نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: زندگينامه جين وبستر

  1. #1
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3162
    Array

    زندگينامه جين وبستر

    جين وبستر
    نويسنده و روزنامه‌نگار آمريكايى ( 1876-1916 )
    گردآوري و ويرايش : مريم فودازي

    "آليس جين چندلر وبستر"، در 24 ‌‌جولاي سال 1876 ميلادي در "فلوريدا" به دنيا آمد. او تنها فرزند خانواده بود. كودكى‌اش در خانواده‌اى گذشت كه به ادبيات و نشر انديشه و فرهنگ، توجه ويژه‌اى داشتند. پدر او، يكي از ناشران بزرگ نيويورك و "مارك تواين"، نويسنده‌ي نام آور آمريكايى، كه آثار شناخته ‌شده‌اي همچون "هاكلبريفين"، "شاهزاده و گدا" و "تام ساير" را در كارنامه‌ي تلاش‌هاي خود به ثبت رسانده است، دايى مادرش بود. پندارهاي كودكى در آفرينش داستانهاى آينده‌ي جين وبستر كارآمدي بسزايى داشت. سرگرمى دوست داشتني او، خواندن كتاب بود و نسبت به آنچه در پيرامونش مى‌گذشت، حساسيت بسياري داشت. پس از دانش آموختگي، بر آن شد تا نويسندگى را به عنوان پيشه‌ي هميشگي خود برگزيند. او نويسنده‌اى خستگى ناپذير و پركار بود. هرچند در آغاز، كاميابي چندانى در جلب نظر ناشران به دست نياورد، ولى به تلاش خود ادامه داد؛ چرا كه او به نويسندگى همچون پيشه‌اى مي‌نگريست كه توانايي بيدار كردن وجدان خفته‌ي انسانها را داشت و مى‌توانست روح انسان دوستى و خيرخواهى را در آنها زنده كند. او چندين مجموعه داستان و نمايشنامه را به رشته‌ي تحرير درآورد، تا سرانجام يكى از آنها با نام "زماني كه پتى به دانشگاه مى‌رفت"، در سال ۱۹۰۳ به چاپ رسيد. اين داستان، به گونه‌اي، زندگينامه‌ي او در دوران دانشكده به شمار مي‌رفت كه با شخصيت‌پردازى نزديكترين دوستش در نقش نخست داستان پديد آمد.
    داستانهاى او سرشار از پرداختن به جزييات است و اين ويژگى بر گيرايي آثار او مى افزايد. اين نويسنده‌ي سخت كوش، با آفرينش رمان "بابا لنگ دراز"، به خواست قلبى‌اش رسيد. او سالها در انديشه‌ي نوشتن داستانى بود كه تهيدستي، عشق، تلاش و انسان دوستى را در بر گيرد و همه‌ي اين ويژگي‌ها را در اين داستان گنجاند. انتشار اين كتاب با پيشباز منتقدين [ =خرده گيران ] و كارشناسان ادبى روبرو شد. يك سال پس از اين كاميابي، او رمان "دشمن عزيز" را نوشت؛ كتابى كه با وجود آزادي داستان، به گونه‌اي، ادامه‌ي داستان "بابا لنگ دراز" است و به خوبى، روند پيشرفت انديشه‌ي نويسنده را در برخورد با مسايل مهم و انساني بشر نمودار مى‌سازد.
    "دشمن عزيز"، آخرين اثر وبستر بود؛ چرا كه او پس از به دنيا آوردن دخترش، چشم از جهان فروبست. اگرچه جين، سالهاى زيادى زندگي نكرد، آثارى كه از وى به جا ماند، روح انسان دوستى و مهرورزى را در قلب خوانندگانش زنده مى‌كند و همواره، بخش ارزنده‌اى از گنجينه‌ي ادبى جهان به شمار مى‌رود.
    جين، دوران مدرسه را با شور و دلبستگي ويژه‌اي در مدرسه‌ي "والس" سپري كرد و در ‌آن سالها داستانهاي بسياري نوشت كه با نام "مجموعه آثار جين" در انتشارات پدرش به چاپ رسيد. بدون ترديد، كمك‌هاي پدر جين و مارك تواين (دايي مادرش)، نقش بسيار مهمي در رشد و پرورش استعدادهاي او در زمينه‌ي نويسندگي داشته است. او در دوران نوجواني به شدت تحت تاثير داستانها و نوشته‌هاي مارك تواين قرار گرفت و به اين ترتيب، دلبستگي و استعداد زيادي براي نوشتن در خود احساس كرد. جين در دوران نوجواني، زمان زيادي را صرف پژوهش مي‌كرد و هر كتاب ارزشمندي را كه به دستش مي‌رسيد، به دقت مي‌خواند.

