توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ♥۩♥ متن (شعر) آهنگهای غمگین و عاشفانه ♥۩♥
shirin71
07-09-2011, 05:53 AM
باز این دل را هوای کوی دلبر در سر است
بهر دیدار جمالش دیده ی دل بر در است
گفتم : از اول که شاید هجر وی آسان بود
لیک دست از جان خود شستن بسی آسان تر است
مشکل ار باشد وصالش نیک میدانم همی
طعنه ی اغیار از هجران او مشکل تر است
نی به تنهایی دل و جان را ز چهرش روشنی است
سینه چون آینه از رخسار وی روشن تر است
قلبش از ایمان و تقوی روشن و تا بنده بین
زین سبب هرلحظه صبر دل به وصلش کمتر است
گر فروغ شمع وی زان دور سو سو می زند
دل همی پروانه سان بر گرد آن بام و در است
ای صبا گر از کنارش بگذری یک دم بیار
خاک کویش را که خوشبوترز مشک و عنبر است
اختر رخشنده باشد در ره فضل و کمال
عفت و پاکی دامانش ز مریم برتر است
مصطفی خاک درش را توتیای دیده کن
چون صفا و مهر و ایمان را یکایک مظهر است
شاعر مرحوم دکتر مصطفی غرویان
shirin71
07-09-2011, 05:53 AM
می رباید یاد تو از دیدگانم خواب را
می کند شرمنده رویت جلوه ی مهتاب را
من نه تنها گشته ام دیوانه ی گرد کوی تو
می کند دیوانه دیدار تو شیخ و شاب را
پرده از رخسار بر گیر تا رسوا کنی
جمله عصیان پیشگان مانده ی در خواب را
برق الانوار جمالت زد به رخسار حقیر
کی شود دیگر ببیند آن رخ مهتاب را
این عجب نبود که من دلداده ی کویت شدم
هرچه می جویم نیابم گوهر نا یاب را
از حجاب غیب بیرون آی ای شمس الضحی
تا کنی آرام روح فانی بی تاب را
شاعر مرحوم دکتر مصطفی غرویان
shirin71
07-09-2011, 05:54 AM
خواست مجنون نامه بر لیلی دهد
بو که شوری در سر لیلی فتد
چون قلم بگرفت و یاد نامه کرد
این چنیچ با لیلی خود ناله کرد
چون خیالت شد مقیم دیدگان
نیست بی نام تو خالی هر زبان
نقش یاد تو دل ولجان زنده کرد
عشق خود را در دلم پاینده کرد
بر در و دیوار این قلب حزین
حک شده نام تو چون نقش نگین
چون تو گشتی با دل و جانم عجین
نامه بحر کی فرستم بس همین
پس قلم بشکست و نامه بردرید
گفت لازم نیست او را این برید
شاعر مرحوم دکتر مصطفی غرویان
shirin71
07-09-2011, 05:54 AM
عشق سفر است ، اما نه از جاده ی خیال
عشق آغاز است ، اما نه برای ارتکاب گناه
عشق پایان است ، اما نه برای ورود به جهنم
عشق انتظار است ، اما نه انتظاری شیطانی
عشق افروختن است ، اما نه آتش دوگانگی
عشق عدالت است ، اما نه در میزان قانون
و عشق ...
shirin71
07-09-2011, 05:54 AM
غروب است
و ذهن متروک پنجره
در انتظار بارانی از روز های دوستت دارم
بی تو خیلی تنهایم
shirin71
07-09-2011, 05:54 AM
گفت هارون با غلامان مطلبی
در ورای حالت مجنون شبی
کاین همه شور دل مجنون زچیست
شور عالم گیر او از عشق کیست
هاتفی گفتش ز هجر لیلی است
دم به دم مجنون به فکر لیلی است
تو ز عشق روی لیلی غافلی
بی خبر از بی قراری دلی
عاشقان در شرق و غرب ای جهان
قصه ی عشق او آرند بر زبان
گفت لیلی پیش من آرید هان !!!
تا از او پرسم سوالی بی امان
ساعتی در وی نظر انداختی
از تعجب چهره بر افروختی
گفت آن لیلی تو ای گفتا : بلی
گفت : تو آتش بر افروز دلی؟
گفت من لیلی ، تو مجنون نیستی
آن اگر باشی تو هارون نیستی
گر مرا بر دیده ی او بنگری
دیدنی ها را ز خاطر می بری
چشم مجنون گر تو در سر داشتی
مُلک و مِلک را اندر رهش بگذاشتی
شاعر مرحوم دکتر مصطفی غرویان
shirin71
07-09-2011, 05:55 AM
بگو که گل نفرستد کسي به خانه من
که عطر ياد تو پر کرده آشيانه من
تو چلچراغ سعادت فروز بخت مني
بجاي ماه تو پرتو فشان به خانه من
به شوق روي تو من زنده ام خدا داند
براي زيستن اينک تويي بهانه من
گفتم اي ساده، دل ساده فراموشش كن... تا كجا چشم بدين جاده فراموشش كن... دست بردار از او خاطره بازي كافيست... فرض كن گل نفرستاده فراموشش كن... مردمان نگهش قله نشينند هنوز... دل كه در دره نيفتاده فراموشش كن... گفتم اين تكه غزل را بفرستم نزدش... دل ولي گفت نشو ساده فراموشش كن... به شما بر نخورد پاي غزل بود و شكست... اتفاقي ست كه افتاده فراموشش كن
shirin71
07-09-2011, 05:55 AM
قسم رفتنت دیگه پاره شده بند دلم خونه ی نو یار جدید مبارکت باشه گلم
چه بی خبر جشن تو شد نگفتی که منم بیام باشه ولی من از خدا خوشبختیتو فقط میخوام
باشه ولی من از خدا خوشبختیتو فقط میخوام
غم منو نخور دیگه قسمتهو بازیچه هاش اگه هنوز دوستم داری دیگه به فکر من نباش
تو دفتر خاطره هام هنوزم اسم تو تکه تور سفید رو شونه هات مبارکه مبارکه
تو دفتر خاطره هام هنوزم اسم تو تکه تور سفید رو شونه هات مبارکه مبارکه
