Sara12
08-06-2010, 01:28 PM
كنترل ذهن از طريق شناسايي مثبت و منفي
هر كس كه بخواهد ذهنش را تحت كنترل بگيرد بايد با اين دو اصل آشنايي داشته باشد :
1- هيچ چيز نمي تواند وجود داشته باشد مگر در رابطه با متضادش .
خنديدن با گريه معنا مي يابد ، روز با شب ،رنج با لذت و... بنابراين در اين جهان هيچ چيز ايستا نيست و هيچ چيز ابدي وجود ندارد مگر تغيير ، خود تغيير و اينجاست كه خدا به زندگي ما وارد مي شود .
2- مثبت همواره در حال منفي شدن است و منفي همواره در حال مثبت شدن .
بدون يكي ديگري نمي تواند هستي داشته باشد ، همه بايد بدانند كه چگونه از اين دو نيروي مثبت و منفي استفاده كنند و ما بين آنها تعادل برقرار سازند ، عدم تعادل بين نيروهاي قطب مثبت و منفي وجودمان پديد آورنده فشارهايي است كه در زندگي متحمل مي شويم ، نحوه تسلط بر اين دو قطب آگاهي داشتن از هر دوي آنها در زمان وقوع است زماني كه درگير افكار و حوادث منفي هستيد به ياد آوريد كه اينها گذرا هستند و زماني كه شاد هستيد نيز به ياد داشته باشيد غم نيز در دنيا وجود دارد ، شايد پس از اين آگاهي اندكي احساس بي تفاوتي و پوچي كنيد ولي پس از مدتي دروازه هاي اسرار بر رويتان گشوده خواهد شد .
دراين گونه فكر كردن و داشتن چنين نگرشي ما را آگاه مي سازد كه جهان گذراست و توهمي است كه تنها زاييده حركت دو قطبين است و از اين طريق به فلسفه زندگي پي مي بريد تمام الگو ها و ارزشهايي كه روزي به آنها آويخته بوديد فرو مي ريزد و تعصب جاي خود را به درك متقابل و شفقت مي دهد .داستاني درباره گذرا بودن جهان وجود دارد كه آن را در اينجا مي آورم : روزگاران دور پادشاهي مي زيست كه غم و شادي بسيار را تجربه كرده بود و دلزده از تجربياتش خردمندان را جمع كرد و از آنها خواست چيزي به او بدهند كه هم در غم و هم در شادي مونس او باشد و او را برشرايط آگاه سازد ، خردمندان بسيار فكر كردند و عاقبت با يك انگشتري نزد پادشاه آمدند و آن را در اختيار شاه گذاشتند ، شاه نوميد از يافتن چيزي كه هم به كار غم بيايد و هم به كار شادي نگاهي گذرا بدان كرد و از حكيم اعظم پرسيد اين چيست ؟ حكيم پاسخ داد رويش را بخوانيد ،بر انگشتري اين جمله حك شده بود : « اين نيز بگذرد » پادشاه با ديدن اين جمله به روشنبيني دست يافت .
_
--------------------------
http://forum.iranblog.com/f652/
هر كس كه بخواهد ذهنش را تحت كنترل بگيرد بايد با اين دو اصل آشنايي داشته باشد :
1- هيچ چيز نمي تواند وجود داشته باشد مگر در رابطه با متضادش .
خنديدن با گريه معنا مي يابد ، روز با شب ،رنج با لذت و... بنابراين در اين جهان هيچ چيز ايستا نيست و هيچ چيز ابدي وجود ندارد مگر تغيير ، خود تغيير و اينجاست كه خدا به زندگي ما وارد مي شود .
2- مثبت همواره در حال منفي شدن است و منفي همواره در حال مثبت شدن .
بدون يكي ديگري نمي تواند هستي داشته باشد ، همه بايد بدانند كه چگونه از اين دو نيروي مثبت و منفي استفاده كنند و ما بين آنها تعادل برقرار سازند ، عدم تعادل بين نيروهاي قطب مثبت و منفي وجودمان پديد آورنده فشارهايي است كه در زندگي متحمل مي شويم ، نحوه تسلط بر اين دو قطب آگاهي داشتن از هر دوي آنها در زمان وقوع است زماني كه درگير افكار و حوادث منفي هستيد به ياد آوريد كه اينها گذرا هستند و زماني كه شاد هستيد نيز به ياد داشته باشيد غم نيز در دنيا وجود دارد ، شايد پس از اين آگاهي اندكي احساس بي تفاوتي و پوچي كنيد ولي پس از مدتي دروازه هاي اسرار بر رويتان گشوده خواهد شد .
دراين گونه فكر كردن و داشتن چنين نگرشي ما را آگاه مي سازد كه جهان گذراست و توهمي است كه تنها زاييده حركت دو قطبين است و از اين طريق به فلسفه زندگي پي مي بريد تمام الگو ها و ارزشهايي كه روزي به آنها آويخته بوديد فرو مي ريزد و تعصب جاي خود را به درك متقابل و شفقت مي دهد .داستاني درباره گذرا بودن جهان وجود دارد كه آن را در اينجا مي آورم : روزگاران دور پادشاهي مي زيست كه غم و شادي بسيار را تجربه كرده بود و دلزده از تجربياتش خردمندان را جمع كرد و از آنها خواست چيزي به او بدهند كه هم در غم و هم در شادي مونس او باشد و او را برشرايط آگاه سازد ، خردمندان بسيار فكر كردند و عاقبت با يك انگشتري نزد پادشاه آمدند و آن را در اختيار شاه گذاشتند ، شاه نوميد از يافتن چيزي كه هم به كار غم بيايد و هم به كار شادي نگاهي گذرا بدان كرد و از حكيم اعظم پرسيد اين چيست ؟ حكيم پاسخ داد رويش را بخوانيد ،بر انگشتري اين جمله حك شده بود : « اين نيز بگذرد » پادشاه با ديدن اين جمله به روشنبيني دست يافت .
_
--------------------------
http://forum.iranblog.com/f652/