توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مجموعه ضرب المثل های فارسی/م
shirin71
07-15-2011, 10:49 PM
ما اينور جوب تو اونور جوب !
ما اينور جوب تو اونور جوب، فحش بده فحش بستون، پيراهن يكي شانزده تومنه !
مادر را دل سوزد، دايه را دامن !
مادر زن خرم كرده، توبره بر سرم كرده !
مادر كه نيست با زن بابا بايد ساخت !
مادر مرده را شيون مياموز !
مارا باش كه از بز دنبه ميخواهيم !
مار بد بهتر بود از يار بد !
مار پوست خودشو ول ميكنه اما خوي خودشو ول نميكنه !
مار تا راست نشه بسوراخ نميره !
مار خورده افعي شده !
مار خيلي از پونه خوشش مياد دم لونه اش سبز ميشه !
مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد ميترسه !
مار گير را آخرش مار ميكشه !
مار مهره، هر ماري نداره !
مار هر كجا كج بره توي لونه خودش راست ميره !
ماست را كه خوردي كاسه شو زير سرت بزار !
ماستها را كيسه كردند !
ماست مالي كردن !
ماستي كه ترشه از تغارش پيداست !
ماست نيستي كه انگشتت بزنند !
shirin71
07-15-2011, 10:49 PM
ما صد نفر بوديم تنها، اونها سه نفر بودند همراه !
ما كه خورديم اما نگي يارو خر بود سيرابيت نپخته بود !
ما كه در جهنم هستيم يك پله پائين تر !
ما كه رسواي جهانيم غم عالم پشمه !
مال است نه جان است كه آسان بتوان داد !
مال بد بيخ ريش صاحبش !
مال به يكجا ميره ايمون به هزار جا !
مالت را خار كن خودت را عزيز كن !
مال خودت را محكم نگهدار همسايه را دزد نكن !
مال خودم مال خودم مال مردمم مال خودم !
مال دنيا وبال آخرته !
مال ما گل مناره، مال مردم زير تغاره !
مال مفت صرافي نداره !
پول باد آورده چند و چون نداره !
مال ممسك ميراث ظالمه !
مال همه ماله، مال من بيت الماله !
ماما آورده را مرده شور ميبره !
ماما كه دو تا شد سر بچه كج در مياد !
ما و مجنون همسفر بوديم در دشت جنون --- او بمطلب ها رسيد و ما هنوز آواره ايم .
shirin71
07-15-2011, 10:49 PM
ماه درخشنده چو پنهان شود --- شب پره بازيگر ميدان شود !
ما هم تون را ميتابيم هم بوق را ميزنيم !
ماه هميشه زير ابر پنهان نميمونه !
ماهي رو هر وقت از آب بگيري تازه است !
ماهي ماهي رو ميخوره، ماهي خوار هر دو را !
ماهي و ماست ؟ عزرائيل ميگه بازم تقصير ماست ؟
مبارك خوشگل بود ابله هم درآورد !
مثقال نمكه خروار هم نمكه !
مثل سيبي كه از وسط نصف كرده باشند !
مثل كنيز ملا باقر !
مرد چهل ساله تازه اول چلچليشه !
مرد خردمند هنر پيشه را --- عمر دو بايست در اين روزگار *** تا به يكي تجربه آموختن --- با دگري تجربه بردن بكار . [[ سعدي ]]
مرد كه تنبوتش دو تا شد بفكر زن نو ميافته !
مرده را رو كه رو بدي بكفن خودش ميرينه !
مردي را پاي دار ميبردند زنش ميگفت : يه شليته گلي براي من بيار !
مردي كه نون نداره اينهمه زبون نداره !
مرغ بيوقت خوان را بايد سر بريد !
مرغ زيرك كه ميرميد از دام - با همه زيركي بدام افتاد !
مرغ گرسنه ارزن در خواب مي بينه !
مرغ، هم تخم ميكمه هم چلغوز!
مرغ همسايه غازه !
shirin71
07-15-2011, 10:49 PM
مرغي را كه در هواست نبايد به سيخ كشيد !
مرغ يه پا داره !
مرغي كه انجير ميخوره نوكش كجه !
مرگ براي من، گلابي براي بيمار !
مرگ به فقير و غني نگاه نميكنه !
مرگ خر عروسي سگه !
مرگ خوبه اما براي همسايه !
مرگ ميخواهي برو گيلان !
مرگ يه بار شيون يه بار !
مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد ! (( نابرده رنج گنج ميسر نمي شود ... )) [[ سعدي ]]
مزد خر سور چروني خر سواريست !
مزد دست مهتر چس يابوست !
مسجد نساخته گدا درش ايستاده !
مشتري آخر شب خونش پاي خودشه !
مشك خالي و پرهيز آب !
معامله با خودي غصه داره !
معامله نقد بوي مشك ميده !
shirin71
07-15-2011, 10:50 PM
معما چو حل گشت آسان شود !
مغز خر خورده !
مفرداتش خوبه اما مرده شور تركيبشو ببره !
مگس به فضله ش بشينه تا مورچه خور دنبالش ميدوه !
مگه سيب سرخ براي دست چلاق خوبه ؟!
مگه كاشونه كه كپه با فعله است ؟
ملا شدن چه آسون، آدم شدن چه مشكل !
ملا نصرالدين صنار ميگرفت سگ اخته ميكرد يكعباسي ميداد ميرفت حموم !
من آنچه شرط بلاغ است با تو ميگويم --- تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال . [[ سعدي ]]
من از بيگانگان هرگز ننالم --- كه با من هر چه كرد آن آشنا كرد . [[ حافظ]]
من كجا و خليفه در بغداد !
من ميگم خواجه ام تو ميگي چند تا چه داري ؟!
من ميگم نره تو ميگي بدوش !
من ميگم انف، تو نگو انف، تو بگو انف !
من نميگويم سمندر باش يا پروانه باش --- چون بفكر سوختن افتاده اي مردانه باش . [[ مرتضي قليخان شاملو]]
من نوكر حاكمم نه نوكر بادنجان !
موريانه همه چيز خونه را ميخوره جز غم صاحب خونه را !
موش به سوراخ نميرفت جارو به دم بست !
موش چيه كه كله پاچش باشه !
موش زنده بهتر از گربه مرده است !
موش به همبونه ( انبار) كار نداره همبونه به موش كار داره !
موش و گربه كه با هم بسازند دكان بقالي خراب ميشه !
مهتاب نرخ ماست را ميشكنه !
مهره مار داره !
shirin71
07-15-2011, 10:50 PM
مه فشاند نور و سگ عوعو كند --- هر كسي بر طينت خود مي تند ! [[ مولوي ]]
مهمون بايد خنده رو باشه اگر چه صاحب خونه، خون گريه كنه !
مهمون تا سه روز عزيزه !
مهمون خر صاحبخونه است !
مهمون كه يكي شد صاحبخونه گاو ميكشه !
مهمون مهمون و نميتونه ببينه صاحبخونه هر دو را !
مهمون ناخونده خرجش پاي خودشه !
مهمون هر كي ، و در خونه هر چي !
ميون حق و باطل چهار انگشته !
ميون دعوا حلوا خير نمي كنند !
ميون دعوا نرخ معين ميكنه !
مي بخور، منبر بسوزان، مردم آزاري مكن !
ميخواي عزيز بشي يا دور شو يا كور شو !
ميراث خرس به كفتار ميرسه !
ميراث خوار بهتر از چشته خوره !
ميوه خوب نصيب شغال ميشه !
ميهمان راحت جان است و ليكن چو نفس --- خفه سازد كه فرود آيد و بيرون نرود !
shirin71
07-15-2011, 10:50 PM
ما ارد خود را بیختیم و اردبیز خود را اویختیم
ما این ور جو ، شما اونور جو
ماتم زده را به نوحه گر حاجت نیست
ماچ سر سیری
ما چوب دو سر نجس شده ایم
ماحصل کلام
مادر را ببین دختر را بگیر
مادر فولادزره
مادر که نیست با زن پدر باید ساخت
ما درون را بنگریم و حال را
ما را از این نمد کلاهی هست؟
ما را به خیر و شما را به سلامت
مار از پونه خوشش میاد در لانش هم سبز میشود
مار افسون بر دار نیست
مار تا راست نشود به سوراخ نرود
مار خورده افعی شده
مار خوش خط و خال
مار در استین خویش پروراندن
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد
shirin71
07-15-2011, 10:50 PM
مار هر جا کج رود به خانه خود راست میرود
ما ریگ ته جوبیم و دیگران اب گزرا
ما ز یاران چشم یاری داشتیم ( .... خود غلط بود انچه میپنداشتیم)
ماست مالی کردن
ماست ها را کیسه کردن
ماستی که ترش است از تغارش پیداست ( ....سالی که نکوست از بهارش پیداست )
ماشین مشتی ممدلی ، نه بوق داره و نه صندلی
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی ( ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه .... )
ما که دادیم دل و دیده به طوفان بلا /// گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
ما که در جهنم هستیم یک پله هم پایین تر
ما که رفتیم ولی این رسم زندگی نمیشه
مال از بهر اسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال
مال است نه جان است که راحت بتوان داد
مال بد بیخ ریش صاحبش
مال حرام بود به راه حرام رفت
مال خود را محکم نگه دار و همسایه را دزد مکن
مال خودم مال خودم مال مردم هم مال خودم
مال دنیا به دنیا ماند
مال را به روی صاحبش خرند
shirin71
07-15-2011, 10:50 PM
مال ما گل منار است و مال مردم زیر تغار است
مال مفت و دل بیرحم
مال یکجا میرود و ایمان هزار جا
ماما که دوتا شد سر بچه کج بیرون میاید
ما نداریم از رضای حق گله ( عار ناید شیر را از سلسله....)
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم ( هفت شهر عشق را عطار گشت ....)
ماه همیشه زیر ابر نمی ماند
ماهی از سر گندیده گردد نی ز دم
ماهی را هر وقت از اب بگیری تازه است
ماهی ماهی را میخورد ، ماهی خوار هر دو را
ما یوسف خود نمیفروشیم /// تو سیم سیاه خود نگهدار
مایه تیله
مایه کاری فروختن
مبارک خیلی خوشکل بود ابله هم دراورد
مباش در پی ازار و هر چه خواهی کن /// که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست
متاع کفر و دین بی مشتری نیست ( ... گروهی این گروهی ان پرستند )
مترس از بلا که شب در میان است
مته به خشخاش گذاشتن
shirin71
07-15-2011, 10:50 PM
مثل اب عماله
مثل اب خوردن
مثل اب دهن مرده
مثل اب و اتش
مثل اب و روغن
مثل ابی که روی اتش بریزند
مثل اش شله قلمکار
مثل ال
مثل اینه دق میمونه
مثل اجل معلق
مثل اشک چشم
مثل اینکه از دماغ فیل افتاده است
مثل اینکه مال باباش را خورده ام
مثل ننه مرده ها میمونه
مثل بازار شام
مثل برج زهر مار
مثل بز اخفش
مثل بوقلمون
مثل بید لرزان
shirin71
07-15-2011, 10:51 PM
مثل پشکل
مثل پلنگ میمونه بالا تر از خودش را نمیتونه ببینه
مثل پنجه افتاب
مثل پوست پیاز
مثل پوست کرگدن
مثل پوستین تابستان
مثل تپاله گاو نه بو دارد و نه خاصیت
مثل تریاک میمونه
مثل توبره گداها
مثل توپ صدا کردن
مثل تو سری خور ها میمونه
مثل جن بو داده
مثل حاتم طایی
مثل حباب روی اب
مثل حمام زنانه
مثل خاکشیر میمونه به همه مزاجی میسازه
مثل خر ، چشم به اب و علف داشتن
مثل خر در گل واماندن
مثل خری که به نعل بند خود نگاه کند
shirin71
07-15-2011, 10:51 PM
مثل خون سیاوش سالی یک بار به جوش می اید
مثل درخت عرعر
مثل دم مار
مثل دوستی خاله خرسه
مثل ادم شهر ندیده
مثل ریگ
مثل سرکه هفت ساله
مثل سگ پشیمان شد
مثل سگ ترسیدن
مثل سگ جان کندن
مثل سگ چهار چشم مراقب بودن
مثل سگ سوزن خورده
مثل سگ و گربه
مثل سگ هار
مثل سیبی که از وسط نصف شده
مثل سیر و سرکه
مثل شتر نقاره خانه
مثل شیر برنج
مثل شیر مادر
shirin71
07-15-2011, 10:51 PM
مثل طبل تو خالی
مثل علف هرز هرجا سبز میشه
مثل عنق منکسره
مثل فیله همیشه باید کلنگچه تو سرش بخوره
مثل قاطر پیشاهنگ
مثل قشون شکست خرده
مثل قهوه قجری
مثل کارد و پنیر
مثل کاروانسرا
مثل کبریت
مثل کریم شیره ای
مثل کنه
مثل کنیز حاج باقر
مثل گاله
مثل گرگ گرسنه
مثل گنج در ویرانه
مثل گنه گنه
مثل گوش روزه دار به الله و اکبر
مثل لوطی انتر مرده
shirin71
07-15-2011, 10:51 PM
مثل ماه شب چهارده
مثل مرغ سر کنده
مثل مور و ملخ
مثل نی غلیان
مثل هلوی پوست کنده
مثل یوسف و زلیخا
مثنوی هفتاد من کاغذ شود
مجلس تمام گشت و به اخر رسد عمر ( ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم)
مجنب از جا که گنجی
مچ کسی را گرفتن
محشر به پا کردن
محل سگ نگذاشتن
محنت دنیا را کی کشید؟ اونکه چای خورد و قلیون نکشید
مدارا خرد را برادر بود
مدتی این مثنوی تاخیر شد ( ... محلتی بایست تا خون شیر شد )
مدینه گفتی و کردی کبابم
مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان ( امیدوار بود ادمی به خیر کسان ...) سعدی
مرد سر میدهد و سر نمیدهد
مرد که تنبانش دو تا شد فکر زن نو میافتد
shirin71
07-15-2011, 10:51 PM
مردگان دانند قدر عمر را
مردم اندر حسرت فهم درست /// انچه میگویم به قدر فهم توست
مردم دار بودن
مردن به عزت به ، از زندگانی به مذلت
مرده را که رو بدهی کفنش را خراب ( نجس) میکند
مرده شوی هم بر مرده میگرید
مرده نمیرود به گور میبرندش به زور
مرده چیزی یا کسی بودن
مرد یزدان گر نباشی جفت اهریمن مباش
مردی که نان ندارد /// این همه زبان ندارد
مردی گفتن زنی گفتن
مرغ اگر خودش نخواهد، نوک پشت خروس نمیزند
مرغ را به شغال سپردن
مرغ گریز پا
مرغ همسایه غازه
مرغ یک پا دارد
مرغی که انجیر میخورد نوکش کج است
مرگ حق است برای همسایه
مرگ یک بار شیون یک بار
shirin71
07-15-2011, 10:51 PM
مر مرا تقلیدشان بر باد داد /// ای دوصد لعنت بر این تقلید باد
مروارید میخواهم غلطان باشد درشت باشد خوشرنگ و ارزان هم باشد
مریض از شب میترسه بدهکار از روز
مزد ان گرفت جان برادر که کار کرد ( نا برده رنج گنج میسر نمیشود .... )
مزد خر چرانی خر سواریست
مزد « هن » جرینگ است
مزن بر سر ناتوان دست زور /// که روزی در افتی به پایش چو مور
مزه ی اب تنباکو دادن
مزه ی دهان کسی را فهمیدن
مژدگانی که گربه عابد شد
مستراح چو پر گشت گنده تر گردد
مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق اورد
مسلمان نشنود کافر نبیند ( بگو تا اتش جانم نشیند ...)
مشت کسی باز شدن
مشت نمونه خروار است
مشک ان است که خود ببوید نه انکه عطار بگوید
مشک خالی و پرهیز اب
مشکلی نیست که اسان نشود /// مرد باید که هراسان نشود
مشورت با هزار کس کن و راز خود با یکی مگوی
shirin71
07-15-2011, 10:52 PM
مشو غره بر حسن گفتار خویش /// به تحسین نادان و به پندار خویش
مصیبت بود پیری و نیستی
مطلب دراز کردن
معده جوان سنگ را هم اب میکند
معده لیز و اب هندوانه
معشوق خوب روی چه محتاج زیور است ( گیسوت عنبرینه و گردن تمام عود ....)
معلوم نیست سرش به چه بالین است
معما چو حل گشت اسان شود
مفت خود دانستن
مفلس در امان خداست
مقابله به مثل کردن
مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانه ( مقصود من از کعبه و بت خانه تویی تو ....)
مکر زن ابلیس دید و بر زمین بینی کشید
مکن خیره بر زیر دستان ستم /// که دستی است بالای دست تو هم
مکن باور سخن های شنیده /// شنیده کی بود مانند دیده
مکن بد به کس گر نخواهی به خویش ( چه خوش گفت ان مرد با ان خدیش.....)
مکن تکیه بر ملک و دنیا و پشت /// که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
مکن شادی به مرگ کسی /// که دهرت نماند پس از وی بسی
مگر ادم میتونه کمر راست کنه؟
shirin71
07-15-2011, 11:23 PM
گاو پيشاني سفيده !
گاوش زائيده !
گاو نه من شير !
گاه باشد كه كودك نادان --- بغلط بر هدف زند تيري !
گاهي از سوراخ سوزن تو ميره گاهي هم از دروازه تو نميره !
گدارو كه رو بدي صاحبخونه ميشه !
نرمي ز حد مبر كه چو دندان مار ريخت ---- هر طفل ني سوار كند تازيانه اش ! [[ صائب]]
گذر پوست به دباغخانه ميافته !
گر بدولت برسي مست نگردي مردي !
گر بري گوش و گر زني دمبم --- بنده از جاي خود نمي جنبم !
گربه براي رضاي خدا موش نميگيره !
گربه تنبل را موش طبابت ميكنه !
گربه دستش به گوشت نميرسه ميگه بو ميده !
گربه را دم حجله بايد كشت !
گربه را اگر در اطاق حبس كني پنجه بروت ميزنه !
گربه را گفتند : گهت درمونه خاك پاشيد روش !
گربه روغن ميخوره خانم دهنش بو ميكنه !
گربه شب سموره !
shirin71
07-15-2011, 11:23 PM
گربه شير است در گرفتن موش --- ليك موش است در مصاف پلنگ !
گربه مسكين اگر پر داشتي --- تخم گنجشك از زمين بر داشتي !
گر تو بهتر ميزني بستان بزن !
گر تو قرآن بدين نمط خواني --- ببري رونق مسلماني را ! [[ سعدي]]
گر تو نمي پسندي تغيير ده قضا را ! (( در كوي نيكنامي ما را گذر ندادند ... )) [[ حافظ]]
گر جمله كائنات كافر گردند --- بر دامن كرياش ننشيند گرد !
گر حكم شود كه مست گيرند --- درشهرهر آنچه هست گيرند !
گر در همه دهر يك سر نيشتر است --- بر پاي كسي رود كه از همه درويشتر است !
گر در يمني چو با مني پيش مني --- ور پيش مني چو بي مني در يمني !
گرد نام پدر چه ميگردي ؟ --- پدر خويش باش اگر مردي ! [[ سعدي]]
گرز به خورند پهلوون !
گر زمين و زمان بهم دوزي --- ندهندت زياده از روزي !
گر صبر كني ز غوره حلوا سازيم !
گر گدا كاهل بود تقصير صاحب خانه چيست ؟!
گرگ دهن آلوده و يوسف ندريده !
گرهي كه با دست باز ميشه نبايد با دندان باز كرد !
گفت پيغمبر كه چون كوبي دري --- عاقبت زآن در برون آيد سري !
گفت : چشم تنگ دنيا دار را --- يا قناعت پر كند يا خاك گور ![[ سعدي]]
گفت : چشم تنگ دنيا دار را --- يا قناعت پر كند يا خاك گور ![[ سعدي]]
گفت : خونه قاضي عروسيست . گفت : بتو چه؟ گفت : مرا هم دعوت كرده اند . گفت : بمن چه ؟!
گفت : استاد! شاگردان از تو نميترسند. گفت : منهم از شاگردها نميترسم !
گفتند : خرس تخم ميذاره يا بچه ؟ گفت : از اين دم بريده هر چي بگي بر مياد!
shirin71
07-15-2011, 11:23 PM
گفتند : خربزه و عسل با هم نميسازند . گفت : حالا كه همچين ساخته اند كه دارند منو از وسط بر ميدارند !
گفتند : خربزه و عسل با هم نميسازند . گفت : حالا كه همچين ساخته اند كه دارند منو از وسط بر ميدارند !
گفتند : خربزه ميخوري با هندوانه ؟ گفت : هر دودانه !
گفت : نوري خونه است ؟ گفتند : علاوه بر نوري دخترش هم خونه است . گفت : نور علي نور !
گل زن و شوهر را از يك تغار برداشته اند !
گله گيهات بسرم ايشالاه عروسي پسرم !
گنج بي مار و گل بي خار نيست --- شادي بي غم در اين بازار نيست ! [[ مولوي]]
گنجشك امسال رو باش كه گنجشك پارسالي را قبول نداره !
گنجشك با باز پريد افتاد و ماتحتش دريد !
گنجشك با زاغ زوغش بيست تاش يه قرونه، گاو ميش يكيش صد تومنه !
گندم از گندم برويد جو ز جو ! (( از مكافات عمل غافل نشو ... )) [[ مولوي]]
گندم خورديم از بهشت بيرونمان كردند !
گوساله بسته را ميزنه !
گوسفند امام رضا را تا چاشت نميچرونه !
گوسفند بفكر جونه، قصاب به فكر دنبه !
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من --- آنچه البته بجائي نرسد فريادست ! [[ يغماي جندقي]]
گوشت جوان لب طاقچه است !
گوشت را از ناخن نميشه جدا كرد !
گوشت را از بغل گاو بايد بريد !
گوشت رانم را ميخورم منت قصاب رو نميكشم !
گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض --- ورنه هر سنگ و گلي لؤلؤ مرجان نشود ! [[ حافظ]]
گه جن خورده !
گيرم پدر تو بود فاضل --- از فضل پدر تو را چه حاصل ! [[ نظامي]]
گيرم كه مار چوبه كند تن بشكل مار --- كو زهر بهر دشمن و كو مهره بهر دوست ! [[ خاقاني]]
گيسش را توي آسيا سفيد نكرده !
shirin71
07-15-2011, 11:23 PM
گاو توس
گاو را پوست کنده به دمش رسیده
گاوش زاییده است
گاو نر میخواهد و مرد کهن ( کار هر بز نیست خرمن کوفتن......)
گاو نه من شیر ده
گاوری که به کهنه خوردن عادت کرد پی شخم زدن نمیرود
گاه باشد که کودکی نادان /// به غلط بر هدف زند تیری
گاهی به ادا گاهی به اصول ، گاهی به خدا گاهی به رسول
گاهی به میمنه گاهی به میسره
گدا بهر طمع فرزند خود را کور می خواهد
گدا به گدا رحمت به خدا
گدا را چه یک نان بدهی چه یک نان بگیری یکسان است
گدا را کند یک درم سیم ، سیر /// فریدون به ملک عجم نیم سیر
گذر پوست به دباغخانه می افتد
گذر نیست از حکم یزدان پاک
گذشت اما مثل سیخی که از کباب گذشت
گذشته گذشته
گر ازاده ای بر زمین خسب و بس /// مکن بهر قالی بوس کس
shirin71
07-15-2011, 11:23 PM
گر بر نفس خود امیری مردی /// بر کور و کر ار خورده نگیری مردی
گر بری گوش و گر کنی دنبم/// من که از جای خود نمیجنبم
گر بگویم شرح ان بی حد شود /// مثنوی هفتاد من کاغذ شود
گربه برای رضای خدا موش نمیگیره
گربه دستش به گوشت نمیرسد میگوید بو میدهد
گربه را باید دم حجله کشت
گربه را گفتند گوهت درمان است رویش خاک پاشید
گربه رقصاندن
گربه شد عابد و زاهد و مسلمانا
گربه شوی کردن
گربه شیر است در گرفتن موش /// لیک موش است در مصاف پلنگ
گربه مسکین اگر پر داشتی /// نسل گنجشک از جهان برداشتی
گر تو بهتر میزنی بستان بزن
گر تو قران بدین نمط خوانی /// ببری رونق مسلمانی
گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را ( در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند......)
گر جمله کائنات کافر گردند /// بر دامن کبریاش ننشیند گرد
گر حکم شود که مست گیرند /// در شهر هر انکه هست گیرند
گردنش را تبر نمیزند
گردن کج کردن
shirin71
07-15-2011, 11:24 PM
گردنگیر شدن
گردنم از مو باریکتر است
گرد و خاک کردن
گر راست سخن گویی و در بند بمانی /// به ز انکه دروغت دهد از بند رهایی
گر زمین را به اسمان دوزی /// ندهندت زیاده از روزی
گرسنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم
گر عظیم است از فرودستان گناه /// عفو کردن از بزرگان اعظم است
گر کسی همدم ددان باشد /// به که هم صحبت بدان باشد
گرگ عجل یکایک از این گله برد /// وین گله را ببین که چه اسوده می چرد
گرگ باران دیده
گرگ به لباس میش
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست
گرگ دهن الوده ی یوسف ندریده
گرگ و میش
گرم گرفتن با کسی
گر نخوردم نان گندم دیدم در دست مردم
گر نگه دار من ان است که من میدانم /// شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
گره از کار باز شدن
shirin71
07-15-2011, 11:24 PM
گره بر اب زدن
گرهی که با دست باز میشود با دندان نباید گشود
گره کور را با سر پنجه تدبیر گشودن
گزک به دست کسی دادن
گز نکرده پاره کردن
گشاد بازی
گفت چشم تنگ دنیا دوست را /// یا قناعت پر کند یا خاک گور
گفت شخصی خوب ورد اورده ای /// لیک سوراخ دعا گم کرده ای
گفت خربوزه میخواهی یا هندوانه گفت هردوانه
گلاب به روتون روم به دیوار
گل از گلش شکفت
گل بود به سبزه نیز اراسته شد
گل بی عیب خداست
گل پشت و رو ندارد
گلچین کردن
گل سر سبد
گل کرد مشق عشوه و بلبل ترانه را ( من درس عشق خواندم و او درس دلبری.....)
گل گفتن و گل شنیدن
گل گفتی اما شل گفتی
shirin71
07-15-2011, 11:24 PM
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه /// به اب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
گم نامی به که بد نامی
گم و گور شده
گنج بی مار و گل بی خار نیست /// شادی بی غم در این بازار نیست
گنج در استین داشتن
گنجشک را ونگ میکند جای قناری میفروشد
گنجشک روزی
گنج قارون
گندش را در اوردن
گندم از گندم بروید جو ز جو ( از مکافات عمل غافل نشو....)
گندم نمای جو فروش
گنده گویی کردن
گنه کار اندیشه ناک از خدای /// بسی بهتر از عابد خود نمای
گنه کرد در بلخ اهنگری /// به شوشتر زدند گردن مسگری
گواه بی گواهان چیست سوگند
گواه عاشق صادق در استین است
گورخر امین الدوله
گورم کجاست که کفنم باشد
باد داده ، تغار را شکسته ، طلاق هم میخواهد
shirin71
07-15-2011, 11:24 PM
باد دادی نخندیدم ، خیال کردی نفهمیدم
گوساله به روزگار گاوی گردد
گوساله تا گاو شود دل صاحبش اب شود
گوساله بسته را زدن
گوسفند به فکر جان است ، قصاب دنبه
گوش اگر گوش تو باشد و ناله اگر ناله من /// انچه البته به جایی نرسد فریاد است
گوش به زنگ بودن
گوشت را نمی توان از ناخن جدا کرد
گوشت را باید از بغل گاو برید
گوشت را که خوردند استخوانش را به گردن نیاویزند
گوشت را که خوردند استخوانش را پیش غریبه نمی اندازند
گوش خوابانیدن
گوشش بدهکار نیست
گوشه و کناره زدن
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض /// ورنه هر سنگ و گلی لولو و مرجان نشود
گویند سنک لعل شود در مقام صبر /// اری شود ولیک به خون جگر شود
گوینده میگوید شنونده باید عاقل باشد
گهی بر طارم اعلی نشینم /// گهی در پیش پای خود نبینم
shirin71
07-15-2011, 11:24 PM
گیرم پدر تو بود فاضل /// از فضل پدر تو را چه حاصل؟
گیس گرو گذاشتن
گیوه تو اب زدن
گیوه ور کشیدن
shirin71
07-15-2011, 11:25 PM
واي به خوني كه يكشب از ميونش بگذره !
واي به كاري كه نسازد خدا !
واي به مرگي كه مرده شو هم عزا بگيره !
واي به وقتي كه بگندد نمك !
واي به وقتي كه چاروادار راهدار بشه !
واي بوقتي كه قاچاقچي گمركچي بشه !
وعده سر خرمن دادن !
وقت خوردن، خاله، خواهر زاده را نميشناسه !
وقت مواجب سرهنگه، وقت كار كردن سربازه !
وقتي كه جيك جيك مستونت بود ياد زمستونت نبود ؟!
وقتي مادر نباشه با زن بابا بايد ساخت !
shirin71
07-15-2011, 11:25 PM
واسه همه باباس واسه ی من زن بابا
واکن کیسه بخور هریسه
والسلام ، نامه تمام
وام چنان کن که توان باز داد ( هاتف خلوت به من اواز داد....)
وای اگر از پس امروز بود فردایی ( گر مسلمانی از این است که حافظ دارد....)
وای به حال باغی که کلیدش از چوب مو باشد
وای به حال شما که جوال جوال میبرید
وای به خونی که یکشب از ان بگذرد
وای به کاری که نسازد خدا
وای به وقتی که بگندد نمک ( هر چه بگندد نممکش میزنند.....)
وای چه خاکی به سرم شد حاجیه بی بی بزرگترم شد
وبال گردن کسی بودن
وراجی کردن
ور دار و ور مال
وروره جادو
وزرو وبال
وسط دعوا نرخ تعیین میکنه
وسمه بر ابروی کور
وصله ناجور
shirin71
07-15-2011, 11:25 PM
وصیت همین است جان برادر /// که اوقات ضایع مکن تا توانی
وعده سر خرمن دادن
وقت خوردن ، خاله خواهر زاده را نمیشناسد
وقت خوردن قلچماقم وقت کار کردن چلاقم
وقت را غنیمت دان ان قدر که بتوانی ( .... حاصل از حیات ای دل یک دم است تا دانی)
وقتی مادر نباشد باید با زن پدر ساخت
ولایت چنان گیر که اداره توانی کرد
ویران شود ان شهر که میخوانه ندارد ( یک ناله مستانه ز جایی نشنیدیم....)
shirin71
07-15-2011, 11:25 PM
لالائي ميدوني چرا خوابت نميبره !
لب بود كه دندون اومد !
لر اگر ببازار نره بازار ميگنده !
لقمان حكيم را گفتند : ادب از كه آموختي ؟ گفت : از بي ادبان ! [[گلستان سعدي]]
لگد به گور حاتم زده !
لولهنگش آب ميگيره !
ليلي را از چشم مجنون بايد ديد !
shirin71
07-15-2011, 11:26 PM
لا سیبیلی در کردن
لاف در غریبی باد در بازار مسگرها
لاف مردی مزن که مردی نیست
لالایی بلدی چرا خوابت نمیبرد؟
لام تا کام صحبت نکردن
لایق ریش پدر خود بودن
لایق هر خر نباشد زعفران
لب از لب بر نداشتن
لباس دو جاری را در یک تشت نتوان شست
لب برچیدن
لب چشمه برود خشک میشود
لب دید دندان ندید دل گفت این چه های و هویی بود که به پایین نرسید
لب رودخانه بردن و تشنه برگرداندن
لب گزیدن
لحافم اسمان ، فرشم زمینه
لحافی را برای شپشی دور نمیاندازند
لعنت به دکان داری که مشتری خود را نشناسد
لفت و لعاب دادن
لفت و لیس کردن
shirin71
07-15-2011, 11:26 PM
لق لقه زبان
لقمان را گفتند ادب از که اموختی گفت از بی ادبان ( .... که هرچه از ایشان در نظرم ناپسند امد از فعل ان پرهیز کردم)
لقمه را از پشت سر به دهان گذاردن
لقمه را دور سر گرداندن
لقمه را هم باید جوید و در دهانش گذاشت
لک لک کردن
لکه ننگ است
لگد به بخت خود زدن
لگد را خر زده ، پای کره را می شکند
لن ترانی گفتن
لندهور
لنگ انداختن
لنگ حمام است هر کس بست ، بست
لنگه کفش کهنه در بیابان غنیمت است
لوح محفوظ بودن
لو دادن
لوطی خور شدن
لولو سر خرمن
shirin71
07-15-2011, 11:26 PM
لولهین (لوله هنگ ) و افتابه هر دو یک کار میکنند اما در گرو گذاردن ارزش هر یک معلوم میشود
لیچار گفتن
لی لی به لالای کسی گذاردن
shirin71
07-15-2011, 11:26 PM
كار از محكم كاري عيب نميكنه !
كار بوزينه نيست نجاري !
كار خر و خوردن يابو !
كارد، دسته خودشو نمي بره !
كار نباشه زرنگه !
كار، نشد نداره !
كار هر بز نيست خرمن كوفتن --- گاو نر ميخواهد و مرد كهن .
كاري بكن بهر ثواب - نه سيخ بسوزه نه كباب !
كاسه گرمتر از آش !
كاسه جائي رود كه شاه تغار باز آيد !
كاسه را كاشي ميشكنه، تاوانش را قمي ميده !
كاشكي را كاشتند سبز نشد !
كاشكي ننم زنده ميشد - اين دورانم ديده ميشد !
كافر همه را بكيش خود پندارد !
كاه از خودت نيست كاهدون كه از خودته !
كاه بده، كالا بده، دو غاز و نيم بالا بده !
كاه پيش سگ، استخوان پيش خر !
كاه را در چشم مردم مي بينه كوه را در چشم خودش نمي بينه !
كاهل به آب نميرفت، وقتي ميرفت خمره ميبرد !
كباب پخته نگردد مگر به گرديدن !
كبكش خروس ميخونه !
كپه هم با فعله است ؟!
كجا خوشه؟ اونجا كه دل خوشه !
كج ميگه اما رج ميگه !
shirin71
07-15-2011, 11:26 PM
كچلي را گفتند: چرا زلف نميگذاري ؟ گفت : من از اين قرتي گريها خوشم نمياد !
كچل نشو كه همه كچلي بخت نداره !
كچليش، كم آوازش !
كدخدا را ببين ، ده را بچاپ !
كرايه نشين، خوش نشينه !
كرم داران عالم را درم نيست --- درم داران عالم را كرم نيست !
كرم درخت از خود درخته !
كژدم را گفتند: چرا بزمستان در نميآئي ؟ گفت : بتابستانم چه حرمت است كه در زمستان نيز بيرون آيم ؟!
كس را وقوف نيست كه انجام كار چيست ! (( هر وقت خوش كه دست دهد مغتنم شمار )) [[ حافظ ]]
كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من !
كسي دعا ميكنه زنش نميره كه خواهر زن نداشته باشه !
كسي را در قبر ديگري نمي گذارند !
كسي كه از آفتاب صبح گرم نشد از آفتاب غروب گرم نميشه !
كسي كه از گرگ ميترسه گوسفند نگه نميداره !
كسي كه را مادرش زنا كنه، با ديگران چها كنه !
كسي كه منار ميدزده ، اول چاهش را ميكنه !
كسي كه خربزه مي خوره، پاي لرزش هم ميشينه !
كشته از بسكه فزونست كفن نتوان كرد !
كفاف كي دهد اين باده بمستي ما --- خم سپهر تهي شد ز مي پرستي ما .
كف دستي كه مو نداره از كجاش ميكنند ؟!
كفتر صناري، ياكريم نميخونه !
كفتر چاهي جاش توي چاهه !
كفشات جفت ، حرفات مفت !
كفشاش يكي نوحه ميخونه، يكي سينه ميزنه !
كفگيرش به ته ديگ خورده !
shirin71
07-15-2011, 11:27 PM
كلاغ آمد چريدن ياد بگيره پريدن هم يادش رفت !
كلاغ از وقتي بچه دار شد ، شكم سير بخود نديد !
كلاغ از باغمون قهر كرد، يك گردو منفعت ما !
كلاغ از باغمون قهر كرد، يك گردو منفعت ما !
كلاغ خواست راه رفتن كبك را ياد بگيره راه رفتن خودش هم يادش رفت !
كلاغ، روده خودش در آمده بود اونوقت ميگفت : من جراحم !
كلاغ سر لونه خودش قارقار نميكنه !
كل اگر طبيب بودي سر خود دوا نمودي !
كلاه را كه به هوا بيندازي تا پائين بيايد هزار تا چرخ ميخوره !
كلاه كچل را آب برد گفت : براي سرم گشاد بود !
كلفتي نون را بگير و نازكي كار را !
كلوخ انداز را پاداش سنگ است --- جواب است اي برادر اين نه جنگ است .
كله اش بوي قرمه سبزي ميده !
كله پز برخاست سگ جايش شنست !
كله گنجشكي خورده !
كمال همنشين در من اثر كرد --- وگر نه من همان خاكم كه هستم . [[ سعدي]]
كم بخور هميشه بخور !
كمم گيري كمت گيرم - نمرده ماتمت گيرم !
كنار گود نشسته ميگه لنگش كن !
shirin71
07-15-2011, 11:27 PM
كند همجنس با همجنس پرواز ! (( كبوتر با كبوتر باز با باز ...))
كنگر خورده لنگر انداخته !
كور از خدا چي ميخواهد ؟ دو چشم بينا !
كور خود و بيناي مردم !
كورشه اون دكانداري كه مشتري خودشو نشناسه !
كور را چه به شب نشيني !
كور كور را ميجوره آب گودال را !
كور هر چي توي چنته خودشه خيال ميكنه توي چنته رفيقش هم هست !
كوري دخترش هيچ، داماد خوشگل هم ميخواهد !
كوزه خالي، زود از لب بام ميافته !
كوزه گر از كوزه شكسته آب ميخوره !
كوزه نو آب خنك داره !
كوزه نو دو روز آب را سرد نگه ميداره !
كوسه دنبال ريش رفت سيبيلشم از دست داد !
كوسه و ريش پهن !
كو فرصت ؟!
كوه بكوه نميرسه، آدم به آدم ميرسه !
كوه ، موش زائيده !
shirin71
07-15-2011, 11:27 PM
کاچی به از هیچی
کار از کار گذشتن
کار از محکم کاری عیب نمیکند
کار امروز به فردا مفکن
کار بزرگان نبود کار خرد ( عشق تو را خرد نباید شمرد......)
کار به جای باریک رسیدن
کار به کاردان سپردن
کار پاکان را قیاس از خود مگیر (گرچه باشد در نوشتن شیر شیر)
کارت را بده به جولا
کار چاق کن
کار چو از روی عقل باشد و دانش /// نرم شود همچو موم اهن و پولاد
کار چو از دست رفت اه و ندامت چه سود
کار خود کن کار بیهوده مکن (در زمین دیگری خانه مکن....)
کارد به استخوان رسیدن
کارد دسته خود را نمیبرد
کار درویش و مستمند برار /// که تو را نیز کارها باشد
کار دست کسی دادن
کاردش بزنی خونش در نمیاید
کار دله ، نه کار خشت و گل
shirin71
07-15-2011, 11:27 PM
کار دنیا تمامی ندارد
کار دیوانه وارانه است
کار را که کرد ان که تمام کرد
کار زمین را ساختی به اسمان پرداختی
کارش چیه؟ بوق میزنه ، بخیه به اب دوغ میزنه
کارش گره خورده است
کار ، شمشیر میکند نه غلاف ( تن بود چون غلاف و جان شمشیر....)
کار کردن خر خوردن یابو
کار که رسید به چانه عروس رو ببر به خانه
کار نشد ندارد
کار نیکو کردن از پر کردن است
کارها نیکو شود اما به صبر
کار هر بز نیست خرمن کوفتن /// گاو نر میخواهد و مرد کهن
کاری بکن بهر ثواب /// نه سیخ بسوزد نه کباب
کاری بکن که همیشه بکنی
کاری را که گرگ به سختی انجام دهد روباه به اسانی از پیش میبرد
کاری کرد کارستان
کاری که چشم میکند ابرو نمیکند
کاسه رود جایی که باز ارد قدح
shirin71
07-15-2011, 11:27 PM
کاسه کوزه کسی را به هم زدن
کاسه لیسی کردن
کاسه کوزه را سر کسی شکستن
کاسه اسمان ترک دارد
کاسه از اش داغتر
کاسه چینی که صدا میکند /// خود صفت خویش ادا میکند
کاشکی را کاشتیم سبز نشد
کاغذ از عمرم نیاورده ام
کافر همه را به کیش خود پندارد
کاه از خودت نیست کاهدان که از خودت است
کاه بده کالا بده دو غاز و نیم بالا بده
کاه را پیش سگ و استخوان را پیش خر نهادن
کاه را در چشم غیر دیدن و کوه را در چشم خود ندیدن
کاه هم بارش نمیکنند
کاهی را کوهی کردن
کباب پخته نگردد مگر به گردیدن
کباده شعل یا مقامی را کشیدن
کبک است سرش را زیر برف میکند
کبکش خروس میخواند
shirin71
07-15-2011, 11:27 PM
کبوتر با کبوتر باز با باز( .... کند همجنس با همجنس پرواز)
کبوتر صد دیناری یاهو نمیخواند
کپه هم با فعله است ؟
کتاب فضل تو را اب بهر کافی نیست /// که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
کت بده ، کلاه بده ، دوغاز و نیم بالا بده
کتکی معامله میکنی بکش
کجا خوش است انجا که دل خوش است
کجا سود دارد به دیوانه پند ( دلم را پند او نشد سودمند ..... )
کجا من شکر این نعمت گذارم /// که زور مردم ازاری ندارم
کج بشین و راست بگو
کج دار و مریض
کج کلاه
کج میگوید اما رج میگوید
کچل را گفتند چرا زلف نمیگذاری گفت بدم میاید
کچل شدم که منت دلاک نکشم
کچل کی مرده ای کز تو اثر نیست؟ /// کفن پوسیده است و ما را خبر نیست؟
کدخدا رو ببین و ده را بچاپ
کدخدای ده که مرغابی بود /// اندر ان ده ببین چه رسوایی بود
کرایه نشین خوش نشین است
shirin71
07-15-2011, 11:28 PM
کربلا رفتنت بهانه بود ، کربلا در میان خانه بود
کرم از خود درخت است
کرم ریختن
کره داده شتر میخواهد
کره را روغن کرده
کره خر از خریت پیش پیش مادر است
کری کری خوندن
کسانی که بد را پسندیده اند /// ندانم ز نیکی چه بد دیده اند
کسانی که پیغام دشمن برند /// ز دشمن همانا که دشمن ترند
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست ( هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار.....)
کس نتواند گرفت دامن دولت به زور ( .... کوشش بی فایده است وسمه بر ابروی کور)
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
کس نگوید که دوغ من ترش است ( هر کس در بهانه تیزهش است....)
کسی با دعا نیامده که با نفرین بره
کسی بر گردن خر در نبندد ( خرد بر مدح نااهلان بخندد.....)
