نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: هري پاتر ، يك داستان پر داستان

  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    هري پاتر ، يك داستان پر داستان

    من يكي از خوانندگان مجموعه كتابهاي هري پاتر و بينندگان فيلم هاي هري پاتر هستم . مدتي پيش كه تازه كتاب هري پاتر و محفل ققنوس را به پايان رساندم ، به نكاتي برخوردم ،كه تقديم خوانندگان جست و جوگر مي كنم .
    شايسته است پيش از هر چيز به خلاصه ي داستان توجه فرماييد :


    • هزاران سال پيش در جامعه ساحران چهار جادوگر بزرگ به نام هاي گودريك گريفندور ، هلگا هافلپاف ، روينا رونكلاو و سالازار اسليترين به تاسيس مدرسه اي با نام هاگوارتز براي آموزش سحر اقدام كردند . اين چهار جادوگر كه چهار گروه را در مدرسه به وجود آوردند ، بنا به سليقه و تفكر خود به آموزش پرداختند . اما در ميان اينها سالازار اسليترين به اين عقيده داشت كه بايد جادوگراني را در مدرسه تعليم دهيم كه داراي خون خالص جادوگري هستند ، يعني پدر و مادر آنها جادوگر باشند ( وانواع ديگر جادوگران به اين صورت است كه : يكي از والدين جادوگر باشد ، يا هيچ يك از والدين جادوگر نباشد و فقط فرزند ساحر متولد شده باشد ) آن سه جادوگر ديگر با عقيده ي وي موافق نبودند بنابراين اسليترين از مدرسه خارج شد و قبل از خروج از مدرسه تالاري را در اعماق آن بنا كرد و هيولايي را در آن نهاد و درب تالار را بست به اميد اينكه روزي نواده واقعي اش برگردد و با باز كردن درب تالار، مدرسه را از وجود خون ناخالص پاك كند .
    • هزاران سال بعد از آن چهار جادوگر ، پسري به نام « تام مارلو ريدل » كه داراي استعداد جادوگري است همراه ديگر محصلين وارد هاگوارتز مي شود و سال اول تحصيل خود را آغاز مي كند . سالها مي گذرد و آن پسر كوچك كه اينك نوجواني شده ، متوجه مي شود كه مادرش جادوگر و پدرش غير جادوگر بوده و در عين حال از خون مادري اش به سالازار اسليترين مي رسد . او در مدت تحصيلش در هاگوارتز دوستاني را در كنار خود جمع مي كند . ‹ تام › براي خلاص شدن از نام پدرش كه يك غير جادوگر بوده ، اسم خود را به « لُرد ولدمورت » تغيير مي دهد . او يك بار موفق به باز كردن تالار اسرار مي شود كه در پي آن دختري به وسيله ي هيولاي آزاد شده از تالار ، كشته مي شود . تام ريدل از آنجايي كه زير نظر يكي از اساتيد خود به نام دامبلدور بوده موفق به باز كردن تالار براي بار دوم نمي شود و بعد از مدتي تصميم به ترك مدرسه مي گيرد . سالها بعد ولدمورت به همراه يارانش كه به مرگخواران معروف اند با نيروي سياه خود به جامعه جادوگري حمله مي كنند و با اينكه با مقاومت هايي روبرو مي شوند ولي باز به كشتار ادامه ميدهند . پيش گويي رخ مي دهد كه در آن گفته شده است كه كودكي به دنيا خواهد آمد ، كه ولدمورت را نابود مي كند ، ولدمورت در صدد كشتن آن كودك بر مي آيد و زماني كه كودك يك سال دارد ، ولدمورت او را پيدا مي كند . ولدمورت پدر و سپس مادر كودك را به قتل مي رساند . و زماني كه مي خواهد كودك را با طلسم مرگ به قتل برساند ، طلسم به خودش بر مي گردد و او نابود مي شود . جهان جادوگري دوباره روي آرامش را مي بيند .
    • پسرك يك ساله كه هري پاتر نام دارد ، توسط جادوگران نماينده خير به خاله اش سپرده مي شود . هري پاتر بزرگ مي شود و در سن يازده سالگي به مدرسه جادوگري مي رود و در مدت تحصيل دوستان و دشمناني پيدا مي كند . هري پاتر در مدت تحصيل بارها مانع از قدرتمند شدن دوباره ي ولدمورت مي شود ( كتابهاي يك و دو ). ولي بالاخره ولدمورت پس از سيزده سال در برابر چشمان هري پاتر ، قدرتمند مي شود ( كتاب چهار ) . با اينكه هري ، بارها به جامعه جادوگري مي گويد كه ولدمورت باز گشته ، ولي هيچ كس جز معدودي از جادوگران از جمله دامبلدور كه مدير مدرسه ي جادوگري است و همچنين حامي هري مي باشد اين موضوع را قبول نمي كند . نبرد كوتاهي ميان دامبلدور و ولدمورت رخ ميدهد( در وزارتخانه ) و از آنجايي كه وزير براي چند ثانيه ولدمورت را مي بيند ، بازگشت ولدمورت را تاييد مي كند ( كتاب پنج ) . وزير جادوگري عوض مي شود ، پس از مدتي نبردي در هاگوارتز ( مدرسه جادوگري ) رخ ميدهد كه طي آن دامبلدور ( حامي هري ) كشته ميشود ( كتاب شش ) . هري و دوستانش در جهت وظيفه اي كه دامبلدور به آنان واگذار كرده ديگر به مدرسه نمي روند ، و از سوي ديگر ولدمورت وزارتخانه ي جادوگري را تحت كنترل مي گيرد ، و آموزش را كنترل ميكند و در برخورد با خون ناخالص جادوگري بسيار اهتمام مي ورزد بالاخره هري براي مبارزه به مدرسه باز مي گردد ، معلمين طرفدار هري ، مدرسه را از وجود طرفداران ولدمورت خالي و هاگوارتز را جبه ي مقاومت مي كنند ، مرگخواران به مدرسه حمله مي كنند و جنگ در مي گيرد بالاخره هري و ولدمورت در مقابل هم قرار مي گيرند و ولدمورت به دست او كشته مي شود ( كتاب هفت ) .


