PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ديوان اشعار ابوسعید ابوالخیر



صفحه ها : 1 2 [3]

sorna
07-16-2011, 12:24 AM
افسوس که ما عاقبت اندیش نه‌ایم

داریم لباس فقر و درویش نه‌ایم


این کبر و منی جمله از آنست که ما

قانع به نصیب و قسمت خویش نه‌ایم

sorna
07-16-2011, 12:24 AM
مادر ره سودای تو منزل کردیم

سوزیست در آتشی که در دل کردیم


در شهر مرامیان چشم می‌خوانند

نیکو نامی ز عشق حاصل کردیم

sorna
07-16-2011, 12:24 AM
هر چند که دل به وصل شادان کردیم

دیدیم که خاطرت پریشان کردیم


خوش باش که ما خوی به هجران کردیم

بر خود دشوار و بر تو آسان کردیم

sorna
07-16-2011, 12:25 AM
ما طی بساط ملک هستی کردیم

بی نقض خودی خداپرستی کردیم


بر ما می وصل نیک می‌پیوندد

تف بر رخ می که زود مستی کردیم

sorna
07-16-2011, 12:25 AM
جانا من و تو نمونهٔ پرگاریم

سر گر چه دو کرده‌ایم یک تن داریم


بر نقطه روانیم کنون چون پرگار

در آخر کار سر بهم باز آریم

sorna
07-16-2011, 12:25 AM
ما با می و مستی سر تقوی داریم

دنیی طلبیم و میل عقبی داریم


کی دنیی و دین هر دو بهم آید راست

اینست که ما نه دین نه دنیی داریم

sorna
07-16-2011, 12:25 AM
شمعم که همه نهان فرو می‌گریم

می‌خندم و هر زمان فرو می‌گریم


چون هیچ کس از گریه من آگه نیست

خوش خوش بمیان جان فرو می‌گریم

sorna
07-16-2011, 12:25 AM
ما جز به غم عشق تو سر نفرازیم

تا سر داریم در غمت دربازیم


گر تو سر ما بی سر و سامان داری

ماییم و سری در قدمت اندازیم

sorna
07-16-2011, 12:26 AM
در مصطبها درد کشان ما باشیم

بدنامی را نام و نشان ما باشیم


از بد بترانی که تو شان می‌بینی

چون نیک ببینی بدشان ما باشیم

sorna
07-16-2011, 12:26 AM
ببرید ز من نگار هم خانگیم

بدرید به تن لباس فرزانگیم


مجنون به نصیحت دلم آمده‌است

بنگر به کجا رسیده دیوانگیم

sorna
07-16-2011, 12:26 AM
من لایق عشق و درد عشق تو نیم

زنهار که هم نبرد عشق تو نیم


چون آتش عشق تو بر آرد شعله

من دانم و من که مرد عشق تو نیم

sorna
07-16-2011, 12:26 AM
ما قبلهٔ طاعت آن دو رو می‌دانیم

ایمان سر زلف مشکبو می‌دانیم


با این همه دلدار به ما نیکو نیست

ما طالع خویش را نکو می‌دانیم

sorna
07-16-2011, 12:26 AM
در حضرت پادشاه دوران ماییم

در دایرهٔ وجود سلطان ماییم


منظور خلایقست این سینهٔ ما

پس جام جهان نمای خلقان ماییم

sorna
07-16-2011, 12:26 AM
افتاده منم به گوشهٔ بیت حزن

غمهای جهان مونس غمخانهٔ من


یا رب تو به فضل خویش دندانم را

بخشای به روح حضرت ویس قرن

sorna
07-16-2011, 12:27 AM
ای دوست ترا به جملگی گشتم من

حقا که درین سخن نه زرقست و نه فن


گر تو زوجود خود برون جستی پاک

شاید صنما به جای تو هستم من

sorna
07-16-2011, 12:27 AM
بگریختم از عشق تو ای سیمین تن

باشد که زغم باز رهم مسکین من


عشق آمد واز نیم رهم باز آورد

مانندهٔ خونیان رسن در گردن

sorna
07-16-2011, 12:27 AM
ای خالق ذوالجلال وحی رحمان

سازندهٔ کارهای بی سامانان


خصمان مرا مطیع من می‌گردان

بی‌رحمان را رحیم من می‌گردان

sorna
07-16-2011, 12:27 AM
جانست و زبانست زبان دشمن جان

گر جانت بکارست نگه‌دار زبان


شیرین سخنی بگفت شاه صنمان

