توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کوتاه اما عاشقانه...
اشک هايم را روي نامه اي عاشقانه ،
با قطره چکان جعل مي کردم !
خاطرم آمد ...
شايد دلتنگ خنده هايم باشي .
ببخش اگر اين روز ها
عشق با گريستن اثبات مي شود !!!
يـــــــــــــــــك فــــــنـــــــجان بـــــــــــــــــــاران ؛
با طـــــــــعـــــــم خـــــــــــــاطـــــــــ ــره . .
لــــطفا. . . .
قشنگ ترین غزلم را برای شب شعر چشمت نگه داشته ام
پس تو هم زیباترین لبخندت را برای لحظه دیدار نگه دار …
دوستت دارم
چپ میزنم تو را میبینم ... راست میروم تو را مبینیم ...
دست از این نگاه مشروطه خواهت برندار بانو ...
من با تمام سر کشی هایم / عاشق استبداد صغیر بازوانت هستم
فاصله که باشد
اگر تمام موزه های دنیا را هم سرقت کنیم
دگر همدست نخواهیم شد..
بی کسی یعنی روی زخمهای من نمک بپاشی
و زخم هایم پشت سرت راه بیفتند و معتاد دست های شـــورَ ت شوند
از شانه ام پرید ...
بر شانه ایی دیگر نشست ...
نگرفتمش
.
.
.
بالش می شکست
منم دلتنگ رویت
دلم آید به سویت
چه کردی با دل من
که کرده آرزویت .
ای کـــاش دلـــم اســیـــر و بــیـمار نبود
در بـــنـــد نــــگاه او گــــرفــتــار نــبـود
من عاشق واو زعشق من بی خـبر است
ای کــاش دل و دلــبــــر و دلـــدار نـبود
فاصله
یا تو
چه فرقی می کند ؟
هر دو مرا یاد یک چیز می اندازد
تنهایی …!
زماني فکر مي کردم،هرچه مي بينم فريب است،
جز آنچه حس مي کنم
و اکنون مي دانم هر چه هست،
فريب است...
چون حس مي کنم
خسته شدم ازتکرارِ شنيدن
''مواظب خودت باش''
تو اگر نگران حال من بودي که نمي رفتي
مي ماندي
خیلی وقتها ،...
خیلی دیر آدمهای اطرافت را می شناسی ...
آنوقت تازه یاد می گیری به خیلی ها بگویی ...
لطفا جلوتر نیا...
باران مهر آسمان است نه بغض آن ، همانند آدمیان مهرورزی که می بارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند
دلتنگ بودن در کنارت
از جام عشقت،سر کشیدن
با بوسه های گرم مهرت
از کنج غمها، پر کشیدن
آنقدر نفــس میكشم تا تمـــام شود همه ی
نفـــس هایی كه هی سراغ تـــو را میگیرند...
دلتنگ دیدار تو ام
ای ماه شهر آرای من
ای چشم های روشنت
آیینه ی فردای من
سکوتم را بشکن...!
فضای خلوتم را بشکن...!
اما دیگر دلم را نه
فاصله گرچه دست های ما را از هم جدا کرد ولی خوشحالم که جـرات ندارد به دل هایمان نزدیک شود
برای آنچه که دوستش داری از جان باید بگذری
بعد , می ماند زندگی و آنچه که دوستش داشتی
هر جا دلت شکست ......قبل رفتن ..... خودت جاروش کن
تا هر ناکسی .......منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره.....
تا دوباره دیدنت...
این رختخواب را "وارونه" خواهم خوابید!
...
"خیانت" است به تو!
سر بر کنار "خیالت" گذاشتن!
بعد از گذشت ِاین همه سال عاشقم هنوز
هر چند اگر نمانده مجال عاشقم هنوز
در آرزوی بوسه ای از آن لبم، ببین!
با این همه امید محال عاشقم هنوز
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن.. چندشم می شود از لکه ی انگشت دروغ
حرف كمي نبود قرار ومدار عشق
اما چه فايده –
كه نفهميم يار را!
اي روح هاي ناب !
دوباره به پا كنيد
قدري براي اهل زمستان
بهار را !
هر كه آيد گويد:
گريه كن، تسكين است
گريه آرام دل غمگين است
چند سالي است كه من مي گريم
در پي تسكينم
ولي اي كاش كسي مي دانست
چند دريا
بين ما فاصله است
من و آرام دل غمگينم
هميشه
در بدترين لحظه ها
تنها رها مي كني مراو
بدترينِ لحظه ها
وقتي است
كه تو
مرا
تنها
رها مي كني
تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هايـم را
بـه زحمـت كـنـار هـم مـي چـيـنم
فـرمـول وار ؛
مـرتـب و بـي نـقـص ...
و تــو
بـا يـك اشـاره
هـمـه چـيـز را
در هـم مي ريــزي ...
در شرح حال گل
بنويسيد خار را
بر هم زنيد : خوب و بد روزگار را .
چشمهایت سيراب سراب
و نگاهم،
تاول زده از تابش تشنگي
برويم دعاي باران بخوانيم .
تو با دل من
من با دل تو
باور كن با لبخند چترهایمان بر مي گرديم
چرا نمي گويند كه آن كشيده سر از شرق -
آن بلند اندام سياه جامه به تن،
دلبرِ دلير ز شاهراه كدامين ديار مي آيد
و نور صبح طراوت بر اين شب تاريك چه وقت مي تابد؟
در انتظار اميدم،
در انتظار اميد طلوع پاك فلق راچه وقت
آيا من به چشمِ غوطه ورم در سرشك خواهم ديد؟
عشــق اگــر خـط مــوازي نيسـت،چيسـت؟
يـ ـا كتـاب جملــه ســازي نيســت،چيسـت؟!
عشـق اگــر مبنــاي خلــق آدم اســت
پـس چــرا ايـن گـونـه گنــگ و مبهم اسـت؟
پـس چــرا خـط مـوازي مـي شـود!!!
از چـه رو هــر عشـق،بــازي مـي شــود؟!
خيال دلکش پرواز در طراوت ابر
به خواب مي ماند.
پرنده در قفس خويش
خواب مي بيند.
پرنده در قفس خويش
به رنگ و روغن تصوير باغ مي نگرد .
پرنده مي داند
كه باد بي نفس است
و باغ تصويري است .
پرنده در قفس خويش
خواب مي بيند .
ميان ابرها سير ميكنم
هر كدام را به شكلي ميبينم
كه دوست دارم
ميگردم و دلخواهم را پيدا ميكنم
ميان آدمها اما
كاري از دست من ساخته نيست
خودشان شكل عوض ميكنند
بـراي اتـفـاق هـايي كه نـمي افـتـد ...
بـراي دستـي كـه نـگـرفـتم
بـراي اشكـي كـه پـاك نـكـردم
بـراي بوسه اي كـه نـبــود
بـراي دوسـتـت دارمـي كـه مـرده بـه دنـيـا آمــد
بــراي مـن كـه وجـودم نـبـودن اسـت
مــرا بـبـخـش ...
يادمان باشد حرفي نزنيم كه به كسي بر بخورد
نگاهي نكنيم كه دل كسي بلرزد
خطي ننويسيم كه آزار دهد كسي را
يادمان باشد كه روز و روزگار خوش است و تنها دل ما دل نيست
كـُجـا پـنـاه بـــرم ؟
دسـت هــاي تـو دورنـد
و خـُدايـان
جـبـار تــر از هـمـيشـه
قـهـار تــر از هـمـيشـه
بـرنـشسـتـه انـد بـر سكـوي مـسخ بـاورهــا
خيـره سـري خـُدايـان را
چـگـونـه بـرتـابـم
وقـتـي تـو نـيـستـي
اي يـــار
اي پـنـاه همیشه !
به هـمـان سادگی
كـه كـلاغ ِ سـالـخـورده
بـا نـخـستـين سـوت ِ قـطـار
سقـف واگـن مـتـروك را
تـرك مي گـويــد
دل ،
ديـگــــر
در جـاي خـود نيـسـت
بـه همـيـن ســادگـي !
لبخند كه مي زنم پيدايم مي كني
باران مي بارد، تو از كنارم مي گذري
فریاد (http://sms-jok.royablog.ir/)نمي كشم كه بازگردي
مي دانم امشب اين آسمان تاب ماه را ندارد
لبخند مي زنم،
فراموش مي كنم..
