صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33

موضوع: برگردان واژه های بیگانه به پارسی

  1. #1
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    برگردان واژه های بیگانه به پارسی

    آ

    آباء: پدران - نیاکان

    آباژور: (فر) سایه شکن.

    آبجی: (ت) - خواهر- همشیره.

    آب حیات: آب زندگی.

    آب قنات: پَرَشک.

    آب معدنی: آب کانی.

    آب مقطر: چکیده آب - چکه آب.

    آب نبات: شکرینه - شکربسته.

    آبدار باشی: آبدارچی - چایچی.

    آبونه: (فر) همبست.

    آپارات: (ر) دستگاه - پخش رخشاره.

    آپارتمان: (فر) سراچه- اپَرَک.

    آپاندیس: (فر) آویزه.

    آتشی مزاج: تند خوی - زود خشم.

    آتمسفر: (فر)هوابار- پناد.

    آتلیه: (فر) کارگاه.

    آتیه: آینده.

    آحاد: یکان

    آجر: آگور

    آچار: (ت) دست ابزار- پیچ بازکن.

    آخر: پایان - پسین - فرجام.

    آخرت: سرای پسین.

    آخرالامر: سر انجام.

    آداب: ادب ها

    آدامس: ( ا ) ژد.

    آدرس: (فر) نشانی.

    آدم وحوّا: مشی و مشیانه.

    آدمی سیرت:آدمی سرشت، نهاد.

    آذوقه: آزوغه- از ریشه آزوک

    آراء: رای ها.

    آرامش طلب:آرامش جو- آسایش خواه.

    آرتزین: (فر) - خیز چاه.

    آرتیست: (فر)هنرپیشه - بازیگرنمایش.

    آرشیتک: (فر) مهراز.

    آرخلوق: (ت) نیم تنه- تن پوش.

    آروغ: (ت) باد گلو.

    آزادی طلب: آزادیخواه - آزادی جو.

    آزرده خاطر:دلگیر- رنجیده- دل آزرده.

    آژان: (فر) پاسبان.

    آژانس: (فر) نمایندگی- کارگزاری.

    آسانسور: (فر) بالارو.

    آسفالت: (فر) گجفه - گَجف.

    آسم: (فر) تنگدم.

    آسوده خاطر: آسوده دل- دل آرام.

    آشپزباشی: (ت) - سر آشپز.

    آشغال: آخال

    آشفته خاطر: آشفته دل- دلواپس.

    آشوب طلب: آشوبگر.

    آشیانه وحوش: کنام جانوران.

    آفاق: کیهان- کرانه های آسمان.

    آفت: گزند(ب) زیان - آسیب.

    آفریقایی: آفریکایی.

    آقا: (ت) سرور - خواجه.

    آگراندیسمان: بزرگ نمایی-گستردن.

    آلاچیق: (ت) پرچین گاه- تاژ.

    آلاخون والاخون: (ت) بی خانمان دربدر- آواره - خانه به دوش.

    آلاگارسن :(فر) - پسرانه.

    آلامد: (فر) باب روز.

    آلبوم: (فر) - جُنگ.

    آلت: ابزار- افزار.

    آلرژی: (فر) سُهندگی.

    آلومینیوم: (فر) سیمک.

    آماتور: (فر) ریژکار- نوکار.

    آمار و ارقام: آمار و شماره ها- ایاره ها.

    آمبولانس: (فر) بیماربر.

    آمپر: (فر) شتابه.

    آمپول: (فر) آوندک.

    آمر: فرمان دهنده - فرمان پاد.

    آمن: درپناه - بی بیم.

    آمونیاک: نوشاهک.

    آمین: ایدون باد- چنین باد.

    آناناس: (فر) کاجدیس - کاجودیس.

    آناً: دریک دم- بیدرنگ.

    آنتن: (فر) سَرون.

    آنتی بیوتیک: (فر) جان دارو- پادزهر.

    آنتیک: (فر) کهن - کهنسال- کهنه.

    آندوسکوپی: (فر) اندرون بینی.

    آندیو: (فر) کاسنی فرانسوی.

    آنژین: (فر) گلودرد.

    آنوقت: آنگاه- آنزمان - آن هنگام.

    آنی: گذرا.

    آوانس: (فر) پیش پرداخت.

    آهن آلات: آهن ابزار.

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #2
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ا

    اباء: سرباززدن- سرپیچی- رویگردانی.

    ابتداء: آغاز- نخست.

    ابتدایی: آغازین - نخستین.

    ابتذال: بی ارجی- پیش پا افتادگی.

    ابتکار: نوآوری- نویابی.

    ابتلا: دچاری.

    ابد: جاویدان - همیشه

    ابداً: هرگز- هیچگاه- بهیچ روی.

    ابداع: نوآوری - نوسازی.

    ابدی: جاودانی- پایا.

    ابدیت: جاودانگ، پایندگی.

    ابرازکردن: نمایان کردن - آشکارکردن.

    ابرام: پافشاری - یکدندگی - سمجی.

    ابلاغ: فرمان، دستور، پیام رسانی.

    ابلق: دورنگ.

    ابله: نابخرد- نادان -کودن.

    ابلهانه: سبکسرانه.

    ابلیس: اهریمن.

    ابن: پسر- پور.

    ابو: پدر- بابا - پاپا.

    ابهام: پوشیده- گنگی- پیچیده کردن سخن.

    ابیات: بندها - بند هر سروده.

    اُپرا: (فر) آوا نمایش.

    اپیلاسیون: (فر) مو زدایی.

    اُپیوم اُپیون: (ف پ) نارکوکه - پادزهر.

    اتابک: (ت) پدربزرگ - فر نشین.

    اتاق ، اطاق: (ت) سراچه- چهاردیواری.

    اتاق انتظار: پرموگاه.

    اتاق خواب: شبستان- بسترگاه.

    اتاق عمل: نیشکارگاه.

    اتاق میهمان: میهمانخانه - تالار.

    اتباع: پیروان - شهروندان - فرمانبران.

    اتراق: جا گیری - فرود آمدن.

    اتحاد: همبستگی - یگانگی.

    اتخاذ: گرفتن - فراگرفتن.

    اتصال: پیوستگی-ناجدایی- چسبیدن.

    اتفاق: پیش آمد - رخداد - رویداد.

    اتفاق: همکاری - همدلی- همسویی.

    اتفاقاً: ناگهانی - بناگاه - ناگهانی -

    اتفاقی: پیش آمدی.

    اتکاء: پشت گرمی- پشتیبانی- دلگرمی.

    اتکاء بنفس: خود استواری- خَواتاهی..

    اتم: (ی) ریزین - هسته.

    اتلاف: تبه، نابود کردن- از میان بردن.

    اتلاف وقت: زمان کشی.

    اتوبوس: (فر) خودروی بزرگ- گذربر.

    اتومبیل: (فر) خود رو.

    اتوماتیک: (فر) خودکار.

    اتهام: بدنام کردن- دروغ، گناه بستن.

    اتیکت: (فر) برچسب.

    اثاث: بار و بنه- کالا

    اثبات: بازنمایی- برجای داشتن.

    اثر: نشان - نشانه- رد.

    اثناء: زمان - هنگام - گاه.

    اثنی عشر: دوازدهه

    اجابت: پذیرفتن - برآوردن.

    اجاره: کرایه - بهای جا.

    اجازه: پروانه - روادید.

    اجاق: (ت) آتشدان- دیگپایه.

    اجاق کور: (ت) نازا- سِتَرون.

    اجبار: بزور واداشتن- فرچپانی.

    اجباراً: بزور، به ستم.

    اجباری: ناچاری- ناگزیری.

    اجتماع: انجمن- هنجمن- همبودگاه.

    اجتناب: پرهیز، دوری.

    اجتناب کردن: پرهیز، دوری جستن.

    اجتناب ناپذیر: ناچار- ناگزیر.

    اجر: پاداش- مزد.

    اجراء: انجام - بکارگیری - کاربست.

    اجراء کردن: انجام دادن- بکاربستن.

    اجرت: دستمزد.

    اجل: دم ، زمان مرگ.

    اجمال: کوتاهی- فشردگی- چکیده.

    اجنبی: بیگانه - انیرانی.

    احاطه: پیرامون گیری- فراگیری.

    احتراز: پرهیز،دوری کردن- رویگردانی.

    احتراق: آتش گرفتن- سوختن.

    احترام: ارج-گرامیداشت- بزرگداشت.

    احترام گذاشتن: بزرگ، والا داشتن.

    احتضار: دم مرگ بودن- جان دادن.

    احتکار: انبارگری- نهان کالایی.

    احتکارکردن: انبار، پنهان کردن.

    احتمال: گمان بردگی - شایدی.

    احتمالاً: شاید- انگارکه - گمان می رود.

    احتیاج: نیاز.

    احتیاج داشتن: نیازمند بودن.

    احتیاط: دوراندیشی- هوشیاری.

    احد: یک - تک - تنها - یکتا.

    احداث: ساخت.

    احداث کردن: ساختن - پدید آوردن.

    احراز: دست یافتن- رسیدن به چیزی.

    احساس: دریافتن- پی بردن.

    احساس کردن: دریافتن - سُهیدن

    احسان: نیکی - بخشش- مهرورزی.

    احسنت: آفرین- زهی- به به.

    احشاء: اندرونه

    احضار: فراخواندن

    احمر: سرخ - سرخرنگ.

    احمق: تهی مغز- بیخرد - نادان.

    احمقانه: نابخردانه.

    احوال: چگونگی - سرگذشت.

    احوال شما چطوراست؟: چگونه هستید ؟ چگو نه اید؟ چونید؟

    احیاء: شب زنده داری - زنده کردن.

    احیاناً: شاید - گاه گاهی.

    اختراع: نوآوری- نوآفرینی.

    اختراع کردن: آفریدن- پدیدآوردن.

    اختصار: کوتاه کردن- کوتاه سخنی.

    اختصاص: ویژگی - ویژه کردن.

    اختفاء: پنهان کردن - نهفتگ

    اختلاف: نا سازگاری - نا همگونی.

    اختلال: آشفتگی- پریشانی.

    اختلال حواس: خرد پریشانی.

    اختلاط:آمیزه.

    اختناق: خفگی - آواکُشی.

    اختیار: گزینش- آزادکامی.

    اختیارکردن: گزیدن - گزین کردن.

    اخراج: - بیرون، ازکار برکنارکردن.

    اُخروی: روز واپسین - جهان دیگر.

    اخطار: گوشزد- هشدار- یادآوری.

    اخطارنامه: هشدارنامه - یادبرگ.

    اخفاء: پنهان، پوشاندن، نهان داشتن.

    اخلاق: خوی- رفتار.

    اخلال: آشوب، کارشکنی کردن.

    اخیر: پایانی - فرجامی- واپسین.

    اخیراً: بتازگی.

    اداره: سازمان- دیوان .

    اداره کردن: گرداندن- سامان دادن.

    اداء: بجای آوردن- پرداختن.

    اداء واصول: لوس بازی- سبکسری.

    اداء و اطوار: غر و غمزه - نازو کرشمه.

    ادامه: پیگیری- دنبال کردن.

    ادای احترام: فرنایش.

    ادرار: آبگونه - میزش(پ) - پیشاب.

    ادراک: دریافت کردن - پی بردن.

    ادعاء: خواست- فراخواست- دادخواهی.

    ادعا کردن: ازآن خود دانستن.

    ادعا نامه: کیفرخواست.

    ادغام: آمیختن - درهم کردن.

    ادویه: دارو ها- چاشنی- بوی افزا.

    ادیب: ادب مند

    اذیت: آزار- رنج - گزند.

    اذیت کردن: رنجاندن - آزردن.

    ارائه: نشان دادن - نمایاندن.

    اراجیف: یاوه ها - ژاژها.

    ارادت: سرسپردگی - مهرورزی.

    اراده: خواست

    اراده آهنین: خواست پا برجا-خواست استوار.

    اراذل: ناکسان - فرومایگان.

    ارباب: سرور- فرمند.

    ارتباط: پیوند- پیوستگی.

    ارتجاع: واپس گرا - کهنه پرست.

    ارتعاش: لرز- لرزش - لرزاندن.

    ارتفاع: بلندی- بلندا- بالا.

    ارتقاء: بالا رفتن- پایه گرفتن.

    ارتکاب: دست بکارشدن - گناه کردن.

    ارتکاب جرم: بزهگری - بزهکاری.

    ارث: مرده ریگ - بازمانده - مانداک.

    ارجاع: واگذاری - واگذاشت.

    اُردک: (ت) مرغابی.

    اُردو: (ت) لشگرگاه - سپاه بسیجیده.

    ارزاق: خواربار.

    ارزش قائل شدن: ارج گزاردن - والا شمردن.

    ارسال:گسیل، روانه کردن- فرستادن.

    ارشاد: راهنمایی، پند و اندرز دادن.

    ارض: زمین - خاک- سرزمین - مرزوبوم.

    ارضاء: خشنودکردن- خشنوتن.

    ارعاب: ترساندن - هراساندن.

    ارفاق: گذشت - چشم پوشی.

    ارفع: بلندتر- بلندپایه تر.

    ارکستر: (فر) همنوازی.

    ارم: بهشت - فردوس - پردیس.

    اریکه: اورنگ- تخت

    ازاء: برابر- به جای.

    از اوّل تا انتها: ازآغاز تا پایان.

    از جانب: از سوی.

    ازجهت ویا ازاینجهت: ازایرا- اِ ت ایرای.

    ازحال طبیعی خارج شدن: از خود بی خود شدن - خشمگین شدن.

    ازحد تجاوز کردن: از اندازه گذشتن.

    از حفظ: از بر- از ویر.

    از این حیث: ازاین رو- بااین رو.

    ازخاطربردن: از یادبردن- فراموش کردن

    ازخاطر رفتن: ازیاد رفتن-فراموش شدن.

    ازاین سبب: با این انگیزه - از اینرو.

    از این قبیل: از اینگونه - بدین سان.

    ازاین قرار: بدینگونه.

    ازاین لحاظ: از این دیدگاه - ازاینرو.

    ازخودراضی: خودخواه- خودپسند.

    ازدحام: انبوه - هنگامه.

    ازدواج: زناشویی.

    ازدیاد: فزونی.

    ازدیاد جمعیت: افزایش زادگان.

    از روی احتیاج: ازسرنیاز، مستمندی

    از قبل: از پیش - پیشاپیش.

    از قِبَل: از سوی.

    از قضاء: ازپیشامد روزگار.

    ازل: دیرینگی - همیشگی- بی آغاز.

