توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ╬♥╬ ویژه نامه ولادت باسعادت باب الحوائج ، امام موسی کاظم علیه السلام ╬♥╬
R A H A
12-31-2011, 10:35 PM
http://www.worldup.ir/images/mijv3clht2vnagzjyye.gif
http://www.worldup.ir/images/h9s8y8jcn0pp90qywq4e.gif
خجسته میلاد هفتمین خورشید هدایت ،هفتمین گل بوستان امامت و ولایت
امام صبر وشکیبائی ،باب الحوائج ، حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
برشیعیان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام مبارک باد
http://www.worldup.ir/images/h9s8y8jcn0pp90qywq4e.gif
R A H A
12-31-2011, 10:36 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/47194378569006714975.gif
قالَ الاِْمامُ الْکاظم(علیه السلام) :
اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به ، الصَلوةُ؛
امام کاظم علیه السلام فرمودند:
بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا
به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.
(تحف العقول،ص455)
http://www.pic.p30ask.com/images/25103358546896790047.gif
R A H A
12-31-2011, 10:37 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/64915300627653206226.gif
مژده اى دل که به ما تاج سرى داد خدا
شب ما سوته دلان را سحرى داد خدا
سجده شکر به جا آر که از رحمت خویش
تیر جانسوز دعا را اثرى داد خدا
شجر طیبه ى گلشن طاها را باز
هم ثمر داده و هم برگ و برى داد خدا
تا که اسلام قوى گردد و الحاد ضعیف
صدف بحر ولا را گهرى داد خدا
اى صبا فاطمه را مژده بده کز ره لطف
صادق آل نبى را پسرى داد خدا
ملک از کنگره ى عرش برین مژده دهد
که به ما ناجى نیک و سپرى داد خدا
بهر آزادى ابناء بشر بار دگر
به بشر رهبر فریادگرى داد خدا
تا کند زیر و زبر کاخ ستم را اى دل
مژده ى آیت فتح و ظفرى داد خدا
تا به پرواز در آید به جهان طایر فکر
امشب از شوق و شعف بال و پرى داد خدا
شادمانم من ژولیده که از رحمت خود
به من بى هنر امشب هنرى داد خدا
ژولیده نیشابوری
http://www.pic.p30ask.com/images/33087291985739096069.gif
R A H A
12-31-2011, 10:37 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/22166943550696512064.gif
سلام بر تو که نور فروزان هدایتی.
سلام بر تو؛ سلام بر شبی که قدمهایِ بهشتیات را
بر سنگفرش کوچههای مدینه گذاشتی
و با تبسم شیرینت، تمامِ «ابواء» را غرق در شادمانی کردی.
آمدی؛ از سمتِ روزنههایِ امید و شکوفا کردی همه غنچههایِ توحید را،
تا بوستانِ حوایج را از عنایتت بیارایی
و حاجتهایِ عاشقانت را قرین اجابت نمایی.
ای کاظمترین بنده خدا، ای باب الحوایج!
دستهای نوازشگرت را بر سرهامان فرود آر
که دیری ست بر ضریحِ طلاییات دخیل بستهایم.
ای عبد صالح! هنوز ترنّمِ نیازهای شبانهات
از لبهایِ فرشتگان میتراود و نسیمِ اخلاصت،
کوچه پس کوچههای کاهگلی «ابواء» را مینوازد.
یا باب الحوایج! مگر میشود به سوی دریا نگریست و شوقِ لحظههای توفانی را نداشت؟
مگر میشود به زیارتِ آفتاب رفت و مشتاق پرتوهای طلاییاش نشد؟!
آفرین به دامان پاک خاتون لحظههای نیایش،
که تو را در آغوش فشرد و بر کرامتِ والایت مرحبا گفت!
شبهای مدینه با مناجات عاشقانه تو، آهنگِ توحید مینوازند
و زندان هارون و کوچههای مدینه،
با گلخندهایِ صبورانهات آوایِ استقامت سر میدهند.
سلام بر سجاده معطّر تو که مشام فرشتگان را میآشوبد.
http://www.pic.p30ask.com/images/77670175618990321138.gif
R A H A
12-31-2011, 10:44 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/31883299732694434789.gif
بر در دروازه ى حاجات دل
تا سحرم مست مناجات دل
راز و نیاز دل ما ذکر دوست
نیست کسى هر آنچه باشد از اوست
دست طلب به سوى او روز و شام
مسئلت از غیر جمالش حرام است
هر که اسیر بى قرار یار است
به شوق او همیشه ره سپار است
دیده ببندد همه دم به راهش
جان بدهد بر سر یک نگاهش
به سر رود به سوى جانانه اش
تا که رسد بر در میخانه اش
بر در میخانه گدایى رواست
اگر که ساقى کرم مرتضاست
ز مرتضى اگر کرم بخواهید
اگر که لطف دم به دم بخواهید
دل به طهوراى ولایت برید
حاجت خود به باب حاجت برید
نگویم این را که خدا عالم است
باب حوائج به خدا کاظم است
ز کاظمینش که ندیدم بسى
نیامده به دست خالى کسى
اگر که دستى برود به سویش
نمى رسد مگر به آرزویش
یوسف زهرا که به زندان شدى
به قلب من همیشه مهمان شدى
به کاظمین تو اسیرم اسیر
جان رضا بیا و دستم بگیر
http://www.pic.p30ask.com/images/41229107307314045060.gif
R A H A
12-31-2011, 10:44 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/89775272311874659027.gif
زمین را از صفا زیور ببندید
به اوج آسمان اختر ببندید
به مژگان خاک این ره را زدایید
بر آن بال ملائک را گشایید
به اشک دیدگان ره را بشویید
شمیم عشق را اینک ببویید
که مى آید گلى از آسمان ها
که مستش مى شود دلها و جان ها
از این تک گل دل صحرا بهارى ست
دگر پایان هجر و بى قرارى ست
خریدار جمالش قدسیانند
همیشه زائرش قدوسیانند
ز صبرش در عجب درمانده ایوب
ز اشک دیده اش وامانده یعقوب
هزاران یوسف زیباى کنعان
خریدار رخ آن ماه تابان
گل است و در دل زندان اعدا
فتاده یوسف زهرایى ما
اگرچه برهمه عالم امیراست
ولى در چاه محنتها اسیر است
بگو با آن دل بى رحم صیاد
مبند او را به زنجیرى ز بیداد
کبوتر را به زنجیرى نبندید
به حال غربتش دیگر نخندید
اگر بستید این زخم زبان چیست
دگر دشنام او هرگز روانیست
زنیدم تا زیانه هرچه آید
ولى دشنام بر حیدر نشاید
http://www.pic.p30ask.com/images/40650937377339484697.gif
R A H A