میخوام تو رو دعا کنم سنگامو با تو وا کنم برای آخرین دفعه تو چشم تو نیگا کنم
دلم میخواد تو روزگار تو خوشی ها پر بزنی تو ناز و نعمت بمونی تا زیره غصه نشکنی
الهی دروازه ی عشق بروت همیشه باز باشه به خاک و سنگ دست بزنی الهی که طلا بشه
عاشقی کار تو نبود من عاشقت بودمو بس طفلی دل ساده ی من چقدر به پای تو نشست
روزی که رفتی یادته؟ چه بی صدا بی تو شکست سفر سلامت گلکم دست خدا سپردمت
تو دفتر خاطره هام هنوزم اسم تو تکه تور سفید رو شونه هات مبارکه مبارکه
shirin71
07-09-2011, 05:55 AM
شعر جنون
تو دیگه خودت نبودی گفتی کارمون تمومه منو عاشق کردی و گفتی عشقمون جنونه
تو گلوم یه بغض کهنس که همیشه در سکوته چرا از عشقای دنیا سهم غشق ما سقوط
بی تو غمگینه دل دیوونه بی صدا شدم تو این زمونه از شلاق بی وفایی تو زخمی تنم خدا میدونه
بی تو غمگینه دل دیوونه بی صدا شدم تو این زمونه از شلاق بی وفایی تو زخمی تنم خدا میدونه
شاید اشتباه من بود شایدم سادگی کردم اما این تقصیر من نیست اینجوری زندگی کردم
مثل جون برام عزیزی من به تو بدی نکردم تو اگه در کردی عشقم من شکایتی نکردم
ار گلایه های دنیا سهم من فقط سکوت بود من نفهمیدم از اول عشق ما رو به سفوط بود
حالا که غریب و تنهام بی تو محکوم به جنونم ولی عاشقم هنوزم گوش بده برات میخونم
بی تو غمگینه دل دیوونه بی صدا شدم تو این زمونه از شلاق بی وفایی تو زخمی تنم خدا میدونه
بی تو غمگینه دل دیوونه بی صدا شدم تو این زمونه از شلاق بی وفایی تو زخمی تنم خدا میدونه
شعر بغض عشق
خسته ام از بغض کهنه ی عشق سنگینه تحملش تو صدام خوبه که به یاد تو قانعم میتونم بگزرم از شکوه ها
باورش سخته برام ولی من میرمو چیزی ازت نمیخوام اما بدون هر جا برم بعد تو بغض عشق میمونه از تو برام
بغض من وا نمیشه تو صدام خدایا یه دریا گریه میخوام نفهمید اونکه باید میدونست بیشتر از جون هنوز عزیزه برام
با جدایی هیچی تموم نمیشه عاشق از عاشقی سیر نمیشه بگو تو اگه عاشق نبودی عاشقت از تو دلگیر نمیشه
بغض عشق مونده هنوز تو صدام هنوزم هیچی ازت نمیخوام عاشقت بودمو از عاشقی جز غمت هیچی نمونده برام
اما من هنوز به پات مونده ام یه لحظه بی درد نیاسوده ام از جدایی خیلی اگه گذشته اما هنوز به عشقت آلوده ام
با جدایی هیچی تموم نمیشه عاشق از عاشقی سیر نمیشه بگو تو اگه عاشق نبودی عاشقت از تو دلگیر نمیشه
با جدایی هیچی تموم نمیشه عاشق از عاشقی سیر نمیشه بگو تو اگه عاشق نبودی عاشقت از تو دلگیر نمیش
shirin71
07-09-2011, 05:56 AM
عشق يعني يك شقايق غرق خون
عشق يعني همچو من شيدا شدن
عشق يعني بيستون كندن بدست
عشق يعني آب بر آذر زدن
عشق يعني عالمي راز و نياز
عشق يعني رسم دل بر هم زدن
عشق يعني سر به دار آويختن
عشق يعني شب نخفتن تا سحر
عشق يعني مستي و ديوانگى
عشق يعني شاعري دلسوخته
عشق يعني سوز ني آه شبان
عشق يعني در فراقش سوختن
عشق يعني هر چه بيني عكس يار
عشق يعني زندگي را باختن
عشق يعني مست و بي پروا شدن
عشق يعني با جهان بيگانگى
عشق يعني يك سلام و يك درود
عشق يعني يك تبلور يك سرود
عشق يعني خون لاله بر چمنآتشي افروخته
shirin71
07-09-2011, 05:56 AM
خدا نصیب هیچ کس نارفیق نکنه
زمین گرمم کمته ،کمته اتیش خدا ،
بوسه مرگ و بچشی بندت بشه جدا جدا
زمین گرمم کمته تو که میگفتی من سرم
کی میشه اون گلوتو با دشنه نامردی بدرم
تو که ندیدی خورشیدی پس چرا میخوای بتابی
مگه تو فردا نمیخوای تو یک وجب جا بخوابی
اخه چه کار کرده بامن ریشمو از جا میکنه
وقتی که نفرین میکنم برمیگرده خودمو میزنه
هر کاری میخوای میکنی زل میزنی میگی نباش
زخم زبونم که زدی حالا دیگه نمک نپاش
یک جوری حرفم میزنی که من ازت بدم بیاد
اخه یک ذره فکر کنی کی دیگه حالا جز من میاد
حالا هرجا که هستی پای هرکی نشستی
بدون این رسم رفاقت چندین و چند سالمون نبود
اخه نبود
اخه این قلب خسته پای یکی نشسته
اما بدون نمیدونست که میخواد بشکنه خیلی زود
خیلی زود
اخه این زخم کاری چرا اروم نداری
چرا میسوزی و میسازی و میگی دردی نداری
بگو اخه بگو
درد نفرین تو هست درد این زخم کاری
حتی دردایی که تو تو زندگی خود داری بد ت ای دورو
گوشاتو واکن میشنوی صدای خورده های من
صدای پرو که میگه دلت میخواد بازم بزن
یادته بردی با خودت این دلمو باز اسیری
خیالت راحت کنم نمیمیرم تا نمیری
تو که واسه مردم همش اسمون بی دریغی
باید بگم خدمتتون نارفیقی نارفیقی
یادم نمیره حرفاتو یادم نرفته تا هنوز
یادمه اتیشم زدی رفتی عقب گفتی بسوز
shirin71
07-09-2011, 05:56 AM
اونقدر دوست دارم که هیچ کس کسی ر و اینجوری دوست نداره