    اساس: پایه ها - پی - بنیاد.

    اساساً: از بن - از ریشه - از پایه.

    اساسی: بُنیک.

    از لحاظ: ازروی .

    از صمیم قلب: از ته دل- باهمه جان و دل.

    ازعهده بر آمدن: ازپس آن بر آمدن - توانایی کاررا داشتن - کار آمد بودن.

    ازنظر: از دید- از نگر.

    از نقطه نظر: ازدیدگاه.

    از باب: از در.

    از این بابت: از این روی.

    از نظر افتادن: از یاد رفتن-از چشم افتادن .

    از وراء: از لا به لای.

    اساتیر: افسانه ها - داستانهای پنداری.

    اسارت: بردگی - گرفتار،در بند شدن.

    اسباب: افزارها - ابزارها - سازوبرگ.

    اسباب بازی: بازیچه.

    اسپاگتی: (ای) رشته.

    اسبق: پیشتر- پیشین.

    اسپورت: (فر) ورزش.

    استارت: (ا) تک آغاز.

    استبداد: خودسری- خودکامگی.

    استراتژی: (لا) راهبرد.

    استراتژیک: (لا) راهبردی.

    استثمار: بهره کشی- سودگیری.

    استثناء: سوا - جدا.

    استحضار: بیادآوردن- آگاه کردن.

    استحکام: استواری - پا بر جایی.

    استحمام: به گرمابه رفتن- تن شستن.

    استخدام: بکارگماردن - بکارگرفتن.

    استخدام دائمی: بکارگماشتن پایا.

    استخدام موقت: بکارگماشتن زمانی.

    استخدام فصلی: بکار گماردن پاره ای.

    استخراج: برهیختن- بیرون کشیدن.

    استدعا: درخواست - خواهش.

    استدلال: گواهی خواستن.

    استراحت: آسودگی- آسایش - آرامش.

    استراحت کردن: آسودن- آرمیدن

    استراق: دزدیدن- دزدی.

    استراق سمع: نهان گوشی- دزد گوشی

    استرداد: پس دادن - برگرداندن.

    استشمام: - بوییدن - بو کشیدن.

    استشهاد: گواهی خواهی.

    استطاعت: توانمندی- بی نیازی -توانگری.

    استعاره: مانندگویی- مانند آری.

    استعداد: شایستگی- توانایی کار.

    استعفاء: کناره گیری - کناره جویی.

    استعمار: بهره کشی- سود جویی.

    استعمال: کاربرد- بکارگیری.

    استفاده: بهره، سود بردن- بهرمندی.

    استفاده مشروع: رواسود.

    استفاده نامشروع: نارواسود.

    استفراغ: بالا آوردن.

    استفسار: پرسیدن- جویا شدن

    استفهام: پرسش - نیوند.

    استقامت: ایستادگی- پایمردی- پایداری.

    استقبال:پیشباز- پیشواز - پذیره شدن.

    استقرار: جاگرفتن - استوارشدن.

    استقلال: آزادسری - خودایستایی.

    استماع: شنودن- شنیدن- گوش دادن.

    استمداد: یاری جویی- پشتیبان جویی.

    استمرار: پیوستگی- پیاپی.

    استناد: دست آویز- دستمایه.

    استنطاق: بازپرسی.

    استمهال: درنگ جستن.

    استنباط: پی بردن- دریافتن.

    استواء: برابری- یکسانی-

    کمربند پنداری دور زمین.

    استوایی: گرمسیری.

    استودیو: (فر) هنرگاه.

    استهزاء: ریشخند - نیشخند - دست انداختن.

    استهلاک: میرانیدن- نابود کردن.

    استیضاح: واپرسی - بازخواست - کاوش - گزارش خواهی.

    استیل: (فر) - روش.

    استیلا: چیرگی - پیروزی - دستیابی.

    استیناف: از سرگیری - بازدادرسی - بازرسیدگی.

    اسرار: رازها - پوشیده ها - نهانی ها.

    اسرارآمیز: رازگونه - رازیچه.

    اسراف: زیاده روی - ریخت و پاش.

    اسرع: زودتر - تندتر - شتابنده تر.

    اسطبل: (ی) ستورگاه- باره بند.

    اَسف: اندوهگین، غمگین شدن - اندوهیدن.

    اسفناک: اندوهناک - غمناک.

    اسقاط: فرسودگی.

    اسکات: آرام کردن - خاموش کردن.

    اسکلت: استخوان بندی.

    اسکله: (ا ) بارانداز.

    اسکناس: ارزبرگ - چاو.

    اسکی: (آ) برف سری - سُرش.

    اسم: نام - برنام - آوازه.

    اسلوب: راه - روش - شیوه - گونه.

    اسلحه: جنگ افزار، ابزار - زینه.

    اسهال: شکم روش - بیرون روی.

    اسید: (ی) ترشک.

    اسیر: گرفتار- در دام - دربند.

    اسیرکردن: گرفتار، در بندکردن.

    اشاره: نشان دادن - نمایاندن.

    اشاعه: پراکندن - پاشیدن - گستردن.

    اشباع: سرشار- لبریز- مالامال.

    اشتباه: لغزش - گمراهی.

    اشتراک: هموندی - همسویی.

    اشتعال: افروزش- زبانه کشیدن آتش.

    اشتهاء: خواهانی- خواستاری.

    اشتهار: بلندآوازگی- ناموری.

    اصولاً: از بن- از پایه.

    اشتیاق: آرزومندی- شیفتگی.

    اشد: سخت تر..

    اشراق: روشن شدن - درخشیدن - تابان شدن.

    اشعار: سروده- چامه- چکامه ها.

    اشعه: پرتو-فروغ. اشعه ایکس: نهان پرتو.

    اشغال: جا گرفتن - سرگرم بودن.

    اَشکال: چهره ها- گونه ها - ریخت ها.

    اشک حسرت: اشک آرزو.

    اِشکال: دشواری - پیچیدگی.

    اِشکال تراشی: دشوار، پیچیده کردن.

    اشک تمساح: نیرنگ - فریب.

    اصابت: برخوردن- به نشانه خوردن تیر.

    اصالت: نیک نژادی - به نژادی

    اصالت ذات: خود گوهری-هست گوهری.

    اصحاب: یاران - همدلان - دوستان.

    اصطکاک: مالش- سایش- بهم ساییدن.

    اصطلاح: زبانزد - فرا زبانی.

    اصل: بنیاد- بن- ریشه- پایه- نهاد.

    اصلی: بنیادی.

    اصلاً: هرگز- بهیچ روی.

    اصلاح: آراستن - پیراستن - ویرایش.

    اصناف: پیشه وران

    اصولاً: از بن- از پایه.

    اصیل: والاگوهر- با نژاد - نژاده.

    اضافه: افزونی - افزایش - فزونی.

    اضافه حقوق: بیش مزد - بیش کار.

    اضطراب: بیتابی- دلشوره - دلواپسی.

    اضطرار: ناچار شدن- ناگزیرشدن.

    اضمحلال: نابودی- نیستی- تباهی.

    اطاعت: فرمانبرداری- گردن نهادن.

    اطراف: (پیرامون- کرانه- کناره.

    اطراق یا اتراق: برآسودن- لنگراندختن - بارافکندن.

    اطعام:خوراک، خورش دادن- خورانیدن.

    اطلاع: آگاهی-گزارش- پیام.

    اطلاع دادن:آگاهی، گزارش دادن.

    اطلس: پرنیان- ابریشم - پرند.

    اطمینان: آرامش- آرام دلی-آرمیدن.

    اطوار: اداها - ریخت ها - غروغمبیل.

    اظهار: آشکار، نمایاندن، پدیدارکردن.

    اعتبار: ارزش- پشتوانه.

    اعتبار بانکی: ورسنگ.

    اعتدال: میانه روی - میان گرایی.

    اعتدال در سخن: میانه روی در سخن.

    اعتراض: وا خواهی- واخواست.

    اعتراض کردن: واخواستن.

    اعتراف: نهان آشکاری- بزبان آوری.

    اعتصاب: ایست کاری - بازایستایی.

    اعتصاب غذا: خودداری از خوردن خوراک.

    اعتقاد: باور- پای بندی - گرایش.

    اعتماد: سپردن- واگذاری - واگذاشتن

    اعتناء: نگرش - نیک نگری.

    اعتیاد:خوگرفتن- خویگری- پای بندی.

    اعجاب: شگفتی- شگفت زدگی.

    اعجاز: فرجود - کار بزرگ - ورجاوری.

    اعجوبه: شگفت آور- شگفت انگیز.

    اعداد: شماره ها.

    اعدام: کُشتن - نابودی- نیست کردن.

    اعَراب: - تازیان- عرب ها.

    اعزام: روانه، گسیل کردن.

    اعشار: ده ده - یکدهم ها.

    اعشاری: دهدهی

    اعراض: رویگرداندن - روی برتاختن.

    اعصاب: تاروپودها - پی ها.

    اعطاء: واگذاری - بخشیدن.

    اعقاب: بازمانگان- فرزندان - نوادگان.

    اعلاء: بلند- برتر - والاتر - بهتر.

    اعلام: آگاهی دادن - شناسایی دادن.

    اعلام جرم: بزه بست.

    اعلام خطر: آژیراک سیج آگاهی.

    اعلامیه: آگاهی نامه.

    اعلان: آگهی- آگاهانیدن- آشکارکردن.

    اعیان: بزرگان - توانگران- مِهان.

    اغتشاش: آشفتگی - شورش.

    اغذیه: خوراک ها - خوردنی ها.

    اغراق: گزافه گویی - بیش گو

    اغفال: فریب - فریفتن - گول زدن.

    اغلب: بیشتر- چیره تر.

    اغماء: بیهوشی- از خود بیخود شدن.

    اغنیاء: توانگران - توانمندان - دارایان.

    اغماض: چشم پوشی - گذشت.

    اغواء: فریب دادن - گمراه کردن.

    اغیار: بیگانگان - انیران.

    افاده:خود بینی- خودنمایی-خودبرتری.

    افاقه: بهبودی- بخود آمدن.

    افتتاح: گشایش- بازگشایی.

    افتتاح حساب: باز کرد.

    افتخار: نازش- سرافرازی - بالیدن.

    افتراء: دروغ بستن.

    افتضاح: رسوایی- بی آبرو شدن.

    افراط: زیاده روی کردن - فزونی روی.

    افسرده خاطر: پژمرده دل - دلشکسته - تنگدل.

    افشاء: آشکار کردن - لو دادن -رو کردن - نمایان کردن.

    افضل: برتر- افزونتر.

    افعی: اژدها - اژدر.

    افق: کران - کرانه.

    افقی: ترازی.

    اَفکار: اندیشه ها.

    افلاک: گردون ها - چرخ ها - سپهر.

    افلیج: زمین گیر- لمس اندام.

    افول: فرو رفتن - ناپدیدی- از دید رفتن.

    افیون: خشخاش - اَپیون.

    اقارب: نزدیکان - خویشان - بستگان.

    اقامت: ماندن - ماندگار شدن - زیستن.

    اقبال: بخت - نیک بختی.

    اقتباس: برگیری - برداشت.

    اقتدار: توانا شدن- توانایی- نیرومندی.

    اقتصاد: بازرگانی- تراز داری- میانه روی در هر کار.

    اقدام: دست بکار شدن- انجام دادن.

    اقرار: بزبان آوری - آشکارگویی.

    اقرار نامه: خُستونامه.

    اقساط: بهرگانی- بهره ها - بدهی ها.

    اَقسام: گونه ها - جورها.

    اِقسام: سوگند خوردن.

    اقصی: دورتر - دورترین - جای دور.

    اقل: کمتر- اندک.

    اقلاً: کمترین- دست کم

    اقلیت: کمترین- کم بودن.

    اقلیم: کشور- سرزمین- مرزوبوم.

    اقناع: خرسندشدن - خشنود گردانیدن.

    اقوام: مردمان - تیره ها.

    اقیانوس: دریابار- بزرگ دریا.

    اکابر: بزرگان- بزرگسالان-سالمندان.

    اکاذیب: دروغ ها - ژاژها.

    اکبیر، اکبیری: زشت - بی ریخت.

    اکتساب: بدست آوردن - اندوزش.

    اکتشاف: بازیابی- دریابی- پیدایش.

    اکتفاء: بسنده - بس - بسندگی.

    اکثر: بیشتر- فزونتر.

    اکثراً: بیشتر- بیشترین.

    اکثریت: بیشینه - مِهیستی.

    اکثریت آراء: بیشترین رای ها.

    اکراه: بیزاری- دل نخواهی.

    اکراهاً: ناگزیری- ناچاری- به ناخواست.

    اکلیل: زراب.

    اکیداً: بی چون و چرا - بی برو برگرد.

    اکیپ: (فر) هم گروه.

    الاغ: (ت) خر.

    الا: مگر - جز - وانگهی.

    الان: اکنون- همین دم- این هنگام.

    البته: همانا - هرآینه - بی گمان.

    التفات: مهرورزی.

    التماس: درخواست - خواهش - لابه.

    التهاب: جوش و خروش - تب و تاب - برافروختگی.

    التیام: بهبودی یافتن- درمان نمودن.

    التیام پذیر: به شدنی.

    التیام یافتن: بهبودی یافتن.

    الزام: ناگزیری - ناچاری.

    الزاماً: ناچار- ناگزیر- از روی ناچاری.

    الساعه: همین دم - همین اینک.

    الصاق: چسبانیدن- چسباندن.

    الغاء: برهم زدن- برهم خوردن.

    الفت: همدمی- هم خویی- دوستی.

    الفت داشتن: یار شدن- دوست شدن.

    الکتریسته: کهرُب.

    اِلم غم - افسردگی - اندوه - دردمندی.

    المثنی: رونوشت.

    الوان: رنگ وارنگ.

    الهام: در دل افکندن- فرتابی.

    الیاف: رشته ها - نخ ها.

    اَلیم: دردناک- دردآور- رنج آور.

    امّا: ولی- آنگاه - گرچه - بهر روی.

    امان: درپناه- بی بیم شدن - پناه دادن.

    امانت: سپردگانی- سپرده.

    امانت نگهدار: سپرده نگهدار.

    امتحان: آزمایش - آزمون.

    امتداد: راستا.

    امتزاج: آمیزه.

    امتلاء: پرشدن - شکم پری.

    امتناع: خود داری - سر باز زدن.

    امتنان: سپاسگزاری - سپاس داشتن.

    امتیاز: برتری- فرداد.

    امداد: یاری- یاوری- پشتیبانی.

    امر: فرمان دادن- دستور دادن.