    سبك نوشتاري جين وبستر
    اين نويسنده‌ي بزرگ، بيشتر به خواندن كتابهايي كه نثري ساده و روان داشت و مي‌توانست به سادگي، با دنياي زندگي راستين او ارتباط برقرار كند، دلبسته بود.
    شيوه‌ي نگارش جين وبستر، بسيار نزديك به شيوه‌ي نگارش مارك تواين است؛ يعني ساده و روان.
    از آنجايي كه او توجه زيادي به خواسته‌ها و دلبستگي هاي هم‌سن و سالان خود داشت و رفتارهاي آنها را به دقت بررسي كرده و در مورد‌‌ آنها مي انديشيد، همواره در تلاش بود تا در نوشتن داستانهاي خود، از اين تجربه‌ها بهره گيرد تا نوجوانان بتوانند ارتباط بهتري با شخصيت‌ها، رويدادها و داستانهايش برقرار كنند. جين از اينكه مي‌ديد نوجوانان با داستانهاي مارك تواين، ارتباط نزديكي داشته و از خواندن آنها لذت مي‌برند، بسيار شادمان بود و بنابراين، در تلاش بود تا از تجربه‌هاي ارزشمند او براي رسيدن به اهدافش در زمينه‌ي نويسندگي بهره‌ گيرد.
    "مجموعه آثار جين وبستر"، بيشتر، داستانهايي جذاب [ =گيرا ]، ساده و خواندني است كه نه ‌تنها مورد توجه نوجوانان قرار گرفته، بلكه توانسته است بخش گسترده‌اي از بزرگسالان را نيز به سمت خود بكشاند. براي نمونه، "بابا لنگ ‌دراز"، يكي از مهمترين و پربيننده‌‌ترين آثار اوست كه در سال 1912 منتشر شد. بدون ترديد، داستان "بابا لنگ ‌دراز"، نقش بسيار مهمي در جاودانگي نام اين نويسنده در ادبيات داستاني نوجوان داشته است.
    جين وبستر، نويسنده‌ي بزرگ آمريكايي بر اين باور است كه دوران طلايي مدرسه، دوستان خوب، پژوهش، پندهاي پدر و دايي مادرش، مارك تواين، نقش بسيار مهمي در كاميابي‌هاي او در زمينه‌ي نويسندگي داشته ‌است. آثار جين با وجود داشتن متني ساده و روان، سرشار از عواطف پاكي است كه مي‌تواند هر انسان آزادانديشي از هر گروه سني را نيز با خود همراه سازد.