کسی به کسی نیست
کسی دعا میکند زنش نمیرد که خواهر زن نداشته باشد
کسی را در گور کسی نمیگذارند
کسی را سر چشمه بردن و تشنه برگرداندن
shirin71
07-15-2011, 11:28 PM
کسی که از راه به منزل نرسه ، از بیراهه هرگز نمیرسه
کسی که از گرگ میترسد گوسفند نگاه نمیدارد
کسی که پای برهنه از دریا بگذرد پایش خیس میشود
کسی که خری را به بام برد پایین نیز تواند اورد
کسی که نمیداند خواجه حافظ شیرازی است
کسی نمیگوید ماست من ترش است
کشک چه ، پشم چه
کشکول گدایی در دست گرفتن
کش و قوس
کش و واکش کردن
کفاف کی دهد این باده ها به مستی ما
کف دست خود را بو کردن
کف دست مو نداشتن
کفرش بالا امد
کف رفتن
کفش پینه دوز پاشنه ندارد
کفش تو شود پاره بر من چه زیان داره
کفش سفارشی یا تنگ در میاد یا گشاد
کفشش را جفت کرده اند
shirin71
07-15-2011, 11:28 PM
کفش هایش جفت ، حرف هایش مفت
کفگیر به ته دیگ خورده است
ککش هم نمیگزد
کلاغ امد راه رفتن کبک را بیاموزد راه رفتن خود را هم فراموش کرد
کلاغ از باغمان قهر کند یک گردو مفت ما
کلاغ از بچه خودش خوشکل تر نمیبیند
کلاغ سر لانه خودش قار قار نمیکند
کلافه شدن
کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی
کلاه برای سر کسی گشاد بودن
کلاه برداری کردن
کلاهت را بگذار بالا تر
کلاه خودت را محکم نگهدار و کسی را دزد نکن
کلاه خود را به هوا انداختن
کلاه خود را قاضی کردن
کلاهش پس معرکه است
کلاهش پشم ندارد
کلاه شرعی گذاشتن
کلاه کسی را نشان کردن
shirin71
07-15-2011, 11:29 PM
کلاه گذاشتن و کلاه برداری کردن
کلاهمان تو هم میرود
کانجار رفتن
کلوخ انداز را پاداش سنگ است (جواب است ای برادر این نه جنگ است....)
کله گنجشک خورده است
کلید عقل کسی بودن
کمال همنشین در من اثر کرد /// وگرنه من همان خاکم که هستم
کم بخور همیشه بخور
کم بگو و سنجیده بگو
کم بود جن و پری یکی هم از دیوار پرید
کم خرج و بالا نشین
کم گوی و گزیده گوی چون در (... تا زندک تو جهان شود پر)
کمم گیری کمت گیرم ، نمرده ماتمت گیرم
کمیتش لنگ است
کنار گود نشسته و میگوید لنگش کن
کن فیکون کردن
کنگر خوردن و لنگر انداختن
کنونم اب حیاتی به حلق تشنه فرو کن //// نه انگهی که بمیرم به اب دیده بشویی
کو اینه و کو شونه ، کاروانسراس یا خونه؟
shirin71
07-15-2011, 11:29 PM
کوتاه امدن
کوتاهی کردن
کوچه اشتی کنان
کوچه روشن کن و خانه تاریک کن
کور اخترگر
کور از خدا چه میخواهد دو چشم بینا
کور باد چشمی که بی موقع بسته شود
کور به بازار ، کچل به حمام
کور به کار خود بیناست
کور خواندن
کور خود مباش و بینای مردم
کور شدن اشتها
کور کورانه
کور کور را میجوید اب گودال را
کور می شوم ، لال می شوم ، اما خر نمیشوم
کور نرود به بازار ، کر نرود به دیدار
کوری دخترش هیچ ، داماد خوشکل هم میخواهد
کوری عصا کش کور دگر شود
کوزه گر از کوزه شکسته اب میخورد
کوسه و ریش پهن
کوکو از روغن گل میکنه ، زن از شوهر
کوه به کوه نمیرسد اما ادم به ادم میرسد
کی شود دریا به پوز سگ نجس ( ... کی شود خورشید از پف منطمس)
کینه شتری
shirin71
07-15-2011, 11:30 PM
خاشاك به گاله ارزونه، شنبه به جهود !
خاك خور و نان بخيلان مخور ! (( ... خار نه اي زخم ذليلان مخور ))
خاك كوچه براي باد سودا خوبه !
خال مهرويان سياه و دانه فلفل سياه --- هر دو جانسوز است اما اين كجا و آن كجا ؟!
خاله ام زائيده، خاله زام هو كشيده !
خاله را ميخواهند براي درز ودوز و گرنه چه خاله چه يوز !
خاله سوسكه به بچه اش ميگه : قربون دست و پاي بلوريت !
خانه اي را كه دو كدبانوست، خاك تا زانوست !
خانه اگر پر از دشمن باشه بهتره تا خالي باشه !
خانه خرس و باديه مس ؟
خانه داماد عروسيست، خانه عروس هيچ خبري نيست !
خانه دوستان بروب و در دشمنان را مكوب !
خانه قاضي گردو بسياره شماره هم داره !
خانه كليمي نرفتم وقتي هم رفتم شنبه رفتم !
خانه نشيني بي بي از بي چادريست !
خانه همسايه آش ميپزند بمن چه ؟!
خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسي !
خدا برف را به اندازه بام ميده !
خدا جامه ميدهد كو اندام ؟ نان ميدهد كو دندان ؟
خدا خر را شناخت، شاخش نداد !
خدا داده بما مالي، يك خر مانده سه تا نالي !
خدا دير گيره، اما سخت گيره !
خدا را بنده نيست !
خدا روزي رسان است، امااِهني هم مي خواد !
خدا سرما را بقدر بالا پوش ميده !
خدا شاه ديواري خراب كنه كه اين چاله ها پر بشه !
خدا گر ببندد ز حكمت دري --- ز رحمت گشايد در ديگري !
خدا ميان دانه گندم خط گذاشته !
خدا ميخواهد بار را بمنزل برساند من نه، يك خر ديگه !
خدا نجار نيست اما در و تخته رو خوب بهم ميندازه !
خدا وقتي بخواد بده، نميپرسه تو كي هستي ؟
خدا وقتي ها ميده، ور ور جماران هم ، ها ميده !
shirin71
07-15-2011, 11:30 PM
خدا همه چيز را به يك بنده نمي ده !
خدا همونقدر كه بنده بد داره، بنده خوب هم داره !
خدايا آنكه را عقل دادي چه ندادي و آنكه را عقل ندادي چه دادي ؟ ((خواجه عبدالله انصاري ))
خدا يه عقل زياد بتو بده يه پول زياد بمن !
خر، آخور خود را گم نميكنه !
خراب بشه باغي كه كليدش چوب مو باشه !
خر، ار جل ز اطلس بپوشد خر است !
خر است و يك كيله جو !
shirin71
07-15-2011, 11:30 PM
خر از لگد خر ناراحت نميشه !
خر باربر، به كه شير مردم در !
خر به بوسه و پيغام آب نمي خوره !
خربزه شيرين مال شغاله !
خربزه كه خوردي بايد پاي لرزش هم بشيني !
خربزه ميخواهي يا هندوانه : هر دو دانه !
خربيارو باقلا بار كن !
خر، پايش يك بار به چاله ميره !
خرج كه از كيسه مهمان بود --- حاتم طايي شدن آسان بود !
خر چه داند قيمت نقل و نبات ؟
خر خالي يرقه ميره !
خر، خسته - صاحب خر، ناراضي !
خر خفته جو نمي خوره !
خر ديزه است، به مرگ خودش راضي است تا ضرر بصاحبش بزنه !
خر را با آخورميخوره، مرده را با گور !
خر را جايي مي بندند كه صاحب خر راضي باشه !
خر را كه به عروسي ميبرند، براي خوشي نيست براي آبكشي است !
خر را گم كرده پي نعلش ميگرده !
خر، رو به طويله تند ميره !
خرس، تخم ميكنه يا بچه ؟ از اين دم بريده هر چي بگي برمياد !
خرس در كوه، بو علي سيناست !
خرس شكار نكرده رو پوستشو نفروش !
خر سواري را حساب نميكنه !
خر، سي شاهي ، پالون دو زار !
shirin71
07-15-2011, 11:30 PM
خر كريم را نعل كردن !
خر كه جو ديد، كاه نميخوره !
خر، كه علف ديد گردن دراز ميكنه !
خر گچ كش روز جمعه از كوه سنگ مياره !
خر لخت راپالانشو بر نميدارند!
خر ما از كرگي دم نداشت !
خر ناخنكي صاحب سليقه ميشود !
خروار نمكه، مثقال هم نمكه !
خر وامانده معطل چشه !
خروسي را كه شغال صبح ميبره بگذار سر شب ببره !
خر، همان خره پالانش عوض شده !
خريت ارث نيست بهره خداداده س !
خري كه از خري وابمونه بايد يال و دمشو بريد !
خوشبخت آنكه خورد و كِشت، بدبخت آنكه مرد و هِشت !
خواب پاسبان، چراغ دزده !
خنده كردن دل خوش ميخواد و گريه كردن سر وچشم !
خواهر شوهر، عقرب زير فرشه !
خواست زير ابروشو برداره، چشماشو كور كرد !
خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو !
خوبي لر به آنست كه هر چه شب گويد روزنه انست !
خودتو خسته ببين، رفيقتو مرده !
خودشو نميتونه نگهداره چطور منو نگهميداره ؟
خود گوئي و خود خندي، عجب مرد هنر مندي !
shirin71
07-15-2011, 11:31 PM
خودم كردم كه لعنت بر خودم باد !
خوردن خوبي داره ، پس دادن بدي !
خوشا بحال كساني كه مردند و آواز ترا نشنيدند !
خوشا چاهي كه آب از خود بر آرد !
خوش بود گر محك تجربه آيد بميان --- تا سيه روي شود هر كه دراو غش باشد .
خوش زبان باش در امان باش !
خولي بكفم به كه كلنگي بهوا !
يك ده آباد به از صد شهر خراب !
خونسار است و يك خرس !
خير در خانه صاحبش را ميشناسد !
خيك بزرگ، روغنش خوب نميشه !
shirin71
07-15-2011, 11:31 PM
خار را در چشم کسی دیدن و تیر را در چشم خود ندیدن
خار راه همه است
خاطر کسی را خواستن
خاک برایش خبر نمیبرد
خاکش دامن گیر است
خاک شو پیش از انکه خاک شوی(ای برادر چو عاقبت خاک است.....)
خاکشیر مزاج
خاک کوچه برای باد سودا خوبست
خاک مرده پاشیده اند
خاک و خل
خاکی بر سر خود ریختن
خاله را میخواهند برای درز و دوز و گرنه چه خاله چه یوز
خاله رو رو
خاله زنک بازی در اوردن
خاله سوسکه به بچش میگوید قربان دست و پای بلوریت
خاموشی به که ضمیر دل /// با کسی گفتن و گفتن که مگوی
خان مروه شده چنار جلو خانه اش را نمیبیند
خانه از پای بست ویران است /// خواجه در بند نقش ایوان است
خانه ای که در ان دو کدبانوست خاک تا زانوست
shirin71
07-15-2011, 11:31 PM
خانه به دوش
خانه پر از دشمن باشد بهتر است تا خالی باشد
خانه تکانی کردن
خانه خراب
خانه داماد عروسیست خانه عروس هیچ خبری نیست
خانه نشین شدن
خانه دوستان بروب و در دشمن مکوب
خانه قاضی گردو زیاد است ولی شماره دارد
خانه کرایه و زن صیغه
خبرت بیاد
خجالت اسیابان می کشد که ارد میدزدد
خدا از دهنت بشنود
خدا از موی سپید شرم می کند
خدا بخت بدهد
خدا به ادم گدا نه عذا بدهد نه عروسی
خدا به تو عقل زیاد و به من پول زیاد بدهد
خدا پنج انگشت را یکسان نیافریده
خدا جامه میدهد اندام ، نان میدهد کو دندان
خدا چشم را داده و چاه را هم داده
shirin71
07-15-2011, 11:31 PM
خدا چشم راست را به چشم چپ محتاج نکند
خدا خر را شناخت و شاخش نداد
خدا داده به ما مالی یک خر مانده سه پالانی
خدا درد را به اندازه طاقت میدهد
خدا دیرگیر است ولی سخت گیر است
خدا را بر ان بنده بخشایش است /// که خلق از وجودش در آسایش است
خدا را بنده نبودن
خدا را حاجتی به پیغام نیست
خدا روزی رسان است اما اهنی هم میخواهد
خدا سما را به قدر بالاپوش میدهد
خدا شری بدهد که خیر ما در ان باشد
خدا کشتی انجا که خواهد برد /// اگر ناخدا جامه بر تن درد
خدا گر ز حکمت ببندد دری /// به رحمت گشاید در دیگری
خدا میان دانه گندم خط گذاشته است
خدا نجار نیست ولی در و تخته را خوب به هم می اندازد
خداوند وقتی میخواهد مورچه را اواره کند به او بال میدهد
خدایا ان را که عقل دادی چه ندادی و انکه را عقل ندادی چه دادی
خدا یک جو بخت بدهد
خدا یکی ، خانه یکی ، یار یکی
shirin71
07-15-2011, 11:31 PM
خدمت شما هم خواهم رسید
خر ار جل ز اطلس بپوشد خرست(نه منعم به مال از کسی بهتر است.....)
خر از پل گذشتن
خر با همه خریتش بیش از یکبار پایش به چاله نمیرود
خر بر ان ادمی شرف دارد /// که چو خر دیده بر علف دارد
خر برهنه را پالان نتوان گرفت
خربزه شیرین نصیب کفتار میشود
خر به بوسه و پیغام اب نمیخورد
خر پول
خر پیر و افسار رنگین
خر تب میگند
خرت و پرت
خر تو خر بودن
خرج تراشی کردن
خرج که از کیسه مهمان بود/// حاتم طایی شدن اسان بود
خر چه داند قیمت نقل و نبات
خر خالی یورقه میره
خر وامانده معطل چش(هش) است
خر خفته جو نمیخورد
shirin71
07-15-2011, 11:31 PM
خر خودت را بران
خر داده، زر داده، سر هم داده
چوب را خورد هم پیاز و هم پول داد
خرد به کار نیاید چو بخت بد باشد ( اگر به هر سر مویت دوصد هنر باشد....)
خرده شیشه داشتن
خرده فرمایش داشتن
خر را با اخور میخورد مرده را با گور
خر را که به عروسی میبرند برای خوشی نیست برای ابکشی است
خر را گم کرده پی نعلشه
خر رفت الاغ برگشت
خرس را به رقص اوردیم دمش را بدست اوردیم
خرس شکار نکرده پوستش را نمیفروشند
خرش از پل گذشت
خرش میره
خر عیسی گرش به کعبه برند/// چون بیاید هنوز خر باشد
خر عیسی را نعل کردن
خر کوزه گری است از شنبه تا پنج شنبه گچ میکشد روز جمعه هم از کوه سنگ میاورد
خر که جو دید دیگر کاه نمیخورد
خرما از کرگی دم نداشت
shirin71
07-15-2011, 11:32 PM
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم( دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم.....)
خر مرد رند
خر مردم رو باید یه لنگی سوار شد
خروس اگه خروس باشه توی راه هم میخونه
خروس بی محل
خروسی را که شغال باید صبح ببرد بگذارد سر شب ببرد
خر همان خر است اما پالانش عوض شده
خره همیشه خرما نمیریند
خریت مایه نمیخواهد قباله و بنچاق هم لازم ندارد
خری را که به بام برده ای خودت پایین بیاور
خری زاد و خری زید و خری مرد
خسرالدنیا و الاخره
خشت اول گر نهد معمار کج /// تا ثریا میرود دیوار کج
خطا بر بزرگان گرفتن خطاست ( نه در هر سخن بحث کردن رواست......)
خطا کرد در بلخ اهنگری /// به شوشتر زدند گردن مسگری
خط و نشان کشیدن
خلایق انچه لایق
خلق تنگی کردن
خلق را تقلیدشان بر باد داد/// ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
shirin71
07-15-2011, 11:32 PM
خم به ابرو نیاوردن
خم رنگ ریزی نیست که بزنی و در بیاری
خنجر زدن از پشت
خنده بر هر درد بی درمان دواست
خوابش سنگین است
خواب کوچکش هفت سال است
خواست زیر ابرویش را بر دارد چشمش را کور کرد
خواستن توانستن است
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
خود را به آب و اتش زدن
خود را به موش مردگی زدن
خود را نخود هر اش کردن
خودش را نمیتواند نگه دارد من را چطور نگه میدارد
خودشو بیار اسمشو نیار
خود شیرینی کردن
خود کرده را تدبیر نیست
خود گویی و خود خندی خود مرد هنرمندی
خوردن خوبی دارد و پس دادن بدی
shirin71
07-15-2011, 11:32 PM
خوردنک و جستنک
خوشا به حال کسانی که مردند و صدای تو را نشنیدند
خوش استقبال و بد بدرقه بودن
خوش بود گر محک تجربه اید به میان /// تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد
خوش خوشک رفتن
خوش رقصی کردن
خوش زبان باش در امان باش
خوش ظاهر و بد باطن
خوشی و عاشقی با هم نباشد( به گیتی عاشقی بی غم نباشد...)
خون جگر خوردن
خون دل و جام می هر یک به کسی دادند(.... در دایره قسمت اوضاع چنین باشد)
خون را با خون نمی شویند
خونش به جوش امد
خون کسی را توی شیشه کردن
خیال میکند شاخ غول را شکسته است
خیک خالی و پرهیز اب
shirin71
07-15-2011, 11:32 PM
دارندگيست و برازندگي !
داري طرب كن، نداري طلب كن !
داشتم داشتم حساب نيست، دارم دارم حسابه !
دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد !
دانا گوشت ميخورد نادان چغندر !
دانه فلفل سياه و خال مهرويان سياه --- هر دو جانسوز است اما اين كجا و آن كجا !
دايه از مادر مهربانتر را بايد پستن بريد !
دختر، تخم تر تيزك است !
دختر تنبل، مادر كدبانو را دوست داره !
دخترميخوهي ماماش را بين --- كرباس ميخواهي پهناش را ببين !
دختر همسايه هر چه چل تر براي ما بهتر !
دختري كه مادرش تعريف بكنه براي آقا دائيش خوبه !
درازي شاه خانم به پهناي ماه خانم در !
در بيابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام !
در بيابان لنگه كفش، نعمت خداست !
در پس هر گريه آخر خنده ايست !
در جنگ، حلوا تقسيم نميكنند !
در جواني مستي، در پيري سستي، پس كي خدا پرستي ؟!
در جهان هر كس كه داره نان مفت، ميتواند حرفهاي خوب گفت !
در جهنم عقربي هست كه از دستش به مار غاشيه پناه ميبرند !
در جيبش را تار عنكبوت گرفته است !
در چهل سالگي طنبور ميآموزد در گور استاد خواهد شد !
در حوضي كه ماهي نيست ، قورباغه سپهسالاره !
در خانه ات را ببند همسايه تو دزد نكن !
در خانه اگر كس است يكحرف بس است !
shirin71
07-15-2011, 11:32 PM
در خانه بيعاره ها نقاره ميزنند !
در خانه مور، شبنمي طوفانست !
در خانه هر چه، مهمان هر كه !
درخت اگر متحرك شدي ز جاي بجاي --- نه جور اره كشيدي نه جفاي تبر !
درخت پر بار، سنگ ميخوره !
درخت پر بار، سنگ ميخوره !
درخت كاهلي بارش گرسنگي است !
درخت كج جز بآتش راست نميشه !
درخت گردكان باين بلندي --- درخت خربزه الله اكبر !
درخت هر چه بارش بيشتر بشه، سرش پائين تر مياد !
درد دل خودم كم بود، اينهم قرقر همسايه !
درد، كوه كوه مياد، مومو ميره !
در دروازه را ميشه بست، اما در دهن مردم و نميشه بست !
در دنيا هميشه بيك پاشنه نميچرخه !
در دنيا يه خوبي ميمونه يه بدي !
در ديزي وازه، حياي گربه كجا رفته !
در زمستان، الو، به از پلوه !
در زمستان يه جل بهتر از يه دسته گله !
درزي در كوزه افتاد !
در زير اين گنبد آبنوسي، يكجا عزاست يكجا عروسي !
shirin71
07-15-2011, 11:33 PM
درس اديب اگر بود زمزمه محبتي --- جمعه به مكتب آورد طفل گريز پاي را . (( نظيري نيشابوري ))
در شهر كورها يه چشمي پادشاست !
در شهر ني سواران بايد سوار ني شد !
در عفو لذتيست كه در انتقام نيست !
در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست ! (( حافظ شيرازي ))
در كف شير نر خونخواره اي --- غير از تسليم و رضا كو چاره اي ؟
در مجلس خود راه مده همچو مني را --- كافسرده دل افسرده كند انجمني را !
درم داران عالم را كرم نيست --- كريمان را بدست اندر درم نيست !
در مسجده، نه كند نيست نه سوزوندني !
در نمك ريختن توي ديگ بايد به مرد پشت كرد !
درويش از ده رانده، ادعاي كدخدائي كند !
درويش موميائي، هي ميگي و نميائي !
درويش را گفتند : در دكانتو ببند دهنشو هم گذاشت !
در، هميشه بيك پاشنه نميگرده !
درهفت آسمان يك ستاره نداره !
دزد،آب گرون ميخوره !
دزد بازار آشفته ميخواهد!
دزد باش و مرد باش !
دزد به يك راه ميرود، صاحب مال به هزار راه !
دزد حاضر و بز حاضر !
دزد ناشي به كاهدون ميزنه !
دزدي آنهم شلغم ؟ !
دزدي كه نسيم را بدزدد دزد است !
دست بالاي دست بسيار است . (( در جهان پيل مست بسيار است ... ))
دست به دنبك هر كي بزني صدا ميده !
دست بريده قدر دست بريده را ميدونه !
shirin71
07-15-2011, 11:33 PM
دست بشكند در آستين، سر بشكند دركلاه !
دست بيچاره چون بجان نرسد --- چاره جز پيرهن دريدن نيست !
دست بي هنر كفچه گدئيست !
دست پشت سر نداره !
دست پيش را گرفته كه پس نيفته !
دستت چربه، بمال سرت !
دستت چو نميرسد به خانم --- درياب كنيز مطبخي را !
دستت چو نميرسد به كوكو، خشكه پلو را فرو كو !
دست تنگي بدتر از دلتنگي است !
دست خالي براي تو سر زدن خوبه !
دست در كاسه و مشت در پيشاني !
دست، دست را ميشناسه !
دست دكاندار تلخ است !
دست راست را از چپ نميشناسه !
دستش به خر نميرسه پالان خر را بر ميدارد !
دستش به دم گاو بند شده !
دستش به عرب و عجم بند شده است !
دستش بدهنش ميرسه !
دستش در كيسه خليفه است !
دستش را به كمرش گرفته كه از بيگي نيفته !
دستش شيره ايست يا دستش چسبناك است !
دستش را توي حنا گذاشت !
دست شكسته بكار ميره، دل شكسته بكار نميره !
دست شكسته وبال گردنه !
دستش نمك نداره !
دست كار دل و نميكنه و دل كار دست و نميكنه !
دستش كجه !
دست كه به چوب بردي گربه دزده حساب كار خودشو ميكنه !
دست كه بسيار شد بركت كم مي شود !
shirin71
07-15-2011, 11:33 PM
دست ما كوتاه و خرما بر نخيل . (( پاي ما لنگ است و منزل بس دراز )) (( حافظ شيرازي ))
دست ننت درد نكنه !
دست و روت را بشور منم بخور !
دست و رويش را با آب مرده شور خانه شسته است !
دستي را كه حاكم ببره خون نداره يا ديه نداره !
دستي را كه نميتوان بريد بايد بوسيد !
دستي را كه از من بريد، خواه سگ بخورد خواه گربه !
دشمنان در زندن با هم دوست شوند !
دشمن دانا بلندت ميكند --- بر زمينت ميزند نادان دوست !
دشمن دانا كه غم جان بود --- بهتر از دوست كه نادان بود . (( نظامي ))
دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد . (( داني كه چه گفت زال با رستم گرد )) (( سعدي ))
دعا خانه صاحبش را ميشناسد !
دعا كن (( الف )) بميره يا دعا كن بابات بميره !
دعوا سر لحاف ملا نصرالدين بود !
دلاكها كه بيكار ميشوند سر هم را ميتراشند !
دل بيغم دراين عالم نباشد --- اگر باشد بني آدم نباشد .
دل سفره نيست كه آدم پيش هر كس باز كنه !
دلش درو طاقچه نداره !
دلم خوشه زن بگم اگر چه كمتر از سگم !
دلو هميشه از چاه درست در نمياد !
دماغش را بگيري جانش در مياد !
shirin71
07-15-2011, 11:34 PM
دم خروس از جيبش پيداست !
دمش را توي خمره زده است !
دندن اسب پيشكشي را نميشمارند !
دنده را شتر شكست، تاوانش را خر داد !
دنيا پس از مرگ ما، چه دريا چه سراب !
دنيا دمش درازه !
دنيا جاي آزمايش است، نه جاي آسايش !
دنيا، دار مكافاته !
دنيا را آب ببره او راخواب ميبره !
دنيا را هر طور بگيري ميگذره !
دنيايش مثل آخرت يزيده !
دنيا محل گذره !
دو تا در را پهلوي هم ميگذارند براي اينست كه به درد هم برسند !
دو خروس بچه از يك مرغ پيدا ميشوند، يكي تركي ميخونه يكي فارسي !
دود از كنده بلند ميشه !
دود، روزنه خودشو پيدا ميكنه !
دو دستماله ميرقصه !
دور اول و بد مستي ؟
دور دور ميرزا جلاله ، يك زن به دو شوهر حلاله !
دوري و دوستي !
دوست آنست كه بگرياند. دشمن آنست كه بخنداند !
دوست همه كس، دوست هيچكس نيست !
shirin71
07-15-2011, 11:34 PM
دوستي بدوستي در، جو بيار زرد آلو ببر !
دوستي دوستي از سرت ميكنند پوستي ؟!
دوصد گفته چو نيم كردار نيست !
دو صد من استخوان بايد كه صدمن بار بردارد !
دوغ در خانه ترش است !
دوغ و دوشاب در نظرش يكيست !
دو قرت و نيمش باقيه !
دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو --- دوتاي جامه اگر كهنه است و گر از نو .
هزار مرتبه بهتر بنزد ابن يمين --- زفرمملكت كيقباد و كيخسرو .
ده انگشت را خدا برابر نيافريده !
ده، براي كدخدا خوبه و برادرش !
ده درويش در گليمي بخسبند و دو پادشاه در اقليمي نگنجند .
دهنش آستر داره !
shirin71
07-15-2011, 11:34 PM
دهنش چاك و بست نداره !
دهن مردم را نميشود بست !
دهنه جيبش را تار عنكبوت گرفته !
ديده مي بينه، دل ميخواد !
دير آمده زود ميخواد بره !
دير زائيده زود ميخواد بزرگ كنه !
ديشب همه شب كمچه زدي كو حلوا ؟!
ديگ به ديگ ميگه روت سياه ، سه پايه ميگه صل علي !
ديگران كاشتند ما خورديم، ما ميكاريم ديگران بخورند !
ديگ ملا نصرالدين است !
ديوار حاشا بلنده !
ديوار موش داره ، موش هم گوش داره !
ديوانه چو ديوانه به بيند خوشش آيد !
shirin71
07-15-2011, 11:34 PM
دائما یکسان نماند حال دوران غم مخور ( دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت....)
داخل ادم شدن
دادگری شرط جهانداری است
داد و قال کردن
دارندگی و برازندگی
دار و ندارش را به اتیش کشیده
داری طرب کن نداری طلب کن
داشتم داشتم حساب نیست دارم دارم حساب است
داغ باطل بر پیشانی کسی زدن
داغ کسی را تازه کردن
دامن به کمر زدن
دانا نان میخورد نادان چغندر
دانا هم داند و هم پرسد نادان نداند و نپرسد
دانه دیدی دام ندیدی؟
دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه /// هر دو جان سوزند اما این کجا و ان کجا
دایه مهربانتر از مادر
دبه در اوردن یا دبه کردن
دختر تخم تر و تیزک است
دختر میخواهی مامانش را ببین /// کرباس می خواهی پهنایش را ببین
shirin71
07-15-2011, 11:34 PM
در اسمان جستن و در روی زمین یافتن
در «اگر»نتوان نشست
در امر خیر حاجت هیچ استخاره نیست
در این حیص و بیص
در باغ سبز نشان دادن
در بلا بودن به از بیم بلا
در به دریا بردن
در بیابان لنگ کفش هم غنیمت است
در پس اینه طوطی صفتم داشته اند /// انچه استاد ازل گفت بگو میگویم
در پس هر گریه اخر خنده ایست (.... مرد اخر بین مبارک بنده ایست)
در پوست نگنجیدن
در تاریکی رقصیدن
در تاخیر افت هاست
در جوانی مستی، در پیری سستی ، پس خدا را کی پرستی؟
در چاه کسی افتادن
در حاشا باز است
در خانه ات را ببند و همسایه ات را دزد مکن
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
در خانه هرچه، مهمان هرکه
shirin71
07-15-2011, 11:35 PM
در خانه مور شبنمی طوفان است
درخت تو گر بار دانش بگیرد /// به زیر اوری چرخ نیلوفری را
درخت گردکان به این بزرگی، درخت خربزه الله اکبر
درخت هر چه بارش بیشتر میشود سرش فروتر می اید
در خنس و پنس افتادن
درد باشد روی نا زیبا و ناز (.... سخت باشد چشم نابینا و درد)
درد بی درمان
درد، خروار میاید و مثقال میرود
درد را کسی میکشد که میزاید
در دیزی باز است حیای گربه کجا رفته است؟
درز کردن
درز گرفتن
در شهر کوران ادم یک چشم پادشاه است
در طاق نهان یا به طاق نسیان نهادن
در عمل کوش و هرچه خواهی پوش (.... تاج بر سرنه و علم بر دوش)
در عیب نظر نکن که بی عیب خداست
در غریبی بس توان گفتن گزاف( گفت خر اخر همی زن لاف لاف....)
در محفل خود راه مده همچو منی را /// افسرده دل افسرده کند انجمنی را
در مسجد است نه کندنی است و نه سوزاندنی
shirin71
07-15-2011, 11:35 PM
در میان میوه های خوش مزه /// شاه انگور است و سلطان خربزه
در ناامیدی بسی امید است /// پایان شبه سیه سفید است
دروازه را میشود بست، اما دهن مردم را نمی توان
دروغ شاخدار
دروغگو خانه اش اتش گرفت کسی باور نکرد
دروغگو کم حافظه است
دروغ مصلحت امیز به ز راست فتنه انگیز
دویش هرکجا که شب اید سرای اوست( ان را که جای نیست همه شهر جای اوست...)
در هر که بنگری به همین درد مبتلاست (تنها نهمن به خال لبت مبتلا شدم.......)
در همیشه روی یک پاشنه نمیگردد
دریا به دهان سگ نجس نمی شود
دریغ از راه دور و درد بسیار ( بگو خواهر به غم گشتم گرفتار...)
دریغا که بی ما بسی روزگار/// بروید گل و بشکفد نوبهار
در یمنی پیش منی
دری وری گفتن
دزد حاضر و بز حاضر
دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را
درد ناشی به کاهدان میزند
دزد نگرفته پادشاه است
shirin71
07-15-2011, 11:35 PM
دزد همیشه گرسنه است
دزدی، ان هم شلغم
دست از پا درازتر
دست از سر کچل ما بردار
دست انداختن
دست اندازی کردن
دست بر گل و گوش کسی کشیدن
دست به سر کردن
دست بگیر داشتن
دستبه اب رسانیدن
دست به دامن کسی شدن
دست به دست کردن
دست به دندان گزیدن
دست به سیاه و سفید نزدن
دست به عصا راه رفتن
دست به کار شدن
دست به گریبان شدن
دست به یکی کردن
دست پاچه شدن
shirin71
07-15-2011, 11:35 PM
دست پیش را میگیرد که پس نیفتد
دستت چرب است بمال به سر خودت
دستت چو نمیرسد به بی بی ، دریاب کنیز مطبخی را
دست چپ را از راست نشناختن
دست درازی کردن
دست در کاسه و مشت در پیشانی
دست دست را میشناسد
دست دهنده زیر دست نمیشود
دست رد به سینه کسی زدن
دست روی دست گذاردن
دستش از دنیا کوتاه است
دستش به دهانش می رسد
دستش به عرب و عجم بند است یا نیست
دستش چسب دارد
دستش کج است
دستش کرایه میخواد
دست شکسته کار می کند ولی دل شکسته نمیکند
دستش نمک ندارد
دست شیطان را از پشت بستن
shirin71
07-15-2011, 11:36 PM
دست کسی را توی حنا گذشتن
دست کسی را خواندن
دست کسی را گرفتن
دست کم از کسی یا چیزی نداشتن
دست که بسیار شد برکت کم میشود
دست گل به اب دادن
دست ما به دامن شما نمیرسد
دست ما کوتاه و خر ما بر نخیل (پای ما لنگ است و منزل بس دراز.....)
دست ننه ام درد نکنه با این عروس اوردنش
دست پا داشتن
دست و پا کردن
دست و پای خود را گم کردن
دست و پای کسی را در پوست گردو گذاشتن
دست و پنجه نرم کردن
دست و دل باز
دست و رویش را با اب مرده شوی خانه شسته
دستی از دور بر اتش داشتن
دشمن دانا به از نادان دوست( دوستی با مردم دانا نکوست....)
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد( دانی که چه گفت زال با رستم گرد.....)
shirin71
07-15-2011, 11:36 PM
دعوا سر لحاف ملانصرالدین بود
دکان کسی را تخته کردن
دلاک ها چون بیکار میشوند سر یکدیگر را میتراشند
دلاکی را از سر کچل یکی یاد گرفتن
دلال مظلومه
دل به دریا زدن
دل بدست اور که حج اکبر است
دل به دل راه دارد
دل به دل کسی دادن
دل بی علم چشم بی نور است( مرد نادان به مردمی دور است....)
دل پر خون داشتن
دل توی دل کسی نبودن
دل چرکین شدن
دل خنک شدن
دل خور شدن
دل خوری داشتن
دل خوشکنک
دل دادن و قلوه گرفتن
دل دل کردن
shirin71
07-15-2011, 11:36 PM
دل سرد شدن
دل سفره نیست که بتوان نزد هر کس باز کرد
دل سوزی کردن
دلش در و طاقچه ندارد
دل شکستن هنر نمیباشد( تا توانی دلی به دست اور.....)
دلش مثل سیر و سرکه میجوشد
دل کندن
دل که پاک است زبان بی باک است
دل که پاکیزه بود جامه ناپاک چه باک ( ..... سر که بی مغز بود نغزی دستار چه سود)
دلگیر شدن
دلم خوش است که ز مرغان این چمنم
دل نازک بودن
دل نگران بودن
دل واپس بودن
دل و جگرت پایین بیاد
دل و دماغ نداشتن
دل و روده چیزی را در اوردن
دلو همیشه سالم از چاه بیرون نمیاید
دله دزدی کردن
shirin71
07-15-2011, 11:36 PM
دلی از عذا در اوردن
دمار از روزگار کسی در اوردن
دماغش باد دارد
دماغش را بگیری جانش در میرود
دماغ کسی را به خاک مالیدن
دم به تله ندادن
دم خروس را ببینم یا قسم هایت را باور کنم
دم خود را به دم کسی گره زدن
دم در اوردن
دم دست بودن
دم شتر به زمین میاید
دمش را گذاشت روی کولش و رفت
دمش کلفت شده
دم کسی را در بشقاب گذاردن
دم کسی را دیدن
دم گاوی بدست اوردن
دم لای تله دادن
دم و دستگاه
دنبال نخود سیاه فرستادن
shirin71
07-15-2011, 11:36 PM
دندان اسب پیش کشی را نمیشمارند
دندان روی جگر گذاشتن
دندان طمع را کندن
دندان غرچه رفتن
دندان کسی را شمردن
دندان گرد بودن
دندانهایش را شمرده اند
دندانی که درد میکند را باید کند و انداخت دور
دنده به قضا دادن
دنیا دار مکافات است
دنیا را اب ببره فلانی را خواب میبره
دنیا رو هر طور بگیری می گذرد
دنیا که به اخر نرسیده است
دنیا نیرزد انکه پریشان کنی دلی /// زنهار بد مکن که نکرده است عاقلی
دو اسب را که در یک طویله کنار هم ببندند اگر همرنگ نشوند هم خو میشوند
دو اسبه تاختن
دو به شک بودن، دو دل بودن
دو بهم زنی
دو پا داشت دو پا هم قرض کرد
shirin71
07-15-2011, 11:36 PM
دود از سر برخاستن
دود از کنده بلند می شود
دود چراغ خوردن
دو دستماله رقصیدن
دو دستی به چیزی چسبیدن
دو دستی تقدیم کردن
دو دل بودن
دو دوزه بازی کردن
دور از شتر بخواب خواب اشفته مبین
دور دور میرزا جلال است یک زن به دو شوهر حلال است
دور کسی گردیدن
دوری و دوستی
دوست ان باشد که گیرد دست دوست /// در پریشان حالی و درماندگی
دوستان را کجا کنی محرم /// تو که با دشمنان نظر داری
دوستی بی سبب میشود ولی دشمنی بی سبب نمیشود
دوستی خاله خرسه
دوستی دوستی از سرت میکند پوستی
دوصد گفته چون نیم کردار نیست (بزرگی سراسر به گفتار نیست...)
دوغ و دوشاب در نظرش یکسان است
shirin71
07-15-2011, 11:37 PM
دو کس مردند و حسرت بردند یکی انکه داشت و نخورد ، دیگری انکه دانست و نکرد
دولا پهنا حساب کردن
ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند
دیدی که چه کرد اشرف خر /// او مظلمه برد و دیگری زر
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را /// امان نداد که شب را سحر کند
دیر امدم شیر امدم
دیر امده است و زود میخواهد برود
دیر جنبیده بودم خودم را هم برده بودند
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
دیگ به دیگ میگه روت سیاه
دیگران کاشتند و ما خوردیم
دیگ رفت با دیگچی برگشت
دیگه نه من نه تو
دیگی که برای من نجوشد سر سگ در ان بجوشد
دیگی که بزاید سر زا هم خواهد مرد
دیوار حاشا بلند است
دیوار موش دارد و موشم گوش دارد
دیوانه سنگی را به چاه میاندازد که صد عاقل نمی توانند بیرون بیاورند
دیو چو بیرون رود فرشته دراید ( منظر دل نیست جای صحبت اغیار.....)
shirin71
07-15-2011, 11:37 PM
ذره ذره كاندرين ارض و سماست --- جنس خود را همچو كاه و كهرباست . ((مولوي ))
ذره ذره جمع گردد وانگهي دريا شود .
shirin71
07-15-2011, 11:37 PM
ذاتش خراب است
ذات نایافته از هستی بخش /// کی تواند که شود هستی بخش
ذاق و زوق
ذرع نکرده پاره کرد
ذره ذره کاندرین ارض و سماست /// جنس خود را همچو کاه و کهرباست
ذق ذق کردن
ذله امدن
ذله اوردن
ذوق زده شدن
ذوق کردن
shirin71
07-15-2011, 11:38 PM
راه دزد زده تا چهل روز امنه !
راه دويده، كفش دريده !
رحمت بكفن دزد اولي !
رخت دو جاري را در يك طشت نميشه شست !
رستم است و يكدست اسلحه !
رستم در حمام است !
رستم صولت و افندي پيزي !
رسيده بود بلايي ولي به خير گذشت . (( نريخت درد مي و محتسبز دير گذشت ... )) (( آصفي هروي ))
رطب خورده كي منع رطب چون كند !
رفت زير ابروش را برداره چشمش را هم كور كرد !
رفت به نان برسه بجان رسيد !
رفتم ثواب كنم كباب شدم !
رفتم خونه خاله دلم واشه ، خاله خسبيد دلم پوسيد !
رفتم شهر كورها ، ديدم همه كور، منهم كور !
رقاصه نميتونست برقصه ميگفت زمين كجه !
رند را بند و قحبه را پند سود نكند !
رنگم ببين و حالمو نپرس !
روبرو خاله و پشت سر چاله !
روده بزرگه روده كوچيكه رو خورد !
روز از نو، روزي از نو !
روز گار آئينه را محتاج خاكستر كند !
روزگار است اينكه گه عزت دهد و گه خوار دارد --- چرخ بازيگر از اين بازيچه ها بسيار دارد .(( قائم مقام فراهاني ))
روزه خوردنشو ديدم، ولي نماز كردنش را نديده ام !
روزي به قدمه !
shirin71
07-15-2011, 11:38 PM
وزي گريه دست زن شلخته است !
روضه خوان پشمه چال است !
روغن چراغ ريخته وقف امامزاده !
روغن روي روغن ميره ، بلغور، خشك ميمونه !
رو مسخرگي پيشه كن و مطربي آموز --- تا داد خود از كهتر و مهتر بستاني . (( عبيد زاكاني ))
روي گدا سياهه ولي كيسه اش پره !
ريسمان سوخت و كجيش بيرون نرفت !
ريش و قيچي هر دو در دست شماست !
shirin71
07-15-2011, 11:38 PM
راست باش و مدار از کس بیم ( سایه ایزد است شاه کریم.....)
راست و حسینی
راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار
ران ملخی نزد سلیمان بردن /// عیب است ولیکن هنر است از موری
راه باریک و شب تاریک و منزل بس دراز
راه پس و پیش نداشتن
راه پیش پای کسی گذاردن
راه دویده کفش دریده
راه گم کردی
رب و رب خود را یاد کردن
رجاله به پیش و شه ز دنبال اید
رجز خواندن
رحمت به کفن دزد اولی
رخت بعد از عید برای گل منار خوب است
رخت دو جاری را در یک تشت نمیشود شست
رخش باید تا تن رستم کشد
رخ مرد را تیره دارد دروغ /// بلندیش هرگز نگیرد فروغ
رد احسان غلط است
رد و بدل کردن
shirin71
07-15-2011, 11:39 PM
رزاق دیگری است
رزق را روزی رسان پر میکند
رسمش رفته اسمش مانده
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن (..... یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن)
رسوای خاص و عام شدن
رشته ها را پنبه کردن
رضا به قضا دادن
رطب خورده منع رطب چون کند
رطب و یابس به هم بافتن
رفتم خانه خاله دلم واشه خاله خوابید دلم پوسید
رفتنم با خودم امدنم با خدا
رفیق حجره و گرمابه و گلستان
رفیق نیمه راه
رقص شتری کردن
رکاب دادن
رکاب کش رفتن
رک و پوس کنده یا صاف و پوست کنده
رگ خواب کسی را بدست اوردن
رگ غیرتش جنبید
رنج خود و راحت یاران طلب ( سایه خورشید سواران طلب....)
رنج غربت به که اندر خانه جنگ ( پا تهی گشتن به است از کفش تنگ....)
رنگ رخساره خبر می دهد از سر ضمیر ( گر بگویم که مرا بی تو پریشانی نیست....)
shirin71
07-15-2011, 11:39 PM
روزی یک«من تشا» راه میرود ان هم از پهنا
رو سیاه شدن
رو سیاهی به بار اوردن
روغن چراغ ریخته را نذر امامزاده کردن
رو مسخرگی پیشه کن و مطرفی اموز /// تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی
رونما
رو نیست سنگ پاست
رو هم ریختن
روی اب افتادن
روی پای خود بند نبودن
روی دایره ریختن
روی دستش مانده است
روی زمین سفت نشاشیده ای
روی سر کسی خراب شدن
روی صنارش مار خوابیده است
روی کسی را زمین انداختن
روی گدا سیاه است اما کیسه اش پر است
رویه که میدهی استر هم میخواهد
روی یک اجر هزار چرخ خوردن
ره چنان رو که رهروان رفتند
رهرو ان است که اهسته و پیوسته رود (رهرو ان نیست که گه تند و گه اهسته رود...)
