ده خواهر تالار شيشه اي بورس
تالار شيشه‌اي حافظ هر روز شاهد رفت‌وآمد تعداد زيادي از سهامداران خرد و كلان است كه تنها ده نفر آنان خانم هستند، داستان اين خانمها و دليل ورودشان به بورس و شرايط آنها خواندني است.


A0227979


اسم بورس و سهام به گوش هر كسي مي خوره ياد پول مي‌افته. اما نبايد يادمون بره همه اين آدما ته دلشون وقتي براي اولين بار مي‌خواستن وارد بورس بشن چه ترسي داشتن. ترس از اينكه دار و ندارشونو از دست بدن. ترس از اينكه پولاشون كه با هزار قرض و قوله جمع كردن در يه لحظه دود بشه بره هوا. نمي‌خوام باعث دلزدگي يا بي انگيزگي كسايي كه قصد دارن بيان بورس بشم براي همين اضافه مي كنم كه در كنار ترس، خيلي از آدما فقط به خاطر سود زيادي كه اين كار داره به بورس وارد مي شن، بعضي از افراد هم كارمند شركتي هستند كه قراره وارد بورس بشه و به اجبار بخشي از سهام خودش رو به كارمنداش مي‌ده.پس بدونيم فقط ترس فقط استرس و فقط دود شدن پول ذهنيت افراد مشتاق به بورس را تشكيل نمي‌ده.اما بخشي از فكر خانم‌ها را قبل از ورود ممكنه ترسشون تشكيل بده حالا با در نظر گرفتن اين مسئله فكر مي‌كنيد خانوما با روحيه حساس و لطيفي كه دارن چه جوري ميان توي اين تالار شيشه‌اي.چه جوري معامله ميكنن. خيلي از اين بانوان معامله‌گر پولايي رو كه وارد بورس مي‌كنن يا ارثه است و يا ثمره 30 سال كار. من خودم يه خانم هستم براي همين وقتي فكر اين را مي‌كنم كه ممكنه سرمايم كم بشه بخصوص اگه اين سرمايه براي بازنشستگيم باشه مسلماً مي‌ترسم از اينكه با يه سهل انگاري پولامو از دست بدم وحشت دارم ولي از يه طرفم به سودش كه فكر مي كنم مي گم واي مي‌شه مثلاً شش‌ماهه پولم دو سه برابر بشه. ولي در جايگاه يك بانو از خانم‌ها طرفداري مي‌كنم و مي‌گم ما خانم‌ها وارد هر كاري كه شديم و هر مسئوليتي رو كه پذيرفتيم با اراده قوي كه از خودمون سراغ دارم خيلي پيشرفت كرديم كه نمونه‌هاشو من شخصاً در بورس به چشم ديدم ،اين گزارش بخشي از اين مشاهدات است.
با همه اين اوصاف بايد بگويم شايد بعضي خانو‌م‌ها از وارد شدن به بورس بترسن، ولي وقتي وارد اين تالار مي‌شيد وقتي از كسي بپرسي كه پولدار ترين كسي كه در بورس به عنوان يه سهامدار حقيقي خريد و فروش مي كنه كيه، همه اسم خانوم اردبيلي را مي‌آرن كه تقريباً دوسال يا سه سال پيش به خاطر سرطان در آمريكا فوت كرد. اين بانوي پولدار و يكه تاز تالار بورس ايران كه با چند نفر همراه وارد بورس مي‌شد همه ميگن يك زمان فروشگاه‌‌هاي كوروش و يك زمان هم فروشگا‌ه‌هاي زنجيره‌اي قدس متعلق به اين خاندان بوده. شنيدن اين حرفا به همه اعتماد به نفس مي‌ده چه برسه به خانو‌ها. وقتي با بانوان معامله گر درباره شرايط و سختي كار مي پرسيم هيچ مشكلي ندارن و به سختي كار و محيط مردانه آن معتقد نيستند.براي من جالب بود بدونم چرا خانوم‌ها وارد بورس مي‌شن، مرد‌ها چه برخوردي با آنها دارند، آيا از آقايون‌ كمك مي‌گيرن و اصلاً مرد‌ها به آنها كمك مي‌كنند، نظر آقايان نسبت به معامله‌كردن خانوم ها چيه، و سؤال‌هاي ديگه كه براي جواب دادن به اين سؤال‌ها به تالار بورس كه در خيابان حافظ قرار دارد رفتم، مطمئناً براي همه شما جالب بدونيد بانوان محترم ما با چه شرايط و در چه محيطي كار مي‌كنند.