    انديشه‌هاي آفريننده‌ي داستان بابالنگ دراز
    جين فرد بسيار حساسي بود كه تفاوت طبقاتي بين دو طبقه‌ي تهيدست و توانگر آن روزگار بيش از هر چيز ديگري مايه‌ي آزار و رنجش او مي‌شد. از اين رو ارزش نهادن مديران مدارس به دختران توانگر و ارج ننهادن و بي‌توجهي آنها به دختران تهيدست، زمينه‌ي مناسبي را فراهم آورد تا انديشه‌ي آفرينش اثري همچون "بابا لنگ ‌دراز" در ذهن او جان بگيرد.
    اين داستان، بيانگر توجه نويسنده به تلاش‌هاي اجتماعي و حق مشاركت اجتماعي زنان است.
    از آنجايي كه اين كتاب، يكي از پرفروش‌ترين و كامرواترين آثار جين وبستر شناخته شده، تاكنون مجموعه‌هاي نمايشي گوناگوني از روي آن ساخته شده است. در سال 1952، يك نمايشنامه‌ي كمدي بريتانيايي به نام "جودي عاشق مي‌شود"، از روي اين داستان ساخته شد و به روي صحنه رفت. در سالهاي 1919، 1931، 1935 و همچنين 1955 ميلادي نيز فيلمهاي سينمايي گوناگوني در بسياري از كشورها بر مبناي داستان بابالنگ ‌دراز ساخته شـده اسـت.
    در سال 2005 نيز در كره، يك فيلم تلويزيوني از روي داستان بابالنگ‌دراز ساخته شد توجه گروه گسترده اي از بينندگان را به خود جلب كرد. يكي از پرآوازه‌ترين و دوست داشتني‌ترين فيلمهاي سينمايي ساخته شده از روي اين داستان كهن، يك فيلم كمدي- موزيكال هاليوودي است كه در "فرانسه"، "نيويورك" و "شهرك دانـشـگـاهـي واتـسـون" در ايـالـت" مـاسوچوست" آمريكا فيلمبرداري شده و كارگرداني اين فيلم سينمايي را "جين نگولسكو" بر عهده داشته است.
    جین وبستر، نویسنده و روزنامه نگار آمریکایى، در آستانه‌ي زادروز چهل و یک سالگى‌اش (۱۹۱۶) در "نيويورك"، دیده از جهان فروبست.
    این نویسنده که خود، دوستدار بچه ها بود، نتوانست برای فرزندش مادری کند و پس از به دنيا آوردن او درگذشت.

    كتابهاي جين وبستر :
    - زماني كه پتي به دانشكده مي‌رفت؛
    - پتي و پريسيلا؛
    - تنها پتي؛
    - شاهدخت ويت؛
    - جري جوان؛
    - هياهوي بسيار درباره پيتر؛
    - شاهكار وي بابالنگ دراز كه سبب نام آوري او گرديد و
    - دشمن عزيز

    برگرفته از :
    http://hamvareh.blogfa.com
    http://omid_pen.persianblog.ir
    http://persianbook.net
    http://www.gtalk.ir
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  2. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #2
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3162
    Array