    امرار معاش: گذران زندگی.

    امراض: بیماری ها.

    امراض اطفال: بیماری های کودکان.

    امراض انفرادی: بیماری های پراکنده.

    امراض خارجی: بیماری های بیرونی.

    امراض داخلی: بیماری های درونی.

    امراض دماغی: بیماری های مغز.

    امراض روحی: بیماری های روان.

    امراض ساریه: بیماری های واگیر.

    امراض عصبی: بیماری های پی.

    امراض گوش و حلق و بینی: بیماری های گوش و گلو و بینی.

    امراض مجاری: بیماری های میزه راه

    امراض مناطق حاره: بیماری های گرمسیر.

    امراض نسوان: بیماری های زنان.

    امساک: خود داری- خویشتن داری- کم خواری.

    امضاء: دستینه.

    امکان: توانایی- شدنی- دست یافتن.

    املاح: نمک ها.

    املت: خاگینه - نیمرو.

    امن: بی بیم - بی ترس- آرامش.

    امنیت: آرامش - آسایش - بی هراسی.

    اموات: مردگان - درگذشتگان.

    امور: کارها - رویدادها.

    امیر: فرمانده - فرمانروا - سردار- سالار.

    اموال: دارایی.

    اموال منقول:دارایی های جابجا شونده- دست کارگان.

    اموال غیرمنقول: دارایی های

    امیال: گرایش ها - خواست ها.

    امین: درستکار- رازدار

    انبساط: گشاده رویی- گستردگی.

    انبساط خاطر: خوشی- خرمی.

    انتخاب:گزینش- برگزیدن.

    انتخاب کننده: گزینش کننده.

    انتخاب شونده: گزین.

    انترن: (فر) کارورز.

    انتساب: بستگی- وابستگی- پیوستگی.

    انتشار: پراکندگی - پخش کردن- گستردن.

    انتصاب: گماشتن - بکار گماری.

    انتظار: چشمداشت - چشم براه بودن.

    انتظام: سر و سامان دادن- سامان دهی.

    انتفاع: سود جویی- بهره وری.

    انتقاد: سنجش - باریک بینی.

    انتقال: جا بجایی- برگردان.

    انتقال بانکی: برگردان.

    انتقام:کینه جویی- کینه توزی- خونخواهی.

    انتهاء: فرجام - سرانجام- ته- به پایان رسیدن.

    انجام وظیفه: خویشکاری.

    انجماد: فسردن- یخ زدن- ماسیدن.

    انجمن امورخیریه: انجمن نیکوکاری.

    انحراف: کج راهی.

    انحصار: ویژه بودن.

    انحطاط: نابودشدن- به پستی گراییدن-پایین افتادن.

    انحلال: برچیدگی- از میان رفتن.

    انحناء: خَمیدگی- کژی.

    انرژی: (فر) - کاربری- نیرو- پرکاری.

    انزجار: بیزاری - دلزدگی- وازدگی.

    انزوا: گوشه گیری- گوشه نشینی.

    اُنس: خو گیری.

    انسان: آدم - مردم - مردمان.

    انسانی: آدمی- مردمی.

    انسانیت: آدمی گری - مردمی.

    انستیتو: (فر) سازمان.

    انشاء: خود نوشت - سخن نگاری.

    انشعاب:چند شاخگی-شاخه شاخه شدن.

    انشعاب کردن: جدا شدن- پراکندن.

    انصاف: راستی- داد - دادگری.

    انصافاً: براستی- از روی داد - از سر دادگری.

    انصراف: چشم پوشی - رها کردن - دل برگرفتن.

    انضباط: آراستگی - بسامانی.

    انضمام: پیوستگی - پیوستن.

    انطباق: همانندی - برابری - یکسانی- همسانی - همتایی.

    انظار: نگرها - دیدها - چشمان.

    انعام: دهش- پاداش- دست خوش- شاگردانه.

    انعطاف: نرمش- خَم پذیری- دولا شدن.

    انعقاد: پیمان بندی- بستن- بسته شدن.

    انعکاس: باز تاب.

    انعکاس صوت: پژواک.

    انعکاس نور: باز تابش.

    انفجار: ترکیدن- پکیدن.

    انفراد:تنهایی- یگانه شدن- تک شدن.

    انفرادی: تکی .

    انفصال: گسستگی- جدا شدن- جدایی.

    انقباض: فشردگی- درهم کشیده شدن.

    انقراض: سرنگونی- نا بودی- برچیدگی.

    انقراض سلسله: برافتادن زنجیره - گسست زنجیره.

    انقطاع: گسیختگی- وابریدگی.

    انقلاب: دگرگونی - زیرورویی - شورش.

    انکار: رد کردن- باور نکردن.

    انکسار: شکست - شکسته شدن.

    انگشت حسرت: انگشت آرزومندی.

    انگشت سبابه: انگشت گواهی.

    انگشت ندامت: انگشت پشیمانی.

    انواع: گونه ها - جورواجور.

    انهدام: ویرانی- نابودی - نیستی.

    اوایل: آغازها - پیش ها - نخست ها.

    اواسط: میانه ها.

    اواخر: پایان ها - فرجام ها.

    اوامر: دستورها - فرمایش ها.

    اوباش: فرومایگان - رندان - ولگردان.

    اوج: فراز- بالا- بلندی.

    اوصاف: چگونگی ها - چونی ها - چند وچونی ها.

    اوضاع: رویدادها - رخدادها.

    اوقات تلخی: ترشرویی - تندی.

    اول: نخست - آغاز- سرآغاز

    اولین: نخستین.

    اولاد: فرزندان - زاده ها.

    اهالی: مردمان - باشندگان.

    اهانت: خوار، سبک کردن-کوچک کردن.

    اهتزاز: افراشته - برافراشته

    اهتمام: کوشش- دلبندی- تلاش.

    اهداء: پیشکش- ارمغان.

    اهل: کسان- خاندان- خانواده..

    اهلی: رام - خوگیر.

    اهلیت: سزاواری- شایستگی.

    اهمال: سستی و تنبلی- پشت گوش اندازی.

    اهمیت: ارزشمندی- شایستگی.

    ایاب و ذهاب: آمد و شد.

    ایادی: دست نشاندگان- مزدوران.

    ایالت: استان.

    ایام: روزها - روزگاران - زمانها.

    ایثار: از خود گذشتگی - جان بازی.

    ایجاب: پذیرفتن.

    ایجاد: آفرینش- ساختن- برپاداشتن.

    ایجاز: کوته سخنی.

    ایده: (فر) آرمان- اندیشه.

    ایراد: خرده گیری- بهانه جویی.

    ایزد تعالی: برترین ایزد.

    ایفاء: انجام دادن- بجای آوردن.

    ایل: (ت) تیره - دودمان- خاندان.

    ایلچی: فرستاده - پیک - پیام بر.

    ایمان: باور داشتن- پای بندی- گرایش.

    اینجانب: من.

    این دفعه: این بار.

    این طور: اینگو نه - اینجور- ایدون.

    این قدر: این اندازه.

    این مرتبه: این بار.

    این وقت: این زمان.

    ایمن: آسوده.

    ایهام: بگمان افکندن.

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #3
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ب
    با اجازه: باپروانه - با روادید.

    با اراده: پا برجا - سستی نا پذیر.

    با اسم و رسم: سرشناس - نامدار-با خانواده.

    با اقبال: بهروز- نیکروز- نیکبخت.

    باب: در- دروازه.

    باب طبع: به دلخواه - پسندیده.

    بابرکت: پربار- بارور- فراوان.

    با تجربه: آزموده - جهاندیده.

    بابت: از برای - درباره ی.

    با تفصیل: با آب و تاب- بسیار گسترده.

    باتلاق: (ت) تالاب- مرداب.

    با تمام این احوال: با این همه -با همه ی این ها.

    باتّوجه به این که: با آگاهی به این که - با نگرش به این که.

    باتون: چوبدست.

    باجناق: همریش- شوهران دو خواهر.

    باجی: خواهر- همشیره.

    با حالت: خوب- دلپسند- گیرا.

    با حرارت: خونگرم - مهربان - پرشور.

    بادنجان: بادنگان.

    بادیه: بیابان - دشت- هامون.

    باد صبا: باد باختری.

    بادصرصر: تند باد - سخت باد.

    با دوام: پایدار- استوار- همیشگی.

    بارز: هویدا - آشکار- پدیدار- نمایان.

    بارحم: دلسوز- باگذشت - مهربان.

    بارعام: بار همگانی - فراخوانی همگانی.

    باروت: (ت) آتش زا - گوگرد.

    بارونق: دلچسب- ترو تازه - شاداب.

    با سابقه: پیشینه دار.

    باسمه کاری:کارسرسری- سنبل کاری.

    باسن: لگنچه - سُرین.

    با سواد: دانش آموخته.

    با شرف: والا- ارجمند.

    با شعور: هوشیوار.

    با صرفه: با بهره- سود بخش.

    باصره: بینایی.

    با صفا: دل انگیز- دلگشا.

    باظرفیت: خویشتن دار- شکیبا.

    باطل: پوچ- بیهوده.

    باطن: اندرون- درون - نهان.

    باطناً: نهانی - درپنهانی- دل وجان.

    باعث: انگیزه- دست آویز.

    با عزّت: با ارج - با ارزش - گرانمایه.

    با عزم: استوار- پایدار- سستی نا پذیر.

    با عشق هر چه تمامتر: با شور-با جان و دل - باهمه ی نیرو-.

    باغ وحش: باغ جانوران- جانورگاه.

    باغیرت: بارگ - بی باک - بی پروا.

    با فاصله: دوراز هم- جدا ازهم.

    باقلا: (ی)کالوسَک - باسمَر.

    باقی: بازمانده - مانده - ماندنی.

    باقیمانده: بجای مانده- پس مانده.

    باکفایت: کارآمد - شایسته - کاردان.

    باکمال میل: با خوشرویی-با جان و دل.

    بالن: (ی) وال.

    بالاخره: باری- سرانجام.

    باله: (فر) پَروشت - نرم - وشتن.

    بالجمله: سخن کوتاه - به کوته سخن.

    بالغ: برنا- رسیده - پخته..

    بالفطره: به نهاد.

    بالکن: (فر) ایوان- پالگانه.

    بامبو: (فر) خیزران.

    با مروّت: دادگر- باگذشت - نیک منش.

    باند: (فر) نوار- گروه.

    با وجود این: با این رو- با این همه.

    باوفا: پای بند- دلبسته.

    بایر: ناکشته - زمین کشت نشده.

    باوقار: گرانسنگ - ارجمند - برازنده.

    با همه ی وجود: با جان و دل-با همه ی نیرو.

    بحبوحه: میان - میانگاه - درگیر و دار - گرماگرم.

    بحث: گفت و شنود.

    بحث های مختلف: گفتگوهای گوناگون- از هر دری سخنی.

    بد اخلاق: بد خو- تندخو.

    بد اصل: بد بنیاد- فرومایه - بدگوهر.

    بداهت: خودآی - زودگویی - ناگاه گویی.

    بدایع: تازه ها - نوها- نوآورها.

    بدباطن: بد درون- دو رو .

    بد ترکیب: بی ریخت - زشت.

    بد حالت: بد ریخت.

    بد جنس: بد نهاد- بد سرشت.

    بد حساب: بد شمار- نادرست.

    بد خصال: بد کردار.

    بد خط: بد نویس.

    بد خُلق: کژ رفتار- بد خوی.

    بد خیال: بد گمان - بد پندار.

    بد ذات: بد زاد - بد سرشت.

    بدر: ماه شب چهارده - گِرده ماه.

    بدرقه: پسواز- بدرود - پدرود.

    بد طینت: بد سرشت - بد نهاد.

    بدل: جایگزین - جانشین.

    بدن: تنه - اندام - کالبد - پیکر.

    بد منظر: زشت - بد نما - بد ریخت.

    بدوی: بیابانی- چادرنشین.

    بد هیئت: بد ریخت - بی ریخت.

    بدیع: تازه - نو- نغز- نوآفرید.

    بدین جهت: ازاین روی - بدین رو.

    بدین سبب: ازاین رو - بدین روی.

    بدین معنی: به چم- بدین چم.

    بدین مناسبت: براین پایه -بدین انگیزه.

    بدیهی: آشکار- روشن - هویدا.

    بذل: دهش - بخشش.

    بذله: شوخی- سخن نغز- سخن شیرین.

    برائت: بیگناهی - وارهیدگی- رهایی.

    براق: درخشان- پرفروغ.

    برانکارد: (فر) تخت روان.

    براوُ: (فر) آفرین- زهی.

    برای خاطر: از بهر دل.

    برأی العین: بدیده ی خود.

    بربریت: ددمنشی.

    بربط: بربت- بربوت.

    بُرج: دژ.

    برحذرداشتن: پرهیزکردن- پرهیزاندن.

    بر حسب: به گونه ی.

    برحسب اتفّاق: پیشامد- رخداده-نا خواسته.

    برحسب وظیفه: برپایه ی خویشکاری.

    برخلاف: واژگونه ی - ناساز - وارونه.

    برُس: (فر) ماهوت پاک کن - پرز بر.

    بر سبیل: از راه.

    بر طبق: برابر.

    برطرف: زدوده - سترده - ازمیان برداشته.

    برطرف شدن: از میان رفتن - زدودن.

    برطرف کردن: برانداختن- از میان بردن.

    برعکس: وارونه- واژگونه.

    برفرض اینکه: شایدکه- اگرکه- چنانکه.

    برق: روشنایی- فروغ- آذرخش.

    برقرار: برپا - برجا - استوار - پایدار.

    برکت: فراوانی - افزونی - بسیاری.

    برگ هویّت: شناسنامه- برگ شناسایی.

    برلیان: (فر) فرالماس - فرابگین.

    برملا: آشکارا - هویدا - پدیدار.

    برکه: آبگیر- تالاب - آبدان.

    برنز:(ا) مفرغ.

    برنشیت: (فر) سینه پهلو.

    بطن: شکمه

    برودت: سردی- خنکی - زَم.

    بروز: آشکار، پدیدار، هویدا کردن.

    بروزن: همسنگ- همتراز همسان.

    بر وفق مراد: به خواسته ی دل-به دلخواه.

    برهان: فرنود - آ وند.

    بَری: بیگناه - پاک.

    بَرّی: بیابانی- دشتی - خشکساری.

    بحر: دریا.

    بحران: آشفتگی- سراسیمگی- ناآرامی.

    بخار: دمه- مهاب - مه.

    بخل:تنگ چشمی- رشک- کوته نظری.

    بخیل: تنگ چشم.

