توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دل نوشته های خودمونی
درود خدمت دوستان عزیز.
از این به بعد هر کدام از دوستان،هر شعر یا جمله ادبی که دوست دارن در این قسمت بزارن تا بقیه هم بخونن و استفاده کنن.
عزیزانی هم که خودشون اهل شعر و شاعری هستن معرفی کنن و آثارشونو اینجا بزارن.
تشکر:^:
آنقدر دوست دارم كه تو كتاب جا نميشه
پي چاره ام با حرفاي الفبا نميشه
من كه هيچ، ساعتمم ديوونته دروغ كه نيست
تو از اون روزي كه رفتي خوابيده ، پا نمي شه
هي ميگم كاشكه يه روز معجزه شه با همديگه
دوسه ساعتي بريم كنار دريا ، نميشه
آسمون دلش گرفته ، مث اخماي تو ا...
يه گره افتاده رو پيشونيشو ، وا نميشه
نامتم با هام لجه ، ميخوام بذارمش كنار
آنقدر بد باهام ، هر چي كنم تا نميشه
مگه كم ناز چشاتو كشيدم دسته گلم ؟
كه ديگه يه ذره خندتم مال ما نميشه
سرخيا مال تو ، هر چي زرده بفرس واسه من
ماهي مثل تو كه پنهون لاي ابرا نميشه
ديدي خواستن ميون من و تو رو ابري كنن ؟
تو نگفتي بهشون بريد ، چه حرفا ،نميشه ؟
مگه از من چي شنيدي كه يهو دلت شكست
دل عاشق بيشتر از يك دفعه رسوا نميشه
چه شبايي كه نشستم تا سحر به اين اميد
كه به هر كسي به جز من بگي نه ، يا نميشه
روزي كه خواستي بياي پيشم مث ديوونه ها
از همه مي پرسيدم پس چرا فردا منيشه
اينه رسمش ؟ تا يه چيز شنيدي باورت بشه ؟
اين جوري كه قصه مون عبرت دنيا نميشه
يعني حق با شعر يه شاعر اون روزاش كه گفت ؟
برو مجنون واسه تو هيچ كسي ليلا نميشه
خوابتو ديدم و پرسيدم ازت كجا بودي /
گفتي طولانيه قصه ، توي رويا نميشه
يادته تماس گرفتم كه ببينم چي شده؟
گفتي بعدا ، جايي ام ، صحبتش اينجا نميشه
دفترم عادتشه ، فقط تو روش خط بكشي
خودتم خوب ميدوني بدون امضا نميشه
تو رو بايد تو تمام كتابا ، نه كمته
حرف تو خلاصه نيس ، پس توي انشا نميشه
چشاتو نميشه گفت چه رنگيه بس كه گلي
هيچ چشي ، چش نزنم ، انقد زيبا نميشه
راستي تو منو يادت رفته ،آره ؟
من همونم كه بدون تو شباش به غير يلدا نميشه
با خودت قرار گذاشتي ديگه اسممو نگي
جمله هات تموم ميشه ، با نمي خوام، با نميشه
باشه هر چي تو بگي قبول ، فقط اينو بدون
حكم قتلمم بدي ، هيچ كسي زيبا نميشه.
اگراشک ها نمی بود داغ ... ها
سرزمین وداع را می سوزاند
کسی را که خیلی دوست داری همیشه زود از دستش
میدهی
پیش از آن که خوب نگاهش کنی مثل پرنده ای زیبا بال می
گیرد
هنوز بعضی از حرف هایت را به او نگفته بودی
هنوز همه لبخندهای خود را به او نشان نداده بودی
همیشه این گونه بوده است کسی را که از دیدنش سیر نشده
ای
زود از دنیای تو می رود .
امشب تمام گذشته ام را ورق زدم :
پر از لحظه های سیاه ، لحظه های داغ و پرالتهاب بی قراری ،
دلتنگی
افسرده ، خاموشی ، سکوت ، اشک ، سوختن .... چیزی
نیافتم .
دلم به درد می آید وقتی سرنوشت را به نظاره می نشینم
کاش می شد سرنوشت را با آن روزهای شیرین عجین کرد
نفرین به بودن وقتی با درد همراه است .
من از قصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن و به یاد تو
زیستن
و تنها از خاطرات گذشته تعذیه کردن می ترسم .
زندگی ام در اوج جوانی بین شب و روزهایی است که باید
بهترین
سال های زندگی ام باشد ، چنان به هم گره خورده است
که منجر به نابودی همه جانبه ام می شود .
ای کاش می تونستم از دستت فرار کنم
به چه زبانی بهت بگم ازت بدم میاد تو رو خدا دیگه دنبالم نیا
دلم هوس لحظه معراج روح را کرده است
دست تو ، سایه تو همیشه بر سر آدم ها قدرت نمایی می کند
تا آدم ها خلق میشن تو موجود نفرت انگیز هم به دنیا میای
دلم می خواهد تمام بغض هایم را جمع کنم
و با تمام وجود و تمام اشک هایم بگویم
ازت متنفــــــــــرم سرنوشت شوم من
http://i16.tinypic.com/34i20qp.jpg
تا كدوم ستاره دنبال تو باشم
تا كجا بي خبر از حال تو باشم
مگه ميشه از تو دل بريد و دل كند
بگو مي خوام تا ابد مال تو باشم
از كسي نيس كه نشوني تو نگيرم
به تو روزي ميرسم من كه بميرم
هنوزم جاي دو دستات خالي مونده
تا قيامت توي دستاي حقيرم
خاك هر جاده نشسته روي دوشم
كي مياد روزي كه با تو روبرو شم
من كه از اول قصه گفته بودم
غير تو با سايه م نمي جوشم
:gol roz::gol roz::gol roz:
Hidden
05-17-2010, 08:14 PM
گئـچيب جـاندان اؤز ائليـه جـان وئرن
بابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
آنـا يوردا اوره كدن عئشق بسلــه ين
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
ايللــر بـويـو ، جـللاد بـوينـو بـورمـوشام
سينـه گـريب دوشمـه نيمـي يورموشام
ائللريميــن خـيــدمتينــده دورمـوشــام
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
بـاغلي قوللا معتصــم'دن قــورخمــاديم
اؤلوم گلدي من سؤزومدن چـيخماديم
آل قانيمي مه ير اوزه يـاخماديم
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
تـاريخيمــي آل قــانيمــلا يــازميشــام
قودوزلارا دريــن قـبير قــازميشـام
كيم دئييري من يولومو آزميشام
بابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
هوندور داغـام سئللــر منــي ييخـمادي
دوشمنيم ده اوزومه خــور بـاخمادي
آخدي قانيم گؤز ياشلاريم آخمادي
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
سينمــده بير يـانـار اود وار سـؤنـولمـز
شرف يولو گئده ن يـولچو دؤنولمز
محببتيم ائللــريمــــــــدن اوزولمـــــز
بـاشـي اوجـــا آذربـايجـــان اوغلويـام
قودرتيمي اؤز ائليمدن آلميشــام
چـراغ اولـوب قــارانليقــدا يــانميشــام
ظفـر مـــارشــي وطنيمــده چالميشـام
بـابكم من آذربـايجـــان اوغلويـام
ايـران بــدن آذربـايجــان جــانيمديـــر
تـوركو ديلــي دامــارلاردا قــانيمديــر
بورا منه وطنيمــديــر شانيمــديـــر
Mohamad
05-17-2010, 08:29 PM
به نام یزدان پاک
کلیه دوستان توجه کنند پست قبلی که توسط علی آقا ارسال گردید به زبان آذری بوده و در اولین فرصت توسط علی آقا و یا خود بنده به زبان فارسی ترجمه خواهد شد.
قابل توجه مدیران و همکاران عزیز لطفا پست حذف نگردد .
با سپاس از همه شما عزیزان :^:
Mohamad
05-18-2010, 02:16 PM
در باغ « بی برگی » زادم
و در ثروت « فقر » غنی گشتم.
و از چشمه « ایمان » سیراب شدم.
و در هوای « دوست داشتن » ، دم زدم.
و در آرزوی « آزادی » سر بر داشتم.
و در بالای « غرور » ، قامت کشیدم.
و از « دانش » ، طعامم دادند.
و از « شعر » ، شرابم نوشاندند.
و از « مهر » نوازشم کردند.
و « حقیقت » دینم شد و راه رفتنم.
و « خیر » حیاتم شد و کار ماندنم.
و « زیبایی » عشقم شد و بهانه زیستنم.
http://s1.picofile.com/momfilm/New%20Folder/4grfho8.jpg
mohamad8108
05-18-2010, 02:45 PM
http://www.shokuheirani.tk
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
http://i2.tinypic.com/200ekq8.gif
ز پوچ جهان اگر دوست دارم
ترا، ای کهن بوم و بر دوست دارم
ترا، ای کهن پير جاويد برنا
ترا دوست دارم، اگر دوست دارم
ترا، ای گرانمايه، ديرينه ايران
ترا ای گرامی گهر دوست دارم
ترا، ای کهن زاد بوم بزرگان
بزرگ آفرين نامور دوست دارم
هنروار انديشه ات رخشد و من
هم انديشه ات، هم هنر دوست دارم
اگر قول افسانه، يا متن تاريخ
وگر نقد و نقل سير دوست دارم
اگر خامه تيشه ست و خط نقر در سنگ
بر اوراق کوه و کمر دوست دارم
وگر ضبط دفتر ز مشکين مرکب
نئين خامه، يا کلک پر دوست دارم
گمان های تو چون يقين می ستايم
عيان های تو چون خبر دوست دارم
هم ارمزد و هم ايزدانت پرستم
هم آن فره و فروهر دوست دارم
بجان پاک پيغمبر باستانت
که پيری است روشن نگر دوست دارم
گرانمايه زردشت را من فزونتر
ز هر پير و پيغامبر دوست دارم
بشر بهتر از او نديد و نبيند
من آن بهترين از بشر دوست دارم
سه نيکش بهين رهنمای جهان ست
مفيدی چنين مختصر دوست دارم
ابر مرد ايرانئی راهبر بود
من ايرانی راهبر دوست دارم
نه کشت و نه دستور کشتن به کس داد
ازينروش هم معتبر دوست دارم
من آن راستين پير را، گرچه رفته ست
از افسانه آن سوی تر، دوست دارم
هم آن پور بيدار دل بامدادت
نشابوری هورفر دوست دارم
فری مزدک، آن هوش جاويد اعصار
که ش از هر نگاه و نظر دوست دارم
دليرانه جان باخت در جنگ بيداد
من آن شير دل دادگر دوست دارم
جهانگير و داد آفرين فکرتی داشت
فزونترش زين رهگذر دوست دارم
ستايش کنان مانی ارجمندت
چو نقاش و پيغامور دوست دارم
هم آن نقش پرداز ارواح برتر
هم ارژنگ آن نقشگر دوست دارم
همه کشتزارانت، از ديم و فاراب
همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم
کويرت چو دريا و کوهت چو جنگل
همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم
شهيدان جانباز و فرزانه ات را
که بودند فخر بشر دوست دارم
به لطف نسيم سحر روحشان را
چنانچون ز آهن جگر دوست دارم
هم افکار پرشورشان را، که اعصار
از آن گشته زير و زبر دوست دارم
هم آثارشان را، چه پندو چه پيغام
و گر چند، سطری خبر دوست دارم
من آن جاودنياد مردان، که بودند
بهر قرن چندين نفر دوست دارم
همه شاعران تو و آثارشان را
بپاکی نسيم سحر دوست دارم
ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت
در آفاق فخر و ظفر دوست دارم
ز خيام، خشم و خروشی که جاويد
کند در دل و جان اثر دوست دارم
ز عطار، آن سوز و سودای پر درد
که انگيزد از جان شرر دوست دارم
وز آن شيفته شمس، شور و شراری
که جان را کند شعله ور دوست دارم
ز سعدی و از حافظ و از نظامی
همه شور و شعر و سمر دوست دارم
خوشا رشت و گرگان و مازندرانت
که شان همچو بحر خزر دوست دارم
خوشا حوزه شرب کارون و اهواز
که شيرينترينش از شکر دوست دارم
فری آذر آبادگان بزرگت
من آن پيشگام خطر دوست دارم
صفاهان نصف جهان ترا من
فزونتر ز نصف دگر دوست دارم
خوشا خطه نخبه زای خراسان
ز جان و دل آن پهنه ور دوست دارم
زهی شهر شيراز جنت طرازت
من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم
بر و بوم کرد و بلوچ ترا چون
درخت نجابت ثمر دوست دارم
خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت
که شان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم
من افغان همريشه مان را که باغی ست
به چنگ بتر از تتر دوست دارم
کهن سغد و خوارزم را، با کويرش
که شان باخت دوده ی قجر دوست دارم
عراق و خليج تورا، چون ورازورد
که ديوار چين راست در دوست دارم
هم اران و قفقاز ديرينه مان را
چو پوری سرای پدر دوست دارم
چو ديروز افسانه، فردای رويات
بجان اين يک و آن دگر دوست دارم
هم افسانه ات را، که خوشتر ز طفلان
بروياندم بال و پر دوست دارم
هم آفاق رويائيت را؛ که جاويد
در آفاق رويا سفر دوست دارم
چو رويا و افسانه، ديروز و فردات
بجای خود اين هر دو سر دوست دارم
تو در اوج بودی، به معنا و صورت
من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
دگر باره برشو به اوج معانی
که ت اين تازه رنگ و صور دوست دارم
نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم
جهان تا جهانست، پيروز باشی
برومند و بيدار و بهروز باشی
شاعر : زنده ياد مهدی اخوان ثالث (م. اميد)
وطنیعنیایران
وطن يعنی چه، يعنی دشت صحرا؟
وطن يعنی چه، يعنی رود دريـــــــا؟
وطن يعنی چه، يعنی باغ، بیشـــــه؟
وطن يعنی چه، يعنی كشت، ريشــه؟
وطن يعنی چه، يعنی شهر، خانه؟
وطن يعنی چه، يعنی آب، دانــــه؟
وطن يعنی چه، يعنی كار، پيشـــــه؟
وطن يعنی چه، يعنی سنگ، تيشه؟
وطن يعنی همه آب و همه خــــاك
وطن يعنی همه عشق و همه پاك
وطن يعنی محبت، مهربانی
نثار هر كه دانی و ندانـــــی
وطن يعنی نگاه هموطن دوســــــت
هر آنجايی كه دانی هموطن اوست
وطن يعنی قرار بـــیقراری
پرستاری، كمك، بيمارداری
وطن يعنی غم همسايه خوردن
وطن يعنی دل همسايه بــــردن
وطن يعنی درخت ريشه در خاك
وطن يعنی زلال چشمه پـــــــاك
ستيغ و صخره و دريا و هامون
ارس، زاينده رود، اروند، كارون
دنا، الوند، كركس، تاقبستان
هزار و قافلانكوه و پلنگـــــــان
وطن يعنی بلنــدای دمــاونـــــد
شكيبا، دل در آتش، پای در بند
وطن يعنی شكوه اشترانكوه
به دريای گهر استاده نستوه
وطن يعنی سهند صخره پيكر
ستيغ سینه در سنگ تمنــدر
وطن يعنی وطن استان به استــــــان
خراسان، سيستان، سمنان، لرستان
كوير لوت، كرمان، يزد، ساری
سپاهان، هگمتانه، بختيــاری
طبس، بوشهر، كردستان، مريوان
دو آذربـايجــان، ايــلام، گيـــــــلان
سنندج، فارس، خوزستان، تهران
بلوچستان و هرمزگان و زنجــــان
وطن يعنی دلی از عشق لبريز
گره باف ظريف فرش تبريــــــــز
وطن يعنی هنر يعنی سپاهان
حرير دستباف فرش كاشـــــان
وطن يعنی ز هر ايل و تباری
وطن را پاسبانی، پاسـداری
وطن يعنی دلير و گرد با هم
وطن يعنی بلوچ و كرد با هم
وطن يعنی سواران و سواری
لر و كرد و يموت و بختيــــاری
وطن يعنی سرای ترك با پارس
وطن يعنی خليج تا ابد فـــارس
وطن يعنی كتيبه در دل سنــگ
تمدن، دين، هنر، تاريخ، فرهنگ
وطن يعنی همه نيك و به هنجار
چه پندار و چه گفتار و چه كـردار
وطن يعنی شب رحمت شب قـــــدر
شب جوشن، شب روشن، شب بدر
وطن يعنی هم از دور و هم از دير
سـده ،نوروز، يلــدا ،مهرگـان ،تیـــــــر
هزاران خط و نقش مانده در ياد
صبـــا كلهر کــمالالملك بهــزاد
نكيسا باربد تنبور نی چنـــگ
سرود تيشه فرهاد در سنگ
سر و سرمايههای سرفرازی
حكيم و بوعلی سـينا و رازی
به اوج علم و دانش رهنوردی
ابوريحــان و صـدرا سـهروردی
به بحر علم و دانش ناخـدائی
عراقی رودكی جامی سنائی
وطن يعنی به فرهنگ آشنائی
دُر لفـــظ دری را دهخــــــدائی
وطن يعنی جهانی در دل جام
وطن يعنی رباعيــــات خيــــام
وطن يعنی همه شيرين كلامی
عفاف عشـــق در شـعر نظامی
وطن يعنی پيــام پند سعدی
زبان پيوسته در پيوند سعدی
وطن يعنی نگاه مولوی ســـــوز
حضور نور در شمس شب و روز
وطن يعنی هوا و حال حافظ
شكوه بــاور انـدر فـال حافظ
وطن يعنی بتيره دمدمه كوس
طلوع آفتاب شـــعر از طـــوس
وطن يعنی شب شهنامه خوانــدن
سخن چون رستم از سهراب راندن
وطن يعنی رهائی ز آتش و خون
خروش كاوه و خشـــم فريــــدون
وطن يعنی زبان حال سيمرغ
حديث يـال زال و بال سيمرغ
وطن يعنی گرامی مرز تا مرز
وطن يعنی حريم گــيو گـودرز
وطن يعنی اميد نااميدان
خروش و ويله گردآفريدان
وطن يعنی دل و دستی در آتش
روان و تن كــمان و آتـــــش آرش
وطن يعنی لگام و زين و مهميز
سواران قران و رخش و شبـديز
وطن يعنی شبح يعنی شبيخون
وطن يعنی جلال الدين و جيحون
وطن يعنی به دشمن راه بستن
به اوج آريـــوبــرزن نشســـــتــن
وطن يعنی دو دست از جان كشيدن
به تنگسـتان و دشتسـتان رسيـــدن
زمین شستن ز استبداد و از كين
به خــون گــرم در گــرمابه فــــين
وطن يعنی اذان عشــق گفـتن
وطن يعنی غبار از عشق رفتن
نماز خون به خونين شهر خواندن
مهاجـم را ز خرمشــــهر رانـــــدن
سپاه جان به خوزستان كشيدن
شهادت را به جـان ارزان خريـدن
وطن يعنی هدف يعنی شهامت
وطن يعنی شرف يعنی شهادت
وطن يعنی شهيد آزاده جانباز
شلمچه پاوه سوسنگرد اهواز
وطن يعنی شكوه سرفرازی
وطن يعنی ز عالم بينيازی
وطن يعنی گذشته حال فردا
تمـام سهم يك ملـت ز دنيـــا
وطن يعنی چه آباد و چه ويران
وطن يعنی همــين جــا يعنـی
ايــــــــــــــــــران
شاعر : عليرضا شجاعپور
ای ایران
ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی ، تو جاودان
ای دشمن ار تو سنگ خاره ای ، من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو کی ارزش دارد این جان ما
پاینده باد ، خاک ایران ما
سنگ کوهت در و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کی برون کنم
بر گو بی مهر تو چون کنم
تا گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ما است
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما.