    اين خلاصه اي بود از داستان هري پاتر كه با درج شماره كتاب آن را عرضه نموديم .
    داستان هري پاتر كه از چند كتاب تشكيل شده ، فرا تر از يك داستان معمولي براي نوجوانان و جوانان است ! اين داستان كه در آن به شدت از قوه ي خيال استفاده شده و در عين حال همچون اسطوره ها يك سير منطقي را دنبال مي كند داراي محتوايي مخفي و دور از خيال است ، محتوايِ پنهانِ اين داستان داراي مضامين تاريخي و واقعي مي باشد .
    به عبارت ديگر داستان هري پاتر ، داستاني است خيالي درباره سحر و جادو ، جامعه ي جادوگري ، رويارويي خير و شر ، محبت و كينه ، عشق و سرخوردگي ؛ ولي اين داستان به ظاهر خيالي داراي چندين لايه ي معنايي است كه سطحي ترين لايه ي آن ، كه براي همه قابل درك است ، همان مضاميني بود كه ذكر كرديم . وبايد دانست كه لايه هاي پنهان داستان به طور ناخودآگاه در ذهن خواننده نقش مي بندد و در جاي خود نمود مي كند .
    در اينجا به شرح اين لايه هاي پنهان پرداخته ايم تا خوانندگانِ محترمِ مجموعه كتابهاي هري پاتر ، بدانند كه چه هدفي با نوشتن اين داستان طولاني و درعين حال مجذوب كننده ، دنبال شده .


    لايه اول : لايه ي تاريخ

    خانم رولينگ چند رخ داد تاريخي را در لايه اي نسبتا طولاني از اين داستان قرار داده است . حوادثي كه در تاريخ معاصر اروپا رخ داده است .


    · ولدمورت به جامعه ي جادوگري حمله كرد . در اين جنگ هم از طرف خوبي و خير و هم از طرف بدي و شر كشته هاي زيادي در جهان باقي مي ماند .

    ·طبق پيشگويي كه در داستان ذكر شده : « پسري به دنيا مي آيد كه باعث نابودي ولدمورت مي شود» ، ولدمورت در صدد يافتن آن كودك بر مي آيد و زماني كه آن پسر يك ساله را پيدا مي كند ( يك سال از ورود آمريكا به جنگ مي گذرد ) با طلسم مرگ به او حمله مي كند ولي طلسم به خود ولدمورت بر مي گردد ( هر اقدام آلمان برعليه آمريكا ، بر ضد خودش تمام مي شود ) و ولدمورت نابود مي شود ، برخي مي گويند كه او مرده ولي برخي ديگر مي گويند كه فقط ضعيف و ناتوان شده است .

