زندگينامه مسعود فردمنش

238 در اول اسفند ماه 1328 ، در جنوب شهر تهران متولد شدم .مسلمانم ، مسلماني معتقد . مولايم علي ست و مرشدم
مولاي رومي . قاضي نيستم ، ولي عاشق قضاوتم و در قضاوتم ، به خود نيز رحم ندارم . درختان را عاشقانه دوست دارم و سايه شان را به قصر طلا نمي دهم .در يك خانواده ئ كارگري بزرگ شده و محبت هاي واقعي و نيز دردهاي اجتماع را از نزديك لمس كرده ام و با 'فقر'راين بزرگترين گنجينه ئ پر افتخار خزانه ئ بشريت ، غريبه نيستم . آنها را كسي برايم تعريف نكرده ، در كتابها نخوانده و در سينماها نديده ام ، با آنها زندگي كرده ام و بدينگونه ميتوانم براي مردم سرزمين خويش صادقانه حرف بزنم و از چيزي بگويم كه عمري سايه به سايه شان بوده ام . از يك زنگ درس انشائ در كلاس دهم دبيرستان ابومسلم در منطقه ئ منيريه ئ تهران با شنيدن شعري توسط يكي از همشاگرديهايم كه بجاي انشائ از استاد پير اجازه گرفت تا براي بچه ها قرائت كند به شعر علاقمند شدم و گم
كرده ئ خويش را يافتم . شخصيت واقعي شعر خود را با آلبوم هاي حكايت ارائه داده ام و با كتاب 'برگ زردي در بهار' كه اولين مجموعه ئ اشعار و ترانه هايم ميباشد شناسنامه ئ شعر خود را تقديم مردم ديار خويش كردم .