12-31-2011, 10:45 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/47574625895588247008.gif
مژده ى میلاد تو، نفحه ى باد صباست
رایحه ى یاد تو با دل ما آشناست
آمدى و باب هر حاجت دلها شدى
باب حوائج تویى، نام تو ذکر خداست
عرش الهى اگر، جلوه گه حق بود
بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست
قبله ى قدوسیان، کوى مصفاى تو
نام دل آراى تو، کعبه ى حاجات ماست
یوسف زهرایى و گوشه ى زندان و چاه
کنج سیه چال تو، به غصه ات مبتلاست
شادى میلاد تو، توأم اشک است و آه
چون که غمین هر دل از کوفه و شام بلاست
محفل مولودى ات، کرببلایى شده
گوشه ى لبخند ما، همره اشک عزاست
http://www.pic.p30ask.com/images/17713487718540143222.gif
R A H A
12-31-2011, 10:46 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/91116112612130805959.gif
بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگر
کز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر
قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نیل
آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر
صادق آل نبى را داده حّى بى نیاز
از براى تشنگان علم، دریایى دگر
گرچه زهرا را به عالم نیست همتایى، ولى
شد حمیده با چنین فرزند،زهرایى دگر
اى صبا بر گو به زهرا دیده روشن چون خدا
داده بر فرزند تو شمس دلارایى دگر
گر که مریم مام یک عیسى بود، حق از کرم
داده بعد از پنج عیسى بر تو عیسایى دگر
از پى ترویج دین و حفظ قرآن مجید
هادى ما در طریقت گشته مولایى دگر
تاجهان مرده را زانفاس گرمش جان دهد
زد قدم دراین جهان اینک مسیحایى دگر
یوسفى آمد که یوسف هم بود زندانیش
زانکه زندان رفتن او راست معنایى دگر
تا کنداز ریشه بنیاد بنى العباس را
زد قدم امروز انسان ساز فردایى دگر
تا که در عالم به آقایى رساند شیعه را
حق به آقایى خود آورده آقایى دگر
غیر آل للَّه ما را نیست در محشر شفیع
از در دربار آنان پس مرو جایى دگر
در جزا برگ عبور ما به امضاءبسته است
معتبر جز مهر آنان نیست امضایى دگر
گر به تیغى بند بند شیعه را سازى جدا
در سرش جز عشق آنان نیست سودایى دگر
شعر من ران ملخ هست ومن (ژولیده) مور
غیر اینم بر سلیمان نیست کالایى دگر
ژولیده نشابورى
http://www.pic.p30ask.com/images/72098430418539451512.gif
R A H A
12-31-2011, 10:46 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/15285122558716298062.gif
چو اشک دیده ى عشاق حق، دلهامصفاشد
قلوب شیعیان از روشنى چون طور سیناشد
اگر بینى فضاى آفرینش گشته عطر آگین
گل روى امام موسى کاظم شکوفا شد
به روز هفتم ماه صفر در شهر پیغمبر
جمال دیگرى از ذات پاک حق،هویدا شد
قدم زد در جهان مولاى عالم موسى جعفر
که از یمن قدومش، غرق زیور، عرش اعلاشد
چه خورشیدى زمین و آسمان را کرده نورانى
چه ماه پر فروغى در سپهر مجد،پیداشد
ز چرخ چارمین با موکب عزّو شرف امشب
پى عرض ادب سوى زمین نازل مسیحا شد
نه تنها دیده ى آل محمّد شد به او روشن
که چشم چرخ پیر از دیدن آن ماه، بینا شد
در این فرخنده میلاد وصى هفتم طاها
نزول رحمت بى منتها ذات یکتا شد
نه تنها آشنایانش،که در سر تا سر گیتى
هر آن کس واقف از اوصاف او گردیدشیدا شد
حمیده مادر والامقام و ارجمنداو
بنازد زان که او هم مادر فرزند زهراشد
به پاس مقدمش از جانب ربّ غفور امشب
براى دوستدارانش، برات عفو،امضاءشد
به آن باب الحوائج (ملتجى) شد هر گرفتارى
یقین دارم که از کار و دلش هر عقده اى وا شد
http://www.pic.p30ask.com/images/60894935336590301251.gif
R A H A
12-31-2011, 10:47 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/64915300627653206226.gif
(http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14221612551536112211.gif)
گوشه هایی از مکارم اخلاقی امام موسی بن جعفر علیه السلام
الف)مشورت با غلامان و احترام به آن ها
حسن بن جهم مي گويد: در محضر امام رضا (ع) بوديم، سخن از امام کاظم(ع) به ميان آمد، امام رضا (ع) فرمود: با اين که عقل هاي مردم قابل مقايسه ي منطقي با عقل پدرم (امام کاظم) نبود، گاهي با غلامان سياه خود در امور مختلف، مشورت مي کرد و به رأي و فکر آن ها احترام مي گذاشت.
شخصي به پدرم گفت: آيا با غلامان سياه مشورت مي کني؟!
در پاسخ فرمود: «ان الله تبارک و تعالي ربما فتح علي لسانه؛(1) همانا خداوند متعال چه بسا راه حل مشکلي را بر زبان همان غلام سياه بگشايد.»
http://www.pic.p30ask.com/images/76139226643242003354.gif
R A H A
12-31-2011, 10:47 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/76139226643242003354.gif
ب)صلابت و عزت نفس در برابر ترفند هارون
يکي از خصلت ها و روش هاي رفتاري امام کاظم(ع) حفظ صلابت و عزت اسلامي بود، او هرگز به خواري و ذلت تن در نداد، تا آن جا که مرگ با عزت را بر زندگي ذلت بار ترجيح داد. سرگذشت هاي جالب زير گفته ي ما را اثبات مي کند:
1- در آن هنگام که امام کاظم(ع) در زندان، در شرايط سخت بود، هارون، وزيرش يحيي بن خالد برمکي را طلبيد و به او چنين دستور داد: به زندان برو و موسي بن جعفر(ع) را از غل و زنجير آزاد کن و سلام مرا به او برسان و به او بگو: پسرعمويت (هارون) مي گويد: من قبلا سوگند ياد کرده ام که تو را آزاد نسازم تا اقرار کني که با من رفتار بدي کرده اي و از من درخواست عفو از گذشته نمايي، اقرار تو موجب ننگ براي تو نيست و درخواست تو از من، موجب نقص و عيب تو نخواهد بود. اين پيام رسان من، يحيي بن خالد، مورد اطمينان من و وزير من است، از او درخواست عفو کن تا مرا از ذمه ي سوگند برهاند، آن گاه به سلامت هر کجا خواهي برو.
