توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بلدی نمایشنامه بنویسی؟
mozhgan
02-26-2011, 04:45 AM
بخش اول: ایده
برای پیداكردن یه ایده ی مناسب، به شش طریق می شه اقدام کرد:
1- می تونید از زندگی خودتون ایده بگیرید
به طور حتم هر کدوم از شما توی زندگی با مسائلی روبرو شدید. این مسائل ممکنه ظاهرا، یه اتفاق ساده به نظر بیاد ولی اگه به عقب برگردین و اون حوادث و مشکلاتو از هر جهت بررسی کنین متوجه میشین که میشه از بین اونها یه متن نمایشی خوب تهیه کرد. تجربیات شما توی زندگی می تونه الگوی مناسبی برای نوشتن نمایشنامتون باشد به نوعی هم می شه گفت تئاتر صحنۀ نشون دادن آزمایش انسانها تو شرایط سخت و استثناییه!
شما به عنوان یه نویسنده باید تو همۀ حوادث دقت کنین چون که پشت خیلی از حوادث زود گذر، مسائلی وجود داره که می تونه طرح یک داستان جالبو برا شما فراهم كنه فقط کافیه از کنار هیچ حادثه ای تو زندگی ساده نگذرین. یک نویسنده می تونه از زندگی انسانهای دیگه هم ایده های مناسبی بگیره به شرطی که به همه چیز اهمیت بده و خودشو تو هر حادثه ای سهیم بدونه.
۲_ می تونیدتوی گفتار و اعمال تجدید نظركنید
فرض كنیم که شما می خواید یکی از حوادثی که تو زندگیتون اتفاق افتاده رو به صورت نمایشنامه در بیارید اما متوجه می شید که اون اعمال و گفتار واقعی، مناسب موضوع نمایشی شما نیستن در این صورت می تونید در اونها تجدید نظر کنید و از خودتون بپرسید« اگه به جای فلان حرکت یا گفته، این عمل یا گفتار قرار بگیره چی میشه؟ »
با یه حادثه دوجور می شه برخورد کرد اول: اونچه روکه هست و اتفاق میفته، می بینید و بعد عین اون واقعه رو بازگو می کنید. دوم: شما واقعه رو می بینید اما می گید بهتر بود یه جور دیگه اتفاق می افتاد. این« بهتر بود »ها از اعتقادات و آرزوهای ما سر چشمه می گیرن. بنابراین اگه واقعه ایو همونطور که اتفاق افتاده باز گو کنیم تنها یک وجه کار رو در نظر گرفتیم. قسمت اعظم کار یک هنرمند اینه که دیدگاه خودشو نسبت به مسائل با اعتقادات و آرزوهاش قاطی كنه. دیگه اینکه هر حادثه ای رو از طریق احتمالات مختلف بررسی کنید تا بهترین و مناسبترین شکل اونو روی صفحه بیارید.
۳- می تونید از طریق دیدن و شناختن انسانها ایده بگیرید!
گاهی اوقات ممکنه یه نفر توجه شما رو به خودش جلب کنه. چرا که اون شخص ممکنه یکی از خصوصیات زیر رو داشته باشه: راستگو و شجاع، ترسو و دروغگو، تندخو، وسواسی، ولخرج، خودخواه، متواضع، دورو و ریاکار، بی انضباط، منظم و وقت شناس، … هرکدوم از خصوصیات یک فرد ممکنه نظر شما رو به خودش جلب کنه و از اون ایدۀ نمایشی بگیره. برای مثال شما با آدمی روبرو می شید که خیلی ساده اندیشه اگه اونو مقابل یک آدم دروغگو و ریاکار قرار بدین چی مییییشه؟(به به) وقتیکه از شخصیتی ایده می گیرین، مقابل اون، شخصیتی متضادرو قرار بدید. حالا می تونید این شخص روتو خیال خودتون فرض کنید. چه وجود داشته باشه چه وجودنداشته باشه. همونطور که گفته شد تئاتر صحنۀ نمایش انسانها تو شرایط خاصه. برای برجسته كردن شخصیت نمایشنامه باید اونوتو یک موقعیت استثنایی قرار بدید تا اونچه که می خواید بگیید شکل نمایشی پیداكنه. ممکنه افراد رو تو شرایط عادی نشه شناخت اما زمانی که تو یک شرایط خاص قرار بگیرن هر کدوم ماهیت واقعی خودشونو نشون می دن بنابراین تو یه موقعیت خاص هرکس متناسب با توان، روحیه، اخلاق و اعتقاد خودش عمل می کنه البته باید در نظر داشت که موقعیت استثنایی بدون وجود دو نیروی متضاد معنی نداره