    بّزاز: پارچه فروش.

    بزاق: آب دهان- تف- خدو

    بزن بهادر: بی باک- بَشکول.

    بساط: گستردنی- دستگاه- خوان.

    بسیط: گسترده - گشاده - فراخ.

    بشارت: نوید، مژده شادی بخش.

    بشاش: خنده رو- گشاده رو.

    بشر: آدمی- مردم- مردمان- آدمیان.

    بشقاب: (ت) دوری- پیشدستی.

    بشکه: (ر) چوب خُم.

    بصر: چشم- بینایی - دید - بینش.

    بصیر: بینا - دانا - آگاه - روشن بین.

    بضاعت: داراک- دارایی - توانایی.

    بطالت: بیکاری- بیهودگی - تن آسایی.

    بطلان:تباهی- زدایش- نا چیزگی-ازمیان رفتن.

    بطیء: کُند - درنگین - آهسته.

    بظاهر: به نما - آشکارا.

    بعد: پس- سپس- آنگاه - پس از این.

    بُعد: دوری- دورا.

    بعداً: سپس- زمانی دیگر.

    بعد از ظهر: پس از نیمروز.

    بعضی: برخی- گروهی- پاره ای.

    بعضی اوقات: گاه گاهی.

    بعلاوه: افزوده.

    بعید: دور.

    بغایت: بی اندازه - بی پایان.

    بغچه: (ت) جامه بند - پتیر.

    بغض: گلوگیر- دشمنی- کینه - خشم.

    بغیر از: بجز- مگر.

    بفاصله: به اندازه ی - به دوری.

    بقاء: هستی - پایندگی - پایدارماندن.

    بقاعده: به سامان - بسزا.

    بقال: خواربار فروش - بنکدار.

    بقدر: به اندازه.

    بقدری: به اندازه ای.

    بقول: به گفته ی.

    بقیاس: به گمان - به سنجه ی.

    بقیه: مانده- بازمانده - ته مانده.

    بکلی: سراسر- همگی- همه.

    بکمال: انجام یافتن- پایان شدن.

    بلکه: ولی- چه - وانگه.

    بلاء: آفت - آسیب - گزند - زیان.

    بلاء دیدن: ستمدیدن - رنج دیدن- آسیب دیدن - گزند یافتن.

    بلاغ: پیام - آگهی.

    بلاد: شهرها - آبادی ها.

    بلاغت: شیوایی - رسایی.

    بلاهت: کم خردی- بی خردی.

    بلافاصله: بی درنگ- دردم- اندر زمان.

    بلاکش: ستمکش - رنجیده - آزرده.

    بلامقدمه: ناگهانی.

    بلدرچین: (ت) بدبده - کرَک.

    بلکه: وَنکه.

    بلند اقبال: بلند بخت.

    بلند طبع: با منش - دست و دل باز.

    بلند قامت: بلندبالا.

    بلند مرتبه: بلند پایه.

    بلند نظر: بلند نگر.

    بلند همت: بزرگمنش.

    بلوا: شورش- آشوب - غوغا - هنگامه.

    بلور: مَها- زمج.

    بلورکبود: بهرور- بهروج.

    بلوز: (فر) - نیم تنه - کُرتی.

    بلوط: بلوت - مازو- بَرو.

    بلوغ: رسایی - بُرنایی - رسیدگی.

    بُله، ابله:کم خردان - نادانان.

    بلیط: گذرانه - پَته.

    بِمِثل: مانند.

    بمب: بمب

    بمَثَل: به متل - به داستان.

    بمحض: همین که.

    بمجرد: د رهمان دم - به همان دم.

    بمرور: کم کم - آرام آرام.

    بمقتضی: فرا خور.

    بموجب: برابر- به انگیزه ی.

    بناء: ساختمان - خانه - سرا.

    بناءکردن: ساختن - برافراشتن.

    بنابر: زیرا.

    بنادر: بَنَدرها.

    بنچاق: بنچاک.

    بنزین: (فر) نفتک.

    بنسبت: به اندازه ی- در بستِگی.

    بنظر: به نگر- در نگرشِ.

    بنقد: دستی- هم ا کنون..

    بنوبت: به پستا.

    بنی آدم: آدمیزادگان.

    بنیان: بنیاد، شالوده- پایه - پی.

    بنی نوع: همگونه.

    بنی نوع بشر: آدمیان- آدمیان همگون.

    بنیه دارایی: توان- داراکی.

    بنیه نداشتن: ناتوانی - توان نداشتن.

    بواسط ی: به انگیزه ی- به میانجی - به پا در میانی.

    بواسیر: آماس نشیمن- ورم نشیمن.

    بوبین: (فر)پیچک

    بوتیک: (فر) دکان - بابکد.

    بودجه: (فر) پیشریز.

    بوران: باد و باران تند - توفان برف.

    بورژوازی: (فر ) دارامندی.

    بوریا: بَلاج - دوخ، زیغ.

    بوسیله ی: به دستاویز.

    بوق: (ل) کرنا- بُرغو.

    بولوار: (فر) خیابان پهن.

    بوی رطوبت: نا - ناه.

    بوکس: (ا) مشت زنی.

    بول: پیشاب

    به اتفاق آراء: به همزبانی- به همرایی.

    بهادر: (ت) دلیر- یل- گُرد - دلاور.

    به استناد: برپایه- به دلیل.

    به استثناء: بیرون از- به جز- جز این.

    به اصطلاح معروف: به زبانزد همگان-به زبانزد شناخته شده.

    به اکراه: به ناگزیری-به نا خوشدلی.

    به این ترتیب: بدینگونه - بدین روی - بدینسان.

    به این دلیل: به این فرنود - به این برهان.

    بهت: خیره - شگفت.

    بهتان: ناروا، دروغ بستن - چفته.

    بهلول: دانای دیوانه نما.

    به جهت: برای- به شوند.

    به حد وفور: به فراوانی.

    به حدی: به اندازه یی.

    به حکم: به فرمان.

    به خاطر: به پاس.

    به خلاف: به وارونه- به واژگونه.

    به سرعت: به شتاب - به تندی.

    به شّدت: به سختی.

    به شرط: به سامه ی.

    به وجه: به روش- بگونه ی- به راه.

    به وجهی: به راهی- به گونه ای.

    بیابان صاف: دشت- هامون.

    بیات: شب مانده - کهنه - شبینه.

    بی اثر: - ناپیدا - بی رد بی نشانه.

    بی ادراک: کودن.

    بی استعداد: بی هوش.

    بی اشتباه: درست- بی لغز.

    بی اعتبار: بی ارج- بی ارزش- خوار.

    بی اعتدال: تندرو.

    بی اعتقادی: ناباوری.

    بیان: زبان آوری- آشکاراندن - سخن آشکار - فرنود - گپ - گفتگو.

    بی انتها: بیکران - بی پایان.

    بی انصاف: بیدادمند.

    بی انضباط: نا بسامان- ناخود دار.

    بی اهمیت: بی ارزش.

    بی بی: (ت) کد بانو- مادر بزرگ.

    بیت: خانه- کاشانه- سرا - کد.

    بی بضاعت: تهیدست.

    بی تأمل: بیدرنگ - بی اندیشه.

    بی تجربه: خام کاری- خام دست.

    بی تربیت: بی ادب- نازپرورده.

    بی تردید: بی گمان.

    بی تصمیم: بی آهنگ- بی خواسته.

    بی تفاوت: یکسان انگار- باد پروا.

    بیتوته: شب زنده داری- شب باشی.

    بی جرأت: بز دل- ترسو.

    بی جوهر: بی گوهر.

    بی جهت: بیخودی - ناروا - بیهوده.

    بی حد: بی پایان - بی کران.

    بی حرکت: بی جنبش.

    بی حس: لمس- سست- کرخت.

    بی حمیّت: بی رگ - نامرد.

    بی هوی: پریشان - سر در گم.

    بی حوصله: شتابزده.

    بی حیا:گستاخ- بی شرم- پررو- دریده.

    بی خبر: نا آگاه.

    بی خطر: بی ترس- بی بیم.

    بی خیر و برکت: آب کور.

    بی دقت: نا هشیار.

    بی دوام: زودگذر- نماندگی- فراساوند.

    بی ربط: بی پیوند - بی سر و ته.

    بیرحم: سنگدل.

    بی رقیب: یکه تاز- بی همال.

    بی روح: بیجان.

    بی ریا: یکرنگ- یکدل- بی کلک.

    بی زحمت: خواهش می کنم - بی رنج.

    بی سابقه: بی پیشینه.

    بی سبب: بلاژ.

    بی سکه: خوار- بی ارج.

    بی سلیقه: بد پسند- کژپسند.

    بی سواد: بی دانش- دانش نیآموخته.

    بی سیرت: دریده - بی آزرم.

    بی شباهت: نا همانند - ناجور.

    بی شبهه: بیگمان - بی برو برگرد.

    بی شعور: بی خرد - نادان.

    بی شک: به گمان - بی سخن.

    بی صبر: ناشکیبا - سِتان.

    بی صفت: ناسپاس.

    بیضی: تخم مرغی.

    بیطار: دام پزشک.

    بی طاقت: ناتوان- بی تاب - نا شکیب.

    بی طالع: کور ستاره - تیره بخت.

    بی طراوت: پژمرده - خشک.

    بی طرف: کرانجی - میانجی.

    بی طعم: بی مزه.

    بی طمع: بی آز.

    بی ظرفیت: نا بردبار- بی گنجایه.

    بیع: خرید - فروش.

    بی عار: بیشرم-بی ننگ.

    بی عاطفه: نا مهربان- سنگدل.

    بیعانه: پیش بها- پیش پرداخت.

    بیعت: فرمانبرداری- پیمان.

    بیعرضه: بی دست و پا- بیکاره - پخمه.

    بی عصمت: نا پاک - بی آزرم.

    بی عقل: نا بخرد - خل.

    بی علت: بی انگیزه - بی بهانه.

    بی عنایت: نامهربان- بی مهر.

    بی غذایی: بی خوراکی- اَخوارش.

    بی غم: بی اندوه - بی رنج.

    بی غیرت: بی رگ - سست نهاد.

    بی فایده: بی سود -بی بهره.

    بی فکر: نا اندیش - نا سگالیده.

    بی قاعده: نا هنجار.

    بی قانونی: بیداد- بی دات.

    بی قدر: بی ارزش - خُرد.

    بی قرار: نا آرام- خسته دل.

    بی قید: سبکبال- آزاده- آسانگیر.

    بیلان: (فر) ترازنامه.

    گواتر: بادغاره- جخش.

    بی مثل: یگانه.

    بی محابا: بی باک.

    بی مروت: نامرد - ستمگر.

    بی معنی: بی آرِش- بی چم.

    بین: میان- میانه - جدایی.

    بین المللی: کیهانی- جهانی- فرابومی.

    بین النهرین: میان رودان.

    بی نتیجه: بی برآیند- بی بهره.

    بی نفع: بی بر- بی بهره، سود.

    بی نقص: درست - بی کاستگی.

    بی نصیب: تَهی.

    بی نهایت: بی پایان - اکَران.

    بی واسطه: بی میانجی.

    بی وجود: فرومایه - پست - ناکس.

    بی وسیله: بی دستاویز- بی بهانه-ی ابزار.بی ابزار.

    بی وفا: ناپایدار- زنهار خواری

    بی وقار: سبکسر- سبکسار.

    بی وقت: بی هنگام.

    بیو گرافی: (فر) زندگینامه.

    بی هّمت: نا کوشا - نا استوار.

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #4
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    پ
    پا از حد بیرون گذاشتن: پا را از گلیم دراز کردن.

    پا بر سر حرف نهادن: پیمان شکستن.

    پاپ: (فر) پدر- بابا.

    پاپیون: (فر) پروانه - شاپرک.

    پاتوق: (ت)گردگاه - پادَرَفش - نیشمَک.

    پاتیناژ: (فر) سُرِش.

    پارافین: (فر) مومک.

    پاراگراف: (فر) وجکبار (وجک -فراز).

    پارالل: (فر) همسویه - همسوی.

    پاراوان: (فر) دیواره - تجیر.

    پارتی: (ا) میهمانی.

    پارتیزان: (فر) هواخواه - گوند.

    پارک (فر ) باغ بزرگ - پردیس.

    پارکت: (فر) چوبیانه.

    پارکینگ: (فر) خودرو گاه.

    پارلمان: (فر) مهستان- گزینستان.

    پاساژ: (فر) تیمچه..

    پاسپورت: (فر) گذرنامه.

    پاستوریزه: (فر) پالِشته.

    پاسیو: (فر) باغک - درگاهی - مهتابی.

    پاشا: (ت) شاه.

    پاکت: (فر) بسته

    پالتو: (ر) بالا پوش- چوخا - آبافت.

    پانتومی: (فر) لال بازی.

    پاندول: (فر) آونگ.

    پانسمان: (فر) زخم بندی- داروگذاری.

    پانسیون: ( فر) مانسرا - ماهمان.

    پانکراس: (فر) کُم کُلن.

    پانوراما: ( فر) گراندیس.

    پاورقی: پا برگ - پا نوشت - زیرنویس.

    پتاسیم: (فر) شَخارک.

    پتانسیل: (فر) کاراک.

    پدال: (فر) پایی.

    پر ادعا: (فر) خودخواه.

    پراگماتیک: (فر) ورزگروی.

    پرانتز: (فر) ماهک- کمانک.

    پرافاده: خودپسند- پرباد - فیسو.

    پربرکت: پربر- فراوان.

    پرترِه: (فر) چهرسان.

    پرتوقع: بسیار خواه.

    پرثمر: پربار.

    پرحادثه: گیرا.

    پرحرف: پرچانه - روده دراز.

    پرحوصله: بردبار- شکیبا.

    پرحیله: نیرنگ باز- ترفندکار.

    پرخاصیت: پرسود - بدرد خور.

    پروژه: (فر) زمینه - انگاره- پیشنهاد.

    پِرِس: (فر) فشار - منگنه.

    پُرس: (فر) خورا.

    پروستات: (فر) بستگی پیشاب راه.

    پرسنل(فر) کارکنان.

    پر طمع: آزنده.

    پرعائله: پورمند - پرفرزند.

    پروفسور: (فر) استاد- دانشمند.

    پرمنگنات: (فر) بنفشک - زخم شوی.

    پر و پا قرص: پا بر جا.

    پروتئین: (فر) سپیده بار.

    پروتئید: (فر) سپیده سان.

    پروژکتور: (فر) پرتو افکن - شید افکن.

    پر همت: جوانمرد -دلیر- پایمرد.

