توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ديوان اشعار ابوسعید ابوالخیر
sorna
07-15-2011, 02:11 AM
گل از تو چراغ حسن در گلشن برد
وز روی تو آیینه دل روشن برد
هر خانه که شمع رخت افروخت درو
خورشید چو ذره نور از روزن برد
sorna
07-15-2011, 02:11 AM
شادم بدمی کز آرزویت گذرد
خوشدل بحدیثی که ز رویت گذرد
نازم بدو چشمی که به سویت نگرد
بوسم کف پایی که به کویت گذرد
sorna
07-15-2011, 02:12 AM
گر پنهان کرد عیب و گر پیدا کرد
منت دارم ازو که بس برجا کرد
تاج سر من خاک سر پای کسیست
کو چشم مرا به عیب من بینا کرد
sorna
07-15-2011, 02:12 AM
گفتار دراز مختصر باید کرد
وز یار بدآموز حذر باید کرد
در راه نگار کشته باید گشتن
و آنگاه نگار را خبر باید کرد
sorna
07-15-2011, 02:12 AM
دردا که همه روی به ره باید کرد
وین مفرش عاشقی دو ته باید کرد
بر طاعت و خیر خود نباید نگریست
در رحمت و فضل او نگه باید کرد
sorna
07-15-2011, 02:12 AM
قدت قدم زبار محنت خم کرد
چشمت چشمم چو چشمهها پر نم کرد
خالت حالم چو روز من تیره نمود
زلفت کارم چو تار خود در هم کرد
sorna
07-15-2011, 02:12 AM
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زفان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
sorna
07-15-2011, 02:13 AM
از واقعهای ترا خبر خواهم کرد
و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد
sorna
07-15-2011, 02:13 AM
آن دشمن دوست بود دیدی که چه کرد
یا اینکه بغور او رسیدی که چه کرد
میگفت همان کنم که خواهد دل تو
دیدی که چه میگفت و شنیدی که چه کرد
sorna
07-15-2011, 02:13 AM
جمعیت خلق را رها خواهی کرد
یعنی ز همه روی بما خواهی کرد
پیوند به دیگران ندامت دارد
محکم مکن این رشته که واخواهی کرد
sorna
07-15-2011, 02:13 AM
عاشق چو شوی تیغ به سر باید خورد
زهری که رسد همچو شکر باید خورد
هر چند ترا بر جگر آبی نبود
دریا دریا خون جگر باید خورد
sorna
07-15-2011, 02:22 AM
عارف بچنین روز کناری گیرد
یا دامن کوه و لالهزاری گیرد
از گوشهٔ میخانه پناهی طلبد
تا عالم شوریده قراری گیرد
sorna
07-15-2011, 02:22 AM
من صرفه برم که بر صفم اعدا زد
مشتی خاک لطمه بر دریا زد
ما تیغ برهنهایم در دست قضا
شد کشته هر آنکه خویش را بر ما زد
sorna
07-15-2011, 02:22 AM
حورا به نظارهٔ نگارم صف زد
رضوان بعجب بماند و کف بر کف زد
آن خال سیه بر آن رخ مطرف زد
ابدال زبیم چنگ در مصحف زد
sorna
07-15-2011, 02:22 AM
گر غره به عمری به تبی برخیزد
وین روز جوانی به شبی برخیزد
بیداد مکن که مردم آزاری تو
در زیر لبی به یا ربی برخیزد
sorna
07-15-2011, 02:23 AM
خواهی که ترا دولت ابرار رسد
مپسند که از تو بر کس آزار رسد
از مرگ میندیش و غم رزق مخور
کین هر دو بوقت خویش ناچار رسد
sorna
07-15-2011, 02:23 AM
این گیدی گبر از کجا پیدا شد
این صورت قبر از کجا پیدا شد
خورشید مرا ز دیدهام پنهان کرد
این لکهٔ ابر از کجا پیدا شد
sorna
07-15-2011, 02:23 AM
دلخسته و سینه چاک میباید شد
وز هستی خویش پاک میباید شد
آن به که به خود پاک شویم اول کار
چون آخر کار خاک میباید شد
sorna
07-15-2011, 02:23 AM
تا ولولهٔ عشق تو در گوشم شد
عقل و خرد و هوش فراموشم شد
تا یک ورق از عشق تو از بر کردم
سیصد ورق از علم فراموشم شد
sorna
07-15-2011, 02:23 AM
انواع خطا گر چه خدا میبخشد
هر اسم عطیهای جدا میبخشد
در هر آنی حقیقت عالم را
یک اسم فنا یکی بقا میبخشد
sorna
07-15-2011, 02:24 AM
از لطف تو هیچ بنده نومید نشد
مقبول تو جز مقبل جاوید نشد
مهرت بکدام ذره پیوست دمی
کان ذره به از هزار خورشید نشد
sorna
07-15-2011, 02:24 AM
صوفی به سماع دست از آن افشاند
تا آتش دل به حیلتی بنشاند
عاقل داند که دایه گهوارهٔ طفل
از بهر سکون طفل میجنباند
sorna
07-15-2011, 02:25 AM
کی حال فتاده هرزه گردی داند
بیدرد کجا لذت دردی داند
نامرد به چیزی نخرد مردان را
مردی باید که قدر مردی داند
sorna
07-15-2011, 02:25 AM
اسرار وجود خام و ناپخته بماند
و آن گوهر بس شریف ناسفته بماند
هر کس به دلیل عقل چیزی گفتند
آن نکته که اصل بود ناگفته بماند
sorna
07-15-2011, 02:25 AM
چرخ و مه و مهر در تمنای تواند
جان و دل و دیده در تماشای تواند
ارواح مقدسان علوی شب و روز
ابجد خوانان لوح سودای تواند
sorna
07-15-2011, 02:25 AM
آنها که ز معبود خبر یافتهاند
از جملهٔ کاینات سر یافتهاند
دریوزه همی کنند مردان ز نظر
مردان همه از قرب نظر یافتهاند
sorna
07-15-2011, 02:25 AM
زان پیش که طاق چرخ اعلا زدهاند
وین بارگه سپهر مینا زدهاند
ما در عدم آباد ازل خوش خفته
بی ما رقم عشق تو بر ما زدهاند
sorna
07-15-2011, 02:25 AM
آن روز که نور بر ثریا بستند
وین منطقه بر میان جوزا بستند
در کتم عدم بسان آتش بر شمع
عشقت به هزار رشته بر ما بستند
sorna
07-15-2011, 02:26 AM
قومی ز خیال در غرور افتادند
و ندر طلب حور و قصور افتادند
قومی متشککند و قومی به یقین
از کوی تو دور دور دور افتادند
sorna
07-15-2011, 02:26 AM
در تکیه قلندران چو بنگم دادند
در کاسه بجای لوت سنگم دادند
گفتم ز چه روی خاست این خواری ما
ریشم بگرفتند و به چنگم دادند
sorna
07-15-2011, 02:26 AM
هوشم نه موافقان و خویشان بردند
این کج کلهان مو پریشان بردند
گویند چرا تو دل بدیشان دادی
والله که من ندادم ایشان بردند