mozhgan
02-26-2011, 04:47 AM
۴- می تونیداز زندگینامه ها و شرح احوالها ایده بگیرید
یکی از منابع مهم که میشه برای نوشتن نمایشنامه از اون ایده گرفت شرح حال و زندگی بزرگان تاریخه. این کار باید با احتیاط و مطالعۀ دقیق انجام بگیره. شما تو نوشتن یه نمایشنامه که شخصیتهای اون زادۀ فکر خودتونه ، آزاد هستید و می تونید هر خصوصیتی ا که مورد نظرتونه به اون بدید اما در مورد شخصیت تاریخی به رعایت اونچه تو تاریخ ثبت شده مقید هستید.البته این حرف به این معنی نیست که مثل یه مورخ، موضع بی طرفی داشته باشید چون که شما مثل یه دوربین عکاسی نیستید. برای دوری از این حالت می تونید فکر و عقیدۀ خودتونو هم تو کار دخالت بدید انطور که با شناخت کامل زندگی او ن شخصیت، پی به هویت و ماجراهای زندگی اون ببرید، بعد از تحلیل اون، نتیجه گیری کنید! در واقع با این نتیجه گیری موضع خودتونو مشخص کردید.
۵- می تونیداز داستانها، حکایتها، افسانه ها و … ایدهبگیرید!
با خوندن کتابهای داستان، رمان، حکایت و افسانه ها و یا با شنیدن اونها هم می تونید برای نوشتن ایده بگیرید. گاهی اوقات اتفاق میفته که چند نفر رمانی رو بخونن و هر کدوم برداشت خاصی بكنن. موقع نوشتن نمایشنامه استنباط خود شما از داستان بیشتر از هرچیزی اهمیت داره. دیگه اینکه داستانی برای نمایشنامه شدن مناسبه که در اون لااقل دو شخصیت، نیرو یا فکر مقابل همدیگه قرار بگیرن. یعنی تضاد عنصر اساسی تو نمایشنامست.
۶- از مطالعۀ حوادث تو روزنامه ها و مجلات ایده بگیرید!
صفحۀ حوادث و یا خبرهای مختلف تو روزنامه ها و مجلات می تونن توپیدا کردن ایده به شما کمک کنن. در ظاهر، نوشتن از روی این حوادث کار آسونیه اما واقعاً اینطوری نیست. خطر بزرگی که برای یک نویسنده وجود داره اینه که کارش شبیه خبرهای روزنامه ای در بیاد. قبل از هر چیز دربارۀ حادثه ای که انتخاب کردید، تحقیق کنید و از درستی اون مطمئن شید، بعداون رو تحلیل کنید. یک هنرمند و یا نمایشنامه نویس خوب، هیچ وقت با حوادث سطحی برخورد نمی کنه بلکه دربارۀ اون فکر می کنه، تحقیق می کنه و بعداز دل او ن حادثه یک تجربه بزرگ بشری و متناسب با اعتقاد و دیدگاه خودش ارائه می ده. اگر همه مو(ی سر) رو می بینن هنرمند باید پیچش مو رو ببین
mozhgan
02-26-2011, 04:48 AM
بخش دوم: موضوع
بعد از دست یابی به ایده، به یه موضوع نیاز داریم ولیآیا هر موضوعی برای نوشتن نمایشنامه مناسبه؟ تو یه موضوع چه ویژگیهایی باید وجود داشته باشه؟ آیا برای نوشتن نمایشنامه، داشتن یک موضوع مشخص الزامیه؟ به طور کلی « موضوع » چیه و چه تفاوتی با ایده داره؟ قبل از هر چیز از خودتون بپرسید آیا برای نوشتن یه نمایشنامه احتیاج به موضوع مشخص داریم؟ جواب سادست « بله » مگه می شه معماری آجرها رو روی هم بذاریم و ندونیم که چه عمارتی می خوایم بسازیم؟ نمایشنامه نویس هم حرفی داره که می خواد بیان کنه.
می شه گفت«موضوع » جان کلام و عصاره حرفیه که نویسنده در طول نمایشنامه خودش به اثبات اون می پردازه. موضوع در واقع فکر وعقیدۀّ نویسندس نسبت به شخص یا اشخاصی که مثلاً خودخواه، حسود، جاه طلب و … هستن که در انتها باید منتظر عواقب اون باشه. توی هر موضوعی باید شخصیتها، ماجرا و نتیجۀ اون مشخص باشه. یه نمایشنامۀ خوب یه موضوع مشخص داره.