امام کاظم (ع) به يحيي چنين گفت: اي ابا علي! مرگ من فرارسيده و بيش از يک هفته، بيشتر در اين دنيا نخواهم ماند، از جانب من به هارون بگو: روز جمعه فرستاده ي من نزد تو مي آيد و آن چه را در مورد وفات من ديده، به تو خبر مي دهد و تو به زودي در فرداي قيامت در پيش گاه عدل الهي زانو بر زمين زده و در آن جا روشن مي شود که ظالم و ستم گر کيست؟(2)
2- در آن هنگام که امام کاظم (ع) در زندان هاي تاريک هارون به سر مي برد، يکي از آشنايان براي امام چنين پيام داد: اگر براي فلاني نامه بنويسي تا با هارون در مورد آزادي تو صحبت کند، کارساز است.
امام کاظم(ع) جواب داد: پدرم از پدران خود و آن ها از پيامبر (ص) نقل کرده اند که خداوند به حضرت داود (ع) وحي کرد: همانا هيچ بنده اي از بندگانم به شخصي جز من تکيه نکرد، مگر اين که اسباب (نعمت هاي) آسمان را از او بريدم، و زمين را در زير پايش براي فرو رفتنش در کام زمين، سست کردم.
http://www.pic.p30ask.com/images/76139226643242003354.gif
R A H A
12-31-2011, 10:49 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/76139226643242003354.gif
ج)نهي از منکر امام کاظم (ع) و پشيماني گنه کار
روزي امام کاظم (ع) از کوچه اي عبور مي کرد، صداي ساز و آواز از در خانه اي به گوشش رسيد، در همين لحظه کنيزي از آن خانه براي ريختن زباله، بيرون آمد، امام به او فرمود: صاحب اين خانه بنده است يا آزاد، به عبارت ديگر، غلام است يا ارباب؟
کنيز گفت: او آزاد است.
امام کاظم (ع): راست گفتي، آزاد است که اين گونه آشکارا گناه مي کند، اگر بنده بود از مولاي خود مي ترسيد و گناه نمي کرد.
همين گفت و گو باعث شد که کنيز ديرتر به خانه بازگردد. به همين دليل صاحب خانه به نام بشر از کنيز پرسيد: چرا دير آمدي؟
کنيز در پاسخ گفت: شخصي از اين جا عبور مي کرد، از من پرسيد: صاحب اين خانه بنده است يا آزاد، گفت: اگر بنده بود از آقاي خود مي ترسيد.
همين پيام آن چنان بشر را دگرگون کرد که همان لحظه با پاي برهنه از خانه بيرون آمد و به دنبال آن آقا به راه افتاد. ناگاه ديد امام کاظم (ع) است، معذرت خواست و همان جا توبه کرد و با چشم گريان به خانه اش بازگشت. از آن پس هرگز دنبال گناه و انحراف نرفت و از پارسايان معروف عصر خود شد، و چون هنگام توبه پا برهنه بود، به او «بشر حافي» لقب دادند.(4)
http://www.pic.p30ask.com/images/76139226643242003354.gif
R A H A
12-31-2011, 10:50 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/78699248071658524862.gif
میلاد عبد صالح ، کانون حکمت و انديشه
نگاهي به زندگي سياسي - فرهنگي امام موسي بن جعفر (ع)
هفتمين جلوه خورشيد هدايت و وارث ولايت کبري؛ امام موسي کاظم(ع) در هفتمين روز ماه صفر 128 ق. در «ابواء» منطقه اي ميان مکه و مدينه چشم به جهان گشود. دو دهه نخست حياتش را در کنار پدر گذراند و از محضر ارزشمند ايشان علوم و اسرار امامت را آموخت و در همان سنين، شگفتي و تحسين دانشمندان را برانگيخت.
آناني که به توصيف امام کاظم(ع) پرداخته اند، ايشان را عابدترين، زاهدترين، فقيه ترين، بخشنده ترين و کريم النفس ترين مردم روزگار و خلاصه «عبد صالح» خوانده اند.
در دوره فشار حاکمان عباسي، هرگونه اقدام آشکار و برنامه اي که حکومت وقت از آن آگاهي مي يافت، وضع جبهه حق و شيعيان را آشفته مي ساخت، لذا امام هفتم(ع) ادامه برنامه عملي پدر را گرفت و با سياست ويژه اي که نشان از درايت و معنويت آن امام مي داد، به پرتوافشاني پرداخت و شاگردان بسياري را در رشته هاي علوم ديني و فضايل و مکارم اسلامي پرورش داد.
گروه زيادي ازعالمان و راويان حديث، پيرامون امام موسي(ع) گرد آمدند و آن حضرت با توانايي بسيار آراي خردمندانه اي در دانشهاي گوناگون ديني ابراز کرد. مجموعه هاي بسيار از احکام اسلامي که در موضوع فقه و حديث و کلام اسلامي تدوين شده، به آن حضرت منسوب است، سيد بن طاووس در اين ارتباط مي نويسد: «ياران و نزديکان امام(ع) در مجلس درس آن بزرگوار حاضر مي شدند و لوحه هاي آبنوس در آستين ها داشتند، هر گاه او سخني مي فرمود يا در موردي نظري ارايه مي داد، به ضبط آن مبادرت مي کردند.»
امام صادق(ع) در تاييد آگاهي هاي علمي و فقهي اين فرزند فرزانه خويش، مي فرمود: «توان علمي او به اندازه اي است که اگر از تمام مضامين قرآني پرسش کني، با علم کافي که دارد، پاسخ قانع کننده اي خواهد داد. او کانون حکمت، معرفت و انديشه است.»
نشر فقه جعفري و اخلاق و تفسير و کلام که از زمان حضرت صادق(ع) و پيش از آن در زمان امام محمد باقر(ع) آغاز و عملي شده بود، در زمان امام موسي کاظم(ع) نيز به پيروي از سيره نياکان بزرگوارش همچنان ادامه داشت، تا مردم بيش از پيش به خط مستقيم امامت و حقايق مکتب جعفري آشنا گردند و اين مشعل فروزان را از وراي اعصار و قرون به آيندگان برسانند. چشمه هاي انديشه امام در عصر اختناق حاکمان عباسي، شيعيان اهل درک، منطق و خرد را بيش از پيش به دور ايشان فراخواند. عظمت علمي و دانش وصف ناپذير امام از يکسوي، گسترش نهضتهاي علوي و افزايش قدرت سياسي بني عباس بويژه در دوران خلافت هارون از ديگر سوي باعث تشديد مراقبت و سخت گيري نسبت به امام کاظم(ع) شد، به گونه اي که هارون درخصوص امام هفتم(ع) مي گفت: از اين مي هراسم که فتنه اي بر پا کند که خونها ريخته شود!؟
چندي نگذشت که سخت گيري نسبت به امام به حدي رسيد که به ندرت کسي مي توانست حتي براي ضروري ترين مسايل و سؤالات فقهي و علمي به خدمت امام(ع) شرفياب شود. با اين حال امام ياراني داشت که در جهان اسلام پراکنده بودند و با ايشان، بخصوص در دوران اقامت در مدينه، تماس داشتند.