    پریشان حواس: شوریده -گیج.

    پریشان فکر: آشفته- سرگشته.

    پریود: (فر) دوره- دورک.

    پُز: رفتار- ریخت.

    پُز دادن: خودنمایی.

    پُست: پیک - نامه رسانی - پاسگاه.

    پُست امدادی: تیمارگاه - یاری گاه.

    پَست فطرت: ناکس- فرومایه.

    پَس ورد: (ا) گذر واژه

    پلاتین: (فر) سپید زر- اسپین زر.

    پلاژ: (فر) شناگاه.

    پلاستیک: (فر) ریخت پذیر - تَیَنگه (تَیَنگ = قالب).

    پلاسما: (فر) خونآبه.

    پلاک: (فر) پَلمَک.

    پل معلق: پل آویزان.

    پلیتیک: (فر) جهان آرایی-کشور آرایی- وینارتاری.

    پلیس: (فر) پاسبان.

    پلیس مخفی: کارآگاه.

    پلی کپی: (فر) نما بردار- روبردار.

    پماد: (فر) ِزفتَک.

    پمپ: (فر) مکنده- بادکش.

    پنکه: (ه) باد بزن.

    پنیسیلین: (فر) پاد ریش.

    پوتین: (فر) پاژنگ- جمشاک.

    پودر: (فر) گرد - گرده.

    پورسان: (فر) در سد.

    پورسانتاژ: (فر) در سدی - چند سدی.

    پیانو: (فر): فرسنتور- سنتور فرانسوی.

    پیپ: (فر) چُپُک.

    پیراشکی: (ر) خور پیچ.

    پیژاما: (فر) پای جامه.

    پیش طلبیدن: به پیش خواستن.

    پیش قدم: پیشگام.

    پیش قراول: دیده بان.

    پیش قسط: پیشا دست.

    پیش کرایه: پیش پرداخت.

    پیش کسوت: پیشاپوش- پیشایل.

    پیک نیک: (فر) توشی- دانگی- دانگانه.

    پیل: (فر) کَهرُب ساز

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #5
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ت

    تابع: پیرو - فرمانبردار- پردازه.

    تابعیت: شهروندی- بوم پذیر

    تابلو: (فر) نگاره.

    تابوت: مرده کش- گاهوک.

    تأثر: اندوهگینی - افسردگی - دلتنگی.

    تأثیر: کارسازی- هنایش- درآیش.

    تأثیرکردن: کارگر شدن - هناییدن.

    تاجر: بازرگان- بازاری- داد و ستدگر.

    تأخیر: دیرکرد - واپس ماندن- درنگ

    تأخیر در کار: دیر کرد درکار-فرغول.

    تأخیر در پرداخت: پس اُفت.

    تأخیر کردن: دیرکردن - به پس انداختن - درنگ کردن.

    تأدیب: ادب آموختن-گوشمالی دادن.

    تأدیه: پرداخت - باز پرداخت.

    تارک: رهاییده - رسته - چشم پوشیده.

    تار صوتی: تار آوا

    تاریخ: کارنامه گذشتگان- کهن نگاری.

    تاریخچه: کارنامک.

    تأسف: دریغ- افسوس- اندوه-شوربختی.

    تأسیس: بنیاد گذاری - پایه گذاری.

    تاکتیک: (فر) برنامه ریزی- فوت و فن.

    تاکسی: ترابر.

    تاکسیمتر: رهشمار.

    تأکید: پا فشاری - پا بر جایی- سفارش.

    تألم: اندوه-دردمندی - آزردگی.

    تألف: خو گرفتن.

    تألیف: گردآوری - ویرایش.

    تأمل: درنگ- نگرش- ژرف نگری.

    تأمین: زینهاردادن- پناه دادن- آسایش.

    تأمین آتیه: آینده نگری - پیش بینی.

    تأمین معاش: پیش بینی روزی.

    تانک: (فر) زره پوش.

    تأنی: درنگ - آهستگی.

    تأنیث: مادگی- مادینه سازی.

    تئاتر: تماشاخانه.

    تئوری: دیدمان.

    تأهل: همسرگزینی- زناشویی.

    تأیید: پذیرش، پشتیبانی، استوارکردن.

    تبادل: داد و ستد - جابجایی.

    تبادل افکار: رَمش اندیشه ها.

    تبانی: نهان پیمانی- ساخت و پاخت.

    تباین: از هم دوری.

    تبّحر: استادی- کاردانی- آگاهی.

    تبخیر: تفیدن - دمه شدن - تارمیغی.

    تبدیل: دگرگونی - برگرداندن.

    تبرئه: بیگناهی- گناه زدایی.

    تبّرک: فرخندگی - همایونی - شگون.

    تبریک: شادباش- فرخنده باد.

    تبسّم: لبخند- شیرین خند- شکرخند.

    تبصره: بند - بخش - آویژه - بینک.

    تبعه: پیروان- باشندگان - شهروندان.

    تبعید: دورکردن- بیرون کردن.

    تبعیض: برتری بیجا - فراگری.

    تبلور: درخشانی- فروغ افکن.

    تبلیغ: رساندن پیام - گسترش.

    تب مالت: تب شیر.

    تپش قلب: تپش دل- سُکسُکی.

    تتمه: بجامانده - بازمانده - پس مانده.

    تثبیت: پابرجا کردن- پایدار کردن- استوار کردن.

    تجارت:بازرگانی- داد وستد- سوداگری.

    تجانس: همگینی- همرنگی.

    تجاوز: دست درازی- از اندازه بیرون شدن- پا از مرز بیرون نهادن.

    تجاهل: نا دان نمایی - بیخرد نمایی - خودرا بنادانی زدن.

    تجدد: نوخواهی - نوجویی - نوآوری - تازه گرایی.

    تجدید: نو کردن- تازه کردن.

    تجربه: آزمون.

    تجرّد: بی همسری- تنهایی.

    تجزیه: جداکردن- پاره پاره کردن.

    تجسّس: جستجو، پی جویی کردن- کاوش کردن.

    تجسّم:بدیده آوردن- در اندیشه آوردن.

    تجلّی: آشکار- درخشان- نمایان.

    تجلیل: بزرگداشتن- گرامی داشتن- ارج نهادن.

    تجمّع: گردهمایی-گروه شدن- انجمنی.

    تجمل: آراستن- فرنمایی- زیوری.

    تجوید: سره کردن- نیکو انجام دادن.

    تجویز: رواداشتن- روادانستن- روادیدن.

    تجهیز: آمادگی- بسیج کردن- سازوبرگ دادن.

    تجهیزات: ساز و برگ.

    تحت: زیر- فرود - پایین.

    تحت الارض: زیرزمین.

    تحت الحمایه: درپناه.

    تحت الحفظ: زیر پاس.

    تحت الشعاع: زیر پرتو دیگری.

    تحت نظر گرفتن: زیر نگر گرفتن.

    تحتانی: زیرین.

    تحرّک: جنبیدن- جنب و جوش کردن.

    تحریر: نوشتن- نگاشتن - نگارش.

    تحریف: دست بردن در سخن و یا نوشته- واژه را دگرگون کردن دستکاری.

    تحریک: برانگیختن - شوراندن.

    تحریک کردن: برانگیختن.

    تحریک شدن: بر انگیخته شدن.

    تحریم: ناروا کردن - ناروا داشتن.

    تحسّر: دریغ - پشیمانی - افسوس.

    تحسین: آفرین باد - شاباش- ستایش.

    تحصّن: بست نشینی- پناه بردن - پناهنده شدن - پناهش.

    تحصیل: فراگیری - یادگیری- آموزش

    تحفه: پیشکش- ره آورد - ارمغان.

    تحقق: انجام شدنی - درست شدنی.

    تحقیر: پستی - زبونی - خواری.

    تحقیق: رسیدگی- بررسی، بازجویی.

    تحقیقاً: بدرستی- بیگمان.

    تحکّم: زورگفتن- دستوردادن.

    تحکیم: استوار کردن- فرمانروا کردن.

    تحلیل: گوارش- کاهش یافتن-ازدست رفتن.

    تحمّل: بردباری- شکیبایی- تاب آوری.

    تحمّل پذیر: شکیبا - تابا - رنج پذیر.

    تحمّل ناپذیر: توانفرسا.

    تحمیل: سربار کردن- بار کردن - بیش از تاب و توان.

    تحّول: دگرگون شدن- دگرگونی.

    تحویل: واگذاری- واسپاری- واسپردن.

    تحویل سال: سال گشت.

    تحیّر: شگفت زدگی - سرگشتگی.

    تخریب: ویران کردن- درهم کوبیدن- زیر و رو کردن.

    تخصص: کاردانی- ویژه کاری.

    تخصیص: ویژه کردن.

    تخطی: سر پیچی- رویگردانی.

    تخفیف: کاهش- کاستن - کم کردن.

    تخلّص: رهایی یافتن- رستن- نامسار.

    تخلّف: سرپیچی- نافرمانی- رویگردانی.

    تخلیه: تهی کردن- بیرون ریختن.

    تخمیر: سرشتن- مایه زدن- دگرزابی.

    تخمین: دیدزدن- برآورد کردن- گمانه زدن- اندازه گیری.- انگارش.

    تخمین زدن: انگاردن.

    تخیّل: پنداشتن- گمان کردن - پندار.

    تدارک: فراهم، آماده کردن- بسیج.

    تدارک دیدن: پیش بینی کردن-

    پیش فراهم کردن..

    تداعی: یادآوری - دریافت - همخوانی.

    تداعی معانی: پی بردن مانیک-از آرِشی به آرِشی دیگر.

    تدافع: همدیگر را پس زدن.

    تدبیر: کاردانی- رایزنی - چاره.

    تدبیرکردن: چاره کردن.

    تدریج: رفته رفته- اندک اندک.

    تدریجاً: خرده خرده - پایه پایه -پله پله.

    تدریس: آموزش دادن- آموختن.

    تدفین: خاکسپاری.

    تدوین: نگارش- گردآوردن.

    تذکر: یادآوری- گوشزد.

    تراژدی: (فر) اندوه آور- سوگواره.

    تراس: (فر) پادگانه- مهتابی.

    ترافیک :آمد و شد - آمد و رفت.

    تراکتور: (فر) گردونه خودرو - کشتاما.

    تراکم: انبوهی- انباشتگی - توده.

    تراموای: (فر) راه آهن شهری.

    ترانزیت: (فر) گذر کالا از مرز.

    ترانسپورت: (فر) ترابری.

    ترانسفورماتور: (فر) تادیس.

    تراول چک: (فر) گذرچک.

    تربت: خاک - گور- آرامگاه.

    تربیت: پرورش.

    تربیت کردن: پروردن - پرورش دادن.

    تربیت بدنی: پرورش اندام.

    ترتیب دادن: روبراه کردن- رستک.

    ترجمان: ترگمان.

    ترجمه: برگردان - ویچاردن.

    ترجیح: برتری دادن - والایی.

    ترّحم: دلسوزی - مهرورزی - مهربانی.

    ترخیص: پروانه - پرواد.

    ترخیص کردن: پرواد دادن-پروانه دادن.

    تردد: رفت و آمد- آمد و شد.

    تردید: دودلی- دودل بودن.

    ترسیم: نشان نهادن- نگاشتن.

    ترشح: تراوش- تراویدن.

    ترفیع: بالا بردن- برکشیدن- پایه دادن.

    ترقوه: چنبر.

    ترقه: تراکه.

    ترقی: پیشرفت- خیزش - بالا رفتن.

    ترک: واگذاشتن - واهشتن - رهاکردن.

    ترک اعتیاد: خوباختن.

    تَرَکه: واگذاشته - وامانده.

    ترکیب: ریخت- پیکر- آمیختن-بهم پیوستن.

    ترم: (فر) دوره - دورک.

    ترمز: (ر) برمان.

    ترموس: (ا) دمابند.

    ترمومتر: (فر) گرما سنج.

    ترمیم: بازسازی- نوسازی- دوباه سازی.

    ترن: (فر) بارکش.

    ترنم: خوش خوانی- ترانه خوانی- آوازخوانی.

    ترور: (فر) کشتن - هراس - ترس زیاد - بیم.

    ترومپت: (فر) فرنای.

    ترویج: رواگ، رواج دادن - بازارگرمی.

    تریاق: پاد زهر- تریاک.

    تریکو: (فر) کشباف.

    تز: (فر) پایان نامه.

    تزریق: (فر) سوزن زدن- در چکانیدن.

    تزکیه: پاک کردن - پالیدن - پالودن.

    تزکیه نفس: درون پالایی- روان پالایی.

    تزلزل: لرزه- جنبیدن- سست شدن.

    تزویر: فریب دادن - ترفند - دورویی.

    تزئین: آذین- آرایش- زیوردادن.

    تسامح: آسان گرفتن- کم گرفتن.

    تساوی: برابری- همسانی- همانندی.

    تسبیح: شمارافزار.

    تست: (ا) آزمون.

    توست: (فر) برشته - برشتوک.

    تسخیر: گرفتن- پیروزمندی- بدست آوردن.

    تسریع: شتاب - زود - تند.

    تسکین: آرام کردن - دلداری - آرامش - دل آسایی.

    تسلسل: پیاپی- پیوسته - زنجیروار.

    تسلط: چیرگی - پیروزی - دستیابی.

    تسلّی: دلداری - همدردی.

    تسلیت: دلداری- دلخوشی.

    تسلیح: زینه دادن - زینش.

    تسلیم: گردن نهادن- پذیرفتن.

    تسویه: یکسان کردن- سر بسر کردن.

    تسویه حساب: برابر کردن.

    تسهیل: آسانکرد - آسان کردن.

    تشابه: همانندی- همگونی- همسانی.

    تشبیه: مانند کردن - همانگری.

    تشخّص: بزرگ منشی- والایی.

    تشخّص بخرج دادن: خود گرفتن- خود نمایی.

    تشخیص: باز شناختن - پی بردن.

    تشّدد: سختگیری- تندی- پرخاش.

    تشدید: سخت کردن - استوار کردن.

    تشریح: کالبد شکافی- کالبد شناسی.

    تشکّر: سپاس- سپاسگزاری.

    تشکیل: برپایی- سازمان دادن.

    تشکیلات: سازمان.

    تشریف: پذیره - بزرگداشت.

    تشریفات: آیین ها.

    تشریک مساعی: همیاری- همکاری.

    تشعشع: تابش.

    تشنّج: لرزش- لرزه - تکان - تنش.

    تشویش: دلشوره - نگرانی- دلواپسی.

    تشویش و بیقراری:دلشوره و نا آرامی- کند و کوب.