حوادث به شما ایده می دن و شما باید ببینید چطور می تونید این ایده رو تو ذهن خودتون پرورش بدید و به موضوعی برسید که قابلیت نمایشی رو دارا باشه. دیدن حادثه و شنیدن وضعیت جسمی، اجتماعی، خانوادگی و … تنها اطلاعات شما رو نسبت به شخص مورد نظر تکمیل می کنه، اما اینکه چطور این شخص رو روی صحنه نشون بدید و چه نتیجه ای بگیرید بستگی به قوۀ تخیل و تفکر شما داره. ممکنه صد نفر این ماجرا روببینن و هر کدوم موضوعی رو برا نمایشنامه ی خودشون پیدا کنن که هیچ کدوم شبیه هم نباشن. این مسئله طبیعیه چون خاصیت هنر اینه. فقط باید در نظر داشته باشید « شخصیتها » ، « ماجرا » و « نتیجه » که حاصل فکر و اعتقادتون توی موضوعه، مشخص و منطقی باشن.
«شهامت » یکی از مهمترین خصوصیات یک نویسندست. داشتن اطلاعات کافی تو زمینۀ موضوعی که انتخاب میکنید و همینطور مشخص بودن موضوع، باعث به وجود اومدن «شهامت»تو شما می شود
mozhgan
02-26-2011, 04:48 AM
ماجرا توی موضوع:
ماجرا، حوادث یاحادثه ایه که به شکل درگیری و ستیزه بین دو جناح متضاد اتفاق میفته. این کشمکش باید سرانجامی داشته باشه و منجر به پیروزی یکی از طرفین بشه. تو این حالته که ماجرای نمایشنامه شما از نظر بیننده صورت منطقی و درستی پیدا می کنه. در غیر این صورت، همۀ تلاشهای شخصیت های نمایشنامه به نظر بیخود میرسه. پس نویسنده باید از شخصیتهای نمایشنامه خودش، شناخت کامل و دقیقی داشته باشه تا بتونه هم با موفقیت به معرفی اونها بپردازه و هم ماجرای نمایش رو به صورت منطقی و جذابی ارائه بده. اگه « شجاعت تو میدان نبرد باعث سربلندی و افتخاره» موضوع نمایشنامۀ شما باشه، شجاعت رو تو شخص اول بازی می بینید که باعث بوجود اومدن «ماجرا» می شه، و سربلندی و افتخار « نتیجۀ » نمایشنامست.
«موضوع » عبارته از جهت گیری و قضاوت شما نسبت به یه رویداد، هیچ وقت نمی تونید از مسأله ای نتیجه بگیرید مگه اینکه درباره ی اون تحقیق و فکر کرده باشید.
مرحلۀ پیدا كردن موضوع، مرحلۀ تفکر و تحقیق یه نویسندست. چرا که می خواد در مورد یک مسئله اجتماعی، سیاسی، فلسفی و یا … نظر بده و بعدقضاوت کنه. اینکه چطور نظریۀ خودشو تو قالب نمایشنامه بیان کنه، خودش بخش جداگانه ایه که به ذوق، استعداد و توانایی نویسنده و به کارگیری تکنیک نمایشنامه نویسی اون مربوط می شه.
یک نمایشنامه نویس با دیدن و شنیدن یک حادثه یا رویداد، اونقدر در حول و حوش اون تحقیق می کنه تا سرانجام به یه موضوع بکر و جدید دست پیداكنه. به دنبال حوادث و وقایع عجیب وغریب نباشید بلکه سعی کنید حرف تازهای رو با یه جور بیانی تازه بگید. به عبارت دیگه با دیدن یا شنیدن یک واقعه در پی کشف یه موضوع تازه باشید. موضوع در واقع یک برداشت شخصیه که مقدمۀ نوشتن نمایشنامه به حساب میاد همینطور باید در نظر داشت که فقط گفتن یه خصیصۀ بشری رو نمی شه موضوع دونست چون نه ماجرایی داره و نه شخصیت و نه نتیجه، به این ترتیب فکر و اعتقاد نویسنده هم نمی تونه تو اون مطرح شده باشه. شجاعت، ترس، جوانمردی، بدبینی، جاه طلبی، … همه نیروهای محرکی هستن که هر کدوم می تونه زمینه ای برای موضوع نمایشنامه باشه. برای ایجاد موضوع شما باید تو برخورد با این خصیصه ها جهت گیری نشان بدید چرا که اگه تو یه اثر هنری، اعتقاد و جهت گیری هنرمند دیده نشه، کار بی روح و بی مزه میشه. در ضمن هر موضوعی رو می شه با شکلهای مختلف ( کمدی، تراژدی، … ) در جهت به وجود آوردن احساسات مختلفتو تماشاگر به شكل نمایشنامه درآورد.