وقتي ميشي نياز من كه نباشي پيش من
اشکهای چشمامو ببين كه ميريزه به پاي تو
بازم كه بيقرارمو دلواپسي نگاه تو
تموم هستي مني بمون هميشه پيش من
اگر شدم عاشق تو نزار بيتاب بمونم
لا لايي شبام تويي نزار كه بي خواب بمونم
دارم برات شعر ميخونم شايد به يادم بموني
فقط يه چيز اذت ميخوام هميشه عاشق بموني
دوست دارم خيلي كمه ولي جز اين چيزي نبود
واژه ها رو ولش كنيم عشقو از چشام بخون
عاقبت يكروز ما هم زين جهان پرميكشيم
باده رفتن ز دنيا را همه سر ميكشيم
بر كن و صد پاره كن اين جامه كبر وريا
وقت رفتن ما همه يك جامه در بر ميكشيم
من اينك در رواق كهكشانها
در آواي حزين كاروانها
در آن رنگین کمان پير و خسته
در آن اشكي كه بر مژگان نشسته
در آن جامي كه خالي مانده از مي
در آوايي كه برميخيزد از ني
نشاني از تو مي بينم ،
سراغي از تو مي گيرم
غريبه
نميدانم
گنجشکها (http://sms-jok.royablog.ir/)كه آنقدر شبيه همند
چطور همديگر را ميشناسند
و نميدانم
چقدر شبيه من هست
كه تو ديگر مرا نميشناسي!
دستهايم را تا ابرها بالا برده اي
و ابرها را تا چشمهايم پايين
عشق را در كجاي دلم .....
پنهان كرده اي كه :
هيچ دستي به آن نميرسد !
پیراهن نگاه مرا مکش از پشت
که بر می گردم
و بی خیال عزیزهای مصری و یعقوب های چشم به راه
چنان به خود می فشارمت
که هفتاد و هفت سال تمام
باران ببارد و گندم درو کنیم..!
توبه مي كنم ديگر كسي را دوست نداشته باشم حتي به قيمت سنگ شدن
توبه مي كنم ديگر براي كسي اشك نريزم حتي اگر فصل چشمانم براي هميشه زمستان شود چشمانم را مي بندم
توبه مي كنم ديگر دلم برايت تنگ نشود حتي چند لحظه!قول مي دهم نامت را بر زبان نمي آورم لبهايم را مي دوزم
توبه مي كنم ديگر عاشق نشوم قلبم را دور مي اندارم براي هميشه و به كوير تنهايي سلام مي كنم
بهار می آید
پس از این ،
خون از رگهای ما ....
... سبز بیرون می جهد !
دفترم را که باز می کنی ،
چشمانت را ببند
خاک چشمانت را احاطه خواهد کرد !
دنیا را با بستن یک چشم با دست ،
نادیده می گیرم
تو را هرگز
تو از دنیا جدایی !
دوست داشتن نم نم باران است ، که کم کم می آید و به درازا می بارد.
چه زیباست اگر همواره اینگونه بباریم و ابر همیشه بهار آسمان محبت باشیم ....
پروانه بالش را داد
خورشید نورش را
... من جانم را می دهم !
مرا استجابت کن !!!
دریا مرا باور کن !
مرا بفهم !
حتی اگر شده ...
... مرا ببلع !
من در کناری مانده ام !
در این تاریخ ،
هیچ روزی تو را نیست
تاریخ جدید خواهم نوشت ...
... هم روزش تو !
با نگاهت آتش می زنی
با دستت خاموشی
چه کار است ...
... نگاه مکن !
فردا راحت آرمیده است
گر تو بخواهی یا نه ...
... خواهد آمد
تو هم بیارام !!!
هوای تو کرده بود دلم
با ما راه نیامدی ،
بارانی شد !
گر کبریت فروش شوم ،
کتاب هم خواهم فروخت
به پای قصه ها سوختن ،
چه گرما که نمی دهد !!!
سکانس ِ آخر وجودم
بد جور بوی زندگی می دهد
.
.
.
می خواهم بخوابم
صعود نزدیک است
حصاری نیست
دیواری نیست
...
می خواهم
بخوابم
.
.
.
اگرچه
...
ماه با چراغ های خاموش کاری ندارد
بگذار در فاصله ی پوست تو و غربت من
یکبار کلاغ به خانه اش برسد
پیش از آن که قصه به سر شود
شاید!
شعر همین است
که من عاشق تو باشم
و تو!
با هر که میخواهی
میگویم: سلام
کسی جوابم نمیدهد
پس خدانگهدار میگویم!
شاید از سر اتفاق
کسی دستهایش تکان بخورد
پاگیر شدهام
پاگیر مذهبی تازه
که حرمت آفتاب را لکهدار! نه
و عصمت عشق را
بی هیچ کدورتی
در رنجش عصر پنجشنبهها
میبخشد به اولین سلام
فکر میکنی
برای فریبدادن شب
چقدر باید مهربانی کرد؟
وقتی دستهایت لرزید
و دلت لیز خورد
در رودخانهای
که ماهیهای قزل
تسلیم نمیشوند
تازه میفهمی
عاشق شدهای
فرض شما غلط است
زمین گرد نیست ، من نتوانسته ام ثابت کنم
زمین گرد نیست
هزار سال است که به دنبال خودم میگردم
مسافرم
اما هنوز نرسیده ام
قرار بعدی
تالار مردگان
اولین پنجشنبه ای که نیستم
نه گل
نه گلاب
و نه خیرات
تو را می خواهم که پای هیچ یک از قرارها نیامدی
آسمان بارانيست
همگي مي گذرند
چتر دارند به دست تا نبارد باران بر سر و صورتشان
اما .....
من تنها و رها
زير اين سقف سياه
گام بر مي دارم بي چتر
و به تو مي انديشم !!!!!
برویم
من به پشت سر نگاه نمیکنم.
در جاده دخترکی نشسته است
و زخم زمین خوردن هایش را نگاه می کند...
بلند می شوم و ادامه می دهم
زخم های ملتهبم را بهانه نمی کنم.
می روم اما این بار تنها...
وقتی که رفت اخم كردم
برمي گشت و يك سبد انار با او بود ؛
خنديدم
و بچه گانه دستم را دراز كردم
و او از انارهايش يك دانه هم به من نداد
دلم مي خواست بخندم ولي گريستم
و ناگهان همه گفتند تو ديگر مرد شدي!
باشد از فردا مرد مي شوم
امروز يك انار به من بدهيد
زندگي را به بهانه خواب
خواب را به بهانه درد
درد را به بهانه تو
فراموش کردم
حال خود قضاوت کن که
از من چه ماند
جز تويي که وقت و بي وقت من را
انکار مي کني
هر شب
به آسمان،
از راه كوچكي
بالا ميروم
كم نور ترين ستاره ام
و سال هاست منتظر
شايد تو
مالكم باشي
دریغا شیرآهن کوه مردا که توبودی!
و کوه وار، پیش از آنکه به خاک افتی،
نستوه و استوار، مرده بودی.
اما نه خدا و نه شیطان،
سرنوشت ترا بتی رقم زد،
که دیگران می پرستیدند؛
بتی، که دیگرانش می پرستیدند...
آدمـ هـا کـه عـوض مي شونـد ...
از سـلام و شـب بـخيـر گـفتـنشان
مـي شود ايـن را فـهميـد!
از حـرف هـا و نـگاه هـا
از گـودال هـاي ِ عـميـقي کـه
بيـن ِ تــو و خـودشان مي کـَـنـند
و تـويـش را پُــر از دليـل مـي کُنـند ...
شادی تو بیرحم است و بزرگوار
نفست در دستهای من ، ترانه ی سبزی ست
من برمیخیزم
چراغی در دست
چراغی در دلم
زنگار روحم را صیقل میزنم
آینه ای برابر آینه ات میگذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم ......