    ·ولدمورت سعي مي كند كه دوباره قدرتمند شود ولي با مقابله ي هري پاتر ( با پشتوانه ي دامبلدور = مدير مدرسه جادوگري هاگوارتز ) روبرو مي شود ، كه اين مطلب در دو كتاب يك و دو
    كاملا مشهود است ؛ هري پاتر و دامبلدور در اينجا نماد متفقين هستند . (1918 ) شدت يافت و بالاخره حزب نازي در انتخابات مجلس موفق مي شود و هيتلر به صدارت اعظمي آلمان رسيد (1933) . انگلستان و در راس آن چمبرلن نخست وزير انگلستان به اين ماجرا اهميت نداد و توجهي به اين جنب و جوش هيتلر نكرد ولي افرادي در انگلستان و آمريكا بودندكه از اين تحركات سياسي آلمان نگران بودند و يكي از آن سياستمداران انگليسي چرچيل بود .
    ·ولدمورت در برابر چشمان هري پاتر ، پس از سيزده سال ضعف و دوري از جهان جادوگري ، دوباره قدرتمند مي شود . ( ولدمورت پس از 13 سال قدرتمند مي شود = آلمان در 1918 ضعيف مي شود و در حدود 1931 كه هيتلر در حال قدرت گرفتن است ، آلمان رو به قدرتمند شدن مي رود ) ( بايد در نظر داشت كه خانم رولينگ نمي توانسته دقيقا سالها را ذكر كند و يا مدت زمان هاي ضعف و قدرت ولدمورت را بيان كند زيرا كه اين كار باعث لطمه ديدن اصل داستان و سير منظم آن مي شود و بايد بدانيم كه داستان ها و يا فيلم هايي كه به طور كامل سفارشي و براي كنايه به مطلبي هستند ، بسيار رسوا مي باشد و آنقدر كه داستان هري پاتر مشهور و مقبول شده نمي توانست مقبول شود ، براي نمونه مي توان به فيلم ضد ايراني 300 اشاره كرد كه از آغاز تا پايان بر ضد فرهنگ غنــي ايران است و همان طور كه مي دانيـم فقط مدتي غوغا به پا كرد و بلافاصله تاريخ مصرفش به پايان رسيد . ) ولدمورت در كتاب چهار نماد آلمان به پا خواسته ، است . هري پاتر پس از بازگشت به سوي دامبلدور كه در راس جبهه ي خير است و به عبارتي نماد شعور جمعي جامعه ي انگلستان است ، به او مي گويد كه ولدمورت برگشته ( آمريكا به جامعه ي اروپا مي گويد كه در آلمان تغييرات مهمي در حال وقوع است ) و دامبلدور اين سخن را باور مي كند . ولي برخي از جادوگران كه در راس آنها وزير جادوگري است اين سخن را باور نمي كنند ( چمبرلن نخست وزير انگلستان توجهي به قدرت گرفتن آلمان نمي كرد . )
    (چمبرلن ) از خواب غفلت بيدار شد والبته جامعه اروپا در راه الحاق كشور مورد نظر هيتلر يعني لهستان سنگ اندازي كردند .
    ·ولدمورت قدرتمند شده و براي قدرت بيشتر تلاش مي كند ( در كتاب 5 مشهود است ) ، نبردي بين ولدمورت ( هيتلر ) و دامبلدور ( جامعه اروپا ) رخ مي دهد و اين نبرد كه بيشتر يك زور آزمايي است ( تلاش هيتلر براي الحاق لهستان به شيوه ي قانوني ) بالاخره بي نتيجه به پايان مي رسد و ولدمورت متوجه مي شود اين نبرد بي فايده است ، و از مقابل دامبلدور مي رود ( هيتلر به اين نتيجه مي رسد كه نمي تواند مانند دو كشور اتريش و چكسلواكي ، لهستان را به راحتي ، بدست آورد ، اقداماتي كه هيتلر براي به دست آوردن اتريش و چكسلواكي انجام داد عبارت است از :1- سخنراني ها 2 - تحركات نظامي در مرز كشور هاي اتريش و چكسلواكي 3- تهديد كشور هاي مذكور و ... )
    در آخر اين نبرد كه در وزارتخانه رخ داده ، جادوگران به همراه وزير جادوگري وارد وزارتخانه مي شوند و وزير در يك نگاه كوتاه ولدمورت را مي بيند . و قدرت گرفتن ولدمورت را تاييد مي كند
    . ( چمبرلن به اشتباه خود پي برد ، و متوجه شد ، كه هيتلر در صدد توسعه قلمرو بوده ؛ البته همان طور كه مي دانيد توسعه قلمرو كاري است كه انگلستان سالها در پي آن بوده و بعد از اينكه ، از اين كار دست كشيده- و باز آن هم به دلايل سياسي نه براي راحتي ملت هاي تحت سلطه - دوست ندارد اين اقدام را ديگر ملت ها انجام دهند ، زيرا قدرت گرفتن ديگر كشور ها خارج از تحمل انگلستان است . )

    ·حملات توسط ولدمورت و يارانش شروع ميشود . وزير سحر و جادو عوض مي شود ، و‹ اسكريمجور › بجاي ‹ فاج › مي آيد و اين همان جابجايي چرچيل با چمبرلن است . به هاگوارتز (هاگوارتز ، نمادي ازمكان هايي است كه مورد تعرض هيتلرقرار گرفت ) حمله مي شود و دامبلدور به دست اسنيپ – از مرگخواران سابق - كشته مي شود ( كتاب 6 ). اين در حالي است كه در كتاب 7 مي خوانيم كه دامبلدور ( نماد انگلستان ) مدتها قبل به وسيله ي طلسمي ضعيف شده ، و خودش به اسنيپ گفته كه تو مرا بكش چون من مرگ را انتخاب كرده ام ( و اين همان جايجايي قدرت جهاني ، آمريكا با انگليس است كه با رضايت انگليس انجام شد .) و بارها در اين مجموعه كتابها از قول ياران دامبلدور براي يكديگر نقل شده كه دامبلدور گفته : اميد ما هري پاتر است . و اين همان انتقال قدرت به آمريكا است و از نگاه متفقين پيروزي به دست آمريكا محقق مي شود ( كتاب 6 ).


