PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : یادگیری ریشه لغات



Mohamad
02-03-2011, 04:10 PM
بدون شك مهمترين مشكل يادگيري زباتن انگليسي ،گستردگي و تنوع لغات آن مي باشد! كه اين مشكل شامل ضعف فرد در يادگيري لغات يا فراخواني و يا استفاده به جا از آنها مي باشد.



مطمئناً بايد براي شما هم پيش اومده باشه كه يك لغت رو با اطمينان كامل ترجمه كرده باشين اما ترجمه غلط بوده!(چرا؟)



زبان انگليسي يه خوبي داره و اونم اينه كه بيشتر لغات بوسيله پسوند –پيشوندها بوجود ميان؛حالا اگه مهمترين و رايج ترين پسوند –پيشوند ها رو بلد باشيم به راحتي هم ميتونيم واژه جديد پيدا كنيم و هم در هنگام ترجمه متن (و...) خيلي معني سريع كلمه مورد نظر رو حدس بزنيم!



اليته اين روش گاهي به ساخت لغات جديد منجر ميشه!



در اينجا من دو جدول از پيشوندها و پسوندها همراه با معني و مثال آماده كردم كه بسيار مهم و كاربردي هستند.








جدول شماره 1» متداولترين پيشوندها:




مثال



معنا



پيشوند



antedate, antecedent

قبل(از)


ante-



antibiotic, antibody

ضد، مخالف


anti-



automatic, automobile

خود


auto-



bicycle, bikini

دو


bi-



circumstance

اطراف


circum-



connect, cooperate, collect, combination

با هم


con-, co-, col-,com-



decay, decrease

كم، متضاد


de-



explicit, emotion

بيرون، خارج از


ex-, e-



include, inside

داخل


in-



international, intermediate

ميان


inter-



macrocosm

بزرگ


macro-



microcomputer, micron

كوچك، ريز


micro-



mistake, mistranslate

نادرست، اشتباه


mis-



monochrome, monogamy

يك


mono-



postdate, postwar

بعد از


post-



precede, predict

قبل از، ابتدا


pre-, prim-



proceed, project

جلو، قبل


pro-



recall, redo

دوباره


re-



subordinate, suppose

زير


sub-, sup,



transfer, translate

از اين سو به آن سو


trans-



triangle, tripod

سه


tri-



uniform, unique

يك


uni-



unimportant, irritate, incorrect

بدون، غير، نا


un-, ir-, in-



ultramodern

فوق


ultra-




جدول شماره 2» متداولترين پسوندها:




مثال



معنا



پسوند



eatable, responsible

قابل، قادر


-able, -ible



assistance, existence

چگونگي، حالت، وضعيت، كار


-ance, -ence



explanation, invention

كار، عمل، حالت، شرط


-action, -tion



boredom, kingdom

حالت، شرايط ، چگونگي


-dom



employee

شخص مفعول


-ee



golden, wooden

ساخته شده از


-en



teacher, driver

كننده


-er



careful, helpful

پر از، دارنده


-ful



economic, musical

وابسته به، مربوط به


-ic, -ical



conscious, dangerous

پر از، چگونگي


-ious, -ous



realize, emphasize

كردن، شدن


-ize, -ise



boyish, sheepish

وابسته، شبيه


-ish



capitalism, socialist

مكتب، روش، عقيده، فرد معتقد


-ism, -ist



careless, motionless

بدون، بي، نا


-less



slowly, happily

قابليت، مانند


-ly



silliness, happiness

حالت، شرط ،قابليت


-ness



friendship, championship

حالت، مهارت ،استادي


-ship


*دوستان توجه داشته باشيد كه اين دو جدول بسيار بسيار مهم هستند و سعي كنيد كه اين دو جدول رو فرا يگيريد.

Mohamad
02-03-2011, 04:11 PM
پيشوند و پسوند به ريشه لغات اضافه مي شوند .گاهي اوقات يك ريشه لغت نيز به تنهايي استفاده مي شود، مانند "act".اما بيشتر اوقات يك ريشه لغت فقط هنگامي مي تواند به كار رود كه يك پسوند يا پيشوند داشته باشد.مثلاً "dict" به معني گفتن ،هرگز به تنهايي به كار نمي رود.



بيشتر ريشه هاي لغات در زبان انگليسي از زبان لاتين و يوناني مشتق مي شوند.اگر شما متداولترين آنها را بياموزيد، مي توانيد معاني بسياري از لغات را تجزيه و تحليل كنيد؛



بدون اينكه مجبور به استفاده ازديكشنري باشيد!



*مقدمه اي بود راجب به ريشه هاي لغات.



حالا عكس مطلي قبلي كه راجب به suffixes & prefixes بود،اين دفعه يه جدول بسيار مهم تر از ريشه لغات (با استفاده از كتابStudy Skills) تهيه و تايپ كردم كه ميدم خدمتتون!



ادامه مطلب



»متداولترين ريشه هاي لغات به ترتيب الفبا:




مثال



معنا



ريشه لغت



anthropoid

انسان


anthro



automation

خود


auto



bibliography

كتاب


bibl



chromosome

رنگ


chrome



chronicle

وقت، زمان


chron



cosmology

ترتيب، جهان


cosm



bicycle, cyclist

چرخ، دايره


cycle



edict, predict

گفتن


dic, dict



produce, conduct

هدايت كردن


duc, duct



factory, manufacture, affect, perfect

ساختن


fac, fact, fect



formation, formal

شكل


form



effort, fortify

قوي


fort



geology, geography

زمين


geo



telegram, graphic

نوشتن


gram, graph



heterodox

غير، ديگري


hetero



homology, homonym

يكسان، همان


homo



theology, logical

مطالعه، كلام


log, logy



manual, manufacture

دست


man, manu



maternal, matrimony

مادر


mater, matri



mediator

وسط


medi



permit, missionary

فرستادن


mit, miss



multiply,

بسيار


multi



synonym, nomenclature, nominate

نام


nomen, nym



omniscience, omnipresent

همه


omni



pantheism

همه


pan



paternal, patriarchy

پدر


pater, patri



sympathy

احساس، درد


pathy



philosophy

عشق، دوست داشتن


phil



telephone, phonetic

صدا


phon



transport, export, import

حمل كردن


port



describe, description

نوشتن


scrib, script



sequence, consequently

دنبال كردن


sequ, secut



philosopher, sophistication

عقل، عاقل


soph



taxonomy, tactic, contact

ترتيب


tax, tact



telescope

دور


tele



temporary

وقت، زمان


tempor



attract, contract

كشيدن


tract



convene, invent

امدن، رفتن


vene, vent



convert, conversation

برگشتن، برگرداندن


vert, verse



vocabulary, vocation

صدازدن


voc,vok



involve, voluntarily

گرداندن


volve, volue




***

اميدوارم كه بتونيد كمال استفاده رو ازاين مطلب و مطلب (Word Stems 1&2) ببريد ؛چونكه درترجمه متون و درك بسيار مهم هستند!