ریخت و پاش کردن
ریش او دراز است این هم یک دلیل
shirin71
07-15-2011, 11:39 PM
ریش پیش کسی گرو گذاردن
ریش خود را بدست دیگری دادن
ریش خود را در اسیا سفید کرده است
ریش و قیچی هر دو را در دست داشتن
ریگی در کفش داشتن
shirin71
07-15-2011, 11:39 PM
ز آب خرد، ماهي خرد خيزد --- نهنگ آن به كه از دريا گريزد !
زاغم زد و زو غم زد، پس مانده كلاغ كورم زد !
زبان بريده بكنجي نشسته صم بكم --- به از كسي كه نباشد زبانش اندر حكم . (( سعدي ))
زبان خر را خلج ميدونه !
زبان خوش، مار را از سوراخ بيرون ميآورد !
زبان سرخ سر سبز ميدهد بر باد --- بهوش باش كه سر در سر زبان نكني .
زبان گوشت است بهر طرف كه بچرخاني ميچرخه !
زخم زبان از زخم شمشير بدتره !
زدي ضربتي ضربتي نوش كن !
زرد آلو را ميخورند براي هسته اش !
زرنگي زياد فقر ميآره !
زرنگي زياد مايه جوانمرگيست !
ز عشق تا بصبوري هزار فرسنگ است ! (( دلي كه عاشق و صابر بود مگر سنگ است ؟ )) (( سعدي ))
زعفران كه زياد شد بخورد خر ميدهند !
زكوة تخم مرغ يك دانه پنبه دونه است !
زمانه ايست كه هر كس بخود گرفتار است ! (( تو هم در آينه حيران حسن خويشي ... )) (( آصفي هروي ))
زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز!
زمستان رفت و رو سياهي به زغال موند !
زن آبستن گل ميخوره اما گل داغستان !
shirin71
07-15-2011, 11:39 PM
زن ازغازه سرخ رو شود و مرد از غزا !
زن بد را اگر در شيشه هم بكنند كار خودشو ميكنه !
زن بلاست ، اما الهي هيچ خانه اي بي بلا نباشه !
زن بيوه را ميوه اش ميخواهند !
زن تا نزائيده دلبره، وقتيكه زائيد مادره !
زن جوان را تيري به پهلو نشيند به كه پيري !
زن راضي، مرد راضي، گور پدر قاضي !
زن سليطه سگ بي قلاده است !
زن كه رسيد به بيست، بايد بحالش گريست !
زنگوله پاي تابوت !
زن نجيب گرفتن آسونه، ولي نگهداريش مشكله !
زن و شوهر جنگ كنند، ابلهان باور كنند !
زني كه جهاز نداره، اينهمه ناز نداره !
زورش بخر نميرسه پالون خر را بر ميداره !
زور داري، حرفت پيشه !
زور دار پول نميخواد، بي زور هم پول نميخواد !
زهر طرف كه كشته شود اسلام است !
زير اندزش زمين است و رواندازش آسمون !
زير پاي كسي پوست خربزه گذاشتن !
زير دمش سست است !
shirin71
07-15-2011, 11:39 PM
زير ديگ اتش است و زير آدم آدم !
زير سرش بلنده !
زير شالش قرصه !
زير كاسه نيم كاسه ايست .
زيره به كرمان ميبره !
shirin71
07-15-2011, 11:40 PM
ز اب خرد ماهی خرد خیزد /// نهنگ ان به که با دریا ستیزد
ز اسانی نیاید نیک نامی /// ز بی رنجی نیاید شادکامی
ز ان که با کودک سر و کارت فتاد /// پس زبان کودکی باید گشاد
زاغ سیاه کسی را چوب زدن
زال زالک هم جزء میوه ها شده است؟
زانو به زمین زدن
زاهدان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند /// چون به خلوت میروند ان کار دیگر میکنند
زاهد که درم گرفت و دینار /// زاهدتر از او کسی به دست ار
زاییدن بی درد نمیشود
زبان بادبزن جگر است
زبان بریده به گنجی نشسته صم بکم /// به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم
زبان ترجمان دل است
زبانت کرایه میخواهد؟
زبان خوش ، مار را از سوراخ بیرون میاورد
زبان درازی کردن
زبان در دهان پاسبان سر است /// چه گویم که ناگفتنم بهتر است
زبان زد شدن
زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
زبان سیمرغ برایش خواندم در او اثر نکرد
shirin71
07-15-2011, 11:40 PM
زبانم مو در اورد
زبر و زرنگ بودن
ز پیشه بخور همیشه بخور
ز چاهی خردی در او اب پاک /// نشاید فکندن در او سنگ و خاک
ز چشم است دیدن ز دل خواستن ( ز دیدار باشد هوی خاستن....)
زحمت بی فایده است وسمه به ابروی کور
زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است
زخمش گرم است
زخم شمشیر خورده است
زد و بند کردن
زدی ضربتی ضربتی نوش کن
زدیم نگرفت
زر از بهر خوردن بود ای پسر /// برای نهادن چه سنگ و چه زر
زر اگر خالص بود ترسی ندارد از محک
زر بر سر پولاد نهی نرم شود
زرد الو را میخورند برای هسته اش
زر دادم و درد سر خریدم
زر ، زر را میاورد
زرق و برق
shirin71
07-15-2011, 11:40 PM
زعفران قاین
ز کس گر نترسی بترس از خدای( ایا شاه محمود کشور گشای....)
ز گفتن پشیمان بسی دیده ام /// ندیدم پشیمان کس از خامشی
زلم زیمبو
زمانه ایست که هرکس به خود گرفتار است
زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است ( زمانه پندی ازادوار داد مرا....)
زمستان امد و فکر نمد کن
زمستان رفت و روسیاهی به زغال ماند
زمین دهان باز کند مرا در خود فرو برد
زمین شور سنبل بر نیارد /// در ان تخم عمل ضایع مگردان
زمین که سفت شد گاو از گاو میبیند
زن ابستن گل میخورد ولی نه هر گلی
ز نادان گر رسد سودی زیان است ( سعادت اختلاط زیر کان است....)
زن از غازه سرخ شود مرد از غزا
زنان را همین بس بود یک هنر /// نشینند و زایند شیران نر
زن بلا باشد به هر کاشانه ای /// بی بلا هرگز مبادا خانه ای
زن خوب و فرمانبر و پارسا /// کند مرد درویش را پادشاه
زن سلیطه شوهر مرد است
shirin71
07-15-2011, 11:40 PM
زن که رسید به بیست باید به حالش گریست
زنگوله پای تابوت
زن نخواهد اگرش دختر قیصر بدهند /// وام نستاند اگر وعده قیامت باشد
زن نداری غم نداری
زنند جامه ناپاک گازران بر سنگ ( تو پاک باش و مدار از کس ای برادر باک....)
زن و شوهر جنگ کنند ابلهان باور کنند
ز نیرو بود مرد را راستی /// ز سستی دروغ اید و کاستی
زنی که جهاز نداره این همه ناز نداره ، مردی که نون نداره این همه زبون نداره
زورچپان کردن
زورش به خر نمیرسد پالانش را میگیرد
زهر چشم گرفتن
ز هر طرف که شود کشته ، سود اسلام است
زهر مار کردن
زیر اخیه کشیدن
زیر اندازش زمین است و رو اندازش اسمان
زیر این دور گنبد دوار // هست دی با بهار و گل با خار
زیر بار کسی رفتن
زیر بال کسی را گرفتن
زیر پایت گر ندانی حال مور /// همچو حال تو است زیر پای فیل
shirin71
07-15-2011, 11:40 PM
زیر پای کسی پوست خربزه گذاردن
زیر پای کسی را روفتن
زیر پای کسی نشستن
زیر جلکی کار کردن
زیر چیزی زدن
زیر دلش را زده است
زیر دندانش مزه کرده است
زیر سیبیلی رد کردن
زیر سر کسی را بلند کردن
زیر نگین کسی بودن
shirin71
07-15-2011, 11:41 PM
سال به سال دريغ از پارسال !
سالها ميگذاره تا شنبه به نوروز بيفته !
سالي كه نكوست از بهارش پيداست !
سبوي خالي را بسبوي پر مزن !
سبوي نو آب خنك دارد !
سبيلش آويزان شد !
سبيلش را بايد چرب كرد !
سپلشت آيد و زن زايد و مهمان عزيزت برسد !
سخن خود تو كجا شنيدي، اونجا كه حرف مردمو شنيدي !
سر بريده سخن نگويد !
سر بزرگ بلاي بزرگ داره !
سر بشكنه در كلاه، دست بشكنه در آستين !
سر بي صاحب ميتراشه !
سر بيگناه، پاي دار ميره اما بالاي دار نميره !
سر پيري و معركه گيري !
سر تراشي را از سر كچل ما ميخواد ياد بگيره !
سر حليم روغن ميرود !
سر خر باش، صاحب زر باش !
سر را با پنبه ميبرد !
سر را قمي مي شكنه تاوانش را كاشي ميده !
سر زلف تو نباشد سر زلف دگري !
shirin71
07-15-2011, 11:41 PM
سرش از خودش نيست .
سرش به تنش زيادي ميكنه !
سرش به كلاش ميارزه !
سرش بوي قرمه سبزي ميده !
سرش توي حسابه !
سرش توي لاك خودشه !
سرش جنگه اما دلش تنگه !
سرش را پيراهن هم نميدونه !
سر قبري گريه كن كه مرده توش باشه !
سر قبرم كثافت نكن از فاتحه خواندنت گذشتم !
سر كچل را سنگي و ديوانه را دنگي !
سر كچل و عرقچين !
سركه مفت از عسل شيرين تره !
سركه نقد بهتر از حلواي نسيه است !
سركه نه در راه عزيزان بود --- بار گرانيست كشيدن بدوش ! (( سعدي ))
سر گاو توي خمره گير كرده !
سر گنجشكي خورده !
سر گنده زير لحافه !
سرم را ميشكنه نخودچي جيبم ميكنه !
سرم را سرسري متراش اي استاد سلماني --- كه ما هم در ديار خود سري داريم و ساماني .
سرنا را از سر گشادش ميزنه !
سرناچي كم بود يكي هم از غوغه اومد !
سري را مه درد نيمكند دستمال مبند !
shirin71
07-15-2011, 11:41 PM
سري كه عشق ندارد كدوي بي بار است . (( لبي كه خنده ندارد شكاف ديوار است ... ))
سري كه عشق ندارد كدوي بي بار است . (( لبي كه خنده ندارد شكاف ديوار است ... ))
سزاي گرانفروش نخريدنه !
سسك هفت تا بچه ميآره يكيش بلبله !
سفره بي نان جله، كوزه بي آب گله !
سفره نيفتاده ( نينداخته ) بوي مشك ميده !
سفره نيفتاده يك عيب داره ! سفره افتاده هزار عيب !
سفيد سفيد صد تومن، سرخ و سفيد سيصد تومن، حالا كه رسيد به سبزه هر چي بگي ميارزه !
سقش سياه است !
سگ بادمش زير پاشو جارو ميكنه !
سگ باش، كوچك خونه نباش !
سگ پاچه صاحبش را نميگيره !
سگ، پدر نداشت سراغ حاج عموشو ميگرفت !
سگ چيه كه پشمش باشه !
سگ درحضور به از برادر دور !
سگ در خانه صاحبش شيره !
سگ داد و سگ توله گرفت !
سگ دستش نميشه داد كه اخته كنه !
سگ را كه چاق كنند هار ميشه !
سگ زرد برادر شغاله !
سگست آنكه با سگ رود در جوال !
سگ سفيد ضرر پنبه فروشه !
سگ سير دنبال كسي نميره !
سگش بهتر از خودشه !
shirin71
07-15-2011, 11:42 PM
سگ كه چاق سد گوشتش خوراكي نميشه !
سگ گر و قلاده زر ؟!
سگ ماده در لانه، شير است !
سگ نازي آباده، نه خودي ميشناسه نه غريبه !
سگ نمك شناس به از آدم ناسپاس !
سگي به بامي جسته گردش به ما نشسه !
سگي كه براي خودش پشم نميكند براي ديگران كشك نخواهد كرد !
سگي كه پارس كنه ، نميگيره !
سلام روستائي بي طمع نيست !
سنده را انبر دم دماغش نميشه برد !
سنگ به در بسته ميخوره !
سنگ بزرگ علامت نزدنه !
سنگ بنداز بغلت واشه !
سنگ خاله قورباغه را گرو ميكشه !
سنگ كوچك سر بزرگ را ميشكنه !
سنگ مفت، گنجشك مفت !
سنگي را كه نتوان برداشت بايد بوسد و گذاشت !
سواره از پياده خبر نداره، سير از گرسنه !
سودا، به رضا، خويشي بخوشي .
سودا چنان خوشست كه يكجا كند كسي ! (( دنيا و آخرت به نگاهي فروختيم )) (( قصاب كاشاني ))
سودا گر پنير از شيشه ميخوره !
سوداي نقد بوي مشك ميده !
سوراخ دعا را گم كرده !
سوزن، همه را ميپوشونه اما خودش لخته !
سوسكه از ديوار بالا ميرفت مادرش ميگفت : قربون دست و پاي بلوريت !
سهره ( سيره ) رنگ كرده را جاي بلبل ميفروشه !
سيب سرخ براي دست چلاق خوبه ؟!
سيب مرا خوردي تا قيامت ابريشم پس بده !
سيبي كه بالا ميره تا پائين بياد هزار چرخ ميخوره !
سيبي كه سهيلش نزند رنگ ندارد ! (( تعليم معلم بكسي ننگ ندارد ))
سيلي نقد به از حلواي نسيه !
shirin71
07-15-2011, 11:42 PM
ساخت و پاخت کردن
سال به سال دریغ از پارسال
سال را صبر کرده ای ماه را هم صبر کن
سالها گذرد تا شنبه به نوروز افتد
سالی به دوازده ماه
سالی که نکوست از بهارش پیداست ( .... ماستی که ترش است از تغارش پیداست)
سایه اش را با تیر زدن
سبیل دود دادن یا سبیل کسی را دود دادن
سبیل کسی را چرب کردن
سپر بلا بودن
سپلشت اید و زن زاید و مهمان عزیزت برسد
ستاره کوره ماه نمیشه
ستاره ی اسمان نقش زمینه /// خودم انگشتر و یارم نگینه
ستاره سهیل است
ستم بر ستم دیده عدل است و داد ( جفا پیشگان را بده سر به باد....)
سحر خیز باش تا کامروا باشی
سخن هرچه گویی همان بشنوی ( نگر تا چه کاری همان بدروی....)
سخنی که دلی بیازارد تو بگذار تا دیگری بیارد
سراپا گوش بودن
shirin71
07-15-2011, 11:42 PM
سر از پا نشناختن
سرباری ته باری را میبرد
سر باشد کلاه بسیار است
سر برای کلاه دادن
سر بزنگاه رسیدن
سر بسته گفتن
سر بشکند در کلاه دست بشکند در استین
سر به جهنم زدن
سر به دیوار خوردن
سر به دیوار بودن
سر به سر بی دردسر
سر به سنگ خوردن
سر به نیست کردن
سر به هوا بودن
سر بی صاحب تراشیدن
سر بی پناه پای دار میرود اما سر دار نمیرود
سرپا گرفتن
سر پیازی یا ته پیاز
سر پیری و معرکه گیری
shirin71
07-15-2011, 11:42 PM
سر توی سرها بر اوردن
سر تیشه را بند کردن
سر جوال را گرفته ته جوال رو ول کرده
سر جهاز کسی بودن
سر چشمه شاید گرفتن به بیل /// اگر پر شد نشاید گذشتن به پیل
سر چیزی را به هم اوردن
سر خر شدن
سر در اوردن
سر در گم بودن
سر دستی گرفتن
سر دماغ بودن
سرد و گرم روزگار را چشیدن
سر زده به کسی وارد شدن
سر زده داخل مشو میکده حمام نیست ( حرمت پیر مغان بر همه کس واجب است....)
سر سالم به گور بردن
سر سری گرفتن
سر سفره پدر و مادرش نان خورده است
سر شاخ شدن
سرش از خودش نیست
shirin71
07-15-2011, 11:42 PM
سرش بوی قرمه سبزی میدهد
سرش به اخور بند است
سرش به تنش زیادی میکند
سرش به تنش میارزد
سرش به کلاهش می ارزد
سرش توی حساب است
سرش توی لاک خودش است
سر شکسته کنیز را میبینی ولی دل خون خانم را نمیبینی؟
سر شکن کردن
سر طاس نشاندن
سر قبری گریه کن که مرده توش باشد
سر قوز افتادن
سر کچل شکستن کاری ندارد
سر کچل و عرقچین ، کون کج و کمرچین
سر کسی خراب شدن
سر کسی را با پنبه بریدن
سر کسی را بردن
سر کسی را زیر اب کردن
سر کسی را گرم کردن
shirin71
07-15-2011, 11:42 PM
سر کسی شیره مالیدن
سر کوفت زدن
سر که نه در راه عزیزان بود /// بار گرانی است کشیدن به دوش
سر کیسه را شل کردن
سر گاو توی خمره گیر کرده
سر گربه را پای حجله باید برید
سر گنده اش زیر لحاف است
سر ماست را هم نمیبرد
سرم را بشکن حرفم را مشکن
سرم را بشکن نرخم را نشکن
سرم را سر سری متراش ای استاد سلمانی /// که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی
سرم را میشکنی و نخودچی در جیبم می کنی
سرنا را از سر گشاد زدن
سر نخ بدست اوردن
سر و ته یه کرباس
سر و سر داشتن
سر وقت کسی رفتن
سر و کله زدن
سر و گوش اب دادن
shirin71
07-15-2011, 11:43 PM
سر و گوشش می جنبد
سر و مر و گنده
سر و همسر
سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند
سری که عشق ندارد کدوی بی بار است
سزای گران فروش نخریدن است
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز/// مرده ان است که نامش به نکویی نبرند
سقره بی نان جل است و کوزه بی اب گل است
سفره پهن نکرده بوی مشک میدهد
سفره دل باز کردن
سفره نیفتاده یه عیب دارد ، سفره افتاده هزار عیب
سق سیاه
سقط شدن
سکوت علامت رضاست
سکه یک پول سیاه کردن
سگ از مردم مردم ازار به
سگ اصحاب کهف روزی چند /// پی نیکان گرفت و مردم شد
سگ بر ان ادمی شرف دارد/// که دل مردمان بیازارد
سگ به دستش نمیتوان داد که اخته کنه
shirin71
07-15-2011, 11:43 PM
سگ پاچه صاحبش را نمیگیرد
سگ دله
سگ خانه باش کوچک خانه نباش
سگ دادن و سگ طوله گرفتن
سگ در خانه اش تازی میشود
سگ را گشوده و سنگ را بسته اند ( گفت این چه حرامزاده مردمانند که....)
سگ زرد برادر شغال است
سگ صاحبش را نمیشناسد
سگ کش کردن
سگ هار گازش گرفته است
سگی به بامی جسته گردنش به ما نشسته
سلام سلامتی کردن
سلام مستحب است و جوابش واجب
سلانه سلانه رفتن
سلمان فارسی ، بیرون دروازه نایستاده
سماق مکیدن
سنت واجب است اما نه از بیخ
سنگ انداختن
سنگ بر دست و مار بر سنگ /// نکند مرد هوشمند درنگ
shirin71
07-15-2011, 11:43 PM
سنگ بزرگ علامت نزدن است
سنگ به در بسته میخورد
سنگ تمام گذاشتن
سنگ جلوی پا انداختن
سنگ روی یخ شدن
سنگ قلاب کردن
سنگ کسی را به سینه زدن
سنگ مفت گنجشک مفت
سنگ نیم من شدن
سنگین و رنگین
سوادش نم کشیده است
سوار خر شیطان شدن
سواره از پیاده خبر ندارد
سوراخ دعا را گم کردن
سوسه امدن
سوهان روح
سه شنبه عاشق چهار شنه فارغ
سیاست پدر و مادر ندارد
سیب ، پای درختش میافتد
shirin71
07-15-2011, 11:43 PM
سیب را که به هوا اندازی تا پایین اید هزار چرخ میزند
سیر تا پیاز را برای کسی نقل کردن
سیلی نقد به از حلوای نسیه
سیم سفید برای روز سیاه
سینه سپر کردن
سوال پیچ کردن
shirin71
07-15-2011, 11:44 PM
شاه خانم ميزاد، ماه خانم درد ميكشه !
شاه مي بخشه شيخ عليخان نمي بخشه !
شاهنامه آخرش خوشه !
شب دراز است و قلندر بيكار !
شب سمور گذشت و لب تنور گذشت !
شب عيد است و يار از من چغندر پخته ميخواهد --- گمانش ميرسد من گنج قارون زير سر دارم !
شبهاي چهارشنبه هم غش ميكنه !
شپش توي جيبش سه قاب بازي ميكنه !
شپش توي جيبش منيژه خانومه !
شتر اگر مرده هم باشد پوستش بار خره !
شتر بزرگه زحمتش هم بزرگه !
شتر پير شد و شاشيدن نياموخت !
شتر خوابيده شم بلندتر از خر ايستاده است !
شتر در خواب بيند پنبه دانه --- گهي لف لف خورد گه دانه دانه !
شتر ديدي نديدي ؟!
شتر را چه به علاقه بندي ؟
شتر را گفتند : چرا شاشت از پسه ؟ گفت : چه چيزم مثل همه كسه !
شتر را گفتند : چرا گردنت كجه ؟ گفت : كجام راسته !
شتر را گفتند : چكاره اي ؟ گفت : علاقه بندم . گفتند : از دست و پنجه نرم و نازكت پيداست !
آن يكي مي گفت استر را كه هي --- از كجا مي آيي اي فرخنده پي گفت : از حمام گرم كوي تو --- گفت : خود پيداست از زانوي تو !
shirin71
07-15-2011, 11:44 PM
شتر را گم كرده پي افسارش ميگرده !
شتر سواري دولا دولا نميشه !
شتر كه نواله ميخواد گردن دراز ميكنه !
شتر كجاش خوبه كه لبش بده ؟!
شتر گاو پلنگ !
شتر مرد و حاجي خلاص !
شتر مرغ را گفتند : بار بردار . گفت : من مرغم . گفتند : پرواز كن . گفت : من شترم !
شترها را نعل ميكردند، كك هم پايش را بلند كرد !
شراب مفت را قاضي هم ميخوره !
شريك اگر خوب بود خدا هم شريك ميگرفت !
شريك دزد و رفيق قافله !
شست پات توي چشمت نره !
شش ماهه به دنيا اومده !
شعر چرا ميگي كه توي قافيه اش بموني ؟!
شغال، پوزش بانگور نميرسه ميگه ترشه !
شغال ترسو انگور خوب نميخوره !
شغال كه از باغ قهر كنه منفعت باغبونه !
شغالي كه مرغ ميگيره بيخ گوشش زرده !
شكمت گوشت نو بالا آورده !
شكم گشنه، گوز فندقي !
شلوار نداره، بند شلوارش را مي بنده !
شمر جلودارش نميشه !
شنا بلد نيست زير آبكي هم ميره !
شنا بلد نيست زير آبكي هم ميره !
شنونده بايد عاقل باشه !
shirin71
07-15-2011, 11:44 PM
شنيدي كه زن آبستن گل ميخوره اما نميدوني چه گلي !
شوهر كردم وسمه كنم نه وصله كنم !
شوهر برود كاروانسرا، نونش بياد حرمسرا !
شوهرم شغال باشد، نونم در تغار باشد !
شير بي يال و اشكم كه ديد --- اينچنين شيري خدا هم نافريد . (( مولوي ))
shirin71
07-15-2011, 11:44 PM
شاخ به شاخ شدن
شاخ توی جیب کسی گذاردن
شاخ در اوردن
شاخ غول را شکستن
شاخ گل هرجا که میروید گل است ( خم مل هرجا که میجوشد مل است....)
شاخ و دم داشتن
شاگرد اتوکش است ، گرم بیاورد کتک ، سرد بیاورد کتک
شال و کلاه کردن
شام و نهار هیچی افتابه لکن هفت دست
شانه بالا انداختن
شاه اگر لطف بی عدد راند /// بنده باید که حد خود داند
شاه خانم می زاید ماه خانم درد می کشد
شاهد ان نیست که مویی و میانی دارد /// بنده طلعت ان باش که انی دارد
شاه میبخشد ، شیخ علی خان نمیبخشد
شاهنامه اخرش خوش است
شاید که همین بیضه برارد پر و بال
شب ابستن است تا چه زاید سحر
شب تاریک و ره باریک و دل تنگ
شب دراز است و قلندر بیدار
shirin71
07-15-2011, 11:44 PM
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید /// شب را چه گنه حدیث ما بود دراز
شب سمور گذشت و لب تنور گذشت (علی الصباح بزد نعره ای که ای محمود....)
شپش تو جیبش سه قاب می اندازد
شپش کشی کردن
شتر در خواب بیند پنبه دانه /// گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه
شتر دیدی ندیدی
شتر را چه به علاقه بندی؟
شتر گاو پلنگ
شتر مرغ است نه میپرد نه بار میبرد
شتریست که در خانه همه می خوابد
شتری که نواله میخواهد گردن می کشد
شجاعت به کردار است نه به گفتار
شراب مفت را قاضی هم میخورد
شرح این هجران و این خون جگر/// این زمان بگذار تا وقت دگر
شرط عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
شریک دزد و رفیق قافله
شست کسی خبردار شدن
شش ماهه به دنیا امدن
شعر مگو تا در قافیه اش در نمانی
shirin71
07-15-2011, 11:44 PM
شغال پوزش به انگور نمیرسد میگوید ترش است
شغالی که از باغ قهر کند منفعت باغبان است
شغالی که مرغ میگیرد بیخ گوشش زرد است
شق القمر کردن
شکر اب شدن(بین دو نفر)
شکر مازندران و شکر هندوستان هر دو شیرین است اما این کجا و ان کجا
شکر نعمت نعمتت افزون کند /// کفر ، نعمت از کفت بیرون کند
شکسته استخوان داند بهای مومیایی را (جدایی تا نیفتد دوست قدر دوست کی داند....)
شکم کسی را سفره کردن
شکم گرسنه دین و ایمان ندارد
شلاق کش رفتن
شل بدی سفت میخوری
شل کن سفت کن دراوردن
شلم شوربا
شلوار ندارد بند شلوار میبندد
شما را مادر زاییده ما را زن بابا؟
شمر هم جلو دارش نمیشود
شمشیر را از رو بستن
شمع از سوزش پروانه چه پروا دارد( هیچت اندیشه ز سوز دل ما نیست بلی....)
shirin71
07-15-2011, 11:44 PM
شورش را در اورده
شوهر کردم وسمه کنم نه وصله
شوهرم برود کاروانسرا نانش بیاید حرمسراشوهرم شغال باشد نانم در تغار باشد
شه به ما کرده عطا حاکم فلفل نمکی /// نه به این شوری شور و نه به این بی نمکی
شیر مرغ تا جون ادمیزاد
شیره و روغنی نریخته است
شیرین بیا ، شیرین برو
شیرین نشود دهن به حلوا گفتن
شیطان را درس دادن
شیله پیله داشتن
shirin71
07-15-2011, 11:45 PM
صبر كوتاه خدا سي ساله !
صداش صبح در مياد !
صد پتك زرگر، يك پتك آهنگر !
صد تا گنجشك با زاق و زوقش نيم منه !
صد تا چاقو بسازه، يكيش دسته نداره !
صد تومن ميدم كه بچه ام يكشب بيرون نخوابه وقتي خوابيد ، چه يكشب چه هزار شب !
صد رحمت به كفن دزد اولي !
صد سال گدائي ميكنه هنوز شب جمعه را نميدونه !
صد سر را كلاه است و صد كور را عصا !
صد من پرقو يكمشت نيست !
صد من گوشت شكار به يك چس تازي نميارزه !
صد موش را يك گربه كافيه !
صفراش به يك ليمو مي شكنه !
صنار جيگرك سفره قلمگار نمي خواد !
صنار ميگيرم سگ اخته ميكنم، يه عباسي ميدم غسل ميكنم !
shirin71
07-15-2011, 11:45 PM
صابونش به تن ما خورده است
صاف و پوست کنده
صالح و طالح متاع خویش نمودند (.... تا چه قبول افتد و چه نظر اید)
صبح اوازش بلند میشود
صبر ایوب داشتن
صبر کوتاه خدا سی سال است
صبر و ظفر هردو دوستان قدیمند /// بر اثر صبر نوبت ظفر اید
صحبت احمق بسی خون ها که ریخت
صدایش از جای گرم بیرون میاید
صدتا یه غاز
صد تومان میدهم که یک شب بچه ام بیرون نخوابد وقتی خوابید چه یک شب چه هزار شب
صد جان فدای انکه دلش با زبانش یکیست
صد چاقو بسازد یکیش دسته ندارد
صد خانه اگر به طاعت اباد کنی /// زان به نبود که خاطری شاد کنی
صد دینار میگیرد سگ اخته میکند یک عباسی میدهد حمام میرود که غسل کند
صد رحمت ایزدی به ان مرد /// که از کیسه خود بود جوانمرد
صد سر را کلاه است و صد کور را عصا
صدق پیش ار که اخلاص به پیشانی نیست ( طاعت ان نیست که بر خاک نهی پیشانی...)
صد من گوشت شکار به یک ناز تازی نمی ارزد
shirin71
07-15-2011, 11:46 PM
صراف سخن باش و سخن بیش مگو /// چیزی که نپرسند تو از پیش مگو
صغرا کبرا چیدن
صفای خانه اب است و جارو ، صفای دختر چشم است و ابرو
صلاح مملکت خویش خسروان دانند
صنار بده اش به همین خیال باش
صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشتن
صورت خوشی نداشتن
shirin71
07-15-2011, 11:47 PM
ضرب خورده جراحه !
ضرر را از هر جا جلوشو بگيري منفعته !
ضامن روزي بود روزي رسان !
ضرر بموقع بهتر از منفعت بيموقعه !
ضرر كار كن، كار نكردنه !
shirin71
07-15-2011, 11:47 PM
ضامن بهشت و دوزخ کسی نبودن
ضامن روزی بود روزی رسان
ضرب شصست نشان دادن
ضرر به هنگام بهتر از نفع نا به هنگام است
ضرر تلخ است
ضرر را هرجا جلویش را بگیرند منفعت است
shirin71
07-15-2011, 11:47 PM
طالع اگر اري برو دمر بخواب !
طاووس را به نقش و نگاري كه هست خلق --- تحسين كنند و او خجل از پاي زشت خويش !(( سعدي ))
طبل تو خاليست !
طبيب بيمروت، خلق را رنجور ميخواهد !
طشت طلا رو سرت بگير و برو !
طعمه هر مرغكي انجير نيست !
طمع آرد بمردان رنگ زردي !
طمع پيشه را رنگ و رو زرده !
طمع را نبايد كه چندان كني --- كه صاحب كرم را پشيمان كني !
طمع زياد مايه جونم مرگي ( جوانمرگي ) است !
طمعش از كرم مرتضي علي بيشتره !
shirin71
07-15-2011, 11:47 PM
طاس اگر نیک نشیند همه کس نراد است
طاسش از بام افتاد
طاقت کسی طاق شدن
طاقت مهمان نداشت خانه را به مهمان گذاشت
طاقچه بالا گذاشتن
طبع خاکشیر داشتن
طبل تو خالی است
طشت زر ، بر سرت بگیر و برو
طشتش از بام افتاد
طفره رفتن
طفیلی و قفیلی
طلا که پاک است چه منتش به خاک است
طمع را نباید که چندان کنی /// که صاحب کرم را پشیمان کنی
طناب خورش خوب است
طناب مفت را ببیند خودش را دار میزند
طوری بخور که همیشه بخوری
طولی ز زبان خویش در بند افتاد
طوطی وار یاد گرفتن یا سخن گفتن
طوق لعنت بر گردن کسی نهادن
shirin71
07-15-2011, 11:47 PM
ظالم پاي ديوار خودشو ميكنه !
ظالم دست كوتاه !
ظالم هميشه خانه خرابه !
ظاهرش چون گور كافر پر حلل --- باطنش قهر خدا عزوجل !
shirin71
07-15-2011, 11:48 PM
ظالم که کباب از دل درویش خورد /// چون در نگرد ز پهلوی خویش خورد
ظلم بالسویه عدل است
ظلم و ستم گرچه ز دربان بود /// از اثر غفلت سلطان بود
shirin71
07-15-2011, 11:48 PM
عاشق بي پول بايد شبدر بچينه !
عاشقم پول ندارم كوزه بده آب بيارم !
عاشقي پيداست از زاري دل --- نيست بيماري چو بيماري دل . (( مولوي ))
عاشقي شيوه رندان بلا كش باشد ! (( حافظ ))
عاشقي كار سري نيست كه بر بالين است ! (( سعدي ))
عاقبت جوينده بابنده بود ! (( مولوي))
عاقبت گرگ زاده گرگ شود --- گر چه باآدمي بزرگ شود . (( سعدي ))
عاقل بكنار آب تا پل ميجست --- ديوانه پا برهنه از آب گذشت !
عاقل گوشت ميخوره، بي عقل بادمجان !
عالم بي عمل، زنبور بي عسله !
عالم شدن چه آسون آدم شدن چه مشكل !
عالم ناپرهيزكار، كوريست مشعله دار !
عبادت بجز خدمت خلق نيست --- به تسبيح و سجاده و دلق نيست ! (( سعدي ))
عجب كشگي سابيديم كه همش دوغ پتي بود !
عجله، كار شيطونه !
عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد !
عذر بدر از گناه !
عروس بي جهاز، روزه بي نماز، دعاي بي نياز، قرمه بي پياز !
عروس تعريفي عاقبت شلخته در آمد !
عروس كه بما رسيد شب كوتاه شد !
عروس مردني را گردن مادر شوهر نگذاريد !
عروس مياد وسمه بكشه نه وصله بكنه !
shirin71
07-15-2011, 11:48 PM
عروس نميتونست برقصه ميگفت : زمين كجه !
عروس را كه مادرش تعريف كنه براي آقا دائيش خوبه !
عروس كه مادر شوهر نداره اهل محل مادر شوهرشند !
عزيز كرده خدا را نميشه ذليل كرد !
عزيز پدر و مادر !
عسس بيا منو بگير !
عسل در باغ هست و غوره هم هست !
عسل نيستي كه انگشتت بزنند !
عشق پيري گر بجنبد سر به رسوائي زند !
عقد پسر عمو و دختر عمو را در آسمان بسته اند !
عقلش پاره سنگ بر ميداره !
عقل كه نيست جون در عذابه !
عقل مردم به چشمشونه !
عقل و گهش قاطي شده !
علاج واقعه پيش از وقوع بايد كرد . (( ... دريغ سود ندارد چو رفت كار از دست )) (( سعدي ))
علاج بكن كز دلم خون نيايد . (( سرشك از رخم پاك كردن چه حاصل ... )) (( مير والهي))
علف بدهان بزي بايد شيرين بياد !
عيدت را اينجا كردي نوروزت را برو جاي ديگه !
shirin71
07-15-2011, 11:48 PM
عاشقان را همه گر اب برد /// خوبرویان همه را خواب برد
عاشقی پیداست از زاری دل ( ... نیست بیماری چو بیماری دل)
عاشقی چهل روز پشیمانیش چهل سال
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
عاصی که دست بردارد به از عابد که در سر دارد
عاقبت بدگویی دشمنی است
عاقبت جوینده یابنده بود ( گر گران و گر شتابنده بود....)
عاقبت کسی را سیاه کردن
عاقبت گرگ زاده گرگ شود /// گرچه با ادمی بزرگ شود
عاقلان دانند
عاقل به کنار اب تا پل میجست /// دیوانه پا برهنه از اب گذشت
عالم ان کس بود که بد نکند /// نه بگو
ید به خلق و خود نکند
عالم بی عمل زنبور بی عسل است
عالم شدن چه اسان ادم شدن چه مشکل
عالمی را که گفت باشد و بس /// هرچه گویند نگیرد اندر کس
عبادت به تقلید گمراهی است (... خنک رهروی را که اگاهی است)
عبادت به جز خدمت خلق نیست
عجب سرگذشتی داشتی کل علی؟
shirin71
07-15-2011, 11:48 PM
عجب عجب که تو را یاد دوستان امد ( ... بیا بیا که ز تو کار من به جان امد)
عجله کار شیطان است
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد (خمیر مایه استاد شیشه گر سنگ است.....)
عذر بدتر از گناه اوردن
عرض خود می بری و زحمت ما میداری ( ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...)
عر و تیز کردن
عروس جوان داماد پیر /// سبد را بیاور گوجه بگیر
عروس را که مادرش تعریف کند برای اقا دائیش خوب است
عروس مردنی را گردن مادر شوهر نگذارید
عروس هزار داماد
عروسی که مادر شوهر ندارداهل محل مادر شوهرش هستند
عروسی گدایان و مرگ اعیان سر و صدا ندارد
عزت ز قناعت است و خواری ز طلب ( ... با عزت خویش باش و خواری مطلب)
عزرائیل هم رغبت نمیکند سراغش بیاید
عسس مرا بگیر
عسل تلخ باشد ترش روی را ( زنش گفت بازی کنان شوی را....)
عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند
عشق و مشک پنهان نمیماند
عصای دست کسی بودن
shirin71
07-15-2011, 11:48 PM
عطایش را به لقایش بخشیدم
عقدر پسر عمو دختر عمو را در اسمان بسته اند
عقل ادمیزاد از عقب سرش میاید
عقلت را عوض کن
عقلش به چشمش است
عقلش پارسنگ میبرد
عقلش گرد است
عقل قوت گیرد از عقل دگر( ... پیشه گر کامل شود از پیشه گر)
عقل کسی را دزدیدن
عقل که نیست جان در عذاب است
عقل مردم در چشمانشان است
عقلم قد نمیدهد
عقل و دولت قرین یکدیگر است ( هر که را عقل نیست دولت نیست)
عقل هرچیز به از ادمیزاد است
علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد ( .... دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست)
علت برود و عادت نرود
علت عاشق ز علت ها جداست ( ... عشق ، اسطرلاب اسرار خداست)
علف باید به دهن بزی شیرین بیاد
علف در اغل تلخ است
shirin71
07-15-2011, 11:49 PM
علم از بهر دین پروردن است نه از بهر دنیا خوردن
علم بر سر ، تاج است و مال بر گردن غل
علم بهر کمال باید خواند /// نه به سودای مال باید خواند
علم بی حلم شمع بی نور است ( ... هر دو باهم چو شهد زنبور است)
علم چندان که بیشتر خوانی /// چون عمل در تو نیست نادانی
علم شنگه راه انداختن
عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است /// ور به ناخوش گذرد نیم نفس بسیار است
عمر دو بایست در این روزگار ( مرد هنرمند خرد پیشه را.....)
عمو یادگار خوابی یا بیدار؟
عنان مال خود را به دست غیر مده /// که مال خود طلبیدن به از گدایی نیست
عور امدن
عهد نابستن از ان به که ببندی و نپایی ( من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی....)
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران /// ساده دل من که سخنهای تو باور کردم
عیب خود را کسی نمیبیند
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت /// که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی ( نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند....)
عیب نقاش مکن هش دار!
عیدت را اینجا کردی نوروزت را برو جای دگر
عید نیامده به مصلی میرود
عیسی به دین خود موسی به دین خود
shirin71
07-15-2011, 11:49 PM
غربال را جلوي كولي گرفت و گفت : منو چطور مي بيني ؟ گفت : هر طور كه تو منو ميبيني !
غلام به مال خواجه نازد و خواجه به هر دو !
غليان بكشيم يا خجالت ! (( مائيم ميان اين دو حالت ... ))
غم مرگ برادر را برادر مرده ميداند !
غوره نشده مويز شده است !
shirin71
07-15-2011, 11:49 PM
غاز چراندن
غرض نقشی است کز ما باز ماند /// که هستی را نمیبینم بقایی
غرغر کردن
غرقه در بحر چه اندیشه کند طوفان را (سعدی از سرزنش خلق بترسد هیهات....)
غر و غر در اوردن
غرولند کردن
غره مشو که گربه زاهد نماز کرد ( ای کبک خوش خرام چو خوش می روی به ناز.....)
غریبان را سگان باشند دشمن ( تو چون شیری غریبان را میفکن....)
غریبه را بکشی غریبه است
غزل خداحافظی را خواندن
غش و ریسه رفتن
غصه ی دیوانه را ان مرد عاقل میخورد
غلام به مال خواجه نازد و خواجه به هردو
غلام همت انم که زیر چرخ کبود /// ز هرچه رنگ تملق پذیرد ازاد است
غلط انداز
غلط غلوط
غم خود خور که غم خواری نداری
غمزه شتری امدن
غم فردا نشاید خوردن امروز ( برو شادی کن ای یار دل افروز....)
shirin71
07-15-2011, 11:49 PM
غم مرگ برادر را برادر مرده میداند ( بلی قدر چمن را بلبل افسرده میداند.....)
غمپز در کردن
غنیمت دان دمی تا یکدمت هست
غوره مویز میشود ولی مویز غوره نمیشود
غوره نشده مویز شده است
غوغا بود دو پادشه اندر ولایتی
غول بی شاخ و دم
غیر از مردن هرکاری چاره دارد
غیر تسلیم و رضا کو چاره ای ( در کف شیر نر خونخواره ای....)
غیر فهم و جان که در گاو و خر است /// ادمی را عقل و جان دیگر است
shirin71
07-15-2011, 11:49 PM
فرزند بي ادب مثل انگشت ششمه، اگر ببري درد داره ، اگر هم نبري زشته !
فرزند عزيز نور ديده --- از دبه كسي ضرر نديده !
فرزند كسي نميكند فرزندي --- گر طوق طلا به گردنش بر بندي !
فرزند عزيز دردونه، يا دنگه يا ديوونه !
فرشش زمينه، لحافش آسمون !
فرش، فرش قالي، ظرف، ظرف مس، دين، دين محمد !
فضول را بجهنم بردند گفت : هيزمش تره !
فقير، در جهنم نشسته است !
فكر نان كن كه خربزه آبه !
فلفل نبين چه ريزه بشكن ببين چه تيزه !
فلك فلك، بهمه دادي منقل، به ما ندادي يك كلك !
فواره چون بلند شود سرنگون شود !
فيل خوابي مي بيند و فيلبان خوابي !
فيلش ياد هندوستان كرده !
فيل و فنجان !
فيل زنده اش صد تومنه، مرده شم صد تومنه !
shirin71
07-15-2011, 11:49 PM
فاتحه بی الحمد هم برای کسی نخواندن
فاتحه کسی یا چیزی را خواندن
فاش میگویم و از گفته خود دل شادم /// بنده عشقم و از هر دو جهان ازادم
فتح خیبر کردن
فت و فراوان
فحش خورش خوب است
فدای سرت
فرار را برقرار ترجیح دادن
فردا را کسی ندیده است
فردا هم روز خداست
فرزند اگر چه عیبناکست /// در پیش پدر ز عیب پاک است
فرزند خصال خویشتن باش ( چون شیر به خود سپه شکن باش....)
