ثابت: پا بر جا، استوار، پایدار
Printable View
ثابت: پا بر جا، استوار، پایدار
جا: جای، محل، مقام، هر گوشه یا نقطه که کسی یا چیزی در آن قرار بگیرد.
جائرجور کننده، ظالم، ستمکار، جوره «به فتح جیم و او و را» جمع.
جائزجایز، روا، روان، مباح، جوائز و اجوزه جمع.
جائزه«جائزه» مؤنث، صله، عطیه، پاداش، عطیه که به برنده ی مسابقه یا به کسی که کار خوبی انجام داده باشد بدهند، جوائز جمع.
جائعجایع، گرسنه، مرد گرسنه، جیاع جمع.
جابرشکسته بند، کسی که عضو شکسته را جامی اندازد و معالجه می کند.
گردنکش، ستمکار.
جابلساکنایه از مغرب، یا شهر خیالی در مغرب، جابرسا و جابرصا و جابلس و جابلص و جابرس و جابرص هم گفته اند.
جابلقاکنایه از مشرق، یا شهر خیالی در مشرق، جابلق هم گفته شده.