تلاشهاي تبليغي آنان بر محبوبيت امام بين شيعيان شهرهاي اسلامي افزود و موجب نگراني هارون شد. نفوذ معنوي امام موسي(ع) در دستگاه حاکم به حدي بود که کساني مانند علي بن يقطين صدر اعظم(وزير) دولت عباسي، از دوستداران حضرت موسي بن جعفر(ع) بودند و به دستورات حضرت عمل مي کردند.
سخن چينان دستگاه ازعلي بن يقطين نزد هارون سخن ها گفته و بدگويي ها کرده بودند، ولي امام(ع) به وي دستور داد با تقيه در دستگاه هارون بماند و به کمک شيعيان و هواخواهان آل علي(ع) و ترويج مذهب و پيشرفت کار اصحاب حق، همچنان پاي فشارد، بي آنکه دشمن خونخوار را از اين امر آگاهي حاصل شود.
(http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12948053592006905116.gif)
http://www.pic.p30ask.com/images/17713487718540143222.gif
R A H A
12-31-2011, 10:50 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/17713487718540143222.gif
سرانجام بدگويي هايي که اطرافيان از امام کاظم(ع) کردند، در وجود هارون موثر افتاد و در سفري که در سال 179 ه. ق به حج رفت، بيش از پيش به عظمت معنوي امام(ع) و احترام خاصي که مردم براي امام موسي الکاظم(ع) قايل بودند پي برد. او امام کاظم(ع) را به جرم اين که تسليم حکومت جابرانه او نبود، بلکه رو در روي او قرار گرفته بود، دستگير نمود.
هارون آن چنان از امام(ع) هراس داشت که وقتي قرار شد آن حضرت را از مدينه به بصره آورند، دستور داد چند کجاوه با کجاوه امام(ع) بستند و بعضي را نابهنگام و از راه هاي ديگر ببرند، تا مردم ندانند که امام(ع) را به کجا و با چه کساني بردند، تا يأس بر مردمان چيره شود و به نبودن رهبر حقيقي خويش خو گيرند و سر به شورش و بلوا برندارند و از تبعيدگاه امام(ع) بي خبر بمانند. و اين همه بازگو کننده بيم و هراس دستگاه بود. وي از امام(ع) و از ياراني که گمان هميشه امام(ع) آماده خدمت دارد مي هراسيد که روزي اين ياران با وفا شمشيرها برافرازند و امام خود را به مدينه بازگردانند. اين بود که با خارج کردن دو کجاوه از دو دروازه شهر، اين امکان را از طرفداران آن حضرت گرفت و کار تبعيد امام(ع) را فريبکارانه و با احتياط انجام داد.
او ابتدا دستور داد امام هفتم(ع) را با غل و زنجير به بصره ببرند و به عيسي بن جعفر بن منصور که حاکم بصره بود، نوشت، يک سال ايشان را زنداني کند، پس از يک سال والي بصره را به قتل امام(ع) مأمور کرد. عيسي از انجام دادن اين قتل، عذر خواست. هارون امام را به بغداد منتقل کرد و ايشان را به فضل بن ربيع سپرد.
http://www.pic.p30ask.com/images/17713487718540143222.gif
(http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/29347035543366874194.gif)
R A H A
12-31-2011, 10:50 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/17713487718540143222.gif
امام(ع) مدتي نيزدر زندان فضل بود. ايشان در اين مدت پيوسته به عبادت و راز و نياز با خداوند متعال مشغول بود. هارون بار ديگر فضل را مأمور قتل امام(ع) کرد اما فضل نيز از اين کار طفره رفت.
امام(ع) در زندان آن چنان صبور و مقاوم بود که گويي حادثه اي در زندگي اش رخ نداده، بلکه بارها خدا را سپاس مي گفت مي کرد و مي فرمود: «خدايا تو بر حال من آگاهي که از درگاهت تقاضا داشتم مرا در خلوتگاه قرار دهي تا با فراغت بيشتر تو را عبادت کنم، تقاضايم را برآوردي، تو را شکر و سپاس مي گويم.»
آن حضرت زنداني شدن را که در مسير نهي از منکر بود، از نعمتهاي الهي مي دانست، و از اينکه در زندان توفيق بيشتر براي ارتباط با خدا يافته، شکر و سپاس الهي را به جاي مي آورد.
چندي بعد که امام کاظم(ع) را به زندان سخت «سِندي بن شاهک» بردند، و در آن جا تحت شکنجه هاي شديد قرار گرفت، هارون يکي از درباريان خود به نام «ربيع» را مأمور کرد که به زندان نزد امام کاظم(ع) رفته و از او دلجويي نمايد و پيشنهاد آزاد شدن از زندان را به او بدهد. ربيع در زندان، به محضر امام کاظم(ع) رسيد و به آن حضرت چنين گفت: «برادرت(هارون) مرا نزد تو فرستاده، او سلام رساند و گفت به شما چنين عرض کنم؛ چيزهايي درباره تو به من خبر داده اند که مرا پريشان ساخت. از اين رو، از مدينه تو را به بغداد نزد خود آوردم، در مورد آن چيزها تحقيق کردم ديدم، تو از همه عيوب پاک هستي، و فهميدم که نسبت دروغ به تو داده اند. اينک با خود فکر کردم که تو را به خانه ات در مدينه بازگردانم، يا نزد خود نگه دارم، به اين نتيجه رسيدم که اگر نزد من باشي، سينه ام از عداوت تو خالي تر خواهد شد و دروغ بدخواهان را آشکارتر خواهد کرد، من ربيع را مامور نمودم تا هرگونه غذايي را مايل هستي و هرگونه تقاضايي داري تامين کند، با کمال راحتي از او بخواه که بر آورده خواهد شد.»