پاینده باد ، خاک ایران ما
ای ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از آب و خاک و مهر تو سرشته شد گلم
مهر اگر برون رود تهی شود دلم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما
« حسین گل گلاب»
تقديم به همه کساني که عشق را با تمام قداستش مي فهمند و ديگر هيچ................
دوستي نبض خوش آهنگ تن يک ماهي است
زندگي است
دوستي معني آسان شدن هر کاري است
دوستي معني برداشتن هر باري است
از دوش يکي
آن که بي هيچ سخن در دل ما جا دارد
دوستي سفره اي از خاطره هاست
دوستي يادگه خوبي هاست
دوستي معني ديدار دو چشم من و توست
دو نگاهي که وسيعند به اندازه عشق و روانند و زلال
مثل رودي که هزاران من درآيينه آن پيداست
داستاني است به اندازه شب
نقش چشمانم حلقه خوردن به نگاهي خسته است
که اميدش انگار به دو چشمان من است
دوستي حلقه اي از ياس سپيد بر تن نازک انگشت صداقت هاست
دوستي ياد تو کردن هاست
راست گفتن ساده بودن هاست
بي توقع بي اراده گريه کردن هاست
دوستي بوسه شب به تن سرد گل است
دوستي لحظه ناب با تو بودن هاست
دوستي پرده دريدن ز تن خسته دل بي نياز از واژه
صادقانه با وجودت ساده بودن هاست
دوستي شوق رسيدن به بلنداي زمان لمس هر ذره ز اعماق جهان
وتمناي فقط چشم تو کردن هاست دوستي باز براي تو سرودن هاست
قدمتي دارد اندازه تاريخ بشر
دوستي مقصد ما تا به نبودن هاست
Mohamad
05-20-2010, 02:43 PM
با تو هستم ای حریم خستگی
لحظه ای بنشین و جانم تازه کن
نام خود در گوشه نامم گذار
نام خامم را پر از آوازه کن
در شکنج وحشت شبها بیا
خلوت تنهای این جانم ببین
محبس خاموش این عاشق نگر
در کنار خسته جانم نشین
شاهد غم باش و درد و التهاب
بی کسی تنها شدن با یادها
ترس بی معنا شدن در خاطره
در سکوتی گفتن فریاد ها
بودن و رفتن حدیث زندگی است
قبل از این رفتن تو بودن را بگو
نفرت ار خو.اهی برو با دیگران
عشق ار خواهی درون من بجو
دیگر این تنها شدن شد قسمتم
رفتنت را بر دلم آویختی
مانده ام تنهاترین وبی رفیق
جام غم را در گلویم ریختی
http://s1.picofile.com/momfilm/New%20Folder%20(2)/69fk75.jpg
Ahmadreza_b
05-20-2010, 04:17 PM
این متن را خیلی دوست دارم خیلی زیاد
دلم هوای جرعه ای سکوت و تنهایی از پیاله ی دست هایت را کرده
دیگر از خدا هیچ نمی خواهم حتی تو را .....
و این بزرگترین دروغ منست عزیزم
afsanah82
05-20-2010, 11:42 PM
مدت ها پیش وا میستاد جلوی دبیرستان تا مدرسه تموم بشه عشقش بیاد بیرون .
تا این اواخر هم که عشقش تو دانشگاه بود همه ی درآمد و پول جیبیش رو میداد برای شارژ تا با اون صحبت کنه.
ولی الان عشقش با یک آدم پولدار خوشتیپ ازدواج کرده (یا با زور مادرش یا بیشتر با فکر خیانت)
و اون با غمش پشت نت و وب گردی:crying::crying:
Mohamad
05-21-2010, 01:13 PM
شقایق گفت: با خنده نه بیمارم، نه تبدارم
اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی که زمین تب دار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
و من بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آن چه زیر لب
می گفت
شنیدم سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری
به جان دلبرش افتاده بود اما
طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد
از آن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را و
بسوزانند
شود مرهم
برای دلبرش آن دم
شفا یابد
چنان چه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را
بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده که افتاد چشم او ناگه
به روی من
بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من
به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و
به ره افتاد
و او می رفت و من در دست او بودم
و او هرلحظه سر را
رو به بالاها
تشکر از خدا می کرد
پس از چندی
هوا چون کوره آتش زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت: اما چه باید کرد؟
در این صحرا که آبی نیست
به جانم هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم هرگز
دوایی نیست
و از این گل که جایی نیست؛ خودش هم تشنه بود اما
نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
من در دست او بودم
و حالا من تمام هست او بودم
دلم می سوخت اما راه پایان کو؟
نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه
روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد
دلش لبریز ماتم شد :ge1: کمی اندیشه کرد، آن گه
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی
زهم بشکافت
زهم بشکافت
اما آه
صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را
به من می داد و بر لب های او فریاد
بمان ای گل
که تو تاج سرم هستی
که تو تاج سرم هستی :ge1:
دوای دلبرم هستی
بمان ای گل
و من ماندم
نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی
و
نام من شقایق شد
http://s1.picofile.com/momfilm/New%20Folder%20%282%29/1214728593bi-to-bodan.jpg
Hidden
05-22-2010, 02:19 AM
سوگیلیم عشق اولماسا وارلیق بوتون افساندیر
عشق دن محروم اولان اینسانقا بیگاندیر
Hidden
05-22-2010, 10:32 PM
از سخن چينان شنيدم آشنايت نيستم
خاطراتت را بياور تا بگويم کيستم
سيلي هم صحبتي از موج خوردن سخت نيست
صخره ام هر قدر بي مهري کني مي ايستم
تا نگويي اشک هاي شمع ازکم طاقتي است
در خودم آتش به پا کردم ولي نگريستم
چون شکست آينه، حيرت صد برابر مي شود
بي سبب خود را شکستم تا بيننم کيستم
زندگي در برزخ وصل و جدايي ساده نيست
کاش قدري پيش از اين يا بعد از آن مي زيستم
انتظار خــــــــــوب!!!
امروز هم،
کنار فاصله هامان،
نشسته ام.
امروز هم،
دلم،
لبالب از اشتیاق توست.
باتو،
تمام شده این نا تمام من.
باتو،
لبریز از ستاره شده آسمان من.
باتو،
قرار گرفته دل بی قرار من.
با من بگو،
بگو،
بگو ای انتظار خوب،
آیا تو هم شده ای بیقرارِ من ؟؟
http://www1.cs.columbia.edu/~sedwards/photos/japan200507/picfolio/midnails/20050724-1057%20Flowers%20in%20Cage.jpg
هم سلولی (http://parastooyekhiyal.blogfa.com/post-15.aspx)
انتظار نداشتم چون محکوم به حبس ابد بودم ،
تو هم فکر فرار را از سرت بیرون کنی
انتظار نداشتم شریک غم هام بشی و شادیهای کوچکت رو به من تعارف کنی...
انتظار نداشتم وقتی از پشت میله ها، آزادی رو نگاه می کنی،
من رو هم تو رویاهات ببینی
انتظار نداشتم وقتی یواشکی کلیدها رو از جیب نگهبان برداشتی، منو مَحرم بدونی...
انتظار نداشتم وقتی تو اعماق شب از سلول خارج شدی،
کلیدها رو با خودت نبری
انتظار داشتم به حرمت:
تمام خاطراتمون
.. .. .. .. تمام یادگاریهای روی دیوار
تمام خط های شمارش روزهای شب زده مون روی دیوار
.. .. .. .. تمام دوستت دارم های روی دیوار
تمام قلب های تیر خورده روی دیوار
آروم صدام می کردی و می گفتی :
[/URL][URL="http://www.cubeupload.com/"] (http://www.cubeupload.com/) (http://www.cubeupload.com/) خداحافظ.
آيا هنوز عاشقم هستي
آيا هنوز عاشقم هستي،
آنگاه كه سپيدي بر گيسوانم موج مي زند؟
...
آيا هنوز هم به ياد مي آوري
دختر جواني را
كه بردي
چون عروست
در يك روز باراني
در پاييز...
آيا هنوز مرا سخت در آغوش مي فشاري
چون شب پيوندمان.
يا ،از ياد خواهي برد
اولين روز ديدارمان را
در تابستان
هنگامي كه رزها شكوفه داده بودند،
و پرندگان مي خواندند...
آيا باز هم نواي خوش خنده هايمان
گوشت را مي نوازد...
آيا هنوز هم به ياد داري
همه سالهاي شادي را
كه در كنار هم سپري كرديم...
...
روشن بدار برايم
قلبت را
تا هميشه...
Mohamad
06-18-2010, 01:44 AM
امیری به شاهزاده گفت: من عاشق توام ، شاهزاده گفت: زیبا تر از من خواهر من است که در پشت سر تو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس نیست. شاهزاده گفت: عاشق نیستی. عاشق به غیر نظر نمیکند.
Sara12
06-20-2010, 03:36 PM
:m0h::m0h:عشق یعنی...!
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده با چشمان تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی درجهان رسوا شدن
عشق یعنی سست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن با ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن....:ge1::ge1:
كاش قلبم درد پنهاني نداشت
چهره ام هرگز پريشاني نداشت
كاش مي شد دفتر تقدير عشق
حرفي از يك روز باراني نداشت
كاش مي شد راه سخت عشق را
بي خطر پيمود و قرباني نداشت
Sara12
07-05-2010, 11:49 PM
ز غم تو زار زارم، هله تا تو شاد باشی؛
صنما در انتظارم، هله تا تو شاد باشی.
تو مرا چو خسته بینی، نظر خجسته بینی؛
دل و جان به غم سپارم، هله تا تو شاد باشی.
ز غم دل ام چه شادی، به جفا چه اوستادی؛
دم شاد برنیارم، هله تا تو شاد باشی.
صنما چو تیغ دشنه، تو به خون بنده تشنه؛
ز دو دیده خون ببارم، هله تا تو شاد باشی...
ز تو بخت و جاه دارم، دل تو نگاه دارم؛
صنما بر این قرارم، هله تا تو شاد باشی.
تویی جان این زمانه، تو نشسته پر بهانه؛
ز زمانه بر کنارم، هله تا تو شاد باشی.
تن و نفس تا نمیرد، دل و جان صفا نگیرد؛
همه این شده است کارم، هله تا تو شاد باشی
Sara12
07-06-2010, 10:47 PM
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت،نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.
برایت همچنین آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، وبرخی دوستدار
که دستکم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قراردهد،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی
و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگه دارد
همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند
چون این کارِ ساده ای است،
بلکه باکسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند
و با کاربردِ درست صبوری اتبرای دیگران نمونه شوی.
و امیدوارم اگر جوان هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یاپس فردا شادمان
اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم...
Mohamad
07-06-2010, 11:49 PM
به تو از تو می نويسم
به تو ای هميشه در ياد
ای هميشه از تو زنده
لحظه های رفته بر باد
وقتی که بن بست غربت
سايه سار قفسم بود
زير رگبار مصيبت
بی کسی تنها کسم بود
وقتی از آزار پاييز
برگ و باغم گريه می کرد
قاصد چشم تو آمد
مژده ی روييدن آورد
ای هميشگی ترين عشق
در حضور حضرت تو
ای که می سوزم سراپا
تا ابد در حسرت تو
به تو نامه می نويسم
نامه ای نوشته بر باد
که به اسم تو رسيدم
قلمم به گريه افتاد
ای تو يارم روزگارم
گفتنی ها با تو دارم
ای تو يارم
از گذشته يادگارم
به تو نامه می نويسم
ای عزيز رفته از دست
ای که خوشبختی پس از تو
گم شد و به قصه پيوست
در گريز ناگزيرم
گريه شد معنای لبخند
ما گذشتيم و شکستيم
پشت سر پلهای پيوند
در عبور از مسلخ تن
عشق ما از ما فنا بود
بايد از هم می گذشتيم
برتر از ما عشق ما بود
http://pic.azardl.com/images/63107020559342974184.jpg
Mohamad
07-07-2010, 12:17 PM
به نیمکتش نگاه میکنم ، پنج ردیف از من جلوتر ، چقدر موهای طلاییشو دوست دارم
، برمیگرده و نمره ی صدشو نشونم میده و میخنده ، چقد دوست دارم مال من باشه
، میخواستم همونجا بهش بگم دوستش دارم ولی ...روم نشد !
جشن فارغ التحصیلیه ،
میاد طرفم و مدرکشو جلو چشام تکون تکون میده ، بهم میگه : تو بهترین دوست
منی . سرش رو میاره بالا و گونه ام رو میبوسه ، میخواستم همونجا بهش بگم
دوستش دارم ولی...روم نشد !
پدرشو از دست داده ، دیگه تنهای تنهاست ، تو کلیسا بغلم میکنه ، میگه : حالا دیگه
فقط تو رو دارم . گونه ام رو میبوسه ، اشک هاش صورتمو خیس میکنه ، میخواستم
همونجا بهش بگم دوستش دارم ولی... روم نشد.
نصفه شبه ، بهم زنگ میزنه ، داره گریه میکنه ... میگه پسره تنهاش گذاشته ،
میخواد برم پیشش ، میرم خونه اش ، سرشو میذاره رو شونه ام و گریه میکنه ،
میخواستم همونجا بهش بگم دوستش دارم ولی ... روم نشد .
رو صندلی کلیسا خشک شدم ، دارم یخ میزنم ، من دوستش داشتم و اون حالا داره
ازدواج میکنه ، دلم میخواست همونجا داد بزنم که دوستش دارم ولی... روم نشد .
امشب هوا بارونیه ، بازم تو کلیسام... ولی اینبار همه ساکتن ، به تابوتش خیره شدم
، هیچی نمیگفتم ، دفتر خاطراتش هنوز تو دستمه ، دفتر خاطراتی که از توی
اتاقش
پیدا کرده بودم ، توش نوشته بود : بارها خواستم بهش بگم دوستش دارم ولی...
روم
نمیشه ، کاش اون یه روز بهم بگه دوستم داره...
http://pic.azardl.com/images/00881115347851118029.jpg
Behzad AZ
07-07-2010, 02:10 PM
گفتم : تو شـیرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟
گفتم : خرابت می شـوم. گفتی : تو آبـادی مگـر؟
گفتم : ندادی دل به من. گفتی : تو جان دادی مگر؟
گفتم : ز کـویت مـی روم. گفتی :تو آزادی مگـر؟
گفتم : فراموشم مکن. گفتی : تو در یادی مگر؟
Sara12
07-07-2010, 07:04 PM
خیال تو....
دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بشینی؟...... محال بود
هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود
سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بود
گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود
یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود
Sara12
07-08-2010, 12:56 AM
شعر فرشته (http://ghalamesokhan.persianblog.ir/post/169/)
http://www.engelwelt.de/engelwelt/engelchore/engel19.gif
فرشته ای برای تو
برایت یک فرشته می فرستم
تا شب و روز
همیشه نگاهدارت باشد
تا همه غمهایت
را تعریف کنی برایش
فرقی ندارد چه غم
چه نگرانی
خشم یا عصبانیت
باور کن
او تو را کمک می کند
همه چیز را
خیلی سریع
درست می کند
می گیرد
دستت را
هنگامه سقوط
نگاه می دارد تو را محکم
و نزدیک توست
با تمام سخاوتش
و آن را تقدیم تو می کند
تو تنها باید باور کنی
که او با توست
همه چیز آرام است
باید این را بدانی
چراکه این فرشته
هماره با توست:^:
Sara12
07-08-2010, 02:20 PM
پریشانم
چه میخواهی تو از جانم ؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا !
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیندازی
و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی ؟!
خداوندا !
اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایه دیوار بگشایی
لبت بر کاسه مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف تر عمارت های مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این و آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی , نمیگویی؟!
خداوندا !
اگر روزی بشر گردی زحال بندگانت باخبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت , از این بودن , از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است واز
احساس سرشار است !
Behzad AZ
07-08-2010, 02:24 PM
عشق مثل یک ساعت شنی میمونه.همزمان که قلب را پر میکنه مغز را خالی می کنه
اگه روزی شاد بودی بلند نخند که غم بیدار نشه و اگه یه روز غمگین بودی آروم گریه کن
تا شادی نا امید نشه!!!
غصه ماهی از آبی که توی تنگه نیست دلواپس صدای چکه های آبه که قطره قطره روی زمین میفته
همیشه نگاهی رو باور کن که وقتی دور شدی در انتظارت بمونه......
هیچ می دانی فرصتی را که از آن بهره میگیری آرزوی دیگران است!!!!!
درمقابل وزش باد عده ای دیوار می سازند بعضی دیگر آسیاب بادی!!
کاش در کتاب زندگی سطری باشیم به یاد ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی...
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور٬
گیسوان تو در اندیشه من٬
گرم رقصی موزون.
کاشکی پنجه من٬
در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست.
چشم من٬ چشمه زاینده اشک٬
گونه ام بستر رود.
کاشکی همچو حبابی بر آب٬
در نگاه تو رها میشدم از بود و نبود
Sara12
07-08-2010, 06:59 PM
من صبورم اما ...
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را ، به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورم اما ...
چقدر با همه ی عاشقیم محزونم !
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ، ز غم مغمومم
من صبورم اما ...
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی تنگ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند
من صبورم اما ...
آه ... این بغض گران ، صبر چه می داند چیست ..!!
Sara12
07-09-2010, 05:38 PM
در ميان من و تو فاصله هاست
گاه مي انديشم ،
مي تواني تو به لبخندي اين فاصله را برداري
تو توانايي بخشش داري
دستهاي تو توانايي آن را دارد ،
که مرا زندگاني بخشد
چشم هاي تو به من مي بخشد
شورِ عشق و مستي
و تو چون مصرعِ شعري زيبا ،
سطرِ برجسته اي از زندگي من هستي:^::^:
Mohamad
07-10-2010, 12:33 AM
مرد و زن جواني سوار بر موتور عاشقانه در دل شب ميراندند.
آنها يكديگر را خيلي دوست داشتند.
زن جوان: آرومتر برو.
مرد جوان: نه اينطوري بهتره.
زن جوان: خواهش ميكنم آرومتر برون.
مرد جوان: باشه، ولي به شرطي كه بگي دوستم داري.
زن جوان: دوستت دارم؛ حالا آروم برو.
مرد جوان: اين كلاه كاسكت رو از سرم بردار و
بذار رو سرت آخه نميتونم خوب برونم، اذيتم ميكنه...
فرداي آن روز حادثهاي در روزنامهها ثبت شد؛
برخورد موتورسيكلت با ساختمان حادثه آفريد.
در اين سانحه كه به دليل بريدن ترمز موتورسيكلت رخ داد،
يكي از دو سرنشين زنده ماند و ديگري درگذشت.
مرد جوان از بريده شدن ترمز آگاهي يافته بود.
پس بدون اين كه زن جوان را مطلع كند،
با ترفندي كلاه كاسكت را بر سر او گذاشت و
خواست تا آخرين بار
”دوستت دارم“
را از زبان او بشنود
و خودش رفت تا
او زنده بماند
http://pic.azardl.com/images/58553905485729786918.jpg
شوق دیدار تو در خانه دل منزل کرد
آیه اشک مرا در شب غم نازل کرد
خواستم فاصله ها را ز میان بردارم
در میان بودن من سعی مرا باطل کرد
چشم حیران دلم در طلب نیم نگاه
Sara12
07-10-2010, 09:01 PM
ای کاش بودی و می دیدی
که چگونه ثانیه های بی تو بودنم دقیقه می شود !
ای کاش بودی و می دیدی
که چگونه چشمانم از ته دل فریاد می زنند و ...
ای کاش بودی و می دیدی
که چگونه بی قرار توأم ...
بی قرار توأم که واژه ی انتظار را برایم همیشگی کردی !
