انسان در طول حیات همواره با دعا مانوس بوده، با آن به سر برده است. نیاز بشر به دعا چنان گسترده است که تنها اختصاص به مؤمنان نداشته بلکه در طول تاریخ در زندگی کافران نیز وجود داشته است. ولی آنان، در اثر گمراهی، این عمل مقدس و پراهمیت را در جایی غیر از جایگاه شایسته آن به کار می برند.
آنها به جای اینکه نیاز خود به عالم غیب را در اعتقاد به خدای بزرگ و در طلب از او جستجو کنند، برای رفع این احتیاج، به سمت غیر او متوجه شدند. قرآن کریم می فرماید: «وما دعاء الکافرین الا فی ضلال » ; دعای کافران، که غیرخدا را می خوانند، در گمراهی است و راه به جایی نمی برد.
بزرگترین خدمتی که ادیان الهی، بخصوص اسلام بزرگ، به بشریت کردند این بود که فرزندان آدم را از این انحراف آشکار بازداشتند و آنان را به پیمودن راه صحیح و شایسته هدایت کردند.
در قرآن کریم و کلمات معصومان - علیهم السلام - موضوع دعا، بسیار مورد توجه واقع شده، جایگاه شایسته ای بدان اختصاص یافته است. در این نوشتار، به خواست خداوند، در حد توان به ابعادی از این حقیقت انسانی - الهی از دیدگاه قرآن کریم می پردازیم و کام خشک خود را با قطره هایی از این دریای خوشگوار و پهناور تازه می کنیم.
واژه دعا
فیروزآبادی در معنای دعا می گوید: «الدعاء: الرغبة الی الله ...»; یعنی دعا همان میل و توجه به سوی خداست .
راغب اصفهانی می نویسد: «... دعوته: اذا سالته واذا استغثة ... والدعاء الی الشی ء: الحث علی قصده ...»; یعنی اینکه می گویی: «دعوته » هنگامی است که از او چیزی بخواهی و زمانی که از او یاری بخواهی... . خواندن به سوی چیزی به معنای کسی را به کاری و چیزی دعوت و ترغیب کردن است ... .
در قرآن کریم، دعا به صورتهای گوناگون در معناهای متعدد به کار رفته است و شاید بیشترین و مهمترین آنها همان دو معنایی باشد که از «مفردات راغب » نقل شد.
برای نمونه قرآن کریم می فرماید: «والله یدعوا الی دارالسلام » ; خدای بزرگ مردمان را به سوی بهشت دعوت می کند.
و نیز می فرماید: «یاقوم ما لی ادعوکم الی النجاة وتدعوننی الی النار تدعوننی لاکفر بالله واشرک به.»
ای قوم من، چه شده است که من شما را به سوی نجات فرامی خوانم و شما مرا به سوی آتش می طلبید؟! از من می خواهید تا به خدا کافر شوم و بدو کفر ورزم.
در این دو آیه و نظایر آن «دعا» به معنای دعوت و تشویق به سوی چیزی است.
پروردگار بزرگ در آیه دیگر می فرماید: «واذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان ...» ; و هرگاه بندگانم درباره من از تو پرسیدند، پس من [بدانان] نزدیکم و پاسخ دعاکننده ای که مرا می خواند می دهم.
و نیز می فرماید: «امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء» ; آیا چه کسی جواب انسان بیچاره مضطری که خدا را خوانده و از او استغاثه می کند می دهد؟ و بدی را برطرف می کند؟
در این دو آیه و امثال آن مقصود از «دعا» طلب نیاز و استغاثه و دست احتیاج به سوی حضرت حق درازکردن است. و منظور ما از دعا در این نوشتار هم همین معناست.
گستره دعا
موضوع مهم دیگر در باب دعا گستره آن است. زیرا هرچه قلمرو نفوذ و دامنه وجود این عنصر ارزشی در بین موجودات وسیعتر باشد، بر میزان اصالت و شرافت آن نیز افزوده می شود; و «دعا» حقیقتی است که میدان حضور آن تمامی پدیده ها و همه ممکنات است. مجموعه آفرینش رو به سوی او دارند و در هر لحظه از مبدء پرفیض و سرچشمه هستی تقاضای نزول فیض می کنند.