sorna
07-15-2011, 02:34 AM
در دیر شدم ماحضری آوردند
یعنی ز شراب ساغری آوردند
کیفیت او مرا ز خود بیخود کرد
بردند مرا و دیگری آوردند
sorna
07-15-2011, 02:35 AM
مردان خدا ز خاکدان دگرند
مرغان هوا ز آشیان دگرند
منگر تو ازین چشم بدیشان کایشان
فارغ ز دو کون و در مکان دگرند
sorna
07-15-2011, 02:36 AM
سبزی بهشت و نوبهار از تو برند
آنجا که به خلد یادگار از تو برند
در چینستان نقش و نگار از تو برند
ایران همه فال روزگار از تو برند
sorna
07-15-2011, 02:36 AM
مردان خدا ز خاکدان دگرند
مرغان هوا ز آشیان دگرند
منگر تو ازین چشم بدیشان کایشان
فارغ ز دو کون و در مکان دگرند
sorna
07-15-2011, 02:37 AM
آن کس که به کوه ظلم خرگاه زند
خود را به دم آه سحرگاه زند
ای راهزن از دور مکافات بترس
راهی که زنی ترا همان راه زند
sorna
07-15-2011, 02:37 AM
خوبان همه صید صبح خیزان باشند
در بند دعای اشک ریزان باشند
تا تو سگ نفس را به فرمان باشی
آهو چشمان ز تو گریزان باشند
sorna
07-15-2011, 02:37 AM
در مدرسه اسباب عمل میبخشند
در میکده لذت ازل میبخشند
آنجا که بنای خانهٔ رندانست
سرمایهٔ ایمان به سبل میبخشند
sorna
07-15-2011, 02:37 AM
عاشق همه دم فکر غم دوست کند
معشوق کرشمهای که نیکوست کند
ما جرم و گنه کنیم و او لطف و کرم
هر کس چیزی که لایق اوست کند
sorna
07-15-2011, 02:38 AM
نقاش اگر ز موی پرگار کند
نقش دهن تنگ تو دشوار کند
آن تنگی و نازکی که دارد دهنت
ترسم که نفس لب تو افگار کند
sorna
07-15-2011, 02:38 AM
با شیر و پلنگ هر که آمیز کند
از تیر دعای فقر پرهیز کند
آه دل درویش به سوهان ماند
گر خود نبرد برنده را تیز کند
sorna
07-15-2011, 12:03 PM
خواهی که خدا کار نکو با تو کند
ارواح ملایک همه رو با تو کند
یا هر چه رضای او در آنست بکن
یا راضی شو هر آنچه او با تو کند
sorna
07-15-2011, 12:03 PM
زان خوبتری که کس خیال تو کند
یا همچو منی فکر وصال تو کند
شاید که به آفرینش خود نازد
ایزد که تماشای جمال تو کند
sorna
07-15-2011, 12:03 PM
عاشق که تواضع ننماید چه کند
شبها که به کوی تو نیاید چه کند
گر بوسه دهد زلف ترا رنجه مشو
دیوانه که زنجیر نخاید چه کند
sorna
07-15-2011, 12:07 PM
دل گر ره عشق او نپوید چه کند
جان دولت وصل او نجوید چه کند
آن لحظه که بر آینه تابد خورشید
آیینه انا الشمس نگوید چه کند
sorna
07-15-2011, 12:07 PM
نی دیده بود که جستجویش نکند
نی کام و زبان که گفتگویش نکند
هر دل که درو بوی وفایی نبود
گر پیش سگ افگنند بویش نکند
sorna
07-15-2011, 12:07 PM
در چنگ غم تو دل سرودی نکند
پیش تو فغان و ناله سودی نکند
نالیم به نالهای که آگه نشوی
سوزیم به آتشی که دودی نکند
sorna
07-15-2011, 12:07 PM
ای باد ! به خاک مصطفایت سوگند
باران ! به علی مرتضایت سوگند
افتاده به گریه خلق، بس کن بس کن
دریا ! به شهید کربلایت سوگند
sorna
07-15-2011, 12:08 PM
گر عدل کنی بر جهانت خوانند
ور ظلم کنی سگ عوانت خوانند
چشم خردت باز کن و نیک ببین
تا زین دو کدام به که آنت خوانند
sorna
07-15-2011, 12:08 PM
گه زاهد تسبیح به دستم خوانند
گه رندو خراباتی و مستم خوانند
ای وای به روزگار مستوری من
گر زانکه مرا چنانکه هستم خوانند
sorna
07-15-2011, 12:08 PM
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هر جا که دری بود به شب بربندند
الا در عاشقان که شب باز کنند
sorna
07-15-2011, 12:08 PM
مردان رهش میل به هستی نکنند
خودبینی و خویشتن پرستی نکنند
آنجا که مجردان حق می نوشند
خم خانه تهی کنند و مستی نکنند
sorna
07-15-2011, 12:09 PM
خلقان تو ای جلال گوناگونند
گاهی چو الف راست گهی چون نونند
در حضرت اجلال چنان مجنونند
کز خاطر و فهم آدمی بیرونند
sorna
07-15-2011, 12:09 PM
مردان تو دل به مهر گردون ننهند
لب بر لب این کاسهٔ پر خون ننهند
در دایرهٔ اهل وفا چون پرگار
گر سر بنهند پای بیرون ننهند
sorna
07-15-2011, 12:09 PM
کامل ز یکی هنر ده و صد بیند
ناقص همه جا معایب خود بیند
خلق آینهٔ چشم و دل یکدگرند
در آینه نیک نیک و بد بد بیند
sorna
07-15-2011, 12:09 PM
در عشق تو گاه بت پرستم گویند
گه رند و خراباتی و مستم گویند
اینها همه از بهر شکستم گویند
من شاد به اینکه هر چه هستم گویند
sorna
07-15-2011, 12:09 PM
اول رخ خود به ما نبایست نمود
تا آتش ما جای دگر گردد دود
اکنون که نمودی و ربودی دل ما
ناچار ترا دلبر ما باید بود
sorna
07-15-2011, 12:10 PM
اول که مرا عشق نگارم بربود
همسایهٔ من ز نالهٔ من نغنود
واکنون کم شد ناله چو دردم بفزود
آتش چو همه گرفت کم گردد دود
sorna
07-15-2011, 12:10 PM
رفتم به کلیسیای ترسا و یهود
دیدم همه با یاد تو در گفت و شنود
با یاد وصال تو به بتخانه شدم
تسبیح بتان زمزمه ذکر تو بود
sorna
07-15-2011, 12:10 PM
ز اول ره عشق تو مرا سهل نمود
پنداشت رسد به منزل وصل تو زود
گامی دو سه رفت و راه را دریا دید
چون پای درون نهاد موجش بربود
sorna
07-15-2011, 12:10 PM
آنروز که بنده آوریدی به وجود
میدانستی که بنده چون خواهد بود
یا رب تو گناه بنده بر بنده مگیر
کین بنده همین کند که تقدیر تو بود
sorna
07-15-2011, 12:11 PM
فردا که زوال شش جهت خواهد بود
قدر تو به قدر معرفت خواهد بود
در حسن صفت کوش که در روز جزا
حشر تو به صورت صفت خواهد بود
sorna
07-15-2011, 12:11 PM