سر برگ درختست، زبان باد خزان

sorna
07-16-2011, 12:28 AM
چندین چه زنی نظاره گرد میدان

اینجا دم اژدهاست و زخم پیلان


تا هر که در آید بنهد او دل و جان

فارغ چه کند گرد سرای سلطان

sorna
07-16-2011, 12:28 AM
رفتم به طبیب و گفتم از درد نهان

گفتا: از غیر دوست بر بند زبان


گفتم که: غذا؟ گفت: همین خون جگر

گفتم: پرهیز؟ گفت: از هر دو جهان

sorna
07-16-2011, 12:28 AM
رویت دریای حسن و لعلت مرجان

زلفت عنبر صدف دهان در دندان


ابرو کشتی و چین پیشانی موج

گرداب بلا غبغب و چشمت طوفان

sorna
07-16-2011, 12:28 AM
هستی به صفاتی که درو بود نهان

دارد سریان در همه اعیان جهان


هر وصف زعینی که بود قابل آن

بر قدر قبول عین گشتست عیان

sorna
07-16-2011, 12:28 AM
آن دوست که هست عشق او دشمن جان

بر باد همی دهد غمش خرمن جان


من در طلبش دربدر و کوی به کوی

او در دل و کرده دست در گردن جان

sorna
07-16-2011, 12:29 AM
یا رب ز قناعتم توانگر گردان

وز نور یقین دلم منور گردان


روزی من سوختهٔ سرگردان

بی منت مخلوق میسر گردان

sorna
07-16-2011, 12:29 AM
یا رب زدو کون بی‌نیازم گردان

وز افسر فقر سرفرازم گردان


در راه طلب محرم رازم گردان

زان ره که نه سوی تست بازم گردان

sorna
07-16-2011, 12:29 AM
یا رب ز کمال لطف خاصم گردان

واقف بحقایق خواصم گردان


از عقل جفا کار دل افگار شدم

دیوانهٔ خود کن و خلاصم گردان

sorna
07-16-2011, 12:29 AM
در درویشی هیچ کم و بیش مدان

یک موی تو در تصرف خویش مدان


و آنرا که بود روی به دنیا و به دین

در دوزخ یا بهشت درویش مدان

sorna
07-16-2011, 12:29 AM
دنیا گذران، محنت دنیا گذران

نی بر پدران ماند و نی بر پسران


تا بتوانی عمر به طاعت گذران

بنگر که فلک چه میکند با دگران

sorna
07-16-2011, 12:29 AM
یا رب تو مرا به یار دمساز رسان

آوازهٔ دردم بهم آواز رسان


آن کس که من از فراق او غمگینم

او را به من و مرا به او بازرسان

sorna
07-16-2011, 12:30 AM
بر گوش دلم ز غیب آواز رسان

مرغ دل خسته را به پرواز رسان


یا رب که به دوستی مردان رهت

این گمشدهٔ مرا به من باز رسان

sorna
07-16-2011, 12:30 AM
قومی که حقست قبلهٔ همتشان

تا سر داری مکش سر از خدمتشان


آنرا که چشیده زهر آفاق زدهر

خاصیت تریاق دهد صحبتشان

sorna
07-16-2011, 12:30 AM
فریاد ز شب روی و شب رنگیشان

وز چشم سیاه و صورت زنگیشان


از اول شب تا به دم آخر شب

اینها همه در رقص و منم چنگیشان

sorna
07-16-2011, 12:30 AM
رخسار تو بی نقاب دیدن نتوان

دیدار تو بی حجاب دیدن نتوان


مادام که در کمال اشراق بود

سر چشمهٔ آفتاب دیدن نتوان

sorna
07-16-2011, 12:31 AM
بحریست وجود جاودان موج زنان

زان بحر ندیده غیر موج اهل جهان


از باطن بحر موج بین گشته عیان

بر ظاهر بحر و بحر در موج نهان

sorna
07-16-2011, 12:31 AM
حاصل زدر تو دایما کام جهان

لطف تو بود باعث آرام جهان


با فیض خدا تا بابد تابان باد

مهر علمت مدام بر بام جهان

sorna
07-16-2011, 12:31 AM
بنگر به جهان سر الهی پنهان

چون آب حیات در سیاهی پنهان


پیدا آمد ز بحر ماهی انبوه

شد بحر ز انبوهی ماهی پنهان

sorna
07-16-2011, 12:31 AM
چون حق به تفاصیل شئون گشت بیان

مشهود شد این عالم پر سود و زیان


گر باز روند عالم و عالمیان