    پیش فرض وقتی بابا لنگ دراز را می نوشت

    جین وبستر نویسنده ی رمان بابا لنگ دراز

    جین وبستر برای خیلی از ما مساوی است با بابا لنگ دراز. شاید به همین خاطر است که همه مان جودی آبوت را می شناسیم اما جین وبستر را نه. او انگار بهترین خاطرات ما را نوشته. انگار که مشکلات ما را داشته. آخر جین وبستر شخصیت زنانی را در کتاب های مختلفش خلق کرده که فعال و جوان و باهوشند؛ زنانی که نمی خواهند محدودیت های جامعه را مانع تحقق آرزوهای شان ببینند و در عین حال شوخ طبع و دوست داشتنی هم هستند.
    جین وبستر متولد سال ۱۸۷۶ میلادی بود و فقط نزدیک به چهل سال عمر کرد. اسم اصلی اش آلیس بود و در نیویورک به دنیا آمده بود. خانواده اش یک خانواده ی سنتی معمولی نبودند و مادربزرگش از جمله افرادی بود که برای تساوی نژادی و حق رأی زنان در آمریکا فعالیت های زیادی انجام داده بود. شخصیت های مشهور در خانواده جین هم کم نبودند. مادرش خواهرزاده مارک تواین نویسنده ی بزرگ آمریکایی بود و همین نسبت فامیلی باعث شده بود که تواین و پدر جین با هم کار کنند. پدر جین چارلز وبستر در ابتدا مدیر تجاری برنامه های تواین بود و بعد در چارچوب یک مؤسسه ی انتشاراتی، بعضی از مهم ترین آثار تواین مثل هاکلبری فین را چاپ کرد. اما هم کاری چارلز وبستر و تواین با فراز و نشیب های زیادی همراه بود که در زندگی جین هم تأثیر زیادی داشت. مشکلات مختلف کاری نهایتا" رد سال ۱۸۸۸ میلادی باعث شد پدر جین موقتا" از کار دست بکشد. اما بازگشت او به کار با استقبال تواین مواجه نشد و تواین اتهاماتی را علیه چارلز وبستر مطرح کرد که زندگی خانواده ی وبستر را به کل عوض کرد و در سال ۱۸۹۱ میلادی هم به خودکشی پدر منجر شد.
    جین وبستر متولد سال ۱۸۷۶ میلادی بود و فقط نزدیک به چهل سال عمر کرد. اسم اصلی اش آلیس بود و در نیویورک به دنیا آمده بود. خانواده اش یک خانواده ی سنتی معمولی نبودند.
    در سال های بعد از این ماجرا، آلیس (که اسمش هنوز جین نشده بود) در رشته ی نقاشی روی چینی درس خواند و بعدش هم به مدرسه ای شبانه روزی رفت تا موسیقی، هنر و نوشتن را یاد بگیرد. این مدرسه الهام بخش بسیاری از ماجراها، جزئیات و شخصیت هایی است که در آثار جین وبستر آمده اند و به خصوص در رمان "فقط پتی" حتی اسم اتاق ها، برنامه ی روزانه ی دختران دانش آموز و برخی جزئیات دیگر عینا" آمده. آلیس در این مدرسه با یک دختر دیگر به اسم آلیس هم اتاق بود و به همین خاطر بود که اسم جدید آلیس وبستر شد "جین" و تا آخر عمرش هم این اسم سرجایش ماند.
    اما تأثیر زندگی جین بر آثارش به همان مدرسه ختم نشد. او بعدها درسش را در یک کالج ادامه داد و رشته ی انگلیسی و اقتصاد خواند و همان جا هم بود که به مسائل اجتماعی به خصوص وضعیت کودکان فقیر یا بزهکار علاقه مند شد. تجربه های جین در این کالج در کتاب های «بابا لنگ دراز» و «وقتی پتی به دانشکده می رفت» به کرات استفاده شده. جین همان جا با دختری دوست شد که آدلاید نام داشت و بعدها شاعر معروفی شد. آدلاید و جین فعالیت های ادبی، سیاسی و اجتماعی مشترکی را در سال های بعد دنبال کردند و این در حالی بود که در آن زمان، هنوز زنان در آمریکا حق رأی نداشتند.
    در همان دوران کالج بود که جین شروع کرد به نوشتن برای یک نشریه ی محلی، یک ترم را هم در اروپا سپری کرد و در این مدت در فرانسه، انگلیس و ایتالیا اقامت داشت. کتاب «شاهزاده گندم» یکی از نوشته های جین است که مستقیما" تحت تأثیر این سفر نوشته شده است. دو هم شاگردی از کالج در این سفر همراه جین بودند که یکی از آن ها یعنی اتلین مک کینی بعدها نقش مهمی در زندگی او بازی کرد.