اینقدر برات میمیرم قده یه دنیا خوبی قده هزارتا ستاره
بی تو دلم می گیره وقتی تنهامی شم کارم انتظاره
گناه من چی بوده جز مهربونی
دوست دارم هنوزم کاشکی بدونی
چرا نمی گی حرفت و چرا نمی کی از دلت
بگو که من زیادیم این بوده تنها مشکلت
اگه می خوای بری برو تو رو خدا زجرم نده
فکر دل منم بکن اینجوری عادتم نده
چرا می خوای ترکم کنی بازیچه دستت کنی؟
من از تو چیزی نمی خوام فقط می خوام درکم کنی
فقط می خوام دروغکی احساست و بهم بگی
که لااقل این دلم و اینجوری ارومش کنی
shirin71
07-09-2011, 05:56 AM
شب یلدای چشمات و به ستاره می پرستم
اگه باشی یا نباشی تا همیشه با تو هستم
پای این سفره خالی من نمک گیر نگاتم
تو سکوت شب قصه عاشق زنگ صداتم
توی بی وقتی اواز،پاتو واکن به ترانه
لحظه های من و پر کن از یه حس شاعرانه
من و از خودم بگیر و به همین ترانه بسپار
شاید این قصه برامون دیگه هرگز نشه تکرار
یه شب از اون ور ابرا می رسم به شهر مهتاب
اونجا که دیگه کسی نمی شه از غصه ها بی خواب
می ریم اونجا که ترانه رو سر گریه می باره
پشت هر پلک ستاره اش یه بغل قصه سواره
shirin71
07-09-2011, 05:56 AM
یه کاری کن که می تونی
یه خونه شو تو ویرونی
از این بیشتر نپرس از عشق
نمی دونم نمی دونی
تو این تقویم دلمرده کسی اشکاش و نشمرده
کجا دیدی که تنهایی غماشو با خودش برده
یه کاری کن از این بیشتر
نیفتم تو غم اخر
نذار شمع حضور من
یه شعله شه تو خاکستر
نگو دوره نگو دیره
نگو این قصه دلگیره
یه عمری رفته از دستم
نیای عشق تو می میره
-
shirin71
07-09-2011, 05:57 AM
بودو نبود من تویی، بعد خدا عشقم تویی
کسی که دوسش داشتن اون یکم نمی شه کم تویی
ودو نبود من تویی، بعد خدا عشقم تویی
کسی که دوسش داشتن اون یکم نمی شه کم تویی
قد دنیا دوست دارم دوست دارم دوست دارم
بدون فقط تو رو دارم تو رو دارم تو رو دارم
قد دنیا دوست دارم بدون فقط تو رو دارم
یه روز نباشی عشق من بدون بی تو کم می ارم
خودت اینو خوب میدونی حسابت از همه جدا ست
قده دنیا دوست دارم نگو نگو که اشتباست
وقتی سکوت تلخ من با خنده تو می شکنه
انگاری نبض زندگی یه جور دیگه میزنه
انگاری نبض زندگی یه جور دیگه میزنه
قد دنیا دوست دارم دوست دارم دوست دارم
بدون فقط تو رو دارم تو رو دارم تو رو دارم
قد دنیا دوست دارم بدون فقط تو رو دارم
یه روز نباشی عشق من بدون بی تو کم می ارم
خودت اینو خوب میدونی حسابت از همه جدا ست
قده دنیا دوست دارم نگو نگو که اشتباست
وقتی سکوت تلخ من با خنده تو می شکنه
انگاری نبض زندگی یه جور دیگه میزنه
انگاری نبض زندگی یه جور دیگه میزنه
shirin71
07-09-2011, 05:57 AM
حبس شده نفس تو سینه ، فرصت پلک زدنم نیست
دل آسمون گرفته ، چاره جز دل کندنم نیست
از غم یه لحظه بی تو ، چشم من از گریه رد شد
دست تو ، تو دستای من ، زیر آه جاده سرد شد
سفرت به خیر مسافر ، هر جا دلتنگی و تنها (تنها،تنها)
اسم تو زیر لبامه ، وقتی می گذری رو ابرها
کوله بارتو بغل کن ، بگذری از دور چشمام (چشمام،چشمام)
راه من با تو یکی نیست ، برو می رسی به حرفام
جاده تا خدا نشسته ، یاد تو ، تو گریه ی من
هر قدم خاطره داره ، قلم ترانه ی من
قدم آخر رو بردار ، گریه منتظر نشسته
تا که این غروب احساس ، راه رفتن رو نبسته
سفرت به خیر مسافر ، هر جا دلتنگی و تنها (تنها،تنها)
اسم تو زیر لبامه ، وقتی می گذری رو ابرها
کوله بارتو بغل کن ، بگذری از دور چشمام (چشمام،چشمام)
راه من با تو یکی نیست ، برو می رسی به حرفام
الیاس صالحی ...
shirin71
07-09-2011, 05:57 AM
جاده ها بارونی هستن ، راه یک نفر رو بستند
پاهام از بس که نرفتن ، همیشه خسته ی خسته اند
حریر اشک رو شونه کن از پلک هر ستاره ای
چشمک بزن به موندنت ، تو که پر از خاطره ای
بارون عشق نشسته باز رو لب جاده مثل من
منتظرم پر بکشی از آسمون تا دل من
زندگی ساده می گذره ، از من و تو به سختی
یه قدم بهت رسیدم ، وقتی تو همیشه رفتی
جاده از جایی شروع شد که تو رو دیگه ندیدم
وقتی از خش خش برگ ها ، غم پاییز رو شنیدم
تن فرداهامو بوسید لب سرد بی تو بودن
رفت و گفت که دیره فردا ، واسه تو به من رسوندن
هنوزم می گذره دیروز ، هر روز از روزهای دلگیر
یاد اون نگاه نم دار ، بین بوسه های تقدیر
دور شدی از دور چشمام ، زیر نم نمای این درد
بی تفاوت پر کشیدی ، وقتی عشق چشاشو وا کرد
جاده ها بارونی هستن ، راه یک نفر رو بستند
پاهام از بس که نرفتن ، همیشه خسته ی خسته اند
زندگی ساده می گذره ، از من و تو به سختی
یه قدم بهت رسیدم ، وقتی تو همیشه رفتی
الیاس صالحی ...
