل اساسى اسلام است، بايد با
صحيفه نور ج 2 صفحه 18
حكومت عدل موافق و به حاكم عادل دل ببنديد و از رژيم غير اسلام و غير اسلامى كه در راس آن رژيم منحط پهلوى است تبرى كنيد و با كمال صراحت مخالفت خود را اظهار و در سرنگون كردن آن كوشا باشيد و در غير اين صورت روى استقلال و آزادى را نمىبينيد.
2- بايد قشرهاى غير اسلامى را كه عقيده و عملشان بر خلاف اسلام است و داراى گرايش به مكتبهاى ديگرند، هر نوع مكتب باشد - به مكتب مترقى عدالتپرور اسلام دعوت كنيد و در صورت نپذيرفتن از آنها هر نوع كه باشد و هر شخصيت كه هست تبرى يا لااقل احتراز كنيد و بايد جوانان ما بدانند تا معنويت و عقيده به توحيد و معاد در كسى نباشد محال است از خود بگذرد و در فكر امت باشد و بايد بدانند كه تبليغات دامنهدار كمونيسم بين المللى همانند تبليغات پر سروصداى امپرياليسم جهانى جز براى اغفال و استثمار تودههاى مستضعف نيست. بايد اين بوقهاى استثمارى شكسته شود.
3- بايد جوانان روحانى و دانشگاهى قسمتى از وقت را صرف كنند در شناخت اصول اساسى اسلام كه در رأس آن توحيد و عدل و شناخت انبياء بزرگ، پايهگذاران عدالت و آزادى است، از ابراهيم خليل تا رسول خاتم (صلى الله عليه و آله و عليهم اجمعين) و در شناخت طرز تفكر آنها از نقطه اقصاى معنويت و توحيد تاتنظيم جامعه و نوع حكومت و شرايط امام و اولى الامر و طبقات ديگر، از امراء و ولات و قضاه و فرهنگيان كه علما هستند و متصديان ماليات اسلامى و شرايط آنها تا برسد به شرطه و كارمندان شهربانى و ببينند اسلام چه كسانى را براى حكومت و كارمندان آن به رسميت شناخته و چه كسانى از شغل حكومت و شاخههاى آن مطرود است.
4- بايد شما دانشجويان دانشگاهها و ساير طبقات روحانى و غيره از دخالت دادن سليقه و آراء شخصى خود در تفسير آيات كريمه قرآن مجيد و در تأويل احكام اسلام و مدارك آن جداً خوددارى كنيد و ملتزم به احكام اسلام به همه ابعادش باشيد و مطمئن باشيد آنچه صلاح جامعه است در بسط عدالت و رفع ايادى ظالمه و تأمين استقلال و آزادى و جريانات اقتصادى و تعديل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عينيت در اسلام به طور كامل مىباشد و محتاج به تأويلات خارج از منطق نيست و لازم است مراقب باشيد با كمال دقت و هوشمندى كه كسانى كه التزام به اسلام ندارند به جميع ابعادش، ولو در اصلى از اصول با شما موافق نيستند، آنها را دعوت به التزام كنيد و اگر موثر نشد از شركت دادن. آنها در اجتماعات و انجمنهاى اسلامى احتراز كنيد و گمان نكنيد زيادى افراد هر چه باشد شما را به هدف نزديك مىكند وپس از وصول به هدف، آنها قابل تصفيه هستند بايد بدانيد و مىدانيد كه قشرهاى غير مسلم يا غير ملتزم به اسلام از پشت به شما خنجر مىزنند و شما را قبل از وصول به هدف از كار مىاندازند يا نابود مىكنند، از تجربههاى سابق عبرت بگيرند.
5- بايد برنامه و نشريات همه جناحها بدون ابهام متكى به اسلام و حكومت اسلامى باشد و در مقدمه سرنگون كردن طاغوت و شاخها و شاخههاى آن كه در كشور ما رژيم دست نشانده پهلوى است و جداً از خواستهايى كه لازمهاش تاييد رژيم طاغوتى پهلوى است اجتناب كنيد مثل آنچه در
صحيفه نور ج 2 صفحه 19
نوشتههاى بعضى احزاب و گفتههاى بعضى ديده مىشود كه هدف چهارچوب قانون اساسى است و بايد در نشريات و خطابهها هر جا ممكن است با صراحت والا با كنايه، نقطه اصلى مظالم و جنايات و خيانتها را كه شخص شاه است معرفى كنيد و از توجه دادن آنها را به مأمورين يا هيات حاكمه و دولت كه لازمهاش دور نگه داشتن مجرم اصلى است جداً احتراز كنيد و نويسندگان و گويندگان را از اين امر آگاه كنيد.
6- بايد در هر فرصت در نشريات حزبى و غير حزبى و در خطابهها و تظاهرات، اعمال ضد اسلامى و انسانى شاه تذكر داده شود خصوصاً تغيير تاريخ اسلام كه اهانت جبران ناپذير به شخصيت معظم پيامبر اكرم (ص) و اسلام و مسلمين و گرايش به زرتشتى گرى و آتش پرستى و پشت كردن به اسلام و خداپرستى است. بايد اين عنصر خائن رسوا شود و هيچ گاه از ذكر جنايات او غفلت نشود. بايد (15خرداد)و (19 دى) جاويد و زنده نگه داشته شود تا جلادى شاه از خاطرهها نرود و نسلهاى آتيه جرايم شاهان سفاك را بدانند.
7- از اينكه در دستور اتحاديه، به هم پيوستگى همه دانشجويان مسلمان است، در هر نقطه هستند مثل آمريكا و كانادا و هند و فيليپين و ديگر جاها و مىخواهيد همه همكار و همصدا به فعاليتهاى اسلامى انسانى خود ادامه دهيد، تقدير مىكنم و توفيق همه را از خداوند تعالى خواهانم. لازم است پايگاههاى اسلامى براى معرفى اسلام و نشر حقايق نجاتبخش در هر نقطهاى از جهان كه امكان است، برقرار باشد و در تحت يك سازمان هماهنگ براى نشر عدالت و قطع ايادى ستمكاران و چپاولچيان مشغول فعاليت شوند. لازم است جوانان كم تجربه و گول خورده ما را با آشكار كردن انحراف ساير مكاتيب و آشنا نمودن با نظام اسلامى نجات دهيد. و من احيى نفساً فكانماً احيى الاناس جميعاً.
8- لازم است فعاليت هاى اسلامى و نشريات شما در ايران. خصوصاً حوزه علميه زنده قم و دانشگاههاى بيدار، نشر و منعكس گردد تا قشر داخل و خارج به پشتيبانى هم دلگرم و با هم همصدا شوند و به همكارى با هم برخيزند ولازم است پايگاههايى در داخل كشور به هر نحو ممكن و عملى است ايجاد شود براى فعاليت با هدف واحد. با اين كار مطمئناً تقويت روحى همگان و تضعيف و تزلزل روحى دشمن شود.
9- بايد با كمال هشيارى و مراقبت و دعوت ساير انجمنها را به مراقبت از راه و روش اعضاء انجمنها و گروهها كه اشخاص مرموز و منحرف يا متحمل الانحراف در داخل انجمنها و گروهها راه نيابند و اگر راه يافتند، آنها را طرد كنند. لازم است دشمن را سخت مراقب و هشيار فرض كنيد و گمان اهمال و غفلت در او ندهيد كه در مراقبت سهلانگارى نماييد.
10- از اختلافات مطلقاً به طور حتم خوددارى كنيد كه آن چون سرطان سارى و مهلك قشرها را فرا مىگيرد و فعاليتها را فلج مىكند و هدف را از ياد مىبرد و چه بسا كه مسير را عوض و جريان به ضد هدف شود. اشخاصى را كه اختلاف مىاندازند يا به آن دامن مىزنند، از خود برانيد كه يا مأمورند يا سوءنيت دارند و اگر فرضاً گروههايى به واسطه عذرهايى به انجمن هاى نپيوستند ولى
صحيفه نور ج 2 صفحه 20
فعاليتهاى اسلامى و انسانى دارند، با آنها ضديت نكنيد كه اختلاف حاصل و ضرر آن عايد همه شود. سعى كنيد با ارشاد دوستانه هم پيوستگى داشته باشيد و اگر نشد، چون هدف واحد است با هم برادر و پشتيبان هم باشيد. هدف اسلام است بايد هواهاى نفسانيه و تقدم طلبى فراموش شود.
11- لازم است طبقات محترم روحانى و دانشگاهى با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشنفكر دانشگاهها به روحانيت و روحانيون احترام بگذارند خداوند تعالى آنها را محترم شمرده و اهل بيت وحى، سفارش آنها را به ملت فرمودهاند. روحانيت قدرت بزرگى است كه با از دست دادن آن خداى نخواسته پايههاى اسلام فروريزد و قدرت جبار دشمن، بىمعارض مىشود.
مطالعات دقيق اجانب استثمارگر در طول تاريخ به آن رسيده كه بايد اين سد شكسته شود و تبليغات دامنه دار آنها و عمال آنها در چند صد سال موجب شده كه مقدارى از روشنفكران را از آنها جدا و به آنها بدبين كنند تا جبهه دشمن بى معارض شود. اگر احياناً در بين آنها كسانى بىصلاحيت خود را جا بزنند لكن نوع آنها در خدمت هستند به حسب اختلاف موقف و خدمت آنها ملت را پايبند اصول و فروع ديانت نموده، برغم اجانب و عمال آنها بايد اين قدرت را تأييد و حفظ نمود و با ديده احترام نگريست.
چنانچه روحانيون محترم بايد به طبقه جوان روشنفكر كه در خدمت اسلام و كشور اسلامى است و به همين جهت مورد حمله عمال اجانب است، احترام گذاشته آنها را چون فرزندانى عزيز و برادرانى ارجمند بدانند و اين قدرت بزرگ كه مقدرات، خواه ناخواه در دست آنها خواهد افتاد، از دست ندهند و از تبليغات سويى كه بر ضد آنها در اين چند صد سال شده و آنها را در نظر بعضى طور ديگر جلوه دادهاند تا از تفرقه استفاده هر چه بيشتر برند، احتراز كنند و كسانى را كه جهلاً يا از سوءنيت موجب دور نگه داشتن. اين طبقه مؤثر است از روحانيت. از خود برانند و به آنها اجازه ايجاد تفرقه ندهند و مطمئن باشند كه با ضم اين دو قدرت بزرگ پيروزى به دست مىآيد و با جدايى روى آن را نخواهند ديد.
12- بايد چه طبقه جوان روحانى و چه دانشگاهى، با كمال جديت به تحصيل علم هر يك در محيط خود ادامه دهند. اين زمزمه بسيار ناراحت كننده كه اخيراً بين بعضى جوانان شايع شده كه درس خواندن چه فايدهاى دارد، مطلبى است انحرافى و مطمئناً يا از روى جهالت و بيخبرى است و يا با سوءنيت و از القائات طاغوتى شيطانى است كه خواهند طلاب علوم دينى را از علوم اسلامى باز دارند كه احكام اسلام به طاق نسيان سپرده شود و محو آثار ديانت به دست خودمان تحقق پيدا كند و جوانان دانشگاهى ما را انگل و متكى به قشرهاى استعمارى بار بياورند كه همه كس چون همه چيز وارداتى باشد و احتياج به اجنبى در تمام ابعاد و رشتههاى علمى هر چه بيشتر روزافزون شود و اين خطر بزرگى است كه كشور را هر چه بيشتر به عقب مىراند اگر علوم اسلامى مردانى متخصص نداشت، تاكنون آثار ديانت محو شده بود و اگر پس از اين نداشته باشد، اين سد عظيم مقابل اجانب منهدم مىشود و راه براى استثمارگران هر چه بيشتر باز مىشود واگر دانشگاهها خالى از مردانى دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت طلب چون سرطان در تمام كشور ريشه دوانده و زمام امور
صحيفه نور ج 2 صفحه 21
اقتصادى و علمى ما را به دست مىگيرند و سرپرستى مىكنند بايد جوانان با اين فكر غلط استثمارى مبارزه كنند و بهترين و موثرترين راه مبارزه با اجنبى مجهز شدن به سلاح علم دين و دنياست و خالى كردن اين سنگر و دعوت به خلع اين سلاح، خيانت به اسلام و مملكت اسلامى است.
اينجانب با كمال تواضع دست خود را به طرف تمام جناحها كه در خدمت اسلام هستند دراز ميكنم و از همه استمداد مىكنم كه با هم پيوستگى همه جانبه در راه بسط عدالت اسلامى كه يگانه راه سعادت ملت است كوشا باشند و از ساير جناحها كه در تحت تأثير تبليغات سوءاجانب واقع شدهاند و مطالعات صحيحى در قوانين اسلام به همه ابعادش ندارند. تقاضا مىكنم كه در كار خود تجديد نظر كنند و با احتراز از غرض و تعصب، به مكتب بزرگ همه جانبه اسلام نظر و در آن مطالعه دقيق كنند و پس از بستن عقيده به آن مكتبهاى ديگر را رها و به گروه مسلمين پيوسته تا با وحدت كلمه از دخالت اجانب و عمال خائن نالايق آنها در امور كشور جلوگيرى و آنها را از كشور خود برانند.
از خداوند قادر متعال توفيق همگان را در خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 22
تاريخ: 29/11/56
بيانات امام خمينى به مناسبت چهلم شهداى قم و افشاى جنايات مدعيان طرفدارى از حقوق بشر
قيام ملت، اعتراض به شاه يعنى مجرم اصلى است
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
ولاحول ولاقوه الا بالله العلى العظيم. انالله و انااليه راجعون الان كه شما آقايان اينجا تشريف داريد، ايران تا آناندازه كه به ما تا حال اطلاع رسيده است، شهرهاى بزرگ از قبيل تهران، تبريز، مشهد، قم، اينها تعطيلاند و بعضىها سرتاسر تعطيلاند مثل قم و بعضىها بازارها و جاهاى بسيار ديگرش تعطيل است و تهران تعطيل بازارهاست الا چند نفرى كه شايد وابستگى داشته باشند و آن طورى كه به ما اطلاع رسيده است اين تعطيل، اعتراض بر شخص شاه است. مردم پيدا كردهاند مجرم را، پيدا بود، جرأت نمىكردند كه ذكر كنند، بحمدالله اين سد خوف شكست و مردم نكته اصلى مجرم را به دست آوردند و فهميدند كه بدبختى همه ملتها، يعنى ملت ما از كيست
الان امروز چهل روز است كه از مرگ جوانهاى ما، از مرگ طلاب علوم دينيه، علما، از مرگ جوان هاى متدين قم مىگذرد و مردم در اين چهل روز به جوان هاى خود چقدر گريه كردند و چقدر سوگوارى كردند و با چه شجاعت اين اهل قم و طلاب علوم دينى، با چه شجاعت كه شايد در تاريخ كم نظير باشد و دست خالى با اين دولت و با اين عمال شاه مبارزه كردند و كشته دادند و حتى در خيابانها و در كوچهها و در پس كوچهها از قرارى كه ذكر شده است مامورين ريختهاند و مردم هم بعد از كشتار و قبل از كشتار، آنقدرى كه مىشده است مقاومت كردهاند و زنده بودن خودشان را اثبات كردهاند كه ما زنده هستيم، نه مرده. مراجع بزرگ اسلام در قم چه در خطابههايشان، چه در اعلاميههايشان و چه در اين اعلاميه اخيرى كه همين چند روز، همين دو سه روز براى سوگوارى و براى تعطيل اربعين دادهاند مطالب را شجاعانه ذكر كردهاند و نقطه اصلى را ولو به صراحت نگفتهاند، به كنايه ابلغ از تصريح فرمودهاند. خداوند انشاء الله آنها را پايدار نگه دارد.