یه نمونه کلاسیک از یه موضوع:
تراژدی مکبث متکی روی درونمایۀ جاه طلبی و موضوع اون رو می شه تو این جمله خلاصه کرد: «جاه طلبی توأم با شقاوت ،شخص رو به تباهی می کشونه و دودمانشو بر باد میده.»
mozhgan
02-26-2011, 04:48 AM
پرورش موضوع ( طرح)
منظور از طرح، پرورش موضوع و بسط و تعمیق فکره. برای انجام این كار اول باید به شناخت عواملی بپردازین که می تونن برایبه وجود آوردن یه فضای نمایشی به کار گرفته بشه. بعد نحوۀ به کارگیری اونها رو مورد بررسی قرار بدید. برخورد، درگیری و غلبه بر موانع، عواملی هستن که ساختمان یک نمایش رو تشکیل می دن.
وقتی شما موضوعی رو انتخاب کردید ناچارا باید تا آخر نمایشنامه اون رو دنبال کنید. باید بتونید اونو به اثبات برسونید. به طور کلی نمایشنامه اثبات یا رد یه نظریست. چون از طریق اعتقادات خودتون به قضایا برخورد می کنید در نتیجه یا یک عملی رو رد می کنید و یا اون رو قبول می كنید
mozhgan
02-26-2011, 04:49 AM
تعمیق موضوع
تعمیق موضوع یعنی عمق دادن اون. به این معنا که شما سطحی به قضایا نگاه نکنید. از حوادث فقط به عنوان یه اتفاق بهره نگیرید. به این فکر باشید که پشت هر پرده، میشه رازهای زیادی پنهان باشه. نمایشنامه هایی که فقط به گفتن حوادث می پردازن و پیام جدیدی ندارن، بعد از گذشت یه مدت از بین می رن.
آدم هر كاری که می كنه از یه انگیزه ی خاصی بهره می بره. انگیزه ها تو همه یه جور نیست. بنابراین شناختن انگیزه های آدما و به نمایش درآوردن اونا، گامیه که به نوشتۀ شما عمق بیشتری می بخشه. تعمیق به یه تعبیری به معنی شناختن همه جانبه درون انسانهاس. با گسترش یه موضوع می تونید احساسات تماشاگر رو درگیركنید، ولی این کافی نیست، باید با عمق دادن به موضوع، تماشاگر رو وادار کنید به تفکر.
در مجموع وقتی به یه موضوعی می رسید و می خواید دربارۀ اون نمایشنامه ای بنویسید، اول به شخصیتهای اون فکر کنید و تا می تونید دربارۀ وضعیت اجتماعی، خانوادگی، روحی، جسمی و … اون تحقیق کنید بعد ببینید نیاز شخصیت نمایشنامه شما چیه؟ بر این اساس می تونید دربارۀ ماجراهای نمایشنامه فکر کنید. فراموش نکنید که توی نمایشنامه حتماً باید دو طرف دشمن وجود داشته باشد تا در مقابل هم بایستن و سر یه مقصود مشترک با هم درگیر بشن با کشمکش دو نیروی متضاد می شه نمایشنامه نوشت. شخصیتها باید نیاز مشخصی داشته باشن که به درگیری با همدیگه بپردازن
mozhgan
02-26-2011, 04:49 AM
بخش سوم (شخصیت )
عامل مهمی که تو نمایشنامه نویسی باید مورد توجه قرار بگیره، انتخاب صحیح و درست شخصیتهاس چون هر ماجرایی که تونمایشنامه اتفاق می افته رابطۀ مستقیمی با شخصیتهای اصلی داره. ماجرا وقتی اتفاق میفته که شخصیتها هر کدوم هدفی داشته باشن و برای رسیدن به اونبا هم جنگ ودعوا كنن. بعد از اینكه اشخاص رو انتخاب كردین، باید شخصیت پردازی كنین. باید بدونید که چطور شخصیتهای خودتون رو معرفی کنید. برای این منظور بعد ازاینكه اشخاص اصلی رو مشخص کردید ،باید عوامل تشکیل دهندۀ زندگی اونها رو بررسی کنید. مسئله دیگه اینکه باید زندگی شخصیتهای مورد نظر خودتون رو به دو بخش تقسیم کنید:
الف -زندگی گذشتۀ شخصیتها که از تولد شروع می شه و تا شروع نمایشنامه ادامه پیدا می كنه شخصیت پردازی هم مبنی به همین زندگی انجام می شه.