و خسته ام از همیشه ای که
همیشه تو را در آن نخواهم داشت
Mohamad
07-11-2010, 01:33 PM
دلم برات تنگ شده بود
گل های ِرُز، اینم شراب...!
یه جای ِخوب و دنج و ناب
با یکمی خوش بیاری
اون هم میاد کنار ِآب
یه موزیک ِخیلی قشنگ
رنگ های ِتاپ، عطر ِگلاب
می آی کنارم می شینی
فکر می کنی هستی تو خواب
پیش ِخودت فکر می کنی:
اینجا کجاست، هستش سراب؟
اینها همش ناقابله
دلم شده برات خراب
توئی که می پرستمش
درست مثل ِاین خاک و آب
تو واژه ها جا نمیشی
شبیه ِنوری تو حباب
دوباره پیدات میکنم
اگه نری باز با شتاب
با بودن ِتوست که بازم
جام ِدلم می شه سیراب
مثل ِیه احمق باهاتم
سیاه میشم حتی با آب
امشب فقط برای ِماست
بیا برقصیم، بی نقاب
نمیذارم که دور بشی
پیچکی شو به من بتاب
ببین چه خوشگل شدی باز
خورشید خانم! به من بتاب
دلم برات تنگ شده بود
عزیزکم... گلمنگلاب...!
برداشتی آزاد از ترانه ی
MISSING YOU
اثر
CHRIS DE BURGH
http://pic.azardl.com/images/72478664413628028138.gif
Sara12
07-11-2010, 06:44 PM
من او را رها کردم
تا او خود را در یابد
و چقدر سخت است عزیزترینت را رها کنی
اما من انقدر او را دوست دارم
که او را رها میخواهم برای همیشه
رها از تمامی بندهاوزنجیرها
هر چند او هیچگاه در بند من گرفتار نبود
چرا که من خود اینگونه خواستم
و هیچگاه بخاطر همیشه بودن با او برای او بندی نساختم
اما او .......
در بند خود گرفتار بود ....
ای کاش از خود رها شود
همانگونه که من با او از بند خود رها شدم
Sara12
07-11-2010, 11:17 PM
عشق و دوست داشتن ...
عشق ، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی فهمیدن و اندیشیدن نیست .
دوست داشتن در اوج ، از سرحد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می کند و با خود به قله ی اشراق می برد .
عشق یک فریب بزرگ و قوی است ،
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی بی انتها و مطلق .
عشق در دریا غرق شدن است ،
دوست داشتن در دریا شنا کردن .
عشق طوفانی و متلاطم است ،
دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت .
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی ،
دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد ،
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند .
Behzad AZ
07-11-2010, 11:19 PM
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت؟
هرکجا وقت خوش افتاد همان جاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود
گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت
Behzad AZ
07-11-2010, 11:22 PM
گویند که دوزخی بود عاشق مست (http://www.majnooneleyli.blogfa.com/post-84.aspx)
گویند کسان بهشت با هور خوشست
من میگویم که آب انگور خوشست
این نقد بگیرو دست از آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوشست
این می چه حرامیست
که عالم همه زان میجوشند
یک دسته به نابودی نامش کوشند
آنان که بر عاشقان حرامش کردند
خود خلوت از آن پیـــاله ها مینوشند
آن عاشق دیوانه که این خمار مستی را ساخت
معشوق شراب می پرستی را ساخت
بی شک بدهی شراب نوشیدو
از آن سر مست شد این جهان هستی را ساخت
Mohamad
07-12-2010, 12:47 AM
دست ها بالا بود
هر کس سهم خودش را طلبيد
سهم هر کس که رسيد داغ تر از دل ما بود
نوبت من که رسيد
سهم من يخ زده بود
سهم من چيست مگر
يک پاسخ
پاسخ يک حسرت
سهم من کوچک بود
قد انگشتانم
عمق آن وسعت داشت
وسعتي تا ته دلتنگي ها
شايد از وسعت آن بود که بي پاسخ ماند
http://pic.azardl.com/images/67224998810068403187.jpg
Mohamad
07-12-2010, 12:56 AM
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
ترابا لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شب
برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعاکردم
پس از یک جستجوی نقره ای درکوچه های آبی احساس
تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام روِیید
با حسرت جدا کردم
وتو درپاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:
دلم حیران وسرگردان چشمانی است رویایی
ومن
تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تورا در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت
ومن بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشمهایم را به روی اشکی ازجنس
غروب ساکت ونارنجی خورشید واکردم...
نمیدانم چرا رفتی؟!!!!!!
نمیدانم چرا!!!
شاید خطاکردم!!!!!!!
وتو بی آنکه
فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا؟
تا کی؟
برای چه؟
ومی رفتی........
وبعد از رفتنت
باران چه معصومانه می بارید
وبعد از رفتنت
یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت
رسم نوازش درغمی خاکستری گم شد
و
گنجشکی که هرروز از کنار پنجره بامهربانی دانه برمی داشت
تمام بالهایش غرق اندوه و غربت شد
و بعد از رفتنت
آسمان چشمهایم خیس باران بود
وبعد از رفتنت
انگارکسی حس کرد
من بی تو تمام هستی ام ازدست خواهدرفت
کسی حس کرد
من بی تو هزاران بار در هرلحظه خواهم مرد
وبعد از رفتنت
دریاچه بغضی کرد
کسی فهمید
تونام مرا از یاد خواهی برد...
و من با آنکه می دانم
توهرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد...
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام
برگرد.....
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد!!!!!!!
و بعد از این همه طوفان و وهم وپرسش وتردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام وزیبا گفت:
تو هم در پاسخ این همه بی وفایی ها بگو
در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
ومن در حالتی ما بین اشک وحسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است
ومن
در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل....
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا؟!!!!!!!
شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
http://pic.azardl.com/images/10176588181208964292.gif
Mohamad
07-12-2010, 01:10 AM
سلام.ای مهتاب آسمان شبهای دلتنگی من،
با این فاصله ای که بین من و تو می باشد
چگونه پاک کردن آن اشکهای
روی گونه درخشانت میسر است؟
ای آسمان آبی من، بین من و تو
فاصله ای است، پس چگونه دستم
را بر روی گونه نازنینت کشم و تو را نوازش کنم؟
آری من ستاره می شوم و به آسمان
زندگی می آیم تا بر چهره
درخشانت بوسه بزنم
http://pic.azardl.com/images/67114819896863602279.jpg
Sara12
07-12-2010, 11:23 PM
بيا اي بهترين سرود شبهاي باراني فراق من...
اينچنين مرا تنهاي تنها مگذار.
من با تو٬ معناي وجود را خواهم يافت.
خش خش گام هاي سنگين تو را ميشنوم.
کاش اين فصل خزان٬ زود بهاران شود.
من٬
منتظرت خواهم ماند.
تا بدان لحظه که فرياد زني
با وجودم به ندايت گوش جان خواهم داد.
اي بهترين فرياد من.
Sara12
07-13-2010, 12:38 PM
آرزوی خورشید کافی برای تو می کنم که افکارت را روشن نگاه دارد بدون
ِ توجه به اینکه روز چقدر تیره است
آرزوی باران کافی برای تو می کنم که زیبایی بیشتری به روز آفتابیت بدهد
آرزوی شادی کافی برای تو می کنم که روحت را زنده و ابدی نگاه دارد
آرزوی رنج کافی برای تو می کنم که کوچکترین خوشی ها به بزرگترینها تبدیل شوند
آرزوی بدست آوردن کافی برای تو می کنم که با هرچه می خواهی راضی باشی
آرزوی از دست دادن کافی برای تو می کنم تا بخاطر هر آنچه داری شکرگزار باشی
آرزوی سلامهای کافی برای تو می کنم که بتوانی خداحافظی آخرین راحتری داشته باشی
Mohamad
07-14-2010, 12:08 PM
چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها
چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها
کسی به حال شقایق دلش نمی سوزه
و او هنوز شکوفاست بین آدمها
کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد
تب غرور چه بالاست بین آدمها
و از صدای شکستن کسی نمی شکند
چه قدر سردی و غوغاست بین آدمها
میدان کوچه دل ها فقط زمستانست
هجوم ممتد سرماست بین آدمها
ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست
چه قدر قحطی رویاست بین آدمها
کسی به نیست دل ها دعا نمی خواند
غروب زمزمه پیداست بین آدمها
و حال اینه را هیچ کسی نمی پرسد
همیشه غرق مداراست بین آدمها
غریب گشتن احساس درد سنگینی ست
و زندگی چه غم افزاست بین آدمها
مگر که کلبه دل ها چه قدر جا دارد
چه قدر راز و معماست بین آدمها
چه ماجرای عجیبی ست این تپیدن دل
و اهل عشق چه رسواست بین آدمها
چه می شود همه از جنس آسمان باشیم
طلوع عشق چه زیباست بین آدمها
میان این همه گلهای سکن اینجا
چه قدر پونه شکیباست بین آدمها
تمام پنجره ها بی قرار بارانند
چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها
و کاش صبح ببینم که باز مثل قدیم
نیاز و مهر و تمناست بین آدمها
بهار کردن دل ها چه کار دشواریست
و عمر شوق چه کوتاست بین آدمها
میان تک تک لبخندها غمی سرخ ست
و غم به وسعت یلداست بین آدمها
http://pic.azardl.com/images/17654100892685777109.jpg
Sara12
07-15-2010, 11:38 AM
:^::^:دوست دارم
دوست تو باشم کسی به رنگ دغدغه هایت
کسی که صدایت را می شنود و دلهره هایت را می شناسد
و خوب می داند تنهایی تو چه طعمی دارد
دوست دارم صدایم و نگاهم وجودت را در هاله ای از آرامش فرو ببرد
دوست دارم بدانی که خنده ات آرزویم است
حتی اگر اشک توی چشمهایم باشد.:^::^:
Mohamad
07-15-2010, 02:01 PM
وقتی گریبان عدم
با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را
پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را
در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تو را
با اشکهایم می چشید
من عاشق چشمت شدم
نه عقل بود ونه دلی
چیزی نمی دانم از این
دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم
شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و
عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو
نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این
دیوانگی و عاقلی
Sara12
07-16-2010, 08:57 PM
واژه هاي درون قلبم را يك به يك مرور مي كنم
عشق
اشك
انتظار
بيقراري
ديوانگي
آرزوهاي محال
نگاه عاشقانه
و...
اما باز هم يك واژه را كم دارم
آن واژه تو هستي
آري من باز هم ( تو ) را كم دارم
Sara12
07-16-2010, 09:08 PM
به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو هجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته خونه از خاطره خالي من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي:^::^:
http://grayidea.files.wordpress.com/2007/08/blp0016464_p.jpg
دلم تنگ است
دلم اندازه حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است
صدایم خیس و بارانیست
نمیدانم چرا در قلب من پاییز طولانیست.....
دلم گريه مي خواهد
ماه کامل است
من تنها،
ميدانم که چشمانت زير نور ماه خواهد درخشيد...
من از تکرار واژه ي دلتنگي خسته ام
من از حروف فاصله بيزارم
من از باد که بوي گيسوانت رانمي آورد دلخورم،
من از هر واژه که نام توبرآن نباشد گريزانم...
بيا که،
بغض کودکانه ام آغوش تو را کم دارد...
Mohamad
07-18-2010, 04:55 AM
کاش می شد که دراین قرن عجیب
همه بودند به خوشبویی سیب
سیب یعنی که توزیبا هستی
تو رباینده دلها هستی
سیب یعنی اثر بوسه ناز
روی لب های ترک دار نیاز
سیب یک وازه تو خالی نیست
پرعطراست ، گل قالی نیست!
Sara12
07-18-2010, 06:47 PM
ای صمیمی
ای دوست
گاه و بیگاه لب پنجره ی خاطره ام می آیی
دیدنت " حتی از دور " آب بر آتش دل میپاشد
آن قدر تشنه ی دیدار توام که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم
دل من لک زده است
گرمی دست ترا محتاجم و دل من به نگاهی از دور میسازد
ای قدیمی ای خوب
تو مرا یاد کنی یا نکنی
من به یادت هستم
من صمیمانه به یادت هستم
Sara12
07-20-2010, 09:26 PM
كاش قلبم درد پنهاني نداشت
چهره ام هرگز پريشاني نداشت
كاش مي شد دفتر تقدير عشق
حرفي از يك روز باراني نداشت
كاش مي شد راه سخت عشق را
بي خطر پيمود و قرباني نداشت
Sara12
07-20-2010, 09:27 PM
به كوه گفتم عشق چيست؟! لرزيد
به ابر گفتم عشق چيست؟! باريد
به باد گفتم عشق چيست؟! وزيد
به پروانه گفتم عشق چيست؟! ناليد
به گل گفتم عشق چيست؟! پرپر شد
به انسان گفتم عشق چيست؟!
اشك از ديدگانش جاري شد و گفت:
ديوانگيست!!
Sara12
07-20-2010, 11:36 PM
متون عاشقانه
در افسانه ها آمده روزي که خداوند جهان را آفريد فرشتگان مقرب را به بارگاه
خود فرا خواند و از آنها خواست تا براي پنهان کردن راز زندگي پيشنهاد بدهند∙
يکي از فرشتگان به پروردگار گفت:خداوندا آنرا در زير زمين مدفون کن∙
فرشته ديگري گفت آن را در زير درياها قرار بده∙
و سومي گفت راز زندگي را در کوهها قرار بده∙
ولي خداوند فرمود اگر من بخواهم به گفته هاي شما عمل کنم فقط تعداد
کمي از بندگانم قادر خواهند بود آن را بيابند در حالي که من مي خواهم راز
زندگي در دسترس همه بندگانم باشد∙
در اين هنگام يکي از فرشتگان گفت فهميدم کجاهي خداي مهربان راز
زندگي را در قلب بندگانت قرار بده زيرا هيچ کس به اين فکر نمي افتد که
براي پيدا کردن آن بايد به قلب و درون خودش نگاه کند∙
و خداوند اين فکر را پسنديد∙
Sara12
07-22-2010, 08:59 PM
اي عشق ...http://blogfa.com/images/smileys/04.gif
من تو را به کسي هديه مي دهم که از من عاشق تر باشد و از من براي تو مهربان تر.
من تو را به کسي هديه مي دهم که صداي تو را از دور، در خشم، در مهرباني، در دلتنگي، در خستگي، در هزار همهمه ي دنيا، يکه و تنها بشناسد.
من تو را به کسي هديه مي دهم که راز معصوميت گل مريم و تمام سخاوت هاي عاشقانه اين دل معصوم دريايي را بداند؛ و ترنم دلپذير هر آهنگ، هر نجواي کوچک، برايش يک خاطره باشد.
او بايد از نگاه سبز تو تشخيص بدهد که امروز هواي دلت آفتابي است؛ يا آن دلي که من برايش مي ميرم، سرد و باراني است.
اي.... ،اي بهانه ي زنده بودنم؛ من تو را به کسي هديه مي دهم که قلبش بعد از هزار بار ديدن تو، باز هم به ديوانگي و بيپروايي اولين نگاه من بتپد. همان طور عاشق، همان طور مبهوت و مبهم...
تو را با دنيايي حسرت به او خواهم بخشيد؛
ولي آيا او از من عاشق تر و از من براي تو مهربان تر است؟آيا او بيشتر از من براي تو گريسته است؟؟ نه... هرگز...هرگز
ولي، تو در عين ناباوري، او را برگزيدي...
مي دانم... من دير رسيدم...خيلي دير...خيلي...:ge1::ge1::ge1:
يك بار ديگر بگذار بي ادعا اقرار كنم كه هر روز دلم برايت تنگ مي شود. روزهايي که تو را نمي بينم، به آرزوهاي خفته ....http://blogfa.com/images/smileys/04.gifhttp://blogfa.com/images/smileys/04.gif
Sara12
07-22-2010, 09:02 PM
خوشبختی در کنار تو بودنhttp://blogfa.com/images/smileys/10.gif هر گاه
که تصمیمی مهم می گیرم
آن را با تو در میان می گذارم
هر گاه که روزی سخت دارم
در کنار تو بودن
دشواری اش را از یادم می برد
هر گاه که دلسرد می شوم
از آن چه می کنم
می توانم همیشه
به دلگرمی های تو تکیه کنم
هر گاه برای من
پیشامد نیکی رخ می دهد
پادمانی تو
نیکی آن را دو چندان می کند
هر گاه رؤیاهایی نو در سر دارم
می توانم به پیشانی تو تکیه کنم
هر گاه که می بینم
در پی انجام کاری اشتباه هستم
تنها بوسه ای از تو مرا به راه راست باز می گرداند
بدان خاطر که می فهمم
هیچ چیز در زندگی
پر ارزش تو از عشق تو نیست
و من در اوج خوشبختی ام،چون در کنار تو هستم
از تو متشکرم
و دوستت دارم:m0h::m0h:
Mohamad
07-28-2010, 03:54 AM
You’re my piece of mind, in this crazy world
You’re every thing I've tried to find
Your love is a pearl
You’re my Mona Lisa
You’re my rainbow skies
And my only prayer is that you realize
You'll always be beautiful in my eyes...
The world will turn
And the seasons will change
And all the lessons we will learn
Will be beautiful and strange
We'll have our fell of tears
Our share of sight
My only prayer is that you realize
You'll always be beautiful in my eyes...
You will always be beautiful in my eyes
And the passing is the show
That you will always grow
Ever more beautiful in my eyes
And there are lines upon my face
From a life time of smiles
When the time comes to embrace
For one long last wine
We can laugh about how time really flies
We won’t say goodbye
‘Cause true love never dies
You'll always be beautiful in my eyes...
You will always be beautiful in my eyes
And the passing is the show
That you will always grow
Ever more beautiful in my eyes
The passing is the show
That you will always grow
Ever more beautiful in my eyes
Mohamad
07-28-2010, 03:58 AM
When life was just empty rooms
For company I'd talk to the moon
I danced along to my own song
That no one could hear
When nights were silent and dark
I'd lie in shadows, stare at the stars
The quiet voice that lifted my heart
Was always so clear
It told me...
The chance for love comes without warning
So don't stop looking for it
Yeah love comes without warning
So be ready for love
I dreamed it thousands of times
I even felt your skin touchin' mine
Sometimes you were so clear in my mind
I knew you were here
It kept me...
Believin' love comes without warning
So don't stop looking for it
Yeah love comes without warning
So be ready for love
Yours are the eyes
I have spent my life lookin' for
If they're not telling lies
You were lookin' for me
I wanna tell everyone
Who's waitin' in the dark for the sun
Before your chance in life is gone
You'll be in the light
Remember...
The chance of love comes without warning
So don't stop looking for it
Yeah love (always comes) comes without warning
So be ready for love
Your chance for love comes without warning
So don't stop looking for it
Yeah love (always comes) comes without warning
So be ready for love
Your chance for love comes without warning
So don't stop looking for it
Yeah love (always comes) comes without warning
So be ready for love
Mohamad
07-28-2010, 04:10 AM
Every night in my dreams
I see you ,I feel you
That Is how I know you go on
Far across the distance
And spaces between us
You have come to show you go on
Near, far, wherever, you are
I believe that the heart does go on
Once more you open the door
And you are here in my heart
And my heart will go on and on
Love can touch us one time
And last for a life time
And never let go till we are gone
Love was when I loved you
One true time I hold to
In my life we will always go on
Near , far , wherever you are
I believe that the heart does go on
Once more you open the door
And you are here in my heart
And my heart will go on and on
You are here , there is nothing I fear
And I know that my heart will go on
We will stay forever this way
You are safe in my heart
And my heart will go on and on
Mohamad
07-28-2010, 12:19 PM
Sometimes it's hard to be a woman
Giving all your love to just one man
You'll have bad times
And he'll have good times
Doin things that you don't understand
But if you love him
You'll forgive him
Even though he's hard to understand
And if you love him
Oh, be proud of him
Cause after all he's just a man
Stand by your man
Give him two arms to cling to
And something warm to come to
when nights are cold and lonely
Stand by your man
And show the world you love him
Keep giving all the love you can
Stand by your man
Stand by your man
And show the world you love him
Keep giving all the love you can
Stand by your man
ali20
07-28-2010, 12:39 PM
Silence wrote in court over
Heavy sentence on the love we write
The heart was separated data
Woe to the verdict and the ugly
ali20
07-28-2010, 12:42 PM
You can not anthem
Though a thousand times I
Remember you
Walk the land input words have
You can not anthem
Though a thousand times I
I think a good poet Ftadh
You can not anthem
Nor poet died
So you booty
That you can only
Forget the streets
Song you can not!
ali20
07-28-2010, 12:46 PM
When you feel unlovable, unworthy and unclean,
when you think that no one can heal you,
Remember, Friend,
God Can.