شاملو
دلشان می خواست
چشم مردم را گریان بینند
گاز اشک آور را ول کردند
خنده آور بود
در یک هوای سرد ِ پس از باران
مردی رمیده بخت
با سرفه های سخت
دیدم که پهن می کرد
عریانی خودش را
روی طناب رخت
عمران صلاحی
خرم دل آنکه از ستم آه نکرد
کس را ز درون خویش آگاه نکرد
چون شمع زسوز دل سراپا بگداخت
وز دامن شعله دست کوتاه نکرد
ابوسعید ابوالخیر
و در اين سوي اتاق
مردي با پيشاني بلند
به زانوي تقدير تعظيم مي كند
و با حريم سكوت
هم آغوشي تا ابديت را بوسه مي زند/.
تو رفتی رد پایت در دلم ماند
شکوه خنده هایت در دلم ماند
دلم را با سحر خوش کرده بودم
غروب ماجرایت در دلم ماند
شریک دردهایت بودم اما
در آغوش تو خفتن در دلم ماند
میل باز کردن پنجره حتی لحظه ای در سر انگشتانم نمی لغزد.
نگاهم حتی به اندازه یک پلک زدن خیره نمی ماند.
لبهایم حتی به اندازه یک بوسه بر هم نمینشینند.
دلم،
دلم به اندازه یک دلتنگی خالی ست......
"تو"، هستی....
و همین همهء مرا بس
دل زتن بردی و در جانی هنوز
دردها را دادی و درمانی هنوز
آشکارا سینه را بشکافتی
هم چنان در سینه پنهانی هنوز
ملک دل کردی خراب از تیغ ناز
اندر آن ویرانه سلطانی هنوز
هر دو عالم قیمت خود گفته ایی
نرخ بالا کن که ارزانی هنوز
پیری و شاهد پرستی نا خوش است
خسروا تا کی پریشانی هنوز
مي گويند شيشه ها احساس ندارند
اما وقتي روي شيشه بخار گرفته اي نوشتم:
دوستت دارم
آرام گريست....
زنـدگی گفت که آخر چه بود حاصـل مــن
عـشق فــرمــود تـا چـه بـگـویـد دل مــن
عقل نالید کجا حل شود این مشکل مـن
مـرگ خـنــدیــد در ایـن خانه ویــرانه من
دگر گوشی به آغوش درم نیست
صدای آشنای باورم نیست
بغیر از لاشه ی پوشیده دل
درین خانه کسی هم بسترم نیست
جهان واژه درشتی است
سنگین است
صبوری می خواهد...........
شبي غروب مي كنم كنار چشم هاي تو
و بي گناه مي روم به دار چشم هاي تو
من از تمام عاشقي بدين بسنده مي كنم
كه يك دقيقه سر كنم كنار چشم هاي تو
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی
تو چرا اینهمه دلتنگ شدی
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با اینکه ناله می کشم از دل که : آب آب
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد
پر کن پیاله را
ای که دست من به دامنت نمی رسد
اشک من به دامن تو میچکد
با نسیم دلکش سحر
چشم خسته تو بسته میشود
بی تو در حصار این شب سیاه
عقده های گریه شبانه ام
بر گلو شکسته میشود
باز از جنون عشق به کوی تو آمدم
بیگانگی مکن که به بوی تو آمدم
در بر رخم مبند که همچون نگاه شوق
با کاروان اشک به سوی تو آمدم
از شهر بند عقل به سر منزل جنون
این سان به شوق دیدن روی تو آمدم
از رفته عذرخواه و ز اینده بیمناک
آشفته تر ز حلقه ی موی تو آمدم
مانند اشک دور ز دیدار مردمان
با سر دویده تا سر کوی تو آمدم
بخوان ای چرخ ریسک ! نغمه ات را
بران شاخ برهنه ی بی گل و برگ
که داری انتظار نو بهاری
ولی من این دل بی آرزو را
که از شور قیامت هم نجنبد
کنم خوش با کدامین انتظاری ؟
شعله ی آتش عشقم منگر بر رخ زردم
همه اشکم همه آهم همه سوزم همه دردم
چون سبویی که شکسته ست و رخ چشمه نبیند
کو امیدی که دگرباره همآغوش تو گردم
من بت چوبین کهنه معبد عشقم
جسم مرا موریانه خورد و خراشید
دست ازین پیکر تباه بدارید
قالب پوسیده را به خاک مپاشید
این منم ، ای غمگساران این منم
این شرار سرد خاکستر شده ؟
این منم ای مهربانان این منم
این گل پژمرده ی پرپر شده ؟
چه كنم، چاره كجاست
سهم من دز دل اين ويراني، يك سبد بي تابي است
غم من تا به گل لاله ي سرخ، دو شقايق باقيست، ديده ام باراني است
كاش آنجا كه دل از عشق سخن ها مي گفت، قلبها سخت نبود
كاش در اين دل آشفته تنگ، مهر دربند نبود...
در بيكرانه زندگي دو چيز افسونم ميكند...آبي آسمان كه ميبينم و ميدانم كه نيست و خدا كه نميبينم ولي ميدانم كه هست...
نرود هيچ ز يادم نگه حالت دوست
صدف سينه ي من با گوهر دوست نكوست
به خدا آنچه من آموختم از رويت اوست
نيست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه كنم حرف دگر ياد ندادم استاد
آن دوست كه عهد دوست داري بشكست..........ميرفت و منش گرفته دامان در دست
ميگفت دگر باره به خوابم بيني......................پنداشت كه بعد از آن مرا خوابي هست
گاهي گمان نمي كني ولي مي شود
گاهي نمي شود، نمي شود كه نمي شود؛
گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است،
گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود؛
گاهي گداي گداي گدايي و بخت نيست،
گاهي تمام شهر گداي تو مي شود...
دكتر علي شريعتي
بیا به خانه آلاله ها سری بزنیم
ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم
به یک بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم
سری به مجلس سوگ کبوتری بزنیم
شبی به حلقه درگاه دوست دل بندیم
اگرچه وا نکند دست کم دری بزنیم
تمام حجم قفس را شناختیم بس است
بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم...
دلم را هرس می کنم
تا برای با تو بودن جوانه بزند .
خدا را چه دیدی
شاید بهار امسال در زمستان بود ..
اگر روزی دلم تنگ شد و برای دست های مهر بانت دلم گرفت ...
تو که در خلوت خیابان های بی عبور گم شده ای ¸یادم نمی رود رفته ای برای تاریکی های دنیای من یک آسمان خورشید بیاوری.
همین دلخوشی کوچک برای زندگی کردن من کافی است.
وخدا از گل مو جودی ساخت.
از روح خود در ان دمید و زنده اش کرد.
انسانش نامید.
رسم عاشق شدنش اموخت.
و ای کاش نمی ساخت... نمی دمید... و نمی اموخت.
بند كفشم را مى بندم
همه چيز را فراموش مى كنم
مى روم سرم را به ديوارهاى بلند مى كوبم
و از اتاق هاى كوچك ياد مى گيرم
كه فكرهاى بزرگ نكنم
عاقبت يك روزمغرب مشرق مي شود
عاقبت غربي ترين دل نيز عاشق ميشود
شرط مي بندم زماني كه نه دور است ونه دير
مهرباني حاكم منطق مي شود
عاشق شده است سنگ سویش نزنید
هی شانه ی عقل را به مویش نزنید
دکان روانشناسی اش را بسته
دیوانه شده ولی به رویش نزنید
جویند همه هلال و من ابرویت
گیرند همه روزه و من گیسویت
از جمله این 12 ماه تمام
یک ماه مبارک است آن هم رویت...
برف هم که نباشم
آب ميشوم
زير تابشت
صدای عقربه ها
ماه هاست که
در سرم می کوبد
من همچنان در فکر توام
چرا باطری ساعت تمام نمی شود؟
فراموش کردن تو
هنر میخواهد
و من
بی هنرترین انسانم!!
بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ،
چون من که آفریده ام از عشق جهانی برای تو !
برای وصف خاطرات
کلمان را یکی یکی مزه کرد
همه تلخ بود!
آواز بلبل امروز
آواز هر روزی نیست
دیروز برای گل می خواند
امروز به یاد گل!
می روم با باد
می روم از باغ خنجر خورده ی پاییز
می روم اما...
یاد ها کی می رود با باد ها از یاد من!
