PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : •°•(¯`·._ نثرهای کوتاه _.·´¯)•°•



صفحه ها : 1 2 [3]

R A H A
07-20-2011, 11:48 PM
درشیون می درخشم !

دگرشادی کَشکَم

نمی سایند !!

مرده ام ، بی هراس ،

قهرمان می شود !!!

R A H A
07-20-2011, 11:48 PM
می نشینم لب حوض


ماه تابان در آب زلال

چشم ها پی چشمک ها

ماهی سرخ قشنگی در آب

تک و تنها

چشمک ها از غم تنهایی ماهی گویند

من تنها،او تنها

غرق می شوم در این آب

همدم من ماهی سرخ

R A H A
07-20-2011, 11:48 PM
براي آدم نابينا شيشه و الماس فرقي نداره
پس اگه كسي قدر تو رو ندونست
فكر نكن تو شيشه اي

اون نابيناست .

R A H A
07-20-2011, 11:52 PM
اگراحساس من شعر است پس زجرازکجا آمد
اگردل خالی ازدرداست پس غم ازکجا آمد

R A H A
07-20-2011, 11:52 PM
تاول زده غصه های من

شوریست دراین قفس برای من

R A H A
07-20-2011, 11:52 PM
شب هم

بر پيشاني خورشيد

گريه مي كند !

وقتي...

بر خانه ي يتيمی

سايه ها سنگين اند

و سرها كوچك !

R A H A
07-20-2011, 11:53 PM
مات كه شد چشمم

بغضي در شعرم شكست !

و سيل تمام وسعت پنجره ام را برد .

آنقدر فقير ام

كه سالهاست چشمانم را

از مردم مي دزدم

R A H A
07-20-2011, 11:53 PM
مي آيي !؟ تشنه مي نشيني يك پياله اشك سیر مي شوي مي روي !؟ مي مانم تشنه ! با پياله اي كه شكسته است .

R A H A
07-20-2011, 11:53 PM
سالهاست


جوانيم

در پياده روهاي شلوغ بي كسي

دست ـ فروشي مي كند

شانه هايش را خوب مي برند

اما

هق هق اش را نه !؟

R A H A
07-20-2011, 11:53 PM
از قدیم گفتن از دوست هر چه رسد نیکوست حتی اگر زهر در جام شراب باشد بجز بی وفایی و نامردی که قابل بخشش نیست

R A H A
07-20-2011, 11:54 PM
شب از نگاه خدا می ریزد


وقتی از آدم های روزانه خسته ای


و


نور از نام خدا می تراود


وقتی از سیاهی این همه دل در هراسی

R A H A
07-20-2011, 11:54 PM
این روزها روی همه قطره های باران خدایم مینویسم ....


مبادا صبرت تمام شود

R A H A
07-20-2011, 11:54 PM
خسته‌ام از
کابوس افکار ناجور...!
فکرم، چشمام، دهانم، قلبم و آغوشم را
می‌بندم تا از تهاجم
لغات زهرآلود...
احساس تلخ...
نگاه مشکوک...
و قضاوتهای تُرش...
در امان باشم...!!!
زندان دل‌
اَمن تر است...!!!

R A H A
07-20-2011, 11:55 PM
عشق مانند شن روان است، اگر به آن چنگ بزنید از میان دستان شما خواهد لغزید



به آرامی پیمانه ای از آن بردارید تا روح شما را لبریز کند.



همچنان که شن در جستجوی پر کردن فضای خالی دستان شماست

R A H A
07-20-2011, 11:55 PM
دوباره می نویسم از امروز ودیروز...

دوباره می نویسم ، نه آنکه کسی را منتظر می دانم، مینویسم چون تلنبار می شوم و سنگین

و نیاز به گفتنم را جز نوشتن چیز دیگری خاموش نخواهد کرد...

دوباره مینویسم شما که هستید؟؟؟؟؟

R A H A
07-20-2011, 11:59 PM
دوستی با هر که کردم از برای دوستی
دشمنی ها کرد بامن در لباس دوستی

R A H A
07-20-2011, 11:59 PM
زدگی اب تنی در حوضچه ی اکنون است.