وقتی احساس میکنی قابل دوست داشتن نیستی
وقتی احساس بی لیاقتی و نا پاکی می کنی
وقتی احساس می کنی کسی نمی تواند دردهای تو را التیام ببخشد
به یاد داشته باش دوست عزیز من
خدا می تواند
When you think that you are unforgivable
for your guilt and your shame
Remember, Friend,
God Can.
وقتی احساس میکنی قابل بخشش نیستی
برای شرم و گناه هایت
به یاد داشته باش دوست عزیز من
خدا می تواند
When you think that all is hidden
and no one can see within
Remember, Friend,
God Can.
وقتی فکر می کنی همه چیز پنهان است
و هیچکس نمی تواند درون را ببیند
به یاد داشته باش دوست عزیز من
خدا می تواند
And when you have reached the bottom
And you think that no one can hear
Remember my dear Friend
God Can.
وقتی به انتها می رسی و گمان میکنی
کسی نیست تا صدایت را بشنود
به یاد داشته باش دوست عزیز من
خدا می تواند
And when you think that no one can love
The real person deep inside of you
Remember my dear Friend,
God Does.
وقتی گمان میبری کسی نمی تواند
به خود واقعی درون تو عشق بورزد
دوست عزیز من به یاد داشته باش
خدا می تواند
Sara12
07-29-2010, 02:02 PM
زندگی یعنی چکیدن
همچو شمع از گرمی عشق
زندگی یعنی لطافت
گم شدن در نرمی عشق
زندگی یعنی دویدن
بی امان در وادی عشق
رفتن و آخر رسیدن
بر در آبادی عشق
میتوان هر لحظه هر جا
عاشق و دل داده بودن
پر غرور چون آبشار
بودن امّا ساده بودن
میشود اندوه شب را
از نگاه صبح فهمید
یا به وقت ریزش اشک
شادی بگذشته را دید
می توان در گریهء ابر
با خیال غنچه خوش بود
زایش آینده را در
هر خزانی دید و آسود
میتوان هر لحظه هر جا ......
ali20
07-29-2010, 02:21 PM
True love
How do I Staysht the heart of love is no need
How to kiss you when your love is within me now
Let me repeat your name your name is beautiful, pleasant
What has that to me like a spell
So I'm in love with you I've met
Weather with you I've freshness
When I'm with you I fly to the sky to infinity
After the end of it, although I love the way I do not know
Sara12
08-01-2010, 12:20 PM
یک نفر هست که از پنجرهها
نرم و آهسته مرا میخواند
گرمی لهجه بارانی او
تا ابد توی دلم میماند
یک نفر هست که در پرده شب
طرح لبخند سپیدش پیداست
مثل لحظات خوش کودکیام
پر ز عطر نفس شببوهاست
یک نفر هست که چون چلچلهها
روز و شب شیفته پرواز است
توی چشمش چمنی از احساس
توی دستش سبد آواز است
یک نفر هست که یادش هر روز
چون گلی توی دلم میروید
آسمان، باد، کبوتر، باران
قصهاش را به زمین میگوید
یک نفر هست که از راه دراز
باز پیوسته مرا میخواند!
emad176
08-01-2010, 12:51 PM
نجاتم ده
میان لحظه ها گم گشته ام از خود فریبی ها
خداوندا پریشانم
گریزانم ازین نادانیم از خویش
پناهم ده
نجاتم ده
گه غیر از تو نجاتی نیست
پناهی نیست
خداوندا تو می دانی که می دانم گنه کارم
تو می دانی پشیمانم
خداوندا نجاتم ده
عمادالدین مشائی
11 / اردیبهشت / 1389
emad176
08-01-2010, 01:06 PM
تو می دانی
ازین تنهایی و حزنم دلم آری به تنگ آمد
توهم با من نمی سازی و می دانی که احوالم پریشان است
درونم از هجوم درد بی درمان هراسان است
چقدر سخت است با این دیو جانفرسا جنگیدن
به سیلابی گرفتارم که امواجش اگر هوشم نباشد غرق می گردم
به آوردی که تا عمرم به پایانش رسد جانا گرفتارم
تمام هم من خوشحالی و لبخند گرم توست
و راضی بودنت از من
تمام آرزوی من فقط اینست که تو احساس خوشبخت بودن در دلت باشد
اگر اکنون به خودخواهی خود در رنج و در دردم
پناه این تن رنجور من بعد از خدا آغوش گرم توست
اگر تقدیر خوبیهای تو از این زبان الکنم جاری نمی گردد
نشان از ناسپاسی های من جانم خدا داند نمی باشد
تنم زخمی است , دلم رنجیده از این حال پریشانم
تو می دانی.
عماد
12 اردیبهشت 89
emad176
08-01-2010, 03:21 PM
ما
من و تو واژهء تنها هستیم اگر
در میان جملات بی هم و مهجور شویم
اصل معنایی من یا تو یکی است
و غریبانه و بی کس لغتی است واژه من
تو اگر خود باشی تا همه وقت من شده ای
همچنان من هم اگر خود باشم باز من خواهم ماند.
پس بیا از من خود درگذریم
تا به جذابیت واژه ما برسیم
و به زیبایی و رویایی فردا برسیم.
عماد
فروردین 89
Sara12
08-01-2010, 11:40 PM
فرشته
فرشته ها آمده اند پايين، همه جا پر از فرشته است.
از کنارت که رد مي شوند، مي فهمي؟
اسمت را که صدا مي زنند، مي شنوي؟
دستشان را که روي شانه ات مي گذارند، حس مي کني؟
راستي حياط خلوت دلت را آب و جارو کرده اي؟
دعاهايت را آماده گذاشته اي؟
آرزوهايت را مرور کرده اي؟
مي داني که امشب به تو هم سر مي زنند؟
مي آيند و برايت سوغاتي مي آورند، پيرهن تازه ات را.
خدا کند يک هوا بزرگ شده باشي.
مي آيند چهار گوشه دلت را نور و گلاب مي پاشند.
مي آيند و توي دستانشان دعاي مستجاب شده و عشق است.
مبادا بيايند و تو نباشي.
مبادا در دلت را بسته باشي.
مبادا در بزنند و تو نفهمي.
مبادا ...
کوچه دلت را چراغاني کن.
دم در بنشين و منتظر باش.
فرشته ها مي آيند، فرشته ها حتماً مي آيند
خدا آنسوتر منتظر است.
مبادا که فرشته هايت دسته خالي برگردند.
مبادا
مبادا ....
ali20
08-02-2010, 12:08 AM
Not missing you like, but I swear that I love that you do not lose whatever you want to tail, like all inner'm not want to sleep I see you, because you good to sleep more if one day your eyes filled with tears and looking for a Patrol shoulder to make you cry, call me M. I promised you not want your tail that quiet, but I am crying stalemate foot statue of silence if you follow sound patrol M. Ken, I pledge moment of silence if you are looking for ruins runner up might hate you empty, you sound like my heart just is M. Now if I do not promise one day wanted to go forward with you, but you can get the second day I wanted to die Byh not quote the front door, but you'd make it without me before you die
Chqdrjybh Nshy that sick feeling happy someone you do not flower until someone Nova Cry s not bad to kill the one to cry on Trft not deserve to go do not want anyone to see and learn not to note when you ask someone not part of the
Sara12
08-04-2010, 12:03 AM
دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم
شکنجه میشم از خودم نمیتونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها رو سینه من امده
آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده
دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم
تو روزگار بی کسی یه عمر که دربدرم
حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم
من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم
دلم گرفته آسمون یکم منو حوصله کن
نگو که از این روزگار یه خورده کمتر گله کن
منو به بازی میگیره عقربه های ساعتم
برگه تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم
آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن
نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن
Sara12
08-04-2010, 12:13 AM
http://lh5.ggpht.com/netvistaman3/SNOA6lV7YHI/AAAAAAAAC3M/gGIVKSnUeZ8/s400/29ekxlw.png در میهمانی نگاه تو من تنها ترینم ....
یادمان باشد
در دلتنگ ترین سکوت ها
یادهایمان را
به خاطرات فراموشی
نسپاریم
و تو
مهربانترین یادی
در این سکوت !!
Mohamad
08-06-2010, 12:10 PM
My love for you grows with each passing dayعشق تو در من با گذشت هر روز رشد میکند I’m by your side من کنار توام When you’re away.وقتی تو دوری And when I miss you and long for your careو زمانیکه دلتنگ توام و دور از نوازش تو I close my eyes and you’re there.چشمهایم را می بندم و تو آنجایی All that I ask is one moment in time تمام آن چیزی که می خواهم تنها لحظه ای از زمان است No strings attachedنه رشته ای به هم پیوسته No drawing linesنه خطی کشیده شده You feel my thoughts even when you’re not here.تو افکارم را حس می کنی حتی وقتی اینجا نیستی Iclose my eyes چشمانم را می بندم Close my eyes and I feelچشمانم را می بندم وحس می کنم تو آنجایی You’re there. Take my loveعشقم را بردار Take my heartقلبم را بردار Carry me with you in your dreams.مرا در رویاهایت با خود ببر No no never let goنه ، نه هرگز نمی زارم بری Wonder of love فکر عشق Magical glow.تب و تاب سحر آمیز All that I ask is one moment in timeتمام آن چیزی که می خواهم تنها لحظه ای از زمان است Search for me In your dreamsمرا در رویاهایت جستجو کن Search for meمرا جستجو کن It’s where I’ll be. آن جاییست که من خواهم بود
شاخه ها پژمرده است.
سنگ ها افسرده است.
رود مي نالد.
جغد مي خواند.
غم بياميخته با رنگ غروب.
مي تراود ز لبم قصة سرد:
دلم افسرده در اين تنگ غروب.
Sara12
08-26-2010, 11:06 PM
زندگی کن (http://golestane42.blogfa.com/post-52.aspx)
زندگي كوتاه است،
قواعد را بشكن، سريع فراموش كن،
به آرامي ببوس، واقعاً عاشق باش،
بدون محدوديت بخند و
هيچ چيزي كه باعث خنده ات ميگردد را رد نكن...
حتی کوتاه تر از آن است که:
به خصومت بگذرد و قلب ها گرامی تر از آنند که بشکنند.
آنچه از روزگار به دست می آید با خنده نمی ماند و
آنچه از دست می رود با گریه جبران نمی شود.
فردا خورشید طلوع خواهد کرد، حتی اگر ما نباشیم.http://iran-eng.com/images/smilies/icon_gol.gif
emad176
08-27-2010, 09:44 AM
دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم
شکنجه میشم از خودم نمیتونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها رو سینه من امده
آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده
دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم
تو روزگار بی کسی یه عمر که دربدرم
حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم
من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم
دلم گرفته آسمون یکم منو حوصله کن
نگو که از این روزگار یه خورده کمتر گله کن
منو به بازی میگیره عقربه های ساعتم
برگه تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم
آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن
نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن
از بابت شعر زیباتون تشکر می کنم ولی اگه ناراحت نمی شید یه تذکر بدم ( گریه و شکوه به لحاظ صنعت قافیه شعری ایراد دارند - گریه با هدیه , مویه و کلماتی ازین قبیل هم قافیه هسنتد ) هدفم زیر سوال بردن کار قشنگتون نیست فقط به عنوان کسی که نقد میکنه نقد کردم . امیدوارم این طبع زیباتون و احساس لطیفتون در کنار صنایع عروضی و شعری زیباتر از همیشه جلوه کنه )
emad176
08-27-2010, 09:52 AM
اگرت یاد من خسته ترا آزرده است
ورقی آر و قلم در دستت
و شروع کن به حساب
جمع کن خاطره ها را با هم
ضرب در یادم کن
بر نفسهای من دلخسته از غم و هجرانت
خوب تقسیمش کن
عددی حاصل شد
کمتر از یک به نظر
این عدد ارزش من بود میان دل تو
حال گر خواسته افزون بکنی ارزش من
اندکی یاد مرا بالا بر
و بدان یاد تو هر گز نرود از یادم
اسفند 1373 لاهیجان
poliyananilo
08-29-2010, 04:09 PM
http://poundingheartbeat.com/wp-content/uploads/2008/10/romantic-love-quotes.jpg
سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت،
سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت،
دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود،
چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود،
من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،
تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر، با آن پوستين سرد نمناكش
باغ بي برگي
روز و شب تنهاست
با سكوت پاك غمناكش
ساز او باران ، سرودش باد
جامه اش شولاي عرياني ست
ور جز اينش جامه اي بايد
بافته بس شعله ي زر تا پودش باد
گو برويد، يا نرويد، هر چه در هر كجا كه خواهد
يا نمي خواهد
باغبان و رهگذاري نيست
باغ نوميدان
چشم در راه بهاري نيست
گر ز چشمش پرتو گرمي نمي تابد
ور به رويش برگ لبخندي نمي رويد
باغ بي برگي كه مي گويد كه زيبا نيست ؟
داستان از ميوه هاي سر به گردونساي اينك خفته در تابوت
پست خاك مي گويد
باغ بي برگي
خنده اش خوني ست اشك آميز
جاودان بر اسب يال افشان زردش مي چمد در آن
پادشاه فصلها ، پاييز
مهدی اخوان ثالث
فسانه
گويا دگر فسانه به پايان رسيده بود
ديگر نمانده بود برايم بهانهاي
جنبيد مشت مرگ و در آن خاك سرد گور
ميخواست پر كند
روح مرا، چو روزن تاريكخانهاي
اما بسان باز پسين پرسشي كه هيچ
ديگر نه پرسشي ست از آن پس نه پاسخي
چشمي كه خوشترين خبر سرنوشت بود
از آشيان ساده ي روحي فرشته وار
كز روشني چو پنجره اي از بهشت بود
خنديد با ملامت، با مهر، با غرور
با حالتي كه خوشتر از آن كس نديده است
كاي تخته سنگ پير
آيا دگر فسانه به پايان رسيده است؟
چشمم پريد ناگه و گوشم كشيد سوت
خون در رگم دويد
امشب صليب رسم كنيد، اي ستارهها
برخاستم ز بستر تاريكي و سكوت
گويي شنيدم از نفس گرم اين پيام
عطر نوازشي كه دل از ياد برده بود
اما دريغ، كاين دل خوشباورم هنوز
باور نكرده بود
كآورده را به همره خود باد برده بود
گويي خيال بود، شبح بود، سايه بود
يا آن ستاره بود كه يك لمحع زاد و مرد
چشمك زد و فسرد
لشكر نداشت در پي ، تنها طلايه بود
اي آخرين دريچه ي زندان عمر من
اي واپسين خيال شبح وار سايه رنگ
از پشت پرده هاي بلورين اشك خويش
با ياد دلفريب تو بدرود مي كنم
روح تو را و هرزه درايان پست را
با اين وداع تلخ ملولانه ي نجيب
خشنود مي كنم
من لولي ملامتي و پير و مرده دل
تو كولي جوان و بي آرام و تيز دو
رنجور مي كند نفس پير من تو را
حق داشتي ، برو
احساس مي كنم ملولي ز صحبتم
آن پاكي و زلالي لبخند در تو نيست
و آن جلوه هاي قدسي ديگر نمي كني
ميبينمت ز دور و دلم مي تپد ز شوق
ميبينم برابر و سر بر نمي كني
اين رنج كاهدم كه تو نشناختي مرا
در من ريا نبود صفا بود هر چه بود
من روستاييم، نفسم پاك و راستين
باور نمي كنم كه تو باور نمي كني
اين سرگذشت ليلي و مجنون نبود - آه
شرم آيدم ز چهره ي معصوم دخترم
حتي نبود قصه ي يعقوب ديگري
اين صحبت دو روح جوان ، از دو مرد بود
يا الفت بهشتي كبك و كبوتري
اما چه نادرست در آمد حساب من
از ما دو تن يكي نه چنين بود، اي دريغ
غمز و فريبكاري مشتي حسود نيز
ما را چو دشمني به كمين بود، اي دريغ
مسموم كرد روح مرا بي صفاييت
بدرود، اي رفيق مي و يار مستي ام
من خردي تو ديدم و بخشايمت به مهر
ور نيز ديده اي تو، ببخشاي پستي ام
من ماندم و ملال و غمم، رفته اي تو شاد
با حالتي كه بدتر از آن كس نديده است
اي چشمه ي جوان
گويا دگر فسانه به پايان رسيده است
emad176
09-21-2010, 09:01 AM
دیدنت خاطره ای شیرین بود
بی گمان تا ابد , این خاطره در ذهنم هست
رفتنت ! حادثه ای بیش نبود
که در آن حادثه من , ابدِ خاطره ام را دیدم .
==============================================
عمادالدین مشّائی
مرداد 1378
Sara12
09-25-2010, 07:15 PM
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/1265219037_16901_898127c2e4.jpg
وقتي دلتنگ شدي به ياد بيار کسي رو که خيلي دوست داره. .وقتي نااميد شدي به ياد بيار کسي رو که تنها اميدش تويي. وقتي پر از سکوت شدي به ياد بيار کسي رو که به صدات محتاجه. وقتي دلت خواست از غصه بشکنه به ياد بيار کسي رو که توي دلت يه کلبه ساخته. وقتي چشمات تهي از تصويرم شد به ياد بيار کسي رو که حتي توي عکسش بهت لبخند ميزنه. وقتي به انگشتات نگاه کردي به ياد بيار کسي رو که دستاي ظريفش لاي انگشتات گم ميشد. وقتي شونه هات خسته شد به ياد بيار کسي رو که هق هق گريش اونها رو مي لرزوند.
Mohamad
10-19-2010, 02:06 PM
http://azarandisheh.persiangig.com/pic%20%28116%29.jpg
نابینا گفت:دوستت دارم
ماه گفت:تو که من رو نمی بینی
چطوری
دوستم داری؟
نابینا گفت:اگه می دیدمت عاشق
زیباییت می شدم اما الان که
نمی بینمت عاشق خودت هستم.
Mohamad
10-19-2010, 02:08 PM
http://usera.imagecave.com/mori604/pic11copyrrer.jpg
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش، سوزو نوایی نکنیم
پر پروانه شکستن ، هنر انسان نیست گر شکستیم ز غفلت ، من و مایی نکنیم
یادمان باشد سر سجاده عشق جز برای دل محبوب، دعایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم
تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت ؟
تا به کی بازیچه بودن در دو دست سرنوشت ؟
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار ؟
خسته ام از زندگی با قصه های بیشمار.
emad176
10-19-2010, 03:16 PM
شب تنهایی
شب تنهایی من طولانی است
همدمم نیست بجز وحشت و دریای سکوت
که در امواج بلندش غرقم
و به تکرار غم خاطره ها درگیرم
آه ازین شب که دگر رحم ندارد بر من
خواب هم برمن دلسوخته درمانی نیست
چاره ام چیست تو میدانی , تو
من نیازم شب چشمان تو است
که ز رخسارتوام مهتابی است
من نیازم همه تو
و تو اما دوری
کاش بین من و تو فاصله ای جز تو نبود
کاش با من بودی و پناه شب تنهایی من
کاش شبهای مرا بود تو رویا می کرد
کاش با من بودی
تا پریشانی غربت می رفت
کاش می دانستم که درین ثانیه ها به چه می اندیشی
و نمی دانستم
کاش این بغض غریبانه من گریان بود
تا سبکتر شوم از اینهمه بد اقبالی
ای نفسهای من از یاد توام سرشار است
تو کجایی که غمم سنگین است
و من از دوری تو سرگردان
شب تنهایی من طولانی است
و نیازم همه تو
و تو اما دوری. . .