فراموشی می آید…مثل همین پائیز
با ابرهای سهمگینش
دیروز برگ خشکی دیدم
که نمی دانست
از کدام شاخه جدا شده…
نگاهی روی دست هايم جا مانده بود
و من
به دنبال صاحبش
به هر کوچه سر زدم
سال ها بعد
من بودم و نگاهی
که روی دستم مانده بود ...
اينجا
روی کاشی های بخار گرفته دلم
با سر انگشت خيس اشک
نوشتم:
اين مکان تا اطلاع ثانوی
به دليل مرگ بسيار به هنگام
دختری با چهره ابر
تعطيل است....
زن عجیبی بودم
که می توانستم
ساندویچ شیر و گردو درست کنم
و طوری خواب تو را ببینم
که تعبیر نشوی!
این طور بود که توانستم از تو فرار کنم
با ساکی
پر از اسکلت معشوق های قبلی ات!
این اشک ها...
تلاقی انجماد چشم های توست
با نمکزخم سینه ی من...
گریه نیست
این فریاد خیس
که از چشمهای بلند ات جاری ست
پشت یک لبخند
پنهان است
تمام بغضهای من
نخواه که بی پرده بخندم
زمان می گذرد...
تو رفته ای که من خوشه چین باشم
عطر به جا مانده ات را!
دستان تو ،
زیبا ترین حلقه ایست که مرا به دار می آویزد!
اسمت را موج میبرد
خودت را کشتی
موهايت را باد
و يادت را
دفتر گمشدهام
اسمم را
سنگی نگه میدارد
خودم را گوری،
و يادم را...
مهم نيست!!!
آهاي ستارۀ خسيس!
يه چشمكي به ما بزن
يه شب بيا كنار ما
يه سر به اين زمين بزن
اينجا پر از ستاره نيست
شبها سياه و سربيه
چشمها همه به آسمون
تاريك و بي يه قطره نور
منتظر اومدنت
كلي اتاق سوتوكور
گفته بودی دست هایم از خودم تنهاترند
دست هایم مال آن تنها ترین دست های تو
يك نفر گفت به من
خانه دوست كجاست
من نگاهش كردم
گفتمش چشم شماست؟
خنده اي كرد و گذشت
آنطرف تر ايستاد
بر تن باد نوشت
خانه اش قلب شماست
از هزاران يك نفر اهل دل اند
آن هم تويی
ما بقي تنديسي از آب و گل اند
من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم...
که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود...
و من...
روبه روی تو...
می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یک جا بگویم...
اگر دوست داشتن ِ تو
را فریاد بزنم
تاب نمی آورد این کوه ِ مقابل!
نزديك بيا
فاصله ات را
كم كن،
وانگاه
به سمت من
سرت را
خم كن،
مي بيني كه
چقدر من
يخ زده ام
با آتش بوسه ات
كمي گرمم كن
تو بُرده بودی
قلبی را که من باخته بودم...
مغلوبِ کوچکی نبودهام من،
تو هم فاتح بزرگی
وقتی کمی دورتر
گناه این است که زنی سیب دوست دارد
چه انتظاریست که امروز
دوست داشتن تو
که فلسفه ی سیبی
پاداشی عاشقانه به دنبال داشته باشد؟
چشمان من
خورشید نیست
اما خیره بر خاک نشسته ام
میدانم
بذری که کاشته ام
بی گرمی نگاه منتظرم
سبز نخواهد شد.
آرزو کردی رها گردد دلم از عشق تو؟
ای تمام آرزوهایم رهایت می کنم
آن روز كه تو رفتی
از آن سو
و من هم از این سمت،
دنیا به دو پاره شد
به سویی و به سمتی...
کلاف زندگی ام که گم شد
در جایی نامعلوم کسی پیدایش کرد
و به جایی دور برد
نمی دانم چگونه می بافدش
که مرا این جا بی سرنوشت می نامند
قلب آبستنم
تیر می کشد
تو
بر بام خیالم
اذان می گویی
می زاید
چشمهایم
پر می شود از
نوزاد اشک
بعد از رفاقت باد و برگ
بی سقف می شود
لانه ی کلاغ
میان بازوان شاخه
اشک های نیامدنت
روی گونه ام ماسید
نبوس..
نمک گیر میشوی
نفسهای چکیده
درتنور سرد زندگی
چه می توانی کرد
-وقتی به مرگ گرسنه ای!
به تارهای زندگی
- چندانکه نواختم-
ترانه ی درچنگ نیآمد!
ماه
به راه افتاده درصبحگاه
ازپی اش
-باید-
خورشیدی بپاشم.
تا
بیایی
مرا
عطش خواهد نوشید
-ای موج!
دوست داشتم تو را
به اندازه دوست داشتنم
در آغوش بگیرم
اما ،
چقدر فاصله دارم از تو
انقدر که فقط
لبخند های تو را می بینم
اینجا
مهم نیست کجاست
بی تو
همه جا دور دست است..
دلواپسی من از نیامدنت نیست!
می ترسم
در پس این دل دل زدن ها
بیایی و دلخواه تو
نباشم
من رفتم
و تو فقط گفتی
برو به ...........
مدت هاست که بی تابم
بی تاب بازگشت و
کلام آخرت
راستی
"به سلامت "
بود یا
"به جهنم"
شمع داني به دم مرگ به پروانه چه گفت؟
گفت اي عاشق بيچاره فراموش شوي..
سوخت پروانه ولي خوب جوابش را داد
گفت طولي نکشد نيز تو خاموش شوي
ما چيستيم ؟!
جز مولکول هاي فعال ذهن زمين ،
که خاطرات کهکشان هارا
مغشوش ميکند !
براي اعتراف به كليسا مي روم
رو در روي علف هاي روييده بر ديواره كهنه مي ايستم
و همه ي گناهان خود را اعتراف مي كنم
بخشيده خواهم شد به يقين
علف ها
بي واسطه با خدا حرف مي زنند....
سلام
خداحافظ!
چيز تازه اي اگر يافتيد،
بر اين دو اضافه كنيد
تا بلکه باز شود اين در گم شده بر ديوار...
دل دیوانه من اين همه آواره مگرد ـــ
خانه دوست همينجاست اگر بگذارند! . . . اگر بگذارند! اگر. . .
چقدر دلم تنگ دوران کودکیست...
دورانی که هیچ خبری از اطراف خودم نداشتم و
تمام زندگیم عروسکی بود که برایش مادر شده بودم!!!
سکانس ِ آخر وجودم
بد جور بوی زندگی می دهد
.
.
.
می خواهم بخوابم
صعود نزدیک است
حصاری نیست
دیواری نیست
...
می خواهم
بخوابم
.
.
.
اگرچه
...
ماه با چراغ های خاموش کاری ندارد
سرگردان
میان پاییز...
- همراه برگ ها کاش
مرا هم جایی می برد
باد-
در راهم،
تنها
با پشتی خميده از ...
کوله بار ِ
سنگین ِ
یاد ها...
ثانیه فرصت زیستن میخواست
اما....
عقربه ها خود خواهتر بودند
قلب من و تو را پيوند جاودانه ي مهري ست در نهان
پيوند جاودانه ي ما ناگسسته باد
تا آخرين دم از نفس واپسين ما اين عهد بسته باد
آسمان چون جمع مشتاقان ، پريشان مي کند
درشگفتم من نمي پاشد ز هم دنيا چرا ؟
شده ام پرتاب
مثل سنگی که بلغزد بر آب
خطر غرق شدن
مثل یک دایره دور سر من می چرخد
می روم لغزان - لغزان ، تا دور
لب آب
وزغی می خندد
یک کاغذ سفید را ،
هر چقدر هم که سفید و تمیز باشد
کسی قاب نمی گیرد ،
برای ماندگاری باید ؛
حرفی برای گفتن داشت...
خیلیـ سخته اون كسیــــ ـــــــ كه گفتـ
واسه چشاتـــــ میمیره
بره و دیگه سراغیــ از تو و نگات نگیرهــــــ
ميگويند از تو ننويسم
در خون من گردهمايی لبخندهای تو برپاست
اين را چه کسی ميتواند بفهمد؟!
رارم از تو است
و قرارم در تو
برانی ام به که رو کنم؟!
نخوانی ام به که خو کنم؟!
نیمــه ی گـمشــده ام نیستـی که بـا نیمـه ی دیگــر به جستجویت بر خیزم...