قم، مركز علم و تحرك اسلامى
طلاب علوم دينيه، آن طلابى كه الان در مركزى واقع شدهاند كه مورد هجوم اشرار است و در
صحيفه نور ج 2 صفحه 23
عين حال كه در يك همچو مركزى واقع شدهاند، ديروز عصر اجتماع كردهاند و يك مجلس تعزيه بسيار بزرگ تأسيس كردهاند و بعضى از افراد، جوانهاى زنده در منبر بىباكانه مطالب را گفتهاند. الان كه ما اينجا نشستهايم در مسجد اعظم، طورى كه به ما اطلاع وسيع رسيده، - در مسجد اعظم - اجتماع بزرگى است و نمىدانيم آيا دولت با اين اجتماع چه خواهد كرد و من الان نمىدانم كه آيا باز مأمورين ريختهاند، قتل و غارتى باز كردهاند يا نه؟ ما الان در نگرانى اين معنا هستيم، نگران اين معنا هستيم كه آيا در اين شهرهاى بزرگ از قبيل مشهد كه دولت نسبت به او بسيار حساس است، از قبيل آذربايجان و تبريز كه نظر دارد دولت به آن و آيا در قم كه مركز همه اين امور است و از قم همانطورى كه اهل بيت فرمودهاند علم نشر مىشود به همه بلاد و الان مىبينيم كه علم مركزش قم است و از قم دارد نشر مىشود، نه علم ، علم و عمل، علم تنها نه، علم و عمل الان دارد از قم نشر مىشود، مركز فعاليت اسلامى است، مركز تحرك اسلامى است، تحرك از قم، از خود قم، از طلاب قم، از علماى قم، از مدرسين قم حفظهم الله از توده قم كه سربازهاى وفادار به اسلام هستند، از آنجا تحرك دارد سرايت مىكند به همه جا تا ببينيم آيا به ما هم سرايت بكند يا نكند و الله العالم .
امضاءكنندگان حقوق بشر، پايمال كنندگان اصلى حقوق بشر
ما همه بدبختىهايى كه داشتيم و داريم و بعد هم داريم از اين سران كشورهايى است كه اين اعلاميه حقوق بشر را امضاء كردهاند. اعلاميه حقوق بشر را اينهايى امضاء كردهاند كه سلب آزادى بشر را در همه دورههايى كه كفيل بودهاند و دستشان به يك چيز مىرسيده است كردهاند. سرلوحه اعلاميه آزادى حقوق بشر، آزادى افراد است، هر فردى از افراد بشر آزاد هست، بايد آزاد باشد، همه بايد در مقابل قانون على السواى باشند، همه بايد آزاد باشند در محلشان، در سكنى آزاد باشند، در شغلشان آزاد باشند، در مشىشان بايد آزاد باشند، اين اعلاميه حقوق بشر است كه سرلوحهاش اين مطلب است. از اول مسلمين بلكه همه بشر، از اول گرفتار اينهايى بودهاند كه امضا كردند و تصويب كردهاند اين اعلاميه حقوق بشر را. آمريكا يكى از آنهاست كه تصويب كردند اين را و امضا كردند اين مطلب را كه حقوق بشر بايد محفوظ بماند و يكى از حقوق بشر آزادى است. اين آمريكايى كه اعلاميه حقوق بشر را به اصطلاح امضا كرده است شما ببينيد چه جناياتى بر اين بشر واقع كرده است. در همين چند سالى كه ماها يادمان است و يكقدر زيادترش را من و يكقدر كمترش را بر حسب جوانى كه داريد شما مشاهده كرديد، چه گرفتارىهايى از براى بشر هست به دست آمريكا كه يكى از اشخاصى است كه يكى از دولتهايى است كه قضيه حقوق بشر را امضاء كردهاند. در هر مركزى از مراكز مسلمين و غير مسلمين يك مأمورى نصب كردهاند كه سلب آزادى از همه آن اشخاصى كه در آن محيط هستند، كردهاند. اينها مىگويند كه (آزادند بشر) براى تخدير تودههاست كه حالا ديگر نمىشود تخديرش كرد. قضيه اين چيزهايى كه مىگذرانند كه يكىاش هم همين اعلاميه حقوق بشر است، اين براى اغفال است نه اينكه يك واقعيتى دارد. يك چيز خيلى خوش نماى بازرق و برقى را مىنويسند،
صحيفه نور ج 2 صفحه 24
سى ماده مىنويسند كه همهاش موادى است كه خوب، به نفع بشر است و يكىاش را عمل نمىكنند، در مقام عمل، يكىاش عملشود. اين اغفال است، افيون است اين براى تودهها، براى مردم. ما مىبينيم كه اين آمريكا كه امضا كرده است همين معنا را، اين انگلستان كه اينقدر از آن تعريف مىكنند و از تمدنش تعريف مىكنند و از دموكراسى بودنش تعريف مىكنند و اينهم جز تبليغات خود آنها و شيطنت خود آنها چيز ديگرى نيست و با شيطنت و با تبليغات، اينها به مردم باور آوردهاند كه در راس دمكراسى، انگلستان است و مشروطيت به معناى حقيقى آن در انگلستان است، اينها به واسطه تبليغاتى كه داشتند به خورد مردم دادهاند اين معنا را و ما ديديم كه انگلستان با هندوستان پاكستان و دول استعمارى خودش چه كارها و چه جنايت در آنجا كرده است و اين همين آمريكاست كه مىبينيد كه در اسرائيلش كه نگاه مىكنيم، آنجا را به وجود آوردند اينها و با مسلمين چه كردند و دارند چه مىكنند. چه جناياتى به مسلمين و خصوصاً شيعه، اينها چه جناياتى كردهاند و دارند مىكنند. از آن طرف يك مأمورى هم گذاشتند در مصر به اسم سادات كه اينهم فعاليتهايش فعاليتهاى استعمارى است و چند وقت پيش از اين رفت به اسرائيل و حرفهاى آنها را مثلاً چه بكند. از آن طرف در اين پنجاه سالى كه ما ياد داريم، در اين پنجاه سال عزاى ايران، در اين پنجاه سال مصيبت ايران كه از اين خاندان روسياه به اين ملت وارد شد، اين انگلستان امضا كننده اعلاميه حقوق بشر، به حسب اقرار خودش رضا شاه را به سلطنت رساندند و قريب بيست سال ماها در زحمت بوديم و ملت اسلام در زحمت بود و محو آثار شريعت را مىخواست بكند البته موفق نشد اما بنابراين بود، براى اينكه هر صدايى كه از آن بوى اسلام مىآمد، هر تبليغى كه از آن بوى اسلام مىآمد، درآن بسته شده بود و اين آمريكايى كه امضا كرده است اين اعلاميه حقوق بشر را، بر ما مسلط كرده است، بر ايران مسلط كرده است يك آدمى را كه خلف صالحى است از براى آن پدر. اين شاه موجود ما كه در اين مدتى كه در رأس حكومت بوده است و ايران را به صورت يك مستعمره رسمى براى آمريكا در آورده است، چه جناياتى در اين خدمت كرده است از اين پدر و پسر كه به واسطه نصب آنهايى كه حقوق بشر را، اعلاميه حقوق بشر را امضاء كردهاند، آنها اين جنايات را بر ماها وارد كردهاند. امضاءكنندگان اعلاميه حقوق بشر هستند كه اين بشر را اينطور در زحمت و اينطور اختناق از براى بشر پيش آوردند كه ما بعضيش را مشاهده كردهايم و بعضيش را شنيدهايم و با شنيدن كه شود انسان درست بفهمد، شما حالا مىشنويد كهدر زمان رضاخان به ملت چه گذشت اما چيزى كه خود ملت احساس كرده است و لمس كرده است شما نمىتوانيد اين معنا را درست بدانيد كه اين كه احساس كرده است و لمس كرده است، خوب ملت ايران از اين آدمها چى ديده است، شما حالا لمس مىكنيد، البته لمس به اين معنا كه اينجا هستيد.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 35
تاريخ 2/12/56
استفتاء گروهى از افراد نيروهاى مسلح از امام
مسلما خاطر مبارك از اين سنت معموله مستحضر است كه همه افراد ارتش در موقع اخذ سردوشى يا اخذ درجه در موارد حفظ تاج و تخت رژيم سلطنتى به خداوند و قرآن كريم قسم ياد مىكنند. مستدعى است نظر و فتواى خودتان را در مسئله عدول از اين قسم و پيوستن به نهضت عظيم اسلامى بيان فرمائيد.
از طرف جمعى از افراد نيروهاى مسلح
پاسخ امام
بسمه تعالى
قسم براى حفظ قدرت طاغوتى صحيح نيست و مخالفت با آن واجب است و كسانى كه اين نحو قسم خوردهاند بايد به خلاف آن عمل كنند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 36
پيام امام خمينى به مردم غيور آذربايجان
بسم الله الرحمن الرحيم
قيام ملت، رسوا كننده رژيم ياوه گوى شاه
سلام بر اهالى شجاع و متدين آذربايجان عزيز، درود بر مردان برومند و جوانان غيرتمند تبريز. درود بر مردانى كه در مقابل دودمان بسيار خطرناك پهلوى قيام كردند و با فرياد (مرگ بر شاه) خط بطلان بر گزافه گويى هاى او كشيدند. زنده باشند مردم مجاهد عزيز تبريز كه با نهضت عظيم خود، مشت محكم بر دهان ياوهگويانى زدند كه با بوقهاى تبليغاتى، انقلاب خونين استعمار را كه ملت شريف ايران با آن صد در صد مخالف است، انقلاب سفيد شاه و ملت مىنامند و اين نوكر اجانب و خودباخته مستعمرين را نجاتدهنده ملت مىشمارند. مردى نجاتدهنده كشور است كه مخازن بزرگ ثروت اين ملت مظلوم را دو دستى تقديم اجانب نموده و آن پول ناچيز را كه مىگيرد تقديم مىكند و در مقابل آهنپارههايى مىگيرد كه هيچ دردى از ملت دوا نمىكند!! آن شخصى نجات دهنده است كه با مصونيت دادن اتباع اجانب، كشور را از حيثيت ساقط و به شكل مستعمره عقب افتاده در آورده است!! مردكى حافظ آزادى ملت است كه در سرتاسر كشوراحدى را حق يك كلمه حقگويى و انتقاد نمىدهد و پليس ننگيش بر سر اين ملت مظلوم سايه افكنده!! شاهى عدالت گستر است كه در هر چند گاهى با قتل عام، ملتى را به عزا مىنشاند!!
استبداد محمد رضا پهلوى و پدرش روى سلاطين مستبد را سفيد كرد
من نمىدانم با چه زبانى به اهالى محترم تبريز و به مادران داغديده و پدران مصيبت كشيده تسليت بگويم، با چه بيان اين قتل عام هاى پى در پى را محكوم كنم. من از مقدار جنايات و عدد مقتولين و مجروحين اطلاع صحيح ندارم ولى از بوق هاى تبليغاتى معلوم مىشود كه جنايتها بيش از تصور ماست. با اين وصف، شاه افراد پليس را كه به قتل عام به دلخواه او دست نزدهاند به محاكمه مىخواهد بكشد. خاطره بسيار اسف انگيز قم هنوز ما را در رنج داشت كه فاجعه بسيار ناگوار تبريز پيش آمد كه هر مسلمى را رنج داد و ما را به سوگ نشاند. من به شما اهالى محترم آذربايجان نويد مىدهم، نويد پيروزى نهايى. شما آذربايجانيان غيور بوديد كه در صدر مشروطيت براى كوبيدن استبداد و خاتمه
صحيفه نور ج 2 صفحه 37
دادن به خود كامگى و خودسرى سلاطين جور به پا خاستيد و فداكارى كرديد. استبداد
محمدرضا خان پهلوى و پدر روسياهش روى سلاطين مستبد را سفيد كرد. تاريخ ايران به ياد ندارد اين چنين سفاكى و قتل عام پى در پى را كه به دست اين ياغى سفاك انجام مىگيرد. تاريخ مشروطيت به ياد ندارد اين چنين مجلس سنا و شورا را كه اهالى محترم متدين آذربايجان را مشتى اوباش و بى دين معرفى كند، از مجلسى كه دست نشانده شاه است بيش از اين توقع نيست. اكنون بعد از آنهمه كشتار و جنايات تبريز و آنهمه خونخوارى هاى شاه، مشتى سازمانى را با كارگران مجبور با سرنيزه در گوشه و كنار كشور به راهانداخته و با عربده كشيدن و به نفع دستگاه جنايت و خيانت،تظاهرات به راهانداختن، مىخواهند لكه هاى ننگ را از سرو صورت اين مستبد خونخوار شستشو كنند، غافل از آنكه با آب زمزم و كوثر هم محو نخواهد شد. تاريخ، رنج هاى ملت و ستمكارى و جنايات اين پدر و پسر را ضبط كرده و در فرصتى منتشر خواهد كرد.
تا گرفتن انتقام از دودمان پهلوى ملت از پاى نخواهد نشست
من اكنون كه مشغول نوشتن اين (غمنامه) هستم، نمىدانم كه به برادران عزيز تبريزى ما چه مىگذرد. آيا شاه به جنايات خود ولو موقتاً خاتمه داده است يا نه؟ و يا مىخواهد پس از آن قتل عام، بازماندگان را چنان سركوبى كند كه نفسها قطع شود؟ لكن بايد بداند كه دير شدهملت ايران راه خود را يافته و از پاى نمىنشيند تا جنايتكاران را به جاى خود بنشاند و انتقام خود و پدران خود را از اين دودمان سفاك بگيرد. با خواست خداوند قهار، اكنون در تمام كشور صداهاى ضد شاهى و ضد رژيمى بلند است و بلندتر خواهد شد و پرچم اسلام بر دوش روحانيون ارجمند براى انتقام از اين ضحاك زمان به اهتزاز خواهد در آمد و ملت اسلام يكدل و يك جهت به پاس از مكتب حياتبخش قرآن، اثار اين رژيم ضد اسلامى و مروج زردشتى را محو خواهد كرد. (اليس الصبح بقريب).
همصدائى ملت در بيزارى از دودمان پليد پهلوى
اهالى معظم و عزيز آذربايجان ايدهم الله تعالى بدانند كه در اين راه حق و استقلال و آزادى طلبى و در حمايت از قرآن كريم تنها نيستند، شهرهاى بزرگ چون شيراز، اصفهان، اهواز و ديگر شهرها و مقدم از همه قم مركز روحانيت و پايگاه حضرت صادق سلام الله عليه و تهران بزرگ با آنها همصدا و هم مقصد و همه و همه در بيزارى از دودمان پليد پهلوى شريك شمايند. امروز شعارها در كوچه و برزن هر شهر و هر ده (مرگ برشاه) است و هر چه عمال كثيف كوشش مىكنند كه جنايات را از مركز اصلى كه شاه است منحرف و به دولت يا ماموران متوجه كنند، كسى نيست كه باور كند. عجب آنكه از قرار مسموع هياتى از دستگاه به آذربايجان آمده است كه بيخبرى شاه را از اين جنايات اعلام كند و آن كس كه احتمال آن را بدهد، كيست جز سازمانها و اعضاء مجلسين كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 38
آنها هم احتمال نمىدهند و تظاهر به خلاف مىكنند.
از خداوند تعالى اصلاح امور مسلمين و رفع شر اشرار و محو آثار اين دودمان را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 39
تاريخ: 4/1/57
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت چهلم شهداى تبريز
بسم الله الرحمن الرحيم
و لاحول و لاقوه الاباللهالعلى العظيم
با فرا رسيدن اربعين مقتولين مظلوم تبريز غم هاى ملت غيرتمند تجديد مىشود. ملت مظلوم ايران بايد در هر چند صباحى پرچم هاى سياه افراشته كنند و در سوك بنشينند براى جوانان عزيز و عزيزان اسلام كه به دست عمال آمريكا و به امر شاه در خاك و خون كشيده شدند و هنوز چشمها گريان و دلها بريان است براى يك قتل عمومى كه دست آمريكا و ساير اجانب از آستين شاه بيرون آمده و ملت را به عزاى ديگر مىنشاند و من نمىدانم دنبال اين اربعين قتل هاى ديگرى و جنايتات تازهاى است و ضحاك عصر در خونخوارى تجديد مطلع مىكند يا مامور جنايت به صورت ديگر مىشود.
ناتوانى شاه در به سستى كشانيدن نهضت
ما از اين جنايات پىدرپى و كشتار وحشيانه ناراحت و در عين حال اميدواريم، ناراحتى براى آن كه جوانان رشيد روحانى و دانشگاهى و بازارى و ساير طبقات را كه اميد براى آتيه كشور هستند از دست دادهايم و مىدهيم و اميدواريم چون مىبينيم اين جنايات شاهانه و اين كشتار وحشيانه نتوانست و نمىتواند نهضت اين ملت بيدار به پا خاسته را به سستى گراياند، هر چه جنايت و قتل افزايش يافت، ملت در اراده آهنين خود قويتر و مستحكمتر شد.