امام کاظم(ع) با کمال بي اعتنايي به پيام هارون، در دو جمله کوتاه و پرمعني که نشان دهنده مقاومت و صلابتش بود، در پاسخ ربيع فرمود: «اموال خودم نزد من حاضر نيست تا از آن بهره مند گردم، و خداوند مرا درخواست کننده از خلق نيافريده است.» آن گاه بي درنگ برخاست و گفت: ا... اکبر و مشغول نماز شد.
http://www.pic.p30ask.com/images/17713487718540143222.gif
R A H A
12-31-2011, 10:52 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/51571584272754659198.gif
امام موسی کاظم علیه السلام اسوه ظلم ستیزی
بي ترديد براي استواري و مقاومت در راه عقيده، پشتوانه اي قوي و نيرومند لازم است. طبق آموزه هاي قرآني بهترين پشتوانه هر انسان حقيقت طلبي، اتکا به حضرت پروردگار است و ميانبرترين و نزديک ترين راه در معرفت و قرب به حق، توجه به عبادت و معنويت است. خداوند متعال مي فرمايد:
«از صبر و نماز ياري بجوييد.”(بقره/ 45)
حضرت کاظم(ع) با پيروي از اين رهنمود در مقابل نيروهاي باطل، از صبر و بردباري و نماز و عبادت ياري مي جست؛ “آن حضرت شبها را تا سحر بيدار بود و شب زنده داري هايش همواره با استغفار بود، همراه با سجده هاي طولاني، اشکهاي ريزان، مناجات بسيار و ناله ها و زاري هاي مداوم در حال عبادت.”(الانوار البهيه، ص 205)
http://www.pic.p30ask.com/images/05657467008963598721.gif
R A H A
12-31-2011, 10:53 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/05657467008963598721.gif
برخورد با صلابت
از آنجايي که اولياي خدا به امدادهاي خداوندي باور قطعي دارند، در برخوردهاي خود با دنياپرستان و طاغوت هاي زمان بي واهمه و با قاطعيت و صلابت رفتار مي کنند و آنان با داشتن سرمايه ايمان به غير از خداوند متعال از هيچ قدرت و نيرويي نمي هراسند، پيشواي هفتم نمونه بارزي از اين اولياي الهي است.
آن حضرت شبها را تا سحر بيدار بود و شب زنده داري هايش همواره با استغفار بود، همراه با سجده هاي طولاني، اشک هاي ريزان، مناجات بسيار، و ناله ها و زاري هاي مداوم در حال عبادت.”
http://www.rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/Azar/15/00039461.jpg
اينک مواردي را در اينجا با هم مي خوانيم:
الف) سخن امام به مهدي عباسي
مهدي، سومين خليفه عباسي، در يک اقدام عوام فريبانه اعلام کرد که هر کسي که حقوقي بر گردن نظام حکومتي دارد، مي تواند براي رسيدن به حق خود اقدام نمايد. او در يک حرکت ظاهري مشغول اداي حقوق مردم شد. امام کاظم(ع) نيز خواستار اعاده حقوق خود شد. در آنجا گفتگوي ذيل ميان خليفه و پيشواي هفتم به وقوع پيوست:
* حقوق شما چيست؟
فدک.
* محدوده فدک را مشخص کن تا به شما باز گردانم.
حد اول آن، کوه احد، حد دوم عريش مصر، حد سوم سيف البحر(درياي خزر) و حد چهارمش دومة الجندل ] سرزمين عراق [ است.
* همه اينها؟!
آري !
خليفه آنچنان ناراحت شد که آثار غضب در چهره اش پديدار گشت و با ناراحتي شديد گفت که مقدار زيادي است، بايد بينديشم. امام کاظم(ع) با اين سخن به او فهماند که حکومت حق امام کاظم(ع) است و زمام حکومت بر دنياي اسلام بايد در دست اهل بيت(ع) باشد. (اصول کافي، کتاب الحجه، باب الف„ والانفال)
http://www.pic.p30ask.com/images/05657467008963598721.gif
R A H A
12-31-2011, 10:53 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/05657467008963598721.gif
ب) پيشواي دلها
روزي در کنار کعبه، هارون الرشيد حضرت کاظم(ع) را ملاقات نمود و در ضمن سخناني به امام گفت: آيا تو هستي که مردم مخفيانه با تو بيعت مي کنند و تو را به رهبري خويش برمي گزينند؟ حضرت با کمال شهامت فرمود: “من بر دل هاي مردم حکومت مي کنم و تو بر جسم هاي آنان!”
امام کاظم(ع) با اين سخن به او فهماند که حکومت حق امام کاظم(ع) است و زمام حکومت بر دنياي اسلام بايد در دست اهل بيت(ع) باشد.
http://www.pic.p30ask.com/images/05657467008963598721.gif
R A H A
12-31-2011, 10:57 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/93086020422116637792.gif
مناظرات امام موسی کاظم علیه السلام
مناظره امام كاظم(علیه السلام) با هارون
هارون الرّشید (پنجمین خلیفه عبّاسی) در گفتگویی، با امام كاظم ـ علیه السّلام ـ سخن را چنین ادامه داد و به آن حضرت خطاب كرده و گفت:
شما در بین عام و خاص، روا دانستهاید تا شما را به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نسبت دهند و میگویید ما پسر پیامبر صلّی الله علیه و آله هستیم، با اینكه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پسری نداشت، تا نسل او از ناحیه پسر ادامه یابد، و میدانید كه ادامه نسل از ناحیه پسر است نه دختر و شما اولاد دختر او هستید، پس پسر پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیستید؟
امام كاظم: اگر پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ هم اكنون حاضر شود و از دختر تو خواستگاری كند، آیا جواب مثبت به او میدهی؟
هارون: عجبا! چرا جواب مثبت ندهم، بلكه بر این وصلت بر عرب و عجم افتخار میكنم.
امام كاظم: ولی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از دختر من خواستگاری نمیكند و برای من روا نیست كه دخترم را همسر او گردانم.
هارون: چرا؟
امام كاظم: زیرا، پیامبر صلّی الله علیه و آله باعث تولّد من شده است (و من نوه او هستم) ولی باعث تولّد تو نشده است.
هارون: احسن ای موسی! اكنون سؤال من این است كه چرا شما میگوئید: «من از ذریّه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هستم؟ با اینكه پیامبر نسلی نداشت، زیرا نسل از ناحیه پسر است نه دختر، و پیامبر صلّی الله علیه و آله پسر نداشت، شما از نسل دختر پیامبر صلّی الله علیه و آله حضرت زهرا علیها السّلام هستید، نسل حضرت زهرا علیها السّلام نسل پیامبر صلّی الله علیه و آله نخواهد بود.
امام كاظم: آیا در امانم، و اجازه میدهی جواب دهم؟
هارون: آری، جواب بده.
امام كاظم: خداوند در قرآن (آیه 84 و 85 انعام) میفرماید:
وَ مِنْ ذُرِّیَتهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ اَیّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی هاروُنَ وَ كَذلِكَ نَجْزِی المُحْسِنِینَ ـ وَ زَكَرِیّا وَ یَحْیی و وَعِیسی وَ اِلْیاسَ كُلّ مِنَ الصّالِحینَ
: «و از دودمان ابراهیم علیه السّلام ، داود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسی و هارون هستند، این چنین نیكوكاران را پاداش میدهیم . و همچنین زكریّا و یحیی و عیسی و الیاس، هر كدام از صالحان بودند» (سوره انعام، آیه 84 و 85).
اكنون از شما میپرسم: پدر عیسی چه كسی بود؟
هارون: عیسی علیه السّلام پدر نداشت.