*لحظه ورود به تالار بورس تهران در يك نگاه

وقتي به در ساختمان بورس رسيدم هميشه فكر مي‌كردم بايد يك سري آدماي خوش تيپ كه پولدار بودنشان از پوشش آنها مشخصه مي‌بينم ولي وقتي براي اولين بار پا به اين ساختماني كه ميليارد‌ها تومان روزانه در آن جابه‌جا ميشه گذاشتم به اشتباه بودن اين فكر و ديد گاهم پي بردم حالا تازه در لحظه ورود بخش زيادي از نظرم درباره بورس عوض شد فكر كنيد زمان خروج چقدر اين نظرات عوض مي‌شه. وقتي وارد شدم افراد زيادي طبقه همكف داشتند از روي تلويزيون‌ها به وضعيت شركت‌ها نگاه مي‌كردند، از پله‌ها رفتم بالا رسيدم به طبقه اول،واقعاً همهمه زيادي اونجا بود، فهميدم اين همه آدمي كه من جلوي در ورودي ديدم بخش كمي از اين سهامدارا و معامله گرا هستن. از اين همه آدم بعضي‌هاشون كنار صفحات لمسي ايستاده بودن، بعضي‌ها به تلويزيونايي كه قرارداد معاملات، قيمت‌ها و صف‌هاي خريد و فروش را نشون بدن نگاه مي‌كردند. از بين آن همه مرد كه اونجا بودن فقط 7 يا 8 تا خانم رو ديدم كه دور هم جمع شده بودن و دو سه نفري با هم حرف مي زدن. اول يه كم كنارشون ايستادم تا ببينم چه كار مي‌كنن بعد كه يخم باز شد شروع كردم به گفتن و خنديدن با خانمهاي بورسي.شروع كردم به سؤال پرسيدن و اولين سؤالو از كسي كه بين اين همه خانم‌ خوش برخورد‌تر بود شروع كردم.