گر ملک تو شام و گر یمن خواهد بود
وز سر حد چین تا به ختن خواهد بود
روزی که ازین سرا کنی عزم سفر
همراه تو هفت گز کفن خواهد بود
sorna
07-15-2011, 12:11 PM
عاشق که غمش بر همه کس ظاهر بود
جمعیت او تفرقهٔ خاطر بود
در دهر دمی خوش نزده شاد بزیست
گویا که دم خوشش دم آخر بود
sorna
07-15-2011, 12:11 PM
آن کس که زروی علم و دین اهل بود
داند که جواب شبهه بس سهل بود
علم ازلی علت عصیان بودن
پیش حکما ز غایت جهل بود
sorna
07-15-2011, 12:11 PM
زان ناله که در بستر غم دوشم بود
غمهای جهان جمله فراموشم بود
یاران همه درد من شنیدند ولی
یاری که درو کرد اثر گوشم بود
sorna
07-15-2011, 12:11 PM
هر چند که جان عارف آگاه بود
کی در حرم قدس تواش راه بود
دست همه اهل کشف و ارباب شهود
از دامن ادراک تو کوتاه بود
sorna
07-15-2011, 12:12 PM
دوشم به طرب بود نه دلتنگی بود
سیرم همه در عالم یکرنگی بود
میرفتم اگرچه از سر لنگی بود
من بودم و سنگ من دو من سنگی بود
sorna
07-15-2011, 12:12 PM
بخشای بر آنکه جز تو یارش نبود
جز خوردن اندوه تو کارش نبود
در عشق تو حالتیش باشد که دمی
هم با تو و هم بی تو قرارش نبود
sorna
07-15-2011, 12:12 PM
آن وقت که این انجم و افلاک نبود
وین آب و هوا و آتش و خاک نبود
اسرار یگانگی سبق میگفتم
وین قالب و این نوا و ادارک نبود
sorna
07-15-2011, 12:18 PM
جایی که تو باشی اثر غم نبود
آنجا که نباشی دل خرم نبود
آن را که ز فرقت تو یک دم نبود
شادیش زمین و آسمان کم نبود
sorna
07-15-2011, 12:18 PM
عاشق به یقین دان که مسلمان نبود
در مذهب عشق کفر و ایمان نبود
در عشق دل و عقل و تن و جان نبود
هر کس که چنین باشد نادان نبود
sorna
07-15-2011, 12:19 PM
نه کس که زجور دهر افسرده نبود
نی گل که درین زمانه پژمرده نبود
آنرا که بیامدست زیبا آمد
دانی که بیامده چو آورده نبود
sorna
07-15-2011, 12:19 PM
چندانکه به کوی سلمه تارست و پود
چندانکه درخت میوه دارست و مرود
چندانکه ستاره است بر چرخ کبود
از ما به بر دوست سلامست و درود
sorna
07-15-2011, 12:19 PM
هر کو ز در عمر درآید برود
چیزیش بجز غم نگشاید برود
از سر سخن کسی نشانی ندهد
ژاژی دو سه هر کسی بخاید برود
sorna
07-15-2011, 12:19 PM
عاشق که غم جان خرابش نرود
تا جان بود از جان تب و تابش نرود
خاصیت سیماب بود عاشق را
تا کشته نگردد اضطرابش نرود
sorna
07-15-2011, 12:19 PM
در دل چو کجیست روی بر خاک چه سود
چون زهر به دل رسید تریاک چه سود
تو ظاهر خود به جامه آراستهای
دلهای پلید و جامهٔ پاک چه سود
sorna
07-15-2011, 12:20 PM
روزی که چراغ عمر خاموش شود
در بستر مرگ عقل مدهوش شود
با بی دردان مکن خدایا حشرم
ترسم که محبتم فراموش شود
sorna
07-15-2011, 12:20 PM
گر دشمن مردان همگی حرق شود
هم برق صفت به خویشتن برق شود
گر سگ به مثل درون دریا برود
دریا نشود پلید و سگ غرق شود
sorna
07-15-2011, 12:20 PM
گفتی که شب آیم ارچه بیگاه شود
شاید که زبان خلق کوتاه شود
بر خفته کجا نهان توانی کردن
کز بوی خوش تو مرده آگاه شود
sorna
07-15-2011, 12:20 PM
یا رب برهانیم ز حرمان چه شود
راهی دهیم به کوی عرفان چه شود
بس گبر که از کرم مسلمان کردی
یک گبر دگر کنی مسلمان چه شود
sorna
07-15-2011, 12:21 PM
آن رشته که بر لعل لبت سوده شود
وز نوش دهانت اشک آلوده شود
خواهم که بدین سینهٔ چاکم دوزی
شاید که زغمهای تو آسوده شود
sorna
07-15-2011, 12:21 PM
تا مرد به تیغ عشق بی سر نشود
اندر ره عشق و عاشقی بر نشود
هر یار طلب کنی و هم سر خواهی
آری خواهی ولی میسر نشود
sorna
07-15-2011, 12:21 PM
تا دل ز علایق جهان حر نشود
اندر صدف وجود ما در نشود
پر می نشود کاسهٔ سرها ز هوس
هر کاسه که سرنگون بود پر نشود
sorna
07-15-2011, 12:21 PM
هرگز دلم از یاد تو غافل نشود
گر جان بشود مهر تو از دل نشود
افتاده ز روی تو در آیینهٔ دل
عکسی که به هیچ وجه زایل نشود
sorna
07-15-2011, 12:21 PM
تا مدرسه و مناره ویران نشود
این کار قلندری به سامان نشود
تا ایمان کفر و کفر ایمان نشود
یک بنده حقیقة مسلمان نشود
sorna
07-15-2011, 12:22 PM
دلبر دل خسته رایگان میخواهد
بفرستم گر دلش چنان میخواهد
وانگه به نظاره دیده بر ره بنهم
تا مژده که آورد که جان میخواهد
sorna
07-15-2011, 12:22 PM
دل وصل تو ای مهر گسل میخواهد
ایام وصال متصل میخواهد
مقصود من از خدای باشد وصلت
امید چنان شود که دل میخواهد
sorna
07-15-2011, 12:22 PM
یک نیم رخت الست منکم ببعید
یک نیم دگر ان عذابی لشدید
بر گرد رخت نبشته یحی و یمیت
من مات من العشق فقد مات شهید
sorna
07-15-2011, 12:22 PM
آورد صبا گلی ز گلزار امید
یا روح قدس شهپری افگند سفید
یا کرد صبا شق ورقی از خورشید
یا نامهٔ یارست که آورد نوید
sorna
07-15-2011, 12:23 PM
گوشم چو حدیث درد چشم تو شنید
فیالحال دلم خون شد و از دیده چکید
چشم تو نکو شود به من چون نگری
تا کور شود هر آنکه نتواند دید
sorna
07-15-2011, 12:23 PM
هر چند که دیده روی خوب تو ندید
یک گل ز گلستان وصال تو نچید
اما دل سودا زده در مدت عمر
جز وصف جمال تو نه گفت و نه شنید
sorna
07-15-2011, 12:23 PM
معشوقهٔ خانگی به کاری ناید
کودل برد و روی به کس ننماید
معشوقه خراباتی و مطرب باید
تا نیم شبان زنان و کوبان آید
sorna
07-15-2011, 12:23 PM
یاد تو کنم دلم به فریاد آید