قطره هاى خون شهدا، آتشى براى درخت استعمار برمىافروزند
كشتار بيرحمانه قم، ايران را به هيجان درآورد و تبريز عزيز را به قيام همگانى مردانه در قبال ظلم و بيدادگرى نشاند و كشتار دسته جمعى تبريز، ملت غيور ايران را چنان تكان داد كه در آستانه انفجار استانفجارى كه دست اجانب را به خواست خداى متعالى براى هميشه قطع كند، انفجارى كه انتقام مظلومان را از شاه بگيرد و دودمان سياه روى پهلوى را براى هميشه از تاريخ ايران محو كند و اين ننگ را از صفحه آن بزدايد. ما كشته داديم و رنج برديم، لكن هر قطره خون آنها خونهايى را در رگ جوانان غيرتمند ما به جوش آورد و آتشى در دل آنها روشن
صحيفه نور ج 2 صفحه 40
كرد كه به خواست خداوند تعالى خاموش نشود مگر پس از سوزاندن درخت جهنمى استعمار و به آتش كشيدن عمال روسياه آن.
با شعار اسلام و قرآن صفوف را فشرده كنيد
شما اى ملت بزرگ ايران! از اين تلاش مذبوحانه دستگاه جبار و از اين قتل و جرح قم و تبريز نهراسيد و نمىهراسيد كه خود اين جنايات نشانه وحشتزدگى شاه و از دست دان اعتدال اعصاب اوست. اكنون لازم است وحدت كلمه خود را كه بحمدالله حاصل است با كمال جديت حفظ كنيد و صفوف خود را در زير پرچم عدالت پرور اسلام فشرده كنيد و لازم است تمام جناح ها كه در پيشرفت مكتب رهائى بخش اسلام در تكاپو هستند به هم پيوندند و با شعار واحد كه شعار اسلام و قرآن است همصدا شوند و از درون مدارس روحانى تا درون دانشگاهها و از عمق بازارها و كارگاهتا دشت پهناور دهقانان زحمتكش صحرانورد و از كمينگاه محراب مساجد تا صحنه احزاب سياسى و گروه دانشمندان دكترها و مهندسين و جناح محترم لشكرى و كشورى همه و همه همدست و همزبان كوشش مردانه كنند در راه نجات اين كشتى كه با چنگال و دندان اهريمنان خارج و داخل با خطر غرق مواجه است.
كلكم راع و كلكم مسئول
اسلام عزيز از شما اى گروههاى مسلمان در هر لباس و شغلى هستيد استمداد مىكند و وظيفه همه است كه در نجات آن كوشش كنيد و ضربه هايى كه از سلاطين جور خصوصاً در اين پنجاه سال حكومت ضد اسلامى و ملى دودمان پهلوى خورده است و مىخورد جبران كنيد (كلكم راع و كلكم مسئول).
عناصر غير اسلامى را از خود دور كنيد
و لازم است با كمال قدرت و هوشيارى اشخاص يا گروههايى كه گرايش به مكتب هاى غير اسلامى دارند و به خوى فرصت طلبى مىخواهند در اين اوقات از فرصت استفاده نموده خود را در صفوف شما داخل كنند و به شما در موقعش از پشت خنجر بزنند از خود دور كنيد و به آنها مجال تحرك ندهيد. به غير مكتب اسلام و شعار اسلامى، كشور از خطر نجات پيدا نمىكند.
اسلام خواهى و عدالت پرورى شاه در بوق هاى تبليغاتى
و لازم است اين بوق تبليغاتى شاه و دست نشاندگان بى آبرويش را هر چه بيشتر رسوا و افتضاح آن را آشكارتر كنيد، چه بوقهايى كه پنجاه سال است براى جا زدن دودمان خيانتكار پهلوى به جاى خدمت به وطن كه اين چند روز به اوج خود رساندند و اشخاصى از خدا بىخبر به مداحى پرداختند كه هم خود و هم ملت به دروغ آن آگاهند و چه بوق هايى كه شاه معلوم الحال را به اسلام خواهى
صحيفه نور ج 2 صفحه 41
و عدالت پرورى معرفى مىكند. اخيراً باز زمزمه بسيار خطرناك دانشگاه اسلامى در مشهد مقدس آغاز شده است، غافل از آنكه اينها كوچكتر از آنند كه بتوانند اسلام را با اسم اسلام بكوبند. ما همانطور كه سابق گفتيم كسانى كه در اين دانشگاه قلابى وارد شوند به ملت معرفى مىكنيم و آنها را از اعضاء رسمى سازمان امنيت قلابى بدتر و مضرتر به اسلام و كشور اسلامى مىدانيم و ملت اسلام با آنها معامله معاند با اسلام خواهد كرد و چنان آبروى آنها در جامعه ريخته مىشود كه نتوانند دم از اسلام شاه ساخته بزنند.
آمريكا سرچشمه مصائب بزرگ مسلمين
مصيبتهاى ما تنها كشتارهاى وحشيانه پى درپى به امر شاه نيست اخيراً باز درصدد خريدن اسلحه به مقدار سرسام آور و كشتىهاى متعدد هست و تا يك قطره نفت داريم و يا مخازنى كه مورد احتياج اجانب است، خريد اين آهنپارهها كه به هيچ درد ملت نمىخورد جريان دارد و تا اين كابوس خطرناك بر سر اين كشور سايه افكنده، بدبختى دنبال بدبختى براى اين ملت مظلوم امرى عادى است و از مصيبت هاى بزرگ مسلمين قضيه اسرائيل تجاوزكار است كه اكنون با مسلمين در حال جنگ و مشغول پيشروى در خاك لبنان است و از طرف شاه برخوردار از كمك است و دول اسلامى غالباً در اين امر مهم حياتى بى تفاوت هستند، غافل از آنكه اگر در اين پيشروىها خداى نخواسته توفيق پيدا كند، با ساير كشورها به همين نحو رفتار خواهد كرد. اين مصيبتها كه ما مبتلاى به آن هستيم از آمريكا و اذناب آن است. برخوردارى شاه از پشتيبانى رئيس جمهور آمريكا اين كشتارهاى بيرحمانه را به بار آورد و ملت مسلمين را سوگوار كرد، برخوردارى از آمريكا تبريز را به خاك و خون كشيد.
تنها راه پيروزى، اتحاد گروههاى اسلامى در زير پرچم توحيد
قيام تبريز چون نهضت همه ايران اسلامى است، براى دفاع از حق و از احكام اسلام است و نسبت اين قيام را به ماركسيستهاى اسلامى كه در تبليغات شاهانه است جز خدعه نيست و دليل بر آن است كه اين مكتبهاى انحرافى پايگاهى در ايران ندارند والا شاه از آنها ذكرىكرد.اكنون بايد تمام جناحها از هر طبقه بدانند كه جز در سايه اسلام و در زير پرچم توحيد و قرآن راه پيروزى مسدود است و چون شاه مىخواهد نهضتهاى اصيل اسلامى را از مجراى خود منحرف و به گروههايى كه هم منحرف و هم بين ملت پايگاهى ندارند نسبت دهد، بايد همه گروههاى سياسى و طبقات روشنفكر با صراحت و بدون هيچ ابهام نهضت و تحرك خود را اسلامى و براى اجراى قوانين عدالت پرور قرآن كريم معرفى كنند و به گروه روحانى و كارگرى و توده ملت بپيوندند كه با اين منطق حيله حساب شده اجانب را كه به زبان شاه اجرا مىشود خنثى كنند و در غير اين صورت با برچسب ماركسيسم و احياناً ماركسيسم اسلامى جناحهاى روشن و متحرك را از سواد اعظم كه ملت مسلم است جدا و از خاصيت مطلوب ساقط و ملت را نيز تضعيف نموده و پيروزى را عقيم يا به مدت طولانى معوق مىكنند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 42
عزاى عمومى، افشاگر مصائب مسلمين
مصيبتهاى ما گرچه يكى دو تا نيست و در اين كشور آزاد زنان به منطق شاه و جريان عدالت اجتماعى و حركت به سوى تمدن بزرگ به اصطلاح كارتر شاه، ملت بايد هميشه در عزا باشد لكن مصيبت بزرگى را كه بر برادران تبريزى ما وارد شد، اربعين آن را در سوك هستيم و ملت ايران نيز در آن روز با عزاى عمومى خود به ملتهاى آزاد جهان بفهماند كه ما با چه شرايطى زندگى مىكنيم. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم و قطع ايادى اجانب را اميدوارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 43
تاريخ: 16/2/57
مصاحبه امام خمينى با نشريه فرانسوى زبان لوموند
سؤال: شاه شما را متهم مىكند كه مخالف تمدن و گذشتهگرا هستيد؟ جواب شما به اين مطلب چيست؟
جواب: اين خود شاه است كه عين مخالفت با تمدن است و گذشتهگراست. مدت پانزده سال است كه من دراعلاميهها و بيانيههايم خطاب به مردم ايران مصراً خواستار رشد و توسعه اقتصادى و اجتماعى مملكتم بودهام. اما شاه، سياست امپرياليستها را اجرا مىكند و كوشش دارد كه ايران را در وضع عقب ماندگى و واپسگرايى نگاه دارد. رژيم شاه، رژيم ديكتاتورى است، در اين رژيم، آزادىهاى فردى پايمال و انتخابات واقعى و مطبوعات و احزاب از ميان برده شدهاندنمايندگان را شاه با نقض قانون اساسى تحميل مىكند، انعقاد مجامع سياسى و مذهبى ممنوع است استقلال قضايى و آزادى فرهنگى به هيچ وجه وجود ندارد، شاه قواى سه گانه را غصب كرده و يك حزب واحد ايجاد نموده است و از اين بدتر، پيوستن به اين حزب را اجبارى كرده است و از متخلفان انتقام مىگيرد. كشاورزى ما كه توليدش حتى تا 23 پيش اضافه بر احتياج داخلى مان بود و ما صادر كننده اين مازاد بوديم، فعلاً از ميان رفته است. مطابق ارقامى كه نخست وزير شاه در دو سال پيش به دست داده است، ايران 93 درصد از مواد غذايى مصرفى خود را وارد مىكند و اين است نتيجه با اصطلاح اصلاحات ارضى شاه دانشگاههاى ما نيمى از سال بستهاند و دانشجويان ما هر سال چندين بار مضروب و مصدوم مىگردند و به زندان افكنده مىشوند. شاه اقتصاد ما را از ميان برده و درآمد حاصل از نفت را كه ثروت آينده مردم ماست تبذير مىكند و آن را براى خريد اسلحههايى به كار مىبرد كه جنبه تجملى و قيمتهاى سرسام آور دارند. اين امر به استقلال ايران لطمه مىزند. من مخالف شاه هستم درست به دليل آنكه سياست وى كه وابسته به قدرتهاى خارجى است، پيشرفت مردم ما را در معرض خطر قرار مىدهد. وقتى كه شاه ادعا مىكند كه ايران را به مرز (تمدن بزرگ) مىرساند، دروغ مىگويد و اين مطلب را بهانه قرار داده است تا ريشه استقلال مملكت را قطع كند و خون مردم را جارى سازد. كارگران كشاورزان، دانشجويان و كسبه ،زنان و مردان عليه قدرت ارتجاعى و گذشته گرايى مبارزه كنند.
به دليل اين واقعيتهاى غير قابل بحث است كه شاه مىكوشد موضع مخالف ما را در قبال
صحيفه نور ج 2 صفحه 44
رژيمش وارونه جلوه دهد و ما را مخالف تمدن و گذشته گرا قلمداد نمايد.اگر ماروزى موفق به سرنگون كردن رژيم وى شويم، وى براى كارهايى كه بر ضد پيشرفت و ترقى اقتصادى و فرهنگى مردم ما كرده است محاكمه خواهد شد و آن روز تمامى عالم از جنايات وى آگاه خواهند گرديد.
سؤال: شما را مخالف با تمدن قلمداد مىكنند و شما نيز همين اتهام را به شاه برمىگردانيد و اين مطلب لزوماً قانع كنند نيست. لطفاً ممكن است موقع و موضع خود را راجع به سه موضوع اصلى ايران بيان بفرماييد، اصلاحات ارضى، صنعتى كردن مملكت و زنان.
جواب: هدف از اصلاحات ارضى شاه، خصوصاً اين بود كه بازارى براى كشورهاى خارجى خصوصاً آمريكا ايجاد كند، اما اصلاحات ارضى كه ما خواستارش هستيم كشاورز را از محصول كارش بهرهمند خواهد ساخت و مالكانى را كه بر خلاف قوانين اسلامى عمل كردهاند، مجازات خواهد كرد.
سؤال: زمينهايى كه گرفته شدهاند به مالكين قديمىاش برگردانيده خواهند شد؟
جواب: مسلماً نه، درست همين مالكانند كه در طول سالها درآمدهايى را بر هم انباشته بودند بى آن كه مقررات اسلام را در خصوص توزيع آنها اجرا نمايند و بدين ترتيب ثروتى را كه حق جامعه بوده و بايد به جامعه برسد در نزد خود نگه داشته و برخلاف قوانين اسلامى ثروتمند شدهاند. بنابراين اگر ما به قدرت و حكومت برسيم ثروتهايى را كه اين مالكان به ناحق متصرف شدهاند ضبط خواهيم كرد و براساس حق و انصاف ميان محتاجمان مجدداً توزيع خواهيم نمود. در خصوص صنعتى كردن مملكت، ما كاملاً با اين امر موافقيم ولى ما خواستار يك صنعت ملى و مستقل هستيم كه در اقتصاد مملكت ادغام شده و همراه با كشاورزى در خدمت مردم قرار گيرد، نه يك صنعت وابسته به خارج بر اساس مونتاژ نظير صنعتى كه فعلاً در ايران مستقر ساختهاند، سياست شاه از لحاظ صنعتى و كشاورزى، مملكت ما را به نفع قدرتهاى استعمارى به صورت يك جامعه مصرفى درآورده است.
در خصوص زنان اسلام هيچگاه مخالف آزادى آنها نبوده است، بعكس اسلام با مفهوم زن شيئى شده و به عنوان شئى مخالفت كرده است و شرافت و حيثيت او را به وى باز داده است. زن مساوى مرد است، زن مانند مرد آزاد است كه سرنوشت و فعاليتهاى خود را انتخاب كند، اما رژيم شاه است كه با غرق كردن آنها در امور خلاف اخلاق مىكوشد تا مانع آن شود كه زنان آزاد باشند، اسلام شديداً معترض به اين امر است.اين رژيم آزادى زن را البته
صحيفه نور ج 2 صفحه 45
نظير آزادى مرد از ميان برده و پايمال ساخته است، زنان مانند مردان زندانهاى ايران را پر كردهاند، در اينجاست كه آزادى آنها در معرض تهديد و خطر قرار گرفته است. ما مىخواهيم كه زنان را از فسادى كه آنها را تهديد مىكند آزاد سازيم.
سؤال: درباره لفظ ماركسيست اسلامى كه رژيم مرتباً استعمال مىكند چه فكر مىكنيد؟ آيا با دستههاى چپ افراطى روابط سازمانى داريد؟
جواب: اين شاه است كه اصطلاح مذكور را به كار برده و اطرافيانش از وى تبعيت كردهاند، اين مفهوم، مفهومى نادرست و حاوى تناقض است كه براى از اعتبارانداختن و از ميان بردن مبارزه مردم مسلمان ما بر ضد رژيم شاه درست كردهاند .مفهوم اسلامى كه بر اساس توحيد و وحدانيت خداوند معزز است با ماترياليسم در تضاد است. اصطلاح (ماركسيست اسلامى) يك اطصلاح خلاف حقيقت است. يك عبارت ديگر شاه و دستگاه تبليغاتىاش عبارت از (اتحاد ميان ارتجاع سياه و خرابكارى سرخ) هست اين عبارت نيز هدفى را كه در بالا گفتيم تعقيب وكند يعنى مىخواهد كه مردم مسلمان را وحشت زده سازد و بذرابهام را در ميان آنها بپراكند تا مخالفتشان را نسبت به رژيم كه جامع و غير قابل بحث و انكار است از ميان ببرد. هيچگاه ميان مردم مسلمانى كه برضد شاه در حال مبارزهاند و عناصر كمونيست افراطى يا غيرافراطى، اتحاد وجود نداشته است. من همواره در اعلاميه خود خاطر نشان ساختهام كه مردم مسلمان بايستى در مبارزه خود، ممكن و متجانس باقى بمانند و از هر نوع همكارى سازمانى با عناصر كمونيست بر حذر باشند. بدين ترتيب است كه ما با شاه مبارزه مىكنيم و خواهيم كرد و به همين دليل است كه شاه سعى دارد مبانى مبارزه ما را وارونه جلوه دهد.