*اينجا ضرر مي‌كنند ولي كنار نمي‌كشند

اين خانم بدون محافظه‌كاري جواب سؤال‌ها را داد. خيلي جالب بود اين خانوم با 10 سال سابقه‌اي كه براي معامله گري در بورس داشت خيلي كمكم كرد، خانم اسدي با وجود ضرر‌هايي كه كرده حاضر نيست از اين بازار بيرون برود. اون ميگه 10سال اومدم مجموعا هم ضرر كردم هم سود ولي در كل اين تالار براش از نظر سوديك وضعيت معمولي داشته.
البته همه بانواني كه آنجا بودن در جواب دادن به سؤالها خساست به خرج نداند به جز يك نفر كه طوري برخورد كرد انگار مي‌خوام هر چي پول آورده بورس بگيرم ،سؤالارو بيشتر با سر جواب مي‌داد. اسدي كسي كه هر روز تا ساعت 12 مي‌آد تالار و با نظر من درباره محافظه كار بودن ما خانم‌ها موافق بود، اون ميگه سهم يه شركت كه بالا ميره بعضي‌ وقتا به خاطر طمعي كه داريم سهمو نمي‌فروشيم و فكر مي‌كنيم فردا هم امكان داره باز هم قيمت آن بالاتر بره ولي آقايون خيلي راحت‌تر از ما خريد و فروش مي كنن چون خانم‌ها خيلي ريسك نمي كنن و تا مطمئن نشن سهم‌شون را نه مي‌فروشن نه سهمي‌رو مي‌خرن.
با توجه به اينكه بيشتر افرادي كه غرق در معامله‌گري شدن افراد خانواده را نيز وارد اين كار كردن ولي خانم اسدي فقط براي خودش سهم مي‌خره و معتقد بود بعضي‌ها كه چند تا كد معامله‌گري دارن براي زماني كه بعضي از سهام شركت‌ها مثل بيمه البرز كم عرضه مي‌شود مي‌تونن با اين چند كدي كه دارن سهام بيشتري خريداري مي‌كنند. اما من كه فقط يه كد دارم تعداد سهم محدود تري مي‌تونم بخرم.
اسدي بعد از اينكه از سرمايه 20 ميليون تومانيش كه اونم پول بازنشستگيش بود و همشو به اين بازار آورده حرف مي زنه، ميگه پولدار ترين خانمي كه بينشونه خانم احمدي كه دو تا خواهرن و باهم به بورس اومدن. اينجا خيلي از اين آدمايي كه از يه كارشناس بيشتر مي‌دونن نيز امكان داره ضرر ‌كنن چون اين بازار قانون خاصي نداره و حتي با چند سال سابقه هم يه روزي يه جايي گول نوساناي بازار را مي‌خورن.
آخرش اسدي مي‌گه كل خانم‌هايي كه پايه ثابت اينجا هستن 10 نفر بيشتر نيست بقيه يا با اينترنت خريد و فروش مي كنن يا فقط براي وقتايي كه مي‌خوان سهمي‌بخرن يا بفروشن بازار ميان. ما 10 نفر به خاطر اينكه خود تالار هيجان بيشتري داره و سرعت خريد و فروش بالاتره هر روز ميايم تالار بورس.


*سود در عين كسادي و نوسان بازار

شرايط و ساعت كار و فعاليت در بورس يه جوري كه اگه كسي بخواد هر روز بياد اونجا بايد از 9 صبح تا 12 ظهرش آزاد باشه بنابراين با توجه به اين شرايط بيشتر خانم‌هايي كه اينجا هستن خانه‌دار بوده و يكي از آنها خانم‌ ميرزايي است كه غير از يكشنبه‌ها هر روز تالاره و يه بچه هم داره كه وقتي اونو مي‌زاره مهد مي‌آد بورس.
اينجا هر چي كه مي بيني جالبه حداقل براي كسايي كه براي اولين بار ميرن تالار. خيلي خوبه كه آقايون از هم‌فكري كردن با خانم‌ها دريغ نمي كنند. تازه خيلي هم خوبه كه خانم‌ها از برخورد مردا گله‌اي ندارن . زهرا خانم ميگه تفاوت مردا و زنها در خريد و فروش سهام لحظه‌اي عمل كردن اقايونه اونم به خاطر اينكه جرأت بيشتري نسبت به خانم‌ها دارن و خيلي وقتا اين مرداي با جرأت صبح يه سهم مي‌خرن ظهر مي‌فروشن.
اين بانوي سهامدار بورس نظرش درباره ضرر و زيان بورس كه خيلي‌ها مي گن دارن ضرر مي كنن فرق مي‌كنه، چون معتقده چند سال پيش يعني حدود سالهاي 84 و 85 خيلي از سهامدارا ضرر كردن ولي الان اكثر افرادي كه اينجا هستن چون نواسانگيري مي‌كنن سود خوبي هم كسب مي‌كنند.