فرزند عزیز دردانه یا دنگه یا دیوانه
فرزند عزیز نور دیده /// از دبه کسی ضرر ندیده
فرزند کسی نمیکند فرزندی /// گر طوق طلا به گردنش بربندی
فرش را با جارو میزنند ، برف را با پارو
فرصت زن طلاق دادن را ندارد
فرصت سر خاراندن نداشتن
فرصت شمار صحبت کز این دو منزل /// چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
shirin71
07-15-2011, 11:50 PM
فرصت غنیمت است نباید ز دست داد ( بودم جوان که گفت مرا پیر اوستاد.....)
فریاد شغال و بال شغال است
فس فس کردن
فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تر است
فکر نان کن که خربزه ای است
فلانی دست بده ندارد
فلانی مغز خر خورده است
فلفل به هندوستان بردن
فلفل مبین که ریز است /// بشکن ببین چه تیز است
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد /// تو اهل دانش و فیضی همین گناهت بس
فواره چون بلند شود سرنگون شود
فوت کوزه گری را میداند
فهم سخن چون نکند مستمع /// قوت طبع از متکلم مجوی
فیل و فنجان
فیها خالدون
shirin71
07-15-2011, 11:50 PM
قاتل بپاي خود پاي دار ميره !
قاچ زين را بگير اسب دواني پيشكشت !
قاشق سازي كاري نداره، مشت ميزني توش گود ميشه، دمش را ميكشي دراز ميشه !
قاشق نداري آش بخوري نونتو كج كن بيل كن !
قاطر را گفتند : پدرت كيست ؟ گفت : اسب آقادائيمه !
قاطر را گفتند : پدرت كيست ؟ گفت : اسب آقادائيمه !
قاطر پيش آهنگ آخرش توبره ميشه !
قبا سفيد قبا سفيده !
قباي بعد از عيد براي گل منار خوبه !
قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهري .
قران كنند حرز و امام مبين كشند ! (( ياسين كنند ورد وبه طاها كشند تيغ ... ))
قربون برم خدا رو، يك بام و دو هوا رو، اينور بام گرما را اون ور بام سرمارو !
قربون بند كيفتم، تا پول داري رفيقتم !
قربون سرت آقا ناشي، خرجم با خودم آقام تو باشي !
قربون چشمهاي بادوميت - ننه من بادوم !
قربون چماق دود كشت كاه، بده جوش پيشكشت !
قرض كه رسيد به صد تومن، هر شب بخور قيمه پلو !
قسمت را باور كنم يا دم خروس را ؟!
قسم نخور كه باور كردم !
قلم ، دست دشمنه !
قم بيد و قنبيد، اونهم امسال نبيد !
قوم و خويش، گوشت هم را ميخورند استخوان هم را دور نميندازند .
shirin71
07-15-2011, 11:50 PM
قاپ زدن
قاپ کسی را دزدیدن
قاچ زین را بگیر اسب دوانی پیشکشت
قاراشمیش
قار قار کردن
قاسم (تقسیم کننده) یا ملعون است یا مغبون
قاطر را گفتند پدرت کیست گفت اقا داییم اسب است
قاطی مرغ ها شدن
قافیه تنگ شدن
قالب کردن
قال چیزی را کندن
قبا گر حریر است و گر پرنیان /// به ناچار حشوش بود در میان
قبر بابا گچ میخواهد و اجر
قپی امدن
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری
قدر و عافیت را ندانستن
قدر و عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار اید
قدر لوزینه خر کجا داند
قدر نان را گرسنه میداند
shirin71
07-15-2011, 11:50 PM
قربان برم خدا را یک بام و دو هوا را /// این سربام گرما را ان سر بام سرما را
قربان بند کیفتم تا پول داری رفیقتم
قربان چشم بادومیت برم - ننه جان من بادام میخواهم
قربان سرت اقای ناشی /// خرجم با خودم اقام تو باشی؟
قرض عروسی را خدا میدهد
قرض که رسید به صد تومان هر شب بخور مرغ و پلو
قرض و قوله کردن
قرطی بازی دراوردن
قر و فر داشتن
قسر در رفتن
قسم بزرگش بر سر فلان کس است
قسمت را باور کنم یا دم خروس را
قشقرق راه انداختن
قصاص قبل از جنایت
قصه چهل طولی گفتن
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود ( اندک اندک علم یابد نفس چون عالی بود....)
قلق کسی را بدست اوردن
قناعت توانگر کند مرد را (.... خبر کن حریص جهانگرد را)
قنپز در کردن
shirin71
07-15-2011, 11:50 PM
قند توی دل خود اب کردن
قوت لایموت
قوز بالا قوز
قول بزرگان نبود جز عمل ( نوبت عشاق ندارد غزل ....)
قول و بولش یکیست
قوم و خویش دسته دیزی
قوم و خویش ها گوشت یکدیگر را میخورند ولی استخوانش را پیش غریبه نمی اندازند
قهوه قجری
قید چیزی را زدن
قیصریه را برای دستمالی اتش زدن
shirin71
07-15-2011, 11:51 PM
هر جا كه آشه، كل، فراشه !
هر جا خرسه، جاي ترسه !
هر جا سنگه بپاي احمد لنگه !
هر جا كه پري رخيست ديوي با اوست !
هر جا كه گندوم نده مال من دردمنده !
هر جا كه نمك خوري نمكدون نشكن !
هر جا مرغ لاغره، جايش خونه ملا باقره !
هر جا هيچ جا ، يك جا همه جا !
هر چه از دزد موند، رمال برد !
هر چه بخود نپسندي بديگران نپسند !
هر چه بگندد نمكش ميزنند --- واي به وقتي كه گندد نمك !
هر چه به همش بزني گندش زيادتر ميشه !
هر چه پول بدي آش ميخوري !
هر چه پيش آيد خوش آيد !
هر چه خدا خواست همان شود --- هر چه دلم خواست نه آن شد !
هر چه خورده نريده !
هر چه دختر همسايه چل تر، براي ما بهتر !
هر چه در ديگ است به چمچه مياد !
هر چه دير نپايد دلبستگي را نشايد !
هر چه رشتم پنبه شد !
هر چه سر، بزرگتر درد بزرگتر !
هر چه عوض داره گله نداره !
هر چه كني بخود كني گر همه نيك و بد كني !
هر چه كه پيدا ميكنه خرج اتينا ميكنه !
هر چه مار از پونه بدش مياد بيشتر در لونه اش سبز ميشه !
هر چه ميگم نره، بازم ميگه بدوش !
هر چه نصيب است نه كم ميدهند --- ور نستاني به ستم ميدهند !
هر چه هست از قامت ناساز بي اندام ماست ! --- ورنه تشريف توبر بالاي كس كوتاه نيست .[[ حافظ ]]
shirin71
07-15-2011, 11:51 PM
هر چيز كه خوار آيد يكروز به كار آيد !
هر خري را به يك چوب نميرونند !
هر دودي از كباب نيست !
هر رفتي، آمدي داره !
هر سخن جائي و هر نكته مقامي دارد !
هر سرازيري يك سر بالائي داره !
هر سركه اي از آب، ترش تره !
هر سگ در خونه صاحابش شيره !
هر شب شب قدر است اگر قدر بداني !
هر كس از هر جا رونده است با ما برادر خونده است !
هر كسي پنجروزه نوبت اوست ! (( دور مجنون گذشت و نوبت ماست ... )) [[ حافظ ]]
هر كه با مادر خود زنا كنه با دگران چها كنه !
هر كه بامش بيش برفش بيش !
هر كه بيك كار، بهمه كار - هر كه بهمه كار بهيچ كار !
هر كه به اميد همسايه نشست گرسنه ميخوابه !
هر كه تنها قاضي رفت خوشحال بر ميگرده !
هر كه خربزه ميخوره پاي لرزش هم ميشينه !
هر كه خري نداره غمي نداره !
هر كه خيانت ورزد دستش در حساب بلرزد !
هر كه دست از جان بشويد هر چه در دل دارد گويد !
هر كه را زر در ترازوست زور در بازوست !
هر كه را طاووس بايد جور هندوستان كشد !
هر كه را مال هست و عقلش نيست --- روزي آن مال مالشي دهدش *** وانكه را عقل هست و مالش نيست--- روزي آن عقل بالشي دهدش .[[ عمادي شهرياري]]
هر كه را ميخواهي بشناسي يا باهاش معامله كن يا سفر كن !
هر كه شيريني فروشد مشتري بروي بجوشد !
هر كه نان از عمل خويش خورد --- منت از حاتم طائي نبرد !
هر كي بفكر خويشه كوسه بفكر ريشه !
هر كي خر شد، ما پالونيم !
هر كي كه زن نداره،آروم تن نداره !
shirin71
07-15-2011, 11:52 PM
هر كي كه زن نداره،آروم تن نداره !
هر گردي گردو نيست !
هر گلي زدي سر خودت زدي !
هزار تا چاقو بسازه يكيش دسته نداره !
هزار تا دختر كور و يكروزه شوهر ميده !
هزار دوست كمه، يك دشمن بسيار !
هزار قورباغه جاي يه ماهي رو نميگيره !
هزار وعده خوبان يكي وفا نكند !
هشتش گرو نه است !
هلو برو تو گلو !
هم از توبره ميخوره هم از آخور !
هم از شورباي قم افتاديم هم از حليم كاشون !
همان آش است و همان كاسه !
همان خر است و يك كيله جو !
هم چوب را خورديم هم پياز را و هم پول را داديم !
هم حلواي مرده هاست هم خورش زنده ها !
هم خدا را ميخواهد هم خرما !
همدون دوره و كردوش نزديك !
همدون دوره و كردوش نزديك !
همسايه نزديك، بهتر از برادر دور !
همسايه ها ياري كنيد تا من شوهر داري كنم !
هم فاله و هم تماشا !
همكار همكار و نميتونه ببيند !
هم لحافه و هم تشك !
shirin71
07-15-2011, 11:52 PM
هم ميترسم هم ميترسونم !
همنشين به بود تا من از او بهتر شوم !
همه ابري هم بارون نداره !
همه خرها رو به يك چوب نميرونند !
همه رو مار ميگزه مارو خر چسونه !
همه سروته يه كرباسند !
همه قافله پس و پيشيم !
همه كاره و هيچ كاره !
همه ماري مهره نداره !
همه ماهي خطر داره بدناميشو صفر داره !
هر مرغي انجير نميخوره !
هميشه آب در جوي آقا رفيع نميره به دفه هم در جوي آقا شفيع ميره !
هميشه خره خرما نميرينه !
هميشه روزگار بانسان رو نميكنه !
هميشه شعبان ، يكبا ر هم رمضان !
هميشه ما ميديديم يه دفعه هم تو ببين !
همينو كه زائيدي بزرگش كن !
هنوز باد به زخمش نخورده !
هنور دهنش بوي شير ميده !
هنوز سر از تخم در نياورده !
هنوز غوره نشده مويز شده !
هوو هوو را خوشگل ميكنه جاري جاري را كدبانو !
هيچ ارزوني بي علت نيست !
هيچ انگوري دوبار غوره نميشه !
هيچ بده را به هيچ بستاني كاري نيست !
هيچ بدي نرفت كه خوب جاش بياد !
هيچ بقالي نميگه ماست من ترشه !
shirin71
07-15-2011, 11:52 PM
هيچ تقلبي بهتر از راستي نيست !
هيچ چراغي تا به صبح نميسوزه !
هيچ چيز شرط هيچ چيز نيست !
هيچ دوئي نيست كه سه نشه !
هيچ دودي بي آتش نيست !
هيچ عروس سياه بختي نيست كه تا چهل روز سفيد بخت نباشه !
هيچكاره ، رقاص پاي نقاره !
هيچكاره و همه كاره !
هيچكس در پيش خود چيزي نشد !
هيچكس را توي گور ديگري نميگذارن !
هيچكس روزي ديگري را نميخوره !
هيچكس نميگه ماست من ترشه !
هيچ گروني بي حكمت نيست !
shirin71
07-15-2011, 11:52 PM
آب از سر چشمه گله !
آب از آب تكان نميخوره !
آب از سرش گذشته !
آب پاكي روي دستش ريخت !
آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم !
آب را گل آلود ميكنه كه ماهي بگيره !
آب زير پوستش افتاده !
آب كه يه جا بمونه، ميگنده .
آبكش و نگاه كن كه به كفگير ميگه تو سه سوراخ داري !
آب كه از سر گذشت، چه يك ذرع چه صد ذرع ـ چه يك ني چه چه صد ني !
آب كه سر بالا ميره، قورباغه ابوعطا ميخونه !
آب نمي بينه و گرنه شناگر قابليه !
آبي از او گرم نميشه !
آتش كه گرفت، خشك و تر ميسوزد !
آخر شاه منشي، كاه كشي است !
آدم با كسي كه علي گفت، عمر نميگه !
آدم بد حساب، دوبار ميده !
آدم تنبل، عقل چهل وزير داره !
آدم خوش معامله، شريك مال مردمه !
آدم دست پاچه، كار را دوبار ميكنه !
آدم زنده، زندگي ميخواد !
آدم گدا، اينهمه ادا ؟!
آدم گرسنه، خواب نان سنگك مي بينه !
آدم ناشي، سرنا را از سر گشادش ميزنه !
آرد خودمونو بيختيم، الك مونو آويختيم !
آرزو بر جوانان عيب نيست !
آستين نو پلو بخور !
آسوده كسي كه خر نداره --- از كاه و جوش خبر نداره !
آسه برو آسه بيا كه گربه شاخت نزنه !
آشپز كه دوتا شد، آش يا شوره يا بي نمك !
آش نخورده و دهن سوخته !
آفتابه خرج لحيمه !
آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي !
آفتابه و لولهنگ هر دو يك كار ميكنند، اما قيمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم ميشه !
آمدم ثواب كنم، كباب شدم !
آمد زير ابروشو برداره، چشمش را كور كرد !
آنانكه غني ترند، محتاج ترند !
آنچه دلم خواست نه آن شد --- آنچه خدا خواست همان شد .
آنرا كه حساب پاكه، از محاسبه چه باكه ؟!
آنقدر بايست، تا علف زير پات سبز بشه !
آنقدر سمن هست، كه ياسمن توش گمه !
آنقدر مار خورده تا افعي شده !
آن ممه را لولو برد !
آنوقت كه جيك جيك مستانت بود، ياد زمستانت نبود ؟
آواز دهل شنيده از دور خوشه !
shirin71
07-15-2011, 11:52 PM
اجاره نشين خوش نشينه !
ارزان خري، انبان خري !
از اسب افتاده ايم، اما از نسل نيفتاده ايم !
از اونجا مونده، از اينجا رونده !
از اون نترس كه هاي و هوي داره، از اون بترس كه سر به تو داره !
از اين امامزاده كسي معجز نمي بينه !
از اين دم بريده هر چي بگي بر مياد !
از اين ستون بآن ستون فرجه !
از بي كفني زنده ايم !
از دست پس ميزنه، با پا پيش ميكشه !
از تنگي چشم پيل معلومم شد --- آنانكه غني ترند محتاج ترند !
از تو حركت، از خدا بركت .
از حق تا نا حق چهار انگشت فاصله است !
از خر افتاده، خرما پيدا كرده !
از خرس موئي، غنيمته !
از خر ميپرسي چهارشنبه كيه ؟!
از خودت گذشته، خدا عقلي به بچه هات بده !
از درد لا علاجي به خر ميگه خانمباجي !
از دور دل و ميبره، از جلو زهره رو !
از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه !
از شما عباسي، از ما رقاصي !
از كوزه همان برون تراود كه در اوست ! (( گر دايره كوزه ز گوهر سازند ))
از كيسه خليفه مي بخشه !
از گدا چه يك نان بگيرند و چه بدهند !
از گير دزد در آمده، گير رمال افتاد !
از ماست كه بر ماست !
از مال پس است و از جان عاصي !
از مردي تا نامردي يك قدم است !
از من بدر، به جوال كاه !
از نخورده بگير، بده به خورده !
از نو كيسه قرض مكن، قرض كردي خرج نكن !
از هر چه بدم اومد، سرم اومد !
از هول هليم افتاد توي ديگ !
از يك گل بهار نميشه !
از اين گوش ميگيره، از آن گوش در ميكنه !
اسباب خونه به صاحبخونه ميره !
اسب پيشكشي رو، دندوناشو نميشمرند !
اسب تركمني است، هم از توبره ميخوره هم ازآخور !
اسب دونده جو خود را زياد ميكنه !
اسب را گم كرده، پي نعلش ميگرده !
اسب و خر را كه يكجا ببندند، اگر همبو نشند همخو ميشند !
استخري كه آب نداره، اينهمه قورباغه ميخواد چكار ؟!
اصل كار برو روست، كچلي زير موست !
اكبر ندهد، خداي اكبر بدهد !
shirin71
07-15-2011, 11:53 PM
اگر بيل زني، باغچه خودت را بيل بزن !
اگر براي من آب نداره، براي تو كه نان داره !
اگر بپوشي رختي، بنشيني به تختي، تازه مي بينمت بچشم آن وختي !
اگه باباشو نديده بود، ادعاي پادشاهي ميكرد !
اگه پشيموني شاخ بود، فلاني شاخش بآسمان ميرسيد !
اگه تو مرا عاق كني، منهم ترا عوق ميكنم !
اگر جراحي، پيزي خود تو جا بنداز !
اگه خدا بخواهد، از نر هم ميدهد !
اگه خاله ام ريش داشت، آقا دائيم بود !
اگه خير داشت، اسمشو مي گذاشتند خيرالله !
اگر داني كه نان دادن ثواب است --- تو خود ميخور كه بغدادت خرابست !
اگه دعاي بچه ها اثر داشت، يك معلم زنده نمي موند !
اگه زاغي كني، روقي كني، ميخورمت !
اگه زري بپوشي، اگر اطلس بپوشي، همون كنگر فروشي !
اگه علي ساربونه، ميدونه شترو كجا بخوابونه !
اگه كلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخيه ميزد .
اگه لالائي بلدي، چرا خوابت نميبره !
اگه لر ببازار نره بازار ميگنده !
اگه مردي، سر اين دسته هونگ ( هاون ) و بشكن !
اگه بگه ماست سفيده، من ميگم سياهه !
اگه مهمون يكي باشه، صاحبخونه براش گاو مي كشه !
اگه نخورديم نون گندم، ديديم دست مردم !
اگه ني زني چرا بابات از حصبه مرد !
اگه هفت تا دختر كور داشته باشه، يكساعته شوهر ميده !
اگه همه گفتند نون و پنير، تو سرت را بگذار زمين و بمير !
امان از خانه داري، يكي ميخري دو تا نداري !
امان ازدوغ ليلي ، ماستش كم بود آبش خيلي !
انگور خوب، نصيب شغال ميشه !
اوسا علم ! اين يكي رو بكش قلم !
اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام !
اول بچش، بعد بگو بي نمكه !
اول برادريتو ثابت كن، بعد ادعاي ارث و ميراث كن !
اول بقالي و ماست ترش فروشي !
اول پياله و بد مستي !
اول ، چاه را بكن، بعد منار را بدزد !
اي آقاي كمر باريك، كوچه روشن كن و خانه تاريك !
اين تو بميري، از آن تو بميري ها نيست !
اينجا كاشون نيست كه كپه با فعله باشه !
اين حرفها براي فاطي تنبون نميشه !
اين قافله تا به حشر لنگه !
اينكه براي من آوردي، ببر براي خاله ات !
اينو كه زائيدي بزرگ كن !
اين هفت صنار غير از اون چارده شي است !
اينهمه چريدي دنبه ات كو ؟!
اينهمه خر هست و ما پياده ميريم !
shirin71
07-15-2011, 11:53 PM
آب آبادانی آورد
آب آورده را آب مي برد
آبادی ميخانه ز ويرانی ماست
آب ار چه همه زلال خيزد.(...از خوردن پر ملال خيزد)
آب از اسياب افتاد
آب از بنه تيره است
(سخن هر چه گفتيم همه خيره بود
که آب روان از بنه تيره بود(فردوسی))
آب از دستش نمی چکد
آب از دهان سرازير شدن
آب بر آتش زدن
آب به آب شدن
آب به آب ميخورد زور بر مي دارد
آب به آسمان انداختن
آب به آسياب کسی ريختن
آب به ريسمان انداختن
آب به هاون کوفتن
آب توی چيزی کردن
آب توی دلش تکان نميخورد
آب چيزی رو کشيدن
آب حمام تعارف کردن
آب حيات از دم افعی مجوی
آب خوش از گلو پايين نرفتن
آب داشتی ، تخم داشتی ، تو بودی که نکاشتی؟!
آب در دهان خشک شدن
shirin71
07-15-2011, 11:53 PM
آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم !
(....يار در خانه و ما گرد جهان ميگرديم)
shirin71
07-15-2011, 11:53 PM
آب دريا از دهان سگ کجا گردد پليد.(ملک او از طعنه خصمان کجا يابد قليل.....)
آب را زير هفت طبقه زيرزمين مي بيند
آب را گاو می کشد ناله را چرخ می کند
آب راه خودش را باز ميکند
آب رفته به جوی باز نيايد مانند تيری که از کمان رفت باز نگردد
آب روان باز نايد به جوی. (نشاط جوانی ز پيری مجوی ..... که(سعدی))
آب روشنايي است
آب زير کاه
آبستن کردن کسی(با رشوه دادن کسی را با خود موافق ساختن)
آب سفت کردن
آبشان به يک جوی نميرود
آب شدن و به زمين فرو رفتن
shirin71
07-15-2011, 11:53 PM
آبغوره گرفتن
آب که آمد تيمم باطل است
آبم است و گاوم است نوبت آسيابم است
آب نطلبيده مراد است
آب و تاب دادن
آب و گاوشان يکی است
آب هم در دست داری، بگذار و بيا
آبی که آبرو ببرد در گلو مريز
آبی که می رود به رودخانه چه خويش خورد چه بيگانه
آتش از آتش گل ميشود
آتش از قبر کسی برخاستن
آتش به جان شمع فتد کين بنانهاد(اول قرار نبود که عاشق کشد کسی....)
آتش پشت دست خود گذاردن
آتش را با آتش خاموش نمی کنند
آتش را دامن زدن
آتش زير خاکستر
آخر شاه منشی کوت نشينی است
آخرش نفهميدم رفيق منی يا گرگ؟
آخرين تير ترکش
آخور بستن(برای کسی)
آدم آه است و دم
آدم بايد به کيسه اش نگاه کند
آدم بايد لقمه را به اندازه دهانش بردارد
آدم بايد نگاه به سرمايه اش بکند نه به همسايه اش
آدم بايد يه آخور هم برای روز مبادای خود نگه دارد
آدم برای در باز کسی نمی رود برای روی باز او می رود
آدم به اميد زنده است
آدم پولدار روی سبيل شاه نقاره می زند
آدم پول را پيدا می کند نه پول آدم را
آدم ترسو هميشه سالم است
آدم تنبل هر کاری را دوبار می کند
آدم جايز الخطاست
آدم چرا روزه شک دار بگيرد
آدم دانا به نيشتر نزند مشت(بر سر مژگان يار من نزن انگشت(شاطر عباس))
آدم را تشنه ميبرد سرچشمه و بر می گرداند
آدم بايد کلاه خود را قاضی کند
shirin71
07-15-2011, 11:54 PM
آدم کم رو هميشه کلاهش پس معرکه است
آدم که پير شد حريص ميشود
آدم گرسنه سنگ را هم می خورد
آدم مفتخور خوش سليقه می شود
آدم نادان هزار من زور دارد
آدمی را آدميت لازم است(....چوب صندل بو ندارد هيزم است(البته فکر کنم برای اين مصراع اختلاف نظر باشه))
آدميزاد شير خام خورده است
آدمی فربه شود از راه گوش(...جانور فربه شود از حلق و نوش(مولوی))
آدم يه بار پاش تو چاله می رود
آدمی مخفی است در زير زبان
آرزو رو به گور بردن
آری به اتفاق جهان می توان گرفت(حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت....(حافظ))
آزموده را آزمودن خطاست
آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است/////با دوستان مروت با دشمنان مدارا(حافظ)
آستين بالا زدن
shirin71
07-15-2011, 11:54 PM
آسمان به زمين نمی ايد
آسمان جل
آسمان را به زمين اوردن
آسمان سوراخ نخواهد شد
آسمان و ريسمان را سر هم بافتن
آسيا باش ، درشت بستان نرم بازده
آسيا به نوبت (يا) آسيا به نوبت است
آش درهم جور
آش دهن سوزی نيست
آشش خوب باشد کاسه اش چوب باشد
آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته
آش همان آش و کاسه همون کاسه
آشی برايت بپزم که روش يک وجب روغن داشته باشد
آفات در تاخير است
آفتاب از کدام طرف در آمده است
آفتاب به زردی افتاد تنبل به جلدی افتاد
آفتاب در ملکش غروب نمی کند
shirin71
07-15-2011, 11:54 PM
آفتابه دزد (مانند) دله دزد
آفتاب هميشه زير ابر نمی ماند
آفتابی شدن
آفرين باد بر اين همت مردانه تو
آقا بالاسر
آقا ديگه توبره گم نمی کند
آقا شکست نفسی می کند
آقا گرگه عيدت مبارک
آمد به سرم از آن چه می ترسيدم
آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند
آمد نداشتن داشتن
آنان که خاک را به هنر کيميا کنند///آيا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟ (حافظ)
آنان که غنی ترند محتاج ترند (از تنگی چشم فيل معلومم شدک......)(سعدی)
آنان که منکرند بگو روبرو کنند
آنجا برو که بخوانندت نه آنجا که برانندت
آنجا خوشاست که دل خوش است
آنجا که بصر نيست چه خوبی و چه زشتی (جهل من و علم تو فلک را چه تفاوت....)(حافظ)
shirin71
07-15-2011, 11:54 PM
آنجا که عقاب پر بريزد ///از پشه لاغری چه خيزد
آنچه به خود نمی پسندی به ديگران هم مپسند
آن چه تو می خوانی من از برم
آنچه خوار آيد يک روز به کار آيد
آنچه خوبان همه دارند تو يکجا داری
آنچه در آيينه جوان بيند ///پير در خشت خام بيند
آنچه در ديگ است به کمچه می آيد
آنچه رشته بودم پنبه شد
آنچه شيران را کند روبه مزاج///احتياج است احتياج است احتياج(مولوی)
آنچه گند است ، نصيب من دردمند است
آنچه می گويم به قدر فهم توست(مردم اندر حسرت فهم درست....)(مولوی)
آنچه نصيب است نه کم می دهند///وذ نستانی به ستم می دهند
آن خشت بود که پر توان زد(لاف از سخن چو در توان زد...)(نظامی)
آن درسی که تو خوانده ای ما از برکرده ايم
آن ذره که حساب نايد ماييم
آن را که عقل دادی چه ندادی و آن که عقل ندادی چه دادی؟
آن ريشی را که گرو ميگيرند اين نيست
shirin71
07-15-2011, 11:55 PM
آن سبو بشکست و آن پيمانه ريخت
آن سه تا کار رو من کردم ، اين يکی ديگر دست خودت را می بوسد
آن غلامی که داشتی سياه بود
آن قاطر چموش لگد زن از آن من/// آن گربه سليم شکيبا از آن تو
آنقدر آش داغ خورديم که به پالوده هم فوت ميکنيم
آنقدر باد کرده است که ميترسم بترکد
آنقدر چريدی کو دنبت
آن قدر شور بود که خوان هم فهميد!
آنقدر مار خورده است تا افعی شده است
آنقدر نبود که کور بگويد شفا
آنکس که چو ما نيست در اين شهر کدام است(می خواره و سرگشته و رنديم و نظرباز....)(حافظ)
آنکه استاد تو است شاگرد من است
آنکه با مادر خود زنا کند /// با ديگران چه ها کند
آنکه عيب دگران نزد تو اورد و بگفت /// مطمئن باش که عيب تو به نزد دگران خواهد گفت
آن که فيل ميخريد پريد و رفت (مانند) آن سبو بشکست و آن پيمانه ريخت
آن گلابی که دست نرسيده بچينی احسان پدرت ميکنی(مانند) روغن چراغ ريخته را وقف امامزاده کردن
shirin71
07-15-2011, 11:55 PM
آن وقت که حکم نداشت چی بود؟ وای به حالا که حکمش هم به گردنشه!
آن يکی خر داشت پالانش نبود /// يافت پالان گرگ خر را در ربود(مولوی)
اواز سگان کم نکند رزق گدا را
آويزه گوش کردن
آه آه از دست صرافان گوهر ناشناس(..... هر زمان خر مهره را با در برابر می کنند)(مولوی)
آه اگر از پس امروز بود فردايي(گر مسلمانی از اين است که حافظ دارد)
آه در بساط نداشتن
آه سعدی اثر کند در سنگ /// نکند در تو سنگدل اثر
آه ندارد که با ناله سودا کند
آهن سرد کوفتن
آهن کهنه به حلوا دادن
آهنگری کاری ندارد: آهن را پهن کنی بيل ميشود ، دمش را بکشی ميل می شود
آينه داری در محفل کوران (يا) در مجلس کوران
shirin71
07-15-2011, 11:55 PM
ابتدا به ساکن
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نيست /// يک دم نشد که بی سر خر زندگی کنيم
اجاقش کور است
اجل دور سرش می گردد
اجل سنگ است و ادم مثل شيشه
اجل معلق
اجل مهلتش نداد
احترام امامزاده يا مسجد با متولی آن است
اخم و تخم کردن
ادب از که اموختی گفت از بی ادبان(لقمان حکيم را گفتند....)(سعدی)
ادب مرد بهتر از زر اوست(بی ادب را به زور نگو که نکوست...)
ادعای خداييي می کند که به پيغمبری قبولش کنند.
ارث پدر را می خواهد
ارزان به علت ، گران به حکمت
ارزن روی طناب پهن کردن
ارمغان مور پای ملخ است
اره و اوره و شمسی کورهاز آب کره گرفتن
از آب و تاب افتادن
از آن مترس که های و هوی دارد ///از آن بترس که سر به تو دارد
از نمد برای ما هم کلاهی هست
shirin71
07-15-2011, 11:55 PM
از ابرويش سرکه می ريزد
از اسب به جا مانده فقط يال و دمی را
از اين حسن، تا آن حسن ، صد گز رسن (مانند) ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است
از اين در به آن در زدن
از اين نبود سر علم
از بارک الله قبای کسی رنگين نمی شود
از بس گفت زبانش مو در اورد
از بی عرضگی سگ، شغال توی کاهدان بچه می گذارد
از بيکاری مگس پراندن
از پا افتادن
از پا ننشستن
از پر دويدن کفش پاره می شود
از پشت بته در نيامده ايم
از پشت خنجر زدن
از تعارف کم کن و بر مبلغ افزای
از تو يکی اشاره از من به سر دويدن
از جا در رفتن
از جان خود سير شدن
از جايي آب خوردن
shirin71
07-15-2011, 11:56 PM
از چاله در آمدن و به چاه افتادن
از چشم کسی افتادن
از چشمم بدی ديدم ، از شما نديدم
از حق تا ناحق چهار انگشت راه است
از حلوا حلوا گفتن دهان شيرين نمی شود
از خجالت کسی در امدن
از خدا پنهان نيست از شما چه پنهان
از خر شيطان پياده شدن
از خودبينی ، چنار جلوی خانه ی خود را نمی بيند
از دست و زبان که برايد///کز عهده شکرش بدر ايد(سعدی)
از دعای گربه سياه باران نمی آيد
از دل برود هر آنکه از ديده برفت
از دل و دماغ افتادن
از دماغش در آمد
shirin71
07-15-2011, 11:56 PM
از دنده چپ بلند شدن
از دور دل ميبره از نزديک زهره
از ديگ چوبين کسی حلوا نخورده
از ديوار راست بالا می رود
از راه بدر کردن
از ريش به سبيل پيوند کردن
از زمين به آسمان باريدن
از سال قحطی آمده است
از سايه خود ترسيدن
از سرش هم زياد است
از سر سيری کار کردن
از سر گرفتن
از سفيدی گچ ، تا سياهی زغال
از سوراخ سوزن تو رفتن و از دروازه ی شهر رد نشدن
از سير تا پياز چيزی را گفتن
از شير حمله خوش بود و از غزال رم
از قاطر پرسيدند پدرت کيست گفت مادرم ماديان است
از قفس مرغ به هرجا که رود بستان است(نيست پروای عدم دل زده هستی را.....)(صائب)
shirin71
07-15-2011, 11:56 PM
از کاه کوه ساختن
از کرامات شيخ ما چه عجب
از کفر ابليس مشهورتر بودن
از کلاه مالی پف نم زدنش را ياد گرفته
از کله سحر تا بوق شب
از کوره در رفتن
از کيسه خوردن
از گل نازکتر به کسی نگفتن
از گوشتش نمی خورم از آبش به من دهيد
از گير دزد در آمدن و گير رمال افتادن
از ما بهتران
از ما بخير و از شما به سلامت
از مار نزايد جز مار بچه
از ما گفتن و از شما نشنيدن
از مرحله پرت بودن
از مردمک ديده ببايد آموخت
از مکافات عمل غافل نشو /// گندم از گندم برويد جو ز جو
از ميان پيغمبر ها جرجيس را انتخاب کرده
از نخورده بگير بده به خورده
از هر انگشتش صد هنر ميريزد
از هرچه بدم آمد سرم آمد
از هرچه بگذری سخن دوست خوش تر است (...از يار ناز خوشتر و از من نيازها)(اديب پيشاوری)
از هر طرف که باد آيد بادش می دهد
از يک گوش شنيدن و از گوش ديگر به در کردن
اسب لاغر ميان به کار آيد /// روز ميدان نه گاو پرواری(سعدی)
اسب من هم آن قدرها ماديان نبود
اسب نجيب را يک تازيانه بس است
اسب نخريده آخور می کشی؟
اسب و استر به هم لگد نزنند
استخوان خرد کردن
استخوان لای زخم گذاشتن
اشتر که کاه می خواهد گردن دراز می کند
اشک تمساح
اشک کباب باعث طغيان آتش است(اظهار عجز پيش ستمگر روا مدار.....)(صائب)
اشهد خود را گفتن
اصل بد نيکو نيکو نگردد زآنکه بنيادش بد است(....تربيت نااهل را چون گردکان بر گنبد است)(سعدی)
اصلش چيست که فرعش باشد
افاده ها طبق طبق سگها به دورش وق و وق
افتادگی اموز گر طالب فيضی هرگز نخورد آب زمينی که بلند است
افسار سر خود
افطار نکرد وقتی کرد با گُه سگ کرد
افعی کشتن و بچه نگاه داشتن کار خردمندان نيست(سعدی)
shirin71
07-15-2011, 11:56 PM
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بينی/// چه ميان نقش ديوار و آدمیت(سعدی)
اگر آشت ندهند ظرفت را هم نمی شکنند
اگر آلوده شد گوهر به یک ننگ///نشود آب صد دريا از او رنگ
اگر از در برانی از پنجره باز آيد
اگر اين منم کو کدوی گردنم
اگر باری ز دوشم بر نداری/// چرا باری سر بارم گذاری
اگر بد کنی جز بدی ندروی
اگر بر خرد چيره گردد هوی///نبايد ز چنگ هوی کس رها(فردوسی)
اگر بینی که نابینا و چاه است /// اگر خاموش بنشینی گناه است(سعدی)
اگر پایش روی مار باشد به او بگویی پایت را بدار قبول نمی کند
اگر پرنیان است خود رشته ای اگر بار خار است خود کشته ای
اگر پشتگوشت رو دیدی فلان کس یا فلان چیز را نیز خواهی دید
اگر تاج داری اگر درد و رنج /// همان بگذاری زین سرای سپنج(فردوسی)
اگر جامه بر تن درد ناخدا /// برد کشتی آنجا که خواهد خدا
اگر چرخ گردون کشد زین تو /// سرانجام خشت است بالین تو(فردوسی)
اگر چند بسيار مانی به جای /// هم آخر سرآید سپنجی سرای(اسدی)
اگر چند پنهان کند مرد راز /// پدید آردش روزگار دراز(اسدی)
shirin71
07-15-2011, 11:56 PM
اگر چند پويي و جويي بسي /// ز گيتي بي اندوه نيابي کسي(اسدي)
اگر حسود نباشد جهان گلستان است(خداي چشم حسود از جهان بردارد....)(سعدي)
اگر خر نيايد به نزديک بار /// تو بار گران را به نزد خر آر
اگر خير داشت نامش را مي گذاشتند خير الله
اگر در ديزي باز است حياي گربه کجاست
اگر دنيا را آب ببرد او را خواب مي برد
اگر دير امدم شير امدم
اگر دير گفتي گل گفتي
اگر را با مگر تزويج کردند از آنان بچه اي شد کاشکي نام
اگر رفيق شفيقي درست پيمان باش /// حريف حجره و گرمابه و گلستان باش(حافظ)
اگر سنگ از آسمان ببارد او کار خودش را مي کند
اگر شب ها همه قدر بودي شب قدر بي قدر بودي(سعدي)
اگر شريک خوب بود خدا براي خودش شريک خلق مي کرد
اگر شهرياري اگر زير دست /// جز از خاک تيره نيابي نشست(فردوسي)
اگر صدا از ديوار درآمد از او هم درآمد
اگر صد تا چاقو بسازد يکيش دسته ندارد
اگر طوطي زبان مي بست در کام /// نه خود را در قفس ديدي نه در دام
shirin71
07-15-2011, 11:57 PM
اگر عاقلي يک اشارت بس است( از اين به نصيحت نگويد کست....)(سعدي)
اگر عيب داشت مي لنگيد
اگر غم را چو آتش دود بودي /// جهان تاريک بودي جاودانه
اگر قبر مفت پيدا کردي برو توش بخواب
اگر کاردش بزني خونش در نمي آيد
اگر کار نباشد آتيش پاره است
اگر کاه از تو نيست کاهدان که از توست
اگر کتکي معامله مي کني بکش
اگر کشور آباد داري به داد /// بماني تو آباد و از داد شاد(فردوسي)
اگر کلاهم انجا بيافتد عقبش نمي روم
اگر گل نيستي خار هم مباش
اگر گنج يابي و گر درد و رنج /// نماني همي در سراي سپنج(فردوسي)
اگر گوشتش نزار است ، آبگوشتش بسيار است
اگر مار زايد زن باردار /// به از آدميزاده ديوسار(سعدي)
اگر مردن نبود ، آدم ، آدم را مي خورد
اگر مرغي تخم بگذار اگر خروسي بانگ بردار
اگر من ناجوانمردم به کردار /// تو بر من چون جوانمردان گذر کن(سعدي)
shirin71
07-15-2011, 11:57 PM
اگر نخوردم نان گندم ديدم در دست مردم
اگر نخوردي هميشه داري
اگر هوس است همين بس است
اگر يار اهل است کار سهل است
اگر يه مو از سرش کم شود چنين و چنان مي کنم
الاغ هم دوبار پايش در يک چاله نمي رود
الخير في ماوقع
الف را نمي گويم ، جانم خلاص
الله بختکي
اللهم بير بير(بير = يک)
الم شنگه راه انداختن
النجات في صدق
النگ دولنگ
الهي دست به خاکستر بزني طلا بشود
الهي هيچ سفره اي يک نانه نباشد
shirin71
07-15-2011, 11:57 PM
امروز نقد فردا نسيه
انبر را که در آتش گذاشتند دزد باخبر مي شود
اندازه نگهدار که اندازه نکوست /// هم در خور دشمن است و هم درخور دوست(سعدي)
اندر آينه ، چه بيند مرد عام /// آنچه بيند پير آندر خشت خام( مولوي)
اندر اين خاکدان فرسوده /// هيچکس را نبيني آسوده(سنائي)
اندر اين صندوق جز لعنت نبود
اندک اندک به هم شود بسيار /// دانه دانه است غله در انبار(سعدي)
اندوه دل سوخته دلسوخته داند(سوز دل يعقوب ستمديده ز من بپرس....)(سعدي)
ان شاء الله گربه است
ان شاء الله منم باز کن
انگشت بر دهان ماندن
انگشت بريده را نمک نمي زنند
انگشت در سوراخ زنبور کردن
انگشت شمار
انگشت کوچک او هم نمي شود
انگشت نما
انگشت نمک است ، خروار هم نمک است
انگور رسيده نصيب شغال مي شود
اول اخته مي کنند بعد مي شمارند
shirin71
07-15-2011, 11:57 PM
اول انديشه وانگهي گفتار(پايبست آماده است و پس ديوار....)(سعدي)
اول برادريت را ثابت کن بعد ادعاي ميراث بکن
اول بقالي ، ماست ترش فروشي؟
اول پند ، آنگاه بند
اول پياله و بد مستي؟
اول چاه را بکن بعد منار را بدزد
اول خويش سپس درويش
اول شب مي کشد مفلس چراغ خويش را
اول تعام بعد کلام
اول نماز سپس نياز
اول همسايه ، بعد خانه
اهل بخيه بودن
اهن و تلپ داشتن
اي بسا آلوده که پاکيزه ردايي دارد(زهد با نيت پاک است نه با جامه پاک...)(پروين اعتصامي)
اي بسا ابليس آدم رو که هست(...پس بهر دستي نشايد داد دست)
ايراد بني اسراييلي گرفتن
shirin71
07-15-2011, 11:57 PM
اي زبر دست زير دست آزار /// گرم تا کي بماند اين بازار(سعدي)
اي که از کوچه معشوقه ما مي گذري /// بر حذر باش باش که سر مي شکند ديوارش(حافظ)
اي که دستت مي رسد کاري بکن /// پيش از اين کز تو نيايد هيچ کار(سعدي)
اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست(.....عرض خود مي بري و زحمت ما مي داري)(حافظ)
اين تو بميري از ان تو بميريها نيست
اينجا شتر را با نمد داغ مي کنند
اين گوي و اين ميدان
اين دغل دوستان که مي بيني /// مگسانند گرد شيرين(سعدي)
اين دم شير است به بازي نگير ( عشق حقيقي است مجازي مگير...)
اين زمان بگذار تا وقت دگر(شرح اين هجران و آن سوز جگر....)(مولوي)
اين شتر را در خانه ديگري بخوابان
اين عجوزه عروس هزار داماد است (مجو درستي عهد از جهان سست نهاد که....)(حافظ)
اين قافله تا به حشر لنگ است
اين قافله عمر عجب مي گذرد /// درياب دمي را که با طرب مي گذرد(خيام)
اين قبا براي قامت تو بريده شده
اين قدرش که روي زمين است دو برابرش زير زمين است
اين کلاه براي سرش گشاد است
اين گوي و اين ميدان
اين مرده به آن شيون نمي ارزد
اين منم طاووس عليين شده
اين همه چمچه زدي کو حلوا؟
shirin71
07-16-2011, 12:00 AM
با اون زبون خوشت، با پول زيادت، يا با راه نزديكت !
با اين ريش ميخواهي بري تجريش ؟
با پا راه بري كفش پاره ميشه، با سر كلاه !
با خوردن سيرشدي با ليسيدن نميشي !
باد آورده را باد ميبرد !
با دست پس ميزنه، با پا پيش ميكشه !
بادنجان بم آفت ندارد !
بارون آمد، تركها بهم رفت !
بار كج به منزل نميرسد !
با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هيچكدام با هرهيچكدام هر دو !
بازي اشكنك داره ، سر شكستنك داره !
بازي بازي، با ريش بابا هم بازي !