shirin71
07-09-2011, 05:57 AM
کی اشکات رو پاک میکنه
شبا که غصه داری
دست رو موهات کی میکشه
وقتی من رو نداری
شونه ی کی مرهم هق هقت میشه دویاره
از کی بهونه میگیری
شبای بی ستاره
برگ ریزونای پاییز
کی چشم به رات نشسته
از جلو پات جمع میکنه
برگای زرد و خسته
کی منتظر می مونه
حتی شبای یلدا
تا خنده رو لبات بیاد
شب برسه به فردا
کی از سرود بارون
قصه برات می سازه
از عاشقی میخونه
وقتی که راه درازه
کی از ستاره بارون
چشماش رو هم میزاره
نکنه ستاره ای بیاد
یاد تو رو نیاره
نکنه ستاره ای بیاد و
یاد تو رو نیاره
خواننده:ابي.
shirin71
07-09-2011, 05:58 AM
عشق، به شکل پرواز پرنده س
عشق، خواب يه آهوي رمنده س
من، زائري تشنه، زير باران
عشق، چشمه آبي اما کشنده س
من، مي ميرم از اين آب مسموم
اما اونکه، مرده از عشق، تا قيامت، هر لحظه زنده س
من، مي ميرم از اين آب مسموم
مرگ عاشق، عين بودن، اوج پرواز يه پرنده س
تو که معناي عشقي، به من معنا بده اي يار
دروغ اين صدا را، به گور قصه ها بسپار
صدا کن اسممو، از عمق شب، از نقب ديوار
براي زنده بودن، دليل آخرينم باش
منم من بذر فرياد، خاک خوب سرزمينم باش
طلوع صادق عصيان من، بيداري ام باش
عشق، گذشتن از مرز وجوده
مرگ، آغاز راه قصه بوده
من، راهي شدم نگو که زوده
اون کسي که سر سپرده، مثل ما عاشق نبوده
من، راهي شدم نگو که زوده
اما اونکه، عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده....
shirin71
07-09-2011, 05:58 AM
نزار بهت عادت كنم
جدايي سخته گل من
يه روز تو از اينجا مي ري
مي شكنه تنها دل من
نزار بهت عادت كنم
دچار يعني موندگار
تو كه نمي موني پيشم
داغتو رو دلم نزار
كنار عطر روسريت
نزار بهارو گم كنم
نزار كه تو شب چشات
راه فرارو گم كنم
نزار بهت عادت كنم
تا كه جدايي سخت نشه
نهال عشقو بسوزون
تا يه روزي درخت نشه
ما كه به هم نمي رسيم
حتي توي خواب و خيال
قسمت ما يكي نشد
حتي توي فنجون فال
نمي شه اين پله ها رو
دوتا يكي كردو رسيد
ديوار سنگه بينمون
نمي شه ديوار و نديد...
سعيد مدرس...
shirin71
07-09-2011, 05:58 AM
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را
خبر از سرزنش خار جفا نیست تو را
ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را
تو اسیر غم خود،رحم چرا نیست تو را
جان من سنگدلی، دل به تو دادن غلط است
رفتن اولاست،ز کوی تو ستادن غلط است
دگری جز تو مرا این همه ازار نکرد
انچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد
بشنو پند و مکن قصد دل ازرده خویش
ورنه بسیار پشیمان شوی از کرده خویش
shirin71
07-09-2011, 05:58 AM
سادگي مرا ببخش كه خويش را تو خوانده ام
براي برگشتن تو به انتضار مانده ام
سادگي مرا ببخش كه دل خوش از تو بوده ام
تو را به انگشتر شعر مثل نگين نشاندهام
به من نخند و گريه كن چرا كه جز نياز تو
هر چه نياز بود و هست از در خانه رانده ام
اگر به كوتاهي خواب خواب مرا اسيه شدي
به جرم آن داغ عطش بر لب خود نشانده ام
گلوي فرياد تو را سكوت دعوت تو بود
ولي من اين سكوت را به قصه ها رسانده ام
دوباره از سداقتم دامي براي من نساز
از ابتدا دست تو را در اين قمار خوانده ام
گناه از تو بود و من نياز مند ببخششت
چرا كه من در ابتدا تو را از خود نرانده ام
گناهكار هر كه بود كيفر آن مال من است
به جرم آن داغ عطش بر لب خود نشانده ام
shirin71
07-09-2011, 05:59 AM
اين همه آشفته حالي / اين همه نازک خيالي
اي به دوش افکنده گيسو / از تو دارم، از تو دارم
اين غرور عشق و مستي / خنده بر غوغاي هستي
اي سيه چشمِ سيه مو / از تو دارم، از تو دارم
اين تو بودي / کز ازل خواندي به من / درس وفا را
اين تو بودي / کاشنا کردي به عشق / اين مبتلا را
من که اين حاشا نکردم / از غمت پروا نکردم
دين من دنياي من / از عشق جاويدان تو رونق گرفته
سوز من، سوداي من / از نور بي پايان تو رونق گرفته
من خود آتشي که مرا / داده رنگ فنا مي شناسم
من خود شيوه نگه / چشم مست تو را مي شناسم
ديگر اي برگشته مژگان / از نگاهم رو مگردان
اين همه آشفته حالي / اين همه نازک خيالي
اي به دوش افکنده گيسو / از تو دارم، از تو دارم
اين غرور عشق و مستي / خنده بر غوغاي هستي
اي سيه چشمِ سيه مو / از تو دارم، از تو دارم
خواننده: دلکش
آهنگساز: استاد علي تجويدي
شاعر: رحيم معيني کرمانشاهي
shirin71
07-09-2011, 05:59 AM
سیاه مثه شب تار!
دنیای بی تو بودن
شوق رهایی از شب
من و تا تو کشوندن!
هزاران شب خدا رو
قسم به کعبه دادم
منی که بی نور عشق برگی تو دست بادم!
دلم جز این تمنا
هیچی ازت نمیخواد
ای بهترین آرزو
خدا تو رو به من داد
بی تو تموم دنیا م
کویر خار و خس بود
خیال با تو بودن
برای من نفس بود!