    تشویق: بشورآوردن - نیرودادن -توان بخشی- آرزومند کردن.

    تشهُّد: گواهی- گواه بودن.

    تشییع: همراهی - پسواری.

    تصاحب: دست اندازی- از آن خود کردن.

    تصادف: پیشآمد - رویداد - رخداد - بهم خوردن.

    تصادم: برخورد- بهم کوفتن.

    تصاعد: فرایازی.

    تصاویر: نگاره ها - نشانه ها - پیکره ها.

    تصحیح: ویرایش- ویراستاری-درست کردن.

    تصدّق: پیشمرگی - بلاگردان.

    تصدیق: پروانه - گواهی.

    تصرّف: بچنگ آوردن- دست برد زدن.

    تصریح: آشکار ساختن - بی پرده - رُک وراست.

    تصغیر: کوچک کردن - خوار کردن - پست شماردن.

    تصفیه: پالایش.

    تصفیه حساب: همار پالایی.

    تصفیه کردن: پالودن.

    تصمیم: آهنگ - رای - برآن شدن.

    تصنّع: وانمودی- ساختگی-خودآرایی کردن.

    تصنیف: ترانه - سرود - سروده.

    تصوّر: انگار- پندار - گمان.

    تصوّف: درویشی- پشمینه پوشی.

    تصویب: پذیرش- پذیره.

    تصویر: نگاره- فرتور- رخشاره- پیکره.

    تضاد: دوگانگی- نا همسانی- ناجوری.

    تضّرع: زاری- لابه- مویه - گریه.

    تضعیف: سست و ناتوان کردن.

    تضمین: پایندانی- تاوان دادن- در پناه خودآوردن.

    تضییع: نابودی.

    تطاول: دراز دستی.

    تطمیع: آزمندی- به آز آوردن.

    تطهیر: شست وشو - پاک کردن - آلوده زدایی.

    تظاهر: خود نمایی - مردم فریبی - خودستایی - فرانمودی.

    تعادل: برابر شدن- برابری- همتا بودن.

    تعارف: خوشآمد - خوش و بش.

    تعالی: برتری- والایی.

    تعاون: همکاری- همراهی- دستیاری.

    تعبیر: بازگویی- خواب گذاری.

    تعجب: شگفت داشتن- شگفتایی.

    تعجب آور: شگفت انگیز.

    تعجیل: شتاب کردن- شتافتن.

    تعداد: شمار- شماره - شمارش.

    تعدد: بیشماری.

    تعدد زوجات: چند زنی.

    تعدّی: ستم - ستمگری - زورگویی - دست اندازی.

    تعذیر: بهانه آوردن- کوتاهی.

    تعرّض:پرخاش- دست درازی کردن-آفند.

    تعریف: شناساندن- آگاهیدن- ستودن - نیک گویی.

    تعزیر: گوشمالی- نکوهش - کیفر.

    تعزیه: شیون - سوگواری.

    تعصب: پافشاری بیخردانه - کورباوری.

    تعصب دینی: دین نموداری.

    تعطیل: بیکاری- آسوده روز.

    تعظیم: سر فرود آوردن - کُرنش کردن.

    تعفّن: بدبویی- بوی گند.

    تعقّل: اندیشیدن- بینشوری.

    تعقیب: پیگرد- دنبال کردن - پیگیری.

    تعلّق: دلبستگی- از آنی- خویشی.

    تعلیق: برکنارکردن- آویختن.

    تعلیم: یاد دادن- آموزاندن - آموختن.

    تعمّد: ازروی آگاهی، دانسته انجام دادن.

    تعمّداً: آگاهانه - دیده و دانسته.

    تعمّق: ژرف نگری - باریک بینی.

    تعمیر: باز، نو، دوباره سازی.

    تعویض: جابجایی - دگرگون کردن.

    تعویق: دیر کردن- پس افکندن.

    تعهد: پیمان- به گردن گرفتن.

    تعهد نامه: پیمان نامه.

    تعیین: برگزیدن - برگماشتن.

    تغذیه: خوراک دادن - خوراندن.

    تغیّر: تندی - بداخمی - پرخاش.

    تغییر: دگرگونی- دگر سانی.

    تغییراسم: نام گردانی.

    تفاخر: نازیدن بالیدن- خودستایی.

    تفاوت:جدایی- ناهمسویی- ناهمسانی.

    تفاهم: هم اندیشی - همدلی.

    تفتیش: بازرسی- جستجو- کاویدن.

    تفرقه: پراکندن- جدایی انداختن.

    تفرّج : گردش - گشت و گذار.

    تفریح: خوش گذرانی- سرگرمی- شادمانی.

    تفسیر: گزارش - گزاره.

    تفصیل: فزونی - گستردگی - گسترده.

    تفقّد: دلجویی- نوازش- مهرورزی.

    تفکّر: اندیشیدن- شناختاری.

    تفکیک: جدا کردن - از هم گشایی.

    تفنّن: خوش گذرانی- سرگرمی.

    تفّوق: برتری - مهتری - بالاتری.

    تفویض: واگذار کردن- سپردن.

    تفهیم: یاد دادن - آگاه کردن.

    تق تق: تغ تغ- آوازها.

    تقارب: همگرایی- نزدیکی.

    تقاعد: گوشه نشینی - بازنشستگی.

    تقاص: تاوان - سزا - کیفر - تا به تایی.

    تقاضا: خواهش - درخواست.

    تقاطع: برخورد.

    تقبّل: پذیرفتن - به گردن گرفتن.

    تقدّم: پیش افتادن- پیشگامی.

    تقدّم و تأخیر: پیشی و پسی.

    تقدیر: ارج نهی- ستودن - سپاس.

    تقدیس: ستایش- ستودن - فرنامیشی.

    تقدیم: پیشکش - ره آورد - شادیانه.

    تقرّب: نزدیکی- آشنایی- فرامندی.

    تقریب: نزدیک کردن- نزدیک گردانیدن.

    تقریباً: کم و بیش - کما بیش.

    تقسیم: بخش کردن- پاره پاره کردن.

    تقصیر: کوتاهی- سستی- لغزش.

    تقطیر: چکیده - چکاندن.

    تقلی، تقلا: دست و پازدن- تلاش.

    تقلّب: نادرستی- دغلی.

    تقلید: پیروی کورکورانه.

    تقلیل: کاهش- کاستن - کم کرد.

    تقوی، تقوا: پارسایی - پرهیزکاری - پاکدامنی.

    تقویت: نیرودادن- توانایی دادن - نیرومند ساختن.

    تقویم: گاهنامه - سا لنما- ارزیابی- برآورد.

    تقیّه: دین پوشی- دین پنهانی.

    تکافو: بسندگی- باهم برابر شدن - همتا شدن.

    تکامل: رسایی بی کم و کاست.

    تکاهل: جایمندی( جایمند= کاهل).

    تکبّر: خودستایی-فیسش- باد سری.

    تکثیر: بسیار کردن - افزونی.

    تکریم: گرامی ، ارجمندشمردن.

    تکدّر: دلتنگی- آزردگی - دلگرانی.

    تکدّی: گدایی- دریوزگی.

    تکذیب: رد کردن- نادرست شمردن.

    تکرار: دوباره گویی- بازگویی- واگویی.

    تکرارعمل: باز کرد.

    تکرار مطلب: بازگفت.

    تکفّل: سرپرستی- بگردن گرفتن.

    تکفیر: بی دین خوانی - بی دین دانی.

    تکلیف: خویشتن کاری- بگردن نهادن.

    تکمیل: بفرجام رساندن رساگرداندن.

    تکنولژی: (فر) تشنیک شناسی.

    تکیه: پشت دادن- یله دادن-پشت گرمی- لم دادن.

    تکیه کلام: سخن یار.

    تل: تپه - پشته - خاک انبوه.

    تلاطم: خروشیدن - آشفتگی - شورش.

    تلافی: واکنش - سزا دادن - تاوان.

    تلاءلوء: درخشش - درخشندگی.

    تلاوت: خواندن.

    تلخیص: کوتاه کردن- ژاوش.

    تلسکوب: (فر) سپهربین.

    تلف: تباه- نفله- نیست.

    تلفظ: گویش- بزبان آوردن - بازگویی.

    تلفن: دورگو- دورآو.

    تلفیق: بهم پیوند دادن.

    تلقی: برداشت- برخورد - دریافتن.

    تلقین: وادار نمودن - دردهان نهادن.

    تلمبه: (ت) بادکار.

    تلمّذ: شاگردی کردن.

    تلوّن مزاج: دمدمی بودن.

    تلویزیون: (فر) دورنما - جهان نما.

    تله پاتی: (فر) دورباهمی.

    تلویح: سربسته گفتن.

    تلویحاً: سربسته - درپرده - نهانی.

    تم: (فر) جستار- مایه - زمینه.

    تماس: برخورد - مالش - سالش.

    تماشا: دیدن- نگریستن - نگاه کردن.

    تمام: بسنده - پایان - فرجام.

    تماماً: همه - همگی - یکسره - سراسر.

    تمایل: گرایش- خواهانی.

    تمایل مشترک: هم کامکی.

    تمبر: پیکه.

    تمتع: برخورداری- بهره بردن.

    تمثال: تندیس- نگاره - فرتور.

    تمجید: بزرگداشت- ارج گذاری- ستایش.

    تمدّد: کشیدگی - دراز شدن - درازکشیدن.

    تمدّد اعصاب: آرام یاب- پی کشیدگی.

    تمدّن: شهرنشینی - شهرگرایی.

    تمدید: زمان دادن-کش دادن-دراز کردن.

    تمبرهندی: خرمای هندی.

    تمرّد: نافرمانی- سرپیچی-گردنکشی.

    تمرکز: یکجایی.

    تمرین: دوباره کاری - ورزش.

    تمساح : سوسمار.

    تمسخر: ریشخند - دست انداختن.

    تمکّن: دارایی- سرمایه - توانمندی.

    تمکین: سرفرو آوردن - گردن نهادن.

    تملّق: چابلوسی- چرب زبانی.

    تملّک: بچنگ آوردن- بدست آوردن - از آن خود کردن.

    تمنّی، تمنّا: درخواست - خواهش - آرزو کردن.

    تموّل: توانگری - دارا شدن.

    تمیز: پاک ،پاکیزه بودن.

    تمییز: شناختن- نیماد.

    تُن: (فر) سه خروار.

    تنازع: ستیزه کردن- کشمکش.

    تناسب: برازندگی- هماهنگی- فراخور.

    تناسل: زادن - زایش.

    تناقض: دوگانگی- دوجوری- ناسازی.

    تناوب: گاه به گاه - زمان به زمان.

    تنبیه: گوشمالی- کیفر- سزا - پادا فره.

    تنزّل: کاهش- فرودآیی- فرود آمدن.

    تنزیل: سود - سود وامی - بهره وامی.

    تنظیف: پاک کردن - رُفت و رُوب.

    تنظیم: به رشته کشیدن - آراستن - سامان دادن.

    تنفّر: بیزاری- دلزدگی - بد آمدن.

    تنفّس: دمیدن- آهیدن- هو - دمش.

    تنفیذ: استوار کردن- انجام دادن.

    تنقّل: شب چره.

    تنقیه: شکم روبی - لاروبی - چاه روبی.

    تنگ نفس: تنگ دمی.

    تنوّع: جور وا جوری- گوناگونی.

    تنوین: دو زبَر.

    توابع: بخش ها - پیروان - فرمانبران.

    تواتر: پی در پی- پیاپی - پشت سرهم.

    تواریخ: کارنامه ها - روزمَهان.

    توازن: هم سنگی - هم وزنی.

    تواضع: فروتنی.

    توافق: سازش- سازگاری - همآوایی.

    توأم: همراه - همپا - همزاد - باهم.

    توبه: پشیمانی.

    توبیخ: سرزنش- سرکوفت - نکوهش.

    توجّه: نگر- نگرورزی - نگاه - دید.

    توجّه کردن: تیمار، پرستاری کردن.

    توجیه: روشنگری- روشن کردن سخن.

    توّحش: ددمنشی - ددگری - ددواری.

    توحید: یکتا پرستی- یگانه پرستی.

    تودیع: بدرود - پدرود.

    توّرم: آماس - آماسیدن - آماهیدن.

    توزیع: پخش کردن - پراکنده ساختن.

    توّسط: میانجیگری- میانگی- دستیاری.

    توسعه: گسترش- فراخی - پهناوری.

    تّوسل: چاره یابی- دست بدامن شدن.

    توشیح: دستینه نهادن.

    توصیه: سفارش- اندرز - پند.

    توصیف: ستودن- ستایش.

    توضیح: بازگویی- روشن سازی.

    توطئه: ساخت وپاخت- زد و بند.

    توفیر: ناجوری- ناهمسانی.

    توفیق: کامیابی- پیشرفت- پیروزی.

    توّقّع: چشمداشت- خواسته - خواهش.

    توقّف: درنگ- ایست - بازایستادن.

    توقیف: بازداشت - دستگیری.

    توکّل: پشتگرمی - امیدواری.

    تولّد: زاده شدن - زایش - زادمان.

    تولیت: سرپرستی- سامانگری.

    تولید: بارآوری- فرآوری- پدید آوردن.

    تومان: (ت) دریک.

    تونل: شکافه.

    توهّم: گمان- پندار - پنداشت.

    توهین: خوار داشتن - دشنام دادن.

    تهاتر: پایاپای

    تهاجم: تاخت وتاز- تکاوری.

    تهدید: ترساندن- هراساندن.

    تهمت: دروغ بستن- بد نام کردن.

    تهنیت: شادباش- فرخنده باد.

    تهّور: بیباکی- نترسی- بی پروایی.

    تهوع: دل بهم خوردگی- بالا آوردن.

    تهویه: هوارسانی - هوایش.

    تهیه: فرآوری- بسیج- فراهم.

    تهییج: برانگیختن- به شورآوری.

    تیپ: (فر) نمونه - گونه.

    تیم: (آ) دسته - گروه.

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #6
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ث

    ثابت: پا برجا- استوار- پایدار- پایا.

    ثابت رأی: ایستا رای.

    ثابت عزم: ایستاهنگ - پا برجا.

    ثابت قدم: پا برجا - اَستوان.

    ثالث: سوم.

    ثالثاً: سوم- سوم آنکه.

    ثانوی: دومی- دو دیگر.

    ثانیاً: دوم آنکه - دیگر بار.

    ثانیه: دَمک.

    ثانیه شمار: دَم شمار.

    ثَبات: پایداری- پا برجایی- استواری.