با سيلي صورت خودشو سرخ نگهميداره !
با كدخدا بساز، ده را بچاپ !
با گرگ دنبه ميخوره، با چوپان گريه ميكنه !
بالابالاها جاش نيست، پائين پائين ها راش نيست !
بالاتو ديديم ، پائينتم ديديم !
با مردم زمانه سلامي و والسلام .
تا گفته اي غلام توام، ميفروشنت !
با نردبان به آسمون نميشه رفت !
با همين پرو پاچين، ميخواهي بري چين و ماچين ؟
بايد گذاشت در كوزه آبش را خورد !
با يكدست دو هندوانه نميشود برداشت !
با يك گل بهار نميشه !
با يك گل بهار نميشه !
با يك گل بهار نميشه !
به اشتهاي مردم نميشود نان خورد !
به بهلول گفتند ريش تو بهتره يا دم سگ ؟ گفت اگر از پل جستم رريش من و گرنه دم سگ !
بجاي شمع كافوري چراغ نفت ميسوزد !
بچه سر پيري زنگوله پاي تابوته !
بچه سر راهي برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد !
بخور و بخواب كار منه، خدا نگهدار منه !
shirin71
07-16-2011, 12:01 AM
بد بخت اگر مسجد آدينه بسازد --- يا طاق فرود آيد، يا قبله كج آيد !
به درويشه گفتند بساطتو جمع كن ، دستشو گذاشت در دهنش !
بدعاي گربه كوره بارون نمياد !
بدهكار رو كه رو بدي طلبكار ميشه !
برادران جنگ كنند، ابلهان باوركنند !
برادر پشت ، برادر زاده هم پشت
خواهر زاده را با زر بخر با سنگ بكش!
برادري بجا، بزغاله يكي هفت صنار !
براي كسي بمير كه برات تب كنه !
براي همه مادره، براي ما زن بابا !
براي يك بي نماز، در مسجد و نمي بندند !
براي يه دستمال قيصريه رو آتيش ميزنه !
بر عكس نهند نام زنگي كافور !
به روباهه گفتند شاهدت كيه ؟ گفت: دمبم !
بزبون خوش مار از سوراخ در مياد !
بزك نمير بهار مياد --- كنبزه با خيار مياد !
بز گر از سر چشمه آب ميخوره !
به شتره گفتند شاشت از پسه ، گفت : چه چيزم مثل همه كسه ؟!
به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت : مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم !
بعد از چهل سال گدايي، شب جمعه را گم كرده !
بعد از هفت كره، ادعاي بكارت !
بقاطر گفتند بابات كيه ؟ گفت : آقادائيم اسبه !
به كيشي آمدند به فيشي رفتند !
به گربه گفتند گهت درمونه، خاك پاشيد روش !
به كچله گفتند : چرا زلف نميزاري ؟ گفت : من از اين قرتي گيريها خوشم نمياد !
به كك بنده كه رقاص خداست !
بگو نبين، چشممو هم ميگذارم، بگو نشنو در گوشمو ميگيرم، اما اگر بگي نفهمم، نميتونم !
بگير و ببند بده دست پهلوون !
بلبل هفت تا بچه ميزاره، شيش تاش سسكه، يكيش بلبل !
بمالت نناز كه بيك شب بنده، به حسنت نناز كه بيك تب بنده !
بماه ميگه تو در نيا من در ميام !
بمرغشان كيش نميشه گفت !
بمرگ ميگيره تا به تب راضي بشه !
بوجار لنجونه از هر طرف باد بياد، بادش ميده !
بهر كجا كه روي آسمان همين رنگه !
به يكي گفتند : سركه هفت ساله داري ؟ گفت : دارم و نميدم، گفتند : چرا ؟ گفت : اگر ميدادم هفت ساله نميشد !
به يكي گفتند : بابات از گرسنگي مرد . گفت : داشت و نخورد ؟ !
بمير و بدم !
به گاو و گوسفند كسي كاري نداره !
بيله ديگ، بيله چغندر !
shirin71
07-16-2011, 12:01 AM
با آب حمام دوست گرفتن
با آتيش بازی کردن
با اهل زمانه صحبت از دور نکوست /// آن به که در این زمانه کم گیری دوست(سعدی)
با بدان بد باش و با نیکان نکو /// جای گل گل باش و جای خار خار(سعدی)
با بدان یار گشت همسر لوط /// خاندان نبوتش گم شد( سعدی)
باب دندان بودن
با پنبه سر بریدن
با پول سر سبیل شاه هم می توان نقاره زد
با توکل زانوی اشتر ببند (گفت پیغمبر به آواز بلند....)(مولوی)
باج به شغال ندادن
باج سبیل دادن یا گرفتن
با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشود
با خودش هم قهر است
باد اورده را باد می برد
باد به غبغب انداختن
باد در آستین کسی انداختن
باد در قفس کردن
با درد بساز تا به درمان برسی
بادمجان دور قاب چين
با دمش گردو می شکند
با دم شیر بازی کردن
با دوستان مروت با دشمنان مدارا(آسايش دو گيتی تفسير این دو حرف است....)(حافظ)
باده در دست دلارام چه شیرین و چه تلخ
باران که در لطافت تبعش خلاف نیست /// در باغ لاله روید و در شوره زار خس(سعدی)
بار کج به منزل نمی رسد
بار محنت خود به که بار منت خلق(به نان خشک قناعت کنیم و جامه دلق که....)(سعدی)
بار و بنديل
باری به هر جهت کردن
باری چو عسل نمی دهی ، نیش مزن(زنبور درشت بی مروت را گو.....)(سعدی)
بازار شام
بازار گرمی کردن
با زبان بی زبانی
بازی در آوردن
بازيگوش بودن
shirin71
07-16-2011, 12:01 AM
با سلام و صلوات آمدن يا رفتن
با شاخ گاو در افتادن
باش تا صبح دولتت بدمد ///کاین هنوز از نتایج سحر است
باش تا قائم مقام از باغ دراید
با شمشیر چوبین جنگ نتوان کرد
با طناب کسی به چاه رفتن
با غربال آب از حوض کشيدن
بالای سیاهی رنگی نیست
بالای کسی در آمدن
بالای گود نشسته و میگه لنگش کن
با ما به از این باش که با خلق جهانی
با ما کج و با خود کج و با خلق خدا کج /// آخر قدمی راست بنه ای همه جا کج
بامبول زدن یا درآوردن
با مردم زمانه سلامی و والسلام (تا گفته ای غلام توام می فروشمت...)
با نردبان به آسمان نتوان رفت
shirin71
07-16-2011, 12:01 AM
با نمک خودتان بخورید
با هر دست بدهی با همان دست پس می گیری
با هر گلی خاری است
با همه بله با ما هم بله (مانند) با همه پلاس با ما هم پلاس
با یک تیر دو نشان زدن
با یک دست دو هندوانه نتوان برداشت
با یک گل بهار نمی شود
با یک مویز گرمیش می کند و با یک غوره سردیش
ببخش و بخور تا توانی درم /// که جز این دگر جمله درد است و غم
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند /// بانگ و فریاد براوری که مسلمانی نیست(سعدی)
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا (صلاح کار کجا و من خراب کجا...) (حافظ)
ببین چه می گوید نبین که می گوید
ببینیم و تعریف کنیم
بپرهیز از نادانی که خود را دانا شمارد
بترس از کسی که از خدا نترسد
بچه ، حکم طوطی را دارد
بچه زاییدم قاتق نونم بشه قاتل جونم شد
بچه عزیز است اما تربیت او عزیز تر است
بچه که بچگی نداشته باشد بچه نیست
shirin71
07-16-2011, 12:01 AM
بخت چو برگردد پالوده دندان شکند
بخت که برگردد اسب در طویله خر گردد
بخت که برگردد عروس در حجله نر گردد
بخند تا دنیا به روت بخندد
بخور آش و بشکن جاش
بخور انجیر پاره کن زنجیر
بخور و نمیر
بخیه به آبدوغ زدن
بخیه صد تا یه قاز زدن
بد آوردن
بد بخت تر از مردم آزار نیست /// که روز مصیبت کسش یار نیست(سعدی)
بد اصل وفا نکند /// خوش اصل خطا نکند
بد اندیش را بد بود روزگار ( به دل اندر اندیشه بد مدار.....)(فردوسی)
بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد /// یا طاق فرود اید و یا قبله کج آید
بدتر از کوری ، بی شعوری
بدش بدیم عیبه خوبش بدیم حیفه
بد عنق بودن
shirin71
07-16-2011, 12:01 AM
بد لعابی کردن
بد مکن که بد افتی /// چه مکن که خود افتی
بد میکنی و نیک طمع می داری /// نیکی نبود جزای بدکرداری
بد و بیراه گفتن
بدهکار را که رو می دهی طلبکار می شود
بدی را بدی سهل است جزا
برادران جنگ کنند ابلهان باور
برادری به جا بزغاله یکی هفتاد دینار
برای آدم بدبخت از در و دیوار می بارد
برای تون تاب تخت حمام تخت سلطنت است
برای خالی نبودن عريضه
برای سرت گشاد است
برای شیطان هم پاپوش می دوزد
برای کسی بمیر که برایت تب کند
برای کسی تره خرد نکردن
برای لای جرز خوب بودن
برای نهادن چه سنگ چه زر
برای هر خری آخور نمی بندند
برای همه مادر برای من زن بابا
shirin71
07-16-2011, 12:02 AM
برای یک بی نماز در مسجد را نمی بندند
برای یک دستمال ، قیصریه را آتش نمی زنند
بر باد رود هر آنچه از باد آید
برج زهر مار
بر خرمگس معرکه لعنت
بر رسولان پیام باشد و بس (ور نیاید به گوش همت کس....)(سعدی)
برزخ شدن
بر عکس نهند نام زنگی کافور
برق از سر پریدن
بر قوزک پایش لعنت
بر کرسی نشاندن حرف خود
برگ سبزی است تحفه درویش چه کند بی نوا ندارد بیش
برو این دام بر مرغ دگر نه /// که عنقا را بلند است آشیانه
برو خر خودت را بران
برو شیر درنده باش ای دغل
برو فکر نان کن که خربزه آب است
برو کشکت را بساب
بز اخفش
بز حاضر و دزد حاضر
shirin71
07-16-2011, 12:02 AM
بز خری کردن
بز دادن بزغاله گرفتن
بز دل
بزرگش نخوانند اهل خرد /// که نام بزرگان به زشتی برد(سعدی)
بزرگی به عقل است نه به سال
بزرگی سراسر به گفتار نیست /// دو صد گفته چون نیم کردار نیست(فردوسی)
بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیار میاد
بز گر از سر چشمه آب می خورد
بزن بهادر
بزنم به تخته
بسا کسی که به روز تو ارزومند است
بس تجربه کردیم در این دار مکافات /// با درد کشان هرکه در افتاد بر افتاد(حافظ)
بس که گفتم زبانم مو درآورد
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ( صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی....)(سعدی)
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت /// بیاید که ما خاک باشیم و خشت(سعدی)
بشنو و باور مکن
بعد چهل سال گدایی شب جمعه رو گم کرده است
بعد از سیری لقمه پنج سیری؟
بکشم و خوشگلم کن
shirin71
07-16-2011, 12:02 AM
بگذار خودم رو جا کنم ببین با تو چها کنم
بگذار دم کوزه آبش رو بخور
بگذرد این روزگار تلخ تر از تلخ/// بار دگر روزگار چون شکر اید
بلبلان خاموش و خر در عرعر است
بلد نیستم راحت جان است
بل گرفتن
بمیر و بدم
بند را آب دادن
بنده شناس ، خداست
بنشین و بفرما و بتمرگ هر سه یک معنی دارد
بنکر که چه میگوید منگر که که میگوید
بنی ادم اعضای یک پیکرند/// که در آفرینش ز یک گوهرند
بود مرده هرکس که نادان بود/// که بی دانشی مرده جان بود
بوقلمون صفت
بول و قولش یکی است
بوی الرحمانش بلند شده
بوی شیر از دهنش می اید
بوی گلاب را از چه جوییم از گلاب(چون که گل رفت و گلستان شد خراب.....)(مولوی)
به آب باریکه ساختن
shirin71
07-16-2011, 12:02 AM
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد /// گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه(حافظ)
به آب آتش زدن
به آلاف و الوف رسیدن
به آهو میگوید بدو به تازی می گوید بگیر
به اشتهای مردم نمیشود نان خورد
به امید همسایه باید بی شام خوابید
به این قران ببخش یا به این شمشیر بکش
به باد دادن
به باد رفتن
به بوی کباب امدیم دیدیم خر داغ میکنند
به پای خود به سلاخ خانه رفتن
به پفی مشتعل و به تفی خاموش
به تته پته افتادن
به تنبل گفتند برو سایه گفت سایه خودش میاید
به تنش گریه می کند
به تنگ امدن
به تنور سرد نون نمی زنند
به حساب کسی رسیدن
به حسنت نناز که به یک تب بند است، به مالت نناز که به یک شب بند است
shirin71
07-16-2011, 12:02 AM
به خاک سیاه نشاندن
به خرچنگ گفتند چرا کج کج راه می روی گفت جوانی است و هزار چم و خم
به خر دستش نمیرسد پالانش را می زند
به خون کسی تشنه بودن
به خیالم بالاخره انگوره ، رفتم دیدم لانه ی زنبوره
به درد خوردن
به دریا برود دریا خشک می شود
به دست آهن تفته کردن خمیر /// به از دست بر سینه پیش امیر
به دست و پا افتادن
به دشت اهوی ناگرفته مبخش(فرستاده گفت ای خدای رخش....)
به دعای کسی نیامده ام که به نفرین کسی برومبه دعای گربه سیاه بارون نمی آید
به دل خود بد نیاوردن
به دهنش مزه کرده است
بهرام که گور می گرفتی همه عمر /// دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
به رگ غیرت کسی برخوردن
به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دنبم
به روی خود نیاوردن
به ریسمان پوسیده کسی به چاه رفتن
به ریش کسی بستن
shirin71
07-16-2011, 12:03 AM
به ریش کسی خندیدن
به زانو در آمدن
به زخم کسی نمک پاشیدن
به زر برکنی چشم دیو سپید (به دست تهی برنیاید امید....)
به زمین سخت نشاشیده است
به زمین گرم خوردن
به ساز کسی رقصیدن
به سیلی صورت خود را سرخ نگهداشتن
به سیم آخر زدن
بهشت انجاست که ازاری نباشد /// کسی را با کسی کاری نباشد
بهشت به سرزنش نمی ارزد
به شتر گفتند شاشت از پس است، گفت: چه چیزم مثل همه کس است؟
به شتر مرغ گفتند بپر گفت من شترم گفتند بار ببر گفت من مرغم
به شکم خود صابون زدن
به شهر خویش هرکس شهریار است
به شیرین زبانی و لطف و خوشی /// توانی که فیلی به مویی کشی
به عزرائیل جان ندادن
به عمل کار براید به سخندانی نیست(سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی.....)
به غم خوارگی چون سرانگشت من/// نخارد کس اندر جهان پشت من
shirin71
07-16-2011, 12:03 AM
به قاطر گفتند پدرت کیست گفت مادرم مادیان است
به قدر گلیمت پایت را دراز بکن
به قیمت اب جوی
به کچل گفتند چرا زلف نمیگذاری گفت دوست ندارم
به کچل گفتند نامت چیست گفت زلفعلی
به کلاغ گفتند چرا سرت سیاه است گفت عروس خاله ام شده ام
به گاو نه من شیر ماند(مثل گاو نه من شیر است)
به گدا چه یک نان بدهی و چه یک نان از او بگیری
به گربه دزد فرمان خلیفه هم دادند
به لعنت خدا هم نمی ارزد
بهلول خرقه، نون جو و سرکه
به مرغشان کیش نمی شود گفت
به مرگ میگیرد که به تب راضی شود
به ناپدری زورت نمی رسد بگو حاج عمو
به ناف کسی بستن
به نرمی برآید به سوراخ مار
به نعل و به میخ زدن
به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو
به هر سازی رقصیدن
shirin71
07-16-2011, 12:03 AM
به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است(مرو به هند برو با خدای خویش بساز....)
به هیچ صراطی مستقیم نیست
به یک پاپاسی هم نمی ارزد
به یک پیمانه مست است
به یک تیر دو نشان زدن
به یک چشم بر هم زدن
به یک کرشمه دو کار کردن
بی آبی نمودن
بیار انچه داری به مردی و زور/// که دشمن به پای خخود امد به گور
بی بو و بی خاصیت
بی بی از بی چادری مستوره است
بی پول مرو به بازار که آشت ندهند/// صد نعره زنی هیچ جوابت ندهند
بی پیر مرو تو در خرابات/// هر چند سکندر زمانی
بیچاره اگر مسجد ادینه بسازد /// یا طاق فرود آید یا قبله کج آید
بی چشم و رو
بی چون و چرا
بی حرف پیش
بیخ پیدا کردن
بی خضر مرو به زندگانی /// هر چند سکندر زمانی
shirin71
07-16-2011, 12:03 AM
بی دست و پا بودن
بیدی نیست که از این بادا بلرزد
بیرون روشن کن و خانه تاریک کن
بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد
بی سر و پا
بی کار نمی توان نشستن(گفتن ز من از تو کار بستن.....)
بیگاری بهتر از بیکاری
بیگانه اگر وفا کند خویش منست /// ور خویش جفا کند بداندیش منست
بی گدار به آب زدن
بی مایه فطیر است
بین پیغمبران جرجیس را انتخاب کردن
بیندیش و آنگه بر آور نفس /// و از آن پیش کن که گویند بس
بینیش را بگیری جانش در می آید.
shirin71
07-16-2011, 12:03 AM
پاي خروستو ببند، بمرغ همسايه هيز نگو !
پايين پايين ها جاش نيست، بالا بالا ها راش نيست !
پز عالي، جيب خالي !
پس از چهل سال چارواداري، الاغ خودشو نميشناسه !
پس از قرني شنبه به نوروز ميافته !
پستان مادرش را گاز گرفته !
پسر خاله دسته ديزي !
پسر زائيدم براي رندان، دختر زائيدم براي مردان، موندم سفيل و سرگردان !
پدر كو ندارد نشان از پدر --- تو بيگانه خوانش نخوانش پسر !
پشت تاپو بزرگ شده !
پنج انگشت برادرند، برابر نيستند !
پوست خرس نزده ميفروشه !
پول است نه جان است كه آسان بتوان داد !
پول پيدا كردن آسونه، اما نگهداريش مشكله !
پول حرام، يا خرج شراب شور ميشه يا شاهد كور !
پولدارها به كباب، بي پولها به بوي كباب ،
پول ما سكه عُمَر داره !
پياده شو با هم راه بريم !
پياز هم خودشو داخل ميوه ها كرده !
پي خر مرده ميگرده كه نعلش را بكنه !
پيراهن بعد از عروسي براي گل منار خوبه !
پيرزنه دستش به درخت گوجه نميرسيد، مي گفت : ترشي بمن نميسازه !
پيش از آخوند منبر نرو !
پيش رو خاله، پشت سر چاله !
پيش قاضي و معلق بازي !
shirin71
07-16-2011, 12:03 AM
پابند شدن
پا به بخت خود زدن
پاپوش دوختن
پاپیچ کسی شدن
پاچه ورمالیده
پا در کفش کسی کردن
پا در یک کفش کردن
پا را از گلیم خود فراتر نهادن
پا را به اندازه گلیم خود داراز کن
پارسال دوست امسال آشنا
پا روی حق گذاشتن
پا روی دم کسی گذاشتن
پاسوز شدن
پا شکسته
پاک باخته
پاگشا کردن
پاگیر شدن
پالانش کج است
shirin71
07-16-2011, 12:03 AM
پاورچین پاورچین
پایان شبه سیه سفید است
پای چراغ تاریک است
پای خر یک بار در چاله میرود
پایش روی پوست خربزه است
پایش لب گور است
پای علم کسی سینه زدن
پای کوه هم بنشینی و بخوری تمام می شود
پای ما لنگ است و منزل بس داراز/// دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
پای ملخ پیش سلیمان بردن
پته کسی رو به آب دادن
پچ پچ کردن
پدر کسی رو پیش چشمش اوردن
پدرکش پادشاهی را نشاید /// وگر شاید به جز شش مه نپاید
پدر کشتی و تخم کین کاشتی(پدر کشته کی میکند آشتی....)
پر پر زدن
پرت و پلا گفتن
پرتو نیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است/// تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
shirin71
07-16-2011, 12:04 AM
پرده پوشی کردن
پرده دری کردن
پرسان، پرسان میشود رفت هندوستان
پرش رفته کمش مانده
پر و بال دادن
پری با دیو کی گردد هم آغوش
پری رو تاب مستوری ندارد /// در ، ار بندی سر از روزن برآورد
پس انداختن
پس برو پیش بیا
پستان به تنور چسبانیدن
پسر کو ندارد نشان از پدر /// تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
پسر نوح با بدان بنشست /// خاندان نبوتش گم شد
پس شاشیدن
پسش به پیشش سلام میکند
پشت چشم نازک کردن
پشت دست خود را داغ کردن
پشت دست گزیدن
shirin71
07-16-2011, 12:04 AM
پشت سرش را نگاه نمی کند
پشت سر کسی نماز خواندن
پشتش باد خورده
پشتش به جایی گرم است
پشت گوش انداختن
پشت گوش فراخ
پشت هم انداختن
پشم چه کشک چه؟
پشمهایش ریخته است
پشه گلدش زده است
پلاس شدن
پلوی او چرب تر است
پنبه دزد دست به ریشش می کشد
پنبه را از گوش خود بیرون آوردن
پنج انگشت یکی نمی شود
پنجه به روی کسی زدن
پنچر شدن
پوزه کسی را به خاک مالیدن
پوست خربزه زیر پای کسی گذاشتن
shirin71
07-16-2011, 12:04 AM
پوست سگ به روی خود کشیدن
پوست و استخوان
پوستین بهر دی آمد نی بهار
پول بی زبان را دست آدم زبان دار دادن
پول ، پول می آورد
پول حرام خرج شراب شور یا شاهد کور می شود
پول پدر خود را خواستن
پولدار به کباب ، بی پول به بوی کباب
پول سفید برای روز سیاه
پولش از پارو بالا می رود
پول عاشقی به کیسه نمی گردد
پول غول است و ما بسم الله
پول نداده میان لحاف هم می خواهد بخوابد
پهلوان پنبه
پهن بار کسی نکردن
پیازش کونه کرد
پیاز هم خودش را داخل میوه ها کرد
پیامی است از مرگ، موی سفید
پیر کفتار
shirin71
07-16-2011, 12:04 AM
پیزور لای پالان کسی گذاردن
پیش از آخوند پای منبر رفتن
پیش پا افتاده
پیش رو خاله ، پشت سر چاله
پیش زنان راز هرگز مگوی(چو خواهی که خواری نیاری به روی به.....)
پیش کش کردن
پیش لوطی و معلق بازی
پیغمبریش را قبول ندارند ادعای خدایی می کند
پیله کردن
پیمانه چه پر شد چه شیرین و چه تلخ /// چون عمر به سر رسد چه بغداد و چه بلخ
پیمانه کسی پر شدن
پینه دوز کفش خودش نیم تخت ندارد
پیه چیزی رو به بدن یا به تن خود مالیدن
پیه زیادی را به پاشنه مالیدن
shirin71
07-16-2011, 12:05 AM
تابستون پدر يتيمونه !
تا پريشان نشود كار بسامان نرسد !
تا ترياق از عراق آرند، مار گزيده مرده باشد !
تا تنور گرمه نون و بچسبون !
تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ ميان بيرون !
تا شغال شده بود به چنين سوراخي گير نكرده بود !
تا كركس بچه دارشد، مردار سير نخورد !
تا گوساله گاو بشه ، دل مادرش آب ميشه !
تا مار راست نشه توي سوراخ نميره !
تا نازكش داري نازكن، نداري پاهاتو دراز كن !
تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها !
تا هستم بريش تو بستم ! تب تند عرقش زود در مياد !
تخم دزد، شتر دزد ميشه !
تخم نكرد نكرد وقتي هم كرد توي كاهدون كرد !
تا تو فكر خر بكني ننه، منو در بدر ميكني ننه !
ترب هم جزء مركبات شده !
ترتيزك خريدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد !
تره به تخمش ميره، حسني به باباش !
تعارف كم كن و بر مبلغ افزا !
تغاري بشكنه ماستي بريزد --- جهان گردد به كام كاسه ليسان !
تف سر بالا، بر ميگرده بريش صاحبش !
تلافي غوره رو سر كوره در مياره !
تنبان مرد كه دو تا شد بفكر زن دوم ميافته !
تنبل مرو به سايه، سايه خودش ميآيه !
تنها بقاضي رفته خوشحال برميگرده !
تو از تو، من ازبيرون !
تو بگو (( ف )) من ميگم فرحزاد !
توبه گرگ مرگه !
تو كه ني زن بودي چرا آقا دائيت از حصبه مرد !
تومون خودمونو ميكشه، بيرونمون مردم را !
توي دعوا نون و حلوا خير نميكنند !
shirin71
07-16-2011, 12:05 AM
تا آهن گرمه باید کوفت
تا ابله در جهان است مفلس در نمی ماند
تا ببینم که از غیب چه آید بیرون
تا بوده ، چنین بوده
تا به دامان قیامت
تاپاله چسباندن
تا پول داری رفیقتم عاشق بند کیفتم
تا توانی دلی بدست اور /// دل شکستن هنر نمی باشد
تا تو باشی دگر عارق بیجا نزنی
تا تو فکر رخت کنی ننه ، مرا سیاه بخت می کنی ننه
تا جان هست امید هست
تاج سر کسی بودن
تا چه از آب دراید
تار و مار کردن
تا ریشه در آب است امید ثمری است( گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست....)
تازه به دوران رسیده
تازه می پرسی لیلی زن بود یا مرد؟
shirin71
07-16-2011, 12:05 AM
تازی وقت شکار ، بازیش میگیره
تاس اگر نیک نشیند همه کس نراد است
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد( خوش بود گر محک تجربه آید به میان.....)
تافته جدا بافته
تا فلان کار بشود دم شیر به زمین می اید
تا کور شود هرانکه نتواند دید( من خاک کف پای تو در دیده کشم.....)
تا که دستت میرسد کاری بکن(....پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار)
تا مرا دم تو را پسر ، یاد است///دوستی من و تو بر باد است
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
تا نپرسندت مگو از هیچ باب /// تا نخوانندت مرو بر هیچ در
تا ندانی که کیست همسایه به عمارت تلف نکن سرمایه
تا نکنی جای قدم استوار //// پای منه در طلب هیچ کار
تاوان پس دادن
تا هستم به ریش تو بستم
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد؟
تپاله گاو است ، نه بو دارد نه خاصیت
تخت خوابیدن
shirin71
07-16-2011, 12:05 AM
تخم بد در زمین نیک چه سود( بد شد آخر چو اصل آن بد بود....)
تخم دو زرده کردن
تخمش را بگیر تا صدای بلبل کند
تخم لق در دهان کسی شکستن
تخم مرغش زرده ندارد
تخم نفاق کاشتن
ترحم بر پلنگ تیز دندان /// ستم کاری بود بر گوسپندان
تر دماغ بودن
ترس ، برادر مرگ است
ترسو همواره تندرست است
ترشی انداختن
ترک عادت موجب مرض است
ترکمون زدن
تر و خشک با هم می سوزند
تر و خشک کردن
shirin71
07-16-2011, 12:05 AM
تره برای کسی خرد نکردن
تشنه را جرعه ای آب خرسند کند
تعارف آمد نیامد داره
تفرقه بینداز و حکومت کن
تف سر بالا
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
تقاص به قیامت نمی ماند
تقش در امد
تکلف اگر نباشد خوش توان زیست
تک مضراب زدن
تکه بزرگش گوشش است
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف/// مگر اساب بزرگی همه اماده کنی
تن آدمی شریف است به جان ادمیت/// نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
تنبان خود را خراب کردن
تنبان مرد که دوتا شد به فکر زن نو می افتد
تن به کار دادن
تن را چرب کردن
تنش می خارد
تنگش را نمی توان خرد کرد
تنگ می گیرد فلک بر مردمان سختگیر
تنها کسی که نمی داند خواجه حافظ شیرازی است
shirin71
07-16-2011, 12:05 AM
تو آن ور جوی من این ور جوی
توانا بود هرکه دانا بود(... ز دانش دل پیر برنا بود)
توانگری به قناعت است نه به بضاعت
توانگری نه به مال است پیش اهل کمال/// که مال تا لب گور است بعد از آن اعمال
تو اول بگو با کیان زیستی/// من آنگه بگویم که تو کیستی
توبره اش سنگین است سر خودش است
توبه گرگ مرگ است
توپش پر است
تو را چکار به این و آن ، نونت رو بخور، خرت را بران
تو راضی و من راضی گور پدر ناراضی
تو ز هجران خبری می شنوی
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی
تو کز محنت دیگران بی غمی /// نشاید که نامت نهند آدمی
تو کوک کسی یا چیزی رفتن
تو که لشکرت نبود جنگت چه بود؟
تو گفتی که بهرام هرگز نبود( در دخمه کردند سرخ و کبود....)
تو مو میبینی و من پیچش مو /// تو ابرو من اشارت های ابرو
تو نخ کسی رفتن
shirin71
07-16-2011, 12:06 AM
تو نیکی می کن و در دجله انداز /// که ایزد در بیابانت دهد باز
توی آفتاب بگذاری راه می رود
توی این هیری ویر بیا زیر ابروم رو بگیر
توی حرف کسی دویدن
توی دل کسی رو خالی کردن
توی دهن شیر می رود
توی شیشه اش هم بکنی نم خودش را پس می دهد
تو قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشود
توی هچل افتادن
ته تغاری
ته دلش قرص است
ته و تو در آوردن
تیر به تاریکی انداختن
تیرش به سنگ خورد
تیشه به ریشه خود یا دیگری زدن
تیشه رو به خود
تیغ دادن در کف زنگی مست/// به که آید علم ناکس را بدست
تیغش بر است
تیمم باطل است آنجا که آب است
shirin71
07-16-2011, 12:06 AM
جاده دزد زده تا چهل روز امنه !
جايي نميخوابه كه آب زيرش بره !
جايي كه ميوه نيست چغندر ، سلطان مركباته !
جواب ابلهان خاموشيست !
جواب هاي، هويه !
جواني كجائي كه يادت بخير !
جوجه را آخر پائيز ميشمرند !
جوجه همسشه زير سبد نميمونه !
جون بعزرائيل نميده !
جهود، خون ديده !
جهود، دعاش را آورده !
جيبش تار عنكبوت بسته !
جيگر جيگره ، ديگر ديگره !
shirin71
07-16-2011, 12:06 AM
جا به جا کنعبد ، جا به جا کنستعین
جا تر است و بچه نیست
جاده دزد زده تا چهل روز امن است
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند( .... در دایره قسمت اوضاع چنین باشد)
جانا سخن از زبان ما میگویی
جان به لب رسیدن
جان در یک قالب بودن
جان سگ داشتن
جان کسی را به لب اوردن
جانماز آب کشیدن
جای شکرش باقیست
جای مهر باقی گذاردن
جایی که عقاب پر بریزد /// از پشه لاغری چه خیزد
جدایی تا نیفتد دوست قدر دوست کی داند(.... شکسته استخوان داند بهای مومیایی را)
shirin71
07-16-2011, 12:07 AM
جر زدن
جزو قازورات هم نیست
جفتک انداختن
جفنگ گفتن
جگرش برای چیزی لک زده است
جلز و ولز کردن
جلودار کسی شدن
جلو می افتد که عقب نماند
جلوی بچه بگذاری قهر میکند
جلوی ضرر را هر کجا که بگیری منفعت است
جمعه و آدینه یکی است
جمعیت کفر از پریشانی ماست( ابادی میخانه ز ویرانی ماست.....)
جنگ اول به از صلح آخر است
جنگ زرگری کردن
جنگ کردن اظهار مردی است و نان دادن اظهار جوانمردی
جنگ هفتاد و دو ملت همه عذر بنه /// چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
جنی شدن
shirin71
07-16-2011, 12:07 AM
جواب دندان شکن
جواب سر بالا
جواب های، هوی است
جوان است و جویای نام
جوانیت هم چیزی نبودی
جوانی کجایی که یادت به خیر( به پیری رسیدم در این کهنه دیر....)
جوجه پاییزه می خواهد سر جوجه بهاره کلاه بگذارد
جوجه رو آخر پاییز میشمارند
جور استاد به ز مهر پدر( بر سر لوح او نوشته به زر....)
جور کسی را کشیدن
جوش نزن شیرت خشک می شود
جو فروش گندم نما
جوینده یابنده است
جهان دیده بسیار گوید دروغ
جهنم به این داغی هم نیست
جهنم دره
جیک زدن
جیم شدن
shirin71
07-16-2011, 12:07 AM
چاقو دسته خودشو نميبره !
چاه كن هميشه ته چاهه !
چاه مكن بهر كسي، اول خودت، دوم كسي !
چاه نكنده منار دزديده !
چرا توپچي نشدي !
چراغي كه به خونه رواست، به مسجد حرام است !
چشته خور بدتر از ميراث خوره !
چشم داره نخودچي، ابرو نداره هيچي !
چشمش آلبالو گيلاس مي چينه !
چشمش هزار كار ميكنه كه ابروش نميدونه !
چغندر گوشت نميشه، دشمنم دوست نميشه !
چنار در خونه شونو نمي بينه !
چوب خدا صدا نداره ، هر كي بخوره دوا نداره !
چوب دو سر طلا ست !
چوب را كه برداري، گربه دزده فرار ميكنه !
چوب معلم گله، هر كي نخوره خله !
چو به گشتي، طبيب از خود ميازار --- چراغ از بهر تاريكي نگه دار !
چو دخلت نيست خرج آهسته تر كن --- كه گوهر فرو شست يا پيله ور!
چه خوشست ميوه فروشي --- گر كس نخرد خودت بنوشي !
چه عزائيست كه مرده شور هم گريه ميكنه !
چه علي خواجه، چه خواجه علي !
چه مردي بود كز زني كم بود !
چيزي كه شده پاره، وصله ور نمي داره !
چيزي كه عوض داره گله نداره !
shirin71
07-16-2011, 12:07 AM
چاپ زدن
چاچول بازی کردن
چادر تکیه ی دولت را بیاور تا قنداقت کنم
چار چشمی نگاه کردن
چارک اشنا هفت سیر است
چار میخ کردن
چاقو دسته خود را نمیبرد
چاله چوله چیزی را پر کردن
چانه اش گرم شده است
چانه زدن
چاه باید خودش آب داشته باشد
چاه تاریک و راه باریک
چاه را بکن بعد منار را بدزد
چاه کن ته چاه است
چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی
چپ چپ نگاه کردن
چرا شل کن صفت کن در اوردی
چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی( زلیخا مرد در حسرت که یوسف گشت زندانی.....)
چراغ از بهر تاریکی نگهدار(.... منه بر روشنایی دل به یکبار)
shirin71
07-16-2011, 12:07 AM
چراغ ظلم تا صبح نمسوزد
چراغی را که ایزد بر فروزد( .... هر ان کس پف کند ریشش بسوزد)
چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است
چرت و پرت گفتن
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
چس خور بودن
چشم باز و گوش باز و این عمی /// خیره ام از چشم بندی خدا
چشم بسته غیب گفتن
چشم به راه بودن
چشمت رو درویش کن
چشم تنگ
چشم چرانی کردن
چشم چشم را نمی بیند
چشم دارد نخودچی ، ابرو ندارد هیچی
چشم دریده
چشم دیدن کسی رو ندارد
چشمش هزار کار میکند که ابرویش خبر ندارد
چشمم آب نمی خورد
shirin71
07-16-2011, 12:07 AM
چشم مظلومان داری و روی ظالمان
چشم و چراغ همه هست
چشم و دل پاک
چشم و دل سیر
چشم و دلش می دود
چشم و گوش بسته
چشم و همچشمی کردن
چغندر تا پیاز شکر خدا
چکمه کسی را پر از ریگ کردن
چک و چانه زدن
چگونه شکر این نعمت گذارم /// که زور مردم آزاری ندارم
چم کسی را به دست آوردن
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند(رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند......)
چندان سمن است که یاسمن پیدا نیست
چند خواهی پیرهن از بهر تن /// تن رها کن تا نخواهی پیرهن
چندر غاز سرمایه داره ، ادعای قارون بودن میکند
چند کلمه از مادر عروس بشنوید
چند مرده حلاج بودن
shirin71
07-16-2011, 12:08 AM
چند و چونش رو در آوردن
چنگ به دل نزدن
چو انداختن
چوب چیزی را خوردن
چوب خدا صدا ندارد ، هر که بخورد دوا ندارد
چوب خط زدن
چوب در آستین کسی کردن
چوب دو سر طلا
چو برگیری از کوه و ننهی به جای/// سرانجام کوه اندر آید ز پای
چوب لای چرخ گذاشتن
چوب معلم گل است هر که نخورد خل است
چوپان دروغ گو
چو دانی و پرسی سوالت خطاست ( بخندید بر من که عقلت کجاست....)
چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن (که میگوید که ملاحان سرودی....)
چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا ( چو علم آموختی از حرص آنگه ترس ، کاندر شب.....)
چو دست از همه حیلتی در گسست /// حلال است شمشیر بردن به دست
چو دشنام گویی دعا نشنوی (به جز کشته خویشتن ندروی....)
چو دی رفت و فردا نیامد بدست /// حساب از همین یک نفس کن که هست
shirin71
07-16-2011, 12:08 AM
چو عضوی بدرد آورد روزگار/// دگر عضوها را نماند قرار
چو فردا شود فکر فردا کنم (.... چنان به که امشب تماشا کنم)
چو کاری براید به لطف و خوشی/// چه حاجت به تندی گردنکشی
چو می بینی که نابینا و چاه است/// اگر خاموش بنشینی گناه است
چو بد آید هر چه آید بد شود
چون دوست دشمن است شکایت کجا برم( از دشمنان برند شکایت به پیش دوست....)
چو نرمی کنی خصم گردد دلیر
چون قضا اید طبیب ابله شود(.... و آن دوا در نفع هم گمره شود
چونکه با کودت سر وکارت فتاد /// هم زبان کودکی باید گشاد
چونکه صد آید نود هم پیش ماست( نامنم جمله انبیاست....)
چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی(.... که یک سر مهربانی دردسر بی)
چه عزایی است که مرده شور هم گریه می کند
چه کشکی ، چه پشمی
چه گویم که ناگفتنم بهتر است(زبان در دهان پاسبان سر است....)
چه مکن که خود افتی بد مکن که بد افتی
چیزی بارش نیست
چیزی در چنتش نیست
چیزی که از خدا پنهان نیست از بنده چه پنهان
چیزی که شده پاره وصله بر نمیداره
چیزی که عوض داره گله ندارد
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است(پرسی که تمنای تو از لعل لبم چیست....)
shirin71
07-16-2011, 12:08 AM
حاجی ارزانی
حاجی انا شریک
حاجی حاجی مکه
حاشیه رفتن
حاشیه نشین دلش گشاد است
حاضر یراق
حال آمدن
حالا که تالان تالان است ، صد تومان زیر پالان است
حالا من معو
حج را بدل به عمره کردن
حرام خوردن ان هم شلغم؟
حرامزادگی مایه نمی خواهد
حرص خوردن
حرص زدن
حرف آخر را اول زدن
حرفت را بفهم و بزن
حرف توی حرف اوردن
حرف توی دهانش بند نمی شود
حرف حرف می اورد
shirin71
07-16-2011, 12:08 AM
حرف حساب سرش نمی شود
حرف حسابی جواب ندارد
حرف حسابی دو کلمه بیشتر نیست
حرف حسابی که اوقات تلخی ندارد
حرف حق تلخ است
حرف خود را به کرسی نشاندن
حرف در آوردن
حرف درست زبان سست
حرف دو پهلو
حرف دهن خود را فهمیدن
حرف راست رو از بچه بپرس
حرف را کی زد آنکه تو رو زد
حرف زشت زیر خشت
حرفش در رو دارد
حرف شنیدن ادب است
حرف صدتا یه غاز
حرف مرد یکی است
حرف مفت زدن
حرمت امامزاده با متولی است
shirin71
07-16-2011, 12:09 AM
حریف مجلس ما خود همیشه دل میبرد /// علی الخصوص که پیرایه ای بر او بستند
حساب به دینار بخشش به خروار
حساب پس دادن
حساب حساب است کاکا برادر
حساب سرانگشتی
حسابش با کرام الکاتبین است (تو پنداری که بدگو رفت و جان برد.....)
حساب کسی را کف دستش گذاشتن
حساب و کتاب داشتن
حسرت به گور بردن
حسن خدا داده را حاجت مشاطه نیست
حسود هرگز نیاسود
حسینقلی خانی شدن
حصیر است و محمد نصیر
حق آب و گل داشتن
حق به حقدار میرسد
حق گوی اگرچه تلخ باشد
حکایت موشه هست و قالب پنیر
حکم بچه از حکم شاه روانتر است
حکم سیمرغ و کیمیا را دارد
shirin71
07-16-2011, 12:09 AM
حکیم باشی را دراز کنید
حلاجی کردن
حلال حلالش به اسمان رفت
حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی
حمام بی عرق نمیشود
حمام داشتیم بچه ها خوردند
حمام زنانه
حنایش رنگی ندارد
حواله سر خرمن
حوض را که ساختی قورباغه خودش پیدا میشود
حیا را خورده ابرو رو قی کرده
حیض مرد دیدن طلبکار است
حیف انها که مردند و اواز تو را نشنیدند
حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی
حیف ، بابام بود که مرد
حیله جو را بهانه بسیار است
حیله جو را ، بهانه ، سخت کج است
حی و حاضر
shirin71
07-16-2011, 12:10 AM
معروفترین ضرب المثل ها و کنایات فارسی به ترتیب حروف الفبا
ضرب المثل ها نمونه هایی مشخص و برجسته از فرهنگ عامیانه اند که گاه در نثری کوتاه و آهنگین و گاه در مصرعی یا بیتی به شکی فشرده و موجز نمود می یابند. بسیاری از مثل ها چکیده یک تمثیل مفصل یا یک داستان بلند عامیانه اند که در کوتاه ترین و زیبا ترین شکل ممکن بروز یافته و بر زبان خاص و عام جاری اند. به همین منظور بحث در باب ادبیات عامیانه بی ذکر مثل ها و متل ها و حکایات و داستان های رایج بین مردم کاملا بیهوده است . بدین منظور در سه بخش مجزا ومتفاوت به ارائه زیبا ترین مثل های فارسی و مثل عامیانه اقوام مختلف ایرانی پرداخته ایم.
دربخش اول که در همین صفحه ملاحظه می فرمایید، بی هیچ توضیحی تنها به انعکاس بیش از هزار و دویست ضرب المثل معروف بسنده کرده ایم.
دربخش دوم به ریشه یابی و بیان شان روایت دویست و پنجاه مثل معروف پرداخته ایم و و دراین میان منابع مختلفی مورد استفاده قرار داده ایم.
دربخش سوم ضرب المثل های رایج مناطق و معروف شهرهای مختلف ایران را که تقدیم داشته ایم . بسیاری از این مثل ها خاص یک منطقه مشخص بوده و از این جهت گاه نایاب و منحصر به فردند.