    جین بعد از تمام شدن درسش به خانه ی پدری در فردونیا برگشت و آن جا شروع کرد به نوشتن کتاب «وقتی پتی به دانشکده می رفت». جین در این کتاب، زندگی دخترانه در کالج را با طنز جذابی توصیف می کند و با وجود این که بیش تر از یک قرن از نوشته شدن آن می گذرد واقعا" جذابیت کتاب حفظ شده است. ظاهرا" جین ابتدا برای پیدا کردن ناشر برای این کتاب مشکل داشت اما نهایتا" در سال ۱۹۰۳ میلادی موفق به چاپ آن شد. در همان زمان ها بود که جین نوشتن داستان های کوتاهی را آغاز کرد که بعدها در کتاب «هیاهوی بسیار در مورد پیتر» جمع آوری شدند.
    تجربیات زندگی جین با ادامه ی سفرهایش به نقاط مختلف دنیا ادامه پیدا کرد و او در کنار دو هم شاگردی اش به مصر، هند، برمه، سریلانکا، اندونزی، هنگ کنگ، چین و ژاپن سفر کرد. بعد از این سفرها بود که کتاب های دیگر جین یعنی «جری جوان» و «راز چهار استخر» هم چاپ شد.
    زندگی جین وبستر بعد از چاپ «بابا لنگ دراز» تحولات زیادی داشت. ابتدا دوست صمیمی اش آدلاید به سل مبتلا شد. آدلاید ظاهرا" الگوی جین وبستر در خلق شخصیت پتی بوده و عناصری از شخصیت او در خلق جودی آبوت هم به کار گرفته شده بود. آدلاید اما در برابر بیماری سل دوام نیاورد و این بیماری در نهایت در سال ۱۹۱۴ میلادی باعث مرگ او شد.
    در این فاصله جین با برادر یکی از هم سفرانش یعنی گلن فوردمک کینی برادر اتلین دوستی نزدیکی داشت. گلن قبلا" با زنی که از لحاظ روانی تعادل نداشت ازدواج کرده بود و زندگی غم انگیزی داشت زیرا همسرش دائما" به دلیل حملات عصبی در بیمارستان بستری می شد. گلن فورد مک کینی در نتیجه ی این مشکلات به الکل رو آورده بود و خلاصه دقیقا" همان شرایطی را داشت که در رمان «دشمن عزیز» گریبان دکتر رابین مک ری را گرفته است. گلن و همسرش در سال ۱۹۰۹ میلادی درخواست طلاق دادند اما طلاق در آن زمان امری غیر معمول بود و به همین خاطر جدایی رسمی آن ها تا سال ۱۹۱۵ میلادی طول کشید. گلن فورد مک کینی که هنوز خاطره ی این زندگی را با خود داشت در سال ۱۹۱۲ میلادی به همراه خواهرش اتلین و جین وبستر به ایرلند سفر کرد و کم کم از حال و هوای قبلی اش درآمد و دوستی نزدیکی و عاشقانه ای هم با جین داشت.
    این ماجراها در حالی بود که در سال ۱۹۱۱ میلادی کتاب دیگر جین با نام «فقط پتی» چاپ شده بود و او شروع کرده بود به نوشتن «بابا لنگ دراز» که بعدها معروف ترین کتابش شد. «بابا لنگ دراز» قصه ی دختر یتیمی است به نام جروشا آبوت که در یک پرورشگاه زندگی می کند اما با حمایت مالی و روانی یک مرد پول دار و ناشناس می تواند به دانشکده برود و به تدریج خودش را در جامعه پیدا کند. این کتاب، البته غیر از فصل اولش تماما" نامه هایی است که جروشا یا همان جودی به بابا لنگ دراز می نویسد. «بابا لنگ دراز» در سال ۱۹۱۲ میلادی چاپ شد و سال هاست که هم چنان با استقبال روبه رو است.
    اما زندگی جین وبستر بعد از چاپ «بابا لنگ دراز» تحولات زیادی داشت. ابتدا دوست صمیمی اش آدلاید به سل مبتلا شد. آدلاید ظاهرا" الگوی جین وبستر در خلق شخصیت پتی بوده و عناصری از شخصیت او در خلق جودی آبوت هم به کار گرفته شده بود. آدلاید اما در برابر بیماری سل دوام نیاورد و این بیماری در نهایت در سال ۱۹۱۴ میلادی باعث مرگ او شد. یک سال بعد گلن فورد مک کینی که رسما" از همسرش جدا شده بود در مراسمی بی سروصدا با جین وبستر ازدواج کرد. آن ها زوج معروفی بودند به طوری که در زمان ماه عسل شان تئودور روزولت رئیس جمهور سابق آمریکا به دیدارشان رفت و از قول او نقل شده که همیشه می خواسته «این جین وبستر معروف» را ملاقات کند.