نام تو برم عمر شده یاد آید
هرگه که مرا حدیث تو یاد آید
با من در و دیوار به فریاد آید
sorna
07-15-2011, 12:24 PM
در باغ روم کوی توام یاد آید
بر گل نگرم روی توام یاد آید
در سایهٔ سرو اگر دمی بنشینم
سرو قد دلجوی توام یاد آید
sorna
07-15-2011, 12:24 PM
پیریم ولی چو عشق را ساز آید
هنگام نشاط و طرب و ناز آید
از زلف رسای تو کمندی فگنیم
بر گردن عمر رفته تا باز آید
sorna
07-15-2011, 12:24 PM
در دوزخم ار زلف تو در چنگ آید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید
ور بی تو به صحرای بهشتم خوانند
صحرای بهشت بر دلم تنگ آید
sorna
07-15-2011, 12:24 PM
ای خواجه ز فکر گور غم میباید
اندر دل و دیده سوز و نم میباید
صد وقت برای کار دنیا داری
یک وقت به فکر گور هم میباید
sorna
07-15-2011, 12:25 PM
چشمی به سحاب همنشین میباید
خاطر به نشاط خشمگین میباید
سر بر سر دار و سینه بر سینهٔ تیغ
آسایش عاشقان چنین میباید
sorna
07-15-2011, 12:25 PM
آسان گل باغ مدعا نتوان چید
بی سرزنش خار جفا نتوان چید
بشکفته گل مراد بر شاخ امید
تا سر ننهی به زیر پا نتوان چید
sorna
07-15-2011, 12:25 PM
جانم به لب از لعل خموش تو رسید
از لعل خموش باده نوش تو رسید
گوش تو شنیدهام که دردی دارد
درد دل من مگر به گوش تو رسید
sorna
07-15-2011, 12:25 PM
گلزار وفا ز خار من میروید
اخلاص ز رهگذار من میروید
در فکر تو دوش سر به زانو بودم
امروز گل از کنار من میروید
sorna
07-15-2011, 12:25 PM
یا رب بدو نور دیدهٔ پیغمبر
یعنی بدو شمع دودمان حیدر
بر حال من از عین عنایت بنگر
دارم نظر آنکه نیفتم ز نظر
sorna
07-15-2011, 12:26 PM
تا چند حدیث قامت و زلف نگار
تا کی باشی تو طالب بوس و کنار
گر زانکه نهای دروغزن عاشقوار
در عشق چو او هزار چون او بگذار
sorna
07-15-2011, 12:26 PM
چشمم که نداشت تاب نظارهٔ یار
شد اشک فشان به پیش آن سیم عذار
در سیل سرشک عکس رخسارش دید
نقش عجبی بر آب زد آخر کار
sorna
07-15-2011, 12:26 PM
سر رشته دولت ای برادر به کف آر
وین عمر گرامی به خسارت مگذار
دایم همه جا با همه کس در همه کار
میدار نهفته چشم دل جانب یار
sorna
07-15-2011, 12:26 PM
هر در که ز بحر اشکم افتد به کنار
در رشتهٔ جان خود کشم گوهروار
گیرم به کفش چو سبحه در فرقت یار
یعنی که نمیزنم نفس جز بشمار
sorna
07-15-2011, 12:27 PM
یا رب بگشا گره ز کار من زار
رحمی که زعقل عاجزم در همه کار
جز در گه تو کی بودم در گاهی
محروم ازین درم مکن یا غفار
sorna
07-15-2011, 12:27 PM
بستان رخ تو گلستان آرد بار
لعل تو حیوت جاودان آرد بار
بر خاک فشان قطرهای از لعل لبت
تا بوم و بر زمانه جان آرد بار
sorna
07-15-2011, 12:27 PM
گفتم: چشمم، گفت: براهش میدار
گفتم: جگرم، گفت: پر آهش میدار
گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل
گفتم: غم تو، گفت: نگاهش میدار
sorna
07-15-2011, 12:28 PM
یا رب در دل به غیر خود جا مگذار
در دیدهٔ من گرد تمنا مگذار
گفتم گفتم ز من نمیآید هیچ
رحمی رحمی مرا به من وامگذار
sorna
07-15-2011, 12:29 PM
ناقوس نواز گر ز من دارد عار
سجاده نشین اگر ز من کرده کنار
من نیز به رغم هر دو انداختهام
تسبیح در آتش، آتش اندر زنار
sorna
07-15-2011, 12:29 PM
با یار موافق آشنایی خوشتر
وز همدم بیوفا جدایی خوشتر
چون سلطنت زمانه بگذاشتنیست
پیوند به ملک بینوایی خوشتر
sorna
07-15-2011, 12:30 PM
یا رب به کرم بر من درویش نگر
در من منگر در کرم خویش نگر
هر چند نیم لایق بخشایش تو
بر حال من خستهٔ دلریش نگر
sorna
07-15-2011, 12:30 PM
لذات جهان چشیده باشی همه عمر
با یار خود آرمیده باشی همه عمر
هم آخر عمر رحلتت باید کرد
خوابی باشد که دیده باشی همه عمر
sorna
07-15-2011, 12:30 PM
امروز منم به زور بازو مغرور
یکتایی من بود به عالم مشهور
من همچو زمردم عدو چون افعی
در دیدهٔ من نظر کند گردد کور
sorna
07-15-2011, 12:30 PM
ای پشت تو گرم کرده سنجاب و سمور
یکسان به مذاق تو چه شیرین و چه شور
از جانب عشق بانگ بر بانگ و تو کر
وز جانب حسن عرض در عرض و تو کور
sorna
07-15-2011, 12:30 PM
خورشید چو بر فلک زند رایت نور
در پرتو آن خیره شود دیده ز دور
و آن دم که کند ز پردهٔ ابر ظهور
فالناظر یجتلیه من غیر قصور
sorna
07-15-2011, 12:31 PM
گر دور فتادم از وصالت به ضرور
دارد دلم از یاد تو صد نوع حضور
خاصیت سایهٔ تو دارم که مدام
نزدیک توام اگر چه میافتم دور
sorna
07-15-2011, 12:31 PM
هر لقمه که بر خوان عوانست مخور
گر نفس ترا راحت جانست مخور
گر نفس ترا عسل نماید بمثل
آن خون دل پیر زنانست مخور
sorna
07-15-2011, 12:31 PM
در بارگه جلالت ای عذر پذیر
دریاب که من آمدهام زار و حقیر
از تو همه رحمتست و از من تقصیر
من هیچ نیم همه تویی دستم گیر
sorna
07-15-2011, 12:31 PM
شمشیر بود ابروی آن بدر منیر
و آن دیده به خون خوردن چستست چو شیر
از یک سو شیر و از دگر سو شمشیر
مسکین دل من میان شیر و شمشیر
sorna
07-15-2011, 12:32 PM
مجنون و پریشان توام دستم گیر
سرگشته و حیران توام دستم گیر
هر بی سر و پا چو دستگیری دارد
من بی سر و سامان توام دستم گیر
sorna
07-15-2011, 12:32 PM
ای فضل تو دستگیر من، دستم گیر
سیر آمدهام ز خویشتن، دستم گیر
تا چند کنم توبه و تا کی شکنم
ای توبه ده و توبه شکن، دستم گیر
sorna
07-15-2011, 12:32 PM