امام كاظم: بنابراین خداوند در آیه مذكور، عیسی علیه السّلام را به ذریّه پیامبران از طریق مادرش مریم ملحق نموده است، همچنین ما از طریق مادرمان فاطمه علیها السّلام به ذریّه پیامبر صلّی الله علیه و آله پیوستهایم.
آنگاه فرمود: آیا بر دلیلم بیفزایم؟
هارون گفت: بیفزا.
امام كاظم: خداوند (در مورد ماجرای مباهله) میفرماید:
فَمَنْ حاجّكَ فِیهِ مِنْ بَعدِ ماجائَكَ مِنَ الْعِلمْ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائكُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائكُم وَ اَنْفُسنَا وَ اَنْفُسَكُم ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ الله عَلی الْكاذِبینَ
: «هرگاه بعد از علم و دانشی كه (درباره مسیح) به تو رسید (باز) كسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت میكنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خود را دعوت میكنیم، شما نیز زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت میكنیم شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله میكنیم، ولعنت خدا را بر درغگویان قرار میدهیم» (سوره آلعمران، آیه 61)
آنگاه فرمود: هیچكس ادّعا ننموده كه پیامبر صلّی الله علیه و آله هنگام مباهله (یعنی نفرین كردن برای هلاكت آن كس كه راه باطل را میپیماید) با گروه نصاری، كسانی را برای مباهله آورده باشد، جز علی علیه السّلام و فاطمه و حسن و حسین علیه السّلام را، بنابراین از این ماجرا استفاده میشود كه منظور از «اَنْفُسَنا» (از نفوس خود) علی علیه السّلام است، و منظور از «اَبْنائَنا» (پسران ما)، حسن و حسین علیه السّلام میباشند، كه خداوند آنها را پسران رسول خدا خوانده است.
هارون: دلیل روشن امام كاظم علیه السّلام را پذیرفت و گفت: احسن بر تو ای موسی! ...[1]
http://www.pic.p30ask.com/images/52062809910272403823.gif
R A H A
12-31-2011, 10:57 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/52062809910272403823.gif
مناظره امام كاظم(علیه السلام) با هارون الرشيد
در مورد پیامبر اکرم صلی الله
روزی هارون الرشید، وجود مقدس موسی بن جعفر ـ علیهالسّلام ـ را بحضور طلبید وگفت: من نمیدانم چرا شما خود را به پیغمبر اسلام ـ صلیالله علیه و آله ـ از ما سزاوارتر میدانید؛ بلكه خود را وارث او میشمارید با اینكه چون پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ از دنیا رفت جدّ ما، عباس، عموی پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ در حال حیات بوده و آیا با بودن عمو ارث به عموزاده كه علی ـ علیهالسّلام ـ باشد میرسد تا از او این مقام ارجمند به شما انتقال پیدا نماید؟»
حضرت ابتداء تقاضا كردند كه صلاح است خلیفه در این موضوع بحثی ننماید ولكن هارون قانع نگردید و عرضه داشت باید حتماً برتری خود رانسبت به پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ از ما ثابت نمائید.
حضرت فرمودند: «اكنون كه چنین است من به دو جهت، اولویّت خود را نسبت به پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ از شما ثابت میكنم:
اول اینكه: پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ كه از دنیا رفت، دخترش حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ در قید حیات بود و مقام فرزند (چه دختر باشد و چه پسر) از عمو مقدم میباشد، زیرا فرزند در طبقه اول ارث قرار گرفته و عمو در طبقه سوم [2] پس ما كه از طرف مادر منسوب به پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ میباشیم، مقدم بر شما هستیم كه از طرف عمو نسبت دارید.
دوم اینكه: از خلیفه سؤال میكنم، اگر پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ زنده شود و از تو دختر بخواهد آیا دخترت را به او تزویج میكنی؟» هارون گفت: «صد البته، و به این وصلت افتخار هم میكنم.»
حضرت ـ علیهالسّلام ـ فرمود: «اما اگر پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ از من دختر بخواهد من به او دختر نخواهم داد و البته خود آن حضرت هم هرگز تقاضای وصلت با دختر مرا نمینماید؛ زیرا اولادهای من، همان اولاد پیامبر ـ صلیالله علیه و آله ـ وازدواج با نوه شرعاً حرام و ممنوع است، پس بنابراین ما بدین دو جهت أنسب به پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ هستیم و نوبت به شما نمیرسد.»
هارون چون چنین دید،سر به زیر انداخت و ساكت شد
http://www.pic.p30ask.com/images/52062809910272403823.gif
R A H A
12-31-2011, 10:58 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/52062809910272403823.gif
حرمت شراب در قرآن
مناظره امام كاظم(علیه السلام) با مهدي عباسي
در یكی از سالها مهدی عباسی وارد مدینه شد و پس از زیارت قبر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با امام كاظم ـ علیه السلام ـ ملاقات كرد و برای آن كه به گمان خود از نظر علمی آن حضرت را آزمایش كند! بحث «خَمر» (شراب) در قرآن را پیش كشید و پرسید: «آیا شراب در قرآن مجید تحریم شده است؟» آن گاه اضافه كرد: «مردم اغلب میدانند كه در قرآن از خوردن شراب نهی شده، ولی نمیدانند كه معنای این نهی، حرام بودن آن است!»
امام ـ علیه السلام ـ فرمود: «بلی. این حرمت شراب در قرآن مجید صراحتاً بیان شده است.»
ـ در كجای قرآن؟
ـ آنجا كه خداوند متعال خطاب به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید:
«قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ... .»
ترجمه: «بگو پروردگار من، تنها كارهای زشت، چه آشكار و چه پنهان و نیز «إثم» (گناه) و ستم به ناحق را حرام نموده است... .»
آنگاه امام ـ علیه السلام ـ پس از بیان چند موضوع دیگر كه در این آیه تحریم شده، فرمود: «مقصود از كلمه «إثم» در این آیه كه خداوند آن را تحریم كرده، همان شراب است، زیرا خداوند در آیه دیگری میفرماید:
«یَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِما إِثْمٌ كَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما... .»[4] ترجمه: «از تو در مورد شراب و قمار میپرسند، بگو در آن «اثم كبیر» (گناهی بزرگ) و سودهایی برای مردم است و گناهش از سودش بیشتراست.»
و «إثم» كه در سوره اعراف صریحاً حرام معرفی شده در سوره بقره در مورد شراب و قمار به كار رفته است، بنابراین شراب صریحاً در قرآن مجید حرام معرّفی شده است.
مهدی، سخت تحت تأثیر استدلال امام ـ علیه السلام ـ قرار گرفت و بیاختیار رو به «علی بن یقطین»[5] كرد و گفت: «به خدا قسم این فتوا، فتوای هاشمی است!»