    جین در این مدت نوشتن ادامه ی بابا لنگ دراز یعنی رمان «دشمن عزیز» را هم شروع کرده بود و چاپ این کتاب هم با استقبال خیلی خوبی مواجه شد. «دشمن عزیز» داستانی است که با به عهده گرفتن سرپرستی نوانخانه ی جان گری یر توسط سالی مک براید، یکی از دوستان جودی شروع می شود و ماجراهای او در نوانخانه از جمله آشنایی اش با دکتر رابین مک ری را روایت می کند. مک ری همان شخصیتی است که زندگی اش شباهت زیادی به گلن فورد مک کینی داشته است.
    جین وبستر و گلن فورد مک کینی زندگی شاد و خوبی داشتند اما جین در سال ۱۹۱۶ میلادی و بعد از چاپ «دشمن عزیز» باردار شد و پزشکان به او هشدار دادند که وضع حمل خطرناکی خواهد داشت. همین طور هم شد و او یک روز بعد از به دنیا آوردن دخترش از دنیا رفت. نام این دختر به یاد مادرش جین گذاشته شده است.
    در ایران نوشته های جین وبستر خیلی طرف دار داشته و بابا لنگ دراز، دشمن عزیز، وقتی پتی به دانشکده می رفت و جری جوان به فارسی ترجمه شده اند. اسم مترجمانی مثل سوسن اردکانی، میمنت دانا و داریوش شاهین همیشه جین وبستر را یادمان می آورد.
    ● رد پای علایق شخصی جین در کتاب هایش
    جین وبستر طرف دار حق رأی زنان و تحصیل آن ها بود. او بارها در تظاهرات گروه ها حامی حق رأی زنان شرکت کرد و از آن جا که خودش تحصیلات خوبی داشت همیشه در کتاب هایش بر نقش تحصیلات در شکل گیری شخصیت تأکید زیادی داشته است. جین وبستر معتقد بود که تحصیلات باعث می شود افراد در جامعه نقش مفیدتری به عهده بگیرند. از طرف دیگر، زنان در نوشته های جین وبستر نقش محوری دارند. او خودش زن مدرن، آزادمنش و دنیا دیده ای بود و شخصیت های زن در کتاب هایش هم همین طور هستند و رابطه شان با مردان هم از نوع اطاعت و دنباله روی نیست. اکثر رمان هایی که جین وبستر نوشته در مؤسساتی اتفاق می افتند که یا کلا" دخترانه هستند یا یک زن مدیر آن هاست. این زنان تحث تأثیر مردانی که امور بخش های دیگر جامعه را می چرخانند نیستند و در عین حال در مجموعه ی تحت مدیریت خودشان اصلاحات مفیدی انجام می دهند. البته در ابتدا زنان در آثار جین وبستر از این هراس دارند که شکست بخورند یا نتوانند از توانایی و حسن نیت خود استفاده کنند اما در نهایت هیچ یک از این زنان نمی خواهند در چارچوب الگوهای تعریف شده برای زنان در جامعه محدود باقی بمانند.
    او در عین حال زمانی رمان هایش را نوشت که بحث وراثت و نژاد به صورت گسترده در آمریکا مورد توجه قرار داشت و کتاب های زیادی نیز در این خصوص نوشته شده بود. جین در «دشمن عزیز» به وضوع به مسئله ی وراثت اشاره کرده اما با زبان سالی مک براید می شنویم که اگر شرایط برای کودکان بزهکار فراهم باشد می توان رفتار آن ها را هم اصلاح کرد و این همان چیزی است که خود جین وبستر هم به آن اعتقاد داشت. جین در عین حال به خاطر علاقه ای که به فعالیت های اجتماعی داشت مسائلی مانند به فرزندی پذیرفتن کودکان یتیم را از دیدگاهی خاص در کتاب هایش مورد توجه قرار داده است. دیدگاه جالب دیگر در آثار جین وبستر این است که او به نظام خانوادگی یا آموزشی اقتداگرا علاقه ای نداشت و آن را مفید قلمداد نمی کرد. در اکثر رمان های جین وبستر نیز شخصیت های اصلی در موقعیتی ترسیم شده اند که دیدگاه های پدر و مادر یا جامعه بر آن ها تأثیر مستقیمی نمی گذارد و فرصتی وجود دارد تا هر کس به علایق خودش برسد و به مدل خودش زندگی کند. جین وبستر با این ترتیب نشان می دهد که میزان نفوذ هر نسل بر نسل بعدی دائما" رو به کاهش است و هر کس فقط باید خود خودش باشد.
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  4. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #3
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3162
    Array