عماد 1388
-----------------------------------------
با اینکه این شعرم رو به ثبت نرسوندم مثل بقیه شعرهام ولی در این سایت بدون نگرانی از اینکه کسی این اشعار رو به نام خودش ثبت بکنه در سایت قرار دادم . تصمیم گرفتم اگه دوستان موافق باشند شعرهایی رو که طی سالیان سرودم به عنوان یک پست جدا قرار بدم و از همه دوستان می خوام اگه در این مورد نظری دارند نظرشون رو به بنده ابلاغ بکنند . لازم به ذکر هر شعری رو که من با اسم عماد در پستها قرار می دم از سروده های خودمه .
شاد و پیروز باشید .
ممنون آقا عماد از بابت اینکه به بچه های این سایت اعتماد کردید و اشعار زیبای خودتون رو گذاشتید تا بقیه هم استفاده کنن.اگر ابتدای این تاپیک رو خونده باشید وقتی استارتشو زدم ازهمه تقاضا کردم دوستانی که خودشون شعر می سرایند به ما اعلام کنن واشعارشون رو با نام خودشون بنویسن.حال که شما از این استعداد برخورداریدوذوق هنری ما هم میطلبه سروده هاتونو بخونیم پس خواهشا جداگانه در انجمن شعر،اشعارتونو بگذارید
با تشکر مدیر انجمن ادبیات
emad176
10-20-2010, 05:30 PM
ممنون آقا عماد از بابت اینکه به بچه های این سایت اعتماد کردید و اشعار زیبای خودتون رو گذاشتید تا بقیه هم استفاده کنن.اگر ابتدای این تاپیک رو خونده باشید وقتی استارتشو زدم ازهمه تقاضا کردم دوستانی که خودشون شعر می سرایند به ما اعلام کنن واشعارشون رو با نام خودشون بنویسن.حال که شما از این استعداد برخورداریدوذوق هنری ما هم میطلبه سروده هاتونو بخونیم پس خواهشا جداگانه در انجمن شعر،اشعارتونو بگذارید
با تشکر مدیر انجمن ادبیات
با اجازتون این کار رو کردم و ممنونم که به این تاپیک توجه کردید . برام خیلی ارزش داشت . ممنونم بسیار ممنونم .
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم
و من چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند
و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم
درون کلبه ی خاموش خویش
اما کسی حال من غمگین را نمی پرسد
و من دریای پر اشکم که طوفانی به دل دارم
درون سینه ی پر جوش خویش
اما کسی حال من تنها نمی پرسد
و من چون تک درخت زرد پاییزم
که همدم با نسیمی میشود برگی جدا از او
و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند
emad176
10-24-2010, 12:53 PM
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم
و من چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند
و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم
درون کلبه ی خاموش خویش
اما کسی حال من غمگین را نمی پرسد
و من دریای پر اشکم که طوفانی به دل دارم
درون سینه ی پر جوش خویش
اما کسی حال من تنها نمی پرسد
و من چون تک درخت زرد پاییزم
که همدم با نسیمی میشود برگی جدا از او
و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند
درود به تینا خواهر عزیزم
شعر قشنگی بود . اما امیدوارم خودت احساس درون این شعر رو نداشته باشی که خدای نکرده چیزی ازت نماند . خدا نکنه امیدوارم همیشه شاد باشی و کسی رو که لیاقت این احساسات لطیف و قشنگ تو رو داشته باشه سر راهت قرار بگیره .
Mohamad
10-26-2010, 12:17 PM
http://pic.azardl.com/images/30101307398835528362.jpg
Hengameh
10-26-2010, 05:27 PM
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی
!!!
:del-s:
كلاغ، بال زنان پر عقابي را كه به منقار داشت
جلوي چشم مترسك تكان داد.
روي سر اوايستاد. پر را گوشه ي كلاه او فرو كرد.
بال ها را باز كرد. جستي زد و
آمد روي دست مترسك:تولدت مبارك.
مترسك با خوشحالي فرياد زد:واي خداي من،ممنونم كه به ياد من بودي.
كلاغ سر پايين انداخت:از هديه ايي كه برات آوردم،خوشت مي آد؟
مترسك لبخند زد:اين اولين و بهترين هديه اييه كه گرفتم.
و به كلاغ ها نگاه كرد كه مشغول غارت محصول ذرت بودند.
نيش خند زد و گفت:خوب،البته خيلي هم ترسناك تر شدم.
هر دو خنديدند..
صداي شليك چند گلوله به هوا بلند شد.
صداي بال زدن، غار غار كلاغ ها و سكوت.......
مترسك، چند پر سياه راديد كه رقصان از جلوي چشمش
گذشتند و روي زمين افتادند.
خواست تكاني بخورد.
كشاورز پاي او را محكم تر از آن چه فكر مي كرد در زمين فرو كرده بود.....!!!!
حاصل عشق مترسک به کلاغ نابودی یک مزرعه بود.
Hengameh
10-26-2010, 06:02 PM
همه وقت... همه جا...
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم!!!
تو بدان این را تنها تو بدان...
تو بیا... تو بمان با من تنها تو بمان...
جای مهتاب به تاریکی مهتاب تو بتاب...
من فدای تو به جای همه گلها تو بخند...
اینک این من که به پای تو درافتادم باز...
ریسمانی کن از آن موی دراز...
تو بگیر... تو ببند... تو بخواه...
پاسخ چلچه ها را تو بگو...
قصه ابر هوا را تو بخوان...
تو بمان با منِ تنها... تو بمان...
در دل ساغر هستی تو بجوش...
من٬ همین یک نفس از جرعه جانم باقیست...
آخرین جرعه این جامِ تهی را تو بنوش!!!...
Hengameh
10-26-2010, 06:04 PM
به چه قیمتی گذشتی از شبای خیس مهتاب
چی گذاشتی از من تو به جز یه ابری بر باد
به چه قیمتی غرورو سر راهمون کشیدی
چرا لحظه های باهم بودنامونو ندیدی
خوب من ما هر دو باختیم توی این بازی بیخود
هردوتامون کم گذاشتیم که ترانه هامونم مرد
چیزی از لحظه نمونده من تو لحظه رو کشتیم
حکم اعدام دلامون باغرو رمون نوشتیم
ali20
10-27-2010, 10:18 AM
من در این جاده ی سیاه و سفید زندگی
یک غریبه هستم و غریبه خواهم بود
و هرگز آشنا نبودم و آشنا نخواهم شد
اصلا همه غریبه هستیم
با این که فکر می کنیم همیشه آشناییم
من در این جاده ی بی پایان زندگی
تنها دو چیز را قابل ستایش می دانم
اولی معبودم خداست
و دومی عشق پاکی است که پرودگارم به من هدیه کرده
بله درست است عشق
آیا تو چیزی بالا تر از عشق را سراغ داری ؟
عشق ، یگانه عنصر این طبیعت خاکی است
که از جنس نور است و تو را آنقدر به خداوند نزدیک می کند
که در یک زمان هم خدا را می پرستی هم عشقی را
که در ژرفترین اعماق قلبت رشد کرده است
عشق تو را با واژه ای به نام "دوست داشتن" آشنا می کند
به تو بال و پر می دهد
و رسم پرواز را چه مشتاق به تو یاد می دهد
عشق تو را مثل کوه استوار می کند
و مثل رود پر خروش
و گاه مثل آسمان سخاوتمند و مثل دریا بزرگ
آنقدر بزرگ می شوی که خودت هم تعجب میکنی
عشق تو را ابدی می کند
به تو می آموزد چگونه جانت را فدا کنی
آری تو با عشق به اوج میرسی
تو به عرش میروی ، تو یگانه می شوی
تو سر آغاز ایثار و از خود گذشتگی می شوی
مهم نیست به چه عشق می ورزی
مهم این است که عاشق باشی . . .
Hengameh
10-27-2010, 05:21 PM
تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
:del-s:
Hengameh
10-27-2010, 05:24 PM
وفاي شمع را نازم كه بعد از سوختن ...
به صد خاكستري در دامن پروانه ميريزد...
نه چون انسان كه بعد از رفتن همدم...
گل عشقش درون دامن بيگانه ميريزد
Hengameh
10-27-2010, 05:30 PM
وقتی امام علی علیه السلام از کار مردم فارغ شده است، اوست و خدای خودش. اوست و خلوتش. اوست و راز و نیازهای عاشقانه و عابدانهاش. برخی از مناجات هایش در نهج البلاغه هست:
« اللهم انک انس الانسین لاولیائک و احضرهم بالکفایة للمتوکلین علیک تشاهدهم فی سرائرهم و تطلع علیهم فی ضمائرهم و تعلم مبلغ بصائرهم فاسرارهم لک مکشوفه و قلوبهم الیک ملهوفة» (نهج البلاغه، خطبه 227)
''ترجمه: خدایا تو برای دوستانت نزدیک ترین همدمی و برای کارسازی آنان که بر تو توکل دارند از همه کس حاضرتری. آنان را در پس پرده رازهایشان می بینی و در عمق درونشان بر آنان آگاهی و اندازه بینش آن ها را می دانی. پس راز های ایشان بر تو آشکار و دلهایشان به سوی تو در سوز و گداز است
Behzad AZ
10-27-2010, 05:35 PM
آبي تر از آنيم که بي رنگ بميريم . از شيشه نبوديم که
با سنگ بميريم. تقصير کسي نيست که اين گونه
غربيم. شايد که خدا خواست که دلتنگ بميريم
Hengameh
10-27-2010, 05:47 PM
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است ( دکتر علی شریعتی)
Hengameh
10-27-2010, 05:49 PM
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است ( دکتر علی شریعتی )
Sara12
10-28-2010, 10:55 PM
برای تو می نویسم که می دانم مثل منی ، هم صدا بامن و همنشین با اشک .....
برای تو می نویسم که عاشق ترینی ، غمگین ترینی و یا تنهاترینی....
http://www.myhero.com/images/guest/g203237/hero48006/g203237_u53568_Hope_Poster.jpg
امید دارم که تاریک ترین لحظات قبل از طلوع خورشیده
Mohamad
10-29-2010, 03:59 PM
قهرمان افسانه اي تنيس به خاطر خون آلوده در جريان عمل جراحي كه اسمش ( آرترو راشي ) است در سال 1982 به بيماري ايدز مبتلا مي شود و در بستر مرگ مي افتد ... تمامي كساني كه او را مي شناختند برايش پيغام هايي دوستانه مي فرستادند تا آنكه روزي براي آرتو پيغامي آمد كه در آن نوشته شده بود (( كه چرا خدا تو را براي اين چنين بيماري دردناكي انتخاب كرد ؟ ... )) آرتور در پاسخ آن نوشت در دنيا 40 ميليون كودك تنيسرا دوست دارند 4 ميليون نفر آنرا آغاز مي كنند 400 هزار نفر آن را ياد مي گيرند 40 هزار نفر به مسابقات پا مي گذارند 4 هزار نفر سرشناس مي شوند 40 نفر به مسابقات اصلي راه پيدا مي كنند 4 نفر به مسابقات نيمه نهايي مي رسند و تنها 2 نفر به فينال مي رسند و آن هنگام كه جام قهرماني را روي دستانم گرفته بودم هرگز نگفتم (( خدايا چرا من ؟ )) و حال كه از اين بيماري دردناك رنج مي برم هرگز نخواهم گفت : (( خدايا چرا من ؟ ))
قاصدک غم دارم،
غم آوارگي و دربدري،
غم تنهايي و خونين جگري
قاصدک واي به من همه از خويش مرا مي رانند،
همه ديوانه و ديوانه ترم مي خوانند
مادر من غم هاست،مهد و گهواره ي من ماتم هاست،
قاصدک دريابم!
روح من عصيان زده و طوفانيست،
آسمان نگهم بارانيست
قاصدک غم دارم،غم به اندازه سنگيني عالم دارم،
غم من صحراهاست،افق تيره او ناپيداست
قاصدک ديگر از اين پس منم و تنهايي
و به تنهايي خود در هوس عيسايي،
و به عيسايي خود منتظر معجزه اي _غوغايي
قاصدک حال گريزش دارم،
مي گريزم به جهاني که در آن پستي نيست،
پستي و مستي و بد مستي نيست
مي گريزم به جهاني که مرا ناپيداست
شايد آن نيز فقط يک روياست
ali20
11-01-2010, 10:26 AM
حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی
و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی
من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نامدیگری مرا خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی
و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی
emad176
11-01-2010, 05:37 PM
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم بـــاد اگر من جان به جای دوست بگزینم
------------------------------------------------------
مــــرا به هیچ بـــدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
------------------------------------------------------
گـــر بـــرود جـــان مـــا در طــــلب وصـــــــل دوست
حیف نباشد که دوست , دوست تر از جان ماست
------------------------------------------------------
ali20
11-01-2010, 11:35 PM
امروز ديگر تو را ترك خواهم کرد.
اصرار نكن ديگر نمي مانم.
بعد از اين همه كه مرا آزردي حالا در اين دقايق آخر با من مهرباني مي كني؟
اين اشكهاي گرم و سوزاني كه در چشمانم غلتانست با تو چه مي گويند و از من چه مي خواهند؟
جز اينكه تنها وفاداري را آرزو مي كنند؟
ولي من آنها را مايوسانه از خودم مي رانم چون وفايي در تو نميابم.
آري مي روم خداحافظ. دوست دارم دور از تو جان بسپارم تا صداي قهقه خندهايت را بگوشم نشنوم.
بگذار بروم و از تو فرسنگها دور باشم.
نمي دانم به من چه خواهند گفت در حاليكه با دلي شكسته و پريشان باز مي گردم و با تو چه خواهند كرد آن ناز و عشوه هايي كه تو را مجذوب كرده است. بر دل ها آتش مي زني اما باز گناه را به من نسبت خواهند داد و تقصير را بر گردن من خواهند نهاد. راست است كه يك دل و يك عشق تو را كافي نيست. تو بايد دلها بسوزي. بدبخت من، كه جز يك دل و يك عشق نداشتم.
خداحافظ، گريه نكن كه باور نمي كنم مرا دوست بداري.
شايد اين اشكها بخاطر تنهايي باشد ولي نترس تو را تنها نمي گذارند. اين من هستم كه بايد بگريم. تنها من هستم كه جز تو ندارم، و تو هم مرا نمي خواهي.
من بايد آه بكشم و اشك بريزم ولي كجا در تو اثر خواهد كرد؟
مي خواهم بروم ديگر اين سوگندها كه در پيشم ياد مي كني و قسم ها كه پي در پي بر زبان مي آوري نخواهد توانست مرا از رفتن باز دارد.
فراق تو برايم زياد سخت است زياد، ولي بيش از اين تاب بي وفايي و بي مهري هايت را ندارم. كجا برايم عزيز و دوست داشتني تر از كنار تو بود اگر با من كمي مهربان مي بودي؟
حال كه مرا دوست نمي داري، حال كه با من بي وفايي مي كني، حال كه من پناه گاهت نيستم، حال كه.... ديگر خداحافظ.
آن زمان كه دوستمان مي داشتند، دوستشان نداشتيم.
آن زمان كه قدرمان را مي دانستند، قدرشان را ندانستيم و آن زمان كه ما را گرامي مي داشتند، گراميشان نداشتيم. و حال كه به قدر و ارزششان پي برديم آنها هستند كه ما را ترك خواهند گفت. زيرا كاسه صبر هر چه قدر هم كه بزرگ باشد سرانجام روزي لبريز خواهد شد.
ali20
11-01-2010, 11:39 PM
به من گفتي که دل دريا کن اي دوست
همه دريا از آن ما کن اي دوست
دلم دريا شد ودادم به دستت
مکش دريا به خون پروا کن اي دوست
ali20
11-01-2010, 11:42 PM
به دريا بزن قايقت ميشوم .حقيرم ولي لايقت ميشوم.
عاشقي را بلد نيستم .تو يادم بده عاشقت مي شوم
Sara12
11-02-2010, 01:40 PM
تو را برای تو دوست دارم و زندگی را برای نفس های تو
ای کاش می توانستم باران باشم تا تمام غمهای دلت را بشویم
ای کاش می توانستم ابر باشم تا سایه بانی از محبت برویت می گسترانیدم
ای کاش می توانستم اشک باشم تا هر گاه که آسمان چشمش ابری می شد باریدن می گرفت
ای کاش می توانستم خنده باشم تا روی لبانت بنشینم و غنچه بسته لبانت را بگشایم
ای کاش می توانستم یک پرنده باشم و پر می گشودم و تا دور دست ها در کنار تو پرواز می کردم
و ای کاش سایه بودم تا نزدیک ترین کس به تو می شدم...
آری ای کاش سایه بودم تا همیشه و همه جا همراه و همقدم با تو بودم
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:L6hepT5jXloQNM:http://usera.imagecave.com/1parvaneh/darya.jpg&t=1
P a R y A
11-02-2010, 09:34 PM
خسته از آمدن و رفتن و آوار شدن.
خسته از منحنی بودن و عشق.
http://upload1.imgdl.ir/images/22174.jpg
خسته از حس غریبانه این تنهایی.
بخدا خسته ام از اینهمه تکرار سکوت.
بخدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ.
بخدا خسته ام از حادثه صاعقه بودن در باد.
http://upload1.imgdl.ir/images/6410335.jpg
همه عمر دروغ،
گفته ام من به همه.
گفته ام:
عاشق پروانه شدم!
واله و مست شدم از ضربان دل گل!
شمع را میفهمم!
کذب محض است،
دروغ است،
دروغ!!
من چه میدانم از،
حس پروانه شدن؟!
من چه میدانم گل،
عشق را میفهمد؟
یا فقط دلبریش را بلد است؟!
من چه میدانم شمع،
واپسین لحظه مرگ،
حسرت زندگیش پروانه است؟
یا هراسان شده از فاجعه نیست شدن؟!
به خدا من همه را لاف زدم!!
بخدا من همه عمر به عشاق حسادت کردم!!
باختم من همه عمر دلم را،
به سراب !!
باختم من همه عمر دلم را،
به شب مبهم و کابوس پریدن از بام!!
باختم من همه عمر دلم را،
به حراس تر یک بوسه به لبهای خزان!!
http://upload1.imgdl.ir/images/73651thhraene2wego7.gif
بخدا لاف زدم،
من نمیدانم عشق،
رنگ سرخ است؟!
آبیست؟!
یا که مهتاب هر شب، واقعاً مهتابیست؟!
عشق را در طرف کودکیم،
http://upload1.imgdl.ir/images/578KKLK_1_1.gif
خواب دیدم یکبار!
خواستم صادق و عاشق باشم!
خواستم مست شقایق باشم!
خواستم غرق شوم،
در شط مهر و وفا
اما حیف،
حس من کوچک بود.
یا که شاید مغلوب،
پیش زیبایی ها!!
بخدا خسته شدم،
میشود قلب مرا عفو کنید؟
و رهایم بکنید،
http://img87.imageshack.us/img87/9246/63slfh4am9zv6yi4.gif (http://img87.imageshack.us/img87/9246/63slfh4am9zv6yi4.gif)
تا تراویدن از پنجره را درک کنم!؟
تا دلم باز شود؟!