سؤال: با توجه به فقد روابط سازمانى، آيا يك اتحاد تاكتيكى را با ماركسيستها براى سرنگون كردن شاه مدنظر داريد و روش و طرز رفتار شما با آنها پس از موفقيت احتمالى تان چگونه خواهد بود؟
جواب :نه، ما حتى براى سرنگون كردن شاه با ماركسيستها همكارى نخواهيم كرد. من همواره به هوادران خود گفتهام كه اين كار را نكنند، ما با طرز تلقىومفاهيم آنها مخالف هستيم،ما مىدانيم كه آنها از پشت به ما خنجر مىزنند و اگر روزى به قدرت برسند رژيم ديكتاتورى برقرار خواهند كرد كه مخالف حقوق اسلام است. اما در جامعهاى كه ما به فكر استقرار آن هستيم ماركسيستها در بيان مطلب خود آزاد خواهند بود زيرا ما اطمينان داريم كه اسلام دربردارنده پاسخ به نيازهاى مردم است، ايمان و اعتقاد ما قادر است كه با ايدئولوژى آنها مقابله كند. در فلسفه اسلامى
صحيفه نور ج 2 صفحه 46
از همان ابتدا مسأله كسانى مطرح شده است كه وجود خدا را انكار مىكردهاند. ما هيچگاه آزادى آنها را سلب نكرده و بدان لطمه وارد نياوردهايم، هر كس آزاد است اظهار عقيده كند ولى براى توطئه كردن آزاد نيست.
سؤال: به نظر شما علت شعله ور شدن آتش شورش هاى ايران چيست؟ چرا اين طغيانها در حال حاضر رخ داده است؟
جواب: فشار و قهرى كه شاه و پدرش اعمال كردهاند و بدبختى هايى كه مردم دچارش شدهاند (مردمى كه از آزاديشان، استقلالشان پيشرفتشان و زندگى خوبشان محروم شدهاند و با وعدههاى دروغ خصوصاً در پانزده سال اخير مغزشان را پر كردهاند) منشا تظاهرات مذكور است، خرابى وضع اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و وسعت دامنه قهر و فشار به درجه تحمل ناپذيرى رسيده است. آخر اين شورشها مقدمه انفجار عظيمى است كه نتايجش غير قابل محاسبه است. هدف از تظاهراتى كه پليس در مقام مقابله با شركت افراد مزدور ترتيب داده است و هدف از كشتارهايى كه در هر شهر و هر روستا پيش مىآيد آن است كه مانع از سرنگون شدن شاه گردد.
سؤال: فكر مىكنيد كه فرزند شما به قتل رسيده است، اگر چنين نيست چرا مرگ وى باعث انفجار و تظاهرات شده است؟
جواب: من با قطع و يقين نمىتوانم بگويم چه اتفاق افتاده است ولى مىدانم كه وى شب قبل از در گذشتش صحيح و سالم بود و مطابق گزارشهايى كه به من رسيده است، اشخاص مشكوكى آن شب به خانه وى رفتهاند و فرداى آن شب وى فوت كرده است. چگونه؟ من نمىتوانم اظهار نظرى بكنم، نارضاهائى مردم به اين مناسبت ابراز شد. مسلماً مردم ما خدمتگزار خود را دوست مىدارند و مرا و نيز پسرم را خدمتگزار خود مىدانند. به دنبال اين جريان هر كشتارى كه رژيم ترتيب داد، تظاهرات تازهاى را به مناسبت چهلم كشته شدگان موجب گرديد. اما مطلب اصلى و اساسى پسر من نيست، مسأله اساسى عصيان و قيام همه مردم برضد ستمگرانى است كه بدانها ستم مىكنند.
سؤال: برنامه سياسى شما چيست؟ آيا مىخواهيد كه رژيم را سرنگون سازيد و به جاى آن چه نوع رژيمى را مىخواهيد برقرار سازيد؟
صحيفه نور ج 2 صفحه 47
جواب: كمال مطلوب ما ايجاد يك دولت و حكومت اسلامى است، معذالك نخستين اشتغال خاطر سرنگون كردن اين رژيم خودسر و خودكامه است. در مرحله اول بايستى قدرتى به وجود آوريم كه به احتياجات اساسى مردم پاسخ دهد.
سؤال: مقصودتان از حكومت اسلامى چيست؟ آنچه از اين تعبير خود به خود به ذهن مىآيد امپراطورى عثمانى و يا عربستان سعودى است.
جواب: تنها مرجع استناد براى ما زمان پيغمبر و زمان امام على عليه السلام است.
سؤال :آيا به نظر شما بازگشت به قانون اساسى (1324) 1906 يك راه حل معتبر است ؟
جواب: قوانين اساسى و متمم آن (1324) 1906 به شرط آنكه مورد اصلاح قرار گيرد، مىتواند بناى دولت و حكومتى باشد كه ما توصيه مىكنيم، اين حكومت در خدمت آرمان اسلامى قرار مىگيرد.
سؤال: آيا اين قانون اساسى، رژيم سلطنتى را حفظ خواهد كرد و آيا يك حكومت سلطنتى و يا جمهورى را مدنظر داريد؟
جواب: رژيمى كه ما برقرار خواهيم كرد به هيج وجه يك رژيم سلطنتى نخواهد بود، اين مطلب خارج از موضوع است و مطرح نيست.
سؤال: به سلطنت رسيدن پسر شاه فعلى براى شما قابل قبول خواهد بود؟
جواب: ما مخالف پدر شاه بودهايم، مخالف شاه فعلى و مخالف همه سلسلهاش هستيم زيرا مردم ايران او را نمىخواهند.
سؤال: آيا خود شما در نظر داريد كه در راس حكومت قرار گيريد؟
جواب: شخصاً نه، نه من، نه سن من و نه موقع و مقام من و نه ميل و رغبت من متوجه چنين امرى است. اگر موقعيت پيش آيد ما در ميان كسانى كه در جريان مفاهيم و فكر اسلامى مربوط به حكومت هستند، شخص يا اشخاصى را كه مستعد تعهد چنين امرى باشند، انتخاب خواهيم كرد.
صحيفه نور ج 2 صفحه 48
سؤال: شما همواره در مقابل در خواست مصاحبه توسط مطبوعات بين المللى، سكوت را حفظ كردهايد. چرا؟
جواب: مطبوعات بين المللى بيشتر به دبدبه و كبكبه و طمطراق و تشريفات لفظى توجه دارند، تخت جمشيد، تاج گذارى شاه و يا در حد اعلى توجهشان معطوف به قيمت نفت است نه به بدبختىهاى مردم و ملت ايران و يا فشارى كه تحمل مىكنند. ظاهراً شاه هر سال صد ميليون دلار براى تبليغاتش در خارج پول خرج مىكند، از اين جهت در طول پانزده سال گذشته خصوصاً، من حرفهاى خود را خطاب به مردم ايران زدهام و همين كار را ادامه خواهم داد. به من گفتهاند كه روزنامه شما مستقل است و به مسايل واقعى ايران از قبيل شكنجهها، كشتارها و بىعدالتىها مىپردازد، من اميدوارم كه اين مصاحبه به آشنا ساختن آرمان مردم من كمك كند.
سؤال: آيا سياست موافق شاه در قبال اسرائيل، يكى از دلايل مخالفت شما با رژيم است؟
جواب: آرى، زيرا اسرائيل سرزمين يك قوم مسلمان را اشغال كرده و جنايات بيشمارى مرتكب شده است، عمل شاه در حفظ روابط سياسى با اسرائيل و دادن كمك اقتصادى به وى بر خلاف منافع و مصالح اسلام و مسلمانهاست.
سؤال: آيا آرزومند آن هستيد كه ايران عليه اسرائيل در صفوف كشورهاى عربى وارد شود؟
جواب: من همواره مصراً خواستهام كه مسلمانان سراسر جهان متحد شوند و بر ضد دشمنانشان از جمله اسرائيل مبارزه كنند، متاسفانه دعوتهاى مرا رژيمهاى مختلفى كه در كشورهاى مسلمان بر سر كار آمدهاند نشنيدهاند، من اميدوارم كه بالاخره اين دعوتها شنيده شوند و من در اين راه پايدارى خواهم كرد.
سؤال: آخرين رشته عمليات نظامى اسرائيل، منجر به اشغال يك سرزمين عربى ديگر يعنى جنوب لبنان شده است كه مردم آن شيعهاند. در اين باره چه مىكنيد؟
جواب: مردم جنوب لبنان بايد به هر وسيلهاى كه شده به خانههاى خود باز گردند و وظيفه دارند كه براى باز پس گرفتن سرزمين خود مبارزه كنند، پيش از آنكه اسرائيلىها مردم خودشان را در آنجا مستقر سازند. شخص من از مردم ايران و شيعيان جهان در خواست كردهام كه به كمك برادران خود در
صحيفه نور ج 2 صفحه 49
جنوب لبنان بشتابند، اين دعوت نتايجى داشته است اما تنها حكومتها هستند كه با توجه به احتياجات اين مردم وسايل لازم در اختيار دارند و تنها حكومتها هستند كه امكان دارند به اسرائيل فشار بياورند كه مجبور به تخليه اين سرزمين بشود.
سؤال: يك دسته از سربازان ايرانى جزو نيروهاى ملل متحد در جنوب لبنانند، فكر مىكنيد كه اين كمك مثبت است؟
جواب: ما رژيم ايران را تجربه كردهايم. هيچ دليلى وجود ندارد كه بتوان باور كرد اين رژيم كه همواره به ضرر اعراب به اسرائيل كمك كرده است اين بار در خدمت يك آرمان مقدس عمل كند. به اعتقاد من كار ايران بيشتر در اين جهت است كه مانع از اظهار عقيده دشمنان اسرائيل بشود.
سؤال: موقع و موضع شما در قبال آمريكا چيست؟
جواب: در طى اعلاميهها و بيانيههاى پانزده سال اخير خود، چندين بار موقع و موضع خويش را در قبال آمريكا و قدرتهاى بزرگ ديگر بيان كردهام كه از ثروتهاى ممالك فقير بهرهبردارى مىكنند و عمال خود را در اين ممالك تحميل نمايند و قهر و خشونتى را كه بر مردم دنياى سوم تحميل مىشود تاييد مىنمايند. آمريكا كه منشا كودتاى 1953 (1332) و بازگشت و سپس حفظ شاه بر سر قدرت بوده است سياست خود را تغيير نداده است تا وقتى كه وضع به همين منوال است، موقع و موضع من در قبال آمريكا همچنان تغيير ناپذير خواهد ماند.
سؤال: آيا مثل برخى فكر مىكنيد كه آمريكا مىخواهد يك رژيم آزادمنش (ليبرال) در ايران مستقر سازد؟
جواب: يعنى اعلاميهاى راجع به احترام و رعايت حقوق بشر؟ اين مطلب چيزى جز حرف نيست و من بدان باور ندارم، كافى است كه ملاحظه كنيم كه كارتر رئيس جمهور آمريكا در جريان ديدارش در تهران پشتيبانى خود را از شاه تجديد كرد و علاوه بر آن، عملاً نيز اين پشتيبانى مورد تكذيب قرار نگرفت. بهر حال ما هيچگاه رژيم را با سيما و صورتى ليبرال و آزادمنش و مضمون و محتواى ديكتاتورى و استبدادى قبول نخواهيم كرد. سؤال: در قبال اتحاد شوروى كه همسايه بزرگ ايران است، موضع و موقع شما چيست؟
صحيفه نور ج 2 صفحه 50
جواب: همان موقع و موضعى كه در قبال آمريكاست. ابرقدرتها مردم ما را استثمار كردهاند و من فرقى ميان آنها و حتى بين آنها و انگليس هم نمىبينم. هنگامى كه ايران واقعاً مستقل گرديد، در آن صورت مىتواند روابط سالمى با تمام ممالك عالم برقرار سازد. سؤال: آيا فكر مىكنيد كه رژيم شاه قادر است كه آزادمنشى پيشه كند؟
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 51
تلگراف امام خمينى به آقاى شريعتمدارى
ايران - قم - حضرت آيت الله آقاى شريعتمدارى
هجوم اشرار و عمال اجانب به منزل جنابعالى و قتل نفوس محترمه در محضر شما موجب تاسف است. قطع ايادى اشرار و اجانب را خواستارم. از سلامتى خودتان مطلعم فرمائيد.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 52
23/2/1357
بيانات امام خمينى درباره جنايات شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
جنون مستبدين در هنگام سقوط
من نمىدانم از كجا شروع كنم، مصيبتها را بگويم يا بشارتها را، همه جا الان در ايران مصيبت است و همه بشارت. اين مطلبى را كه من سابقاً پيش بينى كردم كه اين ديكتاتورها و اين مستبدين و چماق به دستها در اواخر عمرشان، آن وقت كه سقوط خودشان را پيش بينى مىكنند و مىبينند يا به مرگ، يابه مرگ مقام و سياسى، ديوانه مىشوند، اعصابشان را به كلى از دست مىدهند و با حال ديوانگى و جنون با مردم معامله مىكنند، الان همان مطلب را ايرانىها بالعيان دارند مشاهده كنند و شما آقايان دستى از دور بر آتش داريد.
قم مركز روحانيت و اسلام، در قبضه لشكر جرار محمدرضا
الان قم مركز روحانيت مركز فقه اسلام در قبضه لشكر جرار مغول است لشكر جرار محمدرضا شاه بدتر از چنگيز است و خانههاى مردم را آن طور كه به ما اطلاع دادند، همانطور - دارند - يكى پس از ديگرى دارند تفتيش مىكنند و معلوم نيست كه دنبال چه مىگردند. الان جيش در قم با توپ و تانك و مسلسل مقيم است و تمام مدارس و خانههاى آقايان هم به حسب قاعده در تحت مراقبت پليس جيش است و - در منزل آقايان - هجوم كردهاند به منزل مراجع و در داخل منزلشان، آدم كشتند و جنايت كردند. الان آقايان در مريضخانه هستند، در بيمارستان، الان به حسب آنطورى كه اطلاع امروز بوده است، آقايان در بيمارستان هستند.
سقوط اين خاندان نزد ملت از پنجاه سال پيش بوده است
اين جنونى است كه عارض شده است بر اين شخص و نمىدانم به كجا خواهد منتهى شد. اين حال عصبى است كه چون خود را ساقط مىبيند، پيش ملت كه از اول ساقط بود، از آن روزى كه رضا شاه به امر انگلستان حمله كرد بر ايران و كودتا كرد، اولش اشخاص با اطلاع مىفهميدند و بعد هم كه شروع كرد به اراذلى و اوباشى و پليسش با مردم آنطورها، با علما آنطورها رفتار كرد، با زنها آنطور رفتار كرد، با مدارس دينى آنطور رفتار كرد، با تبليغات دينى آنطور رفتار كرد، مردم فهميدند كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 53
گرفتار چه اعجوبهاى و چه حيوانى هستند. اين كه از اول اين خاندان ساقط بود پيش ملت، سقوط از حالا نيست از پنجاه سال پيش از اين، اينها ساقط بودند پيش ملت، منتهى حالا يك جنبشى در ملت ايران پيدا شده است و به حسب آنطورى كه گفته شده است بيش از سى شهر در ايران تظاهر بر ضد اين مرد كردند و (مرگ برشاه) گفتهاند.اين سى شهر اين همه ايران، اينها به منطق شاه از خارج كشور با تذكره قاچاقى وارد ايران شدهاند و يك عده معدود آشوبگرند اينها! تمام مراجع اسلام، تمام علماى بلاد از اول تا آخر كه بر ضد اين شخص قيام كردهاند و آنطورى كه امروز اطلاع دادهاند پنجاه وشش نفر از علماى تهران از رفتن به مسجد اعتراضاً به اين كارها، خوددارى كردند و اعلام كردند كه نمىروند به مسجد براى خاطر اعتراض براينها، اينها همه با تذكره قاچاقى از بيرون آمدهاند! و اين عده آشوبگرند! اخلالگرند! علماى تهران علماى قم، علماى خراسان، علماى آذربايجان، علماى يزد علماى كرمان علماى همه جا، اينها يك مشتى آشوبگر هستند!!
محمدرضا، مصلحى كه ما را به دروازه تمدن بزرگ مىرساند!!!