تـــو... تمـام گمشـده ی منــی ! تمــام گـمـشــده ی من ... !
elahe
10-08-2011, 09:34 PM
از روزی که نامتـــ
ملکه ی ذهنمـــ شد،
احساســ می کنمــ جمجمه امـــ
با شکوه ترینـــ امپراتوری دنیاستـــ...
http://www.kocholo.org/img/images/aacha35wodvaxrgpwcc.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/aacha35wodvaxrgpwcc.jpg)
elahe
10-08-2011, 09:35 PM
اومدي شبيه بارون دله من خسته خاكه
واسه اون نم نمه چشمات ، نميدوني چه هلاكه
نمي دوني ، نميدوني واسه من چقدر عزيزي
شايدم مي دوني اما منو باز به هم ميريزي
نمي دونم چي رازيه كه تو چشمات خونه كرده
هر چي هست اونقدر قشنگه كه منو ديوونه كرده
http://www.kocholo.org/img/images/v67clajdndn5smz3a18r.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/v67clajdndn5smz3a18r.jpg)
elahe
10-08-2011, 09:35 PM
قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!
http://www.kocholo.org/img/images/makohblpsml8my6ou5fq.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/makohblpsml8my6ou5fq.jpg)
elahe
10-08-2011, 09:35 PM
مثل کشیدن کبریت در باد
دیدنت دشوار است
من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
می کشم
آخرین دانه ی کبریتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد!
http://www.kocholo.org/img/images/ifygxck0uctni119bhdy.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/ifygxck0uctni119bhdy.jpg)
elahe
10-08-2011, 09:36 PM
دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
http://www.kocholo.org/img/images/1nxauoxsyyh83y6qy40s.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/1nxauoxsyyh83y6qy40s.jpg)
elahe
10-08-2011, 09:37 PM
خواستن ،همیشه توانستن نیست
گاهی فقط،
داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند
http://www.kocholo.org/img/images/rch5rrtfog4xw8r04wy.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/rch5rrtfog4xw8r04wy.jpg)
elahe
10-08-2011, 09:37 PM
رفت و آمد ،
رفت و آمد ،
اینقدر رفت و آمد
که از یاد برد ، چیزی به نام ماندن هم وجود دارد!
http://www.kocholo.org/img/images/06v4q4ritcp03x7keab.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/06v4q4ritcp03x7keab.jpg)
elahe
10-08-2011, 09:38 PM
يادته زير گنبد کبود تو بودي و کلي آدماي حسود؟
تقصير همون حسوداست که حالا
هستي ما شده يکي بود يکي نبود...
http://www.kocholo.org/img/images/muwft6qxicrsutdsawn.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/muwft6qxicrsutdsawn.jpg)
elahe
10-08-2011, 09:38 PM
کاش همیشه در کودکی می ماندیم
تا به جای دلهایمان
سر زانوهایمان زخمی میشد!...
http://www.kocholo.org/img/images/ji43f8uzln5s1kfr868u.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/ji43f8uzln5s1kfr868u.jpg)
elahe
10-08-2011, 09:39 PM
چه تقدیر بدیست !
من اینجا بی تو می سازم
و تو، آنجا با او می سازی...!!!
http://www.kocholo.org/img/images/c6rs1awq9g5eixmxtln7.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/c6rs1awq9g5eixmxtln7.jpg)
elahe
10-08-2011, 09:39 PM
وقتی که نیستی
بادیدن هر صحنه عاشقانه ای
احساس یک پرانتز را دارم
که همه ی اتفاقات خوب خارج از آن می افتد
http://www.kocholo.org/img/images/arg7fywzoa499vgbzdyk.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/arg7fywzoa499vgbzdyk.jpg)
elahe
10-08-2011, 09:40 PM
مرا به ذهنت نه…. به دلت بسپار….
من ازگم شدن درجاهای شلوغ
...میترسم ...
http://www.kocholo.org/img/images/x8rg78y22y27krowe8hr.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/x8rg78y22y27krowe8hr.jpg)
elahe
10-08-2011, 09:40 PM
برگـَـــرد..
یادتـــــ ــ ـ را جا گذاشتــــ ـــ ـی..
نمی خواهم عُــمری به این امید باشَـــ ـــ ـم
که برای بُردنَش بر می گردی ..
http://www.kocholo.org/img/images/jbaymzn47yho1y1yyw.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/jbaymzn47yho1y1yyw.jpg)
elahe
10-08-2011, 09:42 PM
من و تــــــــو
برای رسیدن به هم
هیچ چیز کم نداریم به غیر از یک معجزه ...!!!
http://salijoon.ws/mail/900422/love/2.jpg
elahe
10-08-2011, 09:42 PM
برایت آسمانی خواهم کشید
پر از ستاره های همیشه نورانی
تو در کنار من روی ابرها
من غرق آنهمه مهربانی
http://salijoon.ws/mail/900422/love/3.jpg
elahe
10-08-2011, 09:43 PM
وقتی تو نیستی ،
نگاهم حوصله نمی کند
پایش را از چشمم بیرون بگذارد. . . !
http://salijoon.ws/mail/900422/love/4.jpg
elahe
10-08-2011, 09:43 PM
چقــدر باید بگذرد؟؟
تا مـن
در مـرور خـاطراتم
وقتی از کنار تــو رد می شوم.
تنـــم نلــرزد…..
بغضــم نگیــرد…..
http://salijoon.ws/mail/900422/love/6.jpg
elahe
10-08-2011, 09:44 PM
گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد...!
گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه مےخواهد...!
نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بے تو مے میرمـــ...!
ساده شاید ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز دیگر ے ست !
http://salijoon.ws/mail/900422/love/7.jpg
elahe
10-08-2011, 09:44 PM
نقــّـــــــــاشِ خــــوبی نــــبودم...
اما
ایـــــــــــــن روزها...
به لطـــــــــــفِ تــــــــــو...
انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی میکـــــِـــــــشـَـم....!!!!
http://salijoon.ws/mail/900422/love/8.jpg
elahe
10-08-2011, 09:45 PM
و
درخت هم که باشی
من
دارکوبی می شوم
...
که هفتاد و سه بار
در دقیقه
تو را می بوسد......
http://salijoon.ws/mail/900422/love/12.jpg
elahe
10-08-2011, 09:45 PM
مـــــنــــ
ســوســـو ميـــزنـــمــ
فــانـــوس ها تــمــاشـــايــمـــ ميــكــنــنــد
http://salijoon.ws/mail/900422/love/25.jpg
elahe
10-08-2011, 09:46 PM
به خــداحافــظـی تــلـخ تـو سـوگــنـد نــشــد
کـه تـو رفــتـی و دلـم ثـانـیـه ای بـنـد نـشـد
بـا چـراغـــــی هـمه جـا گـشـتـم و گـشـتـم در شـهـر
هـیــچ کـس ! هــیـچ کـس ایـنجا به تـو مانـنـد نـشـد
خواسـتـنـد از تـو بگویـنـد شـبـی شـاعـرها
عـــاقـبـت بـا قــلــم شــرم نوشـتـنـد : نـشـد
http://salijoon.ws/mail/900422/love/23.jpg
elahe
10-08-2011, 09:47 PM
بر تمام قبر های این شهر
بوسه بزن
شاید به یاد بیاوری
کجا مرا جا گذاشتی...
من در تنها ترین قبر این شهر خفته ام
صدای کلاغها را می شنوی؟
دارند برایم فاتحه می خوانند.....!!
http://salijoon.ws/mail/900422/love/28.jpg
elahe
10-08-2011, 09:47 PM
من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم...
که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود...
و من ...
روبه روی تو ...
می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یک جا بگویم
!............!
http://salijoon.ws/mail/900422/love/30.jpg
برای اثبات عشق
بدنبال فلسفه نیستم
آنقدر قلبم روشن است
که بی اعجاز هم ایمان می آورم
فراموش كن چيزي را كه نميتواني به دست اوري.............و به دست اور چيزي را كه نميتواني فراموش كني
هنوز هم برای ترانه گفتن نگاه تو را کم دارم...
جای تو هميشه در کلام من خالی ست...
می بينمت هميشه و همه جا...
اگرچه بدون آن لبخند زيبای هميشگی ات صدايت را می شنوم!!!