    سخنان جین وبستر

    انسان وقتي يك چيزي را با تمام توان بخواهد تلاش مي كند و سرانجام آن را به دست مي آورد.((جين وبستر))


    اگر عاشق بوده ايد كه نيازي به بيان و روشن كردن آن نيست و اگر نبوده ايد كه من نمي توانم برايتان بيان كنم.((جين وبستر))


    انسان وقتي در مورد موضوعي كه از آن آگاهي دارد سخن بگويد يا بنويسد، مي تواند سخن خود را به ديگران بقبولاند و موثر واقع شود.((جين وبستر))


    كاميابي و پيروزي، بسان كرم شب‌تاب از دور مي‌درخشد، ولي از فاصله‌ي نزديك نه سوي دارد و نه حرارتي.((جين وبستر))


    خدا آزادي را به كساني مي دهد كه در جستجوي آن هستند.((جين وبستر))


    هيچ چيز مثل نامه نمي تواند اصطلاحات ادبي و استعداد و قدرت تخيل شخص را برساند.((جين وبستر))


    گاهي يتيم بودن هم مزايايي دارد.((جين وبستر))


    عيب كار اينجاست كه در دانشكده انتظار دارند آدم همه چيز را بداند.((جين وبستر))


    بسيار مشكل است كه آدم بخواهد تمام وقت مراقب خود باشد تا آنچه را احساس مي كند نگويد.((جين وبستر))


    چقدر دشت و صحرا پرماجرا است و لذت زندگي درآميختن با اين ماجراها است نه نوشتن آنها در كتاب.((جين وبستر))


    ناراحتي هاي بزرگ نيست كه صبر و بردباري نياز دارد، بلكه اين ناراحتي هاي خرد خرد و جگر سوراخ كن را با تبسم برگزار كردن، به راستي نيازمند روحيه است.((جين وبستر))


    من با اين فلسفه كه نااميدي و نكبت و غم، نيروي اخلاقي را تقويت مي كند مخالفم. افراد نيكبخت و شادمان هستند كه مهر و محبت مي بخشند.((جين وبستر))


    آن روز كه ما زنها حقوق خود را به دست بياوريم شما مردها بايد حسابي مراقب خودتان باشيد كه كلاه سرتان نرود.((جين وبستر))


    من زمستان را دوست دارم كه با برف باشد نه با باران.((جين وبستر))


    با مردها سر و كله زدن به راستي نيازمند تدبير است. اگر آدم نقطه ي حساس آنها را بيابد، مثل گربه خرخر مي كنند و اگر برخلاف ميل آنها رفتار كني چنگ مي زنند.((جين وبستر))


    وقتي كه شما يك دختربچه ي نه ساله ي گرسنه اي را در آبدارخانه بگذاريد كه كاردها را جلا دهد و يك ظرف نان شيريني هم كنار دستش باشد و تنهايش بگذاريد، چه انتظاري [ =چشم داشت ] داريد؟((جين وبستر))