در اینجا ذکر این نکته الزامی است که همه آنچه در این سه بخش تقدیم شده است در تعریف خاص ضرب المثل نمی گنجد و در اصل برخی از موارد ذکر شده از منظر علم بیان ، مفید معنی کنایه است. در اصل اینگونه موارد کنایه های معروف فارسی اند که به دلیل کثرت استعمال با قدری تسامح عنوان ضرب المثل یا مثل سائره یافته اند. با همه این احوال حتی چنین کنایه هایی در تعریف عام ضرب المثل می گنجد.
منتظر نظرات اندیشمندانه شما هستیم. لطفا اگر در باب ضرب المثل ها و ریشه و منشاء آنها مطالبی در دست دارید برای ما بفرستید. نشانی الکترونیک ما در پایین صفحه موجود است. عزیز باشید.
آب از دستش نمیچكه
آب از سر چشمه گله
آب از آب تكان نمیخوره
آب از سرش گذشته
آب پاكی روی دستش ریخت
آب در كوزه و ما تشنه لبان میگردیم
آب را گل آلود میكنه كه ماهی بگیره
آب زیر پوستش افتاده
آب كه یه جا بمونه، میگنده .
آبكش و نگاه كن كه به كفگیر میگه تو سه سوراخ داری
آب كه از سر گذشت، چه یك ذرع چه صد ذرع ـ چه یك نی چه چه صد نی
آب كه سر بالا میره، قورباغه ابوعطا میخونه
آب نمی بینه و گرنه شناگر قابلیه
آبی از او گرم نمیشه
آتش كه گرفت، خشك و تر میسوزد
آخر شاه منشی، كاه كشی است
آدم با كسی كه علی گفت، عمر نمیگه
آدم بد حساب، دوبار میده
آدم تنبل، عقل چهل وزیر داره
آدم خوش معامله، شریك مال مردمه
آدم دست پاچه، كار را دوبار میكنه
آدم زنده، زندگی میخواد
آدم گدا، اینهمه ادا ؟
آدم گرسنه، خواب نان سنگك می بینه
آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش میزنه
آرد خودمونو بیختیم، الك مونو آویختیم
آرزو بر جوانان عیب نیست
آستین نو پلو بخور
آسوده كسی كه خر نداره --- از كاه و جوش خبر نداره
آسه برو آسه بیا كه گربه شاخت نزنه
آشپز كه دوتا شد، آش یا شوره یا بی نمك
آش نخورده و دهن سوخته
آفتابه خرج لحیمه
آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی
آفتابه و لولهنگ هر دو یك كار میكنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم میشه
آمدم ثواب كنم، كباب شدم
آمد زیر ابروشو برداره، چشمش را كور كرد
آنانكه غنی ترند، محتاج ترند
آنچه دلم خواست نه آن شد --- آنچه خدا خواست همان شد .
آنرا كه حساب پاكه، از محاسبه چه باكه ؟
آنقدر بایست، تا علف زیر پات سبز بشه
آنقدر سمن هست، كه یاسمن توش گمه
آنقدر مار خورده تا افعی شده
آن ممه را لولو برد
آنوقت كه جیك جیك مستانت بود، یاد زمستانت نبود ؟
آواز دهل شنیده از دور خوشه
اجاره نشین خوش نشینه !
ارزان خری، انبان خری
از اسب افتاده ایم، اما از نسل نیفتاده ایم
از اونجا مونده، از اینجا رونده
از اون نترس كه های و هوی داره، از اون بترس كه سر به تو داره
از این امامزاده كسی معجز نمی بینه
از این دم بریده هر چی بگی بر میاد
از این ستون بآن ستون فرجه
از بی كفنی زنده ایم
از دست پس میزنه، با پا پیش میكشه
از تنگی چشم پیل معلومم شد --- آنانكه غنی ترند محتاج ترند
از تو حركت، از خدا بركت .
از حق تا نا حق چهار انگشت فاصله است
از خر افتاده، خرما پیدا كرده
از خرس موئی، غنیمته
از خر میپرسی چهارشنبه كیه ؟
از خودت گذشته، خدا عقلی به بچه هات بده
از درد لا علاجی به خر میگه خانمباجی
از دور دل و میبره، از جلو زهره رو
از سه چیز باید حذر كرد، دیوار شكسته، سگ درنده، زن سلیطه
از شما عباسی، از ما رقاصی
از كوزه همان برون تراود كه در اوست ! " گر دایره كوزه ز گوهر سازند "
از كیسه خلیفه می بخشه
از گدا چه یك نان بگیرند و چه بدهند
از گیر دزد در آمده، گیر رمال افتاد
از ماست كه بر ماست
از مال پس است و از جان عاصی
از مردی تا نامردی یك قدم است
از من بدر، به جوال كاه
از نخورده بگیر، بده به خورده
از نو كیسه قرض مكن، قرض كردی خرج نكن
از هر چه بدم اومد، سرم اومد
از هول هلیم افتاد توی دیگ
از یك گل بهار نمیشه
از این گوش میگیره، از آن گوش در میكنه
اسباب خونه به صاحبخونه میره
اسب پیشكشی رو، دندوناشو نمیشمرند
اسب تركمنی است، هم از توبره میخوره هم ازآخور
اسب دونده جو خود را زیاد میكنه
اسب را گم كرده، پی نعلش میگرده
اسب و خر را كه یكجا ببندند، اگر همبو نشند همخو میشند
استخری كه آب نداره، اینهمه قورباغه میخواد چكار ؟
اصل كار برو روست، كچلی زیر موست
اكبر ندهد، خدای اكبر بدهد
اگر بیل زنی، باغچه خودت را بیل بزن
اگر برای من آب نداره، برای تو كه نان داره
اگر بپوشی رختی، بنشینی به تختی، تازه می بینمت بچشم آن وختی
اگه باباشو ندیده بود، ادعای پادشاهی میكرد
اگه پشیمونی شاخ بود، فلانی شاخش بآسمان میرسید
اگه تو مرا عاق كنی، منهم ترا عوق میكنم
اگر جراحی، پیزی خود تو جا بنداز
اگه خدا بخواهد، از نر هم میدهد
اگه خاله ام ریش داشت، آقا دائیم بود
اگه خیر داشت، اسمشو می گذاشتند خیرالله
اگر دانی كه نان دادن ثواب است --- تو خود میخور كه بغدادت خرابست
اگه دعای بچه ها اثر داشت، یك معلم زنده نمی موند
اگه زاغی كنی، روقی كنی، میخورمت
اگه زری بپوشی، اگر اطلس بپوشی، همون كنگر فروشی
اگه علی ساربونه، میدونه شترو كجا بخوابونه
اگه كلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخیه میزد .
اگه لالائی بلدی، چرا خوابت نمیبره
اگه لر ببازار نره بازار میگنده
اگه مردی، سر این دسته هونگ ( هاون ) و بشكن
اگه بگه ماست سفیده، من میگم سیاهه
اگه مهمون یكی باشه، صاحبخونه براش گاو می كشه
اگه نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم
اگه نی زنی چرا بابات از حصبه مرد
اگه هفت تا دختر كور داشته باشه، یكساعته شوهر میده
اگه همه گفتند نون و پنیر، تو سرت را بگذار زمین و بمیر
امان از خانه داری، یكی میخری دو تا نداری
امان ازدوغ لیلی ، ماستش كم بود آبش خیلی
انگور خوب، نصیب شغال میشه
اوسا علم ! این یكی رو بكش قلم
اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام
اول بچش، بعد بگو بی نمكه
اول برادریتو ثابت كن، بعد ادعای ارث و میراث كن
اول بقالی و ماست ترش فروشی
اول پیاله و بد مستی
اول ، چاه را بكن، بعد منار را بدزد
ای آقای كمر باریك، كوچه روشن كن و خانه تاریك
این تو بمیری، از آن تو بمیری ها نیست
اینجا كاشون نیست كه كپه با فعله باشه
این حرفها برای فاطی تنبون نمیشه
این قافله تا به حشر لنگه
اینكه برای من آوردی، ببر برای خاله ات
اینو كه زائیدی بزرگ كن
این هفت صنار غیر از اون چارده شی است
اینهمه چریدی دنبه ات كو ؟
اینهمه خر هست و ما پیاده میریم !
با آل علی هر كه در افتاد ، ور افتاد .
با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیكت
با این ریش میخواهی بری تجریش ؟
با پا راه بری كفش پاره میشه، با سر كلاه
با خوردن سیرشدی با لیسیدن نمیشی
باد آورده را باد میبرد
با دست پس میزنه، با پا پیش میكشه
بادنجان بم آفت ندارد
بارون آمد، تركها بهم رفت
بار كج به منزل نمیرسد
با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هیچكدام با هرهیچكدام هر دو !
shirin71
07-16-2011, 12:10 AM
بازی اشكنك داره ، سر شكستنك داره
بازی بازی، با ریش بابا هم بازی
با سیلی صورت خودشو سرخ نگهمیداره
با كدخدا بساز، ده را بچاپ
با گرگ دنبه میخوره، با چوپان گریه میكنه
بالابالاها جاش نیست، پائین پائین ها راش نیست
بالاتو دیدیم ، پائینتم دیدیم
با مردم زمانه سلامی و والسلام .
تا گفته ای غلام توام، میفروشنت
با نردبان به آسمون نمیشه رفت
با همین پرو پاچین، میخواهی بری چین و ماچین ؟
باید گذاشت در كوزه آبش را خورد
با یكدست دو هندوانه نمیشود برداشت
با یك گل بهار نمیشه
با یك گل بهار نمیشه
با یك گل بهار نمیشه
به اشتهای مردم نمیشود نان خورد
به بهلول گفتند ریش تو بهتره یا دم سگ ؟ گفت اگر از پل جستم رریش من و گرنه دم سگ
بجای شمع كافوری چراغ نفت میسوزد
بچه سر پیری زنگوله پای تابوته
بچه سر راهی برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد
بخور و بخواب كار منه، خدا نگهدار منه
بد بخت اگر مسجد آدینه بسازد --- یا طاق فرود آید، یا قبله كج آید
به درویشه گفتند بساطتو جمع كن ، دستشو گذاشت در دهنش
بدعای گربه كوره بارون نمیاد
بدهكار رو كه رو بدی طلبكار میشه
برادران جنگ كنند، ابلهان باوركنند
برادر پشت ، برادر زاده هم پشت
خواهر زاده را با زر بخر با سنگ بكش
برادری بجا، بزغاله یكی هفت صنار
برای كسی بمیر كه برات تب كنه
برای همه مادره، برای ما زن بابا
برای یك بی نماز، در مسجد و نمی بندند
برای یه دستمال قیصریه رو آتیش میزنه
بر عكس نهند نام زنگی كافور
به روباهه گفتند شاهدت كیه ؟ گفت: دمبم
بزبون خوش مار از سوراخ در میاد
بزك نمیر بهار میاد --- كنبزه با خیار میاد
بز گر از سر چشمه آب میخوره
به شتره گفتند شاشت از پسه ، گفت : چه چیزم مثل همه كسه ؟
به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت : مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم
بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم كرده
بعد از هفت كره، ادعای بكارت
بقاطر گفتند بابات كیه ؟ گفت : آقادائیم اسبه
به كیشی آمدند به فیشی رفتند
به گربه گفتند گهت درمونه، خاك پاشید روش
به كچله گفتند : چرا زلف نمیزاری ؟ گفت : من از این قرتی گیریها خوشم نمیاد
به كك بنده كه رقاص خداست
بگو نبین، چشممو هم میگذارم، بگو نشنو در گوشمو میگیرم، اما اگر بگی نفهمم، نمیتونم
بگیر و ببند بده دست پهلوون
بلبل هفت تا بچه میزاره، شیش تاش سسكه، یكیش بلبل
بمالت نناز كه بیك شب بنده، به حسنت نناز كه بیك تب بنده
بماه میگه تو در نیا من در میام
بمرغشان كیش نمیشه گفت
بمرگ میگیره تا به تب راضی بشه
بوجار لنجونه از هر طرف باد بیاد، بادش میده
بهر كجا كه روی آسمان همین رنگه
به یكی گفتند : سركه هفت ساله داری ؟ گفت : دارم و نمیدم، گفتند : چرا ؟ گفت : اگر میدادم هفت ساله نمیشد
به یكی گفتند : بابات از گرسنگی مرد . گفت : داشت و نخورد ؟
بمیر و بدم
به گاو و گوسفند كسی كاری نداره
بیله دیگ، بیله چغندر !
shirin71
07-16-2011, 12:11 AM
پا را به اندازه گلیم باید دراز كرد
پای خروستو ببند، بمرغ همسایه هیز نگو
پایین پایین ها جاش نیست، بالا بالا ها راش نیست
پز عالی، جیب خالی
پس از چهل سال چارواداری، الاغ خودشو نمیشناسه
پس از قرنی شنبه به نوروز میافته
پستان مادرش را گاز گرفته
پسر خاله دسته دیزی
پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان !
پدر كو ندارد نشان از پدر --- تو بیگانه خوانش نخوانش پسر
پشت تاپو بزرگ شده
پنج انگشت برادرند، برابر نیستند
پوست خرس نزده میفروشه
پول است نه جان است كه آسان بتوان داد
پول پیدا كردن آسونه، اما نگهداریش مشكله
پول حرام، یا خرج شراب شور میشه یا شاهد كور
پولدارها به كباب، بی پولها به بوی كباب ،
پول ما سكه عُمَر داره
پیاده شو با هم راه بریم
پیاز هم خودشو داخل میوه ها كرده
پی خر مرده میگرده كه نعلش را بكنه
پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوبه
پیرزنه دستش به درخت گوجه نمیرسید، می گفت : ترشی بمن نمیسازه
پیش از آخوند منبر نرو
پیش رو خاله، پشت سر چاله
پیش قاضی و معلق بازی !
shirin71
07-16-2011, 12:11 AM
تا ابله در جهانه، مفلس در نمیمانه
تابستون پدر یتیمونه
تا پریشان نشود كار بسامان نرسد
تا تریاق از عراق آرند، مار گزیده مرده باشد
تا تنور گرمه نون و بچسبون
تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ میان بیرون
تا شغال شده بود به چنین سوراخی گیر نكرده بود
تا كركس بچه دارشد، مردار سیر نخورد
تا گوساله گاو بشه ، دل مادرش آب میشه
تا مار راست نشه توی سوراخ نمیره
تا نازكش داری نازكن، نداری پاهاتو دراز كن
تا نباشد چیزكی مردم نگویند چیزها
تا هستم بریش تو بستم ! تب تند عرقش زود در میاد
تخم دزد، شتر دزد میشه
تخم نكرد نكرد وقتی هم كرد توی كاهدون كرد
تا تو فكر خر بكنی ننه، منو در بدر میكنی ننه
ترب هم جزء مركبات شده
ترتیزك خریدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد
تره به تخمش میره، حسنی به باباش
تعارف كم كن و بر مبلغ افزا
تغاری بشكنه ماستی بریزد --- جهان گردد به كام كاسه لیسان
تف سر بالا، بر میگرده بریش صاحبش
تلافی غوره رو سر كوره در میاره
تنبان مرد كه دو تا شد بفكر زن دوم میافته
تنبل مرو به سایه، سایه خودش میآیه
تنها بقاضی رفته خوشحال برمیگرده
تو از تو، من ازبیرون
تو بگو " ف " من میگم فرحزاد
توبه گرگ مرگه
تو كه نی زن بودی چرا آقا دائیت از حصبه مرد
تومون خودمونو میكشه، بیرونمون مردم را
توی دعوا نون و حلوا خیر نمیكنند !
جا تره و بچه نیست
جاده دزد زده تا چهل روز امنه
جایی نمیخوابه كه آب زیرش بره
جایی كه میوه نیست چغندر ، سلطان مركباته
جواب ابلهان خاموشیست
جواب های، هویه
جوانی كجائی كه یادت بخیر
جوجه را آخر پائیز میشمرند
جوجه همیشه زیر سبد نمیمونه
جون بعزرائیل نمیده
جهود، خون دیده
جهود، دعاش را آورده
جیبش تار عنكبوت بسته
جیگر جیگره ، دیگر دیگره !
shirin71
07-16-2011, 12:11 AM
چار دیواری اختیاری
چاقو دسته خودشو نمیبره
چاه كن همیشه ته چاهه
چاه مكن بهر كسی، اول خودت، دوم كسی
چاه نكنده منار دزدیده
چرا توپچی نشدی
چراغی كه به خونه رواست، به مسجد حرام است
چشته خور بدتر از میراث خوره
چشم داره نخودچی، ابرو نداره هیچی
چشمش آلبالو گیلاس می چینه
چشمش هزار كار میكنه كه ابروش نمیدونه
چغندر گوشت نمیشه، دشمنم دوست نمیشه
چنار در خونه شونو نمی بینه
چوب خدا صدا نداره ، هر كی بخوره دوا نداره
چوب دو سر طلا ست
چوب را كه برداری، گربه دزده فرار میكنه
چوب معلم گله، هر كی نخوره خله
چو به گشتی، طبیب از خود میازار --- چراغ از بهر تاریكی نگه دار
چو دخلت نیست خرج آهسته تر كن --- كه گوهر فرو شست یا پیله ور
چه خوشست میوه فروشی --- گر كس نخرد خودت بنوشی
چه عزائیست كه مرده شور هم گریه میكنه
چه علی خواجه، چه خواجه علی
چه مردی بود كز زنی كم بود
چیزی كه شده پاره، وصله ور نمی داره
چیزی كه عوض داره گله نداره !
خار را در چشم دیگران می بینه و تیر را در چشم خودش نمی بینه
خاشاك به گاله ارزونه، شنبه به جهود
خاك خور و نان بخیلان مخور ! " ... خار نه ای زخم ذلیلان مخور "
خاك كوچه برای باد سودا خوبه
خال مهرویان سیاه و دانه فلفل سیاه --- هر دو جانسوز است اما این كجا و آن كجا ؟
خاله ام زائیده، خاله زام هو كشیده
خاله را میخواهند برای درز ودوز و گرنه چه خاله چه یوز
خاله سوسكه به بچه اش میگه : قربون دست و پای بلوریت
خانه ای را كه دو كدبانوست، خاك تا زانوست
خانه اگر پر از دشمن باشه بهتره تا خالی باشه
خانه خرس و بادیه مس ؟
خانه داماد عروسیست، خانه عروس هیچ خبری نیست
خانه دوستان بروب و در دشمنان را مكوب
خانه قاضی گردو بسیاره شماره هم داره
خانه كلیمی نرفتم وقتی هم رفتم شنبه رفتم
خانه نشینی بی بی از بی چادریست
خانه همسایه آش میپزند بمن چه ؟
خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسی
خدا برف را به اندازه بام میده
خدا جامه میدهد كو اندام ؟ نان میدهد كو دندان ؟
خدا خر را شناخت، شاخش نداد
خدا داده بما مالی، یك خر مانده سه تا نالی
خدا دیر گیره، اما سخت گیره
خدا را بنده نیست
خدا روزی رسان است، امااِهنی هم می خواد
خدا سرما را بقدر بالا پوش میده
خدا شاه دیواری خراب كنه كه این چاله ها پر بشه
خدا گر ببندد ز حكمت دری --- ز رحمت گشاید در دیگری
خدا میان دانه گندم خط گذاشته
خدا میخواهد بار را بمنزل برساند من نه، یك خر دیگه
خدا نجار نیست اما در و تخته رو خوب بهم میندازه
خدا وقتی بخواد بده، نمیپرسه تو كی هستی ؟
خدا وقتی ها میده، ور ور جماران هم ، ها میده
خدا همه چیز را به یك بنده نمی ده
خدا همونقدر كه بنده بد داره، بنده خوب هم داره
خدایا آنكه را عقل دادی چه ندادی و آنكه را عقل ندادی چه دادی ؟ "خواجه عبدالله انصاری "
خدا یه عقل زیاد بتو بده یه پول زیاد بمن
خر، آخور خود را گم نمیكنه
خراب بشه باغی كه كلیدش چوب مو باشه
خر، ار جل ز اطلس بپوشد خر است
خر است و یك كیله جو
خر از لگد خر ناراحت نمیشه
خر باربر، به كه شیر مردم در
خر به بوسه و پیغام آب نمی خوره
خربزه شیرین مال شغاله
خربزه كه خوردی باید پای لرزش هم بشینی
خربزه میخواهی یا هندوانه : هر دو دانه
خربیارو باقلا بار كن
خر، پایش یك بار به چاله میره
خرج كه از كیسه مهمان بود --- حاتم طایی شدن آسان بود
خر چه داند قیمت نقل و نبات ؟
خر خالی یرقه میره
خر، خسته - صاحب خر، ناراضی
خر خفته جو نمی خوره
خر دیزه است، به مرگ خودش راضی است تا ضرر بصاحبش بزنه
خر را با آخورمیخوره، مرده را با گور
خر را جایی می بندند كه صاحب خر راضی باشه
خر را كه به عروسی میبرند، برای خوشی نیست برای آبكشی است
خر را گم كرده پی نعلش میگرده
خر، رو به طویله تند میره
خرس، تخم میكنه یا بچه ؟ از این دم بریده هر چی بگی برمیاد
خرس در كوه، بو علی سیناست
خرس شكار نكرده رو پوستشو نفروش
خر سواری را حساب نمیكنه
خر، سی شاهی ، پالون دو زار
خر كریم را نعل كردن
خر كه جو دید، كاه نمیخوره
خر، كه علف دید گردن دراز میكنه
خر گچ كش روز جمعه از كوه سنگ میاره
خر لخت راپالانشو بر نمیدارند
خر ما از كرگی دم نداشت
خر ناخنكی صاحب سلیقه میشود
خروار نمكه، مثقال هم نمكه
خر وامانده معطل چشه
خروسی را كه شغال صبح میبره بگذار سر شب ببره
خر، همان خره پالانش عوض شده
خریت ارث نیست بهره خداداده س
خری كه از خری وابمونه باید یال و دمشو برید
خوشبخت آنكه خورد و كِشت، بدبخت آنكه مرد و هِشت
خواب پاسبان، چراغ دزده
خنده كردن دل خوش میخواد و گریه كردن سر وچشم
خواهر شوهر، عقرب زیر فرشه
خواست زیر ابروشو برداره، چشماشو كور كرد
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
خوبی لر به آنست كه هر چه شب گوید روزنه انست
خودتو خسته ببین، رفیقتو مرده
خودشو نمیتونه نگهداره چطور منو نگهمیداره ؟
خود گوئی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی
خودم كردم كه لعنت بر خودم باد
خوردن خوبی داره ، پس دادن بدی
خوشا بحال كسانی كه مردند و آواز ترا نشنیدند
خوشا چاهی كه آب از خود بر آرد
خوش بود گر محك تجربه آید بمیان --- تا سیه روی شود هر كه دراو غش باشد .
خوش زبان باش در امان باش
خولی بكفم به كه كلنگی بهوا
یك ده آباد به از صد شهر خراب
خونسار است و یك خرس
خیر در خانه صاحبش را میشناسد
خیك بزرگ، روغنش خوب نمیشه !
shirin71
07-16-2011, 12:12 AM
دادن بدیوانگی گرفتن بعاقلی
دارندگیست و برازندگی
داری طرب كن، نداری طلب كن
داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حسابه
دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد
دانا گوشت میخورد نادان چغندر
دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه --- هر دو جانسوز است اما این كجا و آن كجا
دایه از مادر مهربانتر را باید پستن برید
دختر، تخم تر تیزك است
دختر تنبل، مادر كدبانو را دوست داره
دخترمیخوهی ماماش را بین --- كرباس میخواهی پهناش را ببین
دختر همسایه هر چه چل تر برای ما بهتر
دختری كه مادرش تعریف بكنه برای آقا دائیش خوبه
درازی شاه خانم به پهنای ماه خانم در
در بیابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام
در بیابان لنگه كفش، نعمت خداست
در پس هر گریه آخر خنده ایست
در جنگ، حلوا تقسیم نمیكنند
در جوانی مستی، در پیری سستی، پس كی خدا پرستی ؟
در جهان هر كس كه داره نان مفت، میتواند حرفهای خوب گفت
در جهنم عقربی هست كه از دستش به مار غاشیه پناه میبرند
در جیبش را تار عنكبوت گرفته است
در چهل سالگی طنبور میآموزد در گور استاد خواهد شد
در حوضی كه ماهی نیست ، قورباغه سپهسالاره
در خانه ات را ببند همسایه تو دزد نكن
در خانه اگر كس است یكحرف بس است
در خانه بیعاره ها نقاره میزنند
در خانه مور، شبنمی طوفانست
در خانه هر چه، مهمان هر كه
درخت اگر متحرك شدی ز جای بجای --- نه جور اره كشیدی نه جفای تبر
درخت پر بار، سنگ میخوره
درخت پر بار، سنگ میخوره
درخت كاهلی بارش گرسنگی است
درخت كج جز بآتش راست نمیشه
درخت گردكان باین بلندی --- درخت خربزه الله اكبر
درخت هر چه بارش بیشتر بشه، سرش پائین تر میاد
درد دل خودم كم بود، اینهم قرقر همسایه
درد، كوه كوه میاد، مومو میره
در دروازه را میشه بست، اما در دهن مردم و نمیشه بست
در دنیا همیشه بیك پاشنه نمیچرخه
در دنیا یه خوبی میمونه یه بدی
در دیزی وازه، حیای گربه كجا رفته
در زمستان، الو، به از پلوه
در زمستان یه جل بهتر از یه دسته گله
درزی در كوزه افتاد
در زیر این گنبد آبنوسی، یكجا عزاست یكجا عروسی
درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی --- جمعه به مكتب آورد طفل گریز پای را . " نظیری نیشابوری "
در شهر كورها یه چشمی پادشاست
در شهر نی سواران باید سوار نی شد
در عفو لذتیست كه در انتقام نیست
در كار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ! " حافظ شیرازی "
در كف شیر نر خونخواره ای --- غیر از تسلیم و رضا كو چاره ای ؟
در مجلس خود راه مده همچو منی را --- كافسرده دل افسرده كند انجمنی را !
درم داران عالم را كرم نیست --- كریمان را بدست اندر درم نیست
در مسجده، نه كند نیست نه سوزوندنی
در نمك ریختن توی دیگ باید به مرد پشت كرد
درویش از ده رانده، ادعای كدخدائی كند
درویش مومیائی، هی میگی و نمیائی
درویش را گفتند : در دكانتو ببند دهنشو هم گذاشت
در، همیشه بیك پاشنه نمیگرده
درهفت آسمان یك ستاره نداره
دزد،آب گرون میخوره
دزد بازار آشفته میخواهد
دزد باش و مرد باش
دزد به یك راه میرود، صاحب مال به هزار راه
دزد حاضر و بز حاضر
دزد ناشی به كاهدون میزنه
دزدی آنهم شلغم ؟
دزدی كه نسیم را بدزدد دزد است
دست بالای دست بسیار است . " در جهان پیل مست بسیار است ... "
دست به دنبك هر كی بزنی صدا میده
دست بریده قدر دست بریده را میدونه
دست بشكند در آستین، سر بشكند دركلاه
دست بیچاره چون بجان نرسد --- چاره جز پیرهن دریدن نیست
دست بی هنر كفچه گدئیست
دست پشت سر نداره
دست پیش را گرفته كه پس نیفته
دستت چربه، بمال سرت
دستت چو نمیرسد به خانم --- دریاب كنیز مطبخی را
دستت چو نمیرسد به كوكو، خشكه پلو را فرو كو
دست تنگی بدتر از دلتنگی است
دست خالی برای تو سر زدن خوبه
دست در كاسه و مشت در پیشانی
دست، دست را میشناسه
دست دكاندار تلخ است
دست راست را از چپ نمیشناسه
دستش به خر نمیرسه پالان خر را بر میدارد
دستش به دم گاو بند شده
دستش به عرب و عجم بند شده است
دستش بدهنش میرسه
دستش در كیسه خلیفه است
دستش را به كمرش گرفته كه از بیگی نیفته
دستش شیره ایست یا دستش چسبناك است
دستش را توی حنا گذاشت
دست شكسته بكار میره، دل شكسته بكار نمیره
دست شكسته وبال گردنه
دستش نمك نداره
دست كار دل و نمیكنه و دل كار دست و نمیكنه
دستش كجه
دست كه به چوب بردی گربه دزده حساب كار خودشو میكنه
دست كه بسیار شد بركت كم می شود
دست ما كوتاه و خرما بر نخیل . " پای ما لنگ است و منزل بس دراز " " حافظ شیرازی "
دست ننت درد نكنه
دست و روت را بشور منم بخور
دست و رویش را با آب مرده شور خانه شسته است
دستی را كه حاكم ببره خون نداره یا دیه نداره
دستی را كه نمیتوان برید باید بوسید
دستی را كه از من برید، خواه سگ بخورد خواه گربه
دشمنان در زندن با هم دوست شوند
دشمن دانا بلندت میكند --- بر زمینت میزند نادان دوست
دشمن دانا كه غم جان بود --- بهتر از دوست كه نادان بود . " نظامی "
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد . " دانی كه چه گفت زال با رستم گرد " " سعدی "
دعا خانه صاحبش را میشناسد
دعا كن " الف " بمیره یا دعا كن بابات بمیره
دعوا سر لحاف ملا نصرالدین بود
دلاكها كه بیكار میشوند سر هم را میتراشند
دل بیغم دراین عالم نباشد --- اگر باشد بنی آدم نباشد .
دل سفره نیست كه آدم پیش هر كس باز كنه
دلش درو طاقچه نداره
دلم خوشه زن بگم اگر چه كمتر از سگم
دلو همیشه از چاه درست در نمیاد
دماغش را بگیری جانش در میاد
دم خروس از جیبش پیداست
دمش را توی خمره زده است
دندن اسب پیشكشی را نمیشمارند
دنده را شتر شكست، تاوانش را خر داد
دنیا پس از مرگ ما، چه دریا چه سراب
دنیا دمش درازه
دنیا جای آزمایش است، نه جای آسایش
دنیا، دار مكافاته
دنیا را آب ببره او راخواب میبره
دنیا را هر طور بگیری میگذره
دنیایش مثل آخرت یزیده
دنیا محل گذره
دو تا در را پهلوی هم میگذارند برای اینست كه به درد هم برسند
دو خروس بچه از یك مرغ پیدا میشوند، یكی تركی میخونه یكی فارسی
دود از كنده بلند میشه
دود، روزنه خودشو پیدا میكنه
دو دستماله میرقصه
دور اول و بد مستی ؟
دور دور میرزا جلاله ، یك زن به دو شوهر حلاله
دوری و دوستی
دوست آنست كه بگریاند. دشمن آنست كه بخنداند
دوست همه كس، دوست هیچكس نیست
دوستی بدوستی در، جو بیار زرد آلو ببر
دوستی دوستی از سرت میكنند پوستی ؟
دوصد گفته چو نیم كردار نیست
دو صد من استخوان باید كه صدمن بار بردارد
دوغ در خانه ترش است
دوغ و دوشاب در نظرش یكیست
دو قرت و نیمش باقیه
دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو --- دوتای جامه اگر كهنه است و گر از نو .
هزار مرتبه بهتر بنزد ابن یمین --- زفرمملكت كیقباد و كیخسرو .
ده انگشت را خدا برابر نیافریده
ده، برای كدخدا خوبه و برادرش
ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند .
دهنش آستر داره
دهنش چاك و بست نداره
دهن مردم را نمیشود بست
دهنه جیبش را تار عنكبوت گرفته
دیده می بینه، دل میخواد
دیر آمده زود میخواد بره
دیر زائیده زود میخواد بزرگ كنه
دیشب همه شب كمچه زدی كو حلوا ؟
دیگ به دیگ میگه روت سیاه ، سه پایه میگه صل علی
دیگران كاشتند ما خوردیم، ما میكاریم دیگران بخورند
دیگ ملا نصرالدین است
دیوار حاشا بلنده
دیوار موش داره ، موش هم گوش داره
دیوانه چو دیوانه به بیند خوشش آید !
shirin71
07-16-2011, 12:13 AM
ذات نایافته از هستی بخش --- كی تواند كه شود هستی بخش ؟! " جامی "
ذره ذره كاندرین ارض و سماست --- جنس خود را همچو كاه و كهرباست . "مولوی "
ذره ذره جمع گردد وانگهی دریا شود .
راستی هیبت اللهی یا میخواهی منو بترسونی ؟
راه دزد زده تا چهل روز امنه
راه دویده، كفش دریده
رحمت بكفن دزد اولی
رخت دو جاری را در یك طشت نمیشه شست
رستم است و یكدست اسلحه
رستم در حمام است
رستم صولت و افندی پیزی
رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت . " نریخت درد می و محتسب دیر گذشت ... " " آصفی هروی "
رطب خورده كی منع رطب چون كند
رفت زیر ابروش را برداره چشمش را هم كور كرد
رفت به نان برسه بجان رسید
رفتم ثواب كنم كباب شدم
رفتم خونه خاله دلم واشه ، خاله خسبید دلم پوسید
رفتم شهر كورها ، دیدم همه كور، منهم كور
رقاصه نمیتونست برقصه میگفت زمین كجه
رند را بند و قحبه را پند سود نكند
رنگم ببین و حالمو نپرس
روبرو خاله و پشت سر چاله
روده بزرگه روده كوچیكه رو خورد
روز از نو، روزی از نو
روز گار آئینه را محتاج خاكستر كند
روزگار است اینكه گه عزت دهد و گه خوار دارد --- چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
روزه خوردنشو دیدم، ولی نماز كردنش را ندیده ام
روزی به قدمه
روزی گریه دست زن شلخته است
روضه خوان پشمه چال است
روغن چراغ ریخته وقف امامزاده
روغن روی روغن میره ، بلغور، خشك میمونه
رو مسخرگی پیشه كن و مطربی آموز --- تا داد خود از كهتر و مهتر بستانی . " عبید زاكانی "
روی گدا سیاهه ولی كیسه اش پره
ریسمان سوخت و كجیش بیرون نرفت
ریش و قیچی هر دو در دست شماست !
ز آب خرد، ماهی خرد خیزد --- نهنگ آن به كه از دریا گریزد
زاغم زد و زو غم زد، پس مانده كلاغ كورم زد
زبان بریده بكنجی نشسته صم بكم --- به از كسی كه نباشد زبانش اندر حكم . " سعدی "
زبان خر را خلج میدونه
زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون میآورد
زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد --- بهوش باش كه سر در سر زبان نكنی .
زبان گوشت است بهر طرف كه بچرخانی میچرخه
زخم زبان از زخم شمشیر بدتره
زدی ضربتی ضربتی نوش كن
زرد آلو را میخورند برای هسته اش
زرنگی زیاد فقر میآره
زرنگی زیاد مایه جوانمرگیست
ز عشق تا بصبوری هزار فرسنگ است ! " دلی كه عاشق و صابر بود مگر سنگ است ؟ " " سعدی "
زعفران كه زیاد شد بخورد خر میدهند
زكوة تخم مرغ یك دانه پنبه دونه است
زمانه ایست كه هر كس بخود گرفتار است ! " تو هم در آینه حیران حسن خویشی ... " " آصفی هروی "
زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز
زمستان رفت و رو سیاهی به زغال موند
زن آبستن گل میخوره اما گل داغستان
زن ازغازه سرخ رو شود و مرد از غزا
زن بد را اگر در شیشه هم بكنند كار خودشو میكنه
زن بلاست ، اما الهی هیچ خانه ای بی بلا نباشه
زن بیوه را میوه اش میخواهند
زن تا نزائیده دلبره، وقتیكه زائید مادره
زن جوان را تیری به پهلو نشیند به كه پیری
زن راضی، مرد راضی، گور پدر قاضی
زن سلیطه سگ بی قلاده است
زن كه رسید به بیست، باید بحالش گریست
زنگوله پای تابوت
زن نجیب گرفتن آسونه، ولی نگهداریش مشكله
زن و شوهر جنگ كنند، ابلهان باور كنند
زنی كه جهاز نداره، اینهمه ناز نداره
زورش بخر نمیرسه پالون خر را بر میداره
زور داری، حرفت پیشه
زور دار پول نمیخواد، بی زور هم پول نمیخواد
زهر طرف كه كشته شود اسلام است
زیر اندزش زمین است و رواندازش آسمون
زیر پای كسی پوست خربزه گذاشتن
زیر دمش سست است
زیر دیگ اتش است و زیر آدم آدم
زیر سرش بلنده
زیر شالش قرصه
زیر كاسه نیم كاسه ایست .
زیره به كرمان میبره !
shirin71
07-16-2011, 12:13 AM
سال به دوازده ماه ما می بینیم یكدفعه هم تو ببین
سال به سال دریغ از پارسال
سالها میگذاره تا شنبه به نوروز بیفته
سالی كه نكوست از بهارش پیداست
سبوی خالی را بسبوی پر مزن
سبوی نو آب خنك دارد
سبیلش آویزان شد
سبیلش را باید چرب كرد
سپلشت آید و زن زاید و مهمان عزیزت برسد
سخن خود تو كجا شنیدی، اونجا كه حرف مردمو شنیدی
سر بریده سخن نگوید
سر بزرگ بلای بزرگ داره
سر بشكنه در كلاه، دست بشكنه در آستین
سر بی صاحب میتراشه
سر بیگناه، پای دار میره اما بالای دار نمیره
سر پیری و معركه گیری
سر تراشی را از سر كچل ما میخواد یاد بگیره
سر حلیم روغن میرود
سر خر باش، صاحب زر باش
سر را با پنبه میبرد
سر را قمی می شكنه تاوانش را كاشی میده
سر زلف تو نباشد سر زلف دگری
سرش از خودش نیست .
سرش به تنش زیادی میكنه
سرش به كلاش میارزه
سرش بوی قرمه سبزی میده
سرش توی حسابه
سرش توی لاك خودشه
سرش جنگه اما دلش تنگه
سرش را پیراهن هم نمیدونه
سر قبری گریه كن كه مرده توش باشه
سر قبرم كثافت نكن از فاتحه خواندنت گذشتم
سر كچل را سنگی و دیوانه را دنگی
سر كچل و عرقچین
سركه مفت از عسل شیرین تره
سركه نقد بهتر از حلوای نسیه است
سركه نه در راه عزیزان بود --- بار گرانیست كشیدن بدوش ! " سعدی "
سر گاو توی خمره گیر كرده
سر گنجشكی خورده
سر گنده زیر لحافه
سرم را میشكنه نخودچی جیبم میكنه
سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی --- كه ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی .
سرنا را از سر گشادش میزنه
سرناچی كم بود یكی هم از غوغه اومد
سری را مه درد نیمكند دستمال مبند
سری كه عشق ندارد كدوی بی بار است . " لبی كه خنده ندارد شكاف دیوار است ... "
سری كه عشق ندارد كدوی بی بار است . " لبی كه خنده ندارد شكاف دیوار است ... "
سزای گرانفروش نخریدنه
سسك هفت تا بچه میآره یكیش بلبله
سفره بی نان جله، كوزه بی آب گله
سفره نیفتاده ( نینداخته ) بوی مشك میده
سفره نیفتاده یك عیب داره ! سفره افتاده هزار عیب
سفید سفید صد تومن، سرخ و سفید سیصد تومن، حالا كه رسید به سبزه هر چی بگی میارزه
سقش سیاه است
سگ بادمش زیر پاشو جارو میكنه
سگ باش، كوچك خونه نباش
سگ پاچه صاحبش را نمیگیره
سگ، پدر نداشت سراغ حاج عموشو میگرفت
سگ چیه كه پشمش باشه
سگ درحضور به از برادر دور
سگ در خانه صاحبش شیره
سگ داد و سگ توله گرفت
سگ دستش نمیشه داد كه اخته كنه
سگ را كه چاق كنند هار میشه
سگ زرد برادر شغاله
سگست آنكه با سگ رود در جوال
سگ سفید ضرر پنبه فروشه
سگ سیر دنبال كسی نمیره
سگش بهتر از خودشه
سگ كه چاق سد گوشتش خوراكی نمیشه
سگ گر و قلاده زر ؟
سگ ماده در لانه، شیر است
سگ نازی آباده، نه خودی میشناسه نه غریبه
سگ نمك شناس به از آدم ناسپاس
سگی به بامی جسته گردش به ما نشسه
سگی كه برای خودش پشم نمیكند برای دیگران كشك نخواهد كرد
سگی كه پارس كنه ، نمیگیره
سلام روستائی بی طمع نیست
سنده را انبر دم دماغش نمیشه برد
سنگ به در بسته میخوره
سنگ بزرگ علامت نزدنه
سنگ بنداز بغلت واشه
سنگ خاله قورباغه را گرو میكشه
سنگ كوچك سر بزرگ را میشكنه
سنگ مفت، گنجشك مفت
سنگی را كه نتوان برداشت باید بوسد و گذاشت
سواره از پیاده خبر نداره، سیر از گرسنه
سودا، به رضا، خویشی بخوشی .
سودا چنان خوشست كه یكجا كند كسی ! " دنیا و آخرت به نگاهی فروختیم " " قصاب كاشانی "
سودا گر پنیر از شیشه میخوره
سودای نقد بوی مشك میده
سوراخ دعا را گم كرده
سوزن، همه را میپوشونه اما خودش لخته
سوسكه از دیوار بالا میرفت مادرش میگفت : قربون دست و پای بلوریت
سهره ( سیره ) رنگ كرده را جای بلبل میفروشه
سیب سرخ برای دست چلاق خوبه ؟
سیب مرا خوردی تا قیامت ابریشم پس بده
سیبی كه بالا میره تا پائین بیاد هزار چرخ میخوره
سیبی كه سهیلش نزند رنگ ندارد ! " تعلیم معلم بكسی ننگ ندارد "
سیلی نقد به از حلوای نسیه !
shirin71
07-16-2011, 12:13 AM
صابونش به جامه ما خورده
صبر كوتاه خدا سی ساله
صداش صبح در میاد
صد پتك زرگر، یك پتك آهنگر
صد تا گنجشك با زاق و زوقش نیم منه
صد تا چاقو بسازه، یكیش دسته نداره
صد تومن میدم كه بچه ام یكشب بیرون نخوابه وقتی خوابید ، چه یكشب چه هزار شب
صد رحمت به كفن دزد اولی
صد سال گدائی میكنه هنوز شب جمعه را نمیدونه
صد سر را كلاه است و صد كور را عصا
صد من پرقو یكمشت نیست
صد من گوشت شكار به یك چس تازی نمیارزه
صد موش را یك گربه كافیه
صفراش به یك لیمو می شكنه
صنار جیگرك سفره قلمگار نمی خواد
صنار میگیرم سگ اخته میكنم، یه عباسی میدم غسل میكنم !
ضرب خورده جراحه
ضرر را از هر جا جلوشو بگیری منفعته
ضامن روزی بود روزی رسان
ضرر بموقع بهتر از منفعت بیموقعه
ضرر كار كن، كار نكردنه !