اگرچه با فريادی تلخ در گوشه ای از تنهايی خود تنهايم!!!
من و خاطره هايم همچنان از تو و تصوير نگاهت سرشاريم!!!
اما زندگيم عجيب از حضور مهربان تو خالی ست ...
عزيز دل با من نماندی و با من نماندهيچ يک از شورهای شيرين زندگيم !!!
بی تو چگونه هستم و راه می روم نمی دانم ؟؟؟
اما نه! می دانم! من فقط راه می روم اما نيستم!
زنده ای بدون روح!مرده ای که راه می رود...
خواهش می کنم
پنجره را باز بگذار و برو ...
هوای دلم
به وسعت ِ تمام ِ حرف های نگفته ،
گرفته است !
دردت را گریستم
گریه ات را مویه کردم
و تنهایی ات را
یک تنه
آغوش بودم
...
چنین بود
سرنوشت من
"!سنگی ، سزای سگی-"
سزد چنین سرنوشت
!به روزگار سگی
بهتر است بدانيم که...
بدانيم که؛تا روزي که بخشيدن را ياد نگرفته ايم، زندگي کردن را نخواهيم آموخت.
بدانيم که؛براي غالب شدن بر عادت زشت شکايت کردن،
بايد برکات زيباي خداوند را بشماريم.
بدانيم که؛ خدا مي خواهد در هر لحظه براي هر يک از ما همه چيز باشد.
بدانيم که؛آنچنان که جواهر بدون ساييدن براق نمي شود،
ما هم بدون درد کشيدن،کامل نخواهيم شد.
بدانيم که؛ کمک خدا فقط به اندازه يک دعا از ما فاصله دارد.
بدانيم که؛ بهتر است نقشه هاي خود رابا مداد تصورات خود بکشيم
و آنگاه پاک کن را به دستان پر قدرت خداوند بسپاريم.
بدانيم که؛ پاسخ درست خداوند هميشه
بعد از درخواست اشتباه ما روشنايي بخش است.
بياييد هر روز تازه را
با دلايل خاصي که آن روز دارد
به ستايش خداوند مشغول باشيم
تا در آن روزشاهد خلق بهترين
و زيباترين لحظه ها باشيم.
قدم نهادن به وادی نا پیدا و سهمگین زندگی چه بسا آسان تر از
پای نهادن در ویرانه های محبت و دوستی است. ویرانه هایی هزار هزار
بار تجربه شده که گویا بناست بارها و بارها به نظاره افراد گوناگون
درآید.
عشق و دوستی محبتی است عطر آگین از بوی بهشت. زهری
گواراتر از آب کوثر.مرگی تدریجی به واسطه تداخل دو نگاه.برزخی
بهشتین با هرم آتش جهنم
گذشته در چشمانم مانده است
عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است
چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی
صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم
که نفهمی هنوز هم دوستت دارم
كسي را براي دوست داشتن انتخاب كن
كه
قلب بزرگي داشته باشد
تامجبورنباشي
براي آنكه در قلبش جا بگيري
خودت را كوچك كني
فرداو ديروز
با هم دست به يكي كردند
ديروزبا خاطراتش مرا فريب داد
وفردا با وعده هايش مرا خواب كرد
وقتي كه چشم گشودم امروز گذشته بود.
بـی صبـرانـه در انتظــارمـ تــا،
زمــانــ سـالخــوردگی ام فــرا بــرسد!
شــايـد عشــق پيــری،
چيــز ديگــری بــاشد!!!
چه بی پــَـــــــــرواااا
دلـــــــــم
آغوشِ ممــــــــــنوعه ای
را میخــــــواهد..
که
...تنـــــــــــها
شرعی بودنش را
من مـــــــیدانم..
و...
دلــــــم...
و...
تــــــــــو...
شایددروغه اماعاشقا دروغ میگن
آدمای مهربون وباوفادروغ میگن
اونا که میگن تاهمیشه دیوونتون
بذا بی پرده بگم کهبه شمادروغ میگن
اوناکه به این بهونه ها،که اومدن
ازتوی شهرقشنگ قصه ها دروغ میگن
اوناکه فدات بشم تکیه کلامشون شده
به تمام آسمونا،به خدادروغ میگن
اوناکه باقسم وآیه می خوان بهت بگن
تاقیامت نمی شن ازت جدا،دروغ میگن
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آبدورخواهم شدازاین خاک غریبکه درآن هیچ کسی نیستکه دربیشه ی عشققهرمانان رابیدار کند
هرگاه پرواز ماهیان رادرآسمان آبی و
شنای پرندگان رادرآبهای نیلگون دیدی
هرگاه سیاهی برف های شفاف و
سپیدی شب پرستاره دیدی
بدان فراموشت کردم
فاصله زنده بودن با مرگ یک نفس یک تپش قلب ، پس نفسم و تپش قلبم ار آن توست نباشی فاصله ای با مرگ ندارم
تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند
گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند..
عاشق که شدی کوچ میکنند
[center]من هستم و من
و حسی عجیب
شاید ...
کاش...
کاش شاید هایمان به واقعیت می رسیدند
چقدر دلم برای بارانی بودن تنگ شده است
من بوی خوش ترنم را
گم کرده ام وهوایم ابری است
کاش گم کرده ام راهش را گم می کرد
شاید کسی بتواند مرا پیدا کند
http://up1.iranblog.com/images/xjizfhlg5oiewyh0lax.jpg
دلم رقص نمیخواهد...!
هی دنیا تمامش کن
وگرنه سازت را میشکنم این بار ....!
http://1.iped.comule.com/images/c250678f61f4.jpg
خدا را می توان در باوری جا داد
که در احساس و ایمان غوطه ور باشد
خدا را می توان بویید
و این احساس شیرینی است
نگو کفر است
که کفر این است
که ما از بیکران مهربانیها
برای خود
خدایی لامکان و بی نشان سازیم
خدا را در زمین و آسمان جستن
ندارد سودی ای آدم
تو باید عاشقش باشی
و باید گوش بسپاری
به بانگ هستی و عالم
که در هر خانه ای آخر خدایی هست
بمان با من که من بی تو صدایی خسته در بادم / در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم
بلور اشکهای من همان آغازییست / مرور خاطرات من عجب تکرار زیباییست . . .
مرا به دار آویختند تا نامت را از یاد ببرم اما چه ساده اند این ساده اندیشان که نمیدانند نام
تو حک شده ی قلب من است..........
مادر گفت عشق يعني فرزند...
پدر گفت عشق يعني همسر...
دخترک گفت عشق يعني عروسک.
معلم گفت عشق يعني بچه ها.
خسرو گفت عشق يعني شيرين.
شيرين گفت عشق يعني خسرو .
اما فرهاد هيچ نگفت. فرهاد نگاهش را به آسمان برد, باچشماني باراني. ميخواست فرياد بزند اما سکوت کرد!
ميخواست شکايت کند اما نکرد.
سرش را پايين آورد و رفت!
هر چند که باران نمي گذاشت جلوي پايش را ببيند! ولي او نايستاد. سکوت کرد و فقط رفت. چون ميدانست او نبايد بماند.
و عشق معنا شد
ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمیشنوند، چه سخت است قصه ی عادت
آنسوی ناکامی ها خدایی هست که داشتنش برای همه ی جبران نداشتن هاست
نخواستم با غم بسازی ، نخواستم هیچی نگی
نخواستم درد دلتو دیگه با هیچکی نگی
آخه عشق اجبار نیست تو زندون من نمون
حالا که فکر رفتنی، دیگه از موندن نخون
وقتی خواستم زندگی کنم،راهم را بستند
وقتی خواستم ستایش کنم،گفتند خرافات است
وقتی خواستم عاشق شوم،گفتند دروغ است
وقتی خواستم بخندم،گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید،می خواهم پیاده شوم!
من برای سال ها مینویسم ......
سال ها بعد که چشمان تو عاشق میشوند.......
افسوس که قصه ی مادربزرگ درست بود......