    ·اين دو نكته تاريخي را مي توان در كتاب هاي هري پاتر و به ويژه در كتاب 7 ملاحظه كرد . در سراسر داستان هري پاتر درباره ي علاقه ولدمورت به خون خالص جادوگري صحبت شده و در كتاب 7 ، جامعه جادوگري نماد جامعه ي آلمان در نظر گرفته شده و وزارت جادوگري هم نماد دولت آلمان است . در اين كتاب نوشته شده كه ولدمورت افرادي را در وزارت جادوگري بر سر كار مي گذارد كه به نوعي با او همراه هستند و همچنين درباره اصل و ريشه كاركنان وزارتخانه بررسي مي شود ، همچنين آموزش در هاگوارتز به وسيله ي دست نشانده هاي ولدمورت كنترل مي شود .
    ( شرق و غرب آلمان و همچنين آفريقا ) يكي از عوامل شكست خود را به دست خود ايجاد كرد .
    ·ياران ولدمورت به دستور او به هاگوارتز حمله مي كنند و جنگ سختي در مي گيرد و اين جنگ در حالي است كه ولدمورت در گوشه اي در حال تماشا مي باشد و به صحنه ي جنگ وارد نشده (عدم تمركز قدرت در جبهه نبرد ديده مي شود ) و از آنجايي كه هنوز هري پاتر به دلايل ذكر شده در كتاب ( يافتن و نابودي دو هوراكسس باقي مانده ) آماده نبرد ، نبود ، اگر ولدمورت از غرور خود كم مي كرد ، با يك حمله برق آساي خود به هاگوارتر مي توانست شخصا جنگ را به نفع خود تمام كند . ولي اين غرور باعث شد كه او زماني تصميم به حمله بگيرد كه ديگر اين حمله آن تاثير قبلي را كه مي توانست داشته باشد ، نداشت ( هري پاتر آماده نبرد با او شده بود ) . سرانجام ولدمورت در مقابل هري پاتر قرار مي گيرد (در داستان ، هري پاتر در جنگل به نزد ولدمورت مي رود ولي ما اين رويارويي را در نظر نداريم زيرا به نظر من اين بخش براي تكميل سير منطقي داستان آمده ، ما رويارويي پاياني ولدمورت و هري پاتر را كه در هاگوارتز رخ مي دهد ، در نظر داريم ؛ که البته در زمان رويارويي هري پاتر با ولدمورت در جنگل شاهد اين هستيم کهولدمورت هري را به ظاهر مي کشد ولي خودش هم کمي از حال مي رود ، و اين رامي توان به نوعي همان حملات به ظاهر موفقيت آميز آلمان نازي بر ضد متفقيندانست که سطحي بود و هيچ نتيجه اي نداشت ، چرا که در داستان مي بينيم کههري به ظاهر ، وانمود به مردن مي کند)و اين در حالي است كه از چند جبهه ي ديگر به ياران ولدمورت حمله شده ( موجودات افسانه اي جنگل ممنوعه – سنتور ها _ از پشت سر ، و جن هاي خانگي هاگوارتز از سوي ديگر ) . ولدمورت در دوئلي كوتاه با هري پاتر ،كشته مي شود ( اين نماد حمله ي عظيم آمريكا به آلمان است كه باعث شد آلمان در مدتي كوتاه نابود شود ) .
    در هنگام دوئل مي بينيم که هري پاتر با طلسم خلع سلاح با ولدمورت مقابله مي کند که باعث مي شود ، طلسم ولدمورت به سوي خودش برگردد و او بميرد . و البته نکته اي در اين بخش نهفته که آن را ، در لايه اي ديگر ، بررسي مي کنم .
    نکته ي قابل توجه ديگر در اين لايه ، اين است که زماني که ولدمورت ، طلسمش به خودش بر مي گردد ، چوب جادوي بزرگ که در دستش است به هوا پرتاب مي شود و در اينجا است که با چنين توصيفي از خانم رولينگ رو برو مي شويم :
    چوب از دست ولدمورت پرتاب شد ، چرخيد و چرخيد تا به دست اربابي ... رسيد که آمده بود تا بالاخره مالکيت کامل آن را در اختيار بگيرد .
    اين چوب نمادقدرت جهانياست که از دست آلمان خارج و به دست آمريکا افتاد ، و چنان اين صحنه توصيف شده که انگار از هري پاتر در جهان فردي بهتر وجود ندارد !
    همان طور که مي بينيد ، خانم رولينگ چطور يک واقعه تاريخي را در دل داستان جا داده است !!