گفتم که: دلم، گفت: کبابی کم گیر
گفتم: چشمم، گفت: سرابی کم گیر
گفتم: جانم، گفت: که در عالم عشق
بسیار خرابست، خرابی کم گیر
sorna
07-15-2011, 12:32 PM
آگاه بزی ای دل و آگاه بمیر
چون طالب منزلی تو در راه بمیر
عشقست بسان زندگانی ور نه
زینسان که تویی خواه بزی خواه بمیر
sorna
07-15-2011, 12:32 PM
تا روی ترا بدیدم ای شمع تراز
نی کار کنم نه روزه دارم نه نماز
چون با تو بوم مجاز من جمله نماز
چون بی تو بوم نماز من جمله مجاز
sorna
07-15-2011, 12:33 PM
در هر سحری با تو همی گویم راز
بر درگه تو همی کنم عرض نیاز
بی منت بندگانت ای بنده نواز
کار من بیچارهٔ سرگشته بساز
sorna
07-15-2011, 12:33 PM
من بودم دوش و آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گنه قصهٔ ما بود دراز
sorna
07-15-2011, 12:33 PM
ای سر تو در سینه هر محرم راز
پیوسته در رحمت تو بر همه باز
هر کس که به درگاه تو آورد نیاز
محروم ز درگاه تو کی گردد باز
sorna
07-15-2011, 12:33 PM
گر چشم تو در مقام ناز آید باز
بیمار تو بر سر نیاز آید باز
ور حسن تو یک جلوه کند بر عارف
از راه حقیقت به مجاز آید باز
sorna
07-15-2011, 12:34 PM
دل جز ره عشق تو نپوید هرگز
جان جز سخن عشق نگوید هرگز
صحرای دلم عشق تو شورستان کرد
تا مهر کسی در آن نروید هرگز
sorna
07-15-2011, 12:34 PM
دانی که مرا یار چه گفتست امروز
جز ما به کسی در منگر دیده بدوز
از چهره خویش آتشی افروزد
یعنی که بیا و در ره دوست بسوز
sorna
07-15-2011, 12:34 PM
جهدی بکن ار پند پذیری دو سه روز
تا پیشتر از مرگ بمیری دو سه روز
دنیا زن پیریست چه باشد ار تو
با پیر زنی انس نگیری دو سه روز
sorna
07-15-2011, 12:34 PM
دل خسته و جان فگار و مژگان خونریز
رفتم بر آن یار و مه مهرانگیز
من جای نکرده گرم گردون به ستیز
زد بانگ که هان چند نشینی برخیز
sorna
07-15-2011, 12:34 PM
الله، به فریاد من بی کس رس
فضل و کرمت یار من بی کس بس
هر کس به کسی و حضرتی مینازد
جز حضرت تو ندارد این بی کس کس
sorna
07-15-2011, 12:35 PM
ای جملهٔ بی کسان عالم را کس
یک جو کرمت تمام عالم را بس
من بی کسم و تو بی کسان را یاری
یا رب تو به فریاد من بی کس رس
sorna
07-15-2011, 12:35 PM
نوروز شد و جهان برآورد نفس
حاصل زبهار عمر ما را غم و بس
از قافلهٔ بهار نامد آواز
تا لاله به باغ سر نگون ساخت جرس
sorna
07-15-2011, 12:35 PM
دارم دلکی غمین بیامرز و مپرس
صد واقعه در کمین بیامرز و مپرس
شرمنده شوم اگر بپرسی عملم
یا اکرماکرمین بیامرز و مپرس
sorna
07-15-2011, 12:35 PM
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندانکه مپرس
sorna
07-15-2011, 12:36 PM
ای شوق تو در مذاق چندانکه مپرس
جان را به تو اشتیاق چندان که مپرس
آن دست که داشتم به دامان وصال
بر سر زدم از فراق چندان که مپرس
sorna
07-15-2011, 12:36 PM
شاها ز دعای مرد آگاه بترس
وز سوز دل و آه سحرگاه بترس
بر لشکر و بر سپاه خود غره مشو
از آمدن سیل به ناگاه بترس
sorna
07-15-2011, 12:36 PM
اندر صف دوستان ما باش و مترس
خاک در آستان ما باش و مترس
گر جمله جهان قصد به جان تو کنند
فارغ دل شو، از آن ما باش و مترس
sorna
07-15-2011, 12:36 PM
ای آینهٔ ذات تو ذات همه کس
مرآت صفات تو صفات همه کس
ضامن شدم از بهر نجات همه کس
بر من بنویس سیئات همه کس
sorna
07-15-2011, 12:37 PM
ای واقف اسرار ضیمر همه کس
در حالت عجز دستگیر همه کس
یا رب تو مرا توبه ده و عذر پذیر
ای توبه ده و عذرپذیر همه کس
sorna
07-15-2011, 12:37 PM
تا در نزنی به هرچه داری آتش
هرگز نشود حقیقت حال تو خوش
اندر یک دل دو دوستی ناید خوش
ما را خواهی خطی به عالم درکش
sorna
07-15-2011, 12:37 PM
چون ذات تو منفی بود ای صاحب هش
از نسبت افعال به خود باش خمش
شیرین مثلی شنو مکن روی ترش
ثبت العرش اولا ثم انقش
sorna
07-15-2011, 12:37 PM
چون تیشه مباش و جمله بر خود متراش
چون رنده ز کار خویش بیبهره مباش
تعلیم ز اره گیر در امر معاش
نیمی سوی خود می کش و نیمی می پاش
sorna
07-15-2011, 12:38 PM
در میدان آ با سپر و ترکش باش
سر هیچ بخود مکش بما سرکش باش
گو خواه زمانه آب و خواه آتش باش
تو شاد بزی و در میانه خوش باش
sorna
07-15-2011, 12:38 PM
گر قرب خدا میطلبی دلجو باش
وندر پس و پیش خلق نیکوگو باش
خواهی که چو صبح صادقالقول شوی
خورشید صفت با همه کس یک رو باش
sorna
07-15-2011, 12:38 PM
شاهیطلبی برو گدای همه باش
بیگانه زخویش و آشنای همه باش
خواهی که ترا چو تاج بر سر دارند
دست همه گیر و خاک پای همه باش
sorna
07-15-2011, 12:39 PM
از قد بلند یار و زلف پستش
وز نرگس بی خمار بی میمستش
ترسا بکلیسیای گبرم بینی
ناقوس بدستی و بدستی دستش
sorna
07-15-2011, 12:39 PM
دل جای تو شد و گر نه پر خون کنمش
در دیده تویی و گر نه نه جیحون کنمش
امید وصال تست جان را ورنه
از تن به هزار حیله بیرون کنمش
sorna
07-15-2011, 12:39 PM
سودای توام در جنون می زد دوش
دریای دو دیده موج خون میزد دوش
در نیم شبی خیل خیال تو رسید
ورنه جانم خیمه برون میزد دوش
sorna
07-15-2011, 12:39 PM
دارم گنهان ز قطره باران بیش
از شرم گنه فگندهام سر در پیش
آواز آید که سهل باشد درویش
تو در خور خود کنی و ما در خور خویش
sorna
07-15-2011, 12:39 PM
در خانه خود نشسته بودم دلریش
وز بار گنه فگنده بودم سر پیش