بیا و عاشقم باش
ای بهترین آرزو
هر عشقی جز عشق تو
برای من هوس بود
دلم جز این تمنا
هیچی ازت نمیخواد
ای بهترین آرزو
خدا تو رو به من داد
محسن یاحقی
shirin71
07-09-2011, 05:59 AM
خسته ام از بغض کهنه عشق
سنگینه تحملش تو صدام
خوبه که به یاد تو قانعم
میتونم بگذرم از شکوه هام
باورش سخته برام ولی من
میرم و چیزی ازت نمیخوام
اما بدون هرجا برم بعد تو
بغض عشق می مونه از تو برام
بغض من وا نمیشه تو صدام
خدایا یه دریا گریه میخوام
نفهمید اونکه باید میدونست
بیشتر از جون هنوز عزیزه برام
با جدایی هیچی تموم نمیشه
عاشق از عاشقی سیر نمیشه
بگو تو اگه عاشق نبودی
عاشقت از تو دلگیر نمیشه
بغض عشق مونده هنوز تو صدام
هنوزم هیچی ازت نمیخوام
عاشقت بودم و از عاشقی
جز غمت هیچی نمونده برام
اما من هنوز به پات مونده ام
یه لحظه بی درد نیاسوده ام
از جدایی خیلی اگه گذشته
اما هنوز به عشقت آلوده ام
.......
با جدایی هیچی تموم نمیشه
عاشق از عاشقی سیر نمیشه
بگو تو اگه عاشق نبودی
عاشقت از تو دلگیر نمیشه
یاحقی...
shirin71
07-09-2011, 06:00 AM
شبی که آوای نی تو شنیدم
چو آهوی تشنه پی تو دویدم
دوان دوان تا لبه چشمه رسیدم
نشانه ای از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجائی ؟ که رخ نمینمائی
از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی
من همه جا پی تو گشته ام
از مه مهر نشان گرفته ام
بوی ترا زگل شنیده ام
دامن گل از آن گرفته ام
تو ای پری کجائی ؟ که رخ نمینمائی
از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی
دل من سرگشته ی تو
نفسم آغشته ی تو
به باغ رویاها چو گلت بویم
بر آب و آئینه چو مهت جویم
تو ای پری کجائی ؟
در این شب یلدا ز پی ات پویم
به خواب و بیداری سخنت گویم
تو ای پری کجائی ؟
مه و ستاره درد من میدانند
که همچو من پی تو سرگردانند
شبی کنار چشمه پیدا شو
میان اشک من چو گل وا شو
تو ای پری کجائی ؟ که رخ نمینمائی
از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی
shirin71
07-09-2011, 06:00 AM
مرو ای دوست...................محمد اصفهانی
مرو ای دوست مرو ای دوست
مرو از دست من ای یار که منم زنده به بوی تو
به گل روی تو
مروای دوست مرو ای دوست
بنشین با من و دل بنشین تا برسم مگر
به شب موی تو
تو نباشی چه امیدی به دل خسته من
تو که خامو شی بی تو به شام وسحر چه کنم
با غم تو
مروای دوست مرو ای دوست
مرو از دست من ای یار که منم زنده به بوی تو
به گل روی تو
بنشین تا بنشانی نفسی آتش دل
بنشین تا برسم مگر به شب موی تو
تو نباشی چه امیدی به دل خسته من
تو که خامو شی بی تو به شام وسحر چه کنم
با غم تو
چه کنم با دل تنها که نشد باور من
تو و ویرانی خاموشی کوهم اگر اگر چه کنم با غم تو
چه کنم با دل تنها چه کنم با غم دل
چه کنم با این درد دل من ای دل من
چه کنم با دل تنها چه کنم با غم دل
چه کنم.......
shirin71
07-09-2011, 06:00 AM
پرنده...................محمد اصفهانی
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور وغیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
تو اگه پرنده باشی چشای من آسمونه
راز پر کشیدنت رو کسی جز من نمی دونه
واسه من سخته که بی تو بنویسم مشق پرواز
با صدای ساز خسته تر کنم گلو ی آواز
منو تو گر چه اسیریم حیفه از غصه بمیریم
بیا تا آخر دنیا بشینیم و پر نگیریم
جای پر زدن زمین نیست توی قلب آسمونه
قصه ی مرگ وجدایی تو کتابا جا می مونه
نگو عمرمون تموم شد
نگو دیگه همدمی نیست
بیا فردا رو بسازیم
اینکه فرصت کمی نیست
اشک پاکتو نگه دار واسه غسل تن پرواز
زنده کن صدای سازو که رسیده وقت آواز
تو اگه پرنده باشی چشای من آسمونه
راز پر کشیدنت رو کسی جز من نمی دونه
واسه من سخته که بی تو بنویسم مشق پرواز
با صدای ساز خسته تر کنم گلو ی آواز
منو تو گر چه اسیریم حیفه از غصه بمیریم
بیا تا آخر دنیا بشینیم و پر نگیریم
جای پر زدن زمین نیست توی قلب آسمونه قصه ی مرگ وجدایی تو کتابا جا می مونه
نگو عمرمون تموم شد
بعد از این دیگه غمی نیست
اشک پاکتو نگه دار واسه غسل تن پرواز
زنده کن صدای سازو که رسیده وقت آواز
shirin71
07-09-2011, 06:00 AM
درد گنگ...................محمد اصفهانی
نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است وافسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
نمیدانم چه میخواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال نا شناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج وگمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردیست خونبار
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمیدانم چه می خواهم بگویم
نمیدانم چه می خواهم بگویم
shirin71
07-09-2011, 06:01 AM
تنها ماندم
تنها ماندم
تنها با دل بر جا ماندم
چون آهی بر لبها ماندم
راز خود به کس نگفتم
مهرت را به دل نهفتم
با یادت شبی که خفتم
چون غنچه سحر شکفتم
دل من ز غمت فغان برآرد
دل من ز دلت خبر ندارد
دل من ز دلت خبر ندارد
پس از این مخورم فریب چشمت
شرر نگهت اگر گذارد
شرر نگهت اگر گذارد
وصلت را . ز خدا خواهم
از تو لطف و صفا خواهم
کز مهرت . بنوازی جانم
عمر من به غمت شد طی
تو بی من . من و غم تا کی
دردی هست . نبود درمانش
تنها ماندم
تنها ماندم
تنها با دل بر جا ماندم
چون آهی بر لبها ماندم
shirin71
07-09-2011, 06:01 AM
فریاد...................محمد اصفهانی
ای تنها ای بی تو تنها من
ای با من ای همچو جان با تن
ای نسیم ای بوی پیراهن
ای ز تو چشم دلم روشن
ای دل ای مرغ سحر
شور آواز تو کو ؟
ای شکسته بال و پر
شوق پرواز تو کو ؟
در دل شبهای تار
سوز تو ساز تو کو ؟
موج سرکشم که دل داده ام به دست باد
دل به دریا میزنم تا شوم از خود آزاد
گر چه سردو خامشم
شعله شعله آتشم
گر زبانه بر کشم
هر چه بادا باد
فریاد !فریاد !فریاد !