علی بن یقطین گفت: «شكر خدا را كه این علم را در شما خاندان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ قرار داده است.»[6]
مهدی از این پاسخ ناراحت شد و در حالی كه خشم خود را به سختی فرو میخورد گفت: «راست میگوئی ای رافضی!!»[7]
http://www.pic.p30ask.com/images/52062809910272403823.gif
R A H A
12-31-2011, 10:58 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/84937379002602603424.gif
اگر بر آید چو مرغى زپیکر خسته ام پر
پرم سوى برگاه ى که باشد از عرش برتر
به بارگاهى که در آن، هزار موسى بن عمران
براى خدمت کندرو،به عرض حاجت زند در
به بارگاهى که یوسف گرفته دست توسل
بر آستانى که آن را گرفته یعقوب در بر
خلیل را کعبه ى جان، ذبیح را قبله ى دل
مسیح را بیت اقصى، کلیم را طور دیگر
هزار داوود آنجا زبور برگرفته بر کف
هزار عیسى بن مریم نهاده انجیل بر سر
بریز هست خود از کف، بر آر نعلین از پا
بیا چو موسى بن عمران به طور موسى بن جعفر
امام ملک ولایت، چراغ راه هدایت
محیط جود و عنایت، چراغ و چشم پیمبر
امام کلّ اعاظم که کنیه ى اوست کاظم
نظام را گشته ناظم، سپهر را بوده محور
حدیث خلق خصالش، حکایت خلق احمد
کلامى از کظم غیظش،روایت عفو داور
مقام والاى او بین،نیاوابناى او بین
هم اوست شش بحر را دُر، هم اویَم هفت گوهر
ثناى او روح قرآن، ولاى او کل ایمان
نداى او حکم احمد، عطاى او جود حیدر
عجب نه گر ابن یقطین، به پاى جمالش افتد
جمال، جمّال او را ز جان ببوسد مکرّر
پیامى از اوست کافى که روح صد بشر حافى
ز چنگ دیو هوسها زند به سوى خداپر
درود بر خاندانش، سلام بر دود مانش
تمامى دوستانش هماره تا صبح محشر
به حبس در بسته طورش، به ازدواج افلاک نورش
چه غم اگر خصم کورش،ندارد این نور باور
نیاز آرد نیازش، نماز آرد نمازش
شرار سوز و گدازش، گذشته از چرخ اخضر
صبا بیاور غبارى زدامن کاظمین
مگو کنم از شمیمش مشام جان را معطر
دلم بود زائر او، نشسته بر حائر او
مزار او راگرفته، چون جان پاکیزه در بر
زحبس در بسته بخشد به خلق عالم رهایى
به قعر زندان نهد پا ز اوج گردون فراتر
تمام خلقت همیشه کنار خوان عطایش
وجود هستى هماره به بحر وجودش شناور
جعفر رسول زاده (آشفته )
http://www.pic.p30ask.com/images/41631269911155535216.gif
R A H A
12-31-2011, 10:58 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/25263279923744583124.gif
شد باصفا خانه ى توحید
نور خدا در افق تابید
شد با صفا خانه ى توحید
ششم امام جان به قربانش
یک گل شکفت از گلستانش
شد باصفا خانه ى توحید
نسل بتول آیت کوثر
هفتم امام نسل پیغمبر
شد باصفا خانه ى توحید
موساى کاظم گل ایمان
گلواژه ى معنى قرآن
شد باصفا خانه ى توحید
نور وجود گشته تابنده
هستى زند بر رخش خنده
شد باصفا خانه ى توحید
صادق تبار حضرت کاظم
زهرا نسب چون على عالم
شد باصفا خانه ى توحید
یک جرعه از جام احسانش
شیرین کند کام یارانش
شد باصفا خانه ى توحید
میلاد او برهمه تبریک
برمهدى فاطمه تبریک
شد باصفا خانه ى توحید
غلامرضا ساز گار(میثم)
http://www.pic.p30ask.com/images/05657467008963598721.gif
R A H A
12-31-2011, 10:58 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/31883299732694434789.gif
چون گل گلزار صادق پرده از رخ برگرفت
عالم از نور جمالش جلوه ى دیگر گرفت
آفتاب صبح صادق آنکه از صبح ازل
روشنى خورشید از آن ماه بلند اختر گرفت
در مکنون پرورش چون یافت در مهد صدف
شد حمیده خو چو خو، در دامن مادر گرفت
موسى کاظم امام هفتمین نور خدا
آنکه نور عارضش آفاق سرتاسر گرفت
آنکه روشن از جمالش گشت آیات خدا
وانکه رونق از کمالش شرع پیغمبر گرفت
هم ادب رونق از آن گنجینه آداب یافت
هم سخن زیور از آن کلک سخن گستر گرفت
شد رها از بند محنت آنکه از صدق و صفا
دامن باب الحوائج موسى جعفر گرفت
از در باب الحوائج روى حاجت بر متاب
زانکه فیضش چشمه از سر چشمه ى داور گرفت
در صف محشر شفاعت یافت آنکو چون رسا
دامن موسى بن جعفر در صف محشر گرفت
قاسم رسا
http://www.pic.p30ask.com/images/76441910340545626295.gif
R A H A
12-31-2011, 10:59 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/38469073134341911589.gif
در هفتم ماه صفر شد جلوگر ماهى منور
تابیده نوراز طلعت موسى بن جعفر
عالم شده نورانى از ماه جمالش
گشته فضا خوشبو ز عطر بى مثالش
دل گشته محو جلوه ى زیباى این سیمینه پیکر
شهر مدینه شد زنور نورانى امشب
موسى بن جعفر آمده مهمانى امشب
بیت امام ششمین از این گهر بگرفته زیور
خندد چو غنچه هر دم از شب تا سپیده
بر دامن مام کرام خود حمیده
لبخند شادى مى زند مادر براین یاس معطر
باب الحوائج هفتمین گنج امامت
احمد سمیع
http://www.pic.p30ask.com/images/33087291985739096069.gif
(http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14424065395042006822.gif)
R A H A
12-31-2011, 10:59 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/31883299732694434789.gif
http://www.pic.p30ask.com/images/33087291985739096069.gif
یاد تو مژده ی میلاد تو، نفحه ی باد صباست
رایحه ی یاد تو با دل ما آشناست
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/5.jpga.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/5.jpga.gif
آمدی و باب هر حاجت دلها شدی
باب حوائج تویی، نام تو ذکر خداست
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/5.jpga.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/5.jpga.gif
عرش الهی اگر، جلوه گه حق بود
بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/5.jpga.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/5.jpga.gif