همیشه یکی بود یکی نبود
قلمی خواهم ساخت از نی باغ بهشت ، جوهر از شیشه ی ذات ، کاغذ از صفحه دل ، نور از شمع حیات
تا بنویسم همه جا نام زیبای تو را
چشمانم بی تو باريد چون نديدنت را باور نداشت
قلبم بی تو از تپش افتاد چون تنها ناباوريش ناباوری تو بود
برو به سلامت
وقتی که چشم های تو باشد
حتی اگر بهار نیاید
حتی اگر بهار
غمی نیست
وقتی که چشم های تو…اما
حتی اگر بهار بیاید
زیبا…
هوای حوصله ابری ست
با خلوت مهتاب در نجوا
در شبستان خیال خویش بیرون از زمین و آسمان بودم
بانگ زنگ کاروان روزگاران
خواب نوشین مرا آشفت
تا گشودم چشم
رفته بود آن کاروان و مانده بود از او
گرد انبوهی پریشان
این شب ها چشم های من خسته است
گاهی اشک ،گاهی انتظار
این سهم چشم های من است
منو ببخش...
روزهای باقی مانده را جمع می کنم
درون پاکت می گذارم
پست می کنم
به نشانی دلم .
دعا می کنم
پستچی، پیدایش کند...
وصله می زنم
تکه پاره های دوستی را
و می دانم این پیرهن
دیگر بر تنم
برازنده نیست...
زیر رگبار گریه های سرد ،
زیر شلاق لحظه های تلخ،
باز هم ،
ستاره ای برایت خواهم چید و
به نیت هوای شرجی چشمانت ،
آنرا وقف آسمانم خواهم کرد
اگر مرا ببخشی ...
elahe
11-05-2011, 12:00 PM
http://www.kocholo.org/img/images/rzyng7qgps1gor7a38g.jpg
چشمانم به نگاهت حسودی می کنند
و نگاه مشتاق و تشنه تو
به دستان گریزان من
ناگسستنی است..
چقدر خستگی ناپذیرست...
آشوب نگاه تو..
http://www.kocholo.org/img/images/q0nycawfbs85l4p8map.jpg
اگر "تو" را امتحان میگرفتند،
بی شک من
رتبه اول میشدم
...
بس که تکرار کردم
نامت را در مرور خاطرات!
http://www.kocholo.org/img/images/i1p23q91ulr0fp6jwlki.jpg
برای توووووووو ........
برام هیچ حسی شبیه تو نیست ! کنار تو درگیر آرامشم
همین از تمام جهان کافیه.. همین که کنارت نفس میکشم . . .
برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هر جستجوی منی
تماشای تو عین آرامشه .. تو زیباترین آرزوی منی
elahe
11-05-2011, 12:00 PM
http://www.kocholo.org/img/images/tuyhaiqzjt46007ggd.jpg
بگو تــــــمــــــام تــــو مال من است
دلم میخواهد
حسادت کنم
به خودم....
http://www.kocholo.org/img/images/3sem249rax03adkzcix.jpg
نمیدانی
چطور گیج می شوم
وقتی هرچه می گردم
معنی نگاهت
در هیچ فرهنگ لغتی
پیدا نمی شود ... !
http://www.kocholo.org/img/images/aofdp7havqyphl3ix84.jpg
کلمات بی صدای تو روحم را نوازش می کند
انگار در پس تنهایی
انگشتان آشنایی ساز مرا می نوازد
به وسعت لبخند آهنگین می شوم ...
نت های آرام ، کوتاه و مداوم ...
لحظه دلنشین می شود
آرام می شوم
....
elahe
11-05-2011, 12:01 PM
http://www.kocholo.org/img/images/9t8z91go0t8zs6y8c6w.jpg
و چه آهنگِ زیباییست
این آهنگِ بودن و نبودنِ تو ...
http://www.kocholo.org/img/images/ixl79w8q3brjou8c9xku.jpg
بدون سیب
کاشف جاذبه می شدم،
تنها اگر :
من و تو و نگاهـــــــــــــــــــــ ــــت،
قبل از نیوتن بودیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــم
http://www.kocholo.org/img/images/63vqa1ujos1l7xmpp3l4.jpg
من از طــــــرح نگاه تـــــو امید مبهمی دارم
نگاهتــــــ را نگیــر از من که با آن عالمـــــی دارم
elahe
11-05-2011, 12:01 PM
http://www.kocholo.org/img/images/p4o5nh3b438zqi3rcl.jpg
عزیز ِ دلم
هنوز وقتـے آسمان ِ دلمـــ ابریست
لمس ِسبك ِ دستان ِ مهربانت را روے ِ مو هایمــ حس مـےكنمـــ
...
تو هنوز با تمام ِ نبودنت
تنها پناهگاه ِ من از این آدمهایـے ...
http://www.kocholo.org/img/images/mljk86vk603hv2myr62y.jpg
مصرعی از قلب من
با مصرعی از قلب تو
شاه بیتی می شود در دفتر و دیوان عشق
http://www.kocholo.org/img/images/avhnl3bxeiwrzc36e14x.jpg
دیــــگر برایم مهم نیستــــ ...
برایـــم مهم نیست دیگران
چه میگویند !
زیرا
من فقط خودم هستم ...
خودم ، که عاشق تو هستم
.
.
.
elahe
11-05-2011, 12:02 PM
http://www.kocholo.org/img/images/psb9jxtzsdfjx4qx62z8.jpg
تسبیح نیستم اما
نفسم را به شماره انداخته است
شوق دستهای تو…
http://www.kocholo.org/img/images/26t6jjgmucs8imv4kn7.jpg
لحظـــهـــ هــایَم مـــال تــو ..
بـه قیمتـــِ صـِـفر " تومــَن"
هَمین کــِ
"تـــو" کِنـــار "مــَـن" باشی
ثروتمــندترین انسانـَم ..
http://www.kocholo.org/img/images/q7qadxzgrlrzcwbcf.jpg
من از تو
سبز می شوم
و تو از من !
به هم که گره بخوریـــــم
بختمان باز می شود و
خوشبختی قسمتمان ...
elahe
11-05-2011, 12:03 PM
http://www.kocholo.org/img/images/l2wdmx3y7ksmvw8r7mk.jpg
نگران نباش
نمی شود دوستت نداشت
لجم هم که بگیرد از دستت
دفترچه ی خاطراتم
پر از فحش های عاشقانه میشود!!!...
http://www.kocholo.org/img/images/9yvrsf82pbfcvfn501xu.jpg
برایِ بارِ هزارم می خوانم :
آقای مسافر! قادرم شما را با چهارده شاخه گل سرخ ،
یک جلد دیوانِ حافظ و به عددِ سالِ تولدتان ، بوسه ؛
به ماندن دعوت كنم ؟ آیا قادرم ؟ !!
http://www.kocholo.org/img/images/xefparwu8hhwpnu53ov.jpg
این چهارصد و هفتاد و پنجمین کتابی ست
که می خوانم تا شاید
..
کسی ،جایی ، ـ
چیزی از معمای نهفته در نگاهت
گفته باشد ! ـ
elahe
11-05-2011, 12:03 PM
http://www.kocholo.org/img/images/fub72bao4n0pgqymxqt3.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/fub72bao4n0pgqymxqt3.jpg)
نگــرانت هستـــم عشــق من
ايـن ديگـــر دست خــودم نيست !
فصــل شيرينـــي لحظــه هاست اما،
...
من همچنــان
تابستــان که مي شــود ...
دلــم شــــور مي زند !!!
http://www.kocholo.org/img/images/lrmkmd7r3ofwtph5t00p.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/lrmkmd7r3ofwtph5t00p.jpg)
به همديگر مي رسيم
حتي اگر
ديوار چين بين دست هايمان باشد ...
کجي از خاطرات برج پيزا محو خواهد شد،
هر کجا که
داربست هايمان باشد !!!
http://www.kocholo.org/img/images/pjkbcr18qz1ukbz1pkv0.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/pjkbcr18qz1ukbz1pkv0.jpg)
امروز صبح وقتي از خواب برخواستم ...
فرشته ي سمت چپـم سرگرم ِ نوشتن بود !
نميـدانم در خوابهــايم چه ميگذرد که فرشته ي سمت ِ راست سال هـاست
که چيزي براي نوشتن ندارد !!!