آن كه آشوبگر نيست محمدرضاخان است! اين آشوبگر نيست! اين مصلح هست! اين دارد ما را به دروازه تمدن بزرگ وارد مىكند! اگر كسى اين كتابى كه براى ايشان نوشتهاند - خودش كه عقلش نمىرسد كه بنويسد، اينها برايش مىنويسند، من نمىدانم حالا مطالعه هم كرده است كه بفهمد چه جفنگهائى تو اين كتاب هست يا مطالعه هم نكرده اگر كسى اين كتاب را ببيند واقعاً خجالت مىكشد كه يك قلمى اينطور اينطور بى بندوبار، اينهمه اختناق اينهمه گرفتارى مردم، اينهمه كشتار اينهمه زدوبند اينهمه فروختن ملت به اجانب، اينهمه خيانت بر ملت مسلم ايران اينها را همه خدمتگزارى بخواند (آزادى است در ايران) يك آزادىاى كه هيچ كس نمىداند! هر كس اين كتاب را بخواند و از كره مشترى آمده باشد و اين كتاب را بخواند خيال مىكند كه اين يك مطلبى است كه همان طرز فكر افلاطون است. معلوم مىشود كه ايران يك عالم ديگرى است، يك عالمى ماوراى اين عالم است. اما وقتى كه بيايد در ايران وارد بشود و ببيند طرز حكومت ايران چه جور است و طرز حكومت شاه چه جور است آنوقت مىفهمد كه همهاش لاف و گزاف، بيخود گفتن، توى كتاب نوشتن هست. بخوانيد اين كتاب را، البته آن كسى كه نوشته آدم مطلعى هم بوده است، حالا نمىدانم خودش مطالعه كرده يا نكرده اما آن آدم، آدم مطلعى بوده كه نوشته لكن نشسته و از ماوراى طبيعت، از ماوراى اين عالم چيز نوشته. ايشان هم كه مىخواهند ما را، به دروازه تمدن بزرگ برسانند يعنى اين كار انجام شده است، ما در دروازه تمدن هستيم! الان ما وارد شهر ماوراى طبيعت هستيم! در تمدن بزرگ ما الان وارد هستيم! اما چه داريم؟ شما يك چيزى كه ما داشته باشيم، خودمان داشته باشيم، جز دروغ گفتن و گزافه كه از خودمان است، ماوراى ان ما چه داريم؟ جز اين جنايتچه داريم؟ جز آدم كشى، جز اختناق، جز دروغگويى، حتى مخبرين روزنامه با آن وضعى كه چهل، پنجاه سال است داشتهاند، حالا اعتراض كردند كه ما را اينقدر وادار به دروغگويى نكنيد، مخبرين روزنامهها، اينها
صحيفه نور ج 2 صفحه 54
اعتراض كردهاند كه اينقدر ما را به دروغگويى وادار نكنيد. اساتيد دانشگاهها از قرارى كه گفته مىشود، اعتراض كردند كه ما نمىرويم سر اين كلاسها و درسها با اين وضعى كه شما پيش آورديد در دانشگاهها، اينها هم لابد يك دسته از اوباش هستند!!
مخالفين ديكتاتورى در اصطلاح شاه مشتى اراذل بيگانهاند
اين علماى تهران كه الان بنا دارند كه از قرارى كه امروز اطلاع رسيده است كه اعتراضاً دست از جماعت بردارند و اين حوزه قم كه الان در حال تعطيل وانعطال است، اينها همه يك مشتى اوباش هستند كه از خارج مرز با تذكرههاى دروغى آمدهاند در ايران! آذربايجانىها همهشان كه همچو قيامى كردهاند كه بيسابقه تقريباً بوده است، همچو تعطيلى كردند كه بيسابقه بوده است، اينها هم يك مشتى اراذل بودند! يزدىها هم همين طور، همه ايران، تمام ايران يك مشتى اراذل به اصطلاح اينها هستند كه اينها نمىفهمند چى چى مىگويند! در اصطلاح اينها هر كس كه مخالف با ديكتاتورى است، مخالف با كسانى است كه به اسلام دارند خيانت كنند، كسانى كه به اين ملت خيانت كردهاند، هر كه مخالف اينهاست يك مشت اراذلى است كه از خارج آمده!
ادعاى پوچ شاه در پشتيبانى ملت از او
الان هم با اين همه بساطى كه در ايران در آمده است و اينهمه مخالفتى كه از همه شهرها، سى و چند شهر، همه شهرهاى ايران بايد گفت، سى و چند شهر خوب دهاتش هم بوده است، از دهات هم مىگويند هست اين مطالب، الان هم با همه اين مسائلى كه اينها روبرو هستند، باز وقتى كه صحبت مىكنند ابداً از آن حرفهاى اول دست برنمىدارند، (تمام ايران با ما موافقند! تمام اصناف! همين ديشب اين مطلب بوده كه صدوبيست و چند رئيس صنف گفتهاند. تمام اصناف تهران با شما وفادارند! و به انقلاب شاه و ملت راى دهند! و معترضند به اين آشوبگرها! به اين آشوبگرهااعتراض دارند واز دولت خواستهاند كه اينها را مجازات كنند!) اين صدوبيست و چند صنف خارج از ايرانند اينها يا تهرانند و بازار تهرانند؟ اگر تهران است و بازار تهران است، بازار تهران كه حالا مىگويند چهار روز است بسته است. حالا امروز را من اطلاع ندارم اما مىگويند چهار روز بسته بوده، اعتراض داشتهاند، هياهو از بازار بلند مىشود. مبدا هياهو دانشگاه هست و بازار، دانشگاهىها از خارج آمدهاند؟ بازار تهران هم از خارج آمدهاند؟ آن اصناف و صدوبيست و چند صنفى كه همه اظهار وفادارى كردهاند اينها زيرزمين، در زير زمين اينها هستند. ما در خارج نمىبينيم اينها راحلال زاده اينها را نمىتواند ببيند. اينها همه، همه موافقند!! همه سى و چند ميليون جمعيت ايران همه موافقند!! چند هزار، چند نفر معدود، اول كه مىگفتند به عدد انگشت هاى مثلاً انسان، كم كم يك قدرى زيادش كردند، حالا رسيده به چند هزار، دوسه هزار جمعيت كه با اينها مخالفند! ديگر چندين ميليون جمعيت همه موافق هستند!! اما اين جمعيت كجاست ما نمىدانيم، اين جمعيت در
صحيفه نور ج 2 صفحه 55
يزد است؟ در قم است؟ در تهران است؟ در مشهد است؟ آذربايجان است؟ كردستان است؟ اهواز است؟ اينها كجا هستند كه ماوراى اين جمعيتى كه الان در ايران موجود هست، هستند؟ جمعيتى كه در ايران الان موجود است، همه مىدانند، همه خبرگزارىهايى كه بايد اطلاع بدهند اطلاع دادند و گفته مىشود كه بيست و چند (بعضىها 25 شهربعضىها 33) شهر از شهرهاى ايران همه اعتصاب كردهاند، همه تظاهر كردهاند بر ضد شاه، در راديو هم هست. يك كلمه هم گفته شده است كه اينها، شاه يا دستگاه شاه از فلان طلبه كه من باشم مىبينند ولى من مىبينيد ولى من مىگويم تمامش زير سر خود اوست، تمام اين سى و چند شهر كه قيام كردهاند، با تحرك خود ايشان قيام كردهاند. دزد اگر بخواهد بگويد كه دست من را حاكم بريده است، بايد به او گفت نه خودت بريدى حاكم اجراى قانون مىكند، تو خودت دست خودت را بريدى، تو دزدى كردى و كسى كه دزدى بكند دستش به هدر مىرود.
سقوط حتمى شاه
تو فكر كن كه (اگر قوه تفكر براى تو ديگر باقى مانده باشد، سقوط خودت را به چشمت دارى مىبينى و قوه تفكر از دستت رفته) تو فكر كن كه در اين پنجاه سال بر اين ملت، تو و پدرت چه گذراندى، اين ملت از دست پدرت، بعد از آن از دست تو به آنها چه گذشته است. اينهمه داغها كه در دل اولياى اين مقتولين هست از آن زمان تا حالا، از زمانى كه در مسجد گوهرشاد آن جنايت را آن مرد جنايتكار كرد لعنه الله تعالى تا امروز كه با دست تو اين جنايات دارد اجرا مىشود، با اين ملت شما چه كرديد.
با اين هرزگىها جلوى انفجار ملت را نمىتوان گرفت
مىخواهيد انفجار نشود؟ ديگر يك كسى بايد باشد كه راس انفجار باشد و مردم را به انفجار وادار كند؟ اين خود به خود منفجر است اين ايران، ايران خود به خود منفجر است. مگر مىشود جلوى انفجار را با اين هرزگىها گرفت كه گروه انتقام يك وقت درست مىكنند و كميته پيكار درست مىكنند و اين حرفهاى نامربوط؟ مجلسشان را وقتى كه مىروى گوش مىكنى حرفهاى اين چهار نفر بيچارهاى كه آنجا براى خاطر اينكه سال ديگر هم اينها مجلس بروند خودشان هم گفتند اين را كه سال ديگر هم اينها مجلس بروند ببينيد چه حرفها مىزنند، حتى وكيل خود آذربايجان مىگويد (اينها آذربايجانى نيستند، آذربايجانى كه با شاه مخالف نمىشود) پس اينها كجائىاند؟ تبريزىها كجائىاند آقاى وكيل؟! آن وضع مجلس ما و آن انحطاطى كه پيدا شده است در مجلس، يك وقت مدرس توى مجلس هست، يك وقت هم اينها كه مىبينيد.يك وقت مدرس است كه مىايستد و مقابل همه صحبت مىكند و مقابل رضاشاه مىايستد، تا آخر نفس ايستاد بعد هم او را كشتند البته.
يك وقت هم اينها هستند كه براى خاطر اينكه يك روز ديگرى هم وكيل بشوند، حالا يك همچو حرفهايى مىزنند كه همه، هم خودشان مىدانند دروغ مىگويند هم ديگران مىدانند كه اينها دروغ
صحيفه نور ج 2 صفحه 56
مى گويند. معذالك مىگويند، براى جلب نفع خودشان، جلب رضايت رضاشاه محمدرضاشاه سخط خداى تبارك و تعالى را بر خودشان مىخرند. اين وضع مجلس ما، آن وضع قوانين ما، آن وضع احكام شرعى ما، آن وضع بازار ما، آن وضع نفت ما، آن وضع استقلال ما.
خدا مىداند كه بعضى از اين صاحب منصبها گاهى همين جا قاچاقى پيش من مىآيند، چه خون دلى اينها دارند از اين مستشارهاى آمريكايى كه هر چند وقت يك دفعه يك جبهههاى تازهاى مىآيد اينجا و با ما چه مىكند و چه معاملاتى اين نانجيبها با اينها مىكنند.
چرا صاحب منصبهاى ما اينقدر بىعرضهاند؟
من نمىدانم، واقعاً براى من معماست كه اين صاحب منصبهاى ما چرا اينقدر بىعرضهاند، چرا اينها اينقدر بى عرضه هستند؟ چرا نشستند تو خانهشان تا اينطور تحميلات بر آنها بشود؟ چرا مستشارهاى آمريكايى را اجازه مىدهند كه با آنها اينطور رفتار كنند؟ چرا اين مردك را بيرونش نمىكنند؟ به ما مىگويند كه خوب اگر اين برود كى جاى اين بيايد به جايش؟ من گفتم اگر اين برود عبيدالله هم بيايد بهتر از او است براى اينكه هر كس بيايد حالا فكر مىكند. يك مقدار اين حالا كهنه كار شده و اواخر عمرش است و عصبى شده و ديوانه شده است و به هر جازند و مىكشد و نمىدانم به كجا مىرسد. اما اگر چنانچه او برود هر كه بيايد، هر كس را شما تصور كنيد بيايد، در اول امر تا يك مدتهايى مردم راحت هستند، اگر اين باشد يكساعت راحتى نيست، اگر اين برود هر كس بيايد مردم باز يك مدتى راحت هستند. خيال نكنيد كه حالا اگر اين رفت دنيا به هم مىخورد، هيچ چيز به هم نمىخورد. اين صاحب منصبها كجا هستند؟ هى ارتشبد كذا و نمى دانم سپهبد كذا و سرلشكر كذا، حرف است اينها، مثل وكلا مىمانند، وكيل هستم!!! وكيل كجا و ملت! هر كدام از قول ملت حرف مىزنند. مرديكه خودش هست تنهايى، آنوقت گويد ما و همه ملت. آخر اين ملتى كه همه الان بر ضد اين مرديكه قيام كردهاند، اين ملتى كه مىبينند همه چيزشان را اين آدم از دست داده و برده و از بين برده است، اين ملتى كه مىبينند جوانهاى آنها را به فساد كشيده دخترهاى آنها را مىخواهد به فساد بكشد، اين ملت همهشان موافقند با اصل انقلاب؟! انقلاب شاه و ملت؟! باز هم خجالت نمىكشند مىگويند انقلاب شاه و ملت!! بگويند انقلاب آمريكا راحت كنند خودشان را، بگويند دستور آمريكا، انقلاب آمريكا، چه بايد كرد، همانطور كه خودش در يكى از نوشتههايش گفت كه خوب صلاح ديدند كه ما باشيم، آن متفقين صلاح ديدند كه ما باشيم عجالتاً، خدا لعنتشان كند اينها را كه همچو صلاحى براى ما ديدند.
حكومت نظامى و وحشت رژيم
الان قم حكومت نظامى است از قرارى كه گفته مىشود، تبريز حكومت نظامى است، مشهد
صحيفه نور ج 2 صفحه 57
حكومت نظامى است يا بدتر از نظامى، حكومت نظامى اينطور نيست كه، حكومت نظامى، يك نظامى هست كه يك نظامى مىآيد حاكم مىشود و بعضى رفت و آمدها و بعضى اجتماعات را جلو مىگيرد، اما بريزند تو خانه مردم، حكومت نظامى است؟ بريزند تو خانه مردم تفتيش كنند؟ همه محلههاى قم را مىگويند همين طور احاطه كردهاند و مشغول تفتيش هستند، دنبال اسلحه مىگردند. اينها از سايه خودشان مىترسند بيچارهها، خيال نكنيد اين اشتلمها را هيچ (خيال)، هيچ خيال نكنيد اينها چيزى هستند، اينها الان از سايه خودشان مىترسند. همچو خوف اينها را برداشته كه مثل گربهاى كه آن آخر ديگر به همه چيز حمله مىكند و با دست و پنجه و چه حمله مىكند از خوفش، اينها هم به آن مرتبه رسيدهاند كه حالا با دست و پنجه و لگد و هر چيز هست مسلسل و تانك و توپ و اينها حمله مىكنند به مردم، به مردم بى دفاع، خانههاى قم را مىگردند، گفتند در آذربايجان هم بنا دارند اين كار را بكنند، بايد همه ايران را اينها تفتيش بكنند، بايد همه ايران را اينها بگردند.
اساس انفجارات و انقلابات، خود شاه است.
تمام اينها با تحريك خود ايشان است، نه تحريك من. من هم يك طلبهاى هستم كه مثل ساير آقايان طلاب، مثل ساير آقايان شهرها من هم يك نالهاى مىكنم از دست اين، آن كه اساس مطلب است، آن كه اساس اين انقلابات است، آن كه اساس اين انفجارهاست خود اين آقاست، خود اين آدم است، اساس خود اين است، آن كه خيانت مىكند بايد اگر آمدند گفتند خيانت و داد و قال و آشوب دارند مىكنند خيانت مىكنند، نگويند محرك دارند. تو محركى، به خيانتت تحرك كردى مردم را، تو به اين مردم خيانت كردى مردم هم در مقابلش ايستادند و حرف مىزنند، حرف است. الان بيچارهها چه بكنند، تو همه حيثيت اين مملكت اسلامى را از دست دادى و بردى و الان هم مشغول فعاليتى براى بيشتر از دست دادن و بردن.
مردم ديگر به تنگ آمدهاند
مردم ديگر به تنگ آمدهاند، مردم از جان خودشان هم به تنگ آمدهاند، جوانش را مىكشند خودش باز مىآيد، قم آدم مىكشند باز توى محلاتش بچه و بزرگ و آنها حمله مىكنند براى اينكه از جانشان هم سير شدهاند مردم. ديگر با اين وضع، با اين اساسى كه تو بنيان گذاشتى در اينجا، براى كى يك راحتى هست، يك راحتى يك روزه هست؟ يك راحتى يك ساعته هست تا اينكه يك زندگى داشته باشد؟ آخر، زندگى اينطور را مردم ترجيح مىدهند كه نباشد اينطورى، پس تقصير از خود توست و ديگر هم نمىتوانى اصلاحش كنى. توبه تو پيش ملت پذيرفته نيست. ممكن است يك توبه حقيقى بكنى و مال مردم را دستشان بدهى و همه جنايات را جبران بكنى، خدا ممكن است، خدا بزرگ است بپذيرد اما ملت نمىپذيرد. ماها نمىتوانيم توبه تو را بپذيريم، توبه تو مرگ است، توبه گرگ مرگ است. ديگر آن آخرى افتاده به اين كه دستور دادهام كه خيلى مردم را چيز نكنند، همين ديشب مىگفت كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 58
(دستور دادم - كه - امر كه ديگر مردم را چيز)، اين همان توبه گرگ است كه مرگ است. تو حالا با يك راه ديگرى مىخواهى راه باز كنى براى جنايات، و الا تو ممكن نيست كه دست بردارى از جناياتت. كسى كه اعصابش اينطور خرد شده و خراب شده مىبيند همه ملت با او مخالف هستند، اربابها هم، مىترسد كه اگر ملت مخالفتشان طول بكشد، آنها هم دستشان را از سرش بردارند و خدا مىداند كه اگر يك روز دستش را اين آمريكاى خبيث از سر اين بردارد، اين را هيچ برايش نمىگذارند بماند، همان اطرافيانش هم خواهند خورد او را.