با رتبهٔ اجمال حق آیند عیان

sorna
07-16-2011, 12:31 AM
سودت نکند به خانه در بنشستن

دامنت به دامنم بباید بستن


کان روز که دست ما به دامان تواست

ما را نتوان ز دامنت بگسستن

sorna
07-16-2011, 12:32 AM
پل بر زبر محیط قلزم بستن

راه گردش به چرخ و انجم بستن


نیش و دم مار و دم کژدم بستن

بتوان نتوان دهان مردم بستن

sorna
07-16-2011, 12:32 AM
از ساحت دل غبار کثرت رفتن

به زانکه به هرزه در وحدت سفتن


مغرور سخن مشو که توحید خدا

واحد دیدن بود نه واحد گفتن

sorna
07-16-2011, 12:32 AM
عشق آن صفتی نیست که بتوان گفتن

وین در به سر الماس نشاید سفتن


سوداست که می‌پزیم والله که عشق

بکر آمد و بکر هم بخواهد رفتن

sorna
07-16-2011, 12:32 AM
از باده بروی شیخ رنگ آوردن

اسلام ز جانب فرنگ آوردن


ناقوس به کعبه در درنگ آوردن

بتوان نتوان ترا بچنگ آوردن

sorna
07-16-2011, 12:33 AM
سهلست مرا بر سر خنجر بودن

یا بهر مراد خویش بی سر بودن


تو آمده‌ای که کافری را بکشی

غازی چو تویی خوشست کافر بودن

sorna
07-16-2011, 12:33 AM
دنیا نسزد ازو مشوش بودن

از سوز غمش دمی در آتش بودن


ما هیچ و جهان هیچ و غم و شادی هیچ

خوش نیست برای هیچ ناخوش بودن

sorna
07-16-2011, 12:33 AM
یا رب تو زخواب ناز بیدارش کن

وز مستی حسن خویش هشیارش کن


یا بی‌خبرش کن که نداند خود را

یا آنکه زحال خود خبردارش کن

sorna
07-16-2011, 12:33 AM
یک لحظه چراغ آرزوهاپف کن

قطع نظر از جمال هر یوسف کن


زین شهد یک انگشت به کام تو کشم

از لذت اگر مست نگردی تف کن

sorna
07-16-2011, 12:33 AM
خواهی که کسی شوی زهستی کم کن

ناخورده شراب وصل مستی کم کن


با زلف بتان دراز دستی کم کن

بت را چه گنه تو بت‌پرستی کم کن

sorna
07-16-2011, 12:34 AM
یا رب تو به فضل مشکلم آسان کن

از فضل و کرم درد مرا درمان کن


بر من منگر که بی کس و بی هنرم

هر چیز که لایق تو باشد آن کن

sorna
07-16-2011, 12:34 AM
یا رب نظری بر من سرگردان کن

لطفی بمن دلشدهٔ حیران کن


با من مکن آنچه من سزای آنم

آنچ از کرم و لطف تو زیبد آن کن

sorna
07-16-2011, 12:34 AM
ای غم گذری به کوی بدنامان کن

فکر من سرگشتهٔ بی سامان کن


زان ساغر لبریز که پر می ز غمست

یک جرعه به کار بی سرانجامان کن

sorna
07-16-2011, 12:34 AM
ای نه دلهٔ ده دله هر ده یله کن

صراف وجود باش و خود را چله کن


یک صبح با خلاص بیا بر در دوست

گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن

sorna
07-16-2011, 12:34 AM
در درگه ما دوستی یک دله کن

هر چیز که غیرماست آنرا یله کن


یک صبح به اخلاص بیا بر در ما

گر کار تو بر نیامد آنگه گله کن

sorna
07-16-2011, 12:35 AM
ای ناله گرت دمیست اظهاری کن

و آن غافل مست را خبرداری کن


ای دست محبت ولایت بدر آی

وی باطن شرع دوستی کاری کن

sorna
07-16-2011, 12:35 AM
گفتم که: رخم به رنگ چون کاه مکن

کس را ز من و کار من آگاه مکن


گفتا که: اگر وصال ما می‌طلبی

گر میکشمت دم مزن و آه مکن

sorna
07-16-2011, 12:35 AM
افعال بدم ز خلق پنهان می‌کن

دشوار جهان بر دلم آسان می‌کن


امروز خوشم به دار و فردا با من

آنچ از کرم تو می‌سزد آن می‌کن

sorna
07-16-2011, 12:36 AM
عاشق من و دیوانه من و شیدا من

