mozhgan
03-12-2010, 06:16 PM
در زمانهای قدیم یک نفر مدعی پیدا شد برای پادشاهی بر یک کشور وسیع . او عاقبت پس ازماهها ستیزه و مبارزه با رقبای سرسختش ، توانست بر اریکه پادشاهی تکیه زند . مدتها بود که کشور دچار کشمکش بر سر قدرت بوده و
سر رشته امور از دست همه خارج شده بود و امرا و وزرا از کشورداری غافل بودند . بنابراین پادشاه جدید پس از تثبیت قدرت و فارغ شدن از تهدیدات خارجی و رهائی از کارشکنیهای داخلی،به فکر افتاد که به نقاط دوردست کشورش مسافرت کرده و با مسائل و مشکلات مردم ازنزدیک آشنا شده و به درد آنان برسد
در اولین سفر ، پادشاه برای دیدار مردم یک منطقه نسبتا وسیعی از کشور ، مجبور شده که بخشی از سفر خود را با پای پیاده طی کند ، لذا موقع بازگشت به کشور ، بشدت از رنج سفری که کشیده بود زبان به شکایت گشود ، چرا که
بعلت سنگلاخ بودن مسافت زیادی از جاده ها،پاهای پادشاه به سختی تاول زده بودند او پس از برگشت ، مدت مدیدی در این خصوص تفکر و اندیشه نمود و بالاخره چاره ای به ذهنش رسید . بلافاصله وزیر مواصلات رافراخوانده به او دستور داد که : " مردم ما مشکلات زیادی دارند که مهمترین آنها راههای ارتباطی است. همین الساعه میروی ترتیباتی را اتخاذ میکنی که تمامی جاده های سنگلاخ کشور را شناسائی و آمار گیری نموده تا در آینده
نزدیک همه آنها با چرم گاو بپوشانیم این امر باعث میشود که مردم از رنج سفر خلاص شده و بسهولت بتوانند در اقصی نقاط کشور طی طریق
نمایند وزیر مواصلات نیز که همواره گوش جان به فرامین پادشاه مینهاد ، در اسرع وقت امرملوکانه را به معاونین خود ابلاغ کرد وفرمان پادشاه در کل ادارات تابعه وزارت مواصلات در سراسر کشور جاری شد . بنا بدستور
مسئولین محلی پوسترها و بنرهای تبلیغاتی زیادی در معابر عمومی شهر نصب گردیده تا مردم نیز از حس مسئولیت و دلسوزی پادشاه آگاهی یابند
در همین اثنا خدمتکاری عاقل که در دربارخدمت میکرد ، تصمیم پادشاه رو کمی بالا وپائین کرد و به اصطلاح ارزیابی نمود و کمی آنرا با معیارهای عقلائی مغایر دید . روزی که در حضور پادشاه بود ، این پا و اون پا
میکرد تا کمی اوقات پادشاه خوش شود تافرصتی مناسبی برای عرض عقیده پیدا کند بالاخره فرصتش فرا رسید و خدمتکار جراتی به خود داد و رو به پادشاه نمود که : " قربان جسارتا عرضی داشتم ! هیچ میدانید که گاوهای
این مملکت کفاف این پروژه را نداده واجرای آن تصمیم ، مستلزم واردات میلیونها پوست گاو بوده که علاوه بر تحمیل هزینه های هنگفت به بودجه کشور، در آینده آثار و پیامدهای زیانباری از قبیل کمبود گاو و محصولات
گوشتی و لبنی را نیز بر کشور تحمیل خواهد نمود ، بهتر نیست آن اعلی حضرت به جای این پروژه کلان و پر هزینه ، دستور بفرمایند
که کف کفشهای عموم ملت را با چرم گاوبپوشانند
بجای تغییر جهان بهتره خودمون و بهتر از اون ، قلبمون را تغییر بدیم
سر رشته امور از دست همه خارج شده بود و امرا و وزرا از کشورداری غافل بودند . بنابراین پادشاه جدید پس از تثبیت قدرت و فارغ شدن از تهدیدات خارجی و رهائی از کارشکنیهای داخلی،به فکر افتاد که به نقاط دوردست کشورش مسافرت کرده و با مسائل و مشکلات مردم ازنزدیک آشنا شده و به درد آنان برسد
در اولین سفر ، پادشاه برای دیدار مردم یک منطقه نسبتا وسیعی از کشور ، مجبور شده که بخشی از سفر خود را با پای پیاده طی کند ، لذا موقع بازگشت به کشور ، بشدت از رنج سفری که کشیده بود زبان به شکایت گشود ، چرا که
بعلت سنگلاخ بودن مسافت زیادی از جاده ها،پاهای پادشاه به سختی تاول زده بودند او پس از برگشت ، مدت مدیدی در این خصوص تفکر و اندیشه نمود و بالاخره چاره ای به ذهنش رسید . بلافاصله وزیر مواصلات رافراخوانده به او دستور داد که : " مردم ما مشکلات زیادی دارند که مهمترین آنها راههای ارتباطی است. همین الساعه میروی ترتیباتی را اتخاذ میکنی که تمامی جاده های سنگلاخ کشور را شناسائی و آمار گیری نموده تا در آینده
نزدیک همه آنها با چرم گاو بپوشانیم این امر باعث میشود که مردم از رنج سفر خلاص شده و بسهولت بتوانند در اقصی نقاط کشور طی طریق
نمایند وزیر مواصلات نیز که همواره گوش جان به فرامین پادشاه مینهاد ، در اسرع وقت امرملوکانه را به معاونین خود ابلاغ کرد وفرمان پادشاه در کل ادارات تابعه وزارت مواصلات در سراسر کشور جاری شد . بنا بدستور
مسئولین محلی پوسترها و بنرهای تبلیغاتی زیادی در معابر عمومی شهر نصب گردیده تا مردم نیز از حس مسئولیت و دلسوزی پادشاه آگاهی یابند
در همین اثنا خدمتکاری عاقل که در دربارخدمت میکرد ، تصمیم پادشاه رو کمی بالا وپائین کرد و به اصطلاح ارزیابی نمود و کمی آنرا با معیارهای عقلائی مغایر دید . روزی که در حضور پادشاه بود ، این پا و اون پا
میکرد تا کمی اوقات پادشاه خوش شود تافرصتی مناسبی برای عرض عقیده پیدا کند بالاخره فرصتش فرا رسید و خدمتکار جراتی به خود داد و رو به پادشاه نمود که : " قربان جسارتا عرضی داشتم ! هیچ میدانید که گاوهای
این مملکت کفاف این پروژه را نداده واجرای آن تصمیم ، مستلزم واردات میلیونها پوست گاو بوده که علاوه بر تحمیل هزینه های هنگفت به بودجه کشور، در آینده آثار و پیامدهای زیانباری از قبیل کمبود گاو و محصولات
گوشتی و لبنی را نیز بر کشور تحمیل خواهد نمود ، بهتر نیست آن اعلی حضرت به جای این پروژه کلان و پر هزینه ، دستور بفرمایند
که کف کفشهای عموم ملت را با چرم گاوبپوشانند
بجای تغییر جهان بهتره خودمون و بهتر از اون ، قلبمون را تغییر بدیم