    ثَبات نفس: خویشتن داری.

    ثبت: رونویس.

    ثبوت: ایستایی- پا برجا ماندن.

    ثروت: دارایی - سرمایه - توانایی.

    ثریا: پروین - چلچراغ - چهل چراغ.

    ثغور: مرزها.

    ثقل: سنگینی - گرانی.

    ثقیل: گرانبار- سخت و دشوار.ناخوش آیند.

    ثلاث: سه گانه.

    ثلث: یک سوم - سه یک.

    ثمر، ثمره: میوه - بار- درخت- بازدهی.

    ثنا: سنایش- ستایش - سپاس.

    ثواب: نیکو کاری - پاداش- بخشش..

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  12. #7
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ج

    جابر: ستمکار- بیدادگر- زورگو.

    جاده: راه - بزرگراه - شاهراه.

    جاذب: گیرا-کشنده-کشش ربایش.

    جار: چل چراغ - چهل چراغ.

    جارچی: (ت) دادزن - بلند گو.

    جار و جنجال: داد و فریاد- بانگ و غوغا- الم شنگه.

    جاری: روان- رونده- رایج.

    جاسوس: اَنیشه - اَبیشه.

    جالب: چشمگیر- گیرا.

    جالیز: پالیز.

    جامد: دج- سفت و سخت- خشک.

    جامعه: همبودگاه- همزیستگاه.

    جانب: سوی - َور- کنار- کناره.

    جانبی: پهلویی

    جانبداری: پشتیبانی- هواخواهی.

    جانی: تبهکار- خونی- آدمکش.

    جاهل: نادان- بی خرد- کوراندیش.

    جامع: گردآور- فرآراسته- فراخ.

    جامع الاطراف: فراگیر- رسا.

    جامع الشرایط: فرآراسته.

    جامع العلوم: همه دان.

    جائز، جایز: روا - درخور- سزاوار

    جائز دانستن: رواشمردن- روادانستن.

    جبّار: ستمکار- ستمگر- بیدادگر.

    جبال: کوه ها.

    جبر: زور- فشار- ناگزیر کردن.

    جبراً: به زور- به فشار- به ناچاری.

    جبران: تاوان- دوباره سازی

    جبلی: سرشتی- نهادی.

    جبن: ترس و هراس- بزدلی.

    جبه: گُبه.

    جبهه: میدان جنگ- آوردگاه - رزمگاه.

    جبین: پیشانی.

    جثه: پیکر- تن- اندام.

    جدّ، جدّه: نیا- پدر، مادر بزرگ.

    جِدّ: کوشش - تلاش - پا فشاری.

    جدّاً: به راستی- به درستی- بی شوخی.

    جدار: دیوار- دیواره.

    جدال: زد و خورد - نبرد - کارزار- رزم.

    جدل: درگیری - پیکار- ستیزه.

    جدول: چهار خانه.

    جذب: ربایش

    جذب مایع: آشام

    جدّی: پرتلاش- پرکار - پشتکاردار.

    جدید: تازه - نو - نوین.

    جّذّاب: گیرا - دلربا - فریبا - فریبنده.

    جذام: خوره.

    جذر: ریشه.

    جرّاثقال: باربر- گرانکش.

    جرّ و بحث: بگو مگو - گفتگوی کشدار.

    جرئت: دلیری - پردلی - نترسی.

    جرّاح: کاردپزشک - کالبد شکاف.

    جراحت: زخم - ریش - ناسور.

    جراحی پلاستیک: نیشگری بازسازی.

    جرائد، جراید: روزنامه ها.

    جرائم: بزه ها - گناه ها - لغزها.

    جربُزه: زیرک - شایسته - توانا- گُربُزه.

    جَرَس: زنگ - درای - بَرَنگ.

    جرعه: پیمانه - یک گلو - اندک نوش.

    جرقه: اخگر- ریزه آتش- خوارگ.

    جِرم: غُند- لِرد - ته نشین.

    جُرم: گناه - بزه - لغزش.

    جریان: گردش- روان بودن.

    جریحه: زخم - ریش - آسیب.

    جریحه دار: زخمدار- خسته دل.

    جزاء: کیفر- سزا - پادافره.

    جزائر، جزایر: آبخوست- گزیرک

    جزء: بخش - پاره - لَخت.

    جزر: فرونشینی - آب بریدن - اوکار.

    جزع: زاری - بیتابی - ناشکیبی.

    جزم: بی باز گرد - پابرجا.

    جزوه: دفترچه - نوشته.

    جسارت:گستاخی- بی پروایی.

    جسد: لاشه- مردار- کالبد.

    جسم: تن - کَرپ.

    جسور: دلیر- نترس- بی باک.

    جعبه: شَگا- تیردان- کیوت.

    جعفری: شومخ- گل گلاب.

    جعل: ساختگی- دست بردن دربنچاک.

    جغرافیا: گیتا شناسی-گیتی شناسی.

    جفاء: ستم - آزار- بیداد.

    جفاپیشه: آزارنده - دل آزار.

    جفاجوی: آزارخواه -خود آزار.

    جفا دیدن: آزار دیدن- آزردن.

    جفا کردن: آزاراندن.

    جغه: تاج - افسر.

    جَک: بالابر.

    جُل: پَلاس- کبوک.

    جلاء: درخشندگی- زنگارزدایی- پرداخت - تابش.

    جلا دادن: پرداخت کردن.

    جلای وطن: دور شدن از میهن - آوارگی.

    جلاد: دژخیم- شکنجه گر- آدمکش.

    جلال: فر- شکوه - والایی - بزرگی.

    جَلَب: بد کاره - بد سرشت - دغل کار.

    جلب: بازداشت.

    جَلد: چست و چابک - فِرز.

    جِلد: پوست - رویه - لایه - پوشش.

    جلد کتاب: پوشینه.

    جلسه: نشست - گردهمایی.

    جلف: سبکسر- هرزه.

    جلوه: درخشش- تابش.

    جلوس: برتخت نشستن.

    جلوگیری: پیشگیری.

    جلیقه: نیم تنه - برگستوان.

    جلیل: بزرگوار- بزرگ- برین.

    جماد: سنگ - بی جان.

    جماعت: گروه - دسته - مردم.

    جمال: زیبایی- خوشگلی- غشنگی.

    جماهیر: توده - گروه - مردم سالاری.

    جمجمه:کاسه سر- استخوان سر.

    جمع: همباریش.

    جمع کردن: گردآوردن- اندوختن -افزودن.

    جمعه: آدینه.

    جمعیت: گروه -توده - انبوه.

    جمله: گفتار- فراز-گزاره.

    جمیله: زن خوبروی.

    جن: دب - پتیان.

    جناب: سرور- سرکار- مهِتر.

    جناح: بال- کنار- ور- سو.

    جنایت: تبهکاری - بزهکاری.

    جنب: پهلو- کنار- سو.

    جنت: مینو- بهشت - پردیس.

    جنحه: گناه - بزه.

    جنوب: نیمروز- اواخشتر- نسا.

    جنون: دیوانگی- پریشان مغزی- خلی.

    جوّ: هوا- نیوا.

    جواب: پاسخ.

    جوار: پیرامون- گرداگرد- همسایگی.

    جواز: پروانه - گذرنامه- روادید.

    جوانب: پهلوها - کناره ها - سوی ها.

    جواهر: گوهر- سنگ بهادار.

    جود: بخشش- دهش - فراخ دستی.

    جور: ستم- آزار- بیداد - شکنجه.

    جوع:گرسنگی.

    جولان: گردش.

    جهات: راستاها- سوی ها - پیرامون.

    جهاد: جنگیدن- ستیز کردن - نبرد.

    جهاز: دستگاه- بار و بنه اروس.

    جهازهاضمه: دستگاه گوارش.

    جهنم: دوزخ - آتش سرا.

    جِیب: گریبان- یخه.

    جیب: کیسه - انبان - بَریک.

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  13. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  14. #8
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    چ

    چاپار: (ت)پیک.

    چاخان: لاف زن- پشت هم انداز- نیرنگ باز.

    چهار سوق: چهار سوک - چهارسوی.

    چهار طاق: چهارستون.

    چارق، چارغ: (ت) کفش.

    چارقد: روسری.

    چار مضراب: چار زخمه.

    چاق (ت): فربه.

    چاقو: کارد کوچک - جاکو

    چاوش: (ت) پیشروکاروان.

    چپر: (ه) پرچین- چپره.

    چپق: (ت) چپک.

    چپاول: ربودن - چاپیدن.

    چپاولگر: چاپش- دستبرد زن.

    چقر: (ت) میخانه.

    چترطاوس: چترفراش مرغ.

    چرتکه: (ر) - اُشمار.

    چرخ خیاطی: چرخ درزی.

    چرخ فلک: چرخ سپهر- سپهر گردون.

    چریک: (ت) جنگجوی سر آزاد.

    چخماق، چخماغ: (ت)سنگ آتش زنه.

    چک: چک.

    چکمه: (ت) موزع.

    چلاق: شل- لنگ.

    چلیک: خُم چوبی.

    چماق: (ت) گرز.

    چماقدار: لات بی سروپا - مردم آزار.

    چمباتمه: (ت) چمبک - چُندک- دوزانو نشینی.

    چُمچه: کفگیرک - کفگیر- ملاغه.

    چهار رکن: چهار ستون.

    چهار ضرب: چهارزنش.

    چهار ضلعی: چهار بر.

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  15. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  16. #9
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ح


    حاجب: پرده دار.

    حاجت: نیاز - نیازمندی - خواهش.

    حاد: تند وتیز - بران - خشن - گذرنده.

    حادث،حادثه: پیشآمد- رویداد- رخداد.

    حادثه جویی: بی باک.

    حائر: سرگشته - سرگردان.

    حاذق: چیره دست- کاردان.

    حار، حاره: گرم - سوزان - تفتان.

    حاجات: نیازها.

    حارب: رزمجو.

    حارث: کشاورز - برزگر - روستایی.

    حاسد: بد اندیش- رشکین - بدخواه.

    حاشا: هرگز- هیچگاه - مبادا.

    حاشاکردن: زیرش زدن.

    حاشیه: کرانه - پهلو.

    حاصل: فرآورده - برداشت - بهره.

    حاصل خیز: بارور.

    حاضر: فراهم - بود.

    حاضرجواب: آماده پاسخ.

    حاضر یراق: (ت) آماده.

    حافظ: نگهبان- پاسبان، از بردانستن.

    حافظه: یاد- یادآوری- ویر.

    حاکم: فرمانروا - استاندار- فرماندار.

    حاکمیّت: فرمانروایی.

    حاکی: گویا.

    حال، حالا: اینک - ایدون.

    حالت: چگونگی- چند و چونی.

    حامل: بُردار- آورنده باربر.

    حامله: آبستن - باردار.

    حامی: پشتیبان- پشتوان.

    حبّ: دوستی- مهربانی - مهرورزی.

    حباب: روپوش چراغ-گنبدک- گنبذه.

    حاوی: دربرگیرنده - فراگیر.

    حبس: زندان - بند - بازداشتگاه.

    حبس ابد: زندان ابد.

    حبس مجرد: تک زندان.

    حبوبات: دانه - بنشن.

    حبه تخم: دانه.

    حبیب: دوست- یار- دوست داشتنی.

    حتماً: ناگزیر- بی برو برگرد- بی گفتگو.

    حتمی: بایست- بایسته- بی چون و چرا.

    حتی: تا- تا آنجاکه - با این که.

    حتی الامکان: تاجاییکه بشود- تابتوان.

    حجاب: پوشش- پرده - پردَک.

    حجار: سنگ تراش.

    حجامت: بادکش کردن - خون گرفتن.

    حجب: شرم - کمرویی.

    حجت: گواه - فرنود - برهان.

    حجر: سنگ.

    حجره: دکه-کلبه- خانه.

    حجله:خانه آراسته - پرده.

    حجم: گنجایش.

    حجیم: گنجا.

    حدّ: مرز- پایان- اندازه- کنار- کران.

    حدّ اقل: کمینه- دست کم.

    حدّاکثر: بیشینه- بیشترین.

    حدّ وسط: مرز- میانه.

    حدّفاصل: میانه- میانک.

    حدّت: تندی - تیزی - خشم.

    حدس: گمان- انگار- پندار- پیش بینی.

    حدقه: کاسه چشم- چشم خانه.

    حدیث: داستان- سخن- گفت - سَروا.

    حذر: دوری- پرهیز- پروا.

    حذف: ستردن - دور کردن- راندن.

    حراج: ارزان فروشی.

    حراست: نگهبانی- نگهداری.

    حرّاف: پرچانه - پرگو- سخنور.

    حرام: ناروا - نابایست- ناشایست.

    حرب: کارزار- جنگ - نبرد - رزم.

    حربه: کارد - نیزه - شمشیر.

    حرص: آز- آز واری.

    حریص: آ زمند - آز ور.

    حرص و جوش: خود خوری.

    حرف: وات - واچ- بند واژه.

    حرف زدن: گپ زدن- سخن گفتن.

    حرف آخر: سخن پایانی.

    حرف اضافه: واگ افزونی.

    حرف بی ربط: سخن نادرست - یاوه.

    حرفه: پیشه - کار.

    حرکت: جنبش- تکان- پویش.

    حرکت دادن: جنبیدن - نوانیدن.

    حرکت کردن: جنبیدن- تکان خوردن.

    حرکت وضعی: جنبش بخود.

    حرمان: نومیدی - نا امیدی - ناکامی.

    حرمسرا: اندرونی- پرده سرا- شبستان.

    حرمت: آبرو- گرامش- ارجمندی.

    حریر: ابریشم- پرنیان - دیبا - پرند.

    حریف: همزور- همآورد.

    حریق: آتش سوزی- سوختن.

    حریم: پیرامون- گرداگرد- سرا- بارگاه.

    حزب: گروه- دسته - توده - جرگه.

    حزب سیاسی: باهَماد.

    حزن: اندوه - دلتنگی- افسردگی.

    حزین: اندوهگین- پژمان - افسرده.

    حسّ : دریافت- اندریافت - سُهِش.

    حساب: شمارش- شمار.

    حسابدار: شمارگر.

    حسابی: درست - والا- ارزشمند.

    حسادت: رشک- تنگ چشمی.

    حساس: زود رنج- دل نازک- شکننده.

    حساسیت: سُهندگی- سَتَرسایی.

    حسب: برابر- اندازه.

    حسب الامر: به فرمان - برابر دستور.

    حسب الامکان: تا جایی که شود.

    حسرت: آرزو بدل- دریغ - دریغا.

    حُسن: زیبایی- خوبی- نیکویی.