دریای من ممنون از آرامشت...

R A H A
07-21-2011, 12:01 AM
کاش رویای من همان موقع که ارزوی کوچکی بود براورده میشد تا دیگه داغش به دلم نمونه.

کاش حسرتت رو به دل نداشتم رویای من.

R A H A
07-21-2011, 12:01 AM
دلم تنگ شده نمیدانم بگویم برای که یا برای چه؟

چون انتهای همین کوچه اشنایی بود که با دست بر لبانم خطی کشیدی که میگفت هیس!!!

R A H A
07-21-2011, 12:01 AM
حرف و ناله زیاده برای فریاد

اما این دست ها پیش نمیرن

R A H A
07-26-2011, 01:48 AM
خسته‌ام از
کابوس افکار ناجور...!
فکرم، چشمام، دهانم، قلبم و آغوشم را
می‌بندم تا از تهاجم
لغات زهرآلود...
احساس تلخ...
نگاه مشکوک...
و قضاوتهای تُرش...
در امان باشم...!!!
زندان دل‌
اَمن تر است...!!!

R A H A
07-26-2011, 01:49 AM
عشق مانند شن روان است، اگر به آن چنگ بزنید از میان دستان شما خواهد لغزید



به آرامی پیمانه ای از آن بردارید تا روح شما را لبریز کند.



همچنان که شن در جستجوی پر کردن فضای خالی دستان شماست

R A H A
07-26-2011, 01:49 AM
دوباره می نویسم از امروز ودیروز...

دوباره می نویسم ، نه آنکه کسی را منتظر می دانم، مینویسم چون تلنبار می شوم و سنگین

و نیاز به گفتنم را جز نوشتن چیز دیگری خاموش نخواهد کرد...

دوباره مینویسم شما که هستید؟؟؟؟؟

R A H A
07-26-2011, 01:49 AM
دوستی با هر که کردم از برای دوستی
دشمنی ها کرد بامن در لباس دوستی

R A H A
07-26-2011, 01:49 AM
زدگی اب تنی در حوضچه ی اکنون است.

دریای من ممنون از آرامشت...

R A H A
07-26-2011, 01:50 AM
کاش رویای من همان موقع که ارزوی کوچکی بود براورده میشد تا دیگه داغش به دلم نمونه.

کاش حسرتت رو به دل نداشتم رویای من.

R A H A
07-26-2011, 01:54 AM
حرف و ناله زیاده برای فریاد

اما این دست ها پیش نمیرن

R A H A
08-09-2011, 11:07 PM
خلوتم را نشکن، شاید آنجا من و دل/ خلوتی داریم و با هم راز ها

R A H A
08-09-2011, 11:07 PM
تنها با چشم دل است که می توان به درستی دید زیرا همیشه آن چیز که اصل است با چشم نادیدنی است

R A H A
08-09-2011, 11:08 PM
بلاتكليفم

مثل كتاب فراموش شده ای

روی نيمكت يه پارک سوت كور

كه باد ديوونه

نخونده ورقش مي زنه !

R A H A
08-09-2011, 11:08 PM
ای کاش این انگشتان ناتوان من
میتوانستندخوب بنوازند
آهنگ پریشان حالیٍ این دل تنها را...

R A H A
08-09-2011, 11:09 PM
تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند

گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند

عاشق که شدی کوچ میکنند...!

R A H A
08-09-2011, 11:10 PM
با مژگانت قایقی خواهم ساخت!

به وسعت دو رنگین کمان!

بر قامت نگاه ارغوانی ات!



من به مهمانی ی آفتاب می روَم!

R A H A
08-09-2011, 11:10 PM
درشیون می درخشم !

دگرشادی کَشکَم

نمی سایند !!

مرده ام ، بی هراس ،

قهرمان می شود !!!

R A H A
08-09-2011, 11:11 PM
می نشینم لب حوض


ماه تابان در آب زلال

چشم ها پی چشمک ها

ماهی سرخ قشنگی در آب

تک و تنها

چشمک ها از غم تنهایی ماهی گویند

من تنها،او تنها

غرق می شوم در این آب

همدم من ماهی سرخ

R A H A
08-09-2011, 11:11 PM
براي آدم نابينا شيشه و الماس فرقي نداره
پس اگه كسي قدر تو رو ندونست
فكر نكن تو شيشه اي

اون نابيناست .