ب - قسمت دوم زندگی، مربوطه به دقایقی که روی صحنه می گذره. این قسمت زندگی از شروع تا آخرنمایشنامه طول می كشه. شما باید در طول این قسمت، نه تنها زندگی فعلی شخصیتها رو نمایش بدید، بلکه گذشتۀ اونها رو هم به نمایش بذارید. باید این دو قسمت به شكل منطقی و درست به هم ارتباط پیدا كنن
mozhgan
02-26-2011, 04:50 AM
برای مطالعه و شناخت شخصیتهای نمایشنامه باید به پنج عامل زیر توجه کنید:
۱- مطالعۀ اشخاص از جنبۀ فیزیکی و ظاهری
اولین گام در شناخت شخصیت بررسی و مطالعه فیزیکی و ظاهری آنهاست. آیا شخصیت نمایشنامه مرد است یا زن؟ چند سال دارد؟ آیا نقص عضوی هم دارد؟ زشت است یا زیبا؟ قد او کوتاه است یا بلند؟ چاق است یا لاغر؟ چگونه لباس می پوشد؟ خوش لباس است یا ژنده پوش؟ لازم به ذکر است که اگر یکی از اشخاص نمایشنامه دارای نقص عضو باشد باید در گذشته او نظر بیندازید و ببینید آیا مادرزادی بوده یا بر اثر حادثه بوجود آمده است.
۲- مطالعه اشخاص از جنبۀ خانوادگی
روابط خانواده با یکدیگر، نقش بسیار حساسی در نحوۀ تربیت اشخاص دارد. بنابراین اولین و مهمترین عاملی که باید در شخصبت پردازی به آن توجه کرد محیط خانوادۀ اشخاص نمایشنامه است. هر خانواده ای فرهنگ بخصوصی دارد که رفتار آن خانواده، مبتنی بر آن است. در یک خانواده ممکن است پدری همواره بر این اعتقاد باشد که باید به کودک اختیار داد و از او مسئولیت خواست. در خانوادۀ دیگری ممکن است پدر بر این نظر باشد که باید بچه را محدود کرد و به او اختیاری نداد. آیا فرزندان این دو خانواده با خصوصیات مشابهی وارد اجتماع خواهند شد؟ اولی در اجتماع احساس مسئولیت خواهد کرد و همواره قدرت ابتکار از خود نشان خواهد داد و دومی هیچ گونه احساس مسئولیتی نخواهد کرد و در تصمیم گیریها ضعیف و ناتوان خواهد بود.
۳- مطالعه اشخاص از جنبۀ اجتماعی
بررسی موقعیت شخصیتهای نمایشنامه در اجتماع و اعمال و رفتار آنها در ارتباط با محیط خارج از خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است. ارتباط محیط خانوادگی با اجتماع بسیار نزدیک و مستقیم است. ریشۀ تمام خوشرفتاریها و کج رفتاریهای افراد را در جامعه، باید در خانواده هایشان جستجو کرد. در واقع مطالعۀ این بخش، شناختن پایگاه و موقعیت اجتماعی، شغل، تحصیلات و روابط افرادی است که در نمایشنامه وجود دارد.
mozhgan
02-26-2011, 04:51 AM
۴- مطالعه اشخاص از جنبۀ روحی و روانی
شناخت روحی و روانی اشخاص بی شك نتیجۀ اطلاعاتیه که از طریق سه عامل یاد شدۀ « فیزیکی » ، « خانوادگی » و « اجتماعی » به دست میاد. شرایط فیزیکی، خانوادگی و اجتماعی می تونه تأثیر زیادی روی روحیۀ یه فرد بذاره. تو این مرحله شما باید اطلاعات جمع بندی شده روجلوی خودتون بذارید و با توجه به اونها، شرایط روحی شخصیتهای نمایشنامۀ خودتونو پیدا کنید. همینطور باید ببینید که شخصیت نمایشنامه شما نسبت به چیزی حساسیت داره یا نه؟ شناخت استعداد شخصیت هم اهمیت داره.