طاس اگر نیك نشیند همه كس نراد است
طالع اگر داری برو دمر بخواب
طاووس را به نقش و نگاری كه هست خلق --- تحسین كنند و او خجل از پای زشت خویش !" سعدی "
طبل تو خالیست
طبیب بیمروت، خلق را رنجور میخواهد
طشت طلا رو سرت بگیر و برو
طعمه هر مرغكی انجیر نیست
طمع آرد بمردان رنگ زردی
طمع پیشه را رنگ و رو زرده
طمع را نباید كه چندان كنی --- كه صاحب كرم را پشیمان كنی
طمع زیاد مایه جونم مرگی ( جوانمرگی ) است
طمعش از كرم مرتضی علی بیشتره !
shirin71
07-16-2011, 12:13 AM
عاشقان را همه گر آب برد --- خوبرویان همه را خواب برد . " ایرج میرزا "
عاشق بی پول باید شبدر بچینه
عاشقم پول ندارم كوزه بده آب بیارم
عاشقی پیداست از زاری دل --- نیست بیماری چو بیماری دل . " مولوی "
عاشقی شیوه رندان بلا كش باشد ! " حافظ "
عاشقی كار سری نیست كه بر بالین است ! " سعدی "
عاقبت جوینده بابنده بود ! " مولوی"
عاقبت گرگ زاده گرگ شود --- گر چه باآدمی بزرگ شود . " سعدی "
عاقل بكنار آب تا پل میجست --- دیوانه پا برهنه از آب گذشت
عاقل گوشت میخوره، بی عقل بادمجان
عالم بی عمل، زنبور بی عسله
عالم شدن چه آسون آدم شدن چه مشكل
عالم ناپرهیزكار، كوریست مشعله دار
عبادت بجز خدمت خلق نیست --- به تسبیح و سجاده و دلق نیست ! " سعدی "
عجب كشگی سابیدیم كه همش دوغ پتی بود
عجله، كار شیطونه
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
عذر بدر از گناه
عروس بی جهاز، روزه بی نماز، دعای بی نیاز، قرمه بی پیاز
عروس تعریفی عاقبت شلخته در آمد
عروس كه بما رسید شب كوتاه شد
عروس مردنی را گردن مادر شوهر نگذارید
عروس میاد وسمه بكشه نه وصله بكنه
عروس نمیتونست برقصه میگفت : زمین كجه
عروس را كه مادرش تعریف كنه برای آقا دائیش خوبه
عروس كه مادر شوهر نداره اهل محل مادر شوهرشند
عزیز كرده خدا را نمیشه ذلیل كرد
عزیز پدر و مادر
عسس بیا منو بگیر
عسل در باغ هست و غوره هم هست
عسل نیستی كه انگشتت بزنند
عشق پیری گر بجنبد سر به رسوائی زند
عقد پسر عمو و دختر عمو را در آسمان بسته اند
عقلش پاره سنگ بر میداره
عقل كه نیست جون در عذابه
عقل مردم به چشمشونه
عقل و گهش قاطی شده
علاج واقعه پیش از وقوع باید كرد . " ... دریغ سود ندارد چو رفت كار از دست " " سعدی "
علاج بكن كز دلم خون نیاید . " سرشك از رخم پاك كردن چه حاصل ... " " میر والهی"
علف بدهان بزی باید شیرین بیاد
عیدت را اینجا كردی نوروزت را برو جای دیگه !
shirin71
07-16-2011, 12:14 AM
غاز میچرونه
غربال را جلوی كولی گرفت و گفت : منو چطور می بینی ؟ گفت : هر طور كه تو منو میبینی
غلام به مال خواجه نازد و خواجه به هر دو
غلیان بكشیم یا خجالت ! " مائیم میان این دو حالت ... "
غم مرگ برادر را برادر مرده میداند
غوره نشده مویز شده است !
فردا كه برمن و تو وزد باد مهرگان --- آنگه شود پدید كه نامرد و مرد كیست ؟ " ناصر خسرو"
فرزند بی ادب مثل انگشت ششمه، اگر ببری درد داره ، اگر هم نبری زشته
فرزند عزیز نور دیده --- از دبه كسی ضرر ندیده
فرزند كسی نمیكند فرزندی --- گر طوق طلا به گردنش بر بندی
فرزند عزیز دردونه، یا دنگه یا دیوونه
فرشش زمینه، لحافش آسمون
فرش، فرش قالی، ظرف، ظرف مس، دین، دین محمد
فضول را بجهنم بردند گفت : هیزمش تره
فقیر، در جهنم نشسته است
فكر نان كن كه خربزه آبه
فلفل نبین چه ریزه بشكن ببین چه تیزه
فلك فلك، بهمه دادی منقل، به ما ندادی یك كلك
فواره چون بلند شود سرنگون شود
فیل خوابی می بیند و فیلبان خوابی
فیلش یاد هندوستان كرده
فیل و فنجان
فیل زنده اش صد تومنه، مرده شم صد تومنه
فلانی با شورتش لج بود بهش رید.
قاپ قمار خونه است
قاتل بپای خود پای دار میره
قاچ زین را بگیر اسب دوانی پیشكشت
قاشق سازی كاری نداره، مشت میزنی توش گود میشه، دمش را میكشی دراز میشه !
قاشق نداری آش بخوری نونتو كج كن بیل كن
قاطر را گفتند : پدرت كیست ؟ گفت : اسب آقادائیمه
قاطر پیش آهنگ آخرش توبره میشه
قبا سفید قبا سفیده
قبای بعد از عید برای گل منار خوبه
قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهری .
قران كنند حرز و امام مبین كشند ! " یاسین كنند ورد وبه طاها كشند تیغ ... "
قربون برم خدا رو، یك بام و دو هوا رو، اینور بام گرما را اون ور بام سرمارو
قربون بند كیفتم، تا پول داری رفیقتم
قربون سرت آقا ناشی، خرجم با خودم آقام تو باشی
قربون چشمهای بادومیت - ننه من بادوم
قربون چماق دود كشت كاه، بده جوش پیشكشت
قرض كه رسید به صد تومن، هر شب بخور قیمه پلو
قسمت را باور كنم یا دم خروس را ؟
قسم نخور كه باور كردم
قلم ، دست دشمنه
قم بید و قنبید، اونهم امسال نبید
قوم و خویش، گوشت هم را میخورند استخوان هم را دور نمیندازند .
shirin71
07-16-2011, 12:15 AM
كاچی بهتر از هیچی است
كار از محكم كاری عیب نمیكنه
كار بوزینه نیست نجاری
كار خر و خوردن یابو
كارد، دسته خودشو نمی بره
كار نباشه زرنگه
كار، نشد نداره
كار هر بز نیست خرمن كوفتن --- گاو نر میخواهد و مرد كهن .
كاری بكن بهر ثواب - نه سیخ بسوزه نه كباب
كاسه گرمتر از آش
كاسه جائی رود كه شاه تغار باز آید
كاسه را كاشی میشكنه، تاوانش را قمی میده
كاشكی را كاشتند سبز نشد
كاشكی ننم زنده میشد - این دورانم دیده میشد
كافر همه را بكیش خود پندارد
كاه از خودت نیست كاهدون كه از خودته
كاه بده، كالا بده، دو غاز و نیم بالا بده
كاه پیش سگ، استخوان پیش خر
كاه را در چشم مردم می بینه كوه را در چشم خودش نمی بینه
كاهل به آب نمیرفت، وقتی میرفت خمره میبرد
كباب پخته نگردد مگر به گردیدن
كبكش خروس میخونه
كپه هم با فعله است ؟
كجا خوشه؟ اونجا كه دل خوشه
كج میگه اما رج میگه
كچلی را گفتند: چرا زلف نمیگذاری ؟ گفت : من از این قرتی گریها خوشم نمیاد
كچل نشو كه همه كچلی بخت نداره
كچلیش، كم آوازش
كدخدا را ببین ، ده را بچاپ
كرایه نشین، خوش نشینه
كرم داران عالم را درم نیست --- درم داران عالم را كرم نیست
كرم درخت از خود درخته
كژدم را گفتند: چرا بزمستان در نمیآئی ؟ گفت : بتابستانم چه حرمت است كه در زمستان نیز بیرون آیم ؟
كس را وقوف نیست كه انجام كار چیست ! " هر وقت خوش كه دست دهد مغتنم شمار " [[ حافظ "
كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
كسی دعا میكنه زنش نمیره كه خواهر زن نداشته باشه
كسی را در قبر دیگری نمی گذارند
كسی كه از آفتاب صبح گرم نشد از آفتاب غروب گرم نمیشه
كسی كه از گرگ میترسه گوسفند نگه نمیداره
كسی كه را مادرش زنا كنه، با دیگران چها كنه
كسی كه منار میدزده ، اول چاهش را میكنه
كسی كه خربزه می خوره، پای لرزش هم میشینه
كشته از بسكه فزونست كفن نتوان كرد
كفاف كی دهد این باده بمستی ما --- خم سپهر تهی شد ز می پرستی ما .
كف دستی كه مو نداره از كجاش میكنند ؟
كفتر صناری، یاكریم نمیخونه
كفتر چاهی جاش توی چاهه
كفشات جفت ، حرفات مفت
كفشاش یكی نوحه میخونه، یكی سینه میزنه
كفگیرش به ته دیگ خورده
كلاغ آمد چریدن یاد بگیره پریدن هم یادش رفت
كلاغ از وقتی بچه دار شد ، شكم سیر بخود ندید
كلاغ از باغمون قهر كرد، یك گردو منفعت ما
كلاغ از باغمون قهر كرد، یك گردو منفعت ما
كلاغ خواست راه رفتن كبك را یاد بگیره راه رفتن خودش هم یادش رفت
كلاغ، روده خودش در آمده بود اونوقت میگفت : من جراحم
كلاغ سر لونه خودش قارقار نمیكنه
كل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی
كلاه را كه به هوا بیندازی تا پائین بیاید هزار تا چرخ میخوره
كلاه كچل را آب برد گفت : برای سرم گشاد بود
كلفتی نون را بگیر و نازكی كار را
كلوخ انداز را پاداش سنگ است --- جواب است ای برادر این نه جنگ است .
كله اش بوی قرمه سبزی میده
كله پز برخاست سگ جایش شنست
كله گنجشكی خورده
كمال همنشین در من اثر كرد --- وگر نه من همان خاكم كه هستم . [[ سعدی"
كم بخور همیشه بخور
كمم گیری كمت گیرم - نمرده ماتمت گیرم
كنار گود نشسته میگه لنگش كن
كند همجنس با همجنس پرواز ! " كبوتر با كبوتر باز با باز ..."
كنگر خورده لنگر انداخته
كور از خدا چی میخواهد ؟ دو چشم بینا
كور خود و بینای مردم
كورشه اون دكانداری كه مشتری خودشو نشناسه
كور را چه به شب نشینی
كور كور را میجوره آب گودال را
كور هر چی توی چنته خودشه خیال میكنه توی چنته رفیقش هم هست
كوری دخترش هیچ، داماد خوشگل هم میخواهد
كوزه خالی، زود از لب بام میافته
كوزه گر از كوزه شكسته آب میخوره
كوزه نو آب خنك داره
كوزه نو دو روز آب را سرد نگه میداره
كوسه دنبال ریش رفت سیبیلشم از دست داد
كوسه و ریش پهن
كو فرصت ؟
كوه بكوه نمیرسه، آدم به آدم میرسه
كوه ، موش زائیده !
گابمه و آبمه و نوبت آسیابمه
گاو پیشانی سفیده
گاوش زائیده
گاو نه من شیر
گاه باشد كه كودك نادان --- بغلط بر هدف زند تیری
گاهی از سوراخ سوزن تو میره گاهی هم از دروازه تو نمیره
گدارو كه رو بدی صاحبخونه میشه
نرمی ز حد مبر كه چو دندان مار ریخت ---- هر طفل نی سوار كند تازیانه اش ! [[ صائب"
گذر پوست به دباغخانه میافته
گر بدولت برسی مست نگردی مردی
گر بری گوش و گر زنی دمبم --- بنده از جای خود نمی جنبم
گربه برای رضای خدا موش نمیگیره
گربه تنبل را موش طبابت میكنه
گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه بو میده
گربه را دم حجله باید كشت
گربه را اگر در اطاق حبس كنی پنجه بروت میزنه
گربه را گفتند : گهت درمونه خاك پاشید روش
گربه روغن میخوره خانم دهنش بو میكنه
گربه شب سموره
گربه شیر است در گرفتن موش --- لیك موش است در مصاف پلنگ
گربه مسكین اگر پر داشتی --- تخم گنجشك از زمین بر داشتی
گر تو بهتر میزنی بستان بزن
گر تو قرآن بدین نمط خوانی --- ببری رونق مسلمانی را ! " سعدی"
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را ! " در كوی نیكنامی ما را گذر ندادند ... " " حافظ"
گر جمله كائنات كافر گردند --- بر دامن كریاش ننشیند گرد
گر حكم شود كه مست گیرند --- درشهرهر آنچه هست گیرند
گر در همه دهر یك سر نیشتر است --- بر پای كسی رود كه از همه درویشتر است !
گر در یمنی چو با منی پیش منی --- ور پیش منی چو بی منی در یمنی
گرد نام پدر چه میگردی ؟ --- پدر خویش باش اگر مردی ! " سعدی"
گرز به خورند پهلوون
گر زمین و زمان بهم دوزی --- ندهندت زیاده از روزی
گر صبر كنی ز غوره حلوا سازیم
گر گدا كاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست ؟
گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده
گرهی كه با دست باز میشه نباید با دندان باز كرد
گفت پیغمبر كه چون كوبی دری --- عاقبت زآن در برون آید سری
گفت : چشم تنگ دنیا دار را --- یا قناعت پر كند یا خاك گور !" سعدی"
گفت : چشم تنگ دنیا دار را --- یا قناعت پر كند یا خاك گور !" سعدی"
گفت : خونه قاضی عروسیست . گفت : بتو چه؟ گفت : مرا هم دعوت كرده اند . گفت : بمن چه ؟
گفت : استاد! شاگردان از تو نمیترسند. گفت : منهم از شاگردها نمیترسم
گفتند : خرس تخم میذاره یا بچه ؟ گفت : از این دم بریده هر چی بگی بر میاد!
گفتند : خربزه و عسل با هم نمیسازند.گفت :حالا كه همچین ساخته اند كه دارند منو از وسط بر میدارند
گفتند : خربزه میخوری با هندوانه ؟ گفت : هر دودانه
گفت : نوری خونه است ؟ گفتند : علاوه بر نوری دخترش هم خونه است . گفت : نور علی نور
گل زن و شوهر را از یك تغار برداشته اند
گله گیهات بسرم ایشالاه عروسی پسرم
گنج بی مار و گل بی خار نیست --- شادی بی غم در این بازار نیست ! " مولوی"
گنجشك امسال رو باش كه گنجشك پارسالی را قبول نداره
گنجشك با باز پرید افتاد و ماتحتش درید
گنجشك با زاغ زوغش بیست تاش یه قرونه، گاو میش یكیش صد تومنه
گندم از گندم بروید جو ز جو ! " از مكافات عمل غافل نشو ... " " مولوی"
گندم خوردیم از بهشت بیرونمان كردند
گوساله بسته را میزنه
گوسفند امام رضا را تا چاشت نمیچرونه
گوسفند بفكر جونه، قصاب به فكر دنبه
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من --- آنچه البته بجائی نرسد فریادست ! " یغمای جندقی"
گوشت جوان لب طاقچه است
گوشت را از ناخن نمیشه جدا كرد
گوشت را از بغل گاو باید برید
گوشت رانم را میخورم منت قصاب رو نمیكشم
گوهر پاك بباید كه شود قابل فیض --- ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ مرجان نشود ! " حافظ"
گه جن خورده
گیرم پدر تو بود فاضل --- از فضل پدر تو را چه حاصل ! " نظامی"
گیرم كه مار چوبه كند تن بشكل مار --- كو زهر بهر دشمن و كو مهره بهر دوست ! " خاقانی"
گیسش را توی آسیا سفید نكرده !
لاف در غریبی، گوز در بازار مسگرها
لالائی میدونی چرا خوابت نمیبره
لب بود كه دندون اومد
لر اگر ببازار نره بازار میگنده
لقمان حكیم را گفتند : ادب از كه آموختی ؟ گفت : از بی ادبان ! "گلستان سعدی"
لگد به گور حاتم زده
لولهنگش آب میگیره
لیلی را از چشم مجنون باید دید !
ما از خیك دست برداشتیم خیك از ما دست بر نمیداره
ما اینور جوب تو اونور جوب
ما اینور جوب تو اونور جوب، فحش بده فحش بستون، پیراهن یكی شانزده تومنه !
مادر را دل سوزد، دایه را دامن
مادر زن خرم كرده، توبره بر سرم كرده
مادر كه نیست با زن بابا باید ساخت
مادر مرده را شیون میاموز
مارا باش كه از بز دنبه میخواهیم
مار بد بهتر بود از یار بد
مار پوست خودشو ول میكنه اما خوی خودشو ول نمیكنه
مار تا راست نشه بسوراخ نمیره
مار خورده افعی شده
مار خیلی از پونه خوشش میاد دم لونه اش سبز میشه
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسه
مار گیر را آخرش مار میكشه
مار مهره، هر ماری نداره
مار هر كجا كج بره توی لونه خودش راست میره
ماست را كه خوردی كاسه شو زیر سرت بزار
ماستها را كیسه كردند
ماست مالی كردن
ماستی كه ترشه از تغارش پیداست
ماست نیستی كه انگشتت بزنند
ما صد نفر بودیم تنها، اونها سه نفر بودند همراه
ما كه خوردیم اما نگی یارو خر بود سیرابیت نپخته بود
ما كه در جهنم هستیم یك پله پائین تر
ما كه رسوای جهانیم غم عالم پشمه
مال است نه جان است كه آسان بتوان داد
مال بد بیخ ریش صاحبش
مال به یكجا میره ایمون به هزار جا
مالت را خار كن خودت را عزیز كن
مال خودت را محكم نگهدار همسایه را دزد نكن
مال خودم مال خودم مال مردمم مال خودم
مال دنیا وبال آخرته
مال ما گل مناره، مال مردم زیر تغاره
مال مفت صرافی نداره
پول باد آورده چند و چون نداره
مال ممسك میراث ظالمه
مال همه ماله، مال من بیت الماله
ماما آورده را مرده شور میبره
ماما كه دو تا شد سر بچه كج در میاد
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون --- او بمطلب ها رسید و ما هنوز آواره ایم .
ماه درخشنده چو پنهان شود --- شب پره بازیگر میدان شود
ما هم تون را میتابیم هم بوق را میزنیم
ماه همیشه زیر ابر پنهان نمیمونه
ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است
ماهی ماهی رو میخوره، ماهی خوار هر دو را
ماهی و ماست ؟ عزرائیل میگه بازم تقصیر ماست ؟
مبارك خوشگل بود ابله هم درآورد
مثقال نمكه خروار هم نمكه
مثل سیبی كه از وسط نصف كرده باشند
مثل كنیز ملا باقر
مرد چهل ساله تازه اول چلچلیشه
مرد خردمند هنر پیشه را عمر دو بایست در این روزگار * تا به یكی تجربه آموختن - با دگری تجربه بردن بكار
مرد كه تنبوتش دو تا شد بفكر زن نو میافته
مرده را رو كه رو بدی بكفن خودش میرینه
مردی را پای دار میبردند زنش میگفت : یه شلیته گلی برای من بیار
مردی كه نون نداره اینهمه زبون نداره
مرغ بیوقت خوان را باید سر برید
مرغ زیرك كه میرمید از دام - با همه زیركی بدام افتاد
مرغ گرسنه ارزن در خواب می بینه
مرغ، هم تخم میكمه هم چلغوز
مرغ همسایه غازه
مرغی را كه در هواست نباید به سیخ كشید
مرغ یه پا داره
مرغی كه انجیر میخوره نوكش كجه
مرگ برای من، گلابی برای بیمار
مرگ به فقیر و غنی نگاه نمیكنه
مرگ خر عروسی سگه
مرگ خوبه اما برای همسایه
مرگ میخواهی برو گیلان
مرگ یه بار شیون یه بار
مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد ! " نابرده رنج گنج میسر نمی شود ... " " سعدی "
مزد خر سور چرونی خر سواریست
مزد دست مهتر چس یابوست
مسجد نساخته گدا درش ایستاده
مشتری آخر شب خونش پای خودشه
مشك خالی و پرهیز آب
معامله با خودی غصه داره
معامله نقد بوی مشك میده
معما چو حل گشت آسان شود
مغز خر خورده
مفرداتش خوبه اما مرده شور تركیبشو ببره
مگس به فضله ش بشینه تا مورچه خور دنبالش میدوه
مگه سیب سرخ برای دست چلاق خوبه ؟
مگه كاشونه كه كپه با فعله است ؟
ملا شدن چه آسون، آدم شدن چه مشكل
ملا نصرالدین صنار میگرفت سگ اخته میكرد یكعباسی میداد میرفت حموم
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم --- تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال . " سعدی "
من از بیگانگان هرگز ننالم --- كه با من هر چه كرد آن آشنا كرد . " حافظ"
من كجا و خلیفه در بغداد
من میگم خواجه ام تو میگی چند تا چه داری ؟
من میگم نره تو میگی بدوش
من میگم انف، تو نگو انف، تو بگو انف
من نمیگویم سمندر باش یا پروانه باش ---چون بفكر سوختن افتاده ای مردانه باش " مرتضی قلیخان شاملو"
من نوكر حاكمم نه نوكر بادنجان
موریانه همه چیز خونه را میخوره جز غم صاحب خونه را
موش به سوراخ نمیرفت جارو به دم بست
موش چیه كه كله پاچش باشه
موش زنده بهتر از گربه مرده است
موش به همبونه ( انبار) كار نداره همبونه به موش كار داره
موش و گربه كه با هم بسازند دكان بقالی خراب میشه
مهتاب نرخ ماست را میشكنه
مهره مار داره
مه فشاند نور و سگ عوعو كند --- هر كسی بر طینت خود می تند ! " مولوی "
مهمون باید خنده رو باشه اگر چه صاحب خونه، خون گریه كنه
مهمون تا سه روز عزیزه
مهمون خر صاحبخونه است
مهمون كه یكی شد صاحبخونه گاو میكشه
مهمون مهمون و نمیتونه ببینه صاحبخونه هر دو را
مهمون ناخونده خرجش پای خودشه
مهمون هر كی ، و در خونه هر چی
میون حق و باطل چهار انگشته
میون دعوا حلوا خیر نمی كنند
میون دعوا نرخ معین میكنه
می بخور، منبر بسوزان، مردم آزاری مكن
میخوای عزیز بشی یا دور شو یا كور شو
میراث خرس به كفتار میرسه
میراث خوار بهتر از چشته خوره
میوه خوب نصیب شغال میشه
میهمان راحت جان است و لیكن چو نفس --- خفه سازد كه فرود آید و بیرون نرود !
نابرده رنج گنج میسر نمی شود --- مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
ناخوانده بخانه خدا نتوان رفت
ناز عروس به جهازه
نازكش داری ناز كن، نداری پاهاتو دراز كن
نبرد رگی تا نخواهد خدای ! " اگر تیغ عالم جنبد ز جای ... "
نخود توی شله زرد
نخودچی توی جیبم میكنی اونوقت سرم را میشكنی ؟
نخودچی شو دزدیده
نخود همه آش
ندید بدید وقتی بدید به خود برید
نذر میكنم واسه سرم خودم میخورم و پسرم
نردبون، پله به پله
نردبون دزدها
نزدیك شتر نخواب تا خواب آشفته نبینی
نزن در كسی را تا نزنند درت را
نسیه نسیه آخر بدعوا نسیه
نشاشیدی شب درازه
نشسته پاكه
نفسش از جای گرم در میاد
نكرده كار نبرند بكار
نگاه بدست ننه كن مثل ننه غربیله كن
نوشدارو بعد از مرگ سهراب
نوكر باب، شیش ماه چاقه شیش ماه لاغر
نوكر بی جیره و مواجب تاج سر آقاست
نوكه اومد به ببازار كهنه می شه دلازار
نون اینجا آب اینجا - كجا بروم به از اینجا ؟
نون بدو، آب بدو، تو بدنبالش بدو
نون بده، فرمون بده
نون بهمه كس بده، اما نان همه كس مخور
نونت را با آب بخور منت آبدوغ نكش
نون خونه رئیسه، سگش هم همراهشه
نون خودتو میخوری حرف مردم و چرا میزنی ؟
نون خود تو میخوری حلیم حاج عباسو هم میزنی ؟
نون را به اشتهای مردم نمیشه خورد
نون را باید جوید توی دهنش گذاشت
نونش توی روغنه
نونش را پشت شیشه میماله
نون گدائی رو گاو خورد دیگه بكار نرفت
نون نامردی توی شكم مرد نمیمونه
نون نداره بخوره پیاز میخوره اشتهاش واشه
نون نكش آب لوله كش
نه آب و نه آبادانی نه گلبانگ مسلمانی
نه آفتاب از این گرم تر میشود و نه غلام از این سیاه تر
نه از من جو، نه از تو دو، بخور كاهی برو راهی
نه باون خمیری نه باین فطیری
نه به اون شوری شوری نه باین بی نمكی
نه بباره نه به داره، اسمش خاله موندگاره
نه بر مرده بر زنده باید گریست ! " گر این تیر از تركش رستمی است ... " " فردوسی "
نه پسر دنیائیم نه دختر آخرت
نه پشت دارم نه مشت
نه پیر را برای خر خریدن بفرست نه جوان را برای زن گرفتن
نه خانی اومده نه خانی رفته
نه چك زدم نه چونه، عروس اومد به خونه
نه خود خوری نه كس دهی گنده كنی به سگ دهی
نه در غربت دلم شاد و نه روئی در وطن دارم ! --- الهی بخت برگردد از طالع كه من دارم .
نه دزد باش نه دزد زده
نه راه پس دارم نه راه پیش
نه سر پیازم نه ته پیاز
نه سر كرباسم نه ته كرباس
نه سرم را بشكن نه گردو توی دومنم كن
نه سیخ بسوره نه كباب ! " كاری بكن بهر ثواب ... "
نه عروس دنیا نه داماد آخرت
نه شیر شتر نه دیدار عرب
نه قم خوبه نه كاشون لعنت به هر دوتاشون
نه مال دارم دیوان ببره نه ایمان دارم شیطان ببره
نه نماز شبگیر كن نه آب توی شیر كن
نه هر كه سر نتراشد قلندری داند
نی به نوك دماغش نمیرسه
نیش عقرب نه از ره كین است --- اقتضای طبیتش این است
نیكی و پرسش ؟!
وای بباغی كه كلیدش از چوب مو باشه
وای به خونی كه یكشب از میونش بگذره
وای به كاری كه نسازد خدا
وای به مرگی كه مرده شو هم عزا بگیره
وای به وقتی كه بگندد نمك
وای به وقتی كه چاروادار راهدار بشه
وای به وقتی كه قاچاقچی گمركچی بشه
وعده سر خرمن دادن
وقت خوردن، خاله، خواهر زاده را نمیشناسه
وقت مواجب سرهنگه، وقت كار كردن سربازه
وقتی كه جیك جیك مستونت بود یاد زمستونت نبود ؟
وقتی مادر نباشه با زن بابا باید ساخت !
هادی ! هادی ! اسم خودتو بما نهادی
هر جا كه آشه، كل، فراشه
هر جا خرسه، جای ترسه
هر جا سنگه بپای احمد لنگه
هر جا كه پری رخیست دیوی با اوست
هر جا كه گندوم نده مال من دردمنده
هر جا كه نمك خوری نمكدون نشكن
هر جا مرغ لاغره، جایش خونه ملا باقره
هر جا هیچ جا ، یك جا همه جا
هر چه از دزد موند، رمال برد
هر چه بخود نپسندی بدیگران نپسند
هر چه بگندد نمكش میزنند --- وای به وقتی كه گندد نمك
هر چه به همش بزنی گندش زیادتر میشه
هر چه پول بدی آش میخوری
هر چه پیش آید خوش آید
هر چه خدا خواست همان شود --- هر چه دلم خواست نه آن شد
هر چه خورده نریده
هر چه دختر همسایه چل تر، برای ما بهتر
هر چه در دیگ است به چمچه میاد
هر چه دیر نپاید دلبستگی را نشاید
هر چه رشتم پنبه شد
هر چه سر، بزرگتر درد بزرگتر
هر چه عوض داره گله نداره
هر چه كنی بخود كنی گر همه نیك و بد كنی
هر چه كه پیدا میكنه خرج اتینا میكنه
هر چه مار از پونه بدش میاد بیشتر در لونه اش سبز میشه
هر چه میگم نره، بازم میگه بدوش
هر چه نصیب است نه كم میدهند --- ور نستانی به ستم میدهند
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ! --- ورنه تشریف توبر بالای كس كوتاه نیست ." حافظ "
هر چیز كه خوار آید یكروز به كار آید
هر خری را به یك چوب نمیرونند
هر دودی از كباب نیست
هر رفتی، آمدی داره
هر سخن جائی و هر نكته مقامی دارد
هر سرازیری یك سر بالائی داره
هر سركه ای از آب، ترش تره
هر سگ در خونه صاحابش شیره
هر شب شب قدر است اگر قدر بدانی
هر كس از هر جا رونده است با ما برادر خونده است
هر كسی پنجروزه نوبت اوست ! " دور مجنون گذشت و نوبت ماست ... " " حافظ "
هر كه با مادر خود زنا كنه با دگران چها كنه
هر كه بامش بیش برفش بیش
هر كه بیك كار، بهمه كار - هر كه بهمه كار بهیچ كار
هر كه به امید همسایه نشست گرسنه میخوابه
هر كه تنها قاضی رفت خوشحال بر میگرده
هر كه خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه
هر كه خری نداره غمی نداره
هر كه خیانت ورزد دستش در حساب بلرزد
هر كه دست از جان بشوید هر چه در دل دارد گوید
هر كه را زر در ترازوست زور در بازوست
هر كه را طاووس باید جور هندوستان كشد
هر كه را میخواهی بشناسی یا باهاش معامله كن یا سفر كن
هر كه شیرینی فروشد مشتری بروی بجوشد
هر كه نان از عمل خویش خورد --- منت از حاتم طائی نبرد
هر كی بفكر خویشه كوسه بفكر ریشه
هر كی خر شد، ما پالونیم
هر كی كه زن نداره،آروم تن نداره
هر گردی گردو نیست
هر گلی زدی سر خودت زدی
هزار تا چاقو بسازه یكیش دسته نداره
هزار تا دختر كور و یكروزه شوهر میده
هزار دوست كمه، یك دشمن بسیار
هزار قورباغه جای یه ماهی رو نمیگیره
هزار وعده خوبان یكی وفا نكند
هشتش گرو نه است
هلو برو تو گلو
هم از توبره میخوره هم از آخور
هم از شوربای قم افتادیم هم از حلیم كاشون
همان آش است و همان كاسه
همان خر است و یك كیله جو
هم چوب را خوردیم هم پیاز را و هم پول را دادیم
هم حلوای مرده هاست هم خورش زنده ها
هم خدا را میخواهد هم خرما
همدون دوره و كردوش نزدیك
همدون دوره و كردوش نزدیك
همسایه نزدیك، بهتر از برادر دور
همسایه ها یاری كنید تا من شوهر داری كنم
هم فاله و هم تماشا
همكار همكار و نمیتونه ببیند
هم لحافه و هم تشك
هم میترسم هم میترسونم
همنشین به بود تا من از او بهتر شوم
همه ابری هم بارون نداره
همه خرها رو به یك چوب نمیرونند
همه رو مار میگزه مارو خر چسونه
همه سروته یه كرباسند
همه قافله پس و پیشیم
همه كاره و هیچ كاره
همه ماری مهره نداره
همه ماهی خطر داره بدنامیشو صفر داره
هر مرغی انجیر نمیخوره
همیشه آب در جوی آقا رفیع نمیره به دفه هم در جوی آقا شفیع میره
همیشه خره خرما نمیرینه
همیشه روزگار بانسان رو نمیكنه
همیشه شعبان ، یكبا ر هم رمضان
همیشه ما میدیدیم یه دفعه هم تو ببین
همینو كه زائیدی بزرگش كن
هنوز باد به زخمش نخورده
هنور دهنش بوی شیر میده
هنوز سر از تخم در نیاورده
هنوز غوره نشده مویز شده
هوو هوو را خوشگل میكنه جاری جاری را كدبانو
هیچ ارزونی بی علت نیست
هیچ انگوری دوبار غوره نمیشه
هیچ بده را به هیچ بستانی كاری نیست
هیچ بدی نرفت كه خوب جاش بیاد
هیچ بقالی نمیگه ماست من ترشه
هیچ تقلبی بهتر از راستی نیست
هیچ چراغی تا به صبح نمیسوزه
هیچ چیز شرط هیچ چیز نیست
هیچ دوئی نیست كه سه نشه
هیچ دودی بی آتش نیست
هیچ عروس سیاه بختی نیست كه تا چهل روز سفید بخت نباشه
هیچكاره ، رقاص پای نقاره
هیچكاره و همه كاره
هیچكس در پیش خود چیزی نشد
هیچكس را توی گور دیگری نمیگذارن
هیچكس روزی دیگری را نمیخوره
هیچكس نمیگه ماست من ترشه
هیچ گرونی بی حكمت نیست !
یابو برش داشته
یابوی اخته و مرد كوسه سن و سالشون معلوم نیست
یابوی پیش آهنگ آخرش توبره كش میشه
یا خدا یا خرما
یاربد، بدتر بود از یار بد
یارب مباد آنكه گدا معتبر شود
یار در خانه و گرد جهان میگردیم
یارقدیم ، اسب زین كرده است
یار، مرا یاد كنه ولو با یك هل پوك
یا زنگی زنگ باش یا رومی روم
یا علی غرقش كن منهم روش
یا كوچه گردی یا خانه داری
یا مرد باش یا نیمه مرد یا هپل هپو
یا مرگ یا اشتها
یا مكن با پیلان دوستی --- یا بنا كن خانه در خورد پیل !" سعدی "
یعنی كشك
یكی رو تو ده راه نمی دادند سراغ كدخدارو میگرفت
یك ارزن از دستش نمی ریزه
یك مرده بنام به كه صد زنده به ننگ
یك انار و صد بیمار
یك بز گر گله را گر میكند
یكخورده شاخ بهتر از هزار ذرع دمه
یك داغ دل بس است برای قبیله ای
یكدم نشد كه بی سر خر زندگی كنیم
یك ده آباد بهتر از صد شهر خراب
یك بار جستی ملخه، دو بار جستی ملخه، آخر به دستی ملخه
یه بام و دو هوا
یه پا چارق، یه پا گیوه
یه پاش این دنیا یه پاش اون دنیاست
یه پول جیگرك سفره قلمكار نمیخواد
یه تب یه پهلوان و میخوابونه
یه تخته اش كمه
خل و كم عقل است
یه جا میل و مناره را نمی بینه یه جا ذره رو در هوا میشماره
یه مثقال گه توی شكمش نیست میخواد به شمس العماره برینه
یه چیز بگو بگنجه
یه حموم خرابه چهل تا جومه دار نمیخواد
یه خونه داریم پنبه ریسه ، میون هفتاد ورثه
یه دست به پیش و یه دست به پس
یه دست صدا نداره
یه دستم سپر بود، یه دستم شمشیر، با دندونام كه نمیتونم بجنگم
یه دیوانه سنگی به چاه میندازه كه صدعاقل نمیتونه بیرون بیاره
یه روده راست توی شیكمش نیست
یه روزه مهمونیم و صد ساله دعاگو
یه روز حلاجی میكنه سه روز پنبه از ریش ور میچینه
یه سال بخور نون و تره صد سال بخور نون و كره
یه سال روزه بگیر آخرش با فضله سگ افطار كن
یه سوزن بخودت بزن و یه جوالدوز به مردم
یه سیب و كه به هوا بندازی تا بیاد پائین هزار تا چرخ میخوره
یه شكم سیر بهتر از صد شكم نیم سیر
یه عمر گدائی كرده هنوز شب جمعه رو نمیدونه ! یه كاسه چی صد تا سرناچی !
یه كفش آهنی میخواد و یه عصای فولادی
یه كلاغ و چهل كلاغ
یه گوشش دره یه گوشش دروازه
یه لاش كردیم نرسید دو لاش كردیم كه برسد
یه لقمه نون پرپری من بخورم یا اكبری
یه مرید خر بهتر از یه ده شیش دانگ
یه مو از خرس كندن غنیمته
یه مویز و چل قلندر
یه نه بگو، نه ماه رو دل نكش
یه وقت از سوراخ سوزن تو میره یه وقت از در دروازه تو نمیره
یكی به نعل و یكی به میخ
یكی چهارشنبه پول پیدا میكنه یكی گم میكنه
یكی كمه، دوتا غمه ، سه تا خاطر جمه
یكی مرد و یكی مردار شد یكی به غضب خدا گرفتار شد
یكی میبره یكی میدوزد
یكی گفت : مادرم را میفروشم . گفتند : كه چطور مادرت را میفروشی ؟ گفت : قیمتی میگم كه نخرند
یكی میمرد ز درد بینوایی - یكی میگفت خانوم زردك میخواهی ؟
یكی نون نداشت بخوره پیاز میخورد كه اشتهاش واشه
یكی یه دونه یا خل میشه یا دیوونه !
shirin71
07-16-2011, 12:18 AM
ضرب المثلهای مشهدی هَمسَیَه كه از هَمسَیَه برمِگِردَه مِگَه گوسَلَهت پایِ سَگِمَه دِندون گریفتَه
همسایه كه از همسایه بر میگردد میگوید گوسالهات پای سگم را دندان گرفته است
به جایی مُرُم كه روی وا ببینُم نِه دِرِ وا
به جایی میروم كه روی گشاده ببینم نه در گشاده
دیفال رَه یگ رویه كاگل كِردَن
دیوار را یك رویه كاهگل كردن
منظور: كار را فقط از یك جنبه در نظر گرفتن
مرد به پارو می اَرَه زن به جارو بِدَر مِنَه
مرد با پارو میآورد و زن با جارو بیرون میاندازد
منظور: مرد با زحمت مال میاندوزد اما زن بیملاحظه خرج میكند
نِه خورده و نِه برده گیریفته دردِ گُرده
نه خورده و نه برده گرفته درد گرده
منظور: در كار دخالتی نداشته ولی همه زحمات و زیانها متوجه او شده است
نِدار خرِه داش و مرده شور جمتاسه
ندار خری داشت و مردهشوی جام برنجی بزرگی
منظور: ندید بدید است
ماس بریزه جاش مِمَنَه دوغ بریزه جاش چیمَنَه؟
ماست بریزد جاش میماند, دوغ بریزد جایش چه خواهد ماند؟
shirin71
07-16-2011, 12:20 AM
چاله نكنده منارشو دزدیده.
كار بی محاسبه انجام دادن.
حالا قلقلكش كنی سال دیگه خبر می شه
كنایه ازتنبلی و بی حالی زیاد از حد است.
دنیا همین صد سال اولش سخته.
در دنیا آسودگی نمی باشد.
صفای هر چمن از روی باغبان پیداست.
نظر به برخورد صاحبخانه با مهمان.
كالسكه یدكم بالای قر یار
جمله ای در تلف آخرین سكه یا ته مانه ی جیب
سلمونیا كه بیكار میشن سر همو میتراشن
به كسی كه از بیكاری سر خود به بیگاری گرم بكند.
سبزی آش همسایه, گوشواره گوشاشه همسایه
دستور قناعت و دور و بر زندگی را گرفتن به زن
در خانه ای زنی از باقیمانه های سبزی همسایه كه از شلخته گی بیشتر سبزی ها را در پاك كردن دور می ریخت و او سبزی خود را از آنها تامین نموده از پس انداز پولشان گوشواره خریده بود, روزی آنها را به گوش كرده وسط حیاط به خواندن و رقصیدن بر آمد كه: سبزی آش ....
shirin71
07-16-2011, 12:20 AM
نذر می كنم نذر سرم, خودم می خورم با پسرم
نذوری كه میان خود و اقارب پخش بشود
نعل پیدا كرده پی اسبش می گرده
طماع, خام طمع
نفهم تر از گوساله پرس ( پرست) مرده پرس!
به كس یا كسانی كه حیات افراد را توجه نداشته, در مماتشان زاری و اشك نثار نموده بزرگ و چنین و چنانش بكنند!
نه كلاگیس, گیس میشه, نه مرد بی قباله شوور
بی اعتباری معاملات پا در هوا
نه دو بند انگشت, نه صد من منت!
رد محبت و عنایت منت گذار
عسل در باغ هست و غوره هم هست // زلیخا هست و فاطمه كوره هم هست
نظر به خوب و بد و زشت و زیبا با هم بودن
خوب و راحت مطلق وجود نداشتن, دوری جستن از انتظار دوست و همسر و روزگار بدون نقصان و عیب.
shirin71
07-16-2011, 12:20 AM
توی این قبر كه بالاش زار می زنی مرده نیس
متوجه كردن كسی كه امید به شخص و جا و وعده های پوچ بسته, یا خیال و نظر توقع تمنا داشته باشد.
آب داشتی, تخم داشتی, تو بودی كه نكاشتی؟!
افسوس و شمات, حیرت به حال كسی كه فرصتی بس مناسب از كف نهاده باشد!
آب به آب بخوره زور ور میداره
مثل: دو دست كه به هم بخوره از توش صدا در میاد
منظور فایده اتحاد
آبرووِ, آب كه نیس از جوب گرفته باشم.
حرف كسی كه بخواهند در كاری خلاف یا به وساطت, میان دو بیمنطق دخالتش بدهند.
shirin71
07-16-2011, 12:20 AM
آتیش كی بوده كه دود نداشته باشه!!
كدام خانهای بوده كه تویش حرف و سخنی نبوده, كدام دعوایی بوده كه فحش نداشته؟!
هر كی خر شه ما پالون, هر كی در شه ما دالون
حرف بیطرفها و سر بهكار خودها و كنارهجوهای از سیاست و مانند آن
بودم بودمو ولش كن, هسم هسمو حساب كن
به لاف زن, به گزافهگو به كس كه به راست یا دروغ, وصف چنین و چنان بودن خود بكند.
نه سرمو بشكن, نه گردو تو جیبم بكن
نه آزارم بده, نه قربان صدقه ام برو
هر كی باید دسشو به زانوی خودش بیگیره
دستور به قطع امید از دیگران و متكی به خود بودن
پاكیزگی تو یقه چركیناس
راستی و درستی نزد فقراست
همه میترقن, ما وا می ترقیم!
همه ترقی می كنند, ما ترق معكوس میكنیم!
shirin71
07-16-2011, 12:20 AM
تهرون جاییه كه رستم توش گرزشو گرو یه نون سنگك گذاش
دامنگیری خاك تهران و گرفتارشدن در آن.
روایتی از گرز زیر طاق چهارسو بزرگ: در گچكاری طاق چهارسوق بزرگ, گچكار خوش ذوق آن گرز مانندی از گچ ساخته سمت جنوب شرقی پا طاق آن قرار داده, اسمش را گرز رستم گذارده بود و به مرور زمان این نظر بر آن افزوده شد كه آن را رستم به بهای نان سنگكی نزد نانوای چهار سو گذارده.
shirin71
07-16-2011, 12:21 AM
ضرب المثل سمنانی اِسبِه وِفا, ویشتِری میردونه.
وفای سگ, بیشتر از وفای مردان است.
اَفتووینَه ما یه تو هی شی تا،ا، وِری یون.
به آفتاب میگوید تو غروب كردی كه من در آیم.
اَكو حَموم دَبیچون هِلاكون, تو كو هیزم دَبیچی, چه مستِه!!...
منكه حمام بودهام از خستگی هلاكم، تو كه به هیزم كشی بودهای چه مستی!!
اِن ایمام زاده, كور مِكِره، شفا منادِه.
این امام زاده, كور می كند, شفا نمیدهد.
پیرَه جِنیكا بیِه می چی, بیوه جنیكن پی �شی� قرض ها گیره.