    4.آدلف هيتلر در راس حزب نازي در تلاش بود كه در انتخابات مجلس آلمان ، حزب نازي كرسي هاي بيشتري بدست آورد و همچنين قصد داشت ، به مقام صدارت اعظمي آلمان برسد و اين اقدامات هيتلر در راه كسب قدرت پس از سيزده سال پس از شكست آلمان در جنگ جهاني اول
    1.با اقدام آلمان در سال 1914 ، جنگ جهاني اول شروع شد كه كُشتار زيادي در پي داشت . 2.آمريكا به نفع متفقين وارد جنگ شد كه در نتيجه حدود يك سال بعد آلمان شكست خورد و اثري از شكوه آلمان باقي نماند . 3.آلمان پس از جنگ اول جهاني در صدد رشد و تجديد قوا برآمد ولي فشار هاي پيمان ورساي وكشور هاي اروپايي مانع از آن مي شود . 5.تلاش هيتلر براي بدست آوردن قدرت ادامه دارد و او در سال 1933 صدر اعظم آلمان مي شود . پس از ملحق شدن اتريش و چكسلواكي به خاك آلمان به دست هيتلر ، اروپاييان متوجه خطر آلمان هيتلري شدند ، نخست وزير انگلستان 6.قدرت نمايي هيتلر آغاز شده و تحركات نظامي او ادامه مي يابد . حمله به لهستان آغاز مي شود . مدتي بعد چرچيل بجاي چمبرلن نخست وزير انگلستان شد ، بايد دانست كه قدرت انگلستان در آن زمان تقليل يافته و وقت فرارسيدكه جاي اين كشور استعمارگر كهن را كشور قدرتمندي بگيرد و البته اين از مدت ها پيش اتفاق افتاده و آمريكا جاي انگلستان را در صحنه جهاني گرفته بود . 7.هيتلر پس از به قدرت رسيدن به نظم بخشيدن امور پرداخت و اين شامل آموزش هم شد . او آموزش را سازمان دهي كرد و تحت كنترل گرفت . از سوي ديگر علاقه ي زياد هيتلر به خون خالص آريايي چيزي بود ، كه اكثريت مردم درباره ي آن مي دانند . او در عزل و نصب مقامات و سران كشوري و لشكري اصل و ريشه و به عبارتي خون آريايي را در نظر گرفت . 8.آلمان در دو جبهه در جنگ بود و سرانجام هم از اين دو جبهه مورد هجوم قرار گرفت . ياري زياد آمريكا به متفقين باعث شد تا آلمان در جنگ جهاني دوم شكست بخورد . يكي از دلايل بزرگ شكست آلمان تمركز ندادن نيرو ها در يك جبهه بود . هيتلر با ايجاد چند جبهه
    • توجه : در كتاب گفته شده كه چهار جادوگر مدرسه هاگوارتز را بنا كردند كه نام آنها به اين صورت نوشته شده : گودريك گريفندور – هلگا هافلپاف - روينا رونكلاو – سالازار اسليترين . اگر دقت كنيد مي بينيد كه خواننده پس از خواندن اين اسامي به اين نتيجه مي رسد كه هر اسم و فاميل با يك حرف الفبايي شرع مي شود ، خواننده در ذهن خود مُخفف اسامي را مي سازد : گودريك گريفندور gg – هلگا هافلپاف hh - روينا رونكلاوRR – سالازار اسليترين SS و ناگهان خواننده متوجه مي شود كه مخفف نام آخري SS است كه با معادل كردن اين واژه با سازمان امنيتي آلمان نازي كه اس اس (ss) نام داشت به اين نتيجه مي رسد كه همان طور كه اسليترين فرد ظالمي بوده ( فردي كه در مدرسه جادوگري تالاري ايجاد مي كند و هيولايي در آن قرار مي دهد تا روزي نواده اش با ياري آن هيولا ، جادوگران غير اصيل را بُكشد ، مسلما فرد ظالمي است ) ، سازمان اس اس نيز يك سازمان مخوف بوده . سازمان اس اس مَخوف ترين سازمان امنيتي زمان خود بوده و مانند سازمان هاي اطلاعاتي كنوني غَرب ، كشتار بسيار و زندانيان بسياري داشته ولي اين يادآوري براي چه لازم است ؟ چرا خانم رولينگ به اين كار دست زده ؟

    *همان طور كه ملاحظه كرديد ، خانم رولينگ با قلم جادويي خود سعي كرده هم سير منطقي داستان به هم نخورد ( همان طور كه ديديم جامعه جادوگري در يك جا جامعه ي اروپا را ترسيم مي كند و در مقطعي كوتاه جامعه ي آلمان را ترسيم مي كند و يا وزارت جادوگري در جايي دولت انگليس را نشان مي دهد و در جايي هم دولت آلمان را ) و هم يك موضوع تاريخي را در لابه لاي واژه هاي اين داستان قرار دهد .