shirin71
07-09-2011, 06:03 AM
دریا ---- هوشمند عقیلی
رفتم به سوی دریا
به سوی موج و ساحل
اونجائی که دو تا دل
عشق خدائی داشتند
از غم رهائی داشتند
دریا همان دریا بود
شن ها همان شن ها بود
موج و غروب و دریا
مثل گذشته ها بود
اما فقط یاد تو
به جای تو اونجا بود
به جای تو اونجا بود
با شن داغ ساحل
تن گرمت رو ساختم
نشستم با انگشتام
اون ساخته را پرداختم
یه موج سنگین اومد
به ساق پای تو خورد
پیکرت در هم شکست
موج دریا تو را برد
دریا همان دریا بود
شن ها همان شن ها بود
صبح و غروب دریا
مثل گذشته ها بود
اما فقط یاد تو
به جای تو اونجا بود
به جای تو اونجا بود
رفتم به سوی دریا
به سوی موج و ساحل
اونجائی که دو تا دل
عشق خدائی داشتند
از غم رهائی داشتند
با شن داغ ساحل
تن گرمت رو ساختم
نشستم با انگشتام
اون ساخته را پرداختم
یه موج سنگین اومد
به ساق پای تو خورد
پیکرت در هم شکست
موج دریا تو را برد
دریا همان دریا بود
ساحل همان ساحل بود
موج و غروب دریا
مثل گذشته ها بود
اما فقط یاد تو
به جای تو اونجا بود
به جای تو اونجا بود
shirin71
07-09-2011, 06:05 AM
خاطرات عمر رفته در نظرگاهم نشسته
در سپهر لاجوردی آتش آهم نشسته
ای خدای بی نصیبان
طاقتم ده
قبله گاه ما غریبان
طاقتم ده
ساغرم شکست ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی
در میان طوفان
بر موج غم نشسته منم
بر زورق شکسته منم
ای ناخدای عالم
تا نام من رقم زده شد
یکباره مهر غم زده شد
بر سرنوشت عالم
shirin71
07-09-2011, 06:06 AM
کنار سیب ورازغی
نشسته عطر عاشقی
من از تبار خستگی
بی خبر از دلبستگی
عــاشــــــــقم
ابر شدم صدا شدی
شاه شدم گدا شدی
شعرشدم قلم شدی
عشق شدم تو غم شدی
لیلای من دریای من
اسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو
گم شده درصدای تو
من عاشقم مجنون تو
گم گشده در بارون تو
مجنون لیلی بی خیر
درکوچه های در به در
مست و پریشو خراب
هرآرزو نقش بر آب
آروم بگیرم در دلم
عاشــــــــقم...
shirin71
07-09-2011, 06:06 AM
ایستاده ای
در باران و بوسه
با تپش گنجشکی در سینه
با تپش گنجشکی در سینه
دوستت دارم
دوستت دارمو یک ریز می بارم
بر شوره زاره چتر ها و کلاه ها
بر عطر ها و پلا ک ها
عطر ها و پلاک ها
بر ترانه های باقیمونده در طعم_سرد_خاک
طعم سرد خاک
بی پرنده ترین درخت
بی صدا ترین آسمان
بی ستاره ترین...
به ... که بر صحرا ببارم (... => متوجه نمیشم)
نماهم سر به کوستان گذارم
چه شمعی نیمه جونم از غم تو
بسوزم آهی از سر قرارم
آی..بسوزم
دوستت دارم
دوستت دارم و می بارم
بر لبان تو
که آشیانه ی بوسه بود و لبخند
در برکه های کوچک زمین
به جستجوی تو
با یاقوت گوشواره هایت از ان عقیق گمشده بگو
آه
پرنده فروش رنگین کمان من
گل گیسویت ماه نقره ای
رد ابرویت عصاره ی شب
به من نگاه کن
به من نگاه کن
با چشمی که کمینگاه آهوان است
به من نگاه کن
به من، نگاه کن
به من نگاه کن
به من نگاه کن...
shirin71
07-09-2011, 06:06 AM
ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
چون شب خاکستری سر در گریبانت نبینم
ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی
همچو ابر سوگوار این گونه گریانت نبینم
ای پر از شوق رهایی رفته تا اوج ستاره
در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم
مرغک عاشق کجا شد شور آواز قشنگت
در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفری رنگ
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
قصه دلتنگیت را خوب من بگذار و بگذر
گریه دریاچه ها را تا به دامانت نبینم
کاشکی قسمت کنی غمهای خود را با دل من
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفری رنگ
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفری رنگ
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
shirin71
07-09-2011, 06:06 AM
بسم از هوا گرفتن
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت
به کجا روم ز دستت که نمیدهی مجالی
که نمیدهی مجالی
بسم از هوا گرفتن
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت
به کجا روم ز دستت که نمیدهی مجالی
که نمیدهی مجالی
نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی
نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی
چه غم اوفتادهای را که تواند احتیالی
چه غم اوفتادهای را که تواند احتیالی
چه خوشست در فراقی همه عمر صبر کردن
چه خوشست در فراقی همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی
به تو حاصلی ندارد
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
به تو حاصلی ندارد
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی
به تو حاصلی ندارد
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی
که شبی نخفته باشی
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی
غم حال دردمندان نه عجب گرت نباشد
غم حال دردمندان نه عجب گرت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی
غم حال دردمندان نه عجب گرت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی
سخنی بگوی با من
سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقم
که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی
که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی
همه عمر در فراقت
همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی
shirin71
07-09-2011, 06:07 AM
مثل گریه توی پاییز
مثل پاییز توی کوچه
مثل کوچه زیر بارون
مثل بارون روی شیشه
تو خود عشقی
خود عشق
مثل اسمت روی قلبم
مثل هدیه توی دستم
مثل اون حالی که داشتم
وقتی هدیه رو می بستم
تو خود عشقی
خود عشق
مثل ماااه
مثل ماه
وقتی گریش می گیره
مثل گل
وقتی از دست تو میره
مثل من
که نمیایی و میمیره
مثل تو
تو
تو خود عشقی
خود عشق
مثل ماه،مثل تو
مثل اشک،مثل من
مثل عشق،مثل آه...