بانگی آمد که غم مخور ای درویش
تو در خور خود کنی و ما در خور خویش
sorna
07-15-2011, 12:40 PM
شوخی که به دیده بود دایم جایش
رفت از نظرم سر و قد رعنایش
گشت از پی او قطره ز نان مردم چشم
چندان که زاشک آبله شد بر پایش
sorna
07-15-2011, 12:40 PM
آتش بدو دست خویش بر خرمن خویش
چون خود زدهام چه نالم از دشمن خویش
کس دشمن من نیست منم دشمن خویش
ای وای من و دست من و دامن خویش
sorna
07-15-2011, 12:40 PM
پیوسته مرا ز خالق جسم و عرض
حقا که همین بود و همینست غرض
کان جسم لطیف را به خلوتگه ناز
فارغ بینم همیشه ز آسیب مرض
sorna
07-15-2011, 12:40 PM
ای بر سر حرف این و آن نازده خط
پندار دویی دلیل بعدست بخط
در جملهٔ کاینات بی سهو و غلط
یک عین فحسب دان و یک ذات فقط
sorna
07-15-2011, 12:41 PM
گشتی به وقوف بر مواقف قانع
شد قصد مقاصدت ز مقصد مانع
هرگز نشود تا نکنی کشف حجب
انوار حقیقت از مطالع طالع
sorna
07-16-2011, 12:01 AM
کی باشد و کی لباس هستی شده شق
تابان گشته جمال وجه مطلق
دل در سطوات نور او مستهلک
جان در غلبات شوق او مستغرق
sorna
07-16-2011, 12:02 AM
دل کرد بسی نگاه در دفتر عشق
جز دوست ندید هیچ رو در خور عشق
چندانکه رخت حسن نهد بر سر حسن
شوریده دلم عشق نهد بر سر عشق
sorna
07-16-2011, 12:02 AM
بر عود دلم نواخت یک زمزمه عشق
زان زمزمهام ز پای تا سر همه عشق
حقا که به عهدها نیایم بیرون
از عهدهٔ حق گزاری یک دمه عشق
sorna
07-16-2011, 12:02 AM
ما را شدهاست دین و آیین همه عشق
بستر همه محنتست و بالین همه عشق
سبحان الله رخی و چندین همه حسن
انالله دلی و چندین همه عشق
sorna
07-16-2011, 12:02 AM
خلقان همه بر درگهت ای خالق پاک
هستند پی قطرهٔ آبی غمناک
سقای سحاب را بفرما از لطف
تا آب زند بر سر این مشتی خاک
sorna
07-16-2011, 12:02 AM
دامان غنای عشق پاک آمد پاک
زآلودگی نیاز با مشتی خاک
چون جلوه گر و نظارگی جمله خود اوست
گر ما و تو در میان نباشیم چه باک
sorna
07-16-2011, 12:03 AM
گر فضل کنی ندارم از عالم باک
ور عدل کنی شوم به یک باره هلاک
روزی صدبار گویم ای صانع پاک
مشتی خاکم چه آید از مشتی خاک
sorna
07-16-2011, 12:03 AM
بر چهره ندارم زمسلمانی رنگ
بر من دارد شرف سگ اهل فرنگ
آن رو سیهم که باشد از بودن من
دوزخ را ننگ و اهل دوزخ را ننگ
sorna
07-16-2011, 12:03 AM
تا شیر بدم شکار من بود پلنگ
پیروز شدم به هرچه کردم آهنگ
تا عشق ترا به بر درآوردم تنگ
از بیشه برون کرد مرا روبه لنگ
sorna
07-16-2011, 12:04 AM
در عشق تو ای نگار پر کینه و جنگ
گشتیم سرا پای جهان با دل تنگ
شد دست زکار و ماند پا از رفتار
این بس که به سر زدیم و آن بس که به سنگ
sorna
07-16-2011, 12:05 AM
دستی که زدی به ناز در زلف تو چنگ
چشمی که زدیدنت زدل بردی زنگ
آن چشم ببست بی توام دیده به خون
و آن دست بکوفت بی توام سینه به سنگ
sorna
07-16-2011, 12:05 AM
پرسید کسی منزل آن مهر گسل
گفتم که: دل منست او را منزل
گفتا که: دلت کجاست؟ گفتم: بر او
پرسید که: او کجاست؟ گفتم: در دل
sorna
07-16-2011, 12:05 AM
درماند کسی که بست در خوبان دل
وز مهر بتان نگشت پیوند گسل
در صورت گل معنی جان دید و بماند
پای دل او تا به قیامت در گل
sorna
07-16-2011, 12:05 AM
شیدای ترا روح مقدس منزل
سودای ترا عقل مجرد محمل
سیاح جهان معرفت یعنی دل
در بحر غمت دست به سر پای به گل
sorna
07-16-2011, 12:05 AM
ای عهد تو عهد دوستان سر پل
از مهر تو کین خیزد و از قهر تو ذل
پر مشغله و میان تهی همچو دهل
ای یک شبه همچو شمع و یک روزه چو گل
sorna
07-16-2011, 12:06 AM
در باغ کجا روم که نالد بلبل
بی تو چه کنم جلوهٔ سرو و سنبل
یا قد تو هست آنچه میدارد سرو
یا روی تو هست آنچه میدارد گل
sorna
07-16-2011, 12:06 AM
هر نعت که از قبیل خیرست و کمال
باشد ز نعوت ذات پاک متعال
هر وصف که در حساب شرست و وبال
دارد به قصور قابلیات مل
sorna
07-16-2011, 12:06 AM
میرست زدشت خاوران لالهٔ آل
چون دانهٔ اشک عاشقان در مه و سال
بنمود چو روی دوست از پرده جمال
چون صورت حال من شدش صورت حال
sorna
07-16-2011, 12:06 AM
یا رب به علی بن ابی طالب و آل
آن شیر خدا و بر جهان جل جلال
کاندر سه مکان رسی به فریاد همه
اندر دم نزع و قبر هنگام سؤال
sorna
07-16-2011, 12:07 AM
گر با غم عشق سازگار آید دل
بر مرکب آرزو سوار آید دل
گر دل نبود کجا وطن سازد عشق
ور عشق نباشد به چه کار آید دل
sorna
07-16-2011, 12:07 AM
هر جا که وجود کرده سیرست ای دل
میدان به یقین که محض خیرست ای دل
هر شر ز عدم بود، عدم غیر وجود
پس شر همه مقتضای غیرست ای دل
sorna
07-16-2011, 12:07 AM
چندت گفتم که دیده بردوز ای دل
در راه بلا فتنه میندوز ای دل
اکنون که شدی عاشق و بدروز ای دل
تن درده و جان کن و جگر سوز ای دل
sorna
07-16-2011, 12:07 AM
در عشق چه به ز بردباری ای دل
گویم به تو یک سخن زیاری ای دل
هر چند رسد ز یار خواری ای دل
زنهار به روی او نیاری ای دل
sorna
07-16-2011, 12:07 AM
با اهل زمانه آشنایی مشکل
با چرخ کهن ستیزه رایی مشکل
از جان و جهان قطع نمودن آسان
در هم زدن دل به جدایی مشکل
sorna
07-16-2011, 12:08 AM
بر لوح عدم لوایح نور قدم
لایح گردید و نه درین سر محرم
حق را مشمر جدا ز عالم زیراک
عالم در حق حقست و حق در عالم
sorna
07-16-2011, 12:08 AM
من دانگی و نیم داشتم حبهٔ کم