R A H A
08-09-2011, 11:18 PM
اگراحساس من شعر است پس زجرازکجا آمد
اگردل خالی ازدرداست پس غم ازکجا آمد

R A H A
08-09-2011, 11:18 PM
شب هم

بر پيشاني خورشيد

گريه مي كند !

وقتي...

بر خانه ي يتيمی

سايه ها سنگين اند

و سرها كوچك !

R A H A
08-09-2011, 11:19 PM
مات كه شد چشمم

بغضي در شعرم شكست !

و سيل تمام وسعت پنجره ام را برد .

آنقدر فقير ام

كه سالهاست چشمانم را

از مردم مي دزدم

R A H A
08-09-2011, 11:19 PM
مي آيي !؟ تشنه مي نشيني يك پياله اشك سیر مي شوي مي روي !؟ مي مانم تشنه ! با پياله اي كه شكسته است .

R A H A
08-09-2011, 11:20 PM
سالهاست


جوانيم

در پياده روهاي شلوغ بي كسي

دست ـ فروشي مي كند

شانه هايش را خوب مي برند

اما

هق هق اش را نه !؟

R A H A
08-09-2011, 11:21 PM
از قدیم گفتن از دوست هر چه رسد نیکوست حتی اگر زهر در جام شراب باشد بجز بی وفایی و نامردی که قابل بخشش نیست

R A H A
08-09-2011, 11:21 PM
شب از نگاه خدا می ریزد


وقتی از آدم های روزانه خسته ای


و


نور از نام خدا می تراود


وقتی از سیاهی این همه دل در هراسی

R A H A
08-09-2011, 11:24 PM
خسته‌ام از
کابوس افکار ناجور...!
فکرم، چشمام، دهانم، قلبم و آغوشم را
می‌بندم تا از تهاجم
لغات زهرآلود...
احساس تلخ...
نگاه مشکوک...
و قضاوتهای تُرش...
در امان باشم...!!!
زندان دل‌
اَمن تر است...!!!

R A H A
08-09-2011, 11:25 PM
عشق مانند شن روان است، اگر به آن چنگ بزنید از میان دستان شما خواهد لغزید



به آرامی پیمانه ای از آن بردارید تا روح شما را لبریز کند.



همچنان که شن در جستجوی پر کردن فضای خالی دستان شماست

R A H A
08-09-2011, 11:26 PM
دوستی با هر که کردم از برای دوستی
دشمنی ها کرد بامن در لباس دوستی

R A H A
08-09-2011, 11:57 PM
بگذار ابريترين شعرهايم را با غريب ترين لهجه بخوانم


اين عادت من است كه هر غروب بر ايوان دلتنگيم مي نشينم


و خويش را مرور مي كنم....

R A H A
08-10-2011, 12:00 AM
بغض هايت را نگه دار ،
بعضي وقت ها ،
سبك نشوي سنگين تري !

R A H A
08-10-2011, 12:00 AM
زندگی ام آنقدر راکد و غمگین است


که هوای قبرستان گرفته

کاش با کلمه ای

بهار قبرستانم را گلستان می کردی

R A H A
08-10-2011, 12:00 AM
قدم قدم دور می شوی

نفس نفس می میرم

آخر

یا من نفس کم می آورم

یا تو قدم پس می آوری!

R A H A
08-10-2011, 12:00 AM
دنبال واژه نباش
کلمات فریبمان میدهند
وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش میرود فاتحه بقیه حروف را باید خواند

R A H A
08-10-2011, 12:01 AM
بهترین دوست تو کسیست که
بیشتر تورا به یاد خدا می اندازد

R A H A
08-10-2011, 12:01 AM
اگر نتوانيم آزاد زندگي نمائيم ، بهتر است مرگ را با آغوش باز استقبال کنيم