شهره من و افسانه من و رسوا من


کافر من و بت پرست من ترسا من

اینها من و صد بار بتر زینها من

sorna
07-16-2011, 12:36 AM
ای چشم من از دیدن رویت روشن

از دیدن رویت شده خرم دل من


رویت شده گل، خرم و خندان گشته

روشن مه من گشته ز رویت دل من

sorna
07-16-2011, 12:36 AM
ای عشق تو مایهٔ جنون دل من

حسن رخ تو ریخته خون دل من


من دانم و دل که در وصالت چونم

کس را چه خبر ز اندرون دل من

sorna
07-16-2011, 12:36 AM
شد دیده به عشق رهنمون دل من

تا کرد پر از غصه درون دل من


زنهار اگر دلم بماند روزی

از دیده طلب کنید خون دل من

sorna
07-16-2011, 12:36 AM
ای زلف مسلسلت بلای دل من

وی لعل لبت گره گشای دل من


من دل ندهم به کس برای دل تو

تو دل به کسی مده برای دل من

sorna
07-16-2011, 12:37 AM
بختی نه که با دوست در آمیزم من

صبری نه که از عشق بپرهیزم من


دستی نه که با قضا در آویزم من

پایی نه که از دست تو بگریزم من

sorna
07-16-2011, 12:37 AM
ای آنکه تراست عار از دیدن من

مهرت باشد بجای جان در تن من


آن دست نگار بسته خواهم که زنی

با خون هزار کشته در گردن من

sorna
07-16-2011, 12:37 AM
ای گشته سراسیمه به دریای تو من

وی از تو و خود گم شده در رای تو من


من در تو کجا رسم که در ذات و صفات

پنهانی من تویی و پیدای تو من

sorna
07-16-2011, 12:37 AM
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

وین حرف معما نه تو خوانی و نه من


هست از پس پرده گفتگوی من و تو

چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من

sorna
07-16-2011, 12:37 AM
زد شعله به دل آتش پنهانی من

زاندازه گذشت محنت جانی من


معذورم اگر سخن پریشان افتاد

معلوم شود مگر پریشانی من

sorna
07-16-2011, 12:38 AM
سلطان گوید که نقد گنجینهٔ من

صوفی گوید که دلق پشمینهٔ من


عاشق گوید که درد دیرینهٔ من

من دانم و من که چیست در سینهٔ من

sorna
07-16-2011, 12:38 AM
رازی که به شب لب تو گوید با من

گفتار زبان نگرددش پیرامن


زان سر به گریبان سخن برنارد

پیراهن حرف تنگ دارد دامن

sorna
07-16-2011, 12:38 AM
دارم ز جفای فلک آینه گون

وز گردش این سپهر خس پرور دون


از دیده رخی همچو پیاله همه اشک

وز سینه دلی همچو صراحی همه خون

sorna
07-16-2011, 12:38 AM
شوریده دلی و غصه گردون گردون

گریان چشمی و اشک جیحون جیحون


کاهیده تنی و شعله خرمن خرمن

هر شعله ز کوه قاف افزون افزون

sorna
07-16-2011, 12:38 AM
فریاد ز دست فلک آینه گون

کز جور و جفای او جگر دارم خون


روزی به هزار غم به شب می‌آرم

تا خود فلک از پرده‌چه آرد بیرون

sorna
07-16-2011, 12:39 AM
تا گرد رخ تو سنبل آمد بیرون

صد ناله ز من چون بلبل آمد بیرون


پیوسته ز گل سبزه برون می‌آید

این طرفه که از سبزه گل آمد بیرون

sorna
07-16-2011, 12:39 AM
در راه یگانگی نه کفرست و نه دین

یک گام زخود برون نه و راه ببین


ای جان جهان تو راه اسلام گزین

با مار سیه نشین و با ما منشین

sorna
07-16-2011, 12:39 AM
گر سقف سپهر گردد آیینهٔ چین

ور تختهٔ فولاد شود روی زمین


از روزی تو کم نشود دان به یقین

میدان که چنینست و چنینست و چنین

sorna
07-16-2011, 12:39 AM
گر صفحهٔ فولاد شود روی زمین

در صحن سپهر گردد آیینهٔ چین