    ولي چرا اين موضوع تاريخي از دل تاريخ بيرون كشيده شده و در پوششي جذاب به مردم جهان عرضه شده ؟
    آيا قصد زنده نگه داشتن يك اتفاق تاريخي كه به نحوي با موضوع هولوكاست ارتباط دارد در نظر بود ؟
    آيا هدف از آوردن اين لايه ، اشاره به عاملينِ به وجود آورنده ي هولوكاست نيست ، تا از اين رهگذر ، به نحوي غير مستقيم به هولوكاست اشاره كند ؟

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    لايه دوم : لايه ي تحليل شخصيت ها
    يكي ديگر از لايه هايي كه بايد به آن در اين داستان توجه كرد چند بعدي بودن شخصيت هاي اين داستان است . البته اين بخش يك تكميلي است براي لايه هاي ديگر داستان :

    • هري پاتر : در نمايي بسيار سطحي جادوگري است كه نماد شر ، را به دفعات نابود مي كند . ولي ابعاد ديگر اين شخصيت عبارت است از :

    يك ناجي : هري پاتر نماد يك ناجي است كه وظيفه اش نجات جامعه است . در سر راه به كمال رسيدن اين ناجي موانعي است كه اين موانع در برخورد هاي تند و آزار دهنده ي خاله و شوهر خاله و پسر خاله اش ديده مي شود . اين ناجي كه از سوي مربيان ماهري تربيت مي شود اميدي است براي نجات جهان . این منجی همچون حضرت موسی در یک محیط ناخواسته بزرگ می شود ( خانه خاله ی هری ) و همچون مریم مقدس ، گاه برای رهایی از دست فشار اطرافیانش ( شوهر خاله ی خشنش ) باید روزه ی سکوت بگیرد . این منجی مانند دیگر منجیان و دیگر قهرمانان تاریخ ، باید پالایش شود ؛ او باید تنها لکه ی آلوده در خود را که باعث آشفتگی و عصبانیت های گاه و بی گاهش می شود ( انرژی پلیدی که در زمان کودکی به طور ناخواسته از ولدمورت گرفته است ) را از خود بیرون کند و این تنها با یک خودکشی داوطلبانه ( در کتاب 7= زمانی که او در جنگل رو در روی ولدمورت قرار می گیرد ) صورت می گیرد و او از این پس پاک به حساب می آید !
    آمريكا : همان طور كه در لايه قبلي توضيح داديم هري پاتر در نمايي ديگر ، نماد آمريكا است . كه سعي در نجات جهان از ظالمين دارد . در اين داستان گفته شده كه هري پاتر در برخورد با ولدمورت ( در يك ديد كلي نماد دشمنان آزادي و در يك نماي كوچكتر نماد آلمان است . ) كمي از قدرت او را به طور غير ارادي مي گيرد ( جادوي سياه ) و اين نشان مي دهد كه آمريكا رگه هايي از ظلم را در برخورد خود با جوامع اعمال مي كند ولي همان طور كه داستان سعي در القاي آن دارد اين خشونت و ظلم ، به صورت غير ارادي از سوي آمريكا ( ناجي ) نشان داده مي شود . و همان طور كه در داستان به صورت بسيار واضح بيان شده ، هري پاتر از جادوي خلع سلاح استفاده مي كند و با اين طلسم است كه در نبرد هاي خود پيروز مي شود ( و در داستان از قول ياران دامبلدور نقل شده كه اين جادو به نوعي امضا و مشخصه هري پاتر است ) در حالي كه ولدمورت و يارانش بيشتر از طلسم مرگ استفاده مي كنند . اين نشان دهنده ي گفتار آمريكا است كه مي گويد ما براي خلع سلاح به كشور ها حمله مي كنيم و قصدمان فقط خلع سلاح است .
    و نكته اي ديگر كه بايد به آن توجه كنيم اين است كه هري پاتر در ابتداي سال در زمان گروه بندي ، وقتي كلاه گروه بندي مي خواست او را به گروه اسليترين بفرستد ، هري چندين بار گفت كه اسليترين نه ، و اين هم نشان مي دهد كه آمريكا با اينكه داراي قدرت زيادي است ، طرف ظلم را انتخاب نكرده و به صورت آگاهانه طرف خوبي و خير را انتخاب كرده و اين هم نوعي خلاص شدن آمريكا از زير فشار افكار عمومي را به دنبال دارد . زيرا اين لايه ي داستان به همراه ديگر لايه ها در ذهن خواننده قرار مي گيرد و در بخش ناخودآگاه فرد اثر مي گذارد !

    • ولی بهتر است سوالی در اینجا طرح شود : چرا پاتر ؟ چرا خانوم رولینگ چنین فامیلی را برای او انتخاب کرده ؟

    پاتر در زبان لاتین به معنای پدر می باشد . و این شاید اشاره ای به این دارد که ، همه ی اقدامات آمریکا پدرانه و از روی دلسوزی است .
    یک سِبقه ی تاریخی هم می توان برای واژه پاتر پیدا کرد و آن در امپراطوری روم است ، که عده ای اشراف وجود داشتند که به خود لقب پاترسین می دادند ؛ و این به معنای پدران است ، یعنی این افراد پدران ملت هستند .