آه...
تو خود عشقی
خود عشق
مثل لیلی توی پاییز
مثل مجنون زیر بارون
مثل بارون وقتی آروم
آروم آروم میشه عاشق
تو خود عشقی
خود عشق
shirin71
07-09-2011, 06:07 AM
تو یادگار من بودی
افسوس که نیستی تو پیشم
اینو بهت گفته بودم
نباشی دیوونه میشم
آه...
زوووود رفتی گللللم
رفتی د ا غ ت موند رو دلم
حیف بودی گللللم
رفتی د ر د امو به کی بگم؟؟
تو یادگار من بودی
افسوس که نیستی تو پیشم
اینو بهت گفته بودم
نباشی دیوونه میشم
آه...
زووود رفتی گلللم
رفتی د ا غ ت موند رو دلم
حیف بودی گللللم
رفتی د ر د امو به کی بگم؟؟؟
shirin71
07-09-2011, 06:07 AM
دورم از تو اما با تو لحظه ها رو زنده هستم
بازم از تو پرم از تو واسه تو رویای خستم
خوبه دیروز با تو هر روز از تو با خدا میخونم
تو خیالت توی حالت باز توی کما میمونم
دورم از تو اما با تو لحظه ها رو زنده هستم
بازم از تو پرم از تو واسه تو رویای خستم
خوبه دیروز با تو هر روز از تو با خدا میخونم
تو خیالت توی حالت باز توی کما میمونم
تا وقتی کنارمی میدونم تا وقتی بهارمی میتونم
دیگه طاقت دوریتو ندارم دیگه نمیتونم
غربت این لحظه ی خسته راه خنده هامو بسته
کمر گیتار عشقم زیر بار غم شکسته
شب یلدام ساکت و سرد حسرت شب خالی از درد تا که دق نکرده رویا تو رو جون لحظه برگرد
غربت این لحظه ی خسته راه خنده ها مو بسته کمر گیتار عشقم زیر بار غم شکسته
شب یلدام ساکت و سرد حسرت شب خالی از درد تا که دق نکرده رویا تو رو جون لحظه برگرد
shirin71
07-09-2011, 06:08 AM
با همه بی سروسامانیم
باز به دنبال پریشانیم .
طاقت فرسودگیم هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنیم .
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیم .
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانیم .
خوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانیم .
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی ست که بارانیم .
حرف بزن ، حرف بزن سالهاست
تشنه ی یک صحبت طولانیم .
آه ! به کجا می کشیم خوب من ؟
پا نکشانی به پریشانیم !
shirin71
07-09-2011, 06:08 AM
دلم برات گرفته
چرا صدات گرفته
نکنه گریه کردی
بازم اسیر دردی
برای درد دلهات
دنبال من می گردی
دلم گم کرده دستاتو
نگام گم کرده چشماتو
هنوزم زنده ام با تو
نمی گیره کسی جاتو
تو می گفتی که تنها من
تورو دارم تو دنیا من
دلم می خواد بگی با من
دوباره درد دلهاتو
وقتی صدات می لرزه
وقتی دلت می گیره
برای زنده موندن
میگی که خیلی دیره
یادت باشه یکی هست
می خواد برات بمیره
shirin71
07-09-2011, 06:08 AM
قسم به عشقمون قسم .. همش برات دلواپسم.. قرار نبود اينجوري شه ..
يکهو بشي همه ي کس ام .. راستي چي شد چه جوري شد ..
اينجوري عاشقت شدم .. شايد ميگم تقصير توست تا کم شه از جرم خودم ...
به ملاقات آمدم ..
ببين که دل سپرده داري .. چگونه عمري از احساس عشق شدي فراري ..
نگاهم کن دلم را عاشقانه هديه کردم ..
تو دريا باشو من جويباره عشقو در تو جاري .
من از پروانه بودن ها .. من از ديوانه بودن ها ..
من از بازي يک شعله ي سوزنده که آتش زده دز دامن پروانه نميترسم .
من از هيچ بودن ها . از عشق نداشتن ها ..
از بي کسي و خلوت انسانها مي ترسم ..
.. راستي چي شد چه جوري شد ..
اينجوري عاشقت شدم .. شايد ميگم تقصير توست تا کم شه از جرم خودم ...