۵- مطالعه اشخاص از جنبۀ اعتقادی
بررسی شخصیت از این جنبه می تونه در عین سادگی خیلی مهم باشه. وقتی که نوعی اعتقاد مذهبی یا غیر مذهبی رو به شخصیتهای اصلی نمایشنامه خودتون نسبت می دید، شكل عملکرد اونها رو در مقابل سختیها، نارواییها، اشخاص دیگه و موانع رو به تصویر در میارید.
یه نکته قابل توجه اینه که شما برای شناخت شخصیتهای دیگه هم باید پنج مرحلۀ گفته شده رو طی کنید تا اطلاعات خودتونو از همه ی شخصیتها کامل كنید. دقت کنید پیدایش انگیزه برای حرکت شخصیتهای نمایشنامه تو یکی از پنج موردپنهان شده. انگیزه در واقع نیروی محرکه ایه که شخصیتها رو از حالت سکون خارج می کنه و به حرکت وا میدارد
mozhgan
02-26-2011, 04:51 AM
معرفی و ارائه شخصیتها تو داستان و رمان نسبت به نمایشنامه خیلی ساده تر انجام میشه. چون نویسنده داستان میتونه با توصیف و بیان حالات درونی شخصیتها، اونها رو به خواننده معرفی کنه اما تو نمایشنامه معرفی شخصیتها به دو شكل انجام می شه.
۱. طریقه مستقیم:
تو نمایشنامه باید درون شخصیتها رو با كارهایی که انجام می دن و یا حرفهاشون نشون داد. تماشاگر تا حرکتی رو روی صحنه نمایش از شخصیتی نبینه نمی تونه راجع به اون قضاوت کنه. البته می شه حالت روحی شخصیتی از نمایش رو از زبان شخصیتای دیگه هم شنید ولی کافی نیست. تماشاگر علاقمنده که حادثه ای رو ببینه یا بشنوه. گاهی وقتا شما می تونید برای نمایش دادن یه گوشه از درون شخصیتها، اونها رو با یه حادثه یا اتفاق روبرو كنید یا اونها رو تو موقعیت انتخاب قرار بدید.
۲. طریقه غیر مستقیم:
تو این روش، معرفی شخصیتهای نمایشنامه به وسیله ی شخصیتهای دیگه انجام می شه یعنی اینكه میشه حالات روحی شخصیتهای اصلی نمایشنامه رو از زبان و یا واکنشهای شخصیتهای دیگه معرفی کرد. بنابراین می تونید حتی قبل از ورود هر کدوم از شخصیتهای اصلی تو نمایشنامه، با نشان دادن واکنشهای بقیه ی شخصیتها، اطلاعات مقدماتی از اون شخصیت به خواننده بدید.
استفاده از این روش یکی از معمولی ترین روشهای معرفی شخصیته. ولی نباید نویسنده فقط به این روش اکتفا کنه، بلکه باید اونچه رو که تماشاگر دربارۀ شخصیتی از اشخاص دیگه می شنوه تو اعمال و گفتار اون شخص هم ببینه یا بشنوه. یا اگه اطلاعات نادرسته باید تو صحنۀ بعد هویت اشخاصی که تهمت زدند یا دروغ گفتند مشخص بشه
mozhgan
02-26-2011, 04:52 AM
انتخاب صحیح شخصیتهای اصلی
نکته خیلی مهمی که باید موقع انتخاب شخصیتهای نمایشنامه رعایت بشه، اینه که هیچ وقت از آدمهای با شخصیت یكسان استفاده نکنید. چون بین اشخاص مشابه نمی شه درگیری ایجاد کرد. شخصیتها باید بر خلاف هم باشن!
تا اینجا متوجه شدیم که برای شخصیت پردازی، باید شخصی رو انتخاب کنیم که توی شرایط آشفته ای باشه. اماچند نکته ی دیگه رو هم باید در نظر داشت؛ از جمله ایستا نبودن شخصیتهای اصلی، هماهنگی و ترکیب صحیح اونهاباهم، گفتگو و حرکت تو نمایش.
ایستا نبودن شخصیتها
جهان هر لحظه در حال تغییر و تحوله و چون انسان هم جزء کوچکی از این جهانه همیشه در حال تغییره. بنابراین نمایش آدمها بر روی صحنه نمایش، حتما باید توأم با تغییر و دگرگونی باشه. منطقی نیست که آخر نمایشنامه شخصیت اصلی خودتونو همون طور نشان بدید که اول اونو معرفی کردید. هر حادثه یا برخوردی برای انسان، مثل یه تجربست و تو اون به نحوی دگرگونی به وجود می آره . نمایش یعنی برخورد انسانها. پس می شه نتیجه گرفت که نمایش، صحنۀ نشون دادن دگرگونی وتغییرآدماست.