از روزی تو کم نشود یک سر موی

حقا که چنینست و چنینست و چنین

sorna
07-16-2011, 12:40 AM
ای در همه شان ذات تو پاک از شین

نه در حق تو کیف توان گفت نه این


از روی تعقل همه غیرند و صفات

ذاتت بود از روی تحقق همه عین

sorna
07-16-2011, 12:40 AM
بر ذره نشینم بچمد تختم بین

موری بدو منزل ببرد رختم بین


گر لقمه مثل ز قرص خورشید کنم

تاریکی سینه آورد بختم بین

sorna
07-16-2011, 12:40 AM
هان یاران هوی و ها جوانمردان هو

مردی کنی و نگاه داری سر کو


گر تیر چنان رسد که بشکافد مو

باید که ز یک دگر نگردانی رو

sorna
07-16-2011, 12:40 AM
دورم اگر از سعادت خدمت تو

پیوسته دلست آینهٔ طلعت تو


از گرمی آفتاب هجرم چه غمست

دارم چو پناه سایهٔ دولت تو

sorna
07-16-2011, 12:40 AM
ای آینه را داده جلا صورت تو

یک آینه کس ندید بی صورت تو


نی نی که ز لطف در همه آینه‌ها

خود آمده‌ای به دیدن صورت تو

sorna
07-16-2011, 12:41 AM
جان و دل من فدای خاک در تو

گر فرمایی بدیده آیم بر تو


وصلت گوید که تو نداری سرما

بی سر بادا هر که ندارد سر تو

sorna
07-16-2011, 12:41 AM
ی گشته جهان تشنهٔ پرآب از تو

ای رنگ گل و لالهٔ خوش‌آب از تو


محتاج به کیمیای اکسیر توایم

بیش از همه عقل گشته سیراب از تو

sorna
07-16-2011, 12:41 AM
ای شعلهٔ طور طور پر نور از تو

وی مست به نیم جرعه منصور از تو


هر شی جهان جهان منشور از تو

من از تو و مست از تو و مخمور از تو

sorna
07-16-2011, 12:41 AM
ای سبزی سبزهٔ بهاران از تو

وی سرخی روی گلعذاران از تو


آه دل و اشک بی قراران از تو

فریاد که باد از تو و باران از تو

sorna
07-16-2011, 12:41 AM
ای رونق کیش بت‌پرستان از تو

وی غارت دین صد مسلمان از تو


کفر از من و عشق از من و زنار از من

دل از تو و دین از تو و ایمان از تو

sorna
07-16-2011, 12:42 AM
ابریست که خون دیده بارد غم تو

زهریست که تریاق ندارد غم تو


در هر نفسی هزار محنت زده را

بی دل کند و زدین برآرد غم تو

sorna
07-16-2011, 12:42 AM
از دیدهٔ سنگ خون چکاند غم تو

بیگانه و آشنا نداند غم تو


دم در کشم و غمت همه نوش کنم

تا از پس من به کس نماند غم تو

sorna
07-16-2011, 12:42 AM
ای نالهٔ پیر قرطه پوش از غم تو

وی نعرهٔ رند می‌فروش از غم تو


افغان مغان نیره‌نوش از غم تو

خون دل عاشقان بجوش از غم تو

sorna
07-16-2011, 12:42 AM
ای آمده کار من به جان از غم تو

تنگ آمده بر دلم جهان از غم تو


هان ای دل و دیده تا به سر برنکنم

خاک همه دشت خاوران از غم تو

sorna
07-16-2011, 12:42 AM
ای نالهٔ پیر خانقاه از غم تو

وی گریهٔ طفل بی‌گناه از غم تو


افغان خروس صبح گاه از غم تو

آه از غم تو هزار آه از غم تو

sorna
07-16-2011, 12:43 AM
ای خالق ذوالجلال و ای رحمان تو

سامان ده کار بی سر و سامان تو


خصمان مرا مطیع من می‌گردان

بی رحمان را ز چشم من گردان تو

sorna
07-16-2011, 12:43 AM
ای در دل من اصل تمنا همه تو

وی در سر من مایهٔ سودا همه تو


هر چند به روزگار در می‌نگرم

امروز همه تویی و فردا همه تو

sorna
07-16-2011, 12:43 AM
ای در دل و جان صورت و معنی همه تو

مقصود همه زدین و دنیی همه تو


هم با همه همدمی و هم بی همه تو

ای با همه تو بی همه تو نی همه تو

sorna
07-16-2011, 12:43 AM