    همه كس آرزو دارد كه به رويدادهاي غير منتظره برخورد كند؛ اين در زندگي بشر طبيعي است.((جين وبستر))


    مهمترين ويژگي آدمي، قوه ي تخيل و تصور او است. براي اينكه انسان مي تواند خودش را به جاي ديگري در نظر بگيرد. اين ويژگي، انسان را فهميده و دلسوز مي كند.((جين وبستر))


    بچه ها بايد ياد بگيرند كه هر كاري را با عشق و دلبستگي انجام دهند نه از روي وظيفه شناسي.((جين وبستر))


    دنيا پر از شادي است، اگر، هر چه پيش آيد انسان بپذيرد. تنها راز كاميابي در اين است كه انسان چشم داشت زيادي نداشته باشد.((جين وبستر))


    وقتي انسان به شخصي، مكاني و يا روش ويژه اي در زندگي عادت كند و ناگهان آن را از دست بدهد، يك جاي خالي در دل انسان باقي مي گذارد.((جين وبستر))


    زن به هر چه توجه كند و دلبسته باشد، خواه بچه، ميكروب، همسر، شعر، كلفت و نوكر، گلكاري، افلاطون، متوازي الاضلاع يا بازي بريج، در هر حال و اساساً به لباس و قر و فر دلبسته است.((جين وبستر))


    شوخي هاي بزرگ مهم نيستند، اصل اين است كه انسان بتواند از يك موضوع كوچك شاد باشد.((جين وبستر))


    افسوس گذشته را خوردن و به اميد آينده به سر بردن نادرست است؛ بايد از اين لحظه بيشترين بهره را برد.((جين وبستر))


    مي خواهم هر ثانيه از زندگيم را خوش باشم و مي خواهم وقتي كه خوش هستم بدانم كه خوش هستم.((جين وبستر))


    برخي از افراد زندگي نمي كنند، مسابقه ي دو گذاشته اند، مي خواهند به هدفي كه در افق دوردست دارند برسند و در حالي كه نفسشان به شماره افتاده، مي دوند و زيبايي هاي پيرامون خود را نمي بينند.((جين وبستر))


    انسان هرگز چيزهايي كه مزه اش را نچشيده هوس نمي كند، اما پس از اينكه يكبار مزه ي نعمتي را چشيد، آن وقت ديگر محروميت از آن دشوار است.((جين وبستر))


    مسافرت و ديدن دنيا خود يك نوع آموختن و پروردن است.((جين وبستر))


    زندگي بدون پيشگويي هاي خود يكنواخت است، مرتب بايد خورد و خوابيد، واي به روزي كه انسان همه چيز را بداند و هيچ رويداد غيرمنتظره اي روي ندهد.((جين وبستر))


    وقتي كسي تقدير را باور داشته باشد، طبيعي است كه مي نشيند و مي گويد "هرچه خدا بخواهد همان است."((جين وبستر))


    من از مردمي كه مي نشينند و رو به آسمان مي كنند و چشمها را در چشم خانه مي گردانند و مي گويند "خواست خدا چنين بوده است"، در حالي كه يقين دارند چنين نيست، بسيار خشمگين مي شوم.((جين وبستر))


    افتادگي يا گردن نهادن و خشنود بودن و يا هرچه مي خواهيد نامش را بگذاريد، نشانه ي سستي و درماندگي است.((جين وبستر))


    جواني، كاري به سال و ماه ندارد، مهم اين است كه انسان زنده دل و پرنشاط باشد. ممكن است موي شما سفيد باشد، اما مانند پسربچه ها بينديشيد.((جين وبستر))


    به ناراحتي ها (حتي دندان درد) مانند تجربه ي جالبي مي نگرم و از اينكه از تجربه ي تازه اي بيخبر نمانده ام، شادمانم. آسمان بالاي سر من به هر رنگي باشد، من براي هر گونه سرنوشتي آماده ام.((جين وبستر))
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  6. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/