R A H A
08-10-2011, 12:08 AM
تهی که میشوم

نه عاشقانه ها ستاره میشوند در رویا

نه شاعرانه ها پروازی دارند در سودا

حس لامسه میشوی

در اصطکاک پاهای خسته ام

پل ها

تمامی ندارند

معلق میشوم آیا؟

R A H A
08-10-2011, 12:25 AM
من از بچگی باید کارگردان می شدم؛

هر کس به من می رسد بازیگر است

R A H A
08-10-2011, 12:38 AM
زندگي در گذر حادثه هاست



گاه تلخ است و گهي شيرين است



دل ما در پس اين تلخي و شيريني ها



صاف و صادق بماند زيباست

R A H A
08-10-2011, 12:39 AM
مضطرب سه چیزم



ترس فریب حسرت



ترس از فرو پاشی بتی که از تو ساختم



فریب از نگه ماه در غیابت



حسرت بر سادگی کودکیت که با خود به گور برم

R A H A
08-10-2011, 12:39 AM
میان

پیردخترعقل و

کودک تازه پشت لب سبز شده ی احساس

جان ست که برلب می رسد

و

هوای نازش را نیازست

وقتی که

حریر خیالش

بر بند بند تنم آویزان ست

R A H A
08-10-2011, 12:40 AM
به مرداب خیال بگوئید

هرچه میخواهد

منجلاب اوهام را وسعت دهد

من نیلوفرم

نماد صبوری و شادابی

.....

هیچگاه غرق نخواهم شد

R A H A
10-02-2011, 12:28 AM
کاش درحسرت دیدارفردائی

که جسمم کشیده درخاک میشود

پیرنشوم.

R A H A
10-02-2011, 12:28 AM
فنجان داغ خاطرات

در دستان حافظه

ومنی که

تمام تمامم درحال سوختن است

R A H A
10-02-2011, 12:30 AM
اگرچه فروغ خورشیدی در زندگی نبود

اما به دیوارزندگی کشیدم

نقش خیالش را

تا به امید واهی بودنش هم که شده

آب کنم

یخ نا امیدی را

R A H A
10-02-2011, 12:31 AM
دلتنگي هايم بزرگ است

غصه هايم بزرگ تر

شانه هايم کوچکند

دلم کوچکتر

کجاست عدالت ؟

R A H A
10-02-2011, 12:31 AM
کویر هم برای خود درختی ست

جاده هایش ،شاخه سارانش

و مارهای خزنده اش

میوه ی وجودش

R A H A
10-02-2011, 12:31 AM
دو هندوانه

یک جالیز

یک باغبان

یک اندازه آبیاری

اما

یکی سفید و

دیگری شیرین و قرمز

پس دیگر چه جای انتظاریست

از فرزندان آدم های رنگارنگ؟؟؟

R A H A
10-02-2011, 12:31 AM
بس کنید دگر

بس کنید

وقتی که

نه چشم من هوس خواب به سردارد

و

نه یکی بود و یکی نبود، پایانی

تابه کی پریشان میکنید این کلاغان دربدر را ؟

R A H A
10-02-2011, 12:31 AM
گاهی باید کم باشی تا کمبودت احساس شه



نه اینکه نباشی تا نبودنت عادت شه

R A H A
10-02-2011, 12:32 AM
از کسی که دوسش داری ساده دست نکش ...


شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی ...


و از کسی که دوست داره بی تفاوت عبور نکن ...


چون شاید هیچ وقت هیچ کس تورو مثل اون دوست نداشته باشه ...

R A H A
10-02-2011, 12:32 AM
كاش بر لب رودي خاموش عطر گیاهی مرموز بودم.کاش در پرتو خورشید بهار سحر از پنجره میتابیدم.

R A H A
10-02-2011, 12:32 AM
جذابیت از زیبایی مهمتراست/ چرا که در برابر زیبایی میشود ایستاد اما در برابرجذابیت نه.

R A H A
10-02-2011, 12:33 AM
هیچ چیز کاملا خطایی در این جهان وجود ندارد،حتی یک ساعت از کار افتاده هم در روز 2بار زمان را درست نشان میدهد.

R A H A
10-02-2011, 12:33 AM
کاش وقتی آرزویی میکنیم از دل شفاف مان هم رد شود
مرغ آمین هم از آنجا بگذرد حرف های قلبمان را بشنود ...