    • دامبلدور ( مدير مدرسه هاگوارتز ) : اين شخصيت هم داراي لايه هاي زياد معنايي است :

    يك حامي بزرگ : به تناسب زمان دامبلدور نماد يك حامي قدرتمند است براي ناجي آينده ( هري پاتر ) ولي بايد دانست اگر چه او داراي وظايف سنگيني است ولي هيچ وقت نمي تواند جاي ناجي را بگيرد و فقط و فقط ناجي مي تواند نجات دهنده ي جامعه باشد . حامي از او مراقبت مي كند و زمينه را براي رشد او فراهم مي كند و در زمان مناسب هم از كنار او مي رود .
    اُسقف : در زمان هايي خاص دامبلدور با كمك چهره اي كه از او در داستان توصيف شده نقش يك اسقف را بازي ميكند ، او با لباس هاي بلند و خاصي و با ريش سفيد و بلندش در مدت زماني كه در داستان حضور دارد همچون يك اسقف به ارشاد ديگران مي پردازد و نمونه هاي اين ارشاد ها و راهنمايي ها را تحت عنوان سخنراني هاي دامبلدور در متن داستان داريم يعني دامبلدور به ظاهر سخنرانيِ اول سال تحصيلي را انجام مي دهد يا در جمع معلمين جادوگري صحبتهايي مي كند ولي در باطن به ارشاد آنان پرداخته و حتي بعضي از سُخنان او منحصر به داستان نيست بلكه توصيه هايي است كه در ذهن خواننده نقش مي بندد و خواننده به طور ناخودآگاه آنان را در زندگي واقعي خود به كار مي گيرد .
    قدرت انگلستان : دامبلدور همچون انگلستان است كه نقش پدري آمريكا را بازي مي كند و او را به سوي رشد سوق مي دهد و در زماني هم كه قدرت خودش كم مي شود صحنه را به آمريكا ( هري پاتر ) مي سپارد .

    • اسنيپ ( مرگخوار توبه كرده ) : اسنيپ فردي است كه در كتاب شخصيت او به زيبايي توصيف شده . او داراي شخصيت دو گانه است و به قول كتاب دوم يعني در زماني كه دارد اسنيپ را كه به همراه دامبلدور و فليچ و هري پاتر در دفتر دامبلدور جمع شده اند توصيف مي كند : « نصف بدنش توي سايه و تاريكي و نصف ديگرش در روشنايي نور شمع ها قرار داشت » . همان طور كه مي بينيم تصويري كه به طور خواسته يا ناخواسته ترسيم شده ، نشان دهنده مرموز بودن اسنيپ است ، او مرگخواري است كه در اواسط جنگ اول به طور مخفي با دامبلدور ارتباط برقرار مي كند و به او اطلاعات مي دهد و در مدت زمان 13 سالي هم كه ولدمورت ضعيف بود ، او در كنار دامبلدور كار مي كرد و به عبارتي توبه كرده بود ولي در عين حال ارتباطش را با مرگخواران ديگر حفظ مي كند ، او در زمان برگشتن ولدمورت به طرف او مي رود ولي به طور ظاهري و بعد از مرگش به دست ولدمورت ، معلوم مي شود كه او همان زمان كه توبه كرده به واقع بوده و با دامبلدور همراه بوده و براي او كار مي كرده .


    • اسنيپ در يك نگاه مي تواند كشور ايتاليا باشد كه در اوايل جنگ جهاني اول ، از حلقه ي جبهه متحدين گسست و به متفقين پيوست ( همكاري اسنيپ با دامبلدور در زمان حمله ي اول ولدمورت ) . و در نگاه ديگر مي تواند كشور شوروي باشد كه در جنگ جهاني دوم با هيتلر پيمان عدم ***** بست ولي درصدد حمله به آلمان بود ( اسنيپ ، در زمان قدرت گرفتن دوباره ولدمورت در عين حال كه با او همراه شد ولي در واقع با دامبلدور بود ) كه در اين حال هيتلر از اين قصد شوروي مطلع شد و پيش دستي نمود و به شوروي حمله كرد كه باعث حيرت شوروي شد ( در كتاب 7 مي خوانيم كه ولدمورت به وسيله ي مارش اسنيپ را مي كُشد ، البته بايد به همان نكته اي كه در ابتداي اين مقاله اشاره شده است ، توجه كرد ، كه خانم رولينگ براي اينكه نمي خواسته سير منطقي داستان ناقص شود اين لايه ها را تا جايي كه امكان دارد در درون اين داستان قرار داده ! )