به طور کلی میشه گفت که شخصیت دو نوعه.
الف- شخصیت ایستا: به شخصیتی می گن که تواون هیچجور تحول یا دگرگونی انجام نمی گیره. یعنی اگر از اول نمایش با آدمی خجول و گوشه گیر روبرو هستید آخرهم اونوبه همون شكل می بینید. یه چنین شخصیتی به هیچ عنوان مناسب نمایشنامه نیست. توعالم واقعی هم همینطوره.
ب – شخصیت متغیر یا پویا: شخصیتیه که هرلحظه در حال تغییر و تحول باشه و به عبارت دیگه، حوادث و برخوردها توزندگی اون تأثیر بذارن. چنین شخصیتی مناسب نمایشنامست. اگه شخصیت اصلی شما اول نمایش آدمی مغرور و جاه طلبه باید آخر به شكلی در اون تغییر و دگرگونی به وجود بیاد یا سرش به سنگ بخوره و یه آدم متواضع بشه یا سزای غرور خودشو ببینه و خودشو از همه پنهان کنه یا شایدم حتی غرور باعث مرگش بشه
mozhgan
02-26-2011, 04:52 AM
تحول یا دگرگونی
با اینکه تحول تو نمایش یک شرط اساسیه، اما باید به شكل منطقی و طوری انجام بشه که برای تماشاگر مورد قبول باشه. برای دگرگون شدن رابطه دوستی به نفرت یا برعکس اصراری نیست که حتماً مراحل بخصوصی پشت سر گذاشته بشه. چون طبع بشر متنوعه و هر آن ممکنه حالت خاصی به خودش بگیره. بنابراین نویسنده برای هر تغییری باید علتی بیاره تا كارهای شخصیت غیر منطقی جلوه نکنه. اگه نویسنده ای نتونه حتی برای بدیهی ترین كاری که روی صحنه نمایش اتفاق میفته، دلیلی بیاره، آخرسر تماشاگر دچار ابهام میشه یه موقع. دلیلی که باعث برخورد می شه، موانعیه که سر راه شخصیت اصلی نمایشنامه قرار میگیره. تحول و دگرگونی هم بر اثر برخورد بوجود میاد.
هماهنگی و ترکیب صحیح شخصیتها
گفته شد که نمایش تشکیل شده از برخوردی که منجر به دگرگونی و تغییر می شه اما باید دید که آیا برخورد، فقط و به خودی خود وجود داره؟ به طور یقین نه، چون آدم تا با نیروی مخالف جهت خودش روبرو نشه برخوردی براش پیش نمیاد. اگه شما دو نفر همفکر رو تو یه جهت تاآخر نمایش نشون بدید حرکت اونها مثه دو خط موازیه که خیلی خسته کننده و یکنواخت میشه. مگه موقعی که بین اون دو نفر برخوردی پیش بیاد و بخوان به مقابله با همدیگه بپردازن. در اون صورت این درگیری جایی تموم می شه و یکی از طرفین برنده میشن. همینطور بهتره شما تو نمایشنامه خودتون طوری شخصیتها رو مقابل هم قرار بدید که هیچ امکانی برای جدایی از همدیگه نداشته باشن یعنی مسئله مشترکی بین اون دو به وجود بیارید که مجبور باشن همیشه مقابل هم بایستن حالا هر چقد این مسئله حیاتی تر و مهم تر باشه درگیری و جنگ اونها هم جذابترمیشه.
بنابراین انتخاب شخصیتهای اصلی اهمیت زیادی داره. شخصیتها ضمن داشتن تضاد با هم باید قدرتشون یه اندازه باشه و سر یه مسئله مشترک جنگ ودعوا كنن، در این صورته که بین اونها هماهنگی ایجاد می شه. شرط این هماهنگی اینه که اشخاص متضاد تو تصمیم گیری مردد نباشن و هیچ كدوم از اونها هم نخواد با طرف دیگه آشتی كنه. باید اونچه كه در توان دارن، تو راه رسیدن به مقصود خودشون به کار ببرن
mozhgan
02-26-2011, 04:53 AM
قاعدۀ گفتگو
درگفتگوی نمایشی، اول از طرف یکی از شخصیتها، مطلبی گفته میشود و بعداز طرف شخص مخالف، ضد آن بیان می شود . درانتها باید یکی از طرفین بر دیگری غلبه کند تا این گفتگوها بی نتیجه نماند.