shirin71
07-09-2011, 06:08 AM
یه دفع مثل یک گل رفتی تو دست خزون
سیل و بـارون و تگـرگ میومد از اسمون
بردمـت تو گــل خونـه که نریز رو سرت
که یـوقت خـیس نشـه یخ کنه بال و پرت
نشکنه زیر تگـرگ نریزه از تـوی برگ
من تمــومه قصــه هــام قصـه ی تـوست
یه دفع مثل یه شمع داشتی خاموش می شدی
اگـــه پـروانه نبود تو فراموش می شدی
اره پــــروانه شـدم که پرام سـوخته شه
تا اتیش دل تـــو به دلــم دوختـــه شــه
کـــــه بســـــــوزه پــــر و بـــــــــــــالم
کـــــه راحـــــت بشـــــــه خیــــــــــالم
دارم از تــــــــــو مــی نــــــــــویســـم
تــــــــو کـــه غــــم داره نــــــــــگـات
اگه دوست داشتی بگو تا باز بگم برات
ایـــــــنقده میـــــگم تــا خستـــه شــــم
بـــــــــا عشـــــــق تـــــو شکستــه شم
shirin71
07-09-2011, 06:09 AM
هر کاری کردم که تو رو گم کنم از خاطرهام
به در بسته خوردمو باز از تو گم شد لحظه هام
خاطرهای بودنت چه جور فراموشش کنم؟
دلی که تو آتیش زدی چه جوری خاموشش کنم؟
جای نگات رو پر نکرد هیچ کسی با هر چی که بود
انگاری تو خون منی تو پوست و گوشت و تار و پود
دروغ نمیگم بعد تو خیلی ها رفتن و اومدن
اما توی نگاه من هیچ کدومش تو نشدن
فکر نکنی ازت میخوام بیای و با من بمونی
اینا رو گفتم که فقط صداقتم رو بدونی
من نمیخوام که مثل تو هرزی باشم توی دمن
من عاشق عشق میمونم ، تو دیگه مردی واسه من
هنوزم کوچه ی دیدار ما بوی تو داره
نگاه و بوسه های شب رو یاده من میاره
شب میلاد من بود و تو هم بودی دوباره
شبی تاریک اما چشم های تو تک ستاره
تموم دنیا و بزرگی هاش فقط یک کوچه
تموم کوچه و پنجره هاش شاهد ما بود
گرفتم دستاتو تو گفتی با چشم هات عاشق هستی
آخه چشم های ناز تو فقط قاصد ما بود
تن و روح و دل و جونم کلید قفل زندونم
دلت یک عمره که خسته است تو چشات اینو میخونم
مثل ابری مثل بارون واسه کویر خشکیدم
یک دنیا عشق یک دنیا نور توی برق چشات دیدم
نه امروزی نه دیروزی مثل نفس تو هر روزی
مثل شمعی واسه خوبی که میسازی که میسوزی
غمش با من خوشیش با تو تمام دلخوشیش با تو
هنوز هم رو تنم مونده بوی عطر نفس هاتو
shirin71
07-09-2011, 06:09 AM
دلم برات گرفته
چرا صدات گرفته
نکنه گریه کردی
بازم اسیر دردی
برای درد دلهات
دنبال من می گردی
دلم گم کرده دستاتو
نگام گم کرده چشماتو
هنوزم زنده ام با تو
نمی گیره کسی جاتو
تو می گفتی که تنها من
تورو دارم تو دنیا من
دلم می خواد بگی با من
دوباره درد دلهاتو
وقتی صدات می لرزه
وقتی دلت می گیره
برای زنده موندن
میگی که خیلی دیره
یادت باشه یکی هست
می خواد برات بمیره
shirin71
07-09-2011, 06:09 AM
همسفر تنها نرو بذار تا با هم بریم
سرنوشتمون یکی هر دو مون مسافریم
تازه از راه رسیدم هنوزم خسته رام
همسفر تنها نرو ، بذار تا منم بیام
سخته دل کندن از این شهر و دل بستگی ها
موندن از خونه جدا ، با همه خستگی ها
جون به لبهام رسیده تا به کی دربدری
گرد غربت روتنم ، که بازم باید بری
بذار تا خستگی از این تن خسته بره
سخته دل بستگی از شهر دل بسته بره
اگه بذاری بیام ، من میشم سنگ صبور
گوش به قصه هات میدم ، شهر غربت راه دور
shirin71
07-09-2011, 06:09 AM
عشق من
عشق من ناز نکن بغضمو پایون میگیره
یک روزی دست زمونه تو رو از من میگیره
وقتی تنها با تو بودم واسه من زندگیه
تو رو دیدم تو رو خواستم تو رو کی از من میگیره
عشق من قلب این عاشق با تو اروم میگیره
همه ناله های من از این نگاهت دوریه
تو رو دیدم تو رو خواستم تو رو هرجا میبینم
بی تو و عشق تو من همیشه تنها میمونم
عشق من عاشقتم همه حرفام به خدا از عشق و از صداقته
با تو بودن توی دنیا واسه من نهایته
عشق من بی کسی و شب با تو پایون میگیره
همه رگهام از حرارت نگات خون میگیره
با تو بودن توی دنیا واسه من نهایته
تو گمون کردی بری خاطراهتم میمیره
روزهای رفته برام رنگ سیاهی میگیره
اگه صد بهار و پاییز واسه تو گریه کنم
نمیتونم که تو رو همیشه از یاد ببرم
من همون عاشقتم تا که چشام بارونیه
همه ناله های من از اون نگاهت دوریه
تو رو دیدن توی دنیا واسه من نهایته
shirin71
07-09-2011, 06:09 AM
دیگه زندگیم داره ته میکشه
از دلم پیاده شو اخرشه
نه بمون شاید بازم جون بگیرم
نه برو میخوام که راحت بمیرم
نه بشین که سر رو شونت بذارم
نه پاشو که دیگه دوستت ندارم
نه نه نه بیا بیا و دستامو بگیر
عشق من بیا تو هم با من بمیر
shirin71
07-09-2011, 06:10 AM
نمی گم عوض شدی نه تو هنوزم مهربونی
حدسش رو من زده بودم نمی خوای پیشم بمونی
روزای اول این عشق اشتیاقت تازه تر بود
حالا با صد التماسم واسه من شعر نمی خونی
بعضی وقتا اگه حرف و خبری جایی نباشه
نمی ری دیگه سراغ قصه های خودمونی
گفتی تنها نامه ی من تو دس همه ست عزیزم
نامتو من بفرستم حالا به کدوم نشونی
بنویسم روی پکت با یه تیکه یاد غربت
برسه به یه ستاره به یه عشق آسمونی
پشت پنجره نشستم واسه ی تو می نویسم
که شاید رد شه از اینجا ایه ی محو جنونی
یه روزی خوندم یه جایی از عزیز بی وفایی
واسه ی دوام یک عشق عاشق و باید برونی
بهترین جمله ی دنیا فکر کنم همینه زیبا
عمری دنبال تو بودم اونی که می خوام همونی
صبر و حوصله نداشتن عادت همه ست عزیزم
تو که نیستی مثل اونها تو خود رنگین کمونی
نه جواب نامت این نیس اون و بعدا می نویسم
که سلام گلدونا رو به گلاشون برسونی
گفتم این رو بنویسم که دوست دارم عزیزم
بیشتر از تو می دونم که تو اینو نمی دونی
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.