هيچ اسلحهاى با ايمان و قيام ملت نمىتواند مقابله كند
ولى حالا ملت چه بكند؟ مستشارهاى خارجه ريختند به اينجا و همه چيز دست آنها هست، قدرت دست آنهاست ملت ضعيف است. اين اشخاصى كه از حقوق بشر هى دم مىزنند، همينها ملت ما را به اينطور گرفتارى كشاندند. چه بكند يك ملت ضعيفى كه اسلحه ندارد؟ - چيز ندارد - ولى هيچ اسلحهاى با ايمان نمىتواند مقابله بكند. هيچ اسلحهاى با قيام ملت نمىتواند مقابله بكند. امروز همه اسلحهها نمىتوانند مقابله كنند با قيام مردم، هر چه بكشند باز نمىتوانند. اين مصيبتها كه مىبينيد كه همه شهرها الان گرفتار هستند، هر روزى يا گرفتار پليسش هستند يا گرفتار جندىها و لشگرىها هستند با تانك و توپ و مسلسل، يا گرفتار يك دستهاى هستند كه مىآيند تظاهر مىكنند و زنده باد و جاويد باد مىگويند و توى خانه بعضى مراجع مرديكه رفته و تفنگش را كشيده و چه كرده كه من همه شما را مىكشم اگر نگوييد جاويد كذا، آنها هم نگفتند و به او چه كردند از قرارى كه شنيدم، اينها گرفتار اينها هستند كه بايد جاويد كذا بگوييد. مگر با گفتن جاويد، جاويد مىشود؟ گذشت ديگر مطلب، برود سراغ كارش، اگر بتواند جانش را از دست اين ملت نجات بدهد، يواشكى فرار كند. بيخود برنامه حركتش را به خارج از كشور لغو كرد به خيال اينكه خودش در دست بگيرد قدرت را، آدمكشى را خودش در دست بگيرد، نبادا جا را خالى كند ديگرى بيايد جايش، چه بروى چه نروى تو ديگر رفتنى هستى بيچاره و خودت اين كار را كردى، ما اين كار را نكرديم، ملت اين كار را نكرد، تو اين كار، اساس را تو درست كردى. اگر يك حكومت صحيح بود، يك قدرت صحيح بود و يك مجرى قدرت صحيح بود و دلسوز ملت بود، اسلامى بود، ممكن بود اين مسائل پيش بيايد؟ ممكن بود تظاهرى بر خلافش بشود؟ امكان نداشت چنين چيزى، پس اينكه مىبينيد كه همه يكدل و يك جهت تظاهر بر ضدتان مىكنند، بدان كه زير سرخودت است اين مسائل، تو اين كارها را كردى.
در همه مصيبتها بشارت پيروزى ملت هست
اينها مصيبتهاى ماست و بشارتها، در همه اينها بشارت، بشارت پيروزى ملت، بشارت قطع ايادى اجانب ان شاءالله، بشارت قطع اين دودمان و رفتن اينها از اين مملكت يا از اين عالم، اينها همه بشارت است و مردم بايد قوى، دلخوش، بىهراس باشند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 59
اسلام از اول بر ضد شرك، كفر و بىعدالتى قيام كرده
هر انقلاب اسلامى در آن يك مطلبى هست، در آن يك كشتنى هست، يك ناراحتى هست - همچو نيست كه - خوب اسلام را ما بايد ببينيم اولش چه جور به دست آمد، اين اسلام، اين پيغمبر اكرم (ص) آنوقتى كه اجتماعات را درست كرد و توانست قيام بكند بر ضد شرك و كفر و بىعدالتىها، با چه مصيبتهايى گرفتار بود، چه جنگهايى كرد و چه كشتارهايى داد و خودش چه زحماتى كشيد و چه جراحاتى برداشت. اسلام از اول وقتى زاييده شده است، آن روزى كه اعلام شد به اينكه حالا ديگر بايد قيام كرد در مقابل اينها، از آن روز برنامهاش اين بود كه بزند و بكشد و كشته بشود براى اصلاح حال جامعه، براى اينكه اين دزدها و اين خيانتكارها را قطع اياديشان را بكند، قطع حياتشان را بكند، اينها مضر به جامعه هستند، اين باغدارها و اين كارواندارهاى قريش مضر به جامعه هستند، اينها بايد از بين بروند. از اول اسلام وضعش اين بوده، وقتى دست من و شما رسيده، اسلام درآمده به اين صورت كه جز مطالعه كتاب كار ديگر نمىكنيم و كار ديگر هم نمىگوييم بكنند.
به داد حوزه نجف برسيد
خدا مىداند كه من براى حوزهها متاسفم، من براى حوزه نجف متاسفم، آقا حيثيتش را دارد از دست مىدهد حوزه نجف، حيثيت را پيش مسلمين دارد از دست مىدهد، من متاسفم براى اين اشخاصى كه نيستند، من براى يك حوزه متاسف هستم، يك حوزه هزار ساله و هزار و چند صدساله دارد حيثيتش را از دست مىدهد. شما ملاحظه كنيد در تمام اين صحبتهايى كه در ايران هست از اول تا آخر برويد مطالعه كنيد، تمام اعلاميه هايشان را مطالعه كنيد، اعلاميه چه جناح متدين، چه جناح روشنفكر، چه جناح اهل علم، برويد مطالعه كنيد، اسمى از نجف ديگ نيست، نجف منسى است، يك قدرى به داد اين نجف برسيد شما آقايان.
حوزه قم حوزه زنده است، كشته مىدهد، مىكشد، كشته مىدهد، عرض مىكنم كه اگر بتواند مىكشد، الان هم در تحت فشار هست و معذالك زنده است، معذالك ايستاده است. طلبه قم ايستاده است، قمى ايستاده است، ملت قم ايستاده است، كتك مىخورد و ايستاده است. طلبه قم كشته مىدهد و ايستاده است و لهذا زنده است، اصلاً در اذهان مردم قم است هر چى هست و من براى نجف متاسفم. من قمى هستم اما براى نجف متاسفم. ما علاقه داريم به همه اينها، ما علاقه داريم به يك همچو حوزه هزار و چند صد ساله، نگذاريد اين حوزه از بين برود، نگذاريد اين حوزه منسى بشود.
به قيامتان سازمان دهيد
بايد حالا كه ايران قيام كرده است و خداوند توفيق بدهد به آنها بايد نظام داشته باشد، بى نظام نبايد باشد. روابط بايد باشد بين حوزه قم، حوزه تهران و همه شهرستانها روابط مىخواهد، سازمان بايد بدهيد به اين قيام، متفرقات نباشد، سازمان داشته باشد كه اگر يك روزى قم ايستاد، تمام ملت بايستد، متفرق نباشد، جناحها همه با هم بشوند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 60
جناحها بدون روحانيت يك شاهى ارزش ندارند
اين اشتباه هست كه بعض جناحها از قرارى كه امروز به من كاغذ بعضى از آقايان رسيد اينها ديگر از روحانيت صحبت نمىكنند، نمىفهمند اينها، اينها نمىدانند كه بى روحانيت يك شاهى اينها ارزش ندارند. اگر چنانچه دست ناپاكى در كار نباشد و اينها را وادار نكند به اينكه در نوشتههايى كه مىنويسند روحانيت را ساقط كنند و اگر مقصود اين نباشد كه جناحها با هم مختلف بشوند و متشتت بشوند و از راه بى فهمى باشد، بى ادراكى باشد و هواى نفس باشد، اصلاح كنند خودشان را، تمام جناحها با هم بشوند، سازمان واحد باشد، يك حزب الهى در مقابل حزب رستاخيز، حزب خدا، حزبالله، همه با هم باشيد، همه باهم صحبت كنيد همه با هم قيام كنيد، همه با هم قعود كنيد. هر دستهاى عليحده و آن براى خودش، آن براى خودش، غلط است امروز. روحانيين با آنها، آنها با روحانيين، دانشگاهى با شما شما با دانشگاهى، بازارى با همه، كارگر با همه.
مصيبت مشترك است، همه با هم قيام كنيد
همه شما يك مصيبت داريد، همه گرفتار يك مصيبت هستيد. مصيبت، مصيبت مشترك است. همه مصيبت زده هستيم. يك امرى نيست كه اختصاص به روحانيت داشته باشد، اختصاص به احزاب داشته باشد يا اختصاص به دانشگاهى داشته باشد. اين مطلبى نيست كه اختصاص داشته باشد، اگر نفت را مىبرند، نفت همه را دارند مىبرند، اگر يك مشت آهنپاره بيخود وارد مىكنند در مملكت، براى همه هست اين مصيبت، اگر مستشارهاى آمريكا را در اينجا مىآورند، اين مصيبت براى همه هست، براى يكى و دو تا نيست، اگر پايگاه براى آمريكا درست مىكنند، اين براى همه هست، اگر خيانت به ما مىكنند، خيانت به ملت مىكنند، خيانت به همه است. همه دست به دست بدهيد، عليحده هر كس براى خودش يك سازى بزند، اين غلط است، اين شكست است. بايد سازمان داده بشود به اين قيام با اين نهضتى كه الان بالفعل موجود است، بايد عقلاى قوم سرهاى قوم سازمان بدهند به اين، يعنى روابط پيدا بشود بين همه جناحها، همه شهرستانها بايد با هم روابط داشته باشند، بايد، مجالس در روز واحد باشد. يكى از اقسام روابط كه من سابق مىخواستم در قم ايجاد بكنم و نگذاشتند ايجاد بشود - خداوند اصلاحشان كند انشاءالله من بنابر اين گذاشتم كه در تمام ايران، يك روز تعطيل، يك روز اجتماع باشد، اجتماع اهل علم يعنى فرض كنيد روز شنبه يا شب شنبه تهران يك اجتماع اهل علمى باشد، خراسان اجتماع اهل علمى باشد، فلان ده هم اجتماع اهل علمى باشد، فلان جا هم چه باشد، اين يك سازمان بود، نگذاشتند، نفهميدند.
حالا آقايان بيدار بشويد، ملتفت باشيد، دشمن شما حالا هم قوى است، حالا با چاقو آمده به ميدان، حالا با تانك آمده به ميدان حالا - عرض بكنم كه با مسلسل آمده به ميدان، لكن نترسيد از
صحيفه نور ج 2 صفحه 61
اين مسلسلها، مسلسلها چيزى نيستند، شما حقيد، حق با شماست، خداوند تعالى با شماست، سازمان بدهيد به اين، نهضتى كه الان در ايران پيدا شده است، روابط بايد با هم باشد. آقايان علما با همه جناحها، همه جناحها با آقايان علما، همه ملت با هم سازمان داشته باشد. سران قوم در يك وقت معين اجتماع داشته باشند با هم كه اگر يك روزى يك كلمهاى فرض كنيد از يك جايى صادر شد، تمام با هم يك كلمه باشند، يك حركت باشند اهالى ايران. مژده مىدهم به همه جناحهايى كه در ايران براى اسلام، براى احقاق حق قيام كردند كه (ان الصبح لقريب) نزديك است انشاءالله.
براى رسيدن به پيروزى، هواهاى نفسانى را بكشيد و همه با هم باشيد
شما پيروزيد انشاءالله اما به شرط اينكه عوامل مختلف در كار نباشد، به شرط اينكه هواهاى نفسانى، اين براى خودش بكشد و آن براى خودش بكشد، اين نباشد در كار. همه با هم برادريم، من يك طلبه هستم، تو هم يك آقا هستى، آن هم يك كاسب هست، آن هم يك دانشگاهى هست، آن هم يك دكتر هست، آن هم يك مهندس هست آن هم يك روشنفكر هست، همه ما با هم مصيبت واحده داريم، همه با هم بايد بنشينيم و شيون كنيم.
خداوند انشاءالله به همه جناحها توفيق بدهد، به همه سلامت بدهد. خداوند انشاءالله قطع ايادى اجانب را از مملكت اسلامى بكند و از همه ممالك اسلامى بكند
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 62
تاريخ: 29/2/57
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت قيام مردم يزد
بسم الله الرحمن الرحيم
براى جنايات پنجاه ساله دوره سياه پهلوى بايد در عزا باشيم
سلام و تحيت بر مومنين محترم يزد و ساير شهرهايى كه با خون خود بزرگداشت اربعين خونين تبريز را گرامى داشتند. مع الاسف ما بايد در اربعينى بعد از اربعين بلكه در اربعينات پنجاه ساله دوره سياه و عزاى اين ملت بزرگ، در حوادثى كه در اين پنجاه سال از اختناق و قتل و حبس و تبعيد و بالاتر از آن از ورشكستگى اخلاقى و فرهنگى به دست اين دودمان نشاندار كه در عقب نگه داشتن و به فساد گراياندن و به فحشا كشاندن نسل جوان ما نقش بزرگى داشتند و الحق ماموريت را خوب انجام دادند، در سوگ بنشينيم و در هدر دادن مخازن زيرزمينى و از آن مهمتر مخازن روى زمينى كه نسل جوان است در عزا باشيم. در كودتاى انگليس به دست رضاخان و آمريكا به دست محمد رضاخان در سوگ باشيم
واژه (ايرانى) و (بيگانه) در تعبير شاه
در منطق شاه و مزدوران وابستهاش، اهالى محترم تبريز كه يكپارچه به پا خاستند و با فرياد مرگ بر شاه زمين را لرزاندند تعدادى از بيگانگان بودند كه از خارج مرز به طور قاچاق وارد شده بودند. و شما اهالى محترم يزد كه دلاورانه قيام نموديد و با تعطيل عمومى و شعار متداول مرگ بر شاه، عامل آمريكا را ديوانه تر كرديد معدودى هستيد كه از آن طرف مرز به صورت غير قانونى وارد يزد شديد! اهالى ايران از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب كه يكپارچه از شاه متنفرند! اينان همگى به صورت قاچاق وارد ايران شدهاند! در اين منطق، ايرانى خلاصه مىشود در شاه و دار و دستهاش و از مستشاران و كارمندان آمريكايى و انگليسى و روسى و صهيونيستى غارتگران بينالمللى كه اقتصاد ايران را قبضه كردهاند.
تا برپايى حكومت عدالت گر اسلامى از پا نمىنشينيم
ما كه با اين منطقها روبرو هستيم به خواست خداوند تعالى تا برچيده شدن بساط ارتجاعى شاهنشاهى و برپا كردن حكومت عدالتگر اسلامى دست از مبارزه بر نمىداريم تا حكومت دموكراسى به
صحيفه نور ج 2 صفحه 63
معنى واقعى جايگزين ديكتاتورىها و خونريزىها شود. اكنون براى نيل به اين مقصد عالى انسانى و اسلامى بر همه طبقات است كه يكدل و يكجهت به پا خيزند و با درك شرايط زمانى و مكانى شعار دهند و از خواستهايى كه در نهايت اثبات نظام شاهنشاهى و زير پا گذاشتن خونهاى به ناحق ريخته شده مردم اين مرز و بوم است احتراز كنند. و نقطه اصلى همه جنايات را كه شخص شاه است نشان دهند و گرفتارى ملت را در اين حكومت ارتجاعى گوشزد جهانيان كنند. سران قوم بايد ملت را در مسيرى كه يافته است و دشمن را شناخته تا به قيام دست زده است، هدايت و پشتيبانى كنند و در اين موقع بسيار حساس ملت را از مسير انتخابيش با كجروىها منحرف نكنند.