قرآن کریم می فرماید: «یساله من فی السموات والارض کل یوم هو فی شان » آسمانیان و زمینیان دست طلب به سوی او دراز دارند و او هر روز در شانی از اداره عالم است .
به عبارت دیگر، چنانکه انسان به لحاظ تشریع موظف به دعا و درخواست از خداست، سایر موجودات نیز به لحاظ تکوین لحظه به لحظه بدان مشغولند و دو جریان «فیض گیری » و «لطف بخشی » از دیرپاترین نظامهای حاکم جهان آفرینش و عامل پیدایش آن است.
نهایت اینکه تفاوت بین این دو نوع درخواست به وساطت اراده و اختیار است.
دعای عالم هستی
طلب تکوینی، در عالم ممکنات به اصل وجود آنها مربوط است. چون موجود ممکن، هم در پیدایش و هم در بقاء، در هر آن محتاج ریزش فیض از مبدء هستی است. این تقاضای جاوید، فریاد فقر ذاتی انسان و آیت غنای رحمان است. مخلوق در این درخواست هیچ اراده و اختیاری ندارد و اساسا فرض عدم این طلب، مساوی با نبود آن است. در صورتی که در طلب تشریعی، اراده انسان دخالت دارد و او می تواند این دعای اختیاری را از خداوند داشته باشد، چنانکه قادر است از آن سر باز زند.
علامه طباطبایی در ذیل این آیه می نویسد: «این سؤال به زبان فقر ذاتی موجود است و استحقاق فطری و وجودی آنهاست.» اضافه می کنند: «درخواست از مبدء هستی و آفریدگار جهان وقتی از جنبه فطری و تکوینی آن ملاحظه شود، از آن تعبیر به «سؤال » می گردد، ولی به طلبی که به اختیار انسان صادرشود و به خدای متعال متوجه گردد «دعا» اطلاق می شود» .
نظیر آنچه در باب «دعا» گفتیم در موضوع اطاعت از قانونگذار نظام هستی نیز جاری است. چه این که تمامی موجودات سر در فرمان الهی دارند و در برابر قوانین حاکم بر نظام هستی خاضع و تابع اند. قرآن کریم می فرماید: «فقال لها وللارض اتینا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین » ; ...سپس به آسمان و زمین فرمود به سوی حق آیید چه بخواهید و چه نخواهید. گفتند: ما این کار را با تسلیم و رضا انجام می دهیم.
معنای اطاعت آسمانها و زمین از حضرت حق انقیاد تکوینی از قوانین حاکم بر جهان و مقررات جاری در طبیعت است. ولی انسان گذشته از آن اطاعت تکوینی مامور است که به اراده و اختیار خود به مقررات الهی عمل کند.
تسبیح و تهلیل و ذکر خدا نیز نمونه دیگری از این هماهنگی است. بنابراین وقتی انسان ملاحظه می کند که در اطاعت از قانونگذار هستی تنها نبوده، بلکه تمامی طبیعت در این امر با او همراهند با اطمینانی سرشار و وسعتی بایسته به انقیاد و تسلیم روی می آورد، و نافرمانی از قانون خداوندی را نوعی ستیزه جویی و تقابل با مجموعه نظام هستی می یابد و خود را در این حرکت گمراهانه تنها می بیند.
قرآن کریم می فرماید: «افغیر دین الله یبغون وله اسلم من فی السموات والارض » ; آیا آنان غیر دین خدا را می جویند درحالی که همه جهانیان تسلیم فرمان اویند؟
به همین ترتیب اگر انسان به این حقیقت واقف شود که همه جهانیان از خدا طلب می کنند، نیاز خود را تنها بدو عرضه می کنند و از غیر او بیگانه اند، به گمراهی آنان که رو به سوی جز او کرده اند، از فقیران گدایی می کنند و در گرفتاریها به غیر او پناه می برند، بیشتر پی می برد، به مناجات و دعا پایبندتر می شود، به رازونیاز خود با خدا اصالت و عمق فزوتر می بخشد و خویشتن را در این راه با کل طبیعت هماهنگ و همراه می بیند.
دوش مرغی به صبح می نالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش یکی از دوستان مخلص را مگر آواز من رسید بگوش گفت باور نداشتم که تو را بانگ مرغی چنین کند مدهوش گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)