خسته ام درک کنید.http://img26.imageshack.us/img26/3913/yamureh0.gif (http://img26.imageshack.us/img26/3913/yamureh0.gif)
Sara12
11-02-2010, 11:50 PM
ماه من غصه چرا؟
آسمان را بنگر ، که هنوز
بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست گرمو آبیو پر از مهر به ما می خندید.
ماه من غصه چرا ؟
تو مرا داری و من هر شبو روز
آرزویم همه خوشبختی توست....
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:I-Xyhhgfp6Bv3M:http://www.focusgallery.nl/albums/IlonaWellmann/Moon_light.jpg&t=1
Sara12
11-03-2010, 12:03 AM
لبخند چشم تو
در چشم من
وجود خدا را
اواز می دهد
http://mina.asgharzadeh.com/photos/ramazan.jpg
P a R y A
11-03-2010, 04:25 AM
گفتم تو را نبخشم گفتی که بی گناهم
اما چرا برايت بيگانه شد نگاهم
در روزهای شيرين همواره با تو بودم
با من چرا نماندی در اين شب سياهم
P a R y A
11-03-2010, 04:26 AM
ما که بختمون از اول بخت بدبیاری بود
آخر روزای خوبمون که گریه زاری بود
روزای بد می رن و روزای بدتر می یان
از دل غمزده من نمی دونم چی می خوان
روزگار چرخید و من اسیر درمان شدم
توی بدبیاری یا راهی غربت شدم
خلاصه ای روزگار خنجرت را به ما زدی
ولی من با این غزل می گم که اشتباه زدی
حالا اشک خون به چشم٬این را واست می خونم
الهی دستت بشکنه که خنجرت خورد به جونم
P a R y A
11-03-2010, 04:27 AM
خدایم آه ای خدایم صدایت می زنم بشنو صدایم
شکنجه گاهیست دنیا جایم به جرم زندگی این شد سزایم
آه ای خدایم آه ای خدایم
مرا بگذار با این ماجرایم نمی پرسم چرا این شد سزایم
آه ای خدایم آه ای خدایم
P a R y A
11-03-2010, 04:28 AM
دل هر كس دل نيست
http://imgdl.ir/s2/7351226172200242gyhf_1_co.jpg (http://imgdl.ir/s2/7351226172200242gyhf_1_co.jpg)
قلبها از آهن و سنگ
قلبها بي خبر از عاطفه اند
بي وفايي تا به كي از پا فتادم نازنين
بر دلم از عشق تو داغي نهادم نازنين
من كه هم چون كوه بودم در ديار عاشقان
برگ كاهم كردي دادي به بادم نازنين
P a R y A
11-03-2010, 04:29 AM
من نفهمیدم و کس هیچ نگفت و صد افسوس که چون عمر گذشت
حال می پندارم که زیستن این است
رفیق غصه ها
همدم حسرت ها
دوست سکوت و تحملها
P a R y A
11-03-2010, 04:30 AM
از این غار هزار اندر هزاران کوچه پس کوچه
که می رویند خزهای غم و اندوه هر ساعت
درون دخمه دل
P a R y A
11-03-2010, 04:31 AM
وجودم پاره ای از شب دلم تنهاترین پاییز
بساطم بغچه ای اندوه وکوچه مثل من خالی
تک و تنها وحتی یک پرنده در هوایش نیست
قدم در قلب کوچه می گذارم می بینم غروب برگها را
که آرام از هر یک شاخه می ریزند، دلم تنگ است،دلم تنگ است
دلم اندازه حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است صدایم خیس و بارانیست
نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانیست
Mohamad
11-03-2010, 04:38 AM
دلتنگم از دوري ات دلتنگم از اينكه چرا نمي آي تا كي بايد چشم به جاده بدوزم. دلتنگم از ياس ها وداوودي ها كه نمي توانند براي آمدنت كاري بكنند تا كي بايد نظاره گر آسمان باشم تا روي تو را در ميان ستاره ها بيابم.بيا وبا آمدنت روزها زندگي شب هاي دلواپسي ساعت
http://taheri54.persiangig.com/b5ae.jpg
هاي به انتظار نشسته واميدهاي روشن را بياور.
باز هم چشم به راهت مي نشينم شايد از عابري كه روزي از كوچه پس كوچه هاي قلبت عبور كرده يادي كني شايد از كبوتري كه روزي از لبه پنچره نگاهت دانه اي بر چيد سراغي بگيري.هنوز سر در گم روزهاي بي توام
ali20
11-03-2010, 09:45 AM
یادم باشه حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
راهی نروم که بیراه باشه
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشه که روز و روزگار خوش است همه چیز رو
به راه و بر وفق مراد است و خوب!
تنها.......تنها دل من دل نیست.
P a R y A
11-03-2010, 07:47 PM
http://upload1.imgdl.ir/images/409s_20ruzi_20OKLO.jpg
گفتم : بهــار
خنده زد و گفت : « ای دریــغ ، دیگر بهـار رفته نمی آیـد
گفتم : پــرنده
گفت : « اینجا پرنده نیست ، اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست
گفتم : درون چشم تو دیگر ... ؟
گفت : « هرگز نشان ز باده مستی دهنده نیست
اینجا به جز سکــوت ، سکـوتی گــزنده نیــست »
عشق هرجا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند دریا خوش است
گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است
تا بینی عشق را آیینه وار
آتشی از جان خاموشت برآر
هر چه می خواهی به این دنیا نگر
دشمنی از خود نداری سخت تر
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو خورشید وار
عشق هستی زا و روح افزا بود
هر چه فرمان می دهد زیبا بود
فریدون مشیری
من دل تو را شكسته ام ولي
از تو دل شكسته تر خود منم
باورت نميشود نگاه كن
جاي سالمي نمانده در تنم
از تو دل بريدم عاقبت ولي
روح سركشم به خانه بر نگشت
كاش مي شنيدي از پس فراق
چون شبان و روزها به من گذشت
لحظه هايم از تو سبز مي شدند
چشمهايم از تو نور مي گرفت
قلب بي تحملم بهانه ها
از گذشته هاي دور مي گرفت
هر كجا كه نقشي از تو مانده بود
رفتم و به ياد تو گريستم
زل زدم به خاطرات دلكشت
نيست باورم كه با تو نيستم
آن دلي كه داده بودمش به تو
بعد تو سپردمش به دست باد
كار ما و دل دگر تمام شد
عشق را پس از تو برده ام ز ياد
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم
تو نگرانم نشو !!
همه چيز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
تو نگرانم نشو !!
همه چيز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
که چگونه.....!
برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...
و نمی خواهم که هيچ وقت یاد بگیرم ....
تو نگرانم نشو !!
فراموش کردنت" را هيچ وقت یاد نخواهم گرفت
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ؟
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم
چه خواهد ساخت ؟
ولی بسیار مشتاقم ،
که از خاک گلویم سوتکی سازد.
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی ،
دَم گرم خوشش را بر گلویم سخت بفشارد ،
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد .
بدین سان بشکند در من ،
سکوت مرگ بارم را
دکتر شریعتی
گاهی
http://0k.012.img98.com/out.php/i397487_160815761604157517113.jpg
تماشايی ترين تصوير دنيا می شوی گاهی
دلم می پاشد از هم بس که زيبا می شوی گاهی
حضور گاهگاهت بازی خورشيد با ابر است
که پنهان می شوی گاهی و پيدا می شوی گاهی
به ما تا می رسی کج می کنی يکباره راهت را
ز ناچاريست گر همصحبت ما می شوی گاهی
دلت پاک است اما با تمام سادگيهايت
به قصد عاشق آزاری معما می شوی گاهی
تو را از سرخی سيب غزلهايم گريزی نيست
تو هم مانند حوا زود اغوا می شوی گاهی
در آستانه
«بايد استاد و فرود آمد
بر آستان درى که کوبه ندارد،
چرا که اگر بگاه آمده باشى دربان به انتظار توست و
اگر بيگاه
به در کوفتنات پاسخى نمىآيد.
کوتاه است در،
پس آن به که فروتن باشى
آئينهيى نيکپرداخته توانى بود
آنجا
تا آراستگى را
پيش از درآمدن
در خود نظرى کنى
هرچند که غلغلهى آنسوى در زادهى توهم توست نه انبوهىى مهمانان
که آنجا
تورا
کسى به انتظار نيست.»
* * *
«من به هيات «ما» زاده شدم
به هيات پرشکوه انسان
تا در بهار گياه به تماشاى رنگين کمان پروانه بنشينم
غرور کوه را دريابم و هيبت دريا را بشنوم
تا شريطه خود را بشناسم و جهان را به قدر همت و فرصت خويش
معنا دهم»
که کارستانى از اين دست
از توان درخت و پرنده و صخره و آبشار
بيرون است.»
* * *
«آنک در کوتاه بىکوبه در برابر
آنک اشارت دربان منتظر! -
دالان تنگى را که در نوشتهام
به وداع
فراپشت مىنگرم:
فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود
اما يگانه بود و هيچ کم نداشت
به جان منت پذيرم و حقگزارم!»
(چنين گفت بامداد خسته.)
احمد شاملو
Sara12
11-23-2010, 01:47 PM
مگر نه اینکه خدا
ترا قسمت من کرد
می خواهم برای تو
خودم را قسمت کنم
تکه تکه
ذره ذره
تا بیشتر نگاهت کنم
و بیشتر نگاهم کنی
و بیشتر که دلت تنگ شد
سهم خودت را ببری
می خواهم آنقدر
خودم را قسمت کنم
تا همه بگویند
"خدا" من را قسمت تو کرد...:6211::6211:
emad176
11-23-2010, 02:34 PM
زمزمه ی مدام
اگر غمی هست بگذار باران باشد
و این باران را
بگذار تا غم تلخی باشد از سر ِ غمخواری.
و این جنگلهای سرسبز
در این جای
در آرزوی آن باشند
که مگر من ناگزیر به برخاستن شوم
تا درون من بیدار شوند.
من اما جاودانه بخواهم خفت
زیرا اکنون که من این چنین
در تپههای کبودی که برفراز سرم خفتهاند
بسان درختی
ریشهها بازگستردهام،
دیگر مرگ
در کجاست؟
اگرچه من از دیرباز مردهام
این زمینی که چنین تنگ در آغوشم میفشرَد
صدای دم زدنم را
همچنان
بخواهد شنید
===============
ویلیام فاکنر
برگردان احمد شاملو
emad176
11-23-2010, 02:40 PM
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی ...
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند
و ضربان قلبت را تندتر میکنند،
دوری کنی . . .،
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یک بار در تمام زندگیت
ورای مصلحتاندیشی بروی . . .
-
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن
==========================
شعر از پابلو نرودا برگردان احمد شاملو
Sara12
11-24-2010, 01:22 AM
ميتونه صداي گرم خندههات، همه قصههامو رؤيايي كنه
ميتونه گرماي مهربونيهات، همه زندگيمو مهتابي كنه
ميتونه وجود سرد و خستمو، شوق ديدار تو مبتلا كنه
ميتونه حس غريب بودنت، درداي زندگيمو دوا كنه
ميتوني توخستگيهاي تنت، به من و شونهي من تكيه كني
ميتوني با يه نگاه زير چشم، دل كوچيكمو ديوونه كني
ميتونن رازقيياي باغچهمون، تا هميشه بوي دستاتو بدن
ميتونن حتي اگه خودت نگي، واسه من از عشق تو خبربدن
ميتونن همه تو اين شهر بزرگ، منو ديوونهي عشقت بدونن
بذاراز اينجا به بعد مردم ما، منو لیلی تو شعرا
بخونن.................دوست دارم
Sara12
11-24-2010, 01:24 AM
عاشق تر از اين بودم اگر لحظه ي پرواز
در دست نجيب تو كليد قفسم بود
عاشق تراز اين بودم اگر عطر نفسهات
در لحظه ي بي همنفسي ، همنفسم بود
عاشق تر از اين بودم اگر فاصله ها را
اين آينه ي شب زده تكرار نمي كرد
عاشق تر از اين بودم اگر هق هق ما را
اين سايه ي سرمازده انكار نمي كرد
با تو بهترين بودم ، همسايه ي خورشيدي
تو نقش تبسم را ، از آينه دزديدي
عاشق تر از اين بودم اگر در شب وحشت
مثل تپش زنجره ناياب نبودي
عاشق تر از اين بودم اگر وقت عبورم
آنسوي سكوت پنجره خواب نبودي
عاشق تر از اين بودي اگر ثانيه ها را
اندوه فراموشي من تار نمي كرد
عاشق تر از اين بودي اگر اين دل ساده
اسرار مرا پيش تو اقرار نمي كرد
با تو بهترين بودم ، همسايه ي خورشيدي
تو نقش تبسم را ، از.........
http://marga.mobile9.com/download/media/41/love_pcqstf2b.gif
Sara12
11-24-2010, 01:24 AM
اگر شعر های من زیباست
دلیلش آن است
که تو زیبایی
حالا هی بیا و بگو
چنین و چنان است
اصلا مهم نیست
تو چند ساله باشی
من هم سن و سال تو هستم
مهم نیست خانه ات کجا باشد
برای یافتنت کافی ست
چشمهایم را ببندم...
http://www.loo3.com/loo3/406/bache%20ha%20%2812%29.jpg
Sara12
11-24-2010, 01:25 AM
http://patoghu.com/forum/images/icons/icon1.png
بیا در من دلم تنها ترین است
نگاهت در دلم شور آفرین است
مرا مستی دهد جام لبانت
شراب بوسه ات گیراترین است
ز یک دیدار پی بردی به حالم
عجب در من نگاهت نکته بین است
سخن از عشق و مستی گوی با من
سخن هایت برایم دلنشین است
مرا در شعله ی عشقت بسوزان
که رسم دوستداریها همین است
نشان عشق را در چشم تو خواندم
دلم چون کویی آیینه بین است
به من لطف گل مهتاب دادی
تنت با عطر گلها همنشین است
دوست را هم تو باش آغاز و پایان
که عشق اولی و آخرینست
(http://hamesha.wordpress.com/2008/06/29/%d8%a8%d9%87-%da%a9%d8%ac%d8%a7-%da%86%d9%86%db%8c%d9%86-%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d9%86/)
به کجا چنین شتابان؟ گون از نسیم پرسید
دلِ من گرفته زینجا، هوسِ سفر نداری؟
زغبار این بیابان
همه آرزویم اما… چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر اما تو و دوستی خدارا
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام مارا
شفیعی کدکنی
emad176
12-11-2010, 12:47 PM
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد
دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد
گرچه من تجربهای از نرسیدنهایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد
کیستم ؟ باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد
با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظهی بر پا شدنش می ارزد
دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد
سالها گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کِرم به زیبا شدنش می ارزد
نشود فاش کسی آن چه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش , ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفتگویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من وتوست
سایه! ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
نشود فاش کسی آن چه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش , ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفتگویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من وتوست
سایه! ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
فاصلهی دو مرگ
http://azarteam.com/uploader/image/images/69donyaye_in_rozaye_man.jpg
تو از خورشیدها آمدهای از سپیدهدمها آمدهای
تو از آینهها و ابریشمها آمدهای.
در خلأی که نه خدا بود و نه آتش، نگاه و اعتمادِ تو را به دعایی نومیدوار طلب کرده بودم.
جریانی جدی
در فاصلهی دو مرگ
در تهیِ میانِ دو تنهایی ــ
[نگاه و اعتمادِ تو بدینگونه است!]
شادیِ تو بیرحم است و بزرگوار
نفست در دستهای خالیِ من ترانه و سبزیست
من
برمیخیزم!
چراغی در دست، چراغی در دلم.
زنگارِ روحم را صیقل میزنم.
آینه ای برابرِ آینهات میگذارم
تا با تو
ابدیتی بسازم...
http://azarteam.com/uploader/image/images/22LAHZEYE_AGHAZE_ESHGH.jpg
اگر عشق نبود
گل ها را چه دستی نوازش می کرد
دل ها را کدام نگاه می ربود
و احساس چه بهایی داشت
اگر عشق نبود
لبخند برای کدام نگاه ناز می کرد
و نگاه به کدام گوشه تاریخ می نگریست
اگر عشق نبود
زندگی را چه می شد
آیا زندگی جاری بود ؟
اگر عشق نبود
دنیا چون دشت خشک و بی روح و
زمین یخ زده ای که هوهوی باد وبوران
بر سینه او نهیب می زد
و زندگی دیگر زندگی نبود
نه . . . نه . . .
حتی نمی توان یک لحظه هم
به دنیای بدون عشق اندیشید
مگر می شود عشق نباشد و
زندگی در وجود جاری
مگر می شود در این نابودی ، بودن را
به بودن خویش پیوند داد
مگر می شود خندید
زندگی ، یعنی عشق و دیگر هیچ
تو مرا باور کن
من که در حس نیازم
سفر تنهایی را
ز تو کردم آغاز
تو مرا یاری کن
تا پر و بال بگشایم
به بلندای سپهر
تو مرا جاری کن
همچو یک رود
به دور از خطر فاصله ها
تو که دریای منی
باز مرا باور کن
بیا،بیا و بگذار سر به سینه من تا كه بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی درد مند را
شاید كه بیش از این نپسندی به كار عشق
آزار این دل رمیده سر در كمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
!اندوه چیست
!عشق كدام است
!غم كجاست
Sara12
12-15-2010, 04:18 PM
منو حالا نوازش كن كه اين فرصت نره از دست, شايد اين آخرين باره كه اين احساس زيبا هست
منو حالا نوازش كن همين حالا كه تب كرد م, اگه لمسم كني شايد به دنياي تو برگردم
هنوزم ميشه عاشق بود توباشي كار سختي نيست, بدون مرز با من باش اگر چه كار سختي نيست
نبينم اين دمه رفتن تو چشمات غصه ميشينه, همه اشكاتو مي بوسم ميدونم قسمتم اينه
تو از چشماي من خوندي كه از اين زندگي خستم , كنارت اونقدر آرومم كه از مرگم نمي ترسم
تنم سرد ولي انگار تو دستاي تو آتيش, چشمامو مي بنديو اين قصه تموم ميشه
http://parsgroup.persiangig.com/gol2.jpg
Sara12
12-15-2010, 04:19 PM
آره جونم مهربونم
بعضی شبها که خیالم رو به دریای خـیالـت می کشونم
ازتوآسمون قلبم تومیشی ورد زبونم
آره جونم مهربونم
باخـیـالـت جـون میگـیـرم با ندات آروم می گیرم
هی تـوروبـیـاد مـیـارم هی بـهـونـتـومی گیرم
آره جونم مهربونم
مثـل قـایـقی شـکسـته تـوی گـردابی می مونم
با تمام جون و قلبم توروبا نگام می خونم
آره جونم مهربونم
عشق توبرام یه رویاست بود توبرام چه زیباست
اسم تو توی وجودم معـنی تمام دنیاست
آره جونم مهربونم
http://forum.isatice.com/images/smilies/72.gif
Sara12
12-15-2010, 04:21 PM
با صفحه ی شطرنج دلم چه کرده ای؟
که سربازهای حرفهایم تفنگ سکوت رو به من گرفته اند...
Sara12
12-15-2010, 04:22 PM
شب شده و باز در ذهنم صدا داری
در جسم تب کرده ام تو جا داری...
با سادگی زیر غبار خویش گم بودم
من چندمین سنگ محک بودم بگو با من؟
چند آینه دیدی و دور انداختی تا من؟
Sara12
12-15-2010, 04:22 PM
ای نیاز قلبم
ببین چه تنهام...
تو که نیستی مرگه سهم نفسهام
واسه بودن دستاتو میخوام
بی تو تاریکه همه روزام
.....
______
Sara12
12-15-2010, 04:23 PM
همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
بس که اسم تورو خوندم بوی تو داره نفسهام
http://forum.isatice.com/images/smilies/4xvim2p.gif
Sara12
12-15-2010, 04:23 PM
من فقط عاشق اینم حرف قلبتو بدونم
الکی بگم جدا شو تو بگی که نمی تونم
من فقط عاشق اینم بگی از همه بیزاری
دو سه روز پیدام نشه تا ببینم چه حالی داری
من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم
اینقدر زنده بمونم تا بجای تو بمیرم
Sara12
12-15-2010, 04:24 PM
در قطره چکاني
حل مي شوم
خالي از خودم
دريا را
به تصوير مي کشند
وقتي
قطره اي از من
تصويب نمي شود
Sara12
12-15-2010, 04:25 PM
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است هرکه گوید دل به دل راه دارد
دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد
Sara12
12-15-2010, 04:25 PM
یه نگاه تبدار مونده توی ذهنم
عاشق شدم انگار آروم آروم کم کم
چشمای قشنگت همش روبرومه
اگه باشی با من همه چی تمومه
تیک و تیک ساعت رو دیوار خونه
میگه وقت عاشق شدنه دیونه
دلو بزن به دریا اینقد نگو فردا
آخه خیلی دیره، دیر برسی میره
تیک و تیک ساعت رو دیوار خونه
میگه وقت عاشق شدنه دیونه
دلو بزن به دریا اینقد نگو فردا
آخه خیلی دیره، دیر برسی میره
تو عزیز جونی، بگو که میتونی
واسه دل تنها، تا ابد بمونی
آره تو همونی ماه آسمونی .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=43984)
واسه تن خستم تو یه سایه بونی
تو عزیز جونی، نگو نمیتونی
یه نگاه تبدار مونده توی ذهنم
عاشق شدم انگار آروم آروم کم کم
چشمای قشنگت همش روبرومه
اگه باشی با من همه چی تمومه
تیک و تیک ساعت ملودی گیتار
دوتا شمع روشن دوتا چش بیدار
سر یه دوراهی یه دل گرفتار
بیقرار عشقو وسوسه دیدار
تیک و تیک ساعت ملودی گیتار
دوتا شمع روشن دوتا چش بیدار
سر یه دوراهی یه دل گرفتار
بیقرار عشقو وسوسه دیدار
تو عزیز جونی، بگو که میتونی
واسه دل تنها، تا ابد بمونی
آره تو همونی ماه آسمونی
واسه تن خستم تو یه سایه بونی
تو عزیز جونی، نگو نمیتونی
یه نگاه تبدار مونده توی ذهنم
عاشق شدم انگار آروم آروم کم کم
چشمای قشنگت همش روبرومه
اگه باشی با من همه چی تمومه
یه نگاه تبدار مونده توی ذهنم
عاشق شدم انگار آروم آروم کم کم .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=43984)
چشمای قشنگت همش روبرومه
اگه باشی با من همه چی تمومه
__________________
Sara12
12-15-2010, 04:26 PM
باران می بارد امشب بر سکوت تنهاییم
و سکوتم با ترنم باران همنوا می شود .
و این بغض خیس می شکند ...
بغضی که از فراق چشمانت تا سحر منتظر بود.
دل، بودنت را بهانه کرد.
صدایت کرد اما نشنیدی .....
با نم نم باران ،
زار زار گریست ......http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/20.gif
Sara12
12-15-2010, 04:29 PM
روزهاست
از سقف لحظه هایم
یاد تو چکه می کند
اگر باران بند بیاید
از این خانه می روم ...
Sara12
12-15-2010, 04:29 PM
ماه!
تو بگو چقدر سنگ
برای شکستن این همه فاصله کافیست؟
چقدر باید
زیر این تابلو بوق زدن ممنوع
فریاد بزنم
تا حجمت
بر سرم فرو ریزد؟
_______________
Sara12
12-15-2010, 04:29 PM
به ستايش دلداگيت خواهم امد
و سپيديت را به تماشا خواهم نشست
در ان هنگام که همه دستها به پرواز درامده
و ترنم شادمانی می خوانند
Sara12
12-15-2010, 04:31 PM
چقدر سردم است!
من در حصار لحظه های منجمد انتظار، نشسته ام
اینجا سرعت عبور زمان بر واحد جرم است
وجرم یعنی خود خود درد
ودرد یعنی حقیقت بود
Sara12
12-15-2010, 04:32 PM
سرميزارم به قلبت
قلبت پراز غروره
سنگه ميون سينت
دلم ازت ميگيره
ميزنی تو باحرفات
طعنه به سادگی هام
قلب من اینجا تنهاست
Sara12
12-15-2010, 04:33 PM
تا زلال چشمان تو
از برهوت صحرای دلم نگذرد
که گلی نمی روید
در این وادی بهار ندیده
بگذار آفتاب حیات خنده هایت
بر اقاقی های حیاط دلم بتابد
Sara12
12-15-2010, 04:33 PM
یا صاحب الزمان
به داد دلای بیچارمون برس
اومدم اینجا واسه سلامتیت دعا کنم آقا جونم
اومدم دعا کنم برای تو
اما مثل همیشه به خاطر دردای خودم اومدم
نه تو
شرمندم
مثل همیشه شرمندم
نجاتم بده یا مهدی
نجاتم بده
Sara12
12-15-2010, 04:37 PM
با تو بودن واسه من ،مثل نفس بود،
ندونستي افسوس'
رگ و ريشه ي وجودم،به نفسهاي تو وصل بود
Sara12
12-15-2010, 04:38 PM
بی بهانه هر شبانه
تا که بر پاست زمانه
من و دل فکر رسيدن
به غزل شانه به شانه
و در اين قافله ياد
من و تا تو رسيدن
فکر من سخت جسور است
Sara12
12-15-2010, 04:38 PM
دل من باز گريست،
قلب من باز ترك خورد و شكست،
باز هنگام سفر بود
و من از چشمانت مي خواندم
كه به آساني از اين شهر سفر خواهي كرد،
و از اين عشق گذر خواهي كرد،
و نخواهي فهميد،
بي تو اين باغ پر از پاييز است
Sara12
12-15-2010, 04:40 PM
گاهی یخ میکنم
میلرزم
دستهای ام گوشهایم را کر میکند
دندانهای ام زبانم را زندانی
افکارم منجمد می شود
تنهای ام چند برابر.....
Sara12
12-15-2010, 04:47 PM
تمام روز در آیینه گریه می کردم
بهار ، پنجره ام را
به وهم سبز درختان سپرده بود
تنم به پیله تنهایی ام نمی گنجید
...
نمی توانستم دیگر نمی توانستم
صدای پایم از انکار راه برمی خاست
و یاسم از صبوری روحم وسیع تر شده بود
و آن بهار ... و آن وهم سبز رنگ
که بر دریچه گذر داشت با دلم می گفت :
"نگاه کن
تو هیچ گاه پیش نرفتی
تو فرو رفتی..."
Sara12
12-15-2010, 04:47 PM
قرارمان
در پس التهاب لحظه ها
در انتهای راه ها
در همه جا
وهیچ جا
در چمن روشن کوه
در آواز کبک عاشق
در ریشه گل و گیاه...
Sara12
12-15-2010, 04:49 PM
سال ها مي گذرد
و من از پنجره بيداري
کوچه ياد تو را مي نگرم
مي پويم
و چنان آرامم
که کسي فکر نکرد
زير خاکستر آرامش من
چه هياهويي هست ...
Sara12
12-15-2010, 04:49 PM
لمس کن دلنوشته هایم را
که برايت مي نويسم
تا بخواني و بدانی که چقدر
جايت خاليست
تا بداني آزارم مي دهد نبودنت
لمس کن
دلنوشته هايم را که
لمس نشدنی، لخت و عريان است
كه ازته قلبم بر قلم و كاغذ مي چكد
لمس کن
گونه هايم را که خيس اشك است
لمس کن
لحظه هايم را ...
تويي که نمي داني من كه هستم!
لمس کن
اين بی تو بودن ها را
بی تو ماندن ها را
لمس کن
Sara12
12-15-2010, 04:50 PM
سنجاق مي كنم
شب را با پنجره
و تو را تكرار مي كنم
همه شب
يا تو را بر دوش مي كشم
دستت را مي گيرم
قدم مي زنيم در اتاق كوچكم
نور كمي دارد
اما
باران از پنجره اش پيداست
من هم باران مي شوم
و مي چكم
بر نبودن هم اكنونت
Sara12
12-15-2010, 04:51 PM
انگشت ها در هم
نفس ها تقسیم
پلک ها ارام
چشم ها خیره
چقدر بوسه به جفتمان می امد ...:ragh:
Sara12
12-15-2010, 04:51 PM
جهان برای من یک مقوله ی تعریف شده است
زندگی نیز
مرگ نیز...
تنها به این دلخوشم
که به تو دلخوشم
Sara12
12-15-2010, 04:52 PM
دوستت می دارم
با قلبم بازی می کنی
و من
بازهم
عاشق می شوم
و تو ادامه می دهی
و من به دنبال تو
هنوز هم دوستت دارم
و هنوز هم حست می کنم
Sara12
12-15-2010, 04:55 PM
تو غرورت
بيجاست من
امروز ميشکنم
تحمل دو خط موازی
تهوع اور است
من برای رسيدن
به تو بارها ميشکنم
Sara12
12-15-2010, 04:57 PM
این بار هم که
تاول پاهایم خشک شود
دوباره عاشقت می شوم
دوباره راه می افتم
دوباره
گم می شوم
Sara12
12-15-2010, 04:57 PM
چشمانت زمين را بوسيده اند
اشك هاي تو دشت ها را سيراب كرده اند
لبانت در انتظار منند
مني كه نگران دستان تو هستم.
Sara12
12-15-2010, 04:58 PM
http://www.blog.majiddownload.com/2/1353793020.png
Sara12
12-15-2010, 04:59 PM
پلک هایم را ، به امید دیدن تو ، می بندم "
در ماورای خیال
جایی که ،
هیچ کس نتواند
تو را از من بگیرد .... !!
Sara12
12-15-2010, 04:59 PM
روزی می آیی و
مرا سرد و بی روح
و بی احساس
در شوره زار زمان می یابی
شاید آن لحظه
برایت یک حسرت بر جای بماند
Sara12
12-15-2010, 05:02 PM
نگاه کن من چه شبنم وار چه شبنم وار
به استقبال دستاي خزون ميرم
هراسم نيست از اين سرماي ويرانگر
براي تو من عاشقانه ميميرم
Sara12
12-15-2010, 05:02 PM
چشمانم را بستم...
سکوت کردم...
نه خندیدم نه گریه کردم...
نه دیدم نه شنیدم...
زانو زدم
به احترام تو...
!!!..................به احترام عشق..................!!!
Sara12
12-15-2010, 05:09 PM
گاهی کسی می ايد
و همه فکرهايت را می دزدد
گاهی فکری می ايد
و همه لحظاتت را می دزدد
گاهی لحظه ای می ايد
و همه زندگی ات را ميدزدد
Sara12
12-15-2010, 05:09 PM
دلم می خواست تا جاری شوم
واژه نابی درون شعر تکراری شوم
ساکن اما در غروبی زرد تنها منتظر
سايه ای سرد از طلوع خواب وبيداری شوم.....
Sara12
12-15-2010, 05:10 PM
چيزي بگو سكوت تو اصلا" قشنگ نيست
قدري بخند بين من و تو كه جنگ نيست...
Sara12
12-15-2010, 05:10 PM
اینجا پر از تداعی تکرار لحظه هاست
تا آخرین حقیقت باران شتاب کن
پوچ است مشت باور من ، مشت شعر تو
پروانه شو ، حصار مرا هم خراب کن...
Sara12
12-15-2010, 05:14 PM
کدام شاعر چشمان تو را برای من سرود
که هر چه می خوانم تمام نمی شود
با کدامین اذان به قبله ی تو قامت بستم
که هر چه سلام می دهم پایان ندارد ...
با کدام قفل یادت بر دل من ماند
که بیرون می کنم اما نمی رود؟
تا تو بودی شاد بودم،
آسمان آبی بود و عشق من بی نهایت ...
تو که رفتی من نشستم،چای خوردم و شاعر شدم!
Sara12
12-15-2010, 05:15 PM
انکار ِ عشق را
چنين که بر سر سختي پا سفت کرده اي
دشنه مگر
به آستين اندر
نهان کرده باشي.-
که عاشق
اعتراف را چنان به فرياد آمد
که وجودش همه
بانگي شد
Sara12
12-15-2010, 05:16 PM
اگر برایم دعا کنی
به رویم لبخند بزنی
و با من
حرف
حرف
حرف...
اگر با من حرف بزنی
پیدامی شوم!
Sara12
12-15-2010, 05:16 PM
اگه صد بار دل عاشق منو خون بكنی
تو دلم غم بریزی، دردام رو افزون بكنی
قهر كنی، آشتی كنی
آتیش به جونم بزنی
نمیگم سنگه دلت
میدونم تنگه دلت
Sara12
12-15-2010, 05:18 PM
می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را
می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
بی تابم آنچنانکه درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنانکه بال ِ پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی ، می آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
Sara12
12-15-2010, 05:18 PM
نمی دانم
شابد به نسیمی که صبح گاه
در سایه روشن حسرت و لبخند
از کنار دستهایت عبور کرد
می اندیشی
و من به آن بادبادکی فکر می کنم
که در سپیده دم ستاره و اسپند
در نگاه زلال تو تخم گذاشت
و تو نم نم
در تنهایی و ماه
ناپدید شدی
و تنها رد پایت
در امتداد مسیرهای خیس بی پایان
جا ماند
Sara12
12-15-2010, 05:20 PM
آه ای افسون احساس
وقتی که تو می آيی
من ترا از سرنوشت
و سرنوشت را از زندگی می دزدم.
انتقام تنهايی ام را
از ديدار تو می گيرم _______________
Sara12
12-15-2010, 05:20 PM
اينجا
روی کاشی های بخار گرفته دلم
با سر انگشت خيس اشک
نوشتم:
اين مکان تا اطلاع ثانوی
به دليل مرگ بسيار به هنگام
دختری با چهره ابر
تعطيل است....
Sara12
12-15-2010, 05:21 PM
کی بود که با اشکای تو یه اسمون ستاره ساخت
کی بود که به نگاه تو دلش رو عاشقونه باخت
کی بود که با نگاه تو خواب و خیال عشق و دید
کی بود که تنها واسه تو از همه دنیا دل برید
نگو کی بود کجایی بوداونکه برات دیوونه بود
رو خط به خط زندگیش از عشق تو نشونه بود
من بودم اونکه دلشوساده به پای تو گذاشت
اونکه واسش بودن تو به غیر غم چیزی نداشت .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=43984)
من بودم اونکه دل اخر عشق تورو خوند
اونکه به جای عاشقی حسرتشو به دل نشوند
حسرت دوست داشتن تو همیشگی بوده و هست
کاش میرسید به گوش تو صدای قلبی که شکست
Sara12
12-15-2010, 05:23 PM
دوستت می دارم بی آنکه بدانم چه وقت و چگونه و از کجا
دوستت می دارم ساده و بی پيرايه، بی هيچ سد و غروری؛
اين گونه دوست می دارمت،
چرا که برای عشق ورزيدن راهی جز اين نمی دانم
که در آن
من وجود ندارم
Sara12
12-15-2010, 05:23 PM
واقعا دوستت دارم .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=43984)
واقعا دوستت دارم
گرچه شايد گاهي
چنين به نظر نرسد
گاه شايد به نظررسد
كه عاشق تو نيستم
گاه شايد به نظر رسد
كه حتي دوستت هم ندارم
ولي درست در همين زمان هااست
كه بايد بيش از هميشه
مرا درك كني
چون در همين زمان هاست
كه بيش از هميشه عاشق تو هستم
ولي احساساتم جريحه دار شده است
با اين كه نمي خواهم
مي بينم كه نسبت به تو
سرد و بي تفاوتم
درست در همين زمان هاست كه مي بينم
بيان احساساتم برايم خيلي دشوار مي شود
اغلب كرده تو ؛كه احساسات مرا جريحه دار كرده است
بسيار كوچك است
ولي آن گاه كه كسي را دوست داري
آن سان كه من تو را دوست داري
هركاهي ؛كوهي مي شود
و پيش از هر چيزي اين به ذهنم مي رسد
كه دوستم نداري
خواهش مي كنم با من صبور باش
مي خواهم با احساساتم
صادق تر باشم
و مي كوشم كه اين چنين حساس نباشم
ولي با اين همه
فكر مي كنم كه بايد كاملا اطمينان داشته باشي
كه هميشه
از همه راههاي ممكن
عاشق تو هستم
Sara12
12-15-2010, 05:23 PM
وقتی به خانه برگشتی
لبخندت را
کنار گلدان
پشت پنجره بگذار،
خورشيد
دلتنگ نگاه توست
در اين روزهای بارانی
Sara12
12-15-2010, 05:25 PM
وقت باران لحظه های هق هق ابر
دفتر من خالی از هرطاقت و صبر
مست اغوش قلم
بار برمی دارد از شب قصه های هر شبم
خلق شعری دیگر
_____________
Sara12
12-15-2010, 05:26 PM
شب از چشمان تو شب تر است
و شب تر من ام
که چشم بر نمی دارم از چشم ات
در چغازنبیل نگاهت
آتشی برپاست
که شب های نحس را می سوزاند
می پرم از روزهای موریانه
به سمت نور
و نور منکسر خواب ها را روشن می کند
پلک نزن
رویا به هم می ریزد
Sara12
12-15-2010, 05:27 PM
پنج دقيقه مهلت برای عاشق شدن
پنج دقيقه مهلت برای تصميم گرفتن
پنج دقيقه مهلت که می تواند طعم زندگی تو را دگر گون کند
پنج دقيقه مهلت برای اينکه بگويی آری يا نه ...
پنج دقيقه بيشتر نيست زود باش
دنيا را معطل نکن !
چيزی بگو !...
___________
Sara12
12-15-2010, 05:28 PM
دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است
درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند
پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.
عاشـــــــقـــــــــانـــ ــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت.
Sara12
12-15-2010, 05:28 PM
پرواز هم دیگر
رویای آن پرنده نبود
دانه دانه
پرهایش را چید
تا بر این بالِش
خواب دیگری ببیند
دستانِ من نمی توانند
نه نمی توانند
هرگز این سیب را
عادلانه قسمت کنند
تو
به سهم خود فکر می کنی
من به سهم تو
Sara12
12-15-2010, 05:33 PM
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم ، خاکسترم آتش گرفت
چشم واکردم ، سکوتم آب شد
چشم بستم ، بسترم آتش گرفت
در زدم ، کس این قفس را وا نکرد
پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت
از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم ترم آتش گرفت
حرفی از نام تو آمد بر زبان
دستهایم ، دفترم آتش گرفت
Sara12
12-15-2010, 05:34 PM
شنيدم كه چون قوي زيبا بميرد
فريبنده زادو فريبا بميرد
شب مرگ تنها نشيند به موجي
رود گوشه اي ،درو تنها بميرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آنشب
كه خود در ميان غزلها بميرد!
گروهي بر آنند كه اين مرغ شيدا
كجا عاشقي كرد؟ آنجا بميرد!
شب مرگ از بيم آنجا شتابد
كه از مرگ غافل شود تا بميرد!
من اين نكته گيرم كه باور نكردم،
نديدم كه قويي به صحرا بميرد!
چو روزي ز آغوش دريا برآمد،
شبي هم در آغوش دريا بميرد!
تو درياي من بودي آغوش بگشا!
كه ميخواهد اين قوي زيبا بميرد...!
Sara12
12-15-2010, 05:34 PM
مدتی است که دیگر تقویمم را ورق نمی زنم،
حتی حوصله کنار زدن پرده را ندارم،
چه برسد به باز کردن پنجره !!!