R A H A
10-02-2011, 12:33 AM
زندگی کوتاهترازآن است که عشق ورزیدن را برای لحظه آخر بگذاریم!

R A H A
10-02-2011, 12:33 AM
به هرکسی می نگرم در شکایت است در حیرتم دنیا به کام کیست؟!

R A H A
10-02-2011, 12:33 AM
عجب بی رحم و دلگیر است این دیوارهای اطراف من.....

R A H A
10-02-2011, 12:34 AM
چه می دانی که شب در راه یعنی چه..
چه می دانی که من تنها..یعنی چه!!

R A H A
10-02-2011, 12:34 AM
چه زود به پایت پیر شدم

این همه تجربه را

قلب شکسته ام

گنجایش نداشت!

R A H A
10-02-2011, 12:34 AM
زندگی ،
قانون باورها ولیاقت هاست
همیشه باور داشته باش که لایق بهترین هایی

R A H A
10-22-2011, 03:26 AM
امشب ميان اشكم تصويري از تو ديدم
در اين سكوت وحشت نام تورا شنيدم
امشب كه دل گرفته در اين شب سياهم
اميد بر تو دارم باشد همين گناهم
باري نظر وا كن بر اين شبانه آهم
امشب كه بار ديگر يادت به باد دادم
چون شعه اي خموش و خاكستري به بادم
امشب به يادت لحظه اي به خواب رفتم
با ديدن خيالت ميناي غم شكستم
امشب ميان اشكم آسوده جان سپردم
از اين جهان خاكي بادي ز غم نبردم.

R A H A
10-22-2011, 03:26 AM
گامهايت، طنين شکفتن را جاری ساخت و دستهايت، چه روشن، تاريکی*ام را دور کرد.

تو آن صداقت محض هستی

که با تک تک نفس*هايت، خشکترين دشتها را به سيراب*ترين بيشه*ها تبدیل کرد

نگاه آسمانی*ات ابرها در خود داشت

و من با اندکی درنگ ، زير قطره* قطره باران محبتت، نهری شدم جاری به سوی دريای عشق

برق چشمانت، سياهی ممتد شبهايم را شکافت.

جوانه اميد را بر شاخه کلامت احساس کردم و بر پيشانی انديشه*ات قرائت کردم

و تو چه زيبا، گل احساسم را بوستانی کردی و کبوتر جانم را آسمانی

سهم من از خدا توئي

R A H A
10-22-2011, 03:26 AM
آن قدر مرا با غم دوریت نیازار
با پای دلم راه بیا قدری و بگذار،
این قصه سرانجام خوشی داشته باشد
شاید که به آخر برسد این غم بسیار
این فاصله تاب از من دیوانه گرفته
در حیرتم از این همه دلسنگی دیوار
هر روز منم بی تو و من بی تو ولاغیر
تکرار... و تکرار... و تکرار ... و تکرار...
من زنده به چشمان مسیحای تو هستم
من را به فراموشی این خاطره نسپار
کاری که نگاه تو شبی با دل ما کرد
با خلق نکرده ست ؛ نه چنگیز، نه تاتار!
ای شعر، چه می فهمی ازین حال خرابم؟
دست از سر این شاعر کم حوصله بردار
حق است اگر مرگ ِ من و عالم و آدم،
بگذار که یک بار بمیریم؛ نه صدبار!!!
تصمیم خودم بود به هرجا که رسیدم؛
یک دایره آن قدر بزرگ است که پرگار.
اوج غم این قصه در این شعر همین جاست:
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار..

R A H A
10-22-2011, 03:26 AM
سالها می گذرد و من از پنجره بیداری
کوچه یاد تو را می نگرم
چنان ارامم
که کسی فکر نکرد
زیر خاکستر ارامش من
چه هیاهوی است...
عاشقی هم دردیست!!!
و من از لحظه دیدار تو می دانستم
که به این درد
شبی
خواهم مرد

R A H A
10-22-2011, 03:27 AM
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض

یک طرف خاطره ها!

یک طرف پنجره ها!

در همه آوازها! حرف آخر زیباست!

آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست