توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : •°•(¯`·._ متن ها و شعرهای عاشقانه _.·´¯)•°•
R A H A
08-10-2011, 12:42 AM
دانی از زندگی چه میخواهم
من تو باشم تو،پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو،بار دیگر تو
R A H A
08-10-2011, 12:50 AM
شاه دلم گدا مکش ، من شده ام گداي تو
گر چه ستم کني به من،جان و تنم فداي تو
مهر تو از وجود من ، با غم دل نمي رود
مهر منت به دل نشد ، هر چه کنم براي تو
از همه کس گذر کنم ، از تو گذر نمي شود
مشکل تو وفاي من ، مشکل من جفاي تو
کن نظري که تشنه ام ، بهر وصال عشق تو
من نکنم نظر به کس ، جز رخ دلرباي تو
جان من و جهان من ، روي سپيد تو شدست
عاقبتم چنين شود ، مرگ من و بقاي تو
از تو برآيد از دلم ، هر نفس و تنفسم
من نروم ز کوي تو ، تا که شوم فناي تو
دست ز تو نمي کشم ، تا که وصال من دهي
هر چه کني بکن به من ، راضي ام از رضاي تو
shirin71
08-10-2011, 03:04 AM
تو را چون نقش دریا دوست دارم
چو عطر پاک گلها دوست دارم
من چون ماهی افتاده بر خاک
تو را چون آب دریا دوست دارم
بخند ای غنچه گلزار هستی
که من خندیدنت را دوست دارم
به باغ خاطراتت ای گل سرخ
تو را تنهای تنها دوست دارم
shirin71
08-10-2011, 03:05 AM
یادت به خیر ای که دلت آفتاب بود
مهرت زلال و عشق تو همرنگ آب بود
یادت به خیر ای که سرا پا وجود تو
همچون فرشتگان خدا روح ناب بود
یادت به خیر باد، که با ماه روی تو
این تیره آسمان دلم پر شهاب بود
میریخت قطره قطره محبت ز چشم تو
احساست از سلاله ی تُرد حباب بود
وقتی که بامداد جدایی فرا رسید
قلبم هنوز روی دلت گرم خواب بود
می بینمت دو باره؟ دلم این سؤال کرد
دردا که این سؤال دلم بی جواب ماند
shirin71
08-10-2011, 03:05 AM
نبار باران ! زمین جای قشنگی نیست
من از اهل زمینم خوب میدانم که
گل در عقد زنبور است ...
ولی سودای بلبل دارد و پروانه را هم دوست میدارد!!
نبار چون زمینیان دل سنگی دارند ...
shirin71
08-10-2011, 03:06 AM
واست بی تابم و بی خوابم و میدونی دلتنگم
واست می میرم و درگیرم و با دنیا در جنگم
منو تنها نذار از روزگار با اینکه دل خستم
واست دیوونم و می مونم و تا آخرش هستم
shirin71
08-10-2011, 03:06 AM
نکن گریه منم اینجام
بذار دستاتو تو دستام
تو احساس منو می خوای
منم ای وای تو رو می خوام….
shirin71
08-10-2011, 03:06 AM
دلم را با نگاهی زیر و رو کرد
مرا با حس خوبی رو برو کرد
سپس عشق آمد و بامهربانی
چروک صورت من را اتو کرد
shirin71
08-10-2011, 03:06 AM
یکی را دوست دارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد
زندگیم را با گرمای عشق او میگذرانم !
یکی را دوست دارم ، بیشتر از هر کسی ، همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد !
یکی را دوست دارم ، که میدانم او دیگر برایم یکی نیست ، او برایم یک دنیاست !
یکی را برای همیشه دوست دارم ، کسی که از دوری و دلتنگی اش پریشانم !
shirin71
08-10-2011, 03:07 AM
چه میداند کسی شاید در آن شب
که چشمانش به تاریکی درخشید
نگاهش انتظار دیگری داشت
که یکدم در نگاهم ماند و لغزید
چه میداند کسی شاید در آن روز
که دزدانه به چشمم چشم میدوخت
بر لبانش حرف دیگری داشت
نگاهش از نگاهم داشت میسوخت….
shirin71
08-10-2011, 03:07 AM
امشب همه چیز روبه راه است
همه چیز آرام…آرام…باورت میشود ؟
دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم ” با یاد تو “
تو نگرانم نشو
همه چیز را یاد گرفته ام !
راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم …بی صدا کنم
shirin71
08-10-2011, 03:07 AM
در اوج یقین اگر چه تردیدی هست
در هر قفسی کلید امیدی هست
چشمک زدن ستاره در شب، یعنی
توی چمدان ماه خورشیدی هست
shirin71
08-10-2011, 03:07 AM
میروی تا با نبودن عشق را پر پر کنی
میروی با اشک حسرت ، دیده ام را ترکنی
آن همه گفتی نگاهت با نگاهم زنده است
من نباشم ، می توانی روزها را سر کنی
در نبودت گریه کردم ، آینه احساس کرد
آینه شو ، گریه ام را حس کنی باور کنی
سبز در عشقت شدم کم کم تو دانستی ولی
عاقبت می خواستی در قلب من خنجر کنی
بعد تو در سینه نامت می شود یک خاطره
کاش می شد قصه عشق مرا باور کنی
shirin71
08-10-2011, 03:08 AM
نگاه ساکت مردم به روی صورتم دزدانه می افتد،
همه گویند:عجب شاد است،عجب خندان،
مردم چه میدانند که من دنیایی از اشکم….
shirin71
08-10-2011, 03:08 AM
تو همیشه در یاد من
آسمان به آسمان، كوچه به كوچه
رویا به رویا.
هر جایی كه می نگرم با منی.
اما ...
دلم برایت تنگ می شود!!!
می گویی برای قلبت دامی پهن كرده ام،
تا دوباره عاشقت كنم.
"عزیزكم. كسی این گونه تا به حال ...
كلاغ هم نگرفته !!!"
بیا برای بهبود شرایط،
چند قدم برداریم.
یك، دو، سه،
...
هشت، نه، ده.
چه قدر مهربان تر شده ای حالا كه از هم،
بیست قدم دوریم !!!
سه كوه،
چهار دره،
یك دریا،
در میانه های صحرا پرسید:
"كی می رسیم؟ دیگر خسته شده ام؟"
پاسخ داد:
"قرار نیست همیشه عشق به جایی برسد !!!"
و هر یك به سویی رفتند.
shirin71
08-10-2011, 03:08 AM
عشق آدم را داغ می کند
و دوست داشتن آدم را پخته می کند .
هر داغی یک روز سرد می شود
ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود .
shirin71
08-10-2011, 03:09 AM
تازگيا ديگه نگام نمي كني
ساده مياي ، ساده ميري
تازگيا واست شديم غريبه
هركي از راه ميرسه بهم ميزنه يه تيشه
تازگيا حال و هوات عجيبه
نكه عاشق شدي ، دل تو هم پريده
تازگيا ديگه دوستم نداري
اينو از نگات خوندم خيلي بي وفايي
تازگيا با از ما بهترون مي گردي
باشه عزيز ولي چرا ما رو فراموش كردي
تازگيا دلم برات مي گيره
آخه نيستي و از دوريت ميميره
تازگيا عشق (http://eshgheman.ir/)ت شده واسم درد
دارم آتيش ميگيرم اصلا نميشه صدام كرد
شدم واست رهگذر
منو ميبيني و ديگه ميرم از نظر
چرا اون احساس نازت گمشده
چيه مشكلت كه شدم واست اضافه
بگو نزار رو دلت سنگيني كنه
من محرم رازم نكنه دلت بگيره
من اومدم آرومت كنم ، ببين تنهات نميزارم
اينو بدون كه تا آخرش باهاتم
من خودم كوله بار دردم ولي بگو عزيز اشكالي نداره
حداقل يكيمون رنج ميكشه اون يكي آرومه
دارم دق مي كنم وقتي ميبينم گرفته اي
چرا نميگي حرفتو مگه به من اعتماد نداري
هرچي باشه قبوله ، نمي خوام ببينم پريشوني چشاتو
عالمي دارم باهاش ، نگيرازم نگاتو
ببين گلم من شاديم ، اون هميشه عاشقت
اون كه تا آخر عمر قول داده باشه به يادت
تركت نميكنم هراتفاقي بيفته
حتي اگه به خاطرت جسمم بيفته و فدات شه
پس ديگه غريبي نكن عزيز
هر چي تو دل داري بيرون بريز
يه چيز بگم يادت نره
خدا هميشه با ماا
هر چي دلت خواست ازش بخواه
حتما برات ميرسونه
shirin71
08-10-2011, 03:09 AM
دوستت دارم
چون که یاری ام میکنی تا از این سیلاب زندگی به راحتی عبور کنم
و خودم را در دشت آرزوهایم همراه با تو ببینم
دوستت دارم
چون با اطمینان و اعتماد کلید قلبت را به من دادی
دوستت دارم
بیشتر از آنچه که تصور می کنی
دوستت دارم چون دوستت دارم
shirin71
08-10-2011, 03:09 AM
باید از امشب مثل کوه درد باشی
مثل همین امشب سیاه و سرد باشی
حالا که دنیا روی اسمت خط کشیده
در دفترش باید که برگی زرد باشی
باید اگر می میرد امشب خنده هایت
بر گریه ات مغرور باشی، مرد باشی
حوای تو دیگر نکرد آدم حسابت
باید از امشب از بهشتت طرد باشی
از خانه بیرونت که می کردند حتی
گفتند قسمت بوده تو ولگرد باشی
باید به فکر واژه هایی ناجوانمرد
جای حروف بی کس “برگرد” باشی
خواهی که نامردی نبینی ای دل من
باید شبیه دیگران نامرد باشی
shirin71
08-10-2011, 03:09 AM
قاصدک شعر مرا از برکن
برو آن گوشه ی باغ
سمت آن نرگس مست
و بخوان در گوشش و بگو باور کن
یک نفر یاد تو را لحظه ای از یاد نخواهد برد…
shirin71
08-10-2011, 03:09 AM
هر روز که از خواب بیدار می شوم
آسمان را آبی تر
و خودم را سبز تر از دیروز می بینم
صبح بخیر خدای پشت پنجره
مادرم راست می گفت
دخترم
صبح هایت همیشه
خاکستری نخواهد ماند !
shirin71
08-10-2011, 03:10 AM
http://alucheh.persiangig.ir/image/IMGA01601.jpg
نه نه نه
این سایه پشت در
ذره ای شبیه تونیست !
دستهای برفی ات
نه نه نه
ذره ای شبیه دستهای تو نیست !
در را می بندم
مادرم گفته است
در را به روی غریبه ها
باز نکن !
shirin71
08-10-2011, 03:10 AM
هر شب با ترانه های زندگیم
ﻫﻮاي ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻪ دﻟﮕﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﮔﺎﻫﻲ
از اﻳﻦ زﻣﺎﻧﻪ دﻟﻢ ﺳـﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﮔﺎﻫﻲ
ﻋـﻘـﺎب ﺗـﻴـﺰ ﭘـﺮ دﺷـﺘـﻬﺎي اﺳـﺘﻐﻨﺎ
اﺳـﻴـﺮ ﭘـﻨﺠﻪي ﺗﻘﺪﻳﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﮔﺎﻫﻲ
ﺻـﺪاي زﻣـﺰﻣـﻪي ﻋﺎﺷـﻘﺎن آزادي
ﻓﻐﺎن و ﻧﺎﻟﻪي ﺷﺒﮕﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﮔﺎﻫﻲ
ﻧـﮕـﺎهِ ﻣـﺮدم ﺑـﻴـﮕﺎﻧـﻪ در دل ﻏـﺮﺑـﺖ
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺧﺴﺘﻪي ﻣﻦ ﺗﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﮔﺎﻫﻲ
ﻣﺒﺮ ز ﻣﻮي ﺳﭙﻴﺪم ﮔﻤﺎن ﺑﻪ ﻋﻤﺮ دراز
ﺟﻮان ز ﺣﺎدﺛﻪاي ﭘـﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﮔﺎﻫﻲ
ﺑﮕﻮ اﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﻧﻤﻲرﺳﺪ ﻓﺮﻳﺎد
ﻛﻼم ﺣﻖ دمِ ﺷﻤﺸـﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﮔﺎﻫﻲ
ﺑـﮕـﻴـﺮ دﺳـﺖ ﻣﺮا آﺷـﻨﺎي درد ﺑـﮕﻴﺮ
ﻣﮕﻮ ﭼﻨﻴﻦ و ﭼﻨﺎن، دﻳﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﮔﺎﻫﻲ
ﺑﻪ ﺳﻮي ﺧﻮﻳﺶ ﻣﺮا ﻣﻴﻜِﺸﺪ ﭼﻪ ﺧﻮن و ﭼﻪ ﺧﺎك
ﻣـﺤـﺒـﺖ اﺳـﺖ ﻛـﻪ زﻧـﺠـﻴـﺮ ﻣـﻲﺷـﻮد ﮔـﺎﻫـﻲ
ﻣﺒﺮ ز ﻣﻮي ﺳﭙﻴﺪم ﮔﻤﺎن ﺑﻪ ﻋﻤﺮ دراز
ﺟﻮان ز ﺣﺎدﺛﻪاي ﭘـﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﮔﺎﻫﻲ
ﺑﮕﻮ اﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﻧﻤﻲرﺳﺪ ﻓﺮﻳﺎد
ﻛﻼم ﺣﻖ دمِ ﺷﻤﺸـﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﮔﺎﻫﻲ
ﻫﻮاي ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻪ دﻟﮕﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﮔﺎﻫﻲ
از اﻳﻦ زﻣﺎﻧﻪ دﻟﻢ ﺳﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﮔﺎﻫﻲ
ﺑﻪ ﺳﻮي ﺧﻮﻳﺶ ﻣﺮا ﻣﻴﻜِﺸﺪ ﭼﻪ ﺧﻮن و ﭼﻪ ﺧﺎك
ﻣـﺤـﺒـﺖ اﺳـﺖ ﻛـﻪ زﻧـﺠـﻴـﺮ ﻣـﻲﺷـﻮد ﮔـﺎﻫـﻲ
shirin71
08-10-2011, 03:11 AM
روي ﺳﻜﻮي ﻛﻨﺎر ﭘﻨﺠﺮه
ﻫـﻤـﻪ ﺷـﺐ ﺟـﺎي ﻣـﻨﻪ
ﭼﻨﺪ ورق ﻛﺎﻏﺬ و ﻳﻚ دوﻧﻪ ﻗﻠﻢ
ﻫـﻤـﻴـﺸـﻪ ﻳـﺎر ﻣـﻨﻪ
ﻛﺎﻏﺬﻫﺎي ﺧﻂ ﺧﻄﻲ
از ﻛﻨﺎر در ﺑﺎز ﭘﻨﺠﺮه
ﻣﻴـﭙﺮن ﺗـﻮي ﻛـﻮﭼﻪ
ﺳـﺮ ﺣـﺎل از اﻳـﻨـﻜـﻪ آزاد ﺷـﺪن
ﻧﻤﻴﺪوﻧﻦ ﻛﻪ اﺳﻴﺮ دل ﺳﻨﮓ ﺑﺎد ﺷﺪن
دﻳﮕﻪ ﺑﻴﺪاري ﺷﺐ ﻋﺎدﺗﻤﻪ
ﻫﻤﺪم ﺳﻜﻮت ﺗـﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﻦ
ﺗﻴﻚ ﺗﻴﻚ ﺳﺎﻋﺘﻤﻪ
ﺗﻴﻚ ﺗﻴﻚ ﺳﺎﻋﺘﻤﻪ
ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪم و ﻳﻚ دوﻧﻪ ورق
ﻛـﻪ اوﻧـﻢ از اﺳـﻢ ﺗـﻮ ﺳﻴﺎه ﻣﻴﺸﻪ
ﻫـﻤـﻪ ﭼـﻴـﻢ ﺗـﻮ زﻧـﺪﮔـﻲ
آﺧﺮش ﺑﻪ ﭘﺎي ﺗﻮ ﻫﺪر ﻣﻴﺸﻪ
ﭼﺸﻤﻮﻧﻢ، ﻓﺎﺻﻠﻪ رو از ﭘﻨﺠﺮه دﻳﺪ ﻣﻴﺰﻧﻪ
دﻟـﻢ اﺳـﻢ ﺗـﻮ رو ﻓـﺮﻳـﺎد ﻣـﻴﺰﻧﻪ
دراي ﭘﻨﺠﺮه رو ﺗﺎ اﻧﺘﻬﺎ ﺑﺎز ﻣﻴﻜﻨﻢ
ﺗـﻮ ﺧـﻴـﺎﻟـﻢ ﺑﺎ ﺗـﻮ ﭘﺮواز ﻣﻴﻜﻨﻢ
روي ﺳﻜﻮي ﻛﻨﺎر ﭘﻨﺠﺮه
ﻫـﻤـﻪ ﺷـﺐ ﺟـﺎي ﻣـﻨﻪ
ﭼﻨﺪ ورق ﻛﺎﻏﺬ و ﻳﻚ دوﻧﻪ ﻗﻠﻢ
ﻫـﻤـﻴـﺸـﻪ ﻳـﺎر ﻣـﻨﻪ
ﻛﺎﻏﺬﻫﺎي ﺧﻂ ﺧﻄﻲ
از ﻛﻨﺎر در ﺑﺎز ﭘﻨﺠﺮه
ﻣﻴـﭙﺮن ﺗـﻮي ﻛـﻮﭼﻪ
ﺳـﺮ ﺣـﺎل از اﻳـﻨـﻜـﻪ آزاد ﺷـﺪن
ﻧﻤﻴﺪوﻧﻦ ﻛﻪ اﺳﻴﺮ دل ﺳﻨﮓ ﺑﺎد ﺷﺪن
دﻳﮕﻪ ﺑﻴﺪاري ﺷﺐ ﻋﺎدﺗﻤﻪ
ﻫﻤﺪم ﺳﻜﻮت ﺗـﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﻦ
ﺗﻴﻚ ﺗﻴﻚ ﺳﺎﻋﺘﻤﻪ
ﺗﻴﻚ ﺗﻴﻚ ﺳﺎﻋﺘﻤﻪ
ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪم و ﻳﻚ دوﻧﻪ ورق
ﻛـﻪ اوﻧـﻢ از اﺳـﻢ ﺗـﻮ ﺳﻴﺎه ﻣﻴﺸﻪ
ﻫـﻤـﻪ ﭼـﻲ ﺗـﻮ زﻧـﺪﮔـﻴـﻢ
آﺧﺮش ﺑﻪ ﭘﺎي ﺗﻮ ﺗﺒﺎه ﻣﻴﺸﻪ
ﭼﺸﻤﻮﻧﻢ، ﻓﺎﺻﻠﻪ رو از ﭘﻨﺠﺮه دﻳﺪ ﻣﻴﺰﻧﻪ
دﻟـﻢ اﺳـﻢ ﺗـﻮ رو ﻓـﺮﻳـﺎد ﻣـﻴﺰﻧﻪ
دراي ﭘﻨﺠﺮه رو ﺗﺎ اﻧﺘﻬﺎ ﺑﺎز ﻣﻴﻜﻨﻢ
ﺗـﻮ ﺧـﻴـﺎﻟـﻢ ﺑﺎ ﺗـﻮ ﭘﺮواز ﻣﻴﻜﻨﻢ
shirin71
08-10-2011, 03:11 AM
دلم گرفته
چون گم شدم.
گم شدم در میدانی پر از واژه وکلمه پر از اجساد خونی که بر زمین دلم چنگ میزنند.
جنگ با سپاهیان عقل و وجدان و تجربه.
جنگی ناتمام که در پس پرده ای از لبخندهای اجباری پنهان شده.
پس از جنگ با اینان
دریای از تنهای مرا فرا میگیرد غرق درافکاری سیاست گونه که به بررسی شکستم میشینم.
بیداری پس از بیداری!
کدامین صبح من دست به قلم برای امضای نامه صلح امیز به میدان میروم؟
با که صلح کنم؟
عقل
وجدان
و یا تجربه
اه از تکرار لحظات اه از بیداری.
کاش که مرا خواب فرا گیرد.
shirin71
08-10-2011, 03:11 AM
با تو ای همدرد ای عشق
با تو درمان یافت این دل
خانه ات جاوید آباد
از تو سامان یافت این دل ای سراپا عاطفه
جز یاریت یاری ندارم
ای کلامت شعر و بوسه
بی تو غمخواری ندارم
آسمان خانه ات
یک کهکشان رنگین کمان استوآن نگاهت
روشنی چون عروس آسمان است
زندگانی ات ترانه
گریه هایت عاشقانه
واژه هایت ساده گویی
گفتگویی کودکانه
دیدگانت بامدادان
اشکهایت چشمه ساران
چهره ات رنگ سپیده
گونه هایت لاله زاران
گیسوانت آبشاران
زلف جنگل زیر باران
پیکرت آمیزه ای از عطر پاک گلعذاران
با تو ای همدرد ای عشق
با تو باران در بهاران
مثل یک قطره تو دریا
گم شدن تو جمع یاران
با تو ای همزاد!همدل!با توام بی باده مستم
سر نپیچم من هرگز از آن عهد و پیمانی که بستم
ای سراپا بی نیازی
در کنارت بی نیازم
با تو رودم با تو ابرم
هم نشیبم هم فرازم
آب و خاک و باد وآتش
خانه در تو جمله در تو
مهر و کین و خشم و بخشش
جمع در تو سربه سر تو
آفتاب آسمانی
بی نهایت بی کرانی
دشمن سردی و ظلمت
روشنی بخش جهانی
shirin71
08-10-2011, 03:12 AM
ﺗﻮ ﻫﻤﻮﻧﻲ ﻛﻪ ﺗﻮي ﻣﻮج ﺑـﻼ
واﺳﻪ ﺗﻮ دﺳﺘﺎﻣﻮ ﻗﺎﻳﻖ ﻣﻲﻛﻨﻢ
اﮔـﻪ ﻣﻮﺟـﺎ ﺗـﻮ رو از ﻣﻦ ﺑﮕﻴـﺮن
ﻗﻄﺮه ﻗﻄﺮه آب ﻣﻲﺷﻢ دق ﻣﻲﻛﻨﻢ
واي ﻛﻪ دﻟﻢ ﻃﺎﻗﺖ دوري ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﻧﺪاره
ﺑـﻐـﺾ ﻧـﺒﻮدن ﺗـﻮ اﺷـﻜـﺎﻣﻮ در ﻣﻴـﺎره
اي ﻛﻪ ﺑﻲ ﺗﻮ اﻳﻦ ﻛﻮﻳﺮ، ﺧﻮاب ﺑﺎرون ﻣﻲﺑﻴﻨﻪ
وﻗﺘـﻲ ﻧﻴـﺴﺘﻲ، ﻏـﻢ دﻧـﻴﺎ ﺗﻮي ﻗﻠﺒـﻢ ﻣﻲﺷﻴﻨﻪ
اي ﻛﻪ ﺑﻲ ﺗﻮ واﺳﻪ ﻣﻦ، ﻫﻤﻪ دﻧﻴﺎ ﻗﻔﺴﻪ
ﻣﺴـﻴـﺢ از ﻧـﺒـﻮدن ﺗـﻮ اﻟﺘـﻬـﺎب ﻧﻔﺴﻪ
واي ﻛﻪ دﻟﻢ ﻃﺎﻗﺖ دوري ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﻧﺪاره
ﺑـﻐـﺾ ﻧـﺒﻮدن ﺗـﻮ اﺷـﻜـﺎﻣﻮ در ﻣﻴـﺎره
ﺗﻮ ﻫﻤﻮﻧﻲ ﻛﻪ ﺗﻮي ﻣﻮج ﺑـﻼ
واﺳﻪ ﺗﻮ دﺳﺘﺎﻣﻮ ﻗﺎﻳﻖ ﻣﻲﻛﻨﻢ
اﮔـﻪ ﻣﻮﺟـﺎ ﺗـﻮ رو از ﻣﻦ ﺑﮕﻴـﺮن
ﻗﻄﺮه ﻗﻄﺮه آب ﻣﻲﺷﻢ دق ﻣﻲﻛﻨﻢ
واي ﻛﻪ دﻟﻢ ﻃﺎﻗﺖ دوري ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﻧﺪاره
ﺑـﻐـﺾ ﻧـﺒﻮدن ﺗـﻮ اﺷـﻜـﺎﻣﻮ در ﻣﻴـﺎره
واي ﻛﻪ دﻟﻢ ﻃﺎﻗﺖ دوري ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﻧﺪاره
ﺑـﻐـﺾ ﻧـﺒﻮدن ﺗـﻮ اﺷـﻜـﺎﻣﻮ در ﻣﻴـﺎره
واي ﻛﻪ دﻟﻢ ﻃﺎﻗﺖ دوري ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﻧﺪاره
ﺑـﻐـﺾ ﻧـﺒﻮدن ﺗـﻮ اﺷـﻜـﺎﻣﻮ در ﻣﻴـﺎره
واي ﻛﻪ دﻟﻢ ﻃﺎﻗﺖ دوري ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﻧﺪاره
ﺑـﻐـﺾ ﻧـﺒﻮدن ﺗـﻮ اﺷـﻜـﺎﻣﻮ در ﻣﻴـﺎره
mehraboOon
08-10-2011, 04:43 AM
دلم
هرگز
به چیزی دل نمی بست
نمی دانم چگونه بر تو دل بست
همان دم که
نگاهت
بر من افتاد
همان دم مهر تو بر
قلبم افتاد
mehraboOon
08-10-2011, 04:43 AM
از بچگی پازل درست کردن خیلی دوست داشتم
پازلی نبود که نتونم کاملش کنم
اما آخرش پازل دل خودم
به دست تو کامل شد
تقصیر من نبود
تو تکه ی گم شدم بودی
http://data.whicdn.com/images/12112454/5581010094_4209b51821_z_large.jpg?1310965700
mehraboOon
08-10-2011, 04:44 AM
اگر بدانم که دلتنگ منی ، و دلت همیشه با من است دلم را فدای آن قلب مهربانت
میکنم!
اگر بدانم که مرا دوست داری و تنها آرزویت من هستم تا آخرعمرم عاشقانه برایت
میخوانم ترانه عشق را !
اگر بدانم که یک لحظه به من می اندیشی ،تمام لحظه هایم به این می اندیشم که
چگونه اینهمه عشق و محبت را به تو ابراز کنم !
اگر بدانم که به انتظار من نشسته ای ، تو بگو تا آخر عمر به انتظارم بنشین ، من تا
آخرین حد این انتظار منتظر آمدنت مینشینم!
اگر بدانم که برایت ارزش دارم و همه زندگی ات هستم ، تا آخرین نفس به پای تو
می نشینم و تا آخرین نفس ، یک نفس فریاد میزنم دوستت دارم!
اگر بدانی که چقدر دوستت دارم دلتنگی که سهل است دلت برای یک لحظه درکنارهم
بودن پرپر میزند!
اگر بدانی که تنها آرزوی من تویی ، روزی صدها بار آرزو میکنی که به آرزویم برسم!
اگر بدانی که همه لحظه های زندگی ام به تو می اندیشم ، تک تک لحظه ها را
می شماری و به عشق آن لحظه ها زندگی میکنی
اگر بدانی که برایم یک دنیا ارزش داری ، سفری به دور دنیا میروی تا بفهمی چقدر
برایم عزیزی
اگر بدانی که میدانم ، بدون تو میمیرم ، مرا اینگونه در حسرت عشقت نمیگذاری
http://data.whicdn.com/images/12106225/tumblr_lohzj5nAl51qbkfrko1_500_large.jpg?131095124 4
mehraboOon
08-10-2011, 05:02 AM
اوجـــــ یک داستان عاشقانه
آنجایســـــــــــــــت,
که برای اولینــــــــــــ بار
دستانشـــــــــــــــــ را در دست میگیری .
http://data.whicdn.com/images/12111207/tumblr_lnxbpvEvRV1qg75doo1_500_large.jpg?131096204 7
mehraboOon
08-10-2011, 05:51 PM
پشت همین چراغ قرمز
اعتراف کردم که دوستت دارم!
تا هرجا مجبور شدی کمی مکث کنی ،
یاد عشقمان بیفتی
چه می دانستم قرار است بعد از من
تمام چراغ های زندگی ات سبز شوند...
mehraboOon
08-10-2011, 05:52 PM
نبودنت چه فصلی از سال است ،
که هم روزها و هم شب ها
آنقدر طولانی شده اند !!!!؟
mehraboOon
08-10-2011, 05:52 PM
بیا سیبـــــــــــــــ را با هم گاز بگیریم ؛
گـــور بابای بهشت .
بهشت من آنجاست که تو را بی شرمانه به آغوش می کشم .
mehraboOon
08-10-2011, 05:54 PM
می دانم
تو که باشی
یک ریز شعر می گویم
من از چشمهای تو
شعرهایم را کش می روم . . .
http://data.whicdn.com/images/13088136/100482347_large.jpg?1312819694
mehraboOon
08-10-2011, 05:54 PM
من سادهام
ومعصوم
و الفبای عشقام
محدود به چند حرف ساده است
تا باآنها
بتوانم بگویم
"دوستت دارم"
همین!
http://data.whicdn.com/images/10065161/boy-couple-cute-cutem-couple-girl-love-Favim.com-44187_large.jpg?1306185829
mehraboOon
08-10-2011, 05:55 PM
مسآحتـ نگاهــــتـ را ڪـِـه حسابـ میـ ڪنـــم
ڪَــــمـ میـ آورم
نــگاهمـ نکــــטּ
ســـآیـــﮧ اــے بیش نــَـــمــــانـده . . .
http://data.whicdn.com/images/13069075/tumblr_lpffluQzDO1qg0znjo1_500_large.jpg?131277444 6
mehraboOon
08-10-2011, 05:55 PM
تو
بهترین اتفاق
زندگی من
خواهی بود
حتی اگر
هیچ وقت
نیفتی ...
http://data.whicdn.com/images/13085334/miku-x-len-miku-x-len-15864700-663-720_large.jpg?1312815600
mehraboOon
08-10-2011, 05:55 PM
نمیدونی وقتی که شوری اشکای روی گونه هات
با شیرینی لبهای لرزونت ترکیب میشه ،
علم شیمی رو از پا در میاره.
http://data.whicdn.com/images/13088060/3665345P_large.jpg?1312819567
mehraboOon
08-10-2011, 05:56 PM
نمیدانم گناه توست
یا عیب چشمهای من؟!
اینکه بعد از تو
تمام عالم از چشمم افتاده اند
http://data.whicdn.com/images/13029755/b834ebf833_78632059_o2_large.jpg?1312713542
mehraboOon
08-10-2011, 05:56 PM
برایت آسمانی خواهم کشید/پر از ستاره های همیشه نورانی
تو در کنار من روی ابرها/ من غرق آنهمه مهربانی
http://data.whicdn.com/images/13032938/tumblr_lndwayppwj1ql249ko1_400_large.jpg?131272039 2
mehraboOon
08-10-2011, 05:56 PM
گاهی تو ....
گاهی یاد تو .....
گاهی هم غم تو......
آخر این "تو" کار مرا تمام می کند!
http://data.whicdn.com/images/13034957/tumblr_lpffzsp1Bi1qmw72po1_500_large.gif?131272449 0
mehraboOon
08-10-2011, 05:57 PM
دستهایت؛
تنها بـ ـ ـ ـــــ ــالشی است که وقتی سر بر او دارم
کـ ـ ـ ــــــابوس نمی بینم . . .
http://data.whicdn.com/images/12999484/love_011_large.jpg?1312655215
mehraboOon
08-10-2011, 05:57 PM
کلمه
کلمات
کلام نمی آید بر لبم
وقتی تو اینجایی
لب سکوت میکند
انگار چشمها تا به حال
ندیده اند
فرشته ای به این زیبایی
http://data.whicdn.com/images/13042731/tumblr_lfur11yXPF1qgu2ymo1_500_large_large.jpg?131 2736254
mehraboOon
08-10-2011, 06:05 PM
اسم ِ مرا ـهم ثبت کنید ،
در گینس،
می توانـ َم در آغوش ِ او ،
جان بدهـم ،
آسان ...
http://data.whicdn.com/images/12924282/12655195065592_large.jpg?1312505663
mehraboOon
08-10-2011, 06:12 PM
یک تکـه آسمــانِ کلنگـی خریـدارم
روی ایـن خـاک، برای تو
که
هوای آسمان نکنی
و
دلت برای آسمان تنگ نشود
و
تنهایم نزاری
http://data.whicdn.com/images/12885024/001_large.JPG?1312431834
korosh-8020
08-11-2011, 03:49 AM
آموخته ام ..... كه گاهی تمام چیزهایی كه یك نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست او ، وقلبی است برای فهمیدن وی .
آموخته ام ...... كه راه رفتن كنار پدرم در یك شب تابستانی در كودكی ، شگفت انگیز ترین چیز در بزر گسالی است .
آموخته ام ....... بهترین كلاس درس دنیا كلاسی است كه زیر پای پیر ترین فرد دنیاست .
آموخته ام ....... وقتی كه عاشقید عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود .
آموخته ام ..... تنها كسی كه مرا در زندگی شاد می كند كسی است كه به من می گوید : تومرا. شاد كردی
آموخته ام ..... داشتن كودكی كه در آغوش شما به خواب رفته زیباترین حسی است كه در دنیا وجود دارد .
آموخته ام ...... كه مهربان بودن بسیار مهم تر از درست بودن است .
آمو خته ام ...... كه هرگز نباید به هدیه ای از طرف كودكی ( نه ) گفت .
آموخته ام .... كه همیشه برای كسی كه به هیچ عنوان قادر به كمك كردنش نیستم دعا كنم .
آموخته ام ..... كه مهم نیست كه زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد ، همه ما احتیاج به دوستی داریم كه لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم ....
korosh-8020
08-11-2011, 03:50 AM
را افسون چشمانم ز ره برده ست و می دانم
چرا بيهوده می گوئی، دل چون آهنی دارم
نمی دانی، نمی دانی، كه من جز چشم افسونگر
در اين جام لبانم، باده مرد افكنی دارم
چرا بيهوده می كوشی كه بگريزی ز آغوشم
از اين سوزنده تر هرگز نخواهی يافت آغوشی
نمی ترسی، نمی ترسی، كه بنويسند نامت را
به سنگ تيره گوری، شب غمناك خاموشی
بيا دنيا نمی ارزد باين پرهيز و اين دوری
فدای لحظه ای شادی كن اين رؤيای هستی را
لبت را بر لبم بگذار كز اين ساغر پر می
چنان مستت كنم تا خود بدانی قدر مستی را
ترا افسون چشمانم ز ره برده است و می دانم
كه سرتاپا بسوز خواهشی بيمار می سوزی
دروغ است اين اگر، پس آن دو چشم رازگويت را
چرا هر لحظه بر چشم من ديوانه می دوزی
korosh-8020
08-11-2011, 03:50 AM
n (http://www.facebook.com/profile.php?id=100002482213992)
نیمکت عاشقی یادت هست؟
کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود..
بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،
برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت..
او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز می کشید،
اما اکنون پاییز.. نبودنت را، جداییمان را به رخ می کشد.
بگو، صدایم کن، بیا تا دوباره ما شویم،
مرحمی بر سوز دلم باش، نگاه کن، پاییز به من می خندد، بیا داغ جداییمان را به دلش بگذاریم.
بیا کلاغ ها را پر دهیم تا خبر وصلمان را به پرستوها مژده دهند.
دوباره صدایم کن..
korosh-8020
08-11-2011, 03:55 AM
خدای عزیز! اون کسی که همین الان مشغول خواندن این متنه، زیباست چون دلی زیبا داره
درجه یکه چون تو دوستش داری و بهش نظر کردی ، قدرتمند و قوی و استواره چون تو پشت و پناهش هستی
خدایا ! ازت می خوام کمکش کنی زندگیش سرشار از همه بهترینها باشه
خواهش می کنم بهش درجات عالی دنیای و اخروی عطا بفرما و کاری کن ، به آنچه چشم امید دوخته
آنگونه که به خیر و صلاحش هست برسه انشاا...
خدایا! در سخت ترین لحظه ها یاریگرش باش تا همیشه بتونه همچون نوری در تاریک ترین و سخت ترین
لحظه ها زندگی اش بدرخشه و در ناممکن ترین موقعیت ها عاشقانه مهر بورزه....
korosh-8020
08-11-2011, 03:56 AM
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم... بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد... خسته شدم بس که تنها دویدم... اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن... می خواهم با تو گریه کنم ... خسته شدم بس که... تنها گریه کردم... می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...خسته شدم بس که تنها ایستادم
به شانه هايم زدي كه تنهاي ام را تكانده باشي به چه دلخوش كرده اي؟ تكاندن برف از شانه هاي آدم برفي؟
تنهائي جاي پايش را عميق تر
و ماندن در اين غربت
لحظه هاي غرق در مرداب را
شدت بخشيده
مانند شاخه اي خشک شکننده
و چون عمر يک حباب
لحظه هاي شيرين، کوتاه
کوره راه خوشبختي، تاريک و متروک
زمان در تسخير پائيز
و من
همچنان در انتظار بهار ....
چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت گرفته
و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داده
زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت بشی
حس کنی که هنوز دوستش داری
چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیوار تکیه بدی
که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده
چقدر سخته تو خیال ساعتها باهاش حرف بزنی
اما وقت دیدنش هیچ چیز جز سلام نتونی بگی
چقدر سخته وقتی پشتت بهشه
دونه های اشک گونه ها تو خیس کنه
اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز
دوسش داری
mehraboOon
08-14-2011, 10:24 AM
http://avazak.ir/gallery/albums/userpics/10001/normal_Avazak_ir-Girl51.jpg
چشم هایم
فاصله های خالی
مشت هایم
پر از تنهائی ست
پروندۀ مختومه ای ست دلم
که در ردیف عشق
بایگانی ست
http://avazak.ir/gallery/albums/userpics/10001/Avazak_ir-Art139.gif
mehraboOon
08-14-2011, 10:25 AM
http://bahareh-delsetan.persiangig.com/audio/2zi60b6%5B1%5D.gif
یکم بار که عاشق شد، قلبش کبوتر بود و تنش از گل سرخ.
اما عشق، آن صیاد است که کبوتران را پر می دهد.
و آن باغبان است که گل های سرخ را پرپر می کند. پس کبوترش را پراند و گل سرخ اش را پرپر کرد.
دوم بار که عاشق شد، قلبش آهو بود و تن اش از ترمه و ترنم.
اما عشق، آن پلنگ است که ناز آهوان و مشک آهوان نرمش نمی کند، پس آهویش را درید و تن اش را به توفان خود تکه تکه کرد؛ که عشق توفان است و نه ترمه می ماند و نه ترنم.
*
سوم بار که عاشق شد، قلبش عقاب بود و تن اش از تنه سرو. اما عشق، آن آسمان است که عقابان را می بلعد و آن مرگ است که تن هر سروی را تابوت می کند.
پس عقابش در آسمان گم شد و تن اش تابوتی روان بر رود عشق.
*
و چهارم بار و پنجم بار و ششم بار و هزار بار.
هزار و یکم بار که عاشق شد، قلبش اسبی بود از پولاد و آتش و خون و تن اش از سنگ و غیرت و استخوان.
و عشق آمد در هیئت سواری با سپری و سلاحی بر قلبش نشست و عنانش را کشید، آنچنانکه قلبش از جا کنده شد.
سوار گفت: از این پس زندگی، میدان است و حریف، خداوند.
پس قلبت را بیاموز که: عشق کار نازکان نرم نیست / عشق کار پهلوان است، ای پسر
*
آنگاه تازیانه ای بر سمند قلبش زد و تاخت. و آن روز، روز نخست عاشقی بود.
عرفان نظرآهاری
http://bahareh-delsetan.persiangig.com/audio/2zi60b6%5B1%5D.gif
اي شب از روياي تو رنگين شده
سينه از عطر توام سنگين شده
اي به روي چشم من گسترده خويش
شاديم بخشنده از اندوه خويش
همچو باراني كه شويد جسم خاك
هستيم زآلودگي ها كرده پاك
اي تپش هاي تن سوزان من
آتشي در سايه مژگان من
اي زگندم زارها سرشاتر
اي ززرين شاخه ها پربارتر
اي بگشوده بر خورشيدها
در هجوم ظلمت ترديدها
با توام ديگر زدردي بيم نيست
هست اگر، جز درد خوشبختيم نيست
اي دل تنم من و اين بار نور؟
هاي هوي زندگي در قعر گور؟
اي دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پيش از اينت گر كه در خود داشتم
هر كسي را تو نمي انگاشتم
درد تاريكي ست درد خواستن
رفتن و بيهوده خود را كاستن
سرنهادن برسينه دل سينه ها
سينه آلودن به چرك كينه ها
در نوازش، نيش ماران يافتن
زهر در لبخند ياران بافتن
زر نهادن در كف طرارها
گم شدن در پهنه بازارها
آه، اي با جان من آميخته
اي مرا از گور من انگيخته
چون ستاره، با دو بال زرشان
آمده از دور دست آسمانها
از تو تنها بيم خاموشي گرفت
پيكرم بوي هم آغوشي گرفت
جوي خشك سينه ام را آب تو
بستر رگهام را سيلاب تو
در جهاني اينچنين سرد و سياه
با قدم هايت هدم هايم به راه
اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت
این منم چون گل یاس نشستم سر راهت
تو ببین غبار غم رو که نشسته بر نگاهم
اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم
اگه عاشقی یه درده چه کسی این درد ندیده
تو بگو کدام عاشق رنج دوری رو ندیده
اگه عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم
میون این همه آدم یه غریب و بی پناهیم
تو ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند
تو ندیدی منه مغرور چه بی صدا شکستم
در آنجا برفراز قله ی کوه
دو پایم خسته از رنج دویدن
به خود گفتم در این اوج دیگر
صدایم را خداخواهد شنیدن
به سوی ابرهای تیره پر زد
نگاه روشن امیدوارم
زدل فریاد کردم که ای خداوند
من اورا "دوست دارم دوست دارم"
صدایم رفت تا اعماق ظلمت
به هم زدخواب شوم اختران را
غبار آلوده و بی تاب کوبید
در زرین قصر آسمان را
ملایک باهزاران دست کوچک
کلون سخت سنگین را کشیدند
زطوفان صدای بی شکیبم
به خودلرزیده در ابری خزیدند
ستون همچو ماران پیچ درپیچ
درختان در مه سبزی شناور
صدایم پیکرش راشستشو داد
زخاک ره درون حوض کوثر
خدا در خواب رویا بار خود بود
به زیر پلکها پنهان نگاهش
صدایم رفت و با اندوه نالید
میان پرده های خوابگاهش
ولی آن پلکهای نقره آلود
دریغاتا سحرگه بسته بودند
سبک چون گوش ماهی های ساحل
به روی دیده اش بنشسته بودند
صدا صدبار نومیدانه برخواست
که عاصی گرددو بر وی بتازد
صدا می خواست تاباپنجه ی خشم
حریر خواب اورا پاره سازد
صدافریاد می زد از سر درد
به هم کی ریزد این خواب طلایی؟
من اینجاتشنه ی یک جرعه ی مهر
تو آنجا خفته بر تخت خدایی
مگر چندان تواند اوج گیرد
صدایی دردمندو محنت آلود؟
چو صبح تازه از ره بازآمد
صدایم از صدادیگر تهی بود
ولی اینجا به سوی آسمانهاست
هنوز این دیده ی امیدوارم
خدایا این صدارا می شناسی؟
"من اورا دوست دارم دوست دارم
اجازه هست به عشق تو، توی کوچه ها داد بزنم؟
روی پشت بوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؛
اجازه هست که هر نفس ترانه بارونت کنم؟
ماه و ستاره رو بازم فدای چشمونت کنم؛
اجازه هست که خنده هات قلبمو از جا بکنه؟
بهت بگم عاشقتم، دوست دارم یه عالمه؛
اجاز هست بهت بگم عشق تو توی سینمه؟
جونمو هم به پات بدم بازم برای تو کمه؛
به من بگو، بگو به من، بگو منو دوسنم داری؟
بگو که واسه هوست پا روی دلم نمی ذاری
اجاز هست نگاهتو توی خاطرم قاب بکنم؟
چشمی که بدخواهمونه به خاطرت خواب بکنم؛
اجازه فریاد بزنم توی قلبمی تا به ابد؟
بدون اگه رسوا بشم بخاطرت خوبه نبرد؛
اجازه هست کنار تو به اوج ابرهام برسم؟
دست توی دستمو برم به فردا برسم؛
اجازه هست دریا بشم، کویرو پیومنه کنم؟
تو صدف دلم بشی، من توی دلت خونه کنم؛
اجازه هست یه لحظه باز توی چشات نگاه کنم؟
با یک نگاه بی ریا روی غمو سیاه کنم؛
اجازه هست ... فقط بگو؟؟اجازه هست!!
چند تا دوسم داري ؟ همیشه وقتی یکی ازم می پرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم...
ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم : یکی !!! میدونی چرا ؟چون قوی ترین و
بزرگترین عددیه که میشناسم ... دقت کردی که قشنگترین و عزیز ترین چیزای دنیا همیشه یکین
؟ ماه یکیه ... خورشید یکیه ... زمین یکیه ... خدا یکیه ... مادر یکیه ... پدر یکیه ... تو هم یکی
هستی ... وسعت عشق من به تو هم یکیه ... پس اینو بدون از الان و تا همیشه یکی دوستت دارم .
R A H A
09-15-2011, 07:27 PM
گل واژه نیست
گل ترانه نیست
گل بهانه نیست
گل شاهپرک نیست
گل تنها نگاه توست
در قلب کوچک من جوانه می دهد
ودر زمین سبز عشق
بهانه می گیرد آغوش ات را
همراه باد می رقصد
و واژه می شود
و شعر مرا پر از نامت می کند
R A H A
09-15-2011, 07:28 PM
آماده ام تا به تردید
نفس بکشی
و من
بی بهانه به تنت
عشق ببافم.
میايستم کنار دريا
و طلوع تو را
انتظار میکشم
با موج بلند میخيزم
بيايی ابر میشوم
در آغوش تو
نيايی میريزم
R A H A
09-15-2011, 07:28 PM
دلـم ...
هنـوز ..
خیس خورده نگاه توست ..!!
نـازش بـدار ..!
که نلغــزد ..
از میان دستهایت ..!!
R A H A
09-15-2011, 07:29 PM
چشمانت را براي زندگي مي خواهم
اسمت را براي دلخوشي مي خوانم
دلت را براي عاشقي مي خواهم
صدايت را براي شادابي مي شنوم
دستت را براي نوازش و پايت را براي همراهي مي خواهم
عطرت را براي مستي مي بويم خيالت را براي پرواز مي خواهم
و خودت را نيز براي پرستش
R A H A
09-15-2011, 07:29 PM
دلهره هایت را به باد بده ،
اینجا ...
دلی هست
که برای آرامشت
دستی به آسمان دارد ....
R A H A
09-15-2011, 07:29 PM
امروز
به پایان می رسد
از فردا برایم چیزی نگو !
من نمی گویم
" فردا روز دیگری ست "
فقط می گویم
"تو روز دیگری هستی"
تو
فردایی
همان که باید بخاطرش زنده بمانم...
R A H A
09-15-2011, 07:30 PM
این چشم هـــا ...
خوابــــ ندارند دیگر !..
هرجا هستی ...
زمزمهـــ کن با من !
ترانه ی « مرا ببوســـ » را !!....
آرامـــ میشوم..!
R A H A
09-15-2011, 07:31 PM
خـــــــیال کـــــــردی رفـــــــتی و تمـــــــام ؟!
پـــــــــــریـــــــــــ دی و خـــــــــــلاص !؟
مـــــــن هرگـــــــز کـــــــوتاه نمی آیم ، می بینی . . .
تا ابد دهانت از شعر های عاشقانه من سرویس است
R A H A
09-15-2011, 07:35 PM
سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
عشق اینبار به دیوانه شدن می ارزد
گرچه خاکسترم و همسفر باد ولی
جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد
تیشه بر ریشه ی قصری که در آن شیرین نیست
بیستون بی تو به ویرانه شدن می ارزد
یوسفم سینه ی من پیرهن پاره ی من
ننگ این قصه به افسانه شدن می ارزد
خاک خامم عطش آتش و می در دل من
بزن آتش که به پیمانه شدن می ارزد
شانه ام زیر غم عالم و آدم اما
یک نفس زیر سرت شانه شدن می ارزد...
R A H A
09-15-2011, 07:35 PM
و سرودم تا نفس بارید
راز انتظار واژه ها
غزلم با همه بی برگی اش تقدیم به تو.....
برایت اشک بافتم از حریر اشتیاق
تا سحرگاهان
لحظه ها با یک جهان تقددیم به تو.......
نبودی اما دیوار را نشانه کردم جای شانه های تو
ای پرستوی نیازم
شانه های بی پرم تقدیم به تو .......
تپش معنای زنده بودن داشت
در منجلابهای تردید
عشق با تمام دلپاکیش تقدیم به تو.......
انتظار زاییده عشق است
بعد از هر کوچی
چشم هایم با تمام بی قراری زیر پای تو........
R A H A
09-15-2011, 07:35 PM
شبی بر دفتر قلبم کشیدم رد پایت را
کشیدم طرح زیبای غروب چشمهایت را
کنار هاله چشمت کشیدم عکس یک دریا
کشیدم روی امواجش حضور آشنایت را
ولی آن شب با دلی لبریز از آواز دلتنگی
زدم فریاد آه دلم دارد هوایت را
کنار طرح پاییزی کنار خلوتی مبهم
به خاطر می سپردم من تمام حرفهایت را
تو بودی و باران و شب و پاییز بی پایان
همان پاییز دلتنگی که می گیرد صدایت را
سحر شاید که باز آید به شهر آبی قلبم
به پایان می برد آن دم شبی بی انتهایت را
من اینجا منتظر هستم تو حتما باز می گردی.....
R A H A
09-15-2011, 07:35 PM
دل زعشق روی تو حیران شد
درپی عشق تو سرگردان شد
باتو زیبا می شود فردای من
باتوشاداب می شود غم های من
روزگار اما وفا باما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
R A H A
09-15-2011, 07:36 PM
راهی دگر نمانده و من مرگ را
هر روز تجربه کردم در این هزارتوی زیستن .
دلتنگم از خیسی باران و ارتعاش صدای تو ،
وقتی که از نگاه پر اشک من می خواست بگذرد !
R A H A
09-15-2011, 08:02 PM
http://gelara.persiangig.com/gelara61.jpg
R A H A
09-15-2011, 08:03 PM
http://imandoostie.persiangig.com/image/baran/baran2.jpg
ببار باران که دلتنگم...مثالِ مرده بی رنگمببار باران کمی آرام...
که پاییز هم صدایم شد
که دلتنگی وتنهایی رفیق باوفایم شد
ببار باران......
بزن برشیشه ی قلبم بکوب این شیشه را بشکن
که درد کمتری دارد اگر با دستِ تو باشد
ببار باران.....
که تا اوج نخفتن ها مدام باریدم ازیادش
ببار باران..درخت وبرگ خوابیدن
اقاقی..یاس وحشی..کوچه ها روزهاست خشکیدن
ببار باران..جماعت عشق را کشتن
کلاغا بوته ی سبز وفا را بی صدا خوردن...
ولی باران تو با من بی وفایی.......
تو هم تا خانه ی همسایه می باری و تا من....
می شوی یک ابرتوخالی
ببار باران........
ببار باران..................که تنهایم
R A H A
09-15-2011, 08:04 PM
میخواهد پولک های رنگی باشد
یا سو سوی شمع هایی که بچه ها روشن می کنند
فرقی نمیکند
ستاره........
زمانی ستاره بود که من عاشق بودم
به آسمان بگویید
دست از سرم بردارد!
R A H A
09-15-2011, 08:05 PM
گفتی : سالهای سرسبزی ِ صنوبر را،
فدای فصل ِ سرد ِ فاصله مان نکن!
من سکوت کردم!
گفتی : یک پلک نزده،
پرنده ی پندارم
از بام ِ خیال تو خواهد پرید!
من سکوت کردم!
گفتی : هیچ ستاره ای،
دستاویز ِ تو در این سقوط ِ بی سرانجامم
نخواهد شد!
من سکوت کردم!
گفتی: دوری ِ دستها و همکناری ِ دلها،
تنها راه ِ رها شدن است!
من سکوت کردم!
گفتی : قول می دهم هر از گاهی،
چراغ ِ یاد ِ تو را در کوچه ی بی چنار و چلچله
روشن کنم!
من سکوت کردم!
سکوت کردم ، اما
دیگر نگو که هق هق ِ ناغافلم را
از آنسوی صراحت ِ سیم و ستاره نشنیدی!
R A H A
09-15-2011, 08:05 PM
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار امدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی او تمام شد
من اغازشدم
و چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن
R A H A
09-15-2011, 08:05 PM
دانستم که جهان،
کوچکتر از کره در س جغرافی دبستان است!
دانستم که کلید ِ تمام قفلهای ناگشوده ی دنیا،
همه این سالها در جیب من بود و بی خبر بودم!
دانستم که می شود با یک چوب کبریت،
خورشید ِ عظیمی را در آسمان روشن کرد!
دانستم که گذشتن از گناه ِ روزگار آسان است!
بخشیدن ِ خشم ِ شعله بر پرِ پروانه
و آمرزش ِ زنبورهای گزنده ی عسل آسان است!
حالا از پس همین عینک به زندگی نگاه می کنم!
در پس همین عینک چشم به راه تو می مانم!
در پس ِ همین عینک می گریم
و روزی،
در پس ِ همین عینک خواهم مرد!
آی!
قاریان ِ خاموش ِ گریه های من!
دیگر از دوری ِ دستهای و ستاره ها زاری نکنید!
من در تاب و تاب این ترانه های تنهایی،
به جای تمام شما گریه کرده ام!●
R A H A
09-15-2011, 08:06 PM
من چه کردم با دل تو
تو با لحظه هایم ،
تو عشق را مزه کردی
من پرواز را تجربه کردم
http://www.farsface.com/public/album_photo/55/08/084d_c022.jpg?c=b142
R A H A
09-15-2011, 08:06 PM
عاشقانه بود
نفس کشیدن کنار چشمان تو
ماندین زیر سایه ی نگاهت
و قدم زدن دوشادوش عظمتی که من در برابرش گنگ می شدم
عاشقانه بود رفتنت ؛ زمانی که من گریستم
با صدایی بی صدا
با اشگ هایی که تمام شهر را خیس کرد
R A H A
09-15-2011, 08:07 PM
دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را…
این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش…
شروع میکنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پابهپایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر زیبایی یک با من میمانی؟
بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی… به مخزدن به اعتماد آدمها!
سواستفاده کردن به پیری و معرکهگیری…
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچهشان لبریز شود آنوقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند
R A H A
09-15-2011, 08:07 PM
عشق تو در دل من یکسره غوغا می کرد
اين دل از دور تــو را باز تـمـاشــا می کرد
سـاغـری بود به دست تو پر ازمهـر و وفـا
دیده ات با نـگهـش راز هــویـدا می کرد
آن همه عشــق و وفایی که نثارم کـردی
بیش ازهر بار مرا عاشـق و شیدا می کرد
جان فـدای تو کـنـم ای شه اقـلـیــم وجود
همچــو مجنـون که به آن لیلی زیبا می کرد
جان نثــارم صنــمـا ، قبله و درگــاه تویی
عشــق تو در دل من بود و مدارا می کرد
غــم دلــدادگــی و دوری و درد جانسوز
همگــی دردل من زخم دلــی وا می کرد
تا ابد با توام ای ماه مــن ؛ ای یـــاورمن
دوستت دارم و چشمان من حاشا می کرد
من كه پـوريای توام دم همه دم تا دم مرگ
باش آگه به چنين عشق كه غوغا مي كرد
R A H A
09-15-2011, 08:08 PM
هميشه سبز می خشكد
هميشه سـاده می بازد
هميشه لشگر اندوه به قلب ساده می تازد ؛
من آن سبزم كه رستن را تــو آخر بردی از يادم
چه ساده هستی خود را به باد سادگی دادم ؛
درونم ملتهب از عشق
برونم چــهره ای دم سرد ؛
ولی از عشق باختن را غرور من مرمت كرد
به پاس سادگی در عشق درون خود شكستم من
دريغا سهم من از عشق ؛
قفس با حجم كوچك بود ؛
به غير از " دوستت دارم " به لب حرفی نشد جاری
ولی غافل كه تــــو خنجر درون آستين داری ؛
طلوع اولين ديدار ؛ غروب شام آخــر بود
سر انجام تــو و عشقت ؛
حديث پشت و خنجر بود .
R A H A
09-15-2011, 08:08 PM
دوستت دارم چون تنهاترین ستاره زندگی منی
دوستت دارم چون تنهاترین مصراع شعر منی
دوستت دارم چون تنهاترین فکر تنهایی منی
دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی
دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی
دوستت دا رم چون زیباترین خاطرات منی
دوســــــــــــــــــــــ ـــتت دارم چون به یک نگاه عشق منـــــــــــــــــــی
R A H A
09-15-2011, 08:09 PM
چه حرف بی ربطیست
که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری
که فقط باید مرد باشی
تا بتوانی گریه کنی.....
http://static1.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/11-09-1/17351a62a01d6ce1dd5722272861f222-300
R A H A
09-15-2011, 08:09 PM
گر به ساحل نگاهش عشق را ندیدی؛
چشمانت را ببند!
قدم به دریا گذار...
... حس خوب عاشقی... ؛
عشق فقط فهمیدنی است!!!
R A H A
09-15-2011, 08:09 PM
هنوز هم جای قدمهای تو،
بر چشم تمام ترانه هاست!
هنوز هم همنشین نام و امضای منی!
دیگر تنها دلخوشی ام،
همین هوای سرودن است!
همین شکفتن شعله!
همین تبلور بغض!
به خدا هنوز هم از دیدن تو
در پس پرده باران بی امان،
شاد می شوم!
R A H A
09-15-2011, 08:10 PM
به خودم چرا،
اما به تو که نمی توانم دروغ بگویم!
می دانم بر نمی گردی!
می دانم که چشمم به راه خنده های تو خواهد خشکید!
می دانم که در تابوت ِ همین ترانه ها خواهم خوابید!
می دانم که خط پایان پرتگاه گریه ها مرگ است!
اما هنوز که زنده ام!
گیرم به زور ِ قرس و قطره و دارو،
ولی زنده ام هنوز!
R A H A
09-15-2011, 08:10 PM
امشب ميان اشكم تصويري از تو ديدم
در اين سكوت وحشت نام تورا شنيدم
امشب كه دل گرفته در اين شب سياهم
اميد بر تو دارم باشد همين گناهم
باري نظر وا كن بر اين شبانه آهم
امشب كه بار ديگر يادت به باد دادم
چون شعه اي خموش و خاكستري به بادم
امشب به يادت لحظه اي به خواب رفتم
با ديدن خيالت ميناي غم شكستم
امشب ميان اشكم آسوده جان سپردم
از اين جهان خاكي بادي ز غم نبردم.
R A H A
09-15-2011, 08:11 PM
گامهايت، طنين شکفتن را جاری ساخت و دستهايت، چه روشن، تاريکی*ام را دور کرد.
تو آن صداقت محض هستی
که با تک تک نفس*هايت، خشکترين دشتها را به سيراب*ترين بيشه*ها تبدیل کرد
نگاه آسمانی*ات ابرها در خود داشت
و من با اندکی درنگ ، زير قطره* قطره باران محبتت، نهری شدم جاری به سوی دريای عشق
برق چشمانت، سياهی ممتد شبهايم را شکافت.
جوانه اميد را بر شاخه کلامت احساس کردم و بر پيشانی انديشه*ات قرائت کردم
و تو چه زيبا، گل احساسم را بوستانی کردی و کبوتر جانم را آسمانی
سهم من از خدا توئي
R A H A
09-16-2011, 01:12 AM
آن قدر مرا با غم دوریت نیازار
با پای دلم راه بیا قدری و بگذار،
این قصه سرانجام خوشی داشته باشد
شاید که به آخر برسد این غم بسیار
این فاصله تاب از من دیوانه گرفته
در حیرتم از این همه دلسنگی دیوار
هر روز منم بی تو و من بی تو ولاغیر
تکرار... و تکرار... و تکرار ... و تکرار...
من زنده به چشمان مسیحای تو هستم
من را به فراموشی این خاطره نسپار
کاری که نگاه تو شبی با دل ما کرد
با خلق نکرده ست ؛ نه چنگیز، نه تاتار!
ای شعر، چه می فهمی ازین حال خرابم؟
دست از سر این شاعر کم حوصله بردار
حق است اگر مرگ ِ من و عالم و آدم،
بگذار که یک بار بمیریم؛ نه صدبار!!!
تصمیم خودم بود به هرجا که رسیدم؛
یک دایره آن قدر بزرگ است که پرگار.
اوج غم این قصه در این شعر همین جاست:
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار..
R A H A
09-16-2011, 01:13 AM
سالها می گذرد و من از پنجره بیداری
کوچه یاد تو را می نگرم
چنان ارامم
که کسی فکر نکرد
زیر خاکستر ارامش من
چه هیاهوی است...
عاشقی هم دردیست!!!
و من از لحظه دیدار تو می دانستم
که به این درد
شبی
خواهم مرد
R A H A
09-16-2011, 01:14 AM
دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم بگه : "نرو!"
کسی رو میخوام که وقتی گفتم میرم بگه : "صب کن منم باهات بیام، تنها نرو
http://static1.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/11-09-1/491d0294bb26df570f4084869a89590c-300
R A H A
09-16-2011, 01:16 AM
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض
یک طرف خاطره ها!
یک طرف پنجره ها!
در همه آوازها! حرف آخر زیباست!
آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست
http://static1.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/11-09-2/eaed261e14921b311c823fe0f3008fb7-300
R A H A
09-16-2011, 01:16 AM
تا وقتي كه تو هستي، تا لحظه اي كه ياد تو در خاطر من جاريست . . .
تا زماني كه دستهاي گرمت همراه دستاي خسته اي منه . . .
تا وقتي كه نگاهت تنها پناهگاه و تكيه گاه نگاه سرگردان منه . . .
تا زماني كه تو همسفر جاده زندگي من هستي . . .
تا وقتي كه شونه هاي تو امن ترين جاي دنياست براي من . . .
من زنده هستم
R A H A
09-16-2011, 01:19 AM
اين روزهــا فـقــط يكـ معـجــ*زه ميـتواند
از ايـن جـ*هنـم رهــ*ايم كند
خــوب ميدانی كه به معـجـ*زه*ات ايــمان دارم
...
پـس زود بــاش!
يـ*د بيـضا و شـق القـ*مر نميـخواهم
فـقــط كـمی نـگاهــ*م كن...
R A H A
09-16-2011, 01:20 AM
هيچـــ كســ
ويراني ام را حســـ نكرد
روز رفتنــــــــت را به خاطــــــــــر داری ؟
کفــــــش هایــــت را بغل کــــــــرده بــــودی . . .
مبـــــادا صدایـــــش گوش هایـــــم را آزار دهـــــــــد ! ! !
نـــــوک ِ پا ، نـــــوک ِ پا دور شــــدی
از همیـــــن گوشــــهـ کنــــار
.
.
.
و امــــــــروز
بی ســــــر و صـــــــــدا پیدایـــــت شد
تـــــا بــــه رخ نکشـــــــــی اشتباهاتـــــــــــــم را
ایـــــن بـــــار کفــــش هایـــــت را می دزدم
مبــــــــــادا فکـــــر ِ رفتــــــــــن به ســـــرت بزنــــــــد
R A H A
09-16-2011, 01:20 AM
فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن بود...
از همان آب هایی که
مي پرد توی گلو و سالها سرفه می کنیم...
R A H A
09-23-2011, 02:30 AM
بي دل و خسته...
بي دل و خسته در اين شهرم و دلداري نيست
غم دل با كه توان گفت كه غمخواري نيست
شب به بالين من خسته به غير از غم دوست
زآشنايان كهن يار و پرستاري نيست
يا رب اين شهر چه شهري است كه صد يوسف دل
به كلافي بفروشيم و خريداري نيست
فكر بهبود خود اي دل بكن از جاي دگر
كاندر اين شهر طبيب دل بيماري نيست..
R A H A
09-23-2011, 02:32 AM
فرقی نمی کند !
بگویم و بدانی !
یا ...
نگویم یا بدانی .... !
فاصله دورت نمیکند ... !
در خوب ترین جای جهان جای داری !
جایی که دست هیچ کس به تو
نمی رسد....
دلم .... !!!
R A H A
09-23-2011, 02:33 AM
پاییز شدم تا تو بهارم بشوی
پرونده ی سبز روزگارم بشوی
ای عشق چرا مثل دلم زرد شدی؟
من صبر نکردم که دچارم بشوی
R A H A
09-23-2011, 02:34 AM
از گـــم شدن ، همه مـــیترسیـم
امـــــــــا
زیباتـــرین روز زنـــدگـــیام
روزی بـــود کـــه بـــا تـــو در میانــــه جنگل
گــــم شــدیمـــــــــــــ.
R A H A
09-23-2011, 02:35 AM
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
من میشناختم او را
نام تو راهمیشه به لب داشت
حتی
در حال احتضار
آن دلشكسته عاشق بینام و بینشان
آن مرد بیقرار
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود
وگفتگو نمیكرد
جز با درخت سرو
در باغ كوچك همسایه
شبها به كارگاه خیال خویش
تصویری از بلندی اندام می كشید
و در تصورش
تصویر تو بلندترین سرو باغ را
تحقیر كرده بود
R A H A
09-23-2011, 02:36 AM
نمی دانم دلم نازک است
یا چشمان تو تیز
هربار نگاهت می کنم
بند دلم پاره می شود
R A H A
09-23-2011, 02:36 AM
گاهی پروانه ها هم
اشتباه عاشق میشوند
بجای شمع
گرد چراغهای بی احساس خیابان میمیرند …!
R A H A
09-23-2011, 02:39 AM
گریه کن، تسکین است
گریه آرام دل غمگین است
چند سالی است که من می گریم
در پی تسکینم
ولی ای کاش کسی می دانست
چند دریا
بین ما فاصله است
من و آرام دل غمگینم
R A H A
10-02-2011, 12:54 AM
پیچک نگاهم
دزدانه تا پشت پنجره ی
اتاق تو
بالا آمده
به کجا خیره شده ای!
باران که بگیرد
تمام پنجره پر از پیچک خواهد بود.
R A H A
10-02-2011, 12:55 AM
سکوت را می پذيرم
اگر بدانم،
روزی با تو سخن خواهم گفت. . .
تيره بختی را می پذيرم
اگر بدانم ،
روزی چشمان تو را خواهم سرود. . .
مرگ را می پذيرم
اگر بدانم ،
روزی تو خواهی فهميد . . .
که دوستت دارم
R A H A
10-02-2011, 12:55 AM
دانی از زندگی چه میخواهم
من تو باشم تو،پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو،بار دیگر تو
R A H A
10-02-2011, 12:55 AM
شاه دلم گدا مکش ، من شده ام گداي تو
گر چه ستم کني به من،جان و تنم فداي تو
مهر تو از وجود من ، با غم دل نمي رود
مهر منت به دل نشد ، هر چه کنم براي تو
از همه کس گذر کنم ، از تو گذر نمي شود
مشکل تو وفاي من ، مشکل من جفاي تو
کن نظري که تشنه ام ، بهر وصال عشق تو
من نکنم نظر به کس ، جز رخ دلرباي تو
جان من و جهان من ، روي سپيد تو شدست
عاقبتم چنين شود ، مرگ من و بقاي تو
از تو برآيد از دلم ، هر نفس و تنفسم
من نروم ز کوي تو ، تا که شوم فناي تو
دست ز تو نمي کشم ، تا که وصال من دهي
هر چه کني بکن به من ، راضي ام از رضاي تو
R A H A
10-02-2011, 12:55 AM
نرسد گوش کسي ناله و فرياد مرا
مي رود در همه عالم همه شب داد مرا
هرگز از ياد من اي يار نرفتي ، هرگز
اي دريغ از تو که هرگز نکني ياد مرا
در جهان خوب وبد و شادي و غم در گذر است
از غمت گشت فنا پايه و بنياد مرا
بي کس و خسته و تنها و پريشان حالم
مي برد نيمه شبي سوي خدا،باد مرا
برو اي ياد کهن يار و مرا تنها کن
ياد ياران قديمي نکند شاد مرا
روزگاري است که در بند غمت در بندم
مرگ مي آيد و روزي کند آزاد مرا
من و پايان جدايي ز غمت نيست اميد
عشق کوهي دگر از درد فرستاد مرا
R A H A
10-02-2011, 12:55 AM
مي دهد باد شمالي نفس و بوي وصال
زودتر ، زودتر از پيش بوز باد شمال
آمد ايٌام بهاران و گل و سبزه دميد
دارم اميد به ديدار تو و روز وصال
در جهاني که اساسش همه سست است و خراب
وصل آن دلبر طناز و نکو نيست محال
فصل وصل است و مرا درد فراق است هنوز
بوده تنها دل ديوانه ي من در همه حال
شهر خاموش دلم شاهد شور است و نشاط
شوق دارد که گريزد ز غم و درد وخيال
من نبودم که تو بودي به جهان يار مرا
در همه خلق منم بهر وفا بر تو مثال
آسمان صاف و جهان نغمه ي ديدن خواند
مده از دست چنين فرصت ديدار زلال
R A H A
10-02-2011, 12:56 AM
من شريکم با دلم در قتل شب
دستم آلوده به خون شد بي سبب
نيمه شب کشتيم شب را از هوس
رفت از جان ، دانش و علم و ادب
طفل شب گريان شد از مرگ پدر
فحش دادم طفل شب را زير لب
کس نفهميد اين جنايت جز عسس
داد لو ما را به حاکم ، بي نسب
شاکي از دستم شده خورشيد و ماه
آسمان هم جان ز من خواهد طلب
سوختم در بند و زندان ، اي دريغ
حاصل قتلم شده کابوس و تب
حکم ما اعدام شد در زير نور
ظهر روز اول از ماه رجب
خسته از تکرار تاريکي شديم
از براي روشني کشتيم شب
R A H A
10-02-2011, 12:56 AM
امشب از درد جدايي به لب آمد جانم
غزل مرگ در آغوش اجل مي خوانم
سينه ام تنگ و گلو بغض غريبي دارد
يا رب از کار دل و دهر و فلک حيرانم
شب پايان من است امشب و ايام فراق
به جهنم روم از آتش عشقش ، دانم
من اسير لب و لعل و خط و خالش گشتم
نرود ياد من از ياد که جاويدانم
فتنه ي عشق گريبان من خسته گرفت
مست چشم و نگهش سست نمود ايمانم
سخن تلخ مکن از تلخي هجران باشد
منم امروز که از دست دلم ويرانم
دوستانم همه رفتند و منم خواهم رفت
که مرا چند صباحي به جهان مهمانم
هاديا ، پند رفيقان همه از خوبي نيست
چه بسا دوست که شاد است از اين پايانم
R A H A
10-02-2011, 12:57 AM
بخت آنم نبود تا که زنم بوسه به پايت
غير جان هيچ ندارم که دهم بهر جفايت
با همه جور و جفا بيش تر از پيش تو خواهم
به اميدي که ببينم به يکي روز وفايت
پادشاه دل ديوانه ي من بودي و هستي
شاه دل کن نظري بر من ديوانه گدايت
جان به قرباني چشمان سياهت کنم امشب
جان و انديشه و عمر و تن و مالم به فدايت
شکر بسيار بر اين بخت که در بند تو هستم
هرگز از دست تو و بخت بدم نيست شکايت
در تب عشق و غمت سوختم و هيچ نگفتم
وقت آنست که گويم ز فراق تو حکايت
بختم از چشم سياه تو سيه تر شده ، جانا
جان من باشي و جان مي دهم از بهر رضايت
هاديا ، بيشتر از خلق جهان عاشق يارم
مي رسد هجر من و دوست ، نهايت به نهايت
R A H A
10-02-2011, 12:58 AM
رخساره همچو برگ خزان شد ز هجر يار
هجران بلاي جان شد و اندوه روزگار
خوابم نمي برد ز فراق نگاه دوست
دردم نهان و اشک دو چشمانم آشکار
در ديدگان خون شده ام نقش فراق بين
اشکم روان و ديده چو دريا و غم کنار
خواهم کنم فداي تو اي دوست ، جان خويش
در جان من خيال جمال تو يادگار
تعبير عشق را چو نداني ، مگو سخن
عاقل هميشه هست شکيبا و بردبار
تن شد نحيف و جان به لب آمد ز هجر دوست
خواهم روم به باغ وصالش در اين بهار
نوميد شد دلم ز وصال کهن نگار
طي شد تمام عمر و جواني در انتظار
هادي در اشتباه جواني شدي فنا
اينک غم است در دل ديوانه پايدار
R A H A
10-02-2011, 12:58 AM
پخته ي عشق شدم گر چه شدم خام خيال
هر خيالي قدمي بود ، رسد دل به وصال
کار دنيا همه نابودي و رفتن باشد
عجب اين است ندارد غم عشق تو زوال
پير گشتم به جواني بسم اندوه تو بود
غم دوري ز تو و آن لب و زلف و خط و خال
طفل شب با من و دل يکسره اشکش جاري
من و شب ساکت و خاموش و پر از شورش و قال
کودکان غرق نشاطند و منم غرق عزا
عمرم اول به عزا رفت و سپس هم به ملال
نرود چشم به خواب از غم آن ماه منير
سيل باران شد و در ديده ي من آب زلال
در جهان خلق همه در پي جاهند و جلال
من نخواهم ز جهان،حشمت و اين جاه و جلال
ناله از دوست روا نيست در اين عشق ، ولي
هاديا ، بخت تو اين است به دنيا و بنال
R A H A
10-02-2011, 12:58 AM
به ميان چمن و دشت ، دل خويش بريم
ما که عمري است در اين کوچه ي غم بي بصريم
چشم ديدار عزيزان ز غم دوست گريست
فصل باران نگاه است و همه بي خبريم
ما نبوديم گرفتار جوانان جهان
پا نهاديم به دنياي تو و در خطريم
شاه دوران تو و درويش زمان من باشم
شاد باشم که نهايت من و تو رهگذريم
نيست باقي شه و درويش در اين دهر گران
هر دو با هم به سرايي باقي همسفريم
همگان بر سر آنند هنرمند شوند
شاد و خرسند از اينيم که ما بي هنريم
ميوه و بار نخواهيد از اين شاخه درخت
ما چو سرويم و در اين باغ و چمن بي ثمريم
در گشودي که گشايي غم ديرين ، ما را
من و هادي دگر از قافله غم به دريم
R A H A
10-02-2011, 12:58 AM
ما اسيريم در اين خانه ي ويرانه ي دوست
بايد اي دوست شويم عاشق و ديوانه ي دوست
آخرين منزل ما مقصد پاياني ماست
چاره اي نيست به جز رفتن در خانه ي دوست
هر چه خوبي به جهان است که از يار رسد
حيف باشد که که شوي دشمن و بيگانه ي دوست
حاکم و صاحب و مالک به جهانم باشي
بنده اي عاشقم و عاشق جانانه ي دوست
ما گشوديم به حکمت در انديشه ي خويش
تا که گوييم به دل قصه و افسانه ي دوست
ملک و آدم و شيطان و جن و حور و پري
پي نبردست به اسرار نهانخانه ي دوست
جرعه اي از مي حق مست کند آدم و جن
هاديا ، مست شدي از مي و پيمانه ي دوست
R A H A
10-02-2011, 12:59 AM
منم انگشت نماي همه عالم به وفا
تويي انگشت نماي همه دنيا به جفا
وين عجب با تو مرا شوق وصال است ،هنوز
تو چو خورشيدي و من ماه پر از مهر و صفا
کس در اين شهر نفهميد که دل باخته ام
غير ماه و فلک و طفل شب و باد صبا
بي سبب نيست مرا ناله و فرياد و فغان
سرو سر سبز زمستان ، دگرش نيست بقا
از غمت گوشه نشينم به خرابات دلم
خلوت دل ندهم بر همه عالم به خدا
ز درون سوزم و اظهار ندارم غم دل
شهر يکرنگ شما پر شده از رنگ و ريا
به جفاکاري و بد عهدي و پيمان شکني
تويي امروز ميان همه انگشت نما
مشو مغرور غزل هاي روانت ، هادي
چون که اين طبع لطيفت ، بود از لطف خدا
R A H A
10-02-2011, 01:01 AM
اگر بار گران بودیم و رفتیم اگر نامهربان بودیم و رفتیم
گرچه این دنیا ندارد اعتباری این را نوشتم تا بماند یادگاری
R A H A
10-02-2011, 01:02 AM
من منتظرت شدم ولي در نزدي
بر زخم دلم گل معطر نزدي
گفتي كه اگر شود مي آيم اما
مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي
R A H A
10-02-2011, 01:02 AM
رفتنیم رفتنیم باید برم باید برم
بايد كه تنها بمونم آوازه غم رو بخونم
شايد كه رفتنم منو از ياد شما ببره
ولي شما تو قلبمي نهايته شكستنه
حالا كه من دارم ميرم بزار يه چيزيرو بگم
بعدش آرومو بيخيال تو غربت آروم بگيرم
من ميرمو مونده برام يه جفت سوال بي جواب
چرا بايد خسته بشم يا كه دلم باشه كباب
اين زمونه تو غربتش براي من جايي داره
دارم ميرم كه اينطوري قلبتون آروم بمونه
خوب مي دونم كه اينطوري صداي شعرم مي پيچه
تو جاده تنهايي ا يه ميلاد آروم بشينه
خوب آخره قصمونه بايد تمومش بكنم
خدا نگهدار شما اينجا تمومش ميكنم
R A H A
10-02-2011, 01:03 AM
فکرو زکرم تو بودی او روزا یادته
اون دل کوچیکه من جلوی پات بود یادته
رفتیو با رفتنت پا گزاشتی رو دلم
سرم داره گیج میره تو کجایی عشقه من
وقتی میخواستی بری گفتی بهم غصه نخور
دلو سپردم من به تو غصه نخور
گفتم بهت زود بیا دل من تنگه برات
تو نرفتیو میگی آخه عزیز دلت میاد
میگفتی من برمیگردم خیلی زود
دلو جونم همشون فدای یه تاره موت
ولی رفتیو خیلی وقته نامه ندادی تو برام
آخه پس چی شد بگو تو جواب نامه هام
یه نامه همش دادی همون شده آب غذام
نمیدونی یه غمیه بهم میگه باهات میام
من غمو می خوام چکار آخه تو بهم بگو
فقط نگو دوست ندارم جونه من اینو نگو
آخه عاشقت بودم دیوانه وار باور بکن
دل من تنگه به راحت تو منو یاریم بکن
شبا یه غمی میاد تویه سینم باهام حرف میزنه
می خواد نا امید کنه از نا امیدی دم میزنه
شایدم دیگه نیای این جوری که بوش میاد
فکر کنم وقتی بیای ببینی جنازم رو دوش میاد
اون موقع بگو ببینم دلت برام تنگ میشه ؟
این زمین و آب گل برای تو چه رنگ میشه؟
خلاصه کشتی مارو با این ادائو اشوه هات
دل من تنگه برات* تنگه برات* تنگه برات
وای الان صبح میشه هو هنوز که من نخوابیدم
یه روز دیگم تموم شدش ولی من نفهمیدم
دفتر شعرم دیگه پر شده کجایی تو می خوام برم
دیگه کاری ندارم اینجا روی زمین دارم میرم
تو نبودیو غمت عشقه تو کشت مارو
زیر خاک دفنمو خاک خورد مارو
R A H A
10-02-2011, 01:12 AM
مثل باران خنده هايت ديدني است
شهر خاموش صدايت ديدني است
مهرباني معني لبخند توست
خنده هايت بي نهايت ديدني است
R A H A
10-02-2011, 01:13 AM
تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست
حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست
من تشنه یک لحظه تماشای تو هستم
افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست
R A H A
10-02-2011, 01:13 AM
در قطره اشکم همه دم نقش تو دیدم
این هدیه خوبیست که از آب گرفتم
هرگز نتوانی که ز من دور بمانی
چون عکس تو را در دل خود قاب گرفتم
R A H A
10-02-2011, 01:16 AM
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم
در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ي ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا وگل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
يادم آيد تو به من گفتي از اين عشق حذر كن
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب آيينه ي عشق گذران است
تو كه امروزنگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا گه دلت با دگران است
تا فراموش كني چندي از اين شهر سفر كن...
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي
من نه رميدم نه گسستم
باز گفتم كه تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو در افتم
همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشكي از شاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد
يادم آيد كه دگر از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم
نگسستم نرميدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهاي دگر هم
نگرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نكني ديگر از آن كوچه گذر هم
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم؟...
فريدون مشيري
R A H A
10-02-2011, 01:16 AM
س شنيدم داستان بي کسي بـس شنيدم قصه دلواپسي
قصه عشـق از زبان هر کسي گفته اند از ني حکايتهابسي
حال از من بشنو اين افسانه را
داسـتان اين دل ديوانـه را
چشمهايش بويي از نيرنگ داشت دل دريغا ! سينه اي از سنگ داشت
با دلـم انگار قـصد جنگ داشت گويـي از با من نشستن ننگ داشت
عاشقم من، قصد هيچ انکار نيست
ليک با عاشق نشستن عار نيست
کار او آتش زدن؛ من سوختن در دل شب چشم بر در دوختن
مـن خريدن نـاز او نفروختن باز آتـش در دلـم افـروختن
سوختن در عشق را ازبر شديم
آتشي بوديم و خاکستر شديم
از غم اين عشق مردن باک نيست خون دل هر لحظه خوردن باک نيست
از دل ديـوانه بردن باک نيست دل که رفت از سـر سپردن باک نيست
آه! مي ترسم شبي رسـوا شوم
بدتر از رسوايي ام، تنـها شوم
واي بر اين صيد و آه از آن کمند پيش رويم خنده، پشتم پوزخند
بر چنـين نامهـربانـي دل مبند دوستان گفتند و دل نشـنيد پند
پيش از اين پند نهان دوستان
حال هـم زخم زبان دوستان
خانه اي ويران تر از ويرانه ام من حقـيقت نيستم، افـسانه ام
گر چه سوزد پر، ولي پروانه ام فاش مي گويم که من ديوانه ام
تا به کي آخر چنين ديوانگي؟
پيلگي بهـتر از اين پروانگي!
گفتمش:آرام جـانـي، گفت:نه گفتمش:شيرين زباني، گفت:نه
مي شود يک شب بماني، گفت:نه گفتمش:نامهـربانـي،گفت:نه
دل شبي دور از خيالش سر نکرد
گفتمش؛ افسـوس! او باور نکرد
چشم بر هم مي نهد،من نيستم مي گشـايد چشم، من من نيستم
خود نمي دانم خدايا! کيستم يکـنفر با مـن بگويد چيسـتم؟
بس کشيدم آه از دل بردنش
آه! اگـر آهم بگيرد دامنش
با تمـام بي کسي ها ساختم دل سپردم، سر به زير انداختم
اين قماري بود و من نشاختم واي برمـن، ساده بودم باختم
دل سپردن دست او ديوانگي ست
آه!غير از من کسي ديوانه نيست
گريه کردن تا سحر کار من است شاهد من چشم بيمار من است
فکر مي کردم که او يار من است نه، فقط در فکر آزار من است
نيت اش از عشق تنها خواهش است
دوستت دارم دروغـي فاحش است
يک شب آمد زير و رويم کرد و رفت بغض تلخي در گلويـم کرد و رفت
پايـبند جسـت وجويم کرد و رفت عاقـبت بـي آبرويم کرد و رفت
اين دل ديوانـه آخر جاي کيست؟
وانکه مجنونش منم ليلاي کيست؟
مذهب او هر چه بادابـاد بود خوش به حالش کاين قدر آزاد بود
بي نياز از مستي مي شاد بود چشـمهـايش مسـت مادرزاد بود
يک شبه از عمر سيرم کرد و رفت
بيست سالم بود، پيرم کرد و رفت
R A H A
10-02-2011, 01:16 AM
جاده ي قلب مرا رهگذري نيست كه نيست
جز غبار غم و اندوه در آن همسفري نيست كه نيست
آن چنان خيمه زده بر دل من سايه ي درد
كه در او از مه شادي اثري نيست كه نيست
شايد اين قسمت من بود كه بي كس باشم
كه به جز سايه مرا با خبري نيست كه نيست
اين دل خسته زماني پر پروازي داشت
حال از جور زمان بال و پري نيست كه نيست
بس كه تنهايم و يار دگر نيست مرا
بعد مرگ دل من چشم تري نيست كه نيست
شب تاريك ، شده حاكم چشم و دل من
با من شب زده حتي سحري نيست كه نيست
كامم از زهر زمانه همه تلخ است چنان
كه به شيريني مرگم شكري نيست كه نيست ....
R A H A
10-02-2011, 01:17 AM
چشمك
روبروي من و چشمات انتظار يه چراغه *** زير سقفي که نجيبه فرصت بوسه چه داغه
آينه هاي مهربوني تو به تو تا بي نهايت *** شونه هامون جاي قصه سرامون گرم رفاقت
روبروي من و چشمات اتفاقي پا به ماهه *** چشماي تو سهم عشقه چشمايي که سرپناهه
بوي عطر پيرهن تو برده هوش از عطر شب بو *** به نگاه تو حسوده چشماي قشنگ آهو
سمت و سوي وسعت تو سمت و سوي آسمونه *** حرف بارون با تنت نيست حرف تو رنگين کمونه
داشتن تو يه قراره بين قلب من و دريا *** شور شعر و شوق شعري ديدنت وقت تماشا
کاشکي چشمات مال من بود با يه رنگ عاشقونه *** بغضمو بغل بگيري به يه چشمک يه بهونه
R A H A
10-02-2011, 01:17 AM
براي چندمين بار از تو گفتم كه شهر عشق تو پايان ندارد
به يادت هست زخمي بر دلم كه جز لبخند تو درمان ندارد
زلالي تو به رنگ اشك بركه تو با روح شقايق آشنايي
تو در آيينه سرخ غزل ها هميشه ابتدا و انتهايي
كنار پنجره تنهاي تنها ميان هاله اي از غم نشستم
تو آرايشگر چشمان موجي و من زيباييت را مي پرستم
تو با باراني از جنس نيازم مرا به ساحل ادراك خواندي
و با زيباترين فانوس دريا مرا تا قعر دريا ها رساندي
نوروز جشن ميلاد سپيده به باران يك سبد لبخند دادي
تو دست زرد ياس خسته اي را به چشم عاشقان پيوند دادي
تمام سرزمين آرزو را به دنبال گلستان تو گشتم
ميان سقف گيتي را گشودم پي يك قطره باران تو گشتم
ميان كوچه باغ سبز يادت ترنم هاي سرخ آرزو بود
و در ايوان چشمت يك پرستو هميشه با دلم در گفتگو بود
قسم به آه نرم و خيس ساحل قسم به آرزوي پاك دريا
قسم به ابتداي شعر پرواز قسم به انتهاي باغ دنيا
تو چون واژه نيلوفري رنگ ميان دفتر دل ماندگاري
اگر شهر نگاهت فرصتي داشت به يادم باش در هر روزگاري
R A H A
10-02-2011, 01:17 AM
سادگي مرا ببخش که خويش را تو خوانده ام *** براي برگشتن تو به انتظار مانده ام
سادگي مرا ببخش که دلخوش از تو بوده ام *** تو را به انگشتر شعر مثل نگين نشانده ام
به من نخند و گريه کن چرا که جزء نياز تو *** هر چه نياز بود و هست از در خانه رانده ام
اگر به کوتاهي خواب ،خواب مرا سايه شدي *** به جرم آن داغ عطش بر لب خود نشانده ام
گلوي فرياد مرا سکوت دعوت تو بود ولي *** من اين سکوت را به قصه ها رسانده ام
دوباره از صداقتم دامي براي من نساز *** از ابتدا دست تو را در اين قمار خوانده ام
گناه از تو بود ومن نياز مند بخششت *** چرا که من در ابتدا تو را ز خود نرانده ام
گناهکار هر که بود کيفر آن مال من است *** به جرم آن داغ عطش بر لب خود نشانده ام
R A H A
10-02-2011, 01:18 AM
تو با اون نگاه گرمت ، توی قلب من نشستی *** تو یه احساس قشنگی تو خود آرزو هستی
تو یعنی اوج یه رویا ، بی نیاز از همه اما *** من واست غرق نیازم ، لبریز از عشق و تمنا
وقتی قهر می کنی قلبم می کنه پا در میونی *** قهر و آشتیات قشنکه تو که از ما بهترونی
می گی تنها تو به چشمم تو فقط این جوری هستی *** تو می گی دید من اینه ، خب خودت بگو کی هستی ؟
نگو یه ادم ساده ، واسه من فرشته ای تو *** مثه واژه های نابی توی هر نوشته ای تو
نه سیاهی ، نه سفیدی تو خود رنگین کمونی *** تو هوایی ، نفسی تو ، می میرم اگه نمونی
تو مثه معجزه هستی واسه من از همه سرتر *** تو به من بخشیدی خوبم با نگات یه حس برتر
تو نگات عاشقونس ، خیلی خیلی مهربونی *** تو بتی من بت پرستم ، با توام ابرو کمونی
تو یه غصه قشنگی واسه چشمام لالایی *** همه خوبیارو داری ، ولی حیف (( تو بی وفائی ))
R A H A
10-02-2011, 01:18 AM
کاشکی اون لحظه آخر ، اشکامو تو دیده بودی *** که شاید دلت می سوختو حالا تو نرفته بودی
حالا بی تو پردردم ، پر تردیدمو وحشت *** بی تو بودن خیلی تلخه مثه مرگه توی غربت
همه شبهای بی تو ، اشک حسرت تو چشامه *** من که باورم نمی شه ، شایدم خوابی باهامه !
می دونم برنمی گردی می دونم دوستم نداری *** تو همیشه دوری از من من خزونم تو بهاری
کاشکی هر لحظه که نیستی ببینی چقدر ضعیفم *** که شاید دلت بسوزه واسه این قلب نحیفم
بی تو بودن مثل مرگه مثل مردن توی خوابه *** عزیزم تنهایی سخته مثل عشق بی جوابه
اما تو رفتی و حالا دیگه هیچکی رو ندارم *** مثل ابرای بهاری شب و روز دارم می بارم
می دونم عشقت بزرگه حتی از سرم زیاده *** می دونم دلم کوچیکه طاقت درد و نداره
اما عاشقی همینه اولش خبر نمی ده *** واسه مردن پیش چشمات اون اجازه نمی گیره
رفتی اما تا همیشه دل بهونتو می گیره *** بی وفائی اما قلبم همیشه واست میمیره
R A H A
10-02-2011, 01:19 AM
هر شب از تو مي نويسم قصه ي عاشقيامو*** مي خوام از تو پس بگيرم همه ي خاطره هامو
نمي خوام بشکنم آسون به تلنگر خيالت *** نمي خوام بسوزم هر شب توي روياي محالت
منو از سفر نترسون قصه گوي بي وفايي *** من توي رفتن ريشه دارم نمي ترسم از جدايي
نمي خوام فرهاد قصه بشم و بي تو بميرم *** اگه شيرينم بدوني عشقمو ازت مي گيرم
فکر نکن وقتي نباشي شعر دلتنگي مي خونم *** از حالا ميگم بدوني مي تونم بي تو بمونم
R A H A
10-02-2011, 01:32 AM
در شبان غم تنهايي خويش ، عابد چشم سخنگوي توام.
من در اين تاريکي، من در اين تيره شب جان فرسا،زائر ظلمت گيسوي توام.
گيسوان تو پريشان تر از انديشه ي من ، گيسوان تو شب بي پايان.
جنگل عطر آلود .شکل گيسوي تو ، موج درياي خيال.
کاش با زورق انديشه شبي ،از شط گيسوي مواج تو ، منبوسه زن بر سر هر موج گذر مي کردم.
کاش بر اين شط مواج سياه،همه عمر سفر مي کردم.....
R A H A
10-02-2011, 01:32 AM
تو هموني كه توي موج بلا *** واسه تو دستامو قايق مي كنم
اگه موجا تو از من بگيرن *** قطره قطره آب ميشم دق ميكنم
واي كه دلم طاقت دوري تو رو هيچ نداره *** بغض نبودن تو اشكامو در مي اره
اي كه بي تو اين كوير خواب بارون مي بينه *** وقتي نيستي غم دنيا توي قلبم مي شينه
اي كه بي تو واسه من همه دنيا قفس *** هستي ازنبودن تو التهاب نفس
توي بهت غم و تنهايي من *** به سرم دست نوازش كشيدي
ولي بارفتنت اي هستي من *** هستي منو به اتيش كشيدي
R A H A
10-02-2011, 01:32 AM
اشک مهتاب
تو ديروز،برچشم من،چشم بستي بصد ناز،درديده ي من نشستي
مرا با دو چشمي که آتشفشان بود نگه کردي و خنده بر لب شکستي
زچشم سيه مست ناز آفرينت بجان وتنم،مستي خواب ميريخت
نگاهت چو ميتافت بر ديده ي من به شام دلم موج مهتاب ميريخت
چو لبخند روي لبت موج ميزد- دل من از آن موج، توفانسرا بود
چو نسرينه اندام تو ،تاب ميخورد مرا حيرت از شاهکار خدا بود
پي نوشخندي چو لب ميگشودي بدندان تو بود، لطف سپيده
ندانم که الماس دندان نما بود و يا اشک مهتاب، بر گل چکيده؟
بسي رفت و بي مستي عشق بودم بچشمت قسم،مستي از سر گرفتم
تو ديشب نبودي،خيالت گواه است که او را به جاي تو در بر گرفتم
پس از اين، دلم بيتو چون گور سرد است بيا بخت من شو،در آغوش من باش
مرو،بي تو شبهاي من بي ستاره است تو پروين شبهاي خاموش من باش
شاعر:مهدي سهيلي
R A H A
10-02-2011, 01:34 AM
همسفر خسته ام از این همه راه
خسته از نای و نی و این همه اه
راه ، تکرار زمان است چرا
همسفر فاش بگو راز چرا
اری از ایینه ها نیست نشان
ان نشان های نهان نیست عیان
اندر این نبض ِ زمان ، گیج منم
مات و مبهوت ِ دل ِ ریش منم
هوشیارم ز دل ِ خویش چرا
ان که مستم بکند ، نیست چرا
همسفر گرچه رهایم کردی
راست گو ، ره به کجا اوردی
نکند باز به من می خندی
زین که پروانه شدم می خندی
خنده کن تا که منم سوز شوم
بنواز تا که منم کوک شوم
ره به تنهایی من می گرید
همسفر ، باش ، دلم می گرید
خُنک ان روز که اندر پیش است
دل ِ زهر خورده ی من در نیش است
باش تا سایه ای بر من باشی
وین دل زخم ، تو ، مرهم باشی
R A H A
10-02-2011, 01:34 AM
سلام اي كهنه عشق من كه ياد تو چه پا برجاست
سلام بر روي ماه تو عزيز دل سلام از ماست
تو يك روياي كوتاهي دعاي هر سحر گاهي
شدم خواب عشقت چون مرا اينگونه ميخواهي
من ان خاموش خاموشم كه با شادي نمي جوشم
ندارم هيچ گناهي جز كه از تو چشم نمي پوشم
دو غم در شكل اوازي شكوه اوج پروازي
نداري هيچ گناهي جز كه بر من دل نمي بازي
مرا ديوانه مي خواهي ز خود بي گانه ميخواهي
مرا دل باخته چون مجنون ز من افسانه مي خواهي
شدم بيگانه با هستي ز خود بي خودتر از مستي
نگاهم كن نگاهم كن شدم هر انچه ميخواستي
بكش اي دل شهامت كن مرا از غصه راحت كن
شدم انگشت نماي خلق مرا تو درس عبرت كن
نكن حرف مرا باور نيابي از من عاشق تر
نميترسم من از اقرار گذشت اب از سرم ديگر
سلام اي كهنه عشق من كه ياد تو چه پا بر جاست
R A H A
10-02-2011, 01:35 AM
وقتی آخر یه قصه، غصه ی تلخ فراقه
خاطرات سبز و رنگی همشون یه مشت سرابه
قلم از سکه میفته، چشم میشه یه رود پر آب
دل اسیر درد دلتنگی میشه یه دشت مرداب
یعنی اون روزای آبی بینمون فنا شد و رفت؟!
یعنی روزگار دلگیر کار ما رو ساخت و در رفت؟!
یعنی باز موج جدایی ساحل عشق و خراب کرد؟!
دوباره جای ستاره آسمون رد شهاب کرد؟!
حالا آهوی فراری! بلبل همیشه ساکت!
بیا این قلب شکسته ،مال تو توشه ی راهت
یادته وقتی برات ترانه ی عشق و سرودم
به تو گفتم مثل روحی توی بند بند وجودم
من بت غرور بودم، یادته زدی شکستی
به فدای تار موهات گرچه راه عشق و بستی
قلب من پر از غمت بود ، قدر ماهی های یک رود
کاشکی که نمی شکستیش ، آخه اون جای خودت بود!
تو برام بدون همتا، تک گل باغ وجودم
من برات؟؟! یادته گفتی ، فرق نداشت بود ونبودم
وقت رفتن از تو خواستم ، حالا که پیشم نموندی
حالا که غرور و قلبمو ش***دی
حالا که فاصلمون خیلی زیاده و تو دوری
جون خاطرات خوبمون برام سخته صبوری
نکنه روزای سبزمون سیاه شه
نکنه حتی بخوای هر چی که بینمون بوده، اونم تباه شه
حالا آهوی فراری! بلبل همیشه ساکت!
بیا این قلب شکسته ،مال تو توشه ی راهت
نازنینم! کاشکی برمی گشتی پیشم
کاش می دونستی نباشی، من دیگه بهار نمیشم
کاش بدونی اگه می خندم هنوزم
نمی خوام به روزگار بگم که از دستش می سوزم
اما انگار قسمت اینه که یه عاشق باز بشینه
زیر قطره های بارون، تا کسی چشمای خیسشو نبینه
این منم درخت بی برگ، ضربه سخت تبر رو تنه ی دلم نشسته
تبره ، انگاری این بار پل وصل و هم شکسته....
برو آهوی فراری! بلبل همیشه ساکت!
الهی خدای عاشقا باشه پشت و پناهت، پناهت، پناهت...
R A H A
10-02-2011, 01:35 AM
گفتمش در عشق پا برجاست دل
گر گشایی چشم دل، زیباست دل
گر تو ذورحمان شوی دریاست دل
بی تو شام بی فرداست دل
دل زعشق روی تو حیران شده
در پی عشق تو سرگردان شده
گفت در عشقت وفادارم بدان
من تو را بس دوست میدارم بدان
شوق وصلت را بسر دارم بدان
چون تویی مخمور خمارم بدان
با تو شادی می شود غم های من
با تو زیبا می شود فردای من
گفتمش عشقت به دل افزون شده
دل زجادوی رخت افزون شده
جز تو هر یادی به دل مدفون شده
عالم از زیبایی ات مجنون شده
بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش
طعمه بوسه از سرم برد عقل و هوش
در سرم جز عشق او سودا نبود
بهر کس جز او در این دل جا نبود
دیده جز بر روی او بینا نبود
همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود
خوبی او شهره آفاق بود
در نجابت در نکوهی طاق بود
روزگار اما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
پیش پای عشق ما سنگی گذاشت
بی گمان از مرگ ما پروا نداشت
آخر این قصه هجران بود و بس
حسرت و رنج فراوان بود و بس
یار ما را از جدایی غم نبود
در غمش مجنون عاشق کم نبود
بر سر پیمان خود محکم نبود
سهم من از عشق جز ماتم نبود
با من دیوانه پیمان ساده بست
ساده هم آن عهد و پیمان را شکست
بی خبر پیمان یاری را گسست
این خبر ناگاه پشتم را شکست
آن کبوتر عاقبت از بند رست
رفت و با دلدار دیگر عهد بست
با که گویم او که هم خون من است
خصم جان و تشنه خون من است
بخت بد بین وصل او قسمت نشد
این گدا مشمول آن رحمت نشد
آن طلا حاصل به این قیمت نشد
عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست
با چنین تقدیر بد تدبیر نیست
از غمش با دود و دم همدم شدم
باده نوش غصه او من شدم
مست و مخمور و خراب از غم شدم
ذره ذره آب گشتم کم شدم
آخر آتش زد دل دیوانه را
سوخت بی پروا پر پروانه را
عشق من از من گذشتی خوش گذر
بعد از این حتی تو اسمم را نبر
خاطراتم را تو بیرون کن زسر
دیشب از کف رفت فردا را نگر
آخر این یک بار از من بشنو پند
بر منو بر روزگارم دل مبند
عاشقی را دیر فهمیدی چه سود
عشق دیرین گسسته تار و پود
گرچه آب رفته باز آید به رود
ماهی بیچاره اما مرده بود
بعد از این هم آشیانت هر کس است
باش با او یاد تو ما را بس است
R A H A
10-02-2011, 01:35 AM
خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری
صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری
خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی
بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی
خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا
می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا
خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه
هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه
خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه
نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه
خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره
بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره
خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه
نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه
خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه
تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه
خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن
بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن
خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی
وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی
خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی
از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی
اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی
خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه
بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه
خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی
کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی
خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه
چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه
خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون
اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون
خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن
چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن
خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت
اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت
خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت
دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت
خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه
که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه
خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی
تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی
خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی
از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی
خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره
ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره
R A H A
10-02-2011, 01:35 AM
گل شکسته
شاخه گلی شکسته تو دسته تو اسیرم
اگه نیایی تو پیشم یه وقت دیدی میمیرم
محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم
محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم
دستو پامو گم می کنم
وقتی نگام می کنی تو
نفس نفس هول می کنم
وقتی صدام می کنی تو
تو دفتره خاطره هام
تو ذهن و تو آرزوهام
اسم تو هم شده فراموش
اسم تو هم شده فراموش
یادم دادی بسوزم... دارم می سوزم...دارم می سوزم
اشکه چشامو دیدی بگو به چی رسیدی
قسم به بی قراریت مردم از چشم انتظاریت
محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم
محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم
دستو پامو گم می کنم
وقتی نگام می کنی تو
نفس نفس هول می کنم
وقتی صدام می کنی تو
تو دفتره خاطره هام
تو ذهن و تو آرزوهام
اسم تو هم شده فراموش
اسم تو هم شده فراموش
می دونی که دوست دارم
واسه اینه که دل می سوزونی تو
گفتم بهت دوست دارم
اما حالا من پشیمونم
برو به درک برو به درک برو به درک
R A H A
10-02-2011, 01:35 AM
عشق فراموش شده
تو که میدونی عشق منی دوست دارم
واسه چی پس تو میگی میخوام برم دیگه دوست ندارم
یادته اون روزا که دستت تو دسته من
حالا تو میخوای بری منو نمیخوای دلبر من
میدونی من بی کسم تو بودی همه کسم
زندیگم تو بودیو حالا من خارو خسم
چرا تو لج میکنی
ابروهاتو کج میکنی
زندگیم تموم شدش برای تو
عمر من حروم شدش به پای تو
واسه تو حاضر بودم ستاره هارو بشمورم
شهرو آتیش بزنم بیام بگم دوست دارم
R A H A
10-02-2011, 01:36 AM
فــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــریــــــــــــاد
فــــــــــــــــــــریــ ـــــــــــادی بـــــــرای تــــــــــــــــو
فریادی که از اعـــــماق قلـــــب خستـــه ام پا می گیرد
و هــــــــــــــنـــــــــ ـوز کــــــــــــــــه هـــــنـــــــــوز اســـت
و بــــا ایـــــــــــــن کــــــــه مـــــــدت ها از رفتنــــــت گذشته
هنــــــــوز بر حنــــــــــــــجره خســــــته ام جاری نگـــــــــــشته
زیـــــــــبایــــــم
هنوز نتوانسته ام درد عمیق
نبــــودن و رفتـــــــنت را باور کنـــــم
عشــــــــــــــــــــــق من
هنوز صـــــدای زیبای مستیت
و هنوز گم شدن در قطره قطره ی
بـــــــــــــعد صدایت فراموشم نشده
و بــــــــــه خدای اسمان ها قســـــــــم
هـــــــنــــــوز کـــــه هــــنـــــوز اســـــــــت
عروجی که با تو بودن برایـــم اورده پایان نیافته
پرنده را که ازاد کنی
روزی برمــــــــــی گردد
و مــــــــــــــن خاکـــــــی
از ایــــــــــن اتفــــــاق زمینی
زیـــــــــــــاد دور نیســــــــتــــم
روزی مـــــــــــــــی ایـــــــــــــــــم
و تـــــــــــــــو را بــــــــــا خـــــــــــــود
بـــــــــــــــه اوج رویاهـــــایم می بــــرم
مـــــی بــــــــــرم تــــــــــــا ببــــــیــــــــنی
مــــــــــخمـــــــــل رویــــــاهــــای پســــــــرک
چــــــــــــــــــــه رنــــــــــــــــــگــــ ـــــــــــــی دارد!!!!!!!
مــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــن می ایـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــم مـــــــــــــــنــــــــ ــــــــــــتـظــــــــــ ـــــــــــــرم بــــــــــــــــــــــــ اش
R A H A
10-02-2011, 01:36 AM
تموم خاطراتت يادم مياد
ياد اون روز که دلت ميگفت منو ميخواد
اگه تو نموني پيشم ديونه ميشم
آخه من چي کار کنم تو بموني پيشم
فکر تو يه لحظه از سرم نميره
من ميگم ميموني اما دل ميگه ميره
ميدونم تو ميري مهرم حروم می شه
ميدونم تو ميري مهرم حروم ميشه
R A H A
10-02-2011, 01:42 AM
کنار پنجره می آیم
نسیم تبسم تو جاریست
قاصدکها آمده اند
در رقص باد و یاد
سبز
سپید
سرخ...
و این آخرین قاصدک
چقدر شبیه لبخند خداحافظی توست!
R A H A
10-02-2011, 01:42 AM
چون گذشتی هفت وادی،درگه است
وا نیامد در جهان زین راه کس
نیست از فرسنگ آن آگاه کس
چون نیامد باز کس زین راه دور
چون دهندت آگهی ای ناصبور؟
چون شدند آن جایگه گم سر به سر
کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟
هست وادی طلب آغاز کار
وادی عشق است از آن پس ، بی کنار
پس سیم وادی است آن معرفت
پس چهارم وادی استغنا صفت
هست پنجم وادی توحید پاک
پس ششم وادی حیرت صعبناک
هفتمین وادی فقر است و فنا
بعد از این روی روش نبود تو را
در کشش افتی روش گم گرددت
گر بود یک قطره قلزم گرددت
وادی اول:طلب
ملک اینجا بایدت انداختن
ملک اینجا بایدت درباختن
در میان خونت باید آمدن
وز همه بیرونت باید آمدن
چون نماند هیچ معلومت به دست
دل بباید پاک کردن از هرچه هست
چون دل تو پاک گردد از صفات
تافتن گیرد ز حضرت نور ذات
وادی دوم:عشق
کس درین وادی بجز آتش مباد
وان که آتش نیست عیشش خوش مباد
عاشق آن باشد که چون آتش بود
گرم رو و سوزنده و سرکش بود
عاقبت اندیش نبود یک زمان
درکشد خوش خوش بر آتش صد جهان
وادی سوم:معرفت
چون بتابد آفتاب معرفت
از سپهر این ره عالی صفت
هر یکی بینا شود بر قدر خویش
بازیابد در حقیقت صدر خویش
سر ذراتش همه روشن شود
گلخن دنیا بر او گلشن شود
مغز بیند از درون نه پوست او
خود نبیند ذره ای جز دوست او
وادی چهارم:استغنا
هفت دریا یک شَمَر اینجا بود
هفت اخگر یک شرر اینجا بود
هشت جنت نیز اینجا مرده ای است
هفت دوزخ همچون یخ افسرده ای است
وادی پنجم:توحید
رویها چون زین بیابان درکنند
جمله سر از یک گریبان برکنند
گر بسی بینی عدد، گر اندکی
آن یکی باشد درین ره در یکی
چون بسی باشد یک اندر یک مدام
آن یک اندر یک ، یکی باشد تمام
وادی ششم:حیرت
مرد حیران چون رسد این جایگاه
در تحیر ماند و گم کرده راه
گر بدو گویند"مستی یا نه ای؟
نیستی گویی که هستی یا نه ای؟
در میانی یا برونی از میان؟
برکناری یا نهانی یا عیان؟
فانیی یا باقیی یا هردویی؟
یا نه ای هردو ، تویی یا نه تویی؟"
گوید:"اصلا می ندانم چیز من
وان "ندانم" هم ندانم نیز من
عاشقم اما ندانم بر کیم
نه مسلمانم نه کافر پس چیم
لیکن از عشقم ندارم آگهی
هم دلی پر عشق دارم هم تهی"
وادی هفتم:فقر و فنا
بعد از این وادی فقر است و فنا
کی بود اینجا سخن گفتن روا
عین وادی فراموشی بود
گنگی و کری و بیهوشی بود
R A H A
10-02-2011, 01:42 AM
تنهایم
کنار پنجره می آیم
نسیم تبسم تو جاریست
قاصدکها آمده اند
در رقص باد و یاد
سبز
سپید
سرخ...
و این آخرین قاصدک
چقدر شبیه لبخند خداحافظی توست!
****
می خوانمت
با هفت زبان
در اوج عشق و عاطفه ایستاده ای
سرشار از تکلم درخت و آفتاب
سرشار از تنفس آینه و عود
سرشار از بلوغ آسمان
و من هر چه می آیم
به انتهای خطوط دستان تو نمی رسم
می خواهم در بیرنگی گم شوم
****
نمی دانم
شابد به نسیمی که صبح گاه
در سایه روشن حسرت و لبخند
از کنار دستهایت عبور کرد
می اندیشی
و من به آن بادبادکی فکر می کنم
که در سپیده دم ستاره و اسپند
در نگاه زلال تو تخم گذاشت
و تو نم نم
در تنهایی و ماه
ناپدید شدی
و تنها رد پایت
در امتداد مسیرهای خیس بی پایان
جا ماند
****
جای تامل نیست
قاصدکها آمده اند
و تو در سرود خلسه و خاکستر
ناپیدا شده ای
و من به معراج نیلوفرانه تو می اندیشم
و به انتظار شب بوها
که در بهاری زرد
به شکوفه نشست
****
نمی دانم کدام پرنده
در نبض مدادهایت جاری بود
که هیچ کاغذی
در وسعت حجم آن نگنجید
راستی نگفتی کدام باد
بادبادکهایت را با خود برد
****
پنجره را می بندم
خانه در موسیقی لبخند تو گم می شود
و آفتابگردان نگاه تو
در آسمان هشتم
ناتمام ادامه دارد
و من
به یاد آن پرنده ای می افتم
که صبح
در متن بلوغ و آفتاب
ناپیدا گم شد
ناپیدا گم شد.
R A H A
10-02-2011, 01:43 AM
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق
تقصیر چشمای تو بود ، وگرنه ما کجا و عشق ؟
سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت
بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت
تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس
تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس
عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم
وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
هنوز یه قطره اشکتوبه صد تا دریا نمی دم
یه لحظه با تو بودنوبه عمر دنیا نمی دم
همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم
قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم
R A H A
10-02-2011, 01:44 AM
امشب دلم را می تکانم پیش پایت
چیزی ندارم من بجز این دل برایت
امشب گلوی زخمی ام را می سرایم
یعنی تمام غربتم را در هوایت
می خواهم امشب سالها خاموشی ام را
آرام بـــــردارم بــــــریزم در صـــــــــدایت
ای با دل من آشناتر از من ای خوب
دیری است تنها مانده اینجا آشنایت
دیری است بی تو کلبه ام تاریک مانده است
بگشـــــای بر من روزنـــــی از چشــم هایت
چشم انتظار چشم زیبای تو تا چند
تا چند محــــروم از نگاه دلــــربایت
بر من اگر یک لحظه می تابید چشمت
در زیر شمشیر تو می گشتم فدایت
وقتی نگاه شرقی ات می بارد از مـــهر
من کیستم؟ خورشید می افتاد به پایت
R A H A
10-02-2011, 01:44 AM
من هميشه ترا مي ستودم
من هميشه بهار را در چشمان تو مي ديدم
من هميشه از دوريت رنج مي بردم
من هميشه در کنارت دنيا را زيبا مي ديدم
من هميشه محو تماشاي نگاهت بودم
من هميشه مشتاق شنيدن صدايت بودم
من هميشه ، همه جا فقط ترا مي ديدم
من هميشه در التهاب ديدارت مي سوختم
من هميشه برايت بهترين ترانه ها را مي سرودم
افسوس که تو هميشه با همه اينها بيگانه بودي
R A H A
10-02-2011, 01:45 AM
اگه با بودن من غم تو دلت جون ميگيره
ميميرم که تا ابد قلب تو آروم بگيره
اگه با بودن من باغ تو ويرونه ميشه
ميرم اما ميدونم دل بي تو ديوونه ميشه.
R A H A
10-02-2011, 01:45 AM
اشک ريختن واسه سبز چشات يه عادته.....دوري و نديدنت براي من مثال يک حکايته
فکر نکني حرف دلم براي تو شکايته.....کي گفته زندگي براي من بدون تو خيلي راحته
نکنه اون دل تو از دست دل من ناراحته.....مي دوني بدجوري اين دل من عاشقته؟
آرزوي من تو اين شبها وصال روي ماهته.....تنها مرهمم تواين روزها عکسهاي يادگاريته
گفته بودن يه روز دل شکستن و رفتن کارته.....رفتن تو اي عشق من نگفتي آخر قرارته
يکي به من بگه کجاي اين عدالته؟.....به من بگو امروز چرا دشمن من کنارته؟
R A H A
10-02-2011, 01:46 AM
از گريبان تو صبح صادق مي گشايد پر و بال
تو گل سرخ مني تو گل ياسمني
تو چنان شبنم پاك سحري نه از آن پاكتري
تو بهاري نه بهاران از توست از تو مي گيرد وام هر بهار اينهمه زيبايي را
هوس باغ و بهارانم نيست اي بهين باغ و بهارانم تو
سبزي چشم تو درياي خيال
پلك بگشا كه به چشمان تو در يابم باز مزرع سبز تمنايم را
اي تو چشمانت سبز در من اين سبزي هذيان از توست
سبزي چشم تو تخديرم كرد حاصل مزرعه سوخت
سيل سيال نگاه سبزت همه بنيان وجودم را ويرانه كنان مي كاود
من به چشمان خيال انگيزت معتادم ودر اين راه تباه عاقبت هستي خود را دادم
R A H A
10-02-2011, 01:46 AM
هواي تو كردم دوباره بازم دلم تنگه برات ... اگر چه دوري از دلم هنوزم ميميرم برات
اميد من سنگ صبور باشه برو پيشم نيا ... بزار كه تنها بسوزم تو غربت دلتنگيام
نه اين كه عاشق نباشم،نه نه اين كه دوست ندارم،نه ... مي خوام تو اوج بي كسي سر روي شونه ات بزارم
زخم زبون و صبر من بايد بگم حدي داره ... يه قلب خالي از اميد آخه سوزوندن نداره
R A H A
10-02-2011, 01:46 AM
يکي اومده به خــــــوابم آتــــيشي انداخته جونم ... يکي که دلش سفيده تو نگاش عشقو مي خونم
کاش بمونه توي قلبـــــــم تا همــــيشه در کنارم ... نمي خوام چشـــــمي ببينه تا نـــظر بشه خيالم
به کسي چيزي نمــــــي گم تا بمونه توي خوابم ... مي خوام دردمــــــو بدونه تــــــا بشه محرم رازم
مي شه حرفا رو بهش گــــفت تـوي تنهايي ذهنم ... آره اون مي مــــونه پيشم همه جـا حتي تو قلب
R A H A
10-02-2011, 01:46 AM
دسته گل تو
گلنداما ، بسویم دسته ای گل ... فرستادی، مرا پروانه کردی
مرا کاشانه چون غمخانه ای بود ... تو این غمخانه را گل خانه کردی
زدست قاصدت گل را گرفتم ... بهر گلبرگ آن صد بوسه دادم
پس از آن ، با دلی آکنده از عشق ... به آرامی به گلدانی نهادم
شبانگه گرد گل پروانه گشتم ... بیاد تو به گل بس راز گفتم
حکایت ها که با تو گفته بودم ... جای تو به گلها باز گفتم
میان دسته ای گل « زنبقت» را ... زا اشک چشم گریان آب دادم
«بنفشه » را به یاد گیسوانت ... بانگشتم گرفتم تاب دادم
گل ناز تو را بوسیدم از شوق ... ولی آن گل کجا ناز تو را داشت
نشانی داشت از بوی تو اما ... کجا چشم فسونسار ترا داشت
بروی برگ زیبای « گل سرخ ».... نهادم با دلی غمگین لبم را
به امیدی که با یاد لب تو .... بصبح آرام بشادی یک شبم را
ولی هر چند بوسیدم گلت را ... دل تنگم چو غنچه نشکفت
در آنحالت که گرم بوسه بودم ... « گل سرخ » تو در گوشم چنین گفت
گل سرخم مخوان ای عاشق مست ... که من پیش لب یار تو خارم
به سرخی گرچه دارم رنگ آن لب ... ولی شیرینی و گرمی ندارم
R A H A
10-02-2011, 01:47 AM
از یاد رفته
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ ***نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد ***نامه ای تا دل من شاد کند
خود ندانم چه خطایی کردم ***که ز من رشته الفت بگسست
در دلش جایی اگر بود مرا ***چرا دیده ز دیدارم بست
هر کجا مینگرم باز هم اوست ***به چشمان ترم خیره شده
درد عشقست که با حسرت و سوز ***دل پر شررم چیره شده
گفتم از دیده چو دورش سازم*** گمان زودتر از دل برود
مرگ باید که مرا دریابد *** ورنه دردیست که مشکل برود
تا لبی بر لب من می لغزد ***کشم آه که کاش این، او بود
کاش این لب که مرا می بوسد *** سوزنده آن بدخو بود
می کشندم چو در آغوش به مهر ***رسم از خود که چه شد آغوشش
چه شد آن آتش سوزنده که بود *** شعله ور در نفس خاموشش
شعر گفتم که ز دل بر دارم*** بار سنگین غم عشقش را
شعر خود جلوه ای از رویش شد* **با که گویم ستم عشقش را
مادر این شانه ز مویم بردار*** سرمه را پاک کن از چشمانم
بکن این پیرهنم را از تن *** زندگی نیست بجز زندانم
تا دو چشمش به رخم حیران نیست *** به چکار ایدم این زیبایی
بشکن این اینه را ای مادر*** حاصلم چیست ز خودآرایی
در ببندید و بگویید که من *** جز از او همه کس بگسستم
کس اگر گفت چرا ؟ باکم نیست *** فاش گویید که عاشق هستم
قاصدی آمد اگر از ره دور*** زود پرسید که پیغام از کیست
گر از او نیست بگویید آن زن *** دیر گاهیست در این منزل نیست
R A H A
10-02-2011, 01:47 AM
دل ربودي قصد جانم مي کني *** اندک اندک بي نشانم مي کني
اي بهار خاطرات سبز من *** با جفاي خود خزانم مي کني
در پس ابر سياه قهر خود *** عاقبت چون مه نهانم مي کني
من چو مومي در کف بي مهر تو *** هر چه مي خواهي همانم مي کني
تير غم را با نگاهي اتشين *** جانب روح وروانم مي کني
بي وفايي تا به چند اي تند خو *** مهر خود را کي عيانم مي کني
پير شد دل در عزاي هجر تو *** کي به يک عشوه جوانم مي کني
داستان عشق ما افسانه شد *** اي که رسواي جهانم مي کني
بعد از اين ماييم و داغ دوريت *** اي که دائم قصد جانم مي کني
امير هوشنگ عظيمي
R A H A
10-02-2011, 01:59 AM
سيب سرخي را به من بخشيد و رفت
عاقبت بر عشق من خنديد ورفت
چشم از من کند و دل از من بريد
حال بيمار مرا فهميد و رفت
اشک در چشمان سردم حلقه زد
بي مروت گريه ام را ديد و رفت
با غم هجرش مدارا ميکنم
گر چه بر زخمم نمک پاشيد رفت
R A H A
10-02-2011, 01:59 AM
هيچکي از رفتن من غصه نخورد
هيچکي با موندن من شاد نشد
وقتي رفتم کسي قلبش نگرفت
بغض هيچ ادمي فرياد نشد
وقتي رفتم کسي غصه اش نگرفت
وقتي رفتم کسي بدرقم نکرد
دل من مي خواست تلافي بکنه
پس چش هيچکسي عاشقم نکرد
وقتي رفتم نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خيلي ام آفتابي بود
اگه شب مي رفتم خورشيد نبود
اسمون خوب مي دونم مهتابي بود
دم رفتن کسي گفت سفر بخير
که واسم غريب وناشناخته بود
اما اون وقتي رسيد که قلب
من همه ي ارزوهاشو باخته بود
چهره ي هيچکسي پژمرده نبود
گلا اما همه پژمرده بودن
کسايي که واسه شون مهم بودم
همشون يه جورايي مرده بودن
elahe
10-02-2011, 07:01 PM
یك نفر هست كه از پنجره*ها
نرم و آهسته مرا می*خواند
گرمی لهجه بارانی او
تا ابد توی دلم می*ماند
یك نفر هست كه یادش هر روز
چون گلی توی دلم می*روید
آسمان، باد، كبوتر، باران*
قصه*اش را به زمین می*گوید
یك نفر هست كه از راه دراز
باز پیوسته مرا می*خواند
گاه*گاهی ز خودم می*پرسم
از كجا اسم مرا می*داند
http://www.farapix.com/photos/farapix_com_c65cdbc68b7c3236b62fb8fe53c7c105_i5509 35_12.jpg
elahe
10-02-2011, 07:01 PM
شاید
بتوان دیده ز دیدارت بست
یا
با غم تو ساخت و یک گوشه نشست
اما
نتوان
از تو رباعی نسرود
وقتی
که دل از شعر نگاه تو پر است
http://www.kocholo.org/img/images/1lxuyhf3fscdzvn7kn.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/1lxuyhf3fscdzvn7kn.jpg)
elahe
10-02-2011, 07:02 PM
خیالی نیست که بی خیالم شده ای...
ولی بدان هنوز تو برایم بهانه هستی.....
بهانه ای تا بنگارم...بنگارم از تو.....
...
تو بهانه ی منی...
ومن بهانه ای میخواستم برای بودن،ماندن....
مانند: بهانه ی خیال تو...
http://www.kocholo.org/img/images/luso9fkaysrlonap78b.jpg (http://www.kocholo.org/img/images/luso9fkaysrlonap78b.jpg)
elahe
10-02-2011, 07:02 PM
چیزی گم است در مــن ،
از آرزو فراتــر
مانند جان شیــرین
زان نیز پر بهــــــــــــاتر
در جستجوی اویم ، یا در سراغ اکسیــر ؟
من هرچه خستـــــه پا تر ، اون نیز کیمیــــــا تر ...
http://www.smstak.com/wp-content/uploads/2011/08/smstak-14.jpg
elahe
10-02-2011, 07:05 PM
غــريبـــ -ـ - -
قـــريبـــ -ـ - -
غــــــريبـ - -
قـــريبــ ---
غـــــــريبــ ---
قـــ . . .
خودتــ بگو ..
چگونه باورتــ كنم؟
elahe
10-02-2011, 07:05 PM
قفسم را مشکن
تو مکن آزادم
گر رهایم سازی
به خدا خواهم مرد
من به زنجیر تو عادت دارم
بار ها در پی این فکرکه در قلب توأم
با تو احساس سعادت کردم
به خدا خوش بختم
http://up.vatandownload.com/images/pfipithh47y7r9webu48.jpg
elahe
10-02-2011, 07:05 PM
دلم پرواز می خواهد
دلم با تو پریدن در هوای باز می خواهد
دلم آواز می خواهد
دلم از تو سرودن با صدای ساز می خواهد
دلم بی رنگ و بی روح است
دلم نقاشی یک قلب پر احساس می خواهد
http://mypix.ir/wp-content/uploads/2011/02/Www.Mypix_.ir-234.jpg
elahe
10-02-2011, 07:06 PM
کاش می شد خالی از تشویش بود
برگ سبزی تحفه ی درویش بود
کاش تا دل می گرفت و می شکست
عشق می آمد کنارش می نشست
کاش با هر دل , دلی پیوند داشت
هر نگاهی یک سبد لبخند داشت
کاش لبخندها پایان نداشت
سفره ها تشویش آب ونان نداشت
کاش می شد ناز را دزدید و برد
بوسه رابا غنچه هایش چید و برد
کاش دیواری میان ما نبود
بلکه می شد آن طرف تر را سرود
کاش من هم یک قناری می شدم
درتب آواز جاری می شدم
آی مردم من غریبستانی ام
امتداد لحظه ای بارانیم
شهر من آن سو تر از پروازهاست
در حریم آبی افسانه هاست
شهر من بوی تغزل می دهد
هرکه می آید به او گل می دهد
دشتهای سبز , وسعتهای ناب
نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب
باز این اطراف حالم را گرفت
لحظه ی پرواز بالم را گرفت
می روم آن سو تو را پیدا کنم
در دل آینه جایی باز کنم .
http://dlfafa.persiangig.com/image/Farvardin/4346558826_bfcef9e6d1.jpg
elahe
10-02-2011, 07:06 PM
گفتمش دل میخری ؟
پرسید چند؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند
خنده کردو دل ز دستانم ربود
تا به خود باز امدم او رفته بود
جای پایش روی دل جا مانده بود...
elahe
10-02-2011, 07:07 PM
یـــک انـــگشــت از عســـل چشــمــانــت اگـــر بـــاشـــد ...
روزهء ایــــن هـــمـــه روز ِ بـــی "تــــو" را افــــطــار مــــی کــنــم
elahe
10-02-2011, 07:08 PM
گناهش گردن خودت ...
آن روز روزه بودم كه حسرت داشتن تو را خوردم
http://tehrankids.com/uploads/posts/2010-01/thumbs/1262713911_124578701771.jpg (http://tehrankids.com/uploads/posts/2010-01/1262713911_124578701771.jpg)
elahe
10-02-2011, 07:09 PM
از نگاهت تا دلم
رنگین کمان گل می کند
با تو باید
مثل باران حرف زد !!!
elahe
10-02-2011, 07:10 PM
فاصله را بگو به خود نبالد.
خاطره ی بودن با تو تمام فاصله ها را می شکند . . . . .
http://cdnimg.visualizeus.com/thumbs/6e/52/doll,babskids,%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DB%8C,%D8%AF%D8%B 1,%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86,%D9%86%D8%B2%D8%AF%DB%8 C%DA%A9%DB%8C,%D9%87%D8%A7,child,flower,girl-6e527f7415255c079a111dea6a259d52_h.jpg (http://www.stumbleupon.com/refer.php?url=http://fc06.deviantart.com/fs45/f/2009/119/0/7/003_by_oprisco.jpg)
R A H A
10-10-2011, 12:32 AM
سيب سرخي را به من بخشيد و رفت
عاقبت بر عشق من خنديد ورفت
چشم از من کند و دل از من بريد
حال بيمار مرا فهميد و رفت
اشک در چشمان سردم حلقه زد
بي مروت گريه ام را ديد و رفت
با غم هجرش مدارا ميکنم
گر چه بر زخمم نمک پاشيد رفت
R A H A
10-10-2011, 12:33 AM
هيچکي از رفتن من غصه نخورد
هيچکي با موندن من شاد نشد
وقتي رفتم کسي قلبش نگرفت
بغض هيچ ادمي فرياد نشد
وقتي رفتم کسي غصه اش نگرفت
وقتي رفتم کسي بدرقم نکرد
دل من مي خواست تلافي بکنه
پس چش هيچکسي عاشقم نکرد
وقتي رفتم نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خيلي ام آفتابي بود
اگه شب مي رفتم خورشيد نبود
اسمون خوب مي دونم مهتابي بود
دم رفتن کسي گفت سفر بخير
که واسم غريب وناشناخته بود
اما اون وقتي رسيد که قلب
من همه ي ارزوهاشو باخته بود
چهره ي هيچکسي پژمرده نبود
گلا اما همه پژمرده بودن
کسايي که واسه شون مهم بودم
همشون يه جورايي مرده بودن
R A H A
10-10-2011, 12:34 AM
هيچ کس ويرانيم را حس نکرد ...
وسعت تنهائيم را حس نکرد ...
در ميان خنده هاي تلخ من ...
گريه پنهانيم را حس نکرد ...
در هجوم لحظه هاي بي کسي ...
درد بي کس ماندنم را حس نکرد ...
آن که با آغاز من مايوس بود ...
لحظه پايانيم را حس نکرد
R A H A
10-10-2011, 12:35 AM
عشق يعني مستي و ديوانگي
عشق يعني با جهان بيگانگي
عشق يعني شب نخفتن تا سحر
عشق يعني سجده ها با چشم تر
عشق يعني سر به دار آويختن
عشق يعني اشک حسرت ريختن
عشق يعني در جهان رسوا شدن
عشق يعني مست و بي پروا شدن
عشق يعني سوختن يا ساختن
عشق يعني زندگي را باختن
عشق يعني انتظار و انتظار
عشق يعني هرچه بيني عکس يار
عشق يعني ديده بر در دوختن
عشق يعني در فراقش سوختن
عشق يعني لحظه هاي التهاب
عشق يعني لحظه هاي ناب ناب
عشق يعني سوز ني ، آه شبان
R A H A
10-10-2011, 12:36 AM
گفتی که می بوسم تو را، گفتم تمنا می کنم
گفتی اگر بيند کسی، گفتم که حاشا می کنم
گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقيب آيد ز در
گفتم که با افسون گری او را ز سر وا می کنم
گفتی که تلخی های می، گر ناگوار افتد مرا
گفتم که با نوش لبم آن را گوارا می کنم
گفتی چه می بينی بگو، در چشم چون آيينه ام
گفتم که من خود را در او عريان تماشا می کنم
گفتی که از بی طاقتی دل قصد يغما می کند
گفتم که با يغماگران باری مدارا می کنم
گفتی که پيوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزان تر از اين من با تو سودا می کنم
گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گويم برو
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم
گفتی اگر از پای خود زنجير عشقت وا کنم
گفتم ز تو ديوانه تر دانی که پيدا می کنم
R A H A
10-10-2011, 12:36 AM
منو ببخش
زيبا من چيا بگم عاشقي باورت ميشه؟
تو كه خيلي بهتر ازما اين چيزا سرت ميشه
چشماي ناز تو كه وا ميشه آفتاب ميزنه
تازه وقتي تو بگي صورتشو آب ميزنه
من بگم دوست دارم با چه رقم يا عددي
تو كه بينهايتو قشنگتر از من بلدي
مژه هات شعر بلند ناتموم به خدا
عاشق كسي شدن جز تو حرومه بخدا
با غمت هزار تا خنجر تو دلم فرو ميره
ماه اگه برق چشاتو ببينه از رو ميره
زيبا چشم تو اگه با روياهام قهر كنه
آسمون دلش ميخواد شهر و پراز ابر كنه
چقدر اسمتو نوشتم روي صخره و سنگ
چقدر كشته من واون دوتا چشماي قشنگ
گفتي فاصله است ميون من و روياهام با تو
باشه اما نميدم هرگز به هيچ كسي جاتو
زيبا اسمت كه مياد بدجوري ديوونه ميشم
ولي گفتي قصه شو كه نميشه بياي پيشم
زيبا تو فرشته اي اهل يه جايي تو بهشت
نميشه هم عاشق تو بود و هم واست نوشت
از حسوديم نميشه بسپارمت دست خدا
جام چقدر مشخصه تو نقشه ي ديوونه ها
زيبا آتيش ميزنه دل منو اخماي تو
نكنه اضافه شن با عشق من زخماي تو
زيبا ناز كن كه چشات ناز خريدني داره
اون چشات كلي ستاره هاي چيدني داره
مال هيچ كسي نشو چون اينجاها فرشته نيست
عشق و عاشقيا تلخ مثل گذشته نيست
گفتي فاصله است ميون فكرمو, حقيقته
كاشكي داشتم يه ذره فقط يه كم لياقته
تشنه بودم واسه ي شنيدنه يه دنيا حرف
تو يه كم گفتي بعدش دوباره سكوت و برف
جاي برفا روي كاغذ ميشه نقطه چين گذاشت
حرف تو بشه بايد اين قلمو زمين گذاشت
عمريه موندم توي مصراع اول چشات
فقط اين فعلو بلد شدم كه ميميرم واسه برات
اگه بين همه توي دنياي ما جنگ بشه
عشق من محاله به عشق تو كمرنگ بشه
اگه باورت نشد بذار زمان نشون ميده
جواب سوالاي سختو هميشه اون ميده
تو دوسم نداشته باش بازم قشنگه عالمت
زيبا كاري اگه كردمو تو رنجيدي ببخش
دنيا بايد بدونه تو فرشته اي, پس بدرخش
R A H A
10-10-2011, 12:37 AM
ازم گرفت
سرنوشت بديه اول جاتو ازم گرفت
صبح فردا شد ديدم ردپاتو ازم گرفت
تا ميخواستم به چشماي روشنت نيگا كنم
مال ديگري شد و چشاتو ازم گرفت
تورو جادو كرد كسي با يه چيزي مثل طلسم
اثرش زياد بود وخنده هاتو ازم گرفت
تو بامن حرف ميزدي نگات يه جاي ديگه بود
خدا لعنتش كنه,اون, نگاتو ازم گرفت
لحظه هات يه وقتايي مال دوتامون ميشدن
اون حسود, اون دو سه تا لحظه هاتو ازم گرفت
خيلي وقته سختمه ديگه تنفس بكنم
يه جور عجيبي انگار هواتو ازم گرفت
خدا دوست نداشت بيام پيشت كنار تو باشم
باورت نميشه حس دعاتو ازم گرفت
دست روزگار چقدر با من و آرزوم بده
لحن فيروزه اي زهراهاتو ازم گرفت
سلامت خداحافظيت عزيزماي نقره ايت
حرف آخر به امون خداتو ازم گرفت
تو حواس واسم نذاشتي چه كنم از دست تو
اشتباهم بهترين جمله هاتو ازم گرفت
نميخواد بپرسي چي, خودم دارم بهت ميگم
توي خط خوردگي دنيا صداتو ازم گرفت
R A H A
10-10-2011, 12:40 AM
کاش معشوقه ز عاشق طلب جان میکرد
تا که هربی سرو پایی نشود یارکسی
R A H A
10-10-2011, 12:40 AM
عشق
زچشمت اگرچه که دورم هنوز *** پر از اوج و عشق و غرورم هنوز
اگــر غصه باريد از مـاه و سال *** به ياد گذشته صبورم هنوز
شـکستند اگر قاب يــاد مــرا *** دل شيشه دارم بلورم هنوز
ســفر چاره دردهايم نـشد *** پر از فکر راه عبورم هنوز
سـتاره شدن کار سختي نبود *** گذشتم لي غرق نورم هنوز
پــر از خاطرات قشنگ توام *** پر از ياد و شوق و مرورم هنوز
R A H A
10-10-2011, 12:40 AM
هرگز تو را فرموش نخواهم كرد حتي اگر مرا از ياد ببري
و هرگز از تو رنجور نخواهم شد
چرا كه تو را دوست دارم
ديوانه وار عاشقت شدم
چرا كه مهرباني را در وجودت ديدم
با معصوميتت وجودم را دگرگون ساختي
و اگر تو نبودي هرگز عاشق نمي شدم
نه تو عشق من را فراموش مي كني
و نه قلب من از عشقت روي گردان مي شود
سوگند كه وجود تو در سرنوشت من نوشته شده است
و اگر با چشمان مهربانت اشاره اي كني فرسنگها راه خواهم پيمود
چرا كه شب عشق بسيار طولاني است
و قلبم در آرزوي تو مي سوزد
آنگاه كه از برابر ديدگانم دور شوي
خورشيد وجودت پنهان مي گردد
و ابرهاي غم و اندوه مرا در بر مي گيرند
و به دنياي غريبي مي برند
هميشه در قلبم حضور داري
و عشقت زندگي ام را گل باران كرده است
تمامي اين دنيا را با قلبي پر از رمز و راز به دنبالت طي كرده ام
هميشه به انتظار بازگشتت خواهم ماند
R A H A
10-10-2011, 12:41 AM
وقتي دلت خسته شــد
ديگر خنده معنايي ندارد ...
فـقـط مي خندي تا ديگران ، غم آشيانه کرده در چشمانت را نـبـيـنـنـد !
وقتي دلت خسته شــد ،
ديگر حتي اشکهاي شبانه هـم آرامت نمي کنند ...
فـقـط گريه مي کني چون به گريه کردن عادت کرده اي !
وقتي دلت خسته شــد ،
ديگر هيچ چيز آرامت نمي کند به جز دل بريدن و رفتن ...!
R A H A
10-10-2011, 12:41 AM
خداحافظ، برو بانو، برو که وقت پروازه
برو که ديدن اشکات، منو به گريه مي ندازه
نگا کن، آخر راهم، نگا کن آخر جاده ست
نمي شه بعد تو بوسيد، نمي شه بعد تو دل بست
منو تنها بذار، اينجا، تو اين روزاي بي لبخند
که بايد بي تو پرپر شد، که بايد از نگات دل کَند
حلالم کن اگه ميري، اگه دوري اگه دورم!
اگه تو گريه مي خندم، حلالم کن، که مجبورم
نگو عادت کنم، بانو، که مي دوني نميتونم!
که مي دوني نفسهامو به ديدار تو مديونم!
فداي عطر آغوشت، برو که وقت پروازه
برو که بدرقه داره، منَم به گريه ميندازه
برو بانو، خداحافظ! برو، تو گريه حلالم کن!
خداحافظ، برو اما، حلالم کن، حلالم کن!
R A H A
10-10-2011, 12:41 AM
کی ام من؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان!
نه آرامی ، نه امیدی ، نه همدردی نه همراهی
گهی افتان و خیزان چون غباری در بیابانی
گهی خاموش و حیران چون نگاهی بر نظر گاهی . . .
R A H A
10-10-2011, 12:42 AM
لبانت
به ظرافت شعر
شهوانی ترین بوسه ها را به چنان شرمی مبدل می کند
که جاندار غار نشین از آن سود می جوید
تا به صورت انسان دراید
و گونه هایت
با دو شیار مّورب
که غرور تو را هدایت می کنند و
سرنوشت مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آن که به انتظار صبح
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سر بلند را
از رو سپیخانه های داد و ستد
سر به مهر باز آورده ام
هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست
که من به زندگی نشستم!
و چشمانت از آتش است
و عشقت پیروزی آدمی ست
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد
و آغوشت
اندک جائی برای زیستن
اندک جائی برای مردن
و گریز از شهر
که به هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم می کند
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمی کرد -
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
توفان ها
در رقص عظیم تو
به شکوهمندی
نی لبکی می نوازند،
و ترانه رگ هایت
آفتاب همیشه را طالع می کند
بگذار چنان از خواب بر ایم
که کوچه های شهر
حضور مرا دریابند
دستانت آشتی است
ودوستانی که یاری می دهند
تا دشمنی
از یاد برده شود
پیشانیت ایینه ای بلند است
تابنک و بلند،
که خواهران هفتگانه در آن می نگرند
تا به زیبایی خویش دست یابند
دو پرنده بی طاقت در سینه ات آوازمی خوانند
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آب ها را گوارا تر کند؟
تا آ یینه پدیدار آئی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکه ها ودریا ها را گریستم
ای پری وار درقالب آدمی
که پیکرت جزدر خلواره ناراستی نمی سوزد!
حضور بهشتی است
که گریز از جهنم را توجیه می کند،
دریائی که مرا در خود غرق می کند
تا از همه گناهان ودروغ
شسته شوم
وسپیده دم با دستهایت بیدارمی شود
احمد شاملو
R A H A
10-10-2011, 12:43 AM
تو را به جای همه زنانی که نشناختم دوست دارم .
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم .
برای خاطر عطر نان گرم
و برفی که آب میشود
و برای نخستین گلها
تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم .
تو را به جای همه کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم .
بی تو جز گستره یی بیکرانه نمیبینم
میان گذشته و امروز.
از جدار آیینهی خویش گذشتن نتوانستم
میبایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش میبرند.
تو را دوست میدارم برای خاطر فرزانهگیات که از آن من نیست
به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمیدارم
میاندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی
تو خورشید رخشانی که بر من میتابی هنگامی که به خویش مغرورم
سپیده که سر بزند
در این بیشهزار خزان زده شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوئیدیم .
پس به نام زندگی
هرگز نگو هرگز
پل الوار
R A H A
10-10-2011, 12:48 AM
تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
بیدار شو
با قلب و سر رنگین خود
بد شگونی شب را بگیر
تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
زورق ها در آب های کم عمقند...
خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!
جهان این گونه آغاز می شود:
موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
(تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی
وخواب را فرا می خوانی)
بیدار شو تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست!
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!
" پلالوار"
R A H A
10-10-2011, 12:52 AM
از پا تا سرت
سراسرت
نوری و نیرویی
وجود مقدست را در بر گرفته است
جنس تو ، جنس نان
نانی که آتش او را می پرستد
عشقم خاکستری زیر خاک بود
من با تو گر گرفتم
عشق من
عزیزم
پیشانی ات . پاهایت و دهانت
نانی است مقدس که زنده ام می دارد
آتش به تو درس خون داد
از آرد تقدس را فرا بگیر
و از نان بوی خوش را
پابلو نرودا
R A H A
10-10-2011, 12:58 AM
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیرآشنایی
همه شب نهادهام سر، چوسگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهی گدایی
مژهها و چشم یارم به نظرچنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
در گلستان چشمم ز چه روهمیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیدهام ز گلها همه بوی بیوفایی
به کدام مذهب این به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که توعاشقم چرایی؟
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهدریایی
در دیر میزدم من، که یکی زدر در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که توهم از آن مایی
عراقی..
R A H A
10-10-2011, 12:59 AM
آمدي وه كه چه مشتاق و پريشان بودم
تا برفتي ز برم صورت بي جان بودم
نه فراموشيم از ذكر تو خاموشي بود
كه در انديشه اوصاف تو حيران بودم
بي تو در دامن گلزار نخفتم يك شب
كه نه در باديه ی خارمغيلان بودم
زنده مي كرد مرا دم به دم اميد وصال
ورنه دور از نظرت كشته هجران بودم
به تولاي تو در آتش محنت چو خليل
گوييا در چمن لاله و ريحان بودم
تا مگر يك نفسم بوي تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحر خوان بودم
سعدي از جور فراقت همه روز اين مي گفت
عهد بشكستي و من بر سر پيمان بودم
سعدی
R A H A
10-10-2011, 01:02 AM
تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
فقط يك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشيمانی؟
R A H A
10-10-2011, 01:02 AM
واقعا دوستت دارم
واقعا دوستت دارم
گرچه شايد گاهي
چنين به نظر نرسد
گاه شايد به نظررسد
كه عاشق تو نيستم
گاه شايد به نظر رسد
كه حتي دوستت هم ندارم
ولي درست در همين زمان هااست
كه بايد بيش از هميشه
مرا درك كني
چون در همين زمان هاست
كه بيش از هميشه عاشق تو هستم
ولي احساساتم جريحه دار شده است
با اين كه نمي خواهم
مي بينم كه نسبت به تو
سرد و بي تفاوتم
درست در همين زمان هاست كه مي بينم
بيان احساساتم برايم خيلي دشوار مي شود
اغلب كرده تو ؛كه احساسات مرا جريحه دار كرده است
بسيار كوچك است
ولي آن گاه كه كسي را دوست داري
آن سان كه من تو را دوست داري
هركاهي ؛كوهي مي شود
و پيش از هر چيزي اين به ذهنم مي رسد
كه دوستم نداري
خواهش مي كنم با من صبور باش
مي خواهم با احساساتم
صادق تر باشم
و مي كوشم كه اين چنين حساس نباشم
ولي با اين همه
فكر مي كنم كه بايد كاملا اطمينان داشته باشي
كه هميشه
از همه راههاي ممكن
عاشق تو هستم
R A H A
10-10-2011, 01:03 AM
در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من
گیسوان تو شب بی پایان
جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
کاش بر این شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
گیسوان تو در اندیشه ی من
گرم رقصی موزون
کاشکی پنجه ی من
در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود...
گزيده ای از قصيده آبی خکستری سیاه
حميد مصدق
R A H A
10-10-2011, 01:06 AM
اکنون کجايی ای خود ديگر من؟
ايا در اين سکوت شب بيداری؟
بگذار نسيم پاک
تپش و مهربانی جاودانه ی قلبم را به تو برساند.
کجايی ای ستاره زيبای من؟
تيرگی زندگی مرا در اغوش کشيده
و اندوه بر من چيره گشته است.
لبخندی در فضا بزن؛ که خواهد رسيد و مرا جانی دوباره خواهد داد!
از انفاس خود عطری در فضا بپراکن که حمايتم خواهد کرد!
کجايی ای محبوب من؟
اه ؛ چه بزرگ است عشق!
و چه بی مقدارم من!
جبران خليل جبران
R A H A
10-10-2011, 01:06 AM
خواب رؤیای فراموشیهاست
خواب را دریابيم
که در آن دولت خاموشیهاست
من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
و ندایی که به من می گوید :
”گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است “
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند
مهر در صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا می چیند
آسمانها آبی
پر مرغان صداقت آبی ست
دیده در آینه ی صبح تو را می بیند
از گریبان تو صبح صادق
می گشاید پر و بال
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری
نه
از آن پاکتری
تو بهاری ؟
نه
بهاران از توست
از تو می گیرد وام
هر بهار اینهمه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو
سبزی چشم تو
دریای خیال
پلک بگشا که به چشمان تو دریابم باز
مزرع سبز تمنایم را
ای تو چشمانت سبز
در من این سبزی هذیان از توست
زندگی از تو و
مرگم از توست
سیل سیال نگاه سبزت
همه بنیان وجودم را ویرانه کنان می کاود
من به چشمان خیال انگیزت معتادم
و دراین راه تباه
عاقبت هستی خود را دادم
آه سرگشتگی ام در پی آن گوهر مقصود چرا
در پی گمشده ی خود به کجا بشتابم ؟
گزيده ای از قصيده آبی خکستری سیاه
حميد مصدق
R A H A
10-10-2011, 01:07 AM
صدای پات منو می کشه
تب نگات منو می کشه
تو دل دل ثانیه هات، عطر هوات منو می کشه
می خونمت نفس نفس، رنگ لبات منو می کشه
کاش قفسم می شدی، همنفسم می شدی
پس می زدی غم منو ، آتش بسم می شدی
بیا بشین پیش روم، نذار بره آبروم
بیا تو ساعت عشق، شرمو بگیرش از روم
بیا به حرمت بوسه، حبس کنیم نفسو
به اسم اولین عشق، لمس کنیم هوسو
شاید بمونه تو نگام،تا آخرین نفس برام
شاید بمونه تو صدام، اسم تو تنها کلام
بیا به حرمت بوسه، حبس کنیم نفسو
به اسم اولین عشق، لمس کنیم هوسو.
نوسط: زهرا رشن
R A H A
10-10-2011, 01:08 AM
رفتی و قصر خيالم را فروريختی
رفتی و تاروپود عشق را گسستی
رفتی و از رفتنت داغها مانده به اين دل
رفتی و از رفتنت گُلها شدند گِل
رفتی و من ماندم و تاروپود از هم گسسته
تاروپود عشق،عشق گذشته
رفتی و من ماندم و خاطرات تلخ و شيرين
رفتی و من ماندم وياد ان روزهای ديرين
رفتی و ازآن پس نشد ماه تابان
رفتی و ازآن پس نبارید زابر باران
رفتی و از رفتنت خشکیدند جویبارها
رفتی و از ذفتنت پژمردند گلزاران
رفتی و من شدم چون مرغ عشقی تنها
رفتی اما،یادت ماند در دلها
شاعر لیلی
mehraboOon
12-11-2011, 12:03 PM
http://adlet.ir/up/uploads/13189676411.jpg
وقتی کسی تو را
عاشقانـــــــه
دوست دارد
شیوه ی بیــان اســم تـو
در صدای او متفاوت است
... ... ... ... ... ...و تــــو
می دانی
که نامت
در لبهـای او ایمن است...!
R A H A
12-13-2011, 11:42 PM
http://www.pix2pix.org/my_unzip/12485906392.jpg (http://www.pix2pix.org/my_unzip/12485906392.jpg)
به خاطر دلم شده يه شب بيا به خوابم
براي لحظه اي شده بيا بمون كنارم
نكنه يه روز بري سفر بري يه روزي بي خبر
دلم ميگيره نازنين بيا من و با خود ببر
هر چي بخواي همون ميشم برات
ميمونم هميشه اگه بگي دوسم داري
هر چي بخواي همون ميشه
به خاطر تو از خودم از همه دنيا ميگذرم
دنيا چيه به خاطرت از دل و جونم ميگذرم
هر چي كه عشقه با نگام نثار چشمات ميكنم
گلاي دنيا رو همه نثار دستات ميكنم
هر چي بخواي همون ميشم برات
ميمونم هميشه اگه بگي دوسم داري
هر چي بخواي همون ميشه
ستاره هاي آسمون كمه بريزن رو سرت
عطر يه دنيا گل سرخ ميگيرم از عطر تنت
خورشيد و ماه و ميگيرم از آسمون اون چشات
دنيا رو آتيش ميزنم با هرم داغ نفسات
هر چي بخواي همون ميشم برات
ميمونم هميشه اگه بگي دوسم داري
هر چي بخواي همون ميشه
R A H A
12-13-2011, 11:43 PM
وقتي که تنگه غروب بارون به شيشه ميزنه
همه قصه هاي دنيا توي سينه منه
توي قطره هاي بارون ميشکنه بغض صدام
ديگه غير از يه دونه پنجره هيچي نميخام
پشت اين پنجره ميشينم آواز ميخونم
منتظر واسه رسيدنت تو بارون ميمونم
زير بارون انتظارت رنگ تازه اي داره
منم عاشقترم انگار وقتي بارون ميباره
بعضي وقتها که مياي سر روي شونم ميزاري
تموم قصه ها رو از دل من بر ميداري
اما اين فقط يه خوابه خوابه پشت پنجره
وقت بيداري بازم غم ميشينه تو حنجره
R A H A
12-13-2011, 11:43 PM
لحظه اي با من باش، تا که از آن لحظه برويم تا گل
که ببندم از نگاه تو به هر ستاره پل
لحظه اي با من باش، تا که از تو نفسي تازه کنم
تا از آن لحظه با تو، سفر آغاز کنم
سفري تا ته بيشه هاي سر سبز خيال
تا به دروازه هاي شهر آرزوهاي محال
سفري در خم و پيچ گذر ستاره ها
از ميون دشت پر خاطره ترانه ها
لحظه اي با من باش
لحظه اي با من باش
لحظه اي با من باش تا به باغ چشم تو پنجره اي باز کنم
از تو شعر و قصه و ترانه اي ساز کنم
شعري هم صداي بارون رنگ سبز جنگل و آبي دريا
قصه اي به رنگ و عطر قصه هاي عاشقاي دنيا
از يه لحظه تا هميشه، ميشه از تو پر گرفت تا او ج ابر ا
کوچه پس کوچه شهر و با خيالت پرسه زد تا مرز فردا
لحظه اي با من باش
لحظه اي با من باش
R A H A
12-13-2011, 11:43 PM
ميرم از شهر تو با يه کوله بار خاطره
دل من مونده پيشت گرچه باهام مسافره
ميگذره همراه جاده ياد تو از تو خيالم
توي راه دریغ از ابری که بباره واسه بالم
توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
مي سوزونه منو ياد دلي که به من ندادي
راه ميفتم بي هدف مقصد راهو نمي دونم
کاش مي شد آروم بگيرم ولي افسوس نمي تونم
کو یه قاصدک تو جاده که بشه همسفر من
من یه قصم که جدایی شده فصل آخر من
توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
مي سوزونه منو ياد دلي که به من ندادي
توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
مي سوزونه منو ياد دلي که به من ندادي
توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي
توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي
ميرمو گم ميشم آخر تو غروب دشت غربت
نمي تونم که بمونم توي شهر بي محبت
توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي
توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي
R A H A
12-13-2011, 11:43 PM
تو را از بين صدها گل جدا كردم
تو سينه جشن عشقت رو به پا كردم
براي نقطه ي پايان تنهايي
تو تنها اسمي بودي كه صدا كردم
عشقه من عشقه من عشقه من عشقه من
بگو از پاكي چشمه منو لبريز خواستن كن
با دستات حلقه اي از گل بساز و گردن من كن
اگه از مرگ باورها از آدمها دلم سرده
نوازش كن تو دستامو كه خيلي وقته يخ كرده , خيلي وقته يخ كرده
عشقه من عشقه من عشقه من عشقه من
ديگخ دلواپس بودن باسم بسته ديگه بيهوده پيمودن باسم بسته
زياديم كرده پژمردن زياديم كرده غم خوردن
توي بيداد تنهايي درعين زندگي مردن
عشقه من عشقه من عشقه من عشقه من
بگو از پاكي چشمه منو لبريز خواستن كن
با دستات حلقه اي از گل بساز و گردن من كن
اگه از مرگ باورها از آدمها دلم سرده
نوازش كن تو دستامو كه خيلي وقته يخ كرده , خيلي وقته يخ كرده
عشقه من عشقه من عشقه من عشقه من
ديگخ دلواپس بودن باسم بسته ديگه بيهوده پيمودن باسم بسته
زياديم كرده پژمردن زياديم كرده غم خوردن
توي بيداد تنهايي درعين زندگي مردن
عشقه من عشقه من عشقه من عشقه من
R A H A
12-13-2011, 11:44 PM
زندگی یعنی چکیدن همچو شمع از گرمی عشق
زندگی یعنی لطافت گم شدن در نرمی عشق
زندگی یعنی دویدن بی امان در وادی عشق
رفتن و آخر رسیدن بر در آبادی عشق
می توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن
پُر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
می شود اندوه شب را از نگاه صبح فهمید
یا به وقت ریزش اشک شادی بگذشته را دید
می توان در گریه ابر با خیال غنچه خوش بود
زایش آینده را در هر خزانی دید و آسود
می توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن
پُر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
زندگی یعنی چکیدن همچو شمع از گرمی عشق
زندگی یعنی لطافت گم شدن در نرمی عشق
زندگی یعنی دویدن بی امان در وادی عشق
رفتن و آخر رسیدن بر در آبادی عشق
می توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن
پُر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
می شود اندوه شب را از نگاه صبح فهمید
یا به وقت ریزش اشک شادی بگذشته را دید
می توان در گریه ابر با خیال غنچه خوش بود
زایش آینده را در هر خزانی دید و آسود
می توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن
پُر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
می توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن
پُر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
می توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن
پُر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
می توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن
پُر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
R A H A
12-13-2011, 11:44 PM
وقتی کسی را دوست دارید چه می شود؟
وقتی کسی را دوست دارید، حتی فکر کردن
به او باعث شادی و آرامشتان می شود
وقتی کسی را دوست دارید، در کنار او که
هستید، احساس امنیت می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش،
ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، زمانی که در
کنارش راه می روید احساس غرور می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل
دوری اش برایتان سخت و دشوار است.
وقتی کسی را دوست دارید، شادی اش برایتان زیباترین
منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست.
وقتی کسی را دوست دارید، حتی تصور بدون
او زیستن برایتان دشوار است.
وقتی کسی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات
عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید برای
خوشحالی اش دست به هر کاری بزنید.
وقتی کسی را دوست دارید، هر چیزی را
که متعلق به اوست، دوست دارید.
وقتی کسی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست
می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید.
وقتی کسی را دوست دارید، برای دیدن
مجددش لحظه شماری می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید از
خواسته های خود برای شادی او بگذرید.
وقتی کسی را دوست دارید، به علایق او
بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید به هر
جایی بروید فقط او در کنارتان باشد.
وقتی کسی را دوست دارید، ناخود آگاه
برایش احترام خاصی قائل هستید.
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان
آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند.
وقتی کسی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و
بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد.
وقتی کسی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه
می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید.
وقتی کسی را دوست دارید، با موفقیت و
محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست.
وقتی کسی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست.
وقتی کسی را دوست دارید، در دل زمستان
هم احساس بهاری بودن دارید.
به راستی دوست داشتن چه زیباست، این طور نیست ؟
R A H A
12-13-2011, 11:44 PM
وقتی دیر میکنی یا میری جایی
دیگه نیستم بهت بگم کجایی
نرو تنهام نذار با غم و دردام
اگرچه دلخوری از خیلی حرفام
به قرآنی که از سایه اش گذشتم
به مرگ هردوتامون خیلی تنهام
نگو می بینمت یه روز دیگه
آخه احساس من اینو نمیگه
نمی تونم قبول کنم نباشی
تروخشکت کنه یه مرد دیگه
خداحافظ همیشه بهتر از من
همیشه یا که هرجا سرتر از من
تو چشمات بهترین بودن تودنیا
نمیدیدی اگرچه کمتر ازمن
خداحافظ که رفتم بی بهونه
از این خونه دلم بدجوری خونه
بجای سر به روی شونه ی من
تو یادم خاطرات تو می مونه
اگه کوه طلا واست بیاره
اگه دنیا رو زیر پات بذاره
بازم دستای خالیم خوب میدونن
که هیشکی قد من دوست نداره
گلت خشک شد ولی هرگز نمرده
زمان بوی تورو از خونه برده
دلم خوش بود میای یه شب تو خوابم
ولی چند ماهه که خوابم نبرده
داری میری ولی پیشت میمونم
واست هیچی نبودم خوب میدونم
ولی من در عوض هرجا که باشم
واست تا آخر عمرم می خونم
----------
شاید خیلی چیزا میخواستی اما منم هیچی نداشتم پات بریزم
اینقد بغضم رو پنهون کردم از تو
از اون روزی که رفتی مریضم
قدیما یادمه میرفتی جایی
همیشه یه خداحافظ میگفتی
چقدر آسون شدم باهات غریبه
بازم پشت سرم چیزی شنفتی
الآن داغی نمیفهمی چی میگی
مدیونی اگه یادم بیوفتی
R A H A
12-13-2011, 11:45 PM
آرزومه
آرزومـــــــــه که در و وابکنی بیای تو خونه
تو رو تو بغل بگیرم عاشقونه
آرزومه آرزومه
اسمت رو لبامه بی اراده
چشمای تو از سرم زیاده
چشمای تو از سرم زیاده
از قسمت دیدن تو شادم
از بخت خوشم دل به تو دادم
از بخت خوشم دل به تو دادم
آرزومه آرزومه
***********
از خدامه خونه خوش بو بشه
با عطر نفس هات
از خدامـــــه که بشه مال من
اون چشمای زیبات
که بشه مال من
اون چشمای زیبات
هر جوری که فکر کنی باهاتم
راضی به رضای اون چشاتم
خوش صورت و خوش نقش و نگاری
غم و غصه ای نیست تو من و داری
آرزومه
آرزومـــــــــه که در و وابکنی بیای تو خونه
تو رو تو بغل بگیرم عاشقونه
آرزومه آرزومه...
R A H A
12-13-2011, 11:46 PM
چشم من بیا منو یاری بکن
گناهام خشکیده شد کاری بکن
غیر گریه مگه میشه کاری کرد
کاری از ما نمیاد زاری بکن
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت چشم من گریه میخواد
هرچی دریا تو زمین داره خدا
با تموم ابرای آسمونا
کاشکه میداد همه رو به چشم من
تا چشام به حال من گریه کنن
قصه گذشته های خوب من
خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن
حالا بایاد سر رو زانوم بذارم
تا قیامت اشک حسرت ببارم
دل هیچکی مثل من غم نداره
مثل من غربت وماتم نداره
حالا که گریه دوای دردمه
چرا چشم من اشکشو کم میاره
خورشید روشن مارو دزدیدن
زیر اون ابرای سنگی کشیدن
همه جا رنگ سیاه ماتمه
فرصت موندن ما خیلی کمه
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت چشم من گریه میخواد
سرنوشت چشماش کوره نمیبینه
زخم خنجرش میشینه رو سینه
لب قصر سینه ی غرق به خون
قصه ی موندن آدم همینه
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت چشم من گریه میخواد
R A H A
12-13-2011, 11:46 PM
بعد رفتنت عزیزم ، بس که تنهایی کشیدم
قامتم خمیده از بس ، عشقتو به دوش کشیدم
تو غم بی همزبونی ، هی می کشتم لحظه هامو
روی برگ های شعرم ، خالی کردم عقده هامو
خاطرت جمع هر جا باشی ، توی غربت یه کسی هست
خاطراتت زندگیشه ، اون غریبه خاطرت هست
اون که تو هفت آسمونش ، یه ستاره هم نداره
اون منم که دلخوشی شه ، گل من کسی رو داره
مثل دیگرون نبودم ، سر راهتو نبستم
می دونستم نمیای و چشم به جاده ها نشستم
خاطرت جمع تو دل من ، تو حسابت پاکه پاکه
این خطای دل من بود ، اون که افتاده به خاکت
تو روزهایی که نبودی ، نمی دونی چی کشیدم
صبح تا شب زخم زبون از هر غریبه ای شنیدم
گل من سرت سلامت ، تو که خوش باشی غمم نیست
این همیشه آرزومه ، پس دلیل ماتمم نیست
دیگه از گریه گذشته ، به جنون کشیده کارم
تو که خوشبختی عزیزم ، دیگه غصه ای ندارم
R A H A
12-13-2011, 11:48 PM
شک تو بر دل من صادق نیست،
دل من چیزی جز ،قطره ای عاشق نیست.
دل عاشق همچون،قمری قصر خداست، لایق نیست،
بدهی وام به آن آدم ِ عاقل که، عاشقی هاذق نیست!....
یک جهان آدم عاقل هست ولی،دلشان بالغ نیست،
نیست باد این همه آدم،که یکی عاشق نیست!...
R A H A
12-13-2011, 11:48 PM
گاهی از اين همه عاشقانه گفتن
برای تو خسته ميشوم
گاهی دلم ميخواهد
کمی عاشقانه گفتن تو را بشنوم
...
R A H A
12-13-2011, 11:48 PM
http://www.dezfoul.net/%7Emisagh/stairs.jpg (http://www.dezfoul.net/%7Emisagh/stairs.jpg)
مرا ذره ذره درون قصه های خوش آب کردند
رویای بودن را برایم خواب دیدند
لحظه هایم را از من گرفتند
و در برابرش ساعت بی کوک روزگار را به من هدیه دادند
اشک را در چشمانم ستودند و خنده هایم را سرکوب کردند
فریاد را در سینه ام پنهان کردند و سکوت را از من ربودند
آزادی ام را در قفس معنا کردند
آری آن ها مرا محکوم به زندگی کردند
و هرگز از من نپرسیدند که غم هایت چیست؟
مرا به بند زندگی کشیدند و هرگز نپرسیدند که دردهایت چیست؟
نپرسیدند که سبب آنهمه اشک هایت کیست؟
آنها مرا محکوم به زندگی کردند و رفتند
رفتند تا بدانم که "هیچ کجا" همینجاست
که بفهمم"هیچ کس" ادمهایی هستند که شاید هم نیستند
تا بدانم زندگی این است...همین!
R A H A
12-13-2011, 11:48 PM
آن دم که با تو ام
ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با توام، همه عالم ازآن من
آن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شراب
میریزد آبشار غزل از زبان من
آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها
سیمرغ کی رسد به بلندآسمان من
بنگر طلوع خندهی خورشید بر لبم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!
با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
خود خواندهای به گوش من این، مهربان من
R A H A
12-13-2011, 11:50 PM
بی تو ..... تلخی تنهایی را خواهم شناخت!!
با تو.....ابی ارامش را دل دل کردم!!
بی تو .....خاکستری لحظات را اموختم!!
نمی گویم هزار رنگ بودی!!
نه......
ولی با تو ....جعبه ی مداد رنگی هایم را تک تک ازمودم........!!!!
R A H A
12-13-2011, 11:51 PM
بر دوش من این عمر،وبال است وبال است
سودای وصال تومحال است محال است
تقریر کمال تو جنون است جنون است
تصویر جمال تو خیال است خیال است
هر جود که با ترک وجوداست، وجود است
هر بود که با ترس زوال است،زوال است
ما در نظر یار حقیریم حقیریم
اقرار بنقص ، عین کمال است کمال است
حال دل ما ،هیچ مپرسید مپرسید
بشنیدن این قصه،ملال است ملال است
خون دل عشاق ،بنوشید بنوشید
این باده بهر بزم، حلال است حلال است
تنها نه گدایان سر کوچه ملولند
هر چیز بخواهید سوال است سوال است
R A H A
12-13-2011, 11:51 PM
http://deborah1.persiangig.com/75/axe-sub-ir_mot_pari_sdfd_1.gif (http://deborah1.persiangig.com/75/axe-sub-ir_mot_pari_sdfd_1.gif)
عاشقم گردانی، من بندت شوم
تو شراب نابی ، من مستت شوم
تو طبیبم باشی بیمارت شوم
چون به بالینم شوی رامت شوم
R A H A
12-13-2011, 11:51 PM
چگونه بی تو سر كنم
چگونه شب سحر كنم
بدون تو چه آسمان حرام گشته بر دلم
بدون تو چه آسمان خراب گشته بر سرم
بدون تو یه ماهی بدون تنگ
بدون تو سكوت مرده ای خموش
بدون تو ستاره ای بی فروغ
بدون تو پرنده ای شكسته بال
بدون تو شبم - شبی كه ندارد او سحر
بدون تو غروب غم گرفته ام
بدون تو یه ابر تكه پاره ام
بدون تو...
نمی كنم بدون تو زندگی
بدون هیچ معطلی
R A H A
12-13-2011, 11:56 PM
امیدم باش َ
امید آخرینم باش
و نوشدارو برایم باش
برای این دل ریشم تو مرحم باش
تو با مهرت عزیزم باش
تو عشقم باش
تو تنها در كنارم باش
ولیكن تا دم اخر
كنارم باش
كنارم باش
R A H A
12-13-2011, 11:58 PM
عاشقانه تر از این نیست
که در واپسین لحظات باورم
از بودن تو
باور نکنم
که رفته ای
R A H A
12-13-2011, 11:58 PM
سربند تمام نوشته هایم نام توست
هرچه بخواهم عمق چشمانم را
از تو عاری کنم و
ذهنم را تو خالی
بازهم قلم سر میپیچد
و از تو مینویسد
به حکم تمام حاکمان و به رای تمام داوران
دل نه به خواست یار
بلکه حول مدار عشق میچرخد
غم سهمگین رفتنت
نه عشق را زدود نه یادت را
هنوز هم خلوت نشین تمام شبهایم تویی
و فانوس روشنگر شعرهایم
در محضر عشق
هنوز چشمان روشن توست
"ماه تمام رخ لحظه هایم"
R A H A
12-13-2011, 11:58 PM
یا تا لیلی و مجنون شویم افسانه اش با من
بیا با من به شهر عشق رو کن خانهاش با من
نگو دیوانه کو زنجیر گیسو را زهم وا کن
دل دیوانه ی دیوانه ی دیوانه اش با من
بیا تا سر به روی شانه ی هم راز دل گوییم
اگر مویت به رویت شد پریشان شانه اش با من
نگو دیگر به من اندر دل اتش نمیسوزد
تو گرمم کن به افسونت گرمی افسانه اش با من
چه بشکن بشکنی دارد فلک بر حال سرمستان
چو پیمان بشکنی بشکستن پیمانه اش با من
در این دنیای وا نفسای بی فردا
خدایا عاشقان را غم مده شکرانهاش با من
R A H A
12-13-2011, 11:59 PM
به تو پناه میبرم
سر بر زنوانت میگذارم
تو بر سر من دست میکشی
من به عشق تو
از دنیا دست میکشم
R A H A
12-14-2011, 12:01 AM
تا میگفتم باران
آسمان میبارید.
حــ ــ ــالــــ ــا فـقـــط
انگشتِ شستَش را حوالهاَم میکند!
کاش نرفته بودی!!!
http://pix2pix.org/my_unzip/128897251011.jpg (http://pix2pix.org/my_unzip/128897251011.jpg)
R A H A
12-14-2011, 12:01 AM
http://www.img4up.com/up2/94097810631263651966.jpg (http://www.img4up.com/up2/94097810631263651966.jpg)
♥دلی♥ دارم که مهمانخانه توست
اسیر نرگس و دردانه توست
اگر عالم مرا عاقل بخوانند
خدا داند ♥ دلم♥ دیوانه توست
R A H A
12-14-2011, 12:01 AM
کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسهات
مرا بخواه در شبان دیر پا
http://www.themesforwindows.net/previews/y/youandibydfwp.jpg (http://www.themesforwindows.net/previews/y/youandibydfwp.jpg)
R A H A
12-14-2011, 12:02 AM
عــــ ـــاشـــقـــی حـــســـ لـ ـطیـــ ــفــ ــی است...
نگهش خواهم داشت
چـــ ــ ـه تــ ـــ ـــ ــو بــ ــ ــاشـــی چـــه نباشی...!
http://pix2pix.org/my_unzip/129865578928.jpg (http://pix2pix.org/my_unzip/129865578928.jpg)
R A H A
12-14-2011, 12:04 AM
تاب خوردن را دوست داشتم آن زمان که تو هل میدادی ...!
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQxZyX7w1ekOYZhac0AvmI3SF60LcjXD 3cGvr78cM32xevGbLc9 (http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQxZyX7w1ekOYZhac0AvmI3SF60LcjXD 3cGvr78cM32xevGbLc9)
R A H A
12-14-2011, 12:04 AM
بیخود بهانه مگیر ...
من که میدانم لحظه ی رفتن دلت را پیش من دراتاق روبه حیاط جا گذاشته ای ...!
ازمن گفتن گل تا چند روز با آب زنده می ماند هااا...
گل ، گل می خواهد ...
زود بیا
R A H A
12-14-2011, 12:04 AM
عقل یا قلب؟
برای زیستن دو قلب لازم است:
قلبی که دوست بدارد قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند وقلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید وقلبی که جواب بگیرد
قلبی برای من"برای انسانی که می خواهد تا انسان را در خود حل کند
برای زیستن عقل لازم است:
که منطقی دوست بدارد عقلی که طوری عمل کند که دوستش بدارند عقلی که محبت را معنی کند
عقلی که سوال ایجاد کند عقلی که پاسخ دهد
عقلی که به زندگی جهت دهد وزندگی را هدف دار سازد
عقلی که بداند دنیا برای چیست وآخرت برای کیست
R A H A
12-14-2011, 12:05 AM
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم. خسته شدم بس که از سرما لرزیدم... بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد... خسته شدم بس که تنها دویدم... اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن... می خواهم با تو گریه کنم ... خسته شدم بس که... تنها گریه کردم... می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...خسته شدم بس که تنها ایستادم
R A H A
12-14-2011, 12:05 AM
من چه كنم خيال تو منو رها نمي كنه
اما دلت به وعده هاش يه كم وفا نمي كنه
من نديدم كسي رو كه مثل تو موندگار باشه
آدم خودش رو كه تو دل اينجوري جا نمي كنه
R A H A
12-14-2011, 12:05 AM
حس مي كنم ؛
دنيا خاليست !!
مگر تو چند نفر بودي ؟!
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTWSOkmwFTqHIUapzmnFx81BryQ80bQK U6f3y0rD_ouXluwzU2f&t=1 (http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTWSOkmwFTqHIUapzmnFx81BryQ80bQK U6f3y0rD_ouXluwzU2f&t=1)
R A H A
12-14-2011, 12:07 AM
من تا آمدنت چشم به راحت هستم
با دیدن جای خالی نگاهت مستم
زنده ام با یاد آنروز که با هم بودیم
من به آنروز که بیایی چشم امید بستم
یاد آنروز که غم غصه ز من می راندی
بهر یک لبخند من شعر امید می خواندی
قدر آن لحظات را وقت وداع فهمیدم
ولی ای کاش همیشه پیش من می ماندی
روز در یادم وشبها تو به خوابم هستی
من که تا آمدنت چشم به راهت هستم
R A H A
12-14-2011, 12:08 AM
آن قَدَر حرفـــــ ـــ ـ در دلـَــم مآنــده
کـــ ه در دهانــَم گره می خورنـد
و لبــــ هایم را بــ ه هـَــم می دوزنـــد
و تــو خیال می کنی
مـَـرا با تــو حرفی نیستــــ ـــ ـ !
R A H A
12-14-2011, 12:10 AM
دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم
قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم
چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست
عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند
دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است
درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند
پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.
عاشـــــــقـــــــــانـــ ــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت.
R A H A
12-14-2011, 12:14 AM
من چه كنم خيال تو منو رها نمي كنه
اما دلت به وعده هاش يه كم وفا نمي كنه
من نديدم كسي رو كه مثل تو موندگار باشه
آدم خودش رو كه تو دل اينجوري جا نمي كنه
R A H A
12-14-2011, 12:15 AM
در بستر سردم با خاطرات تو به سر می برم...
http://parsplanet.net/vykort/love/kort13.jpg (http://parsplanet.net/vykort/love/kort13.jpg)
اما افسوس که تو در رویا هم نمی دانی که من http://www.majidmllh.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smiles/28.gif (http://www.majidmllh.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smiles/28.gif)دوستت دارمhttp://www.majidmllh.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smiles/28.gif (http://www.majidmllh.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smiles/28.gif)!!
من عاشق عاشق بودنم.من عاشق با تو بودنم.من عاشق وجودتم.اه..
چقدر بگم دوستت دارم... دلم برات یك دنیا تنگ است..برای حرف زدنت.بوسیدنت.دیدنت.نوازشت.ت نگ است.
افسوس!!اینک که رفتیو مرا با یک دنیا غم و اندوه تنها گذاشته ای اینک به یاد تویی هستم که رفتی و زندگیم.عشقم.روحم.مهرم را بارفتنت ربوده ای و برده ای
http://www.majidmllh.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smiles/28.gif (http://www.majidmllh.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smiles/28.gif)http://www.majidmllh.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smiles/28.gif (http://www.majidmllh.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smiles/28.gif) دوستت دارمhttp://www.majidmllh.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smiles/28.gif (http://www.majidmllh.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smiles/28.gif)http://www.majidmllh.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smiles/28.gif (http://www.majidmllh.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smiles/28.gif)
کاش بودی کنارم.می کشیدی دست نوازش بر سر من.
کاش بودی تکیه گاه این دل تنهایم!!
مگه من با تو چه کردم؟که مرا تنها گذاشتیhttp://blogfa.com/images/smileys/02.gif (http://blogfa.com/images/smileys/02.gif)؟؟؟
سرد و بی صدا شکستم.اما تو تنهامگذاشتی............ http://blogfa.com/images/smileys/06.gif (http://blogfa.com/images/smileys/06.gif)
اینک با این دل خسته و تنهایم.چشم انتظ...ارم تا برگردی کنارم..!
با این که رفته ای باز هم دوستت داسرم.من عاشق توام.من عاشق اون مستی نگاتم.عاشق اون ناز نگاتم.
http://blogfa.com/images/smileys/24.gif (http://blogfa.com/images/smileys/24.gif)آری من عاشقم و دوستت دارمhttp://blogfa.com/images/smileys/24.gif (http://blogfa.com/images/smileys/24.gif)
R A H A
12-14-2011, 12:15 AM
گیر کرده ام عجیب
میان حقیقت
و تو...
تو در طالعِ من هستی
ولی
در شناسنامه یِ او..
R A H A
12-14-2011, 12:16 AM
آدم های دنیای من،
فعل هایی را صرف میكنند كه
برایشان صرف داشته باش
R A H A
12-14-2011, 12:16 AM
دلم می گیرد !..
وقتی ..
می نویسم فقط برای تو ..
ولی ..
همه می خوانند الا تو ...!!
R A H A
12-14-2011, 01:15 AM
یا تا لیلی و مجنون شویم افسانه اش با من
بیا با من به شهر عشق رو کن خانهاش با من
نگو دیوانه کو زنجیر گیسو را زهم وا کن
دل دیوانه ی دیوانه ی دیوانه اش با من
بیا تا سر به روی شانه ی هم راز دل گوییم
اگر مویت به رویت شد پریشان شانه اش با من
نگو دیگر به من اندر دل اتش نمیسوزد
تو گرمم کن به افسونت گرمی افسانه اش با من
چه بشکن بشکنی دارد فلک بر حال سرمستان
چو پیمان بشکنی بشکستن پیمانه اش با من
در این دنیای وا نفسای بی فردا
خدایا عاشقان را غم مده شکرانهاش با من
R A H A
12-14-2011, 01:15 AM
همه چیز باتو شروع شد!
اما ...
هیچ چیز بدون تو، تمام نمی شود
حتی همین دلتنگی های بیهوده من....
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.