در اینجا لازم است بگوییم که در نمایش دو نوع تصویر وجود دارد و هر کدام کامل کننده دیگری است.
الف-تصویر عینی: تصویر عینی در واقع همان اعمالی است که اشخاص بازی در روی صحنه انجام می دهند.
ب- تصویر ذهنی: منظور تصاویر یا صحنه هایی است که شخصیتها بوسیله گفتگو در ذهن بیننده ایجاد می کنند. در واقع تصاویر ذهنی همان اطلاعاتی است که تماشاگر کسب می کند.عامل گفتگو سه وظیفه مهم در نمایشنامه به عهده دارد.
۱. بوسیله گفتگو می توان سن، جایگاه اجتماعی و نسبت شخصیتها را با هم، برای بیننده یا شنونده معلوم ساخت. یعنی یکی از وظایف گفتگو دادن اطلاعات از موقعیت شخصیت به بیننده است.
۲. بوسیله گفتگو می توان داستان نمایش را جلو برد. البته گفتگوها باید به شکلی باشد که با ماجرای نمایش پیوند بخورد. یعنی اگر در صحنۀ تئاتر حادثه ای ببیند باید قبل یا بعد از آن بوسیلۀ گفتگو متوجه علت درگیری بشوید.
۳.با استفاده از گفتگو می توان حال و هوای نمایش را به تماشاگر القاء کرد یعنی باید از کلمات به گونه ای استفاده نمود که با تماشاگر رابطۀ درونی ایجاد کند. استفاده از این روش بسیار حساس و ظریف است. و احتمال دارد که نمایش حالت خسته کننده و یکنواختی بیابد. معمولاً زمان چنین صحنه هایی بسیار کوتاه است و به همین علت موثر واقع می شود در نتیجه باید بلافاصله حادثه ای در نمایش رخ دهد که در امتداد همان صحبتها باشد
mozhgan
02-26-2011, 04:54 AM
حرکت در نمایش:
هیچ وقت نباید چنین تصور شود که تنها با گفتگو می توان به معرفی شخصیتها پرداخت، زیرا تماشاگر تئاتر انتظار دارد که غیر از شنیدن، اعمالی هم از اشخاص نمایش ببیند. زیرا بیشترین ارتباط را از راه چشم با تماشاگر برقرار می کند. اثری که از راه دیدن بر تماشاگر وارد می شود به مراتب بیشتر از شنیدن است. به همین منظور حرکت یا عمل در روی صحنه، عامل مهمی است برای ارتباط برقرار کردن با تماشاگر. تنها از طریق گفتگو نمی توان به معرفی یک فرد نامنظم و شلخته پرداخت، بلکه باید این نامنظمی را با حرکت و عمل نشان داد.
اقسام حرکت: حرکت شخصیتها بر روی صحنه تصاویر عینی است که توسط آن بهتر می توان با تماشاگر ارتباط برقرار کرد. حرکت در نمایش دو نوع است:
۱- حرکت نمایشی ( دراماتیک ) : حرکت دراماتیک، یعنی اعمالی که شخصیتها در جهت پیشبرد داستان انجام میدهند و یا به وسیلۀ آن قسمتی از ماجرای نمایش را بیان می کنند و گاه به عنوان شخصیت پردازی از حرکت نمایشی استفاده می شود.
۲- حرکات تکنیکی: حرکاتی هستند که در روی صحنه، و تنها برای ایجاد تنوع است. مثل نشستن، یا هنگام گفتگو دور مخاطب گشتن و… که همه اختیاری است و به جای آنها می توان حرکات دیگری انجام داد. این حرکات ارتباط مستقیمی با ماجرای نمایش ندارد اما حرکت دراماتیک به طور دقیق با خط کلی نمایش نامه و شخصیتها در ارتباط است.
mozhgan
02-26-2011, 04:54 AM
ایجاد ارتباط با تماشاگر
آنچه در یک اثر دارای اهمیت بالایی است خلق یک شخصیت زنده و قابل قبول و ارائه درست آن است؛
به طوری که تماشاگر، شخصیتها را زنده تصور کند و در مقابل هر یک از آنها از خود واکنش نشان بدهد.
اگر به این نکته توجه نکنید تماشاگر نسبت به اشخاص نمایشنامه شما و عاقبت آنها بی تفاوت می شود.
یعنی شخصیتها باید طوری ارائه شوند که تماشاگر نسبت به آنان جبهه گیری و یا با آنها احساس همدردی کند
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.