    حسود: بد اندیش- بد خواه - رشک بر.

    حشرات: تارپایان- بندپایان.

    حَشَم: گله و رمه - خویشان و کسان.

    حشمت: شکوه - بزرگی- بزرگواری.

    حشیش:شاهدانه- بنگ - منگ.

    حصار: دیوار- دژ- بارو- برج- کلات.

    حصیر بوریا: نی باف- بلاج.

    حضار: باشندگان- هم نشینان.

    حضرت: سرور- سرکار- فرمند.

    حضور: نزد - درگاه- پیشگاه.

    حضوراً: روبرو- نزدباش.

    حظّ: شادمانی- بهره- خرسندی.

    حفّاری: کاوش- کاویدن - کندن.

    حفاظت: نگاهبانی- نگهداری.

    حفره: سوراخ - گودال - مغاک.

    حفظ: نگهداری- نگهبانی- یادسپاری.

    حفظ اسرار: رازداری - رازبانی.

    حقّ: هوده- داد-روا- راست و درست.

    حقارت: پستی- زبونی- خواری.

    حقّ شناس:سپاس دار- سپاسگزار.

    حقّ العمل: کارمزد.

    حقّ: هوده- راست- درست.

    حقوق: جیره- دستمزد- هوده ها.

    حقوقدان: هوده شناس.

    حقّه: کلک- فریب - نیرنگ - نارو.

    حقّه باز: ترفندگر- جَلَب.

    حقیر: خرد - کوچک - بیمایه - خوار.

    حقیقت: راستی و درستی- فرهود.

    حکّ: کندن- تراشیدن.

    حکاک: مهرساز-کنده گر- تراشگر.

    حکایت: افسانه - سرگذشت- داستان.

    حُکم: فرمان- امر- دستور.

    حَکَم: داور- دادور- میانجی.

    حَکَمیت: داوری.

    حکومت: فرمانروایی- فرماندهی.

    حکیم: فرزانه- آگاه - خردمند- دانا.

    حلّ: گشود- باز گشود - بازکردن.

    حلّال: گشاینده-گشایشگر-کارگشای.

    حلاوت: شیرین- گوارایی.

    حلق: حلق-گلوگاه.

    حلقوم: نای- خرخره - شش نای.

    حلقه: زُرفین- چنبره- چنبر- انگشتری.

    حلقه بگوش: بنده- فرمانبردار.

    حلقه زدن:گرد نشین.حلقوی: زُرفینی

    حِلم: بردباری- نرمش - آرامی.

    حله: کوی- جایگاه - جامه.

    حلوا: نرم شیرینی- شیرینه.

    حَماسه: دلیری- پهلوانی- رزمی.

    حماقت: نادانی- کودنی - بی خرد ی.

    حمّال: باربر- بارکش.

    حمّام: گرمابه.

    حمایت: پشتیبانی- همدلی- یاوری.

    حمد: سپاس - ستایش.

    حمل: بردن- باربری- ترابری.

    حمل و نقل: جابجایی- ترابری.

    حمله: تک- آفند- تاخت و تاز.

    حمله کردن: تاختن- تازیدن- آفند کردن.

    حمیّت: مردانگی- جوانمردی .

    حمیرا: سرخ فام.

    حناء: برناک- یرنا - سرخینه.

    حنجره: خشک نای.

    حواس: یاد ها - ویر - سُهش

    حواس پرت: کم یاد- پریشان یاد- گیج- کم ویر.

    حواله: برات - سپرده - چَک.

    حوالی: پیرامون - گرداگرد.

    حوائج، حوایج: نیازها - نیازمندی ها.

    حوزه: برزن- بخش - کوی.

    حول و حوش: پیرامون.

    حوصله: تاب- توان - شکیبایی.

    حوض:آبگیر- تالاب.

    حومه: گرداگرد شهر- برون شهر.

    حیا: شرم - آزرم.

    حیات: زندگانی- هستی- زیست.

    حیاط: چهار دیواری- دیواربست.

    حیث: جا- هر کجا-آنجا که

    حیثیّت: منش- ارزش.

    حیران:سرگردان- سرگشته- هاج و واج.

    حیوان: جاندار- جانور - زیستار.

    حیوان وحشی: دد.

    حیص و بیص: کشاکش-گیر و دار.

    حیف: افسوس- دریغ - آخ.

    حیله: تزویر- نیرنگ - فسون.

    حین: هنگام - زمان - میان.

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  17. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  18. #10
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    خ

    خاتَم: انگشتری- نگین.

    خاتمه: فرجام - سرانجام - پایان.

    خاتمه دادن: بفرجام رساندن- بپایان بردن.

    خاتون: بانو- کدبانو- بی بی.

    خادم: فرمانبر- کارگزار- نوکر- چاکر.

    خارج: بیرون- برون.

    خارج شدن: بیرون شدن- فراجَستن.

    خارج قسمت: بهر.

    خارجه: برونمرز.

    خارجی: بیگانه - انیرانی.

    خارق العاده: شگفت آور- چشمگیر.

    خاص: ویژه - برجسته - برگزیده.

    خاصره: تهیگاه.

    خاصیّت: ویژگی- سود بخشی.

    خاضع: فروتن - نرم رفتار - افتاده.

    خاطر: یاد - ویر- دل - هوش.

    خاطره: یادبود - یادنامه.

    خاطر جمع: آسوده دل.

    خاطر خواه: شیفته- خواهان.

    خاطرنشان: گوشزد- یادآور.

    خاطی: گناهکار- بزه کار- لغزشکار.

    خاقان: (ت) شاه.

    خال: فند.

    خال کوبی: فند کوبی.

    خالدار: فندین - پَرش.

    خالص: ناب- بی آلایش- پالیده- سره.

    خالق: آفریدگار- آفریننده - دادار.

    خالو: دایی- کاکو.

    خاله: مادرتای- مام تای.

    خالی: تهی.

    خام طبع: ناپخته سرشت - خام سر.

    خالی و عریان: تهی و تهک.

    خان: سالار- بزرگ-کیا.

    خان خانی: چند فرمانی.

    خانقاه: خانگاه- درویش سرا.

    خانم: (ت) بانو- کدبانو.

    خانه ییلاقی: خانه تابستانی.

    خاویار: تخم ماهی.

    خائن: نابکار- دشمن یار.

    خباز: نانوا.

    خباثت: بدسرشتی- بدنهادی- پلیدی.

    خبر: آگاهی - پیام.

    خبر چین: سخن چین- انیشه.

    خبردادن: آگاه کردن - پیام دادن.

    خبر داشتن: آگاه بودن.

    خبرگزاری: پیام گزار- نیوِه گزاری.

    خبرنگار: گزارشگر- روزنامه نویس.

    خُبره: کارشناس- آگاه - کارآزموده.

    خبث: بدنهادی- بدسرشت- پلیدی.

    خبیث: بدنهاد- بدسرشت-گُجستک.

    خبط : لغزش- کژروی - کج روی.

    خبیر: کارآزموده-کاردان- آگاه.

    خَتم: سرانجام - فرجام- سوگواری.

    خجالت: شرمساری- شرمندگی- آزرم.

    خجول: کمرو- آزرمگین - شرمگین.

    خداحافظ : بدرود - خدا نگهدار.

    خدشه: خراش - آسیب.

    خدعه: فریب- نیرنگ - ترفند.

    خدمت: فرمانبرداری- بندگی- تیمار.

    خدمت کار: پیشیار- پاکار- نوکر.

    خذلان: ویران- ناآباد - ویرانه.

    خراب: ویران- رُمبش- رُمبیدن

    خرابات: خورآباد- نیایشگاه- مهرابه.

    خرابکار: ویرانگر.

    خراج: باج - باژ.

    خرّاج: دهشگر- دهشمند.

    خرّاز: مُهره ساز- مهره فروش.

    خرّاط : چوب تراش- خراشگر.

    خُرافات: یاوه ها- باورهای بی بنیاد.

    خرج: هزینه.

    خرج سفر: هزینه راه.

    خُرجین: توشه دان- نبان- باردان.

    خرطوم: بینی فیل- شَنگ.

    خِرقه: بالا پوش- شولا.

    خِرقه پوش: سوفی- جولَخی.

    خِرقه افکندن: بیخودگشتن.

    خروج: بیرون- بیرونی.

    خزانه: گنج- گنجینه.

    خزانه دار: گنجور- گنج دار.

    خَزَف: سفال- آوند سفای- کوزه گلی.

    خزینه: گزینه- پالاب- گرمابه- گنجه.

    خسارت: زیانکاری- زیان بردن

    خِسّت: چشم تنگی- کِنِسی.

    خسوف: ماه گرفتگی.

    خسیس: تنگ چشم- کِنِس.

    خشونت: پرخاشگری- بدرفتاری.

    خشوع: فروتنی کردن- افتادگی-نرم رفتاری.

    خصلت: خوی- سرشت- نهاد- منش.

    خصم: دشمن- ستیزه جو- پیکارجو.

    خصوصاً: بویژه.

    خطر: ترس- بیم - مرگ آور.

    خطرناک: ترسناک- بیمناک.

    خط کش: پَگمال.

    خطه: سرزمین- مرز و بوم- کشور.

    خطیب: سخنران- سخنور.

    خطیر: بزرگ- والا.

    خفاء: پنهان- نهفته - نهان.

    خفاش: شبکور- شب یازه.

    خفّت: خواری- زبونی.

    خفیف: سبک- کم.

    خلاص: رها - آزاد.

    خلاصه: چکیده - فشرده- گزیده.

    خلاصه کلام: سخن کوتاه.

    خلاف: وارونه- ناهمگون- نارو.

    خلاق: آفریننده.

    خلال: درمیان.

    خلال دندان: دندان کاو - دندان فراش.

    خلایق: آفریدگان - توده ها - مردم.

    خلط: درهم آمیخته - آمیزه - خِل.

    خلع: برکناری- برکندن.

    خلع سلاح: زینه رهایی - زدافزاری.

    خِلعت: پیشکش- پیشیاره - دادشاد.

    خلف: فرزند- بازمانه - جانشین.

    خُلف وعده: پیمان شکنی- ناسازگاری.

    خَلق: آفریده - آفرینش - مردم - توده.

    خُلق: خوی - رفتار - فرخوی- سرشت.

    خلقت: آفرینش - سرشت - نهاد.

    خلل: رخنه و شکاف- گشادگی.

    خلل ناپذیر: آسیب ناپذیری-تباهی ناپذیری.

    خِلل و فَرَج: رخنه ها و گشادی ها.

    خَلوت: پنهانی- نهانی - نهانگاه.

    خلوت سرا: شبستان- اندرونی.

    خلوت نشین: پرده نشین- مردم گریز.

    خلوص نیّت: پاکدلی- بی آلایشی.

    خلیج: شاخاب- شاخابه - شاخاوه.

    خلیفه: جانشین.

    خلیق: خوش خوی.

    خلیل: یار- یاور- دوست

    خُمار: می زده - ناوان.

    خَمّار: می فروش- باده فروش.

    خُمس: پنج یک- پنجک.

    خمود: افسردگی- دلتنگ - پژمرده.

    خمر: باده - مستی آور.

    خنثی: خَنزَک- نر ماده - کُماسه

    خنجر: دشنه- سرنیزه- خونبر.

    خندق: گندک- گودال- کنده.

    خنده قهرآلود: زهرخند.

    خواب غفلت: خواب فراموشی-

    خواب گمراهی.

    خواص: ویژگان - بزرگان - یاران.

    خوب سیرت: پاک نهاد- پاکدل.

    خوب صورت: خوبروی- زیبا.

    خود رائ: خود رای- برمَخیده.

    خود مختار: خود توان - خود رای.

    خورش قورمه سبزی: سبزه خورش.

    خورش قیمه: ریزه خورش.

    خوش اخلاق: نیک خوی.

    خوش اقبال: نیکبخت.

    خوش صدا: خوش آوا - خوش آواز.

    خوش بیان: شیرین سخن.

    خوش ترکیب: خوش ریخت.

    خوش تیپ: خوش چهره.

    خوش حساب: خوش پرداخت.

    خوش خدمتی: چابلوسی.

    خوش خطّ : خوشنویس.

    خوش خط و خال: دلفریب.

    خوش خلق: خوشخوی- خوش رفتار.

    خوش سلیقه: خوش پسند.

    خوش صحبت: خوش سخن.

    خوش طبع: نیک نهاد.

    خوش طینت: نیکو سرشت.

    خوش ظاهر: برون آراسته.

    خوش ظاهر و بد باطن: آب زیر کاه.

    خوش فکر: نیک اندیش

    خوش قامت: خوش اندام.

    خوش قول: خوش پیمان- پیمان پاد.

    خوش قیافه: خوبچهر- خوش اندام.

    خوش کلام: سخنور- خوش گفتار.

    خوش سیما: خوبروی- خوشرو.

    خوش سلوک: خوش رفتار- مهربان.

    خوش لحن: خوشنوا- خوش آوا.

    خوش لقا: زیباروی.

    خوش لهجه: خوشگوی- شیرین گوی.

    خوش مشرب: نیک رفتار.

    خوش معامله: خوش داد و ستد.

    خوش منظر: خوش چشم انداز.

    خوش نظر: خوش نگر.

    خوش نغمه: خوش آواز- خوش آوا.

    خوش نقش: خوش نگار.

    خوش هیکل: خوش اندام.

    خوش یمن: فرخنده.

    خوشوقت: شاد- خوش شگون.

    خوف: ترسیدن - بیمناک شدن- باک.

    خوک وحشی: گراز.

    خوفناک: ترسناک- سهمناک.

    خیّاط: دوزنده - جامه دوز- درزی.

    خیّاط خانه: دوزندگی.

    خیال: پندار.

    خیّام: چادر دوز - تاژ دوز.

    خیانت: نمک ناشناسی- ناسپاسی-پیمان شکنی.

    خیانت در امانت: پیمان شکنی.

    خیانت کردن: دغلکاری- دغاکردن.

    خیّر: نیکوکار- جوانمرد.

    خِیر: بزرگواری- بخشش.

    خِیرات دادن: بخشش در راه خدا.

    خِیر اندیش: نیک خواه.

    خیر خواه: نیک خواه.

    خیر رساندن: سود رساندن-دست گیری.

    خیریه: نیکویی- رستگاری.

    خیل: سپاه - گروه - تیره.

    خیلی: بسیار- فراوان - انبوه.

    خیمه: چادر- تاژ.

    خیمه بزرگ: خرگاه- َاسپَک.

    خیمه شب بازی: تاژ بازی.

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  19. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/