عذر تراشى و سكوت در پيشگاه ملت پذيرفته نيست
امروز ملت شجاع با يافتن راه خود به پا خاسته و به بهانه بهانه جويان خاتمه داده، راه عذرها منقطع شده و در پيشگاه ملت پذيرفته نيست و در پيشگاه مقدس حق تعالى هيچ گاه پذيرفته نبوده است. آيا كسانى كه عذرتراشى مىكنند و مهر سكوت را نمىشكنند و گاهى به سكوت توجيه مىكنند، مىدانند چه تحولاتى در شرف تكوين است؟ روزنامه اطلاعات شماره (15575) را ديدهاند كه نوشته است در عريضه سپاس زرتشتيان در جواب شاه آمده است كه جامعه زرتشتى سراسر جهان نسبت به شاهنشاه آريامهر سپاسگزارى و حق شناسى عميق در خود احساس مىكنند زيرا از زمانى كه پارسيان از ايران مهاجرت كردند، هيچ كس ديگر تا اين حد در احيا و حفظ تاريخ، مذهب و فرهنگ زرتشتيان از آنان حمايت نكرده است؟ توجه كردهاند كه تغيير تاريخ اسلام به تاريخ گبرها براى احياء زرتشتى گرى و احياء مذهب و آتشكده آنها به رغم اسلام و براى سركوبى آن است؟ آيا مطلع هستند كه در يك مصاحبهاى در خارج گفته است مذهب در حكومت نقشى ندارد؟ اكنون با اختناق همه جانبه و سلب آزادى به تمام ابعاد و فشارهاى توانفرسا، ايران بيدار در آستانه يك انفجار عظيم است و به سرعت جلو مىرود.
دستگاه جبار با اعصاب خرد شده و با ادامه قتل و چپاول در بلاد مختلف مثل جهرم و اهواز و با دست زدن به خرابكارى و انفجار منازل آزاديخواهان و دزدى و ضرب و جرح علنى افراد مبارز و حمله سبعانه به جوانان مسلمان در كوهها توسط گروه انتقام ساخته شاه و بستن ماليات هاى كمرشكن به كسبه متعهد به انتقام شركت در اعتصاب همگانى، اجازه تنفس را هم از ايرانيان سلب كرده است
آرامش مردم بدون كنارهگيرى شاه و انتقام از او خيالى است باطل
كسانى كه از حال اين ملت رنجديده در اين پنجاه سال آگاهند و به سرنوشت ايران علاقه دارند از جميع طبقات، از كارگر تا دهقان، از دانشجويان قديم تا دانشگاهىها، از لشكرى تا كشورى بدانند به دست آوردن آزادى در بركنار شدن شاه و دودمان اوست كه دشمن سرسخت ملت و نقطه اصلى بدبختى است و تصور آنكه بدون كنار رفتن و انتقام از او آرامش ملتى كه همه چيزش به دست او به باد رفته است به او برگردد، خيالى است باطل.
صحيفه نور ج 2 صفحه 64
از خداوند متعال وحدت كلمه مسلمين و خصوص ملت سربلند ايران را خواستار و قطع ايادى اجانب و عمال آنها را اميدوارم
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 65
تاريخ: 10/3/57
بيانات امام خمينى به مناسبت سالروز 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحيم
تبعيت چنگيز و مغول از قانون ياسا
ايران يك مملكت نمونه است و من بعيد مىدانم كه در تمام ممالك دنيا يك مملكتى مثل ايران و يك ملتى مثل ملت ايران مظلوم گمان ندارم باشد، حتى سابقه هم شايد كمتر داشته باشد. در تاريخ هست كه چنگيز با آن طبع وحشيگرى و صحرايى كه داشته است، با آن خونريزىهايى كه كرده است تابع يك قانون بوده است كه به آن قانون مىگفتند (ياسا نامه بزرگ) و مغول، چنگيز و ساير مغول تخلف از آن قانون نمىكردند، حتى تعبير بعضى اين بوده است كه احترام آن قانون پيش مغول مثل احترام قرآن در صدر اسلام پيش مسلمين بوده است، تخلف از آن قانون مطابق با مرگ بوده است. اين مغول و اين چنگيز كه تابع يك قانونى بودهاند، ما ببينيم كه آيا در اين زمان در اين عصر كه ما واقع هستيم، اين رژيم ايراناين شاه ايران آيا تابع چه قانونى است؟ آيا هيچ قانونى در ايران حكومت دارد؟ احترام براى قانونى قايل هست؟ اين رژيم و اين سركرده رژيم احترامى براى طبقات ملت قايل هست؟ ما حساب مىكنيم، يكى يكى آناندازهاى كه مقتضى است، يكى يكى حساب مىكنيم.
آيا رژيم ايران تابع قانون اسلام است ؟!
ببينيم كه آيا ايران و اين رژيم ايران تابع قانون اسلام است؟ در سرتاسر تهران مشروب فروشىها بيشتر از كتاب فروشى هاست مىگويند و امن و آزاد و هر طور دلشان مىخواهد آنها عمل مىكنند و اگر كسى تعرض به آنها بكند، آنها را تخطئه كنند، ظلم مىكنند. كدام يكى از قوانين اسلام در ايران و در محيط رژيم ايران جارى است؟ ظلم كه در آيات قرآن و در احكام اسلام آنقدر نسبت به آن صحبت شده است، راجع به ظالمين صحبت شده است، ايران و رژيم ايران عدالت پروراست؟ عدالت اجتماعى؟ عدالت اسلامى؟ خودشان را بازى مىدهند يا ملت را مىخواهند بازى بدهند؟ قرآن چه احترامى پيش شاه و دارو دسته شاه دارد؟ احترام قرآن همين است كه از روى سالوس طبعش كنند و به مردم بدهند براى اغفال، نظير احترامى كه معاويه كرد و قرآن را بالاى نيزه كرد كه بياييد با هم به قرآن عمل بكنيم. اينها به قرآن احترام قايل هستند؟ اينها به روحانيت احترام قايل هستند؟ اسلام چقدر از روحانيت تجليل كرده و سفارش كرده، اينها به روحانيت، براى
صحيفه نور ج 2 صفحه 66
روحانيت احترام قايل هستند؟ براى مراجع اسلام احترام قايل هستند؟ چند روز پيش ريختند منزل آقايان مراجع، در و پنجرهها را شكستند، آدم كشتند، عربده كشيدند، الان هم در منزل بعضى از آقايان هستند كماندوهاگفته مىشود كه هستند و مراقبند و اينها را تحت نظر دارند. چه كردهاند آقايان كه اينطور مورد اهانت واقع شدند؟
آيا رژيم شاه به قانون اساسى عمل مىكند؟!
اينها به قانون اساسى عمل مىكنند؟ چنگيز به ياسا عمل مىكرد و چنگيزىها و مغولها عمل مىكردند. اين چنگيز عصر ما، اين مغولبه قانون اساسى احترام قايل هستند؟ عمل مىكنند به قانون اساسى ؟ انتخاباتشان روى موازين قانون است؟ وكلايشان شرايط قانونى دارند؟ مجلسشان يك مجلس روى موازين قانون است؟ كدام يك از كارهاى اينها مىشود گفت كه يك بوئى از قوانين دارد، چه قوانين شرعى و چه قوانين عرفى و اساسى ؟
آيا فرهنگ نزد رژيم معتبر است ؟!
فرهنگ پيش اينها احترام دارد؟ و اگر فرهنگ پيش اينها احترام دارد چرا اين مدارس ايران تعطيل و نيمه تعطيل است و چرا استادهاى دانشگاه از درس گفتن كنار مىزنند براى اين كه محيط دانشگاه را دولت نمى گذارد آرام باشد. چه كردند اين دانشجوها كه بايد محروم باشند؟ چه احترامى اينها براى فرهنگ قائل هستند؟
آيا براى ارتش احترام قايلند؟!
چه احترامى از براى ارتش قايل هستند؟ اينها كه ارتش را به خيال خودشان ابزار دست خودشان مىدانند چه احترامى براى ارتش قايل هستند؟ ارتشى كه در تحت اسارت مستشارهاى آمريكا باشد، آنها را مصون كنند و اينها را تحت سيطره آنها قرار بدهند، اين چه اهانتى است بر ارتش ايران؟ چه ذلتى است از براى ارتش ايران، از براى صاحب منصبها؟ چرا اين صاحب منصبها اينقدر به ذلت تن دردهند؟ چه شده است كه بيدار نمىشوند و كار اين آدم را زار نمىكنند و اين رافرستند به محلى كه بايد برود؟ اينها احترام براى چى قائل هستند؟ به چه قانونى اينها عمل مىكنند؟ بيايند به قانون چنگيزى با ما عمل بكنند، يك عنوانى توى كار باشد، يك قانونى توى كار باشد هرج و مرج الان ايران با هرج و مرج دارد مىگذرد.
15 خرداد جنايتى به امر شخص شاه
15 خرداد نيامده، از قبل از اينكه چندين روز مانده به 15 خرداد براى اينكه مبادا در 15 خرداد يك چند نفرى ناله كنند و شكايت كنند از كشتارى كه در 15 خرداد شد، از جناياتى كه با امر خود شاه، با امر خود شاه در 15 خرداد شد و خودش فرمانده نيروها بود براى كشتار مردم، براى اينكه مبادا يك نالهاى بكنند مردم، مبادا يك صحبتى بكنند مردم، قبل از اينكه حالا
صحيفه نور ج 2 صفحه 67
15 خرداد بيايد مشغول گرفتن مردم هستند. الان تهران عدهاى را گرفتند، قم عده زيادى را گرفتند از طلاب، از مردم، حتى از جوان هاى كوچك، بچه ها. هر كس را سراغ مىگيرند، مىگويند مىگيرند اينها را و شهربانى قم را مىگويند ديگر جا ندارد از بس كه جمعيت در آن هست، انباشته شده است.
آزادى اعطايى شاه!!
اين چه وضعى است كه در ايران هست؟ اين چه آزادى است كه اعطا فرمودهاند آزادى را؟! مگر آزادى اعطا شدنى است ؟! خود اين كلمه جرم است، كلمه اينكه اعطا كرديم آزادى را، اين جرم است آزادى مال مردم هست، قانون آزادى داده، خدا آزادى داده به مردم، اسلام آزادى داده، قانون اساسى آزادى داده به مردم، (اعطا كرديم) چه غلطى است ؟ به تو چه كه اعطا بكنى؟ تو چه كاره هستى اصلش؟ (اعطا كرديم آزادى را بر مردم!!) آزادى اعطايى اين است كه مىبينيم، آزادى اعطايى كه آزادى حقيقتاً نيست، اين است كه مىبينيد، براى اين است كه مردم را اغفال كنند.
همه گرفتارى ما از آمريكاست
اينها نشستند و يك دستهاى را - شايد يك دستهاى را - درست كردهاند كه (اينهااز دارو دسته خودشان هست) گاهى وقتها يك چيزى بنويسند، يك كلمهاى بنويسند و ابهام كنند كه نه، آزاد است، قلم آزاد است، قلمها آزادند. البته در بين اينهايى كه مىنويسند عده شريفى هستند از همه طبقات كه مىنويسند كه الان با همه خطراتى كه هست، هم در قم يك عده كثيرى از فضلا و از مدرسين (ايدهم الله) هست كه مىنويسند فجايع را و همه مطالب را تقريباً مىنويسند و منتشر مىكنند و امضا مىكنند و هم در جناح هاى سياسى و حزبى است كه مىنويسند، منتشر مىكنند، مطالب را مىگويند، با جرات مطالب را مىگويند ولو اينكه مورد اهانت و خطر واقع مىشوند. البته در اينها، در بين اين جناح هاى به اصطلاح سياسى گاهى هم اشخاصى پيدا مىشوند و بعيد هم نيست كه خود دارو دسته آنها باشند و مطلب راخواهند منحرف كنند از مجرم اصلى به اين پايينها، به دولت مثلاً، آنها الان از خدا مىخواهند كه اينها هر چه مىگويند، از دولت بگويند، اعليحضرت را كنار بگذارند، مجرم اساسى و اصلى را كنار بگذارند، هرچه مىخواهند از دولت بگويند. يك وقتى كه ما مىخواستيم يك صحبتى بكنيم يك نفر را فرستادند كه شما از آمريكايىها صحبت نكنيد ولو از شاه هم بگوييد مانعى نيست. من گفتم ما همه اشكالمان در آمريكايى هاست همه گرفتارى كه ما داريم از دست آمريكا داريم، ما آن مجرم اصلى را بگذاريم و برويم سراغ اينهايى كه تبع هستند و آلت هستند؟! حالا در ايران البته مجرم دست دوم - مجرم دست اول عبارت از آمريكاست، مجر دست دوم عبارت از اين شاه است. ما حالا گرفتار اين مجرمى كه دست دوم هست و ديگران هيچ ديگر و ديگران چيزى نيستند كه چيزى باشند نه نخست وزيرش قابل ذكر است و نه وزرا و نه وكلا هيچ كدام اينها قابل ذكر اصلا نيستند، خودش هم قابل ذكر نيست
صحيفه نور ج 2 صفحه 68
لكن چه بكنيم گرفتار شديم. الان علماى ايران گرفتارند آقا، ملت ايران الان گرفتارند نفس نمىگذارند بكشند، الان خيابان هاى ايران از كماندوها پر است از قرارى كه براى ما نقل كردند. همين دو سه روز پيش از اين كسانى آمده بودند. كه كماندوها در خانه آقايان هستند، در بين مردم هستند، قبل از اين هم مسلسل بود و تانك بود و از آن حرفها، چه شده؟ اين ملت چه كرده؟ غير از اين است كه مىگويد بگذاريد ما هم نفس بكشيم؟
دروازه تمدن بزرگ و زاغه نشينان!!
اين آقاى دروازه تمدن بزرگ ملاحظه نكرده خود تهران را، اين محله هاى تهران را آنطورى كه آقايان نوشتهاند چهل و چند منطقه هست كه در اين چهل و چند منطقه اين زاغه نشينها، اين چادر نشينها، اينهايى كه خانه ندارند اصلاً يا زير زمين يك سوراخى پيدا كردهاند و بيچارهها مثل حيوانات زندگى مىكنند يا يك چادرى درست كردهاند، مناطق زيادى چهل و چند منطقه را اسم بردند، محلشان را ذكر كردند، الان پيش من است صورتش، اين آقاى تمدن بزرگ نگاه نكرده است بهاين تهران كه جهل و چند منطقه بيچاره محرومند از همه چيزهايى كه آثار تمدن است، آب ندارند، برق ندارند، هيچ ندارند، هيچ چيز ندارند بيچارهها، اينها را از دهات بيرون كردهاند و اراضى دهات را گرفتند براى خودشان و اينها آمدهاند در تهران. تهرانش اينطور است كه چهل و چند منطقه، اينها از چادرنشينها و زاغه نشينهايى كه با فلاكت، با زحمت دارند زندگى مىكنند، با بيچارگى دارند زندگى مىكنند نوشته است كه اينها وقتى آب براى خودشان مىخواهند تهيه كنند، از يك محلى كه محل خودشان قريب صد پله يا بيشتر تا محل آب هست اين زن هاى بيچاره بايد بيايند سر آن فشارى آب بردارند كوزه را از اين پلهها شما فكر كنيد زمستان ايران را از اين پلهها بايد پايين بروند، چقدر زمين مىخورند، چقدر بيچارگى مىكشند تا يك خردهاى آب ببرند براى بچههايشان، اين آقاى تمدن بزرگ كجاست كه اينها را ببيند؟ اينها را نمىداند يا چشم هايش را هم مىگذارد كه نداند؟ همين دو سه روز، همين سه چهار روز پيش از اين در مشهد رفته در حرم مطهر سالوسى هايش را كرده و بعد هم آمده براى اين بيچارههايى كه خودشان جمع كردند آنجا يك عدهاى بيچاره را، نطق كرده تمدن بزرگ گفته، ما بعد از چند سال ديگر به كجا خواهيم رسيد و در بين فرمايشاتشان فرمودهاند كه بعد از چند سال ديگر جمعيت ايران 65 ميليون نفر مىشود و نفت هم نيست. آقا نفت را چه كسى دارد از بين مىبرد؟ هى مىگويد نفت نيست، نفت هست تو دارى نفت را از بين مىبرى، تو دارى نفت را به حلقوم آمريكا و ديگران مىكنى، نه اينكه نفت نيست. ما مخازن زياد داريم، شما داريد اين مخازن را از دست مىدهيد تا بعد از چند سال ديگر نفتش از بين برود و مردم بيچاره بشوند، بعد ايشان مىخواهند از انرژى خورشيد استفاده كنند، آقا چرا؟ اين حرفها چيست مىزنىآخر خجالت بكش، تو از انرژى خورشيد مىخواهى استفاده كنى ؟! بعدها ديگر استفاده از نفت لازم نيست ؟! ما از جاهاى ديگر استفاده مىكنيم ؟! آخر اين حرفها را براى چه كسى مىزنى ؟
صحيفه نور ج 2 صفحه 69
خوب پس بگو ديگر در راديو نگويند اينها را،براى همان رعيتها بگويند ديگر در راديو نگويند كه مرم بشنوند، حتى نجف هم بشنود اين را، اروپا هم بشنوند اين را بخندد. اين زاغه نشينهاى ما كه در تهرانش چهل و چند منطقه را نوشتند پيش ما آوردند، الان موجود است پيش من مناطقش با اسم و رسم، تهران و از حضرت عبدالعظيم تا شميران گرفته، اين حومه همهاش تهران هست، جاهاى ديگر از تهران بدتر است جاهاى ديگر هست كه بعضى از آقايان كه آمدند پيش من، بعضى از محترمين تجار كه آمدند پيش من گفتند: اجازه بدهيد كه ما اين سهم امامى كه بدهكار هستيم از خودمان هم رويش بگذاريم يك آب انبار درست كنيم براى اين بيچارهها كه زن هايشان بايد از يك فرسخى (ظاهراً تعبيرش اين بود) آب بروند پيدا كنند بياورند براى خانه شان و بچه شايشان را سيراب كنند) ما هم اجازه داديم، و آب انبار را درست كردند يا نكردند من ديگر نمىدانم. همه مناطق اينطور است. شما خيال مىكنيد كه بله، يك عده وابسته و عرض مىكنم پيوستهاى هست در تهران كه يك سروصدا و يك شلوغى و چيزهايى هست از خارج و داخل و اينها، اينها را وقتى بعضى غافلها مىروند مىبينند خيال مىكنند كه ايران آباد است. ديگر الحمدلله همه اتومبيل دارند، همه پارك دارند همه چه. آقا اينها دارودسته خود همين اينها هستند و آن چپاولگرهايى كه دارند مردم را غارت كنند، چه وقت مردم عادى اينطور هستند؟ زاغه نشينها را برويد ببينيد، چادر نشينها را برويد ببينيد، برويد جنوب شهر را ببينيد، حتى شمال شهر اينطور هست، در خيابان آيزنهاور هم يكى از مناطقى است كه چادرنشين يا زاغه نشين دارد و برويد نگاه كنيد اينها را، بعد بگوييد كه ترقى كرده است و ما نزديكيم كه به دروازه تمدن بزرگ برسيم و خير همين روزها ديگر جشنش هم خواهيم گرفت!! اين از اين طرف، اين زاغه نشين هاى ما و اين بدبختهايى كه در ايران هست.