*خواهران غريب بورس

اول گزارش، از يه خانم حرف زدم كه با خواهرش اومده بود بورس، براي همين وقتي كنار هم بودن رفتم سراغشون. داشتن با هم درباره خريد سهم شركتي كه قرار بود اولين عرضه خودشو داشته باشه حرف مي‌زدن، چند دقيقه گوش دادم تا ببينم چي ميگن، چه كار مي‌كنن. مي خرن يا نه. از دو سه تا از آقايون درباره اين شركت سؤالاتي پرسيدن و در نهايت زنگ زدن به كارگزارشون و گفتن كه سهم اون شركت را براشون بخره. نكته‌اي كه اونجا نظرمو جلب كرد اين بود كه فقط يك تلفن داخلي براي تماس با كارگزاراني كه طبقه پايين تالار بودن براي سهامدارا موجود بود. درست كه توي اين دوره و زمونه همه تلفن همراه دارن ولي به نظر من يك تلفن با اين تعداد سهامدار كه همشونم مدام در حال خريد و فروش هستن خيلي كم بود.
اين دو خواهر روند ورودشون به بورس خيلي جالبه، خواهر بزرگ كه اسمش مريم 8 سال پيش خونشون عوض ميكنه و مي‌آد سمت حافظ اون وقت بوده كه چون بازنشسته بودن براي اينكه حوصلشون سر نره با خواهرش مياد بازار. اين جوري بوده كه به قول خودشون آلوده بورس مي‌شن.
از حرفاشون فهميدم خواهر كوچيكه كه البته بايد بگم حدوداً 53 سال سن داشت، 50 ، 60 ميليون تومان در بورس سرمايه گذاري كرده كه خواهرش بزرگه كه اونم حدوداي 65 سالو داره دو برابر خواهرش پول و سهم در بورس داره ولي دو برابر سن نداره. خواهر كوچيكه ميگه همه اين 50 ميليون از خودمه كه بهش به ارث رسيده ولي خواهرش كه 100 ميليون تومان سرمايه‌گذاري كرده همه اين پول از خودش نيست و با همسرش شريكه.
بيشتر كسايي كه باهاشون حرف زدم وقتي از سود اين بازار پرسيدم ميگن بد نيست خيلي سود نداره. اين دو خواهرم از حرفاشون معلوم بود اگه مي‌تونستن، از بورس خارج مي‌شدن ولي مي‌گن وقتي آلوده مي شي نمي‌توني بيرون بياي. جالب‌تر اين كه سيما همون خواهر كوچكتره به من گفت اشتباه كرده وارد اين كار شده و اگه رفته وارد كار ساخت‌و ساز شده بود سود بيشتري براش داشت ولي خواهر بزرگش اجازه نداده و گفته امكان داره پولتو بخورن. در حالي كه اينجا هم بعضي وقتا شايد مجبور بشي يه پولي هم تقديم كني تا بتوني بياي بيرون.
اين دو خواهر غريب عقيدشون اينه كه بورس خيلي استرس داره و در حال حاضر نمي‌شه اومد بيرون چون خيلي از سهماشون افت كرده و دلشون نمي‌آد بيان بيرون.
من تقريبا از 9 صبح تا 12 ظهر بورس بودم ولي فكر كنيد 3 ساعت سر پا حالا تازه من كه دو سه روز رفتم، ولي خيلي سخته بخواي هر روز روزي سه ساعت روي پاهات بايستي و كار انجام بدي. البته نه اينكه صندلي نباشه هست چند رديف صندلي انتهاي سالن روبه‌روي تابلوي اصلي تالار وجود داره ولي هم تعدادشون كمه هم خيلي‌ها مثل اين دو خواهر معتقدند اين مانيتورايي كه روي هر ستون تالار زده شده بهتر از تابلوي اصلي است چون اين مانيتور‌ها همه اطلاعات شركت‌ها از جمله آمار معاملات، قيمت هر سهم و صف‌هاي خريد و فروش هر شركتي رو نشون مي‌ده.
وقتي ازشون پرسيدم چرا از خونه و از طريق اينترنت سهم بخريد يا بفروشيد، جداي از اينكه بعضي‌هاشون كار با اينترنت را بلد نيستن، ميگه اغلب افرادي كه چند سال در بورس فعاليت مي كردن مثل استادي بورس با تجربه هستند و زماني كه تالار مي‌آي مي‌توني از آنها كمك بگيري.