شبهای دراز ای دریغا بی تو

تو خفته بناز ای دریغا بی تو


دوری و فراق ای دریغا بی تو

من در تک و تاز ای دریغا بی تو

sorna
07-16-2011, 12:44 AM
درد دل من دواش می‌دانی تو

سوز دل من سزاش می‌دانی تو


من غرق گنه پردهٔ عصیان در پیش

پنهان چه کنم که فاش می‌دانی تو

sorna
07-16-2011, 12:44 AM
من میشنوم که می نبخشایی تو

هر جا که شکسته‌ایست آنجایی تو


ما جمله شکستگان درگاه توایم

در حال شکستگان چه فرمایی تو

sorna
07-16-2011, 12:44 AM
ما را نبود دلی که کار آید ازو

جز ناله که هر دمی هزار آید ازو


چندان گریم که کوچه‌ها گل گردد

نی روید و نالهای زار آید ازو

sorna
07-16-2011, 12:44 AM
زلفش بکشی شب دراز آید ازو

ور بگذاری چنگل باز آید ازو


ور پیچ و خمش ز یک دگر باز کنی

عالم عالم مشک فراز آید ازو

sorna
07-16-2011, 12:44 AM
ابر از دهقان که ژاله می‌روید ازو

دشت از مجنون که لاله می‌روید ازو


خلد از صوفی و حور عین از زاهد

ما و دلکی که ناله می‌روید ازو

sorna
07-16-2011, 12:45 AM
سودای سر بی سر و سامان یک سو

بی مهری چرخ و دور گردان یکسو


اندیشهٔ خاطر پریشان یک سو

اینها همه یک سو غم جانان یکسو

sorna
07-16-2011, 12:45 AM
ای دل چو فراق یار دیدی خون شو

وی دیده موافقت بکن جیحون شو


ای جان تو عزیزتر نه‌ای از یارم

بی یار نخواهمت زتن بیرون شو

sorna
07-16-2011, 12:45 AM
ای در صفت ذات تو حیران که و مه

وز هر دو جهان خدمت درگاه تو به


علت تو ستانی و شفا هم تو دهی

یا رب تو به فضل خویش بستان و بده

sorna
07-16-2011, 12:52 AM
اندر شش و چار غایب آید ناگاه

در هشت و دو اسب خویش دارد کوتاه


در هفتم و سوم بفرستد چیزی

اندر نه و پنچ و یک بپردازد راه

sorna
07-16-2011, 12:52 AM
ای خاک نشین درگه قدر تو ماه

دست هوس از دامن وصلت کوتاه


در کوی تو زان خانه گرفتم که مباد

آزرده شود خیالت از دوری راه

sorna
07-16-2011, 12:53 AM
ای زاهد و عابد از تو در ناله و آه

نزدیک تو و دور ترا حال تباه


کس نیست که از دست غمت جان ببرد

آن را به تغافل کشی این را بنگاه

sorna
07-16-2011, 12:53 AM
اینک سر کوی دوست اینک سر راه

گر تو نروی روندگان را چه گناه


جامه چه کنی کبود و نیلی و سیاه

دل صاف کن و قبا همی پوش و کلاه

sorna
07-16-2011, 12:54 AM
معمورهٔ دل به علم آراسته به

مطمورهٔ تن ز کینه پیراسته به


از هستی خود هر چه توان کاسته به

هر چیز که غیر تست ناخواسته به

sorna
07-16-2011, 12:54 AM
در گفتن ذکر حق زبان از همه به

طاعت که به شب کنی نهان از همه به


خواهی ز پل صراط آسان گذری

نان ده به جهانیان که نان از همه به

sorna
07-16-2011, 12:54 AM
از مردم صدرنگ سیه پوشی به

وز خلق فرومایه فراموشی به


از صحبت ناتمام بی خاصیتان

کنجی و فراغتی و خاموشی به

sorna
07-16-2011, 12:54 AM
از هر چه نه از بهر تو کردم توبه

ور بی تو غمی خوردم از آن غم توبه


و آن نیز که بعد ازین برای تو کنم

گر بهتر از آن توان از آن هم توبه

sorna
07-16-2011, 12:54 AM
از بس که شکستم و ببستم توبه

فریاد همی کند ز دستم توبه


دیروز به توبه‌ای شکستم ساغر

و امروز به ساغری شکستم توبه

sorna
07-16-2011, 12:55 AM
جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه

بی یاد تو هر جا که نشستم توبه


در حضرت تو توبه شکستم صدبار

زین توبه که صد بار شکستم توبه

sorna
07-16-2011, 12:55 AM
چشمم که سرشک لاله گون آورده

وز هر مژه قطرهای خون آلوده


نی نی به نظاره‌ات دل خون شده‌ام

از روزن سینه سر برون آورده

sorna
07-16-2011, 12:55 AM
ای نیک نکرده و بدیها کرده

و آنگاه نجات خود تمنا کرده


بر عفو مکن تکیه که هرگز نبود

ناکرده چو کرده کرده چون ناکرده

sorna
07-16-2011, 12:55 AM
زاهد خوشدل که ترک دنیا کرده

می خواره خجل که معصیت‌ها کرده


ترسم که کند امید و بیم و آخر کار

ناکرده چو کرده کرده چون ناکرده

sorna
07-16-2011, 12:55 AM
گر جا به حرم ور به کلیسا کرده

زاهد عمل آنچه کرده بی جا کرده


چون علم نباشد عملش خواهد بود

ناکرده چو کرده کرده چون ناکرده

sorna
07-16-2011, 12:56 AM
بحریست نه کاهنده نه افزاینده

امواج برو رونده و آینده


عالم چو عبارت از همین امواجست

نبود دو زمان بلکه دو آن پاینده

sorna
07-16-2011, 12:56 AM
افسوس که عمر رفت بر بیهوده

هم لقمه حرام و هم نفس آلوده


فرمودهٔ ناکرده پشیمانم کرد

افسوس ز کرده‌های نافرموده

sorna
07-16-2011, 12:56 AM
ما درویشان نشسته در تنگ دره

گه قرص جوین خوریم و گه گشت بره


پیران کهن دانند میران سره

هر کس که بما بد نگره جان نبره

sorna
07-16-2011, 12:56 AM
تا کی زجهان پر گزند اندیشه

تا چند زجان مستمند اندیشه


آن کز تو توان ستد همین کالبدست

یک مزبله گو مباش چند اندیشه

sorna
07-16-2011, 12:57 AM
هجران ترا چو گرم شد هنگامه

بر آتش من قطره فشان از خامه


من رفتم و مرغ روح من پیش تو ماند

تا همچو کبوتر از تو آرد نامه

sorna
07-16-2011, 12:57 AM
دنیا طلبان ز حرص مستند همه

موسی کش و فرعون پرستند همه


هر عهد که با خدای بستند همه

از دوستی حرص شکستند همه

sorna
07-16-2011, 12:57 AM
ای چشم تو چشم چشمه هر چشم همه

بی چشم تو نور نیست بر چشم همه


چشم همه را نظر بسوی تو بود

از چشم تو چشمه‌هاست در چشم همه

sorna
07-16-2011, 12:57 AM
چون باز سفید در شکاریم همه

با نفس و هوای نفس یاریم همه


گر پرده ز روی کارها بر گیرند

معلوم شود که در چه کاریم همه

sorna
07-16-2011, 12:57 AM
ای روی تو مهر عالم آرای همه

وصل تو شب و روز تمنای همه


گر با دگران به ز منی وای بمن

ور با همه کس همچو منی وای همه

sorna
07-16-2011, 12:58 AM
سودا به سرم همچو پلنگ اندر کوه

غم بر سر غم بسان سنگ اندر کوه


دور از وطن خویش و به غربت مانده

چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه

sorna
07-16-2011, 12:58 AM
هستی که ظهور می‌کند در همه شی

خواهی که بری به حال او با همه پی


رو بر سر می حباب را بین که چسان

می وی بود اندر وی و وی در می وی

sorna
07-16-2011, 12:58 AM
ای خالق ذوالجلال و ای بار خدای

تا چند روم دربدر و جای به جای


یا خانه امید مرا در دربند

یا قفل مهمات مرا دربگشای

sorna
07-16-2011, 12:58 AM
دارم صنمی چهره برافروخته‌ای

وز خرمن دهر دیده بر دوخته‌ای


او عاشق دیگری و من عاشق او

پروانه صفت سوخته‌ای سوخته‌ای

sorna
07-16-2011, 12:58 AM
من کیستم آتش به دل افروخته‌ای

وز خرمن دهر دیده بر دوخته‌ای


در راه وفا چو سنگ و آتش گردم

شاید که رسم به صبحت سوخته‌ای

sorna
07-16-2011, 12:59 AM
آنم که توام ز خاک برداشته‌ای

نقشم به مراد خویش بنگاشته‌ای


کارم چو بدست خویش بگذاشته‌ای

می‌رویم از آنسان که توام کاشته‌ای

sorna
07-16-2011, 12:59 AM
ای غم که حجاب صبر بشکافته‌ای

بی تابی من دیده و برتافته‌ای


شب تیره و یار دور و کس مونس نه

ای هجر بکش که بی‌کسم یافته‌ای

sorna
07-16-2011, 12:59 AM
من کیستم از خویش به تنگ آمده‌ای

دیوانهٔ با خرد به جنگ آمده‌ای


دوشینه به کوی دوست از رشکم سوخت

نالیدن پای دل به سنگ آمده‌ای

sorna
07-16-2011, 12:59 AM
یا سرکشی سپهر را سرکوبی

یا خار و خس زمانه را جاروبی


بگرفت دلم ازین خسیسان یا رب