دو کوزه نبید خریدهام پارهٔ کم
بر بربط ما نه زیر ماندست و نه بم
تا کی گویی قلندری و غم و غم
sorna
07-16-2011, 12:08 AM
هم در ره معرفت بسی تاختهام
هم در صف عالمان سر انداختهام
چون پرده ز پیش خویش برداشتهام
بشناختهام که هیچ نشناختهام
sorna
07-16-2011, 12:08 AM
حک کردنی است آنچه بنگاشتهام
افگندنی است آنچه برداشتهام
باطل بودست آنچه پنداشتهام
حاصل که به هرزه عمر بگذاشتهام
sorna
07-16-2011, 12:09 AM
بستم دم مار و دم عقرب بستم
نیش و دمشان بیکدگر پیوستم
شجن قرنین قرنین خواندم
بر نوح نبی سلام دادم رستم
sorna
07-16-2011, 12:09 AM
گر من گنه جمله جهان کردستم
عفو تو امیدست که گیرد دستم
گفتی که به روز عجز دستت گیرم
عاجزتر ازین مخواه کاکنون هستم
sorna
07-16-2011, 12:09 AM
تب را شبخون زدم در آتش کشتم
یک چند به تعویذ کتابش کشتم
بازش یک بار در عرق کردم غرق
چون لشکر فرعون در آبش کشتم
sorna
07-16-2011, 12:09 AM
دیریست که تیر فقر را آماجم
بر طارم افلاک فلاکت تاجم
یک شمه ز مفلسی خود برگویم
چندانکه خدا غنیست من محتاجم
sorna
07-16-2011, 12:10 AM
رنجورم و در دل از تو دارم صد غم
بی لعل لبت حریف دردم همه دم
زین عمر ملولم من مسکین غریب
خواهد شود آرامگهم کوی عدم
sorna
07-16-2011, 12:10 AM
هر چند به صورت از تو دور افتادم
زنهار مبر ظن که شدی از یادم
در کوی وفای تو اگر خاک شوم
زانجا نتواند که رباید بادم
sorna
07-16-2011, 12:10 AM
دی بر سر گور ذله غارت گردم
مر پاکان را جنب زیارت کردم
شکرانهٔ آنکه روزه خوردم رمضان
در عید نماز بی طهارت کردم
sorna
07-16-2011, 12:10 AM
یا رب من اگر گناه بی حد کردم
دانم به یقین که بر تن خود کردم
از هرچه مخالف رضای تو بود
برگشتم و توبه کردم و بد کردم
sorna
07-16-2011, 12:10 AM
تا چند به گرد سر ایمان گردم
وقتست کز افعال پشیمان گردم
خاکم ز کلیسیا و آبم ز شراب
کافرتر از آنم که مسلمان گردم
sorna
07-16-2011, 12:11 AM
عودم چو نبود چوب بید آوردم
روی سیه و موی سپید آوردم
چون خود گفتی که ناامیدی کفرست
فرمان تو بردم و امید آوردم
sorna
07-16-2011, 12:11 AM
اندوه تو از دل حزین میدزدم
نامت ز زبان آن و این میدزدم
مینالم و قفل بر دهان میفگنم
میگردیم و خون در آستین میدزدم
sorna
07-16-2011, 12:11 AM
گر خاک تویی خاک ترا خاک شدم
چون خاک ترا خاک شدم پاک شدم
غم سوی تو هرگز گذری مینکند
آخر چه غمت از آنکه غمناک شدم
sorna
07-16-2011, 12:11 AM
آنان که به نام نیک میخوانندم
احوال درون بد نمیدانندم
گز زانکه درون برون بگردانندم
مستوجب آنم که بسوزانندم
sorna
07-16-2011, 12:12 AM
چونان شدهام که دید نتوانندم
تا پیش توای نگار بنشانندم
خورشید تویی به ذره من مانندم
چون ذره به خورشید همیدانندم
sorna
07-16-2011, 12:12 AM
گر خلق چنانکه من منم دانندم
همچون سگ ز در بدر رانندم
ور زانکه درون برون بگردانندم
مستوجب آنم که بسوزانندم
sorna
07-16-2011, 12:12 AM
آن دم که حدیث عاشقی بشنودم
جان و دل و دیده را به غم فرسودم
میپنداشتم عاشق و معشوق دواند
چون هر دو یکیست من خود احول بودم
sorna
07-16-2011, 12:12 AM
عمری به هوس باد هوی پیمودم
در هر کاری خون جگر پالودم
در هر چه زدم دست زغم فرسودم
دست از همه باز داشتم آسودم
sorna
07-16-2011, 12:12 AM
من از تو جدا نبودهام تا بودم
اینست دلیل طالع مسعودم
در ذات تو ناپدیدم ار معدومم
وز نور تو ظاهرم اگر موجودم
sorna
07-16-2011, 12:13 AM
رگز نبود شکست کس مقصودم
آزرده نشد دلی ز من تا بودم
صد شکر که چشم عیب بینم کورست
شادم که حسود نیستم محسودم
sorna
07-16-2011, 12:13 AM
در وصل تو پیوسته به گلشن بودم
در هجر تو با ناله و شیون بودم
گفتم به دعا که چشم بد دور ز تو
ای دوست مگر چشم بدت من بودم
sorna
07-16-2011, 12:14 AM
در کوی تو من سوخته دامن بودم
وز آتش غم سوخته خرمن بودم
آری جانا دوش به بامت بودم
گفتی دزدست دزد نبد من بودم
sorna
07-16-2011, 12:14 AM
یک چند دویدم و قدم فرسودم
آخر بی تو پدید نامد سودم
تا دست به بیعت وفایت سودم
در خانه نشستم و فرو آسودم
sorna
07-16-2011, 12:14 AM
ز آمیزش جان و تن تویی مقصودم
وز مردن و زیستن تویی مقصودم
تو دیر بزی که من برفتم ز میان
گر من گویم، ز من تویی مقصودم
sorna
07-16-2011, 12:14 AM
در خواب جمال یار خود میدیدم
وز باغ وصال او گلی میچیدم
مرغ سحری زخواب بیدارم کرد
ای کاش که بیدار نمیگردیدم
sorna
07-16-2011, 12:14 AM
روزی ز پی گلاب میگردیدم
پژمرده عذار گل در آتش دیدم
گفتم که چه کردهای که میسوزندت
گفتا که درین باغ دمی خندیدم
sorna
07-16-2011, 12:15 AM
دیشب که بکوی یار میگردیدم
دانی که پی چه کار میگردیدم
قربان خلاف وعدهاش میگشتم
گرد سر انتظار میگردیدم
sorna
07-16-2011, 12:15 AM
گر در سفرم تویی رفیق سفرم
ور در حضرم تویی انیس حضرم
القصه بهر کجا که باشد گذرم
جز تو نبود هیچ کسی در نظرم
sorna
07-16-2011, 12:15 AM
از هجر تو ای نگار اندر نارم
میسوزم ازین درد و دم اندر نارم
تا دست به گردن تو اندر نارم
آغشته به خون چو دانه اندر نارم
sorna
07-16-2011, 12:15 AM
گر دست تضرع به دعا بردارم
بیخ و بن کوهها ز جا بردارم
لیکن ز تفضلات معبود احد
فاصبر صبرا جمیل را بردارم
sorna
07-16-2011, 12:16 AM
یا رب چو به وحدتت یقین میدارم
ایمان به تو عالم آفرین میدارم
دارم لب خشک و دیدهٔ تر بپذیر