*ورود ممنوع بورس براي بي اطلاعان

هدف اين گزارش بررسي وضعيت معامله‌گري بانوان بود ولي وقتي داشتم با خانم‌‌ها حرف مي‌زدم يكي آقايوني كه از قديمي‌هاي بورس بود وارد بحث ما شد و گير داد به هدفمند كردن. با يه مثال كل حرفشو زد، گفت يكي داشته قفل يك مغازه‌اي رو مي‌بريد بهش مي‌گن چي كار مي‌كني گفت دارم ساز مي‌زنم مي‌گن چرا صداش در نمي‌ياد ميگه بعد درمي ياد، هدفمند كردنم مثل اينه.
ازش پرسيدم فكر مي كنيد اين محيط با روحيه خانم‌ها هم‌خواني داره يا نه گفت حتماً مي‌خوره كه اومدن و از نظر من فرقي بين خانم‌ها و آقايون نيست و هر دو مي‌تونن راحت كار كنن. حتي خيلي پيش مي‌ياد كه آقايون از خانم‌ها كمك مي‌گيرن.
صحبت‌هاي اين آقا كه تموم شد به ادامه حرفام با خانم محمدي ادامه دادم اين زن با سن حدود 60 سال و سابق 5 ساله در بورس وقتي فهميد در بورس تازه واردم بهم نصيحت كرد كه اگر مي‌خواي در بازار ضرر نكني بايد هر روز از وضعيت بازار خبر داشته باشي و اگه مي توني به بورس بياي. بعدش گفت كارگزاري كه انتخاب مي كني خيلي مهمه بايد هواتو داشته باشه، به موقع برات بخره و سريع هم بفروشه. تازه تأكيد كرد اگه اطلاعات كافي از معاملات نداري و بورسو خوب نمي شناسي چشم بسته به اين بازار وارد نشو. اينارو مي‌گم تا بدوني كجا مي‌آي چون من وقتي وارد بورس شدم ضرر كردم براي همين بچه‌ها وقتي وضعيت منو مي‌بينن پشيمون شدن از اينكه سهم بخرن.
تالار شيشه‌اي حافظ با توجه به اينكه همه چي درونش مثل شيشه صاف و شفافه ولي هيچ كس نمي تونه بفهمه چقدر سهم داري مگه اينكه خودت بگي.


*تامين آينده فرزندان دليل ورود به بورس

بين همه خانم‌هايي كه باهاشون حرف زدم هيچ كس نگفت براي بچه هاش و آينده آنها در بورس سهم خريده، نگفت براي دختراشون به جاي اينكه جهاز بخرن سهم خريدن كه يه وقت مجبور نشن كالا‌‌هايي كه خريداري كردن به خاطر قديمي شدن عوض كنن. اين حرفي كه مي‌زنم براش نمونه دارم چون وقتي از همين خانم‌ها پرسيدم آيا دختر داري گفت آره. بعد پرسيدم آيا به جاي اينكه براش جهيزيه بخري سهم خريدي گفت نه همه جهازشو خريده بودم ولي وقتي ازدواج كرد چون چند سال از خريد اون كالا‌ها مي‌گذشت فروختيم و دوباره يه جهيزيه ديگه خريديم.
اما آخرين فردي كه باهاش حرف زدم يه كم اميدوارم كرد و فهميدم هنوز آدم‌هايي هستن كه حاضرند بيان بورس و براي آينده بچه هاش با ديد بلند مدت سهم بخره. اين شخص يه خانم معلم جوان و روشنفكره بوده. اين خانم مي‌گه همه پولاي پاداش و عيدي بچه‌ها را اومده بورس و سهم خريده اونم نه براي خودش براي بچه‌هاش. مي‌گه دوتا بچه دارم و با اين ديد كه براي اينده فرزندام پس‌انداز داشته باشم ترجيح دادم به جاي هر كاري بيام بورس، براي همين چون اطلاعات كافي از بورس نداشتم كلاس‌هايي را كه سازمان بورس گذاشته بود را رفتم. بايد بگم قبل از اينكه اين كلاس هارو برم تصور مي‌كردم بورس هم سخته هم راحت ولي بعد نگاهم عوض شد و ديدم با توجه به خطراتي كه داره چقدر جذابه و با اين عقيده كه پس‌انداز خودم و بچه‌هارو بيارم بورس و وارد اين بازار پر پيچ و خم بشم.
وقتي ازش پرسيدم از خريد سهم‌هايي مثل حفاري و بيمه البرز سود برده يا نه گفت چون در كلاس‌هايي سازمان بورس گفته بودن بيشتر عرضه اولي‌ها در كوتاه مدت سود خوبي خواهد داشت به اين خاطر وضعيت سهم‌هايي كه خريدم خوب بود.
تفكر اين خانم معلم براي من خيلي جالب بود چون بالاخره بين اين بانوان معامله گري كه در اين تالار شيشه‌اي ديدم يه نفر براي آينده بچه‌هاش سهم خريد، يه نفر بود كه تأثير آموزش و داشتن اگاهي را در موفقيت بگه.