    لايه سوم : بي خدايي
    يكي ديگر از مباحثي كه بايد در اين داستان به آن توجه شود ، فقدان وجود خدا تا آخر داستان است كه نشان دهنده ي انسان محوري و توجه به وجود محوريت انسان است . و اين نكته بارها و بارها ديده مي شود به عنوان مثال دامبلدور بارها مي گويد اميد ما به هري پاتر است و يا ما لحظه اي را در اين داستان نمي بينيم ( به جز آخر داستان و آن هم براي خالي نبودن عريضه ) كه از خدا طلب كمك شود و هر امداد و كمكي كه رخ مي دهد از سوي دوستان و حاميان به يكديگر است : كمك دامبلدور به هري در تالار اسرار ( كتاب دو ) ، كمك ارواح والدين هري به او در زمان برخوردش با ولدمورت در قبرستان (كتاب چهار ) و ... از اين قبيل مي باشند ، البته در آخر داستان ذكر شده است كه هري پاتر با اميد به خدايِ آسمان ( یا لفظ امید به آسمان ها به کار رفته ) به ولدمورت حمله مي كند . كه اين مي تواند نشان دهنده ي آن باشد كه اميد همه به هري پاتر و اميد هري پاتر ( آمريكا ) هم به خدا مي باشد يعني دروازه ي رسيدي به خدا هري پاتر است و اين همان دين گرايي دولتمردان و سياست مداران آمريكايي است كه فقط ايمان را از سوي خود مي دانند و در راه رسيدن به آن تلاش مي كنند (مسيحيان تجديد حيات يافته ). البته چند اشكال در اينجا وارد است : ٭ اول اينكه از آنجايي ، كه تا قبل از انتشار كتاب 7 بحثي در گرفته بود در مورد انسان محوري و توجه نكردن خانم رولينگ به وجود خدا در داستان ، شايد آوردن اين جمله « با اميد به خداي آسمان » براي پايان دادن به اين بحث بوده تا به اهل فكر نشان دهد كه به وجود خداوند در داستان پرداخته شده است . ٭ اما با آوردن اين جمله در اواخر داستان يك نكته ي ديگر به چشم مي خورد . و آن اين است كه : چرا گفته شده خدايِ آسمان ، به بيان ديگر چرا از ياي نسبت استفاده شده . اين يادآور چند خدايي و وجود اله هاي چند گانه در حوزه تمدن غرب است . لازم به ذكر است كه غرب در حال رجوع به عصر اسطوره هاي خود است كه همان عصر پيش از مسحيت است . اين موضوع بارها و باره در عناصر فيلم هاي گذشته ي ساخته شده توسط غرب ديده شده است .
    خانم رولينگ مي توانست بجاي اين واژه ( خداي آسمان ) ، واژه هايي مانند : خداي آسمان و زمين و يا خداي توانا و يا خداي قدرتمند استفاده كند كه اين اسامي صفات خدا را كه در ذات اوست نشان مي دهد ؛ پس استفاده از چنين بياني ، مشكوك است .
    قرار دادن اين لايه در داستان باعث مي شود كه ذهن خواننده با تبليغات محسوس آمريكايي ها و صهيونيست ها راحت تر همراه شود .
    ادامه دارد ...

    محقق : سيد عليرضا واعظ موسوي

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هري پاتر پرفروش‌ترين كتاب قرن 21 در آلمان شد

    خبرگزاري فارس: مجله اشپيگل چاپ آلمان مجموعه داستاني «هري پاتر» نوشته جي. كي. رولينگ را پرفروش‌ترين كتاب در دهه نخست قرن 21 در آلمان معرفي كرده است.


    به گزارش خبرگزاري فارس، در كشورهاي انگليسي‌زبان نيز اين اثر داستاني رولينگ در كنار رمان «رمز داوينچي» نوشته دن براون پرفروش ترين رمان هاي دهه نخست قرن 21 بوده‌اند.
    اشپيگل نوشته است كه سه كتاب از مجموعه هفت جلدي هري پاتر در صدر نخست پرفروش هاي داستاني در كشور آلمان بوده است.
    رمان «هري پاتر و شاهزاده دورگه» بيشترين فروش را در دهه نخست قرن جاري ميلادي داشته است.
    در بين نويسندگان آلماني زبان آثار سه نويسنده بيش از ساير نويسندگان مورد توجه قرار گرفته و گوي سبقت را از آنها ربوده است.
    رمان «تالاب» نوشته شارلوته روخه، «قلب جوهري» نوشته كورنليا فونكه و «مساحي جهان» نوشته دنيل كلمان بعد از هري پاتر قرار داشته اند.
    در بين رديف‌هاي هفت تا بيست هيچ اثر داستاني از نويسندگان معروف آلماني مانند گونتر گراس، اوه تيم، الفرده يلي نك و ماترين والزر به چشم نمي‌خورد.
    همچنين هيچ يك از داستان‌هاي هرتا مولر، برنده جايزه نوبل ادبيات 2009 نيز در يك دهه نخست قرن بيست و يكم پرفروش نبوده‌اند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/