کز خشک و تر جهان همین میدارم
sorna
07-16-2011, 12:16 AM
از خاک درت رخت اقامت نبرم
وز دست غمت جان به سلامت نبرم
بردار نقاب از رخ و بنمای جمال
تا حسرت آن رخ به قیامت نبرم
sorna
07-16-2011, 12:16 AM
آزرده ترم گر چه کم آزار ترم
بی یار ترم گر چه وفادار ترم
با هر که وفا و صبر من کردم بیش
سبحان الله به چشم او خوارترم
sorna
07-16-2011, 12:16 AM
ساقی اگرم می ندهی میمیرم
ور ساغر می ز کف نهی میمیرم
پیمانهٔ هر که پر شود میمیرد
پیمانهٔ من چو شد تهی میمیرم
sorna
07-16-2011, 12:16 AM
نه از سر کار با خلل میترسم
نه نیز ز تقصیر عمل میترسم
ترسم ز گناه نیست آمرزش هست
از سابقهٔ روز ازل میترسم
sorna
07-16-2011, 12:17 AM
تا ظن نبری کز آن جهان میترسم
وز مردن و از کندن جان میترسم
چون مرگ حقست من چرا ترسم ازو
من خویش پرستم و از آن میترسم
sorna
07-16-2011, 12:17 AM
مشهود و خفی چو گنج دقیانوسم
پیدا و نهان چو شمع در فانوسم
القصه درین چمن چو بید مجنون
میبالم و در ترقی معکوسم
sorna
07-16-2011, 12:17 AM
عیبم مکن ای خواجه اگر می نوشم
در عاشقی و باده پرستی کوشم
تا هشیارم نشسته با اغیارم
چون بیهوشم به یار هم آغوشم
sorna
07-16-2011, 12:18 AM
یک روز بیوفتی تو در میدانم
آن روز هنوز در خم چوگانم
گفتی سخنی و کوفتی برجانم
آن کشت مرا و من غلام آنم
sorna
07-16-2011, 12:18 AM
از جملهٔ دردهای بی درمانم
وز جملهٔ سوز داغ بی پایانم
سوزندهتر آنست که چون مردم چشم
در چشم منی و دیدنت نتوانم
sorna
07-16-2011, 12:18 AM
زان دم که قرین محنت وافغانم
هر لحظه ز هجران به لب آید جانم
محروم ز خاک آستانت زانم
کز سیل سرشک خود گذر نتوانم
sorna
07-16-2011, 12:18 AM
بیمهری آن بهانهجو میدانم
بی درد و ستم عادت او میدانم
جز جور و جفا عادت آن بدخو نی
من شیوهٔ یار خود نکو میدانم
sorna
07-16-2011, 12:19 AM
رویت بینم چو چشم را باز کنم
تن دل شودم چو با تویی راز کنم
جز نام تو پاسخ ندهد هیچ کسی
هر جا که به نام خلق آواز کنم
sorna
07-16-2011, 12:19 AM
بی روی تو رای استقامت نکنم
کس را به هوای تو ملامت نکنم
در جستن وصل تو اقامت نکنم
از عشق تو توبه تا قیامت نکنم
sorna
07-16-2011, 12:19 AM
از بیم رقیب طوف کویت نکنم
وز طعنهٔ خلق گفتگویت نکنم
لب بستم و از پای نشستم اما
این نتوانم که آرزویت نکنم
sorna
07-16-2011, 12:19 AM
با چشم تو یاد نرگستر نکنم
بیلعل تو آرزوی کوثر نکنم
گر خضر به من بی تو دهد آب حیات
کافر باشم که بی تو لب تر نکنم
sorna
07-16-2011, 12:19 AM
یادت کنم ار شاد و اگر غمگینم
نامت برم ار خیزم اگر بنشینم
با یاد تو خو کردهام ای دوست چنانک
در هرچه نظر کنم ترا میبین
sorna
07-16-2011, 12:20 AM
آن بخت ندارم که به کامت بینم
یا در گذری هم به سلامت بینم
وصل تو بهیچگونه دستم ناید
نامت بنویسم و به نامت بینم
sorna
07-16-2011, 12:20 AM
تا بردی ازین دیار تشریف قدوم
بر دل رقم شوق تو دارم مرقوم
این قصه مرا کشت که هنگام وداع
از دولت دیدار تو گشتم محروم
sorna
07-16-2011, 12:21 AM
غمناکم و از کوی تو با غم نروم
جز شاد و امیدوار و خرم نروم
از درگه همچو تو کریمی هرگز
نومید کسی نرفت و من هم نروم
sorna
07-16-2011, 12:21 AM
هر چند گهی زعشق بیگانه شوم
با عافیت کنشت و همخانه شوم
ناگاه پریرخی بمن بر گذرد
برگردم زان حدیث و دیوانه شوم
sorna
07-16-2011, 12:22 AM
یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاج برادران و خویشان نشوم
بی منت خلق خود مرا روزی ده
تا از در تو بر در ایشان نشوم
sorna
07-16-2011, 12:22 AM
هیهات که باز بوی می میشنوم
آوازهٔ های و هوی و هی میشنوم
از گوش دلم سر الهی هر دم
حق میگوید ولی ز نی میشنوم
sorna
07-16-2011, 12:22 AM
دانی که چها چها چها میخواهم
وصل تو من بی سر و پا میخواهم
فریاد و فغان و نالهام دانی چیست
یعنی که ترا ترا ترا میخواهم
sorna
07-16-2011, 12:22 AM
ای دوست طواف خانهات میخواهم
بوسیدن آستانهات میخواهم
بیمنت خلق توشه این ره را
میخواهم و از خزانهات میخواهم
sorna
07-16-2011, 12:22 AM
نی باغ به بستان نه چمن میخواهم
نی سرو و نه گل نه یاسمن میخواهم
خواهم زخدای خویش کنجی که در آن
من باشم و آن کسی که من میخواهم
sorna
07-16-2011, 12:23 AM
در کوی تو سر در سر خنجر بنهم
چون مهرهٔ جان عشق تو در بر بنهم
نامردم اگر عشق تو از دل بکنم
سودای تو کافرم گر از سر بنهم
sorna
07-16-2011, 12:23 AM
دارم ز خدا خواهش جنات نعیم
زاهد به ثواب و من به امید عظیم
من دست تهی میروم او تحفه به دست
تا زین دو کدام خوش کند طبع کریم
sorna
07-16-2011, 12:23 AM
دی تازه گلی ز گلشن آورد نسیم
کز نکهت آن مشام جان یافت شمیم
نی نی غلطم که صفحهای بود از سیم
مشکین رقمش معطر از خلق کریم
sorna
07-16-2011, 12:23 AM
ما بین دو عین یار از نون تا میم
بینی الفی کشیده بر صفحهٔ سیم
نی نی غلطم که از کمال اعجاز
انگشت نبیست کرده مه را بدو نیم
sorna
07-16-2011, 12:23 AM
با یاد تو با دیدهٔ تر میآیم
وز بادهٔ شوق بیخبر میآیم
ایام فراق چون به سرآمدهاست
من نیز به سوی تو به سر میآیم
sorna
07-16-2011, 12:24 AM
هر چند زکار خود خبردار نهایم
بیهوده تماشاگر گلزار نهایم
بر حاشیهٔ کتاب چون نقطهٔ شک
بی کارنهایم اگر چه در کار نهایم
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.