حشری نشری قیامتی آشوبی

sorna
07-16-2011, 12:59 AM
عهدی به سر زبان خود بربستی

صد خانه پر از بتان یکی نشکستی


تو پنداری به یک شهادت رستی

فردات کند خمار کاکنون مستی

sorna
07-16-2011, 01:00 AM
غم جمله نصیب چرخ خم بایستی

یا با غم من صبر بهم بایستی


یا مایهٔ غم چو عمر کم بایستی

یا عمر به اندازهٔ غم بایستی

sorna
07-16-2011, 01:00 AM
زلفت سیمست و مشک را کان گشتی

از بسکه بجستی تو همه آن گشتی


ای آتش تا سرد بدی سوختیم

ای وای از آنروز که سوزان گشتی

sorna
07-16-2011, 01:00 AM
ای شیر خدا امیر حیدر فتحی

وی قلعه گشای در خیبر فتحی


درهای امید بر رخم بسته شده

ای صاحب ذوالفقار و قنبر فتحی

sorna
07-16-2011, 01:00 AM
در کوی خودم مسکن و ماوا دادی

در بزم وصال خود مرا جادادی


القصه به صد کرشمه و ناز مرا

عاشق کردی و سر به صحرا دادی

sorna
07-16-2011, 01:00 AM
اول همه جام آشنایی دادی

آخر بستم زهر جدایی دادی


چون کشته شدم بگفتی این کشتهٔ کیست

داد از تو که داد بی‌وفایی دادی

sorna
07-16-2011, 01:01 AM
ای شاه ولایت دو عالم مددی

بر عجز و پریشانی حالم مددی


ای شیر خدا زود به فریادم رس

جز حضرت تو پیش که نالم مددی

sorna
07-16-2011, 01:01 AM
من کیستم از قید دو عالم فردی

عنقا منشی بلند همت مردی


دیوانهٔ بیخودی بیابان گردی

لبریز محبتی سرا پا دردی

sorna
07-16-2011, 01:01 AM
از چهره همه خانه منقش کردی

وز باده رخان ما چو آتش کردی


شادی و نشاط ما یکی شش کردی

عیشت خوش باد عیش ما خوش کردی

sorna
07-16-2011, 01:01 AM
عشقم دادی زاهل دردم کردی

از دانش و هوش و عقل فردم کردی


سجاده نشین با وقاری بودم

میخواره و رند و هرزه گردم کردی

sorna
07-16-2011, 01:01 AM
با فاقه و فقر هم نشینم کردی

بی خویش و تبار و بی قرینم کردی


این مرتبهٔ مقربان در تست

آیا به چه خدمت این چنینم کردی

sorna
07-16-2011, 01:02 AM
ای دیده مرا عاشق یاری کردی

داغم زرخ لاله عذاری کردی


کاری کردی که هیچ نتوان گفتن

الله الله چه خوب کاری کردی

sorna
07-16-2011, 01:02 AM
ای آنکه به گرد شمع دود آوردی

یعنی که خط ارچه خوش نبود آوردی


گر دود دل منست دیرت بگرفت

ور خط به خون ماست زود آوردی

sorna
07-16-2011, 01:02 AM
ای چرخ بسی لیل و نهار آوردی

گه فصل خزان و گه بهار آوردی


مردان جهان را همه بردی به زمین

نامردان را بروی کار آوردی

sorna
07-16-2011, 01:02 AM
ای کاش مرا به نفت آلایندی

آتش بزدندی و نبخشایندی


در چشم عزیز من نمک سایندی

وز دوست جدا شدن نفرمایندی

sorna
07-16-2011, 01:02 AM
ای خالق ذوالجلال هر جانوری

وی رهرو رهنمای هر بی خبری


بستم کمر امید بر درگه تو

بگشای دری که من ندارم هنری

sorna
07-16-2011, 01:03 AM
دستی نه که از نخل تو چینم ثمری

پایی نه که در کوی تو یابم گذری


چشمی نه که بر خویش بگریم قدری

رویی نه که بر خاک بمالم سحری

sorna
07-16-2011, 01:03 AM
هنگام سپیده دم خروس سحری

دانی که چرا همی کند نوحه گری


یعنی که نمودند در آیینهٔ صبح

کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

sorna
07-16-2011, 01:03 AM
ای ذات تو در صفات اعیان ساری

اوصاف تو در صفاتشان متواری


وصف تو چو ذات مطلقست اما نیست

در ضمن مظاهر از تقید عاری

sorna
07-16-2011, 01:03 AM
عالم ار نه‌ای ز عبرت عاری

نهری جاری به طورهای طاری


وندر همه طورهای نهر جاری

سریست حقیقة الحقایق ساری

sorna
07-16-2011, 01:03 AM
یا رب یا رب کریمی و غفاری

رحمان و رحیم و راحم و ستاری


خواهم که به رحمت خداوندی خویش

این بندهٔ شرمنده فرو نگذاری

sorna
07-16-2011, 01:04 AM
گیرم که هزار مصحف از برداری

با آن چه کنی که نفس کافر داری


سر را به زمین چه می نهی بهر نماز

آنرا به زمین بنه که بر سر داری

sorna
07-16-2011, 01:04 AM
ای شمع نمونه‌ای زسوزم داری

خاموشی و مردن رموزم داری


داری خبر از سوز شب هجرانم

آیا چه خبر ز سوز روزم داری