ملى كردن، وسيلهاى براى غارت ذخاير ايران
از آن طرف با اسم ملى كردن جنگلها، ملى كردن مراتع، ملى كردن آب ها، ملى كردن رودخانهاها، آب هاى زير زمينى، تمام جاهاى خوب را به شركت هاى بزرگ آمريكايى يا صهيونيستى يا انگليسى دادند دشتهايى كه براى مراتع جورى بوده است كه نوشتند (الان نوشتهاش پيش من است) نوشتند كه وقتى كه شوهر ملكه انگلستان آمد، رفت از دشت ارژن، فقط از دور ملاحظه كرد آنجا را و گفت كه بهترين جايى است كه در دنيا هست، بهترين مرتع است از براى دامپرورى هر جور دامى، اينها ملى كردند و بعد هم به انگليسىها دادند و الان هم آن طور كه به من نوشتند الان نوشته موجود است ملكه انگلستان با يك عده از ثروتمندهاى آنجا و شركتهاى آنجا اينجا را دارند چهكنند براى دامپرورى كه گوشت درست كنند، حالا براى خارج درست كنند يا به ما هم يك مقدارش را بدهند خدا مىداند. دشت عمران كه اطراف قزوين است مىگويند بهترين جاست از براى زراعت، تمام مردم آنجا را از آنجا كوچ دادند و آوردند بيرون مىدادند دست يهودىها، به اروپا، دادند دست آنها، آنها الان دارند آنجا استفاده مىكنند، شركتهاى آمريكايى و صهيونيستى دارند در آنجا بهره بردارى مىكنند و اين زمينهايى كه بهترين زمينهاست از براى كشت و زرع در دست آنهاست و اين ملت بيچاره گرسنه مانده است، بيچاره مانده است و
صحيفه نور ج 2 صفحه 70
نمى داند چه بكند.اين تمدن بزرگ ماست!! مردم نان ندارند بخورند آقا مىفرمايند (تمدن! ما در تمدن بزرگ! شما را به تمدن بزرگ برسانيم) دشت مغان از دشتهايى است كه باز ملى كردند و مردمش را بيرون كردند و دامدارها از بين رفتند، اين را هم دادند دست يك دسته ديگرى. اين سد دز را كه هفتصد ميليون براى ساختن آن است و يك ميليارد و دويست ميليون دلار يا تومان هم خرج كردند براى كانالى كه آب برساند به آنجا، اين هم در تقديم اعليحضرت است و دارو دسته ايشان. صدوپنجاه روستا از بين رفت، اينها را از بين بردند و اينجاها را ملى كردند يعنى براى همه ملت لكن مال خود اعليحضرت و دارو دسته ايشان. اينها چيزهايى است كه نوشتند و گفتند شواهد هست در آن.
15 خرداد بايد سرلوحه قضايا و مبدا تفكر باشد
ما يك چنين زندگىاى داريم، ما يك چنين تمدن بزرگى داريم كه قبل از آمدن 15 خرداد جوان هاى ما را مىگيرند حبس مىكنند، قانون جنگل هم معلوم نيست اين جور باشد، مغول هم كه اين جور نبوده، حال اينكه آنها هم ياسا داشتند، قانون داشتند، به چه قانونى بايد گرفت فلان را، به چه قانونى بايد كشت فلان را، به چه قانونى بايد چه كرد. شما كه مردم را مىكشيد، بى قانون مىرويد منزل علماى اسلام، تا يك كسى بلند مىشود كه ما كارى نكرديم بعد مرديكه مىزند، مىكشد يكى هم نيست كه بگويد چرا؟ 15 خردادى كه - جناياتى كه اين مرد در 15 خرداد كرد معلوم نيست در تاريخ نظيرش اتفاق افتاده باشد - الانادر - كه مردم بيگناه را همين طور درو كردند، اشخاصى كه ديده بودند مىگفتند، مىگفتند كه همين طور مىآمدند، اين كاميونها مىآمدند، اين زره پوشها همين طور مردم را درو مىكردند و مىريختند توى خيابان ها. اين 15 خرداد را نمىگذارند يك كسى آه بكشد براى آن، لكن ملت ايران نبايد اين 15 خرداد را از ياد ببرند، خوب 15 خرداد بايد زنده بماند، يك جنايتى است كم آثارش بايد محو نشود. حالا بحمدالله به دست خودشان يكقدرى دارد زنده مىشود براى اينكه همين جلوگيرى و همين آدم گيرى و همينها زنده مىكند 15 خرداد را. ملت ايران نبايد 15 خرداد را از ياد ببرند و نبايد هيچ يك از جناياتى كه از 15 خرداد به اين طرف شده است و جلوترش به دست پدر اين شده است نبايد ملت ايران آنها را از ياد ببرد، اينها بايد سرلوحه قضاياى آنها باشد براى اينكه مبدا تفكر باشد، بايد سران قوم تفكر كنند در اين امور، 15 خرداد را بايد حفظش كنند، مىتوانند با جاروجنجال و هياهو و تظاهرات، نمىتوانند با مقاومت منفى و بيرون نيامدن از منازل، اگر مىبينند كه اينها مثل گرگ به جان مردم افتادند و جوانهاى اينها را مىخواهند بكشند، در منازل بمانند، يك جور تنفر است از اين رژيم و از اين آدم اعتراضاً در منزل بمانند، اگر مىتوانند تظاهر كنند اما از ياد نبايد برود، بايد اين زنده باشد و انشاءالله از ياد هم نمىرود.
صحيفه نور ج 2 صفحه 71
حفظ وحدت كلمه يك تكليف الهى است
دنبال اين مطلب آن چيزى كه مهم است اين است كه بايد تمام جناحها تمام جناحهايى كه در ايران هست، از جناح مرجعيت و علميت تا جناح ارتش، تا جناح بازارى، تا فرهنگستانى، تا دبيرستانى، تا دانشگاهى، تا بيابان نشينها، تا كوخ نشينها، تمام اينها بايد تفكر كنند و مورد تفكر خودشان قرار بدهند و سران قوم بايد روابط داشته باشند باهم متفرق نبايد باشند. امروز روزى نيست كه شماها با تفرقه كار انجام بدهيد، اگر چنانچه تفرقه داشته باشيد تا آخر همين هستيد و از همين بدتر. تكليف است، تكليف الهى است، بايد با هم باشيد، بايد اين جناحها روابط زيرزمينى با هم داشته باشند بزرگانشان، بايد آشكارا نباشند، زير زمينى باشد روابطشان اما روابط داشته باشند كه اگر يك وقتى بناشد صحبت كنند، همه صحبت كنند، اگر يك وقتى بنا شد كه چنين كنند، همه چنين كنند، اگر يك وقتى بناشد ساكت باشند، همه ساكت باشند، دست واحد باشند، نه متفرقات. كه يكى حزب بخواهد درست كند، آن يكى مثلاً فرض كنيد چه درست كند، اين صحيح نيست، ما همه بايد يد واحد باشيم. مسلمين بايد يد واحد باشند، اگر مسلمين يد واحد باشند كسى نمىتواند مقابل اين جمعيت قيام كند، هيچ غلطى نمىتوانند بكنند، نه اينها ممالك ديگر هم غلطى نمىتوانند بكنند اگر اينها يد واحد باشند.
همه مكلفيم كه بر ضد شاه قيام كنيم
لكن آنها تفرقه مىاندازند و ما هم باور مىكنيم، بايد اين باورها را كنار گذاشت، بايد اين ظاهر الصلاح بودن اينها را كنار گذاشت، بايد اين سالوسى كه هر سال يك دفعه يا دو دفعه به مشهد مىرود و مقابل حضرت مىايستد و (بايد ديد حضرت چه مىگويد به اين آدم. خدا مىداند اگر حضرت زنده بود از را راهش نمىداد. مگر مىشود اين فاسد فاجر را حضرت رضا راه بدهد؟ يك آدم قاتل جانى را راه بدهد؟ لكن حالا ايشان كه نيستند) يك آخوندى هم مىبرند تعريف مىكند و هياهو مىكند و اينهاكه مردم همه به اعليحضرت چه دارند و فلان و خودش هم رفته در يك جاى ديگر ببين چه كرده. چه حرف هائى!.
بايد روابط باشد، بايد كارهاى شما روى روابط و ضوابط باشد، بايد روى يك برنامه باشد كارهاى مسلمين، بايد احزاب با هم دست به هم بدهند، اين حزب كذا و آن حزب كذا، هر كه براى خودش كار بكند، نباشد، بايد انگشت روى جانى بگذارند اگر مىشود به صراحت، اگر نمىشود با تلويح و اگر هم نمىشود جنايت را به كسى ديگر متوجه نكنند، همين بگويند جنايت هست. (دولت اين كار را كرده) دولت چيست؟ (شهربانى اين كار را كرده) شهربانى چيست بيچاره؟ همين ديروز، پريروز، ديروز بود كه بعضى آقايان آمده بودند گفتند كه 17 نفر از اينهائى (حالا صاحب منصب بودند يا كسان ديگرى) كه آوردند به قم براى جنايت، 17 نفرشان قايم شدند و از قرار مذكور اين گردشى كه كردند در قم وتفتيش كه از همه جا كردند از براى پيدا كردن اين مسلحين بوده است، اينها با اسلحه قايم شدند. الان در ارتش هم همين طور است شما خيال مىكنيد ارتش دل خوشى
صحيفه نور ج 2 صفحه 72
دارد از اينها؟ كسى كه زمام همه ارتش را بدهد به دست چهار نفر آمريكايى، مستشار آمريكايى كه همه جهات در دست آنها باشد، اين بيچارهها همه در تحت فشار باشند اينها دل خوش دارند؟ مگر اصلاً غيرتمند نباشند والا اگر كسى غيرتمند باشد دل خوش نمىتواند داشته باشد، نبايد اينها هم ساكت باشند، اينها هم روابط بايد داشته باشند، بين احزاب و لشكرىها، بين لشكرىها و روحانيون همه بايد با هم روابط داشته باشند و نقشه بكشند براى زوال اين آدم. ملت اسلام و ملت ايران با اين آدم آشتى نخواهد كرد، اگر يك كسى بگويد آشتى، اين خائن است آشتى نخواهد كرد با اين، نه هيچ ملائى آشتى با اين مىكند و نه هيچ كافرى آشتى مىكند و نه هيچ مسلمانى آشتى مىكند، راه آشتى نمانده است، خوب چه راهى گذاشتند براى اين؟ اينهمه جوان هاى ما را كشتند، باز هم آشتى؟ اينهمه به مقدسات ما توهين كردند، باز هم آشتى؟ آشتى چيست؟ ما آشتى نداريم، دروغ نسبت مىدهند به آقايان عظام دروغ نسبت مىدهند، كسى آشتى ندارد با آنها و امكان ندارد يك همچو چيزى. يك ملتى كه همه چيزش به باد رفته است، حيثيت و جهات معنوى و ماديش به باد رفته است و همه را آين آدم به باد داده است، خوب چطور آشتى بكند با اين؟ همان طورى كه يكى از بزرگان سياسيون گفته است كه يكى از دو راه دارند مسلمين، ايرانىها، يا آزادى يا بودن اين، يا بايد اختيار كنند بودن اين را و همين طور تا آخر تحت فشار باشند و يا بايد اختيار كنند آزادى را و اين را بيرونش كنند و چون آزادى را حتماً خواهند اختيار كرد پس اين را حتماً انشاءالله خواهند بيرون كرد. تكليف هست آقا براى همه ما - يك چيزى نيست كه تكليف است، تكليف الهى است، يك ملتى همه چيزش را دارد از دست مىدهد و از دست داده است، اهتمام به امور مسلمين از اوجب واجبات است، بايد شما محكم به اين امر باشيد والا (فليس بمسلم). اين از امورى است كه لازم است بر همه ما، همه مكلفيم كه اين كيان اسلام را در ايران حفظ كنيم. اين آدم نه با اسلام خوب است و نه با قرآن خوب است و نه با حضرت رضا خوب است، كسى كه با اسلام آشنايى داشته باشد اين طور، جسارتها نمىكند. ما همه مكلفيم كه برضد اين قيام كنيم، قيام قلمى قيام قولى، هر وقت هم شد قيام به سلاح، هر وقت، وقت پيدا كرديم اول كسى كه سلاح را به دوشش بگيرد خود منم اگر توانستم، هر وقت هم نتوانستم حرف مىزنم، صحبت مىكنم
همه حيثيات ايران يك حيثيت انگلى است
بعد از اينكه همه اين چيزها، همه مراتع ما را از بين بردند (قريب 40 هزار نوشته است) قريب 40 هزار قنات خشك شده است در ايران براى اينكه اين سدها را كه بستند يا چه كردند، اين قناتها خشك شده است و قهراً وقتى قناتها خشك شد زراعت نمىشود، وقتى زراعت نشد مردمش كوچ مىكنند و مىآيند به فقر و فلاكت در تهران يا در يك شهر ديگرى و تعمد در اين كار هست كه مردم را جمع كنند در شهرها كه مبادا در دهات مخالفت شروع بشود و دهات مشكل است مهارش. آنهايى كه يك نحو شم سياسى دارند، مىگويند مسأله اين است كه مىخواهند كوچ بدهند دهاتىها را، كوهستانىها را، بختيارىها را كه در كوهستان هستند عرض مىكنم كه بلوچها كه در صحرا
صحيفه نور ج 2 صفحه 73
و كوهستانها هستند، اينها را مىخواهند كوچ بدهند به شهرها تا بتوانند كنترل كنند اينها را يعنى هر وقت اينها بخواهد صدايشان درآيد با توپ و تانك بتوانند اينها را كنترل كنند، اما اگر چنانچه در جاهاى مرتفعات باشند اينجا نمىشود كنترل كرد، يك وقت مىبينى تمام قشرها برخلاف قيام مىكنند و آن وقت سرايت مىكند به همه جا. حالا يا اين است نكتهاش، يا نكته (استفاده) است كه همه را به دست چپاولگرهاى شرق و غرب بدهند. هر چه هست الان وضع ايران يك وضعى است كه نظير نداشته است يعنى اگر از حيث جنايات، آدمكشى و اينها نظير داشته از حيث اين جور منافع ايران را به باد دادن، شما نمىتوانيد نظير برايش پيدا كنيد در اعصار سابق برسيم تا هر جا مىخواهيد جلو برويد، يك همچو موردى كه تمام مراتع خوب ايران را به غير داده باشند و به شركتهاى خارج