حال عجیـبی دارم؛
همه چیز از نبودنت حکایت می کند،
به جز دلم که مانند دانه ای در دل خاک،
در انتظار آمدن بهار اسـت ...
می دانم که می آیی: خیلی زود !!!
Sara12
12-15-2010, 05:38 PM
اگر تمام دنیایم را ظلمت بگیرد
غمی نیست
روشنایی چشمانت برایم کافیست !
Sara12
12-15-2010, 05:39 PM
چه سخت است تماشاي پنجرهها
در انتظار باران
و سخت تر اينکه
ديگر باران نميبارد ..
Sara12
12-15-2010, 05:40 PM
باران می بارید!
تو می خندیدی
و تنها
شانه های تو خیس می شد و
گونه های من!
__________
Sara12
12-15-2010, 05:41 PM
در دلم موج غریبیست ز بیگانه گیم
سالهاست همسفر سادگیم
سالهاست بر دو لبم مهر سکوت است
اینجا
عشقها رو به روکود است
Sara12
12-15-2010, 05:42 PM
در سنگفرشهاي همان خيابانهاي پاييزي قدم بزن
وبه خاطر دا شته باش
حرفهایت را
.....
راستی
فقط به من بگو
ياد مرا......چگونه توانستي به بادها بسپاري
Sara12
12-15-2010, 05:42 PM
برای ستایشِ تو
همین کلمات روزمره کافی است
همین که کجا می روی، دلتنگم
برای ستایشِ تو
همین گل و سنگریزه کافی است
تا از تو بتی بسازم
برای ستایشِ تو
همین کلمات روزمره کافی است
همین که کجا می روی، دلتنگم
برای ستایشِ تو
همین گل و سنگریزه کافی است
تا از تو بتی بسازم
Sara12
12-15-2010, 05:42 PM
آفتابگردان ها رابه جای آفتاب گذاشتم
کفش هایم را به جای راه
می توان هفت سین را هم به جای بهار بگذارم
اما جای خالی تو را
فقط باران پر می کند
Sara12
12-16-2010, 12:10 AM
برسنگ قبر من بنويسيد خسته بود
اهل زمين نبود نمازش شکسته بود
برسنگ قبر من بنويسيد شيشه بود
تنها از اين نظر که سراپا شکسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد پاک بود
چشمان او که دائماً از اشک شسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت
عمري براي هر تيشه و تبر دسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد کل عمر
پشت دري که باز نمي شد نشسته بود
Sara12
12-16-2010, 07:41 PM
دیشب ...
که بغض کرده بودم ...
باز هم به خودم قول دادم ...
من " سلام " می گویم ...
و " لبخند " می زنم ...
و قسم می خورم ...
و می دانم ...
عشق " همین است ...
به همین ساده گی ...
Sara12
12-16-2010, 07:42 PM
من وشب همیشه تنهاییم
کاش می توانستم تنهاییم را بر سینه ماه نقش کنم
کاش دستی مرا تا بی نهایت می برد.
Sara12
12-16-2010, 07:43 PM
آسمان رنگ خدا گشت بیا پر بزنیم
باغ خورشید پراز چلچله ها گشت بیا سر بزنیم
فصل مهمان شدن پنجره ها یادت هست
پشت در جای غریبیست بیا در بزنیم
یک نفر باز مرا در خود من می خواند
پر پرواز نداریم که پرپر بزنیم
باز از مزرعه من بوی علف می شنوم
جای پروانه چه خالیست بیا پر بزنیم
__________________
Sara12
12-16-2010, 07:43 PM
من از این فاصله ها دلگیرم
بی تو اینجا چه غریبانه شبی می میرم
دل من با همه آدمكانی كه به دنبال توأ ند
تهی می گردد ، من با خود خود درگیرم
دیر سالی است كه می خواهم از اینجا بروم
ولی انگار كه با قلب زمین زنجیرم
مثل این است كه با هق هق خود
روی سجاده احساس تو جان می گیرم
ساعت گریه و غم هیچ نمی خوابند و من
در الفبای زمان این تقدیرم
Sara12
12-16-2010, 07:44 PM
نه از بیراهه می ترسم
نه از خاموشی کوچه
تو دنیای منِ خسته
تمام لحظه هام پوچه
نه خوبی دیدم از بارون
نه پاکی دیدم از مریم
یه عمر از فرط تنهایی
هم آغوش خودم بودم
چرا وحشت کنم از شب
چراغ روز خاموشه
ببین ابر نگاه من
لباس اشک می پوشه
دیگه تو اوج تنهایی
نگاه ترس بی رنگه
چه فرقی میکنه وقتی
دل پروانه از سنگه
چه فرقی میکنه وقتی
خیانت می کنه بوسه
همون بهتر که تصویرم
تو این آیینه می پوسه
Sara12
12-16-2010, 07:46 PM
امشب دلم دوباره شده بی قرارتو
خواهم سفرکنم دگربارسوی دیارتو
ترسم که گم شوم درکوره راه خود
اما نمیتوان نشست چشم انتظارتو
آن وعده های توازسال هم گذشت
کی میشودکه دوباره نشینم کنارتو
بارفتن توخزان گشت وفصل زرد
من بی قرارتوهستم که ببینم بهارتو
ازدردبی کسی چه حکایت کنم تورا
من انتظارنشستم به قول و قرارتو
روزوداع تواشک ازدیده میچکید
گفتی چگونه ببینم دوچشمان زارتو
درباغ گل نشستی وبا گل توهمدمی
برمن نظرنما، که خشکیده خارتو
ازداغ دوریت دل من بوی غم گرفت
خوش آن زمان که بینم رخ گلعذارتو
روزوشبم که شد همه تار وبی فروغ
نیست شادی به دل چولیل ونهار تو
شمعی شدم زدوری پروانه سوختم
خوش بادآن دلی که شودهمجوارتو
Sara12
12-16-2010, 07:46 PM
کاش باد
تنهایی مرا به تو برساند
از نامه
که مایوسم
Sara12
12-16-2010, 07:48 PM
مي دونم که چرا هر وقت به تو مي رسم ، نمي توانم از تو
بگويم. براي گفتنت واژه کم مي آورم. به هر حال ، بدان
که بيشتر از اين حرف ها و واژه ها برايم معنا مي دهي
Sara12
12-16-2010, 07:48 PM
به شب وصلت جانا دیوانه شدم
به شمع رویت جانا پروانه شدم
به مه روی تو من جانا حیرن و ماتم
ز غم عشق تو شد جانا صبر و قرارم
Sara12
12-16-2010, 07:49 PM
دارم از زلف تو صد ناله و فریاد،چو باد می رسانم به فلک قصه ی فرهاد،چوباد
===========
می کنم نوحه گری در غم گل همچو هزار
دل خود می کنم از دست غم آزاد،چوباد
===========
لب خندان گل از لطف نسیم سحر است
دل ما نیز بکن با نفسی شاد،چوباد
============
شب تاریک و غم هجر و دل تنگ و رقیب
مپسند این همه بی مهری و بیداد،چوباد
===========
دارم از زلف سیاهت گله چندان که مپرس
که چنینم ز ازل قرعه بیفتاد،چوباد
Sara12
12-16-2010, 07:49 PM
سکوتت را بشکن
شايد فردايي نباشد
شايد فردايي نباشد
تا تو خواستن را فرياد کني
Sara12
12-16-2010, 07:50 PM
از پشت شيشه هاي بزرگ دلتنگي گريه ميكنم و آرزو ميكنم كه كاش براي يك لحظه فقط يك لحظه آغوش گرمت را احساس كنم
ميخواهم سر روي شانه هاي مهربانت بگذارم تا ديگر از گريه گم نشوم
تو مرا به ديار محبتها بردي و صادقانه دوستم داشتي
پس بيا و باز در اين راه تلاش كن اگر طاقت اشكهايم را نداري
در راه عشقي پاک تر و صادقانه تر ، زيرا كه من و تو ما شده ايم
پس نگذار زمانه ی بيرحم دلهايي را كه ز هم جدا نشدني است را به درد آورد
دلم را به تو دادم و كليدش را به سوي آسمان خوشبختي ها روانه كردم
چه شبها كه تا سحر به يادت با گونه هاي خيس از دلتنگي به سر بردم
چه روزها با خاطراتت نفس كشيدم
پس تو اي سخاوت آسماني من
مرا درياب كه ديوانه وار دوستت دارم
Sara12
12-16-2010, 07:51 PM
کلبه اي مي سازم ...
پشت تنهايي شب
زير اين سقف سياه
که به زيبايي دل تنهاي تو باشد
پنجره هايش از عشق
سقفش از عطر بهار
رنگ ديوار اتاقش گل ياس
عکس لبخند تو را مي کوبم
روي ايوان حياط
تا که هر صبح اقاقي ها را
از تو سرشار کنم
همه ي دلخوشي ام بودن توست
وچراغ شب تنهايي من
نور چشمان تو است
کاشکي در سبد احساسم
شاخه اي مريم بود
عطر آن را با عشق
توشه راه گل قاصدکي مي کردم
که به تنهايي تو سربزند
تو به من نزديکي و خودت مي داني
شبنم يخ زده چشمانم
در زمستان سکوت
گرمي دست تو را مي طلبيد...
Sara12
12-16-2010, 07:52 PM
ساده اما زيبا
مصمم اما بي خيال
متواضع اما سربلند
مهربان اما جدي
سبز اما بي ريا
عاشق اما عاقل
و
خدايي كه در اين نزديكيست
Sara12
12-16-2010, 07:56 PM
به ديوار حياط خانه مي بينم شبي را
كه ياس رازقي عطر گل خود مي فروشد
گل مينا بدستش ساغر مي
چه ارزان مي دهد جامي به بوسه
من بيدل خراب جام مينا
هزاران بوسه اش بر دست و بر پا
Sara12
12-16-2010, 07:57 PM
آسمان را ببین گرفته ! همانند دل من و تو ...
یادت می آید گفتم هرگاه اسمان دلت بگیرد به خدا میگویم اسمان را بگریاند
اما تو ....
کاش میشد گفت حیف که زندگی بی ارزش است
صبر میکنم
صبر میکنم نزد خدا با تو سخن بگویم ...
Sara12
12-16-2010, 07:58 PM
http://narges.persiangig.com/image/123.jpg
Sara12
12-16-2010, 07:59 PM
در ياد لحظه هايت دلتنگيم چه سخت است
آه از نهاد من شد عاشقيم چه سخت است
عكس رخت به مهتاب با چشم دل بديدم
عاشقم وچه بي تاب آن دوريم چه سخت است
Sara12
12-16-2010, 08:00 PM
به خیالم که تو دنیا
واسه تو عزیز ترینم
آسمونها زیر پامه اگه با تو رو زمینم
به خیالم که تو بامن
یه همیشه آشنایی
به خیالم که تو بامن
دیگه از همه جدایی!!
من هنوزم نگرانم
که تو حرفامو ندونی
این دیگه یه التماسه....
من می خوام بیای بمونی
Sara12
12-16-2010, 08:01 PM
با اينکه تنها موندی و هيچکسی و نداری
عزيز من غصه نخور وقتی خدا رو داری
عزيز من گريه نکن فدای قلب تنگت
حيفه که بارونی باشه اون چشمای قشنگت
خسته نشو؛خسته نشو از اين روزای خسته
من که اين و خوب می دونم چقدر دلت شکسته
بزار تا دنیا بدونه این تویی که نباختی
با او همه در به دری روز و شبا رو ساختی
بزار تا دنیا بدونه هنوز دلت جوونه
عزیز م من خسته نشو از دست این زمونه
يه روزي از همين روزا غصه و غم می ميره
اين روزگار بی وفا به دست تو اسيره
يه روزی هم صدا ميشی با نغمه های تازه
ترانه هات عوض ميشه..اگه بدی اجازه
خسته نشو؛خسته نشو از اين روزای خسته
در به دری تموم ميشه..پس ديگه گريه بسته
Sara12
12-16-2010, 08:02 PM
من هنوز هم می کشم تصویر ترا
بی قلم مویی
بر بوم خیال
همیشه
همه وقت
همه جا
Sara12
12-16-2010, 08:06 PM
تو نه از خاک نه از باد نه از دریایی تو همان آتش عصیانگر بی پروایی
نه سوالی نه جوابی که بپرسم تا کی ؟
به تماشای تن یخ زده ام می آیی
به سرم زد که از اینجا بروم تا شاید
برسم شهر شما شهر کبوترهایی
که لب بسته نشستند هنوزم آنجا
نه تو در نبض و تنش مثل نفس گویایی
بنویسم به تن باد رهاتر بروم
نه قلم منتظر معجزه عیسایی
Sara12
12-16-2010, 08:13 PM
به کودکی گفتند :عشق چیست؟گفت:بازی
به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟گفت : رفیق بازی…
به جوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت
…به پیرمردی گفتند :عشق چیست؟گفت :عمر
به عاشقی گفتند : عشق چیست؟چیزی نگفت آهی کشید و سخت گریست
به گل گفتم: عشق چیست؟گفت : از من خوشبو تره
به پروانه گفتم: عشق چیست؟گفت :از من زیبا تره
به شب گفتم عشق چیست؟ گفت: از من سوزنده تره
به عشق گفتم تو آخر چه هستی ؟؟؟گفت نگاهی بیش نیستم
اگر از شما بپرسند عشق چیست ؟شما چه میگویید؟
Sara12
12-16-2010, 08:15 PM
اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای
به خدا بدان که این دست خودم نیست!
اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست!
دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو می باشم.
دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم ، دستانت را بگیرم ، بر
لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگیرم!
به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم!
دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی
Sara12
12-16-2010, 08:21 PM
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است هرکه گوید دل به دل راه دارد
دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد
Mohamad
12-17-2010, 01:41 PM
وفتی تو گریه می کنی
غصه اسیرم می کنه
هق هق گریه های تو
یک شبه پیرم می کنه
وقتی تو گریه می کنی
آسمونم ابری میشه
این دلب دیوونه بازم
اسیر بی صبری میشه
وقتی تو گریه می کنی
دنیا رو ماتم میگیره
قناری از گریه تو
یه گوشه تنها میمیره
وقتی تو گریه میکنی
موعد همکاری میشه
وقتی تو گریه میکنی
اشک منم جاری میشه
وقتی تو گریه میکنی
از خدا مرگمو میخوام
کاری ازم بر نمیاد
الهی بشکنه پاهام
وقتی تو گریه میکنی
دنیای من بارونیه
میگم خدای مهربون
این همه غم واسه چیه
وقتی تو گریه میکنی
دلم میخواد داد بزنم
هر کی که رنجونده تو رو
ریششو از جا بکنم
وقتی تو گریه میکنی
مرگ من از راه میرسه
داد میزنم که ای خدا ببین گلم چه بی کسه
اشکای تو چه بی صدا
میریزه روی گونه هات
با هر یه دونه اشک تو
هزار دفه میشم فدات
گل پونه باغ دلم
رفیق تنهایی من
وقتی میخوای گریه کنی
به قلب من سری بزن
ببین که با گریه تو میگیره راه نفسم
خیال نکن که بی کسی
من واسه تو همه کسم
وقتی تو گریه میکنی
شکوه هامو میگم به باد
که به خدا بگه چرا کاری ازم بر نمیاد
میخوام بگم کنارتم در نمیاد ولی صدام
وقتی تو گریه میکنی
کاری ازم بر نمیاد
Sara12
12-17-2010, 02:01 PM
یکجرعه ازچشمان توازمن دلم رامی خرد
یکخنده برلبهای توهوش ازسرمن می برد
متن تمام شعرمن باعشق معنامیشود
بی تووجودخسته ام تنهای تنهامیشود
وقتی دلم رایادتوطوفانی وترمیکند
حال مرامهتاب هم همواره بدترمیکند
امشب کجاخوابیده ای؟آیاکدامین گوشهای؟
درخلوت شب های من تودرکدامین کوچهای؟
Sara12
12-17-2010, 02:13 PM
http://www.toptenz.net/wp-content/uploads/2008/06/kristin-kreuk.jpg
میشود با نور چشمانش طلوع صبح شد ...
زندگی را بار دیگر با نشاط آغاز کرد....
میشود در آسمان چشم او پرو از کر د
در نگاهش بالهای آرزو را باز کرد
میشود با نور چشمانش طلوع صبح شد
زندگی را بار دیگر بانشاط آغاز کرد
میشود جنبید چون برگ درختان چنار
با تکان دست یادی زان گل طناز کرد
میشود دریا شد و با دستهای آسمان
موجهای یک کویر تشنه را هم ناز کرد
میشود در اشک چشمم زورقی از غم نشاند
دل نمیداند چه باید د ر فراقت ساز کرد
میشود خندید همچون نسترن در باغ گل
ا ز طلسم بسته بخت سیه سر باز کر د
میشو د از عشق گفت و میشود از عشق خواند
زین دل شو ریده آه سینه ر ا آواز کر د
ای ستاره با سحر از رازهای من مگو
سوسوی چشمت حکایتها به رمز و راز کرد
شاعر: سید اکبر کرباسی
Sara12
12-17-2010, 02:56 PM
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
http://p30city.net/images/smilies/1/53.gifhttp://p30city.net/images/smilies/683159rzzxdxhqsx.gifhttp://p30city.net/images/smilies/1/53.gifhttp://p30city.net/images/smilies/683159rzzxdxhqsx.gifhttp://p30city.net/images/smilies/1/53.gif
Sara12
12-17-2010, 03:55 PM
پنجره ها بسته و درها گرفته كيپ
قافله ي نور نمي خواندم به خويش
بر لب اين پله چوبين نشسته ام
قافله ي مور همي آيدم به پيش
پند دهندم كه بيا عنكبوت شو
زندگي آموخته جولاهگان پير
كه ت زند آن شاهد قدسي بسي صلا
كه ت رسد از ناي سروشي بسي صفير
من نتوانم چو شما عنكبوت شد
كولي شوريده سرم من ، پرنده ام
زين گنه ، اي روبهكان دغل ! مرا
مرگ دهد توبه ، كه گرگ درنده ام
باز فتادم به خراسان مرگبار
غمزده ، خاموش ، فروخفته ، خصم كامل
دزدي و بيداد و ريا اندر آن حلال
پهلوي ديوار ترك خورده اي كه نوز
مي گذرد بر تن او كاروان مور
بر لب يك پله ي چوبين نشسته ام
با نگهي گمشده در خاطرات دور
Sara12
12-17-2010, 04:16 PM
تو می دانی و همه می دانند که شکنجه دیدن بخاطر تو ،زندانی کشیدن بخاطر تو و رنج بردن به پای تو تنها لذت بزرگ زندگی من است ،از شادی توست که من در دل می خندم...
از امید رهایی توست که برق امید در چشمان خسته ام می درخشد و از خوشبختی توست که هوای پاک سعادت را در ریه هایم احساس می کنم ...
نمی توانم خوب حرف بزنم . نیروی شگفتی را که در زیر کلمات ساده و جمله های ضعیف و افتاده پنهان کرده ام دریاب،دریاب...
http://www.pic.iran-forum.ir/images/oo42dgxzgsijaiikwj5d.gif
من كه دلم هواي بادكنك شدن كرده بود
دلم رابه نخي بستمو همانندبادكنكي به هوافرستادمش
بادكنكي كه دلم هوايش راكرده بود تركيد
.
.
.
وحالاچه فرقي داره
كه تاكجابالارفت
چه فرقي داره
كه نخ رهاشد يا پاره شد
چه فرقي داره
به تيرچراغ برقي خورده يابه نوك كلاغ كه تركيد
چه فرقي داره
كه بادكنكم چه شكلي يا چه رنگي بود
مهم اين است كه
بادكنك دلم تركيد
.
.
.
به همين سادگي!!
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.