* پولهاي خود را از بالش‌ها خارج كنيد

اغلب انسان‌ها عادت دارن قبل از اينكه با چيزي مواجه بشن در ذهنشون تصوراتي كه نسبت به آن مسئله دارن را مي پرورونن بعد مقايسه مي‌كنن كه چقدر فكرشون با آنچه مشاهده مي‌كنن فرق داره، منم يكي از اين افراديم كه اگه يادتون باشه اول گزارش گفت چه تصوري از بورسو آدماي اين تالار دارم و گفتم كه همون اول كه به در ساختمان بورس رسيدم و داخل شدم بيشتر تصوراتم درباره بورس عوض شد. وقتي قصد كردم از تالار بيام بيرون تقريباً ساعت 12 بود و همه خانم‌ها رفته‌بودن فقط دو سه نفر كه معلوم نبود سهامدارن يا نه با همراهاشون مونده بودن. در فكر رفتن كه بودم به اين نتيجه رسيدم كه خانم‌هايي كه هر روز ميآن بورس و روزي كم كمش 2 ساعت اينجا هستن خيلي كم بودن ولي به قول خودشون يه كم با احتياط خريد و فروش مي‌كنن ولي به جاي اون بر خلاف نظر بعضي مردا كه مي‌گن خانم‌ها با هوش نيستن من كه يه خانم هستم با طرفداري از بانوان محترم تالار به اين نتيجه رسيدم كه هوش و نكته سنجي خانم‌ها بي نظيره و اصلاً زير بار اين حرف نرفتم.
وقتي مي‌خواستم وارد بورس بشم يه كم دلهره داشتم ولي وقت خروج دوست داشتم وقتاي آزادمو بيام بورس فقط نگاه كنم ببينم چه خبره و بعد از مدتي بيام كد سهامداري بگيرم، در نهايتم بشم يكي از اين معامله‌گراي خانمي كه باهاشون حرف مي زدم. يه نكته‌اي كه بايد بگم اينه كه اي كاش مي شد خانم‌ها با كمك بعضي از آقايون يه تشكل را تشكيل مي‌دادن و اين تشكل مشترك در كنار حس قوي خانم‌ها و جديت آقايون ثمرات خوبي را داشته باشه.
يك توصيه البته يواشكي كه آقايون نفهمند به خانم‌ها مي‌كنم و مي‌گم اي كاش ما بانوان با روحيه مقتصدي كه داريم يه كم به بورس اعتماد مي‌كريمو پول‌ها و طلا‌هايي رو كه اين طرف اون طرف يا به قول قديمي‌ها زير بالشامون قايم كرديم البته بعد از اينكه اطلاعات لازم را به دست آورديم به بورس بياريم و حتي شده آزمايشي سهم بخريم. وقتي مزه سود سهمايي كه خريديد بره زيره زبونتون مطمئنماً همه پول‌هاتونو مياريد توي اين تالار صاف و شيشه‌اي بورس.