قبله ی قدوسیان، کوی مصفای تو
نام دل آرای تو، کعبه ی حاجات ماست
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/5.jpga.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/5.jpga.gif
یوسف زهرایی و گوشه ی زندان و چاه
کنج سیه چال تو، به غصه ات مبتلاست
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/5.jpga.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/5.jpga.gif
شادی میلاد تو، توأم اشک است و آه
چون که غمین هر دل از کوفه و شام بلاست
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/5.jpga.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/5.jpga.gif
محفل مولودی ات، کرببلایی شده
گوشه ی لبخند ما، همره اشک عزاست
http://www.pic.p30ask.com/images/33087291985739096069.gif
R A H A
12-31-2011, 10:59 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/33087291985739096069.gif
زیور آرا شد زمین تا عرش اعلى
چونکه شد نور رخ موسى هویدا
به به از شان و جلال و عزت و جاهش
خرم افزا شد زمین از دیدن روى گرامش
عالم از این مولد فرخنده گردیده طرب زا
چونکه شد نور رخ موسى هویدا
http://www.pic.p30ask.com/images/33087291985739096069.gif
(http://www.pic.p30ask.com/)
R A H A
12-09-2013, 11:39 AM
http://www.worldup.ir/images/h9s8y8jcn0pp90qywq4e.gif
http://www.worldup.ir/images/uaeutiwr9lbdfa3ahrb.gif
http://www.worldup.ir/images/h9s8y8jcn0pp90qywq4e.gif
R A H A
12-09-2013, 11:41 AM
http://www.worldup.ir/images/enq9m800cxoemts1ffdf.gif
داده خداوند جلى
حمیده را دسته گلى
آمد موسى طور انّما
روشن چشم رسول مصطفى
صادق آل مرتضى چشم تو روشن
ولى حق نور هدى چشم تو روشن
مولود این هفتم ولى
بادا مبارک بر على
http://www.worldup.ir/images/df4nczspq8m3an83cbi0.gif
R A H A
12-09-2013, 11:44 AM
http://www.worldup.ir/images/df4nczspq8m3an83cbi0.gif
تو را باب الحوائج ناميدند؛
كه هيچ خواهشى در آستانه كرامتت بى پاسخ نبود.
در شگفتم از آن صبرِ بالا بلند كه در تو سر بر اوج مى زد
و ظلم و كفر و زمانه را انگشت به دهان كرده بود.
زنجير بر دست و پاى آفتاب،
چه قصه تلخى است!
ديدن خورشيد در زنجير چه ناگوار است!
تقواى به ارث رسيده از عصمت نبوى را نمى توان
با هيچ زليخاى فتنه گرى، به وسوسه واداشت
و استقامت فاطمى را با هيچ آزارى
به زانو نمى توان در آورد.
تنها ورد نمازهاى شبت،
«أَسْئَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ» بود؛
همچون مادر معصومهاى كه در آغاز جوانى،
«عَجِّلْ وَفاتى» مى گفت.
http://www.worldup.ir/images/df4nczspq8m3an83cbi0.gif
R A H A
12-09-2013, 11:47 AM
http://www.worldup.ir/images/yb3scx8ij28u3sa7a4jf.gif
«آیت کوثر»
پيك شادى به ترنُّم خبرى آوردست
خبر از خسروِ فرخنده فرى آوردست
بلبل گلشن رحمت دهد اين مژده ز شوق
گلبُن صادق عترت ثمرى آوردست
نخل ايمان محبان ولايت زشعف
شدشكوفا و برآن برگ و بَرى آوردست
ازطراوت چمن حُسن و مَلاحت نازد
برجِنان زانكه گل بارورى آوردست
طور عصمت به تجلّى شد و سرشار سرور
كه زنور رخ موسى قمرى آورد است
مِهر و مَه واله وشيداى جمالش زيرا
آيت كوثرسرمد پسرى آورداست
كاظم آل نبى موسىِ طور علوى
باخود از لطف خدا خوش سيَرى آوردست
هفتم ماه صفرآمدو ازلطف خدا
تاكند هديه به صادق گُهرى آوردست
نه فقط روى زمين بلكه بُود هر دوجهان
مستِ آن باغ كه باخود شجرى آوردست
هفتمين حجت حق باب حوائج موسى
شيعه رابَهرشفاعت خبرى آوردست
تاكندسِير جمالش همه دَم روح «امين»
بَهر پرواز بر اوبال و پرى آوردست
شاعر : حاج رضا فلاح (امین)
http://www.worldup.ir/images/pwuo6kui3bvf13lc5m1.gif
R A H A
12-09-2013, 11:48 AM
http://www.worldup.ir/images/j207xnioklfddgoe5ghx.gif
امشب، زيباترين گل از گلستان مهربانى و عطوفت شكوفا مىشود.
گل بىخار كه رايحه دلانگيز مهربانى با خلق را به مشام جان مىرساند.
گلى كه هيچگاه رخ در نقاب خشم نكشيد و شميم روحفزاى عفو و گذشت را در فضاى دلها پراكند.
دل را به دسته گلهاى انتظار آذين مىبنديم و چشم به راه مولود فضيلتها و سرمشق دفتر عارفان و سالكان،
امام موسى كاظم عليهالسلام مىنشينيم و ندا سر مىدهيم:
اى سرمشق مقاومت و صبورى! اى اسطوره پرشكوه و هارونشكن! اى مهربان!
خوش آمدى.
http://www.worldup.ir/images/x2axjeku6m2b4sdwdms7.gif
R A H A
12-09-2013, 09:52 PM
http://www.worldup.ir/images/m5eirtc8tewnjk0qgl16.jpg
http://www.worldup.ir/images/6ugpt8h29wf0iasf6yp.gif
خجسته میلاد هفتمین خورشید هدایت ،هفتمین گل بوستان امامت و ولایت
امام صبر وشکیبائی ،باب الحوائج ، حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
برشیعیان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام مبارک باد
http://www.worldup.ir/images/6ugpt8h29wf0iasf6yp.gif
R A H A
12-09-2013, 10:03 PM
http://www.worldup.ir/images/uvrxfslg0j255j2ipwn.jpg
یاد تو مژده ی میلاد تو، نفحه ی باد صباست
رایحه ی یاد تو با دل ما آشناست
آمدی و باب هر حاجت دلها شدی
باب حوائج تویی، نام تو ذکر خداست
عرش الهی اگر، جلوه گه حق بود
بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست
قبله ی قدوسیان، کوی مصفای تو
نام دل آرای تو، کعبه ی حاجات ماست
یوسف زهرایی و گوشه ی زندان و چاه
کنج سیه چال تو، به غصه ات مبتلاست
شادی میلاد تو، توأم اشک است و آه
چون که غمین هر دل از کوفه و شام بلاست
محفل مولودی ات، کرببلایی شده
گوشه ی لبخند ما، همره اشک عزاست
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.