پیرزن آمد, از بیوه زن شوهر قرض كند.
shirin71
07-16-2011, 12:21 AM
ضرب المثلهای لری تا كچكی نكی و گپی نمیرسی
تا كوچكی نكنی به بزرگی نمیرسی
یادآوری به افرادی است تا از فرمانبرداری بزرگترها و استادان رنجیده خاطر نشوند موفق نمی شوند.
تراز گـُروَه تا در كَه دو
مسیر راست و همیشگی گربه تا در انبار كاه
كنایه به افرادی است كه رفت و آمد بجای معین دارند.
بزم میره, بالا می شینه
بدگویی و غیبت می كند,در صدر هم می نشیند.
كنایه به افراد از خود راضی و دورواست.
چش دخوش سی بی سرمه داخلش كرد
چشم از خودش سیاه بود, سرمه هم تویش كشید
دوباره كاری و انجام كارهای زائد و غیر لازم.
د دیت كور بیم و تشت روشه نویم
از دودت كور شدم, با آتشت روشن نشدم( گرم نشدم)
كنایه به افراد بی سود و زیان آور است.
زیه و هفتا آوو, قاووش ترنیه
به هفتاد آب زده, مچ پایش هم خیس نشده
افراد هفت خط و زرنگ را گویند.
shirin71
07-16-2011, 12:21 AM
ملیچك امسال, جیكه جك ال
گنجشك امسال, جیك جیك ال
ادعای بیش از توان كردن.
ضربالمثلهای الیگودرز (بختیاری)
ایر كلا آقاسه نیده بید, ادعا شایی اِكرد.
اگر كلاه پدرش را ندیده بود, ادعای شاهی می كرد.
خودبزرگ بینی و تكبر بی مورد
دَدَر و داآ اِبره کُرو بوه
دختر به مادر شبیه است و پسر به پدر
در مورد شباهتهای اخلاقی بین فرزندان و پدر و مادرشاناین مثل آورده می شود.
ز خاك ورداشتن چو كنیش دِ خره
از خاك برداشتن,كاشتن تو گل
از بندی به بند سخت تر گرفتار شدن
كور ز تیاس ترسه، كچل ز سرس
كور از چشمهاش می ترسد و كچل از سرش
هر كسی از نقطه ضعف خودش ترس دارد.
و كچل گتن سی چه سر ته شنه نكنی، گت: خوشم ز ئی قرتی گریا نیا
به كچل گفتن چرا سرت را شانه نمی كنی، گفت: از این قرتی گریها خوشم نمیاد
هر كس در كاری سود نداشته باشد آنرا مناسب نمی داند
shirin71
07-16-2011, 12:21 AM
ر خو سی هر كه با سرمایه نیخوا
پسر خوب برای هر كس باشد سرمایه نمی خواهد
اشاره به غیرت و جوهر داشتن پسرهای خوب است.
ترانه سیت بیارم، تك بیتهایی که در لرستان در وصف عروس و داماد می خوانند
سیت بیارم, سیت بیارم, باری گل باری حنا
بارهای گل و حنا برایت بیاورم
حنایا سی دس و پاته, گلیا سی سر جا
حناها برای دست و پایت است و گلها برای داخل حجله
ژیره كفتم, ژیره بختم, گرتژیره وم نشس
زیره كوبیدم و بیختم, گرد زیره بر من نشست
شادوماد در دروما, سر تا پا گل وم نشس
شاداماد از در كه درآمد غرق در گل شدم
ئی انارون نشگنی تو, مر ایما انار حریم
این انارها را نشكنید ما نیامده ایم انار بخوریم
سوز كیونه, زین كنیتو, ایمانیش عروس بریم
مادیان سفید عروس را زین كنید, آمده ایم عروس را ببریم
ای برارو, ای خوورو, سر من قوربون تو
ای برادر و خواهرانم سر من قربانی سر شما
ایقدر خدا نكشم, سی حنا و نون تو
آرزو می كنم زنده باشم و حنا بندان شما را ببینم
shirin71
07-16-2011, 12:22 AM
ضرب المثل های بجنوردی بیحیا بیل باقلده, بیچاره قاچ سن گری
بیحیا که بیل برداشت, بیچاره باید فرار کند
پیس, پیسه تاپیه, سو چُغر تاپیه
بد, بد را پیدا میکند, آب گودال را پیدا میکند
ملا اِلَنِه تاپیه
ملا مرده را پیدا میکند
خاتِن بارده, خاتن لرین نقشده
زن هست که نقش تمام زنهاست
خاتن بارده آرپه دن آش اِ دیه
زن هست که از آرد جو آش میپزد
خاتِن بارده, اَرِنِن ایرینه خوش اِدیه
زن هست که دل شوهرش را خوش میکند
خاتِن بارده اَرِه تورپاق باش اِدیه
زن هست که شوهرش را خاک بر سر میکند
با تشکر از آقای ژیان ساعدی
علی سه دله ولی سه دله قرلمیشن نمامسه دله
علیشم دیوانه ولیاشم دیوانه از دم یکطرف همشون دیوانه
دورده دورده , دِه دِه , دََوَه
صبر کرد صبر کرد گفت دوه
این ضرب المثل وقتی بکار میره که کسی حرفی رو بیموقع بزنه
بوئیلکه قوش بیلدرکنه جیو جیو ارگته
گنجشک امسالی به گنجشک سال قبلی جیک جیک یاد میده
توئی دَن سوئره تومبلی
بعد از عروسی بزن و بکوب
این مثل وقتی بکار میره که کاری رو بیموقع انجام میدن
تصنیف عاشقانه به زبان كردی بجنوردی (كرمانجی)
سر زلفان قاچی مَكَه
لاوكِه خَلكِه عشقی مَكَه
عشقی دَكی بی دل مَكَه
ها لیلا نِه , لیلا نِه وا مُقامِه د�رنَه جانِه
سر رویِ تَه دَ گِرِم
زار و ضَرور دَفِكِرِم
وَ وی دردا از دَ مِرِم
ها لیلا نِه, لیلا نِه وا مُقامِه د�ر نَه جانِه
شیلوارِه خَه چینِه پدِدِه
وَ گُلاوِه بینِه پِدِه
شَوِ جارِه شو نِه پِدِه
ها لیلا نِه, لیلا نِه وا مُقامِه د�رنَه جانِه
تو دستی خَه حمایل كَه
لَه گَردَنی مِن سایِل كَه
اَزی گالِم مِن جایل كَه
ها لیلا نِه, لیلا نِه وا مُقامِه د�رنَه جانِه
سر زلفان خود را قیچی مكن
پسر مردم را عشقی مكن
اگر عشقی می كنی بیدل مكن
درنه جان به این مقام می خواند: ها لیلا نه, لیلا نه
سر راه تو را می گیرم
زاری كنان در اندیشه ام
با این درد من می میرم
درنه جان به این مقام می خواند: ها لیلا نه, لیلا نه
شلوار خودت را چین بده
با گلاب آنرا بو بده
شبی یكبار مرا در كنار خود جا بده
درنه جان به این مقام می خواند: ها لیلا نه, لیلا نه
هر دو دستت را حمایل كن
در گردن من از روی محبت
من پیر شده ام جوانم كن
درنه جان به این مقام می خواند: ها لیلا نه, لیلا نه
shirin71
07-16-2011, 12:22 AM
ايپ اينچه يوردن اوزولر
ايپ اينجه يئردن اوزولر
طناب از قسمت باريکش پاره می شود
قوشنم توخ، من توخ
قونشوم توخ٫ من توخ.
همسايه ام سير باشه٫ من سيرم
ياق ياقه دامه، آشمز بی ايران قاليه
ياغ ياغا داما٫ آشيميز آيران سيز قالا
روغن روی روغن می چکه و آش ما بدون دوغ می مونه
shirin71
07-16-2011, 12:22 AM
ضرب المثلهای ایلامی دَلیا و گپ سَگ حَر�م نِیو
دریا به دهن سگ حرام نمی شود
منظور: با بدگویی كردن نسبت به فرد متشخصی از شخصیت و فضیلت او كاسته نمی شود
دِما سگ سِخو وِرچِنَه
به دنبال سگ استخوان جمع می كند
منظور از طماع بودن است
دو بهارو, طَنَی روزگارو
دوغ بهاران, طعنه روز گاران
منطور: انسان نباید بخشش توام با منت دیگران را بپذیرد
سَوغات خرس هَپَلوكه
سوغات خرس پیاز كوهی
داشتِم داشتِم حَسَونِی, دارِم دارِم حَسَوَه
داشتم داشتم حساب نیست, دارم دارم حساب است
سگیل همه وَ دَو, سگِ گیوَه كش هم وَ دَو
سگها همه به دو, سگ گیوه كش هم به دو
انسان باید با توجه به شرایطش و موقعیتش عمل كند و خود را هم طراز طبقات متمول نكند
د�ختِر بَنچینَه سنگی, بَختِش مِیا یَه رَنگی
دختری كه با وقار بنشیند, بخت خوبی به سراغش می آید
shirin71
07-16-2011, 12:22 AM
میهی یهکهتر گورگ بردهی سگ ژار مل خوهی شکان
ترجمه: http://www.ilamtoday.com/pic/fel_010.GIF گرگ، گوسفند دیگری را برده است، سگ فقیر گردن خود را می شکند
توضیح: http://www.ilamtoday.com/pic/fel_010.GIF نظیر: کاسه داغ تر از آش
shirin71
07-16-2011, 12:23 AM
ضرب المثل: http://www.ilamtoday.com/pic/fel_020.GIF م ده مهکینه دیام، کلاو ت ئاردینه
ترجمه: http://www.ilamtoday.com/pic/fel_010.GIF من از آسیاب می آیم کلاه تو آردی شده
توضیح: نhttp://www.ilamtoday.com/pic/fel_010.GIFظیر: من از بغداد می ایم تو تازی می گویی
shirin71
07-16-2011, 12:23 AM
ضرب المثلهای الیگودرز (بختیاری)
ایر كلا آقاسه نیده بید, ادعا شایی اِكرد.
اگر كلاه پدرش را ندیده بود, ادعای شاهی می كرد.
خودبزرگ بینی و تكبر بی مورد
دَدَر و داآ اِبره کُرو بوه
دختر به مادر شبیه است و پسر به پدر
در مورد شباهتهای اخلاقی بین فرزندان و پدر و مادرشاناین مثل آورده می شود.
ز خاك ورداشتن چو كنیش دِ خره
از خاك برداشتن,كاشتن تو گل
از بندی به بند سخت تر گرفتار شدن
كور ز تیاس ترسه، كچل ز سرس
كور از چشمهاش می ترسد و كچل از سرش
هر كسی از نقطه ضعف خودش ترس دارد.
و كچل گتن سی چه سر ته شنه نكنی، گت: خوشم ز ئی قرتی گریا نیا
به كچل گفتن چرا سرت را شانه نمی كنی، گفت: از این قرتی گریها خوشم نمیاد
هر كس در كاری سود نداشته باشد آنرا مناسب نمی داند
کُر خو سی هر كه با سرمایه نیخوا
پسر خوب برای هر كس باشد سرمایه نمی خواهد
اشاره به غیرت و جوهر داشتن پسرهای خوب است.
ترانه سیت بیارم، تك بیتهایی که در لرستان در وصف عروس و داماد می خوانند
سیت بیارم, سیت بیارم, باری گل باری حنا
بارهای گل و حنا برایت بیاورم
حنایا سی دس و پاته, گلیا سی سر جا
حناها برای دست و پایت است و گلها برای داخل ****
ژیره كفتم, ژیره بختم, گرتژیره وم نشس
زیره كوبیدم و بیختم, گرد زیره بر من نشست
شادوماد در دروما, سر تا پا گل وم نشس
شاداماد از در كه درآمد غرق در گل شدم
ئی انارون نشگنی تو, مر ایما انار حریم
این انارها را نشكنید ما نیامده ایم انار بخوریم
سوز كیونه, زین كنیتو, ایمانیش عروس بریم
مادیان سفید عروس را زین كنید, آمده ایم عروس را ببریم
ای برارو, ای خوورو, سر من قوربون تو
ای برادر و خواهرانم سر من قربانی سر شما
ایقدر خدا نكشم, سی حنا و نون تو
آرزو می كنم زنده باشم و حنا بندان شما را ببینم
shirin71
07-16-2011, 12:24 AM
ضرب المثل ها و شعر های فارسی حیوانات گرگ ها:
* «از دهن گرگ گوشت کشیدن.»
* «از گیر گرگ دررفت، گیر کفتار افتاد.»
* «با گرگ دنبه خوردن و با چوپان گریه کردن.»
* «برای گرگ دنبه بردن و برای میش ضجه زدن.»
* «داشتند کتاب مقدس را برای گرگ میخواندند، گفت: عجله کنید که گله رفت.» ضربالمثل ارمنی
* «گرگ پیر مضحکه سگان است.» ضربالمثل آلمانی
* «گرگ در لباس میش.»
* «گرگ دهنآلوده و یوسف ندریده.»
* «گرگ را گرفتند پندش دهند، گفت: سرم دهید گله رفت»
* «گرگ كه پیر شد، رقاص شغال میشود.»
* «گرگ و پوستین دوزی؟»
* «گرگ و میش باهم آبخوردن.»
* «میراث گرگ نصیب کفتار میشود.»
* «میش بخوره پیشواز گرگ میره.»
گرگ در شعر فارسی
* «ابله آن گرگی که او نخجیر با شیر افکند// احمق آن صعوه که او پرواز با عنقا کند»
o منوچهری دامغانی
* «اگر زمانه به گرگی دهد زمام امور// بر او زبهر سلامت سلام باید کرد»
o ناشناس
* «تو نشنیدی آن داستان شغال// که زد با یکی پیرگرگ همال// که سگ را به خانه دلیری بود// چو بیگانه شد ونگ وی کم شود»
o ناشناس
* «در برابر چو گوسفند سليم// در قفا همچو گرگ مردم خوار»
o سعدی
* «سر پشه و مور تا شیر و گرگ// رها نیست از چنگ و منقار مرگ»
o فردوسی
* «سر گرگ باید هم اول برید// نه چون گوسفندان مردم درید»
o سعدی
* «شبان بره آن به كه دارد نگاه// از آن سگ كه با گرگ شد آشنا»
o ابن یمین
* «عاقبت گرگزاده گرگ شود// گرچه با آدمی بزرگ شود»
o سعدی
* «گرگ را با میش کردن قهرمان باشد زجهل// گربه را با پیه کردن پاسبان باشد خطا»
o سنایی
* «گرگ را کی رسد صلابت شیر// باز را کی رسد نهیب شخیش»
o رودکی
* «گر گرگ مرا شیر دهد میش من است// بیگانه اگر وفا کند خویش من است»
o ناشناس
* «گرگ گرسنه چو گوشت یافت نپرسد// کاین شتر صالح است یا خر دجال»
o سعدی
* «مارا به رخت وچوب شبانی فریفته است// این گرگ سالهاست كه با گله آشناست»
o پروین اعتصامی
* «نگفتم زلف تو دزد است از کیدش مباش ایمن// به مرگ گله راضی شو چو گرگی را شبان کردی»
o قاآنی شیرازی
* «نیاید به نزدیک دانا پسند// شبان خفته و گرگ در گوسفند»
o سعدی
* «ور گاو گشت امت اسلام لاجرم// گرگ و پلنگ و شیر، خداوند منبرند»
o ناصرخسرو
* «یكی بچه گرگ میپرورید// چو پرورده شد، خواجه را بردرید»
سعدی
* «یکی گرگ در وی بسان نهنگ// بدرد دل شیر و چرم پلنگ»
فردوسی
shirin71
07-16-2011, 12:24 AM
گربه
ضرب المثل
* «آهسته برو، آهسته بيا كه گربه شاخت نزند!»
* «از تاب ناعلاجی به گربه گفتم خانمباجی!»
* «بهات نشون میدم، کجا گربه تخم میکند!»
* «به دعای گربهٔ سياه باران نمیآید.»
* «به دعای گربهكوره طاق مبال پایین نمیآید.»
* «به گربه گفتند: گهت درمان است، خاک رویش ریخت.»
* «به گربه گفتند فضلهات درمان است، به خاك كرد.»
* «چوب را كه برداری گربهٔ دزد میگریزد.»
* «در دیزی باز است، حیای گربه کجاست؟»
* «دست كه به چوب بردی گربهٔ دزد حساب كار خودش را میكند.»
* «دستی که از من بریده شد میخواهد سگ بخورد، میخواهد گربه.»
* «دعای گربه در آسمان رخنه نکند.» ضربالمثل آلمانی
* «زنگوله را كی به گردن گربه میبندد (میاندازد)؟»
* «شب، گربه سمور مینماید، هندوبچه حور مینماید.»
* «مبادا یکی موش و دو گربه تنها// مبادا دو زن در یکی خانه باهم» ضربالمثل هلندی
* «گربه آمد و دنبه ربود.»
* «گربه، بیچشم و رو است.»
* «گربه تنبل را موش طبابت میکند.»
* «گربه خانه هم باید مقبول باشد.»
* «گربه خودش زشت، معوش هم زشت.»
* «گربه خونه آدم هم باید خوشگل باشه.»
* «گربه در انبان فروختن.»
* «گربه در دکان شیشهگر.»
* «گربه در راه خدا موش نمیگیرد.»
* «گربه دستش به دنبه نمیرسه، میگه بو میده.»
* «گربه دنبه خواب بيند.»
* «گربه را باید دم حجله کشت!»
* «گربه را سهتکه اندازه گوشش.»
* «گربه را مجال گذر نيست!»
* «گربه سر دیگ را باز ببیند شرم میکند.»
* «گربه که به تنگنا افتد چشم آدمی را برآرد.»
* «گربه گشنیز خورد گرسنه همهچیز.»
* «گربه مرتضیعلی است، پشتش به زمین نمیآید!»
* «گربه هفتبار جای بچههایش را عوض میکند»
* «گربه هفتتا جان دارد!»
* «گربه همهشب به خواب بیند دنبه»
* «گربه همهشب موش در خواب بيند.»
* «گوشت را به گربه سپردن!»
* «مثل سگ و گربه!»
* «مثل گربه از هر دست بيندازنداش، با پا به زمین میآید.»
* «مثل گربه به روی کسی براق شدن»
* «مثل گربه عزيز بیجهت»
* «مثل گربه کور!» (نمکنشناس)
* «مثل گربه نوروزی»
* «موش موشک آسه بیا، آسه برو که گربه شاخت نزنه.»
* «مثل موش و گربه»
* «موش و گربه كه باهم ساختند، دكان بقالی خراب است.»
* «موش و گربه كه باهم كنار آمدند، وای به حال بقال!»
* «هرچه صرفهکنی گربه برد!»
* «همه شب گربه موش را به خواب بیند»
گربه در شعر فارسی
* «آن گربه مصاحب بابا از آن تو// وان قاطر چموش لگدزن از آن من»
o وحشی بافقی
* «از پی گربه دویدند و گریخت// کودک از ترس عتابش رنگ ریخت»
o مولوی
* «از صلح میان گربه و موش// برباد رود دکان بقال»
o ایرجمیرزا
* «مگر بار گران بودیم و مشت استخوان ما // پدر را پشت خم میکرد اگر شوهر نمیکردم
بر آن گسترده خوان گویی چه بودم؟ گربهای کوچک//که غیر از لقمهای نان خواهش دیگر نمیکردم »
*
o ژاله قائم مقامی
* «به مَشمُر تو اين چرخ گردان به كس// كه نفروخت بیگربه، انبان به كس»
o ادیب پیشاوری
* «تا بود گربه در کمان و کمین// موش را گلشن است زیر زمین»
o سنایی
* «تا همی گربه ناب دارد و چنگ// موش را چیست به ز خانه تنگ»
o سنایی
* «تو کشان زلف و من چو گربه بر آن سنبل دلنواز می غلطم»
o خاقانی
* «چون حریص خوردنی، زن خواه زود// ورنه آمد گربه و دنبه ربود»
o مولوی
* «چون گربه جز که فرزند چیزی دگرش خور نیست// آن راست نیکبختی کو را چنین پدر نیست»
o ناصرخسرو
* «زاده طبع منند اینان که خصمان منند// آری آری گربه هست از عطسه شیر ژيان»
o خاقانی
* «شدن گربه را بسته چنگال و پوز// بود موش را خرمی شام و روز»
o ادیب پیشاوری
* «طمع کی گربه در انبان فروشد// که بخل امروز با سگ در جوال است»
o انوری
* «گربه را بر موش کی بودهست مهر مادری»
o سنایی
* «گربه گرچه بزیر بنشیند// موش را سر بگردد اندر جنگ»
o ناصرخسرو
* «گربه مسكین اگر پر داشتی// تخم گنجشک از زمین برداشتی»
o سعدی
* «گربه شیر است در گرفتن موش// ليك موش است در مصاف پلنگ»
o سعدی
* «گرگ را با میش کردن قهرمان باشد زجهل// گربه را با پیه کردن پاسبان باشد خطا»
o سنایی
* «گفت در ره موسیام آمد به پيش// گربه بيند دنبه اندر خواب خويش»
o مولوی
* «مژدگانی که گربه عابد شد// عابد و زاهد و مسلمانا»
o عبید زاکانی
* «نبینی كه چون گربه عاجز شود// برآرد به چنگال چشم پلنگ»
o سعدی
* «نهادست این گنبد تیزتک// پی موش، گربه؛ پی گربه، سگ// مپندار صیاد کز دام جست// که صیاد را نیزِ صیاد هست»
o ادیب پیشاوری
* «وز آن پس همه گربگان را بکشت// دل کدخدایان از او شد درشت»
o فردوسی
* «همی گربه از خانه بیرون کند// یکایک همه ناودان برکند»
o فردوسی
* «یکی گربه در خانه زال بود// که برگشتهایام و بدحال بود»
o سعدی
shirin71
07-16-2011, 12:24 AM
سگ
ضرب المثل
* «از سگجونی مثل هفتجوش است.»
* «از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه.»
* «استخوان، قوم و خویش سگ است و سگ، قوم وخویش استخوان.»
* «بستن سنگ و گشودن سگ.»
* «به بهلول گفتند: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ گفت: اگر از پل جستم ریش من و گرنه دم سگ.»
* «به نفرین سگ، نان در تنور نمیافتد.»
* «تازی كه پیر شد، از آهو حساب میبرد.»
* «حرف او و چاقوی جیب سگ یکی است»
* «خرگوش هرمزد را سگ هرمزد گیرد.»
* «دستی که از من بریده شد میخواهد سگ بخورد، میخواهد گربه.»
* «دلم خوشه زن بگم (بیگ) اگر چه کمتر از سگم.»
* «دیگی که واسه ما نمیجوشه سر سگ توش بجوشه.»
* «زن سلیطه، سگ بیقلادهاست.»
* «سر سگ بودن بهتر از دم شیر بودن است»
* «سگ اخته میکند.»
* «سگ است آنکه با سگ رود در جوال.»
* «سگ استخوان سوخته را بو نمیکند.»
* «سگان از ناتوانی مهربانند وگرنه سگ کجا و مهربانی.»
* «سگ بابا نداشت سراغ حاجعموش را میگرفت.»
* «سگ بادمش زیر پاشو جارو میکنه.»
* «سگ باش، کوچک خونه نباش.»
* «سگ باقلاده شکار نمیکند.»
* «سگ بعد از شستن نجستر است.»
* «سگ پاچه صاحبش را نمیگیره.»
* «سگ پارس میکند و خرس (بیخیال) میگذرد.» ضربالمثل رومانی
* «سگ چیه که پشمش چی باشه.»
* «سگ در حضور به از برادر دور.»
* «سگ در خانهٔ صاحبش پارس می كند.»
* «سگ در خانهٔ صاحبش شیره.»
* «سگ داد و سگ توله گرفت.»
* «سگ دستش نمیشه داد که اخته کنه.»
* «سگ را پیش یوز ادب میكند»
* «سگ را چو در تنگی بگیرند بگزد»
* «سگ را که چاق کنند هار میشه.»
* «سگ را میزند كه شیر هوای كار خود را داشته باشد.»
* «سگ زرد برادر شغاله.»
* «سگ، زرد و سیاه ندارد.»
* «سگ زنده بهتر از شیر مرده است»
* «سگ سفید ضرر پنبهفروشه.»
* «سگ، سگ را ندرد»
* «سگ سوزن خورده.»
* «سگ سیر دنبال کسی نمیره.»
* «سگ سیر قلیه ترش»
* «سگش بهتر از خودشه.»
* «سگ صاحبش را نمیشناسد.» (کنایه از شلوغ بودن جایی)
* «سگ که چاق شد گوشتش خوراکی نمیشه.»
* «سگ كه سیر شد سركش میشود»
* «سگ گر و قلاده زر؟»
* «سگ، گوشت سگ را نمیخورد.» ضربالمثل ارمنی
* «سگ لاید و كاروان گذرد»
* «سگ لاینده گیرنده نباشد.»
* «سگ ماده در لانه، شیر است.»
* «سگ نازیآباده، نه خودی میشناسه نه غریبه.»
* «سگ نمکشناس به از آدم ناسپاس.»
* «سگ هم سرمایه میخواهد.»
* «سگی به بامی جسته، گردش به ما نشسته.»
* «سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد.»
* «سگی که پاچه از قصابخونه بدزده، نون خودش را بریده.»
* «سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد.»
* «سگی که پارس کنه، نمیگیره.»
* «سگی كه پارس میكند گاز نمیگیرد.»
* «شغال بیشه مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی»
* «كاه را پیش سگ و استخوان را پیش خر میریزد.»
* «کلهپز برخاست سگ جایش نشست»
* «مثل سگ پشیمونه.»
* «مثل سگ و گربه»
* «مثل سگ هفت جان دارد»
* «مرگ خر عروسی سگ است.»
* «مواظب باش سگ پاچهات را نگیرد.»
* «نه خود خورد، نه كس دهد؛ گـَنده شود، به سگ دهد.»
سگ در شعر فارسی
* «از پدر مرده ملاف ای جوان// گرنه سگی چون خوشی از استخوان»
o امیر خسرو
* «اگر برکهای پر کنند از گلاب// سگی در وی افتاد کند منجلاب»
o ناشناس
* «با بدانديش هم نكویی كن// دهن سگ به لقمه دوخته به»
o سعدی
* «بترس از سگی کو کند روبهی»
o ادیب پیشاوری
* «بخت بد با كسی كه یار بود// سگ گزدش ار شتر سوار بود»
o ناشناس
* «چه خطر بود سگی را که قدم زند به جایی// که پلنگ در وی الا ز ره خطر نیاید»
o خاقانی
* «چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی// كه مرگ خر بود سگ را عروسی»
o نظامی
* «زانهمه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند ز راهی كاروان؟»
o مولوی
* «سگ آن به كه خواهندهٔ نان بود// چو سیرش كنی دشمن جان بود»
o سعدی
* «سگ اصحاب كهف روزی چند// پی نیكان گـرفت مردم شد»
o سعدی
* «سگ بر آن آدمی شرف دارد// كه چو خر دیده بر علف دارد»
o نظامی
* «سگ به دريای هفتگانه مشوی// كه چو تر شد پليدتر باشد»
o سعدی
* «سگ تازی که آهوگیر گردد// بگیرد آهویش، چون پیر گردد»
o نظامی
* «سگ گیرنده چون دندان كند باز// تو حالی استخوانی پیشش انداز»
o سعدی
* «سگ و یوز در پیش شاهین و باز// همی راند بر دشت روز دراز»
o فردوسی
* «سگ هماره حمله بر مسكين كند// تا تواند زخم بر مسكين زند»
o مولوی
* «شبان بره آن به كه دارد نگاه// از آن سگ كه با گرگ شد آشنا»
o ابن یمین
* «شیر اگر مفلوج باشد همچنان از سگ به است»
o سعدی
* «طمع کی گربه در انبان فروشد// که بخل امروز با سگ در جوال است»
o انوری
* «که خرگوش هر مرز را بیشگفت// سگ آن ولایت تواند گرفت»
o نظامی
* «كه سگ را به خانه دلیری بود// چو بیگانه شد، بانگ او كم شود»
o فردوسی
* «مرد عالیهمم نخواهد بند// سگ بود، سگ به لقمهای خرسند»
o سنایی
* «مر سگان را عید باشد مرگ اسب// روزی وافر بود بی جهد و كسب»
o مولوی
* «مهتاب كه نور پاك دارد// از بانگ سگی چه باك دارد»
o مولوی
* «مه فشاند نور و سگ عوعو كند// هركسی بر خلقت خود میتند»
o مولوی
* «كی شود دریا به پوز سگ نجس// كی شود خورشید از پف منطمس»
o مولوی
* «ملک او از طعنه دشمن کجا یابد خلل// آب دریا از دهان سگ کجا گردد پلید»
o معزی
* «مه نور میفشاند و سگ بانگ میزند// مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بود»
o مولوی
* «نخورد شیر نیم خورده سگ// ور به سختی بمیرد اندر غار»
o سعدی
* «نهادست این گنبد تیزتک// پی موش، گربه؛ پی گربه، سگ// مپندار صیاد کز دام جست// که صیاد را نیزِ صیاد هست»
o ادیب پیشاوری
shirin71
07-16-2011, 12:25 AM
موش
ضرب المثل
* «با وجود تنگی لانه، موش سعی میکند با یک جارو که به کونش بسته، وارد لانهاش شود.» ضربالمثل ارمنی
* «توی این كار موش دویده!»
* «دیوار موش دارد، موش گوش دارد.»
* «سر موش بودن بهتر از دم شیر بودن است!»
* «سوراخ موش به هزار دینار!»
* «شیران، موش شکار نکنند» ضربالمثل آلمانی
* «کوه البرز، پس از درد فراوان موش زائید!»
* «كوه كندن و موش بر آوردن.»
* «کوه وضع حمل کرد و موشی به دنیا آورد» ضربالمثل آلمانی
* «گربه تنبل را موش طبابت می کند.»
* «گربه در راه خدا موش نمیگیرد.»
* «گربه همه شب موش در خواب بیند.»
* «مبادا یکی موش و دو گربه تنها// مبادا دو زن در یکی خانه باهم» ضربالمثل هلندی
* «مثل موش آب كشيده»
* «مثل موش روی قالب پنیر»
* «موش به سوراخ نمیرفت، جارو به دمش بست.»
* «موش به هنبونه کار نداره، هنبونه به موش کار داره.»
* «موش موشک آسه بیا، آسه برو که گربه شاخت نزنه.»
* «موش و گربه كه باهم ساختند، دكان بقالی خراب است!»
* «موش و گربه كه باهم كنار آمدند، وای به حال بقال!»
موش در شعر فارسی
* «از صلح میان گربه و موش// برباد رود دکان بقال»
o ایرجمیرزا
* «به رغم دشمنم ای دوست سايهای به سر افكن// كه موش كور نخواهد كه آفتاب برآيد»
o سعدی
* «تا بود گربه در کمان و کمین// موش را گلشن است زیر زمین»
o سنایی
* «تا همی گربه ناب دارد و چنگ// موش را چیست به ز خانه تنگ»
o سنایی
* «تنگ بُد جای موش در سوراخ// بست جاروب نیز بر دنبال»
o کمالالدين اسماعیل
* «روز بیآبی آسیا از شاش موشی گردد// در گاه تنگی شبان از بز نر نیز دوشد»
o امیرخسرو دهلوی
* «شدن گربه را بسته چنگال و پوز// بود موش را خرمی شام و روز»
o ادیب پیشاوری
* «گربه را بر موش کی بودهست مهر مادری»
o سنایی
* «گربه، شیر است در گرفتن موش// ليك موش است در مصاف پلنگ»
o سعدی
* «گربه گرچه بزیر بنشیند// موش را سر بگردد اندر جنگ»
o ناصرخسرو
* «نكند باز موش مرده شكار!»
o سنایی
* «نمیشد موش در سوراخ کژدم// به یاری، جایروبی بست بر دم»
o نظامی
* «نور گیتیفروز چشمهٔ هور// زشت باشـد به چشم موشك كور»
o سعدی
* «نهادست این گنبد تیزتک// پی موش، گربه؛ پی گربه، سگ// مپندار صیاد کز دام جست// که صیاد را نیزِ صیاد هست»
o ادیب پیشاوری
* «هرکه او مجروح گردد یکره از نیش پلنگ// موش گرد آید بر او تا کار او زیبا کند»
o منوچهری دامغانی
shirin71
07-16-2011, 12:25 AM
پلنگ
پلنگ در شعر فارسی
* «از آواز کوسش همی روز جنگ//بدرد دل شیر و چرم پلنگ»
o فردوسی
* «از بار هجو من خر خمخانه گشت لنگ// آن همچو شیر گندهدهان پیس چون پلنگ»
o سوزنی سمرقندی
* «از پی خدمت تو تا تو ملک صید کنی// به نهالهگه تو راند نخجیر پلنگ»
o فرخی سیستانی
* «با همت باز باش و با کبر پلنگ// زیبا بگه شکار و پیروز به جنگ»
o مسعود سعد سلمان
* «به بال و پر چو هزبری به خشم و کين چو پلنگ// بخال و خط چو تذروی بدست و پا چو غزال»
o طالب آملی
* «بپوشید تن را بچرم پلنگ// که جوشن نبد آنگه آیین جنگ»
o فردوسی
* «برده ران و برده سینه برده زانو برده ناف// از هیون و از هزبر و از گوزن و از پلنگ»
o منوچهری دامغانی
* «بزرگواری جنسی است از فعال امیر// چنانکه هیبت نوعی است از خصال پلنگ»
o فرخی سیستانی
* «بندگان شه کمند از چرم شیران کردهاند// در کمرگاه پلنگان جهان افشاندهاند»
o خاقانی
* «به پرده درون خیمههای پلنگ// بر آیین سالار ترکان پشنگ»
o فردوسی
* «بهر پلنگان کین، کرد سراب از محیط// بهر نهنگان دین کرد محیط از سراب»
o خاقانی
* «به یک خدنگ دژآهنگ جنگ داری تنگ// تو بر پلنگ شخ و بر نهنگ دریابار»
o عنصری بلخی
* «ترحم بر پلنگ تیزدندان// ستمكاری بود بر گوسفندان»
o سعدی
* «چون کلنگان از هوا آهنگ او سوی نشیب// چون پلنگان از نشیب آهنگ او سوی فراز»
o منوچهری دامغانی
* «چون نهنگان اندر آب و چون پلنگان از جبال// چون کلنگان در هوا و همچو طاووسان بکوی»
o منوچهری دامغانی
* «چه خطر بود سگی را که قدم زند به جایی// که پلنگ در وی الا ز ره خطر نیاید»
o خاقانی شروانی
* «خواجه از کبر آن پلنگ آمد// که همی با وجود بستیزد»
o کمالالدين اسماعیل
* «دشت را و بیشه را و کوه را و آب را// چون گوزن و چون پلنگ و چون شترمرغ و نهنگ»
o منوچهری دامغانی
* «در کمر کوه ز خوی دورنگ// پشت بریده است میان پلنگ»
o نظامی
* «رنگیم و با پلنگ اجل کارزار ماست// آخر چه کارزار کند با پلنگ رنگ// کبر پلنگ در سر ما و عجب مدار// کز کبر پایمال شود پیکر پلنگ»
o سوزنی سمرقندی
* «روز و شب از قاقم و قندز جداست// این دله پیسه پلنگ اژدهاست»
o نظامی
* «ز خون یلان سیر شد روز جنگ// به دریا نهنگ و به خشکی پلنگ»
o فردوسی
* «ز دریا برآمد یکی اسب خنگ// سرون گرد چون گور و کوتاه لنگ// دمان همچو شیر ژیان پر ز خشم// پلنگ و سیه خایه و زاغ چشم»
o فردوسی
* «ز شاهین و از باز و پران عقاب// ز شیر و پلنگ و نهنگ اندر آب// همه برگزيدند فرمان اوی// چو خورشید، روشن شدی جان اوی»
o فردوسی
* «سراپرده از دیبه رنگرنگ// بدو اندرون خیمههای پلنگ»
o فردوسی
* «سپر نفکند شیر غران ز جنگ// نیندیشد از تیغ بران پلنگ»
o سعدی
* «صیاد نه هربار شکاری ببرد// افتد که یکی روز پلنگش بدرد»
o سعدی
* «که خرگوش حیضالنسا دارد و من// پلنگم ز حیضالنساء میگريزم»
o خاقانی
* «گربه شیر است در گرفتن موش// لیك موش است در مصاف پلنگ»
o سعدی
* «مرا جنگ دشمن به آید ز ننگ// یکی داستان زد بر این بر پلنگ// که خیره به بدخواه منمای پشت// چو پیش آیدت روزگار درشت»
o فردوسی
* «نبینی كه چون گربه عاجز شود// برآرد به چنگال چشم پلنگ»
o سعدی
* «نجهد از بر تیغت نه غضنفر نه پلنگ// نرهد از کف رادت نه بضاعت نه جهاز»
o منوچهری دامغانی
* «نهالهگاه به خوشی چو لالهزاری گشت// ز خون سينه رنگ و ز خون چشم پلنگ»
o فرخی سیستانی
* «ور زانکه بغردی بناگاهان// پیرامن او پلنگ یا ببری»
o منوچهری دامغانی
* «ور گاو گشت امت اسلام، لاجرم// گرگ و پلنگ و شیر، خداوند منبرند»
o ناصرخسرو
* «و زان پس برفتند سیصد سوار// پس بازداران همه یوزدار// به زنجیر هفتاد شیر و پلنگ// به دیبای چین اندرون بسته تنگ»
o فردوسی
* «هر بیشه گمان مبر که خالیست// شاید که پلنگ خفته باشد»
o سعدی
* «هرکه او مجروح گردد یکره از نیش پلنگ// موش گرد آید برو تا کار او زیبا کند»
o منوچهری دامغانی
* «همه راغها شد چو پشت پلنگ// زمین همچو دیبای رومی برنگ»
o فردوسی
* «یکی گرگ در وی بسان نهنگ// بدرد دل شیر و چرم پلنگ»
o فردوسی
shirin71
07-16-2011, 12:25 AM
شیر
ضربالمثل
* «بهتر است کله روباه باشی تا دم شیر.» ضربالمثل عبری
* «توی دهن شیر رفتن»
* «خر بار بر به از شیر مردم در.» سعدی
* «سر سگ بودن بهتر از دم شیر بودن است.» ضربالمثل عربی
* «سگ در خانهٔ صاحبش شیره.»
* «سگ زنده بهتر از شیر مرده است.»
* «شیر از مورچه میگریزد.»
* «شیر كه پیر شد، بازیچه شغال میشود.»
* «شیر نر و ماده ندارد.» ضربالمثل آذربایجانی
شیر در شعر فارسی
* «ابله آن گرگی که او نخجیر با شیر افکند// احمق آن صعوه که او پرواز با عنقا کند»
o منوچهری دامغانی
* «از بار هجو من، خر خمخانه گشت لنگ// آن همچو شیر گندهدهان، پیس چون پلنگ»
o سوزنی
* «اسب میتاخت با شکوه و دلیر// که کند فعل شیر بچه شیر»
o مکتبی شیرازی
* «اشتر نادان به نادانی فروخسبد به راه// بی حذر باشد از آن شیری که اشترافکن است»
o منوچهری دامغانی
* «ای صفدری که در صف هیجا ترا خرد// همتای پیل جنگی و شیر ژیان نهاد»
o ظهیرالدین فاریابی
* «باش که وقت مشیب صید غزالان شوی// ای که زنی در شباب پنجه به شیر عرین»
o قاآنی شیرازی
* «بدان دژ درون رفت مرد دلیر// چنان چون سوی آهوان نرهشیر»
o فردوسی
* «بندگان شه کمند از چرم شیران کردهاند// در کمرگاه پلنگان جهان افشاندهاند»
o خاقانی
* «بود مصاف تو ای چرخ با شکستهدلان// همیشه شیر تو آهوی لنگ میگیرد»
o صائب تبریزی
* «به كارهای گران مرد كاردیده فرست// كه شیرشرزه درآرد به زیر خم كمند»
o سعدی
* «جام درآوردن از این آبگیر//طعمهگرفتن بود از کام شیر»
o ایرجمیرزا
* «چنین است هنجار فرخنده شیر// که شرم است آیین شیر دلیر»
o ادیب پیشاوری
* «چوريزد شیر را دندان و ناخن// خورد از روبهان لنگ سیلی»
o نظامی
* «زادهٔ طبع منند اینان که خصمان منند// آری آری گربه هست از عطسه شیر ژيان»
o خاقانی
* «ز دریا برآمد یکی اسب خنگ// سرون گرد چون گور و کوتاه لنگ// دمان همچو شیر ژیان پر ز خشم// پلنگ و سیه خایه و زاغ چشم»
o فردوسی
* «ز شاهین و از باز و پران عقاب// ز شیر و پلنگ و نهنگ اندر آب// همه برگزيدند فرمان اوی// چو خورشید روشن شدی جان اوی»
o فردوسی
* «سپر نفکند شیر غران ز جنگ// نیندیشد از تیغ بران پلنگ»
o سعدی
* «سر پشه و مور تا شیر و گرگ// رها نیست از چنگ و منقار مرگ»
o فردوسی
* «شیر اگر مفلوج باشد همچنان از سگ به است»
o سعدی
* «شیر برفینم نه آن شیری که بینی صولتم// گاو زرینم نه آن گاوی که یابی عنبرم»
o خاقانی
* «شیردلانند در این مرغزار// بگذر و پیشانی شیران مخار»
o خواجوی کرمانی
* «شیر را از مور صدزخم، اینت انصاف ایجهان// پیل را از پشه صدرنج، اینت عدل ایروزگار»
o جمالالدین عبدالرزاق
* «شیر هم شیر بود گرچه به زنجیر بود// نَبَرَد بند و قلاده شرف شیر ژیان»
o فرخی سیستانی
* «قوت پشه نداری چنگ با پیلان مزن// همدل موری نهای، پیشانی شیران مخار»
o جمالالدین عبدالرزاق
* «که چون بچه شیر نر پروری// چو دندان کند تیز کیفر بری// چو با زور و با چنگ برخیزد او// به پروردگار اندر آویزد او»
o فردوسی
* «گربه شیر است در گرفتن موش// لیک موش است در مصاف پلنگ»
o سعدی
* «گرگ را کی رسد صلابت شیر// باز را کی رسد نهیب شخیش»
o رودکی
* «گشاده به رو چربدستی و زور// کمانمهره آهو و شیر و گور»
o فردوسی
* «گنج طلب کن چو به ویران رسی// پنجه نهان کن چو به شیران رسی»
o خواجوی کرمانی
* «نجهد از بر تیغت نه غضنفر نه پلنگ// نرهد از کف رادت نه بضاعت نه جهاز»
o منوچهری دامغانی
* «نخورد شیر نیمخورده سگ// ور به سختی بمیرد اندر غار»
o سعدی
* «ور گاو گشت امت اسلام لاجرم// گرگ و پلنگ و شیر، خداوند منبرند»
o ناصرخسرو
* «و زان پس برفتند سیصد سوار// پس بازداران همه یوزدار// به زنجیر هفتاد شیر و پلنگ// به دیبای چین اندرون بسته تنگ»
o فردوسی
* «همیکرد نخجیر آهو نخست// ره شیر و جنگ پلنگان نجست// کنون نزد او جنگ شیر ژیان// همانست و نخجیر آهو همان»
o فردوسی
* «هنر نزد ایرانیان است و بس// ندارند شیر ژیان را به کس»
o فردوسی
* «یکی گرگ در وی بسان نهنگ// بدرد دل شیر و چرم پلنگ»
o فردوسی
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.