+ طبيعي ايست اين همه روياي ِ تــو در خواب ... هر شب ... !
elahe
11-05-2011, 12:03 PM
http://www.kocholo.org/img/images/oowgocx16eapghva228k.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/oowgocx16eapghva228k.jpg)
همين که سرت را روي شانه ام مي گذاري
و به خواب مي روي
آرامش آوار مي شود روي دلم يکهو
لحظه هاي روشن با تو بودن
کاش تمام نشود
http://www.kocholo.org/img/images/b6s4cdtjnnl4arvkae.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/b6s4cdtjnnl4arvkae.jpg)
نوبت به عاشقانه ها که مي رسد
واژه ها براي رسيدن به تــــو
از هم پيشي مي گيرند.......
http://www.kocholo.org/img/images/ok4ri06e81riqgh9vp5.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/ok4ri06e81riqgh9vp5.jpg)
نامتــــ را كــــه مي شنومـ
درستــــ مثل آنروزهـــــا
بنــد دلـــمـ
يكجـــا پــــاره ميشود
و شــرمـ استــــ
كـــه مي نشيند
روي گــــونــه هاي
مـن ِ هميشه عــاشق ِ تــ ــو
elahe
11-05-2011, 12:04 PM
http://www.kocholo.org/img/images/6hy4wxp9gh8z1kn1dud4.jpg
همین که سرت را روی شانه ام می گذاری
و به خواب می روی
آرامش آوار می شود روی دلم یکهو
لحظه های روشن با تو بودن
کاش تمام نشود
http://www.kocholo.org/img/images/c15lfh0qt02bwf6i1n1.jpg
خيلي دوستت دارم اما نمي دونم "خيلي "رو چه جوري بنويسم
که خيلــــــــــــــــــــــ ـــــــــي خونده بشه ؟!!!؟؟؟
حلقه ي دستانمان را دوست دارم
وقتي دست ات توي دست من است
و
دل توي دلم نيست ... !
http://www.kocholo.org/img/images/kci9s95uwt1tdivt7m6s.jpg
انقدر " دوست دارم " که نگران خودمم ... !
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
elahe
11-05-2011, 12:04 PM
http://www.kocholo.org/img/images/lcvy9zmqmhaqp091ixa.jpg
پنجره را باز میکنم
احساس قشنگ ِ " تو " می آید
می نشیند
بر پرده
بر دیوار...
من
گیج ِ این همه " تو "
مست ِ مست
کنار می آیم با خودم
و
با احساس ِ قشنگی که " تـــو " یی
زندگی می کنم __________________
http://www.irupload.ir/images/a86gcz5vrskf9s37gy7.jpg
آنقدر دور شده ای که
چشمانم حتی خواب آمدنت را هم نمی بینن!
باور کن آن “میم” مالکیتی که به آخر اسمم اضافه میکردی
بزرگترین و زیباترین عاشقانه ای بود که شنیده ام
بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم.
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.
بیا زودتر چیزها را ببینیم.
ببین، عقربکهای فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردی بدل میکنند.
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشیام.
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.
اگر ماه بودم به هرجا که بودم
سراغ تورا از خدا می گرفتم
وگرسنگ بودم به هرجا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم
اگر ماه بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من می نشستی
وگر سنگ بودی به هرجا که بودم
مرا می شکستی مرا میشکستی
وقتی از ناله تلخم
دل شب میلرزد ؛
وقتی از چشم فلق , قطره اشکی ریزد ؛
وقتی آن لحظه که دل , یاد تو را میجوید ؛
ناگه از سمت جنون عطر تو بر میخیزد .
بوی تو , خالی آغوش مرا پر کرده ,
در و دیوار اتاقم همه بی تاب تماشای "تو و من" با هم !
ای دوست دلت همیشه زندان من است
آتشکده عشق تو از آن من است
آن روز که لحظه وداع من و تو ست
آن شوم ترین لحظه پایان من است
قسم به گل قسم به اون نگاه قشنگ تو که ادم مو دیوانه می کند
قسم به اون لبخند شیرین لب هایت
قسم به به اون شادی هایت
قسم به اون فریادت عزیزم قسم به اون تنهای هایت
قسم قسم به عشقمان
قسم به نرمی گل قسم به دوست داشتنت عزیزم
من تنها نذار
عشق واقعی و زیبایی واقعی یعنی هوس معتدل
فکری آرام
قلوبی به تساوی آمیخته به محبت
یا آتشی ملایم که هرگز خاموش نمی شود.
همین وبس
نام تو راآورده ام دارم عبادت می کنم تو تنهایی
که سنگ خاطراتت بر حباب سینه میکوبی...
چه میخواهی؟
نگو ، دیدم...
حباب گریه در چشمت ترک برداشت
نگو دیگر غرور سرو زندانی است
تو کیستی که من اینگونه،بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو بسان قایق سرگشته روی گردابم!
R A H A
11-07-2011, 09:44 PM
دیگر تشنه تر نخواهد شد
از شوری اشک هایم،
و سردتر
از سایه کشیده ام
در گلدان مرده ام عزیز
R A H A
11-07-2011, 09:44 PM
پا برهنه روی خاک نمناک می ايستی
سرتو بالا ميگيری و دستاتو باز ميکنی
و اجازه ميدی بارون تا دلش ميخواد خيست کنه و باد
تمام وجودتو به آغوش بکشه
تازه اون موقع ست که می فهمی.............عاشقی
R A H A
11-07-2011, 09:45 PM
گاهی از عبورت
می ترسم........
گاهی از همه ی قايق ها
ميترسم و از
همه ی رودخانه ها
گاهی دلم
باد وحشی پر از غروری را می خواهد،
که عبورت را زود
از امتداد نگاهم، ببرد.........
R A H A
11-07-2011, 09:45 PM
بوي رسيدنت
شال گردن
باراني
و چتر واژگون
با قطره هاي گمشده
لابلاي هواي تازه شاملو...
همراه با ريتم کند سه تار
و گلوي تنگ ناوداني ها
بر سينه خيابان
شبِ بارانيِ کافه،
گردش بوي رسيدنت،
ميزهاي تهي از ديدار،
اسپرسو،.........
انتظار
R A H A
11-07-2011, 09:45 PM
اينک همان تنهايی شگرف،
در سینه ام خانه گرفته است...
و همان سودای پریشان،
مرا به گوشه های گمشده ی صحرا میکشاند....
عزیز
می پندارم تمام دروازه های پر فریاد،
مرا به سوی خود ميخوانند.
آه عزیزم
شب خاموشیست.....
و گریه نیز بی رحم گریخته است.....
R A H A
11-07-2011, 09:45 PM
چقدر گاهي گريز،
آرزوي منست...
و راه فرار
گاهي،
چه قدر بسته ست.....
R A H A
11-07-2011, 09:45 PM
و اينك كه من
تشنگي ام فرياد است،
فريب چشمان تو
چقدر نمناك ميدرخشد.....
R A H A
11-07-2011, 09:46 PM
من كه خوب مي دانم
بادبادك بي تاب تمام ترانه ها
هميشه بر پشت بام خلوت خاطره هاي تو مي افتد
ديگر چه فرق مي كند كه بدانم
باد از كدام طرف مي وزد ؟
R A H A
11-07-2011, 09:47 PM
این من
و اين لرزش آرام
و اين سردی خاموش....
این من
و این فریب کهنه
و اين دروغ بی شرم.....
بگذار که فراموش کنم.
و اينک،
اندوهيست
که مثل سايه ام
زندانيست....
و من
میپندارم که چشمانت،
پر از تنهایی خاکستریست......
R A H A
11-08-2011, 08:55 PM
کمی تنهایی
کمی باران
وچندین خاطره ی زیبا
وعطش تو که مرا دست به دامان خودش کرده است!
بااینهاچه بایدکرد؟
بغیرازمدارا!
R A H A
11-08-2011, 08:57 PM
تنگ بلور ،
عاشقانه انتظارمی کشد
لمس تن انارهای دانه دانه را
که پشت به پشت ، چوب می خورند
برای باهم بودن!
elahe
11-08-2011, 09:15 PM
بیا تا برایت بگویم
چه می کشد آنکه غریب است در ازدحام آشنا
در ازدحام بی کسی
فریاد زنم خدایا
جانم بر لب آمد
از اینهمه ملامت
اما …..
سکوت من دوباره
در ازدحام بی کسی
باشد حدیث دیگری.
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.