نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: اگر دروغ رنگ داشت...

  1. #1
    کاربر فعال
    بهترین هدیه ای که میتوانیم به دیگران بدهیم وقت و صبرمان است.
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    5,023
    تشکر تشکر کرده 
    1,716
    تشکر تشکر شده 
    2,026
    تشکر شده در
    1,243 پست
    حالت من : ShadOsarhal
    قدرت امتیاز دهی
    3730
    Array

    اگر دروغ رنگ داشت...


    fu4338
    اگر دروغ رنگ داشت؛
    هر روز شاید،
    ده ها رنگین کمان، در دهان ما نطفه می بست،
    و بیرنگی، کمیاب ترین چیزها بود.
    اگر شکستن قلب و غرور، صدا داشت؛
    عاشقان، سکوت شب را ویران میکردند.
    اگر به راستی، خواستن، توانستن بود؛
    محال نبود وصال!
    و عاشقان که همیشه خواهانند،
    همیشه می توانستند تنها نباشند.
    اگر گناه وزن داشت؛
    هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،
    خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،
    و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم.
    fu4336
    اگر غرور نبود؛
    چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند،
    و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان،
    جستجو نمی کردیم.
    اگر دیوار نبود، نزدیک تر بودیم؛
    با اولین خمیازه به خواب می رفتیم،
    و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان،
    حبس نمی کردیم.
    اگر خواب حقیقت داشت؛
    همیشه خواب بودیم.
    هیچ رنجی، بدون گنج نبود؛
    ولی گنج ها شاید،
    بدون رنج بودند.
    fu4337
    اگر همه ثروت داشتند؛
    دل ها، سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند.
    و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید؛
    تا دیگران از سر جوانمردی،
    بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند.
    اما بی گمان، صفا و سادگی می مرد،
    اگر همه ثروت داشتند.
    اگر مرگ نبود؛
    همه کافر بودند،
    و زندگی، بی ارزشترین کالا بود.
    ترس نبود؛ زیبایی نبود؛ و خوبی هم شاید.
    اگر عشق نبود؛
    به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
    کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟
    و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
    آری... بی گمان، پیش از اینها مرده بودیم ...
    fu4335
    اگر عشق نبود؛
    اگر کینه نبود؛
    قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند.
    اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد،
    من بی گمان،
    دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز
    هرگز ندیدن مرا.

    آنگاه نمیدانم ،
    به راستی خداوند، کدامیک را می پذیرفت؟
    ((اعتقاد))و((عشق))شهامت اورد و همه ترس ها را از دل ببرد;هر اعتقاد که تو را گرم کرد,انرا نگه دار,و هر اعتقاد,که تو را سرد کرد از ان دوری کن.عشق شادی است,عشق ازادی است عشق اغاز ادمیزادیست.

  2. کاربر مقابل از s.rozekabood عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/